دعا چگونه اثر می کند

 
helpkade
دعا چگونه اثر می کند
دعا چگونه اثر می کند

admin

دسامبر 4, 2017
دعا و ذکر

نوشتن نظر
1,407 بازدید

در این پست از سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعاگو 2agoo.com دعا چگونه اثر می کند؟ بهترین وضعیت برای دعا کردن چگونه است؟ را برای شما عزیزان قرار دادیم .

دعا چگونه اثر می کند؟ بهترین وضعیت برای دعا کردن چگونه است؟,نحوه اثر کردن دعا,چگونه باید دعا کرد,بهترین روش دعا کردن

دعا چگونه اثر می کند؟

دعا چگونه اثر می کند

چکیده 1 . معرفی شیوه ی دعا کردن 2 . چگونه دعا برآورده می شود؟ شیوه ی آن چیست؟ 2 .1 چه کسی دعا ی ما را برآورده می کند؟ 2.2 چگونه دعا برآورده می شود؟ بالا^ 3. چه زمان دعای ما برآورده می شود ؟ 4. چه چیزی می تواند در کارآیی دعای شخص موثر باشد؟ 1.4 سطح معنوی فرد ودعا بالا^ 5. بهترین وضعیت برای دعا کردن چگونه است؟ 5. 1 توضیح مرحله ی اول وضعیتِ نیایش (مودرا) 5. 2 توضیح مرحله ی دومِ وضعیت نیایش ( مودرا) 5 .2 .1 وضعیتِ درستِ سر در هنگامِ نیایش 5 .3 چه زمانی دعا کردن همراه با حسِ معنوی است؟ 5. 4 آیا هرزمان که دعا می کنیم ، باید در این وضعیت قرار بگیریم؟ 5. 5 مقایسه ی تاثیرات وضعیت ما 6 . خلاصه ای از نکاتِ شیوه ی دعا کردن . بالا^

چکیده

ما در این مقاله، مروری کلی ازچگونگی عملکردِ دعا را ارائه می دهیم. دو نوع دعا وجود دارد – به منظورِ فواید دنیوی و برای رشدِ معنوی.

براین اساس، دعا بوسیله ی تجلی های مختلف خداوند برآورده می شود. پژوهش های معنوی نشان داده اند که حتی انرژی های منفی هم می توانند به نیایش گران پاسخ گویند! سطح معنوی فرد ، به تنهایی یکی از مهمترین عواملی است که به برآورده شدن دعای یک فرد ، اطمینان می بخشد.

با وجودِ این که دعا برای صلح جهانی ،خیر خواهانه است، اما اکثرِ اوقات به دلیل سطح معنوی مردم نیایش کننده ، برآورده نمی شود.

برعکس ، افرادی که حقیقتاً می توانند از طریق دعا تغییری بوجود آورند، قدیسین هستند ، امّا از آنجایی که کاملا با خداوند یکی شده اند و خود را از او جدا نمی بینند، نیایش را بیهوده می پندارند. در نهایت ، وضعیت دعا کردن نیز در برآورده شدن آن تاثیردارد.1 . معرفی شیوه ی دعا کردن

زمانی که افراد با مشکلات یا موقعیت های غیر قابل حل در زندگی روزمره مانند از دست دادن شغل ، بیماری غیر قابل علاج، مشکلات مالی فراوان، و غیره روبرو می شوند، به درگاهِ خدا و یا یکی از تجلیاتِ او، هم چنین به یک تمثال خاص، دعا می کند. این دعاها، همراه با چشم داشتِ مادی یا معنوی هستند.

سالکان خدا، که هدف اصلی آنها در زندگی رشد معنوی است ، نه تنها درموقعیت های دشوار، بلکه حتّی در تمامی موقعیت های روزمره نیز مرتب به به درگاهِ خداوند دعا می کنند. به هرحال دعاها ، نه تنها برای چشم داشتِ مادی ، بلکه به منظورِ رشد معنویِ آنان است و گفته می شود که بخشی از تمرین معنوی آنها است .

این مقاله ، عملکردِ هر دو جنبه های متفاوت در برآورده شدنِ دعا را شرح می دهد.

برای بهتر فهمیدن این مقاله لطفا” مقاله های زیر خوانده بشود.

• تعریفِ دعا

• تفاوتِ بین دعای همراه با چشم داشت و دعا ی بدون چشم داشت چیست ؟

باید به این نکته توجه کرد که در هنگامِ دشواری و سختی در زندگی ، ریشه ی طبیعی مشکل می تواند فیزیکی، ذهنی، یا معنوی باشد. تحقیقات انجام شده در اس اس آر اف SSRF نشان داده است که 80% از مشکلاتِ زندگی، ریشه ای معنوی دارند. سرنوشت و اجداد متوفی، دوعاملِ بسیار مهم درمشکلات زندگی هستند.2 . چگونه دعا برآورده می شود؟ شیوه ی آن چیست؟2 .1 چه کسی دعا ی ما را برآورده می کند؟

• نمودار زیر نشان می دهد که چه کسی بسته به نوع دعا، به دعاهای ما پاسخ می دهد . به طورِ کلی، هر دعا ، بنا بر سطح معنوی هر فرد، متفاوت است. بطور مثال ، یک فرد که 30% رشد معنوی دارد ، بیشتر اوقات برای امور مادی دعا نمی کند و یک فرد که 50% رشد معنوی دارد بیشتراوقات برای رشدِ معنوی دعا نخواهد کرد. دعاها ، برطبق انرژی ناآشکار متفاوت در جهان برآورد می شوند . جالب اینکه حتی انرژی منفی هم به دعا جواب می دهد، حتی زمانی که افراد نیاز به صدمه زدن و/ یا به دام انداختنِ افرادی که تحت تاثیر آنها هستند را دارند؛ که با برآورده کردنِ خواسته های آنها در ابتدا صورت می گیرد. برایِ مثال، همانطوری که در نمودار زیر نشان داده شده است ، فرد ی که آرزوی مرگِ دیگری را دارد ، از طریق بخشِ چهارم انرژی منفی ناآشکار در دوزخ، یاری می شود. دعاهای مادی ، معمولاً به وسیله ی تمثال های سطح پایین و یا انرژی های کمترمثبت برآورده می شوند و دعاها برای رشد معنوی، از طریق تمثال های سطح بالا و یا انرژهای مثبت سطح بالا برآورده می شوند.How answers what type of prayers?


• زمانیکه دعای ما همراه با چشم داشت ازخداوند و یا تمثال بخصوص است ، مانند درخواست شغل یا درمان بیماری، همانطور که قبلاً گفتیم ، توسط تمثال های پایین تر و یا انرژی های کمتر مثبت جواب داده شده می شود. اجازه بدهید به عنوان مثال فردی را معرفی کنیم که برای داشتن شغل ، عاجزانه دعا می کند . اگر سرنوشت این فرد این باشد که به مدت 5 سال بدون شغل باشد، آنگاه، انرژی های کمترمثبت یا تمثال های درجه پایین می توانند دعا را برآورده کنند و 5 سال بیکاری را به زمانی بعد در زندگی فرد موکول کنند. بنابراین، این فرد حتماً باید به این مرحله ی 5 سال بیکاری وارد شود. (دلیل آن این است که یک فرد، باید سرنوشت خود را قبول کند و تنها از طریقِ تمرینِ معنوی می تواند بر آن غلبه کند. )

• بعضی اوقات تمثال های سطح بالاترِ معنوی هم می توانند به موقعیت های دنیوی یک سالک کمک کند ، به این صورت که در رشد معنوی آنها ، مانع ایجاد نمایند.2.2 چگونه دعا برآورده می شود؟

• وقتی یک فرد دعا می کند، او خدارا فوراً به یاد می آورد و در مورد مسائلِ بسیار درونی اش، با او خالصانه گفتگو می کند . بر طبقِ قانونِ عکس المعل ، خداوند هم به او احساس نزدیکی بیشتری می کند.

• دعاها، قادر به فعال کردن اصول تمثالی ( تجلی های خدایی) در جهان هستند. زمانی که دعا همراه با سپاسگزاری باشد، ناآشکارترین ارتعاشات ، بوجود می آیند. این ارتعاشات دارای قدرتی هستند که نه تنها تمثال خاص را فعال می نمایند، بلکه به آنها برخورد هم می کنند، از این رو اصول تمثالی (تجلی های خدایی) سریع ترفعال می شوند. فعال شدنِ اصول تمثالی (تجلی های خدایی) ، موجبِ برآورده شدن دعاها می شود. تمثیل ها ، دعاها را بوسیله ی قدرت حل و فصل برآورده می کنند. عطف به مقاله ی تمثال چه کسی است؟

نمونه هایی از دعاهای همراه با سپاس گزاری:

̻ خدایا، لطفاً این شغل را به من عطا کن ، من واقعاً به آن نیاز دارم . خدایا، لطفاً سپاس مرا بپذیر که به من خِرَدِ دعا کردن را دادی.

̻ خدایا، باشد که در طی روز، تمامِ کارهایم همانندِ تمرین معنوی ام باشد. خدایا، من به درگاهت سپاس می گویم که به من خِرَدی راعطا کردی که این دعا بوسیله ی من انجام گیرد.

.• دعاها ، ارتعاشاتِ ناآشکار الهی را به سوی فرد جذب کرده، و در نتیجه، راجا- تاما در اطراف فرد ، ویران می شود. درنتیجه ، درفضای اطراف فرد ، عنصر ناآشکارِ ساتویک بیشتری ایجاد می شود. همانطور که اصل ناآشکار ساتوا در فضای اطراف افرایش می یابد، افکار فرد تحلیل می یابد و آنها نیزبه ساتوا تبدیل می شوند. زیرا ، ذهن ،از محیطِ اطراف تاثیر می گیرد.

Sheaths

• نیایش، ذراتِ ناآشکار اصلِ ساتوا را در پوشش حیاتی بدن افرایش می دهد. هنگامی که ما سپاس می گوییم ، ذراتِ ناآشکار اصل ساتوا در پوشش ذهنی بدن هم افزایش می یابد. بنابراین ، دعا با سپاس، کامل میشود ،نتیجه ی آن، پاک سازی معنوی در پوشش های حیاتی و ذهنی بدن است .

برای اطلاعا ت بیشتر درمورد بدن حیاتی و ذهنی، به مقاله “ما از چه چیزهایی تشکیل شدیم؟” رجوع شود.

به دلیلِ پاکسازی معنوی پوشش حیاتی بدن و پوشش ذهنی بدن ، تاثیر پذیری ازدو پوشش ، شروع به ویران شدن

می نماید .

با کاسته شدن تاثیرپذیری، افکار در مورد خویشتن به حداقل می رسد و جاذبه نسبت به دنیای مادی (مایا) کاهش می یابد. این منجر به تمایلِ بیشتر به خداوند می شود و آرزوی یکی شدن با او افزایش می یابد. هم چنین ، با پاک سازی هردو پوشش ، انرژی منفی نمی تواند وارد بد ن شود.

عطف به مقاله ی چگونه ذکر به پاکسازی تاثیرات ذهنی ما کمک می کند؟

• هنگامی که ما دعا می خوانیم، می پذیریم که قادر به حل مشکلات خود نیستیم . بنابراین ما خود را کمتر می بینیم، و منیّت ما کاسته می شود. با کاسته شدن منیّت، سطح معنوی ما بطور موقت افزایش می یابد. این باعث میشود که اصل ناآشکار ساتوا موقتاً افزایش یابد. علاوه بر آن، وقتی که ما سپاس می گوییم، تواضع در ما افزایش می یابد که حتی بیشترین تاثیر مثبت را برای سطح معنوی ما دارد. در نتیجه ، ارتباط ما با خدا افزایش می یابد. این افزایش در اصلِ ناآشکارِ ساتوا ، به خودی خود ، توانایی ما را به غلبه کردن بر مشکلات افزایش می دهد.بالا^3. چه زمان دعای ما برآورده می شود ؟

65% از حوادث درزندگی ما، بر طبقِ سرنوشت اتفاق می افتد. حوادثِ از پیش تعیین شده ، همان حوادثی هستند که از کنترلِ ما خارج اند.لطفاً به مقاله ی جبر و اختیار مراجعه شود.


حوادث از پیش تعیین شده ، چه خوب و چه بد، درزندگیِ ما ، غیر قابلِ اجتناب هستند. حوادثِ بدِ مقدر شده، می تواند بیماری و یا ازدواج ناموفق باشد. فرد معمولی ، هنگامی که حادثه ای بد درزندگی اش اتفاق می افتد ، معمولاً به درگاهِ خدا دعا می کند. آنها دعا می کنند که ازحادثه ی بد رهایی یابند ، با این وجود، می دانیم که دعاهای ما ، همیشه برآورده نمی شوند. به مقاله ی: سرنوشت ، به عنوانِ ریشه ی اصلی معنوی موجب بروز مشکلات در زندگی می شود مراجعه شود. پس قانون چیست ؟ چه زمانی دعا ، حوادثِ بدِ مقدر شده را باطل مینماید؟ آیا حادثه خود اتفاق نمی افتد یا حداقل در برابرِ آن مقاوم می شویم؟

قانون این اسـت:

دعا چگونه اثر می کند

• اگر دعا قوی تر از شدّتِ حوادثِ مقدر شده باشد، آنگاه دعا برآورده می شود.

• اگر شدّتِ حوادثِ مقدر شده بیشتر ازدعا باشد، آنگاه بخشی از دعا برآورده می شود و یا اصلاً برآورده نمی شود.4. چه چیزی می تواند در کارآیی دعای شخص موثر باشد؟

عوامل زیر می تواند کارآیی دعا را افزایش دهد:

سطح معنوی فرد دعا کننده – هر چه سطح معنوی بالاتر باشد ، دعا اثر بیشتری خواهد داشت. کیفیت دعا- این که دعا بدونِ فکر باشد ، همراه با احساس قلبی باشد، و یا همراه با حسِ معنوی (باآو) سالک باشد. برای چه کسی دعا خوانده می شود ( یعنی ، برای خود و یا دیگران) – وقتی برای دیگران دعا می کنیم،به قدرت معنوی خیلی بیشتری نیاز داریم . هرچه افرادِ بیشتری از جامعه ، تحت تاثیر حوادث قرار بگیرند، قدرت معنوی بیشتری برای تاثیر گذاری به نتیجه ی دلخواه، موردِ نیاز است. فقط قدیسین در مراتبِ بالا می توانند تغییری در اجتماع بوجود آورند. منیّت – منیّتِ پایین تر، اثر بیشتری دربرآورده شدنِ دعا دارد. از چه نوع وضعیت نیایش (مودرا) فرد باید استفاده کند؟ این یکی از مهمترین عوامل برای بیشتر افراد است ؛ زیرا عوامل بالای ذکرشده ، در اکثر افراد کمتر دیده می شود.

1.4 سطح معنوی فرد ودعا

سطح معنوی فرد دعا کننده از مهمترین معیارها برای تاثیر دعا است.

برای سالکی با سطح معنوی بالای 60% ، دعا لزومی ندارد. آنها از طریق احساس / عاطفه ی معنوی که می گوید” بگذار هر چی به خواست خدا اتفاق افتد” عمل می کنند. آنها حقیقتاً تجربه می کنند که هرچیزی در زندگی آنها، بوسیله ی خواست خدا اتّفاق می افتد، ذهن آنها،به طورِ مداوم در سطحِ قدردانی از خدا است . به محض اینکه این مرحله حاصل شد، دعا دیگر لزومی ندارد. دعای افرادی که سطح معنوی آنها زیرِ 30 % است، کارآیی لازم را ندارد و در بهترین حالت برای آنها ، منفعتِ روانی دارد. به این دلیل که منیّت بالای آنها، مانع از رسیدنِ دعا، به اصلِ تمثیلی می شود. بنابراین ، ما می توانیم ببینیم که دعا، اثر بیشتری بر افرادی دارد که سطح معنوی آنها بینِ 60-30% است.

به مقاله ی” کاهشِ جمعیت دنیا با افزایشِ سطح معنوی ” رجوع کنید.

گاه بگاه ، تلفن هایی به ما می شود که گروهی از مردم جمع شده اند تا برای صلح جهانی دعا کنند، یا به دلایل خیرخواهانه ی دیگری مانندِ کاستن از گرمایشِ کره ی زمین .از چشم انداز واقع گرایانه، این یکی از بهترین تلاش های روان شناختی است. دلیل دیگر این است که اکثر رویدادهای جهانی ، بر پایه ی محکم معنوی بنا شده اند و تنها بوسیله ی تلاشِ معنویِ موجوداتِ برتر ، مانند قدیسین با مرتبه ی بالا می توان بر آنها غلبه کرد.

حتی اگر میلیونها نفر از افراد( که سطحِ معنوی متوسطی دارند) دور هم جمع شوند و هم زمان دعایی را برای رفعِ مشکلات مهمّ دنیا بخوانند، نمی توانند کاری کنند.مثل این است که مورچه های زیادی بخواهند یک بولدوزر را بلند کنند.

نکته : برخی از افراد حتی فکر می کنند که قدیسین می توانند تغییری جهانی ایجاد کنند، پس چرا آنها صلح جهانی را رهبری نمی کنند یا برای کاستن از گرمای زمین برنامه ریزی نمی کنند؟ تناقض اینجا است که قدیسین با وجودِ داشتنِ قدرت معنوی برای تاثیری گذاری در رویدادهای جهانی، این حسِ معنوی را دارند که خدا بهترین داننده است. همچنین آنها در مرحله ی ” مشاهده گر” ( ساکشی باآو sâkshibhâv) هستند و دخالتی در طرحِ الهی نمی کنند و کاملاً مطابق با طرحِ او هستند. آنها کاملاً ازاین طرحِ الهی آگاه هستند که تمامی رویدادها، برطبق سرنوشتِ فردی یا گروهی اتفاق می افتد. (حواد ثِ مقدر شده حوادثی هستند که به دلیلِ عملکردِ گذشته ی ما به وقوع می پیوندند، خواه در این زندگی باشد و یا در زندگی های گذ شته ).بالا^ 5. بهترین وضعیت برای دعا کردن چگونه است؟

کانال رسمی دعاگو . کانال ادعیه و اذکار و علوم غریبه, [۰۳.۰۹.۱۷ ۱۱:۲۸]SSRF از طریقِ تحقیقات معنوی، وضعیت زیر (مودرا) را شناسایی و توصیه می کند، این بهترین وضعیتی است که بالاترین انرژی الهی از طریق دعا بدست می آید. نمودارهای ناآشکارزیر، دومرحله را در این وضعیت (مودرا) نشان می دهند و این که واقعاً در هنگامِ دعا کردن،چه اتفاقی در سطح معنوی فرد می افتد . 5. 1 توضیح مرحله ی اول وضعیتِ نیایش (مودرا)Stage 1 of prayer posture

در مرحله ی اول این وضعیت مودرا ، دست ها برای دعا خواندن بالا برده می شوند و شست ها به آرامی ناحیه ی بینِ ابروها آدنیا – چاکرا Adnya-chakra را لمس می کنند. (مرکز انرژی معنوی در ناحیه ی بینِ ابروها) . بهتر است پس از قرار گرفتن دراین وضعیت ، دعا را شروع کنیم.

زمانی که سرمان را برای وضعیتِ دعا خم می کنیم ، حسِ معنوی پیرامونِ ما بیدار می شود. این امر، به طور متقابل، ارتعاشاتِ ناآشکار خاصِ تمثیل های جهان را فعّال می کند. این ارتعاشاتِ الهی ،از طریقِ نوک ِانگشتان ، که به شکل گیرنده عمل می کنند، وارد بدن می شوند.این ارتعاشاتِ الهی سپس از طریق شست ، به آدنیا – چاکرا Adnya – chakra (مرکز انرژی معنوی درناحیه ی بینِ ابروها) هدایت می شود.

نتیجه ی آن ، افزایش انرژی مثبتِ معنوی در ما است که موجبِ احساسِ سبکی بیشتر می شود یا این که نشانه های تنش های فیزیکی و روانی در ما را بهبود می بخشد. 5. 2 توضیح مرحله ی دومِ وضعیت نیایش ( مودرا)Stage 2 of prayer posture

بعداز اتمام دعا، فرد باید مودرا ی دوم (وضعیت) که در نمودار بالا نشان داده شده است، را انجام دهد. به این معنی که به جای اینکه دستها فوراً به پایین آورده شوند، باید آنها را در ناحیه ی میانی سینه قرار داد تا مچ ها ،سینه را لمس نمایند . این امر موجب تسهیلِ بیشترِ فرآیندِ جذبِ آگاهی الهی بر طبق اصلِ تمثیلی می شود. بنابراین ، آگاهی الهیِ اصل ِتمثیلی که در ابتدا ازطریق سر انگشتان وارد شده بود، اکنون به ناحیه ی میانِ سینه به جایگاهِ آناهات – چاکرا Anahat-chakra انتقال می یابد . درست مانند آدنیا چاکرا، آناهات چاکرا هم ارتعاشاتی که بیشتر

ساتویک هستند را جذب می کند. بوسیله ی لمس مچ با سینه ، آناهات چاکرا فعال شده و به جذبِ بیشترِ ارتعاشات ساتویک کمک می کند. ، آناهاتچاکرای فعال شده ، حسِ معنوی و سرسپردگی در سالک را بیدار می کند.

در این مرحله از دعا ( مودرا) فرد باید درون گرا باشد و بر تجربه ی بودن در حضورِخداوند، تامل نماید. 5 .2 .1 وضعیتِ درستِ سر در هنگامِ نیایشCorrect posture when prayingFinal prayer position

نکات قابل توجه:

بدن باید خمیده باشد نه راست . انگشتان باید به موازاتِ پیشانی باشند. انگشتان نباید تحتِ فشار باشند ، بلکه باید آزاد باشند. انگشتان باید به هم بچسبند – و جدا از یکدیگر نباشند. شست باید به آرامی ناحیه ی آدنیا- چاکرا Adnya-chakra را لمس کند. دست ها باید به آرامی ، و با فاصله ای اندک بین کف دستها، برروی یکدیگر قرار گیرند. برای سالکان با سطح معنوی، بالای50 %احتیاجی به فاصله ی بینِ کف دست ها نیست .

5 .3 چه زمانی دعا کردن همراه با حسِ معنوی است؟

نمودار زیر نشان می دهد در زمانی که فردی با سطحِ معنوی 50% با حسِ معنوی دعا می کند، چه اتفاقی می افتد. به این مسئله ی مهم باید توجه داشت که افرادی که درمجاورتِ فرد هستند، نیز از مزایای آگاهی الهی (چایتانیا – (Chaitanya فرد دریافت کننده برخوردار می شوند.

(رجوع شود به آن قسمت از نمودار که نشان می دهد 5% از ارتعاشاتِ آ گهی الهی به خارج از بدن منتقل می شود.) به این دلیل است که اغلبمشاهده می شود زمانی که افراد ، همراه با حسِ معنوی دعا می خوانند ، حسِ معنوی افراد دیگری که در مجاورت هستند، نیز فعال می شود

.

5. 4 آیا هرزمان که دعا می کنیم ، باید در این وضعیت قرار بگیریم؟

اگر فردی در سطح بالاتر معنوی باشد ( بالای 50%) ، ارتعاشاتِ الهی ناآشکار ( ناپیدا) مستقیماً از خودِ براهما رانداBrahmarandhra دریافت می شود . براهماراندا Brahmarandhra یک بخشِ ناآشکار باز در بالای ساهاسرار- چاکرا Sahasrar-chakra است ( مطابق با علم معنوی کوندالینی یوگا – Kundalini yoga ) که به ذهن و خرد جهانی متصل است. این گشایش ناآشکار، در افرادِ با سطح پایین معنوی، بسته است. عامل اصلی که براهماراندا Brahmarandhra را باز می کند، سطحِ پایینِ منیّت است . در این مرحله از رشدِ معنویِ ما، نیاز به وضعیتِ مودرای دعا با توضیحات ذکر شده ، کمتر و کمتر می شود.

کانال رسمی دعاگو . کانال ادعیه و اذکار و علوم غریبه, [۰۳.۰۹.۱۷ ۱۱:۲۸]با این وجود ، اگر سطح معنوی فردی بین 50% و 80% باشد، و دعا ی خود را با مودرا ی توصیه شده هماهنگ کند، آنگاه منفعتِ بیشتری از آگاهی الهی را دریافت خواهد کرد. این منفعت اضافی، 30% بیشتر از فردی با سطح معنوی 50% خواهد بود و با اضافه شدن سطح معنوی، سهمِ آن کمترو کمتر خواهد شد.

از آنجایی که بیشترِ افراد درسطح معنوی بالا نیستند ، قادر به دریافتِ ارتعاشاتِ الهی از طریق براهماراندا Brahmarandhra نخواهند بود.با این وجود، اغلب افراد (با سطح معنوی 60-30% ) ، قادر به دریافتِ ارتعاشاتِ ناآشکار از طریق انگشتان خود (اما به میزانِ کمتر) هستند، چون سرانگشتان ما، به دریافت و فرستادن انرژی ناآشکاربسیار حساس هستند . برای افرادی که در این سطح هستند، بهترین روش، استفاده ازوضعیتِ نیایش (مودرا) پیشنهاد شده در بالا است. تمامی عواملِ دیگر، یکسان هستند. با دعا کردن همراه با مودرای توصیه شده، دعای شخص، به میزانِ 20% کارآیی بیشتری خواهد داشت ، نسبت به زمانی که دعای آنها با مودرا همراه نیست. 5. 5 مقایسه ی تاثیرات وضعیت ما

ما در هنگامِ نیایش، دستها را به صورت مختلف قرار می دهیم . با انجامِ تحقیقات معنوی در موردِ وضعیت های مختلف ( مودرا) در نیایش ،به این موارد دست یافته ایم . یافته ها یه شرح زیراند:Efficacy of varioius prayer positions

پاورقی ها:

100% هنگامی است که از تمامی منافع معنوی بهره مند می شویم ، که در نتیجه ی آن رسیدن به خداوند است . سطح آشکار اصل تمثالی، یعنی ، سطح تمثالی بالاتر، متوسط یا پایین تر. در صد رسیدن به اصل تمثالی. نشان گر این امکان است که انرژی منفی ، با دخالت در دعای شخص، از ایمانِ فردِ سالک می کاهد. . این انرژی های منفی، با دخالت در دعا ، موجب می شوند تا دعاها برآورده نشوند، بنابراین ، ایمانِ فرد را ضعیف میکند.

سعی کنید تجربیات ناآشکار را خودتان انجام دهید. بنابراین یک دعا را به صورت وضعیت های مختلف مودرا در بالا ، جداگانه انجام دهید.

در بعضی اوقات، افراد در هنگام دعا خواندن ، دست های یکدیگر را می گیرند. این نیز یک تمرین معنوی اشتباه است ؛ چون اگر فردی که درکنار ما قرار دارد تحتِ تاثیر انرژی منفی باشد،احتمال دارد که انرژی منفی او به ما منتقل شود.

رجوع به مقاله ” چه تعداد ازجمعیت دنیا تحت تاثیر انرژی منفی هستند ؟

’6 . خلاصه ای از نکاتِ شیوه ی دعا کردن .

سطح معنوی فرد نشان می دهد که یک فرد دعا را برای رشد معنوی می خواهد یا منافع مادی. بسته به نوع دعا ، تمثال ها با سطحِ بالاتر یا سطحِ پایین تر، با احترام پاسخ گوی دعای فرد هستند. حسِ معنوی همراه با هر دعا ، اثرِ مثبتی بر کارآیی دعا ی فرد دارد. بسته به نوعِ وضعیت ( مودرا) استفاده شده ، منافعی که فرد از دعا بدست می آورد، متفاوت است . سایرِ عوامل یکسان هستند ، استفاده از (مودرا) وضعیت پیشنهاد شده برای دعا کردن، شانس برآورده شدنِ دعا را تا 20% افزایش می دهد. دعاها ی خوانده شده بوسیله ی افراد با سطحِ پایینِ معنوی، در موردِ مشکلاتِ جمعیتی ، مانند صلح جهانی یا کاستن از گرمای زمین ،تاثیری ندارد. وقتی شخص همراه با دعا کردن ، سپاس می گوید، تاثیرِ دعای او بیشتر می شود.


نقش سرنوشت روی پوست آهو، به رنگ زعفراندر دل آرزو می‌کردم چیزهایی که شنیده‌ام فقط یک شوخی باشد.

با خود فکر می‌کردم که در این سال‌ها آن‌قدر به تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی اضافه شده که نه‌تنها ریشه بی‌سوادی در کشور در حال برکنده‌شدن است، بلکه حالا دیگر دید مردم عادی هم آن‌قدر بازشده که ترجیح می‌دهند حل مشکلاتشان را به کارشناسان بسپارند.

جایی خوانده بودم که یک روانشناس گفته بود: افسردگی در جامعه حاکم شده که نشان از بلوغ فکری دارد؛ اگر در گذشته کسی مشکل فکری داشت و به او پیشنهاد می‌شد پیش روانشناس برود او با سردی برخورد کرده و می‌گفت «مگر من دیوانه هستم؟» اما امروزه اگر کسی مشکلی داشته باشد و جایی بگوید که برای حل آن پیش مشاور روانشناس می‌روم، این بار مخاطب است که می‌گوید «آدرسش را به من هم بده». با وجود این، چیزهایی در تهران که در هر کوچه و پسکوچه‌اش یک دانشگاه یا یک مؤسسه آموزشی پیدا می‌شود، … نه ممکن نیست!

باید از مغازه‌داران آدرس می‌پرسیدم.«آقا این پاساژ… کجاست؟ من مشکلی دارم که آدرس اینجا را به من داده‌اند. دنبال مغازه‌ای می‌گردم که….»حرفم را خوردم.«دنبال مغازه‌ای هستم که شنیده‌ام دعا می‌فروشد.»

مغازه‌دار انگار می‌دانست چه می‌خواهم بگویم. بدون اینکه تعجب کند با دست، کوچه سمت چپ را نشان داد. معلوم بود که جای مشهوری است که سؤال من تمام نشده آدرس را گرفتم. خود را میان مشتریان مغازه‌داری که آدرس را داد مخفی کردم تا او با چشمش مرا دنبال نکند. لابد می‌ترسیدم که بعد از رفتن من برای همکارانش با طعنه و تمسخر از من بگوید.

