چگونه ازدواج را بپذیریم

 
helpkade
چگونه ازدواج را بپذیریم
چگونه ازدواج را بپذیریم

ازدواج رخداد مهمی در زندگی انسان است. هر کسی برای ازدواج کردن یا ازدواج نکردن دلایلی دارد. اگر پای سخن هواداران و مخالفان ازدواج بنشینید دلایل بسیاری را خواهید شنید که برخی از آن‌ها منطقی است. من در جلسه‌ با مراجعانم دلایل گوناگونی را برای ازدواج نکردن و مجرد ماندن شنیده‌ام یا به آن‌ها گوشزد کرده‌ام. در این نوشته تلاش کردم برخی از دلایل مهمی که نباید ازدواج کرد و باید مجرد ماند را بنویسم. این نوشته به معنای نکوهش و رد کردن ازدواج نیست بلکه دلایلی نوشته شده است که اگر به آن‌ها توجه نکنیم می‌توانند زمینه‌ساز طلاق و جدایی در آینده شوند. من در این‌جا به نوشتن دلایل اصلی بسنده کردم شاید شما دلایل دیگری نیز برای ازدواج نکردن بیاورید که منطقی باشند.

آیا برای زندگیتان هدف دارید؟ آیا برای آینده‌تان برنامه‌ریزی کرده‌اید؟ داشتن هدف در زندگی بسیار مهم است. کسی که در زندگیش هدف نداشته باشد تلاشی برای بهبود زندگی نخواهد کرد و همه چیز را گذرا می‌داند. چنین کسانی تلاش می‌کنند خود را با شرایطی که در آن هستند سازگار کنند و برای بهبود زندگیشان تلاش نمی‌کنند. برای یک ازدواج خوب باید زندگی هدفمند داشت. پس اگر در زندگی هدف ندارید ازدواج نکنید و مجرد بمانید.

هدف برخی از مردم برای ازدواج این است که کسی را جایگزین عشق پیشین خود کنند. کسانی که دچار شکست عشقی یا ناکامی در روابط عاشقانه می‌شوند احساس تنهایی می‌کنند و ازدواج را راهی برای فرار از احساسات و افکار اندوه‌بار می‌دانند. اگر می‌خواهید برای فرار از تنهایی و جایگزینی، با کسی ازدواج کنید بهتر است از این کار خودداری کنید و مجرد بمانید. تنهایی و گوشه‌گیری را کنار بگذارید. دوستان صمیمی پیدا کنید با مردم در کنش و تعامل سازنده باشید و سپس به ازدواج بیاندیشید. کنش و تعامل سازنده و روابط میان‌فردی برای داشتن زندگی زناشویی موفق مهم است.

تعهد و وفاداری یکی از پایه‌های مهم برای ازدواج است. خیانت یکی از مهم‌ترین دلایل طلاق و جدایی در سراسر جهان است. اگر در روابط عشقی خود خیانت کرده‌اید و خود را فردی متعهد نمی‌دانید از ازدواج کردن چشم‌پوشی کنید آیا می‌توانید در برابر همسرتان راستگو باشید؟ آیا می‌توانید پس از ازدواج، دنبال معشوقه‌های پنهانی نباشید؟ اگر چنین است می‌توانید به ازدواج کردن بیاندیشید. با دروغگویی، فریبکاری و خیانت شالوده‌های زندگی به آسانی از هم می‌پاشد پس برای ازدواج باید فردی متعهد، وفادار و راستگو بود. یکی از بهانه‌هایی که برخی از مردم برای خیانت می‌آورند تنوع‌طلبی است؛ به یاد بسپارید یکی از شروط مهم ازدواج وفاداری و تعهد است پس این بهانه را نمی‌توانیم بپذیریم. بیش‌تر کسانی که از تنوع‌طلبی سخن می‌گویند بر این باورند که همسرشان نباید تنوع‌طلب باشد و به آن‌‌ها خیانت کند. چنین باور نادرستی را کنار بگذارید و ویژگی‌هایی مانند وفاداری، تعهد و راستگویی را پیش از ازدواج در خود پرورش دهید. چگونه ازدواج را بپذیریم

توان مالی و درآمد چیزی است که برای گرداندن یک زندگی نیاز است. هیچ کس نمی‌تواند انکار کند که پول در زندگی انسان نقشی کلیدی دارد. بخشی از نیازهای ما با پول برطرف می‌شوند. هنگامی که از توان مالی سخن گفته می‌شود نگاه بیش‌تر مردم به مردان است اما زنان نیز به توان مالی نیازمندند. نیاز است که زنان هم پیش از ازدواج توانایی مالی داشته باشند تا در برابر همسرشان فردی وابسته‌ی مالی و نیازمند نباشند. به خانم‌ها سفارش می‌کنم پیش از ازدواج توانایی مالی داشته باشند و پس از آن برای آینده‌‌ی زندگیشان تصمیم بگیرند که آیا می‌خواهند درآمد داشته باشند یا این‌که همسرشان هزینه‌های زندگی را فراهم کند. سفارشی که کردم به معنای این نیست که فراهم کردن هزینه‌ی زندگی از سوی مرد به معنای ضعیف بودن زن باشد.

استقلال مالی پیش از ازدواج برای خانم‌ها مهم است تا بتوانند انتخابی بهتر داشته باشند و در گزینش همسر آینده تنها به میزان درآمد فرد نیاندیشند. داشتن توان مالی کافی پیش از ازدواج برای مردان بسیار مهم است. به یاد بسپارید برای زندگی باید حداقل‌هایی را فراهم کرد که بیش‌تر بر عهده‌ی مردان است. وابستگی مالی به خانواده را فراموش کنید و اگر دنبال ازدواج هستید توان مالی خود را افزایش دهید.

مسئولیت‌پذیر بودن در زندگی را فراموش نکنید از آغاز زندگی، هر فردی در خانواده نقش‌هایی را بر عهده می‌گیرد. نقش‌‌های فرزند، برادر، خواهر، پدر، مادر و همسر نقش‌هایی هستند که افراد آن‌ها را بر عهده می‌گیرند. هر نقشی، وظایف و حقوقی دارد. مسئولیت‌پذیری به معنای این است که فرد، وظایف و حقوق نقش خود را به درستی بشناسد و بر پایه‌ی آن‌ها رفتار کند. کسی که قصد ازدواج دارد باید بتواند مسئولیت نقش همسر را به خوبی به انجام برساند. اگر احساس می‌کنید برای مسئولیت‌پذیری آمادگی ندارید بهتر است از ازدواج چشم‌پوشی کنید.

اعتیاد یکی از اصلی‌ترین دلایل جدایی و طلاق است. برخی از کسانی که دچار اعتیاد هستند تلاش می‌کنند تا پیش از ازدواج، اعتیادشان را پنهان کنند چنین رفتاری فریب و درغگویی بزرگی است که سرانجامی جز طلاق و جدایی به همراه نخواهد داشت. اعتیاد، شکاف بزرگی در خانواده پدید می‌آورد که با هیچ چیز دیگری جبران نمی‌شود. اعتیاد بیماری است که با اراده، انگیزه و تلاش درمان می‌شود. پس اگر دچار اعتیاد هستید تا هنگامی که نتوانسته‌اید سوء مصرف مواد را کنار بگذارید از ازدواج خودداری کنید.

باور به برابری، یک اصل انسانی و اخلاقی است. مرد سالاری و زن سالاری در خانواده‌ها به شادمانی یکی از طرفین و ناراحتی طرف مقابل می‌انجامد. شاید همسرتان از روی علاقه و یا ترس در برابر شما ایستادگی نکند و در برابر سلطه‌گری سکوت کند اما آیا در چنین شرایطی از زندگی خود رضایت دارد؟ سلطه‌گری زمینه را برای افزایش کشمکش، پرخاشگری، قهر و جدایی فراهم می‌کند. زناشویی و ازدواج هنگامی زیباست که مرد و زن به برابری باور داشته باشند و بتوانند برابری را در زندگیشان نهادینه کنند. پس اگر به دنبال خوشبختی هستید باید به برابری زن و مرد ایمان داشته باشید.

کسانی که به پدر و مادرشان وابستگی افراطی و غیرمنطقی دارند در زندگی زناشویی بیش از دیگران دچار مشکل می‌شوند. وابستگی بیش از اندازه به پدر و مادر، چه برای مرد و چه برای زن، زیان‌بار است. کسانی که به پدر و مادرشان وابستگی شدید دارند به والدینشان اجازه‌ی دخالت در زندگی زناشویی را می‌دهند. این دخالت‌ها بیش‌تر از روی منطق انجام نمی‌شود چون والدین تلاش می‌کنند سود فرزند خودشان را بیش‌تر در نظر بگیرند و نگاهشان به زندگی مشترک به صورت همه جانبه نیست. دخالت پدر و مادر در زندگی زناشویی باعث کشمکش و جدایی می‌شود. داشتن استقلال فکری و روانی برای ازدواج بسیار مهم است. تلاش کنید شخصیت مستقل را در خود پرورش دهید تا بتوانید مسئولیت زندگی زناشویی را به عهده بگیرید.  اگر به پدر و مادرتان بیش از اندازه وابسته هستید و بدون اجازه‌ی آن‌ها آب هم نمی‌خورید از ازدواج خودداری کنید.

هر خانواده‌ای با وجود نقاط مثبتش، کمبودها و کاستی‌هایی هم دارد. هنگامی که فرد ازدواج می‌کند زندگی را در شرایطی آغاز می‌کند که معمولا پایین‌تر از سطح و کیفیت خانواده‌ی کنونیش است. برخی از زنان و مردان پس از ازدواج چیزهایی که در خانواده‌ی پیشین (یعنی در کنار پدر و مادر) نداشته‌اند را از همسرشان می‌خواهند چنین رفتاری نادرست است. هر خانواده‌ای دارای کمبودها و کاستی‌هایی است که برای جبران آن‌ها تلاش هر دو فرد نیاز است پس فشار آوردن به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها، رفتاری غیرمنطقی است.

در جلسه‌ی روان‌شناسی که با یک زوج جوان داشتم که در آستانه‌ی طلاق بودند به موردی در این زمینه برخورد کردم. خانم می‌گفت: «من ازدواج کردم تا همسرم به من اجازه دهد به تنهایی دور دنیا سفر کنم من ماشین مدل بالا می‌خواستم من آرزوی زندگی در خانه‌ای اشرافی را داشتم اما هیچ کدام از این‌ها را ندارم». از خانم پرسیدم که آیا درخواست‌ها و آرزوهایش را پیش از ازدواج به همسرش گفته بود؟ پاسخش منفی بود. از او درباره‌ی خانواده‌اش پرسیدم خانم جوان با پدر و مادرش و ۳ خواهر در یک منزل اجاره‌ای در جنوب تهران زندگی می‌کردند و درآمد خانواده‌شان هم بسیار کم بوده است. اگر به این مورد نگاهی بیاندازیم می‌بینیم که فرد آن‌چه را که در خانه‌ی پدر و مادرش نداشته است به عنوان هدفی قرار داده و بدون آن‌که همسرش را از آرزوهایش آگاه کند زندگی را آغاز می‌کند. با گذشت زمان خواسته‌ها را مطرح می‌کند ولی همسرش توانایی رساندن او به خواسته‌هایش را نداشته و همین زمینه را برای کشمکش و جدایی فراهم کرده بود.

زیبایی یکی از گزینه‌هایی است که در ازدواج برای مردم اهمیت دارد البته تعریف زیبایی از نظر هر فردی متفاوت است. به یاد بسپاریم که زیبایی با گذر زمان کاسته می‌شود و شاید زیبایی همسرتان با گذر زمان کم‌تر به چشمتان بیاید یا عادی شود. یکی از دلایلی که زیبایی اهمیت بسیار زیادی برای افراد دارد مربوط به کشش جنسی است. جاذبه‌ی جنسی در ازدواج مهم است اما به یاد بسپاریم ارتباط جنسی تنها بخش بسیار کوچکی از زندگی زناشویی را شامل می‌شود. معمولا کسانی که هدفشان از ازدواج، داشتن رابطه‌ی جنسی است، کسانی هستند که تاکنون رابطه‌ی جنسی را تجربه نکرده‌اند یا از آن محروم هستند. نیاز جنسی موضوعی است که باید نخست برای فرد حل شود و سپس ازدواج کند.

ازدواج بدون عشق و علاقه امری پوچ و بی‌ارزش است. برای زندگی مشترک باید فردی را انتخاب کنید که عاشقانه و صادقانه دوستش داشته باشید. اگر گمان می‌کنید علاقه پس از ازدواج شکل می‌گیرد سخت در اشتباه هستید. علاقه باید پیش از ازدواج نیز باشد و پس از ازدواج تداوم و ثبات بیابد. به یاد بسپارید باید خودتان را دوست داشته باشید تا بتوانید دیگران را دوست بدارید.

برای ازدواج سن و سال تعیین نکنید هیچ‌گاه برای ازدواج کردن دیر نیست. با کسی ازدواج کنید که معیارها و شرایط مناسبتان را داشته باشد و اگر کسی را با معیارهایتان نیافتید عجله و شتاب نکنید. برخی از مردم با کسانی ازدواج می‌کنند که هیچ کدام از معیارهایشان را ندارند و در پاسخ می‌گویند که سن ازدواجشان در حال گذشتن بوده است. اما آیا این ازدواج موفق خواهد بود؟ نه. چنین ازدواجی موفق نیست چون به دلیل این‌که فردی را بدون در نظر گرفتن معیارها و شرایط انتخاب کرده‌اند دچار کشمکش و جدایی می‌شوند.

در جلسه‌های روان‌شناسی و روانکاوی با موارد بسیاری برخورد کرده‌ام که فرد با کسی ازدواج کرده که معیارهای مورد نظرش را به عنوان همسر مناسب نداشته است. این افراد بر این باور بوده‌اند که می‌توانند پس از ازدواج و در طول زندگی، همسرشان را بر پایه‌ی معیارهایشان تغییر دهند. چنین کسانی در بیش‌تر موارد ناموفق هستند چون همسرشان در برابر تغییر مقاومت نشان می‌دهد. کسی را بیابید که معیارهای اخلاقی و رفتاری که دوست دارید را داشته باشد و گمان نکنید پس از ازدواج می‌توانید همسرتان را دگرگون کنید. برای داشتن یک زندگی زناشویی خوب و ازدواج موفق، باید همسر آینده‌تان را همان‌گونه که هست بپذیرید و اگر از رفتاری خوشتان نمی‌آید پیش از ازدواج از فرد بخواهید آن را تغییر دهید. اگر دنبال تغییر همسرتان پس از ازدواج هستید، ازدواج نکنید.

انصافا عالی بود خیلی از متن شما خوشم اومد . من پسرم ۳۳ ساله مجرد ، خدا رو شکر مشکل مالی ندارم ولی هر کاری میکنم نمیتونم خودم رو راضی به ازدواج کنم. از این دلایل عدم ازدواج شمام فقط یکی رو ندارم اونم متاسفانه عدم برابری حقوق زن و مرد هست که نمیتونم با این مساله کنار بیام. حالا اگه میشه شما کمک کنید که من این مشکل رو حل کنم. خیلی ممنون میشم.

عالی آقای زوارزاده خوش بحال کسیکه پند بگیره

مطالب تان تقریبا اهانت امیز بود!!!
بنده شغل،کار،خانه،پول،بدنی سالم و…… دارم ولی دوست دارم تنهایی زندگی کنم و از ازدواج خوشم نمیاد،چون با تنهایی بیشتر حال میکنم و دوست دارم فقط خودم باشم.

نمی‌دونم اهانتش کجا بود. من نگفتم باید کارخانه‌دار بود که ازدواج کرد اما نباید بیکار بود.

درود بابت دیدگاه علمی و صحیحتون

اهانت چی. نگفت ک شما چون شرایطشو داری بدو برو ازدواج کن. میگن اگه میخوای ازدواج کنی این شرایط کمک میکنه زندگی ایدال تری بسازی

من واقعا قصد ازدواج نداشتم و با کسی هم هیچوقت اشنا نشدم چون از لحاظ احساسی و عاطفی فوق العاده ضعیفم و اینو خودم میدونم اما متاسفانه عاشق شدم در سن بالای ۳۰ سالگی اما طرفم بعد یکسال بخاطر شک و دودلی تو انتخاب من منو ول کرد و رفت در حالیکه خودش اومده بود و منو عاشق خودش کرد دیگه هرگز مثل سابقم نشدم و قلبم درد میکنه تو خودم میسوزم و دوره های روانشناسی هم فقط تا حدودی فراموشی بهم میده اما دوباره جای زخمم درد میکنه. دین که میگه اینکار ظلمه و خدا نمیبخشه. عقلم میگه بدور از انسانیته این کار . روانشناسی به نظر شما چی میگه ؟؟؟؟؟؟؟؟

مسلما کار ناشایستی انجام دادن. زمانی که به کسی علاقه داریم بهش کمک می‌کنیم تا زندگی رو با هم بسازیم. اگر این خاطره هنوز هم براتون آزاردهندست و هر روز بهش فکر می‌کنید حتماً پیش روان‌شناس برین

۱۹ سالمه ع شدم چیکار کنم؟؟؟

۱۹ سالگی سن مناسب ازدواج نیست

ممنون از پاسخگویی شما. حتمن مراجعه میکنم

اگ موقعیت ازدواج رو داشته باشه همه چیزش خوب باشه ولی دلت باهاش نباشه باید چیکاربکنی؟

دوست داشتن شرط مهم ازدواجه

تشکر میکنم بابت مطالبتون،
بابت همفکری دوستان.
توی همین نظرات و تبادل دیدگاه ها هست که میشه درس گرفت، برای همه حتی شما روان شناسان.

با کسی ازدواج کنین که از ۵ مورد ملاکتون ۲ تاش شبیه ملاک اصلیتون باشه، بقیه اش رو دیگه کنار بیاین، چون توو دنیا نمیشه آدمی رو پیدا کرد که صد در صد همه چیش باهاتون اکی باشه، چون اشیا که نیس سفارشی بسازن. با مردی هم ازدواج کنین که تنبل و تن پرور هم نباشه. دخترایی هم زندگی خیلی لاکچری ميخوان همون اول برن زن کسی بشن که بتونه براشون فراهم کنه مثلا تاجری، سهام داری و ازینجور اشخاص. خلاصه کبوتر با کبوتر باز با باز. موفق باشید، مبارک باشه

آقا من متاهلم و هفت ساله ازدواج کردم ….. ازدواج خیلی خوبه و باید انجام بشه به شرطی که در حال حاضر از نظر مالی خیلی توانا باشید … مثلا یک یا چند شغل مطمئن … خانه … ماشین … حداقل یک میلیارد تومان وجه نقد داشته باشید … و یک بچه هم بیشتر اصلا… و الا اون بچه را بدبخت خواهید کرد ….

عاقل آنست که هرگز نکند میل سه کار
تا همه وقت وجودش به سلامت باشد
زن نگیرد اگرش دختر قیصر بدهند
وام نستاند اگر وعده قیامت باشد
نرود بر در ارباب کرم بهر طمع
گرچه مشهورچو حاتم به سخاوت باشد.

با سلام اگه چهار تا آدم روشن فکر تو ایران باشه یکی از اونها شما هستید با دیدی که شما دارید نه اختلافی به وجود میاد نه تنشی لذت بردم از خودت مقاله شما🙏🏻🙏🏻🙏🏻

من خیلی از این شرایط رو دارم
پس زن نمیگیرم
به نظرم مجردی خیلی بهتره تا …
ممنون بابت این متن خوب

دوستانی که میگن ازدواج نباید کرد میشه بگن پس نیاز جنسی و روحی خودمون رو چیکار کنیم؟ اصلا نیاز جنسی رو با خودارضایی رفع کردی نیاز رحیتو میخای چیکار کنی؟ دو راه نمیمونه یا مجرد بمونی تا آخر عمر که خیلی سخته یا اینکه بری با این و اون رل بزنی. کمتر دختری راضی میشه که تا آخر عمر با یکی رل بزنه و اگه هم رل میزنه غالبا واسه اینه که تهش ازدواج کنه نه اینکه یه مدت بازیچه هوسرانی من و شما باشه بعد پرت بشه اون ور. اگه یه کسی با ناموس خودت بیاد یه مدت رل بزنه بعد بزاره بره ناراحت نمیشی؟ بعد از فمینیسم دفاع میکنی؟ به فکر خودتم نیستی به فکر اون دختر بیچاره ای باش که به دروغ بهش وعده ازدواج میدی و بعد مدتی ولش میکنی. من خودم یه بار رل زدم هیچ خیری توش ندیدم اگه خیری باشه تو ازدواجه خودشم ازدواج درست نه عجولانه و احساسی.

ازدواج نکنید..حداقل تو ایران ازدواج نکنید اون بچه بیچاره هزار تا ارزو داره

سلام خسته نباشید
درود برشما استاد بزرگوار
مطلب مهم و کاملا علمی بود دوستان توجه کنند روانشناسی و مطالب ان یک علم است و ما نباید حاشیه بریم الان یک زندگی در حد متوسط هم باید مشکل مالی نداشته باشه و کسی که نتونه مشکل مالی خودش را برطرف کنه چطور میتونه یک زندگی رو بچرخونه
سیامک کرمپور روانشناس و خانواده درمانگرچگونه ازدواج را بپذیریم

من ۲۳ ساله دانشجو هستم. هدفم تو زندگی یه زندگی خوب در حد خودم، خونه و یه حقوق متوسط برا خودم هستش. از زمانی که یادم میاد واقعا علاقه ای به ازدواج نداشتم و تا حالا هم مشکلی پیش نیومده. ولی این روزها پدرم اصرار به ازدواج میکنه حرفشونم اینه اگه یه زمانی ما نبودیم تنها نباشی یکی باشه کمکت باشه باهاش آیندتو بسازی. با همه اینها و تا حدی قبول حرف پدرم باز هم هیچ علاقه و کششی به ازدواج ندارم و شایدم بیشتر برای دوری از مسئولیت و حفظ راحتی دوران مجردی هست. روز به روزم حس بدم نسبت به ازدواج بیشتر میشه. واقعا نمیدونم چجوری پدرمو قانع کنم که من نمیخوام.

درود
اینایی که از دین حرف میزنن توجه داشته باشن که همین دین ریده در جامعه فعلی و کلا روابط آدمها رو بر اساس روابط ابلهانه چندین قرن پیش تعریف میکنه و به دلیل حماقت همین آدمهای دیندار و ریاکار هست که این مشکلات در جامعه بوجود آمده. اصلاً به حرف این احمقا کوچکترین اهمیتی ندید و فقط به علم و کسانی که با علم مسائل رو تحلیل میکنن اهمیت بدید.

سلام
بنده سی و سه ساله هستم . لیسانس دارم ولی متاسفانه کار مناسبی پیدا نکردم و دشواری ها زندگی مجبورم کرد که کارگری کنم و وضعیت مالی خوبی ندارم و همیشه می ترسم از پس یک زندگی ساده بر نیام .
از یک خانواده و محیط دوستان فشار می اورند که ازدواج کن و خودم هم دلم میخواد ولی از طرفی هم وضعیت مالی خوبی ندارم .
از طرف دیگر هم می ترسم برم خواستگاری دختر ندن یا بگن سنت گذشته یا وضعیت مالی خوبی نداری .

من مطالبی که خوندم معلوم شد تا اخر عمر مجرد میمونم خداروشکر تمام ویژگی ها رو داشتم

اصلاازدواج نکنیم توجوانی عشق وحالمونوبکنیم😄

سلام ببخشید من الان از یک شخصی خوشم اومده و میخواهیم با هم ازدواج کنیم …ما به مشاوره رفتیم و آقای مشاور به من گفت که من آمادگی ازدواج ندارم و آخرش هم گفت شما اگر با هم ازدواج کنید به مشکل برمیخورید و من اصلا موافق این وصلت نیستم
واقعا من گیج شدم و نمیدونم چی کار کنم خواهش میکنم جواب منو بدید

باید از همون روان‌شناس که پیششون رفتید در این خصوص بپرسید که چرا چنین دیدگاهی دارند. بدون برگزاری جلسه نمی‌تونم کمکی بهتون بکنم

جالبه که تو این کشور خرابشده میگن رابطه جنسی فقط باید تو قالب ازدواج باشه و قبل اون رو ممنوع و گناه و خطا میدونن و همه راه های اصولی برای اینکار رو برخلاف همه جای دنیا که طبیعیه قبل ازدواج، بستن و اجازه اینکارو نمیدن و شرایطش هم فراهم نیست

بعد از اونور میگن اگه برای برطرف کردن رابطه ی جنسی میخواین ازدواج کنید اینکارو نکنید :/

به آهو میگن بُدُ
به تازی میگن بگیرش

آفرین به صداقت و فهم شما،چه خوبه که هنوز پسرهای با ایمان و با انسانیت پیدا میشه ،به هر حال درسته جامعه ایران مشکل زیاد داره اما ازدواج کردن و عمل به دستور خدا بهتر از مجردی است

ازدواج نکنید من نکردم چون میگن فقط اولش بعد عادی میشه فقط این دنیا نیست باش فکر کار پیشرفت موفقیت باشید

سلام
من یه دختر ۲۵ هستم با یک خواستگار که از نظر شخصیتی، خانوادگی، اخلاق رفتار تحصیلات و شغل ایراد خاصی نداره و از هر نظر فرد ایده آلی ب نظر میرسه اما من هیچ کششی بهش ندارم از طرفی خانواده ام خیلی موافقن و بابام حسابی اصرار داره قبول کنم
ضمنا ما یک ماه باهم رفت و آمد داشتیم برای شناخت و الان بعد ۹ ماه ک ازون جریان میگذره خانواده پسر هم دست بردار نیستن
جواب من همچنان منفیه اما خانواده ام حسابی گیجم میکنن و از آینده میترسونن منو

دیدگاه

نام

ایمیل

نام ، ایمیل و وب سایت خود را برای بار دیگر که اظهار نظر می کنم در این مرورگر ذخیره کنید.


 


 


 


 

کلینیک روانشناسی آقای روانشناس در تهران آماده خدمات روانشناسی و مشاوره آنلاین و حضوری به شماست. برای رزرو مشاوره در تهران با ما تماس بگیرید

© Copyright Mr Psychologist

ازدواج رخداد مهمی در زندگی انسان است. هر کسی برای ازدواج کردن یا ازدواج نکردن دلایلی دارد. اگر پای سخن هواداران و مخالفان ازدواج بنشینید دلایل بسیاری را خواهید شنید که برخی از آن‌ها منطقی است. من در جلسه‌ با مراجعانم دلایل گوناگونی را برای ازدواج نکردن و مجرد ماندن شنیده‌ام یا به آن‌ها گوشزد کرده‌ام. در این نوشته تلاش کردم برخی از دلایل مهمی که نباید ازدواج کرد و باید مجرد ماند را بنویسم. این نوشته به معنای نکوهش و رد کردن ازدواج نیست بلکه دلایلی نوشته شده است که اگر به آن‌ها توجه نکنیم می‌توانند زمینه‌ساز طلاق و جدایی در آینده شوند. من در این‌جا به نوشتن دلایل اصلی بسنده کردم شاید شما دلایل دیگری نیز برای ازدواج نکردن بیاورید که منطقی باشند.

آیا برای زندگیتان هدف دارید؟ آیا برای آینده‌تان برنامه‌ریزی کرده‌اید؟ داشتن هدف در زندگی بسیار مهم است. کسی که در زندگیش هدف نداشته باشد تلاشی برای بهبود زندگی نخواهد کرد و همه چیز را گذرا می‌داند. چنین کسانی تلاش می‌کنند خود را با شرایطی که در آن هستند سازگار کنند و برای بهبود زندگیشان تلاش نمی‌کنند. برای یک ازدواج خوب باید زندگی هدفمند داشت. پس اگر در زندگی هدف ندارید ازدواج نکنید و مجرد بمانید.

هدف برخی از مردم برای ازدواج این است که کسی را جایگزین عشق پیشین خود کنند. کسانی که دچار شکست عشقی یا ناکامی در روابط عاشقانه می‌شوند احساس تنهایی می‌کنند و ازدواج را راهی برای فرار از احساسات و افکار اندوه‌بار می‌دانند. اگر می‌خواهید برای فرار از تنهایی و جایگزینی، با کسی ازدواج کنید بهتر است از این کار خودداری کنید و مجرد بمانید. تنهایی و گوشه‌گیری را کنار بگذارید. دوستان صمیمی پیدا کنید با مردم در کنش و تعامل سازنده باشید و سپس به ازدواج بیاندیشید. کنش و تعامل سازنده و روابط میان‌فردی برای داشتن زندگی زناشویی موفق مهم است.

تعهد و وفاداری یکی از پایه‌های مهم برای ازدواج است. خیانت یکی از مهم‌ترین دلایل طلاق و جدایی در سراسر جهان است. اگر در روابط عشقی خود خیانت کرده‌اید و خود را فردی متعهد نمی‌دانید از ازدواج کردن چشم‌پوشی کنید آیا می‌توانید در برابر همسرتان راستگو باشید؟ آیا می‌توانید پس از ازدواج، دنبال معشوقه‌های پنهانی نباشید؟ اگر چنین است می‌توانید به ازدواج کردن بیاندیشید. با دروغگویی، فریبکاری و خیانت شالوده‌های زندگی به آسانی از هم می‌پاشد پس برای ازدواج باید فردی متعهد، وفادار و راستگو بود. یکی از بهانه‌هایی که برخی از مردم برای خیانت می‌آورند تنوع‌طلبی است؛ به یاد بسپارید یکی از شروط مهم ازدواج وفاداری و تعهد است پس این بهانه را نمی‌توانیم بپذیریم. بیش‌تر کسانی که از تنوع‌طلبی سخن می‌گویند بر این باورند که همسرشان نباید تنوع‌طلب باشد و به آن‌‌ها خیانت کند. چنین باور نادرستی را کنار بگذارید و ویژگی‌هایی مانند وفاداری، تعهد و راستگویی را پیش از ازدواج در خود پرورش دهید. چگونه ازدواج را بپذیریم

توان مالی و درآمد چیزی است که برای گرداندن یک زندگی نیاز است. هیچ کس نمی‌تواند انکار کند که پول در زندگی انسان نقشی کلیدی دارد. بخشی از نیازهای ما با پول برطرف می‌شوند. هنگامی که از توان مالی سخن گفته می‌شود نگاه بیش‌تر مردم به مردان است اما زنان نیز به توان مالی نیازمندند. نیاز است که زنان هم پیش از ازدواج توانایی مالی داشته باشند تا در برابر همسرشان فردی وابسته‌ی مالی و نیازمند نباشند. به خانم‌ها سفارش می‌کنم پیش از ازدواج توانایی مالی داشته باشند و پس از آن برای آینده‌‌ی زندگیشان تصمیم بگیرند که آیا می‌خواهند درآمد داشته باشند یا این‌که همسرشان هزینه‌های زندگی را فراهم کند. سفارشی که کردم به معنای این نیست که فراهم کردن هزینه‌ی زندگی از سوی مرد به معنای ضعیف بودن زن باشد.

استقلال مالی پیش از ازدواج برای خانم‌ها مهم است تا بتوانند انتخابی بهتر داشته باشند و در گزینش همسر آینده تنها به میزان درآمد فرد نیاندیشند. داشتن توان مالی کافی پیش از ازدواج برای مردان بسیار مهم است. به یاد بسپارید برای زندگی باید حداقل‌هایی را فراهم کرد که بیش‌تر بر عهده‌ی مردان است. وابستگی مالی به خانواده را فراموش کنید و اگر دنبال ازدواج هستید توان مالی خود را افزایش دهید.

مسئولیت‌پذیر بودن در زندگی را فراموش نکنید از آغاز زندگی، هر فردی در خانواده نقش‌هایی را بر عهده می‌گیرد. نقش‌‌های فرزند، برادر، خواهر، پدر، مادر و همسر نقش‌هایی هستند که افراد آن‌ها را بر عهده می‌گیرند. هر نقشی، وظایف و حقوقی دارد. مسئولیت‌پذیری به معنای این است که فرد، وظایف و حقوق نقش خود را به درستی بشناسد و بر پایه‌ی آن‌ها رفتار کند. کسی که قصد ازدواج دارد باید بتواند مسئولیت نقش همسر را به خوبی به انجام برساند. اگر احساس می‌کنید برای مسئولیت‌پذیری آمادگی ندارید بهتر است از ازدواج چشم‌پوشی کنید.

اعتیاد یکی از اصلی‌ترین دلایل جدایی و طلاق است. برخی از کسانی که دچار اعتیاد هستند تلاش می‌کنند تا پیش از ازدواج، اعتیادشان را پنهان کنند چنین رفتاری فریب و درغگویی بزرگی است که سرانجامی جز طلاق و جدایی به همراه نخواهد داشت. اعتیاد، شکاف بزرگی در خانواده پدید می‌آورد که با هیچ چیز دیگری جبران نمی‌شود. اعتیاد بیماری است که با اراده، انگیزه و تلاش درمان می‌شود. پس اگر دچار اعتیاد هستید تا هنگامی که نتوانسته‌اید سوء مصرف مواد را کنار بگذارید از ازدواج خودداری کنید.

باور به برابری، یک اصل انسانی و اخلاقی است. مرد سالاری و زن سالاری در خانواده‌ها به شادمانی یکی از طرفین و ناراحتی طرف مقابل می‌انجامد. شاید همسرتان از روی علاقه و یا ترس در برابر شما ایستادگی نکند و در برابر سلطه‌گری سکوت کند اما آیا در چنین شرایطی از زندگی خود رضایت دارد؟ سلطه‌گری زمینه را برای افزایش کشمکش، پرخاشگری، قهر و جدایی فراهم می‌کند. زناشویی و ازدواج هنگامی زیباست که مرد و زن به برابری باور داشته باشند و بتوانند برابری را در زندگیشان نهادینه کنند. پس اگر به دنبال خوشبختی هستید باید به برابری زن و مرد ایمان داشته باشید.

کسانی که به پدر و مادرشان وابستگی افراطی و غیرمنطقی دارند در زندگی زناشویی بیش از دیگران دچار مشکل می‌شوند. وابستگی بیش از اندازه به پدر و مادر، چه برای مرد و چه برای زن، زیان‌بار است. کسانی که به پدر و مادرشان وابستگی شدید دارند به والدینشان اجازه‌ی دخالت در زندگی زناشویی را می‌دهند. این دخالت‌ها بیش‌تر از روی منطق انجام نمی‌شود چون والدین تلاش می‌کنند سود فرزند خودشان را بیش‌تر در نظر بگیرند و نگاهشان به زندگی مشترک به صورت همه جانبه نیست. دخالت پدر و مادر در زندگی زناشویی باعث کشمکش و جدایی می‌شود. داشتن استقلال فکری و روانی برای ازدواج بسیار مهم است. تلاش کنید شخصیت مستقل را در خود پرورش دهید تا بتوانید مسئولیت زندگی زناشویی را به عهده بگیرید.  اگر به پدر و مادرتان بیش از اندازه وابسته هستید و بدون اجازه‌ی آن‌ها آب هم نمی‌خورید از ازدواج خودداری کنید.

هر خانواده‌ای با وجود نقاط مثبتش، کمبودها و کاستی‌هایی هم دارد. هنگامی که فرد ازدواج می‌کند زندگی را در شرایطی آغاز می‌کند که معمولا پایین‌تر از سطح و کیفیت خانواده‌ی کنونیش است. برخی از زنان و مردان پس از ازدواج چیزهایی که در خانواده‌ی پیشین (یعنی در کنار پدر و مادر) نداشته‌اند را از همسرشان می‌خواهند چنین رفتاری نادرست است. هر خانواده‌ای دارای کمبودها و کاستی‌هایی است که برای جبران آن‌ها تلاش هر دو فرد نیاز است پس فشار آوردن به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها، رفتاری غیرمنطقی است.

در جلسه‌ی روان‌شناسی که با یک زوج جوان داشتم که در آستانه‌ی طلاق بودند به موردی در این زمینه برخورد کردم. خانم می‌گفت: «من ازدواج کردم تا همسرم به من اجازه دهد به تنهایی دور دنیا سفر کنم من ماشین مدل بالا می‌خواستم من آرزوی زندگی در خانه‌ای اشرافی را داشتم اما هیچ کدام از این‌ها را ندارم». از خانم پرسیدم که آیا درخواست‌ها و آرزوهایش را پیش از ازدواج به همسرش گفته بود؟ پاسخش منفی بود. از او درباره‌ی خانواده‌اش پرسیدم خانم جوان با پدر و مادرش و ۳ خواهر در یک منزل اجاره‌ای در جنوب تهران زندگی می‌کردند و درآمد خانواده‌شان هم بسیار کم بوده است. اگر به این مورد نگاهی بیاندازیم می‌بینیم که فرد آن‌چه را که در خانه‌ی پدر و مادرش نداشته است به عنوان هدفی قرار داده و بدون آن‌که همسرش را از آرزوهایش آگاه کند زندگی را آغاز می‌کند. با گذشت زمان خواسته‌ها را مطرح می‌کند ولی همسرش توانایی رساندن او به خواسته‌هایش را نداشته و همین زمینه را برای کشمکش و جدایی فراهم کرده بود.

زیبایی یکی از گزینه‌هایی است که در ازدواج برای مردم اهمیت دارد البته تعریف زیبایی از نظر هر فردی متفاوت است. به یاد بسپاریم که زیبایی با گذر زمان کاسته می‌شود و شاید زیبایی همسرتان با گذر زمان کم‌تر به چشمتان بیاید یا عادی شود. یکی از دلایلی که زیبایی اهمیت بسیار زیادی برای افراد دارد مربوط به کشش جنسی است. جاذبه‌ی جنسی در ازدواج مهم است اما به یاد بسپاریم ارتباط جنسی تنها بخش بسیار کوچکی از زندگی زناشویی را شامل می‌شود. معمولا کسانی که هدفشان از ازدواج، داشتن رابطه‌ی جنسی است، کسانی هستند که تاکنون رابطه‌ی جنسی را تجربه نکرده‌اند یا از آن محروم هستند. نیاز جنسی موضوعی است که باید نخست برای فرد حل شود و سپس ازدواج کند.

ازدواج بدون عشق و علاقه امری پوچ و بی‌ارزش است. برای زندگی مشترک باید فردی را انتخاب کنید که عاشقانه و صادقانه دوستش داشته باشید. اگر گمان می‌کنید علاقه پس از ازدواج شکل می‌گیرد سخت در اشتباه هستید. علاقه باید پیش از ازدواج نیز باشد و پس از ازدواج تداوم و ثبات بیابد. به یاد بسپارید باید خودتان را دوست داشته باشید تا بتوانید دیگران را دوست بدارید.

برای ازدواج سن و سال تعیین نکنید هیچ‌گاه برای ازدواج کردن دیر نیست. با کسی ازدواج کنید که معیارها و شرایط مناسبتان را داشته باشد و اگر کسی را با معیارهایتان نیافتید عجله و شتاب نکنید. برخی از مردم با کسانی ازدواج می‌کنند که هیچ کدام از معیارهایشان را ندارند و در پاسخ می‌گویند که سن ازدواجشان در حال گذشتن بوده است. اما آیا این ازدواج موفق خواهد بود؟ نه. چنین ازدواجی موفق نیست چون به دلیل این‌که فردی را بدون در نظر گرفتن معیارها و شرایط انتخاب کرده‌اند دچار کشمکش و جدایی می‌شوند.

در جلسه‌های روان‌شناسی و روانکاوی با موارد بسیاری برخورد کرده‌ام که فرد با کسی ازدواج کرده که معیارهای مورد نظرش را به عنوان همسر مناسب نداشته است. این افراد بر این باور بوده‌اند که می‌توانند پس از ازدواج و در طول زندگی، همسرشان را بر پایه‌ی معیارهایشان تغییر دهند. چنین کسانی در بیش‌تر موارد ناموفق هستند چون همسرشان در برابر تغییر مقاومت نشان می‌دهد. کسی را بیابید که معیارهای اخلاقی و رفتاری که دوست دارید را داشته باشد و گمان نکنید پس از ازدواج می‌توانید همسرتان را دگرگون کنید. برای داشتن یک زندگی زناشویی خوب و ازدواج موفق، باید همسر آینده‌تان را همان‌گونه که هست بپذیرید و اگر از رفتاری خوشتان نمی‌آید پیش از ازدواج از فرد بخواهید آن را تغییر دهید. اگر دنبال تغییر همسرتان پس از ازدواج هستید، ازدواج نکنید.

انصافا عالی بود خیلی از متن شما خوشم اومد . من پسرم ۳۳ ساله مجرد ، خدا رو شکر مشکل مالی ندارم ولی هر کاری میکنم نمیتونم خودم رو راضی به ازدواج کنم. از این دلایل عدم ازدواج شمام فقط یکی رو ندارم اونم متاسفانه عدم برابری حقوق زن و مرد هست که نمیتونم با این مساله کنار بیام. حالا اگه میشه شما کمک کنید که من این مشکل رو حل کنم. خیلی ممنون میشم.

عالی آقای زوارزاده خوش بحال کسیکه پند بگیره

مطالب تان تقریبا اهانت امیز بود!!!
بنده شغل،کار،خانه،پول،بدنی سالم و…… دارم ولی دوست دارم تنهایی زندگی کنم و از ازدواج خوشم نمیاد،چون با تنهایی بیشتر حال میکنم و دوست دارم فقط خودم باشم.

نمی‌دونم اهانتش کجا بود. من نگفتم باید کارخانه‌دار بود که ازدواج کرد اما نباید بیکار بود.

درود بابت دیدگاه علمی و صحیحتون

اهانت چی. نگفت ک شما چون شرایطشو داری بدو برو ازدواج کن. میگن اگه میخوای ازدواج کنی این شرایط کمک میکنه زندگی ایدال تری بسازی

من واقعا قصد ازدواج نداشتم و با کسی هم هیچوقت اشنا نشدم چون از لحاظ احساسی و عاطفی فوق العاده ضعیفم و اینو خودم میدونم اما متاسفانه عاشق شدم در سن بالای ۳۰ سالگی اما طرفم بعد یکسال بخاطر شک و دودلی تو انتخاب من منو ول کرد و رفت در حالیکه خودش اومده بود و منو عاشق خودش کرد دیگه هرگز مثل سابقم نشدم و قلبم درد میکنه تو خودم میسوزم و دوره های روانشناسی هم فقط تا حدودی فراموشی بهم میده اما دوباره جای زخمم درد میکنه. دین که میگه اینکار ظلمه و خدا نمیبخشه. عقلم میگه بدور از انسانیته این کار . روانشناسی به نظر شما چی میگه ؟؟؟؟؟؟؟؟

مسلما کار ناشایستی انجام دادن. زمانی که به کسی علاقه داریم بهش کمک می‌کنیم تا زندگی رو با هم بسازیم. اگر این خاطره هنوز هم براتون آزاردهندست و هر روز بهش فکر می‌کنید حتماً پیش روان‌شناس برین

۱۹ سالمه ع شدم چیکار کنم؟؟؟

۱۹ سالگی سن مناسب ازدواج نیست

ممنون از پاسخگویی شما. حتمن مراجعه میکنم

اگ موقعیت ازدواج رو داشته باشه همه چیزش خوب باشه ولی دلت باهاش نباشه باید چیکاربکنی؟

دوست داشتن شرط مهم ازدواجه

تشکر میکنم بابت مطالبتون،
بابت همفکری دوستان.
توی همین نظرات و تبادل دیدگاه ها هست که میشه درس گرفت، برای همه حتی شما روان شناسان.

