چیزایی که دیگران در مورد شما فکر میکنن و به زبون میارن، میتونه شما رو تو زندگی عقب نگه داره. اگر که شما به حرفاشون اهمیت بدین. اما چطور به حرف مردم اهمیت ندهیم ؟
شاید نتونین کارایی که میخواین بکنین رو بکنین. چون میترسین از اینکه دیگران چطور قضاوتتون میکنن و راجبتون چیا میگن.
شاید هیچ تغییری تو زندگیتون ایجاد نکنین، چون با توجه به تجربه های قبلیتون میدونین که مردم چه واکنشی در مورد اون تغییر خواهند داشت.
اهمیت دادن به حرف دیگران بر اساس منطق میتونه کمکتون کنه که تصمیمای بهتری بگیرین. اما بیش از حد اهمیت دادن بهشون باعث میشه که فلج بشین و دست به هیچ تغییری نزنین و هیچ پیشرفتی نکنین.
چطور به دیگران اهمیت ندهیم
پس چطور میتونیم از این موضوع شایع عبور کنیم و آزادی درونیمون رو به دست بیاریم؟
چطور به حرف مردم اهمیت ندهیم ؟
خب، مردم راجب این موضوع هم نظرات و پیشنهادای متفاوتی دارن. 😉
منم به نوبه خودم ۵ تا روشی که کمکم کردن از این موضوع عبور کنم رو باهاتون در میون میذارم.
اینکه خودتونو تو زندگی عقب نگه دارین و بخاطر حرف مردم هیچ تغییری ایجاد نکنین – به تجربه من – برمیگرده به این باور که کارای شما برای مردم خیلی مهمن و مردم حواسشون به شماست!
شاید میترسین از اینکه مردم بهتون بخندن یا حرفایی که زدین یا کارایی که کردین رو ببرن زیر ذره بین و تحلیلتون کنن.
اما واقعیت اینه که مردم تا خرخره درگیر مشکلات و نگرانیای زندگی خودشون هستن. برا همین شما و زندگیتون اصلا براشون اهمیتی نداره!
بعله، شاید تو ذهن شما، شما مهمترین آدم دنیا باشین!
اما فکر نکنین برا بقیه هم شما مهمترین آدم دنیایین 😉 چون تو دنیای اونا هم احتمالا مهمترین فرد دنیا خودشون یا بچه هاشون هستن!
من در مقابل تعریف و تمجید خوشحال میشم و قدردانی میکنیم. خوبه که از آدم قدردانی بشه. اما هیچ وقت بخاطر تعریف و تمجید هیجان زده نمیشم و بالا و پایین نمیپرم و جیغ و داد نمیکنم.
به همین ترتیب، با همین ذهنیت، در مقابل انتقاد هم همین واکنش رو دارم. بهش توجه میکنم، بررسی میکنم، اما خیلی جدیش نمیگیرم! همین باعث میشه که بتونم از انتقادهای دیگران هم قدردانی کنم. (چون همیشه میشه چیزی ازشون یاد گرفت!)
این مدل ذهنیت باعث میشه خیلی حرف دیگران رو جدی نگیرین.
اگه زیادی به حرف و طرز فکر دیگران در مورد خودتون اهمیت بدین، اونوقت این اهمیت دادنه تبدیل میشه به یه نیاز به تایید از طرف دیگران.
علاوه بر این، شما خودتون رو بر اساس طرز فکر و حرفای دیگران میشناسین، نه کسی که واقعا هستین!
بنابراین بیخیال طرز فکر دیگران در مورد قیافه و هیکل و قدرت و … بشین.
چیزی که به شما آرامش و شادمانی درونی میده الزاما به دیگران هم همین حس رو نمیده!
به طرز فکر خودتون در مورد خودتون اهمیت بدین و عزت نفستون رو بیشتر کنین.
اگه یکی آدم خیلی منفی نگری باشه، مدام به شخصیتتون حمله خواهد کرد و حرفای تخریب کننده خواهد گفت.
وقتی چنین شرایطی براتون پیش اومد، حواستون باشه که این حرفا همشون واقعی نیستن!
این کلمات و این مدل رفتارهای تخریب کننده یه سری روشهایی هستن که مردم باهاشون خشم و خستگی و حسادتشون رو تخلیه میکنن.
یه عده هم با این رفتارا نیاز همیشه بر حق بودنشون رو برا خودشون ارضا میکنن.
این موضوع بخاطر شما و کارایی که کردین نیست، بخاطر نیازهای خودشونه!
به خاطر سپردن این موضوع میتونه آرومتون کنه. و باعث میشه دیگران رو هم درک کنین. همه ما آدمیم و ممکنه روز یا هفته یا ماه های بدی رو سپری کنیم و روانمون حسابی بهم بریزه!
بهتون نخواهم گفت که به حرف هیچکس هیچ اهمیتی ندین. دیگران میتونن مثل یه آینه باشن.
گوش کردن به حرفای دیگران میتونه چیزای خوبی در مورد خودمون بهمون نشون بده.
اما سعی کنین شما انتخاب کنین که به حرف چه کسایی گوش بدین!
اگه یه نگاه عمیقتری به روابطتون بندازین، حتما کسایی رو پیدا میکنین که توصیه های ارزشمندی بهتون میکنن و میتونین از حرفاشون استفاده کنین.
مرسی که تا آخر مقاله همراه شدین.
میتونین این مقاله رو پرینت کنین و چند بار بخونینش تا یادتون باشه تو دورانی که خیلیا رفتارهای آزاردهنده ای دارن، چطور به حرف مردم اهمیت ندهیم ؟ 🙂
چطور به دیگران اهمیت ندهیم
مثل همیشه، نظر، پیشنهاد، انتقاد، یا هرچی که بود رو این پایین بنویسین و با اشتیاق میخونمشون 🙂
واقعا همینطوره توجه به نظرات و نگاه مردم به خودمون خیلی عقبمون نگه میداره
بسیار عالی دمتون گرم
خیلی خوب بود
من اعتماد به نفس خوبی داشتم نمیخوام زیاد توهین کنم ولی من با یک انسان که به معنای واقعی ضعیف و احمق و بسیار حسوده و حتی بر حق بودنش هم میخواد ارضا کنه سال هاست تو یک خونه زندگی میکنم دیگه دارم دیونه میشم از حرف زدن خسته نمیشه چون فکرش خرابه من هم از نظر خود شناسی باید بگم انرژی های منفی را همش جذب میکنم شما جای من بودید چه میکردید؟
من جای شما بودم تو سریعترین زمان به بهترین مشاور شهرم مراجعه میکردم و باهاش صحبت میکردم!
این شرایط قابل حله اما یه راه حل ساده نداره که بشه گفت این کارو بکنین و همه چی درست میشه.
بهتره با یه مشاور خوب چند جلسه راجب این موضوع صحبت کنین.
در کنار این موضوع، بهتره پاکسازی هم بکنین.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
نام *
ایمیل *
وب سایت
دیدگاه
ما انسان ها به عنوان موجودات اجتماعی، گاهی اوقات تحت تاثیر شنیده هایمان از دیگران قرار می گیریم و متاسفانه گاهی اوقات، حرف ها و حدیث ها عاملی می شود که به خودمان شک کنیم یا با دیگران مشکلاتی هر چند کوچک پیدا کنیم. همه ما خوب می دانیم اگر بر اساس حرف مردم زندگی کنیم روی باد خانه ساخته ایم و هر لحظه ممکن است این خانه از طرف به آن طرف کشیده شود و مسیر زندگی ما را هم تغییر دهد. زندگی با حرف مردم یعنی نداشتن هدف مشخص، یعنی بی ارزش دانستن خود. یعنی خستگی از تلاش مداوم برای راضی کردن این و آن و نارضایتی همیشگی خود.
اما واقعا چطور به حرف مردم اهمیت ندهیم؟
اگر در رابطه با فردی یا چیزی نگران هستید یا می ترسید، اشکالی ندارد بترسید! اما با آن فرد یا مساله مواجه شوید. شاید در این موقعیت قرار گرفته باشید: قصد دارید به مهمانی بروید، لباس نو ندارید که به تن کنید و تنها لباس مناسب شما قبلا دیده شده است، با خودتان فکر می کنید: اگر اینو بپوشم فلانی و فلانی در مورد من چه فکری می کنند! اگر دیگران مرا مسخره کردند… و از این نوع فکر ها.
یک نفس عمیق بکشید، با این چیزها آبروی شما نخواهد رفت! لباس تان را مرتب کنید و با علاقه و اشتیاق بپوشید. می دانم نگران هستید اما سعی کنید تمرکزتان را به لذتی که از بودن در مهمانی خواهید برد معطوف کنید! یادتان باشد دیگران به شخصیت شما و حضورتان در مهمانی بیشتر از لباس تنتان اهمیت می دهند. لباس شخصیت تان بروز و زیبا باشد، لباس تنتان بسیار زیباتر و فاخرتر به چشم خواهد آمد.
برای تمرین به جای توجه به قضاوت هایی که دیگران راجع به شما می کنند، به این توجه که شما چه کسانی را و به چه دلیلی قضاوت می کنید و چطور این کار را انجام می دهید! بزودی متوجه خواهید شد که خودتان بیشتر از هر کسی اهل قضاوت هستید و یکی از مهم ترین دلایل نگرانی تان در مورد نظر دیگران این است که دائما مشغول بررسی و قضاوت سایرین هستید. به عنوان یک چالش نچندان ساده برای مدت یک ماه، به افکار خودتان راجع به دیگران توجه کنید و سعی کنید هر روز از زمانی که برای این کار صرف می کنید کم کنید و زمان آزاد شده را برای سکوت کردن یا سپاس گذاری از خالق هستی صرف کنید.
اگر کار نکرده اید نگرانی و اضطراب شما چه معنی می دهد؟ البته لازم است بگویم اضطرابی که درد آن را تحمل می کنید در نتیجه ترس از قضاوت است، اما وقتی کار نکرده باشید نیازی نیست نگران قضاوت دیگران هم باشید! خوب و درست زندگی کردن وجدان آسوده ای به همراه می آورد که در برابر هر قضاوت و محکمه ای پاک است.
چطور به دیگران اهمیت ندهیم
روش های اهمیت ندادن به حرف مردم
تایید دیگران چیزی شبیه نتیجه مسابقه ی فوتبال دو تیم دسته دو اروپایی در لیگ اروپاست! چه اهمتی دارد! شنیدن تایید خوب یا بد چه تاثیری در زندگی شما دارد؟ چه جیزهایی تغییر خواهد کرد؟ برای تغییر کردن این چیزها چه نیازی به تایید یا عدم تایید دیگران دارید؟ چه چیزی در این فرد وجود دارد که انقدر برای من ارزشمندش کرده است؟ همین حالا اعلام کنید: من آماده ام تا دیگر به حرف مردم اهمیت ندهم .
شاید باورش برایتان سخت است اما دیگران خیلی متوجه شما و حضور شما نمی شوند و اکثر توجه و تمرکزشان به خودشان است و اینکه دیگران در موردشان چه فکر می کنند! آنها هم مشغول بررسی این مساله هستند که دیگران در موردشان چه می گویند. پس راحت باشید و زندگی خودتان را بکنید.
کنترل فکر خودمان کار ساده ای نیست چه برسد به کنترل فکر دیگران! بهترین کاری که می توانید بکنید این است که فکر کنترل کردن فکر دیگران را کنترل کنید! چون این فقط یک توهم است و نمی شود چنین کاری کرد. پس همان بهتر که مراقب افکار خودتان باشید و آسوده زندگی کنید.
همچنین بخوانید (چرا احساس می کنم دوست داشتنی نیستم؟)
بله درست خواندید بعضی آدم ها هستند که هر کاری هم بکنید این ها شما را تایید نخواهند کرد! شاید بگویید درسته مثل پدرم که هیچ وقت منو تایید نکرد! شاید حرفتان درست باشد اما سوال من این است که آیا شما برای پدرتان یا کسانی که نمی خواهند شما را تایید کنند زندگی می کنید؟ آیا تنها هدف از زندگی شما راضی کردن کسی است که به هر دلیلی نمی خواهد دیگری را تایید کند و آگاهانه و ناآگاهانه به دیگران آسیب می زند.
این آدم ها را به حال خودشان رها کنید، زندگی خودتان را به بهترین شکلی که شما را خوشحال می کند پیش ببرید و این حقیقت را که همیشه چند نفر آدم ناراضی وجود دارند باور کنید، شما کافی و عالی هستید.
میتوانید سوالات و مسائل خودتان را برای خودیاری ارسال کنید و در اسرع وقت مناسبترین و بهترین راه کار اختصاصی، برای مسائل خودتان را دریافت کنید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
نام *
ایمیل *
وب سایت
دیدگاه
برای شما هم اتفاق افتاد است؟ هر روز صبح وقتی از خواب بیدار میشویم باید نگران این باشیم که مردم در مورد ما چه فکر میکنند؟ در مورد غذا خوردنم، در مورد لباس پوشیدنم، درمورد نوع صحبت کردنم، در مورد نظرات و پیشنهاداتم و همه و همه فکرهای دیگر. انگار نه انگار که ما همه گناهکاریم و هرکسی یه سری رفتار برای خودش داره. اما کمی باید مراقب باشید چون زیادی فکر کردن به اینکه مردم در مورد شما چه فکری دارند ممکن است خطرناک و روح و روان شما را آزار دهد. در این مقاله میخواهیم برخی مواردی که کمک میکند تا کمتر به حرف مردم اهمیت دهید اشاره کنیم و یاد بگیریم کمی هم برای خودمان زندگی کنیم، والا !
آخرین بار قبل از اینکه بخواهید کاری را انجام بدهید و نگران فکر مردم بودید کی بوده؟ در کامنتها بگویید!
ما وضع موجود را پذیرفتیم زیرا بقیه آدمهای دور و برمان نیز همین کار را کردهاند. بجای انجام دادن کار دلخواهمان، نگاه میکنیم ببینم چطور میتوانیم بقیه را از خودمان راضی نگه داریم. آخرش این میشود که اعمال، رفتار و زندگیمان از حرف مردم قالب میگیرد. اگر شلوار میخریم بیشتر از اینکه جنس شلوار و میزان راحتیاش مد نظرمان باشد، به این توجه میکنیم که چه شلواری مُد است تا هنگامی که میپوشیمش در چشم باشیم.
همکارتان نظرتان را در مورد سریال جدیدی جویا میشد و اگر نظر مخالفی در رابطه با این فیلم داشته باشید از ترس اینکه مردم فکر بدی در مورد شما بکنند، آنرا مخفی میکنید. دو نفر سر کوچه ایستادهاند و دارند میخندند.. یک لحظه فکر میکنید که نکند دارند به شما میخندند. سریع خود را برانداز میکنید تا خدای نکرده زیپ شلوارتان باز نباشد.
چطور به حرف مردم اهمیت ندهیم
چطور به دیگران اهمیت ندهیم
زندگی کردن با معیارهای دیگران که اسمش زندگی نیست. این جور زندگی کردن هر چه زودتر متوقف شود بهتر است. اصلاً کجا نوشته که باید مثل یک آدم بی دست و پا آن وسط بایستیم تا برای دلخوشی این و آن زندگی کنیم. قرار نیست تا آخر عمر دنباله رو حرف این و آن باشیم.
اگر به این ترتیب زندگی کنیم که هیچ هویت و شخصیت مستقلی از خودمان نخواهیم داشت. آیا فکر میکنید وقتی نیکولا تسلا در حال اختراع برق بود به این فکر میکرد که همسایههایش دربارهاش چه چیزی میگفتند؟
داستان آن پدر و پسر که میخواستند الاغشان را بفروشند خاطرتان هست؟ پدر و پسر عازم شهر دیگری بودند و افسار الاغ را در دست داشتند. یک نفر رسید گفت این دو چقدر دیوانهاند که هیچکدامشان سوار خر نمیشوند. پدر، پسر را روی الاغ نشاند. دومی رسید و گفت چه پسر بی ادبی که در حضور پدر پیرش روی الاغ نشسته است. پسر پایین پرید و پدر نشست.
اهمیت ندادن به حرف مردم
سومی آمد و گفت عجب پدر ظالمی، بچه بیچاره را پیاده میآورد و خودش سواره است. جفتی سوار الاغ شدند تا حرف مردم بخوابد. شخص دیگری آمد و گفت نگاه کن، عجب بیرحمهایی هستند. حیوان زبان بسته را از پا در آوردند.
آخرش پدر و پسر الاغ را به یک تیر چوبی بستند و هر کدامشان یک سر چوب را گرفت و راه افتادند که مردم باز هم دنبالشان افتادند و گفتند این خُل و چِلها را ببین چکار میکنند! نهایت الاغ از دستشان میافتد داخل رودخانه و غرق میشود و علی میماند و حوضش.
پای حرف این و آن نشستن عاقبتش همین است. قربونش برم، در مملکت ما هم که از این جور اخلاقها کم نیست.
حتما نمونههای را در شبکههای اجتماعی دیدهاید که طرف چیزی خریده و پوشیده هزاران نفر کامنت گذاشته و نظر دادهاند! این مورد سادهترین بود حتی کار حرف مردم به جای رسیده است که در مورد اسم بچهی دیگران هم نظر میدهند و در مورد این مساله که بچه در کجا هم بدنیا بیایید کلی حرف بی اهمیت میزند!
گاهی خود ما نیز دچار اینچنین رفتارهای میشویم و باید بشینیم فکر کنیم که از کجا شروع کردهایم و جو خود شیفتگی و استاد همه چیز بلدی به خود نگیریم. بنابراین فکر نکنید اگر دَک و پُزی به هم زدید مردم دست از دخالت کردن در زندگی شما برخواهند داشت و شما خلاص خواهید شد. همیشهی خدا انقدر آدم فضول وجود دارد که به شما بگوید چه کار بکنید و چه کار نکنید.
اما امروز آخرین روزی خواهد بود که کسی سبک زندگی مورد علاقه خود را به ما دیکته میکند. امروز روزی است که ما به سایر مردم میگوییم آنجای لق خودتان و چیزی که میپسندید. اگر دوست دارید کاری را انجام دهید، خودتان آنرا انجام دهید. از من نخواه به جای تو زندگی کنم. از امروز دیگر حرف این و آن برای من پشیزی اهمیت ندارد.
انقدر به چیزی که در سر مردم میگذرد فکر نکنید و به انتخاب خودتان احترام بگذارید. دنبال گرفتن تأییدیه از دوستان و خانواده و آشنایان نباشید. این زندگی از تولد تا کوبیده شدن میخ تابوت به پای شما نوشته میشود پس برای خودتان فکر کنید و بی خیال حرف مردم باشید چون این زندگی شماست.
چه بخواهید باور کنید و چه نه، اغلب ماها انقدر هم آدمهای خاصی نیستیم که دیگران بخواهند شب و روز به حرکات و سکنات ما فکر کنند. البته که خود همان دیگران هم فکر میکنند که ما به کارهای آنها فکر میکنیم.
اما واقعاً در اوضاع و احوال کنونی که برای نان در آرودن، آدم باید هشتاد جور سگ دو بزند، چه کسی انقدر بیکار است که دائم درباره این و آن فکر کند؟ استثناءها را کنار بگذارید، باقی مردم دائم درگیر بدبختیهای خودشان هستند و برای فکر کردن به خودشان هم وقت ندارند چه برسد به شما.
نتایج تحقیقات علمی در آمریکا اینطور عنوان میکند که هر فردی روزانه ۵۰ هزار فکر به مغزش خطور میکند. این بدان معنی است که اگر کسی در طول روز ۱۰ دفعه هم به ما فکر کند، این فقط چیزی حدود دو صدم درصد از کل فکرهای او را در بر میگیرد که رقم بسیار ناچیزی است.
واقعیت این است که هر فردی بیشتر به خودش فکر میکند و در ذهنش واژههایی مثل “من” و “مال من” دور میچرخند، مگر اینکه شما کاری کرده باشید که مستقیماً بر روی زندگی او تأثیری گذاشته باشد تا بخواهد به شما فکر کند؛ در غیر اینصورت دلیلی برای فکر کردن به شما وجود ندارد.
کمتر نگران آن چیزی باشید که دیگران در مورد شما فکر میکنند!
فکر نکنم بحثی بر سر این قضیه داشته باشیم. محال است بتوانی همه را از خودت راضی نگه داری. فارغ از اینکه چه طور لباس بپوشیم و رفتار کنیم، همیشه افرادی هستند که راجع به ما تِز منفی بدهند. به قول معروف در دهن مردم را که نمیتوان بست اما حداقل میتوان خود را طوری آب بندی کرد که به حرف مردم وقعی ننهاد.
فکر میکنید بدترین اتفاقی که ممکن است بر اثر حرف مردم به سرتان بیاید چیست؟ اگر یک بادکنک کنار گوشتان بترکد خطرش بیشتر از حرف مردم است. از حرف مردم رسماً هیچ بلایی به سرتان نازل نخواهد شد. پس چه دلیلی دارد که ذهنمان را مشغول چیزی کنیم که هیچ تهدیدی برای ما محسوب نمیشود؟
اگر به چیزی باور دارید، دلایل منطقیای برای انجام دادنش دارید و یا میپسندیدش، به خاطر آن ایده از جای خود بلند شوید و حرفتان را بزنید. کسی شما را نخواهد خورد. برای من تجربه شده است که رفتار صادقانهای داشته باشم تا همان چند نفری که برایشان احترام قائلم دوستم داشته باشند… و این برای من با ارزشتر از آن است که بخواهم با چسبیدن به عقاید پوپولیستی خودم را محبوب همه کنم.
مقاله مرتبط:
چگونه پولدار شویم ؟ راهکارهای برای پولدار شدن در شرایط اقتصادی حال
فکر کردن بیش از حد به اینکه مردم درباره آدم چه فکری میکنند، وسواسی را برای فرد به وجود میآورد با این مضمون که چطور رفتار کنم تا مردم خوششان بیاید. این آدم بهجای اینکه بخواهد شخصیت مستقلی از خودش ارائه کند، دائم به فکر خوب نشان دادن خودش در بین مردم است.
پدرِ یک بندهخدایی فوت کرده است و طرف فقط برای اینکه جلوی مردم بد جلوه نکند کم مانده کلیه خودش را بفروشد و آنرا خرج مراسم پدرش کند. در واقع این کار باعث میشود که مردم بیشتر آن فرد را مورد قضاوت قرار بدهند زیرا خودشان هم همین اخلاق را دارند.
میگویند هر کسی میانگین رفیقهایش است. این به این معنی است که مثلاً اگر شما ۵ رفیق داشته باشید که دائم با آنها سر و کله میزنید هر کدامتان تا حدودی نمایانگر خصوصیتهای آن جمع هستید. امان از وقتی که چند نفر با هم بُر بخورند که نقطه ضعفهایشان مثل هم باشد. این جور افراد معمولاً از نظر شخصیتی در جا میزنند زیرا هیچ کدامشان نمیتواند در آن زمینه بقیه را به چالش بکشاند.
کار به جایی میرسد که همهی اعضای این گروهِ دوستی فکر میکنند که نُرم همین است و دیگر دست از تلاش برای بهتر شدن بر میدارند. شما که نمیخواهید چنین سرنوشتی نصیبتان شود؟
اولین کاری که باید بکنید این است که بدانید در زندگی چه چیزی برای شما واقعاً ارزش دارد، یا در واقع هدف نهایی زندگیتان چیست. به محض اینکه فهمیدید از خودتان چه چیزی میخواهید و چه چیزهایی برایتان اهمیت دارد، حرف مردم برایتان کم اهمیتتر از قبل میشود. وقتی بدانید چه چیزهایی برایتان ارزش است برای اعادهی آنها از جایتان بلند میشوید. یک آدم عاقل که اسمش را یادم رفته میگوید: “اگر عقیدهتان ارزش ابراز کردن ندارد از آن دست بکشید”.
انقدر بله تحویل مردم ندهید و بی خودی سرتان را به نشانهی تأیید تکان ندهید. یاد بگیرید که هر جا صداقت حکم میکرد بگویید نه و از حرف کسی هم هراسی نداشته باشید. قرار نیست هر کاری بقیه کردند را شما هم انجام بدهید. شما خودتان هستید و بقیه هم خودشان.
سعی کنید با کسانی دمخور باشید که در زندگی اصولی داشته باشند و به این اصول پایبند باشند نه با آدمهای هردمبیل که تکلیف خودشان را نمیدانند. آدمهای درست حسابی خیلی زود جای خود را در دل شما باز میکنند.
این جور آدمها دارای ذهنی نقادانه هستند و هر چیزی که بهشان بگویی را قبل از پذیرفتن از فیلتر مغزشان عبور میدهند. اگر در مورد موضوعات اختلافی بحث کنند خیلی صادقانه حرفشان را رک و پوست کنده به شما میگویند.
این حرفها در ذهن همه مردم وجود دارد اما فقط اینجور افراد هستند که شجاعت بیانش را دارند. جالب اینجاست که عمدهی مردم ریاکار از اینجور افراد به نیکی یاد میکنند و صراحت لهجهشان را میستایند. این جور آدمها حرف مفت در کتشان فرو نمیرود و برای حرفهای خاله زنکی مردم هم یک ثانیه از وقتشان را تلف نمیکنند.
اگر خودتان را شناختید که چه چیزهایی برایتان ارزش است آنگاه وقت آن رسیده که خودتان را برای دوستانتان ابراز کنید. اگر از کشتن حیوانات بیزارید آن را در صفحهی فیسبوک خود بنویسید، اگر عاشق ریش و سبیل هستید عکسهای ریشوی خودتان را در اینستاگرام آپلود کنید.
اگر فکر میکنید که پزشکی مدرن از پزشکی سنتی خیلی بهتر است در هنگامی که دوستتان از دکتر علفی خود تعریف میکند سکوت اختیار نکنید و با او بحث کنید و در نهایت اگر نیسان آبی داشتید حتماً پشت گلگیر آن بنویسید همه دنبال یارن من دنبال بارم. خودتان را بریزید بیرون و صداقت داشته باشید. آدم ترسو به هیچ جا نمیرسد.
چطور به دیگران اهمیت ندهیم
مقاله مرتبط: چگونه لوند و جذاب باشیم؟
از چیزهایی که شما را میترسانند و دچار تزلزل میکنندتان لیستی تهیه کنید و با آنها شاخ به شاخ روبرو شوید. به این ترتیب اراده خود را تقویت میکنید و با حذف عوامل آزاردهنده به آرامش روانی بیشتری دست پیدا میکنید.
خودم را مثال میزنم. شنا کردن را از بچگی یاد گرفتم اما همیشه از شیرجه رفتن با سر به خصوص از روی تختهی دایو ۳ متری میترسیدم تا اینکه چند سال پیش به خودم گفتم گور باباش امروز هر جوری شده میپرم. به هر مصیبتی بود ترسان و لرزان رفتم روی تخته دایو و پایین را نگاه کردم. ارتفاع طوری ترسناک بود که انگار قرار است از روی برج میلاد بپرم داخل یک لیوان. اشهد خودم را خواندم و بعد از چند لحظه لفت دادن با سر پریدم پایین.
به محض اینکه پایم از روی تخته جدا شد و در هوا سر و ته شدم توی دلم خالی شد و شروع کردم به خودم فحش بدهم که آخه مرتیکهی احمق این چه کاری بود کردی. میمردی همان کنار استخر میتمرگیدی؟
به ثانیه نکشید که با سر در آب فرو رفتم و بعد از چند لحظه دوباره برگشتم روی سطح آب. به حدی از این کار کیف کرده بودم که تا آخر سانس ۱۰ بار دیگر نیز شیرجه زدم تا بالاخره ترسم کاملاً ریخت. شما هم اگر از چنین مشکلاتی رنج میبرید باید زودتر دست به کار شوید. این ماجرای من که هیچ، اگر تمام کتابهای دنیا که در مورد موضوع مبارزه با ترس و کسب اعتماد به نفس از زمان عصر برنز به اینطرف نوشته شده است را بخوانید باز هم باید در میدان عمل با ترس خود سرشاخ شوید.
سفر کردن با دوستان خیلی فاز میدهد اما در این صورت فرصتش را نخواهید داشت تا آستانهی آسایش خود را بالا ببرید. با مسافرت کردن تجربیاتی کسب میکنید که هیچوقت در محلهی کوچک خودتان امکان مشاهدهشان را نداشتید.
به این ترتیب بعضی چیزهایی که برایتان تبدیل به وحی مُنزَل، شده بود از هم فرو میپاشد و ذهنتان بازتر شده و متوجه میشوید زندگی همهی آن چیزی نیست که در محلهی کوچکتان اتفاق میافتد. برای اینکار یک کوله پشتی بردارید و فقط ضروریاتتان را در آن بچپانید.
یک بلیط یک طرفه هواپیما به مقصدی که تا بحال به آنجا نرفتهاید بگیرید و بدون هیچ گونه برنامه ریزی به آنجا پرواز کنید و یکی دو روز آنجا بمانید. در طی اقامت سعی کنید مشکلاتی که در آنجا پیش میآید را فیالبداهه حل کنید. نترسید. بلایی سرتان نمیآید.
البته اولش بهتان خیلی سخت خواهد گذشت اما نا امید نشوید. گذراندن شرایط سخت به شما کمک میکند میزان تطبیق پذیریتان با محیط اطراف را بالا ببرید. برای تفریحش هم که شده حداقل یکبار این کار را بکنید.
بدترین چیزی که میتونه اتفاق بیفته اینه کارهای که باعث خوشحالی ما میشود را انجام ندیم، زیرا نگران اونچه هستیم که دیگران در مورد ما فکر میکنند.
در نهایت لطفا این کار را با دیگران انجام دهید و کمتر به حرف مردم اهمیت دهید. اگر قرار باشد خود را در نظر دیگران قضاوت کنید زندگی متوقف میشود. بیاید به جای اینکار به بهترین رفتارها و عملکردهای خودمان فکر کنیم و افتخار بورزیم و به تفاوتهای همه افراد باور داشته باشیم.
3 سال پیش ایمان علیشاهی
نوشتن رو دوست دارم چون بهم امید و انرژی میده. بهم این قدرت رو میده که هرچی نتونستم بگم رو بنویسم
6 ماه پیش
6 ماه پیش
6 ماه پیش
6 ماه پیش
6 ماه پیش
6 ماه پیش
6 ماه پیش
6 ماه پیش
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
بهترین متخصص با کمترین قیمت
دریافت رایگان قیمت
یافتن بهترین متخصص نزدیک شما
یافتن بهترین متخصص نزدیک شما
تمامی حقوق برای پین ورک محفوظ است
زندگی بر اساس حرف مردم موضوعی است که خیلیها به صورت ناخواسته با آن درگیر هستند. امروزه یکی از رایج ترین مشکلات بین افراد، ترس از قضاوت مردم و زندگی بر این اساس است. این ترس باعث می شود که تمام جنبه های کوچک و بزرگ زندگی انسان تحت تاثیر قرار بگیرد و زندگی کردن سخت بشود. بهتر است به جای این که زندگی تان را بر اساس عقاید دیگران پیش ببرید به فکر شادی و خوشحالی خود باشید. با انجام راه های صحیح می توانید این مشکل را حل کنید و آن طور که لایق خود می دانید زندگی کنید. در ادامه مقاله به بررسی کامل زندگی بر اساس حرف مردم می پردازیم.
تغییر همیشه سخت است. مخصوصا وقتی که یک عادت با انسان عجین شده باشد و سبک زندگی محسوب شود به راحتی نمیتوان آن را عوض کرد. اما با مقاومت در برابر آن نمیتوان زندگی کرد و بالاخره یک جا باید برای تغییر مثبت در زندگی اقدام کرد.
اگر اکنون با خود فکر میکنید که در زندگی آرامش نداشته اید و همواره به دنبال تائید دیگران بوده اید، پس وقت آن رسیده که تحولی بزرگ در خودتان ایجاد کنید. این کار کمی سخت است ولی غیرممکن نیست. حتی بعد از تغییر متوجه می شوید که زندگی چه قدر راحت تر و لذت بخش تر شده است.
چطور به دیگران اهمیت ندهیم
حرف مردم از کجا به وجود می آید؟ صحبتهای هر شخص از عقاید و افکار او نشأت میگیرند. حال اگر به افکار خودتان دقت کنید متوجه میشوید که این افکار هیچ نظم خاصی ندارند و در شرایط و موقعیت های مختلف تغییر پیدا میکنند. افکار و حرف های مردم نیز دقیقا به همین صورت است. هرکاری که انجام دهید، عده ای در شرایط خاص موافق شما هستند و شما را تحسین می کنند و عده ای برعکس مخالف شما می باشند.
حالا خودتان اندکی بیندیشید. آیا می شود کاری کرد که همه ی مردم در همه ی شرایط موافق شما باشند؟ هر کسی بهتر است برای موفقیت در زندگی کنترل زندگی خود را به دست بگیرد. در این زمینه پیشنهاد میکنیم مقاله طراح زندگی خود باشید را مطالعه کنید.
بعضی ها می ترسند که دوستانشان را از دست بدهند، بعضی ها نگران قضاوت دیگران هستند و ترس از آبرو دارند، عده ای هم درگیر چشم و هم چشمی های بی پایان می شوند. اما ریشه ی تمام این ترس ها و نگرانی ها این است که انسان ها از تنهایی گریزان اند و از طرد شدن می ترسند. اما این که ترس از تنهایی چه قدر بر رفتار هر فرد اثر می گذارد امری بسیار مهم است که باید بررسی شود.
آن چه مسلم است، زندگی بر اساس حرف مردم تا حد بسیار زیادی به ویژگی های شخصیتی هر فرد و نحوه آموزش او بستگی دارد. والدینی که کودکان خود را با قید و شرط دوست دارند و به آن ها می گویند “اگر این کار را بکنی دیگر دوستت ندارم” به او می آموزند که کارهای خود را باید متناسب با علاقه و نظر دیگران انجام دهد تا تائید شود. هم چنین یکی از مهم ترین مهارتهایی که نوجوانان باید بیاموزند، این است که ابراز وجود کنند. اگر در جمعی مخالف نظر دیگران هستند باید آن را بگویند تا در آینده زندگی بر اساس نظر خودشان برایشان سخت نباشد.
نکاتی وجود دارند که به شما کمک میکنند با تصورات خود مبنی بر زندگی بر اساس حرف مردم مقابله کنید. برخی از آنها را در ادامه مطلب ذکر کردهایم.
سعی کنید خود را بپذیرید و دوست داشته باشید. برای این که دیگران شما رو تائید کنند لزومی ندارد که متناسب با خواسته آن ها حرکت کنید. اگر قد خیلی بلندی دارید آن را بپذیرید و قبول کنید که ویژگی بدی نیست و خوبی های بی شماری نیز دارد. البته این به آن معنی نیست که نقاط ضعف خود را نادیده بگیرید.
ممکن است شما ویژگی هایی داشته باشید که باعث شود دیگران از شما فراری باشند. مثلا اگر عادت دارید در حرف دیگران بپرید، باید این ویژگی خود را اصلاح کنید. این را نیز بدانید که شما هرچه قدر بی نقص و بی اشکال باشید باز هم فردی هست که از شما بهتر باشد. اعتماد به نفس به شما کمک میکند تا کنترل زندگی خود را به دست بگیرید. برای اطلاع از راه های افزایش اعتماد به نفس کلیک کنید.
مطمئن باشید که مردم آن قدر که شما فکر می کنید به کارهای شما توجه نمی کنند و اهمیت نمی دهند. همه ی انسان ها ممکن است اشتباه کنند و مسلما در این شرایط احساس بد و ناخوشایند وجودتان را فرا می گیرد. اما مطمئن باشید که بقیه افراد به اندازه شما به این موضوع اهمیت نمی دهند و خیلی سریع همه چیز را فراموش می کنند. شما می توانید در موقعیت های دیگر اشتباهات خود را جبران کنید و جنبه خوب خود را به دیگران نشان دهید.
مطالعه خود را بالا ببرید و از این طریق برای خود عقاید و نگرش خاص پیدا کنید. افرادی که عقیده ای ندارند تا بر آن تعصب داشته باشند، به راحتی تغییر فکر می دهند و نظر مردم را برای خود منبع قرار می دهند. اگر عقیده خود را داشته باشید و بر آن پایبند بمانید، در شرایط مختلف بر حرف خود می مانید و مطمئن هستید که حرف یا کارتان درست است.
خودتان و ارزش های زندگی تان را بشناسید و زندگی و تصمیم هایتان را متناسب با آن ها انجام دهید. ارتباط بین ارزش ها و محیط زندگی تان را پیدا کنید و سپس طوری تصمیم بگیرید که شاد باشید. در این زمینه مطالعه مقاله خودشناسی میتواند مفید باشد.
فراموش نکنید که قرار نیست همه ی آدم ها به یک صورت رفتار کنند و عین هم باشند. در این صورت دنیا تبدیل به جایی خسته کننده می شود. در عین این که به دیگران و سلیقه شان احترام می گذارید باید به خود و علاقتان نیز ارزش بدهید و خودتان را طوری با محیط هماهنگ کنید که شاد و خوشحال باشید.
برای دریافت مشاوره در زمینه زندگی براساس حرف مردم می توانید با مشاوران مرکز مشاوره روانشناسی هنر زندگی از طریق تلفن ثابت از کل کشور با شماره 9099075228 و از تهران با شماره 9092305265 تماس بگیرید.
هنر زندگی اولین سامانه مشاوره روانشناسی تخصصی کشور با مجرب ترین مشاوران روانشناسی پاسخگوی سوالات و مشکلات شما در زمینه های مشاوره خانواده ، ازدواج ، طلاق ، تربیت کودک ، جوانان ، مهارت های ارتباطی ، ترک اعتیاد ، مشاوره روانشناسی ، روان درمانی و … می باشد. به امید زندگی شاد و سالم برای یکایک مردم ایران…
با عضویت در خبرنامه، از جدیدترین و بهترین کتاب ها و مقالات روانشناسی اطلاع پیدا کنید…
© کلیه حقوق برای حامی هنر زندگی محفوظ می باشد. انتشار مقالات با ذکر منبع بلامانع می باشد.
چطور بـه حرف مردم اهمیت ندهیم؟ امروز روش هایي برای اهمیت ندادن بـه حرف مردم رابه همراه هم مرور می کنیم. نمی شود گفت حرف مردم اصلا اهمیت ندارد و مـن اهمیت نمیدهم! گاهی بعضی حرف ها بر زبان ها می افتند کـه هرچقدر هم بی تفاوت باشیم و ظاهر امر را حفظ کنیم، باز هم ممکن اسـت درون مـا را آزرده کند. در ادامه با مـا همراه باشید تا بطور مفصل دراین باره صحبت کنیم.
مـا وضع موجود را پذیرفتیم زیرا بقیه آدمهاي دور و برمان نیز همین کار را کردهاند. همیشه در زندگی آسه میریم آسه می آیم کـه گربه شاخمون نزنه. بـه جای انجام دادن کار دلخواهمان، نگاه می کنیم ببینم چطور می توانیم بقیه را از خودمان راضی نگه داریم. آخرش این میشود کـه اعمال، رفتار و زندگیمان از حرف مردم قالب می گیرد. اگر شلوار میخریم بیشتر از اینکه جنس شلوار و میزان اسانیاش مد نظرمان باشد.
چطور به دیگران اهمیت ندهیم
بـه این توجه میکنیم کـه چـه شلواری مُد اسـت تا هنگامیکه میپوشیمش در چشم باشیم. همکارتان نظرتان را در مورد فیلم جدایی نادر از سیمین جویا می شد و اگر نظر مخالفی در رابطه با این فیلم داشته باشید از ترس اینکه مردم فکر بدی در مورد شـما بکنند، آنرا مخفی میکنید. دو نفر سر کوچه ایستادهاند و دارند می خندند. یک لحظه فکر می کنید کـه نکند دارند بشما می خندند.
زندگی کردن با معیار هـای دیگران کـه اسمش زندگی نیست. این جور زندگی کردن هر چـه زودتر متوقف شود بهتر اسـت. اصلاً کجا نوشته کـه باید مثل یک آدم بی دست و پا آن وسط بایستیم تا برای دلخوشی این و آن زندگی کنیم. قرار نیست تا آخر عمر دنباله رو حرف این و آن باشیم. اگر بـه این ترتیب زندگی کنیم کـه هیچ هویت و شخصیت مستقلی از خودمان نخواهیم داشت.
داستان آن پدر و پسر کـه می خواستند الاغشان را بفروشند خاطرتان هست؟ پدر و پسر عازم شهر دیگری بودند و افسار الاغ را در دست داشتند. یک نفر رسید گفت این دو چقدر دیوانهاند کـه هیچکدامشان سوار خر نمیشوند. پدر، پسر را روی الاغ نشاند. دومی رسید و گفت چـه پسر بی ادبی کـه در حضور پدر پیرش روی الاغ نشسته اسـت. پسر پایین پرید و پدر نشست. سومی آمد و گفت:
عجب پدر ظالمی، بچه بیچاره را پیاده میآورد و خودش سواره اسـت. جفتی سوار الاغ شدند تا حرف مردم بخوابد. شخص دیگری آمد و گفت نگاه کن، عجب بیرحمهایي هستند. حیوان زبان بسته را از پا در آوردند. آخرش پدر و پسر الاغ رابه یک تیر چوبی بستند و هر کدامشان یک سر چوب را گرفت و راه افتادند کـه مردم باز هم دنبالشان افتادند و گفتند این خُل و چِلها را ببین چکار میکنند!
پای حرف این و آن نشستن عاقبتش همین اسـت. قربونش برم، در مملکت مـا هم کـه از این جور اخلاقها کم نیست. طرف سرمربی تیم ملی کشور اسـت آنهم درحالیکه چند سال پیش دستیار آلکس فرگوسن مشهور در منچستر بوده و بـهعنوان سرمربی در رئال مادرید و تیم ملی پرتغال وظیفهي هدایت بزرگ ترین ستارگان دنیای فوتبال رابهعهده داشته اسـت، اما از وقتی پایش بـه ایران باز شده:
کسانی میخواهند کارش رابه او یادآوری کنند کـه نهایت افتخارشان در فوتبال در آوردن توپ پلاستیکی از زیر خودرو با آجر اسـت. البته کافی اسـت از تیم ملی مـا برود یا اینکه خدای نکرده اتفاقی برایش بیفتد تا بعدا همه ی از او و خدمات مفیدش تعریف کنند. همین خود مـن را درنظر بگیرید. اگر بـه رویم بخندند میخواهم بنشینم بـه استیفن هاوکینگ فیزیک پیش دانشگاهی یاد بدهم.
بنابر این فکر نکنید اگر دَک و پُزی بـه هم زدید مردم دست از دخالت کردن در زندگی شـما برخواهند داشت و شـما خلاص خواهید شد. همیشهي خدا انقدر آدم فضول وجوددارد کـه بشما بگوید چـه کار بکنید و چـه کار نکنید. اما امروز آخرین روزی خواهد بود کـه کسی سبک زندگی مورد علاقه خود رابه مـا دیکته میکند. امروز روزی اسـت کـه مـا بـه سایر مردم می گوییم آنجای لق خودتان و چیزی کـه میپسندید.
اگر دوست دارید کاری را انجام دهید، خودتان آنرا انجام دهید. از مـن نخواه بـه جای تـو زندگی کنم. از امروز دیگر حرف این و آن برای مـن پشیزی اهمیت ندارد. انقدر بـه چیزی کـه در سر مردم میگذرد فکر نکنید و بـه انتخاب خودتان احترام بگذارید. دنبال گرفتن تأییدیه از دوستان و خانواده و آشنایان نباشید. این زندگی از تولد تا کوبیده شدن میخ تابوت بـه پای شـما نوشته می شود پس برای خودتان فکر کنید.
چـه بخواهید باور کنید و چـه نه، اغلب ماها انقدر هم آدمهاي خاصی نیستیم کـه دیگران بخواهند شب و روز بـه حرکات و سکنات مـا فکر کنند. البته کـه خود همان دیگران هم فکر میکنند کـه مـا بـه کارهای آنها فکر میکنیم. اما واقعاً در اوضاع و احوال کنونی کـه برای نان در آرودن، آدم باید هشتاد جور سگ دو بزند، چـه کسی انقدر بیکار اسـت کـه دائم درباره این و آن فکر کند؟
استثناءها را کنار بگذارید، باقی مردم دائم درگیر بدبختیهاي خودشان هستند و برای فکر کردن بـه خودشان هم وقت ندارند چـه برسد بشما. نتایج تحقیقات علمی در کشور آمریکا اینطور عنوان میکند کـه هر فردی روزانه 50 هزار فکر بـه مغزش خطور میکند. این بدان معنی اسـت کـه اگر کسی در طول روز 10 دفعه هم بـه مـا فکر کند، این فقط چیزی حدود دو صدم درصد از کل فکرهای وی را در بر میگیرد کـه رقم بسیار ناچیزی اسـت.
واقعیت این اسـت کـه هر فردی بیشتر بـه خودش فکر می کند ودر ذهنش واژههایي مثل “مـن” و “مال مـن” دور میچرخند، مگر اینکه شـما کاری کرده باشید کـه مستقیماً بر روی زندگی او تأثیری گذاشته باشد تا بخواهد بشما فکر کند؛ در غیر اینصورت دلیلی برای فکر کردن بشما وجود ندارد.
دقت کنید کـه…
دقت کرده اید کنار خیابان کسی بساط راه میاندازد و دور وی را 100 نفر احاطه کردهاند؟ از این 100 نفر فقط 10 نفرشان واقعاً بـه یک دلیل منطقی آنجا هستند. مـا بقی صرفاً بخاطر اینکه شلوغ شده آنجا پِلاسند. اگر آن 10 نفر اولیه دور بساطی را نمی گرفتند آنهاي دیگر هم بـه راه خودشان ادامه میدادند. فکر کنم نمونهي بارز این اخلاق در مراسم خاکسپاری مرتضی پاشایی بـه وضوح قابل مشاهده بود.
چـه بسا کـه خیلی ازآنها اصلاً یک موزیک ازآن مرحوم را هم تابحال گوش نکرده بودند. این نشان می دهد کـه تعداد زیادی از افراد، حتی اگر کاملاً در مورد چیزی قضاوت خاصی داشته باشند باز نگاه میکنند بـه بقیه مردم و می خواهند خودشان را همرنگ جماعت کنند. آن لحظهاي کـه آدم بفهمد همرنگ جماعت شدن مایه افتخار نیست، قدم بزرگی بـه سوی آزادی ذهنی برداشته اسـت.
فکر نکنم بحثی بر سر این قضیه داشته باشیم. محال اسـت بتوانی همه ی را از خودت راضی نگهداری. فارغ از اینکه چـه طور لباس بپوشیم و رفتار کنیم، همیشه افرادی هستند کـه راجع بـه مـا تِز منفی بدهند. بـه قول مشهور در دهن مردم راکه نمی توان بست اما حداقل می توان خودرا طوری آب بندی کرد کـه بـه حرف مردم وقعی ننهاد. فکر میکنید بدترین اتفاقی کـه ممکن اسـت بر اثر حرف مردم بـه سرتان بیاید چیست؟
اگر یک بادکنک کنار گوشتان بترکد خطرش بیشتر از حرف مردم اسـت. از حرف مردم رسماً هیچ بلایی بـه سرتان نازل نخواهد شد. پس چـه دلیلی دارد کـه ذهنمان را مشغول چیزی کنیم کـه هیچ تهدیدی برای مـا محسوب نمی شود؟ اگر بـه چیزی باور دارید، دلایل منطقیاي برای انجام دادنش دارید و یا میپسندیدش، بخاطر آن ایده از جای خود بلند شوید و حرفتان را بزنید. کسی شـما را نخواهد خورد.
«توجه داشته باشید کـه مـا این حرف رابهصورت کلی می گوییم و اگر شـما در جایی مثل عربستان صعودی زندگی می کنید کـه مثلا از آزادیهاي مدنی خبری نیست خودتان رابه خطر نیندازید.» برای مـن تجربه شده اسـت کـه رفتار صادقانهاي داشته باشم تا همان چند نفری کـه برایشان احترام قائلم دوستم داشته باشند…و این برای مـن با ارزشتر ازآن اسـت کـه بخواهم با چسبیدن بـه عقاید پوپولیستی خودم را محبوب همه ی کنم.
فکر کردن بیش از حد بـه اینکه مردم درباره آدم چـه فکری میکنند، وسواسی را برای فرد بـه وجود میآورد با این مضمون کـه چطور رفتار کنم تا مردم خوششان بیاید. این آدم بـهجای اینکه بخواهد شخصیت مستقلی از خودش ارائه کند، دائم بـه فکر خوب نشان دادن خودش در میان مردم اسـت. در واقع اینکار باعث می شود کـه مردم بیشتر آن فرد را مورد قضاوت قرار بدهند زیرا خودشان هم همین اخلاق را دارند.
چطور به دیگران اهمیت ندهیم
می گویند هر شخصی میانگین رفیقهایش اسـت. این بـه این معنی اسـت کـه مثلا اگر شـما 5 رفیق داشته باشید کـه دائم با آنها سر و کله می زنید هر کدامتان تا حدودی نمایانگر خصوصیتهاي آن جمع هستید. امان از وقتی کـه چند نفر باهم بُر بخورند کـه نقطه ضعفهايشان مثل هم باشد. این جور افراد طبق معمولً از نظر شخصیتی در جا می زنند زیرا هیچ کدامشان نمیتواند در آن زمینه بقیه رابه چالش بکشاند.
ارزشهاي خودتان را بشناسید، نخستین کاری کـه باید بکنید این اسـت کـه بدانید در زندگی چـه چیزی برای شـما واقعاً ارزش دارد، یا در واقع هدف نهایی زندگیتان چیست. بـه محض اینکه فهمیدید از خودتان چـه چیزی میخواهید و چـه چیزهایی برایتان اهمیت دارد، حرف مردم برایتان کم اهمیتتر از قبل میشود. وقتی بدانید چـه چیزهایی برایتان ارزش اسـت برای اعادهي آنها از جایتان بلند می شوید.
یک آدم عاقل کـه اسمش را یادم رفته می گوید: “اگر عقیدهتان ارزش ابراز کردن ندارد ازآن دست بکشید”. انقدر بله تحویل مردم ندهید و بی خودی سرتان رابه نشانهي تأیید تکان ندهید. یاد بگیرید کـه هر جا صداقت حکم میکرد بگویید نه و از حرف کسی هم هراسی نداشته باشید. قرار نیست هر کاری بقیه کردند را شـما هم انجام بدهید. شـما خودتان هستید و بقیه هم خودشان.
اگر خودتان را شناختید کـه چـه چیزهایی برایتان ارزش اسـت آنگاه وقت آن رسیده کـه خودتان را برای دوستانتان ابراز کنید. اگر از کشتن حیوانات بیزارید آنرا در صفحهي فیسبوک خود بنویسید، اگر عاشق ریش و سبیل هستید عکسهاي ریشوی خودتان را در اینستاگرام آپلود کنید.
اگر فکر می کنید کـه دکتری مدرن از دکتری سنتی خیلی بهتر اسـت در هنگامیکه دوستتان از پزشک علفی خود تعریف میکند سکوت اختیار نکنید و با او بحث کنید ودر نهایت اگر نیسان آبی داشتید حتما پشت گلگیر آن بنویسید همه ی دنبال یارن مـن دنبال بارم. خودتان را بریزید بیرون و صداقت داشته باشید. آدم ترسو بـه هیچ جا نمی رسد.
سعی کنید با کسانی دمخور باشید کـه در زندگی اصولی داشته باشند و بـه این اصول پایبند باشند نه با آدمهاي هردمبیل کـه تکلیف خودشان را نمی دانند. آدمهاي درست حسابی خیلی زود جای خودرا در دل شـما باز میکنند. این جور آدمها دارای ذهنی نقادانه هستند و هر چیزی کـه بهشان بگویی را قبل از پذیرفتن از فیلتر مغزشان عبور میدهند.
اگر در مورد موضوعات اختلافی بحث کنند خیلی صادقانه حرفشان را رک و پوست کنده بشما میگویند. این حرفها در ذهن همه ی مردم وجوددارد اما فقط اینجور افراد هستند کـه شجاعت بیانش را دارند. جالب اینجاست کـه عمدهي مردم ریاکار از اینجور افراد بـه نیکی یاد می کنند و صراحت لهجهشان را میستایند. این جور آدمها حرف مفت در کتشان فرو نمیرود و برای حرف مردم هم یک ثانیه از وقتشان را اتلاف نمیکنند.
ریاضت بکشید
از چیزهایی کـه شـما را میترسانند و دچار تزلزل میکنندتان لیستی تهیه کنید و با آنها شاخ بـه شاخ روبهرو شوید. بـه این ترتیب اراده خودرا تقویت میکنید و با حذف عوامل آزاردهنده بـه آرامش روانی بیشتری دست پیدا میکنید. خودم را مثال می زنم. شنا کردن را از بچگی یاد گرفتم اما همیشه از شیرجه رفتن با سر بـه خصوص از روی تختهي دایو 3 متری میترسیدم تا اینکه چند سال پیش بـه خودم گفتم:
گور باباش امروز هر جوری شده میپرم. بـه هر مصیبتی بود ترسان و لرزان رفتم روی تخته دایو و پایین را نگاه کردم. ارتفاع طوری وحشتناک بود کـه انگار قرار اسـت از روی برج میلاد بپرم داخل یک لیوان. اشهد خودم را خواندم و بعد از چند لحظه لفت دادن با سر پریدم پایین. بـه محض اینکه پایم از روی تخته جدا شد ودر هوا سر و ته شدم توی دلم خالی شد و شروع کردم بـه خودم فحش بدهم کـه آخه مرتیکهي احمق این چـه کاری بود کردی.
میمردی همان کنار استخر میتمرگیدی؟ بـه ثانیه نکشید کـه با سر در آب فرو رفتم و بعد از چند لحظه دوباره برگشتم روی سطح آب. بـه حدی از اینکار کیف کرده بودم کـه تا آخر سانس 10 بار دیگر نیز شیرجه زدم تا بالاخره ترسم کاملاً ریخت. شـما هم اگر از چنین مشکلاتی رنج میبرید باید زودتر دست بکار شوید. باید در میدان عمل با ترس خود سرشاخ شوید.
مـن مرد تنهای شبم …
اگر میخواهید موارد 1 تا 4 رابا هم بـه سیخ بکشید، تنهایی سفر کنید.. درست مثل یک کابوی تنها. سفر کردن با دوستان خیلی فاز میدهد اما دراین صورت فرصتش را نخواهید داشت تا آستانهي آسایش خودرا بالا ببرید. با مسافرت کردن تجربیاتی کسب میکنید کـه هیچوقت در محلهي کوچک خودتان امکان مشاهدهشان را نداشتید. بـه این ترتیب:
بعضی چیزهایی کـه برایتان تبدیل بـه وحی مُنزَل، شده بود از هم فرو میپاشد و ذهنتان بازتر شده و متوجه میشوید زندگی همه یي آن چیزی نیست کـه در محلهي کوچکتان اتفاق میافتد. برای اینکار یک کوله پشتی بردارید و فقط ضروریاتتان را در آن بچپانید. یک بلیط یک طرفه هواپیما بـه مقصدی کـه تا بـه حال بـه آنجا نرفتهاید بگیرید و بدون هیچگونه برنامه ریزی بـه آنجا پرواز کنید و یکی دو روز آنجا بمانید.
در طی اقامت سعی کنید مشکلاتی کـه در آنجا پیش می آید را فیالبداهه حل کنید. نترسید. بلایی سرتان نمی آید. البته اولش بهتان خیلی سخت خواهد گذشت اما نا امید نشوید. گذراندن شرایط سخت بشما کمک می کند میزان تطبیق پذیریتان با محیط اطراف را بالا ببرید. برای تفریحش هم کـه شده حداقل یک بار اینکار را بکنید.
آرام باشید؛ شـما شایستگی آرامش را دارید! مطمئن باشید اگر بین استرس و آرامش در موقعیتهاي هیجانی، دومی را انتخاب کنید، بـه راهحلها و روشهاي بهتری می رسید. برای آرام بودن بـهدنبال راهکارهای عجیبوغریب، دارو و یا استخر آخر هفته نباشید، شـما بـه راهکارهایی نیاز دارید کـه نه تنها شـما رابه انزوا نکشاند بلکه در کمتر از نیمساعت آرامش رابه شـما باز گرداند.
مدیتیشن کنید
چند دقیقه مراقبه در طول روز می تواند بـه کاهش استرس شـما کمک کند. تحقیقات روانپزشکان نشان داده اسـت کـه مراقبه بر مسیرهای عصبی مغز تأثیر میگذارد و شـما را در برابر اضطراب منعطفتر می کند. تاکنون مدیتیشن نکردهاید؟ بسیار ساده اسـت روی زمین چهارزانو و صاف بنشینید، چشمانتان را ببندید، ذهنتان را از هر فکری خالی کنید.
در طول مراقبه نفسهاي آرام، طولانی و عمیق بکشید و تنفس شکمی داشته باشید. سعی نکنید بـه اطراف بیتوجه باشید، مهم این اسـت کـه کاملاً بر سکوت و صداهای اطراف آگاهی داشته باشید و بتوانید آرامش خودرا حفظ کنید.
پنج دقیقه بخود فرصت بدهید و بر روی نفس کشیدنتان تمرکز کنید. صاف بنشینید، چشمهايتان را ببندید و دست خودرا روی شکمتان بگذارید. بـه آرامی و طولانی دم را از بینی خود فرو برید و تنفس شکمی داشته باشید و باز هم بـه آرامی و طولانی بازدم خودرا از دهان بیرون بدهید. تنفس عمیق می تواند با کاهش ضربان قلب و کاهش فشار خون در مقابل استرس مقابله کند و بشما آرامش بیشتری بدهد.
بـه اطراف آگاه باشید
چند دقیقه بخود زمان بدهید و سعی کنید بـه آرامی با محیطی کـه با آن در تماس هستید، ارتباط برقرار کنید. نوازش صورتتان رابا باد بـه خوبی احساس کنید، سعی کنید با زمینی کـه پایتان را روی آن گذاشتهاید، ارتباط بگیرید.
بـه بافت، طعم، بو و مزهي غذایی کـه در حال خوردن آن هستید فکر کنید. وقتی در لحظهي حال هستید و بـه جزئیات زمانی کـه در آن قرار دارید، توجه می کنید، استرس زودتر از شـما دور می شود.
با دیگران در تماس باشید
شبکههاي اجتماعی شـما یکی از بهترین ابزارها برای کاهش استرس هستند. با دیگران حرف بزنید و ترجیحاً اینکار را رودررو انجام دهید.
اگر ممکن نبود با یکی از دوستانتان تماس بگیرید و مدتی با او مصاحبه کنید. اگر ارتباط خودرا با دیگران قوی تر کنید، دیدگاههاي تازهاي بـه دست میآورید.
بدن خودرا اسکن کنید
اعضای مختلف بدن خودرا اسکن کنید تا بدانید استرس چطور بر روی آن اثر میگذارد. دریک حالت آرام این اسکن را از انگشتان پای خود شروع کنید. چشمانتان را ببندید و تمام اجزای بدن را یک بـه یک از انگشتان پا تا سر در ذهن خود تصور کنید. کارکرد آن ها رابه ترتیب در ذهن خود مرور کنید. تکرار این فرآیند در طول زمان بشما کمک می کند تا بـه احساسات و عکسالعملهاي بدن خود در طول زمان آگاه شوید و بتوانید آن ها را نظارت کنید.
یک کمپرس آب گرم بر روی شانهها و گردن خود قرار دهید. چشمان خودرا ببندید و عضلات صورت، گردن، قفسهي سینه و کمر خود رابه آرامی رها کنید.
بعد از 20 دقیقه کمپرس آب گرم را بردارید و با یک توپ تنیس و یا یک رول فومی، ماساژ را آغاز کنید. برای ماساژ گرفتن ضرورتاً بـه یک ماساژور حرفهيي نیاز ندارید، توپ را بین بدن خود و دیوار بگذارید و آنرا فشار دهید. در نقاط مختلف گردن و کمر خود این حرکت را تکرار کنید.
بلند بخندید
یک خندهي خوب و بلند تنها تخلیهي روانی و احساسی نیست. اینکار «کورتیزول»، هورمون استرس بدن شـما را نیز کاهش می دهد. هم چنین یک مادهي شیمیای مغز شـما بنام «اندورفین» را افزایش می دهد کـه بـه التیام خلقوخوی شـما کمک می کند. فیلمهاي کمدی، طنزهای تلویزیونی و یا گپ زدن با کسیکه دوستش دارید میتواند محرک شـما برای یک خندهي بلند باشد.
تحقیقات نشان میدهد کـه گوش دادن بـه موسیقی آرامشبخش می تواند فشار خون، ضربان قلب و اضطراب را کاهش دهد. یک لیست از موسیقیهاي محبوبتان و نیز صداهای طبیعت«مانند صدای دریا، حباب، آواز پرنده» را تهیه کنید و بـه ذهنتان اجازه دهید کـه بر روی ملودیها، خوانندهها و ساختارهای مختلف موسیقی تمرکز کند.
ورزش کنید
لازم نیست برای کاهش استرس بدوید! همه یي شکلهاي ورزش از یوگا تا پیادهروی میتواند افسردگی و اضطراب شـما را کاهش دهد.
کاری کـه با افزایش مواد شیمیایی خوب بدن و دفع سموم بدن شـما را برای مقابله با استرس، تمرین میدهد. می توانید یک پیادهروی سریع در اطراف ساختمان خود داشته باشید، از پلهها بالا و پایین بروید و یا چند حرکت کششی انجام دهید.
شکرگذار موهبت ها باشید
یک مجلهي خوب کـه مطالبش شـما را سرحال میآورد کنار تخت، توی کیف و یا در محل کار خود داشته باشید. برای دورکردن استرس و تفکرات منفی باید شکرگذار موهبتهایي باشید کـه درکنار خود دارید. یادتان نرود کـه برای کار جدید، پروژهي تازه و یا دیدار یک دوست، یک جشن کوچک برگزار کنید. هر وقت استرس بـه سراغتان آمد، بـه خودتان تذکر دهید کـه چـه چیزهایی در زندگی واقعاً مهم هستند.
لائوتزو می گوید به فکر هایی که آدمها دربارهتان میکنند اهمیت بدهید تا همیشه زندانی آنها باشید! جمله بسیار مهم و البته جالبی است. در این نوشتار هم تمام حرف ما همین است و ۶ روش اهمیت ندادن به فکر دیگران درباره خودتان را به شما یاد می دهیم.
اکنون صادق باشید، برای نگرانی از فکری که آدمهای دیگر دربارهتان میکنند چهقدر از وقتتان را صرف میکنید؟
همهی ما تا حدودی به فکری که آدمهای اطرافمان دربارهی ما میکنند اهمیت میدهیم. چون ما ذاتا موحوداتی اجتماعی هستیم، این تمایلی کاملا طبیعی و انسانی است که بخواهیم آدمها به خاطر شخصیتمان ما را بپذیرند و دوست بدارند.
اما مقولهای با عنوان اهمیت بیش از حد وجود دارد.
چطور به دیگران اهمیت ندهیم
آیا کنجکاو هستید بدانید کسی پشت سرتان حرف میزند یا نه؟ آیا کنجکاو هستید بدانید آدمهای دیگر دربارهی ظاهرتان، لباستان، شغلتان، یا تصمیمهایی که میگیرید چه فکری میکنند؟ آیا همیشه به دنبال تایید گرفتن از آدمهای اطرافتان هستید؟
علتاش آن است که وقتی تا این حد به فکری که آدمهای دیگر میکنند اهمیت میدهید، داوطلبانه در دام یک زندگی پر از بدبختی و نارضایتی میافتید.
مطلب مرتبط: ۸ نشانه که شخصیت قدرتمند شما دیگران را میترساند
حقیقت این است که اگر میخواهید در این زندگی راه و رسم استثنایی خودتان را در پیش بگیرید و شاد باشید، باید یاد بگیرید به فکری که دیگران میکنند خیلی اهمیت ندهید. به هر حال، هیچکس با گوش کردن به هر نظر و قضاوتی که سر راهاش قرار میگیرد به چیزهای خارقالعاده دست نمییابد.
بنابراین اگر بخواهید خودتان را ‘وفق بدهید’ و نگران فکری باشید که شاید دیگران دربارهتان بکنند یا نکنند، چگونه میخواهید پیشرفت کنید؟
برای شادی و سلامت عقلی خودتان، وقت آن رسیدهاست فارغ از آنچه دیگران دربارهی موضوعی میگویند، نسبت به تصمیمهایتان و زندگیتان احساس خوبی داشتهباشید.
برای اینکه تشخیص دهید برای نگرانی از آنچه دیگران فکر میکنند وقت زیادی را صرف میکنید یا نه، یک راه آسان این است که ببینید آیا دائم به خاطر راه و روشتان از دیگران عذرخواهی میکنید یا نه.
اگر اشتباهی مرتکب شدهاید و عذرخواهی در آن اوضاع کاملا توجیهپذیر است، جلو بروید و بگویید متاسفم! ولی اسیر عادت عذرخواهی کردن فقط به خاطر شخصیتتان نشوید. جدا شدن از اکثریت، اظهار نظرات متفاوت، یا اهمیت دادن به چیزی که برایتان مهم است، برای عذرخواهی علتهایی واقعی نیستند.
تا به حال شدهاست انتخابی بکنید یا مسیر خاصی را دنبال کنید، فقط چون چیزی بودهاست که دیگران برایتان خواستهاند، یا به خاطر اینکه احساس کردهاید باید این کار را بکنید؟ اگر جوابتان مثبت است، باید تا به حال فهمیدهباشید این رویکرد به ندرت عاقبت خوبی دارد. فرقی نمیکند شغلی را بپذیرید که نمیتوانید تحمل کنید فقط به خاطر اینکه پدر و مادرتان را خوشحال میکند، یا فرصتی بزرگی را از دست بدهید چون فکر میکنید دوستانتان آن را ‘درک نمیکنند’-اگر هرچیزی غیر از خودِ واقعیتان باشید امکان ندارد شاد باشید.
شما آدم خودتان هستید.؛ از این آزادی استفاده کنید تا به اقدامهایی مبادرت کنید که در راستای اهداف خودتان هستند. نباید هدفتان این باشد که دیگران را تحت تاثیر قرار بدهید، به یاد داشتهباشید این زندگی شما است، پس روی چیزی تمرکز کنید که برایتان مهم است.
مظلب مرتبط: اگر نگرانی های بی مورد در زندگیتان دارید این ۸ راز را بخوانید
آیا تمایل دارید هر چیزی را بیش از حد تحلیل کنید؟ وقتی نگران این هستیم که دیگران چه فکری دربارهی ما میکنند، ممکن است در دائما در دام حدس و گمان بیفتیم و نگران هر حرف و اقداممان باشیم. تصمیم بگیرید فورا این را کنار بگذارید. برای چیزهایی که نمیتوانید کنترل کنید انرژیتان را تلف نکنید.
آدمها شما را قضاوت خواهندکرد. زندگی همین است. اما در عین حال مهم است به یاد داشتهباشید آدمها هیچوقت به اندازهای که افکارتان باعث میشود باور داشتهباشید، قضاوتتان نمیکنند.
اما در هر صورت چرا نگران چیزی هستید که نمیتوانید کنترل کنید؟ چیزی که مهم است احساسی است که خودتان نسبت به انتخابهایتان دارید، بنابراین برای شادی خودتان، روی بهترین تصمیمگیری ممکن تمرکز کنید. با این تفکر همیشه اهمیت ندادن به فکر دیگران را تمرین کنید.
اطرافتان را با چه نوع آدمهایی پر میکنید؟ وقتی به جای آدمهای منفیباف و مخالفخوان که انرژی را از رویاهایتان را میگیرند، آدمهایی اطرافتان هستند که باعث تعالیتان میشوند و به شما الهام میبخشند، همیشه آسانتر است که خودتان باشید و نسبت به زندگیتان حس خوبی داشتهباشید.
برای اهمیت ندادن به فکر دیگران بدانید مشخصا، قرار نیست همیشه با هرکسی که ملاقات میکنید توافق داشتهباشید. چرا باید توافق داشتهباشید؟ اگر همهی ما ایدهها و باورهای مشترک و یکسانی داشتیم زندگی یکنواخت و کسلکننده میشد. با این حال اینکه اطرافتان حداقل گروه کوچکی از آدمها را داشتهباشید که در کنارشان میتوانید خودِ مطلقتان باشید، میتواند بسیار مفید باشد. به هر حال، هرچه بیشتر بتوانیدخودِ مطلق واقعیتان باشید، شادتر خواهیدبود. هدف نهایی این است که هر لحظهی زندگیتان خودِ مطلق واقعیتان باشید. پیشرفت محض، هرقدر کوچک، بهانهای برای جشن گرفتن است.
وقتی یاد گرفتید چگونه زندگی خودتان را داشتهباشید و از نگرانی فکری که دیگران میکنند رها شوید و فردیت خودتان را حفظ کنید، فراموش نکنید نسبت به دیگران نیز همین تواضع را داشتهباشید.
سعی کنید منحصر بهفردبودن دیگران را بپذیرید و آنها را به آن تشویق کنید. از شایعهسازی و فکر های منفی دربارهی کسانی که درکشان نمیکنید خودداری کنید، و از همه مهمتر، زود قضاوت نکنید.
تصور کنید اگر ما به چیزهای بیاهمیت بیش از حد اهمیت نمیدادیم، و در عوض، بیشتر وقت و انرژیمان را صرف توجه به چیزهایی میکردیم که مهم هستند، زندگیمان چهقدر سادهتر و بهرهورتر میشد!
برای اهمیت ندادن به فکر دیگران درک کنید که وقتتان محدود است و از این به عنوان همان دعوت به بیداری استفاده کنید که برای آغاز توجه کمتر به مسائل بیاهمیت و تلاش بیشتر نیاز دارید. بنابراین اگر دوستانتان فکر کنند ایدهی کسبوکاری جدیدتان یک شکست بزرگ خواهدبود چه میشود؟ اگر برای شما و برای شاد بودنتان مهم است، و باور دارید که میتواند تاثیر مثبتی روی دنیا داشتهباشد- چرا چیزهایی که دیگران میگویند اهمیت باید اهمیت داشتهباشد؟ اگر قلباً میدانید در مسیری اشتباه قرار دارید و میخواهید تغییر جهت بدهید، چرا نگران این هستید که دیگران چه فکری میکنند؟
با نگرش درست، حمایت درست، و اقدامهای بسیار، میتوانید هر چیزی را که میخواهید بسازید و بهدست بیاورید. چیزی که ممکن است برای یک فرد درست باشد، ممکن است برای فردی دیگر کاملا غلط باشد. ما همه نیازها متفاوت و مسیرهای متفاوتی برای دنبال کردن داریم، بنابراین اجازه ندهید ترستان از اینکه دیگران چه فکری میکنند سد راهتان شود.
آیا میتوانید زمانی را به یاد بیاورید که به مخالفخوانها اثبات کردید اشتباه میکنند، یا مجبور بودید به ترستان از فکری که دیگران دربارهتان میکنند غلبه کنید؟
منبع: د لا آو اترکشن
برچسب ها thelawofattractionافکاراهمیت ندادن به فکر دیگراننگرانی0