مدیر خوب یکی از موارد کلیدی عملکرد موفقیت آمیز یک تیم کارآمد به حساب می آید؛ اما این تنها عاملی نیست که سبب موفقیت یک تیم می شود. یک فرد هرگز نمی تواند به تنهایی باعث موفقیت یک تیم شود، بلکه تعاملات فعال بین تیم، فرآیندهای بهینه سازی شده، تعاملات ساختار یافته و تفکر زمانی و آگاهی کافی می تواند موفقیت یک تیم را تضمین نماید.
پس سوالی که پیش می آید این است که یک مدیر چگونه می تواند تیم خود را به خوبی هدایت کند؟
در ادامه 13 روش برتر برای کمک به تیم تان را ذکر می کنیم تا در کمترین زمان ممکن کار شگفت انگیزی را انجام دهند.
پیش از انجام هر کاری در تیم، از این موضوع مطمئن شوید که فرایندهایی که تیم تان را تحت تاثیر قرار می دهند، بهینه شده باشند. با توجه به این فرایندها شما می توانید یک جریان گام به گام از آنچه که تیم تان باید انجام دهد را تهیه نمایید. شما می توانید از نمودارها، جملات و هر آنچه که می تواند ناکار آمدی های جریان کاری تیم تان را به حداقل برساند استفاده نمایید.چگونه مدیری موفق باشیم
برای تکمیل هر گام کاری، تلاش و زمان لازم را در نظر بگیرید، بنابراین می توانید شکاف ها، تنگناها یا مسائل و مشکلات مهارتی را بهبود بخشید. نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که این وظیفه را به افرادی که در یک منطقه یا وظیفه هدایتی/مدیریتی تبهر دارند واگذار نمایید. این کارها به تیم شما کمک خواهد کرد تا با فرآیندهای جدید همگام شوند و مهارت های خود را در راستای بهبود کارشان ارتقا دهند.
همانطور که آبراهام لینکلن گفت:
اگر من شش ساعت برای تکه تکه کردن یک درخت وقت داشته باشم، چهار ساعت اول را صرف تیز کردن تبرم می کنم.
حتما دلیلی وجود دارد که کسب و کارهای بزرگ وقت و هزینه ی زیادی را صرف استخدام افراد جدید می کنند. بنابراین قبل از اعزام افراد تازه استخدام شده بر سر پست های جدید ابتدا آنها را از روش کار مطلع سازید تا بتوانند عملکرد بهتری داشته باشند و در کارشان خوش بدرخشند.
نکته ای که باید در هنگام استخدام افراد مدنظر قرار دهید این است که در مورد سیستم ها و فرایندهای کاریتان از آنها سوال کنید. از آنها سوال کنید که آیا می توانند خود را با پیشرفت های کاریتان منطبق کنند؟ مطمئنا نیروی کاری جدید تمایل دارد که به لحاظ ذهنی خود را برای رویکرد جدید آماده کند اما در کنار آن می خواهد از دانش خود در نقش های قبلی، آموزش و تجربیاتی که قبلا به دست آورده در حرفه ی جدیدش نیز استفاده نماید.
هر تیم دارای کاراکتر متفاوتی است و ملاقات منظم با تیم ها می تواند مسایل مختلفی را در موردشان آشکار سازد. به عنوان یک قاعده ی کلی، سعی کنید چندین بار در هفته با تیم تان به بحث در مورد موضوعات مختلف بپردازید. تیم شما برای انجام کارها نیاز به زمان دارد. اگر در مورد مطالب مختلف بحث کنید، جلسات تیم به بهترین و کارآمد ترین چیز برای استفاده از دانش همه ی افراد تبدیل خواهند شد.
نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که انواع متفاوتی از جلسات را امتحان کنید تا ببینید که کدام یک برای تیم شما مناسب تر است. بعضی از تیم ها دوست دارند در صبح هنگام موضوعاتی را که باید در طول روز بدان ها رسیدگی کنند دریافت نمایند. تیم های دیگر که با یکدیگر همکاری می کنند، ترجیح می دهند هر هفته یک جلسه برگزار شود و در آن جلسه موضوعات مهم یاداوری گردد. سعی کنید رویکردهای مختلف را امتحان کنید و اطمینان حاصل کنید که تیم تان می داند که به دنبال بهبودی عملکرد انها هستید
این روزها همیشه کار زیادی برای انجام دادن وجود دارد اما برای انجام تمام کارها وقت نیست. بنابراین تیم تان را به گونه ای آموزش دهید که ابتدا بر روی مسایل بزرگ تر تمرکز نمایند و پس از حل آنها به دنبال حل مشکلات کوچک تر باشند. نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که اولا بیشتر مردم تمایل دارند که ابتدا وظایف کوچک را تکمیل کنند، زیرا به آنها احساس موفقیت داده و می توانند به مدیران شان نشان دهند که در کارهایشان عملکرد مطلوبی داشته اند.
بنابراین اگر اعضای تیم تان به طور مرتب ترجیح می دهند کارهای کوچک تر را ابتدا انجام دهند، اطمینان حاصل کنید هدف شان از انجام این کار رقابت با دیگر تیم ها نیست و فقط به دنبال این نیستند که پروژه ی تکمیل شده ای در طول روز داشته باشند.
شما برای مدیریت کارهای تیم تان می توانید از چیزهایی بیشتر از قلم و کاغذ استفاده کنید. درست است که یادداشت کردن موارد مختلف می تواند برایتان مفید باشد اما در دراز مدت این فرایند مداد کاغذی می تواند گیج کننده به نظر برسد و موجب سردرگمیتان شود. چرا که لیست ها به طور مداوم تکرار می شوند و یادداشت کردن همه ی آنها می تواند دشوار باشد بنابراین بهتر است از نرم افزار مدیریت وظایف استفاده کنید که هر کسی می تواند با استفاده از یوزرنیم خود به آن دسترسی داشته باشد و از وظایف محول شده اطلاع یابد.
نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که از برنامه های رایگان پیشنهاد شده توسط نرم افزار مدیریت وظیفه استفاده کنید تا ببینید که کدام یک از این برنامه ها برای تیمتان مناسب است. به تیم خود توضیح دهید که می خواهید فرایند کاری را برای شان آسان تر کنید و دست شان را برای انتخاب برنامه ای که بهترین کاربرد را داشته باشد باز بگذارید. ابزارهایی مانند Trello ،Jira و Asana می توانند ابزارهای مفیدی برای مدیریت کارهای تیمتان باشند.
شناخت ترکیب تیم برای افزایش کارآیی آن حیاتی است.
به تیم خود نگاه کنید و تک تک افراد موجود در گروه را به صورت جداگانه بسنجید. ببینید که آنها چه مهارت هایی را در سطح تیمی نشان می دهند؟ آیا مهارت های فردی ای در آنها می بینید که بتواند به اشتراک گذاشته یا آموزش داده شود؟ چه کسی از یک مهارت کلیدی برخوردار است؟ هنگامی که شما کمبود موجود در تیم خود را کشف نمودید یا مهارت هر فرد را تشخیص دادید، به راحتی می توانید برنامه ی مورد نظر خود را که فکر می کنید برای تیم تان مناسب است طراحی کنید.
نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که نقص ها نقاط ضعف نیستند، در واقع آن ها فقط مهارت هایی هستند که تیم شما با آنها آشنایی ندارد. مردم باید احساس کنند که کارشان مداوما در حال پیشرفت است و در حال صعود از نردبان ترقی و پیشروی به سوی آینده هستند. از گذاشتن برچسب های منفی بر روی تیم خود اجتناب کنید و سعی کنید کاری نکنید که افرادتان تصور کنند به آنها بی احترامی می کنید.
اگر توانستید نقص موجود در مهارت ها را مشخص کنید، آموزش های لازم را برای تیم تان مهیا نمایید. تیم تان از تمایل شما برای ارائه یک مجموعه مهارت جدید قدردانی می کند و به طور همزمان کارایی اش نیز افزایش می یابد. با مهارت هایی که تیم تان به آنها بیشترین نیاز را دارد کار خود را شروع کنید.
نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که چندین دانشگاه عالی آنلاین دوره های رایگانی را ارائه می نمایند که می توانید از آنها استفاده کنید؛ اما برای ورود به جلسه ی امتحان و دریافت مدرک باید هزینه پرداخت کنید. اگر مایلید اعضای تیمتان مدرک خاصی داشته باشند می توانید از آنها بخواهید تا در این دوره ها شرکت کنند.
اگر شما نتوانید به تنهایی مهارت های تیم تان را افزایش دهید، ممکن است مجبور شوید شخص جدیدی را برای برطرف کردن نقص های موجود در مهارت ها استخدام نمایید. باید توجه داشته باشید که آیا این فرد می توان به تیم شما کمک نموده و باعث پیشرفت تیم شود یا خیر.
البته این موضوع فقط به مهارت های تیمی مناسب باز نمی گردد. یک تیم کارامد علاوه بر مهارت های تیمی باید از داینامیک و هماهنگی خاصی نیز بهره مند باشد. نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که افراد مناسبی را استخدام کنید که دارای مهارت مد نظرتان هستند، بنابراین اگر شما مهارت لازم را ندارید می توانید از کسی استفاده کنید که این مهارت را داراست.
تیم های کارآمد می دانند که چه مزیتی در کسب و کار شان نهفته است و هدف شان در روند انجام کار چیست. اطمینان حاصل کنید که تیم شما می داند کجای کار است، زیرا اطلاع از این موضوع می تواند تیم تان را با الباقی ساختار شرکت هماهنگ کند. زیرا اگر تیم تان با سایر بخش های سازمان هماهنگ نباشد از چرخه ی کار خارج خواهد شد و به راحتی کنار گذاشته می شود.
نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که مردم معمولا دوست دارند از مدیرعامل یا رئیس شرکت بشنوند که چگونه کار روزمره شان به رشد شرکت کمک می کند.
از آنجایی که انسان ها از همان ابتدا و از درون غارهایشان شروع به همکاری با یکدیگر نمودند، به راحتی می توان متوجه شد که هیچ چیز نمی تواند جای وابستگی متقابل درون تیم را بگیرد. ایجاد محیطی که در آن تیم شما متوجه شود موفقیت آن در گروی موفقیت تیم دیگر است، یک راه عالی برای تشویق تیم به کار کردن در کنار یکدیگر می باشد.
نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که این نوع تقویت یک نوع تقویت خوب است. زیرا می تواند به فرد نشان دهد که چگونه باید در تیم همکاری کند و چگونه یک تیم باید با تیم های دیگر همکاری کند تا اهداف تجاری سازمان محقق شوند.
این تکلیف کمی متفاوت از هدف تیم است، که به اهداف شرکت مربوط می باشد و معنای آن به مزایای روان شناختی ای مرتبط می باشد که به مثبت گرایی تیم کمک می کند. به مشتریان خود کمک کند تا هدف متعالی شرکت تان را شناسایی و به رسمیت بشناسند. چرا که این امر برای رشد و توسعه افراد، جوامع و سازمان ها مهم است. معنی هدف تیم/شرکت شما چیست؟ چرا هر روز از خواب بیدار می شوید و کاری را انجام می دهید؟ بهتر است بر روی آن تمرکز کنید.
در نهایت شما به عنوان مدیر مسئول فراهم آوردن محیطی امن برای تیمتان هستید. تیم هایی که می توانند با خیال راحت نظرات خود را بیان کنند، تیم های شادتر و کارآمدتری هستند. ایجاد یک محیط امن برای تیم خود و صداقت داشتن با آنها، احترام گذاشتن، اعتماد به آنها برای انجام کار و گوش دادن به صحبت هایشان قطعا باعث پیشرفت تیم خواهد شد.
