چگونه عشق شویم

 
helpkade
چگونه عشق شویم
چگونه عشق شویم

 

 

 

شاید بتوانیم از عشق به عنوان قدیمی ترین مفهوم بشری یاد کنیم و حتی ممکن است گاهی در حیوانات نیز رفتارهایی ببینیم که بشود آنها را عشق تلقی کرد.چگونه عشق شویم

 

عشق از آن واژه هایی است که ابهامات زیادی دارد و تعاریف بسیاری از آن کرده اند. یکی از مباحثی که با عشق مطرح می شود، بحث دوست داشتن است و برخی این دو را یکی می دانند، ولی به نظر می رسد که عشق چیزی فراتر و بیشتر از دوست داشتن باشد، چرا که ما خیلی ها را دوست داریم اما عاشق آنها نیستیم و خیلی ها هم هستند که نسبت به آنها کشش داریم ولی لزوما آنها را دوست نداریم و وقتی نیستند برای ما مهم نیست. به همین دلایل می توانیم بگوییم بین دوست داشتن و عشق تفاوت وجود دارد.

 

اصغر فروع الدین عدل، دکترای روان شناسی و خانواده درمانگر در این باره می گوید: عشق؛ احساس یا هیجان مثبتی است که اگر انسان تجربه اش کرده باشد، آن را دوست دارد. انسان ها هم از عاشق شدن و هم از معشوق بودن لذت می برند، چرا که هیجان عشق خوشایند است. برخی عشق را یک پدیده ناسالم می دانند و فکر می کنند این مقوله فرا رفتن یا خارج شدن از هنجارهاست، اما باید گفت که هم عشق سالم وجود دارد و هم عشق ناسالم. انسان ها دوست ندارند تنها باشند و این حس انسان را از تنهایی می رهاند، چرا که تنهایی احساس ناامنی به ما می دهد، ولی با کسی بودن و حتی فکر با کسی بودن به ما آرامش می دهد. نیاز به صمیمیت و ارضای نیاز های عاطفی ما را به سمت ارتباط با افراد می کشاند.عدل می افزاید:

 

بخش روانی انسان از تفکر و هیجان و رفتار تشکیل شده است و در عشق این سه با هم به شکل پیچیده ای ترکیب شده اند و کار می کنند. هم جنبه های شناختی و فکری و هم جنبه های هیجانی و هم ابعاد رفتاری عشق بشدت این سه حوزه را درگیر می کند و زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.

 

ما وقتی می توانیم عاشق شویم که با احساس های خودشیفتگی و خودفریفتگی مان کنار بیاییم و بر آنها غلبه کنیم تا بتوانیم به کسی فکر کنیم و او را وارد زندگی خود کنیم. اگر می خواهیم عشق سالم داشته باشیم باید بتوانیم تنها هم زندگی کنیم. انسانی که می تواند تنها زندگی کند و با تنهایی خود کنار بیاید، بهتر می تواند در روابط خود با عشق وارد شود و اگر کسی تنهایی برایش یک فاجعه باشد، ممکن است در رابطه عاشقانه ای ناسالم وارد شود.

 

دکتر عدل، عشق را قابلیت درونی اهدای بخشی از وجود خود به افراد یا حتی به عقاید و آرمان ها به جای خودخواهی و حفظ همه چیز برای خود می داند. در این تعریف عشق فراتر از انسان ها رفته و ممکن است انسان عاشق یک آرمان یا عقیده باشد.

 

 

● جنبه های جذابیت

 

وقتی صحبت از عشق و دوست داشتن می شود یعنی دو نفر به طرف هم جذب می شوند. جذب افراد به هم دارای جنبه هایی است که هر چه در انسان ها بیشتر باشد احتمال جذب شدن آنها به هم بیشتر خواهد بود.

▪ عدل این جنبه ها را این گونه می شمرد:

۱) جذابیت جسمانی: دو فرد باید برای هم جذابیت ظاهری داشته باشند که این جذابیت لزوما زیبایی نیست، ممکن است فردی که زیبا نیست به دل فردی بنشیند و به اصطلاح دلنشین باشد. انسان ها به افرادی که برایشان جذابیت جسمانی دارند بدون این که اطلاعات دیگری از آنها داشته باشند، ویژگی های مثبت تری را نسبت می دهند و بیشتر به سمت آنها جذب می شوند.

۲) مجاورت: انسان هایی که در یک منطقه زندگی می کنند، احتمال این که به هم علاقه مند شوند بیشتر است. اشتراک در محل زندگی، محل تحصیل، محل کار با تعداد دیدارها و برخوردها و امکان علاقه مند شدن رابطه مستقیم دارند. البته امروز با وجود اینترنت و… این جنبه تحت تاثیر قرار گرفته است اما با این حال باز هم از جنبه های جذابیت محسوب می شود.

 

۳) شباهت: هرچه انسان ها از لحاظ جسمی، عاطفی، اخلاقی، عقیدتی، هوشی، فرهنگی و… شباهت های زیادی به هم داشته باشند به احتمال بیشتری جذب همدیگر خواهند شد.

جنبه های دیگری نیز نظیر باکفایتی، باهوشی، جایگاه اجتماعی و تحصیلات بالا، طی کردن اوقات خوش با هم، داشتن مهارت های شنیدن، محبوبیت و دلنشینی و گاهی متفاوت بودن هم می تواند در جذابیت تاثیر داشته باشد.

 

● چند نکته راجع به عشق

 

عشق ویژگی هایی دارد که در همه مشترک است و به قول دکتر عدل این ویژگی ها عبارتند از:

 

۱) دلبستگی و نیاز به یکدیگر (زندگی بدون او برایم سخت است).

 

۲) اهمیت داشتن (حاضرم هر کاری برایش انجام دهم).

 

چگونه عشق شویم

۳) ایجاد تحمل برای خطاهای یکدیگر (با این که از کارش ناراحت شدم اما چون عاشقش هستم او را می بخشم).

 

۴) اعتماد و امنیت به طوری که می تواند رازهایش را برای او بگوید (من هر حرفی را به او می گویم و در کنارش احساس امنیت می کنم).

 

به گفته این روان شناس، اینها ویژگی هایی است که وقتی عاشق می شویم در ما ایجاد می شود. اما به غیر از این ویژگی ها عاشق شدن در ما احساس های مثبت و منفی نیز ایجاد می کند که می توان احساس های مثبت را مانند شادی و شور و نشاط که معمولا در اوایل عاشق شدن اتفاق می افتد، تجربه کرد و احساس های منفی نیز مثل دلتنگی و بی قراری و عدم تمرکز بر کار و درس و… گاهی نیز احساس های دوسوگرا و متناقض مثل عشق و نفرت که بیشتر در زن ها پیش می آید اتفاق می افتند.

 

عدل می گوید: معمولا افراد عشقشان را به این اشکال به هم ابراز می کنند؛ ابراز محبت، تبادل پاداش ها و کارهایی که برای هم می کنند، حمایت های عاطفی و اخلاقی و صبر و تحمل در قبال کارهای ناخوشایند طرف مقابل. با این حال با توجه به معانی و تعابیری که ما از عشق داریم، می توانیم با این خطرات نیز مواجه شویم که شامل هوس، درگیر شدن با فرد نامتناسب، ندیدن عیوب، ماجراجویی، تبدیل کردن رابطه به یک درام و ادامه دادن رابطه به رغم بدرفتاری های طرف مقابل می شود.

 

 

● عشق های ناسالم

 

دکتر عدل اظهار می کند که بیشتر عشق ها ناسالم است. به دلیل این که بیشتر آدم ها گره ها و کمبودهایی در درون خود دارند که باعث افتادن آنها در روابط ناسالم می شود.

 

در عشق های ناسالم ابراز عشق یا نیاز فرد نسبت به رابطه بسیار شدید است. عشق های زودهنگام و شدت یافته معمولا مشکل ایجاد می کنند.

 

فردی که فکر می کند اگر معشوق کسی نشود، بسیار بدبخت و بیچاره است معمولا گرفتار عشق های ناسالم می شود.

 

فردی که به طرف مقابلش حکم می کند که تو باید فقط عاشق من باشی و نمی توانی حتی به اشیا یا فعالیت های خود عشق بورزی نیز عشقی ناسالم را تجربه خواهد کرد.

 

عدل همچنین ادامه می دهد: عشق بی قید و شرط به طوری که (هر کاری کردم باید مرا دوست داشته باشی)، عکس العمل های تند در مواقعی که با عدم عشق متقابل روبه رو می شویم، سیری ناپذیری در انتخاب عاشق و معشوق به طوری که فرد به یک نفر اکتفا نکند، ناتوانی در عشق ورزیدن به طوری که فرد به رغم داشتن عشق نتواند آن را به شکل مناسب ابراز کند، ترس از پذیرفته نشدن و این تفکر که من ارزش عشق را ندارم، ترس از وابستگی، اجبار در عشق متقابل به این صورت که (چون من عاشق توام پس تو نیز باید عاشق من باشی)، جلب ترحم و دلسوزی در رابطه مثلا با مریض جلوه دادن خود، توسل به تهدید در اجبار فرد به ایجاد رابطه مثل تهدید به خودکشی و… خواسته من به خواسته های تو و دیگران ارجحیت دارد (باید همیشه مرا در اولویت قرار دهی) و من همیشه مهم ترین فرد در زندگی تو هستم همه اینها از مصادیق عشق های ناسالم است.

 

این روان شناس، ریشه عشق های ناسالم را در بچگی و روابط ما با والدینمان می داند و اضافه می کند: وقتی نیاز های ما در رابطه با والدین بخوبی ارضا نشود و محبت کافی ندیده باشیم، به طور ناخودآگاه عشق به والدین را در بیرون جستجو می کنیم و می خواهیم کمبودها و معایبی که در روابط با والدینمان داشته ایم، در روابط عاشقانه خود جبران کنیم. رابطه بین ما و والدینمان دلبستگی است. دلبستگی یک اتفاق است که بین کودک و مراقب مستقیمش که معمولا مادر است، می افتد. این دلبستگی می تواند به اشکال مختلف باشد و نسبت به شکل آن در ما مشکلاتی ایجاد کند یا باعث رشد ما شود.

 

 

● عدل انواع دلبستگی را این گونه توضیح می دهد:

 

▪ دلبستگی ایمن: وقتی ما با والدین خود دلبستگی ایمن پیدا می کنیم که محبت و مراقبت و صمیمیت و اعتماد بین ما برقرار است و والدین تمام نیاز های عاطفی کودک خود را ارضا می کنند (البته این روند در سنین مختلف متفاوت است و تقریبا تا ۲ سالگی به تمام نیاز ها باید پاسخ مثبت داد و بعد از آن شکل پاسخ به نیاز ها متفاوت می شود) در این حالت ما در بزرگسالی به طور مناسبی وارد روابط می شویم، چرا که با والدین خود مشکلی در زمینه دلبستگی نداریم.

 

▪ دلبستگی دوری جو: اما اگر والدین پر توقع، بی اعتنا و عیب جو داشته باشیم در روابط خود نیز دچار شک و تردید به محبت و احساس افراد می شویم، چرا که همواره به احساس والدین خود نیز نسبت به خودمان مشکوک بوده ایم.

 

▪ دلبستگی مقاوم: اگر والدین غیرقابل پیش بینی و غیرمنصف باشند، احساس های شدید که در پس آن حسادت و ترس و خشم است در بزرگسالی حاصل می شود.

 

هرگونه مشکلی در روابط ما با والدینمان در دوران بچگی روی روابط ما در بزرگسالی تاثیر می گذارد. اگر کسی در ارتباط عاشقانه اش دچار مشکل است، باید ارتباطش را با والدینش در کودکی و بزرگسالی بررسی کند و مشکلات را حل کند، حتی گاهی نیاز به روان درمانی و بررسی گره های روحی در خردسالی لازم می شود که باید از یک متخصص کمک گرفت.

 

● باورهای غلط و عشق های بی سرانجام

 

دکتر عدل می گوید: بسیاری از افراد درباره عشق اشتباه فکر می کنند و باورهای غلطی در مورد آن دارند که باعث بروز مشکل در روابط آنها می شود که برخی آنها عبارتند از:

 

۱) عشق حقیقی بر همه چیز فائق می آید. (عشق که باشد همه چیز مهیاست و هر اختلافی را می توان حل کرد).

 

۲) عشق در نگاه اول. (من با اولین نگاه عاشق او شدم).

 

۳) عشق فقط یک بار. (فقط یک فرد وجود دارد که نیمه گمشده من است و اگر رابطه ام با معشوقم به هم بخورد دیگر کسی نیست که بتوانم با او ارتباط برقرار کنم).

 

۴) معشوق مسوول برآورده کردن همه نیازهاست. (معشوق من باید تمام نیازهای من را بر طرف کند و باید جای همه کس را برایم در زندگی پر کند، به طوری که من دیگر نیازی به دوست و خانواده و… نداشته باشم).

 

۵) جاذبه جنسی همان عشق است.

 

این روان شناس می گوید: برخی عشق ها بی سر انجامند مثل عشق نابرابر و یکطرفه. عاشق توانایی های بالقوه شدن (فردی که با هوش است ولی بیکار)، عشق به عنوان نجات طرف مقابل (عاشق افراد ناتوان شدن برای کمک به آنها مثل یک فرد معتاد)، عشق به عنوان معلم و شاگردی (یادگیری یک طرفه از یک فرد)، عشق به دلایل بیرونی (تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی)، عشق با حداقل تفاهم (بدون هیچ چیز مشترک)، انتخاب براساس کمبودهای روابط قبلی (مقایسه با رابطه های قبلی)، عشق بدون دسترسی به معشوق (عاشق کسی شدن که در کشور دیگری زندگی می کند)، این عشق ها به احتمال زیاد به سرانجام نمی رسند و افراد را دچار مشکلات متعددی در روابط و زندگی می کنند.

 

وقتی به عشق فکر می کنیم همیشه داستان های زیبا و افسانه های عاشقانه به یادمان می آید، اما باید به یاد داشته باشیم که عشق در زندگی واقعی با عشق در فیلم ها و داستان ها متفاوت است و ممکن است گاهی زندگی ما را بسیار لذت بخش یا بسیار زجرآور کند، پس کمی آهسته تر و محتاط تر در مسیر پر خطر عشق گام برداریم.

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج


بلیطت رو به قیمت لحظه آخر بخر!


بهترین راه بهبود کیفیت هوا در خانه


لوازم خونگیت رو اقساطی نو کن!


طلاق توافقی و هرآنچه لازم است بدانید


ماشین لباسشویی با آبکشی شرعی


دانستنی های سلامت واژن


درمان نازایی زنان و مردان


انواع تشک طبی و خوشخواب/خرید مستقیم


بازسازی پیوند عاطفی زن و شوهر


برای سفارش این ست فقط کافیه کلیک کنی!


درمان افسردگی یک بار برای همیشه

کتابهایی که باعث رشد فکری فرزندتان میشود


سوالات پیش از ازدواج به تفکیک جلسه


رسیدن به اوج لذت جنسی با این محصولات

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

عشق واقعی برای هر کسی تعریف منحصر به فردی دارد. عده ای عشق لیلی و مجنون را عشق واقعی می دانند و برخی دیگر معتقدند چنین عشق هایی تنها در قصه ها وجود دارد و در دنیای حقیقی پیدا نخواهد شد. با یوکن همراه باشید تا به شما بگوییم عشق واقعی چه ویژگی هایی دارد!

عشق واقعی، وسعت بخشیدن به طبیعت واقعی هر فرد است: یعنی هر آنچه هستیم و جذب می کنیم. حتی در دیگر روابط انسانی نیز جذب کسانی می شویم که انعکاسی از خود را در آنها می بینیم.

اگر به دنبال عشقی واقعی هستید، باید ویژگی هایی را در خود پرورش دهید که طرف مقابل تان خواستار آنهاست. در ادامه ی مقاله، به برخی از این ویژگی ها اشاره می کنیم:

وقتی واقعا عاشق کسی هستیم، لحظات پرعشق و هیجان در تمام شرایط و موقعیت ها همراه ما خواهد بود. هیچ وقت لازم نیست برای بروز و نشان دادن عشق و محبت تلاش کنیم. همه چیز در رابطه به همان شکلی که هست، زیبا و هیجان انگیز خواهد بود.

وقتی در چنین روابطی هستیم، نیاز نیست از خود واقعی مان فاصله بگیریم تا طرف مقابل را راضی و خشنود کنیم، بلکه ساده ترین کارها نیز سرشار از عشق و محبت خواهد بود. برای بوجود آمدن عشق و محبت خبری از تلاش و اجبار برای متقاعد کردن دیگری نخواهد بود.چگونه عشق شویم

یکی از فاکتورهای مهم در حفظ پایداری عشق، احترام متقابل است. احترام متقابل به معنای ایجاد شرایط لازم برای پیشرفت فردی دو طرف و حفظ حریم ها و مرزهای مشخص است. این حریم ها و مرزهای مشخص به انتخاب و روش شما بستگی دارد.

وقتی واقعا عاشق کسی می شویم، باید او را با تمام خوبی ها و بدی هایش بخواهیم. با پذیرش طرف مقابل، نگرش مان تغییر کرده و گسترده تر می شود و چیزهایی را درک می کنیم که در حالت عادی قادر به تجربه ی آنها نیستیم. عشق واقعی، ما و طرز تفکرمان را تغییر می دهد. عشق به تفاوت دو نفر، زیبایی و سازگاری می بخشد. در روابط عاشقانه هیچ قضاوت و پیش داوری وجود ندارد و دروازه های قلب در پذیرش چیزهای تازه به همان شکلی که هستند، بدون هیچ تغییری گشوده خواهد بود.

تنها وقتی می توانیم عشق واقعی را درک کنیم که چیزی برای بخشیدن به دیگری داشته باشیم. اگر می خواهیم عشق دریافت کنیم، در مقابل باید عشق بدهیم. عشق واقعی تفاوت زیادی با برآورده کردن تمایلات خودخواهانه دارد و در مقابل به معنای تلاش برای هدفی مشترک و چشم اندازی مشابه است. فرد عاشق به همان اندازه به نیازهای معشوقش اهمیت می دهد که نیازهای خود را مهم می پندارد.

اعتماد به طرف مقابل، پایه اصلی روابط عاشقانه است. اعتماد به طرف مقابل به قدری اهمیت دارد که حتی از اعتمادی که نسبت به خود داریم هم مهم تر است. عشق واقعی بدون ایجاد ترس و حالت تدافعی ما را آسیب پذیر می کند که برای اینکه جلوی این آسیب پذیری را بگیریم نیاز به اعتماد است.

وفاداری در رابطه نه تنها باعث ایجاد ثبات عاطفی می شود، بلکه میزان صمیمیت و نزدیکی دو طرف را هم بیشتر می کند. وقتی دو نفر با عشق و محبت کنار هم زندگی می کنند، هیچ ترسی از ناراحتی و آسیب دیدن وجود نخواهد داشت. در واقع با یکی شدن، عشق فرصت رشد پیدا می کند و در طی زمان استحکامش نیز بیشتر خواهد شد.

عشق معجزه آفرین است و تمام ترس ها را از بین می برد. عشق واقعی باعث می شود احساس امنیت و آرامش داشته باشید. در هر جایی باشید، سایه بان عشق، روی سرتان بوده و از شما محافظت می کند. در چنین عشقی هرگز اذیت نمی شوید، زیرا خودخواهی در آن ریشه ای ندارد. عشق می تواند تمام زخم ها و دردهای گذشته را التیام دهد و ما را در مسیر رسیدن به خوشبختی توانمند و قوی سازد. با تکیه بر عشق، جرات دوباره دوست داشتن را پیدا می کنیم.

عشق واقعی باعث رشد فردی و معنوی دو طرف می شود و فرآیندی است که برای شادی و احساس آزادی ما ضرورت دارد. هر چیزی در این کره خاکی برای بقا نیاز به رشد دارد. عشق واقعی تنها باعث تقویت آزادی و شادی نمی شود، بلکه روی تمام ابعاد زندگی مانند زندگی شغلی نیز تاثیر مثبت خواهد داشت. تجربه عشقی شیرین باعث رضایت و شادی ما می شود و هیچ ترسی بوجود نخواهد آورد.

همه ی ما به عنوان یک انسان اجتماعی، نیاز به همراهی با دیگران داریم. وقتی صحبت از عشق به میان می آید به دنبال کسی هستیم که در تمام خوشی ها و ناخوشی های زندگی کنارمان باشد. ما نیازمند کسی هستیم که سردی و گرمی روزگار را با او تجربه کنیم؛ کسی که با او به مسافرت برویم، رازهایمان را تعریف کنیم، درباره ی اتفاقات پیرامون مان حرف بزنیم، باهم شوخی کنیم و در کنار هم پیر شویم و بمیریم. عشق به معنای توجه به کسی است که دوستش داریم. عشق واقعی یعنی داشتن روزهای خوب و کنار هم بودن در روزهای سخت!

خیلی از افراد در نشان دادن عشق و محبت خود به عزیزان شان مشکل دارند. در بیشتر اوقات، غرور و خودخواهی مانع ابراز عشق می شود. خودخواهی همیشه به معنای نخوت و غرور نیست، بلکه گاهی به معنای عدم اطمینان به خود و احساسات است. یکی از پیش نیازهای عشق واقعی، درک متقابل است. افراد عاشق همدیگر را درک می کنند و احساسات شان را صادقانه بروز می دهند.

وقتی از اعماق وجودمان حرف می زنیم و احساسات خود را واقعی و صادقانه نشان می دهیم، شجاعت و بخشندگی خود را به نمایش می گذاریم. در روابط عاشقانه شجاعت و بخشندگی به وضوح دیده می شود. رابطه ی عاشقانه به دو طرف امکان می دهد همدیگر را هم راز خود بدانند و در حریمی که برای شان ارزشمند است، هیچ کسی اجازه ورود نخواهد داشت.

عشق و عاشقی هم یک نوع کار تیمی به حساب می آید. در روابط عاشقانه باید بتوانید اوضاع را مدیریت و کنترل کنید و گاهی هم کنار بایستید و به عشق تان اعتماد کنید؛ این یعنی کاری که در یک تیم اتفاق می افتد. دو فرد عاشق همانند اعضای تیم، باید بتوانند نقاط ضعف یکدیگر را بپوشانند و باعث تقویت نقاط قوت هم شوند. در رابطه ی عاشقانه باید بدانید چه وقت سکوت کنید و چه وقت حرف بزنید. همین کار تیمی از سوی دو فرد عاشق باعث ایجاد و شکل گیری رابطه ای موفق و منحصر به فرد خواهد شد. در این صورت دو طرف اهداف سازگاری داشته و برای رسیدن به این هدف مشترک تلاشی هم سو باهم انجام خواهند داد.

عشق واقعی نیازمند شجاعت و نترسیدن است. در عشق واقعی، خبری از ترس از تعهد، اشتباه کردن یا آسیب زدن به دیگری نخواهد بود. وقتی ترس وارد رابطه شود، آن رابطه راه به جایی نخواهد برد. وقتی در یک رابطه عاشقانه باشیم خود می دانیم چه کاری باید انجام دهیم و بدون هیچ ترسی مسیر علاقه مندی خود را تا انتها طی خواهیم کرد.

عشق واقعی مقدس است. عشق واقعی باعث زداییدن خودخواهی ها شده و ما را به خودمان نزدیک تر می کند. با عاشقی، تمام ترس و وابستگی ها از بین رفته و آزادی به ارمغان می آید. عشق به معنای بخشش است. وقتی عاشقیم به خدا و خودِ واقعی مان نزدیک تر خواهیم بود.

عشق واقعی وقتی ایجاد می شود که خودمان را پیدا کنیم. آن هم وقتی به سراغ مان می آید که اصلا انتظارش را نداریم. عشق غیرمنتظره است و اصلا قابل برنامه ریزی نیست. حتی عشق با اجبار و اصرار دیگری هم ایجاد نمی شود و وقتی با آن رو به رو می شویم که از زندگی مان راضی هستیم و خود را همان طور که هستیم دوست داریم و پذیرفته ایم. در واقع وقتی عاشقی را تجربه می کنیم که به این باور برسیم جذاب هستیم و قابلیت پذیرش عشق را داریم.

حتما شما هم به این باور رسیده اید که پایه ی جهان هستی برای پایه های عشق استوار شده است. شاید همه این واقعیت را قبول کرده باشیم اما خیلی از ما عشق را به درستی نمی شناسیم و آن را با احساس مالکیت و حسادت اشتباه می گیریم.

هر کسی در زندگی دوست دارد دیگران مطابق میل او رفتار کنند و رفتاری دوستانه تر، هوشمندانه تر و با اشتیاق بیشتری داشته باشند. این یعنی انتظارات زیادی از اطرافیان مان داریم. داشتن انتظار برای پذیرش عشق لازم است اما کافی نیست. باید بتوانید شرایط را همان طور که هست بپذیرید و از انتظارات بیجا اجتناب کنید.

در عشق واقعی چیزی به عنوان قربانی، مقصر و انتقام وجود ندارد. وقتی واقعا عاشق هستیم، طرف مقابل مان را مقصر و گناهکار نمی بینیم. عشق به معنای همراهی و باهم بودن است البته با مسئولیت پذیری . در دنیای عاشقی بخشش جایگاه ویژه ای دارد، یعنی بتوانیم از اشتباهات یکدیگر بگذریم و اجازه دهیم رابطه مان در مسیر یکی شدن پیش برود.

عشق معنای مالکیت ندارد. اگر فکر می کنید عشق را یافته اید نباید نگران از دست دادن آن باشید. اجازه دهید عشق آزاد و رها باشد. اگر در این رهایی به سمت شما نیاید، مطمئن شوید عشق تان واقعی نبوده است اما اگر هر مسیری را طی کرد تا به سوی تان بازگردد، شک نکنید عشق تان واقعی است. با اسیر کردن عشق در قفس نمی توانید حفظش کنید. تنها وقتی می توانید با عشق درآمیزید که خودتان به دنبال آزادی و حقیقت آن باشید.

گاهی ما کسانی را عاشقانه دوست داریم اما هیچ هماهنگی با هم نداریم و نمی توانیم در کنارشان زندگی کنیم. حتی ممکن است ادامه ی مسیر با آنها به خاطر بی توجهی شان به احساسات ما باعث آزارمان شود. در این صورت عشق ورزی با شرایط موجود هیچ منافاتی ندارد. می توان همچنان عاشق ماند بدون اینکه به اجبار در کنار هم بمانید. چه لزومی دارد در چنین شرایطی به هر قیمت، کنار هم باشید. گاهی حفظ رابطه عاشقانه از دور ارزش بیشتری دارد.

مالکیت در عشق بی معناست، حسادت نیز در عاشقی هیچ جایی ندارد. گاهی با خود فکر می کنیم اگر کمی حسادت نداشته باشیم، یعنی عشق مان را به اندازه ی کافی دوست نداریم. این در حالیست که عشق واقعی با اعتماد درهم آمیخته است. وقتی طرف مقابل راضی و خوشحال باشد، این رضایت و شادی به دیگری نیز منتقل می شود.

عشق با شادی، رضایت، احساس همدلی و تفاهم همراه است و در مقبل آنها احساساتی مبتنی بر ترس قرار دارند مانند حسادت، ناامنی، نفرت و غرور.

والدین دوست دارند به فرزندان شان یاد دهند که نیاز و خواسته با هم تفاوت دارند. پایه و اساس نیاز در ترس نهفته است. وقتی احساس می کنیم بدون یارمان نمی توانیم زندگی کنیم یعنی به او نیاز داریم. ترس با عشق در تضاد است. اگر کسی را با تمام وجود بخواهیم و دوست داشته باشیم به او آزادی می دهیم و هیچ اجباری در کار نیست.