با کسی ازدواج کنین که از ۵ مورد ملاکتون ۲ تاش شبیه ملاک اصلیتون باشه، بقیه اش رو دیگه کنار بیاین، چون توو دنیا نمیشه آدمی رو پیدا کرد که صد در صد همه چیش باهاتون اکی باشه، چون اشیا که نیس سفارشی بسازن. با مردی هم ازدواج کنین که تنبل و تن پرور هم نباشه. دخترایی هم زندگی خیلی لاکچری ميخوان همون اول برن زن کسی بشن که بتونه براشون فراهم کنه مثلا تاجری، سهام داری و ازینجور اشخاص. خلاصه کبوتر با کبوتر باز با باز. موفق باشید، مبارک باشه

آقا من متاهلم و هفت ساله ازدواج کردم ….. ازدواج خیلی خوبه و باید انجام بشه به شرطی که در حال حاضر از نظر مالی خیلی توانا باشید … مثلا یک یا چند شغل مطمئن … خانه … ماشین … حداقل یک میلیارد تومان وجه نقد داشته باشید … و یک بچه هم بیشتر اصلا… و الا اون بچه را بدبخت خواهید کرد ….

عاقل آنست که هرگز نکند میل سه کار
تا همه وقت وجودش به سلامت باشد
زن نگیرد اگرش دختر قیصر بدهند
وام نستاند اگر وعده قیامت باشد
نرود بر در ارباب کرم بهر طمع
گرچه مشهورچو حاتم به سخاوت باشد.

با سلام اگه چهار تا آدم روشن فکر تو ایران باشه یکی از اونها شما هستید با دیدی که شما دارید نه اختلافی به وجود میاد نه تنشی لذت بردم از خودت مقاله شما🙏🏻🙏🏻🙏🏻

من خیلی از این شرایط رو دارم
پس زن نمیگیرم
به نظرم مجردی خیلی بهتره تا …
ممنون بابت این متن خوب

دوستانی که میگن ازدواج نباید کرد میشه بگن پس نیاز جنسی و روحی خودمون رو چیکار کنیم؟ اصلا نیاز جنسی رو با خودارضایی رفع کردی نیاز رحیتو میخای چیکار کنی؟ دو راه نمیمونه یا مجرد بمونی تا آخر عمر که خیلی سخته یا اینکه بری با این و اون رل بزنی. کمتر دختری راضی میشه که تا آخر عمر با یکی رل بزنه و اگه هم رل میزنه غالبا واسه اینه که تهش ازدواج کنه نه اینکه یه مدت بازیچه هوسرانی من و شما باشه بعد پرت بشه اون ور. اگه یه کسی با ناموس خودت بیاد یه مدت رل بزنه بعد بزاره بره ناراحت نمیشی؟ بعد از فمینیسم دفاع میکنی؟ به فکر خودتم نیستی به فکر اون دختر بیچاره ای باش که به دروغ بهش وعده ازدواج میدی و بعد مدتی ولش میکنی. من خودم یه بار رل زدم هیچ خیری توش ندیدم اگه خیری باشه تو ازدواجه خودشم ازدواج درست نه عجولانه و احساسی.

ازدواج نکنید..حداقل تو ایران ازدواج نکنید اون بچه بیچاره هزار تا ارزو داره

سلام خسته نباشید
درود برشما استاد بزرگوار
مطلب مهم و کاملا علمی بود دوستان توجه کنند روانشناسی و مطالب ان یک علم است و ما نباید حاشیه بریم الان یک زندگی در حد متوسط هم باید مشکل مالی نداشته باشه و کسی که نتونه مشکل مالی خودش را برطرف کنه چطور میتونه یک زندگی رو بچرخونه
سیامک کرمپور روانشناس و خانواده درمانگرچگونه ازدواج را بپذیریم

من ۲۳ ساله دانشجو هستم. هدفم تو زندگی یه زندگی خوب در حد خودم، خونه و یه حقوق متوسط برا خودم هستش. از زمانی که یادم میاد واقعا علاقه ای به ازدواج نداشتم و تا حالا هم مشکلی پیش نیومده. ولی این روزها پدرم اصرار به ازدواج میکنه حرفشونم اینه اگه یه زمانی ما نبودیم تنها نباشی یکی باشه کمکت باشه باهاش آیندتو بسازی. با همه اینها و تا حدی قبول حرف پدرم باز هم هیچ علاقه و کششی به ازدواج ندارم و شایدم بیشتر برای دوری از مسئولیت و حفظ راحتی دوران مجردی هست. روز به روزم حس بدم نسبت به ازدواج بیشتر میشه. واقعا نمیدونم چجوری پدرمو قانع کنم که من نمیخوام.

درود
اینایی که از دین حرف میزنن توجه داشته باشن که همین دین ریده در جامعه فعلی و کلا روابط آدمها رو بر اساس روابط ابلهانه چندین قرن پیش تعریف میکنه و به دلیل حماقت همین آدمهای دیندار و ریاکار هست که این مشکلات در جامعه بوجود آمده. اصلاً به حرف این احمقا کوچکترین اهمیتی ندید و فقط به علم و کسانی که با علم مسائل رو تحلیل میکنن اهمیت بدید.

سلام
بنده سی و سه ساله هستم . لیسانس دارم ولی متاسفانه کار مناسبی پیدا نکردم و دشواری ها زندگی مجبورم کرد که کارگری کنم و وضعیت مالی خوبی ندارم و همیشه می ترسم از پس یک زندگی ساده بر نیام .
از یک خانواده و محیط دوستان فشار می اورند که ازدواج کن و خودم هم دلم میخواد ولی از طرفی هم وضعیت مالی خوبی ندارم .
از طرف دیگر هم می ترسم برم خواستگاری دختر ندن یا بگن سنت گذشته یا وضعیت مالی خوبی نداری .

من مطالبی که خوندم معلوم شد تا اخر عمر مجرد میمونم خداروشکر تمام ویژگی ها رو داشتم

اصلاازدواج نکنیم توجوانی عشق وحالمونوبکنیم😄

سلام ببخشید من الان از یک شخصی خوشم اومده و میخواهیم با هم ازدواج کنیم …ما به مشاوره رفتیم و آقای مشاور به من گفت که من آمادگی ازدواج ندارم و آخرش هم گفت شما اگر با هم ازدواج کنید به مشکل برمیخورید و من اصلا موافق این وصلت نیستم
واقعا من گیج شدم و نمیدونم چی کار کنم خواهش میکنم جواب منو بدید

باید از همون روان‌شناس که پیششون رفتید در این خصوص بپرسید که چرا چنین دیدگاهی دارند. بدون برگزاری جلسه نمی‌تونم کمکی بهتون بکنم

جالبه که تو این کشور خرابشده میگن رابطه جنسی فقط باید تو قالب ازدواج باشه و قبل اون رو ممنوع و گناه و خطا میدونن و همه راه های اصولی برای اینکار رو برخلاف همه جای دنیا که طبیعیه قبل ازدواج، بستن و اجازه اینکارو نمیدن و شرایطش هم فراهم نیست

بعد از اونور میگن اگه برای برطرف کردن رابطه ی جنسی میخواین ازدواج کنید اینکارو نکنید :/

به آهو میگن بُدُ
به تازی میگن بگیرش

آفرین به صداقت و فهم شما،چه خوبه که هنوز پسرهای با ایمان و با انسانیت پیدا میشه ،به هر حال درسته جامعه ایران مشکل زیاد داره اما ازدواج کردن و عمل به دستور خدا بهتر از مجردی است

ازدواج نکنید من نکردم چون میگن فقط اولش بعد عادی میشه فقط این دنیا نیست باش فکر کار پیشرفت موفقیت باشید

سلام
من یه دختر ۲۵ هستم با یک خواستگار که از نظر شخصیتی، خانوادگی، اخلاق رفتار تحصیلات و شغل ایراد خاصی نداره و از هر نظر فرد ایده آلی ب نظر میرسه اما من هیچ کششی بهش ندارم از طرفی خانواده ام خیلی موافقن و بابام حسابی اصرار داره قبول کنم
ضمنا ما یک ماه باهم رفت و آمد داشتیم برای شناخت و الان بعد ۹ ماه ک ازون جریان میگذره خانواده پسر هم دست بردار نیستن
جواب من همچنان منفیه اما خانواده ام حسابی گیجم میکنن و از آینده میترسونن منو

دیدگاه

نام

ایمیل

نام ، ایمیل و وب سایت خود را برای بار دیگر که اظهار نظر می کنم در این مرورگر ذخیره کنید.


 


 


 


 

کلینیک روانشناسی آقای روانشناس در تهران آماده خدمات روانشناسی و مشاوره آنلاین و حضوری به شماست. برای رزرو مشاوره در تهران با ما تماس بگیرید

© Copyright Mr Psychologist

ازدواج رخداد مهمی در زندگی انسان است. هر کسی برای ازدواج کردن یا ازدواج نکردن دلایلی دارد. اگر پای سخن هواداران و مخالفان ازدواج بنشینید دلایل بسیاری را خواهید شنید که برخی از آن‌ها منطقی است. من در جلسه‌ با مراجعانم دلایل گوناگونی را برای ازدواج نکردن و مجرد ماندن شنیده‌ام یا به آن‌ها گوشزد کرده‌ام. در این نوشته تلاش کردم برخی از دلایل مهمی که نباید ازدواج کرد و باید مجرد ماند را بنویسم. این نوشته به معنای نکوهش و رد کردن ازدواج نیست بلکه دلایلی نوشته شده است که اگر به آن‌ها توجه نکنیم می‌توانند زمینه‌ساز طلاق و جدایی در آینده شوند. من در این‌جا به نوشتن دلایل اصلی بسنده کردم شاید شما دلایل دیگری نیز برای ازدواج نکردن بیاورید که منطقی باشند.

آیا برای زندگیتان هدف دارید؟ آیا برای آینده‌تان برنامه‌ریزی کرده‌اید؟ داشتن هدف در زندگی بسیار مهم است. کسی که در زندگیش هدف نداشته باشد تلاشی برای بهبود زندگی نخواهد کرد و همه چیز را گذرا می‌داند. چنین کسانی تلاش می‌کنند خود را با شرایطی که در آن هستند سازگار کنند و برای بهبود زندگیشان تلاش نمی‌کنند. برای یک ازدواج خوب باید زندگی هدفمند داشت. پس اگر در زندگی هدف ندارید ازدواج نکنید و مجرد بمانید.

هدف برخی از مردم برای ازدواج این است که کسی را جایگزین عشق پیشین خود کنند. کسانی که دچار شکست عشقی یا ناکامی در روابط عاشقانه می‌شوند احساس تنهایی می‌کنند و ازدواج را راهی برای فرار از احساسات و افکار اندوه‌بار می‌دانند. اگر می‌خواهید برای فرار از تنهایی و جایگزینی، با کسی ازدواج کنید بهتر است از این کار خودداری کنید و مجرد بمانید. تنهایی و گوشه‌گیری را کنار بگذارید. دوستان صمیمی پیدا کنید با مردم در کنش و تعامل سازنده باشید و سپس به ازدواج بیاندیشید. کنش و تعامل سازنده و روابط میان‌فردی برای داشتن زندگی زناشویی موفق مهم است.

تعهد و وفاداری یکی از پایه‌های مهم برای ازدواج است. خیانت یکی از مهم‌ترین دلایل طلاق و جدایی در سراسر جهان است. اگر در روابط عشقی خود خیانت کرده‌اید و خود را فردی متعهد نمی‌دانید از ازدواج کردن چشم‌پوشی کنید آیا می‌توانید در برابر همسرتان راستگو باشید؟ آیا می‌توانید پس از ازدواج، دنبال معشوقه‌های پنهانی نباشید؟ اگر چنین است می‌توانید به ازدواج کردن بیاندیشید. با دروغگویی، فریبکاری و خیانت شالوده‌های زندگی به آسانی از هم می‌پاشد پس برای ازدواج باید فردی متعهد، وفادار و راستگو بود. یکی از بهانه‌هایی که برخی از مردم برای خیانت می‌آورند تنوع‌طلبی است؛ به یاد بسپارید یکی از شروط مهم ازدواج وفاداری و تعهد است پس این بهانه را نمی‌توانیم بپذیریم. بیش‌تر کسانی که از تنوع‌طلبی سخن می‌گویند بر این باورند که همسرشان نباید تنوع‌طلب باشد و به آن‌‌ها خیانت کند. چنین باور نادرستی را کنار بگذارید و ویژگی‌هایی مانند وفاداری، تعهد و راستگویی را پیش از ازدواج در خود پرورش دهید. چگونه ازدواج را بپذیریم

توان مالی و درآمد چیزی است که برای گرداندن یک زندگی نیاز است. هیچ کس نمی‌تواند انکار کند که پول در زندگی انسان نقشی کلیدی دارد. بخشی از نیازهای ما با پول برطرف می‌شوند. هنگامی که از توان مالی سخن گفته می‌شود نگاه بیش‌تر مردم به مردان است اما زنان نیز به توان مالی نیازمندند. نیاز است که زنان هم پیش از ازدواج توانایی مالی داشته باشند تا در برابر همسرشان فردی وابسته‌ی مالی و نیازمند نباشند. به خانم‌ها سفارش می‌کنم پیش از ازدواج توانایی مالی داشته باشند و پس از آن برای آینده‌‌ی زندگیشان تصمیم بگیرند که آیا می‌خواهند درآمد داشته باشند یا این‌که همسرشان هزینه‌های زندگی را فراهم کند. سفارشی که کردم به معنای این نیست که فراهم کردن هزینه‌ی زندگی از سوی مرد به معنای ضعیف بودن زن باشد.

استقلال مالی پیش از ازدواج برای خانم‌ها مهم است تا بتوانند انتخابی بهتر داشته باشند و در گزینش همسر آینده تنها به میزان درآمد فرد نیاندیشند. داشتن توان مالی کافی پیش از ازدواج برای مردان بسیار مهم است. به یاد بسپارید برای زندگی باید حداقل‌هایی را فراهم کرد که بیش‌تر بر عهده‌ی مردان است. وابستگی مالی به خانواده را فراموش کنید و اگر دنبال ازدواج هستید توان مالی خود را افزایش دهید.

مسئولیت‌پذیر بودن در زندگی را فراموش نکنید از آغاز زندگی، هر فردی در خانواده نقش‌هایی را بر عهده می‌گیرد. نقش‌‌های فرزند، برادر، خواهر، پدر، مادر و همسر نقش‌هایی هستند که افراد آن‌ها را بر عهده می‌گیرند. هر نقشی، وظایف و حقوقی دارد. مسئولیت‌پذیری به معنای این است که فرد، وظایف و حقوق نقش خود را به درستی بشناسد و بر پایه‌ی آن‌ها رفتار کند. کسی که قصد ازدواج دارد باید بتواند مسئولیت نقش همسر را به خوبی به انجام برساند. اگر احساس می‌کنید برای مسئولیت‌پذیری آمادگی ندارید بهتر است از ازدواج چشم‌پوشی کنید.

اعتیاد یکی از اصلی‌ترین دلایل جدایی و طلاق است. برخی از کسانی که دچار اعتیاد هستند تلاش می‌کنند تا پیش از ازدواج، اعتیادشان را پنهان کنند چنین رفتاری فریب و درغگویی بزرگی است که سرانجامی جز طلاق و جدایی به همراه نخواهد داشت. اعتیاد، شکاف بزرگی در خانواده پدید می‌آورد که با هیچ چیز دیگری جبران نمی‌شود. اعتیاد بیماری است که با اراده، انگیزه و تلاش درمان می‌شود. پس اگر دچار اعتیاد هستید تا هنگامی که نتوانسته‌اید سوء مصرف مواد را کنار بگذارید از ازدواج خودداری کنید.

باور به برابری، یک اصل انسانی و اخلاقی است. مرد سالاری و زن سالاری در خانواده‌ها به شادمانی یکی از طرفین و ناراحتی طرف مقابل می‌انجامد. شاید همسرتان از روی علاقه و یا ترس در برابر شما ایستادگی نکند و در برابر سلطه‌گری سکوت کند اما آیا در چنین شرایطی از زندگی خود رضایت دارد؟ سلطه‌گری زمینه را برای افزایش کشمکش، پرخاشگری، قهر و جدایی فراهم می‌کند. زناشویی و ازدواج هنگامی زیباست که مرد و زن به برابری باور داشته باشند و بتوانند برابری را در زندگیشان نهادینه کنند. پس اگر به دنبال خوشبختی هستید باید به برابری زن و مرد ایمان داشته باشید.

کسانی که به پدر و مادرشان وابستگی افراطی و غیرمنطقی دارند در زندگی زناشویی بیش از دیگران دچار مشکل می‌شوند. وابستگی بیش از اندازه به پدر و مادر، چه برای مرد و چه برای زن، زیان‌بار است. کسانی که به پدر و مادرشان وابستگی شدید دارند به والدینشان اجازه‌ی دخالت در زندگی زناشویی را می‌دهند. این دخالت‌ها بیش‌تر از روی منطق انجام نمی‌شود چون والدین تلاش می‌کنند سود فرزند خودشان را بیش‌تر در نظر بگیرند و نگاهشان به زندگی مشترک به صورت همه جانبه نیست. دخالت پدر و مادر در زندگی زناشویی باعث کشمکش و جدایی می‌شود. داشتن استقلال فکری و روانی برای ازدواج بسیار مهم است. تلاش کنید شخصیت مستقل را در خود پرورش دهید تا بتوانید مسئولیت زندگی زناشویی را به عهده بگیرید.  اگر به پدر و مادرتان بیش از اندازه وابسته هستید و بدون اجازه‌ی آن‌ها آب هم نمی‌خورید از ازدواج خودداری کنید.

هر خانواده‌ای با وجود نقاط مثبتش، کمبودها و کاستی‌هایی هم دارد. هنگامی که فرد ازدواج می‌کند زندگی را در شرایطی آغاز می‌کند که معمولا پایین‌تر از سطح و کیفیت خانواده‌ی کنونیش است. برخی از زنان و مردان پس از ازدواج چیزهایی که در خانواده‌ی پیشین (یعنی در کنار پدر و مادر) نداشته‌اند را از همسرشان می‌خواهند چنین رفتاری نادرست است. هر خانواده‌ای دارای کمبودها و کاستی‌هایی است که برای جبران آن‌ها تلاش هر دو فرد نیاز است پس فشار آوردن به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها، رفتاری غیرمنطقی است.

در جلسه‌ی روان‌شناسی که با یک زوج جوان داشتم که در آستانه‌ی طلاق بودند به موردی در این زمینه برخورد کردم. خانم می‌گفت: «من ازدواج کردم تا همسرم به من اجازه دهد به تنهایی دور دنیا سفر کنم من ماشین مدل بالا می‌خواستم من آرزوی زندگی در خانه‌ای اشرافی را داشتم اما هیچ کدام از این‌ها را ندارم». از خانم پرسیدم که آیا درخواست‌ها و آرزوهایش را پیش از ازدواج به همسرش گفته بود؟ پاسخش منفی بود. از او درباره‌ی خانواده‌اش پرسیدم خانم جوان با پدر و مادرش و ۳ خواهر در یک منزل اجاره‌ای در جنوب تهران زندگی می‌کردند و درآمد خانواده‌شان هم بسیار کم بوده است. اگر به این مورد نگاهی بیاندازیم می‌بینیم که فرد آن‌چه را که در خانه‌ی پدر و مادرش نداشته است به عنوان هدفی قرار داده و بدون آن‌که همسرش را از آرزوهایش آگاه کند زندگی را آغاز می‌کند. با گذشت زمان خواسته‌ها را مطرح می‌کند ولی همسرش توانایی رساندن او به خواسته‌هایش را نداشته و همین زمینه را برای کشمکش و جدایی فراهم کرده بود.

زیبایی یکی از گزینه‌هایی است که در ازدواج برای مردم اهمیت دارد البته تعریف زیبایی از نظر هر فردی متفاوت است. به یاد بسپاریم که زیبایی با گذر زمان کاسته می‌شود و شاید زیبایی همسرتان با گذر زمان کم‌تر به چشمتان بیاید یا عادی شود. یکی از دلایلی که زیبایی اهمیت بسیار زیادی برای افراد دارد مربوط به کشش جنسی است. جاذبه‌ی جنسی در ازدواج مهم است اما به یاد بسپاریم ارتباط جنسی تنها بخش بسیار کوچکی از زندگی زناشویی را شامل می‌شود. معمولا کسانی که هدفشان از ازدواج، داشتن رابطه‌ی جنسی است، کسانی هستند که تاکنون رابطه‌ی جنسی را تجربه نکرده‌اند یا از آن محروم هستند. نیاز جنسی موضوعی است که باید نخست برای فرد حل شود و سپس ازدواج کند.

ازدواج بدون عشق و علاقه امری پوچ و بی‌ارزش است. برای زندگی مشترک باید فردی را انتخاب کنید که عاشقانه و صادقانه دوستش داشته باشید. اگر گمان می‌کنید علاقه پس از ازدواج شکل می‌گیرد سخت در اشتباه هستید. علاقه باید پیش از ازدواج نیز باشد و پس از ازدواج تداوم و ثبات بیابد. به یاد بسپارید باید خودتان را دوست داشته باشید تا بتوانید دیگران را دوست بدارید.

برای ازدواج سن و سال تعیین نکنید هیچ‌گاه برای ازدواج کردن دیر نیست. با کسی ازدواج کنید که معیارها و شرایط مناسبتان را داشته باشد و اگر کسی را با معیارهایتان نیافتید عجله و شتاب نکنید. برخی از مردم با کسانی ازدواج می‌کنند که هیچ کدام از معیارهایشان را ندارند و در پاسخ می‌گویند که سن ازدواجشان در حال گذشتن بوده است. اما آیا این ازدواج موفق خواهد بود؟ نه. چنین ازدواجی موفق نیست چون به دلیل این‌که فردی را بدون در نظر گرفتن معیارها و شرایط انتخاب کرده‌اند دچار کشمکش و جدایی می‌شوند.

در جلسه‌های روان‌شناسی و روانکاوی با موارد بسیاری برخورد کرده‌ام که فرد با کسی ازدواج کرده که معیارهای مورد نظرش را به عنوان همسر مناسب نداشته است. این افراد بر این باور بوده‌اند که می‌توانند پس از ازدواج و در طول زندگی، همسرشان را بر پایه‌ی معیارهایشان تغییر دهند. چنین کسانی در بیش‌تر موارد ناموفق هستند چون همسرشان در برابر تغییر مقاومت نشان می‌دهد. کسی را بیابید که معیارهای اخلاقی و رفتاری که دوست دارید را داشته باشد و گمان نکنید پس از ازدواج می‌توانید همسرتان را دگرگون کنید. برای داشتن یک زندگی زناشویی خوب و ازدواج موفق، باید همسر آینده‌تان را همان‌گونه که هست بپذیرید و اگر از رفتاری خوشتان نمی‌آید پیش از ازدواج از فرد بخواهید آن را تغییر دهید. اگر دنبال تغییر همسرتان پس از ازدواج هستید، ازدواج نکنید.

انصافا عالی بود خیلی از متن شما خوشم اومد . من پسرم ۳۳ ساله مجرد ، خدا رو شکر مشکل مالی ندارم ولی هر کاری میکنم نمیتونم خودم رو راضی به ازدواج کنم. از این دلایل عدم ازدواج شمام فقط یکی رو ندارم اونم متاسفانه عدم برابری حقوق زن و مرد هست که نمیتونم با این مساله کنار بیام. حالا اگه میشه شما کمک کنید که من این مشکل رو حل کنم. خیلی ممنون میشم.

عالی آقای زوارزاده خوش بحال کسیکه پند بگیره

مطالب تان تقریبا اهانت امیز بود!!!
بنده شغل،کار،خانه،پول،بدنی سالم و…… دارم ولی دوست دارم تنهایی زندگی کنم و از ازدواج خوشم نمیاد،چون با تنهایی بیشتر حال میکنم و دوست دارم فقط خودم باشم.

نمی‌دونم اهانتش کجا بود. من نگفتم باید کارخانه‌دار بود که ازدواج کرد اما نباید بیکار بود.

درود بابت دیدگاه علمی و صحیحتون

اهانت چی. نگفت ک شما چون شرایطشو داری بدو برو ازدواج کن. میگن اگه میخوای ازدواج کنی این شرایط کمک میکنه زندگی ایدال تری بسازی

من واقعا قصد ازدواج نداشتم و با کسی هم هیچوقت اشنا نشدم چون از لحاظ احساسی و عاطفی فوق العاده ضعیفم و اینو خودم میدونم اما متاسفانه عاشق شدم در سن بالای ۳۰ سالگی اما طرفم بعد یکسال بخاطر شک و دودلی تو انتخاب من منو ول کرد و رفت در حالیکه خودش اومده بود و منو عاشق خودش کرد دیگه هرگز مثل سابقم نشدم و قلبم درد میکنه تو خودم میسوزم و دوره های روانشناسی هم فقط تا حدودی فراموشی بهم میده اما دوباره جای زخمم درد میکنه. دین که میگه اینکار ظلمه و خدا نمیبخشه. عقلم میگه بدور از انسانیته این کار . روانشناسی به نظر شما چی میگه ؟؟؟؟؟؟؟؟

مسلما کار ناشایستی انجام دادن. زمانی که به کسی علاقه داریم بهش کمک می‌کنیم تا زندگی رو با هم بسازیم. اگر این خاطره هنوز هم براتون آزاردهندست و هر روز بهش فکر می‌کنید حتماً پیش روان‌شناس برین

۱۹ سالمه ع شدم چیکار کنم؟؟؟

۱۹ سالگی سن مناسب ازدواج نیست

ممنون از پاسخگویی شما. حتمن مراجعه میکنم

اگ موقعیت ازدواج رو داشته باشه همه چیزش خوب باشه ولی دلت باهاش نباشه باید چیکاربکنی؟

دوست داشتن شرط مهم ازدواجه

تشکر میکنم بابت مطالبتون،
بابت همفکری دوستان.
توی همین نظرات و تبادل دیدگاه ها هست که میشه درس گرفت، برای همه حتی شما روان شناسان.

با کسی ازدواج کنین که از ۵ مورد ملاکتون ۲ تاش شبیه ملاک اصلیتون باشه، بقیه اش رو دیگه کنار بیاین، چون توو دنیا نمیشه آدمی رو پیدا کرد که صد در صد همه چیش باهاتون اکی باشه، چون اشیا که نیس سفارشی بسازن. با مردی هم ازدواج کنین که تنبل و تن پرور هم نباشه. دخترایی هم زندگی خیلی لاکچری ميخوان همون اول برن زن کسی بشن که بتونه براشون فراهم کنه مثلا تاجری، سهام داری و ازینجور اشخاص. خلاصه کبوتر با کبوتر باز با باز. موفق باشید، مبارک باشه

آقا من متاهلم و هفت ساله ازدواج کردم ….. ازدواج خیلی خوبه و باید انجام بشه به شرطی که در حال حاضر از نظر مالی خیلی توانا باشید … مثلا یک یا چند شغل مطمئن … خانه … ماشین … حداقل یک میلیارد تومان وجه نقد داشته باشید … و یک بچه هم بیشتر اصلا… و الا اون بچه را بدبخت خواهید کرد ….

عاقل آنست که هرگز نکند میل سه کار
تا همه وقت وجودش به سلامت باشد
زن نگیرد اگرش دختر قیصر بدهند
وام نستاند اگر وعده قیامت باشد
نرود بر در ارباب کرم بهر طمع
گرچه مشهورچو حاتم به سخاوت باشد.

با سلام اگه چهار تا آدم روشن فکر تو ایران باشه یکی از اونها شما هستید با دیدی که شما دارید نه اختلافی به وجود میاد نه تنشی لذت بردم از خودت مقاله شما🙏🏻🙏🏻🙏🏻

من خیلی از این شرایط رو دارم
پس زن نمیگیرم
به نظرم مجردی خیلی بهتره تا …
ممنون بابت این متن خوب

دوستانی که میگن ازدواج نباید کرد میشه بگن پس نیاز جنسی و روحی خودمون رو چیکار کنیم؟ اصلا نیاز جنسی رو با خودارضایی رفع کردی نیاز رحیتو میخای چیکار کنی؟ دو راه نمیمونه یا مجرد بمونی تا آخر عمر که خیلی سخته یا اینکه بری با این و اون رل بزنی. کمتر دختری راضی میشه که تا آخر عمر با یکی رل بزنه و اگه هم رل میزنه غالبا واسه اینه که تهش ازدواج کنه نه اینکه یه مدت بازیچه هوسرانی من و شما باشه بعد پرت بشه اون ور. اگه یه کسی با ناموس خودت بیاد یه مدت رل بزنه بعد بزاره بره ناراحت نمیشی؟ بعد از فمینیسم دفاع میکنی؟ به فکر خودتم نیستی به فکر اون دختر بیچاره ای باش که به دروغ بهش وعده ازدواج میدی و بعد مدتی ولش میکنی. من خودم یه بار رل زدم هیچ خیری توش ندیدم اگه خیری باشه تو ازدواجه خودشم ازدواج درست نه عجولانه و احساسی.

ازدواج نکنید..حداقل تو ایران ازدواج نکنید اون بچه بیچاره هزار تا ارزو داره

سلام خسته نباشید
درود برشما استاد بزرگوار
مطلب مهم و کاملا علمی بود دوستان توجه کنند روانشناسی و مطالب ان یک علم است و ما نباید حاشیه بریم الان یک زندگی در حد متوسط هم باید مشکل مالی نداشته باشه و کسی که نتونه مشکل مالی خودش را برطرف کنه چطور میتونه یک زندگی رو بچرخونه
سیامک کرمپور روانشناس و خانواده درمانگرچگونه ازدواج را بپذیریم

من ۲۳ ساله دانشجو هستم. هدفم تو زندگی یه زندگی خوب در حد خودم، خونه و یه حقوق متوسط برا خودم هستش. از زمانی که یادم میاد واقعا علاقه ای به ازدواج نداشتم و تا حالا هم مشکلی پیش نیومده. ولی این روزها پدرم اصرار به ازدواج میکنه حرفشونم اینه اگه یه زمانی ما نبودیم تنها نباشی یکی باشه کمکت باشه باهاش آیندتو بسازی. با همه اینها و تا حدی قبول حرف پدرم باز هم هیچ علاقه و کششی به ازدواج ندارم و شایدم بیشتر برای دوری از مسئولیت و حفظ راحتی دوران مجردی هست. روز به روزم حس بدم نسبت به ازدواج بیشتر میشه. واقعا نمیدونم چجوری پدرمو قانع کنم که من نمیخوام.

درود
اینایی که از دین حرف میزنن توجه داشته باشن که همین دین ریده در جامعه فعلی و کلا روابط آدمها رو بر اساس روابط ابلهانه چندین قرن پیش تعریف میکنه و به دلیل حماقت همین آدمهای دیندار و ریاکار هست که این مشکلات در جامعه بوجود آمده. اصلاً به حرف این احمقا کوچکترین اهمیتی ندید و فقط به علم و کسانی که با علم مسائل رو تحلیل میکنن اهمیت بدید.

سلام
بنده سی و سه ساله هستم . لیسانس دارم ولی متاسفانه کار مناسبی پیدا نکردم و دشواری ها زندگی مجبورم کرد که کارگری کنم و وضعیت مالی خوبی ندارم و همیشه می ترسم از پس یک زندگی ساده بر نیام .
از یک خانواده و محیط دوستان فشار می اورند که ازدواج کن و خودم هم دلم میخواد ولی از طرفی هم وضعیت مالی خوبی ندارم .
از طرف دیگر هم می ترسم برم خواستگاری دختر ندن یا بگن سنت گذشته یا وضعیت مالی خوبی نداری .

من مطالبی که خوندم معلوم شد تا اخر عمر مجرد میمونم خداروشکر تمام ویژگی ها رو داشتم

اصلاازدواج نکنیم توجوانی عشق وحالمونوبکنیم😄

سلام ببخشید من الان از یک شخصی خوشم اومده و میخواهیم با هم ازدواج کنیم …ما به مشاوره رفتیم و آقای مشاور به من گفت که من آمادگی ازدواج ندارم و آخرش هم گفت شما اگر با هم ازدواج کنید به مشکل برمیخورید و من اصلا موافق این وصلت نیستم
واقعا من گیج شدم و نمیدونم چی کار کنم خواهش میکنم جواب منو بدید

باید از همون روان‌شناس که پیششون رفتید در این خصوص بپرسید که چرا چنین دیدگاهی دارند. بدون برگزاری جلسه نمی‌تونم کمکی بهتون بکنم

جالبه که تو این کشور خرابشده میگن رابطه جنسی فقط باید تو قالب ازدواج باشه و قبل اون رو ممنوع و گناه و خطا میدونن و همه راه های اصولی برای اینکار رو برخلاف همه جای دنیا که طبیعیه قبل ازدواج، بستن و اجازه اینکارو نمیدن و شرایطش هم فراهم نیست

بعد از اونور میگن اگه برای برطرف کردن رابطه ی جنسی میخواین ازدواج کنید اینکارو نکنید :/

به آهو میگن بُدُ
به تازی میگن بگیرش

آفرین به صداقت و فهم شما،چه خوبه که هنوز پسرهای با ایمان و با انسانیت پیدا میشه ،به هر حال درسته جامعه ایران مشکل زیاد داره اما ازدواج کردن و عمل به دستور خدا بهتر از مجردی است

ازدواج نکنید من نکردم چون میگن فقط اولش بعد عادی میشه فقط این دنیا نیست باش فکر کار پیشرفت موفقیت باشید

سلام
من یه دختر ۲۵ هستم با یک خواستگار که از نظر شخصیتی، خانوادگی، اخلاق رفتار تحصیلات و شغل ایراد خاصی نداره و از هر نظر فرد ایده آلی ب نظر میرسه اما من هیچ کششی بهش ندارم از طرفی خانواده ام خیلی موافقن و بابام حسابی اصرار داره قبول کنم
ضمنا ما یک ماه باهم رفت و آمد داشتیم برای شناخت و الان بعد ۹ ماه ک ازون جریان میگذره خانواده پسر هم دست بردار نیستن
جواب من همچنان منفیه اما خانواده ام حسابی گیجم میکنن و از آینده میترسونن منو

دیدگاه

نام

ایمیل

نام ، ایمیل و وب سایت خود را برای بار دیگر که اظهار نظر می کنم در این مرورگر ذخیره کنید.


 


 


 


 

کلینیک روانشناسی آقای روانشناس در تهران آماده خدمات روانشناسی و مشاوره آنلاین و حضوری به شماست. برای رزرو مشاوره در تهران با ما تماس بگیرید

© Copyright Mr Psychologist

ازدواج رخداد مهمی در زندگی انسان است. هر کسی برای ازدواج کردن یا ازدواج نکردن دلایلی دارد. اگر پای سخن هواداران و مخالفان ازدواج بنشینید دلایل بسیاری را خواهید شنید که برخی از آن‌ها منطقی است. من در جلسه‌ با مراجعانم دلایل گوناگونی را برای ازدواج نکردن و مجرد ماندن شنیده‌ام یا به آن‌ها گوشزد کرده‌ام. در این نوشته تلاش کردم برخی از دلایل مهمی که نباید ازدواج کرد و باید مجرد ماند را بنویسم. این نوشته به معنای نکوهش و رد کردن ازدواج نیست بلکه دلایلی نوشته شده است که اگر به آن‌ها توجه نکنیم می‌توانند زمینه‌ساز طلاق و جدایی در آینده شوند. من در این‌جا به نوشتن دلایل اصلی بسنده کردم شاید شما دلایل دیگری نیز برای ازدواج نکردن بیاورید که منطقی باشند.

آیا برای زندگیتان هدف دارید؟ آیا برای آینده‌تان برنامه‌ریزی کرده‌اید؟ داشتن هدف در زندگی بسیار مهم است. کسی که در زندگیش هدف نداشته باشد تلاشی برای بهبود زندگی نخواهد کرد و همه چیز را گذرا می‌داند. چنین کسانی تلاش می‌کنند خود را با شرایطی که در آن هستند سازگار کنند و برای بهبود زندگیشان تلاش نمی‌کنند. برای یک ازدواج خوب باید زندگی هدفمند داشت. پس اگر در زندگی هدف ندارید ازدواج نکنید و مجرد بمانید.

هدف برخی از مردم برای ازدواج این است که کسی را جایگزین عشق پیشین خود کنند. کسانی که دچار شکست عشقی یا ناکامی در روابط عاشقانه می‌شوند احساس تنهایی می‌کنند و ازدواج را راهی برای فرار از احساسات و افکار اندوه‌بار می‌دانند. اگر می‌خواهید برای فرار از تنهایی و جایگزینی، با کسی ازدواج کنید بهتر است از این کار خودداری کنید و مجرد بمانید. تنهایی و گوشه‌گیری را کنار بگذارید. دوستان صمیمی پیدا کنید با مردم در کنش و تعامل سازنده باشید و سپس به ازدواج بیاندیشید. کنش و تعامل سازنده و روابط میان‌فردی برای داشتن زندگی زناشویی موفق مهم است.

تعهد و وفاداری یکی از پایه‌های مهم برای ازدواج است. خیانت یکی از مهم‌ترین دلایل طلاق و جدایی در سراسر جهان است. اگر در روابط عشقی خود خیانت کرده‌اید و خود را فردی متعهد نمی‌دانید از ازدواج کردن چشم‌پوشی کنید آیا می‌توانید در برابر همسرتان راستگو باشید؟ آیا می‌توانید پس از ازدواج، دنبال معشوقه‌های پنهانی نباشید؟ اگر چنین است می‌توانید به ازدواج کردن بیاندیشید. با دروغگویی، فریبکاری و خیانت شالوده‌های زندگی به آسانی از هم می‌پاشد پس برای ازدواج باید فردی متعهد، وفادار و راستگو بود. یکی از بهانه‌هایی که برخی از مردم برای خیانت می‌آورند تنوع‌طلبی است؛ به یاد بسپارید یکی از شروط مهم ازدواج وفاداری و تعهد است پس این بهانه را نمی‌توانیم بپذیریم. بیش‌تر کسانی که از تنوع‌طلبی سخن می‌گویند بر این باورند که همسرشان نباید تنوع‌طلب باشد و به آن‌‌ها خیانت کند. چنین باور نادرستی را کنار بگذارید و ویژگی‌هایی مانند وفاداری، تعهد و راستگویی را پیش از ازدواج در خود پرورش دهید. چگونه ازدواج را بپذیریم

توان مالی و درآمد چیزی است که برای گرداندن یک زندگی نیاز است. هیچ کس نمی‌تواند انکار کند که پول در زندگی انسان نقشی کلیدی دارد. بخشی از نیازهای ما با پول برطرف می‌شوند. هنگامی که از توان مالی سخن گفته می‌شود نگاه بیش‌تر مردم به مردان است اما زنان نیز به توان مالی نیازمندند. نیاز است که زنان هم پیش از ازدواج توانایی مالی داشته باشند تا در برابر همسرشان فردی وابسته‌ی مالی و نیازمند نباشند. به خانم‌ها سفارش می‌کنم پیش از ازدواج توانایی مالی داشته باشند و پس از آن برای آینده‌‌ی زندگیشان تصمیم بگیرند که آیا می‌خواهند درآمد داشته باشند یا این‌که همسرشان هزینه‌های زندگی را فراهم کند. سفارشی که کردم به معنای این نیست که فراهم کردن هزینه‌ی زندگی از سوی مرد به معنای ضعیف بودن زن باشد.

استقلال مالی پیش از ازدواج برای خانم‌ها مهم است تا بتوانند انتخابی بهتر داشته باشند و در گزینش همسر آینده تنها به میزان درآمد فرد نیاندیشند. داشتن توان مالی کافی پیش از ازدواج برای مردان بسیار مهم است. به یاد بسپارید برای زندگی باید حداقل‌هایی را فراهم کرد که بیش‌تر بر عهده‌ی مردان است. وابستگی مالی به خانواده را فراموش کنید و اگر دنبال ازدواج هستید توان مالی خود را افزایش دهید.

مسئولیت‌پذیر بودن در زندگی را فراموش نکنید از آغاز زندگی، هر فردی در خانواده نقش‌هایی را بر عهده می‌گیرد. نقش‌‌های فرزند، برادر، خواهر، پدر، مادر و همسر نقش‌هایی هستند که افراد آن‌ها را بر عهده می‌گیرند. هر نقشی، وظایف و حقوقی دارد. مسئولیت‌پذیری به معنای این است که فرد، وظایف و حقوق نقش خود را به درستی بشناسد و بر پایه‌ی آن‌ها رفتار کند. کسی که قصد ازدواج دارد باید بتواند مسئولیت نقش همسر را به خوبی به انجام برساند. اگر احساس می‌کنید برای مسئولیت‌پذیری آمادگی ندارید بهتر است از ازدواج چشم‌پوشی کنید.

اعتیاد یکی از اصلی‌ترین دلایل جدایی و طلاق است. برخی از کسانی که دچار اعتیاد هستند تلاش می‌کنند تا پیش از ازدواج، اعتیادشان را پنهان کنند چنین رفتاری فریب و درغگویی بزرگی است که سرانجامی جز طلاق و جدایی به همراه نخواهد داشت. اعتیاد، شکاف بزرگی در خانواده پدید می‌آورد که با هیچ چیز دیگری جبران نمی‌شود. اعتیاد بیماری است که با اراده، انگیزه و تلاش درمان می‌شود. پس اگر دچار اعتیاد هستید تا هنگامی که نتوانسته‌اید سوء مصرف مواد را کنار بگذارید از ازدواج خودداری کنید.

باور به برابری، یک اصل انسانی و اخلاقی است. مرد سالاری و زن سالاری در خانواده‌ها به شادمانی یکی از طرفین و ناراحتی طرف مقابل می‌انجامد. شاید همسرتان از روی علاقه و یا ترس در برابر شما ایستادگی نکند و در برابر سلطه‌گری سکوت کند اما آیا در چنین شرایطی از زندگی خود رضایت دارد؟ سلطه‌گری زمینه را برای افزایش کشمکش، پرخاشگری، قهر و جدایی فراهم می‌کند. زناشویی و ازدواج هنگامی زیباست که مرد و زن به برابری باور داشته باشند و بتوانند برابری را در زندگیشان نهادینه کنند. پس اگر به دنبال خوشبختی هستید باید به برابری زن و مرد ایمان داشته باشید.

کسانی که به پدر و مادرشان وابستگی افراطی و غیرمنطقی دارند در زندگی زناشویی بیش از دیگران دچار مشکل می‌شوند. وابستگی بیش از اندازه به پدر و مادر، چه برای مرد و چه برای زن، زیان‌بار است. کسانی که به پدر و مادرشان وابستگی شدید دارند به والدینشان اجازه‌ی دخالت در زندگی زناشویی را می‌دهند. این دخالت‌ها بیش‌تر از روی منطق انجام نمی‌شود چون والدین تلاش می‌کنند سود فرزند خودشان را بیش‌تر در نظر بگیرند و نگاهشان به زندگی مشترک به صورت همه جانبه نیست. دخالت پدر و مادر در زندگی زناشویی باعث کشمکش و جدایی می‌شود. داشتن استقلال فکری و روانی برای ازدواج بسیار مهم است. تلاش کنید شخصیت مستقل را در خود پرورش دهید تا بتوانید مسئولیت زندگی زناشویی را به عهده بگیرید.  اگر به پدر و مادرتان بیش از اندازه وابسته هستید و بدون اجازه‌ی آن‌ها آب هم نمی‌خورید از ازدواج خودداری کنید.

هر خانواده‌ای با وجود نقاط مثبتش، کمبودها و کاستی‌هایی هم دارد. هنگامی که فرد ازدواج می‌کند زندگی را در شرایطی آغاز می‌کند که معمولا پایین‌تر از سطح و کیفیت خانواده‌ی کنونیش است. برخی از زنان و مردان پس از ازدواج چیزهایی که در خانواده‌ی پیشین (یعنی در کنار پدر و مادر) نداشته‌اند را از همسرشان می‌خواهند چنین رفتاری نادرست است. هر خانواده‌ای دارای کمبودها و کاستی‌هایی است که برای جبران آن‌ها تلاش هر دو فرد نیاز است پس فشار آوردن به طرف مقابل برای رسیدن به آرزوها، رفتاری غیرمنطقی است.