دور تا دور پاساژ مغازه‌های سنگ‌فروشی و حکاکی روی سنگ و طلا و نقره بود. ظاهرا هیچ‌چیز غیرعادی به‌نظر نمی‌رسید. با دقت بیشتری نگاه کردم؛ مغازه‌ها ویترین‌هایی شبیه به میز داشتند که صاحبانشان پشت آنها نشسته و در حال حکاکی روی انگشترها بودند.مشتری می‌گفت: به من گفته‌اند النگو حتما باید مسی باشد وگرنه این دعا تأثیر نمی‌کند. مغازه‌دار گفت: حالا همین را ببر، شاید کارت راه افتاد. اگر نشد ما خودمان اینجا دعاهایی داریم و می‌توانیم کمکت کنیم.

ورقه‌های قطور مستطیل‌شکلی که به‌نظر می‌رسید پوست حیوان یا چیزی شبیه آن باشد و روی آنها با حروف الفبا جملات نامفهومی نوشته شده بود؛ زیر ویترین مغازه‌دار پر بود از این‌جور چیزها. در دیگر مغازه‌ها هم این صحنه‌های تکراری دیده می‌شد. کتاب‌هایی هم با عناوین عجیب و غریب در ویترین‌ها به چشم می‌خورد. دل و جرات پیدا کردم و جلو رفتم: ببخشید آقا این چیه؟– رمل– این یکی؟– اسطرلاب– و این کاغذ‌های قطور؟– دعا– چه جور دعایی؟– ما همه‌جور دعایی داریم؛ از بازکردن بخت بگیر تا بستن دهان مادر شوهر. مشکل شما چیه؟ اگه چیزی نیاز دارید بگید تا کمکتون کنم.

پرسیدم: چرا کاغذ اینها این‌قدر قطور است؟

مغازه دار گفت: اینها را روی پوست آهو با آب زعفران نوشته‌اند. طریقه استفاده از هر کدام را هم بخواهید خودم به شما می‌دهم. کمی به کتاب‌ها نگاه کردم‌. اسامی آنها ناآشناتر از آن بود که من از آنها سر در بیاورم؛ تسخیر روحانیات و عزائم جنیان، تعویزات – طم طم هندی در علم طلسمات و عزائم جنیان و پریان و… .

مغازه‌دار در مورد کتاب‌ها گفت: با اینها خودتان هم می‌توانید این دعاها را بنویسید و مشکلتان را حل کنید. طریقه استفاده از آنها نیز در همین کتاب‌ها موجود است. دوباره پرسید که مشکلم چیست و دنبال چه چیزی هستم! گفتم: مشکلی دارم که یکی از آشنایان نشانی اینجا را به من داده است اما اول باید مطمئن شوم. مغازه‌دار که مرد جوان و درشت‌اندامی بود خندید و گفت: خانم مطمئن باشید. ما خودمان هم استفاده کرده‌ایم و نتیجه هم گرفته‌ایم.

او توضیح داد که این دعاها با حروف ابجد نوشته شده است و جای اسم متقاضی و مادرش در آن خالی است! این دعاها را به گفته او سید نابینایی(!) می‌نویسد و برای آنها می‌فرستد. مغازه‌دار ادامه داد: ما خود پخش‌کننده به تمام تهران هستیم. با استفاده از اینها دیگر نیازی به کتاب ندارید و روش استفاده را هم خودم به شما می‌گویم. کارت مغازه را هم روی میز گذاشت و گفت: اگر با این شماره تماس بگیرید با پیک موتوری هم برایتان می‌فرستیم و نیازی به رفت‌وآمد شما نیست.

این سحریات معجزه‌آسا آن‌قدرها که فکرش را بکنید هم گران نبود و با4-3 هزار تومان می‌توانستید برای حل مشکلات دست به دامن این کاغذها شوید.

مغازه‌دار می‌گفت: این دعاها خواستار، زیاد دارد و خانم‌ها بیشتر برای گشایش کار و باز‌کردن بخت سراغ ما می‌آیند.

به ادعای او از این کتاب‌ها هر جای شهر که بگردیم می‌توانیم پیدا کنیم اما این دعاها تأثیر بیشتری دارند چون ما خود به‌تنهایی نمی‌توانیم دقیقا آنچه کتاب گفته را انجام دهیم. کارت را برداشتم و به‌دنبال این کتاب‌های پرطرفدار از بازار بزرگ راهی خیابان انقلاب شدم؛ مرکز کتاب تهران.

سوغات هند و پاکستان


باور کردنی نبود؛ این کتاب‌های معجزه‌آسای پرطرفدار یکی در میان بین کتاب‌های فال قهوه و فال ورق خودنمایی می‌کردند. دوباره همان نام‌ها: مفاتیح‌المغالیق، تسخیر روحانیات و عزائم جنیان، رجوع به همزاد و… . قیمت زیادی هم نداشت. از همه جالب‌تر دستفروشی بود که در هیچ‌یک از فرارهای دستفروشان از دست ماموران شهرداری شرکت نمی‌کرد و به‌طور تخصصی فقط از این کتاب‌ها می‌فروخت؛ اسرار و رموز انرژی کی و فنگ‌شویی از ملاصدرا، جفر اعظم در علوم غریبه، اسرار و رموز علم نجوم در علوم غریبه و… .

این کتاب‌ها بسیار قطور بود و بسیار گران‌تر از کتاب‌های دیگر دستفروشان. دستفروش ثابت‌قدم می‌گفت که حضرت آقا […] خود این کتاب‌ها را بیرون فرستاده‌اند تا مردم یاد بگیرند برای خود موکل احضار کنند و مشکلاتشان را حل کنند. حالا این حضرت آقا[…] کیست و به چه حقی کتاب‌ها را به اسم بزرگانی چون ملاصدرا و… آن‌هم گاه به‌صورت دستنویس، جلدی12-11 هزار تومان به دست دستفروش می‌فروشد، خدا می‌داند. همان موقع مشتریانی 7-6 جلد از این کتاب‌ها را خریدند، بدون آنکه قیمت برایشان مهم باشد.

در راسته کتابفروشی‌ها، انتهای یک پاساژ، کتابفروشی را پیدا کردم که صاحبش اطلاعات زیادی در این باره در اختیارم گذاشت. صاحب مغازه گفت: این کتاب‌ها از هند و پاکستان وارد ایران می‌شود، برخی از صفحات آنها هم در یک کتاب چند بار چاپ می‌شود تا کتاب قطورتری تهیه شده و با نام دیگر و قیمت بیشتر به فروش برسد.

مغازه‌دار گفت که معمولا هفته‌ای 18- 17جلد از این کتاب‌ها می‌فروشد و بسیار هم طرفدار دارد، اما خودش به آنها اعتقادی نداشت.


در سوره بقره آمده است که خداوند 2 فرشته هاروت و ماروت را در قالب انسان برای راهنمایی مردم می‌فرستد تا مردم را از حقیقت سحر آگاه کنند و از عمل به آن باز دارند. در آنجاست که می‌فرماید: هر که این معامله (سحر و جادو) کند در آخرت اصلا بهره نیابد(آیه 102). همچنین حضرت علی(ع) در قرب‌الاسناد، شماره152 می‌فرماید: «کسی که چیزی از سحر و جادو بیاموزد کافر شده و از تحت ولایت خدا خارج شده و حد او قتل است مگر توبه کند.»

دیدگاه کارشناسان

به گفته مظهر قراملکی، استاد فقه و اصول دانشکده الهیات دانشگاه تهران، خرید و فروش سحر و جادو جزو مکاسب (کسب‌وکارهای) حرام است.

در کتاب لمعه دمشقیه، در بخش متاجر آمده است: یاد‌گیری یا یاددادن جادوگری یعنی کلام یا نوشته‌ای که به واسطه آن ضرری در بدن یا عقل کسی که این کار نسبت به او انجام می‌شود، حادث گردد، و کهانت (یعنی کاری که موجب اطاعت برخی از جن می‌شود) و قیافه‌شناسی (یعنی استناد به علائم و نشانه‌هایی که الحاق نسب و مانند آن بر آن مترتب می‌شود) حرام است.

همچنین طبق ماده190 قانون مدنی، جهت معامله باید مشروعیت داشته باشد؛ یعنی اگر مورد معامله حرام باشد، آن خرید و فروش باطل خواهد بود.

قراملکی می‌گوید: اسلام می‌خواهد که همه چیز به شکل طبیعی خود باشد و مردم حتی برای حل مشکلات خود پیش متخصص آن بروند. حتی وقتی حضرت علی(ع) ضربت خوردند پسرانشان یک پزشک متخصص یهودی را بر بالین ایشان آوردند. این رفتار بزرگان، همه برای آموزش مردم بوده است.

او در ادامه تأکید می‌کند: براساس فقه، هر چیزی که مایه فریب و سردرگمی دیگران باشد حرام است، حتی اگر تحت عنوان علوم غریبه یا چیزهایی از این قبیل باشد.

اما یک روانشناس بالینی در تحلیل چرایی گرایش مردم به چنین کارهایی برای حل مشکلاتشان می‌گوید: « متأسفانه ما یک بیماری داریم به نام خودشیفتگی فرهنگی و برخی از سنت‌های به‌جامانده از گذشته برای ما تا حد زیادی مسموم هستند».

بهروز معبودیان می‌گوید: رگه‌های خودشیفتگی فرهنگی وقتی خود را نشان می‌دهد که نمی‌توانیم مشکلات خود را حل کنیم و به سمت کارهایی چون سحر و جادو روی می‌آوریم. هرچه میزان تحصیلات فرد پایین‌تر و از محیط مدنی دورتر باشد اینگونه رخدادها بیشتر خودنمایی می‌کند. مثلا اینگونه مسائل در روستاها بیشتر نمود دارد. بچه‌ها هم این چیزها را از خانواده‌های خود می‌آموزند چرا که در اعتقادات خانواده‌های آنها وجود داشته است.

او معتقد است: آموزش‌های علمی و عملی در کشور ما ناکافی هستند و فرد با برخورد به یک مشکل دچار افسردگی می‌شود و توانایی روبه‌راه‌کردن مشکل خود را ندارد چرا که آن‌قدر آموزش ندیده و آگاهی ندارد که بداند وقتی مشکلی دارد باید نزد کارشناس مربوطه برود یا با یک مشاور مشورت کند. این روانشناس بالینی اضافه می‌کند: طبق آمار، یک‌چهارم مردم ما درجاتی از اختلالات روانی دارند که باید درمان شوند. از این میان 2درصد دچار جنون هستند.


بهروز روزبیانی، روانشناس بالینی هم می‌گوید: تا انسان‌های ساده‌لوح وجود دارند این سوءاستفاده‌ها هم وجود دارد. اعتماد به نفس پایین و احساس ناتوانی در برابر حل مشکلات باعث می‌شود فرد آنطور که باید به‌دنبال حل مشکلات خود نرود و به کارهای غیرعقلانی دست می‌زند تا به آرزوهای دست‌نیافته خود برسد.

او اضافه می‌کند: آموزش‌های ما در این زمینه بسیار ضعیف است. از دید روانشناسی، بخشی از افرادی که ادعا می‌کنند با نیروهای ماورائی در ارتباط هستند یا چیزهایی می‌بینند که دیگران نمی‌توانند ببینند، بیمارند که البته در آسایشگاه‌های روانی هم از این‌گونه افراد بسیار هستند.

به اعتقاد روزبیانی کسانی که ادعای داشتن قدرت سحر و جادو می‌کنند از دید روانشناسی ناسالم هستند و البته کسانی که دنبال آنها می‌روند نیز همین‌گونه هستند.

برچسببهترین روش دعا کردن دعا چگونه اثر می کند؟ بهترین وضعیت برای دعا کردن چگونه است؟ نحوه اثر کردن دعا چگونه باید دعا کرد

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وبسایت

بازدید کننده گرامی سایت دعاگو ، سلام :

اخیرا سایتی جعلی با عنوان دعاگو786 راه اندازی شده که از اسم و دامین و لوگو و مطالب و تمامی موارد سایت ما سوء استفاده میکند. سایت جعلی مذکور هیچگونه ارتباطی از هیچ حیث با سایت ما نداشته و ندارد و ما هیچگونه مسئولیتی در مورد آن نداریم و اقدامات قانونی این کار در دست انجام میباشد.

تماس از  10صبح الی 21

09010344165

09903666488

سلام
از نظر عقلي دعا چگونه باعث برآورده شدن حاجات ميشود؟
تاثير دعا در درون شخص دعا كننده امري روشن است اما تاثير آن در خارج از ذهن و بدن ما چگونه ممكن است

با نام و یاد دوست

دعا چگونه اثر می کند


کارشناس بحث: استاد صادق

باسلام و تشكر

مگر مجردات ثابت نيستند؟ چگونه تاثير گزارند با سلام .
اولا تجرد شان طبق نظر رایج مانع تاثیر پذیری از مادون شان واز عمل خود شان می شود ونه مانع از تاثیر پذیری از خدا وند وگرنه خیلی از مسایل دیگر رخ می دهد .
ثانیا حقیقت این است که مجردات نیز سیر تکاملی دارد گرچه این فرایند وجودی آنها متفاوت از فرایند تکاملی انسان است .
مثلا آنها این همه عبادت می کند آیا عبادات آنها موجب تکامل شان نمی گردد ؟؟
قطعا چنین نیست .

اگر مانعي نيست پس چرا خيلي دعا ها به عنوان اينكه صلاح نيست مستجاب نمي شوند؟

همین کلمه که خودت که فرمودید :
(صلاح نیست ) پاسخ شما را در خود نهفته دارد دقت نماید .

اگه اين طور باشه كه انسان بعد از مرگ و مجرد شدن نيز مي تونه كمبودهاشو جبران كنه..
طبق اصول فلسفي مجردات قابل تغيير نيستند
اگه ميشه بيشتر توضيح بديد

منظورم اينه كه وقتي با دعاي شر ما بدي به كسي ميرسد مانعي وجود ندارد
اما چرا در جواب مستجاب نشدن خيلي از دعا ها ميگوييم مصلحت نيست!

باسلام وتشکر از شما که برای درک عمیق تر پرسش علمی تان تلاش می کنید .
سوال دیروز تان در باره مجردات تام = فرشتگان بود لذا جواب قبل ارایه شد .
ولی توجه داشته باشید که روح انسان مثل فرشته مجرد تام نیست .
تجرد دو نوع است تام وغیر تام فرشتگان دارای تجر د تام اند .
ولی روح تجرد اش غیر تام است . بدین بیان که :
ملائکه دارای تجرد هستند، یعنی ذاتاً و فعلاً مجردند، خودشان هم مجردند و کارهای‌شان را نیز بدون نیاز به ابزار مادی (نظیر انسان) انجام می‌دهند، در حالی که روح آدمی گرچه ذاتاً مجرد است (گرچه هر کدام مرحله خاصی از تجرد را دارند، برخی تنها تجرد خیالی و برزخی دارد . برخی از تجرد عقلی برخوردارند) ولی در مقام فعل، مادی است یعنی کارهای‌شان را به وسیله ابزار مادی انجام می‌دهد .قوای بدنی انسان اعم از قوای ظاهری و باطنی در واقع ابزار کار روح است، روح بدون ابزار مادی کاری نمی تواند انجام دهد.
ملائکه دارای موهبت عصمت‌اند در حالی که در میان بشر تنها انبیا و ائمه(ع) از موهبت عصمت برخوردارند.
ملائکه همه اهل سعادت‌اند، ولی ارواح آدمی برخی اهل سعادت و برخی اهل شقاوت‌اند.
ملائکه هرگز گرفتار عذاب و کیفر و آتش جهنم نمی‌شوند، ولی ارواح آدمی برخی‌شان به دلیل گناه و معصیت مدتی در آتش عذاب خواهند دید، و ارواح کفار معاند برای همیشه در آتش عذاب می‌شوند.
بر اساس حکمت متعالیه ارواح آدمی خاستگاه مادی دارد، یعنی در آغاز پیدایش مادی است و به تدریج بر اثر حرکت جوهری کامل‌تر شده و به مقام تجرد برزخی و عقلی می‌رسد. در حالی که ملائکه از آغاز خلقت با وجود تجردی آفریده می‌شود. این نمونه‌هایی از تفاوت‌های فرشتگان و ارواح آدمی است، اگر عمیق و فلسفی و جامع بررسی شود ، باید تفاوت‌های ارواح با ملائکه را در تفاوت آدمیان و فرشتگان جست‌وجو کرد .
آدمی و ملائکه دو نوع خاص از موجودات و ماهیت‌شان متفاوت است، چون آدمی نوعی از حیوان است، و ملائکه ماهیت کاملاً متمایز از موجودات مادی نظیر انسان‌ها دارند.

منظورم اينه كه وقتي با دعاي شر ما بدي به كسي ميرسد مانعي وجود ندارد
اما چرا در جواب مستجاب نشدن خيلي از دعا ها ميگوييم مصلحت نيست!

سلام
ولي بنده هنوز به پاسخ خود نرسيده ام
مجردات مگر ثابت نيستند چگونه عالم ماده را اداره ميكنند؟ توضيحتان كافي نبود

باسلام .
بزرگوار عین همین پرسش جناب تان را قبلا به تفصیل پاسخ دادم .
چرا مجددا مطرح شده ؟؟
از شما دعوت می شود از تاپیک ماه ضیافت سر بزنید ودر این واپیسن ایام مهمانی خدا از آن خوان پر برکت علمی ره توشه معرفتی بر گیرید .
نظر پیشنهاد ویا انتقادی دارید مطرح کنید تا استفاده شود .

سلام چرا انسان باید خودسازی بکنه تا مثل عقول بتونه بر ماده و…تاثیر بذاره ؟
اصلا چرا افزایش دامنه تاثیر گذاری نفس انسان کمال محسوب میشه؟

با سلام .
مطلب بسیار روشن است .
اساسا فلسفه آفرنیش انسان تکامل است .
ورسیدن به عالم تجرد
به گفته حافظ :
من ملک بودم وفردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم .
انسان قرار است از رهگذر عبادت دوباره به همان موطن اصلی شان که عالم مجردات است باز گردد .

دعا چگونه اثر می کند

خوب چه فایده ای داره ؟
اصلا تکامل چه سودی داره؟

باسلام .
این مثال آن است که کودک باز گوش به آموزگارش بگوید :
درس خواندن ودکتر مهندس شدن چه سودی دارد ؟؟
آیا حرف او را معقول می دانید ؟؟
عکس همان بچه را که در ایدی تان قرار دادهاید نگاه کنید .
دقت نماید آیا باید همیشه مثل او باقی ماند یا باید تلاش نمود وبزرگ و توانا وجوان ورشید وبالنده شد ؟؟؟

منکرتکامل نیستم فایده تکامل برام مشخض نیست.
شاید دستیابی به تکامل هم از حیث این که یک مجهول هست برای انسانها جذاب و مورد شوق است .خوب بعدش چی؟ انسان تشنه علم و لانستن مجهولاته وقتی مجهول براش معلوم شد تشنگی رفع میشه و دوباره سراغ یه مجهول دیگه میره.اینها هیچ سودی توی زندگی نداره /تنها امتیاز و داشته انسان حیات انسانه نه چیز دیگه.انسان عالم نسبت به انسان جاهل فاضل است .خوب این فضیلت به چه دردی میخوره یا اینکه یکی قدرت تصرف در عالم رو داشته باشه و دیگری نداشته باشه این قدرت تصرف به چه دردی میخوره؟

باسلام مجدد .
اولا :
حق تعالی داده در قران پیام
هر کلامی باید آغازش سلام
ثانیا _ شما این کمال وعلم وهنر را دارید که از طریق فضای مجاز دغدغه های ذهنی تان مطرح نماید و پاسخ دریافت نمایی .
ولی عده دیکر همین کمال وعلم را هم ندارد .
آیا درست است که به شما بگوید …..؟؟
آیا از نظر شما انسان با کمال وبی کمال مساوی است ؟؟؟
آیا از نظر شما انسان سالم وناقص فرقی ندار د؟/
آیا علم وفضل شما همین مقدار که دارید به دردتان نمی خورد ؟؟
آیا دانسته ها ی تان با نا دانسته های شما تفاوت ندارد ؟؟؟؟
آیا انسان کامل است با ابوجهل که انسان ناقص است العیاذ بالله یکسان است ؟؟؟

سلام
بنده سوالمو تكرار نكردم(به پست 8 مراجعه كنيد)
عرض كردم موجودات مجرد مگر ثابت نيستند؟ چگونه عالم ماده را اداره ميكنند

سلام من دختر 15ساله ای هستم,خداروشکر حجابمو حفط میکنم وبه واجباتم هم عمل میکنم,به پسری علاقه دارم وبرای ازدواج با او به درگاه خدا دعا هم میکنم ,بانوجه به اینکه درقسمت استجابت دعا گفته شد که برای اجابت دعا باید تلاش کرد,یعنی من برای برآورده شدن حاجتم چه تلاشی میتوانم بکنم؟

خب من میخواهم بدانم که آیا از تو حرکت ازخدابرکت درسته,که مطمئنا درسته ولی من چه حرکتی میتونم داشته باشم که برای اجابت دعام کوتاهی نکرده باشم؟

باسلام وتشکر .
اگر پاسخ قبل را مجددا وچند بار بدقت مطالعه نماید پاسخ دقیق وکامل تان در آن کاملا بیان شده است .
ولی در این نوبت باید گفت : شما هیچ حرکتی در این باب نداشته باشید که مطمئنا برکتی در پی نخواهد داشت .
فقط جواب قبلی عملی نماید .

سلام. با توجه به پاسخی که به سوال استارتر دادید. دعای مردم ادیان دیگه که حتی ممکنه جزو اهل کتاب هم نباشن چطوری توجیه میکنیم؟ آیا وقوع استجابت دعا رو در مورد اونها منکریم؟ نظر رسمی مذهبمون در این مورد چیه؟ اگه پاسخ کامل بدید ممنون میشم.

[=”Tahoma”][=”Navy”] ملّاعلي;535441 نوشت: سلام
از نظر عقلي دعا چگونه باعث برآورده شدن حاجات ميشود؟
تاثير دعا در درون شخص دعا كننده امري روشن است اما تاثير آن در خارج از ذهن و بدن ما چگونه ممكن است
سلام
انسان از جهان جدا نیست بلکه به همه عالم مرتبط است لذا خواست او باذن الله در خارج از وجودش تاثیر دارد و زمینه های تحقق دعا را این تاثیر فراهم می کند البته از آنجا که حاکم مطلق هستی خدای تعالی است تاثیرات هم به اذن اوست لذا هر دعایی یا برآورده نمیشود یا آنطور که فرد خواسته برآورده نمیشود
یا علیم[/]

[=”Tahoma”][=”Navy”] ملّاعلي;562120 نوشت: با سلام و تشكر
پاسختان خيلي كلي است
من با تاثير دعا در درون خودمان موافقم و مسئله ايي ندارم اما اينكه دعا(بعنوان يك عامل معنوي) چگونه خارج از ما تاثير ميگزارد و ميزان و حدود اين تاثير گزاري چقدر است برام معماست
بيشتر توضيح دهيد
سلام
انسان با روح کلی خود به تمام حقایق عالم متصل است لذا وقتی در مقام خیال و وهم ( که اکثر مردم در آن مقام اند ) به چیزی توجه کرده آنرا می طلبند و نوع خاصی از ارتباط را با آن می خواهند باذن الله تکوینی این امر محقق میشود لذا هرچه توجه و طلب فرد شدیدتر و قویتر باشد احتمال تحقق خواسته و طلب بیشتر است لذا از آداب دعا باور به اجابت است . در عین حال گفتیم که هستی در ید قدرت الهی است و اوست که معین می فرماید یک خواسته تحقق بیابد یا خیر یعنی اینطور نیست که طلب و خواست ما ولو با قدرت و شدت بتواند مستقل از حقیقت هستی کاری بکند چه اینکه اصلا مستقل هم نیست
یاعلیم[/]

حاضرسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
:Doaa: مقدمه

دعا رابطه عاشقانه مخلوق با خالق است، دعا کیفیت و روح و معنا، به زندگی می بخشد و عمیق ترین لایه روح انسان را با حقیقت هستی پیوند می بخشد. حقیقت دعا چیزی غیر از توجه ناقص به کمال مطلق و احساس نیاز و فقر و وابستگی به اوست. اگر رابطه انسان با خداوند از طریق روح، عبادت، توجه به اخلاق و معنویت، و رابطه خداوند با انسان از طریق خلقت مداوم، دوام فیض، رحمت الهی، محرک بودن خداوند و … تبیین می گردد ولی مسأله دعا با توجه به مقوله سه بعدی آن (خدا، انسان، شیء مورد درخواست) هم رابطه انسان با خداوند است و هم استجابت آن رابطه خدا با انسان است و شیء مورد درخواست رابطه انسان و خداوند با طبیعت و جهان می باشد. مساله دعا و باور به استجابت برخی از دعا از مسائل پذیرفته شده همه ادیان شناخته شده است و بلکه می توان ادعا کرد هر انسانی در فطرت و درون خود به آن باور دارد، اما آنچه در اینجا مهم است تبیین فلسفی “استجابت دعا” است، و در نوشته حاضر با رویکرد به آراء ابن سینا مورد بحث قرار می گیرد. فصل اول: بیان مساله

دعا گاهی به معنای خواندن خداوند است بدون آنکه همراه با درخواست و طلب چیزی باشد و گاهی به معنی طلب و سوال از انجام چیزی است مثل تقاضای شفای مریض یا طلب باران و… همچنانکه “استجابت” نیز گاهی به معنی پاسخ دادن به درخواست است هر چند آن پاسخ منفی باشد مثلاً شخصی از پدر خود چیزی را طلب می کند و پدرش پاسخ می دهد که فرزندم فعلاً انجام آن به صلاح نیست، در این صورت پدر به سوال فرزند خود پاسخ داده و اجابت کرده هر چند شیء مورد درخواست او محقق نشده است و گاهی “استجابت” به معنی بر آورده شدن منظور و خواسته دعا کننده است. انچه که در این مقال مورد بحث است دعا به معنی طلب انجام کار و استجابت به معنی انجام شدن آن کار است.

استجابت دعا به معنی باور به دخالت خداوند در کارها و امور جهان است. اگر جهان قانونمند است و خدای متعال نیز طبق قانون علت و معلول عمل می کند در اینصورت جایگاه دعا چگونه تبیین شده و استجابت دعا با نظام علت و معلول چه رابطه ای خواهد داشت؟ این بحث اختصاص به مسأله “استجابت دعا” نداشته و در موضوعاتی از قبیل معجزه، و سایر امور خارق العاده نیز جاری است. آیا باید اینها را تخلف از قانون طبیعت دانسته و در واقع بگوییم قوانین طبیعت قانون نخواهند بود و به عبارت دیگر قانون محدود یا خراب کنیم تا جا برای اراده و فعل خداوند باز شود و یا آنکه عمومیت قانون را بپذیریم و استجابت دعا را نیز ضمن قوانین طبیعی تفسیر و تحلیل کنیم و در اینصورت اراده خداوند و قدرت مطلقه او را چگونه باید بیان نمود و دخالت خداوند در اداره جهان چه جایگاهی خواهد داشت. این روشن است که دعا به معنی متأثر کردن خداوند نیست و خداوند که عله العلل است نمی شود تحت تاثیر اراده و عمل معلول خود یعنی انسان قرار گیرد. اما فرض و نکته اصلی در هر دعایی این است که آنچه از خداوند درخواست شده و تنها به دلیل آنکه از او درخواست شده انجام می دهد و اگر دعا نبود آن کار انجام نمی شد!، البته دعا کردن و درخواست از خداوند شرط لازم برای انجام آن عمل است ولی شرط کافی نیست. ما در اینجا می خواهیم ببینیم فیلسوفان مسلمان و بویژه، ابن سینا هماهنگی استجابت دعا با قوانین حاکم بر جهان را چگونه تبیین می کنند؟ آیا دعا معجزه، صدقه، شفای مریض، نفرین، لعنت، ظلم چگونه تاثیر گذار شده و با قوانین علت و معلولی مورد پذیرش فیلسوفان، چگونه توجیه می شوند. ضمناً بحث استجابت دعا با بحث “بداء” ، “قضا و قدر” ، “لوح محفوظ” ، “سرنوشت” ، “علم پیشین خدای متعال و اراده او” نیز ارتباط دارد و هر کدام از آنها نیاز به مجالی دیگر دارد.

فصل دوم: بررسی اصول فلسفی تأثیرگذار بر مسأله استجابت دعا

الف: هر ممکن الوجودی دارای علتی است. از دیدگاه فلاسفه هر شیء نیاز به علت ندارد زیرا خدای متعال نیز شیء است اما محتاج به علت نیست بلکه مدعای فلاسفه آن است که هر شیء ممکن الوجودی نیاز به علت دارد.[2] ب: هرگاه علت تامه چیزی محقق شد آن شیء پدید می آید. تمام اشیاء ممکن الوجود در نهایت به عله العلل که خدای متعال است منتهی می شوند و هر موجودی تأثیر و تأثّر خود را از او گرفته است. و دعا و استجابت دعا نیز در این نظام هستی معنا پیدا می کند، همانطور که جهان جهان علت و معلول است دعا و اجابت آن نیز جزو علتها و به تعبیر بهتر جزء معدّات و اسباب و سائل انجام فعل می باشد. اگر علم یا قدرت از اسباب صدور بعضی از افعال انسانی هستند، دعا و طاعات و صدقه و التماس نیز چنین می باشد. ج: عدم تاثیر معلول بر علت. با تحلیل معنای علت و معلول به این نتیجه می رسیم که هرگز معلول نمی تواند بر علت خود تاثیر بگذارد. بنابراین انسان و هر ممکن الوجود دیگری نمی تواند بر واجب الوجود اثر بگذارد، و دعا و دعا کننده گرچه طبق نظام اسباب و مسببات تفسیر می شوند و فعل خداوند نیز از همین قانون پیروی می کند اما خداوند فعل خود را بدون تأثیر پذیری از ممکن الوجود انجام می دهد. اگر خداوند امر به دعا کرده به جهت آن است که خود دعا و دعا کننده از اسباب انجام فعل هستند، اگر شخص مریض باید دارو خورده تا شفاء یابد و تاثیر دارو منافاتی با عله العلل بودن خداوند ندارد، دعا نیز در انجام فعل نقش داشته و اگر سایر شرایط موجود بود مستجاب می گردد، تاثیر دعا مطابق با اراده و خواست خداوند است. ابن سینا معتقد است: “خداوند سبب حقیقی و اصلی بر دعا و دعا کننده است، و در واقع به وساطت داعی ، دعای معلوم واقع می شود و از این جهت است که داعی سبب بر اجابت دعا خوانده می شود اما در واقع تأثیر از ناحیه خداوند است نه آنکه داعی بر خدا اثر بگذارد. ولی خداوند فعل خود را طبق تربیت و نظام اسباب و مسببات انجام می دهد و وقتی خداوند امر به دعا کرده و آنرا اجابت می کند دعا ممنوعیتی از اجابت نداشته زیرا دعا معلوم خداوند است و هر چه معلوم باشد انجام می گردد مکر آنکه مانعی برای انجامش پدید آید و به همین سبب لازم است دعای به شرّ و زشتی برای کسی نکنیم زیرا مانعی از انجامش وجود ندارد، و به عبارت دیگر کسی را نباید نفرین و لعنت نمود زیرا اثر بد بر آن شخص می گذارد.[3] ” و: چون این نظام، نظام اسباب و مسببات است و خداوند نیز طبق آن عمل می کند بین خداوند متعال و فعل انسان، اسباب و معدّات و وسائطی وجود دارند مثل ملائکه، عقول، قوای عالم، نفوس سماوی، ابن سینا معتقد است بدون شناخت این وسائط و نقش و جایگاه آنها هرگز نمی توان مسأله استجابت دعا را تحلیل و تفسیر نمود.[4] وی می گوید: خداوند در عقول اثر می گذارد و عقول در نفوس فلکی و آنان در اجرام سماوی و آن اجرام در این عالم اثرگذار خواهند بود.[5]

فصل 3: کمال نفس انسانی

اثبات وجود نفس انسانی و اینکه انسان در این بدن مادی خلاصه نمی شود و تجرد نفس ناطقه و مراتب آن از مباحث عمده فلسفه مشاء است.[6] اگر بدن همه انسانها یکسان نیست و صفات اخلاقی و روحی آنان متفاوت است بطوری که برخی شجاع و برخی ترسو، عده ای زیرک و عده ای کودن و بعضی عفیف و بعضی غیر عفیف هستند، روح و جان آنان نیز متفاوت است. زیرا تفاوت این صفات به تفاوت روحی آنان بازگشت می کند. روح انسان ها از جهت قرب و بعد به کمال نیز متفاوت است، برخی فطرتاً و ذاتاً به کمال نزدیکترند و بعضی با تلاش و زحمت و اکتساب خود به آن نزدیک شده اند و بعضی نیز ذاتاً یا بر اثر سستی و عدم تلاش از کمال خود دورمانده اند. کمال نفس انسان به تکمیل نمودن دو قوه “عقل نظری” و “عقل عملی” است. همه تلاشهای فیلسوفان برای تقویت و تکمیل عقل نظری است و تلاش معلمان اخلاق و علمای تعلیم و تربیت و قانون گذاران برای تکمیل و تقویت عقل عملی است. فضائل اخلاقی از قبیل عدالت، شجاعت، عفت، حکمت و نیز ارزشهایی چون صدقه، دعا، اطاعت از خداوند و … تأثیر گذار در کمال قوه عملی نفس انسانی بوده و به همین جهت می توان ادعا کرد که “دعا” حرکت صعودی بخش به نفس انسانی است. ابن سینا معتقد است که انسان بر اثر آنکه دارای نفس ناطقه است اشرف موجودات بوده[7] و می تواند با تکمیل و به فعلیت رساندن قوای نفس خود شبیه موجودات عالم عالم بالا گردد. انسان از خاک برخاسته و کمال او آنست که شبیه جواهر عقلی شود.[8] نفوس انسانی در علم و شرف و کمال متقاوت بوده و گاهی یک نفس انسانی-چه آنکه پیامبر باشد یا خیر- می تواند با علم و عمل و با تلاش در ابعاد اخلاقی به چنان درجه و کمالی رسد که شبیه عقل فعال گردد.[9] وقتی نفس انسانی شبیه عقل فعال گردید می تواند تاثیرگذار در این عالم گردد، این تاثیر گذاری به میزان درجه و کمال نفس بستگی دارد هرچه کمال و قوت آن بیشتر باشد تاثیر گذاری آن بیشتر خواهد بود. ممکن است یک نفس تنها بتواند در بدن خود اثر گذار باشد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده اثر بگذارد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده بلکه در موجودات مجرد نیز اثر بگذار باشد.

فصل 4: استجابت دعا

با توجه به آنچه گذشت روشن گردید که استجابت دعا و نزول باران و یا شفای مریض بدنبال دعا و یا هلاکت شخص یا گروهی بدنبال نفرین یک مظلوم باید اینگونه تحلیل گردد که نفس انسانی می تواند به چنان کمالی رسد که عالم ماده برای او مانند بدن یک انسان در برابر روح او باشد و آنگونه که روح در بدن اثر می گذارد روح انسان کامل و دعا کننده در ماده عالم اثر بگذارد. انسانی که قوای عقل نظری و عقل عملی او به کمال رسید می تواند در هیولا و ماده عالم تاثیر گذار شده آسمان صاف را از ابر بپوشاند و باران نازل کند یا مریضی را شفا داده و یا آنکه حیوانات مطیع و منقاد او گردند. البته این تاثیر دعا باید طبق اراده و مشیت الهی صورت گیرد و مشیت الهی از طریق نفس چنینی انسانی به عالم می رسد، با خواست و مشیت این انسان دعا کننده و انسان به کمال رسیده برف و باران نازل می شود و اگر هلاکت قومی را بخواهد صاعقه و زلزله و اسباب هلاکت آن قوم محقق می شود. خداوند که عله العلل است خواست خود را از طریق عقل نخستینی یا صادر اول به عقول مجرده و سپس به نفوس فلکی و فرشتگان رسانده و از آن طریق به این عالم ماده سریان داده و فیض و رحمت یا عذاب را نازل می کند. ابن سینا می گوید: بعید ندان که بعضی از نفوس انسانی دارای چنان ملکه ای باشند که تاثیر آنها از بدن خود تجاوز نموده و در موجودات دیگر اثر گذار باشند آنگونه که در نفس خود اثر می گذارند. چنین نفسی دارای آنچنان قوت و قدرتی است که گویا عالَم بدن اوست و او روح عالَم گردیده است و می تواند کیفیاتی را در عالم آورد و در همه موجودات مخصوصاً آنچه به او نزدیکتر است و مناسبتی خاص با او دارد اثر بگذارد. و شما اینرا انکار نکنید که آنگونه که بدن از نفس متاثر است اجرام دیگر نیز از نفس چنین شخصی متأثر باشند و بعید مَشُمار که همانگونه که در قوای خود اثر می گذارد در قوای دیگر نیز اثر گذار باشد و حتی می تواند خوف یا غضب یا شهوت دیگران را مقهور خود نماید.[10] بنابراین نفس انسان می تواند از عالم حس به عالم خیال و از آنجا به عالم عقل حرکت کند و با اتصال به عقل فعال صورتی را از ماده و ؟؟ جدا کرده و صورتی دیگر به آن بپوشاند. پس استجابت دعا یعنی افاضه و نزول وجود از موجود اشرف که خدای متعال است به موجود اخس، و چون طفره محال است باید در نظام علت و معلولی عقول ده گانه و نفوس فلکی و فرشتگان نیز تاثیر گذار باشند. و دعا گاهی علت تامه پیدایش چیزی و گاهی جزء اسباب و معدات و کامل کننده علت ناقصه است و گاهی نفس دعا آن است که برطرف کننده موانع است. بهرحال بدون دعا آن عمل انجام نمی گردد و در واقع مشیت و اراده الهی از طریق نفس چنینی انسانی(دعاکننده) به عالم می رسد. و خدای متعال از انسان اثر نمی پذیرد اما فعل خداوند طبق نظام اسباب و مسببات عمل می کند و دعا جزء این نظام اسباب و مسببات است. فخر رازی- که شارح و جارح افکار ابن سینا است- می گوید: گاهی تصورات نفس سبب پیدایش برخی حوادث می گردد بدون آنکه اسباب جسمانی و مادی در کار باشند مثلاً همّ و غم یا غضب باعث گرمی بدن شده یا کسی که بالای دیواری حرکت می کند تصور و فکر سقوط باعث سقوط او می گردد، همچنانکه تصور مریضی یا سلامتی موجب سلامتی یا مرض می شود. بنابراین بعید نیست که یک نفس قوی به جهت قوت و قدرتی که کسب نموده، طوری باشد که بتواند علاوه بر تاثیری که بر بردن خود دارد در بدن های دیگر نیز اثر گذار باشد و انفعالاتی از او صادر شو که سبب شفای مریض کردد و یا با طلب شفای مریض از او، مریض خوب گردد و یا با دعای او باران نازل شده و با نفرین او زلزله و طوفان حادث گردد و یا جمادی حیوان گردد یا حیوانی جماد شود. و شاهد همه اینها آن است که با چشم زخم نگاه یک چشم می تواند در دیگری اثر گذاشته و باعث تغییر در رفتار او گردد.11 ابن سینا نیز تاثیر نفس در معجزه، کرامت، سحر، استجابت دعا، چشم زخم، طول عمر، را همینگونه تحلیل می کند.[12] شادی، غم، اضطراب، لذت، شوق، رقص و … همه اینها تاثیرات نفس بر بدن است همچنانکه وحی، علم غیب، پیشگویی نیز اینگونه تفسیر می شوند. ذهن و عین با یکدیگر رابطه داشته و تاثیر متاکس دارند. ذهن بر خارج اثر دارد و خارج نیز بر ذهن اثر می گذارد [13] یک تصویری را که می بینیم اگر زیبا یا زشت باشد دو نوع تاثیر مختلف بر نفس می گذارد، و استجابت دعا از این قبیل است که ذهن و تصورات روحی دعا کننده بر آن ماده خارجی اثر گذار بوده است. نفوس انبیاء چون به کمال رسیده اند می توانند تاثیر گذار در عالم باشند و صورتی را از ماده جدا نموده و صورتی دیگر به آن بپوشانند آنگونه که در معجزات وجود داشته است. چنین شخصی به واسطه قوت نفس خود، هوای صاف و شفاف را پر از ابر متراکم تبدیل کرده و با یک اشاره و فرمان او از آسمان باران نازل می شود. [14] وقتی نورهدایت خداوند به طور مستقیم بر گوهر ذات پیامبر می تابد و از آنجا بر کسی که ارتباط خود را با گوهر ذات پیامبر استوار دارد می تابد چنین کسی نیز می تواند تاثیر گذار در عالم گردد. بنابراین برای استجابت دعا، توسل و ارتباط با پیامبران و وسائط فیض ضرورت دارد.[15] در نتیجه همه اجسام و اجرام ارضی و سماوی مطیع و منقاد صاحب چنین مقامی بوده و همه قوای ملکی و ملکوتی در انجام فرمان او آماده اند و لذا می تواند مریض را شفا دهد یا تشنه و گرسنه ای را سیراب نماید. انسانی که خلیفه خداوند باشد چون نفس او به کمال رسید، دعای او مستجاب و رکات الهی بر او نازل می گردد.[16] و انسانی که با او ارتباط دارد نیز چنین خواهد بود. با توجه به آنچه گذشت ابن سینا معتقد است که سبب دعا، صدقه، معجزه و کرامت، زیارت، نفرین و لعنت همه یک چیز است. مثلاً کسی که ظلم یا گناه می کند یا با سحر و طلسم باعث رنج و گمراهی مردم می شود روح او تاثیر منفی در ماده عالم گذارد و باعث امور زشت می گردد. مبدا و علت همه اینها برگشت می کند به تاثیر نفس خیّر و خوب در بحث دعا و صدقه یا تاثیر نفس شرور و پست در بحث سحر و ظلم و گناه در امور عالم. [17] اگر یک نفس می تواند به سبب فرح و شادی حرارت قوی در بدن خود ایجاد کند و باعث رفع بسیاری از دردها گردد و یا به سبب برودت قوی موجب غم و ترس شده و یا سبب مریضی و هلاکت یا سبب نشاط و سلامتی کسی گردد، نفس پیامبران نیز می تواند دارای چنان خاصیتی گردد که سبب تحولات بزرگی در روح مردم دیگر و یا در جهان طبیعت شود و زلزله یا صاعقه یا طوفانی را پدید آورد یا از وقوع آن جلوگیری کند.[18] دعا و صدقه و ظلم و گناه گرچه از انسان صادر می شوند و تاثیری بر خداوند ندارد اما طبق قضا و قدر الهی بوده و لذا می تواند تاثیر گذار در عالم باشند.[19] محقق ایجی و نیز میر سید شریف جرجانی نیز در تبیین دیدگاه ابن سینا می گویند: “نفس انسانی چون مجرد از ماده است اگر ارتباط خود را با عالم ماده کم نماید و به زهد و اعراض از دنیا گرایش داشته باشد می تواند با مجردات و نفس سماوی ارتباط داشته و همانند آنها شود و چون نفوس سماوی تاثیر گذار بر حوادث این عالم مادی هستند آن نفوس انسانی که با نفوس فلکی ارتباط دارند نیز چنین تاثیری را خواهند داشت.”[20] علم غیب و خبر از آینده و معجزات و کرامتها نیز اینگونه تحلیل می شوند.

بنابراین خداوند از طریق اراده و اعمال انسان کار می کند، یک حادثه می تاند مجموعه ای از شرایط و اسباب داشته باشد که مجموعه آنها علت تامه وقوع آن حادثه اند، یکی از این اسباب و شرایط عملکرد انسان است و دعا می تواند شرط انجام برخی کارها توسط خدای متعال باشد. فیلسوف می گوید هرچیزی علتی دارد اما بیان علت خاص هر چیزی و بیان نوع رابطه آن علت با معلول کار فلسفه نیست. فلسفه اینرا بیان می کند که علل و اسباب طبیعی بر دو قسم است: الف: اسباب طبیعی و عادی ب: اسباب غیر عادی و طبیعی. و امور خارق العاده و استجابت دعا و معجزه و کرامت همه از قسم دوم است. یعنی استجابت دعا دارای علت طبیعی است و علت آن مجموعه ای از شرایط است که یکی از آنها کمال نفس دعا کننده است و نفس دعا کننده تاثیر گذار در اجابت است و می تواند مورد دعا را محقق سازد یا باران را نازل کند یا بلایی را دفع نماید. اما چگونگی تاثیر مانند چگونگی تاثیر روح بر بدن و چگونگی تاثیر نفس و ذهن بر عین دقیقاً روشن نیست. اعراض از دنیا، زهد، زیارت خانه خدا، اعتقادات صحیح داشتن، تفکر و انس با عالم بالا داشتن، پرهیز از ظلم و گناه، صدقه و … همه اینها موثر در تکمیل نفس بوده و باعث تاثیر گذاری در عالم هستند و این حقیقت استجابت دعا است.[21] دعاهای مجرب که فراوان به تجربه ثابت شده اند نیز شاهد آن است.

پاورقی:

1. “گزیده گوهر مراد” لاهیجی، ص 280 2. “الهیات شفا”، فصل 3، مقاله 6 ص 280 3. “التعلیقات” ابن سینا چاپ بیروت ص 151 4. مسائل ابن سینا ص366، جواب ابن سینا به سوال ابوسعید ابوالخیر 5. همان ص 377 6. ابن سینا، نمط سوم کتاب اشارات خود را به اثبات نفس انسانی اختصاص داده و در نمط چهارم و هفتم آن کتاب از تجرد و غیر مادی بودن نفس ناطقه بحث نموده و سه نمط آخر آن کتاب را به بحث از مراتب و درجات اخلاقی و عرفانی نفس ناطقه اختصاص داده است. در واقع تمام این کتاب ابن سینا به محث از کمال نفس انسان در قوه عقل نظری-هفت نمط اول- و قوه عقل عملی- سه نمط آخر- مربوط می شود. 7. ابن سینا انسان را اشرف تمام مخلوقات نمی داند بلکه معتقد است که انسان اشرف موجودات مادی است اما انسان اشرف از موجودات غیر مادی از قبیل عقول ده گانه و ملائکه و ساکنان عالم ملکوت و بویژه عالم جبروت نیست و آنها چون علت هستند اشرف از انسان که معلول آنهاست می باشند. “رسائل ابن سینا” ص 336 8. همان ص 337 9. ابن سینا معتقد است که نفس انسانی با علم و عمل می تواند شبیه عقل فعال گردد اما از نظر رتبه و شرافت از عقل فعال پایین تر است زیرا معلول اوست. همان ص 337 10. فصل 26، نمط 10 کتاب “الاشارات و التنبیهات” و ترجمه “اشارات” سید حسن مشکان طبسی ص 197 11. “المباحث المشرقیه” با تصحیح محمد معتصم بغدادی ج 2 ص 435 12. ابن سینا رساله ای دارد با عنوان افعل و الانفعال دارد و تمام این رساله اختصاص به این مسائل دارد “رسائل ابن سینا” چاپ انتشارات بیدار ص 222 13. “رسائل ابن سینا” ص 79 14. “الشواهد الربوبیه” ترجمه جواد مصلح ص 471 15. “تفسیر القرآن الکریم” ملاصدرا ج 2 ص 125. 16. ” الهیات شفاء” فصل 5 از مقاله10 ص 504. 17. “الهیات شفاء” فصل اول از مقاله 10 ص 485. 18. “المبدأ و المعاد” ابن سینا، تصحیح عبدالله نورانی ص 120. 19. ” النجات” تصحیح ماجد فخری ص 337 . 20. “شرح المواقف” ج 8، ص 218. 21. “رسائل ابن سینا” ص 348، “الهیات شفاء” فصل 1 مقاله 10 ص 485، “طبیعیات شفاء” ج 1 ص 225، ” النجاه” ص 337، “اسفار” ج 3، ص 90. :Gig:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=40762
سوال :چگونگي تأثير دعا ؟

پاسخ :باسلام وتقدیر از شما با این پرسش ژرف ومناسب فصل .اجازه دهید این مسله قدری جامع تر وبه تفصیل تقدیم شود .
در ابتدا باید گفت :
دعا رابطه عاشقانه مخلوق با خالق است، دعا کیفیت و روح و معنا، به زندگی می بخشد و عمیق ترین لایه روح انسان را با حقیقت هستی پیوند می بخشد. حقیقت دعا چیزی غیر از توجه ناقص به کمال مطلق و احساس نیاز و فقر و وابستگی به اوست. اگر رابطه انسان با خداوند از طریق روح، عبادت، توجه به اخلاق و معنویت، و رابطه خداوند با انسان از طریق خلقت مداوم، دوام فیض، رحمت الهی، محرک بودن خداوند و … تبیین می گردد ولی مسأله دعا با توجه به مقوله سه بعدی آن (خدا، انسان، شیء مورد درخواست) هم رابطه انسان با خداوند است و هم استجابت آن رابطه خدا با انسان است و شیء مورد درخواست رابطه انسان و خداوند با طبیعت و جهان می باشد. مساله دعا و باور به استجابت برخی از دعا از مسائل پذیرفته شده همه ادیان شناخته شده است و بلکه می توان ادعا کرد هر انسانی در فطرت و درون خود به آن باور دارد، اما آنچه در اینجا مهم است تبیین فلسفی “استجابت دعا” است، و در نوشته حاضر با رویکرد به آراء ابن سینا مورد بحث قرار می گیرد. فصل اول: بیان مساله دعا گاهی به معنای خواندن خداوند است بدون آنکه همراه با درخواست و طلب چیزی باشد و گاهی به معنی طلب و سوال از انجام چیزی است مثل تقاضای شفای مریض یا طلب باران و… همچنانکه “استجابت” نیز گاهی به معنی پاسخ دادن به درخواست است هر چند آن پاسخ منفی باشد مثلاً شخصی از پدر خود چیزی را طلب می کند و پدرش پاسخ می دهد که فرزندم فعلاً انجام آن به صلاح نیست، در این صورت پدر به سوال فرزند خود پاسخ داده و اجابت کرده هر چند شیء مورد درخواست او محقق نشده است و گاهی “استجابت” به معنی بر آورده شدن منظور و خواسته دعا کننده است. انچه که در این مقال مورد بحث است دعا به معنی طلب انجام کار و استجابت به معنی انجام شدن آن کار است. استجابت دعا به معنی باور به دخالت خداوند در کارها و امور جهان است. اگر جهان قانونمند است و خدای متعال نیز طبق قانون علت و معلول عمل می کند در اینصورت جایگاه دعا چگونه تبیین شده و استجابت دعا با نظام علت و معلول چه رابطه ای خواهد داشت؟ این بحث اختصاص به مسأله “استجابت دعا” نداشته و در موضوعاتی از قبیل معجزه، و سایر امور خارق العاده نیز جاری است. آیا باید اینها را تخلف از قانون طبیعت دانسته و در واقع بگوییم قوانین طبیعت قانون نخواهند بود و به عبارت دیگر قانون محدود یا خراب کنیم تا جا برای اراده و فعل خداوند باز شود و یا آنکه عمومیت قانون را بپذیریم و استجابت دعا را نیز ضمن قوانین طبیعی تفسیر و تحلیل کنیم و در اینصورت اراده خداوند و قدرت مطلقه او را چگونه باید بیان نمود و دخالت خداوند در اداره جهان چه جایگاهی خواهد داشت. این روشن است که دعا به معنی متأثر کردن خداوند نیست و خداوند که عله العلل است نمی شود تحت تاثیر اراده و عمل معلول خود یعنی انسان قرار گیرد. اما فرض و نکته اصلی در هر دعایی این است که آنچه از خداوند درخواست شده و تنها به دلیل آنکه از او درخواست شده انجام می دهد و اگر دعا نبود آن کار انجام نمی شد!، البته دعا کردن و درخواست از خداوند شرط لازم برای انجام آن عمل است ولی شرط کافی نیست. ما در اینجا می خواهیم ببینیم فیلسوفان مسلمان و بویژه، ابن سینا هماهنگی استجابت دعا با قوانین حاکم بر جهان را چگونه تبیین می کنند؟ آیا دعا معجزه، صدقه، شفای مریض، نفرین، لعنت، ظلم چگونه تاثیر گذار شده و با قوانین علت و معلولی مورد پذیرش فیلسوفان، چگونه توجیه می شوند. ضمناً بحث استجابت دعا با بحث “بداء” ، “قضا و قدر” ، “لوح محفوظ” ، “سرنوشت” ، “علم پیشین خدای متعال و اراده او” نیز ارتباط دارد و هر کدام از آنها نیاز به مجالی دیگر دارد. فصل دوم: بررسی اصول فلسفی تأثیرگذار بر مسأله استجابت دعا الف: هر ممکن الوجودی دارای علتی است. از دیدگاه فلاسفه هر شیء نیاز به علت ندارد زیرا خدای متعال نیز شیء است اما محتاج به علت نیست بلکه مدعای فلاسفه آن است که هر شیء ممکن الوجودی نیاز به علت دارد.[2] ب: هرگاه علت تامه چیزی محقق شد آن شیء پدید می آید. تمام اشیاء ممکن الوجود در نهایت به عله العلل که خدای متعال است منتهی می شوند و هر موجودی تأثیر و تأثّر خود را از او گرفته است. و دعا و استجابت دعا نیز در این نظام هستی معنا پیدا می کند، همانطور که جهان جهان علت و معلول است دعا و اجابت آن نیز جزو علتها و به تعبیر بهتر جزء معدّات و اسباب و سائل انجام فعل می باشد. اگر علم یا قدرت از اسباب صدور بعضی از افعال انسانی هستند، دعا و طاعات و صدقه و التماس نیز چنین می باشد. ج: عدم تاثیر معلول بر علت. با تحلیل معنای علت و معلول به این نتیجه می رسیم که هرگز معلول نمی تواند بر علت خود تاثیر بگذارد. بنابراین انسان و هر ممکن الوجود دیگری نمی تواند بر واجب الوجود اثر بگذارد، و دعا و دعا کننده گرچه طبق نظام اسباب و مسببات تفسیر می شوند و فعل خداوند نیز از همین قانون پیروی می کند اما خداوند فعل خود را بدون تأثیر پذیری از ممکن الوجود انجام می دهد. اگر خداوند امر به دعا کرده به جهت آن است که خود دعا و دعا کننده از اسباب انجام فعل هستند، اگر شخص مریض باید دارو خورده تا شفاء یابد و تاثیر دارو منافاتی با عله العلل بودن خداوند ندارد، دعا نیز در انجام فعل نقش داشته و اگر سایر شرایط موجود بود مستجاب می گردد، تاثیر دعا مطابق با اراده و خواست خداوند است. ابن سینا معتقد است: “خداوند سبب حقیقی و اصلی بر دعا و دعا کننده است، و در واقع به وساطت داعی ، دعای معلوم واقع می شود و از این جهت است که داعی سبب بر اجابت دعا خوانده می شود اما در واقع تأثیر از ناحیه خداوند است نه آنکه داعی بر خدا اثر بگذارد. ولی خداوند فعل خود را طبق تربیت و نظام اسباب و مسببات انجام می دهد و وقتی خداوند امر به دعا کرده و آنرا اجابت می کند دعا ممنوعیتی از اجابت نداشته زیرا دعا معلوم خداوند است و هر چه معلوم باشد انجام می گردد مکر آنکه مانعی برای انجامش پدید آید و به همین سبب لازم است دعای به شرّ و زشتی برای کسی نکنیم زیرا مانعی از انجامش وجود ندارد، و به عبارت دیگر کسی را نباید نفرین و لعنت نمود زیرا اثر بد بر آن شخص می گذارد.[3] ” و: چون این نظام، نظام اسباب و مسببات است و خداوند نیز طبق آن عمل می کند بین خداوند متعال و فعل انسان، اسباب و معدّات و وسائطی وجود دارند مثل ملائکه، عقول، قوای عالم، نفوس سماوی، ابن سینا معتقد است بدون شناخت این وسائط و نقش و جایگاه آنها هرگز نمی توان مسأله استجابت دعا را تحلیل و تفسیر نمود.[4] وی می گوید: خداوند در عقول اثر می گذارد و عقول در نفوس فلکی و آنان در اجرام سماوی و آن اجرام در این عالم اثرگذار خواهند بود.[5] فصل 3: کمال نفس انسانی اثبات وجود نفس انسانی و اینکه انسان در این بدن مادی خلاصه نمی شود و تجرد نفس ناطقه و مراتب آن از مباحث عمده فلسفه مشاء است.[6] اگر بدن همه انسانها یکسان نیست و صفات اخلاقی و روحی آنان متفاوت است بطوری که برخی شجاع و برخی ترسو، عده ای زیرک و عده ای کودن و بعضی عفیف و بعضی غیر عفیف هستند، روح و جان آنان نیز متفاوت است. زیرا تفاوت این صفات به تفاوت روحی آنان بازگشت می کند. روح انسان ها از جهت قرب و بعد به کمال نیز متفاوت است، برخی فطرتاً و ذاتاً به کمال نزدیکترند و بعضی با تلاش و زحمت و اکتساب خود به آن نزدیک شده اند و بعضی نیز ذاتاً یا بر اثر سستی و عدم تلاش از کمال خود دورمانده اند. کمال نفس انسان به تکمیل نمودن دو قوه “عقل نظری” و “عقل عملی” است. همه تلاشهای فیلسوفان برای تقویت و تکمیل عقل نظری است و تلاش معلمان اخلاق و علمای تعلیم و تربیت و قانون گذاران برای تکمیل و تقویت عقل عملی است. فضائل اخلاقی از قبیل عدالت، شجاعت، عفت، حکمت و نیز ارزشهایی چون صدقه، دعا، اطاعت از خداوند و … تأثیر گذار در کمال قوه عملی نفس انسانی بوده و به همین جهت می توان ادعا کرد که “دعا” حرکت صعودی بخش به نفس انسانی است. ابن سینا معتقد است که انسان بر اثر آنکه دارای نفس ناطقه است اشرف موجودات بوده[7] و می تواند با تکمیل و به فعلیت رساندن قوای نفس خود شبیه موجودات عالم عالم بالا گردد. انسان از خاک برخاسته و کمال او آنست که شبیه جواهر عقلی شود.[8] نفوس انسانی در علم و شرف و کمال متقاوت بوده و گاهی یک نفس انسانی-چه آنکه پیامبر باشد یا خیر- می تواند با علم و عمل و با تلاش در ابعاد اخلاقی به چنان درجه و کمالی رسد که شبیه عقل فعال گردد.[9] وقتی نفس انسانی شبیه عقل فعال گردید می تواند تاثیرگذار در این عالم گردد، این تاثیر گذاری به میزان درجه و کمال نفس بستگی دارد هرچه کمال و قوت آن بیشتر باشد تاثیر گذاری آن بیشتر خواهد بود. ممکن است یک نفس تنها بتواند در بدن خود اثر گذار باشد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده اثر بگذارد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده بلکه در موجودات مجرد نیز اثر بگذار باشد. فصل 4: استجابت دعا با توجه به آنچه گذشت روشن گردید که استجابت دعا و نزول باران و یا شفای مریض بدنبال دعا و یا هلاکت شخص یا گروهی بدنبال نفرین یک مظلوم باید اینگونه تحلیل گردد که نفس انسانی می تواند به چنان کمالی رسد که عالم ماده برای او مانند بدن یک انسان در برابر روح او باشد و آنگونه که روح در بدن اثر می گذارد روح انسان کامل و دعا کننده در ماده عالم اثر بگذارد. انسانی که قوای عقل نظری و عقل عملی او به کمال رسید می تواند در هیولا و ماده عالم تاثیر گذار شده آسمان صاف را از ابر بپوشاند و باران نازل کند یا مریضی را شفا داده و یا آنکه حیوانات مطیع و منقاد او گردند. البته این تاثیر دعا باید طبق اراده و مشیت الهی صورت گیرد و مشیت الهی از طریق نفس چنینی انسانی به عالم می رسد، با خواست و مشیت این انسان دعا کننده و انسان به کمال رسیده برف و باران نازل می شود و اگر هلاکت قومی را بخواهد صاعقه و زلزله و اسباب هلاکت آن قوم محقق می شود. خداوند که عله العلل است خواست خود را از طریق عقل نخستینی یا صادر اول به عقول مجرده و سپس به نفوس فلکی و فرشتگان رسانده و از آن طریق به این عالم ماده سریان داده و فیض و رحمت یا عذاب را نازل می کند. ابن سینا می گوید: بعید ندان که بعضی از نفوس انسانی دارای چنان ملکه ای باشند که تاثیر آنها از بدن خود تجاوز نموده و در موجودات دیگر اثر گذار باشند آنگونه که در نفس خود اثر می گذارند. چنین نفسی دارای آنچنان قوت و قدرتی است که گویا عالَم بدن اوست و او روح عالَم گردیده است و می تواند کیفیاتی را در عالم آورد و در همه موجودات مخصوصاً آنچه به او نزدیکتر است و مناسبتی خاص با او دارد اثر بگذارد. و شما اینرا انکار نکنید که آنگونه که بدن از نفس متاثر است اجرام دیگر نیز از نفس چنین شخصی متأثر باشند و بعید مَشُمار که همانگونه که در قوای خود اثر می گذارد در قوای دیگر نیز اثر گذار باشد و حتی می تواند خوف یا غضب یا شهوت دیگران را مقهور خود نماید.[10] بنابراین نفس انسان می تواند از عالم حس به عالم خیال و از آنجا به عالم عقل حرکت کند و با اتصال به عقل فعال صورتی را از ماده و ؟؟ جدا کرده و صورتی دیگر به آن بپوشاند. پس استجابت دعا یعنی افاضه و نزول وجود از موجود اشرف که خدای متعال است به موجود اخس، و چون طفره محال است باید در نظام علت و معلولی عقول ده گانه و نفوس فلکی و فرشتگان نیز تاثیر گذار باشند. و دعا گاهی علت تامه پیدایش چیزی و گاهی جزء اسباب و معدات و کامل کننده علت ناقصه است و گاهی نفس دعا آن است که برطرف کننده موانع است. بهرحال بدون دعا آن عمل انجام نمی گردد و در واقع مشیت و اراده الهی از طریق نفس چنینی انسانی(دعاکننده) به عالم می رسد. و خدای متعال از انسان اثر نمی پذیرد اما فعل خداوند طبق نظام اسباب و مسببات عمل می کند و دعا جزء این نظام اسباب و مسببات است. فخر رازی- که شارح و جارح افکار ابن سینا است- می گوید: گاهی تصورات نفس سبب پیدایش برخی حوادث می گردد بدون آنکه اسباب جسمانی و مادی در کار باشند مثلاً همّ و غم یا غضب باعث گرمی بدن شده یا کسی که بالای دیواری حرکت می کند تصور و فکر سقوط باعث سقوط او می گردد، همچنانکه تصور مریضی یا سلامتی موجب سلامتی یا مرض می شود. بنابراین بعید نیست که یک نفس قوی به جهت قوت و قدرتی که کسب نموده، طوری باشد که بتواند علاوه بر تاثیری که بر بردن خود دارد در بدن های دیگر نیز اثر گذار باشد و انفعالاتی از او صادر شو که سبب شفای مریض کردد و یا با طلب شفای مریض از او، مریض خوب گردد و یا با دعای او باران نازل شده و با نفرین او زلزله و طوفان حادث گردد و یا جمادی حیوان گردد یا حیوانی جماد شود. و شاهد همه اینها آن است که با چشم زخم نگاه یک چشم می تواند در دیگری اثر گذاشته و باعث تغییر در رفتار او گردد.11 ابن سینا نیز تاثیر نفس در معجزه، کرامت، سحر، استجابت دعا، چشم زخم، طول عمر، را همینگونه تحلیل می کند.[12] شادی، غم، اضطراب، لذت، شوق، رقص و … همه اینها تاثیرات نفس بر بدن است همچنانکه وحی، علم غیب، پیشگویی نیز اینگونه تفسیر می شوند. ذهن و عین با یکدیگر رابطه داشته و تاثیر متاکس دارند. ذهن بر خارج اثر دارد و خارج نیز بر ذهن اثر می گذارد [13] یک تصویری را که می بینیم اگر زیبا یا زشت باشد دو نوع تاثیر مختلف بر نفس می گذارد، و استجابت دعا از این قبیل است که ذهن و تصورات روحی دعا کننده بر آن ماده خارجی اثر گذار بوده است. نفوس انبیاء چون به کمال رسیده اند می توانند تاثیر گذار در عالم باشند و صورتی را از ماده جدا نموده و صورتی دیگر به آن بپوشانند آنگونه که در معجزات وجود داشته است. چنین شخصی به واسطه قوت نفس خود، هوای صاف و شفاف را پر از ابر متراکم تبدیل کرده و با یک اشاره و فرمان او از آسمان باران نازل می شود. [14] وقتی نورهدایت خداوند به طور مستقیم بر گوهر ذات پیامبر می تابد و از آنجا بر کسی که ارتباط خود را با گوهر ذات پیامبر استوار دارد می تابد چنین کسی نیز می تواند تاثیر گذار در عالم گردد. بنابراین برای استجابت دعا، توسل و ارتباط با پیامبران و وسائط فیض ضرورت دارد.[15] در نتیجه همه اجسام و اجرام ارضی و سماوی مطیع و منقاد صاحب چنین مقامی بوده و همه قوای ملکی و ملکوتی در انجام فرمان او آماده اند و لذا می تواند مریض را شفا دهد یا تشنه و گرسنه ای را سیراب نماید. انسانی که خلیفه خداوند باشد چون نفس او به کمال رسید، دعای او مستجاب و رکات الهی بر او نازل می گردد.[16] و انسانی که با او ارتباط دارد نیز چنین خواهد بود. با توجه به آنچه گذشت ابن سینا معتقد است که سبب دعا، صدقه، معجزه و کرامت، زیارت، نفرین و لعنت همه یک چیز است. مثلاً کسی که ظلم یا گناه می کند یا با سحر و طلسم باعث رنج و گمراهی مردم می شود روح او تاثیر منفی در ماده عالم گذارد و باعث امور زشت می گردد. مبدا و علت همه اینها برگشت می کند به تاثیر نفس خیّر و خوب در بحث دعا و صدقه یا تاثیر نفس شرور و پست در بحث سحر و ظلم و گناه در امور عالم. [17] اگر یک نفس می تواند به سبب فرح و شادی حرارت قوی در بدن خود ایجاد کند و باعث رفع بسیاری از دردها گردد و یا به سبب برودت قوی موجب غم و ترس شده و یا سبب مریضی و هلاکت یا سبب نشاط و سلامتی کسی گردد، نفس پیامبران نیز می تواند دارای چنان خاصیتی گردد که سبب تحولات بزرگی در روح مردم دیگر و یا در جهان طبیعت شود و زلزله یا صاعقه یا طوفانی را پدید آورد یا از وقوع آن جلوگیری کند.[18] دعا و صدقه و ظلم و گناه گرچه از انسان صادر می شوند و تاثیری بر خداوند ندارد اما طبق قضا و قدر الهی بوده و لذا می تواند تاثیر گذار در عالم باشند.[19] محقق ایجی و نیز میر سید شریف برجانی نیز در تبیین دیدگاه ابن سینا می گویند: “نفس انسانی چون مجرد از ماده است اگر ارتباط خود را با عالم ماده کم نماید و به زهد و اعراض از دنیا گرایش داشته باشد می تواند با مجردات و نفس سماوی ارتباط داشته و همانند آنها شود و چون نفوس سماوی تاثیر گذار بر حوادث این عالم مادی هستند آن نفوس انسانی که با نفوس فلکی ارتباط دارند نیز چنین تاثیری را خواهند داشت.”[20] علم غیب و خبر از آینده و معجزات و کرامتها نیز اینگونه تحلیل می شوند. بنابراین خداوند از طریق اراده و اعمال انسان کار می کند، یک حادثه می تاند مجموعه ای از شرایط و اسباب داشته باشد که مجموعه آنها علت تامه وقوع آن حادثه اند، یکی از این اسباب و شرایط عملکرد انسان است و دعا می تواند شرط انجام برخی کارها توسط خدای متعال باشد. فیلسوف می گوید هرچیزی علتی دارد اما بیان علت خاص هر چیزی و بیان نوع رابطه آن علت با معلول کار فلسفه نیست. فلسفه اینرا بیان می کند که علل و اسباب طبیعی بر دو قسم است: الف: اسباب طبیعی و عادی ب: اسباب غیر عادی و طبیعی. و امور خارق العاده و استجابت دعا و معجزه و کرامت همه از قسم دوم است. یعنی استجابت دعا دارای علت طبیعی است و علت آن مجموعه ای از شرایط است که یکی از آنها کمال نفس دعا کننده است و نفس دعا کننده تاثیر گذار در اجابت است و می تواند مورد دعا را محقق سازد یا باران را نازل کند یا بلایی را دفع نماید. اما چگونگی تاثیر مانند چگونگی تاثیر روح بر بدن و چگونگی تاثیر نفس و ذهن بر عین دقیقاً روشن نیست. اعراض از دنیا، زهد، زیارت خانه خدا، اعتقادات صحیح داشتن، تفکر و انس با عالم بالا داشتن، پرهیز از ظلم و گناه، صدقه و … همه اینها موثر در تکمیل نفس بوده و باعث تاثیر گذاری در عالم هستند و این حقیقت استجابت دعا است.[21] دعاهای مجرب که فراوان به تجربه ثابت شده اند نیز شاهد آن است.
پاورقی:
1. “گزیده گوهر مراد” لاهیجی، ص 280
2. “الهیات شفا”، فصل 3، مقاله 6 ص 280
3. “التعلیقات” ابن سینا چاپ بیروت ص 151
4. مسائل ابن سینا ص366، جواب ابن سینا به سوال ابوسعید ابوالخیر
5. همان ص 377
6. ابن سینا، نمط سوم کتاب اشارات خود را به اثبات نفس انسانی اختصاص داده و در نمط چهارم و هفتم آن کتاب از تجرد و غیر مادی بودن نفس ناطقه بحث نموده و سه نمط آخر آن کتاب را به بحث از مراتب و درجات اخلاقی و عرفانی نفس ناطقه اختصاص داده است. در واقع تمام این کتاب ابن سینا به محث از کمال نفس انسان در قوه عقل نظری-هفت نمط اول- و قوه عقل عملی- سه نمط آخر- مربوط می شود.
7. ابن سینا انسان را اشرف تمام مخلوقات نمی داند بلکه معتقد است که انسان اشرف موجودات مادی است اما انسان اشرف از موجودات غیر مادی از قبیل عقول ده گانه و ملائکه و ساکنان عالم ملکوت و بویژه عالم جبروت نیست و آنها چون علت هستند اشرف از انسان که معلول آنهاست می باشند. “رسائل ابن سینا” ص 336
8. همان ص 337
9. ابن سینا معتقد است که نفس انسانی با علم و عمل می تواند شبیه عقل فعال گردد اما از نظر رتبه و شرافت از عقل فعال پایین تر است زیرا معلول اوست. همان ص 337
10. فصل 26، نمط 10 کتاب “الاشارات و التنبیهات” و ترجمه “اشارات” سید حسن مشکان طبسی ص 197
11. “المباحث المشرقیه” با تصحیح محمد معتصم بغدادی ج 2 ص 435
12. ابن سینا رساله ای دارد با عنوان افعل و الانفعال دارد و تمام این رساله اختصاص به این مسائل دارد “رسائل ابن سینا” چاپ انتشارات بیدار ص 222
13. “رسائل ابن سینا” ص 79
14. “الشواهد الربوبیه” ترجمه جواد مصلح ص 471
15. “تفسیر القرآن الکریم” ملاصدرا ج 2 ص 125
16. ” الهیات شفاء” فصل 5 از مقاله10 ص 504
17. “الهیات شفاء” فصل اول از مقاله 10 ص 485
18. “المبدأ و المعاد” ابن سینا، تصحیح عبدالله نورانی ص 120
19. ” النجات” تصحیح ماجد فخری ص 337
20. “شرح المواقف” ج 8، ص 218.
21. “رسائل ابن سینا” ص 348، “الهیات شفاء” فصل 1 مقاله 10 ص 485، “طبیعیات شفاء” ج 1 ص 225، ” النجاه” ص 337، “اسفار” ج 3 ص 90

اصرار در دعا -تأثیر دعا در سرنوشت انسان -دعا و تغییر سرنوشت

۱۳۸۹/۱۲/۱۹


۱۹۰۹۹ بازدید

نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها

برچسب‌ها:Paul Rothemund: پل روتموند با استفاده از دی ان ای طلسم …, آگهي كشف راز طلسم! – پارسینه, آیا واقعاً طلسم حقیقت دارد؟ چگونه می‌شود آن را … – پاسخ به شبهه, اثرات طلسم و دعانویسی بر زندگی افراد از زبان ائمه(ع) – …, ایا طلسم نویسی و دعا نویسی واقعیت دارد؟ – تابناک | TABNAK, تاثیر نیروهای ماورایی در زندگی انسان/چگونه از سحر و طلسم در …, تعریف طلسم و راه باطل کردن سحر و جادو | طلسم و جادو …, جادوی فــســاد و شــهــوت چیست و چگونه در ما اثر میکند – دانلود …, چطور می‌توانیم سحر را باطل کنیم؟/راهکار‌هایی برای ابطال سحر …, چقدر طول میکشه تا دعا اثر کنه و عوامل موثر در زمان و میزان اثر …, درباره ی سحر و جادو ایا اینها در زندگی ما تاثیر دارند – گروه …, دعاهای برای باطل کردن طلسم و سحر و جادو – بیتوته, راه های علاج و باطل کردنِ سحر – المفلحون, زمان شروع تاثیر دعا یا طلسم – اثر و فعال شدن دعا و طلسم چند …, سئوال: سلام و درود خداوند بر شما باد؛ مدتهاست دغدغه بزرگی …, شناخت طلسم و نحوه پیشگیری از آن, طلسم – ویکی‌پدیا دانشنامهٔ آزاد, طلسم چیست؟ آیا طلسم حقیقت دارد؟ – دانشنامه متافیزیک علی لند, طلسم و تاثیر آن | پرسمان قرآن پایگاه پرسش و پاسخ قرآنی, قدرت عجیب طلسم ‘چشم‌زخم’ – BBC News فارسی, کابالا- تاثیر دعا و طلسمِ دعانویس ها… – Motion_Awakening …, مکانیزم عملکرد سحر و طلسم و جادوگری و دعا – چشم هفتم, نظر دین درباره طلسم کردن دیگران/ آیا طلسم و جادو حقیقت دارد …, واقعیت اثر گذاری طلسم چگونه است؟ – علوم غریبه متافیزیک

دعا که از برترین عبادتهاست، آدابی دارد که با رعایت آن شرایط استجابت نیز فراهم می شود.

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ برای همه انسان ها زمانی در زندگی وجود دارد که گرفتار مشکلاتی می‌شویم که بر طرف کردن آن از توانمان خارج است ، زمانی که نا امید می شویم و تنها به پروردگارمان می توانیم پناه ببریم و دعا می کنیم اما “دعا کردن” آداب و اصولی دارد که با رعایت آن شرایط استجابت نیز فراهم می شود.

در این گزارش قصد داریم شما را با آداب دعا کردن، دستورالعمل های استجابت دعا ، دعاهای معصومین برای استجابت سریع دعا،بهترین زمان پذیرش دعا و برخی موانع استجابت دعا آشنا کنیم.

دستورالعمل های استجابت دعا

1- همدلی دل و گفتار

دعا چگونه اثر می کند

علامه محمدباقر مجلسی می گوید؛ در هنگام مناجات با خداوند، فرد باید با تمام وجود به دعا به سوی خدا بپردازد و این کار را با جهد و تلاش انجام دهد. از این رو در اصول کافی جلد 2 نقل شده است که حضرت علی (ع) می فرمایند: «چنین دعا نکنید که دل شما از آن غافل باشد، بلکه باید با جدیت و تلاش دعا نمایید» .

2- دعا، حتی در مواقع شادی و وفور نعمت

دعا صرفاً در مواقع گرفتاری و مشکلات نیست و این امر باید در سرتاسر لحظات زندگی جاری باشد به نحوی که در اصول کافی جلد 2 از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که: «کسی که پیش از نزول بلا دعا کند، چون بلا نازل شود، دعایش مستجاب می گردد و ملایکه می گویند: این صدای آشنایی است و دعای او را از آسمان منع نمی کنند و کسی که پیش از نزول بلا برای دفع آن دعا نکند، بعد از بلا دعایش مستجاب نمی شود و ملایکه می گویند ما این صدا را نمی شناسیم» .

3- دعا همراه با عمل صالح و وفا به خدا

شاید بسیار دیده باشید کسی که از مخلوقی حاجتی دارد کارهای بسیار شایسته ای برای وی انجام می دهد تا آن فرد از کارهای او خوشش بیاید و حال این امر در مورد خداوند نیز صادق است و باید به این امر توجه نمود که هر کس بیشتر به درگاه خداوند عبادت کرده است دعایش به اجابت نزدیکتر است؛ چنان چه از حضرت رسول (ص) روایت شده است که: «دعایِ بی عملِ صالح، مانند تیر انداختن از کمانِ بی زه است.»

4- هنگامی که خدا را شناختید دعا کنید تا مستجاب گردد

یکی دیگر از شرایط استجابت دعا، کمال معرفت و شناخت نسبت به خداوند است به نحوی که در بحارالانوار در جلد 93 نقل شده است که: «جماعتی از امام جعفر صادق (ع) سوال نمودند که چرا هر چه ما دعا می کنیم، دعای ما مستجاب نمی گردد؟ و حضرت پاسخ دادند: زیرا شما کسی را دعا می کنید که او را نمی شناسید و در حدیثی دیگر از حضرت صادق (ع) نقل شده است که: «چون دعا می کنید گمان کنید که حاجت شما در خانه ی شماست».

5- مبالغه و الحاح

یکی دیگر از شرایط استجابت دعا، مبالغه و الحاح (اصرار و پافشاری) در هنگام دعا می باشد و از این رو در اصول کافی جلد 2 از حضرت رسول نقل شده است که ایشان فرموده اند: «خداوند رحم می کند بر بنده ای که با حالت الحاح (اصرار و پافشاری) حاجتی را از خدا طلب می کند؛ خواه دعای او مستجاب بشود و خواه نشود.»

6- یک دعای مخفی بهتر از 70 دعای علنی

از دیگر موارد شرایط دعا کردن و پذیرش آن مخفی دعا کردن است، زیرا دعایی که در خفا و پنهانی صورت پذیرد به اخلاص نزدیک تر است و از ریا دورتر؛ چنان که از امام رضا (ع) نقل شده است که: «اگر یک دعای مخفی به جا آوری، بهتر است از هفتاد دعا که به طور علنی به جای آوری!»

7- بهترین زمان پذیرش دعا

بی شک رعایت نمودن بعضی از اوقات و زمان ها که توصیه شده برای استجابت دعا تاثیر بسیاری در برآورده شدن دعا دارد به نحوی که در اصول کافی جلد 2، از حضرت صادق (ع) نقل شده است که: «در چهار وقت دعا کنید: وقت وزیدن بادها، وقت گردیدن سایه ها، وقت باریدن باران و در هنگام ریختن نخستین قطره ی خون از مومنی که شهید می شود، و بدانید که درهای آسمان را در این اوقات می گشایند» و در حدیثی دیگر فرمودند: «دعا در چهار محل مستجاب می شود: در نماز وِتر، بعد از نماز صبح، پس از نماز ظهر و بعد از نماز شام.»

حضرت علی (ع) نیز درباره ی بهترین اوقات دعا فرموده اند: «دعا را در چهار وقت غنیمت شمارید: هنگام خواندن قرآن، در وقت اذان، وقت باریدن باران و هنگام ملاقات کردن دو صف برای شهادت» و همچنین از امام صادق (ع) در بحارالانوار جلد 93 نقل شده است که: «سه وقت است که حاجت بنده از خدا پوشیده نمی شود: بعد از نماز واجب، هنگام باریدن باران، و زمان ظاهر شدنِ معجزه ای از حجت های خدا بر روی زمین.»

در معانی الاخبار شیخ صدوق نیز از امام زین العابدین نقل شده است که: «حضرت فاطمه فرمودند: از حضرت رسول (ص) شنیدم که می فرمود: در روز جمعه ساعتی است که هر مسلمان در آن ساعت از خدا چیزی طلب نماید، خداوند به او اعطا می فرماید. گفتم: یا رسول الله! آن کدام ساعت است؟ فرمود: وقتی که نصف قرص آفتاب فرو رود…» و همچنین در اصول کافی جلد 2، به سند معتبر از امام صادق (ع) نقل شده است که: «بر تو باد به دعا کردن در حال سجده، زیرا بنده در سجده از تمام احوال به خداوند نزدیک تر است.»

8- برای برآورد حاجت گریه کن، اگرچه به مقدار سر مگسی باشد!

از موارد دیگری که علامه مجلسی درباره ی پذیرش و استجابت دعا بیان می فرماید ابراز تضرع و زیادتِ مذلت و شکستگی در برابر خداوند است، چنان چه که از حضرت صادق (ع) نقل شده است که: «چون بدنت به لرزه افتاد و از چشمانت اشک جاری گردید، بسیار دعا کن، زیرا رحمت الهی متوجه تو گردیده و هنگام اجابت است.» و در حدیثی دیگر در اصول کافی جلد 2، از امام صادق (ع) نقل شده است که: «اگر از امری در ترس بودی یا در طلب حاجتی از خداوند بودی، پس اول خدا را به بزرگی و عظمت یاد کن، چنانچه شایسته خداوند است و صلوات بر محمد و آل محمد بفرست و حاجت خود را بطلب و خود را به حالت گریه درآور و سعی کن گریه کنی، اگرچه به مقدار سر مگسی باشد. پدرم می فرمود: نزدیک ترین حالت بنده به خدا، هنگامی است که بنده در سجده باشد و چشمانش نیز گریان.»

9- دادن صدقه قبل از بیان حاجت

به احتمال بسیار زیاد این امر را در جوامع فراوانی دیده اید که اگر چنانچه کسی حاجتی به درگاه فرد بزرگی داشته باشد، ابتدا نگهبانان و دربانان آن درگاه را خشنود می کند تا داخل شدن به نزد آن فرد بزرگ به آسانی برای وی میسر شود و نیازها و حاجتش زودتر برآورده گردد؛ و باید دانست، که به گفته ی علامه مجلسی دربانان درگاهِ خداوند، فقرا و مساکین هستند و باید پیش از طلب حاجت از خداوند، صدقه ای در راه این افراد داده شود. چنان چه که در اصول کافی جلد 2، از حضرت صادق (ع) نقل شده است که فرموده اند: «هرگاه یک نفر از شما بیمار شود، طبیب درخواست می کند و به او چیزی می دهد و اگر حاجتی به پادشاهی پیدا کند به دربانان او رشوه می دهد. پس اگر حاجتی به خدا دارید باید صدقه بدهید (تصدقی بکنید)، خواه کم و خواه بسیار باشد!»

10- دعا کردن در حق دیگران

یکی دیگر از مواردی که استجابت دعا را سرعت می بخشد دعای فردی دیگر برای دیگری است از این رو در اصول کافی جلد 2، به نقل از امام محمد باقر (ع) آمده است که ایشان فرموده اند: «سریع ترین دعایی که برآورده می شود، دعای مومنی است که غایبانه برای برادر مومن خود دعا کند. پس مَلَکی که موکل دعای اوست می گوید: آمین! و خدا به تو دو برابرِ آنچه برای برادر مؤمن خود دعا کردی عطا می فرماید.»

11- حمد الهی پیش از دعا

از جمله آداب دیگر پذیرش دعا این است که خدا را پیش از طلبیدن حاجت، به بزرگواری و عظمتِ وجود و کَرَم ستایش نمایید و نعمت های ایشان را یاد کرده و او را بر آن نعمت ها شکر کنید و از این رو وارد شده است که بهترین دعا «الحمدالله» است. همچنین چون گناهان آدمی موجب محرومی از خیرات و سعادت است، باید پیش از دعا، از گناهان استغفار کرد، تا موجب رفع موانع شود، چنانچه مفضل به حضرت صادق (ع) عرض نمود: دعای جامعی به من تعلیم فرمایید و حضرت فرمودند: حمد الهی بکن؛ زیرا چون حمد الهی کردی، هر کس نماز بخواند، برای تو دعا می کند و می گوید: «سمع الله لمن حمده»؛ یعنی خدا دعای حمدکنندگان خود را مستجاب کند.»

12- صلوات، دعا را به آسمان می برد!

علامه محمدباقر مجلسی یکی دیگر از شرایط پذیرش و استجابت دعا را فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد می داند و صلوات را یکی از عوامل قبولی دعا می شمارد. همچنین است که از امام صادق (ع) نقل شده است که: «هر کس دعا کند و پیغمبر را یاد نکند، آن دعا بر بالای سرش می ایستد و تا هنگامی که صلوات نفرستد به سوی آسمان نمی رود.»

همچنین درباره ی اثر صلوات در «من لایحضره الفقیه» به سند معتبر نقل شده است که: «حضرت صادق (ع) به صباح بن سبابه فرمودند: می خواهی تو را چیزی تعلیم دهم که خدا به سبب آن، تو را از آتش جهنم حفظ کند؟ گفت: بلی!

حضرت فرمودند: بعد از صبح (نماز صبح) صد مرتبه «اللهم صلی علی محمد و آل محمد» بگو تا خداوند روی تو را از گرمیِ آتش جهنم نگه دارد.» و در بحارالانوار جلد 94 نیز از حضرت رسول (ص) نقل شده است که ایشان فرموده اند: «هر کس روز جمعه صد مرتبه بر من صلوات بفرستد، حق تعالی شصت حاجت او را برآورده می کند، سی حاجت دنیایی و سی حاجت اخروی!» و در فروع کافی جلد 3، نیز از امام محمدباقر (ع) نقل شده است که: «هیچ عملی در روز جمعه بهتر از فرستادن صلوات بر محمد و آل او نیست

دعایی که در مستجاب شدن آن تردیدی نیست

مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه، نوعی از دعا را معرفی فرمودند که در مستجاب شدن آن تردیدی نیست.

این عالم بزرگوار، رحمةالله علیه، می فرمایند:برخی گمان می کنند که دعا، کار پیرزن ها و پیرمردها و ناتوانان است، آنها که نمی توانند در میدان جنگ و جهاد شمشیر بزنند؛ ولی معلوم می شود مسئله از این بالاتر است! در روایت درباره شرایط استجابت دعا آمده است:«من دعا و هو لایحس سوی الاجابة استجیب له»، یعنی هر کس دعا کند و جز اجابت احساس نکند، دعایش مستجاب می شود.

ایشان در ادامه می فرمایند:گویا حالتی در ما پیدا شده شبیه به یاس از اجابت، که دعای ما فقط به زبان و لقلقه لسانی است؛ نه دعای برخواسته از دل مطمئن و امیدوار به اجابت. قلب متیقن و دل شکسته ای می خواهد تا دعا مثل تیر به هدف برسد، به گونه ای که دعا کنیم و اجابت آن را بفهمیم و یا حداقل به ما وعده استجابت آن را بدهند، ولو بعد از چهل سال، همچنان که درباره حضرت یعقوب علیه السلام محقق شد.

بنابراین به فرموده آیت الله بهجت، آن دعایی مستجاب است که دعاکننده در آن مطمئن به اجابت باشد و این امر به قول ایشانقلب متقین و دل شکسته می خواهد. در این رابطه در حدیث قدسی آمده است که چون موسی(ع) از خدا پرسید در کجا بیشتر می توان پروردگار را یافت؟ در جواب آمد:«انی عند القلوب المنکسره و القبور المندرسه؛ من در دل های شکسته و نزد قبرهای کهنه ام.»

دعای سریع الاجابه توسل

محمد ابن بابویه دعای توسل را از ائمه (ع) نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آنکه اثر اجابت آن را به زودی یافتم. دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شب های چهارشنبه خوانده می شود.

دعای سریع الاجابه امام کاظم (ع)

دعا چگونه اثر می کند

کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم (ع) نقل کرده و فرموده: عظیم الشأن و سریع الاجابه استکه جملات صدر و ذیل آن چنین است:

«اللهم انی اطعتک فی احب الاشیاء الیک و هو التوحید و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه،انک ترزق من تشاء بغیر حساب»

پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب.

دو دعای سریع الاجابه از امام صادق (ع)

از امام صادق (ع) روایت شده که هر کسی ده بار «یا الله» بگوید، به او گفته می شود، لبیک، حاجت تو چیست؟

همچنین از امام جعفر صادق (ع) روایت است که هر کس «یا رب یا الله» بگوید به گونه ای که تانفس او قطع شود، گفته می شود لبیک حاجت تو چیست؟

دعای سریع الاجابه اسم اعظم

سید علیخان شیرازی در کتاب «کلم طیب» نقل فرموده: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاحاو «الله» و اختتام او «هو» است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی ۱۱ بار ورد خود قرار بدهد،هر آینه هر امر مهم جزئی و کلی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره،آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آنها صورت نمی گیرد:

«الله لا إله إلا هو الحی القیوم…» تا آخر آیه الکرسی

«الله لا اله الا هو …نزل علیک الکتاب …»

«الله لا إله ان هو لیجمعنکم …»

«الله لا إله ان هو له الاسماء…»

«الله لا إله الا هو و علی إلله…»

محدث گرانقدر مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب شریف مفاتیح الجنان به نقل از شیخ کفعمىمؤلف کتاب بلد الامین دعایی را نقل کرده و گفته: این دعا را مقاتل بن سلیمان از امام زین العابدینعلیه السلام روایت کرده و گفته: هرکه این دعا را (برای رفع گرفتاری و مشکلات) صد مرتبه بخواندو دعایش اجابت نشود، پس‌ مقاتل را لعنت کند و آن دعا این است:

«إِلَهِی کَیْفَ أَدْعُوکَ وَ أَنَا أَنَا وَ کَیْفَ أَقْطَعُ رَجَائِی مِنْکَ وَ أَنْتَ أَنْتَ إِلَهِی إِذَا لَمْ أَسْأَلْکَ فَتُعْطِیَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَسْأَلُهُ فَیُعْطِینِی إِلَهِی إِذَا لَمْ أَدْعُکَ فَتَسْتَجِیبَ لِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَدْعُوهُ فَیَسْتَجِیبُ لِی إِلَهِی إِذَا لَمْ أَتَضَرَّعْ إِلَیْکَ فَتَرْحَمَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَتَضَرَّعُ إِلَیْهِ فَیَرْحَمُنِی إِلَهِی فَکَمَا فَلَقْتَ الْبَحْرَ لِمُوسَى عَلَیْهِ السَّلامُ وَ نَجَّیْتَهُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تُنَجِّیَنِی مِمَّا أَنَا فِیهِ وَ تُفَرِّجَ عَنِّی فَرَجا عَاجِلا غَیْرَ آجِلٍ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»

دعای رفع گرفتاری

برای دعای رفع گرفتاری، شیخ احمد بن فهد و دیگران روایت کرده اند که مردى به خدمت حضرت امام موسى کاظم علیه السلام شکایت کرد که کار من بسته شده است و به هر کارى که متوجّه مى شوم سودى نمى یابم و به هر حاجت که رُو مى نهم برآورده نمى شود حضرت فرمود که بعد از نماز صبح ده مرتبه بگو ((سُبْحانَ اللَّهِ الْعَظیمِ وَبِحَمْدِهِ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَاَسْئَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ)) راوى گفت که اندک زمانى که بر این مداومت کردم جمعى از بادیه آمدند و خبر دادند مرا که مردى از اقوام تو مُرده و به غیر از تو وارثى ندارد پس مال بسیار بدست من آمد و تا حال بى نیازم .مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی (ره).

دعای برآورده شدن حاجت

در تحفة الزّائر است که از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هرگاه تو را حاجتى بسوى خداى تعالى باشد یا از امرى خائف و ترسان باشى در کاغذى بنویس :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکِ بِاَحَبِّ الاَْسْمآءِ اِلَیْکَ وَاَعْظَمِها لَدَیْکَ وَاَتَقَرَّبُ وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِمَنْ اَوْجَبْتَ حَقَّهُ عَلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ وَعَلِی وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَعَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَجَعْفَرَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِىِّ بْنِ مُوسى وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِی وَالْحُجَّةِ الْمُنْتَظَرِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ اکْفِنى کَذا وَکَذا.

برخی موانع استجابت دعا

1- گناه: گناهان سه گونه اثر می‌گذارند:

توفیق دعا کردن را سلب می‌کند.

حالت تضرع و تواضع و توبه و انابه و اشک و گریه را می‌گیرند و نمی‌گذارند بنده با حضور قلب، توجه‌اش به سوی خدا متمرکز گردد و مجذوب نفحات رحمانی او شود.

در صورت خواندن دعا، دعایش مستجاب نمی‌گردد.

علی(ع) می‌فرماید: «المعصیة تمنع الاجابة؛ گناه از اجابت دعا جلوگیری می‌کند».  در دعای کمیل شب‌های جمعه دقت نمایید، آن جا که می‌خوانید: «اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا و… خدایا گناهانی که مانع استجابت دعای من شده‌اند بر من ببخش.»

2- ترک دعا در هنگام خوشی‌ها: خداوند به حضرت داود(ع) وحی فرمود: «مرا در روزهای خوش و آسایش یاد کن تا من دعای تو را در ایام گرفتاری و سختی اجابت کنم»

3- نافرمانی و رنجاندن والدین

4- تأخیر انداختن نمازهای واجب از اول وقت

5- در گفتار، بد زبان بودن

6- نسبت به افراد مؤمن سوء ظن داشتن و بد طینت بودن

8- با برادران یا خواهران مؤمن، با دو رویی و منافقانه برخورد کردن

8- ترحم نکردن به افراد ضعیف

88492747

88830950

info@bornanews.ir

تهران – خیابان شهید مطهری – خیابان فجر – خیابان نظری – انتهای خیابان دلفان – نبش اتوبان مدرس – پلاک 50

تمام حقوق برای خبرگزاری برنا محفوظ است. استفاده از مطالب با ذکر منبع آزاد است.


جلوگیری از ورود هوای آلوده به خانه!

اینجا یکی از هتلهای کیشه! همین حالارزروکن

 

 

دعا چگونه اثر می کند

 

دانشمندان دانشگاه آرهاوس با استفاده از سیستم اسکن مغزی به مطالعه بر روی مغز انسان در هنگام دعا وصحبت با خداوند پرداختند.

محققان با اسکن مغز بیش از ۲۰ داوطلب در هنگام دعا و صحبت با خداوند اعلام کردند مغز افراد در هنگام دعا به گونه ای که در هنگام صحبت با یک دوست فعال می‌شود، فعالیت می‌کند.

محققان دانشگاه آرهاوس دانمارک به منظور مطالعه بر روی این پدیده از داوطلبان خواستند یک بار به خواندن یک دعای مذهبی و یک بار به خواندن یک متن غیرمذهبی و اجتماعی اقدام کنند. به گفته محققان در هنگام انجام عملیات اول و خواندن دعای خداوند مخصوص مسیحیان، قسمتهایی از مغز که با مرور ذهنی و تکرار در ارتباط است، فعال شد.

طی آزمایش دوم، داوطلبان قبل از خواستن آرزوهای خود از شخصیت خیالی بابا نوئل مشغول به خواندن دعاهای شخصی خود شدند که این عمل باعث فعال سازی قسمت‌هایی از مغز که در هنگام برقراری ارتباط با انسانی دیگر فعال می‌شود، شد. این محدوده از مغز با تئوری ذهن (هشیاری از اینکه دیگران دارای انگیزه و غرض مستقل هستند) در ارتباط نزدیک است.

به نظر می‌رسد هر دو منطقه فعال شده مغز در این آزمایشها، رفتار خواستن و توجه به عکس العمل مخاطب که در این آزمایش خداوند بوده است را پردازش می‌کنند. همچنین قسمتهای فعال شده قسمتی از قشر پیشین مغز به شما می‌روند که با توجه به قصد فرد دیگر در ارتباط است.

قشر پیشین مغز در انسان یکی از عوامل کلیدی تئوری ذهن است. به گفته محققان، این قسمت از مغز داوطلبان در هنگام انجام آزمایش دعاهای شخصی و صحبت با شخصیت بابانوئل غیر فعال بوده است. این پدیده نشان می‌دهد داوطلبان بابا نوئل را شخصیتی کاملا خیالی و خداوند را موجودیتی واقعی می‌دانند.

در عین حال مطالعات گذشته نشان می‌دهد که قشر پیشانی مغز در انسانها در هنگام تعامل با اجسام بی جان نیز فعال نمی‌شود. زیرا مغز از چنین اجسامی انتظار عکس العمل ندارد و به همین دلیل نیازی برای فکر کردن به آن جسم احساس نمی‌کند.

بر اساس گزارش نیوساینتیست، محققان بر اساس نتایج نهایی اعلام کردند افراد در هنگام دعا این تصور را دارند که در حال صحبت با شخصی خاص هستند که این نتیجه از نظر مسیحیان نشانه ای جدید از قطعیت وجود خداوند است.

 

 

 

در ادامه بخوانید


باطل کردن چشم‌زخم و طلسم


پاکسازی و رفع آلودگی هوای خانه


جدیدترین مدلهای طرح برجسته فرش


دندان هات رو درست کن و3ساله پرداخت کن!!


بدون خجالت محصولات جنسی را آنلاین بخر


معرفی بهترین کتاب‌های کودک برای خرید


سینما رو به خونت بیار!


موثرترین راه پاکسازی هوای خانه

تمام قابلیت ها که ازیک تلویزین انتظاردارید


طراحی و بازسازی فضای داخلی


جلوگیری از ورود هوای آلوده به خانه!

دلت کیک خونگی میخواد،فرصت درست کردن نداری؟


تجویز انواع سمعک نامرئی و هوشمند


قابلیت افزودن لباس حین شست و شو

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

قدس آنلاین: اصل امکان سحر را نمی‌توان نفی کرد، آنچه مهم است اینکه مردم وقتی به مشکل بر می‌خورند، معمولاً ‌به سرعت به دنبال این می‌روند که آن را به نیروی ماورایی نسبت دهند.

به گزارش قدس آنلاین، برخی صفحات و کانال‌ها در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی مدتی است که به ترویج علوم غریبه می‌پردازند، به طور مثال در یکی از این کانال‌ها می‌خوانیم: «طلسم یک جور ایجاد توهم است که شکل واقعیت به خودش می‌گیرد و به نوعی موجب فریب انسان می‌شود، اگر قادر باشیم بر طلسم چیره شویم، موفق می‌شویم و اگر نه، متأسفانه ضربه می‌خوریم، اما برای غلبه بر طلسم اول از همه باید بتوانیم تشخیص دهیم که با طلسم روبه رو شدیم و برای این منظور باید شخص به علوم غریبه آشنا باشد….» و آنگاه در مقاطع مختلف اشکال مختلف به عنوان یک طلسم که مثلاً می‌تواند یک جن را تسخیر کند یا محبتی را میان زن و شوهری افزایش دهد و … .

اما این ادعاها تا چه میزان صحت دارد؟ آیا پرداخت پول برای رفع طلسم یا طلسم‌کردن دیگران از طریق تلگرام، صرفاً پر کردن جیب عده‌ای سودجو نیست؟!

در این باره با حجت‌الاسلام محسن یوسفی‌کیا، پژوهشگر حوزه عرفان‌های نوظهور گفت‌وگو کرده ایم.

 

دعا چگونه اثر می کند

 

*آیا علوم غریبه ماهیت خارجی دارد و قابل نشر در سطح عموم است؟ و چقدر می‌توان به آن تمسک کرد؟

-تعریفی که از علوم غریبه ارائه شده این است که این علوم مجموعه‌ای از دانش‌ها هستند که معمولاً در دسترس عامه مردم نبوده، یعنی از دسترس عموم مردم دور نگه داشته شده و اقسام، شاخه‌ها و دسته‌های مختلفی برای آن ذکر شده است؛ مانند علم رمل، جفر، اعداد، کیمیا و… . نکته‌ای که مهم است اینکه در طول تاریخ بنا بر تعلیم دادن این علوم و در دسترس قراردادن آنها برای عموم مردم نبوده است، تا آنجا که یادگیری برخی از این‌ها مانند سحر، در روایات به شدت نهی شده است و برای آن‌ها مجازاتهای بسیار سنگینی تعیین شده است.

اگر کسی به انگیزه باطل کردن سحر، بخواهد سحر را یاد بگیرد اشکال ندارد، حتی برخی این کار را واجب کفایی می‌دانند

بنابراین در جواب این سؤال که آیا می‌شود به شکل عمومی آن را نشر داد، پاسخ منفی است، چون در واقع زمینه سوءاستفاده را برای عده ای فراهم می‌کند. در طول تاریخ برخی از این علوم برخوردار بودند تا در موقعیت مناسب و در صورت لزوم از آن استفاده کنند، در مورد سحر هم همین‌گونه است، به عنوان مثال برای باطل کردن سحر می‌شود سحر را یاد گرفت، فقها نیز همین دیدگاه را دارد. بنابراین اگر کسی به انگیزه باطل کردن سحر، بخواهد سحر را یاد بگیرد اشکال ندارد، حتی برخی این کار را واجب کفایی می‌دانند. البته قطعاً این واجب کفایی متوجه هر کسی نخواهد بود و باید ظرفیت لازم در شخص وجود داشته باشد. به هر حال پاسخ این سؤال که آیا توصیه عمومی شود تا افراد به دنبال این علوم بروند، قطعاً منفی است.

*درباره مصادیقی از علوم غریبه توضیح می‌دهید؟

– علم رَمْل، جَفْر، اعداد، کیمیا و …، به عنوان مثال «کیمیا» علمی است که به وسیله آن می‌توان برخی فلزات را به چیز دیگری مانند طلا تبدیل کرد، یا با یادگیری برخی از این علوم ممکن است شخص توان پیشگویی پیدا کند، از غیب خبر داده و آینده را تا حدی پیش‌بینی کرد، یا مثلاً با تسخیر جن قدرت‌های فوق‌العاده‌ و غیر طبیعی به دست آورد، چراکه جنیان به دلیل ساختار وجودیشان توانمندی‌ها و قابلیت‌هایی دارند که انسانها از برخی از آن قابلیت‌ها برخوردار نیستند و انسان‌ها می‌توانند با استفاده از جنیان به این توانمندی‌ها‌ دست پیدا کنند، مانند انتقال اشیاء که در قرآن هم به صراحت بیان شده است که در ماجرای حضرت سلیمان(ع) یک عفریتی از جن می‌گوید: قبل از اینکه از جایت بلند شوی، تخت ملکه سبا را برایت می‌آورم «قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ»، یا توانمندی‌‌های دیگر مانند انتقال سریع که در روایات هم بدان اشاره شده و حتی ائمه گاهی اوقات از این توانمندی‌ها استفاده کرده اند.

*آیا نیروهای ماورایی می‌توانند در زندگی و سرنوشت انسان به عنوان خلیفه الهی تأثیر بگذارند؟

در برخی اقسام سحر در واقع اتفاقی نمی‌افتد، بلکه در واقع تصویرسازی ذهنی برای انسان صورت می پذیرد، مانند ماجرای ساحران فرعون که در مقابل حضرت موسی(ع) قرار داشتند

-برای پاسخ به این سؤال به یک آیه قرآن اشاره می‌کنم. خداوند در سوره بقره آیه 102 می فرماید: «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی‏ مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»، در این آیه شریفه موضوع تعلیم سحر توسط شیاطین به مردم مطرح شده است، همچنین از دو ملک به نام‌های هاروت و ماروت نام می‌برد که برای دفع شر به مردم سحر آموزش می‌دادند تا مردم بتوانند سحر شیاطین را باطل کنند.

یکی از تأثیراتی که این سحر می‌تواند در این آیه اشاره شده، «ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ»؛ جدایی بین زن و مرد است، از ظاهر آیه می‌توان فهمید که این قبیل سحرها می‌توانند اثر واقعی داشته باشند، البته در برخی اقسام سحر در واقع اتفاقی نمی‌افتد، بلکه در واقع تصویرسازی ذهنی برای انسان صورت می‌پذیرد، مانند ماجرای ساحران فرعون که در مقابل حضرت موسی(ع) قرار داشتند، «قَالُوا یَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمَّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى‌»، «فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى»، تعبیر قرآن این است که «مِنْ سِحْرِهِمْ» جادوی و سحر آ‌ن‌ها این‌گونه به ذهن مردم می‌آمد و مردم این‌گونه خیال می‌کردند این ریسمان‌ها حرکت می‌کنند، یعنی در واقع ساحران تصرف در خیال انسان‌ها کرده بودند، و در واقع چیزی اتفاق نمی‌افتاد، مثلاً‌ در بیابان‌ این‌ گونه القاء ‌شود که در اینجا دریا است، در حالی که اصلاً دریایی وجود ندارد، بنابراین اصل تأثیرگذاری سحر را قابل پذیرش است.

*پس امکان سحر وجود دارد؟

– بله! وجود دارد، اصل امکان سحر را نمی‌توان نفی کرد، آنچه مهم است اینکه مردم وقتی به مشکل می‌خورند، معمولاً ‌به سرعت به دنبال این می‌روند که آن را به نیروی ماورایی نسبت دهند، یعنی فرض بفرمایید یک خانم و آقا در زندگیشان به مشکل برخوردند و این مشکل محصول سوء تدبیر خودشان بوده است، ولی برای اینکه از خودشان رفع تکلیف کنند و فرافکنی کنند، دنبال عامل غیبی می‌گردند تا مشکلات را گردن او بیاندازند و برای حل آن مشکل، نیز دنبال یک امر غیبی می‌روند و این گونه می‌شود که سراغ رمال‌ها و دعانویس‌ها می‌روند، بنابراین اصل سحر را نمی‌شود منکر شد.

*منتها بحث سر این است که از کجا بفهمیم طلسم شده‌ایم؟

– تشخیص این مسأله کار بسیار سختی است و تنها از اهل فن، متخصص، متعهد و اهل علمش بر می‌آید که خیلی معدود هستند، به این موضوع مهم نیز باید اشاره کرد که همه این اتفاقات بیرون از دایره اذن الهی صورت نمی‌پذیرد.

*اصلا طلسم و ماهیت طلسم چیست؟ آیا طلسم در قالب شکل و شمایل می‌تواند بروز پیدا کند؟

– اینکه از نمادهایی استفاده می‌کند برای اینکه چنین اقداماتی را انجام دهند، به نظر می‌رسد که قابل پذیرش است، البته این موضوع که به صورت عمومی و در گروه‌های تلگرامی یا در سایت‌ها مطرح می‌شود، این‌ها عمدتاً دکان است، این‌ها حرف‌هایی است که از برخی کتاب‌ها برداشتند، حالا یک نقش و نگاری می‌کشند و می‌گویند: طلسم می‌کند یا می‌گویند: برای ایجاد محبت و ایجاد نفرت است. خیلی از این طلسمات به خودی خود اثری ندارد، بلکه منوط به آدمی است که دارد آن را اعمال می‌کند. برخی از آن‌ها تابع شرایط زمان و مکان است، توجه کنید که شرایط زمانی و مکانی هم برای ادعیه هم وارد شده است، مثلاً دعا در زمان خاص و یک نماز برای شب خاصی داریم و ممکن است اثراتی برای آن بار شود و چه بسا آن کار را در زمان و مکان دیگری انجام دهید، آن اثر بر آن مترتب نشود، طلسم‌ها هم بعضاً همین‌گونه بوده و منوط به شرایطند، البته بنده احاطه ندارم که دقیقاً‌ شرایط آن چیست.

*«سحر» خارج از قضا و قدر الهی اتفاق می‌‌افتد؟

-سحر خارج از قضا و قدر الهی نیست، تأثیرگذاری سحر و طلسم یا همان آیه‌ای که مثال زدم، این اثر هم به اذن خدا است، اگر خدا اجازه ندهد همچین اثری ایجاد نمی‌شود، پس تحت دایره قضا و قدر الهی عمل می‌کند، ولو اینکه اثر می‌تواند داشته باشد، منکر اثر نمی‌توان شد، ولی عمدتاً آنچه که در فضای مجازی گفته می‌شود و یا در جامعه افرادی مدعی هستند که می‌توانند کارهایی را انجام دهند، بالای 90 درصد آن‌ها هیچ توانایی ندارند، البته توانایی که عرض می‌کنم معنای مثبتش مدنظر نیست.

*سحر و طلسم چرا در برخی اثر می‌گذارد و در برخی دیگر اتفاقی نمی‌افتد؟

به صورت تجربی می‌بینیم افرادی که عمدتاً گرفتار چنین مشکلاتی هستند، یک جوری کار خودشان می‌لنگد؛ یعنی خودشان یک کاری کردند

-شاید بتوان گفت که زمینه اثرگذاری بعضاً در وجود خود ما است. اگر ما بپذیریم که این قبیل امور در قالب شیطانی اتفاق می‌افتد و شیطان قدرت نفوذ ندارد، حداقل اثر تام نمی‌تواند بگذارد، هر چند ممکن است به صورت محدود بتواند اثر بگذارد، اما اثر جدی و قابل توجهی نمی‌تواند بگذارد، می‌توان نتیجه گرفت که بخشی از این اثرپذیری‌ها به خاطر این است که یک زمینه‌ای توسط خود فرد فراهم می‌­شود. یکی از این زمینه‌ها همین مراجعه به دعانویس‌ها و رمال‌ها است.

اینها به مراجعان خود دستوراتی می‌دهند و آن‌ها نیز به آن عمل می‌کنند و ممکن است حتی یک اثر مقطعی و جزیی هم ببینند، ولی به مراتب بیش از آنچه را که به دست آورده‌اند، باید هزینه بپردازند، منظور هزینه‌های غیر مادی است، خیلی از اوقات این افراد خودشان را گرفتار می‌کنند، به صورت تجربی می‌بینیم افرادی که عمدتاً گرفتار چنین مشکلاتی هستند، یک جوری کار خودشان می‌لنگد؛ یعنی خودشان یک کاری کردند، مثلاً خواستند سر در بیاورند که طلسم و سحر چیست، چون سراغ استاد اهلش نرفتند، -اساتید فن بسیار اندک هستند- بلکه سراغ آدم‌های شیاد رفتند، یا از کانال شیطانی به توانایی‌های رسیدند، اینگونه گرفتار شده‌اند، اینکه انسان با دست خود یک روزنه‌ای را در وجود خودش باز کند تا شیطان بر او مسلط شود، نتیجه‌‌ای غیر از این نمی‌تواند باشد.

*حال ممکن است فردی کاری نکرده باشد، اما طلسم و سحر در او اثر بگذارد؟

-بله!‌ از برخی روایات این‌گونه بر می‌آید یک جاهایی غفلت‌ها و بی‌توجهی‌هایی نسبت به برخی امور عبادی و یا مسائل مربوط به سبک زندگی زمینه‌ای را برای نفوذ شیاطین در زندگی ما باز می‌کند، در روایت دستوراتی داریم که بخشی از آن عبادی و بخشی دیگر مربوط به رعایت پوشش، ساخت مسکن، استفاده از یکسری امور در منزل و … می‌شود. مسائلی مرتبط با خوردن، پوشش، آداب حمام رفتن که روایاتی با سند معتبر هم دارند و اگر رعایت نشود ممکن است زمینه حضور این‌ها در زندگی ما فراهم ‌کند.

ممکن است برخی از آن‌ها یک توانایی‌هایی داشته باشند، اما بدون شک الهی نیست و ما اساساً نهی می‌کنیم که به این افراد مراجعه شود

نمی‌خواهم بگویم اگر رعایت نکردیم حتماً در زندگی‌ ما این اتفاق می‌افتد، بلکه زمینه فراهم‌تر می‌شود، فرض کنید یک شخصی از حمام بیرون آمده است و در سرما خودش را خوب نپوشانده است. نمی‌شود گفت که حتماً سرما می‌‌خورد، ولی احتمال سرماخوردگی بالا می‌رود.

*برخی کانال‌های تلگرامی دستوراتی را تجویز می‌کند، آیا این دستورات قابل اعتماد است؟

-نه! به صورت کلی هر کس که ادعا می‌کند که من همچین توانایی‌‌هایی را دارم، نباید به او مراجعه کرد. در طول تاریخ اگر انسان‌هایی چنین توانایی‌هایی را داشتند و واقعاً از آن‌ها کاری ساخته بود، به تعبیر امروزی دکان باز نمی‌کردند که بیایند پول بگیرند و نسخه بپیچند، اصلاً کسانی که به این شکل و به صورت عمومی این‌ امور را ترویج می‌کنند، می‌خواهند دکان باز کنند.

حالا ممکن است برخی از آن‌ها یک توانایی‌هایی داشته باشند، اما بدون شک الهی نیست و ما اساساً نهی می‌کنیم که به این افراد مراجعه شود، و لو اینکه ممکن است گاهی یک اثر مقطعی از این افراد ببینید، ممکن است به نظرشان یک تغییری ایجاد شده است، ولی در درازمدت اثرات منفی می‌گذارد که به هیچ‌وجه قابل جبران نیست که چون نمونه‌هایی دیده شده است.

به همین خاطر آنچه در فضای مجازی گفته شده و یا افرادی به صورت عمومی حرف می‌زنند، بدون شک این‌ها یا شیاد هستند و دنبال منافع شیطانی خودشان هستند. بدون شک انسانی که از راه مشروع این توانایی‌ها را کسب کرده اند و به این علوم دسترسی دارد، هرگز به صورت عموم در دسترس و یادگیری عموم قرار نمی‌دهد، سیره مستمر علمای ما هم این نبوده است، یعنی اینگونه عمل نکردند.

*بالاخره گرایش به خرافه یک بخش در جامعه ما حضور دارد و نمی‌توان نفی کرد!

برخی از بزرگان که از این علوم برخوردار بودند و صاحب صلاحیت هم بودند، از یاد دادن آن‌ پرهیز می‌‌کردند و می‌گفتند به درد شما نمی‌‌خورد

-بله! در کتابی خواندم که در انگلیس نزدیک به 2 هزار نفر فالگیر حرفه‌ای وجود دارد، حتی در جوامع مدرن و پیشرفته که به اصطلاح عقل‌گرایی رایج است و با علوم وحیانی مخالف هستند نیز چنین رویکردهایی وجود دارد، اصلاً جن‌گیری و اموری از این دست در مسیحیت و کلیسا نیز رایج است، یعنی این گونه نیست که فکر کنیم مخصوص جامعه ما است.دعا چگونه اثر می کند

دیدگاه علمای ما این است که مردم را از مراجعه به این افراد طرد کنند، چون افرادی که به این طیف آ‌دم‌ها مراجعه می‌کنند، خیلی وقت‌ها دنبال راه میان‌بر هستند، مثلاً‌ دنبال این هستند که راه‌های کسب درآمد را خوب یاد بگیرند، در حالی که روند صحیح افزایش روزی‌ و درآمد سازو کار خود را دارد، تجربه نشان داده افرادی که وارد این حوزه‌ها می‌شوند، معمولاً زندگیشان نکبت‌بار است.

بیان شده برخی از بزرگان که از این علوم برخوردار بودند و صاحب صلاحیت هم بودند، از یاد دادن آن‌ پرهیز می‌‌کردند و می‌گفتند به درد شما نمی‌‌خورد، می‌خواهید چکار که یاد بگیرید، حتی برخی بزرگان وقتی به مرحوم نخودکی مراجعه کردند و ابراز تمایل کردند که به آن‌ها ما کیمیا یاد بدهد، ایشان پرهیز کرده است و گفتند: به جای کیمیا به شما دعایی یاد می‌دهم که بعد از نماز این دعا را بخوانید که خیلی اثرش بیشتر است، البته برخی افراد از روی کنجکاوی و برای کسب یکسری توانایی دنبال این امور هستند و نمی توان جذابیت‌های این مسائل شد، ولی تبعات سنگینی دارد.

*راه رهایی از طلسم چیست؟

-توصیه های عمومی در این زمینه وجود دارد مانند: مداومت بر خواندن سوره ناس، فلق، آیةالکرسی یا نصب آیةالکرسی در خانه، گفتن ذکر «لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» و استفاده از حِرزهای معتبری که در روایات آمده است.

فارس

انتهای خبر/

تمامی حقوق برای قدس آنلاین محفوظ است.

© 2018 www.qudsonline.ir

بايد پيش از دعا حـمـد و سـتـايش خدا كني، نعمتهايي را كه به تو بخشيده به ياد آوري، سـپـس شـكـر و سپاس گويي، آن گاه درود بر پيغمبر و آل او فـرسـتي، سپس از گناهانت ياد كرده اقرار نمايي و از آسيب آن به خدا پناه بري؛ اين است جهت و راه دعا

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری-تحلیلی خبرگزاری صدای افغان(آوا) می باشد

دعا از جمله مفاهیم عمیق، عالی و ریشه دار در فرهنگ اسلام و سایر ادیان توحیدی و نوعی از رفتار دینی است که هرکس متناسب با سطح معرفت و آگاهی خود در برابر خداوند متعال انجام می دهد. انسان مؤمن در تلاش است که با پروردگار خویش ارتباط برقرار نموده، با از او بخواهد تا آلام و رنج های او را مداوا و عیوب و نقایصش را مرتفع سازد. در بیانات اولیای معصوم (ع) ما نیز به گره گشایی دعا اشاره شده است: «یا من تحل به عقد المکاره» (٢، ص: ٦٤). دعا به مثابه ی عامل مؤثر در نظام هستی به شمار می آید و به معنای امکان دگرگونی تقدیر و تغییر سرنوشت است . به رغم اهمیت دعا در میان آموزه های دینی، به دلیل فهم نادرست از آن، همواره ابهاماتی قرین این مفهوم بوده است، تا جایی که برخی از نحله های فلسفی وکلامی به انکار آن پرداخته اند. وجود بعضی از قضایای بدیهی و مبرهن فلسفی ، مانند قانون علیت و نیز برخی اصول موضوعه ی الاهیاتی، مثل قضا و قدر و علم و اراده ی حق تعالی، در بادی نظر، ناسازگار با دعا تلقی شده اند. در این راستا، فلاسفه ی مسلمان تلاش هایی را در جهت ابهام زدایی از تأثیرگذاری دعا در نظام هستی انجام داده و کوشیده اند زوایای پنهان آن را روشن نموده، نشان دهند که دعا تعارضی با رهیافت های فلسفی وکلامی (عمدتا کلام شیعه) ندارد. این پژوهش بر آن است تا ابهامات موجود در این بحث را  که غالبا مربوط به نحوه ی تأثیرگذاری دعا در نظام هستی است  از دیدگاه سه متفکر مسلمان، ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی، بررسی نماید. اجمالا باید گفت که از نظر حکما، دعا در نظام هستی اثربخش است و مهم ترین تأثیر دعا و راز و نیاز رسیدن به اهداف متعالی و مقاصد بلند است. به عبارت دیگر، هنگامی که نفس انسانی به سوی پروردگار خود روی آورده، از لذات حیوانی و خواسته های مادی، شهوانی و زودگذر صرف نظر می کند، از کالبد جسم خاکی و ظلمانی که حائل بین انسان و عالم قدسی است فاصله می گیرد و به مراتبی دست می یابد که درهای رحمت الاهی به سوی او گشوده شده و مشمول الطاف وی می گردد. در این حالت است که انسان در سایه ی تهذیب نفس و دوری و پیراستگی از آلودگی های جسمانی و لذات مادی و حسی، از جانب پروردگارش به مقاماتی دست می یابد که می تواند منشأ دخل و تصرف و دگرگونی ها و تحولات شگفت انگیزی باشد که با معیارهای علوم حسی و ظاهری تبیین و توجیه پذیر نیست؛ مثلا می تواند مریضی را شفا دهد یا اشرار را مریض کند و یا عنصری را به عنصر دیگر تبدیل نماید(١٧، صص: ٢٠٨- 209).

حکما برای دعا ثمرات دیگری نیز قائل اند؛ ازجمله به دست آوردن احساس فروتنی و انکسار، اعتراف به عجز و نیازمندی در مقابل خداوند، بهبود بخشیدن به رابطه ی بندگی و همچنین اقرار به این که در مقابل عظمت خالق، در پرده ی نقص امکانی فرومانده و به وادی فقر، احتیاج و تهی دستی درغلطیده است (١٧، ص: ٢٠٨).

از منظر ابن سینا، وجود از مبدأ نخستین آغاز می شود و پس از واجب تعالی، فرشتگان الاهی قرار دارند که روحانی و مجرد بوده، عقول نامیده می شوند. پس از مرتبه ی فرشتگان، موجودات روحانی دیگری وجود دارد به نام نفوس که توانایی فاعلیت دارند. سپس مراتب اجرام و کرات آسمانی است قرار گرفته اند تا آن که نوبت به پیدایش ماده می رسد. ماده ی اولیه در مرحله ی نخست، صورت عناصر و سپس اندک اندک، صورت های کامل تر را می پذیرد. بنابراین نخستین پدیده ی مادی از حیث مرتبه، پست تر و ناقص تر از پدیده های بعدی خواهد بود. بدین ترتیب، پایین ترین مرتبه ی هستی همان ماده است، سپس عناصر، بعد، مرکبات جماد، سپس جوهرهای نامی و پس از آن ها مرتبه ی حیوانات قرار دارد که برترین حیوان انسان است و برترین انسان کسی است که نفس او به صورت عقل بالفعل تکامل یافته، اخلاقی را که سرچشمه ی فضایل عملی است، به دست آورده باشد. برترین فرد این گروه، کسی است که استعداد رسیدن به مرتبه ی نبوت را به دست می آورد (٦، ص: ٣٣٦؛ ٨، صص: ٣٦٥- ٣٦٦). از نظر ملاصدرا، وجود حقیقتی واحد و مشکک و دارای مراتب است. او برای اشیاء، قائل به وجود طبیعی، مثالی، عقلی و الاهی است که بر اساس علیت و معلولیت، میان آن ها تقدم و تأخر وجود دارد (١٢، ج: ٦، ص: ٢٦٢). بنابراین از دیدگاه ایشان، در دار هستی، چهار عالم تحقق دارد که عبارت اند از: عالم الوهیت، عالم جبروت، عالم ملکوت و عالم ناسوت (١٢، ج: ٧، صص: ٢٥٥-. ٢٥٦). این عوالم بر اساس شدت وجود ترتب یافته، میانشان تطابق وجود دارد. بیان او در این باره چنین است:

«الله تعالی ما خلق شیئا فی عالم الصورة إلا و له نظیر فی عالم المعنی و ما خلق شیئا فی عالم المعنی و هو «عالم المثال» إلا و له حقیقة فی عالم الحق و هو غیب الغیب، إذ العوالم متطابقة، الأدنی مثال الأعلی و الأعلی حقیقة الأدنی و هکذا إلی حقیقة الحقائق. جمیع ما فی هذا العالم أمثلة و قوالب لما فی عالم الآخرة و ما فی الآخرة هی مثل و أشباه للحقائق و الأعیان الثابتة، آلتی هی مظاهر أسماء الله تعالی» (١٤، ص: ١٦٦)

صدرالمتألهین بر اساس مراتب طولی وجود، تأثیرگذاری دعا را در نظام هستی تبیین می کند. از نظر علامه طباطبایی نظام جهان آفرینش نظام طولی است که به حسب مرتبه، علیت و معلولیت و ظاهریت و مظهریت، میان آن ها تقدم و تأخر وجود دارد (٢٣، ص: ١٥٧) از دیدگاه ایشان ، در دار هستی، چهار عالم کلی تحقق دارد که به تناسب وجود، تحقق یافته اند و هریک بر طبق دیگری می باشد:دعا چگونه اثر می کند

اول ، عالم اسما و صفات که عالم لاهوت نامیده می شود؛

دوم ، عالم تجرد تام که عالم عقل و روح و جبروت نام دارد؛

سوم، عالم مثال که به آن عالم خیال و مثل معلقه و برزخ و ملکوت گویند؛

چهارم، عالم طبیعت که به آن عالم ناسوت گویند (٢٣، ص: ١٥٨؛ ٢٤، صص: ١٩١- ١٩٥). ناگفته نماند که تأثیرگذاری دعا از دیدگاه ایشان با توجه به همین مراتب طولی وجود درباره ی انسان و افعال او تعین پیدا می کند.

ازجمله عوامل مؤثر در استجابت دعا از منظر ابن سینا، قدرت تأثیرگذاری نفس داعی و زائر، در ذات خویش و هم در بیرون ذات است، چندان که در پی توجه تام و کامل به قدس جبروت، تابش انوار حقیقت بر قلب او به وی صفای باطن بخشیده، در جانش نور و ضیاء پدید می آورد. چه، نفس انسان خوپذیر است و هرکس با ملکوتیان همنوا شود، به خوی و خصلت آنان درآید و سعادت ابدی را نصیب خود گرداند و خود از جمله موجودات مفارق گردد. پیداست که وصول بدین مقام به واسطه ی افعال ارادی میسراست، اعم از افعال فکری و بدنی . انسان در پرتوی توجه و تفکر و ذکر و دعا، نه تنها به اخلاق ملکوتیان متخلق و به اوصاف عقول قدسیان متصف می گردد که واجد رتبه ی ولایت تکوینی و صاحب مقام «کن» شده، با چنین نفس قدسی به ملکوت اعتلا می یابد و بر تصرف در ماده ی کائنات اقتدار می یابد. در این حال، خارق عادت و معجزه و کرامت از او بروز و ظهور می کند. همه ی معجزات و کرامات و خوارق عادات مبتنی بر این اصل قویم اند. لذا ابن سینا در آخر مقاله ی چهارم کتاب نفس شفا در باب این اصل، کلامی کامل در غایت اتقان و احکام دارد. او می گوید: چه بسیار که نفس، چنان که در بدن خود تأثیر می کند، در بدن دیگری تأثیر نماید؛ مانند تأثیر شور چشم و وهم کاری؛ بلکه هرگاه نفس قوی و شریف شبیه به مبادی باشد عنصر این عالم او را اطاعت کند و از وی منفعل شود و آنچه در نفس تصور شده است در این عنصر موجود می گردد. چنین نفسی می تواند بیماران را شفا دهد و اشرار را بیمارگرداند و طبایعی را ویران نموده، برخی را استوار کند و عناصر به اطاعت او استحاله شوند و.. و به ارادت وی باران فرود آید و فراوانی روی نماید. باید گفت که همه ی این امور به حسب واجب عقلی رخ می نماید؛ یعنی به اقتضای حکم محکم برهان است (٥، ص: ١٧٧).

به همین مضمون در فصل بیست و پنجم نمط دهم اشارات که در اسرار آیات است، چنین اظهار می دارد: «شاید تو را از عارفان اخباری برخلاف عادت رسد که بنابراین به تکذیب آن ها مبادرت کنی، چنان که گویند: عارفی برای مردم باران خواست و باران آمد یا برایشان شفا خواست و شفا یافتند، یا بر آنان نفرین کرد و زمین آنان را فروبرد و یا به زمین لرزه گرفتار شدند و یا به وجه دیگر هلاک شدند. یا آنان را دعا کرد و وبا و مرگ و سیل و طوفان از آنان دفع شد یا درنده رامشان شد و یا پرنده از آن ها نرمید و مانند این ها که نباید در راه ممتنع صرف اخذ شود. پس توقف کن و شتاب مکن که امثال این امور را در اسرار طبیعت اسبابی است» (٧، ص: ٤٨٦).

در شرح سخن ابن سینا می توان از گفته ی علامه حسن زاده آملی بهره جست که:

«نفوس مجتمع متحد را اثر یک نفس کلی الاهی قوی دانسته و بر اساس آن معتقد است که از فضیلت های نماز جماعت و حلقه ی ذکر و دعا چنین است که حلقه ی انسان های با صفات نیک سبب نزول برکات الاهی خواهند بود. انسان های گردآمده در صلات و ذکر و دعا به منزله ی انسانی کامل و یا ظل و مثال اویند که محل و مجتمع نزول برکات می باشند و از آن جا که صور علمی علل عالیه مبادی صور موجودات مادون خود  به اذن الله تعالی  می باشند، لذا تأثیر دعا و نفرین و ظهور معجزات و خوارق عادات و منامات همه مستند به علل و اسباب واجب خود بوده و رابطه ای (وجودی) مابین این نحو آثار و عللشان برقرار است»(١١، ص: ١٤).

پس از جمله مبانی ابن سینا در معرفت النفس وی چنین است که استجابت دعا امری خلاف سیرت و سنت الاهی نیست؛ بلکه یکی از علل و اسباب تحول و تبدل در عالم طبیعت، نفس متصف به صفات ربوبی و متخلق به اخلاق الاهی است که به اذن الله در ماده ی کائنات تصرف می کند.

اما ملاصدرا نیز در آثار مختلفی که از او به جای مانده بر این تأثیر در امر دعا صحه نهاده، نفس ناطقه ی بشری را، با داشتن شرایط و عوامل استجابت دعا، در نظام عالم تأثیرگذار دانسته است. از ظاهر کلام او این گونه به دست می آید که او نفس ناطقه ی بشری را با داشتن شرایطی، از جمله عوامل استجابت دعا دانسته است. توضیح آن که ملاصدرا نفس انسانی را از سنخ ملکوت می داند که دارای مقام وحدت جمعیه است، به طوری که تمام مراتب وجود در او جمع گردیده است. لذا نفس را در مرتبه ی ذات، هم عاقل، هم متخیل ، هم حساس و هم محرک می داند (١٥، ص: ٣٣٧). او برای هریک از این مراتب وجودی، کمالی نیز قائل است؛ کمال تعقل را در انسان، اتصال او به ملأ اعلی و مشاهده ی ملائکه ی مقربین، کمال قوه ی مصوره را رساندن انسان به مرتبه ی مشاهده ی اشباح و صور مثالیه و دریافت امر غیبی و اخبار جزئی و همچنین اطلاع بر حوادث گذشته و آینده و کمال قوه ی حساسه را شدت تأثیر آن در مواد جسمانیه دانسته است .

به اعتقاد صدر المتألهین، کمتر انسانی است که در او کلیه ی قوای سه گانه ی نامبرده جمع گردیده باشد و اگر هم انسانی باشد که به مقام جامعیت در این مراتب سه گانه رسد، دارای رتبه ی خلافت الاهی و مستحق ریاست بر خلق خواهد بود. او این شخص را که رسول و مبعوث از طرف خداست، واجد خصایص سه گانه ای نیز می داند که یکی از آن خصلت ها این است که از قوه و قدرت بسیار مؤثری در ذات نفس از ناحیه ی جزو عملی و قوای تحریکیه برخوردار است که به واسطه ی آن، قادر بر انجام امر خارق العاده می باشد؛ به عنوان مثال ، کلیه ی دعاها و نداهای صاحب این مقام با یک اراده ی قوی مورد اجابت قرار می گیرد و صدا و ندای او در ملک و ملکوت شنیده می شود (بدین معنا که تمام قوای ملکی و ملکوتی درانجام امر و فرمان وی و اجابت دعای وی آماده و مستعدند) و لذا در لحظه ای، کلیه ی مریضان را شفا و تشنگان را سیراب می سازد (چنان که در احادیث آمده است پیامبر اکرم انگشتان خویش را سرازیر می کرد و از سرانگشتان آن حضرت آب جاری می گردید و تشنگان از آب سیراب می شدند).

مسلم است که نفس انسانی هنگامی که در کلیه ی مقامات قوی گردید، به خصوص در جهت جزو عملی و قوه ی تحریکی، به نفوس فلکیه شباهت یافت. چنین نفسی در هیولای عناصر اثر می گذارد؛ مشابه تأثیر نفوس فلکی (١٥، صص: ٤٧٠-٤٧٣). در مقام مقایسه باید گفت چنان که پیداست، هر دو معتقد به اعتلای نفس قدسی به عالم ملکوت در پرتوی دعا و قرب به حق تعالی می باشند؛ با این تفاوت که رویکرد صدرا در این مبحث عمدتا انسان کامل است و او را مصداق اتم خلیفة اللهی دانسته که در کلیه ی مقامات ، در قوت، بر قله ی کمال دست یافته و با اتصال به ملأ اعلی، در نظام جهان تأثیرگذار خواهد بود. بر خلاف شیخ الرئیس که مصداق او را در عارف کامل واصل جست وجو می کند. علامه طباطبایی نیز بر تأثیر نفوس ناطقه تأکید می ورزد و بر این عقیده است: از آن جا که عوالم کلی وجود سه تاست (عالم ماده ، عالم مثال و عالم عقل)، رابطه ی میان این عوالم رابطه ی علت و معلول است؛ یعنی عالم ماده و پدیده های آن معلول علم مثال و عالم مثال معلول عالم عقل است.

نفوس مؤمنان و اولیا و انبیا هنگام دعا و درخواست جدی از خدا، آمادگی این را می یابند که با عوالم بالاتر وجود، مانند عالم مثال یا عالم عقل که نقش علی را در برابر پدیده های عالم ماده دارند، اتحاد یابند و ارتباط برقرار کنند و از این راه، در پدیده های مادی مطابق با آنچه می طلبند، تأثیر بگذارند و دخل و تصرفاتی انجام دهند (٢٥، ج: ٦، صص: ٢١ – ٤١٠؛ ج: ٢، ص: ٣٧).

شاید بتوان مقصود علامه را به این صورت توضیح داد که چون نفس انسان همانند عالم کبیر دارای مراتب عقلی و مثالی و مادی است، این آمادگی را دارد که با استمداد و استعانت از خداوند و تضرع و ابتهال به درگاه او و انقطاع از تعلقات ، خود را با عالم مثال و عالم عقل متحد و مرتبط سازد و از برکت این اتحاد و ارتباط از افق بالا در عالم ماده دخل و تصرفاتی انجام دهد.

علامه طباطبایی (ره) بر آن است که نظام عالم طبیعت نظامی یکپارچه و به هم پیوسته و هماهنگ است؛ به گونه ای که تمام اجزای آن با نظم خاصی هم نوازی و هم نوایی دارند.

همین امر نشان دهنده ی وجود نوعی وحدت در کل عالم طبیعت است. دقیقا می توان کل عالم طبیعت را به بدن انسان تشبیه کرد: بدن انسان هرچند دارای اجزای مختلف است و هریک از آن ها وظیفه و کارکرد خاص خود را دارد، میان آن ها یکپارچگی و اتصال و وحدت خاصی حاکم است. به دلیل همین امر، اختلال و فساد در یکی از اعضا بقیه ی اعضا را تحت تأثیر قرار می دهد؛ تا آن جا که آن ها را وامی دارد تا حد امکان، برای اصلاح آن عضو بکوشند و اگر توان انجام چنین کاری را نداشته باشند، خود نیز دچار اختلال می گردند یا طبیعت و مزاج انسان فاسد می شود. باید دانست که هرچند قوانین و مقررات جاری در نظام اجتماعی انسان ها اعتباری و قراردادی است، بر حقایق تکوینی نیز تکیه دارد. طبیعت انسان با فطرت الاهی خود مقتضی سعادت و غایتی است. همین فطرت است که انسان را به سوی آداب و احکام و مقرراتی که دین حق نامیده می شود، هدایت نموده ، واسطه در رساندن او به سعادت و غایت می باشد. بنابراین دین حق با نظام هستی ارتباط پیدا می کند؛ زیرا دین با طبیعت انسان مرتبط است و طبیعت انسان به عنوان یک پدیده، با دیگر اجزای عالم ارتباط دارد. بر همین اساس می توان گفت اختلال در سنت دینی با شیوع ظلم و گناه در میان مردم ، باعث اختلال در نظام تکوین می گردد. طبیعی است که در چنین مواردی، جهان هستی و علل و عوامل دست اندرکار آن به مقاومت برخاسته، به علاج آن بپردازند. اگر به این امر توفیق یابند، کار به اصلاح می رسد، وگرنه به نابودی یا دست کم به عقوبت آن برمی خیزند. با توجه به این که علل و عوامل این عالم خود از عالم مثال و عالم عقل نشأت می گیرند، می توان همه ی امور را به عوالم بالا و ماورای طبیعت مستند نمود (٢٥، ج: ٦، صص: ٢٠- ٤١١؛ ج: ١١، صص: ٤٢٧- ٤٢٨).

تحلیل: چنان که مشاهده شد، عنصر مشترک در نگاه فلسفی و انسان شناختی هر سه فیلسوف تأثیر نفس مصفا و اعتلایافته در پرتوی نور الاهی (با استمداد از دعا) در جهان است و این معنا با مراجعه به متون دینی و ازجمله ادعیه و مناجات مأثور از ائمه ی هدی نیز حاصل می گردد. چنان که امام علی (ع) در مناجات شعبانیه ی خود، از درگاه خدا طلب می کند که: «خداوندا، مرا انقطاع کامل به سوی خودت عطا فرما و دیده های دل ما را به نوری که به آن نور تو را مشاهده کند، روشن ساز تا آن که دیده ی بصیرت ما حجاب های نور را بردرد و به نور عظمت واصل گردد و جان های ما به مقام قدس عزتت پیوند خورد»١(٢٦، ص: ٣٢٧). پیداست که اگر نفس انسان به مقام قدس عزت پروردگار پیوند خورد، تمام جوارح او خدایی شده، در عالم، به اذن و اراده ی خدا و در طول اراده ی او تأثیرگذار خواهد شد. همچنین عارفان مسلمان توسل به اسماء الله، از روی تضرع و التجا و به عبارت دیگر، واسطه قراردادن حقیقت اسمای الاهی را محور اصلی اجابت دعا دانسته اند.

یکی دیگر از مبانی ابن سینا در خصوص تأثیرگذاری دعا تأثیر به مدد نفوس فلکی است. وی در تبیین تأثیر نفوس فلکی، ابتدا مراتب وجود را بیان می کند. سپس به تبیین این مطلب می پردازد که پدیده های این جهان در نتیجه ی برخوردهای قوای فعال و منفعل زمینی با قوای فعال آسمانی به وجود می آیند؛ اما قوای زمینی بر اثر دو چیز صاحب پدیده های خود می شوند: یکی بر اثر قوای فعال آن ها، اعم از طبیعی و ارادی و دیگری بر اثر قوای انفعالی آن ها، چه طبیعی و چه نفسانی. و اما قوای آسمانی آثار خود را در اجسام خویش بر چهار گونه پدید می آورند: ١. مستقیما به وسیله خودشان، بی هیچ گونه دخالتی از سوی پدیده های زمینی ؛ ٢. از سوی طبیعت اجسام و قوای جسمانی خودشان برحسب اشکال و اوضاعشان نسبت به قوای زمینی و مناسبات موجود میان آن ها؛ ٣. از سوی طبیعت های نفسانی خودشان؛ ٤. با گونه ای شرکت و دخالت پدیده ها و احوالات زمینی (٤، ص:٤٣٦).

ابن سینا از این جا، زمینه ی توجیه تأثیر دعا و اعمال بشر را در ایجاد حوادث جهان فراهم می سازد. او بیان می کند: «برای تو در حقیقت روشن شده که نفوس اجرام سماوی در معانی جزئی می توانند به صورت ادراک غیرعقلی محض به گونه ای تصرف داشته باشند.

همچنین نفوس مذکور می توانند به ادراک حوادث جزئی دست یابند. چنین ادراکی بر پایه ی علم به تقارن علل فاعلی و علل مادی آن حوادث، از آن رو امکان پذیر می شود که علل معینی هستند و معلول و نتیجه ی معینی را به دنبال دارند. به علاوه، علل و عوامل یادشده سرانجام، به علل و عوامل طبیعی و ارادی می انجامند (علل و عوامل ارادی موجبه و قطعی، نه عوامل ارادی سست و غیرحتمی و غیرقطعی) و به علل و عوامل قسری نیز نمی انجامند… درنتیجه دارای علل و اسبابی خواهند بود که فراهم می آیند و باعث پیدایش آن ها می شوند» (٨، ص: ٣٦٨).

از نگاه وی، برای برخورد و تصادم این علل و عوامل نظامی وجود دارد که بر پایه ی حرکت افلاک و اجرام آسمانی است. پس هرگاه علل و عوامل نخستین و چگونگی پیدایش حوادث بعدی از آن ها روشن شود، بالضروره وجود حوادث بعدی نیز آشکار خواهد شد.

بنابراین درمی یابیم که نفوس آسمانی و موجودات برتر از آن ها، به جزئیات علم دارند. البته علم موجوداتی که بالاتر از نفوس اند، کلی و علم نفوس به صورت جزئی خواهد بود. مضافا بر این که از دیدگاه او پدیده های ممکن ، نه از سوی علل و اسباب زمینی و نه از سوی یک مسبب طبیعی آسمانی ؛ بلکه در نتیجه ی نوع خاصی از تأثیرشان بر نفوس آسمانی پدید می آیند؛ یعنی حوادث این جهان به اعتبار تأثیر احوال پدیده های زمینی، از یک سبب نفسانی آسمانی پدید می آیند و این در حقیقت تأثیر نیست ؛ یعنی چنین نیست که پدیده های زمینی بر نفوس آسمانی تأثیر گذارند؛ بلکه تأثیر درواقع، به مبادی وجود پدیده ها مربوط است و این مبادی همان نفوس آسمانی است.

بنابراین ابن سینا نفوس آسمانی را با مشارکت احوال زمینی در امر دعا مؤثر می داند؛ اما تأثیر این نفوس را یک تأثیر حقیقی قلمداد نمی کند. او می گوید: وجود همه ی این ها، چه تضرع و چه آثار نفوس آسمانی، از سوی مبادی برتر افاضه می شود و نتیجه ی حقیقی تصورات نفوس آسمانی نیست؛ بلکه مبدأ نخستین از هستی همه ی این ها آگاه است و پیدایش پدیده ها از او، با وساطت پدیده ها برای یکدیگر آغاز می گردد و علم او به پدیده ها نیز بدین گونه تعلق می گیرد (٨، صص : ٣٦٩ – ٣٧٢؛ ٤، ص: ٤٣٩).

سپس ابن سینا نتیجه می گیرد که به همین دلیل ، دعاها و قربانی ها، به ویژه در طلب باران و امور دیگر سودمند است (٨، صص: ٣٦٩-٣٧٢؛ ٤، ص: ٤٣٩).

و اما ملاصدرا ضمن این که اجرام علوی را دارای نفوس ناطقه می داند، آن ها را منشأ افاضه ی خیر و برکات بر زمینیان نیز دانسته است. به اعتقاد وی، تأثیر افاضات و عنایات الاهی نخست در عرش اعظم، یعنی فلک اطلس که به منزله ی قلب عالم است، ظاهر می گردد و سپس از ناحیه ی فلک اطلس، به بقیه ی افلاک و به واسطه ی سایر افلاک بر کره ی خاکی نازل می گردد.

ملاصدرا بر آن است که اگر در اجرام سماوی برتری نسبت به سایر اجرام نبود، هیچ گاه بر زبان اکثر اقوام و ملل عالم جمله ی «ان الله علی السماء» جاری نبود، دست ها به هنگام دعا به سوی آسمان بلند نمی شد و همچنین آیه ی شریفه ی «الرحمن علی العرش استوی» (طه / ٥) در قرآن کریم نازل نمی گشت (١٥، ص: ٣٥١).

صدرالمتألهین بعد از این که اتفاقاتی را که در زمین به وقوع می پیوندد، با عالم بالا و افلاک مرتبط دانسته و به عبارت دیگر، نفوس عالم افلاک را در حوادث عالم ناسوت مؤثر می داند، آثاری را که از عالم ملکوت و قوای مأموران الاهی بر ما و عالم طبیعت نازل می شود، به طورکلی وابسته به دو عامل می داند:

١. قوای فعال فلکی طبیعی و ارادی؛

٢. قوای انفعالیه ی طبیعی و ارادی زمینی.

به اعتقاد صدرالمتألهین ، تأثیر اجرام سماوی در امور جزئی و خیالی با ادراک علل قبلی انجام می پذیرد و آنچه به این جزئیات و ادراک آن ها مربوط شود، مبادی و اوضاع جزئی و حرکات شخصی است که همان علت وجود جزئیات و تحقق یافتن موجودات امکانی است.

ملاصدرا علت وجود همه ی حوادث، خواه فلکی یا ارضی را به امر طبیعی یا نفسانی منتهی می داند. از نظر او، اراده های پدیدآمده و موجودات طبیعی علل و اسبابی دارند که هرگاه بینشان هماهنگی فراهم شد، هستی یافتن آن ها حتمیت می یابد. ملاصدرا وجود این اراده ها را به علل و انگیزه های خارج از وجود اراده کننده مربوط می داند و معتقد است که این انگیزه ها در مرحله ی نخست، به امور سماوی استناد داشته و از آن ها برمی خیزند و سپس علل زمینی نقش خود را ایفا می کنند (١٧، ص: ٢١٠).

با توجه به آنچه گفته شد، می توان گفت که از نظر ملاصدرا، نفوس فلکی در حوادث و اتفاقات عالم نقش تأثیرگذاری ایفا می کنند. او چنین قدرت تأثیرگذاری را برای نفوس فلکی در امر استجابت دعا نیز قائل می باشد. ازاین رو می گوید:

«جوهر نفسانی در عالم آسمان ها وجود دارد که اثرپذیر است و در زمین به واسطه ی گرم کردن سرد و سردکردن گرم و به حرکت درآوردن ساکن و ساکن کردن متحرک و تبدیل عنصری به عنصر دیگر و یاری شدنش از بالا و کمکش از جانب پرتوی جواهر عقلی اثرگذار است. این جواهر عقل فعال محض نیست تا آن که چیزی در آن ها اثر نگذارد و منفعل محض نیز نیست تا آن که در چیزی، اگرچه با یاری مافوق خود باشد، اثر نگذارد؛ بلکه در آنچه پایین تر از آن هاست، به وجهی فاعل و از آنچه پایین تر از آن ها است، منفعل می باشند. پس بعید نیست که از دعاهای گرفتاران و فریادخواهی فریادخواهان اثرپذیر گشته و دعاهایشان را به فرمان الاهی اجابت کرده و حاجاتشان را برآورده سازند» (١٢، ج: ٦، ص: ٤٠٢).

بنابراین ملاصدرا نیز همچون ابن سینا نفوس فلکی و انسانی را در عالم نقش آفرین تلقی نموده، در امر دعا یاری رساننده و واسطه ی فیض الاهی به دعاکننده برمی شمارند. علامه طباطبایی در تعلیقه بر اسفار قائل است سخنان ابن سینا و ملاصدرا مبتنی بر بعضی از اصول فلسفی و بعضی از اصول موضوعه ای است که جزو مسائل طبیعی و ریاضی است و نباید بحث را با اصول موضوعه ای که بطلانش آشکارشده است، تبیین کرد(٢٥،ج ٦،ص: ٤١٠).

به نظر می رسد تئوری نفوس فلکی و طبقه ی افلاک در منظومه ی فلسفی ملاصدرا نیز چندان جایگاهی نداشته باشد؛ جز این که ایشان در نظر بدوی خود بر ممشای قوم تکیه نموده؛ اما در نظر نهایی خود، چندان وقعی به آن ننهاده است؛ زیرا با توجه به نظریه ی وی در خصوص وجود رابط و مستقل و تأویل جهان مخلوق و حیثیت وجودی معلول که حیثیتی جز ربط و تعلق به علتش ندارد، به ویژه با تفسیر وی از معلول به تشأن علت، دیگر جایی برای واسطه هایی نظیر عالم افلاک و نفوس فلکی باقی نمانده و تمامی عالم (ما سوی الله) شأن ، تجلی و مظهر اسما و صفات باری تعالی خواهند بود.دعا چگونه اثر می کند

یکی از چالش های مطرح در امر دعا این است که چگونه می توانیم رابطه ی دعا را با قضا و قدر و نظام علی و معلولی تبیین نماییم. این اشکال همواره مطرح است که اگر همه ی امور بر اساس نظام علی و معلولی و قضا و قدر الاهی تعیین گردیده، در این صورت ، دعا چه نقشی می تواند در عالم ایفا کند؟

ابن سینا دعا را یکی از قوانین نظام مند عالم و یکی از عوامل مؤثر در نظام هستی و از مصادیق قضای الاهی تفسیر می کند که در حصول فعل مورد نظر بسیار مؤثر می باشد؛ چنان که در این رابطه بیان می کند: سبب اجابت دعا کامل شدن اسباب است باهم برای حکمت الاهی و آن این که سبب دعای شخصی در آنچه دعا می کند و سبب وجود آن چیز با هم، از جانب باری تعالی کامل گردد. اگر گفته شود آیا وجود آن چیز بدون دعا و موافقتش با دعا جایز است، گوییم خیر؛ زیرا علت آن دو یکی است و آن باری تعالی می باشد و اوست که سبب وجود آن چیز را دعا قرار داد؛ چنان که سبب صحت بیماری را نوشیدن دارو قرار داده و تا دارو را ننوشد، سلامت را بازنمی یابد. حال در دعا نیز این گونه است و موافقت این چیز با آن به واسطه ی حکمتی است که با هم، برحسب آنچه قضا و تقدیر شده است، توافق پیدا کردند. پس دعا لازم است و توقع اجابت هم لازم ؛ زیرا انگیزه ی ما برای دعا سببش از آن جاست و دعای ما سبب اجابت می گردد و موافقت دعا، برای پدیدآمدن و حدوث امری است که برایش دعا می شود و هر دو معلول یک علت اند و بسا که یکی از آن دو به واسطه ی دیگری می باشد (٣، ص: ٤٧) و اگر دعای فرد اجابت نشود، اگرچه می داند غایتی که برایش دعا می کند، سودمنداست، علت این است که غایت سودمند بر اساس نظام کل است، نه بر اساس مراد فرد (همان، ص: ٤٨).

یعنی این که از منظر شیخ الرئیس ابن سینا، دعا خود جزئی از اجزای علت تامه بوده و در کنار سایر اجزای علل و اسباب پدیده ها و رخدادها قرار می گیرد.

ملاصدرا نیز به این اشکال اشراف داشته و در بیان محل مناقشه می گوید: «آنچه با دعا و طلب و سؤال و الحاح برای رسیدن به متعلق دعا قصد می شود، اگر از اموری است که قلم قضای ازلی به وجودش جاری گشته و لوح قدر به تصویر ثبوتش مرتسم شده است ، چه نیازی به طلب و سؤال در آن است و اگر قضا به آن جاری نشده و لوح قدر به آن مرتسم نشده است، درحالی که حصول مدعی و رسیدن به مطلوب ممتنع است ، دعا برای چیست و فایده طلب در چیست؟!» (١٢، ج: ٦، ص: ٤٠٣).

صدرالمتألهین پس از طرح این اشکال، درصدد پاسخ گویی به آن برمی آید و می کوشد تا دعا را نه به منزله ی یک امر نامرئی که جایگاه آن در نظام آفرینش، از دیده ها پنهان است، بلکه به عنوان یکی از قوانین نظام مند عالم که قانون مندی نظام آفرینش را نیز مورد تأکید قرار می دهد، می تواند تفسیر نماید. ازاین رو، وی دعای دعاکننده و زاری و فروتنی او را ازجمله اسباب تحقق درخواست معرفی می نماید و حصول و تحقق امور و همچنین تحقق اسباب را هر دو، به قضای الاهی منسوب می کند. وی قائل است به این که:

«طلب و دعا هم چیزی است که قلم قضای الاهی بدان رفته و لوح پیشین بر آن نقش پذیر گشته است، از آن حیث که آن دو از علت ها و شرایط حصول مطلوب مقضی مقدرند. بنابراین دعاها و ذکرها جدول و نهری از نهرهای دریاهای قضا و آبراهه ای از آبراهه های نهرهای قدرند» (١٢، صص: ٤٠٣- ٤٠٤؛ ١٠، صص : ٢١٧- ٢١٨) و درباره ی رابطه ی دعا با نظام علی و معلولی بیان می کند: همان طور که نظام جهان یک نظام علی و معلولی است که در صدر آن مسبب الاسبابی قرار دارد که تمام وسائط و معدات به او منتهی می شود، دعا نیز در این سلسله، ازجمله اسبابی است که سبب وصول داعی به مقصودش می گردد. ازاین رو، از نظر صدرالمتألهین، دعا نه تنها امری خارج از نظام هستی و قوانین حاکم بر آن نیست؛ بلکه یکی از عوامل مؤثر در نظام هستی قلمداد می شود. به همین دلیل است که می گوید: «وقتی استناد همه ی موجودات به اراده و عنایت خداوند و ارتباط اجزا به همدیگر و ترتب مسببات بر اسباب روشن شد، ازجمله اسباب و علل وجود دعاکننده و دعایش است؛ همان گونه که از اسباب حصول فعل وجود زید و علم و قدرت و اراده و اختیارش است. همچنین دعا و طلب از خدا و الحاح و تضرع از زمره اسباب برآوردن حاجت و حصول مراد و مطلوب به اذن خدا و ملکوتش است. دعا چه بسا باب ملکوت را کوبیده و به اسماع ملکوتیان می رسد (١٢، ج: ٦، ص: ٤٠٢؛ ١٧، صص: ٢٠٦- ٢٠٧) و حق تعالی می فرماید «ادعونی أستجب لکم» (غافر/ ٦٠). بنابراین اگر دعا امری بی فایده بود، خداوند متعال امر به دعا و استجابت نمی کرد. پس روشن می شود که وجود دعا و دعاکننده ازجمله علل و عوامل استجابت دعا است (١٧، ص: ٢٠٧).

علامه طباطبایی نیز به اشکالی که یهودیان و دیگران بر مسأله ی دعا وارد کرده اند، پاسخ گفته است . اشکال چنین است که آن حاجتی که با دعا در طلبش برمی آیند یا از قلم قضا گذشته یا نگذشته است. اگر گذشته که خودش به خودی خود موجود می شود و حاجتی به دعا ندارد و اگر نگذشته، هرچه هم دعا کنیم، فایده ای دربرندارد. پس در هیچ یک از دو فرض مذکور دعا فایده بخش نخواهد بود.

علامه طباطبایی در مقام پاسخ گویی به اشکال فوق بر آن است که آری، پدیدآمدن حاجت از قلم قضا گذشته است ؛ لیکن این گذشتن قلم قضا باعث نمی شود که ما از اسباب وجود آن بی نیاز باشیم و دعا یکی از همان اسباب و علل است که با آن، یکی از اسباب وجود پدیده محقق می شود (٢٠، ج: ٢، ص: ٥٨). بنابراین دعا خود از قدر است؛ چنان که روایات دیگری به این معنا دلالت دارند؛ از آن جمله از رسول خدا(ص) روایت شده : «لایرد القضاء الا الدعا» قضا را رد نمی کند، مگر دعا و از امام صادق (ع) روایت شده: «الدعاء یرد القضاء بعد ما ابرم ابراما»: دعا قضا را بعد از آن که تا حدی حتمی شده، رد می کند.

اما درباره ی رابطه ی دعا با نظام علیت و قانون حاکم بر طبیعت معتقد است که اگرچه توجه تام به خداوند در دعا به معنای الغای وساطت اسباب و درخواست حاجت از غیر مجرای طبیعی نیست، نباید برای اسباب مادی سببیت و تأثیرگذاری مستقل قائل بود؛ زیرا این اسباب سببیتشان محدود به مقداری است که خداوند برایشان مقدر فرموده و این اسباب تنها طریقت و وساطت در ایصال دارند و جریان امور از مسیر اسباب، قدرت مطلقه و نامتناهی خداوند را مقید نمی کند. خداوند قادر علی الاطلاق است؛ اما خصوصیت افعال و حوادث اقتضا می کند که متوقف و مترتب بر شرایط و اسباب طبیعی باشد (٢٠، ج: ٢، صص: ٥٦- ٥٧) و بنابر نظر علامه طباطبایی، این اعتقاد که مسببات از اسباب خود تخلف نمی کنند، هرچند که اسباب در حقیقت سبب واقعی نباشند و تأثیر واقعی از آن خدای مسبب الاسباب باشد و اسباب تنها جنبه ی وساطت داشته باشند، توهمی است که علم به مقام خدای سبحان آن را نمی پذیرد؛ چون با سلطنت تامه ی الاهیه منافات دارد. بنابراین خدای متعال با به کارانداختن نظام اسباب و مسببات قدرتش محدود نشده و همچنان قدرتش مطلقه است و می تواند واسطه ها را از وساطت بیندازد و اثر را بدون فلان واسطه ایجاد کند٢ و همچنین در مورد هر سبب دیگری، اراده و مشیت خدای تعالی به اطلاق خود باقی است و هرچه بخواهد، می کند؛ هرچند که راه های عادی و اسباب ظاهری اجازه چنین کاری را نداده باشند (٢٠، ص: ٦٠)؛ چنان که این دلالت را اطلاق آیات زیر نیز دارد: «و إذا سألک عبادی عنی، فإنی قریب أجیب دعوة الداع إذا دعان» (بقره /١٨٦): و چون بندگان من سراغ مرا از تو می گیرند، من نزدیکم. دعای دعاکننده را در صورتی که مرا بخواند، اجابت می کنم (هرچند که اسباب ظاهری مانع از اجابت باشد)؛ «ادعونی أستجب لکم» (غافر/٦٠): مرا بخوانید تا دعایتان را مستجاب کنم (هرچند که اسباب ظاهری اقتضای آن نداشته باشد)؛ «أ لیس الله بکاف عبده»(زمر/٣٦): آیا خدا کافی برای بنده خود نیست؟ (چرا، هست و حوائج و سؤالات او را کفایت می کند، هرچند که اسباب ظاهری مخالف آن باشند)(٢٠، ج١، ص:١٢٠). بنابراین قانون علیت و معلولیت و به عبارتی دیگر وساطت اسباب میان خدای سبحان و میان مسببات حق است و گریزی از آن نیست؛ اما این قانون باعث نمی شود که ما حدوث حوادث را منحصر در صورتی بدانیم که اسبابش مهیا باشد؛ بلکه بحث عقلی و نظری و همچنین کتاب و سنت در عین این که اصل واسطگی اسباب را اثبات می کند، انحصار آن ها را انکار می کند (٢٠، ج٢، صص: ٦١- ٦٢) و او در مورد خوارق عادت مانند دعا و معجزات، معتقد است خداوند متعال آن ها را از مسیر اسباب محقق می کند، هرچند علم ما به آن اسباب احاطه ندارد، با این توضیح که خدای متعال برای حوادث عادی و غیرعادی مسیری را معین کرده و آن حادثه را با سایر حوادث مربوط و متصل ساخته، در مورد خوارق عادات آن اتصالات و ارتباطات را طوری به کار می بندد که باعث پیدایش حادثه ی مرادش شود؛ هرچند که اسباب عادی هیچ ارتباطی با آن ها نداشته باشد. برای این که اتصالات و ارتباط های نام برده ملک موجودات نیست تا هر جا آن ها اجازه دادند، منقاد و رام شوند و هر جا اجازه ندادند، یاغی گردند؛ بلکه مانند خود موجودات، ملک خدای تعالی و مطیع و منقاد اویند.

بنابراین خدای تعالی بین تمامی موجودات اتصال ها و ارتباط هایی برقرار کرده و هر کاری بخواهد، می تواند انجام دهد و این نفی علیت و سببیت میان اشیا نیست؛ بلکه اثبات آن است ؛ اما زمام این علل همه به دست خداست و هر جا و به هر نحو که بخواهد، به حرکتش درمی آورد. پس میان موجودات، علیت حقیقی و واقعی هست و هر موجودی با موجوداتی قبل از خود مرتبط است و نظامی در میان آن ها برقرار است؛ اما نه به آن نحوی که از ظواهر موجودات و به حسب عادت درمی یابیم؛ بلکه به نحوی دیگر است که تنها خدا بدان آگاه است.

دلیل روشن این معنا این است که می بینیم فرضیات علمی موجود قاصر از آن اند که تمامی حوادث وجود را تعلیل کنند. بنابراین اموری مانند استجابت دعای مستند به اسباب طبیعی عادی نیستند؛ بلکه مستند به اسباب طبیعی غیرعادی اند؛ یعنی اسبابی که برای عموم قابل لمس نیست و آن اسباب طبیعی غیرعادی نیز مقارن با سبب حقیقی و باطنی و در آخر مستند به اذن و اراده ی خدا هستند(٢٠، ج١، ص:١٢١؛ ٢١، ج٣، صص: ١٩٨ -١٩٩).

بدین ترتیب، روشن شد که هیچ یک از سه فیلسوف ما دعا را نه تنها با دستگاه قضا و قدر الاهی و نظام علی و معلولی در تعارض نمی دانند، بلکه از منظر آنان ، دعا در طول آن ها قرارگرفته و در عداد اموری قرار می گیرد که سبب دارد؛ اما سبب غیرعادی و ماوراء طبیعی.

ملاصدرا و علامه بر خلاف شیخ الرئیس بر این معنا تأکید و تصریح داشتند. ابن سینا نیز ضمن اذعان به سببیت دعا در نظام اسباب و مسببات الاهی، آن را در چارچوب نظام احسن خلقت ارزیابی نموده، آن را قطعه ای از قطعات و اجزای نظام کل به حساب می آورد که در این صورت نیز در امتداد قضا و قدر الاهی تفسیر می شود. بنابراین در خصوص مسأله ی فوق، به جز تفاوت تعبیر، چندان تفاوت محسوس میان این سه متفکر به چشم نمی خورد.

یکی از مسائل سؤال برانگیز در امر دعا این است که دعا چگونه با عدم انفعال در ذات و اراده ی الاهی قابل توجیه است. ابن سینا دعا را نه باعث انفعال در ذات و اراده ی الاهی می داند و نه انفعال در مرتبه ی نفوس آسمانی؛ زیرا قائل است عالی از دانی منفعل نمی شود، چنان که او در تعلیقات بیان می کند: گاهی پنداشته می شود که آسمانی ها از زمینی ها انفعال می پذیرند. این بدان جهت است که ما آن ها را می خوانیم و آن ها ما را اجابت می کنند. ما معلول آن ها و آن ها علت ما هستند و مسلما معلول در علت اثر نمی گذارد. بنابراین سبب دعا نیز از آن جاست؛ چون آن ها ما را بر دعا برمی انگیزانند و هر دو معلول یک علت هستند (٣، ص: ٤٨).

همچنین او دعا را باعث انفعال در ذات و علم و اراده ی الاهی نمی داند؛ زیرا دعا معلول ذات حق تعالی است و او قائل است اگرچه نفوس آسمانی با مشارکت احوال زمینی در امر دعا مؤثر است، وجود همه ی این ها(دعا و تضرع و آثار نفوس آسمانی) از سوی مبادی برتر افاضه می شود و مؤثر حقیقی در امر دعا مبدأ نخستین است و او بدان گونه که شایسته ی اوست ، از هستی همه ی آن ها آگاه است و پیدایش پدیده ها از او با وساطت پدیده ها برای یکدیگر آغاز می شود و علم او به پدیده ها نیز بدین گونه تعلق می گیرد (٣، ص:١٥٢؛ ٨، ص: 372).

اما ملاصدرا دعا را مستلزم تغییر در ذات یا اراده ی الاهی نمی داند؛ بلکه به اعتقاد او، این نفوس سماوی هستند که از احوال برخی از زمینیان تأثیر پذیرفته و دچار انفعال می گردند.

وی در توضیح این مسأله، نخست از دو اصل مقدماتی کمک می گیرد و سپس به واسطه ی این دو اصل، به یک نتیجه ی جامع دست می یابد:

اصل اول: ملاصدرا با قائل شدن مراتبی برای الوهیت، معتقد است که خداوند در طبقات ملکوت آسمان ها، بندگانی ملکوتی دارد که مرتبه ی آن ها مرتبه ی نفوس نامیده می شود.

این ها مرتبه شان پایین تر از سابقان می باشد، اما افعالشان طاعت حق بوده و هرچه انجام می دهند، به فرمان او انجام می دهند. اینان خداوند را در هیچ یک از افعال، اراده، خواطر و خواست دل سرپیچی نمی کنند. به اعتقاد وی، هرکس چنین باشد، فعلش فعل حق و گفتارش گفتار صدق است ؛ زیرا که در نفسش، هیچ خواستی که با خواست حق تعالی مخالفت داشته باشد، وجود ندارد، بلکه اراده اش در اراده ی حق تعالی فانی است. ملاصدرا مثل طاعت آن ها را در برابر حق تعالی، مثل طاعت حواس در برابر نفس دانسته که هر وقت اراده ی کار محسوسی را می کند، قوه ی احساس کننده آنچه دفعتا قصد کرده است، اطاعت می کند، با این که این حواس در عالمی دیگر، غیر از عالم جواهر عقلی ما قرار دارند.

ازاین رو از نظر ملاصدرا، طاعت عالم ملکوت نیز به همین نحو است؛ چون آنان به ذات خودشان مطیع فرمان الاهی اند و با گوش های باطنی شان، وحی او را می شنوند و با دل های نورانی شان، بزرگی او را درک می کنند و در مشاهده ی جمال و جلال او سرگشته اند و توان سرپیچی او را ندارند و درواقع، اینان مصداق آیه ی «و لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون»(تحریم /٦) می باشند و همچنین بندگان تکریم شده ی الاهی اند که حرکات و سکنات و تدبیرات و تصوراتشان همگی به حق و از حق است (١٢، ج٦، ص:٣٩٦؛ ١٦، ج٤، ص: ١٨٩)؛

اصل دوم: دومین اصلی که ملاصدرا در توضیح این امر از آن کمک می گیرد این است که چنان که چیزی در قابل، از جهت اسباب قابلیت و مبادی خارجی و اوضاع جسمانی حادث می شود (مانند گرما که در جسم قابل، از برخورد گرم کننده ی خارجی حادث می شود)، گاهی امر حادث ناشی از سبب فاعلی و امر علوی و مبدأ باطنی است (مانند گرمای بدن انسان که از جانب نفسش هنگام تصور امری ترسناک یا برانگیخته شدن اراده یا غضب حادث می گردد). به اعتقاد ملاصدرا، چنین حالتی در جهان واقع، که انسان کبیر نامیده می شود، نیز در قیاس با نفس تدبیرکننده اش وجود دارد؛ یعنی امور نادره ای که از نفوس مدبره در این عالم جریان می یابد، نه بر مجرای طبیعی و از جهت اسباب طبیعی، بلکه بر خلاف آن ها و با اسباب دیگری واقع می شوند(١٢، ج٦، ص: ٣٩٦؛ ١٦، ج٤، ص: ١٨٩)؛ در واقع، از نظر ملاصدرا، حوادث عالم طبیعت و پدیده های مادی نیاز به علل فاعلی نیز دارند که این علل فاعلی گاهی مبادی خارجیه و اسباب طبیعی هستند و گاهی مبادی مجرده و اسباب غیرطبیعی.

صدرالمتألهین بعد از بیان این دو اصل ، به این نتیجه دست می یابد که هر نوشته ای که در الواح آسمانی و صفحات قدری است، نوشته ی حق تعالی است. این الواح آسمانی و صفحات قدری، یعنی قلوب فرشتگان و نفوس مدبرات علوی «فالمدبرات أمرا» (نازعات /٥)، تمامشان کتاب محو و اثبات اند؛ چنان که حق تعالی به آن اشاره کرده: «یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده أم الکتاب»(رعد/٣٩) و جایز است نقش هایی که در سینه و قلوب اینان، یعنی طبایع و نفوسشان نقش گردیده است، زایل و تبدیل شوند؛ زیرا مرتبه ی آن ها ابا از این امر ندارد و درواقع، آنچه در آن تغییر و تبدل محال است ، فقط ذات الاهی و صفات حقیقی او و عالم امر و قضای پیشین وی و علم ازلی اش می باشد. ملاصدرا معتقد است از این الواح قدری و قلم های نویسنده و نقش کننده، صور آن ها می باشدکه خداوند خودش را به تردد توصیف کرده و فرموده است: «ما ترددت فی شی ء انا فاعله کترددی فی قبض روح عبدی المؤمن»؛ یعنی در هیچ امری که خود فاعلش بودم، تردد و دودلی نکردم، آن چنان که در گرفتن روح بنده ی مؤمنم تردد کردم. از نظر ملاصدرا، فرشته ای که نقش این صورت ها و نوشته های قدری الاهی بر آن گماشته شده، فرشته ی ارجمندی است که خداوند درباره شان فرموده است: «کراما کاتبین» (انفطار/١١).

خداوند بر این فرشتگان به گونه ای که شایسته ی عنایت او و مبرا از تغییر و حدوث است، املا می کند و اگر چنین نبود، باید تمام امور حتمی و مقضی و فیض الاهی محدود بر شمار مشخص باشد و هیچ حادث و کائنی پدید نیاید و همچنین راه های هدایت نیز بر رهنوردان از منازل زیرین به مراتب برین بسته شده باشد (١٢، ج٦، ص: ٣٩٧؛ ١٦، ج٤، صص: ١٨٩- ١٩٠).

اما علامه طباطبایی در توجیه مطلب فوق بر آن است که برای امور و حوادث، دو وجود پیش بینی می شود: یک وجود به حسب اقتضای اسباب ناقص از قبیل شرط یا علت یا مانعی است که قابل تخلف است و یک وجود دیگری برحسب اقتضای اسباب و علل تامه ی آن، که این وجود بر خلاف وجود اول، وجودی است ثابت و غیرمشروط و غیرمتخلف (٢٠، ج ١١، ص: ٥٢٢؛ ٢١، ج ٣، صص: ٨٤- ٨٥). علم خدای تعالی به موجودات و رویدادهای جهان، مطابق وجود نفس الامری آن هاست. پس یک بار علم خدای متعال به اشیاء، مربوط به با علل تامه ی آن هاست و پیداست که در این گونه علمی ، بداء و دعا تأثیرگذار نیست؛ ولی گاهی علم خدا به اشیا از جهت مقتضیات آن هاست که تأثیرشان موقوف بر وجود شرایط و فقدان موانع است و این گونه علم ممکن است در صورت فقد شرطی یا وجود مانعی خلاف آنچه انتظار بروز و ظهورش بود، پدیدار گردد (٢١، ج٣، ص: ٨٥). از نگاه علامه طباطبایی، نزاع در ثبوت بداء و دعا و نفی آن نزاعی لفظی است ؛ زیرا کسانی که منکر آن اند، چنین استدلال می کنند که قول به بداء و دعا مستلزم تغیر علم خداست و این ناشی از عدم درک صحیح از علم باری تعالی است ؛ زیرا آنان این علم را انفعالی می دانستند، درحالی که علم خداوند که عین ذات اوست، علم فعلی است که منشأ صدور معلوم است (٢٠،ج ١١،ص: ٥٢٣).

بنابراین با توجه به این که دعا و بداء مستلزم تغییر در علم خداوند نبوده و از سوی دیگر از منظر علامه ، علم با ذات یکی است، طبعا این هر دو مستلزم تغییر در ذات نیز نخواهد بود.

ابن سینا، که قبل از ملاصدرا به بحث دعا توجه کرده است، دعا را نه تنها باعث انفعال در ذات و اراده ی الاهی نمی داند، بلکه انفعال در مرتبه ی نفوس سماوی را نیز نمی پذیرد (٣، ص: ٤٧). این در حالی است که ملاصدرا برخلاف ابن سینا، عدم انفعال را تنها در ذات حق تعالی می پذیرد و به همین دلیل، بر ابن سینا خرده می گیرد که عدم انفعال عالی از دانی در همه ی موارد، قابل پذیرش نیست؛ بلکه تنها در مورد موجود عالی که از همه ی جهات عالی است، صدق می کند. ازاین رو از نظر وی ، فرشتگانی که در حد و مرتبه ی عقل هستند و جزو موجودات تامه محسوب می شوند، هیچ گونه انفعالی را نمی پذیرند، اما فرشتگانی که در مرتبه ی نفوس سماوی می باشند، پذیرای تغییر و تأثیر می باشند.

به اعتقاد ملاصدرا، اموری مانند نزول باران که از انبیا و اولیا حکایت شده، از چیزهایی است که به واسطه ی آن ها، عقل به جزم و یقین می رسد که در طبقه ای از مبادی آسمانی و گروهی از فرشتگان الاهی، اراده ی حادث و انفعال از برخی از موجودات زمینی و در پی آن، شنیدن دعاهای آن ها و توجه به استجابت دعاهایشان وجود دارد (١٢، ص: ٤١١)؛ چنان که آیات قرآن دلالت صریح و غیر قابل تأویلی به این امر دارد: «ان اصنع الفلک باعیننا و وحینا» (هود/٣٧)؛ [خطاب به حضرت نوح: ] کشتی را در حضور ما و مطابق رأی ما بساز (مقصود از اعیننا همان نفوس سماوی و مقصود از وحینا تصورات آن ها می باشد).

«لاتخافا اننی معکما اسمع و اری» (طه /٤٦)؛ [خطاب به حضرت موسی و هارون:]

نترسید؛ من با شما هستم (همه چیز را) می شنوم و می بینم (مقصود از «اسمع و اری» علم الاهی به جزئیات در مقام نفوس فلکی می باشد).

همچنین به پیامبر (ص) فرمود:«فاذا قرأناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه»(قیامت /١٧-١٨)؛ چون آن را بخوانیم، قرائت آن را تبعیت کن. توضیح آن برعهده ی ماست (١٢،ج ٦، ص:٤١١).

دوم این که ابن سینا قائل نیست به این که موجودات این عالم با حقایق و ماهیاتشان در عالمی بالاتر از این عالم موجودند؛ یعنی وجود صوری مجرد از مواد و نقایص و امکانات و شرور و اعدام و ظلمات ماده را که چونان اصل و حقیقت موجودات مادی شمرده شدند، نمی پذیرد (قائل به مثل افلاطونی نیست)؛ بلکه قائلان به این صور مفارق را، مانند افلاطون و سقراط و آنان که پیش از این دو بودند، انکار می کند. پس او باید در این مقام، مطلب را بررسی و تحقیق کند و راز را در ارتباط این امور، که به واسطه ی آنچه در عالم قدر است، موجود می گردد، و مطابقت این ها و محاذاتشان با آن عالم بداند و همین طور قیاس در ارتباط آنچه در عالم قدر است، نسبت به آنچه در عالم قضای بسیط است. همچنین محاذاتش با آن و اتحادش در آن که مطلقا برایش میسر نشده است؛ چون که وی اتحاد عاقل بسیط با تمام معقولاتش را انکار می کند. وی در حقیقت، از این نکته غافل است که بسیط حقیقی لازم است تمام اشیاء باشد و چیزی از او، نه در زمین و نه در آسمان پنهان نباشد. ازاین روی، از دیدگاه ابن سینا علم باری تعالی به اشیاء عبارت از اعراض و رسومی متکثر است که به ذات او قائم اند و از این امر عذر آورده که این علوم، اگرچه اعراض قائم به اویند، ذاتش از آن ها نه انفعال می پذیرد و نه بدان ها استکمال می یابد؛ چون آن ها لوازمی هستند که وجودشان از وجود ذات متأخر است؛ بلکه کمال و مجد و بزرگی او در این است که آن ها از وی صادر می گردند، نه در این که این ها را برای خود پدید می آورد (١٢، ج٦، ص: ٤١٢).

بنابراین ملاصدرا از یک سوی، نحوه ی تبیین ابن سینا را در خصوص نفی انفعال در مبادی عالیه برنمی تابد؛ هرچند نگاه هر دو فیلسوف در باب نفی انفعال در ذات باری نگاهی است مشترک و منطبق بر مبانی فلسفی هر دو؛ اما از سوی دیگر، در نظام فلسفی ملاصدرا، اصولی تأسیسی همچون قاعده ی «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشی ء منها» و اصل اتحاد عاقل و معقول و عقیده به مثل افلاطونی با تفسیر ویژه ی او که بر رکن رکین اصالت وجود استوار شده است، وجود دارد که موجب می گردد در نوع نگاه او و رویکرد وی به رابطه ی خدا با جهان و نیز رابطه ی انسان با خدا و جهان اثرگذار باشد. در این راستاست که وی تغییر نفوس فلکی را بر اثر دعاهای خالص بندگان نیک الاهی امری ممکن تلقی نموده و سخن شیخ را در این زمینه منکر می شود.

پرسش فلسفی دیگر در عرصه دعا رابطه ی دعا با اراده ی باری تعالی است. به این صورت که آیا اراده ی حق تعالی شامل همه ی پدیده های هستی (اعم از افعال تکوینی و اختیاری) می شود؟ اگر چنین است ، پس لازمه ی عمومیت اراده ی خداوند چنین خواهد بود که همه ی کارها مراد خداوند باشد و آنچه متعلق اراده ی خداوند قرارمی گیرد، به طور قطع واقع خواهد شد؛ اما آیا این قطعیت با دعا و درخواست بنده از خدای متعال منافات دارد؟ به عبارت دیگر، آیا با توجه به اراده ی مطلقه ی خداوند، جای این پرسش باقی می ماند که دعا در نظام جهان و تدبیر امور چه نقشی می تواند داشته باشد؟

از دیدگاه ابن سینا، هر فاعلی حقیقتا علت فاعلی افعال خود است؛ اما با حفظ فاعلیت علل فاعلی برای افعالشان، از راه قاعده ی «علة العلة علة» فاعل همه ی این فواعل را حق تعالی می داند (٤، ص: ٨٣). بنابراین افعال اختیاری انسان در آن واحد، هم به حق تعالی و هم به فاعلش منسوب است و در آن واحد، از هر دو صادر می شود؛ زیرا خداوند انسان را آفرید و او را مرید و مختار قرار داد و اراده کرد که انسان با اراده و اختیار خود، افعال اختیاری را انجام دهد. لذا دعا منافاتی با اراده ی باری تعالی ندارد؛ زیرا احاطه ی حق تعالی بر انسان و افعال او مقید به قید اختیاراست و انسان با اختیار خود، سبب تغییراتی در سرنوشت خود می شود (٣، صص : ٤٥ – ٤٦) و بنابر تفسیر ملاصدرا از وجود، موجودات جهان هستی با همه ی تفاوتی که از نظر وجودی و مراتب آن با یکدیگر دارند، حقایق و درجات و مراتبشان در ذات احدیت جمع است . البته روشن است که آن حقیقت متعالی واحد، در غایت بساطت و احدیت است؛ بااین حال نور او در سراسر موجودات هستی پراکنده شده و همه مقهور نور محیط و قاهر او هستند. صدرا همه ی حوادث و پدیده ها و نیز افعال انسانی را از جهتی به خداوند متعال نسبت داده ، اراده ی حق را اراده ای مطلق و بالذات می داند؛ اراده ای که همه ی اشیای عالم را فراگرفته و هیچ ذره ای در عالم از سیطره ی اراده ی او خارج نیست و در توضیح آن می گوید: «همان گونه که شأنی نیست مگر آن که شأن اوست ، همچنین فعلی نیست، جز آن که آن فعل فعل خداوند است و حکمی نیست، جز از آن الله تبارک و تعالی. هر توانی توان او و هر قوه ای قوه ی اوست با حفظ علو و عظمت خود. همان گونه که او با تمام تجرد و تقدسش، از همه ی اکوان، آسمان و زمین و هیچ موجودی از او خالی نیست» (١٢، ج٦، ص: ٣٧٣).

از این جا به دست می آید که نسبت فعل و ایجاد آن به خداوند و به انسان هر دو صحیح است؛ همانند وجود انسان؛ چنان که وجود انسان بعینه، امر متحققی درواقع و عینیت خارجی است و شأنی از شؤون حق تعالی است. همچنین حق تعالی فاعل حقیقی و نه مجازی افعالی است که از او صادر می شود (١٢، ج٦، ص: ٣٧٣؛ ١٨، ص: ٢٧٥).

بنابراین با توجه به آرای ملاصدرا درباره ی رابطه ی فاعلیت حق تعالی با افعال اختیاری انسان، چنین نتیجه می شود که چون انسان و افعال او تحت سیطره ی قدرت و علم و مشیت حق تعالی بوده، منتسب به او هستند، هیچ گونه منافاتی میان اراده ی خدا و دعا وجود ندارد؛ زیرا از یک سو، دعا خود در طول اراده ی او قرارگرفته و از سوی دیگر، احاطه ی حق تعالی بر انسان و افعال انسان مقید به قید اختیار و اراده ی آدمی است و انسان می تواند با خواست خویش، بر سرنوشت خود حاکم باشد و عالم علوی را تکان دهد و سبب تغییراتی در آن شود.

اما علامه طباطبایی همین معنا را از رهگذر تقسیم وجود به رابط و مستقل دیده اظهار می دارد: «از آن جهت که وجود معلول عین ربط به وجود علت و وابسته به آن می باشد و هیچ استقلالی از آن ندارد، وجودهای امکانی هرچه باشند، عین ربط به وجود علت واجب بالذات بوده، استقلالی از او ندارند؛ بلکه محاط به او می باشند، بدین معنا که هستی آن ها بیرون از هستی واجب تعالی نیست. پس در عالم هستی، تنها یک ذات مستقل وجود دارد؛ ذاتی که به همه ی وجودهای رابط قوام می دهد. بنابراین ذوات ممکنات با همه ی صفات و افعالشان افعال آن ذات یگانه می باشد. درنتیجه واجب تعالی فاعل نزدیک هر فعل و فاعل آن فعل است و فعل انسان هم نسبتی با واجب تعالی دارد؛ یعنی واجب تعالی به آن وجود می بخشد و نسبتی با انسان دارد، بدین سان که انسان فاعل مسخر آن فعل است، یعنی فاعلی است که در عین این که علت فعل است، خودش معلول نیز می باشد» (١٩، ص: ٣٠١) و اراده ی مطلقه ی خدا با دعا هیچ منافاتی ندارد؛ زیرا اراده ی خداوند به این تعلق می گیرد که انسان با اختیار و خواست خودش، افعال خاصی را انجام دهد؛ نه آن که اراده ی او به فعل به طور مطلق و بدون تقید به اختیار تعلق گرفته باشد و انسان می تواند با اراده ی خود، بر سرنوشت خویش مؤثر باشد (١٩، صص: ٣٠١ – ٣٠٣؛ ٢٢، ص: ١٢٧؛ ٢٩، ص: ١١٨).

در تطبیق این سه ادعا می توان گفت عنصر مشترک در هر سه دیدگاه از این قرار است که دعای بنده فعل اختیاری اوست و اجابت از سوی پروردگار، فعل خدا. از آن جا که خداوند اراده کرده است که انسان با اختیار خود، به انجام کارها بپردازد، اراده ی او تعلق می گیرد به فعل آدمی؛ چنان که درواقع هست (اختیاری است) و نه به چیزی دیگر. پس منافاتی میان این دو نیست. البته همان طور که ملاحظه شد، تعابیر آن ها متفاوت بود.

ابن سینا تمثل نظام هستی و به وجودآوردن شگفتی های طبیعت از ازل تا ابد در علم حق تعالی را به علم عنایی خداوند ربط می دهد؛ علمی که سابق بر هستی های خارجی است و موجب افاضه ی هستی و نظام مرتب عالم شده است. از دید ابن سینا علم عنایی علم فعلی است (٧، ص: ٣٢٧)، لذا در پاسخ به این پرسش که اگر افعال انسان بدان سبب ضروری باشد که در علم خداوند تمثل یافته، چگونه دعا می تواند تأثیرگذار باشد، پاسخ می دهد که علم خداوند مسبوق به اراده و اختیار انسان است. همچنین در پاسخ به سؤال دومی از این قرار که اگر انسان محکوم به تقدیر است، عذاب برای چیست، می گوید: عذاب برای نفس به دلیل خطاهایش است (٧، ص: ٤٠٨). پیداست که نتیجه ی سخن نمایانگر این است که انسان با اراده ی خود می تواند سرنوشت خویش را رقم بزند.

از منظر ملاصدرا، علم عنایی عبارت است از صورت علمی که علت وجوددهنده به معلوم (فعل) است (١٣، ص: ٤٠٧). مطابق با این تعریف ، علم الاهی علمی فعلی است؛ یعنی علمی که در آن، معلوم از علم سرچشمه گرفته و سبب و علت وجود خارجی موجودات می شود.

ازاین رو، اشکال ناسازگاری دعا با علم فعلی حق بدین صورت مطرح می شود که اگر علم عنایی خداوند متعال علت همه ی حوادث جهان و ازجمله افعال اختیاری آدمی است، چگونه دعا می تواند در این جهان تأثیر کند؟

صدرالمتألهین در پاسخ به اشکال فوق اظهار می دارد:«نحوه ی تعلق علم الاهی به صدور هر فعلی از فاعل آن، به حسب خصوصیات موجود در آن فعل است (١٣، ص: ٤٠٨) و در افعال اختیاری انسان، علم الاهی به فعلی که مسبوق به قدرت و اختیار آدمی است، تعلق گرفته است. ازاین رو این علم مقتضی وجوب فعل انسان خواهد بود، اما متعلق این وجوب فعل مسبوق به قدرت و اختیار انسان است؛ زیرا این دو ازجمله علل و اسباب وقوع فعل اند و روشن است که وجوب و ضرورتی که به اختیار بازگردد، منافی اختیار نبوده؛ بلکه مؤکد آن است (١٢، ص: ٣٨٥؛ ١٧، صص: ١٩٨ -١٩٩). انسان می تواند با اراده ی خود، مسیر حقیقی تحقق اموری که در علم خداوند مشخص شده اند، تغییر دهد.

«عن أبی عبدالله (ع): أن لله علمین: علم مکنون مخزون لایعلمه إلا هو من ذلک یکون البدا و علم علمه ملائکته و رسله و أنبیاؤه فنحن نعلمه و عن أبی جعفر (ع) أنه قال: العلم علمان : فعلم عند الله مخزون لم یطلع علیه أحد من خلقه و علم علمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله فإنه سیکون لایکذب نفسه و لا ملائکته و لا رسله و علم عنده مخزون یقدم منه ما یشاء و یؤخر منه ما یشاء و یثبت منه ما یشاء»(٢٧،ج ١، ص:٢٦٣؛١٢،ص: ٣٩٩).

از منظر علامه طباطبایی، علم عنایی عبارت از «صورت علمی که علت وجوددهنده به معلوم (همان فعل) است» می باشد و چون علم تفصیلی واجب تعالی به اشیاء، که عین ذات اوست، علت وجود اشیاء با همه ی ویژگی هایی می باشد که علم واجب به آن تعلق گرفته ، واجب تعالی عنایت به مخلوقات خود داشته و علم او علم فعلی است (١٩، ص: ٢٩٢).

همچنین علامه در پاسخ به این پرسش که اگر علم عنایی خداوند متعال علت همه ی حوادث جهان و ازجمله افعال اختیاری آدمی است، چگونه دعا می تواند در این جهان تأثیر کند، بر آن است که فعل انسان با همه ی ویژگی هایش، معلوم واجب تعالی است و ازجمله ویژگی های آن چنین است که با اختیار از انسان سر می زند. بنا به این، علم خدا به عملی از انسان، اختیار را از انسان سلب ننموده و جبر پیش نمی آورد؛ هرچند که معلوم او از علمش تخلف پذیر نباشد (٢٠، ج١١، ص:٢٧؛ ١٩، ص: ٣٠٥). تطبیق آرا در این موضع بسیار شبیه به مبحث اراده ی الاهی است و ما را از نکته ای اضافی بی نیاز می کند.

در نهایت، در باب براهین اقامه شده از سوی این سه متفکر، می توان چنین اظهار نمود که انسان می تواند بر اساس اراده ی خویش، چیزی را که مقتضای علل و عوامل ظاهری است، به صورت شگفت انگیز و غیرمنتظره ای تغییردهد؛ یعنی می تواند دربرابر جریان علل و عوامل طبیعی، با اراده ی پولادین خویش مقاومت کند و اگر این حقیقت به نکته ی دیگری ضمیمه شود، مسأله ی «دعا»، همچون مسأله ی «بداء»، روشنی بیشتری می یابد و آن نقش علل و عوامل معنوی در جهان هستی است. از نظر جهان بینی الاهی ، علل و عوامل مؤثر در سعادت، شقاوت، سلامت، بیماری، روزی، فقر، غنا، موت، حیات و…، تنها مادی نیست؛ بلکه علل و عوامل دیگری که عوامل روحی و معنوی نامیده می شود نیز همدوش عوامل مادی و بلکه فائق بر آن ها در این امور، نقش آفرین اند. بر اساس این دیدگاه، ممکن است علل و عوامل ظاهری و مادی به قوه ی قریب به فعل، چیزی را اقتضا کنند و همگان با مشاهده ی آن عوامل، پدیده ی خاصی را انتظار داشته باشند، اما با ورود یکی از آن عوامل معنوی، چیز دیگری که در نگاه مردم غیرمنتظره است، به وقوع بپیوندد. لذا در اسلام، دعا، صدقه، نیکی و… از عوامل مؤثر در جهان هستی است (٢٨، صص: ٨٦ -٩٤).

با توجه به آنچه گذشت، می توان بیان کرد که ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی نحوه ی تأثیرگذاری دعا را در نظام هستی بررسی کرده و نشان داده اند که دعا هیچ منافاتی با نگرش های فلسفی و کلامی در باب نظام علی و معلولی، قضا و قدر و علم و اراده ی الاهی ندارد، چنان که در خصوص رابطه ی دعا با نظام علی و معلولی و قضا و قدر، هر سه متفکر قائل اند به این که دعا یکی از قوانین نظام مند عالم و یکی از عوامل مؤثر در نظام هستی است.

٧. ١. ١. ازجمله مبانی فلسفی مشترک بین هر سه اندیشمند فوق، عقیده به مراتب طولی وجود و طبقات عالم هستی است . لذا هر سه نفر در اثبات تأثیرگذاری دعا در عالم، به ذکر این حقیقت (ذومراتب بودن عالم هستی) از باب تمهید مقدمات پرداخته اند.

٧. ١. ٢. نظریه ی این که نظام جهان نظام علی و معلولی بوده و برپایه ی اسباب و مسببات استوار است، از منظر ابن سینا و ملاصدرا، دعا نیز در این نظام، یکی از حلقه های سلسله اسباب و مسببات است که در تحقق پدیده های عالم تکوین نقش مؤثری را ایفا می کند. همچنین علامه طباطبایی توجه تام به خداوند را در دعا به معنای الغای وساطت اسباب و درخواست حاجت از غیر مجرای طبیعی نمی داند؛ بلکه او در مورد خوارق عادت، مانند دعا معتقد است که خداوند متعال آن ها را از مسیر اسباب محقق می کند، هرچند علم ما به آن اسباب احاطه نداشته باشد. خدای متعال برای حوادث عادی و غیرعادی، مسیری را معین کرده و آن حادثه را با سایر حوادث مربوط و متصل ساخته است. در مورد خوارق عادات، آن اتصالات و ارتباطات را به گونه ای رقم می زند که باعث پیدایش حادثه ی مرادش شود، هرچند که اسباب عادی هیچ ارتباطی با آن ها نداشته باشد. برای این که اتصالات و ارتباط های نام برده میان موجودات، مانند خود موجودات، ملک خدای تعالی و منقاد اویند، دعا مستلزم نفی علیت و سببیت میان اشیاء نیست، بلکه مستلزم اثبات آن می باشد.

درنتیجه می توان گفت که از جمله وجوه اشتراک آرای هر سه فیلسوف ما درباره ی دعا و نظام اسباب و مسببات، قرارگرفتن دعای دعاکننده در ردیف چنین نظامی است، نه بدین معنا که دعا نقش معدات را برعهده داشته باشد و صرفا زمینه ساز وقایع در عالم آفرینش باشد، بلکه فراتر از معدات، دعا خود از اجزای علت تامه ی معلولات شمرده می شود. به علاوه، هر سه اندیشمند در ماورایی بودن علیت دعا با یکدیگر هم عقیده اند.

٧. ١. ٣. از دیگر وجوه مشترک آرای آنان این است که قلم قضا و قدر به امور جهان (با همه ی علت ها و شرایطش) تعلق می گیرد و دعا از این مقوله مستثنا نبوده ، لوح پیشین برای آن نقش پذیر گشته است ؛ زیرا دعای دعاکننده ازجمله اسباب برای تحقق امور است و حصول و تحقق امور و تحقق اسباب ، همگی ، در متن قضای الاهی استقرار یافته اند و این حقیقت نه به نفی نظام علی و معلولی می انجامد و نه با قضا و قدر الاهی منافاتی دارد؛ بلکه موجب تثبیت آن است .

٧. ١. ٤. همچنین از دیدگاه هر سه فیلسوف، دعا با علم و اراده ی الاهی تعارضی ندارد؛ زیرا اختیار انسان مسبوق به علم و اراده ی خداوند است و انسان می تواند با اختیار خویش، سبب تغییراتی در سرنوشت خود شود.

علاوه بر این ، همگی دعا (و ازجمله بداء) را نیز مستلزم تغییر در ذات و اراده ی خداوند ندانسته، در توجیه این مسأله که چگونه عالم سفلی می تواند در عالم علوی اثر بگذارد و علم و اراده ی او را تغییر دهد، ملاصدرا می گوید: اگر عالم علوی را منحصر در عالم مجردات و مفارقات محض و عقول بدانیم، راهی برای توجیه آن وجود ندارد؛ زیرا آن عالم مصون از تغییر و تحول بوده ، محفوظ از تأثیرپذیری از عالم پایین است ؛ اما باید گفت که در عالم بالا، افزون بر عقول مجرد، نفوس جزئی نیز وجود دارند، مانند نفوس افلاک و اجرام سماوی.

همچنین این نفوس دارای علوم جزئی اند و می توانند تحت تأثیر پدیده های زمینی قرارگرفته، اراده ی آن ها دستخوش دگرگونی شود، چنان که در مورد استجابت دعا و طلب باران یا نزول رحمت ها و عذاب ها به دلیل عملکرد انسان ها، چنین چیزی مشاهده می شود.

ابن سینا اگرچه دعا را مستلزم تغییر در ذات و اراده ی خدا و نفوس سماوی نمی داند، زیرا عالی از سافل منفعل نمی شود، آن را معلول همان مفارقات و علل نوری می داند. اما ملاصدرا به ابن سینا انتقاد می کند که آنچه انفعال در آن محال است، عالم مفارقات است که در همه ی جهات عالی است، برخلاف نفوس جزئی سماوی. همچنین علامه طباطبایی دعا را مستلزم تغییر در ذات و علم و اراده ی الاهی نمی داند، چراکه برای امور و حوادث ، دو وجود پیش بینی می شود: یک وجود به حسب اقتضای اسباب ناقص، از قبیل شرط یا علت یا مانعی است که قابل تخلف است و یک وجود دیگر برحسب اقتضای اسباب و علل تامه ی آن، که این وجود بر خلاف وجود اول، وجودی است ثابت و غیرمشروط و غیرمتخلف و علم خدای تعالی به موجودات و رویدادهای جهان مطابق وجود نفس الامری آن هاست. پس گاهی علم خدای متعال به اشیاء در رابطه با علل تامه ی آن هاست. پیداست که در این گونه علمی، دعا تأثیرگذار نیست؛ ولی گاهی علم خدا به اشیاء از جهت مقتضیات آن هاست که تأثیرشان موقوف بر وجود شرایط و فقدان موانع است و باید گفت که چنین علمی ممکن است در صورت فقدان شرطی یا موجودبودن مانعی، بر خلاف آنچه انتظار بروز و ظهورش بود، پدیدار گردد.

بنابراین از نگاه علامه طباطبایی ، نزاع در نفی و ثبوت تأثیر دعا نزاعی لفظی است؛ زیرا کسانی که منکر آن اند، چنین استدلال می کنند که قول به تأثیر دعا مستلزم تغییر علم خداست و این ناشی از عدم درک صحیح از علم باری تعالی است که آن را علم انفعالی می دانستند، در حالی که علم خداوند که عین ذات اوست، علم فعلی و منشأ صدور معلوم است . بنابراین در خصوص مطالب فوق نیز میان آن ها اتفاق آرا وجود دارد.

٧. ٢. ١. نظر به این که تأثیر نفوس فلکی و نفوس انسانی در سلسله مراتب تأثیرگذاری دعا در عالم، ازجمله مبانی نظری ابن سینا و ملاصدرا می باشد، آن ها این دو را از عوامل استجابت دعا برشمرده اند، با این تفاوت که در مورد نفس انسانی، ابن سینا معتقد است که در پرتوی ذکر و دعا، انسان به اخلاق ملکوتیان متخلق و به اوصاف عقول قدسیان متصف گشته، واجد مرتبه ی ولایت تکوینی و صاحب مقام «کن» می شود و با چنین نفس قدسی است که اعتلای به ملکوت یافته، اقتدار بر تصرف در ماده ی کائنات پیدا می نماید و درنتیجه خارق عادت از او بروز و ظهور می یابد. همچنین تفاوت دیگر در مبانی نظری ابن سینا و ملاصدرا در نحوه ی نگاه آن ها به نفوس فلکی است، با این شرح که ابن سینا نفوس فلکی را با مشارکت احوال زمینی در امر دعا مؤثر می داند، اما تأثیر این نفوس را یک تأثیر حقیقی قلمداد نمی کند. او می گوید وجود همه ی این ها، چه تضرع و چه آثار نفوس آسمانی، از سوی مبادی برتر افاضه شده و نتیجه ی حقیقی تصورات نفوس آسمانی نیست ؛ بلکه مبدأ نخستین از هستی همه ی این موجودات آگاه است و پیدایش مخلوقات از او با وساطت پدیده ها برای یکدیگر آغاز می گردد؛ اما برمبنای فکری و فلسفی ملاصدرا، نفوس فلکی در حوادث عالم ناسوت تأثیرگذار می باشند و این قدرت تأثیرگذاری، در امر استجابت دعا نیز ثابت و مقرر می باشد. همچنین بر اساس نفس شناسی ملاصدرا، وی قائل است که تمام مراتب وجود در نفس انسان جمع گردیده است. لذا نفس را در مرتبه ی ذات ، هم عاقل و هم متخیل و هم حساس و هم محرک می داند. او برای هریک از این مراتب وجودی ، کمالی نیز قائل است و بر آن است که اگر انسانی باشد که به مقام جامعیت در این مراتب سه گانه رسیده باشد، چنین انسانی دارای مرتبه ی خلافت الاهی خواهد بود و دارای ویژگی هایی است، ازجمله این که از قوه و قدرت بسیار مؤثری در ذات نفس از ناحیه ی جزء عملی و قوای تحریکیه برخوردار گشته، به واسطه ی آن، قادر بر انجام امر خارق العاده می شود.

اما علامه طباطبایی سخنان این دو فیلسوف را مبتنی بر اصول موضوعه ای می داند که بطلانش آشکار شده است. لذا مبانی آن دو را نپذیرفته ، اساسا معتقد است که بحث از نفوس فلکی، بالذات، یک بحث فلسفی شمرده نمی شود. همچنین معتقد است که چون نفس انسانی همانند عالم کبیر، دارای مراتب عقلی و مثالی و مادی است ، این آمادگی را دارد که با دعا و استمداد از خداوند، با عالم مثال و عالم عقل متحد و مرتبط گشته، از برکت این اتحاد و ارتباط، از افق بالا در عالم ماده دخل و تصرف کند؛ لیکن چنان که بیان شد، وی همچون سایرین، بر تأثیر نفوس انسانی تأکید می ورزد، هرچند که در تبیین مسأله، با دو فیلسوف پیش گفته، تفاوت هایی در ادبیات فلسفی او موجود باشد.

با نظر به مطالب فوق، می توان گفت که در اندیشه ی ابن سینا و ملاصدرا و علامه طباطبایی، تبیین و تفسیر فلسفی کلامی دعا متأثر از اصول و مبانی اندیشه های فلسفی و کلامی آنان است؛ اصولی همچون «اصل علیت» و «قضا و قدر» و «علم و اراده ی الاهی» ازجمله اصولی هستند که هر سه متفکر، کوشیده اند با استمداد از آن ها، با رویکردی عقلانی به مسأله ی دعا، تأثیرگذاری دعا را در نظام عالم هستی تبیین نموده، برای پرسش ها و چالش های فلسفی مطرح در این وادی، پاسخی درخور بیابند. بنابراین از منظر این سه متفکر، دعا نه تنها هیچ منافاتی با نظام علی و معلولی و قضا و قدر نداشته ، بلکه مؤید آن ها نیز می باشد؛ زیرا ابن سینا و ملاصدرا دعا را یکی از حلقه های سلسله اسباب می دانند که در تحقق پدیده ها و مسببات عالم تکوین نقش مؤثری ایفا می کند و علامه طباطبایی امور خارق العاده را مانند دعا، به اسباب طبیعی غیرعادی اسناد می دهد؛ یعنی اسبابی که برای عموم قابل لمس نیست ، اما مقارن با سبب حقیقی و باطنی و در نهایت، مستند به اذن و اراده ی خدا است. همچنین اثربخشی دعا نیز هیچ منافاتی با علم و اراده ی حق تعالی ندارد، زیرا اولا افعال انسان مقید به قید اختیار بوده، با همین ویژگی، معلوم و مراد پروردگار است و ثانیا نقش آفرینی عوامل معنوی همچون دعا، در سرنوشت بشر، در نظام طولی آفرینش، در چارچوب فعل اختیاری وی تعریف می گردد.

یادداشت ها

١.الاهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا به ضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصارالقلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک (٢٦،ص: ٣٢٧).

٢. چنان که در مورد حضرت ابراهیم و نجات او از آتش گسترده ی نمرودیان اتفاق افتاد، خداوند که با اراده و مشیت خود آتش را سوزان قرار داده بود، در داستان حضرت ابراهیم، این اثر را از آتش می گیرد.

منابع

١. قرآن کریم.

٢. صحیفه سجادیه، ترجمه ی حسین انصاریان، تهران: انتشارات پیام آزادی.

٣. ابن سینا، حسین بن عبدالله، (١٤٠٤)، التعلیقات ، بیروت : مکتبه الاعلام الاسلامی.

٤. —–، (١٤٠٤)، الالهیات الشفا، قم: مکتبه آیت الله المرعشی.

٥. —–، (١٤٠٤)، النفس الشفا، قم: مکتبة آیت الله المرعشی.

٦. —–، (١٤٠٠)، رسائل ، قم : انتشارات بیدار.

٧. —–، (١٣٩٠)، الاشارات والتنبیهات، دکتر حسن ملکشاهی، تهران: انتشارات سروش.

٨.، (١٣٨٥)، الالهیات النجات، ترجمه وشرح دکتر یحیی یثربی، قم: مؤسسه ی بوستان کتاب.

٩. ابن خلکان، (١٢٨٤ق)، تاریخ ابن خلکان، چاپ سنگی.

١٠. جوادی آملی ، عبدالله، (١٣٩١)، حکمت عبادات، قم: مرکز نشر اسراء.

١١. حسن زاده آملی، حسن، (١٣٩٠)، سر استجابت دعا، قم: الف لام میم.

١٢. صدرالدین، محمد بن ابراهیم، (١٩٨١)، الحکمة المتعالیه فی الاسفار الاربعة العقلیه ، ج ٦ و٧، بیروت: دار الاحیاء التراث.

١٣. —–، (١٣٨٠)، تفسیر القرآن الکریم، سوره ی یس، ج ٥، قم: بیدار.

١٤. —- ، (١٣٦٦)، تفسیر القرآن الکریم، آیة الکرسی و آیه نور، ج: ٤، قم: بیدار.

١٥. —–  ، (١٣٨٩)، الشواهد الربوبیه، جواد مصلح، تهران: انتشارات سروش.

١٦. —– ، (١٣٦٦)، شرح اصول الکافی، ج ١ و٤، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

١٧. —– ، (١٣٠٢)، مجموعة الرسائل التسعه، «رساله قضا و قدر»، تهران.

١٨. —–  ، (١٣٧٥)، مجموعه رسائل فلسفی، تهران: انتشارات حکمت.

١٩. طباطبایی، محمدحسین، (١٤٠٤ ق)، نهایة الحکمه، قم: مؤسسة النشر الاسلامی .

٢٠. —–، (١٣٧٤)، تفسیر المیزان، ج ١، ٢، و ١١، ترجمه ی سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم.

٢١. —– ، (١٣٨٧)، مجموعه رسائل، ج ٢ و ٣، قم: مؤسسه ی بوستان کتاب.

٢٢. —–، (١٣٦٢)، شیعه دراسلام، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

٢٣. —–، (١٣٨٧)، رسائل توحیدی، ترجمه و تحقیق علی شیروانی، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، قم: مؤسسه ی بوستان کتاب.

٢٤. —–، (١٣٨٦)، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی به قلم مرتضی مطهری، تهران: صدرا.

٢٥. —–، (١٩٨١)، تعلیقه بر الحکمة المتعالیه فی الاسفار الاربعة العقلیه ، ج ٦، بیروت: دار الاحیاء التراث.

٢٦. قمی، عباس، (بی تا)، مفاتیح الجنان، قم: نشر روح.

٢٧. کلینی، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، (١٣٨١)، اصول کافی، ج ١، محمدباقر کمره ای، تهران : انتشارات اسلامیه.

٢٨. مطهری، مرتضی، (١٣٧٣)، انسان و سرنوشت، تهران: صدرا.

٢٩. —–، (١٣٧١)، عدل الاهی، تهران: صدرا.

انسان بايد بداند چه چيزهايي از پروردگار خويش طلب كند و چه عباراتي را در اين مرتبه استخدام نمايد تعبير به ادب در دعا مي‌شود. قرآن و عترت به ما آموخته‌اند كه چگونه دعا كنيم و چه چيزهايي را جهت سعادت دني…

در کتاب مفاتیح الجنان برای روز شریف مباهله(بیست و چهارم ذی الحجه) توصیه به اعمال زیر شده است:
اوّل: غسل
دوّم: روزه
سوّم: دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است در وقت و کیفیّت و ثواب و آیة الکرسى ک…

هر کس در شب بیست و سوم ماه رمضان هزار بار سوره «إنّا أنزلناه فی لیله القدر» را تلاوت کند در اعتراف به ولایت ائمه علیهم السلام به یقین کامل می رسد. هر کس سوره های روم و عنکبوت را در شب بیست و سوم تلاوت…

امام سجاد علیه السلام می فرماید: «اللّهمّ صلّ علی محمّد و ءال محمّد و حلّنی بحلیة الصّالحین و البسنی زینة المتّقین»؛ آرایش بندگان صالح را به من عنایت کن، من را زینت بده به زینت صالحین، و زیور متقین را…

جوشن کبیر، دعایی منقول از پیامبر اکرم (ص) در یکصد بند، حاوی هزار و یک نام و صفت خدای متعال است.
طبق روایت هرکس این دعا را هنگام خروج از خانه اش بخواند خدا او را حفظ می کند و ثواب بسیار به او می دهد و…

شب قدر شب بیست و یکم یا بیست و سوم است، حتی هنگامی که راوی اصرار کرد کدام یک از این دو شب است و گفت: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم کدام یک را انتخاب کنم؟ امام تعیین نفرمود و افزود: ما ایسَرَ لَی…

در نظر داشتن دو عنصر تعیین کننده زمان و مکان در اجتهاد – که حضرت امام در منشور روحانیت به شرح و بسط آن اقدام کردند – در ساحت اظهار نظر و در مقام استنباط احکام از منابع و ادله مربوطه ‌می‌باشد و امام از…

استاد سید علی‌اکبر پرورش در آسمان پرستاره انقلاب به روشنی می‌درخشد؛ شخصیتی که می‌تواند الگوی بسیار پرجاذبه و مطلوبی برای مدیران جوان این مرز و بوم و رجال سیاسی این روزها شود. کسی که رهبری انقلاب ایشان…

هر انقلابی در مسیر حرکت و تکامل خود، با ریزش ها و رویش هایی رو به رو است که این ریزش ها و رویش ها را باید از منظری تاریخی تحلیل کرد و در همان بستر، به واکاوی علل هر یک از آنها پرداخت.

از آنجا که رعایت مصلحت مسلمین بر تمامی مدیران و کارگزاران نظام اسلامی واجب است و انجام این وظیفه نیز در بسیاری از موارد جز به وسیله مشورت با خردمندان و متخصصان ممکن نیست، به وضوح می توان نتیجه گرفت که…

طرح اندیشه حکومت اسلامی در اندیشه امام خمینی در حوزه نجف رقم خورد و عامل مهمی در تحرک و پویایی مبارزات ملت ایران گردید و بر اثر لرزه ای که این اندیشه به ارکان حکومت ظالمانه استبدادی پهلوی وارد کرده بو…

آیت‌ الله مصباح‌ یزدی می‌گوید: «وقتی‌ حضرت‌ امام‌ نهضت‌ را شروع‌ کردند، جزو اولین‌ لبیک‌ گویان‌ آن‌ حضرت‌ بودم‌. بعد از وفات‌ مرحوم‌ آقای‌ بروجردی‌، من‌ همه‌ ی‌ نزدیکان‌ را برای‌ تقلید به‌ حضرت‌ امام‌…

حدیث کِساء، حدیثی در فضیلت پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) است. واقعه حدیث کِساء در خانه ام سلمه، همسر پیامبر روی داد. پیامبر اکرم (ص) هنگام نزول آیه تطهیر، خود و خاندان خویش را با پارچ…

ای انسان، تمام اعمال و رفتار تو نه تنها در زندگی شخصی ات بلکه در طبیعت و محیط پیرامون تو نیز اثر می گذارد. دین اسلام قبل از هر چیز انسان را به پیامدهای مثبت و منفی دنیوی کارهایش متوجه ساخته و هشدارهای…

زندگینامه شهید مصطفی احمدی روشنگردآوری توسط پایگاه حوزه

شهید مصطفی احمدی روشن در 17 شهریور سال 1358 در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. وی دوران کودکی خود را در خانواده ای فقیر گذراند. خان…

دعا چگونه اثر می کند
دعا چگونه اثر می کند
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *