ازدواج چگونه است؟

 
helpkade
ازدواج چگونه است؟
ازدواج چگونه است؟

یکی از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی خود ازدواج کند. طبق ماده شانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر حق ازدواج انسانها به رسمیت شناخته شده‌است.[۱]
براساس آمارها، نرخ ازدواج در ایران به تناسب جمعیت کشور افزایش پیدا نکرده‌است.[۲]
به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، تجرد قطعی در ایران رو به فزونی گذاشت.

قرن‌ها بعد و در دوره ساسانیان، نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۳] همچنین گونه‌ای ازدواج موقت برای زنان وجود داشت که «چَگَر» نامیده می‌شد و آن هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۳] در این گونه از ازدواج رضایت زن شرط نبوده‌است و فرزندان حاصل به شوهر اول می‌رسیده‌اند. نوع دیگری از ازدواج‌های ساسانی که باعث بحث و جدل‌های زیادی میان امروزیان شده‌است خویدوده بود که ازدواج با محارم است.[۴]

ازدواج در ایران دارای رسوم و قواعدی است که برخی از آن‌ها منحصر به فرهنگ ایرانی است. این رسوم در طول تاریخ به دفعات تغییر کرده‌اند و در میان اقوام، ادیان و مذاهب، و حتی طبقات اجتماعی گوناگون به فراخور متفاوت هستند.

ازدواج سنتی ایرانی فرایندی است که دارای مراحل مختلفی است. این مراحل در برخی از نقاط ایران از ابتدا اندکی تفاوت داشته و در برخی از نقاط دیگر، به تدریج تغییراتی در آن راه یافته‌است؛ ولی آنچه در مراحل ازدواج سنتی ایرانی تقریباً در اکثر نقاط کشور (بخصوص شهر تهران) مرسوم و معمول بوده‌است، به‌طور رسمی شامل این مراحل است:[۵]

در این میان در گذشته رسومی نیز وجود داشته که از میان رفته‌اند (مانند نشان دادن عروس به قابله پیش از عقد) و رسومی نیز وجود دارند که هنوز پابرجا هستند، ولی به شکل سنتی قدیم اجرا نمی‌شوند (مانند خرید عروسی).[۵] در مقابل ازدواج‌های سنتی، ازدواج‌های مدرن قرار دارند که کمتر تابع رسوم بوده و فقط به جنبه کارکردی ازدواج(عقد نکاح) و آغاز زندگی مشترک پرداخته می‌شود.

ازدواج چگونه است؟

از سوی دیگر نقش خانواده در آشنایی زوجین، متغیر دیگری است که نوع ازدواج را (سنتی یا مدرن) تعیین می‌کند.[۶] در ازدواج‌های سنتی غالباً خانواده طرفین نقش تعیین‌کننده تری داشته و حتی در برخی از ازدواج‌های سنتی تا چند سال پیش، زوجین حق دیدن یا صحبت کردن با یکدیگر را نداشته‌اند. (به عنوان نمونه ازدواج روح‌الله خمینی و بانو خدیجه ثقفی از این نوع بود)[۷] در حالی که در ازدواج‌های مدرن، شناخت پیش از ازدواج توسط خود زوجین صورت می‌گیرد و خانواده طرفین نقش زیادی در آن ندارند. بدیهی است که در این میان، چه از نظر رسوم ازدواج و چه از نظر شناخت و آگاهی، انواع بینابینی زیادی وجود دارد.[۶]

از دیگر تفاوت‌های ازدواج سنتی و مدرن، تفاوت سنی زوجین است. در ازدواج سنتی به‌طور معمول زوج (داماد) چندین سال از زوجه (عروس) مسن تر است. در حالی که در ازدواج‌های مدرن زوجین اختلاف سنی معنی داری نداشته و در مواردی نسبت معکوس برقرار است.[۶]

یک تحقیق آماری نشان می‌دهد که جوانان تهرانی، به ازدواج سنتی بیش از ازدواج مدرن راغب هستند.[۸] آمار نشان داده‌اند که ازدواج‌های سنتی از استحکام بیشتری نسبت به ازدواج‌های مدرن برخوردارند. در استان تهران که نسبت ازدواج‌های مدرن از دیگر استانها بیشتر است، حدود ۳۰ درصداز ازدواج‌ها به جدایی و طلاق منجر می‌شوند.[۹][۱۰]

این نوع ازدواج در سال‌های اخیر (زمان ویرایش ۱۳۹۳) رواج یافته‌است. بدین معناست که تعهدی میان دختر و پسر شکل می‌گیرد، اما در شناسنامه ثبت نمی‌شود. اگر ازدواج نوعی قرارداد باشد، ازدواج سپید، نوعی قرارداد نانوشته است. به دلیل غیرقانونی بودن این ازدواج، آماری از آن در دست نیست.[۱۱]

موضوع اختلاف سنی میان عروس و داماد، در ازدواج ایرانی موضوعی مناقشه‌برانگیز است. امروزه در برخی از ازدواج‌های مدرن ایرانی، اختلاف‌های سنی معنی دار مشاهده می‌شود. کارشناسان دلیل چنین انتخاب‌هایی را مسائل مالی و کاهش نقش نظارتی خانواده در ازدواج می‌دانند. برخی آسیب شناسان اجتماعی، وضعیت کنونی جامعه ایران را در این خصوص بحرانی و در حد هشدار می‌دانند. علاوه بر آسیب شناسان، کارشناسان مسائل حقوقی نیز نسبت به افزایش اختلاف سنی واکنش نشان داده‌اند.[۱۲][۱۳]

طرحی است که بستهٔ اول آن تلاش برای افزایش انگیزه برای ازدواج است و مراحلی همچون ارجاع به مشاور و بسته‌های آموزشی را دربردارد، در ۱۰ مهر ۱۳۹۳، در گزارشاتی فراوان در سایت‌های خبری مختلف، دبیر کارگروهی باعنوان «کارگروه تخصصی صنعت ملی مشاوره ازدواج»، به تشریح مراحل مختلف یک طرح با نام «طرح ملی همسان‌گزینی» پرداخت.[۱۴][۱۵]

در واقع یکی از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی خود ازدواج کند. طبق ماده شانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر حق ازدواج انسانها به رسمیت شناخته شده‌است.[۱]

ولی در سیاست‌گذاری‌های سازمان ملی جوانان در نظام جمهوری اسلامی ایران مردانی شایسته ازدواج هستند که پر قدرت و پرتوان و چهارشانه باشند.[۱۶] آنها باید توان جسمی بالا، پول و شهرت اجتماعی داشته باشد.[۱۶]
زنان شایسته ازدواج باید دارای جمال و زیبایی باشند که این جمال و زیبایی، در تناسب اندام، ظرافت مو و ابرو، ظرافت صدا، حیا، عفت و پاکدامنی تفسیر می‌شود. دراین سیاست‌گذاری‌ها زنان با ایمان و خداشناس، زنان سادات، زنان باکره و زنان کم‌مهریه برای ازدواج در اولویت قرار دارند. سازمان ملی جوانان بر این اعتقاد است که زنان نازا، کثیف، لجباز و نافرمان و سرکش نسبت به شوهر شایستگی همسری مردان را ندارند.[۱۶]

تجرد قطعی یعنی کسانی که امیدی به ازدواج ندارند یا احتمال ازدواج برای آنان بسیار کم است.[۱۷] زندگی مجردی در یک سطح یا در یک جنسیت در ایران باقی نمانده‌است.[۱۸] تصمیم برای تجرد بیشتر در سنین ۳۵ تا ۴۵ سالگی گرفته می‌شود.[۱۹] در حال حاضر بیش از ۱۳ میلیون جوان مجرد ایرانی، سن مناسب ازدواج را سپری کرده‌اند یا در حال سپری کردن این سن هستند.[۲۰] افزایش احساس «تنهایی» در میان دختران از ۳۵ سالگی به بعد روی می‌دهد.[۲۱] مهم‌ترین مشکلات کشور از نظر دختران جوان، بیکاری، تورم، فقر و مشکلات اقتصادی، اعتیاد و عدم تحقق عدالت اجتماعی است.[۲۱]

تا پیش از انقلاب ایران برای سال‌ها آمار تجرد قطعی برای زنان ۲ درصد و برای مردان ۱٫۸ درصد بود اما پس از انقلاب و بعد از افزایش موالید در دهه ۶۰ با توجه به آنکه به لحاظ فرهنگی دختران در ایران می‌باید با دهه قبلی خود ازدواج کنند و با توجه به آنکه تعداد پسران دهه ۵۰ بسیار کمتر از دختران دهه ۶۰ بود، برای این گروه مضیقه ازدواج به وجود آمد و مسئله تجرد دختران متولد دهه ۶۰ از اواخر دهه ۸۰ خود را نشان داد.[۲۱]
سال ۱۳۹۰ آغاز دهه تجرد در ایران بود.[۱۸] تجردی که گرچه در دهه‌های پیش نیز در ایران دیده می‌شد اما به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که حالا در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، این آمار رو به فزونی گذاشت. این آمار در سال ۹۰ حکایت از زندگی مجردی و تک نفره ۷٫۱ درصد خانواده‌های ایرانی داشت. وزارت ورزش و جوانان در سال ۱۳۹۱ ارقامی را اعلام کرد که از زندگی مجرد حدود ۲۵ درصد دختران خبر می‌داد.[۱۸] گرچه هم در ابتدای دهه ۹۰ و هم در سال ۹۵ آمار دقیقی از زندگی مجردی دختران و پسران ایرانی وجود ندارد اما به استناد سخنان وزیر ورزش و جوانان در سال ۹۱ حدود ۳۰ درصد جوانان در شش کلانشهر تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز به تنهایی زندگی می‌کنند.[۱۸] دختری که مدرک لیسانس اخذ می‌کند دیگر تمامی پسرانی که تحصیلاتی کمتر از لیسانس دارند را از دایره همسرگزینی‌اش خارج می‌کند و این از جمله دلایلی است که باعث می‌شود فرصت ازدواج برای دخترانی که تحصیلات بالاتری دارند کمتر شود.[۲۲]

بنظر می‌رسد تجرد قطعی بر ساختارهای اجتماعی در ایران تأثیر خواهد گذاشت به این معنا که زندگی‌ها به سمت فردی شدن و ایجاد خانه‌های تک نفره و خانواده‌های یک‌نفره پیش خواهد رفت؛ خود به خود با افزایش خانواده‌های یک‌نفره امکان مشارکت در اداره زندگی کمتر خواهد شد. به همین دلیل مشاغل جدید ایجاد خواهد شد. چون در هنگام بیماری و سالمندی نیاز به خدمات اجتماعی افزایش می‌یابد؛ یعنی این دسته از افراد جامعه از خدمات عاطفی و رایگان بستگان محروم شده با مشکلاتی نظیر نارضایتی از زندگی و جامعه مواجه خواهند شد.[۱۹]


https://www.ohchr.org/EN/UDHR/Documents/UDHR_Translations/prs.pdfDownloads-icon

یکی از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی خود ازدواج کند. طبق ماده شانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر حق ازدواج انسانها به رسمیت شناخته شده‌است.[۱]
براساس آمارها، نرخ ازدواج در ایران به تناسب جمعیت کشور افزایش پیدا نکرده‌است.[۲]
به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، تجرد قطعی در ایران رو به فزونی گذاشت.

قرن‌ها بعد و در دوره ساسانیان، نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۳] همچنین گونه‌ای ازدواج موقت برای زنان وجود داشت که «چَگَر» نامیده می‌شد و آن هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۳] در این گونه از ازدواج رضایت زن شرط نبوده‌است و فرزندان حاصل به شوهر اول می‌رسیده‌اند. نوع دیگری از ازدواج‌های ساسانی که باعث بحث و جدل‌های زیادی میان امروزیان شده‌است خویدوده بود که ازدواج با محارم است.[۴]

ازدواج در ایران دارای رسوم و قواعدی است که برخی از آن‌ها منحصر به فرهنگ ایرانی است. این رسوم در طول تاریخ به دفعات تغییر کرده‌اند و در میان اقوام، ادیان و مذاهب، و حتی طبقات اجتماعی گوناگون به فراخور متفاوت هستند.

ازدواج سنتی ایرانی فرایندی است که دارای مراحل مختلفی است. این مراحل در برخی از نقاط ایران از ابتدا اندکی تفاوت داشته و در برخی از نقاط دیگر، به تدریج تغییراتی در آن راه یافته‌است؛ ولی آنچه در مراحل ازدواج سنتی ایرانی تقریباً در اکثر نقاط کشور (بخصوص شهر تهران) مرسوم و معمول بوده‌است، به‌طور رسمی شامل این مراحل است:[۵]

در این میان در گذشته رسومی نیز وجود داشته که از میان رفته‌اند (مانند نشان دادن عروس به قابله پیش از عقد) و رسومی نیز وجود دارند که هنوز پابرجا هستند، ولی به شکل سنتی قدیم اجرا نمی‌شوند (مانند خرید عروسی).[۵] در مقابل ازدواج‌های سنتی، ازدواج‌های مدرن قرار دارند که کمتر تابع رسوم بوده و فقط به جنبه کارکردی ازدواج(عقد نکاح) و آغاز زندگی مشترک پرداخته می‌شود.

ازدواج چگونه است؟

از سوی دیگر نقش خانواده در آشنایی زوجین، متغیر دیگری است که نوع ازدواج را (سنتی یا مدرن) تعیین می‌کند.[۶] در ازدواج‌های سنتی غالباً خانواده طرفین نقش تعیین‌کننده تری داشته و حتی در برخی از ازدواج‌های سنتی تا چند سال پیش، زوجین حق دیدن یا صحبت کردن با یکدیگر را نداشته‌اند. (به عنوان نمونه ازدواج روح‌الله خمینی و بانو خدیجه ثقفی از این نوع بود)[۷] در حالی که در ازدواج‌های مدرن، شناخت پیش از ازدواج توسط خود زوجین صورت می‌گیرد و خانواده طرفین نقش زیادی در آن ندارند. بدیهی است که در این میان، چه از نظر رسوم ازدواج و چه از نظر شناخت و آگاهی، انواع بینابینی زیادی وجود دارد.[۶]

از دیگر تفاوت‌های ازدواج سنتی و مدرن، تفاوت سنی زوجین است. در ازدواج سنتی به‌طور معمول زوج (داماد) چندین سال از زوجه (عروس) مسن تر است. در حالی که در ازدواج‌های مدرن زوجین اختلاف سنی معنی داری نداشته و در مواردی نسبت معکوس برقرار است.[۶]

یک تحقیق آماری نشان می‌دهد که جوانان تهرانی، به ازدواج سنتی بیش از ازدواج مدرن راغب هستند.[۸] آمار نشان داده‌اند که ازدواج‌های سنتی از استحکام بیشتری نسبت به ازدواج‌های مدرن برخوردارند. در استان تهران که نسبت ازدواج‌های مدرن از دیگر استانها بیشتر است، حدود ۳۰ درصداز ازدواج‌ها به جدایی و طلاق منجر می‌شوند.[۹][۱۰]

این نوع ازدواج در سال‌های اخیر (زمان ویرایش ۱۳۹۳) رواج یافته‌است. بدین معناست که تعهدی میان دختر و پسر شکل می‌گیرد، اما در شناسنامه ثبت نمی‌شود. اگر ازدواج نوعی قرارداد باشد، ازدواج سپید، نوعی قرارداد نانوشته است. به دلیل غیرقانونی بودن این ازدواج، آماری از آن در دست نیست.[۱۱]

موضوع اختلاف سنی میان عروس و داماد، در ازدواج ایرانی موضوعی مناقشه‌برانگیز است. امروزه در برخی از ازدواج‌های مدرن ایرانی، اختلاف‌های سنی معنی دار مشاهده می‌شود. کارشناسان دلیل چنین انتخاب‌هایی را مسائل مالی و کاهش نقش نظارتی خانواده در ازدواج می‌دانند. برخی آسیب شناسان اجتماعی، وضعیت کنونی جامعه ایران را در این خصوص بحرانی و در حد هشدار می‌دانند. علاوه بر آسیب شناسان، کارشناسان مسائل حقوقی نیز نسبت به افزایش اختلاف سنی واکنش نشان داده‌اند.[۱۲][۱۳]

طرحی است که بستهٔ اول آن تلاش برای افزایش انگیزه برای ازدواج است و مراحلی همچون ارجاع به مشاور و بسته‌های آموزشی را دربردارد، در ۱۰ مهر ۱۳۹۳، در گزارشاتی فراوان در سایت‌های خبری مختلف، دبیر کارگروهی باعنوان «کارگروه تخصصی صنعت ملی مشاوره ازدواج»، به تشریح مراحل مختلف یک طرح با نام «طرح ملی همسان‌گزینی» پرداخت.[۱۴][۱۵]

در واقع یکی از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی خود ازدواج کند. طبق ماده شانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر حق ازدواج انسانها به رسمیت شناخته شده‌است.[۱]

ولی در سیاست‌گذاری‌های سازمان ملی جوانان در نظام جمهوری اسلامی ایران مردانی شایسته ازدواج هستند که پر قدرت و پرتوان و چهارشانه باشند.[۱۶] آنها باید توان جسمی بالا، پول و شهرت اجتماعی داشته باشد.[۱۶]
زنان شایسته ازدواج باید دارای جمال و زیبایی باشند که این جمال و زیبایی، در تناسب اندام، ظرافت مو و ابرو، ظرافت صدا، حیا، عفت و پاکدامنی تفسیر می‌شود. دراین سیاست‌گذاری‌ها زنان با ایمان و خداشناس، زنان سادات، زنان باکره و زنان کم‌مهریه برای ازدواج در اولویت قرار دارند. سازمان ملی جوانان بر این اعتقاد است که زنان نازا، کثیف، لجباز و نافرمان و سرکش نسبت به شوهر شایستگی همسری مردان را ندارند.[۱۶]

تجرد قطعی یعنی کسانی که امیدی به ازدواج ندارند یا احتمال ازدواج برای آنان بسیار کم است.[۱۷] زندگی مجردی در یک سطح یا در یک جنسیت در ایران باقی نمانده‌است.[۱۸] تصمیم برای تجرد بیشتر در سنین ۳۵ تا ۴۵ سالگی گرفته می‌شود.[۱۹] در حال حاضر بیش از ۱۳ میلیون جوان مجرد ایرانی، سن مناسب ازدواج را سپری کرده‌اند یا در حال سپری کردن این سن هستند.[۲۰] افزایش احساس «تنهایی» در میان دختران از ۳۵ سالگی به بعد روی می‌دهد.[۲۱] مهم‌ترین مشکلات کشور از نظر دختران جوان، بیکاری، تورم، فقر و مشکلات اقتصادی، اعتیاد و عدم تحقق عدالت اجتماعی است.[۲۱]

تا پیش از انقلاب ایران برای سال‌ها آمار تجرد قطعی برای زنان ۲ درصد و برای مردان ۱٫۸ درصد بود اما پس از انقلاب و بعد از افزایش موالید در دهه ۶۰ با توجه به آنکه به لحاظ فرهنگی دختران در ایران می‌باید با دهه قبلی خود ازدواج کنند و با توجه به آنکه تعداد پسران دهه ۵۰ بسیار کمتر از دختران دهه ۶۰ بود، برای این گروه مضیقه ازدواج به وجود آمد و مسئله تجرد دختران متولد دهه ۶۰ از اواخر دهه ۸۰ خود را نشان داد.[۲۱]
سال ۱۳۹۰ آغاز دهه تجرد در ایران بود.[۱۸] تجردی که گرچه در دهه‌های پیش نیز در ایران دیده می‌شد اما به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که حالا در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، این آمار رو به فزونی گذاشت. این آمار در سال ۹۰ حکایت از زندگی مجردی و تک نفره ۷٫۱ درصد خانواده‌های ایرانی داشت. وزارت ورزش و جوانان در سال ۱۳۹۱ ارقامی را اعلام کرد که از زندگی مجرد حدود ۲۵ درصد دختران خبر می‌داد.[۱۸] گرچه هم در ابتدای دهه ۹۰ و هم در سال ۹۵ آمار دقیقی از زندگی مجردی دختران و پسران ایرانی وجود ندارد اما به استناد سخنان وزیر ورزش و جوانان در سال ۹۱ حدود ۳۰ درصد جوانان در شش کلانشهر تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز به تنهایی زندگی می‌کنند.[۱۸] دختری که مدرک لیسانس اخذ می‌کند دیگر تمامی پسرانی که تحصیلاتی کمتر از لیسانس دارند را از دایره همسرگزینی‌اش خارج می‌کند و این از جمله دلایلی است که باعث می‌شود فرصت ازدواج برای دخترانی که تحصیلات بالاتری دارند کمتر شود.[۲۲]

بنظر می‌رسد تجرد قطعی بر ساختارهای اجتماعی در ایران تأثیر خواهد گذاشت به این معنا که زندگی‌ها به سمت فردی شدن و ایجاد خانه‌های تک نفره و خانواده‌های یک‌نفره پیش خواهد رفت؛ خود به خود با افزایش خانواده‌های یک‌نفره امکان مشارکت در اداره زندگی کمتر خواهد شد. به همین دلیل مشاغل جدید ایجاد خواهد شد. چون در هنگام بیماری و سالمندی نیاز به خدمات اجتماعی افزایش می‌یابد؛ یعنی این دسته از افراد جامعه از خدمات عاطفی و رایگان بستگان محروم شده با مشکلاتی نظیر نارضایتی از زندگی و جامعه مواجه خواهند شد.[۱۹]


https://www.ohchr.org/EN/UDHR/Documents/UDHR_Translations/prs.pdfDownloads-icon

یکی از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی خود ازدواج کند. طبق ماده شانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر حق ازدواج انسانها به رسمیت شناخته شده‌است.[۱]
براساس آمارها، نرخ ازدواج در ایران به تناسب جمعیت کشور افزایش پیدا نکرده‌است.[۲]
به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، تجرد قطعی در ایران رو به فزونی گذاشت.

قرن‌ها بعد و در دوره ساسانیان، نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۳] همچنین گونه‌ای ازدواج موقت برای زنان وجود داشت که «چَگَر» نامیده می‌شد و آن هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۳] در این گونه از ازدواج رضایت زن شرط نبوده‌است و فرزندان حاصل به شوهر اول می‌رسیده‌اند. نوع دیگری از ازدواج‌های ساسانی که باعث بحث و جدل‌های زیادی میان امروزیان شده‌است خویدوده بود که ازدواج با محارم است.[۴]

ازدواج در ایران دارای رسوم و قواعدی است که برخی از آن‌ها منحصر به فرهنگ ایرانی است. این رسوم در طول تاریخ به دفعات تغییر کرده‌اند و در میان اقوام، ادیان و مذاهب، و حتی طبقات اجتماعی گوناگون به فراخور متفاوت هستند.

ازدواج سنتی ایرانی فرایندی است که دارای مراحل مختلفی است. این مراحل در برخی از نقاط ایران از ابتدا اندکی تفاوت داشته و در برخی از نقاط دیگر، به تدریج تغییراتی در آن راه یافته‌است؛ ولی آنچه در مراحل ازدواج سنتی ایرانی تقریباً در اکثر نقاط کشور (بخصوص شهر تهران) مرسوم و معمول بوده‌است، به‌طور رسمی شامل این مراحل است:[۵]

در این میان در گذشته رسومی نیز وجود داشته که از میان رفته‌اند (مانند نشان دادن عروس به قابله پیش از عقد) و رسومی نیز وجود دارند که هنوز پابرجا هستند، ولی به شکل سنتی قدیم اجرا نمی‌شوند (مانند خرید عروسی).[۵] در مقابل ازدواج‌های سنتی، ازدواج‌های مدرن قرار دارند که کمتر تابع رسوم بوده و فقط به جنبه کارکردی ازدواج(عقد نکاح) و آغاز زندگی مشترک پرداخته می‌شود.

ازدواج چگونه است؟

از سوی دیگر نقش خانواده در آشنایی زوجین، متغیر دیگری است که نوع ازدواج را (سنتی یا مدرن) تعیین می‌کند.[۶] در ازدواج‌های سنتی غالباً خانواده طرفین نقش تعیین‌کننده تری داشته و حتی در برخی از ازدواج‌های سنتی تا چند سال پیش، زوجین حق دیدن یا صحبت کردن با یکدیگر را نداشته‌اند. (به عنوان نمونه ازدواج روح‌الله خمینی و بانو خدیجه ثقفی از این نوع بود)[۷] در حالی که در ازدواج‌های مدرن، شناخت پیش از ازدواج توسط خود زوجین صورت می‌گیرد و خانواده طرفین نقش زیادی در آن ندارند. بدیهی است که در این میان، چه از نظر رسوم ازدواج و چه از نظر شناخت و آگاهی، انواع بینابینی زیادی وجود دارد.[۶]

از دیگر تفاوت‌های ازدواج سنتی و مدرن، تفاوت سنی زوجین است. در ازدواج سنتی به‌طور معمول زوج (داماد) چندین سال از زوجه (عروس) مسن تر است. در حالی که در ازدواج‌های مدرن زوجین اختلاف سنی معنی داری نداشته و در مواردی نسبت معکوس برقرار است.[۶]

یک تحقیق آماری نشان می‌دهد که جوانان تهرانی، به ازدواج سنتی بیش از ازدواج مدرن راغب هستند.[۸] آمار نشان داده‌اند که ازدواج‌های سنتی از استحکام بیشتری نسبت به ازدواج‌های مدرن برخوردارند. در استان تهران که نسبت ازدواج‌های مدرن از دیگر استانها بیشتر است، حدود ۳۰ درصداز ازدواج‌ها به جدایی و طلاق منجر می‌شوند.[۹][۱۰]

این نوع ازدواج در سال‌های اخیر (زمان ویرایش ۱۳۹۳) رواج یافته‌است. بدین معناست که تعهدی میان دختر و پسر شکل می‌گیرد، اما در شناسنامه ثبت نمی‌شود. اگر ازدواج نوعی قرارداد باشد، ازدواج سپید، نوعی قرارداد نانوشته است. به دلیل غیرقانونی بودن این ازدواج، آماری از آن در دست نیست.[۱۱]

موضوع اختلاف سنی میان عروس و داماد، در ازدواج ایرانی موضوعی مناقشه‌برانگیز است. امروزه در برخی از ازدواج‌های مدرن ایرانی، اختلاف‌های سنی معنی دار مشاهده می‌شود. کارشناسان دلیل چنین انتخاب‌هایی را مسائل مالی و کاهش نقش نظارتی خانواده در ازدواج می‌دانند. برخی آسیب شناسان اجتماعی، وضعیت کنونی جامعه ایران را در این خصوص بحرانی و در حد هشدار می‌دانند. علاوه بر آسیب شناسان، کارشناسان مسائل حقوقی نیز نسبت به افزایش اختلاف سنی واکنش نشان داده‌اند.[۱۲][۱۳]

طرحی است که بستهٔ اول آن تلاش برای افزایش انگیزه برای ازدواج است و مراحلی همچون ارجاع به مشاور و بسته‌های آموزشی را دربردارد، در ۱۰ مهر ۱۳۹۳، در گزارشاتی فراوان در سایت‌های خبری مختلف، دبیر کارگروهی باعنوان «کارگروه تخصصی صنعت ملی مشاوره ازدواج»، به تشریح مراحل مختلف یک طرح با نام «طرح ملی همسان‌گزینی» پرداخت.[۱۴][۱۵]

در واقع یکی از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی خود ازدواج کند. طبق ماده شانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر حق ازدواج انسانها به رسمیت شناخته شده‌است.[۱]

ولی در سیاست‌گذاری‌های سازمان ملی جوانان در نظام جمهوری اسلامی ایران مردانی شایسته ازدواج هستند که پر قدرت و پرتوان و چهارشانه باشند.[۱۶] آنها باید توان جسمی بالا، پول و شهرت اجتماعی داشته باشد.[۱۶]
زنان شایسته ازدواج باید دارای جمال و زیبایی باشند که این جمال و زیبایی، در تناسب اندام، ظرافت مو و ابرو، ظرافت صدا، حیا، عفت و پاکدامنی تفسیر می‌شود. دراین سیاست‌گذاری‌ها زنان با ایمان و خداشناس، زنان سادات، زنان باکره و زنان کم‌مهریه برای ازدواج در اولویت قرار دارند. سازمان ملی جوانان بر این اعتقاد است که زنان نازا، کثیف، لجباز و نافرمان و سرکش نسبت به شوهر شایستگی همسری مردان را ندارند.[۱۶]

تجرد قطعی یعنی کسانی که امیدی به ازدواج ندارند یا احتمال ازدواج برای آنان بسیار کم است.[۱۷] زندگی مجردی در یک سطح یا در یک جنسیت در ایران باقی نمانده‌است.[۱۸] تصمیم برای تجرد بیشتر در سنین ۳۵ تا ۴۵ سالگی گرفته می‌شود.[۱۹] در حال حاضر بیش از ۱۳ میلیون جوان مجرد ایرانی، سن مناسب ازدواج را سپری کرده‌اند یا در حال سپری کردن این سن هستند.[۲۰] افزایش احساس «تنهایی» در میان دختران از ۳۵ سالگی به بعد روی می‌دهد.[۲۱] مهم‌ترین مشکلات کشور از نظر دختران جوان، بیکاری، تورم، فقر و مشکلات اقتصادی، اعتیاد و عدم تحقق عدالت اجتماعی است.[۲۱]

تا پیش از انقلاب ایران برای سال‌ها آمار تجرد قطعی برای زنان ۲ درصد و برای مردان ۱٫۸ درصد بود اما پس از انقلاب و بعد از افزایش موالید در دهه ۶۰ با توجه به آنکه به لحاظ فرهنگی دختران در ایران می‌باید با دهه قبلی خود ازدواج کنند و با توجه به آنکه تعداد پسران دهه ۵۰ بسیار کمتر از دختران دهه ۶۰ بود، برای این گروه مضیقه ازدواج به وجود آمد و مسئله تجرد دختران متولد دهه ۶۰ از اواخر دهه ۸۰ خود را نشان داد.[۲۱]
سال ۱۳۹۰ آغاز دهه تجرد در ایران بود.[۱۸] تجردی که گرچه در دهه‌های پیش نیز در ایران دیده می‌شد اما به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که حالا در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، این آمار رو به فزونی گذاشت. این آمار در سال ۹۰ حکایت از زندگی مجردی و تک نفره ۷٫۱ درصد خانواده‌های ایرانی داشت. وزارت ورزش و جوانان در سال ۱۳۹۱ ارقامی را اعلام کرد که از زندگی مجرد حدود ۲۵ درصد دختران خبر می‌داد.[۱۸] گرچه هم در ابتدای دهه ۹۰ و هم در سال ۹۵ آمار دقیقی از زندگی مجردی دختران و پسران ایرانی وجود ندارد اما به استناد سخنان وزیر ورزش و جوانان در سال ۹۱ حدود ۳۰ درصد جوانان در شش کلانشهر تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز به تنهایی زندگی می‌کنند.[۱۸] دختری که مدرک لیسانس اخذ می‌کند دیگر تمامی پسرانی که تحصیلاتی کمتر از لیسانس دارند را از دایره همسرگزینی‌اش خارج می‌کند و این از جمله دلایلی است که باعث می‌شود فرصت ازدواج برای دخترانی که تحصیلات بالاتری دارند کمتر شود.[۲۲]

بنظر می‌رسد تجرد قطعی بر ساختارهای اجتماعی در ایران تأثیر خواهد گذاشت به این معنا که زندگی‌ها به سمت فردی شدن و ایجاد خانه‌های تک نفره و خانواده‌های یک‌نفره پیش خواهد رفت؛ خود به خود با افزایش خانواده‌های یک‌نفره امکان مشارکت در اداره زندگی کمتر خواهد شد. به همین دلیل مشاغل جدید ایجاد خواهد شد. چون در هنگام بیماری و سالمندی نیاز به خدمات اجتماعی افزایش می‌یابد؛ یعنی این دسته از افراد جامعه از خدمات عاطفی و رایگان بستگان محروم شده با مشکلاتی نظیر نارضایتی از زندگی و جامعه مواجه خواهند شد.[۱۹]


https://www.ohchr.org/EN/UDHR/Documents/UDHR_Translations/prs.pdfDownloads-icon

یکی از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی خود ازدواج کند. طبق ماده شانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر حق ازدواج انسانها به رسمیت شناخته شده‌است.[۱]
براساس آمارها، نرخ ازدواج در ایران به تناسب جمعیت کشور افزایش پیدا نکرده‌است.[۲]
به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، تجرد قطعی در ایران رو به فزونی گذاشت.

قرن‌ها بعد و در دوره ساسانیان، نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۳] همچنین گونه‌ای ازدواج موقت برای زنان وجود داشت که «چَگَر» نامیده می‌شد و آن هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۳] در این گونه از ازدواج رضایت زن شرط نبوده‌است و فرزندان حاصل به شوهر اول می‌رسیده‌اند. نوع دیگری از ازدواج‌های ساسانی که باعث بحث و جدل‌های زیادی میان امروزیان شده‌است خویدوده بود که ازدواج با محارم است.[۴]

ازدواج در ایران دارای رسوم و قواعدی است که برخی از آن‌ها منحصر به فرهنگ ایرانی است. این رسوم در طول تاریخ به دفعات تغییر کرده‌اند و در میان اقوام، ادیان و مذاهب، و حتی طبقات اجتماعی گوناگون به فراخور متفاوت هستند.

ازدواج سنتی ایرانی فرایندی است که دارای مراحل مختلفی است. این مراحل در برخی از نقاط ایران از ابتدا اندکی تفاوت داشته و در برخی از نقاط دیگر، به تدریج تغییراتی در آن راه یافته‌است؛ ولی آنچه در مراحل ازدواج سنتی ایرانی تقریباً در اکثر نقاط کشور (بخصوص شهر تهران) مرسوم و معمول بوده‌است، به‌طور رسمی شامل این مراحل است:[۵]

در این میان در گذشته رسومی نیز وجود داشته که از میان رفته‌اند (مانند نشان دادن عروس به قابله پیش از عقد) و رسومی نیز وجود دارند که هنوز پابرجا هستند، ولی به شکل سنتی قدیم اجرا نمی‌شوند (مانند خرید عروسی).[۵] در مقابل ازدواج‌های سنتی، ازدواج‌های مدرن قرار دارند که کمتر تابع رسوم بوده و فقط به جنبه کارکردی ازدواج(عقد نکاح) و آغاز زندگی مشترک پرداخته می‌شود.

ازدواج چگونه است؟

از سوی دیگر نقش خانواده در آشنایی زوجین، متغیر دیگری است که نوع ازدواج را (سنتی یا مدرن) تعیین می‌کند.[۶] در ازدواج‌های سنتی غالباً خانواده طرفین نقش تعیین‌کننده تری داشته و حتی در برخی از ازدواج‌های سنتی تا چند سال پیش، زوجین حق دیدن یا صحبت کردن با یکدیگر را نداشته‌اند. (به عنوان نمونه ازدواج روح‌الله خمینی و بانو خدیجه ثقفی از این نوع بود)[۷] در حالی که در ازدواج‌های مدرن، شناخت پیش از ازدواج توسط خود زوجین صورت می‌گیرد و خانواده طرفین نقش زیادی در آن ندارند. بدیهی است که در این میان، چه از نظر رسوم ازدواج و چه از نظر شناخت و آگاهی، انواع بینابینی زیادی وجود دارد.[۶]

از دیگر تفاوت‌های ازدواج سنتی و مدرن، تفاوت سنی زوجین است. در ازدواج سنتی به‌طور معمول زوج (داماد) چندین سال از زوجه (عروس) مسن تر است. در حالی که در ازدواج‌های مدرن زوجین اختلاف سنی معنی داری نداشته و در مواردی نسبت معکوس برقرار است.[۶]

یک تحقیق آماری نشان می‌دهد که جوانان تهرانی، به ازدواج سنتی بیش از ازدواج مدرن راغب هستند.[۸] آمار نشان داده‌اند که ازدواج‌های سنتی از استحکام بیشتری نسبت به ازدواج‌های مدرن برخوردارند. در استان تهران که نسبت ازدواج‌های مدرن از دیگر استانها بیشتر است، حدود ۳۰ درصداز ازدواج‌ها به جدایی و طلاق منجر می‌شوند.[۹][۱۰]

این نوع ازدواج در سال‌های اخیر (زمان ویرایش ۱۳۹۳) رواج یافته‌است. بدین معناست که تعهدی میان دختر و پسر شکل می‌گیرد، اما در شناسنامه ثبت نمی‌شود. اگر ازدواج نوعی قرارداد باشد، ازدواج سپید، نوعی قرارداد نانوشته است. به دلیل غیرقانونی بودن این ازدواج، آماری از آن در دست نیست.[۱۱]

موضوع اختلاف سنی میان عروس و داماد، در ازدواج ایرانی موضوعی مناقشه‌برانگیز است. امروزه در برخی از ازدواج‌های مدرن ایرانی، اختلاف‌های سنی معنی دار مشاهده می‌شود. کارشناسان دلیل چنین انتخاب‌هایی را مسائل مالی و کاهش نقش نظارتی خانواده در ازدواج می‌دانند. برخی آسیب شناسان اجتماعی، وضعیت کنونی جامعه ایران را در این خصوص بحرانی و در حد هشدار می‌دانند. علاوه بر آسیب شناسان، کارشناسان مسائل حقوقی نیز نسبت به افزایش اختلاف سنی واکنش نشان داده‌اند.[۱۲][۱۳]

طرحی است که بستهٔ اول آن تلاش برای افزایش انگیزه برای ازدواج است و مراحلی همچون ارجاع به مشاور و بسته‌های آموزشی را دربردارد، در ۱۰ مهر ۱۳۹۳، در گزارشاتی فراوان در سایت‌های خبری مختلف، دبیر کارگروهی باعنوان «کارگروه تخصصی صنعت ملی مشاوره ازدواج»، به تشریح مراحل مختلف یک طرح با نام «طرح ملی همسان‌گزینی» پرداخت.[۱۴][۱۵]

در واقع یکی از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی خود ازدواج کند. طبق ماده شانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر حق ازدواج انسانها به رسمیت شناخته شده‌است.[۱]

ولی در سیاست‌گذاری‌های سازمان ملی جوانان در نظام جمهوری اسلامی ایران مردانی شایسته ازدواج هستند که پر قدرت و پرتوان و چهارشانه باشند.[۱۶] آنها باید توان جسمی بالا، پول و شهرت اجتماعی داشته باشد.[۱۶]
زنان شایسته ازدواج باید دارای جمال و زیبایی باشند که این جمال و زیبایی، در تناسب اندام، ظرافت مو و ابرو، ظرافت صدا، حیا، عفت و پاکدامنی تفسیر می‌شود. دراین سیاست‌گذاری‌ها زنان با ایمان و خداشناس، زنان سادات، زنان باکره و زنان کم‌مهریه برای ازدواج در اولویت قرار دارند. سازمان ملی جوانان بر این اعتقاد است که زنان نازا، کثیف، لجباز و نافرمان و سرکش نسبت به شوهر شایستگی همسری مردان را ندارند.[۱۶]

تجرد قطعی یعنی کسانی که امیدی به ازدواج ندارند یا احتمال ازدواج برای آنان بسیار کم است.[۱۷] زندگی مجردی در یک سطح یا در یک جنسیت در ایران باقی نمانده‌است.[۱۸] تصمیم برای تجرد بیشتر در سنین ۳۵ تا ۴۵ سالگی گرفته می‌شود.[۱۹] در حال حاضر بیش از ۱۳ میلیون جوان مجرد ایرانی، سن مناسب ازدواج را سپری کرده‌اند یا در حال سپری کردن این سن هستند.[۲۰] افزایش احساس «تنهایی» در میان دختران از ۳۵ سالگی به بعد روی می‌دهد.[۲۱] مهم‌ترین مشکلات کشور از نظر دختران جوان، بیکاری، تورم، فقر و مشکلات اقتصادی، اعتیاد و عدم تحقق عدالت اجتماعی است.[۲۱]

تا پیش از انقلاب ایران برای سال‌ها آمار تجرد قطعی برای زنان ۲ درصد و برای مردان ۱٫۸ درصد بود اما پس از انقلاب و بعد از افزایش موالید در دهه ۶۰ با توجه به آنکه به لحاظ فرهنگی دختران در ایران می‌باید با دهه قبلی خود ازدواج کنند و با توجه به آنکه تعداد پسران دهه ۵۰ بسیار کمتر از دختران دهه ۶۰ بود، برای این گروه مضیقه ازدواج به وجود آمد و مسئله تجرد دختران متولد دهه ۶۰ از اواخر دهه ۸۰ خود را نشان داد.[۲۱]
سال ۱۳۹۰ آغاز دهه تجرد در ایران بود.[۱۸] تجردی که گرچه در دهه‌های پیش نیز در ایران دیده می‌شد اما به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که حالا در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، این آمار رو به فزونی گذاشت. این آمار در سال ۹۰ حکایت از زندگی مجردی و تک نفره ۷٫۱ درصد خانواده‌های ایرانی داشت. وزارت ورزش و جوانان در سال ۱۳۹۱ ارقامی را اعلام کرد که از زندگی مجرد حدود ۲۵ درصد دختران خبر می‌داد.[۱۸] گرچه هم در ابتدای دهه ۹۰ و هم در سال ۹۵ آمار دقیقی از زندگی مجردی دختران و پسران ایرانی وجود ندارد اما به استناد سخنان وزیر ورزش و جوانان در سال ۹۱ حدود ۳۰ درصد جوانان در شش کلانشهر تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز به تنهایی زندگی می‌کنند.[۱۸] دختری که مدرک لیسانس اخذ می‌کند دیگر تمامی پسرانی که تحصیلاتی کمتر از لیسانس دارند را از دایره همسرگزینی‌اش خارج می‌کند و این از جمله دلایلی است که باعث می‌شود فرصت ازدواج برای دخترانی که تحصیلات بالاتری دارند کمتر شود.[۲۲]

بنظر می‌رسد تجرد قطعی بر ساختارهای اجتماعی در ایران تأثیر خواهد گذاشت به این معنا که زندگی‌ها به سمت فردی شدن و ایجاد خانه‌های تک نفره و خانواده‌های یک‌نفره پیش خواهد رفت؛ خود به خود با افزایش خانواده‌های یک‌نفره امکان مشارکت در اداره زندگی کمتر خواهد شد. به همین دلیل مشاغل جدید ایجاد خواهد شد. چون در هنگام بیماری و سالمندی نیاز به خدمات اجتماعی افزایش می‌یابد؛ یعنی این دسته از افراد جامعه از خدمات عاطفی و رایگان بستگان محروم شده با مشکلاتی نظیر نارضایتی از زندگی و جامعه مواجه خواهند شد.[۱۹]


https://www.ohchr.org/EN/UDHR/Documents/UDHR_Translations/prs.pdfDownloads-icon

یکی از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی خود ازدواج کند. طبق ماده شانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر حق ازدواج انسانها به رسمیت شناخته شده‌است.[۱]
براساس آمارها، نرخ ازدواج در ایران به تناسب جمعیت کشور افزایش پیدا نکرده‌است.[۲]
به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، تجرد قطعی در ایران رو به فزونی گذاشت.

قرن‌ها بعد و در دوره ساسانیان، نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۳] همچنین گونه‌ای ازدواج موقت برای زنان وجود داشت که «چَگَر» نامیده می‌شد و آن هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۳] در این گونه از ازدواج رضایت زن شرط نبوده‌است و فرزندان حاصل به شوهر اول می‌رسیده‌اند. نوع دیگری از ازدواج‌های ساسانی که باعث بحث و جدل‌های زیادی میان امروزیان شده‌است خویدوده بود که ازدواج با محارم است.[۴]

ازدواج در ایران دارای رسوم و قواعدی است که برخی از آن‌ها منحصر به فرهنگ ایرانی است. این رسوم در طول تاریخ به دفعات تغییر کرده‌اند و در میان اقوام، ادیان و مذاهب، و حتی طبقات اجتماعی گوناگون به فراخور متفاوت هستند.

ازدواج سنتی ایرانی فرایندی است که دارای مراحل مختلفی است. این مراحل در برخی از نقاط ایران از ابتدا اندکی تفاوت داشته و در برخی از نقاط دیگر، به تدریج تغییراتی در آن راه یافته‌است؛ ولی آنچه در مراحل ازدواج سنتی ایرانی تقریباً در اکثر نقاط کشور (بخصوص شهر تهران) مرسوم و معمول بوده‌است، به‌طور رسمی شامل این مراحل است:[۵]

در این میان در گذشته رسومی نیز وجود داشته که از میان رفته‌اند (مانند نشان دادن عروس به قابله پیش از عقد) و رسومی نیز وجود دارند که هنوز پابرجا هستند، ولی به شکل سنتی قدیم اجرا نمی‌شوند (مانند خرید عروسی).[۵] در مقابل ازدواج‌های سنتی، ازدواج‌های مدرن قرار دارند که کمتر تابع رسوم بوده و فقط به جنبه کارکردی ازدواج(عقد نکاح) و آغاز زندگی مشترک پرداخته می‌شود.

ازدواج چگونه است؟

از سوی دیگر نقش خانواده در آشنایی زوجین، متغیر دیگری است که نوع ازدواج را (سنتی یا مدرن) تعیین می‌کند.[۶] در ازدواج‌های سنتی غالباً خانواده طرفین نقش تعیین‌کننده تری داشته و حتی در برخی از ازدواج‌های سنتی تا چند سال پیش، زوجین حق دیدن یا صحبت کردن با یکدیگر را نداشته‌اند. (به عنوان نمونه ازدواج روح‌الله خمینی و بانو خدیجه ثقفی از این نوع بود)[۷] در حالی که در ازدواج‌های مدرن، شناخت پیش از ازدواج توسط خود زوجین صورت می‌گیرد و خانواده طرفین نقش زیادی در آن ندارند. بدیهی است که در این میان، چه از نظر رسوم ازدواج و چه از نظر شناخت و آگاهی، انواع بینابینی زیادی وجود دارد.[۶]

از دیگر تفاوت‌های ازدواج سنتی و مدرن، تفاوت سنی زوجین است. در ازدواج سنتی به‌طور معمول زوج (داماد) چندین سال از زوجه (عروس) مسن تر است. در حالی که در ازدواج‌های مدرن زوجین اختلاف سنی معنی داری نداشته و در مواردی نسبت معکوس برقرار است.[۶]

یک تحقیق آماری نشان می‌دهد که جوانان تهرانی، به ازدواج سنتی بیش از ازدواج مدرن راغب هستند.[۸] آمار نشان داده‌اند که ازدواج‌های سنتی از استحکام بیشتری نسبت به ازدواج‌های مدرن برخوردارند. در استان تهران که نسبت ازدواج‌های مدرن از دیگر استانها بیشتر است، حدود ۳۰ درصداز ازدواج‌ها به جدایی و طلاق منجر می‌شوند.[۹][۱۰]

این نوع ازدواج در سال‌های اخیر (زمان ویرایش ۱۳۹۳) رواج یافته‌است. بدین معناست که تعهدی میان دختر و پسر شکل می‌گیرد، اما در شناسنامه ثبت نمی‌شود. اگر ازدواج نوعی قرارداد باشد، ازدواج سپید، نوعی قرارداد نانوشته است. به دلیل غیرقانونی بودن این ازدواج، آماری از آن در دست نیست.[۱۱]

موضوع اختلاف سنی میان عروس و داماد، در ازدواج ایرانی موضوعی مناقشه‌برانگیز است. امروزه در برخی از ازدواج‌های مدرن ایرانی، اختلاف‌های سنی معنی دار مشاهده می‌شود. کارشناسان دلیل چنین انتخاب‌هایی را مسائل مالی و کاهش نقش نظارتی خانواده در ازدواج می‌دانند. برخی آسیب شناسان اجتماعی، وضعیت کنونی جامعه ایران را در این خصوص بحرانی و در حد هشدار می‌دانند. علاوه بر آسیب شناسان، کارشناسان مسائل حقوقی نیز نسبت به افزایش اختلاف سنی واکنش نشان داده‌اند.[۱۲][۱۳]

طرحی است که بستهٔ اول آن تلاش برای افزایش انگیزه برای ازدواج است و مراحلی همچون ارجاع به مشاور و بسته‌های آموزشی را دربردارد، در ۱۰ مهر ۱۳۹۳، در گزارشاتی فراوان در سایت‌های خبری مختلف، دبیر کارگروهی باعنوان «کارگروه تخصصی صنعت ملی مشاوره ازدواج»، به تشریح مراحل مختلف یک طرح با نام «طرح ملی همسان‌گزینی» پرداخت.[۱۴][۱۵]

در واقع یکی از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی خود ازدواج کند. طبق ماده شانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر حق ازدواج انسانها به رسمیت شناخته شده‌است.[۱]

ولی در سیاست‌گذاری‌های سازمان ملی جوانان در نظام جمهوری اسلامی ایران مردانی شایسته ازدواج هستند که پر قدرت و پرتوان و چهارشانه باشند.[۱۶] آنها باید توان جسمی بالا، پول و شهرت اجتماعی داشته باشد.[۱۶]
زنان شایسته ازدواج باید دارای جمال و زیبایی باشند که این جمال و زیبایی، در تناسب اندام، ظرافت مو و ابرو، ظرافت صدا، حیا، عفت و پاکدامنی تفسیر می‌شود. دراین سیاست‌گذاری‌ها زنان با ایمان و خداشناس، زنان سادات، زنان باکره و زنان کم‌مهریه برای ازدواج در اولویت قرار دارند. سازمان ملی جوانان بر این اعتقاد است که زنان نازا، کثیف، لجباز و نافرمان و سرکش نسبت به شوهر شایستگی همسری مردان را ندارند.[۱۶]

تجرد قطعی یعنی کسانی که امیدی به ازدواج ندارند یا احتمال ازدواج برای آنان بسیار کم است.[۱۷] زندگی مجردی در یک سطح یا در یک جنسیت در ایران باقی نمانده‌است.[۱۸] تصمیم برای تجرد بیشتر در سنین ۳۵ تا ۴۵ سالگی گرفته می‌شود.[۱۹] در حال حاضر بیش از ۱۳ میلیون جوان مجرد ایرانی، سن مناسب ازدواج را سپری کرده‌اند یا در حال سپری کردن این سن هستند.[۲۰] افزایش احساس «تنهایی» در میان دختران از ۳۵ سالگی به بعد روی می‌دهد.[۲۱] مهم‌ترین مشکلات کشور از نظر دختران جوان، بیکاری، تورم، فقر و مشکلات اقتصادی، اعتیاد و عدم تحقق عدالت اجتماعی است.[۲۱]

تا پیش از انقلاب ایران برای سال‌ها آمار تجرد قطعی برای زنان ۲ درصد و برای مردان ۱٫۸ درصد بود اما پس از انقلاب و بعد از افزایش موالید در دهه ۶۰ با توجه به آنکه به لحاظ فرهنگی دختران در ایران می‌باید با دهه قبلی خود ازدواج کنند و با توجه به آنکه تعداد پسران دهه ۵۰ بسیار کمتر از دختران دهه ۶۰ بود، برای این گروه مضیقه ازدواج به وجود آمد و مسئله تجرد دختران متولد دهه ۶۰ از اواخر دهه ۸۰ خود را نشان داد.[۲۱]
سال ۱۳۹۰ آغاز دهه تجرد در ایران بود.[۱۸] تجردی که گرچه در دهه‌های پیش نیز در ایران دیده می‌شد اما به واسطه تعداد زیاد دهه شصتی‌ها که حالا در دهه نود جوانانی در سن ازدواج بودند، این آمار رو به فزونی گذاشت. این آمار در سال ۹۰ حکایت از زندگی مجردی و تک نفره ۷٫۱ درصد خانواده‌های ایرانی داشت. وزارت ورزش و جوانان در سال ۱۳۹۱ ارقامی را اعلام کرد که از زندگی مجرد حدود ۲۵ درصد دختران خبر می‌داد.[۱۸] گرچه هم در ابتدای دهه ۹۰ و هم در سال ۹۵ آمار دقیقی از زندگی مجردی دختران و پسران ایرانی وجود ندارد اما به استناد سخنان وزیر ورزش و جوانان در سال ۹۱ حدود ۳۰ درصد جوانان در شش کلانشهر تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز به تنهایی زندگی می‌کنند.[۱۸] دختری که مدرک لیسانس اخذ می‌کند دیگر تمامی پسرانی که تحصیلاتی کمتر از لیسانس دارند را از دایره همسرگزینی‌اش خارج می‌کند و این از جمله دلایلی است که باعث می‌شود فرصت ازدواج برای دخترانی که تحصیلات بالاتری دارند کمتر شود.[۲۲]

بنظر می‌رسد تجرد قطعی بر ساختارهای اجتماعی در ایران تأثیر خواهد گذاشت به این معنا که زندگی‌ها به سمت فردی شدن و ایجاد خانه‌های تک نفره و خانواده‌های یک‌نفره پیش خواهد رفت؛ خود به خود با افزایش خانواده‌های یک‌نفره امکان مشارکت در اداره زندگی کمتر خواهد شد. به همین دلیل مشاغل جدید ایجاد خواهد شد. چون در هنگام بیماری و سالمندی نیاز به خدمات اجتماعی افزایش می‌یابد؛ یعنی این دسته از افراد جامعه از خدمات عاطفی و رایگان بستگان محروم شده با مشکلاتی نظیر نارضایتی از زندگی و جامعه مواجه خواهند شد.[۱۹]


https://www.ohchr.org/EN/UDHR/Documents/UDHR_Translations/prs.pdfDownloads-icon

ازدواج، نکاح یا پیوند زناشویی پیمانی است که به‌موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.
در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده‌است. ازدواج به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. به طور سنتی، ازدواج نقشی اساسی در حفظ اخلاق و تمدن دارد. [۱]

مردم‌شناسان برای این‌که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده‌شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده‌اند.[۲] اِدوارد وست‌مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می‌کند: ارتباط پردوام یا کم‌دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین‌اش را رد می‌کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این‌گونه تعریف می‌کند: «رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده‌است».[۴]

یادداشت‌ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچهٔ راهنمای انسان‌شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده‌است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به‌طوری‌که بچه‌های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن‌ها اجازه می‌داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [انسان‌شناس بریتانیایی] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».[۶]

دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال‌زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می‌داند و پیشنهاد می‌کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می‌شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «ازدواج رابطه‌ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می‌شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه‌ها قدغن نشده‌اند میسّر می‌کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده‌اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه».[۷] استدلال لیچ این است که هیچ‌کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ‌ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط‌شده با ازدواج را ارائه می‌کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه‌ای از سوی فرهنگ.[۸]

دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار می‌دهد و این‌گونه استدلال می‌کند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخه‌ای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار می‌دهد.[۲]

ازدواج چگونه است؟

مقالهٔ اصلی: ازدواج در بوتهٔ نقد

بسیاری از مردم به دلایل گوناگون، استدلال‌هایی ضد ازدواج دارند. این استدلال‌ها شامل نقدهای سیاسی و مذهبی، اشاره به میزان طلاق، و نیز اهمیت تجرد بر پایهٔ آموزه‌های مذهبی و فلسفی می‌شود. بسیاری از مردم علت انزجار از ازدواج را مشکلات اقتصادی و بسیاری محدودیت‌های ناشی از آن می‌دانند و عده ای نیز مطابق احکام ادیان متبوع خود آن را خلاف اوامر الهی می‌دانند. فی المثل تجرد عیسی مسیح را سرمشق عمل قرار داده و آن را ناشی از امر الهی می‌دانند. لیکن عدهٔ بسیاری نیز ازدواج را محدودیت دانسته و آن را سالب آزادی‌های مطلوب خویش می‌دانند.

نتیجهٔ تحقیقات جدید نشان می‌دهد که از دههٔ هشتاد میلادی به‌بعد میل به تجرّد در افراد بیشتر شده ازدواج‌ها کمتر و بی‌دوام‌تر شده‌اند. همچنین نتیجهٔ تحقیقات ثابت می‌کنند که برخلاف باورهای قدیمی که اظهار می‌کردند افراد متأهل نسبت به مجردها از سلامت و حس خوشبختی بیشتری بهره‌مندند دیگر مطلقاً صحت ندارد و در مواردی حتی مجردها خوشبختی و سلامت بیشتری از متأهل‌ها دارند. از دلایل اظهار شده برای این مسئله می‌توان به آزادی بیشتر در افراد مجرد و همین‌طور فشار بالا بر روی متأهل‌ها اشاره کرد. به بیان دیگر زیست مشترک در دنیای مدرن دستخوش تغییرات جدی و گام به گام می‌شود و دیگر به‌سان قدیم نمی‌باشد. چکیدهٔ این تحقیقات ثابت کرد که در عصر جدید فردیت با زندگی مشترک در اصطکاک خواهد بود و چالش‌های جدیدی را به‌وجود خواهد آورد. عامل دیگری که برای توضیح علت سالم‌تر و خوشبختر بودن مجرّدها در برابر متأهلین اظهار شده این است که انسان در موقعیت‌های فردی دچار دغدغه‌های ذهنی کمتری است؛ ولی در زمان قرار گرفتن در یک جمع به‌خاطر افزایش کشمکش‌ها و محاسبات ذهنی برای تعدیل، رفتار آدمی در قبال طرف مقابل آشفتگی ذهنی افزایش می‌یابد.[۹] با این وجود بعضی دیگر از منابع هنوز بر این باورند که با تمام مشکلاتی که ازدواج در دنیای امروز دارد، باز به دلایلی مانند اثبات عشق به شریک عاطفی، اجتماعی بودن انسان، حمایت همسر و ایجاد انگیزه بیشتر برای زندگی ازدواج کردن نسبت به مجرد بودن بهتر است.[۱۰]

گوناگونی وسیعی در سطح فرهنگ‌ها، در رسومی که انتخاب همسر را کنترل می‌کنند وجود دارد. گوناگونی‌هایی در مورد سطحی که انتخاب همسر یک انتخاب شخصی توسط طرفین یا تصمیمی جمعی توسط خویشاوندهای دو طرف است و قوانینی که مشخص می‌کنند، کدام افراد انتخاب‌های معتبری محسوب می‌شوند وجود دارد.

در بسیاری از جوامع انتخاب همسر به افرادی مناسب از گروه‌های اجتماعی ویژه محدود می‌شود. در بعضی از جوامع رسم بر این است که همسر از درون گروه اجتماعی خود فرد انتخاب می‌شود – درون همسری (به انگلیسی: endogamy). این وضعیتی است که در بسیاری از جوامع که بر پایه صفوف و طبقات بنا شده‌اند صدق می‌کند؛ ولی در دیگر جوامع همسر باید از گروهی به جز گروه خود انتخاب گردد- برون همسری (به انگلیسی: exogamy). این وضعیت در مورد جوامع فراوانی که آیین توتمی دارند و جامعه به چند قبیله توتمی برون همسر تقسیم شده‌است صادق است، همانند بیشتر جوامع بومی استرالیایی. در جوامع دیگر از فرد انتظار می‌رود با عموزاده‌ها ازدواج کند. دختر باید با پسر خواهر پدرش ازدواج کند و پسر با دختر برادر مادرش-این عمدتاً حالت جوامعی است که رسم دارند شجره نامه را تنها از خط پدری یا مادری پیگیری کنند، مانند مردم آکان آفریقا. نوع دیگر انتخاب، ازدواج با برادر شوهر (به انگلیسی: levirate marriage) است که در آن بیوه باید با برادر شوهرش ازدواج کند، این شیوه عمدتاً در جوامعی که بر پایه گروه‌های قبیله‌ای درون همسر بنا شده‌اند یافت می‌شود.

در فرهنگ‌های دیگر بر گروه‌هایی که همسر می‌تواند از آن‌ها انتخاب شود سختگیری کمتری مشاهده می‌شود. انتخاب همسر می‌تواند طی یک فرایند انتخابی به شیوه معاشقه توسط زوج یا تنظیم ازدواج توسط والدین یا زوج یا فردی بیرونی، دلال ازدواج شود.

ازدواج‌های کاربردی (یا ازدواج مصلحتی) به مدد روال‌های رسمی خانواده یا سیاست‌های گروهی تسهیل می‌شوند. یک مرجع مسئول ازدواج را تنظیم یا افراد را به آن تشویق می‌کند؛ حتی ممکن است برای یافتن همسر مناسب برای فرد مجرد، یک دلال ازدواج به کار گرفته شود. مرجعیت ممکن است با والدین، خانواده، یک مقام مذهبی یا اجماع گروهی باشد. در بعضی موارد، مرجع مسئول ممکن است در انتخاب زوج انگیزه‌هایی به غیر از تفاهم داشته باشد.[۱۱]

در دهکده‌های روستایی هند، ازدواج کودکان نیز انجام می‌شود که والدین آن را در گاهی حتی قبل از تولد کودک تنظیم می‌کنند.[۱۲] این عمل به موجب «مصوبه ممنوعیت ازدواج کودک» در ۱۹۲۹ ممنوع گشت.

در بعضی جوامع از آسیای مرکزی، قفقاز تا آفریقا هنوز سنت عروس ربایی وجود دارد که در آن عروس توسط مرد و دوستانش اسیر می‌شود. گاهی اوقات این کار در حقیقت فرار با معشوق را پنهان می‌کند اما گاهی اوقات به سمت خشونت جنسی تمایل دارد. در زمان‌های گذشته ربایش زنان، مقیاسی بزرگتر از این بوده‌است که در آن گروه‌هایی از زنان توسط گروه‌هایی از مردان، گاهی اوقات در جنگ، اسیر می‌شدند. معروفترین مثال برای این مورد، تجاوز به زنان اهل سابین می‌باشد که موجب شد اولین شهروندان روم اولین همسرانشان را بدست آوردند.

سایر شرکای ازدواج کمابیش تحمیلی هستند. برای مثال ارثی که به زن بیوه می‌رسد مردی از برادران شوهر مرحومش برای او فراهم می‌کند.

همچنین بینید: هم‌زیستی

ازدواج نهادی است که زندگی افراد را به شیوه‌های گوناگون عاطفی و اقتصادی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های غربی، ازدواج معمولاً به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متأهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند و غالباً از بستر یکسانی استفاده می‌کنند، ولی در بعضی از فرهنگ‌های دیگر اینگونه نیست.[۱۳] در میان «میانگ کاباو» ها در غرب سوماترا، هم‌زیستی در منزل مادری (به انگلیسی: matrilocal)است و شوهر به خانهٔ مادر زن نقل مکان می‌کند.[۱۴] اقامت بعد از ازدواج می‌تواند در منزل پدری (به انگلیسی: patrilocal) یا منزل دایی شوهر (به انگلیسی: avunculocal) باشد. چنین ازدواج‌هایی در پکن امروزی به‌طور روزافزونی متداول است. «گو جیانمی»، مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه پکن به خبرنگار «نیوزدی» گفت: «ازدواج‌های پاره وقت (به انگلیسی: Walking marriage) نشان دهندهٔ تغییرات گسترده در جامعه چین است»[۱۵] تمهیدی مشابه در عربستان سعودی تحت عنوان «ازدواج مسیار» وجود دارد که در آن زن و شوهر جدا از هم زندگی می‌کنند و به‌طور مرتب با هم دیدار می‌کنند.[۱۶]

از سوی دیگر، ازدواج لازمهٔ همزیستی نیست. در بعضی موارد زوج‌هایی که با هم زندگی می‌کنند دوست ندارد متأهل شناخته شوند. مثلاً هنگامی که حق بازنشستگی یا نفقه به طرز منفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند یا به خاطر ملاحظات مالیاتی، مسائل مهاجرتی و دلایل فراوان دیگر. در جوامع امروزی غربی بعضی از زوج‌ها پیش از ازدواج با هم زندگی می‌کنند تا کارایی چنین تمهیدی را در طولانی مدت بیازمایند.
در بعضی از موارد هم زیستی ممکن است منجر به ازدواج عرفی شود و در بعضی از کشورها هم زیستی را به رسمیت ازدواج به جهت منافع مالیاتی و امنیت اجتماعی ترجیح می‌دهند. این در مورد استرالیا صدق می‌کند.[۱۷]

موضوع اصلی مقاله: قوانین و محدودیت‌های ازدواج

ازدواج نهادی است که به صورت تاریخی توسط جامعه به منظور حفظ منافع بچه‌ها، انتقال ژن‌های سالم، حفظ ارزش‌های فرهنگی، یا به خاطر تعصب و ترس با محدودیت همراه بوده‌است، از هر سن و نژاد تا هر وضعیت اجتماعی، هر نوع قرابت قوم و خویشی و هر جنسیتی. تقریباً همه فرهنگ‌هایی که ازدواج را به رسمیت می‌شناسند زنای با دیگری را تخطی از ضوابط ازدواج می‌دانند.[۱۸]

ایالات متحده تاریخچه‌ای از قوانین محدودیت در ازدواج دارد. ایالات زیادی به قوانینی که علیه ازدواج بین نژادی بود عمل می‌کردند که اولین بار در قرن ۱۷ (در مستعمره برده داری «ویرجینیا۱۶۹۱ و» مریلند «۱۶۹۲) مطرح شد و تا ۱۹۶۷ که توسط قانون شهروندی Loving v. Virginia واژگون شد ادامه داشت. بسیاری ازین ایالات چندین اقلیت را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند. مثلاً «آلاباما» «آرکانزاس» و «اوکلاهما» مشخصا سیاهان را منع کردند. ایلاتی مثل «می‌سی‌سی‌پی» و «میسوری» سیاهپوستان و آسیایی‌ها را ممنوع کردند. ایالاتی چون «کارولینای شمای و جنوبی» سیاهان و بومیان آمریکایی را و ایالاتی چون «جرجیا،» کارولینای جنوبی و ویرجینیا همه غیر سفیدپوستان را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند.

به رسمیت شناختن قانونی ازدواج زوج‌های هم جنس آن طور که برای زوج‌های غیر هم جنس فراهم است، عملی نسبتاً جدید است. در ایالات متحده، مصوبه حمایت از ازدواج 1996 (DOMA) به طرز واضحی ازدواج به جهت اهداف قوانین فدرال را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کند و اجازه می‌دهد ایالت‌ها ازدواج هم جنس‌ها در ایالات دیگر را نادیده بگیرند (گرچه استدلال می‌شود که ایالت‌ها می‌توانستند قبلاً هم اینکار را بکنند).[۱۹][۲۰] چهل و یک ایالت آمریکا ازدواج را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کنند. سه مورد از این ایالت‌ها زبان قانونی دارند که از تعریف این چنینی DOMA قدیمی تر هستند (پیش از ۱۹۹۶ تصویب شده‌اند). سی ایالت ازدواج را در قانون اساسی خود تعریف کرده‌اند. آریزونا تنها ایالتی است که تاکنون اصلاحیه قانون اساسی در مورد تعریف ازدواج تنها میان یک مرد و یک زن را رد کرده‌است (۲۰۰۶)، ولی بعداً این اصلاحیه در ۲۰۰۸ تصویب شد.[۲۱]

در جوامع اغلب محدودیت‌هایی برای ازدواج با فامیل وجود داشته‌است، گرچه شدت این محدودیت‌ها متفاوت بوده‌است. به جز چند مورد استثنایی، ازدواج میان والدین و فرزندان یا میان خواهر و برادر با والدین یکسان زنا محسوب شده و ممنوع بوده‌است. با این وجود، ازدواج میان فامیل‌های دورتر بسیار متعارف بوده‌است، و تخمینی در این باره حاکی از آن است که در ۸۰٪ ازدواج‌ها در طول تاریخ نسبت خانوادگی نوه عموی والدینی یا نزدیکتر بوده‌است.[۲۲] در دوران مدرن این نسبت کاهش شدیدی داشته‌است، اما هنوز تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰٪ ازدواج‌ها میان نوه عموهای والدینی یا عموزاده‌ها صورت می‌گیرد.[۲۳] در ایالات متحد، امروزه چنین ازدواج‌هایی نکوهیده‌است، و ممنوعیت ازدواج عموزاده‌ها در بیش از ۳۰ ایالت قانونی است. تنوع قابل ملاحظه‌است: در کرهٔ جنوبی، در گذشته ازدواج با فردی با نام خانوادگی یکسان غیرقانونی بوده‌است.[۲۴]
در جوامع زیادی ازدواج به طبقهٔ اجتماعی فرد محدود بوده‌است – پدیدهای که انسان‌شناسان درون‌همسری می‌نامند. یک نمونه از چنین محدودیت‌هایی شرط ازدواج با هم‌قبیله‌ای است.
محدودیت در برابر چندهمسری نیز متداول بوده‌است. مخالفت دولت فدرال آمریکا با به رسمیت شناختن دِسِرِت به عنوان یک ایالت بر پایهٔ مخالفت با ازدواج‌های چندهمسری‌ای بود که در گذشته در میان مورمونها رواج داشته‌است.

هم‌چنین نگاه کنید به: قوانین ضد- ازدواج میان‌نژادی، ازدواج میان‌نژادی، ازدواج فرا- ملی، ازدواج بین‌الادیانی، ازدواج مختلط (ابهام‌زدایی)، ازدواج با هم‌جنس، طلاق، چندهمسری، ازدواج کودکان، و ازدواج رسمی.

در رابطه با ازدواج، مباحثه‌های زیادی در کشورهای مختلف انجام شده‌است- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوج‌های دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابل‌قبول برای زنان، حقوق زوج‌ها (به‌ویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گسترده‌تر. به‌طور مثال، یکی از مجادله‌های دورهٔ معاصر (که علی‌الخصوص به‌طور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونی‌شدن روابط هم‌جنس‌گرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهره‌مندی از حقوق و تعهدات قانونی. در برخی از کشورها، محافظه‌کاران اجتماعی با ازدواج هم‌جنس‌گرایان مخالفند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهی‌شدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلی‌اش» خواهد شد.[۲۵] هم‌چنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظه‌کارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هم‌مذهب و هم‌نژاد، ممکن است به ترتیب، قانونی‌شدن ازدواج بین‌الادیانی[۲۵] و ازدواج میان‌نژادی[۲۶] را محکوم کنند.

ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریف‌اش از پدیدهٔ ازدواج شده‌است. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج هم‌جنس‌گرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «قانون دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالت‌ها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کرده‌است. این دعوی معتقد است که قانون دفاع از ازدواج حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.[۲۷]

برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی سندرم،[۲۸] نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که می‌گوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته می‌گردد.[۲۹] این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن می‌گوید.[۳۰] تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.[۳۱] این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متأهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو می‌کند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا «و محتملا» کمتر از هفت سال هم روی می‌دهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفته‌اند.[۳۲]

وسوسه و برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.[۳۳]

یکی از معیارهای مهمّ ازدواج، شناخت طرفین از یک‌دیگر است. افراد برای شناخت کامل یک‌دیگر به دست کم ۶ماه زمان و معاشرت نیاز دارند.[۳۴]

اطلاعات بیشتر:تعدد زوجین و چند همسری

گروه‌های مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیرمعمول شده‌است.[۳۵][۳۶]
در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بوده‌است، ولی اخیراً توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شده‌است.[۳۵]

ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا می‌کند؛ و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آن‌ها نیز می‌شود؛ و می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروه‌های گوناگون در هر جامعه به‌طور قابل ملاحظه‌ای متغیر است.[۳۷]

ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته می‌شود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تأسیس می‌کنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب می‌شود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده می‌گیرند.[۳۸] هیچ کشوری ازدواج‌های گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفته‌است.

جامعه‌شناسی خانواده به بررسی واقعیت‌های موجود در مفهوم «خانواده» و ریشه‌یابی دگرگونی‌های آن می‌پردازد. به‌طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.[۳۹]

موضوع مکان‌گزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است.

نظریه‌های اولیه‌ای که سعی در توضیحِ عوامل تعیین‌کنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشته‌اند – برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانسته‌اند (از جمله، نظریه‌های لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهش‌های میان‌فرهنگی که با استفاده از نمونه‌گیری‌های جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان داده‌است که، به‌طور کلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی هم‌چون «چند زنی» پنهان مانده‌است. به بیان دقیق‌تر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنیِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بینجامد. «چند زنیِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس می‌شود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیش‌بینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از این‌رو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همان‌طور که کوروتایو نشان داده‌است، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیده‌تر از آن است که امکان پیش‌بینی را بدهد.[۴۰][۴۱]

در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محل‌های جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.[۴۲]

در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۴۳] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۴۳] نوع دیگر خویدوده بود که ازدواج با خویشاوندان است.[۴۴]

گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر می‌رود بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌هایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام می‌شود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویژگی‌های آماری دوره در طول زمان تغییر کرده‌است[۴۵] فرهنگ‌های گوناگون تئوری‌های خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشته‌اند. برای مثال یکی می‌تواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تأمین کند[۴۶] حلال زادگی نتیجهٔ این معامله‌است تا انگیزه‌های آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متأهل بیشتر کار می‌کنند آزادی جنسی را ازدست می‌دهند و به نظر نمی‌رسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند[۴۷]

ازدواج چگونه است؟

اما زن‌هایی که می‌شد آن‌ها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابراین معمولاً انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریباً در همه جوامع، دستیابی به زن‌ها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شده‌است تا بتوان شدت رقابت‌ها را کاهش داد.»[۴۸] انواعی از ازدواج‌های گروهی که در آن‌ها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشته‌اند. اگرچه که این گونه ازدواج‌ها به ندرت اتفاق می‌افتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسان‌شناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.[۴۹] انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایر فرهنگ‌ها به مرد اجازه می‌دهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده می‌شود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیت‌هایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آن‌ها یا عضویتشان در گروه‌های مذهبی یا سایر گروه‌های اجتماعی قرار می‌دهند.

نوشتار اصلی:ازدواج در چین

منشأ اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روش‌های مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد می‌شد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمی‌شد، خانواده‌ها گاهی ازدواج‌های درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علی‌رغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت می‌کردند، زن و شوهر به‌طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده می‌شدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی می‌کرد.

قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به‌طور اساسی سنت‌های ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواج‌های مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج‌ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.

در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود – تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را به عنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولاً وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی می‌رسیدند ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زن‌های آن‌ها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شده‌است که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولاً تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین می‌کرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار می‌رفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواج‌های یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی می‌آورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهم‌تر از احساسات بود: زنی که پدرش می‌مرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار می‌شد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند – حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.[۵۰]

در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده می‌شد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل می‌شد.[۵۱] در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست می‌داد و حقوق خانواده جدیدش را می‌گرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی می‌ماند، او تحت تبعیت پدرش می‌ماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ می‌کند و هیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمی‌کند.[۵۲] حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.[۵۳]

از اوایل دوره مسیحیت (سال‌های ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملاً خصوصی نگاه می‌شد[نیاز به ارجاع دارد]، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونه‌است که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل می‌گیرد، که ازدواج آن‌ها در محضر خداوند انجام می‌شود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.»[۵۴] / در قرن دوازدهم [کجا؟] زن‌ها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.[[۵۵]

به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواج‌های مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام می‌شد.[۵۶][۵۷]
زوج به‌طور شفاهی به هم پیمان می‌بستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.[۵۸] این پیمان به عنوان “verbum” شناخته می‌شد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا می‌شد (برای مثال «من با تو ازدواج می‌کنم») بدون تردید الزام‌آور بود.[۵۶] اگر به زمان آینده ادا می‌شد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی می‌شد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواج‌ها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل می‌شد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواج‌ها از قبل تعیین می‌شد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد؛ و این قرارهای ازدواج معمولاً برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانواده‌های مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیف‌ها بود. کلیسا در برابر این وصلت‌های تحمیلی مقاومت کرد و دلایل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۵] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.[۵۵]

متوسط سن ازدواج در اواخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بوده‌است.
نقش ازدواج‌های ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس می‌کرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت در امر ازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴–۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹–۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین می‌شد.[۶۰] این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود می‌آورد.[۶۰]

در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت می‌شناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دو شاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آن‌ها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان می‌کند.» صادر کرد.[۶۱]

در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون ” لزوم شکل‌گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود.
در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیرمعمولی) می‌شد.[۶۲] این نوع از ازدواج‌های مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام می‌شد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰٬۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.[۶۳] این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت می‌شد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیت‌های یهودی و کواکرها (Quakers) لازم‌الاجرا نبود. آن‌ها با آداب و رسوم خود ازدواج می‌کردند.

به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواج‌های مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و مؤثر تأیید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به‌طور خصوصی برگزار شود.

در قانون معاصر عوام در انگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آن‌ها می‌پذیرند زن و شوهر باشند.[۶۴] ادوارد وسترمارک اظهار کرده‌است که «نهاد ازدواج احتمالاً از یک عادت باستانی تکامل یافته‌است»[۶۵]

نظریهٔ فمینیستی، به ازدواج با جنس مخالف به عنوان یک نهاد سنتی که در پدرسالاری ریشه دارد برخورد می‌کند و ازدواج را نهادی می‌داند که منجر به ترویج برتری و قدرت مرد بر زن می‌شود. این روابط قدرت، مردان را به عنوان «روزی‌رسان که در حوزهٔ عمومی عمل می‌کنند» و زنان را به عنوان «تامین‌کنندهٔ خدمات پرستاری و مراقبت که در حوزهٔ خصوصی عمل می‌کنند» در نظر می‌گیرد.»[۶۶] این با مفهوم ازدواج مساوات‌خواهانه که در آن قدرت و کار بین دو جنسیت به‌طور برابر تقسیم می‌شود، و این تقسیم برمبنای نقش‌های جنسیتی صورت نمی‌گیرد در تضاد است.[۶۶]

در یک ازدواج، اختصاص دادنِ نقش‌های جنسیتی غالب به مردان و نقش‌های جنسیتی زیردستانه و سلطه‌پذیر به زنان، بر روابط قدرت درون رابطه اثر می‌گذارد.[۶۷] در برخی خانواده‌های آمریکایی، زنان نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای را درونی می‌کنند، و غالباً خود را با نقش «همسر»، «مادر»، و «پرستار» در هماهنگی با هنجارهای اجتماعی و شریک مذکرشان وفق می‌دهند. «بل هوک» می‌گوید: «در ساختار خانواده، افراد یادمی‌گیرند که ستم جنسیتی را به عنوان امری» طبیعی «بپذیرند و این در حکم اولین قدم برای حمایت از سایر اشکال ستم، نظیر سلطهٔ یک جنس بر دیگری است.»[۶۸]

در ایالات متحد، مطالعات نشان داده‌است که، علی‌رغم آرمان‌های مساوات‌خواهانه‌ای که ترویج می‌شوند، کمتر از نیمی از زنان به روابط‌شان با جنس مخالف از نظر قدرت به شکلی برابر می‌نگرند و روابط نابرابر که در آن مرد در سلطه قرار دارد بیشتر از همه به چشم می‌خورد.[۶۹] مطالعات همچنین نشان می‌دهند که زوج‌های ازدواج کرده، بیشترین میزان رضایت خود را در روابط مساوات‌خواهانه تجربه می‌کنند.[۷۰]

نوشتار اصلی:مباحثه‌های مذهبی پیرامون ازدواج هم‌جنس گرا

در اکثر موارد، سنت‌های مذهبی در جهان، ازدواج را مختص به پیوند بین دو جنس مخالف می‌دانند. با این حال استثناهایی از جمله در ادیان یکتاپرست، کلیسای انجمن متروپولیتن، کویکر، کلیسای متحده کانادا، کلیسای متحد مسیحی و یهودی، برخی از اسقف‌های کلیسای آنجلیکان، وجود دارند که، در حال حاضر، در آن‌ها این مدل، توسط حوزه‌های قضایی[۷۱] و فرقه‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده‌است[۷۲][۷۳][۷۴]

نوشتار اصلی:ازدواج همجنسگرایان

انواع مختلفی از ازدواج همجنسگرایانه وجود دارد،[۷۵] از شکل غیررسمی و روابط نامشروع unsanctioned)) تا پیوندهایی با تشریفات بالا گسترده شده‌است.[۷۶]
در حالی که ازدواج همجنسگرایانه(same-sex marriage) شکل نسبتاً جدیدی از رابطه‌است، با این حال قانون ازدواجِ زوج‌های همجنس همانند زوج‌های غیر هم جنس، به رسمیت شناخته می‌شود. تأثیر تبلیغات و بحث‌ها، در دهه اخیر، بر روی تصور مدنیِ ازدواج‌های همجنس گرایانه میان دو زن و دو مرد، بسیار نو و بی‌سابقه بوده‌است. برای پیوندهای همجنس ثبت شده، سابقهً طولانی درتمامی جهان وجود دارد.[۷۷] این اعتقاد وجود داشته‌است که پیوندهای همجنس در یونان باستان و رم،[۷۸] برخی از مناطق چین مانند فوجیان، و در برخی زمان‌ها در طول تاریخِ اروپای باستان، جشن گرفته می‌شده‌است.[۷۹] قانون با مشخصهًTheodosian (C.TH.9.7.3)منتشر شده در ۳۴۲ میلادی، مجازات شدید یا حتی مرگ را، بر افرادی که ازدواج همجنسگرایانه داشتند، تحمیل می‌کرد.[۸۰] اما مقصود دقیق این قانون و رابطه اش با عملکرد اجتماعیِ آن، نامعلوم بود. این‌ها تنها چند مثال از ازدواج همجنس گرایانه در فرهنگ آن زمان بود.[۸۱]

همچنان که پیش از این یادآور شدیم، زناشویی میان دو همجنس در موقعیت‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی رخ داده‌است. در برخی از فرهنگ‌های آفریقایی، از جمله در قبیلهٔ ایگبو نیجریه و لاودو آفریقای جنوبی، زن‌ها می‌توانند با زنان دیگر ازدواج کنند در موقعیت‌هایی مانند موقعیت زنان بازاری برجسته در آفریقای غربی، که زن‌ها می‌توانند دارایی چشم‌گیری به دست آورند، یک زن می‌تواند زن دیگری را به همسری برگزیند. یک چنین زناشویی، به آن زن برجسته اجازه می‌دهد که جایگاه اجتماعی و اهمیت اقتصادی‌اش را در خانواده، تقویت کنند (آمادیوم ۱۹۸۷)
.[۸۲]

یکی از مشهورترین نمونه‌های زناشویی دو همجنس، در میان قبیلهٔ آزاند سودان دیده شده‌است. جنگجویان این قبیله می‌توانند مردهای جوان‌تر را به عنوان عروس بگیرند و این عروس موظف است به یک جنگجو از جهت جنسی خدمت کند و وظایف خانه‌داری را برایش انجام دهد. این جنگجویان «شیربها» ی عروس مذکرشان را به خانواده‌اش می‌پردازند و با دودمان او رابطهٔ سببی برقرار می‌کنند. هرگاه یک جنگجو از کارافتاده شود و دیگر نتواند نقش خود را به عنوان جنگجو بازی کند، عروس مذکر خود را رها می‌کند و گهگاه با خواهر عروس مذکر پیشین‌اش ازدواج می‌کند. در این زمان عروس مذکر پیشین وارد ردهٔ جنگجویان می‌شود و عروس مذکر و جوان‌تری را برای خود می‌گیرد. آزاندها که در رابطهٔ جنسی‌شان بسیار انعطاف‌پذیرند، هیچ مشکلی در جابه‌جایی از کارهای هم‌جنس‌گرایانه به فعالیت‌های ناهم‌جنس‌گرایانه ندارند. (نگاه کنید به مورِی و روسکو، 1998)[۸۲]

همچنین رجوع کنید به: پاک‌دامنی و خیانت جنسی
بسیاری از ادیان بزرگ دنیا به روابط جنسی خارج از ازدواج با ناخشنودی می‌نگرند.[۸۳] حکومت‌های غیرسکولار فراوانی، غالباً با اکثریت مسلمان[نیاز به نقل قول دارد] قرارهای مجرمانه‌ای برای آمیزش جنسی پیش از ازدواج در نظر گرفته‌اند. روابط جنسی میان فردی متأهل با کسی به جز همسرش تحت عنوان زنای محصنه شناخته می‌شود و عموماً از سوی ادیان بزرگ جهان ناپسند شمرده می‌شود (بعضی آن را گناه می‌دانند). زنای محصنه توسط بسیاری از سیستم‌های قضایی جرم و دلیلی برای طلاق به‌شمار می‌آید.
از سوی دیگر، ازدواج لازمه فرزنددار شدن نیست. «مرکز کلی آمار سلامت» در آمریکا گزارش کرده‌است که در سال ۱۹۹۲ ۳۰/۱ درصد از تولدها مربوط به زنان مجرد بوده‌است.[۸۴][۸۵] در سال ۲۰۰۶ این عدد به ۳۸٫۵ درصد افزایش یافته‌است.[۸۶] کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شدند، حرامزاده‌ها و ولدالزناها، نامشروع محسوب می‌شدند و گرفتار زیان‌های قانونی و ننگ اجتماعی می‌گردیدند. در سال‌های اخیر از اهمیت مشروعیت کاسته شده و پذیرش اجتماعی به خصوص در جوامع غربی افزایش یافته‌است.
بعضی از زوج‌های متأهل تصمیم می‌گیرند که فرزند نداشته باشند و در نتیجه بی فرزند می‌مانند. بعضی دیگر از فرزنددار شدن به خاطر ناباروری و سایر دلایلی که از لقاح یا حمل کودک جلوگیری می‌کند ناتوان هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها ازدواج فرزنددار شدن را به زنان تحمیل می‌کند. برای مثال در شمال غنا، بهای عروس در ازای الزام زن به بارداری است و زنانی که از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده می‌کنند با خطرات جدی و آزار جسمی و انتقام روبرو هستند.[۸۷]

مطالب مرتبط: تک همسری

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۸۸]
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج از نظر برخی مسیحیان امری پسندیده‌تر است، گرچه هیچ اجباری در این مورد نیست. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.[۸۹]

با صرف نطر از فرقه های معدود و نوپیدایی که همجسنگرایی را نیز نوعی از ازدواج می دانند، تنها شکل قابل پذیرش برای ازدواج به طور سنتی و معمول بین مسیحیان، ازدواج بین فقط یک زن و فقط یک مرد است و چندزنی یا چندشوهری ممنوع و حرام است[۹۰][۹۱][۹۲]. همچنین مسیحیت یکی از مهمترین عوامل جا افتادن تک همسری به عنوان گونۀ مورد پذیرش ازدواج در جوامع غربی بوده است[۹۳].

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است.[۹۴]
و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود.[۹۵]
عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند.

طبق قوانین اسلامی در صورت نبود موانع ازدواج و حرام نبودن ازدواج طرفین (مثلاً شوهر داشتن زن یا محرم بودن دو طرف) ازدواج با گفتن عبارت «زَوَجتُک» (خود را به زوجیت تو درآوردم) یا عبارتی دقیقاً به همین معنی از سوی زن و تأیید مرد با عبارتی نظیر «قَبلتُ» محقق می‌شود. برخی حضور دو شاهد و ولی زن (پدر و جد پدری) را هم لازم می‌دانند. در مورد کودکان نابالغ، دیوانگان، و اشخاص سفیه (کم‌خرد) نیز حق ازدواج با پدر و جد پدری، وصی آن‌ها یا حاکم شرع و برای بردگان و کنیزان با مالک آن‌هاست. همچنین طرفین می‌توانند به شخص دیگری، که لازم هم نیست نمایندهٔ دینی باشد، وکالت دهند تا آن‌ها را به عقد یکدیگر درآورد.[۹۶]چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است.

شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی (مثلاً چند ساعت یا چند روز) که توسط دو طرف معین شده انجام می‌شود.

ازدواج در اسلام بسیار پسندیده‌است. محمّد پیامبر اسلام گفته‌است: «إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی». یعنی هر گاه آدمی ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده‌است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند؛ و در جای دیگری گفته‌است: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی ازدواج سنت من است، هرکس از سنت من روی برگرداند، از من نیست.[۹۷]

در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند.
اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است.[۹۸] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۹۹] از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسماً آغاز می‌شود.[۱۰۰] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۰۱][۱۰۲]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۰۰][۱۰۲] در احکام بهائی داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان مجاز نیست.[۱۰۳][۱۰۴]

در چندین نمونه از فرهنگ‌ها، آیینِ ازدواج «موقت» و «مشروط» وجود دارد. «رسم حلقه» در میان مردم نژاد سلتی و «ازدواج‌های دارای مدت مشخص» در میان مسلمانان از نمونه‌های آن است. پیش از اسلام، در میان اعراب نوعی «ازدواج موقت» مرسوم بود که امروز آن را در ایران با عنوان «صیغه» (Nikah Mut’ah) و در عراق با عنوان «متعه» می‌شناسند. صیغه نوعی نکاح موقت، با مدت زمان مشخص و معین است[۱۰۵] مجادله‌های مسلمانان در رابطه با صیغه، موجب شده‌است تا این آیین عمدتاً به جوامع شیعه‌نشین محدود شود.

مذاهب، به‌طور معمول به ازدواج فامیلی، در هر نوع از آن، اجازه می‌دهند. روابط فامیلی ممکن است یا از نوع روابط خویشاوندی نسبی باشد که در آن افراد دارای پیوند زیستی (همخونی) با یکدیگر هستند، یا از نوع خویشاوندی سببی که به واسطه ازدواج‌ها شکل گرفته‌است، باشد. سیاست کاتولیک، ازدواج فامیلی را در ابتدا برای مدتی طولانی ممنوع کرده بود، ولی امروزه در نتیجه نیاز روز، به این نوع از ازدواج‌ها، مجوز داده‌است.[۱۰۶] در برخی از منابع ادعا شده‌است که این نوع از ازدواج، همواره مورد تأیید اسلام بوده‌است، در حالی که محدودیت‌های هندوها در مورد آن، به‌طور گسترده‌ای متفاوت تر است.[۱۰۷] اما بعضی از منابع دیگر مدعی کراهت چنین ازدواجهایی از نظر اسلام به دلیل مشکلات ژنتیکی و ضعیف شدن نسل، شده‌اند.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

در اکثر جوامع، مرگ یکی از زوج‌ها موجب پایان یافتن پیوند ازدواج می‌شود، و در جوامع تک‌همسری، این امکان برای شریک دیگر وجود دارد که مجدداً ازدواج کند. گاهی اوقات، ازدواج مجدد با گذشت دوره‌ای از سوگواری انجام می‌شود.

در بسیاری از جوامع نیز، طلاق راهی برای خاتمه دادن به پیوند ازدواج است. هم‌چنین در برخی جوامع ممکن است ازدواج ممنوع باشد، در این قبیل جوامع طبقه سیاسی حاکم اعلام می‌دارد که به هیچ عنوان کسی نباید ازدواج کند. در هر دو نوع جامعه، مردم دلواپس آزادیِ ازدواجِ مجدد یا ازدواج هستند. از سوی دیگر، بعد از طلاق ممکن است یکی از زوج‌ها مجبور شود نفقه بپردازد.

اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند، تنها طی دهه‌های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. در ایالات متحد آمریکا، نادرست نبودن عملِ طلاق، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال ۱۹۸۹ به رسمیت شناخت.[۱۱۲]

مهمترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. ازدواج به هر صورتی که باشد، قانونمند است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است؛ بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یک سری قوانین شکل گرفته‌است و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی است.[۱۱۳]

در ایران مقررات ازدواج عمدتاً بر اساس فقه امامیه تدوین شده و ازدواج به دو نحو دائم و موقت می‌تواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در مدت‌دار بودت ازدواج موقت که پس از پایان آن رابطهٔ زوجیت به انتها می‌رسد. همچنین در ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم طلاق وجود ندارد، زن حق نفقه ندارد و زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند، مهریه هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است ولی در ازدواج دائم عقد باطل نیست و می‌توان مهریه را بعداً توافق کرد یا درصورت عدم توافق مهرالمثل تعیین می‌شود.

مرکز تحقیقات و درسنامه‌های آموزش ازدواج در ایران ستاد ازدواج دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها می‌باشد که آدرس وبگاه این ستاد به شرح زیر می‌باشد:

ازدواج، نکاح یا پیوند زناشویی پیمانی است که به‌موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.
در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده‌است. ازدواج به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. به طور سنتی، ازدواج نقشی اساسی در حفظ اخلاق و تمدن دارد. [۱]

مردم‌شناسان برای این‌که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده‌شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده‌اند.[۲] اِدوارد وست‌مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می‌کند: ارتباط پردوام یا کم‌دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین‌اش را رد می‌کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این‌گونه تعریف می‌کند: «رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده‌است».[۴]

یادداشت‌ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچهٔ راهنمای انسان‌شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده‌است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به‌طوری‌که بچه‌های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن‌ها اجازه می‌داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [انسان‌شناس بریتانیایی] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».[۶]

دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال‌زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می‌داند و پیشنهاد می‌کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می‌شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «ازدواج رابطه‌ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می‌شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه‌ها قدغن نشده‌اند میسّر می‌کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده‌اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه».[۷] استدلال لیچ این است که هیچ‌کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ‌ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط‌شده با ازدواج را ارائه می‌کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه‌ای از سوی فرهنگ.[۸]

دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار می‌دهد و این‌گونه استدلال می‌کند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخه‌ای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار می‌دهد.[۲]

ازدواج چگونه است؟

مقالهٔ اصلی: ازدواج در بوتهٔ نقد

بسیاری از مردم به دلایل گوناگون، استدلال‌هایی ضد ازدواج دارند. این استدلال‌ها شامل نقدهای سیاسی و مذهبی، اشاره به میزان طلاق، و نیز اهمیت تجرد بر پایهٔ آموزه‌های مذهبی و فلسفی می‌شود. بسیاری از مردم علت انزجار از ازدواج را مشکلات اقتصادی و بسیاری محدودیت‌های ناشی از آن می‌دانند و عده ای نیز مطابق احکام ادیان متبوع خود آن را خلاف اوامر الهی می‌دانند. فی المثل تجرد عیسی مسیح را سرمشق عمل قرار داده و آن را ناشی از امر الهی می‌دانند. لیکن عدهٔ بسیاری نیز ازدواج را محدودیت دانسته و آن را سالب آزادی‌های مطلوب خویش می‌دانند.

نتیجهٔ تحقیقات جدید نشان می‌دهد که از دههٔ هشتاد میلادی به‌بعد میل به تجرّد در افراد بیشتر شده ازدواج‌ها کمتر و بی‌دوام‌تر شده‌اند. همچنین نتیجهٔ تحقیقات ثابت می‌کنند که برخلاف باورهای قدیمی که اظهار می‌کردند افراد متأهل نسبت به مجردها از سلامت و حس خوشبختی بیشتری بهره‌مندند دیگر مطلقاً صحت ندارد و در مواردی حتی مجردها خوشبختی و سلامت بیشتری از متأهل‌ها دارند. از دلایل اظهار شده برای این مسئله می‌توان به آزادی بیشتر در افراد مجرد و همین‌طور فشار بالا بر روی متأهل‌ها اشاره کرد. به بیان دیگر زیست مشترک در دنیای مدرن دستخوش تغییرات جدی و گام به گام می‌شود و دیگر به‌سان قدیم نمی‌باشد. چکیدهٔ این تحقیقات ثابت کرد که در عصر جدید فردیت با زندگی مشترک در اصطکاک خواهد بود و چالش‌های جدیدی را به‌وجود خواهد آورد. عامل دیگری که برای توضیح علت سالم‌تر و خوشبختر بودن مجرّدها در برابر متأهلین اظهار شده این است که انسان در موقعیت‌های فردی دچار دغدغه‌های ذهنی کمتری است؛ ولی در زمان قرار گرفتن در یک جمع به‌خاطر افزایش کشمکش‌ها و محاسبات ذهنی برای تعدیل، رفتار آدمی در قبال طرف مقابل آشفتگی ذهنی افزایش می‌یابد.[۹] با این وجود بعضی دیگر از منابع هنوز بر این باورند که با تمام مشکلاتی که ازدواج در دنیای امروز دارد، باز به دلایلی مانند اثبات عشق به شریک عاطفی، اجتماعی بودن انسان، حمایت همسر و ایجاد انگیزه بیشتر برای زندگی ازدواج کردن نسبت به مجرد بودن بهتر است.[۱۰]

گوناگونی وسیعی در سطح فرهنگ‌ها، در رسومی که انتخاب همسر را کنترل می‌کنند وجود دارد. گوناگونی‌هایی در مورد سطحی که انتخاب همسر یک انتخاب شخصی توسط طرفین یا تصمیمی جمعی توسط خویشاوندهای دو طرف است و قوانینی که مشخص می‌کنند، کدام افراد انتخاب‌های معتبری محسوب می‌شوند وجود دارد.

در بسیاری از جوامع انتخاب همسر به افرادی مناسب از گروه‌های اجتماعی ویژه محدود می‌شود. در بعضی از جوامع رسم بر این است که همسر از درون گروه اجتماعی خود فرد انتخاب می‌شود – درون همسری (به انگلیسی: endogamy). این وضعیتی است که در بسیاری از جوامع که بر پایه صفوف و طبقات بنا شده‌اند صدق می‌کند؛ ولی در دیگر جوامع همسر باید از گروهی به جز گروه خود انتخاب گردد- برون همسری (به انگلیسی: exogamy). این وضعیت در مورد جوامع فراوانی که آیین توتمی دارند و جامعه به چند قبیله توتمی برون همسر تقسیم شده‌است صادق است، همانند بیشتر جوامع بومی استرالیایی. در جوامع دیگر از فرد انتظار می‌رود با عموزاده‌ها ازدواج کند. دختر باید با پسر خواهر پدرش ازدواج کند و پسر با دختر برادر مادرش-این عمدتاً حالت جوامعی است که رسم دارند شجره نامه را تنها از خط پدری یا مادری پیگیری کنند، مانند مردم آکان آفریقا. نوع دیگر انتخاب، ازدواج با برادر شوهر (به انگلیسی: levirate marriage) است که در آن بیوه باید با برادر شوهرش ازدواج کند، این شیوه عمدتاً در جوامعی که بر پایه گروه‌های قبیله‌ای درون همسر بنا شده‌اند یافت می‌شود.

در فرهنگ‌های دیگر بر گروه‌هایی که همسر می‌تواند از آن‌ها انتخاب شود سختگیری کمتری مشاهده می‌شود. انتخاب همسر می‌تواند طی یک فرایند انتخابی به شیوه معاشقه توسط زوج یا تنظیم ازدواج توسط والدین یا زوج یا فردی بیرونی، دلال ازدواج شود.

ازدواج‌های کاربردی (یا ازدواج مصلحتی) به مدد روال‌های رسمی خانواده یا سیاست‌های گروهی تسهیل می‌شوند. یک مرجع مسئول ازدواج را تنظیم یا افراد را به آن تشویق می‌کند؛ حتی ممکن است برای یافتن همسر مناسب برای فرد مجرد، یک دلال ازدواج به کار گرفته شود. مرجعیت ممکن است با والدین، خانواده، یک مقام مذهبی یا اجماع گروهی باشد. در بعضی موارد، مرجع مسئول ممکن است در انتخاب زوج انگیزه‌هایی به غیر از تفاهم داشته باشد.[۱۱]

در دهکده‌های روستایی هند، ازدواج کودکان نیز انجام می‌شود که والدین آن را در گاهی حتی قبل از تولد کودک تنظیم می‌کنند.[۱۲] این عمل به موجب «مصوبه ممنوعیت ازدواج کودک» در ۱۹۲۹ ممنوع گشت.

در بعضی جوامع از آسیای مرکزی، قفقاز تا آفریقا هنوز سنت عروس ربایی وجود دارد که در آن عروس توسط مرد و دوستانش اسیر می‌شود. گاهی اوقات این کار در حقیقت فرار با معشوق را پنهان می‌کند اما گاهی اوقات به سمت خشونت جنسی تمایل دارد. در زمان‌های گذشته ربایش زنان، مقیاسی بزرگتر از این بوده‌است که در آن گروه‌هایی از زنان توسط گروه‌هایی از مردان، گاهی اوقات در جنگ، اسیر می‌شدند. معروفترین مثال برای این مورد، تجاوز به زنان اهل سابین می‌باشد که موجب شد اولین شهروندان روم اولین همسرانشان را بدست آوردند.

سایر شرکای ازدواج کمابیش تحمیلی هستند. برای مثال ارثی که به زن بیوه می‌رسد مردی از برادران شوهر مرحومش برای او فراهم می‌کند.

همچنین بینید: هم‌زیستی

ازدواج نهادی است که زندگی افراد را به شیوه‌های گوناگون عاطفی و اقتصادی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های غربی، ازدواج معمولاً به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متأهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند و غالباً از بستر یکسانی استفاده می‌کنند، ولی در بعضی از فرهنگ‌های دیگر اینگونه نیست.[۱۳] در میان «میانگ کاباو» ها در غرب سوماترا، هم‌زیستی در منزل مادری (به انگلیسی: matrilocal)است و شوهر به خانهٔ مادر زن نقل مکان می‌کند.[۱۴] اقامت بعد از ازدواج می‌تواند در منزل پدری (به انگلیسی: patrilocal) یا منزل دایی شوهر (به انگلیسی: avunculocal) باشد. چنین ازدواج‌هایی در پکن امروزی به‌طور روزافزونی متداول است. «گو جیانمی»، مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه پکن به خبرنگار «نیوزدی» گفت: «ازدواج‌های پاره وقت (به انگلیسی: Walking marriage) نشان دهندهٔ تغییرات گسترده در جامعه چین است»[۱۵] تمهیدی مشابه در عربستان سعودی تحت عنوان «ازدواج مسیار» وجود دارد که در آن زن و شوهر جدا از هم زندگی می‌کنند و به‌طور مرتب با هم دیدار می‌کنند.[۱۶]

از سوی دیگر، ازدواج لازمهٔ همزیستی نیست. در بعضی موارد زوج‌هایی که با هم زندگی می‌کنند دوست ندارد متأهل شناخته شوند. مثلاً هنگامی که حق بازنشستگی یا نفقه به طرز منفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند یا به خاطر ملاحظات مالیاتی، مسائل مهاجرتی و دلایل فراوان دیگر. در جوامع امروزی غربی بعضی از زوج‌ها پیش از ازدواج با هم زندگی می‌کنند تا کارایی چنین تمهیدی را در طولانی مدت بیازمایند.
در بعضی از موارد هم زیستی ممکن است منجر به ازدواج عرفی شود و در بعضی از کشورها هم زیستی را به رسمیت ازدواج به جهت منافع مالیاتی و امنیت اجتماعی ترجیح می‌دهند. این در مورد استرالیا صدق می‌کند.[۱۷]

موضوع اصلی مقاله: قوانین و محدودیت‌های ازدواج

ازدواج نهادی است که به صورت تاریخی توسط جامعه به منظور حفظ منافع بچه‌ها، انتقال ژن‌های سالم، حفظ ارزش‌های فرهنگی، یا به خاطر تعصب و ترس با محدودیت همراه بوده‌است، از هر سن و نژاد تا هر وضعیت اجتماعی، هر نوع قرابت قوم و خویشی و هر جنسیتی. تقریباً همه فرهنگ‌هایی که ازدواج را به رسمیت می‌شناسند زنای با دیگری را تخطی از ضوابط ازدواج می‌دانند.[۱۸]

ایالات متحده تاریخچه‌ای از قوانین محدودیت در ازدواج دارد. ایالات زیادی به قوانینی که علیه ازدواج بین نژادی بود عمل می‌کردند که اولین بار در قرن ۱۷ (در مستعمره برده داری «ویرجینیا۱۶۹۱ و» مریلند «۱۶۹۲) مطرح شد و تا ۱۹۶۷ که توسط قانون شهروندی Loving v. Virginia واژگون شد ادامه داشت. بسیاری ازین ایالات چندین اقلیت را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند. مثلاً «آلاباما» «آرکانزاس» و «اوکلاهما» مشخصا سیاهان را منع کردند. ایلاتی مثل «می‌سی‌سی‌پی» و «میسوری» سیاهپوستان و آسیایی‌ها را ممنوع کردند. ایالاتی چون «کارولینای شمای و جنوبی» سیاهان و بومیان آمریکایی را و ایالاتی چون «جرجیا،» کارولینای جنوبی و ویرجینیا همه غیر سفیدپوستان را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند.

به رسمیت شناختن قانونی ازدواج زوج‌های هم جنس آن طور که برای زوج‌های غیر هم جنس فراهم است، عملی نسبتاً جدید است. در ایالات متحده، مصوبه حمایت از ازدواج 1996 (DOMA) به طرز واضحی ازدواج به جهت اهداف قوانین فدرال را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کند و اجازه می‌دهد ایالت‌ها ازدواج هم جنس‌ها در ایالات دیگر را نادیده بگیرند (گرچه استدلال می‌شود که ایالت‌ها می‌توانستند قبلاً هم اینکار را بکنند).[۱۹][۲۰] چهل و یک ایالت آمریکا ازدواج را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کنند. سه مورد از این ایالت‌ها زبان قانونی دارند که از تعریف این چنینی DOMA قدیمی تر هستند (پیش از ۱۹۹۶ تصویب شده‌اند). سی ایالت ازدواج را در قانون اساسی خود تعریف کرده‌اند. آریزونا تنها ایالتی است که تاکنون اصلاحیه قانون اساسی در مورد تعریف ازدواج تنها میان یک مرد و یک زن را رد کرده‌است (۲۰۰۶)، ولی بعداً این اصلاحیه در ۲۰۰۸ تصویب شد.[۲۱]

در جوامع اغلب محدودیت‌هایی برای ازدواج با فامیل وجود داشته‌است، گرچه شدت این محدودیت‌ها متفاوت بوده‌است. به جز چند مورد استثنایی، ازدواج میان والدین و فرزندان یا میان خواهر و برادر با والدین یکسان زنا محسوب شده و ممنوع بوده‌است. با این وجود، ازدواج میان فامیل‌های دورتر بسیار متعارف بوده‌است، و تخمینی در این باره حاکی از آن است که در ۸۰٪ ازدواج‌ها در طول تاریخ نسبت خانوادگی نوه عموی والدینی یا نزدیکتر بوده‌است.[۲۲] در دوران مدرن این نسبت کاهش شدیدی داشته‌است، اما هنوز تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰٪ ازدواج‌ها میان نوه عموهای والدینی یا عموزاده‌ها صورت می‌گیرد.[۲۳] در ایالات متحد، امروزه چنین ازدواج‌هایی نکوهیده‌است، و ممنوعیت ازدواج عموزاده‌ها در بیش از ۳۰ ایالت قانونی است. تنوع قابل ملاحظه‌است: در کرهٔ جنوبی، در گذشته ازدواج با فردی با نام خانوادگی یکسان غیرقانونی بوده‌است.[۲۴]
در جوامع زیادی ازدواج به طبقهٔ اجتماعی فرد محدود بوده‌است – پدیدهای که انسان‌شناسان درون‌همسری می‌نامند. یک نمونه از چنین محدودیت‌هایی شرط ازدواج با هم‌قبیله‌ای است.
محدودیت در برابر چندهمسری نیز متداول بوده‌است. مخالفت دولت فدرال آمریکا با به رسمیت شناختن دِسِرِت به عنوان یک ایالت بر پایهٔ مخالفت با ازدواج‌های چندهمسری‌ای بود که در گذشته در میان مورمونها رواج داشته‌است.

هم‌چنین نگاه کنید به: قوانین ضد- ازدواج میان‌نژادی، ازدواج میان‌نژادی، ازدواج فرا- ملی، ازدواج بین‌الادیانی، ازدواج مختلط (ابهام‌زدایی)، ازدواج با هم‌جنس، طلاق، چندهمسری، ازدواج کودکان، و ازدواج رسمی.

در رابطه با ازدواج، مباحثه‌های زیادی در کشورهای مختلف انجام شده‌است- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوج‌های دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابل‌قبول برای زنان، حقوق زوج‌ها (به‌ویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گسترده‌تر. به‌طور مثال، یکی از مجادله‌های دورهٔ معاصر (که علی‌الخصوص به‌طور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونی‌شدن روابط هم‌جنس‌گرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهره‌مندی از حقوق و تعهدات قانونی. در برخی از کشورها، محافظه‌کاران اجتماعی با ازدواج هم‌جنس‌گرایان مخالفند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهی‌شدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلی‌اش» خواهد شد.[۲۵] هم‌چنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظه‌کارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هم‌مذهب و هم‌نژاد، ممکن است به ترتیب، قانونی‌شدن ازدواج بین‌الادیانی[۲۵] و ازدواج میان‌نژادی[۲۶] را محکوم کنند.

ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریف‌اش از پدیدهٔ ازدواج شده‌است. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج هم‌جنس‌گرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «قانون دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالت‌ها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کرده‌است. این دعوی معتقد است که قانون دفاع از ازدواج حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.[۲۷]

برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی سندرم،[۲۸] نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که می‌گوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته می‌گردد.[۲۹] این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن می‌گوید.[۳۰] تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.[۳۱] این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متأهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو می‌کند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا «و محتملا» کمتر از هفت سال هم روی می‌دهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفته‌اند.[۳۲]

وسوسه و برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.[۳۳]

یکی از معیارهای مهمّ ازدواج، شناخت طرفین از یک‌دیگر است. افراد برای شناخت کامل یک‌دیگر به دست کم ۶ماه زمان و معاشرت نیاز دارند.[۳۴]

اطلاعات بیشتر:تعدد زوجین و چند همسری

گروه‌های مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیرمعمول شده‌است.[۳۵][۳۶]
در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بوده‌است، ولی اخیراً توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شده‌است.[۳۵]

ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا می‌کند؛ و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آن‌ها نیز می‌شود؛ و می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروه‌های گوناگون در هر جامعه به‌طور قابل ملاحظه‌ای متغیر است.[۳۷]

ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته می‌شود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تأسیس می‌کنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب می‌شود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده می‌گیرند.[۳۸] هیچ کشوری ازدواج‌های گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفته‌است.

جامعه‌شناسی خانواده به بررسی واقعیت‌های موجود در مفهوم «خانواده» و ریشه‌یابی دگرگونی‌های آن می‌پردازد. به‌طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.[۳۹]

موضوع مکان‌گزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است.

نظریه‌های اولیه‌ای که سعی در توضیحِ عوامل تعیین‌کنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشته‌اند – برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانسته‌اند (از جمله، نظریه‌های لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهش‌های میان‌فرهنگی که با استفاده از نمونه‌گیری‌های جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان داده‌است که، به‌طور کلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی هم‌چون «چند زنی» پنهان مانده‌است. به بیان دقیق‌تر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنیِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بینجامد. «چند زنیِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس می‌شود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیش‌بینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از این‌رو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همان‌طور که کوروتایو نشان داده‌است، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیده‌تر از آن است که امکان پیش‌بینی را بدهد.[۴۰][۴۱]

در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محل‌های جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.[۴۲]

در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۴۳] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۴۳] نوع دیگر خویدوده بود که ازدواج با خویشاوندان است.[۴۴]

گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر می‌رود بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌هایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام می‌شود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویژگی‌های آماری دوره در طول زمان تغییر کرده‌است[۴۵] فرهنگ‌های گوناگون تئوری‌های خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشته‌اند. برای مثال یکی می‌تواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تأمین کند[۴۶] حلال زادگی نتیجهٔ این معامله‌است تا انگیزه‌های آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متأهل بیشتر کار می‌کنند آزادی جنسی را ازدست می‌دهند و به نظر نمی‌رسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند[۴۷]

ازدواج چگونه است؟

اما زن‌هایی که می‌شد آن‌ها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابراین معمولاً انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریباً در همه جوامع، دستیابی به زن‌ها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شده‌است تا بتوان شدت رقابت‌ها را کاهش داد.»[۴۸] انواعی از ازدواج‌های گروهی که در آن‌ها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشته‌اند. اگرچه که این گونه ازدواج‌ها به ندرت اتفاق می‌افتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسان‌شناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.[۴۹] انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایر فرهنگ‌ها به مرد اجازه می‌دهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده می‌شود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیت‌هایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آن‌ها یا عضویتشان در گروه‌های مذهبی یا سایر گروه‌های اجتماعی قرار می‌دهند.

نوشتار اصلی:ازدواج در چین

منشأ اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روش‌های مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد می‌شد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمی‌شد، خانواده‌ها گاهی ازدواج‌های درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علی‌رغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت می‌کردند، زن و شوهر به‌طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده می‌شدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی می‌کرد.

قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به‌طور اساسی سنت‌های ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواج‌های مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج‌ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.

در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود – تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را به عنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولاً وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی می‌رسیدند ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زن‌های آن‌ها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شده‌است که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولاً تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین می‌کرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار می‌رفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواج‌های یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی می‌آورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهم‌تر از احساسات بود: زنی که پدرش می‌مرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار می‌شد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند – حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.[۵۰]

در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده می‌شد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل می‌شد.[۵۱] در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست می‌داد و حقوق خانواده جدیدش را می‌گرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی می‌ماند، او تحت تبعیت پدرش می‌ماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ می‌کند و هیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمی‌کند.[۵۲] حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.[۵۳]

از اوایل دوره مسیحیت (سال‌های ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملاً خصوصی نگاه می‌شد[نیاز به ارجاع دارد]، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونه‌است که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل می‌گیرد، که ازدواج آن‌ها در محضر خداوند انجام می‌شود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.»[۵۴] / در قرن دوازدهم [کجا؟] زن‌ها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.[[۵۵]

به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواج‌های مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام می‌شد.[۵۶][۵۷]
زوج به‌طور شفاهی به هم پیمان می‌بستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.[۵۸] این پیمان به عنوان “verbum” شناخته می‌شد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا می‌شد (برای مثال «من با تو ازدواج می‌کنم») بدون تردید الزام‌آور بود.[۵۶] اگر به زمان آینده ادا می‌شد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی می‌شد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواج‌ها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل می‌شد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواج‌ها از قبل تعیین می‌شد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد؛ و این قرارهای ازدواج معمولاً برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانواده‌های مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیف‌ها بود. کلیسا در برابر این وصلت‌های تحمیلی مقاومت کرد و دلایل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۵] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.[۵۵]

متوسط سن ازدواج در اواخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بوده‌است.
نقش ازدواج‌های ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس می‌کرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت در امر ازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴–۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹–۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین می‌شد.[۶۰] این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود می‌آورد.[۶۰]

در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت می‌شناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دو شاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آن‌ها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان می‌کند.» صادر کرد.[۶۱]

در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون ” لزوم شکل‌گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود.
در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیرمعمولی) می‌شد.[۶۲] این نوع از ازدواج‌های مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام می‌شد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰٬۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.[۶۳] این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت می‌شد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیت‌های یهودی و کواکرها (Quakers) لازم‌الاجرا نبود. آن‌ها با آداب و رسوم خود ازدواج می‌کردند.

به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواج‌های مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و مؤثر تأیید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به‌طور خصوصی برگزار شود.

در قانون معاصر عوام در انگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آن‌ها می‌پذیرند زن و شوهر باشند.[۶۴] ادوارد وسترمارک اظهار کرده‌است که «نهاد ازدواج احتمالاً از یک عادت باستانی تکامل یافته‌است»[۶۵]

نظریهٔ فمینیستی، به ازدواج با جنس مخالف به عنوان یک نهاد سنتی که در پدرسالاری ریشه دارد برخورد می‌کند و ازدواج را نهادی می‌داند که منجر به ترویج برتری و قدرت مرد بر زن می‌شود. این روابط قدرت، مردان را به عنوان «روزی‌رسان که در حوزهٔ عمومی عمل می‌کنند» و زنان را به عنوان «تامین‌کنندهٔ خدمات پرستاری و مراقبت که در حوزهٔ خصوصی عمل می‌کنند» در نظر می‌گیرد.»[۶۶] این با مفهوم ازدواج مساوات‌خواهانه که در آن قدرت و کار بین دو جنسیت به‌طور برابر تقسیم می‌شود، و این تقسیم برمبنای نقش‌های جنسیتی صورت نمی‌گیرد در تضاد است.[۶۶]

در یک ازدواج، اختصاص دادنِ نقش‌های جنسیتی غالب به مردان و نقش‌های جنسیتی زیردستانه و سلطه‌پذیر به زنان، بر روابط قدرت درون رابطه اثر می‌گذارد.[۶۷] در برخی خانواده‌های آمریکایی، زنان نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای را درونی می‌کنند، و غالباً خود را با نقش «همسر»، «مادر»، و «پرستار» در هماهنگی با هنجارهای اجتماعی و شریک مذکرشان وفق می‌دهند. «بل هوک» می‌گوید: «در ساختار خانواده، افراد یادمی‌گیرند که ستم جنسیتی را به عنوان امری» طبیعی «بپذیرند و این در حکم اولین قدم برای حمایت از سایر اشکال ستم، نظیر سلطهٔ یک جنس بر دیگری است.»[۶۸]

در ایالات متحد، مطالعات نشان داده‌است که، علی‌رغم آرمان‌های مساوات‌خواهانه‌ای که ترویج می‌شوند، کمتر از نیمی از زنان به روابط‌شان با جنس مخالف از نظر قدرت به شکلی برابر می‌نگرند و روابط نابرابر که در آن مرد در سلطه قرار دارد بیشتر از همه به چشم می‌خورد.[۶۹] مطالعات همچنین نشان می‌دهند که زوج‌های ازدواج کرده، بیشترین میزان رضایت خود را در روابط مساوات‌خواهانه تجربه می‌کنند.[۷۰]

نوشتار اصلی:مباحثه‌های مذهبی پیرامون ازدواج هم‌جنس گرا

در اکثر موارد، سنت‌های مذهبی در جهان، ازدواج را مختص به پیوند بین دو جنس مخالف می‌دانند. با این حال استثناهایی از جمله در ادیان یکتاپرست، کلیسای انجمن متروپولیتن، کویکر، کلیسای متحده کانادا، کلیسای متحد مسیحی و یهودی، برخی از اسقف‌های کلیسای آنجلیکان، وجود دارند که، در حال حاضر، در آن‌ها این مدل، توسط حوزه‌های قضایی[۷۱] و فرقه‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده‌است[۷۲][۷۳][۷۴]

نوشتار اصلی:ازدواج همجنسگرایان

انواع مختلفی از ازدواج همجنسگرایانه وجود دارد،[۷۵] از شکل غیررسمی و روابط نامشروع unsanctioned)) تا پیوندهایی با تشریفات بالا گسترده شده‌است.[۷۶]
در حالی که ازدواج همجنسگرایانه(same-sex marriage) شکل نسبتاً جدیدی از رابطه‌است، با این حال قانون ازدواجِ زوج‌های همجنس همانند زوج‌های غیر هم جنس، به رسمیت شناخته می‌شود. تأثیر تبلیغات و بحث‌ها، در دهه اخیر، بر روی تصور مدنیِ ازدواج‌های همجنس گرایانه میان دو زن و دو مرد، بسیار نو و بی‌سابقه بوده‌است. برای پیوندهای همجنس ثبت شده، سابقهً طولانی درتمامی جهان وجود دارد.[۷۷] این اعتقاد وجود داشته‌است که پیوندهای همجنس در یونان باستان و رم،[۷۸] برخی از مناطق چین مانند فوجیان، و در برخی زمان‌ها در طول تاریخِ اروپای باستان، جشن گرفته می‌شده‌است.[۷۹] قانون با مشخصهًTheodosian (C.TH.9.7.3)منتشر شده در ۳۴۲ میلادی، مجازات شدید یا حتی مرگ را، بر افرادی که ازدواج همجنسگرایانه داشتند، تحمیل می‌کرد.[۸۰] اما مقصود دقیق این قانون و رابطه اش با عملکرد اجتماعیِ آن، نامعلوم بود. این‌ها تنها چند مثال از ازدواج همجنس گرایانه در فرهنگ آن زمان بود.[۸۱]

همچنان که پیش از این یادآور شدیم، زناشویی میان دو همجنس در موقعیت‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی رخ داده‌است. در برخی از فرهنگ‌های آفریقایی، از جمله در قبیلهٔ ایگبو نیجریه و لاودو آفریقای جنوبی، زن‌ها می‌توانند با زنان دیگر ازدواج کنند در موقعیت‌هایی مانند موقعیت زنان بازاری برجسته در آفریقای غربی، که زن‌ها می‌توانند دارایی چشم‌گیری به دست آورند، یک زن می‌تواند زن دیگری را به همسری برگزیند. یک چنین زناشویی، به آن زن برجسته اجازه می‌دهد که جایگاه اجتماعی و اهمیت اقتصادی‌اش را در خانواده، تقویت کنند (آمادیوم ۱۹۸۷)
.[۸۲]

یکی از مشهورترین نمونه‌های زناشویی دو همجنس، در میان قبیلهٔ آزاند سودان دیده شده‌است. جنگجویان این قبیله می‌توانند مردهای جوان‌تر را به عنوان عروس بگیرند و این عروس موظف است به یک جنگجو از جهت جنسی خدمت کند و وظایف خانه‌داری را برایش انجام دهد. این جنگجویان «شیربها» ی عروس مذکرشان را به خانواده‌اش می‌پردازند و با دودمان او رابطهٔ سببی برقرار می‌کنند. هرگاه یک جنگجو از کارافتاده شود و دیگر نتواند نقش خود را به عنوان جنگجو بازی کند، عروس مذکر خود را رها می‌کند و گهگاه با خواهر عروس مذکر پیشین‌اش ازدواج می‌کند. در این زمان عروس مذکر پیشین وارد ردهٔ جنگجویان می‌شود و عروس مذکر و جوان‌تری را برای خود می‌گیرد. آزاندها که در رابطهٔ جنسی‌شان بسیار انعطاف‌پذیرند، هیچ مشکلی در جابه‌جایی از کارهای هم‌جنس‌گرایانه به فعالیت‌های ناهم‌جنس‌گرایانه ندارند. (نگاه کنید به مورِی و روسکو، 1998)[۸۲]

همچنین رجوع کنید به: پاک‌دامنی و خیانت جنسی
بسیاری از ادیان بزرگ دنیا به روابط جنسی خارج از ازدواج با ناخشنودی می‌نگرند.[۸۳] حکومت‌های غیرسکولار فراوانی، غالباً با اکثریت مسلمان[نیاز به نقل قول دارد] قرارهای مجرمانه‌ای برای آمیزش جنسی پیش از ازدواج در نظر گرفته‌اند. روابط جنسی میان فردی متأهل با کسی به جز همسرش تحت عنوان زنای محصنه شناخته می‌شود و عموماً از سوی ادیان بزرگ جهان ناپسند شمرده می‌شود (بعضی آن را گناه می‌دانند). زنای محصنه توسط بسیاری از سیستم‌های قضایی جرم و دلیلی برای طلاق به‌شمار می‌آید.
از سوی دیگر، ازدواج لازمه فرزنددار شدن نیست. «مرکز کلی آمار سلامت» در آمریکا گزارش کرده‌است که در سال ۱۹۹۲ ۳۰/۱ درصد از تولدها مربوط به زنان مجرد بوده‌است.[۸۴][۸۵] در سال ۲۰۰۶ این عدد به ۳۸٫۵ درصد افزایش یافته‌است.[۸۶] کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شدند، حرامزاده‌ها و ولدالزناها، نامشروع محسوب می‌شدند و گرفتار زیان‌های قانونی و ننگ اجتماعی می‌گردیدند. در سال‌های اخیر از اهمیت مشروعیت کاسته شده و پذیرش اجتماعی به خصوص در جوامع غربی افزایش یافته‌است.
بعضی از زوج‌های متأهل تصمیم می‌گیرند که فرزند نداشته باشند و در نتیجه بی فرزند می‌مانند. بعضی دیگر از فرزنددار شدن به خاطر ناباروری و سایر دلایلی که از لقاح یا حمل کودک جلوگیری می‌کند ناتوان هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها ازدواج فرزنددار شدن را به زنان تحمیل می‌کند. برای مثال در شمال غنا، بهای عروس در ازای الزام زن به بارداری است و زنانی که از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده می‌کنند با خطرات جدی و آزار جسمی و انتقام روبرو هستند.[۸۷]

مطالب مرتبط: تک همسری

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۸۸]
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج از نظر برخی مسیحیان امری پسندیده‌تر است، گرچه هیچ اجباری در این مورد نیست. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.[۸۹]

با صرف نطر از فرقه های معدود و نوپیدایی که همجسنگرایی را نیز نوعی از ازدواج می دانند، تنها شکل قابل پذیرش برای ازدواج به طور سنتی و معمول بین مسیحیان، ازدواج بین فقط یک زن و فقط یک مرد است و چندزنی یا چندشوهری ممنوع و حرام است[۹۰][۹۱][۹۲]. همچنین مسیحیت یکی از مهمترین عوامل جا افتادن تک همسری به عنوان گونۀ مورد پذیرش ازدواج در جوامع غربی بوده است[۹۳].

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است.[۹۴]
و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود.[۹۵]
عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند.

طبق قوانین اسلامی در صورت نبود موانع ازدواج و حرام نبودن ازدواج طرفین (مثلاً شوهر داشتن زن یا محرم بودن دو طرف) ازدواج با گفتن عبارت «زَوَجتُک» (خود را به زوجیت تو درآوردم) یا عبارتی دقیقاً به همین معنی از سوی زن و تأیید مرد با عبارتی نظیر «قَبلتُ» محقق می‌شود. برخی حضور دو شاهد و ولی زن (پدر و جد پدری) را هم لازم می‌دانند. در مورد کودکان نابالغ، دیوانگان، و اشخاص سفیه (کم‌خرد) نیز حق ازدواج با پدر و جد پدری، وصی آن‌ها یا حاکم شرع و برای بردگان و کنیزان با مالک آن‌هاست. همچنین طرفین می‌توانند به شخص دیگری، که لازم هم نیست نمایندهٔ دینی باشد، وکالت دهند تا آن‌ها را به عقد یکدیگر درآورد.[۹۶]چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است.

شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی (مثلاً چند ساعت یا چند روز) که توسط دو طرف معین شده انجام می‌شود.

ازدواج در اسلام بسیار پسندیده‌است. محمّد پیامبر اسلام گفته‌است: «إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی». یعنی هر گاه آدمی ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده‌است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند؛ و در جای دیگری گفته‌است: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی ازدواج سنت من است، هرکس از سنت من روی برگرداند، از من نیست.[۹۷]

در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند.
اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است.[۹۸] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۹۹] از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسماً آغاز می‌شود.[۱۰۰] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۰۱][۱۰۲]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۰۰][۱۰۲] در احکام بهائی داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان مجاز نیست.[۱۰۳][۱۰۴]

در چندین نمونه از فرهنگ‌ها، آیینِ ازدواج «موقت» و «مشروط» وجود دارد. «رسم حلقه» در میان مردم نژاد سلتی و «ازدواج‌های دارای مدت مشخص» در میان مسلمانان از نمونه‌های آن است. پیش از اسلام، در میان اعراب نوعی «ازدواج موقت» مرسوم بود که امروز آن را در ایران با عنوان «صیغه» (Nikah Mut’ah) و در عراق با عنوان «متعه» می‌شناسند. صیغه نوعی نکاح موقت، با مدت زمان مشخص و معین است[۱۰۵] مجادله‌های مسلمانان در رابطه با صیغه، موجب شده‌است تا این آیین عمدتاً به جوامع شیعه‌نشین محدود شود.

مذاهب، به‌طور معمول به ازدواج فامیلی، در هر نوع از آن، اجازه می‌دهند. روابط فامیلی ممکن است یا از نوع روابط خویشاوندی نسبی باشد که در آن افراد دارای پیوند زیستی (همخونی) با یکدیگر هستند، یا از نوع خویشاوندی سببی که به واسطه ازدواج‌ها شکل گرفته‌است، باشد. سیاست کاتولیک، ازدواج فامیلی را در ابتدا برای مدتی طولانی ممنوع کرده بود، ولی امروزه در نتیجه نیاز روز، به این نوع از ازدواج‌ها، مجوز داده‌است.[۱۰۶] در برخی از منابع ادعا شده‌است که این نوع از ازدواج، همواره مورد تأیید اسلام بوده‌است، در حالی که محدودیت‌های هندوها در مورد آن، به‌طور گسترده‌ای متفاوت تر است.[۱۰۷] اما بعضی از منابع دیگر مدعی کراهت چنین ازدواجهایی از نظر اسلام به دلیل مشکلات ژنتیکی و ضعیف شدن نسل، شده‌اند.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

در اکثر جوامع، مرگ یکی از زوج‌ها موجب پایان یافتن پیوند ازدواج می‌شود، و در جوامع تک‌همسری، این امکان برای شریک دیگر وجود دارد که مجدداً ازدواج کند. گاهی اوقات، ازدواج مجدد با گذشت دوره‌ای از سوگواری انجام می‌شود.

در بسیاری از جوامع نیز، طلاق راهی برای خاتمه دادن به پیوند ازدواج است. هم‌چنین در برخی جوامع ممکن است ازدواج ممنوع باشد، در این قبیل جوامع طبقه سیاسی حاکم اعلام می‌دارد که به هیچ عنوان کسی نباید ازدواج کند. در هر دو نوع جامعه، مردم دلواپس آزادیِ ازدواجِ مجدد یا ازدواج هستند. از سوی دیگر، بعد از طلاق ممکن است یکی از زوج‌ها مجبور شود نفقه بپردازد.

اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند، تنها طی دهه‌های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. در ایالات متحد آمریکا، نادرست نبودن عملِ طلاق، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال ۱۹۸۹ به رسمیت شناخت.[۱۱۲]

مهمترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. ازدواج به هر صورتی که باشد، قانونمند است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است؛ بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یک سری قوانین شکل گرفته‌است و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی است.[۱۱۳]

در ایران مقررات ازدواج عمدتاً بر اساس فقه امامیه تدوین شده و ازدواج به دو نحو دائم و موقت می‌تواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در مدت‌دار بودت ازدواج موقت که پس از پایان آن رابطهٔ زوجیت به انتها می‌رسد. همچنین در ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم طلاق وجود ندارد، زن حق نفقه ندارد و زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند، مهریه هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است ولی در ازدواج دائم عقد باطل نیست و می‌توان مهریه را بعداً توافق کرد یا درصورت عدم توافق مهرالمثل تعیین می‌شود.

مرکز تحقیقات و درسنامه‌های آموزش ازدواج در ایران ستاد ازدواج دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها می‌باشد که آدرس وبگاه این ستاد به شرح زیر می‌باشد:

ازدواج، نکاح یا پیوند زناشویی پیمانی است که به‌موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.
در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده‌است. ازدواج به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. به طور سنتی، ازدواج نقشی اساسی در حفظ اخلاق و تمدن دارد. [۱]

مردم‌شناسان برای این‌که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده‌شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده‌اند.[۲] اِدوارد وست‌مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می‌کند: ارتباط پردوام یا کم‌دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین‌اش را رد می‌کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این‌گونه تعریف می‌کند: «رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده‌است».[۴]

یادداشت‌ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچهٔ راهنمای انسان‌شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده‌است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به‌طوری‌که بچه‌های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن‌ها اجازه می‌داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [انسان‌شناس بریتانیایی] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».[۶]

دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال‌زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می‌داند و پیشنهاد می‌کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می‌شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «ازدواج رابطه‌ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می‌شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه‌ها قدغن نشده‌اند میسّر می‌کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده‌اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه».[۷] استدلال لیچ این است که هیچ‌کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ‌ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط‌شده با ازدواج را ارائه می‌کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه‌ای از سوی فرهنگ.[۸]

دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار می‌دهد و این‌گونه استدلال می‌کند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخه‌ای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار می‌دهد.[۲]

ازدواج چگونه است؟

مقالهٔ اصلی: ازدواج در بوتهٔ نقد

بسیاری از مردم به دلایل گوناگون، استدلال‌هایی ضد ازدواج دارند. این استدلال‌ها شامل نقدهای سیاسی و مذهبی، اشاره به میزان طلاق، و نیز اهمیت تجرد بر پایهٔ آموزه‌های مذهبی و فلسفی می‌شود. بسیاری از مردم علت انزجار از ازدواج را مشکلات اقتصادی و بسیاری محدودیت‌های ناشی از آن می‌دانند و عده ای نیز مطابق احکام ادیان متبوع خود آن را خلاف اوامر الهی می‌دانند. فی المثل تجرد عیسی مسیح را سرمشق عمل قرار داده و آن را ناشی از امر الهی می‌دانند. لیکن عدهٔ بسیاری نیز ازدواج را محدودیت دانسته و آن را سالب آزادی‌های مطلوب خویش می‌دانند.

نتیجهٔ تحقیقات جدید نشان می‌دهد که از دههٔ هشتاد میلادی به‌بعد میل به تجرّد در افراد بیشتر شده ازدواج‌ها کمتر و بی‌دوام‌تر شده‌اند. همچنین نتیجهٔ تحقیقات ثابت می‌کنند که برخلاف باورهای قدیمی که اظهار می‌کردند افراد متأهل نسبت به مجردها از سلامت و حس خوشبختی بیشتری بهره‌مندند دیگر مطلقاً صحت ندارد و در مواردی حتی مجردها خوشبختی و سلامت بیشتری از متأهل‌ها دارند. از دلایل اظهار شده برای این مسئله می‌توان به آزادی بیشتر در افراد مجرد و همین‌طور فشار بالا بر روی متأهل‌ها اشاره کرد. به بیان دیگر زیست مشترک در دنیای مدرن دستخوش تغییرات جدی و گام به گام می‌شود و دیگر به‌سان قدیم نمی‌باشد. چکیدهٔ این تحقیقات ثابت کرد که در عصر جدید فردیت با زندگی مشترک در اصطکاک خواهد بود و چالش‌های جدیدی را به‌وجود خواهد آورد. عامل دیگری که برای توضیح علت سالم‌تر و خوشبختر بودن مجرّدها در برابر متأهلین اظهار شده این است که انسان در موقعیت‌های فردی دچار دغدغه‌های ذهنی کمتری است؛ ولی در زمان قرار گرفتن در یک جمع به‌خاطر افزایش کشمکش‌ها و محاسبات ذهنی برای تعدیل، رفتار آدمی در قبال طرف مقابل آشفتگی ذهنی افزایش می‌یابد.[۹] با این وجود بعضی دیگر از منابع هنوز بر این باورند که با تمام مشکلاتی که ازدواج در دنیای امروز دارد، باز به دلایلی مانند اثبات عشق به شریک عاطفی، اجتماعی بودن انسان، حمایت همسر و ایجاد انگیزه بیشتر برای زندگی ازدواج کردن نسبت به مجرد بودن بهتر است.[۱۰]

گوناگونی وسیعی در سطح فرهنگ‌ها، در رسومی که انتخاب همسر را کنترل می‌کنند وجود دارد. گوناگونی‌هایی در مورد سطحی که انتخاب همسر یک انتخاب شخصی توسط طرفین یا تصمیمی جمعی توسط خویشاوندهای دو طرف است و قوانینی که مشخص می‌کنند، کدام افراد انتخاب‌های معتبری محسوب می‌شوند وجود دارد.

در بسیاری از جوامع انتخاب همسر به افرادی مناسب از گروه‌های اجتماعی ویژه محدود می‌شود. در بعضی از جوامع رسم بر این است که همسر از درون گروه اجتماعی خود فرد انتخاب می‌شود – درون همسری (به انگلیسی: endogamy). این وضعیتی است که در بسیاری از جوامع که بر پایه صفوف و طبقات بنا شده‌اند صدق می‌کند؛ ولی در دیگر جوامع همسر باید از گروهی به جز گروه خود انتخاب گردد- برون همسری (به انگلیسی: exogamy). این وضعیت در مورد جوامع فراوانی که آیین توتمی دارند و جامعه به چند قبیله توتمی برون همسر تقسیم شده‌است صادق است، همانند بیشتر جوامع بومی استرالیایی. در جوامع دیگر از فرد انتظار می‌رود با عموزاده‌ها ازدواج کند. دختر باید با پسر خواهر پدرش ازدواج کند و پسر با دختر برادر مادرش-این عمدتاً حالت جوامعی است که رسم دارند شجره نامه را تنها از خط پدری یا مادری پیگیری کنند، مانند مردم آکان آفریقا. نوع دیگر انتخاب، ازدواج با برادر شوهر (به انگلیسی: levirate marriage) است که در آن بیوه باید با برادر شوهرش ازدواج کند، این شیوه عمدتاً در جوامعی که بر پایه گروه‌های قبیله‌ای درون همسر بنا شده‌اند یافت می‌شود.

در فرهنگ‌های دیگر بر گروه‌هایی که همسر می‌تواند از آن‌ها انتخاب شود سختگیری کمتری مشاهده می‌شود. انتخاب همسر می‌تواند طی یک فرایند انتخابی به شیوه معاشقه توسط زوج یا تنظیم ازدواج توسط والدین یا زوج یا فردی بیرونی، دلال ازدواج شود.

ازدواج‌های کاربردی (یا ازدواج مصلحتی) به مدد روال‌های رسمی خانواده یا سیاست‌های گروهی تسهیل می‌شوند. یک مرجع مسئول ازدواج را تنظیم یا افراد را به آن تشویق می‌کند؛ حتی ممکن است برای یافتن همسر مناسب برای فرد مجرد، یک دلال ازدواج به کار گرفته شود. مرجعیت ممکن است با والدین، خانواده، یک مقام مذهبی یا اجماع گروهی باشد. در بعضی موارد، مرجع مسئول ممکن است در انتخاب زوج انگیزه‌هایی به غیر از تفاهم داشته باشد.[۱۱]

در دهکده‌های روستایی هند، ازدواج کودکان نیز انجام می‌شود که والدین آن را در گاهی حتی قبل از تولد کودک تنظیم می‌کنند.[۱۲] این عمل به موجب «مصوبه ممنوعیت ازدواج کودک» در ۱۹۲۹ ممنوع گشت.

در بعضی جوامع از آسیای مرکزی، قفقاز تا آفریقا هنوز سنت عروس ربایی وجود دارد که در آن عروس توسط مرد و دوستانش اسیر می‌شود. گاهی اوقات این کار در حقیقت فرار با معشوق را پنهان می‌کند اما گاهی اوقات به سمت خشونت جنسی تمایل دارد. در زمان‌های گذشته ربایش زنان، مقیاسی بزرگتر از این بوده‌است که در آن گروه‌هایی از زنان توسط گروه‌هایی از مردان، گاهی اوقات در جنگ، اسیر می‌شدند. معروفترین مثال برای این مورد، تجاوز به زنان اهل سابین می‌باشد که موجب شد اولین شهروندان روم اولین همسرانشان را بدست آوردند.

سایر شرکای ازدواج کمابیش تحمیلی هستند. برای مثال ارثی که به زن بیوه می‌رسد مردی از برادران شوهر مرحومش برای او فراهم می‌کند.

همچنین بینید: هم‌زیستی

ازدواج نهادی است که زندگی افراد را به شیوه‌های گوناگون عاطفی و اقتصادی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های غربی، ازدواج معمولاً به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متأهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند و غالباً از بستر یکسانی استفاده می‌کنند، ولی در بعضی از فرهنگ‌های دیگر اینگونه نیست.[۱۳] در میان «میانگ کاباو» ها در غرب سوماترا، هم‌زیستی در منزل مادری (به انگلیسی: matrilocal)است و شوهر به خانهٔ مادر زن نقل مکان می‌کند.[۱۴] اقامت بعد از ازدواج می‌تواند در منزل پدری (به انگلیسی: patrilocal) یا منزل دایی شوهر (به انگلیسی: avunculocal) باشد. چنین ازدواج‌هایی در پکن امروزی به‌طور روزافزونی متداول است. «گو جیانمی»، مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه پکن به خبرنگار «نیوزدی» گفت: «ازدواج‌های پاره وقت (به انگلیسی: Walking marriage) نشان دهندهٔ تغییرات گسترده در جامعه چین است»[۱۵] تمهیدی مشابه در عربستان سعودی تحت عنوان «ازدواج مسیار» وجود دارد که در آن زن و شوهر جدا از هم زندگی می‌کنند و به‌طور مرتب با هم دیدار می‌کنند.[۱۶]

از سوی دیگر، ازدواج لازمهٔ همزیستی نیست. در بعضی موارد زوج‌هایی که با هم زندگی می‌کنند دوست ندارد متأهل شناخته شوند. مثلاً هنگامی که حق بازنشستگی یا نفقه به طرز منفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند یا به خاطر ملاحظات مالیاتی، مسائل مهاجرتی و دلایل فراوان دیگر. در جوامع امروزی غربی بعضی از زوج‌ها پیش از ازدواج با هم زندگی می‌کنند تا کارایی چنین تمهیدی را در طولانی مدت بیازمایند.
در بعضی از موارد هم زیستی ممکن است منجر به ازدواج عرفی شود و در بعضی از کشورها هم زیستی را به رسمیت ازدواج به جهت منافع مالیاتی و امنیت اجتماعی ترجیح می‌دهند. این در مورد استرالیا صدق می‌کند.[۱۷]

موضوع اصلی مقاله: قوانین و محدودیت‌های ازدواج

ازدواج نهادی است که به صورت تاریخی توسط جامعه به منظور حفظ منافع بچه‌ها، انتقال ژن‌های سالم، حفظ ارزش‌های فرهنگی، یا به خاطر تعصب و ترس با محدودیت همراه بوده‌است، از هر سن و نژاد تا هر وضعیت اجتماعی، هر نوع قرابت قوم و خویشی و هر جنسیتی. تقریباً همه فرهنگ‌هایی که ازدواج را به رسمیت می‌شناسند زنای با دیگری را تخطی از ضوابط ازدواج می‌دانند.[۱۸]

ایالات متحده تاریخچه‌ای از قوانین محدودیت در ازدواج دارد. ایالات زیادی به قوانینی که علیه ازدواج بین نژادی بود عمل می‌کردند که اولین بار در قرن ۱۷ (در مستعمره برده داری «ویرجینیا۱۶۹۱ و» مریلند «۱۶۹۲) مطرح شد و تا ۱۹۶۷ که توسط قانون شهروندی Loving v. Virginia واژگون شد ادامه داشت. بسیاری ازین ایالات چندین اقلیت را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند. مثلاً «آلاباما» «آرکانزاس» و «اوکلاهما» مشخصا سیاهان را منع کردند. ایلاتی مثل «می‌سی‌سی‌پی» و «میسوری» سیاهپوستان و آسیایی‌ها را ممنوع کردند. ایالاتی چون «کارولینای شمای و جنوبی» سیاهان و بومیان آمریکایی را و ایالاتی چون «جرجیا،» کارولینای جنوبی و ویرجینیا همه غیر سفیدپوستان را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند.

به رسمیت شناختن قانونی ازدواج زوج‌های هم جنس آن طور که برای زوج‌های غیر هم جنس فراهم است، عملی نسبتاً جدید است. در ایالات متحده، مصوبه حمایت از ازدواج 1996 (DOMA) به طرز واضحی ازدواج به جهت اهداف قوانین فدرال را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کند و اجازه می‌دهد ایالت‌ها ازدواج هم جنس‌ها در ایالات دیگر را نادیده بگیرند (گرچه استدلال می‌شود که ایالت‌ها می‌توانستند قبلاً هم اینکار را بکنند).[۱۹][۲۰] چهل و یک ایالت آمریکا ازدواج را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کنند. سه مورد از این ایالت‌ها زبان قانونی دارند که از تعریف این چنینی DOMA قدیمی تر هستند (پیش از ۱۹۹۶ تصویب شده‌اند). سی ایالت ازدواج را در قانون اساسی خود تعریف کرده‌اند. آریزونا تنها ایالتی است که تاکنون اصلاحیه قانون اساسی در مورد تعریف ازدواج تنها میان یک مرد و یک زن را رد کرده‌است (۲۰۰۶)، ولی بعداً این اصلاحیه در ۲۰۰۸ تصویب شد.[۲۱]

در جوامع اغلب محدودیت‌هایی برای ازدواج با فامیل وجود داشته‌است، گرچه شدت این محدودیت‌ها متفاوت بوده‌است. به جز چند مورد استثنایی، ازدواج میان والدین و فرزندان یا میان خواهر و برادر با والدین یکسان زنا محسوب شده و ممنوع بوده‌است. با این وجود، ازدواج میان فامیل‌های دورتر بسیار متعارف بوده‌است، و تخمینی در این باره حاکی از آن است که در ۸۰٪ ازدواج‌ها در طول تاریخ نسبت خانوادگی نوه عموی والدینی یا نزدیکتر بوده‌است.[۲۲] در دوران مدرن این نسبت کاهش شدیدی داشته‌است، اما هنوز تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰٪ ازدواج‌ها میان نوه عموهای والدینی یا عموزاده‌ها صورت می‌گیرد.[۲۳] در ایالات متحد، امروزه چنین ازدواج‌هایی نکوهیده‌است، و ممنوعیت ازدواج عموزاده‌ها در بیش از ۳۰ ایالت قانونی است. تنوع قابل ملاحظه‌است: در کرهٔ جنوبی، در گذشته ازدواج با فردی با نام خانوادگی یکسان غیرقانونی بوده‌است.[۲۴]
در جوامع زیادی ازدواج به طبقهٔ اجتماعی فرد محدود بوده‌است – پدیدهای که انسان‌شناسان درون‌همسری می‌نامند. یک نمونه از چنین محدودیت‌هایی شرط ازدواج با هم‌قبیله‌ای است.
محدودیت در برابر چندهمسری نیز متداول بوده‌است. مخالفت دولت فدرال آمریکا با به رسمیت شناختن دِسِرِت به عنوان یک ایالت بر پایهٔ مخالفت با ازدواج‌های چندهمسری‌ای بود که در گذشته در میان مورمونها رواج داشته‌است.

هم‌چنین نگاه کنید به: قوانین ضد- ازدواج میان‌نژادی، ازدواج میان‌نژادی، ازدواج فرا- ملی، ازدواج بین‌الادیانی، ازدواج مختلط (ابهام‌زدایی)، ازدواج با هم‌جنس، طلاق، چندهمسری، ازدواج کودکان، و ازدواج رسمی.

در رابطه با ازدواج، مباحثه‌های زیادی در کشورهای مختلف انجام شده‌است- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوج‌های دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابل‌قبول برای زنان، حقوق زوج‌ها (به‌ویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گسترده‌تر. به‌طور مثال، یکی از مجادله‌های دورهٔ معاصر (که علی‌الخصوص به‌طور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونی‌شدن روابط هم‌جنس‌گرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهره‌مندی از حقوق و تعهدات قانونی. در برخی از کشورها، محافظه‌کاران اجتماعی با ازدواج هم‌جنس‌گرایان مخالفند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهی‌شدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلی‌اش» خواهد شد.[۲۵] هم‌چنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظه‌کارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هم‌مذهب و هم‌نژاد، ممکن است به ترتیب، قانونی‌شدن ازدواج بین‌الادیانی[۲۵] و ازدواج میان‌نژادی[۲۶] را محکوم کنند.

ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریف‌اش از پدیدهٔ ازدواج شده‌است. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج هم‌جنس‌گرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «قانون دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالت‌ها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کرده‌است. این دعوی معتقد است که قانون دفاع از ازدواج حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.[۲۷]

برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی سندرم،[۲۸] نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که می‌گوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته می‌گردد.[۲۹] این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن می‌گوید.[۳۰] تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.[۳۱] این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متأهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو می‌کند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا «و محتملا» کمتر از هفت سال هم روی می‌دهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفته‌اند.[۳۲]

وسوسه و برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.[۳۳]

یکی از معیارهای مهمّ ازدواج، شناخت طرفین از یک‌دیگر است. افراد برای شناخت کامل یک‌دیگر به دست کم ۶ماه زمان و معاشرت نیاز دارند.[۳۴]

اطلاعات بیشتر:تعدد زوجین و چند همسری

گروه‌های مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیرمعمول شده‌است.[۳۵][۳۶]
در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بوده‌است، ولی اخیراً توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شده‌است.[۳۵]

ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا می‌کند؛ و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آن‌ها نیز می‌شود؛ و می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروه‌های گوناگون در هر جامعه به‌طور قابل ملاحظه‌ای متغیر است.[۳۷]

ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته می‌شود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تأسیس می‌کنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب می‌شود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده می‌گیرند.[۳۸] هیچ کشوری ازدواج‌های گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفته‌است.

جامعه‌شناسی خانواده به بررسی واقعیت‌های موجود در مفهوم «خانواده» و ریشه‌یابی دگرگونی‌های آن می‌پردازد. به‌طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.[۳۹]

موضوع مکان‌گزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است.

نظریه‌های اولیه‌ای که سعی در توضیحِ عوامل تعیین‌کنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشته‌اند – برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانسته‌اند (از جمله، نظریه‌های لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهش‌های میان‌فرهنگی که با استفاده از نمونه‌گیری‌های جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان داده‌است که، به‌طور کلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی هم‌چون «چند زنی» پنهان مانده‌است. به بیان دقیق‌تر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنیِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بینجامد. «چند زنیِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس می‌شود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیش‌بینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از این‌رو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همان‌طور که کوروتایو نشان داده‌است، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیده‌تر از آن است که امکان پیش‌بینی را بدهد.[۴۰][۴۱]

در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محل‌های جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.[۴۲]

در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۴۳] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۴۳] نوع دیگر خویدوده بود که ازدواج با خویشاوندان است.[۴۴]

گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر می‌رود بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌هایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام می‌شود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویژگی‌های آماری دوره در طول زمان تغییر کرده‌است[۴۵] فرهنگ‌های گوناگون تئوری‌های خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشته‌اند. برای مثال یکی می‌تواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تأمین کند[۴۶] حلال زادگی نتیجهٔ این معامله‌است تا انگیزه‌های آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متأهل بیشتر کار می‌کنند آزادی جنسی را ازدست می‌دهند و به نظر نمی‌رسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند[۴۷]

ازدواج چگونه است؟

اما زن‌هایی که می‌شد آن‌ها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابراین معمولاً انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریباً در همه جوامع، دستیابی به زن‌ها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شده‌است تا بتوان شدت رقابت‌ها را کاهش داد.»[۴۸] انواعی از ازدواج‌های گروهی که در آن‌ها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشته‌اند. اگرچه که این گونه ازدواج‌ها به ندرت اتفاق می‌افتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسان‌شناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.[۴۹] انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایر فرهنگ‌ها به مرد اجازه می‌دهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده می‌شود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیت‌هایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آن‌ها یا عضویتشان در گروه‌های مذهبی یا سایر گروه‌های اجتماعی قرار می‌دهند.

نوشتار اصلی:ازدواج در چین

منشأ اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روش‌های مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد می‌شد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمی‌شد، خانواده‌ها گاهی ازدواج‌های درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علی‌رغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت می‌کردند، زن و شوهر به‌طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده می‌شدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی می‌کرد.

قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به‌طور اساسی سنت‌های ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواج‌های مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج‌ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.

در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود – تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را به عنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولاً وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی می‌رسیدند ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زن‌های آن‌ها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شده‌است که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولاً تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین می‌کرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار می‌رفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواج‌های یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی می‌آورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهم‌تر از احساسات بود: زنی که پدرش می‌مرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار می‌شد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند – حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.[۵۰]

در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده می‌شد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل می‌شد.[۵۱] در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست می‌داد و حقوق خانواده جدیدش را می‌گرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی می‌ماند، او تحت تبعیت پدرش می‌ماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ می‌کند و هیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمی‌کند.[۵۲] حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.[۵۳]

از اوایل دوره مسیحیت (سال‌های ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملاً خصوصی نگاه می‌شد[نیاز به ارجاع دارد]، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونه‌است که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل می‌گیرد، که ازدواج آن‌ها در محضر خداوند انجام می‌شود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.»[۵۴] / در قرن دوازدهم [کجا؟] زن‌ها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.[[۵۵]

به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواج‌های مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام می‌شد.[۵۶][۵۷]
زوج به‌طور شفاهی به هم پیمان می‌بستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.[۵۸] این پیمان به عنوان “verbum” شناخته می‌شد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا می‌شد (برای مثال «من با تو ازدواج می‌کنم») بدون تردید الزام‌آور بود.[۵۶] اگر به زمان آینده ادا می‌شد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی می‌شد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواج‌ها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل می‌شد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواج‌ها از قبل تعیین می‌شد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد؛ و این قرارهای ازدواج معمولاً برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانواده‌های مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیف‌ها بود. کلیسا در برابر این وصلت‌های تحمیلی مقاومت کرد و دلایل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۵] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.[۵۵]

متوسط سن ازدواج در اواخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بوده‌است.
نقش ازدواج‌های ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس می‌کرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت در امر ازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴–۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹–۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین می‌شد.[۶۰] این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود می‌آورد.[۶۰]

در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت می‌شناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دو شاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آن‌ها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان می‌کند.» صادر کرد.[۶۱]

در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون ” لزوم شکل‌گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود.
در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیرمعمولی) می‌شد.[۶۲] این نوع از ازدواج‌های مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام می‌شد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰٬۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.[۶۳] این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت می‌شد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیت‌های یهودی و کواکرها (Quakers) لازم‌الاجرا نبود. آن‌ها با آداب و رسوم خود ازدواج می‌کردند.

به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواج‌های مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و مؤثر تأیید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به‌طور خصوصی برگزار شود.

در قانون معاصر عوام در انگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آن‌ها می‌پذیرند زن و شوهر باشند.[۶۴] ادوارد وسترمارک اظهار کرده‌است که «نهاد ازدواج احتمالاً از یک عادت باستانی تکامل یافته‌است»[۶۵]

نظریهٔ فمینیستی، به ازدواج با جنس مخالف به عنوان یک نهاد سنتی که در پدرسالاری ریشه دارد برخورد می‌کند و ازدواج را نهادی می‌داند که منجر به ترویج برتری و قدرت مرد بر زن می‌شود. این روابط قدرت، مردان را به عنوان «روزی‌رسان که در حوزهٔ عمومی عمل می‌کنند» و زنان را به عنوان «تامین‌کنندهٔ خدمات پرستاری و مراقبت که در حوزهٔ خصوصی عمل می‌کنند» در نظر می‌گیرد.»[۶۶] این با مفهوم ازدواج مساوات‌خواهانه که در آن قدرت و کار بین دو جنسیت به‌طور برابر تقسیم می‌شود، و این تقسیم برمبنای نقش‌های جنسیتی صورت نمی‌گیرد در تضاد است.[۶۶]

در یک ازدواج، اختصاص دادنِ نقش‌های جنسیتی غالب به مردان و نقش‌های جنسیتی زیردستانه و سلطه‌پذیر به زنان، بر روابط قدرت درون رابطه اثر می‌گذارد.[۶۷] در برخی خانواده‌های آمریکایی، زنان نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای را درونی می‌کنند، و غالباً خود را با نقش «همسر»، «مادر»، و «پرستار» در هماهنگی با هنجارهای اجتماعی و شریک مذکرشان وفق می‌دهند. «بل هوک» می‌گوید: «در ساختار خانواده، افراد یادمی‌گیرند که ستم جنسیتی را به عنوان امری» طبیعی «بپذیرند و این در حکم اولین قدم برای حمایت از سایر اشکال ستم، نظیر سلطهٔ یک جنس بر دیگری است.»[۶۸]

در ایالات متحد، مطالعات نشان داده‌است که، علی‌رغم آرمان‌های مساوات‌خواهانه‌ای که ترویج می‌شوند، کمتر از نیمی از زنان به روابط‌شان با جنس مخالف از نظر قدرت به شکلی برابر می‌نگرند و روابط نابرابر که در آن مرد در سلطه قرار دارد بیشتر از همه به چشم می‌خورد.[۶۹] مطالعات همچنین نشان می‌دهند که زوج‌های ازدواج کرده، بیشترین میزان رضایت خود را در روابط مساوات‌خواهانه تجربه می‌کنند.[۷۰]

نوشتار اصلی:مباحثه‌های مذهبی پیرامون ازدواج هم‌جنس گرا

در اکثر موارد، سنت‌های مذهبی در جهان، ازدواج را مختص به پیوند بین دو جنس مخالف می‌دانند. با این حال استثناهایی از جمله در ادیان یکتاپرست، کلیسای انجمن متروپولیتن، کویکر، کلیسای متحده کانادا، کلیسای متحد مسیحی و یهودی، برخی از اسقف‌های کلیسای آنجلیکان، وجود دارند که، در حال حاضر، در آن‌ها این مدل، توسط حوزه‌های قضایی[۷۱] و فرقه‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده‌است[۷۲][۷۳][۷۴]

نوشتار اصلی:ازدواج همجنسگرایان

انواع مختلفی از ازدواج همجنسگرایانه وجود دارد،[۷۵] از شکل غیررسمی و روابط نامشروع unsanctioned)) تا پیوندهایی با تشریفات بالا گسترده شده‌است.[۷۶]
در حالی که ازدواج همجنسگرایانه(same-sex marriage) شکل نسبتاً جدیدی از رابطه‌است، با این حال قانون ازدواجِ زوج‌های همجنس همانند زوج‌های غیر هم جنس، به رسمیت شناخته می‌شود. تأثیر تبلیغات و بحث‌ها، در دهه اخیر، بر روی تصور مدنیِ ازدواج‌های همجنس گرایانه میان دو زن و دو مرد، بسیار نو و بی‌سابقه بوده‌است. برای پیوندهای همجنس ثبت شده، سابقهً طولانی درتمامی جهان وجود دارد.[۷۷] این اعتقاد وجود داشته‌است که پیوندهای همجنس در یونان باستان و رم،[۷۸] برخی از مناطق چین مانند فوجیان، و در برخی زمان‌ها در طول تاریخِ اروپای باستان، جشن گرفته می‌شده‌است.[۷۹] قانون با مشخصهًTheodosian (C.TH.9.7.3)منتشر شده در ۳۴۲ میلادی، مجازات شدید یا حتی مرگ را، بر افرادی که ازدواج همجنسگرایانه داشتند، تحمیل می‌کرد.[۸۰] اما مقصود دقیق این قانون و رابطه اش با عملکرد اجتماعیِ آن، نامعلوم بود. این‌ها تنها چند مثال از ازدواج همجنس گرایانه در فرهنگ آن زمان بود.[۸۱]

همچنان که پیش از این یادآور شدیم، زناشویی میان دو همجنس در موقعیت‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی رخ داده‌است. در برخی از فرهنگ‌های آفریقایی، از جمله در قبیلهٔ ایگبو نیجریه و لاودو آفریقای جنوبی، زن‌ها می‌توانند با زنان دیگر ازدواج کنند در موقعیت‌هایی مانند موقعیت زنان بازاری برجسته در آفریقای غربی، که زن‌ها می‌توانند دارایی چشم‌گیری به دست آورند، یک زن می‌تواند زن دیگری را به همسری برگزیند. یک چنین زناشویی، به آن زن برجسته اجازه می‌دهد که جایگاه اجتماعی و اهمیت اقتصادی‌اش را در خانواده، تقویت کنند (آمادیوم ۱۹۸۷)
.[۸۲]

یکی از مشهورترین نمونه‌های زناشویی دو همجنس، در میان قبیلهٔ آزاند سودان دیده شده‌است. جنگجویان این قبیله می‌توانند مردهای جوان‌تر را به عنوان عروس بگیرند و این عروس موظف است به یک جنگجو از جهت جنسی خدمت کند و وظایف خانه‌داری را برایش انجام دهد. این جنگجویان «شیربها» ی عروس مذکرشان را به خانواده‌اش می‌پردازند و با دودمان او رابطهٔ سببی برقرار می‌کنند. هرگاه یک جنگجو از کارافتاده شود و دیگر نتواند نقش خود را به عنوان جنگجو بازی کند، عروس مذکر خود را رها می‌کند و گهگاه با خواهر عروس مذکر پیشین‌اش ازدواج می‌کند. در این زمان عروس مذکر پیشین وارد ردهٔ جنگجویان می‌شود و عروس مذکر و جوان‌تری را برای خود می‌گیرد. آزاندها که در رابطهٔ جنسی‌شان بسیار انعطاف‌پذیرند، هیچ مشکلی در جابه‌جایی از کارهای هم‌جنس‌گرایانه به فعالیت‌های ناهم‌جنس‌گرایانه ندارند. (نگاه کنید به مورِی و روسکو، 1998)[۸۲]

همچنین رجوع کنید به: پاک‌دامنی و خیانت جنسی
بسیاری از ادیان بزرگ دنیا به روابط جنسی خارج از ازدواج با ناخشنودی می‌نگرند.[۸۳] حکومت‌های غیرسکولار فراوانی، غالباً با اکثریت مسلمان[نیاز به نقل قول دارد] قرارهای مجرمانه‌ای برای آمیزش جنسی پیش از ازدواج در نظر گرفته‌اند. روابط جنسی میان فردی متأهل با کسی به جز همسرش تحت عنوان زنای محصنه شناخته می‌شود و عموماً از سوی ادیان بزرگ جهان ناپسند شمرده می‌شود (بعضی آن را گناه می‌دانند). زنای محصنه توسط بسیاری از سیستم‌های قضایی جرم و دلیلی برای طلاق به‌شمار می‌آید.
از سوی دیگر، ازدواج لازمه فرزنددار شدن نیست. «مرکز کلی آمار سلامت» در آمریکا گزارش کرده‌است که در سال ۱۹۹۲ ۳۰/۱ درصد از تولدها مربوط به زنان مجرد بوده‌است.[۸۴][۸۵] در سال ۲۰۰۶ این عدد به ۳۸٫۵ درصد افزایش یافته‌است.[۸۶] کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شدند، حرامزاده‌ها و ولدالزناها، نامشروع محسوب می‌شدند و گرفتار زیان‌های قانونی و ننگ اجتماعی می‌گردیدند. در سال‌های اخیر از اهمیت مشروعیت کاسته شده و پذیرش اجتماعی به خصوص در جوامع غربی افزایش یافته‌است.
بعضی از زوج‌های متأهل تصمیم می‌گیرند که فرزند نداشته باشند و در نتیجه بی فرزند می‌مانند. بعضی دیگر از فرزنددار شدن به خاطر ناباروری و سایر دلایلی که از لقاح یا حمل کودک جلوگیری می‌کند ناتوان هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها ازدواج فرزنددار شدن را به زنان تحمیل می‌کند. برای مثال در شمال غنا، بهای عروس در ازای الزام زن به بارداری است و زنانی که از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده می‌کنند با خطرات جدی و آزار جسمی و انتقام روبرو هستند.[۸۷]

مطالب مرتبط: تک همسری

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۸۸]
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج از نظر برخی مسیحیان امری پسندیده‌تر است، گرچه هیچ اجباری در این مورد نیست. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.[۸۹]

با صرف نطر از فرقه های معدود و نوپیدایی که همجسنگرایی را نیز نوعی از ازدواج می دانند، تنها شکل قابل پذیرش برای ازدواج به طور سنتی و معمول بین مسیحیان، ازدواج بین فقط یک زن و فقط یک مرد است و چندزنی یا چندشوهری ممنوع و حرام است[۹۰][۹۱][۹۲]. همچنین مسیحیت یکی از مهمترین عوامل جا افتادن تک همسری به عنوان گونۀ مورد پذیرش ازدواج در جوامع غربی بوده است[۹۳].

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است.[۹۴]
و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود.[۹۵]
عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند.

طبق قوانین اسلامی در صورت نبود موانع ازدواج و حرام نبودن ازدواج طرفین (مثلاً شوهر داشتن زن یا محرم بودن دو طرف) ازدواج با گفتن عبارت «زَوَجتُک» (خود را به زوجیت تو درآوردم) یا عبارتی دقیقاً به همین معنی از سوی زن و تأیید مرد با عبارتی نظیر «قَبلتُ» محقق می‌شود. برخی حضور دو شاهد و ولی زن (پدر و جد پدری) را هم لازم می‌دانند. در مورد کودکان نابالغ، دیوانگان، و اشخاص سفیه (کم‌خرد) نیز حق ازدواج با پدر و جد پدری، وصی آن‌ها یا حاکم شرع و برای بردگان و کنیزان با مالک آن‌هاست. همچنین طرفین می‌توانند به شخص دیگری، که لازم هم نیست نمایندهٔ دینی باشد، وکالت دهند تا آن‌ها را به عقد یکدیگر درآورد.[۹۶]چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است.

شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی (مثلاً چند ساعت یا چند روز) که توسط دو طرف معین شده انجام می‌شود.

ازدواج در اسلام بسیار پسندیده‌است. محمّد پیامبر اسلام گفته‌است: «إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی». یعنی هر گاه آدمی ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده‌است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند؛ و در جای دیگری گفته‌است: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی ازدواج سنت من است، هرکس از سنت من روی برگرداند، از من نیست.[۹۷]

در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند.
اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است.[۹۸] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۹۹] از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسماً آغاز می‌شود.[۱۰۰] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۰۱][۱۰۲]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۰۰][۱۰۲] در احکام بهائی داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان مجاز نیست.[۱۰۳][۱۰۴]

در چندین نمونه از فرهنگ‌ها، آیینِ ازدواج «موقت» و «مشروط» وجود دارد. «رسم حلقه» در میان مردم نژاد سلتی و «ازدواج‌های دارای مدت مشخص» در میان مسلمانان از نمونه‌های آن است. پیش از اسلام، در میان اعراب نوعی «ازدواج موقت» مرسوم بود که امروز آن را در ایران با عنوان «صیغه» (Nikah Mut’ah) و در عراق با عنوان «متعه» می‌شناسند. صیغه نوعی نکاح موقت، با مدت زمان مشخص و معین است[۱۰۵] مجادله‌های مسلمانان در رابطه با صیغه، موجب شده‌است تا این آیین عمدتاً به جوامع شیعه‌نشین محدود شود.

مذاهب، به‌طور معمول به ازدواج فامیلی، در هر نوع از آن، اجازه می‌دهند. روابط فامیلی ممکن است یا از نوع روابط خویشاوندی نسبی باشد که در آن افراد دارای پیوند زیستی (همخونی) با یکدیگر هستند، یا از نوع خویشاوندی سببی که به واسطه ازدواج‌ها شکل گرفته‌است، باشد. سیاست کاتولیک، ازدواج فامیلی را در ابتدا برای مدتی طولانی ممنوع کرده بود، ولی امروزه در نتیجه نیاز روز، به این نوع از ازدواج‌ها، مجوز داده‌است.[۱۰۶] در برخی از منابع ادعا شده‌است که این نوع از ازدواج، همواره مورد تأیید اسلام بوده‌است، در حالی که محدودیت‌های هندوها در مورد آن، به‌طور گسترده‌ای متفاوت تر است.[۱۰۷] اما بعضی از منابع دیگر مدعی کراهت چنین ازدواجهایی از نظر اسلام به دلیل مشکلات ژنتیکی و ضعیف شدن نسل، شده‌اند.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

در اکثر جوامع، مرگ یکی از زوج‌ها موجب پایان یافتن پیوند ازدواج می‌شود، و در جوامع تک‌همسری، این امکان برای شریک دیگر وجود دارد که مجدداً ازدواج کند. گاهی اوقات، ازدواج مجدد با گذشت دوره‌ای از سوگواری انجام می‌شود.

در بسیاری از جوامع نیز، طلاق راهی برای خاتمه دادن به پیوند ازدواج است. هم‌چنین در برخی جوامع ممکن است ازدواج ممنوع باشد، در این قبیل جوامع طبقه سیاسی حاکم اعلام می‌دارد که به هیچ عنوان کسی نباید ازدواج کند. در هر دو نوع جامعه، مردم دلواپس آزادیِ ازدواجِ مجدد یا ازدواج هستند. از سوی دیگر، بعد از طلاق ممکن است یکی از زوج‌ها مجبور شود نفقه بپردازد.

اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند، تنها طی دهه‌های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. در ایالات متحد آمریکا، نادرست نبودن عملِ طلاق، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال ۱۹۸۹ به رسمیت شناخت.[۱۱۲]

مهمترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. ازدواج به هر صورتی که باشد، قانونمند است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است؛ بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یک سری قوانین شکل گرفته‌است و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی است.[۱۱۳]

در ایران مقررات ازدواج عمدتاً بر اساس فقه امامیه تدوین شده و ازدواج به دو نحو دائم و موقت می‌تواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در مدت‌دار بودت ازدواج موقت که پس از پایان آن رابطهٔ زوجیت به انتها می‌رسد. همچنین در ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم طلاق وجود ندارد، زن حق نفقه ندارد و زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند، مهریه هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است ولی در ازدواج دائم عقد باطل نیست و می‌توان مهریه را بعداً توافق کرد یا درصورت عدم توافق مهرالمثل تعیین می‌شود.

مرکز تحقیقات و درسنامه‌های آموزش ازدواج در ایران ستاد ازدواج دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها می‌باشد که آدرس وبگاه این ستاد به شرح زیر می‌باشد:

ازدواج، نکاح یا پیوند زناشویی پیمانی است که به‌موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.
در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده‌است. ازدواج به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. به طور سنتی، ازدواج نقشی اساسی در حفظ اخلاق و تمدن دارد. [۱]

مردم‌شناسان برای این‌که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده‌شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده‌اند.[۲] اِدوارد وست‌مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می‌کند: ارتباط پردوام یا کم‌دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین‌اش را رد می‌کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این‌گونه تعریف می‌کند: «رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده‌است».[۴]

یادداشت‌ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچهٔ راهنمای انسان‌شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده‌است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به‌طوری‌که بچه‌های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن‌ها اجازه می‌داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [انسان‌شناس بریتانیایی] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».[۶]

دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال‌زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می‌داند و پیشنهاد می‌کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می‌شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «ازدواج رابطه‌ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می‌شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه‌ها قدغن نشده‌اند میسّر می‌کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده‌اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه».[۷] استدلال لیچ این است که هیچ‌کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ‌ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط‌شده با ازدواج را ارائه می‌کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه‌ای از سوی فرهنگ.[۸]

دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار می‌دهد و این‌گونه استدلال می‌کند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخه‌ای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار می‌دهد.[۲]

ازدواج چگونه است؟

مقالهٔ اصلی: ازدواج در بوتهٔ نقد

بسیاری از مردم به دلایل گوناگون، استدلال‌هایی ضد ازدواج دارند. این استدلال‌ها شامل نقدهای سیاسی و مذهبی، اشاره به میزان طلاق، و نیز اهمیت تجرد بر پایهٔ آموزه‌های مذهبی و فلسفی می‌شود. بسیاری از مردم علت انزجار از ازدواج را مشکلات اقتصادی و بسیاری محدودیت‌های ناشی از آن می‌دانند و عده ای نیز مطابق احکام ادیان متبوع خود آن را خلاف اوامر الهی می‌دانند. فی المثل تجرد عیسی مسیح را سرمشق عمل قرار داده و آن را ناشی از امر الهی می‌دانند. لیکن عدهٔ بسیاری نیز ازدواج را محدودیت دانسته و آن را سالب آزادی‌های مطلوب خویش می‌دانند.

نتیجهٔ تحقیقات جدید نشان می‌دهد که از دههٔ هشتاد میلادی به‌بعد میل به تجرّد در افراد بیشتر شده ازدواج‌ها کمتر و بی‌دوام‌تر شده‌اند. همچنین نتیجهٔ تحقیقات ثابت می‌کنند که برخلاف باورهای قدیمی که اظهار می‌کردند افراد متأهل نسبت به مجردها از سلامت و حس خوشبختی بیشتری بهره‌مندند دیگر مطلقاً صحت ندارد و در مواردی حتی مجردها خوشبختی و سلامت بیشتری از متأهل‌ها دارند. از دلایل اظهار شده برای این مسئله می‌توان به آزادی بیشتر در افراد مجرد و همین‌طور فشار بالا بر روی متأهل‌ها اشاره کرد. به بیان دیگر زیست مشترک در دنیای مدرن دستخوش تغییرات جدی و گام به گام می‌شود و دیگر به‌سان قدیم نمی‌باشد. چکیدهٔ این تحقیقات ثابت کرد که در عصر جدید فردیت با زندگی مشترک در اصطکاک خواهد بود و چالش‌های جدیدی را به‌وجود خواهد آورد. عامل دیگری که برای توضیح علت سالم‌تر و خوشبختر بودن مجرّدها در برابر متأهلین اظهار شده این است که انسان در موقعیت‌های فردی دچار دغدغه‌های ذهنی کمتری است؛ ولی در زمان قرار گرفتن در یک جمع به‌خاطر افزایش کشمکش‌ها و محاسبات ذهنی برای تعدیل، رفتار آدمی در قبال طرف مقابل آشفتگی ذهنی افزایش می‌یابد.[۹] با این وجود بعضی دیگر از منابع هنوز بر این باورند که با تمام مشکلاتی که ازدواج در دنیای امروز دارد، باز به دلایلی مانند اثبات عشق به شریک عاطفی، اجتماعی بودن انسان، حمایت همسر و ایجاد انگیزه بیشتر برای زندگی ازدواج کردن نسبت به مجرد بودن بهتر است.[۱۰]

گوناگونی وسیعی در سطح فرهنگ‌ها، در رسومی که انتخاب همسر را کنترل می‌کنند وجود دارد. گوناگونی‌هایی در مورد سطحی که انتخاب همسر یک انتخاب شخصی توسط طرفین یا تصمیمی جمعی توسط خویشاوندهای دو طرف است و قوانینی که مشخص می‌کنند، کدام افراد انتخاب‌های معتبری محسوب می‌شوند وجود دارد.

در بسیاری از جوامع انتخاب همسر به افرادی مناسب از گروه‌های اجتماعی ویژه محدود می‌شود. در بعضی از جوامع رسم بر این است که همسر از درون گروه اجتماعی خود فرد انتخاب می‌شود – درون همسری (به انگلیسی: endogamy). این وضعیتی است که در بسیاری از جوامع که بر پایه صفوف و طبقات بنا شده‌اند صدق می‌کند؛ ولی در دیگر جوامع همسر باید از گروهی به جز گروه خود انتخاب گردد- برون همسری (به انگلیسی: exogamy). این وضعیت در مورد جوامع فراوانی که آیین توتمی دارند و جامعه به چند قبیله توتمی برون همسر تقسیم شده‌است صادق است، همانند بیشتر جوامع بومی استرالیایی. در جوامع دیگر از فرد انتظار می‌رود با عموزاده‌ها ازدواج کند. دختر باید با پسر خواهر پدرش ازدواج کند و پسر با دختر برادر مادرش-این عمدتاً حالت جوامعی است که رسم دارند شجره نامه را تنها از خط پدری یا مادری پیگیری کنند، مانند مردم آکان آفریقا. نوع دیگر انتخاب، ازدواج با برادر شوهر (به انگلیسی: levirate marriage) است که در آن بیوه باید با برادر شوهرش ازدواج کند، این شیوه عمدتاً در جوامعی که بر پایه گروه‌های قبیله‌ای درون همسر بنا شده‌اند یافت می‌شود.

در فرهنگ‌های دیگر بر گروه‌هایی که همسر می‌تواند از آن‌ها انتخاب شود سختگیری کمتری مشاهده می‌شود. انتخاب همسر می‌تواند طی یک فرایند انتخابی به شیوه معاشقه توسط زوج یا تنظیم ازدواج توسط والدین یا زوج یا فردی بیرونی، دلال ازدواج شود.

ازدواج‌های کاربردی (یا ازدواج مصلحتی) به مدد روال‌های رسمی خانواده یا سیاست‌های گروهی تسهیل می‌شوند. یک مرجع مسئول ازدواج را تنظیم یا افراد را به آن تشویق می‌کند؛ حتی ممکن است برای یافتن همسر مناسب برای فرد مجرد، یک دلال ازدواج به کار گرفته شود. مرجعیت ممکن است با والدین، خانواده، یک مقام مذهبی یا اجماع گروهی باشد. در بعضی موارد، مرجع مسئول ممکن است در انتخاب زوج انگیزه‌هایی به غیر از تفاهم داشته باشد.[۱۱]

در دهکده‌های روستایی هند، ازدواج کودکان نیز انجام می‌شود که والدین آن را در گاهی حتی قبل از تولد کودک تنظیم می‌کنند.[۱۲] این عمل به موجب «مصوبه ممنوعیت ازدواج کودک» در ۱۹۲۹ ممنوع گشت.

در بعضی جوامع از آسیای مرکزی، قفقاز تا آفریقا هنوز سنت عروس ربایی وجود دارد که در آن عروس توسط مرد و دوستانش اسیر می‌شود. گاهی اوقات این کار در حقیقت فرار با معشوق را پنهان می‌کند اما گاهی اوقات به سمت خشونت جنسی تمایل دارد. در زمان‌های گذشته ربایش زنان، مقیاسی بزرگتر از این بوده‌است که در آن گروه‌هایی از زنان توسط گروه‌هایی از مردان، گاهی اوقات در جنگ، اسیر می‌شدند. معروفترین مثال برای این مورد، تجاوز به زنان اهل سابین می‌باشد که موجب شد اولین شهروندان روم اولین همسرانشان را بدست آوردند.

سایر شرکای ازدواج کمابیش تحمیلی هستند. برای مثال ارثی که به زن بیوه می‌رسد مردی از برادران شوهر مرحومش برای او فراهم می‌کند.

همچنین بینید: هم‌زیستی

ازدواج نهادی است که زندگی افراد را به شیوه‌های گوناگون عاطفی و اقتصادی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های غربی، ازدواج معمولاً به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متأهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند و غالباً از بستر یکسانی استفاده می‌کنند، ولی در بعضی از فرهنگ‌های دیگر اینگونه نیست.[۱۳] در میان «میانگ کاباو» ها در غرب سوماترا، هم‌زیستی در منزل مادری (به انگلیسی: matrilocal)است و شوهر به خانهٔ مادر زن نقل مکان می‌کند.[۱۴] اقامت بعد از ازدواج می‌تواند در منزل پدری (به انگلیسی: patrilocal) یا منزل دایی شوهر (به انگلیسی: avunculocal) باشد. چنین ازدواج‌هایی در پکن امروزی به‌طور روزافزونی متداول است. «گو جیانمی»، مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه پکن به خبرنگار «نیوزدی» گفت: «ازدواج‌های پاره وقت (به انگلیسی: Walking marriage) نشان دهندهٔ تغییرات گسترده در جامعه چین است»[۱۵] تمهیدی مشابه در عربستان سعودی تحت عنوان «ازدواج مسیار» وجود دارد که در آن زن و شوهر جدا از هم زندگی می‌کنند و به‌طور مرتب با هم دیدار می‌کنند.[۱۶]

از سوی دیگر، ازدواج لازمهٔ همزیستی نیست. در بعضی موارد زوج‌هایی که با هم زندگی می‌کنند دوست ندارد متأهل شناخته شوند. مثلاً هنگامی که حق بازنشستگی یا نفقه به طرز منفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند یا به خاطر ملاحظات مالیاتی، مسائل مهاجرتی و دلایل فراوان دیگر. در جوامع امروزی غربی بعضی از زوج‌ها پیش از ازدواج با هم زندگی می‌کنند تا کارایی چنین تمهیدی را در طولانی مدت بیازمایند.
در بعضی از موارد هم زیستی ممکن است منجر به ازدواج عرفی شود و در بعضی از کشورها هم زیستی را به رسمیت ازدواج به جهت منافع مالیاتی و امنیت اجتماعی ترجیح می‌دهند. این در مورد استرالیا صدق می‌کند.[۱۷]

موضوع اصلی مقاله: قوانین و محدودیت‌های ازدواج

ازدواج نهادی است که به صورت تاریخی توسط جامعه به منظور حفظ منافع بچه‌ها، انتقال ژن‌های سالم، حفظ ارزش‌های فرهنگی، یا به خاطر تعصب و ترس با محدودیت همراه بوده‌است، از هر سن و نژاد تا هر وضعیت اجتماعی، هر نوع قرابت قوم و خویشی و هر جنسیتی. تقریباً همه فرهنگ‌هایی که ازدواج را به رسمیت می‌شناسند زنای با دیگری را تخطی از ضوابط ازدواج می‌دانند.[۱۸]

ایالات متحده تاریخچه‌ای از قوانین محدودیت در ازدواج دارد. ایالات زیادی به قوانینی که علیه ازدواج بین نژادی بود عمل می‌کردند که اولین بار در قرن ۱۷ (در مستعمره برده داری «ویرجینیا۱۶۹۱ و» مریلند «۱۶۹۲) مطرح شد و تا ۱۹۶۷ که توسط قانون شهروندی Loving v. Virginia واژگون شد ادامه داشت. بسیاری ازین ایالات چندین اقلیت را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند. مثلاً «آلاباما» «آرکانزاس» و «اوکلاهما» مشخصا سیاهان را منع کردند. ایلاتی مثل «می‌سی‌سی‌پی» و «میسوری» سیاهپوستان و آسیایی‌ها را ممنوع کردند. ایالاتی چون «کارولینای شمای و جنوبی» سیاهان و بومیان آمریکایی را و ایالاتی چون «جرجیا،» کارولینای جنوبی و ویرجینیا همه غیر سفیدپوستان را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند.

به رسمیت شناختن قانونی ازدواج زوج‌های هم جنس آن طور که برای زوج‌های غیر هم جنس فراهم است، عملی نسبتاً جدید است. در ایالات متحده، مصوبه حمایت از ازدواج 1996 (DOMA) به طرز واضحی ازدواج به جهت اهداف قوانین فدرال را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کند و اجازه می‌دهد ایالت‌ها ازدواج هم جنس‌ها در ایالات دیگر را نادیده بگیرند (گرچه استدلال می‌شود که ایالت‌ها می‌توانستند قبلاً هم اینکار را بکنند).[۱۹][۲۰] چهل و یک ایالت آمریکا ازدواج را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کنند. سه مورد از این ایالت‌ها زبان قانونی دارند که از تعریف این چنینی DOMA قدیمی تر هستند (پیش از ۱۹۹۶ تصویب شده‌اند). سی ایالت ازدواج را در قانون اساسی خود تعریف کرده‌اند. آریزونا تنها ایالتی است که تاکنون اصلاحیه قانون اساسی در مورد تعریف ازدواج تنها میان یک مرد و یک زن را رد کرده‌است (۲۰۰۶)، ولی بعداً این اصلاحیه در ۲۰۰۸ تصویب شد.[۲۱]

در جوامع اغلب محدودیت‌هایی برای ازدواج با فامیل وجود داشته‌است، گرچه شدت این محدودیت‌ها متفاوت بوده‌است. به جز چند مورد استثنایی، ازدواج میان والدین و فرزندان یا میان خواهر و برادر با والدین یکسان زنا محسوب شده و ممنوع بوده‌است. با این وجود، ازدواج میان فامیل‌های دورتر بسیار متعارف بوده‌است، و تخمینی در این باره حاکی از آن است که در ۸۰٪ ازدواج‌ها در طول تاریخ نسبت خانوادگی نوه عموی والدینی یا نزدیکتر بوده‌است.[۲۲] در دوران مدرن این نسبت کاهش شدیدی داشته‌است، اما هنوز تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰٪ ازدواج‌ها میان نوه عموهای والدینی یا عموزاده‌ها صورت می‌گیرد.[۲۳] در ایالات متحد، امروزه چنین ازدواج‌هایی نکوهیده‌است، و ممنوعیت ازدواج عموزاده‌ها در بیش از ۳۰ ایالت قانونی است. تنوع قابل ملاحظه‌است: در کرهٔ جنوبی، در گذشته ازدواج با فردی با نام خانوادگی یکسان غیرقانونی بوده‌است.[۲۴]
در جوامع زیادی ازدواج به طبقهٔ اجتماعی فرد محدود بوده‌است – پدیدهای که انسان‌شناسان درون‌همسری می‌نامند. یک نمونه از چنین محدودیت‌هایی شرط ازدواج با هم‌قبیله‌ای است.
محدودیت در برابر چندهمسری نیز متداول بوده‌است. مخالفت دولت فدرال آمریکا با به رسمیت شناختن دِسِرِت به عنوان یک ایالت بر پایهٔ مخالفت با ازدواج‌های چندهمسری‌ای بود که در گذشته در میان مورمونها رواج داشته‌است.

هم‌چنین نگاه کنید به: قوانین ضد- ازدواج میان‌نژادی، ازدواج میان‌نژادی، ازدواج فرا- ملی، ازدواج بین‌الادیانی، ازدواج مختلط (ابهام‌زدایی)، ازدواج با هم‌جنس، طلاق، چندهمسری، ازدواج کودکان، و ازدواج رسمی.

در رابطه با ازدواج، مباحثه‌های زیادی در کشورهای مختلف انجام شده‌است- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوج‌های دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابل‌قبول برای زنان، حقوق زوج‌ها (به‌ویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گسترده‌تر. به‌طور مثال، یکی از مجادله‌های دورهٔ معاصر (که علی‌الخصوص به‌طور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونی‌شدن روابط هم‌جنس‌گرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهره‌مندی از حقوق و تعهدات قانونی. در برخی از کشورها، محافظه‌کاران اجتماعی با ازدواج هم‌جنس‌گرایان مخالفند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهی‌شدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلی‌اش» خواهد شد.[۲۵] هم‌چنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظه‌کارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هم‌مذهب و هم‌نژاد، ممکن است به ترتیب، قانونی‌شدن ازدواج بین‌الادیانی[۲۵] و ازدواج میان‌نژادی[۲۶] را محکوم کنند.

ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریف‌اش از پدیدهٔ ازدواج شده‌است. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج هم‌جنس‌گرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «قانون دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالت‌ها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کرده‌است. این دعوی معتقد است که قانون دفاع از ازدواج حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.[۲۷]

برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی سندرم،[۲۸] نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که می‌گوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته می‌گردد.[۲۹] این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن می‌گوید.[۳۰] تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.[۳۱] این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متأهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو می‌کند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا «و محتملا» کمتر از هفت سال هم روی می‌دهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفته‌اند.[۳۲]

وسوسه و برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.[۳۳]

یکی از معیارهای مهمّ ازدواج، شناخت طرفین از یک‌دیگر است. افراد برای شناخت کامل یک‌دیگر به دست کم ۶ماه زمان و معاشرت نیاز دارند.[۳۴]

اطلاعات بیشتر:تعدد زوجین و چند همسری

گروه‌های مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیرمعمول شده‌است.[۳۵][۳۶]
در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بوده‌است، ولی اخیراً توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شده‌است.[۳۵]

ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا می‌کند؛ و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آن‌ها نیز می‌شود؛ و می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروه‌های گوناگون در هر جامعه به‌طور قابل ملاحظه‌ای متغیر است.[۳۷]

ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته می‌شود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تأسیس می‌کنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب می‌شود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده می‌گیرند.[۳۸] هیچ کشوری ازدواج‌های گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفته‌است.

جامعه‌شناسی خانواده به بررسی واقعیت‌های موجود در مفهوم «خانواده» و ریشه‌یابی دگرگونی‌های آن می‌پردازد. به‌طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.[۳۹]

موضوع مکان‌گزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است.

نظریه‌های اولیه‌ای که سعی در توضیحِ عوامل تعیین‌کنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشته‌اند – برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانسته‌اند (از جمله، نظریه‌های لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهش‌های میان‌فرهنگی که با استفاده از نمونه‌گیری‌های جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان داده‌است که، به‌طور کلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی هم‌چون «چند زنی» پنهان مانده‌است. به بیان دقیق‌تر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنیِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بینجامد. «چند زنیِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس می‌شود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیش‌بینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از این‌رو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همان‌طور که کوروتایو نشان داده‌است، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیده‌تر از آن است که امکان پیش‌بینی را بدهد.[۴۰][۴۱]

در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محل‌های جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.[۴۲]

در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۴۳] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۴۳] نوع دیگر خویدوده بود که ازدواج با خویشاوندان است.[۴۴]

گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر می‌رود بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌هایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام می‌شود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویژگی‌های آماری دوره در طول زمان تغییر کرده‌است[۴۵] فرهنگ‌های گوناگون تئوری‌های خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشته‌اند. برای مثال یکی می‌تواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تأمین کند[۴۶] حلال زادگی نتیجهٔ این معامله‌است تا انگیزه‌های آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متأهل بیشتر کار می‌کنند آزادی جنسی را ازدست می‌دهند و به نظر نمی‌رسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند[۴۷]

ازدواج چگونه است؟

اما زن‌هایی که می‌شد آن‌ها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابراین معمولاً انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریباً در همه جوامع، دستیابی به زن‌ها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شده‌است تا بتوان شدت رقابت‌ها را کاهش داد.»[۴۸] انواعی از ازدواج‌های گروهی که در آن‌ها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشته‌اند. اگرچه که این گونه ازدواج‌ها به ندرت اتفاق می‌افتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسان‌شناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.[۴۹] انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایر فرهنگ‌ها به مرد اجازه می‌دهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده می‌شود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیت‌هایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آن‌ها یا عضویتشان در گروه‌های مذهبی یا سایر گروه‌های اجتماعی قرار می‌دهند.

نوشتار اصلی:ازدواج در چین

منشأ اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روش‌های مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد می‌شد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمی‌شد، خانواده‌ها گاهی ازدواج‌های درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علی‌رغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت می‌کردند، زن و شوهر به‌طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده می‌شدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی می‌کرد.

قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به‌طور اساسی سنت‌های ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواج‌های مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج‌ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.

در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود – تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را به عنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولاً وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی می‌رسیدند ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زن‌های آن‌ها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شده‌است که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولاً تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین می‌کرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار می‌رفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواج‌های یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی می‌آورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهم‌تر از احساسات بود: زنی که پدرش می‌مرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار می‌شد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند – حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.[۵۰]

در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده می‌شد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل می‌شد.[۵۱] در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست می‌داد و حقوق خانواده جدیدش را می‌گرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی می‌ماند، او تحت تبعیت پدرش می‌ماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ می‌کند و هیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمی‌کند.[۵۲] حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.[۵۳]

از اوایل دوره مسیحیت (سال‌های ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملاً خصوصی نگاه می‌شد[نیاز به ارجاع دارد]، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونه‌است که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل می‌گیرد، که ازدواج آن‌ها در محضر خداوند انجام می‌شود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.»[۵۴] / در قرن دوازدهم [کجا؟] زن‌ها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.[[۵۵]

به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواج‌های مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام می‌شد.[۵۶][۵۷]
زوج به‌طور شفاهی به هم پیمان می‌بستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.[۵۸] این پیمان به عنوان “verbum” شناخته می‌شد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا می‌شد (برای مثال «من با تو ازدواج می‌کنم») بدون تردید الزام‌آور بود.[۵۶] اگر به زمان آینده ادا می‌شد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی می‌شد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواج‌ها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل می‌شد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواج‌ها از قبل تعیین می‌شد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد؛ و این قرارهای ازدواج معمولاً برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانواده‌های مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیف‌ها بود. کلیسا در برابر این وصلت‌های تحمیلی مقاومت کرد و دلایل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۵] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.[۵۵]

متوسط سن ازدواج در اواخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بوده‌است.
نقش ازدواج‌های ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس می‌کرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت در امر ازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴–۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹–۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین می‌شد.[۶۰] این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود می‌آورد.[۶۰]

در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت می‌شناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دو شاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آن‌ها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان می‌کند.» صادر کرد.[۶۱]

در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون ” لزوم شکل‌گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود.
در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیرمعمولی) می‌شد.[۶۲] این نوع از ازدواج‌های مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام می‌شد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰٬۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.[۶۳] این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت می‌شد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیت‌های یهودی و کواکرها (Quakers) لازم‌الاجرا نبود. آن‌ها با آداب و رسوم خود ازدواج می‌کردند.

به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواج‌های مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و مؤثر تأیید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به‌طور خصوصی برگزار شود.

در قانون معاصر عوام در انگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آن‌ها می‌پذیرند زن و شوهر باشند.[۶۴] ادوارد وسترمارک اظهار کرده‌است که «نهاد ازدواج احتمالاً از یک عادت باستانی تکامل یافته‌است»[۶۵]

نظریهٔ فمینیستی، به ازدواج با جنس مخالف به عنوان یک نهاد سنتی که در پدرسالاری ریشه دارد برخورد می‌کند و ازدواج را نهادی می‌داند که منجر به ترویج برتری و قدرت مرد بر زن می‌شود. این روابط قدرت، مردان را به عنوان «روزی‌رسان که در حوزهٔ عمومی عمل می‌کنند» و زنان را به عنوان «تامین‌کنندهٔ خدمات پرستاری و مراقبت که در حوزهٔ خصوصی عمل می‌کنند» در نظر می‌گیرد.»[۶۶] این با مفهوم ازدواج مساوات‌خواهانه که در آن قدرت و کار بین دو جنسیت به‌طور برابر تقسیم می‌شود، و این تقسیم برمبنای نقش‌های جنسیتی صورت نمی‌گیرد در تضاد است.[۶۶]

در یک ازدواج، اختصاص دادنِ نقش‌های جنسیتی غالب به مردان و نقش‌های جنسیتی زیردستانه و سلطه‌پذیر به زنان، بر روابط قدرت درون رابطه اثر می‌گذارد.[۶۷] در برخی خانواده‌های آمریکایی، زنان نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای را درونی می‌کنند، و غالباً خود را با نقش «همسر»، «مادر»، و «پرستار» در هماهنگی با هنجارهای اجتماعی و شریک مذکرشان وفق می‌دهند. «بل هوک» می‌گوید: «در ساختار خانواده، افراد یادمی‌گیرند که ستم جنسیتی را به عنوان امری» طبیعی «بپذیرند و این در حکم اولین قدم برای حمایت از سایر اشکال ستم، نظیر سلطهٔ یک جنس بر دیگری است.»[۶۸]

در ایالات متحد، مطالعات نشان داده‌است که، علی‌رغم آرمان‌های مساوات‌خواهانه‌ای که ترویج می‌شوند، کمتر از نیمی از زنان به روابط‌شان با جنس مخالف از نظر قدرت به شکلی برابر می‌نگرند و روابط نابرابر که در آن مرد در سلطه قرار دارد بیشتر از همه به چشم می‌خورد.[۶۹] مطالعات همچنین نشان می‌دهند که زوج‌های ازدواج کرده، بیشترین میزان رضایت خود را در روابط مساوات‌خواهانه تجربه می‌کنند.[۷۰]

نوشتار اصلی:مباحثه‌های مذهبی پیرامون ازدواج هم‌جنس گرا

در اکثر موارد، سنت‌های مذهبی در جهان، ازدواج را مختص به پیوند بین دو جنس مخالف می‌دانند. با این حال استثناهایی از جمله در ادیان یکتاپرست، کلیسای انجمن متروپولیتن، کویکر، کلیسای متحده کانادا، کلیسای متحد مسیحی و یهودی، برخی از اسقف‌های کلیسای آنجلیکان، وجود دارند که، در حال حاضر، در آن‌ها این مدل، توسط حوزه‌های قضایی[۷۱] و فرقه‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده‌است[۷۲][۷۳][۷۴]

نوشتار اصلی:ازدواج همجنسگرایان

انواع مختلفی از ازدواج همجنسگرایانه وجود دارد،[۷۵] از شکل غیررسمی و روابط نامشروع unsanctioned)) تا پیوندهایی با تشریفات بالا گسترده شده‌است.[۷۶]
در حالی که ازدواج همجنسگرایانه(same-sex marriage) شکل نسبتاً جدیدی از رابطه‌است، با این حال قانون ازدواجِ زوج‌های همجنس همانند زوج‌های غیر هم جنس، به رسمیت شناخته می‌شود. تأثیر تبلیغات و بحث‌ها، در دهه اخیر، بر روی تصور مدنیِ ازدواج‌های همجنس گرایانه میان دو زن و دو مرد، بسیار نو و بی‌سابقه بوده‌است. برای پیوندهای همجنس ثبت شده، سابقهً طولانی درتمامی جهان وجود دارد.[۷۷] این اعتقاد وجود داشته‌است که پیوندهای همجنس در یونان باستان و رم،[۷۸] برخی از مناطق چین مانند فوجیان، و در برخی زمان‌ها در طول تاریخِ اروپای باستان، جشن گرفته می‌شده‌است.[۷۹] قانون با مشخصهًTheodosian (C.TH.9.7.3)منتشر شده در ۳۴۲ میلادی، مجازات شدید یا حتی مرگ را، بر افرادی که ازدواج همجنسگرایانه داشتند، تحمیل می‌کرد.[۸۰] اما مقصود دقیق این قانون و رابطه اش با عملکرد اجتماعیِ آن، نامعلوم بود. این‌ها تنها چند مثال از ازدواج همجنس گرایانه در فرهنگ آن زمان بود.[۸۱]

همچنان که پیش از این یادآور شدیم، زناشویی میان دو همجنس در موقعیت‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی رخ داده‌است. در برخی از فرهنگ‌های آفریقایی، از جمله در قبیلهٔ ایگبو نیجریه و لاودو آفریقای جنوبی، زن‌ها می‌توانند با زنان دیگر ازدواج کنند در موقعیت‌هایی مانند موقعیت زنان بازاری برجسته در آفریقای غربی، که زن‌ها می‌توانند دارایی چشم‌گیری به دست آورند، یک زن می‌تواند زن دیگری را به همسری برگزیند. یک چنین زناشویی، به آن زن برجسته اجازه می‌دهد که جایگاه اجتماعی و اهمیت اقتصادی‌اش را در خانواده، تقویت کنند (آمادیوم ۱۹۸۷)
.[۸۲]

یکی از مشهورترین نمونه‌های زناشویی دو همجنس، در میان قبیلهٔ آزاند سودان دیده شده‌است. جنگجویان این قبیله می‌توانند مردهای جوان‌تر را به عنوان عروس بگیرند و این عروس موظف است به یک جنگجو از جهت جنسی خدمت کند و وظایف خانه‌داری را برایش انجام دهد. این جنگجویان «شیربها» ی عروس مذکرشان را به خانواده‌اش می‌پردازند و با دودمان او رابطهٔ سببی برقرار می‌کنند. هرگاه یک جنگجو از کارافتاده شود و دیگر نتواند نقش خود را به عنوان جنگجو بازی کند، عروس مذکر خود را رها می‌کند و گهگاه با خواهر عروس مذکر پیشین‌اش ازدواج می‌کند. در این زمان عروس مذکر پیشین وارد ردهٔ جنگجویان می‌شود و عروس مذکر و جوان‌تری را برای خود می‌گیرد. آزاندها که در رابطهٔ جنسی‌شان بسیار انعطاف‌پذیرند، هیچ مشکلی در جابه‌جایی از کارهای هم‌جنس‌گرایانه به فعالیت‌های ناهم‌جنس‌گرایانه ندارند. (نگاه کنید به مورِی و روسکو، 1998)[۸۲]

همچنین رجوع کنید به: پاک‌دامنی و خیانت جنسی
بسیاری از ادیان بزرگ دنیا به روابط جنسی خارج از ازدواج با ناخشنودی می‌نگرند.[۸۳] حکومت‌های غیرسکولار فراوانی، غالباً با اکثریت مسلمان[نیاز به نقل قول دارد] قرارهای مجرمانه‌ای برای آمیزش جنسی پیش از ازدواج در نظر گرفته‌اند. روابط جنسی میان فردی متأهل با کسی به جز همسرش تحت عنوان زنای محصنه شناخته می‌شود و عموماً از سوی ادیان بزرگ جهان ناپسند شمرده می‌شود (بعضی آن را گناه می‌دانند). زنای محصنه توسط بسیاری از سیستم‌های قضایی جرم و دلیلی برای طلاق به‌شمار می‌آید.
از سوی دیگر، ازدواج لازمه فرزنددار شدن نیست. «مرکز کلی آمار سلامت» در آمریکا گزارش کرده‌است که در سال ۱۹۹۲ ۳۰/۱ درصد از تولدها مربوط به زنان مجرد بوده‌است.[۸۴][۸۵] در سال ۲۰۰۶ این عدد به ۳۸٫۵ درصد افزایش یافته‌است.[۸۶] کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شدند، حرامزاده‌ها و ولدالزناها، نامشروع محسوب می‌شدند و گرفتار زیان‌های قانونی و ننگ اجتماعی می‌گردیدند. در سال‌های اخیر از اهمیت مشروعیت کاسته شده و پذیرش اجتماعی به خصوص در جوامع غربی افزایش یافته‌است.
بعضی از زوج‌های متأهل تصمیم می‌گیرند که فرزند نداشته باشند و در نتیجه بی فرزند می‌مانند. بعضی دیگر از فرزنددار شدن به خاطر ناباروری و سایر دلایلی که از لقاح یا حمل کودک جلوگیری می‌کند ناتوان هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها ازدواج فرزنددار شدن را به زنان تحمیل می‌کند. برای مثال در شمال غنا، بهای عروس در ازای الزام زن به بارداری است و زنانی که از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده می‌کنند با خطرات جدی و آزار جسمی و انتقام روبرو هستند.[۸۷]

مطالب مرتبط: تک همسری

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۸۸]
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج از نظر برخی مسیحیان امری پسندیده‌تر است، گرچه هیچ اجباری در این مورد نیست. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.[۸۹]

با صرف نطر از فرقه های معدود و نوپیدایی که همجسنگرایی را نیز نوعی از ازدواج می دانند، تنها شکل قابل پذیرش برای ازدواج به طور سنتی و معمول بین مسیحیان، ازدواج بین فقط یک زن و فقط یک مرد است و چندزنی یا چندشوهری ممنوع و حرام است[۹۰][۹۱][۹۲]. همچنین مسیحیت یکی از مهمترین عوامل جا افتادن تک همسری به عنوان گونۀ مورد پذیرش ازدواج در جوامع غربی بوده است[۹۳].

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است.[۹۴]
و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود.[۹۵]
عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند.

طبق قوانین اسلامی در صورت نبود موانع ازدواج و حرام نبودن ازدواج طرفین (مثلاً شوهر داشتن زن یا محرم بودن دو طرف) ازدواج با گفتن عبارت «زَوَجتُک» (خود را به زوجیت تو درآوردم) یا عبارتی دقیقاً به همین معنی از سوی زن و تأیید مرد با عبارتی نظیر «قَبلتُ» محقق می‌شود. برخی حضور دو شاهد و ولی زن (پدر و جد پدری) را هم لازم می‌دانند. در مورد کودکان نابالغ، دیوانگان، و اشخاص سفیه (کم‌خرد) نیز حق ازدواج با پدر و جد پدری، وصی آن‌ها یا حاکم شرع و برای بردگان و کنیزان با مالک آن‌هاست. همچنین طرفین می‌توانند به شخص دیگری، که لازم هم نیست نمایندهٔ دینی باشد، وکالت دهند تا آن‌ها را به عقد یکدیگر درآورد.[۹۶]چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است.

شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی (مثلاً چند ساعت یا چند روز) که توسط دو طرف معین شده انجام می‌شود.

ازدواج در اسلام بسیار پسندیده‌است. محمّد پیامبر اسلام گفته‌است: «إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی». یعنی هر گاه آدمی ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده‌است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند؛ و در جای دیگری گفته‌است: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی ازدواج سنت من است، هرکس از سنت من روی برگرداند، از من نیست.[۹۷]

در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند.
اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است.[۹۸] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۹۹] از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسماً آغاز می‌شود.[۱۰۰] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۰۱][۱۰۲]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۰۰][۱۰۲] در احکام بهائی داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان مجاز نیست.[۱۰۳][۱۰۴]

در چندین نمونه از فرهنگ‌ها، آیینِ ازدواج «موقت» و «مشروط» وجود دارد. «رسم حلقه» در میان مردم نژاد سلتی و «ازدواج‌های دارای مدت مشخص» در میان مسلمانان از نمونه‌های آن است. پیش از اسلام، در میان اعراب نوعی «ازدواج موقت» مرسوم بود که امروز آن را در ایران با عنوان «صیغه» (Nikah Mut’ah) و در عراق با عنوان «متعه» می‌شناسند. صیغه نوعی نکاح موقت، با مدت زمان مشخص و معین است[۱۰۵] مجادله‌های مسلمانان در رابطه با صیغه، موجب شده‌است تا این آیین عمدتاً به جوامع شیعه‌نشین محدود شود.

مذاهب، به‌طور معمول به ازدواج فامیلی، در هر نوع از آن، اجازه می‌دهند. روابط فامیلی ممکن است یا از نوع روابط خویشاوندی نسبی باشد که در آن افراد دارای پیوند زیستی (همخونی) با یکدیگر هستند، یا از نوع خویشاوندی سببی که به واسطه ازدواج‌ها شکل گرفته‌است، باشد. سیاست کاتولیک، ازدواج فامیلی را در ابتدا برای مدتی طولانی ممنوع کرده بود، ولی امروزه در نتیجه نیاز روز، به این نوع از ازدواج‌ها، مجوز داده‌است.[۱۰۶] در برخی از منابع ادعا شده‌است که این نوع از ازدواج، همواره مورد تأیید اسلام بوده‌است، در حالی که محدودیت‌های هندوها در مورد آن، به‌طور گسترده‌ای متفاوت تر است.[۱۰۷] اما بعضی از منابع دیگر مدعی کراهت چنین ازدواجهایی از نظر اسلام به دلیل مشکلات ژنتیکی و ضعیف شدن نسل، شده‌اند.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

در اکثر جوامع، مرگ یکی از زوج‌ها موجب پایان یافتن پیوند ازدواج می‌شود، و در جوامع تک‌همسری، این امکان برای شریک دیگر وجود دارد که مجدداً ازدواج کند. گاهی اوقات، ازدواج مجدد با گذشت دوره‌ای از سوگواری انجام می‌شود.

در بسیاری از جوامع نیز، طلاق راهی برای خاتمه دادن به پیوند ازدواج است. هم‌چنین در برخی جوامع ممکن است ازدواج ممنوع باشد، در این قبیل جوامع طبقه سیاسی حاکم اعلام می‌دارد که به هیچ عنوان کسی نباید ازدواج کند. در هر دو نوع جامعه، مردم دلواپس آزادیِ ازدواجِ مجدد یا ازدواج هستند. از سوی دیگر، بعد از طلاق ممکن است یکی از زوج‌ها مجبور شود نفقه بپردازد.

اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند، تنها طی دهه‌های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. در ایالات متحد آمریکا، نادرست نبودن عملِ طلاق، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال ۱۹۸۹ به رسمیت شناخت.[۱۱۲]

مهمترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. ازدواج به هر صورتی که باشد، قانونمند است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است؛ بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یک سری قوانین شکل گرفته‌است و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی است.[۱۱۳]

در ایران مقررات ازدواج عمدتاً بر اساس فقه امامیه تدوین شده و ازدواج به دو نحو دائم و موقت می‌تواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در مدت‌دار بودت ازدواج موقت که پس از پایان آن رابطهٔ زوجیت به انتها می‌رسد. همچنین در ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم طلاق وجود ندارد، زن حق نفقه ندارد و زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند، مهریه هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است ولی در ازدواج دائم عقد باطل نیست و می‌توان مهریه را بعداً توافق کرد یا درصورت عدم توافق مهرالمثل تعیین می‌شود.

مرکز تحقیقات و درسنامه‌های آموزش ازدواج در ایران ستاد ازدواج دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها می‌باشد که آدرس وبگاه این ستاد به شرح زیر می‌باشد:

ازدواج، نکاح یا پیوند زناشویی پیمانی است که به‌موجب آن یک زن و مرد باهم شریک و متحد می‌شوند و خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.
در واقع هدف ازدواج تشکیل خانواده است که تمایل به این امر در نهاد انسان گذاشته شده‌است. ازدواج به روابط جنسی مشروعیت می بخشد. به طور سنتی، ازدواج نقشی اساسی در حفظ اخلاق و تمدن دارد. [۱]

مردم‌شناسان برای این‌که تنوع وسیع اَعمال زناشویی مشاهده‌شده از سوی فرهنگ را در نظر بگیرند چندین تعریف رقابتی از ازدواج پیشنهاد کرده‌اند.[۲] اِدوارد وست‌مارک در کتابش با عنوان «تاریخ ازدواج انسان (۱۹۲۱)» ازدواج را به این صورت تعریف می‌کند: ارتباط پردوام یا کم‌دوام نر و ماده گذشته از عمل زادآوری محض تا بعد از تولد فرزند «.[۳] او در کتاب» آیندهٔ ازدواج در تمدن وسترن «تعریف پیشین‌اش را رد می‌کند و در عوض بطور موقت ازدواج را این‌گونه تعریف می‌کند: «رابطهٔ یک یا تعداد بیشتری مرد با یک یا تعداد بیشتری زن که بوسیلهٔ عرف یا قانون پذیرفته شده‌است».[۴]

یادداشت‌ها و جستجوها (۱۹۵۱)، کتابچهٔ راهنمای انسان‌شناسی، ازدواج را چنین تعریف کرده‌است، «پیوندی بین یک زن و یک مرد به‌طوری‌که بچه‌های متولد شده از زن به عنوان فرزندان مشروع هر دوی والدین شناخته شوند.»[۵] در راستای رویهٔ معمول در میان مردم ساکن قبایل جنوب سودان و غرب اتیوپی که به زن‌ها اجازه می‌داد در شرایط خاص در نقش شوهر عمل کنند، کاتلین گوگ [انسان‌شناس بریتانیایی] پیشنهاد داد که آن تعریف را به این صورت تغییر دهند که «یک زن و یک یا چند شخص دیگر».[۶]

دموند لیچ تعریف گافس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و آن را در مقولهٔ شناخت حلال‌زادگی (مشروعیت) فرزند بسیار دست و پاگیر می‌داند و پیشنهاد می‌کند که ازدواج را مانند انواع متفاوتی از قوانین که برای اجرایی شدن وضع می‌شوند نگاه کنیم. لیچ تعریف‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «ازدواج رابطه‌ای است که بین یک زن با یک یا تعداد بیشتری از اشخاص دیگر برقرار می‌شود- که این روابط تولد کودکی را تحت پیشامدهایی که توسط قوانین رابطه‌ها قدغن نشده‌اند میسّر می‌کند- تمامی قوانین همگانی مراتب تولد مطابقت داده شده‌اند با عضوهای معمولی یا سطوح متفاوت جامعه».[۷] استدلال لیچ این است که هیچ‌کدام از تعاریف ازدواج برای همه فرهنگ‌ها قابل اجرا نیست. او لیستی از ده قانون مرتبط‌شده با ازدواج را ارائه می‌کند شامل انحصار جنسی، قوانینی با احترام به کودک و قوانین متنوع ویژه‌ای از سوی فرهنگ.[۸]

دوران بل همچنین تعریف بنیان مشروعیت را با این اصل که برخی جوامع برای ازدواج به مشروعیت احتیاج ندارند مورد نقد قرار می‌دهد و این‌گونه استدلال می‌کند: در جوامعی که نامشروعیت فقط به معنای ازدواج نکردن مادر است و غیر از این هیچ قانون ضمنی دیگری وجود ندارد تعریف بنیان مشروعیت ازدواج چرخه‌ای است. او تعریف ازدواج را در مقولهٔ قوانین دستیابی جنسی قرار می‌دهد.[۲]

ازدواج چگونه است؟

مقالهٔ اصلی: ازدواج در بوتهٔ نقد

بسیاری از مردم به دلایل گوناگون، استدلال‌هایی ضد ازدواج دارند. این استدلال‌ها شامل نقدهای سیاسی و مذهبی، اشاره به میزان طلاق، و نیز اهمیت تجرد بر پایهٔ آموزه‌های مذهبی و فلسفی می‌شود. بسیاری از مردم علت انزجار از ازدواج را مشکلات اقتصادی و بسیاری محدودیت‌های ناشی از آن می‌دانند و عده ای نیز مطابق احکام ادیان متبوع خود آن را خلاف اوامر الهی می‌دانند. فی المثل تجرد عیسی مسیح را سرمشق عمل قرار داده و آن را ناشی از امر الهی می‌دانند. لیکن عدهٔ بسیاری نیز ازدواج را محدودیت دانسته و آن را سالب آزادی‌های مطلوب خویش می‌دانند.

نتیجهٔ تحقیقات جدید نشان می‌دهد که از دههٔ هشتاد میلادی به‌بعد میل به تجرّد در افراد بیشتر شده ازدواج‌ها کمتر و بی‌دوام‌تر شده‌اند. همچنین نتیجهٔ تحقیقات ثابت می‌کنند که برخلاف باورهای قدیمی که اظهار می‌کردند افراد متأهل نسبت به مجردها از سلامت و حس خوشبختی بیشتری بهره‌مندند دیگر مطلقاً صحت ندارد و در مواردی حتی مجردها خوشبختی و سلامت بیشتری از متأهل‌ها دارند. از دلایل اظهار شده برای این مسئله می‌توان به آزادی بیشتر در افراد مجرد و همین‌طور فشار بالا بر روی متأهل‌ها اشاره کرد. به بیان دیگر زیست مشترک در دنیای مدرن دستخوش تغییرات جدی و گام به گام می‌شود و دیگر به‌سان قدیم نمی‌باشد. چکیدهٔ این تحقیقات ثابت کرد که در عصر جدید فردیت با زندگی مشترک در اصطکاک خواهد بود و چالش‌های جدیدی را به‌وجود خواهد آورد. عامل دیگری که برای توضیح علت سالم‌تر و خوشبختر بودن مجرّدها در برابر متأهلین اظهار شده این است که انسان در موقعیت‌های فردی دچار دغدغه‌های ذهنی کمتری است؛ ولی در زمان قرار گرفتن در یک جمع به‌خاطر افزایش کشمکش‌ها و محاسبات ذهنی برای تعدیل، رفتار آدمی در قبال طرف مقابل آشفتگی ذهنی افزایش می‌یابد.[۹] با این وجود بعضی دیگر از منابع هنوز بر این باورند که با تمام مشکلاتی که ازدواج در دنیای امروز دارد، باز به دلایلی مانند اثبات عشق به شریک عاطفی، اجتماعی بودن انسان، حمایت همسر و ایجاد انگیزه بیشتر برای زندگی ازدواج کردن نسبت به مجرد بودن بهتر است.[۱۰]

گوناگونی وسیعی در سطح فرهنگ‌ها، در رسومی که انتخاب همسر را کنترل می‌کنند وجود دارد. گوناگونی‌هایی در مورد سطحی که انتخاب همسر یک انتخاب شخصی توسط طرفین یا تصمیمی جمعی توسط خویشاوندهای دو طرف است و قوانینی که مشخص می‌کنند، کدام افراد انتخاب‌های معتبری محسوب می‌شوند وجود دارد.

در بسیاری از جوامع انتخاب همسر به افرادی مناسب از گروه‌های اجتماعی ویژه محدود می‌شود. در بعضی از جوامع رسم بر این است که همسر از درون گروه اجتماعی خود فرد انتخاب می‌شود – درون همسری (به انگلیسی: endogamy). این وضعیتی است که در بسیاری از جوامع که بر پایه صفوف و طبقات بنا شده‌اند صدق می‌کند؛ ولی در دیگر جوامع همسر باید از گروهی به جز گروه خود انتخاب گردد- برون همسری (به انگلیسی: exogamy). این وضعیت در مورد جوامع فراوانی که آیین توتمی دارند و جامعه به چند قبیله توتمی برون همسر تقسیم شده‌است صادق است، همانند بیشتر جوامع بومی استرالیایی. در جوامع دیگر از فرد انتظار می‌رود با عموزاده‌ها ازدواج کند. دختر باید با پسر خواهر پدرش ازدواج کند و پسر با دختر برادر مادرش-این عمدتاً حالت جوامعی است که رسم دارند شجره نامه را تنها از خط پدری یا مادری پیگیری کنند، مانند مردم آکان آفریقا. نوع دیگر انتخاب، ازدواج با برادر شوهر (به انگلیسی: levirate marriage) است که در آن بیوه باید با برادر شوهرش ازدواج کند، این شیوه عمدتاً در جوامعی که بر پایه گروه‌های قبیله‌ای درون همسر بنا شده‌اند یافت می‌شود.

در فرهنگ‌های دیگر بر گروه‌هایی که همسر می‌تواند از آن‌ها انتخاب شود سختگیری کمتری مشاهده می‌شود. انتخاب همسر می‌تواند طی یک فرایند انتخابی به شیوه معاشقه توسط زوج یا تنظیم ازدواج توسط والدین یا زوج یا فردی بیرونی، دلال ازدواج شود.

ازدواج‌های کاربردی (یا ازدواج مصلحتی) به مدد روال‌های رسمی خانواده یا سیاست‌های گروهی تسهیل می‌شوند. یک مرجع مسئول ازدواج را تنظیم یا افراد را به آن تشویق می‌کند؛ حتی ممکن است برای یافتن همسر مناسب برای فرد مجرد، یک دلال ازدواج به کار گرفته شود. مرجعیت ممکن است با والدین، خانواده، یک مقام مذهبی یا اجماع گروهی باشد. در بعضی موارد، مرجع مسئول ممکن است در انتخاب زوج انگیزه‌هایی به غیر از تفاهم داشته باشد.[۱۱]

در دهکده‌های روستایی هند، ازدواج کودکان نیز انجام می‌شود که والدین آن را در گاهی حتی قبل از تولد کودک تنظیم می‌کنند.[۱۲] این عمل به موجب «مصوبه ممنوعیت ازدواج کودک» در ۱۹۲۹ ممنوع گشت.

در بعضی جوامع از آسیای مرکزی، قفقاز تا آفریقا هنوز سنت عروس ربایی وجود دارد که در آن عروس توسط مرد و دوستانش اسیر می‌شود. گاهی اوقات این کار در حقیقت فرار با معشوق را پنهان می‌کند اما گاهی اوقات به سمت خشونت جنسی تمایل دارد. در زمان‌های گذشته ربایش زنان، مقیاسی بزرگتر از این بوده‌است که در آن گروه‌هایی از زنان توسط گروه‌هایی از مردان، گاهی اوقات در جنگ، اسیر می‌شدند. معروفترین مثال برای این مورد، تجاوز به زنان اهل سابین می‌باشد که موجب شد اولین شهروندان روم اولین همسرانشان را بدست آوردند.

سایر شرکای ازدواج کمابیش تحمیلی هستند. برای مثال ارثی که به زن بیوه می‌رسد مردی از برادران شوهر مرحومش برای او فراهم می‌کند.

همچنین بینید: هم‌زیستی

ازدواج نهادی است که زندگی افراد را به شیوه‌های گوناگون عاطفی و اقتصادی به هم پیوند می‌زند. دربسیاری از فرهنگ‌های غربی، ازدواج معمولاً به ایجاد خانواده‌ای جدید که از زوج متأهل تشکیل می‌شود منجر می‌شود که در خانه‌ای مشترک با هم زندگی می‌کنند و غالباً از بستر یکسانی استفاده می‌کنند، ولی در بعضی از فرهنگ‌های دیگر اینگونه نیست.[۱۳] در میان «میانگ کاباو» ها در غرب سوماترا، هم‌زیستی در منزل مادری (به انگلیسی: matrilocal)است و شوهر به خانهٔ مادر زن نقل مکان می‌کند.[۱۴] اقامت بعد از ازدواج می‌تواند در منزل پدری (به انگلیسی: patrilocal) یا منزل دایی شوهر (به انگلیسی: avunculocal) باشد. چنین ازدواج‌هایی در پکن امروزی به‌طور روزافزونی متداول است. «گو جیانمی»، مدیر مرکز مطالعات زنان در دانشگاه پکن به خبرنگار «نیوزدی» گفت: «ازدواج‌های پاره وقت (به انگلیسی: Walking marriage) نشان دهندهٔ تغییرات گسترده در جامعه چین است»[۱۵] تمهیدی مشابه در عربستان سعودی تحت عنوان «ازدواج مسیار» وجود دارد که در آن زن و شوهر جدا از هم زندگی می‌کنند و به‌طور مرتب با هم دیدار می‌کنند.[۱۶]

از سوی دیگر، ازدواج لازمهٔ همزیستی نیست. در بعضی موارد زوج‌هایی که با هم زندگی می‌کنند دوست ندارد متأهل شناخته شوند. مثلاً هنگامی که حق بازنشستگی یا نفقه به طرز منفی تحت تأثیر قرار می‌گیرند یا به خاطر ملاحظات مالیاتی، مسائل مهاجرتی و دلایل فراوان دیگر. در جوامع امروزی غربی بعضی از زوج‌ها پیش از ازدواج با هم زندگی می‌کنند تا کارایی چنین تمهیدی را در طولانی مدت بیازمایند.
در بعضی از موارد هم زیستی ممکن است منجر به ازدواج عرفی شود و در بعضی از کشورها هم زیستی را به رسمیت ازدواج به جهت منافع مالیاتی و امنیت اجتماعی ترجیح می‌دهند. این در مورد استرالیا صدق می‌کند.[۱۷]

موضوع اصلی مقاله: قوانین و محدودیت‌های ازدواج

ازدواج نهادی است که به صورت تاریخی توسط جامعه به منظور حفظ منافع بچه‌ها، انتقال ژن‌های سالم، حفظ ارزش‌های فرهنگی، یا به خاطر تعصب و ترس با محدودیت همراه بوده‌است، از هر سن و نژاد تا هر وضعیت اجتماعی، هر نوع قرابت قوم و خویشی و هر جنسیتی. تقریباً همه فرهنگ‌هایی که ازدواج را به رسمیت می‌شناسند زنای با دیگری را تخطی از ضوابط ازدواج می‌دانند.[۱۸]

ایالات متحده تاریخچه‌ای از قوانین محدودیت در ازدواج دارد. ایالات زیادی به قوانینی که علیه ازدواج بین نژادی بود عمل می‌کردند که اولین بار در قرن ۱۷ (در مستعمره برده داری «ویرجینیا۱۶۹۱ و» مریلند «۱۶۹۲) مطرح شد و تا ۱۹۶۷ که توسط قانون شهروندی Loving v. Virginia واژگون شد ادامه داشت. بسیاری ازین ایالات چندین اقلیت را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند. مثلاً «آلاباما» «آرکانزاس» و «اوکلاهما» مشخصا سیاهان را منع کردند. ایلاتی مثل «می‌سی‌سی‌پی» و «میسوری» سیاهپوستان و آسیایی‌ها را ممنوع کردند. ایالاتی چون «کارولینای شمای و جنوبی» سیاهان و بومیان آمریکایی را و ایالاتی چون «جرجیا،» کارولینای جنوبی و ویرجینیا همه غیر سفیدپوستان را از ازدواج با سفید پوستان منع کردند.

به رسمیت شناختن قانونی ازدواج زوج‌های هم جنس آن طور که برای زوج‌های غیر هم جنس فراهم است، عملی نسبتاً جدید است. در ایالات متحده، مصوبه حمایت از ازدواج 1996 (DOMA) به طرز واضحی ازدواج به جهت اهداف قوانین فدرال را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کند و اجازه می‌دهد ایالت‌ها ازدواج هم جنس‌ها در ایالات دیگر را نادیده بگیرند (گرچه استدلال می‌شود که ایالت‌ها می‌توانستند قبلاً هم اینکار را بکنند).[۱۹][۲۰] چهل و یک ایالت آمریکا ازدواج را میان یک مرد و یک زن تعریف می‌کنند. سه مورد از این ایالت‌ها زبان قانونی دارند که از تعریف این چنینی DOMA قدیمی تر هستند (پیش از ۱۹۹۶ تصویب شده‌اند). سی ایالت ازدواج را در قانون اساسی خود تعریف کرده‌اند. آریزونا تنها ایالتی است که تاکنون اصلاحیه قانون اساسی در مورد تعریف ازدواج تنها میان یک مرد و یک زن را رد کرده‌است (۲۰۰۶)، ولی بعداً این اصلاحیه در ۲۰۰۸ تصویب شد.[۲۱]

در جوامع اغلب محدودیت‌هایی برای ازدواج با فامیل وجود داشته‌است، گرچه شدت این محدودیت‌ها متفاوت بوده‌است. به جز چند مورد استثنایی، ازدواج میان والدین و فرزندان یا میان خواهر و برادر با والدین یکسان زنا محسوب شده و ممنوع بوده‌است. با این وجود، ازدواج میان فامیل‌های دورتر بسیار متعارف بوده‌است، و تخمینی در این باره حاکی از آن است که در ۸۰٪ ازدواج‌ها در طول تاریخ نسبت خانوادگی نوه عموی والدینی یا نزدیکتر بوده‌است.[۲۲] در دوران مدرن این نسبت کاهش شدیدی داشته‌است، اما هنوز تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰٪ ازدواج‌ها میان نوه عموهای والدینی یا عموزاده‌ها صورت می‌گیرد.[۲۳] در ایالات متحد، امروزه چنین ازدواج‌هایی نکوهیده‌است، و ممنوعیت ازدواج عموزاده‌ها در بیش از ۳۰ ایالت قانونی است. تنوع قابل ملاحظه‌است: در کرهٔ جنوبی، در گذشته ازدواج با فردی با نام خانوادگی یکسان غیرقانونی بوده‌است.[۲۴]
در جوامع زیادی ازدواج به طبقهٔ اجتماعی فرد محدود بوده‌است – پدیدهای که انسان‌شناسان درون‌همسری می‌نامند. یک نمونه از چنین محدودیت‌هایی شرط ازدواج با هم‌قبیله‌ای است.
محدودیت در برابر چندهمسری نیز متداول بوده‌است. مخالفت دولت فدرال آمریکا با به رسمیت شناختن دِسِرِت به عنوان یک ایالت بر پایهٔ مخالفت با ازدواج‌های چندهمسری‌ای بود که در گذشته در میان مورمونها رواج داشته‌است.

هم‌چنین نگاه کنید به: قوانین ضد- ازدواج میان‌نژادی، ازدواج میان‌نژادی، ازدواج فرا- ملی، ازدواج بین‌الادیانی، ازدواج مختلط (ابهام‌زدایی)، ازدواج با هم‌جنس، طلاق، چندهمسری، ازدواج کودکان، و ازدواج رسمی.

در رابطه با ازدواج، مباحثه‌های زیادی در کشورهای مختلف انجام شده‌است- از جمله: مباحث مربوط به سازگاری زوج‌های دارای مذاهب، عقاید، تبارها یا نژادهای متفاوت، تعداد و حداقل سن قابل‌قبول برای زنان، حقوق زوج‌ها (به‌ویژه زنان)، و تعهدات خانوادگی گسترده‌تر. به‌طور مثال، یکی از مجادله‌های دورهٔ معاصر (که علی‌الخصوص به‌طور چشمگیری در ایالات متحد آمریکا جریان دارد) عبارت است از، ممانعت از قانونی‌شدن روابط هم‌جنس‌گرایانه، تأیید اجتماعی آن، و بهره‌مندی از حقوق و تعهدات قانونی. در برخی از کشورها، محافظه‌کاران اجتماعی با ازدواج هم‌جنس‌گرایان مخالفند، با این ادعا که هرگونه تلاشی برای تعریف ازدواج به شکلی غیر از «پیوند یک مرد و یک زن»، موجب «تهی‌شدن واژهٔ ازدواج از معنا و مفهوم اصلی‌اش» خواهد شد.[۲۵] هم‌چنین، در دیگر کشورها، چندهمسری یک رسم «به لحاظ اجتماعی محافظه‌کارانه» است. از سوی دیگر، مدافعان ازدواجِ افراد هم‌مذهب و هم‌نژاد، ممکن است به ترتیب، قانونی‌شدن ازدواج بین‌الادیانی[۲۵] و ازدواج میان‌نژادی[۲۶] را محکوم کنند.

ایالت ماساچوست، خواستار تجدیدنظر دولت فدرال ایالات متحد آمریکا در مورد تعریف‌اش از پدیدهٔ ازدواج شده‌است. ایالت ماساچوست نخستین ایالتی بود که ازدواج هم‌جنس‌گرایان را به رسمیت شناخت. بر پایهٔ این دعوی، «قانون دفاع از ازدواج ۱۹۹۶» (DOMA) به حق حاکمیت و خودمختاری ایالت‌ها برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج تجاوز کرده‌است. این دعوی معتقد است که قانون دفاع از ازدواج حق خودمختاری ایالت برای ارائهٔ تعریف خویش از مفهوم ازدواج را نقض کرده و مغایر با قانون اساسی است.[۲۷]

برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی سندرم،[۲۸] نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که می‌گوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته می‌گردد.[۲۹] این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن می‌گوید.[۳۰] تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.[۳۱] این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متأهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو می‌کند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا «و محتملا» کمتر از هفت سال هم روی می‌دهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفته‌اند.[۳۲]

وسوسه و برانگیختگی هفت‌ساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.[۳۳]

یکی از معیارهای مهمّ ازدواج، شناخت طرفین از یک‌دیگر است. افراد برای شناخت کامل یک‌دیگر به دست کم ۶ماه زمان و معاشرت نیاز دارند.[۳۴]

اطلاعات بیشتر:تعدد زوجین و چند همسری

گروه‌های مذهبی رویکردهای متفاوتی بر مشروعیت چند همسری دارند. اختیار کردن بیش از یک همسر برای مرد، این عمل در اسلام و کنفوسیوس مجاز است، هر چند که امروزه در بسیاری مناطق غیرمعمول شده‌است.[۳۵][۳۶]
در گذشته چند همسری در مذاهبی چون یهود، مسیحیت و هندوئیسم، مجاز بوده‌است، ولی اخیراً توسط جریانات اعمال قدرت دنیای مدرن، ممنوع شده‌است.[۳۵]

ازدواج به زوجین، حقوق و وظایفی اعطا می‌کند؛ و از آنجاییکه یگانه ساختار ایجاد خویشاوندی سببی است این وضع گاهی شامل خویشاوندان آن‌ها نیز می‌شود؛ و می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:

این حقوق و وظایف در میان جوامع و گروه‌های گوناگون در هر جامعه به‌طور قابل ملاحظه‌ای متغیر است.[۳۷]

ازدواج گروهی که همچنین تحت عنوان ازدواج چند جانبه شناخته می‌شود، فرمی از چندمهری (پلی آموری) است در آن بیش از دو نفر واحد خانواده را تأسیس می‌کنند و تمام اعضای ازدواج گروهی، همسر تمام اعضای دیگر ازدواج گروهی محسوب می‌شود، و تمام اعضای ازدواج مسئولیت والدینی را برای هر کودکی که از ازدواج حاصل شود به عهده می‌گیرند.[۳۸] هیچ کشوری ازدواج‌های گروهی را چه از لحاظ قانون و چه از لحاظ قانون عرفی نپذیرفته‌است.

جامعه‌شناسی خانواده به بررسی واقعیت‌های موجود در مفهوم «خانواده» و ریشه‌یابی دگرگونی‌های آن می‌پردازد. به‌طور کلی، ازدواج موجب تغییر نقش‌های اجتماعی و جابه‌جایی پایگاه اجتماعی افراد می‌شود.[۳۹]

موضوع مکان‌گزینی زوج پس از ازدواج یکی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است.

نظریه‌های اولیه‌ای که سعی در توضیحِ عوامل تعیین‌کنندهٔ «محل سکونت پس از ازدواج» داشته‌اند – برای مثال سکونت با خویشاوندان شوهر، زن یا سکونت در نزدیکی آنها- آن را با تقسیم جنسی کار مرتبط دانسته‌اند (از جمله، نظریه‌های لوییس هنری مورگان، ادوارد تیلور، یا جورج پتر مُرداک). با این وجود، با گذشت زمان، پژوهش‌های میان‌فرهنگی که با استفاده از نمونه‌گیری‌های جهانی بر روی این فرضیه انجام شد، نتوانست رابطهٔ چشمگیری بین این دو متغیر بیابد؛ البته تحقیقات کوروتایو (Korotayev) نشان داده‌است که، به‌طور کلی کمک و مشارکتِ زن در امرار معاش، همبستگی چشمگیری با سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن دارد؛ با این حال، این همبستگی زیر پوشش عامل متداولی هم‌چون «چند زنی» پنهان مانده‌است. به بیان دقیق‌تر، اگرچه کمک زن به امرار معاش گرایش به آن دارد تا منجر به سکونت در نزدیکی خانوادهٔ زن بشود، توأمان گرایش به آن دارد تا به چند زنیِ «غیرخواهرانه» (non-sororal، ازدواج مرد با کسی غیر از خواهر زنش) بینجامد. «چند زنیِ غیرخواهرانه» مانع از سکونت در کنار خانوادهٔ تازه عروس می‌شود. اگر عامل «چند زنی» کنترل شود، تقسیم کار تبدیل به عامل مهمی برای پیش‌بینی محل سکونتِ پس از ازدواج خواهد شد. از این‌رو، نظریهٔ مُرداک (Murdock) در زمینهٔ رابطهٔ بین تقسیم جنسی کار و محل سکونتِ پس از ازدواج، اساساً صحیح است، هر چند همان‌طور که کوروتایو نشان داده‌است، رابطهٔ موجود بین این متغیرها، پیچیده‌تر از آن است که امکان پیش‌بینی را بدهد.[۴۰][۴۱]

در جوامع امروزی، شاهد آن هستیم که افراد گرایش به آن دارند تا محل‌های جدیدی را برای سکونت بعد از ازدواج انتخاب کنند.[۴۲]

در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۴۳] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۴۳] نوع دیگر خویدوده بود که ازدواج با خویشاوندان است.[۴۴]

گرچه نهاد خانواده از تاریخ ثبت شده موثق فراتر می‌رود بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌هایی پیرامون خاستگاه ازدواج دارند. روشی که بدان صورت ازدواج انجام می‌شود و قواعد و انشعابات آن مانند خود نهاد بسته به فرهنگ و ویژگی‌های آماری دوره در طول زمان تغییر کرده‌است[۴۵] فرهنگ‌های گوناگون تئوری‌های خود را در مورد خاستگاه ازدواج داشته‌اند. برای مثال یکی می‌تواند ریشه در نیاز مرد به اطمینان از پدر فرزندانش بودن داشته باشد. در نتیجه شاید او راغب باشد که هزینهٔ عروس را بپردازد یا یک زن را به ازای دسترسی اختصاصی جنسی تأمین کند[۴۶] حلال زادگی نتیجهٔ این معامله‌است تا انگیزه‌های آن. در جامعهٔ کومانچی زنان متأهل بیشتر کار می‌کنند آزادی جنسی را ازدست می‌دهند و به نظر نمی‌رسد هیچ سودی از ازدواج عاید کنند[۴۷]

ازدواج چگونه است؟

اما زن‌هایی که می‌شد آن‌ها را به همسری گرفت، همواره منبع حسادت و ستیز در قبیله بودند، بنابراین معمولاً انتخابی جز تن دادن به ازدواج نداشتند. «تقریباً در همه جوامع، دستیابی به زن‌ها به نوعی از طریق رسمی و قانونی ممکن شده‌است تا بتوان شدت رقابت‌ها را کاهش داد.»[۴۸] انواعی از ازدواج‌های گروهی که در آن‌ها بیش از یک نفر از یک جنس شرکت دارد، ولی چندزنی یا چند شوهری نیستند، در تاریخ وجود داشته‌اند. اگرچه که این گونه ازدواج‌ها به ندرت اتفاق می‌افتاد. از ۲۵۰ جامعه آماری که در سال ۱۹۴۹ توسط انسان‌شناس آمریکایی جورج پی. مرداک گزارش شده بود، تنها در میان اهالی کینگنگِ برزیل نوعی ازدواج گروهی دیده شد.[۴۹] انواع متفاوتی از ازدواج در دنیا وجود دارد. در بعضی از جوامع، فرد محدود است به اینکه در هر زمان تنها در یک زوج باقی بماند (تک همسری)، در حالیکه سایر فرهنگ‌ها به مرد اجازه می‌دهند که بیش از یک همسر داشته باشد (چندزنی) یا، در جوامع معدودی، به زن اجازه داده می‌شود که بیش از یک شوهر اختیار کند (چندشوهری). بعضی از جوامع نیز ازدواج بین دو مرد یا دو زن را مجاز می‌دانند. بیشتر جوامع برای ازدواج محدودیت‌هایی روی سن وسال افراد، روابط خویشاوندی پیشین آن‌ها یا عضویتشان در گروه‌های مذهبی یا سایر گروه‌های اجتماعی قرار می‌دهند.

نوشتار اصلی:ازدواج در چین

منشأ اساطیری ازدواج چینی، داستانی در مورد نووا و فوخی است، که روش‌های مناسب ازدواج را پس از ازدواج شان، ابداع کردند. در جامعه باستانی چین، مردم با نام خانوادگی مشابه، مجاز به ازدواج با یکدیگر نبودند و این عمل به عنوان زنای با محارم، قلمداد می‌شد. با این حال، به دلیل ازدواج با بستگان مادر که زنا با محارم، تلقی نمی‌شد، خانواده‌ها گاهی ازدواج‌های درون فامیلی، از نسلی به نسلی دیگر نیز داشتند. با گذشت زمان، علی‌رغم جابه جایی زیاد جغرافیایی مردم چین، نسبت بیولوژیکی اعضای خانواده همچنان برجا بود. هنگامی که زن و شوهری فوت می‌کردند، زن و شوهر به‌طور جداگانه در گورستان قبیله مربوطه به خاک سپرده می‌شدند. در نوع ازدواج مادرانه، مرد به عنوان پسر خوانده در خانهً همسر زندگی می‌کرد.

قانون جدید ازدواج در سال ۱۹۵۰، به‌طور اساسی سنت‌های ازدواج را در چین تغییر داد. اعمال تک همسری، برابری حقوق زنان ومردان، و اهمیت انتخاب در ازدواج از جملهً این تغییرات بود. ازدواج‌های مقرر(arranged marriage) اغلب، رایج‌ترین نوع ازدواج در چین، تا آن زمان بود.

در یونان باستان، هیچ گونه مراسم خاص حقوقی برای ایجاد یک ازدواج لازم نبود – تنها توافق طرفین و اینکه زوج باید یکدیگر را به عنوان زن و شوهر بپذیرند کافی بود [نیاز به ارجاع دارد]. مردها معمولاً وقتی به دوره ۲۰ یا ۳۰ سالگی می‌رسیدند ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد] و انتظار داشتند که زن‌های آن‌ها در اوان نوجوانی باشند. عنوان شده‌است که این سنین برای یونانیان مناسب بود چرا که مردان معمولاً تا سن ۳۰ از خدمت سربازی فارغ شده بودند، و ازدواج با یک دختر جوان، باکرگی او را تضمین می‌کرد [نیاز به ارجاع دارد]. زنان ازدواج کرده یونانی در یونان باستان حقوق کمی داشتند و انتظار می‌رفت که از خانه و فرزندان مراقبت کنند [نیاز به ارجاع دارد]. زمان، عامل با اهمیتی در ازدواج‌های یونانی بود. به عنوان مثال، بر اساس یک عقیده خرافی، ازدواج در زمانی که ماه کامل بود خوش شانسی می‌آورده و همچنین از نظر رابرت فلاسلیره، یونانیان در زمستان ازدواج می‌کردند [نیاز به ارجاع دارد]. وراثت بسیار مهم‌تر از احساسات بود: زنی که پدرش می‌مرد در صورتی که هیچ وارث مذکری نداشت وادار می‌شد که با نزدیکترین خویشاوند مذکر خود ازدواج کند – حتی اگر اول مجبور بود از شوهرش طلاق بگیرد.[۵۰]

در روم باستان انواع گوناگونی از ازدواج وجود داشت. گونه سنتی (متعارف) آن conventio in manum نامیده می‌شد نیاز به مراسمی با حضور شاهدان داشت و با مراسم بخصوصی نیز باطل می‌شد.[۵۱] در این گونه ازدواج، زن حقوق ارث بری را در خانواده سابق خود از دست می‌داد و حقوق خانواده جدیدش را می‌گرفت. او دیگر تحت تبعیت اختیارات همسرش بود]نیاز به ارجاع دارد[. یک نوع ازدواج آزاد وجود داشت تحت عنوان sine manu. در این قرارداد، زن همچنان یک عضو از خانوادهٔ خود باقی می‌ماند، او تحت تبعیت پدرش می‌ماند، حقوق ارث بری خانواده سابق خود را حفظ می‌کند و هیچ حقوقی در خانواده جدیدش دریافت نمی‌کند.[۵۲] حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۲ سال بود.[۵۳]

از اوایل دوره مسیحیت (سال‌های ۳۰ تا ۳۲۵)، به ازدواج به دید یک مقولهی کاملاً خصوصی نگاه می‌شد[نیاز به ارجاع دارد]، بدون نیاز به هیچ گونه مراسم خاص مذهبی. اگرچه کشیش ایگناتوس اهل Antioch حدود سال ۱۱۰ به کشیش پلی کرپ اهل Smyrna نوشت، «[ا]ین گونه‌است که هر دو زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، که این پیوند با پذیرش کشیش شکل می‌گیرد، که ازدواج آن‌ها در محضر خداوند انجام می‌شود، و نه بر پایهی شهوت خودشان.»[۵۴] / در قرن دوازدهم [کجا؟] زن‌ها مجبور بودند که نام شوهران خود را بگیرند و با از ابتدای نیمهی دوم قرن شانزدهم [کجا؟] رضایتنامه والدین به همراه رضایتنامه کلیسا برای ازدواج لازم بود.[[۵۵]

به جز چند مورد محلی تا ۱۵۴۵ ازدواج‌های مسیحی در اروپا، با رضایت طرفین، اعلام قصد ازدواج و وصلت جسمانی دو طرف انجام می‌شد.[۵۶][۵۷]
زوج به‌طور شفاهی به هم پیمان می‌بستند که با یکدیگر ازدواج کنند. حضور کشیش یا شاهدین الزامی نبود.[۵۸] این پیمان به عنوان “verbum” شناخته می‌شد. اگر آزادانه و با فعل زمان حاضر ادا می‌شد (برای مثال «من با تو ازدواج می‌کنم») بدون تردید الزام‌آور بود.[۵۶] اگر به زمان آینده ادا می‌شد («من با تو ازدواج خواهم کرد»)، منجر به نامزدی می‌شد. یکی از کارکردهای کلیسا در دوران قرون وسطی ثبت ازدواج‌ها بود که اجباری نبود. به دلیل اینکه این مسائل در دادگاه کلیسایی حل و فصل می‌شد، هیچ مداخلهٔ حکومتی در ازدواج و وضعیت فردی وجود نداشت. در قرون وسطی ازدواج‌ها از قبل تعیین می‌شد، حتی گاهی اوقات در هنگام تولد؛ و این قرارهای ازدواج معمولاً برای اطمینان از صحت قراردادها میان خانواده‌های مختلف سلطنتی، اشراف و وراث فیف‌ها بود. کلیسا در برابر این وصلت‌های تحمیلی مقاومت کرد و دلایل ابطال این قرارها را افزایش داد[۵۵] در همان حال که مسیحیت در دوره رومن و قرون وسطی گسترش یافت، ایده آزادی انتخاب در گزینش شریک زندگی با آن رشد کرد و گسترده شد.[۵۵]

متوسط سن ازدواج در اواخر قرن سیزدهم تا اوایل قرن شانزدهم، حدود ۲۵ سالگی بوده‌است.
نقش ازدواج‌های ثبت شده و قوانین مربوط به ازدواج، به عنوان بخشی از اصلاحات پروتستان، به تصویب دولت رسید. این اصلاحات نگاه مارتین لوتر را منعکس می‌کرد که ازدواج «امری دنیوی» است.[۵۹] در قرن هفدهم، بسیاری از کشورهای اروپایی پروتستان، دچار درگیری با دولت در امر ازدواج، بودند. در سال ۲۰۰۰، متوسط سن ازدواج در گسترهً ۴۴–۲۵ سالگی برای مردان و ۳۹–۲۲ سالگی برای زنان بود. در انگلستان در سال ۱۷۵۳، اعتبار ازدواج با رضایت و اجماع، تحت قانون تصویب شدهً Lord Hardwich، در کلیسای آنجلیکا، تعیین می‌شد.[۶۰] این عمل الزامات خاصی همچون، حضور شاهدان در مراسم، را برای ازدواج به وجود می‌آورد.[۶۰]

در بخشی از اقدامات مخالف با اصلاحات، در سال ۱۵۶۳، شورای ترنت فرمان داد که، تنها در صورتی ازدواج کاتولیک روم را به رسمیت می‌شناسد که مراسم رسمی ازدواج در حضور یک کشیش و دو شاهد اجرا شود. این شورا همچنین، در سال ۱۵۶۶، تعلیمات و دستورها مذهبیِ مرتبط با ازدواج را تحت عنوان «اتحاد زناشویی بین زن و مرد، قرارداد بین دو نفر واجد شرایط، که آن‌ها را ملزم به زندگی با یکدیگر، در طول حیاتشان می‌کند.» صادر کرد.[۶۱]

در اوایل عصر حاضر، جان کالوین و همکاران پروتستانی او، به اصلاح قوانین مسیحی ازدواج، که مورد تصویب احکام حقوقی ازدواج ژنو بود، پرداختند. این اصلاحات، خواستار بازنگریِ قانون ” لزوم شکل‌گیری ازدواج با الزامات دوگانهً ثبت نام دولتی و تقدیس کلیساًبود.
در انگلستان و ولز در سال ۱۷۵۳، قانون ازدواج Lord Hardwick نیازمند مراسم رسمی بود. مختصر برگزار کردن این عمل، منجر به یک ازدواج خارج از قاعده (غیرمعمولی) می‌شد.[۶۲] این نوع از ازدواج‌های مخفی یا بی قاعده در زندان ناوگان (Fleet Prison) و صدها مکان دیگر انجام می‌شد. از سال ۱۶۹۰ تا تصویب قانون ازدواج در سال ۱۷۵۳، تنها تعداد ۳۰۰٬۰۰ ازدواج مخفی درزندان ناوگان Fleet Prison))انجام شد.[۶۳] این قانون، نیازمند به اجرای مراسمی رسمی بود، که توسط کشیشی در کلیسای آنجلیکا و دو شاهد، به رسمیت شناخته و ثبت می‌شد. این قانون به هیچ وجه برای اقلیت‌های یهودی و کواکرها (Quakers) لازم‌الاجرا نبود. آن‌ها با آداب و رسوم خود ازدواج می‌کردند.

به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان به موجب قانون ازدواج ۱۸۳۶ از سال ۱۸۳۷، در انگلستان و ولز، ازدواج مدنی به عنوان یک جایگزین قانونی برای ازدواج کلیسایی به رسمیت شناخته شد. در آلمان، ازدواج‌های مدنی در ۱۸۷۵ به رسمیت شناخته شد. این قانون اجازه انجام مراسم ازدواج در برابر کارکن رسمی اداره کل امور مدنی را صادر کرد، به شرط آنکه هر دو نفر قصد خود برای ازدواج معتبر و مؤثر تأیید کنند. همچنین پذیرفت که در صورت تمایل طرفین مراسم مذهبی نیز به‌طور خصوصی برگزار شود.

در قانون معاصر عوام در انگلستان، ازدواج، قراردادی اختیاری میان یک زن و یک مرد است، که در این قرارداد آن‌ها می‌پذیرند زن و شوهر باشند.[۶۴] ادوارد وسترمارک اظهار کرده‌است که «نهاد ازدواج احتمالاً از یک عادت باستانی تکامل یافته‌است»[۶۵]

نظریهٔ فمینیستی، به ازدواج با جنس مخالف به عنوان یک نهاد سنتی که در پدرسالاری ریشه دارد برخورد می‌کند و ازدواج را نهادی می‌داند که منجر به ترویج برتری و قدرت مرد بر زن می‌شود. این روابط قدرت، مردان را به عنوان «روزی‌رسان که در حوزهٔ عمومی عمل می‌کنند» و زنان را به عنوان «تامین‌کنندهٔ خدمات پرستاری و مراقبت که در حوزهٔ خصوصی عمل می‌کنند» در نظر می‌گیرد.»[۶۶] این با مفهوم ازدواج مساوات‌خواهانه که در آن قدرت و کار بین دو جنسیت به‌طور برابر تقسیم می‌شود، و این تقسیم برمبنای نقش‌های جنسیتی صورت نمی‌گیرد در تضاد است.[۶۶]

در یک ازدواج، اختصاص دادنِ نقش‌های جنسیتی غالب به مردان و نقش‌های جنسیتی زیردستانه و سلطه‌پذیر به زنان، بر روابط قدرت درون رابطه اثر می‌گذارد.[۶۷] در برخی خانواده‌های آمریکایی، زنان نقش‌های جنسیتی کلیشه‌ای را درونی می‌کنند، و غالباً خود را با نقش «همسر»، «مادر»، و «پرستار» در هماهنگی با هنجارهای اجتماعی و شریک مذکرشان وفق می‌دهند. «بل هوک» می‌گوید: «در ساختار خانواده، افراد یادمی‌گیرند که ستم جنسیتی را به عنوان امری» طبیعی «بپذیرند و این در حکم اولین قدم برای حمایت از سایر اشکال ستم، نظیر سلطهٔ یک جنس بر دیگری است.»[۶۸]

در ایالات متحد، مطالعات نشان داده‌است که، علی‌رغم آرمان‌های مساوات‌خواهانه‌ای که ترویج می‌شوند، کمتر از نیمی از زنان به روابط‌شان با جنس مخالف از نظر قدرت به شکلی برابر می‌نگرند و روابط نابرابر که در آن مرد در سلطه قرار دارد بیشتر از همه به چشم می‌خورد.[۶۹] مطالعات همچنین نشان می‌دهند که زوج‌های ازدواج کرده، بیشترین میزان رضایت خود را در روابط مساوات‌خواهانه تجربه می‌کنند.[۷۰]

نوشتار اصلی:مباحثه‌های مذهبی پیرامون ازدواج هم‌جنس گرا

در اکثر موارد، سنت‌های مذهبی در جهان، ازدواج را مختص به پیوند بین دو جنس مخالف می‌دانند. با این حال استثناهایی از جمله در ادیان یکتاپرست، کلیسای انجمن متروپولیتن، کویکر، کلیسای متحده کانادا، کلیسای متحد مسیحی و یهودی، برخی از اسقف‌های کلیسای آنجلیکان، وجود دارند که، در حال حاضر، در آن‌ها این مدل، توسط حوزه‌های قضایی[۷۱] و فرقه‌های مذهبی به رسمیت شناخته شده‌است[۷۲][۷۳][۷۴]

نوشتار اصلی:ازدواج همجنسگرایان

انواع مختلفی از ازدواج همجنسگرایانه وجود دارد،[۷۵] از شکل غیررسمی و روابط نامشروع unsanctioned)) تا پیوندهایی با تشریفات بالا گسترده شده‌است.[۷۶]
در حالی که ازدواج همجنسگرایانه(same-sex marriage) شکل نسبتاً جدیدی از رابطه‌است، با این حال قانون ازدواجِ زوج‌های همجنس همانند زوج‌های غیر هم جنس، به رسمیت شناخته می‌شود. تأثیر تبلیغات و بحث‌ها، در دهه اخیر، بر روی تصور مدنیِ ازدواج‌های همجنس گرایانه میان دو زن و دو مرد، بسیار نو و بی‌سابقه بوده‌است. برای پیوندهای همجنس ثبت شده، سابقهً طولانی درتمامی جهان وجود دارد.[۷۷] این اعتقاد وجود داشته‌است که پیوندهای همجنس در یونان باستان و رم،[۷۸] برخی از مناطق چین مانند فوجیان، و در برخی زمان‌ها در طول تاریخِ اروپای باستان، جشن گرفته می‌شده‌است.[۷۹] قانون با مشخصهًTheodosian (C.TH.9.7.3)منتشر شده در ۳۴۲ میلادی، مجازات شدید یا حتی مرگ را، بر افرادی که ازدواج همجنسگرایانه داشتند، تحمیل می‌کرد.[۸۰] اما مقصود دقیق این قانون و رابطه اش با عملکرد اجتماعیِ آن، نامعلوم بود. این‌ها تنها چند مثال از ازدواج همجنس گرایانه در فرهنگ آن زمان بود.[۸۱]

همچنان که پیش از این یادآور شدیم، زناشویی میان دو همجنس در موقعیت‌های گوناگون تاریخی و فرهنگی رخ داده‌است. در برخی از فرهنگ‌های آفریقایی، از جمله در قبیلهٔ ایگبو نیجریه و لاودو آفریقای جنوبی، زن‌ها می‌توانند با زنان دیگر ازدواج کنند در موقعیت‌هایی مانند موقعیت زنان بازاری برجسته در آفریقای غربی، که زن‌ها می‌توانند دارایی چشم‌گیری به دست آورند، یک زن می‌تواند زن دیگری را به همسری برگزیند. یک چنین زناشویی، به آن زن برجسته اجازه می‌دهد که جایگاه اجتماعی و اهمیت اقتصادی‌اش را در خانواده، تقویت کنند (آمادیوم ۱۹۸۷)
.[۸۲]

یکی از مشهورترین نمونه‌های زناشویی دو همجنس، در میان قبیلهٔ آزاند سودان دیده شده‌است. جنگجویان این قبیله می‌توانند مردهای جوان‌تر را به عنوان عروس بگیرند و این عروس موظف است به یک جنگجو از جهت جنسی خدمت کند و وظایف خانه‌داری را برایش انجام دهد. این جنگجویان «شیربها» ی عروس مذکرشان را به خانواده‌اش می‌پردازند و با دودمان او رابطهٔ سببی برقرار می‌کنند. هرگاه یک جنگجو از کارافتاده شود و دیگر نتواند نقش خود را به عنوان جنگجو بازی کند، عروس مذکر خود را رها می‌کند و گهگاه با خواهر عروس مذکر پیشین‌اش ازدواج می‌کند. در این زمان عروس مذکر پیشین وارد ردهٔ جنگجویان می‌شود و عروس مذکر و جوان‌تری را برای خود می‌گیرد. آزاندها که در رابطهٔ جنسی‌شان بسیار انعطاف‌پذیرند، هیچ مشکلی در جابه‌جایی از کارهای هم‌جنس‌گرایانه به فعالیت‌های ناهم‌جنس‌گرایانه ندارند. (نگاه کنید به مورِی و روسکو، 1998)[۸۲]

همچنین رجوع کنید به: پاک‌دامنی و خیانت جنسی
بسیاری از ادیان بزرگ دنیا به روابط جنسی خارج از ازدواج با ناخشنودی می‌نگرند.[۸۳] حکومت‌های غیرسکولار فراوانی، غالباً با اکثریت مسلمان[نیاز به نقل قول دارد] قرارهای مجرمانه‌ای برای آمیزش جنسی پیش از ازدواج در نظر گرفته‌اند. روابط جنسی میان فردی متأهل با کسی به جز همسرش تحت عنوان زنای محصنه شناخته می‌شود و عموماً از سوی ادیان بزرگ جهان ناپسند شمرده می‌شود (بعضی آن را گناه می‌دانند). زنای محصنه توسط بسیاری از سیستم‌های قضایی جرم و دلیلی برای طلاق به‌شمار می‌آید.
از سوی دیگر، ازدواج لازمه فرزنددار شدن نیست. «مرکز کلی آمار سلامت» در آمریکا گزارش کرده‌است که در سال ۱۹۹۲ ۳۰/۱ درصد از تولدها مربوط به زنان مجرد بوده‌است.[۸۴][۸۵] در سال ۲۰۰۶ این عدد به ۳۸٫۵ درصد افزایش یافته‌است.[۸۶] کودکانی که خارج از ازدواج متولد می‌شدند، حرامزاده‌ها و ولدالزناها، نامشروع محسوب می‌شدند و گرفتار زیان‌های قانونی و ننگ اجتماعی می‌گردیدند. در سال‌های اخیر از اهمیت مشروعیت کاسته شده و پذیرش اجتماعی به خصوص در جوامع غربی افزایش یافته‌است.
بعضی از زوج‌های متأهل تصمیم می‌گیرند که فرزند نداشته باشند و در نتیجه بی فرزند می‌مانند. بعضی دیگر از فرزنددار شدن به خاطر ناباروری و سایر دلایلی که از لقاح یا حمل کودک جلوگیری می‌کند ناتوان هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها ازدواج فرزنددار شدن را به زنان تحمیل می‌کند. برای مثال در شمال غنا، بهای عروس در ازای الزام زن به بارداری است و زنانی که از روش‌های جلوگیری از بارداری استفاده می‌کنند با خطرات جدی و آزار جسمی و انتقام روبرو هستند.[۸۷]

مطالب مرتبط: تک همسری

مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[۸۸]
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج از نظر برخی مسیحیان امری پسندیده‌تر است، گرچه هیچ اجباری در این مورد نیست. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی می‌سازد.[۸۹]

با صرف نطر از فرقه های معدود و نوپیدایی که همجسنگرایی را نیز نوعی از ازدواج می دانند، تنها شکل قابل پذیرش برای ازدواج به طور سنتی و معمول بین مسیحیان، ازدواج بین فقط یک زن و فقط یک مرد است و چندزنی یا چندشوهری ممنوع و حرام است[۹۰][۹۱][۹۲]. همچنین مسیحیت یکی از مهمترین عوامل جا افتادن تک همسری به عنوان گونۀ مورد پذیرش ازدواج در جوامع غربی بوده است[۹۳].

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است.[۹۴]
و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب مؤکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود.[۹۵]
عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند.

طبق قوانین اسلامی در صورت نبود موانع ازدواج و حرام نبودن ازدواج طرفین (مثلاً شوهر داشتن زن یا محرم بودن دو طرف) ازدواج با گفتن عبارت «زَوَجتُک» (خود را به زوجیت تو درآوردم) یا عبارتی دقیقاً به همین معنی از سوی زن و تأیید مرد با عبارتی نظیر «قَبلتُ» محقق می‌شود. برخی حضور دو شاهد و ولی زن (پدر و جد پدری) را هم لازم می‌دانند. در مورد کودکان نابالغ، دیوانگان، و اشخاص سفیه (کم‌خرد) نیز حق ازدواج با پدر و جد پدری، وصی آن‌ها یا حاکم شرع و برای بردگان و کنیزان با مالک آن‌هاست. همچنین طرفین می‌توانند به شخص دیگری، که لازم هم نیست نمایندهٔ دینی باشد، وکالت دهند تا آن‌ها را به عقد یکدیگر درآورد.[۹۶]چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر سابقش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد باید مالی را به تملک زن درآورد که به مهریه معروف است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است.

شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت یا صیغه یا متعه) هم دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. در این نوع ازدواج فقط برای مدت محدودی (مثلاً چند ساعت یا چند روز) که توسط دو طرف معین شده انجام می‌شود.

ازدواج در اسلام بسیار پسندیده‌است. محمّد پیامبر اسلام گفته‌است: «إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی». یعنی هر گاه آدمی ازدواج کند، نصف دین را به دست آورده‌است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند؛ و در جای دیگری گفته‌است: «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی». یعنی ازدواج سنت من است، هرکس از سنت من روی برگرداند، از من نیست.[۹۷]

در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند.
اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است.[۹۸] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است.[۹۹] از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسماً آغاز می‌شود.[۱۰۰] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است.[۱۰۱][۱۰۲]
آیه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است.[۱۰۰][۱۰۲] در احکام بهائی داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان مجاز نیست.[۱۰۳][۱۰۴]

در چندین نمونه از فرهنگ‌ها، آیینِ ازدواج «موقت» و «مشروط» وجود دارد. «رسم حلقه» در میان مردم نژاد سلتی و «ازدواج‌های دارای مدت مشخص» در میان مسلمانان از نمونه‌های آن است. پیش از اسلام، در میان اعراب نوعی «ازدواج موقت» مرسوم بود که امروز آن را در ایران با عنوان «صیغه» (Nikah Mut’ah) و در عراق با عنوان «متعه» می‌شناسند. صیغه نوعی نکاح موقت، با مدت زمان مشخص و معین است[۱۰۵] مجادله‌های مسلمانان در رابطه با صیغه، موجب شده‌است تا این آیین عمدتاً به جوامع شیعه‌نشین محدود شود.

مذاهب، به‌طور معمول به ازدواج فامیلی، در هر نوع از آن، اجازه می‌دهند. روابط فامیلی ممکن است یا از نوع روابط خویشاوندی نسبی باشد که در آن افراد دارای پیوند زیستی (همخونی) با یکدیگر هستند، یا از نوع خویشاوندی سببی که به واسطه ازدواج‌ها شکل گرفته‌است، باشد. سیاست کاتولیک، ازدواج فامیلی را در ابتدا برای مدتی طولانی ممنوع کرده بود، ولی امروزه در نتیجه نیاز روز، به این نوع از ازدواج‌ها، مجوز داده‌است.[۱۰۶] در برخی از منابع ادعا شده‌است که این نوع از ازدواج، همواره مورد تأیید اسلام بوده‌است، در حالی که محدودیت‌های هندوها در مورد آن، به‌طور گسترده‌ای متفاوت تر است.[۱۰۷] اما بعضی از منابع دیگر مدعی کراهت چنین ازدواجهایی از نظر اسلام به دلیل مشکلات ژنتیکی و ضعیف شدن نسل، شده‌اند.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

در اکثر جوامع، مرگ یکی از زوج‌ها موجب پایان یافتن پیوند ازدواج می‌شود، و در جوامع تک‌همسری، این امکان برای شریک دیگر وجود دارد که مجدداً ازدواج کند. گاهی اوقات، ازدواج مجدد با گذشت دوره‌ای از سوگواری انجام می‌شود.

در بسیاری از جوامع نیز، طلاق راهی برای خاتمه دادن به پیوند ازدواج است. هم‌چنین در برخی جوامع ممکن است ازدواج ممنوع باشد، در این قبیل جوامع طبقه سیاسی حاکم اعلام می‌دارد که به هیچ عنوان کسی نباید ازدواج کند. در هر دو نوع جامعه، مردم دلواپس آزادیِ ازدواجِ مجدد یا ازدواج هستند. از سوی دیگر، بعد از طلاق ممکن است یکی از زوج‌ها مجبور شود نفقه بپردازد.

اینکه هر دو زوج حق دارند نسبت به طلاق رضایت داشته باشند، تنها طی دهه‌های اخیر در کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد. در ایالات متحد آمریکا، نادرست نبودن عملِ طلاق، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در کالیفرنیا به رسمیت شناخته شد و نیویورک آخرین ایالتی بود که این موضوع را در سال ۱۹۸۹ به رسمیت شناخت.[۱۱۲]

مهمترین ویژگی‌های ازدواج، قانونمند بودن آن است. ازدواج به هر صورتی که باشد، قانونمند است. تمامی مراحل ازدواج از پیوند تا جدایی و نیز پس از فوت یکی از طرفین قانونمند است؛ بنابراین هر ازدواجی بر پایهٔ یک سری قوانین شکل گرفته‌است و ادامه می‌یابد. این قوانین به سه شکل قوانین عرفی، قوانین شرعی و قوانین مدنی است.[۱۱۳]

در ایران مقررات ازدواج عمدتاً بر اساس فقه امامیه تدوین شده و ازدواج به دو نحو دائم و موقت می‌تواند صورت پذیرد. در مذهب جعفری آیین اسلام این دو ازدواج در پاره‌ای از آثار با هم یکی هستند و در برخی دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلی و جوهری ازدواج موقت با ازدواج دائم در مدت‌دار بودت ازدواج موقت که پس از پایان آن رابطهٔ زوجیت به انتها می‌رسد. همچنین در ازدواج موقت برخلاف ازدواج دائم طلاق وجود ندارد، زن حق نفقه ندارد و زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند، مهریه هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است ولی در ازدواج دائم عقد باطل نیست و می‌توان مهریه را بعداً توافق کرد یا درصورت عدم توافق مهرالمثل تعیین می‌شود.

مرکز تحقیقات و درسنامه‌های آموزش ازدواج در ایران ستاد ازدواج دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها می‌باشد که آدرس وبگاه این ستاد به شرح زیر می‌باشد:

در همه دوران‌های تاریخی، بشر با موضوع مهمی در روابط زن و مرد مواجه بوده است. روابطی متاثر از غریزه جنسی و چارچوبی مبهم در برقراری رابطه جنسی که زمینه ساز معضلات و مشکلات مختلفی برای اشخاص و جامعه بوده است. در خصوص چگونگی پاسخگویی به غریزه جنسی انسانها دیدگاه‌‌های مختلفی از جانب صاحب نظران، اندیشمندان و دیگر بزرگان دینی و فرهنگی ایراد شده است که در مقابل، انتقاداتی به هر یک از این دیدگاه ها وارد می‌باشد. در ادامه به بررسی موضوع ازدواج سفید می پردازیم.

اساساً موضوع رابطه جنسی و همچنین پاسخگویی به نیاز جنسی موضوعی خیلی حساس و پر اهمیت تلقی می‌شود. در نظام‌های فکری کشورهای گوناگون، آن دسته از روابط جنسی بین زن و مرد که بدون رعایت چارچوب و موازین رایج در آن جامعه شکل گرفته باشد؛ به مفهوم بی بند و باری و فساد تعریف شده است. فرهنگ برقرار در هر کشور در هر دوره تاریخی دچار تغییرات زیادی بوده است که ریشه در تفکر حاکمان و اندیشمندان آن کشور دارد.

کشورمان ایران نیز همچون ملل دیگر دارای فرهنگ و آداب و رسوم مختص به خود می‌باشد که در مورد روابط جنسی زن و مرد تعیین و تکلیف کرده است. همانطور که مستحضرید، فرهنگ و آداب و رسوم قالب کشورمان برگرفته از مبانی دینی و فرهنگ ناب ایرانی بوده و عموم مردم ایران متدین به دین اسلام و مذهب شیعه می‌باشند و در کنار آن با فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی خود، مناسبات اجتماعی و شخصی خود را به پیش می‌برند.

و از سوی دیگر قانونی که در ایران حکم فرما می‌باشد برگرفته از دستورات دین مبین اسلام و تفسیر‌های مراجع عظام از احادیث و دستورات دینی است. همانطور که می دانید دین اسلام و مذهب شیعه، پاسخگویی به نیازهای جنسی زن و مرد را در چارچوب ازدواج و عقد نکاح تعریف کرده است. بنابراین تنها بستر قانونی و شرعی و اخلاقی رفع نیازهای جنسی زن و مرد در ایران در قالب ازدواج دائم و موقت تعریف شده است. طبعاً دستورات قانونی و شرعی به دلیل آنکه در طول گذر زمان در فرهنگ غالب مردم جای خود را باز می‌کند از جایگاه اجتماعی نیز برخوردار می‌شود با این اوصاف همان طور که می دانیم؛ پاسخگویی به نیازهای جنسی در قالبی غیر از ازدواج برای عموم مردم ایران مسئله‌ای ناخوشایند، ناپسند و غیر اخلاقی قلمداد می‌شود.

ازدواج چگونه است؟

در سالیان اخیر کلید واژه داغ و مهمی که در مبحث پاسخگویی به نیازهای جنسی زن و مرد در ایران ترویج پیدا کرده است؛ کلید واژه‌ی ازدواج سفید می‌باشد. احتمالا تا حدودی در خصوص مسئله ازدواج سفید و شرایط مربوط به آن آگاهی در اختیار دارید. قطعا می‌دانید که ازدواج سفید در ایران از هیچ جایگاه قانونی، شرعی و عرفی برخوردار نیست و به منزله تخطی از قوانین و مفاهیم دینی حاکم بر کشور می‌باشد و بحث و جدال های زیادی را نیز به همراه داشته است.

در این مطلب آموزشی تیم پژوهشی گروه وکلای یاسا به منظور توضیح و تفسیری پیرامون مسئله ازدواج سفید و آگاهی بخشی مردم در خصوص این پدیده نوین، اقدام به تهیه مقاله آموزشی بر اساس اطلاعات و گفتمان ‌های عنوان شده توسط صاحب نظران و اشخاصی که به صورت میدانی با مسئله ازدواج سفید در ارتباط بوده‌اند گرفته است که خدمت شما سروران ارائه می‌نماییم.

لازم به ذکر است که تیم پژوهشی گروه وکلای یاسا همه این مباحث را بر اساس اطلاعات موجود در وب سایت‌ها و مقالات منتشر شده از جانب صاحب نظران و کارشناسان این حوزه جمع آوری و به نگارش رسانده است و در خصوص صحت و سقم این مباحث نمی توان تاییدیه‌ای ارائه داشته باشد..

با گروه وکلای یاسا در مطلب آموزشی ازدواج سفید همراه باشید…

اگر بخواهیم ازدواج سفید را به صورت ساده تعریف نماییم می‌توانیم بگوییم که ازدواج سفید، شروع و تشکیل پیوند زناشویی بین یک زن و مرد بدون لحاظ چارچوب قانونی، حقوقی، شرعی و عرفی می‌باشد.

در واقع در ازدواج سفید زن و مرد بدون ثبت رسمی و قانونی مسئله ازدواج و بدون گذراندن آداب و رسوم مرسوم در رابطه با ازدواج رسمی، شروع زندگی‌شان را زیر یک سقف پایه ریزی می‌نمایند. طبعاً در چنین ارتباطی طرفین تعهد قانونی و شرعی نسبت به یکدیگر ندارند و نمی‌توانند مدعی حق و حقوقی نسبت به یکدیگر باشند.

با این اوصاف متوجه می شویم که ازدواج سفید پدیده‌ای غیر قانونی، غیر رسمی و خلاف و آداب و رسوم حاکم بر جامعه می باشد و در دنباله آن، مجموعه ای از ناهنجاری‌های اخلاقی و اجتماعی به بار می‌آید.

از همین رو مسئله ازدواج سفید باعث نگرانی و بحث و کشمکش‌های زیادی در میان مسئولان ذی ربط، کارشناسان، جامعه شناسان و دیگر صاحب نظران این حوزه شده است. در ادامه بیشتر با ازدواج سفید و مسائل مرتبط با آن آشنا می‌شویم.

به اعتقاد بسیاری از کارشناسان؛ اهمیت و نقش محوری خانواده در جامعه ایرانی دارای وجه تمایز‌هایی با سایر کشورهای دنیا می‌باشد. به طور مثال اهمیت و جایگاه ویژه‌ای که خانواده در زندگی شخصی و اجتماعی اشخاص در ایران دارد، در مقام مقایسه با این جایگاه برای ملل اروپایی و آمریکایی نمی‌باشد. چرا که کشورمان به دلیل ریشه فرهنگی متاثر از مبانی دین مبین اسلام و تمدن ناب ایرانی به جایگاه ویژه خانواده در پیشبرد زندگی اجتماعی و شخصی افراد تاکید ورزیده است. این مهم را به راحتی می‌توان در گفتمان بزرگان و صاحب نظران دینی و ملی کشورمان شاهد بود.

در خصوص تاریخچه ازدواج سفید بایستی به نظام اجتماعی و تشکیلاتی کشورهای غربی رجوع کرد. جایی که در سالیان اخیر شروع و برقراری پیوند عاطفی و زناشویی در کشورهای غربی در ساختاری خارج از مباحث حقوقی و سنت‌های مرسوم ترویج پیدا کرده است و مقوله ازدواج غیر رسمی و غیر حقوقی از جایگاه خاصی برخوردار شده است.

ازدواج سفید برای اولین بار در ایالات متحده امریکا و زیر پرچم جنبشی به نام آزادی زنان پایه ریزی شده است. اگرچه جنبش آزادی زنان با هدف و نیت توسعه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و … کشور و تحقق مفهوم عدالت در همه ابعاد برای زنان شکل گرفت، اما سال‌ها بعد این جنبش به نام انقلاب جنسی دربین کارشناسان معرفی گشت و ابعاد عدالت جویانه و ضد تبعیض آن جایش را به ناهنجاری‌ها و رفتارهای نامتعارف و ابتذال محور در بین زنان داد. درست است که ماهیت و هدف جنبش آزادی زنان دارای ارزشمندی‌های زیادی برای جامعه ایالات متحده امریکا بود ولی نمی‌توان از ناهنجاری‌ها و سنت شکنی‌های غیر اخلاقی آن چشم پوشی کرد.

از آن زمان بود که پدیده ازدواج سفید و شروع زندگی مشترک بدون لحاظ مسائل قانونی و رسمی ترویج یافت.

در کشورمان آمار دقیق و مشخصی پیرامون پدیده ازدواج سفید ارائه نشده است و این مسئله صرفاً به عنوان یک نگرانی و دغدغه معرفی شده است. متاسفانه بسیاری از رسانه‌ها و مسئولان ذی ربط اقدام به چشم پوشی از موضوع ازدواج سفید کرده اند که آن چنان جالب توجه به نظر نمی‌رسد. چرا که این مسئله‌ای است که در بطن جامعه وجود داشته و آمارهای غیررسمی از رشد و افزایش روز افزون آن سخن به میان آورده است. بنابراین لازم است که در بستری آزاد و تحلیلی به موضوع ازدواج سفید پرداخته شود و جنبه‌های اجتماعی و اخلاقی آن برای عموم مردم تشریح گردد.

آمارهای ازدواج سفید در امریکا اذعان می‌دارد که بیش از دو سوم زوج‌های این کشور، قبل از ازدواج رسمی و قانونی، اقدام به زندگی در زیر یک سقف را داشته‌اند.

در سال ۱۹۹۴، حدود ۳/۷ میلیون زوج آمریکایی بدون ازدواج رسمی در کنار یکدیگر و زیر یک سقف زندگی می‌کردند و نزدیک به اواخر دهه ۱۹۹، حداقل ۵۰ تا ۶۰ درصد زوج‌ ها، قبل از ازدواج رسمی، با هم زندگی می‌کردند. همچنین این در حالی است که تا قبل از سال ۱۹۷۰، زندگی زن و مرد بدون ازدواج رسمی در ایالات متحده غیرقانونی و جرم محسوب می‌شد. بر اساس آمارهای رسمی مراجع ذی ربط کشور آمریکا؛ از سال ۱۹۶۰ تا سال ۲۰۰۰ میلادی ، تعداد زوج هایی که خارج از چارچوب ازدواج رسمی با هم زندگی کرده‌اند، ده برابر شده و در حال حاضر، زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی، به موضوعی عادی در روند آشنایی زن و مرد در زندگی اجتماعی کشور امریکا مبدل گشته است.

بنابراین مشخص می‌شود که پدیده ازدواج سفید در بخش اعظمی از جامعه آمریکا پذیرفته شده است و دارای خاصیت هنجار شکنانه و غیر اخلاقی نمی‌باشد.

همانطور که در مطالب بالا عنوان نمودیم جامعه ایرانی به دلیل ریشه ‌های فرهنگی برگرفته شده از دین اسلام و مذهب شیعه و فرهنگ ایرانی به هیچ وجه نمی‌تواند مسئله ازدواج سفید را در بین زنان و مردان پذیرا باشد. بررسی ابعاد جامعه شناسانه و تحلیل نظام فکری جامعه ایرانی، یک موضوع مهم و اساسی در خصوص پدیده ازدواج سفید است که بایستی در محفل‌های آکادمیک و جلسات کارشناسانه مورد توجه قرار گیرد و پرداختن به این مباحث خارج از چارچوب این نوشتار می‌باشد.

در واقع جامعه ایرانی ازدواج را فقط و فقط در چارچوب قانونی و رسمی پذیرا می باشد و شروع و برقراری رابطه زناشویی در بستری به نام ازدواج سفید را امری غیر اخلاقی و نامطمئن تلقی می‌کند. همچنین قانون حاکم بر جمهوری اسلامی ایران؛ برقراری ارتباط خارج از چارچوب شرعی را غیر قانونی می‌داند و برای این تخطی از قانون، مجازات‌هایی نیز تعیین کرده است. این مسائل به طرزی در قوانین کشور حائز اهمیت بوده و قانونگذار با جدیت و حساسیت در خصوص آن تعیین و تکلیف کرده است که باعث بازدارندگی و جلوگیری از رشد پدیده ازدواج سفید شده است. حتماً مستحضرید که رابطه جنسی زن و مرد در ایران بایستی در چارچوب شرعی و عقد نکاح صورت پذیرد و خلاف این موضوع به منزله گناه و جرم در نظر گرفته می‌شود.

با همه اوصاف و اینکه آداب و رسوم و فرهنگ کشورمان پذیرای ازدواج سفید و این نوع از ناهنجاری‌ها می‌باشد، در سال‌های اخیر شاهد این موضوع هستیم که برخی از جوانان با تحت تاثیر قرار گرفتن از فرهنگ‌های غربی وارداتی که از طریق رسانه‌ها و سایر طرق به کشور راه پیدا کرده است؛ اقدام به انتخاب شیوه ازدواج سفید برای زندگی مشترک خود را گرفته اند و توجیه‌ها و دلایل مهمی نیز در این خصوص ارائه می‌نمایند که برخی از این دلایل اندکی تامل برانگیز و موجه به نظر می‌رسد.

اگر چه ازدواج سفید بستری غیر سنتی برای شروع زندگی مشترک بوده و از لحاظ قانونی، شرعی و عرفی غیر قابل هضم تلقی می‌شود ولی بایستی ریشه های این موضوع را در شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… جامعه ایرانی جست و جو کرد و نباید به صورت کورکورانه این پدیده را به صورت کامل مرتبط به هجمه و نفوذ فرهنگ غربی وارداتی در نظر گرفت.

اگرچه تعداد ازدواج سفید در جامعه ایرانی تعداد قابل ملاحظه‌ای در قیاس با جمعیت کشور نمی‌باشد ولی همین میزان نیز موضوعی نگران کننده و خطرساز برای مسئولان و کارشناسان ذی ربط تلقی می شود و بایستی به سرعت به فکر راهکاری برای رفع این معضل اجتماعی نمایند.

مهمترین دلایل و علت‌هایی که باعث رشد این طور روابط خارج از چارچوب می‌شود عبارتند از:

بدون شک مسئله اقتصادی در همه زمینه‌های زندگی اشخاص تأثیرگذار است. کشور ما متاسفانه از وضعیت اقتصادی آشفته‌ای رنج می برد که این موضوع، فشار‌ها را به جوانان و کسانی که به دنبال ازدواج میباشند مضاعف می‌نماید. بسیاری از جوانان به دلیل عدم فراهم بودن شرایط اقتصادی همچون؛ کار، سرمایه، مسکن و غیره نمی‌توانند تعهد رسمی در قبال ازدواج و پیوند زناشویی داشته باشند و ترجیح می دهند روابط عاطفی و جنسی خود را در قالب ازدواج سفید مدیریت نمایند.

همه ما می‌دانیم که ازدواج مناسب بایستی در یک دوره زمانی مشخصی صورت گیرد و افزایش پیدا کردن سن ازدواج جوانان سبب نوعی سر درگمی در انتخاب و شکل گیری مسیر ازدواج رسمی می‌شود. همین اشکال باعث می‌شود که زمینه ها برای انحراف و هدایت روابط عاطفی و جنسی جوانان در بستر ازدواج سفید شکل گیرد.

بالا رفتن سن ازدواج نیز متاثر از دلایل و شاخص‌های زیادی است که ریشه در مباحث اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد که می‌توان مطالب و صحبت‌های زیادی پیرامون این موضوع ایراد داشت.

به هر حال وقتی جوانان به آمارهای طلاق در جامعه ایرانی توجه می‌کنند؛ احساس نگرانی و ابهامی در خصوص صحت و درستی انتخاب خود برای ازدواج در خود می‌یابند. این موضوعی است که انکار ناپذیر بوده و نمی‌توان آن را موضوعی بهانه جویانه و بی تأثیر در گرایش جوانان به ازدواج سفید تلقی کرد.

وقتی به ریشه‌های طلاق در جامعه ایرانی توجه می‌نماییم؛ به دلایل مختلفی می‌رسیم که تاثیر گرفته از مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است. بنابراین لازم است که مسئولان ذی ربط، فکری به حال آمار نگران ‌کننده طلاق داشته باشند تا ستون های ازدواج رسمی که امری مقدس در فرهنگ و دین ما می‌باشد به لرزه نیفتد.

وقتی پای صحبت‌های جوانانی که مرتکب ازدواج سفید شده ‌اند و یا تصمیم بر این موضوع دارند می‌نشینیم، دلایل و موضوعات پیرامون محک زدن طرف مقابل برای انتخاب درست و صحیح را دخیل در تصمیم‌شان برای ازدواج سفید در نظر می‌گیرند. این جوانان بر این عقیده‌اند که به دلایل شرایط نا امن موضوع ازدواج که مشکلات اقتصادی، حقوقی و مخاطرات اجتماعی را در خصوص شکست مقوله ازدواج و شکل گیری آسیب طلاق به محتمل می سازد، بایستی به هر طریق ممکن از همسر آینده‌شان اطلاعات و شناخت بیشتری کسب نمایند تا بتوانند با دید باز و شفافی اقدام به انتخاب همسر رسمی و شریک زندگی خود نمایند.

بنابراین در طی یک ازدواج سفید؛ برای مدت مشخصی اقدام به زندگی با همسر خود کرده و از اخلاقیات و روحیات او تا حدودی آشنا می‌شوند. این موضوع نیز نیاز به تحلیل و کارشناسی اشخاص صاحب نظر در حوزه ازدواج و فرآیند شناخت طرفین برای ازدواج دارد که بایستی مورد توجه قرار گیرد.

متاسفانه در سال‌های اخیر شاهد نوعی نقصان در اعتقادات و تفکرات برخی از جوانان می‌باشیم که در خصوص مسائل دینی و مذهبی و همچنین آداب و رسوم حاکم بر کشور سوالات و ابهامات زیادی دارند. از طرف دیگر به دلیل اینکه بستر مناسب برای پاسخگویی به ابهامات و سوالات این جوانان فراهم نمی‌باشد، رسانه‌ها و منابع نوشتاری مختلف و با طرز تفکر‌های گوناگون به دنبال پاسخگویی به این نیاز جوانان می‌باشند.

طبعاً به دلیل اینکه هیچ نظارت و کنترلی پیرامون اندیشه‌ها و عقاید در اختیار قرار داده شده از جانب این منابع به جوانان وجود ندارد ،شاهد این موضوع هستیم که بسیاری از جوانان مسئله ازدواج را از لحاظ شرعی و حقوقی موضوعی اشتباه قلمداد کرده و انتخاب می‌ نمایند که در بستر ازدواج سفید، نیازهای عاطفی و زناشویی خود را مرتفع سازند.

در همین خصوص لزوم توجه و نظارت بیشتر از جانب مراجع ذی ربط و همچنین روشنفکران دینی و اجتماعی دوچندان می باشد تا بتوانند از نظر تفکرات حاکم بر جوانان تغییرات روبه مثبتی ایجاد نمایند.

ازدواج چگونه است؟

متاسفانه به دلیل ضعف‌های فرهنگی و عدم تربیت جوانان به نحوی که قادر به پذیرش مسئولیت و تعهدات خود در قبال سایر افراد جامعه باشند شاهد این موضوع هستیم که جوانان از مقوله ازدواج رسمی به دلیل تعهدات و مسئولیت های مرتبط با آن شانه خالی می‌کنند و به دنبال این هستند که چارچوبی غیر الزام آور برای تعهدات و مسئولیت‌‌های مربوط به شریک زندگی‌شان را انتخاب نمایند.

این چارچوب چیزی نیست جز ازدواج سفید که نه تنها این افراد را مسئولیت پذیر نمی‌کند بلکه عادت به محول کردن مسئولیت‌ها و تعهدات خود به سایر افراد نیز می‌نماید. در این خصوص بایستی مباحث و تفکرات زیادی مطرح شود که در این فرصت و در این نوشتار نمی‌گنجد.

متاسفانه جوانانی که اقدام به انتخاب سبک زندگی همچون ازدواج سفید می‌نمایند از ابعاد مختلف و تبعات احتمالی این سبک زندگی غافل می‌باشند و بدون اینکه معایب این سبک زندگی را در نظر بگیرند، صرفاً معطوف به مزایا و نکات مثبت آن می‌شوند. نکات مثبت و امتیازهایی که اگر به صورت ریشه یابی شده دیده شود، چه بسا دارای نقص و اشکالات زیادی نیز باشد.

اساساً عمر ازدواج سفید در ایران و جهان زیاد نمی‌باشد و احتمال جدایی زوجین درگیر با ازدواج سفید به مراتب بیشتر از ازدواج رسمی است. چرا که طرفین تعهدی نسبت به یکدیگر ندارند و می‌‌توانند گزینه جدایی را به راحتی انتخاب کنند. تعهداتی که در ازدواج رسمی وجود دارد جنبه ‌های زیادی را در بر دارد؛ جنبه‌های حقوقی، اجتماعی، فردی و اخلاقی که حائز اهمیت نیز می‌باشد.

در کشورهای اروپایی و امریکا ازدواج سفید در یک دوره یک تا دو ساله یا به ازدواج رسمی ختم شده و یا اینکه به جدایی ختم می‌شود. البته بخش اعظمی از ازدواج سفید در کشورهای غربی به دلیل آنکه فرهنگ و نوع نگرش جامعه غربی متناسب با سبک زندگی همچون ازدواج سفید است؛ به ازدواج رسمی و تشکیل خانواده منجر می‌شود ولی اکثریت ازدواج‌های سفید جامعه ایرانی به دلایل بالا به جدایی منجر شده و همچون تجربه ای عاطفی و جنسی تلقی می‌شود.

البته نمی‌توان به آن بخش از ازدواج‌های رسمی که ریشه در روابط قبل از ازدواج و شاید ازدواج سفید داشته باشد اشاره نکرد ولی به طور کلی نمی‌توان تعادلی بین مزایا و معایب ازدواج سفید در جامعه ایرانی پیدا کرد. بنابراین لازم است جوانان ایرانی با توجه ویژه ای در خصوص پدیده ازدواج سفید تفکر کرده و از انتخاب سطحی و عجولانه برای گزینش سبک زندگی زناشویی همچون ازدواج سفید خودداری نمایند.

با همه گفته‌هایی که داشتیم متوجه شدید که ازدواج سفید برای جامعه ایرانی غیرقابل هضم بوده و دچار مشکلات و اشکالات زیادی است. اگر بخواهیم مهم‌ترین معایب و نقص‌های ازدواج سفید را در جامعه ایرانی عنوان نماییم، می‌توانیم به موارد ذیل اشاره داشته باشیم:

ترویج آزمایشی شدن مقوله ازدواج، موقتی شدن و عدم تعهد پذیری طرفین در ازدواج سفید باعث ممانعت از این موضوع می‌شود که بسیاری از جوانان از فواید ازدواج رسمی برای طرفین غافل شوند. جمع کثیری از روانشناسان بر این باورند که عدم قطعیت درمورد ثبات و طول عمر روابط مربوط به ازدواج سفید، سرمایه ‌گذاری در آن را برای هر دو طرف خطر ساز می نماید. از سوی دیگر؛ گذراندن زندگی با یک شخص به جای ازدواج کردن با وی، جذابیت مقوله ازدواج را برای اشخاص کم می‌نماید و حتی در صورت پذیرش ازدواج دائم با همان فرد یا فرد دیگر، احتمال موفق شدن این اشخاص در زندگی مشترک و زناشویی به مراتب کمتر است.

به طور کلی ازدواج رسمی از لحاظ سلامت جنسی، جسمی و روانی دارای فواید و امتیازهای به مراتب بیشتری در قیاس با ازدواج سفید و غیر رسمی است.

اشخاصی که مبادرت به ازدواج سفید می‌نمایند؛ از سلامت و ضریب اطمینان جنسی و جسمی کمتری نسبت به ازدواج رسمی برخوردارند و چه بسا به دلیل عدم شناخت کافی از طرف مقابل شان، دچار مخاطرات و بیماری‌های مقاربتی شوند. همچنین بسیاری از افرادی که اقدام به انتخاب ازدواج سفید می‌نمایند؛ از کیفیت رابطه جنسی مناسبی بهره نبرده و دچار مشکلات مربوط به رضایت جنسی نیز می‌باشند. البته عدم تحقق این موارد فقط وابسته به ازدواج سفید نیست و عوامل دیگر نیز موثر می‌باشند.

از نظر روحی و روانی؛ اشخاص درگیر با پدیده ازدواج سفید، دچار آسیب های روحی همچون افسردگی، سطح رضایت پایین عاطفی و… می باشند که بسیار خطرناک و مشکل ساز است. در روابط مربوط به ازدواج سفید به دلیل آنکه؛ احتمال جدایی و عدم قطعیت پیوند رسمی زیاد می باشد، آسیب های روحی و روانی همچون افسردگی، نا امیدی و.. برای دو طرف محتمل است.

همچنین یکی دیگر از معایب ازدواج سفید؛ فقدان مرزبندی مشخص در رابطه با مسئولیت‌ها، تعهدات، تکالیف و حقوق دوجانبه می‌باشد که در انسجام و استحکام رابطه عاطفی و زناشویی تاثیر مستقیم و غیر مستقیم ایجاد می‌نماید.

هدفمند نبودن طرفین برای سرمایه گذاری اقتصادی و رشد مالی از دیگر اشکالاتی است که اشخاص در ازدواج سفید با آن مواجه می‌باشند و باعث خسارات مالی و معنوی خواهد شد.

شایان ذکر است که بررسی ابعاد فقهی، اجتماعی، روانشناسی و غیره موضوع ازدواج سفید نیازمند جلسات و تجزیه و تحلیل‌های همه جانبه و در نظر گرفتن تجارب و مطالعات میدانی اشخاص مرتبط در این قضیه می‌باشد. امید است که مسئله ازدواج سفید با رویکردی علمی و تجربی به سرانجام خوشی منجر شود.

شما می‌توانید سوالات و ابهامات خود را از طریق پل‌های ارتباطی گروه وکلای یاسا؛ با کارشناسان حقوقی این مجموعه مطرح فرمایید.

با سلام و درود فراوان به حضار محترم و ضمن خسته نباشید و احترام اینجانب هم مخالفم و هم موافقم دلیل مخالفت سست شدن پایه خانواده، عدم بچه دار شدن کوتاه بودن و سست بودن رابطه مشکلات اجتماعی و غیره می باشد و دلیل موافق بودن اینگونه ازدواج این است که با شرایط اقتصادی جامعه امروزی و نبود زیر ساخت درست و عدم موافقت خانواده ها در ازدواج رسمی ، مزیت نداشتن محریه ، از همه مهم تر راضی بودن طرفین و دوست داشتن و عاشق بودن طرفین ، استقلال مالی در طرفین ،

دارن جامعه را به ….. میکشونن با این کارشون

ازدواج در ایران به نقطه ای رسیده که باید گفت در مورد جوانان ایران خدا اشتباه کرده و باید یک جنس وجود داشت

کسی که نمیتونه به هر دلیلی ازدواج کنه بنظرم باید خود کنترلی داشته باشه …ازدواج سفید که هم از لحاظ قانونی هم شرعی اشکال داره ..در ضمن بچه ای که اگه بدنیا هم بیاد حرم زاده هست!!!!!

داداش یعنی کسی که نمیتوننه تا اخر عمرش ازدواج کنه خودشو کنترل کنه تا آخر عمر زجر روحی وعاطفی بکشه جمع کن این حرفای مسخره رو تو خودت زن داری از لحاظ روحی وعاطفی و…تامینی ۱۰۰درصد اونوقت به این جوانن های بیچاره میگی تا آخر عمر تحمل کنن چه انصافی داری تو

اگه صیغه محرمیت بین خودشون بخونن مشکل شرعی و قانونی نداره فقط عرفی میمونه .. فقط میتونن یه مقدار جریمه شون کنن که چرا صیغه محرمیت رو ثبت نکردن .

موضوع به دنیا اومدن بچه حاصل از ازدواج سفید مهمه و افزایش سقط جنین، اونم وقتی جنین بیچاره روح داره و سنی ازش گذشته و قتل نفس حساب میشه و اینکه به تعداد بچه های بی سرپرست هم اضافه میشه چون مطمنا پس از ازدواج سفید درصد خیلی کمی از جوانان، به خصوص پسران زیر بار پذیرش و بزرگ کردن بچه خودشون میشن.

همه چیو گرون میکنن زن بخوای رسمی بگیری سوای خونه و ماشین ۲۰۰ میلیون حداقل پول میخواد ینی اگگگگگ…. خونه و ماشین داشته باشی(ک نداری) ۱۰۰ ماه ۱۰ سال با حقوق ۲میلیون نباید چیزی بخوری و با هوا زنده بمونی تا بتونی زن بگیری تازه اگ تا ۱۰ سال گرون نشده باشه بعد توقع دارن جوونا ازدواج کنن چطور اخه؟ همه چیو به جوونا سخت کردن تو این جامعه مسخره همه چیو حتی نیاز های ابتدایی چ برسه نیاز های متعالی به گفته درسای مدرسه خودشون…

وقتی دو نفر به این کار راضی هستن دیگه چه مشکلی وجود داره اصلا مشکلی به شما ایجاد میکنه خلاصه به شما چه!!!

داداش یعنی کسی که نمیتوننه تا اخر عمرش ازدواج کنه خودشو کنترل کنه تا آخر عمر زجر روحی وعاطفی بکشه جمع کن این حرفای مسخره رو تو خودت زن داری از لحاظ روحی وعاطفی و…تامینی ۱۰۰درصد اونوقت به این جوانن های بیچاره میگی تا آخر عمر تحمل کنن چه انصافی داری تو

سنت شکنی خوبه و وقتی جامعه تصمیم میگیره از سنتهای پوسیده و ناخوشایند فاصله بگیره میگیره و رفتار و نوع زندگی خصوصی افراد به خودشون مربوطه هرچند که نون یه مشت روضه خون دین کار رو اجر کنه
اگه جامعه ای سلطه دین رو بر زندگی خودش نخواد باید کیو ببینه
هر کی دین عرفی حاکم رو دوست داره خوب با اون عرف بره زندگی کنه هر کی هم که بی دینه یا هر مسلک دیگرو انتخاب کرده با سبک خوش و ملاک اینه که هیچکس نباید ازار و اسیب و مزاحمت برای دیگران داشته باشه
فعلا اثار این دین عرفی رو طی ۴۰ سال در جامعه دین مدارمون !!!!!! داریم میبینیم بیشترین مفاسد زیر سر همین دین مداران دروغگوی نون به نرخ روز خور ریاکار شیاد و فاسد است و مردم با تمام وجود خود این دین عرفی رو شناختن و از ان بیزاری میجویند
حالا این دین و بساطش منافع و زر و زور برای عده ای اقلیت محض در جامعه اورده که از دست دادن این منافع نامشروع که با فلاکت و بدبختی یه ملت و نابودی ثروت ملی بدستشون رسیده براشون غیر قابل تحمله و تلاش میکنن مردم رو به اسم دین و مذهب در فلاکت و عقب ماندگی نگه دارن تا خودشون زندگی سراسر فساد و انگلیشونو ادامه بدن
و مردم برای خلاصی از این همه فساد و تباهی سیستماتیک که با این دین عرفی و سلیقه ای براشون ایجاد شده به هر روشی برای حذف ان از زندگیشون دست میزنن
مردم به ای نتیجه رسیدن که این دین و مذهب عرفی و سلیقه ای و نمایندگی خدا بر زمین توسط مشتی دین فروش باید خاتم پیدا کنه و جامعه ازاد و سکولار بشه
وجالب اینکه تمام سینه چاکهای شرع و مذهب خودشونو توله هاشون اقامت غرب و شهروندی غرب رو دارن و دلبسته و شیفته سیستم زندگی بدون حاکمیت دین و شرع غربی هستن
اما زالو های فاسدی هستن که ثروت و دارایی این ملت رو با اسم دین غارت میکننو زندگی اصلی خودو توله هاشونو در شهرهای اروپا و امریکا بنا کردن
خدا رو شکر که بهای رو شدن وجهه ی کثیف این جماعت فاسد دین فروش در کمتر از ۴۰ سال رو شد و جامعه میرود تا در اینده نه چندان دور تکلیف تاریخی خودشو با این دین و مذهب قرون وسطایی برای همیشه یکسره کنه و این کارشناس نماهای جیره خور مزدوربیسواد هم برای بقاء خودشون هی مهمل ببافن
تاسف برای اون جماعت متحجر نادان که بدون هیچ تفکر و اندیشه ای هنوز خودشون رو حماریه مشت روضه خون بی سواد متجر نادان کردن که در طول تاریخ جز افیت طلبی و مفت خوری و زندگی انگلی و در مواقع حساس تاریخی هم جزخیانت و پستی چیزی ازشون دیده نشده
همین قشری که با هر حرکت و پدیده نو در جامعه ( بدلیل بی سوادی و تحجر و ترس از دست دادن منافع قشری و سلطه فکری خودشون بر جامعه عقب افتاده مذهبی ) ساز مخالف میزدن ( از راه اندازی شبکه اب لوله کشی و دوش حمام و رادیو و حق رای برای زنان انرژی هسته ای و…)
همین قشری که از همین دین عرفی خودشون هم استفاده ابزاری برای بقاء خودشون میکنن و طبق فتوای بعضیاشون هم دین در خدمت حکومت باید باشد !!!!!!! نه حکومت بر پایه دین و مبانی مسلم دینی
چون اقایون یه عمر در تنور دین دمیدن که به حکومت و قدرت و ثروت برسن و حالا هر روز یه تفسیر از دین میدن که بقاء حکومت خودشون رو تضمین کنه
درد و رنج وارده از این سیستم بغایت عقب افتاده و ضد بشری زیاده و ادامه مطلب حکم مثنوی و هفتاد من کاغذه و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

مطلبی در خصوص مقاله منتشر شده قابل ذکر است:
ازدواج سفید بر اساس علاقه و میل باطنی دو طرف برای باهم بودن است آیا این کافی نیست.؟آیا ازدواجی که دو طرف با توافق به هم پایبند باشند بهتر است یا با زور قانون و یا با زور فرهنگ و باور نادرست در جامعه؟ آیا تفاهم ، محبت ، عاطفه و …. را می توان با مواد قانونی تعریف کرد؟
ازدواج سفید بر پایه علاقه دو طرف هست و ادامه این رابطه نیز بر همین اصل هست
آیا تعهد قانونی که در ازدواج دایم هست باعث دوام زندگی شده است؟ در کدام اصول انسانی مادری که به فرزندش شیر می دهد میتواند تقاضای اجرت المثل کند آیا این احترام به زن هست یا توهین به او . در کدام فرهنگ و قانون در ابتدای زندگی مرد را بدهکار و سپس روانه زندان میکنند .در کدام فرهنگ و قانون زن حق جدایی ندارد مگر بعد از هفت خوان رستم دادگاه و … .
آیا ازدواج به شیوه معمول و مطابق آداب و رسوم جامعه تضمین کننده خوشبختی است؟ جهت پاسخ کافی است به محاکم مراجه نمایید
به نظر اینجانب صرف وجود فرهنگ و باور نادرست ، نمی توان از شیوه متفاوت انتخاب همسر ایراد گرفت و منتظر دادن تاوان آن توسط نسل جوان بود .باید چاره اندیشی کرد و جانبدارانه به مسایل نپرداخت.
در خصوص اشاره نویسنده به فرهنگ غرب ، لطفا کارشناسی و مطالعه صورت گیرد در غرب چیزی که مهم است آزادی است و قوانین به گونه ای نوشته شده اند که تضمین کننده آزادی اشخاص باشند. برخلاف تبلیغات غلط و مغرضانه ،خانواده در غرب اهمیت زیاد دارد . غرب نیازی به القای فرهنگ خویش به ما ندارد و این صرفا توهم ماست که همه را دشمن خویش می پنداریم. چیزی که حداقل در غرب رواج دارد پذیرش تفاوت آرا ، عقاید و سبک زندگی است
نویسنده محترم در بخشی از مقاله به عدم مسولیت پذیری جوانان به دلیل ضعف فرهنگی اشاره نمودند باید اشاره کرد ، نمی توان به صرف گرایش جوانان به سمت این نوع ازدواج آنها را فاقد مسولیت پذیری دانست. زیرا در محیط زندگی عدم پذیرش مسوولیت و سهل انگاری بازتاب خود را به فرد خواهند رساند و و فرد آگاه از نتایج عدم پذیرش مسولیت زندگی خویش رخواهد شد . و گرایش جوانان به این امر را نمی توان با انگ بی بی مسولیتی و عدم تربیت توجیه کرد کما اینکه نویسنده در بخشی از مقاله به انجام این سبک از ازدواج در در بخش اعظمی جامعه امریکا اشاره نمود
همانگونه که ذکر شد رسیدن دو نفر بهم و آرامش آنها نیازمند تشریفات قانونی نیست .

ازدواج سفید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هما ازدواج موقت صیغه است که تمدن آمریکا برای خود وبا قوانین مناسب وامروزی و به دور از تعصبات مذهبی رسمیت داد تا چالشی باشد در برابر مشکلات که برای اکثریت مثمر ثمر بود ومردم عادی هم به آن گرویدند

منظورم این بود که برای آمریکا خوب بود ما صیغه داریم فقط باید از آن در مواقع اضطراری از آن استفاده کنیم حتما به زندگی دایمی تبدیل خواهد شد

ازدواج سفید خیلی خیلی هم خوب و کارامد هستش…با این زنجیرهایی که به اسم دین و مذهب و قانون برای مردم درست کردین نمیتونین زیاد پیش برین …هیچ کسی در هیچ کجای دنیا نیست که بتونه بگه چی خوبه چی بد…پس لطفا سر مردم رو بیشتر از این سرگرم جفنگیات دین و ایین و قانون نکنین بزارین زندگیشونو بکنن…ریدین تو این دو روز زندگیمون تو این دنیای کوفتی.

ازدواج سفید یک پدیده مثبت هست چرا که موازین توهمات خانواده ها از اینکه مهریه و شیر بها و جهاز و خیلی چیزا رو از بین میبره خیلی عالی تا تغییری در نگرش خانواده ها بنیان گذاری نشه این روند سنتی زندگی کردن جز تخریب زندگی در عصر مدرن در بر نخواهد داشت.

موافقم با سخن شما

واقعا‌متاسفم‌به‌این‌افکار‌ورفتار
خدا‌رو‌فراموش‌کردید‌‌، ازدواج‌سفید‌همان‌زنا‌نیست؟!

شما ها که همتون متاهلید خواهشا کامنت نزارین جه کار بدی ولی یکی مثل من که چهل سالمه ولی به دلیل محدودیت های خانوادم تو جوونیم نتونستم ازدواج کنم الان هم که سنم نسبتا بالاس

خیلی اطلاعات کاملی بود ممنون

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نام

ایمیل

وبسایت


ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.


 

 

 

یكی از بحث‌های داغی كه این روزها نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی می‌شود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها 16 تا 18 سال و برای پسرها 19 تا 21 سال ذكر می‌شود…

ازدواج چگونه است؟

 

در حالی که از دیدگاه روان‌شناسی، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابل‌تامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دكتر سیدعلی احمدی ابهری، روان‌پزشك و استاد دانشگاه علوم پزشكی تهران را جویا شده‌ایم که می‌خوانید.

سوال: آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می‌توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم‌پوشی کرد؟

 

از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است كه برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع می‌شود. بلوغ روانی، عنوانی است كه روان‌پزشكان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می‌برند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می‌شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان‌ها به حداقل كفایت می‌كنند و معتقدند فقط كافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان‌پزشكان و اصولا مكاتب روان‌شناختی بر این است كه فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله‌ای برسد كه نه تنها نسبت به خود شناخت كافی پیدا ‌کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلكه نسبت به فردی كه در نظر دارد با او ازدواج كند نیز شناخت كافی به‌دست آورد.

سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟

 

بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده‌شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی،‌ علمی، آموزشی و… برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسكن و حداقل نیازهای خانواده را تامین كند.

 

سوال: خصوصیاتی كه ذكر کردید معمولا در چه سنی به‌دست می‌آید؟

 

بستگی به فرد دارد. یك فرد ممكن است در سن 20 سالگی زمینه‌های فوق را یكجا و كامل پیدا كند. در حالی كه فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم‌ها هم به همین شكل است. یك دختر جوان ممكن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد كامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یك رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی كه با او پیوند می‌خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلكه به جامعه هم كشیده می‌شود. جامعه‌ای كه نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاك اولیه و اصلی برای تشكیل خانواده یا ازدواج قرار نمی‌دهیم.

 

البته به این نكته هم باید اشاره كنم كه خرده‌گیری و سخت‌گیری و اینكه افراد فكر كنند ابتدا باید همه امكانات را فراهم و تمام دوره‌های تحصیل را طی كنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج كنند را تایید نمی‌كنیم. صحبت ما در مورد حداقل‌هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی‌های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و… برسد، می‌تواند ازدواج كند كه این اتفاق می‌تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد كه بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممكن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نكنند و انجام این کار مهم به سنین و سال‌های بعدی موكول شود.

 

سوال: آیا جوانان كشور ما این قابلیت را دارند كه در سنین ذكر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟

 

ممكن است برای تعداد كمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اكثریت افراد جامعه محقق نمی‌شود. البته این تعداد كم نیز وابسته به خانواده‌شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده‌ای تحصیلكرده و هوشمند هستند، خانواده‌هایی كه ازدواج‌‌والدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخاب‌شان برنامه‌ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان‌شان فراهم كرده‌اند.

 

سوال: پس با توجه به گفته‌های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟

بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع كوچك و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یك حداقل‌هایی را نیاز داریم. علت تاكید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است كه ما ببینیم دو نفری كه می‌خواهند ازدواج كنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده‌اند یا خیر.

 

سوال: بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟

 

ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب می‌دانیم. در این صورت می‌توانیم بگوییم كه زمینه‌ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع می‌شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندی‌ها، مهارت‌ها، حرفه و تحصیلات.

 

اگر خانمی از همسرش بزرگ‌تر بود چطور؟

 

این مساله هم اگر به‌صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره‌های لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می‌توان آن را پذیرفت اما به عنوان یك قانون عام مورد تایید نیست.

 

سوال: همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و كمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می‌شود. نظر شما در این رابطه چیست؟

 

ازدواج چگونه است؟

ازدواج كردن به مفهوم این نیست كه بلافاصله زوجین بچه‌دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شوند، مشكل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی كه با حداقل سنینی كه صحبت كردیم ازدواج می‌كنند نباید برای بچه‌دار شدن عجله كنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمان‌هایی است كه زندگی مشترك برای یك زوج بسیار جوان‌ معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال كه یك دامنه وسیعی را شامل می‌شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی كه مطلوب‌ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان‌شان ایجاد می‌شود. به عنوان نمونه برای یك مرد 30 ساله و یك زن 25 ساله بچه‌دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی كه در 23 سالگی و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه كسب كنند و بعد صاحب فرزند شوند.

منبع: salamat.ir

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج

تور ارزان کیش با رزرواسیون بهترین هتل ها

اینجا یکی از هتلهای کیشه! همین حالارزروکن


اقساط36ماهه لوازم خانگی بدون پیش پرداخت


سوالات پیش از ازدواج به تفکیک جلسه


درخواست مجرب ترین وکلا طلاق توافقی


با هواپیما هم میشه ارزون سفر کرد!


سوتین های خوشگل و باکیفیت/تنوع رنگ عالی


آشپزی بدون دغدغه کثیفی گاز


درمان افسردگی یک بار برای همیشه


تو جلسه خواستگاری چی بپرسیم!؟


بازسازی پیوند عاطفی زن و شوهر


قیمت امروز بلیط اتوبوس به هرکجای ایران


سینما رو به خونت بیار!


راهنمای انتخاب و خرید محصولات زناشویی

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

 

 

 

گاهی اوقات زن و شوهرهایی را می بینیم که هیچ تناسبی با هم ندارند، مشکلات زیادی در زندگی مشترک شان دارند و به نظر می رسد از همان اول، ازدواج شان نادرست بوده است.  

ازدواج چگونه است؟

 

در این مواقع با خودمان می گوییم چطور آنها همدیگر را انتخاب کرده اند؟ مگر از همان اول متوجه نبودند که تا این حد با هم اختلاف دارند؟ شاید فکر کنید که آنها در زمان انتخاب، آگاهی و منطق درستی نداشته اند، یا اساسا آدم های عجیب و غریبی هستند که توانسته اند دست به چنین انتخابی بزنند! اما بیشتر مواقع این طور نیست!  

 

مساله این است که در خیلی از موارد، افراد در هنگام انتخاب همسر در شرایطی قرار می گیرند که نمی توانند فکر کنند و درست انتخاب کنند. باورتان نمی شود؟ در اینجا می خواهیم شما را با ۱۰ وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر آشنا کنیم که اگر خود شما هم در چنین شرایطی قرار بگیرید ممکن است ندانسته مرتکب همان اشتباهات آشکار شوید.  

 

۱ – زیبایی خیره کننده  

 

شما دختر زیبایی هستید و هم خودتان و هم اطرافیانتان انتظار دارید همسری که انتخاب می کنید به اندازه خودتان زیبا باشد؛ شما پسر خوش تیپ و خوش هیکلی هستید و دوست دارید همسری داشته باشید که از این لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگی با فردی آشنا شده اید که بسیار زیباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همین جا بایستید: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار دارید!  

 

شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب ما بیشتر از حد معقول باشد، دردسرهایمان هم شروع می شود. بهتر است قبل از اینکه کسی را برای خودتان انتخاب کنید، اولویت هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی می دانستید.  

 

۲ – پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه  

 

می گویند لازم نیست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا می زنند!  

موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم – شما در داخل خانه دیگر «خانم دکتر» نخواهید بود!  

 

اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنید: آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی های دیگری دارد که شما را به خود جذب می کند؟  

 

۳ – شیفتگی و عشق بی اندازه  

 

مسلما عشق یکی از لازمه های ازدواج است، اما قطعا برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می کنید، منتظر باشید که روزی فقط به خاطر نفرت از هم جدا شوید!  

یکی از خطرناک ترین شرایط انتخاب همسر زمانی برای شما پیش می آید که «عاشق» می شوید. در این حالت شما آن قدر تحت تاثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی توانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. مغز در حالت هیجان زدگی نمی تواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین ما به جز خوبی چیزی نمی بینیم.  

 

اگر نخواهیم از اصطلاح «عشق کور» در این مورد استفاده کنیم، می توانیم بگوییم مغز عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می بیند و از پشت این عینک هم همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده می شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اینجاست که ما نمی توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می کند.  

 

اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا این تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید.  

 

۴ – احساس تنهایی شدید

 

تنهایی های دوران مجردی گاهی برایمان تحمل ناپذیر می شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می شوند اما ما به دلیل مجرد بودن نمی توانیم در جمع شان باشیم. وقتی با جمعی از بچه های فامیل به مسافرت می رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی گردند که همسرشان با یک غذای گرم در انتظارشان است اما ما به خانه ای می رویم که در و دیوار منتظرمان است و…، ته دلمان به این فکر می کنیم که چرا من باید این قدر تنها باشم؟ و درست همین جاست که زنگ های خطر به صدا درمی آید.  

 

تنهایی مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنید می تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تاسف می خورید، کسی پیدایش می شود که می تواند شما را از دست این غول تنهایی و این همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!  

افراد تنها به راحتی می توانند تنهایی شان را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کنند و به فکر حل این مساله از طریق ازدواج نباشند. بعد از اینکه از عمق تنهایی ما کاسته شد، می توانیم تصمیمات بهتری برای خودمان بگیریم.  

 

۵ – عجله  

ازدواج چگونه است؟

 

«برای من دیگر دارد خیلی دیر می شود.» آیا چنین ندایی را از دوستان می شنوید؟  

 

شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فامیل در طیف سنی خودتان هستید، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببینند. شما خواهر بزرگ تر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرین آرزوی مادر و پدرتان برای خوشبختی شما این است که شما را در لباس دامادی / عروسی ببینند. یا اصلا سن شما بالا رفته و احساس می کنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد مشکل خاصی به شمار نمی رود؛ به شرطی که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجیده نکند.  

 

در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می گیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر می شود و زمانی که این انتخاب به بزرگی انتخاب شریک زندگی باشد، حساسیت آن هم چندین برابر می شود. پس ارزشش را دارد که با این فکر مبارزه کنید. یک راه حل ساده: به همه کسانی که احساس می کنید از سوی آنها تحت فشار هستید – ازجمله ندای درون خودتان – بگویید که اصلا قصد ازدواج ندارید!  

 

۶ – سن پایین  

 

شاید خیلی ها طرفدار ازدواج در سن پایین باشند، اما شما اگر فکر می کنید هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده اید، هرگز تن به ازدواج ندهید.  

 

این که دقیقا چه سنی برای ازدواج مناسب است را نمی شود تعیین کرد، این مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زیادی دارد. اما اکثر روان شناسان امروزی معتقدند به طور کلی در جامعه شهری فعلی سنین زیر ۲۰ سال می تواند برای ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نیاز به بلوغ های چندگانه دارد که بسیاری از آنها در سنین پایین حاصل نمی شود. بسیاری از افراد در سنین آغاز جوانی هنوز نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در سال های بعد اولویت هایشان تغییرات زیادی پیدا می کند. ضمن اینکه در این سنین معمولا احساسات ما بر عقلمان چیره است.  

 

درصورتی که سن زیادی ندارید اما در موقعیت ازدواج قرار گرفته اید، مشخص کردن برنامه و خواسته های آینده زندگیتان می تواند کمکتان کند: ایا این ازدواج چیزی است که شما را مطابق اهدافتان پیش ببرد؟ آیا اصلا به جایی رسیده اید که بتوانید هدفی کلی برای خود برگزیده و تصویری از آینده تان ترسیم کنید؟  

 

۷ – شناخت ناقص  

 

دو سال است که با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر ۲۰ سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتی با یک نفر ازدواج می کنیم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی اش، خانواده اش، گذشته اش، آینده اش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کرده ایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپ» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته اید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده اید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی آید.  

 

احتمال شکست در ازدواجی که براساس شناخت کافی صورت نگیرد بسیار بالاست. ما زمانی می توانیم به شناخت کامل تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت های مختلف رو به رو شده باشیم.  

 

۸ – بحران روحی  

 

در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.  

 

بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کنیم. این نوع ازدواج ها دقیقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.  

 

۹ – سرخوشی و هیجان  

 

در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده یاد که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!  

 

هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می دهد. اسم این حالت را «جوزدگی» می گذارم. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می شویم و کارهایی می کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می افتد. اشتباه بزرگی است که بخواهیم به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.  

 

در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب های هیجانی بعد از مدتی از چشم مان می افتند.  

 

۱۰ – چشم و هم چشمی  

 

متاسفانه چشم و هم چشمی نیز چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می بندد و امکان درست دیدن را از ما می گیرد. اگر احساس می کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.  

 

از کجا می فهمیم که تصمیم گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از اینجا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسی هستید که حسادت شما را برانگیخته و این خیال رهایتان نمی کند که ازدواج شما با این شخص چطور می تواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند!  

 

چشم و هم چشمی به طور خاص درمورد افرادی دیده می شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنین شرایطی میل شدید به جبران کردن و کم نیاوردن در ما پدید می آید که ضریب خطا در انتخاب را تا حد زیادی بالا می برد. توصیه می شود برای این جبران و رو کم کنی، راه های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید!

منبع:مجله موفقیت

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج


دنبال بلیط ارزون هستی؟حتما اینجا سر بزن


تا60%تخفیف پرطرفدارترین محصولات جنسی


اقساط 36 ماه بدون پیش پرداخت لوازم خانگی

تهیه اینترنتی بلیط اتوبوسVIPبه قیمت ارزان


آشپزی بدون دغدغه کثیفی گاز

تور ارزان کیش با رزرواسیون بهترین هتل ها

مراکز فیزیوتراپی با به روز ترین دستگاه ها


برای سفارش این ست فقط کافیه کلیک کنی!


چگونه نزد همسر بیشتر دوست داشته شویم؟

هتل و بلیط مقصد موردنظرت رو آنلاین رزرو کن


قابلیت افزودن لباس حین شست و شو


تردید و دو دلی قبل از ازدواج


تجربه روابط جنسی لذتبخش و ایمن


دنبال بهترین روانشناس تهران میگردی؟

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

قبل از هر چیزی به خود ازدواج میپردازیم،هدف انسان از ازدواج و تشکیل خانواده چیست؟چه دلیلی دارد که بعد از پا نهادن به سن جوانی به فکر ازدواج بیاقتیم؟

هر پسر و دختری که به سن رشد و بلوغ می‏رسند بزرگترین ‏آرزویشان این است که ازدواج کنند، با تاسیس زندگی مشترک زناشویی، استقلال و آزادی بیشتری بدست آورند، یار و مونس مهربان و محرم رازی‏ داشته باشند.

آغاز زندگی سعادتمندانه خویش را از زمان ازدواج حساب‏ می‏کنند و برایش جشن می‏گیرند

زن برای مرد آفریده شده و مرد برای زن، و مانند مغناطیسی یکدیگر را جذب می‏کنند

زناشویی و تاسیس زندگی‏ مشترک خانوادگی یک خواسته طبیعی است که غرائزش در وجود انسانهانهاده شده است، و این خود یکی از نعمتهای بزرگ الهی است

ازدواج چگونه است؟

راستی به ‏غیر از کانون گرم خانوادگی کجا را سراغ دارید که برای جوانان پناهگاه‏ مطمئنی باشد؟ علاقه به خانواده است که جوانان را از افکار پراکنده واضطرابهای درونی نجات می‏دهد. در آنجاست که می‏توانند یار و مونس‏ با وفا و مهربانی پیدا کنند که در شدائد و گرفتاری ها یار و غم گسارشان‏ باشد

 

 

پیمان مقدس زناشویی رشته‏ ای است آسمانی که دلها را بهم پیوندمی‏زند، دلهای پریشان را آرامش می‏دهد افکار پراکنده را به یک هدف متوجه می‏سازد. خانه،جایگاه عشق و محبت،کانون انس و مودت و بهترین آسایشگاه است.

برای شروع و اراده ازدواج چند نکته وجود دارد که در ادامه به بررسی آن ها خواهیم پرداخت.

سه عامل مهم افراد را به طرف ازدواج و تشکیل خانواده سوق می دهد: نیاز اقتصادی، میل به فرزند و عشق. میل به فرزند که همان علاقمندی به بقای نسل و حفظ نوع می باشد، عشق یا لذت جنسی یا نیازهای اقتصادی به عنوان مقدمات وصول به این هدفند. بنابر نظریه کینک، جامعه شناس آمریکایی، از لحاظ جهان شناسی، وظیفه خانواده (زن و مرد) تنها امتداد نسل است و نیازهای اقتصادی یا شهوانی به عنوان مقدمه ای برای رسیدن به این هدف بزرگند.

فهمیدن این که چه زمانی وقت ازدواج شماست کار ساده ای است:هر وقت از تنهایی خسته شدید و آمادگی پیدا کردید. اما این که بدانید انگیزه ازدواج تان واقعی است یا صرفا به خاطر فشار دیگران یا رودربایستی ازدواج می کنید، مساله مهمی است.

خودتان را تنها نمی بینید

وقتی به سال های آینده زندگی تان فکر می کنید و برای آینده تان برنامه می ریزید، در رویاهایی که می سازید مرد/ زن زندگی تان را هم کنار خودتان تصور می کنید. برای شمایی که آماده ازدواج هستید، همه چیز در سایه کسی که قرار است در کنارتان باشد، تعریف می شود و برنامه ریزی بدون در نظر گرفتن خواسته ها و محدودیت های او، معنایی ندارد.

نکاتی که باید قبل از ازدواج بدانید  

از تنهایی تان می گذرید

برای شمایی که حالا بیشتر از همیشه آماده ساختن زندگی مشترک هستید، تلاش برای تنها بودن و خلوت کردن با خود، جایش را به میل کنار کسی بودن می دهد. اگر هنوز برای ازدواج کردن آماده نباشید، تنهایی برای تان حتی از بودن با او هم ارزشمندتر خواهد شد و به بهانه اینکه به فرصتی برای خلوت کردن با خود نیاز دارید، از بودن در کنار او طفره خواهید رفت.

پرونده های گذشته را بسته اید

شاید سابقه شکست های عاشقانه ای را در کارنامه داشته باشید اما اگر بی آنکه متوجه شده باشید، چند وقتی است به خاطر شکست های قدیمی تان عذاب نمی کشید، یعنی برای شروع یک رابطه جدید آماده اید.

می خواهید بهتر از همیشه باشید

ساختن یک زندگی خوب به شما برای تغییر انگیزه می دهد و از شما آدم بهتری می سازد. اگر آماده ازدواج باشید، با تمام توان تان برای برطرف کردن ضعف های تان تلاش خواهید کرد و حتی برای ساختن زندگی ای آرام تر و مرفه تر بیشتر از همیشه انرژی خواهید گذاشت. حتی اگر مال دنیا برای تان چندان ارزشی نداشته باشد، برای یک شروع بهتر بیشتر از همیشه کار خواهید کرد و از خواسته هایی که پیش از این به راحتی برآورده شان می کردید، خواهید گذشت تا به اندازه کافی برای ساختن زندگی تازه پس انداز داشته باشید. کار کردن بیشتر دیگر شما را عذاب نخواهد داد و به پس انداز نه به چشم محروم کردن خود از خواسته های تان، بلکه به عنوان تلاش برای هموار کردن جاده ای که با همسر آینده تان قرار است از آن بگذرید، نگاه خواهید کرد.

می خواهید مادر/ پدر شوید

مهم نیست که تا امروز به بچه دار شدن علاقه داشته اید یا نه و مهم نیست اگر تا امروز حتی یک نوزاد را هم در آغوش نگرفته باشید. اگر فکر ازدواج در ذهن تان حک شده باشد، از امروز بیشتر از قبل به مادر/ پدر شدن فکر خواهید کرد.

شروع ازدواج و رهایی از تنهایی 

می توانید اعتماد کنید

زمانی که قدرت اعتماد کردن به دیگران را پیدا کرده اید، یعنی آماده ازدواج هستید و دوست دارید به کسی اعتماد و اتکا داشته باشید.

نمی ترسید

شما می دانید ساختن یک زندگی تازه کار آسانی نیست و قطعا چالش ها و سختی های زیادی را همراه می آورد، با این وجود آنقدر برای ساختن یک زندگی مشترک دلیل دارید که از سختی ها نترسید و آینده را مبهم و حتی وحشت آور تصور نکنید. این به معنای آن نیست که نگرانی نسبت به آینده ندارید. حتی گرفتن تصمیمی که به درست بودنش ایمان دارید هم می تواند نگران کننده باشد.

 

ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات زندگی شماست، پس ارزش آن را دارد که پیش از اقدام برای ازدواج، در مورد این مساله مهم و چگونگی زندگی با همسر آینده خود کمی بیشتر تفکر کنید. به این منظور بهتر است سوالات زیر را از خود پرسش کنید:هدف اصلی من از ازدواج چیست ؟زوج بودن به چه معناست؟ معیارهای انتخاب من کدامند؟همسر ایده آل من چه ویژگی های را باید دارا باشد و بهتر است چه ویژگی هایی را نداشته باشد؟

چقدر از ویژگی های جنس مخالفم اطلاعات دارم؟چقدر همسرداری می دانم و وظایف من به عنوان همسر چیست؟از نظر شما وفاداری چیست؟ و شما از این لحاظ در کجا قرار دارید؟از نظر شما تعهد چیست و چه ابعادی دارد؟ آمادگی شما برای تعهد زندگی و پذیرفتن مسئولیت آن چقدر است؟انتظارات من از زندگی مشترک چیست؟آیا من برای ازدواج آماده ام؟

وقتی به سوالات فوق پاسخ دادید، زمانی را برای علت دوست داشتن چیزهایی که فکر می کنید، به آنها علاقه مندید و یا گمان می کنید لازم است اطلاعات تان را راجع به آنها بالا ببرید و یا آن که آنها را در خزانه رفتاری و تفکری خود تقویت ویا حذف نمائید، بگذارید. به دیگر سخن ،به این سوال پاسخ قطعی بدهید که در درون خود چه چیزی حس می کنید که درصدد دستیابی به آن از طریق ازدواج هستید؟ به راستی نیاز واقعی شما به ازدواج برای چیست؟ آیا برای رضایت شخصی است، محبوبیت و یا به جا آوردن عرف اجتماعی؟

 

اولین عامل شروع هر زندگی مشترک وجود بلوغ جسمی و جنسی و بلوغ عقلی و فکری است و افراد خواهان ازدواج باید به سنی برسند که بتوانند صمیمیت عاطفی و جنسی را در یک رابطه مبتنی بر تعهد تجربه کنند.

 

برای ازدواج علاوه بر نیاز به رشد جسمی و جنسی ، رشد روانی و اجتماعی نیز مورد نیاز است. در اواخر دوره نوجوانی رشد جنسی تقریبا کامل می شود و فرد توانایی تولید مثل پیدا می کند. در اواخر سنین نوجوانی اغلب دختران به فکر ازدواج می افتند، در حالیکه پسران در این سنین خواهان ازدواج نیستند. گرچه ازدواج تنها راه مشروع و سالم تأمین نیازهای جسمی و روانی نوجوانان است، ولی برای یک ازدواج موفق، آمادگی زیستی، روانی، مادی و اجتماعی لازم است. به همین جهت، متخصصان سن مناسب ازدواج را برای دختران 18 تا 24 سال و برای پسران 24 تا 28 سال توصیه می کنند. معمولا اختلاف سن 2 تا 6 سال بین دختر و پسر برای ازدواج توصیه می شود. در صورت داشتن ازدواج زودهنگام، بهتر است داشتن فرزند تا پس از 20 سالگی به تعویق بیفتد. برای این منظور لازم است که زوجین با روش های صحیح تنظیم خانواده آشنا باشند.

ازدواج چگونه است؟

معیارهای یک ازدواج موفق چیست ؟

انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات فرد در زندگی است، زیرا می تواند آینده فرد را رقم بزند. تشکیل خانواده سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان می بایستی بر اساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. بصورت کلی اصالت خانوادگی به عنوان اساسی ترین معیار انتخاب همسر شناخته می شود. ایمان، اخلاق نیکو و روان سالم، و تناسب زوجین در ویژگیهای ظاهری، سنی، تحصیلی، فرهنگی، تربیتی و اعتقادی از موارد اساسی در انتخاب همسر است.

امروزه ازدواجها به صورت شتاب زده انجام می شود و چون انسانها در برخوردهای اول رفتار و واقعیت وجودی خود را بروز نمی دهند پس از ازدواج، رفتارهای نمایشی همچون پرده ای کنار می رود و رفتارها و چهره واقعی دو زوج نمایان می شود و در آن شرایط است که دو جوان احساس می کنند که به اندازه جغرافیای انسانی از یکدیگر فاصله دارند و وقتی راه حلی برای مسئله نیاموخته اند بنابراین به پاک کردن صورت مسئله اقدام می کنند و تقاضای طلاق می دهند.

عواقب نا خوشایند ازدواج های شتابزده

برکسی پوشیده نیست که آسیب هایی که در اثر افزایش طلاق و پدیده زنان مطلقه متوجه جامعه می کند قبل از هر چیز جوانان کشور را به خطر می اندازد بنابراین به نظر می رسد قبل از اینکه این معضل به یک بحران تبدیل شود باید اقدامات پیشگیرانه ای انجام داد.این اقدامات پیشگیرانه می تواند در قالب آموزش هایی برای جوانان در شناسایی معیارهای صحیح انتخاب همسر، قبل ازازدواج و همچنین آموزش هایی برای بهبود روابط زوجین بعد از ازدواج باشد.

 ازدواج، همسری و مهم تر از آن همسفری در جاده پرفراز و نشیب زندگی است. مسیر دراز عمر را با توشه ای فراوان و سازنده، و یاوری، همفکر و هماهنگ و شکیبا می توان به سلامت پیمود و به مقصد رساند.

یکی از راه های شناسایی فرد مقابل شناخت خانواده اوست. خانواده ای که فرد در آن رشد کرده نشان می دهد که او چه تفکراتی دارد و در طول زمان چطور عمل می کند.

هر کدام از ما هر قدر هم که روی رفتار خود تسلط داشته باشیم و شیوه های رفتاری خود را اصلاح کنیم باز در نهایت گرایش هایی به تربیت کودکی مان داریم و در ناخودآگاهمان الگویی از پدر و مادر گرفته ایم که در مواقعی از آن تبعیت می کنیم.

 

شناخت فرد مورد نظر قبل از ازدواج

درست مثل افرادی که در وضعیت های معمول لهجه ندارند اما وقتی عصبانی یا غمگین می شوند، لهجه یا گویش شهر مادری شان را به کار می برند. تسلط ما بر رفتارمان هم همیشه صد در صدی نیست و گاهی ممکن است آن را از دست بدهیم و مطابق با الگوهایی که از کودکی آموخته ایم رفتار کنیم.

از سوی دیگر یکی از بهترین شیوه ها برای شناخت فرد مشاهده او در زمانی است که با خانواده اش در تعامل است. نحوه برخورد فرد با اعضای خانواده و پدر و مادر شاخصی از رفتار آینده او در یک ارتباط صمیمانه است نوع برخورد و رفتار فرد در خانواده اطلاعات بسیار زیادی به ما می دهدتا پیش بینی کنیم که بعد از ازدواج این فرد چگونه برخورد خواهد کرد.

 

 

بسیاری از افراد، به خصوص جوان ها، تنها شرط لازم برای ازدواج را علاقه و عشق می دانند، در حالی که علاقه، تنها گزینه برای انتخاب همسر نیست و نکته های بسیار ظریفی وجود دارد که اگر قبل از ازدواج به آنها توجه نشود، می تواند در آینده دردسرساز شود. این مطلب به نکاتی می پردازد که بهتر است همه کسانی که قصد ازدواج دارند، به این نکته ها توجه کنند.1- سلامت جسم و روان پسرها و دخترها قبل از ازدواج باید اطلاعاتی را درباره سلامت روانی و جسمانی همسر آینده خود کسب کنند. اگر سلامت جسمانی هر یک از آنها مشکلی داشته باشد، حتما باید در این باره به توافق برسند. در مورد سلامت روان نیز معمولا روان شناسی از تست های سنجش شخصیت و ویژگی های شخصیتی استفاده می کند. در صورتی که یکی از طرفین اختلال شخصیتی داشته باشد ازدواج با مشکل جدی روبرو خواهدشد.

2- تناسب فرهنگی خانواده ها وقتی دو نفر می خواهند با هم ازدواج کنند، باید خانواده های یکدیگر را بشناسند و تناسب فرهنگی طرفین و شباهت های بین دو خانواده را بسنجند. اینکه پسر یا دختر بگوید ما دیگر با خانواده هایمان زندگی نمی کنیم، حرف کاملا غلطی است. خانواده های ایرانی هنوز سنتی زندگی می کنند و پسرها و دخترها گرچه در خانه های مجزا زندگی می کنند ولی کامل از بدنه خانواده کنده نمی شوند. ایرانی ها بعد از ازدواج ارتباط خود را با خانواده و بستگانشان قطع نمی کنند و اگر ارتباط بین دو خانواده مشکل داشته باشد، رابطه زوج نیز تحت تاثیر قرار خواهدگرفت. بنابراین رضایت خانواده ها و حضور آنها در زندگی را نباید نادیده گرفت3- سوابق خانوادگی خانواده های طرفین نیز باید از نظر سلامت روان بررسی شوند. پسر و دختری که خانواده خوبی دارند و ارتباط اعضای خانواده شفاف است، گرم و صمیمی هستند و در آن خشونت، طلاق و اعتیاد وجود ندارد، موردهای مناسبی برای ازدواجند در حالی که ازدواج با فرزندان خانواده های آشفته که مدام در حال نزاع، جر و بحث و درگیری اند و مشکلات خانوادگی زیادی دارند پرخطر محسوب می شود.4- سطح تحصیلات سطح تحصیلات و تقعات از یکدیگر باید در نظر گرفته شود. بهتر است تفاوت سطح تحصیلات زوج چندان زیاد نباشد چون ممکن است در آینده با مشکل مواجه شوند.5- سطح درآمد سطح درآمد و حتی نحوه پول خرج کردن طرفین نیز باید قبل از ازدواج مشخص شود و درباره اینکه هرکدام چقدر از درآمدشان را صرف خرج خانه خواهندکرد، باید دقیق و شفاف صحبت شود.6- مبانی اعتقادی طرفین باید درباره اعتقادات مذهبی خود به روشنی با هم صحبت کنند. اگر یکی از طرفین مذهبی است و برایش به جا آوردن مناسک مذهبی خیلی مهم است، نمی تواند با یک فرد غیرمذهبی ازدواج کند.

 

پیش شرط های ازدواج 

 7- مکان زندگی اگر زوج تمایل دارند در خارج از کشور زندگی کنند، این تمایل باید دوطرفه باشد. اگر از دو شهر مختلف هستند هم باید درباره شهر محل سکونت به تفاهم برسند. زندگی زن و شوهر دور از هم معنا ندارد و به تدریج باعث سست شدن رابطه خواهدشد.8- سابقه ازدواج قبلی گاهی دیده می شود فرد ازدواج قبلی خود را از طرف مقابل پنهان می کند. این کار بسیار اشتباه است. در این مورد باید شفاف صحبت کنند. گاهی نیز از ازدواج قبلی فرزندی دارند، همسر آینده حق دارد از نقش خود در زندگی و نقش همسرش اطلاع داشته باشد.9- اختلاف سنی اختلاف سنی در زوج بهتر است بیش از 10 سال نباشد. اختلاف سنی زیاد می تواند در تفاهم و تعاملات بین فردی مشکلات زیادی را ایجاد کند.10- تفکیک موارد قابل مذاکره از موارد غیرقابل مذاکره بعضی از موارد مثل اختلاف سنی، خانوادگی و ازدواج مجدد قابل مذاکره و گفت و گو هستند و اغلب هم می توان راه حلی برای آن پیدا کرد. در حالی که مواردی مانند اختلاف سلامت روانی و شخصیتی تا وقتی فرد کاملا درمان نشده قابل مذاکره نیست. بیشتر افرادی که دچار اختلال شخصیتی هستند، از بیماری خود اطلاع ندارند و رفتارشان را طبیعی می دانند در حالی که رفتارهایی مانند سوءظن و شک برای همسر کاملا غیرقابل تحمل است. مشاور ازدواج، مواردی را که ممکن است منبع اختلاف و تعارض ها باشد، به زوج معرفی می کند تا درباره آن بیشتر فکر کنند. مشاور ازدواج هرگز مستقیم به زن و مرد نمی گوید که شما برای هم مناسب نیستید بلکه با نشان دادن موانع سعی در برطرف کردن مشکل یا آگاه کردن طرفین را دارد. مشاور عوامل خطرسازی را که ممکن است به رابطه خدشه وارد کند تشریح می کند.

 

نگویید خودش مهم است، نه خانواده اش! گاهی طی تحقیقاتی که قبل از ازدواج انجام می گیرد، معلوم می شود در یکی از خانواده ها مشکلات رفتاری نابهنجاری وجود دارد؛ مثلا برادر پسر یا دختر بزهکار یا معتاد است یا به فرض پدر دختر در زندان به سر می برد. در این مواقع معمولا خانواده عروس یا داماد دچار تردید می شوند که آیا این وصلت درست است یا نه؟این نگرانی اصلا نابجا نیست و طبیعی است که به ناسالم بودن الگوهای تربیتی شک کرد. چون برداشت انسان ها از چنین خانواده هایی این است که قادر به تربیت فرزندشان نبوده اند. پس اختلالات تربیتی در عروس یا داماد آینده نیز ممکن است وجود داشته باشد که هنوز بروز نکرده است اما اگر از نظر علمی و روان شناختی به این موضوع نگاه کنیم، لزوما نباید اشتباه یک فرد از خانواده را به همه نسبت داد.در این موارد باید به مشاور مراجعه کرد. در جلسات مشاوره می توان تا حدودی به شخصیت فرد و خانواده اش پی برد. البته انسان ها شخصیت متغیری دارند و پیش بینی قطعی در این موارد وجود ندارد اما وقتی می بینیم که در خانواده ای چند معتاد وجود دارد یا میزان طلاق در اعضای خانواده و حتی بستگان درجه اول بسیار بالاست، در وصلت با چنین خانواده ای باید تامل بیشتری کرد و ازدواج را به تاخیر انداخت. ازدواج باید آگاهانه و عاقلانه باشد. وصلت با چنین خانواده هایی پرخطر محسوب می شود و اگر این عوامل مهم نادیده گرفته شوند، احتمال بروز مشکلات عدیده ای در آینده وجود دارد. 

در آخر اگر تمامی شرایط و جوانب را در نظر گرفتید و گزینه مناسب خود را پیدا کردید،به فکر تکمیل خود باشید و زندگی جدید و سرشار از محبت خود را شروع کنید.

ازدواج موفق از نظر شما چه نوع ازدواجی است؟ ازدواجی که تفاهم و علاقه در آن موج بزند؟ برای رسیدن به هرملاکی که برای داشتن یک ازدواج موفق در ذهن دارید باید قوانین و اصول درست آن را بیاموزید و به کاربندید. هر فردی تعریف متفاوتی از ازدواج موفق در ذهن خود دارد.

برخی افراد ازدواج موفق را ازدواجی می دانند که زوجین به هم عشق بورزند و احساس و علاقه در زندگیشان موج بزند. ازدواج در اسلام امری الهی و دینی است که انسانها را به تکامل و آرامش روح میرساند . قرآن و عترت بهترین راهنمایان انسان هستند که بسیار به امر مقدس ازدواج تاکید نموده اند. اما جوامع غربی ازدواج را صرفا امری میدانند برای رفع نیازهای جنسی.

هر فردی برای داشتن یک ازدواج موفق باید قوانین و مهارتهای درست رابیاموزند و آن را در زندگی بکار ببرند ؛ دراین بخش از نمناک قوانین 3+7 ازدواج موفق را آورده ایم که پیشنهاد می کنیم حتما بخوانید تا راز موفقیت آن را بدانید.

هم خانه شدن قبل از ازدواج ممنوع

ازدواج چگونه است؟

در عرف جامعه ی ما آشنایی قبل از ازدواج در چارچوب اصول دینی هیچ منع و ایرادی ندارد اما ما به مانندجوامع غربی نمیتوانیم بدون حد و مرز رابطه قبل از ازدواج را بپذیریم . یکی از مهمترین نکاتی که در ازدواج باید به آن توجه شود سن مناسب ازدواج است.

در کلام خداوند و قرآن سن مشخصی برای ازدواج مطرح نشده است . درتعیین سن ازدواج دختران و پسران،باید دیدگاه های مختلفی را بررسی کرد . از جمله اینکه دختر و پسر در چه سنی به بلوغ فکری و جسمی میرسند.

دختران و پسرانی که بصورت قبیله ای و عشایری زندگی میکنند ،زودتر از افرادی که در شهر زندگی میکنند به بلوغ فکری و اجتماعی میرسند . پس مسلما سن ازدواج برای آنها کمتر است و آنها زودتر آمادگی برای ازدواج را کسب میکنند.

در جوامع شهری خانواده ها،سنین متفاوتی را برای ازدواج فرزندانشان در نظر میگیرند.

دختر ها و پسرها معمولا از اوایل سن 15و17 به بلوغ فکری میرسند بطوری که میتوانند به ازدواج فکر کنند ( البته تنها فکر کنند) اما سن ازدواج در جوامع و خانواده های مختلف متناسب با آداب و رسوم و عقاید آنها متفاوت است.

برای مثال :برخی خانواده ها و جوامع دیپلم راپایان تحصیلات فرزندانشان میپندارند درحالیکه برخی دیگر مدرکهای بالاتر نظیر کارشناسی و کارشناسی ارشد راپایان تحصیل در نظر میگیرند . سن ازدواج در خانواده هایی که اینگونه میپندارند بالاتر است.

متاسفانه چنانچه در بخش های قبلی نمناک هم خواندید ازدواجهایی که در سنین پایین تر انجام میشود نا موفق تر است و طبق آمار بدست آمده 60تا 70درصد این ازدواج ها بدلیل ناپختگی هیجانی است بطوریکه در این ازدواجها هوس،جایگزین عشق و علاقه شده و پایان دلپذیری نخواهد داشت.

عشق و علاقه بین دوطرف از عوامل مهم ازدواج است اما نه از عوامل اساسی .

یکی از مهمترین مواردی که در ازدواج باید به آن دقت شود عوامل بیولوژیکی است مثلا:سن بارداری سالم درخانمها بین 23تا 32 سال است که باروری در این سن بی خطر است. این موارد فقط در مورد زنان صدق میکند یعنی سن مرد در تولید مثل موفق دخیل نمیباشد و مردان حتی درسن 70سالگی میتوانند صاحب فرزندی سالم شوند.

در رابطه با سن ازدواج قانونی به نام 37وجود دارد که مطابق این قانون مردان میتوانند 7سال از شریک زندگیشان بزرگتر باشند که اگر 3سال کمتر از 7سال یا 3سال بیشتر از 7سال نیز باشند مشکلی در امر ازدواج ایجاد نمیشود.

از جمله عوامل مهم و تاثیر گذار در ازدواجهای موفق عدم وجود تفاوتهای مذهبی میان زوجین است .

تفاوت های مذهبی رفته رفته باعث بروز مشکلات در زندگی زوجین میشود و باعث عدم تفاهم و ناسازگاری زن و مرد باهم میشوند. گفته شده تفاوت مذهبی میان زوجین بیشتر از تفاوت های زبانی باعث بروز اختلاف و مشکل میشود.

قبل از ازدواج عیبهای یکدیگر را ببینید

از جمله قوانینی که قشر جوان امروزه به آن توجهی نمیکنند و به آن پایبند نیستند قانون روان شناختی و جامعه شناختی است که میگوید زوجین قبل از ازدواج باید عیوب یکدیگر را ببینند و بعد از ازدواج چشمهای خود را بر روی عیوب هم ببندند و سعی کنند از عیب های یکدیگر چشم پوشی کنند.

برخی افراد قبل از ازدواج میپندارند که بعد ازدواج با فردی که تفاوت بسیار زیادی با آنها دارند میتوانند رفتار و طرز فکر اورا تغییر دهند اما باید بدانند که گاهی اوقات اصلاح و تغییر همسران اصلا اتفاق نمیفتد.

به طور مثال :اگر مردی از یک خانواده ی مذهبی که به تمام اصول دین پایبند هستند با زنی که اعتقادات چندان برایش اهمیتی ندارد ازدواج کنند به امید اینکع بدحجابی و بی بند و باری اورا اصلاح کند امری کاملا اشتباه و متاسفانه بسیار رایج است.

بی اهمیتی به این موضوعات باعث بیشتر شدن آمار طلاق میشود.

اول تفاهم بعد بارداری

از جمله اصول اساسی و مهم در زندگی زناشویی درک تفاوت میان زن و مرد است .زن و مرد اگر هردو به بلوغ فکری رسیده باشند میدانند که زن و مرد ازدوجنس مخالف هستند و هرچند رفتاری شبیه هم داشته باشند باز هم با یکدیگر متفاوت هستند این درک متقابل باعث بروز سازگاری و تفاهم بین زوجین میشود پس تازمانی که تا همسر خود تفاهم ندارید اقدام به بارداری نکنید .

ازدواج به معنای یک عمر زندگی با شریک زندگیتان است نه اینکه بعد چند سال به طلاق ختم شود. امید بارداری باید بین زوجین حتی اگر بعد از گذشت 3تا5سال صاحب فرزند شدند باز هم وجود داشته باشد .

از جمله عوامل مهم دیگر که قبل از بچه دار شدن باید به آن توجه کرد داشتن مسکن و شغل مناسب برای مرد است.

اگر تا 30یا40سال پیش تهیه مسکن آسان بود درحال حاضر سخت است پس خانواده ی زوجین خصوصا مرد باید او را حمایت کنند. 

 

وکیل تاپ –

ازدواج پدیده ایست که از دیرباز و از زمان پیدایش انسان بوده و تا امروز نیز ادامه داشته است بماند که در این دوره از یک طرف دیگر تمایلی برای ازدواج وجود ندارد و سن ازدواج در حال افزایش است و از طرفی دیگر انواع و اقسام ازدواج ها به وجود آمده مثل ازدواج موقت، ازدواج صوری، ازدواج یومیه و … و از طرفی میزان طلاق هم چه به صورت رسمی، چه به صورت عاطفی روبه افزایش است.

نوعی از زندگی زناشویی و برقراری رابطه جنسی، بدون ثبت رسمی وجود دارد که برخی آن را ازدواج سفید نامیده اند. این پدیده گرچه در دنیا پدیده جدیدی نیست اما در ایران به عنوان یک شوک فرهنگی مطرح شده است چون این پدیده هنوز شناخته شده ی عموم نیست و از طرفی هم مغایر با شرع و اسلام در کشور ما ایران است.

ازدواج سفید در واقع زندگی مشترک غیررسمی یک زوج است و داشتن رابطه ی بدون تعهد، بدون ثبت رسمی و در واقع عدم علقه ی زوجیت به معنای دیگر، داشتن رابطه ی آزاد و تنها با توافق دو طرف که آثار و تبعات آنرا در ادامه بررسی خواهیم کرد.

ازدواج چگونه است؟

دسترسی سریع به عناوین:

در چند دهه اخیر، الگوی روابط جنسی در جهان تغییرات فراوانی داشته و اکنون نیز جامعه ایران، با تحولات چشم گیری در حوزه ارزش ها و باورهای جوانان روبه روست. تحقیقات نشان می دهد که رابطه ی جنسی قبل از ازدواج در ایران رو به افزایش است و یکی از گونه های جدید روابط پیش از ازدواج است؛ که در کلان شهرهایی چون تهران رو به افزایش است.

به طور کلی در فرهنگ غرب ازدواج سفید مفهومی متفاوت از ازدواج سفید در ایران دارد. در جهان غرب ازدواجی است که ناکامل محسوب می شود؛ به این معنا که فاقد رابطه ی جنسی است و به هردلیلی دو طرف هم خانه می شوند بدون رابطه ی جنسی و اصطلاح ازدواج سفید هم از همینجا نشات میگیرد به معنی ملافه های سفید.

اما در ایران به شکل متفاوتی بروز پیدا کرده است. هم خانه شدن دو طرف بدون ثبت رسمی ازدواج برای برآورده شدن نیازهای عاطفی و جنسی یکدیگر.
بنابراین ازدوج سفید دو معنا میتواند دادشته باشد، معنای اول عبارت است از: هم خانگی که ازدواج قانونی بدون ارتباط جنسی است و معنای دیگر عبارتست از هم باشی، که بیانگر ارتباط جنسی میان دو غیر هم جنس بدون ازدواج رسمی است این نوع از زندگی که به زندگی زناشویی بدون ازدواج معروف است یک شیوه ی جایگزین در غرب است که در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکایی رواج دارد.

در این نوع رابطه دختر و پسر بدون هیچ توافق رسمی و مشخصی رابطه را شروع می کنند. آمارها حاکی از آن است که روابط هم خانگی، امروزه در سراسر اروپا و آمریکا به خصوص در میان نسل های جوان به طور چشم گیری در حال پذیرش و افزایش است.

به نظر می رسد که ازدواج سفید برای شناخت دو طرف قبل از ازدواج مفید هم باشد و با رفتن زیر یک سقف طرفین آشنایی بیشتری از یکدیگر کسب کنند و شاید آمار طلاق را به مراتب، کمتر کند.

اما نود درصد این نوع روابط (ازدواج سفید) اصلا به ازدواج رسمی ختم نمی شود و خیلی زود عمر رابطه تمام می شود زیرا که دو طرف هیچ هدف مشترکی ندارند و در اکثر موارد تنها برای رفع نیاز جنسی است. طرفین در این نوع ازدواج از امنیت اجتماعی، امنیت روانی و عاطفی، امنیت مالی محروم هستند.

معمولا اشخاصی که تن به رابطه ای بدون تعهد می دهند، اشخاصی هستند که دچار ناهنجاری و تعارض و کمبود های عاطفی هستند. و مردانی که مسئولیت پذیر نیستند و می خواهند از قبول مسئولیت خانه و خانواده شانه خالی کنند رو به این سبک از رابطه رو می آورند.

بیشترین لطمه متوجه ی دخترانیست که تن به این نوع رابطه می دهند زیرا زمانی که از این روابط بیرون می آیند بدون هیچ حمایت مالی و قانونی به ناچار وارد رابطه ی دیگر می شوند تا خلاء را جبران کنند. زن معمولا در این رابطه اضطراب و آشفتگی تمام شدن رابطه را دارد زیرا با بیرون آمدن از آن احتمال طرد شدن از سمت خانواده و جامعه بیشتر از مرد است. دختری که از رابطه ای بی نام و نشان بیرون می آید به هیچ عنوان مورد حمایت نیست.

اگر آمار رسمی از این هم خانگی ها در دست بود کاملا مشخص بود که نود درصد این روابط و هم خانگی ها بعد از مدت کوتاهی به جدایی ختم می شود و اگر به ازدواج رسمی هم ختم شود هشتاد درصد احتمال طلاق در آنها بیشتر است.

بیشتر بخوانید: اثبات رابطه نامشروع با توجه به مجازات زنا محصنه و غیر محصنه

ازدواج سفید در کشور ما ایران پدیده ای نو ظهور است و فرهنگ ما آنرا به رسمیت نشناخت است. زیرا که قانون ما تنها ازدواجی را به رسمیت می شناسد و مورد حمایت قرار میدهد که در دفاتر ازدواج و طلاق ثبت رسمی شده باشد.

در غیر اینصورت تبعات زیان بار آن، به خصوص برای زن بر عهده ی خودشان است و مورد حمایت قانون قرار نمی گیرند. با گسترش ازدواج سفید، تعداد ازدواج های رسمی کاهش چشم گیری داشته چرا که هم خانگی به شکل رقیبی جدی در مقابل ازدواج قد علم کرده است. در بسیاری از کشورها ازدواج درحال تضعیف و هم خانگی در حال گسترش است.

ازدواج سفید پدیده ای نوظهور در کشور ما ایران است به این دلیل تعریفی از آن در قانون وجود ندارد و جرم انگاری نشده است اما از نظر شرعی و با شرایطی که قانون تعیین کرده جرم زنا محسوب می شود. ( مواد ۲۲۵،۲۳۰،۶۳۷ قانون مجازات اسلامی)

به طور کلی جرم انگاری در این مورد آسان نیست چون جنبه خصوصی دارد مگر اینکه جنبه علنی پیدا کند.

کمرنگ شدن اعتقادات جوانان و میل به آزادی های اجتماعی و رهایی از قید و بندهای سنتی، مشکلات مالی جوانان، محک زدن رابطه و آشنایی بیشتر، عدم اعتقاد به ازدواج، سست شدن اعتقادات مذهبی، افزایش طلاق، الگو برداری از رسانه های بیگانه که قبح این رابطه را از بین برده است و میل به این پدیده را بیشتر کرده است.

این مطلب توسط خدیجه زینالی وکیل پایه یک دادگستری نگاشته شده است.

۲۰ سوال حقوقی درباره ارث و وصیت

قانون حمایت خانواده جدید ۹۱

تحلیل ماده ۱۶ قانون حمایت از خانواده

‌قانون حمایت خانواده ‌مصوب ۱۳۵۳.۱۱.۱۵

قانون و اسلام در باب صیغه برای مردان متاهل چه می گوید؟

دانستنی‌ های حقوقی خانواده (۳۰ نکته حقوقی ازدواج، طلاق، خانواده)

کاملا حرف های شما غلط بوده.بلکه باعث شناخت و درک بهتر از همدیگر میشود بدون اینکه نگرانی این رو داشته باشی .که تا سرکار خانم تا قهر کنه مهریه شو بزاره اجرا.یا یه شخص سومی مخ خانم رو بعد از ازدواج میزنه مهریه رو میزاره اجرا—بعدش خانه پسر رو که حاصل ۲۰ سال عمرش بوده واسه ۶ ماه بودنش میگیره و میره با نفر سوم.و یه ایراد دیگه هم که داره اینه که چون هیچ جوره نمیشه قبل عقد با دختر تنها باهاش حرف بزنی .احتمال اینکه یه خل و چل به ریش ات ببندن زیاده.البته بازم باید نصف مهریه بدی…وقتی قانون کشور همش به بدبخت کردن مردها منتهی بشه.بار گرانی هم روی شانه مردها خالی میشه.و سطح توقعات خانم ها بعد از ازدواج سر به فلک میکشه…کلا زن ادم دیوانه باشه بازم مهریه بگیره..باید قانونی باشه بطور مثال اگه ایراد از سمت مرد بود و اثبات شد اون موقع بشه مهریه گرفت.و اگه زنی دارای ایراد بود و مرد اثبات کرد بتوانه بدون دادن مهریه طلاق بده.اون وقت بسوی این مدل ازدواج ثبت و سند و محضری رو میارند

وکلای پایه یک ما اماده پاسخ به سوالات شما هستند

اطلاعات من را ذخیره کن تا در آینده نیازی به ورود اطلاعات نداشته باشم

این مطلب توسط خدیجه زینالی وکیل پایه یک دادگستری نگاشته شده است.

ازدواج چگونه است؟
ازدواج چگونه است؟
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *