روانشناس بالینی

 
helpkade
روانشناس بالینی
روانشناس بالینی

روانشناسی بالینی چیست؟روانشناسی بالینی یک تخصص روانشناسی است که مراقبت های مداوم و جامع بهداشت روانی و رفتاری را برای افراد و خانواده ها فراهم کرده و همچنین مشاوره با ادارات دولتی و گروه های مردمی ، آموزش و نظارت ، و نیز آموزش بر پایه ی تحقیق را ارائه می دهد. این یک تخصص وسیع است – وسعتی که شامل طیف گسترده ای از آسیب های روانی شدید است – و مشخصه ی آن جامعیت و نیز ادغام دانش و مهارت در داخل و خارج از روانشناسی است. دامنه روانشناسی بالینی شامل همه سنین ، تنوع متعدد و سیستم های گوناگون است و باید توجه شود که حیطه وظایف روانشناسی بالینی با روانپزشکی متفاوت است.

 

 


روانشناس بالینی

 

روانشناسی بالینی به عنوان یک تخصص ، به افراد و خانواده ها در طول زندگی و به همه پیشینه های قومی ، فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و همچنین گروه ها و جوامع خدمات ارائه می دهد.

تخصص روانشناسی بالینی به مشکلات رفتاری و سلامت روان می پردازد که افراد در طول زندگی با آن روبرو هستند از جمله:

بیشتر بخوانید: تاثیر افسردگی رو بدن انسان

 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

درمانکده: نوبت دهی آنلاین مطب پزشکان و متخصصین

یافتن بهترین پزشک و نوبت گرفتن تلفنی سخت نیست؟ سریع و راحت از پزشکان نوبت بگیر.

سلامتی آرزوی هر انسانی است، اما بیماری و درد جزء جدایی‌ناپذیر زندگی هستند. بعد از سلامتی، مهم‌ترین تقاضای بیماران اینست که راحت و سریع بتوانند به بهترین پزشکان و متخصصین مراجعه کنند. نوبت‌دهی آنلاین ساعت‌ها معطلی در مطب پزشک و پشت تلفن را حذف می‌کند و تجربه سریع و راحتی با چند کلیک ساده را جایگزین می‌کند. با نوبت‌دهی آنلاین درمانکده، بهترین پزشکان را در نزدیکی خود پیدا کنید، آنلاین نوبت بگیرید و آنلاین پرداخت کنید. به همین سادگی.

 

روان‌شناسی بالینی شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به درک، پیش‌بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست‌شناختی، روان‌شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گستره وسیعی از جمعیت‌های در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱).
نقش‌های شش‌گانه آن عبارت است از: ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان‌درمانگرها، پژوهش و مدیریت. غالب کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است (دادستان و منصور، ۱۳۶۶).

بیشترین شمار روان‌شناسان در این رشته کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری است. مثلاً بیماری روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرم‌آفرین، اعتیاد دارویی، عقب‌ماندگی ذهنی، کشمکش‌های زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.

روان‌شناسی بالینی می‌تواند در بیمارستان‌های روانی، دادگاه‌های کودکان یا سازمان‌های نظارت بر بزهکاران، درمانگاه‌های بهداشت روانی، مدارس، نهادهای ویژه با روان‌پزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.[۱]

چهار مرحله تاریخی برجسته برای روانشناسی بالینی در جهان وجود دارد:

بعد از کسب مدرک دانشگاهی روانشناسان بالینی در مراکزی همچون دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز مشابه مشغول به کار می‌شوند. معمولاً روانشناس بالینی در درمان اختلال یا بیماری روانی خاصی تبحر دارد و در آن زمینه مشغول به فعالیت می‌شود. از پیش نیازهای رشته روانشناسی بالینی می‌توان به خلاقیت و ابتکار، حس دگر دوستی و علاقه به مطالعه و تحقیق را نام برد.
روانشناس بالینی

مصاحبه از تمام روش‌های متعددی که به منظور ارزیابی شخصیت افراد استفاده برده می‌شود، اهمیت بیش تری دارد؛ زیرا به وسیلهٔ آن می‌توان به مطالبی دست یافت که از هیچ روش دیگری به دست نمی‌آید؛ و از آنجا که در مصاحبه به هیچ نوع وسیلهٔ خاصی نیاز نیست، از این‌رو این روش همیشه و به آسانی در دسترس روان شناسان است. آنچه در مصاحبه به دست می‌آید، هنگامی اهمیت می‌یابد که تفسیر شود. در تفسیر می‌توان متوجه اشتباهات قابل ملاحظهٔ مصا حبه‌کننده شد. البته در این مرحله ممکن است روان شناسان به علل گوناگونی مانند تعصبات شخصی، تئوری‌های نادرست و گرایش‌های مختلف عاطفی، در تعبیر نتایج مصاحبه، راه اشتباه را بپیماید. روان‌شناس نه تنها به مطالبی که مصاحبه‌شونده بیان می‌کند نیاز دارد، بلکه نحوهٔ ادای مطالب و واکنش‌های عاطفی که مصاحبه‌شونده از خود نشان می‌دهد و نیز رابطهٔ عاطفی و فکری که مصاحبه‌کننده با مصاحبه‌شونده دارد، مهم است و مورد مطالعه قرار می‌گیرد. توصیه می‌شود که از کتاب اوتمر جهت تکمیل اطلاعات خود استفاده کنید.

در ایران از اوایل دهه ۱۳۵۰ اولین دوره کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در بیمارستان روزبه گشایش یافت (شاملو ۱۳۷۰، ص ۲۳). از سال ۱۳۶۵ و به دنبال تعطیلی دوره فوق انستیتو روانپزشکی تهران عهده‌دار آن شد و در ۱۳۸۰ انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران در آن دایرشد. آقای دکتر نورمحمد بخشانی اولین دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی ایران در ۱۳۸۱ از انستیتو دانش‌آموخته شد (احمدرضامحمدپور، ۱۳۸۳، خبرنامه انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران ص، ۱۲- ) ایشان در حال حاضر با رتبه پروفسوری( استاد تمامی) در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان اشتغال دارند و سردبیر مجله بین المللی رفتارهای پرخطر و اعتیاد( International Journal of High Risk Behaviors and Addiction ) می باشد.

روان‌شناسی بالینی شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به درک، پیش‌بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست‌شناختی، روان‌شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گستره وسیعی از جمعیت‌های در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱).
نقش‌های شش‌گانه آن عبارت است از: ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان‌درمانگرها، پژوهش و مدیریت. غالب کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است (دادستان و منصور، ۱۳۶۶).

بیشترین شمار روان‌شناسان در این رشته کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری است. مثلاً بیماری روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرم‌آفرین، اعتیاد دارویی، عقب‌ماندگی ذهنی، کشمکش‌های زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.

روان‌شناسی بالینی می‌تواند در بیمارستان‌های روانی، دادگاه‌های کودکان یا سازمان‌های نظارت بر بزهکاران، درمانگاه‌های بهداشت روانی، مدارس، نهادهای ویژه با روان‌پزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.[۱]

چهار مرحله تاریخی برجسته برای روانشناسی بالینی در جهان وجود دارد:

بعد از کسب مدرک دانشگاهی روانشناسان بالینی در مراکزی همچون دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز مشابه مشغول به کار می‌شوند. معمولاً روانشناس بالینی در درمان اختلال یا بیماری روانی خاصی تبحر دارد و در آن زمینه مشغول به فعالیت می‌شود. از پیش نیازهای رشته روانشناسی بالینی می‌توان به خلاقیت و ابتکار، حس دگر دوستی و علاقه به مطالعه و تحقیق را نام برد.
روانشناس بالینی

مصاحبه از تمام روش‌های متعددی که به منظور ارزیابی شخصیت افراد استفاده برده می‌شود، اهمیت بیش تری دارد؛ زیرا به وسیلهٔ آن می‌توان به مطالبی دست یافت که از هیچ روش دیگری به دست نمی‌آید؛ و از آنجا که در مصاحبه به هیچ نوع وسیلهٔ خاصی نیاز نیست، از این‌رو این روش همیشه و به آسانی در دسترس روان شناسان است. آنچه در مصاحبه به دست می‌آید، هنگامی اهمیت می‌یابد که تفسیر شود. در تفسیر می‌توان متوجه اشتباهات قابل ملاحظهٔ مصا حبه‌کننده شد. البته در این مرحله ممکن است روان شناسان به علل گوناگونی مانند تعصبات شخصی، تئوری‌های نادرست و گرایش‌های مختلف عاطفی، در تعبیر نتایج مصاحبه، راه اشتباه را بپیماید. روان‌شناس نه تنها به مطالبی که مصاحبه‌شونده بیان می‌کند نیاز دارد، بلکه نحوهٔ ادای مطالب و واکنش‌های عاطفی که مصاحبه‌شونده از خود نشان می‌دهد و نیز رابطهٔ عاطفی و فکری که مصاحبه‌کننده با مصاحبه‌شونده دارد، مهم است و مورد مطالعه قرار می‌گیرد. توصیه می‌شود که از کتاب اوتمر جهت تکمیل اطلاعات خود استفاده کنید.

در ایران از اوایل دهه ۱۳۵۰ اولین دوره کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در بیمارستان روزبه گشایش یافت (شاملو ۱۳۷۰، ص ۲۳). از سال ۱۳۶۵ و به دنبال تعطیلی دوره فوق انستیتو روانپزشکی تهران عهده‌دار آن شد و در ۱۳۸۰ انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران در آن دایرشد. آقای دکتر نورمحمد بخشانی اولین دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی ایران در ۱۳۸۱ از انستیتو دانش‌آموخته شد (احمدرضامحمدپور، ۱۳۸۳، خبرنامه انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران ص، ۱۲- ) ایشان در حال حاضر با رتبه پروفسوری( استاد تمامی) در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان اشتغال دارند و سردبیر مجله بین المللی رفتارهای پرخطر و اعتیاد( International Journal of High Risk Behaviors and Addiction ) می باشد.

روان‌شناسی بالینی شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به درک، پیش‌بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست‌شناختی، روان‌شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گستره وسیعی از جمعیت‌های در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱).
نقش‌های شش‌گانه آن عبارت است از: ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان‌درمانگرها، پژوهش و مدیریت. غالب کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است (دادستان و منصور، ۱۳۶۶).

بیشترین شمار روان‌شناسان در این رشته کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری است. مثلاً بیماری روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرم‌آفرین، اعتیاد دارویی، عقب‌ماندگی ذهنی، کشمکش‌های زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.

روان‌شناسی بالینی می‌تواند در بیمارستان‌های روانی، دادگاه‌های کودکان یا سازمان‌های نظارت بر بزهکاران، درمانگاه‌های بهداشت روانی، مدارس، نهادهای ویژه با روان‌پزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.[۱]

چهار مرحله تاریخی برجسته برای روانشناسی بالینی در جهان وجود دارد:

بعد از کسب مدرک دانشگاهی روانشناسان بالینی در مراکزی همچون دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز مشابه مشغول به کار می‌شوند. معمولاً روانشناس بالینی در درمان اختلال یا بیماری روانی خاصی تبحر دارد و در آن زمینه مشغول به فعالیت می‌شود. از پیش نیازهای رشته روانشناسی بالینی می‌توان به خلاقیت و ابتکار، حس دگر دوستی و علاقه به مطالعه و تحقیق را نام برد.
روانشناس بالینی

مصاحبه از تمام روش‌های متعددی که به منظور ارزیابی شخصیت افراد استفاده برده می‌شود، اهمیت بیش تری دارد؛ زیرا به وسیلهٔ آن می‌توان به مطالبی دست یافت که از هیچ روش دیگری به دست نمی‌آید؛ و از آنجا که در مصاحبه به هیچ نوع وسیلهٔ خاصی نیاز نیست، از این‌رو این روش همیشه و به آسانی در دسترس روان شناسان است. آنچه در مصاحبه به دست می‌آید، هنگامی اهمیت می‌یابد که تفسیر شود. در تفسیر می‌توان متوجه اشتباهات قابل ملاحظهٔ مصا حبه‌کننده شد. البته در این مرحله ممکن است روان شناسان به علل گوناگونی مانند تعصبات شخصی، تئوری‌های نادرست و گرایش‌های مختلف عاطفی، در تعبیر نتایج مصاحبه، راه اشتباه را بپیماید. روان‌شناس نه تنها به مطالبی که مصاحبه‌شونده بیان می‌کند نیاز دارد، بلکه نحوهٔ ادای مطالب و واکنش‌های عاطفی که مصاحبه‌شونده از خود نشان می‌دهد و نیز رابطهٔ عاطفی و فکری که مصاحبه‌کننده با مصاحبه‌شونده دارد، مهم است و مورد مطالعه قرار می‌گیرد. توصیه می‌شود که از کتاب اوتمر جهت تکمیل اطلاعات خود استفاده کنید.

در ایران از اوایل دهه ۱۳۵۰ اولین دوره کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در بیمارستان روزبه گشایش یافت (شاملو ۱۳۷۰، ص ۲۳). از سال ۱۳۶۵ و به دنبال تعطیلی دوره فوق انستیتو روانپزشکی تهران عهده‌دار آن شد و در ۱۳۸۰ انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران در آن دایرشد. آقای دکتر نورمحمد بخشانی اولین دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی ایران در ۱۳۸۱ از انستیتو دانش‌آموخته شد (احمدرضامحمدپور، ۱۳۸۳، خبرنامه انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران ص، ۱۲- ) ایشان در حال حاضر با رتبه پروفسوری( استاد تمامی) در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان اشتغال دارند و سردبیر مجله بین المللی رفتارهای پرخطر و اعتیاد( International Journal of High Risk Behaviors and Addiction ) می باشد.

روان‌شناسی بالینی شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به درک، پیش‌بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست‌شناختی، روان‌شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گستره وسیعی از جمعیت‌های در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱).
نقش‌های شش‌گانه آن عبارت است از: ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان‌درمانگرها، پژوهش و مدیریت. غالب کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است (دادستان و منصور، ۱۳۶۶).

بیشترین شمار روان‌شناسان در این رشته کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری است. مثلاً بیماری روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرم‌آفرین، اعتیاد دارویی، عقب‌ماندگی ذهنی، کشمکش‌های زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.

روان‌شناسی بالینی می‌تواند در بیمارستان‌های روانی، دادگاه‌های کودکان یا سازمان‌های نظارت بر بزهکاران، درمانگاه‌های بهداشت روانی، مدارس، نهادهای ویژه با روان‌پزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.[۱]

چهار مرحله تاریخی برجسته برای روانشناسی بالینی در جهان وجود دارد:

بعد از کسب مدرک دانشگاهی روانشناسان بالینی در مراکزی همچون دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز مشابه مشغول به کار می‌شوند. معمولاً روانشناس بالینی در درمان اختلال یا بیماری روانی خاصی تبحر دارد و در آن زمینه مشغول به فعالیت می‌شود. از پیش نیازهای رشته روانشناسی بالینی می‌توان به خلاقیت و ابتکار، حس دگر دوستی و علاقه به مطالعه و تحقیق را نام برد.
روانشناس بالینی

مصاحبه از تمام روش‌های متعددی که به منظور ارزیابی شخصیت افراد استفاده برده می‌شود، اهمیت بیش تری دارد؛ زیرا به وسیلهٔ آن می‌توان به مطالبی دست یافت که از هیچ روش دیگری به دست نمی‌آید؛ و از آنجا که در مصاحبه به هیچ نوع وسیلهٔ خاصی نیاز نیست، از این‌رو این روش همیشه و به آسانی در دسترس روان شناسان است. آنچه در مصاحبه به دست می‌آید، هنگامی اهمیت می‌یابد که تفسیر شود. در تفسیر می‌توان متوجه اشتباهات قابل ملاحظهٔ مصا حبه‌کننده شد. البته در این مرحله ممکن است روان شناسان به علل گوناگونی مانند تعصبات شخصی، تئوری‌های نادرست و گرایش‌های مختلف عاطفی، در تعبیر نتایج مصاحبه، راه اشتباه را بپیماید. روان‌شناس نه تنها به مطالبی که مصاحبه‌شونده بیان می‌کند نیاز دارد، بلکه نحوهٔ ادای مطالب و واکنش‌های عاطفی که مصاحبه‌شونده از خود نشان می‌دهد و نیز رابطهٔ عاطفی و فکری که مصاحبه‌کننده با مصاحبه‌شونده دارد، مهم است و مورد مطالعه قرار می‌گیرد. توصیه می‌شود که از کتاب اوتمر جهت تکمیل اطلاعات خود استفاده کنید.

در ایران از اوایل دهه ۱۳۵۰ اولین دوره کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در بیمارستان روزبه گشایش یافت (شاملو ۱۳۷۰، ص ۲۳). از سال ۱۳۶۵ و به دنبال تعطیلی دوره فوق انستیتو روانپزشکی تهران عهده‌دار آن شد و در ۱۳۸۰ انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران در آن دایرشد. آقای دکتر نورمحمد بخشانی اولین دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی ایران در ۱۳۸۱ از انستیتو دانش‌آموخته شد (احمدرضامحمدپور، ۱۳۸۳، خبرنامه انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران ص، ۱۲- ) ایشان در حال حاضر با رتبه پروفسوری( استاد تمامی) در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان اشتغال دارند و سردبیر مجله بین المللی رفتارهای پرخطر و اعتیاد( International Journal of High Risk Behaviors and Addiction ) می باشد.

Clinical psychology is an integration of science, theory, and clinical knowledge for the purpose of understanding, preventing, and relieving psychologically-based distress or dysfunction and to promote subjective well-being and personal development.[1][2] Central to its practice are psychological assessment, clinical formulation, and psychotherapy, although clinical psychologists also engage in research, teaching, consultation, forensic testimony, and program development and administration.[3] In many countries, clinical psychology is a regulated mental health profession.

The field is generally considered to have begun in 1896 with the opening of the first psychological clinic at the University of Pennsylvania by Lightner Witmer. In the first half of the 20th century, clinical psychology was focused on psychological assessment, with little attention given to treatment. This changed after the 1940s when World War II resulted in the need for a large increase in the number of trained clinicians. Since that time, three main educational models have developed in the USA—the Ph.D. Clinical Science model (heavily focused on research),[4] the Ph.D. science-practitioner model (integrating scientific research and practice), and the Psy.D. practitioner-scholar model (focusing on clinical theory and practice). In the UK and the Republic of Ireland, the Clinical Psychology Doctorate falls between the latter two of these models, whilst in much of mainland Europe, the training is at the masters level and predominantly psychotherapeutic. Clinical psychologists are expert in providing psychotherapy, and generally train within four primary theoretical orientations—psychodynamic, humanistic, cognitive behavioral therapy (CBT), and systems or family therapy.

The earliest recorded approaches to assess and treat mental distress were a combination of religious, magical and/or medical perspectives.[5] Early examples of such physicians included Patañjali, Padmasambhava,[6]Rhazes, Avicenna,[7] and Rumi.[8] In the early 19th century, one approach to study mental conditions and behavior was using phrenology, the study of personality by examining the shape of the skull. Other popular treatments at that time included the study of the shape of the face (physiognomy) and Mesmer’s treatment for mental conditions using magnets (mesmerism). Spiritualism and Phineas Quimby’s “mental healing” were also popular.[9]

While the scientific community eventually came to reject all of these methods for treating mental illness, academic psychologists also were not concerned with serious forms of mental illness. The study of mental illness was already being done in the developing fields of psychiatry and neurology within the asylum movement.[5] It was not until the end of the 19th century, around the time when Sigmund Freud was first developing his “talking cure” in Vienna, that the first scientific application of clinical psychology began.

By the second half of the 1800s, the scientific study of psychology was becoming well established in university laboratories. Although there were a few scattered voices calling for applied psychology, the general field looked down upon this idea and insisted on “pure” science as the only respectable practice.[5] This changed when Lightner Witmer (1867–1956), a past student of Wundt and head of the psychology department at the University of Pennsylvania, agreed to treat a young boy who had trouble with spelling. His successful treatment was soon to lead to Witmer’s opening of the first psychological clinic at Penn in 1896, dedicated to helping children with learning disabilities.[10] Ten years later in 1907, Witmer was to found the first journal of this new field, The Psychological Clinic, where he coined the term “clinical psychology”, defined as “the study of individuals, by observation or experimentation, with the intention of promoting change”.[11] The field was slow to follow Witmer’s example, but by 1914, there were 26 similar clinics in the U.S.[12]روانشناس بالینی

Even as clinical psychology was growing, working with issues of serious mental distress remained the domain of psychiatrists and neurologists.[13] However, clinical psychologists continued to make inroads into this area due to their increasing skill at psychological assessment. Psychologists’ reputation as assessment experts became solidified during World War I with the development of two intelligence tests, Army Alpha and Army Beta (testing verbal and nonverbal skills, respectively), which could be used with large groups of recruits.[9][10] Due in large part to the success of these tests, assessment was to become the core discipline of clinical psychology for the next quarter-century, when another war would propel the field into treatment.

The field began to organize under the name “clinical psychology” in 1917 with the founding of the American Association of Clinical Psychology. This only lasted until 1919, after which the American Psychological Association (founded by G. Stanley Hall in 1892) developed a section on Clinical Psychology, which offered certification until 1927.[12] Growth in the field was slow for the next few years when various unconnected psychological organizations came together as the American Association of Applied Psychology in 1930, which would act as the primary forum for psychologists until after World War II when the APA reorganized.[14] In 1945, the APA created what is now called Division 12, its division of clinical psychology, which remains a leading organization in the field. Psychological societies and associations in other English-speaking countries developed similar divisions, including in Britain, Canada, Australia, and New Zealand.

When World War II broke out, the military once again called upon clinical psychologists. As soldiers began to return from combat, psychologists started to notice symptoms of psychological trauma labeled “shell shock” (eventually to be termed posttraumatic stress disorder) that were best treated as soon as possible.[10] Because physicians (including psychiatrists) were over-extended in treating bodily injuries, psychologists were called to help treat this condition.[15] At the same time, female psychologists (who were excluded from the war effort) formed the National Council of Women Psychologists with the purpose of helping communities deal with the stresses of war and giving young mothers advice on child rearing.[11] After the war, the Veterans Administration in the U.S. made an enormous investment to set up programs to train doctoral-level clinical psychologists to help treat the thousands of veterans needing care. As a consequence, the U.S. went from having no formal university programs in clinical psychology in 1946 to over half of all Ph.D.s in psychology in 1950 being awarded in clinical psychology.[11]

WWII helped bring dramatic changes to clinical psychology, not just in America but internationally as well. Graduate education in psychology began adding psychotherapy to the science and research focus based on the 1947 scientist-practitioner model, known today as the Boulder Model, for Ph.D. programs in clinical psychology.[16] Clinical psychology in Britain developed much like in the U.S. after WWII, specifically within the context of the National Health Service[17] with qualifications, standards, and salaries managed by the British Psychological Society.[18]

By the 1960s, psychotherapy had become embedded within clinical psychology, but for many, the Ph.D. educational model did not offer the necessary training for those interested in practice rather than research. There was a growing argument that said the field of psychology in the U.S. had developed to a degree warranting explicit training in clinical practice. The concept of a practice-oriented degree was debated in 1965 and narrowly gained approval for a pilot program at the University of Illinois starting in 1968.[19] Several other similar programs were instituted soon after, and in 1973, at the Vail Conference on Professional Training in Psychology, the practitioner–scholar model of clinical psychology—or Vail Model—resulting in the Doctor of Psychology (Psy.D.) degree was recognized.[20] Although training would continue to include research skills and a scientific understanding of psychology, the intent would be to produce highly trained professionals, similar to programs in medicine, dentistry, and law. The first program explicitly based on the Psy.D. model was instituted at Rutgers University.[19] Today, about half of all American graduate students in clinical psychology are enrolled in Psy.D. programs.[20]

Since the 1970s, clinical psychology has continued growing into a robust profession and academic field of study. Although the exact number of practicing clinical psychologists is unknown, it is estimated that between 1974 and 1990, the number in the U.S. grew from 20,000 to 63,000.[21] Clinical psychologists continue to be experts in assessment and psychotherapy while expanding their focus to address issues of gerontology, sports, and the criminal justice system to name a few. One important field is health psychology, the fastest-growing employment setting for clinical psychologists in the past decade.[9] Other major changes include the impact of managed care on mental health care; an increasing realization of the importance of knowledge relating to multicultural and diverse populations; and emerging privileges to prescribe psychotropic medication.

Clinical psychologists engage in a wide range of activities. Some focus solely on research into the assessment, treatment, or cause of mental illness and related conditions. Some teach, whether in a medical school or hospital setting, or in an academic department (e.g., psychology department) at an institution of higher education. The majority of clinical psychologists engage in some form of clinical practice, with professional services including psychological assessment, provision of psychotherapy, development and administration of clinical programs, and forensics (e.g., providing expert testimony in a legal proceeding).[11]

In clinical practice, clinical psychologists may work with individuals, couples, families, or groups in a variety of settings, including private practices, hospitals, mental health organizations, schools, businesses, and non-profit agencies. Clinical psychologists who provide clinical services may also choose to specialize. Some specializations are codified and credentialed by regulatory agencies within the country of practice.[22] In the United States such specializations are credentialed by the American Board of Professional Psychology (ABPP).

Clinical psychologists study a generalist program in psychology plus postgraduate training and/or clinical placement and supervision. The length of training differs across the world, ranging from four years plus post-Bachelors supervised practice[23] to a doctorate of three to six years which combines clinical placement.[24] In the US, about half of all clinical psychology graduate students are being trained in Ph.D. programs—a model that emphasizes research—with the other half in Psy.D. programs, which has more focus on practice (similar to professional degrees for medicine and law).[20] Both models are accredited by the American Psychological Association[25] and many other English-speaking psychological societies. A smaller number of schools offer accredited programs in clinical psychology resulting in a Masters degree, which usually take two to three years post-Bachelors.

In the U.K., clinical psychologists undertake a Doctor of Clinical Psychology (D.Clin.Psych.), which is a practitioner doctorate with both clinical and research components. This is a three-year full-time salaried program sponsored by the National Health Service (NHS) and based in universities and the NHS. Entry into these programs is highly competitive and requires at least a three-year undergraduate degree in psychology plus some form of experience, usually in either the NHS as an Assistant Psychologist or in academia as a Research Assistant. It is not unusual for applicants to apply several times before being accepted onto a training course as only about one-fifth of applicants are accepted each year.[26] These clinical psychology doctoral degrees are accredited by the British Psychological Society and the Health Professions Council (HPC). The HPC is the statutory regulator for practitioner psychologists in the UK. Those who successfully complete clinical psychology doctoral degrees are eligible to apply for registration with the HPC as a clinical psychologist.

The practice of clinical psychology requires a license in the United States, Canada, the United Kingdom, and many other countries. Although each of the U.S. states is somewhat different in terms of requirements and licenses, there are three common elements:[27]

All U.S. state and Canadian province licensing boards are members of the Association of State and Provincial Psychology Boards (ASPPB) which created and maintains the Examination for Professional Practice in Psychology (EPPP). Many states require other examinations in addition to the EPPP, such as a jurisprudence (i.e. mental health law) examination and/or an oral examination.[27] Most states also require a certain number of continuing education credits per year in order to renew a license, which can be obtained through various means, such as taking audited classes and attending approved workshops. Clinical psychologists require the Psychologist license to practice, although licenses can be obtained with a masters-level degree, such as Marriage and Family Therapist (MFT), Licensed Professional Counselor (LPC), and Licensed Psychological Associate (LPA).[28]

In the U.K. registration as a clinical psychologist with the Health Professions Council (HPC) is necessary. The HPC is the statutory regulator for practitioner psychologists in the U.K. In the U.K. the following titles are restricted by law “registered psychologist” and “practitioner psychologist”; in addition, the specialist title “clinical psychologist” is also restricted by law.

An important area of expertise for many clinical psychologists is psychological assessment, and there are indications that as many as 91% of psychologists engage in this core clinical practice.[29] Such evaluation is usually done in service to gaining insight into and forming hypotheses about psychological or behavioral problems. As such, the results of such assessments are usually used to create generalized impressions (rather than diagnoses) in service to informing treatment planning. Methods include formal testing measures, interviews, reviewing past records, clinical observation, and physical examination.[2]

There exist hundreds of various assessment tools, although only a few have been shown to have both high validity (i.e., test actually measures what it claims to measure) and reliability (i.e., consistency). These measures generally fall within one of several categories, including the following:

After assessment, clinical psychologists may provide a diagnostic impression. Many countries use the International Statistical Classification of Diseases and Related Health Problems (ICD-10) while the U.S. most often uses the Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders. Both are nosological systems that largely assume categorical disorders diagnosed through the application of sets of criteria including symptoms and signs.[30]

Several new models are being discussed, including a “dimensional model” based on empirically validated models of human differences (such as the five factor model of personality[30][31]) and a “psychosocial model”, which would take changing, intersubjective states into greater account.[32] The proponents of these models claim that they would offer greater diagnostic flexibility and clinical utility without depending on the medical concept of illness.[citation needed] However, they also admit that these models are not yet robust enough to gain widespread use, and should continue to be developed.[citation needed]

Clinical psychologists do not tend to diagnose, but rather use formulation—an individualized map of the difficulties that the patient or client faces, encompassing predisposing, precipitating and perpetuating (maintaining) factors.[33]

Clinical assessment can be characterized as a prediction problem where the purpose of assessment is to make inferences (predictions) about past, present, or future behavior.[34] For example, many therapy decisions are made on the basis of what a clinician expects will help a patient make therapeutic gains. Once observations have been collected (e.g., psychological test results, diagnostic impressions, clinical history, X-ray, etc.), there are two mutually exclusive ways to combine those sources of information to arrive at a decision, diagnosis, or prediction. One way is to combine the data in an algorithmic, or “mechanical” fashion. Mechanical prediction methods are simply a mode of combination of data to arrive at a decision/prediction of behavior (e.g., treatment response). The mechanical prediction does not preclude any type of data from being combined; it can incorporate clinical judgments, properly coded, in the algorithm.[34] The defining characteristic is that, once the data to be combined is given, the mechanical approach will make a prediction that is 100% reliable. That is, it will make exactly the same prediction for exactly the same data every time. Clinical prediction, on the other hand, does not guarantee this, as it depends on the decision-making processes of the clinician making the judgment, their current state of mind, and knowledge base.[35][34]

What has come to be called the “clinical versus statistical prediction” debate was first described in detail in 1954 by Paul Meehl,[35] where he explored the claim that mechanical (formal, algorithmic) methods of data combination could outperform clinical (e.g., subjective, informal, “in the clinician’s head”) methods when such combinations are used to arrive at a prediction of behavior. Meehl concluded that mechanical modes of combination performed as well or better than clinical modes.[35] Subsequent meta-analyses of studies that directly compare mechanical and clinical predictions have born out Meehl’s 1954 conclusions.[36][37] A 2009 survey of practicing clinical psychologists found that clinicians almost exclusively use their clinical judgment to make behavioral predictions for their patients, including diagnosis and prognosis.[38]

Psychotherapy involves a formal relationship between professional and client—usually an individual, couple, family, or small group—that employs a set of procedures intended to form a therapeutic alliance, explore the nature of psychological problems, and encourage new ways of thinking, feeling, or behaving.[2][39]

Clinicians have a wide range of individual interventions to draw from, often guided by their training—for example, a cognitive behavioral therapy (CBT) clinician might use worksheets to record distressing cognitions, a psychoanalyst might encourage free association, while a psychologist trained in Gestalt techniques might focus on immediate interactions between client and therapist. Clinical psychologists generally seek to base their work on research evidence and outcome studies as well as on trained clinical judgment. Although there are literally dozens of recognized therapeutic orientations, their differences can often be categorized on two dimensions: insight vs. action and in-session vs. out-session.[11]

The methods used are also different in regards to the population being served as well as the context and nature of the problem. Therapy will look very different between, say, a traumatized child, a depressed but high-functioning adult, a group of people recovering from substance dependence, and a ward of the state suffering from terrifying delusions. Other elements that play a critical role in the process of psychotherapy include the environment, culture, age, cognitive functioning, motivation, and duration (i.e. brief or long-term therapy).[39][40]

Many clinical psychologists are integrative or eclectic and draw from the evidence base across different models of therapy in an integrative way, rather than using a single specific model.

In the UK, clinical psychologists have to show competence in at least two models of therapy, including CBT, to gain their doctorate. The British Psychological Society Division of Clinical Psychology has been vocal about the need to follow the evidence base rather than being wedded to a single model of therapy.

In the US, intervention applications and research are dominated in training and practice by essentially four major schools of practice: psychodynamic, humanistic, behavioral/cognitive behavioral, and systems or family therapy.[2]

The psychodynamic perspective developed out of the psychoanalysis of Sigmund Freud. The core object of psychoanalysis is to make the unconscious conscious—to make the client aware of his or her own primal drives (namely those relating to sex and aggression) and the various defenses used to keep them in check.[39] The essential tools of the psychoanalytic process are the use of free association and an examination of the client’s transference towards the therapist, defined as the tendency to take unconscious thoughts or emotions about a significant person (e.g. a parent) and “transfer” them onto another person. Major variations on Freudian psychoanalysis practiced today include self psychology, ego psychology, and object relations theory. These general orientations now fall under the umbrella term psychodynamic psychology, with common themes including examination of transference and defenses, an appreciation of the power of the unconscious, and a focus on how early developments in childhood have shaped the client’s current psychological state.[39]

Humanistic psychology was developed in the 1950s in reaction to both behaviorism and psychoanalysis, largely due to the person-centered therapy of Carl Rogers (often referred to as Rogerian Therapy) and existential psychology developed by Viktor Frankl and Rollo May.[2] Rogers believed that a client needed only three things from a clinician to experience therapeutic improvement—congruence, unconditional positive regard, and empathetic understanding.[41] By using phenomenology, intersubjectivity and first-person categories, the humanistic approach seeks to get a glimpse of the whole person and not just the fragmented parts of the personality.[42] This aspect of holism links up with another common aim of humanistic practice in clinical psychology, which is to seek an integration of the whole person, also called self-actualization. From 1980, Hans-Werner Gessmann integrated the ideas of humanistic psychology into group psychotherapy as humanistic psychodrama.[43] According to humanistic thinking,[44] each individual person already has inbuilt potentials and resources that might help them to build a stronger personality and self-concept. The mission of the humanistic psychologist is to help the individual employ these resources via the therapeutic relationship.

Cognitive behavioral therapy (CBT) developed from the combination of cognitive therapy and rational emotive behavior therapy, both of which grew out of cognitive psychology and behaviorism. CBT is based on the theory that how we think (cognition), how we feel (emotion), and how we act (behavior) are related and interact together in complex ways. In this perspective, certain dysfunctional ways of interpreting and appraising the world (often through schemas or beliefs) can contribute to emotional distress or result in behavioral problems. The object of many cognitive behavioral therapies is to discover and identify the biased, dysfunctional ways of relating or reacting and through different methodologies help clients transcend these in ways that will lead to increased well-being.[45] There are many techniques used, such as systematic desensitization, socratic questioning, and keeping a cognition observation log. Modified approaches that fall into the category of CBT have also developed, including dialectic behavior therapy and mindfulness-based cognitive therapy.[46]

Behavior therapy is a rich tradition. It is well researched with a strong evidence base. Its roots are in behaviorism. In behavior therapy, environmental events predict the way we think and feel. Our behavior sets up conditions for the environment to feedback back on it. Sometimes the feedback leads the behavior to increase- reinforcement and sometimes the behavior decreases- punishment. Oftentimes behavior therapists are called applied behavior analysts or behavioral health counselors. They have studied many areas from developmental disabilities to depression and anxiety disorders. In the area of mental health and addictions a recent article looked at APA’s list for well established and promising practices and found a considerable number of them based on the principles of operant and respondent conditioning.[47] Multiple assessment techniques have come from this approach including functional analysis (psychology), which has found a strong focus in the school system. In addition, multiple intervention programs have come from this tradition including community reinforcement approach for treating addictions, acceptance and commitment therapy, functional analytic psychotherapy, including dialectic behavior therapy and behavioral activation. In addition, specific techniques such as contingency management and exposure therapy have come from this tradition.

Systems or family therapy works with couples and families, and emphasizes family relationships as an important factor in psychological health. The central focus tends to be on interpersonal dynamics, especially in terms of how change in one person will affect the entire system.[48] Therapy is therefore conducted with as many significant members of the “system” as possible. Goals can include improving communication, establishing healthy roles, creating alternative narratives, and addressing problematic behaviors.

There exist dozens of recognized schools or orientations of psychotherapy—the list below represents a few influential orientations not given above. Although they all have some typical set of techniques practitioners employ, they are generally better known for providing a framework of theory and philosophy that guides a therapist in his or her working with a client.

In the last couple of decades, there has been a growing movement to integrate the various therapeutic approaches, especially with an increased understanding of cultural, gender, spiritual, and sexual-orientation issues. Clinical psychologists are beginning to look at the various strengths and weaknesses of each orientation while also working with related fields, such as neuroscience, behavioral genetics, evolutionary biology, and psychopharmacology. The result is a growing practice of eclecticism, with psychologists learning various systems and the most efficacious methods of therapy with the intent to provide the best solution for any given problem.[61]

The field of clinical psychology in most countries is strongly regulated by a code of ethics. In the U.S., professional ethics are largely defined by the APA Code of Conduct, which is often used by states to define licensing requirements. The APA Code generally sets a higher standard than that which is required by law as it is designed to guide responsible behavior, the protection of clients, and the improvement of individuals, organizations, and society.[62] The Code is applicable to all psychologists in both research and applied fields.

The APA Code is based on five principles: Beneficence and Nonmaleficence, Fidelity and Responsibility, Integrity, Justice, and Respect for People’s Rights and Dignity.[62] Detailed elements address how to resolve ethical issues, competence, human relations, privacy and confidentiality, advertising, record keeping, fees, training, research, publication, assessment, and therapy.
روانشناس بالینی

In the UK the British Psychological Society has published a Code of Conduct and Ethics for clinical psychologists. This has four key areas: Respect, Competence, Responsibility and Integrity.[63] Other European professional organisations have similar codes of conduct and ethics.

Although clinical psychologists and psychiatrists can be said to share a same fundamental aim—the alleviation of mental distress—their training, outlook, and methodologies are often quite different. Perhaps the most significant difference is that psychiatrists are licensed physicians. As such, psychiatrists often use the medical model to assess psychological problems (i.e., those they treat are seen as patients with an illness) and can use psychotropic medications as a method of addressing the illness[64]—although many also employ psychotherapy as well. Psychiatrists and medical psychologists (who are clinical psychologists that are also licensed to prescribe) are able to conduct physical examinations, order and interpret laboratory tests and EEGs, and may order brain imaging studies such as CT or CAT, MRI, and PET scanning.

Clinical psychologists generally do not prescribe medication, although there is a growing movement for psychologists to have prescribing privileges.[65] These medical privileges require additional training and education. To date, medical psychologists may prescribe psychotropic medications in Guam, Iowa, Idaho, Illinois, New Mexico, Louisiana, the Public Health Service, the Indian Health Service, and the United States Military.[66]

Counseling psychologists undergo the same level of rigor in study and use many of the same interventions and tools as clinical psychologists, including psychotherapy and assessment. Traditionally, counseling psychologists helped people with what might be considered normal or moderate psychological problems—such as the feelings of anxiety or sadness resulting from major life changes or events.[3][11] However, that distinction has faded over time, and of the counseling psychologists who do not go into academia (which does not involve treatment or diagnosis), the majority of counseling psychologists treat mental illness alongside clinical psychologists. Many counseling psychologists also receive specialized training in career assessment, group therapy, and relationship counseling.

Counseling psychology as a field values multiculturalism [67] and social advocacy, often stimulating research in multicultural issues. There are fewer counseling psychology graduate programs than those for clinical psychology and they are more often housed in departments of education rather than psychology. Counseling psychologists tend to be more frequently employed in university counseling centers compared to hospitals and private practice for clinical psychologists.[68] However, counseling and clinical psychologists can be employed in a variety of settings, with a large degree of overlap (prisons, colleges, community mental health, non-profits, corporations, private practice, hospitals and Veterans Affairs).

School psychologists are primarily concerned with the academic, social, and emotional well-being of children and adolescents within a scholastic environment. In the U.K., they are known as “educational psychologists”. Like clinical (and counseling) psychologists, school psychologists with doctoral degrees are eligible for licensure as health service psychologists, and many work in private practice. Unlike clinical psychologists, they receive much more training in education, child development and behavior, and the psychology of learning. Common degrees include the Educational Specialist Degree (Ed.S.), Doctor of Philosophy (Ph.D.), and Doctor of Education (Ed.D.).

Traditional job roles for school psychologists employed in school settings have focused mainly on assessment of students to determine their eligibility for special education services in schools, and on consultation with teachers and other school professionals to design and carry out interventions on behalf of students. Other major roles also include offering individual and group therapy with children and their families, designing prevention programs (e.g. for reducing dropout), evaluating school programs, and working with teachers and administrators to help maximize teaching efficacy, both in the classroom and systemically.[75][76]

Social workers provide a variety of services, generally concerned with social problems, their causes, and their solutions. With specific training, clinical social workers may also provide psychological counseling (in the U.S. and Canada), in addition to more traditional social work. The Masters in Social Work in the U.S. is a two-year, sixty credit program that includes at least a one-year practicum (two years for clinicians).[77]

Occupational therapy—often abbreviated OT—is the “use of productive or creative activity in the treatment or rehabilitation of physically, cognitively, or emotionally disabled people.”[78] Most commonly, occupational therapists work with people with disabilities to enable them to maximize their skills and abilities. Occupational therapy practitioners are skilled professionals whose education includes the study of human growth and development with specific emphasis on the physical, emotional, psychological, sociocultural, cognitive and environmental components of illness and injury. They commonly work alongside clinical psychologists in settings such as inpatient and outpatient mental health, pain management clinics, eating disorder clinics, and child development services. OT’s use support groups, individual counseling sessions, and activity-based approaches to address psychiatric symptoms and maximize functioning in life activities.

Clinical psychology is a diverse field and there have been recurring tensions over the degree to which clinical practice should be limited to treatments supported by empirical research.[79] Despite some evidence showing that all the major therapeutic orientations are about of equal effectiveness,[80][81] there remains much debate about the efficacy of various forms treatment in use in clinical psychology.[82]

It has been reported that clinical psychology has rarely allied itself with client groups and tends to individualize problems to the neglect of wider economic, political and social inequality issues that may not be the responsibility of the client.[79] It has been argued that therapeutic practices are inevitably bound up with power inequalities, which can be used for good and bad.[83] A critical psychology movement has argued that clinical psychology, and other professions making up a “psy complex”, often fail to consider or address inequalities and power differences and can play a part in the social and moral control of disadvantage, deviance and unrest.[84][85]

An October 2009 editorial in the journal Nature suggests that a large number of clinical psychology practitioners in the United States consider scientific evidence to be “less important than their personal – that is, subjective – clinical experience.”[86]


Pathways to register as a psychologist including clinical psychologist in AustraliaDownloads-icon


ArchivedDownloads-icon


“Positive psychology: Past, present, and (possible) future”Downloads-icon


the originalDownloads-icon


“Code of Ethics and Conduct”Downloads-icon


“Advance News Magazines. (2005)”Downloads-icon


http://www.cswe.org/NR/rdonlyres/111833A0-C4F5-475C-8FEB-EA740FF4D9F1/0/EPAS.pdfDownloads-icon


“Response to Clinical Psychologists Prescribing Psychotropic Medications”Downloads-icon


the originalDownloads-icon

تلاش برای پیدا کردن دکتر روانشناس خوب به زحمتش می ارزد.  چون روان درمانی فرایندی طولانی و پرهزینه است. سهل انگاری در انتخاب دکتر روانشناس (روانشناس بالینی خوب) باعث می شود وقت و هزینه شما هدر رود و شما را به درمان و حل مشکل تان ناامید کند.

اما ملاک های یک روانشناس بالینی خود چیست؟

یکی از راه های انتخاب روانشناس خوب یا روانشناس بالینی، کمک گرفتن از اطرافیان و معرفی آن هاست. اطرافیان معمولاً بر اساس شنیده ها یا تجربه های خود، فردی را به شما معرفی می کنند. اما آیا واقعاً روانشناس بالینی معرفی شده برای شما مناسب است و می تواند به شما در حل مشکلتان کمک کند؟

همه می دانیم که افراد دربارۀ پدیده های مشخص، نظرات متفاوتی دارند و گاهی این نظرات بر اساس اصول مشخصی نیست و بیشتر سلیقه ای است؛ مثلاً برخی معتقدند بهترین اتومبیل، بنز است و برخی BMWرا بهترین می دانند! برخی طرفدار مسی هستند و برخی رونالدو! برخی رنگ های تیره را بیشتر می پسندند و برخی رنگ های روشن! اما به نظر شما انتخاب یک روانشناس خوب هم سلیقه ای است؟ آیا به اصول مشخصی نیاز ندارد؟

من بر اساس تجربیات حدودا 2 دهه آموزش روانشناسانو تجربیات جلسات سوپرویژن یک پرسشنامه طراحی کردم که می تواند به شما کمک کند ارزیابی دقیق تری از روانشناس خود داشته باشید.روانشناس بالینی

در مطلب دیگری با عنوان 13 ویژگی روانشناس خوب  به طور مفصل تر درباره ویژگی های  یک روانشناس خوب توضیح داده ام.

پیشنهاد می کنم این مطلب را هم مطالعه کنید: 4 باور رایج غلط درباره مشاوره روانشناسی

پرسشنامۀ روانشناس بالینی خوب

هر چه به سؤالات بیشتری پاسخ بله داده باشید (به جز سؤالات 15 و 16)، مشخص است که روانشناس بالینی مورد نظر، توانمندی و صلاحیت بیشتری برای درمان شما دارد.

خلاصه و جمع بندی

فراموش نکنید این پرسشنامه توانمندی های عمومی یک روانشناس بالینی خوب را می سنجد. نکته دیگری که باید در نظر داشته باشید این است که هر دکتر روانشناس در یک یا چند زمینه تخصص دارد و نمی تواند همۀ مشکلات و اختلال ها را درمان کند. پس سؤال پایانی که باید بپرسید این است که آیا این روانشناس، تخصص و تبحر لازم برای حل مشکل من را دارد یا خیر؟

معیار های خوبی برای بیان انتخاب روانشناس گفته شده….فکر کنم هر کسی قبل از مراجعه به روانشناس جواب این سوال ها را بدهد با خیال راحت مراحل درمانش را ادامه می دهد.

سلام فرق روانشناسی عمومی با روانشناسی بالینی چیه؟

سلام؛ در روانشناسی بالینی تمرکز بیشتری در درمان میشه.

سلام آقای دکتر حدود ۱۲ جلسه به روانشناسی مراجعه کردم ولی اون نتیجه ای که میخواستم رو نگرفتم مشکلم ترس و وسواسه بعضی وقتا اصلا متوجه نمیشم دقیقا هدف از جلسمون چی بوده تصمیم گرفتم با فرد دیگه ای ادامه بدم نظر شما در این باره چیه؟میشه راهنماییم کنید

درود بر شما، نمی دونم روانشناس محترم از چه روش درمانی استفاده می کردند اما معمولا برای درمان ترس و وسواس روش های درمان مشخص و مدونی هست که می تونه به حل مشکل شما کمک کنه

سلام آقای دکتر وقت به خیر فردی در سن 19سالگی آزمون هوش ریون داده 104 شده در 29سالگی دو دفعه آزمون داده اول 107 و دوم 119 شده کدام را ملاک بگیریم؟ با تشکر

سلام و درود بر شما بستگی به شرایط فرد در زمان تست دادن داره. مثلا میزان خستگی و اضطراب بر نتیجه تست می تونه اثر گذار باشه. اما معمولا چون حافظه و تکرار تست بر نتیجه اون اثر گذاره تست اول معتبر تر هست.

سلام آقای دکتر. خیلی ممنون بابت راهنمایی های با ارزشتون. کسی که فکر میکنه افسردگی داره باید به روان شناس مراجعه کنه یا به روان پزشک؟ لطفا اگر ملاک دیگر در انتخاب پزشک هست ذکر کنید. با تشکر فراوان

سلام و درود بر شما، اگر شدت افسردگی بالاست به حدی که فرد تمایل به خودکشی داره حتما باید به روانپزشک و روانشناس (همزمان) مراجعه کنه اما اگه شدتش خفیف تا متوسط هست مراجعه به روانشناس کفایت می کنه. میزان افسردگی را هم می تونید با تکمیل تست افسردگی بک تعیین کنید.

عالي و كاربردي ممنون اقاي دكتر بهشتيان

سلام آقای دکتربهشتیان عرض ارادت من ۵۳ساله شهرستان شاهرودسال ۶۳تا۶۶درمناطق مختلف جنگی بودم دچارافسردگی واضطراب شدیدشدم وازسال۶۶نیمه دوم به روانپزشک مراجعه کردم تحت نظردکترهای زیادی بودم وداردهای زیادی مصرف کردم وتاالان هم دارو مصرف میکنم متاسفانه آنطورکه بایدراضی نیستم مشکلات خواب کابوس خسته شدم بایدبگم زندگیم نابودشدجانبازشیمییایی هم هستم این وضعیت روخانواده ام تاثیربدی گذاشته چهارسال بازنشست شدم وشرایط بدترشده شماکه انسان شریفی هستی راهنماییم کنیدمن فقط زنده ام زندگی نمیکنم

درود بر شما جناب قاهری عزیز به همکارانی که مراجعه کردید علت افسردگی ، اضطراب و مشکل خواب تون را چی تشخیص دادند؟ (عوارض شیمیایی، عوارض روانی جنگ، آیا قبل از جنگ هم مشکلات افسردگی و اضطراب داشتید؟ بیماری جسمی یا شاید دلایل دیگه). لطفا درباره زمان شروع مشکل تون و علل اون توضیح بیشتری بدید تا بهتر بتونم راهنمای تون کنم. چون روش درمانی مشکل شما با توجه به علت اون می تونه متفاوت باشه

سلام مجددخدمت شمابزرگوار خسته نباشید تشخیص همکاران شما. پی تی اس دی. بوده شبهای کردستان ازجبهه جنوب برام سخت تربود وخاطرات بدی برام گذاشت. ممنون ازلطفتان

سلام مجدد حضور شما بزرگوار آنچه که همکاران شما تشخیص دادند ptsd بوده که در نامه هایی که برای بنیاد نوشتند به این موضوع اشاره کرده اند البته احراز پرونده شیمیایی بنده چند سال بعد اتفاق افتاد آیا میشود که این عوامل به شیمیایی هم مرتبط باشد؟؟؟؟؟؟؟؟ در کردستان شب های بسیار سخت و هولناکی داشتم که در یکی از شب ها اتفاق بدی افتاد که در مجال نمیگنجد این خلاصه وضعیتی بود که به استحضار رساندم

ممنون از لطف شما پاینده باشید

درود مجددبر شما جناب قاهری پس اگه تشخیص ptsd بوده علایم شما می تونه از تبعات اون اتفاقاتی که تجربه کردید و از نشانه های اختلال تون باشه. احتمال اینکه بر اثر مواد شیمیای باشه هم هست البته به احتمال بیشتر سایر اتفاقات و تجربیات دردناک اون دوران علت مشکل می تونن باشه. خوشبختانه درمان ptsd امکان پذیره و باید روی اثراتی که اتفاقات اون دوران در شما ایجاد کرده کار کرد. با توجه به توضیحات شما برای درمان مشکل تون فقط از دارو درمانی کمک گرفته شده و دارو فقط در این شرایط می تونه تسکین دهنده حال شما باشه و به تنهایی کافی نیست. به همین دلیل هم هست سال ها مصرف دارو اثر چندانی در حال شما نداشت. روان درمانی تحت نظر یک روانشناس می تونه در درمان مشکل تون موثر باشه .

سلام ممنون ازوقتی که گذاشتی وراهنماییم کردی مستدام باشید

بزرگوارید، سپاسگزارم

برای بار بعدی ارسال نظر نام، ایمیل، و وب سایت من را در این مرورگر ذخیره کن.

تصویر امنیتی *

تلفن : 10 50 910 0910  ، 22859193آدرس: شریعتی – بالاتر از ظفر – جنب مجتمع نگین ظفر – beheshtiyan.ir@gmail.comسایر سایت هاکلینیک هیپنوتیزمکلینیک ازدواج

دکتر محمد بهشتیان روانشناس ، روان درمانگر ، پژوهشگر ، مدرس و هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی است. وی عضو انجمن روان تحلیلی و هیپنوتراپی آمریکاست. حدودا ۲ دهه است که در حوزه روان درمانی تحلیلی و هیپنوتیزم درمانی فعالیت می کند. وی دستگاه BWS (ویژه هیپنوتیزم سریع) را در سال ۱۳۸۱ اختراع و پژوهشی درباره اثربخشی این دستگاه در مقایسه با روش های معمول درمانی انجام داد. وی تا کنون بیش از ۴۰ عنوان کتاب تالیف و ترجمه کرده است. بیش از 10 سال است که به تربیت روان درمانگر (درمان های تحلیلی) و هیپنوتیزم درمانگر مشغول است. رویکرد درمانی و پژوهشی مورد علاقه وی هیپنوتیزم درمانی تحلیلی (HA) و رویکردهای تحلیلی (MBT , ISTDP, TFP) است.

برای مشاهده رزومه کامل ایشان اینجا را کلیک کنید

دکتر روانشناس بالینی یکی از افرادی است که کمک زیادی به درمان اختلالات روانی و مشکلات رفتاری می‌کند. در این مقاله از روان‌آرام کلینیک با ما باشید تا شما را با وظیفه دکتر روانشناس بالینی و در کل شاخه روانشناسی بالینی آشنا کنیم.

روانشناسی شامل شاخه‌های متفاوتی مانند روانشناسی عمومی، روانشناسی صنعتی سازمانی، روانشناسی کودک، روانشناسی کودکان استثنایی، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی بالینی می‌باشد. کار دکتر روانشناس بالینی مطالعه اختلالات روانی و راه‌های درمان آن است. این شاخه از روانشناسی یکی از پرکاربردترین حوزه‌ها در روانشناسی است. روانشناسی بالینی به درک و پیش‌بینی و درمان اختلالات و ناهنجاری‌های رفتاری، ناتوانی‌های اجتماعی، هیجانی، زیست شناختی و غیره کمک می‌کند. روانشناسی بالینی به نسبت دیگر شاخه‌های روانشناسی وسیع‌تر است. روانشناسی بالینی با انواع بیماری‌ها مانند اعتیاد، مشکلات خانوادگی، زناشویی، عاطفی و غیره مرتبط است. این رشته شاخه‌های تخصصی زیادی از جمله سلامت روانی کودکان و بزرگسالان، اختلالات هیجانی، اختلالات یادگیری، مصرف بی‌رویه  و بی‌دلیل داروها و روانشناسی سلامت دارد.

تاریخچه این رشته از روانشناسی به انسان‌های نخستین بازمی‌گردد. از همان زمانی که شیوع بیماری‌های روانی را به دلایل ماورایی نسبت می‌دادند، به نوعی روانشناسی بالینی در جریان بود. تاریخچه این رشته و روند پیشرفت آن به روانشناسی مرض متصل است. از عمر روانشناسی بالینی به عنوان یک شاخه تخصصی و جداگانه از روانشناسی، حدود نود سال می‌گذرد. در ایران تعداد دکتر روانشناس بالینی بیشتر از متخصصان دیگر رشته‌هاست. تدریس این رشته هم اولین بار در سال 1350 در بیمارستان روزبه آغاز شد. بعد از تعطیلی این مرکز هم انستیتو روان‌پزشکی تهران در سال 1365 تدریس این رشته را ادامه داد. اولین دانشجوی دکتری این رشته هم در سال 1381 از این انستیتو فارغ‌التحصیل شد.

متخصصان این رشته بعد از مطالعه، تشخیص بیماری، به مشاوره و آموزش مهارت‌های رفتاری به بیمار و نظارت روی روند درمان او می‌پردازند. همچنین به مداخله در کار روان‌درمان‌ها و مدیریت آن‌ها هم می‌پردازند. روانشناسان بالینی می‌توانند به انتخاب خود در یکی از چهار زمینه زیر فعالیت کنند.روانشناس بالینی

دکتر روانشناس بالینی می‌تواند در این رشته کارش را شروع کند. در بعضی از موارد به خاطر استفاده از دارو در درمان بیماری‌های روانی این کار با مشورت روان‌پزشک انجام می‌شود. دکتر روانشناس بالینی از راهکارهای روانکاوی، رفتاردرمانی و شناخت درمانی برای معالجه این بیماران روانی کمک می‌گیرد.

یکی دیگر از زمینه‌هایی که دکتر روانشناس بالینی می‌تواند در آن کارش را ادامه دهد، میزان خصوصیت افراد به کمک تست‌ها برای تشخیص بیماری‌هاست. در این زمینه روانشناس بالینی به کمک انواع تست‌ها به بررسی ویژگی‌های رفتاری و شخصیتی افراد جامعه می‌پردازد. تست‌های روانشناسی زیادی هم وجود دارند که به کمک هرکدام از آن‌ها می‌تواند جنبه‌های مختلف بیماری را تشخیص داد.

در روانشناسی بالینی دکتر روانشناس بالینی به کمک روش‌های مختلف مانند بررسی رفتار افراد، آزمایش‌های روانی، مصاحبه با فرد و پیدا کردن تاریخچه بیماری‌های فرد، بیماری‌ها و دلایل شیوع آن‌ها را حدس می‌زند.

روانشناسی بالینی از جمله روش‌های مختلفی است که برای تشخیص و درمان بیماری‌های روانی از آن استفاده می‌شود. راه‌های مختلفی مانند شناخت درمانی، درمان رفتار، روانکاوی و غیره توسط دکتر روانشناس بالینی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

دکتر روانشناس بالینی معتقد است که باید با تمام روش‌های فوق آشنایی داشته باشد و به آن‌ها مسلط باشد تا تواند به بهترین شکل کارش را انجام دهد. در روانشناسی بالینی، روانشناس باید به بیمارانش کمک کند تا با ناسازگاری‌های زندگی کنار بیایند و مشکلاتشان را حل کنند. دکتر روانشناس بالینی در مدارس، کودکستان‌ها، خانه سالمندان، بیمارستان‌ها، کارخانه‌ها، زندان ها، دادگاه‌های کودک، درمانگاه‌های بهداشت روان، مراکز نگهداری بزهکاران و غیره می‌توانند مشغول به کار شوند. روانشناسان بالینی به خاطر سر و کار داشتن با کسانی که اختلالات روان و رفتارهای نا به هنجار دارند، باید علاوه بر مسلط بودن بر علم خود، روحیه و انگیزه بالایی هم داشته باشند.

دکتر روانشناس بالینی با کمکی که به افراد مختلف برای حل مشکلاتشان می‌کند، قدم مهمی در زندگی آن‌ها برمی‌دارد.

ویژگی‌ها و خصوصیات هر بیمار، دکتر روانشناس بالینی را وادار می‌کند که خلاق بوده و از ایده‌ها و روش‌های جدید برای حل مشکلاتش استفاده کند.

دکتر روانشناس بالینی می‌تواند در مطب مستقل خودش و به صورت خصوصی هم کار کند.

این کار فشار زیادی را به فرد وارد می‌کند و شرایط خاص خودش را دارد.

در روانشناسی بالینی برای درمان بیماری باید زمان زیادی را صرف کرد و منتظر ماند. این کارمی‌تواند خسته‌کننده باشد و روحیه شما را تخریب کند.

در روانشناسی بالینی، دکتر روانشناس با افرادی که اختلالات روانی و رفتاری دارند، سر و کار دارد. به همین دلیل هم ممکن است تنش‌ها و نابه هنجاری‌های زیادی را با این افراد تجربه کند. این وضعیت هم یکی از سختی‌های کار روانشناسی بالینی است.

درمان اختلالات روانی به اندازه درمان بیماری‌های جسمی اهمیت دارد. به قول معروف عقل سالم در بدن سالم! حتی گاهی اختلالات روانی باعث بروز بیماری‌های جسمی می‌شود. همچنین بیماری‌های جسمی هم ممکن است فرد را به انواع بیماری‌ها و اختلالات روانی دچار کنند. طبق آمار سازمان بهداشت روانی، دلیل بیش از نیمی از مشکلات و بیماری‌های جسمی، مشکلات روانی است. بیماری‌های روانی می‌توانند در طولانی مدت باعث بروز مشکلات جسمی متعدد شود. طبعا هر نوع فشار روانی را نمی‌توان بیماری خواند اما کمتر کسی هم وجود دارد که به برخورد به یک بحران روحی خیلی زود به روانشناس یا دکتر روانشناس بالینی مراجعه کند.

در مورد مراجعه به دکتر روانشناس بالینی به خاطر درمان بیماری‌های روانی مانند روندی که فرد برای درمان بیماری‌های جسمی طی می‌کند، به عهده خود فرد است. همان‌طور که فرد زمانی که دچار اختلالات و بیماری‌های جسمی می‌شود، ابتدا سعی می‌کند با استراحت و مصرف ویتامین‌ها و غذاهای مقوی مشکلش را حل کند. اما زمانی که بیماری حادتر شد و استراحت و مدارا هم مشکلی را حل نکرد، چاره‌ای جز مراجعه به پزشک باقی نمی‌ماند. در خصوص بیماری‌های روی هم وضع به همین منوال است. و فرد بعد از شروع بیماری روانی به جای مراجعه به روانشناس یا دکتر روانشناس بالینی سعی در انکار یا کوچک و ساده شمرده بیماری دارد. تا اینکه بعد از حاد شدن بیماری و زمانی که حس کرد بهترین راه معاینه شدن توسط یک متخصص است، این کار را  می‌کند.

به عبارتی دیگر می‌توان اینطور بیان کرد که کسانی که به دکتر روانشناس بالینی مراجعه می‌کنند، قدرت تشخیص بیماری را دارند و می‌دانند که چه زمانی باید برای حل بیماری‌شان اقدام کنند. به طور کلی روان درمانی شیوه‌ای از روانشناسی است که برای کمک به برخی  از افراد که نیاز به روانشناس را حس کرده‌اند کمک می‌کند تا مشکلات روانی شان را حل کرده و به درمان بیماری‌های روانی که دارند، اقدام کنند. بیشتر افراد زمانی که اختلالات کهنه می‌شوند، یعنی وقتی روتین زندگی آن‌ها را به هم می‌ریزد، متوجه می‌شوند که باید به یک روانشناس مراجعه کنند. در این صورت افراد زیان‌های متعددی را برای دیر مراجعه کردن به روانشناس متحمل می‌شوند که ساده‌ترین آن وقتی است که به خاطر داشتن بیماری روانی به هدر رفت و روزها و ماه‌هایی که دیگر نمی‌توانند آن‌ها را بازگردانند و زندگی سالم را در ان از سر بگیرند.

روانشناسی بالینی یا کلینیکی یکی از انواع شاخه‌های روانشناسی است که در آن فرد به شناخت و درمان و مداوای بیماری‌های مختلف می‌پردازد. البته منظور ما این نیست که فرد تنها در صورتی که دچار اختلالات حاد روانی یا بیماری‌های شدید شود، باید به دکتر روانشناس بالینی مراجعه کند. بلکه هر فردی گاهی  در زندگی‌اش با بحران‌ها و مشکلاتی رو به رو می‌شود که لازم است برای پشت سر گذاشتن درست و اصولی آن‌ها با یک متخصص مشورت کند و از او راهنمایی بخواهد.

به عبارتی دیگر هر فردی مدام در رابطه‌ای دوجانبه با زندگی‌اش است و در حال تاثیر گرفتن یا تاثیر گذاشتن روی محیط اطرافش می‌باشد. به نوعی هر کس یک دنیای درون دارد و یک دنیای بیرون که شکل دادن به هر دوی این‌ها وابسته به روابط خاصی است که فرد با خودش دارد. این روابط توسط افکار، احساسات و رفتارهای وی تعیین می‌شوند. با این توصیف خیلی وقت‌ها ایجاد تعادل بین این دو دنیا بسیار سخت است و فشارهای زیادی به انسان وارد می‌شود. که برای حل آن‌ها و رسیدن به یک آرامش درونی نیاز به حمایت و کمک یک فرد دیگر دارد. این کمک می تواند تنها یک صحبت دوستانه با یک آدم موثر باشد و یا گاهی هم می‌تواند مشاوره با یک متخصص یا دکتر روانشناس بالینی باشد. جلسات روان درمانی به سه شکل زیر انجام می‌شوند که در ادامه با هم می‌خوانیم.

روان درمانی فردی به شکلی از جلسات مشاوره گفته می‌شود که در آن تنها بیمار و پزشک معالج شرکت می‌کنند. روان درمانی فردی معمولا با این هدف برگزار می‌شود که فرد با افکار و احساسات خودش آشنایی بیشتری پیدا کند. و به فلسفه وجودی آن‌ها هم پی ببرد. روابط فردی خود را با دیگران یا چیزهایی که روی زندگی‌اش تاثیر می‌گذارد بهتر شناخته و آن‌ها را بهبود دهد. و در کل شخصیت خود را بهبود ببخشد. بعد از این جلسات فرد می‌تواند برای درمان مشکلاتی که توان و طاقت او را گرفته‌اند، اقدام کند. بدون اینکه دچار خودخوری، درد، ناتوانی، سرکشی یا پرخاش و خشونت بی‌مورد شود.

سرعت و شکل رفع مشکلات برای هر کس برای حل آن‌ها به دکتر روانشناس بالینی مراجعه می‌کند، متفاوت است. ولی در کل می‌توان چنین فرض کرد که رهایی از مشکلات به معنی یادگیری است. یعنی یادگیری مهارت‌هایی که به او کمک کند دیگر اسیر مشکلاتش نباشد و خودش به تنهایی آن‌ها را حل کند. این یادگیری روندی است که سرعت و کیفیت آن در جریان روان درمانی وابسته به خود فرد است. روان درمان‌گر هم در تشریح این مسیر، شروع آن، هدایت آن و به اتمام رساندنش، فرد را حمایت می‌کند.

روان درمانی گروهی نوع دیگری از روان درمانی است که هدف آن حل مسائل مشخصی هستند که عموما شکل پیشرفته‌تری به خود گرفته‌اند. برای تشخیص این که روان درمانی گروهی برای چه کسانی مفید است، باید ابتدا جلسات روان درمانی فردی طی شوند. و اگر دکتر روانشناس بالینی اینطور صلاح دید، فرد به گروه‌های دیگری که مشکلی مشابه مشکل او دارند، می‌پیوندد و به حل مسائل و مشکلاتش می‌پردازد.

در روان‌درمانی گروهی فرد تحت حمایت دیگر اعضای گروه تمام مهارت‌ها و مسائلی که باید یاد بگیرد را می‌شناسد و به آن‌ها پی می‌برد. و به این ترتیب می تواند رابطه بهتری با خودش و دنیای پیرامونش داشته باشد.

در خانواده درمانی لازم است که تمام اعضای خانواده  حضور داشته باشند. چرا که در روند درمان خانواده به عنوان یک سیستم شناخته می‌شود که فرد مورد نظر تنها یک عضو آن است و وضعیت و حال او وابسته به وضعیت کلی سیستم است. گاهی در یک خانواده اتفاقاتی می‌افتد که در آن اعضا باید در کنار هم برای حل آن‌ها تلاش کنند اما به مرور آن‌ها توانشان را از دست می‌دهند و به نوعی خسته می‌شوند. هر کدام از اعضای خانواده با وجود تلاش‌هایی که برای حل مشکل می‌کنند، باز هم نمی‌توانند جلو گسترش آن را بگیرند. و در مقابل به آن دامن می‌زنند. و باعث پایدارتر شدن و ریشه دواندن آن مشکل می‌شوند. در این وضعیت هم چیزی به نام گناه و تقصیر وجود ندارد و هر کس به نوبه خود هم مقصر و هم بی‌گناه است. هدف این جلسات درمان تک تک اعضای خانواده و بهبود روابط بین آن‌ها برای مدیریت مشکل پیش امده است.

در روان درمانی گروهی خانواده به عنوان یک سیستم حضور دارد و یاد می‌گیرد که راه‌ها و اصول جدیدی را ایجاد کند و روابط جدید را جایگزین روابط قبلی کند. خانواده در این جلسات یاد می‌گیرد که بهتر است به جای سرپوش گذاشتن روی مشکلات، راه‌های جدیدی برای حل آن‌ها پیدا کند. طبیعی است که شناخت پیدا کردن روی تک تک اعضای خانواده و روند فکری و احساسی و رفتاری آن‌ها و نقشی که هر کدام از آن‌ها به عنوان عضوی از خانواده دارند، هدف اصلی این روند درمانی است. مشکلات آموزشی یا تربیتی که والدین و فرزندانشان با آن رو به رو هستند، در این شیوه درمانی مورد بررسی قرار گرفته و به شکل بهتری نسبت به روش‌های دیگر روان‌درمانی حل می‌شود.

مقالات پیشنهادی:

روانپزشک اختلال روان

روانشناس بزرگسال

مقایسه مشاوره تلفنی و مشاوره حضوری

از کلینیک روانشناسی روان آرام

برای دریافت خبرنامه ایمیل خود را
وارد کنید

کلینیک روان آرام همه روزه از ساعت 9 صبح تا 9 شب در خدمت مراجعین
محترم است، کلینیک روان آرام جمعه ها باز است.

© تمامی حقوق این وب سایت متعلق به روان آرام
کلینیک می باشد طراحی و سئو توسط لومین



شهرک غرب بلوار دريا بين پاكنژاد و مطهري ساختمان ساحل پلاك ١٦٤طبقه دوم واحد ٧

تلفن:٠٢١٨٨٣٧٠٠٦٠ – ٠٢١٨٨٠٨٨٥٩٢

۸۸۰۸۸۵۹۲

روانشناسی روانشناسی بالینی
روانشناس بالینی

روانشناسی بالینی یکی از گسترده ترین شاخه های روانشناسی است. روانشناسی بالینی مسائل مربوط به تشخیص و درمان بیماری های روانی را هم بعنوان یکی از وظایف تخصصی انجام می دهند. شغل روانشناسی بالینی بسیار حساس است و متخصص باید از روحیه بالا و دیدگاه جامعه نگر برخوردار باشد.

روانشناسی بالینی یکی از انواع روانشناسی میباشد که به مطالعه در مورد اختلالات روانی و راه های درمان آنها میپردازد. روانشناسی بالینی یکی از پرکاربردترين حوزه های روانشناسی است. روانشناسی بالینی به درک و پیش بینی و همچنین درمان اختلالات و نابهنجاری های رفتاری، ناتوانی های اجتماعی، هیجانی، زیست شناختی و … کمک میکند. روانشناسی بالینی نسبت به دیگر شاخه های روانشناسی گسترده تر میباشد. روانشناسی بالینی با انواع بیماری ها از جمله اعتیاد، درگیری های خانوادگی و زناشویی، مشکلات عاطفی و … سازگاری دارد. روانشناسی بالینی دارای رشته های تخصصی از جمله سلامت روانی کودکان و بزرگسالان، اختلالات هیجانی، اختلالات یادگیری و مصرف بی رویه داروها و همچنین روانشناسی سلامت میباشد.

 

 

تاریخچه روانشناسی بالینی به انسان های نخستین باز میگردد. زمانی که سرچشمه بیماری های روانی را اتفاقات ماورایی میدانستند. تاریخچه روانشناسی بالینی و تکامل آن با روانشناسی مرضی گره خورده است. از عمر روانشناسی بالینی به عنوان یک شاخه تخصصی و جداگانه از علم روانشناسی حدود 90 سال سپری میشود. در ایران روانشناسان بالینی بیشتر از سایر روانشناسان هستند و در زمینه علم روانشناسی کار میکنند. در دهه 1350 در ایران اولین دوره کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در بیمارستان روزبه شروع به کار کرد، بدنبال تعطیلی این مرکز انستیتو روانپزشکی تهران در سال 1365 عهده دار روانشناسی بالینی ایران شد همچنین اولین دانشجوی دکتری در سال 1381 از این انستیتو فارغ التحصیل شد.

 

 

روانشناسان بالینی به مطالعه و تشخیص، مشاوره، آموزش، نظارت، مداخله در کار روان درمانها و مدیریت آنها می پردازد. روانشناسان بالینی میتوانند به انتخاب خود در هر یک از چهار زمینه زیر فعالیت کنند.

 

 

 در بعضی از موارد بدلیل استفاده از دارو در درمان بیماری های روانی این کار با مشورت روانپزشک انجام میگیرد. روانشناسان بالینی از رویکردهای روانکاوی، رفتار درمانی و شناخت درمانی برای درمان بیماران روانی استفاده میکنند.

 

یکی از کارهای متخصص روانشناسی بالینی استفاده از تست های روانشناسی متنوع ، و بررسی ویژگی های رفتاری و شخصیتی افراد جامعه است. تست های روانشناسی متنوعی وجود دارد که با استفاده از هر کدام می توان جنبه های متنوعی از تشخیص را مورد بررسی قرار داد.

 

در روانشناسی بالینی متخصصین با استفاده از روش های متنوع مانند بررسی رفتار افراد ، آزمایش های روانی ، مصاحبه با فرد و تاریخچه گیری به بررسی بیماری های روانی و شناسایی علل آن بپردازد. 

 

روانشناسان بالینی از روش های متنوعی برای تشخیص و درمان بیماری های روانی استفاده می کنند. راه های متنوعی نظیر شناخت درمانی ، درمان رفتار ، روانکاوی و … مورد استفاده متخصص روانشناسی بالینی قرار می گیرد.

 

روانشناسان بالینی معتقدند که باید با تمام این روش ها آشنایی داشته باشند تا بتوانند به بهترین روش وظیفه خود را انجام دهند. در روانشناسی بالینی ، روانشناس به بیماران کمک میکنند تا با ناسازگاری های زندگی کنار بیایند و به رفع مشکلات آنها کمک میکنند. روانشناسان بالینی در بیمارستان ها، مدارس، زندان ها، دانشگاه ها، کودکستان ها، خانه سالمندان، کارخانه ها، داد گاه های کودکان و مراکز نگهداری بدهکاران، درمانگاه بهداشت روانی و … فعالیت دارند. روانشناسان بالینی بدلیل سر کار داشتن با افرادى که دارای اختلالات روانی و رفتارهای نابهنجار هستند باید علاوه بر جامعه نگر بودن دارای یک روحیه بالا نیز باشند.

 

 

 

 

دكتر فهيمه رضايی دارای دكتری روانشناسی از دانشگاه دهلی نو هندوستان روانشناس و مشاور ازدواج طلاق زوج و خانواده درمانگر اضطراب وسواس افسردگی و اختلالات خلقی وشخصيتی و عضو هئيت علمی دانشگاه تربيت معلم و داراي ١٥سال سابقه تدريس دانشگاهی و روان درمانی

Power By Coms CMS

روانشناسی بالینی به عنوان شاخه ای مهم در روانشناسی می باشد زیرا که به انواع اختلالات روانی و شیوه های متنوع درمانی آن می پردازد .روانشناس بالینی به مطالعه و تشخیص نابهنجاری های رفتاری ، اختلال های روانی ، مشکلات اجتماعی ، هیجانی و …. می پردازد و برای شناسایی و تشخیص آن ها می تواند از انواع تست های روانشناسی استفاده کند . و بعد از شناسایی علائم اختلال ها و مشکلات روحی و روانی از انواع روش های درمانی نظیر روان درمانی ، روانکاوی ، رفتار درمانی ، شناخت درمانی و …. استفاده می کند . همانطور که گفتیم مشاوره بالینی در درمان بسیاری از اختلال های روانی و مشکلات روحی و روانی که برای فرد عذاب آور ، ناسازگارانه  و به صورت رفتار نا معمولی می باشد ،  در جلسات به صورت منظم و تدریجی  می پردازد در زیر به چند مورد از این اختلال ها اشاره می کنیم .

دکتر روانشناس بالینی بیان می کند که اضطراب در واقع ترس مبهم و ناخوشایندی می باشد که مشخصه آن ها می توان به بی قراری حرکتی ( از جا پریدن ، لرزش ، نا آرامی ) ، تغییرات جسمی ( تپش قلب ، عرق کردن و …) گیجی و بیمناکی اشاره کرد . از اختلالات اضطرابی عبارت اند از :

اختلال وحشت زدگی : در این نوع اختلال اضطرابی ، بیمناکی و وحشت های ناگهانی را می توان مشاهده کرد . کسانی که به این اختلال مبتلا هستند گاهی خود را در آستانه مردن حس می کنند ولی همیشه مضطرب نیستند . حملات وحشت زدگی به صورت ناگهانی شروع می شود و تپش قلب شدید ، تنگی نفس ،درد قفسه سینه ، عرق کردن ، سرگیجه را دارند . 

اختلال هراس یا فوبیا :

روانشناس بالینی

شخص مبتلا به این اختلال از شی ، موقعیت خاص به شدت و به شکل نامعقولی می ترسد . از هراس های شایع می توان به هراس  از موقعیت های اجتماعی  ، سگ هراسی ، بلند هراسی ،پرواز هراسی اشاره کرد . 

اختلال اضطراب تعمیم یافته :

که در آن اضطراب باید حداقل یک ماه طول بکشد افراد مبتلا به این اختلال دلیل مشخصی برای اضطراب خود ندارند . این افراد عصبی بوده و حتی پیوسته نگران کار ، روابط و سلامتی خود هستند . 

مبتلایان به این اختلال ، تردید های جزئی و کار های روزمره خود را روزی هزار بار تکرار و مرور می کنند . شایع ترین اجبار های عملی ، بازرسی ، کنترل کردن ، تمیز کردن و شمارش های افراطی هستند . 

 اختلالاتی که مهم ترین ویژگی آن ها ، ناراحتی خلقی اولیه می باشد برای مثال اختلالات افسردگی و اختلال دو قطبی که در مرکز مشاوره فردی زیر نظر بهترین مشاوره روانشناسی قابل بهبود هستند . از نشانه های بارز آن می توان به خلق افسرده در بیشتر اوقات روز ، مشکلات خواب ، خستگی و بی حالی ، احساس گناه ، عدم علاقه به اکثر کار ها و لذت نبردن از آن ها ، اشکال در تفکر و تمرکز و تصمیم گیری . افکار مرگ و خودکشی می باشد . 

کم خوری و پرخوری عصبی که در نوجوانان و جوانان افزایش پیدا کرده و نیازمند درمان روانشناختی می باشند .

که شامل بی خوابی ، پر خوابی ، حمله خواب ، اختلال خواب مرتبط با تنفس می باشد . 

اختلالات شخصیت به صورت وجود صفات شخصیتی انعطاف ناپذیر و ناسازگارانه هستند.  به عبارتی الگوهای شناختی رفتاری ناسازگارانه مزمن که با شخصیت فرد عجین شده اند و برای دیگران دردسر ایجاد کرده و یا غیر قانونی وزیانبخش هستند که شامل زیر مجموعه متفاوتی می باشد .

دسته عجیب و نا متعارف که شامل اختلال پارانوئید که با بی اعتمادی ، شکاک و خودشان را برحق ولی آسیب پذیر و مورد حسد دیگران می دانند . اسکیزوئید : نداشتن روابط اجتماعی رضایت بخش گوشه گیر و کمرو و به اصطلاح عامیانه آدم های سردی هستند و اسکیزوتایپال باور های عجیب و سوء ظن ، و تنفر آشکار دارند  می باشد . 

دسته نمایشی و دارای مشکلات هیجانی که شامل نمایشی : که به عنوان افرادی بسیار توجه طلب و بسیار واکنش های افراطی از خود نشان می دهند . خود شیفته : بر داشت های غیر واقع بینانه از اهمیت خود دارند و انتقاد پذیر نیستند و حس همدلی ندارند و این موارد مشکلاتی را در ارتباطشان ایجاد می کند و مرزی که به عنوان افرادی که ثبات هیجانی ندارند و تکانشی و غیر قابل پیش بینی و تحریک پذیر و مضطرب هستند و نوع دیگر که ضد اجتماعی می باشد و این افراد زور گو ، قانون شکن ، بی مسئولیت و با جرم و خشونت عجین هستند . 

دسته دیگر از اختلال شخصیت که دسته ترسو و دوری گزین نامیده می شود و می توان به افرادی دوری گزین که کمرو و تودار هستند و عزت نفس کمی دارند و در برابر طرد شدن بسیار حساس  هستند . افراد دیگر که وابسته هستند و اعتماد به نفس ندارند نمی توانند شخصیت خود را نشان دهند و همیشه متکی به فرد دیگر هستند . و از انواع دیگراین دسته  که به نوع پرخاشگر و وسواسی می توان اشاره کرد .

اختلالاتی که در بالا معرفی شدند به صورت خلاصه مطرح شده و صرفا جهت آشنایی می باشد و برای تشخیص و شناسایی اساس هر یک از اختلال ها نیازمند مصاحبه و تشخیص از سوی دکتر مشاور بالینی خوب می باشد و به هر فردی با دیدن یک یا چند نشانه نباید برچسب اختلال روانی زد .

علاوه بر اختلال های گفته شده مشاور روانشناس بالینی در مرکز مشاوره بالینی در مشکلات روانی دیگر نظیر کنترل خشم و عصبانیت و پرخاشگری نقش دارد زیرا که می تواند عوامل عصب شناختی و عوامل روانی نظیر شرایط ناکام کننده و آزار دهنده و یا عوامل شناختی آن را شناسایی و راه های کاهش پرخاشگری را آموزش دهد. به طور کلی علاوه بر اختلالا های روانی کلینیک روانشناسی بالینی انتخاب نو  ارائه خدمات تخصصی روانشناسی بالینی در زمینه های  مختلف نظیر نظیر اختلال های رفتاری ، ناتوانی ، ناسازگاری ،مشکلات احساسی ، ضربه ی روحی و آسیب های شناختی موثر واقع می شود .

هر یک از اختلالاتی که معرفی شدند نیازمند درمان به شیوه های موثر از سوی بهترین روانشناس بالینی در مرکز روانشناسی بالینی می باشد از موارد درمانی که می توان به آن اشاره کرد .

مشاوره روانپزشکی : 

روانپزشک با استفاده از درمان های زیست شناختی برای کم کردن نشانه های اختلال های روانی یا برطرف کردن این اختلال ها طرز کار بدن را تغییر می دهند . دکتر روانپزشک با استفاده از دارو های روان درمانبخش در رفع و تخفیف اختلال های روانی کمک می کند . تلفیق روان درمانی و دارو درمانی در بسیاری از اختلال ها به صورت بسیار موثری عمل می کند .

روان درمانی : 

متخصص روانشناس بالینی در فرایند روان درمانی به افراد کمک می کند تا مشکلات روانی و میان فردی خود را بشناسند ، آن را تعریف کنند و بتوانند برآن ها غلبه کرده و سطح سازگاری خود را افزایش دهند . روانپزشک و روانشناس برای درمان اختلال های روانی نظیر درمان وسواس ، درمان افسردگی ، درمان اضطراب و استرس و درمان فوبیا و ترس  از روان درمانی استفاده می کند و از تکنیک های موثر گفت و گو ، تفسیر ، گوش دادن و الگوی برداری و …. استفاده می کنند برای آشنایی بیشتر می توانید به صفحه مربوطه روان درمانی مراجعه کنید .

گروه درمانی :

این نوع درمان می تواند راه و رسم موثر تر کنار آمدن با مشکلات روانی و اختلال های روانی  را برای افراد شرکت کننده  یاد بدهد زیرا بر اساس تحقیقاتی  که انجام شده بسیاری از مشکلات روانی که افراد به آن دچار می شوند  ، در چهار چوب روابط میان فردی ، و تجربه های گروهی درون خانواده ، ازدواج ، گروه های اجتماعی و کاری شکل می گیرد که برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه مشاوره خانواده می توانید به صفحات مربوطه سایت انتخاب نو مراجعه کنید.

نوروفیدبک و بیوفیدبک :

با توجه به افزایش دانش و آگاهی نسبت به عملکرد مغز در زمینه ی تغییر عملکرد نواحی مغزی مختلف می توان به بهبودی در یک اختلال و یا ارتقاو بهبود سطح عملکرد فرد در کودکان ، نوجوانان و بزرگسالان برسیم و  با استفاده از ابزار های جدید نوروفیدبک و بیوفیدبک می توان با خود تنظیمی فعالیت های مغزی به بهبودی نسبی دست پیدا کرد که برای آشنایی بیشتر با درمان نوروفیدبک این مرکز روانشناسی به صفحه مربوطه مراجعه کنید.

تهران، خیابان دولت، بلوار کاوه، نبش اخلاقی غربی، پلاک29، واحد6، طبقه سوم – ساعت کاری: 9صبح تا 10شب

اگر در لحظات زیادی از زندگی تان دچار اضطراب و استرس هستید!اگر در زمان های زیادی از زندگی، خودتان را مجبور به تحمل افکار یا رفتارهای تکرار شونده (وسواسی) می بینید!اگر احساس می کنید که دچار افسردگی شده اید!اگر به صورت غیرعادی از موضوعاتی ساده ترس و نگرانی دارید!اگر همیشه ترس و نگرانی از دست دادن همسرتان و یا فرزندتان را دارید!اگر در زندگی، خودتان را اسیر هیجانات منفی تکرار شونده و مختل کننده می بینید!و صدها اگر دیگر…

لطفاً هر چه زودتر به یک دکتر روانشناس بالینی خوب و باصلاحیت مراجعه کنید، مهم نیست در کلینیک ما باشد و یا نه. مهم این است که در حل مسائل زندگی تنها نمانید:

کار دکتر روانشناس بالینی خوب در تهران، درمان افرادی است که از اختلالات و بیماری های روانی در شهر بزرگی مثل تهران رنج می برند. بیماری های روانی مثل افسردگی ، اضطراب ، وسواس (وسواس فکری و عملی)، اختلال دوقطبی و …در طول این شیوه از درمان، شما می‌توانید نسبت به خلق‌وخوی خود و وضعیتی که در آن قرار دارید، احساسات‌تان و رفتار خود بیشتر بدانید و کنترل بیشتری بر خودتان داشته باشید.

آیا به دنبال مشاوره روانشناسی آنلاین حرفه ای و مقرون به صرفه هستید؟احساس بهتر با یک تماس آغاز می شودروانشناس بالینی

روانشناسان بالینی ما:

دکتر سید علی هاشمی | متخصص سنجش روانشناختی

سید علی هاشمی متخصص تشخیص های دقیق است.یکی از موثرترین فاکتورهای درمان اثربخش در حوزه روانشناسی، تشخیص و ارزیابی درست مسئله‌ها است. در اولین گام پیشنهاد ما به شما برای مراجعه به درمانگر، مراجعه به متخصص سنجش و ارزیابی است.چرا که دانستن نوع مسئله شما و میزان شدت و ضعف آن، می‌تواند در انتخاب درمانگر و رویکرد درمانی و همچنین راهبرد عملیات درمانی شما نقش بسزایی ایفا کند.

به نوعی می‌توان گفت در این بخش می‌توانیم به لحاظ تخصصی سرنخ اصلی را پیدا کرده و در زمان و هزینه خود صرفه جویی نمایید.

برای دریافت مشاوره رایگان و رزرو وقت روانشناسی بالینی تماس بگیرید: 02188670340 | 02188670341

خانم مریم فیاض

خانم مریم فیاض از جمله قوی ترین روانشناسان بالینی ماست. سالها حضور ایشان در بیمارستان روزبه و بخش های متعدد مراکز درمانی اعصاب و روان، از ایشان یک روانشناس بالینی قدرتمند و کاردان سخته است.و باعث شده است که ما با خیال راحت کیس های شدید را به ایشان ارجاع بدهیم.

خانم مهتاب کرج آبادی

خانم مهتاب کرج آبادی از همکاران قوی کلینیک ایران است. در طول این 3 سال همکاری حرفه ای، همواره یکی از متعهدترین و دلسوزترین روانشناسان بالینی ما بوده است. تخصص ویژه ی ایشان به عنوان روانشناس بالینی خوب در تهران، درمان اختلالات اضطرابی و اختلالات خُلقی است. اگر به دنبال یک روانشناس بالینی خوب، دلسوز و پیگیر هستید، مهتاب کرج آبادی گزینه ی پیشنهادی ماست.

لطفاً این مقاله را بخوانید: وقتی به روانشناس مراجعه می کنم چه اتفاقی می افتد؟ (اگر می خواهید از جلسات رواندرمانی خودتان نتیجه بگیرید به این 7 نکته کلیدی توجه کنید.)

آقای دکتر داود قادری

داود از زمانی که افتخار همکاری به ما داده است، توانسته به عنوان یکی از درمانگران مطمئن و کاربلد، خود را معرفی کند. به طور کلی داوود قادری به عنوان دکتر روانشناس بالینی خوب در تهران، بر روی مراجعین مبتلا به افسردگی، افسردگی دوقطبی، انواع ترس های مرض (فوبیا) مثل فوبیای اجتماعی و مشکلات جنسی که مخرب روابط زناشویی هستند بسیار مسلط و باتجربه کار می کند.داود قادری به غیر از رواندرمانگری، بر روی خانواده نیز عملکرد خوبی دارد. این نکته قابل ذکر است که رویکرد ایشان معمولاً طرحواره درمانی است.

آقای آرش سدهیان

آرش سدهیان از سال 1388 به ما پیوسته است. در طول این 10 سال همواره یکی از مطمئن ترین ، بهترین و متعهدترین روانشناسان بالینی ما بوده است. تخصص ویژه ی آرش، درمان اختلالات اضطرابی و اختلالات خُلقی با تکیه بر رویکرد شناختی رفتاری (CBT) است. از دیگر مراجعینی که آرش سدهیان خیلی با آنها خوب کار می کند، نوجوانان و جوانان هستند.نکته ی قابل توجه در مورد ایشان این است که بالای 90 درصد مراجعین فراوان ایشان در طول این سالهای درمان، را خود مراجعین معرفی کرده اند.

آیا به دنبال یک روانشناس بالینی خوب و متخصص می گردید؟

ما در کنار شما هستیم. جهت کسب اطلاعات و تعیین نوبت با روانشناس بالینی خوب در تهران با شماره های زیر تماس حاصل نمایید:88670341  ، 88670341 ، 88209050 ، 09059036294

خانم نیوشا شهروان

نیوشا شهروان از سال 95 به ما پیوسته است. نکته ی قابل توجه در مورد ایشان تسلطشان بر روند درمانی با رویکرد طرحواره درمانی است. ایشان نیز در طول سالهای درمانگری، مراجعین بسیار زیادی دارند، که درصد بسیار زیادی از آنها با معرفی مراجعین قبلی ایشان، کار درمان خود را شروع کرده اند و ادامه می دهند.

باسلام ترس واسترس من زیاد چکار کنم فکر مکنم من زنده نممانم


negaran nabasid.in niz bogzarad

روانشناسی بالینی چیست؟

 روانشناسی بالینی یکی از پرطرفدارترین شاخه‌های روانشناسی محسوب می‌شود. یکی از تعاریف رایجی که در مورد روان­شناسی بالینی وجود دارد توسط جی.اچ. رسنیک ارائه شده است. جی.اچ. رسنیک (۱۹۹۱، ص ۷) در تعریف و توصیف روان‌شناسی بالینی، تعریف زیر را از ارایه می‌دهد:

 

رشته روانشناسی بالینی شامل تحقیق، آموزش، و ارایه خدماتی در رابطه با کاربرد اصول، روش‌ها و روند‌هایی است که امکان شناخت و درک (درک و فهم)، پیش‌بینی و تسکین ناسازگاری‌ها، معلولیت‌ها و ناراحتی‌های عقلی، هیجانی، بیولوژیکی، روان‌شناختی، اجتماعی، و رفتاری را فراهم می‌­آورند و در مورد طیف زیادی از مراجعان قابل کاربرد است.

به نقل از روان حامی، بنابراین بر اساس نظر رسنیک، مهارت‌های ضروری و محوری در روان‌شناسی بالینی شامل (ارزیابی) سنجش و تشخیص، مداخله یا درمان، مشورت، تحقیق و کاربرد اصول اخلاقی و حرفه‌ای می‌شود. تخصص روان­شناسان بالینی در زمینه شخصیت و آسیب‌شناسی روانی و قابلیت‌ آنها در ادغام علم، نظریه، و کار بالینی آنها را از دیگران متخصصان متمایز می‌­سازد.روانشناس بالینی

تلاش برای تعریف روانشناسی بالینی بر اساس مشکلاتی که متخصصان بالینی با آنها سر و کار دارند ناامید کننده است چرا که تعداد و انواع این مشکلات آن قدر زیاد است که ذهنمان را آشفته می­‌کند: افسردگی، اضطراب، روان‌پریشی، اختلالات شخصیت، عقب‌ماندگی ذهنی، اعتیاد، ناتوانی‌­های یادگیری، بزهکاری کودکان و نوجوانان، مشکلات شغلی و مشکلات جنسی تنها تعداد اندکی از آن مشکلات است. ضمن اینکه این موارد شامل افرادی نمی‌شوند که به منظور شناخت بیشتر و بهتر، برای روان‌درمانی مراجعه می­‌کنند. اما ما به جای تعریف روان­شناسی بالینی بر اساس مشکلاتی که در صدد رفع آنها هستند، سعی می­‌کنیم  با بررسی و مرور فعالیت‌هایی که روان‌شناسان بالینی انجام می‌دهند تصویر و تعریف بهتری از این رشته فراهم کنیم.

 

فعالیت‌های روان‌شناسان بالینی

 

 

* درصد نظرسنجی گارفیلد و کارتز برای «مشورت اجتماعی»

 

همانطور که در جدول ۱ـ۱ قابل مشاهده است روان‌شناسان بالینی در تمام نظرسنجی‌ها بین ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۳ بیش از هر کاری، رواندرمانی انجام می‌دهند. تشخیص و سنجش همچنان جزء فعالیت‌های مهم هستند و تحقیق در سال‌های اخیر رشد قابل توجهی داشته است.

درمان / مداخله. طبق جدول ۱ـ۱ متخصصان بالینی بیش از هر کاری درمان انجام می‌­دهند. درمان در شکل‌ها و اندازه‌های مختلفی اجرا می‌شود و هدف بعضی درمان‌ها، بینش در مورد ریشه‌های مشکلات یا نیازهایی است که رفتارهای نامطلوب فرد را ایجاد می‌کنند. گاهی نیز هدف اصلی برقراری رابطه بین مراجع و درمانگر است تا از این طریق دفاع‌های ناسالم مراجع شکسته ‌شود. در درمان‌های شناختی ـ رفتاری، مراجع شیوه‌های جدید و رضایت‌بخش‌تر تفکر و رفتار را می‌آموزد. در برخی موارد اهداف درمان جامع و فراگیر است و تلاش می‌شود تغییرات عمده‌­ای در رفتار ایجاد شود. گاهی نیز بیماران به علت ترس‌های آزاردهنده‌ای که آنان را از رسیدن به هدف‌های‌شان باز می‌دارند در جستجوی کمک هستند. بنابراین درمان‌ها از جهات زیادی فرق دارند.

تشخیص / سنجش. تمام متخصصان بالینی معمولاً یک نوع سنجش را انجام می‌­دهند. سنجش می­‌تواند به صورت مشاهده، آزمون یا مصاحبه باشد و عبارت است از جمع‌آوری اطلاعات به گونه‌ای که بتوان به یک سؤال مهم جواب داد یا مسئله‌ای را حل کرد.

آموزش. روان‌شناسانی که عمدتاً در مقاطع تکمیلی تدریس می‌کنند واحدهای آسیب‌شناسی روانی پیشرفته، روان‌آزمایی، مصاحبه، مداخله، نظریه‌های شخصیت، و دروسی از این قبیل را تدریس می‌کنند. بعضی از آنها نیز در مقطع کارشناسی دروسی همچون روان‌شناسی عمومی، شخصیت، روان‌شناسی نابهنجاری، مقدمه‌ای بر روان‌شناسی بالینی، روان‌آزمایی و این گونه دروس را تدریس می‌کنند.

نظارت بالینی. این فعالیت در واقع شکل‌دیگری از تدریس است ولی معمولاً به صورت دو نفره و در قالب رویکردهای گروهی کوچک و آموزش نه چندان رسمی و غیرکلاسی انجام می‌شود. روان‌شناسان بالینی در دانشگاه در دوره‌های کارورزی و در مراکز بالینی عمومی غالباً وقت قابل توجهی را صرف نظارت بر دانشجویان، کارورزها و دیگران می‌کنند.

تحقیق. روانشناسی بالینی محصول یک سنت دانشگاهی ـ تحقیقاتی است. در نتیجه، اولین دوره آموزش روان‌شناسی بالینی پس از جنگ دوم جهانی بر مبنای مدل دانشمند ـ متخصص برگزار شد. بر اساس این مدل قرار بود روان‌شناسان بالینی برخلاف سایر متخصصان بهداشت روانی دانشمند و متخصص شوند. روان‌شناسان بالینی به واسطه آموزشی که در زمینه تحقیق دیده‌اند، تجارب زیادی که در مورد انسان‌های ناراحت و مشکل‌دار کسب کرده‌اند و دانش خویش در زمینه درمان و سنجش می‌توانند مصرف‌کننده و تولیدکننده اطلاعات و دانش جدید باشند.

مشورت. هدف مشورت و آموزش افزایش کارایی زیردستان از طریق انتقال تخصص به آنهاست. مشورت طیف گسترده‌ای دارد که یک سرش به مشورت‌های بالینی ختم می‌شود و سر دیگرش به امور تجاری، پرسنلی و منفعتی. گاهی مربوط به امور جبرانی و اصلاحی است و گاهی پیشگیری صرف نظر از محیطی که در آن مشورت صورت می‌گیرد یا هدف مشورت، این کار یکی از فعالیت‌های مهم روان‌شناسان بالینی امروزی است.

امور اجرایی. تمام روان‌شناسان بالینی مدتی از وقت خود را صرف امور اجرایی می‌کنند برای مثال باید سوابق مراجعان را ثبت و نگهداری کنند، گزارش‌های ماهیانه را بنویسند و در کمیته‌های مربوط به رعایت حقوق آزمودنی‌ها به بررسی طرح‌های تحقیقاتی بپردازند.

افزایش رفاه انسان هدف روانشناسی بالینی است ولی با این وجود ریشه آن در سنت تحقیق است که بر جستجوی دانش تأکید دارد. منظور این است که در آموزش روانشناسی بالینی باید واحدهای درسی تحقیق و روش‌های آماری لحاظ شوند تا متخصصان بالینی به کمک مهارت‌های حاصل از این دروس بتوانند هویت حرفه‌ای خود را محرز کنند. این آموزش روش‌شناختی به آنها قدرت ارزیابی و روحیه احتیاط و شک‌گرایی می‌دهد و باعث می‌شود همان طور که تشخیص‌گذاران و درمانگران باهوش‌تری می‌شوند، محققان بهتری نیز بشوند.

 

روانشناسی بالینی با مشکلات افراد سروکار دارد، و محور اصلی آن تفاوت‌های فردی است نه شباهت‌های میان افراد. اما یک روان‌شناس محقق که در جستجوی اصول کلی رفتار است  توجه کمتری به تفاوت‌های فردی دارد (این فرآیند رویکرد قانون‌نگر نامیده می­‌شود). در این رویکرد تمرکز اصلی بر تفاوت‌های گروهی است که تابع درمان یا دستکاری آزمایشی هستند و هدف نیز به دست آوردن اصول کلی رفتار براساس مشاهده افراد است.

 اما رویکرد بالینی به دبنال فهم تفاوت‌های فردی است و غالبا به آن رویکرد فردنگر می‌گویند. به عنوان مثال در رویکرد فردنگر این سؤال مطرح می­‌شود که چرا این بیمار اضطراب شدیدی دارد؟ همانطور که متوجه شدید در اینجا فقط در مورد یک فرد خاص سؤال شده است در حالیکه در رویکرد قانون‌­نگر محقق تعداد زیادی از افراد را مورد مشاهد و بررسی قرار می­دهد و به دنبال دست­ یابی به یک قانون و یا اصل کلی در مورد رفتار است. بنابراین شاید دلیل ادامه یافتن مشاجره­‌ها بر سر “علم یا هنر” بودن روانشناسی بالینی نیز همین موضوع باشد.

هر چه روان‌شناس بالینی ذهنی‌گراتر باشد به هنرمندان شبیه‌تر می‌شود. به بیان دیگر، برخی از متخصصان بالینی احساس می‌کنند در قضاوت‌های تشخیصی یا تصمیم‌گیری‌های درمانی خود بیشتر بر مهارت، تجربه و قوای ذهنی و شهودی خود متکی هستند.  در مقابل این دسته از روان­شناسان بالینی ذهنی­گرا، روان‌شناسان بالینی تجربی‌گرا قرار دارند که گرایش عینی‌نگرتری دارند. آنها معتقدند پاسخ را باید در تحقیقات بیشتر و کاربرد دقیق اصول رفتار انسانی برای هر مورد جستجو کرد. متخصصان بالینی ذهنی‌گرا، مشکلات تشخیصی را به کمک قوه شهود خود حل می­‌کنند و متخصصان بالینی تجربی‌گرا از بهترین‌ فرمول‌های آماری یا پیش‌بینی‌های آماری کمک می‌­گیرند.

در پایان باید بگوییم شاید مقابل هم قرار دادن علم و هنر گمراه کننده باشد. تمام روان‌شناسان بالینی هنگام تصمیم‌گیری بالینی یا پیش‌بینی باید به تحقیقات تجربی مربوطه توجه کنند و بر سوگیری­‌های فرهنگی بالقوه غلبه کنند، از روش‌های سنجشی پایا استفاده کنند و شاید حتی از ارایه پیش‌بینی‌ها یا تصمیم‌گیری‌هایی که پاپایی و اعتبار کمی دارند پرهیز نمایند. به این ترتیب قضاوت بالینی آنان علمی، دقیق و مفید خواهد شد.

منبع: روانشناسی بالینی فیرس و ترال

[۱]. clinical psychology

موسس وب‌سایت روان‌حامی، مدرس دانشگاه علامه طباطبایی (نظریه‌های رواندرمانی و مشاوره و آسیب‌شناسی روانی)، علاقمند به نظریه‌های رواندرمانی، رواندرمانگری با روش‌های طرحواره‌درمانی و رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت، سیر پژوهشی اصلی: یکپارچه‌نگری نظریه‌های رواندرمانی

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

عشق چیست و انواع عشق کدامند؟

آگاهی به چه معناست؟ جایگاهش در کدام قسمت مغز است؟

Acute schizophrenia یا اسکیزوفرنی حاد

رفتارهای جنسی اجباری و طرحواره های ناسازگار اولیه

یادگیری همدلی در کودکان در چه سنی و چگونه رخ می‌دهد؟

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روان حامی می باشد

روانشناس بالینی
روانشناس بالینی
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *