سلام وقتتون بخیر پسری 22 ساله هستم که مدام فکر و خیال ازدواج اذیتم میکنه چجوری میتونم از شر فکر ازدواج و تشکیل خانواده نجات پیدا کنم لطفا نگید که ازدواج خوبه و فلانه منم میدونم خوبه ولی توی این اوضاع و احوال اقتصادی الان واویلاس میدونم که باید به خدا توکل کرد ولی توکل به خدا کردن کافیه؟؟
اطلاعات بیشتر در مورد فرمتهای متنی
سیسسیسی
سلام داداشای گلم بهترین راه اینکه افکر ازدواج بیرون بیای
رفیق بازی با آدمای خوب وشوخ طب
چطور به ازدواج فکر نکنیم
سلام.
دوست عزیز فقط بخاطر مشکلات اقتصادی ازدواج نمیکنید؟!ینی خانواده ات نمیگن بیا برو حرف ازدواج رو نزن هنوز بچه ای؟؟
واقعه اگه خواسته اونا هستش حتما ازدواج کن مطمئن باش در کنار اونا موفق میشوید!
…
متاسفانه صدا و سیما هم خیلی کم تلاش دارن برای ازدواج جوانان یه برنامه ای ندارن مشاوری دعوت کنن درمورد ازدواج جوانان با خانواده ها صحبت کنن.فقط صبح ظهر شب فوتبال دنبال میکنن.ینی اگه انقدری که خبر ورزشی پخش فوتبال برنامه 90 وقت گذاشتن اگه به این اندازه صـــــدا وسیما در مورد ازدواج ب موقعه با خانواده ها صحبت داشت خیلی از دخترا و پسرا ازدواج کرده بودن…
..
من واقعه از مدیر این سایت و مشاوران تشکر میکنم بقران حاضرم بیام دستان شما رو ببوسم بخاطر این سایت ارزشمند…
سلام منم یه پسر درست همسن شما و مثل موقعیت شما اما مشکل من مشکلات اقتصادی نیس شکر خدا . پیدا کردن مورد مناسب هست که البته اینم خودش واسه من معضلی شده !! اما کسانی مثل ما که تو این روزگار با این همه جاذبه های منحرف جنسی گناه نمی کنند واقعا مرد هستند درود و سلام به هرچی مرد هست …. اما داداش توصیه من به شما این است که یه راهی برای خودت پیدا کن چون به نظر من یه پسر توی این موقعیت نمیتونه پیشرفت کنه چون ذهنش درگیر هست. امروز یه جوون توی سن ما که برای پیشرفت در اماده ترین موقعیت سنی قرار دارد نباید اجازه بدهد که مسایل این چنینی این وقت طلایی شو بگیره شاید امروز بهترین راه پیدا نشه اما راه معقول پیدا میشه اونو انتخاب کن و عملی ش کن و نترس چون خدا کمکت میکنه
این حرف دل من و امثال شماست و خیلی های دیگه.کار خیلی سختیه ولی باید انجام داد.منم همسن خودت هستم واین شرایط را دارم.دلیلش محیط اطراف ت میتونه باشه مثلا میبینی همسنی هات تو دوستان و فامیل ازدواج کردن و تو خودت را با اونا میسنجی و این آتش درونی ت شعله ور تر میشه.من سعی کردم با فعالیت های دیگه ذهنم را ازش تخلیه کنم البته صددرصد موفق نبودم ولی خیلی حالم بهتر شد .میتونی خودت را با تفریحات مجردی مثلا مسافرت کوه گشت سرگزم کنی یا یه کاری پیدا کنی وتموم وقتت را صرف کارکردن کنی
الان سخته رها بشی یه 5-6 سال بگذره خودبخود بیخیال میشی.
چه بخوای چه نخوای این فکر همیشه همراهت هست تا زمانی که ازدواج کنی! ما که داریم به سی نزدیک میشیم روز به روز این فکرها بیشتر داره اذیتمون میکنه ! شما که تازه اول راهی! باور کن الان فکر و خیالت راحتتره!
تنها راهت اینه که تلاش کنی و هرچه زودتر یه راه درآمدی پیدا کنی تا با فراهم کردن حداقلی از شرائط بری سر خونه و زندگیت ، تازه اگه بعد از همه این مصیبت ها بتونی یه دختر خوب و مناسب پیدا کنی!
وگرنه……….. که کلاهت مث ما پس معرکست!خخخخخ
اینکه از فکرش در بیای منطقی نیست ، بلکه بهتره بگم میتونی مقطعی خودتو سرگرم چیزی کنی ، یا ورزش یا درس یا کار یا دوستان یا …. ودر اخرش بازم نیاز هاشو احساس می کنی و توی زندگیت خلاشو حس می کنی و برای رفع نیاز هات سه راه داری یکی اینکه نیاز ها تو سرکوب کنی
دو اینکه از راه نا متعارف و نا مشروع و نا درست نیاز ها تو رفع کنی
سه اینکه تلاش کنی برای پیدا کردن دختری که تو رو بخاطر خودت بخواد( البته 1 در میلیون پس اگه پیداش نکردی ناراحت نشه چون طبیعی )))))))))) ) و اون موقع س که میتونی باهاش ازدواج کنی
موفق باشی
از نظراتتون ممنونم
ن اینکه الان کار نداشته باشم ولی با حقوق پایه میشه یه زندگی رو واقعا اداره کرد؟
میشه یه زندگی آروم داشت؟ حالا شاید بگین خیلیا هستن که میسازن با ناچیزی و قناعت میکنن به هرحال حدی داره پسری که میره زن میگیره به هرحال باید بتونه خرج زندگیشو بده و مسئولیت سنگینی بر گردنشه …
لطفا این سوال رو از پدرتون و هم سن و سالهای پدرتون هم بپرسین که زمان اونها ازدواج چه طوری بود؟
خیلی از بابا مامانهای ما وقتی ازدواج کردن درامد و داراییشون خیلی ناچیز بوده اما خیلی بهتر از مردهای امروزی مسیولیت بزرگ زندگی رو به عهده گرفتن…
شرایط الان سخته ولی چارش ازدواج نکردن نیست!!!! اتفاقا چاره اش ازدواج است… اگر پسرها مطمین بودن. باید خرج زن و بچه در بیارن و هیچ راه در رویی نیست خیلی بیشتر از خلاقیتشون استفاده میکردن وبلاخره هر طوری بود پول در می اووردن، اما الان خیلی راحت میتونن بگن شرایط ازدواج نداریم و تموم…
ماها خیلی ناز پرورده ایم که فقط منتظریم با دراز کردن دستمون به هر چیزی که میخواییم برسیم حتی حاظر نیستیم دو قدم براش برداریم …
به نظرم شما مشکل رو حل کنین نه صورت مسیله رو پاک کنین…
خب بشین برای خودت برنامه ریزی کن
مثلا بگو من در 5سال دیگه هدف اینه که ازدواج کنم و کارهات با این هدف طرح ریزی کن
مثلا نرو رشته ای بخون که کار توش نیست الکی ارشد بگیر یا بعد از لیسانس سریع برو خدمت تا زودتر بتونی وارد بازار کار بشی
در کنار این حرفه ای و مهارتی بیاموز که بتونی ازش پول دربیاری
و از حالا به فکر منبع درآمد باش
تو این مدت هم برنامه ریزی کن که مشغول باشی وقتی ذهن مشغول باشد کمتر به این مسائل توجه می کند و اگر اذیت می شود از هرگونه محیط و مطلبی که تو رو به این سمت می می کشونه دوری کن
دمت گرم خوشم اومد. اگه راه حل پیدا کردی حتما به منم بگو. من تو 27 سالگی دقیقا دنبال همچین چیزی هستم و از خدا میخواهم کاری کنه که هیچ میل و رغبتی به ازدواج نداشته باشم. اگه ازدواج قابل عمل کردن و جراحی و برداشتن بود مطمئن باش اینکار رو میکردم
بازم خدارو شکر شما نگفتی حالا که من شرایط ازدواج ندارم برم زن صیغه کنم به فکر این بودی که چطوری این میل رو تو خودت سرکوب کنی.
به نظرم به جای اینکه این میل رو تو خودت سرکوب کنی که یه کار نشدنی هست به فکر راه حل باش.
چند تا مثال میخوای برات بزنم طرف از یه شغل خیلی پیش و پا افتاده شروع کرده حتی از شاگردی و بعد ده سال میلیاردر شده چون فکرش درست کار میکرده از این بهانه ها نباید اورد که من شانس ندارم و سرمایه ندارم و از ما گذشت فقط باید اراده کنی که میخوای تا ده سال اینده پولدار بشی و صاحب خونه و زندگی.
الانم همه میگن اونهایی که پولدار میشن و یه شبه به این ثروتها میرسن ثروتشون حلال نیست من و شما کسی نیستیم که در مورد حلال و حروم زندگی کسی بخوایم نظر بدیم و دلمون رو خوش کردیم پول کی حلاله پول کی حرامه چرا اون داره من ندارم به جای اینکه ادم بشینه غصه بخوره اگه فکرش رو کار بندازه راحت میتونه یه کسب و کار راه بندازه. همین طور که بعضی ها دارن وقتشون رو هدر میدن که پول کی حلاله پول کی حرامه اون پولدارها دارن ثانیه به ثانیه به ثروتشون اضافه میکنن.
الانم همه خودشون رو محدود کردن به شغل دولتی به نظر من شغل دولتی اصلا بدرد نمیخوره چون یه کارمند میتونه حساب کنه که تا اخر عمرش نهایت چقدر حقوق میگیره با مزایا و پاداش و همیشه هم یه حقوق بگیره ولی یه کسی که شغل ازاد داره همه کاره خودشه میتونه خودش تصمیم بگیره و شغلش رو گسترش بده.
به نظرم اگه کسی هم شغل دولتی داره حتما باید تو این زمونه کار ازاد داشته باشه از شغل دولتیش برای مزایای بیمه و … استفاده کنه از شغل ازاد هم برای گذروندن زندگی.
فقط تنها زحمتی که یه ادم لازمه بکشه ببینه تو چه زمینه ای استعداد داره و بره تو اون کار فعالیت کنه.
الان ارایشگرها با مدرک سیکل پول پارو میکنن مردم هم از خرج دوا و درمون و تحصیلشون میزنن برن ارایشگاه که چشم جاریشون کور بشه یا پسرها برن ارایشگاه ابروشون رو خط بندازن و براشینگ کنن و موهاشون رو مش کنن.
ارایشگرهایی میشناسم که شاگردن ماهی هفت میلیون از یه ارایشگاه معمولی حقوق میگیرن یعنی حدود چهل درصد از پول فقط به شاگرد میرسه که میشه هفت میلیون حقوقش صاحب کارش که دائما اروپا و امریکا هست سر ماه پولها میره تو حسابش تازه صاحب کاره بیست تا متخصص دیگه هم داره از بیست نفر این سودها میره تو جیبش.
بعد ارایشگری میایم سر بحث شیرین شکم کافیه عصری بری تو خیابون ببینی که مردم بیکار دارن میگردن و از شدت بیکاری بلال میخورن و زمستونها ذرت مکزیکی یعنی من اگه جای پسرها بودم یه دکه ذرت مکزیکی میزدم قول میدادم بعد ده سال کار صادرات ذرت انجام بدم یا هزار تا کار دیگه تو زمینه خوراکی وجود داره.
هزار تا کار دیگه هم هست مثل کارهای هنری و اموزش موسیقی و قالیبافی و اموزش دروس دانشگاهی تو مقاطع دبیرستان به خصوص بالا شهر تهران ساعتی صد تومان دویست تومان ما تا چهارصد و پنجاه هم از دوستان شنیدیم.
باور کنین تو این مملکت پول ریخته فقط باید یاد گرفت چطوری جمعش کرد.
با سلام
از اینکه گروه مشاوران رهروان ولایت را برای همفکری و مشاوره انتخاب کردید متشکریم
برادر گرامی حرف اول ما این است که شما گفتید نباید باید گفته شود و آن هم ازدواج است وقتی شما شوق برای ازدواج دارید چرا باید این مسئله را در دل خود سرکوب کنید؟ این میل طبیعی است و کسی با امر طبیعی مبارزه نمی کند مثل اینکه کسی بیاد به شما بگه یه دارویی بنویس من رشد نکنم و همیشه بچه بمونم! خب طبیعی است کسی چنین فکری نمی کند هیچ کس به خاطر مسئولیت و سختی های کار در اینده جلو رشد و تکامل را نمی گیرد. پس بنا بر این تشکیل خانواده یک امر طبیعی است که باید بهش فکر کنید.
حال اونی که باید حل شود مشکلات اقتصادی است و به جای پیدا کردن راه برای مسدود کردن رشد و تکامل بایستی فکری کنید که مشکلات اقتصادی را از بین ببرید. توکل و توسل بخشی از کار است اما تلاش و کوشش جای خود دارد و خداوند خواسته بشر با تلاش و کوشش به روزی شان دست پیدا کنند شاید هیچ دینی به اندازه دین مبین اسلام به وضع معیشت و افکار اقتصادی مردم نپرداخته باشد اما متاسفانه اکثر مسلمین از این گنجینه ها استفاده نمی کنند.
به عنوان مثال به دو روایت اشاره می کنم که راهکاری برای مشکلات اقتصادی ارائه داده اند
1- امام علی می فرمایند: «هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.» [1]
2- «هر كس ميانه روى كند، خداوند بى نيازش سازد و هر كس ريخت و پاش نمايد، خداوند فقیرش كند، هر كس فروتنى پيشه كند، خداوند بلندش نمايد و هر كس بزرگى كند، خداوند خُردش نمايد».[2]
موفق باشید
پی نوشت ها
1-نهج الفصاحه ص 755 ، ح 2939
2-نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 478 ، ح 54
همه ما از کودکی بارها درباره ازدواج فکر کرده ایم. ازدواجی یکی از مهم ترین مراحل زندگی افراد است که شاید بتوانیم بگوییم از همان کودکی تا بزرگسالی دغدغه به حساب می آید.چطور خوشبخت بودن را تا حدود زیادی از دیگران یاد می گیریم. ما حتی اگر آگاهانه هم نباشد، پیوسته در حال وارسی زندگی دیگران هستیم و معیارها و الگوهایمان را با مشاهده آنها می سازیم. نقش های همسری، روش های حل مساله در زندگی مشترک و رفتارهای مناسب و نامناسب همسران نسبت به یکدیگر در تعامل با فامیل و آشنایان شکل می گیرد و عادات ذهنی ما را تشکیل می دهد.با همه این ها چطور باید متوجه شویم که الگوهای ذهنی مان درست شکل گرفته؟ از کی به فکر اصلاح عقایدمان درباره ازدواج بیفتیم و خودمان را برای یک زندگی مشترک موفق آماده کنیم؟ مشورت بگیریدهمیشه توصیه می شود برای ازدواج مشورت بگیرید. اما این مشورت کی و چطور باید انجام شود؟ بارها در مراکز مشاوره دیده شده جوانانی که قصد ازدواج دارند و علاقه مندند از مشاوره ازدواج بهره مند شوند، زمانی به مراکز مشاوره مراجعه می کنند که «انتخاب» خود را انجام داده اند در حالی که وقتی از «انتخاب» صحبت می کنیم بدان معناست که طرفین علاوه بر این که به زعم خود فرآیند کسب «شناخت» از یکدیگر را طی کرده اند، صحبت های لازم، سوال مورد نظر و تحقیقات ضروری را هم به پایان رسانده و توافقات لازم را نیز انجام داده اند. طبیعی است که این جوانان در چنین فضایی تنها آمادگی پذیرش نکاتی را دارند که احساس و انتخاب شان را تأیید کند و برای مثال اگر بر اساس تشخیص حرفه ای و علمی یک مشاور متخصص چندان گزینه های مناسبی برای یکدیگر نباشند این مسئله را به راحتی نمی پذیرند و حتی اگر به صورت منطقی به این تشخیص تن بدهند به لحاظ احساسی با آسیب هایی روبه رو می شوند.از خودتان شروع کنیدواقعیت آن است که مسیر درست یک انتخاب مناسب برای زندگی مشترک از شناخت خود فرد آغاز می شود، تا وقتی فرد از ابعاد شخصیتی، روحیات، عمق و انواع احساسات، خطاهای شناختی، نیازها و گره های روانی خود آگاه نشود، انتخاب او یک انتخاب آگاهانه، عاقلانه، درست و مناسب نیست، دستیابی به چنین شناختی نیز مستلزم زمان کافی و طی مراحل روان شناختی مورد نیاز است که بهتر است در شرایط عادی و آرام صورت پذیرد زیرا وقتی فرد در اوج هیجانات آن هم در موضوع انتخاب همسر به سر می برد و تمرکز اصلی او روی فرد مقابل است، به طور طبیعی نمی تواند انرژی، تمرکز و قوای کافی برای فرآیند شناخت خود داشته باشد.
قبل از آنکه دیر شود یاد بگیریداینجاست که ما یک قدم عقب تر می رویم و می گوییم آموزش درباره ازدواج، جدی فکر کردن و مهارت یاد گرفتن درباره زندگی مشترک باید قبل از آنکه انتخاب تان را مشخص کنید، صورت گیرد. اگر به سن و سال ازدواج نزدیک می شوید، شروع به آماده کردن خودتان بکنید. چطور؟ با مطالعه کتاب های متعدد درباره خود شناسی و انتخاب همسر. با ساعت ها تفکر درباره خودتان و قضاوت منصفانه درباره توانمندی ها، نقاط ضعف، تمایلات و سلیقه خودتان. یک راه دیگر خواندن مقالات، سوال و جواب های مشاوره و از همه مهم تر، تجربه کسب کردن از زندگی های موفق و ناموفق در اطرافتان است. هیچ ایرادی ندارد که مجرد باشید و با این که موقعیت خیلی جدی ازدواج ندارید، اما وقتتان را برای خواندن مقالات روانشناسی درباره ازدواج صرف کنید. این نشان می دهد شما می خواهید با چشم بازتری پیش بروید و انتخاب عاقلانه ای داشته باشید.برخی مشاوران خانواده کارگاه ها آموزشی برگزار می کنند که مناسب سن جوانان و دختر و پسرهای مجرد است. شما در این کلاس ها می توانید با مشکلات عمده زوج ها آشنا شوید و از همه مهم تر، طرز فکر زنان و مردان را بشناسید و دریابید جنس مخالف چه تفاوت هایی با شما دارد.در یک جمع بندی کلی باید بگوییم که اگر 20سالگی را رد کرده اید، از همین امروز شروع کنید به یادگیری مهارت های زندگی مشترک. این مهارت ها شامل حل مساله، تسلط بر احساسات، بروز دادن احساسات، سازگاری با سلایق متفاوت، روحیه مشارکت داشتن، کنار گذاشتن خودخواهی و منفعت طلبی شخصی، کنترل خشم و توانایی بیان صریح و مسالمت آمیز احساسات است.برای شروع یک کاغذ جلوی تان بگذارید و به نوشتن از خودتان شروع کنید. از این که چه کسی هستید، دوست دارید چه کسی شوید، برای 5سال، 10 سال و 15سال آینده تان چه برنامه ای دارید و دوست دارید همسرتان چطور آدمی باشد.این قدم را بردارید و کم کم برای یادگیری مهارت های همسرداری با مطالعه منابع موثق و مناسب جلو بروید. منبع: خراسان
دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج
چطور به ازدواج فکر نکنیم
مرکز تخصصی استعدادیابی و آموزش کودکان
برای خریدبلیط اتوبوس دنبال سایت معتبری؟
درمان اختلالات روحی بدون دارو و عارضه
قابلیت افزودن لباس حین شست و شو
قیمت امروز بلیط اتوبوس به هرکجای ایران
خریدقسطی جهیزیه بدون نیاز به پرداخت اولیه
واسه همه چی جا هست!
کاندوم متناسب با نیازت رو اینجا پیداکن
تشخیص و درمان ناباروری در زنان
دنبال بلیط ارزون هستی؟حتما اینجا سر بزن
هرآنچه لازم است ازقرص های سقط جنین بدانید!
جراحی زیبایی سینه و شکم
مراکز فیزیوتراپی با به روز ترین دستگاه ها
سوتین های خوشگل و باکیفیت/تنوع رنگ عالی
Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021
سلام من دختری 25 ساله هستم دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و بیکار.
مدتی جایی مشغول به کار بودم ولی از بس استرس داشتم نتونستم اونجا بمونم استرس اینکه نکنه کارم رو بد انجام بدم چجوری هم درس بخونم هم برم سر کار که از اونجا بیرون اومدم (البته مدیر اونجا هم خوب کار رو مشخص نمیکرد و حرفش رو عوض میکرد و کمکی نمیکرد و بازخواست میکرد یه جورایی فک میکنم خودش هم خوب بلد نبود)
و بعد از این فکر میکنم من توانایی کار کردن ندارم
از درس خوندن هم خوشم نمیاد تا سال های اول دانشگاه عاشق درس خوندن بودم و برنامه داشتم که برم سر کار و اصلا به ازدواج فکر نمیکردم و بدم هم میومد مخصوصا از دخترایی که فکر ازدواج داشتن خیلی بدم میومد. بعد مدتی دیدم رشتم رو دوست ندارم (بعد از اینکه فهمیدم رشتم چیه توی دانشگاه) چند مدتیه که دوست دارم ازدواج کنم و نمیتونم روی کارام تمرکز کنم آدم خیلی احساساتی هم هستم و احساس تنهایی میکنم خیلی مهربونم دوست هم زیاد ندارم و دوستهام همه مشغول هستن و وقت نمیشه با هم قرار بزاریم اهل دوست پسر و اینها هم که هیچ وقت نبودم و نیستم توی سایت همسریابی هم عضو شدم اما همشون یا غیر مذهبی بودن یا توقع دوستی و اینها داشتن
موقع درس خوندن فکرم میره که چرا من مجردم و نمیتونم تمرکز کنم رفت و آمد فامیلی هم خیلی خیلی کم داریم دوست داشتم میرفتم یک کلاس هنری و با اون کاری رو مشغول میشدم اما وضع مالی خوبی ندارم که این کار رو بکنم روم هم نمیشه مشکلاتم رو به کسی بگم از آدمهایی که هدفشون ازدواج بوده و با اون هدفهای دیگشون رو عوض میکردن همیشه بدم میومده دوستی هم دارم که همش از شوهرش جلوم تعریف میکنه و میگه دیگران بهش حسادت میکنند من میترسم که من هم منظورش باشم البته خیلی ازش تعریف میکنم
از طرفی هم مشکل مالی دارم و باید برم سر کار ولی اعتماد بنفسش رو ندارم همش هم فکر ازدواج تو سرمه و دستم به کاری نمیره رشتم هم جوریه که باید حوصله و تمرکز زیاد داشته باشی و مدام چیز جدید یاد بگیری
یه جایی خوندم مشخصات همسر ایده آلتون رو بنویسید منم نوشتم بعد حس کردم کار بیهوده و خیالبافی دارم انجام میدم از طرفی میبینم خیلیها بدون اینکه کاری کنند تلاشی کنند درسی خونده باشن کاری کرده باشن روی رفتار و اخلاقشون کار کرده باشن توی سن کم ازدواج کردن فک میکنم توی زندگی هیچ عدالتی نیست
برای اعتماد بنفسم جایی خوندم که به جای افکار منفی افکار مثبت رو جایگزینشون کنیم که توی حرف کار آسونیه از طرفی من هم اعتماد بنفسم پایینه و هم رشتم رو دوست ندارم
مامانم هم بهم میگه تو باید ازدواج کنی فقط بلدی خرج کنی و از اونایی که سر کار میرن تعریف میکنه میگم کسی نیست ازدواج کنم میگه خودت برو یکی رو پیدا کن برو سایت همسریابی میگم بدن میگه انقدر بگرد که اهل ازدواجش رو پیدا کنی (از آشناهامون بوده کسی که از این راه ازدواج کرده)
لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید
هم بهم بگید که چجوری فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم هم اینکه اعتماد بنفسم رو زیاد کنم فکر میکنم باید فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم و روی کارم و درسم تمکز کنم ولی فکر و خیال نمیزاره
چطور به ازدواج فکر نکنیم
لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید ممنون از وقتو توجهی که میزارید
yasamin777;952721 نوشت: سلام من دختری 25 ساله هستم دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و بیکار.
با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی و همه اسک دینی های عزیز
یه جایی خوندم مشخصات همسر ایده آلتون رو بنویسید منم نوشتم بعد حس کردم کار بیهوده و خیالبافی دارم انجام میدم از طرفی میبینم خیلیها بدون اینکه کاری کنند تلاشی کنند درسی خونده باشن کاری کرده باشن روی رفتار و اخلاقشون کار کرده باشن توی سن کم ازدواج کردن فک میکنم توی زندگی هیچ عدالتی نیست
برای اعتماد بنفسم جایی خوندم که به جای افکار منفی افکار مثبت رو جایگزینشون کنیم که توی حرف کار آسونیه از طرفی من هم اعتماد بنفسم پایینه و هم رشتم رو دوست ندارم
مامانم هم بهم میگه تو باید ازدواج کنی فقط بلدی خرج کنی و از اونایی که سر کار میرن تعریف میکنه میگم کسی نیست ازدواج کنم میگه خودت برو یکی رو پیدا کن برو سایت همسریابی میگم بدن میگه انقدر بگرد که اهل ازدواجش رو پیدا کنی (از آشناهامون بوده کسی که از این راه ازدواج کرده)
لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید
هم بهم بگید که چجوری فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم هم اینکه اعتماد بنفسم رو زیاد کنم فکر میکنم باید فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم و روی کارم و درسم تمکز کنم ولی فکر و خیال نمیزاره
از حسن اعتمادتون به این انجمن سپاسگذارم
خواهر گرامی آنچه از نوشته های شما برمی آید این است که مهارت خودآگاهی شما پایین می باشد و از طرفی کار را برای خود خیلی مهم گرفته اید و نگاه مناسبی نسبت به زندگی و کار و ازدواج و…نداشته اید و نیاز است این نگاه و نگرش خود را اصلاح نمایید اعتماد به نفس شما بخاطر کمبود مهارت خودآگاهی و ارتباط موثر و فکر و خیال زیاد پایین آمده است و همین مسائل سبب شده است در زندگی سردرگم شده اید و نمی دانید که باید چه کار کنید و در ازدواج نیز دچار چالش شده اید.عمل و رعایت راهکارهای زیر در خروج شما از سردرگمی و موفقیت شما در کار و ازدواج کمک می کند:
شما دوبار در این تاپیک از توهین و تحقیر سخن گفتید در حالیکه سخن و سوال شما سوال کاملا طبیعی و معمولی بود و دلیلی برای توهین و تحقیر وجود ندارد ضمن آنکه توهین و تحقیر از صفات ناپسند انسانها می باشد.
خواهر بزرگوار یکی از علل پایین آمدن اعتماد به نفس شما همین توهین و تحقیرهای احتمالی اطرافیان شما می باشد که لازم است درباره آن بیشتر سخن بگویید تا بهتر راهنمایی نماییم.
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
مهارتهای افزایش اعتماد به نفس:
یه جایی خوندم مشخصات همسر ایده آلتون رو بنویسید منم نوشتم بعد حس کردم کار بیهوده و خیالبافی دارم انجام میدم از طرفی میبینم خیلیها بدون اینکه کاری کنند تلاشی کنند درسی خونده باشن کاری کرده باشن روی رفتار و اخلاقشون کار کرده باشن توی سن کم ازدواج کردن فک میکنم توی زندگی هیچ عدالتی نیست
برای اعتماد بنفسم جایی خوندم که به جای افکار منفی افکار مثبت رو جایگزینشون کنیم که توی حرف کار آسونیه از طرفی من هم اعتماد بنفسم پایینه و هم رشتم رو دوست ندارم
مامانم هم بهم میگه تو باید ازدواج کنی فقط بلدی خرج کنی و از اونایی که سر کار میرن تعریف میکنه میگم کسی نیست ازدواج کنم میگه خودت برو یکی رو پیدا کن برو سایت همسریابی میگم بدن میگه انقدر بگرد که اهل ازدواجش رو پیدا کنی (از آشناهامون بوده کسی که از این راه ازدواج کرده)
لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید
هم بهم بگید که چجوری فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم هم اینکه اعتماد بنفسم رو زیاد کنم فکر میکنم باید فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم و روی کارم و درسم تمکز کنم ولی فکر و خیال نمیزاره
لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید ممنون از وقتو توجهی که میزارید
با سلام
جسارتا بدلیل مقداری طو لانی بودن پست بصورت دقیق مطلب سر کار را مطالعه نکردم
اما
اگر این نوع ارتباط
ابتدا به ساکن شروعش با مسائل احساسی و عاطفی همر آه بوده است
مقداری کاری شما را برای فراموشی این امر سخت می کند !
و شاید هم غیر ممکن سازد !
چطور به ازدواج فکر نکنیم
نظر بنده این است . اگر شما و طرف مقابل تان شرائط ازدواج را داشته باشد !
و از هر حیثی مناسب ازدواج باشد !
و ش رائط اعتقادی و اخلاقی و جسمی و عقلی و استقلال مالی و اقتصادی را دارا باشد !
ب نظرم در تصمیم خودتان یک تجدید نظری بعمل آورید !
پ.ن
با دقت اقدام نمائیم . در مسائل احساسی و عا طفی تحت هر عناوینی که باشد .
با قلب کسی بازی نمائید .
چون مدیون و مسئول هستید !
با یک جلالم نمائید
هم نمی شود . جسارتا گند زده شده ا که فکری را درگیر کرد . و قلبی را شکست سر و ته اش ب هم آورد .
و
خوشحال بود
جمعش کردیم
بخیر و خوشی گذشت !
هوالنور
سلام و عرض ادب
خواهر عزیزم شما انچه که احتیاج داری یکی انجام کار و شغلی هست که بهش علاقه داری
/البته اگه نمیتونی ..پس شغلی رو انجام بده که مجبوری اگه تحمل کنی یاد میگیری
و بهش عادت میکنی عجول نباش صبور باش و دوم اینه که شاد باشی و همیشه تو همه جا لبخند به لبهات باشه این خودش جذب میکنه همه خوبی هارو از جمله انسانها رو( با خودت و دیگران مهربون باش)شبها قبل از خواب هر اتفاقی که ارزوشو داری رو تصویر سازی کن بعدش به خدا توکل کن و بخواب
مثلا تصور کن یه شغل خوب با تمامی جزعییاتش تصور کن…و کنار یه همسر خوب هستی
اینکه به ازدواج فکر کنی اصلا بد نیست همه ادمها نیاز دارند که ازدواج کنند ویک نیاز عادی و بدیهی بشر هست
هیییچ چیز شادی اور تر از خود شادی نیست (شادی ای که بدون دلیل باشه منظورم هستا …شادی با دلیل پایدار نمیمونه)و هیچ چیز نگران کننده تر از خود نگرانی نیست …به اینده فکر نکن در زمان اینجا و اکنون زندگی کن
نشخوار های فکریتو هم عوض کن
شاید الان با خودت میگی:
نکنه تا سی سالگی نتونم ازدواج کنم !
