اگر ما انسان های وارسته ای هستیم که با طلب مرگ می خواهیم از این جهان برویم که آسوده شویم این باز جای سۆال دارد بنده خوب و مطیع خداوند هرگز آرزوی مرگ نمی کند او راضی است به رضای خدا،اگر هم از ترس مشکلات است که مرگ برای انسان های مأیوس و درمانده که امید به خداوند متعال را از دست داده اند ،هولی بزرگ است کسی که امید ندارد رحمت خداوند در زندگی شامل حالش شود ،پس نباید در مرگ هم امیدی به رحمت او داشته باشد .چگونه ارزو مرگ کنیم
خداوند متعال در آیه ششم از سوره جمعه خطاب به یهودیان می فرماید، اگر واقعا شما نژاد برتر و از اولیای خدا هستید باید ترسی از مرگ نداشته باشید و به استقبال آن بروید:
(قُلْ یا أَیهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقین: بگو: «اى كسانى كه یهودى شدهاید، اگر پندارید كه شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس اگر راست مىگویید درخواست مرگ كنید.)( الجمعة : 6)اما در ادامه خداوند متعال پرده از اعمال و رفتار آنان بر می دارد و می فرماید چون شما انسان های ظالمی هستید هیچ گاه آرزوی مرگ نخواهید كرد.
این آیه بیانگر این مسئله است كه آمادگی كامل برای مرگ یكی از نشانه های انسان های های مومن و متقی است ، طبق آیه شریفه تنها افرادی از مرگ هراسی ندارند كه آمادگی كامل برای این سفر طولانی را داشته باشند و تأكید آیه بیشتر بر مسئله آمادگی برای مرگ است.
اما در روایات اسلامی از چنین آرزویی منع شده است، چنانچه در روایتی بیان شده است كه پیامبر اعظم به دیدار مریضی رفتند كه از شدت بیماری آرزوی مرگ می كرد، رسول خدا در جواب او فرمود:
( آرزوی مرگ نداشته باش، زیرا اگر تو آدم خوب و نیکو کاری باشی با طولانی تر شدن عمرت بر کارهای نیک شما افزوده می شود و اگر آدم بدی باشی با تأخیر افتادن مرگت، چه بسا دچار عتاب شوی(یعنی یا توبه كنی و یا كفاره گناهانت را پس بدهی )(وسائل الشیعه، ، ج2، ص449 )
زندگی رنج دارد سختی دارد ،خوش و زیبایی هم زیاد دارد ، سختی ها به زودی جایشان را به آسایش و راحتی می دهند ، و تنها چیزی که ما را به آن ها نزدیک می کند صبر است. خداوند متعال در قرآن فرموده است«همانا بعد از سختی آسانی است». پس به وعده خدا دل بسپاریم و خوش باشیم و آرزوی مرگ این کار بیهوده را کنار بگذاریم که هر آن بر سرمان می بارد و ما را با خود به سرای باقی می برد و دستمان برای همیشه از دنیا کوتاه می ماند
همچنین در روایتی دیگر افرادی را كه آرزوی مرگ می كنند را سرزنش كرده ،می فرمایند:
«لا تَمَنَّ المَوت فَإِن كُنتَ مِن أَهلِ الجَنَّه فَالبَقاءُ خَیرٌ لَك وَ إِن كُنتَ مِن اَهلِ النّار فَما یعجِلُكَ إِلَیها:چرا درخواست مرگ میكنی؟ اگر اهل بهشت باشی بمانی بهتر است، (چون كارهای نیك بیشتری انجام می دهی )امّا اگر اهل آتش باشی، چرا برای رفتن به جهنّم شتاب میكنی؟(کنز العمال، ج15، ص553)
رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله : لا یَتَمنّى أحَدُكُمُ المَوتَ لِضُرٍّنَزَلَ بهِ ، فإن كانَ ولابُدَّ فاعِلاً فلْیَقُل: اللّهُمّ أحیِنی ما كانَتِ الحَیاةُ خَیرا لی ، وتَوَفَّنی إذا كانَتِ الوَفاةُ خَیرا لی (الترغیب والترهیب : 4/257/54) ؛ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود : هیچ یک از شما به خاطر گزندى كه به او مىرسد ، مرگ را آرزو نكند؛ و اگر ناچار به این كار شد، بگوید : بار خدایا! تا زمانى كه زندگى براى من بهتر است مرا زنده بدار و هرگاه مرگ برایم بهتر بود، مرا بمیران.
الإمامُ الكاظمُ علیه السلام ـ لِرجُلٍ یَتَمَنّى المَوتَ ـ : هل بینَكَ وبینَ اللّهِ قَرابَةٌ یُحابیكَ لَها ؟ قالَ :لا . قالَ : فهَل لكَ حَسَناتٌ قَدَّمتَها تَزیدُ على سَیّئاتِكَ؟ قالَ : لا . قالَ : فأنتَ إذا تَتَمنّى هَلاكَ الأبَدِ ! (كشف الغمّة : 3/42 .)
كشف الغمّه : امام كاظم علیه السلام به مردى كه آرزوى مرگ مىكرد فرمود: آیا میان تو و خداوند خویشاوندىاى است كه به خاطر آن تو را كمك رساند؟ عرض كرد : خیر. فرمود : آیا خوبىهایى كه بر بدىهایت فزونى داشته باشد پیش فرستادهاى؟ عرض كرد : خیر. فرمود : پس، در این صورت تو هلاكت ابدى را آرزو مىكنى !
دوستان عزیز در دنیا چیزی حتمی تر و قطعی تر از مرگ وجود ندارد دیر و زود دارد اما حتما فرا می رسد این که دیگر آرزو کردن ندارد ،ما باید حیات را قدر بدانیم که گذشتن و از دست دادنش هیچ جبرانی دارد هیچ دعا و آرزویی برش نمی گرداند ، دو روزه عمر به سرعت ثانیه شمار ساعت در حرکت است و این لحظه لحظه های فانی عمر ما بوده اند ،باید دید چگونه می گذرانیمشان .
آرزوی مرگ نداشته باش، زیرا اگر تو آدم خوب و نیکو کاری باشی با طولانی تر شدن عمرت بر کارهای نیک شما افزوده می شود و اگر آدم بدی باشی با تأخیر افتادن مرگت، چه بسا دچار عتاب شوی(یعنی یا توبه كنی و یا كفاره گناهانت را پس بدهی
زندگی رنج دارد سختی دارد ،خوش و زیبایی هم زیاد دارد ، سختی ها به زودی جایشان را به آسایش و راحتی می دهند ، و تنها چیزی که ما را به آن ها نزدیک می کند صبر است. خداوند متعال در قرآن فرموده است«همانا بعد از سختی آسانی است». پس به وعده خدا دل بسپاریم و خوش باشیم و آرزوی مرگ این کار بیهوده را کنار بگذاریم که هر آن بر سرمان می بارد و ما را با خود به سرای باقی می برد و دستمان برای همیشه از دنیا کوتاه می ماند.
امام على علیه السلام فرمود : براى مرگ آماده شوید؛ زیرا مرگ بر سر شما سایه افكنده است و همچون گروهى باشید كه بر سر آنها فریاد زده شد و بیدار گشتند و دانستند كه دنیا سراى آنها نیست و از این رو آن را [با جهان دیگر ]عوض كردند···و میان هر یك از شما و بهشت و دوزخ فاصلهاى جز فرود آمدن مرگ بر او نیست···
از خداى سبحان مسألت داریم كه ما و شما را از كسانى قرار دهد كه هیچ نعمتى سرمستشان نمىكند و هیچ هدفى آنان را از طاعت پروردگارشان باز نمىدارد و پس از مرگ پشیمانى و اندوهى گریبان گیرشان نمىشود.( نهج البلاغة : الخطبة 64.)
فرآوری : محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منابع :
وبلاگ رهپویان قرآن
پایگاه دارالحدیث
تبیان، دستیار هوشمند زندگی
پل های ارتباطی
بلوار کشاورز،خیابان نادری،نبش حجت دوست،پلاک 12
public@tebyan.com
02181200000
دسترسی سریع
محصولات و خدمات
اشتراک در خبرنامه
چگونه ارزو مرگ کنیم
کلیه حقوق این سایت مربوط به موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان میباشد.
اگر انسان احتمال داد که ماندنش برای دینش ضرر دارد، ایراد ندارد طلب مرگ دعا کند. ممکن است ماندن فرد برای دین خودش ضرر نداشته باشد ولی برای دین دیگران داشته باشد. در این حالت هم اشکالی ندارد.
به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر محسن اسماعیلی، حقوقدان و استاد دانشگاه در ادامه سلسله جلسات شرح نهج البلاغه در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی (سرچشمه) به شرح نامه ۶۹ نهج البلاغه پرداخت.
رسیدیم به «وَ اءَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَلاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْط وَثِيق»؛ زیاد به یاد مرگ و بعد از مرگ باشید و مبادا مبادا آرزوی مرگ نکنید؛ مگر به شرط اطمینان که موضوع بحث امشب ماست. اگر اطمینان خاطر داشتی می توانی آرزوی مرگ کنی.
از بحثهای قبل معلوم شد که امیرالمومنین(ع) دنیا را کشتزار آخرت می دانند و برای عمر به خودی خود موضوعیتی قائل نیستند و آن را پل و طریقی برای آخرت می دانند. انسانی که به مبدا و معاد معتقد است که حضرت در جمله قبلی به آن اشاره کردند (توالی این جملات قابل توجه است)، عمر را برای آبادی قیامت می خواهد. شرط وثیق و استثنا برای آرزوی مرگ، جایی است که ما مطمئن شدیم که مرگ برای حفظ آخرت مهم تر و موثر تر است. در اینجا آروزی مرگ و بعضا واجب است.
به دو سه مصداق مهم این استثنا اشاره می کنم.