این روش یک روش مطمئن برای ایجاد احساس امنیت و صحبت بدون ترس است. بعضی از بهترین ایده ها تنها با بیان اندیشه به وجود می آیند. افراد تیم خود را تشویق کنید تا ایده هایشان را بیان کنند و از نتایج به دست آمده شگفت زده شوید. نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که همدلی کلید موفقیت است. خودتان را به جای تک تک اعضای تیمتان قرار دهید و با اعتماد، صداقت و احترام با آنها رفتار کنید.
تشخیص بهترین کاری که تیم تان قادر به انجامش است نه تنها باعث موفقیت تیمتان خواهد شد، بلکه باعث می شود افرادتان تمام وظایف کوچک خود را درک کنند و تمام کارهای سخت مورد نیاز برای رسیدن به آرمان اصلی گروه را تقبل نمایند؛ در واقع استعداد، هوش و ثروتمند بودن افراد تیم تان آنقدرها مهم نیست؛ در عوض، اگر آنها راه و رسم موفقیت را بدانند، می توانند برای رسیدن به آن تلاش کنند.
زمانی که اعضای تیم تان تمام وظایف کوچک خود را به رسمیت بشناسند روحیه شان افزایش خواهد یافت و بیشتر تلاش خواهند کرد. تقویت روحیه ی افرادتان کلید موفقیت شماست. افرادی که کار بزرگی انجام می دهند اما مورد اهانت و بی احترامی قرار می گیرند نه تنها دیگر برای انجام کارشان تلاش نخواهند کرد بلکه سعی می کنند کارهایشان را سر سری و به صورت سر هم بندی انجام دهند. با یک تشکر ساده تقویت روحیه ی تیمی را آغاز کنید.
نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار دهید این است که روش های مختلف شناسایی آرمان و هدف اصلی تیم را امتحان کنید تا ببینید کدام یک برای تیمتان موثر تر است. این یک کار رایگان است و نیازی نیست برایش هزینه کنید. پس همین حالا این کار را شروع کنید.
با عرض سلام تشکر از مدیریت سایت بابت مطالب آموزنده و ارزشمند بنده در جایی دیگر در این مورد راهکارهایی مفید را خواندم که فکر میکنم برای کاربران هم ارزشمند باشد.
با سلام ممنون از سایت خوب شما تشکر تسمه نقاله کیان پارس
چگونه مدیری موفق باشیم
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مدیرآفرین – آموزش تولید محتوا و کسب و کار اینترنتی
آخرین چیزی که هر مدیر موفق میخواهد این است که هر روز کارمندانش با ترس و دلهره یا از روی بیمیلی و اجبار سرکار حاضر شوند. هر شخصی بیشترین زمان خود را سرکار می گذراند و این بسیار مهم است که یک مدیر آنچه که میتواند انجام دهد تا این زمان در نهایت رضایت و هیجان و شادی سپری شود.
یک مدیر مستبد که احساس همدلی و همکاری ندارد ممکن است در ابتدا به نتایجی هم برسد اما در نهایت تمام اقدامات او به شکست میانجامد چون روحیه همکاری و اشتیاق را در سازمان خود پرورش نداده است.
یک مدیر توانا ۸۰ درصد از کار خود را براساس ارزشهای سازمانی و قابلیتهای افراد پیریزی می کند نه برپایه تصمیمات شخصی و خودمحوری؛ اگرچه این امر ممکن است همیشه صد در صد اجرا نشود اما در هر صورت هدف این است. اما یک مدیر باید چه ویژگیهای دیگری داشته باشد تا بتواند تیمی موفق و با انگیزه کاری بالا بسازد:
۱. دانش و معلومات بالا
چگونه مدیری موفق باشیم
برای ایجاد تیم موفق، یک مدیر درجه یک از این امر اطمینان دارد که در حوزه کاری خود از دانش کافی و به روز برخوردار است. به علاوه آنها همیشه سعی میکنند با مطالعه، مهارت های لازم برای ارتباطات کاری و شغلی که بخش مهمی از کار آنها را تشکیل میدهد به دست میآورند.
این مهارتها به آنها اجازه میدهد که پایهای محکم در مدیریت و یک تیم حامی را در کنار خود داشته باشند. معلومات بیشتر یک مدیر باعث میشود که کارمندان بیشتر اعتماد کرده و در صورت نیاز از مدیر خود راهنمایی و کمک بگیرند.
۲. اهل عمل و فعال
یک مدیر توانا باید قبل از هر چیز اصول و قواعد مدیریت را درک و به شکلی عملی از آنها در مدیریت سازمان استفاده کند. این نوع مدیریت باعث میشود که تصمیمات حساب شدهای گرفته شود.
هر نوع دستورالعمل و راهنمایی و انتظارات، باید به شکلی شفاف به تیم انتقال داده شود. این نوع ارتباط برای ایجاد یک محیط شاد و پویا لازم است. همه کارمندان باید به روشنی از اهداف سازمان و برنامههای آینده اطلاع داشته باشند و خود را در رسیدن به این چشمانداز شریک بدانند.
۳. خوش بینی
بهترین خصلت و ویژگی یک مدیر میتواند خوش بینی و نگاه مثبت او باشد. نگرش مثبت مدیر بر روحیه و عملکرد کارمندان تاثیر مثبت دارد. مدیری که بیشتر از معمول سرد و ماشینی برخورد کند تیم خود را به بیراهه خواهد برد.
۴. مدیریت استرس
همه کم و بیش زمینه ایجاد استرس و از دست دادن شکیبایی را دارند اما یک مدیر سطح بالا همواره به خودش برای خویشتن داری مباهات می کند. آنها می دانند چگونه استرس خود را مدیریت کنند و به همین اندازه در مدیریت استرس تیم خود نیز مهارت دارند.
تصور کنید که در یک مجموعه در هنگام روبرو شدن با یک مشکل، اول از همه مدیر دچار استرس شود و توانایی حل مسئله و مدیریت بحران را از دست بدهد!. یک مدیر موفق، راهحلگرا است و علاقهای ندارد که روی مشکلات تمرکز کند.
۵. عشق و علاقه به آنچه انجام می دهند
اگر مدیری عملکرد خوبی دارد پس بدانید که عاشق کارش است. آنها به خود به چشم یک یادگیرنده همیشگی در زندگی نگاه میکنند. آنها زمان و منابعشان را برای رشد فردی، یادگیری و آموزش بیشتر سرمایه گذاری میکنند.
اینکه شما هم شخصی که همواره به دنبال یادگیری و رشد بیشتر است در کنارتان داشته باشید مسلما بسیار الهام بخش خواهد بود. زمانی که یک مدیر این علاقه و اشتیاق را دارد به شکل ویروسی به هر فردی که برای او کار می کند منتقل میشود. یک مدیر زیرک میداند که تنها راهی که می تواند در راس رقابت بماند این است که خود و تیمش را به هر آنچه لازم است مجهز کند.
۶. رهبری
یک مدیر قابل، مهارتهای رهبری خود را با همکاری در فعالیت های تیمی افزایش میدهد که باعث افزایش بازدهی و پتانسیل تیم میشود. یک مدیر موفق به هر یک از اعضای تیم آموزش می دهد که چگونه باهم و در کنار یکدیگر، نه در مقابل هم کار کنند. آنها تیم خود را با ارزش نهادن به همکاری به جای رقابت، یکدست و منسجم نگاه میدارند. آنها تمرکز خود را به جای رقابت بر روی رشد کسب و کار همکاری قرار میدهند.
۷. انگیزه و تشویق
یک مدیر برجسته مهارتهای خودانگیزشی بالایی دارد و به همین شکل در انگیزه دادن به کارمندان نیز موفق عمل میکند. آنها به طور مداوم از خود می پرسند که چگونه میتوانند روحیه تیم را با روش های جدید بهتر کرده و شور و علاقه را در بالاترین سطح نگاه دارند.
یک مدیر موفق فرهنگ شادی و پیروزی را در میان کارمندان خود گسترش می دهد و با تعریف اهداف و رسالت سازمان باعث الهام بخشی به کارمندان می شوند.
اگرچه برخی مدیران به این مسئله توجهی نمیکنند، ایجاد انگیزه در کارمندان یکی از مهمترین دلایل پیشرفت در کار است. در کارمندان انرژی مثبت ایجاد کنید، انگیزه بالا باعث افزایش بازدهی کارمندان میشود.
۸. صرف زمان برای بهترینها
یک مدیر باید بهترین حالت را برای خود و تیمش در نظر بگیرد. آنها به هیچ عنوان با نتایج متوسط راضی نمیشوند و آن را انعکاس عملکرد ضعیف خود و تیمشان میدانند. یک مدیریت قوی همه را برای بیان ایده های جدید و خلاقانه تشویق میکند و با پاداش دادن سعی میکنند آنها را از تفکر در راههای معمول خارج کند.
آنها هیچ گاه بدگویی کارمندان، مشتریان یا فروشندگان را تحمل نمی کنند. تنها می خواهند که تیمشان روی راهحلها تمرکز کند نه مشکلات. همه تلاش یک مدیر موفق این است که به کارمندان خود یاد بدهد که در ابتدا یک انسان خوب باشند و بعد از آن یک کارمند فروش یا حسابدار خوب و موفق.
۹. انتظارات منطقی
یک مدیر موفق هیچ وقت قبل از توضیح ندادن انتظار خود، توقع برآورده کردن آنها را ندارد. او ابتدا شرح وظایف و کارها را توضیح میدهد و بعد از آن انتظار اجرا شدن آنها را دارد. او از هر فرد به اندازه تجربه خود توقع دارد.
در عین حال یک کارمند چون به خوبی توجیه شده است میداند که چه انتظاری از او میرود و در صورت کمکاری در چه زمینهای باید انتظار گوشزد شنیدن را داشته باشد.
۹. تمرکز روی کیفیت
مدیران سطح بالا همیشه به کیفیت خدمات یا کالاهایی که تیمشان تولید می کند توجه دارند. آنها یک نکته را به خوبی درک کرده اند که کیفیت و میزان اعتماد به کالا یا خدمات است که در حقیقت فروخته می شود.
ویژگی یک مدیر موفق این است که اعضاء سازمان را به استفاده موثر از زمان، مهارت و اطلاعات تشویق می کند. اعضا تیم باید بدانند که چه کسی هستند، چه چیزی تولید می کنند و چه کسی محصولات و خدمات آنها را استفاده می کند.
کارمندان به خوبی یاد میگیرند که سخت کار کردن را جایگزین هوشمندانه کار کردن کنند تا بیشترین بازدهی را از کار بگیرند.
۱۰. موفقیت سهم همه است
ویژگی دیگر یک مدیر موفق این است که تمایل دارد تاثیر مهم و معناداری بر روی تیم خود بگذارد به همین دلیل موفقیت هر فردی را جشن می گیرند و باور دارد که هر شخصی این توانایی را دارد که عملکرد بهتری داشته باشد. آنها راه حلگرا هستند و زمانی که شخصی نیاز به زمان و توجه آنها داشته باشد سخاوتمند هستند. آسایش و رفاه کارمندان در مرکز توجه یک مدیر قرار دارد و خود را فردی جدا از تیم کاریاش در نظر نمیگیرد.
منبع: مدیرآفرین
آیا مطلب را دوست داشتی؟
چگونه مدیری موفق باشیم
۴ / ۵. ۸
ارتباط موثر با کارمندان (بهره وری و پیشرفت بیشتر کسب و کار)
هوش هیجانی در محیط کار، کلید موفقیت شغلی و حرفهای
چگونه به یک کارآفرین موفق تبدیل شویم؟ (۸ توصیه مهم و حیاتی)
۱۱ نکته کاربردی برای استخدام کارمند خوب
مطالب بسیار ارزشمند در حوزه مدیریت کار تیمی است، متشکرم🙏🙏🙏🙏
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد و نزد ما محفوظ است
نام و ایمیل من را برای دیدگاه بعدی ذخیزه کن
می خواهم جدیدترین مقالات و اخبار سایت را دریافت کنم
مدیرآفرین باور دارد که شما یک مدیر هستید و خودتان بهترین فردی هستید که می تونه زندگی که شایستهاش هستید را بسازید. آموزشهای زندگی شخصی و شغلی همان چیزی است که مدیرآفرین هدف خود قرار داده تا در این مسیر همراهتان باشد. بهروزترین مقالات، کتابها، فایل های صوتی و تصویری در زمینه توسعه فردی و کسب و کار به صورت رایگان و ویژه برای شما فراهم شده است. رسالت مدیرآفرین این است که در مسیر موفقیت، انگیزه و دانشی را که برای ادامه راه نیاز دارید در اختیارتون قرار بدهد. موفقیت یک علم و اگر خوب یادش بگیرید شما هم به موفقیت می رسید.
برای اطلاع از جدید ترین دوره های کارگاه و محصولات آموزشی و فروش های ویژه همین الان ایمیل تان را وارد کنید تا به شما خبر بدهیم
خوش آمدید
بازگردانی رمز عبور
رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.
چگونه یک مدیر موفق شویم ؟ مدیریت از مباحث مهم و اساسی هر سازمانی است. در تعریف اینکه آیا شما مدیر موفقی خواهید شد یا نه، عوامل زیادی نقش دارند. برای اینکه عنوان یک مدیر موفق به شما داده شود، باید از مهارتها و ویژگی های زیادی برخوردار باشید.خوشبختانه، مدیریت نیز مانند بسیاری از مهارتهای زندگی اکتسابی است و با تکرار و تمرین میتوانید در آن را به دست بیاورید. اگر در فکر این هستید که یک مدیر موفق باشید با مقاله چگونه یک مدیر موفق شویم همراه ما باشید تا به یک مدیر حرفهای تبدیل شوید. در ادامه این مقاله با مفاهیم زیر آشنا خواهید شد:
اگر میخواهید مدیریت را به عنوان حرفه اصلی خود قرار دهید و به صورت تخصصی در آن فعالیت کنید، توصیه میکنم مقاله پر درآمدترین شغلهای دنیا را بخوانید، تا با بهترین شغلهای مدیریتی دنیا آشنا شوید.
برای واژه مدیریت تعریف های بسیار گوناگونی ارائه شده است و هر صاحب نظری در مبحث مدیریت، تعریف ویژه خود را از مدیریت دارد.
مدیریت یعنی کار کردن به وسیله افراد و گروهها برای تحقیق هدف های سازمانی ،لازمه موفقیت آن است که همه مدیران به مهارت های اجتماعی و انسانی مجهز باشند .
به عبارت دیگر مدیریت عبارت است از دستیابی به هدف های سازمانی از طریق هدایت و رهبری ،بنابراین هرکسی حداقل در مراحل مشخصی از زندگی خود یک مدیر است.چگونه مدیری موفق باشیم
مدیریت یعنی گرفتن کارهای انجام شده دیگران، اگر داستان آقای پت کریگان مدیر عامل شرکت جبرال موتور را بخوانید حتماً بهتری این ماجرا را متوجه میشوید.
پت کریگان (Pat Carrigan)، مدیر سابق یک مدرسهی ابتدایی که بعدها به سِمت مدیریت کارخانهی تولید قطعات جنرال موتورز رسید، میگوید: «من هیچ وقت قطعهای نساختهام، و هیچ برنامهای برای این کار ندارم. این شغل من نیست.
شغل من ساختن محیطی است که در آن قطعهسازان بتوانند مسئولانه قطعاتی سالم بسازند که از نظر قیمت، رقابتی باشد و همچنین به کار خود افتخار کنند. لازم نیست من حتماً بدانم که ساختن یک قطعه چه ارتباطی با این موضوعات دارد.»
مدیریت اساسی ترین و مهمترین رکن موفقیت یک سازمان و مجموعه می باشد. تفاوت مدیران موفق و ناموفق در طرز فکر و نوع اقداماتی که انجام می دهند اما همه افرادی که دارای دانش مدیریت هستند ، با قرار دادن یک مدل مدیریتی متناسب با مجموعهای که در آن فعالیت می کنند ،می توانند یک مدیریت موفق داشته باشند و منشاء تحولات و تغییرهای مثبت باشند .
شغل شما به عنوان مدیر، انجام دادن کار نیست، بلکه کمک کردن به دیگران در انجام کارهاست.
توضیح پت کریگان دربارهی مسئولیتهای مدیریتی نشان میدهد که مدیران باید به کارایی و اثربخشی در فرآیندها توجه داشته باشند. کارایی یعنی انجام کارها با حداقل تلاش، هزینه یا اتلاف.
کارایی به خودی خود برای تضمین موفقیت کافی نیست. باید مدیران در جهت رسیدن به اثربخشی نیز تلاش کنند. اثربخشی یعنی به انجام رساندن وظایف در جهت برآوردن اهداف سازمانی، مثل رضایتمندی مشتری و خدمات به مشتریان.
مدیران همیشه تلاش میکنند بهترین خودشان باشند، دست به هر کاری میزنند تا بتوانند کارها را خوب و طبق برنامه ریزی پیش بروند. نه تنها مدیران، بلکه ما هم این کار را انجام میدهیم. هر کسی مسئولیت مدیریت کردن زندگی خودش را به دوش میکشد؛ اگر نتواند خوب آن را مدیریت کند، حتماً در آینده به مشکلات بزرگی بر میخورد. کسی که نمیتواند از مدیریت کردن زندگی خود سربلند بیرون بیاید، چه انتظاری برای مدیریت کردن کارهای دیگر دارد؟
افرادی وجود دارند که در مدیریت کردن زندگی خود خیلی ضعیف عمل میکنند اما به این معنی نیست که اصلاً نمیتوانند کاری را مدیریت کنند. برای چند دقیقه بازیهای کودکی خودتان را مرور کنید؛ در اکثر این بازیها شما بدون این که خودتان متوجه شوید، از سیاستهای مدیریت استفاده کردهاید. یادتان است وقتی که کاپیتان تیم فوتبال محله میشدید چه کار میکردید؟
با اکثر کسانی کسانی که صحبت کردم گفتند هر کاری میکردند تا برنده شوند، بازیکنان را با توجه به مهارتی که داشتند در پستها میگذاشتند، ضد حملههایی طراحی میکردند که حریف را غافلگیر میکرد و بعضی وقتها هم کار به تقلب کردن و غیره میرسید. هر کاری که از دستشان بر میآمد و امکان انجام دادنش وجود داشت را انجام میدادند تا بهترین نتیجه را به دست آورند.
پس به طور کلی همه ما به طور کلی مدیر هستیم، اما برای این که بهتر از گذشته خود شویم، لازم است که یکسری مهارتهایی را یاد بگیریم که باعث موفقیت ما میشود، بعد از چند تعریف دیگر تکنیکهایی را یاد خواهید گرفت که شما را به یک مدیر حرفهای تبدیل میکند.
برای اداره یک کسب و کار کوچک هم باید مهارتهای مدیریت را بدانید.
به طور کلی مدیر خوب به کسی گفته میشود که دارای یکسری ویژگیهایی مثل آرامش، صداقت، پر انگیزه و … باشد؛ ویژگیهایی که میتواند تفاوت آنها با دیگران را در کار مشخص کند. برای اینکه بتوانید نقش رهبری و مدیریت حتی بخش کوچکی را به عهده بگیرید، حتماً باید از این مهارتها برخوردار باشید، چرا که این کاری بوده است که مدیران موفق در زندگی خود کردهاند.
مهارتهای مدیران موفق، به دو دسته شخصی و کاری تقسیم میشود، که اکنون قرار است آنها را یاد بگیریم.
برخورداری از ویژگیهای شخصی به بهتر شدنِ شما و تعاملاتتان با دیگران کمک میکند و از شما مدیر موفقی میسازد که دیگران برای آن احترام قائلند و از پیروی کردن از او احساس رضایت میکنند.
برخی از این ویژگی ها عبارت اند از:
به عنوان مدیر موفق، نمی توانید زمانی که فشار بر روی شما است استراحت کنید. یک مدیر موفق در مواجهه با سختیها ناامید نمیشود و تواناییِ آرام ماندن در شرایط بحرانی حفظ میکند و سعی میکند که اوضاع را سر و سامان بدهد. مدیر مانند یک فرمانده در میدان نبرد است. یک فرمانده خوب هیچ وقت هیجانی با مسائل اطراف خودش رفتار نمیکند، تلاش میکند که در کمال برنامه ریزی درست را انجام بدهد.
یکی از رمزهای مدیران موفق دنیا، همین فاکتور آرامش در آشوب است. وقتی که همه سرشان گرم آشوب است، آنها از آب گل آلود ماهی خودشان را میگیرند.
وقتی که یک مدیر نمیتواند انگیزه خودش را افزایش دهد، چه انتظاری دارد که بتواند انگیزه دیگران را بالا ببرد؟
خود انگیزشی، انگیزه راه اندازی مجدد و مسئولیت پذیری شما را بالا میبرد. دو موردی که نباید هیچ وقت در لیست مهارتهای مدیریت آنها را فراموش کرد. موفقیت مال کسانی است که انگیزه موفق شدن را دارند. پس بالا بردن انگیزه در موفقیت ما نقش اساسی دارد. افزایش انگیزه هم مثل مدیریت تکنیکهای مخصوص به خودش را دارد که همگی آنها را در مقاله بهترین راههای بالا بردن انگیزه به شما گفتهایم.
پس تمام تلاشتان را بکنید تا انرژی بدهید و انرژی دریافت کنید؛ انگیزه بدهید و انگیزه بگیرید. کار سختی نیست؛ افراد را با توجه به کوشش، تلاش و همچنین در نظر گرفتن توانشان تشویق کنید. اگر احیاناً کاستی و کوتاهی یا کم کاری سهوی از یکی از کارمندان به چشم شما خورد، سیاست تشویقی خود را برای دیگر کارمندان به کار بگیرید تا او متوجه اشتباه خودش شود و تلاش کند بهتر از گذشته کار کند.
به عنوان یک فرد باید قابل اعتماد باشید، مافوق ها و زیردستان شما باید بدانند که می توانند روی شما حساب کنند، افراد یک سازمان باید بتوانند به شما تکیه کنند، زمانی که دیگران شما را به عنوان یک فرد غیر قابل اعتماد بشناسند، هیچ وقت از شما کمک نمیخواهند و از صمیمی شدن با شما میترسند. چرا که فکر میکنند روزی شما به آنها آسیب خواهید رساند. حتی باعث میشود که مافوقهایتان از ادامه همکاری با شما منصرف شوند. مدیریت مستلزم محبوبیت است، پس با انجام ندادن برخی از کارهای ساده اعتبار خودتان را حفظ کنید.
از مهمترین خصلتهایی که یک مدیر موفق در وجود خود باید داشته باشد داشتن اعتماد به نفس بیرونی و درونی است. آنها نیازمند اعتماد به نفس درونی هستند تا بر ذهن خودشان مسلط باشند. همچنین نیازمند اعتماد به نفس بیرونی هستند تا در سخنرانیهای خود برای کارمندان و گفت و گو با مافوقها نتایج خوبی را به ارمغان بیاورند.
شما به عنوان یک مدیر موفق باید بتوانید تصمیمات خود را با اعتماد به نفس بگیرید و به دیگران نشان بدهید که قادر به تصمیمگیریهای درست هستید. اعتماد به نفس شما به نفع اطرافیان شما است و ناخودآگاه به آن ها منتقل میشود.
