دو عصب شناس از دانشگاه هاروارد موفق به ارائه یک توضیح قوی اما ساده به پرسش دیرینه دانشمندان درباره تأثیر افزایش اندازه مغز در افزایش توانایی های انسان شدند.
به گزارش خبرگزاری مهر، نکته های بسیار متعددی وجود دارد که انسان را به یک گونه منحصر به فرد تبدیل کرده است اما در میان تمام این موارد مغز و ذهن ما در صدر این فهرست قرار می گیرند.
ذهن انسان می تواند کارهای شناختی چون استفاده از زبان، تجسم آینده دور و پی بردن به تفکر دیگران و حدس آن را انجام دهد که سایر حیوانات نمی توانند.
دانشمندان از مدتها پیش تصور می کردند که مغز بزرگ و ذهن قدرتمند به هم مرتبط هستند. از سه میلیون سال پیش فسیل اقوام باستانی ما نشان دهنده یک افزایش چشمگیر در اندازه مغز بوده است. وقتی که رشد جمجمه ای انسان صورت گرفت نشانه هایی از شکل گیری ذهن پیچیده هم مشاهده شد و این نشانه ها در ساخت ابزارهای سنگی پیچیده تر و نقاشی روی دیوارهای غارها قابل مشاهده است.
دانشمندان از مدتها قبل در تلاش بودند به این نکته پی ببرند که چگونه یک افزایش ساده در اندازه مغز می تواند به تکامل این تواناییها منتهی شود. اکنون دو عصب شناس از دانشگاه هاروارد یک توضیح قوی اما ساده برای این موضوع ارائه کرده اند.چگونه در ذهن دانشمندان پرسش ایجاد می شود
این محققان استدلال کرده اند که در نیاکان ما که مغزهای کوچکتری داشتند عصبها به شکل ساده تری با یکدیگر ارتباط داشتند، وقتی که مغز نیاکان ما بزرگتر شد این ارتباطها از بین رفت و موجب شد که عصب ها مدارهای جدیدی تشکیل دهند.
دکتر راندی ال باکنر و دکتر فنا کرینن ایده خود را فرضیه افسار نامگذاری کرده و آن را طی مقاله ای در مجله گرایشهای علوم شناختی منتشر کردند.
این محققان نظریه خود را پس از تهیه نقشه های جزئی از ارتباطهای مغزی انسان و پستانداران با استفاده از اسکنرهای f.M.R.I ارائه کردند. وقتی که آنها نقشه های خود را از گونه های دیگر با مغز انسان مقایسه کردند تفاوتهای چشمگیری قابل مشاهده بود.
لایه خارجی مغز پستانداران به دو منطقه قشری حسی و حرکتی تقیسم شده است. برای مثال قشر بینایی پشت مغز را اشغال کرده است که در این قسمت عصبها سیگنالهای چشم را پردازش می کنند و لبه ها، سایه ها و سایر ویژگیهای بصری را تشخیص می دهند. برای سایر حسها هم قشر در نظر گرفته شده است. قشرهای حسی به سیگنالهای مناطق قشرهای حرکتی متکی هستند. قشرهای حرکتی فرمان صادر می کنند. این مدار و اتصال برای کنترل رفتار اولیه پستانداران مناسب است.
این رفتار نسبتا ساده چگونگی سیم کشی عصبهای ما را توضیح می دهد. عصبها در این منطقه عمدتا ارتباطهای کوتاهی با منطقه همسایه ایجاد می کنند. آنها سیگنالها را در مغز سلسله وار و به شکل دست به دست از قشرهای حسی گرفته و به قشرهای حرکتی منتقل می کنند.
پس از تولد پستانداران تجارب آنها این سیم کشی ها را تقویت می کند. برای مثال هنگامی که پستانداران دنیا را مشاهده می کنند عصبهای قشر بصری ارتباطهای بیشتری را برای قشرهای حرکتی ایجاد می کنند تا این حرکت سلسله وار سریع تر و موثرتر انجام شود.
مغز انسانها متفاوت است، هر چه بزرگتر شود، قشرهای حسی و حرکتی آنها به ندرت گسترش می یابد و به جای آن مناطق میانی که به آنها قشرهای ارتباطی گفته می شود گسترش می یابد.
قشرهای ارتباطی ما برای انواع تفکر که ما در آن نسبت به حیوانات برتری می یابیم حائز اهمیت است. درمیان سایر کارهایی که این قشر ارتباطی انجام می دهد، تصمیم گیری، بازیابی خاطره ها و تعمق درباره خود از مهمترین کارها به شمار می آید.
در مغز انسان، عصبها سیگنالهای شیمیایی دریافت می کنند که موجب می شود کارهای سلسله وار از قشرهای حسی به حرکتی انجام گیرد اما به علت اندازه مغز انسان، برخی از عصبها به قدری از سیگنالها دور هستند که نمی توانند فرمان ها را دنبال کنند، همین موجب می شود که این عصبها از سایرین جدا شده و یک مدار جدید را تشکیل دهند. این سیم کشی جدید برای تکامل ذهن انسان مهم است. قشرهای ارتباطی انسان، ما را از پاسخهای سریع که در مغز سایر پستانداران وجود دارد دور نگاه می دارد. این مناطق جدید مغزی می تواند بدون هیچ ورودی از دنیای خارج کار کند و بینشهای جدیدی نسبت به محیط و خود ایجاد کند.
کپی شد
All Content by Mehr News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.
فصل اول: مانند دانشمندان فکر کنید
مشاهده کردن اولین مرحله در روش علمی است. همیشه باید برای پیدا کردن راه حل یک مسئله اطراف خود را با دقت مشاهده کنیم. مشاهده کردن یکی از راههای یادگیری است. مشاهده یعنی جمعآوری اطلاعات با استفاده از اندامهای حسی مختلف.
همیشه با مشاهدهی دقیق محیط اطراف سوالاتی برای ما مطرح میشوند. بررسی سوالات و همچنین تحقیقات علمی با مشاهدهی پدیدهها شروع میشوند. در این زمان ما به دنبال پاسخی برای پرسشهایمان هستیم.
کسی که شروع به پژوهش در مورد مسئلهای میکند باید به دنبال پاسخی برای پرسش ایجاد شده باشد. وقتی ما با استفاده از تجربههای حاصل از مشاهده و همچنین با کمک ذهن خلاق خود پاسخی احتمالی برای پرسشی پیدا میکنیم فرضیه سازی کردهایم. فرضیه حدسی هوشمندانه است که برای توضیح علت یک اتفاق ارائه میشود. فراموش نکنید فرضیه سازی زمانی درست انجام گرفته که فرضیهی ما قابل آزمایش کردن باشد. چون فرضیه یک پیشبینی را مطرح میکند و باید بتوانیم برای اطمینان از درستی یا نادرستی این پیشبینی آن را امتحان کنیم. اگر نتوانیم فرضیه را آزمایش کنیم باید آن را تغییر دهیم. چگونه در ذهن دانشمندان پرسش ایجاد می شود
آزمایشهایی که برای درستی و یا نادرستی فرضیه انجام میشوند باید از نوع آزمایشهای مقایسهای باشند. در این نوع بررسی دو آزمایش یکسان همزمان با هم انجام میشوند و همهی عواملی که در این آزمایش تاثیر دارند یکسان انتخاب میشوند به جز موردی که تحقیق روی آن انجام میشود.