چگونه ارزو مرگ کنیم
اولین استثنا برای کسی است که یقین داشته باشد که خداوند به او نظر خاصی دارد و خیالش از آخرتش راحت باشد. یقین داشته باشد که هر که باشد و هرچه باشد، در آخرت نگرانی ندارد. چنین کسی باید تقاضای مرگ کند؛ چرا که یک لحظه دور بودن از خدا و کرامات او و بهشت او برایش سخت و بی دلیل است. لکن کسی به چنین اطمینانی نمی رسد: «تلك امانیهم قل هاتو برهانكم ان كنتم صادقین». این ادعا مربوط به یهودی های پرمدعاست که می گفتند ما بچه ی خدا هستیم: « قَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ». می گفتند ما عزیزدردانه خدا هستیم. همچنین مدعی بودند که «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلا أَيَّامًا مَعْدُودَةً»؛ خیال ما تخت است که جهنم نمی رویم یا نهایتا به سبب گوساله پرستی چند روزی بیشتر جهنم نمی رویم. ادعا می کردند که «لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصارى»؛ جز ما کسی بهشت نمی رود و در آیه دیگر می گوید که کل بهشت و شش دانگ آن را برای خود می دانستند: «قل إن كانت لكم الدار الآخرة عند الله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت إن كنتم صادقين».
قرآن می فرماید اگر راست می گویید و خیالتان راحت است و فکر می کنید کسی جز شما به بهشت نمی رود، آرزوی مرگ کنید. دلیلی ندارد که بخواهید در این دنیا بمانید. اما بلافاصله قرآن می فرماید: «وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ»؛ اصلا و ابدا اینها به سبب اعمالشان آرزوی مرگ نمی کنند. کارهای زشت کرده اند و می دانند که جهنم در انتظارشان است. نه تنها آرزوی مرگ نمی کنند؛ که بیش از هر کس دیگری عاشق ماندن هستند: «وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْيَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَالْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ…»؛ از همه بیشتر عاشق ماندن هستند و بعضی از آنها دوست دارند هزار سال زنده بمانند. اما قرآن می فرماید زندگی کردن که مشکل را حل نمی کند. عمل شما مشکل است. اینها آیات ۹۴ تا ۹۶ سوره بقره است. قرآن که می خوانید به توالی آیات توجه کنید. پیوستگی آیات خیلی مهم است. اول آنها می گویند «بهشت مال ماست». قرآن می فرماید «پس آرزوی مرگ کنید». آنها نمی کنند؛ چون می دانند چه خبر است.
عین همین گفتگو در سوره جمعه هم هست: « قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (۶) وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (۷) قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (۸)». پس اگر کسی اطمینان خاطر دارد که عزیز دردانه خداست، برود و آرزوی مرگ کند. اما می دانیم که هیچ کس حتی پیامبر خدا هم چنین شرط وثیقی ندارد. شرط وثیق فقط عمل است: « لیس للانسان الا ماسعی وان سعیه سوف یری». به عمل کار برآید. با ادعا نمی شود.
در آن آیه بالا یهود ادعا می کند که ما عزیزدردانه خدا و فرزند خدا هستیم و تو به ما کاری ندارد. خدا به آنها می گوید چه عملی دارید؟ اصلا به آن ادعا حتی جواب هم نمی دهد. برای این ادعا ارزشی قائل نیست. حرف اصلی خودش را می زند. کسی که تا این حد نادان است یا خودش را به نادانی می زند، اصلا ارزش جواب دادن ندارد.
در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شرط وثیق معنی شده است: «لَا يتمنين أحدكُم الْمَوْت إِلَّا أَن يَثِق بِعَمَلِهِ»؛ هیچ یک از شما آرزوی مرگ نکند، مگر اینکه به عملش و کارنامه اش مطمئن باشد. آن شرط وثیق عمل است. با ادعا کار درست نمی شود. معمولا این دو حالتی که عرض شد برای ما پیش نمی آید. نه آنقدر خام و نپخته ایم که خود را عزیزدردانه بدانیم و نه به اعمالمان آنقدر مطمئن هستیم که از قاعده کلی مستثنا شویم. اما یک مصداق دیگری هم برای این استثنا هست که مطابق منطق هم هست و برای ما هم جنبه کاربردی دارد. چرا نباید آرزوی مرگ کرد؟ چون جهنم خطرناک است. چرا نباید آرزوی مرگ کرد؟ چون باید ایستاد و بهشت را آباد کرد. عمر برای همین است.
اگر در شرایطی انسان اطمینان پیدا کرد که نعوذبالله ماندن در دنیا بهشت را از او خواهد گرفت و جهنمی خواهد شد و «دفع ضرر محتمل» به این بود که در دنیا نماند، و اگر انسان یقین پیدا کرد که زندگی کردن به دینش آسیب می زند؛ می تواند و بلکه باید تقاضای مرگ کند. اگر شرایط طوری شود که انسان برای قیامتش بترسد و راهی به رویش باز شود که دینش را تهدید کند و خطر آنقدر مهم باشد (از نظر کمیت و کیفیت؛ بیشتر و مهمتر) که نماندن برایش بهتر شود؛ انسان می تواند و بلکه باید آرزوی مرگ کند. اینکه به بزرگان علمای ما برای مسئولیت ها التماس می کرده اند و در خانه آنها را می زده اند و مرجعیت در خانه شان را می زد و اینها در را می بسته اند؛ برای همین بوده است. برای آخرتشان می ترسیدند.
من دو سه بار این جریان را از مرحوم استاد (آیت الله مجتبی تهرانی) شنیدم که می فرمودند (در زمان نقل خاطره) شصت سال قبل مسئولیتی (مرجعیت) را بر دوش یک از اهل معرفت گذاشتند (اینها عین تعابیر مرحوم استاد است). او دنبال آن مسئولیت نرفته بود و برای رسیدن به آن تلاش و رقابت نکرده بود. (عین تعابیر آن مرد بزرگ است) آن فرد آمد تعدادی از صلحا را جمع کرد و گفت من دعایی می کنم و شما آمین بگویید. گفت خدایا اگر من از عهده این مسئولیت بر نمی آیم، مرگ من را برسان. استاد ما می فرمود چهل روز نگذشت که من در مجلس ترحیم او شرکت کردم.
آدم از قیامت بترسد این طوری می شود. استاد ما می فرمود من از بعضی تعجب می کنم که رقابت می کنند تا این بار را به دوش بکشند. اگر انسان احتمال داد که ماندنش برای دینش ضرر دارد، ایراد ندارد برای رسیدن مرگش دعا کند. ممکن است ماندن فرد برای دین خودش ضرر نداشته باشد؛ ولی برای دین دیگران ضرر داشته باشد. در این حالت هم اشکالی ندارد. من مهم نیستم. دین مهم است.
مرحوم مجلسی این نامه ۶۹ را در جلد ۳۳ بحارالانوار نقل کرده است و آنجا «وَلاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ » را نقل می کند، می گوید هیچ کس نباید آرزوی مرگ کند و این قاعده ای کلی است و به عبارت طلبگی «تاویل به محال» شده است و کسی نمی تواند به حالت استثنای آن قاعده برسد. اما ایشان در جلد ۷۹ بحار از امام هشتم روایتی را با این مضمون نقل می کنند که: «كان الرضا عليه السلام إذا رجع يوم الجمعة من الجامع وقد أصابه العرق والغبار، رفع يديه وقال: «اللهم إن كان فرجي ممّا أنا فيه بالموت، فعجله إلى الساعة». امام هشتم از نماز جمعه باز می گشتند و عرق و غبار بر پیشانی مبارک نشسته بود. دستان مبارک را بالا بردند و دعا کردند که:«خدایا اگر خروج از این وضعیت با مرگ است، مرگ من را برسان». مرحوم مجلسی در ذیل این روایت می فرماید معلوم می شود که در جاهایی می شود آرزوی مرگ کرد. چرا امام رضا آرزوی مرگ کردند؟ چون بعضی از مردم نادان خیال می کردند امام رضا با مامون خوش است و از ولایتعهدی راضی است و به خاطر دنیا دینش را از دست داده است. امام آرزوی مرگ کردند تا مردم با این سوءظن به هلاکت نیفتند و دینشان را از دست ندهند.
مهمتر و پیش از این روایت، آیه قرآن است. قرآن پس از اینکه حضرت مریم(س) بدون داشتن همسر باردار شدند، می فرماید: «فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا». این بانوی جوان پاکدامن بی کس و کار با حیا باردار شده است و درد زایمان او را به تنهایی به پای درخت خرما کشاند و با خود گفت «کاش قبل از این جریان ها مرده بودم و چنین روزی را ندیده بودم اصلا». مفسران وقتی به این آیه می رسند، سوال می کنند که چرا مریم با آن مقام شامخ آرزوی مرگ کرده است؟ برخی گفته اند که امری طبیعی است. دختر جوان با آبرویی از خاندان کرامت را در نظر بگیرید که باردار شده و حرفش را کسی گوش نمی کند و به او فشار آمده و …. طبیعی است که چنین آرزویی بکند. اما بسیاری از مفسران می گویند تقاضای مرگ ایشان به خاطر شدت حیای ایشان بود. حتی تصور بی عفتی هم آنقدر برایش سنگین بود که می گوید کاش مرده بودم و حتی تصور بی عفتی هم درباره من نمی شد. برای یک زن مومن به مبدا و معاد، عفت و پاکدامنی از جان برایش مهم تر است. می گوید کاش بمیرم و تهمت بی عفتی به من زده نشود. یک زن مومن زندگی را برای چه می خواهد؟ برای حیا و عفت.
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان از قول امام صادق(ع) در خصوص این آیه و علت تقاضای مرگ از سوی حضرت مریم(س) می گوید: «انّها لم تر فى قومها رشيداً ذا فراسة ينزّهها من السّوء »؛ این خانم بزرگوار در تمام قومش یک مرد سراغ نداشت که تیزهوش و تیزبین باشد و از او دفاع کند و بگوید که مریم به گناه آلوده نشده است و از اینکه مردم به او گمان بد ببرندخجالت می کشید؛ «إنما تمنت الموت كراهيةلان يعصى الله فيها» گفت ای کاش مرده بودم و مردم به گناه نمی افتادند. اگر ماندنم باعث این است که مردم دینشان را از دست دهند، نباشم بهتر. اگر زندگی به ضرر دین خودش یا دین مردم بود، آن زندگی به درد نمی خورد. آدم بمیرد بهتر است.
نکته دیگری که باید عرض کنم، شهادت طلبی است. شهادت طلبی آرزوی مرگ نیست. متفاوت است. شهادت طلبی، شرط وثیق است و چه شرط وثیقی. و بالاتر از آن خیری نیست. اولین قطره خون شهید که به زمین ریخته می شود، همه گناهانش شسته می شود و وارد بهشت می شود و نظر به وجه الله می کند. این همه اش سود است. ضرری ندارد. معامله ای سراسر سود است و به همین علت اصلا تمنای مرگ نیست.
پیامبر خدا(ص) در یکی از سخنرانی ها حوادث بعد از خودشان را توضیح داده اند که شرح آن در خطبه ۱۵۶ آمده است. امیرالمؤمنین(ع) در آن جلسه حاضر بوده اند و می فرمایید «فَقُلْتُ يَا رَسُولُ اللَّهِ أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ» روز جنگ احد که خیلی ها شهید شدند ومن توفیق شهادت نیافتم؛ مگر شما نفرمودید: «فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ» بشارت باد بر تو که شهادت در پیش روی توست؟ پس چه شد؟ ظاهرا منظور حضرت علی این است که در آن شرایط فتنه بعد از پیامبر، دین در خطر است و ایشان نگران دین خودشان هستند و دنبال شهادت هستند تا با خیال راحت از این دنیا بروند. «فَقَالَ لِي إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً» پیامبر فرمودند شهادت در انتظار توست، اما وقتی شهادت به سراغت آید چگونه صبر می کنی؟ «فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْرِ» یا رسول الله! موقع شهادت که موقع صبر نیست. موقع شادی و شکر است.
امیرالمومنین(ع)فرمود: «والله لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه»؛ به خدا قسم انس من با مرگ از انس فرزند با پستان مادرش بیشتر است، البته ایشان مولی المتقین است و این موضوع در مورد همه متقین هم هست؛ که خود حضرت در خطبه متقین فرمودند: «ولو لا الاجل الذی كتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفة عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب».
طبق فرمایش امیرالمؤمنین(ع)، انسان معمولی مانند ما باید به وظیفه اش عمل کند و آرزوی مرگ هم نکند؛ الا بشرط وثیق. برای من و امثال من بهترین دعا، همان دعای بیستم صحیفه سجادیه است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ مَتِّعْنِی بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ ، وَ طَرِیقَةِ حَقٍّ لَا أَزِیغُ عَنْهَا ، وَ نِیَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُکُّ فِیهَا ، وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمْرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ ، فَإِذَا کَانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ» خدایا! بر محمد و دودمانش درود فرست، و مرا از هدایتى در خور، که جز آن را نجویم، و از آیین و راه درستى، که جز آن را نپویم، و از نیتى رشدیابنده و استوار، که در آن تردید نورزم، برخوردار فرما؛ و روزگارم را تا آنگاه که در طاعت و بندگىات مىگذرد، باقى دار. پس هر گاه که مزرعهى عمرم عرصهى جولان و چراگاه شیطان شود، پیش از آن که خشم تو به سویم شتاب گیرد، یا این که قهرت بر من چیره گردد، جانم را بستان (و مرا از خطر شقاوت و شوربختى، وارهان).
کپی شد
All Content by Mehr News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.
آیت الله مجتبی تهرانی با اشاره به روایاتی از ائمه اطهار، به روش صحیح دعا کردن پرداخت و با نهی از طلب مرگ کردن از خدا گفت: تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ صحنه قیامت سخت وحشتناک است، از سعادتمندی عبد است که طول عمر پیدا کند، برای اینکه موفّق بشود خداوند انابه را روزی او گرداند.
به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله مجتبی تهرانی استاد اخلاق و معارف اسلامی در چهارمین جلسه سخنرانی خویش که از ابتدای ماه مبارک رمضان با موضوع«دعا» آغاز شده به تشریح روش بهتر دعا کردن پرداخته است که در پی می آید:
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به دعا بود و اینکه ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و دعا است و در آن به این دو سفارش شده است. این ماه از یک طرف ماه بازگو کردن سخنان ربّ است، سخنانیکه از مصدر وحی نازل شده و از طرف دیگر هم ماه راز و نیاز عبد با ربّ خود است تا بنده از او درخواست کند.چگونه ارزو مرگ کنیم
امّا عرض کردم در باب دعا، مسئله این است که دعای او چه نسبت به خودش و چه نسبت به غیر، چه معنوی و چه مادّی، باید دعای خیر باشد؛ یعنی یا دفع ضرر کند و یا جلب منفعت. امّا «نعوذبالله»! درخواست ضرر کردن از خدا، چه برای غیر و چه برای خودش درست نیست.
نهی از ضرر رساندن به غیر؛ الّا کافر یا مشرک
عرض کردم، بنده از اینکه درخواست و دعا کند و از خدا بخواهد که ضرری به غیر برسد نهی شده است. جلسه گذشته در صحبتهایم تصریح کردم؛ غرض از «غیری» که میگویم مؤمنین است. اینجا اشاره به دعای مؤمن نسبت به خود و مؤمن یا مؤمنۀ دیگر است. تصریح کردم و گفتم که بحث مشرک و کافر جدا است و این را بعداً بحث خواهم کرد؛ یعنی اینکه انسان مشرک یا کافر را لعن یا نفرین کند بحث جدایی دارد. جلسه گذشته این را گفتم تا یک وقت اینها را با هم خلط نکنید. یک عدّه ممکن است در اثر کمبود اطّلاعاتشان اینها را با هم اشتباه کنند! جلسه گذشته در مورد غیر بحث کردم و روایاتی را خواندم که نباید این کار را نسبت به غیر بکنیم، چون اصل در اسلام جذب است نه دفع.
ضرر رسانی به خود در دو دسته از روایات: دسته اول؛ و امّا نسبت به خود؛ چون، دیگر این به طریق اولی است. در این باب دو دسته روایت داریم. یک دسته از روایات، به طور مطلق میگویند و به تعبیر من این روایات علّتی نیاورده و تعلیلی در آنها وجود ندارد. روایت میگوید: از خدا، برای خودت، درخواست مرگ نکن! این بالاترین ضرر است که بگویم: خدایا! مرگم را برسان!
نفرین و لعنت تعارفی!
البتّه این دعا یک وقت جنبه تعارفی دارد، که به آن کاری نداریم. در این جنبه ارادۀ جدّیای نیست. در چنین افرادی اراده استعمالی وجود دارد، اینها هیچوقت حاضر به مرگ نیستند. میگوید: خدایا! مرگم بده؛ امّا اراده جدّی ندارد، ما به اینها کاری نداریم. آنهایی که ارادهی جدّی دارند را مطرح میکنم.
آرزوی مرگ نکن/ تو محدودی؛ راهها محدود نیست
«رُوِیَ عن رَسوُلِالله(صَ) قال: لا یَتَمَنَیَنَّ أَحَدُکُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِه»، حضرت فرمودند: هیچگاه احدی از شما برای ضرر، حادثه و گرفتاریای که، «نَزَلَ بِه»، بهسوی او فرود آمده درخواست و تمناّ و آرزوی مرگ نکند!
وقتی در شدّت گرفتاری قرار گرفتهای، خیال میکنی که همه راهها بهسوی تو مسدود است. این به خاطر آن است که تو خودت محدود هستی، لذا خیال میکنی راهها مسدود است. در حالی که اینطور نیست. وقتی به بالا رو کنی و سراغ آن موجودی که محدود نیست و لایتناهی است بروی، خواهی دید که هیچ راهی برای او مسدود نیست. بهخصوص آن هم در شبهای ماه مبارک رمضان که گفتم همه حجابها برطرف شده است. دقّت کنید!
گره از کارم باز کن!
این روایت از پیغمبراکرم است که میگوید: وقتی گرفتار شدی و ضرری متوجّه تو شد، عصبانی نشو تا اینکه بگویی: خدایا! مرگم را برسان! اصلاً و ابداً چنین چیزی نگو! برو به خدا بگو: خدایا! گره را باز کن!
دسته دوم؛ چند جلسه گذشته وعده کرده بودم که در این باب وارد میشوم. چهارده تا روایت دیدم. ولی نمیتوانم همه را مطرح کنم. در دسته دوّم از روایات تعلیل وارد شده؛ یعنی بیان کننده علّت این است که ما میگوییم، از خدا طلب مرگ نکن، ولو اینکه در فشار هم قرار گرفتی.
آرزوی مرگ، قطعکنندۀ مسیر
در اینجا به چند روایت اشاره میکنم؛ هرچه همه را بازگشت به یک چیز میکند. از پیغمبراکرم است که دارد: «رُوِیَ عَن رَسوُلِالله(ص) لاَ یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمُ الْمَوْتَ إِمَّا مُحْسِنًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَزْدَادَ خَیْرًا وَ إِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ»، هیچکدام از شما درخواست و آرزوی مرگ نکند، چرا؟ چون یا از افراد نیکوکار محسوب میشود و چون آدم نیکوکاری است اگر در اینجا بماند، مرتّباً کار نیک میکند و بر نیکیهایش افزوده میشود. پس چرا بمیرد؟ نیکی کند، خوبی کند، تا به خوبیهای خود اضافه کند، «وَ إِمَّا مُسِیئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ یَسْتَعْتِبَ»، نعوذبالله!
و اگر از کسانی که نیکی کردن ملکهاش باشد نیست و به اصطلاح بدکاره و گناهکار است، در اینجا یک احتمال وجود دارد که اگر بماند میتواند توبه کند و برگردد. در روایتی که از پیغمبراکرم بود چند حالت را بیان فرمودند و یکی هم همین بود.
آرزوی بازگشت به دنیا
روایت دیگری از پیغمبراکرم است که: «لا تَمَنَّوُا المَوتَ فَاِنَّهُ یَقطَعُ العَمَلَ وَ لا یُرَدُّ الرَّجُلَ فَیَستَعتِبُ»، نگاه کنید! حضرت اینجا علّت را چیز دیگری بیان میکنند، البتّه با آن همسو است، امّا به بیان دیگر. حضرت میفرماید: هیچکدام از شماها آرزو و تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ چون اگر بمیری، دیگر نمیتوانی کاری انجام دهی، «فَاِنَّهُ یَقطَعُ العَمَل»، تمام شد، «وَ لا یُرَدُّ الرَّجُل»، و بازگشتی هم نیست، «فَیَستَعتِب»، میخواهی برگردی و جبران کنی، امّا دیگر راه بازگشت بسته شده است.
این همان است که در آیه قرآن هم میآمده است که وقتی هنگام مرگ میرسد و حُجب کنار میرود، ملکات و اعمال خود را که نگاه میکند به وحشت میافتد، «رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ». آنجا آرزوی بازگشت به دنیا میکند. به خدا میگوید: خدایا! «رَبِّ ارْجِعُونِ»، من را به دنیا برگردان. شاید عمل صالح انجام دهم. امّا جواب چه میآید؟ «کَلّا»، راه بازگشتی نیست. این همان است که در اینجا میفرماید.
مواظب باش، چه دعایی میکنی!
چه آرزویی میکنی؟ درصدد این باش که خودت را اصلاح کنی! در روایت دیگری از پیغمبراکرم(ص) است اینها غالباً از پیغمبر است. «لا تَمَنَّ المَوتَ فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید وَ إِنَّ مِنَ السَعادَۀ أَن یَطوُلَ عُمرُ العَبد وَ یَرزُقَهُ الله اَلإنابَه»، تقاضای مرگ نکنید، چرا؟ صحنه قیامت سخت وحشتناک است، «فَاِنَّ هَولَ المُطَّلَع شَدید»، از سعادتِ شخص است، یعنی از سعادتمندی عبد است که طول عمر پیدا کند، برای اینکه موفّق بشود خداوند انابه را روزی او گرداند؛ یعنی رو بهسوی خدا کردن را نصیبش کند.
بیانات حسابشده در روایات/ آیا برای رفتن به جهنّم شتاب میکنی؟
من فکر میکنم که حضرات ائمّه در بعضی از روایات طرفهای سؤالکننده را برنداز هم میکردند و این جملات را میگفتند. هر کدام از بیانات به گونهای حساب شده است و هر کدام با بیانی دیگر و علّت را در قالب دیگری ریخته است.
«لا یَتَمَنَّ اَحَدُکُم المَوت فَإِنَّهُ لا یَدری ما قَدَّم لِنَفسی»، هیچکدام از شما درخواست مرگ نکند، چرا؟ چون نمیدانی که چه چیزی جلوتر برای خودت را پیش فرستادی! هیزم جهنّم فرستادی، یا نهالهای زیبا برای بهشت؟ کدامیک از اینها است؟
در یک روایت دارد: «لا تَمَنَّ المَوت فَإِن کُنتَ مِن أَهلِ الجَنَّۀ فَالبَقاءُ خَیرٌ لَک وَ إِن کُنتَ مِن اَهلِ النّار فَما یُعجِلُکَ إِلَیها»، چرا درخواست مرگ میکنی؟ اگر اهل بهشت باشی بمانی بهتر است، چرا؟ چون کارهای بهشتساز بیشتر انجام میدهی؛ امّا اگر اهل آتش باشی، چرا برای رفتن به جهنّم شتاب میکنی؟ حالا اگر جهنّمی باشی مقداری دیرتر بروی بهتر نیست؟ نگاه کنید! با هرکسی یک طور صحبت میکنند.
بمانی و اطاعت خدا کنی، بهتر است یا با معصیت بمیری؟
روزی کسی خدمت امامصادق(ع) آمد، «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الصَّادِقِ (ع) فَقَالَ قَدْ سَئِمْتُ الدُّنْیَا»، و گفت: از این دنیا خسته شدم، «فَأَتَمَنَّى عَلَى اللَّهِ الْمَوْتَ»، جنابعالی برای من از خدا درخواستِ مرگ بکنید! «فَقَالَ (ع) تَمَنَّ الْحَیَاةَ لِتُطِیعَ لَا لِتَعْصِیَ»، حضرت فرمودند: برو و از خدا عمر بخواه که اطاعت خدا کنی، نه اینکه او را معصیت کنی، «فَلَأَنْ تَعِیشَ فَتُطِیعَ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَمُوتَ»، تو اگر بمانی و اطاعتِ خدا کنی برای تو بهتر است، تا اینکه بمیری، «فَلَا تَعْصِیَ وَ لَا تُطِیع»، چون وقتی مُردی، نه اطاعتی وجود دارد و نه عصیانی. هیچکدام نیست! این خوب است یا اینکه بمانی و اطاعت خدا کنی؟ شکّی نیست ماندن و اطاعت خدا کردن بهتر است!
هلاکت ابدی از خدا نخواه!
موسی بنجعفر(ع) شنید که شخصی از خدا تقاضای مرگ میکند، «سَمِعَ مُوسَى(ع) رَجُلًا یَتَمَنَّى الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ هَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ یُحَامِیکَ لَهَا؟»، حضرت فرمودند: بین تو و خدا خویشاوندیای وجود دارد تا از تو پشتیبانی کند؟ «قَالَ لَا»، گفت: نه! قوم وخویشی با خدا ندارم، «قَالَ فَهَلْ لَکَ حَسَنَاتٌ قَدَّمْتَهَا تَزِیدُ عَلَى سَیِّئَاتِکَ؟»، آیا حسناتی داری که پیش فرستاده باشی تا بر گناهانت غلبه کنند؟ «قَالَ لَا» گفت: نه! ندارم، «قَالَ فَأَنْتَ إِذاً تَتَمَنَّى هَلَاکَ الْأَبَدِ»، حضرت فرمود: پس تو هلاکت ابدی از خدا میخواهی. آدم عاقل که اینطوری نمیکند!
جذب ائمّه به سوی رحمت و سعادت الهی
من این روایت را مطرح کرده و دستهبندی نمودم. در علّتها هم علّت تکراری نیاوردم، چنانچه هر کدام از آنها یک تعبیر و یک قالب جدا داشت. امّا تمام اینها در یک چیز مشترک هستند؛ حتّی آنهایی هم که نسبت به غیر باشد، همینطور است که همه با هم همسو هستند و آن این اصلی است که عرض میکنم؛ ائمّه میخواهند افراد را بهسوی سعادت بکِشند.
آیا شما غیر از این را میفهمید؟ نه! واقعاً همین است که میخواهند بندگان را بهسوی سعادت و رحمت خدا بکِشند. این جذب است، جذب بهسوی سعادت و رحمت. نمیخواهند آنها رویگردان شوند. میخواهند جلوی رویگردانی اینها را بگیرند. توجّه کنید! آنها در یک چیز مشترکاند و آن اصل جذب بهسوی رحمت خدا و سعادت ابدی است. آنها دنبال این هستند. ائمّه هیچکس را نمیخواهند مأیوس و ردّ کنند. یک جا نمیبینیم که اینطور باشد.
این بحثهایی که میکنم، تقریباً بحثهای ریشهداری است و کمتر کسی هم به این سبک بحث کرده است. امّا توجّه داشته باشید که اینجا با جاییکه «تقاضای شهادت» میکنند، اشتباه نشود! بین این دو فرق بگذارید! کما اینکه در قبل، در بحث لعن و نفرین، گفتم که این بحث راجع نباید به مؤمن و مشرک و کافر خلط شود. مشرک و کافر را قرآن هم لعن کرده، آن ربطی به اینها ندارد، اینها را با هم خلط نکنید!
دعای تقاضای شهادت
شما در دعاها ببینید! این را به ما آموختهاند که شما تقاضای شهادت کنید! این هم مرگ است، امّا مرگ فیسبیلالله. بگذارید از ماه رمضان بگویم. در دعاهای شبهای ماه رمضان این را میخوانید: «وَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ حَجَ بَیْتِکَ الْحَرَامِ وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ فَوَفِّقْ لَنَا»، این دعای ماه رمضان است که در هر شب میخوانیم. این را به عنوان نمونه گفتم که در دسترس ما است. تقاضا میکند: «قَتلاً فی سَبیلِکَ فَوَفِّق لَنا»، این موت عین سعادت است؛ یعنی چه؟ یعنی شهادت عین سعادت است.
دعا برای شهادت
لذا چون عین سعادت است، در ادعیه ما ترغیب شده است که نسبت به شهادت دعا کنید! چون این عین سعادت است. لذا معصومین(صلواتاللهعلیهماجمعین)، هم میبینیم که در ادعیه، دعا نسبت به شهادت را مطرح کردهاند و هم در عمل دعوت به شهادت کردهاند. از این طرف در ادعیه دعا نسبت به شهادت را بیان کردهاند و هم در نسبت به دعوت، دعوت کردنِ مردم به شهادت را گفتهاند.چگونه ارزو مرگ کنیم
رفتار همیشگی حسین (ع) دعوت به شهادت بود
البتّه بگویم که این کار، کارِ همیشگی حضرت در حرکتش از مکّه بهسوی کربلا بود؛ یعنی دعوت به شهادت و از هیچکس هم پنهان نمیکرد.
میگویند: همین که وارد کربلا شد به شخصی در کوفه نامه نوشت: «مِنَ الحُسین ابنِ عَلی مِنَ الرَّجُلِ الفَقیه حَبیب ابنِ مَظاهِرِ الاَسَدی»، و امّا بعد، «فَاِنّّا قَد نَزلنا کَربَلا وَاَنتَ تَعلَم قِرابَتَنا مِن رَسوُلِ الله فَاِن اَرَدتَ نُصرَتَنا فَقدِم اِلَینا عاجِلا»، از حسین به حبیب. حبیب! ما وارد کربلا شدیم. تو هم قرابت ما با پیغمبر را میدانی و جایگاه ما را خوب میشناسی، اگر میخواهی ما را یاری کنی، دعوتت میکنم، «فَاقدِم اِلَینا عاجِلاً»، سریع خودت را برسان و الّا عقب میمانی. او را دعوت به شهادت میکند. هم با زبان دعوت میکرد و هم با نوشته.
میگویند: نامه به دست حبیب رسید. میگویند: موقعی بود که این پیرزن و پیرمرد چاشت میخوردند. در زدند. رفت و یک مقدار در برگشت تأمل کرد. همسرش گفت: چه شده؟ چه خبر است؟ گفت: هیچ. حسین به کربلا آمده. نامهای به من نوشته که: بیا و من را کمک کن! از همسرش هم تقیّه میکرد، که نکند بفهمد و مانع او بشود. گفت: میدانی من که دیگر پیر شدم و نمیتوانم کرّ و فرّی کنم. شروع کرد به عذر آوردن. همسرش به او رو کرد و گفت: یعنی تو نمیروی؟ سری بلند کرد و گفت: یااباعبدالله! ای کاش من مرد بودم؛ به کربلا میآمدم. حبیب به همسرش رو کرد و گفت: یک کربلایی بروم تا رو سفیدت کنم!
از جا حرکت کرد. از خانه خارج شد. به بازار کوفه آمد. دید شمشیرها و نیزهها را تیز و آماده میکنند تا به جنگ حسین (ع) بروند. به دوست قدیمیاش مسلم بن عوسجه برخورد کرد. گفت: میدانی که حسین به کربلا آمده؟ من میخواهم بروم. آیا تو میآیی؟ گفت: بیا با هم برویم! …
کپی شد
All Content by Mehr News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.
طلب و آرزوی مرگ داشتن
۱۳۹۳/۱۱/۰۹
–
۱۳۱۰۸ بازدید
نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
چگونه ارزو مرگ کنیم
چگونه ميتوانيم فرزند خوب براي پدر و مادرمان باشيم؟چگونه ميتوانيم فرزند خوب براي پدر و مادرمان باشيم؟مقدمه:يكي از مشكلات اصلي خانوادهها، تعارضات و درگيريهاي بين والدين و فرزندان است. والد…
نظر اسلام در مورد خود ارضايي چيست؟ آسيب هاي آن كدام است و چگ…نظر اسلام در مورد خود ارضايي چيست؟ آسيب هاي آن كدام است و چگونه مي توانيم اين عمل را ترك كنيم؟در جواب به اين سؤال مناسب است به سه مطلب اش…
بهترين روش حفظ قرآن کريم و تثبيت آن در ذهن چيست؟ بهترين متر…بهترين روش حفظ قرآن کريم و تثبيت آن در ذهن چيست؟ بهترين مترجم قرآن کريم چه كسى است و بهترين خط آن از كيست؟براى حفظ قرآن كريم، روش هاي گو…
اين مسأله چند صورت دارد، زيرا گاهي انسانها آرزو ميكنند در راه خدا كشته شوند و همانطور كه شهداي كربلا در شب عاشورا چنين آرزويي داشتند و حتي در دعاهاي خود آن را با گريه و زاري از خداوند طلب ميكردند، و همانطور كه شهداي دفاع مقدس نيز آرزو داشتند، خوب، اين هم خود نوعي مرگ است. پس چرا اين آرزو، آرزوي انسانهاي بزرگ بوده است.گاهي هم برخي انسانها آرزو ميكنند بميرند تا از مشكلات و سختيهايي كه در زندگي با آن مواجه هستند راحت شوند و اصلاً آرزو ميكنند كاش متولد نشده بودند. اين هم نوعي ديگر؛ مردن براي رهايي از مشكلات. و ممكن است افرادي هم باشند كه با جهتهاي ديگر آرزوي مرگ داشته باشند. به هر حال قبل از بررسي اين جهات مثبت و منفي خوب است ابتدا به اين مطلب توجه داشته باشيم كه:مرگ و زندگي دو نعمت بزرگ الهي هستند.قانون مرگ از عموميترين و گستردهترين قوانين اين عالم است. همانطور كه قانون حيات و زندگي اين طور است. انبياء الهي، صالحين و حتّي فرشتگان مقربين هم ميميرند و جز ذات پاك خداوند در اين جهان باقي نميماند. كلُّ مَنْ عَلَيها فانٍ و يَبقي وجهُ رَبّكَ ذوالجلالِ و الاكرام،[1] همة كساني كه روي زمين هستند (منظور در عالَم) فاني ميشوند و تنها ذات ذوالجلال و گرامي پروردگارت باقي ميماند. و آنچه كه مقدم بر مرگ ـ يعني انتقال انسان از سراي دنيا به سراي جاويدان آخرت ـ ميباشد، نعمت حيات و زندگي است. نعمتي كه خداوند در قرآن كريم با منت از آنها ياد كرده است و بر بشر تمام نموده است؛ و هو الّذي اَحياكُم ثم يُميتُكُم ثم يُحييكُم اِنّ الانسانَ لكفور؛[2] و او كسي است كه شما را زنده كرد، سپس ميميراند، بار ديگر زنده ميكند (در قيامت) امّا انسان بسيار ناسپاس است. همين كه در آخر آيه ميفرمايد: «انسان بسيار ناسپاس است» اشاره به اين دارد كه اوّلاً مرگ و زندگي هر دو نعمت هستند كه مورد كفران نعمت قرار مي گيرند[3]و البته زندگي اولين نعمتي است كه خداوند به انسان لطف كرده و ثانياً انسانها نسبت به اين نعمتها ناسپاساند، از عمر خويش استفاده كافي را نمي برند، اوقات خويش را به بطالت مي گذرانند و گاه و بيگاه اين نعمت را در كارهاي آلوده به گناه صرف ميكنند و در آخر، همين كارها موجبات رنج و سختي را برايش فراهم ميسازد و اينجاست كه انسان دوست دارد و آرزو مي كند كاش اصلاً به دنيا نيامده بود و البته اين آرزو كه بوي نااميدي از رحمت خدا و شکايت از تقديرات او را ميدهد خودش گناهي ديگر است.آرزوي مرگ و دو رويِ آن:روي اوّل: بدون شك تقاضاي مرگ از خدا يا آرزوي مرگ كار درستي نيست ولي گاه در زندگي انسان حوادث سختي روي ميدهد كه طعم حيات كاملاً تلخ و ناگوار ميشود؛ مخصوصاً درآن جا كه انسان هدفهاي مقدس يا شرف و حيثيت خود را در خطر ميبيند و توانايي دفاع در برابر آن را ندارد. در اين گونه موارد گاهي براي رهايي از شكنجههاي روحي تقاضاي مرگ ميكند.[4] هنگامي كه انسان خيال ميكند تمامي درها به رويش بسته شده و براي حل مسائل هيچ راهي ندارد كه بدون شك نميتوان گفت انسان در اين صورت به بن بست رسيده است.حضرت مريم ـ عليها السّلام ـ نيز چون به لحظات به دنيا آمدن فرزندش عيسي ـ علي نبيّناء و آله عليه السلام ـ كه خداوند او را بدون پدر به مريم عطا كرده بود، نزديك و نزديكتر ميشد در فكرش اين تصور پديد آمد كه تمام آبرو و حيثيتش در برابر مردم بي خرد با تولد اين نوزاد به خطر خواهد افتاد. اين جا بود كه آرزوي مرگ كرد و فرمود: اي كاش پيش از اين مرده بودم و بكلّي فراموش ميشدم.[5] وي عفت و پاكدامني را حتي از جانش بيشتر دوست ميداشت و براي آبروي خود ارزش بيش از حيات خود قائل بود و لذا اين فكر شايد در لحظات بسيار كوتاهي صورت گرفت و ديري نپائيد با ديدن رحمت الهي اين افكارش بر طرف شد و نور اطمينان و آرامش و توكل تمام قلبش را فرا گرفت و با قامتي استوار يك تنه در برابر تمامي مشكلات و گرفتاريهايي كه يك مشت آدمهاي بي خرد براي وي پيش آورده بودند ايستاد و از ناموس خدا، عفت و پاكدامني خويش دفاع كرد.اينها درسهايي هستند براي ما انسانها كه به راحتي در برابر مشكلات و سختيهاي زندگي از ميدان به در نشويم و با درايت، صبر، حوصله و توكّل به خدا در صدد حل مشكلات برآئيم نه اين كه با تبعات پوچگرايي و يأس و نوميدي مشكلي بر مشكلات قبلي بيفزائيم.زندگي بالاترين موهبتي است كه به ما ارزاني شده، همان طور كه ضرب المثل قديمي ميگويد « جايي كه زندگي هست اميد هست» و چنان چه ما همت قبول و انتخاب زندگي را پيدا كنيم ديگر زندگي كردن آن قدر برايمان مشكل نخواهد بود.[6] اكثر كساني كه به غلط افكار نوميدي و يأس از زندگي به سرشان ميزند و آرزوي مرگ ميكنند حرفشان اين است كه « لعنت به اين زندگي كه من بخواهم انتخابش كنم. اين در حقيقت زندگي است كه مرا انتخاب كرده است، من از كسي نخواستم مرا به دنيا بياورد. آمدن من به خواست خودم نبوده و حالا اگر نخواهم اين زندگي را كه به من تحميل شده قبول كنم ديگر چه لزومي دارد زنده باشم».دستهاي از روان شناسان معتقدند كه برخي انسانها خود را آنگونه كه هستند مورد پذيرش قرار نميدهند و در عوض با به كار گيري رفتارهايي به انكار خود و تغيير افكار، هيجانها و كردار خود ميپردازند و در نهايت دچار اضطراب ميشوند، در استفاده از نيروها و استعدادهاي خود ناتوان ميمانند .[7] دائماً خود را از اين كه در اين دنيا زندگي ميكنند سرزنش ميكنند، كارها و روش زندگي خويش را به باد انتقاد ميگيرند و در نهايت به غلط آرزوي مرگ را در فكر و ذهن ميپرورانند. قطعاً چنين آرزويي صحيح نيست و از نظر مباني دين اسلام و آيات قرآن كريم مردود ميباشد.امّا روي دوّم سكّه: شنيدهايد كه دوست مشتاق ملاقات دوست است و ميدانيم كه لقاي معنوي پروردگار در قيامت رخ ميدهد. هنگامي كه موانع عالم دنيا بر طرف شود و غبارهاي گناه و شهوات و هوسهاي فرو نشيند، پردهها برداشته ميشود و انسان با چشم دل جمال محبوب خويش را ميبيند. مرگ پلي است كه انسان را در اين مسير به دوست ميرساند و لذا شوق پسر ابيطالب علي ـ عليه السّلام ـ به مرگ بسيار بيشتر از علاقة كودك به سينة مادرش بود و هنگامي كه فرق مباركش از هم شكافته شد خروشي بر آورد كه: فزت و ربّ الكعبه؛ قسم به پروردگار كعبه كه رستگار شدم.شهداي 8 سال دفاع مقدس براي رسيدن به اين مقامات معنوي گوي سبقت را از يكديگر ميربودند و اگر زماني ميشنيدند كه براي شركت در عملياتي انتخاب شدهاند چنان خوشحال ميشدند همچون حالت عروس در حجلهدست از پا نميشناختند. خوب چنين آرزويي براي مرگ، آرزوي مرگ نيست بلكه آرزوي جاويد شدن است.معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:1. تفسير نمونه . جلد 13 . صفحات : 43، 44، 45، 46 .پي نوشت ها:[1] . مباركه الرحمن/26 و 27 .[2] . حج/66 .[3] . طباطبائي . محمد حسين . تفسيرالميزان (ترجمه) . ج14 . ص570 . قم . دفترانتشارات اسلامي . 1381 .[4] . مكارم شيرازي . ناصر . تفسير نمونه . ج 13 . ص 44 و 45 . تهران . دارالكتب الاسلاميه . 1376 .[5] . قالّت يا ليتني مِتُّ قبلْ هذا و كنتُ نسياً مّنسيّاً . مريم/23 .[6] . بوسكاليا . لئو . زندگي با عشق چه زيباست . ترجمة تور انداخت تمدن ( مالكي) . ص 253 . تهران . نشر دايره . 1380 .[7] . دادستان . پري رخ . روان شناسي مرضي تحولي ، از كودكي تا بزرگسالي . ج 1 . ص 112 . تهران . سمت، 1383 .
با سلام و احترام
لطفا از طریق درگاه پاسخگویی در بالای صفحه وارد شده و مشكلات خود را مطرح بفرمایید تا كارشناسان و مشاورین ما پاسخ مناسب برای شما ایمیل كنند.
با تشكر
با سلام و خسته نباشید.
دعا برای رسیدن مرگ خود (خود دعا کننده) از نظر اسلام چه حکمی دارد؟
مثلا شخصی در اثر فشار زندگی دعا کند که : “خدایا مرگ من را برسان”.
موفق باشید.
چگونه ارزو مرگ کنیم
کارشناس بحث: استاد اویس
[=Georgia]با عرض سلام و ادب خدمت شما دوست گرامی و با تشکر از سوالتان
آنچه از روایات استفاده می شود این است که نباید هيچگاه از خداوند طلب مرگ نمود بلكه آنچه ممدوح و مطلوب است طلب عمر طولاني در صراط طاعت و بندگي خداوند است.
البته اگر طلب مرگ نمودن از خداوند ناشی از عشق و محبت وصف ناشدني برای وصول به خداوند و رهایی از تعلقات باشد، اين طلب مرگ ممدوح است. چنانچه خداوند در قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمُْ یُوحَی إِلیََّ أَنَّمَا إِلَاهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا»
یعنی بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما امتیازم این است که به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه است پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!»
اما اگر طلب مرگ به دليل برخورد با مشكلات زندگي و ضعف نفس باشد كاري قبيح و ناپسند است زیرا فلسفه همه مشکلات و سختیها در زندگی انسان پرورش روحیه مقاومت و مبارزه در برابر ناکامیها و شکوفایی استعدادهای انسانی و تقویت بنیه ایمان و و اعتقاد الهی انسان است و این مهم با آرزوی خلاصی یافتن زود هنگام از دنیایی که رَحِمی برای رشد و تکامل صورت انسانی است سازگاری ندارد. آنان که چشم باز کرده و از این دار به ظاهر بلا، مفارقت کرده اند و به دیار باقی شتافته اند، به تصریح آیه شریفه قرآن آرزوی بازگشت دوباره دارند تا جبران مافات نمایند.
مگر نخوانده ای این آیه کریمه قرآن را که خداوند فرمود: حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (مومنون/99-100)
یعنی زمانی كه مرگ يكی از آنان فرارسد، میگويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! شايد در آنچه ترك كردم و كوتاهى نمودم عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مىگويند:) چنين نيست! اين سخنی است كه او به زبان مىگويد(و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزى كه برانگيخته شوند
آری آنان در آن دیار به عیان می یابند که دنیا با تمامی مشکلات و سختیهایش بهترین عوالم برای خودسازی و خودشناسی است و تمامی رنجها و ابتلائاتش جز برای ایجاد قوام در ایمان و استحکام در عمل صالح نیست.
پس چرا حضرت مریم هنگام تولد حضرت عیسی از خدا طلب مرگ کرد؟ خب ماهم بعضی اوقات در همون شرایط هستیم.
یا مثلا حضرت صدیقة الشهیده که در منابع آمده که ایشان دعا می فرمودند “اللهم عجل وفاتی سریعا” … ؟
اللهم العن قاتلیک یا فاطمة الزهرا ….
[=”Georgia”][=”Blue”] هست هستی;367775 نوشت: پس چرا حضرت مریم هنگام تولد حضرت عیسی از خدا طلب مرگ کرد؟ خب ماهم بعضی اوقات در همون شرایط هستیم.
در قرآن کریم پیرامون حضرت مریم آمده است: «فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَني مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا» (مریم/23) یعنی هنگامي که درد وضع حمل مريم را به كنار تنه درخت خرمايى كشاند، (آن قدر ناراحت شد كه) گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و به كلى فراموش مىشدم!
در رابطه با این فرمایش حضرت مريم لازم است نکاتي را متذکر شويم:حضرت مريم علی رغم همه کراماتشان، پيامبر يا امام نبودند تا تمام رفتارهايشان براي ديگران حجت باشد. خداوند متعال هم کلام او را نقل نمود و نفرمود که او آرزوی خوبی کرد یا آرزوی بدی کرد.
اين آرزوي مرگ ناشي از حيا و عفت فراوان حضرت مريم بود؛ نه به خاطر مسائل مادي ودنيوي. یعنی فرمود ای کاش می مردم و این گونه با بی آبرویی مربوط به دین و ایمان مواجه نمی شدم. لذا توجّه شود که او به فکر آبروی دنیایی نبود، او سخن از آبروی دینی به میان آورده است. (ر.ک: تفسير آسان، ج11، ص: 104 ، تبيين القرآن، ص: 318، تفسير شريف لاهيجي، ج3، ص 13)
در تفسير نمونه آمده است:
بديهى است تنها ترس تهمت هاى آينده نبود كه قلب مريم را مىفشرد، هر چند مشغله فكرى مريم بيش از همه همين موضوع بود، ولى مشكلات و مصائب ديگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و ياور، در بيابانى تنهاى تنها، نبودن محلى براى استراحت، آبى براى نوشيدن و غذا براى خوردن، وسيله براى نگاهدارى مولود جديد، اينها امورى بود كه سخت او را تكان مىداد.
و آنها كه مىگويند چگونه مريم با ايمان و داراى شناخت توحيدى كهآن همه لطف و احسان الهى را ديده بود چنين جملهاى را بر زبان راند كه اى كاش مرده بودم و فراموش شده بودم هرگز ترسيمى از حال مريم در آن ساعت درذهن خود نكردهاند، و اگر خود به جزء كوچكى از اين مشكلات گرفتار شوند چنان دستپاچه مىشوند كه خود را نيز فراموش خواهند كرد.(تفسير نمونه، ج13، ص 42)
توجه به این نکته نیز ضروری است که حضرت مريم از خداوند درخواست مرگ فعلي را نمي کند؛ يعني نميفرمايند که خدايا هر چه زودتر مرگ مرا برسان. بلکه ميگويند که اي کاش قبلا مرده بودم و فراموش ميشدم. بين درخواست کردن مرگ در آيندة نزديک و آرزوي مرگ در گذشته فرق است. پس اين کلام نميتواند دلالتي بر جواز يا عدم جوازدرخواست مرگ از خدا بکند. زيرا ايشان از خدا نخواسته است که مرگ او را برساند. بلکه آرزوي او مربوط به گذشته است. لذا جایز است که ما مثلاً در هنگام گناه بگوییم: ای کاش می مردم و این گناه را نمی کردم.[/]
[=”Georgia”][=”Blue”] خادمُ الشّهدا;367779 نوشت: یا مثلا حضرت صدیقة الشهیده که در منابع آمده که ایشان دعا می فرمودند “اللهم عجل وفاتی سریعا” … ؟
اللهم العن قاتلیک یا فاطمة الزهرا ….اما در مورد این دعای حضرت زهرا سلام الله علیها روایت است که پيامبر گرامي اسلام به اصحاب خويش خبر داده و فرمود: دخترم آنچنان در امواج بلاها و مصيبتها، غمناک و نگران ميشود که دست به دعا برداشته، از خدا آرزوي مرگ و شهادت کند، ميگويد: «يا رب اني قد سئمت الحياة و تبرمت باهل الدنيا فالحقني بأبي الهي عجل وفاتي سريعا یعنی پروردگارا! از زندگي خسته و روي گردان شدهام و از دنيازدگان، بلاها و مصيبتهاي ناگوار ديدهام، خدايا مرا به پدرم، رسول خدا متصل گردان و مرگ مرا زود برسان.از این روایت نکته مهمی استفاده می شود و آن اینکه این دعای حضرت زهرا سلام الله علیها ناشی از همان دلتنگی و آرزوی وصال به منشا خیرات و برکات همه عوالم امکانی یعنی حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. که امام اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد:«افضل تحفة المؤمن الموت»؛ یعنی برترين تحفه مؤمن مرگ است.»( تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 165)و همانطور که در پست اولم به عرض محضرتان رسید اگر طلب مرگ نمودن از خداوند ناشی از عشق و محبت وصف ناشدني برای رهایی از تعلقات و وصول به خداوند متعال و پیامبران الهی و ائمه اطهار که منشا خیر و کمالند بوده باشد نه تنها مذموم نیست که ممدوح است. لذا حضرت علی (ع) در کلام دیگری می فرماید: بسیار به یاد مرگ و منزل های پس از آن باش، اماّ هرگز آرزوی مرگ مکن، مگر آن گاه که صد درصد به رضایت الهی مطمئن باشی(نهج البلاغه، نامه 69)در حقیقت این طلب مرگ نه از باب فرار از سختیهای دنیوی بلکه از باب شدت اشتیاق ملاقات با حق است اولیای الهی همچون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در همان مدت کم زندگی خود آنچنان مستجمع کمالات الهی گردیده و حقایق قرآن کریم را در خود پیاده کرده اند که کمالی در دنیا باقی نمانده است که انتظار نیل بدان را داشته باشند. در اینجا نیکو است که توجه شما حضرات را به این فرمایش قدسی بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جلب کنم که سيد بن طاوس در فلاح السائل در تعقيب نماز ظهر از آنجناب نقل كرده است که فرمود: الحمد لله الذى بنعمته بلغت ما بلغت من العلم و العمل له و الرغبة اليه و الطاعة لامره. و الحمد لله الذى لم يجعلنى جاحدا لشىء من كتابه و لا متحيرا فى شىء من أمره الخ.یعنی حمد خدای را که به نعمت او بدین مرتبه علم وعمل و رغبت به او و طاعت امر او رسیده ام. سپاس خدای را كه مرا بدين درجه دانش رسانده است كه در هيچ چيز از قرآن کریم و امر او انكار و سرگردانى ندارم.در حقیقت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این عبارت می فرمایند من در فهم هیچ مرتبه ای از حقایق بیکران قرآن کریم معطلی نداشته و همه حقایق قرآن را دریافته ام. لذا عالم بزرگواری چون علامه حسن زاده آملی تعبیر شریفشان این است که با این جمله حضرت زهرا نباید گفت که حضرت فاطمه عمر کمی داشته اند بلکه رسیدن به همه حقایق قرآن کریم بنیه غیر قابل وصفی می طلبد که حمل آن حقایقی تا سن 18 یا 23 سالگی برای یک زن نیز خود بسیار است. حقایقی که خود خداوند در قرآن کریم فرموده اگر ذره ای از آن به کوه می تابید کوه را منهدم می ساخت لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ(حشر/21)لذا سزوار نیست که ما مشکلات ناچیز و دشواریهای وهمی و خیالی زندگی خود را با عصمت کبرا و حجت اعظم الهی، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مقایسه نماییم که اگر از آن حمل بار ثقیل حقایق قرآن کریم نیز صرف نظر کنیم و دلیل این طلب وفات حضرت را ناگواریهای دنیایی بدانیم همه مشکلات و ناگوارهای زندگی عادی دنیوی ما به قدر قطره ای در برابر دریای بی نهایت غمهای فاطمه زهرا سلام الله علیها نخواهد بود…[/]
اللهم العن قاتلیک یا فاطمة الزهرا ….
با عرض سلام خدمت کارشناس و دوستان
یه سوالی برام پیش اومد. اگر کسی آرزوی شهادت هم بکنه اشتباهه. فقط به خاطر وعده هایی مثل آمرزش و رحمت که خدا داده یا مثلا عدم جذابیت دنیا براش. مثلا
وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ«157 آل عمران» اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکردهاید؛ زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود،) جمع آوری میکنند، بهتر است!
سلام جناب اویس …
امکانش هست بفرمایید دعای مرگ برای کسی که شرایط زیر رو داشته باشه گناه محسوب میشه یا نه ؟؟؟
1- شرایط سخت اقتصادی .اجتماعی …. و ترس از انجام گناه .
2- شرایط سخت ازدواج و ترس از انجام گناه …
3- علاقه به داشتن عشق در زندگی … و خوشحال نمودن محبوب … و چون اطمینان داری این امر محقق نمیشود … و مطمین هستی باید تا آخر عمرت بدون عشق زندگی کنی … نتونی این نوع زندگی رو تحمل کنی … و از خدا طلب مرگ کنی …
4- مایوس بودن از خدا و اینکه هر کاری کنی جوابه معکوس بگیری … و هیچ راهی جهت بهبود شرایطت پیدا نکنی …
5- من نمیخوام بمیرم و برم اون دنیا … میخوام بمیرم و اصلا نباشم …. تو رو خدا اگر راهی به ذهنتون میرسه بگین …
ممنون …
یه سوالی برام پیش اومد. اگر کسی آرزوی شهادت هم بکنه اشتباهه. فقط به خاطر وعده هایی مثل آمرزش و رحمت که خدا داده یا مثلا عدم جذابیت دنیا براش. مثلا
یا رب
یه سوالی از کارشناس محترم داشتم در مورد کسی:
چگونه ارزو مرگ کنیم
اگر کسی از این دنیا سیراب شده باشد و هیچ آرزویی دیگر نداشته باشد و همچنین بگوید دیگر در این دنیا کاری ندارم (نه به خاطر به قول یکی از دوستان آزاد شدن از جهنم دنیایی)و بگوید از خدا در جوانی طلب مرگ میخواهم آیا این نوع آرزوی مرگ در جوانی کردن مذموم است یا ممدوح است؟
[=Georgia] مشتی خاک;406671 نوشت: اگر کسی از این دنیا سیراب شده باشد و هیچ آرزویی دیگر نداشته باشد و همچنین بگوید دیگر در این دنیا کاری ندارم (نه به خاطر به قول یکی از دوستان آزاد شدن از جهنم دنیایی)و بگوید از خدا در جوانی طلب مرگ میخواهم آیا این نوع آرزوی مرگ در جوانی کردن مذموم است یا ممدوح است؟
مسلما مذموم است چون خداوند بر اساس حکمت کامل خود این دنیا را وسیله ای برای به فعلیت رساندن استعدادهای انسان قرار داده است و این دنیا بی هدف برای انسان خلق نشده که هر کسی در هر موضعی بخواد آرزوی سیرابی و بیکاری در این دنیا داشته باشد. مهمترین غایت خلق انسان شناخت خدا و سعی در اتصاف به کمالات الهی است تا آنجا که انسان خلیفه الله باشد یعنی در زمین جانشین خدا شده و کار خدایی کند. اگر چنین است پس اگر عمر دنیایی ما 1000 سال هم شود باز هم روا است که از خداوند طلب عمر بیشتر داشته باشیم ولو اینکه دنیایمان سراسر رنج و عذاب و مملو از مشکلات و سختیها باشد. آنها که زود به اندک رنجشی طلب مرگ می کنند غافلند از این که در پس این سفره اعمال دنیوی زودگذر انسان چه ابد و بی پایانی در انتظار انسان است.
[=Georgia]البته اگر طلب مرگ نمودن از خداوند ناشی از عشق و محبت وصف ناشدني برای وصول به خداوند و رهایی از تعلقات باشد، اين طلب مرگ ممدوح است.
آیا حدیثی موید این فرمایش شما داریم؟ مرگ ممدوح[=Georgia]؟
[=Georgia] me+;406788 نوشت: البته اگر طلب مرگ نمودن از خداوند ناشی از عشق و محبت وصف ناشدني برای وصول به خداوند و رهایی از تعلقات باشد، اين طلب مرگ ممدوح است.
آیا حدیثی موید این فرمایش شما داریم؟ مرگ ممدوح؟
بله در مورد این چنین طلب موتی روایات زیادی داریم. ضمن این که تمامی دعاهایی که در انها ائمه معصومین علیهم السلام طلب لقا الله و وصال حق میکنند به نحوی اشاره به همین وفات ممدوح دارد.
اما برای ذکر نمونه به این حدیت پیامبر اکرم صلی االه علیه و اله و سلم اشاره می شود که حضرت فرمود: شَيْئَانِ يَكْرَهُهُمَا ابْنُ آدَمَ الْمَوْتُ وَ الْمَوْتُ رَاحَةُ الْمُؤْمِنِ مِنَ الْفِتْنَةِ وَ يَكْرَهُ قِلَّةَ الْمَالِ وَ قِلَّةُ الْمَالِ أَقَلُّ لِلْحِسَابِ[=Georgia](الخصال/ج1/ص74)
یعنی دوچیز هست که فرزند ادم آنها را دوست ندارند که انها مرگ است درحالی که مرگ راحتی مومن است از فتنه و اکراه داره کمی مال را درحالی که کمی مال باعث کمتر شدن حساب است
تامل در این آیه شریفه نیز می تواندی اشاره به همین نوع طلب وفات ممدوح داشته باشد که در قرآن می خوانیم «قلْ يا أَيهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»(الجمعة/6)
بگو: «اي يهوديان! اگر گمان ميکنيد که (فقط) شما دوستان خدائيد نه ساير مردم، پس آرزوي مرگ کنيد اگر راست ميگوييد (تا به لقاي محبوبتان برسيد)!»
زیرا در این آیه یکی از نشانه های اولیاء الهی آرزوی وفات معرفی شده است.
آیا حدیثی موید این فرمایش شما داریم؟ مرگ ممدوح؟
آیاائمه علیهم السلام طلب مرگ میکردند؟
با سلام
از معصومین علیهم السلام اخباری داریم در طلب مرگ ، اما امیرالمومنین (ع) فرمودند که قبل از آمادگی طلب مرگ مکنید ……
تشکر.بعدازآمادگی چه؟
[=”Georgia”][=”Blue”]جمع بندی
سوال
دعا برای تسریع رسیدن مرگ خود از نظر اسلام چه حکمی دارد؟
پاسخ
[=Georgia]آنچه از روایات استفاده می شود این است که نباید هيچگاه از خداوند طلب مرگ نمود بلكه آنچه ممدوح و مطلوب است طلب عمر طولاني در صراط طاعت و بندگي خداوند است.
البته اگر طلب مرگ نمودن از خداوند ناشی از عشق و محبت وصف ناشدني برای وصول به خداوند و رهایی از تعلقات باشد، اين طلب مرگ ممدوح است. چنانچه خداوند در قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمُْ یُوحَی إِلیََّ أَنَّمَا إِلَاهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا»(1)
یعنی بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما امتیازم این است که به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه است پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!»
اما اگر طلب مرگ به دليل برخورد با مشكلات زندگي و ضعف نفس باشد كاري قبيح و ناپسند است زیرا فلسفه همه مشکلات و سختیها در زندگی انسان پرورش روحیه مقاومت و مبارزه در برابر ناکامیها و شکوفایی استعدادهای انسانی و تقویت بنیه ایمان و و اعتقاد الهی انسان است و این مهم با آرزوی خلاصی یافتن زود هنگام از دنیایی که رَحِمی برای رشد و تکامل صورت انسانی است سازگاری ندارد. آنان که چشم باز کرده و از این دار به ظاهر بلا، مفارقت کرده اند و به دیار باقی شتافته اند، به تصریح آیه شریفه قرآن آرزوی بازگشت دوباره دارند تا جبران مافات نمایند.
مگر نخوانده ای این آیه کریمه قرآن را که خداوند فرمود: حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (2)
یعنی زمانی كه مرگ يكی از آنان فرارسد، میگويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! شايد در آنچه ترك كردم و كوتاهى نمودم عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مىگويند:) چنين نيست! اين سخنی است كه او به زبان مىگويد(و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزى كه برانگيخته شوند
آری آنان در آن دیار به عیان می یابند که دنیا با تمامی مشکلات و سختیهایش بهترین عوالم برای خودسازی و خودشناسی است و تمامی رنجها و ابتلائاتش جز برای ایجاد قوام در ایمان و استحکام در عمل صالح نیست.
سوال
[=Georgia]پس چرا حضرت مریم هنگام تولد حضرت عیسی از خدا طلب مرگ کرد؟
پاسخ
در قرآن کریم پیرامون حضرت مریم آمده است: «فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَني مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا» (3) یعنی هنگامي که درد وضع حمل مريم را به كنار تنه درخت خرمايى كشاند، (آن قدر ناراحت شد كه) گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و به كلى فراموش مىشدم!
در رابطه با این فرمایش حضرت مريم لازم است نکاتي را متذکر شويم:
[=Georgia]حضرت مريم علی رغم همه کراماتشان، پيامبر يا امام نبودند تا تمام رفتارهايشان براي ديگران حجت باشد. خداوند متعال هم کلام او را نقل نمود و نفرمود که او آرزوی خوبی کرد یا آرزوی بدی کرد.
اين آرزوي مرگ ناشي از حيا و عفت فراوان حضرت مريم بود؛ نه به خاطر مسائل مادي ودنيوي. یعنی فرمود ای کاش می مردم و این گونه با بی آبرویی مربوط به دین و ایمان مواجه نمی شدم. لذا توجّه شود که او به فکر آبروی دنیایی نبود، او سخن از آبروی دینی به میان آورده است. (4)
[=Georgia]
در تفسير نمونه آمده است:
بديهى است تنها ترس تهمت هاى آينده نبود كه قلب مريم را مى فشرد، هر چند مشغله فكرى مريم بيش از همه همين موضوع بود، ولى مشكلات و مصائب ديگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و ياور، در بيابانى تنهاى تنها، نبودن محلى براى استراحت، آبى براى نوشيدن و غذا براى خوردن، وسيله براى نگاهدارى مولود جديد، اينها امورى بود كه سخت او را تكان مىداد.
و آنها كه مى گويند چگونه مريم با ايمان و داراى شناخت توحيدى كه آن همه لطف و احسان الهى را ديده بود چنين جملهاى را بر زبان راند كه اى كاش مرده بودم و فراموش شده بودم هرگز ترسيمى از حال مريم در آن ساعت درذهن خود نكرده اند، و اگر خود به جزء كوچكى از اين مشكلات گرفتار شوند چنان دستپاچه مى شوند كه خود را نيز فراموش خواهند كرد.(5)
توجه به این نکته نیز ضروری است که حضرت مريم از خداوند درخواست مرگ فعلي را نمي کند؛ يعني نميفرمايند که خدايا هر چه زودتر مرگ مرا برسان. بلکه ميگويند که اي کاش قبلا مرده بودم و فراموش ميشدم. بين درخواست کردن مرگ در آيندة نزديک و آرزوي مرگ در گذشته فرق است. پس اين کلام نميتواند دلالتي بر جواز يا عدم جوازدرخواست مرگ از خدا بکند. زيرا ايشان از خدا نخواسته است که مرگ او را برساند. بلکه آرزوي او مربوط به گذشته است. لذا جایز است که ما مثلاً در هنگام گناه بگوییم: ای کاش می مردم و این گناه را نمی کردم.
سوال
[=georgia]در مورد [=Georgia][=georgia] حضرت صدیقة الشهیده که در منابع آمده که ایشان دعا می فرمودند “اللهم عجل وفاتی سریعا” نظرتان چیست؟
پاسخ:
[=Georgia]اما در مورد این دعای حضرت زهرا سلام الله علیها روایت است که پيامبر گرامي اسلام به اصحاب خويش خبر داده و فرمود: دخترم آنچنان در امواج بلاها و مصيبتها، غمناک و نگران ميشود که دست به دعا برداشته، از خدا آرزوي مرگ و شهادت کند، ميگويد: «يا رب اني قد سئمت الحياة و تبرمت باهل الدنيا فالحقني بأبي الهي عجل وفاتي سريعا یعنی پروردگارا! از زندگي خسته و روي گردان شدهام و از دنيازدگان، بلاها و مصيبتهاي ناگوار ديدهام، خدايا مرا به پدرم، رسول خدا متصل گردان و مرگ مرا زود برسان.
از این روایت نکته مهمی استفاده می شود و آن اینکه این دعای حضرت زهرا سلام الله علیها ناشی از همان دلتنگی و آرزوی وصال به منشا خیرات و برکات همه عوالم امکانی یعنی حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. که امام اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد:«افضل تحفة المؤمن الموت»؛ یعنی برترين تحفه مؤمن مرگ است.»(6)
و همانطور که در پست اولم به عرض محضرتان رسید اگر طلب مرگ نمودن از خداوند ناشی از عشق و محبت وصف ناشدني برای رهایی از تعلقات و وصول به خداوند متعال و پیامبران الهی و ائمه اطهار که منشا خیر و کمالند بوده باشد نه تنها مذموم نیست که ممدوح است. لذا حضرت علی (ع) در کلام دیگری می فرماید: بسیار به یاد مرگ و منزل های پس از آن باش، اماّ هرگز آرزوی مرگ مکن، مگر آن گاه که صد درصد به رضایت الهی مطمئن باشی(7)
در حقیقت این طلب مرگ نه از باب فرار از سختیهای دنیوی بلکه از باب شدت اشتیاق ملاقات با حق است اولیای الهی همچون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در همان مدت کم زندگی خود آنچنان مستجمع کمالات الهی گردیده و حقایق قرآن کریم را در خود پیاده کرده اند که کمالی در دنیا باقی نمانده است که انتظار نیل بدان را داشته باشند.
در اینجا نیکو است که توجه شما حضرات را به این فرمایش قدسی بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جلب کنم که سيد بن طاوس در فلاح السائل در تعقيب نماز ظهر از آنجناب نقل كرده است که فرمود: الحمد لله الذى بنعمته بلغت ما بلغت من العلم و العمل له و الرغبة اليه و الطاعة لامره. و الحمد لله الذى لم يجعلنى جاحدا لشىء من كتابه و لا متحيرا فى شىء من أمره الخ.
یعنی حمد خدای را که به نعمت او بدین مرتبه علم وعمل و رغبت به او و طاعت امر او رسیده ام. سپاس خدای را كه مرا بدين درجه دانش رسانده است كه در هيچ چيز از قرآن کریم و امر او انكار و سرگردانى ندارم.
در حقیقت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این عبارت می فرمایند من در فهم هیچ مرتبه ای از حقایق بیکران قرآن کریم معطلی نداشته و همه حقایق قرآن را دریافته ام. لذا عالم بزرگواری چون علامه حسن زاده آملی تعبیر شریفشان این است که با این جمله حضرت زهرا نباید گفت که حضرت فاطمه عمر کمی داشته اند بلکه رسیدن به همه حقایق قرآن کریم بنیه غیر قابل وصفی می طلبد که حمل آن حقایقی تا سن 18 یا 23 سالگی برای یک زن نیز خود بسیار است. حقایقی که خود خداوند در قرآن کریم فرموده اگر ذره ای از آن به کوه می تابید کوه را منهدم می ساخت لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ(8)
لذا سزوار نیست که ما مشکلات ناچیز و دشواریهای وهمی و خیالی زندگی خود را با عصمت کبرا و حجت اعظم الهی، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مقایسه نماییم که اگر از آن حمل بار ثقیل حقایق قرآن کریم نیز صرف نظر کنیم و دلیل این طلب وفات حضرت را ناگواریهای دنیایی بدانیم همه مشکلات و ناگوارهای زندگی عادی دنیوی ما به قدر قطره ای در برابر دریای بی نهایت غمهای فاطمه زهرا سلام الله علیها نخواهد بود…
پینوشتها:
1- کهف/110
2-[=Georgia]مومنون/99-100
3-[=Georgia]مریم/23
4-[=Georgia]تفسير آسان، ج11، ص: 104 ، تبيين القرآن، ص: 318، تفسير شريف لاهيجي، ج3، ص 13
5-[=Georgia]تفسير نمونه، ج13، ص 42
6-[=Georgia] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 165
7-[=Georgia]نهج البلاغه، نامه 69
8-حشر/21
0