اعتماد به نفس، مهارتی نیست که یک شبه به دست بیاید، باید مدتها روی آن کار کرد تا به حد مناسب برسد، اگر مقاله راه های افزایش اعتماد به نفس را بخوانید، به طور کامل متوجه میشوید که از چه چیزی صحبت میکنم. راستی، این مقالهای که معرفی کردم تست سنجش اعتماد به نفس هم دارد، تست را بدهید و ببینید که چقدر اعتماد به نفس مدیریت دارید؟
میزان خاصی از انعطافپذیری برای انطباق با موقعیتهای مختلف، لازمهی مقام مدیریت است. ما در زمان حال زندگی میکنیم و فکر کردن به گذشته فقط وقت تلف کردن است. مدیر الآن تلاش میکند تا نتایجش را در آینده نزدیک ببیند.
شما به عنوان یک مدیر موفق باید پیوسته خود را با شرایط وفق دهید و اگر این کار را انجام ندهید، نه فقط کارفرمای شما بلکه هیچ کس از شما حمایت نخواهد کرد. کسی که در مواجعه با مسائل از خودش انعطاف پذیری نشان ندهد، حتماً منابع و سرمایههایی که در اختیارش قرار گرفته را از دست میدهد.
در حقیقت مهم نیست که دقیقاً چه نوع کاری انجام میدهید، تلاش کنید انعطاف پذیر باشید به آن معنا که توانایی وفق دادن با تغییراتی که پیوسته رخ می دهند را داشته باشید.
آیا شما نسبت به آینده پیش رویتان خوش بین هستید؟ خوش بین بودن چاشنی است که همه مدیران موفق آن را به ایدههای خود اضافه میکنند؛ آنها میدانند که به هر چیزی که فکر کنند همان اتفاق میافتد. به طور کلی خوش بینی نه تنها حال یک مدیر موفق، بلکه حال تمامی کارمندان او را هم خوب میکند و باعث میشود از کاری که انجام میدهند لذت ببرند.
اگر شما هم نسبت به زندگی مثبت اندیش باشید، روی خوش آن را خواهید دید، شکلی دیگر که زندگی شما را متحول میکند. پیشنهاد میکنم برای چند دقیقه تکنیکهایی که در مقاله تکنیکهای مثبت اندیشی به شما گفته شده را رعایت کنید، روی خوش زندگی را میبینید. کار سختی نیست، به یک بار امتحان کردنش میارزد.
کارمندان به مدیر موفق اعتماد میکنند، چون به صداقت او ایمان دارند.
دانستن اینکه اکثر قریب به اتفاق کارکنان سازمان، از مدیرشان انتظار صداقت دارند، به شما کمک می کند تا هر چه بیشتر روی داشتن این ویژگی متمرکز شوید. کارمندان در واقع می خواهند مدیری صادق، با انصاف و رک داشته باشند. با رعایت اصل صداقت و تساوی در بین کارمندان، آنها را بیشتر نسبت به خود و کسب و کارتان وفادار خواهید کرد.
انتقاد پذیر باشید، با کارمند خود صادق باشید، کارمندانتان از شما الگو میگیرند و مانند شما عمل می کنند. مطالعه کنید، هر کارمندی یک مدیر اهل مطالعه و یادگیری را بیشتر می پسندد تا کسی که بر اساس حدس و گمان و بی پایه و اساس رفتار مدیریتی از خود بروز می دهد.
شوخ طبع و خوش اخلاق باشید اما جدی و محترم و برای کارمندان احترام و ارزش ویژه ای قائل شوید چرا که رفتار شما مانند آیینه ای است که هر آنچه کنید به خودتان باز می گردد.
یک مدیر موفق باید بتواند به نحو مؤثری ارتباط برقرار کند، او باید بتواند با اعضای سازمانهای مختلف ارتباطات صمیمانه برقرار کند و از مشکلات کارمندان خودش با خبر شود. این موارد راههایی هستند که همگی آزمایش شدهاند و توسط مدیران رده بالای دنیا مثل جف بزوس امتحان شدهاند. اگر میخواهید همزمان با انجام وظایف مدیریتی خود، به خوبی با دیگران ارتباط داشته باشید، سعی کنید از ویژگیهای زیر برخوردار شوید:چگونه مدیری موفق باشیم
یکی از عادت های مدیران موفق این است که به دنبال ایجاد ارتباطی صادقانه با تمام اعضای مجموعه هستند و مستقیما از آنها بازخورد می گیرند. با این کار باعث برانگیخته شدن انگیزه در بین کارمندان خود می شوند.
زمانی که کلمات و پیام ها مستقیما بین شما و کارمندانتان منتقل شود، تأثیرات بسیار مثبتی در مجموعه و پیشبرد اهداف آن می گذارد.
اولین و مهم ترین راز از رازهای یک مدیر موفق این است که به نیروهای فعال، متعهد، کاربلد و خلاق به چشم یک سرمایه نگاه کند. کارمندی که شرافت کاری بالا دارد، به کار و هدف خود متعهد و پایبند است و برای آن ارزش قائل است، به پیشرفت خود و مجموعه اش می اندیشد و هر روز یک نکته جدید می آموزد.
در حقیقت یک سرمایه گرانبها است که یک مدیر باید به آن توجه کامل و کافی داشته باشد و در حفظ نیروهایی که این امتیازات را دارند تلاش کند چرا که حفظ این نیروها مساوی است با کمک به حفظ بقا و پیشرفت مجموعه و سرعت بخشیدن به رشد و توسعه آن سازمان.
گاهی به خود و کارمندانتان مرخصی بدهید و در کنار هم به یک تور تفریحی کوتاه مدت بروید و حس یک خانواده بودن را در وجودشان برانگیزید، این هم برای شما خوب است هم کارمندان، به شما کمک می کند تا بیشتر با روحیات، سلایق و علایق یکدیگر آشنا شوید و تعامل بهتری داشته باشید. به این شکل با آنها صمیمیتر شوید و سعی کنید آنها را مثل خودتان بالا بیاورید. این تنها کاری است که میتواند مجموعه شما را به موفقیت واقعی برساند.
این باید در تمام بخشهای زندگی شما اعمال شود، وقتی که همیشه بیشتر از آنچه که از شما انتظار میرود را انجام دهید، یک نام تجاری شخصی که نشاندهنده صلاحیت، اعتبار و برتری شما است را به دست خواهید آورد.
زمانی که شما بیشتر از حد انتظار یک کار را ارائه میدهید، این کار مشوق گامهای بعدی خواهد بود و مردم همیشه مایل هستند که با شما کار انجام دهند.
وقتی که در انجام نیازها و درخواستهای مردم پیشدستی میکنید، یک قدم جلوتر گام برمیدارید. اگر رئیستان از شما پیشنهاد یک هدیه عالی برای مشتری را خواست، تنها یک مورد را نام نبرید بلکه چندین گزینه با جزئیات کامل را پیش روی او قرار دهید.
مثلاً اگر از شما خواسته شد که اتاق خواب را تمیز کنید، شما تمام خانه را تمیز کنید. به تمام درخواستها توجهی یکسان داشته باشید مهم نیست که آنها چقدر سرمایهگذاری نیاز دارند، زیرا شما میخواهید ارائه بیش از حد انتظار را برای خود یک عادت قرار دهید. به این صورت در تمام ابعاد زندگی خود با انگیزه و موفق خواهید بود.
«من دوست دارم اولین نفری باشم که صبح در اداره حاضر میشوم، این کار به من زمانی میدهد که بتوانم تمرکز کنم و اولویت انجام کارها را قبل از آغاز به کار بنویسم، گزارشهای روزانه را در زمان مشخصی جمعبندی کنم و ایمیلهای اضافی را پاک کنم. زمانی که من صبح زود از خواب بیدار میشوم احساس پیشرو و اول بودن به من دست میدهد.»
این ایده جیمز تورنتون (james Thornton) مدیر عامل بی باک سفر است. یک شرکت سفرهای مخاطره آمیز جهانی که بیش از هزار سفر در بیش از صد کشور ارائه میدهد. تورنتون به نکته خیلی مهمی اشاره کرد. اکثر افراد موفق دنیا صبح زود از خواب بیدار میشوند، چرا که صبحها قدرت تمرکز بیشتری نسبت به ساعات دیگر دارند.
برای مثال تیم کوک مدیر عامل شرکت اپل هر روز صبح ساعت 3:45 دقیقه از خاب بیدار میشود بعد از خوردن یک فنجان قهوه و ورزش صبحگاهی روزش را شروع میکند. با این توصیفات، بهتر است که ویژگی سحرخیزی را در خودمان ایجاد کنیم. ویژگیهای فوق العادهای ک همگی آنها در مقاله چگونه سرخیز باشیم؟ گفته شده است.
«بعضی از مسائل هستند که نمیتوان تلفنی آنها را حل کرد. منظور من این نیست که شما باید با همه در ارتباط باشید ولی حضور فیزیکی شما در هنگام انجام کار بسیار مفید خواهد بود و تأثیر چند برابری در روند کاری خواهد داشت.
اقتباس تجاری من از قانون اول نیوتون این است؛ افراد و اشیاء در حال حرکت، تمایل به حرکت دارند و افراد و اشیاء در حال استراحت، تمایل به ادامه دادن استراحت دارند، پس نیاز به یک نیروی بیرونی دارند که آنها را به حرکت در بیاورد و البته شما آن نیرو هستید.
گاهی اوقات نیاز نیست که شما چیزی بگویید و با حضور خود میتوانید تاثیر بگذارید. بعضی مواقع حضور شما با احترام و قدرت سکوت میتواند باعث تلاش و سرعت کارمندان شود.»
این روند روزانه برت تورنتون (Bert Thornton)، رئيس سابق و مدیر ارشد خانه وافل و نویسنده کتاب یافتن یک گوریل قدیمی، بود. روشی که برای سالیان سال در دپارتمانهای مختلف در حال اجرا است و تا به الآن نتایج مطلوبی داشته است.
«من تحت یک قانون کلی با بقیه افراد کار میکنم. هیچگاه از کسی نمیخواهم کاری را که خودم انجام نمیدهم انجام دهد. با کمی راهنمایی و کمی توصیه تقریبا تمام افراد با صرفنظر از کاری که خواسته شده، به سطحی بالاتر از انتظار میرسند.
زمان گذاشتن برای رهبری، توصیه کردن و مشاوره به مردم، رهبران آینده را پرورش میدهد. برای من بهترین بخش کار به عنوان راهنما، دیدن افرادی است که در هنگام کار کردن در کنارم رشد کرده و خود را برای جایگاههای شغلی بالاتر آماده میکنند.» دانیل فارر (Daniel Farrer) مدیرعامل شرکت Switchfly، یک شرکت فناوری جهانی این دیدگاه را دارد.
«هر روز با تمام کارمندان خود کلیدی صحبت میکنم تا بدانم که آنها در حال انجام چه کاری هستند، چه مسائلی پیش آمده است و چه مشکلی در حال حاضر دارند. این روش دید شما را در کار باز میکند و کمک میکند که مشکلات قبل از اینکه سرباز کنند، رفع و رجوع شوند.» کریگ داناوی (Craig Dunaway)، رئیس شعبه ساحل شرقی Penn، این راهنمایی را برای مدیران دارد.
اگر قصد دارید به یک مدیر موفق تبدیل شوید، باید کارکنان خود را به خوبی بشناسید و صحبت کردن یکی از بهترین روش های شناخت آنان است. شما می توانید با آنها ناهار خورده و درباره موضوعات مورد علاقه شان صحبت کنید. هر چه بیشتر و بهتر کارکنان خود را بشناسید، بهتر می توانید تیم خود را هدایت کنید.
به عنوان مدیر، شما مسئول کارهای زیر دستان خود هستید و همین طور مسئول اشتباهات آنها. از این رو ممکن است شما پیش قدم شوید و یکسری دستورالعمل های دقیق، شفاف و انعطاف ناپذیر تهیه کنید که از اشتباه کردن پیشگیری کنید.
مواظب باشید که کارکنانتان از اشتباه کردن نترسانید. طوری نشود که آنها برای هر کار جزئی نزد شما آیند و کارشان را با شما چک کنند. در این صورت آنها اشتیاقی به تصمیم گیری نخواهند داشت چون ممکن است اشتباه کنند که منجر به این خواهد شد که کارمندان شما متکی به شما باشند.
کمتر بهره ور بوده و بیشتر وقت شما را بگیرند. آنان نیاز به فکر کردن دارند و برای این کار نیاز به یاد گرفتن دارند و برای یاد گرفتن گاهی اوقات اشتباه کردن لازم است. به آنها اعتماد کنید و حاشیه خطایی برایشان در نظر بگیرید.
همه مدیران دائما در حال دستور دادن و کارمندان در حال اطاعت کردن هستند. مدیران اغلب به سرزنش کارمندانشان مشغولند در حالی که گاهی اوقات اشتباه از خودشان بوده این گونه مدیریت نکنید حالت مطلوب این است که از خودتان توقع کاری بیشتری داشته باشید تا از کارمندانتان. قطعاً هر کارمندی اهداف شرکت و مدیر شرکت را میداند بنابراین همیشه برای اهدافتان خودتان بیشتر تلاش کنید.
یکی دیگر از ترفندهایی که مدیران موفق از آن استفاده می کنند این است که سعی می کنند به قسمت های مختلف شرکت سر بزنند و به صورت مستقیم و بدون واسطه با کارمندان خود رو در رو شوند و با آنها در مورد مسائل، مشکلات، فعالیت ها و پروژه های شرکت و یا مشکلات شخصی صحبت کنند و در برخی موارد مدیران موفق سعی می کنند به صورت شخصی از کارمندان خود تشکر و قدردانی کنند.
این مورد ارتباط میان کارمند و مدیر را ارتقاء می دهد و برای اینکه کارایی کارمندان را بیشتر از پیش کنید سعی کنید این کار را در روز چندین بار تکرار کنید. لازم نیست در هر باری که از پله ها بالا و پایین می روید و قسمت های مختلف شرکت را بازدید می کنید از کارمندان تشکر کنید.
همین که به کارمندان بفهمانید مانند یک رهبر در کنار آنها هستید کافی است. کارمندان به مدیری احتیاج دارند که پشت در اتاقش منتظر نمانند بلکه هر وقت بخواهند او را در همین مکان ها ملاقات کنند. این برای کارمندان از هر چیز دیگری با ارزش تر است.
مدیران خوب همیشه میخواهند به کارمندان خود گوش دهند. سؤال بپرسید، در پاسخ تشویقشان کنید و آنها را برای پیشنهاد دادن آزاد بگذارید. تشویق، روش صادقانهای است که از طریق آن نشان میدهید چقدر علاقهمند به شنیدن و بحث کردن دربارهی افکار کارکنانتان هستید؛
پس این افکار و پیشنهادات را پیگیری کنید. اگر پیشنهادی را نادیده بگیرد، نشاندهنده این است که علاقهای به شنیدن پیشنهادات بیشتر ندارید. اگر پیشنهادی را عملی نکردید دربارهی دلایلتان حتماً توضیح دهید و حتماً از ارائهی پیشنهاد مورد نظر قدردانی کنید.
مراقب باشید اگر کارمندی چیزی گفت که شما تمایلی به شنیدن آن نداشتید، از آن شخص ناامید یا عصبانی نشوید، چون باعث میشود دیگر بازخورد صادقانهای از طرف تیم خود دریافت نکنید. بهعنوان نمونه اگر یکی از کارمندان از جلسات هفتگی شکایت و عنوان کرد این جلسات فقط باعث اتلاف وقت میشود، حالت تدافعی به خود نگیرید و در عوض تمام موارد مبنی بر لزوم تشکیل این جلسات را بهطور روشن بیان کنید؛
این روش از بحث کردن با کارمند شاکی مؤثرتر است. مهم این است که شما ارزش برنامهریزی برای جلسات شرکت را در عمل به آنها نشان دهید. این امر باعث بهبود جلسات، روحیهی تیم و بهره وری مناسب میشود.
گاهی اوقات تفاوت بین یک مدیر خوب و یک مدیر بزرگ در توانایی در تصمیمگیری است. برای اینکه بتوانید از تصمیمات خود دفاع کنید، باید به اندازهی کافی اطلاعات جمعآوری کنید. وقتی دلایل مناسب، قاطع و کافی دربارهی تصمیمتان وجود دارد، نترسید و جلو بروید.
برخی از مدیران بیاراده و منفعل هستند و هرگز هیچ انتخابی ندارند. تیم شما و همکارانتان وقتی ببینند گزینههای انتخابی شما سنجیده هستند و تصمیمات محکمی میگیرید برای شما احترام قائل میشوند.
برای یادگیری و رشد اعضای تیم خود به آنها فرصت دهید. یک مدیر خوب همیشه خواهان بهبود مستمر کارکنان و پیشرفت شغلی آنهاست. بیشتر آنها توانایی بالایی برای یادگیری و گسترش دانش خود دارند و میتوانند به شرکت کمک کنند. در اینصورت خودشان هم راضیتر و خوشحالتر خواهند بود.
هر کاری فوت و فن خودش را دارد، مدیریت هم ریزهکاریهایی دارد که تفاوت بین مدیران موفق با دیگران را مشخص میکند. ریزه کاری هایی که بیل گیتس، استیو جابز، وارن بافت، مارک زاکربرگ و مایکل دل(مدیر عامل و بنیان گذار شرکت کامپیوتری دل) را به مدیران موفق دنیا تبدیل کرده است.
با توجه به بالا بودن مقدار رمزهای موفقیت مدیران، تلاش کردهایم به صورت خلاصه و مفید در قاب یک مثلث، رازهای موفقیت یک مدیررا را به شما ارائه کنیم. با هم تکرار میکنم، فراموش نکنید که این ریزه کارها تنها بخشی رازهای موفقیت مدیران موفق دنیا هستند و کارهای بیشتر دیگری وجود دارد که در ادامه خواهید دید.
کیفیت در هر کاری حرف اول و آخر را میزند. افراد در قبال هزینهای که میکنند خواستار کیفیت هستند. مثلاً وقتی میخواهند تلفن همراهی را بخرند، میروند سراغ تلفن همراهی که از کیفیت مناسبی برای برخوردار است.به دنبال گوشی میروند که برای سالها کار کند. با این که گوشیهای دیگر با کیفیت پایینتر در بازار موجود است آنها سعی میکنند که با بودجه مورد نظر خود بهترین کیفیت را تهیه کنند.
از آنجایی که مشتریان دنبال کالای با کیفیت و بهینه هستند مدیر خوب باید بتواند نیازهای آنها را برطرف کند. او باید طوری کارها را برنامه ریزی کند که با کمترین هزینه، بیشترین کارایی را به دست بیاورد.
در مسیر مدیر موفق شدن، سدهایی وجود دارد که ممکن است سرعت ما را کم کند. یکی از این سدهای بزرگ بودجه ما برای چروژههایمان است. محدودیت بودجه تیم توسعه دهندگان را فلج میکند و باعث میشود ایدههای متحول کننده دنیا از دست بروند. اما یک مدیر خوب اول از هر چیزی بحث بودجه را مطرح نمیکند. او ایدههای خوب را جمع آوری میکند بعد تلاش میکند که فرایند تولید را بهنیهتر کند. اگر هم عمل بهینه سازی غیر ممکن بود، سعی میکند که از شرکتهای دیگر یا نهادهای دولیت جذب سرمایه کند. البته اکثر مدیران خوب تسلط کامل بر روی کنترل بودجه دارند که در کمتر مواردی نیاز به جذب سرمایه پیدا میکنند.
همیشه در بیوگرافیها از نتایجی که بزرگان و ثروتمندان دنیا به دست آوردهاید صحبت به میان میآید. یعنی بعد از خواندن هر زندگینامهای افراد برای چند ثانیه مکث میکنید و به کارهایی که او انجام داده فکر میکنید و با توجه به آنها او را قضاوت میکنید. مثلاً اگر زندگی نامه مارک زاکربرگ را بخوانید، متوجه میشوید که او یک برنامه نویس ماهر است، ایده فیس بوک را از دوستانش دزدیده است. برای ساخت فیس بوک دانشگاه را کنار گذاشته، شبکه های اینستاگرام و واتساپ را گسترش داده است، هشتمین میلیاردر جهان است و … . درنهایت، نتیجه میگیرید که او یک قهرمان است یا نه؟
مدیر خوب هم با کارهایی که انجام داده است سنجیده میشود. کسی که کارنامه درخشانتری از نتایج داشته باشد نزد دیگران عزیزتر است و از درجه بالاتری برخوردار است. درجهای که مشخص میکند چقدر باید درآمد داشته باشد و در چه سطحی زندگی کند.
به طور کلی در یک جمله افراد با کارهایی که با پایان رساندهاند قضاوت میشوند نه با کارهایی که شروع کردهاند.
امروزه وظایف مدیریتی فایول عبارتند از برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل. مطالعات نشان دادهاند مدیرانی که این وظایف مدیریتی را به خوبی انجام میدهند، مدیران بهتری هستند. مثلاً، هر چه یک مدیرعامل زمان بیشتری را صرف برنامهریزی کند، شرکت او سودآورتر خواهد بود.
برنامهریزی به معنای تعیین اهداف سازمانی و ابزاری برای دستیابی به آن ها است. برنامهریزی یکی از بهترین روشهای بهبود عملکرد به حساب میآید. به وسیلهی برنامهریزی، کارکنان تشویق میشوند که بیشتر تلاش کنند، رفتار خود را در جهت دستیابی به اهداف تنظیم میکنند و به روشهای بهتر برای انجام کار خود بیندیشند.
اما مهمترین مزیت برنامهریزی برای شرکتها این است که آنها سودآوری بیشتر و رشد سریعتری نسبت به شرکتهایی دارند که این کار را انجام نمیدهند. برنامه ریزی مانند تکنیکهای جنگی رفتار میکند، هرچقدر که در آن دقیقتر باشید احتمال پیروزی بیشتری دارید، اما چه نوع برنامه ریزی؟ همانطور که در مقاله بهترین تکنیکهای برنامه ریزی گفتیم، برنامه ریزی درست استانداردهای مخصوصی دارد که در طرح یک برنامه حتماً باید رعایت شود. در صورتی که رعایت نشود، برنامه شما بیکیفیت خواهد شد و کیفیت هم که در کار نباشد، مدیریت خوبی بر روی آن کار وجود نخواهد داشت. پس این مورد را جدی بگیرید.
مثلاً پاسخ سؤال «کسبوکار ما چیست؟» در برنامهریزی استراتژیک نهفته است. اگر شما بتوانید به این سؤال در ۲ جمله یا کمتر پاسخ دهید، آنگاه میتوان گفت که برنامهریزی بسیار شفافی برای کسبوکار خود دارید.
رکس تیلرسون (Rex Tillerson)، مدیرعامل شرکت اِکسان (Exxon) دقیقاً میداند که شرکت در چه کسبوکاری حضور دارد و مهمتر از آن در چه کسبوکاری فعالیت نمیکند.
گوگل هم به همین ترتیب. اگرچه شرکت گوگل درآمد خود را از طریق تبلیغات اینترنتیِ جستوجو محور کسب میکند، اما به جای اینکه بگوید در حوزهی تبلیغات فعالیت دارد، کسبوکار خود را «سازماندهی اطلاعات جهان» بیان میکند. با اینکه گوگل با صرف هزینهی ۱.۶۵ میلیارد دلاری شرکت یوتیوب (YouTube) را خریداری کرد، اما با وجود یوتیوب هم به کاربران در دستیابی و سازماندهی محتوای ویدئویی یاری میرساند.
سازماندهی به معنای تصمیمگیری در این خصوص است که در کجا باید تصمیمات اتخاذ شود، هر کسی چه وظایفی دارد و سلسله مراتب در شرکت چگونه است. به صفحهی اصلی وبسایت یاهو (Yahoo) بروید و یک نگاه کلی به بخشهای مختلف آن از جمله اخبار، ایمیل، پیام رسان (messenger)، خرید (خودرو، مسکن و …)، کسبوکارهای کوچک و خدمات ویژه (دانلود، موبایل و وبسایت شخصی) بیندازید.
چطور میتوان این همه عنوان و فعالیت را سازماندهی کرد؟ یاهو این کار را از طریق دو گروه مشتری یعنی مخاطب و تبلیغکننده و گروه تکنولوژی انجام میدهد. گروه مخاطب مسئولیت محصولات یاهو در جستوجو، رسانه، مجامع و ارتباطات را بر عهده دارد.
گروه تبلیغکننده، تبلیغکنندگان و آژانسها، کسبوکارهای کوچک و متوسط، تبلیغکنندگان محلی، نمایندگان فروش و ناشران را از طریق اینترنت به مشتریان هدفشان متصل میکند.
در نهایت، گروه تکنولوژی به واسطهی ایجاد توانمندیها و پلتفرمهای فنی و تکنولوژیکی از کل سازمان پشتیبانی مینماید. مدیرعامل یاهو میگوید «ما بر این باور هستیم که داشتن یک سازمان مشتریمدارتر با پشتیبانی تکنولوژیهای قدرتمند، به توسعهی تجربیات پیشرفته برای ارزشمندترین جمعیت مخاطب سرعت خواهد بخشید.»
سومین اصل در تعریف مدیریت، رهبری است. رهبری یعنی انگیزه دادن به کارکنان برای تلاش بیشتر در جهت دستیابی به اهداف سازمانی. وقتی آنه مالکاهی (Anne Mulcahy) مدیرعامل شرکت زیراکس (Xerox) شد، این شرکت با داشتن ۱۷.۱ میلیارد دلار بدهی و تنها ۱۵۴ میلیون دلار دارایی، در مرز ورشکستگی قرار داشت.
علاوه بر این، سیر نزولی درآمد و سیر صعودی ضرر باعث شده بود که ارزش سهام شرکت از ۶۴ دلار به تنها ۴.۴۳ دلار برسد. مالکاهی اذعان میکند که پذیرش مسئولیت بیرون کشیدن شرکت از ورطهی ورشکستگی او را به وحشت انداخت. او در این باره میگوید «هیچ چیز من را به اندازهی از خوابپریدن در نیمهشب و فکر کردن به ۹۶ هزار کارمند و بازنشسته و اتفاقات بد آینده به وحشت نمیانداخت.» با این حال، او این سِمت را پذیرفت.
مالکاهی که هر روز به دو تا سه شهر برای گفتوگو با مدیران و کارمندان زیراکس سفر میکرد از آنها میخواست حتی به اندازهی یک دلار هم که شده به فکر صرفهجویی باشند و یادآوری میکرد که تنها چند روز برای فروش در این سه ماهه باقی مانده است.
مالکاهی میگوید «چیزی که من در زیراکس به آن توجه فراوانی دارم، حفظ روحیه و انگیزه در شرکت است. به نظر من حفظ روحیه مهمترین عاملی است که ما را برای رسیدن به نتیجه توانمند میسازد. افراد باید احساس کنند که مشارکت آنها اهمیت دارد.
من بخش اعظمی از زمان خود را با مشتریان و کارکنان گذراندم و برای ما به عنوان رهبران شرکت هیچ چیزی بیشتر از برقراری ارتباط با این دو بخش تعیینکننده، اهمیت نداشت.»
امروز در نتیجهی رهبری مالکاهی و تلاش و کوشش کارکنان زیراکس، این شرکت توانست مجددا روی پای خود بایستد و سودآوری و ثبات مالی گذشته را کسب کند.
آخرین وظیفه مدیران کنترل کردن است. کنترل به معنای نظارت بر پیشرفت دستیابی به اهداف و اتخاذ تدابیر اصلاحی در هنگام عدم پیشرفت است. فرآیند اساسی کنترل شامل تعیین استاندارد برای دستیابی به اهداف، مقایسهی عملکرد واقعی با استاندارد و اِعمال تغییرات برای بازگرداندن عملکرد به حالت استاندارد میشود.
خطوط هوایی کانتیننتال (Continental Airlines) به منظور کاهش هزینهها (استاندارد) برای بازگرداندن سودآوری خود (هدف)، تصمیم گرفت که به جای دادن کل قوطی نوشیدنی به مسافران، فنجانهای کوچک نوشیدنی به آنها بدهد (اقدام اصلاحی).
سخنگوی شرکت، از این اقدام دفاع میکند و میگوید «مهمانداران به ما گفتهاند که کیسههای زباله بعد از هر پرواز پُر از زبالههای نوشیدنیها میشود و ما مجبور میشویم نصف نوشیدنیها را دور بریزیم.» اگرچه شرکت کانتیننتال هنوز به مشتریانی که یک قوطی کامل درخواست میکنند نه نمیگوید، اما همین تصمیم باعث صرفهجویی سالیانه ۱۰۰ هزار دلاری شرکت شده است.
درس گرفتن از زندگی افراد موفق دنیا از مهمترین کارهایی است که یک مدیر موفق باید در انجام دهد. استفاده از استراتژیهای دیگران کمک بزرگی برای دست پیدا کردن به استراتژی خودتان میکند. این افراد از ایدههایی در مدیریت استفاده کردهاند که پتانسیلهای واقعی یک نفر را نشان میدهد.
همانطور که میدانید مدیران موفق بسیار زیادی وجود دارند که خواندن زندگینامه تمامی آنها ممکن است کمی خسته کننده باشد، اما به هر حال باید سختیهای امروز را به جان بخرید تا آرامش و راحتی فردا را به دست آورید. مارک زاکربرگ، برایان تریسی و کلی آدم موفق دیگر این سختیها را به جان خریده تا توانستهاند مدیر موفقی شوند. پس بهتر است شما هم زندگینامهها را مطالعه کنید تا درسهای بزرگی از آنها بگیرید. خوشبختانه ما در سایمان بخشی داریم که مختص به زندگینامه افراد موفق است که به صورت کامل و خلاصه زندگی این افراد را از دیدگاه موفقیت بررسی کرده است. اگر علاقمند به خواندن چنین مقالاتی هستند کافی است که بر روی زندگینامه افراد موفق کلیک کنید.
لیست مدیران موفق سال 2019 عبارتاند از:
اگر دقت کنید موجه میشود که اکثر مدیران موفق دنیای امروز، از طریق فناوری سریع رشد کردهاند و به موفقیت رسیدهاند. یعنی قدر مانور در دنیای فناوری بسیار بالا است و موفقیت ایدههای دسته اول حتمی است.
کتاب مدیریت کردن بر پایهی پژوهشهای میدانی نوشته شده است.
مینتزبرگ ۲۹ روز را در کنار ۲۹ مدیر از صنایع مختلف گذرانده و با آنها جلسات و مصاحبههایی هم داشته است. این مدیران از بخشهای مختلف (تجاری، دولتی، سلامت و خدمات اجتماعی) و در ردههای متفاوت (مدیر عملیاتی، مدیر میانی و مدیر ارشد) انتخاب شدهاند.
مینتزبرگ در نخستین فصل کتاب با نقل جملهای از رُی لوییس تأکید میکند که بر خلاف تصور عمومی، هنوز درک کاملاً شفاف و روشنی از فعالیتهای یک مدیر وجود ندارد:
ما حتی عادتها، انگیزهها و اسرار مردم ساکن مناطقی مانند گینهی نو را هم بیشتر از مدیران اتوکشیده نشسته در دفترِ شرکتهایی مثل یونیلیور میشناسیم.
تعریف مدیریت از نگاه مینتزبرگ
مینتزبرگ مدیریت را با مسئولیت یک مجموعه همارز میداند و میگوید: «مدیر به تعریف من، کسی است که مسئولیت کل یک سازمان یا بخشِ تفکیکشده و قابلتشخیصی از سازمان بر عهدهی اوست.» این تعریفی است که مدیران به خوبی آن را درک میکنند، اما شاید کسانی که هنوز در جایگاه مدیریتی قرار نگرفتهاند، آن را به سادگی درک و هضم نکنند.
مدیران موفق به یک باره به اینجا نرسیده اند. آنها هم به مانند دیگر مدیران معمولی از همین ترفندها استفاده کرده اند. اگر شما هم ارزش یک مدیر موفق را درک کرده اید سعی کنید از این نکاتی که در این مقاله ارائه شده است استفاده کنید تا به راحتی به مدیری تبدیل شوید که همه ی کارمندان از دیدن آن لذت ببرند.
موفق و سربلند باشید…
How to be a good manager
مطالبی که مناسب شماست:
سلام به خاطر مقاله جامعتان تشکر میکنم و از مطالب شما استفاده خوبی کردم ولی متاسفانه بعضی از مدیران و کارمندان حس اینگونه مسئولیت پذیری را ندارند
وقت بخیر
ممنون از نظر لطف شما
خوشحالیم که تونستیم کمکتون کنیم
قبل از این که بخوایم مدیر یک مجموعه باشیم . ابتدا مدیر زندگی خودمان هستیم پس باید ابتدا زندگی خودمان را به صورت صحیح مدیریت کنیم
وقت بخیر
بله دقیقا همین طوره…موفق باشید
مثل همیشه عالی و کابردی و اثرگذار. سپاسگذارم
وقت بخیر
ممنون از نظر لطف شما
موفق باشید
سلام.کسی که تکنیکهای مدیریت را بلد نباشد نمی تواند مدیر موفقی باشد. پس مدیر موفق کسی است که تخصص لازم را دارد و تکنیکها را بلد است.
وقت بخیر
بله درسته کاملا
خوشحالیم که در حال برداشتن گام برتر زندگیتون هستید…موفق باشید
با درود فراوان خدمت شما مقاله ی بسیار جذاب و زیبا بود به نظر من یک مدیر موفق مثل یک غواص ماهر باید باشد که اول باید شناگر ماهر باشد تا در درجه ی دوم بتواند کند و کاو در درون اقیانوس بکند و در نهایت بتواند به کشفیات خوب برسد و یا حتی به تعبیر دیگر یک مدیر موفق مثل یک رهبر ارکستر می ماند که با رهبری درست به اعضا می تواند کمک به نواختن یک قطعه موسیقی بسیار زیبا و جذاب شود که در نتیجه همه ی اعضاء از نواخته شدن موسیقی به وجد بیایند . پاینده باشید
سلام به امیدروزی که مدیران موفق رادرجامعه ببینیم که این اصول رارعایت می کنند
سلام بله انشالله ممنون از شما
ممنون از مقاله خوبتون
ممنون از نظر شما
سلام به خاطر مقاله جامعتان از شما تشکر می کنم لطفا سازمان یا شرکت ایرانی موفق در حال حاضر هم مثال بزنید شرایط ایران با امریکا متفاوت است و نمی دانم راهکارهایی که شرکتهای امریکایی را موفق کرده چقدر در مورد ایرانی ها صادق است.
سلام وقت بخیر مسیر یکیه شما باید متناسب با شرایط عمل کنید خوشحالم براتون مفید بوده ممنون از شما
سلام اگر مدیران این اصول را بلد بودن همه در کارشان موفق میشدند و از طرفی کارکنان هم همه راضی بودند ولی متاسفانه در جامعه ما این طور نیستند
سلام بله همینطوره سپاس از همراهی شما
سلام.مدیران موفق برنامه ریزی کنترل رهبری قاطعیت سازماندهی وبااعتماد بفس ،صداقت ،خلاقی هستند.عالی بود.سپاس
سلام ممنون از همراهی شما خانم شاهری عزیز
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
— بارگیری کد امنیتی –به منظور تصویب CAPTCHA لطفا جاوا اسکریپت را فعال کنید.
بهترین و کامل ترین بسته استعدادیابی و کشف علایق کشور
با ساده ترین راه ها، انگیزه خودتان را همیشه در بالاترین حد ممکن نگه دارید.
تهران، باغ فیض کوچه 1
پـلاک 15، طـبقه چهارم
تلـــفـن: 02156692113
بهترین و سریع ترین راه ارتباطی
با گام برتر: mostafaee_com
هر مدیری میتواند تقریبا در همه ابعاد موفقیت یک کسبوکار، تفاوت زیادی ایجاد کند. از تنوع فرهنگی و رفتار عادلانه گرفته تا مفید بودن و حفظ کارمندان، همه از تغییراتی است که مدیر میتواند ایجاد کند. بهطورکلی مدیر نقش خیلی مهمی را در زندگی هر کارمند ایفا میکند. در واقع، تحلیل گالوپ نشان میدهد که کیفیت کار یک مدیر، 70 درصد از تغییرپذیری در تعهد تیم را تشکیل میدهد. هنوز مدیران زیادی هستند که با توجه به مدیرانی که خودشان قبلا داشتند (که ممکن است خوب یا بد بوده باشند) یا بر اساس تفکراتی کلیشهای که از رهبری در ذهن دارند، روشهای مدیریت را یاد میگیرند. اما در این میان مدیرانی هم هستند که ویژگیهای اخلاقی ویژهای داشته و در نتیجه عملکرد بالاتری هم دارند. به همین دلیل مدیران باید سعی کنند این افراد را به عنوان الگوی خود قرار داده و از آنها درس بگیرند. در ادامه همراه باشید تا ۸ رفتار در بهترین مدیران دنیا را به شما معرفی کنیم.
از بهترین مدیرانی که در سازمانهای بسیار حضور دارند، بیاموزید که چه کارهایی میتواند مدیری موفق بسازد. هر سال، سازمان گالوپ در تلاش است تا رفتار بهترین مدیران دنیا را شناسایی و معرفی کند. به تازگی هم این سازمان با مدیران مختلفی صحبت کرده و تلاش کرده تا ببیند که این افراد چگونه رهبری کرده، چگونه تغییرات را در محیط کار مدیریت کرده و چگونه تیمهای موفق را توسعه میدهد. نتایج این تحقیقات در ۸ رفتار رهبران خلاصه شده است که در ادامه آنها را توضیح میدهیم.
امروزه تقریبا همه سازمانها در حال ایجاد تغییرات و تحولات گستردهای هستند؛ از تغییرات معمولی گرفته تا رقابتهای جدید و تکنولوژیهای تحولآفرین، همه از تغییراتی هستند که هر سازمانی باید مدیریت کند. یکی از مدیران در صنعت مراقبتهای پزشکی توضیح میدهد که این تغییرات را چگونه رهبری میکند:
«اگر همه افراد بدانند که چرا میخواهیم این کار را انجام دهیم و دلیل آن را فقط به عنوان یک دستور در نظر نگیرند، برای ایجاد تغییر بسیار مشتاقتر عمل میکنند.»
از هر 10 نفر فقط 4 نفر در آمریکا گزارش دادهاند که به خاطر ماموریتها و اهداف شرکت احساس میکنند که شغل مهمی دارند. این مسئله به این معنی است که بیشتر کارمندان خیلی مطمئن نیستند که فعالیتهای آنها چگونه با «اهداف بزرگ» شرکت سازگاری دارد. بنابراین، زمانی که باید تغییرات بزرگی ایجاد شود، بیشتر کارمندان هیچ انگیزهای ندارند. در این شرایط مدیر است که در نهایت مسئول ایجاد ارتباط بین کارمندان و اهداف شرکت است.چگونه مدیری موفق باشیم
اگر مدیران شرکت از کارمندان بخواهند کاری را انجام دهند و هدف آن را ندانند، باید هدفی که پشت آن پروژه یا مسئولیت است را از رهبران بپرسند. اما چه اتفاقی میافتد اگر رهبر دلیل آن کار را به شما نگوید؟
«تا زمانی که جواب سوالتان را نگرفتید، به پرسیدن ادامه دهید! رهبران خوب باید از سوال پرسیدن و بحث کردن قدردانی کنند.»
تغییر نیاز به نوآوری دارد ولی چگونه مدیران میتوانند از نوآوری کارمندان خود الهام بگیرند؟
«اگر اعضای تیمتان را بشناسید، میدانید کدام یک از آنها تفکر خلاقانه دارد. شما باید آنها را مجبور کنید حرف بزنند و نظراتشان را بیان کنند.»
مدیران جدید افرادی هستند که فکر میکنند باید جواب همه سوالات را بدانند. سوال کردن از کارمندان برای حل مشکلات و بهبود عملکرد یکی از نشانههای مدیریت با اعتماد به نفس است.
فقط یک سوم کارمندان آمریکا گزارش دادهاند که از نظراتشان در محل کار استفاده میشود. زمانی که مدیری نظرات کارمندان را جدی میگیرد و بر اساس آن عمل میکند، کارمند احساس میکند به او احترام گذاشتهاند و ارتباط و تعهد خوبی نسبت به تیم پیدا میکند و البته یک ایده خوب نتیجه را برای افراد دیگر هم بهبود میبخشد.
حتی اگر نمیتوانید تغییرات اضافی در برنامه ایجاد کنید، گوش دادن به حرفهای دیگران میتواند ارزشمند باشد.
یکی از مدیران برایمان توضیح داد که چگونه فرهنگی امن را در محیط کارش ایجاد کرده است:
«هر روز صبح دور هم جمع میشویم و من میپرسم: اتفاق خاصی نیفتاده است؟ در فرهنگی که ایجاد کردهایم، هیچ اشکالی ندارد که فردی بگوید من اشتباه کردم. همه میدانند که ما یک تیم هستیم و اگر مشکلی پیش بیاید همه باهم تلاش میکنیم تا آن را حل کنیم.»
بهبود و ارتقای پیوسته شرکت فقط از طریق مکالمههای صادقانه اتفاق میافتد. مدیران بزرگ سوالهایی میپرسند که شرایط را آرام کند. زمانی که کارمندی عملکرد پایینی دارد، مدیر ممکن است از او بپرسد: «چه موضوعی در حال حاضر در محل کار برایتان جالب است و چه موضوعی خیلی جالب نیست؟» جواب کارمند میتواند راه حلی برای مشکلات و موانع باشد و مدیر این کار را به گونهای انجام میدهد که کارمند احساس نکند با حجم زیادی از سوال مواجه شده است.
بسیاری از مدیران میدانند که روابط اهمیت زیادی دارد ولی چگونه میتوانند این روابط را زمانی که اعضای تیم دور از هم بوده یا به سفر رفتهاند را حفظ کنند؟ یک مدیر خرید درباره برنامه روزانه خود توضیح میدهد:
«من سعی میکنم هر روز یا هفتهای یک بار با آنها تلفنی صحبت کنم. ارائه محصولات کار بسیار سختی است پس باید ارتباطمان با یکدیگر قطع نشود.»
بقیه مدیران گزارش دادهاند که روزانه یا هفتگی با اعضای تیم خود ارتباط برقرار میکنند. در بیشتر محیطهای کاری این شرایط خیلی کم اتفاق میافتد. تحقیقات گالوپ نشان میدهد فقط 20 درصد از کارمندان آمریکا گزارش دادهاند که در شش ماه گذشته با مدیرشان در مورد کارهایی که باید برای رسیدن به هدف انجام دهند، صحبت کردهاند. به همین دلیل داشتن مکالمات معنادار را میتوان از رفتار بهترین مدیران در دنیا دانست.
بهبود و ارتقای پیوسته شرکت فقط از طریق مکالمههای صادقانه اتفاق میافتد.
بیشتر مواقع، دلیل اصلی نبود ارتباط، مشکلات سیستم است که این مسئله به این معنی است که افراد دیگر و اعضای تیم باید یاد بگیرند و تغییر کنند تا بتوانند مشکل اساسی را حل کنند. بااینحال، این مکالمهها نباید همیشه درباره انجام وظایف باشد. مدیران باید سوالاتی بپرسند که باعث شود کارمندان به راحتی در مورد خودشان صحبت کنند و بتوانند صادقانه از علایق و ناامیدیهایشان حرف بزنند.
مدیران متوسط اگر به حرف زدن عادت نداشته باشند، با برقراری مکالمه با کارمندان احساس راحتی نمیکنند. به همین دلیل است که بیشتر مدیران به آموزشهای هدفدار نیاز دارند تا بتوانند مکالمات مربیگری مفیدی را با کارمندان داشته باشند.
مدیری که در زمینه مهندسی کار میکند، توضیح میدهد که کدام قسمت مدیر بودن را دوست دارد:
«من واقعا فکر میکنم زمانی که شما با افرادی در شرایط مناسب قرار بگیرید، متوجه میشوید که چه اهدافی دارند و چه موضوعاتی آنها را هیجانزده میکند (دستور دادن، شکست دادن رقبا یا حل کردن مشکلات) و به همین ترتیب میتوانید به راحتی در آنها انگیزه ایجاد کنید.»
مدیران استثنایی در مورد انگیزههای ذاتی کارمندانشان کنجکاو هستند، چرا که انگیزه، کلید رسیدن به عملکرد بالا است. آیا کارمندان شما از ملاقات با افراد جدید لذت میبرند؟ آیا تمایل دارند مهارتهای جدید یاد بگیرند؟ آیا دوست دارند در تیم کار کنند یا ترجیح میدهند خیلی در فعالیتهای شرکت دخیل نباشند؟
برای اینکه بتوانید به کارمندان انگیزه دهید باید بدانید که چگونه چارچوب پروژهها را تغییر دهید تا کارمندان برای انجام آنها اشتیاق پیدا کنند.
به طور قطع برای این کار نیاز دارید تا کارمندانتان را خیلی عمیق بشناسید. باید بدانید چه مسائلی برای آنها اهمیت دارد، چه موضوعاتی برایشان جالب است و از چه موضوعاتی متنفر هستند. به دقت مشاهده کنید تا متوجه شوید چه نوع پروژههایی به آنها انگیزه میدهد و به آنها کمک کنید تا پروژههای مشابه پیدا کنند.
یکی از مدیران توضیح میدهد که چگونه افراد را برای اینکه بتوانند تغییرات را در محیط کار مدیریت کنند، رهبری میکند:
«من به عنوان سرپرست در بخش صدور صورتحساب شروع به کار کردم. از نظر خیلی از کارمندان، افرادی که در این بخش کار میکردند خیلی نقش مهمی در شرکت نداشتند ولی واقعیت این بود که آنها واقعا نقش مهمی داشتند. من وارد شرکت شدم و اهمیت کارمندان و نقششان در شرکت را به بقیه افراد نشان دادم. در طول سه تا چهار ماه کارمندان به دفتر من میآمدند و درباره تاثیر چشمگیر این اقدام به من خبر میدادند.»
چند کارمند وجود دارد که سالها در شرکتی کار کرده و هیچ وقت احساس نکردهاند که جایگاهشان در شرکت اهمیت دارد؟ از هر 10 نفر کارمند آمریکایی فقط 3 نفر گزارش دادهاند که در هفته گذشته به خاطر کار خوبشان از آنها قدردانی شده است.
اگر شما مدیر جدید هستید که اعضای تیمتان اعتماد به نفس ندارند، کمی زمان نیاز دارید تا منبع این ناامیدی و نبود اعتماد به نفس را پیدا کنید. باید به آنها نشان دهید که برایشان احترام قائل بوده و به آنها اهمیت میدهید. باید موفقیتها را شناسایی کنید و جشن بگیرید حتی اگر در ابتدا خیلی کوچک باشند. حتی اگر افراد دیگر به تیمتان باور ندارند، شما باید باور داشته باشید و کارمندانتان را مرتب تشویق کنید. اینها خصوصیات یک مدیر بزرگ است.
تعدادی از مدیران به این موضوع اشاره کردهاند که مدیری موفق بودن یعنی اینکه بتوانید فراتر از محیط کار فکر کنید:
«اگر روزی متوجه شدید که کودک یا یکی از والدین کارمندتان مریض است، باید حواستان به آنها باشد. من فکر میکنم افرادی که خارج از تیم مدیریت هستند متوجه نیستند که ما چه تاثیری میتوانیم روی زندگی آنها بگذاریم و همه تجربیاتی که فراتر از شغلشان است را مدیریت میکنند.»
یکی دیگر از مدیران خرید در مورد بینشی که در ابتدای کارش داشته است، توضیح داد:
«من از همان ابتدا روابط خوبی با اعضای تیمم برقرار کردم و به آنها گفتم که میخواهم به شما کمک کنم تا بهترین زندگی ممکن را برای خودتان بسازید.»
زندگی در جریان است و البته جریانات زندگی بر عملکرد کار تاثیر چشمگیری دارد. به همین دلیل، مدیران باید کارمندان خود را همراه با زندگی کامل آنها بشناسند. مدیران باید تا حدی بدانند که در زندگی کارمندانشان چه میگذرد. آیا آنها در حال خریدن خانه هستند؟ آیا کودکی را به فرزندی پذیرفتهاند؟ آیا در حال تمیز کردن زیرزمینی هستند که آن را آب گرفته است؟
در نهایت، وظیفه مدیر این است که بیشترین بهره را از کارمندانش ببرد ولی یک مدیر واقعی راههایی را پیدا میکند که بتواند جایگاه کارمند را به گونهای سازگار، تنظیم و شخصیسازی کند که با نیازهای او هماهنگی داشته باشد. ترفندهای کوچک میتواند تفاوت بزرگی در اینکه چقدر یک کارمند شغلش را دوست دارد، ایجاد کند. دانستن اینکه مدیرتان چقدر به شما اهمیت میدهد، با تعهد در کار رابطه مستقیمی دارد.
زمانی که از تعدادی مدیران بزرگ پرسیدیم که اولین اولویتهای آنها برای سالهای آینده چیست، چند نفر از آنها به موارد زیر اشاره کردند:
مشخص است که سوالهایی مثل، چه کسی توانایی رهبری در آینده را دارد و من چگونه میتوانم آنها را برای رسیدن به آن جایگاه آماده کنم؟ به ذهن این مدیران خطور کرده است.
کلام آخر
مدیرانی که معمولا عملکرد خوبی ندارند، روی اتفاقات گذشته تمرکز میکنند و به تغییراتی فکر میکنند که میتوانستند در گذشته ایجاد کنند. اما رفتار بهترین مدیران در دنیا این است که روی زمان حال تمرکز دارند و به مشکلاتی که در حال حاضر وجود دارند، فکر میکنند ولی بهترین مدیران افرادی هستند که روی آینده تمرکز میکنند و به اینکه موفقیت در آینده چگونه خواهد بود، فکر میکنند.چگونه مدیری موفق باشیم
مدیران بزرگ خودشان را مثل یک مربی میبینند که وظیفه آنها بهبود بازیکنان برای افزایش توانایی در طولانیمدت است.
مشخصات من را برای دیدگاههای بعدی ذخیره کن.
© 2021 شرکت مشاوره مدیریت همرو.
ارائه راهکار برای حل مسائل سازمانی در سطوح مختلف.
آدرس: تهران- خ ولیعصر- بالاتر از میدان ونک- کوچه خلیلزاده- پلاک ۲۸
تلفن: ۸۷۶۳۴۸۵۴-۰۲۱
ایمیل: hi@hamro.org
حتما برای این که یک مدیر خوب باشید تا به حال مطالب زیادی در مورد بایدهای رفتاری یک مدیر خوانده اید و می دانید که نقش یک مدیران مهم هستند. اداره یک صندلی قدرت می تواند کاری سخت باشد و عملکرد درست مدیریت همیشه ساده نیست براساس اینکه شما مدیر هستید یا مدیر دارید، گوگل تحقیقی کرده است که مطالعه گوگل در مورد ویژگی های یک مدیر خوب است و درس های مهم در مورد مدیریت می باشد.
ما در این بخش از نمناک بایدهای رفتاری زیادی را به شما در مورد یک مدیر خوب خواهیم گفت. طبق آنچه کارشناسان می گویند یک مدیر خوب باید مثل یک رهبر ارکستر باشد و درست مانند او قدم به قدم به گروهش آموزش دهد و با آنان تمرین کند.
چه اشکالی دارد اگر یک مدیر از دیگران ایده بگیرد و آن را اجرا کند؟ شما به عنوان یک مدیر فقط در شرکت مینشینید و از بالا کارمندانتان را ارزیابی میکنید در صورتی که این کافی نیست قطعا این مدل محیط کاری خسته کننده خواهد بود یک مدیر خوب باید ایده های خوب داشته باشد.
یک مدیر خوب بایستی درجه اول آرامش کاری داشته باشد این یکی از عوامل بسیار مهم است که او باید بتواند انتظارات کارمندانش را به خوبی درک کند و برای همراه شدن با آنها خود دارای آرامش باشد. چگونه مدیری موفق باشیم
مدیر و رئیس خوب به جای حل مسائل برای تیم خود و یا بدتر، آنها را بدون هیچ گونه راهنمائی ترک کردن ، یک رئیس بزرگ مشکلات را به چشم تجربه نگاه می کند و از آن یاد می گیرد.
هر کس دوست دارد با قدرت و اعتماد به نفس بهترین تصمیم را بگیرد ؛ رئیس خوب به افراد آزادی می دهد تا همه چیز را تجربه و ریسک کنند و در این راه آنها را حمایت می کند.
یک محیط محرمانه ایجاد می کند و هم تیمی ها باید تشویق شوند که در میان همتایان خود صحبت کنند. وقتی همسالان خود هم همین کار را می کنند، باید از آنها حمایت کنند یا انتقاد سازنده ارائه دهند و هیچ کس در تیم نباید از یک ایده خجالت بکشد و یا از ریسک کردن بترسد.
کارفرمایان دوست دارند اطرافیان به این باور برسند که آنها قادر به انجام هر کاری هستند ، آنها می دانند چگونه انگیزه تیم خود را برای تولید با کیفیت بالا ببرند.
افرادی که به افکار دیگران گوش می دهند و به طور موثر اطلاعات را انتقال می دهند، بهترین مدیران هستند. وقتی همه چیز خوب پیش می رود از همه تشکر می کنند، اما از بازخورد منفی هم ترسی ندارند.
کارفرمایان بزرگ به اعضای تیم خود به عنوان یک سرمایه، نه یک ابزار برای سود شخصی نگاه میکنند به این ترتیب، آنها به مردم کمک می کنند تا شغل خود را توسعه دهند و آنچه را که در توان دارند انجام دهند تا به اهداف خود برسند.
آنها می دانند تیم یا شرکت به کجا هدایت می شود و مطمئن می شود که همه افراد در یک مسیر حرکت میکنند ؛ آنها همچنین اهداف مشخصی را نسبت به این مقصد ارائه می دهند و انتظارات واقع بینانه ای را نسبت به آن دارند.
آنها باید صحبت کنند و عمل کنند. این یک اصل در مدیریت است، اما قبل از آن باید تجربه کسب کنند به عنوان مثال، اگر شما در یک شرکت فناوری اطلاعات کار می کنید، رئیس باید دانش گسترده ای در مورد فناوری اطلاعات داشته باشد حتی اگر یک رئیس پس زمینه دیگری داشته باشد، باید با وظایف روزانه تیم آشنا شوند.
هیچ منی در گروه وجود ندارد ! مدیران عالی،این قدرت را دارند تا فضایی ایجاد کنند که افراد حس برابری داشته باشند، نه اینکه افراد را به گروه های مختلف تقسیم کند و رو در روی هم قرار دهد.
واقعیت این است که کارفرماها باید تصمیمات دشوار بگیرند گاهی اوقات در یک شرکت دو تصمیم اتخاذ می شود اما این مدیر است که باید تصمیم نهایی را بگیرد.تصمیم گیرنده قوی به این معنی است که تصمیمی بگیرد که برای شرکت بهتر است و اطمینان حاصل شود که همه افراد دلیل آن را بدانند.
شما چه تعریفی از یک مدیر دارید؟ گوگل در تعاریف خود به شما میگوید: «مدیر شخصی است که مسئول کنترل یا مدیریت تمام یا بخشی از یک شرکت یا سازمان است.» این یک تعریف آسان است به طوری که ممکن است بگویید پس هر شخصی میتواند یک مدیر باشد اما نه یک مدیر خوب.
اما یک مدیر خوب چه ویژگی هایی دارد؟ شخصی که الهام بخش و انگیزه بخش یک تیم است، رشد و بهره وری را افزایش میدهد و گاهی اوقات بازخوردها در مورد سبک مدیریت خود را جویا میشود؟
درواقع رهبری یک تیم صرفا از شما یک مدیر خوب نمیسازد بلکه مقدار تلاش و رهبری که برای موفقیت تیم خود انجام میدهید خوب یا بد بودن مدیریت را مشخص میکند.
در اینجا چند نمونه از بهترین تمرین هایی که میتواند از شما یک مدیر خوب بسازد لیست کرده ایم:
آیا شما به عنوان یک مدیر پشت تیم خود هستید؟ مدیران خوب از جلوی رئیسان خود بایستند و از ایده ها و تلاش های تیم خود دفاع کنند نمیترسند. هرچند مدیران خوب همیشه طرف تیم خود را نمیگیرند. آنها در مورد فشاری که از جانب مدیران اجرایی روی آنان است با تیم خود صادق هستند.چگونه مدیری موفق باشیم
تا به حال این سوال مهم را از خود پرسیده اید که : آیا تیم من به من اعتماد دارد؟ اغلب اوقات مدیران برای تسکین و آرام کردن تیم خود چیزی میگویند اما در عمل کار دیگری را انجام میدهند و همین امر باعث بی اعتمادی تیمشان به آنها میشود. مدیران خوب به تیم خود وعده میدهند اما زمانی که برنامه ها تغییر میکند به تیم خود درباره آن توضیح میدهند. اعتماد کسب نوعی احترام برای یک مدیر است و احترام یک عامل اصلی در مدیریت است.
یک قسمت از چیزی که از شما یک مدیر خوب میسازد این است که به یاد داشته باشید که تیم شما متشکل از افراد است و تلاش کنید آن افراد به اهداف شخصی و همچنین به اهداف تیمی خود برسند.
هنگامی که تصمیمات مهم، به روزرسانی پروژه های بزرگ و تغییرات اساسی در سازمان اتفاق میافتد، مدیران خوب تیم خود را از آن مطلع میکنند. آنها بر این باور هستند که صداقت و شفافیت با تیمشان باعث اعتماد و نشان دادن رهبری آنها میشود.
به استثنای تصمیمات محرمانه شرکت، مدیر خوب باید همیشه با تیم خود ارتباط برقرار کند و پاسخگوی سوالات و نگرانی های آنها باشد.
محتاط بودن آسان است اما دستیابی به اهداف آسان نیست. ریسک کردن و آزمایش کردن میتواند مشوق تیم باشد. ریسک پذیری یک جزء کلیدی برای یادگیری و رشد یک تیم است.
ممکن است خیلی سخت باشد اما مدیران خوب از نه گفتن نمیترسند. آنها درک میکنند که این نه گفتن ممکن است همه را خشنود نکن حتی اگر تصمیم آنها درست باشد. این نه گفتن میتواند برای درخواست های کاری جدید که از طرف اعضای تیم به مدیران داده میشود باشد که مدیر معتقد است که نمیتواند یا نباید موافقت کند.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وبسایت
عضویت
عضویت
0