در جلسه‌ی روان‌شناسی که با یک زوج جوان داشتم که در آستانه‌ی طلاق بودند به موردی در این زمینه برخورد کردم. خانم می‌گفت: «من ازدواج کردم تا همسرم به من اجازه دهد به تنهایی دور دنیا سفر کنم من ماشین مدل بالا می‌خواستم من آرزوی زندگی در خانه‌ای اشرافی را داشتم اما هیچ کدام از این‌ها را ندارم». از خانم پرسیدم که آیا درخواست‌ها و آرزوهایش را پیش از ازدواج به همسرش گفته بود؟ پاسخش منفی بود. از او درباره‌ی خانواده‌اش پرسیدم خانم جوان با پدر و مادرش و ۳ خواهر در یک منزل اجاره‌ای در جنوب تهران زندگی می‌کردند و درآمد خانواده‌شان هم بسیار کم بوده است. اگر به این مورد نگاهی بیاندازیم می‌بینیم که فرد آن‌چه را که در خانه‌ی پدر و مادرش نداشته است به عنوان هدفی قرار داده و بدون آن‌که همسرش را از آرزوهایش آگاه کند زندگی را آغاز می‌کند. با گذشت زمان خواسته‌ها را مطرح می‌کند ولی همسرش توانایی رساندن او به خواسته‌هایش را نداشته و همین زمینه را برای کشمکش و جدایی فراهم کرده بود.

زیبایی یکی از گزینه‌هایی است که در ازدواج برای مردم اهمیت دارد البته تعریف زیبایی از نظر هر فردی متفاوت است. به یاد بسپاریم که زیبایی با گذر زمان کاسته می‌شود و شاید زیبایی همسرتان با گذر زمان کم‌تر به چشمتان بیاید یا عادی شود. یکی از دلایلی که زیبایی اهمیت بسیار زیادی برای افراد دارد مربوط به کشش جنسی است. جاذبه‌ی جنسی در ازدواج مهم است اما به یاد بسپاریم ارتباط جنسی تنها بخش بسیار کوچکی از زندگی زناشویی را شامل می‌شود. معمولا کسانی که هدفشان از ازدواج، داشتن رابطه‌ی جنسی است، کسانی هستند که تاکنون رابطه‌ی جنسی را تجربه نکرده‌اند یا از آن محروم هستند. نیاز جنسی موضوعی است که باید نخست برای فرد حل شود و سپس ازدواج کند.

ازدواج بدون عشق و علاقه امری پوچ و بی‌ارزش است. برای زندگی مشترک باید فردی را انتخاب کنید که عاشقانه و صادقانه دوستش داشته باشید. اگر گمان می‌کنید علاقه پس از ازدواج شکل می‌گیرد سخت در اشتباه هستید. علاقه باید پیش از ازدواج نیز باشد و پس از ازدواج تداوم و ثبات بیابد. به یاد بسپارید باید خودتان را دوست داشته باشید تا بتوانید دیگران را دوست بدارید.

برای ازدواج سن و سال تعیین نکنید هیچ‌گاه برای ازدواج کردن دیر نیست. با کسی ازدواج کنید که معیارها و شرایط مناسبتان را داشته باشد و اگر کسی را با معیارهایتان نیافتید عجله و شتاب نکنید. برخی از مردم با کسانی ازدواج می‌کنند که هیچ کدام از معیارهایشان را ندارند و در پاسخ می‌گویند که سن ازدواجشان در حال گذشتن بوده است. اما آیا این ازدواج موفق خواهد بود؟ نه. چنین ازدواجی موفق نیست چون به دلیل این‌که فردی را بدون در نظر گرفتن معیارها و شرایط انتخاب کرده‌اند دچار کشمکش و جدایی می‌شوند.

در جلسه‌های روان‌شناسی و روانکاوی با موارد بسیاری برخورد کرده‌ام که فرد با کسی ازدواج کرده که معیارهای مورد نظرش را به عنوان همسر مناسب نداشته است. این افراد بر این باور بوده‌اند که می‌توانند پس از ازدواج و در طول زندگی، همسرشان را بر پایه‌ی معیارهایشان تغییر دهند. چنین کسانی در بیش‌تر موارد ناموفق هستند چون همسرشان در برابر تغییر مقاومت نشان می‌دهد. کسی را بیابید که معیارهای اخلاقی و رفتاری که دوست دارید را داشته باشد و گمان نکنید پس از ازدواج می‌توانید همسرتان را دگرگون کنید. برای داشتن یک زندگی زناشویی خوب و ازدواج موفق، باید همسر آینده‌تان را همان‌گونه که هست بپذیرید و اگر از رفتاری خوشتان نمی‌آید پیش از ازدواج از فرد بخواهید آن را تغییر دهید. اگر دنبال تغییر همسرتان پس از ازدواج هستید، ازدواج نکنید.

انصافا عالی بود خیلی از متن شما خوشم اومد . من پسرم ۳۳ ساله مجرد ، خدا رو شکر مشکل مالی ندارم ولی هر کاری میکنم نمیتونم خودم رو راضی به ازدواج کنم. از این دلایل عدم ازدواج شمام فقط یکی رو ندارم اونم متاسفانه عدم برابری حقوق زن و مرد هست که نمیتونم با این مساله کنار بیام. حالا اگه میشه شما کمک کنید که من این مشکل رو حل کنم. خیلی ممنون میشم.

عالی آقای زوارزاده خوش بحال کسیکه پند بگیره

مطالب تان تقریبا اهانت امیز بود!!!
بنده شغل،کار،خانه،پول،بدنی سالم و…… دارم ولی دوست دارم تنهایی زندگی کنم و از ازدواج خوشم نمیاد،چون با تنهایی بیشتر حال میکنم و دوست دارم فقط خودم باشم.

نمی‌دونم اهانتش کجا بود. من نگفتم باید کارخانه‌دار بود که ازدواج کرد اما نباید بیکار بود.

درود بابت دیدگاه علمی و صحیحتون

اهانت چی. نگفت ک شما چون شرایطشو داری بدو برو ازدواج کن. میگن اگه میخوای ازدواج کنی این شرایط کمک میکنه زندگی ایدال تری بسازی

من واقعا قصد ازدواج نداشتم و با کسی هم هیچوقت اشنا نشدم چون از لحاظ احساسی و عاطفی فوق العاده ضعیفم و اینو خودم میدونم اما متاسفانه عاشق شدم در سن بالای ۳۰ سالگی اما طرفم بعد یکسال بخاطر شک و دودلی تو انتخاب من منو ول کرد و رفت در حالیکه خودش اومده بود و منو عاشق خودش کرد دیگه هرگز مثل سابقم نشدم و قلبم درد میکنه تو خودم میسوزم و دوره های روانشناسی هم فقط تا حدودی فراموشی بهم میده اما دوباره جای زخمم درد میکنه. دین که میگه اینکار ظلمه و خدا نمیبخشه. عقلم میگه بدور از انسانیته این کار . روانشناسی به نظر شما چی میگه ؟؟؟؟؟؟؟؟

مسلما کار ناشایستی انجام دادن. زمانی که به کسی علاقه داریم بهش کمک می‌کنیم تا زندگی رو با هم بسازیم. اگر این خاطره هنوز هم براتون آزاردهندست و هر روز بهش فکر می‌کنید حتماً پیش روان‌شناس برین

۱۹ سالمه ع شدم چیکار کنم؟؟؟

۱۹ سالگی سن مناسب ازدواج نیست

ممنون از پاسخگویی شما. حتمن مراجعه میکنم

اگ موقعیت ازدواج رو داشته باشه همه چیزش خوب باشه ولی دلت باهاش نباشه باید چیکاربکنی؟

دوست داشتن شرط مهم ازدواجه

تشکر میکنم بابت مطالبتون،
بابت همفکری دوستان.
توی همین نظرات و تبادل دیدگاه ها هست که میشه درس گرفت، برای همه حتی شما روان شناسان.

با کسی ازدواج کنین که از ۵ مورد ملاکتون ۲ تاش شبیه ملاک اصلیتون باشه، بقیه اش رو دیگه کنار بیاین، چون توو دنیا نمیشه آدمی رو پیدا کرد که صد در صد همه چیش باهاتون اکی باشه، چون اشیا که نیس سفارشی بسازن. با مردی هم ازدواج کنین که تنبل و تن پرور هم نباشه. دخترایی هم زندگی خیلی لاکچری ميخوان همون اول برن زن کسی بشن که بتونه براشون فراهم کنه مثلا تاجری، سهام داری و ازینجور اشخاص. خلاصه کبوتر با کبوتر باز با باز. موفق باشید، مبارک باشه

آقا من متاهلم و هفت ساله ازدواج کردم ….. ازدواج خیلی خوبه و باید انجام بشه به شرطی که در حال حاضر از نظر مالی خیلی توانا باشید … مثلا یک یا چند شغل مطمئن … خانه … ماشین … حداقل یک میلیارد تومان وجه نقد داشته باشید … و یک بچه هم بیشتر اصلا… و الا اون بچه را بدبخت خواهید کرد ….

عاقل آنست که هرگز نکند میل سه کار
تا همه وقت وجودش به سلامت باشد
زن نگیرد اگرش دختر قیصر بدهند
وام نستاند اگر وعده قیامت باشد
نرود بر در ارباب کرم بهر طمع
گرچه مشهورچو حاتم به سخاوت باشد.

با سلام اگه چهار تا آدم روشن فکر تو ایران باشه یکی از اونها شما هستید با دیدی که شما دارید نه اختلافی به وجود میاد نه تنشی لذت بردم از خودت مقاله شما🙏🏻🙏🏻🙏🏻

من خیلی از این شرایط رو دارم
پس زن نمیگیرم
به نظرم مجردی خیلی بهتره تا …
ممنون بابت این متن خوب

دوستانی که میگن ازدواج نباید کرد میشه بگن پس نیاز جنسی و روحی خودمون رو چیکار کنیم؟ اصلا نیاز جنسی رو با خودارضایی رفع کردی نیاز رحیتو میخای چیکار کنی؟ دو راه نمیمونه یا مجرد بمونی تا آخر عمر که خیلی سخته یا اینکه بری با این و اون رل بزنی. کمتر دختری راضی میشه که تا آخر عمر با یکی رل بزنه و اگه هم رل میزنه غالبا واسه اینه که تهش ازدواج کنه نه اینکه یه مدت بازیچه هوسرانی من و شما باشه بعد پرت بشه اون ور. اگه یه کسی با ناموس خودت بیاد یه مدت رل بزنه بعد بزاره بره ناراحت نمیشی؟ بعد از فمینیسم دفاع میکنی؟ به فکر خودتم نیستی به فکر اون دختر بیچاره ای باش که به دروغ بهش وعده ازدواج میدی و بعد مدتی ولش میکنی. من خودم یه بار رل زدم هیچ خیری توش ندیدم اگه خیری باشه تو ازدواجه خودشم ازدواج درست نه عجولانه و احساسی.

ازدواج نکنید..حداقل تو ایران ازدواج نکنید اون بچه بیچاره هزار تا ارزو داره

سلام خسته نباشید
درود برشما استاد بزرگوار
مطلب مهم و کاملا علمی بود دوستان توجه کنند روانشناسی و مطالب ان یک علم است و ما نباید حاشیه بریم الان یک زندگی در حد متوسط هم باید مشکل مالی نداشته باشه و کسی که نتونه مشکل مالی خودش را برطرف کنه چطور میتونه یک زندگی رو بچرخونه
سیامک کرمپور روانشناس و خانواده درمانگرچگونه ازدواج را بپذیریم

من ۲۳ ساله دانشجو هستم. هدفم تو زندگی یه زندگی خوب در حد خودم، خونه و یه حقوق متوسط برا خودم هستش. از زمانی که یادم میاد واقعا علاقه ای به ازدواج نداشتم و تا حالا هم مشکلی پیش نیومده. ولی این روزها پدرم اصرار به ازدواج میکنه حرفشونم اینه اگه یه زمانی ما نبودیم تنها نباشی یکی باشه کمکت باشه باهاش آیندتو بسازی. با همه اینها و تا حدی قبول حرف پدرم باز هم هیچ علاقه و کششی به ازدواج ندارم و شایدم بیشتر برای دوری از مسئولیت و حفظ راحتی دوران مجردی هست. روز به روزم حس بدم نسبت به ازدواج بیشتر میشه. واقعا نمیدونم چجوری پدرمو قانع کنم که من نمیخوام.

درود
اینایی که از دین حرف میزنن توجه داشته باشن که همین دین ریده در جامعه فعلی و کلا روابط آدمها رو بر اساس روابط ابلهانه چندین قرن پیش تعریف میکنه و به دلیل حماقت همین آدمهای دیندار و ریاکار هست که این مشکلات در جامعه بوجود آمده. اصلاً به حرف این احمقا کوچکترین اهمیتی ندید و فقط به علم و کسانی که با علم مسائل رو تحلیل میکنن اهمیت بدید.

سلام
بنده سی و سه ساله هستم . لیسانس دارم ولی متاسفانه کار مناسبی پیدا نکردم و دشواری ها زندگی مجبورم کرد که کارگری کنم و وضعیت مالی خوبی ندارم و همیشه می ترسم از پس یک زندگی ساده بر نیام .
از یک خانواده و محیط دوستان فشار می اورند که ازدواج کن و خودم هم دلم میخواد ولی از طرفی هم وضعیت مالی خوبی ندارم .
از طرف دیگر هم می ترسم برم خواستگاری دختر ندن یا بگن سنت گذشته یا وضعیت مالی خوبی نداری .

من مطالبی که خوندم معلوم شد تا اخر عمر مجرد میمونم خداروشکر تمام ویژگی ها رو داشتم

اصلاازدواج نکنیم توجوانی عشق وحالمونوبکنیم😄

سلام ببخشید من الان از یک شخصی خوشم اومده و میخواهیم با هم ازدواج کنیم …ما به مشاوره رفتیم و آقای مشاور به من گفت که من آمادگی ازدواج ندارم و آخرش هم گفت شما اگر با هم ازدواج کنید به مشکل برمیخورید و من اصلا موافق این وصلت نیستم
واقعا من گیج شدم و نمیدونم چی کار کنم خواهش میکنم جواب منو بدید

باید از همون روان‌شناس که پیششون رفتید در این خصوص بپرسید که چرا چنین دیدگاهی دارند. بدون برگزاری جلسه نمی‌تونم کمکی بهتون بکنم

جالبه که تو این کشور خرابشده میگن رابطه جنسی فقط باید تو قالب ازدواج باشه و قبل اون رو ممنوع و گناه و خطا میدونن و همه راه های اصولی برای اینکار رو برخلاف همه جای دنیا که طبیعیه قبل ازدواج، بستن و اجازه اینکارو نمیدن و شرایطش هم فراهم نیست

بعد از اونور میگن اگه برای برطرف کردن رابطه ی جنسی میخواین ازدواج کنید اینکارو نکنید :/

به آهو میگن بُدُ
به تازی میگن بگیرش

آفرین به صداقت و فهم شما،چه خوبه که هنوز پسرهای با ایمان و با انسانیت پیدا میشه ،به هر حال درسته جامعه ایران مشکل زیاد داره اما ازدواج کردن و عمل به دستور خدا بهتر از مجردی است

ازدواج نکنید من نکردم چون میگن فقط اولش بعد عادی میشه فقط این دنیا نیست باش فکر کار پیشرفت موفقیت باشید

سلام
من یه دختر ۲۵ هستم با یک خواستگار که از نظر شخصیتی، خانوادگی، اخلاق رفتار تحصیلات و شغل ایراد خاصی نداره و از هر نظر فرد ایده آلی ب نظر میرسه اما من هیچ کششی بهش ندارم از طرفی خانواده ام خیلی موافقن و بابام حسابی اصرار داره قبول کنم
ضمنا ما یک ماه باهم رفت و آمد داشتیم برای شناخت و الان بعد ۹ ماه ک ازون جریان میگذره خانواده پسر هم دست بردار نیستن
جواب من همچنان منفیه اما خانواده ام حسابی گیجم میکنن و از آینده میترسونن منو

دیدگاه

نام

ایمیل

نام ، ایمیل و وب سایت خود را برای بار دیگر که اظهار نظر می کنم در این مرورگر ذخیره کنید.


 


 


 


 

کلینیک روانشناسی آقای روانشناس در تهران آماده خدمات روانشناسی و مشاوره آنلاین و حضوری به شماست. برای رزرو مشاوره در تهران با ما تماس بگیرید

© Copyright Mr Psychologist

به نظر بسیاری از زوجها عشق بعد از ازدواج ، از عشق های قبل از ازدواج متفاوت تر است و می تواند بسیار پایدارتر باشد . اگر در زندگی مشترک به برخی از مسائل پیش پا افتاده بی توجه باشیم و از کنار انها راحت عبور کنیم مشکلات زندگی کمتر خواهد شد و عشق پایدارمی شود.

علت اینکه بعضی از زوج های جوان که مدت کوتاهی از ازدواجشان می گذرد با وجود اختلافات زیاد نهایتا به تفاهم می رسند، اما زوج هایی که روزی عاشق یکدیگر بودند تا این حد از یکدیگر منزجر و متنفر می شوند، چیست؟

هر ازدواجی هنگامی که با شرایط پرتنشی مانند سازگاری با دیگری، شروع شغل جدید، تولد اولین فرزند، ارتباط با افراد جدید و بیماری یکی از زوجین مواجه می شود ، این تنش ها و مشکلات سبب می شوند جوهره زوجین محک بخورد.

لازم است در شروع ازدواج تفاوت ها را بپذیریم و اصول ارتباطی موثر را رعایت کنیم و هرگز انتظار داشته باشیم جنس مخالف ما را کاملا درک کند. در این بخش از نمناک با روش های پایدار کردن عشق بعد از ازدواج آشنا شوید.

چگونه ازدواج را بپذیریم

از نظر عاطفی ـ احساسی سخاوتمند باشید و هرگز خساست به خرج ندهید:

بدون هیچ گونه قید و شرطی به همسرتان عشق بورزید و از او تشکر و قدر دانی کنید البته در این کار سنجیده رفتار کنید و زیاده روی نکنید یعنی اینکه هر 5 دقیقه یکبار قربان صدقه او نروید.

به همسرتان تعهد روحی ـ قلبی داشته باشید، البته این تعهد باید دوجانبه باشد:

اگر می خواهید زندگی تان تا آخر عمر پایدار بماند ، تعهد احساسی ـ عاطفی داشته باشید ، این تعهد باید دوجانبه باشد و این نکته را همیشه بدانید که مراسم ازدواج باشکوه، حلقه الماس، شیک ترین لباس عروسی یا دامادی هیچ یک نمی تواند زندگی مشترکتان را ضمانت کند.

با همسرتان درباره احساسات و عواطف واقعی تان صادق باشید:

از نشانه های عدم صداقت در زندگی زناشویی فیلم بازی کردن، تظاهرکردن، پنهانکاری ها و دروغ گفتن است . اگر در احساسات و عواطف درونی خود صداقت نداشته باشیم، رابطه زناشویی ما دچار ناملایمات روحی و اخلاقی خواهد شد.

همسرتان را دوستدار تفکر و ذهنیت خود کنید:

همیشه سعی کنید همسرتان را عاشق ذهنیت و رفتارتان سازید زیرا جذاب ترین بخش از وجود زنان و مردان را فکر و ذهنیت آنها تشکیل داده است. برای عاشق کردن همسرتان هر گز از ظاهر و اندام خود استفاده نکنید؛ چراکه با گذر زمان و پیری از جذابیت ها و زیبایی های شما می کاهد.

چگونه با همسرتان گفتگو کنید که موثر باشد؟

بسیاری از اختلافات در زندگی مشترک از عدم ارتباط و گفت وگو با همسرنشات می گیرد بدین طریق که وقتی دو زوج با یکدیگر زندگی مشترکی را آغاز می کنند با هم از احساساتشان حرف نمی زنند و همین عدم برقراری ارتباط سبب می شود رفته رفته از یکدیگر سرد شوند .

شاید هنوز با هم در یک خانه زندگی می کنیم، اما به صورت دو انسان تنها زندگی می کنیم و بی ارتباط هستیم ، نه به عنوان یک زوج.

برخلاف تصور برخی از زوج ها ، برقراری ارتباط غیرممکن نیست. اگر بخواهیم با یکدیگر یکی شویم و زندگی مشترک خوبی داشته باشیم باید راه درست برقراری ارتباط با یکدیگر را یاد بگیریم .

در صورت عدم برقراری ارتباط و عدم اعتماد به یکدیگر نمی توانیم از یکدیگر شناخت حاصل کنیم و احساس خوبی داشته باشیم. برای برقراری ارتباط موثر حرف زدن و گوش کردن الزامی است و اگر ما این دو مهارت را بلد نباشیم، نمی توانیم ارتباط برقرار کنیم.

اگر می خواهید یک زندگی مشترک موفق داشته باشید ، باید هر دو طرف در زندگی مشترک تصمیم بگیرند و باهم ارتباط برقرار کنید . در ادامه به برخی موانع مهم در برقراری ارتباط موثر پس از ازدواج می پردازیم:

نمی خواهیم همسرمان را برنجانیم:

خیلی از زن و شوهر ها فکر می کنند اگر صادق باشند، همسرشان ناراحت می شود و به همین خاطر از ابراز نظراتشان خودداری می کنند. با این کار ما به یکدیگر مثلا مهربانی می کنیم اما باید بدانید این کار ممکن است بعدا به ضررتان تمام شود پس حقیقتی را که وجود دارد با عشق و محبت بگوییم و هیچ گاه به بهانه صداقت تمام احساسات منفی و دق دلی هایتان را برسر همسرتان خالی نکنید.

خودخواهی یکی از همسران:

یکی از موانع ارتباط و وحدت همسران خودخواهی در زندگی زناشویی است. افراد خودخواه دوست دارند نظرات خود را به همسرشان تحمیل کنند و در جهت مخالف او گام بردارند.

عشق ایثارگرانه نقطه مقابل خودخواهی، است که تا زمانی که دست از خودخواهی مان بر نداریم این کار غیرممکن است. برای برطرف کردن خودخواهی خودتان کاری کنید که برای همسرتان سرمشق شوید زیرا بیشتر ما به الگوی عشق و محبت پاسخ مثبت می دهیم.

نداشتن اعتماد به نفس یکی از زوجین:

یکی از بزرگ ترین موانع ارتباط پس از ازدواج نداشتن عزت نفس است. بسیاری از ما در زندگی دائما به شکست هایمان فکر می کنیم و هیچ گاه به موفقیت هایمان نمی اندیشیم و در برخورد با هر کس احساس خطر می کنیم.

بنابراین هنگام ازدواج از ترس طرد شدن یا شکست خوردن ، نظراتمان را بیان نمی کنیم . باید بدانید اولین عاملی که سبب ایجاد اختلالات روانی و افسردگی در زنان می شود، نداشتن اعتماد به نفس است.

مسلما شما در کنار نقطه ضعف هایتان، نقاط قوت هم دارید و توانایی موفقیت در بسیاری زمینه ها را دارا هستید بنابراین در هر کاری نهایت تلاش خود را کنید و از همه توانایی هایتان استفاده کنید تا موفق شوید.

اگر همسرتان اعتماد به نفس ندارد به کمک محبت و توجه به او نیز کمک کنید تا اعتماد به نفس همسرتان را بالا ببرد و گذشته را بپذیرد و روی آینده تمرکز کند. شما با کمک به همسرتان راه را به او نشان داده اید و نگرش منفی او را به نگرش مثبت تبدیل کرده اید و در کل برای رشد زندگی مشترکتان گام برداشته اید.

عصبانی بودن یکی از طرفین :

وجود خشم و عصبانیت برقراری ارتباط را بسیار سخت می سازد . در صورتی که خشم درست کنترل شود ، می تواند قسمتی از رابطه تان را که احتیاج به توجه دارد ، نمایان کند.

اگر در رابطه تان به صورت ناگهانی دچار خشم شدید ، هنگامی که آرام گشتید ، برگردید و دوباره با همسرتان درباره مشکل صحبت کنید. اگر خشم تان را کنترل نکنید سبب جدایی تان می شوداما اگر خشم خود را مهار کنید ،شما را به هم نزدیک می کند.

خودداری از حرف زدن:

چگونه ازدواج را بپذیریم

یکی از مشکلات زوج ها بعد از ازدواج که یکی از آنها که اغلب مردان هستند از حرف زدن خودداری می کند و ساکت و خاموشند. برخی از ما بنا به دلایلی در دوران کودکی مان گوشه گیر و درونگرا شده ایم، اما می توانیم بیاموزیم چطور درباره مسائل و تجارب مان با همسرمان صحبت کنیم و با او یکی شویم .

سر صحبت را با حرف زدن درباره مسائل حال یا گذشته باز کنید اما اگر نمی توانید مشکلتان را با سخن بگویید نامه ای برای همسرتان بنویسید و از او بخواهید در حضورتان آن را بخواند. باید بدانید تا وقتی ارتباط برقرار نکنید همسرتان از مشکلات و دلخوری های شما چیزی نمی فهمد و نمی تواند خواسته شما را درک کند .

بهتر است از خودتان شروع کنید.

وقتی همسرتان در حال تماشای تلویزیون است بدون هیچ سخنی کنارش بنشینید.

هنگام جدایی از یکدیگر خداحافظی کنید.

با راه های ساده مانند گرفتن دست یکدیگر هنگام راه رفتن می توانید از زندگی مشترک لذت ببرید .

خواسته خود را با شوخی و خنده مطرح سازید زیرا اینگونه همسرتان در برابر آن موضع دفاعی نخواهد گرفت.

اگر ایراد بزرگی در همسرتان وجود ندارد زیاد صداقت نداشته باشید و مدام از او ایراد نگیرید.

کمتر حرف بزنید. برخی از زوجین تمایل دارند همسرشان غیرعاطفی و خلاصه و مفید صحبت کند و زمانی را هم به او بدهد تا درباره حرف هایی که شنیده است فکر کند.

مردان و زنان با یکدیگر متفاوتند و به دو زبان کاملا متفاوت صحبت می کنند.

بسیاری از عدم توافق ها بدون راه حل باقی می مانند پس در مورد داشتن عدم توافق، توافق کنید.

از تحسین و تمجید دریغ نکنید زیرا موجب تحکیم روابط زناشویی می شود.

تغییر و بهبود در رفتار و بخصوص عادات بد را از خودتان شروع کنید و مدام به فکر تغییر همسرتان نباشید چون تغییر خودتان بر همسرتان نیز تاثیرگذار خواهد بود.

اگر از همسرتان خواسته ای دارید ، خواسته تان را مستقیم بیان کنید، تا بدخلقی شما و احساس گناه همسرتان را در بر نداشته باشد.

عکس همسرتان را در کیف خود بگذارید.

به همسرتان بگویید که دوستش دارید.

به سرکار همسرتان زنگ بزنید و بگویید دلم برات تنگ شده بود و می خواستم صداتو بشنوم.

از یکدیگر هنگام ورود به منزل با لبخند استقبال کنید .

برای همسرتان به بهانه های مختلف هدیه مانند گل بخرید .

برای همسرتان پیامک عاشقانه و یا یک شعر محبت آمیز یا یک جوک بفرستید.

به همسرتان برچسب هایی مانند کودن، دیوانه، تنبل، بی خاصیت و خنگ نزنید و هویت همسرتان را زیر سوال نبرید. برچسب زدن به همسرتان موجب از بین رفتن اعتماد، صمیمیت و نزدیکی بین تان می شود.

از به کار بردن جملاتی مانند «تو هیچ وقت نمی فهمی»، «تو فقط فکر خودتی» که سرزنشگر و توهین آمیزاست، پرهیز کنید زیرا معنای این پیام این است که «تو خطا کاری و تمام تقصیر ها هم به گردن توست.»

هنگام عصبانیت هرگز مسائل گذشته را مطرح نکنید. با برگشت به گذشته و جمع کردن دلیل و مدرک برای ضعف و کاستی های همسرتان فقط فاصله هایتان را بیشتر خواهید کرد.

زبان بدن «باز» و «پذیرنده» داشته باشید. با زبان بدنتان و انجام دادن حرکاتی مانند لب گزیدن ، اخم کردن ، فشار دادن دندان ها روی هم ، نگاه چپ چپ و خیره شدن با شک و تردید یا تنفر در واقع به همسرتان بدون کلام می گویید :من قصد ندارم ارتباط درست و موثری با شما برقرار کنم .

پس از ازدواج خرافه ها را فراموش کنید

ازدواج خود به خود موجب خوشبختی می شود

افراد خوشبخت می دانند خوشبختی در حیطه ازدواج و خوشبختی فردی همواره یکسان نیست. آنها می دانند احساس خوشبختی فردی نقش بسیار مهمی در شکل گیری احساس خوشبختی در یک زندگی مشترک متعهدانه و همراه با عقل و درایت دارد.

بعد از ازدواج افراد باید بین علایق شخصی و چیزهای تقویت کننده زندگی مشترکشان تعادل برقرار کنند و به علت ایجاد یک رابطه صمیمانه در زندگی مشترکشان ، باید از علایق شخصیشان چشم پوشی کنند.

یک ازدواج خوب همواره عاشقانه باقی خواهد ماند

در بسیاری از ازدواج های ناموفق این جمله که «دوستش دارم اما عاشقش نیستم» به چشم می خورد. وقتی همسر جذابیت خود را نسبت به روز های اول از دست بدهد او چنین جمله ای را تکرار می کند. تقریبا در همه ازدواج ها خاموش شدن شعله های عشق پرشور رخ می دهد.

در برخی از ازدواج ها این عشق تا چند سال دوام می آورد و در برخی زوجین نیز تنها پس از چند ماه که از ازدواجشان فروکش می کند، اما باید بدانید در این صورت نیز هنوز عشق وجود دارد و فقط تغییر شکل یافته است ،اگر عشق رمانتیک باقی بماند و زوجین در همه لحظه ها درگیر هم باشند، زوجین نمی توانند به مسائل شغلی، پرورش فرزند و روابط اجتماعی بپردازند.

انجام کارهای خانه به طور عادلانه در یک ازدواج موفق

به خاطر انجام کارهای منزل هیچ گاه اوقات خود را تلخ نکنید و به خاطر آن با شوهر خود نجنگید. بسیاری از خانم ها به علت تقسیم ناعادلانه کارهای خانه با همسرشان مشکل دارند پس سعی کنید با همسرتان به توافق برسید و کارهای خانه را عادلانه تقسیم کنید.

ولی اگر شوهرتان انجام کارهای منزل را نپذیرفت زیاد خود را ناراحت نکنید، زنان بسیاری هستند که با این که همه کارها به تنهایی انجام می دهند.

اگر از ازدواج خود ناراضی هستید طلاق بهترین راه حل است!

گاهی رفتارهای مخرب یک فرد مانند اعتیاد، اعمال غیرقانونی و اختلالات شدید روانی راهی را به جز طلاق برای همسر فرد باقی نمی گذارد، اما بسیاری از دلایل اقدام به طلاق فرد به دلیل موارد بی خود است . همه زن و شوهر ها در تمام موارد زندگی با یکدیگر توافق ندارند.

اگر ما گاهی مسائل را از دید همسرمان ببینیم ، از خود انعطاف پذیری نشان می دهیم. برای دستیابی به خوشبختی در ازدواج اختلاف هایتان را با یکدیگر حل کنید و با کوچک ترین اختلافی به فکر طلاق نباشید.  

ازدواج، نکاح یا پیوند زناشویی پیمانی است که به‌موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.
در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده‌است. ازدواج به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. به طور سنتی، ازدواج نقشی اساسی در حفظ اخلاق و تمدن دارد. [۱]

مردم‌شناسان برای این‌که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده‌شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده‌اند.[۲] اِدوارد وست‌مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می‌کند: ارتباط پردوام یا کم‌دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین‌اش را رد می‌کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این‌گونه تعریف می‌کند: «رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده‌است».[۴]

یادداشت‌ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچهٔ راهنمای انسان‌شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده‌است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به‌طوری‌که بچه‌های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن‌ها اجازه می‌داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [انسان‌شناس بریتانیایی] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».[۶]

دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال‌زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می‌داند و پیشنهاد می‌کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می‌شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «ازدواج رابطه‌ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می‌شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه‌ها قدغن نشده‌اند میسّر می‌کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده‌اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه».[۷] استدلال لیچ این است که هیچ‌کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ‌ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط‌شده با ازدواج را ارائه می‌کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه‌ای از سوی فرهنگ.[۸]

دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار می‌دهد و این‌گونه استدلال می‌کند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخه‌ای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار می‌دهد.[۲]چگونه ازدواج را بپذیریم

مقالهٔ اصلی: ازدواج در بوتهٔ نقد

بسیاری از مردم به دلایل گوناگون، استدلال‌هایی ضد ازدواج دارند. این استدلال‌ها شامل نقدهای سیاسی و مذهبی، اشاره به میزان طلاق، و نیز اهمیت تجرد بر پایهٔ آموزه‌های مذهبی و فلسفی می‌شود. بسیاری از مردم علت انزجار از ازدواج را مشکلات اقتصادی و بسیاری محدودیت‌های ناشی از آن می‌دانند و عده ای نیز مطابق احکام ادیان متبوع خود آن را خلاف اوامر الهی می‌دانند. فی المثل تجرد عیسی مسیح را سرمشق عمل قرار داده و آن را ناشی از امر الهی می‌دانند. لیکن عدهٔ بسیاری نیز ازدواج را محدودیت دانسته و آن را سالب آزادی‌های مطلوب خویش می‌دانند.

نتیجهٔ تحقیقات جدید نشان می‌دهد که از دههٔ هشتاد میلادی به‌بعد میل به تجرّد در افراد بیشتر شده ازدواج‌ها کمتر و بی‌دوام‌تر شده‌اند. همچنین نتیجهٔ تحقیقات ثابت می‌کنند که برخلاف باورهای قدیمی که اظهار می‌کردند افراد متأهل نسبت به مجردها از سلامت و حس خوشبختی بیشتری بهره‌مندند دیگر مطلقاً صحت ندارد و در مواردی حتی مجردها خوشبختی و سلامت بیشتری از متأهل‌ها دارند. از دلایل اظهار شده برای این مسئله می‌توان به آزادی بیشتر در افراد مجرد و همین‌طور فشار بالا بر روی متأهل‌ها اشاره کرد. به بیان دیگر زیست مشترک در دنیای مدرن دستخوش تغییرات جدی و گام به گام می‌شود و دیگر به‌سان قدیم نمی‌باشد. چکیدهٔ این تحقیقات ثابت کرد که در عصر جدید فردیت با زندگی مشترک در اصطکاک خواهد بود و چالش‌های جدیدی را به‌وجود خواهد آورد. عامل دیگری که برای توضیح علت سالم‌تر و خوشبختر بودن مجرّدها در برابر متأهلین اظهار شده این است که انسان در موقعیت‌های فردی دچار دغدغه‌های ذهنی کمتری است؛ ولی در زمان قرار گرفتن در یک جمع به‌خاطر افزایش کشمکش‌ها و محاسبات ذهنی برای تعدیل، رفتار آدمی در قبال طرف مقابل آشفتگی ذهنی افزایش می‌یابد.[۹] با این وجود بعضی دیگر از منابع هنوز بر این باورند که با تمام مشکلاتی که ازدواج در دنیای امروز دارد، باز به دلایلی مانند اثبات عشق به شریک عاطفی، اجتماعی بودن انسان، حمایت همسر و ایجاد انگیزه بیشتر برای زندگی ازدواج کردن نسبت به مجرد بودن بهتر است.[۱۰]

گوناگونی وسیعی در سطح فرهنگ‌ها، در رسومی که انتخاب همسر را کنترل می‌کنند وجود دارد. گوناگونی‌هایی در مورد سطحی که انتخاب همسر یک انتخاب شخصی توسط طرفین یا تصمیمی جمعی توسط خویشاوندهای دو طرف است و قوانینی که مشخص می‌کنند، کدام افراد انتخاب‌های معتبری محسوب می‌شوند وجود دارد.

در بسیاری از جوامع انتخاب همسر به افرادی مناسب از گروه‌های اجتماعی ویژه محدود می‌شود. در بعضی از جوامع رسم بر این است که همسر از درون گروه اجتماعی خود فرد انتخاب می‌شود – درون همسری (به انگلیسی: endogamy). این وضعیتی است که در بسیاری از جوامع که بر پایه صفوف و طبقات بنا شده‌اند صدق می‌کند؛ ولی در دیگر جوامع همسر باید از گروهی به جز گروه خود انتخاب گردد- برون همسری (به انگلیسی: exogamy). این وضعیت در مورد جوامع فراوانی که آیین توتمی دارند و جامعه به چند قبیله توتمی برون همسر تقسیم شده‌است صادق است، همانند بیشتر جوامع بومی استرالیایی. در جوامع دیگر از فرد انتظار می‌رود با عموزاده‌ها ازدواج کند. دختر باید با پسر خواهر پدرش ازدواج کند و پسر با دختر برادر مادرش-این عمدتاً حالت جوامعی است که رسم دارند شجره نامه را تنها از خط پدری یا مادری پیگیری کنند، مانند مردم آکان آفریقا. نوع دیگر انتخاب، ازدواج با برادر شوهر (به انگلیسی: levirate marriage) است که در آن بیوه باید با برادر شوهرش ازدواج کند، این شیوه عمدتاً در جوامعی که بر پایه گروه‌های قبیله‌ای درون همسر بنا شده‌اند یافت می‌شود.

در فرهنگ‌های دیگر بر گروه‌هایی که همسر می‌تواند از آن‌ها انتخاب شود سختگیری کمتری مشاهده می‌شود. انتخاب همسر می‌تواند طی یک فرایند انتخابی به شیوه معاشقه توسط زوج یا تنظیم ازدواج توسط والدین یا زوج یا فردی بیرونی، دلال ازدواج شود.

ازدواج‌های کاربردی (یا ازدواج مصلحتی) به مدد روال‌های رسمی خانواده یا سیاست‌های گروهی تسهیل می‌شوند. یک مرجع مسئول ازدواج را تنظیم یا افراد را به آن تشویق می‌کند؛ حتی ممکن است برای یافتن همسر مناسب برای فرد مجرد، یک دلال ازدواج به کار گرفته شود. مرجعیت ممکن است با والدین، خانواده، یک مقام مذهبی یا اجماع گروهی باشد. در بعضی موارد، مرجع مسئول ممکن است در انتخاب زوج انگیزه‌هایی به غیر از تفاهم داشته باشد.[۱۱]

در دهکده‌های روستایی هند، ازدواج کودکان نیز انجام می‌شود که والدین آن را در گاهی حتی قبل از تولد کودک تنظیم می‌کنند.[۱۲] این عمل به موجب «مصوبه ممنوعیت ازدواج کودک» در ۱۹۲۹ ممنوع گشت.

در بعضی جوامع از آسیای مرکزی، قفقاز تا آفریقا هنوز سنت عروس ربایی وجود دارد که در آن عروس توسط مرد و دوستانش اسیر می‌شود. گاهی اوقات این کار در حقیقت فرار با معشوق را پنهان می‌کند اما گاهی اوقات به سمت خشونت جنسی تمایل دارد. در زمان‌های گذشته ربایش زنان، مقیاسی بزرگتر از این بوده‌است که در آن گروه‌هایی از زنان توسط گروه‌هایی از مردان، گاهی اوقات در جنگ، اسیر می‌شدند. معروفترین مثال برای این مورد، تجاوز به زنان اهل سابین می‌باشد که موجب شد اولین شهروندان روم اولین همسرانشان را بدست آوردند.

سایر شرکای ازدواج کمابیش تحمیلی هستند. برای مثال ارثی که به زن بیوه می‌رسد مردی از برادران شوهر مرحومش برای او فراهم می‌کند.

همچنین بینید: هم‌زیستی

ازدواج نهادی است که زندگی افراد را به شیوه‌های گوناگون عاطفی و اقتصادی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های غربی، ازدواج معمولاً به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متأهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند و غالباً از بستر یکسانی استفاده می‌کنند، ولی در بعضی از فرهنگ‌های دیگر اینگونه نیست.[۱۳] در میان «میانگ کاباو» ها در غرب سوماترا، هم‌زیستی در منزل مادری (به انگلیسی: matrilocal)است و شوهر به خانهٔ مادر زن نقل مکان می‌کند.[۱۴] اقامت بعد از ازدواج می‌تواند در منزل پدری (به انگلیسی: patrilocal) یا منزل دایی شوهر (به انگلیسی: avunculocal) باشد. چنین ازدواج‌هایی در پکن امروزی به‌طور روزافزونی متداول است. «گو جیانمی»، مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه پکن به خبرنگار «نیوزدی» گفت: «ازدواج‌های پاره وقت (به انگلیسی: Walking marriage) نشان دهندهٔ تغییرات گسترده در جامعه چین است»[۱۵] تمهیدی مشابه در عربستان سعودی تحت عنوان «ازدواج مسیار» وجود دارد که در آن زن و شوهر جدا از هم زندگی می‌کنند و به‌طور مرتب با هم دیدار می‌کنند.[۱۶]

از سوی دیگر، ازدواج لازمهٔ همزیستی نیست. در بعضی موارد زوج‌هایی که با هم زندگی می‌کنند دوست ندارد متأهل شناخته شوند. مثلاً هنگامی که حق بازنشستگی یا نفقه به طرز منفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند یا به خاطر ملاحظات مالیاتی، مسائل مهاجرتی و دلایل فراوان دیگر. در جوامع امروزی غربی بعضی از زوج‌ها پیش از ازدواج با هم زندگی می‌کنند تا کارایی چنین تمهیدی را در طولانی مدت بیازمایند.
در بعضی از موارد هم زیستی ممکن است منجر به ازدواج عرفی شود و در بعضی از کشورها هم زیستی را به رسمیت ازدواج به جهت منافع مالیاتی و امنیت اجتماعی ترجیح می‌دهند. این در مورد استرالیا صدق می‌کند.[۱۷]

موضوع اصلی مقاله: قوانین و محدودیت‌های ازدواج

ازدواج نهادی است که به صورت تاریخی توسط جامعه به منظور حفظ منافع بچه‌ها، انتقال ژن‌های سالم، حفظ ارزش‌های فرهنگی، یا به خاطر تعصب و ترس با محدودیت همراه بوده‌است، از هر سن و نژاد تا هر وضعیت اجتماعی، هر نوع قرابت قوم و خویشی و هر جنسیتی. تقریباً همه فرهنگ‌هایی که ازدواج را به رسمیت می‌شناسند زنای با دیگری را تخطی از ضوابط ازدواج می‌دانند.[۱۸]

ایالات متحده تاریخچه‌ای از قوانین محدودیت در ازدواج دارد. ایالات زیادی به قوانینی که علیه ازدواج بین نژادی بود عمل می‌کردند که اولین بار در قرن ۱۷ (در مستعمره برده داری «ویرجینیا۱۶۹۱ و» مریلند «۱۶۹۲) مطرح شد و تا ۱۹۶۷ که توسط قانون شهروندی Loving v. Virginia واژگون شد ادامه داشت. بسیاری ازین ایالات چندین اقلیت را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند. مثلاً «آلاباما» «آرکانزاس» و «اوکلاهما» مشخصا سیاهان را منع کردند. ایلاتی مثل «می‌سی‌سی‌پی» و «میسوری» سیاهپوستان و آسیایی‌ها را ممنوع کردند. ایالاتی چون «کارولینای شمای و جنوبی» سیاهان و بومیان آمریکایی را و ایالاتی چون «جرجیا،» کارولینای جنوبی و ویرجینیا همه غیر سفیدپوستان را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند.

به رسمیت شناختن قانونی ازدواج زوج‌های هم جنس آن طور که برای زوج‌های غیر هم جنس فراهم است، عملی نسبتاً جدید است. در ایالات متحده، مصوبه حمایت از ازدواج 1996 (DOMA) به طرز واضحی ازدواج به جهت اهداف قوانین فدرال را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کند و اجازه می‌دهد ایالت‌ها ازدواج هم جنس‌ها در ایالات دیگر را نادیده بگیرند (گرچه استدلال می‌شود که ایالت‌ها می‌توانستند قبلاً هم اینکار را بکنند).[۱۹][۲۰] چهل و یک ایالت آمریکا ازدواج را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کنند. سه مورد از این ایالت‌ها زبان قانونی دارند که از تعریف این چنینی DOMA قدیمی تر هستند (پیش از ۱۹۹۶ تصویب شده‌اند). سی ایالت ازدواج را در قانون اساسی خود تعریف کرده‌اند. آریزونا تنها ایالتی است که تاکنون اصلاحیه قانون اساسی در مورد تعریف ازدواج تنها میان یک مرد و یک زن را رد کرده‌است (۲۰۰۶)، ولی بعداً این اصلاحیه در ۲۰۰۸ تصویب شد.[۲۱]

در جوامع اغلب محدودیت‌هایی برای ازدواج با فامیل وجود داشته‌است، گرچه شدت این محدودیت‌ها متفاوت بوده‌است. به جز چند مورد استثنایی، ازدواج میان والدین و فرزندان یا میان خواهر و برادر با والدین یکسان زنا محسوب شده و ممنوع بوده‌است. با این وجود، ازدواج میان فامیل‌های دورتر بسیار متعارف بوده‌است، و تخمینی در این باره حاکی از آن است که در ۸۰٪ ازدواج‌ها در طول تاریخ نسبت خانوادگی نوه عموی والدینی یا نزدیکتر بوده‌است.[۲۲] در دوران مدرن این نسبت کاهش شدیدی داشته‌است، اما هنوز تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰٪ ازدواج‌ها میان نوه عموهای والدینی یا عموزاده‌ها صورت می‌گیرد.[۲۳] در ایالات متحد، امروزه چنین ازدواج‌هایی نکوهیده‌است، و ممنوعیت ازدواج عموزاده‌ها در بیش از ۳۰ ایالت قانونی است. تنوع قابل ملاحظه‌است: در کرهٔ جنوبی، در گذشته ازدواج با فردی با نام خانوادگی یکسان غیرقانونی بوده‌است.[۲۴]
در جوامع زیادی ازدواج به طبقهٔ اجتماعی فرد محدود بوده‌است – پدیدهای که انسان‌شناسان درون‌همسری می‌نامند. یک نمونه از چنین محدودیت‌هایی شرط ازدواج با هم‌قبیله‌ای است.
محدودیت در برابر چندهمسری نیز متداول بوده‌است. مخالفت دولت فدرال آمریکا با به رسمیت شناختن دِسِرِت به عنوان یک ایالت بر پایهٔ مخالفت با ازدواج‌های چندهمسری‌ای بود که در گذشته در میان مورمونها رواج داشته‌است.

هم‌چنین نگاه کنید به: قوانین ضد- ازدواج میان‌نژادی، ازدواج میان‌نژادی، ازدواج فرا- ملی، ازدواج بین‌الادیانی، ازدواج مختلط (ابهام‌زدایی)، ازدواج با هم‌جنس، طلاق، چندهمسری، ازدواج کودکان، و ازدواج رسمی.

در رابطه با ازدواج، مباحثه‌های زیادی در کشورهای مختلف انجام شده‌است- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوج‌های دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابل‌قبول برای زنان، حقوق زوج‌ها (به‌ویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گسترده‌تر. به‌طور مثال، یکی از مجادله‌های دورهٔ معاصر (که علی‌الخصوص به‌طور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونی‌شدن روابط هم‌جنس‌گرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهره‌مندی از حقوق و تعهدات قانونی. در برخی از کشورها، محافظه‌کاران اجتماعی با ازدواج هم‌جنس‌گرایان مخالفند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهی‌شدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلی‌اش» خواهد شد.[۲۵] هم‌چنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظه‌کارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هم‌مذهب و هم‌نژاد، ممکن است به ترتیب، قانونی‌شدن ازدواج بین‌الادیانی[۲۵] و ازدواج میان‌نژادی[۲۶] را محکوم کنند.

ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریف‌اش از پدیدهٔ ازدواج شده‌است. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج هم‌جنس‌گرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «قانون دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالت‌ها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کرده‌است. این دعوی معتقد است که قانون دفاع از ازدواج حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.[۲۷]

برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی سندرم،[۲۸] نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که می‌گوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته می‌گردد.[۲۹] این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن می‌گوید.[۳۰] تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.[۳۱] این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متأهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو می‌کند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا «و محتملا» کمتر از هفت سال هم روی می‌دهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفته‌اند.[۳۲]

وسوسه و برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.[۳۳]

یکی از معیارهای مهمّ ازدواج، شناخت طرفین از یک‌دیگر است. افراد برای شناخت کامل یک‌دیگر به دست کم ۶ماه زمان و معاشرت نیاز دارند.[۳۴]

اطلاعات بیشتر:تعدد زوجین و چند همسری

گروه‌های مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیرمعمول شده‌است.[۳۵][۳۶]
در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بوده‌است، ولی اخیراً توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شده‌است.[۳۵]

ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا می‌کند؛ و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آن‌ها نیز می‌شود؛ و می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروه‌های گوناگون در هر جامعه به‌طور قابل ملاحظه‌ای متغیر است.[۳۷]

ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته می‌شود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تأسیس می‌کنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب می‌شود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده می‌گیرند.[۳۸] هیچ کشوری ازدواج‌های گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفته‌است.

جامعه‌شناسی خانواده به بررسی واقعیت‌های موجود در مفهوم «خانواده» و ریشه‌یابی دگرگونی‌های آن می‌پردازد. به‌طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.[۳۹]

موضوع مکان‌گزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است.

نظریه‌های اولیه‌ای که سعی در توضیحِ عوامل تعیین‌کنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشته‌اند – برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانسته‌اند (از جمله، نظریه‌های لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهش‌های میان‌فرهنگی که با استفاده از نمونه‌گیری‌های جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان داده‌است که، به‌طور کلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی هم‌چون «چند زنی» پنهان مانده‌است. به بیان دقیق‌تر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنیِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بینجامد. «چند زنیِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس می‌شود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیش‌بینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از این‌رو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همان‌طور که کوروتایو نشان داده‌است، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیده‌تر از آن است که امکان پیش‌بینی را بدهد.[۴۰][۴۱]

در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محل‌های جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.[۴۲]

در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۴۳] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۴۳] نوع دیگر خویدوده بود که ازدواج با خویشاوندان است.[۴۴]

گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر می‌رود بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌هایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام می‌شود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویژگی‌های آماری دوره در طول زمان تغییر کرده‌است[۴۵] فرهنگ‌های گوناگون تئوری‌های خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشته‌اند. برای مثال یکی می‌تواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تأمین کند[۴۶] حلال زادگی نتیجهٔ این معامله‌است تا انگیزه‌های آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متأهل بیشتر کار می‌کنند آزادی جنسی را ازدست می‌دهند و به نظر نمی‌رسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند[۴۷]چگونه ازدواج را بپذیریم

اما زن‌هایی که می‌شد آن‌ها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابراین معمولاً انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریباً در همه جوامع، دستیابی به زن‌ها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شده‌است تا بتوان شدت رقابت‌ها را کاهش داد.»[۴۸] انواعی از ازدواج‌های گروهی که در آن‌ها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشته‌اند. اگرچه که این گونه ازدواج‌ها به ندرت اتفاق می‌افتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسان‌شناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.[۴۹] انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایر فرهنگ‌ها به مرد اجازه می‌دهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده می‌شود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیت‌هایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آن‌ها یا عضویتشان در گروه‌های مذهبی یا سایر گروه‌های اجتماعی قرار می‌دهند.

نوشتار اصلی:ازدواج در چین

منشأ اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روش‌های مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد می‌شد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمی‌شد، خانواده‌ها گاهی ازدواج‌های درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علی‌رغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت می‌کردند، زن و شوهر به‌طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده می‌شدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی می‌کرد.

قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به‌طور اساسی سنت‌های ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواج‌های مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج‌ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.

در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود – تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را به عنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولاً وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی می‌رسیدند ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زن‌های آن‌ها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شده‌است که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولاً تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین می‌کرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار می‌رفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواج‌های یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی می‌آورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهم‌تر از احساسات بود: زنی که پدرش می‌مرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار می‌شد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند – حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.[۵۰]

در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده می‌شد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل می‌شد.[۵۱] در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست می‌داد و حقوق خانواده جدیدش را می‌گرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی می‌ماند، او تحت تبعیت پدرش می‌ماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ می‌کند و هیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمی‌کند.[۵۲] حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.[۵۳]

از اوایل دوره مسیحیت (سال‌های ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملاً خصوصی نگاه می‌شد[نیاز به ارجاع دارد]، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونه‌است که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل می‌گیرد، که ازدواج آن‌ها در محضر خداوند انجام می‌شود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.»[۵۴] / در قرن دوازدهم [کجا؟] زن‌ها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.[[۵۵]

به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواج‌های مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام می‌شد.[۵۶][۵۷]
زوج به‌طور شفاهی به هم پیمان می‌بستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.[۵۸] این پیمان به عنوان “verbum” شناخته می‌شد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا می‌شد (برای مثال «من با تو ازدواج می‌کنم») بدون تردید الزام‌آور بود.[۵۶] اگر به زمان آینده ادا می‌شد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی می‌شد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواج‌ها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل می‌شد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواج‌ها از قبل تعیین می‌شد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد؛ و این قرارهای ازدواج معمولاً برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانواده‌های مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیف‌ها بود. کلیسا در برابر این وصلت‌های تحمیلی مقاومت کرد و دلایل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۵] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.[۵۵]

متوسط سن ازدواج در اواخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بوده‌است.
نقش ازدواج‌های ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس می‌کرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت در امر ازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴–۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹–۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین می‌شد.[۶۰] این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود می‌آورد.[۶۰]

در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت می‌شناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دو شاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آن‌ها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان می‌کند.» صادر کرد.[۶۱]

در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون ” لزوم شکل‌گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود.
در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیرمعمولی) می‌شد.[۶۲] این نوع از ازدواج‌های مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام می‌شد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰٬۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.[۶۳] این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت می‌شد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیت‌های یهودی و کواکرها (Quakers) لازم‌الاجرا نبود. آن‌ها با آداب و رسوم خود ازدواج می‌کردند.

به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواج‌های مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و مؤثر تأیید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به‌طور خصوصی برگزار شود.

در قانون معاصر عوام در انگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آن‌ها می‌پذیرند زن و شوهر باشند.[۶۴] ادوارد وسترمارک اظهار کرده‌است که «نهاد ازدواج احتمالاً از یک عادت باستانی تکامل یافته‌است»[۶۵]

نظریهٔ فمینیستی، به ازدواج با جنس مخالف به عنوان یک نهاد سنتی که در پدرسالاری ریشه دارد برخورد می‌کند و ازدواج را نهادی می‌داند که منجر به ترویج برتری و قدرت مرد بر زن می‌شود. این روابط قدرت، مردان را به عنوان «روزی‌رسان که در حوزهٔ عمومی عمل می‌کنند» و زنان را به عنوان «تامین‌کنندهٔ خدمات پرستاری و مراقبت که در حوزهٔ خصوصی عمل می‌کنند» در نظر می‌گیرد.»[۶۶] این با مفهوم ازدواج مساوات‌خواهانه که در آن قدرت و کار بین دو جنسیت به‌طور برابر تقسیم می‌شود، و این تقسیم برمبنای نقش‌های جنسیتی صورت نمی‌گیرد در تضاد است.[۶۶]

در یک ازدواج، اختصاص دادنِ نقش‌های جنسیتی غالب به مردان و نقش‌های جنسیتی زیردستانه و سلطه‌پذیر به زنان، بر روابط قدرت درون رابطه اثر می‌گذارد.[۶۷] در برخی خانواده‌های آمریکایی، زنان نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای را درونی می‌کنند، و غالباً خود را با نقش «همسر»، «مادر»، و «پرستار» در هماهنگی با هنجارهای اجتماعی و شریک مذکرشان وفق می‌دهند. «بل هوک» می‌گوید: «در ساختار خانواده، افراد یادمی‌گیرند که ستم جنسیتی را به عنوان امری» طبیعی «بپذیرند و این در حکم اولین قدم برای حمایت از سایر اشکال ستم، نظیر سلطهٔ یک جنس بر دیگری است.»[۶۸]

در ایالات متحد، مطالعات نشان داده‌است که، علی‌رغم آرمان‌های مساوات‌خواهانه‌ای که ترویج می‌شوند، کمتر از نیمی از زنان به روابط‌شان با جنس مخالف از نظر قدرت به شکلی برابر می‌نگرند و روابط نابرابر که در آن مرد در سلطه قرار دارد بیشتر از همه به چشم می‌خورد.[۶۹] مطالعات همچنین نشان می‌دهند که زوج‌های ازدواج کرده، بیشترین میزان رضایت خود را در روابط مساوات‌خواهانه تجربه می‌کنند.[۷۰]

نوشتار اصلی:مباحثه‌های مذهبی پیرامون ازدواج هم‌جنس گرا

در اکثر موارد، سنت‌های مذهبی در جهان، ازدواج را مختص به پیوند بین دو جنس مخالف می‌دانند. با این حال استثناهایی از جمله در ادیان یکتاپرست، کلیسای انجمن متروپولیتن، کویکر، کلیسای متحده کانادا، کلیسای متحد مسیحی و یهودی، برخی از اسقف‌های کلیسای آنجلیکان، وجود دارند که، در حال حاضر، در آن‌ها این مدل، توسط حوزه‌های قضایی[۷۱] و فرقه‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده‌است[۷۲][۷۳][۷۴]

نوشتار اصلی:ازدواج همجنسگرایان

انواع مختلفی از ازدواج همجنسگرایانه وجود دارد،[۷۵] از شکل غیررسمی و روابط نامشروع unsanctioned)) تا پیوندهایی با تشریفات بالا گسترده شده‌است.[۷۶]
در حالی که ازدواج همجنسگرایانه(same-sex marriage) شکل نسبتاً جدیدی از رابطه‌است، با این حال قانون ازدواجِ زوج‌های همجنس همانند زوج‌های غیر هم جنس، به رسمیت شناخته می‌شود. تأثیر تبلیغات و بحث‌ها، در دهه اخیر، بر روی تصور مدنیِ ازدواج‌های همجنس گرایانه میان دو زن و دو مرد، بسیار نو و بی‌سابقه بوده‌است. برای پیوندهای همجنس ثبت شده، سابقهً طولانی درتمامی جهان وجود دارد.[۷۷] این اعتقاد وجود داشته‌است که پیوندهای همجنس در یونان باستان و رم،[۷۸] برخی از مناطق چین مانند فوجیان، و در برخی زمان‌ها در طول تاریخِ اروپای باستان، جشن گرفته می‌شده‌است.[۷۹] قانون با مشخصهًTheodosian (C.TH.9.7.3)منتشر شده در ۳۴۲ میلادی، مجازات شدید یا حتی مرگ را، بر افرادی که ازدواج همجنسگرایانه داشتند، تحمیل می‌کرد.[۸۰] اما مقصود دقیق این قانون و رابطه اش با عملکرد اجتماعیِ آن، نامعلوم بود. این‌ها تنها چند مثال از ازدواج همجنس گرایانه در فرهنگ آن زمان بود.[۸۱]

همچنان که پیش از این یادآور شدیم، زناشویی میان دو همجنس در موقعیت‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی رخ داده‌است. در برخی از فرهنگ‌های آفریقایی، از جمله در قبیلهٔ ایگبو نیجریه و لاودو آفریقای جنوبی، زن‌ها می‌توانند با زنان دیگر ازدواج کنند در موقعیت‌هایی مانند موقعیت زنان بازاری برجسته در آفریقای غربی، که زن‌ها می‌توانند دارایی چشم‌گیری به دست آورند، یک زن می‌تواند زن دیگری را به همسری برگزیند. یک چنین زناشویی، به آن زن برجسته اجازه می‌دهد که جایگاه اجتماعی و اهمیت اقتصادی‌اش را در خانواده، تقویت کنند (آمادیوم ۱۹۸۷)
.[۸۲]

یکی از مشهورترین نمونه‌های زناشویی دو همجنس، در میان قبیلهٔ آزاند سودان دیده شده‌است. جنگجویان این قبیله می‌توانند مردهای جوان‌تر را به عنوان عروس بگیرند و این عروس موظف است به یک جنگجو از جهت جنسی خدمت کند و وظایف خانه‌داری را برایش انجام دهد. این جنگجویان «شیربها» ی عروس مذکرشان را به خانواده‌اش می‌پردازند و با دودمان او رابطهٔ سببی برقرار می‌کنند. هرگاه یک جنگجو از کارافتاده شود و دیگر نتواند نقش خود را به عنوان جنگجو بازی کند، عروس مذکر خود را رها می‌کند و گهگاه با خواهر عروس مذکر پیشین‌اش ازدواج می‌کند. در این زمان عروس مذکر پیشین وارد ردهٔ جنگجویان می‌شود و عروس مذکر و جوان‌تری را برای خود می‌گیرد. آزاندها که در رابطهٔ جنسی‌شان بسیار انعطاف‌پذیرند، هیچ مشکلی در جابه‌جایی از کارهای هم‌جنس‌گرایانه به فعالیت‌های ناهم‌جنس‌گرایانه ندارند. (نگاه کنید به مورِی و روسکو، 1998)[۸۲]

همچنین رجوع کنید به: پاک‌دامنی و خیانت جنسی
بسیاری از ادیان بزرگ دنیا به روابط جنسی خارج از ازدواج با ناخشنودی می‌نگرند.[۸۳] حکومت‌های غیرسکولار فراوانی، غالباً با اکثریت مسلمان[نیاز به نقل قول دارد] قرارهای مجرمانه‌ای برای آمیزش جنسی پیش از ازدواج در نظر گرفته‌اند. روابط جنسی میان فردی متأهل با کسی به جز همسرش تحت عنوان زنای محصنه شناخته می‌شود و عموماً از سوی ادیان بزرگ جهان ناپسند شمرده می‌شود (بعضی آن را گناه می‌دانند). زنای محصنه توسط بسیاری از سیستم‌های قضایی جرم و دلیلی برای طلاق به‌شمار می‌آید.
از سوی دیگر، ازدواج لازمه فرزنددار شدن نیست. «مرکز کلی آمار سلامت» در آمریکا گزارش کرده‌است که در سال ۱۹۹۲ ۳۰/۱ درصد از تولدها مربوط به زنان مجرد بوده‌است.[۸۴][۸۵] در سال ۲۰۰۶ این عدد به ۳۸٫۵ درصد افزایش یافته‌است.[۸۶] کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شدند، حرامزاده‌ها و ولدالزناها، نامشروع محسوب می‌شدند و گرفتار زیان‌های قانونی و ننگ اجتماعی می‌گردیدند. در سال‌های اخیر از اهمیت مشروعیت کاسته شده و پذیرش اجتماعی به خصوص در جوامع غربی افزایش یافته‌است.
بعضی از زوج‌های متأهل تصمیم می‌گیرند که فرزند نداشته باشند و در نتیجه بی فرزند می‌مانند. بعضی دیگر از فرزنددار شدن به خاطر ناباروری و سایر دلایلی که از لقاح یا حمل کودک جلوگیری می‌کند ناتوان هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها ازدواج فرزنددار شدن را به زنان تحمیل می‌کند. برای مثال در شمال غنا، بهای عروس در ازای الزام زن به بارداری است و زنانی که از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده می‌کنند با خطرات جدی و آزار جسمی و انتقام روبرو هستند.[۸۷]

مطالب مرتبط: تک همسری

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۸۸]
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج از نظر برخی مسیحیان امری پسندیده‌تر است، گرچه هیچ اجباری در این مورد نیست. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.[۸۹]

با صرف نطر از فرقه های معدود و نوپیدایی که همجسنگرایی را نیز نوعی از ازدواج می دانند، تنها شکل قابل پذیرش برای ازدواج به طور سنتی و معمول بین مسیحیان، ازدواج بین فقط یک زن و فقط یک مرد است و چندزنی یا چندشوهری ممنوع و حرام است[۹۰][۹۱][۹۲]. همچنین مسیحیت یکی از مهمترین عوامل جا افتادن تک همسری به عنوان گونۀ مورد پذیرش ازدواج در جوامع غربی بوده است[۹۳].

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است.[۹۴]
و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود.[۹۵]
عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند.

طبق قوانین اسلامی در صورت نبود موانع ازدواج و حرام نبودن ازدواج طرفین (مثلاً شوهر داشتن زن یا محرم بودن دو طرف) ازدواج با گفتن عبارت «زَوَجتُک» (خود را به زوجیت تو درآوردم) یا عبارتی دقیقاً به همین معنی از سوی زن و تأیید مرد با عبارتی نظیر «قَبلتُ» محقق می‌شود. برخی حضور دو شاهد و ولی زن (پدر و جد پدری) را هم لازم می‌دانند. در مورد کودکان نابالغ، دیوانگان، و اشخاص سفیه (کم‌خرد) نیز حق ازدواج با پدر و جد پدری، وصی آن‌ها یا حاکم شرع و برای بردگان و کنیزان با مالک آن‌هاست. همچنین طرفین می‌توانند به شخص دیگری، که لازم هم نیست نمایندهٔ دینی باشد، وکالت دهند تا آن‌ها را به عقد یکدیگر درآورد.[۹۶]چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است.

شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی (مثلاً چند ساعت یا چند روز) که توسط دو طرف معین شده انجام می‌شود.

ازدواج در اسلام بسیار پسندیده‌است. محمّد پیامبر اسلام گفته‌است: «إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی». یعنی هر گاه آدمی ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده‌است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند؛ و در جای دیگری گفته‌است: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی ازدواج سنت من است، هرکس از سنت من روی برگرداند، از من نیست.[۹۷]

در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند.
اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است.[۹۸] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۹۹] از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسماً آغاز می‌شود.[۱۰۰] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۰۱][۱۰۲]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۰۰][۱۰۲] در احکام بهائی داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان مجاز نیست.[۱۰۳][۱۰۴]

در چندین نمونه از فرهنگ‌ها، آیینِ ازدواج «موقت» و «مشروط» وجود دارد. «رسم حلقه» در میان مردم نژاد سلتی و «ازدواج‌های دارای مدت مشخص» در میان مسلمانان از نمونه‌های آن است. پیش از اسلام، در میان اعراب نوعی «ازدواج موقت» مرسوم بود که امروز آن را در ایران با عنوان «صیغه» (Nikah Mut’ah) و در عراق با عنوان «متعه» می‌شناسند. صیغه نوعی نکاح موقت، با مدت زمان مشخص و معین است[۱۰۵] مجادله‌های مسلمانان در رابطه با صیغه، موجب شده‌است تا این آیین عمدتاً به جوامع شیعه‌نشین محدود شود.

مذاهب، به‌طور معمول به ازدواج فامیلی، در هر نوع از آن، اجازه می‌دهند. روابط فامیلی ممکن است یا از نوع روابط خویشاوندی نسبی باشد که در آن افراد دارای پیوند زیستی (همخونی) با یکدیگر هستند، یا از نوع خویشاوندی سببی که به واسطه ازدواج‌ها شکل گرفته‌است، باشد. سیاست کاتولیک، ازدواج فامیلی را در ابتدا برای مدتی طولانی ممنوع کرده بود، ولی امروزه در نتیجه نیاز روز، به این نوع از ازدواج‌ها، مجوز داده‌است.[۱۰۶] در برخی از منابع ادعا شده‌است که این نوع از ازدواج، همواره مورد تأیید اسلام بوده‌است، در حالی که محدودیت‌های هندوها در مورد آن، به‌طور گسترده‌ای متفاوت تر است.[۱۰۷] اما بعضی از منابع دیگر مدعی کراهت چنین ازدواجهایی از نظر اسلام به دلیل مشکلات ژنتیکی و ضعیف شدن نسل، شده‌اند.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

در اکثر جوامع، مرگ یکی از زوج‌ها موجب پایان یافتن پیوند ازدواج می‌شود، و در جوامع تک‌همسری، این امکان برای شریک دیگر وجود دارد که مجدداً ازدواج کند. گاهی اوقات، ازدواج مجدد با گذشت دوره‌ای از سوگواری انجام می‌شود.

در بسیاری از جوامع نیز، طلاق راهی برای خاتمه دادن به پیوند ازدواج است. هم‌چنین در برخی جوامع ممکن است ازدواج ممنوع باشد، در این قبیل جوامع طبقه سیاسی حاکم اعلام می‌دارد که به هیچ عنوان کسی نباید ازدواج کند. در هر دو نوع جامعه، مردم دلواپس آزادیِ ازدواجِ مجدد یا ازدواج هستند. از سوی دیگر، بعد از طلاق ممکن است یکی از زوج‌ها مجبور شود نفقه بپردازد.

اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند، تنها طی دهه‌های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. در ایالات متحد آمریکا، نادرست نبودن عملِ طلاق، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال ۱۹۸۹ به رسمیت شناخت.[۱۱۲]

مهمترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. ازدواج به هر صورتی که باشد، قانونمند است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است؛ بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یک سری قوانین شکل گرفته‌است و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی است.[۱۱۳]

در ایران مقررات ازدواج عمدتاً بر اساس فقه امامیه تدوین شده و ازدواج به دو نحو دائم و موقت می‌تواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در مدت‌دار بودت ازدواج موقت که پس از پایان آن رابطهٔ زوجیت به انتها می‌رسد. همچنین در ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم طلاق وجود ندارد، زن حق نفقه ندارد و زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند، مهریه هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است ولی در ازدواج دائم عقد باطل نیست و می‌توان مهریه را بعداً توافق کرد یا درصورت عدم توافق مهرالمثل تعیین می‌شود.

مرکز تحقیقات و درسنامه‌های آموزش ازدواج در ایران ستاد ازدواج دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها می‌باشد که آدرس وبگاه این ستاد به شرح زیر می‌باشد:

ازدواج، نکاح یا پیوند زناشویی پیمانی است که به‌موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.
در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده‌است. ازدواج به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. به طور سنتی، ازدواج نقشی اساسی در حفظ اخلاق و تمدن دارد. [۱]

مردم‌شناسان برای این‌که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده‌شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده‌اند.[۲] اِدوارد وست‌مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می‌کند: ارتباط پردوام یا کم‌دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین‌اش را رد می‌کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این‌گونه تعریف می‌کند: «رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده‌است».[۴]

یادداشت‌ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچهٔ راهنمای انسان‌شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده‌است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به‌طوری‌که بچه‌های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن‌ها اجازه می‌داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [انسان‌شناس بریتانیایی] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».[۶]

دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال‌زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می‌داند و پیشنهاد می‌کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می‌شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «ازدواج رابطه‌ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می‌شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه‌ها قدغن نشده‌اند میسّر می‌کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده‌اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه».[۷] استدلال لیچ این است که هیچ‌کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ‌ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط‌شده با ازدواج را ارائه می‌کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه‌ای از سوی فرهنگ.[۸]

دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار می‌دهد و این‌گونه استدلال می‌کند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخه‌ای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار می‌دهد.[۲]چگونه ازدواج را بپذیریم

مقالهٔ اصلی: ازدواج در بوتهٔ نقد

بسیاری از مردم به دلایل گوناگون، استدلال‌هایی ضد ازدواج دارند. این استدلال‌ها شامل نقدهای سیاسی و مذهبی، اشاره به میزان طلاق، و نیز اهمیت تجرد بر پایهٔ آموزه‌های مذهبی و فلسفی می‌شود. بسیاری از مردم علت انزجار از ازدواج را مشکلات اقتصادی و بسیاری محدودیت‌های ناشی از آن می‌دانند و عده ای نیز مطابق احکام ادیان متبوع خود آن را خلاف اوامر الهی می‌دانند. فی المثل تجرد عیسی مسیح را سرمشق عمل قرار داده و آن را ناشی از امر الهی می‌دانند. لیکن عدهٔ بسیاری نیز ازدواج را محدودیت دانسته و آن را سالب آزادی‌های مطلوب خویش می‌دانند.

نتیجهٔ تحقیقات جدید نشان می‌دهد که از دههٔ هشتاد میلادی به‌بعد میل به تجرّد در افراد بیشتر شده ازدواج‌ها کمتر و بی‌دوام‌تر شده‌اند. همچنین نتیجهٔ تحقیقات ثابت می‌کنند که برخلاف باورهای قدیمی که اظهار می‌کردند افراد متأهل نسبت به مجردها از سلامت و حس خوشبختی بیشتری بهره‌مندند دیگر مطلقاً صحت ندارد و در مواردی حتی مجردها خوشبختی و سلامت بیشتری از متأهل‌ها دارند. از دلایل اظهار شده برای این مسئله می‌توان به آزادی بیشتر در افراد مجرد و همین‌طور فشار بالا بر روی متأهل‌ها اشاره کرد. به بیان دیگر زیست مشترک در دنیای مدرن دستخوش تغییرات جدی و گام به گام می‌شود و دیگر به‌سان قدیم نمی‌باشد. چکیدهٔ این تحقیقات ثابت کرد که در عصر جدید فردیت با زندگی مشترک در اصطکاک خواهد بود و چالش‌های جدیدی را به‌وجود خواهد آورد. عامل دیگری که برای توضیح علت سالم‌تر و خوشبختر بودن مجرّدها در برابر متأهلین اظهار شده این است که انسان در موقعیت‌های فردی دچار دغدغه‌های ذهنی کمتری است؛ ولی در زمان قرار گرفتن در یک جمع به‌خاطر افزایش کشمکش‌ها و محاسبات ذهنی برای تعدیل، رفتار آدمی در قبال طرف مقابل آشفتگی ذهنی افزایش می‌یابد.[۹] با این وجود بعضی دیگر از منابع هنوز بر این باورند که با تمام مشکلاتی که ازدواج در دنیای امروز دارد، باز به دلایلی مانند اثبات عشق به شریک عاطفی، اجتماعی بودن انسان، حمایت همسر و ایجاد انگیزه بیشتر برای زندگی ازدواج کردن نسبت به مجرد بودن بهتر است.[۱۰]

گوناگونی وسیعی در سطح فرهنگ‌ها، در رسومی که انتخاب همسر را کنترل می‌کنند وجود دارد. گوناگونی‌هایی در مورد سطحی که انتخاب همسر یک انتخاب شخصی توسط طرفین یا تصمیمی جمعی توسط خویشاوندهای دو طرف است و قوانینی که مشخص می‌کنند، کدام افراد انتخاب‌های معتبری محسوب می‌شوند وجود دارد.

در بسیاری از جوامع انتخاب همسر به افرادی مناسب از گروه‌های اجتماعی ویژه محدود می‌شود. در بعضی از جوامع رسم بر این است که همسر از درون گروه اجتماعی خود فرد انتخاب می‌شود – درون همسری (به انگلیسی: endogamy). این وضعیتی است که در بسیاری از جوامع که بر پایه صفوف و طبقات بنا شده‌اند صدق می‌کند؛ ولی در دیگر جوامع همسر باید از گروهی به جز گروه خود انتخاب گردد- برون همسری (به انگلیسی: exogamy). این وضعیت در مورد جوامع فراوانی که آیین توتمی دارند و جامعه به چند قبیله توتمی برون همسر تقسیم شده‌است صادق است، همانند بیشتر جوامع بومی استرالیایی. در جوامع دیگر از فرد انتظار می‌رود با عموزاده‌ها ازدواج کند. دختر باید با پسر خواهر پدرش ازدواج کند و پسر با دختر برادر مادرش-این عمدتاً حالت جوامعی است که رسم دارند شجره نامه را تنها از خط پدری یا مادری پیگیری کنند، مانند مردم آکان آفریقا. نوع دیگر انتخاب، ازدواج با برادر شوهر (به انگلیسی: levirate marriage) است که در آن بیوه باید با برادر شوهرش ازدواج کند، این شیوه عمدتاً در جوامعی که بر پایه گروه‌های قبیله‌ای درون همسر بنا شده‌اند یافت می‌شود.

در فرهنگ‌های دیگر بر گروه‌هایی که همسر می‌تواند از آن‌ها انتخاب شود سختگیری کمتری مشاهده می‌شود. انتخاب همسر می‌تواند طی یک فرایند انتخابی به شیوه معاشقه توسط زوج یا تنظیم ازدواج توسط والدین یا زوج یا فردی بیرونی، دلال ازدواج شود.

ازدواج‌های کاربردی (یا ازدواج مصلحتی) به مدد روال‌های رسمی خانواده یا سیاست‌های گروهی تسهیل می‌شوند. یک مرجع مسئول ازدواج را تنظیم یا افراد را به آن تشویق می‌کند؛ حتی ممکن است برای یافتن همسر مناسب برای فرد مجرد، یک دلال ازدواج به کار گرفته شود. مرجعیت ممکن است با والدین، خانواده، یک مقام مذهبی یا اجماع گروهی باشد. در بعضی موارد، مرجع مسئول ممکن است در انتخاب زوج انگیزه‌هایی به غیر از تفاهم داشته باشد.[۱۱]

در دهکده‌های روستایی هند، ازدواج کودکان نیز انجام می‌شود که والدین آن را در گاهی حتی قبل از تولد کودک تنظیم می‌کنند.[۱۲] این عمل به موجب «مصوبه ممنوعیت ازدواج کودک» در ۱۹۲۹ ممنوع گشت.

در بعضی جوامع از آسیای مرکزی، قفقاز تا آفریقا هنوز سنت عروس ربایی وجود دارد که در آن عروس توسط مرد و دوستانش اسیر می‌شود. گاهی اوقات این کار در حقیقت فرار با معشوق را پنهان می‌کند اما گاهی اوقات به سمت خشونت جنسی تمایل دارد. در زمان‌های گذشته ربایش زنان، مقیاسی بزرگتر از این بوده‌است که در آن گروه‌هایی از زنان توسط گروه‌هایی از مردان، گاهی اوقات در جنگ، اسیر می‌شدند. معروفترین مثال برای این مورد، تجاوز به زنان اهل سابین می‌باشد که موجب شد اولین شهروندان روم اولین همسرانشان را بدست آوردند.

سایر شرکای ازدواج کمابیش تحمیلی هستند. برای مثال ارثی که به زن بیوه می‌رسد مردی از برادران شوهر مرحومش برای او فراهم می‌کند.

همچنین بینید: هم‌زیستی

ازدواج نهادی است که زندگی افراد را به شیوه‌های گوناگون عاطفی و اقتصادی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های غربی، ازدواج معمولاً به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متأهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند و غالباً از بستر یکسانی استفاده می‌کنند، ولی در بعضی از فرهنگ‌های دیگر اینگونه نیست.[۱۳] در میان «میانگ کاباو» ها در غرب سوماترا، هم‌زیستی در منزل مادری (به انگلیسی: matrilocal)است و شوهر به خانهٔ مادر زن نقل مکان می‌کند.[۱۴] اقامت بعد از ازدواج می‌تواند در منزل پدری (به انگلیسی: patrilocal) یا منزل دایی شوهر (به انگلیسی: avunculocal) باشد. چنین ازدواج‌هایی در پکن امروزی به‌طور روزافزونی متداول است. «گو جیانمی»، مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه پکن به خبرنگار «نیوزدی» گفت: «ازدواج‌های پاره وقت (به انگلیسی: Walking marriage) نشان دهندهٔ تغییرات گسترده در جامعه چین است»[۱۵] تمهیدی مشابه در عربستان سعودی تحت عنوان «ازدواج مسیار» وجود دارد که در آن زن و شوهر جدا از هم زندگی می‌کنند و به‌طور مرتب با هم دیدار می‌کنند.[۱۶]

از سوی دیگر، ازدواج لازمهٔ همزیستی نیست. در بعضی موارد زوج‌هایی که با هم زندگی می‌کنند دوست ندارد متأهل شناخته شوند. مثلاً هنگامی که حق بازنشستگی یا نفقه به طرز منفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند یا به خاطر ملاحظات مالیاتی، مسائل مهاجرتی و دلایل فراوان دیگر. در جوامع امروزی غربی بعضی از زوج‌ها پیش از ازدواج با هم زندگی می‌کنند تا کارایی چنین تمهیدی را در طولانی مدت بیازمایند.
در بعضی از موارد هم زیستی ممکن است منجر به ازدواج عرفی شود و در بعضی از کشورها هم زیستی را به رسمیت ازدواج به جهت منافع مالیاتی و امنیت اجتماعی ترجیح می‌دهند. این در مورد استرالیا صدق می‌کند.[۱۷]

موضوع اصلی مقاله: قوانین و محدودیت‌های ازدواج

ازدواج نهادی است که به صورت تاریخی توسط جامعه به منظور حفظ منافع بچه‌ها، انتقال ژن‌های سالم، حفظ ارزش‌های فرهنگی، یا به خاطر تعصب و ترس با محدودیت همراه بوده‌است، از هر سن و نژاد تا هر وضعیت اجتماعی، هر نوع قرابت قوم و خویشی و هر جنسیتی. تقریباً همه فرهنگ‌هایی که ازدواج را به رسمیت می‌شناسند زنای با دیگری را تخطی از ضوابط ازدواج می‌دانند.[۱۸]

ایالات متحده تاریخچه‌ای از قوانین محدودیت در ازدواج دارد. ایالات زیادی به قوانینی که علیه ازدواج بین نژادی بود عمل می‌کردند که اولین بار در قرن ۱۷ (در مستعمره برده داری «ویرجینیا۱۶۹۱ و» مریلند «۱۶۹۲) مطرح شد و تا ۱۹۶۷ که توسط قانون شهروندی Loving v. Virginia واژگون شد ادامه داشت. بسیاری ازین ایالات چندین اقلیت را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند. مثلاً «آلاباما» «آرکانزاس» و «اوکلاهما» مشخصا سیاهان را منع کردند. ایلاتی مثل «می‌سی‌سی‌پی» و «میسوری» سیاهپوستان و آسیایی‌ها را ممنوع کردند. ایالاتی چون «کارولینای شمای و جنوبی» سیاهان و بومیان آمریکایی را و ایالاتی چون «جرجیا،» کارولینای جنوبی و ویرجینیا همه غیر سفیدپوستان را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند.

به رسمیت شناختن قانونی ازدواج زوج‌های هم جنس آن طور که برای زوج‌های غیر هم جنس فراهم است، عملی نسبتاً جدید است. در ایالات متحده، مصوبه حمایت از ازدواج 1996 (DOMA) به طرز واضحی ازدواج به جهت اهداف قوانین فدرال را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کند و اجازه می‌دهد ایالت‌ها ازدواج هم جنس‌ها در ایالات دیگر را نادیده بگیرند (گرچه استدلال می‌شود که ایالت‌ها می‌توانستند قبلاً هم اینکار را بکنند).[۱۹][۲۰] چهل و یک ایالت آمریکا ازدواج را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کنند. سه مورد از این ایالت‌ها زبان قانونی دارند که از تعریف این چنینی DOMA قدیمی تر هستند (پیش از ۱۹۹۶ تصویب شده‌اند). سی ایالت ازدواج را در قانون اساسی خود تعریف کرده‌اند. آریزونا تنها ایالتی است که تاکنون اصلاحیه قانون اساسی در مورد تعریف ازدواج تنها میان یک مرد و یک زن را رد کرده‌است (۲۰۰۶)، ولی بعداً این اصلاحیه در ۲۰۰۸ تصویب شد.[۲۱]

در جوامع اغلب محدودیت‌هایی برای ازدواج با فامیل وجود داشته‌است، گرچه شدت این محدودیت‌ها متفاوت بوده‌است. به جز چند مورد استثنایی، ازدواج میان والدین و فرزندان یا میان خواهر و برادر با والدین یکسان زنا محسوب شده و ممنوع بوده‌است. با این وجود، ازدواج میان فامیل‌های دورتر بسیار متعارف بوده‌است، و تخمینی در این باره حاکی از آن است که در ۸۰٪ ازدواج‌ها در طول تاریخ نسبت خانوادگی نوه عموی والدینی یا نزدیکتر بوده‌است.[۲۲] در دوران مدرن این نسبت کاهش شدیدی داشته‌است، اما هنوز تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰٪ ازدواج‌ها میان نوه عموهای والدینی یا عموزاده‌ها صورت می‌گیرد.[۲۳] در ایالات متحد، امروزه چنین ازدواج‌هایی نکوهیده‌است، و ممنوعیت ازدواج عموزاده‌ها در بیش از ۳۰ ایالت قانونی است. تنوع قابل ملاحظه‌است: در کرهٔ جنوبی، در گذشته ازدواج با فردی با نام خانوادگی یکسان غیرقانونی بوده‌است.[۲۴]
در جوامع زیادی ازدواج به طبقهٔ اجتماعی فرد محدود بوده‌است – پدیدهای که انسان‌شناسان درون‌همسری می‌نامند. یک نمونه از چنین محدودیت‌هایی شرط ازدواج با هم‌قبیله‌ای است.
محدودیت در برابر چندهمسری نیز متداول بوده‌است. مخالفت دولت فدرال آمریکا با به رسمیت شناختن دِسِرِت به عنوان یک ایالت بر پایهٔ مخالفت با ازدواج‌های چندهمسری‌ای بود که در گذشته در میان مورمونها رواج داشته‌است.

هم‌چنین نگاه کنید به: قوانین ضد- ازدواج میان‌نژادی، ازدواج میان‌نژادی، ازدواج فرا- ملی، ازدواج بین‌الادیانی، ازدواج مختلط (ابهام‌زدایی)، ازدواج با هم‌جنس، طلاق، چندهمسری، ازدواج کودکان، و ازدواج رسمی.

در رابطه با ازدواج، مباحثه‌های زیادی در کشورهای مختلف انجام شده‌است- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوج‌های دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابل‌قبول برای زنان، حقوق زوج‌ها (به‌ویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گسترده‌تر. به‌طور مثال، یکی از مجادله‌های دورهٔ معاصر (که علی‌الخصوص به‌طور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونی‌شدن روابط هم‌جنس‌گرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهره‌مندی از حقوق و تعهدات قانونی. در برخی از کشورها، محافظه‌کاران اجتماعی با ازدواج هم‌جنس‌گرایان مخالفند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهی‌شدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلی‌اش» خواهد شد.[۲۵] هم‌چنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظه‌کارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هم‌مذهب و هم‌نژاد، ممکن است به ترتیب، قانونی‌شدن ازدواج بین‌الادیانی[۲۵] و ازدواج میان‌نژادی[۲۶] را محکوم کنند.

ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریف‌اش از پدیدهٔ ازدواج شده‌است. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج هم‌جنس‌گرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «قانون دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالت‌ها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کرده‌است. این دعوی معتقد است که قانون دفاع از ازدواج حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.[۲۷]

برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی سندرم،[۲۸] نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که می‌گوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته می‌گردد.[۲۹] این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن می‌گوید.[۳۰] تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.[۳۱] این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متأهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو می‌کند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا «و محتملا» کمتر از هفت سال هم روی می‌دهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفته‌اند.[۳۲]

وسوسه و برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.[۳۳]

یکی از معیارهای مهمّ ازدواج، شناخت طرفین از یک‌دیگر است. افراد برای شناخت کامل یک‌دیگر به دست کم ۶ماه زمان و معاشرت نیاز دارند.[۳۴]

اطلاعات بیشتر:تعدد زوجین و چند همسری

گروه‌های مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیرمعمول شده‌است.[۳۵][۳۶]
در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بوده‌است، ولی اخیراً توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شده‌است.[۳۵]

ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا می‌کند؛ و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آن‌ها نیز می‌شود؛ و می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروه‌های گوناگون در هر جامعه به‌طور قابل ملاحظه‌ای متغیر است.[۳۷]

ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته می‌شود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تأسیس می‌کنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب می‌شود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده می‌گیرند.[۳۸] هیچ کشوری ازدواج‌های گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفته‌است.

جامعه‌شناسی خانواده به بررسی واقعیت‌های موجود در مفهوم «خانواده» و ریشه‌یابی دگرگونی‌های آن می‌پردازد. به‌طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.[۳۹]

موضوع مکان‌گزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است.

نظریه‌های اولیه‌ای که سعی در توضیحِ عوامل تعیین‌کنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشته‌اند – برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانسته‌اند (از جمله، نظریه‌های لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهش‌های میان‌فرهنگی که با استفاده از نمونه‌گیری‌های جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان داده‌است که، به‌طور کلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی هم‌چون «چند زنی» پنهان مانده‌است. به بیان دقیق‌تر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنیِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بینجامد. «چند زنیِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس می‌شود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیش‌بینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از این‌رو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همان‌طور که کوروتایو نشان داده‌است، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیده‌تر از آن است که امکان پیش‌بینی را بدهد.[۴۰][۴۱]

در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محل‌های جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.[۴۲]

در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۴۳] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۴۳] نوع دیگر خویدوده بود که ازدواج با خویشاوندان است.[۴۴]

گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر می‌رود بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌هایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام می‌شود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویژگی‌های آماری دوره در طول زمان تغییر کرده‌است[۴۵] فرهنگ‌های گوناگون تئوری‌های خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشته‌اند. برای مثال یکی می‌تواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تأمین کند[۴۶] حلال زادگی نتیجهٔ این معامله‌است تا انگیزه‌های آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متأهل بیشتر کار می‌کنند آزادی جنسی را ازدست می‌دهند و به نظر نمی‌رسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند[۴۷]چگونه ازدواج را بپذیریم

اما زن‌هایی که می‌شد آن‌ها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابراین معمولاً انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریباً در همه جوامع، دستیابی به زن‌ها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شده‌است تا بتوان شدت رقابت‌ها را کاهش داد.»[۴۸] انواعی از ازدواج‌های گروهی که در آن‌ها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشته‌اند. اگرچه که این گونه ازدواج‌ها به ندرت اتفاق می‌افتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسان‌شناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.[۴۹] انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایر فرهنگ‌ها به مرد اجازه می‌دهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده می‌شود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیت‌هایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آن‌ها یا عضویتشان در گروه‌های مذهبی یا سایر گروه‌های اجتماعی قرار می‌دهند.

نوشتار اصلی:ازدواج در چین

منشأ اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روش‌های مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد می‌شد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمی‌شد، خانواده‌ها گاهی ازدواج‌های درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علی‌رغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت می‌کردند، زن و شوهر به‌طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده می‌شدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی می‌کرد.

قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به‌طور اساسی سنت‌های ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواج‌های مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج‌ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.

در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود – تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را به عنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولاً وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی می‌رسیدند ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زن‌های آن‌ها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شده‌است که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولاً تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین می‌کرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار می‌رفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواج‌های یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی می‌آورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهم‌تر از احساسات بود: زنی که پدرش می‌مرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار می‌شد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند – حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.[۵۰]

در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده می‌شد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل می‌شد.[۵۱] در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست می‌داد و حقوق خانواده جدیدش را می‌گرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی می‌ماند، او تحت تبعیت پدرش می‌ماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ می‌کند و هیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمی‌کند.[۵۲] حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.[۵۳]

از اوایل دوره مسیحیت (سال‌های ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملاً خصوصی نگاه می‌شد[نیاز به ارجاع دارد]، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونه‌است که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل می‌گیرد، که ازدواج آن‌ها در محضر خداوند انجام می‌شود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.»[۵۴] / در قرن دوازدهم [کجا؟] زن‌ها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.[[۵۵]

به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواج‌های مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام می‌شد.[۵۶][۵۷]
زوج به‌طور شفاهی به هم پیمان می‌بستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.[۵۸] این پیمان به عنوان “verbum” شناخته می‌شد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا می‌شد (برای مثال «من با تو ازدواج می‌کنم») بدون تردید الزام‌آور بود.[۵۶] اگر به زمان آینده ادا می‌شد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی می‌شد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواج‌ها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل می‌شد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواج‌ها از قبل تعیین می‌شد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد؛ و این قرارهای ازدواج معمولاً برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانواده‌های مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیف‌ها بود. کلیسا در برابر این وصلت‌های تحمیلی مقاومت کرد و دلایل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۵] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.[۵۵]

متوسط سن ازدواج در اواخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بوده‌است.
نقش ازدواج‌های ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس می‌کرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت در امر ازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴–۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹–۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین می‌شد.[۶۰] این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود می‌آورد.[۶۰]

در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت می‌شناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دو شاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آن‌ها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان می‌کند.» صادر کرد.[۶۱]

در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون ” لزوم شکل‌گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود.
در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیرمعمولی) می‌شد.[۶۲] این نوع از ازدواج‌های مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام می‌شد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰٬۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.[۶۳] این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت می‌شد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیت‌های یهودی و کواکرها (Quakers) لازم‌الاجرا نبود. آن‌ها با آداب و رسوم خود ازدواج می‌کردند.

به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواج‌های مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و مؤثر تأیید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به‌طور خصوصی برگزار شود.

در قانون معاصر عوام در انگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آن‌ها می‌پذیرند زن و شوهر باشند.[۶۴] ادوارد وسترمارک اظهار کرده‌است که «نهاد ازدواج احتمالاً از یک عادت باستانی تکامل یافته‌است»[۶۵]

نظریهٔ فمینیستی، به ازدواج با جنس مخالف به عنوان یک نهاد سنتی که در پدرسالاری ریشه دارد برخورد می‌کند و ازدواج را نهادی می‌داند که منجر به ترویج برتری و قدرت مرد بر زن می‌شود. این روابط قدرت، مردان را به عنوان «روزی‌رسان که در حوزهٔ عمومی عمل می‌کنند» و زنان را به عنوان «تامین‌کنندهٔ خدمات پرستاری و مراقبت که در حوزهٔ خصوصی عمل می‌کنند» در نظر می‌گیرد.»[۶۶] این با مفهوم ازدواج مساوات‌خواهانه که در آن قدرت و کار بین دو جنسیت به‌طور برابر تقسیم می‌شود، و این تقسیم برمبنای نقش‌های جنسیتی صورت نمی‌گیرد در تضاد است.[۶۶]

در یک ازدواج، اختصاص دادنِ نقش‌های جنسیتی غالب به مردان و نقش‌های جنسیتی زیردستانه و سلطه‌پذیر به زنان، بر روابط قدرت درون رابطه اثر می‌گذارد.[۶۷] در برخی خانواده‌های آمریکایی، زنان نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای را درونی می‌کنند، و غالباً خود را با نقش «همسر»، «مادر»، و «پرستار» در هماهنگی با هنجارهای اجتماعی و شریک مذکرشان وفق می‌دهند. «بل هوک» می‌گوید: «در ساختار خانواده، افراد یادمی‌گیرند که ستم جنسیتی را به عنوان امری» طبیعی «بپذیرند و این در حکم اولین قدم برای حمایت از سایر اشکال ستم، نظیر سلطهٔ یک جنس بر دیگری است.»[۶۸]

در ایالات متحد، مطالعات نشان داده‌است که، علی‌رغم آرمان‌های مساوات‌خواهانه‌ای که ترویج می‌شوند، کمتر از نیمی از زنان به روابط‌شان با جنس مخالف از نظر قدرت به شکلی برابر می‌نگرند و روابط نابرابر که در آن مرد در سلطه قرار دارد بیشتر از همه به چشم می‌خورد.[۶۹] مطالعات همچنین نشان می‌دهند که زوج‌های ازدواج کرده، بیشترین میزان رضایت خود را در روابط مساوات‌خواهانه تجربه می‌کنند.[۷۰]

نوشتار اصلی:مباحثه‌های مذهبی پیرامون ازدواج هم‌جنس گرا

در اکثر موارد، سنت‌های مذهبی در جهان، ازدواج را مختص به پیوند بین دو جنس مخالف می‌دانند. با این حال استثناهایی از جمله در ادیان یکتاپرست، کلیسای انجمن متروپولیتن، کویکر، کلیسای متحده کانادا، کلیسای متحد مسیحی و یهودی، برخی از اسقف‌های کلیسای آنجلیکان، وجود دارند که، در حال حاضر، در آن‌ها این مدل، توسط حوزه‌های قضایی[۷۱] و فرقه‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده‌است[۷۲][۷۳][۷۴]

نوشتار اصلی:ازدواج همجنسگرایان

انواع مختلفی از ازدواج همجنسگرایانه وجود دارد،[۷۵] از شکل غیررسمی و روابط نامشروع unsanctioned)) تا پیوندهایی با تشریفات بالا گسترده شده‌است.[۷۶]
در حالی که ازدواج همجنسگرایانه(same-sex marriage) شکل نسبتاً جدیدی از رابطه‌است، با این حال قانون ازدواجِ زوج‌های همجنس همانند زوج‌های غیر هم جنس، به رسمیت شناخته می‌شود. تأثیر تبلیغات و بحث‌ها، در دهه اخیر، بر روی تصور مدنیِ ازدواج‌های همجنس گرایانه میان دو زن و دو مرد، بسیار نو و بی‌سابقه بوده‌است. برای پیوندهای همجنس ثبت شده، سابقهً طولانی درتمامی جهان وجود دارد.[۷۷] این اعتقاد وجود داشته‌است که پیوندهای همجنس در یونان باستان و رم،[۷۸] برخی از مناطق چین مانند فوجیان، و در برخی زمان‌ها در طول تاریخِ اروپای باستان، جشن گرفته می‌شده‌است.[۷۹] قانون با مشخصهًTheodosian (C.TH.9.7.3)منتشر شده در ۳۴۲ میلادی، مجازات شدید یا حتی مرگ را، بر افرادی که ازدواج همجنسگرایانه داشتند، تحمیل می‌کرد.[۸۰] اما مقصود دقیق این قانون و رابطه اش با عملکرد اجتماعیِ آن، نامعلوم بود. این‌ها تنها چند مثال از ازدواج همجنس گرایانه در فرهنگ آن زمان بود.[۸۱]

همچنان که پیش از این یادآور شدیم، زناشویی میان دو همجنس در موقعیت‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی رخ داده‌است. در برخی از فرهنگ‌های آفریقایی، از جمله در قبیلهٔ ایگبو نیجریه و لاودو آفریقای جنوبی، زن‌ها می‌توانند با زنان دیگر ازدواج کنند در موقعیت‌هایی مانند موقعیت زنان بازاری برجسته در آفریقای غربی، که زن‌ها می‌توانند دارایی چشم‌گیری به دست آورند، یک زن می‌تواند زن دیگری را به همسری برگزیند. یک چنین زناشویی، به آن زن برجسته اجازه می‌دهد که جایگاه اجتماعی و اهمیت اقتصادی‌اش را در خانواده، تقویت کنند (آمادیوم ۱۹۸۷)
.[۸۲]

یکی از مشهورترین نمونه‌های زناشویی دو همجنس، در میان قبیلهٔ آزاند سودان دیده شده‌است. جنگجویان این قبیله می‌توانند مردهای جوان‌تر را به عنوان عروس بگیرند و این عروس موظف است به یک جنگجو از جهت جنسی خدمت کند و وظایف خانه‌داری را برایش انجام دهد. این جنگجویان «شیربها» ی عروس مذکرشان را به خانواده‌اش می‌پردازند و با دودمان او رابطهٔ سببی برقرار می‌کنند. هرگاه یک جنگجو از کارافتاده شود و دیگر نتواند نقش خود را به عنوان جنگجو بازی کند، عروس مذکر خود را رها می‌کند و گهگاه با خواهر عروس مذکر پیشین‌اش ازدواج می‌کند. در این زمان عروس مذکر پیشین وارد ردهٔ جنگجویان می‌شود و عروس مذکر و جوان‌تری را برای خود می‌گیرد. آزاندها که در رابطهٔ جنسی‌شان بسیار انعطاف‌پذیرند، هیچ مشکلی در جابه‌جایی از کارهای هم‌جنس‌گرایانه به فعالیت‌های ناهم‌جنس‌گرایانه ندارند. (نگاه کنید به مورِی و روسکو، 1998)[۸۲]

همچنین رجوع کنید به: پاک‌دامنی و خیانت جنسی
بسیاری از ادیان بزرگ دنیا به روابط جنسی خارج از ازدواج با ناخشنودی می‌نگرند.[۸۳] حکومت‌های غیرسکولار فراوانی، غالباً با اکثریت مسلمان[نیاز به نقل قول دارد] قرارهای مجرمانه‌ای برای آمیزش جنسی پیش از ازدواج در نظر گرفته‌اند. روابط جنسی میان فردی متأهل با کسی به جز همسرش تحت عنوان زنای محصنه شناخته می‌شود و عموماً از سوی ادیان بزرگ جهان ناپسند شمرده می‌شود (بعضی آن را گناه می‌دانند). زنای محصنه توسط بسیاری از سیستم‌های قضایی جرم و دلیلی برای طلاق به‌شمار می‌آید.
از سوی دیگر، ازدواج لازمه فرزنددار شدن نیست. «مرکز کلی آمار سلامت» در آمریکا گزارش کرده‌است که در سال ۱۹۹۲ ۳۰/۱ درصد از تولدها مربوط به زنان مجرد بوده‌است.[۸۴][۸۵] در سال ۲۰۰۶ این عدد به ۳۸٫۵ درصد افزایش یافته‌است.[۸۶] کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شدند، حرامزاده‌ها و ولدالزناها، نامشروع محسوب می‌شدند و گرفتار زیان‌های قانونی و ننگ اجتماعی می‌گردیدند. در سال‌های اخیر از اهمیت مشروعیت کاسته شده و پذیرش اجتماعی به خصوص در جوامع غربی افزایش یافته‌است.
بعضی از زوج‌های متأهل تصمیم می‌گیرند که فرزند نداشته باشند و در نتیجه بی فرزند می‌مانند. بعضی دیگر از فرزنددار شدن به خاطر ناباروری و سایر دلایلی که از لقاح یا حمل کودک جلوگیری می‌کند ناتوان هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها ازدواج فرزنددار شدن را به زنان تحمیل می‌کند. برای مثال در شمال غنا، بهای عروس در ازای الزام زن به بارداری است و زنانی که از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده می‌کنند با خطرات جدی و آزار جسمی و انتقام روبرو هستند.[۸۷]

مطالب مرتبط: تک همسری

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۸۸]
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج از نظر برخی مسیحیان امری پسندیده‌تر است، گرچه هیچ اجباری در این مورد نیست. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.[۸۹]

با صرف نطر از فرقه های معدود و نوپیدایی که همجسنگرایی را نیز نوعی از ازدواج می دانند، تنها شکل قابل پذیرش برای ازدواج به طور سنتی و معمول بین مسیحیان، ازدواج بین فقط یک زن و فقط یک مرد است و چندزنی یا چندشوهری ممنوع و حرام است[۹۰][۹۱][۹۲]. همچنین مسیحیت یکی از مهمترین عوامل جا افتادن تک همسری به عنوان گونۀ مورد پذیرش ازدواج در جوامع غربی بوده است[۹۳].

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است.[۹۴]
و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود.[۹۵]
عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند.

طبق قوانین اسلامی در صورت نبود موانع ازدواج و حرام نبودن ازدواج طرفین (مثلاً شوهر داشتن زن یا محرم بودن دو طرف) ازدواج با گفتن عبارت «زَوَجتُک» (خود را به زوجیت تو درآوردم) یا عبارتی دقیقاً به همین معنی از سوی زن و تأیید مرد با عبارتی نظیر «قَبلتُ» محقق می‌شود. برخی حضور دو شاهد و ولی زن (پدر و جد پدری) را هم لازم می‌دانند. در مورد کودکان نابالغ، دیوانگان، و اشخاص سفیه (کم‌خرد) نیز حق ازدواج با پدر و جد پدری، وصی آن‌ها یا حاکم شرع و برای بردگان و کنیزان با مالک آن‌هاست. همچنین طرفین می‌توانند به شخص دیگری، که لازم هم نیست نمایندهٔ دینی باشد، وکالت دهند تا آن‌ها را به عقد یکدیگر درآورد.[۹۶]چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است.

شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی (مثلاً چند ساعت یا چند روز) که توسط دو طرف معین شده انجام می‌شود.

ازدواج در اسلام بسیار پسندیده‌است. محمّد پیامبر اسلام گفته‌است: «إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی». یعنی هر گاه آدمی ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده‌است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند؛ و در جای دیگری گفته‌است: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی ازدواج سنت من است، هرکس از سنت من روی برگرداند، از من نیست.[۹۷]

در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند.
اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است.[۹۸] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۹۹] از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسماً آغاز می‌شود.[۱۰۰] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۰۱][۱۰۲]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۰۰][۱۰۲] در احکام بهائی داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان مجاز نیست.[۱۰۳][۱۰۴]

در چندین نمونه از فرهنگ‌ها، آیینِ ازدواج «موقت» و «مشروط» وجود دارد. «رسم حلقه» در میان مردم نژاد سلتی و «ازدواج‌های دارای مدت مشخص» در میان مسلمانان از نمونه‌های آن است. پیش از اسلام، در میان اعراب نوعی «ازدواج موقت» مرسوم بود که امروز آن را در ایران با عنوان «صیغه» (Nikah Mut’ah) و در عراق با عنوان «متعه» می‌شناسند. صیغه نوعی نکاح موقت، با مدت زمان مشخص و معین است[۱۰۵] مجادله‌های مسلمانان در رابطه با صیغه، موجب شده‌است تا این آیین عمدتاً به جوامع شیعه‌نشین محدود شود.

مذاهب، به‌طور معمول به ازدواج فامیلی، در هر نوع از آن، اجازه می‌دهند. روابط فامیلی ممکن است یا از نوع روابط خویشاوندی نسبی باشد که در آن افراد دارای پیوند زیستی (همخونی) با یکدیگر هستند، یا از نوع خویشاوندی سببی که به واسطه ازدواج‌ها شکل گرفته‌است، باشد. سیاست کاتولیک، ازدواج فامیلی را در ابتدا برای مدتی طولانی ممنوع کرده بود، ولی امروزه در نتیجه نیاز روز، به این نوع از ازدواج‌ها، مجوز داده‌است.[۱۰۶] در برخی از منابع ادعا شده‌است که این نوع از ازدواج، همواره مورد تأیید اسلام بوده‌است، در حالی که محدودیت‌های هندوها در مورد آن، به‌طور گسترده‌ای متفاوت تر است.[۱۰۷] اما بعضی از منابع دیگر مدعی کراهت چنین ازدواجهایی از نظر اسلام به دلیل مشکلات ژنتیکی و ضعیف شدن نسل، شده‌اند.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

در اکثر جوامع، مرگ یکی از زوج‌ها موجب پایان یافتن پیوند ازدواج می‌شود، و در جوامع تک‌همسری، این امکان برای شریک دیگر وجود دارد که مجدداً ازدواج کند. گاهی اوقات، ازدواج مجدد با گذشت دوره‌ای از سوگواری انجام می‌شود.

در بسیاری از جوامع نیز، طلاق راهی برای خاتمه دادن به پیوند ازدواج است. هم‌چنین در برخی جوامع ممکن است ازدواج ممنوع باشد، در این قبیل جوامع طبقه سیاسی حاکم اعلام می‌دارد که به هیچ عنوان کسی نباید ازدواج کند. در هر دو نوع جامعه، مردم دلواپس آزادیِ ازدواجِ مجدد یا ازدواج هستند. از سوی دیگر، بعد از طلاق ممکن است یکی از زوج‌ها مجبور شود نفقه بپردازد.

اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند، تنها طی دهه‌های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. در ایالات متحد آمریکا، نادرست نبودن عملِ طلاق، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال ۱۹۸۹ به رسمیت شناخت.[۱۱۲]

مهمترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. ازدواج به هر صورتی که باشد، قانونمند است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است؛ بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یک سری قوانین شکل گرفته‌است و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی است.[۱۱۳]

در ایران مقررات ازدواج عمدتاً بر اساس فقه امامیه تدوین شده و ازدواج به دو نحو دائم و موقت می‌تواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در مدت‌دار بودت ازدواج موقت که پس از پایان آن رابطهٔ زوجیت به انتها می‌رسد. همچنین در ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم طلاق وجود ندارد، زن حق نفقه ندارد و زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند، مهریه هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است ولی در ازدواج دائم عقد باطل نیست و می‌توان مهریه را بعداً توافق کرد یا درصورت عدم توافق مهرالمثل تعیین می‌شود.

مرکز تحقیقات و درسنامه‌های آموزش ازدواج در ایران ستاد ازدواج دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها می‌باشد که آدرس وبگاه این ستاد به شرح زیر می‌باشد:

ازدواج، نکاح یا پیوند زناشویی پیمانی است که به‌موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.
در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده‌است. ازدواج به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. به طور سنتی، ازدواج نقشی اساسی در حفظ اخلاق و تمدن دارد. [۱]

مردم‌شناسان برای این‌که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده‌شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده‌اند.[۲] اِدوارد وست‌مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می‌کند: ارتباط پردوام یا کم‌دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین‌اش را رد می‌کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این‌گونه تعریف می‌کند: «رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده‌است».[۴]

یادداشت‌ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچهٔ راهنمای انسان‌شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده‌است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به‌طوری‌که بچه‌های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن‌ها اجازه می‌داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [انسان‌شناس بریتانیایی] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».[۶]

دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال‌زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می‌داند و پیشنهاد می‌کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می‌شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «ازدواج رابطه‌ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می‌شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه‌ها قدغن نشده‌اند میسّر می‌کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده‌اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه».[۷] استدلال لیچ این است که هیچ‌کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ‌ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط‌شده با ازدواج را ارائه می‌کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه‌ای از سوی فرهنگ.[۸]

دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار می‌دهد و این‌گونه استدلال می‌کند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخه‌ای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار می‌دهد.[۲]چگونه ازدواج را بپذیریم

مقالهٔ اصلی: ازدواج در بوتهٔ نقد

بسیاری از مردم به دلایل گوناگون، استدلال‌هایی ضد ازدواج دارند. این استدلال‌ها شامل نقدهای سیاسی و مذهبی، اشاره به میزان طلاق، و نیز اهمیت تجرد بر پایهٔ آموزه‌های مذهبی و فلسفی می‌شود. بسیاری از مردم علت انزجار از ازدواج را مشکلات اقتصادی و بسیاری محدودیت‌های ناشی از آن می‌دانند و عده ای نیز مطابق احکام ادیان متبوع خود آن را خلاف اوامر الهی می‌دانند. فی المثل تجرد عیسی مسیح را سرمشق عمل قرار داده و آن را ناشی از امر الهی می‌دانند. لیکن عدهٔ بسیاری نیز ازدواج را محدودیت دانسته و آن را سالب آزادی‌های مطلوب خویش می‌دانند.

نتیجهٔ تحقیقات جدید نشان می‌دهد که از دههٔ هشتاد میلادی به‌بعد میل به تجرّد در افراد بیشتر شده ازدواج‌ها کمتر و بی‌دوام‌تر شده‌اند. همچنین نتیجهٔ تحقیقات ثابت می‌کنند که برخلاف باورهای قدیمی که اظهار می‌کردند افراد متأهل نسبت به مجردها از سلامت و حس خوشبختی بیشتری بهره‌مندند دیگر مطلقاً صحت ندارد و در مواردی حتی مجردها خوشبختی و سلامت بیشتری از متأهل‌ها دارند. از دلایل اظهار شده برای این مسئله می‌توان به آزادی بیشتر در افراد مجرد و همین‌طور فشار بالا بر روی متأهل‌ها اشاره کرد. به بیان دیگر زیست مشترک در دنیای مدرن دستخوش تغییرات جدی و گام به گام می‌شود و دیگر به‌سان قدیم نمی‌باشد. چکیدهٔ این تحقیقات ثابت کرد که در عصر جدید فردیت با زندگی مشترک در اصطکاک خواهد بود و چالش‌های جدیدی را به‌وجود خواهد آورد. عامل دیگری که برای توضیح علت سالم‌تر و خوشبختر بودن مجرّدها در برابر متأهلین اظهار شده این است که انسان در موقعیت‌های فردی دچار دغدغه‌های ذهنی کمتری است؛ ولی در زمان قرار گرفتن در یک جمع به‌خاطر افزایش کشمکش‌ها و محاسبات ذهنی برای تعدیل، رفتار آدمی در قبال طرف مقابل آشفتگی ذهنی افزایش می‌یابد.[۹] با این وجود بعضی دیگر از منابع هنوز بر این باورند که با تمام مشکلاتی که ازدواج در دنیای امروز دارد، باز به دلایلی مانند اثبات عشق به شریک عاطفی، اجتماعی بودن انسان، حمایت همسر و ایجاد انگیزه بیشتر برای زندگی ازدواج کردن نسبت به مجرد بودن بهتر است.[۱۰]

گوناگونی وسیعی در سطح فرهنگ‌ها، در رسومی که انتخاب همسر را کنترل می‌کنند وجود دارد. گوناگونی‌هایی در مورد سطحی که انتخاب همسر یک انتخاب شخصی توسط طرفین یا تصمیمی جمعی توسط خویشاوندهای دو طرف است و قوانینی که مشخص می‌کنند، کدام افراد انتخاب‌های معتبری محسوب می‌شوند وجود دارد.

در بسیاری از جوامع انتخاب همسر به افرادی مناسب از گروه‌های اجتماعی ویژه محدود می‌شود. در بعضی از جوامع رسم بر این است که همسر از درون گروه اجتماعی خود فرد انتخاب می‌شود – درون همسری (به انگلیسی: endogamy). این وضعیتی است که در بسیاری از جوامع که بر پایه صفوف و طبقات بنا شده‌اند صدق می‌کند؛ ولی در دیگر جوامع همسر باید از گروهی به جز گروه خود انتخاب گردد- برون همسری (به انگلیسی: exogamy). این وضعیت در مورد جوامع فراوانی که آیین توتمی دارند و جامعه به چند قبیله توتمی برون همسر تقسیم شده‌است صادق است، همانند بیشتر جوامع بومی استرالیایی. در جوامع دیگر از فرد انتظار می‌رود با عموزاده‌ها ازدواج کند. دختر باید با پسر خواهر پدرش ازدواج کند و پسر با دختر برادر مادرش-این عمدتاً حالت جوامعی است که رسم دارند شجره نامه را تنها از خط پدری یا مادری پیگیری کنند، مانند مردم آکان آفریقا. نوع دیگر انتخاب، ازدواج با برادر شوهر (به انگلیسی: levirate marriage) است که در آن بیوه باید با برادر شوهرش ازدواج کند، این شیوه عمدتاً در جوامعی که بر پایه گروه‌های قبیله‌ای درون همسر بنا شده‌اند یافت می‌شود.

در فرهنگ‌های دیگر بر گروه‌هایی که همسر می‌تواند از آن‌ها انتخاب شود سختگیری کمتری مشاهده می‌شود. انتخاب همسر می‌تواند طی یک فرایند انتخابی به شیوه معاشقه توسط زوج یا تنظیم ازدواج توسط والدین یا زوج یا فردی بیرونی، دلال ازدواج شود.

ازدواج‌های کاربردی (یا ازدواج مصلحتی) به مدد روال‌های رسمی خانواده یا سیاست‌های گروهی تسهیل می‌شوند. یک مرجع مسئول ازدواج را تنظیم یا افراد را به آن تشویق می‌کند؛ حتی ممکن است برای یافتن همسر مناسب برای فرد مجرد، یک دلال ازدواج به کار گرفته شود. مرجعیت ممکن است با والدین، خانواده، یک مقام مذهبی یا اجماع گروهی باشد. در بعضی موارد، مرجع مسئول ممکن است در انتخاب زوج انگیزه‌هایی به غیر از تفاهم داشته باشد.[۱۱]

در دهکده‌های روستایی هند، ازدواج کودکان نیز انجام می‌شود که والدین آن را در گاهی حتی قبل از تولد کودک تنظیم می‌کنند.[۱۲] این عمل به موجب «مصوبه ممنوعیت ازدواج کودک» در ۱۹۲۹ ممنوع گشت.

در بعضی جوامع از آسیای مرکزی، قفقاز تا آفریقا هنوز سنت عروس ربایی وجود دارد که در آن عروس توسط مرد و دوستانش اسیر می‌شود. گاهی اوقات این کار در حقیقت فرار با معشوق را پنهان می‌کند اما گاهی اوقات به سمت خشونت جنسی تمایل دارد. در زمان‌های گذشته ربایش زنان، مقیاسی بزرگتر از این بوده‌است که در آن گروه‌هایی از زنان توسط گروه‌هایی از مردان، گاهی اوقات در جنگ، اسیر می‌شدند. معروفترین مثال برای این مورد، تجاوز به زنان اهل سابین می‌باشد که موجب شد اولین شهروندان روم اولین همسرانشان را بدست آوردند.

سایر شرکای ازدواج کمابیش تحمیلی هستند. برای مثال ارثی که به زن بیوه می‌رسد مردی از برادران شوهر مرحومش برای او فراهم می‌کند.

همچنین بینید: هم‌زیستی

ازدواج نهادی است که زندگی افراد را به شیوه‌های گوناگون عاطفی و اقتصادی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های غربی، ازدواج معمولاً به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متأهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند و غالباً از بستر یکسانی استفاده می‌کنند، ولی در بعضی از فرهنگ‌های دیگر اینگونه نیست.[۱۳] در میان «میانگ کاباو» ها در غرب سوماترا، هم‌زیستی در منزل مادری (به انگلیسی: matrilocal)است و شوهر به خانهٔ مادر زن نقل مکان می‌کند.[۱۴] اقامت بعد از ازدواج می‌تواند در منزل پدری (به انگلیسی: patrilocal) یا منزل دایی شوهر (به انگلیسی: avunculocal) باشد. چنین ازدواج‌هایی در پکن امروزی به‌طور روزافزونی متداول است. «گو جیانمی»، مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه پکن به خبرنگار «نیوزدی» گفت: «ازدواج‌های پاره وقت (به انگلیسی: Walking marriage) نشان دهندهٔ تغییرات گسترده در جامعه چین است»[۱۵] تمهیدی مشابه در عربستان سعودی تحت عنوان «ازدواج مسیار» وجود دارد که در آن زن و شوهر جدا از هم زندگی می‌کنند و به‌طور مرتب با هم دیدار می‌کنند.[۱۶]

از سوی دیگر، ازدواج لازمهٔ همزیستی نیست. در بعضی موارد زوج‌هایی که با هم زندگی می‌کنند دوست ندارد متأهل شناخته شوند. مثلاً هنگامی که حق بازنشستگی یا نفقه به طرز منفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند یا به خاطر ملاحظات مالیاتی، مسائل مهاجرتی و دلایل فراوان دیگر. در جوامع امروزی غربی بعضی از زوج‌ها پیش از ازدواج با هم زندگی می‌کنند تا کارایی چنین تمهیدی را در طولانی مدت بیازمایند.
در بعضی از موارد هم زیستی ممکن است منجر به ازدواج عرفی شود و در بعضی از کشورها هم زیستی را به رسمیت ازدواج به جهت منافع مالیاتی و امنیت اجتماعی ترجیح می‌دهند. این در مورد استرالیا صدق می‌کند.[۱۷]

موضوع اصلی مقاله: قوانین و محدودیت‌های ازدواج

ازدواج نهادی است که به صورت تاریخی توسط جامعه به منظور حفظ منافع بچه‌ها، انتقال ژن‌های سالم، حفظ ارزش‌های فرهنگی، یا به خاطر تعصب و ترس با محدودیت همراه بوده‌است، از هر سن و نژاد تا هر وضعیت اجتماعی، هر نوع قرابت قوم و خویشی و هر جنسیتی. تقریباً همه فرهنگ‌هایی که ازدواج را به رسمیت می‌شناسند زنای با دیگری را تخطی از ضوابط ازدواج می‌دانند.[۱۸]

ایالات متحده تاریخچه‌ای از قوانین محدودیت در ازدواج دارد. ایالات زیادی به قوانینی که علیه ازدواج بین نژادی بود عمل می‌کردند که اولین بار در قرن ۱۷ (در مستعمره برده داری «ویرجینیا۱۶۹۱ و» مریلند «۱۶۹۲) مطرح شد و تا ۱۹۶۷ که توسط قانون شهروندی Loving v. Virginia واژگون شد ادامه داشت. بسیاری ازین ایالات چندین اقلیت را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند. مثلاً «آلاباما» «آرکانزاس» و «اوکلاهما» مشخصا سیاهان را منع کردند. ایلاتی مثل «می‌سی‌سی‌پی» و «میسوری» سیاهپوستان و آسیایی‌ها را ممنوع کردند. ایالاتی چون «کارولینای شمای و جنوبی» سیاهان و بومیان آمریکایی را و ایالاتی چون «جرجیا،» کارولینای جنوبی و ویرجینیا همه غیر سفیدپوستان را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند.

به رسمیت شناختن قانونی ازدواج زوج‌های هم جنس آن طور که برای زوج‌های غیر هم جنس فراهم است، عملی نسبتاً جدید است. در ایالات متحده، مصوبه حمایت از ازدواج 1996 (DOMA) به طرز واضحی ازدواج به جهت اهداف قوانین فدرال را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کند و اجازه می‌دهد ایالت‌ها ازدواج هم جنس‌ها در ایالات دیگر را نادیده بگیرند (گرچه استدلال می‌شود که ایالت‌ها می‌توانستند قبلاً هم اینکار را بکنند).[۱۹][۲۰] چهل و یک ایالت آمریکا ازدواج را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کنند. سه مورد از این ایالت‌ها زبان قانونی دارند که از تعریف این چنینی DOMA قدیمی تر هستند (پیش از ۱۹۹۶ تصویب شده‌اند). سی ایالت ازدواج را در قانون اساسی خود تعریف کرده‌اند. آریزونا تنها ایالتی است که تاکنون اصلاحیه قانون اساسی در مورد تعریف ازدواج تنها میان یک مرد و یک زن را رد کرده‌است (۲۰۰۶)، ولی بعداً این اصلاحیه در ۲۰۰۸ تصویب شد.[۲۱]

در جوامع اغلب محدودیت‌هایی برای ازدواج با فامیل وجود داشته‌است، گرچه شدت این محدودیت‌ها متفاوت بوده‌است. به جز چند مورد استثنایی، ازدواج میان والدین و فرزندان یا میان خواهر و برادر با والدین یکسان زنا محسوب شده و ممنوع بوده‌است. با این وجود، ازدواج میان فامیل‌های دورتر بسیار متعارف بوده‌است، و تخمینی در این باره حاکی از آن است که در ۸۰٪ ازدواج‌ها در طول تاریخ نسبت خانوادگی نوه عموی والدینی یا نزدیکتر بوده‌است.[۲۲] در دوران مدرن این نسبت کاهش شدیدی داشته‌است، اما هنوز تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰٪ ازدواج‌ها میان نوه عموهای والدینی یا عموزاده‌ها صورت می‌گیرد.[۲۳] در ایالات متحد، امروزه چنین ازدواج‌هایی نکوهیده‌است، و ممنوعیت ازدواج عموزاده‌ها در بیش از ۳۰ ایالت قانونی است. تنوع قابل ملاحظه‌است: در کرهٔ جنوبی، در گذشته ازدواج با فردی با نام خانوادگی یکسان غیرقانونی بوده‌است.[۲۴]
در جوامع زیادی ازدواج به طبقهٔ اجتماعی فرد محدود بوده‌است – پدیدهای که انسان‌شناسان درون‌همسری می‌نامند. یک نمونه از چنین محدودیت‌هایی شرط ازدواج با هم‌قبیله‌ای است.
محدودیت در برابر چندهمسری نیز متداول بوده‌است. مخالفت دولت فدرال آمریکا با به رسمیت شناختن دِسِرِت به عنوان یک ایالت بر پایهٔ مخالفت با ازدواج‌های چندهمسری‌ای بود که در گذشته در میان مورمونها رواج داشته‌است.

هم‌چنین نگاه کنید به: قوانین ضد- ازدواج میان‌نژادی، ازدواج میان‌نژادی، ازدواج فرا- ملی، ازدواج بین‌الادیانی، ازدواج مختلط (ابهام‌زدایی)، ازدواج با هم‌جنس، طلاق، چندهمسری، ازدواج کودکان، و ازدواج رسمی.

در رابطه با ازدواج، مباحثه‌های زیادی در کشورهای مختلف انجام شده‌است- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوج‌های دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابل‌قبول برای زنان، حقوق زوج‌ها (به‌ویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گسترده‌تر. به‌طور مثال، یکی از مجادله‌های دورهٔ معاصر (که علی‌الخصوص به‌طور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونی‌شدن روابط هم‌جنس‌گرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهره‌مندی از حقوق و تعهدات قانونی. در برخی از کشورها، محافظه‌کاران اجتماعی با ازدواج هم‌جنس‌گرایان مخالفند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهی‌شدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلی‌اش» خواهد شد.[۲۵] هم‌چنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظه‌کارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هم‌مذهب و هم‌نژاد، ممکن است به ترتیب، قانونی‌شدن ازدواج بین‌الادیانی[۲۵] و ازدواج میان‌نژادی[۲۶] را محکوم کنند.

ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریف‌اش از پدیدهٔ ازدواج شده‌است. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج هم‌جنس‌گرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «قانون دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالت‌ها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کرده‌است. این دعوی معتقد است که قانون دفاع از ازدواج حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.[۲۷]

برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی سندرم،[۲۸] نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که می‌گوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته می‌گردد.[۲۹] این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن می‌گوید.[۳۰] تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.[۳۱] این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متأهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو می‌کند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا «و محتملا» کمتر از هفت سال هم روی می‌دهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفته‌اند.[۳۲]

وسوسه و برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.[۳۳]

یکی از معیارهای مهمّ ازدواج، شناخت طرفین از یک‌دیگر است. افراد برای شناخت کامل یک‌دیگر به دست کم ۶ماه زمان و معاشرت نیاز دارند.[۳۴]

اطلاعات بیشتر:تعدد زوجین و چند همسری

گروه‌های مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیرمعمول شده‌است.[۳۵][۳۶]
در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بوده‌است، ولی اخیراً توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شده‌است.[۳۵]

ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا می‌کند؛ و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آن‌ها نیز می‌شود؛ و می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروه‌های گوناگون در هر جامعه به‌طور قابل ملاحظه‌ای متغیر است.[۳۷]

ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته می‌شود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تأسیس می‌کنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب می‌شود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده می‌گیرند.[۳۸] هیچ کشوری ازدواج‌های گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفته‌است.

جامعه‌شناسی خانواده به بررسی واقعیت‌های موجود در مفهوم «خانواده» و ریشه‌یابی دگرگونی‌های آن می‌پردازد. به‌طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.[۳۹]

موضوع مکان‌گزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است.

نظریه‌های اولیه‌ای که سعی در توضیحِ عوامل تعیین‌کنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشته‌اند – برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانسته‌اند (از جمله، نظریه‌های لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهش‌های میان‌فرهنگی که با استفاده از نمونه‌گیری‌های جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان داده‌است که، به‌طور کلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی هم‌چون «چند زنی» پنهان مانده‌است. به بیان دقیق‌تر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنیِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بینجامد. «چند زنیِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس می‌شود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیش‌بینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از این‌رو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همان‌طور که کوروتایو نشان داده‌است، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیده‌تر از آن است که امکان پیش‌بینی را بدهد.[۴۰][۴۱]

در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محل‌های جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.[۴۲]

در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۴۳] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۴۳] نوع دیگر خویدوده بود که ازدواج با خویشاوندان است.[۴۴]

گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر می‌رود بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌هایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام می‌شود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویژگی‌های آماری دوره در طول زمان تغییر کرده‌است[۴۵] فرهنگ‌های گوناگون تئوری‌های خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشته‌اند. برای مثال یکی می‌تواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تأمین کند[۴۶] حلال زادگی نتیجهٔ این معامله‌است تا انگیزه‌های آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متأهل بیشتر کار می‌کنند آزادی جنسی را ازدست می‌دهند و به نظر نمی‌رسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند[۴۷]چگونه ازدواج را بپذیریم

اما زن‌هایی که می‌شد آن‌ها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابراین معمولاً انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریباً در همه جوامع، دستیابی به زن‌ها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شده‌است تا بتوان شدت رقابت‌ها را کاهش داد.»[۴۸] انواعی از ازدواج‌های گروهی که در آن‌ها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشته‌اند. اگرچه که این گونه ازدواج‌ها به ندرت اتفاق می‌افتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسان‌شناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.[۴۹] انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایر فرهنگ‌ها به مرد اجازه می‌دهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده می‌شود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیت‌هایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آن‌ها یا عضویتشان در گروه‌های مذهبی یا سایر گروه‌های اجتماعی قرار می‌دهند.

نوشتار اصلی:ازدواج در چین

منشأ اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روش‌های مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد می‌شد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمی‌شد، خانواده‌ها گاهی ازدواج‌های درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علی‌رغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت می‌کردند، زن و شوهر به‌طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده می‌شدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی می‌کرد.

قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به‌طور اساسی سنت‌های ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواج‌های مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج‌ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.

در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود – تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را به عنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولاً وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی می‌رسیدند ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زن‌های آن‌ها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شده‌است که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولاً تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین می‌کرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار می‌رفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواج‌های یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی می‌آورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهم‌تر از احساسات بود: زنی که پدرش می‌مرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار می‌شد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند – حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.[۵۰]

در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده می‌شد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل می‌شد.[۵۱] در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست می‌داد و حقوق خانواده جدیدش را می‌گرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی می‌ماند، او تحت تبعیت پدرش می‌ماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ می‌کند و هیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمی‌کند.[۵۲] حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.[۵۳]

از اوایل دوره مسیحیت (سال‌های ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملاً خصوصی نگاه می‌شد[نیاز به ارجاع دارد]، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونه‌است که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل می‌گیرد، که ازدواج آن‌ها در محضر خداوند انجام می‌شود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.»[۵۴] / در قرن دوازدهم [کجا؟] زن‌ها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.[[۵۵]

به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواج‌های مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام می‌شد.[۵۶][۵۷]
زوج به‌طور شفاهی به هم پیمان می‌بستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.[۵۸] این پیمان به عنوان “verbum” شناخته می‌شد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا می‌شد (برای مثال «من با تو ازدواج می‌کنم») بدون تردید الزام‌آور بود.[۵۶] اگر به زمان آینده ادا می‌شد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی می‌شد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواج‌ها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل می‌شد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواج‌ها از قبل تعیین می‌شد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد؛ و این قرارهای ازدواج معمولاً برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانواده‌های مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیف‌ها بود. کلیسا در برابر این وصلت‌های تحمیلی مقاومت کرد و دلایل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۵] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.[۵۵]

متوسط سن ازدواج در اواخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بوده‌است.
نقش ازدواج‌های ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس می‌کرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت در امر ازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴–۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹–۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین می‌شد.[۶۰] این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود می‌آورد.[۶۰]

در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت می‌شناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دو شاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آن‌ها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان می‌کند.» صادر کرد.[۶۱]

در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون ” لزوم شکل‌گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود.
در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیرمعمولی) می‌شد.[۶۲] این نوع از ازدواج‌های مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام می‌شد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰٬۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.[۶۳] این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت می‌شد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیت‌های یهودی و کواکرها (Quakers) لازم‌الاجرا نبود. آن‌ها با آداب و رسوم خود ازدواج می‌کردند.

به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواج‌های مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و مؤثر تأیید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به‌طور خصوصی برگزار شود.

در قانون معاصر عوام در انگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آن‌ها می‌پذیرند زن و شوهر باشند.[۶۴] ادوارد وسترمارک اظهار کرده‌است که «نهاد ازدواج احتمالاً از یک عادت باستانی تکامل یافته‌است»[۶۵]

نظریهٔ فمینیستی، به ازدواج با جنس مخالف به عنوان یک نهاد سنتی که در پدرسالاری ریشه دارد برخورد می‌کند و ازدواج را نهادی می‌داند که منجر به ترویج برتری و قدرت مرد بر زن می‌شود. این روابط قدرت، مردان را به عنوان «روزی‌رسان که در حوزهٔ عمومی عمل می‌کنند» و زنان را به عنوان «تامین‌کنندهٔ خدمات پرستاری و مراقبت که در حوزهٔ خصوصی عمل می‌کنند» در نظر می‌گیرد.»[۶۶] این با مفهوم ازدواج مساوات‌خواهانه که در آن قدرت و کار بین دو جنسیت به‌طور برابر تقسیم می‌شود، و این تقسیم برمبنای نقش‌های جنسیتی صورت نمی‌گیرد در تضاد است.[۶۶]

در یک ازدواج، اختصاص دادنِ نقش‌های جنسیتی غالب به مردان و نقش‌های جنسیتی زیردستانه و سلطه‌پذیر به زنان، بر روابط قدرت درون رابطه اثر می‌گذارد.[۶۷] در برخی خانواده‌های آمریکایی، زنان نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای را درونی می‌کنند، و غالباً خود را با نقش «همسر»، «مادر»، و «پرستار» در هماهنگی با هنجارهای اجتماعی و شریک مذکرشان وفق می‌دهند. «بل هوک» می‌گوید: «در ساختار خانواده، افراد یادمی‌گیرند که ستم جنسیتی را به عنوان امری» طبیعی «بپذیرند و این در حکم اولین قدم برای حمایت از سایر اشکال ستم، نظیر سلطهٔ یک جنس بر دیگری است.»[۶۸]

در ایالات متحد، مطالعات نشان داده‌است که، علی‌رغم آرمان‌های مساوات‌خواهانه‌ای که ترویج می‌شوند، کمتر از نیمی از زنان به روابط‌شان با جنس مخالف از نظر قدرت به شکلی برابر می‌نگرند و روابط نابرابر که در آن مرد در سلطه قرار دارد بیشتر از همه به چشم می‌خورد.[۶۹] مطالعات همچنین نشان می‌دهند که زوج‌های ازدواج کرده، بیشترین میزان رضایت خود را در روابط مساوات‌خواهانه تجربه می‌کنند.[۷۰]

نوشتار اصلی:مباحثه‌های مذهبی پیرامون ازدواج هم‌جنس گرا

در اکثر موارد، سنت‌های مذهبی در جهان، ازدواج را مختص به پیوند بین دو جنس مخالف می‌دانند. با این حال استثناهایی از جمله در ادیان یکتاپرست، کلیسای انجمن متروپولیتن، کویکر، کلیسای متحده کانادا، کلیسای متحد مسیحی و یهودی، برخی از اسقف‌های کلیسای آنجلیکان، وجود دارند که، در حال حاضر، در آن‌ها این مدل، توسط حوزه‌های قضایی[۷۱] و فرقه‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده‌است[۷۲][۷۳][۷۴]

نوشتار اصلی:ازدواج همجنسگرایان

انواع مختلفی از ازدواج همجنسگرایانه وجود دارد،[۷۵] از شکل غیررسمی و روابط نامشروع unsanctioned)) تا پیوندهایی با تشریفات بالا گسترده شده‌است.[۷۶]
در حالی که ازدواج همجنسگرایانه(same-sex marriage) شکل نسبتاً جدیدی از رابطه‌است، با این حال قانون ازدواجِ زوج‌های همجنس همانند زوج‌های غیر هم جنس، به رسمیت شناخته می‌شود. تأثیر تبلیغات و بحث‌ها، در دهه اخیر، بر روی تصور مدنیِ ازدواج‌های همجنس گرایانه میان دو زن و دو مرد، بسیار نو و بی‌سابقه بوده‌است. برای پیوندهای همجنس ثبت شده، سابقهً طولانی درتمامی جهان وجود دارد.[۷۷] این اعتقاد وجود داشته‌است که پیوندهای همجنس در یونان باستان و رم،[۷۸] برخی از مناطق چین مانند فوجیان، و در برخی زمان‌ها در طول تاریخِ اروپای باستان، جشن گرفته می‌شده‌است.[۷۹] قانون با مشخصهًTheodosian (C.TH.9.7.3)منتشر شده در ۳۴۲ میلادی، مجازات شدید یا حتی مرگ را، بر افرادی که ازدواج همجنسگرایانه داشتند، تحمیل می‌کرد.[۸۰] اما مقصود دقیق این قانون و رابطه اش با عملکرد اجتماعیِ آن، نامعلوم بود. این‌ها تنها چند مثال از ازدواج همجنس گرایانه در فرهنگ آن زمان بود.[۸۱]

همچنان که پیش از این یادآور شدیم، زناشویی میان دو همجنس در موقعیت‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی رخ داده‌است. در برخی از فرهنگ‌های آفریقایی، از جمله در قبیلهٔ ایگبو نیجریه و لاودو آفریقای جنوبی، زن‌ها می‌توانند با زنان دیگر ازدواج کنند در موقعیت‌هایی مانند موقعیت زنان بازاری برجسته در آفریقای غربی، که زن‌ها می‌توانند دارایی چشم‌گیری به دست آورند، یک زن می‌تواند زن دیگری را به همسری برگزیند. یک چنین زناشویی، به آن زن برجسته اجازه می‌دهد که جایگاه اجتماعی و اهمیت اقتصادی‌اش را در خانواده، تقویت کنند (آمادیوم ۱۹۸۷)
.[۸۲]

یکی از مشهورترین نمونه‌های زناشویی دو همجنس، در میان قبیلهٔ آزاند سودان دیده شده‌است. جنگجویان این قبیله می‌توانند مردهای جوان‌تر را به عنوان عروس بگیرند و این عروس موظف است به یک جنگجو از جهت جنسی خدمت کند و وظایف خانه‌داری را برایش انجام دهد. این جنگجویان «شیربها» ی عروس مذکرشان را به خانواده‌اش می‌پردازند و با دودمان او رابطهٔ سببی برقرار می‌کنند. هرگاه یک جنگجو از کارافتاده شود و دیگر نتواند نقش خود را به عنوان جنگجو بازی کند، عروس مذکر خود را رها می‌کند و گهگاه با خواهر عروس مذکر پیشین‌اش ازدواج می‌کند. در این زمان عروس مذکر پیشین وارد ردهٔ جنگجویان می‌شود و عروس مذکر و جوان‌تری را برای خود می‌گیرد. آزاندها که در رابطهٔ جنسی‌شان بسیار انعطاف‌پذیرند، هیچ مشکلی در جابه‌جایی از کارهای هم‌جنس‌گرایانه به فعالیت‌های ناهم‌جنس‌گرایانه ندارند. (نگاه کنید به مورِی و روسکو، 1998)[۸۲]

همچنین رجوع کنید به: پاک‌دامنی و خیانت جنسی
بسیاری از ادیان بزرگ دنیا به روابط جنسی خارج از ازدواج با ناخشنودی می‌نگرند.[۸۳] حکومت‌های غیرسکولار فراوانی، غالباً با اکثریت مسلمان[نیاز به نقل قول دارد] قرارهای مجرمانه‌ای برای آمیزش جنسی پیش از ازدواج در نظر گرفته‌اند. روابط جنسی میان فردی متأهل با کسی به جز همسرش تحت عنوان زنای محصنه شناخته می‌شود و عموماً از سوی ادیان بزرگ جهان ناپسند شمرده می‌شود (بعضی آن را گناه می‌دانند). زنای محصنه توسط بسیاری از سیستم‌های قضایی جرم و دلیلی برای طلاق به‌شمار می‌آید.
از سوی دیگر، ازدواج لازمه فرزنددار شدن نیست. «مرکز کلی آمار سلامت» در آمریکا گزارش کرده‌است که در سال ۱۹۹۲ ۳۰/۱ درصد از تولدها مربوط به زنان مجرد بوده‌است.[۸۴][۸۵] در سال ۲۰۰۶ این عدد به ۳۸٫۵ درصد افزایش یافته‌است.[۸۶] کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شدند، حرامزاده‌ها و ولدالزناها، نامشروع محسوب می‌شدند و گرفتار زیان‌های قانونی و ننگ اجتماعی می‌گردیدند. در سال‌های اخیر از اهمیت مشروعیت کاسته شده و پذیرش اجتماعی به خصوص در جوامع غربی افزایش یافته‌است.
بعضی از زوج‌های متأهل تصمیم می‌گیرند که فرزند نداشته باشند و در نتیجه بی فرزند می‌مانند. بعضی دیگر از فرزنددار شدن به خاطر ناباروری و سایر دلایلی که از لقاح یا حمل کودک جلوگیری می‌کند ناتوان هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها ازدواج فرزنددار شدن را به زنان تحمیل می‌کند. برای مثال در شمال غنا، بهای عروس در ازای الزام زن به بارداری است و زنانی که از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده می‌کنند با خطرات جدی و آزار جسمی و انتقام روبرو هستند.[۸۷]

مطالب مرتبط: تک همسری

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۸۸]
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج از نظر برخی مسیحیان امری پسندیده‌تر است، گرچه هیچ اجباری در این مورد نیست. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.[۸۹]

با صرف نطر از فرقه های معدود و نوپیدایی که همجسنگرایی را نیز نوعی از ازدواج می دانند، تنها شکل قابل پذیرش برای ازدواج به طور سنتی و معمول بین مسیحیان، ازدواج بین فقط یک زن و فقط یک مرد است و چندزنی یا چندشوهری ممنوع و حرام است[۹۰][۹۱][۹۲]. همچنین مسیحیت یکی از مهمترین عوامل جا افتادن تک همسری به عنوان گونۀ مورد پذیرش ازدواج در جوامع غربی بوده است[۹۳].

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است.[۹۴]
و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود.[۹۵]
عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند.

طبق قوانین اسلامی در صورت نبود موانع ازدواج و حرام نبودن ازدواج طرفین (مثلاً شوهر داشتن زن یا محرم بودن دو طرف) ازدواج با گفتن عبارت «زَوَجتُک» (خود را به زوجیت تو درآوردم) یا عبارتی دقیقاً به همین معنی از سوی زن و تأیید مرد با عبارتی نظیر «قَبلتُ» محقق می‌شود. برخی حضور دو شاهد و ولی زن (پدر و جد پدری) را هم لازم می‌دانند. در مورد کودکان نابالغ، دیوانگان، و اشخاص سفیه (کم‌خرد) نیز حق ازدواج با پدر و جد پدری، وصی آن‌ها یا حاکم شرع و برای بردگان و کنیزان با مالک آن‌هاست. همچنین طرفین می‌توانند به شخص دیگری، که لازم هم نیست نمایندهٔ دینی باشد، وکالت دهند تا آن‌ها را به عقد یکدیگر درآورد.[۹۶]چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است.

شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی (مثلاً چند ساعت یا چند روز) که توسط دو طرف معین شده انجام می‌شود.

ازدواج در اسلام بسیار پسندیده‌است. محمّد پیامبر اسلام گفته‌است: «إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی». یعنی هر گاه آدمی ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده‌است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند؛ و در جای دیگری گفته‌است: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی ازدواج سنت من است، هرکس از سنت من روی برگرداند، از من نیست.[۹۷]

در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند.
اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است.[۹۸] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۹۹] از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسماً آغاز می‌شود.[۱۰۰] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۰۱][۱۰۲]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۰۰][۱۰۲] در احکام بهائی داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان مجاز نیست.[۱۰۳][۱۰۴]

در چندین نمونه از فرهنگ‌ها، آیینِ ازدواج «موقت» و «مشروط» وجود دارد. «رسم حلقه» در میان مردم نژاد سلتی و «ازدواج‌های دارای مدت مشخص» در میان مسلمانان از نمونه‌های آن است. پیش از اسلام، در میان اعراب نوعی «ازدواج موقت» مرسوم بود که امروز آن را در ایران با عنوان «صیغه» (Nikah Mut’ah) و در عراق با عنوان «متعه» می‌شناسند. صیغه نوعی نکاح موقت، با مدت زمان مشخص و معین است[۱۰۵] مجادله‌های مسلمانان در رابطه با صیغه، موجب شده‌است تا این آیین عمدتاً به جوامع شیعه‌نشین محدود شود.

مذاهب، به‌طور معمول به ازدواج فامیلی، در هر نوع از آن، اجازه می‌دهند. روابط فامیلی ممکن است یا از نوع روابط خویشاوندی نسبی باشد که در آن افراد دارای پیوند زیستی (همخونی) با یکدیگر هستند، یا از نوع خویشاوندی سببی که به واسطه ازدواج‌ها شکل گرفته‌است، باشد. سیاست کاتولیک، ازدواج فامیلی را در ابتدا برای مدتی طولانی ممنوع کرده بود، ولی امروزه در نتیجه نیاز روز، به این نوع از ازدواج‌ها، مجوز داده‌است.[۱۰۶] در برخی از منابع ادعا شده‌است که این نوع از ازدواج، همواره مورد تأیید اسلام بوده‌است، در حالی که محدودیت‌های هندوها در مورد آن، به‌طور گسترده‌ای متفاوت تر است.[۱۰۷] اما بعضی از منابع دیگر مدعی کراهت چنین ازدواجهایی از نظر اسلام به دلیل مشکلات ژنتیکی و ضعیف شدن نسل، شده‌اند.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

در اکثر جوامع، مرگ یکی از زوج‌ها موجب پایان یافتن پیوند ازدواج می‌شود، و در جوامع تک‌همسری، این امکان برای شریک دیگر وجود دارد که مجدداً ازدواج کند. گاهی اوقات، ازدواج مجدد با گذشت دوره‌ای از سوگواری انجام می‌شود.

در بسیاری از جوامع نیز، طلاق راهی برای خاتمه دادن به پیوند ازدواج است. هم‌چنین در برخی جوامع ممکن است ازدواج ممنوع باشد، در این قبیل جوامع طبقه سیاسی حاکم اعلام می‌دارد که به هیچ عنوان کسی نباید ازدواج کند. در هر دو نوع جامعه، مردم دلواپس آزادیِ ازدواجِ مجدد یا ازدواج هستند. از سوی دیگر، بعد از طلاق ممکن است یکی از زوج‌ها مجبور شود نفقه بپردازد.

اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند، تنها طی دهه‌های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. در ایالات متحد آمریکا، نادرست نبودن عملِ طلاق، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال ۱۹۸۹ به رسمیت شناخت.[۱۱۲]

مهمترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. ازدواج به هر صورتی که باشد، قانونمند است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است؛ بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یک سری قوانین شکل گرفته‌است و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی است.[۱۱۳]

در ایران مقررات ازدواج عمدتاً بر اساس فقه امامیه تدوین شده و ازدواج به دو نحو دائم و موقت می‌تواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در مدت‌دار بودت ازدواج موقت که پس از پایان آن رابطهٔ زوجیت به انتها می‌رسد. همچنین در ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم طلاق وجود ندارد، زن حق نفقه ندارد و زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند، مهریه هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است ولی در ازدواج دائم عقد باطل نیست و می‌توان مهریه را بعداً توافق کرد یا درصورت عدم توافق مهرالمثل تعیین می‌شود.

مرکز تحقیقات و درسنامه‌های آموزش ازدواج در ایران ستاد ازدواج دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها می‌باشد که آدرس وبگاه این ستاد به شرح زیر می‌باشد:

ازدواج، نکاح یا پیوند زناشویی پیمانی است که به‌موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.
در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده‌است. ازدواج به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. به طور سنتی، ازدواج نقشی اساسی در حفظ اخلاق و تمدن دارد. [۱]

مردم‌شناسان برای این‌که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده‌شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده‌اند.[۲] اِدوارد وست‌مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می‌کند: ارتباط پردوام یا کم‌دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین‌اش را رد می‌کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این‌گونه تعریف می‌کند: «رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده‌است».[۴]

یادداشت‌ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچهٔ راهنمای انسان‌شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده‌است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به‌طوری‌که بچه‌های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن‌ها اجازه می‌داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [انسان‌شناس بریتانیایی] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».[۶]

دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال‌زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می‌داند و پیشنهاد می‌کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می‌شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «ازدواج رابطه‌ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می‌شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه‌ها قدغن نشده‌اند میسّر می‌کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده‌اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه».[۷] استدلال لیچ این است که هیچ‌کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ‌ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط‌شده با ازدواج را ارائه می‌کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه‌ای از سوی فرهنگ.[۸]

دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار می‌دهد و این‌گونه استدلال می‌کند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخه‌ای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار می‌دهد.[۲]چگونه ازدواج را بپذیریم

مقالهٔ اصلی: ازدواج در بوتهٔ نقد

بسیاری از مردم به دلایل گوناگون، استدلال‌هایی ضد ازدواج دارند. این استدلال‌ها شامل نقدهای سیاسی و مذهبی، اشاره به میزان طلاق، و نیز اهمیت تجرد بر پایهٔ آموزه‌های مذهبی و فلسفی می‌شود. بسیاری از مردم علت انزجار از ازدواج را مشکلات اقتصادی و بسیاری محدودیت‌های ناشی از آن می‌دانند و عده ای نیز مطابق احکام ادیان متبوع خود آن را خلاف اوامر الهی می‌دانند. فی المثل تجرد عیسی مسیح را سرمشق عمل قرار داده و آن را ناشی از امر الهی می‌دانند. لیکن عدهٔ بسیاری نیز ازدواج را محدودیت دانسته و آن را سالب آزادی‌های مطلوب خویش می‌دانند.

نتیجهٔ تحقیقات جدید نشان می‌دهد که از دههٔ هشتاد میلادی به‌بعد میل به تجرّد در افراد بیشتر شده ازدواج‌ها کمتر و بی‌دوام‌تر شده‌اند. همچنین نتیجهٔ تحقیقات ثابت می‌کنند که برخلاف باورهای قدیمی که اظهار می‌کردند افراد متأهل نسبت به مجردها از سلامت و حس خوشبختی بیشتری بهره‌مندند دیگر مطلقاً صحت ندارد و در مواردی حتی مجردها خوشبختی و سلامت بیشتری از متأهل‌ها دارند. از دلایل اظهار شده برای این مسئله می‌توان به آزادی بیشتر در افراد مجرد و همین‌طور فشار بالا بر روی متأهل‌ها اشاره کرد. به بیان دیگر زیست مشترک در دنیای مدرن دستخوش تغییرات جدی و گام به گام می‌شود و دیگر به‌سان قدیم نمی‌باشد. چکیدهٔ این تحقیقات ثابت کرد که در عصر جدید فردیت با زندگی مشترک در اصطکاک خواهد بود و چالش‌های جدیدی را به‌وجود خواهد آورد. عامل دیگری که برای توضیح علت سالم‌تر و خوشبختر بودن مجرّدها در برابر متأهلین اظهار شده این است که انسان در موقعیت‌های فردی دچار دغدغه‌های ذهنی کمتری است؛ ولی در زمان قرار گرفتن در یک جمع به‌خاطر افزایش کشمکش‌ها و محاسبات ذهنی برای تعدیل، رفتار آدمی در قبال طرف مقابل آشفتگی ذهنی افزایش می‌یابد.[۹] با این وجود بعضی دیگر از منابع هنوز بر این باورند که با تمام مشکلاتی که ازدواج در دنیای امروز دارد، باز به دلایلی مانند اثبات عشق به شریک عاطفی، اجتماعی بودن انسان، حمایت همسر و ایجاد انگیزه بیشتر برای زندگی ازدواج کردن نسبت به مجرد بودن بهتر است.[۱۰]

گوناگونی وسیعی در سطح فرهنگ‌ها، در رسومی که انتخاب همسر را کنترل می‌کنند وجود دارد. گوناگونی‌هایی در مورد سطحی که انتخاب همسر یک انتخاب شخصی توسط طرفین یا تصمیمی جمعی توسط خویشاوندهای دو طرف است و قوانینی که مشخص می‌کنند، کدام افراد انتخاب‌های معتبری محسوب می‌شوند وجود دارد.

در بسیاری از جوامع انتخاب همسر به افرادی مناسب از گروه‌های اجتماعی ویژه محدود می‌شود. در بعضی از جوامع رسم بر این است که همسر از درون گروه اجتماعی خود فرد انتخاب می‌شود – درون همسری (به انگلیسی: endogamy). این وضعیتی است که در بسیاری از جوامع که بر پایه صفوف و طبقات بنا شده‌اند صدق می‌کند؛ ولی در دیگر جوامع همسر باید از گروهی به جز گروه خود انتخاب گردد- برون همسری (به انگلیسی: exogamy). این وضعیت در مورد جوامع فراوانی که آیین توتمی دارند و جامعه به چند قبیله توتمی برون همسر تقسیم شده‌است صادق است، همانند بیشتر جوامع بومی استرالیایی. در جوامع دیگر از فرد انتظار می‌رود با عموزاده‌ها ازدواج کند. دختر باید با پسر خواهر پدرش ازدواج کند و پسر با دختر برادر مادرش-این عمدتاً حالت جوامعی است که رسم دارند شجره نامه را تنها از خط پدری یا مادری پیگیری کنند، مانند مردم آکان آفریقا. نوع دیگر انتخاب، ازدواج با برادر شوهر (به انگلیسی: levirate marriage) است که در آن بیوه باید با برادر شوهرش ازدواج کند، این شیوه عمدتاً در جوامعی که بر پایه گروه‌های قبیله‌ای درون همسر بنا شده‌اند یافت می‌شود.

در فرهنگ‌های دیگر بر گروه‌هایی که همسر می‌تواند از آن‌ها انتخاب شود سختگیری کمتری مشاهده می‌شود. انتخاب همسر می‌تواند طی یک فرایند انتخابی به شیوه معاشقه توسط زوج یا تنظیم ازدواج توسط والدین یا زوج یا فردی بیرونی، دلال ازدواج شود.

ازدواج‌های کاربردی (یا ازدواج مصلحتی) به مدد روال‌های رسمی خانواده یا سیاست‌های گروهی تسهیل می‌شوند. یک مرجع مسئول ازدواج را تنظیم یا افراد را به آن تشویق می‌کند؛ حتی ممکن است برای یافتن همسر مناسب برای فرد مجرد، یک دلال ازدواج به کار گرفته شود. مرجعیت ممکن است با والدین، خانواده، یک مقام مذهبی یا اجماع گروهی باشد. در بعضی موارد، مرجع مسئول ممکن است در انتخاب زوج انگیزه‌هایی به غیر از تفاهم داشته باشد.[۱۱]

در دهکده‌های روستایی هند، ازدواج کودکان نیز انجام می‌شود که والدین آن را در گاهی حتی قبل از تولد کودک تنظیم می‌کنند.[۱۲] این عمل به موجب «مصوبه ممنوعیت ازدواج کودک» در ۱۹۲۹ ممنوع گشت.

در بعضی جوامع از آسیای مرکزی، قفقاز تا آفریقا هنوز سنت عروس ربایی وجود دارد که در آن عروس توسط مرد و دوستانش اسیر می‌شود. گاهی اوقات این کار در حقیقت فرار با معشوق را پنهان می‌کند اما گاهی اوقات به سمت خشونت جنسی تمایل دارد. در زمان‌های گذشته ربایش زنان، مقیاسی بزرگتر از این بوده‌است که در آن گروه‌هایی از زنان توسط گروه‌هایی از مردان، گاهی اوقات در جنگ، اسیر می‌شدند. معروفترین مثال برای این مورد، تجاوز به زنان اهل سابین می‌باشد که موجب شد اولین شهروندان روم اولین همسرانشان را بدست آوردند.

سایر شرکای ازدواج کمابیش تحمیلی هستند. برای مثال ارثی که به زن بیوه می‌رسد مردی از برادران شوهر مرحومش برای او فراهم می‌کند.

همچنین بینید: هم‌زیستی

ازدواج نهادی است که زندگی افراد را به شیوه‌های گوناگون عاطفی و اقتصادی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های غربی، ازدواج معمولاً به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متأهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند و غالباً از بستر یکسانی استفاده می‌کنند، ولی در بعضی از فرهنگ‌های دیگر اینگونه نیست.[۱۳] در میان «میانگ کاباو» ها در غرب سوماترا، هم‌زیستی در منزل مادری (به انگلیسی: matrilocal)است و شوهر به خانهٔ مادر زن نقل مکان می‌کند.[۱۴] اقامت بعد از ازدواج می‌تواند در منزل پدری (به انگلیسی: patrilocal) یا منزل دایی شوهر (به انگلیسی: avunculocal) باشد. چنین ازدواج‌هایی در پکن امروزی به‌طور روزافزونی متداول است. «گو جیانمی»، مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه پکن به خبرنگار «نیوزدی» گفت: «ازدواج‌های پاره وقت (به انگلیسی: Walking marriage) نشان دهندهٔ تغییرات گسترده در جامعه چین است»[۱۵] تمهیدی مشابه در عربستان سعودی تحت عنوان «ازدواج مسیار» وجود دارد که در آن زن و شوهر جدا از هم زندگی می‌کنند و به‌طور مرتب با هم دیدار می‌کنند.[۱۶]

از سوی دیگر، ازدواج لازمهٔ همزیستی نیست. در بعضی موارد زوج‌هایی که با هم زندگی می‌کنند دوست ندارد متأهل شناخته شوند. مثلاً هنگامی که حق بازنشستگی یا نفقه به طرز منفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند یا به خاطر ملاحظات مالیاتی، مسائل مهاجرتی و دلایل فراوان دیگر. در جوامع امروزی غربی بعضی از زوج‌ها پیش از ازدواج با هم زندگی می‌کنند تا کارایی چنین تمهیدی را در طولانی مدت بیازمایند.
در بعضی از موارد هم زیستی ممکن است منجر به ازدواج عرفی شود و در بعضی از کشورها هم زیستی را به رسمیت ازدواج به جهت منافع مالیاتی و امنیت اجتماعی ترجیح می‌دهند. این در مورد استرالیا صدق می‌کند.[۱۷]

موضوع اصلی مقاله: قوانین و محدودیت‌های ازدواج

ازدواج نهادی است که به صورت تاریخی توسط جامعه به منظور حفظ منافع بچه‌ها، انتقال ژن‌های سالم، حفظ ارزش‌های فرهنگی، یا به خاطر تعصب و ترس با محدودیت همراه بوده‌است، از هر سن و نژاد تا هر وضعیت اجتماعی، هر نوع قرابت قوم و خویشی و هر جنسیتی. تقریباً همه فرهنگ‌هایی که ازدواج را به رسمیت می‌شناسند زنای با دیگری را تخطی از ضوابط ازدواج می‌دانند.[۱۸]

ایالات متحده تاریخچه‌ای از قوانین محدودیت در ازدواج دارد. ایالات زیادی به قوانینی که علیه ازدواج بین نژادی بود عمل می‌کردند که اولین بار در قرن ۱۷ (در مستعمره برده داری «ویرجینیا۱۶۹۱ و» مریلند «۱۶۹۲) مطرح شد و تا ۱۹۶۷ که توسط قانون شهروندی Loving v. Virginia واژگون شد ادامه داشت. بسیاری ازین ایالات چندین اقلیت را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند. مثلاً «آلاباما» «آرکانزاس» و «اوکلاهما» مشخصا سیاهان را منع کردند. ایلاتی مثل «می‌سی‌سی‌پی» و «میسوری» سیاهپوستان و آسیایی‌ها را ممنوع کردند. ایالاتی چون «کارولینای شمای و جنوبی» سیاهان و بومیان آمریکایی را و ایالاتی چون «جرجیا،» کارولینای جنوبی و ویرجینیا همه غیر سفیدپوستان را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند.

به رسمیت شناختن قانونی ازدواج زوج‌های هم جنس آن طور که برای زوج‌های غیر هم جنس فراهم است، عملی نسبتاً جدید است. در ایالات متحده، مصوبه حمایت از ازدواج 1996 (DOMA) به طرز واضحی ازدواج به جهت اهداف قوانین فدرال را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کند و اجازه می‌دهد ایالت‌ها ازدواج هم جنس‌ها در ایالات دیگر را نادیده بگیرند (گرچه استدلال می‌شود که ایالت‌ها می‌توانستند قبلاً هم اینکار را بکنند).[۱۹][۲۰] چهل و یک ایالت آمریکا ازدواج را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کنند. سه مورد از این ایالت‌ها زبان قانونی دارند که از تعریف این چنینی DOMA قدیمی تر هستند (پیش از ۱۹۹۶ تصویب شده‌اند). سی ایالت ازدواج را در قانون اساسی خود تعریف کرده‌اند. آریزونا تنها ایالتی است که تاکنون اصلاحیه قانون اساسی در مورد تعریف ازدواج تنها میان یک مرد و یک زن را رد کرده‌است (۲۰۰۶)، ولی بعداً این اصلاحیه در ۲۰۰۸ تصویب شد.[۲۱]

در جوامع اغلب محدودیت‌هایی برای ازدواج با فامیل وجود داشته‌است، گرچه شدت این محدودیت‌ها متفاوت بوده‌است. به جز چند مورد استثنایی، ازدواج میان والدین و فرزندان یا میان خواهر و برادر با والدین یکسان زنا محسوب شده و ممنوع بوده‌است. با این وجود، ازدواج میان فامیل‌های دورتر بسیار متعارف بوده‌است، و تخمینی در این باره حاکی از آن است که در ۸۰٪ ازدواج‌ها در طول تاریخ نسبت خانوادگی نوه عموی والدینی یا نزدیکتر بوده‌است.[۲۲] در دوران مدرن این نسبت کاهش شدیدی داشته‌است، اما هنوز تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰٪ ازدواج‌ها میان نوه عموهای والدینی یا عموزاده‌ها صورت می‌گیرد.[۲۳] در ایالات متحد، امروزه چنین ازدواج‌هایی نکوهیده‌است، و ممنوعیت ازدواج عموزاده‌ها در بیش از ۳۰ ایالت قانونی است. تنوع قابل ملاحظه‌است: در کرهٔ جنوبی، در گذشته ازدواج با فردی با نام خانوادگی یکسان غیرقانونی بوده‌است.[۲۴]
در جوامع زیادی ازدواج به طبقهٔ اجتماعی فرد محدود بوده‌است – پدیدهای که انسان‌شناسان درون‌همسری می‌نامند. یک نمونه از چنین محدودیت‌هایی شرط ازدواج با هم‌قبیله‌ای است.
محدودیت در برابر چندهمسری نیز متداول بوده‌است. مخالفت دولت فدرال آمریکا با به رسمیت شناختن دِسِرِت به عنوان یک ایالت بر پایهٔ مخالفت با ازدواج‌های چندهمسری‌ای بود که در گذشته در میان مورمونها رواج داشته‌است.

هم‌چنین نگاه کنید به: قوانین ضد- ازدواج میان‌نژادی، ازدواج میان‌نژادی، ازدواج فرا- ملی، ازدواج بین‌الادیانی، ازدواج مختلط (ابهام‌زدایی)، ازدواج با هم‌جنس، طلاق، چندهمسری، ازدواج کودکان، و ازدواج رسمی.

در رابطه با ازدواج، مباحثه‌های زیادی در کشورهای مختلف انجام شده‌است- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوج‌های دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابل‌قبول برای زنان، حقوق زوج‌ها (به‌ویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گسترده‌تر. به‌طور مثال، یکی از مجادله‌های دورهٔ معاصر (که علی‌الخصوص به‌طور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونی‌شدن روابط هم‌جنس‌گرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهره‌مندی از حقوق و تعهدات قانونی. در برخی از کشورها، محافظه‌کاران اجتماعی با ازدواج هم‌جنس‌گرایان مخالفند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهی‌شدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلی‌اش» خواهد شد.[۲۵] هم‌چنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظه‌کارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هم‌مذهب و هم‌نژاد، ممکن است به ترتیب، قانونی‌شدن ازدواج بین‌الادیانی[۲۵] و ازدواج میان‌نژادی[۲۶] را محکوم کنند.

ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریف‌اش از پدیدهٔ ازدواج شده‌است. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج هم‌جنس‌گرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «قانون دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالت‌ها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کرده‌است. این دعوی معتقد است که قانون دفاع از ازدواج حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.[۲۷]

برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی سندرم،[۲۸] نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که می‌گوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته می‌گردد.[۲۹] این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن می‌گوید.[۳۰] تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.[۳۱] این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متأهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو می‌کند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا «و محتملا» کمتر از هفت سال هم روی می‌دهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفته‌اند.[۳۲]

وسوسه و برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.[۳۳]

یکی از معیارهای مهمّ ازدواج، شناخت طرفین از یک‌دیگر است. افراد برای شناخت کامل یک‌دیگر به دست کم ۶ماه زمان و معاشرت نیاز دارند.[۳۴]

اطلاعات بیشتر:تعدد زوجین و چند همسری

گروه‌های مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیرمعمول شده‌است.[۳۵][۳۶]
در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بوده‌است، ولی اخیراً توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شده‌است.[۳۵]

ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا می‌کند؛ و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آن‌ها نیز می‌شود؛ و می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروه‌های گوناگون در هر جامعه به‌طور قابل ملاحظه‌ای متغیر است.[۳۷]

ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته می‌شود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تأسیس می‌کنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب می‌شود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده می‌گیرند.[۳۸] هیچ کشوری ازدواج‌های گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفته‌است.

جامعه‌شناسی خانواده به بررسی واقعیت‌های موجود در مفهوم «خانواده» و ریشه‌یابی دگرگونی‌های آن می‌پردازد. به‌طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.[۳۹]

موضوع مکان‌گزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است.

نظریه‌های اولیه‌ای که سعی در توضیحِ عوامل تعیین‌کنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشته‌اند – برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانسته‌اند (از جمله، نظریه‌های لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهش‌های میان‌فرهنگی که با استفاده از نمونه‌گیری‌های جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان داده‌است که، به‌طور کلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی هم‌چون «چند زنی» پنهان مانده‌است. به بیان دقیق‌تر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنیِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بینجامد. «چند زنیِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس می‌شود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیش‌بینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از این‌رو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همان‌طور که کوروتایو نشان داده‌است، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیده‌تر از آن است که امکان پیش‌بینی را بدهد.[۴۰][۴۱]

در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محل‌های جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.[۴۲]

در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۴۳] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۴۳] نوع دیگر خویدوده بود که ازدواج با خویشاوندان است.[۴۴]

گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر می‌رود بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌هایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام می‌شود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویژگی‌های آماری دوره در طول زمان تغییر کرده‌است[۴۵] فرهنگ‌های گوناگون تئوری‌های خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشته‌اند. برای مثال یکی می‌تواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تأمین کند[۴۶] حلال زادگی نتیجهٔ این معامله‌است تا انگیزه‌های آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متأهل بیشتر کار می‌کنند آزادی جنسی را ازدست می‌دهند و به نظر نمی‌رسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند[۴۷]چگونه ازدواج را بپذیریم

اما زن‌هایی که می‌شد آن‌ها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابراین معمولاً انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریباً در همه جوامع، دستیابی به زن‌ها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شده‌است تا بتوان شدت رقابت‌ها را کاهش داد.»[۴۸] انواعی از ازدواج‌های گروهی که در آن‌ها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشته‌اند. اگرچه که این گونه ازدواج‌ها به ندرت اتفاق می‌افتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسان‌شناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.[۴۹] انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایر فرهنگ‌ها به مرد اجازه می‌دهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده می‌شود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیت‌هایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آن‌ها یا عضویتشان در گروه‌های مذهبی یا سایر گروه‌های اجتماعی قرار می‌دهند.

نوشتار اصلی:ازدواج در چین

منشأ اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روش‌های مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد می‌شد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمی‌شد، خانواده‌ها گاهی ازدواج‌های درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علی‌رغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت می‌کردند، زن و شوهر به‌طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده می‌شدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی می‌کرد.

قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به‌طور اساسی سنت‌های ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواج‌های مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج‌ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.

در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود – تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را به عنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولاً وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی می‌رسیدند ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زن‌های آن‌ها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شده‌است که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولاً تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین می‌کرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار می‌رفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواج‌های یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی می‌آورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهم‌تر از احساسات بود: زنی که پدرش می‌مرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار می‌شد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند – حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.[۵۰]

در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده می‌شد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل می‌شد.[۵۱] در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست می‌داد و حقوق خانواده جدیدش را می‌گرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی می‌ماند، او تحت تبعیت پدرش می‌ماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ می‌کند و هیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمی‌کند.[۵۲] حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.[۵۳]

از اوایل دوره مسیحیت (سال‌های ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملاً خصوصی نگاه می‌شد[نیاز به ارجاع دارد]، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونه‌است که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل می‌گیرد، که ازدواج آن‌ها در محضر خداوند انجام می‌شود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.»[۵۴] / در قرن دوازدهم [کجا؟] زن‌ها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.[[۵۵]

به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواج‌های مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام می‌شد.[۵۶][۵۷]
زوج به‌طور شفاهی به هم پیمان می‌بستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.[۵۸] این پیمان به عنوان “verbum” شناخته می‌شد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا می‌شد (برای مثال «من با تو ازدواج می‌کنم») بدون تردید الزام‌آور بود.[۵۶] اگر به زمان آینده ادا می‌شد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی می‌شد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواج‌ها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل می‌شد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواج‌ها از قبل تعیین می‌شد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد؛ و این قرارهای ازدواج معمولاً برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانواده‌های مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیف‌ها بود. کلیسا در برابر این وصلت‌های تحمیلی مقاومت کرد و دلایل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۵] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.[۵۵]

متوسط سن ازدواج در اواخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بوده‌است.
نقش ازدواج‌های ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس می‌کرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت در امر ازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴–۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹–۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین می‌شد.[۶۰] این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود می‌آورد.[۶۰]

در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت می‌شناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دو شاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آن‌ها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان می‌کند.» صادر کرد.[۶۱]

در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون ” لزوم شکل‌گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود.
در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیرمعمولی) می‌شد.[۶۲] این نوع از ازدواج‌های مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام می‌شد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰٬۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.[۶۳] این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت می‌شد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیت‌های یهودی و کواکرها (Quakers) لازم‌الاجرا نبود. آن‌ها با آداب و رسوم خود ازدواج می‌کردند.

به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواج‌های مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و مؤثر تأیید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به‌طور خصوصی برگزار شود.

در قانون معاصر عوام در انگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آن‌ها می‌پذیرند زن و شوهر باشند.[۶۴] ادوارد وسترمارک اظهار کرده‌است که «نهاد ازدواج احتمالاً از یک عادت باستانی تکامل یافته‌است»[۶۵]

نظریهٔ فمینیستی، به ازدواج با جنس مخالف به عنوان یک نهاد سنتی که در پدرسالاری ریشه دارد برخورد می‌کند و ازدواج را نهادی می‌داند که منجر به ترویج برتری و قدرت مرد بر زن می‌شود. این روابط قدرت، مردان را به عنوان «روزی‌رسان که در حوزهٔ عمومی عمل می‌کنند» و زنان را به عنوان «تامین‌کنندهٔ خدمات پرستاری و مراقبت که در حوزهٔ خصوصی عمل می‌کنند» در نظر می‌گیرد.»[۶۶] این با مفهوم ازدواج مساوات‌خواهانه که در آن قدرت و کار بین دو جنسیت به‌طور برابر تقسیم می‌شود، و این تقسیم برمبنای نقش‌های جنسیتی صورت نمی‌گیرد در تضاد است.[۶۶]

در یک ازدواج، اختصاص دادنِ نقش‌های جنسیتی غالب به مردان و نقش‌های جنسیتی زیردستانه و سلطه‌پذیر به زنان، بر روابط قدرت درون رابطه اثر می‌گذارد.[۶۷] در برخی خانواده‌های آمریکایی، زنان نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای را درونی می‌کنند، و غالباً خود را با نقش «همسر»، «مادر»، و «پرستار» در هماهنگی با هنجارهای اجتماعی و شریک مذکرشان وفق می‌دهند. «بل هوک» می‌گوید: «در ساختار خانواده، افراد یادمی‌گیرند که ستم جنسیتی را به عنوان امری» طبیعی «بپذیرند و این در حکم اولین قدم برای حمایت از سایر اشکال ستم، نظیر سلطهٔ یک جنس بر دیگری است.»[۶۸]

در ایالات متحد، مطالعات نشان داده‌است که، علی‌رغم آرمان‌های مساوات‌خواهانه‌ای که ترویج می‌شوند، کمتر از نیمی از زنان به روابط‌شان با جنس مخالف از نظر قدرت به شکلی برابر می‌نگرند و روابط نابرابر که در آن مرد در سلطه قرار دارد بیشتر از همه به چشم می‌خورد.[۶۹] مطالعات همچنین نشان می‌دهند که زوج‌های ازدواج کرده، بیشترین میزان رضایت خود را در روابط مساوات‌خواهانه تجربه می‌کنند.[۷۰]

نوشتار اصلی:مباحثه‌های مذهبی پیرامون ازدواج هم‌جنس گرا

در اکثر موارد، سنت‌های مذهبی در جهان، ازدواج را مختص به پیوند بین دو جنس مخالف می‌دانند. با این حال استثناهایی از جمله در ادیان یکتاپرست، کلیسای انجمن متروپولیتن، کویکر، کلیسای متحده کانادا، کلیسای متحد مسیحی و یهودی، برخی از اسقف‌های کلیسای آنجلیکان، وجود دارند که، در حال حاضر، در آن‌ها این مدل، توسط حوزه‌های قضایی[۷۱] و فرقه‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده‌است[۷۲][۷۳][۷۴]

نوشتار اصلی:ازدواج همجنسگرایان

انواع مختلفی از ازدواج همجنسگرایانه وجود دارد،[۷۵] از شکل غیررسمی و روابط نامشروع unsanctioned)) تا پیوندهایی با تشریفات بالا گسترده شده‌است.[۷۶]
در حالی که ازدواج همجنسگرایانه(same-sex marriage) شکل نسبتاً جدیدی از رابطه‌است، با این حال قانون ازدواجِ زوج‌های همجنس همانند زوج‌های غیر هم جنس، به رسمیت شناخته می‌شود. تأثیر تبلیغات و بحث‌ها، در دهه اخیر، بر روی تصور مدنیِ ازدواج‌های همجنس گرایانه میان دو زن و دو مرد، بسیار نو و بی‌سابقه بوده‌است. برای پیوندهای همجنس ثبت شده، سابقهً طولانی درتمامی جهان وجود دارد.[۷۷] این اعتقاد وجود داشته‌است که پیوندهای همجنس در یونان باستان و رم،[۷۸] برخی از مناطق چین مانند فوجیان، و در برخی زمان‌ها در طول تاریخِ اروپای باستان، جشن گرفته می‌شده‌است.[۷۹] قانون با مشخصهًTheodosian (C.TH.9.7.3)منتشر شده در ۳۴۲ میلادی، مجازات شدید یا حتی مرگ را، بر افرادی که ازدواج همجنسگرایانه داشتند، تحمیل می‌کرد.[۸۰] اما مقصود دقیق این قانون و رابطه اش با عملکرد اجتماعیِ آن، نامعلوم بود. این‌ها تنها چند مثال از ازدواج همجنس گرایانه در فرهنگ آن زمان بود.[۸۱]

همچنان که پیش از این یادآور شدیم، زناشویی میان دو همجنس در موقعیت‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی رخ داده‌است. در برخی از فرهنگ‌های آفریقایی، از جمله در قبیلهٔ ایگبو نیجریه و لاودو آفریقای جنوبی، زن‌ها می‌توانند با زنان دیگر ازدواج کنند در موقعیت‌هایی مانند موقعیت زنان بازاری برجسته در آفریقای غربی، که زن‌ها می‌توانند دارایی چشم‌گیری به دست آورند، یک زن می‌تواند زن دیگری را به همسری برگزیند. یک چنین زناشویی، به آن زن برجسته اجازه می‌دهد که جایگاه اجتماعی و اهمیت اقتصادی‌اش را در خانواده، تقویت کنند (آمادیوم ۱۹۸۷)
.[۸۲]

یکی از مشهورترین نمونه‌های زناشویی دو همجنس، در میان قبیلهٔ آزاند سودان دیده شده‌است. جنگجویان این قبیله می‌توانند مردهای جوان‌تر را به عنوان عروس بگیرند و این عروس موظف است به یک جنگجو از جهت جنسی خدمت کند و وظایف خانه‌داری را برایش انجام دهد. این جنگجویان «شیربها» ی عروس مذکرشان را به خانواده‌اش می‌پردازند و با دودمان او رابطهٔ سببی برقرار می‌کنند. هرگاه یک جنگجو از کارافتاده شود و دیگر نتواند نقش خود را به عنوان جنگجو بازی کند، عروس مذکر خود را رها می‌کند و گهگاه با خواهر عروس مذکر پیشین‌اش ازدواج می‌کند. در این زمان عروس مذکر پیشین وارد ردهٔ جنگجویان می‌شود و عروس مذکر و جوان‌تری را برای خود می‌گیرد. آزاندها که در رابطهٔ جنسی‌شان بسیار انعطاف‌پذیرند، هیچ مشکلی در جابه‌جایی از کارهای هم‌جنس‌گرایانه به فعالیت‌های ناهم‌جنس‌گرایانه ندارند. (نگاه کنید به مورِی و روسکو، 1998)[۸۲]

همچنین رجوع کنید به: پاک‌دامنی و خیانت جنسی
بسیاری از ادیان بزرگ دنیا به روابط جنسی خارج از ازدواج با ناخشنودی می‌نگرند.[۸۳] حکومت‌های غیرسکولار فراوانی، غالباً با اکثریت مسلمان[نیاز به نقل قول دارد] قرارهای مجرمانه‌ای برای آمیزش جنسی پیش از ازدواج در نظر گرفته‌اند. روابط جنسی میان فردی متأهل با کسی به جز همسرش تحت عنوان زنای محصنه شناخته می‌شود و عموماً از سوی ادیان بزرگ جهان ناپسند شمرده می‌شود (بعضی آن را گناه می‌دانند). زنای محصنه توسط بسیاری از سیستم‌های قضایی جرم و دلیلی برای طلاق به‌شمار می‌آید.
از سوی دیگر، ازدواج لازمه فرزنددار شدن نیست. «مرکز کلی آمار سلامت» در آمریکا گزارش کرده‌است که در سال ۱۹۹۲ ۳۰/۱ درصد از تولدها مربوط به زنان مجرد بوده‌است.[۸۴][۸۵] در سال ۲۰۰۶ این عدد به ۳۸٫۵ درصد افزایش یافته‌است.[۸۶] کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شدند، حرامزاده‌ها و ولدالزناها، نامشروع محسوب می‌شدند و گرفتار زیان‌های قانونی و ننگ اجتماعی می‌گردیدند. در سال‌های اخیر از اهمیت مشروعیت کاسته شده و پذیرش اجتماعی به خصوص در جوامع غربی افزایش یافته‌است.
بعضی از زوج‌های متأهل تصمیم می‌گیرند که فرزند نداشته باشند و در نتیجه بی فرزند می‌مانند. بعضی دیگر از فرزنددار شدن به خاطر ناباروری و سایر دلایلی که از لقاح یا حمل کودک جلوگیری می‌کند ناتوان هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها ازدواج فرزنددار شدن را به زنان تحمیل می‌کند. برای مثال در شمال غنا، بهای عروس در ازای الزام زن به بارداری است و زنانی که از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده می‌کنند با خطرات جدی و آزار جسمی و انتقام روبرو هستند.[۸۷]

مطالب مرتبط: تک همسری

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۸۸]
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج از نظر برخی مسیحیان امری پسندیده‌تر است، گرچه هیچ اجباری در این مورد نیست. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.[۸۹]

با صرف نطر از فرقه های معدود و نوپیدایی که همجسنگرایی را نیز نوعی از ازدواج می دانند، تنها شکل قابل پذیرش برای ازدواج به طور سنتی و معمول بین مسیحیان، ازدواج بین فقط یک زن و فقط یک مرد است و چندزنی یا چندشوهری ممنوع و حرام است[۹۰][۹۱][۹۲]. همچنین مسیحیت یکی از مهمترین عوامل جا افتادن تک همسری به عنوان گونۀ مورد پذیرش ازدواج در جوامع غربی بوده است[۹۳].

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است.[۹۴]
و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود.[۹۵]
عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند.

طبق قوانین اسلامی در صورت نبود موانع ازدواج و حرام نبودن ازدواج طرفین (مثلاً شوهر داشتن زن یا محرم بودن دو طرف) ازدواج با گفتن عبارت «زَوَجتُک» (خود را به زوجیت تو درآوردم) یا عبارتی دقیقاً به همین معنی از سوی زن و تأیید مرد با عبارتی نظیر «قَبلتُ» محقق می‌شود. برخی حضور دو شاهد و ولی زن (پدر و جد پدری) را هم لازم می‌دانند. در مورد کودکان نابالغ، دیوانگان، و اشخاص سفیه (کم‌خرد) نیز حق ازدواج با پدر و جد پدری، وصی آن‌ها یا حاکم شرع و برای بردگان و کنیزان با مالک آن‌هاست. همچنین طرفین می‌توانند به شخص دیگری، که لازم هم نیست نمایندهٔ دینی باشد، وکالت دهند تا آن‌ها را به عقد یکدیگر درآورد.[۹۶]چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است.

شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی (مثلاً چند ساعت یا چند روز) که توسط دو طرف معین شده انجام می‌شود.

ازدواج در اسلام بسیار پسندیده‌است. محمّد پیامبر اسلام گفته‌است: «إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی». یعنی هر گاه آدمی ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده‌است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند؛ و در جای دیگری گفته‌است: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی ازدواج سنت من است، هرکس از سنت من روی برگرداند، از من نیست.[۹۷]

در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند.
اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است.[۹۸] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۹۹] از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسماً آغاز می‌شود.[۱۰۰] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۰۱][۱۰۲]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۰۰][۱۰۲] در احکام بهائی داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان مجاز نیست.[۱۰۳][۱۰۴]

در چندین نمونه از فرهنگ‌ها، آیینِ ازدواج «موقت» و «مشروط» وجود دارد. «رسم حلقه» در میان مردم نژاد سلتی و «ازدواج‌های دارای مدت مشخص» در میان مسلمانان از نمونه‌های آن است. پیش از اسلام، در میان اعراب نوعی «ازدواج موقت» مرسوم بود که امروز آن را در ایران با عنوان «صیغه» (Nikah Mut’ah) و در عراق با عنوان «متعه» می‌شناسند. صیغه نوعی نکاح موقت، با مدت زمان مشخص و معین است[۱۰۵] مجادله‌های مسلمانان در رابطه با صیغه، موجب شده‌است تا این آیین عمدتاً به جوامع شیعه‌نشین محدود شود.

مذاهب، به‌طور معمول به ازدواج فامیلی، در هر نوع از آن، اجازه می‌دهند. روابط فامیلی ممکن است یا از نوع روابط خویشاوندی نسبی باشد که در آن افراد دارای پیوند زیستی (همخونی) با یکدیگر هستند، یا از نوع خویشاوندی سببی که به واسطه ازدواج‌ها شکل گرفته‌است، باشد. سیاست کاتولیک، ازدواج فامیلی را در ابتدا برای مدتی طولانی ممنوع کرده بود، ولی امروزه در نتیجه نیاز روز، به این نوع از ازدواج‌ها، مجوز داده‌است.[۱۰۶] در برخی از منابع ادعا شده‌است که این نوع از ازدواج، همواره مورد تأیید اسلام بوده‌است، در حالی که محدودیت‌های هندوها در مورد آن، به‌طور گسترده‌ای متفاوت تر است.[۱۰۷] اما بعضی از منابع دیگر مدعی کراهت چنین ازدواجهایی از نظر اسلام به دلیل مشکلات ژنتیکی و ضعیف شدن نسل، شده‌اند.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

در اکثر جوامع، مرگ یکی از زوج‌ها موجب پایان یافتن پیوند ازدواج می‌شود، و در جوامع تک‌همسری، این امکان برای شریک دیگر وجود دارد که مجدداً ازدواج کند. گاهی اوقات، ازدواج مجدد با گذشت دوره‌ای از سوگواری انجام می‌شود.

در بسیاری از جوامع نیز، طلاق راهی برای خاتمه دادن به پیوند ازدواج است. هم‌چنین در برخی جوامع ممکن است ازدواج ممنوع باشد، در این قبیل جوامع طبقه سیاسی حاکم اعلام می‌دارد که به هیچ عنوان کسی نباید ازدواج کند. در هر دو نوع جامعه، مردم دلواپس آزادیِ ازدواجِ مجدد یا ازدواج هستند. از سوی دیگر، بعد از طلاق ممکن است یکی از زوج‌ها مجبور شود نفقه بپردازد.

اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند، تنها طی دهه‌های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. در ایالات متحد آمریکا، نادرست نبودن عملِ طلاق، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال ۱۹۸۹ به رسمیت شناخت.[۱۱۲]

مهمترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. ازدواج به هر صورتی که باشد، قانونمند است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است؛ بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یک سری قوانین شکل گرفته‌است و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی است.[۱۱۳]

در ایران مقررات ازدواج عمدتاً بر اساس فقه امامیه تدوین شده و ازدواج به دو نحو دائم و موقت می‌تواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در مدت‌دار بودت ازدواج موقت که پس از پایان آن رابطهٔ زوجیت به انتها می‌رسد. همچنین در ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم طلاق وجود ندارد، زن حق نفقه ندارد و زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند، مهریه هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است ولی در ازدواج دائم عقد باطل نیست و می‌توان مهریه را بعداً توافق کرد یا درصورت عدم توافق مهرالمثل تعیین می‌شود.

مرکز تحقیقات و درسنامه‌های آموزش ازدواج در ایران ستاد ازدواج دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها می‌باشد که آدرس وبگاه این ستاد به شرح زیر می‌باشد:

ازدواج، نکاح یا پیوند زناشویی پیمانی است که به‌موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.
در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده‌است. ازدواج به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. به طور سنتی، ازدواج نقشی اساسی در حفظ اخلاق و تمدن دارد. [۱]

مردم‌شناسان برای این‌که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده‌شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده‌اند.[۲] اِدوارد وست‌مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می‌کند: ارتباط پردوام یا کم‌دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین‌اش را رد می‌کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این‌گونه تعریف می‌کند: «رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده‌است».[۴]

یادداشت‌ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچهٔ راهنمای انسان‌شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده‌است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به‌طوری‌که بچه‌های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن‌ها اجازه می‌داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [انسان‌شناس بریتانیایی] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».[۶]

دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال‌زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می‌داند و پیشنهاد می‌کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می‌شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «ازدواج رابطه‌ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می‌شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه‌ها قدغن نشده‌اند میسّر می‌کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده‌اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه».[۷] استدلال لیچ این است که هیچ‌کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ‌ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط‌شده با ازدواج را ارائه می‌کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه‌ای از سوی فرهنگ.[۸]

دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار می‌دهد و این‌گونه استدلال می‌کند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخه‌ای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار می‌دهد.[۲]چگونه ازدواج را بپذیریم

مقالهٔ اصلی: ازدواج در بوتهٔ نقد

بسیاری از مردم به دلایل گوناگون، استدلال‌هایی ضد ازدواج دارند. این استدلال‌ها شامل نقدهای سیاسی و مذهبی، اشاره به میزان طلاق، و نیز اهمیت تجرد بر پایهٔ آموزه‌های مذهبی و فلسفی می‌شود. بسیاری از مردم علت انزجار از ازدواج را مشکلات اقتصادی و بسیاری محدودیت‌های ناشی از آن می‌دانند و عده ای نیز مطابق احکام ادیان متبوع خود آن را خلاف اوامر الهی می‌دانند. فی المثل تجرد عیسی مسیح را سرمشق عمل قرار داده و آن را ناشی از امر الهی می‌دانند. لیکن عدهٔ بسیاری نیز ازدواج را محدودیت دانسته و آن را سالب آزادی‌های مطلوب خویش می‌دانند.

نتیجهٔ تحقیقات جدید نشان می‌دهد که از دههٔ هشتاد میلادی به‌بعد میل به تجرّد در افراد بیشتر شده ازدواج‌ها کمتر و بی‌دوام‌تر شده‌اند. همچنین نتیجهٔ تحقیقات ثابت می‌کنند که برخلاف باورهای قدیمی که اظهار می‌کردند افراد متأهل نسبت به مجردها از سلامت و حس خوشبختی بیشتری بهره‌مندند دیگر مطلقاً صحت ندارد و در مواردی حتی مجردها خوشبختی و سلامت بیشتری از متأهل‌ها دارند. از دلایل اظهار شده برای این مسئله می‌توان به آزادی بیشتر در افراد مجرد و همین‌طور فشار بالا بر روی متأهل‌ها اشاره کرد. به بیان دیگر زیست مشترک در دنیای مدرن دستخوش تغییرات جدی و گام به گام می‌شود و دیگر به‌سان قدیم نمی‌باشد. چکیدهٔ این تحقیقات ثابت کرد که در عصر جدید فردیت با زندگی مشترک در اصطکاک خواهد بود و چالش‌های جدیدی را به‌وجود خواهد آورد. عامل دیگری که برای توضیح علت سالم‌تر و خوشبختر بودن مجرّدها در برابر متأهلین اظهار شده این است که انسان در موقعیت‌های فردی دچار دغدغه‌های ذهنی کمتری است؛ ولی در زمان قرار گرفتن در یک جمع به‌خاطر افزایش کشمکش‌ها و محاسبات ذهنی برای تعدیل، رفتار آدمی در قبال طرف مقابل آشفتگی ذهنی افزایش می‌یابد.[۹] با این وجود بعضی دیگر از منابع هنوز بر این باورند که با تمام مشکلاتی که ازدواج در دنیای امروز دارد، باز به دلایلی مانند اثبات عشق به شریک عاطفی، اجتماعی بودن انسان، حمایت همسر و ایجاد انگیزه بیشتر برای زندگی ازدواج کردن نسبت به مجرد بودن بهتر است.[۱۰]

گوناگونی وسیعی در سطح فرهنگ‌ها، در رسومی که انتخاب همسر را کنترل می‌کنند وجود دارد. گوناگونی‌هایی در مورد سطحی که انتخاب همسر یک انتخاب شخصی توسط طرفین یا تصمیمی جمعی توسط خویشاوندهای دو طرف است و قوانینی که مشخص می‌کنند، کدام افراد انتخاب‌های معتبری محسوب می‌شوند وجود دارد.

در بسیاری از جوامع انتخاب همسر به افرادی مناسب از گروه‌های اجتماعی ویژه محدود می‌شود. در بعضی از جوامع رسم بر این است که همسر از درون گروه اجتماعی خود فرد انتخاب می‌شود – درون همسری (به انگلیسی: endogamy). این وضعیتی است که در بسیاری از جوامع که بر پایه صفوف و طبقات بنا شده‌اند صدق می‌کند؛ ولی در دیگر جوامع همسر باید از گروهی به جز گروه خود انتخاب گردد- برون همسری (به انگلیسی: exogamy). این وضعیت در مورد جوامع فراوانی که آیین توتمی دارند و جامعه به چند قبیله توتمی برون همسر تقسیم شده‌است صادق است، همانند بیشتر جوامع بومی استرالیایی. در جوامع دیگر از فرد انتظار می‌رود با عموزاده‌ها ازدواج کند. دختر باید با پسر خواهر پدرش ازدواج کند و پسر با دختر برادر مادرش-این عمدتاً حالت جوامعی است که رسم دارند شجره نامه را تنها از خط پدری یا مادری پیگیری کنند، مانند مردم آکان آفریقا. نوع دیگر انتخاب، ازدواج با برادر شوهر (به انگلیسی: levirate marriage) است که در آن بیوه باید با برادر شوهرش ازدواج کند، این شیوه عمدتاً در جوامعی که بر پایه گروه‌های قبیله‌ای درون همسر بنا شده‌اند یافت می‌شود.

در فرهنگ‌های دیگر بر گروه‌هایی که همسر می‌تواند از آن‌ها انتخاب شود سختگیری کمتری مشاهده می‌شود. انتخاب همسر می‌تواند طی یک فرایند انتخابی به شیوه معاشقه توسط زوج یا تنظیم ازدواج توسط والدین یا زوج یا فردی بیرونی، دلال ازدواج شود.

ازدواج‌های کاربردی (یا ازدواج مصلحتی) به مدد روال‌های رسمی خانواده یا سیاست‌های گروهی تسهیل می‌شوند. یک مرجع مسئول ازدواج را تنظیم یا افراد را به آن تشویق می‌کند؛ حتی ممکن است برای یافتن همسر مناسب برای فرد مجرد، یک دلال ازدواج به کار گرفته شود. مرجعیت ممکن است با والدین، خانواده، یک مقام مذهبی یا اجماع گروهی باشد. در بعضی موارد، مرجع مسئول ممکن است در انتخاب زوج انگیزه‌هایی به غیر از تفاهم داشته باشد.[۱۱]

در دهکده‌های روستایی هند، ازدواج کودکان نیز انجام می‌شود که والدین آن را در گاهی حتی قبل از تولد کودک تنظیم می‌کنند.[۱۲] این عمل به موجب «مصوبه ممنوعیت ازدواج کودک» در ۱۹۲۹ ممنوع گشت.

در بعضی جوامع از آسیای مرکزی، قفقاز تا آفریقا هنوز سنت عروس ربایی وجود دارد که در آن عروس توسط مرد و دوستانش اسیر می‌شود. گاهی اوقات این کار در حقیقت فرار با معشوق را پنهان می‌کند اما گاهی اوقات به سمت خشونت جنسی تمایل دارد. در زمان‌های گذشته ربایش زنان، مقیاسی بزرگتر از این بوده‌است که در آن گروه‌هایی از زنان توسط گروه‌هایی از مردان، گاهی اوقات در جنگ، اسیر می‌شدند. معروفترین مثال برای این مورد، تجاوز به زنان اهل سابین می‌باشد که موجب شد اولین شهروندان روم اولین همسرانشان را بدست آوردند.

سایر شرکای ازدواج کمابیش تحمیلی هستند. برای مثال ارثی که به زن بیوه می‌رسد مردی از برادران شوهر مرحومش برای او فراهم می‌کند.

همچنین بینید: هم‌زیستی

ازدواج نهادی است که زندگی افراد را به شیوه‌های گوناگون عاطفی و اقتصادی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های غربی، ازدواج معمولاً به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متأهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند و غالباً از بستر یکسانی استفاده می‌کنند، ولی در بعضی از فرهنگ‌های دیگر اینگونه نیست.[۱۳] در میان «میانگ کاباو» ها در غرب سوماترا، هم‌زیستی در منزل مادری (به انگلیسی: matrilocal)است و شوهر به خانهٔ مادر زن نقل مکان می‌کند.[۱۴] اقامت بعد از ازدواج می‌تواند در منزل پدری (به انگلیسی: patrilocal) یا منزل دایی شوهر (به انگلیسی: avunculocal) باشد. چنین ازدواج‌هایی در پکن امروزی به‌طور روزافزونی متداول است. «گو جیانمی»، مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه پکن به خبرنگار «نیوزدی» گفت: «ازدواج‌های پاره وقت (به انگلیسی: Walking marriage) نشان دهندهٔ تغییرات گسترده در جامعه چین است»[۱۵] تمهیدی مشابه در عربستان سعودی تحت عنوان «ازدواج مسیار» وجود دارد که در آن زن و شوهر جدا از هم زندگی می‌کنند و به‌طور مرتب با هم دیدار می‌کنند.[۱۶]

از سوی دیگر، ازدواج لازمهٔ همزیستی نیست. در بعضی موارد زوج‌هایی که با هم زندگی می‌کنند دوست ندارد متأهل شناخته شوند. مثلاً هنگامی که حق بازنشستگی یا نفقه به طرز منفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند یا به خاطر ملاحظات مالیاتی، مسائل مهاجرتی و دلایل فراوان دیگر. در جوامع امروزی غربی بعضی از زوج‌ها پیش از ازدواج با هم زندگی می‌کنند تا کارایی چنین تمهیدی را در طولانی مدت بیازمایند.
در بعضی از موارد هم زیستی ممکن است منجر به ازدواج عرفی شود و در بعضی از کشورها هم زیستی را به رسمیت ازدواج به جهت منافع مالیاتی و امنیت اجتماعی ترجیح می‌دهند. این در مورد استرالیا صدق می‌کند.[۱۷]

موضوع اصلی مقاله: قوانین و محدودیت‌های ازدواج

ازدواج نهادی است که به صورت تاریخی توسط جامعه به منظور حفظ منافع بچه‌ها، انتقال ژن‌های سالم، حفظ ارزش‌های فرهنگی، یا به خاطر تعصب و ترس با محدودیت همراه بوده‌است، از هر سن و نژاد تا هر وضعیت اجتماعی، هر نوع قرابت قوم و خویشی و هر جنسیتی. تقریباً همه فرهنگ‌هایی که ازدواج را به رسمیت می‌شناسند زنای با دیگری را تخطی از ضوابط ازدواج می‌دانند.[۱۸]

ایالات متحده تاریخچه‌ای از قوانین محدودیت در ازدواج دارد. ایالات زیادی به قوانینی که علیه ازدواج بین نژادی بود عمل می‌کردند که اولین بار در قرن ۱۷ (در مستعمره برده داری «ویرجینیا۱۶۹۱ و» مریلند «۱۶۹۲) مطرح شد و تا ۱۹۶۷ که توسط قانون شهروندی Loving v. Virginia واژگون شد ادامه داشت. بسیاری ازین ایالات چندین اقلیت را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند. مثلاً «آلاباما» «آرکانزاس» و «اوکلاهما» مشخصا سیاهان را منع کردند. ایلاتی مثل «می‌سی‌سی‌پی» و «میسوری» سیاهپوستان و آسیایی‌ها را ممنوع کردند. ایالاتی چون «کارولینای شمای و جنوبی» سیاهان و بومیان آمریکایی را و ایالاتی چون «جرجیا،» کارولینای جنوبی و ویرجینیا همه غیر سفیدپوستان را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند.

به رسمیت شناختن قانونی ازدواج زوج‌های هم جنس آن طور که برای زوج‌های غیر هم جنس فراهم است، عملی نسبتاً جدید است. در ایالات متحده، مصوبه حمایت از ازدواج 1996 (DOMA) به طرز واضحی ازدواج به جهت اهداف قوانین فدرال را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کند و اجازه می‌دهد ایالت‌ها ازدواج هم جنس‌ها در ایالات دیگر را نادیده بگیرند (گرچه استدلال می‌شود که ایالت‌ها می‌توانستند قبلاً هم اینکار را بکنند).[۱۹][۲۰] چهل و یک ایالت آمریکا ازدواج را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کنند. سه مورد از این ایالت‌ها زبان قانونی دارند که از تعریف این چنینی DOMA قدیمی تر هستند (پیش از ۱۹۹۶ تصویب شده‌اند). سی ایالت ازدواج را در قانون اساسی خود تعریف کرده‌اند. آریزونا تنها ایالتی است که تاکنون اصلاحیه قانون اساسی در مورد تعریف ازدواج تنها میان یک مرد و یک زن را رد کرده‌است (۲۰۰۶)، ولی بعداً این اصلاحیه در ۲۰۰۸ تصویب شد.[۲۱]

در جوامع اغلب محدودیت‌هایی برای ازدواج با فامیل وجود داشته‌است، گرچه شدت این محدودیت‌ها متفاوت بوده‌است. به جز چند مورد استثنایی، ازدواج میان والدین و فرزندان یا میان خواهر و برادر با والدین یکسان زنا محسوب شده و ممنوع بوده‌است. با این وجود، ازدواج میان فامیل‌های دورتر بسیار متعارف بوده‌است، و تخمینی در این باره حاکی از آن است که در ۸۰٪ ازدواج‌ها در طول تاریخ نسبت خانوادگی نوه عموی والدینی یا نزدیکتر بوده‌است.[۲۲] در دوران مدرن این نسبت کاهش شدیدی داشته‌است، اما هنوز تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰٪ ازدواج‌ها میان نوه عموهای والدینی یا عموزاده‌ها صورت می‌گیرد.[۲۳] در ایالات متحد، امروزه چنین ازدواج‌هایی نکوهیده‌است، و ممنوعیت ازدواج عموزاده‌ها در بیش از ۳۰ ایالت قانونی است. تنوع قابل ملاحظه‌است: در کرهٔ جنوبی، در گذشته ازدواج با فردی با نام خانوادگی یکسان غیرقانونی بوده‌است.[۲۴]
در جوامع زیادی ازدواج به طبقهٔ اجتماعی فرد محدود بوده‌است – پدیدهای که انسان‌شناسان درون‌همسری می‌نامند. یک نمونه از چنین محدودیت‌هایی شرط ازدواج با هم‌قبیله‌ای است.
محدودیت در برابر چندهمسری نیز متداول بوده‌است. مخالفت دولت فدرال آمریکا با به رسمیت شناختن دِسِرِت به عنوان یک ایالت بر پایهٔ مخالفت با ازدواج‌های چندهمسری‌ای بود که در گذشته در میان مورمونها رواج داشته‌است.

هم‌چنین نگاه کنید به: قوانین ضد- ازدواج میان‌نژادی، ازدواج میان‌نژادی، ازدواج فرا- ملی، ازدواج بین‌الادیانی، ازدواج مختلط (ابهام‌زدایی)، ازدواج با هم‌جنس، طلاق، چندهمسری، ازدواج کودکان، و ازدواج رسمی.

در رابطه با ازدواج، مباحثه‌های زیادی در کشورهای مختلف انجام شده‌است- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوج‌های دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابل‌قبول برای زنان، حقوق زوج‌ها (به‌ویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گسترده‌تر. به‌طور مثال، یکی از مجادله‌های دورهٔ معاصر (که علی‌الخصوص به‌طور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونی‌شدن روابط هم‌جنس‌گرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهره‌مندی از حقوق و تعهدات قانونی. در برخی از کشورها، محافظه‌کاران اجتماعی با ازدواج هم‌جنس‌گرایان مخالفند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهی‌شدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلی‌اش» خواهد شد.[۲۵] هم‌چنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظه‌کارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هم‌مذهب و هم‌نژاد، ممکن است به ترتیب، قانونی‌شدن ازدواج بین‌الادیانی[۲۵] و ازدواج میان‌نژادی[۲۶] را محکوم کنند.

ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریف‌اش از پدیدهٔ ازدواج شده‌است. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج هم‌جنس‌گرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «قانون دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالت‌ها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کرده‌است. این دعوی معتقد است که قانون دفاع از ازدواج حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.[۲۷]

برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی سندرم،[۲۸] نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که می‌گوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته می‌گردد.[۲۹] این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن می‌گوید.[۳۰] تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.[۳۱] این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متأهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو می‌کند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا «و محتملا» کمتر از هفت سال هم روی می‌دهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفته‌اند.[۳۲]

وسوسه و برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.[۳۳]

یکی از معیارهای مهمّ ازدواج، شناخت طرفین از یک‌دیگر است. افراد برای شناخت کامل یک‌دیگر به دست کم ۶ماه زمان و معاشرت نیاز دارند.[۳۴]

اطلاعات بیشتر:تعدد زوجین و چند همسری

گروه‌های مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیرمعمول شده‌است.[۳۵][۳۶]
در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بوده‌است، ولی اخیراً توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شده‌است.[۳۵]

ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا می‌کند؛ و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آن‌ها نیز می‌شود؛ و می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروه‌های گوناگون در هر جامعه به‌طور قابل ملاحظه‌ای متغیر است.[۳۷]

ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته می‌شود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تأسیس می‌کنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب می‌شود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده می‌گیرند.[۳۸] هیچ کشوری ازدواج‌های گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفته‌است.

جامعه‌شناسی خانواده به بررسی واقعیت‌های موجود در مفهوم «خانواده» و ریشه‌یابی دگرگونی‌های آن می‌پردازد. به‌طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.[۳۹]

موضوع مکان‌گزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است.

نظریه‌های اولیه‌ای که سعی در توضیحِ عوامل تعیین‌کنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشته‌اند – برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانسته‌اند (از جمله، نظریه‌های لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهش‌های میان‌فرهنگی که با استفاده از نمونه‌گیری‌های جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان داده‌است که، به‌طور کلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی هم‌چون «چند زنی» پنهان مانده‌است. به بیان دقیق‌تر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنیِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بینجامد. «چند زنیِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس می‌شود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیش‌بینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از این‌رو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همان‌طور که کوروتایو نشان داده‌است، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیده‌تر از آن است که امکان پیش‌بینی را بدهد.[۴۰][۴۱]

در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محل‌های جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.[۴۲]

در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۴۳] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۴۳] نوع دیگر خویدوده بود که ازدواج با خویشاوندان است.[۴۴]

گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر می‌رود بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌هایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام می‌شود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویژگی‌های آماری دوره در طول زمان تغییر کرده‌است[۴۵] فرهنگ‌های گوناگون تئوری‌های خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشته‌اند. برای مثال یکی می‌تواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تأمین کند[۴۶] حلال زادگی نتیجهٔ این معامله‌است تا انگیزه‌های آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متأهل بیشتر کار می‌کنند آزادی جنسی را ازدست می‌دهند و به نظر نمی‌رسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند[۴۷]چگونه ازدواج را بپذیریم

اما زن‌هایی که می‌شد آن‌ها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابراین معمولاً انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریباً در همه جوامع، دستیابی به زن‌ها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شده‌است تا بتوان شدت رقابت‌ها را کاهش داد.»[۴۸] انواعی از ازدواج‌های گروهی که در آن‌ها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشته‌اند. اگرچه که این گونه ازدواج‌ها به ندرت اتفاق می‌افتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسان‌شناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.[۴۹] انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایر فرهنگ‌ها به مرد اجازه می‌دهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده می‌شود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیت‌هایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آن‌ها یا عضویتشان در گروه‌های مذهبی یا سایر گروه‌های اجتماعی قرار می‌دهند.

نوشتار اصلی:ازدواج در چین

منشأ اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روش‌های مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد می‌شد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمی‌شد، خانواده‌ها گاهی ازدواج‌های درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علی‌رغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت می‌کردند، زن و شوهر به‌طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده می‌شدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی می‌کرد.

قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به‌طور اساسی سنت‌های ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواج‌های مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج‌ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.

در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود – تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را به عنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولاً وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی می‌رسیدند ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زن‌های آن‌ها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شده‌است که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولاً تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین می‌کرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار می‌رفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواج‌های یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی می‌آورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهم‌تر از احساسات بود: زنی که پدرش می‌مرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار می‌شد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند – حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.[۵۰]

در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده می‌شد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل می‌شد.[۵۱] در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست می‌داد و حقوق خانواده جدیدش را می‌گرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی می‌ماند، او تحت تبعیت پدرش می‌ماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ می‌کند و هیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمی‌کند.[۵۲] حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.[۵۳]

از اوایل دوره مسیحیت (سال‌های ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملاً خصوصی نگاه می‌شد[نیاز به ارجاع دارد]، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونه‌است که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل می‌گیرد، که ازدواج آن‌ها در محضر خداوند انجام می‌شود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.»[۵۴] / در قرن دوازدهم [کجا؟] زن‌ها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.[[۵۵]

به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواج‌های مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام می‌شد.[۵۶][۵۷]
زوج به‌طور شفاهی به هم پیمان می‌بستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.[۵۸] این پیمان به عنوان “verbum” شناخته می‌شد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا می‌شد (برای مثال «من با تو ازدواج می‌کنم») بدون تردید الزام‌آور بود.[۵۶] اگر به زمان آینده ادا می‌شد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی می‌شد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواج‌ها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل می‌شد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواج‌ها از قبل تعیین می‌شد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد؛ و این قرارهای ازدواج معمولاً برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانواده‌های مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیف‌ها بود. کلیسا در برابر این وصلت‌های تحمیلی مقاومت کرد و دلایل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۵] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.[۵۵]

متوسط سن ازدواج در اواخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بوده‌است.
نقش ازدواج‌های ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس می‌کرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت در امر ازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴–۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹–۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین می‌شد.[۶۰] این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود می‌آورد.[۶۰]

در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت می‌شناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دو شاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آن‌ها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان می‌کند.» صادر کرد.[۶۱]

در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون ” لزوم شکل‌گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود.
در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیرمعمولی) می‌شد.[۶۲] این نوع از ازدواج‌های مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام می‌شد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰٬۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.[۶۳] این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت می‌شد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیت‌های یهودی و کواکرها (Quakers) لازم‌الاجرا نبود. آن‌ها با آداب و رسوم خود ازدواج می‌کردند.

به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواج‌های مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و مؤثر تأیید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به‌طور خصوصی برگزار شود.

در قانون معاصر عوام در انگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آن‌ها می‌پذیرند زن و شوهر باشند.[۶۴] ادوارد وسترمارک اظهار کرده‌است که «نهاد ازدواج احتمالاً از یک عادت باستانی تکامل یافته‌است»[۶۵]

نظریهٔ فمینیستی، به ازدواج با جنس مخالف به عنوان یک نهاد سنتی که در پدرسالاری ریشه دارد برخورد می‌کند و ازدواج را نهادی می‌داند که منجر به ترویج برتری و قدرت مرد بر زن می‌شود. این روابط قدرت، مردان را به عنوان «روزی‌رسان که در حوزهٔ عمومی عمل می‌کنند» و زنان را به عنوان «تامین‌کنندهٔ خدمات پرستاری و مراقبت که در حوزهٔ خصوصی عمل می‌کنند» در نظر می‌گیرد.»[۶۶] این با مفهوم ازدواج مساوات‌خواهانه که در آن قدرت و کار بین دو جنسیت به‌طور برابر تقسیم می‌شود، و این تقسیم برمبنای نقش‌های جنسیتی صورت نمی‌گیرد در تضاد است.[۶۶]

در یک ازدواج، اختصاص دادنِ نقش‌های جنسیتی غالب به مردان و نقش‌های جنسیتی زیردستانه و سلطه‌پذیر به زنان، بر روابط قدرت درون رابطه اثر می‌گذارد.[۶۷] در برخی خانواده‌های آمریکایی، زنان نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای را درونی می‌کنند، و غالباً خود را با نقش «همسر»، «مادر»، و «پرستار» در هماهنگی با هنجارهای اجتماعی و شریک مذکرشان وفق می‌دهند. «بل هوک» می‌گوید: «در ساختار خانواده، افراد یادمی‌گیرند که ستم جنسیتی را به عنوان امری» طبیعی «بپذیرند و این در حکم اولین قدم برای حمایت از سایر اشکال ستم، نظیر سلطهٔ یک جنس بر دیگری است.»[۶۸]

در ایالات متحد، مطالعات نشان داده‌است که، علی‌رغم آرمان‌های مساوات‌خواهانه‌ای که ترویج می‌شوند، کمتر از نیمی از زنان به روابط‌شان با جنس مخالف از نظر قدرت به شکلی برابر می‌نگرند و روابط نابرابر که در آن مرد در سلطه قرار دارد بیشتر از همه به چشم می‌خورد.[۶۹] مطالعات همچنین نشان می‌دهند که زوج‌های ازدواج کرده، بیشترین میزان رضایت خود را در روابط مساوات‌خواهانه تجربه می‌کنند.[۷۰]

نوشتار اصلی:مباحثه‌های مذهبی پیرامون ازدواج هم‌جنس گرا

در اکثر موارد، سنت‌های مذهبی در جهان، ازدواج را مختص به پیوند بین دو جنس مخالف می‌دانند. با این حال استثناهایی از جمله در ادیان یکتاپرست، کلیسای انجمن متروپولیتن، کویکر، کلیسای متحده کانادا، کلیسای متحد مسیحی و یهودی، برخی از اسقف‌های کلیسای آنجلیکان، وجود دارند که، در حال حاضر، در آن‌ها این مدل، توسط حوزه‌های قضایی[۷۱] و فرقه‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده‌است[۷۲][۷۳][۷۴]

نوشتار اصلی:ازدواج همجنسگرایان

انواع مختلفی از ازدواج همجنسگرایانه وجود دارد،[۷۵] از شکل غیررسمی و روابط نامشروع unsanctioned)) تا پیوندهایی با تشریفات بالا گسترده شده‌است.[۷۶]
در حالی که ازدواج همجنسگرایانه(same-sex marriage) شکل نسبتاً جدیدی از رابطه‌است، با این حال قانون ازدواجِ زوج‌های همجنس همانند زوج‌های غیر هم جنس، به رسمیت شناخته می‌شود. تأثیر تبلیغات و بحث‌ها، در دهه اخیر، بر روی تصور مدنیِ ازدواج‌های همجنس گرایانه میان دو زن و دو مرد، بسیار نو و بی‌سابقه بوده‌است. برای پیوندهای همجنس ثبت شده، سابقهً طولانی درتمامی جهان وجود دارد.[۷۷] این اعتقاد وجود داشته‌است که پیوندهای همجنس در یونان باستان و رم،[۷۸] برخی از مناطق چین مانند فوجیان، و در برخی زمان‌ها در طول تاریخِ اروپای باستان، جشن گرفته می‌شده‌است.[۷۹] قانون با مشخصهًTheodosian (C.TH.9.7.3)منتشر شده در ۳۴۲ میلادی، مجازات شدید یا حتی مرگ را، بر افرادی که ازدواج همجنسگرایانه داشتند، تحمیل می‌کرد.[۸۰] اما مقصود دقیق این قانون و رابطه اش با عملکرد اجتماعیِ آن، نامعلوم بود. این‌ها تنها چند مثال از ازدواج همجنس گرایانه در فرهنگ آن زمان بود.[۸۱]

همچنان که پیش از این یادآور شدیم، زناشویی میان دو همجنس در موقعیت‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی رخ داده‌است. در برخی از فرهنگ‌های آفریقایی، از جمله در قبیلهٔ ایگبو نیجریه و لاودو آفریقای جنوبی، زن‌ها می‌توانند با زنان دیگر ازدواج کنند در موقعیت‌هایی مانند موقعیت زنان بازاری برجسته در آفریقای غربی، که زن‌ها می‌توانند دارایی چشم‌گیری به دست آورند، یک زن می‌تواند زن دیگری را به همسری برگزیند. یک چنین زناشویی، به آن زن برجسته اجازه می‌دهد که جایگاه اجتماعی و اهمیت اقتصادی‌اش را در خانواده، تقویت کنند (آمادیوم ۱۹۸۷)
.[۸۲]

یکی از مشهورترین نمونه‌های زناشویی دو همجنس، در میان قبیلهٔ آزاند سودان دیده شده‌است. جنگجویان این قبیله می‌توانند مردهای جوان‌تر را به عنوان عروس بگیرند و این عروس موظف است به یک جنگجو از جهت جنسی خدمت کند و وظایف خانه‌داری را برایش انجام دهد. این جنگجویان «شیربها» ی عروس مذکرشان را به خانواده‌اش می‌پردازند و با دودمان او رابطهٔ سببی برقرار می‌کنند. هرگاه یک جنگجو از کارافتاده شود و دیگر نتواند نقش خود را به عنوان جنگجو بازی کند، عروس مذکر خود را رها می‌کند و گهگاه با خواهر عروس مذکر پیشین‌اش ازدواج می‌کند. در این زمان عروس مذکر پیشین وارد ردهٔ جنگجویان می‌شود و عروس مذکر و جوان‌تری را برای خود می‌گیرد. آزاندها که در رابطهٔ جنسی‌شان بسیار انعطاف‌پذیرند، هیچ مشکلی در جابه‌جایی از کارهای هم‌جنس‌گرایانه به فعالیت‌های ناهم‌جنس‌گرایانه ندارند. (نگاه کنید به مورِی و روسکو، 1998)[۸۲]

همچنین رجوع کنید به: پاک‌دامنی و خیانت جنسی
بسیاری از ادیان بزرگ دنیا به روابط جنسی خارج از ازدواج با ناخشنودی می‌نگرند.[۸۳] حکومت‌های غیرسکولار فراوانی، غالباً با اکثریت مسلمان[نیاز به نقل قول دارد] قرارهای مجرمانه‌ای برای آمیزش جنسی پیش از ازدواج در نظر گرفته‌اند. روابط جنسی میان فردی متأهل با کسی به جز همسرش تحت عنوان زنای محصنه شناخته می‌شود و عموماً از سوی ادیان بزرگ جهان ناپسند شمرده می‌شود (بعضی آن را گناه می‌دانند). زنای محصنه توسط بسیاری از سیستم‌های قضایی جرم و دلیلی برای طلاق به‌شمار می‌آید.
از سوی دیگر، ازدواج لازمه فرزنددار شدن نیست. «مرکز کلی آمار سلامت» در آمریکا گزارش کرده‌است که در سال ۱۹۹۲ ۳۰/۱ درصد از تولدها مربوط به زنان مجرد بوده‌است.[۸۴][۸۵] در سال ۲۰۰۶ این عدد به ۳۸٫۵ درصد افزایش یافته‌است.[۸۶] کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شدند، حرامزاده‌ها و ولدالزناها، نامشروع محسوب می‌شدند و گرفتار زیان‌های قانونی و ننگ اجتماعی می‌گردیدند. در سال‌های اخیر از اهمیت مشروعیت کاسته شده و پذیرش اجتماعی به خصوص در جوامع غربی افزایش یافته‌است.
بعضی از زوج‌های متأهل تصمیم می‌گیرند که فرزند نداشته باشند و در نتیجه بی فرزند می‌مانند. بعضی دیگر از فرزنددار شدن به خاطر ناباروری و سایر دلایلی که از لقاح یا حمل کودک جلوگیری می‌کند ناتوان هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها ازدواج فرزنددار شدن را به زنان تحمیل می‌کند. برای مثال در شمال غنا، بهای عروس در ازای الزام زن به بارداری است و زنانی که از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده می‌کنند با خطرات جدی و آزار جسمی و انتقام روبرو هستند.[۸۷]

مطالب مرتبط: تک همسری

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۸۸]
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج از نظر برخی مسیحیان امری پسندیده‌تر است، گرچه هیچ اجباری در این مورد نیست. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.[۸۹]

با صرف نطر از فرقه های معدود و نوپیدایی که همجسنگرایی را نیز نوعی از ازدواج می دانند، تنها شکل قابل پذیرش برای ازدواج به طور سنتی و معمول بین مسیحیان، ازدواج بین فقط یک زن و فقط یک مرد است و چندزنی یا چندشوهری ممنوع و حرام است[۹۰][۹۱][۹۲]. همچنین مسیحیت یکی از مهمترین عوامل جا افتادن تک همسری به عنوان گونۀ مورد پذیرش ازدواج در جوامع غربی بوده است[۹۳].

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است.[۹۴]
و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود.[۹۵]
عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند.

طبق قوانین اسلامی در صورت نبود موانع ازدواج و حرام نبودن ازدواج طرفین (مثلاً شوهر داشتن زن یا محرم بودن دو طرف) ازدواج با گفتن عبارت «زَوَجتُک» (خود را به زوجیت تو درآوردم) یا عبارتی دقیقاً به همین معنی از سوی زن و تأیید مرد با عبارتی نظیر «قَبلتُ» محقق می‌شود. برخی حضور دو شاهد و ولی زن (پدر و جد پدری) را هم لازم می‌دانند. در مورد کودکان نابالغ، دیوانگان، و اشخاص سفیه (کم‌خرد) نیز حق ازدواج با پدر و جد پدری، وصی آن‌ها یا حاکم شرع و برای بردگان و کنیزان با مالک آن‌هاست. همچنین طرفین می‌توانند به شخص دیگری، که لازم هم نیست نمایندهٔ دینی باشد، وکالت دهند تا آن‌ها را به عقد یکدیگر درآورد.[۹۶]چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است.

شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی (مثلاً چند ساعت یا چند روز) که توسط دو طرف معین شده انجام می‌شود.

ازدواج در اسلام بسیار پسندیده‌است. محمّد پیامبر اسلام گفته‌است: «إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی». یعنی هر گاه آدمی ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده‌است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند؛ و در جای دیگری گفته‌است: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی ازدواج سنت من است، هرکس از سنت من روی برگرداند، از من نیست.[۹۷]

در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند.
اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است.[۹۸] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۹۹] از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسماً آغاز می‌شود.[۱۰۰] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۰۱][۱۰۲]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۰۰][۱۰۲] در احکام بهائی داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان مجاز نیست.[۱۰۳][۱۰۴]

در چندین نمونه از فرهنگ‌ها، آیینِ ازدواج «موقت» و «مشروط» وجود دارد. «رسم حلقه» در میان مردم نژاد سلتی و «ازدواج‌های دارای مدت مشخص» در میان مسلمانان از نمونه‌های آن است. پیش از اسلام، در میان اعراب نوعی «ازدواج موقت» مرسوم بود که امروز آن را در ایران با عنوان «صیغه» (Nikah Mut’ah) و در عراق با عنوان «متعه» می‌شناسند. صیغه نوعی نکاح موقت، با مدت زمان مشخص و معین است[۱۰۵] مجادله‌های مسلمانان در رابطه با صیغه، موجب شده‌است تا این آیین عمدتاً به جوامع شیعه‌نشین محدود شود.

مذاهب، به‌طور معمول به ازدواج فامیلی، در هر نوع از آن، اجازه می‌دهند. روابط فامیلی ممکن است یا از نوع روابط خویشاوندی نسبی باشد که در آن افراد دارای پیوند زیستی (همخونی) با یکدیگر هستند، یا از نوع خویشاوندی سببی که به واسطه ازدواج‌ها شکل گرفته‌است، باشد. سیاست کاتولیک، ازدواج فامیلی را در ابتدا برای مدتی طولانی ممنوع کرده بود، ولی امروزه در نتیجه نیاز روز، به این نوع از ازدواج‌ها، مجوز داده‌است.[۱۰۶] در برخی از منابع ادعا شده‌است که این نوع از ازدواج، همواره مورد تأیید اسلام بوده‌است، در حالی که محدودیت‌های هندوها در مورد آن، به‌طور گسترده‌ای متفاوت تر است.[۱۰۷] اما بعضی از منابع دیگر مدعی کراهت چنین ازدواجهایی از نظر اسلام به دلیل مشکلات ژنتیکی و ضعیف شدن نسل، شده‌اند.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

در اکثر جوامع، مرگ یکی از زوج‌ها موجب پایان یافتن پیوند ازدواج می‌شود، و در جوامع تک‌همسری، این امکان برای شریک دیگر وجود دارد که مجدداً ازدواج کند. گاهی اوقات، ازدواج مجدد با گذشت دوره‌ای از سوگواری انجام می‌شود.

در بسیاری از جوامع نیز، طلاق راهی برای خاتمه دادن به پیوند ازدواج است. هم‌چنین در برخی جوامع ممکن است ازدواج ممنوع باشد، در این قبیل جوامع طبقه سیاسی حاکم اعلام می‌دارد که به هیچ عنوان کسی نباید ازدواج کند. در هر دو نوع جامعه، مردم دلواپس آزادیِ ازدواجِ مجدد یا ازدواج هستند. از سوی دیگر، بعد از طلاق ممکن است یکی از زوج‌ها مجبور شود نفقه بپردازد.

اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند، تنها طی دهه‌های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. در ایالات متحد آمریکا، نادرست نبودن عملِ طلاق، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال ۱۹۸۹ به رسمیت شناخت.[۱۱۲]

مهمترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. ازدواج به هر صورتی که باشد، قانونمند است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است؛ بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یک سری قوانین شکل گرفته‌است و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی است.[۱۱۳]

در ایران مقررات ازدواج عمدتاً بر اساس فقه امامیه تدوین شده و ازدواج به دو نحو دائم و موقت می‌تواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در مدت‌دار بودت ازدواج موقت که پس از پایان آن رابطهٔ زوجیت به انتها می‌رسد. همچنین در ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم طلاق وجود ندارد، زن حق نفقه ندارد و زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند، مهریه هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است ولی در ازدواج دائم عقد باطل نیست و می‌توان مهریه را بعداً توافق کرد یا درصورت عدم توافق مهرالمثل تعیین می‌شود.

مرکز تحقیقات و درسنامه‌های آموزش ازدواج در ایران ستاد ازدواج دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها می‌باشد که آدرس وبگاه این ستاد به شرح زیر می‌باشد:

ازدواج حریم خصوصی و شخصی ما را محدود می کند

 

همه انسان ها دوست دارند برای خود محدوده ای مشخص و حریم شخصی ویژه ای داشته باشند که هیچ کس به آن راهی نداشته باشد. اما در زندگی زناشویی این حریم شخصی تعریف دیگری دارد. ما در زندگی مشترک تا چه حد اجازه داریم به حریم شخصی یکدیگر نزدیک شویم؟ معنی حریم خصوصی زن و شوهر چیست؟حریم خصوصی یا شخصی در رابطه با زندگی مشترک به این معنی است که هر دو طرف، فرصتی برای خلوت و انتخاب به همدیگر بدهند و به انتخاب های هم احترام بگذارند.

ادغام دو عنصرازدواج ادغام دو فردیت است، مثل واکنش شیمیایی؛ بعد از این واکنش شیمیایی، دیگر هیچ کدام از عنصرهای اولیه ماهیت خود را ندارند و ماهیت جدیدی پیدا کرده اند. شباهتی که این وضعیت به ازدواج دارد، این است که ازدواج یک وضعیت جدید درست می کند. البته این به معنی آن نیست که در وضعیت ازدواج، کلا هویت اولیه آدم ها از بین برود. به نظر می رسد باید به این قاعده تن بدهیم که این رابطه، رابطه ای دارای سه فضاست؛ فضای «من»، فضای «تو» و فضای «ما» . این فضای من با فضای من قبل از ازدواج کمی فرق می کند.همه افراد پیش از ازدواج در حریم فردی و شخصی خود به سر می برند و بسیاری از مسائل آنها فقط به خودشان مربوط می شود. در این دوران خودشان تصمیم می گیرند کجا بروند، با چه کسانی بیشتر ارتباط داشته باشند و با چه کسانی کمتر… اما قبل از ازدواج باید از این موضوع آگاه باشیم که ازدواج، آزادی عمل ما را محدود می کند و در برابر طرف مقابل خود مسئولیت هایی داریم. دختران و پسران اگر قبلا خودشان به تنهایی تصمیم می گرفتند، بعد از ازدواج باید با همفکری یکدیگر این کار را انجام دهند. در واقع ازدواج حریم خصوصی و شخصی ما را محدود می کند؛ یعنی وقتی ازدواج می کنیم باید بپذیریم که در انتخاب های ما فرد دیگری هم سهیم است و این حق را باید برای او قائل باشیم. اما نکته مهم در چگونگی رعایت حد و حدود این حریم و محدودیت هاست.چگونه ازدواج را بپذیریم

فقط هزینه نمی دهیدشاید فکر کنید کم شدن حریم خصوصی شما، یک محدودیت بزرگ است. اما در مقابل این هزینه ای که برای ازدواجتان می دهید، منفعت های بسیاری هم نصیبتان می شود. در بسیاری از موارد این ارتباط برای ما نقش حمایت کننده و پشتیبان را خواهد داشت، حمایتی که قبل از آن تجربه اش نکرده ایم. برای این که بتوانیم بهتر این حمایت ها و محدودیت ها را در کنار هم بپذیریم باید از قبل خودمان را برای ورود و پذیرش این شرایط آماده کنیم و در واقع سبک زندگی خودمان را تغییر دهیم تا با موقعیت جدید ازدواج و حضور همیشگی یک همراه در زندگی مان کنار بیاییم. با ورود به زندگی زناشویی باید با مهارت هایی از جمله مشارکت، همکاری و تشریک مساعی با یکدیگر آشنا شویم، مشورت کردن و حق قایل شدن برای نظر دیگری را یاد بگیریم و به آنها عمل کنیم.

 

شکل تهدیدآمیز ارتباط زناشویی این است که زوج ها هیچ حریم خصوصی را برای همدیگر قائل نشوند

 

افتادن از آن طرف بامبعضی افراد فکر می کنند وقتی ازدواج کنند، اصلا وارد حریم خصوصی همدیگر نمی شوند و حریم یکدیگر را مخدوش نمی کنند. هر کسی هر کاری خواست می تواند بکند و ربطی هم به دیگری ندارد و زن وشوهر نباید هیچ مزاحمتی برای یکدیگر داشته باشند. اما فراموش نکنیم که به این ترتیب هیچ زندگی و خانواده ای شکل نمی گیرد. زیرا ما نمی توانیم بگوییم ازدواج می کنیم، ولی همچنان هر کاری می خواهیم به تنهایی انجام می دهیم.

این تفکر با فلسفه ازدواج مغایرت دارد، چون اصلا معنای ازدواج این نیست که هر کس راه خود را برود. در واقع زوجین حتما باید قبل از ازدواج از شرایط ورود به رابطه زناشویی مطلع باشند و بدانند که در هر صورت زندگی مشترک، محدودیت های خاص خود را دارد و در واقع همسر ما حق دارد همان طور که شریک زندگی ماست، همراه ما هم باشد.

ازدواج دست و پا گیرشکل تهدیدآمیز ارتباط زناشویی این است که زوج ها بعد از ازدواج مانع حرکت، پیشرفت وتلاش یکدیگر شده و اصولا هیچ حریم خصوصی را برای همدیگر قائل نشوند. یعنی مثلا مردی اجازه ندهد که همسرش در هیچ فعالیت اجتماعی مشارکت داشته باشد. این گونه رفتارها را در واقع می توان تهدیدی دانست که فرد احساس کند پیش از ازدواج از آرامش و آزادی عمل بیشتری برخوردار بوده است. واقعیت این است، هیچ کسی نه تنها نباید فضای شخصی طرف مقابلش را بگیرد، بلکه حتی نباید به خودش اجازه بدهد که به هر دلیل و استدلالی درون آن هم سرک بکشد. همزمان، هیچ کدامشان هم نباید از دیگری بخواهد که اجازه بدهد وارد فضای شخصی او بشود؛ مساله ای که به اعتماد به نفس و شناخت هر کسی از خودش برمی گردد.

مهارت بیاموزیدوقتی ما در دوران مجردی عادت کرده باشیم به تنهایی برای همه چیز تصمیم بگیریم معمولا به سختی می توانیم طرف مقابل خود را درک کنیم و به نظر و حریم خصوصی او هم احترام بگذاریم.

بهترین کار برای حفظ حریم زناشویی این است که پیش از ازدواج با مهارت های مختلف همکاری و پذیرش نظر دیگران، صحبت کردن و گفت وگو های سازنده، درست و احترام به حریم آنها و مرز بین صمیمیت و دخالت آشنا شویم. در واقع از لحاظ فطری، انسان ها نیاز دارند مستقل باشند و خودشان تصمیم بگیرند و حریم خصوصی هم برای خودشان داشته باشند و این خواسته ای است که ما از کودکی با آن آشنا هستیم.

معمولا مشکل در ارتباط، زمانی به وجود می آید که ما به انتخاب یکدیگر احترام نمی گذاریم. هیچ اشکالی ندارد همسران گاهی به یکدیگر اجازه بدهند خودشان انتخاب کنند و مسئولیت انتخاب های غلط خود را هم برعهده بگیرند انتخاب، حق هر زن و شوهری است و ما باید این را بپذیریم، ولی این موضوع به این مفهوم نیست که ما در انتخاب های خود کاملا آزاد باشیم و شیوه زندگی کردن و صرف کردن وقت هایمان در زندگی زناشویی مانند زمان مجردی باشد و خودمان به تنهایی در زندگی تصمیم بگیریم، زیرا ازدواج در واقع یعنی رفتن به سمت جمعی زندگی کردن و جمعی تصمیم گرفتن. یادتان باشد فضای شخصی «او»، فضای شخصی و خصوصی اوست. باید به سلیقه «او» احترام گذاشت و برای فردیتش حق و حقوق قائل شد.

 

منبع: چاردیواری، تماشا

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج


بهترین قیمت بلیط اتوبوس-خریدآنلاین


راهنمای انتخاب و خرید محصولات زناشویی


چگونه نزد همسر بیشتر دوست داشته شویم؟

جستجوی انواع بهترین ونزدیکترین مراکزخدماتی


اگر شما هم مشکل ملکی دارید تماس بگیرید

ساخت و تعمیر دندانهای مصنوعی با قیمت مناسب

بلیط ارزان تهران به مشهد|پشتیبانی 24ساعته


هرگز ناامید نشوید!درمان زوج نابارور


کاندوم متناسب با نیازت رو اینجا پیداکن


راه و رسم داشتن زندگی زناشویی بدون تنش

هرآنچه ازعملهای زیبایی زنان میخواهیدبدانید


برای سفارش این ست فقط کافیه کلیک کنی!


با هواپیما هم میشه ارزون سفر کرد!

بهترین مراکزآموزشی بابالاترین میزان بازدهی

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

بسیاری از زوج‌های جوان سال اول ازدواج را یکی از سخت‌ترین دوران روابط زناشویی شان می‌دانند. ‌شما انتظار دارید در اولین سال زندگی زناشویی‌تان همه چیز بر وفق مراد باشد تا بتوانید سالیان سال کنار هم در آینده زندگی کنید.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از بیتوته، اولین مساله‌ای که با آن مواجه می‌شوید این است که چطور «من» را به «ما» تبدیل کنید. حرف زدن در این مورد راحت است اما عملی کردن آن واقعا کار سختی است. زمانی که مجرد بودید همه چیز حول محور خودتان بود «من چطور فکر می‌کنم»، «من چطور احساس می‌کنم؟»، «من چطور هستم؟»، «من چطور باید باشم.»‌

اکنون ازدواج کرده‌اید و باید تعادلی میان هویت و استقلال فردی‌تان ایجاد کنید و در عین حال همبستگی و همراهی‌تان را با همسرتان داشته باشید. صرف نظر از اینکه شما چقدر خودتان و خواسته‌هایتان را دوست دارید باید تمرین کنید که برای «ما» شدن در مواردی اولویت را به گروه بدهید و نه به فرد. «ما چه می‌خواهیم؟»، «ما چه تصمیمی بگیریم؟»، «ما چطور رفتار کنیم». در مرحله بعد باید نیازهای شخصی خودتان و همسرتان را از هم تفکیک کنید و به طور هدفمند آنها را نیز در نظر بگیرید «او چه چیزی دوست دارد؟»، «او چه کاری دارد؟»، «او چه مشکلی دارد؟»‌

روی سه مساله کار کنید؛ چیزی که شما می‌خواهید، چیزی که همسرتان می‌خواهد و کاری که باید برای رابطه انجام دهید.

موضوع دیگری که از همان روزهای اول زندگی با آن مواجه می‌شوید ناتوانی در برقراری یک ارتباط صحیح است. «ما زبان هم را نمی‌فهمیم»؛ این ساده‌ترین توضیح این نکته است. در این موقعیت شما باید تفاوت زنانه و مردانه را درک کنید. شما دو جنس متفاوت و از دو فرهنگ متفاوت هستید. این کاملا طبیعی است که در بسیاری از موارد آن هم در ابتدای زندگی دچار سوءتفاهم‌های زبانی یا رفتاری شوید. ‌چگونه ازدواج را بپذیریم

خانمی در دهمین سال زندگیش تعریف می‌کرد «من یک جروبحث شدید و فراموش نشدنی داشتم. آن موقع مشغول حرف زدن با کسی بودم اما همسرم مدام حرفم رو قطع می‌کرد و از من می‌خواست یه چیزی رو براش ببرم و بعد دوباره صدام می‌کرد تا یه کار دیگه‌ای رو انجام بدم. من فقط ازش خواسته بودم اینجور موقع‌ها کمی صبور‌تر باشه و یا خواستش رو یک بار اعلام کنه و مطمئن باشه که من فراموش نمی‌کنم. پاسخ این خواسته من این بود؛ اصلا نمی‌خوام. خودم کارامو می‌کنم تو برو به مکالمات خیلی مهمت برس و برای همین موضوع ساده ما چندین روز پیاپی باهم درگیر بودیم» این وضعیت بارها و بارها برای شما هم اتفاق افتاده است. معنی تلویحی این حرف‌ها این است؛ «مهم نیست. من خودم می‌کنم چون تو کوچیک‌ترین چیزی یادت نمی‌مونه. چون دیگران برات مهم‌تر از من هستند. تو وقتی برای من نداری و…» در حالی‌که همسر می‌توانست با کمی درک متقابل و کمی اعتماد بگوید «مهم نیست اگر بتونم خودم انجامش می‌دم و یا میذارم برای فرصت مناسب.» واکنش این فرد کاملا آزار دهنده و تدافعی است. موارد مشابه دیگری نیز وجود دارند که نشانه یک ضعف بزرگ و آشکار در رابطه است؛ ناتوانی در شنیدن و گوش سپردن. ‌

ارزش گوش سپردن  در رابطه زناشویی مساله‌ای است که در سال اول ازدواج به خوبی درک نمی‌شود. ‌

‌ ـ ما باید از خود بپرسیم چه منظوری داریم؛ قبل از اینکه بخواهیم در ذهن دیگری فرضیه‌های نامناسب ایجاد کنیم و ذهنش را به سوی موارد اشتباه منحرف کنیم.

ـ ما باید پیش فرض اصلی را بر این اصل بگذاریم که «همسرم نمی‌خواهد اذیتم کند و او احساس خوبی نسبت به من دارد‎»

‎‌ ـ ما باید بپذیریم همسر نمی‌تواند ذهن خوانی کند. ‌

ـ ما باید بپذیریم همسرمان با افراد دیگری که می‌شناسیم با پدر، مادر، دوستان و اعضای فامیل فرق دارد. و این ناعادلانه است که با او مثل افراد دیگر رفتار کنیم. ‌

ـ هرکدام از ما مسائل شخصی خود را داریم که باید در تعامل مشترک آنها را حل و رفع کنیم. ‌

سومین مساله‌ای که در سال اول ازدواج زن وشوهر را دچار مشکل می‌کند کم تحملی و بی صبری است. قبل از اینکه حرف منفی بزنید یا احساسات بدتان را بیان کنید، کمی صبر داشته باشید. در سال اول زندگی مشترک اشتباهات زیادی می‌کنید. اما به تدریج یاد می‌گیرید چطور بنیان رابطه را با کمی صبر و بردباری و ایجاد درک متقابل محکم کنید. ‌

چیزهایی که رابطه را سخت و پرتنش می‌کنند:

ـ انتظارات غیرواقعی از زندگی زناشویی. تصور و فانتزی شما از ازدواج بعد از شروع زندگی بهم می‌ریزد. یادتان باشد تخیلات با حقیقت فرق دارند. حقیقت را بپذیرید نه فانتزی‌ها و رویاهای دوران نوجوانی و کودکی را. ‌

ـ ناتوانی در مطابقت با شرایط جدید زندگی؛سختی‌ها و ناهماهنگی‌ها. ‌

ـ از دست دادن بسیاری از روابط دوران مجردی و حتی عادت‌ها برای تطبیق بیشتر با زندگی زناشویی ممکن است شما را دچار نگرانی و استرس کند و از خودتان بپرسید «اصلا! چرا اینکارو کردم؟»

‎ـ حوادث و اتفاقات غیرمنتظره مثل از دست دادن شغل، درآمد کم، تصادف، اجاره نشینی، بیماری و بی کاری اگر در سال اول ازدواج اتفاق بیفتد احساس شما را در این رابطه تحت تاثیر قرار می‌دهد. ‌

ـ ناهماهنگی و کنار نیامدن با عادت‌های شریک زندگی تان و تفاوت‌های فردی می‌تواند باعث آزارتان بشود. ‌

ـ مقایسه آنچه از زندگی می‌خواستید، از همسرتان انتظار داشتید و برای زندگی برنامه ریزی کرده بودید با آنچه حقیقت دارد ممکن است این ارتباط را سخت کند.

ـ جروبحث مداوم باهم، آزار و اذیت و استفاده از روش‌های خشونت‌آمیز در سال اول ازدواج زنگ هشداری برای ادامه رابطه برای شما خواهد بود. ‌

ـ عدم توافق درباره خرج کردن، اولویت‌های مالی زندگی، پرداخت وام‌ها و مدیریت مالی در سال‌های اولیه برای زن و شوهر دلسردی ایجاد می‌کند. ‌

ـ مدیریت کارهای خانه و مسئولیت پذیری هر دو نفر در رسیدگی به امور خانه یکی از کشمکش‌های سال‌های اول زندگی است. ‌

ـ خودخواهی به عنوان یک ویژگی بارز در یکی از دونفر یا هر دو، این رابطه را سخت‌تر می‌کند. ‌

ـ ناهماهنگی و ناتوانی در بیان خواسته‌های جنسی و زمان رابطه و شکل رابطه در سال‌های اول زندگی رابطه را پیچیده می‌کند. ‌

ـ برقراری تعادل میان کار و زندگی خانوادگی چالشی برای رابطه شما است. ‌

ـ زندگی زیر یک سقف به طور کلی تغییری اساسی است که به همراه تغییرات دیگر شما را تحت تاثیری عمیق قرار می‌دهد. ‌

 زندگی زناشویی یک سفر طولانی است. نمی‌توانید تعیین کنید در چه سالی از زندگی تان بهترین تجربه‌ها و در چه سال‌هایی سخت‌ترین لحظات را داشته‌اید.

سال اول زندگی مشترک می‌تواند بهترین سال در دوران زندگی زناشویی تان باشد این بستگی به میزان صبر و تحمل شما، بلوغ و آگاهی از آنچه پیش روی شماست نیز دارد. در واقع همه سال‌های بعد نیز اینگونه هستند. ‌


واقعا عالی بود …

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و متعلق به

میباشد و استفاده از آن با ذکر منبع بلامانع است.

همانند بدبینی، خوش‌بینی هم همۀ جهان را سیاه و سفید می‌بیند

سواد زندگی؛ سواد
عاطفی- بسیاری از افراد ازدواج های عاشقانه را به ازدواج های سنتی و برنامه ریزی شده ترجیح می دهند. آنها استدلال می کنند که ازدواج با اتکا به عشق ادامه زندگی را نیز آسانتر می کند و ازدواج های عاشقانه از استحکام بیشتری برخوردارند. در سوی مقابل نیز کسانی که ازدواج سنتی را پیشنهاد می دهند معتقدند که ازدواج پیوندی است معقول و عشق در ادامه راهش را به زندگی باز می کند. رضایت زوجین از همسران خود در  دوران زناشویی مهمترین شاخصی است که بر اساس آن می‌توان نشان داد که کدام یک از این دو نگاه به ازدواج از لحاظ علمی و آماری تایید می شوند. شاید از این طریق بتوان به فرمولی دست یافت تا جوانان با اتکا به آن با آرامش بیشتری همسر آینده خود را انتخاب کنند. 

چگونه ازدواج را بپذیریم

که عشق آسان نمود اول …

 Ty Tashiro نويسنده و
دانشمند علوم اجتماعي که سال‌ها در مورد رضایت زوج‌ها در مقاطع مختلف زندگی زناشویی تحقیق کرده در مصاحبه با هفته نامه خبري تايم به نكات جالبي اشاره مي‌كند:  رضايت همسران از ازدواج طي نخستين
سال زندگي مشترك به طور ميانگين حدود 86 درصد است. حال چشمان خود را
ببنديد و سعي كنيد سطح رضايت سال هفتم ازدواج را حدس بزنيد. بله همانطور که تصویر زیر نشان می دهد، مطالعات نشان داده اند که میزان رضایت از زندگی با طول سال‌های زندگی زناشویی نسبت عکس دارد. یعنی هرچه به تعداد سالهای زندگی زناشویی افزوده می شود از میزان رضایت از زندگی کاسته می شود. نمودار زیر میزان رضایت زوج‌ها  از زندگی زناشویی را در مقاطع مختلف نشان می دهد:

اما دليل کاهش رضایت از زندگی مشترک با گذر زمان چيست؟

بر اساس پژوهش‌های رابرت گرين
نويسنده‌ كتاب “هنر فريبندگي”، اصلي ترين علت اختلافات زناشويي چيزي نيست جز خوگيری يا همان عادت کردن زوج‌ها به یکدیگر. اغوا شامل درجاتي از حيرت است كه به مرور و با طولانی شدن رابطه عاطفی رنگ می بازد. به عبارت دیگر زوج‌هایی که در سال اول زندگی زناشویی همه چیزشان برای یکدیگر تازگی دارد و از هر حرف و رفتار هم به شعف می‌آیند به تدریج و در طی سالها و آشنا شدن با خلق و خوی همدیگر، چيزی برای به وجد آوردن یکدیگر ندارند و همه زوايای زندگي مشترك‌شان عادی و آشنا مي‌شود.

ازدواج عاشقانه یا ازدواج سنتی (برنامه‌ريزی شده)؟

حالا به این پرسش اساسی می‌رسیم که از منظر مطالعات علمی ازدواج‌های برنامه‌ريزی شده يا همان
ازدواج‌های سنتي شانس موفقيت بيشتری دارند یا ازدواج‌های عاشقانه؟ 

یک مطالعه که 50 ازدواج عاشقانه و 50 ازدواج سنتی را طی 10 سال بررسی کرده و نتایج آن در مقاله ای در مجله ازدواج منتشر شده نشان می دهد با وجود آن كه ازدواج هاي عاشقانه با شادماني بيشتري آغاز مي شوند، اما
اين هيجان شديد با سرعت بالاتري افت خواهد كرد. اين در حالي است كه از ديدگاه علمي
در ازدواج هاي سنتي، تازه پس از گذشت ميانگين 10 سال رضایت، خوشحالي،
عشق و محبت ميان همسران افزايش می‌يابد و دوام آن نيز به مراتب بيشتر خواهد بود.

شینا
اینگار نويسنده كتاب “هنر
انتخاب” در اين خصوص مي گويد: زوج هايي كه با
عشق ازدواج و به مدت كمتر از يك سال در كنار يكديگر زندگي كرده بودند، در مقياس
عشق به امتياز 70 از مجموع 91 امتياز دست يافتند. در
خانواده‌هاي مورد بررسي، اين عدد با گذشت زمان يك مسير نزولي نستبا ثابت را طي
كرده است. پس از گذشت 10 سال مجددا همسراني كه همچنان به زندگي مشترك
خود ادامه داده بودند، آزمايش شدند و اين بار امتياز 40 را ثبت كردند.
در مقابل زوج هايي كه ازدواجي عاشقانه نداشتند، ميانگين امتياز 58 را نشان دادند. با وجود آن كه اين رقم از امتياز 70 بسيار پايين تر است، اما احساسات آنها در يك بازه زماني 10 ساله مشابه تقويت شده و امتياز بالاتر 68 گزارش شد.

اما به راستی راز موفقيت دراز مدت ازدواج هاي برنامه ريزي
شده و سنتي چيست؟ چنين زوج هايي تنها به عشق جادويي و احساسات خارق العاده اعتقاد
ندارند و به منظور ساخت آرامش, شادي و علاقه در رابطه خود تلاش مي كنند.

طبق مطالعه اي كه توسط مجله ازدواج و خانواده به چاپ رسيده است، اگر دائما به دنبال يك رابطه عاطفي
افسانه اي باشيد به زودي نا اميد خواهيد شد. اين در حالي است كه با پذيرش واقعيات
و تفاوت هاي بين فردي در مسير موفقيت قرار خواهيد گرفت.

كمك به تقويت زوايای زيبای زندگی به جای تلاش
براي تغيير ديگری

با توجه به يافته هاي يكي از مقالات منتشر شده به وسيله انتشارات
سيج، تلاش براي تغيير رفتار
و افكار همسری كه از نظر فرد مقابل منفي است نتيجه مطلوبي به همراه نخواهد
داشت. در اين مطالعه که 160 زوج داوطلب شركت داشتند مشخص شد با تمركز
بيشتر همسران بر تغيير شريك زندگي نه تنها ميزان پيشرفت كاهش يافت، بلكه فرد به
منظور تكرار رفتار مورد نظر لجبازتر نيز شده بود.

جان
گاتمن محقق سرشناس و نويسنده
كتاب “هفت اصل براي نتيجه دهي ازدواج” عنوان مي كند كه 69 درصد از مشكلات
زندگي زناشويي دائمي هستند آن هم تنها به يك دليل؛ تلاش براي تغيير ديگري! وي در
كتاب خود توضيح مي دهد كه بيشتر مشاجرات ميان زوج ها قابل حل و فصل نخواهند بود
اما با اين حال همسران دست از تغيير ذهن فرد مقابل بر نمي دارند و از اين رو
خانواده را وارد يك چرخه معيوب بي پايان مي كنند. دليل اين مسئله چيست؟ محققان دریافتند اكثر
اختلافات زناشویی ريشه در تفاوت هاي اساسي سبك زندگي، شخصيت و يا ارزش های اخلاقی در
مقايسه با يكديگر دارند. حال اگر همچنان به بحث حول چنین مسائلی با همسر خود ادامه دهیم تنها اوقات ارزشمند زندگی مشترک را برای یکدیگر تلخ کرده و فاصله و نارضایتی را افزایش داده‌ایم. در حالی که اگر تفاوت های یکدیگر را بپذیریم و برای آن احترام قائل شویم به شادی و رضایت زندگی مشترک افزوده ایم. 

بر اساس پژوهشي از انجمن
روانشناسي آمريكا،
بهترين روابط عاطفي زماني شكل مي گيرند كه هر يك از طرفين به دنبال توجه به نقاط
قوت و زيبايي هاي زندگي مشترك خود باشند و تمركزشان را از تغيير، كاهش  يا حذف
بدي‌های طرف مقابل بردارند. كليد طلايي دست يابي به چنين هدفي فقط و فقط “ايجاد هيجان در
زندگي با انجام فعاليت هاي جديد” خواهد بود.

دو توصیۀ کلیدی:

به تفاوت‌های فردی همسر خود احترام بگذارید: اینکه همسر شما سلایق و خصوصیات فردی و حتی فرهنگی دارد که با سلایق شما نامتناسب است دلیل نمی‌شود از او بخواهید آنها را تغییر دهد. تلاش برای تغییر همسر خود را متوقف کنید و از وجود تفاوتی که با شما دارد در هرچه رنگارنگ تر شدن زندگی مشترک بهره ببرید.

به جای هماهنگی به دنبال سازگاری باشید: بسیاری از افراد در زندگی مشترک تلاش زیادی را صرف هماهنگ کردن خود با همسرشان یا بالعکس می کنند. این در حالی است که راز زیبایی در تفاوت ها و سازگاری با وجود تمایز است. پس به جای تلاش برای هماهنگ شدن /کردن همسر خود به دنبال سازگاری با تمایزات زندگی باشید. این گونه به استحکام زندگی مشترک خود می افزایید و رضایت خاطر خود و همسرتان را نیز فراهم می آورید.

 کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@

 

بسیاری از نهادها ازخانواده و مسائل مربوطه به ازدواج و زندگی مشترک کمک و حمایت می کنند. در صفحات بعد اطلاعاتی در مورد خدمات مختلف می یابید.

می خواهم در آلمان ازدواج کنم.  قبل از ازدواج کجا می توانم مورد مشاوره قرار بگیرم؟هرکس که می خواهد ازدواج کند، باید تحت مشاوره اداره ثبت ازدواج قرار بگیرد. اینکه چه مدارکی جهت ازدواج نیاز دارید، متفاوت است، زیرا باید قانون ملی در هنگام ازدواج مورد توجه قرار بگیرد. در اداره ثبت ازدواج (در طول ساعات کار بدون وقت قبلی) به طور فردی مورد مشاوره قرار می گیرید و همه مدارک مورد نیاز به طور کلی مورد بررسی قرار خواهند گرفت. شریک زندگی ثبت شده چیست؟در آلمان میتوانند اشخاص همجنس که با یکدیگر فامیل نیستند با هم زندگی کنند. طبق قانون ” شرکای زندگی ثبت شده ” یک زندگی مشترک تشکیل میدهند. این قانون از رابطه آنها حمایت می کند.

کجا می توانم اسناد خانوادگی دریافت کنم؟

مدارک تولد، ازدواج و فوت توسط اداره ثبت احوال بنا به درخوست بین الملی (بدون پرداخت هزینه اضافی) صادر میشوند. اسناد بین المللی به زبانهای جدید تنظیم شدند.

چگونه می توانم برای کودک خود کودکستان یا مهد کودک پیدا کنم؟چگونه ازدواج را بپذیریم

اداره کودکان، نوجوانان و خانواده به شما توصیه می کند،  اگر به دنبال خود کودکستان یا مهد کودک برای کودک خود (0 تا 6) هستید.

اطلاعات مربوط به ازدواج و شرکای ثبت شده

صدور گواهی تولد و فوت، ازدواج، تغییر نام، ترک کلیسا

کمک هزینه والدین مزایای دولتی برای خانواده ها بعد از تولد کودک است. در صورتی که والدین برای مراقبت از کودک خود فعالیت حرفه ای خود را قطع یا محدود کنند، این حذف حقوق می توانند با کمک هزینه والدین تا حدد معینی رفع بشود.اطلاعات دقیق را در وب سایت زیر می یابید

https://www.bmfsfj.de/bmfsfj/themen/familie/familienleistungen/das-elterngeld/73752

اطلاعات شهری، دفتر مشاوره و ثبت نام جهت مراقبت از کودکان (6-0 سال)  شهر فرایبورگ، اداره کودکان و نوجوانان و خانواده بخش 1

فرمها به زبان های روسی، صربی، کرواتی، ترکی، انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، عربی، ایتالیایی در دسترس هستند

خدمات:مشاوره به والدینی که به دنبال محل مراقبت برای کودکان خود بین 0 تا 6 سال هستند. اطلاعات درباره خدمات نهادهای مراقبت  روزانه از کودکان. حمایت در هنگام ثبت نام کودکان در مکانهای مراقبت.

مهاجرانی که در آلمانی زندگی می کنند، می توانند تحت شرایط خاصی حق اولاد دریافت کنند. حق اولاد اساسا تا 18 سالی به کودک در برخی موارد و حتی طولانی پرداخت میشود. حق اولاد به طور ماهانه حساب جاری از والدین ماهانه واریز می شود.اداره فدارل صندوق کار- خانواده بادن-وورتمبرگ غرب به درخواست به حق اولاد پاسخ مید هد.

کمک هزینه کودک مزایای تکمیلی در حق کودکانی است، که از سال 2005  به کودکان صغیر و از جولای 2006 برای کودکان زیر 25 سال، کودکان مجرد در خانواده  و خانواده هایی با درآمد ناکافی پرداخت می شود.

خدمات مشاوره میان رشته ای در مورد مسائل مربوط به پیشگیری و حفاظت از کودکان  شهر فرایبورگ

مشاوره پزشکی، روانی و پیشرفته مشاوره حقوقی در هر موضوع مربوط بهتمایلات جنسی، بارداری، زایمان، والدین، خانواده

اگر احتیاج به مترجم شفاهی دارید، لطفا مراتب را از قبل به صورت تلفنی اطلاع دهید

KSD مرکز تماس برای کودکان، نوجوانان، والدین و سایر سرپرستان مجاز است.

خدماتحمایت از والدین، مشاوره و کمک درمسائل تربیت، شروع پشتیبانی آموزشی مناسب و لازم، پشتیبانی در انجام مراقبت والدینی در جدایی، طلاق و رابطه.

مرکز مشاوره برای زنان باردار و خانواده آنها، خدمات اجتماعی برای زنان باردار و خانواده ها

خدمات:مشاوره و پشتیبانی از زنان و خانواده آنها در مسائل مربوط به بارداری و تولد، امنیت معیشت، جدایی و طلاق، رشد کودک؛ خدمات گروهی برای زنان باردار و خانواده ها با کودکان زیر سه سال.  از شما خواهش می کنیم، به صورت تلفنی ثبت نام کنید.

لطفا به همراه داشته باشید:لطفا در هنگام ثبت نام وقت ملاقاتی را تعیین کنید

نقطه تماس  و همکاری درمورد موضوع تبعیضشبکه ای برای رفتار برابر در فرایبورگ

زبانها:در صورت نیاز با مترجم شفاهی کار می کنیم

ما از کمک های عملی بعد از تولد که هر خانواده ای می تواند دریافت کند، خوشحال میشویم

خدمات:در سال اول تولد کودک خود حداکثر به مدت 6 ماه حمایت فردی برای کودک خود دریافت می کنید. یک داوطلب با تجربه و به خصوص  آموزش  دیده  یک تا دوبار در هفته به مدت سه ساعت به خانه شما می آید، تا از کودک شما و/ یا خواهر بردار کودک مراقبت کند.

اطلاعات زیر برای پناهندگان بدون عنوان پناهنده مجاز یا فراری (افراد قبل از روند  پناهندگی، یا در روند پناهندگی یا  در تعلیق موقت اخراج) در نظر گرفته شده است. پناهندگان با عنوان پناهنده مجاز یا فراری اطلاعات را در صفحات بعدی دایرکتوری می یابند، این اطلاعات به  همه مهاجران مربوط می شود

اطلاعات مربوط به ازدواج و شرکای ثبت شده

صدور گواهی تولد و فوت، ازدواج، تغییر نام، ترک کلیسا

مشاوره به زنان و مردان مسلمان، والدین و جوانان در مورد مسائل پیشگیری از بارداری، جنسی، خشونت، بارداری و زندگی مشترک و رابطه ها؛ مشاوره توسط مشاوران مسلمان

خدمات مشاوره میان رشته ای در مورد مسائل مربوط به پیشگیری و حفاظت از کودکان  شهر فرایبورگ

مشاوره پزشکی، روانی و پیشرفته مشاوره حقوقی در هر موضوع مربوط بهتمایلات جنسی، بارداری، زایمان، والدین، خانواده

اگر احتیاج به مترجم شفاهی دارید، لطفا مراتب را از قبل به صورت تلفنی اطلاع دهید

KSD مرکز تماس برای کودکان، نوجوانان، والدین و سایر سرپرستان مجاز است.

خدماتحمایت از والدین، مشاوره و کمک درمسائل تربیت، شروع پشتیبانی آموزشی مناسب و لازم، پشتیبانی در انجام مراقبت والدینی در جدایی، طلاق و رابطه.

مرکز مشاوره برای زنان باردار و خانواده آنها، خدمات اجتماعی برای زنان باردار و خانواده ها

خدمات:مشاوره و پشتیبانی از زنان و خانواده آنها در مسائل مربوط به بارداری و تولد، امنیت معیشت، جدایی و طلاق، رشد کودک؛ خدمات گروهی برای زنان باردار و خانواده ها با کودکان زیر سه سال.  از شما خواهش می کنیم، به صورت تلفنی ثبت نام کنید.

لطفا به همراه داشته باشید:لطفا در هنگام ثبت نام وقت ملاقاتی را تعیین کنید

شبکه ای برای رفتار برابر در فرایبورگنقطه تماس  و همکاری درمورد موضوع تبعیضچگونه ازدواج را بپذیریم

زبانها:در صورت نیاز با مترجم شفاهی کار می کنیم

ما از کمک های عملی بعد از تولد که هر خانواده ای می تواند دریافت کند، خوشحال میشویم

خدمات:در سال اول تولد کودک خود حداکثر به مدت 6 ماه حمایت فردی برای کودک خود دریافت می کنید. یک داوطلب با تجربه و به خصوص  آموزش  دیده  یک تا دوبار در هفته به مدت سه ساعت به خانه شما می آید، تا از کودک شما و/ یا خواهر بردار کودک مراقبت کند.

(در MAKS- فعال سازی عملی شناختی و معنوی در زندگی روزمره) پروژه آزمایشی کار با کودکان افراد معتاد، انجمن تخصصی -AGJانجمن تخصصی برای پیشگیری و توانبخشی  کلیسای ثبت شده فرایبورگ).  کودکانی که با والدین خود فرار کرده اند، در یک وضعیت نامشخص با استرس های روانی فراوانی قرار دارند. آنکر در این مورد حمایت می کند ( خدمات گروهی، فردی یا تعطیلات)

شش مرکز مشاوره زیر مشاوره و کمک را در موارد زیر ارائه میدهند:

مشاوره روانشناسی در موسسه علمی JHW (انجمن کمک به جوانان)

مشاوره در بحران  زندگی مشارکت، خانواده، مسائل تربیتی، مشکلات خانواده های تک والده

مرکز مشاوره تربیتی با گرایش مشکلات مدرسه و آموزشی

deutsch english français español italiano türkçe pуcский hrvatski srpski العربية ﻔﺎﺮﺴﻰ

Amt für Migration und Integration Abteilung 2 – IntegrationBerliner Allee 179114 FreiburgMohamed-Macky.Bah@stadt.freiburg.deFür inhaltliche Fragen kontaktieren Sie bitte die zuständige Institution

%PDF-1.4
%
614 0 obj
>
endobj

xref
614 96
0000000016 00000 n
0000003058 00000 n
0000003160 00000 n
0000003811 00000 n
0000003948 00000 n
0000003985 00000 n
0000004099 00000 n
0000004126 00000 n
0000004654 00000 n
0000004770 00000 n
0000006093 00000 n
0000006228 00000 n
0000006255 00000 n
0000006798 00000 n
0000008488 00000 n
0000010913 00000 n
0000011050 00000 n
0000013432 00000 n
0000015954 00000 n
0000017998 00000 n
0000018147 00000 n
0000018174 00000 n
0000018753 00000 n
0000021400 00000 n
0000023800 00000 n
0000026450 00000 n
0000026487 00000 n
0000026557 00000 n
0000026638 00000 n
0000035297 00000 n
0000035587 00000 n
0000036205 00000 n
0000036275 00000 n
0000036356 00000 n
0000046676 00000 n
0000046943 00000 n
0000047483 00000 n
0000047553 00000 n
0000047634 00000 n
0000057594 00000 n
0000057866 00000 n
0000058382 00000 n
0000058499 00000 n
0000058530 00000 n
0000058605 00000 n
0000065232 00000 n
0000065563 00000 n
0000065629 00000 n
0000065745 00000 n
0000065776 00000 n
0000065851 00000 n
0000070950 00000 n
0000071283 00000 n
0000071349 00000 n
0000071465 00000 n
0000071496 00000 n
0000071571 00000 n
0000083330 00000 n
0000083660 00000 n
0000083726 00000 n
0000083842 00000 n
0000083873 00000 n
0000083948 00000 n
0000085951 00000 n
0000086276 00000 n
0000086342 00000 n
0000086458 00000 n
0000086528 00000 n
0000086642 00000 n
0000101264 00000 n
0000101540 00000 n
0000101824 00000 n
0000101851 00000 n
0000102235 00000 n
0000102465 00000 n
0000102853 00000 n
0000103249 00000 n
0000103397 00000 n
0000103543 00000 n
0000103618 00000 n
0000105401 00000 n
0000110078 00000 n
0000110463 00000 n
0000110538 00000 n
0000110837 00000 n
0000110912 00000 n
0000111212 00000 n
0000111287 00000 n
0000111586 00000 n
0000111661 00000 n
0000111961 00000 n
0000113701 00000 n
0000146716 00000 n
0000149072 00000 n
0000162861 00000 n
0000002216 00000 n
trailer
]/Prev 833391>>
startxref
0
%%EOF

709 0 obj
>stream
h|SKhQo&H’;IڤԆDE֭O?O26EWEVp%⦸unĕ] ōM#ޜ{9

چگونه ازدواج را بپذیریم
چگونه ازدواج را بپذیریم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *