صبر کنید…
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
چطور جذاب صحبت کنیم ؟ در مقاله یعنی چرا خسته کننده صحبت میکنیم؟ به این موضوع پرداختیم که دلیل این موضوع چیست و البته ممکن است که خود ما نیز جزو این دسته از افراد باشیم که خسته کننده صحبت میکنیم و برای این که فن بیان خوبی داشته باشیم و جذاب صحبت کنیم باید نکاتی را رعایت کنیم که در این مقاله به آن اشاره خواهیم کرد.
باید توجه کرد که جذاب صحبت کردن لزوماً مربوط به موضوع سخنرانی نیست و در هر حیطهای میتوان از آن بهره برد حتی در گفت و گوهای روزمره. و مثلاً هیچ کسی دوست ندارد که هنگام صحبت کردن خود چنین تصویری را تجربه کند:چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
همه ما دوست داریم که جذاب صحبت کنیم تا مخاطبان را در صحبتهایمان میخکوب کنیم. و در این مقاله دقیقاً در مورد این موضوع صحبت می کنیم که چطور جذاب صحبت کنیم تا نظر کسانی که برایشان صحبت می کنیم را جلب کنیم.
اولین گام برای جذاب صحبت کردن، این است که خسته کننده صحبت نکنیم! یعنی نکات ممنوعه در سخنرانی و گفت و گوهای روزمره را کاملاً رعایت کنیم. پس حتماً مقاله چرا خسته کننده صحبت میکنیم؟ را مطالعه کنید
اگر دوست دارید بدانید چطور جذاب صحبت کنید باید بگویم که گام اول این است که فن بیان و سخنوری خوبی داشته باشیم برای همین پیشنهاد میکنم که حتم در دوره رایگان ما شرکت کنید. برای این کار کافیست که روی لینک زیر کلیک کنید
دوره غیر حضوری و رایگان سخنرانی و فن بیان را از دست ندهید
و بعد به سراغ موارد زیر بیایید:
حتی اگر بهترین حرفهای دنیا را هم داشته باشید مطمئن باشید که با زیاد صحبت کردن ارزش آن را کم خواهید کرد. اصل کمیابی در متقاعدسازی بیان میکند که ما انسان ها به سمت چیزهایی که کمیاب و در دسترس نیستند، گرایش داریم و دوست داریم آنها را داشته باشیم، اگر میخواهید صحبت شما مورد توجه دیگران قرار بگیرد تا حد ممکن کوتاه صحبت کنید. اگر سخنرانی میکنید اجازه ندهید تحت هیچ شرایطی بیش از 60 دقیقه پشت سر هم سخنرانی کنید. فراموش نکنید اگر شمشهای طلا مانند شنهای ساحل روی زمین ریخته بودند، هیچ کسی به آنها توجهی نمیکرد.
برای این که بتوانید تمرین کنید تا کوتاه صحبت کنید،باید چند گفت و گو از خودتان با فرد دیگری را ضبط کنید و متن آن را بنویسید و یک بار دقیق به آن نگاه کنید و ببینید که کدام قسمتها را میتوان حذف کرد.
و سعی کنید مجدداً آن را اجرا کنید و اینقدر این کار را انجام دهید که مطمئن شوید هیچ قسمتی قابل حذف نیست.
پس از چهار یا 5 بار تمرین کردن در این حیطه، کم کم به صورت ناخودآگاه خلاصهتر صحبت خواهید کرد.
چگونه سخنرانی جذاب ارائه کنیم؟
بعضیها هنگام صحبت کردن، مرتکب این اشتباه نا بخشودنی میشوند که فقط درباره موضوعات مورد علاقه خودشان حرف میزنند. به نظر شما نباید گوینده به این نکته توجه کند که چه چیزی شنونده را سرگرم میکند، نه خودش را!؟ باید سعی کنید به خواستههای مخاطبان توجه کنید. هنگام آماده شدن برای صحبت، در مورد شنوندگان مطالعه کنید و به خواستهها و آرزوهای آنها توجه کنید و در مورد آنها صحبت کنید. همیشه افراد دوست دارند که در مورد مسائل، مشکلات، راهحل ها و موضوعات مربوط به خودشان صحبت شود. اگر دوست دارید صحبتهای شما مورد استقبال دیگران باشد تا حد ممکن از دیگران صحبت کنید و تا حد ممکن کم در مورد خودتان صحبت کنید.
آقای TJ Walker در ششمین باشگاه سخنرانی و فن بیان برج میلاد به این موضوع پرداختند که تحت هیچ شرایطی در یک صحبت یا سخنرانی بیشتر از 4 موضوع را مطرح نکنید این اشتباه تقریباً همه گیر را تکرار نکنید که در نطقی کوتاه مطالب زیادی را عنوان کنید. موضوعی را که انتخاب کردهاید فقط از یکی دو زاویه در نظر بگیرید و به طور کامل توضیح دهید. اگر چند بار صحبت خود را از قبل تمرین کنید مطمئناً خواهید دید که حجم مطالب زیاد شما را در ارائه اذیت میکند و البته مخاطبان را واقعاً ناراحت و خسته خواهد کرد.
در مقاله افراد خوش بیان چگونه صحبت میکنند؟ به صورت کامل در مورد این موضوع صحبت کردیم که چطور باید در صحبتمان از داستان استفاده کنیم و چطور داستانهای خوبی پیدا کنیم و در صحبت خود از آنها بهره ببریم. داستانها فوقالعاده هستند و اگر بتوانیم خوب آنها را بیان کنیم میتوانیم مطمئن باشیم که مخاطبان از شنیدن داستان لذت خواهند برد.
اگر شک دارید که داستانی که در ذهنتان است به اندازه کافی جذاب است یا نه، میتوانید به این پیشنهاد توجه کنید که اگر اینقدر جذاب بوده که در مدتی طولانی در ذهن شما باقی مانده است، پس احتمالاً به اندازه کافی جذاب است…
حتماً از داستانها و اتفاقهایی که برای خودتان پیش آمده فهرستی تهیه کنید و حتماً آنها را چنیدن مرتبه تمرین کنید و در مرتبه آخر صدای خود را ضبط کنید و ببینید که آیا به نظر خودتان به اندازه کافی جذاب داستان تعریف میکنید؟
روش دیگری که باعث میشود که خوب و جذاب صحبت کنیم داشتن حرکات مناسب است. فرقی نمیکند که شما در حال سخنرانی و صحبت در جمع باشید و یا در حال گفت و گو با دوستانتان در یک جمع دوستانه و یا حتی تعریف یک خاطره برای همسرتان! شما باید حرکات خوبی داشته باشید. مثلاً در یک سخنرانی شاید لازم باشد لحظاتی از روی سن پایین بیایید و در بین مخاطبان حرکت کنید:
و یا در زمان تعریف یک داستان میتوان از حرکات دست و بدن بیشتر استفاده کرد.
چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
حتی با رعایت کردن تمام نکات بالا، نمیتوان مطمئن بود که مخاطبان 100 درصد به ما گوش خواهند کرد.
در حقیقت اگر شما لحن و بیان خوبی نداشته باشید میتوانید مطمئن باشید که مخاطبان به زودی خسته خواهند شد.
در مجموعه مقالات مربوط به بحث فن بیان راجع به تمرینات فن بیان به صورت مفصل صحبت کردیم و شاید لازم باشد به فیلم آموزشی چگونه تمرینات فن بیان را انجام دهیم؟ توجه ویژهای داشته باشید.
به عنوان اولین تمرین فن بیان سعی کنید تا حد ممکن به افرادی که بیان خوبی دارند و لحن صحبت کردن آنها را دوست دارید توجه کنید. (این افراد میتوانند سخنران، گوینده، بازیگر، مجری و … باشند)
به نوع صحبت کردن آنها توجه کنید و ببینید که چه زمانی لحن آنها تغییر میکند و چطور دهان آنها باز و بسته میشود.
و این هم تمرینات فن بیان برای شما:
تمرینات فن بیان
پنج تمرین عالی به همراه فیلم
این محصول رایگان تقدیم به شمایی که این مقاله را مطالعه کردید. میتوانید برای هرکسی که دوستش دارید، لینک این محصول را ارسال کنید…
👇👇👇👇
بخشی از معرفی فیلم این دوره 100 درصد رایگان را در ویدئوی زیر با هم ببینیم!
👇👇👇
طراحی عکسها: کیمیا صحرایی
بر اساس رای 517 نفر از بازدیدکنندگان
83 امتیاز از 100
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
پیام بهرام پور
امیدوارم یه روزی در مدارس کشورمون، مهارت های زندگی آموزش بدن در مورد من: ✅دانشجوی علوم اعصاب کاربردی دانشگاه KCL لندن ✅موسس هلدینگ آموزشی بیشتر از یک نفر (1+) ✅نگارش بیش از 10 کتاب ✅مشاور سخنرانی برخی از غولهای اقتصادی و نمایندگان مجلس ✅کارشناس50 برنامه تلویزیونی توضیحات بیشتر روی اسمم کلیک کن
امیدوارم یه روزی در مدارس کشورمون، مهارت های زندگی آموزش بدن در مورد من: ✅دانشجوی علوم اعصاب کاربردی دانشگاه KCL لندن ✅موسس هلدینگ آموزشی بیشتر از یک نفر (1+) ✅نگارش بیش از 10 کتاب ✅مشاور سخنرانی برخی از غولهای اقتصادی و نمایندگان مجلس ✅کارشناس50 برنامه تلویزیونی توضیحات بیشتر روی اسمم کلیک کن
با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود
با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود
فن بیان در مذاکره تلفنی موفق
تندخوانی نوروریدینگ: آموزش جامع تندخوانی و تقویت حافظه مبتنی بر مغز
آموزش بازاریابی و ویزیتوری حرفه ای
فن بیان و ارتباطات مدیران: مدیر به عنوان یک مربی
استفاده از سایت مشروط بر قبول توافقنامه کاربری و حفظ حریم شخصی می باشد. تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مجموعه بیشتر از یک نفر است.
پرداخت کارت به کارت
پرداخت از خارج ایران
گارانتی بازگشت وجه
تسهیل در خرید
راهنمای سایت
درخواست همکاری
دوره رایگان فن بیان
دعوت از اساتید سخنرانی
نیلوفر مرداب
خرید کتاب
تماس با ما-درباره ما
صبر کنید…
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
چطور فن بیان خوبی داشته باشیم و خوب صحبت کنیم؟ قبل از هر چیزی باید بگویم که اگر میخواهید خوب صحبت کنید بدون شک در دوره رایگان فن بیان و سخنرانی شرکت کنید.چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
به اعتقاد من، در دنیای فعلی، آنقدر موضوع خوب صحبت کردن و فن بیان خوب داشتن مهم است که شاید بهتر باشد مدارس و دانشگاه به جای این که 16 سال وقت دانش آموزان را به موضوع نوشتن اختصاص دهند و حتی دقیقهای به مهارت صحبت کردنن نپردازند،با یک تغییر نگرش کلی، فرصت بسیاری را به مهارت صحبت کردن و فن بیان قوی اخصاص دهند.
هرچند در حال حاضر امکان این را نداریم که تغییری در سیستم آموزشی داشته باشیم، اما اهمیت این موضوع آنقدر بالاست که مجموعه مقالههای با عنوان مهارتهای خوب صحبت کردن و مهارتهای فن بیان برای شما عزیزان در سایت تدارک دیدهایم که به مرورر زمان تکمیلتر نیز خواهند شد.
این که چطور صحبت خوب کنیم، فن بیان خوبی داشته باشیم و اصلاً کلام ما به گونهای باشد که بتوانیم نظر مخاطبان را جلب کنیم و به بهترین نحو صحبت کنیم، موضوع بسیار مهم است که هر فردی (به خصوص سخنرانان) باید به آن توجه کنند.
درصد قابل توجهی از ارتباطات ما در طول روز با ارتباطات کلامی توأم است! پس دلیلی وجود ندارد که بهترین فن بیان و بهترین مهارتهای صحبتکردن و صحبت در جمع را نداشته باشیم! ما باید یاد بگیریم چگونه روابط عمومی بالا داشته باشیم؟ خوب و زیبا صحبت کردن و پر انرژی صبحت کردن بسیار مهم است.
هر روز این سوالات و سوالات بسیار دیگری به ذهن ما می رسد : از جمله سوالات دیگر این است:
برای آموزش مهارت های سخنرانی ویدیو زیر را ببینید
@}
مقاله مرتبط زیر را مطالعه کرده اید؟ اگر میخواهید بدانید «چطور سر صبحت را باز کنیم» مطالعه کنید:چگونه سر صحبت را باز کنیم
در هنگام ثبت نام کاربران برای کارگاه آموزشی «مهارتهای فوق پیشرفته ترس از سخنرانی» متوجه موضوع جالبی شدم. این که بسیاری از کاربران، مشکلی کلی برای خوب صحبت کردند دارند و پیش از این که بخواهند ترس از سخنرانی خود را مدیریت کنند، به اینن موضوع فکر میکنند که چطور در زندگی روزمره خود بهتر صحبت کنند.
از همین رو تصمیم گرفتم در مجموعه مقالاتی (مثلاً 4 یا 5 قسمتی) به این موضوع بپردازم که به طور کلی چطور فن بیان و طرز بیان خود را بهبود ببخشیم و چطور خوب صحبت کنیم! قدرت بیان چقدر است؟ افزایش قدرت بیان چه راه هایی دارد؟
در طول روز همه ما بارها و بارها با محیط پیرامون خود ارتباط داریم و طبق تحقیقات انجام شده، به طور میانگین، 43 درصد از ارتباطات ما، صرف شنیدن و 32 درصد صرف صحبت کردن میشود! این عدد فوقالعاده قابل تأمل است! 75 درصد ارتباطات ما،ارتباطات کلامی است و اگر فن بیان خوبی نداشته باشیم، مطمئناً نمیتوانیم موفقیتهای زیادی کسب کنیم زیرا ارتباطات ضعیفی خواهیم داشت.
مقاله دلایل کم حرفی را هم مطالعه کنید و از آن آگاه شوید
جالب است برخی تصور میکنند که فن بیان، فقط برای سخنرانان است و یا فقط محدود به کسانی است که کار مجری گری دارند و یا شغلشان روابط عمومی است! اما جالب است بدانید که اصلاً اینطور نیست! از آنجایی که بخش عمده ارتباطات ما به ارتباطات کلامی اختصاص دارد، همه و همه باید فن بیان خوبی داشته باشیم!
حتی در پایان کلاسهای سخنرانی من نیز ارتباطات ادامه دارد!
چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
چه سوال خوبی! اصلاً فن بیان چیست؟ شاید بهتر باشد به مقاله «فن بیان چیست» نگاهی داشته باشیم…
مطمئناً شما تعاریف زیادی از فن بیان شنیدهاید! فن بیان را میتوان بسته به حیطه کاری به صورتهای مختلفی تعریف کرد!
اگر یک مجری باشیم؛ فن بیان یعنی این که در صحنه همایش خوب صحبت کنیم، صدایی گیرا داشته باشیم و نظر مخاطبان را جلب کنیم و…
اگر یک گوینده باشیم؛ یعنی کلمات را درست ادا کنیم، با لحن و صدای خود توجه مخاطب را جلب کنیم و …
و هزاران تعریف دیگر که میتوان از فن بیان داشت. اما اجازه دهید ما یک تعریف کلی در این زمینه داشته باشیم؛ یعنی فن بیان را برای همه حالات تعریف کنیم:
«فن بیان؛ در حقیقت فنون و مهارتهایی است که شما با استفاده از تمام اجزای ارتباطی خود (نه فقط دهان و زبان) برای ارتباطات کلامی خود به کار میبرید»
اجازه بدهید این تعریف را کمی بیشتر توضیح دهیم؛ فن بیان فقط و فقط محدود به افراد خاص نیست.
مطمئناً شما به عنوان یک منشی، پزشک، خلبان، کارمند، دانشجو، دانشآموز، پدر و مادر و … در طول زندگی خود بارها و بارها نیاز است که صحبتهای تأثیر گذاری داشته باشید و اگر فن بیان خوبی نداشته باشید و نتوانید خوب صحبت کنید، مطمئناً با شکست مواجه خواهید شد.
بنابراین شما باید بتوانید اولاً یک صحبت موثر در ذهن خود طراحی کنید و سپس به توانایی دست بیابید که بتوانید آنچه در ذهن دارید را به خوبی به زبان بیاورید!
تا به اینجای کار مقدماتی از فن بیان ارائه کردیم و گفتیم که اهمیت آن چقدر است (و واقعاً هم زیاد است!) اما حالا چه کنیم که فن بیان خوبی داشته باشیم؟ چگونه فن بیان خوبی داشته باشیم؟ چگونه خوب صحبت کنیم؟
حقیقت این است که بهبود فن بیان کار یک روز و یک هفته نیست! اصلاً اجازه بدهید یک اصلی خیلی مهم را مطرح کنم:
ما چیزی به عنوان فن بیان خوب نداریم! هر کسی باید در هر شرایطی که هست بیان خود را روز به روز بهتر کند.
شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید من روزانه حداقل 2 ساعت برای یادگیری و بهبود فن بیان خود وقت میگذارم!! (2 ساعت حداقل است) و تأثیر آن را هر روز در کار و زندگی خود بارها و بارها مشاهده می:کنم. پس باید توجه کنید که: شما در هر جایگاهی که هستید باید فن بیان خود را بهبود ببخشید و تمرین کنید.
بخوانید:👇
تقویت فن بیان نتیجه بهبود کدام مهارت است؟
سوال بسیار مهمی که وجود دارد و احتمال دارد که برای شما نیز پیش آمده باشد این است که آیا اصلاً میتوان فن بیان خوبی داشت و خوب صحبت کرد یا این که این موضوع ذاتی است و امکان یادگیری ان وجود ندارد؟!
پاسخ این سوال دو جواب میتواند داشته باشد. جواب اول مثبت است که یعنی میتوانیم این مهارتها را یاد بگیریم و جواب دوم منفی است که یعنی ما خودمان و هزاران شرکت کننده در دورههایمان را سر کار گذاشتهایم!!
پاسخ من به این موضوع این است که برخی از افراد ممکن است به صورت ذاتی دارای مهارتهای فن بیان و خوب صحبت کردن باشند اما واقعیت این است که تعداد قابل توجهی از افراد با تمرین و ممارست و آموزش درست توانستهاند به یادگیری مهارتهای ارتباطی بپردازند. توضیحات زیر قطعاً میتواند به درک بهتری در این زمینه کمک کند:
چطور جذاب سخنرانی کنیم؟
برای یادگیری هر مهارتی، از جمله مهارتهای کلامی و سخنرانی، گامهایی وجود دارد که اگر ما با این گامها آشنا نباشیم، نه تنها رشد نخواهیم کرد، بلکه باعث میشود که پسرفت هم داشته باشیم و یا با داشتن توقعاتی نامعقول در مسیر رشد و بهبود قرار نگیریم.
اولین شرط در یادگیری هر مهارتی، این است که بدانیم باید تا حد ممکن تمرین کنیم و بدون تمرین کردن عملاً هیچ مهارتی کسب نمیشود. چه بهتر است که ما زمانی را به صورت روزانه در نظر بگیریم و تمرینات مربوطه را انجام دهیم.
در طول دورههایی که برگزار میکنم – علیالخصوص دورههای بلند مدت یک ساله – موضوعی که برایم بسیار پررنگ است و البته عجیب! این است که گویا این موضوع در فرهنگ ما عادت شده که بدون تمرین کردن توقع داریم که نتیجه بگیریم!
حال با فرض این که دائماً در حال تمرین کردن هستیم، به گامهای یادگیری یک مهارت جدید میپردازیم. به نظر میرسد که بهترین مثال برای یک مهارت جدید، «مهارت رانندگی» است زیرا برای همه ما ملموس است و به سادگی آن را درک میکنیم.
گام اول زمانی است که ما توانایی انجام مهارت را نداریم و البته نمیدانیم که این توانایی را نداریم. این وحشتناکترین مرحله برای یادگیرنده است، زیرا گمان میکند که کارش خوب است ولی اصلاً اینطور نیست. بهترین مثال برای این موضوع نوجوانانی هستند که تا به حال رانندگی را تجربه نکردهاند و هرآنچه که در مورد رانندگی میدانند مربوط میشود به تصوّرات آنها و همچنین مشاهداتشان از فیلمها و دیگران! این افراد تصوّر میکنند که رانندگان حرفه ای هستند اما وقتی که پشت فرمان اتوموبیل مینشینند…….
گام دوم زمانی است که ما توانایی انجام مهارتی را نداریم اما متوجه و آگاه میشویم که این توانایی را نداریم. زمانی که فردی در این مرحله قرار میگیرد، مطلع میشود که باید مهارتهای خود را بهبود ببخشد و برای این کار اقدام میکند. درست مثل کسی که متوجه میشود برای یادگیری رانندگی نیاز است که به اقدام کند و به کلاس آموزشی میرود.
گام سوم زمانی است که ما توانایی انجام مهارت را به دست میآوریم اما تمام حرکات ما آگاهانه است. در مثال رانندگی، زمانی که در مرحله سوم قرار میگیریم، با رانندگی ارتباط برقرار کردهایم، اما تمام حرکات ما خودآگاه است و نیاز به تمرکز و تلاش زیادی دارد و برای هر بار رانندگی باید انرژی زیادی صرف کنیم و زحمت زیادی متقبل شویم و حتی اگر لحظهای حواسمان پرت شود، تعادل خود را از دست میدهیم.
به همین منظور کافیست به فردی که تازه گواهینامه خود را دریافت کرده است فکر کنید. او میتواند رانندگی کند اما نیاز به تمرکز بالایی دارد و به هر کاری که میکند فکر میکند. مثلاً اگر قرار است دنده را عوض کند، به این موضوع فکر میکند و آگاهانه تصمیم میگیرد.
گام چهارم زمانی است که ما توانایی انجام کار را به دست میآوریم و آنقدر آن را تمرین کردهایم که به صورت ناخودآگاه و از روی عادت به فعالیت میپردازیم و در این صورت انرژی بسیار کمتری برای انجام مهارت صرف میکنیم و از همین رو انجام آن کار برای ما لذت بخشتر خواهد شد. درست مثل کسی که به خوبی رانندگی را یاد گرفته و چند ماهی است که هر روز چند مرتبه رانندگی میکند و عملاً این مهارت بخشی از وجود او شده و بدون فکر کردن به آن میتواند آن را انجام بدهد.
حال این چهار گام را در سخنرانی مرور میکنیم. در گام اول، اصلاً متوجه نیستیم که در این مهارت مشکل داریم و با اعتماد به نفس کاذب سخنرانی میکنیم و فقط باعث آزار و اذیت دیگران میشویم (فکر میکنم تعداد این نوع از سخنرانان بسیار زیاد است) در گام دوم، ما متوجه میشویم که توانمندی سخنرانی را نداریم و لازم است که آن را یاد بگیریم و در گام سوم، با تمرین و یادگیری به صورت خودآگاه میتوانیم این مهارت را اجرا کنیم اما برای انجام آن نیاز به زمان و فکر کردن بسیار زیادی داریم و البته از دید مخاطب نیز بسیار حرفهای به نظر نمیرسیم و در گام چهارم، سخنرانی بخشی از وجود ما خواهد شد و برای اجرای آن فکر نمیکنیم و بیشتر بر روی عمل متمرکز میشویم.
دوره غیر حضوری سخنرانی و فن بیان را از دست ندهید
باید این خبر خوب را به شما بدهم که وقتی شما این کتاب را مطالعه میکنید به این معنی است که شما مرحله اول (وحشتناکترینن مرحله) را گذراندهاید و اکنون در یکی از سه مرحله آخر حضور دارید و امیدوارم که هرچه زودتر با ادامه دادن تمرینات به مرحله چهارم دست بیابید.
این شعر از «فخر رازی» بخشهایی از این چهار مرحله را به زیبایی مطرح میکند:
آنکس که بداند و بداند که بداند اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند بیدار کنندش که بسی خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آن کس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند!
یکی از تمرینهای بسیار مهم که بارها و بارها با آن سرو کار خواهیم داشت، ضبط کردن صداست! شما باید «همین حالا» یک صحبت 5 دقیقهای کوتاه داشته باشید و آن را ضبط کنید. سپس به آن گوش دهید و سعی کنید نقاط ضعف خود را پیدا کنید و مجدداً این فایل را ضبط کنید. این کار را حداقل 10 بار انجام دهید و فایل اول را با فایل دهم مقایسه کنید!
روی تصویر کلیک کنید 👇
این دوره به تازگی ضبط شده، کاربردی، علمی و کامل است!
بر اساس رای 1548 نفر از بازدیدکنندگان
87 امتیاز از 100
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
پیام بهرام پور
امیدوارم یه روزی در مدارس کشورمون، مهارت های زندگی آموزش بدن در مورد من: ✅دانشجوی علوم اعصاب کاربردی دانشگاه KCL لندن ✅موسس هلدینگ آموزشی بیشتر از یک نفر (1+) ✅نگارش بیش از 10 کتاب ✅مشاور سخنرانی برخی از غولهای اقتصادی و نمایندگان مجلس ✅کارشناس50 برنامه تلویزیونی توضیحات بیشتر روی اسمم کلیک کن
امیدوارم یه روزی در مدارس کشورمون، مهارت های زندگی آموزش بدن در مورد من: ✅دانشجوی علوم اعصاب کاربردی دانشگاه KCL لندن ✅موسس هلدینگ آموزشی بیشتر از یک نفر (1+) ✅نگارش بیش از 10 کتاب ✅مشاور سخنرانی برخی از غولهای اقتصادی و نمایندگان مجلس ✅کارشناس50 برنامه تلویزیونی توضیحات بیشتر روی اسمم کلیک کن
با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود
با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود
دوره جامع آموزش سخنرانی و فن بیان-شیراز
دوره جامع آموزش سخنرانی و فن بیان اصفهان
استفاده از سایت مشروط بر قبول توافقنامه کاربری و حفظ حریم شخصی می باشد. تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مجموعه بیشتر از یک نفر است.
پرداخت کارت به کارت
پرداخت از خارج ایران
گارانتی بازگشت وجه
تسهیل در خرید
راهنمای سایت
درخواست همکاری
دوره رایگان فن بیان
دعوت از اساتید سخنرانی
نیلوفر مرداب
خرید کتاب
تماس با ما-درباره ما
خوب و با اعتماد به نفس حرف زدن آرزوی هر کسی است که دوست دارد مردم به حرفهایش گوش کرده و او را جدی بگیرند. اصلا یکی از کلیدهای موفقیت خیلیها همین فن بیان است. برخی افراد با همین فن بیان به راحتی به اهدافشان میرسند.
البته منظور از خوب صحبت کردن این نیست که دروغ بگویید یا کلمات را طوری بپیچانید که فرد مقابل را به اشتباه بیندازید. داشتن فن بیان با زرنگی کردن فرق دارد. شما میتوانید هم فرد خوبی باشید هم خوب صحبت کنید. اما تعریف فن بیان چیست؟
فن بیان یعنی توانایی صحبت کردن. به همین سادگی. توانایی شما در حرف زدن هر چقدر بیشتر باشد یعنی فن بیان شما قویتر است. برای داشتن فن بیان باید بتوانید خوب و با اعتماد به نفس حرف بزنید و البته واضح صحبت کنید. نکات زیر به شما در داشتن فن بیان کمک میکند. آنها را مطالعه و تمرین کنید و مطمئن باشید تمرین شرط اساسی یادگیری و موفقیت در هر کاری است.
یک کتاب خوب در زمینه فن بیان کتاب جعبه ابزار سخنرانی از محمدپیام بهرام پور است. اما قبل از اینکه سراغ مطالعه کتاب بروید بیایید با هم چند نکته ساده درباره فن بیان را با هم مرور کنیم. ابتدا بیایید واضح صحبت کنیم!
وقتی کلمات را واضح ادا کنید مردم بهتر صدای شما را میشنوند. برای تمرین میتوانید صدای خود را ضبط کرده یا از یک دوست کمک بگیرید تا حروف را واضحتر ادا کنید. چیزهایی که میتواند به شما کمک کند شامل موارد زیر است:چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
– شمرده صحبت کردن
– پایین آوردن تن صدا
– گوش دادن و تقلید از بازیگران یا صداپیشگانی که تن صدا و لهجه آنها به شما شبیه است.
در طول صحبت با یک تن خاص حرف نزنید. این کار باعث میشود این حس در مخاطبان به وجود بیاید که اعتماد به نفس ندارید. به جز این با یک تن صحبت کردن شنونده را بعد از مدت کوتاهی خسته میکند.
از مِن مِن کردن و تپق زدن پرهیز کنید. مردم از اینکه نتوانند منظور کسی که مِن مِن میکند را درست متوجه شودند، خجالتزده میشوند. به همین دلیل بعد از مدتی بهانهای برای فرار از گوش کردن به حرفها پیدا میکنند. اگر مِن مِن شما به دلیل شرم است، سعی کنید ریشه آن را یافته و آن را حل کنید.
سعی کنید خشونت و بلندی صدای خود را کشف کرده و آنها را برطرف کنید. بلندی صدا باعث میشود شنونده حالت تدافعی به خود بگیرد. خشونت نیز باعث میشود مخاطب احساس راحتی با گوینده نکند.
برای اینکه خوب صحبت کنید به جملات خود ساختار بدهید. سعی کنید از اصطلاحات کمتر استفاده کنید. برای شنونده هضم یک جمله مطابق با دستور زبان راحتتر است.
با اعتماد و اطمینان صحبت کنید نه با خشونت. ترجیحات، منافع و نیازهای خود را واضح و محکم بیان کنید. مراقب باشید که در بیان خواستههای خود خواستههای دیگران را نیز در نظر داشته باشید. به طوری که خودخواه به نظر نرسید.
موقع صحبت کردن ممکن است حس هیجان، اشتیاق، عصبانیت یا حتی ترس داشته باشید. اما این احساسات نباید باعث شود که از حد خود خارج شده و مثلا توهین کنید. با حوصله به چیزهایی که برای شما مهم است پاسخ دهید.
به دیگران اجازه دهید ابتدا توضیحاتشان کاملا تمام شود سپس شروع به صحبت کنید. یک مکالمه خوب مانند یک گروه موسیقی است. هر کس سهم خودش را دارد و نوبت همه باید رعایت شود.
موقعی که کسی صحبت میکند اصلا و به هیچوجه به حرفهایی که قرار است بزنید فکر نکنید. با این کار به دیگران میگویید که نظرشان اصلا مهم نیست و این کار به احساسات آنها آسیب میزند. به دیگران علاقه نشان دهید تا وقتی نوبت شما شد، توجهها به شما جلب شود.
بعد از واضح حرف زدن نوبت خوب حرف زدن است. قبل از آن این ویدئوی TED را ببینید:
برای اینکه دیگران صدای شما را بشنوند باید به اندازه کافی بلند حرف بزنید. نه زیاد داد بزنید نه آنقدر آرام که بعضی از مخاطبان شما صدای شما را نشنوند. اگر با صدای آرام حرف بزنید خود را به گونهای نشان میدهید که کم رو هستید و اعتماد به نفس ندارید.
از طرف دیگر سعی کنید داد نزنید. داد زدن نشانه این است که دوست دارید شنیده شوید. بگذارید کلمات توجه مردم را به جلب کنند نه صدای شما. صدای شما فقط باید در رساندن کلمات به گوش مخاطب کاربرد داشته باشند.
تا میتوانید مطالعه کنید. از مطالب آنلاین مثل مجلات اینترنتی گرفته تا شاهکارهای ادبیات مثل کتاب آنا کارنینا.
هرچه بیشتر بخوانید، دانش شما بیشتر شده و دایره لغات شما افزایش میابد. بدون اینکه بدانید عبارات بیشتری یاد میگیرید و بعد از مدتی متوجه میشوید که دارید از همین عبارات در جملات خود استفاده میکنید.
البته قرار نیست در حرفهای هر روز خود کلی کلمه جدید به کار ببرید. برای اینکه باهوش به نظر برسید چند کلمه جدید و پرمعنا کافیست.
اگر دوست دارید خوب صحبت کنید نباید بیش از حد از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری استفاده کنید. البته اگر شنوندگان شما جوانان هستند میتوانید گه گاه از این اصطلاحات استفاده کنید. این کار کمک میکند از لحن رسمی و خشک کلام شما کاسته شود.
در نگاه اول شاید توقف کردن در صحبت نشانه ضعف باشد. اما اگر کمی فکر کنید میبینید که اصلا چنین نیست. توقف کردن در صحبت برای جمع کردن افکار و ایدهها بسیار روش خوبی است. چیزی که توصیه نمیشود این است که وراجی کنید یا چیزی بگویید که بلافاصله پشیمان شوید.
لازم نیست نگران این باشید که موقع توقف از صداهای “آمممممم….” یا “اِاِاِاِ……..” استفاده میکنید. فقط سعی کنید زیادی این کار را تکرار نکنید. فراموش نکنید حتی رئیس جمهورها هم ممکن است از این صداها استفاده کنند.
ژست گرفتن یک روش خوب برای کمک به رساندن پیام است. با ژست گرفتن میتوانید احساسات خود را بیان کرده و روی کلمات تاکید کنید. دقت کنید که نباید دست خود را زیادی حرکت دهید به گونهای که عصبی و نگران به نظر بیایید. تکان دادن زیادی دستها نشان از این دارد که فکر میکنید کلمات شما برای بیان مطالبتان کافی نیستند.
یکی از بخشهای مهم خوب صحبت کردن رعایت اختصار است. فن بیان به این معنی نیست که هرچه میدانید را در اختیار شنونده قرار دهید. شاید تصور کنید که باید برای فهماندن حرفتان مثالهای بیشتری بزنید، در صورتی که یکی دو مثال کافیست. فراموش نکنید که همیشه از وراجی و تکرار دوری کنید تا شنونده دچار خستگی نشود.
اگر برای یک سخنرانی آماده میشوید، حرفهای خود را روی کاغذ نوشته و باصدای بلند بخوانید. با این کار میتوانید بفهمید کجاها دچار زیاده گویی شدهاید.
ممکن است فکر کنید که یکبار بیان کردن نکات اصلی حرفهایتان کافی است. اما باید گفت اشتباه میکنید. چه بخواهید برای یک جمعیت سخنرانی کنید چه در حال بحث با یک دوست باشید، بهتر است که در پایان صحبت خود نکات اصلی بحث خود را برای واضحتر شدن پیامتان دوباره تکرار کنید.
در صحبت خود از اعداد و ارقام و مثالهای واقعی استفاده کنید. چه بخواهید مخاطبان خود را قانع کنید که بشر به انرژیهای تجدیدپذیر رو بیاورد یا به دوست خود بفهمانید که باید به ازدواجش خاتمه دهد. البته استفاده از آمار به این معنی نیست که مدام از اعداد و ارقام استفاده کنید و وارد بحثهای خالص علمی بشوید. بسته به موضوع بحث، استفاده از یک یا چند دلیل علمی کفایت میکند.
فن بیان شامل کنترل شرایط هم میشود. اگر اشتباه کردید عذرخواهی نکنید. مثلا لازم نیست اگر کلمهای را اشتباه تلفظ کردید یا دچار استرس شدید بگویید: “ببخشید، من کمی استرس دارم”. با این کار اوضاع را بدتر کرده و توجه مخاطبان به موضوعی بیربط جلب میشود. به جای این به راحتی از اشتباه خود بگذرید و به حرفتان ادامه دهید. مخاطبان شما هم بعد از مدتی اشتباه شما را فراموش میکنند.
به جای اینکه به نگرانی و استرس خودتان فکر کنید، روی پیام و مخاطبتان تمرکز کنید. مهمترین چیز این است که پیامتان را به خوبی منتقل کنید نه اینکه مثلا شبیه آنتونی رابینز یا استو جابز شوید.
قبل از اینکه صحبت را شروع کنید به پیامتان فکر کنید. به اینکه پیام شما چقدر مهم است و کار شما تنها انتقال آن است. این کار باعث میشود نگران این نباشید که چقدر عرق کردهاید یا چقدر تند تند حرف میزنید.
غیبت کردن، شایعهپردازی و زیرآب زنی مواردی هستند که جایی در خوب صحبت کردن ندارند. نق زدن را هم باید کنار بگذارید. یک راه سازنده و مثبت برای توصیف خود و چیزهایی که به سر شما آمده پیدا کنید. به جای اینکه بگویید دوست دارید مردم چگونه رفتار کنند، روی خواسته خود تمرکز کنید. به یاد داشته باشید که نمیتوان مردم را عوض کرد اما میتوان خواسته خود را روشن و واضح کرد.
درست است که کنایه و طعنه گاهی نشانه نکتهبینی و شوخطبعی است، اما ممکن است کسی متوجه منظور شما نشده آن را توهین به حساب بیاورد. البته گاهی اوقات کنایه میتواند تنشها را کم کند. پس سعی کنید ابتدا اطرافیان خود را به خوبی شناخته و بعد از کنایه استفاده کنید. فقط تلاش کنید که کنایه زدن به عادت تبدیل نشود.
حتی در بدترین شرایط میتوان با استفاده از اطلاعات مفید و مثبت به مردم کمک کرد. بهتر است در هر شرایطی از حرفها و خبرهایی که مردم را دچار خشم، ناامیدی و افسردگی میکند خودداری کنید. در این شرایط با پذیرش شرایط بد، اطلاعات مثبت را در اختیار مردم قرار دهید. همانگونه که نق زدن و منفیبافی میتواند یک عادت باشد، مثبت نگری و مفید بودن نیز میتواند با تمرین تبدیل به یک عادت شود.
برای این که موقع صحبت کردن باهوش به نظر برسید اینفوگرافیک بالا را مطالعه کنید.
قبل از اینکه صحبت کنید باید به نظری که ابراز میکنید اعتقاد داشته و نسبت به آن مطمئن باشید. چه این نظر این باشد که آلبوم سوم احسان خواجه امیری بهترین آلبوم اوست چه نظر شما این باشد که مساله گرمایش جهانی مهمتر از مساله جنگ است.
البته منظور این نیست که عقیده خود را به گونهای بیان کنید که خودرای یا حق به جانب به نظر برسید. در عوض باید تایید آن را به عهده دیگران بگذارید.
دقت کنید که نظر خود را چگونه بیان میکنید. مثلا اگر جمله خود را با این عبارات: “من فکر میکنم که…” یا “به نظر من…” شروع کنید از قدرت نظر خود میکاهید. پس فقط نظر خود را بیان کنید بدون اینکه عبارات قبل را در ابتدای جملات خود بیاورید.چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
تماس چشمی قبل از هر چیز نشان از ادب ما و احترام به دیگران است. همچنین تماس چشمی باعث میشود که دیگران با دقت بیشتری به حرفهای شما گوش دهند. اگر در یک جمع صحبت میکنید از میان جمعیت چند چهره دوستانه پیدا کرده و روی آنها تمرکز کنید. به این ترتیب اعتماد به نفس شما افزایش یافته و حرفهای خود را واضحتر بیان میکنید. اگر به پایین نگاه کنید با اعتماد به نفس به نظر نمیرسید. و اگر موقع صحبت کردن به اطراف نگاه کنید، ممکن است بقیه به این فکر کنند که حواستان پرت شده و دنبال انجام یک کار بهتر هستید. پس:
– تا میتوانید به چشم افرادی نگاه کنید که برای آنها صحبت میکنید.
– اگر از میان جمع کسی را دیدید که حواسش پرت شده یا گیج به نظر میرسد، ممکن است فکر کنید که حرفهای خود را به روشنی بیان نمیکنید. با این حال نباید بگذارید گیجی یک نفر حواس شما را از بقیه پرت کند.
– وقتی برای جمعیت خیلی زیادی صحبت میکنید، برقرار کردن ارتباط چشمی مشکل است. در این مواقع روی تعداد کمی از افراد تمرکز کنید.
این کار کمک میکند که اعتماد به نفس شما ارتقا پیدا کند. به یاد داشته باشید که برای اینکه خود را تحسین کنید نیازی نیست حتما یک شخص کامل و بینقص باشید. به آینه نگاه کرده و حداقل سه چیز عالی درمورد خودتان به خودتان بگویید. یا لیستی از بهترین ویژگیهای خودتان تهیه کنید.
اگر نمیتوانید مواردی را پیدا کنید که به خاطر آنها خودتان را تحسین کنید بهتر است روی اعتماد به نفس خود بیشتر کار کنید. میتوانید روی کارهایی تمرکز کنید که در آنها خوب عمل میکنید. زمان خود را با افرادی بگذرانید که به شما اهمیت میدهند و باعث میشوند که حس خوبی نسبت به خودتان پیدا کنید.
سعی کنید در میان صحبتهای خود جوک تعریف کنید. اگر جمع و فرهنگ اجازه میدهد میتوانید در ابتدای صحبت خود لطیفه تعریف کنید. جوک گفتن در ابتدای صحبت مانند گرم کردن قبل از ورزش عمل میکند. با خنداندن مخاطبان، خود را قابل دسترس و دوستانه جلوه میدهید. به این ترتیب مخاطبانتان با شما احساس راحتی کرده و به حرفهای شما گوش میکنند.
مردم زمانی سوال میپرسند که چیزی را نمیدانند یا به دنبال تایید هستند. با اینکه هیچکدام از این دو به خودی خود بد نیستند، سوال پرسیدن باعث میشود آسیبپذیر به نظر برسید. برای بیان نظرات خود جملات خود را به صورت خبری ادا کنید.
تند حرف زدن باعث میشود آماتور یا نگران به نظر برسید. همچنین کند صحبت کردن هم باعث میشود شنوندگان شما خسته شوند. سعی کنید با سرعت ۱۹۰ کلمه در دقیقه صحبت کنید. با این سرعت مثل این است که با شنوندگان خود در حال مکالمه سر میز شام هستید.
برای داشتن فن بیان فقط از صدای خود استفاده نکنید. اهمیت زبان بدن شما درست به اندازه کلماتی است که از دهان شما بیرون میآید. وقتی حرکات و ژستهای شما متفاوت باشد صمیمیتر به نظر میرسید. وقتی صحبت میکنید با موی یا لباس خود بازی نکنید. از این حرکات عدم اعتماد به نفس برداشت میشود. برای اینکه به مخاطبان خود این حس را القا کنید که دارای دانش کافی درباره موضوع هستید.
استفاده از عباراتی مثل: “این نظر من بود”، “اِاِاِاِ… منظورم این بود که”، “خب” و… به غیر از اینکه هیچ اطلاعات مفیدی به حرفهای شما اضافه نمیکند، شما را نگران نشان میدهد.
لبخند زدن نه تنها صدای شما را خوشایندتر میکند بلکه با خود اعتماد به نفس به همراه میآورد. لبخند زدن همچنین شما را دوستانه نشان میدهد.
برخی اوقات حرف زدن با اعتماد به نفس با بلند حرف زدن اشتباه گرفته میشود. با اینکه باید بلندی صدا به گونهای باشد که مخاطبان به خوبی حرفهای شما را بشنوند اما تن و ریتم صدای شما مهمتر هستند.
با گوش کردن به صدای خود، بهتر میتوانید نقاط ضعف خود را یافته و آنها را بهبود بخشید. مثلا میتوانید بفهمید کجاها خیلی سکوت کردهاید یا کجاها از “مممممممم….” و “اِاِاِاِاِ…..” استفاده کردهاید. میتوانید با موبایل خود صدایتان را ضبط کنید. میتوانید صدای مکالمات تلفنی خود را نیز ضبط کنید. با یک اپلیکیشن که صدای مکالمات تلفنی را به صورت خودکار ضبط میکند به راحتی میتوانید این کار را انجام دهید.
همانگونه که در ابتدا گفته شد یادگیری هر فنی نیاز به تمرین دارد. بدون صبر هیچکس در هیچ کاری نمیتواند به استادی برسد. سعی کنید از موقعیتی که دارید خوشحال باشید در عین حال نقاط قوت خود را تقویت کرده و نقاط ضعف خود را از بین ببرید. یک کتاب خوب در زمینه سخنرانی کتاب صوتی سخنرانی موفق برایان تریسی است که میتوانید از سایت فیدیبو آن را دانلود کنید.
اگر به موضوع اعتماد به نفس علاقه دارید اینفوگرافیک روشهای افزایش اعتماد به نفس را از دست ندهید.
برای متخصص شدن در هر فنی تمرین و تجربه شرط اساسی است و این موضوع درباره هنر سخنرانی و فن بیان هم صادق است. ضمن اینکه به یاد داشته باشید که هر کسی که درحال گوش کردن به صحبتهای شماست دوست دارد که شما در آن خوب عمل کنید. در غیر این صورت اصلا برای سخنرانی شما حاضر نمیشد.
منابع: TED ، wikiHow ، wikiHow ، Fast Company
هشت
+
=
17
.hide-if-no-js {
display: none !important;
}
بسیار عالی بود ممنون باز هم ممنون
ممنون از مقالتون امیدوارم کمکم کنه
واقعا فن بیان و سخنرانی و سخن سبز گفتن تاثیر زیادی در ارتباطات و کار من داشته. نه فقط ارتباطهای کاری بلکه در ارتباط با دوستان و خانواده هم تاثیر چشم گیری داره.
پیشنهاد میکنم حتما دوره های حضوری شرکت کنید. من در داخل کلاس sokhanesabz.com شرکت کردم خودم. ولی افراد و سایتهای زیادی وجود دارن که همشون خوبن.
از آنجا که ما انسان ها در اجتماع زندگی می کنیم و مدام با یکدیگر در ارتباط هستیم، باید بتوانیم
خوب و مناسب صحبت کنیم و به مهارت های ارتباطی مسلط باشیم.
فن بیان جزء مهارت های ارتباطی و هوش کلامی است. ما باید بتوانیم در موقعیت های مختلف صدا
و بیان استانداردی داشته باشیم و مهم تر از آن خودمان باشیم.چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
فن بیان یعنی استفاده درست از هوش کلامی در زمان و مکان صحیح. فن بیان یعنی در هر
موقعیتی بتوانیم خوب صحبت کنیم و روی دیگران تأثیر مثبت بگذاریم و با بیانمان دیگران را
تحت تأثیر مثبت قرار دهیم.
حتماً تا به حال افرادی را دیده ای که در جمع ها و مهمانی ها به قدری جذاب صحبت می کنند که
هیچ کس از شنیدن حرف هایشان خسته نمی شود، حتی اگر طولانی صحبت کنند.
زمانی که شروع به صحبت می کنند، توجه همگان را به خود جلب می کنند و همه افراد حاضر در
آنجا ساکت می شوند و به دقت به آن ها گوش می دهند.
شاید تو هم دوست داری مثل این اشخاص بتوانی در جمع ها طوری جذاب صحبت کنی که توجه
همه را به سمت خودت جلب کنی.
نگران نباش تکنیک هایی را در این مقاله آماده کردم که با استفاده از آن ها می توانی هم صدای
زیبا و تأثیرگذاری پیدا کنی و هم خوب و مناسب صحبت کنی.
خوب صحبت کردن به معنی واضح صحبت کردن است.
ما باید در جمع علاوه بر جذاب صحبت کردن، طوری صحبت کنیم که دیگران به خوبی متوجه حرف
هایمان شوند و پیام و منظور ما را به درستی درک کنند.
با استفاده از روش هایی که در ادامه گفته می شود می توانید برای هر جمعی خوب و جذاب
حرف بزنید.
برای اینکه دیگران متوجه صحبت هایتان شوند، باید هنگام حرف زدن دهانتان به صورت کامل باز
و بسته شود تا کلمات درست و واضح ادا شود.
باید با سرعت مناسب، شمرده و واضح صحبت کنید طوری که شنونده قادر باشد تمام کلمات را
بشنود.
چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
گاهی اوقات افراد وقتی نگران هستند یا دچار استرس می شوند یا در مورد آنچه می گویند تردید
دارند، سریع و تند تند صحبت می کنند. در این مواقع احتمال اینکه شنونده متوجه حرف ها،
خواسته یا منظور ما شود به شدت کاهش می یابد.
شمرده صحبت کردن نه تنها فهم شنونده را به دنبال دارد، بلکه باعث می شود مطمئن و آرام به
نظر برسید. البته خیلی آهسته (کند) صحبت کردن هم پسندیده نیست و حوصله مخاطب را سر می
برد.
نه خیلی تند و نه خیلی کند حرف بزنید. برای اینکه به سرعت مناسبی در صحبت کردن برسید می
توانید از یکی از این سه تمرین استفاده کنید :
• فرض کنید شماره تلفنی را برای کسی می خوانید، فردی که گوشش با شماست باید
بتواند آن را یادداشت کند.
• رشته بلندی از اعداد را بخوانید و حین انجام این کار آن ها را در هوا یادداشت کنید.
این تکنیک برای رسیدن به ضرب آهنگی عالی است.
• کتاب های کودکان را بخوانید. اگر احساس می کنید که سرعت حرف زدنتان چندان در
اختیارتان نیست و کلمات را به وضوح ادا نمی کنید، کتابهای کودکان را با صدای بلند
بخوانید. فضای این کتاب ها صفحه بندی، تصاویر و داستانشان ما را وادار می کنند،
شمرده تر و دقیق تر و شفاف تر صحبت کنیم.
بعضی از افراد به قدری آهسته صحبت می کنند که دیگران متوجه حرف هایشان نمی شوند. اگر
شما هم این عادت را دارید، حتماً آن را ترک کنید.
کسانی که آهسته صحبت می کنند، جدی گرفته نمی شوند و به نظر می رسد به اندازه کافی اعتماد
به نفس ندارند.
معمولاً افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند یا در خانواده ای بزرگ شدند که همه آهسته
صحبت می کردند، دچار این مشکل می شوند.
خیلی وقت پیش زنگ زدم مطب دکتر که وقت بگیرم، منشی به زور صدایش از پشت تلفن شنیده
می شد و اصلاً مشخص نبود که چی میگه و همش مجبور بودم از پشت تلفن بگم : جان؟ بله؟ این
کار برای طرف مقابل خیلی آزاردهنده است.
مخصوصاً اگر جایی برای استخدام تشریف می برید به هیچ عنوان آهسته صحبت نکنید، چون
نشان دهنده اعتماد به نفس پایینه و با وجود مهارت های بالایی که دارید ممکن است نادیده
گرفته شوید.
شعر خوانی یکی از تمرین هایی است که به بلند و رسا شدن صدا و همین طور به بهبود لحن بیان
کمک می کند.
حتماً این تمرین را به صورت روزانه به مدت 15 الی 20 دقیقه انجام دهید. با انجام این تمرین
بعد از مدتی صدای محکم، رسا و لحن بیان مناسبی پیدا می کنید.
یک شعر که دوست دارید و مصراع های جالبی دارد را انتخاب کنید (برای پرقدرت و ورزیده
شدن صدا من شاهنامه را پیشنهاد می کنم) و با صدای بلند بخوانید.
البته اونقدر بلند نخونید که همسایه ها بریزن دم خونتون! تمرین شعرخوانی علاوه بر اینکه به
بلندی صدا کمک می کند باعث زیبا شدن صدا و بهبود لحن بیانتان می شود.
محکم و با اقتدار و با اعتماد به نفس صحبت کنید.
اگر بهترین بیان را هم داشته باشید، زمانی که اعتماد به نفستان پایین است یا خودتان را قبول
ندارید، نمی توانید در جمع های مختلف به راحتی حضور پیدا کنید و خوب و مناسب صحبت کنید یا
گفتگوهای مؤثری را با افراد مختلف شکل دهید.
از آن گذشته به گفته برایان تریسی اگر شما به خودتان اعتماد نکنید، دیگران هم به شما اعتماد
نمی کنند.
اگر شما به خودتان اطمینان نداشته باشید، چه طور انتظار دارید که دیگران به شما اطمینان کنند
و حرف هایتان را باور و قبول کنند؟
زمانی که خودتان از حرف هایی که می زنید مطمئن باشید و حالت اطمینان به خود بگیرید، دیگران
هم به شما اعتماد می کنند و می توانید نفوذ کلام داشته باشید و بر دیگران تأثیر بگذارید.
با اشتیاق و با اعتماد به نفس حرف بزنید تا دیگران جذب صحبت هایتان شوند. باید خودتان چیزی
را که می گویید باور داشته باشید تا دیگران هم آن را باور کنند.
وقتی با اشتیاق صحبت می کنید، صدایتان قابل باورتر و متقاعد کننده تر به نظر می رسد و مردم
تفاوت را حس می کنند. این یکی از راه های تقویت قدرت بیان است.
داشتن زبان بدن مناسب حین صحبت کردن، تأثیر گفته هایمان را در مخاطب چند برابر می کند.
زیرا طبق تحقیقات آلبرت محرابیان در مکالمات و ارتباطات زبان بدن 55% روی مخاطب تأثیر می
گذارد و بیشتر پیام ما از طریق زبان بدن ما به مخاطب ارسال می شود.
زبان بدن مناسب به معنی تکان دادن بیش از اندازه سر و دست ها نیست، بلکه به این معنی
است که از بیشتر اجزای بدن به منظور انتقال و فهم درست مطلب و پیاممان به مخاطب به طور
صحیح کمک بگیریم.
هنگامی که با اشخاص در حال گفتگو هستید حتماً با آن ها ارتباط چشمی برقرار کنید، لبخند بزنید،
کمی به سمت آن ها خم شوید و زمانی که با شما حرف می زنند، به دقت به حرف هایشان گوش
دهید و سرتان را به نشانه تأیید صحبت هایشان تکان دهید.
با این کار به طرف مقابل می فهمانید که “تو برای من مهم هستی و دوست دارم به حرف هایت
گوش کنم“.
شاید تعجب کنید اما یکی از تکنیک های گوینده خوب بودن، خوب گوش دادن است. زیرا اگر به
دقت گوش نکنیم، نمی توانیم پاسخ مناسبی دهیم.
گوینده ماهر شنونده ماهر است.
زمانی که شخصی با شما حرف می زند باید به دقت و با تمام وجود به صحبت هایش گوش دهید.
حتماً ارتباط چشمی تان را با شخص گوینده حفظ کنید و اجازه ندهید هیچ چیزی باعث حواس پرتی
شما شود.
وقتی کسی با شما صحبت می کند هرگز به این فکر نکنید که قرار است بعد از تمام شدن حرف
های آن شخص چه بگویید؟ و به چیزهایی که قرار است بگویید یا داستانی که می خواهید
تعریف کنید فکر نکنید!
به جای آن به صحبت های گوینده توجه و تمرکز کنید و تمام حواستان را به او بدهید.
هرگز حرف طرف مقابل را قطع نکن. حتی اگر موارد مشابهی داشتی که میخواهی آن ها را بیان
کنی!
شاید برای تو هم این مورد پیش آمده. وقتی که در حال صحبت کردن هستی هنوز حرفت تمام
نشده، طرف مقابلت سریع می خواهد نظرش را ابراز کند وسط حرف هایت می پرد و می گوید :
“منم همین طور”.
جمله دوم را می گویی و دوباره می گوید : “چه جالب! منم همین طور” و جمله سوم را می گویی
و دوباره می گوید : “منم همین طور” و ….
و همین طور گفتن ها و تعریف داستان ها ادامه پیدا می کند.
اگر در چنین موقعیتی قرار بگیری، سر رشته کلام از دستت خارج می شود و یادت می رود که چه
می خواستی بگویی و حتماً در دلت می گویی : “منم همین طور و کوفت”.
به همین خاطر است که در ارتباطات تأکید می شود اگر هم نکته مشترکی با شخصی که در حال
صحبت کردن است داری بهتر است بگذاری حرف هایش تمام شود و بعد نکات مشابه خودت را
بازگو کنی.
یکی از ابزارهای برقراری ارتباط درست همین “خوب گوش دادن” است. خوب گوش دادن
از سوء تفاهم ها و اختلافات نیز جلوگیری می کند و سبب درک بهتر افراد از یکدیگر می شود.
چون زمانی که نتوانیم خوب گوش دهیم و درک درستی از گفته های شخص مقابل نداشته باشیم،
ناچار مجبور به ذهن خوانی می شویم یا پیش خودمان از گفته هایش برداشت نادرستی می کنیم.
اهمیت خوب گوش دادن به قدری است که من فکر می کنم باید در یک مقاله جداگانه به آن
پرداخت.
یکی از راه های بهبود مهارت های گفتاری و فن بیان و دلنشین صحبت کردن، حذف تکیه کلام و إ
گفتن از صحبت هایمان است.
منظور از تکیه کلام، کلمه یا اصطلاحاتی است که ما در زمان صحبت کردن بیش از اندازه معمول آن
ها را به کار می بریم.
تکیه کلام و إإإ یا اومممم گفتن باعث آزار گوش شنونده می شود و از جذابیت سخن ما می کاهد.
علاوه بر آن ممکن است دیگران بابت تکیه کلام هایمان ما را دست بیاندازند یا مسخره مان کنند.
گرچه این کار به لحاظ اخلاقی ناپسند است، اما متأسفانه هستند کسانی که تکیه کلام های افراد را
تقلید و آن ها را مسخره می کنند.
اگر نمی دانید تکیه کلامتان چیست؟ می توانید در مورد یک داستان یا خاطره یا هر موضوعی به
صورت طولانی صحبت کنید و صدایتان را ضبط کنید یا از دوستان یا خانواده خود بخواهید تکیه
کلام هایتان را به شما بگویند.
بعضی ها هنگام صحبت کردن مرتب إ می گویند که این می تواند نشانه استرس، عدم اعتماد به
نفس یا از روی عادت باشد.
روش هایی برای حذف تکیه کلام و إ گفتن وجود دارد، اما بهترین و مؤثرترین روش، تمرین کش
است. تمرین کش به این صورت است که وقتی در حال مکالمه یا گفتگو هستیم، به صحبت
هایمان دقت کنیم و هر زمان که تکیه کلام یا إ گفتیم سریع کش را بکشیم و رها کنیم.
دردی که کش روی دست ما می گذارد، باعث می شود آن تکیه کلام یا إ گفتن از ذهنمان بپرد. در
واقع با این کار ذهنمان را تنبیه می کنیم و به این ترتیب هر زمان ذهنمان به این کلمات می رسد
می داند که نباید آن ها را به زبان بیاورد.
درست مثل فراری دادن افکار منفی از ذهن که با این روش انجام می شود، برای فراری دادن
تکیه کلام و إ گفتن هم میتوانیم از این روش استفاده کنیم.
این تمرین را می توانیم هنگام تمرین روبروی آینه یا زمانی که در حال مکالمه با خانواده یا
دوستان هستیم انجام دهیم.
و نکته آخر اینکه وقتی برای جمعی در حال صحبت کردن هستیم، اگر حرفی یا نکته ای که قرار بود
بیان کنیم را فراموش کردیم بهترین کار این است که به جای إإإإ یا اومممم گفتن سکوت کنیم و
دوباره ادامه دهیم.
سکوت وقار می آورد. از طرفی با سکوت کردن دیگران هم متوجه نمی شوند که ما کلمه یا نکته ای
را فراموش کردیم.
حق هر کسی است که بتواند خوب صحبت کند، در مواقع لازم از حق خود دفاع کند، احساساتش را
بروز دهد و بدون نگرانی نظرات، ایده ها و خواسته هایش را مطرح کند.
بتواند دیگران را متقاعد کند، نفوذ کلام داشته باشد و افراد را تحت تأثیر قرار دهد.
با استفاده از تکنیک های زیبا شدن صدا و خوب صحبت کردن در جمع ها بدرخشید.
بهتر دیده شدن و بهتر شنیده شدن حق توست. کمکت می کنم تا در دنیای پر رقابت امروزی حرفی برای گفتن داشته باشی و بتوانی بهترین بیان را پیدا کنی، طوری که در هر جمعی همه مجذوب صحبت هایت شوند.
منیره میرزاده مهندس it ومدرس فن بیان و مهارت های ارتباطی
هنر گفتگو و مهارت خوب صحبت کردن یکی از مهمترین مهارتهای ارتباطی جهت پیشرفت و رشد در جهت موفقیت است
دقیقا همینطوره دوست عزیز انشالله موفق باشید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
نام *
ایمیل *
وبسایت
دیدگاه
صمیمانه اعتقاد دارم که مهارت سخنرانی بداهه یکی از جذابترین و اصلیترین بخشها در مهارت سخنرانی است و برای من به عنوان یک مربی سخنرانی، شاید مهمترین قسمت در سخنرانی نیز به شمار برود زیرا:
کسی که سخنران خوبی است لزوماً بداهه گوی خوبی نیست اما اگر کسی بداهه گوی خوبی باشد لزوماً سخنران خوبی خواهد بود!
در حقیقت سخنرانی بداهه میتواند اهرم موفقیت شما باشد و شک نکنید که با دانستن مهارتهای سخنرانی بداهه میتوانید بدرخشید و جایگاه خود را ارتقا دهید.
با توجه به اهمیت این موضوع، در وبسایت مطالب زیادی در مورد سخنرانی بداهه قرار دادیم از جمله این که کتاب بداهه را به صورت رایگان منتشر کردیم و یا در دومین باشگاه سخنرانی و فن بیان برج میلاد در مورد مهارتهای بداهه با استفاده از روش PEEP صحبت کردیم.چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
و در بیست و دومین فایل از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی قصد دارم در مورد یکی از موضوعات بسیار مهم در سخنرانی بداهه با شما عزیزان صحبت کنم.
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
اگر احساس میکنید میخواهید در جایگاه شما مهارت سخنرانی بداهه و صحبت کردن بدون آمادگی اهمیت دارد، دوره مهارتهای سخنرانی بداهه را امتحان کند:
برای مشاهده اینجا کلیک کنید
به نام خدا
سلام دارم خدمت شما دوستان و عزیزان و همراهان گرامی آموزش سخنرانی و فنبیان. من محمدپیام بهرامپور هستم و خیلی خوشحال هستم در بیست و دومین برنامه از رادیو سخنرانی قصد دارم که راجع به این صحبت کنم که چرا من عاشق مهارتهای سخنرانی بداهه هستم.
عمداً از این واژه استفاده کردم بخاطر اینکه یکی از جذابترین و دوستداشتنیترین قسمتهای سخنرانی به اعتقاد من سخنرانی بداهه هست.
چرا؟ بخاطر اینکه معمولاً در جمعهایی که خیلی بامن ارتباط خوبی ندارند، دوست دارند مچ من را بگیرند و حالا به زعم خودشان اثبات بکنند من سخنران خوبی نیستم و از من میخواهند ناگهان و بدون اطلاع قبلی شروع کنم به صحبت کردن در یک جمع و معمولاً ابنطوی برخورد میکنند: خب آقای بهرامپور چند دقیقه تشریف بیاورید اینجا برای ما راجع به سخنرانی صحبت کنید که به خیال خودشان این دوستان میخواهند من را در شرایطی قرار بدهند که دچار مشکل بشوم و به محض اینکه این حرف را میزنند من با اعتماد به نفس از جایم بلند میشوم و همان جا شروع میکنم سخنرانی کردن و خب حضار معمولاً متعجب میشوند که چطور بدون هیچ اطلاع قبلی، بدون اینکه برگهای دستم باشه یا کار خاصی انجام داده باشم، خیلی راحت میتوانم صحبتم را بیان بکنم، بدون ترس، بدون نگرانی، یک صحبت منظم، منسجم و با چارچوب . معمولاً هم در آن صحبتها راجع به این صحبت میکنم که چطور یک سخنرانی بداهه را میشود ارائه کرد و خب این برای حضار خیلی جالبه که از من درخواست کردند که به صورت بداهه صحبت کنم و خودم میآیم آموزش میدهم که چطور اصلاً بداهه صحبت بکنیم.
و دوست دارم این مهارت را با شما عزیزان به اشتراک بگذارم. مطالب زیادی در این رابطه نوشتیم و گفتیم ۲ موضوع وجود دارد برای بحث بداهه:
ما باید مغزمان را تربیت بکنیم، یاد بدهیم که بتواند راجع به هر چیز صحبت بکنه.
خودمان را تا حد ممکن برای شرایط بداهه آماده بکنیم.
نکته این هست ما باید مواظب باشیم که یک موقع تصور اشتباهی راجع به بداهه نداشته باشیم.
بداهه این نیستش که حالا ما خیلی بیتفاوت راجع به هر چیزی بتوانیم اظهارنظر کنیم. نه به هیچ عنوان چنین چیزی نیست. موضوع به این صورت هستش که ما باید راجع به تخصص خودمان یا حیطهای که به هرحال راجع به آن آموزش دیدیم یا صاحب نظر هستیم صحبت کنیم.
اما گاهی اوقات در حیطههایی که شباهتی دارد به کار ما یا به هر حال به هر دلیلی ما را لایق دیدند که راجع به این موضوع صحبت بکنیم، نیاز میشود که صحبت بکنیم.
در این مواقع هم ما راهکارهایی را ارائه میکنیم که اولاً موضوعی را اشتباه نگوییم، و دوم اینکه به هرحال صحبتمان جذاب و دوستداشتنی باشد.
پس این تصور اشتباه را نداشته باشیم که ما با دانستن مهارت بداهه مجاز نیستیم راجع به هر موضوعی صحبت بکنیم.
در این فایل از رادیو سخنرانی میخواهم یکی از ترفندهای بسیار قشنگ بداهه را برای شما اعلام بکنم.
سخنرانی بداهه همانطوری که در سخنرانیها و برنامهها و کارگاهها بارها و بارها اعلام کردم این نیستش که ما آمادگی قبلی نداشته باشیم.
سخنرانی بداهه زمانی هستش که ما اطلاع قبلی نداریم.
ما اتفاقاً خودمان را آماده میکنیم. خیلی از ویژگیها را از قبل در نظر میگیریم. خیلی تمرینها را انجام میدهیم. دقیقاً مثل یک تیم فوتبال. در یک تیم فوتبال افراد تمرین می کنند، چندین ماه این کار را انجام میدهند، آماده هستند ولی اگر همین الان بیاییم به آنها بگوییم یک مسابقه بدهید آنها آماده هستند اما اطلاع ندارند.
ما هم دقیقاً در بداهه همینطور هستیم. اینطور نیستش که بتوانیم ناگهان بداهمان را تقویت بکنیم. نه باید حتماً مهارتهای کلامی را ارتقا بدهیم که اینها همه تمرین دارند و ما حالا این را در کلاسها، کارگاهها یا دورهی غیرحضوری بداهه کاملاً توضیح دادیم.
در اینجا میخواهم یکی از تکنیکهای کاربردی را به شما عزیزان بگویم.
آن هم این هست که قسمتهای بداهه را تا حد ممکن حذف کنید. یعنی چی؟
یعنی احتمالاً مطالبی وجود دارد که از شما خواسته میشود راجع به آن صحبت کنید. شما آنها را از قبل برای خودتان آماده کنید.
برای مثال من بهرامپور هستم، مربی و مدرس سخنرانی. معمولاً از من در جمعها چی میپرسند،، قاعدتاً راجع به آشپزی یا مهارتهای مثلاً دارم میگویم روانشناسی نخواهند پرسید. در رابطه با سخنرانی از من سوال میپرسند. خب پس در این حیطه من باید چندین نوع سخنرانی داشته باشم. سوالات متداول چی هست از من. یکی خود بداهه هست، یکی کم آوردن حرف هست، یا مورد بعدی سخنرانی بداهه هست یا ترس از سخنرانی هست… اینها را به احتمال زیاد از من خواهند پرسید. خب پس کافیه از قبل من چند تا صحبت کوتاه آماده بکنم خیلی راحت میتوانم در چنین جمعهایی از پس این سوالات بربیایم.
یا فرض بکنید که شرایط ما به گونهای هست که باید خودمان را زیاد معرفی بکنیم، چندین مدل معرفی از خودمان داشته باشیم که در جمع دوستان چطور خودمان را معرفی بکنیم، در جمع همکاران چطور خودمان را معرفی بکنیم، در یک مهمانی چطور خودمان را معرفی بکنیم. این خیلی مهم هست یا اگر شغلمون یک شغل خاصی هست یا یکسری اقتضاهایی دارد آن را پیدا بکنیم.
برای مثال چندی پیش من با یکی از افرادی که جزء ثروتمندترین افراد کشورمان به شمار میرفت جلسه مشاورهای داشتم یعنی جلسات مشاورهای داشتم و خب قاعدتاً از فردی که جزء ثروتمندترینها در کشورمان هست چهسوالی پرسیده میشود، اینکه چطور میشود ثروتمند شد. خب ما با طراحی کردن این سخنرانی تقریباً توانستیم به ۸۰% سوالات متداول با قدرت پاسخ بدهیم و آن فرد اقتدار کلامش خیلی زیباتر و جذابتر بود برای مخاطبان.
پس ترفندی که ابنجا یاد گرفتیم این هست:
تا حد ممکن اجزای بداهه را حذف بکنیم.
یعنی بسته به موقعیت خودمان، شرایطمان، تخصصمان، موضوعاتی که احتمالاً مورد پرسش واقع میشود از ما، یا از ما خواسته میشود راجع به آن صحبت کنیم پیدا کنیم و آنها را تمرین بکنیم از قبل که هر زمانی از ما خواستند راجع به این موضوع صحبت کنیم، خیلی خیلی ساده این کار را انجام بدهیم.
امیدوارم این ترفند مورد توجهتان واقع شده باشد و مهارتهای بداهه را خیلی جدی پیگیری بکنید. چون به اعتقاد من یکی از قدرتمندترین مهارتها هستند برای مدیران و افرادی که به هرحال جایگاهی دارند که دوست دارند رشد پیدا بکنند و ارتقا داشته باشند.چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
و در انتها میخواهم پیشنهاد بکنم اگر دوست دارید مهارتهای بداهه را خیلی حرفهای آموزش ببینید میتوانید از دورهی غیرحضوری مهارتهای سخنرانی بداهه در وب سایتمان استفاده بکنید. دورهای هست که میتواند برای شما واقعاً معجزه بکند و مطمئن باشید اثرات فوقالعادهای بر ای شما عزیزان خواهد داشت.
امیدوارم این فایل کوتاه اما کاربردی برای شما مفید واقع شده باشد و تمرین بکنید. همین الان آن مواردی که ممکن است از شما مورد پرسش واقع بشود را پیدا بکنید و برای آن یک سخنرانی کوتاه آماده بکنید.
از توجهتان ممنونم. منتظر فایلهای بعدی ما باشید.
خدانگهدار
نوشته رادیو سخنرانی ۲۲: عاشق مهارت سخنرانی بداهه ! اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
جلسات و سخنرانی های تودیع و معارفه همواره در ادارات و سازمان ها انجام می شوند. در این فایل آموزشی میخواهیم ببینیم در تودیع و معارفه باید چه بگویم و آداب برگزاری آن چیست.
از آنجایی که تعدادی از دوستان شرکت کننده در دوره جامع سخنرانی و فن بیان از من خواستند در مورد نحوه سخنرانی در جلسه تودیع و معارفه صحبتی داشته باشم و از این طرف اکثر مخاطبان سایت آموزش سخنرانی و فن بیان مدیر هستند، به نظرم آمد که حتماً در یک فایل از رادیو سخنرانی اصلاً راجع به همین موضوع با شما عزیزان صحبت کنم.
[display_podcast]
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
پیشنهاد میکنم که حتماً قبل از جلسه تودیع و معارفه در دوره رایگان آموزش فن بیان و سخنرانی شرکت کنید. در این دوره مطالب زیادی در مورد چگونگی آماده کردن سخنرانی و تمرینهای مربوط به آن و همچین نحوه نگارش متن سخنرانی گفته شده است. امیدوارم از این دوره نیز لذت ببرید!
به نام خدا
سلام دارم خدمت شما عزیزان و همراهان گرامی وب سایت آموزش سخنرانی و فنبیان.
من محمد پیام بهرامپور هستم و شما درحال گوش کردن به بیست و سومین فایل از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی هستید.
در این جلسه قصد دارم در رابطه با اینکه در جلسه تودیع و معارفه چه چیزهایی باید بگوییم، صحبت بکنم. خب این موضوع به این دلیل مورد صحبت قرار گرفت که چندین نفر از دوستان ما که در دورهی جامع سخنرانی میکردند اعلام کردند که در یک جلسهای باید حضور داشته باشند و زمان معارفهی آنها هست و میخواهند به عنوان مدیریت جدید در قسمتی از مجموعهی خودشان یا حالا مجموعههای دیگری که حضور دارند معرفی بشوند و تعداد زیادی هم از اعضای سایت این درخواست را داشتند. از آنجایی که اکثر اعضای سایت عزیز ما، البته این عزیز برمیگردد به اعضا نه به سایت ما، عزیزانی که عضو سایت ما هستند اکثراً مدیر هستند و بنابراین لازم دانستم این فایل را هر چه زودتر ضبط بکنم و در این رابطه با شما عزیزان صحبتی داشته باشم.
قبل از اینکه صحبت را به صورت رسمی شروع بکنم، یک نکتهای را باید خدمت شما عزیزان عرض بکنم: اینکه رسوم هر سازمانی متفاوت هست. بنابراین آنچه که من دراین فایلها میگویم صد در صد نیست شما باید با خلاقیت خودتان این تغییرات را اعمال بکنید. اما آنچه که در سازمانهای بزرگ، معروف در کشور ما رخ میدهد را من میخواهم خدمت شما عرض بکنم.
اجازه بدهید اول جلسه تودیع و معارفه را با هم یک بررسی بکنیم. در ابتدا فردی که میتواند مجری یا یک فردی که در جایگاه بالا حتی مدیر عامل کل مجموعه باشد، میآیند و جلسه را به صورت رسمی آغاز میکنند و تشکر میکنند از فردی که قرار هست خداحافظی را انجام بدهد. از سوابقشان میگویند، از فعالیتهایی که انجام دادند، از کارهایی که انجام دادند و آنها را تقدیر میکنند. بعد آن فردی که قرار هست جایگاه را ترک بکند و خداحافظی بکند یک صحبت بسیار بسیار کوتاه خواهد داشت و نهایتاً میتوانند با استناد به آمار نتایجی را آمار بکنند، آن هم خیلی کم. مثلاً زمانی که من آمدم فروش ما، یا حالا خروجی کاری این قدر بوده و زمانی که من دارم میروم این قدر هست و از این موضوع خیلی خیلی خوشحال هستم. البته اگر خب نتیجه معکوس بوده و فروش کم شده قاعدتاً نباید چنین چیزی را اعلام بکنیم. امیدوارم تحت هیچ شرایطی اینطور نباشد. بعد مجدداً همان فرد تشریف میآورند تشکر میکنند
احتمالاً یک تقدیر مختصری از نفر قبلی خواهد داشت و بعد فرد جدیدی که قرار هست معارفه برای این ایشان صورت بگیرد، اعلام میکنند، سوابقشان را میگویند، خیلی مختصر و اینجا دعوت میکنند که ایشان بیایند و صحبت بکنند و فردی که قرار هست آن مدیریت و مسئولیت را به عهده بگیرد، تشکر میکنند و ممکن است قسمتی از فعالیتها و رزومهی خودشان را بگویند و در انتها باز ممکن است برنامهی خودشان را اعلام بکنند. این روندی که من در حدود یک دقیقه و نیم برای شما توضیح دادم ممکن هست ده دقیقه و حتی چهار ساعت طول بکشد. کاملاً بسته به شرایط دارد.
فرض بکنید فردی که قرار هست خداحافظی بکند اصلاً قهر کرده، یا به هر دلیلی نمیخواهد بیاید، مثلاً اخراج شده است و تمایلی هم ندارد حضور داشته باشد، خب تقریباً نیمی از برنامه خیلی خیلی کم میشود، فقط از او یک تشکر صوری شکل میگیرد بعد نفر جدید معرفی میشودو خیلی سریع هم از این موضوعات عبور میکنند. بنابراین ممکن است پنج دقیقه یا ده دقیقه باشد و گاهی اوقات یک جلساتی هست که یک جو عاطفی خوبی هست و افراد طولانی صحبت میکنند. هر چند در ادامه من میخواهم راهکارهایی را بگویم که چطور از این جلسه بهترین استفاده را ببریم چه به عنوان فردی که قرار هست به یک مسئولیتی برسد، چه به عنوان فردی که قرار هست آن مسئولیت را تحویل بدهد.
نکتهی اول این هست، دوستان عزیز شما مخصوصاً اگر فردی هستید که قرار هست این جایگاه را تحویل بدهید، دارید قضاوت میشوید. شک نکنید افراد، مخصوصاً اگر اولین برخوردشان با شما باشد، حتماً راجع به شما قضاوتها و پیشفرضهایی را به دست خواهند آورد. پس تا حد ممکن باید مراقب باشید دید بدی از خودتان به جا نگذارید.
تا حد ممکن حساب شده و حرفهای رفتار بکنید.
اجازه ندهید به خاطر یک اشتباه کوچک، برداشتهای خیلی بدی شکل بگیرد. ممکن است یک حرفی را بزنید که اصلاً منظورتان هم منظور خاصی نباشد اما مثلاً نسبت به کارمندان بخش حس بدی شکل بگیرد و همه احساس کنند شما آمدید که اینها را اذیت کنید یا حقوقشان را کم کنید. پس باید خیلی خیلی حساب شده صحبت کنید.
دومین موضوع این هست: هیچ کسی را زیر سوال نبرید.
ابنکه برگردید و بگویید فرد قبلی اصلاً کارش را خوب انجام نداد یک موضوع خیلی خیلی غیرحرفهای هست و قرار نیست شما در این جلسه کسی را زیر سوال ببرید. کارمندان را به آنها برگردید و بگویید شما خیلی کار نمیکنید و من از شما رضایت ندارم، این خروجی، خروجی مناسبی نیست. نه اصلاً اینها در حقیقت موضوعات صحیحی نیستند.
زیر سوال بردن کسی کاملاً در این جلسه کار اشتباهی هست و ممکن است جو را به شدت سنگین بکند.
سومین موضوع این هست که این جلسه جای گلایه هم نیست.
مثلاً مدیری که قرار هست که خداحافظی بکند شروع کنند گلایه کردن که مدیریت بد بود، بودجه نداشتیم، کارمندان کار نمیکردند، اینها همکاری نمیکردند… این هم اصلاً صحیح نیست.
پس تا حالا سه مورد را گفتیم:
اول اینکه مراقب باشیم که قضاوت میشویم و حساب شده عمل کنیم.
دوم اینکه کسی یا چیزی را زیر سوال نبریم.
و سوم، اینجا جای گلایه کردن نیست. گلایه فضای متفاوتی دارد و انتقاد هم در همین بخش میگنجد. ما انتقاد و گلایه نمیکنیم.
چهارمین موضوع این هست که باید مثبت باشیم در این جلسه.
اگر موقع خداحافظی ما هست میتوانیم مثل کودکان شروع کنیم قهر کردن یا کارهای ضعیف انجام دادن که خب این اصلاً خوب نیست.
یا میتوانیم مثل یک فرد با عزت نفس بسیار بالا، خیلی مثبت تشکر و قدردانی بکنیم و با اعتماد به نفس این جایگاه را تحویل بدهیم.
مطمئن باشید کسانی که اینجور مواقع خیلی منفی هستند، افرادی هستند که خیلی غیرحرفهای هستند.
و ما به عنوان فرد جدید هم اجازه نداریم منفی باشیم.
مثلاً جملاتی مثل اینکه من اینجا یک ویرانه را تحویل گرفتم، این حرفها حرفهایی هستند که خیلی معنی دارند. ما میتوانیم این را تبدیل بکنیم به یک موضوع دیگر، اینکه: ما با آن چیزی که مدنظرمان هست فاصلهی زیادی داریم اما داریم به آن جهت حرکت میکنیم و انشاالله میخواهیم به اهدافمان برسیم.
این فقط یک مثال بود تا حد ممکن از حرفهای منفی خودداری کنید، این چهارمین موضوع بود. یعنی مثبت باشید.
و پنجمین موضوع اینکه هر چقدر کوتاهتر صحبت کنید بهتر هست.
آن کارمندانی که برای آنها صحبت میکنید به احتمال زیاد دهها مدیر را دیدهاند که جابجا شدهاند. بنابراین خیلی این صحبتهای کلیشهای جذابیتی نخواهد داشت. هر چقدر که کوتاهتر صحبت بکنید حرفهایتر به نظر میرسید.
پیشنهاد من این هست که تحت هیچ شرایطی بیشتر از هفت دقیقه صحبت نکنید.
ششمین موضوع این هست اگر دوست دارید شعر بخوانید،
اینکار را انجام بدهید کار خوبی هست. در ابتدای صحبت یا در انتهای صحبت، شعر مرتبط را پیدا بکنید.
اگر اشتباه نکنم در بیست و یکمین فایل از فایلهای رادیو سخنرانی بود که مفصل راجع به شعر گفتن صحبت کردیم اینکه چطور میتوانید اشعار را پیدا بکنید، از کجا پیدا بکنیم، چه شعری مناسب چه فضایی هست و با چه لحنی باید خوانده شود. همهی اینها را مفصل حدود نیم ساعت راجع به آن صحبت کردیم. پس میتوانید حتماً به آن مراجعه بکنید.
و آخرین و هفتمین نکته این هست که تمرین کنید، تمرین کنید و تمرین کنید.
همانطور که گفتم در اولین نکته شما آنجا قضاوت میشوید، بنابراین اگر تمرین نکنید مطمئن باشید آن ژیزی که در ذهنتان هست را نمیتوانید پیاده کنید.
مخصوصاً اگر اولین جلساتی هستش که دارید در تودیع و معارفه شرکت میکنید، تمرینتان را چندین برابر کنید.
حداقل ده مرتبه تمرین کنید.
اما چطور تمرین کنید. در ابتدا حالا آن متنی که آماده میکنید برای صحبتتان، سرفصلهای آن را بنویسید، فقط سرفصلها را نه اینکه کلمه به کلمه بنویسید. در مقالهای از سایت کاملاً راجع به نوشتن متن سخنرانی صحبت کردیم. روی یک کاغذ کوچک سرفصلها را یادداشت میکنید و بعد این سرفصلها را سعی میکنید خودتان به تنهایی برای خودتان اجرا کنید. بعد از اینکه مسلط شدید صدای خودتان را ضبط بکنید و گوش بکنید و بعد از خودتان فیلم بگیرید و آن فیلم را نگاه بکنید. این دو موضوع به شما کمک میکند که بسیار حرفهای اجرا بکنید چون معمولاً این جلسات فیلمبرداری میشود و از شما یک اثر بزرگی به جا میماند.
اگر اشتباهی باشد، خرابکاری باشد مطمئن باشید جایگاه شما را بهرحال تکان خواهد داد.
پس حتماً حساب شده و حرفهای عمل کنید و به هیچ عنوان احساسی نشوید.
یکبار دیگر این هفت مورد را با هم مرور میکنیم:
اول اینکه مراقب باشیم قضاوت میشویم. چیزهای حساب نشده را مطرح نکنیم.
دوم اینکه چیزی را زیر سوال نبریم.
سوم اینکه اینجا جای گلایه کردن نیست.
چهارم این که مثبت باشیم.
پنچمین موضوع این هست که هر چه کوتاهتر باشد بهتر.
ششمین موضوع گفتن شعر هست.
و هفتمین موضوع اینکه تمرین کنیم برای خودمان به صورت فایل صوتی و به صورت ویدئو.
امیدوارم این فایل صوتی از قایلهای رادیو سخنرانی مورد توجهتان قرار گرفته باشد و اگر این فایل را دوست داشتید یک نکته را با هم مرور بکنیم اینکه رادیو سخنرانی رایگان هست و رایگان خواهد ماند و تنها شرط استفاده از آن این هست که حداقل آن را با یک نفر دیگر به اشتراک بگذارید.
ممنونم و امیدوارم جلسات فوقالعادهای داشته باشید.
نوشته رادیو سخنرانی ۲۳: در جلسه تودیع و معارفه چه بگویم؟ اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
دکتر علیرضا شیری ، بدون شک یکی از بهترینهای حوزه روانشناسی، شخصیت شناسی و رواشناسی ازدواج است و در رادیو سخنرانی و فن بیان بهترین فرصت این است که با او در مورد گفت و گوی عاطفی صحبت کنیم.
این گفت و گوی ۳۰ دقیقهای بین من و آقای دکتر علیرضا شیری که شماره ۲۴ از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی بود، در ساعت ۹:۱۵ شب انجام شد و در مورد موضوعاتی بسیار کاربردی برای گفت و گوی عاطفی، نحوه صحبت با همسر و شریک عاطفی بیان شد که امیدوارم مورد توجه شما قرار بگیرد.
همچنین حتماً توصیه میکنم که به سایت دکتر شیری نیز سری بزنید.
در این گفت و گو آقای دکتر شیری لطف بزرگی به بنده داشتند که این نشان از بزرگی منش و عزت نفس بالای ایشان است و امیدوارم بتوانم محبتهای زیاد ایشان را جبران کنم.
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
اگر میخواهید با هر فردی ارتباط موثری داشته باشید از دوره پیشرفته ارتباط موثر بهره برید. در این دوره قسمتی به صورت اختصاصی برای ارتباط موثر با افراد درون گرا ارائه شده است. برای مشاهده روی تصویر زیر یا عبارت: دوره مهارتهای پیشرفته ارتباط موثر کلیک کنید:
سلام خدمت شما دوستان و عزیزان رادیو سخنرانی
خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم با موضوع گفتگوی عاطفی
داستان از اینجا شروع شد. زمانیکه من با یکی از مجموعههایی که بحث فنبیان در ارتباط با مشتری را به آنها آموزش میدادم، دیدم که آن کارمند خیلی خوب با مشتری ارتباط برقرار میکرد و هیچ مشکلی هم نداشت و تمام آن اصول احترام و بیان و … همه چیز را بخوبی رعایت میکرد.
اما وقتی موبایلش زنگ خورد و من متوجه شدم که همسرش هست، با یک لحن خیلی عجیب غریب و تندی با همسرش صحبت میکرد که الان سر کارم، بهت زنگ میزنم….! با یک لحن خیلی تند که شاید این لحن برای همهی ما هم آشنا باشد و به نظرم آمد شاید لازم باشد اصلاً یک صحبتی داشته باشیم در رابطه با گفتگوی عاطفی و بیان در گفتگوی عاطفی.
و مطمئناً هیچکسی در این موضوع بهتر نیست از آقای دکتر علیرضا شیری که وقتشان را به ما دادند و خیلی خوشحالم که در خدمتشان هستم.
دکتر شیری: متشکرم. بسم الله الرحمن الحیم. من هم از شما ممنونم خیلی زحمت کشیدید برای اینکه این جلسه را بتوانم من در خدمت شما باشم. ببخشید چند ماه شما به من گفتید…پیگیر و منظم هستید و من نبودم ایران نبودم… من برای شنوندگان عزیز شما عرض کنم من ۱۳سال هست تا امروز که آذر ۹۳ هست مهارت ارتباطی تدریس کردم، کار کردم، مراجعه دیدم، مطب دارم. خود به خود این ارتباط آنهایی که سراغ من میآیند رابطه عاطفی هست. حالا شاید دلیلی که من مزاحم شما میشوم این هست که آن تجربهای که موجب میشود زندگی عاطفیه بقیه غنیتر باشد و من یاد گرفتم و انجام دادم و خیالم راحت هست و آن را برای شما میخواهم عرض کنم.
بهرامپور: مرسی. میتوانم خواهش کنم آقای دکتر یک مقدار بیشتر خودتان را معرفی کنید؟
دکتر شیری: من ۴۰ سالم هست. علیرضا شیری هستم. دکترای طبم را در ایران گرفتم. ادامهی تحصیلم در روانشناسی بوده رفتم در دانشگاهآکسفورد آموزش دیدم. یک مجموعه دارم به نام خانهی توانگری که کار مطالعاتی میکنیم و از این بحثها… و خودم استاد دانشگاه هستم در روانشناسی بالینی مقطع ارشد. من رواندرمانی و این چیزها درس میدهم. سابقهی ۱۳سالهی تدریس دانشگاهی دارم. همه هم روانشناسی نبوده چیزهای دیگری نیز درس دادم.
در مجموع سرمان در مطب بوده و با دانشجویان و در حوزهی درمان و بهداشت و گاهی اوقات هم در رسانه حضوری داشتم که بالاخره بتوانیم اگر چیزی یه درد میخورد عرض کنیم. الان هم که این افتخار را دارم که بتوانم با رادیو سخنرانی بعضی چیزها را عرض کنم.
بهرامپور: مرسی. ممنونم از لطفتان. خب آقای دکتر شروع کنیم.
گفتگوی عاطفی اصلاً چی هست؟
دکتر شیری: اول در رابطه با خود گفتگو صحبت کنیم.
گفتگو چنانچه از اسمش هم برمیآید انتقال یک پیامی از ذهن من به زبان و بدنم و از زبان و بدنم به یک آدمی که مقابلم ایستاده و همچنین او ادراک کند از فیلترهای عصبی، فیلترهای کلامی عبور کند، یک پاسخی به من بدهدو این چرخه کامل شود.
به این میگویند گفتگو. بنابراین گفتگو چیزیست مانند پینگ پونگ نه مثل بوکس که هرکسی ضربهی خودش را بزند.
وقتی میگوییم گفتگوی عاطفی یعنی دو نفری که به همدیگر تعلق عاطفی دارند، نه منظ.رم مثلاً فرض کنید مادر و پسر… اینجوری نه. منظورم یک خانم و آقایی هستند که عواطفی به همدیگر دارند، احساس تعلق خاطری دارند، بالاخره حسودیشان میشود که کسی دیگر به این نگاه چپ چپ بکند یا نگاه خوب خوب بکند! و اینها میخواهند با همدیگر صحبت بکنند. این میشود گفتگوی عاطفی
شاید قشنگتر از گفتگوی عاطفی، چون گفتگوی عاطفی خیلی کلمهی nice هست. بالاخره یکی، یکی را دوست داره میگوید که دلم برایت تنگ شده کاش اینجا بودی من یک اناری برای تو دانه میکردم! نه تو فکر بد کردی!
بهرامپور: بله بله قطعاً همینطوره
دکتر شیری: اناری برای تو دانه میکردم… من منظورم از گفتگوی عاطفی اینها نیست. شاید من بیشتر نظرم در مورد discussion هست. بحث عاطفی یا درگیری. یک چیزی هست که در ذهن من هست در ذهن تو نمیرود یا در ذهن او هست برای من درک نمیشود. بعد اینجا میخواهیم یک کاریش بکنیم. بالاخره من میخواهم حرفم را بزنم، نمیخواهم نگهش دارم در درونم که بعد شر شود و آدم عصبی و خشمگین یا تلخی بشوم.
بهرامپور: بله
دکتر شیری: و واقعاً برای من مهم هست که او حرفی را که من میزنم بشنود و هی من مجبور نشوم که بگویم منظور من این نبود، یک چیز دیگری میخواستم بگویم. به همین خاطر هست که شاید ما باید به این مهارت مجهز شویم که اولاً کدام حرفمان را بزنیم و کدام را نزنیم، بعد هم ممکن است این حرفها را من به پری خانم بتوانم بزنم ولی شبنم خانم باشد نمیشود این حرفها را زد. این وسط باید شخصیت شناسی هم بلد باشیم.
من نمیخواهم خیلی وارد محتوا شوم یعنی روشن هست و همهی شنوندهها میدانند که کیستی آدمی که میخواهد یک پیامی را منتقل کند، یا کیستی آدمی که میخواهد یک پیامی را ادراک کند مهم است.
بهرامپور: بله
دکتر شیری: با این فرض که همهی ما به آن پایبند هستیم حالا شکل این باید چطوری باشد؟ شکل این گفتگوی یک مقدار تند عاطفی باید چطوری باشد؟
شاید مهمترین نکتهای که من در طی این سالهای کار بالینی یاد گرفتم این هست که زوجهای خوب با هم حرف میزنند، یعنی کمتر پیش میآید که حرف نزنند. کمتر میگذارند به عهدهی اینکه از قیافهی طرف بفهمند چی شده، یا طرف از قیافهی آنها بفهمد چی شده است. خیلی مهمه یعنی وقتی حرف هست جا برای تفسیر و از محل نگذاشتن من بفهمه یک چیزی هست و خودش باید بفهمه و … وقتی میشود حرف زد دیگر بازی را به این جاهای بیراهه نمیکشاند که اکثراً آدمها در آن نمیفهمند. اکثراً دچار سو تفاهم میشوند.
خب حالا که حرف میزنند، چطوری حرف میزنند؟
چند تا اصل را رعایت میکنند تا آنجایی که من دیدم موفق عمل میکنند.
یکی اینکه اگر پنج تا مورد پیش آمده برای حرف زدن آن اولی را که اگر نزنند حناق میگیرند! آن را میگویند. دیگر بالاخره نمیآیند پتج تا را بریزند سر یارو
بهرامپور: بله
دکتر شیری: آن یکی را که مهمه میگویند حالا اگر با آن یکی به نتیجه نرسیدند شاید بعضی از این یکیها را خیلی مهم هستند، حل شود اگر گفته شود چهار تای دیگر هم میگویند.
پس گفتم یکی یکی میگویند
بهرامپور: بله
دکتر شیری: نکته دوم اینکه بعدی را که میخواهند بگویند از قاعدهی Fact, Feeling, Offer استفاده میکنند.
یعنی میگویند موضوع چیه. میگوید ببین من ساعت ۷ منتظرت بودم، الان یک ربع به هشت هست. من الان ۴۵ دقیقه هست جلوی پاساژ فلان منتظرت بودم. این اتفاقی که افتاده است.
بهرامپور: بله
دکتر شیری: اول این را میگوید
بهرامپور: Fact
دکتر شیری: بعد طرف و شنوندهها میگویند اینکه معلومه دیگه آدمی که ۴۵دقیقه دیر آمده دیگر نمیتواند Fact مثلاً انسداد متروی صادقیه باشد که من میدانم. من چرا میگویم گفته شود، برای اینکه چیدمان کلامی کسی که میخواهد یک چیزی را حل بکند این هست. Fact من این هست، این میخواهم حل شود.
بعد احساسش را میگوید. میگوید ببین من ۴۵دقیقه منتظر شدم من واقعاً نگران شدم تو کجایی. یا اصلاً یکی Feeling این هست که من عصبی هستم که من را اینجا جلوی چهار تا آدم بیناموس اینجا ولم کردی!
ببین Feelingهای مختلف داریم. حالا چرا مختلف. برای اینکه اگر تو حس خودت را نگی طرف یک حس اشتباه را میرود درست کند. چون نمی اند چی را باید درست کند. حرفهایی که به تو میزند که حالت را خوب کند نه تنها حالت را خوب نمیکند، بلکه حالت را خراب میکند.
آخرش هم فکر میکنم در گفتگوهای زوجهای موفق تکلیف معلومه. ببین من این را میخواهم. مثلاً از این به بعد اگر داری دیر میآیی به من sms کن یا اینجا قرار نگذاریم، بعد از ظهر اینجوری نکنیم… یک چیزی بگو. یک سوالی بپرس. کجا بودی؟ یک چیزی را انجام بده که حل شود. میشود Fact, Feeling, Offer. مثال بزنم توی گفتگوی خوب هست.
سوم …
بهرامپور: ببخشید در این Offer یک سوال بپرسم. اینکه این پیشنهادی که داریم برای فرد چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
یک موقع خیلی کلی هست فکر میکنم این درست نباشد مثل دیگر دیر نیا. این خیلی کلی هست.
دکتر شیری: میتواند این هم باشد ولی خودمان هم میدانیم که دیگر دیر نیا، گفتنش با نگفتنش هم ارزش هست.
من فکر میکنم یک کم مشخصتر، آدرسدارتر باشد، یا اینکه من به نظرم میاید که دیگه جلوی پاساژ اندیشه قرار نگذاریم تو نظرت چیه؟
بهرامپور: درسته
دکتر شیری: یعنی حتی Offer را هم خودمان یک جوری تو دهنش میگذاریم. یا بستگی دارد با کی داریم صحبت میکنبم دیگر. خب در مورد کسی کهدوستش داریم مهم هست دیگر. باید خیلی حساستر باشیم.
بهرامپور: بله
دکتر شیری: خب این خود Fact, Feeling, Offer خیلی خام هست. یک کم بخواهم پخته کنم لحن گفتگو هست.
ببینید من میگویم ما با کسی که دوستش داریم دیگر نباید کم مایهتر صحبت کنیم از مثلاً فلان رفیق نزدیکمان
بهرامپور: درسته
دکتر شیری: یک کسی چیزی گفت من خیلی خوشم آمد. میگفت با همسرتان طوری صحبت کنید که انگار بچهی همسایه در خانهی شما هست.
من اول گیج شدم که چه ربطی دارد. وقتی بچه همسایه در خانهی شما باشد یکسری بد و بیراهها را نمیگویید. به صورت خیلی محترمانه عزیزم میشه مثلاً آن سس را به من بدهی…
بهرامپور: لطف کنی…!
دکتر شیری: بعد دیدم جالبه. منظورش تأثیر Third person نفر سوم هست. نفر سوم میاید که ما یک کم اطو کشیده تر حرف بزنیم.
خیلی حال من بد میشود در رابطهی عاطفیم که وقتی خودم هستم هیچ شأن و جلال و جبروتی ندارم، جایگاهی ندارم. بعد یک غریبه میآید اینطور صحبت میکند.
یک جک بگویم… خوانندهها نمیگویند که این دکتر چرا اینطوریه؟!!!
بهرامپور: امیدوارم که چیزی….
دکتر شیری: حالا اگر فکرم بکنید میتوانید رزومهی من را بخوانید ببینید که زیاد آدم بیمنطقی نیستم.
بهرامپور: نه اصلاً
دکتر شیری: کسی رفت پنیر بخرد گفت: آقا ببخشید من میتونم پنیر بگیرم (با لکنت زبان)
فروشنده گفت: چه پنیری میخواهی؟ (با لکنت زبان)
پنیر لیقوان
یکی دیگر آمد گفت آقا دستمال کاغذی دارید؟
فروشنده گفت بله قربان چه دستمالی میخواهید؟
اولی خیلی خورد تو پرش و با لکنت گفت: قربان ادای من را در میآورید
فروشنده با لکنت گفت: نه ادای اون را در میآورم!!!
میخواهم بگویم که میتوانست خوب صحبت کند. من اگر ببینم شوهرم، زنم بدترین طرز صحبتش حالا چون ناراحته با منه و همان موقع دوستش زنگ میزنه بهش سلام گلی جون حالت چطوره؟! مثلاً با من بیحوصله با او سرحال. حتی اگر من چیزی هم به این مرد یا زن نگم خیلی حالم خراب میشود. احساس میکنم من دیگه درجهی ارزشمندی دیگه به صفر کلوبن رسیده!
دبیرستان فیزیک همین یاد من مونده که پایینترین درجه حرارت در عالم بود!!!
اصل مطلب من فکر میکنم در یک گفتگوی عاطفی شفافیت هست. Clearance. ما یکم شفاف باشیم.
خود پنهان کمتری در یک رابطهی خوب وجود دارد. نمیگویم اصلاً نیست. ما تا آخرش هم یک چیزهایی داریم که بهتره که به هیچ کس نگوییم. ؟
ولی بهتره که با همسرمان این خود پنهانمان کمترین حد باشد. امیدوارم که بتوانیم رابطه را به این نقطه برسانیم. صمیمت را نشان میدهد. Intimacy .
به هر صورت من فکر میکنم چه ایرادی دارد توجه. من جوری حرف بزنم که همسرم احساس کند که مهمه.
بحث بعدی هم خط قرمز هست.
چون تو مهمی، خط قرمزت هم مهمه. یکسری نقاط هست که البته معقول باشد. مثلاً در مورد… هر کسی یک خط قرمز دارد. مثلاً یکی پدر و مادرش هستند، یکی اعتقاداتش هست. به شرطی که مشکل خود همان اعتقادات و پدر مادر نباشند، خوبه که به خط قرمزهای همدیگر احترام بگذاریم.
باز نکتهی بعدی که رابطه و گفتگوی عاطفی را خوب میکند این هست که نبش قبر در آن نیست. خیلی آدم وسوسه میشود آقای بهرامپور وسط یک دعوا یک گاف میدهد طرف، آدم کیف میکند که به او نشان بدهد که تو ارواح خالت که همچین آدمی باشی!!! یک موضوع نه مرتبط با بحث الانمان ولی میشود با آن ساطوری کنیم طرفمان را!
بهرامپور: بله
دکتر شیری: بکشه وسط این کار خطرناکیه! شما اگر در گفتگوی عاطفی کافیه استراتژیتان بردو باخت باشد. بدبخت شد رفت پی کارتان!
کی میبازه؟ همان که یکساعت دیگه باید جمعش کنیم! هیچ آدم باهوشی همچنین اشتباهی نمیکند. استراتژی در گفتگوی عاطفی واقعاً این هست که کی عقب نشینی کنم تا امتیاز بگیرم نه کی پیشروی کنم امتیاز بگیرم.
این استراتژی مداکره عاطفی هست. حالا بحث ما گفتگوی عاطفی هست، مذاکره عاطفی بحث خوشگلی هست فرصتی شد بعداً صحبت میکنیم.
در گفتگوی عاطفی بعد از اینکه خط قرمز را گفتم، سکوت هم بحث خیلی مهمی هست در گفتگوی عاطفی. به موقع سکوت کردن و تأیید دادن. راست میگویی من قبلاً فکر نکرده بودم، خودم را که جای تو میگذارم میشود اینطوری دید، هر چه من نظرم واقعاً این نبوده به تو حق میدهم اینجوری ببینی.
به میزانی که شما خودتان را جای طرف میگذارید در گفتگوی عاطفی باعث میشود که جراحت نزنید.
تقریباً در گفتگوی عاطفی درجهای از حقانیت را دو طرف دارند. من سابقه نداشته ببینم که حتی آنهایی که همسرشان را هیولا نشان میدهند من میگویم تو یک جوری ببی بازی در میآوری که طرف دوست دارد همچین گرگ بشود. جنس تو طوری هست که آدمها را اینطوری CONVERT میکنی.
در گفتگوی عاطفی خوب …
بهرامپور: میخواهید یک کم برگردیم عقب تر
دکتر شیری: این را اگر نگویم بچهام میافته!!! این را باید بگویم!
در گفتگوی عاطفی هدف این هست که چیزی حل بشود
بک بله
دکتر شیری: و به قول سهیل رضایی یک چیزی میگفت من خیلی دوست داشتم میگفت شاید اگر حل نشود باید یک چیزی هضم بشود
بهرامپور: نماند
دکتر شیری: این هم گفتگوی خوبی هست. یعنی سیاست گل خوردهی کمتر
چون بعضیها میآیند همدیگر را لت و پار میکنند. خب میگم چه کاریه مسئله را باز نمیکردید ؟
رفته بودیم خانهی یکی از دوستانمان بعد میخواستیم بگوییم که ما مثلاً چند شب پیش سر یک موضوعی حرفمان شد با همدیگر. بعد وقتی ما اشتیم این داستان را میگفتیم که هنوزم کدورتش مونده بود این دو تا دوست خیلی خوب من، نمیدانم آمدند وساطت کنند، نمیدانم چی شد … من شروع صحبتم ۱۲ شب بود. خانهشان جای شما خالی داشتیم انار میخوردیم و این حرفها… این دوستان من آمدند جانب داری کنند، خودشان با همدیگر همچین حرفی بین آنها شروع شدو بعد گرفت که ما تا ۴ صبح داشتیم این دو تا را جمع میکردیم. بعد تو ماشین که داشتیم برمیگشتیم گفتیم که بله حالا مسائل ما، مسائل راحتتری هست. از این حیث مسئلهی ما حل شد.
راستش را بخواهید من قبل از اینکه این بحثم را تمام کنم اینجا میخواهم بگویم شاید باید آدم یکم مثل اقتصاددانها فکر کند ببیند که ارزش دارد من در این جعبه را باز کنم ببینم توی آن چی هست یا نه.
من گفتم خانوادهای که گفتن دارند بهترند ولی معنیش این نیست که سکوت یک جایی خوب نیست. یک جایی سکوت باعث میشود که بعضی مسائل به پختگی لازم رسید بعد حرفش را زد. این عرایض من بود
بهرامپور: مرسی. خیلی خیلی ممنونم. آقای دکتر نظرتان راجع به این چی هست که ما … اول یک خسته نباشید به شما بگویم. چون شاید جالب باشد برای شنوندهها که الان ساعت یک ربع به ده شب هست و آقای دکتر این وقت را به ما دادند. از شما خیلی خیلی متشکرم
دکتر شیری: خواهش میکنم. البته خیلی تلخ. من زن و بچهام تا این موقع شب… ولی به شنوندهها بگم که من خیلی کم پیش میآید برای من که این اتفاق بیفتد مطب اینقدر بمانم. ولی خب ما در آستانهی چند تا کار هستیم. این اجازه را گرفتیم از خانوادهام که بتوانم بمانم و ممنونم از شما
بهرامپور: من از شما ممنونم. متشکر. در رابطه با این نکات که گفتید حالا من ۸ -۹ تا دیدم از این نکاتی که فرمودید. یکی این هست که نوع گفتن خیلی مهمه. یعنی یک موقعی هست حرفی هست دقیقاً شما میفرمایید مربوط میشود مثلاً به مادر همسرمان. خب نوع گفتن خیلی مهمه. به چه ترتیبی بچینیم. حالا در حقیقت آن سه تا F که فرمودید میتواند گزینهی خوبی باشد یا راهکارهای دیگری هست؟ یک مقدار هم راجع به لحن گفتن و اینها صحبت کنید.
دکتر شیری: واقعیت این هست که من و شما داریم این بحث را الان با هم حرف میزنیم، هر دو هم حالمان خوب هست و… ولی وقتیکه بین من و کسی که دوستش دارم یک جراحتی ایجاد میشود، من به اضافه میشوم با خیلی از تلخیها و ناکامیها و دردها و … و ممکن هست لطمهای که خوردم به خاطر این باشد که مثلاً به من در مهمانی فلان بیتوجهی شده، هی تمام بیتوجهیهای چند سال اخیر که از جای دیگر هم گرفتم را دارد میاید بالا.
میخواهم بگویم context یک رابطهی عاطفی الزاماً یکcontext از قبل پیشبینی شده نیست. متأسفانه اکثراً ما بخشهایمان در گفتگوی عاطفی میآید بالا که آن بخشها خیلی آموزش پذیر به معنی شیکی که داریم صحبت میکنیم نیست. خود من هم میدانم که middle of the war وسط یک جنگ خیلی چیزها رد و بدل میشود. من
میگویم ما وقتی به یک دعوای عاطفی میرسیم یک discussion عاطفی رخ میدهد خسارت نزنیم. جراحت نزنیم و طبیعتاً جراحت هم نخوریم.
Fact, Feeling, Offer را باید در زمان صلح تمرین کرد. در حرفهای خوبشان اینطوری حرف بزنند که در دعوایشان هم بتوانند اینطوری حرف بزنند و گرنه میشود تکنیک بیروح غیرقابل استفاده.
من میگویم با بچهمان هم داریم صحبت میکنیم به او بگوییم پسرم ما ساعت ۴ مهمان داریم اگر شما ساعت ۳ از مدرسه بیایی و کمک کنی مثلاً این میز را بچینیم واقعاً خوشحال میشوم مثلاً در ازای آن هم ما امشب فلان کار… این offerدیگه
این را تمرین میکنیم ما یک روز که با پسرم حرفم شد که چرا مثلاً رفتی فلان پارتی که من در جریان نبودم، بتوانم به او بگویم که پسرم … .و او هم بتواند با من اینجوری صحبت بکند. نیاد به من بگوید بابا داری برای من روانشناسی بازی درمیآوری.
بهرامپور: خب ما راجع به شرایط چالش صحبت کردیم یعنی اینجور میشود گفت زمانیکه بحث عاطفی. در حالت عادی چطور؟
دکتر شیری: خیلی خوبه که ما در قلک عاطفی همدیگر پسانداری بکنیم. من نمیخواهم به ؟ بیفتم و نصیحت کنم ولی رو بعضیها که این بعضیها آدمهای مهمی هستند در تاریخ مسائل عاطفی. حتی مثلاً میگویند که برو به کسی که دوستش داری بگو که دوستش داری برای اینکه شاعرانه نشود من همش ترسم این هست آیا ما این کار را میکنیم. ما ممکنه موقع غذا خوردن بگوییم که به به چه غذای خوبی! که طبیعی هست در concept روابط بشری و قشنگ این کار یا میتوانیم بگوییم که امروز قورمهسبزیت یک عطری دارد نمیدانم برای آویشن هست چی هست این عطر، عطر جالبی هست. یک مقدار آدرسدارتر وقتی تعریف میکنیم تثبیت میکنیم. پاداش میگیریم رفتار مثبت را
بهرامپور: یعنی با دلیل. فقط یک تعریف صرف نباشد.
دکتر شیری: یا دلالت.
بهرامپور: توضیح ضروری
دکتر شیری: آره یک اشارهای. این که مثلاً تو خیلی هم آغوشیت خوبه دیگه بعد از پنج سال جواب نمیدهد.
بهرامپور: چونکه بعدش میخواهد.
دکتر شیری: حالا نه با کلمهی چونکه
بهرامپور: بله بله
دکتر شیری: ولی مثلاً فقط میتواند این باشد که چقدر لباس تو قشنگه … این عطرت داره من را دیوانه میکند فکر نمیکردم اینقدر خوب باشد… یا مثلاً این makeup تو ؟ یعنی تو مهمی و جز به جز تو مهمه. البته آقایان باید مراقب باشند که حال بهم زن نشوند!!!
آقایان وارد خیلی حرفهای زنانه میشوند اینکه موهات ؟ فلان شده و دیگه خیلی ضد جذابیت مردانه هست و لی اینکه میگم موی پرکلاغی بهت میآید، آره قشنگه. یعنی یک مقدار آدرسدارتر هست. دوست دارند partnerهای عاطفی دوست دارند که بدانند چی … همه دوست دارند.
اصلاً اعتقاد ندارد. یارو فیزیکدان هست میرود طالع بینی بهمنیها را میخواند ببیند بهمن این ماه چیه. پولدار میشوند، نمیشوند. اعتقاد ندارد. اصلاً ما دوست داریم یکی بگوید کی هستیم چی هستیم.
بهرامپور: درسته
دکتر شیری: بنابراین من فکر میکنم به مردم بگوییم کی هستند، چی هستند خوششان میآید بویژه آنکه دوستش داریم.
بهرامپور: بعد اگر بخواهیم یکسری منابع تعریف بکنیم که خب قطعاً توی یک صحبت چند ده دقیقهای نمیشود
دکتر شیری: سازمان بهزیستی در بخش انتشاراتش در سایتش یک کتابی دارد مهارتهای گفتگو با همسران. Pdfرا گذاشته اگر پیدا نمیکنند بیایند در وبسایت ما doctorshiri.com گذاشتیم. میتوانید ضمیهی همین گفتگوی خودمان هم بگذاریم. یک فایل مهارتهای گفتگوی همسران. یک فایل خانم زهره شیری نوشته. به خدا شیری هیچ ربطی به شیری ما ندارد. ما شیری فکر کنم پاکتی بودیم. آنها فکر کنم شیری مرغوبتری هستند!
نمیشناسمشان ولی واقعاً این کتاب را زحمت کشیدند این بانو، دو تا کتاب نوشتند در رابطه با گفتگوی همسران و ارزش دارد.
باز هم میگویم نیایید سهمیه کتاب را زیاد کنید. شما خودتان دیگر در حوزهی مهارت هستید میدانید.
یک مقدار knowledge یک مقدار مهارت از بیرون میگیریم. بعد میآییم سراغ دردمان متوجه میشویم که البته یک مقدار از این knowledge هم بیخود هست، بعضیهای آن واقعاً یک چیزهای باخودی هست. آن مهارت هم امیدوارم با آزمون خطای کمتر به دست بیاوریم. چون واقعاً وقتی میگویم مهارت رابطه عاطفی در طول این واقعاً ۱۳ سال، من خیلی خاطرات خوبی دارم از آدمهایی که آمدند و اصلاً فکر نمیکردم بتوانند در طول سالها و ماهها اینقدر آدمهای حرفهای بشوند در رابطهی عاطفی و واقعاً من به این اعتقاد دارم. بعضیها حرفهای هستند در رابطهی عاطفی.
با یک تلفن میفهمند شما چی شدهاید، با صدای شما میفهمند که شما غم دارید خستهای، رنجیدهای… بعضیها واقعاً نابغهاند.
بهرامپور: نابغه به معنی..؟
دکتر شیری: به معنی اینکه تمرین کردهاند.
بهرامپور: دقیقاً
دکتر شیری: تمرین کرده اند. من واقعاً منکر نیستم. بعضیها واقعاً از آنطرف هم نابغه هستند. میتوانند. ما که نبودیم و نمیدانیم چطوری هستو. امیدوارم خداوند ما را هم در ذیل آنها محشور کند.
اغلب من آدمهایی که دیدم و با آنها کار کردم و هزاران نفر هستند شما more effective communication را search بکنید۱۳ سال هست من میگویم مینویسم…الان در یک نقطهای هستم که بگویم که انصافاً سرمایهگذاری بر روی چیزهایی مثل این ارزش دارد. آدم روی مهارتای نداشتهاش سرمایه گذاری کند میرسد وخب قرار نیست وقتی شما به ما سخنرانی یاد میدهید من بروم و مثلاً در سازمان ملل صحبت بکنم. چه بسا قرار باشد من بروم در مدرسهی بچهام برای بچهها در مورد بقا در سختی صحبت بکنم. فوقالعاده من میتوانم این را یاد بگیرم. چون من این را دیدم، کتابت و اینها را امروز دیدم. معلوم هست که این آدم دغدغه دارد. در شریف هم دیدم آدرسهایی که می دادی به سخنرانان شریف دیدم که چه حرارتی پشت آن آموزش وجود دارد.
به همین خاطر بود که خیلی دوست داشتم من هم یک سهمی از این زحمت بزرگ برای مردم ما میماند در این دوران داشته باشم که امشب دیگر امکانش شد.
بهرامپور: لطف دارید. خیلی ممنونم از محبتان و محبتی که من دارید. متشکر.
آقای دکتر از رابطهی…
دکتر شیری: فقط یک سوال
بهرامپور: جداً؟!
دکتر شیری: پسرم رسا الان تو ذهنم هست. امروز اولین روزی هست که رسا پسر ن غذای کمکی میتواند بخورد.
خانمهایی که دارند گوش میکنند می دانند که امروز پایان چهار ماهگی هست بنابراین میخواهم بروم در این تجربه کنارشان باشم.
بهرامپور: پس ترجیح میدهم که آن یک سوال را از شما نپرسم و خداحافطی بکنم.
دکتر شیری: بپرس بپرس دیگه
بهرامپور: مرسی. آخه این سوال، سوالی میشود که بعدش سوال پیش میآید. بنابراین آن سوالی که از همهی سخنرانانی که حرفهای هستند و تجربهی زیادی دارند میپرسم. از این بحث عاطفی خارج بشویم. اینکه آیا خودتان قبل از سخنرانی استرس حالا نه به معنی وحشت و ترس و اینها نگرانی دارید یا خیر. البته خب بسته به جاهای مختلف
دکتر شیری: هنوز پیش میآید. خیلی کم شده
بهرامپور: بله
دکتر شیری: ولی پیش میاید شاید … سه هفته پیش من در مورد حل مسئله با بچههای کارآفرین دانشگاه شریف میرفتم ببین یک ذره این استرس را داشتم که نتوانم موضوع را آنطوری که دلم میخواهد منتقل کنم. شاید چون حل مسئله من از یک جایگاه یک ذره جدیدتری داشتم ورود میکردم. Problem solving تعریف مسئله من یک کم بحث داشتم با بچهها. من می دانستم بچههای تکنوکراتی هستند، مغزهای الگوریتمی دارند سریع میخواهند سراغ solution بروند و من سریع دقیقاً میخواستم سراغ solution بروم
بهرامپور: درسته
دکتر شیری: میخواهم بگویم این کار، کار سختی بود
بهرامپور: درسته
دکتر شیری: نمیخواهم بگویم سخنران، تدریس بوده. پیچیدست. شما مستحضری. الانم میتوانم بگویم که اگر فیلم من پخش شود من پنج دقیقهی اول از تکنیکهای خود آرامی استفاده میکردم با نگاهم، با زبان بدنم، با شناسایی ۲ ۳ تا آدمی که آن وسط یک مقدار
بهرامپور: آشنا بودند
دکتر شیری: نه ۲ – ۳ نفری که یک مقدار نخاله میشوند در بحث. همان اول آنها را خلع سلاح کردم
بهرامپور: از آن طرف بله
دکتر شیری: منم میخواهم بگویم منم از این کارهایی که شما یادمان میدهید واقعاً استفاده میکنم.
ولی خب به من بگویند بیا در مورد سبک زندگی دانشجویی صحبت کن. ببین من ۴۳تا دانشگاه این را درس دادم دیگه اگر این را به شما بگویم که استرس دارم، ندارم.
اما در حوزههای جدید، آره دارم. ما هم از تکنیک استفاده میکنیم. من هم سخنرانی به سه زبان فارسی، عربی، انگلیسی داشتم، رسانههای مختلف داشتم. طپش قلب برای من واقعاً پیش میآید.
من این چیزی که تو کتابت نوشتهای سفید شدن ذهن. من کانال چهار اسم میبرم برنامهی هزار و یک شب. آنتن زنده، فقط خودم و دوربین من ذهنم سفید شد. کابوس، کابوس، کابوس. ذهنم سفید شد و نمیدانستم چطوری باید جمعش کنم و اینهایی که نوشتی راست هست.
ولی خب حرفهای گری باعث میشود که اینها را جمع کنی و بعدش هم گاهی اوقات باید گند زد دیگه
بهرامپور: مرسی خب این خیلی جالبه. با هر کسی که صحبت میکنیم، دوستانی که سخنرانی خیلی زیادی مثل شما داشتند، یا افراد تازهکار توقع دارند کسانی که حرفهای نیستند که بدون ترس سخنرانی کنند. به نظرم یک تصور اشتباهی هست.
آقای دکتر کمی روشهای ارتباط با خودتان را بگویید. سایتتان doctorshiri.com هست که خودم طرفدار پرو پا قرصش هستم.
دکتر شیری: الان بزنند تو اینترنت، من خودم یکبار این کار را کردم. فکر کنم همه این کار را میکنند. یکبار اسم خودشان را search میکنند.
بهرامپور: خیلی خوبه
دکتر شیری: من یکبار دکتر شیری را search کردم مثلاً برای پنج سال پیش هست. بعد همان لحظه گوگل یک میلیون result داد به من که شما نمیدانید من چطوری باد کردم جلوی مانیتورم. نصفه شب هم بود. ۲ یا ۳ شب بود. از آن یک میلیون ۷-۸ تای اول من بودم بعدش گاو شیری بود بعدش دندان شیری بود. من like خدا را بر مانیتورم دیدم.
ولی واقعاً doctorshiri.com یک سایت هست. در مورد پرسش و پاسخهای که از جهت مهارتهای ارتباطی من فکر میکنم تیمی از همکارهای من دارند در porsesh.doctorshiri.com واقعاً دارند کار قشنگی میکنند. سریع و رایگان و تخصصی دارند انجام میدهند. Facebook من یک صفحه دارم. Facebook/doctorshiri. من بگم که الان دیگه شنوندهها پشیمان میشوند.
بهرامپور: حتماً میایند سراغتان
دکتر شیری: خیلی دیگر teenager میشود. من در اینستاگرام هم الان دستهام را گرفتم روی صورتم. اینستاگرام هم هست. instagram8alirezashiri. دیگه بسه بیش از این فکر میکنم طلاقمان بدهند!!! این همه در فضای مجازی حضور دارم.
بهرامپور: مرسی ممنون از وقتیکه گذاشتید و خیلی متشکرم. اگر نکتهی پایانی هست بفرمایید اگر نه که از شما خداحافظی میکنم و خیلی ممنونم.
دکتر شیری: من یک چیزی بگویم. این compliment نیست این اعتقاد من هست. من چهل سالمه من نگاه میکنم به دهه شصتیهایی مثل تو که دارند در این کشور حرفهای کار میکنند خستگیم درمیرود… خیلی بچههای این کشور احتیاج دارند به اینکه… واقعاً علی رغم زیرآب زنیها، بدفهمیهایی که در این کشور میشود برای بچههای ما میمانند و کار میکنند و دلسد نشوند و چراغی را در این کشور روشن نگه دارند … شاید خسته هستم… ولی در این کشور کسانی بودند که اینطوری کار کردند و زحمت کشیدند و بچههایی که تو ایران حالا نیستند ولی چراغ این تمدن را روشن نگه داشتند که ماها جلوی آنها… من که هیچم… ولی اینکه واقعاً تک نیستیم اینور آنور داریم کار میکنیم در شهرهای مختلف دارند گوش میکنند یک گوشهای دارند خدمت میکنند. همین که شما همین نیم ساعت چهل دقیقهرا گذاشتید به احترام اینکه میخواهید آدم مفیدتری بشوید من واقعاً دست همهی شما را میبوسم.
بسیار برای تو ارزش قائل هستم بهرامپور که میایی کار حرفهای میکنی و روی آن میمانی consistency داری تمرکز، پیوستگی داری واقعاً نفست گرم. امیدوارم که ما فقط یک چیز را بلدیم در حرفهایمان بزنیم سنتی هست ولی معتقدیم انشاالله به نفس امیرالمومنین خداوند به تو، کارت و شنوندههایمان برکت بدهدو همین
بهرامپور: مرسی مرسی از لطف و محبتتان
وبسایت دکتر شیری: http://doctorshiri.com/fa/
فیس بوک دکتر شیری: https://facebook.com/doctorshiri
اینستاگرام دکتر شیری:http://instagram.com/khanehtavangari/
نوشته رادیو سخنرانی۲۴: گفت و گوی عاطفی-با دکتر علیرضا شیری اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
همیشه یکی از بزرگترین مشکلات اعضای سایت که در قسمت پرسش و پاسخ از من مطرح میکنند این است که چگونه زمانی که اطلاعات مخاطبان سخنرانی بیشتر از ماست سخنرانی خوبی ارائه کنیم تا کمتر دچار ترس از سخنرانی بشویم.
بررسی سطح اطلاعات مخاطب سخنرانی یکی از فعالیتهای ضروری است که در مقاله شناخت مخاطب سخنرانی اشاره شد و همچنین در درس دوم دوره رایگان فن بیان و سخنرانی نیز به صورت مفصل به اشاره کردیم که باید شناخت خوبی از مخاطبان داشته باشیم.
همچنین پیشنهاد میکنم حتماً فیلم سخنرانی و صحبت برای افراد غریبه را نیز مشاهده کنید تا اگر مخاطبان را نمیشناسید چه نکاتی را توجه کنید…
به همین منظور در یکی از فایلهای رادیو سخنرانی به این موضوع پرداختیم که وقتی اطلاعات مخاطب سخنرانی از ما بیشتر است چه نکات و ترفندهایی را باید رعایت کنیم تا بتوانیم در این شرایط یک سخنرانی خوب و جذاب و کاملاً مسلط ارائه کنیم. برای گوش دادن یا دانلود رادیو سخنرانی ۲۵ با موضوع وقتی اطلاعات مخاطب سخنرانی از ما بیشتر است ادامه این مطلب را بخوانید:
رادیو سخنرانی رایگان است و رایگان خواهد ماند و تنها شرط استفاده از آن این است که حداقل آن را با یک نفر به اشتراک بگذارید…
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
اگر میخواهید توضیحات بیشتری در این زمینه داشته باشید میتوانید از دوره غیر حضوری مهارتهای ارائه کنفرانس دانشجویی استفاده کنید:
مشاهده مهارتهای ارائه کنفرانس دانشجویی
متن فایل صوتی : وقتی اطلاعات مخاطب سخنرانی، از ما بیشتر است
به نام خدا
عرض سلام دارم خدمت همراهان عزیز رادیو سخنرانی
من محمدپیام بهرامپور هستم و شما به بیست و پنجمین فایل از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی گوش میکنید.
رادیو سخنرانی رایگان هست و رایگان خواهد ماند و تنها شرط استفاده از آن، این هست که بتوانید آن را حداقل با یک نفر دیگر به اشتراک بگذارید.
در این فایل میخواهیم راجع به این صحبت کنیم که زمانیکه مخاطبین بیشتر از ما میدانند و دانش آنها حین سخنرانی بیشتر از ما هست، چطور باید رفتار بکنیم که دچار مشکل نشویم.
قبل از هر چیز باید بگویم که این شرایط، شرایط خاصی هست و صحبت کردن در این حالت خیلی عادی نیست و باید خیلی نکات زیادی را رعایت بکنیم تا استرسمان تا حد ممکن کم باشد و بتوانیم ارائه خوبی داشته باشیم.
اولین گام این هست:
اگر مجبور نیستیم این کار را انجام ندهیم.
چون صحبت کردن در مورد موضوعی که مخاطب آن را میداند، هم باعث میشود که مخاطب خسته بشود و هم باعث میشود که مخاطب به خودش اجازه بدهد صحبت کند، خیلی زیاد اظهارنظر کند و حتی جایی مخالفت کند. پس تا حد ممکن این کار را نکنیم.
اما گاهی اوقات مجبوریم این کار را انجام بدهیم. مثلاً وقتی که قرار هست برای تعدادی از اساتید دانشگاه سخنرانی کنید، خودتان هم دانشجو هستید. یا زمانیکه افراد خاصی هستند که دانش آنها کمی بیشتر از شماست و بقیه خیر، دانششان بیشتر نیست.
اما اگر مجبور هستید باید چه کارهایی را انجام بدهیم؟
اول اینکه سعی کنید حتماٌ از مطالب خاص و بروز استفاده کنید.
یعنی منابع موثق را پیدا بکنید و از مطالب بروز استفاده بکنید. متأسفانه اکثر افراد اهل یادگیری اطلاعات جدید نیستند و خیلی خودشان را آپدیت نمیکنند پس شما میتوانید با استفاده از منابع موثق و به روز این کار را به خوبی انجام دهیم.
دومین ترفند این هست که از مخاطبانی که دانش زیادی دارند نظر بپرسیم.
از آنها بپرسید که میخواهم نظر شما را بپرسم یا نظر شما چطور است یا اگر نکته ای در تکمیل این موضوع میدانید بفرمایید.
اینکه باید تمرین کنیم تا بتوانیم خیلی خوب این کار را انجام دهیم میتواند به ما کمک کند که هم مخاطبین خسته نشوند و هم بتوانند با ما همراه شوند و ما هم نگرانی نداشته باشیم که چیزی را از قلم انداخته ایم.
مورد بعدی این است.
تک تک مطالب ما باید با منبع باشند که اگر کسی خلاف آن را گفت خیلی واضح و روشن بگوییم که منبع این صحبت برای چه کسی است.
اگر صحبتمان منبع داشته باشد در واقع اعتبار ما خدشه دار نمیشود بلکه با ارجاع دادن آن موضوع میتوانیم اعتبار آن صحبت را از جای دیگر تامین کنیم. بنابر این کار میتواند خیلی ساده تر باشد.
دیگر این که در بخش سوالات باید خود را آماده کنیم تا دانش زیادی داشته باشیم.
سوالات متداول را پیدا کنیم مثلا در تالارهای گفتگو و در اینترنت و در قسمت سوالات متداول کتابها پیدا کرد. با نگاه کردن به آنها میتوانیم دانش خوبی کسب کنیم و حتما چند کتاب یا سایت یا منبع موثق داشته باشیم تا وقتی که مخاطب سوالی از ما پرسید با ارجاع دادن به آن منابع بتوانیم کارمان را ساده تر کنیم و فشاری که روی ما هست را کمتر کنیم.
اگر تمایل دارید که خیلی بیشتر راجع به این موضوع بدانید (چون این شرایط بیشتر برای دانشجویان پیش می آید) پیشنهاد میکنم که حتما در دوره دفاع و ارائه کنفرانس دانشجویی شرکت کنید و از مطالب آن لذت ببرید.
از توجه شما خیلی ممنونم و باز هم تکرار میکنم رادیو سخنرانی رایگان هست و رایگان خواهد ماند به شرط آنکه آن را حداقل با یک نفر به اشتراک بگذارید.
متشکرم. خدانگهدار
نوشته رادیو سخنرانی۲۵: وقتی اطلاعات مخاطب سخنرانی از ما بیشتر است اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
همانطور که میدانید در باشگاه سخنرانی و فن بیان برج میلاد ۵ بهمن ماه قرار است در مورد هوش کلامی و تسلط بر کلام صحبت کنیم و همانطور که میدانید هوش کلامی یکی از اجزای هوشهای چندگانه گاردنر است و میتواند آن را بهبود بخشید و رشد بسیار زیادی داد. به همین دلیل در فایل شماره ۲۶ از فایلهای رادیو سخنرانی به این موضوع پرداختیم که چطور میتوان هوش کلامی و تسلط بر کلام را افزایش داد و بهتر صحبت کرد؟
برای همین به شما عزیزان پیشنهاد میکنم تمرینات فایل شماره ۲۶ را حتماً انجام دهید و نتایج بسیار عالی آن را ظرف مدت ۴۰ روز مشاهده کنید…
فراموش نکنیم که رادیو سخنرانی رایگان است و رایگان خواهد ماند و تنها شرایط استفاده آن این است که آنها را حداقل با یک نفر دیگر به اشتراک بگذارید…
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
برای دانلود فایل pdf اینجا کلیک کنید
برای توضیحات بیشتر اینجا یا روی تصویر زیر کلیک کنید
به نام خدا
عرض سلام دارم خدمت شما همراهان عزیز رادیو سخنرانی
من محمدپیام بهرامپور هستم و شما به بیست و ششمین فایل از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی گوش میکنید.
همانطور که میدانید در هفتمین باشگاه سخنرانی و فن بیان برج میلاد قرار هست در مورد مهارتهای افزایش هوش کلامی با شما عزیزان صحبت بکنم و از آنجایی که برخی از دوستان از من خواستند که توضیحات بیشتری را در رابطه با مهارتهای افزایش هوش کلامی مطرح بکنم قصد دارم یک قسمت خیلی خیلی مختصر و البته ساده از صحبت برج میلاد را باشما عزیزان به صورت کاملاً رایگان به اشتراک بگذارم.
به احتمال زیاد فیلم آموزشی من در مورد هوشهای چندگانهی گاردنر دیدهاید اگر ندیدهاید حتماً پیشنهاد میکنم همین الان این فایل را نگه دارید و به مقالهی قبلی سایت مراجعه بکنید با عنوان هوشهای چندگانهی گاردنر
اگر نمیتوانید آنرا پیدا کنید حتماً در قسمت جستجوی سایت Bahrampoor.com میتوانید این مقاله را پیدا بکنید.
بعد از اینکه این مقاله را دیدید و با مقوله هوشهای چندگانه آشنا شدید و متوجه شدید که هوشهای چندگانه چه هستند میتوانیم برویم سراغ این موضوع که هوش کلامی را چطور میتوان ارتقا داد.
هوش کلامی اجزا خیلی خیلی زیادی دارد. اگر بخواهیم یک مرور کلی داشته باشیم میتوانیم بگوییم که
گوش کردن، صحبت کردن، استفاده از واژگان، داستان گفتن، لحن ما، نوع بیان ما، انتخاب واژگان ما و خیلی از موضوعات دیگر برمیگردد به مقولهی هوش کلامی که یک قسمت عمده از موفقیت ما را تشکیل میدهد.
برایان تریسی در کتاب خودش فکر میکنم عنوان کتاب جذابیت هست، اگر دقیق خاطرم باشد و یک عدد خیلی بالایی را میگوید فکر میکنم میگوید: ۸۵% موفقیت افراد به این دلیل هست که آنها ارتباطات و نوع مهارتهای ارتباطی خودشان را خیلی زیاد ارتقا دادند و این بسیار مهم هست و اهمیت این موضوع را نشان میدهد و خوشحالم با کسانی دارم صحبت میکنم الان که این موضوع برای آنها بسیار بسیار مهم هست و در پی یادگیری آن هستند.
اما برویم سراغ راهکارهایی برای اینکه چطور هوش کلامی خودمان را ارتقا بدهیم.
در اینجا من میخواهم چهار راهکار برای افزایش هوش کلامی را با شما عزیزان به اشتراک بگذارم.
اولین موضوع این هست:
این جمله را به خاطر داشته باشید:
آماده نشدن برای چیزی، آماده شدن برای شکست هست.
خیلی عجیب هست وقتی میبینم بسیاری از مدیرانی که من به عنوان مشاور در خدمت آنها هستم یا با آنها فعالیتهایی را انجام میدهم در یک موضوعی بسیار مطرح هستند اما خودشان را هیچوقت برای صحبت راجع به آن موضوع آماده نمیکنند.
بگذارید یک مثال بزنم. فرض کنید شما یک روانشناس هستید، به احتمال ۹۰% سوالاتی که از شما پرسیده میشود راجع به ازدواج هست. خب قطعاً شما باید یکسری صحبتهایی را از قبل برای خودتان آماده کنید.
مثالی که بارها در دورهها و کلاسها گفتم مثال فردی بود که من مشاور آن فرد بودم و ایشان جزء ثروتمندترین افراد ایران بودند، خب بلاشک شما از ثروتمندترین فرد ایران نمیپرسید خمیردندانتان چی هست؟!! یا اینکه حالتان چطور است؟!
معمولاً سوالی که همهی ما داریم این هست که شما چطوری ثروتمند میشوید؟
خب آن فرد خیلی راجع به این موضوع فکر نکرده بود و همیشه یک جواب متفاوت و نه خیلی قدرتمند را ارائه میکرد.
درصورتیکه ما نشستیم و خودمان را آماده کردیم برای سوالات احتمالی و بعد چند سخنرانی بسیار زیبا طراحی کردیم.
حالا این سخنرانیها قرار نبود لزوماً در سالن اصلی برج میلاد ارائه بشود. نه، حتی در جمعهای خانوادگی هم خیلیها از این فرد این را میپرسیدند و چون در ذهن خودش این صحبت را آماده کرده بود خیلی راحت میتوانست این کار را انجام بدهد.
پس تمرینی که میخواهم به شما عزیزان بگویم این هست:
لیست سه موضوع متداول در زندگی شخصی خودتان را بنویسید و وقتی که این لیست را نوشتید حالا برای این سه موضوع صحبتهایی را از قبل آماده کنید.
مثلاً اگر کارمند دادگستری هستید، حتماً یکسری سوالات حقوقی متداول از شما پرسیده میشود. فکر کنید، این سه موضوع را پیدا بکنید و راجع به آن صحبت بکنید.
اگر در کار ملک هستید، بلاشک از شما خواهند پرسید که اوضاع بازار چطوری هست؟ بنابراین باید بتوانید به این سوال به خوبی جواب بدهید.
پس کار اول از چهار کاری که میخواهیم امروز راجع به آن صحبت کنیم این شد:
خودمان را برای شرایطی که به احتمال زیاد مورد پرسش واقع خواهیم شد، آماده بکنیم.
یکبار دیگر میگویم: آماده نشدن برای چیزی، آماده شدن برای شکست است.
اما گام دوم:
ما باید برای خودمان تعدادی لیست آماده بکنیم و در این لیست نکات مختلفی را بنوبسیم.
مثلاً در موبایلم من سه تا پوشه دارم، سه تا فایل دارم، یکی واژههای جالبی هست که یاد میگیرم و مناسب میبینم که استفاده بکنم. دوم، نقل قولهای جالب هست و سوم داستانهای جالب.
پس من همهی اینها را در موبایل خودم وارد میکنم و بعد وارد کامپیوترم میکنم که آنها را به صورت منسجم داشته باشم و بعد از یکسال مثلاً شما میبینید یک بانک عظیمی از نقلقولهای بسیار زیبا، داستانهای بسیار جذاب و واژگان مناسب را سراغ دارید که میتوانید هر موقع لازم داشتید به آن مراجعه کنید و گهگداری با نگاه کردن به آنها خیلی خیلی راحتتر میتوانید در گفتگوهای روزمره از آن بهره ببرید.
خیلی راحت بگویم حاضر جوابتر میشویم. افرادی را دیدیم وقتی از آنها سوالی میپرسیم خیلی قشنگ از یک ضربالمثل، از یک داستان، از یک نقلقول برای جواب دادن به ما استفاده میکنند. همهی ما میگوییم: وای چقدر خوب جواب داد، چقدر عالی بود. درصورتیکه ما هم خیلی راحت میتوانیم به این جایگاه برسیم.
هنر این هست که یک زحمت خیلی کوچک به خودمان بدهیم، همین الان یک فایلی را در گوشیمان باز کنیم و نقلقولها، داستانها و واژههایی که مناسب میبینیم را در آن اضافه بکبنیم.
پس این هم شد گام دوم
و اما گام سوم.
کاری که یک مقدار شاید عجیب به نظر برسد، اما این کار را انجام بدهید و نتیجهاش را ببینید.
این کار خاطرهی صبحگاهی نام دارد.
لطفاً هر روز صبح بلافاصله بعد از اینکه از خواب بیدار شدید، حتی قبل از اینکه صورت خود را بشورید یک کاغذ و قلم را از قبل آماده بگذارید و از شب قبل آماده بگذارید، به محض اینکه بیدار شدید ۲۵۰کلمه راجع به هر چیزی که دوست داشتید بنویسید، همین.
و اصلاً مهم نیست که موضوعش چی باشد، ساختارش چطور باشد. راجع به هر چیزی که دوست داشتید ۲۵۰کلمه بنویسید و بعد از ۴۰روز خواهید دید که همین کار ساده چقدر مهارتهای کلامی و هوش کلامی شما را ارتقا خواهد داد.
من برای این موضوع دلایل علمی بسیار زیادی دارم اما از شما میخواهم که در این فرصت بسیار کوتاه به من اعتماد بکنید و این کار را انجام بدهید و حتماً نتایجی که از این کار گرفتید را با من به اشتراک بگذارید.
پس کار سوم هم این شد:
خاطرهی صبحگاهی قبل از شروع روز عادیمان و روال عادیمان باید نوشته بشود.
و آخرین گام، گام چهارم.
یک بازی جالب هست. بازی که باخودمان انجام میدهیم و آن هم این هست:
اگر جای دیگران بودم چه کار میکردم؟؟؟
خب ما در طول روز گفتگوهای خیلی زیادی از آدمهای مختلف میبینیم و یکی از بهترین روشها این هست خودمان را بگذاریم جای دیگران و فقط به خاطر اینکه مهارتهای بیانمان بهتر شود نه اینکه بخواهیم دیگران را قضاوت بکنیم، اصلاً این کار درست نیست، فقط به خاطر اینکه بیانمان بهتر شود میگوییم اگر من جای این فرد بودم و میخواستم اثرگذارتر باشم از این واژه استفاده میکردم.
مثلاً شما سوار تاکسی میشوید و راننده تاکسی به شما میگوید که: دستت درد نکنه!
و شما میگویید که خب من اگر جای این فرد بودم از چه واهای استفاده میکردم که بهتر باشد؟ مثلاً شاید سپاسگذارم بهتر باشد.
یا مثلاً به یک ادارهای مراجعه میکنید، فرد وقتی که میخواهد شما را صدا کند میگوید: بعدی!
و با خودتان فکر میکنید که اگر من جای این فرد بودم و میخواستم بهتر صحبت بکنم شاید باید میگفتم: نفر بعدی لطفاً یا ممکن هست که تشریف بیاورید.
همینطور که وقتی ذهنمان را درگیر این کار بکنیم، مغزمان بسیار فعالتر میشود و وقتی که نوبت به خودمان میرسد خواهیم دید که خیلی خیلی بهتر این کار را انجام میدهیم.
پس ما چهار کار بسیار ساده برای افزایش هوش کلامی گفتیم.
اول اینکه خودمان را برای شرایطی که در آن حضور داریم آماده بکنیم. قرار شد که سه موضوع را انتخاب بکنیم و آماده بکنیم یک صحبت راجع به آنها.
دوم اینکه لیستهایی از واژهها نقلقولها و داستانها بسازیم.
سوم اینکه خاطرهی صبحگاهی را قبل از شروع روز عادی بنویسیم.
و چهارم اینکه فرض کنیم اگر جای دیگرام بودیم چطور صحبت میکردیم.
با این چهار کار ساده شما خواهید دید که هوش کلامیتان خیلی خیلی ارتقا پیدا خواده کرد و فرقی نمیکند که شما خوب صحبت میکنید یا بد.
اگر بد صحبت میکنید، خوب خواهید شد و اگر خوب صحبت میکنید، عالی خواهید شد.
پس این تمرین برای همه هست، هم افرادی که در جایگاه خوبی نیستند؛ هم افرادی که حتی حرفهای هستند.
پس اینکار را حتماً انجام بدهید و نتایجش را ببینید و اگر اطلاعات بیشتری خواستید خوشحال میشوم شما در هفتمین باشگاه سخنرانی و فنبیان برج میلاد ببینم. چون قرار هست ایدههای خاص در مورد روشهایی برای افزایش هوش کلامی و تسلط بر کلام را ارائه بکنم.
از توجهتان خیلی ممنونم و از شما خواهش میکنم اگر این فایل را مفید دیدید حتماً آن را با یک نفر به اشتراک بگذارید.
رادیو سخنرانی رایگان هست و رایگان خواهد ماند و تنها شرط استفاده از آن این هست که آن را حداقل با یک نفر دیگر به اشتراک بگذارید
پیروز و موفق باشید
خدانگهدار
نوشته رادیو سخنرانی ۲۶: افزایش هوش کلامی و تسلط بر کلام اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
همانطور که در مجموعه مقالات مربوط به کاریزما و ویژگیهای افراد کاریزما ( کاریزما چیست؟ ) مطرح کردیم، افراد کاریزماتیک ویژگیهای خاصی دارند که یکی از ویژگیهای بسیار مهم این است که چطور سخن بگویند. در حقیقت پاسخ به این سوال که چگونه مانند افراد کاریزماتیک سخن بگوییم.
معمولاً ما در کشور خودمان بر روی نحوه گفت و گوهای روزمره توجه خاصی نداریم و فقط افراد کاریزماتیک هستند که توجه میکنند که چطور سخن بگویند و امیدوارم این فایل از رادیو سخنرانی برای شما کاربردی باشد.
اغلب افراد در هنگام صحبت شاید به نحوهی صحبت خود توجه نمیکنند و شاید در بسیاری از جملات و کلمات با کنایه صحبت میکنند که حتماً باعث نتایج بسیار نامناسبی خواهد شد
افراد کاریزماتیک، نکات ضروری یک سخنرانی را رعایت میکنند، میدانند که باید جذاب صحبت کنند، صحبتشان را به خوبی پیکربندی کنند، مطالب مفیدی ارائه کنند و …
در مجموعه مقالات کاریزما درمورد روشهای تبدیل شدن به یک سخنران کاریزماتیک موضوعاتی را بیان کردهایم.
در رادیو سخنرانی ۲۷ درخصوص ۳ راهکاری که یک فرد باید توجه کند تا کاریزماتیک سخن بگوید مطالبی عنوان شده است:
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
برای دانلود Pdf کافیست اینجا کلیک کنید
هر فردی برای این که موثر و با نفوذ باشد، باید ارتباطی حرفهای و منحصر به فرد با دیگران داشته باشد، مطمئنم که شما نیز میخواهید چنین ارتباطی با دیگران برقرار نمایید.
دوره آموزشی مهارتهای خوب صحبت کردن و ارتباط موثر فرصت بزرگیست برای یک سرمایه گذاری مطمئن که سالیان سال نتیجه آن را در سراسر زندگی شغلی، اجتماعی و خانوادگی خود خواهید دید.
به نام خدا
سلام
خیلی خوشحالم که با بیست و هفتمین فایل از مجموعه فایل های رادیو سخنرانی در خدمت شما هستم.
من محمد پیام بهرامپور هستم و قصد دارم در این فایل آموزشی در مورد اینکه چگونه کاریزماتیک سخن بگوییم با شما صحبت کنم.
توی سایت مطالب زیادی راجع به افراد کاریزماتیک و شخصیت کاریزما قرار دادیم و مطمئناً شما عزیزان آن را مطالعه کردید و اگر مطالعه نکردید حتما در قسمت جستجو وبسایت ما bahrampoor.com می توانید این مطالب را مرور کنید.
امروز می خواهیم راجع به این موضوع صحبت کنیم که چرا بسیاری از ما بیان مان ضعیف است و افراد کاریزماتیک چه طور صحبت می کنند و ما چطور می توانیم از آنها الگو بگیریم.
من چند تا عبارت می خواهم بگویم، حالا نمی دانم اینها کلمه اند، عبارت اند، مفهوم اند یا داستان هستند و چی هستند واقعاً! اما من چندتا از این ها را بیان می کنم و ببینید که چقدر آشنا هستند.
دکتر!
آقای مهندس!
پرفسور!
تو واقعا پدیده ای!
ته اعتماد به نفسی!
می بینید این واژه ها خودشان اگر به تنهایی نوشته بشوند و یا اگر بدون احساس خاصی خوانده بشوند واژه های مثبتی هستند و قرار است که جایگاه کسی را بالا ببرند.
اما برعکس ما به گونه ای از آنها استفاده می کنیم که نتیجه کاملاً معکوسی دارد!
یعنی زمانی که به یک نفر می گوییم پرفسور، یعنی تو احمق ترین آدم دنیا هستی یا اگر وقتی می گوییم واقعا ًپدیده ای یعنی از تو پرت تر دیگه وجود ندارد.
متاسفانه این خبر، خیلی خبر خوبی نیست و بیان و زبان ما متاسفانه این طور است و حالا چه بخواهیم و چه نخواهیم باید بپذیریم این موضوع در کشور ما واقعاً بیش از بسیاری از کشورها متداول است.
شاید برایتان جالب باشد که یکی از همکاران مجموعه ما که بعد از ۸ سال کار کردن در یک نهاد دولتی که جایگاه خیلی خیلی خوبی هم داشت یعنی مدیر شبکه آن نهاد دولتی بود کار را رها کرد و به مجموعه ما آمد.
جالب بود وقتی من از او تعریف می کردم مثلاً می گفتم واقعاً ازت ممنونم امروز خیلی زحمت کشیدی…
می گفت که: آقای بهرام پور مگه من چی کار کردم؟
گفتم: خیلی زحمت کشیدی این کار را کردی، آن کار را کردی.
می گفت: خب کجا را کم گذاشتم؟
می گفتم: نه! من دارم از شما تعریف می کنم و آن شخص آنقدر در آن محیط صحبت های منفی با بیان معکوس شنیده بود یعنی وقتی به او می گفتند خیلی زحمت کشیدی یعنی هیچ کاری نکردی!
عملاً سر در گم شده بود.
حتی وقتی من واقعاً از او تعریف می کردم می دیدم که بنده خدا راحت متوجه نمی شود.
یا خیلی اوقات دوستان می آیند و به من می گویند که فلانی با من آن کار کرد یا فلان دوستمان این حرف را زد، بعد من معمولاً از آنها این درخواست را دارم، می گویم:
از او تا حالا پرسیدی که دلیل این کارت یا رفتارت چی بوده است؟! و معمولاً دوستان من جواب می دهند:
نه!
و عملاً این داستان را بدون اینکه کاملا ًخودشان بدانند کاملاً یک طرف می آیند و به یک نفر دیگر می گویند.
حقیقت این است که ما یا خیلی غیر مستقیم مثل نمونه های بالا حرف مان را می زنیم یا اینکه صحبت مان را می کوبانیم یعنی شخص را تحقیر یا به او توهین می کنیم.
مثلاً فرض کنید شما یک مدیر هستید و می خواهید کارمندتان را که یک کار اشتباهی انجام داده است تنبیه کنید یا به او گوشزد کنید که ببین تو الان کار خوبی انجام نمی دهی.
معمولاً چه کاری می کنیم؟
معمولاً اینطوری است که:
یا نگاه چپ به او می اندازیم بعد در دلمان هم می گوییم که عجب نگاهی بود، نگاه خیلی کاریزماتیک یا اینکه دقیقاً شروع می کنیم در کمال وقاحت کلمات خیلی زشت می گوییم.
تو شعور نداری این کار را می کنی، تو اصلًا نمی فهمی، خیلی واضح و زننده و کوبنده مطالب را می گوییم.
حقیقت این است که هیچ کدام از این دو درست نیست!
یعنی نه اینکه خیلی غیر مستقیم مثل نگاه چپ که باعث هزاران سوء تفاهم می شود درست است،
نه اینکه کاملاً وقیحانه شروع کنیم کوبنده به یک نفر مطالبی را ارائه کنیم.
ما باید صاف و رک و در عین حال محترمانه مطالب را بیان کنیم.
این یکی از اصلی ترین ویژگی های افراد کاریزماتیک است.
هیچ وقت وقتشان را تلف نمی کردند که با حاشیه رفتن و غیر مسقیم گفتن صحبت شان را به جایی برسانند و یا اینکه هیچ وقت با کوبنده صحبت کردن برای خودشان دشمن درست نمی کردند.
البته از کوبنده منظورم کوبیدن یک فرد است. گاهی اوقات هم بسیار کوبنده صحبت می کردند.
ما می خواهیم واضح، مستقیم و مودبانه صحبت بکنیم.
بنابراین حرف های بسیار اشتباهی مثل اینکه اگر یک ذره شعور داشته باشد خودش با یک نگاه می فهمد.
اینها اتفاقا اصلاً کاربردی نیستند و کاملا ًاشتباه هستند.
حالا من می خواهم سه راهکار بگویم!
سه راهکاری که می تواند خیلی خیلی به شما کمک بکند. همانطور که برای من بسیار بسیار کمک کننده بود. امیدوارم این برای شما عزیزان نیز کاربردی باشد.
راهکار اول این است:
مثلاً وقتی فردی دیر کرد، دیر آمد سر قرار، فرض کنید من با همسرم قرار دارم و من شاید مثال نیم ساعت، بیست دقیقه است منتظر هستم که همسرم بیاید و دیر آمده و من خیلی از این بابت ناراحت هستم.
ما معمولاً چه کار می کنیم؟
معمولاً یا وقتی شخص آمد پرخاش می کنیم با او خیلی بد صحبت می کنیم که:
کجا بودی؟
چی کار می کردی؟
بازم می گویی در ترافیک گیر کردی؟
یعنی خیلی کوبنده یا از آن طرف نگاه مان را می گیریم، کم حرف می زنیم، غذا نمی خوریم و یک سری رفتارهای کاملاً غیر مستقیم را بروز می دهیم که اتفاقاً باعث می شود شخص اصلاً متوجه نشود که مشکل کجاست.
هر دوی این ها اشتباه است.
مهم این است که وقتی ما از رفتاری ناراحت هستیم، اولین کار حسمان را بگوییم!
نگوییم تو بی ملاحظه ای بلکه بگوییم که من از این که تو دیر می آیی حس خوبی ندارم و مهمتر اینکه راهکار بدهیم.
می توانم ازت خواهش کنم یا دیر نیایی یا اگر دیر می آیی به من خبر بدهی که من خودم را سرگرم کنم یا دیرتر راه بیفتم.
ببینید راهکار دادن بسیار بسیار مهم است و ما معمولاً این را فراموش می کنیم.
با یک نگاه چپ مدیر توقع دارد که یک کارمندی که وضعش فاجعه است تبدیل شود به یک کارمند ایده آل، عملا ًنشدنی است.
پس خیلی مهم است، به جای اینکه شخص را بکوبیم، حسمان را نسبت به آن رفتار بگوییم.
این دیر آمدنت باعث می شود که من حس خوبی نداشته باشم.
اینکه در جمع آن طوری به من گفتید یک خرده مرا رنجاند.
یعنی حسمان را می گوییم نه اینکه تو با من تو جمع بد صحبت می کنی! تو همیشه دیر می آیی! نه!
حس ما نسبت به رفتار فرد و بعد از آن فرد خواهش می کنیم که اگر دوست داری طبق این راهکارهای من رفتار کن.
این می تواند خیلی خیلی موثر باشد.
البته اگر هدفمان از انتقاد کردن این است که نتیجه ای در رفتار شخص ببینم، یعنی شخص تغییری بکند.
نه. اگر صرفاً می خواهیم اعصابش را خرد بکنیم، ایده آل است که با همین روش عادی بگوییم تو کلا اینطوری هستی.
وقتی اینطوری صحبت کنید مطمئناً خوب می توانیم اعصاب یک نفر را خرد بکنیم و هیچ تغییری هم نبینیم.
مورد دوم نه گفتن است.
ما معمولاً یکی از ما درخواستی دارد به خاطری یک مفهوم بی معنی به اسم رو در بایستی، عملاً جواب واضحی نمی دهیم یعنی با رودربایستی درخواست شخص را می پذیریم و کاملاً ناراحتیم از اینکه پذیرفتیم.
دائماً با خودمان کلنجار می رویم که عجب اشتباهی کردی، چه کار بدی کردی.
یا از آن طرف همچین جواب نه می دهیم که نه پرت می شود تو صورت شخص و دندان هایش در دهانش خرد می شود.
این ها هیچ کدام درست نیستند.
لازم است که ما یک نه گفتن اصولی داشته باشیم.
من راجع به این نه گفتن تو سایت مطالب خیلی زیادی نوشتم و حتماً مقاله “هنر یا مهارت نه گفتن” را در سایت بررسی و از آن استفاده بنید.
اما نکته پایانی تکمیل اطلاعات است.
بگذارید برایتان چند مثال بزنم:
مثلاً همکار خیلی خیلی عزیز ما در مجموعه، خانم جعفری، یک بار دیدم در یک جلسه ای دیر آمدند. یعنی ما یک کارگاهی داشتیم و ایشان حدود ۲۰ دقیقه دیر تشریف آوردند.
مدل اول، مدل عمومی که همه ما انجام می دهیم یا غیر مستقیم چپ نگاه می کنیم، یا چنین رفتارهایی، یا اینکه خیلی کوبنده، که بازم که دیر آمدی در صورتی که ایشان هیچ وقت دیر نمی آیند و همیشه منظم هستند و این یک اتفاق خاص بود.
تکنیکی که اینجا باید استفاده بکنیم چی است؟
این است که سوال کنیم، سوال خیلی به کم شدن تنش و نتیجه دادن صحبت کمک می کند.
وقتی من از ایشان پرسیدم که عذر می خوام مشکلی وجود داشت که شما دیر تشریف آوردید؟
و وقتی من خودم جواب را شنیدم خجالت کشیدم.
بله ایشان گفتند بله شما به ما اس ام اس دادید که بروید فلان چیز را از دفتر بیاورید، ما نزدیک اینجا بودیم، دوباره رفتیم تا دفتر و آمدیم.
من دیدم عملاً من عامل این تاخیر بودم و خدا را شکر که برخورد بدی نداشتم و فقط می خواستم اطلاعاتم را تکمیل کنم.
یا یک مورد دیگر:
من مدیری را دیدم در یک سازمانی که می نالید این کارمند من بیشعور است، این کارمند من همش دارد با تلفن صحبت می کند این سه چهار روزه، انگار نه انگار که این موبایل برای خانه است و در محیط کار نباید از موبایل استفاده کرد، با پُر رویی تمام هم موبایل را جلوی من دستش می گیرد و جلوی من حرف می زند و از این حرف ها.
گفتم: خب تا به حال با او صحبت کردی؟
گفت که: نه! برای چی باید صحبت بکنم؟!
بیشعوری، بیشعوری است دیگه!
اگر می خواست درست شود درست می شد و حالا با اصرار من رفت با آن شخص صحبت کرد و چهره آن مدیر وقتی که برگشت خیلی جالب بود!
چون متوجه شد تلفن های دفتر در آن قسمت چند وقتی است که به خاطر کابل برگردان یا به هم خوردن سانترال، نمی دانم چه مشکلی داشت، دچار مشکل شده بود و آن شخص تلفن را روی موبایل خودش دایورت کرده بود و عملا ًدر تمام روز داشت با تلفن دفتر صحبت می کرد و خیلی جالب است بدانید که حتی به خاطر این موضوع در ساعت های غیر کاری هم پاسخگوی تلفن بود.
حالا فرض کنید آن مدیر می آمد و می گفت تو هم همش داری با تلفنت صحبت می کنی، کارهای شخصی می کنی!
دیگر آن شخص هیچ وقت رغبت نمی کرد که چنین کاری را برای کسی انجام بدهد و در دلش می گفت:
لیاقتت همان است که بگوییم تلفن خراب است و ما هم کار نمی کنیم.
پس ما سه تا راهکار گفتیم:
یعنی به جای اینکه صریحاً اظهار نظر کنیم و نتیجه قضاوت مان و آن حکم را به شخص اعلام کنیم برعکس سوال بپرسیم که اطلاعات مان تکمیل شود.
امیدوارم با رعایت این چند نکته جایگاه کلام و بیان خودتان را خیلی خیلی خوب ارتقا بدهید و به بیان کاریزماتیک نزدیک تر بشوید.
من از این روش ها استفاده کردم و نتایج فوق العاده ای گرفتم و مطمئنم شما عزیزان هم حداقل شده آن را تست خواهید کرد و بعد حتماً خوشحال می شوم که نتایج این روش ها و راهکارها را در قسمت نظرات سایت بنویسید.
ممنونم از اینکه با من همراه بودید.
پیروز و موفق باشید.
خدا نگهدار
نوشته رادیو سخنرانی ۲۷: چگونه کاریزماتیک سخن بگوییم اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
دوستان عزیز سلام
با توجه به این که قصد داریم فصل جدیدی از فعالیتهای رادیو سخرانی را رقم بزنیم، تصمیم گرفتیم محتوای رادیو سخنرانی را به صورت منسجم و یکپارچه ارائه کنیم و از همین رو از شما تقاضا دارم که با تکمیل فرم زیر به ما کمک کنید تا در مورد موضوعهایی که علاقه مند هستید صحبت کنیم. بنابراین
نام و نام خانوادگی (الزامی)
آدرس ایمیل (الزامی)
لطفاً آدرس ایمیل خود را بسیار دقیق وارد کنید زیرا هدیه همکاری شما به این آدرس ارسال میشود
شماره موبایل (اختیاری)
در مواقع ضروری و یا زمانی که اطلاعات بیشتری نیاز باشد با این شماره با شما در تماس خواهیم بود.
چه مطالب و محتوایی را برای ما پیشنهاد میکنید؟
این قسمت نباید خالی رها شود.
ارسال پیشنهادات
لطفا صبر کنید
لطفاً آدرس ایمیل خود را بسیار دقیق وارد کنید زیرا هدیه همکاری شما به این آدرس ارسال میشود
در مواقع ضروری و یا زمانی که اطلاعات بیشتری نیاز باشد با این شماره با شما در تماس خواهیم بود.
نوشته پیشنهاد موضوع برای رادیو سخنرانی اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
بسیاری از دوستان آموزش سخنرانی و فنبیان در سوالاتی که از ما میپرسند با این مشکل مواجه میشوند که چه اطلاعاتی به مخاطب ارائه دهند؟ چگونه خود را معرفی نمایند؟
چگونه شروع کنند؟ و…
وقتی این سوالها را بررسی میکنم، یکی از شایع ترین و مشخص ترین مشکلاتی که وجود دارد این هست که افراد با اطلاعات خیلیکم، راهحل های خیلی بزرگ میخواهند.
دقیقاً مانند بهترین حرکت شطرنج…
در بیست و هشتمین فایل از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی به بررسی این سوالات پرداختهایم.
برای دانلود فایل صوتی کافیست اینجا کلیک کنید(حجم ۳MB)
برای دانلود فایل pdf کافیست اینجا کلیک کنید
به نام خدا
عرض سلام و احترام دارم خدمت شما همراهان عزیز وبسایت آموزش سخنرانی و فن بیان
من محمد پیام بهرام پور هستم و شما در حال گوش دادن به بیست و هشتمین فایل از مجموعه فایل های رادیو سخنرانی هستید.
این فایل را به این دلیل ضبط کردم که احساس کردم یک مشکل خیلی بزرگی در سوال پرسیدنمان داریم.
در این چند سالی که من در حیطه مهارتهای ارتباطی، سخنرانی، فن بیان و ارتباط موثر فعالیت میکنم، سوالهای خیلی زیادی به دستم رسیده است.
ما تقریبا ً روزانه بین ۷۰ تا ۲۷۰ و یا ۲۸۰ ایمیل دریافت میکنیم که اغلب آنها سوال هستند و خب این برای من بسیار مهم است که به تک تک این سوالات پاسخ داده بشود و همکاران زیادی هستند که به این سوالات پاسخ میدهند و من همیشه وقتی این سوالها را بررسی میکنم، یکی از شایع ترین و مشخص ترین مشکلاتی که وجود دارد این هست که افراد با اطلاعات خیلیکم، راهحل های خیلی بزرگ میخواهند.
اجازه بدهید که من یک مثال بزنم:
فرض کنید شما پیش قهرمان شطرنج جهان می روید و بهش می گویید:
آقا در یک کلام، شما به من بگو بهترین حرکت شطرنج چی هست؟
اون شخص چطوری ما را نگاه میکند؟!!!
قطعاً یا حس میکند که هیچ شعوری نسبت به شطرنج نداریم و یا حس میکند که واقعاً مشکل مغزی داریم.
به خاطر اینکه شطرنج یک بازی پیچیده است، اون شخص وقتی میخواهد به سوال ما پاسخ بدهد، نیاز دارد بداند که ما چه کسی هستیم؟
چقدر توان داریم؟
چقدر دانش داریم؟
حریف ما چه کسی است؟
محیطی که در آن بازی میکنیم چه محیطی است؟
بازی قبلی ما چطور بوده؟
و همه اینها و از همه مهمتر، هدف ما چی هست؟
اصلاً شاید توی این بازی من تصمیم بگیرم که ببازم.
فرض بکنید مثلا ً میخواهم با کسی بازی بکنم که ترجیح میدهم واقعاً بهش ببازم تا اینکه برنده بشوم.
پس میبینید به عوامل خیلی زیادی بستگی دارد و اگر بپرسیم که خب، بهترین حرکت توی شطرنج چی هست؟
قطعاً اون شخص میگوید:
چه سوال احمقانه ای!
حالا بیایم این موضوع را یک مقدار در ارتباطات بررسی بکنیم، میبینیم که خیلی از ما افراد از این اشتباهات زیاد میکنیم.
مثلا ً: بهترین جمله برای شروع صحبت چی هست؟!
این ایمیل را روزانه شاید بیست بار داریم دریافت میکنیم، یا اینکه سوالات خیلی کلی پرسیده می شود.
مثل اینکه: آیا تحصیلاتمان را در سخنرانی باید بگوییم؟!
خب این خیلی بستگی دارد به اینکه تحصیلات شما چقدر است؟
اگر سطحش پایین است، احتمالا ً نباید گفته بشود و اگر بالا هست باید گفته بشود.
اتفاقاً در یک زمان هایی که تحصیلاتمان خیلی کم هست را باید بگوییم که خیلی هم خوب است.
مثلاً من زمانی که سن خیلی کمی داشتم، کتاب من جزو کتابهای برتر شد در خانه کتاب و جایزه کتاب فصل را بُرد و من جوان ترین کسی بودم که این جایزه را برد و خب من اونجا گفتم: بله من تحصیلاتم سوم دبیرستان هست.
اما اگر یک نفر راجع به موفقیت صحبت میکند، برگردد و بگوید من تحصیلاتم سیکل است، خب هیچ کسی احتمالا ً بهش توجهی نخواهد کرد مگر اینکه شرایط خیلی خاص باشد.
باز میبینیم که مثلا ً آنتونی رابینز دیپلم هم ندارد اما خیلی قشنگ این را نمایش میدهد به دیگران و میگوید من اینطور هستم.
پس نمیتوانیم خیلی قطعی راجع به این ها صحبت کنیم.
یا یک چیز خیلی وحشتناکتر اینکه:
از چه واژه هایی استفاده کنیم تا صحبتمان جذاب تر بشود؟!
این سوال خیلی خیلی خیلی کلی هست و بستگی به این دارد که ما چه کسی هستیم؟
مخاطب ما کی هست؟
کجا داریم صحبت میکنیم؟
مخاطب چه حسی نسبت به ما دارد؟
صحبت قبلی ما یا بعدی ما چه زمانی بوده و یا خواهد بود؟
صبح هست یا شب؟
و به هزاران عامل دیگر بستگی دارد و اگر بخواهیم اینقدر سطحی نگاه بکنیم، حقیقتش این است که خیلی درست راجع به این موضوع صحبت نکرده ایم.
اما راهکارهایی را اگر بخواهم خدمت شما عرض کنم در مورد اینکه چطوری به این سوال ها بتوانیم پاسخ بدهیم:
من میخواهم چهار راهکار را بگویم که با استفاده از این بتوانید فرمول کلی برای پاسخ دادن به سوالات عمومی که قابل پرسیدن از بقیه نیست را با هم بتوانیم پیدا بکنیم.
اولین کار جدول هزینه – فایده است.
یک جدول میکشیم، دوتا ستون دارد و ستون اول هزینه ها و ستون دوم فایده ها است.
حالا بررسی میکنیم مثلا/ً:
آیا ابتدای صحبت باید تحصیلاتم را بگویم یا نه؟
خب حالا تحصیلات من چی هست ؟
مثلا ً من دانشجوی دکترا هستم. آیا امتیازی حساب میشود ؟
بله
ضررهای این چی هست؟
یک عده ممکن است بگویند: اِ اِ پس شما دکترا ندارید!
دیگه چه فایده ای دارد ؟
ممکن است دانشگاه من را بپرسد و ممکن است فلان اتفاق بیفتد و همینطور نقاط مثبت و منفی را نگاه میکنیم تا آخر سر بتوانیم در یک نگاه ببینیم که آیا این کار درست است یا نه؟
مورد دوم این هست که بریم نمونه های خوب را بررسی کنیم.
ببینیم افرادی که می توانند الگوی ما باشند و ایده آل هستند برای انجام اون کار، چطور این رفتارها را بروز میدهند؟
آیا مثلا ً خودشان را اول معرفی میکنند یا آخر؟، آیا تحصیلاتشان را میگویند یا نه؟
میتوانیم بررسی بکنیم و به احتمال زیاد ایدههای خیلی جالبی میگیریم.
سومین مورد استفاده از تحقیقات است.
تحقیقات علمی خیلی زیادی انجام میشود، مثلا ً مشخص شده است که سخنران هایی که بیش تر راجع به خودشان صحبت میکنند، افراد خسته کننده ای هستند.
خب با چندتا مطالعه خیلی ساده میشود به این دست پیدا کرد و عملا ً کار ما خیلی جلو میافتد.
و چهارمین مورد که آخرین مورد هم است، میتوانیم نظر سنجی بکنیم.
از چند نفر بپرسیم، بگوییم شما دوست دارید توی سخنرانی، سخنران تحصیلاتش را بگوید یا نه؟
شما دوست دارید این اتفاق بیفتد یا نه ؟
با مجموع این روش ها میشود تا حدودی با قطعیت خوبی جواب سوال را پیدا کرد.
البته به این معنی نیست که صددرصد میشود جواب سوال را پیدا کرد.
اما باید توجه بکنیم که برای چنین موضوعاتی نباید توقع داشته باشیم که یک نفر، مثلا ً به این سوال پاسخ بدهد که: بهترین واژه ای که میتوانیم استفاده بکنیم برای اثر گذاری چیست؟
اصلا ً این سوال ها قابل پاسخ دادن نیستند.
بنابراین باید یک مقدار کلی تر نگاه کنیم و از نگاه های سطحی پرهیز کنیم.
از توجه شما خیلی متشکرم و امیدوارم که اگر این فایل را دوست داشتید با دیگران هم به اشتراک بگذارید و بدانید که رادیو سخنرانی، رایگان است و رایگان خواهد ماند و تنها شرط استفاده از آن، این است که آن را حداقل با یک نفر دیگر به اشتراک بگذارید.
از شما متشکرم
پیروز و موفق باشید
خدانگهدار
نوشته بهترین حرکت شطرنج اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
حاضر جواب بودن و این که به قولی چگونه سرو زبون داشته باشیم مسألهای است که برای بسیاری از ما اهمیت خاصی دارد.
برای این که حاضر جواب باشیم و بتوانیم در صورت لزوم به هر سوالی، شوخی، طنز یا صحبتی پاسخی زیبا بدهیم گامهای مختلفی وجود دارد که ما در این فایل میخواهیم با یکدیگر مرور کنیم.
گفتنی است که در حاضر جوابی و یا به قولی شیرین زبانی مرز بین خوش بیانی و خوش مشربی و بی ادبی بسیار نزدیک است و این هنر ماست که بدانیم در چه شرایطی باید از مهارتهای حاضر جوابی خود استفاده کنیم.
در این فایل صوتی از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی که بیست و نهم فایل از فایلهای رادیو سخنرانی است، ۷ راهکار برای حاضر جوابی ارائه شده است که امیدوارم مورد توجه شما قرار بگیرد.
گفتنی است که رادیو سخنرانی رایگان است و رایگان خواهد ماند و تنها شرط استفاده از آن این است که آن را حداقل با یک نفر دیگر به اشتراک بگذارید. (در صورتی که آن را مفید دیدید)
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
مورد هفتم که در این فایل از رادیو سخنرانی مطرح شد، مهارتهای سخنرانی بداهه بود که در دوره غیر حضوری مهارتهای سخنرانی بداهه به صورت کامل به آن پرداخته شده است:
برای مشاهده اینجا کلیک کنید
به نام خدا
سلام به شما همراهان سایت آموزش سخنرانی و فن بیان
بیست و نهمین فایل از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی را با هم آغاز میکنیم با موضوع اینکه چطور میتوانیم حاضر جواب باشیم؟
رادیو سخنرانی رایگان است و رایگان خواهد ماند و تنها شرط استفاده از آن این است که آن را حداقل با یک نفر دیگر به اشتراک بگذارید، البته اگر محتوای آن را مفید دانستید.
در این فایل از رادیو سخنرانی میخواهیم در مورد این صحبت کنیم مواقعی که افراد اصطلاحاً گیر میدهند یا با ما شوخیهایی میکنند که ممکن است ما را ناراحت کنند یا اصلاً نه، ما را هم ناراحت نمیکنند اما لازم است که ما هم بتوانیم پاسخگو باشیم و به آن مطلبی که بیان شده است دید خوبی داشته باشیم و بیان خوبی داشته باشیم و بتوانیم توجه حضار را جلب کنیم یا در بدترین حالت به این معنا نباشد که ما نمیتوانیم اصلاً حرف بزنیم و دیگران اینجوری حق ما را میخورند بنابراین این خیلی مهم است که این توانمندی را داشته باشیم که حاضر جواب باشیم. البته این به این معنی نیست که در هر شرایطی حاظر جواب باشیم نه!
این کار کاملاً اشتباه است.
یک مرز خیلی خیلی ظریفی بین خوشمشربی و بیادبی وجود دارد.
باید خیلی مراقب باشیم گاهی اوقات این حاضرجوابی در معنی بد خودش به کار میرود، بیادبی میشود و گاهی اوقات نه، باعث نشاط آن جمع و خوشحالی میشود که در اینجا خوشمشربی میشود.
مهم این است که ما این توانمندی را داشته باشیم که تحت هر شرایطی بتوانیم پاسخگو باشیم وحالا بسته به نیازمان بتوانیم آیا لازم هست که از این پاسخ استفاده کنیم یا خیر؟
بنابراین باز هم تاکید میکنم که باید خیلی دقت کنیم که ما توانمندی آن را داشته باشیم اما اینکه کجا استفاده کنیم مورد بحث است و کاملاً بسته به شرایط نگاه کنیم این موضوعات ارتباطی علوم انسانی هستند و نمیشود به راحتی گفت که اینکار را بکنیم یا اینکار را نکنیم، خیلی گستره وسیعی دارد.
من هفت راهکار را برای شما در نظر گرفتهام که میخواهیم این هفت راهکار را با هم در رابطه با چطور حاضر جواب بودن مرور کنیم.
اولین راهکار، کار ممنوعی است.
در حقیقت این کار را نباید انجام دهیم مثلاً کسی یا یک دوست صمیمی که متاسفانه گویا کمی هم بیادب هست به دوستش بگوید “چقدر تو خنگی!”
شاید یکی از بدترین جوابها این باشد که بگویید که من خنگ نیستم در حقیقت زمانی که بگوییم من اینطوری نیستم یا شرایط اینطوری نیست عملاً این موضوع را دارید تایید میکنید. فرض کنید یک نفر پیش شما میآید و میگوید “ببین نگران نباش” چه اتفاقی میافتد؟!
شما قطعاً نگران خواهید شد.
بنابراین اینکه بگویید من اینطور نیستم شاید خیلی جواب خوبی نباشد.
روش دوم پاسخ با سوال است.
اگر هیچ چیزی به ذهن ما نرسد شاید خوب باشد که یک سوال بپرسیم مثلاً اگر کسی گفت:”چقدر خنگی” بپرسیم:
ببخشید منظورت چیه؟
میتونم بدونم چرا این حرف رو میزنی؟
دلیل اینکه الان اینو گفتی رو میتونم بدونم چیه؟
راجع به سوالات باید فکر کنیم و بسته به شرایط مختلف از سوال خوبی استفاده کنیم.
سومین روش استفاده از طنز هست.
این روش خیلی خیلی خوب جواب میدهد و در بسیاری از اوقات میتوانیم به خوبی از آن استفاده کنیم. مثلاً اگر احتمالاً عکسهای من را دیده باشید یا در برنامهها حضور داشته باشید م بینید بینی من کمی از حالت نرمال بزرگتر است.
من در دوران تحصیلم با این موضوع مشکل بزرگی داشتم به خاطر اینکه تعداد زیادی از دوستانم همیشه به من لطف داشتند و همیشه بینی من را مسخره میکردند.
یکی از کارهایی که من همیشه خیلی خوب از آن استفاده میکردم این بود که سعی میکردم با طنز پاسخ آنها را بدهم. طوری شده بود که عملاً به جای اینکه به نقطه ضعف من تبدیل شود به نقطه قوت من تبدیل شده بود.
به عنوان مثال یکی از معلمان بسیار عزیزم که الان هم، هم استاد من و هم دوست من هست به من گفت:
بهرامپور تو چرا فقط نوک دماغتو نگاه میکنی؟
و من هم میگفتم: تا همونجاش هم اگه نگاه کنم خیلیه! راه دوری میشه.
و این اولاً باعث طنز شده بود و بعد از سالیان سال وقتی ما همدیگر را میبینیم باز هم یاد این خاطره میافتیم و این خیلی جالب است، عملاً میتوانست باعث ناراحتی من بشود در صورتی که به یک نقطه قوت تبدیل شد.
بنابراین فکر کنید ببینید چه نقاط ضعفی در ما وجود دارد وچه جواب های طنز امیزی می توانیم در این رابطه ارائه کنیم.
مثلاً کسانی که حس میکنند به هر دلیلی لزومی ندارد که دارای فرزند باشند و نمیدانم دیگران چرا و به چه اجازهای اما حق خودشان میدانند که وسط جمع بگویند: راستی شما نمیخوای بچه دار بشی؟ و این که کار بدی است و دور از آداب معاشرت است، ما فعلاً به این موضوع کاری نداریم.
حالا اینکه چطور به این بحران پاسخی بدهیم واقعاً مسالهای خاص است، روشهای مختلفی وجود دارد که میشود به آن پاسخ داد مثلاً اگر جمع خودمانی است و شرایط خیلی سنگین نیست با طنز میشود گفت: اه چه نکته جالبی! اصلًا یادم نبود خوب شد یادم انداختی حتماً در دستور کار قرار میدم دستت درد نکنه متشکرم.
این کار میتواند تنش را کاملاً از بین ببرد البته به این بستگی دارد که شخص مقابل ما چه کسی باشد؟
مثلاً اگر بزرگ خاندان این سوال را از ما بپرسد و ما این جواب را به آن شخص بدهیم مطمئناً یک فاجعه آفریدهایم. بنابراین شخصی که این سوال را میپرسد خیلی مهم است.
روش چهارم پیش دستی کردن است.
اینکه ما یک موضوعی به نظرمان میآید مورد بحث وچالش خواهد بود را خودمان به عمد پیش بیاوریم. البته باید این موضوع بسیار مشخص باشد نه این که حدس بزنیم شاید متوجه شدند اگر صدرصد مطمئنی که متوجه موضوع میشوند حالا میتوانیم از آن استفاده کنیم.
مثلاً من دوستی داشتم که نامش حسن بود و موهای سرش به طور کامل ریخته بود، هر موقعی که کسی را میدید میگفت که: من حسن فلانی هستم بهم میگن حسن کچل، تعداد زیادی کتاب هم در رابطه با من نوشتن کتابای شعر کودکان و…
به صورت طنز این را میگفت و عملاً راجع به این موضوع پیشدستی کرده بود و خیلی هم برای افراد جالب بود. حالا ما باید فکر کنیم نقاط یا نقاطی وجود دارد که باعث چنین چالشهایی شود که اصلاً ما اجازه ندهیم مرحله به حاضرجوابی نرسد پیشدستی کنیم و نگذاریم چنین بحثی پیش بیاید.
یکی دیگر از موضوعاتی که باید در نظر داشته باشیم نام خودمان هست.
ممکن است ناممان یا نام خانوادگیمان به گونهای باشد که بشود از آن یک طنزی استفاده شود، بنابراین ما خودمان میتوانیم از آن استفاده کنیم البته در شرایطی که مناسب هست نه در یک جلسه کاملاً رسمی.
سه راهکار دیگری که میخواهم خدمت شما بگویم بسیار بسیار حرفه ای هستند.
یک بار این چهار راهکار اولیه را مشخص کنیم:
اول اینکه نگویید که اینطور نیستم هر بار که بگویید نیستم اینگونه برداشت میشود که هستید.
دوم اینکه با سوال پاسخ بدهید.
سوم استفاده از طنز
چهارم پیشدستی کردن بود.
اما نکته پنجم، بعد از اینکه اتفاقی برای ما افتاد فردی به ما گیر داد، شوخی کرد، طنز گفت، تیکه انداخت یا هر چیز دیگری، بعد از آن وقتی برنامه تمام شد با خودمان فکر بکنیم که من چی باید جوابشو میدادم یا چه جوابی می توانست خیلی عالی و دندان شکن باشد
خب این میتواند عالی باشد و میتواند به ما کمک کند و خیلیها با خودشان میگویند: آخ ای کاش میگفتم کاش …
این کاش گفتنها فایده ای ندارد باید به خودمان تلقین کنیم دفعه بعد این اتفاق افتاد آمادهام که این را بگویم چشممان را میبندیم، تصویرسازی میکنیم، میبینیم یک نفر این را گفت و ما هم بلافاصله آن جواب را خواهیم داد که میتواند خیلی جالب باشد.
نکته ششم این است که دیگران چطور حاضر جواب هستند این هم موضوع بسیار کاربردی هست.
اگر اطرافیانمان، دوستانمان، آشناهایمان،کسانی هستند که حاضر جوابند وقتی یک بار حاضر جوابی کردند جواب جالبی دادند سریع باید حواسمان باشد و ببینیم آنها چه میگویند این را هم برای خودمان تکرار کنیم و دقیقاً مثل تمرین قبلی چشمهایمان را ببندیم و نگاه کنیم ببینیم ما هم اگر در آن شرایط بودیم چی میگفتیم و چه جوابی بهتره؟
آیا میتوانیم بهترش بکنیم یا نه، همین را باید بگوییم این به ما خیلی کمک میکند.
اصلاً مجاورت با افرادی که حاضر جوابند میتواند خیلی خوب به ما کمک کند یا حداقل میتوانید فیلمهایی را ببنید که در آن دیالوگهای حاضر جوابی جالبی وجود دارد.
فیلمهایی که درونمایه سیاسی دارند در این زمینه میتواند جالب باشد البته فیلمهای زبان اصلی را عرض میکنم شاید در ترجمه فارسی خیلی زیبا در نیاید ولی به هر حال میتواند به ما کمک کند و یا کتابهایی که در رابطه با نقلقولهای جالب هستند، نقلقولهای کوبنده که میتواند خیلی جالب باشد. شاید بد نیست البته من به زبان فارسی کتابی را در آن رابطه سراغ ندارم. اگر بتوانیم کتابی را پیدا کنیم میتواند خیلی به ما کمک کند یا حداقل نقلقولهای مختلف را بررسی بکنیم.
آخرین نکته آمادگی برای سخنرانی بداهه هست.
اگر ما یاد بگیریم که چگونه بداهه صحبت کردن و سخنرانی را انجام بدهیم به احتمال بسیار زیاد توانمندی مغزمان اینقدر زیاد خواهد شد که بدون هیچ نگرانی در هر جایی حاضر جواب باشیم یا حداقل خودمان را از آن بحرانی که وجود دارد خارج کنیم. بنابراین توصیه میکنم اگر دوست دارید از دوره غیرحضوری مهارتهای سخنرانی بداهه استفاده کنید تا مغز خودتان را تقویت کنید.
برای حاضر جوابی و اینکه در هر شرایطی بدون اطلاع قبلی بتوانید سخنرانی کنید باز هم تاکید میکنم تمام این مطالب قطعی نیستند بسته به شرایط، اینکه شما که هستید؟ و اینکه مخاطبتان که هست؟ میتواند واقعاً تاثیرگذار باشد و شرایط متفاوتی را رقم بزند.
از شما خیلی متشکرم و امیدوارم که این توانمندی را داشته باشید که در هر جایی که لازم شد بتوانید حاضرجواب باشید.
پیروز و موفق باشید خدانگهدار
برای دانلود فایل pdf کافیست اینجا کلیک کنید
نوشته چطور حاضر جواب باشیم ؟ اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
اگر بخواهیم بگوییم که NLP ان ال پی چیست باید بگوییم که NLP یا برنامه ریزی عصبی و کلامی ابزاری قدرتمند برای کنترل ذهن و رسیدن به هدف است که متأسفانه حضور افراد غیر متخصص در این حیطه بسیار زیاد شده و از همین رو لازم دیدم با دوست عزیز و خوبم آقای سعید وفایی که از متخصصان قدرتمند ان ال پی (NLP) در کشور به شمار میروند، گفت و گویی در مورد این داشته باشم که NLP چیست و چه کاربردی در مدیریت استرس در سخنرانی دارد؟
برای دانلود فایل شماره ۳۰ رادیو سخنرانی با موضوع ان ال پی و سخنرانی میتوانید از لینک زیر اقدام کنید:
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
اگر میخواهید بر کنترل ترس از سخنرانی مسلط شوید پیشنهاد میکنم در دوره مدیریت ترس از سخنرانی شرکت کنید
به نام خدا
سلام دارم خدمت شما شنوندگان رادیو سخنرانی.
من محمد پیام بهرام پور هستم و در کنار دوست عزیزم آقای سعید وفایی عزیز هستیم و میخواهیم یکی از فایلهای رادیو سخنرانی را با همدیگر ضبط کنیم.
بهرامپور: سعید جان سلام
وفایی: سلام
بهرامپور: مرسی که وقتت را به من دادی
وفایی: خیلی ممنونم به خودت سلام دارم، سلام ویژه و به شنوندگان خوب رادیو سخنرانی و امیدوارم خندههای امروزمون بتونه حس خوبی بهشون بده و نکتههای آموزشی هم توش داشته باشه.
بهرامپور: متشکرم. خیلی ممنون، لطف میکنید خودتون را برای شنوندگان معرفی کنید.
وفایی: بله ممنون از فرصتی که در اختیار من قرار دادید. من سعید وفایی هستم، مدرس مباحثی مثل فروش، بازاریابی، ان ال پی(NLP )، حدود پانزده سال است که در فضای کسب و کارم و به عنوان مشاور و سخنران و تقریبا سیزده ساله میشه گفت رسما در فضای آموزش و تدریس و سخنرانی فعالیت داشتم و خیلی خوشحالم از اینکه یک دوست خوبی مثل تو دارم که داره کمک میکنه به مردم که بتوانند تکنیکهای سخنرانی را یاد بگیرند.
بهرامپور: ممنونم از شما. متشکر، خب میخواهی اول حست را در راجع به سخنرانی بگویی.
وفایی: خیلی دوستش دارم، خیلی دوستش دارم…
احساس بسیار خوبی دارم یعنی خیلی وقت ها به این فکر میکنم که اگه قرار بود یک کاری بکنم که حتی به خاطرش پول هم نگیرم خیلی پول داشتم و می تونستم پول نگیرم اون کار سخنرانی بود، وقتم را میگذاشتم برای اینکه حرف بزنم با مردم زیادی آشنا بشوم و اون چه که به عنوان تجربه، حس خوب، دارم با اونها اشتراک بگذارم(share) کنم احساس خوبی به من میدهد.
بهرامپور: کدوم یکی از اجزای سخنرانی اون فایلهای سخنرانی بیشتر این حس خوب را به شما میدهد؟
وفایی: ببینید یکی از جذابیتهای این کار من در اون بخش سخنرانی این است که دائم ارتباطات جدید برایم ایجاد میشه و میدانید که شبکه، network، ارتباطات اینها به شدت به شما کمک بکنه، در راستای ارتقای خودت و او حسی که دارید وقتی میخواهید به دیگران کمک بکنید.
بهرامپور: پس اون ارتباطات برای شما بیشتر جذابیت داره؟
وفایی: خیلی جذابه
بهرامپور: بسیار عالی . ترس از سخنرانی هم دارید؟
وفایی: ببین پیام، واقعیت این هست که بزرگترین سخنرانان دنیا هم خیلی وقتها این ترس را در وجودشون دارند یه جایی اگر احساس بکنند که اگر آدمهای خیلی خاصی باشند من شاید بعضی وقتها که فکر میکنم که خب الان میخواهم یک جایی برم که چهارصد، پانصد تا مدیر نشستهاند، همهشان تجربه دارند. ممکنه برای لحظاتی این ترس سراغم بیاد.
بهرامپور: برای ثانیههای اول
وفایی: ثانیه های اول، ولی قاعدتا بعدش روتین میشه و بعدش راحتتر میتوانم ارتباط برقرار کنم و این حس داستانش یک مقدار متفاوت میشه.
بهرامپور: خیلی جالبه که با همه اساتید بزرگ که مثل شما هستند صحبت میکنم، همه این حس را دارند که برخی مواقع که عادت ندارند، اون چند ثانیه اول اون ترس را دارند و اصلا دید اشتباهی است که ما توقع داریم سخنرانی اصلا نباید ترس داشته باشه چون هر موقع کار بزرگی میکنیم یک ترسی وجود داره دیگه و این ترس میتونه خیلی مفید باشه.
وفایی: اساسا آدمهای موفق دنیا الزاماً آدمهایی نبودند که از ماجراها نترسند، اونها ترسیدند ولی علیرغم ترسشون اقدام کردند.
بهرامپور: دقیقا همینطوره
وفایی: سخنرانی هم جدای از این ماجرا نیست.
بهرامپور: خیلی عالی، متشکر از تعبیر زیباتون، شما فرمودید در زمینه ان ال پی هم فعالیت میکنید، میخواهید
ان ال پی هم یک مقدار توضیح بدهید؟
وفایی: آره یکی از علاقهمندیهای من مبحثی به نام ان ال پی هست که شاید من حدود از دوازده سیزده سال پیش آموزشهایش را دیدم، البته شاید بتوانم بگویم، هفده هجده سال پیش مطالعاتش را شروع کرده بودم، کتابهای زیادی در موردش خواندم، مطالعات زیادی داشتم حالا هم منابع فارسی هم منابع انگلیسی، یکی از آرزوهایم این هست که یک روز سر کلاس آقای بندلر بنشینم و به صورت مستقیم و خصوصی ازشون ان ال پی را یاد بگیرم چون معتقدم که دریایی از دانش و من فقط قطره ای از اون دانش را بهش اشراف دارم.
بهرامپور: گریندر چی؟
وفایی: نمی دونم چرا حسم به سمت بندلر هست که حالا گریندر هم آمده داستان نیو کد(new code ) را راه انداخته در ان ال پی ،ولی نمیدونم حسم به سمت بندلر هست یه جوری با بندلر حس بهتری دارم. مبحث بسیار بسیار جذابیه، ساختار تجربیات انسان را باهاش سر و کار دارد.
خب میدونی که زمانی که در دهه ۱۹۷۰ در سانتا کروز پایههای این موضوع گذاشته میشد و ارتباطی بین بندلر و گریندر ایجاد شد، ذات ماجرا این بود که چرا بعضیها موفق هستند، بعضیها نیستند و آیا ما میتوانیم الگوهای ذهنی آدمهای موفق را برداریم و اون را به آدمهای معمولی بدهیم و اونها را موفق کنیم، که بر اساس این فرمول سیستمی به نام مدلینگ در ان ال پی روی آن تاکید زیادی شد و فاز به فاز تکنیکها و روشهای جدیدی ابداع شد.
بهرامپور: خیلی متشکرم از شما، خب ما از این تکنیکها تا یه حدی در سخنرانی استفاده میکنیم، مثلا مدلینگ خب البته بعضیها خیلی بد استفاده میکنند تعبیرش کردند به کپی پیست و خب خیلی خوشحال میشویم و فکر میکنم تکنیکهای خیلی خوبی داشته باشه تو بحث کنترل استرس شاید بتوانید تکنیکهای خیلی خوبی را در کنترل استرس در سخنرانی به شنوندگان ما بدهید.
وفایی: بله دقیقا. خب ببینید، خیلی وقتها افراد با این موضوع مواجه میشوند که به شدت در لحظه مواجهه با شرایطی مثل قرار گرفتن در جلوی جمع دچار استرس میشوند و این استرس باعث میشه که حتی مطالبی که به ذهن داشتند، حتی مسلط هم بهش بودند فراموش کنند! ان ال پی تکنیکهای زیادی میده از مباحثی مثل ساب مدالیتی گرفته که با دستکاری کیفیتهای تصاویر، صداها و احساسات ما میتوانیم احساسمون را با یک ماجرایی عوض بکنیم.
اگر تجربهای منفی داشته باشیم به راحتی دستکاریاش بکنیم گرفته تا تکنیکهایی مثل ان کوریک که تکیهگاه ذهنی بهش می گویند که در کتاب فارسی با این عنوان مواجهه میشوی یا حلقه اعلا یا مباحثی مثل تکنیک ساده که نمیدونم توی برناممون چقدر فرصت داریم که من بخوام یک تکنیک کوچولو را روی افراد کار کنم.
بهرامپور: خیلی خوبه، آره حتما خیلی عالیه
وفایی: خب من از شنوندههای خوب میخواهم که به یک موضوعی فکر کنند که ممکنه براشون استرس آور باشه، مثلا چند روز دیگه چک دارند یا ممکنه بروند مصاحبه استخدامی جایی یا قراره که جلوی یک جمعی صحبت بکنند و سخنرانی بکنند به این موضوع فکر بکنند…
یک چند ثانیه فکر کنید و به این موضوع تمرکز کنید.
ترجیحا چشماتون را ببندید.
حالا زمانی که به این موضوع فکر میکنید به عدد استرستون یک نمره بین صفر تا ده بدهید که ده بالاترین سطح استرس و صفر کمترین هست.
حالا میخواهم که به داخل بدنتون دقت کنید و رجوع کنید ببینید چه احساسی در قفسه سینه خودتون دارید؟
معمولا افراد چیزی مثل چرخشی را حس میکنند انگار یک چیزی در بدنشون داره میچرخه، میخواهم پیداش کنید. دقت کنید و پیداش کنید. به سرعت این چرخش دقت کنید و به رنگی که داره. ممکنه یک رنگ تیره مثل قهوهای، قرمز یا سیاه داشته باشه.
کاری که میخواهم بکنید این هست که، کمی سرعتش را بیشتر کنید، بیشتر، آیا وقتی بیشتر میکنید استرس شما بیشتر میشود؟
حالا میخواهم سرعتش را کمتر کنید، چرخشی که در بدنتون هست سرعتش را کمتر کنید.
کمتر کمتر کمتر.
دقت کنید که عدد استرستون چقدر پایین میآید، کمتر و کمتر تا نزدیک به صفرش کنید.
حالا میخواهم یک رنگی که بهتون آرامش میدهد را انتخاب کنید و رنگ این حلقه انرژی را به اون رنگ تبدیل کنید مثلا سفید، آبی یا هر رنگی که شما دوست دارید، حالا اون را در مسیر برعکس با رنگ جدید بچرخانید، بچرخانید، به عدد استرستان فکر کنید که پایینتر آمده، حالا سرعتش را به اندازهای تبدیل کنید که استرستان به صفر نزدیک شود.
خیلی خوبه
خیلی خوبه
اونجایی که عددش به صفر نزدیک شد میتوانید چشمانتان را باز کنید.
خیلی خوب
خب دوستان توجه داشته باشند که چه تجربهای داشتند وقتی این کار را کردند، به احتمال زیاد وقتی درست انجامش داده باشید یک احساس آرامشی بدنتان را فرا گرفته است. این تکنیک ان ال پی یک تکنیک بسیار ساده است که اساسا هم نگاه ان ال پی به این ماجرا همین است با روش های خیلی ساده، خیلی دست یافتنی و سریع بتوانیم کنترل داشته باشیم روی احساسمون، تجربیاتمون و روی برنامهریزی ذهنیمون
بهرامپور: متشکرم از شما، مرسی از تکنیک خیلی قشنگی که گفتید. حالا لازمه که این تکنیک تکرار بشه؟
وفایی: قاعدتا مثل هر چیز دیگری که باید افراد یاد بگیرند بعد از چند بار تمرین کردن خیلی راحتتر دستشون میآید و بعد از مدتی میتوانند در عرض چند ثانیه استرسشون را مدیریت کنند.
بهرامپور: مدیریت کنندمتشکرم از تکنیک خیلی قشنگی که گفتید. ممنون
وفایی: خواهش می کنم
بهرامپور: خب خاطره ای هم، چیز خاصی وجود داره از سخنرانی، چیز خاصی که بخواهید الان بگید.
وفایی: آره سخنرانی که برای من همه اش خاطره هست و لذت بخشه ولی امروز سر کلاسی که داشتم یکی از دوستان گفت آقای وفایی شما خودتون سوتی دادید؟
یک اشتباهی کردید؟
گفتم بدیهی است. فقط نکتهای که باید سخنرانان بدانند وقتی سوتی میدهند هول نشوند، خودشون جمعشون بکنند و حتی خود اون را تبدیل به یک سوژه خنده بکنند. یادمه که یک سخنرانی داشتم البته ده سال پیش در یک مجموعهای، سیصد چهارصد نفر نشسته بودند. کاغذهای کوچکیداشتم که نت برداشته بودم و به ترتیب چیده بودم که چه چیزهایی میخواهم در آن روز بگویم که از پاورپینت استفاده نکرده بودم اون روز و به محضی که شروع کردم شعر اول را بخوانم و این یخ شکنی را انجام بدهم و وارد فضای سخنرانی بشوم، کولر بالا سرم روشن شد و تمام برگههای من را باد برد و من یکی دو دقیقه شروع کردم برگههام را پیدا میکردم، مرتب کردم و شعرم را نصفه نیمه خواندم. ولی توانستم اون لحظه جمعش کنم که نکته خیلی مهمی هست که دوستان باید بدونند که اتفاقاتی از این قبیل رخ میدهد، ولی باید بتوانند خیلی سریع جمعش کنند.
بهرامپور: منم چون شما گفتید یاد اتفاق دیشب افتادم، خب ما یک دوره یک ساله داریم با دوستان و ارتباطمون خب خیلی نزدیک است. یکی از دوستان بسیار درگیر بود. حالا من عذر میخواهم از شنوندگان و دستش تو دماغش بود و دنبال یک چیزی میگشت. من بار اول نگاهم افتاد، قطعا شما در سخنرانی زیاد از این جور چیزها دیدید چون سخنرانان چیزهایی را میبینند که دیگران نمیدیدند ولی اون داشت پنج، شش دقیقه دنبال یک چیزی میگشت که من آخر سر نگاه کردم بهش و گفتم ببین چیزی نیست ولش کن و خب کسی متوجه نشد جز خودش ولی من خودم تا سه چهار دقیقه نمیتوانستم خندهام را از این فضا کنترل کنم.
واقعا اتفاقهایی که آدم در سخنرانی میبیند و بقیه نمیبینند خیلی جالبه، اینکه بعضیها در فکر فرو میروند یا با هم دیگه ارتباطاتی دارند، خیلی جالبه، بحث مدیریت خنده و کنترل خنده هم چیز جالبی هست.
وفایی: دقیقا موضوع جالبی بود. مرسی
بهرامپور: اگر تجربه یا نکتهای یادتون میآید چون شما به عنوان یک سخنران خیلی موفق در حیطه فعالیت خودتون شناخته شدهاید.
وفایی: ممنونم مرسی
بهرامپور: خب حالا من خیلی به راز موفقیت اعتقاد ندارم، اگر بخواهید از ابزار هایی که استفاده کردید، تکنیک هایی که استفاده کردید که به این جایگاه عالی رسیدید و به این موفقیتها دست پیدا کردید چه چیزهای است؟
وفایی: ببین من معتقدم یک بخش این ماجرا نگرشی است و یک بخشیاش تکنیکی است. نگرش منظورم چی هست؟
منظورم این است که مثلا امروز من میخواستم صبح برم سر کلاس، اولین حسی که دارم اینه:
خدا را شکرت الان من قصد دارم با یک سری آدم جدید روبه رو بشم و این حس کنجکاوی و عشق و احساس مثبتی که به آدم ها دارم بسیار به من کمک میکند که ارتباط سازی کنم.
نکته دیگه این هست که:
تک تکشان را دوست دارم در زمانی که در سر کلاس هستم، آدم ها را دوست دارم، به خصوص در فضایی که به صورت کارگاهی هست، بیست سی نفر ممکنه سر کلاس باشند. دوستانی که با من کلاس داشتند میدانند و من اسامی تک تک افراد را به خاطر میسپارم و در تمام طول کلاس از اسامی تک تکشان استفاده میکنم و موقعی که ارتباط باهاشون برقرار میکنم از اون طرف ابزارها، تکنیکها و… است که بارها و بارها دوربین گذاشتیم، فیلم خودمان را گرفتیم، زبان بدنمان را چک کردیم ،لحن خودمان را چک کردیم، نحوه بیانمان را چک کردیم و خیلی وقتها پیش میآمد که من فیلم سخنرانی موفق دنیا را نگاه میکردم خیلی جاها شاید تقلید میکردم، ادای آنها را در میآوردم برای اینکه بتوانم اول اون را تجربه کنم و بعد سبک شخصی سعید وفایی را پیدا بکنم.
این هم نکته ای است که من پیشنهاد میکنم خدمت دوستان، البته آموزش سخنرانی تخصص تو هست پیام و مطمئنا تمام این چیزها را در سر کلاس به دوستانت آموزش میدهی.
بهرامپور: آره خیلی نکته خیلی خیلی قشنگی گفتی. تو بحث نمونه برداری که خودتون قطعا خیلی بهتر از من میدونید سایت TED.COMمیتونه خیلی کمک بکنه چون اکثر اون سخنرانان، مربی سخنرانی دارند و روی بیانشان کار شده و شنونده های عزیز میتوانند حتما ازش استفاده بکنند و مرسی از اینکه وقتت را دادی.
واقعا متشکرم.
وفایی: خواهش میکنم.
بهرامپور: استفاده کردم تکنیک خیلی قشنگی بود و با اجازهات در کلاسهام از این تکنیک استفاده میکنم.
وفایی: خواهش میکنم. من خوشحال میشم که ان ال پی و تکنیکهای ان ال پی اشاعه پیدا بکنه.
رسالت خودم میدونم.
بهرامپور: مرسی. پس میخواهی چند تا منبع هم معرفی بکن.
وفایی: آره، اگه خیلی ساده بخواهند دوستان با کتابهای ان ال پی آشنا بشوند. یک کتابی هست از ریچارد بندلر به نام “زندگی دلخواه خود را بسازید”، من پیشنهاد میکنم دوستان این کتاب را بخوانند، این کتاب یک دید کلی درباره ان ال پی بهشون خواهد داد. جلد یک و دو از سری کتابهای “جادوی کامیابی” از آقای ریچارد بندلر هم کتابهای خیلی خوبی هست. البته کم پیدا میشه شاید توی کتابخانه ای، کتابفروشی ای جایی بتوانند پیدا بکنند.
بهرامپور: مرسی
وفایی: ممنون از اینکه فرصت را در اختیار من قرار دادی
بهرامپور: خواهش میکنم.
وفایی: ممنون از اینکه شنوندگان رادیو سخنرانی که به حرفهای ما گوش دادند.
بهرامپور: متشکرم ممنون خداحافظ
وفایی: خداحافظ
نوشته رادیو سخنرانی: ۳۰ NLP ان ال پی چیست ؟ اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
یکی از مهمترین نکات در مهارتهای ارتباطی از جمله سخنرانی آسانسوری این است که هنگام صحبت با شخص یا اشخاص مقابل با اعتماد به نفس و مطمئن به خود و گفتههایمان به نظر برسیم.
به همین دلیل در سی و یکمین فایل از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی به این موضوع میپردازیم که چطور میتوانیم مطمئن و با اعتماد به نفس بنظر برسیم.
رادیو سخنرانی رایگان است و رایگان خواهد ماند و تنها شرط استفاده از آن این است که آن را با یک نفر به اشتراک بگذارید.
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
زمان کمی تا رونمایی از فیلم سمینار سخنرانی آسانسوری باقی مانده است. تخفیف آن را از دست ندهید:
چیزه اااا .. بسم … به نام خدا و ااا اگه بتونم امروز میخوام که چیز کنم، راجع به ااا چیه اسمش؟ این که چطور اممم مطمئن و با اعتماد به نفس صحبت کنیم باشم، یعنی یه جوری صحبت کنیم که اینطوری نباشه!!
سلام دارم خدمت شما و خوشحالم که میخواهیم راجع به این موضوع یک صحبتی داشته باشیم.
حقیقت این هست که در سمینار سخنرانی آسانسوری که احتمالا گزارشش را دیدید یا در سمینارش شرکت کردید این مسئله خیلی پررنگ بود که ممکن است ما صحبتهای خیلی خوب و کاربردی داشته باشیم اما نتوانیم در نگاه اول اعتماد به نفس خودمان را منتقل کنیم و به آن شخص بگوییم ما مطمئن هستیم هم به خودمان و هم به حرفایی که میزنیم.
به خاطر این که بتوانیم این حس اطمینان را منتقل بکنیم، باید یک سری تکنیکهایی را در نظر داشته باشیم. یادمان باشد این حس اطمینان معمولا با قسمت ناخودآگاه فرد ارتباط دارد و با خودآگاهش خیلی کار ندارد. پس ما هم باید به چیزهایی توجه کنیم که روی ناخودآگاه فرد اثر می گذارد.
در حقیقت همانطور که در کارگاه هم گفتیم روی مغز خزنده یا مغز پستاندار شخص میتواند اثرگذار باشد.
خب، اولین مسئله حرکتهای اضافی است.
مثلا اگر شما دارید صحبت میکنید و صورتتان میخارد به هیچ عنوان نباید صورتتان را بخارانید. عیب ندارد بگذارید مدتی صورتتان بخارد یا مثلا پایتان را نباید به هیچ عنوان تکان بدهید یا به اطراف نگاه بکنید سعی کنید ارتباط چشمی داشته باشید، اگر که مثلا من دارم با شما صحبت میکنم و سرم پایین باشد یا به اطراف نگاه کنم خب این نشان میدهد احتمالا خیلی مطمئن نیستم. اتفاقا ممکن است کاملا به خودم مطمئن باشم ولی این حس را نمیتوانم منتقل کنم.
بنابراین گام اول این است که حرکت اضافه ممنوع باشد و ارتباط چشمی مستقیم به شخص مقابل داشته باشیم.
دومی بلندی صدای کافی است.
اگر صدام به اندازه کافی بلند نباشه احتمالا نمیتوانم مطمئن بودن را منتقل بکنم بنابراین باید صدا به اندازه کافی بلند باشد. پیشنهاد من این است که همیشه یک مقدار از طرف مقابل بلندتر صحبت کنیم بجز زمانی که آن شخص خودش خیلی بلند صحبت میکند. خب آن یک استثنا است. در غیر این صورت خوب است که بلندی صدای قابل قبولی داشته باشیم.
نکته سوم این است که از مقادیر دقیق استفاده کنیم.
یعنی چه؟
من این را بارها در جلسات استخدام دیدم. ” از فردی که برای استخدام آمده میپرسم شما کتاب هم میخوانید؟
میگه بله تا حدودی!
میگم چقدر؟
میگه ای تا حدودی! یک تعداد میخوانم.
میگم خب مثلا چقدر میخوانید میگه چندتا کتابی خوندم.
میگم آخرین کتابی که خوندید کی بوده؟
میگه شش ماه پیش!
چه کتابی خوندید؟
میگه یه کتابی بود ااا چیز بود .. راجع به همین روانشناسی و اینها بود…
میگم خب موضوعش چی بود؟
میگه همین روانشناسی و موفقیت و اینا…
بعد میگم اسم کتاب چی بود؟
میگه امم نمیدونم ولی جلدش سفید بود.
خب وقتی کسی این طوری صحبت میکند مسلما من نمیتوانم آن را جدی بگیرم.
یا مثلا سوال دیگری که میپرسم و جوابش باز خیلی جالب است.
زبانتون چطوره؟ زبان انگلیسی؟
جواب: خوبه خوبه اااا… حالا خیلی هم خوب نیست ولی امم بد هم نیست.
خیلی از اینها میتوان عبارات دقیقی را استخراج کرد.
یعنی یادمان باشد اگر توضیحی میدهیم مقادیر دقیق بگوییم.
مثل این جواب:
شما کتاب میخوانید؟
بله من سعی میکنم حداقل هر دو ماه یک جلد کتاب بخوانم.
یا زبانتان در چه حدی است؟
تقریبا میتونم بگم هیچی بلد نیستم یا تافل دارم یا هر چیز دیگه ای.
یا چند ماه کار کردید؟
چند ماهی کار کردم.
این خیلی بد است!
باید خیلی دقیق بگوییم. ” من ۳ ماه و ۱۵ روز در فلان شرکت در موقعیت فلان جا مشغول به فعالیت بودم.”
پس سومین نکته شد اینکه مقدار دقیق بگوییم.
چهارمین نکته این است که روی سوال های احتمالی از قبل فکر بکنیم و بدانیم احتمالا از ما چه سوالاتی پرسیده خواهد شد که راجع به آنها بیشتر فکر بکنیم و پاسخهای دقیقتری داشته باشیم.
خیلی جاها مشخص است که موضوع صحبت چی هست و راجع به چه چیزهایی احتمالا سوال یا بحث میشود. پس حتما راجع به اینها فکر بکنیم.
نکته پنجم این است که جایی که لازم است قطعی صحبت کنیم.
مثلا من به یک نفر میگم خب ان شاالله از فردا سرکار میایید؟
میگه که ان شاالله یا حالا یه کاریش میکنیم! یا تمام تلاشم رو میکنم!
این پاسخهایی که واقعا باید قطعی باشند اما جواب قطعی ندارند بسیار بد هستند شما باید بگویید:
بله ان شاالله صددرصد من خدمتتان میرسم.
این خیلی فرق میکند تا اینکه بگویید ان شالله.
مسلما نتیجه خیلی خوبی ندارد. پس جایی که لازم است هم قطعی صحبت میکنیم.
ششمین نکته این است که کلمات و جملات را کامل ادا کنیم و تهش را نخوریم یا این کلمات را ناقص، بی حال و شل و ول نگوییم.
بخاطر این که بتوانیم درست و کامل تلفظ کنیم خوب است که تکنیکهای فن بیان را رعایت بکنیم. تمرین مشدد خوانی و تمرین خودکار که در محصول فن بیان و صداسازی راجع به آن کامل صحبت کردم اگر دوست داشتید میتوانید به آن مراجعه کنید.
پس درست و کامل ادا کردن کلمات و جملات هم بسیار بسیار مهم است. از آنجایی که این شش نکته ای که عرض کردم جز مهمترین نکات برای یک سخنرانی آسانسوری بودند لازم میدانم یکبار دیگر اینها را با هم مرور کنیم تا یادمان باشد اگر میخواهیم برای هر صحبت اثرگذاری داشته باشیم حتما باید آن حس اطمینان را بروز بدهیم به دیگران که ما به خودمان و صحبت هایمان مطمئن هستیم.
اولی این بود که حرکات اضافی نداشته باشیم.
دومی بلندی صدای کافی
سومی مقادیر دقیق
چهارمی این که روی سوالات احتمالی فکر کنیم.
پنجمی اینکه جایی که لازم است قطعی صحبت کنیم.
و ششمی این که کلمات و جملات را به طور کامل ادا کنیم.
از شما خیلی متشکرم و ممنونم که به این فایل صوتی از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی گوش دادید.
پیروز و موفق باشید .
خدانگهدار.
برای دانلود فایل PDF کافیست اینجا کلیک کنید
نوشته رادیو سخنرانی ۳۱: چطور مطمئن باشیم؟ اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
هفته گذشته در سفر بودم و در جزیره زیبای کیش برای شما یک فایل آموزشی از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی در مورد این که چطور خود را معرفی کنیم ضبط کرده بودم اما به دلیل شرایط نه خیلی خوب اینترنت ، اکنون آن را با شما به اشتراک میگذارم
در این این فایل راهکارهایی بسیار کاربردی را با شما مطرح میکنم تا بدانیم که در یک سخنرانی چطور خود را معرفی کنیم؟
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
به نام خدا
خدمت شما همراهان عزیزمجموعه آموزش سخنرانی و فن بیان، سلام دارم.
شما به سی و دومین فایل از مجموعه فایل های رادیو سخنرانی گوش می کنید.
من هم محمدپیام بهرام پور هستم، مربی و مدرس سخنرانی و فن بیان
اولاً باید از شما یک عذر خواهی کنم احتمالا کیفیت صدا خیلی خوب نیست، من در سفر هستم و این هفته کلا در سفر بودم اما گفتم حیف است این هفته مطلب آموزشی روی سایت قرار نگیرد به خاطر همین گفتم ایرادی ندارد در این سفر هم برای شما یک فایل صوتی ضبط کنم و امروز می خواهیم راجع به این موضوع صحبت کنیم که چطور خودمان را در سخنرانی معرفی کنیم.
این جمله از حضرت علی(ع) خیلی جمله قشنگی است که:
به گفته نگاه کنیم نه به گوینده
اما متاسفانه اکثر انسان ها به این موضوع توجه نمی کنند. برایشان مهم است که کی این حرف را می زند پس این جمله کاملا درست است اما مسئله این است که اکثر مردم به این موضوع عمل نمی کنند یعنی ممکن است بگویند اما عمل نمی کنند.
پس به عنوان سخنران لازم است یک شخصیت خوب از خودمان بروز بدهیم و خودمان را خوب معرفی کنیم تا کسانی که علاوه بر گفته به گوینده هم توجه می کنند بتوانیم نظر آن ها را هم جلب کنیم. اگر خودمان را خوب معرفی کنیم کار ما راحت است.
حتماً بارها دیدید که یک نفر میاد و سخنرانی میکند وبقیه می گویند :”این اصلاً کیه؟چی گفت؟ ” و یک فردی که میگویند مدیر فلان شرکت است یا فلان جایگاه را دارد یا قبلا این کار را کرده است خب توجه خیلی زیادی به صحبت های آن شخص جلب می شود. البته گاهی اوقات حتی اصلا حرف ارزشمندی هم نمی زنند اما فقط به خاطر این که آن شخص، شخص خاصی است بهش توجه می کنند.
ما سه نوع معرفی داریم:
۱.معرفی بسیار ضعیف:
شخص می گوید که چند وقتی است مطالعاتی در این زمینه داشتم و یک سری کتاب ها و این چیزهای اینطوری خواندم با شما مطرح می کنم ان شاالله که خوب باشد.
خب مسلما شما می گویید که این آدم نه سواد دارد، نه چیزی، همینطوری دو تا کتاب خوانده و آمده و حرفی زده است .
۲.مدل دیگر مدل افراد خود شیفته است که می گویند من برترین سخنران هستم و من خفن ترین روی کره زمینم و…
من و من و من…
این صحبت هایی هست که واقعا آدم ها را خسته می کند، این چقدر از خودش تعریف می کند و یا چقدر متکبره و اما مدل سوم
۳.مدل معرفی کوتاه اما حرفه ای
مدلی که وقت خیلی کمی را می گیرد در حد ۴ الی ۵ جمله و یک دنیا اطلاعات مفید را منتقل میکند و از آن مهم تر در همین معرفی هم مطالب آموزنده ای وجود دارد.
در اینجا ما میخواهیم این نوع معرفی را با هم مرور کنیم و من میخواهم چند تا راهکار راجع به این موضوع خدمت شما عرض بکنم اولین مسئله این است حتماً به مجری برنامه اگر مجری وجود دارد یک معرفی نامه مکتوب بدهید که دقیقاً شما را چطوری معرفی کند
اگر فامیلیتون سخت هست یا ممکنه به گونه ای دیگر خوانده شود حتما به صورت کامل اعرابش را بگذارید تا درست خوانده شود و هر جایی که لازم هست و احساس میکنید ممکن است اشتباه شود سعی کنید به گونه های مختلف بنویسید که این اشتباه به حداقل مقدار خودش برسد.
مسئله ای که وجود دارد این هست که حتما اگر می توانید حتما با مجری یکبار هماهنگ کنیم. مثلا در یک برنامه مجری گفت: آقای بهرام پور نویسنده کتاب انسان بیستِ بیست، من فکر می کردم می دیدم که واقعا این عنوان چقدر عنوان بدی است به خاطر این که کتاب انسان دوهزاروبیست است که ما بهش میگیم کتاب بیست بیست، و ایشون بیستِ بیست می خواندند!
خب حالا فرض کنید نام سخنران را اشتباه بخوانند، جابه جا بگویند یا خیلی چیزهای دیگر…
قاعدتاً اتفاق خوبی رخ نمی دهد.
مسئله دوم این است که خوب است خودمان را در میان صحبت هایمان خودمان را به صورت حرفه ای معرفی کنیم.
چطوری؟
از داستان های اعتبار ساز استفاده کنیم.
مثلا جایی که من دارم می گویم در سخنرانی سعی کنید در عدد و رقم ها فلان موضوع را رعایت کنید می توانم بگویم زمانی که داشتم با یک کاندیدای نماینده مجلس تمرین سخنرانی را انجام می دادم به ایشان گفتم این کار را بکن ایشان هم آن کار را کرد و این اتفاق افتاد.
عملا من در حین صحبتم دارم خودم را معرفی می کنم و می گویم ارتباطات من تا اینجا هم هست که من به چنین افرادی هم آموزش می دهم یا مثلا می گویم با مدیر شرکت ایکس داشتم کار می کردم حالا شرکت ایکس یک شرکت بسیار بزرگ ومعتبر است یا مثلا سیستم ارتباط با مشتری حرفه ای را در شرکت ۴۰۰۰ نفری فلانی پیاده سازی کردم و وقتی این را در صحبت هایمان بگوییم و بعد دو سه تا مثال بزنیم و یا یکسری تکنیک هایی که آنجا می شود از آن چیز هایی یاد گرفت مطرح کنیم هم داستان هایی گفتیم که به اعتبار ما کمک می کند و باعث می شود بتوانیم خودمان را برای دیگران بهتر معرفی کنیم یا به عبارت دیگر بهتر معرفی بشویم و هم اینکه مخاطبان چیز هایی یاد گرفته اند که بسیار کاربردی است .
سومین نکته این است که تا می توانیم بستگی به هرجا مدل معرفی خودمان را تغییر بدهیم.
به عنوان مثال اگر من در یک جمع بازاری هستم که خیلی مطالعات مهم نباشد خب اینکه بگویم من نویسنده کتاب فلان هستم شاید آنقدر اثربخش نباشد تا اینکه بگویم من مشاور فلانی و فلانی بودم.
بنابراین باید ببینیم که کجا می خواهیم بریم و معرفی خودمان را وابسته به جاهای مختلف تغییر بدهیم.
اما ممکن هست یک نگرانی داشته باشید و بگویید که مثلاً من اعتباری ندارم یا رزومه و سابقه ای ندارم چطوری می توانم خودم را معرفی کنم؟!
پاسخ من این است که از اعتبار دیگران قرض بگیرید.
مثلاً فرض کنید شما کسی هستید که می خواهید راجع به خوش بینی آموخته شده صحبت کنید. بگویید:
سلام من محمد پیام بهرام پور هستم می خواهم در مورد خوش بینی آموخته شده صحبت کنم، خوش بینی آموخته شده یک مقوله بسیار بسیار مهمی است که پرفسور مارتین سلگمن روی آن کار می کند. ایشان رئیس انجمن روانشناسان امریکا هستند و ..
.همینطور وقتی ادامه بدهیم می بینیم که اصلا ما راجع به خودمان صحبت نکردیم و آمدیم از اعتبار یک نفر دیگر استفاده کرده ایم و ما عملاً گوینده صحبت های آن شخص هستیم، همین باعث می شود که حتی اگر هیچ اعتباری نداشته باشیم به سادگی در جایگاه مخاطب حرف های ما ارزشمندتر شمرده شود.
متشکرم که به صحبت های من توجه کردید، امیدوارم بعدا روشهای بهتری برای معرفی کردن خودمان خدمت شما ارائه بکنم و امیدوارم موثرتر و بیشتر از یک نفر باشید.
خدانگهدار
نوشته رادیو سخنرانی۳۲: معرفی خود در سخنرانی اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان و سخنوری پدیدار شد.
دلایل زیادی وجود دارد که کاندیداهای انتخاباتی مجلس بخواهند به سخنرانیهای انتخاباتی خود توجه ویژهای داشته باشند. زیرا یکی از اصلیترین مباحث در انتخاب یک نماینده، صحبتهای او و رفتارهای کلامی و غیر کلامی اوست.
تقریباً میتوان گفت که داشتن یک مشاور سخنرانی برای تمام سیاستمداران مطرح دنیا یک اصل بدیهی و مشخص است و متأسفانه در کشور ما این موضوع جدی گرفته نمیشوند و بسیاری از سیاستمداران ما بهای سنگینی را بابت اشتباهات خود در سخنرانی و صحبتها و مصاحبههایشان میپردازند اما به نظر میرسد که هنوز این موضوع بسیار جدی تلقی نمیشود!
در این فایل صوتی از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی که فایل ۳۳ از فایلهای رادیو سخنرانی است، چند راهکار مختصر برای برای کاندیداهای مجلس و تمام سخنرانیهای انتخاباتی مطرح کردیم
برای دانلود فایل شماره ۳۳ رادیو سخنرانی با موضوع سخنرانی انتخاباتی میتوانید از لینک زیر اقدام کنید:
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
در زیر میتوانید این فیلم از تی جی واکر را مشاهده کنید:
دانلود این فیلم
مشاهده این فیلم در سایت تی جی واکر
ترجمه این فیلم:
اگر دوست داشتید میتوانید به وبسایت تی جی واکر مراجعه کنید و از پادکستها (فایلهای صوتی) و فایلهای آموزشی او استفاده کنید
مشاهده سایت تی جی واکر
برای توضیحات بیشتر اینجا کلیک کنید
به نام خدا
سلام دارم خدمت شما دوستان عزیز و همراهان گرامی وبسایت آموزش سخنرانی و فن بیان، بیشتر از یک نفر.
من محمد پیام بهرام پور هستم و شما در حال گوش دادن به سی و سومین فایل از مجموعه فایل های رادیو سخنرانی هستید، رادیو سخنرانی رایگان هست و رایگان خواهد ماند و تنها شرط استفاده از آن این هست که آن را حداقل با یک نفر که فکر می کنید این مطالب به دردش میخورد به اشتراک بگذارید.
در سی و سومین فایل که، البته فاصله خیلی زیادی افتاده بود بین فایل های رادیو سخنرانی و من حتی به استودیو هم نرفتم، بنابراین خیلی طبیعیه که صداهای مختلفی رو بشنوید حین ضبط این صدا و پیشاپیش از شما از این بابت عذر خواهی میکنم.
اما در این فایل فکر میکنم بد نباشه یه مقدار در مورد سخنرانی های انتخاباتی صحبت بکنیم،.
سه دلیل داره که من دوست دارم راجع به این موضوع صحبت بکنم:
اولین دلیل این هست که توی کلاسها، به خصوص دوره جامع سخنرانی و فن بیان، خیلی سوال پرسیده میشه راجع به رفتارهای سیاستمدارهای ما، اینکه این افراد یا کاندیدای مجلس، کسانی که میخوان نامزد انتخاباتی بشن برای جایی، از نوع سخنرانی هاشون سوال میپرسن و میگن پس چرا اینها اینطوری سخنرانی میکنن اگر شما میگین این درسته؟ و سوالاتی از این دست، که من احساس میکنم که ابهامهای خیلی جدی وجود داره .
دومین مسئله بحث انتخابات مجلس هست، خب، چند روزه دیگه انتخابات مجلس رو داریم و فکر میکنم بد نباشه چند نکته راجع به سخنرانی برای مردم عادی یا گروههای مختلف رو هم اینجا مطرح بکنیم.
و سومین دلیل که شاید میتونم بگم پر رنگ ترین دلیل بود این هستش که حدود ۲ یا ۳ هفته پیش من داشتم با آقای تی جی واکر، که یکی از برجسته ترین مربیان سخنرانی هستند ، کتاب ایشون جزو پر فروشترین کتابهای سخنرانی هست و خودشون هم جایگاه بسیار بزرگی دارند در امریکا، ایشون توی نیویورک زندگی میکنند و توی شبکه فاکس نیوز، ام بی سی و یک سری شبکه های دیگه، هم به عنوان مجری هستند و هم به عنوان مدرس سخنرانی، داشتیم با هم صحبت میکردیم، یک گپ و گفت دوستانه بود که البته حدود نیم ساعت طول کشید، حین اون موضوع چند تا چیز رو متوجه شدم.
یکی اینکه متوجه شدم که ایشون مربی سخنرانی آقای آمانو رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی هستند و خب ، خیلی کار میکنن با ایشون توی زمینه های مختلف و خیلی افراد دیگه، نخست وزیرها، رئیس جمهورهای مختلف و حتی مثلآ مربی سخنرانی آقای اوباما رو هم ایشون میشناخت و ما داشتیم همینطور صحبت میکردیم، از من پرسید که توی ایران سیاستمدارهاتون مربی ندارند؟
خب منم واقعیتش باید میگفتم نه، چیزی که واقعی بود میخواستم بگم، حداقل تا اونجایی که من میدونم کسی نیست و یک مقدار صحبت رو پیش بردیم، پرسیدم چه چیزهایی رو بهشون آموزش میدین؟ و مطالبی رو که گفت خیلی برای خود من جالب بود، وقتی بهش گفتم که خیلی از اون مطالب رو توی دوره رایگان سایت من آموزش میدیم خیلی شگفت زده شد و اتفاقآ یک ویدیو هم ضبط کرده، توی شبکه یوتیوبش گذاشته و اونجا گفته که، خب مطالب خیلی خوبی برای کاندیدای ایرانی ها وجود داره چون یک مقدار از مطالب اون دوره گفتم براش خیلی جالب بود و خوشحالم که ما چنین مطالبی رو داریم کاملآ رایگان ارائه میکنیم.
خب، این سه دلیل یعنی سوالات شرکت کنندگان دوره، خود انتخابات مجلس و صحبت من با تی جی واکر باعث شد که یک صحبت خیلی مختصر بخوام راجع به سخنرانی های انتخاباتی داشته باشم.
اول باید یک پیش فرض رو داشته باشیم، اونم استانداردهای رسمی هست، هر جایی استاندارد خودش رو داره، توی فضای سیاسی هم همینطوره، ببینید به عنوان مثال یک رئیس جمهور زمانی که میخواد یک چیزی رو اعلام بکنه، یک موضوعی رو که خیلی روش فکر شده، یک بیانیه ای رو میخواد بگه، باید کلمه به کلمه از رو بخونه به خاطر اینکه اگر یک کلمه جا به جا بشه میلیون ها برداشت ممکنه اتفاق بیفته اما در ۹۹ درصد سخنرانی های سیاسی اصلآ لازم نیست چنین اتفاقی بیفته و اگر کسی از رو بخونه، نشان دهنده ضعف اون سخنران هست. بنابراین، این استانداردها رو اولین کار باید بشناسیم چون شاید خارج از حوصله این بحث باشه اینجا نمیخوایم راجع بهش صحبت کنیم.
اما چند تا تجربه کوچیک بگم توی سخنرانی ها که باید حتمآ رعایت بکنیم:
۱-هدف اصلی سخنرانی:
حتمآ، حتمآ، حتمآ، قبل از هر سخنرانی به خودمون بگیم هدف من از این صحبت چیه؟ اینجا میخوام یک موضوعی رو به مردم بگم که دانششون زیاد بشه، یا اینجا میخوام اعتماد مردم به من بیشتر بشه، یا اینجا میخوام کاری کنم که تصمیم بگیرند به من رای بدند، دونه دونه اینها رو باید برای خودمون مشخص کنیم، بگیم هدف اصلی من و فقط یک هدف اول باید بذاریم، بعد زیر هدف مشخص میکنیم و این هدف باید مکتوب باشه که توی تک تک مراحل طراحی سخنرانی و تمرین سخنرانی به این هدف نگاه بکنیم.
۲-موضوع دوم بحث کوتاه بودن صحبت هست، یادمون باشه دنیای فعلی دنیایی هست که مردم بسیار بی حوصله هستند، بسیار بی حوصله، به خاطر اتفاقاتی که میفته، به خاطر تکنولوژی هایی که هست، میزان تمرکز خیلی خیلی پایینه، بنابراین اگر صحبت طولانی باشه مسلمآ به صحبت ما گوش نخواهند داد.
دومین موضوع بحث کلی گویی نکردن هست ، خیلی ها میان و کلی گویی بیش از حد میکنند، یعنی ما آخر سر نمیفهمیم که اون فرد واقعآ چه درخواستی داره یا چه پیشنهادی داره یا چه ایده ای داره ،
باید کلی گویی رو بزاریم کنار و پیشنهادات بسیار بسیار دقیقی رو مطرح بکنیم که مخاطب بدونه که ما برناممون به چه صورت هست .
۳-موضوع سوم بحث خون سردی هست در مقابل خرابکاری ها:
خب طبیعیه که رقبای ما یا افراد دیگه، بیان و سر وصدا ایجاد بکنند، جلسه رو به هم بزنند، نقد شدیدی داشته باشند ،یا حتی ممکنه از صحبت خود ما یکی از مخاطبان ناراحت بشه، اینجا بسیار مهمه که خونسردیمون رو حفظ کنیم و فکر کنیم که توی این شرایط چه واکنشی بهترین واکنش هست.
خب من سیاستمدارهای خارجی رو نگاه میکنم، واقعآ توی این زمینه کار کردند، مثلآ فیلمهای بسیار زیادی از آقای اوباما هست، زمانی که یکی از شرکت کننده ها توهین میکنه، ببینید چه رفتاری داره؟ چیکار میکنه؟ و جالبه هر جایی متفاوت با جای دیگه رفتار میکنه، مثلآ توی یک جلسه رسمی نوعی رفتار داره، توی جلسات انتخاباتی نوع دیگه رفتار داره، زمانی که توی خونش یک جشن گرفته یکی از خبرنگارها یک اعتراض میکنه، یک جوره دیگه برخورد میکنه، خب این نشون میده که کاملا کار کرده.
ما با خوب یا بد بودن هیچ فرد کاری نداریم که این آدم خوبه یا بده، در راه خدا کار میکنه یا آدم عوضی هست، نه اصلآ این بحث ما نیست با این هیچ کاری نداریم، آنچه که مهم هست اینه که ما داریم مهارت سخنرانی یک نفر رو بررسی میکنیم.
پس مورد بعدی خونسردی بود که باید حتمآ دقت بکنیم و اینکه چطور درست به اعتراض ها و خرابکاری ها جواب واقعی بدیم.
و مورد بعدی بحث این هستش که حرف هامون باید در حیطه اختیارات باشه، من به خصوص توی مجلس این رو زیاد میبینم، کار مجلس قانون گذاری هست و یک سری در حقیقت اختیارات جزئی که داره، اما برخی یک قول هایی میدن که من فکر میکنم از دست یک رئیس جمهور هم خارج باشه، این خیلی مهمه که معقول و منطقی حرفامون باشه و واقعآ حیطه اختیارات رو درست بدونیم و بر اساس اون، این کارها رو انجام بدیم.
و به عنوان آخرین صحبت، میخوام بگم هیچ سخنرانی خوبی بدون تمرین رخ نمیده، تمام سخنران های بزرگ دنیا وقتی سخنرانی معروف به خودشون رو داشتند، میگن که چقدر تمرین کردند و این خب کاملآ طبیعیه. متاسفانه سخنرانی اینقدر چیز پیچیده و دشواری هست که خیلی ها جرات تمرین کردن اون رو هم ندارند!
بنابراین ازتون خواهش میکنم که حتمآ و حتمآ تمرین کنید ، تمرینش هم یک تمرینهای زیادی هست که توی سمینار ترس از سخنرانی اون رو کامل توضیح دادیم که چه تمریناتی وجود داره.
اما اگه بخوام اینجا یک تمرین مهم رو بگم، تمرین به تنهایی هست.
خودتون فرض کنید که مردم نشستند و شروع کنید صحبت کردن از اول تا آخر به صورت کاملآ واقعی مرحله به مرحله، باور کنید اگه ده تا پانزده بار اجرا بکنید، یک سخنرانی بی نظیر رو از خودمون به جا خواهیم گذاشت.
بینهایت از شما متشکرم، سپاسگزارم که به این فایل یعنی فایل سی و سوم رادیو سخنرانی گوش کردید و امیدوارم مورد توجهتون واقع شده باشه و تا فایل بعدی، یعنی فایل سی و چهار خدانگهدار.
متشکرم….
برای دانلود فایل پی دی اف کافیست اینجا کلیک کنید
نوشته رادیوسخنرانی ۳۳: سخنرانی انتخاباتی اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان و سخنوری پدیدار شد.
رادیو سخنرانی۳۴: آیا باید لهجه را کاهش بدهیم و یا کنترل کنیم؟
متأسفانه در کشور ما موضوع لهجه و صحبت کردن با لهجه و یا کاهش لهجه موضوع داغ و پررنگی است. زمانیکه محصول کنترل و مدیریت لهجه آماده شد، دوستان زیادی در ایمیل وکامنتها و نظرات شبکههای اجتماعی به این موضوع اعتراض داستند که چرا باید بدون لهجه صحبت کنیم؟ و یا اینکه آیا باعث از بین رفتن فرهنگ بومی منطقه نمیشود؟ و…
با توجه به این نظرات احساس شد که شاید برخی از دوستان منظور و هدف از تولید محصول کنترل لهجه را متوجه نشدهاند. برای همین در این ۳۴ فایل صوتی از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی توضیحات مربوط به اینکه چرا باید لهجه را کنترل کرد را بیان شده است.
فایل صوتی چرا باید لهجه را کنترل کنیم؟ را میتوانید از لینک زیر دانلود نمایید:
برای دانلود کاهش لهجه کافیست اینجا کلیک کنید(حجم ۸MB)
برای تهیه محصول چطور بدون لهجه صحبت کنیم روی تصویر زیر کلیک کنید
به نام خدا
سلام دارم خدمت شما همراهان عزیز مجموعه مثبت یک
من محمد پیام بهرام پور هستم از مجموعه ی مثبت یک (جایی که یاد بگیریم بیشتر و موثرتر از یک نفر باشیم تا دنیا جای بهتری برای زندگی کردن بشه)
شما در حال گوش دادن به سی و چهارمین فایل از رادیو سخنرانی هستید.
یه مقدار فضای این فایل متفاوت هست. به جهت اینکه هم من سرما خوردم یه کوچولو و هم اینکه خوب اینجا فضای استودیویی نیستش. فضای آزاد مثل باغ هست، یک مقدار ممکنه سر و صداهای مختلفی رو بشنوید، پیشاپیش عذرخواهی می کنم.
اما دوست نداشتم چنین شرایطی باعث بشه که این فایل صوتی رو ضبط نکنم.
خب باید بگم عیدتون مبارک چون من الان حدود سوم چهارم عید هستش که دارم این فایل رو ضبط می کنم.
اما خیلی عادت ندارم بگم عیدتون مبارک یا بگم سال خوبی داشته باشید. بیشتر دوست دارم بگم که عیدتون رو مبارک بکنید یا سال خوبی برای خوبی رو برای خودتون بسازید. چون خیلی بی مزه است اگر بگیم که عیدتون مبارک یا مثلا ایشالا که سال خوبی داشته باشید بدون اینکه خودمون تلاشی در این راستا بکنیم به نظر من این جمله خیلی قشنگه:
نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست اگر چه بلند ترین شب ان یلدا باشد.
و امیدوارم که یاد بگیریم برای هر سال عادت ها و تغییر های جدیدی رو برای خودمون رقم بزنیم تا ان شا ا… سال خیلی بهتری داشته باشیم.
چرا این فایل صوتی رو ضبط کردم؟
به جهت اینکه به شدت مورد انتقاد برخی از دوستان واقع شدم .
زمانی که محصول “چطور بدون لهجه صحبت بکنیم” رو تولید کردم یه تعداد قابل توجه (نمی خوام بگم خیلی زیاد) ولی قابل توجهی ایمیل و نظر و کامنت در شبکه های اجتماعی دریافت کردیم مبنی بر اینکه اصلاً چرا باید چنین محصولی تولید بشه، شما چرا قصد دارید فرهنگ زبان های مختلف رو از بین ببرید و موضوعاتی از این دست.
خب من احساس کردم که یک کج فهمی اینجا اتفاق افتاده و لازمه که راجع به این موضوع یه خورده بیشتر توضیح بدم.
موضوعمون این هست:
اول بگذارید بگم من کی هستم ایا من خودم بچه ناف تهرونم؟
نه اصلاً اینطور نیست. پدر مادر من هر دو در یک روستایی از توابع تالش گیلان اومدن به تهران.
خب زبان اصلی اونها زبان ترکی هست و کمی هم باهاشون صحبت بکنید متوجه می شوید که ترک زبان هستند، بنابراین من نه تعصبی دارم، نه قصد دارم فرهنگی نابود بشه و کسانی که با من باشند میدونند من عاشق لهجه های مختلف هستم. هر شهری که برای سخنرانی میرم فورا سعی می کنم چند تا تیکه کلام یاد بگیرم. الگوی صحبت اون دوستان رو پیدا می کنم و همیشه می خوام از بزرگان جمع و کسانی که توانمندی بیشتری توی اون زبان و لهجه دارند یه چیزایی به من یاد بدند، چون احساس می کنم بسیار قشنگ و زیبا هست.
اما اتفاقی که اینجا میفته اینه که من حس می کنم اون عزیزانی که یه مقدار به من حالا انتقاد می کنند و میگن که اصلاً چنین محصولی نباید درست می شد، فکر می کنم خودشون واقعا درگیر لهجه به صورت جدی نیستند یا با لهجه شهر دیگه توی شهر دیگه ای زندگی نکردن. چون من اعتقاد دارم لهجه مثله لباس محلی می مونه. خیلی قشنگه، خیلی زیباست، خیلی دوست داشتنی و خیلی محترمه اما جای خودش رو داره.
یک فرقی باید بین ایده آل گرایی و واقع گرایی قائل باشیم.
ایده آل گرایی میگه: بله محترم هستند با همه لهجه ها.
واقع گرایی میگه: نه ، درسته همه باید محترم باشند اما اینطور هست؟
فقط کافیه که شما دانشجو باشید با یک لهجه غلیظی وارد خوابگاه بشید. ببینید چطوری شما رو دست میندازند. فقط کافیه وارد محل کار جدیدتون بشید، تو اولین سوال ازتون بپرسند:کجایی هستید؟(با توجه به لهجه)
یا با توجه به لهجتون بگند: اونجایی(…) هستید؟ و بعد قضاوت ها شروع میشه، دردسرها، مشکلات و کلی اتفاقات دیگه. بعضیا شروع می کنند مسخره کردن، بعضیا شروع می کنند اذیت کردن، هیچ ربطی ه به اعتماد به نفس و…. این صحبت ها نداره.
ما حتی می بینیم در بالاترین جایگاه ها نماینده مجلس وقتی میره روی سن سخنرانی می کنه در صحن علنی مجلس بخاطر لهجه مسخرش می کنند پس اصلاً ربطی به جایگاه و موقعیت و اینها نداره.
یک چیز واقعی هست که: درست نیست، انصاف هم نیست اما هست.
این صحبتی که من بارها راجع به لهجه می کنم.” درست نیست انصاف نیست اما هست”.
دردسرهایی بسیار زیادی که داره: فرصت های شغلی که از دست داده میشه، کافیه شما لهجه داشته باشید برید یه جا بگید من میخوام منشی بشم، یا یه کاری که با مشتری در ارتباط هستند یا احتمال خیلی زیاد شما رو نخواهند پذیرفت. این رو بیشتر کسانی که درگیر این موضوع بودن قشنگ درک می کنند و میدونند که شرایط به چه صورته. اما دو تا نکته دیگه هم باید بگم:
ما روی کنترل لهجه صحبت کردیم نه روی نابودی لهجه! یعنی یاد بگیریم دقیقا مثل لباس محلی اونجایی که لازم هست لباس رسمی به تن کنیم و بدون لهجه صحبت می کنیم. اونجایی که لازم هست در محله خودمون، شهر، روستای خودمون باشیم با لباس محلی.
و مورد بعدی این هست که این مشکلات، این اتفاق های ریز ریز میگم بسیار تلخه اما وجود داره و ما نباید بگیم که فرهنگ ما اینطوری میشه چون من اعتقاد دارم اتفاقا این زبانها بسیار زیبا هستند و دقیقا در درسهای انتهایی این دوره یاد دادم که چطوری زبونمون رو به دیگران با اعتماد به نفس یاد بدیم. دقیقا راهکار هایی رو گفتم چطوری ضرب المثل ها رو به موقع استفاده بکنیم مثلا بگیم که ما مشهدی ها فلان حرفو می زنیم، ما اصفهانی ها اینجور مواقع اینو میگیم حتی من راهکار دادم که این موضوع منتقل بشه و منتشر بشه.
پس یادمون باشه داشتن لهجه دردسر های خاص خودش رو داره، زیبایی های خاص خودش رو هم داره.
چقدر خوبه که ما بتونیم اون رو مدیریت بکنیم .اونجایی که لازمه داشته باشیم. اونجایی که لازم نیست نداشته باشیم.
ممنونم از این که به این فایل گوش کردید و ازتون یک خواهش دارم.
اگر احساس می کنید کسی از نزدیکان خودتون یا خودتون درگیر این مشکل و مسئله هست و میخواد که مدیریت بکنه حتما از محصول “چطور بدون لهجه صحبت بکنیم” استفاده بکنید. تمرین های جالب و خنده دار اون رو انجام بدید تا نتیجه مطلوب برای شما شکل بگیره. از توجه شما بی نهایت ممنونم.
پیروز و موفق باشید.
خدانگهدار.
برای دانلود فایل PDF کافیست اینجا کلیک کنید
نوشته رادیو سخنرانی۳۴: آیا باید لهجه را کاهش بدهیم؟ اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان و سخنوری پدیدار شد.
فردی را تصور کنید که لباسهای کهنه، پاره و نامرتبی به تن دارد، به نظر میرسد که ماههاست که حمام نرفته، ریش بلند و نامرتبی دارد و دیوانه وار فریاد میکشد وسط یک جمع میپرد و با یک کلاشینکف به همه تیر اندازی میکند و وقتی تیرهایش تمام میشود با پرت کردن وسایل به دیگران سعی میکند به آنها آسیب برساند و تا زمانی که او را دستگیر کنند فریاد میکشد و سعی میکند همه را نابود کند…
این فرد به نظر شما چطور انسانی است؟
مغز ما انسان ها خیلی دوست دارد که زود راجع به هر چیزی قضاوت کند، اما در عصر امروز نیاز به قضاوت سریع کمتر شده است و در این فایل صوتی از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی که فایل ۳۵ از فایلهای رادیو سخنرانی است، در خصوص اینکه چرا قضاوت می کنیم و اینکه چرا باید قضاوت کنیم صحبت شده است.
برای دانلود فایل شماره ۳۵ رادیو سخنرانی در خصوص اینکه چرا قضاوت می کنیم میتوانید از طریق لینک زیر اقدام کنید:
برای دانلود فایل صوتی کافیست اینجا کلیک کنید
به نام آنکه هستی نام از او یافت/ فلک جنبش زمین آرام از او یافت
سلام دارم خدمت شما دوستان عزیز و همراهان گرانقدر مجموعه آموزش سخنرانی و فن بیان.
شما در حال گوش دادن به سی و پنجمین فایل از مجموعه فایل های رادیو سخنرانی هستید.
و من محمد پیام بهرام پور هستم از مجموعه بیشتر از یک نفر.
جایی که تلاش می کنیم بیشتر و موثرتر از یک نفر باشیم تا دنیا یک جای بهتری برای زندگی کردن باشد.
توی فایل سی و پنجم رادیو سخنرانی میخوایم راجع به یک موضوع خیلی مهم صحبت کنیم.
موضوعی که به نظر من در کشور ما واقعا جای اون خالیه و ای کاش از بچگی این رو خوب یاد می گرفتی .
یک لحظه تصور بکنید:
یک فردی که لباس های پاره و کثیف داره (یک فرد حدود مثلا ۴۰ ساله با یک ریش نامرتب و صورت خونی و خاکی) یک مرتبه از پشت کوچه ای بیرون میاد با یک مسلسل و شروع می کنه به فریاد زن و تیر اندازی به سمت تمام ادم هایی که می بینه و تمام کسانی که اونجا هستند، رو می کشه.
شما چه حسی نسبت به این فرد دارید ؟
احتمالا میگید که یک تروریست عوضی هست، احتمالا یک حس خیلی بدی به اون فرد دارید. عجب آدم بی وجدانیه
خب این یک قسمتی از داستان بود، درسته؟
اما من کافیه یک جمله اضافه بکنم. بگم این اتفاق در خرمشهر رخ داده در زمان جنگ و ایشون یک رزمنده بودند که داشتند نیروهای عراقی را می کشتند.
حالا اون آدمی که تا دقایقی پیش، یک ادم عوضی بود چه آدمی میشه؟
یک قهرمان دلیر و رشید و بی نظیر که از خودگذشتگی می کنه برای کشورش.
فرق این دو تا اتفاق چی بود؟! فقط دو تا جمله!
یک آدم از آدم عوضی که ما می گفتیم دیگر از این بدتر امکان نداره بشه تبدیل میشه به یک فرشته مهربانی که برایمان بسیار ارزشمند هست.
یا یک داستان دیگه براتون بگم:
یک بار یکی از دوستان من اومد پیشم( حدود ۲.۵ – ۳ سال پیش)، گفت: پیام، راستش من اومدم فقط باهات خداحافظی کنم.
چرا؟
گفت: به هر حال تو دیگه اون آدم قبل نیستی ، کار هایی رو انجام میدی که واقعا از تو بعیده.
من یک مقدار برایم عجیب بود. گفتم : خب چیکار کردم؟
گفت: ببین دیگه خودت میدونی، نذار رومون بهم باز شه و صحبت کنیم. به هرحال دوستی خیلی خوبی بود و ..
گفتم خوب میشه به من بگی چیکار کردم؟ من فکر می کنم کار بدی نکردم که باعث بشه مثلا دوستیمون از بین بره.
گفت: ببین تو دیگه زن داری، این کارهایی که می کنی الان یک مقدار عجیبه.
من واقعا جا خوردم، گفتم خدایا نکنه کاری می کنم خبر ندارم؟
گفتش: ببین خودت میدونی دیگه نذار من باز کنم. فقط خواستم بگم میدونم و دیگه به هر حال ..
گفتم: خب بگو به من چیه؟
گفت: پیام این همکار جدید که استخدام کردی و در مجموعه باهاش رابطه داری…، فکر کردی من نمی دونم؟
گفتم که: چه رابطه ای دارم؟
گفت: ببین دیگه علنی من دیدم دستش رو می گیری، لپش رو می کشی، به هر حال تو زن داری، خجالت بکش
خب حس شما به من چیه؟
چون واقعا این دوستمون راست می گفت. دستش رو می گرفتم، لپش رو می کشیدم، باهاش خیلی شوخی می کردم، یک خانمم بود!
منتها این دوست من یک چیزی رو نمی دونست که اون همکار جدید از قضا خواهر منم هست. تا ثانیه های پیش من یک هویت بی شخصیت نمیدونم بی هزار تا چیز هستم و تا ثانیه های بعد یک ادمی هستم که نه خیلی عادی دارم زندگی می کنم.
یک جمله باز نظر شما و هرکس دیگه ای رو می تونه عوض بکنه.
حالا یک معتادی رو توی خیابون می بینیم. عموما بهش چه حسی داریم؟
انگل اجتماع، بی خاصیت، تقصیر خودشه، خودش رو بدبخت کرده و هزاران حرف دیگه….
ولی واقعا چند نفرمون اطلاعات کامل راجع به این ادم داریم که بدونیم واقعا الان چه حسی داره، چه جایگاهی داره، تو چه خانواده ای بزرگ شده؟
ما اگه تو اون شرایط بودیم چیکار می کردیم؟
یک بار یک حرف خیلی جالبی شنیدم ، یک معتادی می گفت:
همه به من میگن ترک کن، بذار کنار، تو می تونی.
گفت من از همه اون ها یک خواهش دارم:
نمک اعتیاد داره؟
ما خب گفتیم: نه!
نمک رو لطف کنید یک هفته از سر سفرتون حذف کنید تا ببینید آیا میشه مواد رو کنار گذاشت یا نه.
اون لحظه بود که فهمیدم واقعا مثل اینکه ما خیلی زیاد داریم قضاوت می کنیم!
خب میدونید ما توی سایتمون دوره رایگان داریم (۹ تا درس اموزشی حدود ۲ ساعت مطلب اموزشی کاملا رایگان ارسال میشه). قاعدتا شما هم عضو این دوره رایگان هستید.
اتفاقی که خیلی جالب هست اینه که یک موقع هایی سیستم دچار مشکل میشه واین فایل ها ارسال نمیشه.
یک مرتبه فحش های عجیب غریبی دریافت می کنیم: شما عضویا میخواهید ایمیل ما رو بگیرید، خجالت بکشید، چرا درس ها را ارسال نمی کنید و واقعا ادم جا میخوره که خدایا ۱۰۵ هزار نفر شرکت کردند توی این دوره و حالا مثلآ ۲ نفر به مشکل خوردند، این همه ما باید توهین بشنویم؟!
یا یک اتفاقی که ساعاتی پیش رخ داد، ما یک تخفیفی به مناسب روز زن روی وبسایت برای محصولات گذاشتیم. چند روز پیشش هم برای سال جدید این کار رو انجام دادیم.
خب زمانی که تخفیف گذاشتیم، اینقدر بالا و عجیب غریب بود که سایت از کار افتاد و خب ما عملا ۵۰ درصد یا حتی خیلی بیشتر از مخاطبین رو نتوانستیم پاسخگو باشیم براشون. چون اصلا سایت باز نمی شد
اینقدر که بازدید بالا بود! خب اتفاقی که افتاد چی بود؟
این هستش که یک عده گفتن که شما تخفیف نمی خواستین بدین، سایت رو از دسترس خارج کردین. بعد هم که زمان تخفیف تمام شد سایتتون به حالت عادی بازگشت!
باز یک قضاوت دیگه و من برام فوق العاده عجیب بود، خب تعارف که نداریم، منم که دوست ندارم دروغ بگم یا الکی تعریف بکنم. زمانی که من تخفیف می گذارم درآمد بسیار عالی کسب می کنم، مگه عقلم کم هست سایت رو از دسترس خارج بکنم؟ و اصلا واقعا برای من و همکارانم این سوال خنده دار بود که آخه یعنی چی؟ چنین توهم و توطئه ای وجود داره؟
تمام این داستان ها: اون مرد ریشی ای که یک مرتبه می آمد و همه رو با مسلسل می کشت، اون فردی که به من گفتش که خجالت بکش به خاطر ارتباطی که با کارمند جدیدت داری، دیدن اون فرد معتاد و داستان تخفیف و هزاران داستانی که تو زندگی مون می دونیم، یک چیز خاصی رو داره به ما میگه!
اونم اینکه گویا مغز ما انسان ها خیلی دوست داره قضاوت بکنه همه چیز رو. چرا قضاوت می کنیم و زود قضاوت می کنیم؟
بخاطر اینکه مغز ما دوست داره پرونده هر چیزی رو سریع ببنده، بر گردیم به چندهزار سال قبل، اجداد ما توی غار ها زندگی می کردن، هر چیزی که از دور می دیدن سریع باید قضاوت می کردن. یک چیزی روی زمین تکون میخورد سریع باید قضاوت می کردند که مثلا این یک تیکه ای، پارچه ای، پوستی، چیزی هستش که داره حرکت میکنه یا نه ماره! که سریع باید قضاوت بکنه، دیر قضاوت میکرد دیگه ممکن بود جونش رو از دست بده یا یک چیزی با سرعت می آمد سمتش باید سریع قضاوت می کرد که آیا این خطر داره برای من یا نه!
پس مغز ما از اون موقع تکامل یافته برای اینکه قضاوت بکنه اما الان دنیا فرق کرده: روابط خیلی پیچیده تر شده و نیاز به قضاوت سریع خیلی جاها کمتر شده. بنابراین باید یاد بگیریم که خیلی حرفه ای تر نسبت به مقوله قضاوت رفتار بکنیم.
حالا چطوری؟
من میخوام چند تا راهکار بگم. اول این راهکار اینه، یک سوال از خودمون بپرسیم: اصلا به من ربطی داره یا نه؟
اولین بار که میخوایم قضاوت بکنیم (ببینید قضاوت اتفاق میفته) ما نمی تونیم جلوی قضاوت رو بگیریم یعنی به نظر من نشدنی هست. منتها بروز اون قضاوت مهم هست. اینکه تو جمع برگردیم بگیم که خجالت بکش این کار رو کردی یا برات واقعا متاسفم یا رابطمون با فردی عوض بشه.
ما یک چیزی رو وقتی می دونیم قاعدتا این قضاوت ذهنی شکل می گیره. دیگه دست خودمونم نیست.
چون یک نفری رو می بینید که مثلا با یک فرد دیگه ای داره خوش و بش می کنه سریعا مغز ما قضاوت می کنه نمی تونیم بگیم نمی کنه. منتها اینکه با اون قضاوت چیکار می کنیم مهمه!
اینکه به کسی می گیم، واکنش نشون میدیم، رفتارمون عوض میشه یا…
پس راهکار اول اینکه اول از خودمون بپرسیم آیا به من ربطی داره یا نه، این قضاوت کردن به من کمکی می کنه یا نه، اینکه بگم یک معتادی رو کنار خیابون ببینم بگم: خاک بر سرش! آیا واقعا به من ربطی داره؟
یک موقع هست نه، من مصلح اجتماعی هستم، یک کاری می توانم انجام بدهم مسلما رفتار، ولی اگر فقط یک رهگذرم و هیچ نقشی ندارم اصلا قضاوت رو باید بذارم کنار.
این که دوست من این کار رو داره انجام میده یا درامدش از چه روشیه اگر مفید هستم میتونم کاری بکن ، به من ربط داره، خب خیلی خوبه اما اگر نه، خیلی مفید نیستم دیگه خیلی موضوعیتی نداره این کار.
پس اولین نکته این که ببینیم اصلا بهمون ربطی داره یا نه.
دومین موضوع سوال پرسیدنه، سوال پرسیدن قبل از اظهار نظر.
فکر می کنم دو سال پیش بود، توی بندرعباس، دفتر یکی از شرکت کننده های دوره رفته بودم. ایشون با یک عصبانیت خاصی در دفتر گفتش که: اون میمون رو می بینی؟
بعد من نگاه کردم دیدم داره یک منشی رو نشون میده ، گفتم که: بله ایشون رو میبینم
گفتش: ببین چقدر وقیحه!
گفتم: چرا؟
گفت: ببین داره توی ساعت کاری با موبایلش حرف می زنه بعد منم نگاهش می کنم لبخند میزنه بجای اینکه موبایلش رو بذاره کنار و به کارش برسه!
بعد گفت: بذار برم حالش رو بگیرم!
بعد گفتم: یک دقیقه بایست! بپرس ازش بعدا برو حالش رو بگیر!
گفت:ی عنی چی؟
گفتم: بپرس که چرا با موبایل صحبت می کنی؟
و خیلی جالب بود، وقتی که پرسید از اون فرد، متوجه شدیم که اصلا تلفن شرکت بخاطر کابل برگردان یا چیز دیگری ۴ روز بوده قطع بوده و این فرد تلفن شرکت رو دایورت کرده روی موبایلش!
و حتی خارج از ساعات کاری هم به این تلفن جواب می داده.
یعنی نه تنها به قول اون مدیر میمونی نبود که داره داخل ساعت کاری با موبایلش کار شخصی می کنه بلکه یک ادم بیسار عزیزی بود که خارج از ساعت کاری هم داشت کار انجام می داد.
اون فرد دو تا کار می تونست بکنه:
اول: قضاوت بکنه بره بهش بگه خجالت نمی کشی بی مسئولیت!
و کار دوم اینکه: اول سوال بپرسه! اگه دید بله تلفن شخصیه اون موقع بگه خجالت نمی کشی بی شخصیت!
پس راهکار بعدی این هستش: قبل از اینکه اظهار نظر بکنیم سوال بپرسیم و اطلاعاتمون رو کامل بکنیم.
اگر یک داستان تعریف می کرد که یک فرد ریشو با چهره خونی اومد تیر اندازی کرد بگیم: کی بود و به چه کسانی تیر اندازی کرد.
اگر دیدید که مثلا یکی با یکی رابطه ی عجیب غریبی داره، اگر بهمون ربط داره اول بپرسیم ببخشید رابطه ات با این ادم میتونم بدونم چطوریه (اگر بهمون ربط داره)
قبل از اینکه بگیم که واقعا برات متاسفم!
اگر می بینیم (مثال همون سایت رو بزنم چون یک خرده دلم پُره از اینکه ما حالا این شرایط رو فراهم کردیم حتی بهمون می گن که نمیدونم شهامت ندارید، جرات ندارید، شرف ندارید! خب اقا سایت از دسترس خارج شده به جای اینکه بنویسید که شما خجالت بکشید، فلان و چهار تا فحش بدید، سوال بپرسید:
دلیل خاصی داشت سایت از دسترس خارج شده بود زمانی که تخفیف گذاشتید؟
اون وقت خیلی قشنگ تره
و راهکار سوم…
دو تا راهکار اول چی بودن؟
اول اصلا ببینیم بهمون ربط داره یا نه و مورد دوم قبل از اظهار نظر سوال بپرسیم و مورد سوم:
“قطعی” صحبت نکنیم. به جای اینکه بگیم تو اینجوری هستی، بگیم:
به نظرم اومد اینطوریه، درسته؟
یعنی به صورت ۱۰۰ درصد نگیم یا من چند باری دیدم این اتفاق میفته، مثلا:
به جای اینکه بگیم تو سیگاری هستی، من چندباری تورو دیدم سیگار می کشی، این خیلی بهتره
شاید واقعا یک داستان دیگه ای داشته باشه!
یا مثلا:
تو الکی هستی!
خب اول باید ببینیم به ما ربط داره یا نه بعد حالا بریم سراغ این موضوع که:
قطعی صحبت بکنیم یا نه!
پس این را باید خیلی دقت بکنیم!
و چند تا نکته مهم میخوام بگم، به نظر من با این سه تا راهکار، خیلی دوست داشتنی تر، خیلی جذاب تر و خیلی ارزشمند تر می شیم اما
یک: قضاوت نکردن به این معنی نیستش که هیچ وقت قضاوت نکنیم و بعضیا دیگه ببخشید قضاوت کردن رو یا خریت اشتباه می گیرن. من میگم زود قضاوت نکنیم، اطلاعامون کامل باشه بعد!
مثلا یک مقاله ای رو خانومی می خونه می بینه که همسرش بارها دیر میاد خونه: نه من قضاوت نکنم!
نه اصلا به این معنی نیستش، من میگم اطلاعاتمون رو کامل بکنیم، مطمئن بشیم، ۱۰۰ درصد که مطمئن شدیم اون وقت راهکار داشته باشیم.
دو: قرار نیستش که این حس رو به دیگران بدیم که ما هالو هستیم و نمی فهمیم.
نه! اتفاقا این اقتدار ما رو نشون میده که زود قضاوت نمی کنیم و حرفه ای هستیم.
چون میخوایم حرفمون، حرف باشه!
پس این خیلی خیلی اهمیت داره، و چه جمله زیبایی گفتند حضرت علی (ع)، اگر اشتباه نکنم خطاب به مالک اشتر گفتن که:
اگر شب هنگام بنده ای رو در هنگام گناه دیدی ، فردا اون رو به چشم گناهکار نگاه نکن ، شاید توبه کرده باشه.
و این حرف، خیلی حرف بزرگی هست اینکه ما داریم چطوری فکر می کنیم، چطوری رفتار می کنیم، بزرگانی مثل حضرت علی (ع) چطوری دارند نگاه می کنند و واقعا ایا ما در جایگاهی هستیم که قضاوت باید بکنیم یا نه.
امیدوارم این سه تا راهکار، بهمون کمک بکنه و فکر می کنم شروع خیلی قشنگی باشه که امسال تصمیم بگیریم که:
سال ۹۵ یا حالا هر زمانی که این فایل رو گوش می دید، قضاوت های کمتری بکنیم، دیرتر قضاوت بکنیم، تا دنیا یک جای بهتری برای زندگی کردن باشه، این شروع خیلی خوبی میتونه باشه برای بیشتر از یک نفر بودن.
ممنون. دوستتون دارم.
من محمد پیام بهرام پور هستم از مجموعه بیشتر از یک نفر
خدانگهدار.
برای دانلود متن PDF کافیست اینجا کلیک کنید
نوشته رادیو سخنرانی ۳۵: چرا قضاوت می کنیم؟ اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان و سخنوری پدیدار شد.
فرهنگ ما فرهنگ عجیبی است! برای بسیاری از افراد این سوال پیش می آید که آیا باید از کلمات قلنبه و سلنبه در صحبت استفاده کنیم؟
در سی و ششمین فایل از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی محمد پیام بهرامپور، نکاتی درخصوص استفاده از کلمات مناسب و شرایط استفاده از کلمات دشوار و قلنبه و سلنبه و همچنین کلمات مخفف و انگلیسی برای شما دوستان عزیز بیان شده است.
برای دانلود فایل شماره ۳۶ رادیو سخنرانی در خصوص نکاتی در مورد استفاده از کلمات قلنبه و سنلبه میتوانید از طریق لینک زیر اقدام کنید:
برای دانلود فایل صوتی کافیست اینجا کلیک کنید(حجم ۸MB)
در این دوره در هر جلسه شما حداقل یک صحبت بداهه تمرین خواهید کرد و تمرینات به صورت عملی و کارهای گروهی ارائه خواهد شد تا تمامی مطالب و تکنیکها در خاطر شما بماند و به راحتی از آنها استفاده کرده و بتوانید در هر جمعی بدرخشید…
برای اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:
دوره حضوری مهارتهای بداههگویی
به نام آنکه هستی نام از او یافت
فلک جنبش، زمین آرام از او یافت
بزرگواران سلام، من محمد پیام بهرام پور هستم از مجموعه ی مثبت یک.(جایی که تلاش می کنیم بیشتر و موثر تر از یک نفر باشیم تا دنیا جای بهتری برای زندگی کردن باشه)
و شما در حال گوش دادن به سی و ششمین فایل از مجموعه فایل های رادیو سخنرانی هستید.
از اونجایی که من خیلی دوست دارم یک نظم خاصی توی فایل های رادیو سخنرانی باشه و فاصله زیادی در زمان ارائه اونها وجود نداشته باشه، یکسری مشکلات رو فکر می کنم که باید پذیریم یعنی، واقعیتش اینه شما مجبورید بپذیرید.
اون هم سروصداهای محیطی هست و دوم اینکه حتی اگر مثلا ابتدای صبح باشه الان و من صدام خیلی باز نشده باشه تمرین های صدا رو انجام نداده باشم فقط بخاطر اینکه سریعا این محتوا رو منتقل بکنم.
و بنابراین پیشاپیش عذر خواهی می کنم اگر سر و صدای محیطی باشه، ممکنه یک نفر الان زنگ بزنه چون تو دفتر هست و اتفاقای اینطوری خیلی طبیعی هست اما چون دوستتون دارم و احساس می کنم که وظیفه من این هستش که محتوای مهم رو منتقل بکنم، نه اینکه جایی خیلی ساکت و اروم پیدا بکنم. البته اگر بشه مثل اکثر فایل های رادیو سخنرانی، حتما این کار رو خواهم کرد.
موضوعی که می خوایم راجع بهش امروز صحبت بکنیم، بحث استفاده از کلمات “قلبمه، سلمبه” هست، کلماتی خاص، چون خیلی از ما تو کلاسها میان میگن که ببخشید ما میخواستیم یاد بگیریم چطوری تو این دوره از کلمات قلبمه سلمبه استفاده بکنیم. چون خیلی ها رو دیدیم اصلا کلمات قلبمه سلمبه استفاده می کنن بعد اصلا بقیه یک جوری نگاشون می کنن ادم کیف میکنه که اینها چقدر جملات زیبا، کلمات زیبا استفاده می کنن، کاش بشه ما هم اینطوری باشیم.
خوب اوایل که میان من، قدیما بهشون اثبات می کردم جلسه اول که نه، نباید از این کلمات استفاده بکنیم ولی خوب قبول نمی کردن.
جدیدا دیگه این کار رو نمی کنم، جدیدا یعنی مثلا ۳-۲ سال هست و اجازه میدم که باشه ان شاالله تو دوره یاد می گیریم و خود دوستان به مرور متوجه می شوند که کلمات درست، چه چیز هایی هستند.
کلمات قلمبه سلمبه شاید تو نگاه اول، با کلاس به نظر برسند تو “نگاه اول” ولی واقعیت این هستش که اگر واقعا مهارت سخنرانی رو بدونیم، نه اینکه “توهم” اون رو داشته باشیم، خواهیم دید که نه اون اثربخشی رو نداره.
بگذارید اول بگم منظورم از کلمات قلمبه سلمبه چیه؟
مثلا شخص داره صحبت می کنه میگه: خب، به اعتقاد من، باید این موضوع مورد “مداقه” قرار بگیره که…
بعد ما نشستیم میگیم: مورد چی قرار بگیره؟؟!!!!!، مداقه چیه؟؟ اممم… یک مقدار شاید این حس بدست بیاد که مثلا اون چیزهایی میدونه که ما نمیدونیم. پس یکسری میشه کلمات سخت، کلماتی که ما تو فارسی خیلی ازش استفاده نمی کنیم. یکی که مثلا تازه زبان فارسی رو یاد گرفته، اصلا نمی دونه چی هست!!!
دومین مورد، واژه های مخفف هستند. مثلا میگیم که خب، ما توی PM اعتقاد داریم که…
خب PM چیه؟؟، خب شخص که نمیدونه project management، خب بعد چی؟ حالا اینم فرضا دونست، این چیه؟؟ حالا مدیریت پروژه یا موضوعاتی از این دست…. اصلا یک داستان دیگه است.
یا مثلا موضوعاتی مثل R&D، من توی سمیناری نشسته بودم، سخنران گفتش که: بذارید یک مثال ساده بزنم. R&D! خب الان توی R&D، ما باید…
بعد دقیقا، دو نفر رو جلو دیدم، که بهم برگشتن گفتن: این الان مثال ساده اش بود؟ R&D چیه!
خب Research and Development هست، که به “تحقیق و توسعه ” می شناسیمش. ولی خیلی ها شاید ندونند R&D چیه، ممکنه برای من و شما بدیهی باشه اما ایا تضمینی وجود داره برای مخاطبمون هم بدیهی باشه؟
مورد سوم واژه های انگلیسی هست، من واژه های انگلیسی رو میخوام دو قسمت بکنم:
۱.واژه هایی که دونستن اونها هیچ ضرورتی نداره. مثلا به جای زمان بگیم تایم: چقدر تایم داریم!، یا مثلا به جای ساعت استراحت بگیم: بریک تایم! خب شاید اشتباه خاصی شاید نتونیم پیدا بکنیم ولی مطمئن باشیم یک عده از این متنفر می شوند. مطمئن باشید اتفاق میفته. کجا این رو فهمیدم؟
زمانی که توی کلاسهام یک آقایی خیلی دوست داشتنی گفت: ببخشید من هیچ کلمه انگلیسی بلد نیستم و این دِرِک که میگید چیه؟ ایشون حتی بریک رو متوجه شدن درک. خب وقتی که این رو درست متوجه نشدم اون وقت، من متوجه شدم که خدایا چقدر از صحبت های من سر کلاس رو متوجه نشدن! بنابراین از اون بعد تصمیم گرفتم تا حد ممکن، از کمترین میزان کلمات انگلیسی استفاده بکنم.
۲.مورد بعدی کلمات تخصصی هست، کلماتی نه انگلیسی هستند نه مخففند، ولی باز معنیش رو مخاطب نمی دونه. مثلا نشستیم میگیم که خب، قدر مطلق این ستاره، ۶.۸ هست بعد یه نگاهی می کنند بقیه و متوجه نمی شوند. قدر مطلق نه یک کلمه انگلیسی و نه مخففه بلکه یک کلمه تخصصی تو ستاره شناسی هست.
و اگر کسی مفهوم قدر، روشنایی و موضوعاتی از این دست رو ندونه، خب واقعا دچار مشکل میشه.
پس ما اومدیم کلمات رو چند بخش کردیم:
کلمات دشوار
کلمات مخفف
کلمات انگلیسی
کلمات تخصصی
و گفتیم تا حد ممکن نباید از اینها استفاده بکنیم، اما این به این معنی هستش که وقتی من یک پزشک هستم و در جمع پزشکان نشستم، بازم نباید از کلمات تخصصی استفاده بکنم؟
به هیچ عنوان، اتفاقا باید اونجا استفاده بشه. در جمع هایی که تخصصیه، شما می تونید بمبارون کنید کلمات تخصصی رو به مخاطبانتون اما در جمعی که یک درصد احتمال می دید کسی متوجه نشه، شما حتما باید تا حد ممکن از واژه های ساده استفاده بکنید نه قلمبه سلبمه.
کلمات قلمبه سلمبه ابتدای کار، یک وجاحتی به شما میده، میگن بله! چقدر با کلاسه! چقدر خوبه! ولی بعد از یک مدت مخاطب نخواهید داشت…
استثنا داره بله. ما سخنران هایی رو داریم که خیلی انگشت شمارند، کلمات خیلی سختی هم استفاده می کنند. غالب مخاطباشون هم نمی فهمن که چی میگن اما مخاطب رو دارن. اما واقعیت این هستش که عموما شما نگاه بکنید، کدوم سخنران ها بیشتر مخاطب دارند؟ مسلما اونهایی که با مثال های ساده و ملموس صحبت می کنن اما هممون می دونیم که با سوادند و دارند ساده سازی می کنند.
پس کاری که ما باید انجام بدیم این هست، یک جایی ممکنه توی کلاس من بخوام از یک متد اموزشی استفاده بکنم، میگم:
خب دوستان من میخوام توی این دوره از روش Accelerated and Intensive learning استفاده بکنم.
خب ممکنه مخاطب یک گاردی نسبت به این داشته باشه، پس میام میگم از “اموزش شتاب یافته و فشرده ” که اگر دوست داشتید، انگلیسی راجع بهش جست و جو بکنید، می تونید Accelerated and Intensive learning رو جست و جو بکنید.
اون وقت دیگه قلبمه سلبمه حرف نزدم، مخاطبانی که دوست دارن انگلیسی بدوندن یا یاد بگیرند، میرن سرچ می کنن، پیدا میکنن، جست و جو میکنن توی اینترنت و اونهایی که متوجه نیستن یا علاقه ای ندارن خیلی راحت از کنارش میگذرند.
پس این میشه یک چارچوب کلی برای اینکه تا حد ممکن از کلمات ملموس استفاده بکنیم و زیبا، ببینید خیلی اینها اهمیت داره. من می تونم بگم که کلمات قشنگ، کلمات زیبا میتونم بگم کلمات خوشگل، هر سه اینها توی یکسری جاها بدرد میخوره، هیچ کدومشونم قلمبه سلمبه نیستند.
می تونم بگم زشت می تونم بگم: نازیبا.
پس ما میتونیم روی همین کلماتی که همه متوجه میشن کار بکنیم و کلمات زیبا رو پیدا بکنیم که حالا بعدا راجع به این موضوعات صحبت می کنیم.
اما یادمون باشه استفاده از کلمات قلمبه سلمبه، مخفف ها، واژه های انگلیسی، واژه های تخصصی و کلمات دشوار کار خیلی درستی نیستش و سعی بکنیم برامون این یک عادت بشه که به صورت ساده اما همه فهم اما حرفه ای صحبت کنیم.
برای اینکه نشون بدیم، حرفه ای هستیم می تونیم بگیم:
دوستان من اصلا نمیخوام تو این سخنرانی از کلمات سخت، واژه های انگلیسی استفاده کنم. سعی می کنم چیز هایی رو بگم که همه فهم باشه و همه باهم به فهم عمیقی از این موضوع دست پیدا بکنیم.
بسیار عالی، امیدوارم که این رادیو سخنرانی یعنی رادیو سخنرانی ۳۶ مورد توجه تون قرار گرفته باشه و امیدوارم که از تک تک لحظات زندگی تون لذت ببرید چون بیشتر از یک نفر هستید.
ممنونم از شما و خدانگهدار.
برای دانلود متن PDF کافیست اینجا کلیک کنید
نوشته کلمات قلنبه سلنبه در صحبت – رادیوسخنرانی۳۶ اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان و سخنوری پدیدار شد.
در مجموعه بیشتر از یک نفر و وبسایت آموزش مهارتهای سخنرانی و فن بیان رسالت ما این است که با آموزش مهارتهای ارتباطی دنیا را جای بهتری برای زندگی کنیم و دانستن این که چگونه با کودکم رفتار کنم؟ یکی از بهترین روشها برای این کار است.
در یک گفت و گوی ۴۵ دقیقه ای که با دکتر شهرام اسلامی داشتیم به این موضوع پرداختیم که چگونه با کودکم رفتار کنم؟
امیدواریم این گفت و گوی زیبا با دکتر شهرام اسلامی بتواند به شما کمک کند تا ارتباط خوبی با فرزندان تان داشته باشید و با آن ها خوب رفتار کنید و کاری کنید تا فن بیان خوبی داشته باشند.
برای دانلود فایل صوتی این گفت و گو می توانید از طریق لینک زیر این کار را انجام دهید (حجم فایل کمتر از ۴۰ مگابایت)
دانلود این گفت و گو
این فرصت را از دست ندهید
مشاهده اطلاعات بیشتر برای این سمینار
بنام خدای مهربانی که ما را آفرید، تا بیشتر و موثرتر از یک نفر باشیم تا دنیا، یک جای بهتری برای زندگی کردن بشود
امروز در خدمت فردی هستیم که واقعا اعتقاد دارم بیشتر و موثرتر از یک نفر است.
در خدمت جناب آقای دکتر شهرام اسلامی هستیم و میخواهیم در ارتباط با این موضوع صحبت کنیم که، چطور میتوانیم با فرزندانمان ارتباط داشته باشیم.
خب من فرزندی ندارم، اما قطعا خیلی از اعضای وبسایت ما، افرادی هستند که دارای فرزند هستند و برایشان مهم است که – همانطور که میخواهند فن بیان خودشان قوی باشد – چه کاری انجام بدهند تا ارتباط خوبی با فرزندانشان داشته باشند و همچنین بیان خوبی داشته باشند.
از این جهت اول من خواهش میکنم که آقای دکتر خودشان را معرفی بفرمایند و بعد بگویند که اهمیت بیان در ارتباط با فرزندان چیست؟ و چگونه با کودکم رفتار کنم؟
دکتر شهرام اسلامی: به نام آنکه بودنمان یادی از اوست. عرض سلام دارم خدمت تمام شما عزیزانی که شنونده این برنامه هستید. من شهرام اسلامی تنها مخترع ارتقاء هوش اجتماعی کودک در کشور هستم.
همانطور که میدانید ما روانشناسان معمولا صبر میکنیم تا ببینیم کشورهای غربی چه میگویند بعد همان مطالب را ترجمه میکنیم و در ایران استفاده میکنیم. آسیبهایمان هم دقیقا از همینجا شکل گرفته است.
ما در ایران با کمبود روانشناس مواجه نیستیم اما آمار طلاق، همچنان پابرجاست وحتی در حال رشد است. چرا؟ چون خیلی از راهکارهایی که داریم عرضه میکنیم، راهکارهای کشورهای غربی است که وارد کردیم و به عنوان فرهنگ ایران داریم پخش میکنیم. این باعث شده که این راهکارها کارآمد نباشد و به همین علت آمار طلاق همچنان در حال پیشروی است.
بنابراین مجبوریم کارهایی را انجام بدهیم که با فرهنگ خودمان سازگار باشد. با وجود اینکه همیشه صبر میکردیم تا ببینیم غربی ها چه میگویند، برای اولین بار در تاریخ روانشناسی ایران، گواهی ثبت اختراع در زمینه روانشناسی داریم.
هوش اجتماعی یکی از هوشهایی است که باید شکل بگیرد و رشد بکند.
با توجه به عصر ارتباطات که خیلی رشد کرده، عصر اینترنت، موبایل، ماهواره، شبکه های اجتماعی، این چیزها باعث شده تا ارتباطات خیلی بیشتر شکل بگیرد. ولی اگر مسیر را اشتباه برویم، آسیبهایی توی هوش اجتماعی به آدمها وارد میشود.
ما ارتباطات را بالاتر برده ایم و به آن لقب عصر ارتباطات داده ایم. توی این عصر ارتباطات آدمها یاد نگرفته اند، با کسانی که دوستشان دارند چگونه حرف بزنند و از همین منظر داریم آسیب میبینیم.
توی عصری داریم زندگی میکنیم که برای گردش و تفریح، سفینه فضایی میفرستیم به کره ماه ولی متأسفانه باز هم توی برقراری ارتباط با کسانی که دوستشان داریم دچار مشکل هستیم.
پس این نشاندهنده اینست که در عصر ارتباطات، ما آدمها هنوز بلد نیستیم چطور ارتباط برقرار کنیم.
برای همین باید خودمان آموزش ببینیم و به فرزندانمان هم خوب یاد بدهیم. چرا؟
چون همه ما دوستدار خوشبختی هستیم و برای خوشبخت شدن، به این ارتباط نیاز داریم.
محمدپیام بهرام پور: سپاسگزارم از شما و خیلی خیلی ممنون.
خب محبت میکنید بفرمایید که بیان ما و نحوه صحبت کردن با فرزندانمان چه اهمیتی دارد و یا چه نتایجی میتواند داشته باشد؟
دکتر شهرام اسلامی: نوع صحبت کردن ما با فرزندانمان، قطعا تأثیر گذار است.
بگذارید من یک مثال بزنم: اگر زن و شوهری با یکدیگر دعوایشان بشود، وقتی دعوایشان بشود با هم قهر میکنند. شب که میخواهند بخوابند به چه چیز فکر میکنند؟ هردو آن تصاویر دعوا با همسرشان را دوباره مرور میکنند و این اتفاقی است که همین الان در حال انجام آن هستند.
حالا یک بچه، وقتی مادرش سر آن داد میکشد و بهش توهین میکند شب هنگام موقع خوابیدن دوباره همین داد و بیداد و توهین میکند.
نتیجه اش اینست که شب خواب میبیند و تو خواب گریه میکند یا جیغ میزند یا وحشت شبانه دارد یا کابوس میبیند.
بچه تمام اتفاقات روز را در شب دوباره مرور میکند.
در این مرور کردن اگر اتفاقات لذت بخش باشد، بچه توی خواب شروع به خندیدن میکند (مرور کردن اتفاقات روزانه) ولی اگر اتفاقات لذت بخش و راضی کننده نباشد، آنوقت بچه ها هر شب که آماده خواب هستند به این فکر میکنند که مادرم من را دوست ندارد، پدرم من را دوست ندارد، جلوی فلانی این حرف رو زد و اینجوری داد زد سرم!
اینگونه مرور کردن اتفاقات ناخوشایند، وقتی مدام تکرار شود در نهایت به یک وسواس فکری بدل میشود.
وسواس اینگونه است که آدم دستش را میشوید و می آید بیرون ولی یک فکری میگوید که هنوز کثیف است!
دوباره میشوید. باز یک فکری نهیب میزند که باز هم کثیف است. دوباره میشوید. که به آن وسواس شستشو میگوییم. ولی من نمیگویم این وسواس، بلکه اون فکری که مدام نهیب میزند که هنوزکثیفه و باعث میشه که این آدم مدام پشت سر هم دستش را بشوید.
بچه به مرور زمان اینگونه فکر میکند که:
مادرم من را دوست ندارد!
چون اگر من را دوست میداشت این حرف رو نمیزد! من را دوست ندارد چون سرم داد زده. (این یعنی نمی دانیم که چگونه با کودکم رفتار کنم؟ )
این شخص اگر هر روز این اتفاقات بد روزانه را با خودش مرور بکند، آنوقت تبدیل به نوجوانی میشود که حتی در بهترین دوران زندگیش هم باز یک موضوعی را پیدا خواهد کرد تا هم خودش و هم خانواده اش را حرص بدهد.
محمدپیام بهرام پور: آنطور که من متوجه شدم اینست که اگر با بچه ها درست صحبت نشود و ندانیم که چگونه با کودکم رفتار کنم؟، چون الان در سنین کودکی زورشان نمیرسد و اگر بخواهیم بهتر بگوییم توانایی مقابله ندارند، صبر میکنند در سنین نوجوانی که به نوعی از استقلال حداقلی میرسند جبران میکنند. این مطلب درست است؟
دکتر شهرام اسلامی: صددرصد. بچه ها زندگی کردن را از ما یاد میگیرند و ما هستیم که به آنها یاد میدهیم که وقتی یک چیزی تو را ناراحت میکند، میتوانی راجع به آن ناراحتی صحبت بکنی، احساسات را نشان بدهی یا میتوانی داد بزنی، میتوانی خشمگین بشوی و خشم خودت را با پرت کردن وسایل یا شکاندن چیزهای اطراف نشان بدهی.
بچه ای که در دوران کودکی وقتی عصبانی میشود لیوان را پرت میکند هنگام بزرگسالی وقتی با همسرش دعوایشان میشود، لیوان چای را میکوبد به دیوار. این همان اتفاق است.
از کودکی دارد آن را انجام میدهد.
اگر با خشونت کودک درست برخورد نشود این خشونت در او ماندگار میشود.
تصور کنید کودک لیوان را به سمت آشپزخانه پرتاب میکند در این زمان اگر به او چیزی نگوییم یا بگوییم:
وای تکان نخور که شیشه به پاهایت آسیب میرساند
یا
صبر کن من الان می آیم شیشه ها را جمع میکنم.
دفعه بعد لیوان را داخل پذیرایی پرتاب میکند و اگر باز چیزی نگوییم سری بعد در اتاق خوابها پرت میکند و نهایتا هم لیوان را تو سر پدر و مادر میزند و میشکند.
پس اینگونه نیست که کودک را آزاد بگذاریم تا هر کاری دلش میخواهد انجام بدهد. این رفتار غلط است!
چون این برخورد ها در آینده تعیین کننده است که اتفاقات خوب در انتظارش باشد یا بالعکس.
خاطراتی که در حال ساختن آنها هستیم در نهایت تعیین کننده است.
خاطراتی که از مادرم اینست که مدام من را دعوا میکرد یا دعوا نمیکرد. از طرفی ما توصیه میکنیم که یک مادر دائما کودکش را دعوا نکند از طرفی هم یادآور میشویم که اگر هیچ چیزی هم به او نگوید، آنوقت کودک فکر میکند که آزاد است و هر جوری که دلش بخواهد رفتار میکند. اینجاست که روش تربیتی شکل میگیرد.
محمدپیام بهرام پور: متشکرم از توضیحات کامل و جامع شما.
خب آقای دکتر میفرمایید که بهتر است که ما بچه ها را چگونه خطاب کنیم؟
هم از جانب پدر و مادرها بگویید هم بعنوان من که مثلا بچه ای را میبینم در بغل یکی از دوستان یا آشنایان چطور خطاب کنیم؟
مثلا بعضی اوقات میگویند: گلم، پسرم، عزیزم و دخترم آیا این عناوین درست است یا خیر؟
یا به عنوان مثال افرادی را دیدم با اینکه مسلما عاشق فرزندان خود هستند حتی به شوخی القاب نامناسب به آنها نسبت میدهند! خپل زشت!
راجع به اثرات این نوع رفتار و پیشنهادهایتان میفرمایید که چطور فرزندانمان را خطاب بکنیم که بهتر باشد؟
دکتر شهرام اسلامی: اگر همانطور که فرمودید به یک بچه بگوییم خپل زشت بعد اطرافیان بخندند، بچه تا زمانی که کودک است خودش هم میخندد. چون فکر میکند که “خپل زشت” چه کلمه خوبیست چون وقتی از این کلمه استفاده میکنیم همه میخندند، ولی اگر همان بچه یک دفعه جلوی دیگران یا مهمانها پدرخودش را با عنوان”خپل زشت” خطاب کرد و پدر ناراحت شد و فرزند را دعوا کرد، آن موقع است که کودک دچار دوگانگی میشود و پیش خود میگوید که چطور وقتی به من میگویند خپل زشت، حرف خوبیست و همه میخندند اما اگر من همین لغت را به دیگران بگویم حرفی بد محسوب میشود؟
اخیرا بسیاری از پدرها و مادرها – مخصوصا مادرها – میگویند که بچه، من را به اسم خودم صدا بزند و من را مامان خطاب نکند.
در زمانهای قدیم همه به مادرشان میگفتند مامان ولی الان خیلیها میگویند که فرزندم من را به اسم صدا بزند.
خب اینکار چه اثراتی دارد؟
کودک توی مدرسه اش دوستی دارد که اسمش مریم است و توی مدرسه آن دوست را مریم صدا میزند. مادر این کودک هم اتفاقا اسمش مریم است و توی خونه هم که هست مادرش را مریم خطاب میکند. حالا درگفتار این کودک، این مریم با آن مریم تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند.
در صورتی که مامان کلمه ایست که حرمت دارد و جایگاه مهر دارد.
جایگاهی دارد که خود این کلمه دارای بار عطوفتی است. همه آدمها در دنیا کلمه مادر را میشناسند و برای این کلمه یک ارزش خاصی قائل هستند ولی ممکن است برای کلماتی مثل مریم، حسین یا خیلی از اسامی که صرفا یک اسم است به آن اندازه، این ارزش را قائل نباشند.
برای همین به نظر من جایگاه کلمه “مادر” و جایگاه کلمه “پدر” خیلی فرق میکند.
این را گفتم فقط برای اینکه بگم خود مامان و بابا گفتن چقدر اهمیت دارد، چه برسد به اینکه حالا بخواهیم با کودک با کلمات زشتی برخورد بکنیم.
اگر در کلماتی که داریم استفاده میکنیم چاشنی احترام وجود نداشته باشد کودکانمان هم احترام گذاشتن را یاد نخواهند گرفت و در سنین نوجوانی اثرات آن را خواهیم دید.
وقتی بچه ای (با لفظ کودکانه ای که دارد) مادر خود را به اسم صدا میزند ممکن است برای مادر جالب باشد ولبخند زنان جواب کودک را بدهد ولی نوجوانی که داد بزند و مادرش را به اسم صدا بزند، آنجاست که مادر احساس میکند که آن ارزشی که باید برایش قائل میشدند، قائل نیستند و قطعا این مطلب باعث رنجش مادر میشود.
پس بنابراین:
اگر این کلمات احساس مسخره شدن را به کودک القاء بکند، در سن نوجوانی حتما پدر و مادرش را مورد تمسخر قرار خواهد داد.
محمدپیام بهرام پور: به عنوان مثال اگر شخصی نامش محمد است و اطرافیان اون را مملی خطاب میکنند این هم به نوعی آسیب محسوب میشود و اشتباه است؟
دکتر شهرام اسلامی: صددرصد. زیرا کودک در سن نوجوانی دوست ندارد با این اسم صدایش کنند و اگر یک مادر ده سال است که به فرزند خود چنین چیزی میگوید، عادت کرده که این را بگوید و بچه هم به مرور زمان عادت کرده که تحقیر بشود.
در نهایت در سن نوجوانی یا این نوع تحقیر شدن را می پذیرد -که به اعتماد به نفسش شدیدا لطمه میزند و وقتی بزرگ شد و بهش توهین کردند به نوعی خودش را شایسته این توهینها میداند و این آسیب است- یا اینکه نپذیرد و اعتقاد به این داشته باشد که آدمها اشرف مخلوقات هستند پس کسی حق ندارد به من توهین کند– که این با وجود اینکه کاملا درست است ولی با رفتارهایی که در کودکی ملکه ذهنش شده ممکن است راه درست برخورد کردن با این مطلب را در برابر کسی که به او توهین کرده را نداند و به پرخاشگری منجر شود و آسیب ببیند،
پس در نتیجه ما باید این جایگاه اشرف مخلوقات را در برخوردها و رفتارهایمان با فرزندانمان با کارهای اصولی و فرهنگی به اثبات برسانیم و بدانیم که چگونه با کودکمان رفتار کنیم.
محمدپیام بهرام پور: بسیار سپاسگزارم از شما. پس جمع بندی این بود که، به هیچ عنوان حتی با عشق و علاقه هم اجازه نداریم از عناوین تحقیر آمیز یا توهین آمیز استفاده بکنیم. اسامی را شکسته ادا نکنیم و سعی کنیم کلماتی را که احترام خاصی را بهمراه دارد استفاده بکنیم. اینکه بعضیها به فرزندان خودشان القابی چون دانشمند و مهندس من و واژه هایی اینچنینی نسبت میدهند آیا این ها کلمات خوبی محسوب میشود؟
دکتر شهرام اسلامی: اینها مسلما واژه های خوبی هستند ولی اگر ما به نحوی با بچه رفتار کنیم که سن عقلی او از سن تقویمیش بیشتر بشود این بدان معناست که مثلا فرزند ما سه سال دارد ولی صحبت کردن و رفتارش مانند کودکی شش ساله است. خیلی از مادرها به چنین چیزی افتخار میکنند.
برای همین کودک سه ساله حرفهایی را میزند و مادرش هم خیلی خوشحال و ذوق زده میشود و با افتخار به خاله بچه هم میگوید ببین چه حرفهایی میزند (یعنی بچه بزرگتر از سنش حرفهایی را میزند)
در نهایت کودکی که سه سال دارد ولی دوست های پنج ساله یا شش ساله دارد و با بزرگتر از خودش، بهتر ارتباط برقرار میکند. این باعث شده سن عقلی بیشتر رشد بکند. وقتی این کودک به سن ده سالگی رسید با بچه های چهارده ساله ارتباط برقرار میکند.
بچه های چهارده ساله در ارتباط با مسائل جنسی چیزهایی را میدانند و راجع بهش صحبت میکنند که بچه های ده ساله اصلا نباید در این ارتباط چیزی بدانند ولی بچه شما مثل چهارده ساله ها حرف میزند بعد همان حرفها را با خودش میبرد در مدرسه و به بچه های ده ساله میگوید که ما به این میگوییم بلوغ زودرس جنسی که این خود یک آسیب است.
حالا همین بچه می رسد به سن بیست سالگی ولی فهم و درکش به اندازه سی ساله هاست بعد پسرتون به سن بیست و پنج سالگی میرسد و با یک خانم سی و پنج ساله ازدواج میکند. چرا؟
چون سن تقویمیش بیست و پنج سال را نشان می دهد ولی سن عقلی آن حدود سی و هشت سال است و خب این آقای سی و هشت ساله مسلما اقدام به ازدواج با خانمی با سن سی و پنج سال میکند زیرا نمیتواند با یک خانم بیست و دو ساله، آن ارتباطی را که باید برقرار بکند.
سنش بالاتر از این حرفهاست و مسلما فکر و نگرش یک خانم بیست و دو ساله نسبت به خانمی با سی و پنج سال سن به نحو دیگریست و لذتها را جور دیگری میبیند پس در نهایت مجبور میشود با خانمی با تفاوت سنی پنج یا ده سال بزرگتر از خودش ازدواج بکند چون خانمی که ده سال از خودش بزرگتر است مثل آن فکر میکند و جهانبینی یکسانتری دارند.
به همین خاطر سن عقلی بالا (چیزی که الان در ایران بهش افتخار میکنند) هم غلط است.
محمدپیام بهرام پور: متشکرم از شما. حالا از دیدگاه شما لزوما به این معنیست که داشتن اختلاف سنی (به جهت منفی یعنی آقا کوچکتر از خانم) اساسا بد است یا که بصورت عمومی چیز درستی نیست؟
دکتر شهرام اسلامی: الان در ایران میگویند که باید هم کفو باشند.
من میپذیرم منتها اگر آقا سه سال، پنج سال از خانم کوچکتر باشد ولی سن عقلیش خیلی بزرگتر از آن خانم باشد هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد چون این آقا سن عقلیش چهل سال است ولی سن تقویمیش سی سال است و تصمیم به ازدواج با خانمی گرفته که سنش سی و پنج سال است.
من میگویم با وجود اینکه سن تقویمی خانم پنج سال بزرگتر از شوهرش است، سن عقلی چهل ساله با یک خانم سی و پنج ساله هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد ولی برای این منظور حتما مراجعه میکنند به یک مشاور (چون خانمها زودتر شکسته میشوند) و آن مشاور یک چیزهایی را باید به خانم یاد بدهد که در نهایت یاد بگیرند که تبلور این عشق را چگونه در زندگیشان حفظ بکنند.
محمدپیام بهرام پور: سپاسگزارم از شما. خب به عنوان مثال بچه ای فحشی را در جایی مثل استادیوم شنیده و در جمع خانوادگی یهو از آن کلمه زشت استفاده میکند و پدر این بچه با افتخار این رفتار نادرست را مثلا با عموی بچه به اشتراک میگذارد و خطاب به عمو میگوید که : حسن بیا ببین چی میگه این بچه
راجع به جملات ممنوعه ای که نباید به بچه ها بگوییم کمی توضیح میفرمایید؟ البته تا جایی که با فرهنگ ما همخوانی دارد.
دکتر شهرام اسلامی: ببینید حتی فحشها من قطعا موافق هستم که ما نباید اصلا به بچه هایمان فحش یاد بدهیم ولی همه ما فحش و ناسزا بلد هستیم.
همه ما ایرانیها با الفاظ رکیک آشنایی داریم و این بدان معنی نیست که پدرها و مادرهایمان آنهارا به ما یاد داده باشند. هیچ کدام از پدرها و مادرها به بچه های خود ناسزا یاد نمیدهند ولی بچه در مدرسه، مهد کودک یا استادیوم بالاخره یاد میگیرد.
پس این که نباید یاد بگیرد جمله ای ایده آل اما غیرممکن است. منتها آن چیزی که ما به عنوان پدر و مادر باید به بچه ها یاد بدهیم این است که کجا باید بکار ببرد و کجا نباید بکار ببر.
تصور کنید بچه ای فحش میدهد، بلافاصله مربیهای مهد کودک شروع به دویدن میکنند. بچه های دیگر چه چیزی میبینند؟
مشاهده می کنند که یکی این کلمه را عنوان کرد بعد مربی ها در حال دویدن هستند با وجود اینکه بچه اصلا معنی آن کلمه را نمیداند، در ذهن آنها این بدین معناست که این کلمه باعث دویدن مربی ها میشود. حالا بعد از رسیدن به خانه این کلمه را تکرار میکند و قصدش این است که ببیند اگر این کلمه را بکار ببرد آیا باعث میشود که پدر و مادر هم شروع به دویدن بکنند یا نه. د
ر حالی که پدر و مادر را زیر نظر گرفته، آن کلمه را به زبان می آورد.
اگر پدر و مادر با شنیدن این کلمه یکدفعه توجه شان به بچه جلب بشود و به آن نگاه بکنند، بچه یاد میگیرد که با گفتن این کلمه پدر و مادر بهش نگاه میکنند و این سبب میشود که در یک مهمانی آن فحش را به زبان می آورد و عکس العمل اطرافیان را اینگونه میبیند که همه بهش نگاه میکنند.
پس باز مجددا بچه این را به خاطر میسپارد. بعضی از مهمانها میخندند و به قول شما به این قضیه دامن زده و میگویند بیا ببین این چه میگوید؟ این دقیقا یعنی تشویق کردن!
اگر ما در رفتارهایمان، نسبت به کارهای بد، فحش دادن یا حرکات ناشایست کودکانمان کوچکترین تشویقی انجام بدهیم، مسلما تأییدی است برای انجام دادن مجدد آن کار از طرف آنها. پس بچه کار بدش را ادامه میدهد ولی اگر کار زشت آنها را تشویق نکنیم بچه یاد میگیرد که، پدر و مادر از این کلمه خوششان نیامد و باعث میشود که آن کلمه را از خاطرش دور بریزد. این اصل تربیت است.
محمدپیام بهرام پور: خیلی متشکرم. پس دیدگاه شما این است که:
دکتر شهرام اسلامی: اصلا نگوییم.
چون همین کلمات هم نوعی نوازش است. منتها نوازش منفی.
باز مثالی میزنم تصور کنید خانمی که آرایشگاه رفته، شب همسرش از سرکار میاید خانه، اگر شوهرش به محض دیدن خانم بگوید که: این چه شکل و شمایلی است که برای خودت درست کرده ای؟
چرا موهایت را این رنگی کرده ای؟ چرا اینطوری خودت را آرایش کرده ای؟ این نوعی نوازش است ولی نوازش منفی و این بدین معناست که من متوجه شدم که به آرایشگاه رفته ای.
حالا اگر خانمی بگوید که من میروم آرایشگاه و خودم را صد قلم آماده میکنم برای همسرم ولی وقتی همسرم به خانه میاید اصلا من را نمیبیند.
حالا از خانمها سوأل میکنم که آیا شما دوست دارید که اصلا شوهرتان نبیندتان یا دوست دارید ببیند و بگوید بی ریخت شده اید؟
قطعا اکثر خانما چنین پاسخ میدهند که دوست دارند دیده بشوند ولو اینکه بی ریخت شده ایم. دلیلش هم اینست که این خانم امید دارد و با خودش میگوید که:
فردا میروم مدل موهایم را عوض میکنم و به طبع همسرم میگوید که حالا خوشگل شدی ولی آن یکی خانم تا آخر عمرش هیچ امیدی نداره و میگوید که اصلا همسرم به من توجهی نداره و اصلا من را نمیبین .
پس اگر بهش بگویند که بی ریخت شده ای نوعی نوازش محسوب میشود ولی نوازش منفی.
حالا همین نوازش منفی توی تربیت هم وجود دارد. بچ از روی مبل می پرد، مادرش چپ چپ نگاهش میکند و میگوید نپر. همین که نگاهش میکند بچه تشویق میشود که دوباره بپرد بعد مادر عصبانی شده و میگوید که صد دفعه بهت گفتم که نپر ولی بازم بچه بکارش ادامه میدهد و میپرد چرا؟ چون همین نگاه یک نوع نوازش است، یک نوع تشویق کردن است.
در نتیجه وقتی بچه اشتباه کرد، نه توهین میکنیم، نه داد میزنیم، نه حرف زشت میزنیم، این که غلط است از آنطرف چرا اینکار را کردی و از این دست حرفها هم که انجام نمیدهیم خب در نهایت باید چکار کنیم؟ این بهتری روش برای رفتار با کودک است
حتی نگاهش هم نمیکنیم. رویمان را هم برمیگردانیم ولی قهر نمیکنیم بطوری که اگر بچه گفت مامان رویمان را برگردانیم ولی بگیم بععللهه.
به بچه یاد میدهیم هر موقع از کسی ناراحت شدی باید راجع به آن موضوع صحبت کنی که اگر حرف نزنی چیزی برطرف نمیشه.
پس حتی اگر از دستش ناراحتیم، رویمان را هم برگرداندیم، هر دفعه صدایمان کرد میگوییم بله و صحبت میکنیم.
محمدپیام بهرام پور: متشکرم از شما. قبل از اینکه سوال بعدی که تقریبا جزو سوالات پایانی هم هست بپرسم، برای شنوندگان عزیز شرایط را ترسیم بکنم که: الان ساعت ده دقیقه به دوازده شب است که آقای دکتر محبت فرمودند و در کویر مصر این وقت را در اختیار ما قرار دادند در ضمن چند نفر هم دست اندر کار داریم.
از همسرم هم کمال تشکر را دارم که برای ایجاد سکوت در این محوطه از هیچ تلاشی فروگذار نیست بنابراین اگر صدایی هم به جز صدای مصاحبه به گوش شما عزیزان میرسد شخصا عذرخواهی میکنم و ممنونم که با شکیبایی گوش میکنید. آقای دکتر از شما هم بی نهایت سپاسگزارم که در این موقع شب اینقدر با انرژی به سوالات بنده پاسخ میدهید.
حالا اگر دیدیم یک بچه ای یک کاری را انجام میدهد چطور به آن بگوییم که اینکار را نکن؟
تا اینجای بحث اینطور برداشت میکنم که، وقتی بچه ای کار اشتباهی میکند با بی توجهی کردن و نادیده گرفتن آن برخورد، سبب میشویم که خودبخود دیگر اینکار را انجام ندهد. آیا اصلی ترین کار همین است؟
دکتر شهرام اسلامی: بله همین که نبینیم کافیه. ولی اگر کار بدی انجام داد مثلا لیوان را پرت میکند و میشکند خب اینکار غلط است اگر ما رویمان را هم بکنیم به یک طرف دیگر باز هم جواب نمیگیریم.
پس تو یک جاهایی رفتارهای غلط را نمیبینیم، هیچ عکس العملی هم نشان نمیدهیم. مثل فحش دادن (که آسیب کمتری دارد و به خودش و دیگران آسیبی نمیرساند) ولی اگر جایی کار بدی انجام داد، ما برای اینکه بتوانیم تربیت کنیم، حتما باید حق انتخاب را به بچه منتقل کنیم.
توی سن نوجوانی این انتخاب کردن را خیلی نیاز دارد. اصلا انسان بودن ما به دلیل انتخابمان است. پس ما بعنوان پدر و مادر این انتخاب کردن را به بچه منتقل میکنیم. میپرسید که چگونه منتقل کنیم؟
بچه میگوید میخواهم بیایم خانه خاله و با لباس راحتی توی خانه ام میخواهم بیایم. اینجا باید بهش حق انتخاب بدهیم، منتها ما به عنوان پدر و مادر حتما باید راهنمایی کنیم که اگر لباس مهمانی بپوشی خیلی قشنگ تره، آنجا همه بهت میگویند که وای چه خوشگل شده ای ولی اگه با لباس توی خانه بیایی ممکن است که مورد تمسخر قرار بگیری اون وقت دوست نداشته باشند. بچه جیغ میزند و میگوید که میخواهم با لباس توی خانه بیایم. انسان بودنش را ازش نمیگیریم، بهش حق انتخاب میدهیم.
مادر میگوید که اشکالی ندارد من لباس های مهمانی ات را هم می آورم اگه دوست داشتی عوض بکن. پس بچه با لباس توی خانه آزاد است که بیاید خانه خاله.
حالا اگرخاله در را باز کرد و بچه را با لباس توی خانه دید یا مادرش میگوید که: خاله ببین با لباس توی خانه آمده خانه خالش.
اگر خاله بگوید که: چه اشکالی دارد خانه خالشه. خانه خاله با لباس توی خونه نیاد خانه کی با لباس توی خانه برود.
اینجا بچه تشویق میشود، یعنی یاد میگیرد که آهان دیدی، دیدی اشکال نداشت من با لباس توی خانه ام بیایم.
بچه ای که با لباس راحتی آمد خانه خاله، باید باهاش برخورد بشود. پس مامان اول باید زنگ بزند به خاله یاد بدهد که الان داریم میاییم آنجا، بچه من هم با لباس توی خانه دارد میاید، لطفا هرکی دید دعوایش بکند.
خاله در را باز میکند و به محض دیدن بچه بهش میگوید: این چه لباسی است که پوشیدی؟ مگر نمیدانستی که داری به مهمانی می آیی چی باید بپوشی؟
پشت سر آن عمو هم بگوید: تو هنوز نمیدونی وقتی میخواهی به مهمانی بروی نباید با این لباسها بیایی؟
یعنی بگذارید چند نفر باهاش برخورد کنند. خیلی از پدر و مادرها میگویند اگر باهاش برخورد کنم، بچه ام تحقیر میشود. من هم این مطلب را قبول دارم. قطعا تحقیر میشود. به همین خاطر مادر میگوید به جای اینکه خاله و عمو تحقیرش کنند خودم اینکار را انجام میدهم و توی خانه بچه را میزند و به زور لباس را تنش میکند بعد از یک مدت بچه دیگر مادر ندارد.
من ترجیح میدهم بچه، مادر را برای خودش حفظ کند ولی خاله تحقیرش بکند. حالا اگر خاله دعوایش کرد، بچه ناراحت شده، مادر هم که لباس مهمانی را آورده آنوقت خود بچه میاید به مادرش میگوید که آن لباس مهمانی را بدهید من عوض کنم.
وقتی لباسش را عوض کرد، همان خاله ای که تحقیر کرده وارد عمل شده و میگوید: حالا خوشگل شد .
یعنی بچه نتیجه انتخابش را دید. برای دفعه بعد که بهش بگویید میخواهیم برویم خانه خاله، دقیقا میداند که چه لباسی باید بپوشد.
پس ما بدون اینکه داد و بیداد بکنیم، عملا این داد و بیداد را به خاله واگذار کردیم. مادر جایگاه خودش را حفظ کرده مادر مانده و بچه هم نتیجه کارش را دیده.
قبل از دوازده سالگی، بچه ها باید این نتیجه کارهایشان را ببینند چون بعد از دوازده سالگی، دوستانی پیدا میکنند که اگر یک شلوار پاره بپوشد خاله ممکن است بگوید خیلی بی ریخت شده، این چیه پوشیدی؟ ولی دوستانی دارد که بهش میگویند: خیلی هم قشنگه.
به این میگوییم تربیت.
محمدپیام بهرام پور: متشکرم. آقای دکتر با اینکه من فرزند ندارم ولی تقریبا تمام محصولات شما را گوش دادم و واقعا لذت بخش هم توضیح میدهید و با خودم میگویم حیف که بچه ندارم که اجرا بکنم.
چیزی که متوجه شدم این است که، شما یک هوشمندی خاصی را دارید به پدر و مادر ها یاد میدهید که بدون اینکه خودشان آدم بده باشند بچه ها بفهمند این کار باعث میشود که دیده نشوند، باهاشون بد برخورد بشود و خودشان مسائل را درک بکنند (توی پوشیدن، حرف زدن و یا انجام کارها) آیا من فلسفه اصلی آن دیدگاه زیبایی که شما دارید را درست متوجه شده ام؟
دکتر شهرام اسلامی: کاملا صحیح است. البته این دیدگاه زیبا برای ما نیست بلکه برای دینمان است.
در قرآن توی داستان آدم و حوا، همین آموزش داده میشود.
خدا به آدم میگوید که از این درخت سیب نخور وقتی آدم دستش را دراز میکند و سیب میکند خدا داد نمیزند که: اوهوی مگر تو آدم نیستی، به آدم چند دفعه حرف میزنند. خدا اصلا این چیزها را نمیگوید، خدا کتکش نمیزند، توهین نمیکند. میگوید اشتباه کردی حالا نتیجه کارت را ببین و نتیجه کارت این است که از بهشت رانده میشوی و می آیی به زمین.
محمدپیام بهرام پور: مرسی. با اینکه خسته هستید ولی من میدانم که این فایل میتواند به خیلیها کمک بکند. اجازه میخواهم که دو تا سوال دیگه را هم از جنابعالی بپرسم.
دکتر شهرام اسلامی: مثلا به بچه میگوییم: پسرم یا دخترم میشه برایم آب بیاوری؟
دختر میگوید: من خسته ام، من پایم درد میکند یا یک همچین چیزهایی.
یعنی بهانه هایی میاورد که این کار را انجام ندهد. خب مادر مجبور میشود که خودش برود آب بخورد.
دفعه بعد بچه به مادر میگوید: مامان میشود برایم آب بیاوری؟ اگر مادر به تلافی دفعه قبل بگویدکه: یادت هست دفعه قبل من آب خواستم برایم نیاوردی؟ حالا من هم نمیاورم.
خب ما به عنوان مادر چه چیز به بچه آموزش دادیم؟ لجبازی!
در صورتی که این غلط است. پس چه کار باید کرد؟
اگر مادر برود و برای بچه آب بیاورد، که خب دفعه بعد باز وقتی از فرزند درخواست آب میکند، بچه هنوز یاد نگرفته پس من پیشنهاد میکنم آن جمله هایی که بچه در یک چنین مواقعی میگوید، مادر هم در پاسخ به بچه همانها را بگوید.
یعنی وقتی بچه میگوید: مامان میشود برایم آب بیاوری؟
مادر هم در جواب بگوید: من اینقدر خسته هستم که اصلا نمیتوانم از جایم بلند شوم. این همان جمله ای بود که آن میخواست بگوید. منتها ما به بچه چه چیز میخواهیم یاد بدهیم؟ میخواهیم یاد بدهیم که من خسته ام و نمیروم آب بیاورم.
پس به بچه میگوییم که: من آنقدر خسته ام که نمیتوانم از جایم تکان بخورم ولی آنقدر دوست دارم که میروم برایت آب بیاورم.
یعنی ما جمله آن را میگوییم و رفتار صحیح را یادش میدهیم.
حالا دفعه بعد بهش میگوییم که: میشود برایم آب بیاوری؟ ممکن است که بگوید من خسته ام و نمیتوانم بروم ولی ممکن هم هست که یادش بیاید که آن موقع مادرم چه گفت؟
همین که آن موقع مامانم چه گفت را ممکن است تکرار بکند. اگر تکرار نکرد بدین معناست که هنوز یاد نگرفته. ما آدمها یک اشتباه را آنقدر تکرار میکنیم تا بالاخره یاد میگیریم که چکار کنیم.
پس بارها و بارها مادر همچین کاری را انجام میدهد تا بچه هم یاد بگیرد. به غیر از بچه، حتی برای همسرش به عنوان مثال: خانمها تصور کنید که شوهرتان از درب میاید داخل و خطاب به شما میگوید که: لباسهایت را بپوش برویم منزل مادرم. خانمها چکار میکنند؟ اگر خسته باشید، حوصله ندارید بروید خانه مادر شوهرتان چکار میکنید؟
خیلی از خانمها میروند لباسشان را میپوشند و میروند. اسمش را هم میگذارند فداکاری. من هم قبول دارم که خسته است و نمیخواهد برود خانه مادر شوهرش ولی فداکاری میکند و میرود.
دو هفته بعد شوهر که از راه میرسد خانم میگوید که: لباسهایت را در نیاور قرارگذاشتم برویم خانه مادرم. شوهر چه جواب میدهد؟ میگوید من خسته ام اصلا حوصله ندارم.
در این جا خانم چه کار میکند؟ آن فداکاری دو هفته قبل را همچون چوبی بر سر شوهر میکوبد و میگوید: من هم خسته بودم، من هم نمی خواستم بروم ولی به خاطر تو رفتم لباسهایم را پوشیدم و رفتیم.
اینجا موضوع منت مطرح است و شوهر در جواب میگوید که میخواستی بگویی! میگفتی خسته ای اصلا نمیرفتیم! توجه داشته باشید که این منت، دعوا درست میکند. پس خانمهایی که فداکاری میکنند و در نهایت منت میگذارند، زندگیشان آسیب میبیند و حتی امکان دارد زندگیشان به طلاق کشیده بشود چون این خانم فکرمیکند که در این زندگی دائما درحال فداکاری است و شوهرش هیچ وقت به فداکاری او جواب نمیدهد.
اگر شوهر گفت لباست را بپوش برویم منزل مادرم. اگر خانم خسته است خب باید احساسش را بگوید بیان کند که من اینقدر خسته ام که اصلا حوصله بیرون رفتن ندارم و در ادامه اضافه بکند که: اما آنقدر دوست دارم که الان میروم بپوشم که برویم. این یعنی فداکاری.
همینجا توضیح بدهم، اگر کلمه دوست دارم تو جمله نباشد، دوباره به منت تبدیل میشود. مثل این میماند که بهش بگویند اینقدر خسته ام که حوصله بیرون رفتن ندارم ولی الان میپوشم برویم. این منت است پس خیلی دقت کنیم. باید بگوید که اینقدر دوست دارم که الان میروم بپوشم. این فداکاری است.
حالا سوأل من این است که: خانمها اگر شما این جمله را گفتید که “اینقدر خسته ام که حوصله بیرون رفتن ندارم ولی اینقدر دوست دارم که الان میپوشم برویم” واقعا فکر میکنید همسرتان چه میگوید؟ میگوید خب اگر خسته ای نرویم. یعنی چی؟ یعنی الان شوهر احساس میکند که همسرم دارد فداکاری میکند برایم پس به فداکاری جواب میدهد و میگوید که اگر خسته ای نرویم.
یعنی تو فداکاری نکن من فداکاری میکنم. وقتی اینجا احساس کردید دقیقا فهمیدید دارید فداکاری میکنید، حتما آن کار را انجام بدهید و بگویید نه عزیزم تو دوست داری بروی منزل مادرت و میپوشید و میروید.
حالا دو هفته دیگه شوهرتان میاید، شما میگویید لباست را در نیار میخواهیم برویم خانه مادرم. شوهرتان میگوید آنقدر خسته ام که حوصله بیرون رفتن ندارم ولی یادش میاید که دو هفته پیش هم شما همین را گفتید پس بقیه جمله را از خودتان یاد گرفته و بلافاصله ادامه میدهد که ولی اینقدر دوست دارم که برویم.
حالا ممکن است که بگویید من این کار را انجام دادم ولی شوهرم جواب نداد و گفت اینقدر خسته ام که حوصله بیرون رفتن ندارم و به روی خودش هم نیاورد.
من میگویم که شوهرتان فهمید که شما فداکاری کردید و ایندفعه به روی خودش نیاورد ولی مطمئن هستم که طی یک هفته تا دو هفته آینده یک روز خودش میاید و میگوید که بپوش برویم به مادرت سر بزنیم. چرا؟ چون آنروز واقعا خسته بوده ولی فداکاری شما را متوجه شده و به فداکاری جواب میدهد پس دو یا سه دفعه که اینکار را انجام بدهید قطعا جواب میگیرید.
محمدپیام بهرام پور: پس چیزی که اینجا خیلی مهم است این است که، با یک بار دوبار ناامید نشویم چون رابطه، دشوارتر و پیچیده تر از چند تا جمله ساده است. این مطلب را تأیید میفرمایید؟
دکتر شهرام اسلامی: صددرصد. بعد تازه ممکن است جوابها انواع مختلفی داشته باشد.
یعنی آقایی که گل برای خانمش میخرد و میگوید من هرچه که دارم از تو دارم و واقعا ازت متشکرم که در این زندگی هستی و یکسری قدردانی میکند. فردا میرود سرکار و قرار است ظهر بیاید خانه. میخواهید برایش غذا درست کنید چه چیز درست میکنید؟
مطمئنا همان غذایی را که شوهر دوست دارد که بهش میگوییم جواب دادن پس این همان جواب فداکاری است.
ممکن است برای همسرتان یک جایی فداکاری کنید، آن به یک مدل دیگری جواب بدهد. مهم این است که در این زندگی نگاه کنیم و جواب فداکاری ها را از اعمالش بیرون بکشیم، یعنی تو این کار را انجام دادی و بهش بگوییم تو که این کار را انجام دادی من چقدر خوشحال شدم.
وقتی نشان بدهیم، بابت کاری که تو انجام دادی من جواب فداکاریم را دیدم تشویق میشود که فداکاریهای بیشتری انجام بدهد.
محمدپیام بهرام پور: آقای دکتر بسیار ممنونم از شما. میشود راجع به اینکه با بچه ها چگونه صحبت بکنیم که اعتماد به نفسشان بالا برود، چند تا جمله بگویید؟ الان در کلاسهای سخنرانی ما، چیزی که میبینیم این است که یک مدیر خیلی موفق، که تعداد زیادی نیرو دارد نمیتواند جلوی پنج نفر صحبت بکند و ما میدانیم که در سن چهل سالگی کار بسیار سختی را پیش رو داریم که چنین اتفاقی بیفتد.
چکار کنیم که بچه ها اعتماد به نفسشان بالا باشه؟
دکتر شهرام اسلامی: ببینید اگر کسی راجع به شنا کردن پنجاه تا کتاب هم بخواند ولی به محض افتادن در جای عمیق قطعا خفه خواهد شد به این علت که شنا کردن را با کتاب خواندن یاد نمیگیرند، اعتماد به نفس را با کتاب خواندن یاد نمیگیرند؛
اعتماد به نفس جزو آن چیزهایی است که حتما باید با عملکردمان یاد بگیریم. پس یک بچه اگر قرار است که اعتماد به نفسش بالا برود باید آن کار را انجام بدهد پس ما به عنوان پدر و مادر اجازه میدهیم که او این کار را انجام بدهد ولو ناقص!
وقتی یک بچه تازه میخواهد که راه بیفتد و راه رفتن را تمرین کند، یک جا را میگیرد بعد میخواهد که حرکت کند. اگر پاهایش را بالا بیاورد و در هوا سه دور بچرخاند بعد یک قدم بردارد، کدام مادری میگوید که چرا پاهایت را در هوا سه دور چرخاندی بعد قدم برداشتی؟
خب پاهایت را صاف بر روی زمین بگذار.
ولی هیچ وقت چنین چیزی نمیگوید و بالعکس به محض اینکه بچه یک قدم برداشت، مادر خوشحال شده و با ذوق میگوید بیا بیا بیا… و عکس العملهای خوبی نشان میدهد. بچه آن یکی پایش را بالا میبرد و در هوا سه دور میچرخاند بعد زمین میگذارد. بازم مادر میگوید که بیا بیا ..
یعنی تو فقط بیا و دیگر چیزها اصلا مهم نیست که مثلا پاهایت در هوا چند دور میچرخد فقط قدم بردار و هر وقت که راه رفتن را یاد گرفت آنوقت شروع میکند به ایراد گرفتن.
برای بالارفتن اعتماد به نفس هم دقیقا به تاتی ها (آهسته راه رفتن بچه ها) جواب میدهیم. یعنی کوچکترین قدمی که برداشت حسابی تشویق میکنیم که تو فقط اعتماد به نفس را بالا ببر و حرکت کن ولی در آن لحظه ایرادها را نمیگیریم. همین باعث میشود که آهسته آهسته بچه تشویق بشود.
تشویقهای پدر و مادر برای تاتی تاتی بچه ها باعث میشود که یک روز این بچه ها بدوند. همین تشویقها برای انجام دادن کارها باعث میشود که آن بچه اعتماد به نفس لازم –که من میتوانم کارهایم را خودم انجام بدهم– را پیدا بکند و تقویت بکند و بالا ببرد.
تصور کنید حالتی را که :
بچه از دستشویی میاید بیرون و میخواهد که شلوارش را بپوشد. همین که مادر کمکش کرد و شلوار را نصفه تنش کرد، باید شلوار را رها کند. یعنی اجازه بدهد خود بچه بقیه شلوار را بالا بکشد البته برای بچه های دوساله، دو سال و نیمه و حداکثر سه ساله ولی بچه با سن بالاتر از سه سال، دیگر یاد گرفته است که خودش لباسش را تنش بکند پس وقتی پوشید حالا وقت آن رسیده که باید بهش پاداش بدهیم.
مادر میگوید: شلوارت را بپوش بیا با هم فلان بازی را بکنیم و وقتی پوشید آن بازی را انجام میدهیم.
این یعنی پاداش برای اعتماد به نفس لازم، که تو میتوانی خودت شلوارت را بپوشی.
محمدپیام بهرام پور: متشکرم. پس آنچه که متوجه شدیم این است که، ما باید اجازه بدهیم که بچه ها کارهای جدید را خودشان انجام بدهند. اشتباهی که فکر میکنم اکثر پدر و مادرهای امروزی مرتکب میشوند و آن این است که میخواهند سختیها و دشواریهایی که خودشان متحمل شدند را بچه هایشان نداشته باشند و به همین خاطر، بسیاری از کارهایی که بچه ها خودشان باید انجام بدهند را پدر و مادرها به عهده میگیرند و در نتیجه بچه ها با حالتی بزرگ میشوند که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند چون در اصل کاری انجام نداده اند یعنی باور بفرمایید که همان شلوار را هم تا سنین خیلی بالاتر خودشان بالا نکشیده اند که بخواهند این تجربه را داشته باشند.
خب من تصورم این است که این بچه ها بزرگتر میشوند و وارد مدرسه میشوند ولی خیلی از کارها را نمیتوانند انجام بدهند مورد تمسخر قرار میگیرند، موأخذه میشوند و حتی تنبیه میشوند و متأسفانه این باعث میشود که اعتماد به نفسشون ضعیفتر هم بشود و این چرخه همینطور ادامه دارد تا به سنین بالاتر میرسند. شما هم این مطلب را تأیید میفرمایید؟
دکتر شهرام اسلامی: دقیقا همینطور است پس ما اجازه بدهیم تا کارهایشان را خودشان انجام بدهند. خیلی از پدرها، فکر میکنند سختیهایی که من کشیدم بچه ام نکشد.
در هوش اقتصادی یک پدر کارخانه ای را تأسیس میکند و پولدار میشود بعد دوست ندارد بچه اش سختی بکشد بنابراین امکانات زیادی را در اختیار این بچه قرار میدهد در صورتی که این غلط است.
یک پدری که حتی پولدار شده است باید آن راه سختی را که طی کرده و با پشتکار به این جایگاه رسیده را به بچه اش یاد بدهد، نه اینکه بگوید توی این سن بهترین امکانات را به بچه ام میدهم که سختی هایی که من کشیده ام را تجربه نکند.
آقای بیل گیتس هشت تا ماشین لامبورگینی دارد ولی پسرش ماشین ندارد. اما اینگونه ام نیست که بگوید بیا هر روز یک ماشین را بردار ببر بجایش میگوید آن راه سختی که من پیمودم تا بتوانم این هشت تا لامبورگینی را بخرم، تو هم باید بروی.
پدرها در ایران درست برعکس عمل میکنند میگویند من تمام مخارج تحصیلاتت را میدهم تو فقط درس بخوان. در مقاطع بالاتر میگویند میخواهی به دانشگاه بروی؟
تمام مخارجت را تأمین میکنم تو فقط درس بخوان. حالا میخواهی ازدواج بکنی؟
تمام مخارج عروسیت را میدهم. میخواهی خانه بخری؟ خودم یک خانه برایت میخرم و بهت میدهم.
این شیوه کاملا غلط است. در هوش اقتصادی ما میگوییم که این شیوه غلط است چه برسد در تربیت.
پس برای اینکه اعتماد به نفس بچه هایمان بالا برود، اجازه بدهیم که کارهایشان را خودشان انجام بدهند و خودشان به تمام چیزهایی که آرزومندش هستند، برسند. در نهایت باعث این میشود که هوش اقتصادیشان هم بالا میرود.
محمدپیام بهرام پور: ممنون. در انتها میخواستم از شما این سوال را بپرسم که برای یادگیری در ارتباط با فرزند چه منابعی را – به غیر از محصولات، سمینارها و برنامه های بسیار مفید شما که بنده همینجا واقعا تأکید میکنم که تمام پدرها و مادرها حتما آنها را ببینند و یاد بگیرند- معرفی میفرمایید؟
دکتر شهرام اسلامی: شما لطف دارید. ببینید کتاب جایگاه خودش را دارد ولی من احساس میکنم ظرف ده تا بیست سال آینده، کتاب کلا جایگاه خودش را از دست میدهد مخصوصا کتابهای کاغذی! و کتابهای صوتی خیلی سریع جایگزین میشوند.
برای همین من بیشتر پیشنهاد میکنم که علاقمندان بروند و لوحهای فشرده سخنرانی اساتید مختلف را ببینند ترجیحا هم سخنرانیهای ایرانی و بومی چون ما اساتید زیادی داریم که به فرض در آمریکا زندگی میکنند و فارسی هم صحبت میکنند منتها چون در آمریکا زندگی میکنند راه کارهایی پیشنهاد میدهند که آدمهایی که داخل آمریکا زندگی میکنند به جواب میرسند و وقتی به جواب رسیدند، اینها مراجعه کنند به این سخنران ها برای همین مشاوره ها داخل آمریکا است و به درد ایران نمیخورد.
پس پدر و مادرهایی که مینشینند پای ماهواره و سخنرانی یکسری از روانشناسانی را که آنطرف دنیا زندگی میکنند را میشنوند و برای بچه شان پیاده میکنند، انتظار این که قطعا به جواب برسند را نداشته باشند.
بنابراین ترجیحا لوحهای فشرده صوتی یا تصویری سخنرانیهای اساتید ایرانی را که در ایران زندگی میکنند و با مشکلات و موانع و استرسهای زندگی در ایران آشنا هستند را در ماشین، چه منزل گوش بکنند و خیلی سریع، سریعتر از آنچه فکر میکنند به جوابها برسند.
ممکن است دو تا روانشناس حتی در یک زمینه مثلا تربیتی اختلاف نظر داشته باشند. یکی، یک مدل پیشنهادی را ارائه دهد و دیگری پیشنهاد متفاوتی را مطرح بکند.
پس راه کار اساتید را ببینند و حداکثر ظرف مدت سه هفته در بخشی از مسائل باید جواب بگیرند. همین که بخشی از مسائل جواب داد انشاا… در بقیه مسائل که نیاز به مرور زمان هم دارد آنها هم جواب میدهد.
محمدپیام بهرام پور: ولی فکر کنم یک اشتباهی که والدین انجام میدهند این است که قسمتی از صحبتهای یک روانشناس را مد نظر قرار میدهند و یک تکه دیگر از صحبتهای یک روانشناس دیگر را انتخاب میکنند و در دستور کار خود قرار میدهند یعنی آنطوری که دوست دارند و خوششان میاید خودشان گلچین میکنند. اینجا یک فاجعه ای به بار میاید.
نظر شما چیست؟
دکتر شهرام اسلامی: صددرصد. پدر و مادرها دوست دارند آن چیزهایی را که دوست دارند بشنوند را بشنوند. بعضیها میایند پیش من برای مشاوره و میگویند که مثلا میخواهم با این شخص ازدواج کنم. بعضی اوقات من به آنها میگویم که، این شخص به درد تو نمیخورد قبول نمیکند
چون این آدم اساسا آمده بود مشاوره که از زبان مشاور بشنود که این شخص بسیار عالی است و قطعا خوشبخت میشوید ولی چون چنین چیزی را از زبان من نشنیده و تمایل دارد آن چیزی را که دوست دارد بشنود را بشنود یک مشاور دیگری را جهت مشاوره انتخاب میکند
که آن مشاور بگوید که خیلی هم عالی است برای همین این میشود آسیب.
معمولا اگر مشاوری بخواهد به یک زندگی بگوید که شما به درد هم نمیخورید و از هم جدا شوید، حتما دلایل خیلی قانع کننده ای برای این حرف دارد.
ولی من همیشه پیشنهاد میکنم که مشاور دلایلش را بیان کند و انتخاب را به خود آن فرد واگذار بکند یعنی بگوید که به نظر من اگر شما با هم ازدواج کنید این اختلاف نظرات و دعواها را با هم خواهید داشت در ضمن راهکار اینکه چطور این دعواها پیش نیاید را هم بدهد بگوید به نظر من این کارها را شما انجام میدهی، اینکارها را هم همسرت انجام میدهد. ظرف سه ماه اگر بخشی از این مشکلاتتان برطرف شد، حالا دیگه انتخاب با خودتان است. لازم نیست دیگر پیش من هم بیایید چون آن کارها را انجام میدهید ظرف سه ماه هم خیلی از آن مشکلات برطرف میشود قطعا عاشق هم میشوید و احساس میکنید زندگی چقدر خوب پیش میرود اینجا مشکلی پیش نمیاید.
محمدپیام بهرام پور: ممنونم. آقای دکتر شما خیلی دوستان را به مشاور ارجاع میدهید و خب همینطور که قطعا خودتان واقف هستید، خیلیها فقط درس خوانده اند و واقعا آنجوری که باید درکی از روان انسان ندارند. با توجه به کم بودن مشاورین خبره مثل شما و محدود بودن زمان مشاور که دسترسی را به این نوع مشاورها محدود میکند یک مشاور خوب را چطور پیدا بکنیم ؟
دکتر شهرام اسلامی: ببینید حتی راجع به این مشکل، اگر آدم پیش ده تا مشاور هم لازم است که برود هیچ اشکالی ندارد.
ما وقتی میخواهیم نمایندگی یک بیمه ای را بگیریم، سه ماه میرویم کلاس، امتحان هم میدهیم. بعضی اوقات نمایندگی را میدهند و بعضی اوقات هم نمیدهند ولی دو نفر که قصد ازدواج دارند احساس میکنند که هیچ نیازی به هیچ کلاسی هم ندارند بعد که وارد زندگی میشوند و مشکلات و دعواها شروع شد حالا میخواهند زندگیشان را نجات بدهند.
ارزش یک زندگی چقدر است؟ پس نه فکر پول مشاوره را بکنند، نه فکر اینکه پیش این مشاور رفتم جواب نداد پس دیگه ناامید میشوم. اصلا هر چند تا مشاوره لازم است باید بروند تا به جواب برسند.
حالا سازمان نظام روانشناسی خودش یکسری مشاور دارد و یک لیست دارد میتوانند با مراجعه به سایت لیست مشاوران سازمان نظام روانشناسی را مشاهده کنند.
ولی به هر حال اختلاف نظر وجود دارد و ممکن است مشاوران روشهای مختلفی را ارائه بدهند.
من هم با صحبت شما موافق هستم. بعضیها فقط کتاب خوانده اند و میخواهند روشهای صد سال پیش که تو کتابهایشان بود را پیاده کنند. قطعا جواب نمیدهد پس میروم پیش یک مشاور دیگر ولی در ایران به اندازه کافی مشاوران خوب داریم که اتفاقا تحصیل کرده هستند و در ضمن روشهای جدید روز دنیا را هم بلد هستند ولی باز هم جواب نمیدهد.
ما باید ببینیم در آمریکا، فرانسه و چین که رشد اقتصادی اش اینقدر بالا است چکار دارند انجام میدهند بعد ایرانیزه اش کنیم (همخوان با فرهنگ خودمان تغییرش بدهیم) پس دنیا را مطالعه میکنند و ایرانیزه اش میکنند و توی ایران پیاده میکنند.
محمدپیام بهرام پور: متشکرم. لطفاروشهای ارتباطی با خودتان را بفرمایید که شنوندگان عزیز ما چطور میتوانند با شما در ارتباط باشند؟
دکتر شهرام اسلامی: خواهش میکنم. در کانال تلگرام میتوانند وارد شوند به انگلیسی “shahrameslami1” را جستجو کنند. اسم کانال من “سلام من شهرام اسلامی هستم ” است. آنجا دوستان میتوانند بقیه راههای ارتباطی را هم پیدا کنند.
محمدپیام بهرام پور: وبسایتتان هم به انگلیسی “unicef.ir” است. درسته؟
دکتر شهرام اسلامی: بله کاملا درست است.
محمدپیام بهرام پور: ممنون میشوم که شماره مجموعه تان را هم بفرمایید تا دوستان بتوانند از زمان برگزاری کلاسها و مطالبتان آگاه بشوند.
دکتر شهرام اسلامی: خواهش میکنم. تلفن دفترمان هم ۲۲۶۸۷۸۹۸
محمدپیام بهرام پور: بی نهایت ممنونم از شما آقای دکتر و خیلی خیلی متشکر که لطف کردید تا این ساعت از شب وقتتان را به ما دادید. من که از صحبتهای شما سیر نشدم ولی وظیفه است که از شما خداحافظی کنیم و علاقمندان از طریق این روشها میتوانند با شما در ارتباط باشند. خیلی ممنون از شما
دکتر شهرام اسلامی: سپاسگزارم از شما
دانلود فایل پی دی اف گفت و گو
متشکریم که فایل صوتی چگونه با کودکم رفتار کنم؟ را گوش کردید…
نوشته چگونه با کودکم رفتار کنم؟ دانلود گفت و گو با دکتر شهرام اسلامی اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
چندی پیش گفت و گویی با نیما کیمیایی مدیر گروه مشاورین کسب و کار پریمیوم و مدرس کسب و کار در این حوزه داشتیم که به صورت یک فایل صوتی ۱۰ دقیقه ای درآمد و در آن درمورد سخنرانی و سبک ایشان در سخنرانی صحبت کردیم.
امیدواریم که از این گفت و گو لذت ببرید…
برای دانلود فایل صوتی گفت و گوی محمد پیام بهرام پور با نیما کیمیایی کافیست از طریق لینک زیر اقدام نمایید:
دانلود این گفت و گو
به نام آنکه هستی نام از او یافت – فلک جنبش، زمین آرام از او یافت.
سلام خدمت شما همراهان عزیز مجموعه بیشتر از یک نفر.
من محمد پیام بهرام پور هستم از مجموعه مثبت یک، جایی که تلاش میکنیم بیشتر و مؤثرتر از یک نفر باشیم تا دنیا جای بهتری برای زندگی کردن بشه.
امروز در خدمت یک سخنران خیلی خوب و دوستداشتنی کشورمون هستم، آقای نیما کیمیایی عزیز، از دوستان خوبم هست و از مدرسان بسیار ارزشمندی که ازشون میشه کلی چیزای خیلی خوبی یاد گرفت و میخواهیم یک سری صحبتهایی در مورد سخنرانی داشته باشیم.
محمد پیام بهرام پور: نیما جان می خوای سلامی داشته باش خدمت عزیزان.
نیما کیمیایی: خواهش میکنم، سلام میکنم خدمت تمام دوستان شما، کسانی که شما را پیگیری میکنند و خود تو پیام جان.
محمد پیام بهرام پور: خیلی خیلی ممنون
نیما کیمیایی: مرسی
محمد پیام بهرام پور: من یک ویژگی مثبتی که توی نیما دیدم که تو کمتر سخنرانی وجود داره اینکه هیچوقت حاضر نیست که بد بگه. همیشه اون فضای مثبت خودش را داره. حالا بین مدرسها که معمولاً پشت سر هم صحبتهایی میشه، یه خرده پر رنگه اما نیما همیشه فضای مثبتش را حفظ می کنه و واقعاً بیشتر از یک نفره.
نیما کیمیایی: شما لطف داری، مرسی عزیزم.
محمد پیام بهرام پور: یه کوچولو خودتونو معرفی میکنید؟ هرچند میدانم خیلیا می شناسن شما رو، ولی یک معرفی از زبون خودتون ما رو خوشحال می کنه.
نیما کیمیایی: خواهش میکنم، من نیما کیمیایی هستم و در خدمتتونم. مشاوره بیش از هشتاد برند و بههرحال کتاب برگه برنده مذاکرات، خیلیا منو با خودرو میشناسن، مثل هیوندا. بحث آموزش اون کمپانی، بحث استراتژی، مشاور سوبارو بودم، بههرحال بحث خیلی، بحث حالا مذاکراتی بین مللشون، خوب اکثر خودرویی ها مثل مرسدس بنز، مثل BMW و در کنارش مشاور آوازه، بحث آقای فرش، بحث فرش فرحی، پنبه ریز و خب خیلی برندهایی که الآن خدمتشون مثل خوب بههرحال اخمو، احتمالاً شنیدین، مبل بخر اخمو ببر و که حالا بحث اخمو یعنی اینکه همون BMW سری ۳ را که میده انگار اخم کرده از جلو چراغهایش و حالا برندهای نظیر اینکه و من بیشتر حالا تدریس MBA هم دارم.
محمد پیام بهرام پور: بسیار عالی، پس بیشتر شما تو زمینه مشاوره و کسبوکار هستید؟
نیما کیمیایی: بله.
محمد پیام بهرام پور: ممنونم از شما.
نیما کیمیایی: مرسی عزیزم.
محمد پیام بهرام پور: خب، فک کنم شما فقط تعداد زیادی سخنرانی دارید و فقط برنامه یک هفته رو متوجه شدم که فول تایم درباره سخنرانی هستید. بگید که مخاطبان یک ذره در جریان باشن.
من فکر کنم تو این هفته، هفت روز داره، شما هشت روز، نه روزش در حال سخنرانی هستید و واقعاً خدا قوت میگم. اینهمه سخنرانی دارید، دیروز سمینار پانصد نفره رو داشتید و برنامههای دیگه.
یا اصلاً اول اینو بگم، ببخشید، ابتدا اولین سخنرانی که داشتید، ترس داشتید یا نه؟
نیما کیمیایی: واقعاً همیشه هست.
ترس یک چیزیه که وجود داره و البته می تونه تبدیل به یک فرصت بشه برای انسان ولی من هنوزه که هنوزه به سمینارها میرم، قبلش این قلبم می تپه و ریلکس کنم و یه آبی بخورم.
بههرحال یک کشش بدنی داشته باشم که خیلی بهم کمک کنه. نفس عمیق بکشم؛ و مهمترین مسئله اینکه:
محمد پیام بهرام پور: بسیار عالی. پس شما هم مثل تمام سخنرانان بزرگ که صحبت کردیم این استرس را دارید فقط کنترل میکنید تو جهت مثبت استفاده میکنید.
نیما کیمیایی: قطعاً، قطعاً.
محمد پیام بهرام پور: بسیار عالی، خب باز من اینو تأکید بکنم مخاطبهای عزیز که یادمان باشه ترس از سخنرانی فقط یک موقع از بین میره و اونم زمانی که تو خاک باشیم.
به نظر میرسد که سبکتان یک سبک خاصیه که کمتر تو کشور ما دیده می شه. یک خورده در موردش صحبت میکنید؟ به نظر خودتون چطوریه؟ انگیزشی به حساب میاید یا…
نیما کیمیایی: خب، بههرحال من سخنران انگیزشی نیستم ولی قاعدتاً چون خیلی بلا دیدم توی سازمانها، نسبت به اتفاقهایی که میافتد، مشکلاتی که براشون پیش میآید، خب بههرحال استانداردسازیها رو انجام نمیدهند، تفکر استراتژی شون درست نیست.
حالا توی تکنولوژی پریمیومی که تدریس میکنم یا روشهای خروج از بحران است، یکسری تکنیکهای ساده است که سازمانها به راحتی میتوانند انجام بدهند، ولی اکثر سازمانها این اشتباه را انجام میدهند و دلم می سوزه و وقتی این دلسوزیه وجود دارد، باعث میشه من با تونالیته های مختلف اون رو جا بندازم و احساس میکنم، البته من چون بیشتر همون طور که میدانید تو بحث فروش و مذاکره هم تدریس میکنم، اعتقاد دارم:
بهترین زمان برای فروش پس از فروش است، نه صبح نه ظهر نه شب، پس از فروش، وقتی ما باور داریم، حس داریم، بهتر میفروشیم و سعی میکنم اون نکاتی که انتقال میدهم باانرژی و حس خاصی باشه که بههرحال در کنار اینکه دوستان اطلاعات میگیرند، بتوانند تفکیک کنند نکات من رو توی ذهن خودشون که اون رو باانرژی خاصی سعی میکنم جا بندازم.
محمد پیام بهرام پور: بسیار عالی، خب یعنی انرژی خیلی زیادی رو از شما توی ارائهها داریم و میبینیم. انرژیای که خیلی وقتا حضار رو از جاشون بلند می کنه، بعضیا از دور ببینن فکر میکنند که کنسرته انقدر که انرژی زیاد هست.
خب احساس نمیکنید که این سبک، همان سبک انگیزشی است؟
نیما کیمیایی: بههرحال من کسبوکاری هستم، بیزینسی هستم و سعی میکنم که اون حسه انتقال داده بشود، حالا اون بک گراندش چه هست، مهم اینکه کسانی که مخاطبین هستند، واقعاً بروند اجرا کنن، حالا وقتی که بازی هست توی سمینار، خب مجبورند، چون من همیشه خودم رو میگذاشتم جای مخاطب و همیشه توی اون فضا قرار میگرفتم، خسته میشدم.
محمد پیام بهرام پور: درسته.
نیما کیمیایی: استادی که مثلاً ممکن بود پشت تریبون فقط به ایستد یا بههرحال هشت ساعت من فقط نشستم. وقتی که بلند میشدم، حالم خوب میشد، وقتی که تو سمینار با دیگران صحبت میکنم، حالم بهتر میشود، وقتی که بازی میکنم، تعامل وجود داره، زمان رو کمتر متوجه میشدم. چرا که نه؟! خب پس بیایم این رو انجامش بدهیم.
محمد پیام بهرام پور: بسیار عالی، پس دید شما این هست، یعنی حالا ما معمولاً فضای انگیزشی رو تو کشورمون مصادف میدانیم با کسایی که میآیند دادوبیداد میکنند و شلوغکاری میکنند ولی شما اعتقاد داری نه یک ابزاری است برای یادگیری بهتر که واقعاً هم همینطور است.
نیما کیمیایی: درسته.
محمد پیام بهرام پور: بهتر یاد میگیرند و حس بهتری اتفاق میافتد و چون کمک میکند به کسبوکار، این انرژیزا رو هم دارید.
نیما کیمیایی: دقیقاً.
محمد پیام بهرام پور: بسیار عالی.
نیما کیمیایی: البته افراط و تفریط تو هر چیزی خب بده دیگه، بیشازحد هم شلوغکاری خب جذاب نیست. مثلاً سعی میکنیم کنترل بکنیم ولی یک جاهایی سعی میکنیم که دیگران بتوانند با هم دیگه ارتباط داشته باشند یا روی تونالیته ی صدامون تغییراتی ایجاد کنیم.
محمد پیام بهرام پور: بسیار عالی. خب به نظر شما مخاطب چی براش مهم است؟ مخاطب امروزی، چه چیزی براش اهمیت دارد؟ و من فقط یک سؤال دیگر دارم، آن هم اینکه؛
نیما کیمیایی: خواهش میکنم. اولین نکته، بحث مخاطب چیه؟ خب قاعدتاً خودم هم مخاطب بودم یک روزی برای همین مقولهها.
چون بعضی مقولهها بالاخره توی کتابها هست، اینکه در کسبوکار ایران؛ که من اعتقادم در خیلی از وقتها با کسبوکارهای بینالمللی تو خیلی از مقولهها ممکنه بههرحال تفاوتهای وجود داشته باشه و باید کاستومایز بشه با توجه به فرهنگ و شرایط ما که من سعی میکنم.
خب چون تو اکثر بیزینس ها کار کردم و خب بههرحال مشاور هم بودهام، سعی میکنم که اون تجربیات رو بیشتر انتقال بدهم به دوستان.
و مهمترین اصل بحث سخنرانی این است که به نظر من اگر چیزی را میگوییم، خودمون هم عمل کنیم.
پیام جان من یادمه یک روزی، بحث مال سالیان گذشته است و برای اینکه خودم بهتر یاد بگیرم مدریت زمان تدریس میکردم و خیلی هم خوب درس میدادم بعد دیدم خودم نمیتوانم مدریت زمان زندگیام را انجام بدهم و دیگه هم درس ندادم چون نمیتوانم اجرا کنم. اگر بتوانیم آن چیزی که میگوییم را اول خودمون تو زندگی و کسبوکارمون اجرا بکنیم، واقعاً حسش کنیم، اون حس مسلماً به مخاطب انتقال پیدا می کنه و امیدوارم که این عملیاتی بودم تو نظم هممون باشه.
محمد پیام بهرام پور: بسیار عالی، پس من صحبتهای شما رو جمعبندی بکنم،
درسته؟
نیما کیمیایی: بله.
محمد پیام بهرام پور: این قسمت اول و قسمت دوم این بود که مهمترین اصل تو سخنرانی این بود که خودمون واقعاً اجرا کرده باشیم، یعنی به قول خود من مدرس کتابی نباشیم.
نیما کیمیایی: انشا الله، انشا الله. مردم میفهمند، واقعاً میفهمند پیام جان.
محمد پیام بهرام پور: بسیار هم عالی. خیلی خیلی متشکر.
نیما کیمیایی: دستور بفرمایید.
محمد پیام بهرام پور: نیما جان ممنون میشم که اگه یک روش ارتباطی هم بگویی که مخاطبین بتوانند باهاتون ارتباط داشته باشند، فالو بکنند شبکههای اجتماعی، جاهای مختلف.
نیما کیمیایی: خواهش میکنم. خوب بههرحال همانطور که میدانید اینستا و تلگرام داریم که همان نیما کیمیایی انگلیسی. نیما که مشخصه و کیمیایی هم KIMIAEI هست که بههرحال هم اینستا داریم هم تلگرام که جدیدترین اخبار برنامهها در اختیار دوستان قرار داده میشود و همینطور حالا چند تا سایت هست که می تونه همون نیما کیمیایی دات کام، دات آی آر، نردبان ساز
یا primiomgroup.pro که همون کسبوکار پریمیوم یا مدیران پریمیوم رو شما سرچ بفرمایید، قاعدتاً توی گوگل میشه پیدا کرد.
محمد پیام بهرام پور: مرسی از وقتی که گذاشتید برای ما.
نیما کیمیایی: عاشقتم.
محمد پیام بهرام پور: ممنونم از شما.
نیما کیمیایی: راضیام ازت.
محمد پیام بهرام پور: مرسی. ممنون. متشکر، راضیام ازت تیکه کلام نیما کیمیایی است که خب تمام کسایی که توی برنامههاش بودن، شنیدن و دوستش دارند. ما هم راضی هستیم از شما و ممنون و بیشتر از یک نفر باشید.
نیما کیمیایی: مرسی عزیزم، موفق باشی، خداحافظی میکنم. خدانگهدار.
دانلود فایل پی دی اف گفت و گو
متشکریم که فایل صوتی این گفت و گو را گوش کردید…
نوشته گفت و گو با نیما کیمیایی و تکنیکهای سخنرانی او اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
قبل از هر چیزی میلاد حضرت رسول (ص) را بر همه شما عزیزان تبریک عرض می کنیم.
و به مناسبت میلاد این گوهر گرانمایه، در یکی از فایلهای رادیو سخنرانی به روایتی از ایشان می پردازیم.
در این فایل صوتی از رادیو سخنرانی به مناسبت میلاد حضرت رسول (ص) داستان مختصری از رفتار ایشان با کودکان نقل میشود.
پس از گوش دادن به این فایل صوتی حتماً توصیه میکنم که مقاله عزت نفس چیست و چطور میتوان آن را ارتقا دارد را مطالعه بفرمایید.
دانلود این فایل صوتی
نوشته حضرت محمد (ص) با کودکان چطور صحبت می کرد؟ اولین بار در آموزش سخنرانی و فن بیان پدیدار شد.
مخاطبان سخنرانی شما، دائماً منتظر باشند که سخنرانی شما زودتر به پایان برسد.
حین سخنرانی ببینید که مخاطبان شما در حال صحبت با یکدیگر هستند
ببینید که برخی از مخاطبان به خواب عمیقی رفتهاند!
متوجه شوید که افراد کمی حاضرند که در سخنرانی شما حضور داشته باشند.
شاهد آن باشید که عدهای در حال ترک سالن سخنرانی شما هستند….چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
این اتفاقات کابوس هر سخنران به شمار میرود و اگر ندانیم که چطور جذاب سخنرانی کنیم و نتوانیم مخاطبان را در جایشان میخکوب کنیم، بدون هیچ تردیدی این اتفاقات برای ما در سخنرانی رخ خواهد داد. (اتفاقی در جلسات و سمینارهای مختلف بارها دیدهایم)
کارشناسی ارشد رشته علوم اعصاب کاربردی (Neuroscience Applied (از دانشگاه کینگز لندن KCL هم اکنون ـ ۲۰۲۰کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار اجرایی (EMBA (از دانشگاه NEOMA فرانسه۲۰۱۹ ـ ۲۰۱۸کارشناسی تکنولوژی آموزشی و علوم تربیتی از دانشگاه خوارزمی تهران ۹۴ـ۱۳۹۰
همبنیانگذار اپلیکشن آرامیا تاکنون ـ ۱۳۹۸• مدیر اجرایی انتشارات بیشتر از یک نفر تاکنون ـ ۱۳۹۸• بنیانگذار مجموعه موسسات بیشتر از یک نفر 1 +از سال ۱۳۹۲ تاکنون (بیش از ۴۰ کارمند)• مدیر پرمخاطبترین سایت آموزش ارتباطات در ایران (با بازدید روزانه ۲۰ هزار نفر)• راهانـدازی و مدیـریت باشگاه سخنـرانـی و فـن بیان برج میالد تهـران ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵• مربی و مدرس سخنرانی به مسئولین سیاسی و نمایندگان مجلس• مشـاور و مـدرس مهـارتهای ارتبـاطـی بـرخـی از فعـالیـن و رهبـران اقتصـادی کشـور• داور مسابقـه سخنـرانـی تریبون (دانشگاه تهـران، امیرکبیـر و شـریف ) از سال۱۳۹۴ تا کنـون
لطفا از حروف a-z,A-Z,0-9 استفاده نمایید – حداقل 5 کاراکتر
حداقل 8 کاراکتر
اخبار مقالات و تخفیفات گروهی را دنبال کنید
چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
ورود
نام کاربری:
رمز عبور:
وبلاگ
چطور جذاب صحبت کنیم بهرام پور
یکی از اصول ساخت ارتباطات موثر و روابطی که می توانند نقش تعیین کننده ای در زندگی ما داشته باشند، بلد بودن آداب صحبت کردن در جمع هست. این که بدانیم چطور در جمع های مختلف صحبت کنیم، چه چیزی را در چه زمانی و به چه شکلی به چه کسی بگوییم، قطعا هنری هست که همه کس ندارند. در این مقاله می خواهیم در مورد آداب صحبت کردن درجمع و مهارت هایی که برای آن باید بلد باشیم صحبت کنیم. تمرینات و ایجاد مهارت های گفته شده در این مقاله می تواند به ما کمک کند تا ارتباطاتی که می سازیم پایه های مستحکم تری داشته باشند و در جمع ها به عنوان فرد حرفه ای تری از ما یاد شود. پس پیشنهاد می کنیم تا پایان این مقاله جذاب و خواندنی در وبسایت احمد انصاری همراه ما باشید!
اگر مقاله آداب معاشرت را در همین وبسایت خوانده باشید، می دانید که دانستن اصول صحبت کردن و اجرای صحیح قوانین برخورد با دیگران چقدر مهم هست. در مورد آداب صحبت کردن درجمع هم دقیقا همان نکات کاربرد دارد. اگر این مهارت را بلد نباشیم و ندانیم که چطور در جمع ها صحبت کنیم و برخورد کنیم، ممکن است شخصیت، دانش و کلام ما زیر سوال برود.
در واقع این که آداب صحبت در جمع را بدانیم، در قرن بیست و یکم یکی از نیازهای ضروری هر انسان هست.
اگر آداب صحبت در جمع را بلد باشیم، در چشم دیگران و هر کسی که در هر محیطی با او ارتباط داریم، فردی بسیار حرفه این تر و اخلاقی تر به نظر می رسیم. این دیدگاه دیگران به ما می تواند تاثیرات مثبتی در دراز مدت برای ما داشته باشد و می تواند فرصت های بیشتری را به ما هدیه دهد.
مزیت دیگری که دانستن موضوع آداب صحبت در بین یک جمع برای ما دارد این است که بیشتر شنیده می شویم. همه ما به علت این که انسان هستیم، دوست داریم حرف هایی که می زنیم و نقطه نظراتی که داریم بیشتر شنیده شوند و به آن ها بیشتر بها داده شود. اگر بتوانیم با اجرای صحیح آداب صحبت کردن در جمع این کار را انجام دهیم، بدون شک رضایتی که از خودمان خواهیم داشت مثال زدنی خواهد بود و آرامش بیشتری در زندگی خواهیم داشت.
مسلما در طول روز همه ما افرادی را می بینیم که هم زیبا صحبت می کنند و هم طوری برخورد می کنند که دیگران را شیفته خود می کنند. این افراد مهارت های ارتباطی و آداب صحبت کردن در جمع را بلد هستند و می توانند نظرات مخاطبان خودشان را جلب کنند.
خبر خوش این است که یادگیری آداب صحبت در جمع ، یک مهارت است نه یک ویژگی! به این معنا که همه ما با انجام یک سری تمرینات می توانیم این آداب را به خوبی یاد بگیریم و در ارتباطاتمان از آن ها استفاده کنیم.
در ادامه این مقاله به چندی از این تمرینات و نکات اشاره خواهیم کرد. پیشنهاد می کنیم برای یادگیری و تمرین آن ها زمان خاصی را اختصاص دهید. چون هر چقدر بیشتر به آداب صحبت کردن در جمع مسلط باشید بیشتر می تواند از فرصت هایی که در اختیار دارید استفاده کنید و به تبع آن به نتایج بهتری در زندگی خودتان برسید.
یکی از ویژگی های افرادی که همیشه در جمع ها می درخشند، این است که آن ها بدون توجه به سن، جنسیت، قومیت، گویش و عوامل دیگر، به همه احترام می گذارند. در واقع احترام، یکی از اساسی ترین مهارت هایی هست که در آداب صحبت کردن در جمع باید بلد باشیم. باید یاد بگیریم در هر شرایطی به تمام افرادی که در محفلی حضور دارند احترام بگذاریم. فارغ از این که نقطه نظرات آن ها با ما یکسان هست یا در آن ها تفاوت داریم.
اگر می خواهید آداب صحبت در جمع را درست تر اجرا کنید، باید یاد بگیرید که ارتباط چشمی درستی با افراد حاضر در آن جمع داشته باشید. ارتباط چشمی به این معنا نیست که به آن ها خیره شوید. در آداب صحبت کردن در جمع ، این گفته می شود که تقریبا ۶۰ الی ۷۰ درصد مواقع باید به چشمان مخاطبان خود نگاه کنیم. بیشتر از این میزان خیره شدن محسوب می شود که احساس خوبی به آن ها نمی دهد و کمتر از این میزان این احساس را به مخاطب می دهد که داریم از آن ها فرار می کنیم. وقتی در جمعی صحبت می کنیم اگر نتوانیم به خوبی ارتباط چشمی برقرار کنیم، احتمال این که حواس مخاطب از ما پرت شود بسیار زیاد هست. در واقع یکی از دلایلی که مخاطب را مجبور می کند به حرف ما گوش کند، این است که چشمان او را در اختیار خود بگیریم!
همین یک جمله ساده، یکی از اصلی ترین اصولی هست که در آداب صحبت کردن در جمع باید بلد باشیم. شاید باورتان نشود اما خیلی از افراد این موضوع را رعایت نمی کنند و به راحتی در جمع ها از دیگران انتقاد می کنند. اگر می خواهید آداب صحبت در یک جمع را حرفه ای تر اجرا کنید، باید بدانید که انتقاد زمانی اثر می کند که به تنهایی و با حالتی دوستانه بیان شود. مسلم هست که اگر در جمع از خود ما هم انتقاد شود آن را به فال نیک نمی گیریم و این احساس را خواهیم داشت که فردی که از ما در جمع انتقاد کرده قصد تخریب شخصیت ما را داشته.
بنابراین اگر می خواهید فردی باشید که در چشم
دیگران اخلاق حرفه ای دارد، می توانید انتقاد های خود را در جمع ها بیان نکنید!
همین یک نکته ساده تاثیر به سزایی در دید دیگران به شما خواهد داشت.
متاسفانه می بینیم برخی افرادی که جمع را در دست می گیرند از موقعیتی که دارند و مهارتی که در این زمنیه دارند سو استفاده می کنند. آن ها از این موقعیت استفاده می کنند تا نظرات خود را به نظرات جمع تحمیل کنند و در واقع رای مردم را بخرند. یکی از اصول اساسی در آداب صحبت در جمع این است که نظرات تمامی افراد را فارغ از هر گونه عوامل محترم بشماریم و به آن ها احترام بگذاریم. این که ما توانایی صحبت کردن در جمع و کنترل کردن یک جمع را داریم اصلا دلیل قانع کننده ای برای بی احترامی به نظرات و سلایق دیگران نخواهد بود. بنابراین اگر می خواهید آداب صحبت کردن در جمع را به خوبی بلد باشید باید بدانید که در هر شرایطی و در هر جمعی باید به نظرات دیگران احترام بگذارید.
البته این به آن معنا نیست که از مواضع خود هم عقب نشینی کنید! باید این را بدانید که در عین این که نظرات دیگران محترم هست، شما و نظرات خود شما هم ارزش مند و محترم هست. افرادی که عزت نفس کافی را ندارند نمی توانند آداب صحبت کردن در جمع را به خوبی اجرا کنند. چون یا از مواضع خود عقب نشینی می کنند به خیال این که دارند به فرد مقابل احترام می گذارند ( در صورتی که خودشان رضایت قلبی ندارند. ) یا از موقعیت و مهارتی که در کنترل کردن و رهبری جمع و صحبت کردن برای آن ها دارند سو استفاده می کنند و نظرات شخصی خودشان را به جمع تحمیل می کنند.
کار درست این است که طی یک گفت و گوی منطقی و عاقلانه هر دو طرف به نتیجه مشترکی برسند که مزایای هر دو طرف را فراهم می کند. این نتیجه یک مکالمه ای هست که هر دو طرف آداب صحبت در جمع را به خوبی می دانند.
هیچ کس نیامده که صحبتی را گوش دهد که قطعه قطعه
هست، پر از پنهان کاری هست و با صدایی تو دماغی و یا گرفته گفته می شود. اگر می
خواهیم در جمع ها صحبت کنیم، باید بدانیم که یکی از کار های مهمی که به عنوان یک
سخنران باید انجام دهیم این است که به گوش ها مخاطب خود احترام بگذاریم!
آداب صحبت کردن در جمع به ما می گوید داشتن یک صدای رسا و شفاف می تواند نقش اساسی در نشان دادن شخصیت ما به جمع های مختلف داشته باشد.
نکاتی که در بالا گفته شد می تواند نقش مهمی در این داشته باشد که ما آداب صحبت در جمع را به خوبی یاد بگیریم و اجرا کنیم. پیشنهاد می کنیم علاوه بر مطالبی که گفته شد، به دنبال تکنیک های دیگر در این زمینه هم باشید. مطمئنا هر چه بیشتر بلد باشید، موقعیت های بیشتری در زندگی خواهید داشت!
از شما تشکر می کنیم که تا پایان این مقاله هم همراه ما بودید. اگر نظری یا پیشنهادی در زمینه آداب صحبت کردن در جمع دارید یا شما هم تمرینی میدانید لطفا در بخش کامنتها به آن اشاره کنید!
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
0