نکنه شغل خوب گیرم نیاد !
نکنه فلان .. نکنه بهمان
(این تفکرات رو دور بریز و خوش بین باش)
با خودت بگو همه چیز به لطف خدا درست خواهد شد و بسپارش به خدا و تلاش کن
در ضمن الزاما کسی که ازدواج کرده قرار نیست حتما خوشبخت بشه ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن
بعضی ها برای شهرت بازی دوست دارند الکی از زندگیشون تعریف کنن …خوشبختی یا بدبختی دیگران ربطی به ما ندارد .
سلام مجدد راستش برای این فکر میکردم که بهم توهین و تحقیر بشه چون مدام مامانم بهم میگه که چقدر خرجت کنیم هیچ کاری بلد نیستی مردم هم درس میخونن هم کار میکنن تو همینجوری هستی به هیچ دردی نمیخوری و از این حرفها
من اون مدتی هم که به فکر ازدواج نبودم (تا 21 سالگی) هیچ خواستگاری نداشتم الان هم باید با منت پول بگیرم از پدر و مادرم برای همین باید برم سر کار مدتی هم که سر کار میرفتم حالت تهوع و سرگیچه و تاری دید و عدم تمرکز داشتم و از هر مسئولیتی میترسیدم پدر و مادرم هم به مشاوره اعتقادی ندارن بعد از اینکه از کارم بیرون اومدم این حالتها قطع شد ولی مشکلات دیگه دارم که همش تحقیر میشم و مشکلات مالی
سلام
یک سئوال داشتم . می خواستم پاسخش بدانم .
ولی
می ترسم نتیجه معکوس داشته باشد
و بازخورد نا مناسبی داشته باشد
نمی دانم
شاید هم پرسش بنده موضوعیتی مرتبط با تا پیک نداشته باشد
اما
از استارتر محترم تاپیک یک پرسش ذیگری می پرسم
اگر شما ب آن آقا وابسته شده باشید . ایشان جسارتا البته بپیچوند و جواب منفی ب شما بدهد .
واکنش سرکار در مقابل این حرکت آقا ب چه شکلی خواهد بود .
اگر پاسخ را بفرمائید. سپاسگزار می شوم
yasamin777;953790 نوشت: سلام مجدد راستش برای این فکر میکردم که بهم توهین و تحقیر بشه چون مدام مامانم بهم میگه که چقدر خرجت کنیم هیچ کاری بلد نیستی مردم هم درس میخونن هم کار میکنن تو همینجوری هستی به هیچ دردی نمیخوری و از این حرفها
من اون مدتی هم که به فکر ازدواج نبودم (تا 21 سالگی) هیچ خواستگاری نداشتم الان هم باید با منت پول بگیرم از پدر و مادرم برای همین باید برم سر کار مدتی هم که سر کار میرفتم حالت تهوع و سرگیچه و تاری دید و عدم تمرکز داشتم و از هر مسئولیتی میترسیدم پدر و مادرم هم به مشاوره اعتقادی ندارن بعد از اینکه از کارم بیرون اومدم این حالتها قطع شد ولی مشکلات دیگه دارم که همش تحقیر میشم و مشکلات مالی
با عرض سلام مجدد
نوع برخود مادرتون مناسب نمی باشد ولی لازم است با بلند نظری با آن برخورد نمایید یعنی آرامش خود را حفظ نمایید و برخورد تنش زا با ایشان نداشته باشید. درصدد باشید تا با برنامه ریزی های مناسب موفقیت خوبی در عرصه فردی و اجتماعی و شغلی و ازدواج بدست آورید.اصلا نباید یه حرفهای مادرتون زیاد فکر نمایید فکر و خیال نکنید و حرفها را بزرگ نکنید بلکه به نکات گفته شده در پستهای قبلی ام توجه نمایید.
ویژگیهایی که برشمردید می تواند نشاندهنده بیماری جسمی نظیر ضعف جسمانی و جشم و یا استرس زیاد باشد. لذا بررسی بیشتری نمایید چه خوب بود وقتی که سرکار می رفتید تاپیک را می زدید تا با نکات اشاره شده روند بهبودی شما نیز مشخص می شد.
توجه به نکات گفته شده در افزایش اعتماد به نفس شما و موفقیت شما در کار و ازدواج کمک شایانی می کند.
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
با عرض سلام مجدد
نوع برخود مادرتون مناسب نمی باشد ولی لازم است با بلند نظری با آن برخورد نمایید یعنی آرامش خود را حفظ نمایید و برخورد تنش زا با ایشان نداشته باشید. درصدد باشید تا با برنامه ریزی های مناسب موفقیت خوبی در عرصه فردی و اجتماعی و شغلی و ازدواج بدست آورید.اصلا نباید یه حرفهای مادرتون زیاد فکر نمایید فکر و خیال نکنید و حرفها را بزرگ نکنید بلکه به نکات گفته شده در پستهای قبلی ام توجه نمایید.
ویژگیهایی که برشمردید می تواند نشاندهنده بیماری جسمی نظیر ضعف جسمانی و جشم و یا استرس زیاد باشد. لذا بررسی بیشتری نمایید چه خوب بود وقتی که سرکار می رفتید تاپیک را می زدید تا با نکات اشاره شده روند بهبودی شما نیز مشخص می شد.
توجه به نکات گفته شده در افزایش اعتماد به نفس شما و موفقیت شما در کار و ازدواج کمک شایانی می کند.
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
ممنون میشم اگر کتاب و سایتی رو میشناسید که درباره کاهش استرس افزایش اعتماد بنفس و کاهش افسردگی مطلب داشته باشند بهم معرفی کنید اگر میشه رایگان باشه یا قیمتش کم باشه میخوام مهارتهاش رو یاد بگیرم تمرین کنم
یک سئوال داشتم . می خواستم پاسخش بدانم .
ولی
می ترسم نتیجه معکوس داشته باشد
و بازخورد نا مناسبی داشته باشد
نمی دانم
شاید هم پرسش بنده موضوعیتی مرتبط با تا پیک نداشته باشد
اما
از استارتر محترم تاپیک یک پرسش ذیگری می پرسم
اگر شما ب آن آقا وابسته شده باشید . ایشان جسارتا البته بپیچوند و جواب منفی ب شما بدهد .
واکنش سرکار در مقابل این حرکت آقا ب چه شکلی خواهد بود .
اگر پاسخ را بفرمائید. سپاسگزار می شوم
پرسش من اصلا به این موضوعی که شما میفرمایید ربطی نداشت هیچ آقایی در زندگی من نیست و نبوده است من مشکلم اینه که دوس دارم ازدواج کنم اما خاستگار مناسب ندارم و اینکه استرس کاری دارم و اعتماد بنفسم کم هست و افسردم
خوب فرمایش شما صحیح است .
من هم من باب پرسش و دانستن عرض کردم .
حالا منظورم حضور شخصی نبوده است .
عزیزم اگرچه حرفهای مامانتون منطقی نیست ولی این خیلی خوبه که سعی کنی برا خودت کار دست و پا کنی و درامد داشته باشی
در این انجمن توهین و تحقیر جایی ندارد.یک انجمن علمی و مذهبی است از سال 91 عضوش شدم و البته مدتی نبودم ولی توهین و..اگر از جانب کاربر بی شخصیت و بی خانواده ای در این جا باشد مدیران انجمن ان را حذف می کنند و حتی با کاربر خاطی برخورد می کنند
به ویژگی های مثبتتان دقت کنید و آنان را برای خود تقویت کنید نه این که دنبال ضعف ها باشید و کاسه چه کنم چه کنم دستتان بگیرید و انها را چنان برای خود بزرگ کنید که روی اراده شما تاثیر بگذارد درست نیست
استرس را هم از خود دور کنید
اشتغال و کسب درآمد وظیفه ای نیست که روی دوش زنان سنگینی کند تا عدم اشتغال انان یک ویژگی منفی برایشان محسوب شود!
ولی می توانید استرس خودتان را با کمک مشاورین این مرکز کم کنید و تمرکز خودتان را افزایش دهید تا بتوانید استقلال مالی داشته باشید
مثلا اگر مطالعه کنید،انرژی خود را صرف مطالعه کنید یا کسب مهارت کنید و…به نظر می رسد تمرکز شما را افزایش دهد
اصلا ببینید بنده خدا چه گفته است بعد شروع کنید به نوشتن سید جان!
اصلا مطالبی که می گویی چه ربطی دارد به این بنده خدا!
وقتی مطالب این خانم محترم رو خوندم بغض شدیدی گرفتم,نمیخوام بهتون توصیه کنم یا نصیحت بلکه خودم رو غرق در مشکل شما میکنم ومیدونم خیلی براتون سخته,من با این که پسرم و 27 سالمه بیکارم ونمیدونم چکار کنم وخانواده میگن کارکن ولی کدوم کار؟؟؟؟؟کدوم سرمایه؟؟؟؟؟هرکس پدر پولداری داشته باشه غمش نیست خرج خونوادش میکنه نمیزاره قند تو دل بچه هاش آب بشه
منم علاقه به ازدواج دارم ولی به دلیل نبودن شغل و پول وپدر پولدار وکار مجبورم حس ازدواج که یه حس طبیعی وزیبا هستش رو در درون خودم سرکوب کنم وقتی دوستانم با ماشین وضع باکلاس وهمسر ایده ال واقعا به حال خودم تاسف میخورم وبرای اونا ارزوی خوشبختی
دختر خانم شما تنها نیستی منم یه جوون مثل خودت که حس ازدواج وپول دارم ولی نیست,چه میشه کرد زندگی مسخره رو البته از خدا بسیار شاکرم ولی از بنده هاش نه البته بعضی هاشون خدایا شکرت
خداوند بنده ای رو که برای کسب روزی تلاش کنه بی روزی نمیزاره . مگر اینکه به اندازه کافی تلاش نکنه.
جدا از نادرست یا درست بودن قوانین حکما و روسا ، انسان اگر خودش اهل تلاش باشه از زیر سنگ هم که شده روزیش رو درمیاره.
بسیاری از اشخاصی که بنده دیدم از بی کاری شکایت می کنن دلیلش اینه که تن به هر کاری نمیدن و یه سری آرزوهای دست نیافتنی برای شغل آیندشون رو مد نظر قرار دادن.
خودم شغل پر درآمدی ندارم و وماشین و خونه هم ندارم ولی خدا رو شکر زندگی آروم و قابل قبول وخانواده خوبی دارم.
پس نه درآمد بالا ، نه ماشین و نه خونه لازمه زندگی خوب نیست.
تنها لازمه زندگی خوب تلاش برای امرار معاش و غنائت هست.
زندگی بسیار زیباست اگر واقع نگر باشیم و به دنبال آرزوهای دور و دراز نریم و غنائت رو سر لوحه زندگی قرار بدیم.
برا چی میخوای ازدواج کنی اخه؟ همش دردسر و مسئولیت(:|
یاس…;954382 نوشت: برا چی میخوای ازدواج کنی اخه؟ همش دردسر و مسئولیت
ببخشید خوب
دیگه تکرار نمیشه
امام_رضا(ع):نَزَلَ جَبرئيلُ على النبِيّ صلى الله عليه و آله فقالَ: يا محمّدُ، إنّ رَبَّكَ يُقرِئُكَ السلامَ، ويقولُ: إنّ الأبكارَ مِنَ النساءِ بمَنزِلَةِ الثَّمَرِ على الشَّجَرِ، فإذا أينَعَ الثَّمرُ فلا دَواءَ لَهُ إلّا اجتِناؤهُ وإلّا أفسَدَتْهُ الشَّمسُ، وغَيَّرَتْهُ الرِّيحُ، وإنّ الأبكارَ إذا أدرَكنَ ما تُدرِكُ النساءُ فلا دَواءَلَهُنَ إلّا البُعُولُ، وإلّا لَم يُؤمَنْ علَيهِنَّ الفِتنَةُ، فَصَعِدَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله المِنبَرَ فَجَمَعَ الناسَ ثُمّ أعلَمَهُم ما أمَرَاللّه عزّوجلّ بِهِ.جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرود آمد و گفت: اى محمّد! پروردگارت تو را سلام مى رساند و مى فرمايد: دوشيزگان همچون ميوه روى درخت هستند. ميوه چون برسد براى آن دارويى جز چيدن نباشد وگرنه بر اثر آفتاب و باد خراب مى شود. دوشيزگان نيز هرگاه به مرحله زنان برسند آنان را دارويى جز شوهر دادن نباشد وگرنه از گمراهى و فساد ايمن نخواهند بود. پس، رسول خدا صلى الله عليه و آله بر منبر رفت و مردم را جمع كرد و فرمان خداوند عز و جل را به آگاهى آنان رساند.بحار الأنوار: 16/223/22
با سلام
ابتدا برای زندگی خودتون هدف و مقصد تعیین کنید . زندگی بدون هدف از مهمترین دلایل داشتن استرس و کمبود اعتماد به نفس می باشد
مهمترین کار درمان استرس و کمبود اعتماد به نفس شما هست
سایت های بسیاری در این رابطه وجود داره که با یه سرچ میتونید پیداشون کنید و مطالعه کنید
عمل کردن به اون ها هم کمی همت می طلبه که با داشتن هدف خود به خود این انگیزه ایجاد می شه
روش های مختلفی برای این کار وجود داره
چند سر فصل رو اینجا میارم
[=iransans]عذرتراشی نکنید.[=iransans]شایعترین بهانهای که میتواند در برابر هر تغییر مثبتی آورده شود، این است که من ذاتاً اینطور هستم (یعنی اعتماد به نفس ندارم) یا من اینطور بزرگ شدهام یا…
[=iransans]اجتماعی باشید.[=iransans]در واقع خودباوری و اعتماد به نفس ریشه در ارتباط با دیگران دارد. این افراد میآموزند که در درون اجتماع، برخی از افراد تواناییهای بیشتر از آنها و برخی دیگر تواناییهای کمتر از آنها دارند.
[=iransans]از طرد شدن نترسید.[=iransans]یکی از عاملهای اصلی در اعتماد به نفس پایین، ترس از عدم پذیرش (طرد شدن) است. آنچه را که فکر میکنید درست است انجام دهید. به یاد داشته باشید این انتظار اشتباهی است که بخواهیم همیشه مورد پذیرش و تأیید دیگران باشیم.
[=iransans]نگرش مثبت داشته باشید.[=iransans]سعی کنید به موفقیتها و نکات قدرت خود فکر کنید. اعتماد به نفس پایین، تردید و دودلی هنگامی رخ میدهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر میکنید. در عوض، افکارتان را به شخصی که در حال گفتوگو با او هستید متمرکز کنید. به این ترتیب، هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهید برد و هم اینکه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.
[=iransans]توقعات خود را کاهش دهید.[=iransans]همیشه عالی بودن غیرممکن است. افرادی که میخواهند همیشه عالی باشند، هیچکاری را انجام نمیدهند.
[=iransans]مشکلات را زیاد بزرگ نکنید.[=iransans]بزرگ کردن مشکلات موجب کاهش احساس توانایی و اعتماد به نفس شما میشود. به یاد داشته باشید برای حل مشکلات، شما توانایی لازم را دارا هستید و همیشه برای حل یک مشکل، دست کم یک راه حل وجود دارد.
و….[=iransans]
دوست عزیز منم تقریبا مثل شمام حتی از نظر سنی اما بخشی از مشکلات شما رو ندارم . به نظرم ازدواج ی چیز طبیعیه و خوبه که آدم ازدواج کنه و باید بگم که برای ازدواج کردن باید با مردم رفت و آمد کنی تا کسی ببینتت. سر کار خیلی خوبه دست کمش نگیر آدم با آدم های مختلف آشنا میشه. میتونی بری باشگاه که لااقل چ تا خانم ببننت برای فک و فامیل معرفی کنن. برای ازدواج باید فقط رفت و آمد کرد. نمیگم دوستی منظورم ارتباطه صحیح اجتماعیه که 4 نفر بشناسنت
خب که جی؟ ازدواج مستحبه……..
من میوه تازه چیده بشم فقط مهمه؟؟؟ همین فقط؟ بقیش؟کیفیت؟
در نظر بگیرید که در یک کشور هیچ کس احساس مسئولیت نمیکرد تا رئیس جمهور، نماینده مجلس، قانونگذار، قاضی، پزشک و …. بشود و خودش را به دردسر بیندازد. آنوقت کشوری، تمدنی، اجتماع هدفمندی از مردم وجود نداشت. هرج و مرج غالب بود. تمام مردم از بزرگ تا کوچک باید طوریتربیت بشن که بتونن در هر مرحله از زندگی یک مسئولیت خاص رو بپذیرند و در قبالش پاسخگو باشند. از جمع کردن اسباب بازی های شخصی در کودکی گرفته تا اشتغال، ازدواج، تربیت فرزند و …. . حال اگر کسی بدرستی تربیت نشده و یا وظایفش را در قبال اجتماع بدلیل تنبلی انجام نمیدهد ،نباید آن مسئولیت خاص مورد هجمه قرار بگیره.
خب از اینکه بنده رو بی مسیولیت و بی تربیت:dخطاب کردید ممنون….
کسی که فکر و ذکرش اردواح میشه…مطمئن باش که کیفیت کارش پایین میاد…و دردسرهای زیادی رو باید متحمل بشه
حالا اینکه شما معتقدید ادم باید شجاع باشه خودشو از چاله بندازه تو چاه و این نشان مسیئولیت پذیریه….دیگخ کاری نمیشه کرد:-?:d
بنظرم تنها شرط برای ازدواج نداشتن افسردگی هستش مخوصا خانم ها, اگه افسردگی نداشتین ازدواج کنین ونیمه خوشبخت بشین
در این انجمن توهین و تحقیر جایی ندارد.یک انجمن علمی و مذهبی است از سال 91 عضوش شدم و البته مدتی نبودم ولی توهین و..اگر از جانب کاربر بی شخصیت و بی خانواده ای در این جا باشد مدیران انجمن ان را حذف می کنند و حتی با کاربر خاطی برخورد می کنند
به سخنان دیگران اهمیت ندهید و طوری نباشد خودتان را با دیگران مقایسه کنید و استقلالی برای خویش در تعیین سرنوشت خود نداشته باشید!اگر به گفته دیگران اهمیت بدهید و حس این را داشته باشید که مثل دیگران بخواهید بشوید و دیگران این طوری هستند و آن طور (مثلا دوستانتان شغل دارند شما ندارید و می خواهید مثل آنان شوید) شاید این به شما آسیب بزند
شما به ویژگی های مثبت خویش توجه کنید.
مثلا این که اهل روابط نامشروع مثل دوستی با جنس مخالف نیستید! یک مزیت فوق العاده برای شما هست که هر دختری مثل شما نیست
یااین که تحصیلات دارید،کارشناسی ارشد می خوانید این هم یک پون مثبت برای شما هست
یا این که خانواده دار هستید
به ویژگی های مثبتتان دقت کنید و آنان را برای خود تقویت کنید نه این که دنبال ضعف ها باشید و کاسه چه کنم چه کنم دستتان بگیرید و انها را چنان برای خود بزرگ کنید که روی اراده شما تاثیر بگذارد درست نیست
استرس را هم از خود دور کنید
اشتغال و کسب درآمد وظیفه ای نیست که روی دوش زنان سنگینی کند تا عدم اشتغال انان یک ویژگی منفی برایشان محسوب شود!
ولی می توانید استرس خودتان را با کمک مشاورین این مرکز کم کنید و تمرکز خودتان را افزایش دهید تا بتوانید استقلال مالی داشته باشید
مثلا اگر مطالعه کنید،انرژی خود را صرف مطالعه کنید یا کسب مهارت کنید و…به نظر می رسد تمرکز شما را افزایش دهد
من برای اینکه دیگران کار دارند نمیخام کار داشته باشم ببخشید باید بیشتر توضیح میدادم این که دوستام همه مشغول هستند رو برای این گقتم که وقت ندارند با هم وقت بگذرونیم و من تنها موندم
ممنون از این که ویژگیهای مثبتم رو گفتید اما مادر من میگه اینها فایده ای ندارن و باید سر کار بری و ازدواج کنی و خیلی تکرار میکنه این گفته هاش رو مخصوصا اگه روزی دانشگاه باز نباشه و خونه باشم کلی مدت میگذره به نصیحت کردن که فلانی سر کار میره تو چرا انقدر بی عرضه ای فقط پول خرج میکنی باید شوهر کنی خرجت رو بده برو تو سایت همسریابی یکی رو پیدا کن
(با اینکه در واقع مشکل مالی نداریم خدا رو شکر) چه فایده داره درس بخونی فلانی چند جاکار میکنه فلانی ازدواج کرده
اینکه دوستمون گفتن فکر ازدواج نکنید بنظرم حرف درستیه چون من دخترم و فایده نداره بهش فکر کنم و بهتره به چیزای دیگه فکر کنم اما خیلی احساس تنهایی میکنم و به یه همدم نیاز دارم
الان خیلی ها مجرد موندن به دلایل مختلف (مثلا نبودن خواستگار متناسب با موقعیت خانوادگی) اینکه دور و بری های شما متاهل هستند دلیل نمیشه که …
منم الان 23 سالمه و دخترای فامیلمون از 19 ساله گرفته تا بزرگترهاش که 30 سالشه ازدواج کردن
یعنی به حدی از شغلت ناراضی بودی که همچین علایمی بهت دست میداد؟!
_ میشه بفرمایین که شغل شما چی بود و رشته تحصیلیتون رو ؟
خوبه ولی اعتماد بنفسش رو ندارم و به رشتم هم علاقه ندارم به فکر افتادم که برم کارآموزی تا اوایل ازم توقع زیادی نداشته باشند تا راه بیفتم امیدوارم پیدا کنم
خوب این تاثیر رو داره که همه سرگرم هستن و نمیتونن وقت بزارن که با هم باشیم و بیشتر احساس تنهایی میکنم
رشتم فنی مهندسی هست
ابتدا برای زندگی خودتون هدف و مقصد تعیین کنید . زندگی بدون هدف از مهمترین دلایل داشتن استرس و کمبود اعتماد به نفس می باشد
مهمترین کار درمان استرس و کمبود اعتماد به نفس شما هست
سایت های بسیاری در این رابطه وجود داره که با یه سرچ میتونید پیداشون کنید و مطالعه کنید
عمل کردن به اون ها هم کمی همت می طلبه که با داشتن هدف خود به خود این انگیزه ایجاد می شه
روش های مختلفی برای این کار وجود داره
چند سر فصل رو اینجا میارم
[=iransans]عذرتراشی نکنید.[=iransans]شایعترین بهانهای که میتواند در برابر هر تغییر مثبتی آورده شود، این است که من ذاتاً اینطور هستم (یعنی اعتماد به نفس ندارم) یا من اینطور بزرگ شدهام یا…
[=iransans]اجتماعی باشید.[=iransans]در واقع خودباوری و اعتماد به نفس ریشه در ارتباط با دیگران دارد. این افراد میآموزند که در درون اجتماع، برخی از افراد تواناییهای بیشتر از آنها و برخی دیگر تواناییهای کمتر از آنها دارند.
[=iransans]از طرد شدن نترسید.[=iransans]یکی از عاملهای اصلی در اعتماد به نفس پایین، ترس از عدم پذیرش (طرد شدن) است. آنچه را که فکر میکنید درست است انجام دهید. به یاد داشته باشید این انتظار اشتباهی است که بخواهیم همیشه مورد پذیرش و تأیید دیگران باشیم.
[=iransans]نگرش مثبت داشته باشید.[=iransans]سعی کنید به موفقیتها و نکات قدرت خود فکر کنید. اعتماد به نفس پایین، تردید و دودلی هنگامی رخ میدهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر میکنید. در عوض، افکارتان را به شخصی که در حال گفتوگو با او هستید متمرکز کنید. به این ترتیب، هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهید برد و هم اینکه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.
[=iransans]توقعات خود را کاهش دهید.[=iransans]همیشه عالی بودن غیرممکن است. افرادی که میخواهند همیشه عالی باشند، هیچکاری را انجام نمیدهند.
[=iransans]مشکلات را زیاد بزرگ نکنید.[=iransans]بزرگ کردن مشکلات موجب کاهش احساس توانایی و اعتماد به نفس شما میشود. به یاد داشته باشید برای حل مشکلات، شما توانایی لازم را دارا هستید و همیشه برای حل یک مشکل، دست کم یک راه حل وجود دارد.
و….[=iransans]
ممنون تو برنامم هست که کتاب و مطالبی که در این باره هست رو بخونم اما درباره اضطراب و افسردگی مطلب زیادی پیدا نکردم
تنها شرط؟!!! این درسته که ویژگی منفی کسی رو پررنگ کنید و ناامیدش کنید؟؟!!
بله تنها شرط برای ازدواج نبود افسردگی هستش البته برامن ویه شرط دیگه خوب درست کردن چایی هستش من روزی 3 لیتر چای میخورم باید هل تو چایی بریزین خیلی خوشمزه میشه, شما هم اگه افسرده هستین برین روانپزشک وبا مصرف داروها کاملا خوب میشید ونیازی نیست نگران باشید,
:))) چه شروط جالی:))
من یه جلسه مشاوره رفتم و بهم گفت اعتماد بنفست کم هست و نیازی به روانپزشک نیست گفت بیا با هم حرف بزنیم اما پدر و مادرم اعتقادی به مشاوره ندارند و هزینش رو نمیتونم بدم
مشاوره کاملا بی فایدس افسردگی وغیره ناشی از کم وزیاد شدن سروتونین دوپامین ونوراپی نفرین مغز هستش وبامصرف این داروها آرامش عجیب وسلامتیت برمیگرده, میدونی استرس ومشکلات روانی چه به سر آدم میازه چه بیماری هایی که نمیگیری تازه به راحتی چندین سال پیرتر میشی واون جوانی وطراوت از بین میره داروهای اعصاب خیلی خوبن مشاوره بی فایدس
پول دور ریختنه برو نزد روانپزشک ماهر وکیفش رو ببر,
راستی چایی حتما بخور آرام بخش هستش وحتما هل توش بریز
با عرض سلام و ادب مجدد
خواهر گرامی مسئله ای که با آن مواجه هستید این است که نسبت به آینده خود و مسائلی که با آن مواجه هستید نگاه و نظر درستی ندارید و لذا جایگاه ازدواج و شغل و فعالیتهای اجتماعی و اعتماد به نفس و…را در زندگی دنیوی و اخروی نمی دانید لذا دچار مشکل می شوید
ابتدا لازم است که جایگاه ازدواج و شغل و…را در زندگی مشخص نمایید و سپس برای خود اهداف کوتاه و بلندمدت در نظر بگیرید وبا برنامه ریزی سعی نمایید به آن اهداف برسید.
هر چند شما دختر هستید ولی فعالیتها و روابط اجتماعی و مهارتهای شما تاثیر زیادی در ازدواج بهتر شما دارد و لذا می توانید با برنامه ریزی مناسب زمینه را برای ازدواج بهتر فراهم نمایید.
کتاب مهارتهای زندگی دکتر خنیفر که در اینترنت نیز وجود دارد و قابل دانلود می باشد برای شروع خوب می باشد
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
سلام
امیدوارم مشکل تون هرچه سریعتر برطرف بشه.
پیشنهاد بنده:
1. سعی کنید زندگی کم مصرف تری داشته باشید. شاید حرف مادرتون درمورد خرج کردنتون حرف صحیح تری باشه. شاید.
2. سعی کنید در کنار افزایش مهارت علمی و عملی و توانایی های مربوط به کار به سخنرانی های زیر هم گوش بدید. منم دارم گوش میدم صحبت های قشنگی صورت گرفته. مطمئن باشید ضرر نخواهید کرد. البته در کنار افزایش مهارت ها و توانایی های علمی و عملی:http://bayanmanavi.ir/post/4185
در پناه حق
نمی دانم چقدر حرف هایم ممکن است درست باشد،مسئولیت این تاپیک هم با کارشناس اش هست
اما نظر خودم این است که
1.چرا باید به این سایت ها اعتماد کرد در حالی که مجوز ندارند؟
مگر این سایت ها کم تلفات داده اند؟
امکان سوء استفاده در این سایت ها نیست ؟
مگر ازدواج به همین راحتی است؟لطمه ببینید چه کسی پاسخگو هست؟
خواهر من صحبت من این است که از این صحبت ها در اکثر خانواده ها هست و پدر ومادر ها از این حرف ها می زنند اما مراقبت کنید که تصمیم نادرستی نگیرید،به انها هم بگویید این خطرات را این سایت ها دارند
شما زندگی خودتان را تحت الشعاع قرار ندهید که بله برم در سایت همسر یابی هرکی شد رو به هر جوری پیدا کنم و ازدواج کنم تا از این حرف ها نزنند
از این حرف ها همه خونه ها دارند منتهی این خودتان هستید که باید مراقب خودتان باشید و مدیریت کنید و بر اساس استرس و عدم تمرکز و…..تصمیم نادرست نگیرید،بلکه مدیریت کنید وضع رو.
یا کار کردن،کار کردن که نباید به هر قیمتی باشد
محیط کار مناسب خانم نباشد ایا باید حتما در انجا کار کرد به خاطر مقداری پول!؟یا محیط کار ناسالم باشد
2.می فرمایید مشکل مالی ندارید،تمرکز برای کار کردن نداریدودانشجو هم هستید،به عقیده من مهمترین وظیفه و کار شما الان درس خواندن است تا در آینده سواد بالاتری داشته باشید،اگر همسر با سوادی باشید زندگی را بهتر هدایت می کنید یا فرض کنید فرزندتان اشکال درسی داشته باشد می توانید کمکش کنید
اتفاقا تحصیلات هم از معیار های انتخاب همسر است که بسیاری از پسر ها به آن توجه دارند
از طرفی در محیط هایی مثل دانشگاه و مسجد و خانوادگی و……می توان همسر انتخاب کرد
[=Tahoma, Calibri, Verdana, Geneva, sans-serif]شما پزشک هستید که به مردم توصیه به خوردن دارو می کنید؟
یک مشکل کوچک این خانم دارد که تقریبا همه جوانان در این سن و سال با ان مواجه می شوند توصیه به خوردن دارو روانی می کنید!؟
اگر پزشک هم باشید حق نسخه پیچی بدون معاینه انهم در فضای مجازی ندارید
جمع بندی: میخواهم از فکر ازدواج بیرون بیام تا به کارام برسم؛ نمی دونم چکار کنم؟
سوال :
سلام من دختری 25 ساله هستم دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و بیکار.
مدتی جایی مشغول به کار بودم ولی از بس استرس داشتم نتونستم اونجا بمونم استرس اینکه نکنه کارم رو بد انجام بدم چجوری هم درس بخونم هم برم سر کار که از اونجا بیرون اومدم (البته مدیر اونجا هم خوب کار رو مشخص نمیکرد و حرفش رو عوض میکرد و کمکی نمیکرد و بازخواست میکرد یه جورایی فک میکنم خودش هم خوب بلد نبود)
و بعد از این فکر میکنم من توانایی کار کردن ندارم
از درس خوندن هم خوشم نمیاد تا سال های اول دانشگاه عاشق درس خوندن بودم و برنامه داشتم که برم سر کار و اصلا به ازدواج فکر نمیکردم و بدم هم میومد مخصوصا از دخترایی که فکر ازدواج داشتن خیلی بدم میومد. بعد مدتی دیدم رشتم رو دوست ندارم (بعد از اینکه فهمیدم رشتم چیه توی دانشگاه) چند مدتیه که دوست دارم ازدواج کنم و نمیتونم روی کارام تمرکز کنم آدم خیلی احساساتی هم هستم و احساس تنهایی میکنم خیلی مهربونم دوست هم زیاد ندارم و دوستهام همه مشغول هستن و وقت نمیشه با هم قرار بزاریم اهل دوست پسر و اینها هم که هیچ وقت نبودم و نیستم توی سایت همسریابی هم عضو شدم اما همشون یا غیر مذهبی بودن یا توقع دوستی و اینها داشتن
موقع درس خوندن فکرم میره که چرا من مجردم و نمیتونم تمرکز کنم رفت و آمد فامیلی هم خیلی خیلی کم داریم دوست داشتم میرفتم یک کلاس هنری و با اون کاری رو مشغول میشدم اما وضع مالی خوبی ندارم که این کار رو بکنم روم هم نمیشه مشکلاتم رو به کسی بگم از آدمهایی که هدفشون ازدواج بوده و با اون هدفهای دیگشون رو عوض میکردن همیشه بدم میومده دوستی هم دارم که همش از شوهرش جلوم تعریف میکنه و میگه دیگران بهش حسادت میکنند من میترسم که من هم منظورش باشم البته خیلی ازش تعریف میکنم
از طرفی هم مشکل مالی دارم و باید برم سر کار ولی اعتماد بنفسش رو ندارم همش هم فکر ازدواج تو سرمه و دستم به کاری نمیره رشتم هم جوریه که باید حوصله و تمرکز زیاد داشته باشی و مدام چیز جدید یاد بگیری
یه جایی خوندم مشخصات همسر ایده آلتون رو بنویسید منم نوشتم بعد حس کردم کار بیهوده و خیالبافی دارم انجام میدم از طرفی میبینم خیلیها بدون اینکه کاری کنند تلاشی کنند درسی خونده باشن کاری کرده باشن روی رفتار و اخلاقشون کار کرده باشن توی سن کم ازدواج کردن فک میکنم توی زندگی هیچ عدالتی نیست
برای اعتماد بنفسم جایی خوندم که به جای افکار منفی افکار مثبت رو جایگزینشون کنیم که توی حرف کار آسونیه از طرفی من هم اعتماد بنفسم پایینه و هم رشتم رو دوست ندارم
مامانم هم بهم میگه تو باید ازدواج کنی فقط بلدی خرج کنی و از اونایی که سر کار میرن تعریف میکنه میگم کسی نیست ازدواج کنم میگه خودت برو یکی رو پیدا کن برو سایت همسریابی میگم بدن میگه انقدر بگرد که اهل ازدواجش رو پیدا کنی (از آشناهامون بوده کسی که از این راه ازدواج کرده)
لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید
هم بهم بگید که چجوری فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم هم اینکه اعتماد بنفسم رو زیاد کنم فکر میکنم باید فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم و روی کارم و درسم تمکز کنم ولی فکر و خیال نمیزاره
لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید ممنون از وقتو توجهی که میزارید
پاسخ :
با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی و همه اسک دینی های عزیز از حسن اعتمادتون به این انجمن سپاسگذارم
خواهر گرامی آنچه از نوشته های شما برمی آید این است که مهارت خودآگاهی شما پایین می باشد و از طرفی کار را برای خود خیلی مهم گرفته اید و نگاه مناسبی نسبت به زندگی و کار و ازدواج و…نداشته اید و نیاز است این نگاه و نگرش خود را اصلاح نمایید اعتماد به نفس شما بخاطر کمبود مهارت خودآگاهی و ارتباط موثر و فکر و خیال زیاد پایین آمده است و همین مسائل سبب شده است در زندگی سردرگم شده اید و نمی دانید که باید چه کار کنید و در ازدواج نیز دچار چالش شده اید.ابتدا لازم است که جایگاه ازدواج و شغل و…را در زندگی مشخص نمایید و سپس برای خود اهداف کوتاه و بلندمدت در نظر بگیرید وبا برنامه ریزی سعی نمایید به آن اهداف برسید.عمل و رعایت راهکارهای زیر در خروج شما از سردرگمی و موفقیت شما در کار و ازدواج کمک می کند:
سلام
دختر مجردی هستم که چند سالی منتظر ازدواج بودم گفتم بودم چون الان میخوام بی تفاوت باشم و هر چه مقدره همون میشه واقعا به نتیجه رسیدم که تمام بیقراری و خون دل خوردن های من باد هوا بود .
البته تمام دعاهای من شامل باد هوا بودن نمیشه چون زندگی بدون دعا نمیشه همه ما باید دعا کنیم که عاقبت بخیر بشیم ولی این همه خودمو اذیت کردم و مدام استرس داشتم که چی میشه هیچ تاثیری نداشت .
خب ازدواج خیلی موضوع مهمی برای جوان هاست و در این سایت درباره اش بحث هم زیاد شده و خوندم که دخترانی حتی در مقیاس سنی نه چندان بالا همش نگران هستن میدونم خودم هم این دوران را گذروندم .
خودم هم از 21 سالگی تا به الان چند سال متوالی که شاید اگر اون همه استرس و منتظر نبودم شاید الان خیلی حالم بهتر از این بود و اینقدر کم نمی آوردم و درک میکنم و از هیچ دختری که اینطوریه نباید ایراد گرفت ولی یه چیزی که من فهمیدم و دوست دارم بعنوان یک دختری که این دوره رو گذرونده و در این جا هم همه به دنبال بهره مند شدن از تجارب همدیگه هستیم که خودم شخصا از تجربه کاربران دیگر در زمینه مختلف یاد گرفتم .
چطور به ازدواج فکر نکنیم
دلم خواست این توصیه خواهرانه منو قبول کنید که فکر کردن زیاد به ازدواج و ایجاد توقع نسبت به خدا و حساسیت و بیقراری نتیجه نداره تا خودش نخواد تا شرایط جور نشه فایده ای نداره باید به روال عادی به امور روزانه برسیم و به سر و وضع خودمان هم توجه کنیم و اگر کاری میشه کرد دریغ نکنیم مثل گرفتن معرف .
حتما خودتون هم میدونید دختر کار زیادی نمیتونه انجام بده و باید انتخاب بشه و زمانیکه انتخاب شد اگر دوست داره ازدواج کنه چوب لای چرخ نذاره .
من استرس داشتم بابت ازدواجم چون فشار و مشکلات خانوادگی داشتم و بعضا به خاطر شرایطم ازاینکه خدا دست منو بگیره توقعی بود که در من ایجاد شد برای همین گفتم توقع نسبت به خداوند نداشته باشید واقعا گاهی جواب نمیده و دلیلش هم خودش میدونه میدونم امید به خدا خیلی احساس خوبیه و من نمیگم که ناامیدم و دیگران هم ناامید باشن .
بنده ناامید نیستم بی ایمان هم نبودم و نخواهم بود ولی بیقرار دیگه نیستم و رسیدم به اینکه این چندسال که خودمو اذیت کردم ضررش مال خودم بوده می بایست به این موضوع هم فکر میکردم که تا الان مجرد میمانم و باید توانی هم داشته باشم و اینقدر ازدواج رو برای خودم بزرگ نکنم فکر نکنید شوهر ندیده هستم متاسفانه ازدواج های الان که واقعا نمیدونم چی بگم ولی خب ازدواج بخشی از زندگیه نمیشه ازش گذشت و من واقعا شرایط خانوادگی بدی دارم عزیزانم گاهی نمیشه و برای من هم تا الان نشد و خسته شدم.
برای افرادی ممکنه زمان ببره و برخی هم تقدیرشان تحقیر و مصیبته و گاهی هم اصلا به دنیا اومدن برای دویدن و نرسیدن
بنده تا امروز که دارم می نویسم مجردم و اصلا مسئله ناامیدی و بی ایمانی من نیست هر دختری که موعد ازدواجش نرسیده با استرس و بیقراری کردن چیزی براش نیست جزء خستگی و آشفتگی. گاهی بی خیال بودن سخته و مخصوصا اگر مشکلات خانوادگی هم باشد ولی با فکر و خیال زیاد هم ریختن هیزم بر آتش هست کاری که من کردم و فکر میکردم 20 میشم ولی اصلا نمره قبولی هم نگرفتم .
بعد از گذر چند سال حالا فهمیدم که خدا تا به الان برام چیزی نخواسته با وجود اینکه تلاش هم کردم و گفتم که دست دختر در زمینه ازدواج بسته است در حدی که بود تلاش کردم و کار خاصی نمیتوانستم انجام بدم و در نهایت نشد و فهمیدم که اگر واگذار میکردم و بی خیال بودم حداقل اذیت نمی شدم یا میشد یا نمی شد .
الان هم همینه دو حالت داره اتفاقی افتاد که بهتر اگر نیفتاد هیچی . دیگه این همه فکر و خیال و استرس نداره خدا اگه بخواد بده میده اگر هم کاری به من نداشته باشه نمیده و این اذیت ها و حرص خوردن های من اثری به نحوه کمکش نداشته و نداره .
خواهرهای گلم خودتون رو برای ازدواج اذیت نکنید بابت اتفاقی که معلوم نیست که چه زمانی و چه جوری شرایطش به وجود میاد مضطرب و نگران نکنید هر چه خدا میخواد همون میشه چه اذیت بشیم چه راحت باشیم من برعکس عمل کردم و الان نشستم و دارم براتون می نویسم .
این ها دلداری نیست این ها حقیقتی است که تجربه کردم گاهی اینقدر دچار توقع و توهم میشیم که مثل بمب می ترکیم که چرا تلاش کردیم و نتیجه نگرفتیم و این سخت تر از مجردیه.
مرتبط:
برای دختر چادری، حضور در چه مکان هایی برای جذب خواستگار مناسبه؟
در خانواده ای بزرگ شدم که میگن خودت برو شوهر پیدا کن
کجا ها برم شوهر پیدا کنم ؟
منم باید با دوست شدن شوهر پیدا کنم؟
برای جذب خواستگاران جدید، خودتون رو تغییر بدید
چطوری جذاب باشم که خواستگار جذب کنم ؟
یه دختر از چه راهی باید خواستگار مناسب جذب کنه ؟
راهکارهای موثر در جذب خواستگار
عمل زیبایی بینی و جذب خواستگاران بهتر
قانون جذب برای جذب خواستگار و همسر
چیکار کنیم که خواستگار بیاد برامون؟
چادریم ، ولی چطور خواستگاری جذب کنم که زیاد مذهبی نباشه ؟
چکار کنم که برادر دوستم بیاد خواستگاریم؟
به نرگس جنوبی
معمه
من واقعا درک نمی کنم شما این نظروو تو یه همچین پستی گذاشتی یا جای پز دادن زندگی خونوادگیت تو یه همچین پستیه؟
بعدم مگه فک نکردن به ازدواج باعث شده شما ازدواج کنی؟یا دوستت بخاطر فک کردن به ازدواج نتونسته ازدواج کنه فقط اشتباه کرده به ادم اشتباهی حرف دلشو زد
شما موقعیتش پیش اومده ازدواج کردی اون پیش نیومده هیچکسم نمی خواد دو روزه ازدواج کنه ولی بعضیا بخصوص از نظر عاطفی فشار بیشتری روشونه نویسنده این پستم نگفته هرکی بیشتر فک کنه و دنبالش باشه بدست نمیاره مگه بیشتر اذیت میشه بیشتر دخترا بخصوص سنتی تراش حق انتخاب ندارن واسه همین کاری از دستشون برنمیاد صبرم چکار می خواد بکنه
به سعید
البته که
امان از دست این گوشی من
اون کلمه ی اون بالا مهمه و قرار بود به اقای سعید گفته بشه خخخخ
چطور به ازدواج فکر نکنیم
به خانم نرگس جونی ببخشید اسمت اشتباه شد
البته این اهمیت ازدواجو هیچکی نمی تونه منکر بشه من خودم پشیمونم که چرا زودتر به فکر ازدواج نیفتادم تا پارسال کلا تو باغش نبودم شاید یکی از دلایلش این بود که زیادی مشغولیت داشتم این توش گم بود اما شاید اگه کم زودتر بفکر افتاده بودم شاید موقعیت خودم مناسبتر بود البته حرف شمارو هم قبول دارم
الا بِذِکرِ الله تَطمَئِنُ القُلوب
سلام جواب سوالت خواستم بدم
حرف من اینه که اگه دختر عاشق بشه دست و
بالش بستست که برای عشقش کاری بکنه . ولی یک پسر اگه عاشق بشه می تونه ابراز علاقه
کنه بره خواستگاری و …
دختراها همینطوری عاشق نمیشن . من چندین سال از عشقم گذشته وهنوزم عاشقم هرشب
سرنمازشبم گریه می کنم. و از خدا خودم شرمنده ام که اون قدری که عشقم دوست دارم. و
معنی عشق فهمیدم خدا رو دوست ندارم. و دعام این عشق خودش تو دلم بزار.
گوشه ای از داستان عاشق شدنم
میگم من یک دختریم که سعی کردم تمام دستورات خدا رو رعایت کنم. و فوق العاده شیطون
بودم.و رابطه ای هم با پسری نداشتم. انقدر سرم شلوغ بود که وقت فکر کردن به مسال
متفرقه رو نداشتم و خیلی از مسائل نمیدونستم.با تمامی که سنم کم نبود. خواستگار
زیاد داشتم اما برام ایمان خیلی مهم بود که خواستگارام نداشتن.تا اینکه عشقم که
همکلاسیم ازم خواستگاری کرد. بهش جواب منفی دادم. و هرسری اسرار میکرد .و دوباره
خواستگاری میکرد .تا سر پرژههای مشترک توجه ام جلب کرده بود که این خودم سر نماز
غیب میشه که نمازش بخوان.فهمیدم عاشق ائمه است و… کم کم نظرم برگشت نسبت بهش و
بهش اجازه دادم موضوع با خانواده ها مطرح بشه . سربازی نرفته بود
، درآمدش کم ، مریض و…. اما من گفتم مهم نیست انقدر بخاطرش گذشت کردم که مادرم
گفت خودت داری یادت میره هیچی ازش نخواستم. بقیه داستان نمیگم . اشکام دیگه اجازه
نمیده بنویسم بهش نرسیدم حرف خودش میگم در حقم خیلی خیلی بد کرد. من شرمنده خدا شدم من مریضیش
پذیرفتم و یک ثانیه به ضربه ای که در آینده از این مریضی میخورم فکر نکردم. و
هنوزم دوست دارم و این یعنی عشق که ما به خدا خود نداریم که این همه نعمت به ما
داده.
برام دعاکنید عاشق خدا باشم.
به شادی
کاش به کم جنابعالی رشد عقلی پیدا می کردن ادم یه وقتت احساس می کنه طرف هنوز تو دو سالگیش سیر می کنه ادمی که نجابت و حیا داشته باشه از نجابت و حیا بدش نمیاد چادری و غیر جادریم نداره اونیم که نداره از خوندن کلمه اشم چندش میشه و عصبانیت از نوشته هاشم پیداش
نیاز عاطفی و جنسی یه غریزه اس تو وجود هر انسانی هس خدا زندگی ادم رو بر مبنای دو نفره بودن افریده دختر نجیبم از این قاعده مستثنا نیس ولی نجابت یعنی حاضره نیاز غریزیشو سرکوب کنه ولی برا برطرف شدن دست به هر کاری نزنه مزاحم م سطح شعورش در اون حده ولی اونایی که برا ما مزاحمن انگار برا بعضیا مراحمن خدا انشالله همه ی مریضا رو شفا بده
در هر صورت امیدوارم شما هم با یکی بهتر ازدواج کنید.
شعرتون واقعا قشنگ بود
تمام فکر من شده ، منی که از تو خالیم /
اگه یه لحظه با کسی ، ببینمت چه حالیم؟
درست دردسر عشق دخترها بیشتر هست.عشق دخترها همین طوری ساده هم
نیست.بعضی ها معنی عشق واقعا اشتباه فهمیدن عاشق یعنی هیچ بدی از طرفت نبینی و
حاضر باشی هر خطری بپذیری
من سر کلاسا ایشون به چشم یک
همکلاسی میدیم اونم سر پروژه ها که بحث می کردیم . واقعا هیچ احساسی نسبت بهشون نداشتم . ایشون خیلی خواستگاری کردن و هر دفعه میگفتم نه ، راستش اوایل ازش بدم
میومد انقدرتلاش کردن دل من بلرزونن. بعد کمکم نظرم برگشت دوستشون داشتم. خانواده
ها در جریان قرار گرفتن . و با صحبتهایی که باهم کردیم عاشق شدم.من فوق العاده
ساده بودم وقتی به شناخت خانواده ها رسیدیم اختلاف طبقاتی و..مشخص شد که برای من واقعا مهم نبود و حاضر
بودم تو اتاق خودش تو خانه پدریش باهاش زندگی کنم.و همیشه میگفت این یک رویا که تو
با چنین موقعیتی به من جواب مثبت دادی یک روزی زیر همه اینا میزنی. ومن میگفتم
مطمئن باش خیانت نبینم برام مهم نیست. دقیقا
خیانت دیدم.دلم شکست ولی یک ثانیه فراموشش نکردم واقعا لحظه ها سختی بود وقتی با
یکی دیگه دیدمش .بعد چندسال که برگشت دلش شکسته بود. میگفت از نفرینت خیلی در حقت بد کردم تو رو خدا ببخش ولی من
نفرینش نکردم. و هر شب دعاش میکنم قلبم میخواستش ولی عقلم نمیپذیرفت. نمیتوانستم از
پدرم بخواهم در کنارم باشه.من اوایل این دیوانه ها شده بودم. میگفتم چی کم داشتم.و
خودم با دختری که دیدم مقایسه میکردم خیلی دردناک عشقت با کسی ببینی که از خودت
کمتر و اون دختر کامل بشناسی. واقعا حال بدی عشقت با یکی دیگه ببینی.قلبت از سنگ
میشه. اعتمادت از دست میدی.
یه جوری بعد تو تنها شدم که ، به هر آینده ای بی اعتمادم
بدون تو فقط دیروزمو نه ، تمام عمرمو از دست دادم
کنارم هرکسی غیر از تو باشه ، فقط هم صحبت دیوونگیمه
تو تا وقتی تو قلب من نَمیری ، چه فرقی داره کی تو زندگیمه
تمام فکر من شده ، منی که از تو خالیم
اگه یه لحظه با کسی ، ببینمت چه حالیم
اگه بدون عشق من ، کنار هرکسی خوشی
به حرمت گذشته مون ، چرا منو نمی کشی
نفس که می کشم حالم خرابه ، چقدر دلتنگیو طاقت بیارم
نه اینکه فکر کنی تو فکر مرگم ، توان زندگی کردن ندارم
تمام فکر من شده ، منی که از تو خالیم
اگه یه لحظه با کسی ، ببینمت چه حالیم
اگه بدون عشق من ، کنار هرکسی خوشی
به حرمت گذشته مون ، چرا منو نمی کشی
* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت
قوانین و مقررات
نینیسایت نیز میباشید.
* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت
قوانین و مقررات
نینیسایت نیز میباشید.
سلام. من 31 سالمه…تک فرزندم.پدرمم وقتی 4 ماهه بودم فوت کرده.. جز مادرم کسیو ندارم…اخیرا مادربزرگمو که خیلی دوسش داشتم از دست دادم…خودمم مریضم…خلاصه ونیای این روزام خیلی سیاه شده…داغونم…حتی توی همین مدت که مراسم مادربزرگ بود بقیه دخترای فامسلو میدیدم که هم پدر هم برادر هم شوهرشون بغلشون میکنن دلداریشون میدن ولی من تنها بودم…هیشکس نبود سرمو بزارم رو شونش گریه کنم…اخ که چقدر سخت بود…تازه باید به مامانم دلداری میدادم…دیگه بریدم..😢😢😢
حتی یه دوست خوب ندارم که حالمو خوب کنه….حتی یه دوست همجتس…
بمیرم خیلی سخته
چطور به ازدواج فکر نکنیم
عزیزم یه کم تو همین نی نی سایت بچرخی خود به خود از ازدواج زده میشی
تضمینی
آیا میدانید در هفته ۳۶ بارداری باید برای ذخیره خون بندناف نوزادتان ثبتنام کنید؟!
مذهبی هستی؟
تاپيكاي ني ني سايتو بخون،از هرچي شوهرهحالت بد ميشه
سخته.
😢😢😢
زندگیم خیلی تکراری و بیخود شده…همه چی افتضاحه…همش یکی دو ساله اتفاقات بد پشت هم میفتن…
عزیزم چقد سخت
خدا بیامرز
خدا بهت صبر بده😞
😢😢😢😢😢
انشالله روزای خوب سراغت میاد …خب بهتره کلاس بری و با مامانت مسافرت بری..خودتو مشغول کمک دادن به مادرت کن .داستان بخون …
اره مذهبیم تقریباً
ان شاءالله روزهای خوب هم برای شما اتفاق میافته🙏🙏🙏🙏
آخی عزیزم ناراحت نباش ولی اگه میخای ازدواج کنی خودتم باید تلاش کنی
ازدواجم کنی میگی کاش ازدواج نمیکردم کلا مجردی بهتره
سرکار برو.اگه موردم میاد بیشتر فکر کن
وااااااااااااااااااقعا متاسفم؛ امیدوارم هر چه سریعتر یک ازدواج موفق داشته باشید؛ چون هدف از ازدواج رسیدن به آرامشه، اگر شخصی که از هر نظر شایسته است وجود نداشت، مجردی بسیار بهتر از یک ازدواج بد هست؛ بهترین دوست انسان کتابه؛
منظورت از دوست خوب کیه؟پسر یا دختر؟
موقعیت ازدواج هم تاحالا برات پیش نیومده ؟
کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت
قوانین و مقررات
نینیسایت میباشید
مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است
تبیان، دستیار هوشمند زندگی
پل های ارتباطی
بلوار کشاورز،خیابان نادری،نبش حجت دوست،پلاک 12
public@tebyan.com
چطور به ازدواج فکر نکنیم
02181200000
دسترسی سریع
محصولات و خدمات
اشتراک در خبرنامه
کلیه حقوق این سایت مربوط به موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان میباشد.
اگر ازدواج نکنیم چه میشود؟ ممکن است شما نیز این سؤال را بارها از خود پرسیده باشید؛ ازدواج مسئلهای است که بنابر شرایط درونی و یا محیطی افراد زیادی را با تعارض و دوگانگی در مورد آن مواجه میکند. از طرفی ممکن است تمایل به ازدواج داشته باشید و از طرفی نخواهید ازدواج کنید. ممکن است فشارهای زیادی روی خود برای ازدواج، حس کنید. در واقع منشأ بسیاری از این فشارها عوامل فرهنگی و اجتماعی میباشد. این فشارها در دختران و پسران متفاوت بوده و نهایتا شما باید با آگاهی از این شرایط تصمیم خود را برای تمامی زندگیتان بگیرید. در ادامه نکات مهمی را ذکر کردهایم که به شما برای تصمیمگیری کمک میکنند.
دلایل ازدواج به قدری زیاد هستند که جوانان فکر میکنند باید هر چه زودتر تن به ازدواج داده و حتی اگر خودشان هم نخواهند اطرافیان دائم به آنها ازدواج را توصیه میکنند. البته که همه میدانند ازدواج کردن بخشی از مسیر زندگی است و بودن در یک رابطه عاطفی مناسب و ایمن، بسیاری از نیازهای روحی و جسمی شما را برطرف میکند؛ اما همین فشار باعث ایجاد انگیزههای ازدواج ناپخته در دهه بیست و سی زندگی جوانان میشود. برای اطلاع از انگیزه های ازدواج کلیک کنید.
این انگیزههای نادرست از کجا نشات می گیرد؟ به صورت مختصر میتوانیم علل زیر را برای آن بیان کنیم:
اصولا تبعیت از کاری که همه میکنند، آسان و عدم تبعیت از آن سخت میباشد. اگر همه افراد ازدواج میکنند و شما نخواهید ازدواج کنید، فردی غیر معمول به نظر میرسید و تحمل غیر معمول بودن برای افراد دشوار میباشد. احساس عقب ماندن از دیگران چیزی است که شدیدا شما را برانگیخته میکند، تا مثل سایرین عمل کنید. در این مواقع احتمال اینکه شناخت پیش از ازدواج نادیده گرفته شود و تنها صورت گرفتن ازدواج مد نظر باشد بیشتر است. پیشنهاد میکنیم مقاله شناخت پیش از ازدواج را مطالعه کنید.
چطور به ازدواج فکر نکنیم
ازدواج کردن باعث میشود دیگران شما را یک بالغ بشناسند و در واقع انگار میپذیرند که شما یک فرد بزرگسال هستید. ممکن است تا قبل از ازدواج کردن، شما را به بسیاری از جمعها راه ندهند ولی به محض اینکه صحبت از ازدواج به میان میآید، شما هم محرم جمعهای آنها میشوید.
برخی باورهای مذهبی تبدیل به فشاری میشود که به جوانان ازدواج را تحمیل میکند. در واقع مذهب برای فشار ناشی از مسائل جنسی و عاطفی ازدواج بهنگام در سنین پایین را توصیه میکند.
نقش خانواده در ازدواج و انتخاب افراد انکار نشدنی است. متاسفانه برخی دختران برای اینکه از کنترل خانواده خود خارج شوند و از این امر خسته هستند، تمایل به ازدواج نشان میدهند. یعنی ازدواج راهی برای خارج شدن از دایره کنترل خانواده و مستقل شدن میباشد. برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه نقش خانواده در ازدواج کلیک کنید.
همیشه دیگرانی وجود دارند که شما نگران نظرشان در مورد خودتان هستید. ممکن است نگران آن باشید که اگر ازدواج نکنید، گمان میکنند شما به قدر کافی خوب و شایسته نبودهاید. این امر به ویژه در مورد دختران صادق است. چرا که دختران باید انتخاب شوند و اگر ازدواج نکنند این معنای ضمنی را دارد که انتخاب نشدهاند.
نیازهای جنسی و عاطفی یا میل به فرزندآوری ممکن است فرد را به سمت ازدواج سوق دهد که این انگیزه با ازدواج در سنین بالا به صورت کامل محقق نمیشود و ممکن است منجر به ناامیدی بعد از ازدواج شود. مطالعه مقاله ازدواج در سن بالا میتواند در این زمینه مفید باشد.
یکی از مهمترین دلایل نگرانی و ترس زنان از ازدواج نکردن، نداشتن درآمد و عدم توانایی مالی اداره زندگی میباشد. در واقع اگر ازدواج نکنند نمیتوانند زندگی خود را اداره کنند. چرا که از کودکی دختران یاد گرفتهاند متکی به دیگران باشند و مسئولیت زندگی آنها را نهایتا یک مرد قرار است برعهده بگیرد.
تمامی مواردی که ذکر شد، کلیشههای فرهنگی در مورد ازدواج میباشد. در واقع ازدواج یک نیاز طبیعی میباشد اما فشارهای فرهنگی گاهی آن را تبدیل به یک غول بزرگ و منبع اضطراب در افراد میکند. این فشارها اصولا در مورد زنان بیشتر از مردان اعمال میشود. پسرانی که تا سنین بالا ازدواج نکنند به نظر میرسد که نخواستهاند ازدواج کنند ولی دخترانی که ازدواج نکنند گویی کسی انتخابشان نکرده است و تصمیم خودشان دراین میان دخیل نبوده.
برچسبهای اجتماعی مانند ترشیده بودن در مورد پسران کاربرد ندارد در حالی که این امر رواج فوق العادهای در مورد دختران دارد و شاهد فُکاهی و طنزهای زیادی در مورد سن ازدواج دختران هستیم.
نگاهی که از ابتدای کودکی در مورد دختران وجود دارد انتظار برای رسیدن آنها به سن ازدواج و آرزو کردن ازدواج و گشوده شدن بختشان میباشد. یعنی بیشتر از اینکه مسئولیت پذیری مالی، مهارتهای تحصیلی و حرفه ای در دختران تشویق شود، تاکید بر روی ازدواج کردن و فراگیری مهارتهای خانه داری میباشد.
به خاطر حضور همیشگی کلیشههای گفته شده در اذهان مردم جامعه، القای ضعیفتر بودن زنان، ترس از تنهایی و بی کسی در سنین پیری و القای این ترس به جوانان، افراد ترس از ازدواج نکردن را پرورش میدهند. در واقع ازدواج نکردن تبدیل به یک فاجعه در ذهن جوانان شده است.
این در صورتی است که اگر به دختران و پسران از کودکی مهارتهای مهم برای زندگی را آموزش دهیم، آنها را به سمت استقلال سالم از والدین سوق دهیم، به آنها آموزش دهیم میتوانند افرادی مستقل و خوشبخت باشند، این فشار کم میشود و آنها برای کم کردن این فشار دست به انتخابهای نامناسب نمیزنند.
بسیاری از ازدواجهایی که صورت میگیرند برای فرار از همان کلیشههای گفته شده و ترس ایجاد شده در دل جوانان میباشد. هنگامی که ازدواج برای فرار اتفاق بیفتد، شانس خطا افزایش مییابد. آشنایی قبل ازدواج و مشاوره پیش از ازدواج به افراد کمک میکند تا دلایل ازدواج خود را با دقت بیشتری بررسی کنند.
با تمامی مقدمات گفته شده به نظر میرسد که علت ترسهای افراد از ازدواج نکردن روشن شده است. اما باز هم این سوال پابرجاست اگر ازدواج نکنیم چه میشود؟
ازدواج کردن یا نکردن یک انتخاب شخصی است که فرد بنابر شرایط خود باید تصمیم بگیرد. اگر فکر میکنید بلوغ کافی برای ازدواج و شروع رابطه عاطفی را دارید و از طرف دیگر شرایط آن برایتان مهیاست و فرد مناسبی را برای این امر در نظر دارید، تعلل جایز نیست. اما مسئله جایی بغرنج میشود که یکی از این موارد وجود نداشته باشد. برای اطلاع بیشتر در زمینه رابطه عاطفی کلیک کنید.
گاهی اوقات همه شرایط ازدواج فراهم است، ولی فرد مناسبی را برای اینکه تمامی زندگیتان را با او شریک شوید پیدا نکردهاید. گاهی اوقات تنها ماندن میتواند خوشبختی بیشتری برایتان به همراه داشته باشد تا زمانی که فرد نامناسبی را وارد زندگی خود کنید. انتخاب فرد نامناسب ممکن است شما را به سمت یک ازدواج ناموفق و به تبع آن سردی عاطفی، خیانت، اختلالات اضطرابی، افسردگی، فقدان صمیمیت زوجین و… پیش ببرد. توصیه میکنیم در این رابطه مقاله افسردگی و اختلالات اضطرابی را نیز مطالعه کنید.
ازدواج نکردن میتواند پیامدهای منفی خود را داشته باشد که مطمئنا همگی ما با آنها آشنا هستیم ولی باید گفت ازدواج نکردن فاجعه نیست. سعی کنید مهارتهای شخصی، ارتباطات اجتماعی، شغل و تحصیل خود را پیشرفت دهید و به استقلال لازم برسید. در این صورت حتی اگر ازدواج کنید ملاکهای روشنتر و بهتری برای ازدواج خواهید داشت و تن به روابط غلط نمیدهید و تصمیمهای بهتری میگیرید.
برای دریافت مشاوره در زمینه مسائل فردی و ازدواج می توانید با مشاوران مرکز مشاوره روانشناسی حامی هنر زندگی از طریق تلفن ثابت از کل کشور با شماره 9099075228 و از تهران با شماره 9092305265 تماس بگیرید.
هنر زندگی اولین سامانه مشاوره روانشناسی تخصصی کشور با مجرب ترین مشاوران روانشناسی پاسخگوی سوالات و مشکلات شما در زمینه های مشاوره خانواده ، ازدواج ، طلاق ، تربیت کودک ، جوانان ، مهارت های ارتباطی ، ترک اعتیاد ، مشاوره روانشناسی ، روان درمانی و … می باشد. به امید زندگی شاد و سالم برای یکایک مردم ایران…
با عضویت در خبرنامه، از جدیدترین و بهترین کتاب ها و مقالات روانشناسی اطلاع پیدا کنید…
© کلیه حقوق برای حامی هنر زندگی محفوظ می باشد. انتشار مقالات با ذکر منبع بلامانع می باشد.
!(function (w, d) { ‘use strict’; var ad = {zone: “brtrha1”, user: “1565432215”, width: 728, height: 90, id: ‘adro-246454’}, h = d.head || d.getElementsByTagName(‘head’)[0]; if (typeof w.adroParams != ‘object’) w.adroParams = {}; w.adroParams[ad.id] = ad; var script = document.createElement(“script”); script.type = “text/javascript”; script.async = 1; script.src = “//static-cdn.adro.ir/dlvr/rsdnt.js”; h.appendChild(script); })(this, document); var h = document.getElementsByTagName(“head”)[0], s = document.createElement(“script”); s.async = !0, s.defer = !0, s.type = “text/javascript”, d = new Date, s.src = “https://cdn.sanjagh.com/assets/sdk/www.bartarinha.ir/client.js?t=” + d.getFullYear().toString() + d.getMonth() + d.getDate() + d.getHours(), h.appendChild(s); var sabaVisionWebsiteID = “1c27cb39-612a-452a-954c-b3e3dd1f3d36”; var sabaVisionWebsitePage = “ALL” _atrk_opts = {atrk_acct: “i2i8r1SZw320l9”, domain: “bartarinha.ir”, dynamic: true}; (function () { var as = document.createElement(‘script’); as.type = ‘text/javascript’; as.async = true; as.src = “https://certify-js.alexametrics.com/atrk.js”; var s = document.getElementsByTagName(‘script’)[0]; s.parentNode.insertBefore(as, s); })();
مهارتهای زندگی
برای خانمهای تحصیلکرده
مربی رشد فردی
دکتر آناهیتا چشمه علایی
برای باز شدن صفحات بصورت همزمان
چطور به ازدواج فکر نکنیم
کلید ctrl را پایین نگه داشته
سپس روی لینک کلیک کنید!
خانمهای مجرد عزیز! توجه! توجه!
· برای خوشبخت بودن، لازم
نیست ازدواج کنید!
· ازدواج شما را خوشبخت نمیکند،
بلکه اگر شما قبل از ازدواج شاد و خوشبخت باشید، آنگاه پس از ازدواج خوشبختی شما ادامه پیدا می کند!
· تنها هدف زندگی و وظیفه
وجودی یک خانم مجرد، ازدواج کردن نیست!
· برای رسیدن به آرزوها و
زندگی رؤیاییتان به یک عدد شوهر نیاز ندارید! شما میتوانید به همه آرزوهای خود
برسید و همه نیازهای خود را بدون شوهر برآورده کنید!
· تنها بودن، بهتر از ازدواج
بد است!
من هرگز شما را تشویق نمیکنم به هر
قیمتی و با هر مردی ازدواج کنید که فقط ازدواج کرده باشید.
من هرگز شما را تشویق نمیکنم به خاطر
ازدواج با مردی، ارزشهای خود را زیر پا بگذارید و شخصیت راستین خود را پنهان کنید
یا تغییر بدهید.
من هرگز شما را تشویق نمیکنم به هر
دوز و کلکی دست بزنید که مردی را نگه دارید. هرگز! هرگز و صد بار دیگر هرگز!
این مقدمه طولانی را داشته باشید تا
بروم سر اصل مطلب.
بعضی خانمها مطمئن هستند نمیخواهند
ازدواج کنند و هرگز ازدواج نمیکنند. آنها از شرایط خود راضی هستند و از مجرد
بودن لذت میبرند. ولی بیشتر خانمها دوست دارند ازدواج کنند. ممکن است بخواهند تا
25 سالگی ازدواج کنند یا تا 30 سالگی یا تا 35 سالگی، ولی میخواهند متأهل شوند و
تصور میکنند قطعاً در سن مورد نظرشان ازدواج خواهند کرد. اگر به سن مورد نظرشان
برسند و هنوز خبری از ازدواج نباشد، آنگاه نگران و مضطرب خواهند شد.
سایت گیس گلابتون در تاریخ دوم مرداد 1391 آغاز به کار کرد و بیش از 2000
مقاله در آن ثبت شده است، ولی وقتی خانمی برای اولین بار به این سایت وارد میشود،
روحش خبر ندارد چه مقالههای خوبی در این سایت وجود دارد. یکجورهایی بعضی مقالههای
بسیار خوب گیس گلابتون دارد خاک میخورد و کمتر کسی خبر دارد. به همین دلیل تصمیم
گرفتم چند ابرمقاله بنویسم. ابرمقاله یک مقاله بسیار طولانی است که راهنمای کامل
برای … است. سومین ابرمقاله گیس گلابتون برای خانمهای مجرد است. خانمهای مجردی
که دوست دارند ازدواج کنند.
در ابتدا از
شما دعوت میکنم در دوره آموزشی رایگان و غیرحضوری: ویژه خانمهای مجرد ثبت نام کنید. کافی است یک آدرس ایمیل معتبر داشته باشید. لازم نیست هیچ هزینهای
بپردازید. به صورت خودکار، پنج درس به صورت فایل صوتی برای شما ارسال میگردد. این
دوره آموزشی بسیار پرطرفدار است و تا این لحظه (اول دی 1397) بیش از 140 هزار
نفر در آن ثبت نام کردهاند. اگر هر نفر درسها را برای سه نفر دیگر فرستاده باشد،
یعنی بیش از نیم میلیون خانم و آقای ایرانی این درسها را شنیدهاند. من هزاران
ایمیل تشکر بابت این دوره رایگان دریافت کردهام. امیدوارم شما هم این دوره رایگان
را دوست داشته باشید و از آن استفاده کنید.
دوره آموزشی رایگان و غیرحضوری: ویژه خانمهای مجرد
سپس پیشنهاد
میکنم این سه مقاله را مطالعه کنید:
قبل ازمتاهل شدن خود را دوست بدارید!
آیا بستن بخت واقعیت دارد؟ چگونه بخت گشایی کنید؟
نقدی برفیلم: سهیلا شماره 17 / ازدواج خانمهای بالای 35 سال
چطور به ازدواج فکر نکنیم
پس از شرکت
در دوره رایگان گیس گلابتون ویژه خانمهای مجرد، به عنوان اولین قدم، کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان است! را تهیه کرده و تمرینات آن را انجام بدهید. اگر
شما آماده ازدواج باشید، با انجام یک یا دو بار تمرینات کتاب ازدواج بسادگی ازدواج
خواهید کرد. شما میتوانید سؤالات خود درباره انجام تمرینات
کتاب را در لینک زیر بپرسید:
سؤالات رایج
شما در مورد کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان است!
کتاب
“ازدواج مثل آب خوردن آسان است!” کتاب معروفی است و در مقاله زیر نوشتهام
چرا تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم:
چرا کتاب”ازدواج مثل آب خوردن آسان است!” را نوشتم؟
درباره این
کتاب بارها با من مصاحبه شده است، چون هیچکس باور نمیکرد یک خانم ایرانی اعتراف
کند 40 سالگی ازدواج کرده و برای ازدواج کردن به آب و آتش زده، از مراجعه به رمال
و فالگیر گرفته تا سایتهای همسریابی و روانشناس. بسیاری از افراد شجاعت و صداقت
مرا مورد تحسین قرار دادند. من آدم صادقی هستم، ولی شجاع؟ نه چندان. من یک آدم معمولی
هستم و هر روز با کلی ترس و نگرانی دست
پنجه نرم میکنم. متن زیر یکی از مصاحبههای من است:
مثل آب
خوردن شوهر خوب پیدا کنید!
اگر یکی
دوبار تمرینات کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان است را انجام دادید ولی خواستگار
مناسبی یافت نشد، لطفاً این مقاله را مطالعه کنید: چگونه ملکه “هرا”
را در خود شکوفا کنید؟چون شما برای ازدواج آماده نیستید، و لازم است ذهن خود
را بخوبی برای پذیرفتن مسئولیتهای دوره متاهلی آماده کنید. آماده شدن برای ازدواج
یعنی بالا آوردن کهن الگوی هرا در وجود خود:
چگونه ملکه “هرا”را در خود شکوفا کنید؟
و اما سؤالات
رایج شما خانمهای مجرد. اولین و شایعترین سؤال این است:
از آقایی خوشم میآید. چکار کنم؟
هر روز دهها
خانم از من میپرسند: از آقایی خوشم آمده، از همکارم خوشم آمده، از همکلاسیام
خوشم آمده، از پسر همسایه خوشم آمده، چه کار کنم؟ هر خانمی که این سؤال را میپرسد
تصور میکند او تنها خانمی است که از آقایی خوشش آمده و وضعیت او کاملاً نادر و
منحصربفرد است. در حالیکه بیشتر خانمها دست کم یک بار عاشق آقایی شدهاند و نمیدانستند
چگونه توجه آقا را به خود جلب کنند.
یک قصه
بیش نیست غم عشق و زین عجب
از هر
زبان که میشنوی، نامکرر است
پاسخ شما در
این مقاله است: از آقایی خوشم میآید. چکار کنم؟
و سؤال شایع
دوم این است: از کجا خواستگار خوب پیدا کنم؟ و من در یک مقاله رایگان ارزشمند به
این سؤال مهم پاسخ دادهام:
کجا همسردلخواه خود را ملاقات خواهید کرد؟
خانمی که میخواهد ازدواج کند باید هر
روز صد آدم جدید او را ببینند. و این میسر نمیشود مگر این که شما عادات و رفتار
خود را تغییر بدهید. اگر از صبح تا شب گوشه خانه کز کردهاید، یا اگر صبح سر کار میروید
و شب به خانه برمی گردید و جمعهها پای تلویزیون و کامپیوتر مینشینید، کاری از
پیش نخواهید برد.
من نمیگویم راه بیفتید و از خیابان
شوهر صید کنید. آشنایی در خیابان راه خطرناکی است. نمیگویم در محیط مختلط بگردید.
شاید محیط شهرتان و فرهنگ شما اجازه اختلاط را نمیدهد. ولی هر روز آدمهای تازه
را ببینید. زنها بخوبی میتوانند شما را به خواستگار معرفی کنند. مجالس زنانه
بروید. کلاسهای زنانه ثبت نام کنید.
شغلی پیدا کنید، کاری پاره وقت حتی
بدون حقوق بیابید، در امور خیریه کمک کنید، به مسجد محل یا فرهنگسرای سر گوچه تان
بروید، کلاس جدیدی ثبت نام کنید، تفریح تازهای را تجربه کنید، در سمینارها و سخنرانیهای
مورد علاقه خود شرکت کنید.
از همه مهمتر این که برای استفاده
ازموقعیت های تازه، حاضر و آماده باشید. قلب خود را باز بگذارید. چند روز پیش میخواستم
سوار تاکسی شوم، از دختر خانمی که داخل ماشین نشسته بود، پرسیدم: “ببخشید
خانم، آیا این تاکسی به میدان بوستان میرود؟” دختر خانم بی آن که سرش را
برگرداند، با غیظ گفت: “از راننده بپرسید!” عجب آنکه خودش هم میدان
بوستان پیاده شد. تا مدتی فکر میکردم آیا او هم یکی از خوانندگان این وبلاگ است و
هر روز از خود میپرسد: “چرا مرد دلخواهم را نمیبینم؟” وقتی خانمی
آنقدر بسته و خشک است که برای جواب سوالی ساده به خود زحمت نمیدهد، صد البته که
هر روز موقعیتهای خود را از دست میدهد.
قلبتان را به روی همه آدمها باز کنید.
تصور نکنید قرار است فقط به مردهای مجرد خوش قیافه پولدار روی خوش نشان بدهید.
خیال نکنید وقتی از خود انرژی منفی ساطع میکنید، شوالیهای سوار بر اسب سفید برای
ربودن شما از راه میرسد.
متن کامل این مقاله را میتوانید اینجا بخوانید: کجا همسردلخواه خود را ملاقات خواهید کرد؟
بعضی خانمها
در کار و حرفهشان بسیار موفق هستند، ولی در یافتن زوج مناسب خود کاملاً ناموفق.
با استفاده از نوشتههای شما دوستان راه حل این معضل را ارائه دادهام. من با کار
کردن خانمها بشدت موافق هستم و باور ندارم مردها از زنان موفق میترسند و دوری میکنند.
برعکس معتقدم مردها عاشق زنان موفق هستند،
ولی…
از شما دعوت
میکنم دو مقاله زیر را مطالعه کنید:
فقط در کار موفقم، ولی در رابطه شکست خوردهام
آیا شما برای
همسر آیندهتان وقت دارید؟!
فرض میکنم
شما مصمم هستید ازدواج کنید. ممکن است این چند سؤال مهم ذهن شما را درگیر و آشفته
کرده باشید. بفرمایید و مطالعه کنید:
آیا میدانید جذابیت زن و مرد در ازدواج به چه عواملی بستگی دارد؟
چگونه نظریک مرد غربیه را به خود جلب کنید؟
آیا دراینترنت عکس خود را قرار بدهید؟
چگونه خوش عکس باشید؟
چگونه ازاینترنت برای آشنایی با همسر آینده استفاده کنید؟
وقتی آقاییسر صحبت را باز میکنید، چگونه رفتار کنید؟
چرا پسران بسیار جوان به خانمها پیشنهاد میدهند؟
من بین سی تا
چهل سال دارم. مرتب آقایانی ده پانزده سال کوچکتر، به من علاقه مند میشوند و
پیشنهاد میدهند؟ چرا اینطوری است و من باید چه بکنم؟
هر هفته
دست کم سه بار سوالی شبیه به این پرسش به دستم میرسد. چرا پسران خیلی جوانتر از خانمها به آنها ابراز
علاقه میکنند؟
آقایان
به خانمهای خیلی بزرگتر از خودشان پیشنهاد دوستی یا ازدواج میدهند، زیرا:
1-
ظاهر خانم بقدری جوان است که کسی سن او را تشخیص نمیدهد.
اگر
اینطور باشد، وقتی شما سن خود را بگویید، آقا فوری عقب نشینی خواهد کرد.
اگر آقا میگوید:
صورت شما اصلاً سن شما را نشان نمیدهد، ولی اصلاً جا نمیخورد و عقب نشینی نمیکند،
یکی از دلایل زیر وجود دارد:
2-
رفتار شما با هم سنهایتان خشک و سرد است، ولی با مردان
جوان راحت رفتار میکنید. پس آنها به خود اجازه میدهند باور کنند، شما به
برقراری ارتباط با آنها علاقه مند هستید.
3-
شما به هر دلیلی، براستی به مردان کم سن علاقه مند میباشید
و دوست دارید با مردان بسیار کم سالتر از خودتان رابطه برقرار کنید.
اگر دلیل
دوم در مورد شما صادق است، به رفتار خود نسبت به مردان مناسب سن خودتان توجه کنید.
با مردانی که خیلی جوان هستند، خیلی راحت برخورد نکنید. ممکن است آنها پانزده سال
از شما کوچکتر باشند، ولی بالاخره مرد هستند. حد رفتارتان را نگه دارید. برعکس
توجه کنید آیا با مردانی که سنشان برای شما مناسب است، رفتار خوبی دارید؟
به شیوه
لباس پوشیدن خود هم توجه کنید. گاهی اوقات من باید به خانمهای نزدیک به چهل سال
یادآوری کنم آنها یک دختر دانشجو نیستند و لازم است قدری خانمانه، مطابق سن و
مطابق موقعیت اجتماعی خود لباس بپوشند. بارها هم شنیدهام: من دوست دارم مثل
دانشجوها لباس بپوشم! من مجبور میشوم بگویم: “ولی شما ده بیست سال است که
دیگر دانشجو نیستید.”
اگر دلیل
سه در مورد شما صدق میکند، خب … اگر او راضی است، شما هم راضی هستید، به فرد
دیگری مربوط نیست. باربارا دی آنجلیس از همسر آخرش پانزده سال بزرگتر است. هر دو
از ازدواجشان راضی و خشنود هستند.
ولی…
ولی … جامعه ایران، جامعه سنتی است. خانوادهها به این راحتی به ازدواج شما دو
نفررضایت نخواهند داد. اگر دوست دارید با آقایی ده پانزده سال کوچکتر از خودتان
ازدواج کنید، از همان اول مطمئن شوید او قادر است با خانواده خود کنار بیاید.
وگرنه ممکن است چندین سال با یکدیگر دوست باشید ولی هر وقت اسم ازدواج را پیش
بیاورید، او خانوادهاش را بهانه کند.
در چنین
مواردی آن مرد جوان اصلاً تصمیم ندارد با شما ازدواج کند. بلکه مایل است دوستی
برای رفع نیازهای جسمی و عاطفی خود داشته باشد. آن هم دوستی که نه تنها خرجی
ندارد، بلکه پولی هم به آقا میپردازد. مراقب باشید که بازیچه دست کسی نشوید.
البته
اگر راضی هستید، فقط دوست باشید، باز هم به خود شما مربوط است. با گفتن “من
راضیام، من راضیام” به سرعت نسبت بهم محرم میشوید و منع شرعی هم نخواهید
داشت.
ولی لابد
شما نظر مرا در مورد ازدواج می دانید؟ من معتقدم روابط زن و مرد باید در حریم امن
و مطمئن ازدواج رسمی شکل بگیرد تا احساس امنیت و اطمینان بین زن و مرد برقرار شود
و رابطهای متعهدانه برقرار گردد.
خلاصه میکنم: اگر مرتب مردان بسیار کوچکتر به شما پیشنهاد میکنند و
شما از این موضوع ناراحت هستید، شاید شما مثل دختربچهها لباس میپوشید و یا شاید
با مردان جوان زیادی گرم و صمیمی رفتار میکنید.
پس
مطابقشان و سن خود لباس بپوشید. از رفتار خودمانی با مردان جوان پرهیز کنید. با
مردان مناسب سن خودتان، رفتاری گرم و دوستانه داشته باشید.
اگر دوست
دارید با مرد کوچکتر از خود دوست باشید، انتخاب با شماست. شما حق دارید مطابق میل
خودتان زندگی کنید، ولی احتمال ازدواج بسیار کم است. خود را گول نزنید.
وقتی شما
برای ازدواج آماده هستید، تلههایی سر راهتان قرار میگیرد که لازم است از آنها
حذر کنید. بعضی از این تلهها عبارتند از:
· عشقهای
یکطرفه
· مردان
دون ژوان و فریبکار
· مردان
متأهل
عشق یکطرفه داستان
تلخی است که یکی از خوانندههای آقای این سایت نوشته و قلب شما را با غم دردناک عشق
یکطرفه بدرد میآورد.
فریب مردان دون ژوآن را نخورید! داستان تلخ دیگری است به قلم یکی از شما و
حکایت اندوهناک یک فریب سیاه
درباره
رابطه با مردان متأهل زیاد سؤال میشود. به همین دلیل چندین مقاله در باب این
موضوع در سایت گیس گلابتون وجود دارد. همگی تجربههای شماست. روایتهای واقعی شما:
تجربه هیجان در رابطه ممنوعه
پاسخ شما به تجربه هیجان در رابطه ممنوعه
تجربه یکی از شما دوستان در رابطه با مرد متأهل – 1
تجربه یکی از شما دوستان در رابطه با مرد متأهل – 2
تجربه یکی از شما دوستان در رابطه با مرد متأهل – 3
وارد رابطه با مرد متأهل نشوید. هرگز سعی نکنید
آشیانه خود را روی ویرانههای زندگی زن دیگری بنا کنید. وقت خودتان را
تلف نکنید. وجدان خود را زخمی نکنید. البته بعضی اوقات شما نمیدانید مرد متأهل
است. وارد رابطه میشوید، عاشق میشوید و بعداً میفهمید او متأهل است. آن موقع
کار از کار گذشته و شما درگیر شدهاید. در حالیکه شما میتوانید مردهای متأهل را
سریع شناسایی کنید و وارد رابطه عاطفی نشوید.
چگونه مرد متأهل را شناسایی کنید؟
تقریباً
هفتهای یکبار،خانمی پیش من از مردان متاهلی شکایت میکند که خود را به جای مرد
مجرد جا زدهاند. مرد متأهل رفتار خوبی نشان داده و توانسته به سادگی دل و دین
خانم را ببرد. بعضی خانمها پس از دو هفته متوجه میشوند گول خوردهاند، بعضیها
بعد از دوماه و متاسفانه بعضیها بعد از هشت نه ماه!
مردان
متاهلی که میخواهند خود را مجرد جا بزنند، 10 ویژگی دارند. شما میتوانید آنها
را بسادگی شناسایی کنید. قبل از این که عاشق مردی شوید، خواهش میکنم از مجرد بودن
او مطمئن شوید.
ده ویژگی مردان متأهل که میخواهند خود را مجرد جا
بزنند:
1-
چند موبایل دارند و شمارهای که در اختیار شما میگذارند،
اعتباری است.
2-
آخر شبها و روزهای تعطیل نمیتوانند با شما صحبت کنند. چون
این ساعتها باید در کنار خانواده باشند.
3-
آخر شبها و روزهای تعطیل با پیامک و وایبر و لاین و تلگرام
با شما در تماس هستند، ولی تلفن شما را جواب نمیدهند.
4-
اگر در اینترنت با او آشنا شدهاید، پروفایل ایشان عکس
ندارد.
5-
آدرس محل کار و خانهاش را به شما نمیگوید.
6-
شما را به دوستانش
معرفی نمیکند.
7-
با شما جای عمومی نمیآید.
8-
میگوید از همسرش جدا شده است. وقتی متوجه میشوید در
شناسنامهاش طلاقی ثبت نشده، میگوید در حال جدا شدن است. وقتی متوجه میشوید با
همسرش در یک خانه زندگی میکند، میگوید همسرش فقط یک همخانه است و به خاطر بچهها
مجبور شده وجود همسرش را در خانه تحمل کند وگرنه حتی با همسرش حرف نمیزند.
9-
اگر در شهر دیگر زندگی میکند، فقط وقتی در شهر شماست با
شما تماس میگیرد.
10-
هدیه گران قیمتی نمیخرد ولی بخوبی میداند چطور زبان بازی
کند و به اصطلاح رگ خواب خانمها را میشناسد.
اگر
متوجه شدید با مردی متأهل آشنا شدهاید، حتماً به او بگویید که متوجه فریب او شدهاید.
لازم نیست در ملاقات حضوری به او اطلاع بدهید. میتوانید تلفنی یا با پیامک به او
خبر بدهید.
گول زبان
بازی او را نخورید. بدون داد و بیداد و فیلم هندی بازی کردن، از رابطه خارج شوید.
به او
هشدار بدهید اگر به شما پیامک بفرستد یا تلفن کند، موضوع را به همسرش اطلاع میدهید.
(حتی اگر همسر او را نمیشناسید، بلوف بزنید!) به این ترتیب او برای همیشه از
زندگیتان خارج میشود.
من به تک
همسر معتقدم. بنابراین واژه “زن دوم” برایم هضم نمیشود. اگر شما هم مثل
من هستید، درگیر مردهای متأهل نشوید. به علاوه مردهایی که براستی میخواهند همسر
دوم داشته باشند، خیلی رک و راست به شما می گویند همسر دارند، ولی مایل هستند همسر
دوم داشته باشند. مردی که میخواهد خود را مجرد جا بزند، قصد ازدواج ندارد.
یکی از مهمترین
مواردی که باعث میشود شما خواستگار نداشته باشید یا خواستگار خوبی نداشته باشید،
پرخاشگری است. مقاله مجردهای پرخاشگر به این معضل میپردازد.
من هر روز تعدادی زیاد سؤال با این
مضمون دریافت میکنم:
· چرا برای من شوهر پیدا نمیشود؟
· چرا هیچکس مرا به خواستگار
معرفی نمیکند؟
· چرا خواستگار میآید و بعد
از یکی دو جلسه غیبش می زند؟
اگر شما هم چنین سوالی را مرتب از خودتان
میپرسید، شاید این مقاله برای شما مفید باشد. البته گفتم، شاید. شاید هم این
مقاله هیچ ارتباطی به شما نداشته باشد.
من هر روز ایمیلهای زیادی دریافت میکنم.
من هر روز کامنت های زیاد میخوانم.
ما هر روز تلفنهای زیادی دریافت میکنیم.
گاهی اوقات من با خواندن یک کامنت یا
ایمیل، سوت از کلهام بلند میشود. از خودم میپرسم: چرا اینقدر بی ادب؟ مگر
پدرکشتگی داریم با هم؟ چرا اینقدر بی صبر؟ چرا ظرف یکی دو ساعت بیست بار ایمیل
فرستادید؟ مگر سایت گیس گلابتون پشتیبانی 24 ساعته و هفت روز در هفته دارد؟ یا مگر
سؤال شما اورژانسی است؟
گاهی اوقات همکاران من، پس از حرف زدن
با بعضی خانمها تا یک ساعت تپش قلب دارند. از من میپرسند: این خانمها میخواهند
ازدواج کنند؟ چه کسی حاضر است با چنین کسی
ازدواج کند؟
بعضیها با نوشتن چند خط، یا بیان چند
کلمه، بکلی از چشم آدم می افتند و شخصیت پرخاشگر و طلبکار خود را نشان میدهند.
شما فکر میکنید فقط من و همکارانم متوجه چنین چیزی میشویم؟ نه! مردم بسرعت خانمهای
پرخاشگر و بی ادب را تشخیص میدهند و تا جایی که ممکن است از آنها فاصله میگیرند.
این روزها آن قدر مردم گرفتاری دارند
که دنبال دردسر اضافی نیستند. آنها هیچوقت یک خانم پرخاشگر و بی ادب را به
خواستگار معرفی نمیکنند. همه آقایان از خانمهای پرخاشگر قلدر بیزار هستند. حق هم
دارند. اخلاق خوب یک سرمایه است. اگر خانواده ثروتمندی ندارید، اگر تحصیلات بالایی
ندارید، اگر شغل پرزرق و برق و درآمد آن چنانی ندارید، اشکال ندارد. به شما قول میدهم
میتوانید ازدواج کنید و ازدواج خوبی هم داشته باشید، ولی با اخلاق بد و تندخویی
هرگز نمیتوانید ازدواج کنید. اگر یک بدبخت گردن شکستهای هم عقلش گرد شود و چشمش
چپ شود و با یک خانم پرخاشگر ازدواج کند، به شما قول میدهم این ازدواج یک سال هم
دوام نخواهد آورد. به شما قول میدهم.
خانمهای گلم، قبل از ارسال یک کامنت
یا ایمیل، برای هر سایت یا هر شبکه اجتماعی، یک بار متن خود را بخوانید و از خود
بپرسید: آدمها با خواندن این کامنت چه فکری در مورد من میکنند؟ اگر متن کامنت یا
ایمیل شما خوشایند نیست، آن را نفرستید. فکر کنید و باز هم فکر کنید چطوری درخواست
خود را بنویسید که باشخصیت به نظر برسید. چرا نوشتن چند کلمه یا گفتن چند کلمه،
باید باعث شود آدمهای غریبه از شما منزجر شود؟ وقتی شخصی با غریبهها اینطور
رفتار میکند، معلوم است با افراد خانوادهاش چطوری است.
اگر میخواهید ازدواج کنید، زود هم
ازدواج کنید، همه جا بهترین شخصیت خود را به معرض تماشا بگذارید. چه در محل کار،
چه در خانه، چه در خیابان، چه در فضاهای مجازی. همه جا و در همه حال یک خانم محترم
باشید. کاش همه مردم ایران تمرینات خداحافظ خشم را انجام میدادند. اگر همه ما
مدیریت خشم را یاد بگیریم، زندگی خودمان و اطرافیان ما دلپذیرتر میشود. آیا
مدیریت خشم را بلد هستید؟ با انجام این آزمون رایگان میتوانید بفهمید وضعتان
چطوری است. بفرمایید و کلیک کنید:
آزمون رایگان مدیریت خشم
1- یک دست لباس خوب آماده
داشته باشید
2- جلوی آینه لبخند زدن را
تمرین کنید
3- مرخصی بگیرید و استراحت
کنید
4- ماسک صورت بگذارید،
براشینگ کنید، مانیکور و پدیکور کنید.
5- با انجام مراقبه عشق،
اضطراب خود را کنترل کنید
ممکن است بگویید الان خواستگار ندارم.
پس این پست برایم مفید نیست؟ اجازه بدهید اعلام کنم که با شما موافق نیستم. این
پست برای شما که همین الان خواستگار دارید و یا ندارید، مفید است. چرا؟
معلمین راز یک اصطلاح خیلی مهم دارند: برای دریافت آماده شو!
یعنی قبل از این که نشانهای از
برآورده شدن خواسته و آرزوی شما وجود دارد، لازم است وانمود کنید، آن آرزو برآورده
شده است. برای مثال دوست دارید به مسافرت بروید؟ چمدان خود را ببندید!
دوست داریم ماشین بخرید؟ یک جاسوییچی
زیبا تهیه کنید!
دوست دارید در محل کارمان ارتقای مقام
پیدا کنید؟ همین الان جوری لباس بپوشید که انگار مدیر شرکت هستید!
الان خواستگاری ندارید، ولی دلتان میخواهد
ازدواج کنید؟ از همین الان برای پذیرایی از خواستگار آماده شوید!
چگونه از همین الان برای پذیرایی از
خواستگار آماده شوید؟ سؤال خوبی است.
1.
یک دست لباس خوب
آماده داشته باشید
تصور کنید همین امروز خواستگار به خانه
شما زنگ می زند. آیا لباس مناسب برای پذیرایی از خواستگار دارید؟
از همین الان دو دست لباس آماده کنید.
یک دست لباس خوب برای ملاقات خواستگار در خانه و یک دست لباس مناسب برای ملاقات
خواستگار در بیرون از خانه.
دقت کنید چه رنگی به صورت شما شادابی
بیشتری میدهد. چه مدل لباس به تن شما برازندهتر است. چه شیوه آرایش برای شما
مناسبتر است. از همین الان تمرین کنید. بسیاری از اوقات خواستگار میآید و بدون
پسندیدن شما میرود، زیرا شما بخوبی به ظاهر خود رسیدگی نکردید.
در کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان
است! یک بخش مفصل به شیوه لباس پوشیدن در روز خواستگاری پرداخته شده است.
آدمها از روز اول قلب خوب و روح والای
شما را نمیبینند. فقط ظاهر شما را میبینند. بنابراین لباسی بپوشید و آرایشی
داشته باشید که هم شما را زیبا و باشخصیت نشان بدهد. مبادا با آرایشهای زننده، لباسهای
جلف، ظاهری نامناسب برای خودتان بسازید و مبادا به خاطر سادگی خیلی زیاد، زیبایی
خود را به نمایش نگذارید.
ما می گوییم: موقع خواستگاری یک نظر
حلال است! روز خواستگاری به بهانه حجاب و به خاطر سادگی ذاتیتان، از رسیدگی به
سرووضعتان غافل نشوید.
دست دست نکنید. صبر نکنید اول خواستگار
پیدا شود، بعد به فکر بیفتید چه لباسی بپوشم؟ چه آرایشی بکنم؟ آرایش بکنم یا نکنم؟
2.
جلوی آینه لبخند
زدن را تمرین کنید
از همین الان لبخند زدن و خوش اخلاق
بودن را تمرین کنید. محصول جذابیت فوری برای متاهلها، مجردها، خانمها و آقایان مفید
است. الان روی سخنم با شما خانمهای مجرد است. از حالا جذاب بودن را تمرین کنید. از
حالا خوش اخلاق بودن را تمرین کنید.
بقیه تمرینات کتاب ازدواج مثل آب خوردن
آسان است! را نیز انجام بدهید. انشاالله بزودی سرو کله یک خواستگار خوب پیدا میشود.
حالا به روز موعود نزدیک میشوید. ممکن
است خواستگار همراه خانوادهاش به خانه شما بیاید و یا ممکن است قرار شود او را
برای اولین بار در خارج از خانه ببینید، در هر صورت سه گام بعدی را انجام بدهید:
3.
روز خواستگاری،
مرخصی بگیرید و استراحت کنید
حتماً بخوبی استراحت کنید. خواب خوبی داشته
باشید. خواب کافی، پوست را شفاف و شاداب میکند.
4. ماسک صورت بگذارید، براشینگ کنید، مانیکور و پدیکور کنید!
به آرایشگاه بروید و حسابی خودتان
برسید. تاکید میکنم اگر میتوانید به آرایشگاه بروید. آرایشگرهای خوب، دستی معجزه
آسا دارند. شما را بسیار زیبا میکنند. بعلاوه قرار گرفتن در محیط آرایشگاه، شما
را سرشار از جذابیتهای کهن الگوی آفرودیته میکند. ولی اگر پول کافی ندارید که
به آرایشگاه بروید یا فرهنگ خانوادهتان
اجازه نمیدهد، در خانه به خود رسیدگی کنید. ماسک صورت بگذارید، براشینگ کنید (حتی
اگر حجاب دارید. یادتان که هست گفتم: یک نظر حلال است!) به ناخنهای دست و پایتان
رسیدگی کنید. ممکن است هیچکس ناخنهای پای شما نبیند. خودتان که میبینید. قرار
است حس خودتان خوب شود. اعتماد به نفس خودتان بالا برود. برای این که بتوانید در
آرایشگاه دوام بیاورید یا در خانه به زیباییتان رسیدگی کنید، لازم است از حالا که
خواستگار ندارید، رسیدگی به زیبایی خود را آغاز کنید.
5.
با انجام مراقبه
عشق، اضطراب خود را کنترل کنید!
این همه از زیبایی ظاهری گفتم، نوبت به
زیبایی درونی رسید. اگر بهترین لباسها را بپوشید، برازندهترین آرایشها را داشته
باشید، ولی عصبی و مضطرب باشید، بیفایده است. هیچ پرندهای
روی شاخههای لرزان یک درخت نمینشیند. اضطراب شما را زشت میکند. به همین
دلیل از همین حالا مراقبه عشق را آغاز کنید تا آرامش و عشق از همه وجود شما تراوش
کند.
همه این کارها را قبل از این که
خواستگار داشته باشید، مرتب تمرین کنید تا آماده باشید. چی گفتم؟ همه همه این
کارها را قبل از این که خواستگار داشته باشید، مرتب تمرین کنید تا آماده باشید! متن کامل این مقاله را اینجا بخوانید: پنج اقدام ضروری، قبل از دیدن خواستگار
و این هم
بقیه مقالههای مهم و رایگان درباره خواستگار و خواستگاری:
یک دخترباهوش در برخورد با خواستگار چه میکند؟
چرا تا یک خواستگار خوب از راه میرسد، سر و کله قبلی پیدا میشود؟
با خواستگار سیگاری چه کنم؟
تعدادی
مقاله رایگان موقعیتی برای خانمهای مجرد در سایت گیس گلابتون وجود دارد. بفرمایید
و مطالعه کنید:
خانمهای مجرد! چگونه برای سال نو آماده شوید؟
خانمهای مجرد! در جشنهای عروسی چگونه لباس بپوشید؟
خانمهای مجرد! دوستان مناسبی انتخاب کنید!
سه زوج
خوشبختی که زندگی مرا تغییر دادند، داستان من (گیس گلابتون):
من نسبت به ازدواج بدبین بودم. فکر میکردم ازدواجی رابطهای خسته کننده،
زجرآور و اجباری است. تصور می کروم ازدواج کردن، امکان رشد و پیشرفت یک خانم را از
بین میبرد و او را محدود و کوچک میکند. سه زوج بودند که مرا نسبت به ازدواج خوش
بین کردند. همزمان با آنها آشنا نشدم. آنها یکی از پس از دیگری به زندگی من وارد
شدند و مفهوم شیرین ازدواج را در ذهنم کاشتند.
اولین زوج: هر دو پزشک بودند. هر دو از پرطرفدارترین افراد
دانشگاه. تقریباً همه دختران دانشکده ما عاشق، آن آقا بودند و خانم چنان برق نگاه
و لبخند فتنه انگیزی داشت که شیطان را هم از راه بدر میبرد. وقتی فهمیدم آن دو با
هم ازدواج کردند، خوشحال شدم
خانم را دوست میداشتم و برای آقا احترام قائل بودم. چرا برای این آقا احترام
قائل بودم؟ چون او چند هفتهای سعی کرده بود، مرا جزو خیل عظیم طرفداران خود کند،
وقتی دید به او اهمیت نمیدهم، خیلی ساده و بدون آن که دلخور شود، بی خیال من شد.
پس از آن رفتاری کاملاً محترمانه با من داشت و هرگز به روی خودش نیاورد که از من
تودهنی خورده است. او را مردی با قلب بزرگ و مهربان دیدم.
من مهمان همیشگی خانه آنها بودم. خانه با سلیقه و تمیز، با غذهای خوشمزه،
صاحبان خانه شیکپوش، مجلس گرم کن. آنها
سعی کردند مرا با یکی از دوستانشان جفت و جور کنند. الحمدااله آنقدر خنگ بودم که
هیچوقت متوجه این موضوع نشدم. از مهمانی و بحثهای عرفانی و ادبی لذت میبردم. از
طرفی از تماشای احترام و عشق این زن و شوهر جوان بسیار کیف میکردم.
بقیه متاهلها از آنها متنفر بودند! دلشان نمیخواست سر به تن این دو باشد. با
دیدن این زوج خوشبخت، غم عالم به دلشان میآمد. هزار فتنه میریختند که میانه آن
دو را بهم بزنند، ولی رابطه آن دو مثل کوه استوار بود. در عوض زن و شوهرها بعد از
دیدن آن دو از عصبانیت به جان هم میافتادند و دعوا میکردند.
متاسفانه خوشبختی آن دو، چیزی کم داشت. دلشان بچه میخواست. یواشکی هزار جور
دوا و درمان میکردند و نتیجه نداشت. می گویم یواشکی، چون به من چیزی نگفتند، ولی
من میدانستم. از کجا؟ نمیدانم از کجا میدانستم. شاید پزشکان، زنان عقیم را با
یک نگاه میشناسند. شاید نگاه حسرت زدهشان را به بچههای دیگران میدیدم، شاید
تغییرات خلق و خوی ماهانه زن را میدیدم. بهرحال اگر من میدانستم آنها در آتش
حسرت بچه دار شدن میسوزند، لابد سایر پزشکان هم میدانستند. آنها بالاخره بچه
دار شدند. نمیدانم براستی صاحب فرزند شدند یا بچهای را به فرزندی قبول کردند. در
هر صورت خوشبختیشان با حضور آن کودک شیرین، تکمیل شد.
این زن و شوهر نازنین چندین ماه وقت صرف کردند تا من و یکی از دوستانشان را
جفت و جور کنند. بالاخره خانم مرا کناری کشید و پرسید: “چرا اینطوری رفتار میکنی؟
اگر از این آقا خوشت نمیآید بگو ما دست از تلاش برداریم.” من اعتراف کردم تا
آن لحظه در مورد آن آقا اصلاً فکر هم نکردهام. اصلاً توجه نکردم او ممکن است
خواستگار من باشد. خانم بسیار تعجب کرد. گفت: “تو سی و چند ساله هستی. پس کی
میخواهی به مردان به عنوان همسر آیندهات فکر کنی؟” جوابی نداشتم. چون مرتب
پیش او در مورد مجرد بودنم، شکایت میکردم، ولی متوجه نشده بودم آنها دارند بساط
ازدواج مرا میچینند.
وقتی آنها متوجه شوند من اصلاً در باغ نیستم مهمانی بازی را متوقف کردند. در
واقع آنها مدتی رابطهشان را با همه قطع کردند و پس از یک سال با یک پسر به میان
ما بازگشتند. آیا آن پسر واقعاً بچه خودشان بود؟ یا او را فرزندی قبول کرده بووند؟
نمیدانم. هرچه بود رابطه من و آنها قطع شد. هرچند هنوز که هنوز است خاطره شیرین
این زوج دوست داشتنی برایم گرامی است. انشاالله همیشه خوشبخت باشند.
دومین زوج، دنداپزشک بودند. دختر دایی پسر عمه بودند. زود ازدواج کرده و در کنار هم درس خوانده بودند.
دو تا پسر شیطان داشتند. خدا حفظشان کند. وقتی با آن دو آشنا شدم هر دو از من
کوچکتر بودند ولی حدود پانزده سال از ازدواج آنها میگذشت. رابطه آن دو سرشار از
عشق و احترام بود. جانشان به جان هم بسته بود. خانه بزرگ و راحت، پر از خوراکی
خوشمزه و مهمانی داشتند.
آنها هم سعی کردند مرا با یکی از
فامیلهایشان جوش بدهند. باز هم من نفهمیدم این همه مهمانی و رفت و آمد به خاطر
چیست. درحالیکه هر روز از غم مجرد ماندن با دوستم حرف میزدم. وقتی او از خنگی من
به جان آمد، شخصاً خواستگاری را مطرح کرد. خدایا! باز هم من متوجه آن آقا نشده
بودم. من منی کردم. دوستم فکر کرد جوابم مثبت است. همان شب آن آقا از من خواستگاری
کرد. جواب من چی بود؟ از خنده روده بر شدم و اتاق را ترک کردم! دوستم از من دلخور
شد و رابطه ما قطع شد. حیف…
من خنده نمکین او و نگاه عاشقانهاش به همسرش را بسیار دوست داشتم. یک جمله او
همیشه در گوشم تکرار میشود. او گفت: “پانزده سال از ازدواجم میگذرد ولی
هنوز خجالت میکشم جلوی شوهرم بدون آرایش ظاهر شوم. حتماً جلوی او آرایش میکنم و
لباس خوب میپوشم.” حالا فکر نکنید خیلی آرایش می کردها. نه! یک دستی توی
صورتش میبرد، ولی همیشه حواسش بود که مرتب و منظم باشد. او یکی از افرادی بود که
مرا به ازدواج امیدوار کرد.
سومین زوج بسیار جوانتر از من بودند. وقتی آنها شانزده
ساله و هجده ساله بودند که با هم آشنا شدند. مادرپسر با مادر دختر تماس گرفت و
اطلاع داد دختر و پسر با هم دوست هستند. وقتی دختر دیپلمش را گرفت، مادر پسر به او
گفت: “تو دو سال است با این دختر دوست هستی و همدگیر را دوست دارید. او
دیپلمش را گرفته و شما سربازی رفتید، دیگر وقت ازدواج است.” قابل توجه بعضی
مادران که اجازه نمیدهند هیچ دختری به پسر شاخ شمشادشان نزدیک شود! آنها ازدواج
کردند.
مدرنترین و موفقترین زوجی که میشناسم. خانم کار میکند، کار هنری و مرد در
خانه است. آشپزی و بچه داری میکند. آنها
بسیار خوش مشرب و دوست داشتنی هستند. کلاً مثل دوقلوهای بهم چسبیده هستند. من هرگز
یکی را بدون دیگری ندیدم. مدتی است از آنها هم خبری ندارم ولی می دانم همچنان خوش
هستند.
این سه زوج دوست داشتنی مرا به ازدواج امیدوار کردند. خدا حفظشان کند.
چندی پیش، خانمی برای مشاوره پیش من آمده بود و گفت هیچ زوج خوشبختی نمیشناسد.
قرار شد زوجهای خوشبخت اطرافش را شناسایی کند. دو هفته بعد او با یک فهرست پنجاه
تایی از زوجهای خوشبخت برگشت! پیشنهاد میکنم شما هم فهرستی از زوجهای خوشبخت
دور و بر خود تهیه کنید. به جای این که به طلاق و دعواهای زن و شوهری توجه کنید،
آگاهانه زوجهای خوشبخت را شناسایی کنید و از خود بپرسید: آنها چگونه رفتار میکنند
و چه ویژگیهای شخصیتی دارند که توانستهاند ازدواج خوبی را به ثمر برسانند؟ این
جستجو، شما را به معدن طلا خواهد رساند. قول میدهم.
ازدواج سفید آری یا خیر؟
تازگیها
رسم همخانه شدن در ایران هم دارد جای خود را باز میکند. خانم و آقا بدون عقد رسمی
به زیر یک سقف میروند و با هم زندگی میکنند. من به قسمت شرعی داستان کاری ندارم،
زیرا از نظر من وقتی زن و مرد هر دو به مزاوجت راضی باشند، عقد نکاح بین آنها
برقرار شده است.
البته
این فقط نظر من نیست. از نظر اسلامی هم ما راه حلی تحت عنوان صیغه داریم که نیاز
به شاهد هم ندارد. حتی لازم نیست صیغه به زبان عربی خوانده شود. کافی است من راضیام،
من راضیام را بگویید و به مدتی معین با مهری مشخص به عقد هم دربیایید. بعضی مراجع
اجازه پدر را برای دختر لازم میدانند و بعضی مراجع اجازه پدر را هم ضروری نمیدانند.
از بخش
شرعی داستان میگذریم، زیرا همانطور که گفتم برای آن راه حلی وجود دارد. من خیال
دارم به بخش اجتماعی و فردی این مسئله بپردازم.
به نظر
میرسد هرچه غربیها به کار بسته، غیرمفید دیده و دور ریختهاند، به کشورهای جهان
سوم منتقل شده است. مثل فست فودها. این روزها غربیها خواهان غذای ارگانیک هستند.
آنها روشهای پرورش گیاه در خانه را میآموزند تا مثل استیو جابز گیاهخوار شوند و
غذایشان را خود به عمل آورند. در حالیکه متاسفانه در ایران، فست فودها مثل
قارچ رشد میکنند.
این
داستان همخانه شدن هم یکی از روشهای منسوخ غربی است که متاسفانه این روزها شاهدیم
که در ایران دارد رایج میشود. در غرب به خانمها توصیه میشود اگر مردی را برای
همسری مناسب میدانند و تصمیم قطعی گرفتهاند با او ازدواج کنند، هرگز حاضر نشوند
بدون عقد رسمی با او زیر یک سقف ازدواج کنند. زیرا زن و مرد، بعد از دو سه سال
همخانگی از هم دلزده میشوند و چون تعهدی اجتماعی به یکدیگر ندارند، باید دنبال
پارتنر جدید بگردند.
آی
مجردها! خانمها و آقایان عزیز! وقتی عاشق میشوید، از شدت عشق بیخواب هستید،
دلتان میخواهد همه لحظات را در کنار معشوق خود باشید و او را فرشتهای میبینید
که از آسمان به زمین نزول کرده است. راستش را بخواهید همه اینها توهم است و به
خاطر ترشح سروتونین فراوان، دچار این توهم شدهاید. شما وقتی عاشق هستید، مثل کسی
که حشیش کشیده یا آل اس دی مصرف کرده باشد، روی ابرها هستید. ولی وقتی به وصال میرسید
و هر شب کنار یکدیگر میخوابید، ترشح این هورمون در بدن شما کم کم کاهش مییابد.
یک روز صبح بلند میشوید و میبینید دیگر قلبتان با دیدن معشوق، به تپش نمیافتد.
دیگر همه روز به یاد او نیستید. بلکه براحتی میتوانید روی کار و پروژههایتان
متمرکز بشوید و فراموش کنید دلبری دارید. یک روز از خواب بیدار میشوید و میبینید
این آدمی که اینقدر فرشته رو و فرشته خوب به نظر میآمد، آدمی است مثل بقیه آدمها.
آروغ می زند، باد در میکند، دهنش بو میدهد. موقع غذا خوردن ملچ مولوچ میکند.
هرقدر
عاشق باشید، پس از شش ماه تا یک سال، شیدایی و عاشقی تمام میشود، زیرا ترشح میزان
بالای سروتونین به پایان میرسد. اگر ازدواج کرده باشید، تلاش میکنید صمیمیت و
عشق را به خانه برگردانید. به همین دلیل در دوره زندگی مثل عسل شرکت میکنید و
اصول همسرداری را بکار میگیرید. با تعهد و رعایت اصول همسرداری، کم کم سطح هورمون
اکسی توسین در شما بالا میرود و نسبت به همسر خود همبستگی عاطفی پیدا میکنید. کم
کم یک روح در دو بدن میشوید و به یکدیگر
شبیه میشوید. شما با تعهد و رعایت اصول همسرداری، کم کم میآموزید آدمی را همه
خصوصیات خوب و بدش دوست بدارید و ستایش کنید.
اگر تعهد
اجتماعی و رسمی ازدواج را نداده باشید، هنگامی که میزان سروتونین خوب پایین میآید
و شیدایی به پایان میرسد، دلیلی برای متعهد ماندن ندارید. ناچار هستید به دنبال
تجربه دوباره هیجان عشق به دنبال یاری تازه بگردید. آمار غربیها نشان میدهد
همخانه شدن ظرف دو تا سه سال به بن بست میرسد و تمام میشود.
در دوران
دوستی، شما وقتی یکدیگر را ملاقات میکنید که وقت دارید و سرحال هستید. بنابراین
برای دیدن روی ماه معشوق لحظه شماری میکنید. به سر و وضعتان میرسید و چند ساعتی
که در کنار یکدیگر هستید، حسابی خوش میگذرانید. تصور میکنید حالا که این همه
کنار هم بودن خوب است چطور است این کنار هم بودن را دائمی کنیم؟ پس حتماً بیشتر
خوش خواهد گذشت…
اگر زن و
مردی زندگیشان را در مقابل خدا و مردم به یکدیگر پیوند بدهند و پس از آن اصول
همسرداری را به کار بگیرند، به شما قول میدهم که بیش از دوران تجرد به شما خوش
خواهد گذشت، ولی اگر بدون تعهد زیر یک سقف بروید، متاسفانه ظرف دو تا سه سال
دوباره آواره و سرگردان یافتن عشق خواهید بود. سؤال من این است که خیال دارید چند
بار این تجربه را تکرار کنید؟ دو بار؟ سه بار؟ ده بار؟ فکر میکنید تا چند سالگی
میتوانید بدون ریشه دواندن در یک خانواده واقعی، مرتب همخانههای خود را عوض
کنید؟
یکی از
وبلاگنویس ها تجربه همخانه بودنهای خود را مینوشت. در حال حاضر دست از نوشتن
برداشته است. خیال ندارم او را قضاوت کنم به همین دلیل نام وبلاگش را نمینویسم.
من همیشه دلم برای او میسوخت. دختری با این قلب مهربان، این همه عشق، همه شادی که
میتواند منبع الهام و شادی بسیاری از آدمها باشد، متاسفانه مرتب از یک همخانگی
به همخانگی بعدی میرود. الان بقدری احساس تهی بودن دارد که بکلی نوشتن را کنار
گذاشته اشت.
من به
خانمهای مجرد هشدار میدهم حاضر نشوند بدون عقد با آقایی همخانه شوند. ازدواج سفید جواب نمیدهد! گول این
حرفها را نخورید که “ببینیم اگر با هم سازش داشتیم، آن موقع ازدواج میکنیم.”
تعهد نصفه و نیمه نداریم. یا متعهد هستیم یا متعهد نیستیم. عاشق شوید و حداکثر پس
از شش ماه تا یک سال ازدواج کنید. عشق بیخبر و آهسته بر بالهای شبنم صبحگاهی
برفراز زندگی شما به پرواز درمی آید. ولی اگر بدرستی از آن مراقبت نشود، بسرعت
ناپدید میشود. از زیبایی عشق با نیروی تعهد مراقبت کنید.
از
ازدواج نترسید. ازدواج زیباست به شرطی که اصول همسرداری را بیاموزید و بکار
بگیرید.
بعضی از شما
خوانندگان عزیز سایت گیس گلابتون از همسرتان جدا شدهاید. اجازه بدهید چند کلمه
خدمت شما عرض کنم:
خانم عزیز! اگر شما سابقه طلاق دارید…
آمار طلاق
در جامعه بقدری بالا رفته است که هر کدام از ما در میان عزیزان خود دست کم یک نفر
را داریم که این واقعه دردناک را تجربه کردهاند .
طلاق بسیار
تلخ است و آثار دردناکی در روح و روان دو طرف باقی میگذارد. هم زن و هم مرد پس از
طلاق دچار صدمه میشوند. این طور نیست که فقط زنها آسیب میبینند و مردهاعین
خیالشان نیست. مردها بشدت از طلاق آسیب میبینند. من این مطلب را بخوبی میدانم
چون دارم با یکی از آنها زندگی میکنم. گاهی اوقات هردو نفرمان برای سختیهایی که
او کشیده، گریه میکنیم.
یکی از بدترین
وقایع زندگی انسان، مرگ همسر است. پس از مرگ همسر، کیفیت زندگی و سلامتی و حتی طول
عمر همسری که زنده مانده است، کاهش پیدا میکند. زیرا مرگ همسر باعث صدمه روحی
شدید میشود. آمار و بررسیهای علمی نشان میدهد که عوارض طلاق از مرگ همسر بدتر
است . یعنی اگر همسرمان بمیرد، بهتر از آن است که از ما جدا شود !
حقیقت تلخی
است .
من هرگز
ندیدم ازدواجی به خاطر خطاهای یک نفر بهم بخورد. بلکه زن و مرد هردو در مورد این
موضوع مسئول هستند. حتی اگر شما همه تلاش خود را کردهاید، ولی طرف مقابل معتاد،
هرزه یا خشن بوده، باز هم به خاطر داشته باشید که «شما» او را انتخاب کرده بودید.
پس مسئول انتخاب خود هستید. مسئولیت خود را قبول کنید.
البته بعضی
از شما میدانید که در این جدایی سهم داشتهاید، مثلاً به کارتان یا والدین خود
بیش از همسرتان بها دادهاید، یا روابطی خارج از زناشویی داشتهاید، یا محبت و
عشقی که همسرتان نیاز داشته، به او عطا نکردهاید و و و…
متاسفانه اگر
وقت کافی برای گذر از این مرحله نگذارید و هول هولکی دوباره ازدواج کنید، ممکن است
باز هم آدم نامناسبی را جذب کنید و یا رفتارهای نامناسب قبلی خود را تکرار کنید و
بزودی خود را در همانجای قبلی ببینید.
دوران پس از
طلاق بسیار دشوار است. اگر درست مدیریت نشود یا آدم برای همیشه از ازدواج و جنس
مخالف فراری میشود یا برعکس، رفتار بیبند و بارانه در پیش میگیرد. در هر دو
صورت از یک ازدواج سالم و شایسته دور میشود .
مژده آن است
که اگر دو سال پس از طلاق را درست مدیریت کنید،
ازدواج دوم شما بهتر از هر ازدواجی خواهد بود. زیرا هم در انتخاب همسر
بیشتر دقت خواهید کرد و هم در روابط زناشویی عاقلتر خواهید بود و هشیاری و انعطاف
بیشتری نشان خواهید داد . من به کسانی که ازدواج قبلیشان شکست خورده، توصیه
میکنم تمرینات پاکسازی روح و خداحافظ خشم را انجام بدهند، تا هرچه
زودتر از خشم و درد رها بشوند. البته ممکن است لازم باشد از خدمات تخصصی یک روانشناس
کمک بگیرید. برای کمک گرفتن تردید نکنید و هرچه زودتر به زندگی برگردید. مبادا
دچار سرزنش و سرخوردگی شوید و خود را ازآیندهای شاد محروم کنید .
من در مورد
افرادی که سابقه ازدواج داشتهاند، ولی در حال حاضر مجرد هستند، (دوست ندارم لفظ
مطلقه را بکار ببرم) زیاد ننوشتم، چون من مجردها را به دو دسته تقسیم نمیکنم. به
نظر من این اتفاق فقط یک تجربه آموزی است و بس. درسهای
آن را بیاموزید و غمهایش را رها کنید. بال بگشایید و زندگی را در آغوش بگیرید. فردای
روشن در انتظار کسانی است که امروز را خوب زندگی کنند. گذشتهها گذشته است، پس آن
را در خاک دفن کنید.
فرض میکنم
خواستگار مناسبی آمد و رفت و آمد کردید. حالا چندین سؤال مهم پیش میآید. بفرمایید
و مقالههای رایگان مربوطه را مطالعه کنید:
قبل از ازدواج، چه موقع پیش مشاور بروید؟
بزودی نوشته میشود
قبل از ازدواج چه موقع درباره خواستگار تحقیق
کنید؟ بزودی نوشته میشود
مهریه ومراسم بله برون چگونه برگزار شود؟
این
سؤالات زیاد به دستم میرسد:
·
آیا لازم است مهریه تعیین شود؟
·
رقم مهریه چقدر باشد؟
·
خانوادههای ما سر مهریه به توافق نرسیدند و مراسم بله برون
بهم خورد. چه کار کنم؟
متاسفانه قوانین خانواده در ایران داغان و مشکل دار است.
پیش از انقلاب، قوانین حمایت از خانواده خوبی تدوین شده بود که در ازدواج به زنان
ایرانی ، حقوقی معادل یک زن اروپایی و آمریکایی میداد. به همین دلیل پیش از
انقلاب سنت شیربها منقضی شد. مهریه و جهاز هم داشت از بین میرفت. این جمله ورد
زبانها بود: “جهاز دخترم، لیسانس اوست.” یعنی یک خانم تحصیلکرده میدانست
قرار است پس از ازدواج از تحصیلات خود برای کسب درآمد و ارتقای سطح کیفیت زندگی
مشترک استفاده کند. پس نیازی به خرید جهاز نیست. نیازی به مهریه هم ندارد، چون
قانون، حافظ حقوق اجتماعی و مالی او در زندگی زناشویی است.
متاسفانه پس از انقلاب، قانون خانواده ملغی شد. من مطمئنم
بالاخره قوانین ازدواج در ایران سر وسامان خواهد گرفت و از این وضعیت بلبشو و
آشفته خارج خواهد شد. ولی کاش حقوق دانان ما قدری عجله کنند. آیا سی و شش سال برای
تدوین قانون خانوادهای که مناسب کشوری اسلامی و قرن بیست و یکم باشد، قدری طولانی
نیست؟
بگذریم. داشتم میگفتم پس از ملغی شدن قانون خانواده در
ایران، برای حفظ حقوق زن، مهریههای سنگین رواج پیدا کرد. و بعد از این که تعدادی
زیادی آقا به خاطر مهریه راهی زندان شدند، دیگر آقایان زیر بار مهریه سنگین نمیروند.
قرار نیست فقط حقوق زنان حفظ شود. حقوق مردان هم باید حفظ شود. مگر یک آقا به جرم
ازدواج باید به زندان برود یا همه اموالش را از دست بدهد؟ به همین دلیل بلبشوی
مهریه و ازدواج در ایران بالاتر رفته است…
خواهش میکنم
از منظر خانواده عروس و داماد به موضوع نگاه کنید و یکطرفه قضاوت نکنید:
1-
خانم هنگام عقد، سندی را امضا میکند که هرگز نمیتواند آن
را فسخ کند. شاید مجبور شود رفتار ناشایست مردی نادان را تحمل کند.
2-
خانم ممکن است با پدیده چندهمسری روبرو شود.
3-
خانم در صورت طلاق گرفتن، حضانت فرزندان خود را ندارد.
4-
خانم در صورت مرگ همسر، ارث چندانی نمیبرد و ممکن است دچار
مشکلات مالی شود.
از طرفی
دیگر
1-
اگر آقا با مهریه
سنگین موافقت کند، شیشه عمرش را به دست خانم داده است. خانم ممکن است با هر
ناسازگاری مهریهاش را به اجرا بگذارد و مرد را پشت میلههای زندان بیندازد یا
ممنوع الخروجش کند و یا اموالش را از دستش بگیرد.
آمار
طلاق در ایران بالا رفته است. در شهرهای بزرگ، نیمی از ازدواجها به طلاق منجر میشوند.
یعنی ازدواج به بازی گل یا پوچ تبدیل شده است. شانس طلاق ودوام آن یکسان است…
آقایان
عزیز! لطفاً به خانواده عروس حق بدهید که در مورد مهریه تاکید داشته باشند.
خانمهای
عزیز! لطفاً به خانواده داماد حق بدهید که نخواهند زیر بار مهریه سنگین بروند.
اگر خانم
و آقا خودشان همدیگر را پسندیدهاند و با هم مراوده کردهاند، باید پیش از مراسم
رسمی خواستگاری در مورد مهریه با هم چانه بزنند و مذاکره کنند. قرار نیست خانوادهها
این کار را انجام بدهند. چون حالت بسیار ناخوشایندی پیش خواهد آمد. داماد قرار
نیست خانواده خانم را راضی کند. بلکه خانم باید خودش خانواده خودش را راضی کرده
باشد.
خانمهای
گرامی! اگر میخواهید مدرن ازدواج کنید، هرگز نباید بگویید: “در خانواده ما
رسم این است که مهریه دختر این قدر باشد. چون مهریه خواهرم، مهریه دخترخالهام این
قدر است.” تصمیم بگیرید. بالاخره شما طبق سنت عمل میکنید یا طبق شرایط قرن
بیست و یکم؟
من نمیدانم
بهتر است رقم مهریه چقدر باشد، ولی می دانم شما خانم و آقای عزیز باید با هم
مذاکره کنید و به نتیجه برسید. سپس نتیجه را به اطلاع خانواده خود برسانید. نباید
پشت سر خانوادههای خود پنهان بشوید. خانوادهها وقتی چانه زنی میکنند که خودشان
عروس و داماد را انتخاب کرده باشند. وقتی به انتخاب شما احترام میگذارند و شما را
آنقدر بالغ میدانند که میتوانید همسر آیندهتان را خودتان انتخاب کنید، هرگز
وارد بازی چانه زنی برای مهریه نمیشوند.
متن کامل این مقاله را میتوانید اینجا بخوانید: مهریه و مراسم بله برون چگونه برگزار شود؟
معرفی کتاب
و فیلم
مثل یک مرد فکر کن و مثل یک بانو عمل کن
دور از اجتماع خشمگین
فهرست 20فیلم هپی اند برای شما
در سایت گیس گلابتون بیش از 100 خبر خوش شما
ثبت شده است. بعضی دوستان تمام مراحل یافتن خواستگار و آشنایی و ازدواج خود را نوشتهاند.
درسهای بزرگی در تجربههای دوستان شما وجود دارد که امیدوارم از این درسها استفاده
کنید.
همه خبرهای خوش شما- بیش از صد خبر خوش ازدواج
قصه از کجا شروع شد؟
قصه ازدواج من از سن هفده سالگی و اومدن اولین خواستگارم شروع
شد. اون زمان اون خواستگار رو به چشم تجربه نگاه کردم چون دلم نمیخواست توی اون
سن کم ازدواج کنم. رویام این بود که برم دانشگاه، درس بخونم، یکی دو سالی سرکار
برم و بعد ازدواج کنم. اما همه این رؤیا محقق نشد. تا اونجایی محقق شد که رفتم
دانشگاه، درس خوندم، سرکار هم رفتم اما بعد از چند سال که از سرکار رفتنم گذشت،
ازدواج نکردم. بله من توی ذهنم بود که بین بیست و چهار تا بیست و شش سالگی ازدواج
میکنم. اما از اونجایی که زندگی همیشه مطابق میل و خواسته ما پیش نمیره، من در
سی و سه سالگی ازدواج کردم.
حالا میخوام روند بررسی چند سال تأخیر در ازدواجم رو براتون
شرح بدم تا اگر شما هم در این وضعیت گیر کردید، براتون چارهساز باشه.
همونطور که گفتم قصه ازدواجم از هفده سالگی و ورود اولین
خواستگار به منزل شروع شد. دوره زمونه و شرایط شهر و زندگی من طوری بود که
خواستگارها سنتی میاومدند و کسی اونها رو معرفی میکرد. گاهی بعد از معرفی ابتدا
مادر و خواهر داماد آینده میاومدن دیدن من و من تو فکر و خیالم تصویری از داماد
شرح داده شده، میکشیدم و اونو توی خیال خودم کنار خودم تصور میکردم. اون موقعها
بلد نبودم و نمیدونستم که میشه بدون اوقات تلخی با خانواده داماد برخورد کرد. خود
من خیلی وقتها غصه میخوردم که چرا اول مادر و خواهر داماد میان برای دیدن من و
نه خود شازده. در صورتی که میشد با این قضیه ملایمتر برخورد کرد و اونو سادهتر
گرفت. گاهی برای یک خواستگاری ساده از روزها قبل تدارک میدیدیم و بعد که متوجه
میشدم داماد سنخیتی با من نداره خیلی ناراحت و عصبانی میشدم.
اون موقعها نمیدونستم که نباید با پسری که بار اول برخورد میکنم
سریع جواب بدم و بگم نه و فکر کنم مرد رویاهای من هنوز از راه نرسیده، در صورتی که
به اون پسر بخت برگشته مهلت بیشتری ندادم تا خودش و شخصیتش رو نشون بده که شاید
همون آدم بعد از
چند برخورد میتونست خودشو توی دل من جا کنه. اون موقعها کسی نبود بهم یاد
بده و بگه چطوری برخورد کنم با آدمهای اطرافم که هرکدوم بشن یک خواستگار بالقوه و
نرن پشت سرم حرف بزنن که دختر فلانی رو دیدیم محل کارش چقدر بداخلاق بود. چون نسل
من، نسل دهه شصت فکر میکرد هر چقدر خودشو بگیره و بداخلاقتر باشه، پرجذبهتر و
سنگین رنگینتره.
وقتی به خودم اومدم که دیدم خواستگارهای رنگ و وارنگ رو از هر
شهر و دیار و قومیتی رد کردم و شدم یک دختر بیست و هشت ساله مجرد و این برای سن و
سال و شهر و خانواده و خلاصه همه چیز من خیلی بد بود. توی موقعیتی قرار گرفته بودم
که اکثر قریب به اتفاق دوستانم ازدواج کرده بودند و حتی بچه داشتند و من فقط عروسی
دوست و آشنا و فامیل دعوت میشدم بدون اینکه شب عروسی خودم فرا برسه. تنها کاری که
اون زمان از دستم برمیاومد این بود که نشستم پای کامپیوتر بزرگ و قدیمی خونمون و
با اینترنت دایال آپ وصل شدم به فضای مجازی که اون موقعها اینقدر هم بیکران نبود
و راجع به ازدواج و دلایل ازدواج نکردنم سرچ کردم.
چند تا فکر و خیلال به ذهنم میاومد برای ازدواج نکردنم که
همونها منجر به سرچ میشد. اول فکر میکردم پسرهایی که میان خواستگاری من
بی لیاقتاند و تا حالا کسی لیاقت من رو نداشته و گوهر وجودی من رو کشف نکرده،
خودش باید کشف میکرده من چه مروارید درون صدفی هستم. فکر بعدی این بود که
من چقدر بدشانسم که پسرهای با لیاقت منو هنوز ندیدن و بعد که خوب این فکر و خیالها
رو توی ذهنم هم زدم رسیدم به این فکر و خیال که من چقدر بد و زشت و بدشانسم و خوب
خودمو در روح و روان خودم کتک میزدم و پایین میآوردم.
خدا پدر سازنده اینترنت و فضای مجازی رو بیامرزه که باعث شد من
با وبلاگ نویسی آشنا بشم و شروع کردم به نوشتن از احساساتم به صورت ناشناس. از
خدا که پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه که من وبلاگی زدم با این عنوان: «دختری
که دوست دارد عروس شود». باورتون بشه یا نشه من نویسنده این وبلاگ بودم که اون
روزها ناشناس از احساسم مینوشتم و چقدر دوست داشتم واقعاً عروس بشم. از اولین
وبلاگهایی که میخوندم وبلاگ «یادداشتهای یک دختر ترشیده» بود که دیگه الان همه
میدونند نویسندهاش خانم ارمغان زمان فشمی روزنامهنگاره ولی اون موقعها اون هم
ناشناس مینوشت و چون ازدواج نکردنش رو به طنز درمیآورد جذاب بود. وبلاگهای
زیادی بود که میخوندم از خاطرات یک عاقد گرفته تا خاطرات زنان متاهلی که از زندگی
خوب مشترکشون مینوشتن و من حسرت میخوردم که چرا یکی از اون زنها نیستم.
در دوران وبلاگ نویسی و وبلاگ خونی با وبلاگی آشنا شدم به نام
«گیس گلابتون». ماجرا برمیگرده به حدود سال نود. وبلاگ رو که شروع کردم به خوندن
دیدم هم از خاطرات متاهلیاش نوشته و هم توصیههایی راجع به درست ازدواج کردن و اصلاً
چرایی دیر ازدواج کردن گفته و بعد هم راه حل داده.
دیگه این وبلاگ فقط برای من یک وبلاگ نبود، فضایی بود برای فهمیدن اینکه چرا من تا
الان مجردم و چیکار کنم که مجرد نمونم. هر روز منتظر بودم مطالب وبلاگ
به روز بشه و بخونم و بکاوم و فکر کنم. اگر فکر میکنید من با خوندن همون مطالب به
سرعت ازدواج کردم، باید بگم که اصلاً اینطور نشد چون تغییر دیدگاه نسبت به مطالبی
که فکر میکردم درست هستن ولی نبودن، کار آسونی نبود. حداقل برای من نبود. برای من زمان برد تا بفهمم برای اومدن خواستگار لازم نیست خودمو
به آب و آتیش بزنم. زمان برد تا بفهمم باید یه حداقل مشخصات اولیهای به واسطهها
بدم تا هر خواستگاری رو به من معرفی نکنند. زمان برد تا بفهمم باید چند باری با
خواستگار مذکور حرف زد و همون جلسه اول آب پاکی رو نریزم رو دست طرف و بگم برو به
سلامت ما به درد هم نمیخوریم یا تو در حد و شان من نیستی و الفاظی شاید بدتر از
این در دل به خواستگار بخت برگشته بدم! همه این موارد توی کتاب «ازدواج مثل
آب خوردن آسان است» گیس گلابتون به تفصیل گفته شده و آگه همه اونها رو چندین و چند
بار بخونید تا بشه ملکه ذهنتون اون وقت میتونید در عمل هم ازشون استفاده کنید. با
یک بارخوندن نه یاد میگیرید نه تو عمل یادتون میاد که چیکار باید بکنید.
مهمتر از همه اینها زمان زیادی برد تا بفهمم همه زندگی ازدواج
نیست. زندگی
ابعادی دیگهای هم داره که آگه به اونها پر و بال بدیم و مهمتر از همه به خودمون
برسیم، خودمون، تواناییهامون و وجود نازنینمون رو باور کنیم و دوستش داشته باشیم
تا دیگران هم ما رو باور کنند و دوستمون داشته باشند. به زندگی مون رنگ و روی
دیگه بدیم. بریم سراغ کار و هنر و خودشناسی. نشینیم توی خونه بگیم کی تو این
گرونیها ازدواج میکنه. نشینیم توی خونه بگیم کی میاد منو بگیره. نشینیم توی خونه
بگیم دیگه پسرای خوب ازدواج کردن کسی نیست. نشینیم توی خونه بگیم فلان دوستمون چه
شوهری کرد برای من که دیگه پیدا نمیشه خوش به حالش. نشینیم توی خونه بگیم ولش کن
کی اصلاً دلش میخواد شوهر کنه و سرخر و آقا بالاسر بیاره. نشینیم توی خونه و بگیم
من خیلی بدم و شاید خیلی زشتم یا خیلی بدهیکلم واسه همین ازدواج نمیکنم. نشینیم
توی خونه و بگیم همه مردها خیانت کار و دروغگو و شارلاتانن و مرد خوب دیگه تو این
دوره زمونه نیست. حتی آگه سفر میرید به تنهایی، عشق و حال میکنید و خوش میگذرونید
باز هم نگید شوهر میخوام چیکار خودم دارم خوش میگذرونم.
پس چیکار کنیم؟ آگه
خیلی دوران مجردی خوبی هم دارید باز به فکر ازدواج باشید. هیچ اشکالی نداره که
مجردی خیلی خوب و عالی داشته باشید و حتی خیلی هم بینظیره که مجردیتون بهتون خوش
بگذره اما از ازدواج دور نشید و به اون بعد زندگیتون هم بپردازید.
دیگه چیکار کنیم؟ آگه
فکر میکنیم زشت و بدترکیب هستیم (فکرهای مشابهی که من داشتم در مجردیام البته در
دوران جاهلیت مجردی!) بریم دنبال خودشناسی و دوست داشتن خودمون. لازم شد از مشاور
کمک بگیریم یا کتاب بخونیم.
دیگه چیکار کنیم؟ به
خواستگارهامون حالا از هر نوعی چه سنتی و چه غیر سنتی وقت و فرصت بدیم. از
خواستگار سنتی داشتن فراری نباشیم بلکه راه و روش امروزی و بهترش رو یاد بگیریم.
همه این جزییات رو توی کتاب «ازدواج مثل آب خوردن آسان است» میتونید بخونید.
شاید شمایی که تا اینجای متن رو خوندید با خودتون بگید پس
من کی و چطوری ازدواج کردم. برای من حدوداً سه تا چهار سال طول کشید تا همه
این نکات توی ذهنم جا گرفت و برام جواب داد. من هم این وسط گاهی خسته میشدم و کم میآوردم
ولی هیچ وقت ناامید نمیشدم. نوروز سال نود و پنچ وقتی که همه به خودمون یک قولهایی
رو میدیم برای سال جدید، من به خودم قول دادم امسال به خودم بیشتر از قبل رسیدگی
کنم و ازدواج کردن رو رها کنم تا خودش پیش بیاد. منظورم این نیست که بی خیال
ازدواج کردن بشم برعکس میگفتم من کاری میکنم که امسال ازدواج کنم اما بی غم و
غصه و نگرانی بلکه با امید و توکل به خدا و دلی قرص و مطمئن از اینکه میشه من هم
ازدواج کنم. واسه همین تصمیم گرفتم تکنیک رهاسازی رو انجام بدم (لازمه
دوباره بگم این موضوع هم در کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان است، موجود است). سال
نود و چهار برای یک شرکت خوب گردشگری رزومه کاری فرستاده بودم و خیلی دوست داشتم
اونجا برم کار کنم اما خبری نشده بود اما به محض اینکه نوروز نود و پنج تصمیم به
تغییر گرفتم، روز پانزده فروردین همون سال از اون شرکت زنگ زدند و گفتند فردا بیا
مصاحبه و من از بیستم فروردین نود و پنج توی اون شرکت مشغول به کار شدم. بنابراین
اولین قدم رو برای تغییر زندگیام برداشتم.
دومین کاری که کردم این بود که تفریح برای خودم داشتم و هفتهای یک بار
با دوستام یا حتی تنهایی میرفتم میگشتم. در حد رفتن به یک کافی شاپ. گاهی خودم،
خودم رو تنهایی میبردم کافه، قهوهای میخوردم و کتابی میخوندم و میاومدم خونه.
مهمتر از همه اینها مهارت رانندگیام رو تقویت کردم. من گواهینامه داشتم
اما به شدت از رانندگی میترسیدم اما همون سال نود و پنج به خودم گفتم تو دیگه یک
دختر سی و ساله هستی و میتونی از پس رانندگی اون هم به تنهایی بربیای. این شد که یک روز
با اجازه مادرم، ماشینشو رو برداشتم و بردم سر همین کار جدیدی که میرفتم. دست و
پام تا چند روز اول میلرزید و اونقدر آروم میرفتم که همه مجبور میشدن بوق بزنن و
سبقت بگیرن اما من ناامید نشدم رفتم و رفتم و حتی ماشین رو کوبوندم به در و دیوار!
ولی راننده شدم. بالاخره بر این ترسم غلبه کردم و خودم نشستم پشت فرمون. بعد از
اتمام کارم بلافاصله نمیرفتم خونه بلکه سوار ماشینم میشدم و میرفتم اتوبانهای
مختلف تهران رو میگشتم تا هم مسیرها رو یاد بگیرم و هم رانندگیام بهتر بشه. در
همین حس و حالها بودم و خوشحال بودم که دارم زندگیمو پیش میبرم ولی اصلاً و ابداً
برای ازدواج نکردن غصه نمیخوردم کهای وای باز شش ماه از سال گذشت و من ازدواج
نکردم. کاری که قبلاً انجام میدادم و تمام خوشیها رو به خودم زهر میکردم
و تمام تواناییهامو نادیده میگرفتم. اما این بار شیوهام عوض کرده بودم وگرنه من
همون آدم بودم با همون مشخصات و همون زندگی و شرایط.
تا اینکه شهریور ماه بود که یک روز کاری، پدرم زنگ زد و
گفت خواستگاری رو برات معرفی کردن که کارش شهرستانه و شرایطش اینطوریه و با سابقهای
که از من سراغ داشت و میدونست احتمال اینکه من به این مورد هم ندیده و نشناخته
بگم نه، زیاده، با ترس و لرز موضوع رو مطرح کرد و گفت من پسر رو دیدم، پسر خوب و
خوش قیافهای هم هست و خوش برخورد و مؤدب و خلاصه کلی تعریف کرد اما نظر تو شرطه و
مهمه. داشت من رو راضی میکرد که من حداقل بار اول نه نیارم. در صورتی که پدرم نمیدونست
من دیگه اون آدم سابق نیستم که ندیده و نشناخته بگم نه یا حتی ببینم بار اول و بگم
نه. این شد که قبول کردم اونها از شهرستان بیان تهران خواستگاری و همین مسئله که
اونها قبول کرده بودند بیان تهران برام ارزشمند بود. چون موارد دیگه هم داشتم که
تا میفهمیدن من تهرانم میگفتند دختره خودش بیاد ما حال نداریم تا تهران بیایم
خواستگاری و این حرفها. یک نکتهای رو بگم که ممکنه براتون سؤال پیش بیاد چرا با
وجود اینکه ما تهران بودیم خواستگار از شهرستان برای من میاومد. ما تا همین چند
سال پیش هم همون شهری که ازش خواستگار میاومد زندگی میکردیم و اونجا ما رو زیاد
میشناسن به همین علت بود که همچنان به واسطه شناختی که از من و خونوادم داشتند،
میاومدن خواستگاری. خلاصه کنم که اومدن و من اینطوری نبود که همون جلسه اول
دلباخته و شیفته خواستگار سابق و همسر فعلیام بشم.
این نکته رو به همه دخترای سرزمینم بگم که عزیزای من قرار نیست
یک دل نه صد دل عاشق و شیفته و واله خواستگارتون بشید. به خصوص اگر مثل من بالای
سی سال دارید احتمالاً قلبتون به همین راحتیها و مثل دخترهای نوجوون نمیتپه. نه
اینکه اصلاً پیش نیاد، آگه اینطوری شد که چه عالی ولی میخوام بگم اگر هم در یک
نگاه عاشقش نشدید هیچ اشکالی نداره به خواستگارتون زمان بدید. من خواستگار سابق و
همسر فعلیام رو چندین و چند بار از شهرشون کشوندم آوردم تهران تا بالاخره بله رو
دادم. با آگاهی خونودادههامون میرفتیم بیرون و با هم معاشرت میکردیم تا رفتار
همدیگه رو بشناسیم و من در همین رفت و آمدها بود که فهمیدم همسرم چه قلب پاک و بی ریایی
داره. اگر میخواستم مثل سایر خواستگارها باهاش برخورد کنم شاید در همون جلسه اول
میگفتم نه، ولی بهش زمان دادم تا اون هم خودش رو به من بشناسونه. اون چیزی که
برای من توی ازدواج مهم بود درک و فهم مشترک و برداشتش از زندگی بود نه چشم و ابرو
و بر رو و پول و زر و سیم. نمیگم اینها مهم نیست در حد معمولش خوبه اما به نظر من
نباید بشه همه معیار و میزان سنجش خواستگار. پول رو میشه دو طرف با تلاش خودشون به
دست بیارند اما شاید اخلاق و درک مشترک رو نشه به دست آورد و بعد مجبور بشید همونی
که هست و به دلخواهتون نیست رو هم بپذیرید. واضح بگم خودتون رو به پول و موقعیت
و قیافه طرف نفروشید و خودتون رو از داشتن همسر و تشکیل خانواده محروم نکنید. خانواده
همسر و پذیرش من در اون خانواده هم برام مهم بود. چون به نظر من نمیشه پسر ایرانی
رو از خانودهاش جدا کرد یا اونو حتی جدا از خانوادهاش تصور کرد. برای من حداقل
اینطور بود که دوست داشتم در سمت عروس اون خانواده پذیرفته بشم نه اینکه پسر
بپسنده و خانواده مخالف سفت و سخت باشند. منظورم این نیست که پسری و وابسته به
خانوادهاش انتخاب کنید یا پسری که تیتیش مامانی و لوس باشه و چشمش به دنبال حرف
خواهر و مادر، بلکه منظورم آینه که سنخیت خانوادگی رو هم جزو معیارهاتون قرار
بدید.
و در آخر این نکته رو اضافه کنم که عزیزای دل من، خواهرای
نازنینم ازدواج باعث میشه شما توی زندگی متمرکز بشید و ذهن و فکرتون روی یک
مدار مشخصی میگرده. یعنی چی. یعنی اینکه میدونید که باید برای این زندگی
تلاش کنید. میدونید که زندگیتون سمت و سوی مشخصی داره. نه اینکه در مجردی نداشته
باشه ولی در متاهلی اون سمت و سو واضحتر و متمرکزتره. حتی آگه در مسئلهای با
همسرتون اختلاف دارید میدونید که باید اونو به نحوی حلش کنید یا بپذیریدش یا با
مشاور صحبت کنید. خلاصه که ذهنتون روی یک مساله متمرکز میشه. حتی میتونید توی
اختلاف نظرها و دعواها سهم خودتون رو ببینید و همه تقصیرها رو به گردن طرف مقابل
نندازید.
به همین علته که میگن خود ازدواج فی نفسه باعث رشد و تعالی
انسان میشه. اگر
بخواهید در دعواها و اختلافاتتون یک طرفه حق رو به خودتون بدید مختارید ولی اون
زندگی میشه فقط محل مجادله و دعوا. حالا این مباحث دیگه برای بعد از
ازدواجه. قصد من از نوشتن قصه ازدواجم فعلاً برای قبل ازازدواجه. شاید روزی
قصه بعد از ازدواج رو هم نوشتم. اگر روزی به این ایمان و باور برسم که میتونم با نوشتنم به زنان متأهل کمک کنم. همونطور که امروز بعد
از گذشت حدود دو سال از زندگی مشترکم و وقایع طولانی دوران مجردی فکر میکنم که میتونم
به دختران مجرد کمک کنم. اگر با نوشتن این متن به دختران مجرد کمکی کردم که فبها،
ولی اگر فکر کردید این متن فقط وقت شما رو گرفته و هیچ موضوع قابل توجه و کمککنندهای
نداشته ازتون عذر میخوام و از خدا میخوام راهبر بهتری رو سر راه زندگیتون قرار
بده، همونطور که راهبر من توی این مسیر گیس گلابتون نازنین بود.
نویسنده: سمیه خانوم
سلام سلام صد تا صد سلام خدمت شما استاد و بهتر بگویم مادر مهربانم
گیسوی عزیزم من به لطف خدا و راهنماییهای شما و همت خودم همسر قند عسلم را پیدا
کردم.
و در نیمه شعبان امسال(97.2.12) عقد کردیم.
اگر خاطرتون باشد من اسم همسرم که با انجام تمرینات در ذهنم شکل گرفته بود نبات
خان گذاشته بودم،
اما حالا میفهمم او نبات خان نیست! همسرم بحمدلله قند عسل است.
گیسوی عزیزم خواست خدا و ارزش راهنماییهای شما بر کسی پوشیده نیست،
بگذارید من در مورد همت خودم بنویسم باشد که چراغ راه و امید بخش خواهران گیس گلابتونیام
باشد.
گیسوی عزیزم من در بهمن ماه 94 بصورت اتفاقی با سایت شما آشنا شدم،نگارش و گفتههای
شما آنچنان بر دلم نشسته بود که شبها تا ساعت 4 صبح سایت را مطالعه میکردم و لذت میبردم.
با مطالعاتم باسواد بودن شما بر من آشکار شد و مصمم شدم از سایت شما خرید کنم،
اولین خریدم سه اشتباه خطرناک
خانم ها بود چون با مطالعه مقالات سایت اشتباهاتم مثل برق سه فاز مرا
گرفته بود ، سپس جذابیت فوری تهیه کردم و سر و سامانی به رفتارهایم دادم، حال
برایم وقت فکر کردن به ازدواجم بود به همین دلیل سفارش کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان است را دادم و در مدتی که کتاب بدستم میرسید با خودم فکر میکردم
آیا واقعاً ازدواج مثل آب خوردن آسان است؟؟آیا شعار گیس گلابتون حقیقت دارد؟؟پس
چرا دختری جذاب با موقعیت اجتماعی من ازدواج نمیکند؟؟پس همسر من کجاست؟؟ ووو
بالاخره کتاب رسید،بححححح چه کتابی! چقدر حرفهایش به دلم نشست،هر چند کم حجم بود
اما تک تک جملاتش را با دل و جان تأیید میکردم.
در تعطیلات عید95 تمرینات کتاب را آغاز کردم،در مرحله نوشتن جملات محدود کننده
ذهنم وحشت کردم خدای من!حداقل 64 مورد بود که در ذهن مرا مسموم کرده بود…اوووووووه شصصصصت و چهااااار تااااااا !!!!
خیلی هست نه ؟؟
سوزاندمشان و سبک شدم.
بدلیل متوقف شدن تمرینات در اواسط ، خواستگار جدیای پیدا نشد فقط خودم احساس میکردم
سطح انرژی و جذابیتم افزایش پیدا کرده است.
خلاصه بگویم طی دو سال من 3 بار تمرینات را انجام دادم، بار دوم اواسط تمرینات طی
ده روز من 6 خواستگار داشتم!!!!
بله از در و دیوار برای من خواستگار میریخت، ایمان پیدا کردم تمرینات معجزه
گر است!
سطح خواستگارها به سطحی که من میخواستم نزدیک شده بود اما باز هیچکدامشان آن یار
دلنواز و نبات خان من نبود.در آن زمان مطمئن شدم که اوضاع من هر گونه هست از ذهن
خودم است،دانستم اگر خواستگارهایم زیاد شده است بخاطر اینست که تعدادی از محدود کنندههای
ذهنم را از بین بردهام یا تصحیح کردهام و باز مطمئن شدم اگر نبات خان بین آنها
نیست ذهن و باورهای خودم مشکلی دارد.
شروع کردم به کنکاش خودم تا ببینم ته ذهن من چه خبر است؟به کودک درونم توجه کردم
وبه شفای او پرداختم،پاکسازی ذهن و مراقبه عشق از سایت تهیه کردم و با خودم آشتی کردم، چه شبهایی که تسبیح
در دست با ذکر من خودمو دوست دارم خوابم برد.
خداحافظ خشم را نصف و نیمه انجام دادم و تقریباً آرامشم بیشتر شد.
راستی تمرینات سپاسگزاری همراه شما انجام دادم عالی بود عااااالی!
الان هم که آن روزها بخاطرم میآید دهانم شیرین میشود.
در نهایت دوره بهترین سال زندگی را ثبت نام کردم و بهترین سال زندگیام را ساختم.
در خاطرم هست در تمرینات هفتههای اول برای شما نوشتم میخواهم بهترین سال زندگیام
را بسازم،
میخواهم شخصیتم را به شکل دلخواهم بسازم و در نهایت با مرد دلخواهم ازدواج کنم؛
تلاش کردم و همینطور هم شد.
خلاصه طی این مدت خودسازی و همراهی با شما از من یک بانوی متین و آرام و زیبا
ساخت.
در وبینار شصت دقیقه تا اعتماد بنفس شرکت کردم
و اعتماد بنفسم را بهبود بخشیدم.
وبینار پاسخ به 12 سوال مهم مجردها هم به من کمک زیادی کرد.
رسیدم به شهریور 96 در حال انجام تمرینات بهترین سال زندگی بودم،
تصمیم گرفتم دوباره تمرینات کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان است انجام دهم.
مصمم و با انرژی تصمیم گرفتم برای آخرین بار تمرینات را انجام دهم.
جالب بود باورهای محدود کننده ذهن من اینبار فقط یک مورد بود!!
باورتان میشود؟ باورهای محدود کننده ذهن من از 64 مورد به یک مورد رسیده بود!
که آنهم سوزاندم و رها شدم.تمرینات را به پایان بردم
و تاریخ ازدواجم را 18 اسفند 96 مصادف با تولد حضرت فاطمه (س)مشخص کردم.
با انجام این بار تمرینات بشدت جذاب شده بودم
و دلخواه مردهای بسیار!
باز از آنجاییکه در همایش زن جذاب شرکت کرده بودم
و راهنماییهای شما را دیده بودم با نزدیک شدن هر مردی بسرعت نیت او را تشخیص میدادم
که آیا قصد ازدواج دارد یا برنامهای دیگر در سر دارد؟!
خلاصه بگویم باتمرینات این دفعه مردان بسیاری بسمت من جذب شدند که تعدادی هم از
آنها ناسالم بودند که بنده با درایت و ادب آنها را از خودم دور کردم.
گذشت و گذشت تا 1 اسفند 96 سالروز شهادت بانو فاطمه زهرا س
همینطور که داشتم به عزاداری تلویزیون نگاه میکردم به ناگاه پیامی از یکی
از آقا پرستارهای مهربان و با شخصیت بیمارستان که من ته دلم به او علاقهای نیز
داشتم،
دریافت کردم!
خدای من این پسر مهربان از من خواسته بود با من بیشتر آشنا شود و مؤکدا نوشته بود
قصد ازدواج با من دارد!!!!
بین خودمان بماند!! منکه بی علاقه به او نبودم با متانت و سنگینی و گرمی پیامهای
او را پاسخ دادم
و به این صورت ما کم کم در پروسه آشنایی قرار گرفتیم.
باز از آنجایی که سی دیهای همسرگزینی قرن 21
داشتم و گوش کرده بودم
و فهرست همسر دلخواهم را پر کرده بودم بخوبی و براحتی میتوانستم آقای پرستار را
بررسی کنم.
برای اطمینان بیشتر فایل چگونه مشاور پیش از ازدواج خود باشید تهیه کردم.
بحق عالی بود و چراغ راه ما!
از همسرم هم آزمون گرفتم گیس گلابتونم نیمرخ شخصیت هر دوی ما مثل هم بود
حتی نمرهی نیاز به قدرت !!!!
الآن اگر حرکتی قدرت طلبانه انجام میدهم خودم یا همسرم با لبخند میگوییم این
بخاطر او نمرهه که چهار هست هستاااااا.
میخواهم بگویم این فایل نه تنها برای بررسی خواستگارم برایم مناسب بود بلکه الآن
به خودمان و همدیگر شناخت بهتری داریم و پذیرفتهایم نیمرخ شخصیتمان این است و ضعف
و قدرتمان را میدانیم و حواسمان جمع است.
گیسوگلابتون نازم من اینقدر در مورد همسر دلخواهم نوشته بودم نزدیک به 150 بار و
فهرستم تکمیل بود
که ظرف دو ماه و نیم توانستم به همسرم نمره بدهم
و 85 درصد نمره آورد.
البته به دیگر خواهرانم توصیه میکنم همان 6 ماه که نظر شماست برای شناخت خواستگار
خود وقت بگذارند.
راستی به دخترکان گیس گلابتونی توصیه میکنم طبق نظر شما عمل کنند و از وارد شدن
به مکانهای جدید یا پذیرفتن مسیولیت های جدید نترسند.
بگذارید تجربه خودم را بگویم در سال قبل از طرف مدیریت بیمارستان مسئولیتی جدید بر
دوش من گذاشته شد، من ابتدا بسیار مقاومت میکردم و نمیپذیرفتم اما به اجبار
پذیرفتم و بخاطر این مسئولیت جدید من باید به بخشهای مختلف بیمارستان مراجعه میکردم
و یکی از این بخشها دیالیز بود،جایی که همسرم پرستار شاغل در آن بخش بود
و من با انجام تقریباً تمام تمرینات آموزشهای شما یک بانوی جذاب و خواستنی بودم !
و اگر همسرم با دیدن من دلش نمیرفت چیز عجیبی بود !!!!
همسرم میگوید آن زمانها تو را نگاه میکردم و میگفتم خوش بحال همسرت دختر !!!!
چه متانتی چه لبخند زیبایی چه لباس و آرایش آراستهای و و و !!!!
گیسوی نازم بهرحال به لطف خدا و آموزشهای شما
جشن عقدی باشکوه و زیبا گرفتیم
و دست من در دست یار مهربان و دلنوازم قرار گرفت.
راستی نه من انسان کاملی هستم نه همسرم
نه من ایده آل صد در صد او هستم نه او صد در صد برای من!
بدون چالش و مشکلات نیستیم؛
از ضعفهای او آگاهی دارم میدانم طبق لیستم او در کجاها نمره کامل نگرفت اما من باز
او را انتخاب کردم بدلیل اینکه اکثر نمراتش کامل بود.
او را پذیرفتم و عهد بستم برای ساختن زندگی زناشویی خوب، تلاش کنم،عهد بستم هر چه
بیشتر خودم بیاموزم و به همسرم هم یاد بدهم.
عهد بستم گامهای زندگی زناشوییام را محکم و صحیح بردارم.
بهمین دلایل در دوره آنلاین زندگی مثل عسل شرکت کردهام
و از انجام تمریناتش لذت میبرم.
گیس گلابتونم خداوند شما را حفظ کند به خودتان و آموزشهایتان خیر و برکت دهد.
من بخوبی از آموزشهای شما استفاده کردم
شما مرا بیدار و هوشیار کردید.
میخواهم بگویم هرگز دلسرد نشوید اینجا کسی هست که از آموزشهای شما بهره برده و میبرد.
اما نمیدانم چرا خیلی از دختران ایران زمین نمیخواهند بیدار و هوشیار شوند
باورتان نمیشود روزی نیست که من سایت شما را به دختر مجردی معرفی نکنم اما متأسف میشوم
وقتی میبینم استقبالشان کم است تعداد معدودی شاید نگاهی سرسری به سایت بیندازند
برایم عجیب است،
چون من خودم مطالب سایت را خورده بودم!!!
مطالب را حفظم!
حیف کمتر کسی از صحبتهایم استقبال میکند !!!
میگویند در هستی استاد همیشه هست اما شاگرد گاهی هست گاهی نیست.
در پایان ضمن تشکرقلبی از شما
از خواهرهای گلم گیس گلابتونیهای عزیز خواهش میکنم بلند شوید کمربند همت را
ببندید و خودتان به خودتان کمک کنید.
ازدواج خوب است،ازواج خوب عالی است،خیلی از نیازهای ما فقط در ازدواج تأمین میشود
.
بیدار شوید و خود را معطل فکرها یا روابط اشتباه نکنید.
با کمک گیس گلابتون ذهنتان را تصحیح کنید و به آرزوهای قشنگ خود برسید.
همگی خوشبخت باشیم انشاءالله
باشد که سلامت باشیم
باشد که در امن و امان باشیم
باشد که زندگی بر ما آسان باشد
(دعای مراقبه عشق)
نوشته نوعروس: خانم ط
پاسخ اول عروس خانوم به محبتهای شما دوستان عزیز
سلام به همگی دوستان عزیزم
من همسر نبات خان هستم
واقعیت بگویم من از صبح در جمع شما بودم و تبریکهای شما رو میخواندم و ذوق میکردم
بویژه ذوق افرادی که من در خاطرشون بودم
نمیدانستم نبات خان اینقدر مشهور شده !!😊😊😊😊
بسیار بسیار خوشحالم در جمع شما خوبان هستم
تبریکات هیچکس تابحال اندازه شما،بهم نچسبیده بود
بسیار بسیار سپاسگزارم
از ته قلبم برای ازدواج تک تک شما خواهران خوب مجردم دعا میکنم
روزهای فراز و نشیبی که داشتم باعث شده شما را بخوبی درک کنم.
راستی من مطالب و کارهایی که انجام دادم را خیلی خلاصه نوشتم وگرنه خیلی بیشتر از
اینهاست
روزهای شیرین
روزهای خیلی تلخ(که نمیخوام اینجا در موردشون صحبت کنم و کامتون رو تلخ کنم)
روزهای با انرژی
روزهای بدون انرژی
روزهای امیدوار
روزهای نا امید
روزهای با حوصله
روزهای بی حوصله
ووو
فکر نکنید شرایط من روی غلطک بوده و بخوبی پیش میرفته است
نه
من هم گاهی بشدت میبردیم
حتی میآمدم در همین سایت و نق نق میکردم
پس کو؟؟هی وایه من همسر من کجاست؟؟ووو
البته گیس گلابتون عزیزم با جوابهای منطقی و محکم وکاملشون من رو راضی میکردند.
مثلاً یکبار که بشدت نالیدم خستهام چرا جواب نمیگیرم؟گیس گلابتون جواب دادند
دختر مگر تو کار و زندگی نداری!!!!!
همین!
اگر در خانه کس است یک حرف بس است
بشدت خجالت کشیدم !!
میدونید چرا اینقدر تلاش میکردم؟؟
چون شدیداً ایمان داشتم من با ارزشم اما چرا دیگران ارزش مرا نمیدانند!!
چرا هر مرد بوالهوسی قصد ناخونک زدن به من دارد؟؟
چرا مردهای دلخواه من ،بسراغم نمیآیند؟؟
ووو
با گیس گلابتون فهمیدم من هر آنچه چه به سرم آمده و میآید از خودم است
من باید به خودم کمک میکردم،من باید بلند میشدم،من باید خودمو میساختم…
من حیفم میآمد ژنتیکم منتقل نشود
حیفم میآمد مرد لایقی نداشته باشم و برایش دلبری نکنم
دلم میسوخت برای خودم که اینقدر تنهایی بکشم
دلم میسوخت که به همه خدمت کنم بی آنکه دیده شوم
من هم مثل گیس گلابتون پرده از جلوی چشمانم کنار رفت و فهمیدم سالها کار کردهام
بدون آنکه پولی داشته باشم
سالها خدمت کردهام بی آنکه دیده شوم
سالها مهر ورزیدهام بی آنکه مهری ببینم
بی آنکه بوسیده شوم،بی آنکه کسی مرا در آغوش بگیرد…
به لطف خدا خانواده پدری خوبی دارم اما شما بخوبی میدانید منظور من چیست؟
خودتان مصمم به خودتان کمک کنید
بیاموزید بیاموزید و بیاموزید
هر چه قبل از ازدواج بیاموزید و قوی شوید باز هم کم است
آشپزی، خانه داری،مردم داری،مدیریت،روانشناسی،صبر وحوصله،برخورد با خانواده شوهر ،
خوش اخلاقی ووو
مثلاً من از آنچه در همایش زن جذاب آموختم الان هم استفاده میکنم و بسیار مفید
است…
راستی میدانید من از کجا به همایش زن جذاب آمدم؟؟
از روستایی در جنوب استان فارس!!
حداقل 1200 کیلومتر
من وقت و پولم زیادی نکرده بود مصمم به نجات خودم بودم!!
من باید خودم را میساختم
من هرگز حاضر نبودم مثل بعضی دخترکان تور دست بگیرم و در کوچه و خیابان دنبال
همسرم بگردم…
خواهرهای گلم مبادا رنج تنهایی، رنج نیاز شما را به روابط اشتباه بکشاند
روابط اشتباه با ازدواج اصلاً قابل مقایسه نیست
هر رابطه اشتباه یا افکار اشتباه ممکن است شما را سالها از ازدواج مطلوب دور کند
دلم پر از حرف است
دیدن دخترهای شایسته مجرد چشمانم را اشک آلود میکند
و دیدن اشتباهاتشان دلم را خون.
نه اینکه همه باید ازدواج کنند نه
بقولی مادر ترزا هم مجرد بود
اما وقتی میشود نعمتی را داشت چرا ما خودمان از خودمان دریغ کنیم یا خودمان باعث
شویم خیر و نعمت و لذتی به ما نرسد
هدف صحبتهایم فقط تصحیح خودمان است
نه اینکه با زور بخواهیم ازدواج کنیم .
هر چه مینویسم سیر نمیشوم
سفری دو سال و نیمه در دو مقاله نمیگنجد😉😉
اگر سوالی داشتید بپرسید آنچه مربوط به من است با کسب اجازه از استادم گیس گلابتون
،پاسخ خواهم داد
باز هم
متشکرم گیس گلابتونم
متشکرم دوستانم
براتون بهترینها رو آرزو دارم.🌹🌹💖💖
پاسخ دوم عروس خانوم به شما
با عرض سلام دوباره خدمت همه دوستان نازنینم
دوستان مهربانی که مرا مورد لطف خود قرار دادند
انشاءالله من هم بزودی برای شما جبران کنم
انشاءاللهHadis khanoom عزیز
شما سوالاتی پرسیدید:
سؤال اول: چرا پروسه جذب نبات خان دو سال طول کشید؟
حدیث خانوم عزیز خودسازی،تصحیح ذهن پروسهای زمان بر است،من فکر نمیکنم دوسال
زمان زیادی برای انجام این کار باشد،برای همه این نسخه را نمیپیچم بهتر است بگویم
برای تصحیح و ساختن از دوباره ذهن من دوسال زمان زیادی نبود،من از بس روی ساخت و
ساز خودم تمرکز کرده بودم دوسال و نیم طول کشید،چه بسا اگر این پشتکار و تمرکز
نبود و اگر در این راه انرژی نگذاشته بودم بیشتر از این زمان میبرد.
سؤال دوم شما آیا این طول کشیدن جذب مربوط بمن میشد یا نبات خان؟
این را واقعاً نمیدانم ،نخواستهام هم که بدانم،گاهی نبات خان میگوید آمادگی
نداشتم که زودتر بیایم اما من کاری به ایشون ندارم
برای من مهم اینست که من باید خودم تصحیح میشدم
باید ترسها و تردیدهایم را رها میکردم
باید به باور خوب بودن ازدواج میرسیدم
سؤال سوم: کدام محصول بعد از کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان است برای من تاثیرگذار
بود؟
همهی محصولات به نوبهی خود برای من مفید بودند هر محصولی گرهی از ذهن مرا باز میکرد،
اما مفیدترین، همایش زن جذاب بود.
(توضیح گیس گلابتون: اگر در همایش زن جذاب شرکت نکردهاید،
نگران نباشید، فوق سری – از آشنایی تا سفره عقد مباحث زن جذاب را دارد)
با این همایش من با زنانگیام در صلح و آشتی قرار گرفتم
فهمیدم برای دلربایی اصلاً نیاز نیست کارهای خارق العاده کنم
متوجه شدم زن به دلیل زن بودنش بهرحال زیباست
فقط کافیست زن باشد!!!
مثلاً من قبلاً فکر میکردم اگر با ابروهای در هم تنیده
با نگاههای غصبناک و گامهای محکم و مردانه و سر بسمت بالا به حالت مغرورانه مانند
یک مدیر قوی و سرسخت راه بروم بسیاااار جذابم!!!!!
خخخخخخ
جالب اینکه توقع داشتم مردها پشت سرم غش و ضعف بروند
خب فکر من اشتباه بود مردها که برای یک مرد غش و ضعف نمیروند مگر اینکه …..
من به مرور بویژه با همایش زن جذاب متوجه شدم جذابیت زنانه و لطافت دخترانه کجا و
من کجا
همایش مطلب بسیار مفید دیگری نیز به من آموخت،من در شناسایی مردهای ناسالم بسیار
تیز و زیرک شدم،قلابهاشون رو شناختم.Animani
عزیز
صحبتهای شما را خواندم،جملهای دیدم که دلم خواست در موردش صحبت کنم
“محصولات برای من کار نکردن چون من نیاز دارم بیشتر روی وجود خودم کار
کنم”
بله Animani
عزیز
ما نیاز داریم روی وجود خودمان کار کنیم،محصولات آموزشی استاد گیس گلابتون ، ورد
یا سحر و جادو نیست ،که اگر محصولات را بخریم بخت گشایی کنند،
خیر خیییر خیییییییییر
هدف تصحیح ذهن و افکار ماست
هدف اینست که دختران تحصیلکرده شاغل از ازدواج نترسند و ازدواج را مانع رشد یا شغل
یا تحصیلات خود ندانند.
هدف اینست که ترسها و مانعهای پنهان در وجودمان را پیدا کنیم…..
ووو
البته اگر سحر و جادویی پیدا کردید که اینکار را انجام دهد مرا نیز خبر کنید!!
دوست عزیزم تصحیح شدن یا بهتر بگویم درمان شدن زمان بر است حتی گاهی درد دارد
من طی این دوسال و نیم حتی گاهی درد میکشیدم و های های گریه میکردم
گاهی به خودم التماس میکردم که دختر در قلبت را باز کن بگذار کسی بیاید و دوستت
بدارد
اجازه بده کسی را عمیقاً دوست بداری
روزها و شبهایی زیادی فکر میکردم که چرا من اینگونه شدهام چرا کودک درون من
اینقدر ترسیده و منزوی و تنهاست
مدتی متنفر شده بودم از افرادی که موجب آسیب بمن شده بودند
اما بخشیدمشان و بهشان عشق ورزیدم و تصمیم گرفتم خودم زندگیام را بسازم
تصمیم گرفتم خودم خودم را دوست بدارم و خودم به خودم ظلم نکنم
با خودم فکر کردم که اگر خودم با افکار و ذهنیت اشتباهم مانع ازدواجم شوم خودم به
خودم ظلم کردهام.
پس animani
عزیز
خودت را بشناس
چیزی که میخواهی بشناس
خودت را تصحیح کن
و با قلبت بخواه
تمام
در پایان رها کن داستان را .
این را یادم رفته بود بگویم من همهی کارها انجام دادم موانع ذهنیام را شناختم
زیبا و جذابتر شدم
ووو
و در نهایت یکی دوماه آخر داستان ازدواج را رها کردم
نه اینکه نا امید شده باشم نه
دیگر کاری نمانده بود که برای کمک به خودم انجام نداده باشم،داستان را رها کردم و
شروع کردم به وقت گذاشتن برای مسیرهای دیگری که علاقه داشتم که یهو نبات خان قشنگم
پیدایش شد.
خوشحالم که نوشتههایم را میخوانید
از همگی شما سپاسگزارم و براتون بهترینها را آرزو دارم.
امروز که داشتم
میآمدم سر کار یه مسیریو پیاده اومدم و به گذشته فک کردم. تصمیم گرفتم بنویسم فقط
برای اینکه حتی اگر یک نفر ازین تجربهها استفاده کنه من رسالتمو انجام دادم. لطفاً داستان منو بدون نام بذارید.
ممنونم.
۲۹سالم
بود زیبا جذاب و خوش هیکل بودم و همیشه مورد توجه. مدرکم مهندسی برق بود از یه
دانشگاه معتبر. با یه شغل خوب. چندین بار شکست عشقی خورده بودم. نمیدونستم چرا
هیچ کدوم از رابطه هام سرانجام نداشت. دیگه به این نتیجه رسیده بودم خدا دوستم
نداره. چقد این موضوع اعتماد به نفس یه دخترو میاره پایین. تا اینکه خیلی اتفاقی
و با اصرار و التماس زیاد یه آقا وارد رابطهای عاشقانه شدم. شرایط دلخواه منو
نداشت اینقد اصرار و التماس کرد و پیگیر شد که برای اولین بار خدا شاهده اولین بار
در تمام زندگیم رابطهای رو فقط به نیت دوستی آغاز کردم. نمیدونم چرا اینکارو
کردم شاید چون اون زمان من خیلی تنها بودم… دو ماه بعد هردو اصرار داشتیم با هم
ازدواج کنیم و…
یک ماه بعد با
خیانت دوست صمیمی من که مدت کوتاهی از دوستی و صمیمت ما میگذشت و اکثر مواقع در
برنامههای تفریحی ما همراهمون بود، اون رابطه تمام شد. اون آقا ثروتمند بود و اون
خانوم دنبال طعمههای اینچنینی. زنی از خانوادهای فقیر که ازین راه برای خودش
ثروتی به هم زده بود.. بگذریم که بعدها اون آقا متوجه اشتباه بزرگش شد ولی دیگه
خیلی دیر بود.
من داغون شدم
شکستم له شدم خودم غرورم احساسم. اون مرد عاشق پیشه و ملتمس تبدیل شد به مردی
سنگدل که منو روند.
یکسال طول کشید
تا به خودم بیام. دقت کنید رابطهای سه ماهه یکسال منو از زندگی عقب انداخت اونم
با چه حال و روزی. به معنای واقعی کلمه جهنمو تجربه کردم.
یک آن به خودم
اومدم مطالب سایت گیس گلابتون را همیشه میخوندم، ولی اینبار جدیتر سایت گیس
گلابتون را مطالعه کردم.
باورتون میشه
سایت گیس گلابتون را همون دختر خائن در زمان دوستیمون بهم معرفی کرده بود؟ چون به
شدت برای رسیدن به اهدافش و جذب مردان ثرتمند و تلکه کردنشون مطالعه میکرد.
اطلاعات زیادی درین مورد داشت و البته در روابطش بسیار بیپروا بود. عدو باعث خیر… اینو گفتم که خیلی حواستون به آدمایی
که وارد زندگیتون میکنید باشه.
خلاصه.. به خودم
اومدم. اول اینکه پذیرای هیچ رابطهای نشدم و به خودم قول دادم تا حالم خوب خوب
نشده اینکارو نکنم. کتابای شفای زندگی و نیروی درون خانم لوییز هی رو که قبلاً
خونده بودم دوباره و دوباره خوندم. باید خودمو شفا میدادم. تمرینات خویشتن دوستی
و بخشایش خودم دیگران و گذشتمو، رها کردن گذشته رو به شدت و پیگیر انجام دادم.
من از خدا کمک
خواستم نماز و قران و دعا و ختم ۴۰ روزه دعای توسل و زیارت عاشورا و….
کم کم کمک هم از جانب خدا رسید. با دوستانی عالی آشنا شدم با دو استاد خانم که یکی
استاد مسائل دینی و بسیار روشن فکرو دلسوز و دیگری روانشناسی که هر هفته کلاسهای
عالی برگزار میکنه، کمکم کردن همراهم شدن و هر روز حالم بهتر شد. من در فرکانسی
قوی و عالی قرار گرفته بودم. و همینطور چیزهای عالی جذب میکردم.
شکرگزاری راندا
برن خیلی کمک کرد اواسط تمرینات بود دقیقاً یادمه تمرینی که باید از رابطههای
شکست خورده و آدمهایی که آزارمون دادن از خوبیهایی که برامون انجام دادن سپاسگزاری
کنیم. من این تمرینو برای اون آقا و اون خانوم انجام دادم و سبک شدم.
کمتر از یک هفته
بعد ۱۰
بهمن ۹۳
من با مردی بینظیر و دوست داشتنی آشنا شدم. ولی من زخم خورده بودم ترسو و شکاک
شده بودم و حتی کمی عصبی. ولی این مرد بینظیر کمکم کرد صبوری کرد برام وقت گذاشت
روحمو نوازش کرد و خدای من چقدر مشخصاتش شبیه نوشتههای تمرینات ازدواج مثل آب
خوردن آسان هست بود! حتی مشخصات ظاهریش لباس پوشیدنش نوع خرج کردن و کادو خریدناش
موقعیت اجتماعیش شغلش وحتی رشتههای ورزشیمون یکیه. چقدر من تاکید کرده بودم
ورزشکار باشه وااااای خدایا ممنونم…… بیتردید ۹۰ درصد.
یکسال بعد از
آشناییمون در اسفند ۹۴
ازدواج کردیم. مراسم خاستگاری و.. ظرف یک هفته انجام شد خانواده من عاشق اون و
خاواده اون عاشق من شده بودن و ذرهای تأخیر و جایز نمیدونستن. من با مهریهای که
دوست داشتم مراسمی که دوست داشتم و ماه عسلی رؤیایی به خانه بخت رفتم.
هر وقت یاد گذشته
میوفتم با همه وجودم با همه همه وجودم ازون خانوم و آقا سپاسگزاری میکنم و
براشون دعای خیر میکنم اونا بااون کار لطف بسیار بزرگی به من کردن. فرصت رشد و
نزدیکی به خدا پیدا کردم. فرصت یافتن مرد واقعی زندگیمو پیدا کردم. و یه اتفاق
خیلی مهم دارم برای کنکور ارشد روانشناسی آماده میشم. آره میخام دوباره درس
بخونم. میخام روانشناس بشم. اینقد توی این مدت کتاب روانشناسی خوندم که عاشق
این رشته شدم و دلم میخاد بتونم مشاور بشم و یا به قول گیس گلابتون جونم کوچینگ
لایف و به دختران و زنان سرزمینم کمک کنم.
من الان خدارو
هزار مرتبه شکر خوشبختم آرومم و مطمئن و برای خودم هدف دارم. هر روز برای خودم
نامه مینویسم قربون صدقه خودم میرم و به خودم یادآوری میکنم چقدر ماه عالی و
دوست داشتنی هستم. هنوز گاهی وقتها کابوس گذشته رو میبینم و میدونم هنوز
ترسهایی هست که باید شفا بدم و رها کنم. و اگر گیس گلابتون جونم لطف کنه و درین
مورد مطلب بذاره خیلی خوبه. خدا جونم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
پی نوشت ۱. آگه
رأس تاریخی که نوشتین ازدواج نکردین ناامید نشید قطعاً درونتون چیزهایی برای
رها کردن و موانع ذهنی وجود داره دوباره و دوباره تلاش کنید. بهتون قول شرف میدم
موفق میشید.
پی نوشت ۲. الان
تمرینات شکرگزاری جزئی از زندگی منه.
پی نوشت ۳. توکل
واقعی به خدا معجزه میکنه. برای خدا نامه بنویسید. عاشق اون تمرین نامه هر ماه به
خداوند هستم که گیس گلابتون جونم نوشته بود.
پی نوشت ۴. ازتون
خواهش میکنم وارد هر رابطهای نشید چشماتون باز کنید گول چرب زبونی برخی مردها
رو نخورید. بعضی وقتها رابطهای کوتاه مدت زخمهای زیادی به روح آدم میزنه که
خیلی زمان میبره تا کاملاً شفا پیدا کنه.
پی نوشت ۵. مهمترین
اصل زندگی دوست داشتن خودمونه. عاشق خودمون باشیم زندگی برامون بهشت میشه. همه ما
عالی بینظیر و دوست داشتنی هستیم چون خدا از روح خودش درما دمیده. پس ما لایق
بهترینهاییم. ما شایستهایم.
پی نوشت ۶: با
همه همه وجودم برای خوشبختی تمام زنان دنیا دعا میکنم و همینطور تو دوست خوبم.
پی نوشت ۷. گیس
گلابتون جون عاشقتم.
این نوشته یکی از دوستان مجرد شماست:
حجم توهین و خشونتی که از طرف مامانم بابت هنوز ازدواج نکردنم نصیبم میشود
گاهی از حد تحملم خارج است. به چشم والدینم صرفاً چون مجردم بازدنده ای به تمام
معنا هستم. همین امشب که از هشت صبح تا نه و نیم شب مشغول سگدو تو خیابانها بودم،
به محض ورود به خانه با خبر ازدواج دوست دوران مدرسهام تحقیر شدم.
وقتی این نوشته را خواندم، بغض گلویم
را گرفت و قلبم بدرد آمد. متاسفم یک خانم به خاطر مجرد بودن مورد تحقیر میگیرد،
ولی دو حدس دارم که با شما در میان میگذارم. عرض کردم که حدس است، وگرنه من
نویسنده این درددل را نمیشناسم.
حدس اول: مادر، زنی پرخاشگر، تحقیرگر،
انتقادگر و سرزنش کننده است. مادر همیشه این خانم را برای همه مسائل ریز و درشت حقیر
و سرزنش میکند. اگر این خانم متأهل بود، باز هم سرزنش میشد که چرا بچه ندارد.
اگر بچه داشت، سرزنش میشد چرا بچه دوم ندارد. اگر دو تا بچه داشت، سرزنش میشد که
چرا بچههایش را خوب تربیت نکرده یا چرا شوهرش پولدار نیست و … همیشه میشود بهانهای
برای سرزنش و تحقیر دیگران پیدا کنیم. جامعه به ما القا میکند، مادر موجود مقدسی
است که عاشق فرزندانش است و همیشه در حال فداکاری است و هرچه میکند و هرچه میگوید،
عالی و درجه یک است. این موضوع واقعیت ندارد. همانطور که بهشت زیر پای مادران
داناست، آتش جهنم بالای سر مادران نادان و نامهربان است. پس دوست عزیز، تحقیرهای
مادرتان را از این گوش بگیرید و از گوش دیگر در کنید. نظرات او ارزش یک دقیقه غصه
خوردن ندارد.
حدس دوم: حدس میزنم این دوست عزیز ما
خودش هم دوست دارد ازدواج کند، ولی نمیداند چگونه. به همین دلیل در برابر این
تحقیر آسیب پذیر است. اگر خانمی براستی تصمیم داشته باشد مجرد بماند، این حرفها
به کفشش هم نیست، چه رسد به تخمدان چپش! ما به متلکی حساس هستیم که زخم دلمان را
انگولک میکند. اگر حدس من درست باشد، دوست عزیز، به جای غصه خوردن و احساس حقارت
کردن، پیشنهاد میکنم محصول آموزشی فوق سری – از آشنایی تا سر سفره عقد را تهیه
کنید. تمرینات لازم را انجام بدهید و به خدا توکل کنید. انشاالله جفتی شایسته برای شما یافت خواهد شد.
محصولات گیس گلابتون ویژه خانمهای
مجرد
کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان است -دانلودی
کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان است -پستی
چگونه آلبوم عروسی خفن بسازید؟ – اسکرپبوک
جذابیت فوری – چگونه ظرف 30 ثانیه آدمها را جذب خود کنید؟
12 سؤال مهم – خانمهایی که پاسخ این 12 سؤال را نمیدانند، مجرد میمانند
مردهای خوب را از دست ندهید
مشاور پیش از ازدواج خود باشید
خداحافظ خشم، سلام آرامش
فوق سری – از آشنایی تا سر سفره عقد
این نظرات دوستان شما درباره فوق سری
است:
ممنونم بخاطر تهیه درس فوق سری
فایلهای مربوط ازدواج تازه تموم شد ! خیلی عالی بودند از اولش
کلی نکته بود تو هر قسمت نمیشد از هیچکدام گذشت ، اولش وسوسه شده بودم برم قسمت
آخر را گوش بدم اما دونه دونه به ترتیب رفتم جلو ، عالی بود . اون قسمتی که مربوط
به توجه به نشانهها بود کلی گریه کردم که چرا بازم نشانه هارو نادیده میگیرم
قسمت هرا عالیه ،کلی بمن انرژی داد ،اونو باید هر روز گوش بدم.
دلم میخواد با خودم تکرار کنم من یک ملکه هستم خیلی حس خوبی داره
فایلهای مربوط به مدت دوران سه ماهه آشنایی و ارتباط جنسی هم
که عالی ! چقدر این حرفا لازمه که ما دخترا بدونیم ، ای کاش سالها پیش
اینارو میدونستم!!!! از آشنایی و خواستگاری و
ندونستن و نادانی بهای سنگینی داشت
امید بخدا با کمک شما ادامه میدم زندگی را
ممنونم خانم دکتر واقعاً الان میفهمم مأموریت زندگی یعنی چی!
من و خیلیهای دیگه به کمک شما تونستیم راهمونو پیدا کنیم
در کل اگر بخواهم نظرم را بگویم راستش من چون همه مقالههای
سایت را میخوانم و همسرگزینی ۲ و تقریباً
همه محصولات همسریابی را داشتم مطالب زیادی از آن برایم تکراری بود و فکر میکردم
نکات بیشتری از زبان بدن و همایش زن جذاب را گفته باشید.
مثلاً من خودم هنوز نمیدانم آدمهای قبلی را چطور فراموش کنم.
من هنوز نمیفهمم درسهای آن دردها چه بوده. آدمی که خوب و خوش رفتار بوده من فکر میکردم
پیامهایش معنی خاصی دارد، اما بعداً فهمیدم نیت خاصی نداشته. الان به تشخیص خودم
و به عشق بی اعتمادم. دیگر باور نمیکنم هیچ رفتاری هیچ حرفی نشانه دوست داشتن
باشد.(البته تا حالا هم برایم پیش نیامده کسی دوستم داشته باشد)
حقیقتش چون حس میکنم من یک آدم کم عقل هستم و اخلاقم هم
تعریفی ندارد فکر نمیکنم به این زودیها بتوانم ازدواج کنم.
در مورد خود فایلهای صوتی هم دو نکته به نظر من رسید:
۱- تکرار چندباره مطالب در ترکهای مختلف باعث میشود فایل طولانی
شود و مشکل بتوان چند بار از اول تا آخر سی دی را گوش داد.(البته از جهتی هم بد
نبود! باعث میشد کاملاً در مغز آدم فرو برود!!)
۲- آهنگی که انتهای هر بخش پخش میشد من را اذیت میکرد. دوست
داشتم یک نفس صحبتهای شما را بشنوم! اما آهنگ یکهو بلند میشد و هر بار آهنگ میآمد
باید صدا را کم و بعد دوباره زیاد میکردم. به نظر من اگر در محصولات آینده از آهنگهای
متفاوتی استفاده کنید جالبتر میشود.
ببخشید ایمیل طولانی شد! یک بار دیگر متشکرم! من بلافاصله شروع
کردهام به تمرین، این هفته مواظبم توی حرف دیگران نپرم! آرزو میکنم یک روزی عکس عروسیام
را برایتان بفرستم :-)با سپاس کفش قرمزی
و اینکه شما در فایل تون کاملاً در مورد کسانی که پرده بکارت
شون رو به خاطر روابط قبل از دست دادند گفتید ولی در مورد کسانی که بر اثر مسائل
دیگه و سهل انگاری این اتفاق براشون افتاده نگفتید. به نظرم اومد شاید مشکل خیلیها
باشه. (توضیح گیس گلابتون: خیر! این مشکل خیلی افراد نیست. پرده بکارت بر اثر
حادثه به ندرت پاره میشود. افسانههایی که میگوید دختر اگر اسب سواری، دوچرخه
سواری و … کند ممکن است پردهاش پاره شود، افسانه است. در هر صورت اگر چنین موردی
پیش بیاید و لازم باشد توضیح بدهید، گواهی پزشک کفایت میکند)
به نظرم که محصول منحصر به فردی هست مطالبی بود که همه ما بهش
نیاز داریم ولی شاید نسبت به انجام یا عدم انجامشون ناآگاه هستیم مثل نحوهی پوشش
مون, آرایش , استفاده از رنگها , پذیرایی کردن و
…
این نکته برام خیلی جالب بود که شما بدون هیچ تعصب و قضاوت
خاصی خصوصاً نسبت به مطالب اعتقادی همه چیز رو راحت بیان میکردین و در پایان نظر
خودتون را هم میگفتید
و شاید سوالاتی که ما نمیتوانستیم از کسی بپرسیم خیلی
دلسوزانه و خواهرانه بیان کردید و این برای من خیلی زیبا و ارزشمند بود
نکاتی که مطرح شد در این فایل واضح بود و شما چند بار تکرار میکردید
که کسی اشتباه برداشت نکند
من سایت شما و این محصول رو به چند نفر از دوستام توصیه کردم
که حتماً تهیه کنند چون آنها هم مثل من میخوان که ازدواج کنند
من سنم دیگه نزدیک 40 هست و خیلی تلاش کردم که ازدواج کنم چون واقعاً
تمایل دارم شاید جاهایی امیدم کمتر شد و با گوش دادن به این فایلها مقداری از
کارهای اشتباه خودم رو پیدا کردم ممنونم خانم دکتر عزیز مطمینم با کمکهای شما و
یاری خدا حتماً موفق میشم برام دعا کنید چون واقعاً تصمیم دارم که این اتفاق رو در
زندگیم تجربه کنم با یک همسر دلخواه خودم دوست دارم زودتر وارد زندگی متاهلی بشم
من بازم از شما سپاسگزارم و براتون بهترینها رو آرزو دارم
البته قبلاً همسر گزینی یک و دو رو تهیه کرده و گوش داده بودم
یکی از سؤالات مهم برای من در مورد روابط جنسی در دوران آشنایی
بود که جوابهای ضد و نقیضی از منابع مختلف شنیده بودم که شما در این محصول کاملاً
واضح بیان کردید و برای من روشن شد
در خصوص تلههایی که در مسیر ازدواج پیش میاد مطلب خیلی جالبی
از شما شنیندم که چون برای خودم پیش آمده بود الان کاملاً متوجه علت موضوع شدم
من از محصولاتی که از شما خریداری میکنم حداقل حداقل یک
نکته جدید و جالب یاد گرفتم
خیلی برای من عزیزید
بسیار مشتاقانه تمام مطالب را ظرف حدود یک هفته گوش کردم چون
مطالب را جای دیگری نخونده بودم و کسی بهم یاد نداده بود خیلی با میل و اشتیاق گوش
کردم خانم دکتر خیلی به دلم نشست من خودم استاد دانشگاه هستم اما هرگز کسی
را ندیده بودم با این مهارت تدریس کنه متشکرم خیلی مطالب قشنگی ازتون یاد گرفتم
امیدوارم بتونم در عمل پیاده کنم خیلی دوستتون دارم
من تا فایل 4 را گوش دادم ، چون از صبح تا شب سر کارم فقط شبها
نیم ساعت وقت میکنم گوش بدم.
تا اینجایی که گوش دادم مطالب مثل همیشه عالی و بی نظیرو کامل
بود، مطالبی ضروری و مهم و حیاتی که باید در مدارس به ما آموزش میدادن، مطالبی که
باید مادرهامون به ما آموزش میدادن ، مطالبی بود که حتی توی دانشگاه هم به ما یاد
ندادن، مطالبی بودن که باید از سنین نوجوانی یاد میگرفتم تا الان که 40
سالمه با مرد ایده آلم ازدواج کرده باشم و فرزندان نازنینی داشته باشم .
من تا الان اصلاً قانون 3 جلسه ، تعریف واقعی
ازدواج سنتی و مدرن، دلیل سن طلایی ازدواج، زبان بدن هنگام صحبت کردن با اقایان و
تمام مطالب این بسته را نمی دونستم و ای کاش در سن 18 تا 20 سالگی یاد
گرفته بودم.
با صحبتهای شما تازه فهمیدم که چرا تا حالا ازدواج نکردم از
مدارس و دانشگاهها توقعی ندارم اما ای کاش مادرم بلد بود و یادم میداد،
چقدر خوب بود برای مادر و پدر شدن شرایطی میگذاشتن، کلاسهای
آموزشی میگذاشتن بعد اجازه مادر و پدرشدن میدادن
دختری هستم سرد و خجالتی که اصلاً راه دلبری و جذاب بودن را
بلد نیستم و در عوض خیلی مردانه و خشن به نظرم میام در حالی که باطنم اصلاً اینطور
نیست و بیشتر قصدم از خرید این محصول این بود که راه دلبری و جذابیت را یاد بگیرم
با توضیحاتی که روی فیلم دادین خیلی چیزها یاد گرفتم اما خیلی کم بود کاش تمام
فیلم را توضیح داده بودین قصد دارم جذابیت فوری را هم بخرم اما کاش تمام فیلم
را هم توضیح میدادین حتی کارهایی که باعث شد دیرتر ازدواج کنه. (توضیح گیس گلابتون:
من تمام مطالب همایش زن جذاب را در
این محصول گفتهام. بخش مهم فیلم که باید زبان بدن را تمرین کنید، در این محصول
توضیح دادهام. من در فوق سری دقیقاً گفتهام چگونه رابطه را خوب پیش ببرید و
چگونه یک رابطه خراب میشود. ابداً نگران نباشید. شما فقط 4 ساعت آن را گوش دادهاید. 16
ساعت باقی مانده است.)
خانم دکتر عزیز یک پیشنهاد دارم کاش یک محصول کامل و مجزا در
مورد جذابیت و راه و رسم دلبری یاد میدادین دقیقاً شبیه توضیحات روی فیلم
اما بسیار کاملتر و جامعتر. (توضیح گیس گلابتون:
جذابیت فوری دقیقاً محصولی است که شما
در نظر دارید)
اگر بخوام درباره این فواید و ارزش بالای این بستهی طلایی
کامل توضیح بدم یک مقاله طولانی میشه
.
گوش دادن به این بستهی آموزشی طلایی رابه همهی دختر خانمهای
مجرد و همه مادرهای حال و آینده شدیداً توصیه میکنم، چون این نکات طلایی را لازم
هست هر پدرو مادری بلد باشن و به فرزندانشون حتماً آموزش بدهند.
تصمیم گرفتم این محصول آموزشی طلایی را برای دختر خواهرم که 18
سالش هست به عنوان کادوی تولد سفارش بدم تا از دفتر شما مستقیماً برسه دستش یک
سورپرایز و یک کادوی تولد عااالی بشه آیا برای سنش مناسب هست یا صبر بدم بزرگتر
بشه؟؟ ( پاسخ گیس گلابتون:
به نظر من یک دختر 18 ساله باید این
آموزشها را دریافت کند)
ممنون که هستین بخاطر این بسته آموزشی طلایی متشکرم.
این جمله خیلی ساده به ما میگفت هر کاری روش و آداب خودش را
دارد، مثل زندگی کردن!
من وقتی این محصول کامل را گوش کردم یاد این جمله افتادم و با
خودم گفتم “ ازدواج هم آداب دارد” این محصول آداب ازدواج کردن را به من و
دختران سرزمینم آموزش میدهد، ساده و روان! یک، دو، سه!
جای این محصول کامل و یکپارچه توی سرزمین من خیلی خالی بود و
من از گیس گلابتون عزیزم ممنونم که تجربیات، آموزهها ومطالعاتش را به این زیبایی
در اختیار ما قرار دادند.
این محصول معماها، پرسشها و سردگمیهایی که برای هرکسی که
دوست دارد ازدواج کند وبا آن برخورد کرده یا خواهد کرد را توضیح داده. این بیست
ساعت آموزش میتواند خیلی از دختران جوان را سالها توی زندگی جلو بیندازد، و ما
میتوانیم سالهای عمرمان که با ارزشترین دارایی ما هستند برای رسیدن به
سایر آرزوهامون صرف کنیم.
گیس گلابتون عزیزم از اینکه این محصول ارزشمند را در اختیار من
و دختران سرزمینم قرار دادید سپاسگزارم.
امیدوارم قلبتان همیشه پر از عشق باشد و لبانتان همیشه خندان.
دوستتان دارم
۱. صدا و لحن صحبتتون کاملاً دلنشین و دوست داشتنیه، منظورم آینه
که نه تنها باعث خستگی نمیشه بلکه آدم رو جذب میکنه که به گوش دادن ادامه بده.
۲. کلاً مباحث خوب و مهمی رو مطرح کردین.
۳. تعریفتون راجع به سنت و مدرنیته در ازدواج خیلی به نظرم تعریف
درستی هست.
۴. فقط خانم دکتر راجع به دخترخانمهای ۳۰ سالهفرمودین که به مردی که یکبار ازدواج کرده فکر کنن …
چرا!؟! این سن برای دختری که تا ۲۴
سالگی فوق لیسانس گرفته و بعد مشغول کار حرفهای شده و در این مدت کیسهای ازدواجش
خیلی مناسب نبودن (تعریف کوتاه من: پسری سالم و توانمند که تعدادشون کم هست گویا)
… خیلی هم بالا نیست … اما خب قبول دارم که حالا باید واقعاً همسر دلخواهش رو جذب
بکنه و زندگی جدیدش رو به بهترین شکل تشکیل بده. انشالله (گیس گلابتون: من عرض کردم به این موضوع هم فکر کنید و این یک
پیشنهاد است. شما همیشه اول به نظر و عقیده خودتان وفادار باشید)
ازتون ممنونم!
راستی خانم دکتر دو تا سؤال:
۱. من که الان خارج از ایران هستم، از سایت …. استفاده کنم؟!؟
مفید هست برای من؟
(گیس
گلابتون: بله. در فوق سری هم گفتم)
۲. خیلی دوست دارم فهرست مشخصات همسر دلخواهم رو با شما درمیون
بذارم و اگر مشکلی داره اصلاح بکنم، چطور این امر امکانپذیر هست؟
(گیس
گلابتون: مشاوره اسکایپی)
در ارتباط با محصول فوق سری : اولاً خیلی جذاب و زیبا صحبت
کردید و نکات رو خیلی جزئی و ریز به ریز و مو به مو توضیح دادید. دوماً خیلی چیزها
رو یاد گرفتم و خیلی کامل و جامع بود. به خصوص یک سری نکات خیلی باارزش بود که
نمیشه اینجا لیست کنم.
این محصول شما مانند سایر محصولات مفید بود اما یک فرق بزرگ
داشت اونم اینکه خیلی بزرگتر بود در واقع یک کتاب صوتی بود. خب من الان کل فایلها
رو گوش دادم ولی آگه بخوام راجع به یک بخش مثلاً جلسه اول آشنایی، یا خواستگاری که
با معرف اومده دوباره بشنوم به کدوم فایل مراجعه کنم؟ آگه یک قسمت رو یادم رفته و مثلاً
فردا بخوام، چی کار کنم؟ چقدر خوب میشه آگه مثل یک کتاب براش فهرستی تهیه بشه. (گیس گلابتون: پیشنهاد میکنم موقع گوش دادن فوق سری، قلم و کاغذ کنار دستتان
باشد و نکات مهم را یادداشت کنید. یا بنویسید کدام بخش را میخواهید دوباره گوش
کنید) البته تهیه فهرست برای این مجموعه دشواره چون به خصوص در فایلهای 10
به بعد مطالب مختلف تکرار میشه و خیلی قابل جدا کردن موضوعی نیست. راستش یه خورده
در فایلهای 10 تا 15 تکرار شدن مطالب زیاد بود و مثلاً حتی مثالی که برای نمره
دادن به خواستگار زدید و اعدادی که گفتید(38 امتیاز) هم تکرار شد. نمیدونم خب این هم یه سبکه که شاید خیلیها خوششون بیاد و شاید
برای بعضیا هم لازم باشه که یک سری چیزا دائم تکرار شه تا بپذیرن. ولی من به شخصه
ترجیح میدادم فوق سری به شکل دیگه ای تدوین میشد و در 15 ساعت ارائه میشد و
موضوع بندی و فصل بندی مشخص داشت و اونوقت یه قسمت هاییش رو بیشتر گوش میدادم.
البته شاید من اشتباه میکنم و این سبک آموزشی مفیدتر باشه. من فقط نظر شخصیام رو
گفتم -گیس گلابتون: متشکرم. شما نظر شخصیتان را نوشتید که محترم است. من چند مورد
مهم را دو یا سه بار تکرار کردم چون میخواهم حسابی در ذهنتان بنشیند و تجربه من
نشان داده این روش مؤثر است
:محصول
فوق سری رو ماهها منتظرش بودم و گمان کنم از اولین افرادی هستم که تهیهاش کردم
,با توجه به محصولات مشابهی که در مارکت هست انتخاب من محصول شما بود به چند دلیل
.دلیل
اول اعتماد من به شخص شما بود به اصالت و درستی و شخصیت ارزنده شما
.دلیل
بعدی حس دلسوزی شما به دختران در موقعیت مشابهه شما بود
من یک دختر تحصیلکرده مهندس ارشد هستم و سالها سابقهی کار فنی
در محیط مردونه رو دارم.مادرم هم یک خانم کارمند اداری سختکوش و ساده بود که هیچ
وقت اجازه نداد و فرصتش هم نبود که وجههی زنانگی و هرا در من فعال باشه در خودش
هم کمرنگ بود .سالها تأسف خوردم که چرا کسی نیست این حرفها آموزشها و توصیهها
رو به من بکنه .سالها موقعیتهای مناسب من به شکست رسید چون من آماده و آموزش
دیده برای آمادگی و رسیدن به این مرحله نبودم.مادرم و نزدیکانم هم یا درگیر کار و
خشکی روال زندگی بودن یا اجازهی دخالت و راهنمایی در این موارد رو به خاطر سرسختی
رفتاری من نمیدادند. حیف موقعیتهای خوبم که با نا آگاهی من از بین رفت
توصیهی من به همهی دختران تحصیلکرده ی جوانی که روحیهی
دخترانه و زنانه درشون پایینه و درواقع سرسختی دارن و از زنانگی فاصله گرفتند
توصیه میکنم این محصول رو به همراه خداحافظ خشم و جذابیت فوری تهیه کنند.
.من هم قصد تهیهی این دو محصول رو
دارم وبه امید خدا طبق برنامهای که خانم دکتر طراحی کردند پیش خواهم رفت
یک توصیهی دیگه اینکه گاهی نه ما خودمون رو میبینیم و نه کسی
که مقابل ماست به ما تذکر میده و اطرافیان هم به روحیهی ما عادت کرده و شاید اصلاً
کسی نیست که به کاستیهای ما تذکر بده ,اما موقعیتهای خوبی که هدف و مناسب و حق
ماست تمام این کاستیها رو در روحیه مون و رفتار ما میبیند و به راحتی ما رو به
کسی که شایستهتر از ما نیست اما به رفتار وروحیات زنانگی آگاهتر هستش ترجیح میدن
و نقطهی غم انگیز آینه که حق با اونهاست چون مرد به اندازهی کافی مرد هست و برای
گرمای قلبش و خونه و زندگیش به یک زن با تمام وجهه زنانگی نیاز داره
بازم ممنونم از گیس گلابتون دلسوز و همراه
مطالب مهمی که تو این محصول ارزشمند یاد گرفتم
– قیافه
زیبا عادی میشه، قیافه نازیبا نازیباتر میشه پس آگه ظاهرش به دلت ننشست رد کن
– آگه خواستگارت زاقارتن، یا میان و بعد
از دو سه جلسه میرن… این یعنی «هنوز آمادگی جذب رو نداری». این یعنی ایراد از خودمه، باید
بگردم پیدا و رفعش کنم تا تبدیل بشم به یه خانم جاذب، جاذب همونی که دقیقاً میخوام.واسه همین در مورد خودم چیزهایی رو
متوجه شدم که مانع جذبم یا جذب مناسبم شده. پی بردن به این خصیصهها برام زمان برد
ولی منو به خوداگاهی و خودشناسی رسوند که در همه اهدافم نه فقط ازدواج به مقصد میرسم.ویژگیهایی رو در وجود خودم باید حذف
کنم و برخی رو باید ایجاد کنم تا در همه هدفی چه ازدواج، چه شغل و درامد، چه رشد
شخصی و .. جذب داشته باشم. خدا رو شکر که با خانم دکتر آشنا شدم هوریااااااا
– جالب اینجاست که من در مکان مناسب
دنبال مرد دلخواهم میگردم ولی فرکانسم برای ازدواج ضعیفه. اول که اصلاً جذب
نداشتم ولی با تمریناتی که انجام دادم حالا جذب دارم ولی تک و توک و با ایراد! این
یعنی هنوز باید روی خودم کار کنم. اعتماد به نفس و اشتیاقمو ببرم بالا. هرا رو
تمرین کنم تا زنانگی در وجودم تثبیت شه و تبدیل به یک خانم خانه دار، همسردار و
بانو شم تا همسر دلخواهم جذب این زندگی از پیش ساخته شه.
– ““ازدواج موفق از شما شروع میشه از شما
شروع میشه““چه جمله طلایی!! یعنی من نباید دنبال کسی باشم که تماماً اون منو
خوشبخت کنه، بلکه خودمم باید خوشبختی رو به این زندگی مشترک بیارم
– من متوجه شدم که جز دسته اول خانمها
هستم. یا جذب ندارم یا آگه دارم مناسب نیست. با توضیحات ایشون متوجه اشکال کارم
شدم و با راه حلهایی که دادند دارم روی خودم کار میکنم تا موضوع حل شه. ممنونم
گیس گلابتون
– آموزش تهیه لیست سیاه برای فراموش
کردن عشق قبلی کمک بزرگی بهم کرد. من تازه از یک رابطه احساسی نافرجام بیرون اومده
بودم و نادیده گرفتنش برام سخت بود ولی صحبتهای گیس گلابتون و تهیه اون لیست، کمک
بزرگی بهم کرد. به خودم گفتم، خوب جذبت اشتباه بوده، دوباره جذب کن و اینبار یه
مرد مناسبتر. واسه همین ویژگی دیگه ای به لیست اضافه کردم که فرد قبلی فاقد
اون بود. گرچه هنوز ته مونده هایی از احساس بهش رو دارم ولی باید کمی
دیگه به خودم فرصت بدم. در هر حال گرچه این محصول بخشیش برام تکراری بود (بیان شده
در محصولات همسرگزینی ۱,۲- …) ولی
آگه تهیه نمیکردم نمیدونستم با این موردم باید چه جوری کنار بیام و کلی مطلب
جدید دیگه هم یاد گرفتم
– با تلههای ازدواج آشنا شدم که یکیش
مردی هست که تازه از همسرش جدا شده. همیشه فکر میکردم وقتی مردی جدا شد پرونده عشق قبلیش بسته شده
ولی با صحبتهای خانم دکتر متوجه شدم زمانی پرونده بسته میشه که حداقل دو سال از
طلاق گذشته باشه، چرا؟ چون ممکنه هنوز بهش احساس داشته باشه و با عجله بیاد منو
انتخاب کنه، بعد که به حالت تعادل روحی رسید چششو باز کنه و ببینه که من اونی
نیستم که میخواسته!!! چه زنگ خطر بزرگی رو برام به صدا در آورد.
– ویدیو مربوط به فیلم قبل از طلوع رو
هنوز ندیدم چون خانم دکتر پیشنهاد کرد اول فیلمشو ببینم. میدونم که این بخش هم
نکات مهمی رو بهم یاد میده که در جهت ازدواج موفقهبا آرزوی موفقیت برای همه خانمها
مجرد در طی مراحل ۱,۲,۳
و ازدواجی شیرین و پایدارو تشکر از خانم دکتر شریف و بزرگوار
که برای درخشیدن در این بخش از زندگیمون از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند
· خانم دکتر مهربونسلام و صد سلامدلم میخواست ازتون خیلی تشکر کنم,
خیلی خیلی زیاد…
از زمانی که فوق
سری رونمایی شد دلم میخواست تهیه ش کنم , چون مطالب سایتتون رو دوست داشتم, کتاب
ازدواج رو هم همینطوربعد از اون پاکسازی روح رو گرفتم و اخیراً
هم مشاور پیش از ازدواج خود باشید, خیلی خوب بودن, خصوصاً نیمرخ شخصیتی…
اما برای فوق سری
راستش دو دل بودم چون دانشجو هستم و فکر میکردم هزینه ش برام زیاده…تا اینکه در آخرین ساعات تخفیفی که
جمعه گذاشتین بالاخره دل رو به دریا زدم و تهیه ش کردم.من در عرض یک هفته همه 20 ساعت رو گوش
دادم و تموم کردم اینقدر برام جذاب و آموزنده بود که نمیتونستم قطعش کنم!
من قبلاً حداقل
با 3 الی 4 مشاور در مورد این مسائل صحبت کرده بودم و دوست داشتم بدونم راه درست
یه ازدواج خوب چیهاما متأسفانه هیچکدوم درک کاملی نمیدادند
و یک سری کلیات رو مطرح میکردند,
اما محصول شما به
جرأت میتونم بگم خردی به من داد که هم متوجه اشتباهاتم شدم و هم اینکه کاملاً جواب
سؤالهام رو گرفتم,
واقعاً این مسائل
رو هیچ کس و هیچ جا به ما یاد نمیدن. از اعماق قلبم آرزو میکنم همه دخترها قبل
ازدواج بتونن این آموزشهای ضروری رو یاد بگیرن
دوستتون دارممنتظرِ خبرهایِ خوبِ من باشید 🙂
تمام حرفهای بالا را خلاصه میکنم:
اگر شما دوست دارید ازدواج کنید، حق
دارید ازدواج موفقی داشته باشید.
ابتدا در دوره رایگان گیس گلابتون ویژه
خانمهای مجرد ثبت نام کنید
دوم تمرینات کتاب ازدواج مثل آب خوردن
آسان است را انجام بدهید
اگر کیفیت هرا در شما بالا باشد با
انجام یک یا دو بار تمرینات کتاب براحتی ازدواج خواهید کرد، ولی پس از انجام
تمرینات کتاب خواستگار مناسبی یافت نشد، پیشنهاد میکنم فوق سری – از آشنایی تا سر
سفره عقد را تهیه کنید، با دقت 20 ساعت فایل صوتی را بشنوید و 25 دقیقه فیلم را
تماشا کنید.
خب… از کجا شروع میکنید؟
به نظر من ابتدا از دوره رایگان گیس
گلابتون ویژه خانمهای مجرد آغاز کنید. بفرمایید و روی لینک بالا کلیک کنید.
{3}
نظرات
سلام و عرض ادبخانم چشمه علایی گرامی و عزیزشدیدا مراتب سپاسگزاری خودم را اعلام می کنم ازتون بابت انرژی و وقتی که برای نوشتن این ابرمقاله و بقیه مطالب ارزشمند این وبسایت گذاشته اید.اگر کسی در کار نوشتن باشد می فهمد معنای 20 هزار کلمه نوشتن چیست و چقدر انرژی و فکر و زمان باید صرف شود تا چنین نوشته کیفی حاصل شود.از شما شدیدا سپاسگزارم که آموزش های لایف اسکیلز را با زبان ساده و قلم روان و صمیمی ترویج می دهید.خودم به شخصه بارها و بارها شما را به اساتید همکار و دوستانم معرفی می کنم و می گویم ایشان نمونه عملی و علمی تولید محتوای بومی،کاربردی و علمی در ایران هستند.شما در زندگی هزاران ایرانی تاثیر گذاشته اید و به وجود شما می بالم و آرزوی صحت و شادی و رضایت عمیق برایتان دارم.وظیفه خودم می دانم این محتوای اصیل و درجه یک را به افرادی که اطرافم هستند و می دانم از آن استفاده خواهند کرد معرفی کنم.ارادتمند.
سپاسگزارم آقای شیرمحمدی گرامی. شما لطف دارید
سلام گیس گلابتون جان.من همه این مقالات را حتی بعضا چندین بار مطالعه نموده ام و از شما بسیار سپاسگزارم چون راهنمایی های تان به بسیاری از سردرگمی ها و نگرانی های من پایان داده است. خواهشی از شما دارم. یادم هست که یکبار خانمی راجع به دختران تحصیل کرده ای که مجبورند به شهرهای دیگری برای شغلشان بروند از شما پرسیدند و شما فرمودید که احتمالا مقاله ای را در این زمینه نیز خواهید نوشت. خیلی دوست دارم در این زمینه نیز در صورت امکان ما را با نظرات و راهنمایی های خود مستفیض نمایید. چون متاسفانه تقریبا به جز تهران سایر استان ها هنوز نگاه بدی به امثال ما دارند وحتی اگر نجیب و متین هم هستیم فکر میکنند خانواده بیچاره و زاغارتی داریم که برای یک حقوق یکی دو میلیونی اجازه داده اند ما تنهایی به شهر دیگری بیاییم. ببخشید خیلی طولانی شد. ارادتمند شما.
سپاسگزارم. بله. سوال خوبی است. من هم در شهرستان ها کار کردم. همین الان هم در یک شهر کوچک زندگی می کنم. پس از 20 سال زندگی در شهرک غرب به اینجا آمده ام. با این موضوع آشنا هستم. حتما و متشکرم از پیشنهاد خوب شما.
سلام خانم دکتر عزیز امیدوارم حالتون عالی باشهدر ابرمقاله برای خانم های مجرد یک برنامه ازدواج یکساله در قالب یک جدول گذاشتید.من فوق سری رو تهیه کردم و در اوایل اون فرمودید که اگر جوابتون به یکی از اون سوالات( احساس تنهایی، استیصال، عدم بروز احساسات و…) مثبته بقیه فایل رو گوش نکنید و شش ماه اینده رو صرف خودشناسی و بهبود حالتون بکنید. و یکی دو سوال برای من مثبت بود!سوال ام اینه من برای هدف گزاری برای سال اینده و برای خودشناسی طبق اون جدول ابرمقاله پیش برم ؟؟؟ یا فقط تمرینات مدیریت خشم رو انجام بدم و بعد چندماه ادامه فوق سری رو گوش بدم؟؟
متشکرم. من شما را می شناسم و می دانم در خودشناسی کوشا هستید، ولی نمی دانم همین الان وضعیت روحی شما چگونه است. مدتی است از شما بی خبرم. پس اگر علائم افسردگی دارید، لازم است با مراجعه به روانپزشک، دارو دریافت کنید سپس طبق جدول پیش بروید و حتما بقیه فوق سری را گوش کنید. توجه کنید به خاطر شرایط ویژه کنونی (شیوع کرونا در سطح جهانی) مقداری افسردگی و اضطراب طبیعی است، ولی اگر شدت آن زندگی شما را فلج کرده، لازم است تحت درمان دارویی قرار بگیرید.
ممنون از توضیحات شمانه من افسرده نیستم بلکه از هر زمان دیگری شادترم!البته گاهی دچار غم و بی انگیزگی میشوم که به نظرم در زندگی هرکسی با توجه به چالش هایی که دارد طبیعی است.من به 2 سوال از اون 9 سوال پاسخ مثبت دادم:یکی اینکه هنوز نسبت به خواستگاران قبلی خشم دارم و سوال ( مایل نیستی راجع به احساسات با کسی صحبت کنی).خب همیشه برای من بروز احساساتم سخت بوده که این ناشی از افسردگی نیست بلکه نقطه ضعف شخصیت من است.پس با توضیحات شما من به این نتیجه رسیدم که هر چه زودتر میدیریت خشم رو شروع کنم ( طبق برنامه جدول) و همزمان فوق سری را هم گوش کنمدرسته ؟
بله. دقیقا. الان کلید حل مسئله، انجام تمرینات خداحافظ خشم است و در کنار آن فوق سری را گوش کنید و بقیه تمرینات یکساله را انجام بدهید. خوشحالم الان از هر زمان دیگر در زندگی تان شادتر هستید. خیلی خیلی خیلی خوشحالم. دوستتون دارم