انسان به سادگی به احساسات خود عادت می کند؛ خصوصا وقتی حس خوبی از آنها می گیرد. وقتی عاشق می شویم، دلمان می خواهد این احساس را تا ابد برای خودمان نگه داریم، اما گاهی احساسات عاشقانه دچار روزمرگی می شوند. همین جاست که عمل نیاز است. نباید با تصور اینکه طرف مقابل می داند دوستش داریم، از وارد کردن حس و حال روزهای اول غافل شویم. باید از عشق مان مراقبت کنیم تا دچار سستی و کهنگی نشود.

عشق بی قید و شرط؛ یعنی در عاشقی هیچ محدودیت و مرزی وجود ندارد. عشق ورزیدن بدون شرط و شروط سخت است و خیلی از ما نمی توانیم خوب عمل کنیم؛ اما اگر واقعا عاشق باشیم، سعی نخواهیم کرد یارمان را تغییر دهیم و شرط و شروطی برای او بگذاریم.

بیشتر افراد برای راحتی خود کمی خودخواه هستند اما این مساله در روابط عاشقانه هیچ جایی ندارد. اگر در روابط عاشقانه خود با دیگری، نیازهای او را هم سطح یا بالاتر از نیازهای خود ندانیم، احساس نفرت بین مان ایجاد می شود. در عشق واقعی، افراد به دنبال شادی یکدیگر هستند و تمام تلاش خود را به کار می بندند تا طرف مقابل شان احساس ارزشمندی کند.

جالب است بدانید، درجه ی پویایی احساسات مختلف چون عشق و ترس متفاوت است. علم قادر است این پویایی و نقطه ی احساسی را به طور دقیق اندازه گیری کند. این میزان پویایی در عاشقی بسیار سریع و پرجنب و جوش است. در حالیکه احساس ترس، حسادت، نفرت، حرص، غرور و … پویایی بسیار ضعیف تری دارند. وقتی به طور واقعی به کسی عشق می ورزیم، هیچ گاه دچار ترس نمی شویم. این احساس پویایی باعث می شود همواره حس و حال خوبی داشته باشیم.چگونه عشق شویم

عشق با بی توجهی در تضاد است. در روابط عاشقانه دو طرف با هم آمیخته می شوند و گاهی این تصور برای هر دو پیش می آید که دیگر نیاز نیست علاقه ی خود را به هم ابراز کنند. در حالیکه عشق واقعی نیاز به توجه دائمی دارد. این ابراز علاقه باید واقعی و مداوم باشد و به شکل وظیفه نمایان نشود.

همه ی ما می پذیریم که با یکدیگر تفاوت هایی داریم. حتی دوقلوهای همسان نیز همانند هم نیستند و ممکن است تجربیات و آرزوهای متفاوتی داشته باشند. عشق واقعی به معنای پذیرفتن یکدیگر با وجود تفاوت ها و اختلاف نظرهاست.

همه آدم ها شبیه هم عاشق نمی شوند. هر کسی به روش خود عاشقی می کند. عده ای در قالب کلمات، برخی با کمک و یاری رساندن و برخی دیگر با محبت به یکدیگر عشق شان را ابراز می کنند. با هم بودن، هدیه دادن، نوازش نیز از دیگر روش های ابراز عشق است. باید بپذیریم هر کسی روش خاص خود را دارد و باید زبان عشق را در فرد مقابل مان پیدا کنیم. بدین ترتیب بهتر می توانیم باهم رابطه برقرار کنیم و از عاشق بودن مان لذت ببریم.

عشق با حسادت، غرور، نفرت، خودخواهی، سوء استفاده و جنگ و جدل در تضاد است. اگر چنین رفتارهایی در شما یا طرف مقابل تان وجود دارد، اصلا عشقی بین شما نیست. عشق توام با احساسات شیرین و خوشایند است و با احساسات مشتق از ترس ارتباطی ندارد.

وقتی عاشق می شویم می توانیم از نقطه نظر عشق مان به دنیای پیرامون نگاه کنیم. عشق با همدلی و همراهی ارتباط دارد. دو فرد عاشق دوست ندارند ناراحتی یکدیگر را ببینند. چرا که ناراحتی یکی برای دیگری سخت و دردآور خواهد بود. عاشق ها دوست دارند یکدیگر را خوشحال کنند و احساسات خوب را به هم هدیه کنند. آنها می خواهند به احساسات هم توجه و به هم احساس ارزشمندی بدهند.

عشق با شادی، تفاهم و احساسات خوب همراه است. هر چیزی به غیر اینها معنی عشق نمی دهد. اگر هر یک از ما دیگری را به اندازه ی خود دوست داشته باشد، دنیا جای بهتری برای زندگی کردن خواهد بود. عشق یعنی حال دو طرف خوبِ خوب است.

 

منبع: Elitedaily

 

آیا به نظر شما این مطلب مفید بود؟




مجله موفقیت یوکن، مجله ای است ویدیویی که تلاش می کند هر آنچه انسان های موفق درباره موفقیت از دیروز تا به امروز تجربه کسب کرده اند را به آسان ترین شکل ممکن در اختیار شما بگذارد. هدف ما در یوکن گردآوری بروزترین روش های موفقیت فردی، سازمانی و تجاری است تا مرجع کاملی باشیم برای مخاطبین و افرادی که سعی دارند موفق شوند.

آیا در عاشق شدن مشکل دارید؟ یک قدم اساسی برای عشق ورزیدن این است که به خود اجازه دهید آسیب پذیر باشید. برای رها کردن نگهبانی از خود تلاش کنید. اگر در حال حاضر کسی را نمی بینید، خود را درآن شرایط قرار دهید و سعی کنید با افراد جدیدی ملاقات کنید. وقتی دوستی را با کسی شروع می کنید، یک ذهنیت مثبت داشته باشید و از آشنایی با آنها لذت ببرید. به یاد داشته باشید ، شما نمی توانیدبه سرعت عاشق شوید، بنابراین صبور باشید ،چیزی را به خود اجبار نکنید و بگذارید ارتباط شما به طور طبیعی توسعه پیدا کند

از خود بپرسید که آیا تا به حال دیوارهایی دور خود کشیده اید تا آسیب نبیند. گشودن دریچه قلب به سمت یک شخص می تواند احساس خطر ایچاد کند و اشکالی ندارد اگر تا به حال ترسیده اید که به کسی اجازه دهید خیلی به شما نزدیک شود. عاشق شدن شما را آسیب پذیری می کند  وسیستم دفاعی شما در اولین قدم برای پایین آوردن خطر اقداناتی انجام می دهد.

به یاد داشته باشید که هیچ کس کامل نیست ، و خود را برای کسی که هستید قبول کنید. با پذیرفتن خود می توانید به  عاشق شدن کمک کنید.چگونه عشق شویم

هر کس یک منتقد درونی دارد و گاهی اوقات افکار خود انتقادی می توانند غیر منطقی و غیرواقعی شوند. اگر متوجه شدید که در حال فکر کردن به مواردی مانند شما خوب نیستید یا آنها هرگز شما را دوست ندارند ، روند فکر را متوقف کنید و به خود یادآوری کنید که هدفمند باشید.

نکته: هر وقت شروع به افکار مزاحم و منفی کردید، آنها را تغییر مسیر دهید. به جای “شما هیچ وقت درست کار نمی کنید، به خود بگویید ، “هیچ کس کامل نیست ، بلکه بهترین تلاش خود را بکنید. بعضی اوقات اشتباه می کنید و این اشکالی ندارد.

بازی کردن و پنهان کردن احساسا از روشهای متداول در دنیای قرارهای امروز است. با این حال، بهتر است در مورد احساسات خود صادق باشید. در حالی که لازم نیست همه جزئیات کوچک را درقرار اول به اشتراک بگذارید ، سعی کنید به جای نقش بازی کردن ، اصالت داشته باشید.

دوست داشتن کسی که شما را دوست ندارد خوش ایند نیست و آسیب زننده است، اما چیزی است که همه آن را تجربه می کنند. می توانید با وجود درد حرکت کنید، حتی اگر در حال حاضر غیرممکن به نظر بیاید. با این حال ، اگر هرگز به خود اجازه ندهید ریسک کنید، همه ی دلپذیر بودن  عاشقی را از دست خواهید داد.

اگر قبلاً با کسی ملاقات نکرده اید، سعی کنید با افراد جدید ارتباط برقرار کنید. با فرد پشت سرتان در فروشگاه های مواد غذایی صحبت کنید، با کسی در کافی شاپ سلام کنید، یا با کسی که در مدرسه یا محل کار است ناهار بخورید.

نمونه هایی از مکالمه:

یک سرگرمی اجتماعی جدید می تواند شما را در معرض دید افراد جدید قرار دهد و شما را از منطقه راحتی خود بیرون بکشد. در فعالیت های مورد علاقه خود ثبت نام کنید. به این ترتیب، شما با افرادی که ملاقات می کنید که وجه مشترک دارید

در پروفایل خود، خود را با زبانی مختصر اما واضح توصیف کنید. چند مورد را ذکر کنید ، اما در مورد خودتان ادامه ندهید. در مورد تصاویر، مطمئن شوید که آنها واضح هستند، با دوربین عکس بگیرید و لبخند برنده خود را نشان دهید.

هنگامی که بیرون می روید و با افراد جدیدی ملاقات می کنید، وقتی فکر می کنید که همسر کامل خود را پیدا می کنید ، تصور نکنید که همه چیز فقط وقتی یک کلیک کنید نمایان شود، هنوز هم باید یک لیست ذهنی از خصوصیات خاص مورد نیاز خود را در موارد مهم دیگر داشته باشید.

چه با کسی در یک کلاس و چه به صورت آنلاین ملاقات کنید، سعی کنید ذهن را باز نگه دارید. خوب است که خصوصیات مورد نظر خود را در یک فرد ببینید، اما سعی کنید قضاوت های فوری انجام ندهید و فرض نکنید کسی به اندازه کافی برای شما مناسب نیست.

وقتی با کسی ملاقات می کنید ،سعی کنید از آشنایی با آنها لحضات خوشی را بگذرانید، امتحان کردن چیزهای جدید با آنها و به اشتراک گذاشتن چیزهایی در مورد خود با آنها لذت ببرید. سعی کنید بیش از حد به خود یا شخصی که با او ملاقات دارید فشار وارد نکنید.

روش های علاقه مند شدن به همسر

ارتباط ضروری است، خواه در یک رابطه تازه جوانه زده و یا سالهاست که ازدواج کرده اید. سعی کنید تا حد ممکن مکالمات با کیفیت داشته باشید. امیدها و ترس های خود را در میان بگذارید، داستان های خنده دار به یکدیگر بگویید و در مورد سلامت رابطه خود با یکدیگر صحبت کنید

کی عاشق می شویم

به یکدیگر بگویید که رابطه به کدام سو می رود و به آینده امیدوار هستید. همانطور که رابطه شماپیش می رود، در مورد اهدافی مانند ازدواج ، فرزند داشتن و خرید خانه صحبت کنید.

تأمین نیازهای یکدیگر عاملی است که به عاشق شدن کمک می کند. در میان گذاشتن اهداف و کمک به یکدیگر برای رسیدن به آنها می تواند به شما وطرف مقابل کمک کند تا پیوند خود را عمیق تر کنید.

علاوه بر این، این ایده خوبی است که هردوی شما اهداف همسان داشته باشید هنگام رسیدن به اهداف زندگی، به عنوان مثال ، اگر شما آماده هستید برای بچه دار شدن، نمی خواهید با کسی که تمایل به بچه دار شدن را ندارد رابطه را خیلی جدی بگیرید.

نکته: زمان مناسب برای بحث وقتی است که دونفر تلاش به رابطه دارند در کنارهم باشند . سعی کنید این مباحث را با صدای ملایم مطرح کنید. می توانید بپرسید ، “امیدوارید روزی بچه داشته باشید؟” یا “چه موقع فکر می کنید یک زوج آماده هستند تا باهم و کنار هم زنگی را پیش ببرند

عاشق همسرم نیستم

راحت بودن با همسرتان عالی است، اما شما نمی خواهید در یک رودخانه گیر بیفتید. برای تعمیق پیوند ، موارد جدید را امتحان کنید و از مکان های جدید بازدید کنید. اگر احساس می کنید رابطه شما به شادابی نیاز دارد ، در مورد اضافه کردن تنوع به روال خود با شریک زندگی خود صحبت کنید.

چگونه دوباره عاشق شویم

یکدیگر را ترغیب کنید که در خارج از رابطه خود به دنبال منافع خود باشند. به یکدیگر فرصت دهید تا منافع فردی داشته باشند ، اما یكدیگر را تشویق كنیدچگونه عشق شویم

چگونه عاشق همسرمان شویم

لطف های کوچک راهی عالی برای نشان دادن عشق به شریک زندگی خود است . به عنوان مثال ، دوستت دارم ، روز خوبی را سپری کن!” توجه داشته باشید که قبل از ترک کار، یا بعد از صرف شام ظروف را بشویید. اقدامات از روی محبت می توانند احساس عشق شما را عمیق تر کنند.

عشق پایدار

به جای متوسل شدن به حملات شخصی ، یک مسئله یا رفتار خاص را  با آرامش و سازنده خطاب کنید. اختلاف نظرها در هر رابطه ای اجتناب ناپذیر است. برخورد مناسب با آنها نقش اساسی در سقوط و یا ماندن در عشق دارد.

چگونه عاشق شویم

تمام تلاش خود را بکنید تا از ضرورت کنترل نتیجه رابطه رها شوید. وقتی صحبت از عشق می شود، همیشه کنترل نمی شوید ، بنابراین تمام تلاش خود را بکنید تا صبور باشید. شما نمی توانید به تنهای تصمیم بگیرید عاشق کسی شوید یا کسی را وادار کنید که عاشق شما شود.

اگر از کنترل نکردن نگرانی دارید، نفس عمیق بکشید و به خود بگویید ، “نگران نباشید و مسائل را جدی نگیرید. شما دوست دارید در کنار این شخص باشید ، و این مهم است

ممکن است افرادی راببینید که در ظاهر عالی به نظر می رسند ، اما  چیز ی به جایی نمی رسد. هیچ راهی برای مجبور کردن خود به عاشق شدن وجود ندارد. اگر با کسی آشنا شدید و احساساتی در کار نبود، آن را به عنوان یک فرصت بریای یادگیری ببینید. سرانجام، شخصی را پیدا خواهید کرد که برای شما مناسب است.

منبع :wikihow

مطالب مرتبط:

نشانه های عاشق شدن یک مرد، رفتار مرد عاشق

ابراز علاقه غیر مستقیم به پسر، گفتن دوست دارم به پسر

اگر در ایجاد یک رابطه عاشقانه عمیق و پایدار دچار مشکل هستید شاید باید در نحوه تصمیم گیری و فکر کردنتان تجدید نظر کنید.

به گزارش آلامتو و به نقل از مردمان؛ قوانین را فراموش کنید. به این فکر نکنید که «اون از من خوشش نمی‌آید.» درواقع، همه سردرگمی‌هایی که برای پیدا کردن آقا یا خانم ایدآل برای خودتان ایجاد می‌کنید را کنار بگذارید.

آنهایی که قلباً از انتخاب شریک‌زندگی خود خوشحال و راضی‌اند، وقت بیشتری را برای شناخت و رشد فردی خودشان صرف کرده‌اند تا اینکه بخواهند برای جذب عشق به سمت خودشان تلاش کنند. به جای اینکه برای به دام کشیدن کسی که دوست دارید وارد بازی شوید، تمرکزتان را روی این پنج اصل قرار دهید و خواهید دید که به مرور زمان، شریک‌زندگی مناسب سر راهتان قرار خواهد گرفت.

اگر هنوز خودتان را از نظر جنسی و احساسی درک نکرده‌اید، از جایگاهی وابسته و غیرمستقل از نظر احساسی وارد یک رابطه خواهید شد.چگونه عشق شویم

ممکن است این امید غیرواقعبینانه را داشته باشید که فردی دیگر بتواند شما را درک کرده و خوشحالتان کند – حتی وقتی خودتان نمی‌توانید اینکار را بکنید.

اینکه مستقیماً با طرفتان درمورد احساسات و خواسته‌های جنسی‌تان صحبت کنید خیلی مهم است چون اینکه به این امید باشید که او بتواند احساسات شما را بشناسد و خودش بفهمد که در رابطه‌جنسی چه می‌خواهید یک فانتزی بیهوده است. ولی قبل از آن خودتان باید از واکنش‌های احساسی‌تان به آدمها و اتفاقات در زندگی‌تان آگاه شده باشید.

به واکنش‌هایتان توجه کنید و آنها را برچسب‌گذاری کنید. به احساساتتان فکر کنید و درمورد آن با دیگران صحبت کنید، البته بدون این توقع که آنها سعی کنند حال شما را بهتر کنند.

کاملاً عادی است که وقتی جذب یک نفر می‌شوید بخواهید رفتارهای بد آنها را توجیه کنید. اگر کسی با بی‌احترامی با شما رفتار می‌کند یا باعث ناراحتی‌تان می‌شود، این اطلاعات را درمورد شخصیت او بگیرید.

اگر سعی می‌کنید با کسی حرف بزنید ولی او شما را نادیده می‌گیرد یا می‌خواهد بدرفتاری خود با شما را توجیه کند، این را جدی بگیرید. ممکن است واقعاً آن فرد شریک خوبی برای زندگی‌تان نباشد.

اگر مردی می‌گوید که در رابطه به دنبال هیچ چیز جدی‌ای نیست یا به فضای تنهایی زیادی نیاز دارد، او را رها کنید. او به هیچ عنوان هدف مشترکی با شما ندارد. حرف‌هایی که آدمها درمورد خودشان می‌زنند را باور کنید. اگر بچگانه یا غیرمحترمانه رفتار می‌کنند یا حرف‌هایی می‌زنند که باعث رنجش‌خاطر شما می‌شود، از آن رابطه بیرون بیایید.

این وظیفه شما نیست که رفتار کردن را به کسی یاد دهید. وظیفه شما فقط کار کردن روی خودتان و کمک به رشد و پیشرفت فردی خودتان است.

سعی نکنید با عجله کردن برای برقراری رابطه‌جنسی به صمیمیت احساسی برسید. اگر به این امید هستید که یک رابطه جنسی موجب ایجاد صمیمیت احساسی بیشتر یا تعهد بین شما شود، دست بکشید، اشتباه می‌کنید: تحقیقات نشان می‌دهد که روابطی که با رابطه‌جنسی قبل از ازدواج و صمیمیت احساسی شروع می‌شوند، به روابطی متعهد تبدیل نخواهند شد.

شما با این امید عبث رابطه را جلو خواهید برد درحالیکه می‌توانید وقت و انرژی‌تان را برای شناخت بیشتر خودتان و پیدا کردن کسی که آنچه هستید را دوست داشته باشد، صرف کنید.

این کار اصلاً ساده نیست. و خیلی‌ها فکر می‌کنند که این کار را کرده‌اند ولی در واقعیت اینطور نیست. اگر شما بعنوان یک فرد بزرگسال به والدینتان اجازه دهید که همه نیازهای احساسی شما را برآورده کنند، دیگر انرژی‌ برای روابط و وابستگی‌های عاشقانه خود نگه نخواهید داشت.

سعی کنید کم‌کم و تا حد ممکن خودتان را از والدینتان مستقل کنید. این به آن معنا نیست که نمی‌توانید از بودن با والدینتان لذت ببرید، با آنها وقت بگذرانید و با آنها درمورد زندگی و تجربیاتتان حرف بزنید. به این معنی است که: برای اینکه بتوانید به تنهایی تصمیم گیری کنید مستقل شوید.

اینکه به صورت افراطی در همه کارهای خود به دنبال نظر، تایید، راهنمایی یا اجازه آنها باشید به این معنی است که برای خودتان زندگی نمی‌کنید. و اگر به والدینتان اجازه دهید همه بار سنگین زندگی شما را بر دوش بکشند، وقتی فردی پا به زندگی شما می‌گذارد، دیگر نخواهید توانست یک انسان کامل باشید و با این فکر وارد آن رابطه می‌شوید که آن فرد هم قرار است مثل والدینتان از شما مراقبت کند به این ترتیب یک رابطه سالم تبدیل به یک رابطه مسموم خواهد شد.

باید کنترل زندگی خودتان را به دست گیرید و از اهداف، نیازها و احساساتتان آگاه باشید.

یک ایده خیلی پرطرفدار این است که برای پیدا کردن فرد موردنظر اول باید روی رشد و پیشرفت فردی خودتان کار کنید. تجربه من نشان می‌دهد که وقتی خانم‌ها می‌خواهند این کار را انجام دهند، به انزوا کشیده می‌شوند و احساس تنهایی و دور از دسترس بودن می‌کنند.

با چنین هدف مبهمی از «کار کردن روی خودتان» قادر به پیشرفت نخواهید بود و تنهایی هم به بقیه مشکلاتتان اضافه خواهد شد. با رشد دادن هوشیاری جنسی و احساسی‌تان روی خودتان کار کنید.

درعین‌حال، شما برای شناختن خودتان به روابط جدید عاشقانه و دوستی نیاز دارید. هر قرارملاقات با فردی جدید اطلاعات لحظه‌ای درمورد اولویت‌ها، نقاط قوت و ضعفتان در اختیارتان قرار خواهد داد. اگر به فکر کردن و عمل کردن به طریقی که همیشه می‌کردید ادامه دهید، انگار در باتلاق گیر کرده‌اید.

مغز شما توانایی فوق‌العاده‌ای برای تطبیق‌پذیری و رشد دارد – البته اگر به آن اجازه دهید. برای اینکه مغزتان رشد کند باید تحریک‌ها و تجربیات جدیدی به آن بدهید که آن را به چالش بکشد. حتماً چیزهایی هست که دوست داشته‌اید یا می‌خواستید امتحان کنید ولی ترسیده‌اید.

برعلیه این اضطراب بجنگید و خودتان را در موقعیت‌های جدید قرار دهید و با آدم‌های مختلف و جدید برخورد کنید و سایر جنبه‌های شخصیتتان را هم رشد دهید.

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

عشق واقعی یک موج قوی از احساسات عاشقانه و جنسی است که شما را شدیدا تحت تاثیر قرار می دهد.شکوفا شدن عشق واقعی مستلزم زمان است. چیزی که شما در سال اول یا در اوایل یک رابطه تجربه می کنید شیفتگی و جاذبه ی جنسی است. اگر شما در رابطه ای هستید که هر دوتان واقعا یکدیگر را درک می کنید و با هم سازگار هستید و از همه مهم تر، عاشق همدیگر هستید، به احتمال زیاد، در حال تجربه کردن عشق واقعی هستید.

بسیاری از افراد در شروع یک رابطه با جنس مخالف، دچار احساساتی می شوند که برای شان جدید و از طرفی جذاب است. ولی شک دارند که حسی که پیدا کرده اند جدی و ریشه دار بوده و یک عاشق تمام عیار شده اند یا یک احساس گذرا و مقطعی، که فردا دیگر برای شان اهمیتی نخواهد داشت. در این بخش از نمناک به تمامی نشانه های یک عشق واقعی و پاک پرداخته ایم که میتوانید با توجه به آن ها از احساسات خود در رابطه تان اطمینان حاصل کنید.

به خودتان می رسید؟

اگر همسر تان را واقعا دوست داشته باشید، تصوری که او در مورد شما می کند برای تان از هر چیزی مهم تر است پس سعی می کنید همواره به خودتان برسید.چگونه عشق شویم

زندگی تان را پر انرژی کرده؟

عشق واقعی در تمام روز شما و احوال شما تاثیر می گذارد و حتی اگر یک زندگی کاملا معمولی داشته باشید احساس رضایت فوق العاده ای در شما ایجاد می کند و از همان صبح که از خواب بلند می شوید انرژی زیادی دارید و حتی اگر بیمار هم باشید می توانید کارهای روزانه تان را با سرزندگی و آرامش انجام دهید.

بده و بستان در عشق

شما با تمام وجود خودتان را وقف رابطه تان می کنید و هرچه دارید و ندارید را فدای آن می سازید و هیچ انتظاری در مقابل کارهایی که انجام می دهید از شریک زندگی تان ندارید .

خوشبختی محض

حتی اگر مشکلی داشته باشید تنها شنیدن خنده های شریک زندگیتان به لحظات شما رنگ می بخشد و آن را پر از شادی می کند.

رنج و خشم

وقتی از دست طرف مقابلتان ناراحت می شوید ، نمی توانید مدت طولانی در قهر به سر ببرید چون عصبانی ماندن یا سکوت در برابراو شما را آزار می دهد.شما برای شادی یا راحتی او فداکاری می کنید، حتی اگر او هرگز متوجه نشود.

تلاش و کوشش در مسیر درست

شما برای خشنود کردن شریک زندگی تان و بهبود رابطه تلاش و کوشش فراوانی می کنید و کاری انجام می دهید که به او حس خاص و دوست داشتنی بودن دست بدهد.

شما هرگز نمی توانید او را آزار بدهید

عشق واقعی موجب از خودگذشتگی و فداکاری می شود و باعث می شود حتی نتوانید آزار دادن او را به لحاظ روحی یا جسمی تصور کنید.

شما سر قو لتان می مانید

هنگامی که شما عشق واقعی را تجربه می کنید، وجدان اخلاقی تان سبب می شود همواره سر قولتان بمانید و اصطلاحا سرتان هم برود سر قول تان می مانید.

در یک رابطه ی کامل، اگر واقعا شریک زندگی خود را دوست دارید، باید او را به عنوان بخشی از زندگی آینده خود ببینید. در رابطه تان قبل از هر تصمیمی فکر می کنید که این اتفاق روی احساسات و آینده او چه تاثیری می گذارد. خوشبختی شما یک خوشبختی مشترک است.

شما بخشی از بار او را بر دوش می گیرید

اگر شریک زندگی شما مشکلی داشته باشد ، شما نمی توانید رنج او را تحمل کنید و همیشه دوست دارید دست یاری تان را به سوی او دراز کنید حتی اگر خودتان مشغله داشته باشید.

از موفقیت های او غرق غرور می شوید و حسادت جایی در رابطه ی شما ندارد

شما احساس غرور می کنید وقتی شریک زندگیتان در هر کاری موفق شود حتی اگر شما در آن کار شکست خورده باشید . شما ممکن است نسبت به موفقیت دوستتان حسادت کنید، اما وقتی عاشق شوید ، حسادت هرگز در رابطه ی شما وارد نمی شود.

رنج بردن

شما حاضرید خودتان در رنج باشید ، تنها به قیمت این که شریک زندگی تان شاد باشد.

دیدگاه آن ها

قبل از این که تصمیمی بگیرید ، فرد مورد علاقه تان را همواره در ذهن دارید و از زاویه ی دید او به موضوعات نگاه می کنید زیرا هیچ وقت دوست ندارید به شریک زندگی تان آزاری برسانید.

طرف مقابل را با تمام خوبی ها و بدی هایی که دارد، می پذیرید.

شما طرف مقابلتان را با تمام نظراتش قبول دارید و کاری برای تغییر دادن او نمی کنید زیرا او را همانگونه که هست دوست دارید و برای شخصیت او احترام قائلید حتی اگر برخی از رفتارهای او برخلاف نظرات شما باشد.

از فرد مورد علاقه تان مراقبت می کنید

این بدان معنا است که شما زمان، انرژی و توجه خود را به مراقبت از فرد مورد علاقه تان اختصاص می دهید و به او هر چه قدر که نیاز دارد عشق می دهید و از او حمایت می کنید و از شریک زندگی تان حمایت می کنید .