بعد از انجام آزمایش و بررسی اطلاعات به دست آمده از آن، باید نتیجه گیری کنیم. نتیجه باید در مورد فرضیهی ما باشد. اگر نتیجهی آزمایش فرضیه ی ما را تایید کند، با آزمایشهای دیگری از نتیجهای که گرفتهایم مطمئن میشویم. فرضیهای که با آزمایشهای مختلف درستی آن تایید شود نظریه نام دارد.
%PDF-1.6
%
2056 0 obj
>
endobj
2072 0 obj
>/Filter/FlateDecode/ID[]/Index[2056 27]/Info 2055 0 R/Length 94/Prev 8280673/Root 2057 0 R/Size 2083/Type/XRef/W[1 3 1]>>stream
hbbd“`b`”A$*2DʚH R D
سوالات درس اول علوم پنجم با جواب
سوالات درس زنگ علوم فصل 1
چگونه در ذهن دانشمندان پرسش ایجاد می شود
سوالات علوم پنجم درس اول با جواب :
درس اول1- هنگام بازی با فرفره ها بچه ها چه چیزی مشاهده کردند ؟پاسخ: مشاهده کردند همه فرفره ها با هم به زمین نمی رسند
2- بعد از مشاهده فرفره ها چه پرسشی ایجاد شد ؟پاسخ: چرا برخی فرفره های چرخان دیرتر به زمین می رسند
3- پیش بینی انجام شده درباره فرفره ها چه بود ؟پاسخ: هرچه پهنای بال فرفره بیشتر باشد فرفره دیرتر به زمین می رسد
4- در آزمایش پهنای بال چه چیزی تغییر کرد و چه چیزی تغییر نکرد و چه چیزی اندازه گرفته می شود ؟چیزی که تغییر می کند ؟پهنای بال فرفره چیزی که باید اندازه گرفت ؟زمان رسیدن فرفره به زمین چیزی که تغییر نمی کند ؟پاسخ: ارتفاعی که فرفره را رها می کنیم – طول دم فرفره – جنس کاغذ – طول بال فرفره
5- نتیجه و نظریه درباره پهنای بال فرفره چه بود ؟پاسخ: فرفره ای که بال پهن تر دارد دیرتر به زمین می رسد بنابراین هرچه قدر بال فرفره پهن تر باشد زمان رسیدن فرفره به زمین بیشتر می شود
6- هرچه قدر زمان را دقیق تر اندازه بگیرید مشاهده دقیق تر خواهد بود
7- دانشمندان چگونه کاوش می کنند ؟پاسخ: دانشمندان به پدیده های اطراف خود توجه می کنند در نتیجه پرسش هایی در ذهن آنها ایجاد می شود آنها برای یافتن پرسش های خود کاوش می کنند
8- چه عواملی در زمان فرود آمدن فرفره ها تاثیر دارد؟پاسخ:
– وزن فرفره ها
– جنس فرفره ها
– پهنای بال فرفره ها
– بلندی بال فرفره ها
– اندازه دم فرفره ها
9- هر تغییری که در فرفره می دهیم در زمان فرود آمدن آن تاثیر دارد.
10- اگر طول دم یا بال فرفره ها با هم متفاوت باشد زمان فرود آمدن آنها به زمین متفاوت است
11- در مورد تغییر طول بال فرفره چه چیزهایی را تغییر می دهید ؟ چه چیزی را اندازه می گیرید؟ چه چیزهایی را تغییر نمی دهید ؟ چیزی که باید تغییر داد؟ اندازه طول بال فرفره چیزی که نباید تغییر داد ؟پاسخ: ارتفاعی که فرفره را رها می کنیم – طول دم فرفره – جنس کاغذ – پهنای بال فرفره چیزی که اندازه می گیریم ؟ زمان رسیدن فرفره ها به زمین
12- هر چقدر تعداد گیره های دم فرفره ها بیشتر باشد فرفره سنگین تر شده و زودتر به زمین می رسد
13 نتیجه و نظریه درباره طول دم فرفره ها چیست ؟پاسخ: هرچقدر طول دم فرفره ها بیشتر شود زمان رسیدن به زمین بیشتر می شود و فرفره دیرتر به زمین می رسد
14- در آزمایش دانه های افرا کدام افرا دیرتر می رسد ؟پاسخ: افرایی که بال های پهن دارد دیرتر به زمین می رسد
15. چرا افرای بال پهن دیرتر به زمین می رسد ؟پاسخ: چون هوای بیشتری زیر با بال هایش جریان پیدا می کند و افرا را مدت بیشتری در هوا نگه می دارد عزیزی تالار تلگرامی معلمان پنجم ابتدایی دکتر صفایی
فوقالعاده اس
امتحان کنید من ۵ ستاره بهش میدم
⭐⭐⭐⭐⭐
خیلی نمونه سوال ها عالی بود😘😍👌🤩
عالیه
عالی بود عالی
ًً😍😍😍😍😍😍😍😍😍
ممنونم
عالی عالی ممنونم ازتون واقعا منونم
ممنون از سوالات خوبتون واقعا بدر بوخور بودن ولی یه اشکالی داره اونم اینه که جواب سولات خیلی طولانی لطفا رعفش کنید تا سوالاتتون پر بازدید تر باشه باتشکر
میشه جواب این سوال رو بدید
برای درست کردن فرفره چه مرحله هایی را درنظر میگیرید و به چه چیزهایی توجه می کنید؟؟
سلام.هر کتابی تا درس پنج نمایش داده داده شده.پس بقیه درس ها چی
عالیییییی بود
خوب بود عالی
عالی بود مطالب بالا دقیق و واضح و بی نقص
عالی هست مثل همیشه مرسی از سازندش واقعا دستش درد نکنه بازم میگم عالیه
خیلی خیلی خیلی خوبه
عالی
چگونه در ذهن دانشمندان پرسش ایجاد می شود
عالی
سلام من نهال شجاعی اصل هستم این سوالات خیلی عالی هست
من خیلی راضی هستم
منم راضی بودم نهال جون😍😍😘😘
جالب نبود
خیلی هم جالب بود شما بلد نبودی به ما ربت نداره
XDDDDDD:)))
عالی بود سپاسگزارم!
عالی
خیلی خوبه
خیلی خوبه از فصل اول تا دوازدهم همش عالیه من که خیلی بدردم خورد خیلی ممنونم
داداش درس 12 نداریم درس 11 داریم
اصلا خوب نبود سوالاتى که خود معلمامون میگن خیلی بهتر از ایناست اینو یه بچه دو ساله هم مى فهمه که شما ها نمی فهمید
سوالات معلمتون رو برام بفرستید
یه ایدی تلگرام یا چیزی قرار بدید بهتون پیام میدم
خوب بهتره که اگه یه موقع دفتر همرات نباشه میتونی سوال هارو بخونی
مسخره بود
ممنون من امروز امتحان مجازی داشتم خیلی بدرد خورد
به نظر من خوب نبود
بیگ بنگ: در دنیای عجیبی زندگی میکنیم، در دنیایی بسیار عجیب، عجیبتر از هر آنچیزی که بتوان فکرش را کرد. بسیاری از این عجایب و اسرار مربوط به دو نظریه مکانیک کونتومی و نسبیت عام می شود. ولی هنوز چه بسا رازهای دیگری را به ما نشان ندادند به عنوان مثال انسان هنوز امواج گرانشی بیگ بنگ را کشف نکرده یا کرمچاله ها و حتی شاید یکسری از اسرار هنوز حتی بطور نظری هم کشف نشده. بنظر میرسد هرگونه تخیلی اجازه دارد روزی خود را از ماورای طبیعت وارد فیزیک کند. بنابراین معنای واقعی فیزیک چیست؟ آیا فیزیک علم طبیعت است و باید علمی مربوط به ماورای طبیعت را هم داشته باشیم؟
آیا فرق این دو گونه به عجیب بودن ها است، یعنی هر چیزی که صرفا باورنکردنی باشد در حیطه ماورای طبیعت قرار می گیرد؟ آیا کسی میتواند چیزی را عجیب تر از موج کوانتومی، سیاه چاله، درهم تنیدگی کوانتومی، انحنای فضا-زمان و…در هر علمی و مباحث ماورای طبیعی پیدا کند؟ قطعا خیر. بنابراین مکانیک کوانتومی و نسبیت عام عجیب تر و قابل اعتمادتر از هر مبحث ماورای طبیعت هستند. هیچ جایی مثل خود علم جای خیال پردازی نیست، باور کنید که خیال ها روزی به حقیقت تبدیل می شوند. آیا آینه و یا گوی جادویی در دستان یک جادوگر در داستان ها و فیلم های تخیلی دیروز، همان(حداقل شبیه) وب کم و ارتباطات صوتی و تصویری امروزی از طریق اینترنت نیست؟ این مثال را گفتم تا اشاره کنم به این مطلب که درست هست در مقیاس ما انسانها، غرایب کوانتومی و اسرار نسبیتی در زندگی روزمره دیده نمی شوند ولی در همین مقیاس آیا ما در عجایب تامل می کنیم؟ به سرعت انتقال داده ها در پیامک زدن هایمان؟ به ثبت عکس و فیلم از خودمان و از دیگران؟ وقتی شما فیلمی را می بینید در واقع دارید بسته ای از گذشته خود را می بینید و همین طور عکس و مثال های بسیار دیگر. این عجایب قابل قیاس با عجایب کوانتوم و نسبیت نیست ولی آیا ارزش تامل ندارند؟
اینها را گفتم تا به این مطلب برسم که من به عنوان یک شیفته علم و کسی که برایش زندگی بدون مطالعه علم بی معنی است، یکسری فرضیه ها، ایده ها و چالش ها و سوالات در ذهن دارم که می خواهم با شما علاقه مندان به علم به مشارکت بگذارم و نظر شما را نیز جویا شوم. این مباحث دو سه سالی است که در ذهنم شکل گرفته و ممکن هست بعضی از این مطالب یک فرضیه و ایده جدید علمی باشد و بعضی کاملا اشتباه باشند.در هرصورت به این ایده ها و سوالاتم اشاره میکنم.
پرسش یک
چگونه در ذهن دانشمندان پرسش ایجاد می شود
رابطه ای جدید در اصل عدم قطعیت هایزنبرگ ؛ Δx × ∆t ≥h/2π
رابطه عدم قطعیت هایزنبرگ بیان می کند که نمی توان کمیت های جفت را به دلخواه و با دقت کامل اندازه گیری کرد. به عنوان مثال در رابطه هایزنبرگ مربوط به مکان و تکانه(سرعت)، هر چقدر مکان را دقیق تر اندازه گیری کنیم، سرعت نادقیق تر می شود و بنابراین دانستن دقیق مکان به معنی عدم قطعیت کامل در تکانه یا سرعت می باشد. در نظریه میدان کوانتومی به سبب رابطه هایزنبرگ در مورد زمان و انرژی، ذراتی خود به خود از درون خلاء آفریده می شوند و در زمانی بسیار کوتاه وجود دارند و بعد دوباره در درون خلاء وارد می شوند و ناپدید می شوند. این ذرات مجازی هستند یعنی به طور مستقیم قابل اندازه گیری نیستند. رابطه و ایده من این است که شاید افت و خیزهایی در عدم(جایی که هیچ چیزی حتی فضا و زمان وجود ندارد) شکل گیرد و بنابر رابطه جدید هایزنبرگ، افت و خیزهای کوانتومی فضا و زمان در درون عدم نیز وجود داشته باشند و منجر شود که خود فضا و زمان مجبور شوند پا به عرصه وجود بگذارند. بنابراین شاید بتوان گفت که خود جهان و حتی تمام جهان ها از یک عدم کوانتومی آفریده شده اند. اینکه چگونه حضور این فضا و زمان های مجازی طولانی تر شوند لازم است فرایندی که منجر به نظریه تورم کیهانی شده است نیز اینجا رخ دهد. شاید طبق این رابطه، خود زمان خلق نشود ولی در هر صورت ایده من رسیدن به روابطی است که نشان دهد خود زمان هم آفریده می شود.
پرسش دو
در نظریات کوانتوم و نسبیت و همچنین در دیگر فرضیات فیزیک مانند ریسمان، وجود جهان های موازی دیگر پیش بینی می شود. در بعضی اخبار می شنویم که علت فلان پدیده کیهانی مانند حرکت سریع اجرامی به سمتی خاص، شاید به علت کشش گرانشی دیگر جهان ها باشد، سوالی که پیش می آید این است که آیا بین جهان های موازی، عدم وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است، این سوال پیش می آید که در جایی که عدم وجود دارد چگونه گرانش عمل می کند؟ و اگر جواب منفی است آنگاه این جهان ها هیچ فاصله ای با هم ندارند؟ حتی اگر هم تمام جهان های چندگانه درون فضایی قرار داشته باشند باز هم این سوال پیش می آید که مجموعه ی این جهان ها در چه چیزی قرار دارد؟ می توان ایده هایی نظیر جهان های در هم تنیده و همچنین اینکه جرم و انرژی حتی میتواند عدم را خم کند و ایجاد گرانش کند را مطرح کنم. در هر صورت همان طور که بودن عدم اعجاب برانگیز است، نبود آن هم عجیب است چون هر چیزی درون چیز دیگری قرار دارد(البته احتمالا)
پرسش سه
تفسیر جدید کوانتوم، فوتون عامل فرو ریزش تابع موج: تفاسیر زیادی در نظریه کوانتوم وجود دارد، اما به نظر من در بیشتر و شاید همه ی آنها؛ این موجودات کوانتومی هستند که در برخورد با هم برهم نهی ها را از بین می برند، آیا بجز این است که خود انسان و ابزار آن از موجودات(اشیای)کوانتومی ساخته شده است؟ آیا ما می توانیم آزمایشی طراحی کنیم که بدون حضور فوتون، برهم نهی از بین برود؟
پرسش چهار
آیا بیگ بنگ حاصل یک سیاه چاله است؟ همیشه وقتی به نظریه ی بیگ بنگ فکر می کنم شباهتی را بین خلق عالم و سفید چاله پیدا میکنم. شاید هر جهانی از طریق سیستم سیاهچاله-کرمچاله-سفیدچاله به وجود آمده باشد. سفید چاله همه چیز را بر عکس سیاهچاله که میبلعد، به بیرون پرتاب میکند. این فرایند می تواند هم سلسله ای بی پایان باشد و هم تک رویداد. در پایان باز هم میگویم اینها فعلا در حد ایده هستند، از شما خوانندگان گرامی و علاقمند به علم در خواست دارم که نظرات علمی خود را بیان کنید.
نویسنده: میلاد اسکندردوست/ سایت علمی بیگ بنگ
Save my name, email, and website in this browser for the next time I comment.
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
واقعا نظر هاي فوق العاده اي بود مخصوصا نظر خانومه زينب
من تازه وارد اين مباحث شدم به نظرتون از كجا شروع كنم چون يكسري نظريه تو سرم و رويام دارم ميخوام با علم و شناخت بستر اوليه بهش بپردازم ممنون ميشم راهنمايي كنيد
با سلام
بنده یه ادم معمولی ولی مشتاق به فیزیک و مباحث اعجاب انگیزش هستم
من متاسفانه نمیتوانم درک کنم که بعضی دوستان چطور اینگونه راحت از کنار مستدلات رویا پردازی در فیزیک میگذرند ، مگر نه این است که همین رویا پردازی ها و فلسفه چینی ها اولین جرقه های روشنایی علم و به نوبه ان علم فیزیک (که به نظر من پدر همه علم هاست ) بوجود امد ، رشد کرد ، منطق دار شد ، با اعداد ریاضیات جان گرفت و با زبان ادبیات منتقل شد
عدم ممکن است باشد و هم ممکن است نباشد ، باتوجه به دنیای کوانتوم و رفتار ذرات زیر اتمی در این دنیا که میتواند در هر جایی ،هم باشند و هم نباشند و به نظر شخصی بنده از انجایی که تمامی هستی و نیستی از دنیای کوانتوم نشأت میگرد پس شاید عدم هم باشد و هم نباشد چون که تابع کوانتوم است
دنیای مسخ کننده سیاه چاله ها که خود نمونه بارز از وجود هستی و نیستی توأمان در لحظه و مکان است، به وضوح نشان میدهد که هر چه در فکر و فرضیه بگنجد ممکن است روزی به واقعیتی غیر قابل انکار مثل وجود خود سیاه چاله ها بینجامد
شاید هنگامی محققی در ازمایشی در حال نظاره و مشاهد رفتار یه ذره در دنیای کوانتوم است در اصل بر هم نهی کوانتومی که ذره در هم حالت هستی و هم نیستی در دو مکان و زمان متفاوت (چون قبل و بعد در دنیای کوانتوم وجود ندارد) است ان در عدم باشد .
به نظر من شاید ما موفق به یافتن و یا ساختن کرم چاله ها و یافتن سفید چاله ها شویم شاید روزی موفق شویم پی ببریم که ماده تاریک از چیست و انرژی تاریک از کجاست و شاید بتوانیم به دنیاهای وازی دیگر سفر کنیم و در زمان به حلو عقب برویم شاید پارادکس های سفر در زمان کمی مایوس کننده باشند ولی همین دنیای هیجان انگیز کوانتوم خود نشان دهنده اینست که ممکن است روزی بتوان این پارادوکس ها را هم حل کرد ، من به شخصه ارزو میکردم کاش تازمانی که زنده ام شاهد معجزه های دیگر فیزیک باشم زق
یه چیز دیگه اینکه فیزیک و بودن همین نظریه ها و ابداعات و سوال ها بوده است که ما الان خیلی راحت تر و بهتر از گذشته ها زندگی میکنیم و مطمئنا باز هم فیزیک مثل همیشه مارو برای روشن تر کردن مسیر زندگیمان به پیش خواهد برد
اگه داخل سیاه چاله همه ذرات از هم جدا میشن
پس در سفید چاله برعکس اون اتفاق می افته
پس یعنی ذرات به هم نزدیک میشن
انقدر به هم نزدیک میشن تا منفجر بشن و یه دنیای دیگه رو درست کنند
به نظر من دنیا وارد یک تحول دیگر خواهد شد.
درباره سوالی که درباره ی جهان های موازی پرسیدید. ببینید این بحث یک کم پیچیده است پس دقیق بخونید تا متوجه بشید ومنم به زبان ساده میگم.
فرض کنید یک جهان یک بعدی داریم یعنی یک خط. و این خط در یک صفحه قرار داره. حالا اگه یه صفحه ی دایره ی دو بعدی رو از این جهان یک بعدی عبور بدیم موجودات اون جهان ابتدا یک نقطه میبینن. و همینطور که صفحه ی دایره جلو وجلوتر میره تبدیل به پاره خط میشه و این پاره خط بزرگ و بزرگتر میشه تا به اندازه قطر دایره برسه وبعد باز کوچک و کوچکتر میشه و در آخر یک نقطه باقی میمونه و بعد ناپدید میشه. حالا یه جهان دو بعدی یعنی یک صفحه رو تصور کنید که میخوایم یک کره ی سه بعدی رو از داخلش عبور بدیم. موجودات جهان دو بعدی ابتدا یک نقطه و بعد دایره های متحدالمرکز رو میبینن که بزرگ و بزرگ میشن و بعد دوباره کوچک و کوچک میشن تا اینکه دوباره نقطهو ناپدید بشن. حالا فرض کنید یک فوق کره ی چهار بعدی از جهان سه بعدی ما عبور کنه. ما چی میبینیم؟ یه نقطه وسط فضا که تبدیل به کره میشه و اول بزرگ و بعد کوچک میشه ودر آخر ناپدید میشه. خب پس ما میتونیم روی جهان های در ابعاد کمتر اثر بذاریم و اثر جهان های با ابعاد بیشترو ببینیم. بنابر این اگه ما جهانی در یک جهان دیگه باشیم آثار اونو مثل گرانش بین دو جهان میبینیم. و ما میتونیم توی یکجهان چهار بعدی باشیم ولی اونو نبینیم و صد البته درک هم نخواهیم کرد. ولی این امکان داره همونطور که یه دایره توی صفحه تو جهان ما وجود داره ولی نمیدونه که جهانی سه بعدی وجود داره و درکش نمیکنه.
دوستان سلام
میخاستم یه سوالی رو که واسم پیش اومده مطرح کنم اگه جوابشو بهم بگید ممنون میشیم
همه جا نوشته که پروتون ها از 3 کوارک تشکیل شدند که جرم هر کوارک به طور تقریبی اندازه گیری شده و مشخص هست و همین طور جرم خود پروتون ولی وقتی شما مجموع جرم کوارکها رو حساب کنید میبینید که خیلی خیلی از جرم خود پروتون کم تره!
یعنی با قانون بفای جرم اصلا نمیخونه!
مرسی
عرض کنم که مجموع جرم کوارکای پروتون حدود یک درصد جرم پروتونو تشکیل میده در حالی که نود و نه درصد دیگه اش به علت اثر نیروی رنگ بین کوارک هاست که باعث مقید شدن اونها درون پروتون شده. دقت شود که نیروی قوی هسته ای بین پروتونها و نوترونها درون هسته حاصل نشت leakage نیروی قوی رنگ درون نوکلونهاست. در واقع کوارک ها دارای انرژی جنبشی و و انرژی بستگی binding energy یا حالت مقید bound stateمی باشند که با احتساب معادل جرم آنها از E=mc2، اون 99 درصد “‘گمشده”توجیه میشه.
این انرژی عظیم بصورت ذرات حاملین نیروی force carriersدرون پروتون برای تقید کوارک ها و حبس آنها در جریان است. گلئونها ذرات فرضی حامل نیروی قوی هستند به آنها بار رنگ های “فرضی” نسبت میدن لذا شدیدا با هم اندرکنش داشته و میتونن مزون، کوارک پادکوارک، تولید کنن که عامل بستگی و حبسconfinementکوارکهاست.
این بار رنگهاcolor charges سه نوع هستند برخلاف الکترومغناطیس که یک نوع بار داریم که + و – است، اونا قرمز، سبز و آبی هستند و هریک هم + و -.
بهرحال من از جانب خودم این داستان سازی کوانتوم کرمو داینامیک QCDرو قبول ندارم . ولی آنچه که مربوط به جرم پروتون است محصول این حقیقت است که جرم پروتون= جرم کوارکها+انرژی جنبشی و بستگی آنهاست
باسلام
از تمام دوستانی که نظرات خود را بیان می کنند تشکر میکنم
درپاسخ به سوال زیبا و تامل برانگیز جناب مهرالله باید عرض کنم که در فرایند های پیچیده داخل هسته اتم، تولید زوج کوارک و پادکوارک هم داریم و این ها ان اختلاف جرم که فرمودید را در خود دارند.این ذرات مجازی هستند وخودبخود بوجود می ایند!!!عجب دنیای عجیبی است.
البته نه دقیقا خود بخود، میدان مغناطیسی قوی در هر جایی هم که باشه میتونه پاد ذرات رو تولید کنه که در پروتون و نوترون کوارک ها و پاد کوارک ها هستن.
فقط طوری که یک ادم عادی بفهمه
اقا سمیر سلام … ازتون ی خواهش جدی دارم … میشه خودتون به من اصل عدم قطعیت هایزنبرگ رو توضیح بدین
یا اینکه دوستان دیگر به زبان ساده به من توضیح بدن مرسییییییی
درود، بزودی یک مطلب کامل در این خصوص منتشر می کنیم.
یک سوالی هم من مطرح میکنم شاید مفید باشد فرض کنید در اتاق عمل هستید و فردی را در حالی که بیهوش نیست جمجمه اش را شکافته اند و شما مغز او را می بینید بر اساس اصل عدم قطعیت وقتی به مغز آن فرد نگاه نکنید مغز او وجود ندارد یا حالا تابعی از موج است اما خود آن فرد اگاهیش تغییری نمی کند آیا از این موضوع نمی توان نتیجه گرفت که آگاهی از مغز نیست بلکه مغز از آگاهی است؟!!!
با سلام تمام نظرهاتونو خوندم وفقط ميخوام نظرموبگم!
١_اين خيلي خوب كه دنبال دريچه جديدي از علم باشيم كه بهش رسيديم٢_برخلاف نظر شما من مطمعنم كه اين جهان ما به قايت يكي از جهان هاست والبته پيش پاافتاده ترينش واگه فقط بتونيم با موجودات فرازميني ارتباط برقراركنيم تمام جواب سوالامونوميتونيم بگيريم وقوانين فيزيكي ما خيلي پيش پاافتاده است كه برايان گرين ميگه قوانين ما از اول تا اخر تمام هستي ونيستي وقوانين كوانتوم فقط قطره ايي از علم كوچيكي كه داريم تجربش ميكنم فقط وبه نظر خودم دنبال اين جهان كوچيك نباشيد چون جهان هايي شگفت انگيز تري از اين يكي هست!!!!!!!!!
ودراخر به قول نيل تيسون:هيچ چيزي رو در اين دنيا باور نكنيد صرف اينكه ميخواهيد باور داشته باشيد!!!!!
به نظر بنده هرچیز یا هرفکر که درذهن ما شکل میگیرد شدنیست
درود بر شما دوست عزیز
اول اینو عرض کنم که باید مطالعه علمی داشته و تا اندازه ای مسلط بود سپس به طرح ایده پرداخته و فرمولبندی کرد… شروع کار شما از عدم است در حالی که عدم عدم است و حتی یک ذره هم نباید به آن جامه وجود پوشاند و اینکار کاملا خلاف عقل و غیر منطقی است، ما نباید دنبال جهان بینی بسیار ضعیف بسیاری دانشمندان و تفاسیر گوناگوان آنها شویم…
وقتی فضازمان رو ظهور میدید بدون ارائه ماهیت و ذات آن، در واقع آنها را بعنوان مفاهیم بنیادی قبول کردید در حالیکه این دیگه اسمش ظهور فضازمان نیست….و مشکل همه عالم هم همینه.
شما تابع موج کوانتمی رو بعنوان یک حقیقت پذیرفتید در حالی که این تصور نقص و سردرگمی بسیار در تفهیم و تفاسیر دارد… بعدشم، فروکاهی تابع موج بیشتر محصول خود مشاهده گر است تا فوتون و ابزار او…
در مورد بیگ بنگ و سیاهچاله، از اونجایی که نسبیت عام کاملا در این نواحی شکست خورده است پس من اون رو و حتی ترکیب نسبی اش با کوانتوم رو هم قبول ندارم، لذا وجود اجرام ساختگی سفیدچاله و کرمچاله و …را نمیپذیرم…اینکه جهان از یک سیاهچاله اومد خب سیاهچاله از کجا اومد و…من فکر میکنم فرایند خلق جهان باید آغای بعنوان پایان تمام ماجراها داشته باشد.
ولی من از جانب خودم توصیه میکنم که وقت خودتونو زیاد صرف مبانی تخصصی و محاسباتی کوانتوم و نسبیت عام نکنید چون بسیار وقتگیره و تو این جامعه هم فایده نداره. زندگی و رشته خود را با آگاهی ولذت مسلط شوید و فیزیک رو هم در مسیر علمی و صحیح آن بطرز ساده ای فرا گیرید.
اینکه برای جامعه فایده داره یا نه مهم نیست مهم اینه که خودت بخوای که بدونی. من دیوونه وار دنبال مطالب فیزیک کوانتوم و فیزیک جدید میرم طوری که زندگی مو تحت الشعاع قرار داده. اگه برای شما اینطور نیست دلیل نمیشه برای بقیه نباشه. درضمن بالاخره یه نفر باید تو این جامعه دانشمند بشه یانه؟ باور کنید نمیشه جلوشو گرفت. میل به دونستن چیزیه که معلوم نیست از کجا میاد ولی قابل کنترل نیست.
به شما توصیه میکنم فیزیک را کمی ریاضیا تی تر مطالعه کنید و کتابهای ادبی و عامه نویس در مورد این دانش را وسیله قضاوت در مورد پدیده های مورد بررسی آن قرار ندهید. مفاهیمی چون وجود و عدم بیشتر جنبه فلسفی دارند و در فیزیک کمتر مورد بحث هستند.بهتر است به جای جدی گرفتن مدلهای مبهم مانند تئوری تورم و ادعاهای آن در مورد نحوه پیدایش بیگ بنگ مبانی تئوری کوانتوم را به خوبی فراگرفته و به سمت درک کورسهای پیشرفته تر فیزیک نظری مانند تئوری میدانهای کوانتومی و نسبیت عام حرکت کنیم تا آنگاه در موقعیتی واقع شویم که بتوانیم مدلهای ارائه شده در این دانش را مورد قضاوت قرار داده و نه اینکه در برابر آنها منفعلانه ایستاده و فقط محو تماشای آنها شویم.
همیشه این فرضیات غیر ریاضیاتی بودن که تبدیل به نظریه شده و بعد بوسیله ی ریاضیات اثبات شدن. اگه بخوایم فقط به چیز هایی که میدونیم تکیه کنیم اونوقت نمیتونیم چیزهایی که هست ولی نمیدونیم رو ببینیم. قابل توجه شما به این میگن روش علمی نه اینکه چیز هایی رو که دیگران گفتن طوطی وار حفظ کنیم و روش اسم درک کیهانو بذاریم.
واحد و اون چیزی که تمام هستی و ماده و غیر ماده از اون بوجود اومد قابل دیدن و اندازه گیری نیست چرا که تمام ابزار ازمایشگاهی و حتیذچشم ما از اون بوجود اومده اون واحد خود فکر نداره و حتی نمیدونه وجود داره اما هست.چگونه در ذهن دانشمندان پرسش ایجاد می شود
عدم وجود ندارد چرا که اگر عدم بود هستی در انی وارد عدم میشد.اون واحد یا انرژی یا موجی که ماده از ان بوجود امده همیشه بوده و هست.چرا که از نیستی هستی بوجود نمیاد.حتی اگر بگیم ابتدا نیستی بود این سوال پیش میاد که قبل نیستی چه بود و تنها یک قدم پرسش خود را به عقب میبریم.هرچه بود هستی بود وغیر از ان نبود.
در ابتدا به ساکن ، هر دو یعنی هستی و یا نیستی به یک معناست
نیستی در صورت عدم هستی، به عنوان تنها موجودیت حاضر، خود به منزله هستی یست.
فیزیک چون در بودن ها و موجود ها تدقیق و تحقیق میکند، لذا مسله مذکور یک بحث فلسفی یست تا علم فیزیک.
کتاب هستی و نیستی ژان پل سارتر راهگشاست در این زمینه
%PDF-1.5
%
1 0 obj
>>>
endobj
2 0 obj
>
endobj
3 0 obj
>/XObject>/ProcSet[/PDF/Text/ImageB/ImageC/ImageI] >>/Annots[ 26 0 R 27 0 R] /MediaBox[ 0 0 612 792] /Contents 4 0 R/Group>/Tabs/S/StructParents 0>>
endobj
4 0 obj
>
stream
xYnF}G{
روش علمی یا به عبارت دقیق تر روش اثبات تجربی یک پدیده به گسترهای از روشها اشاره دارد که برای بررسی پدیدهها، دست یافتن به دانش نوین، یا بازسازی و درهم آمیزی دانشهای پیشین بهکار میرود. یک روش پژوهشی برای اینکه علمی بهشمار آید باید بر پایه دادههای مشاهدهپذیر، تجربی و اندازهگیری شونده ساخته شدهباشد و از یک رشته بنیادهای روشن استدلالی پیروی کند. به دیگرسخن، در روش دانشورانه، دادهها از راه مشاهده و آزمایش گردآوری میشوند، و پس از آن تدوین (فرمولبندی) شده و با فرضیههای موجود سنجیده میشوند. با اینکه رویهها در شاخههای گوناگون بررسی دانشوارانه ناهمسانیهایی دارند ولی شناسههای ویژهای وجود دارند که روش دانشوارانه را از روشهای دیگر دانش جدا میکنند. پژوهشگران علمی، برای آشکارنمایی یک پدیده انگارههایی را پیش کشیده و سپس پژوهشهای تجربی را برای آزمودن این انگارهها برنامهریزی میکنند.
سؤال ساخته شده ممکن است به توضیح مشاهدات خاصی اشاره کند. برای مثال در سؤال “آیا آسمان آبی است؟” هرچند میتواند دارای پاسخ باز باشد. یا در سؤال “چگونه میتوانم دارویی خاص را برای درمان بیماری خاصی بسازم؟” که در این مرحله غالباً درگیری پیدا کردن و ارزیابی کردن بر اساس آزمایشات گذشته، مشاهدات علمی شخصی و/ یا ادعاها همراه با پیگیری کردن کار دیگر دانشمندان، میشویم. اگر پاسخ را بدانیم، میتواند سؤال دیگری که بر شواهد تأکید داشته باشد، مطرح شود. هنگام استفاده از روش علمی برای تحقیق، تعیین کردن یک سؤال خوب میتواند بسیار دشوار باشد و بر نتایج تحقیقات تأثیر گذار باشد.[۱]
فرضیه حدسی است که بر انیشتن علم؛ pkiouj-890که در حال طرح سؤال هستیم، بهوجود میآید، که میتواند برای هر رفتار ارائه شده توضیحی بدهد. فرضیه ممکن است بسیار علمی باشد. برای مثال اصل همسان سازی انیشتین یا فرضیهٔ فرانسیس کریک که میگوید: آرانای RNA، دیانای DNA را مجبور به ساختن پروتئین میکند.[۲] یا اینکه ممکن است دامنهٔ گستردهای داشتهباشد. برای مثال، گونههای ناشناختهای که در ژرفای ناشناختهٔ اقیانوسها زندگی میکنند. یک فرضیه آماری یک حدس در مورد یک جمعیت آماری داده شدهاست. به عنوان مثال، جمعیت، ممکن است افرادی که به یک بیماری خاص مبتلا هستند، باشد و حدس: یک داروی جدید بیماری برخی از این افراد را درمان خواهد کرد. معمولاً شرایط با فرضیات آماری، مرتبط با فرضیه بی اثر و فرضیههای جایگزین است. فرضیه بلااثر، حدسی است که بنا به فرضیات آماری اشتباه است. برای مثال اینکه داروی جدید بی تأثیر بوده و بیماران بهبود یافته با فاکتور شانس بهبود یافتهاند. محققان معمولاً میخواهند ثابت کنند که فرضیهٔ بلااثر درست نمیباشد. فرضیهٔ جایگزین نتیجهای است که آن را میخواهیم، که در این مثال دارو بهتر از شانس است. نتیجهگیری نهایی: فرضیه علمی بایستی فریبکارانه فرض شود، این به این معناست که نتیجهٔ احتمالی یک آزمایش را که با پیشبینیهای حاصل از فرضیه سازگار است را میتوان شناسایی کرد؛ در غیر این صورت، نمیتوان آن را بهطور معناداری مورد آزمایش قرار داد.
این مرحله شامل تعیین عواقب منطقی فرایض می گردد. پس از آن یک یا چند پیش بینی برای آزمایشات بیشتر انتخاب می گردد. به نظر نمیرسد که یک پیش بینی فقط تصادفاً درست از آب در بیاید، و اگرپیش بینی صورت پذیرد بیشتر قانع کننده می شود؛ همچنین اگر پاسخی برای پیش بینی ها موجود نباشد، در دست داشتن شواهد قوی تر خواهد بود بر اثر درک طرفداری. ( به قسمت تضاد در گذشته مراجعه شود.) به طور مطلوب، پیش بینی بایستی فرضیه را از گزینه های احتمالی تشخیص دهد؛ اگر دو فرضیه دارای پیش بینی مشابهی باشند، شواهد پیش بینی درست نمیباشد، شواهد پیش بینی منحصر بفرد بوده و برای یک یا دو مورد دیگر نمیباشد. (این اظهارات در مورد قدرت نسبی شواهد می تواند از نظر ریاضی با استفاده از قضیه بایس صورت گیرد)[۳]
این مرحله، تحقیق درباره امکان محقق شدن فرضیه پیش بینی شده در دنیای واقعی می باشد. دانشمندان (و دیگر افراد) با انجام آزمایشات فرضیه ها را آزمایش می کنند. هدف از یک آزمایش تعیین اینکه آیا مشاهدات دنیای واقعی با پیش بینی های حاصل از یک فرضیه مطابق است یا خیر، می باشد. اگر آنها مطابقت داشته باشند، اطمینان به این فرضیه افزایش می یابد؛ در غیر این صورت، اطمینان به آن کاهش می یابد.
چگونه در ذهن دانشمندان پرسش ایجاد می شود
روند کلی شامل ساختن حدس ها (فرضیه ها)، پیش بینی کردن از آنها به عنوان عواقب منطقی است و سپس انجام آزمایش ها براساس پیش بینی های صورت گرفته برای تعیین اینکه آیا حدس اولیه درست بوده است یا خیر.[۴]
اخترشناسیاخترفیزیک • کیهانشناسیاخترشناسی کهکشانی • زمینشناسی سیارهایسیارهشناسی • اخترشناسی ستارگان
زیستشناسیکالبدشناسی • اخترزیستشناسی • بیوشیمیمهندسی زیستی • بیوفیزیکعصبشناسی رفتاری • زیستفناوریگیاهشناسی • زیستشناسی سلولی • سرمازیستشناسیزیستشناسی رشدبومشناسی • اتنوبیولوژیزیستشناسی تکاملی (مقدمه)ژنتیک (مقدمه)پیریشناسی • ایمنیشناسی • لیمنولوژیزیستشناسی دریایی • میکروبشناسیزیستشناسی مولکولی • عصبشناسیدیرینشناسی • انگلشناسی • فیزیولوژیرادیوبیولوژی • زیستشناسی خاکزیستشناسی نظری • سمشناسی • جانورشناسی
شیمیکیمیا
شیمی تجزیه
اخترشیمی
زیستشیمی
بلورنگاری
شیمی محیط زیست
شیمی خوراک
زمینشیمی
شیمی سبز
شیمی معدنی
دانش مواد
فیزیک مولکولی
شیمی هستهای
شیمی آلی
فوتوشیمی
شیمیفیزیک
شیمی تابشی
شیمی حالت جامد
شیمی فضایی
شیمی فراذرهای
علم سطح
شیمی نظری
علوم زمینعلوم جوی • بومشناسیعلم محیط زیست • ژئودزیزمینشناسی • ژئومورفولوژیژئوفیزیک • یخشناسی • آب شناسیلیمنولوژی • کانیشناسی • اقیانوسسنجیاقلیمشناسی • پالینولوژیجغرافیای فیزیکی • خاکشناسیفضاشناسی
فیزیکفیزیک کاربردی • فیزیک اتمیفیزیک محاسباتیفیزیک ماده چگالفیزیک تجربی • مکانیکفیزیک ذرات • فیزیک پلاسمامکانیک کوانتومی (مقدمه)مکانیک جامدات • فیزیک نظریترمودینامیک • انتروپینسبیت عام • نظریه-امنسبیت خاص
مردمشناسی • باستانشناسیجرمشناسی • جمعیتشناسیاقتصاد • جغرافیاتاریخ • زبانشناسیعلوم سیاسی • روانشناسیجامعهشناسی • حقوق
مهندسیمهندسی کشاورزی • مهندسی هوافضا • مهندسی پزشکی • مهندسی شیمی • مهندسی عمرانمهندسی کامپیوتر • مهندسی برق • مهندسی محافظت از آتشمهندسی ژنتیک • مهندسی صنعتی • مهندسی مکانیک • مهندسی نظامیمهندسی معدن • مهندسی هستهای • مهندسی نرمافزار
علوم سلامتمهندسی زیستی • دندانپزشکیاپیدمیولوژی • مراقبتهای بهداشتی • پزشکیپرستاری • داروسازی • مددکاری اجتماعیدامپزشکی
علوم رایانهریاضیاتمنطق ریاضیآمار ریاضی
میانرشتهایفیزیک کاربردی • هوش مصنوعیزیستاخلاق • بیوانفورماتیک • زیستجغرافیامهندسی پزشکی • آمارزیستیعلوم شناختی • زبانشناسی محاسباتیعلوم فرهنگی • سایبرنتیکمطالعات محیطزیست • قومشناسیروانشناسی تکاملی • جنگلداریسلامتی • کتابداری • منطقزیست ریاضی • فیزیک ریاضیمدلسازی • مهندسی عصبیعصبشناسی • اقتصاد سیاسیمطالعات علم و فناوریمطالعات علمی • نشانهشناسی • سوسیوبیولوژینظریه سامانهها • میانرشتهایبرنامهریزی شهری
تاریخ علمفلسفه علمروش علمیعلم حاشیهایشبه علمسیاست علم
Wikipedia contributors، «Scientific method،» Wikipedia, The Free Encyclopedia، (accessed December 3, 2009).
فَرضیه یا اِنگاره[۱] یا اِنگاشته (به انگلیسی: Hypothesis) یک توضیح پیشنهادی برای یک پدیده یا رخداد است؛ به گونهای دیگر باید گفت که فرضیه یک حدس منطقی و آزمایشپذیر (آزمودن فرضیه با دیگر دانستهها) مبتنی بر پدیدههایی است که در جهانِ طبیعت مشاهده میکنید.[۲]
در تعریفی دیگر، فرضیه، به فرضی گفته میشود که به عنوان یک توضیح قابل آزمایش مطرح میشود و پایهٔ تحقیقات بعدی را تشکیل میدهد. معمولاً تشکیل یک فرضیه، نخستین گام در حل مسئله و شرح یک پدیده است.[۳]
یک فرضیهٔ علمی چه اثبات شده باشد و چه نباشد، نباید عنوان شود که تنها یک فرضیه است زیرا فرضیههای علمی پایه و اساس روشهای علمی هستند.[۲]
برای درکی بهتر از فرضیهٔ علمی، ضروری است که نخست دانسته شود که عملکرد روش علمی چیست و چگونه کار میکند: پس از تولید مشاهدات گوناگون در ارتباط با یک پدیده طبیعی و فرمولبندی و استخراج یک سؤال دربارهٔ چگونگی (و نه چیستی) آن پدیده، دانشمندان باید بتوانند فرضیهای برای آن تولید کنند که بهصورت بالقوه، پاسخی برای آن سؤال و مشاهدات باشد. سپس آنها پیشبینیهای آزمایشپذیری را از داخل آن فرضیه که پاسخ احتمالیِ چگونگی آن پدیده است استخراج کرده و آن را بارها و بارها آزمایش میکنند و دادهها را تحلیل و آنالیز کرده و میسنجند. پس از انجام این مراحل، آنها در نهایت میتوانند اعلام کنند که آن فرضیه درست است یا نادرست.[۲] حتی پس از آن نیز آن فرضیه نیاز دارد که بارها و بارها آزمایش شود و آزمایشهای مکرر توسط دانشمندان مختلف روی آن انجام شود تا بتواند به صورت عمومی توسط مجامع علمی به عنوان یک فرضیهٔ قابل قبول پذیرفته شود.[۲]
شاید یک مثال بتواند شرحی کاملتر از فرضیهٔ علمی ارائه دهد. تصور کنید که هر روز که از خواب بیدار میشوید، مشاهده میکنید که زبالهدان شما واژگون شده و زبالهها ناخواسته در اطراف حیاط پخش شدهاند. شما فرضیهای میسازید که گربهها مسئول این پدیده هستند. برای آزمایش این فرضیه، شاید نیاز باشد که شما یک شب یا چندین شب را بیدار بمانید تا گربهها را زیر نظر بگیرید تا در نهایت نتیجهگیری کنید که آیا فرضیهٔ شما درست است یا نادرست. اما شاید با وجود بیدار ماندن شما و مشاهده گربهها طی هزار شب، در شب هزار و یکم توفان عامل این پدیده باشد. یا ممکن است عامل این پدیده تنها در خانهٔ شما گربهها باشند. پس نیاز به مشاهدهها و آزمایشهای گوناگون فارغ از زمان و مکان مشخص و توسط افراد مختلف است تا صحت یک فرضیه تأیید یا رد شود.[۲]چگونه در ذهن دانشمندان پرسش ایجاد می شود
مثال فوق نشان میدهد که چرا فرضیات مبتنی بر شبه علم، فرضیات علمی محسوب نمیشوند (و قطعاً نظریههای علمی هم نیستند). زیرا چیزی برای مشاهده آنها وجود ندارد. و همچنین چیزی برای آزمایش هم وجود ندارد. بهطور مثال عقیده وجود خدا یا جاودانگی روح، خارج از محدودهٔ طبیعی و در نتیجه خارج از محدوده علم است.[۲]
علی دلاور[۴] از زبان ون دالن (۱۹۷۳) میگوید فرضیه همانند نورافکن پرقدرتی است که راه را برای پژوهشگر روشن میکند.
بر اساس یک باور غلط، بسیاری از مردم به اشتباه تصور میکنند که نظریه علمی همان فرضیه علمی است که پیشرفت کرده و بهتر شده و تبدیل به نظریه شدهاست [۵]
وجه تمایز نظریههای علمی و فرضیههای علمی در آن است که فرضیههای علمی، برآورد و تخمین حاصله از یک پدیده تجربیِ آزمایشپذیر و محدود هستند و اگر چه که امری علمی و قدرتمند میباشند اما توضیح جامع و ذهنی ارائه نمیکنند. همچنین وجه تمایز نظریهٔ علمی با قانون علمی در آن است که قوانین علمی، توضیحی محدود و نه جامع از نحوهٔ رفتار طبیعت در شرایط خاص ارائه میکنند.
طبق گفتهٔ دانشگاه کالیفرنیا، “فرضیهها، نظریهها و قوانین همانند سیب، پرتقال و گلابیها هستند. نمیتوانند به یکدیگر رشد یابند و تبدیل شوند، مهم نیست که چه مقدار کود و آب به پای آنها داده شود.” یک فرضیهٔ علمی، شرح و برآورد و تخمینی محدود از یک پدیده است بدون توضیح دربارهٔ علت و چرایی آن؛ یک نظریهٔ علمی توضیحی عمیق و ذهنی از مجموعهای از پدیدههای مشاهده شده و مرتبط است که به علت و چرایی آنها میپردازد.[۶]
بنابراین یک نظریهٔ علمی شامل یک یا چند فرضیه هستند که این فرضیهها توسط آزمایشهای مکرری پشتیبانی میشوند. نظریهها، قلههای علوم هستند و صحت آنها بهطور گسترده در مجامع علمی پذیرفته شدهاند.[۲]
اما نظریهها بهطور مستقیم آزمایشپذیر نیستند. پس اثباتپذیر نیستند. نظریهها تنها تأیید یا رد و ابطال میشوند. آنچه که یک نظریه را تأیید یا رد میکند، فرضیههایی است که از پس آن نظریه تولید میشود و بهطور مستقیم مورد آزمایش قرار میگیرند. ابطال یا اثبات یک فرضیه، موجب رد یا تأیید یک نظریه میشود.
هنگامی که ایزاک نیوتن نظریه گرانش را کشف کرد و قوانینی را مطرح کرد که حرکات اجسام را توضیح میداد، دربارهٔ چگونگی کارکرد طبیعت اشتباه نکرد، اما قانون جاذبهٔ او، کاملا صحیح و بدون اشکال هم نبود. خصوصا آنکه نیوتن توضیحی دربارهٔ علت و چرایی وجود جاذبه یا گرانش ارائه نداد. بدین جهت است که آن را بیشتر به عنوان قوانین نیوتن میشناسیم و نه نظریههای نیوتن. در قرن بیستم، آلبرت انیشتین نظریههای نسبیت خاص و نسبیت عام را بیان کرد که نیروی گرانش را توضیح میداد و آن را به علت خم شدن فضا-زمان، تحت تأثیر اجرام بزرگ بیان میکرد. پس از ادعای انیشتین، آرتور ادینگتون نتیجه گرفت که اگر این ادعا درست باشد و فضا-زمان در اثر گرانش خم شود، پس باید نور هم در آن فضا-زمان خم شود. این فرضیه ای بود که ادینگتون از درون ادعای انیشتین استخراج کرد. ادینگتون این فرضیه را آزمایش کرد و با تصویر برداری از خورشید گرفتگی اثبات کرد که ستاره هایی که اطراف خورشید دیده میشوند، در زمان خورشید گرفتگی نزدیک تر به خورشید به نظر میرسند. او با این آزمایش، هم فرضیه خود مبنی بر خم شدن نور را تحت اثر گرانش اثبات نمود و هم ادعای نسبیت عام انیشتین را تأیید کرد و آن را تبدیل به نظریه نمود. پس نظریه کاملتری از گرانش توسط اینشتین ارائه و تولید شد. در واقع، زمانی که شما با سرعت کمتری نسبت به سرعت نور حرکت کنید و فاصلهٔ مناسبی از آن داشته باشید، بسیاری از معادلات نسبیت خاص و نسبیت عام، به همان نتایج معادلات نیوتن میرسند و پاسخها در آنها یکسان هستند. پس قوانین نیوتن نادرست نبود و او اشتباه نمیکرد، بلکه معادلات او در دایره و محدودهٔ کوچکتری از طبیعت پاسخگو بود و صدق میکرد.
باید در نظر داشت که تا قرن بیستم، تمامی فرضیههای علمی صحت قوانین نیوتن را تأیید میکردند و حتی امروزه نیز در سرعتهای پایین تر از سرعت حدی، فرضیههای علمی نظریههای اینشتین و قوانین نیوتن را همزمان تأیید میکنند. این مثال، دقیقا نشان دهندهٔ شکل پیشرفت و تکامل و بهبود یک نظریه علمی است. همچنین نقش فرضیههای علمی در تأیید یا رد نظریه های علمی را نشان میدهد. این مثال تفاوت فرضیه و نظریه را نیز مشخص میکند و استقلال این دو مؤلفه علمی را تفهیم میسازد. در قرن بیستم با توجه به مشاهدات جدید در سرعت حدی فرضیاتی مطرح شدند که قوانین نیوتن نسبت به آنها پاسخگو نبود. بنابراین نیاز به نظریهٔ کاملتری دیده شد که اینشتین آن را مطرح ساخت. باید توجه داشت که نظریه یا قوانین حرکت نیوتن در قرن هجدهم و نوزدهم و بیستم، موجب تحول جهان و تولید خودرو و هواپیما و پیدایش تمامی علوم مهندسی گردید. در واقع همچنان قوانین نیوتن هستند که در این علوم تدریس میشوند. پس یک نظریه که فرضیههای بسیاری بر اساس آن ساخته شده و مورد آزمایش قرار گرفته، بهطور کل ابطال نمیشود زیرا بخشی از عملکرد طبیعت را به درستی نشان میدهد. کارکرد و عملکرد تمامی محصولات مهندسی شامل خودرو ها و ساختمان ها و هواپیما ها گواه این مطلب است .[۲]0