فردیت خود را حفظ می کنید

به یاد داشته باشید که تنها یک فرد مستقل و خودکفا می تواند واقعا کسی را دوست داشته باشد پس خودتان باشید، سرگرمی ها، دوستان و موضوعات مورد علاقه تان را داشته باشید و سعی نکنید که با او ادغام شوید چون اگر کسی سعی کند که خود را با معشوقش تا حد ممکن ادغام کند، عاشق نشده است.

چقدر قهر می کنید؟

اگر بین شما جر و بحث نیز رخ دهد و با هم دعوا کنید ظرف تنها چند دقیقه روبه راه می شوید و دل تان می خواهد که با هم حرف بزنید. به این فکر می کنید که هیچ چیز ارزشمندتر از این نیست که شما 2 نفر می توانید با هم در مورد احساسات و تصمیمات تان گفت وگو کنید و از طرف دیگر طاقت هرچیزی را که داشته باشید طاقت دیدن ناراحتی او را ندارید پس هیچگاه با قهرهای الکی همسرتان را نمی آزارید فقط به این علت که ببینید برای آشتی پیش قدم می شود یا خیر.چگونه عشق شویم

از ریسک کردن نمی ترسید؟

عشق به طرز عجیبی شما را شجاع می کند و از ریسک کردن در کنار او نمی ترسید زیرا وجود او به شما قدرت عجیب و غریبی می دهد و هر زمان که به مراقبتش نیاز داشته باشید در کنار تان او را می بینید.

او چه چیزی را دوست دارد؟

اگر یک عاشق واقعی باشید ، هر روز که می گذرد، ارتباط تان به طرز شگفت آوری قوی تر می شود و خیلی زودتر از انتظار تان چیزهایی که می خواهید را درباره اش کشف می کنید.

چطور توصیفش می کنید؟

در زندگی عاشقانه همه عیب و ایرادهایش را می بینید اما برای تان آزار دهنده نیست. نقاط قوت او برای تان مهم و ارزشمند است و سعی می کنید با مطرح کردن این ویژگی های مهم در مقابل دیگران، ارزش او را پیش دیگران هم بالا ببرید.

همیشه از او دفاع می کنید؟

اگر واقعا عاشقش باشید، در مقابل خانواده تان قطعا از او دفاع می کنید و خودتان را به خاطرش در خطر می اندازید و در مقابل دیگران به او توهین نمی کنید یا از او گلایه نمی کنید تا همه بدانند که برای تان محترم است و باید به او احترام بگذارند.

او را برای اشتباهات دیگران سرزنش می کنید؟

اگر یک عاشق واقعی باشید به موقعیت خانوادگی و اجتماعی اش احترام می گذارید و او را به خاطر اشتباهات دیگران هرگز تحقیر نمی کنید و به آدم های مهم زندگیش همواره احترام می گذارید .

از رویاهایتان می گذرید؟

اگر عاشق واقعی باشید از رویای خود تان به دلیل رسیدن او به آرزوهایش صرف نظر کنید و در راه تحقق آرزوهایش بهترین همراه برای او می شوید.

باید فقط متعلق به شما باشد؟

اگر شما یک عاشق واقعی باشید شما او را هرجا که باشد دوست دارید، چه در کنار تان و چه دور از شما و همیشه نگران او و آینده اش هستید.

زیادی مراقبش هستید؟

سلامتش برای شما نخستین اولویت است و این مسئله قطعا در کوچک ترین بخش های زندگی شما بروز پیدا خواهد کرد. از پختن یک غذای سالم بگیرید تا کنترل وزن و سلامت او یا حتی مراقبت از سلامت روانش، همگی برای شما اهمیت ویژه ای پیدا خواهند کرد.

شما نمیتوانید به این سؤال پاسخ دهید:“او را برای چه دوست دارید؟”

شما پاسخ این سوال را نمی دانید چون پاسخی برای آن ندارید. شما شریک زندگی خود را به دلیل حضور در زندگیتان دوست دارید.

شما به هیچ فرد دیگری اهمیت نمی دهید

یکی از علامت های عشق واقعی این است که معشوق ، تمام احساسات شما را نشانه می رود و باعث می شود شما نسبت به افراد دیگر بی تفاوت باشید.

احساسات شما رشد می کند

اگر با گذشت زمان تمایل شما برای مراقبت از شریک زندگی تان افزایش یابد شک نکنید که شما عاشق هستید.

شما در کنار او احساس امنیت دارید

اگر عاشق کسی باشید ، با وجود تمام شرایط در کنار او احساس امنیت دارید و او همیشه باعث آرامش و راحتی شما می شود، حتی اگر کل دنیا در حال نابود شدن باشد.

عشق واقعی سبب می شود که شما آدم بهتری شوید

عشق واقعی سبب می شود خود را به لحاظ اخلاقی بهبود ببخشید و خویشتن خویش را رشد دهید و انگیزه ای برای خودآموزی و رشد در خود پیدا کنید.

شما یک تیم قوی هستید!

شما و شریک زندگی تان دو آدم جدایی ناپذیرهستید که شکایت یکدیگر را به دیگران نمی کنید .

شما می دانید چگونه در کنار هم ساکت و خاموش باشید

نخستین نشانه ی علاقه ی متقابل شما به یکدیگرصحبت کردن و تمایل به ادامه صحبت با همدیگر است. همچنین سکوت نیزمی تواند گویاتر از یک گفت وگوی پنج ساعته باشد.

عشق واقعی یک داستان عاشقانه نیست!

عشق واقعی نیازمند یک کمدی عاشقانه است، نه یک داستان عاشقانه. دو موجود خودخواه که وارد یک رابطه می شوند، نیاز به یک چهارچوب طنزآمیز دارند، نه یک چهارچوب صادقانه و صمیمی، چهارچوبی که در آن هر دو طرف درک می کنند که تنش بین ابراز نگرانی به طرف مقابل و در عین حال دنبال کار خود بودن، با خنده و شادی رفع خواهد شد نه با فداکاری یا فریب خود.

حریم خصوصی میان خودتان را حفظ می کنید

هر فعالیتی که پیوند دو طرف را تهدید کند، باید فقط بین دو طرف باشد و هیچ کسی جز زن و شوهر از آن خبر نداشته باشد.

در هنگام عصبانیت خودتان را کنترل می کنید

در عشق واقعی افراد هنگام عصبانیت نیزبه خوبی با یکدیگر رفتار می کنند.

اصول گفت وگو را رعایت می کنید

در عشق واقعی دو طرف به جای این که احساس گناه داشته باشید، با هم با توجه به اصول درست و به طور صحیح گفت وگو می کنند تا نتیجه خوبی به دست آورند.

از انتخاب خود مطمئن هستید

در عشق واقعی، هر دو طرف در رابطه ی ازدواج فکر می کنند خوش شانس هستند و هیچ کدام فکر نمی کنند که می توانستند بهتر عمل کنند. فکر کردن به این خوش شانسی ، مایه ی تسکین تمام ناامیدی و سرخوردگی های زندگی است.

نزدیکانش را دعوت می کنید؟

اگر عاشقش باشید دوستان قدیمی، اعضای خانواده یا حتی کسانی که خیلی هم در دل تان به آن ها تعلقی ندارید را به خاطر خوشحالی او به خانه تان دعوت می کنید و یا هیچ ارتباطی را به او تحمیل نمی کنید.

حرف های تان تمام نمی شود؟

اگر احساس بین شما قوی باشد، حرف هایی که دوست دارید به هم بزنید هیچ وقت تمام نمی شود و همیشه آن قدر موضوع مشترک برای صحبت کردن و علاقه مشترک برای تفریح کردن دارید .

اشتباهاتش را نمی بخشید؟

اگر عاشقش باشید هرگز از اشتباهات گذشته اش یک داستان نمی سازید و تحقیرش نمی کنیدو اغلب اتفاقات بد گذشته را به راحتی می بخشید و تا حدودی فراموش می کنید .

خودتان را کنار نمی کشید؟

برای آینده مشترک تان مدام برنامه ریزی می کنید و دوست دارید به هر قیمتی که شده تلاش تان را بیشتر کنید تا بهترین آینده را برای یکدیگر بسازید و خود تان را از منافع این زندگی کنار نمی کشید و پا به پای هم مسائل مالی، تصمیم گیری ها و برنامه ها را مدیریت می کنید تا موفق شوید.

شرایطش را درک می کنید؟

هنگام برنامه ریزی برای تفریح کردن نگاهی به برنامه او می اندازید و اگر او وقتش پر بود به خاطر برنامه کاری اش به او فشاری نمی آورید و برنامه ریزیتان را به زمانی موکول می کنید که اونیز از این برنامه لذت ببرد .

دوست دارید همه چیز متعلق به او باشد؟

برای شما که عاشقانه دوستش دارید، همیشه برای تان زیبایی اش تازه می ماند. احتیاجاتش را به خاطر دارید و حتی حاضر هستید به خاطر فراهم کردن شان از احتیاجات خود تان صرف نظر کنید.

 

همه افراد چه زن و چه مرد دنبال عشق واقعی هستند، شما میدانید “عشق واقعی” چه ویژگی هایی دارد و چطور میتوان آن را پیدا کرد؟عشق یکی از مقدس ترین واژه ها است که باعث ایجاد پیوند زناشویی بین هر دختر و پسری می شود، بسیاری از افراد معتقدند که عشق واقعی وجود ندارد و عشق های اسطوره ای فقط مختص کتاب هاست.

شناخت عشق واقعی و تلاش جهت تحقق آن برای داشتن یک رابطه عاشقانه سالم و در پی آن ازدواجی موفق الزامی است.

در ادامه این بخش از نمناک با ویژگی های عشق واقعی وچگونگی پیدا کردن آن آشنا خواهید شد.

چگونه عشق شویم

اغلب افراد مجرد میل دارند بدانند که چگونه و کجا باید عشق حقیقی را بیابند و عشق واقعی چه ویژگی هایی را دارد . آنها به عاشق شدن، ازدواج کردن و یا بچه دار شدن، بسیار رومانتیک فکر می کنند.

اما از مسئولیت هایی که در این راه بر عهده دارند، بی خبرند. برای داشتن یک رابطه عاشقانه سالم افراد باید ضروریاتی را در نظر بگیرند که در ادامه این مقاله به آن اشاره شده است.

برای اینکه بتوانید به یک عشق واقعی دست یابید باید از ابتدا زندگیتان را بسازید وقبل از اینکه وارد رابطه تازه شوید، دلایل شکست رابطه قبل خود را درک کنید و به طور کلی رابطه ناتمام تان را در ذهن خود به پایان برسانید و این اشتباهات را هیچ گاه تکرار نکنید.

هر فردی خط قرمزی دارد که باید قبل از وارد شدن به یک رابطه این خطوط را معین کند مثلا در مورد مواردی همچون نداشتن صداقت، عدم وجود وضعیت مالی خوب، فقدان ثبات شغلی و یا اعتیاد به الکل و یا مواد مخدر تکلیف تان را از قبل تعیین کنیدو مشخص کنید که آیا در صورت بروز این موارد، در رابطه خواهید ماند یا خیر.

در عشق واقعی عاشق و معشوق از جملاتی مانند “من احساس می کنم”، “من فکر می کنم” و یا “به نظر من” استفاده می کنند و به یکدیگر توهین نمی کنند و انتقاد در رابطه آنها جایی ندارد.

افراد عاشق به یکدیگر کمک می کنند که طرف مقابلشان به اهداف و برنامه های از پیش تعیین شده خود برسد ، از طرف مقابل شما نیز این ویژگی را دارید شما به عشق واقعی دست یافتید.

عشاق واقعی آینده ای مشترک برای خود در نظر می گیرند و برای رسیدن به آن، در کنار هم تلاش می کنند.

عاشقان واقعی فقط با آن دسته از اقوام و دوستان، همکاران ارتباط دارند که در زندگی مفهوم عشق، احترام و صداقت را درک می کنند.بهتر است ، کسی را به عنوان شریک زندگی بپذیرید که شک و شبهه ای در مورد احساسات خود در مورد شما نداشته باشد.

فقط درصورتی می شود به عشق و عشق ورزی تان اعتماد کرد که مسئولیت زندگی را بپذیرید و خودتان را از بند دلیل تراشی برهانید و گناهان را به گردن دیگران نیندازید.

در روابط سالم و عشق واقعی دائما سوء تفاهم، دلخوری و ناامیدی به وجود نمی آید و روابط عاشقانه دارای ثبات است . عشق واقعی مشکل ایجاد نمی کند بلکه مشکلات را از میان بر می دارد.

اگر در رابطه ای وارد شدید که صدمه ای به شما وارد نمی کند بدانید عشق واقعی خود را یافته اید.

در عشق واقعی ، طرف مقابلتان از شما انتظار فداکاری ندارد و از شما نمی خواهد به خاطر او قید دوستان، خانواده و یا اهداف خود را بزنید.

اگر با فردی که فاقد خصوصیات دلخواه شما است وارد رابطه شوید، شکست خواهید خورد زیرا بعد از مدتی شروع به تغییر وی مطابق همان ویژگی های دلخواه خود خواهید کرد و او در مقابل این تغییر از خود مقاومت نشان می دهد پس تنها کسانی را انتخاب کنید که مطابق سلیقه تان هستند تا پشیمان نشوید.

اگر فرد مناسبتان را یافتید، همان اول کار دست پاچه نشوید و به زندگی عادی خود مشغول باشید. افراد ی که تمام انرژی خود را برای جذب شریک زندگی دلخواه خود می کنند، از داشتن یک شریک مناسب و خوب محروم خواهند شد.

باید بدانید وابسته شدن به طرف مقابل زمانی است که او شریک زندگی تان باشد.

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

چگونه عشق شویم


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

این پست را جدی نگیرید!

یکی از دل نگرانی های خانمهای مجرد و آقایان مجردی که قدری سن شان برای ازدواج بالا رفته، این است که احساس می کنند دیگر  نمی توانند عاشق بشوند. احساس می کنند دیگر کسی دل آنها را نمی لرزاند و احساس می کنند دیگر در کمند عشق گرفتار نمی شوند. اگر دختران و پسران ما بدانند که عاشقی چه اندازه ساده رخ می دهد ، بسرعت عاشق خواهند شد.

من به نیمه گمشده عقیده ندارم. یعنی فکر نمی کنم که فقط یک نفر در دنیا وجود دارد که می تواند طعم عشق واقعی را به انسان بچشاند. البته باور دارم که ما جذب کسانی می شویم که زندگی با او درس بزرگی را به ما می آموزد، درسی که ما نیاز به آموختن آن داریم.

 

حالا چطور عاشق یک آدم بکلی غریبه شویم؟

 

وسایل مورد نیاز:

یک عدد دختر و یک عدد پسر

دو استکان چای

نیم ساعت وقت

 

روش عاشق شدن:

برای این که عاشق شوید کافی است که روبروی هم بنشینید، یک دقیقه به چشم های هم خیره شوید. پانزده دقیقه از صمیم قلب در مورد خود حرف بزنید و پانزده دقیقه از صمیم قلب به حرفهای او گوش کنید.

در پایان این سی و یک دقیقه تا آخر عمر عاشق یکدیگر می شوید.

باور نمی کنید؟

امتحان آن خرجی ندارد! و نتیجه آن یک عمر عاشقی است!

چرا؟

نگاه عمیق و طولانی و سپس درددل کردن صمیمانه، بسادگی باعث ایجاد عشق و کشش بین زن و مرد می شود. زیرا با این کار مواد شیمیایی خاصی در بدن ترشح می شود که پایه و اساس عشق هستند. عاشق شدن به همین سادگی اتفاق می افتد. طبیعت می خواهد زن و مرد در کنار هم قرار بگیرد و کار را برای همه ما ساده کرده است. البته این پست را به عنوان یک پست کاربردی در نظر نگیرید. چون می دانم انتقادهای زیادی به من خواهد شد. فقط خواستم بگویم عاشق شدن آسان است.

کاش بتوانم این موضوع علمی را دستمایه یک داستان عاشقانه کنم: دو غریبه در هواپیما کنار هم می نشینند و سر صحبت را باز می کنند. نیم ساعتی گپ می زنند. پرواز به پایان می رسد. از یکدیگر خداحافظی می کنند و هر یک به راه خود می روند. درحالیکه هر دو فکر می کنند که با نیمه گمشده خود ملاقات کرده اند. آیا دوباره با یکدیگر ملاقات خواهند کرد؟

{3}


نظرات

سلام گيس گلابتون عزيزم فكر كنم ديدن فيلمهاي سه گانه (before sunset/before sunrise/before midnight)شايد بتونه جواب آخرين سوالتونو بده .قشنگ شايد ديده باشين منكه خيلي دوستش داشتم اما اينا آشنايون تو ترن شروع ميشه

من این سه تا فیلم را ندیدم. ممنونم از معرفی آنها. حتما فیلم خوبی است، چون بقیه دوستان هم آنها را معرفی کرده اند.


اتفاقا منم یاد این فیلم افتادم

راستش تویمواد اولیه چایی بود ولی تو رسیپی که دادی نقش چایی را نفهمیدم!!!

وقت درد دل قلپ قلپ چایی هم بخورید دیگر! نوشیدن چای با همدیگر، احساس رفاقت و دوستی می دهد. جدی جدی این کار را می کند.

سلام خانم دکترداستان جالبی خواهد بود. فیلم قبل از طلوع آفتاب (before sunrise) تقریبا شبیه همین چیزی است که شما گفتید. اگر ندیدین توصیه می کنم ببینیم. داستان عاشقانه قشنگی است که چند سال بعد ادامه آن قبل از غروب هم ساخته شد.(before sunset)ممنون از مطالب پربار و پر انرژی که می نویسین.پایدار باشین.

before sunrise رو ندیدی گیس گلابتون عزیز؟ همین داستان عاشقانه است که میگی.

چقدر دوست داشتم این پستتون رو .. واقعا نیاز به خواندن این مطالب داستم .. ممنونم ازت گیس گلابتون عزیزم :*


منم ميخام.
زندگيه عشقولانه رو ميگم.

فيلم (دوگانه ي) معروفي هست به نام “قبل از طلوع” و “قبل از غروب” . كل ايده ي اصلي داستان همين است. دختر و پسر غريبه اي به طور اتفاقي در يك قطار با هم آشنا مي شوند، با هم حرف مي زنند، به اصرار پسر، دختر در بين راه و در اتريش با او پياده مي شود. تمام شب را تا صبح در شهر راه مي روند و از عميق ترين و دروني ترين احساساتشان حرف مي زنند و… اگر نديده ايد(كه به نظر مي رسد نديده ايد) حتمن از دستش ندهيد! به تازگي قسمت سومي هم برايش ساخته اند به نام “قبل از نيمه شب” كه همين اخيرا در امريكا اكران شده. ديدن دو قسمت قبلي به شدت توصيه مي گردد!

توصیه خطرناک میکنی؟؟؟؟اون وقت ممکنه مغزمون بره مرخصی و بعد سر از پای سفره عقد دربیاریم و بعدشم دادگاه خانواده!!!!چگونه عشق شویم

آهان یادم رفت بگم دلیل دادگاه رفتن اینه که ازدواج عاقلانه نبوده وگرنه دلیل دیگه ای نداره:)

Salam,man saken Iran nistam, mikham form ozviat ro por konam, bayad che kar konam?

سلامصبحت بخیر گلابتون بانو عزیزمن چند بار فرم ثبت نام ده گام تا ثروت رور کردم اما هر بار با ارور مواجهه شدم ..

ندا جون، خواهش می کنم یک ایمیل برای من بفرست تا به قضیه رسیدگی کنم.


mishe baraye man ham barrasi konid?mamnoon

اين فيلم ها رو بر حسب زمان و اکر شد با فاصله ببينيد . ما مشتاقان فيلم اول سالها متتظر ساخت دوميش بوديم و اين زمان انتظار خيلي خيلي تاثير داشت

سلام گیس گلابتون جان،من این مطلبتو تازه دیدم. برام جالب بود چون من هیچوقت با این سیستم عاشق نشدم. نه اینکه تا حالا روبروی کسی ننشسته باشم، بهش نگاه نکرده باشم و حرف نزده باشیم!!! اتفاقا خیلی اینطوری پیش اومده اما نتنها جذب هم نشدیم برعکس تقریبا آخرین قراری بوده که باهم گذاشتیم!در عوض بیشتر وقتها شیفته ی اونایی شدم که بدون اینکه بفهمن زیر ذره بینن رفتار و منش خوبی داشتن و توی ارتباطات معمولی ای که با هم داشتیم (یعنی جای دنج و چایی و دونفری و این حرفا نبوده! خیلی معمولی و توی تعاملات روز مره بوده)بهترین عکسالعمل های طبیعی رو داشتن و من همون خود واقعیشون برام شگفت انگیز بوده! خیلی وفتا این هیجان به یه دید دو طرفه رسیده اما من واقعا نمیدونستم و نمیدونم واسه اینکه این احساس خراب نشه باید چیکار کنم! بهر حال بعد از خوندن دستورالعمل پیشنهادیت و تجربیاتی که باهات درمیون گذاشتم،دارم با خودم فکر میکنم بعد اینهمه عمر ، من سیستم عاشق شدنم غیر طبیعیه یا اینکه تا حالا فقط تصور میکردم که عاشق شدم!!!!


چرا نظر من ثبت نمیشه؟همش ارورررررررررررر

گیس گلابتون عزیزسلاممدتی بودکه مطالب خوبتومیخوندم اما توسایت عضونبودم وبخاطرهمینم نمیتونسم کامنت بذارم.اول یه خسته نباشید بهت میگم بابت تمام زحماتی که بی منت میکشیخانوم دکتر راستش من یه دختر20ساله ام که مدتیه به یکی ازاساتیددانشگام علاقه مندشدمحس میکنم که اونم ازمن خوشش میادولی خب خیلی بهم توجه نمیکنه.چیکارمیتونم بکنم واسه جذب کردنش.به نظرشما اصلاممکنه این رابطه پابگیره.درحالی که اون یه استاده که توخیلی ازهمایشای بین المللی شرکت میکنه ومطب داره و… ولی من فقط یه دانشجوی بیکارم.فاصله سنمونم یه کم زیاده.حدود12سالواینکه اصلاسنم مناسب این حرفاهس یانه؟اخه مامانم میگه توهنوزخیلی بچه ای.بازم ممنونم

من نمیخوام برای ازدواج عاشق کسی باشم عشق در شروع رابطه بردگی میاره دلم میخواد ضمن زندگی عاشق بشم البته دوست داشتم اوایل که با عشق ازدواج کنم اما هیچوقت قسمت نشد ادمایی که من عاشقشون بودم عاشق من نبودن و فقط منو زجر دادن ورفتن وداغ بزرگی روی قلب من گذاشتن پس توصیه میکنم که عاشق نشین وفقط بخواین که یه ازداج موفق بکنین

این وای از دست تو!
عشق با شیدایی فرق می کند.
شیدایی است که چشم را کور می کند. عشق، بخشنده و مهربان و خطاپوش است.
من و تو باید حسابی با هم حرف بزنیم.

وای خانم دکتر من همیشه با نظریاتم اعصاب شما را بهم میریزم



خانم دكتر عزيز اين راه حل ميتونه در زندگي متاهلي هم شور بدمد؟

شما بهتر از من می دانی که زندگی زناشویی مسئله پیچیده ای است و با “یک” راه حل نمی توان مسائل آن را حل کرد. دوره زندگی مثل عسل برای شرایط شما تهیه شده است. مطمئنم از آن بخوبی استفاده خواهی کرد. چون مشتاق آموختنی و در بکار گرفتن دانسته هایت پشتکار داری

چقدر بده که آدم کامنت بذاره و نیاد جوابشو چک کنه. الان دیدم جوابتونو خیلی مشتاقم مشابه شوری را که در عشقهای به سرانجام نرسیده عهد شباب تجربه کردم با همخانه اهل و امن و مهربانم تجربه کنم..یه کم که مستقر بشم توی کسب و کارم و یه خورده با نجمه مهربونتر بشم حتما تهیه ش میکنم زندگی مثل عسل را…از شما بسیار ممنونم

چه جالب! پس ذیل این پست با فیلم پیش از طلوع آشنا میشید و اون میشه وسیله‌ای برای همایش زن جذاب. احسنت به شما خانم دکتر کارآفرین باهوش و زیرک!


بله! دقیقا!

بله دوباره با هم ملاقات میکنند چون جاذبه عشق دوباره اونا رو بهم میرسونه. منم با توجه کردن به طرف مقابل یعنی نگاه و گوش دادن بهش در استارت زدن برای عشق موافقم

آدرس: بومهن- بلوار امام

تلفن:  76258183-021

ایمیل: info@gisgolabetoon.ir 


 

دیجی رو – دنیای تکنولوژی | آخرین اخبار تکنولوژی

برخی مشخصات کلیدی وان پلاس 9 و 9 پرو فاش شدند

پروژه لون بعد از 9 سال تعطیل شد؛ اینترنت بالنی نیامده رفت!

تبلت اقتصادی «گلکسی تب اس 7 لایت» در سه مدل مختلف در راه است

گزارش تکان دهنده: ال جی در حال مذاکره برای فروش بخش موبایل است!
چگونه عشق شویم

آموزش حذف اکانت تلگرام در اندروید، آی او اس و ویندوز

آموزش فعال کردن ثانیه شمار در ساعت ویندوز 10

معرفی چند ابزار رایگان برای تست سرعت و ظرفیت کارت های حافظه

آموزش حذف اکانت واتساپ در اندروید و آی او اس

بررسی کوتاه گلکسی ای 42 فایو جی؛ تجربه فایو جی با حداقل هزینه

بررسی کوتاه پوکو ام 3؛ محصولی میان‌رده با کیفیت بالا و قیمت پایین

بررسی کوتاه گلکسی ام 51؛ میان‌رده‌ای قدرتمند با باتری بسیار بزرگ

بررسی کوتاه شیائومی می 10 تی لایت؛ میان‌رده‌ای با ارزش خرید بالا

چهار هسته‌ای یا هشت هسته‌ای؟ کدام یک برای شما بهتر است؟


معرفی بهترین گوشی های گیمینگ بازار


معرفی قویترین لپ تاپ های بازار در سال 2020


بهترین ماوس های مخصوص بازی در سال 2020

با عجیب‌ترین سنت‌های سال نو در کشورهای مختلف آشنا شوید

دنیای فناوری در سال 2021 چه دستاوردهایی خواهد داشت؟

آیا شهر گمشده آتلانتیس واقعاً وجود داشته است؟


آیا خرس‌ها واقعاً عاشق عسل هستند؟

رابطه‌ی عاشقانه و ازدواج با وجود مشخصه‌هایی نظیر صداقت و بیان احساسات به ویژه در ابتدای شکل‌گیری رابطه، بسیار برای طرفین ساده‌تر و آسان‌تر خواهد بود. اما اگر بخواهیم نسبت به این موضوع واقع‌بین باشیم، این تئوری هرگز در روابط عاطفی اتفاق نمی‌افتد. مگر این‌که افراد دارای توانایی‌های ماورائی نظیر خواندن ذهن یکدیگر باشند! اما نگران نباشید، طبق گفته‌ی کارشناسان، در روابط عاطفی نشانه‌های قطعی‌ای وجود دارد که با در نظر گرفتن آن‌ها می‌توانید مطمئن شوید که برای معشوقتان مهم هستید یا خیر. برای آشنایی با این نشانه‌ها ما را در ادامه‌ی این مقاله همراهی کنید.

کارشناس روابط و ازدواج، Vikki Ziegler می‌گوید: بعد از این‌که با شخص مورد نظر خود کمی وقت بگذرانید، هنگامی که به یکدیگر نگاه کرده و یا باهم به صحبت می‌پردازید یک حس خاص و یا جرقه‌ای به وجود می‌آید. این جرقه‌ها ممکن است برای برخی به شکل اشاره به یک ویژگی خاص مثل ابراز علاقه‌مندی به صحبت و نوع دیدگاهتان و یا برای برخی دیگر به شکل تعاریف از ظاهر شما باشد. اما باید بدانید که نشانه‌هایی وجود دارند که بیانگر نکات خاص فقط در مورد شخص شما هستند. هر کسی دارای نقاط مثبت خاص و متفاوت از دیگران است که در واقع وجه تمایز فردی را به وجود می‌آورد. زمانی‌که شخصی متوجه‌ی این نکات شود، به احتمال زیاد به شما علاقه‌مند شده است.

بیشتر بخوانید: 6 نشانه دردناک که شما در یک رابطه و عشق یک طرفه گرفتار شده‌اید!

در ادامه به شما توضیح می‌دهیم که چطور نشانه‌های خاص بودن برای فرد مورد نظرتان را در اولین قرار عاشقانه‌ی خود متوجه شوید! این نشانه‌ها همگی قابل اطمینان و طبق گفته‌ و نظریه‌های تایید شده‌ی کارشناسان و متخصصان این زمینه بوده است.

نویسنده و کارشناس روابط عاطفی یعنی Cindee Bartholomew می‌گوید: وقتی که با یک‌دیگر احوال پرسی کردید، این افراد با شور و علاقه مستقیما به چشم‌های شما نگاه می‌کنند، این ویژگی باعث می‌شود که قلبتان نیز از این موضوع کاملا آگاه شود. همچنین این اشخاص حتی زمانی ‌که حواستان جای دیگر است به شما خیره می‌شوند و وقتی که دوباره به آن‌ها نگاه می‌کنید به شما لبخند می‌زنند. پس به خاطر بسپارید که اگر شما متوجه شدید که شخص مورد نظر به طور مدوام به شما زل می‌زند نشانه‌ی خوبی برای علاقه‌مندی وی به خود را پیدا کرده‌اید.

Coree Schmitz متخصص زوج‌یابی می‌گوید: اگر شخصی حرف‌های شما و حتی مواردی که در گذشته به وی گفته‌ای را به خاطر دارد و در حین مکالمه به آن‌ها اشاره می‌کند، نشانه‌ی علاقه‌ی زیاد است.

Alyssa Bunn متخصص زوج یابی می‌گوید، در این حالت شخص مقابل در واقع حرکات بدنی شما، نحوه‌ی صحبت کردن و حالت شما را عینا کپی و تکرار می‌کند. اگر شخص مورد نظر، به شما علاقه داشته باشد شما به راحتی این انرژی را از وی دریافت خواهید کرد. پس حتما به خاطر بسپارید که در قرارهایتان به این نشانه توجه داشته باشید.

اگر شما برای شخصی اهمیت داشته و برای آن‌ها خاص باشید، آن‌ها در مورد شما کنجکاو خواهند شد. آن‌ها رفتار شما را به دقت مورد بررسی قرار می‌دهند تا بیشتر راجع‌ به شما بفهمند و با رفتارهای شما بیشتر آشنا شوند. این افراد تمایل دارند تا بیشتر درباره‌ی شما بدانند اما ممکن است که هنوز برای سئوال پرسیدن به طور مستقیم کمی مضطرب باشند. به خاطر داشته باشید که این افراد گاها کمی خجالتی، ساکت و کم حرف به نظر می‌آیند اما همیشه به شما گوش فرا می‌دهند و به تمام جزئیات توجه می‌کنند.

همه‌ی ما دوست داریم  به ویژه در رواط عاطفی، توسط طرف مقابل درک شویم. اگر کسی واقعا به شما علاقه داشته باشد تمام سعی خود را می‌کند تا شباهت خود به شما را یادآوری کند. برای مثال اگر شما در مورد دخترخاله‌ی خود که به زودی صاحب فرزند می‌شود صحبت کنید، ممکن است وی نیز از اولین باری که کودک تازه متولد شده‌ای را در آغوش گرفته است صحبت کند و یا اگر در مورد نوع غذای مورد علاقه‌‌ی خودتان صحبت به میان آورید ممکن است از رستورانی که این غذا را به نحو احسن طبخ می‌کند، به شما بگوید. صحبت شما در مورد هر موضوعی که باشد این افراد سعی می‌کنند که نقطه‌ی تشابه‌ای با شما پیدا کرده و این موضوع را به شا نیز یادآوری کنند تا ارتباط بین شما ادامه‌دار شود.

Kimberly Hershenso، مشاوره ازدواج عقیده دارد: خندیدن و خوشحالی در رابطه به عنوان یک نقطه‌ی قوت شناخته شده است اما برای هر فردی موضوعات جالب و خنده دار متفاوت است. اگر شما به نظر کسی بامزه و شوخ طبع هستید، احتمالا برایشان خاص نیز می‌باشید.

یکی از نشانه‌های خوب برای این‌که بفهمید برای شخصی خاص هستید یا نه، این است که به میزان توجه‌ای که آن فرد به شما دارد توجه داشته باشید. Hershenson می‌گوید: در این مواقع افراد تمایل ندارند با فرد دیگری صحبت کنند. اگر تمام مدت اطراف شما بچرخند و با افراد دیگری مکالمه آغاز نکنند، این یک نشانه دال بر اهمیت شما برای آن‌هاست.

مسلما شخصی که به شما علاقه دارد، دوست دارد تا مدت زمان بیشتری را در کنار شما بگذراند. پس اگر فردی از شما می‌خواهد تا بعد از شام برایتان چای بگیرد، تا خانه شما را برساند و یا حتی کمی با شما قدم بزند، یک نشانه‌ی بسیار خوب از این‌ بوده که به شما علاقه‌مند شده است.

Sophy Singer یکی از متخصصان زوج یابی می‌گوید: اگر شما برای فردی خاص باشید، قبل از این‌که قرارتان به پایان برسد سعی می‌کنند که نظر شما را برای قرارهای آینده بدانند. البته ممکن است خیلی واضح این موضوع را بیان نکنند اما ممکن است خیلی کوچک به برنامه‌های جالب دو نفره در آینده با شما اشاره داشته باشند.

در نهایت به یاد داشته باشید که اگر کسی برای اولین بار با شما ملاقات داشته است، تشخیص این‌که واقعا به شما علاقه دارد، واقعا سخت خواهد بود. متخصصان می‌گویند این نشانه‌ها تا حدی می‌تواند به شما در این زمینه کمک کنند. اما در حالت کلی، اگر شما در حالی‌که احساس خاص و ویژه‌ای دارید، قرار را به اتمام می‌رسانید، احتمالا برای شخص مقابل نیز به همین صورت بوده است.

توسعه دهنده و طراح وب و نویسنده در زمینه‌ی فناوری، سبک زندگی و هرچیزی که بهش علاقه داشته باشم.

🖤

🖤

دقیقا

نصف این خصوصیات رو داره ولی ن میگه ن مباد سمتم

چگونه عشق شویم

سخته واقن🖤🙂

نصفه اینارو داره ولی نمیگه

سلام‌من‌پسرداییم‌رودوست‌دارم‌ازبچگی‌نمیدونم‌دوستم.داره‌یانه‌ازوقتی‌به‌سن‌تکلیف‌رسیدم‌دیگه‌باهاش‌حرف‌نزدم‌دخترسنگین‌وسرسختی‌هم‌هستم

منم همینجوری هستم ولی از بچه که بودیم می گفت دوسم داره ولی من باهاش سرد رفتار می کردم ولی دوسش داشتم الان نمیدونم هنوز دوسم داره یا نه💔

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نام و ایمیل من را جهت ثبت دیدگاه مجدد در مرورگر ذخیره کن

آخرین‌ اخبار

برخی مشخصات کلیدی وان پلاس 9 و 9 پرو فاش شدند

پروژه لون بعد از 9 سال تعطیل شد؛ اینترنت بالنی نیامده رفت!

تبلت اقتصادی «گلکسی تب اس 7 لایت» در سه مدل مختلف در راه است

گزارش تکان دهنده: ال جی در حال مذاکره برای فروش بخش موبایل است!

آنر وی 40 فایو جی معرفی شد؛ اولین گوشی آنر پس از جدایی از هواوی

سامسونگ تولید انبوه نمایشگر اولد برای لپ تاپ ها را آغاز کرد

دیجی فکت

دیجی فکت: با21 دانستنی درباره‌ی مومیایی و مومیایی کردن آشنا…

دیجی فکت: با 16 دانستنی درباره‌ی تیرخوردن آشنا شوید

آیا می دانید مخترع پیامک «اس ام اس» کیست؟

با 10 حقیقت جالب و خواندنی در مورد تایوان آشنا شوید

دیجی 10

دیجی10: 10 بازیگر هالیوودی که تاکنون بیشترین دستمزد را…

10 عکس تاریخی که درک شما را از ابعاد تغییر می‌دهند!

با عجیب ترین گوشی‌ هایی که تاکنون ساخته شده‌اند آشنا شوید

دیجی10: با ده تا از ثروتمندترین کودکان دنیا آشنا شوید

دیگران چه می‌خوانند؟

تلفن جدید سونی با نمایشگر ۴٫۶ اینچی فول اچ دی، ممکن است Z4 Compact باشد

لنوو تبلت Yoga Book را با کیبورد تمام لمسی معرفی کرد [IFA 2016]

با این ساعت بیدارباش بی رحم، بیدار شدن شما حتمی خواهد بود!

اولین کالبد شکافی آیفون 7 خبر از رم 2 گیگابایتی و باتری 1960 میلی آمپری این دستگاه می‌دهد

مدیرعامل شیائومی پاسخ می‌دهد: چرا این کمپانی گوشی ضد آب نمی‌سازد؟

مدیریتی هوشمندانه‌تر با نرم افزار حسابداری فروشگاهی

چرا قیمت آیفون‌ها و گوشی‌های اندرویدی سال به سال بیشتر می‌شود؟

انفجار گوشی «شیائومی می 4» در کلاس درس به هنگام شارژ شدن

پلی استیشن 4 اسلیم رونمایی شد؛ اژدهای کوچک

منتخب سردبیر

دنیای فناوری در سال 2021 چه دستاوردهایی خواهد داشت؟


با پرخورترین حیوانات جهان آشنا شوید!

با ریشه تاریخی کریسمس و حقایق جالب آن آشنا شوید

بیشتر بدانید


دیجی فکت: ۲۸ دانستنی درباره‌ی خون

دیجی فکت: ۲۵ دانستنی درباره‌ی تتو؛ از گسترش خالکوبی گرفته تا مرد…

دیجی فکت: این11 دانستنی درمورد والت دیزنی را بدانید

بخش‌ها و برندهای اختصاصی دیجی‌رو شامل دیجی فکت، دیجی‌10، خلاقیت‌ کده و دیجی‌ لایف می‌شود.

دیجی رو بر روی سرورهای Mizbanfa میزبانی می‌شود.

در خبرنامه عضو شوید

وبلاگ

عشق به خود احساسی است که درونمان اتفاق می‌افتد. این حس در دسته احساسات مثبت قرار می‌گیرد. عشق با عاطفه، رابطه مستقیم دارد، عشق را می‌توان در رابطه با جنس مکمل(یا همان جنس مخالف)، عشق به خانواده و یا عشق به خودمان تعریف کنیم.

در این نوشته قصد داریم در مورد عشق به خودمان و تأثیرات آن بر کیفیت زندگیمان و همچنین راه‌هایی برای شناخت و کسب این مهارت در وجودمان گفتگو کنیم.

عشق پدیده‌ای ارزشمند است که  خالق زیبایی و شگفتی است. شگفتی عشق در این است که هیچ حد و مرزی ندارد، برای همین هرکس می‌تواند تعریف خودش را از عشق داشته باشد.

در این رابطه اریک فروم، روانشناس نامدار میگوید: ” عشق احساسی شخصی است و هر کس فقط خودش می‌تواند آن را درک کند.”چگونه عشق شویم

دکتر کاتلین هندریکس در کتاب خود به نام عشق ابدی می‌گوید: “عشق واقعی زمانی است که فرد از یک تعهد ناخودآگاه به سمت خودآگاه میرود.” این عشق واقعی از درون می‌جوشد نتیجه آن رشد و تعالی است. در این بین داشتن تعهد، ما را با خود واقعیمان آشنا میکند. این خود واقعی همان کسی است که همواره باید مورد حمایت ما قرار گیرد. در پی این حمایت میتوان عشق سازنده را تجربه کرد.

عشق سازنده، همراه با بلوغ فکری اتفاق می‌افتد. بلوغ فکری زمانی است که هیجانات‌مان را می‌شناسیم و با توجه به قرار گیری در موقعیت‌های مختلف آن‌ها رامدیریت می‌کنیم.

عشق سازنده قرار نیست ما را عوض کند یا انتظار و توقعی بسازد، بلکه قرار است با استفاده از قدرت آن و مثبت اندیشی کیفیت زندگی خود را بالا ببریم و فرصتی ایجاد کنیم تا از سراسر زندگی همراه با تمام اتفاق‌هایش لذت ببریم.

فرانکلین جونز: “عشق باعث چرخش کره زمین نیست بلکه باعث می‌شود تا این چرخش ارزشمند باشد.”

عشق ورزیدن مانند تمام هنرهایی که آن‌ها را میشناسیم نیازمند کسب مهارت است. اگر چه این نیروی حیات بخش شاکله ی خلقت انسان است اما باید با ابعاد مختلف آن اشنا بود و آن را مورد ارزیابی قرار داد.

حتما این جمله را شنیده‌اید که برای اینکه عشق به دیگری را تجربه کنیم لازم است اول خودمان را دوست داشته باشیم.  با توجه به  اهمیت این موضوع  قصد داریم در مورد عشق به خود گفتگو کنیم.

عشق نتیجه یک رابطه‌ای کارآمد است ک ه موجب توسعه فردی نیز می شود. از این تعریف می‌توانیم بگوییم داشتن احساس عشق نسبت به خود، حاصل رابطه کارآمد فرد با خودش و نتیجه نگاه مثبتی است که فرد به خودش دارد. عشق به خود یعنی داشتن رابطه دوستی با خود و توجه به روحیات و احساساتی که به ما میگذرد، سلامت روانی و فیزیکی و همچنین با اهمیت شمردن اهداف و خواسته‌ها بسیار مهم است.

پذیرش خود و ترکیب آن با احترام به خود باعث ایجاد حسی در ما میشود که افکار مثبتی را در ذهن‌مان نسبت به خودمان ایجاد میکند و ما به شایستگی خود پی میبریم. این شایستگی بدین معناست که ما لایق احترام  خودمان نسبت به خودمان هستیم.  در این حالت ما از عزت نفس بالایی برخورداریم که میتواند عشق ما نسبت به خودمان را افزایش دهد.

عشق به خودمان سرمایه گذاری روی خودمان است. وقتی به خودمان عشق می‌ورزیم از تلاش کردن برای تحقق خواسته‌هایمان لذت می‌بریم.

عشق به خودمان یعنی پذیرش خودمان همانطور که هستیم. این دیدگاه باعث می‌شود رابطه شفافی با خودمان داشته باشیم، یک رابطه کارآمد از نوع عاشقانه‌اش.

در رابطه شفاف با خودمان بیرون و درونمان را به هم نزدیک میکنیم تا به خود واقعی‌مان نزدیک شویم. همان بخش زیبای وجودمان که لایق محبت و حمایت بی دریغ ماست. نتیجه بارز این نوع از شفافیت  این است که می‌توانیم تصویر درستی از خودمان داشته باشیم. با داشتن تصورات نادرست یا مبهم از خودمان  ممکن است عشق به خود را لمس نکنیم و یا آن را با عشق به خود کاذب اشتباه بگیریم.

جیمز بالدوین: “عشق نقاب‌هایی که میترسیم نتوانیم بدون آن‌ها زندگی کنیم و میدانیم با آن‌ها هم نمیتوانیم زندگی کنیم را از بین میبرد.”

“عشق به خود کاذب” زمانی اتفاق می‌افتد که به صورت موقتی و با توجه به شرایط از خودمان لذت ببریم و خود را دوست داشته باشیم. مثلا کسب یک رتبه خوب در آزمون، ارتقاء شغلی و یا کم کردن چند کیلو گرم وزن میتواند در ما ایجاد انگیزه کند و روحیه دستیابی به اهداف دیگر با تلاش منظم را در ما بیافریند، اما نباید این نوع از دستاوردها دلیل دوست داشتن خودمان باشد.

این اتفاقات و مشابه آن‌ها فقط بخشی از زندگی ماست که می‌توانیم در مسیرمان تجربه تحقق یا شکست‌شان را داشته باشیم. اگر به آن‌ها به چشم بهانه‌ای برای عشق ورزیدن به خودمان نگاه کنیم در حقیقت ارزش واقعی وجودمان را از یاد برده‌ایم. هرگاه به  دستاوردی در زندگی دست پیدا کردیم، باید از خودمان قدردان باشیم و با این قدردانی انگیزه حیات را در وجودمان جاری کنیم.

ما در طول مسیر زندگی از بدو تولد تا زمان اکنون روابط متعددی را تجربه کرده ایم و برای بسیاری از آنها تعریف هایی داریم و می توانیم این تعریف ها را اندکی شرح دهیم اما به راستی اگر از ما بخواهند رابطه‌مان با خودمان را تعریف کنیم چه خواهیم گفت؟

برای اینکه گرمای عشق به خودمان را تجربه کنیم و در سایه آن کیفیت و سبک زندگی‌مان را برای رسیدن به خواسته هایمان بالا ببریم لازم است خودمان را درک کنیم باید بدانیم که چه احساسی به ما می گذرد و احساس قالب خود را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم.

این را بپذیریم که ممکن است گاهی ناراحت و عصبانی شویم و داشتن احساسات منفی دلیل بر افکار منفی ما نسبت به خودمان نیست.

زمانی که احساسات خود را میشناسیم و آنها را در موقعیت های مختلف بروز می دهیم ممکن است گفتگوهای درونیمان با نواختن افکار متفاوتی در ذهنمان موجب افکار مثبت و سازنده یا منفی و بازدارنده شود . مسئولیت اینکه چه صدایی در ذهنمان با ما گفتگو می کند به عهده خودمان است و ما مسئول خلق نمونه‌ی بهتری از خودمان هستیم .

همه‌ی ما استعدادها و توانایی های متفاوتی داریم و لازم است ویژگی های مثبت و سازنده خود را ببینیم و از آنها لیستی تهیه کنیم و هر روزه از آنها در انجام فعالیت هایمان استفاده کنیم.

این کار باعث می شود تا احساس کنیم در انجام کارهایمان ماهر هستیم و حس خوشنودی که به همراه دارد همان عشق به خودمان است.

توجه داشته باشیم که انسان می تواند همواره در حل پیشرفت باشد پس باید در گسترش و بهبود مهارتهایمان تلاش کنیم و اگر لازم است مطالب جدیدتری بیاموزیم.

برای انجام این کار برای خودمان جوایزی در نظر بگیریم و این جوایز می توانند شرکت در کلاس ها یا دوره های آموزشی جدید باشد.

دوست داشتن یک معجزه است و در وجود همه ما نهادینه شده ، این معجزه خالق و پیش برنده حیات است و همه ما تجربه دوست داشتن را چشیده ایم

وقتی یک مادر به فرزندش عشق می ورزد انتظار هیچ بازگشت محبتی از او ندارد در واقع کاملاً خالصانه و بی توقع عاشقی می کند و از فرزندش نگهداری می کند.

دوست داشتن بی توقع نیز چنین معنی دارد وقتی به خودمان و دیگران عشق می ورزیم نباید توقع یا انتظاری داشته باشیم بلکه باید با تمام وجود دوست بداریم و این کار را تنها برای تجربه حس عشق انجام دهیم.

افراد زیادی هستند که با باورهای سازنده دست به کارهای بزرگی زده اند یا در برابر بیماری های سخت مقاومت کرده اند . این افراد کسانی بوده اند که به نیروی باور مثبت ایمان داشتند و به توانایی های خود شک نمی کنند و اگر با شکست مواجعه شوند خود را سرزنش نمی کنند بلکه در صدد تغییر در روش ها و مسیرهایشان بر می آیند .

آنها با احساس حقارت و افکار منفی بیگانه اند و وقتی در دسته این افراد قرار بگیریم به قلبمان اجازه می دهیم تا افکار مثبت ، اعتماد و پایداری هدایت گرما باشد.

بسیاری از ما تجربه صرف انرژی زیاد برای افرادی که شایستگی آن را نداشته اند در زندگی ما باشند یا کاری که از سطح خواسته ها و توانایی های ما پایین تر بوده را داشته ایم با این حال ممکن است برخی از ما همچنان برای آنها انرژی صرف کنیم یا در حذف آدمهای اشتباه پافشاری کنیم.چگونه عشق شویم

مثل زمانی که دروغ می شنویم و سکوت می کنیم یا جایی که باید ترک کنیم اما می مانیم باید به روابط مسموم پایان دهیم و این نیرو و زمان را صرف شناسایی خویشتن و عشق ورزیدن به خودمان کنیم . باید با عبور از محدودیت ها و هوشیاری به خودباوری زندگی بهتری را برای خودمان ایجاد کنیم . راه موفقیت در زندگی راهی است که از ایجاد تغییر ها حاصل می شود .

جسم ما تبلور افکار و رابطه ما با خودمان است.

وقتی رابطه ما با خودمان کارآمد باشد و عشق به خودمان را تجربه کنیم باید به جسممان هم اهمیت دهیم در این ضمینه می توانیم ورزش منظم و رژیم غذایی سالم و مقوی داشته باشیم.

باید ویژگی های مثبت خود را ببینیم و بابت پرورش و یا کسب مهارت های جدیدمان از خودمان قدردانی کنیم.

همه ما کارهای بزرگی انجام داده ایم و مسیرهای زیادی را با قدرت به اتمام رسانده ایم بدون در نظر گرفتن نتایج باید از خودمان قدردان باشیم که پایدار و مقاوم بوده ایم.

وقتی بازخورد کارهایمان را برسی می کنیم در صورت مواجعه نشدن با نتیجه دلخواه شروع به انتقاد بی رحمانه و ناکارآمد از خودمان نکنیم و توجه داشته باشیم که افکاری که اکنون به ذهنمان می آید ممکن است در زمان گذشته لحظه ای در فکرمان خطور نکرده باشد .

گذشته را به خودمان ببخشیم و به جای انتقاد از تجربیات درس هایی بگیریم برای عمل کرد بهتر در آینده .

همه ما در نهایت خواسته ها و اهدافی داریم و با عشق به خود و ابزارهای دیگری که در اختیار داریم تلاش می کنیم تا به آرزوهایمان دست پیدا کنیم اما لحظاتی هستند که بنا به تصمیمی که گرفتیم یا عملکردی که داشته ایم فرصت هایی را از دست داده ایم یا باعث رنجش و ناراحتی شده ایم .

شاید بارها و بارها این اتفاقات را در ذهن مرور کرده باشیم و زمان زیادی را تلف کرده باشیم .

باید توجه داشته باشیم که از دست دادن فرصت ها یا تجربه شکست هایمان بخشی از زندگی ماست و زمان این اتفاقات در گذشته است ولی اهداف و آرزوهایمان در زمان آینده و در انتظار ماست .

از همین لحظه باید تلاش را آغاز کنیم و خودمان را آنطور که هستیم بپذیریم . این بدان معنا نیست که نمی توانیم بهتر باشیم بلکه به این معناست که باید انرژی خود را صرف بهبود کیفیت و سبک زندگیمان کنیم .

ما همواره در یک مسابقه دو با خودمان هستیم و اگر میخواهیم پیروز شویم باید باید به یاد داشتهدباشیم با نگاهی به عقب نمیتوانیم با سرعت به  جلو حرکت کنیم.

ازخودمان حمایت کنیم

اغلب ما برای حمایت کردن از دیگران پیش قدم می شویم اما زمانی که خودمان نیاز به حمایت داریم کمتر آن را ابراز می کنیم .

حمایت گرفتن یک هنر است و حمایت پذیری توانایی ارزشمندی است که باید در وجودمان پرورش دهیم .

برای دوست داشتن خود می توانیم از دوستان و خانواده کمک بگیریم .

مثلاً از شخصی که دوستش داریم بخواهیم برایمان از شایستگی هایمان بگوید در این زمینه می توانید از کمک مشاوران و همراهی آنها نیز بهره مند شوید .

در این مقاله در مورد عشق به خودمان و تعریف از عشق سازنده و همچینین راه‌های کسب و اثرات آن بر زندگی گفتگو کردیم.

همچنین در زمینه مشاوره کسب و کار می‌توانید بر روی ما حساب باز کنید.

وقتی به آینه نگاه می کنم نقص های صورتم فوراً توجه ام را جلب می کند. با دیدن لکه های صورت ، موهای نامرتب، گونه های برآمده و… باعث تغییر در افکارم می شود. “آرزو می کنم پوست بهتری داشته باشم” ، یا “من باید بیشتر کار کنم”.

این هم وقتی اتفاق می افتد که به شرایط فعلی خود فکر می کنم. فکر می کنم که با کار کردن می توانم پول بیشتری پس انداز کنم، با گذراندن وقت کم تر درگیر پیدا کردن و جست و جوی عیوب در ظاهر خودم هستم و با آداب و معاشرت، دانشگاه و سرکار رفتن شرایطم بهتر و شادتر خواهد شد.

حتماً شما نیز برایتان پیش آماده که هر چند وقت یکبار به خود نگاه می کنید و فکر می کنید واقعاً زیبا هستید؟ یا اینکه از جایگاه خود در زندگی خوشحال هستید؟ اگر پاسخ شما “هرگز!” یا “بندرت” ، لطفاً بدانید که تنها نیستید! افراد زیادی هستند که افکار یکسانی دارند. این را هم بدانید که ابزاری وجود دارد که به شما در غلبه بر این افکار کمک می کند: عشق به خود.

خود عشق به ویژه در رسانه های اجتماعی در حال حاضر موضوعی داغ در بین هزاران نفر است. این چیزی است که درک آن دشوار است و بیشتر مردم فقط تصویری مبهم از معنای واقعی آن دارند و این تصور را دارند که عشق به خود، خودشیفتگی و خود مختاری است در صورتیکه اینگونه نیست عشق به خود یعنی اهمیت دادن به سعادت و خوشبختی خود.

توجه به علایق خود و اینکه احساس می کنید که چه چیزی باعث می شود احساس بهتری داشته  باشید. و هیچ دو نفر وقتی صحبت از آنچه آنها را خوشحال می کند می شود دقیقاً یکسان نیستند.

من می خواهم به این نکته اشاره کنم که هر فرد مستحق عشق است و این توانایی را دارد که بیش از آنچه می داند باشد. مهم نیست که شرایط شما چیست ، هیچ کس نمی تواند این مسئله را از شما دور کند یا فکر کند که ارزش عشق ورزی ندارید.

از کسانی که باعث می شوند شما در موقعیت هایی قرار بگیرید که احساس بی ارزشی کنید دوری کنید و راه خود را ادامه دهید. عشق به خود ابزاری است که می تواند بدون توجه به اتفاقات پیرامون شما ، به شما در تغییر طرز فکر کمک کند.

هر روز ما با فشار و مسئولیت بمباران می شویم. نظرات دیگران در گوش ما حلقه می زند و به ندرت وقت داریم که با خودمان خلوت کنیم و فقط بنشینیم و فکر کنیم. ما در آینه نگاه می کنیم و آنچه را می بینیم دوست نداریم. به همین دلیل است که عشق به خود بسیار مهم است.

تنها فردی که تمام روز کنار شماست، با شما حرف میزند، با شما عصبانی می شود و… کسی نیست جز خودتان. شما تمام افکار و احساسات خود را می شناسید. بنابراین شما تنها کسی هستید که می توانید شرایط را جوری برای خود فراهم کنید که با قرار گرفتن در هر محیط به خودتان امیدواری دهید و اعتماد به نفس داشته باشید و به حرفای دیگران و چیزهایی که در مورد شما می گویند اهمیت ندهید.

این باید به شما بگوید که چقدر مهم است که با خود خوب رفتار کنید! اگر شخصی در زندگی شما وجود داشت که با گفتن اینکه شما به اندازه کافی خوب نیستید ، کنار گذاشتن آن شخص و نادیده گرفتن حرفش بدون هیچ بحثی بهتر است یا ارزش جنگیدن و بهم ریختن اعصابتان را دارد؟ اگر چنین شخصی در زندگی شما وجود داشت و این رفتارش را به طور مداوم ادامه داد لازم است که آن شخص را از زندگی خود بیرون کنید و برای خودتان ارزش قائل باشید و اجازه ندهید کسی با شما این رفتار را داشته باشد.

عشق به خود در اصل باعث می شود خودتان بزرگترین هوادار خود شوید. این نقشی است که هیچ کس دیگری قادر به انجام آن نیست (اگرچه مطمئناً داشتن خانواده و دوستانی که از شما حمایت می کنند بسیار شگفت انگیز است).

حقیقت این است که حتی اگر همه افراد به شما ریشه می دهند ، اگر خودتان را باور نکنید ، موفقیت بسیار دشوار خواهد بود.

چگونه عشق به خود را تمرین می کنید؟ عشق به نفس یک عمل عالی است که نیازی به وقت و هزینه اضافی ندارد. من می خواهم روی شیوه های عشق به خود تمرکز کنم که فقط شما را ملزم به جایگزین کردن چیزی در زندگی روزانه خود می کند ، نه چیزی اضافه کردن.

 هدف در اینجا کمک به شما برای ایجاد یک گفتگوی داخلی بهتر است تا بتوانید با جایگزین کردن افکار منفی با موارد مثبت ، خود را در سطح عمیق تری قدردانی کنید. و همه ی این پیشنهادات رایگان هستند!

کلمات محبت آمیز را بیان کن

راه های زیادی برای مهربانی با خود وجود دارد. از نظر جسمی می توانیم سالم بخوریم ، ورزش کنیم و استراحت کنیم. از نظر اجتماعی می توانیم افرادی را پیدا کنیم که باعث می شوند لبخند بزنند و از ما حمایت کنند. و از نظر ذهنی ، ما می توانیم خودمان را کمی برش خورده و سخنان محبت آمیز با خودمان بگوییم! این عمل برای جایگزین کردن تمام موارد منفی است که در طول راه در مورد خودمان فکر می کنیم.

من شخصاً تمایل دارم که صحبتهای منفی خود را که بر نحوه عملکرد من تأثیر گذار است کنار بگذارم. به عنوان مثال ، اگر چیزی به درستی پیش نرود ، فوراً فکر می کنم به این دلیل است که من کار اشتباهی کردم ، بی کفایت هستم ، یا به اندازه کافی هوشمند نیستم که بتوانم با اوضاع روبرو شوم.

آیا می بینید این چقدر مضر است؟ این باعث می شود تا خودم جلوی موفقیت های پیش رویم را بگیرم. اگر حرفهای محبت آمیز و انگیزشی را با خودم می گفتم اوضاع بسیار بهتر خواهد بود و می گفتم: “این یک وضعیت دشوار است، اما تو توانایی رسیدن به آن را داری.”

داشتن نگرش قدردانی راهی شگفت انگیز برای تمرین عشق به خود است! افراد زیادی هستند که عشق ورزیدن به خود را شروع کرده اند و با افکار و تفکرات منفی و تنش آور خداحافظی کرده اند. آنها قادر خواهند بود با احساس مثبت و امید به آینده، خود را به زندگی برگردانند ، زیرا تفکرات منفی و نا امیدی زمان لازم را برای ثبت چیزهایی که واقعاً مهم هستند ، می گیرند. برای رسیدن به اهداف می خواهم به بخشی از قدردانی بپردازم که به هیچ وجه کاری انجام نمی دهد.

عادتي كه سپاسگزاري بايد جايگزين آن شود شكايت است. شکایت کردن روی همه موارد منفی در زندگی شما متمرکز است. وقتی شکایت می کنید ، اساساً همه اتفاقات خوبی که در اطرافتان اتفاق می افتد را نادیده می گیرید! سپاسگزار بودن ممکن است در ابتدا سخت تر باشد ، زیرا شکایت چیزی است که در زندگی روزمره همه ی ما دخیل است ، اما مزایای ترک این عادت نادرست و جایگزین کردن آن با سپاسگزار بودن ارزش آن را دارد. برای تمرین عشق به خود ، سعی کنید در مورد خصوصیات شخصی خود که از آنها سپاسگزار هستید ، بیاندیشید.

من شخصاً شنیده ام که مردم به من می گویند ، “فقط مثبت باش!” . این حرف را بیش از یک میلیارد بار شنیده ام و هر وقت می شنوم سیاهی داخلی چشمانم را به سمت بالا می چرخانم. می خواهم فریاد بزنم ، “این آسان نیست! شما تصوری ندارید که در زندگی من چه می گذرد. گرچه ممکن است این گفته ها درست باشد ، اما مثبت بودن هنوز برای عشق به خود ضروری است.

این بدان معنا نیست که زندگی باید همیشه آفتاب باشد و باران ببارد ، زیرا این واقع بینانه نیست. از نظر من ، مثبت بودن این درک را دارد که اگر فقط به کار خود ادامه دهید و تلاش خود را انجام دهید ، همه چیز به روشی که قرار است انجام شود ، نتیجه خواهد گرفت. من دوستی دارم که همیشه به من می گوید ، “همیشه چیزها مثل گذشته نیستند و شرایط همینطور نمی ماند، پس شما فقط ادامه دهید.”

او اذعان می کند که میداند دورانی که من می گذرانم بسیار دشوار است ، اما همچنین امید دارد که بهتر خواهد شد! خوب است که احساس غم ، دیوانگی یا ناامیدی کنید. اشکالی ندارد که احساس ناراحتی می کنید. مشکل این است که وقتی اجازه می دهید آن احساسات جلوی پیشرفت شما را بگیرد خواسته یا ناخواسته خودتان را از بدست آوردن آنچه می توانید محدود می کنید.

خودتان را باور داشته باشید و به توانایی ها و استعدادهای خود اعتماد داشته باشید. اعتماد به خود باعث می شود که بتوانیم تغییرات اساسی و بزرگ در زندگی خود ایجاد کنیم و هر روز به رویاهایی که تجسم می کردیم نزدیک تر شویم.

اگر مرتکب اشتباهی شدید یا در گذشته کاری اشتباه انجام داده اید بجای سرزنش کردن، خودتان را ببخشید. زیرا در بسیاری از اشتباهات شما مقصر نیستید و همه ی افراد در زندگی خود اشتباه می کنند.

با خود درونیتان صادق باشید، اگر خوشحالید احساس خود را همانطور که هست بروز دهید، فریاد بکشید، بلند بخندید یا اگر ناراحت هستید گریه کنید و تمام احساسات خود را بروز دهید زیرا سرکوب کردن احساسات درونی یکی از دلایل افسردگی و عشق نورزیدن به خود می باشد.

هر روز جلوی آینه بروید و از خودتان بپرسید من کیستم؟ باید هر روز کارهایی انجام دهید تا وقتی فردای روز بعد به جلوی آینه می روید و این سوال را از خود می پرسید سردرگم نباشید و هر روز جوابی تازه داشته باشید و فراموش نکنید که جلوی آینه خود واقعیتان را تحسین کنید و بگویید من خودم را همانگونه که هستم دوست دارم و در طول روز نیز همین جمله را با خود تکرار کنید تا آن را کاملاً باور کنید و دیگر در مقابل حرفها و افکار منفی دیگران شکست پذیر نباشید.

هیچ گاه خودتان را محدود نکنید و بخاطر حرفای دیگران آرزوهایتان را سرکوب نکنید بلکه به آرزوهای خود بال و پر دهید و در صدد رسیدن به آن ها برآیید. زیرا 20 سال بعد بیشتر بخاطر کارهایی که نکرده اید پشیمان خواهید شد تا کارهایی که کرده اید. “پرواز کن تا آرزو، زنجیر را باور نکن”

تایمی را به استراحت کردن خود اختصاص دهید. مسافرت بروید، تفریح و گردش کنید، به موسیقی مورد علاقه خود گوش دهید، فیلمی که مدتها بود می خواستید ببینید را تماشا کنید و… فراموش نکنید که شما برای سرحال و پرانرژی بودن در محیط کار یا دانشگاه یا حتی منزل گاهی نیاز به استراحت و تنها بودن با خود دارید.

زندگی خود را از حالت یکنواخت خارج کنید و تایمی را به خوش گذرانی و کارهایی که انرژیتان را افزایش می دهد و حالتان را خوب می کند اختصاص دهید.

یک رژیم غذایی سالم و مقوی برای خود در کنار ورزش کردن در نظر بگیرید و به سلامت فیزیکی خود اهمیت دهید. بسیاری از افراد به دلیل چاقی یا اضافه وزن خودشان را دوست ندارند. ورزش و رژیم غذایی صحیح به شما کمک می کند که علاوه بر زیبایی ظاهری دیدتان نیز به زندگی مثبت شده و به خودتان عشق بورزید.

زیبایی های اطرافتان را با دقت بیشتری نگاه کنید و سعی کنید آن ها را لمس کنید به عنوان مثال گل ها را ببویید، جور دیگری به غروب آفتاب نگاه کنید، برگ گیاهان را نوازش کنید و… وقتی که بتوانید زیبایی هایی که در اطرافتان است را ببینید خواه ناخواه دیدتان نسبت به خودتان مثبت شده و می توانید زیبایی های درونی و ظاهری خود را نی ببینید و شکرگزار باشید.

در این بخش ما به شما تمریناتی را معرفی می‌کنیم که با استفاده از آن‌ها می‌توانید بیشتر به خود عشق بورزید. برای بسیاری از افراد نشان دادن عشق وعلاقه خود به دیگران کار بسیار آسانی است اما ولی وقتی صحبت از خودشان می‌شود داستان کاملا متفاوت است. یکی از مهمترین عواملی که باعث می‌شود که یک زندگی خوب و شاد داشته باشید موضوع عاشق خود بودن است.

احتمالاً تا به حال زیاد عباراتی مانند “اگر نمی‌توانید خودتان را دوست داشته باشید چگونه دیگران را دوست دارید؟”  و یا اینکه “اگر خودتان را دوست ندارید چگونه شخص دیگری باید شما را دوست داشته باشد؟ را شنیده اید.

البته به معنای ضمنی این عبارات نمی‌توانند کاملاً درست باشد اما این موضوع یک حقیقت محض است که اگر نتوانید رابطه سالمی با خود برقرار کنید قطعاً با دیگران نیز نخواهید توانست. پس اگر با مسئله عشق به خود مشکل دارید تمریناتی که ما در این زیر برای شما ذکر کرده‌ایم می‌توانند روحیه عشق به خود را در شما تقویت کنند.

پس ابتدا ذهن خود را آزاد نگه دارید و این تمرینات را امتحان کنید، زیرا ممکن است بتواند در بازه زمانی کوتاه تاثیری عمیق و شگفت در رابطه شما با خود و دیگران داشته باشد.

اولین گام در جهت تقویت عشق ورزی به خود شناخت شخصیت اصلی‌تان است. این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است که بتوانید درک کنید که خودتان واقعا چه چیزهایی می‌خواهید و چه شیوه‌ای از زندگی را می‌پسندید. به منظور درک بهتر شخصیت اصلی خود بهتر است که یک دفتر یادداشت بردارید و در وسط صفحه یک نقاشی از خودتان بکشید و سپس چندین حباب فکری که نشان دهنده تفکرات شما راجع به زندگی است را نیز بکشید.

حال در این حباب‌های نقاشی شده بزرگترین افکار منفیتان نسبت به خودتان را بنویسید، البته این مسئله ممکن است کمی دردناک باشد اما سعی کنید تا این کار را به درستی انجام دهید. هنگامی که تمامی حباب‌ها را توسط افکار منفی خود پر کردید چند دقیقه به خودتان وقت دهید تا بتوانید تشخیص دهید که این افکار منفی از شخصیت اصلی شما منشأ می‌گیرد و یا شخصیت متظاهر کننده‌ای که به منظور راضی کردن دیگران از خود نشان می‌دهید.

سپس صفحه را ورق بزنید و دوباره این تمرین را تکرار کنید. هر زمان که افکار منفی شما شروع به تبدیل شدن به افکار مثبت کرد می‌توانید صفحاتی که نقاشی کرده‌اید را با یکدیگر مقایسه کنید. پس از این مقایسه متوجه خواهید شد که کدام افکار شما حقیقی است و کدام از شخصیت غیر واقعی شما ریشه می‌گیرد.

دومین تمرینی که به منظور عشق ورزیدن به خود قرار است به شما توضیح دهیم شاید دشوارترین تمرین موجود در این لیست باشد، زیرا شما به منظور انجام دادن آن مجبورید تا تعدادی از دوستان و آشنایان خود را نیز به این تمرین دعوت کنید. از دوستان و آشنایان خود بخواهید که چیزی حدود یک ساعت برای شما وقت بگذارد و در مکانی خصوصی و راحت مانند اتاق نشیمن دور هم جمع شوید.

شخصی را انتخاب کنید که به عنوان نفر اول برای این تمرین داوطلب شود، سپس باقی افراد در مورد نقاط قوت، مهارتها، استعداد و سایر ویژگی‌های برجسته او نظرات مثبتی بگویند. کار سختی نیست تنها کافی است تا هر چیز خوبی که در مورد شخص داوطلب شده می‌دانید را به او بگویید، زیرا این کار باعث می‌شود تا اگر اعتماد به نفس پایینی دارید و نمی‌توانید به اندازه کافی به خود عشق بورزید سعی کنید تا نقاط قوت خود را از دید دیگران ببینید و آن‌ها را باور کنید.

ممکن است که قبلاً به منظور تقویت دوست داشتن خود اقدام به نوشتن جملاتی در این راستا کرده باشید، اما بهتر است تا به منظور تقویت عشق به خود بیایید و متن‌های نوشته شده خود را آپدیت کنید تا بتواید بیشتر از آن‌ها نتیجه بگیرید. سعی کنید جملاتی که برای خودتان می‌نویسید به زبان حال باشد و برروی پذیرفتن خود همان‌گونه که هستید تمرکز کنید. سعی کنید در نوشته‌هایتان از دیدگاه اول شخص استفاده کنید و جملاتی راجع به خودتان ننویسید که گویی انگار شخصی دیگر آن‌ها را نوشته است. در زیر مثالی از آن‌چه که باید در دفترچه خود یادداشت کنید برایتان آورده‌ایم:

اظهارات خود را حداقل روزی یک بار تکرار کنید و تعیین وقت برای انجام دادن این کار باعث می‌شود که مطمئن شوید همیشه قرار است این کار را تکرار کنید. همچنین هر لحظه از طول روز که احساس کردید که میزان عشقتان نسبت به خودتان کمتر شده است می‌توانید این روند را دوباره تکرار کنید و نگران این مسئله نباشید که در انجام این کار زیاده روی کرده‌اید زیرا عشق ورزی به خود قرار نیست به هیچ کس آسیب برساند.

اگر کسی از شما بپرسد که آیا به این مسئله اعتقاد دارید که تمام مردم دنیا با یکدیگر برابر هستند به او چه می‌گویید؟

احتمالاً در پاسخ به این فرد می‌گوید که بله درست است تمامی مردم دنیا با یکدیگر برابر هستند. حال سوالی که پیش می‌آید این است که اگر شما به این اصل باور دارید چگونه در مورد خود افکار منفی دارید و گاهی تنها به این دلیل خود را سرزنش می‌کنید که “من به اندازه او خوب نیستم” یا “آن‌ها خیلی از من بهتر هستند”؟؟

به منظور خنثی کردن این افکار منفی و به منظور یادگیری دوست داشتن خود باید از صمیم قلب به اصل برابری پایبند باشید. این اصل تاکید دارد که همه ما به یک اندازه انسان هستیم و لیاقت لذت، عشق و خوشبختی را داریم. پس اگر در آینده روزی شدیداً احساس ضعف کردید و وسوسه شدید که برای خود یک استثنا قائل شوید این مسئله را به یاد بیاورید که اصل برابری هیچ استثنایی ندارد و همه لیاقت عشق و خوشبختی را دارند حتی شما.

سخن آخر!

و در نهایت وقت گرانبهای خود را در تلاش برای تغییر چیزهایی که نیازی به تغییر ندارند ، هدر نکنید. درعوض ، روی افزایش توانایی ها و ویژگی هایی که شما را منحصر به فرد می کند ، تمرکز کنید. با استفاده از این روش ها برای تمرین عشق به خود ، امیدوارم که دفعه بعد که در آینه نگاه می کنید خود را در یک نور تمیزتر ببینید.

مطمئنا روشهای بیشتری برای تمرین عشق به خود نسبت به موارد ذکر شده در اینجا وجود دارد ، و من دوست دارم افکار شما را در مورد آنچه بر روی شما تاثیر گذاشته است بشنوم!

برخی از سوالات رایج

عشق چیست؟

عشق پدیده‌ای ارزشمند است که  خالق زیبایی و شگفتی است. شگفتی عشق در این است که هیچ حد و مرزی ندارد، برای همین هرکس می‌تواند تعریف خودش را از عشق داشته باشد.

عشق به خود چیست؟

بیشتر مردم فقط تصویری مبهم از معنای واقعی عشق به خود دارند و این تصور را دارند که عشق به خود، خودشیفتگی و خود مختاری است در صورتیکه اینگونه نیست عشق به خود یعنی اهمیت دادن به سعادت و خوشبختی خود.

چرا عشق به خود مهم است؟

هر روز ما با فشار و مسئولیت بمباران می شویم. نظرات دیگران در گوش ما حلقه می زند و به ندرت وقت داریم که با خودمان خلوت کنیم و فقط بنشینیم و فکر کنیم. ما در آینه نگاه می کنیم و آنچه را می بینیم دوست نداریم. به همین دلیل است که عشق به خود بسیار مهم است.

دکتر پدرام شهدوست علاوه بر تحصیلات عالیه فنی مهندسی در دانشگاه علم و صنعت ایران و ارائه مقالات علمی فراوان در این زمینه، با تحقیق و تفحص و تحصیلات آکادمیک در زمینه خود شناسی و با برگزار کردن بیش از 2000 ساعت دوره های تخصصی در ایران و خارج از ایران. ایشان معتقد است که انسانها می‌توانند به تمام اهداف و آرزوهایی که حتی از فکر کردن به آن هم ترس بر وجودشان حاکم می‌شود دست پیدا کنند و تنها نیاز به داشتن آموزه‌های مناسب دارند که در این سلسله سمینارها و کارگاه‌ها ارائه می‌شود.

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

دمتون گرمم خیلی مفید بود

عاااااالی بود

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌ سایت

دکتر وِیز برای اولین بار با همت دکتر پدرام تاسیس گردید و هدف آن ایجاد سطحی جدید در کسب و کار و سبک زندگی است.

ورود


نام کاربری:


رمز عبور:


سلام! به اکانت کاربری خود وارد شوید

بازیابی پسورد

پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد

یک پزشک – اخبار فناوری، پزشکی، سینما و کتاب

آه، یک عشق رومانتیکی- زیبا و سرمست کننده، شکننده قلب و روح، اغلب همه در یک زمان هستند.چگونه عشق شویم

چرا ما انتخاب می‌کنیم که خودمان را در معرض حلقه عاطفی قراردهیم؟

آیا عشق به زندگی ما معنا می‌دهد، یا راهی برای فراراز رنج و تنهایی است؟ آیا عشق لباسی مبدل برای تمایلات جنسی ماست، یا حقه‌ای بیولوژی برای اینکه بچه دار شویم؟ تنها چیزی است که نیاز داریم؟ آیا ما اصلا به این نیاز داریم؟ اگر عشق رومانتیک هدفی دارد، چه علمی و چه روانی تاکنون کشف نشده است. اما در طول تاریخ، برخی از فیلسوفان معتبر ما نظریه های جالب توجهی ارائه داده‌اند. عشق ما را دوباره کامل می‌کند. فیلسوف یونان باستان افلاطون ایده اینکه ما عاشق می‌شویم برای اینکه کامل شویم را کاوش کرد. او در کتاب «ضیافت» درباره یک مهمانی شام نوشت که در آن آریستوفان، نمایشنامه نویس کمدین، اسباب سرگرمی مهمانان را با داستان زیر فراهم کرد: زمانی انسان‌ها موجوداتی با چهار بازو، چهار پا و دو چهره بودند. یک روز، خدا را عصبانی کردند، و زئوس آنها را به دو نیم کرد. از آن زمان تاکنون، هر انسانی نیمی از خودش را گم کرده است. عشق برای پیدا کردن یک معشوقی است که ما را دوباره کامل کند، یا، حداقل، این چیزی بود که افلاطون باور داشت یک کمدین در یک مهمانی مستانه به بیان آن میپردازد. عشق به ما حقه می‌زند که بچه دارشویم. خیلی خیلی بعد، فیلسوف آلمانی آرتور شوپنهاور مدعی بود که عشق بر پایه تمایلات جنسی یک توهم شهوت‌انگیز هست.

او می‌گوید ما عاشق می‌شویم زیرا خواسته‌های درونی ما را بدین سو سوق می‌دهند که باور کنیم فرد دیگری ما را خوشحال خواهد کرد، اما ما مطمئنن اشتباه می‌کنیم. طبیعت برای تولید مثل به ما حقه می‌زند، و این عشق در هم فرو رفته‌ای که ما به دنبال آن هستیم توسط کودکانمان به کمال می رسد. هنگامی که خواسته‌های جنسی برآورده شد، ما به عذاب وجودی خودمان برخواهیم گشت، و تنها برای حفظ گونه (انسان) موفق بودیم و به تداوم چرخه خرحمالی انسان برخواهیم گشت. به نظر میاید که یک نفر نیاز دارد که در آغوش کشیده شود. عشق راه فراری برای تنهایی ماست. بر اساس نظر برنده جایزه نوبل فیلسوف انگلیسی برت رند راسل، ما برای فرو نشاندن خواسته‌های جسمی و روانیمان عاشق می‌شویم. انسانها برای تولید مثل طراحی شده‌اند، اما بدون شور و شعف و عشق پرشور، رابطه جنسی رضایت بخش نیست. ترس ما از جهان سرد و بی رحم ما را برای ساخت یک پوسته سخت وسوسه می‌کند تا از خودمان محافظت و از دیگران جدا شویم. لذت، صمیمیت و گرمی عشق است که به ما کمک می‌کند تا بر ترس‌مان از جهان، غلبه کنیم، از پوسته تنهایی خودمان فرار کنیم، و بیشتر درگیر زندگی شویم.

عشق کل وجود ما را غنی کرده آنرا بهترین چیز در زندگی می سازد. عشق یک رنج گمراه کننده است. سیذارتا گوتاما، مشهور به بودا یا فرد روشنی دهنده، احتمالا می‌توانست با راسل بحثی جالبی (در این خصوص) داشته باشد. بودا می‌گوید که ما عاشق می‌شویم زیرا تلاش می‌کنیم که خواسته‌های اساسی‌مان را برآورده کنیم. با این حال، عطش پرسوز ما نقص داشته، و وابستگی، حتی عشق رومانتیک، منبع اصلی رنج هستند. خوشبختانه، بودا راه اصیل هشتگانه‌ای را کشف کرد، یک جوربرنامه برای خاموش کردن آتش تمایلات طوری که بتوانیم به نیروانا (عمق آرامش ذهن) برسیم، حالت روشنی ازآرامش، پاکی، خرد، و شفقت. نویسنده رمان، سائو زوکئین، این نظریه بودا را که عشق رومانتیک احمقانه هست در یکی از بزرگترین رمان کلاسیک چینی  بنام «رویای اتاق سرخ» بتصویر می کشد. در طرح فرعی داستان، جا رُوی عاشق شی فنگ می‌شود که به او حقه زده و او را تحقیر می‌کند. احساسات متضاد عشق و نفرت او را می‌شکند، سپس یک تائوست (روحانی) به او یک آینه جادویی می دهد که می‌توند او را درمان کند به شرطی که او به جلو آن نگاه نکند. اما البته او به جلو آینه نگاه می‌کند. او شی فنگ را می‌بیند. روحش وارد آینه می‌شود و او در قل و زنجیر به دور دست‌ها کشیده شده و می‌میرد. همه بودایی‌ها اینگونه درباره عشق رومانتیک و شیدایی فکر نمی کنند،

اما نتیجه اخلاقی این داستان این هست که چنین وابستگی به طلسم تراژدی ختم می‌شود، و باید همراه آینه جادویی از آن دوری کرد. عشق به ما اجازه می‌دهد به فراتر از خودمان دست یابیم. بگذارید با سخنی کمی خوشبینانه‌تر پایان دهیم. فیلسوف فرانسوی سیمون دو بوار مطرح کرد که عشق میل به ادغام با دیگری است چیزی که زندگی ما را آکنده از معنی می کند. با این حال، او به دلیل عاشق شدن ما کمتر توجه داشت و بیشتر علاقه مند به چگونگی بهترعشق ورزیدن بود. او فهمید که مشکل عشق سنتی رومانتیک این هست که می تواند فریبنده باشد، آنچنان که آنرا تنها دلیل بودنمان بدانیم. با این حال، وابستگی به دیگری برای توجیه موجودیتمان به راحتی منجر به کسالت و بازی قدرت می‌شود. برای جلوگیری از افتادن به این دام، بووار عشق اصیل را توصیه می کند، که بیشتر شبیه به یک دوستی بی‌نظیر هست. عاشقان به یکدیگر درشناسایی خودشان کمک می‌کنند، و کمک می کنند که به فراتر از خود برسند، و زندگی‌شان و جهان‌شان را با هم غنی کنند. هر چند ممکن است هرگز نفهمیم که چرا عاشق می شویم، می توانیم مطمئن باشیم که سوار قطار هوایی عاطفی خواهیم شد. ترسناک و هیجان انگیز. باعث رنج ما شده و باعث صعود ما می شود. شاید خودمان را گم کنیم.

شاید خودمان را پیدا کنیم. ممکن است دلخراش باشد، یا ممکن است بهترین چیز درزندگی باشد. آیا جرات پیدا کردنش را دارید؟

خصوصیاتی که باعث می‌شوند عاشق کسی شویم:

۱. شباهت: این مورد شامل شباهت اعتقادات مردم و به میزان کم‌تر، شباهت ویژگی‌های شخصیتی و شیوه‌های فکر کردن می‌شود.

۲. قرابت (نزدیکی): این مورد شامل آشنایی با شخص دیگر می‌شود، که می‌تواند با صرف وقت دو نفر با هم، زندگی در کنار یکدیگر، فکر کردن به آن دیگری، یا پیش‌بینی تعامل با دیگری ایجاد شود.

۳. ویژگی‌های مطلوب: این ویژگیِ جاذبه‌ی عمومی، به طور خاص بر ظاهر فیزیکی که مطلوب دیده می‌شوند و تا حد کم‌تری، بر صفات شخصیتی مطلوب متمرکز است.

۴. دلبستگی متقابل: هنگامی که فرد دیگری جذب شما می‌شود یا شما را دوست دارد؛ این می‌تواند دلبستگی شما را نسبت به آن فرد افزایش دهد.
دو عامل دیگر که می‌توانند به توضیح دلایل عاشق شدن آدم‌ها کمک کنند، شامل انتخاب جفت می‌شود (آرون، و همکاران ۱۹۸۹):

۱. تاثیرات اجتماعی: اگر ارتباط بین دو فرد مطابق نرم‌های اجتماعی باشد و در شبکه‌ی روابط اجتماعی فرد نیز پذیرفته شده باشد می‌تواند در عاشق شدن فرد موثر باشد. از سوی دیگر ارتباطی که مطابق نرم‌های کلی اجتماعی نیست یا در شبکه‌ی روابط اجتماعی فرد پذیرفته نیست می‌تواند مانع از عاشق شدن فرد شود.

۲. برآورده کردن نیازها: اگر یک فرد بتواند ملزومات همراهی، عشق، رابطه‌ی جنسی یا ازدواج کردن را برآورده کند، شانس بیش‌تری وجود دارد که فرد دیگری عاشق او شود.

مطلب مرتبط : ۵ مرحله عشق :شما در کدام مرحله متوقف شده‌اید

پنج عامل دیگر وجود دارند که به نظر می‌رسد برای پرشور و حرارت بودن عشق (در مقابل این‌که رابطه فقط یک نوع علاقه‌ی دوستانه باشد) لازم باشد (آرون، و همکاران. ۱۹۸۹):
۱. تحریک / غیرمعمول بودن: بودن در یک محیط غیر معمول یا تحریک‌کننده می‌تواند بین دو طرف شور و حرارت ایجاد کند، حتی اگر محیط خطرناک یا اسرارآمیز (داتون و آرون، ۱۹۷۴) باشد.

۲. ویژگی‌های خاص: وجود یک سری ویژگی‌های خاص در طرف مقابل ممکن است جاذبه‌ی قدرتمندی ایجاد کند (به عنوان مثال، بخش‌هایی از بدن او یا ویژگی‌های صورت‌اش).

۳. آمادگی: هرچه بیش‌تر بخواهید در یک رابطه باشید، عزت نفس‌تان پایین‌تر خواهد بود و احتمال عاشق شدن در شما بالاتر خواهد بود.

۴. تنها بودن با هم: صرف زمان با شخص دیگری در شرایطی که کسی پیش‌تان نباشد، نیز می‌تواند به توسعه‌ی شور و اشتیاق کمک کند.

۵. رمز و راز: اگر کمی رمز و راز حول شخص دیگر باشد و اطمینانی نداشته باشید از این‌که او چه‌طور فکر می‌کند و چه احساسی دارد، فکر کردن به این‌که او چه زمانی ارتباط با شما را آغاز خواهد کرد می‌تواند در ایجاد شور و شوق تاثیرگذار باشد.

آرون و همکاران (۱۹۸۹) به بررسی این موضوع پرداختند که کدام یک از این فاکتورها در دانشجویان بر اساس توصیفی که در مورد تجربه عاشق شدن‌شان دارند، متداول‌تر است.
محققان دریافتند عاملی که بیش از سایر عوامل به دنبال تجربه‌های عاشق شدن ذکر شد، وجود ویژگی‌های خاصی در فرد مورد علاقه‌ی آنها بود، و همچنین احساساتی که دو طرف به طور متقابل تجربه کرده بودند. توصیفاتی که فاکتورهای ایجادکننده‌ی شور و اشتیاق را ذکر کرده بودند، (به عنوان مثال، آمادگی، انگیختگی / غیرمعمول بودن) بسامد متوسطی داشت. توصیفاتی که در آنها شبیه بودن شخص مورد علاقه‌ی شرکت‌کننده‌ها به خودشان، در مطالعه ذکر شده‌بود، بسامدی کم تا متوسط داشت.

محققان این‌گونه استدلال می‌کنند که مدل خودگسترش که توسط آرون و آرون (۱۹۸۶) مطرح شد، نقش هر کدام از این فاکتورها را پیش‌بینی می‌کند. در مدل خودگسترش، بیش‌ترین احتمال عاشق شدن ما زمانی است که شخص مقابل را به عنوان راهی برای تن در دادن سریع به خودگسترش درک می‌کنیم. ورود به یک رابطه‌ی متعهدانه مستلزم این است که برخی از استقلال‌های شخصی خود را با وارد کردن طرف مقابل به زندگی‌مان، ترک کنیم. اگر آن شخص دارای ویژگی‌های مطلوبی باشد، حضور او در زندگی ما می‌تواند برای ما به عنوان راهی جهت گسترش خویشتن دیه شود نه به عنوان دلیلی برای از دست دادن آزادی (آرون و آرون، ۱۹۹۶).

کارهای انجام‌شده در علوم اعصاب این یافته‌های روانشناسی را برای پاسخ به این سوال که ۱۱ دلیل که چرا عاشق می شویم پشتیبانی می‌کند. سطوح پایین هورمون سیری، سروتونین، یکی از مشخصه‌های مواد شیمیایی عصبی افرادی است که گرفتار عشق شده‌اند (زکی، ۲۰۰۷). در این رابطه، جزء وسواسی عشق جدید آن را شبیه به اختلال وسواس فکری عملی می‌کند.

بنابراین عجیب نیست که چند مورد از عوامل ایجاد کننده‌ی شور و اشتیاق، از جمله انگیختگی / غیرمعمول بودن، آمادگی، و رمز و راز، هم با میل به عاشق شدن و افزایش نگرانی و اضطراب مرتبط هستند. سطح آدرنالین در خون و دیگر مواد شیمیایی استرس‌ به دنبال ایجاد اضطراب افزایش می‌یابند.

همان‌طور که توسط داتون و آرون (۱۹۷۴) برای سوال چرا عاشق می شویم مطرح شد، احساس افزایش سطح آدرنالین گاهی اوقات با احساس عاشق شخص دیگری شدن اشتباه گرفته می‌شود. داتون و آرون (۱۹۷۴) پی بردند که بیش‌تر مردان عاشق یک زن مصاحبه‌گر جذاب می‌شوند، زمانی که او از آنها در موقعیت‌های اضطراب‌زا سوال می‌پرسد (یک پل معلق ترس‌آور) در مقایسه با زمانی که در موقعیت‌های آرام سوال می‌پرسد (پلی که هیچ ترسی ایجاد نمی‌کند). بنابراین، حتی در غیاب بسیاری از پیش‌بینی‌های دیگر در مورد شروع یک عشق رمانتیک، ملاقات با کسی در یک وضعیت اضطراب‌زا می‌تواند باعث شود که عاشق آن فرد شویم.

برای پاسخ به این سوال که ۱۱ دلیل که چرا عاشق می شویم باید بدانیم که یکی دیگر از ویژگی‌های جالب عشق این است که احساس نزدیکی به معشوق جدید، سطوح بالاتری از ماده شیمیایی پاداش و انگیزه‌، دوپامین، ایجاد می‌کند، در حالی که فاصله گرفتن از او می‌تواند به ولع زیاد منجر شود. آرون و همکاران (۲۰۰۵) برای مطالعه افرادی که بین ۱ تا ۱۷ ماه به شدت عاشق بوده‌اند، از اف‌آم‌آر‌آی (تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی) استفاده کردند.

سوژ‌ه‌ها یک عکس از شخص مورد علاقه‌شان مشاهده کردند و سپس، بعد از انجام کاری جهت پرت کردن حواس‌شان، عکسی از یک فرد آشنا مشاهده کردند. محققان متوجه فعالیت زیاد مغز شدند در منطقه‌ی تگمنتوم شکمی راست و قسمت خلفی طرف راست بدن و هسته دم‌دار میانی (نواحی غنی از دوپامین که مرتبط با پاداش و انگیزه هستند) در واکنش به عکس فردی که سوژه‌ی مورد مطالعه، عاشق‌اش شده‌بود. بنابراین، هنگامی که شما عاشق شده‌اید، تصور حضور فرد مورد علاقه‌تان یا حضور واقعی او باعث ایجاد انگیزه می‌شود.

مدل خود گسترش را که توسط آرون و آرون (۱۹۸۶) مطرح شده‌است، می‌توان برای توضیح این نتیجه به کار برد: هنگامی که یک شخص به فرد مورد علاقه‌اش فکر می‌کند و خودش رابطه تنگاتنگی را با او شکل می‌دهد، ویژگی‌های مطلوب فرد محبوب یک واکنش پاداش‌گونه را ایجاد می‌کند. این امر می‌تواند ما را وادار کند که هر کاری بکنیم تا با شریک زندگی احتمالی‌مان باشیم و شدیدترین احساس پاداش را تجربه کنیم.
مدل خود گسترش همچنین پیش‌بینی می‌کند که فاکتورهای شباهت و قرابت باید یک اثر متناقض در مراحل اولیه عاشق شدن داشته باشند، اما باید تأثیر قابل‌توجهی بیش‌تری در طول مدت زمان عاشق بودن بگذارند (آسیودو و آرون، ۲۰۰۹). به این دلیل که آشنایی و شباهت باعث می‌شود که احتمال گسترش شما توسط آن فرد کم‌تر باشد، زمانی که او را وارد زندگی خودتان می‌کنید.

این پیش‌بینی‌ها مطابق با یافته‌های علوم اعصاب است. سطوح پایین سروتونین به احتمال زیاد توسط شباهت و آشنایی خنثی می‌شود، و این می‌تواند مانع از عاشق شدن آدم‌ها شود (زکی، ۲۰۰۷). با این حال در مراحل بعد از یک رابطه‌ی عشقی، همین عوامل ممکن است با سطوح بالاتر مواد شیمیایی دلبستگی و پیوند یعنی اکسی‌توسین و وازوپرسین، که ثابت شده‌است در طول یک رابطه‌ی عشقی که دلبستگی عاشقانه و جفت‌پیوندی را پرورش می‌دهد، مرتبط باشند (زکی، ۲۰۰۷).

دوست دارم امروز در مورد دو گرایش اجتماعی بزرگ قرن پیش رویمان صحبت کنم. و شاید حتی بزرگ ترین گرایش های ۱۰،۰۰۰ سال آینده. اما می خواهم با کاری که روی عشق رمانتیک انجام دادم آغاز کنم، چون جدیدترین کار من است. کاری که من و همکارانم انجام دادیم این بود که ۳۲ نفر را که دیوانه وار عاشق هم بودند از داخل یک دستگاه اسکنر مغز ام آر آی رد کردیم. ۱۷ نفر از آن ها دیوانه وار عاشق بودند و عشق آن ها مورد قبول واقع شده بود؛ و ۱۵ نفر از آن ها دیوانه وار عاشق بودند و به تازگی معشوق های آن ها ترکشان کرده بودند. بنابراین من می خواهم اول در مورد آن برای شما بگویم. و بعد بروم سراغ اینکه فکر می کنم عشق به چه سمتی دارد می رود.

شکسپیر گفت “عشق ورزیدن چیست؟” فکر می کنم نیاکان ما – فکر میکنم انسان ها از میلیون ها سال پیش، از زمانی که دور آتش می نشستند یا دراز می کشیدند و ستاره ها را تماشا می کردند، به این سوال فکر می کردند. اول کار خود را با فکر در مورد اینکه عشق رومانتیک واقعاً چیست، شروع کردم. با نگاه به تحقیقات انجام شده در ۴۵ سال گذشته – البته فقط تحقیقات روانشانسی، متوجه شدم که زمانی که عاشق می شوید، یک دسته خیلی مشخصی از اتفاقات رخ می دهد. اولین چیزی که اتفاق می افتد چیزی است که من به آن می گویم – یک شخص کم کم به چیزی دست می یابد که من به آن می گویم، “معنی مخصوص” همان طور که یک راننده کامیون یک بار به من گفت، او گفت، “دنیا مرکز جدیدی داشت، و اون مرکز «مری ان» بود.”

جورج برنارن شا کمی متفاوت تر این را عنوان کرد. او گفت، “عشق عبارت است از غلو کردن تفاوت های بین یک زن و زن دیگر.” و واقعاً هم این کاریست که ما می‌کنیم. (خنده حظار) و بعد فقط روی این یک انسان متمرکز می شوید. می توانید فهرستی از چیزهایی که در مورد او دوست ندارید بنویسید ، اما بعد آن را کنار می گذارید و روی کاری که انجام می دهید تمرکز می کنید. همانطور که چاسر می گوید، “عشق کور است.”

برای فهم اینکه عشق رومانتیک چیست، تصمیم گرفتم از اشعار سرتاسر جهان بخوانم، و فقط می خواهم برایتان یک شعر کوتاه از چین در قرن هشتم بخوانم، چون تقریبا یک مثال بی نقص از مردی است که تمام و کمال روی یک زن بخصوص متمرکز شده است. کمی شبیه زمانی است که دیوانه وار عاشق کسی هستید و وارد یک پارکینگ می شوید. ماشین او با تمام ماشین های دیگر داخل پارکینگ متفاوت است. لیوان مشروب او در مهمانی شام با همه لیوان های مشروب دیگر در مهمانی فرق دارد. و در این مورد خاص، یک مرد شیفته یک زیرانداز از نی بامبو شده.

و داستان از این قرار است. نویسنده یک مرد به نام Yuan Chen است: “طاقت کنار گذاشتن زیرانداز نی را ندارم. شبی که تو را به خانه آوردم، تو را تماشا کردم که چگونه پهنش کردی.” او شیفتهء یک تشک خواب شد، احتمالاً به خاطر سطح بالای فعالیت «دوپامین» در مغزش، درست مثل من و شما.

اما به هر حال، نه تنها آن فرد یک معنی مخصوص به خود می گیرد، بلکه شما توجهتان را به سمت آن ها متمرکز می کنید. شما آن ها را بزرگ می کنید. ولی انرژی زیادی دارید. همانطور که یک اهل جزایر پلینزی گفت، “دلم می خواست بپرم در آسمان.” تمام شب بیدار می‌مانید. تا طلوع خورشید راه می روید. وقتی همه چیز بر وفق مراد است شادی زیادی حس می کنید، وقتی اوضاع مناسب نیست، حال آدم به نا امیدی تبدیل می شود. وابستگی واقعی و زیادی نسبت به آن آدم وجود دارد. همانطور که یک تاجر در نیو یورک به من گفت، “هر چه که او دوست داشت، من هم دوست داشتم.” ساده است. عشق رمانتیک بسیار ساده است.

شما شدیداً حس مالکیت جنسی پیدا می کنید. می دانید، اگر فقط به طور عادی با کسی ربطه جنسی دارید، خیلی برایتان اهمیتی ندارد که او با شخص دیگری هم رابطه جنسی دارد یا نه. اما لحظه ای که عاشق می شوید، شدیداً به آن ها وابستگی جنسی پیدا می کنید. فکر می کنم که داروینی است – یعنی یک هدف داروینی در این موضوع است. تمام هدف این است که دو نفر را به سمت هم بکشاند. به راحتی و تا حدی که بتوانند به عنوان یک گروه، بچه تربیت کنند.چگونه عشق شویم

اما از خصوصیات اصلی عشق رمانتیک میل شدید است: یک میل شدید به بودن با یک شخص خاصی، نه فقط از نظر جنسی، بلکه احساسی. ترجیح می دهید – خیلی عالی می شود که با آن ها رابطه جنسی داشته باشید، اما می خواهید آن ها با تلفن به شما زنگ بزنند، شما را بیرون دعوت کنند و غیره. که به شما بگویند که عاشق شما هستند. خصوصیت اصلی دیگر انگیزه است. موتور درون مغز شما شروع به کار می کند، و شما این فرد را می خواهید.

و در آخر، یک وسواس است. وقتی این افراد را داخل دستگاه می گذاشتم، قبل از اینکه آن ها را داخل دستگاه بگذارم، همه جور سؤال از آن ها می پرسیدم. اما مهمترین سؤالم همیشه یک چیز بود. و آن این که: “چه درصدی از روز و شبت را به این آدم فکر می کنی؟” و مشخصاٌ، آن ها می گفتند، “تمام روز، تمام شب. نمی توانم هیچ وقت به او فکر نکم.”

و بعد، آخرین سؤال را می پرسیدم – همیشه باید برای رسیدن به این سوال کلی زمینه سازی می کردم، چون من یک روانشناس نسیتم. با مردم در موقعیت های ناگوار کار نمی کنم. و آخرین سؤالم همیشه یک چیز بود. همیشه می گفتم، “آیا حاضری برایش بمیری؟” و، مشخصاً، این افراد می گفتند “بله!”، انقدر ساده انگار که از آن ها خواسته بودم نمک را سر سفره به من بدهند. کاملاً گیج شده بودم.

ما مغز آن ها را اسکن کردیم در حالتی که به عکس عشقشان نگاه می کردند و در حالتی که به یک عکس از یک آدم معمولی نگاه می کردند. با انجام یک فعالیت حواس پرت کننده در میان این دو حالت. تا بتوانیم پیدا کنیم – به یک مغر نگاه کنیم زمانی که در آن وضعیت پرشور قرار دارد و زمانی که در وضعیت استراحت قرار دارد. و در بسیاری از قسمت های مغز فعالیت پیدا کردیم. در واقع، یکی از مهمترین قسمت های مغز قسمتی بود که زمانی که کوکائین مصرف کنید فعال می شود. و حقیقتاً، این اتفاقی است که می افتد.

کم کم متوجه شدم که عشق رمانتیک یک احساس نیست. در واقع، همیشه فکر می کردم یک سری احساس است، از خیلی زیاد به خیلی کم. اما در واقع، یک نیرو است. از موتور تفکر می آید، قسمت درخواست کننده فکر، قسمت مشتاق فکر. همان مغزی که – همان قسمتی از فکر که – وقتی دارید برای برداشتن یک شکلات تلاش می کنید، وقتی می خواهید سر کار یک ترفیع بگیرید. موتور مغز. این یک نیرو است.

و در واقع، من فکر می کنم از نیروی جنسی قوی تر است. می دانید، اگر از یک شخصی بخواهید که با شما رابطه جسی داشته باشد، و او بگوید، “نه ممنون” معلوم است که خودتان را نمی کشید یا یک افسردگی ناجور نمی گیرید. اما مطمئناً، سرتاسر جهان، بعضی از کسانی که در عشق شکست می خورند به این خاطر مرتکب قتل میشوند. مردم به خاطر عشق زندگی می کنند. به خاطر عشق می کشند. به خاطر عشق می میرند. در موردش آهنگ، شعر، رمان، مجسمه، نقاشی، اسطوره، افسانه هست. در بیش از ۱۷۵ جامعه، مردم آثار این سیستم قدرتمند مغز را بر جای گذاشته اند. به این باور رسیده ام که این یکی از قدرتمندترین سیستم های روی زمین است هم برای شادی و هم برای غم فراوان.

و به این باور هم رسیده ام که این یکی از سه سیستم پایه ای و متفاوت مغز است که ریشه در رابطه جنسی و تولید مثل دارد. یکی نیروی جنسی است: میل شدید به ارضاء جنسی. W.H.Auden به آن گفت یک “خارش غیرقابل تحمل عصبی،” و واقعاً هم همینطور است. همیشه دارد شما را اذیت می کند، مثل حس گشنگی. دومین سیستم از این سه سیستم عشق رمانتیک است. آن سرفرازی و وسواس عشق زودهنگام. و سومین سیستم مغز وابستگی است: آن حس آرامش و اطمینانی که می توانید به یک همسر یا شریک طولانی مدت داشته باشید.

و من فکر می کنم نیروی جنسی برای این به وجود آمد که شما بروید در جامعه، به دنبال یک سری از انسان ها برای شریک زندگی. می دانید، می توانید حسش کنید حتی وقتی فقط دارید در ماشین رانندگی می کنید. می تواند روی شخص خاصی متمرکز نباشد. فکر می کنم عشق رمانتیک برای این به وجود آمد که شما را قادر سازد که انرژی جفت یابی خود را متمرکز سازید به یک نفر در آن واحد، و در نتیجه در انرژی و زمان جفت یابی صرفه جویی کنید. و من فکر می کنم وابستگی، سیستم سوم مغز، به وجود آمد تا شما را قادر سازد که بتوانید این فرد را تحمل کنید (خنده) حداقل به اندازه ای که بتوانند با همدیگر یک بچه بزرگ کنند.

خب حالا با این مقدمه، می خواهم بحث دو تا از عمیق ترین گرایش های اجتماعی را باز کنم. یکی مربوط به ۱۰،۰۰۰ سال گذشته – و دیگری حداقل مربوط به ۲۵ سال گذشته – که قرار است روی این سه سیستم مختلف مغز – شهوت، عشق رمانتیک و وابستگی شدید به یک شریک – تأثیر داشته باشند.

اولین روند، کار کردن زن هاست. وارد شدن آن ها به نیروی کار. من ۱۳۰ تا ۱۵۰ تا از اجتماعات را از طریق سالنامه های آماری سازمان ملل بررسی کردم. و در همه جای دنیا، ۱۲۹ از ۱۳۰ جامعه تحت مطالعه، زنها نه تنها وارد بازار کار می شوند – بعضی وقت ها بسیار بسیار آرام، اما دارند وارد بازار کار می شوند – و دارند کم کم فاصله ی میان مرد و زن را از نظر قدرت مالی، سلامتی و تحصیلات از بین می برند. این روند بسیار کند است.

برای هر گرایش – در این کره زمین، گرایشی بر ضد آن هم هست. ما همه از آن ها با خبریم، اما با وجود این – عرب ها یک اصطلاحی دارند. عرب ها می گویند، “سگ ها ممکن است پارس کنند، اما کاروان به حرکت ادامه می دهد.” و، واقعاً، کاروان به حرکت ادامه می دهد. زن ها دارند به بازار کار بازمیگردند. و من می گویم بازمیگردند به بازار کار، چون این پدیده جدید نیست. برای میلیون ها سال، در چمنزارهای آفریقا، زن ها برای جمع آوری سبزیجات سر کار می رفتند. آن ها با ۶۰ تا ۸۰ درصد از غذای شب به خانه برمی گشتند. درآمد دو برابر برای خانواده استاندارد بود. و خانم ها دقیقا به اندازه مردها از نظر اقتصادی، اجتماعی و جنسی قدرتمند به حساب می آمدند. خلاصه اش این است که ما در حقیقت به سمت گذشته پیش می رویم.

اما بعد بدترین اختراع زن ها – گاوآهن – از راه رسید. با شروع شدن کشاورزی با گاوآهن، نقش مردها فوق العاده قدرتمند شد. زن ها شغل قدیمی خود به عنوان جمع آورنده را از دست دادند، اما حالا، با انقلاب صنعتی و پس از آن آن ها دارند به بازار کار بازمیگردند. خلاصه اش این است که آن ها دارند جایگاه یک میلیون سال پیش خود را بدست می آورند، ۱۰،۰۰۰ سال پیش، ۱۰۰،۰۰۰ سال پیش. الآن شاهد یکی از سنت های قابل توجه در تاریخِ گونه انسان هستیم. و بی شک بدون تاثیر نخواهد بود.

من معمولاً یک سخنرانی کامل در مورد تأثیر زنان بر جامعه کاری می کنم. اما فقط چند چیز می خواهم بگویم، و بعد می روم سراغ سکس و عشق. تفاوت های جنسی زیادی هست؛ کسی که فکر می کند زن و مرد مثل هم اند، حتما تا به حال دختر یا پسر بچه نداشته است. نمی دانم دلیلشان چیست که می خواهند فکر کنند مردها و زن ها شبیه اند. ما در خیلی چیزها با هم مشترک هستیم، اما در خیلی چیزها هم – با هم مشترک نیستیم.

به قول Ted Hughes، “فکر می کنم که ساخته شدیم تا – ما مثل دو پا هستیم. برای جلو رفتن به همدیگر احتیاج داریم.” اما تکامل نیافتیم تا یک مغر یکسانی داشته باشیم. و داریم تقاوت های جنسی بیشتر و بیشتر و بیشتری در مغز پیدا می کنیم. فقط چند تا را نام می برم و بعد می روم سراغ سکس و عشق. یکی از آن ها توانایی زبانی زن هاست. زن ها می توانند صحبت کنند.

سرعت زن ها در پیدا کردن کلمه مناسب، قدرت بیان در اواسط سیکل قاعدگی به سطح بالایی می رسد، زمانی که سطح استروژن در بالاترین نقطه است. ولی حتی در زمان قاعدگی، آن ها از یک مرد معمولی بهتر صحبت می کنند. زن ها می توانند حرف بزنند. میلیون ها سال است که این کار را می کنند؛ کلمه ها ابزار زنان بودند. آن بچه رو جلوی صورتشان میگرفتند، با او زبان بازی می کردند، سرزنشش می کردند، با کلمات به او آموزش می دادند. و حقیقتاً دارند یک نیروی قدرتمند می شوند.

حتی در جاهایی مثل هند و ژاپن که زن ها سریع وارد بازار کار معمولی نمی شوند، وارد کار روزنامه نگاری می شوند. فکر می کنم که تلویزیون مثل آتشی است که جهانیان به دور آن نشسته‌اند. دور آن می نشینیم و آن ذهنمان را شکل می دهد. تقریباً همیشه، وقتی در تلویزیون هستم، تهیه کننده ای که مرا صدا می زند، و با هم در مورد چیزی که قرار است صحبت کنیم بحث می کنیم، یک زن است. در واقع، Solzhenitsyn یک بار گفت، “داشتن یک نویسنده خوب مثل داشتن یک دولت دیگر است.”

امروزه در آمریکا ۵۴ درصد از نویسندگان زن ها هستند. این یکی از خصوصیات بی‌شمار زنان است. که با خود به بازار کار می آورند. آن ها مهارت های فوق العاده در برخورد با مردم و در مذاکره دارند. ذهن بسیار خلاقی دارند. امروزه ما مدارهای مغزی خلاقیت و برنامه ریزی بلند مدت را می‌شناسیم. آن ها مانند شکل تار عنکبوت فکر می کنند. چون اجزاء مغز زن ها بهتر با هم در ارتباط اند، آن ها میل دارند زمانی که فکر می کنند اطلاعات بیشتری جمع کنند، آن ها را به شکل الگوهای پیچیده تری در آورند و گزینه ها و نتایج بیشتری ببینند. آن ها تمایل دارند متفکرانی مفهومی و کلی نگر باشند. من آنها را متفکران شبکه‌ای می‌نامم.

مردها تمایل دارند که – این ها میانگین هستند – تمایل دارند هر چیزی را که اضافه و خارجی به حساب می آورند سر به نیست کنند. روی کاری که می کنند تمرکز کنند، و بیشتر با یک الگوی مرحله به مرحله حرکت می کنند. هر دو روش های کاملا خوبی برای فکر کردن هستند. برای پیشرفت، به هر دوی آن ها احتیاج داریم. در واقع، نابغه های مرد جهان خیلی بیشترند. وقتی که – در ضمن احمق های مرد جهان هم خیلی بیشترند (صدای خنده) وقتی مغز مردانه خوب کار می کند، فوق العاده خوب کار می کند. و من – کاری که واقعا فکر می کنم داریم انجام می دهیم این است که، داریم به سمت یک جامعه ی همراه با همکاری پیش می رویم. جامعه ای که استعدادهای زنان و مردان در آن درک می شوند و به آنها ارزش داده میشود و به کار گرفته می شوند.

اما در واقع، حرکت زنان به داخل بازار کار یک تأثیر بزرگی روی سکس، عشق رمانتیک و زندگی خانوادگی می گذارد. اول از همه، زنان دارند جنسیت خود را ابراز می کنند. همیشه متحیر می شوم وقتی کسانی می آیند و به من می گویند، “چرا مردها اینقدر زناکارند؟” و من می گویم: “چرا فکر می کنید تعداد مردهای زناکار بیشتر از زنان زناکار است؟” “خب دیگه – مردها بیشتر زناکارند!” و من می گویم: “فکر می کنید این مردهای زناکار با چه کسانی هم خواب می شوند؟” و – دو دو تا چهارتاست![صدای خنده]

به هر حال در دنیای غرب، دخترهای کوچک شروع می کنند – زن ها زودتر سکس را شروع می کنند، هم خواب های بیشتری دارند، کمتر برای بودن با هم خواب هایشان ابراز پشیمانی می کنند، دیرتر ازدواج می کنند، بچه های کمتری دارند، ازدواج های بد را برای بدست آوردن ازوداج های خوب پایان می دهند. داریم افزایش ابراز جنسیت زن را مشاهده می کنیم. و، واقعا، بار دیگر داریم به سمت ابراز جنسیتی پیش می رویم که احتمالا میلیون ها سال پیس در چمنزارهای آفریقا دیده می‌شد. چرا که این همان شکل از ابراز جنسیتی است که امروزه در جوامع «شکارچی و جمع آور» می بینیم.

همچنین داریم به یک شکل باستانی از تساوی در ازدواج بر می گردیم. الآن می گویند که قرن بیست و یک قرار است قرن چیزی به نام “ازدواج متقارن” باشد. یا “ازدواج خالص”، یا “ازدواج اشتراکی” این ازدواجی بین برابرهاست، که به سمت الگویی پیش می رود که با روح دیرینه انسان همخوانی زیادی دارد.

همچنین شاهد افزایش عشق رمانتیک هستیم. ۹۱ درصد از زنان آمریکایی و ۸۶ درصد از مردان آمریکایی با کسی که همه خصوصیاتی که آن ها برای یک همسر در نظر داشتند را دارد، ازدواج نمی کنند، اگر که عاشق آن شخص نباشند. مردم سراسر جهان، در یک تحقیق از ۳۷ جامعه، می خواهند عاشق زوج خود باشند. حقیقتاً، ازدواج های از پیش تایین شده در حال محو شدن از زندگی انسان هستند.

من حتی فکر می کنم ازدواج ها ممکن است به خاطر دومین گرایش بزرگ جهان مستحکم تر شوند. اول حرکت زنان به داخل بازار کار بود، دومی مسن شدن جمعیت جهان. الآن می گویند که در آمریکا، میانسالی را باید تا ۸۵ سالگی در نظر گرفت. چون در بالاترین سن آن گروه از ۷۵ تا ۸۵ سال، ۴۰ درصد آن ها واقعا هیچ مشکلی ندارند. بنابراین می بینیم که دوره میانسالی یک افزایش واقعی داشته.

و من دیدم – برای یکی از کتاب هایم، به اطلاعات مربوط به طلاق در ۵۸ جامعه نگاه کردم. و واضح است که هر چه سن بالاتر می رود، احتمال طلاق کمتر می شود. بنابراین، میزان طلاق در آمریکا در حال حاضر ثابت است. و حتی رو به کاهش گذاشته. شاید بیشتر هم کاهش پیدا کند. حتی باید بگم با ویاگرا، جایگزین های استروژن، عمل های لگن و زن جالب توجه امروز — زن ها تا به حال به اندازه الآن جذاب نبوده‌اند. هیچ زمانی در این کره زمین زن ها اینقدر تحصیل کرده، جالب و توانمند نبوده اند. و من واقعا فکر میکنم که اگر زمانی در تکامل بشر وجود داشته باشد که ما در آن بتوانیم ازدواج های خوب داشته باشیم، آن زمان حالاست.

البته، همیشه انواع مشکلات وجود دارد. این سه سیستم مغز: شهوت، عشق رمانتیک و وابستگی همیشه با هم همراه نیستند. راستی، می توانند با هم همراه باشند. برای همین است که سکس تفننی خیلی هم همین طوری نیست. با هر ارگازم شما یک افزایش در ترشح هورمون دوپمین تجربه میکنید دوپامین و عشق رمانتیک با هم پیوند دارند. و شما می توانید عاشق کسی شوید که با او فقط سکس تفننی دارید. با ارگازم، شما هجوم شدیدی از اکسیتاسین و واسوپرسین را تجربه می کنید. آن ها با وابستگی ارتباط دارند. برای همین است که پس از اینکه با کسی عشقبازی کردید می توانید چنین حس اتحاد و یگانگی با کسی داشته باشید.

اما این سه سیستم مغز: شهوت، عشق رمانتیک و وابستگی، همیشه به هم وصل نیستند. می توانید به یک شریک بلند مدت حس وابستگی شدیدی داشته باشید در حالی که برای شخص دیگری عشق رمانتیک پر حرارتی احساس می کنید، در حالی که حس جنسی قوی ای به کسانی دارید که به این افراد هیچ ارتباطی ندارند. خلاصه این که، ما قادریم در آن واحد عاشق بیش از یک نفر باشیم. در واقع می توانید شب در رختخواب بخوابید و از این پهلو به آن پهلو شوید در حالی که از احساس وابستگی برای یک نفر به احساس عشق رمانتیک برای کسی دیگر تغییر فکر می دهید. مثل این است که در حین اینکه در تلاشید تصمیم بگیرید که چه کنید یک کمیسیون در ذهن شما جلسه دارد. برای همین، صادقانه، من فکر نمی کنم ما حیوانی هستیم که برای خوشحال بودن ساخته شده؛ ما حیوانی هستیم که برای تولید مثل ساخته شده. من اعتقاد دارم خوشحالی ای که پیدا می کنیم، را خودمان به وجود می‌آوریم. و با این حال فکر می کنم می توانیم روابط خوبی با هم داشته باشیم.

برای همین می خواهم با دو مطلب نتیجه گیری کنم. می خواهم با یک نگرانی نتیجه گیری کنم. یک نگرانی دارم – و با یک داستان قشنگ. نگرانی من در مورد داروهای ضد افسردگی است. بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه‌ی داروهای ضد افسردگی هر سال در آمریکا تجویز می شوند. و این داروها در شرف همه گیر شدن هستند. دارند در سراسر دنیا پخش می شوند. دختری را می شناسم که این داروهای ضد افسردگی را مصرف می کرد، سروتونین SSRI، داروهای ضد افسردگی سروتونین – از وقتی که ۱۳ سالش بود. الآن ۲۳ ساله است. از وقتی ۱۳ سالش بود از آن ها مصرف می کرد.

اصلا مخالف کسانی نیستم که کوتاه مدت از آن ها استفاده می کنند، وقتی در مرحله ای کاملا بحرانی هستند. می خواهند کسی را بکشند و یا خود کشی کنند. من آن ها را پیشنهاد می کنم. اما در آمریکا مردم بیشتر و بیشتر دارند از این داروها به صورت طولانی مدت استفاده می کنند. و حقیقتا، کاری که این داروها می کنند این است که سطح سروتونین را بالا می برند. و با بالا بردن سطح سروتونین، جریان دوپامین را متوقف می کنید. همه این را می دانند. دوپامین با عشق رمانتیک پیوند داده شده. نه تنها جریان دوپامین را متوقف می کنند، بلکه نیروی جنسی را هم از بین می برند. و وقتی نیروی جنسی را از بین می برید، ارگازم را از بین می برید. و وقتی ارگازم را می کشید، آن سیل موادی که با وابستگی پیوند دارند را نیز از بین می برید. و این ها به مغز وصل هستند. و وقتی در یک سیستم مغز مداخله کنید، در سیستم های دیگر نیز مداخله خواهید کرد. من فقط دارم به سادگی می گویم که دنیای بدون عشق جای کشنده ای است.

و حالا – [صدای تشویق] – ممنونم. می خواهم با یک داستان تمام کنم، و بعد فقط یک نکته. حدود ۳۰ سال است که من در مورد عشق، سکس و وابستگی مطالعه کرده ام. من یک قل مشابه هشتم؛ برایم جالب است که بدانم چرا همه ما مثل هم هستیم. چرا من و تو مثل هم هستیم، چرا عراقی ها و ژاپنی ها و استرالیایی های بومی و مردم آمازون همه مثل هم هستند.

و حدود یک سال پیش، یک سرویس اینترنتی دوستیابی، Match.com به من مراجعه کرد و از من پرسیدند که برایشان یک سایت جدید دوستیابی طراحی می کنم یا نه. من گفتم، “من چیزی در مورد شخصیت نمی دانم. می دانید؟ نمی دانم، مطمئنید که مرا اشتباه نگرفه اید؟” آن ها گفتند، “بله” باعث شد من فکر کنم دلیلش چیست که ما عاشق یک شخص می شویم و نه شخص دیگر.

آن پروژه کنونی من است؛ کتاب بعدی من خواهد بود. همه جور دلیل هست که چرا ما عاشق یک شخص می شویم به جای یک شخص دیگر. زمانبندی مهم است. در جوار افراد بودن مهم است. رمز و راز مهم است. عاشق کسی می شوید که تا حدی مرموز است، تا حدی چون رمز و راز سطح دوپامین مغز را افزایش می دهد. احتمالا شما را از آن آستانه هل می دهد تا عاشق شوید. عاشق کسی می شوید که در چیزی که من به آن می گویم “نقشه عشق” شما جا می گیرد. یک لیست نا خودآگاهانه از ویژگی هایی که از کودکی تا بزرگی می سازید. به علاوه من فکر می کنم که شما – به سمت افراد خاصی جذب می شوید، در واقع، با یک سری از سیستم های مغزی مکمل. و آن چیزیست که من الآن به این اضافه می کنم.

اما می خواهم برای شما داستانی بگویم – تا نشان دهم داشتم اینجا در مورد زیست شناسی عشق صحبت می کردم. می خواستم کمی هم از فرهنگ آن به شما نشان دهم – جادوی آن. داستانی است که توسط کسی به من گفته شد که او تازه از یکی شنیده بود – برای همین احتمالا یک داستان واقعی است. یک دانشجوی کارشناسی ارشد بود – من و دو همکارم در Rutger هستیم – Art Aaron در SUNY Stonybrook آنجا جایی است که ما افرادمان را در ام آر آی گذاشتیم.

و این دانشجوی پسر دیوانه وار عاشق یک دانشجوی دیگر بود، که آن دختر عاشقش نبود. و همه در یک کنفرانس در پکن بودند. و او از کارهای ما می دانست که اگر بروید و با شخصی کار بدیع انجام دهید، می توانید سطح دوپامین مغز را بالا ببرید. و شاید این سیستم مغز را برای عشق رمانتیک تحریک کنید. و او تصمیم گرفت علم را عملی کند، و او این دختر را دعوت کرد تا با هم بروند کالسکه سواری.

و واقعا – من تا به حال سوار آنها نشده‌ام اما ظاهرا کالسکه ها از کنار اتوبوس ها و کامیون ها رد میشوند و دیوانه وار و پر سر و صدا و هیجان انگیز است. و او فکر کرد که این سطح دوپامین را بالا می برد، و این دختر عاشقش خواهد شد. و رفتند و دختر جیغ می زد و او را بقل می کرد و می خندیدند و حسابی خوش می گذراندند. یک ساعت بعد از کالسکه پیاده شدند، و دختر دست هایش را بالا می برد و می گوید، “چفدر عالی بود!” و، “آن راننده آن کالسکه چقدر خوش تیپ بود !” [صدای خنده] [صدای نشویق]

در عشق جادو هست. اما با این تمام می کنم که میلیون ها سال پیش، در ما سه نیروی بنیادی به وجود آمد. نیروی جنسی، عشق رمانتیک و وابستگی به یک شریک طولانی مدت. این جریان ها عمیقا در مغز بشر تعبیه شده اند. و تا زمانی که نسل انسان ها باقی است باقی خواهند ماند. ممنونم. [صدای تشویق]

او را می‌بینید و قلبتان شروع به تند تند تپیدن می‌کند. حسابی عرق می‌کنید و بدن شما هورمون‌هایی ترشح می‌کند که باعث می‌شود از درون گرم شوید. تقریبا هر چیز دیگر در اطراف خود را نادیده می‌گیرید و او تمام فکر و ذکرتان را به خودش مشغول می‌کند.

این‌ها بعضی از فرایندهای زیست‌شناختانه‌ای هستند که وقتی در مراحل اولیه‌ی عاشق شدن هستید، رخ می‌دهد.

عشق چنان بخش بزرگی از زندگی انسان را در برگرفته که بازتاب آن را به صورت کاملا گسترده می‌توان در هنر و فرهنگ تمدن انسانی دید. در کتابخانه‌ها می‌توان یک عالمه داستان عاشقانه پیدا کرد و عشق درونمایه‌ی بیشتر فیلم‌ و موسیقی ما را تشکیل داده است.

ولی واقعا عشق چیست و چرا عاشق می‌شویم؟ آیا عشق و دوست داشتن مختص ما انسان‌هاست؟ آیا در موجودات زنده‌ی دیگر هم عشق وجود دارد؟ برای درک بهتر عشق از منظر زیست‌شناسی، بهتر است ریشه‌های آن بررسی کنیم. ریشه‌هایی که به میلیاردها سال قبل و سپیده‌دم حیات باز می‌گردد.

ریشه‌ی عشق زمینی را باید در تولید مثل جستجو کنیم. تولید مثل اسانس حیات روی زمین است و برای حفظ بقا به کار می‌آید. هرچند یک تک موجود زنده نمی‌تواند جاودان بماند، ولی می‌تواند موجوداتی مثل خودش را برجای بگذارد. همه‌ی موجودات زنده تولید مثل می‌کنند تا هرچند که خودشان رفتنی هستند، ولی نسلشان باقی بماند. ولی داستان به این سادگی‌ها هم نیست. از نظر زیست‌شناسی، عشقی که ما تجربه می‌کنیم هرچند که ریشه در همین غریزه دارد، ولی خیلی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. ما مغز بزرگی داریم که زندگیمان را فوق‌العاده پیچیده‌تر از زندگی بسیاری دیگر از موجودات زنده کرده است. ما پدیده‌ای به نام احساسات را درک می‌کنیم.

سپیده‌دم حیات روی زمین حدود ۴ میلیارد سال پیش رخ داد. میلیاردها سال طول کشید تا موجودات زنده، پیچیده‌ و پیچیده‌تر شوند. خیلی سریع که در طول تاریخ به جلو حرکت کنیم، به ۶۰ میلیون سال پیش می‌رسیم. زمانی که اولین «نخستی‌‌سانان» (Primates) بوجود آمدند. به مرور زمان بعضی از نخستی‌سانان صاحب مغز بزرگتری شدند.

مغز بزرگ موهبت بزرگی بود که باعث شد این پستانداران به مراتب باهوش‌تر از دیگر موجودات زنده باشند و زندگی پیچیده‌تری داشته باشند. ولی مغز و در نتیجه سر بزرگتر، یک مشکل بزرگ بوجود آورد. سر جنین بعضی از نخستی‌سانان آن‌قدر بزرگ بود که نمی‌توانست به راحتی از کانال زایمان عبور کند. به همین دلیل است که گوریل، شامپانزه و البته انسان، زایمان سختی دارند. در نتیجه نوزادان این گونه‌ها تقریبا نارس به دنیا می‌آیند و بسیار ضعیف و ناتوان هستند.

نوزادان نیاز به مراقبت شدید مادر دارند و در نتیجه زمان کودکی خیلی طولانی می‌شود. طولانی شدن زمان کودکی و سال‌ها نیاز به مراقبت تا رسیدن به سن بلوغ، خطرات زیادی برای کودک دارد. در بسیاری از نخستی‌‌سانان امروزی، مادری که صاحب بچه است نمی‌تواند تا زمانی که بچه از شیر او بی نیاز شده، دوباره جفت‌گیری کند. نری که قصد جفت‌گیری با آن مادر را دارد، اول باید بچه‌اش را بکشد. این جور کودک‌کشی‌ها در بین گونه‌هایی مثل گوریل‌ها، میمون‌ها و دلفین‌ها رایج است.

کودک‌کشی در بین بسیاری از گونه‌های نخستی‌سانان و همچنین دلفین‌ها رایج است.

«کیت اوپی» از کالج دانشگاهی لندن و همکارانش ایده‌ی خیلی جالبی دارند. تقریبا روابط بین نرها و ماده‌های یک-سوم نخستی‌‌سانان از نوع «تک همسری» (Monogamy) است. اوپی و همکارانش در سال ۲۰۱۳ گفتند که احتمالا رفتار تک‌همسری برای جلوگیری از کودک‌کشی بوجود آمده است. گروه او برای اینکه بفهمند جفت‌گیری و فرزندپروری چگونه در طول تکامل تغییر کرد، شجره نامه‌ی نخستی‌‌سانان را به دقت مطالعه کردند. تحقیقات آن‌ها نشان داد که کودک‌کشی، موتور محرک رفتار تک‌همسری در ۲۰ میلیون سال گذشته بوده است.

بعضی دیگر از گونه‌های نخستی‌‌سانان راه‌حل دیگری برای این مسئله پیدا کردند. به همین دلیل است که همه‌ی نخستی‌‌سانان تک همسر نیستند. برای مثال شامپانزه‌ها و بونوبوها در روابط جنسی بسیار بی قید و بند هستند و این بی قید و بندی در رابطه، احتمال کودک‌کشی را کم می‌کند. نرها بچه‌ها را نمی‌کشند چرا که نمی‌دانند کدام بچه مال خودشان است و کدام بچه مال خودشان نیست. ولی در آن گونه‌هایی که نرها و ماده‌ها به هم وفادار هستند و پیوند محکمی دارند، از آن‌جا که نرها می‌توانند از ماده‌ها مراقبت کنند، شانس بقای فرزندان و کشته نشدن توسط نرهای دیگر بیشتر می‌شود. اوپی می‌گوید که تکامل برای این گونه‌ها، تک‌همسری را ترجیح داده است.
اوپی می‌گوید که مراقبت بیشتر نرها باعث شد جوامع انسان‌های اولیه بزرگ شوند. این اتفاق به نوبه‌ی خود باعث بزرگ و بزرگتر شدن مغز شد. شواهد و مدارکی برای این موضوع وجود دارد. زمانی که مغز شروع به بزرگ شدن کرد، همکاری بیشتر شد و گروه‌های اجتماعی بزرگ‌تر شدند. ما می‌توانیم روند افزایشی زندگی در گروه‌های اجتماعی بزرگ‌تر را از تقریبا دو میلیون سال پیش و گونه‌ی «هومو ارکتوس» ببینیم.

نظر می‌رسد در مغز بزرگ ما قسمت‌هایی وجود دارد که مسئول ایجاد احساسات عاشقانه هستند. «استفانی کاچیوپو» از دانشگاه شیکاگو در ایلینویز به مطالعه‌ی تصاویر fMRI قسمت‌هایی از مغز که مرتبط با عشق بودند پرداخت. او فهمید که بیشتر حالت‌های شدید و انتزاعی عشق وابسته به منطقه‌ای از مغز به نام «شکنج زاویه‌ای» (Angular Gyrus) هستند.

این منطقه از مغز به خصوص در رابطه با جنبه‌هایی از زبان مثل کنایه، تشبیه و استعاره شناخته می‌شود. به هر حال این قضیه معنی‌دار به نظر می‌رسد چرا که بدون زبان پیچیده نمی‌توانیم جنبه‌های مختلف احساسات خود را بیان کنیم. مثلا شاعران و نویسندگانی که می‌توانند احساسات را خیلی خوب بیان کنند، احتمالا بخش شکنج زاویه‌ای مغزشان خیلی فعال است. بخش شکنج زاویه‌ای مغز فقط در انسان و میمون‌های بزرگ جثه یافت می‌شود.

کاچیوپو می‌گوید: «ما دقیقا نمی‌دانیم که این [شکنج زاویه‌ای] در میمون‌ها چه کاری انجام می‌دهد.» چرا که آزمایش‌های تکمیلی fMRI در میمون‌ها انجام نشده‌اند. بنابراین ما نمی‌دانیم که شامپانزه‌ها چه احساسی درباره‌ی جفتشان دارند. یافته‌های کاچیاپو این ایده که رشد مغز باعث بوجود آمدن عشق شد را تقویت می‌کند.

البته این نظریه که کودک‌کشی باعث شروع این فرایند شد، خود محل مناقشه است. همه‌ی دانشمندان با نظر اوپی که کودک‌کشی منجر به بوجود آمدن تک همسری شد موافق نیستند. انسان‌شناسی به نام «رابرت ساسمن» از دانشگاه واشنگتن در سن لوییس میسوری یکی از کسانی است که به این ایده شک دارند. او می‌گوید که هر دو پدیده‌ی تک همسری و کودک‌کشی چنان رفتارهای غیر معمولی هستند که ربط دادن آن‌ها به عشق نا محتمل است.

مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۴ انجام شد نشان می‌هد که تک همسری در نتیجه‌ی «استراتژی مراقبت از جفت» تکامل یافت. یعنی اینکه نرها با ماده‌ها می‌مانند تا مطمئن شوند کسی با او جفت‌گیری نمی‌کند. یک سال بعد، مطالعه‌ای دیگر، تکامل گروهی دیگر از نخستی‌‌سانان به نام «لمورها» را مورد بررسی قرار داد. این مطالعه نشان داد که رقابت بر سر ماده باعث تشویق وفاداری نرها به ماده‌ها می‌شد.

اوپی موافق نیست. او می‌گوید که روش‌های این پژوهش نمی‌توانند برای توضیح تک همسری شدن کافی باشند. واقعیت این است که بسیاری از نخستی‌‌سانان تک همسری ندارند و مشکلی برای آن‌ها پیش نمی‌آید. ولی یک چیز مشترک بین همه‌ی نخستی‌‌سانان وجود دارد. همه‌ی آن‌ها دارای رابطه‌ی مادر-فرزندی خیلی قدرتمندی هستند. ساسمن می‌گوید: «این [رابطه‌ی مادر-فرزندی قوی] حتی درباره‌ی نخستی‌های شب‌زی که تنها زندگی می‌کنند هم صادق است.» او می‌گوید فرایندهای مغزی که باعث پیوند مادر-فرزند می‌شوند، به نوعی برای به کارگیری در عشق رمانتیک بین دو جفت هم به عاریه گرفته شده‌اند.

فرایندهای مغزی که باعث پیوند مادر-فرزند می‌شوند، به نوعی برای به کارگیری در عشق رمانتیک بین دو جفت هم به عاریه گرفته شده‌اند.

شواهدی از علم عصب‌شناسی نشان می‌دهد که او درست می‌گوید. با این تفاوت که در عشق بین دو جفت، مرحله‌ی اول تمایل جنسی است. ما به فرد دیگری احساس جاذبه می‌کنیم. تماشای او باعث ترشح هورمون‌هایی می‌شود که احساس خوبی به ما دست می‌دهد. دوست داریم که برای همیشه با او باشیم. در این هنگام قسمتی از دستگاه لیمبیک یا سامانه‌ی عصبی احساسی ما که اتفاقا یکی از بخش‌های باستانی مغز انسان است، فعال می‌شود. این شامل «اینسولا» (Insula)، قسمتی که مرتبط با تجربیات شدید احساسی هست هم می‌شود. «جسم مخطط شکمی» هم به شدت فعال می‌شود. این قسمت مربوط به فرایند پاداش مغز است و مثلا وقتی یک چهره‌ی جذاب می‌بینیم فعال می‌شود. نگریستن به چهره‌ی کسی که به او علاقمند هستیم، باعث فعال شدن فرایند پاداش مغز می‌شود.

وقتی علاقه وارد مرحله‌ی بعدی یعنی عشق رمانتیک می‌شود، باز هم دستگاه لیمبیک نقش مهمی ایفا می‌کند. این دستگاه دو هورمون دوپامین و اوکسی‌توسین را ترشح می‌کند و باعث پیوند دو نفر می‌شود. کاچیوپو می‌گوید معنیش این است که لذت شدید از مرحله‌ی علاقه‌ی جنسی به طور مستقیم به عشق ختم می‌شود. عشق از دل «میل» (Desire) بیرون می‌آید. شما نمی‌توانید عاشق کسی شوید که به او تمایل نداشته‌اید.

همزمان بعضی دیگر از قسمت‌های مغز غیر فعال می‌شوند. مثلا پژوهش‌ها نشان داده‌اند که «قشر پیش پیشانی» غیر فعال می‌شود. این قسمتی است که در تصمیم‌گیری‌های منطقی نقش دارد. «توماس لوییس» که عصب‌شناسی از دانشگاه کالیفرنیا در سان‌فرانسیسکو است می‌گوید: «در این مرحله ما مجنون می‌شویم. کسانی که عاشق هستند نمی‌توانند به خوبی دنیای اطراف را حلاجی کنند.» عاشق‌ها نمی‌توانند فرد مورد نظر را به خوبی ارزیابی کنند. هورمون سروتونین که معمولا کمک می‌کند احساس آرامش کنیم هم سرکوب می‌شود. میزان سروتونین در مغز کسانی که مبتلا به اختلال روانشناختی شدید وسواس فکری هستند هم کم است.
بعضی از بخش‌های مغز که در فرایند عاشق‌شدن درگیرند، کاملا باستانی هستند.

لوییس می‌گوید: «چیزی که تکامل از عاشق شدن می‌خواهد این است که دو نفر به مدت طولانی با هم باشند و بارداری رخ دهد.» ولی وقتی رابطه‌ی جنسی و بارداری رخ می‌دهد، دیگر زوجین به آن شدت عاشق هم نیستند. بعد از چند ماه، مرحله‌ی همراهی و مصاحبت شروع می‌شود. در این مرحله میزان سروتونین و دوپامین نرمال می‌شود. ولی احساس نزدیکی به کمک اوکسی‌توسین بیشتر باقی می‌ماند. اگر ترشح اوکسی‌توسین را در یک گونه‌ی تک‌همسر مثل موش صحرایی متوقف کنید، دیگر این حیوان تک همسر باقی نمی‌ماند.

لوییس می‌گوید: «چیزی که باعث پیوند افراد به یکدیگر می‌شود دوپامین و احساسات شدید نیست. بعد از آن هم سیستم پاداش وجود دارد، ولی ملایم‌تر است.» این جریان ما را به گفته‌ی ساسمن باز می‌گرداند که گفت عشق رمانتیک از پیوند بین مادر و فرزند آمده است. پیوند طولانی مدت یک زوج شبیه به پیوند بین مادر و فرزند است و بیشتر به فرایندهای هورمونی بستگی دارد. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که در انسان و حیوان، جدایی از فرد مورد علاقه، نوعی درد احساسی بوجود می‌آورد. ما برای دوری جستن از درد، همراه یکدیگر باقی می‌مانیم.

دستگاه لیمبیک نقش مهمی در همه‌ی مراحل عشق ایفا می‌کنند. بسیاری دیگر از پستانداران و حتی خزندگان دارای شکل‌هایی از دستگاه لیمبیک هستند. این بدین معنیست که این قسمت از مغز خیلی قبل‌تر از نخستی‌‌سانان شروع به تکامل کرده است. کاچیوپو می‌گوید: «قدیمی‌ترین قسمت‌های مغز درگیر برقراری پیوند هستند و این قسمت‌ها در بسیاری از گونه‌ها به صورت فعال شده وجود دارند.»

به زبان دیگر، مغز حیوانات از صدها میلیون سال پیش برای اشکالی از عشق تکامل یافته است. زمانی که مغز اجداد ما بزرگتر شد، پیچیدگی قسمت مربوط به عشق مغز هم افزایش یافت. چه این عشق بر اثر کودک‌کشی یا پیوند با مادر بوجود آمده باشد چه غیر از آن، ما می‌توانیم از آن متشکر باشیم. ما موفقیت گونه‌ی خود را به عشق مدیون هستیم.

. «چه شور افسار گسیخته‌ای»:(۲)عاشق بودن

به چشم من

جهان و هر چه در آن است

در حلقه بازوان تو گنجانده شده؛

به چشم من

تنها زیبایی جاودانه که مرگیش نیست

در سایه‌روشن چشم‌های تو شکوفا شده.

جیمز وِلدون جانسون

«زیبایی جاودانه»(۳)

یکی از سرخپوستان گمنام کواکیوتل در جنوب آلاسکا در شعری سوزناک که در سال ۱۸۹۶ از زبان اصلی بازنویسی شده، چنین می‌گوید: «سرتاسر بدنم یکسره آتش است ــ درد عشق تو. آتش عشقت درد به جانم انداخته. عشق تو وجودم را ملول کرده. عشقت دردی است که درونم را می‌سوزاند. آتش عشق تو وجودم را سوزانده. یادم هست با من چه گفتی. آیا تو نیز به من عشق می‌ورزی؟ عشقت وجودم را آب می‌کند. درد و باز هم درد. کجا می‌روی؟ من عاشق تو هستم. به من گفته‌اند از این‌جا می‌روی. به من گفته‌اند ترکم می‌کنی. غمت تَنَم را کرخت کرده. به یاد داشته باش چه گفتم، عشق من. خداحافظ، عشق من، خداحافظ.»(۱)

پیش از من و شما، چند مرد و زن عاشق همدیگر شده‌اند؟ چقدر از رؤیاهایشان جامه عمل پوشیده؟ کدام شور و عواطفشان تباه شده؟ اغلب وقتی حین راه رفتن یا نشستن به فکر فرو می‌روم، به تمام عشق‌های سوزناکی که این کره خاکی به خود دیده می‌اندیشم. خوشبختانه، مردان و زنان جهان از عشق‌های رمانتیکشان اسناد و شواهد بسیاری به جا گذاشته‌اند.

از اوروک در سومر باستان، روی لوح‌ها و به خط میخی، اشعاری به دست ما رسیده که در آن‌ها عشق پرشور اینانا، ملکه سومریان، به دوموزی، پسری چوپان، گرامی داشته شده است. اینانا بیش از چهار هزار سال پیش فریاد زد و به او گفت: «محبوب من، نور دیدگانم.»(۲)

در ودا و دیگر متون هندی، که قدمت آن‌ها به ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد، به شیوا، پروردگار اسطوره‌ای عالم، اشاره شده که واله و شیدای ساتی، دختر جوان هندو، می‌شود. این رب‌النوع در خیال می‌بیند که «خودش و ساتی غرقِ عشق در قله کوهی بوده‌اند.»(۳)

خوشبختی هرگز سراغ بعضی‌ها نمی‌آید. یکی از این افراد قیس، پسر رئیس قبیله‌ای در عربستان قدیم، بود. در یکی از افسانه‌های عربی قرن هفتم میلادی آمده که قیس پسری زیبا و فوق‌العاده برازنده بود ــ تا وقتی دختری را دید که به خاطر موهای بلند و مشکی‌اش او را لیلی، به معنای «شب»، نامیده بودند.(۴) قیس چنان از خود بیخود شد که یک روز از مکتبخانه بیرون آمد و در شهر دوید و نام لیلی را فریاد زد. از آن پس او را مجنون یا دیوانه نامیدند. مجنون سر به بیابان گذاشت، با حیوانات در غارها زندگی کرد و برای محبوبش آواز خواند، در حالی که لیلی، محبوس در خیمه پدرش، شب‌ها از چادر بیرون می‌آمد تا نامه‌های عاشقانه‌اش را به دست باد بسپارد. رهگذری که دلش به حال او سوخت، خبر این زاری‌های عاشقانه را به مجنون، این پسر عاشق با موهای ژولیده و تن نیمه‌برهنه، رساند. عشق پرشور این دو عاقبت به جنگ قبایلشان و سرانجام مرگِ دو عاشق منجر شد. حال از آن ماجرا تنها همین افسانه باقی مانده است.

مِیلان(۴) نیز شخصیت دیگری است که با مرگ می‌زیست. مِیلان، یکی از شخصیت‌های افسانه چینی قرن دوازدهمی به نام «الهه یشمی»، دختر نازپرورده و پانزده ساله یکی از مقامات عالی‌رتبه در کایفنگ(۵) بود ــ تا وقتی که عاشق چانگ پو(۶) شد، پسری پر شور و نشاط با انگشتان بلند و قلمی و استعداد حکاکی روی سنگ یشم. یک روز صبح، چانگ پو در باغ خانوادگی مِیلان به او گفت: «از آن زمان که آسمان و زمین خلق شدند، تو برای من و من برای تو خلق شدم و اجازه نمی‌دهم از من دور شوی.»(۵) اما این دو عاشق در نظام سفت و سخت و فوق‌العاده طبقاتی چین، به طبقات اجتماعی متفاوتی تعلق داشتند. آن دو، در اوج یأس و استیصال، با هم گریختند، اما خیلی زود لو رفتند. چانگ پو گریخت. مِیلان را در باغ پدرش زنده به گور کردند. اما افسانه مِیلان هنوز قلب بسیاری از مردم چین را به درد می‌آورد و از یاد و خاطرشان نمی‌رود.

رومئو و ژولیت،(۷) پاریس و هلن،(۸) اورفئوس و ائورودیکه،(۹) آبلار و ایلوئیز،(۱۰) ترویلوس و کرسیدا،(۱۱) تریستان و ایزولت(۱۲) و هزاران هزار شعر و آواز و داستان رمانتیک چند صد ساله از اروپای آبا و اجدادی و خاورمیانه و ژاپن و چین و هند و دیگر جوامع نیز هرگز شکل مکتوب نیافتند.

انسان حتی در آن‌جا که سند مکتوبی نیز از خود به جا نگذاشته، شواهدی از این عشق پرشور برای ما به یادگار گذاشته است. در واقع، انسان‌شناسان در تحقیقی که در مورد ۱۶۶ فرهنگ مختلف انجام دادند، در ۱۴۷ مورد از آن‌ها، یعنی حدودا نود درصدشان، شواهدی از عشق‌های رمانتیک یافته‌اند.(۶) در نوزده جامعه باقی‌مانده نیز دانشمندان این بُعد از زندگی مردم را بررسی نکرده بودند. اما از سیبری تا بیابان‌های استرالیا و آمازون، مردم آوازهای عاشقانه می‌خوانند، اشعار عاشقانه می‌نویسند و اسطوره‌ها و افسانه‌های عشق رمانتیک تعریف می‌کنند. خیلی‌ها دست به جادوهای عشقی می‌زنند ــ طلسم و جادو می‌کنند یا معجون و چاشنی‌هایی تهیه می‌کنند تا شور و عشق رمانتیک پدید بیاورند. خیلی‌ها با محبوبشان می‌گریزند و بسیاری نیز از عشق‌های یکطرفه و نافرجام رنج می‌برند. بعضی‌ها معشوقشان را به قتل می‌رسانند. بعضی‌ها خودشان را می‌کشند. بعضی نیز دستخوش غمی چنان عمیق و عظیم می‌شوند که از خواب و خوراک می‌افتند.

من پس از مطالعه اشعار و آوازها و داستان‌های مردم سرتاسر دنیا، به این نتیجه رسیدم که قابلیت و ظرفیت عشق رمانتیک با بافت و ساختار مغز انسان ارتباطی تنگاتنگ دارد. عشق رمانتیک تجربه جهانشمول نوع بشر است.

اما این احساس بی‌ثبات و افسارگسیخته که عقل انسان را می‌رباید و یک دم باعث سعادت است و دمی بعد موجب یأس، به راستی چیست؟(۷)

دبلیو. اچ. اودنِ(۱۳) شاعر گفته است: «آه، حقیقت عشق را با من بگو،» من برای درک پیامدهای این تجربه عمیق انسانی، مجموعه آثار روان‌شناختی را در مورد عشق رمانتیک بررسی و در گرایش‌ها، نشانه‌ها یا شرایطی که به کرات به آن‌ها اشاره شده به دقت تأمل کردم. جای تعجب ندارد که این احساس قدرتمند متشکل از مجموعه پیچیده‌ای از گرایش‌های متعدد و خاص است.(۸) بعد برای آن‌که خودم بپذیرم که ویژگی‌های شور عشق رمانتیک در همه جای دنیا مشترکند، بر اساس آن‌ها در مورد عشق رمانتیک یک پرسشنامه طراحی و با کمک میکله کریستیانی، که در آن زمان دانشجوی دوره لیسانس دانشگاه روتگرز بود، و دکتر ماریکو هاساگاوا و دکتر توشیکازو هاساگاوا در دانشگاه توکیو، این تحقیق را میان مردان و زنان دانشگاه روتگرز و حوالی آن در نیوجرسی و دانشگاه توکیو توزیع کردم.

نظرسنجی این گونه آغاز می‌شد: «این پرسشنامه در مورد ´عاشق بودن´ است؛ در مورد احساس شیفتگی، عشق پرسوز و گداز، یا احساس وابستگی بسیار قوی و رمانتیک به شخصی.

«اگر در حال حاضر ‘عاشق’ نیستید، اما در مورد شخصی در گذشته خود احساسی پرشور دارید، لطفا با در نظر گرفتن آن شخص در ذهن خود به سؤال‌ها پاسخ دهید.» سپس از متقاضیان سؤال‌هایی جمعیت‌شناختی می‌پرسیدیم که شامل سن و سال، اوضاع مالی، مذهب، قومیت و مجرد یا متأهل بودن آن‌ها می‌شد. من حتی در مورد روابط عاشقانه آن‌ها هم سؤال می‌کردم. از جمله این‌که: «چه مدت است عاشق شده‌ای؟»، «چند درصد از اوقات روز به فکر و یاد این شخص هستی؟» و «آیا گاهی حس می‌کنی که احساساتت از مهار و کنترلت خارج شده‌اند؟»

و بعد بخش اصلی پرسشنامه آغاز می‌شد (به ضمیمه رجوع کنید). این بخش ۵۴ جمله داشت، مانند: «وقتی با… هستم، انرژی بیشتری دارم.» «وقتی صدای… را پشت تلفن می‌شنوم، قلبم تندتر می‌زند.» و «وقتی در کلاس یا سر کار هستم، بی‌اختیار به… فکر می‌کنم.» طراحی تمام این سؤال‌ها انعکاس‌دهنده خصوصیاتی بودند که عموما به عشق رمانتیک نسبت می‌دهند. از آزمون‌دهندگان خواسته می‌شد که در مقیاسی با هفت مرحله، از «کاملاً مخالف» تا «کاملاً موافق»، نشان دهند که با هر جمله تا چه حد موافق یا مخالفند. مجموعا ۴۳۷ آمریکایی و ۴۰۲ ژاپنی پرسشنامه را پر کردند. بعد مک‌گرگور سوزوکی و تونی اولیوا، متخصصان آمار، تمام این داده‌ها را جمع‌آوری و به لحاظ آماری تحلیل کردند.

نتایج حیرت‌انگیز بود. سن، جنسیت، علقه‌های مذهبی، گروه‌های قومیتی: هیچ یک از این متغیرهای انسانی در پاسخ‌ها تغییر عمده‌ای ایجاد نمی‌کرد.

برای مثال، گروه‌های مختلف سنی در برابر ۸۲ درصد از سؤال‌ها، بدون تفاوت‌های قابل ملاحظه آماری، پاسخ‌های کم و بیش مشابهی داده بودند. افراد بالای ۴۵ سال در پاسخ‌های خود نسبت به محبوبشان همان شور و عشقی را بروز داده بودند که در پاسخ‌های افراد زیر ۲۵ سال مشهود بود. در مورد ۸۷ درصد از سؤال‌ها، مردها و زن‌های آمریکایی عملاً پاسخ‌های مشابهی داده بودند؛ در پاسخ‌های زنان و مردان تفاوت چندانی دیده نمی‌شد. «سفیدپوستان» و «دیگر اقوام» آمریکایی در ۸۲ درصد موارد پاسخ‌های مشابهی داده بودند: در شور و عشق رمانتیک، نژاد هیچ نقشی ندارد. کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها نیز در ۸۹ درصد موارد بدون تفاوت‌های چشمگیر به سؤال‌ها پاسخ داده بودند: وابستگی به کلیسا نیز عامل تعیین‌کننده‌ای نیست. تنها تفاوتی که در پاسخ‌های این گروه‌ها وجود داشت و «به لحاظ آماری مهم» محسوب می‌شد، این بود که بعضی‌هاشان شور و عشق مضاعفی بروز می‌دادند.

عمده‌ترین تفاوت‌ها میان آمریکایی‌ها و ژاپنی‌ها مشهود بود. در اکثر ۴۳ سؤالی که این دو گروه تفاوت‌های آماری چشمگیری با هم داشتند، یکی از این دو ملیت صرفا شور و عشق رمانتیک شدیدتری نشان می‌داد. در مورد دوازده سؤالی هم که پاسخ‌های دو گروه به آن‌ها تفاوت‌های فاحشی داشت، مسائل فرهنگی عامل تفاوت بودند. برای مثال، از آمریکایی‌ها فقط ۲۴ درصد به این جمله جواب مثبت داده بودند: «وقتی با… حرف می‌زنم، اغلب می‌ترسم که حرف نادرستی بزنم»، حال آن‌که از میان ژاپنی‌ها، ۶۵ درصد با این جمله موافق بودند. به گمان من، دلیل این تفاوت خاص این است که جوانان ژاپنی در مقایسه با آمریکایی‌ها، با جنس مخالف خود حشر و نشر کمتر و رسمی‌تری دارند. به این ترتیب، با در نظر گرفتن تمام جوانب، میان این دو جامعه بسیار متفاوت، مردان و زنان در مورد عشق رمانتیک احساساتی بسیار مشابه داشتند.

عشق رمانتیک، عشق مرضی، عشق پرشور، شیدایی؛ اسمش را هر چه می‌خواهید بگذارید، این قدرت مقاومت‌ناپذیر مردان و زنانِ همه اعصار و فرهنگ‌ها را «مسحور، آزرده و حیران» کرده است. عاشق بودن میان ابنای بشر امری مشترک و خصلتی ذاتی است.(۹)

یکی از نخستین اتفاقاتی که بعد از عاشق شدن رخ می‌دهد، تغییر شدید در خودآگاهی انسان است: «محبوب» شما به قول روان‌شناسان «معنایی خاص» پیدا می‌کند، و به موجودی بدیع، منحصر به فرد و بسیار مهم بدل می‌شود. به قول یکی از مردان دلباخته: «تمام دنیایم تغییر یافته و محور جدیدی پیدا کرده بود به نام مریلین.»(۱۰) توصیف رومئوی شکسپیر از محبوبش موجزتر و پربارتر است: «ژولیت خورشید است.»

ممکن است قبل از تبدیل یک رابطه به عشق رمانتیک، انسان جذب چندین و چند نفر شود و توجهش به نوبت به اشخاص متعدد جلب شود. اما عاقبت شورِ عشقِ انسان تنها متوجه یک شخص خواهد شد. امیلی دیکینسون این جهان شخصی را «حیطه تو» نامیده است.

این پدیده به ویژگی ذاتی انسان مربوط می‌شود، این‌که نمی‌تواند همزمان به بیش از یک نفر احساسی رمانتیک پیدا کند. در تحقیقات من، ۷۹ درصد از مردها و ۸۷ درصد از زن‌ها گفتند که وقتی محبوب واقعیشان از آن‌ها دور باشد، با کس دیگری قرار ملاقات نمی‌گذارند (ضمیمه، شماره ۱۹).

کسی که تمام وجودش پر از عشق رمانتیک شده باشد، تمام توجهش را بر محبوبش متمرکز می‌کند، و این کارش اغلب به تخریب همه چیز و همه کس منجر می‌شود، از جمله کار، خانواده و دوستان. اورتگا ای گاست،(۱۴) فیلسوف اسپانیایی، این حالت را چنین توصیف می‌کند: «توجهی غیرمعمول که در ذهن انسانی معمول شکل می‌گیرد.» این توجهِ متمرکزشده محور اصلی عشق رمانتیک است.

مردان و زنان شیدا و شیفته ذهن خود را بر تمامی حوادث، آوازها، نامه‌ها و دیگر مسائل جزئی، که آن‌ها را مربوط به محبوب خود می‌دانند، متمرکز می‌کنند. زمانی که فرد در پارک می‌ایستد تا شکوفه‌ای بهاری را به محبوبش نشان دهد؛ عصری که شخص حین درست کردن شربت، چند لیمو برای عاشق خود می‌اندازد: برای کسی که وجودش مالامال از عشق است، این لحظاتِ آنی پنداری زنده‌اند و نفس می‌کشند. ۷۳ درصد مردان و ۸۵ درصد زنان در تحقیق من، حرف‌ها و اعمال جزئی محبوبشان را به یاد داشتند (ضمیمه، شماره ۴۶). ۸۳ درصد مردان و نود درصد زنان این حوادث را حین اندیشیدن به محبوبشان در ذهن مرور می‌کردند (ضمیمه، شماره ۵۲).

احتمالاً میلیاردها عاشق دیگر نیز با فکر کردن به لحظاتی که با محبوبشان گذرانده‌اند، در وجود خود موجی از مهر و عطوفت احساس کرده‌اند. نمونه تأثیرگذار و آسیایی این حالت را می‌توان در یکی از اشعار قرن نهمی چین یافت، شعری به نام «حصیر بامبو» به قلم یوآن چِن. (۱۵) چِن با غم و درد می‌نویسد: «آن حصیر بامبوی خواب/ توان دور انداختنش را ندارم:/ آن شب تو را به خانه آوردم/ و بر آن حصیر خفتی.»(۱۱) در نظر چِن، یک شی‌ء دم‌دستی و معمولی قدرتی نمادین یافته است.

داستانِ قرنِ دوازدهمی لانسلوت،(۱۶)به قلم کرتین دو تروا،(۱۷) همین بُعد از عشق رمانتیک را توصیف می‌کند. در این شعر حماسی، لانسلوت شانه ملکه گینیویر(۱۸) را در جاده‌ای که ملکه و ملازمانش از آن عبور کرده‌اند می‌یابد. چند تار موی طلایی‌رنگ ملکه نیز در دندانه‌های شانه گیر کرده‌اند. آن‌گونه که دو تروا می‌نویسد: «او غرق تحسین و ستایش موها شد؛ صد هزار بار موها را به چشمان، دهان، پیشانی و گونه‌های خود مالید.»(۱۲)

انسان عاشق و شیدا ابعاد جزئی وجود محبوب خود را بزرگ می‌نمایاند و در موردش مبالغه می‌کند. اگر به عشاق اصرار کنید، تقریباً تمامی آن‌ها از خصوصیاتی که در محبوب خود دوست ندارند، فهرستی ارائه خواهند داد. اما این مشاهدات خود را به حساب نمی‌آورند یا حتی خود را متقاعد می‌کنند که این ضعف‌ها بسیار منحصر به فرد و جذابند. مولیر در این باب سروده: «معشوق یکسر کسر و کاستی‌ست/ عاشق به نقصش نیز راضی‌ست.» دقیقاً همین‌طور است. بعضی‌ها حتی محبوبشان را به خاطر ضعف و تقصیرهایش می‌ستایند.

عشاق دلبسته ویژگی‌های مثبت محبوبشان می‌شوند و آشکارا واقعیت را نادیده می‌گیرند.(۱۳) این احساس مثل نگاه کردن به اشیاء از پشت شیشه‌ای سرخ‌رنگ است، این وضعیت را روان‌شناسان «جلوه لنز صورتی» می‌نامند. ویرجینیا وولف(۱۹) این نگرش عاری از بصیرت و واقع‌بینی را به وضوح توصیف می‌کند و می‌گوید: «اما عشق… فقط توهم است. داستانی است که انسانی در ذهنش در مورد انسانی دیگر می‌سازد و همیشه می‌داند که این داستان حقیقت ندارد. البته که می‌داند؛ [ در غیر این صورت] چرا همیشه مراقب است که این توهم را خراب نکند؟»

نمونه ما در مورد افراد آمریکایی و ژاپنی مسلماً این جلوه لنز صورتی را به خوبی توجیه می‌کند. حدوداً ۶۵ درصد مردان و ۵۵ درصد زنان در تحقیق ما پذیرفتند که «محبوبم ایرادهایی دارد، اما ایرادهایش مرا ناراحت نمی‌کند» (ضمیمه، شماره ۳). ۶۴ درصد مردها و ۶۱ درصد زن‌ها نیز پذیرفتند که: «من به همه خصوصیات محبوبم عشق می‌ورزم» (ضمیمه، شماره ۱۰). ببینید چگونه وقتی که عاشق می‌شویم، خود را فریب می‌دهیم. حق با چاوسر(۲۰) بوده: «عشق کور است.»

یکی از علائم اولیه عشق رمانتیک تعمق و تفکر بیش از حد در مورد معشوق است. روان‌شناسان از این موضوع با عنوان «افکار مزاحم» یاد می‌کنند. نمی‌توانید محبوبتان را لحظه‌ای از ذهنتان بیرون کنید.

ادبیات جهان آکنده است از نمونه‌های این افکار مزاحم. دزو یه،(۲۱) شاعر چینی قرن چهاردهم، می‌نویسد: «چطور می‌توانم به تو فکر نکنم…»(۱۴) شاعر ژاپنی ناشناس دیگری در قرن هشتم می‌نالد: «شعله اشتیاق من خاموشی ندارد.» ژیرو دو بورنی،(۲۲) شاعر و نوازنده دوره‌گرد فرانسوی در قرن دوازدهم، به آواز می‌گوید: «از فرط عشق… افکارم بلای جانم شده‌اند.»(۱۵) یکی از بومیان مائوری نیوزلند رنج و درد خود را این گونه توصیف می‌کند: «در شب ابدی، بیدار دراز می‌کشم/ تا عشق در خفا پاره پاره‌ام کند.»

اما شاید حیرت‌انگیزترین نمونه افکار مزاحم در شاهکار قرون وسطایی ولفرام فون اشنباخ(۲۳) به نام پارسیفال(۲۴) یافتنی باشد. در این داستان، پارسیفال با نریانش مشغول تاخت است که ناگهان در دل برف زمستانی سه قطره خون می‌بیند، خون مرغابی‌ای وحشی که به چنگال شاهینی زخمی شده است. این صحنه او را یاد چهره سرخ و سفید همسرش، کوندویرامورس، می‌اندازد. پارسیفال، مات و متحیر، میخ‌شده بر رکاب، به تعمق می‌نشیند. «و چنین می‌اندیشد، غرق در افکارش، تا وقتی حواسش به تمامی از کف رفت. عشقِ قوی‌پنجه او را اسیر کرده بود.»(۱۶)

متأسفانه، پارسیفال نیزه‌اش را صاف و بالا نگه داشته بود ـــ نشانه سلحشورانه جنگ. خیلی زود دو شوالیه که همان نزدیکی اردو زده و در مرغزاری کنار شاه آرتور بودند متوجه شدند و به تاخت به سوی او یورش آوردند. تازه وقتی یکی از مریدان پارسیفال روی لکه‌های خون دستمالی زردرنگ انداخت، پارسیفال از خلسه عشق خارج شد، نوک سلاحش را پایین آورد و نبردی مرگبار را موقتاً به تأخیر انداخت.

عشق بسیار قدرتمند است. عجیب نیست که ۷۹ درصد مردان و ۷۸ درصد زنان در تحقیق من، گزارش دادند که وقتی در کلاس یا سر کارشان هستند، فکرشان به کرات و بارها و بارها متوجه محبوبشان می‌شود (ضمیمه، شماره ۲۴). ۴۷ درصد مردان و ۵۰ درصد زنان نیز گفته‌اند که «صرف‌نظر از نقطه آغاز راه، در نهایت ذهنشان همیشه متوجه محبوبشان می‌شود» (ضمیمه، شماره ۳۶). تحقیقات دیگر نیز مؤید یافته‌هایی مشابهند. بنا بر گزارش شرکت‌کنندگان در تحقیق، آن‌ها ۸۵ درصد از ساعات کاریشان را در فکر «محبوبشان» هستند.(۱۷)

همین است که میلتون در بهشت گمشده از زبان حوّا خطاب به آدم می‌گوید: «وقتی تو سخن می‌گویی، زمان را یکسره به فراموشی می‌سپارم.»

از مجموع ۸۳۹ آمریکایی و ژاپنی در تحقیق من در مورد عشق رمانتیک، هشتاد درصد مردان و ۷۹ درصد زنان پذیرفتند که «وقتی مطمئن می‌شوم محبوبم به من عشق می‌ورزد، احساس می‌کنم از هوا هم سبک‌تر شده‌ام» (ضمیمه، شماره ۳۲).

در نظر فرد شیدا هیچ بُعدی از «عاشق بودن» آشناتر از احساسات شدیدی که به فکر و ذهن فرد عاشق هجوم می‌آورند نیست. بعضی از آن‌ها در حضور محبوب خود به شدت خجالتی یا دست و پا چلفتی می‌شوند. رنگ بعضی‌ها می‌پرد. بعضی‌ها سرخ می‌شوند. بعضی‌ها می‌لرزند. بعضی‌ها تلوتلو می‌خورند. بعضی‌ها عرق می‌کنند. زانوی بعضی‌ها سست می‌شود، احساس گیجی می‌کنند، یا «دلشان تاپ تاپ می‌کند». بعضی‌ها گفته‌اند که در این موقعیت ضرباهنگ تنفسشان تند می‌شود. بسیاری نیز گزارش داده‌اند که پنداری دلشان آتش می‌گیرد.

مسلماً کاتولوس،(۲۵) شاعر رومی، مغلوب عشق شده بود.

چرا عاشق می‌شویم؟: ماهیت و فرایند عشق رمانتیکنویسنده : هلن فیشرمترجم : سهیل سمّی

چرا نباید مک‌بوک پرو را از سمت چپ شارژ کنید

چرا گاهی خواب‌ها و رؤیاهایمان شفاف‌تر و زنده‌تر از قبل، به نظر می‌رسند؟

چرا یک زمان‌سنج ۱۰ دقیقه‌ای می‌تواند بهترین اتفاق شغلی شما باشد؟!

چرا هرگز نباید از ایستگاه‌های شارژ عمومی گوشی استفاده کنیم؟

چرا بیشتر وقت‌ها، ایده‌های خلاقانه، به جای اینکه هنگام تلاش ذهنی شدید به سرمان راه…

چرا رقبای لویی پاستور او را به آزمایش‌های غیراخلاقی متهم می‌کردند؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

اطلاعات من را ذخیره کن تا در آینده نیازی به ورود اطلاعات نداشته باشم

کتاب‌های محبوب


کتاب مرگ در ونیز ، نوشته توماس مان‌

کتاب پاکسازی ذهن برای موفق‌شدن در زندگی – راهی بی‌نظیر برای از بین‌بردن ترس، اضطراب و افکار منفی – نوشته استیو اسکات ، بری داونپرت


کتاب اثر مرکب ، نوشته دارن هاردی، معرفی

کتاب هنر شفاف اندیشیدن – نوشته رولف دوبلی – ترجمه عادل فردوسی‌پور – معرفی

آدرس ایمیل خود را وارد کنید و در مرحله بعد یادتان نرود که حتما تأیید کنید:


عادت‌های بدی که مهارت‌های ارتباطی را محدود می‌کنند


نیروی اعتماد به‌ نفس چیست؟

فرسودگی عاطفی چیست و راه‌های پیشگیری از آن کدام‌ها هستند؟

چگونه با روحیه بهتر، دورکاری بهتر و مؤثرتری داشته باشیم؟


چگونه اعتماد‌به‌نفس پیدا کنیم؟

سلام! به اکانت کاربری خود وارد شوید

بازیابی پسورد

پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد

چگونه عشق شویم
چگونه عشق شویم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *