گاهی عشق بیش از حد و دوست داشتن می تواند آسیب جدی به رابطه و یا خود
شخص وارد کند گاهی این عشق ها جنون وار می شود و شخص نمی تواند تسلطی
بر کنترل احساسات عشقی باشد ما در این مطلب از پرشین وی قصد داریم نکاتی
پیرامون این که چگونه بر کنترل احساسات عشقی خود چیره شویم را به شما خواهیم گفت
داشتم دفتر تلفنام را ورق میزدم که چشمام افتاد به یک نام و تلفن خطخورده.
دقیقتر نگاه کردم….شماره یکی از همکارانام بود که از پیش ما رفته بود؛ نه فقط از محل کار ما، اصلا از ایران
رفته بود تا کنار همسرش زندگی تازهای را در کشوری دیگر آغاز کند.
روی شماره تلفناش خط زده بودم و نوشته بودم: «یادش به خیر!» اگرچه سعی میکنم کلا آدم احساساتیای نباشم اما
دست خودم نیست و در پایان هر رابطهای با دوستانم، کنترل احساسات عشقی حس غریبی به سراغام میآید که حتی اگر بعد از
مدتها خاطرهای مرا به آن روزها ببرد، همه تلخیها و شیرینیهای آن رابطه دوباره در ذهنام زنده میشود.خانم مرادی، همکار
من بود و البته دو سال بودن در کنار او، مرا وابسته کرده بود.
با خودم فکر میکردم وقتی آدمها در روابط دوستانهشان اینقدر وابسته میشوند، وای به حال آنهایی که یک رابطه عشقی
نافرجام را تجربه میکنند.
امیدوارم همه ارتباطهایی که با آشنایی و علاقه شروع میشود، جاودانه شود و همه دختر و پسرهای عاشق امروز به
همسران مهربان فردا بدل شوند و رابطهشان هرگز ناکام نشود.
به همین موضوع فکر میکردم که یکی از همکاران، ایمیلی را بهام رساند و گفت: «این ایمیل برای صفحه «با
خوانندگان» آمده.» ایمیل «خانم یگانه» (که در ایمیل خود، خواسته بود او را به این نام بنامیم) خیلی ناراحتام کرد؛
چون دیدم آرزویی که کردم، برآورده نشد و شاید خیلیها وقتی این داستان را بخوانند آن را مشابه زندگی خود
بیابند.
با دکتر بدریسادات بهرامی، روانشناس مشاور خانواده درباره همین موضوع حرف زدم و او راهحلهایی ارایه داد تا امثال «یگانه»
از زندگی لذت ببرند.
چگونه احساسات عاطفی خود را کنترل کنیم
قصه از کجاشروع شد؟
هر هفته داستان زندگی مردم را میخوانم تا شاید به نمونهای مشابه خودم برسم و بدانم که باید چه کنم
اما شما به این قصه مهم که داستان زندگی بسیاری از دخترها و شاید برخی از پسرهای امروز است نپرداختهاید.
منظورم قصه دخترهایی است که به قصد ازدواج با پسری که به آنها ابراز علاقه میکند، آشنا میشوند و وقتی
حس میکنند رابطه عشقی آنها دوطرفه است، ناگهان میفهمند رودست خوردهاند و طرف مقابل فقط قصد داشته احساسات او
را به بازی بگیرد.
تا به حال سه مورد اینچنینی برای من اتفاق افتاده است.
اولی در دوران دبیرستان بود که حس کردم خام بودن من باعث شده که آن پسر را نشناسم.
بعد از آن در دوره دانشگاه به پسری که دو ترم از من بالاتر بود دلبسته شدم و به او
و حرفهای عاشقانهای که میزد، اعتماد کردم اما خیلی اتفاقی فهمیدم که او این رفتار را با دو دختر دیگر
هم دارد و به خاطر رابطه چندماههای که داشتیم آنقدر سرخورده شدم که چند واحد درسیام را افتادم و مدتی
افسرده شدم.
حالا هم که ۲۶ ساله هستم و در یک شرکت کامپیوتری کار میکنم با یکی از همکارانام که در بخش
دیگری مشغول است، دوست شدهام.
او میگوید تمایل دارد فعلا با من فقط دوست باشد و اگر شرایط ازدواج مهیا شد شاید ازدواج کنیم.
نمیدانم باید چه کار کنم؟ اگر به او اهمیت ندهم، شاید دیگر به چنین موقعیتی برنخورم و بعدها افسوس بخورم
اما از طرفی میترسم که او نیز مثل قبلیها با احساساتام بازی کند و دستآخر هم از ازدواج طفره برود.
کاملا گیج شدهام و نمیتوانم تصمیم بگیرم…
در مطب مشاور
دکتر بدریسادات بهرامیروانشناس و مشاور
یکی از نیازهای اساسی ما آدمها نیاز به دوست داشته شدن و
دوست داشتن است.
اگر نتوانیم کسی را دوست بداریم، از سلامت روانی فاصله داریم.
به دلیل اهمیت این نیاز، فرد تامینکننده آن نیاز میتواند در ما تاثیر فراوانی بگذارد و گویا کمندی نامریی بر
گردن ما بیندازد و ما را دنبال خود بکشاند.
بنابراین ما در هر نوع رابطه عاطفی که قرار بگیریم، به درجاتی وابستگیهای عاطفیروانی را تجربه خواهیم کرد.
البته میزان وابستگی در کسانی که خلأهای عاطفیروانی را از گذشته داشته باشند عمیقتر و سریعتر خواهد بود.
آنچه اهمیت دارد این است که ماهیت رابطه داشتن به خاطر جذابیتهایی که دارد ما را به خود وابسته میکند.
اگر در شما هیچ وابستگی ایجاد نشود و بیاهمیت پس از پایان یک رابطه، همه چیز را فراموش کنید و
انگار نه انگار، از کنار آن بگذرید، واقعا جای نگرانی دارد و باید برای این مشکلی که دارید تحت بررسی
قرار بگیرید.
به طور کلی، وقتی شاهد ابراز علاقه کسی نسبت به خود هستیم و یا در رفتار و گفتار او میبینیم
که دوستمان دارد، احساس ارزشمندی در ما تقویت میشود.
برعکس، وقتی میبینیم کسی دوستمان ندارد و یا از رابطهای که با ما دارد، خارج میشود؛ اولین موضوعی که باعث
آسیب روانی ما میشود، احساس بیارزشی است.
معمولا اولین فکری که به ذهن ما میآید این است: «مگر من چه بدی داشتم که او رهایم کرد و
رفت؟» حتی احساس حقارت در مواقعی که باورمان شود دوستداشتنی نیستیم، به وجود میآید و ما را آزار میدهد.
اگر بخواهم به بررسی داستان زندگی خانم یگانه بپردازم، باید بر صحبتهای او صحه بگذارم و بگویم قضیه وابستگیهای
عاطفی در روابط میان دختر و پسرهای امروزی بسیار دیده میشود.
شاید تنها راهی که بتوان با آن به این دختر و پسرها کمک کرد آن است که انواع رابطهها را
برایشان تعریف کنیم و سپس در مورد مراحل مختلف رابطه عشقی توضیحاتی بدهیم که با شناسایی تغییر رفتارهای خود بتوانند
بر اوضاع مسلط شوند.
اگر با چارچوب رابطههای تعریف شده آشنا باشید، میتوانید به این موضوع فکر کنید که چهطور رفتار کنید تا کسی
نتواند احساسات و عواطف شما را به بازی بگیرد.
وقتی کسی آنچه در دروناش نیست را به شما منتقل کند، در واقع عواطف شما را به بازی گرفته است.
یعنی انتقال غلط و غیرواقعی احساسات، به نوعی بازی در میان برخی از جوانها و نوجوانها تبدیل شده است که
هر دو سوی یک رابطه با انتخاب آگاهانه وارد این بازی میشوند و هر دو طرف با قواعد بازی آشنا
هستند.
البته گاهی دختر یا پسر نقش خود را فریبکارانه بازی میکند و دیگری که مانند او رفتار نکرده آسیب بیشتری
در این بازی میبیند.در این بازی، دو طرفی که وارد یک رابطه میشوند، در جستجوی یک رابطه جدی و هدفمند
نیستند اما وانمود میکنند لبریز از عشق و عاطفهاند و احساس خوشایندی به هم دارند.
آنها به دروغ با بیان الفاظی محبتآمیز و کلیشهای قصد دارند احساسات طرف مقابل را به بازی بگیرند.
زیربنای این بازی شاید امری طبیعی و بیولوژیک باشد و به نوعی کشش درونی برای رسیدن به ازدواج تعبیر شود
اما آنها یکدیگر را به بازی میگیرند.برخی معتقدند در صورت سلامت نفس طرفین و وجود انگیزههای سالم و غیرفریبکارانه این
بازی حرکت به سوی رفتارهای پخته و آمادگی برای ازدواج است.
شک دارم که تا به حال، برخی الفاظی را که توسط برخی دختر و پسرهای جوان به کار برده میشود
نشنیده باشید: «طرف را به تور انداختم…
مخ طرف را زدم…
» اما وقتی در کنترل احساسات عشقی مورد به کار گرفتن دروغین الفاظ محبتآمیزی که قاعدتا در عشقهای واقعی رد و بدل میشود
از این جوانها میپرسم، در توجیه رفتار خود میگویند: «اینها را میگم چون عادتمه؛ چون قاعده بازی همینه.
اگر من نگم، دیگری میگه و خلاصه من قوانین بازی را بلدم…
»پسرهایی که وارد زندگی «یگانه» شدهاند دچار مشکلات روانی نبودهاند اما آنها قوانین بازی فریبکارانه را از همسالان خود آموخته
و میدانستند چهطور باید رفتار کنند تا بتوانند احساسات او را به بازی بگیرند.
دو دختری که در دانشکده با آن پسر رابطه داشتهاند نیز میدانستند چهطور باید حرکتهای مقابل او را انجام دهند
تا رودست نخورند.
این دختر و پسرها دنبال رابطههای ابزاری و یا دوستی ساده و شاید هم رابطهای حمایتی باشند و به هر
جهت، خواهان رابطهای عاشقانه و به قصد تشکیل خانواده نیستند.
اگر شما هم مانند «یگانه» دوست دارید طوری رفتار کنید که دیگر کسی نتواند شما را به بازی بگیرد و
یا به قول خودتان کسی نتواند شما را سرکار بگذارد، بهتر است کلمات کلیشهای و عاشقانه آنها که رد و
بدل کردناش جزو قوانین بازی است فریبتان ندهد و از شنیدن آن مدهوش نشوید.
فرقی نمیکند دختر یا پسر باشید باید مراقب باشید ندانسته وارد بازی نشوید.پس باید رابطهها را به عنوان درس اول
بشناسید.
دستورات مذهبی، اخلاقی و حتی برخی سنتهای اجتماعی، همه و همه در طول قرنها برای حفظ و حراست از تکتک
ما و نهاد خانواده به وجود آمدهاند.درس دوم اینکه اگر حتی میدانید کسی که وارد رابطه با شما شده آدم
خوبی است و از این قماش نیست و قصدی جز ازدواج ندارد، باز هم نباید چنان در فاز عاطفی غرق
شوید که وابستگی شدید مانع از محک زدن منطقی او و شرایطاش شود.
چه بسا جواب شما در نهایت به درخواست او منفی باشد، پس نباید کاری کنید که زمینه بازی با عواطفتان
فراهم شود و اگر روزی خواستید به هر دلیلی این رابطه را ختم کنید و او را مورد مناسب ازدواج
ندانستید، کارتان به مراکز اعصاب و روان بکشد و یا در کنج خانه افسردگی بگیرید یا متقابلا چنین مشکلاتی را
برای او ایجاد کنید.سوم اینکه اگر قصد وارد شدن در یک رابطه، دوستی است و یا طرف مقابل واضح و
شفاف به شما اعلام میکند که قصد ازدواج ندارد، سعی کنید خوب چشم و گوشتان را باز کنید و مدام
بر خود کنترل داشته باشید تا بتوانید درست حرکت کنید؛ به یاد داشتهباشید که رعایت حدود شرعی و اخلاقی لازمه
حفظ سلامت شما و طرف مقابل شماست.
مثلا اگر میبینید به سمت وابسته شدن در حرکتاید و مغز شما در حال شرطی شدن و دریافت تغذیه عاطفی
از اوست و یا آنقدر احساساتی هستید که با شنیدن کلمات عاشقانه از او بین زمین و آسمان معلق میمانید،
باید هوشیارانه عمل کنید.
گاهی موبایلتان را خاموش کنید و یا به او بگویید دیگر نباید از این کلمات استفاده کند، وگرنه به تماسهایش
پاسخ نمیدهید تا او بداند شما حدود رابطه دوستی را میشناسید و اجازه نمیدهید شما را بگذارند سر کار و
یا بازیتان بدهند.
گاهی با به کار بردن برخی جوابهای کوتاه اما شفاف و معنادار میتوانید به او بفهمانید بهتر است خودش باشد
و آنچه در درون واقعیاش هست را آشکار کند.اگر شما مدام بازخوردهای مثبت به او بدهید و با رفتارتان تشویقاش
کنید به این بازی ادامه بدهد، به او پیام دادهاید که بازی را ادامه بده چون هر دو از آن
لذت میبریم.
اگر چنین رفتاری کردید نباید پس از مدتی تنها به محکوم کردن او بپردازید و بگویید شما را به بازی
گرفته بود چون شما دانسته و آگاهانه در این راه آمدهاید و از این بازی لذت بردهاید.
۱ یکی از این رابطهها، رابطه دوستی است.
رابطهای که در بین جوانها کاملا تعریف شده و شناخته شده است (Just Friend).
در این رابطه، وقتی دوست شما خبر ناراحتکنندهای در موردتان میشنود، همدلانه به کنارتان میآید و تنهایتان نمیگذارد.
به شما میگوید دوستتان دارد و اگر مشکلی داشتید، میتوانید روی کمک او حساب کنید.
در جامعه ما این دوست اغلب از جنس موافق است.
ما در این ارتباط، حتی به این دوستان هم وابسته میشویم و اگر مدتی خبری از هم نداشته باشیم، سراغ
یکدیگر را میگیریم و تمایل داریم ریتم دوستیمان حفظ شود.
اگر هفتهای یک بار یا ماهی یک بار با هم تماس تلفنی یا دیدار داشتیم وابسته آن میشویم.
ما حس خوبی به هم داریم و وظایف دوستی را انجام میدهیم.۲ رابطه دیگری داریم به نام رابطه کارکردی.
یعنی ما کاری به خود شخص نداریم، بلکه با کارکرد او در ارتباط هستیم و وابستهاش شدهایم.
دوستی یک روانشناس مشاور با دوستی که کارمند بانک است، اگر ما به هر دلیلی رابطهمان به هم بخورد تا
مدتی کلافه هستیم و خلأ او را حس میکنیم چون ذهن ما وابسته او شده است و آرزو میکنیم کاش
دوباره برگردد.
آن کارمند هر وقت مشکل داشته باشد دوستاش تلفنی راهنماییاش میکند و در عوض همه کارهای بانکی دوستاش را انجام
میدهد تا مبادا وقت او در صف بانک گرفته شود.۳ رابطه دیگری که رایج است و اغلب وابستگیهای عاطفی
را شامل میشود همان رابطه عشقی (Love) است.
دختر و پسری دچار وابستگی عاطفی میشوند که به دلیلی به یک رابطه آمدهاند.
گاهی اوقات محیط کاری، محیط تحصیلی و یا مکان خاص باعث میشود دو نفر با یکدیگر در ارتباط باشند و
آغاز یک رابطه باشد.روزهای اول رابطه وقتی شما کششی نسبت به فردی در خود میبینید دنبال بهانه میگردید و به
عنوان پیش مقدمه طوری رفتار میکنید که ببینید آیا او همچنین حسی دارد؟ با او بیشتر تماس میگیرید و این
بهانهها بیشتر و بیشتر میشود و شما و طرف مقابل به یکدیگر نشان میدهید علاقهمندی به وجود آمده است.
حالا که دست دلتان برای همدیگر رو شده و فهمیدهاید شما دو نفر حس مشترکی به هم دارید، رابطهتان وارد
فاز عاطفی میشود.
در اینجاست که میگوییم اینها زود به زود دلشان برای یکدیگر تنگ میشود: «به محض خداحافظی کردن، دلام تنگ شد
و حالا که در مسیر خانه هستم به تو اساماس میدهم یا تماس تلفنی میگیرم…
» در این مرحله بهترین کلمات رد و بدل شود.
همهچیز به نظر آن دو عالی و لذتبخش است.
سطح نوراپینفرین و دوپامین خون ما در این فاز اول رابطه بالاست و حالت کاملا سرخوشی و نشئگی داریم و
تغییر رفتار میدهیم.
تا دیروز خیلی جدی بودیم و حالا شوخطبع میشویم و شعر میگوییم.
قبلا خیلی کمرو بودیم اما حالا حاضرجوابی میکنیم و خلاصه یک تغییر رفتار واضح خواهیم داشت.حس ما فوقالعاده است و
به خاطر سطح هورمونهای بدنمان همهچیز را زیبا میبینیم (در روانشناسی به نوراپینفرین و دوپامین هورمون عشق میگویند) و حتی
کارهای بد و رفتارهای دور از ادب را به خودمانی بودن و یا تعابیر زیبا برداشت میکنیم (این نکته را
به خاطر بسپارید).در این مرحله، بیاختیار به یکدیگر وابسته میشوید چون مدام به مغزتان این برنامه را میدهید که میخواهم
هر لحظه با تو باشم.
این برنامهای که به مغز داده میشود، چنین حسی را تقویت میکند که قرار است همه زندگیام با تو باشد
و میخواهم با تو ازدواج کنم.
این در حالی است که شما گاهی چنین قراری را نداشتید و فقط درگیر عاطفی یکدیگر شدهاید.
مدتزمان بودن در این فاز عاطفی برای افراد متفاوت است.
بعضیها در مدت سه هفته به این حس میرسند.
بعضیها در مدت دو ماه و بعضی هم بودن در این فاز را تا ۶ ، ۷ ماه یا بیشتر
تجربه میکنند و ادامه میدهند.
بسته به طول مدت زمانی که در این فاز وابستگی عاطفی بودهاید، پس از قطع ارتباط، حالات عاطفیروانی و هیجانی
که خواهید داشت، متفاوت خواهد بود.
اگر شما سه هفته در این فاز بودهاید، طبیعی است که تا سه، چهار روز پس از پایان رابطه حالتان
خوب نباشد.
به هر حال مغز شما مدت ۲۰ روز در این برنامه ذهنی بوده است که صبح با صدای تلفن و
پیام محبتآمیز آن دوست بیدار شود.
در طول روز بارها با او در ارتباط باشد و حالا چنین منبع تغذیه عاطفی ناگهان قطع شود و انگار
این گمشده، سیستم ذهنی شما را بر هم زده است و حالتان خوب نیست اما اگر این حالت ناخوشی بیش
از این ادامه داشته باشد و شما تا ماهها حالتان بد باشد، طبیعی نیستید و باید حتما بررسی شوید.
یعنی ما انتظار داریم حتی اگر آدم احساسیعاطفی هستید، بتوانید بر اوضاع مسلط شوید و ظرف یک هفته تا ۱۰
روز خودتان را جمع و جور کنید.
مردمان / سپیده دانایی
Copyright (c) 2006-2019 persianv.com All Rights Reserved
© باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت persianv.com مجاز میباشد .
آیا از مهارت کنترل احساسات آگاهی دارید؟ چگونه می توان مهارت کنترل احساسات را به دست آورد؟ در طول روز ممکن است احساسات متفاوتی را تجربه کنیم، گاهی در لحظه ای که اصلا انتظارش را نداریم احساساتی به سراغمان میآید که ما را خوشحال و یا غمگین میکنند. شاید متوجه این موضوع شده باشید که هیچ کنترلی بر اینکه چه احساسی داشته باشید ندارید. اما آنچه که همه ما میتوانیم بر آن کنترل داشته باشیم نحوه پاسخ به این احساسات است. بسیاری از درگیریها، دعواها، قتلها، خودکشیها ناشی از عدم آگاهی از پاسخ صحیح به این احساسات است. در این مقاله درباره مهارت کنترل احساسات صحبت خواهیم کرد. برای اطلاع از علائم خودکشی کلیک کنید.
مهارت کنترل احساسات یکی از مهارتهای مهم زندگی است که با استفاده از آن فرد میتواند به شکل موثری یک واقعه هیجانی را مدیریت کند یا به آن پاسخ دهد. انسانها به شکل ناخودآگاه از استراتژیهای تنظیم هیجان استفاده میکنند تا بر موقعیتهای دشوار غلبه کنند. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه مقاله مهارت های زندگی را مطالعه کنید.
در زندگی روزمره، افراد با احساسات مختلفی روبرو میشوند. احساسات اصلی انسانها شامل غم، خشم، ترس، شادی، تعجب، شرم، حسادت میباشد. این احساسات همیشه نیاز به تنظیم ندارند. برای مثال وقتی در یک جمع هستید که همه در حال خندیدند، شما هم میتوانید با خیال راحت بخندید و از جمع لذت ببرید.
نیازی به کنترل احساسات در این شرایط نیست. اما ممکن است شما بعد از یک روز کاری سخت در ترافیک باشید که ناگهان رفتار راننده ماشین جلویی در شما خشم زیادی ایجاد کند. در این شرایط ممکن است خشم شما باعث رفتاری شود که بعدا از آن پشیمان شوید. مهارت کنترل احساسات در اینجا بسیار اهمیت پیدا میکند.
چگونه احساسات عاطفی خود را کنترل کنیم
فردی که بتواند احساساتش را کنترل کند، میتواند از مهارت هایش در شرایط مناسب بهره ببرد. در نتیجه احساس فشار نخواهد کرد و مجبور به سرکوب آنها نمیشود. برای مثال اگر فرد درست تشخیص دهد که الان عصبانی است، میتواند محرک عصبانیت را شناسایی کند، سپس راجع به کاری که صحیح است، بهتر تصمیم بگیرد.
کنترل احساسات منجر به تصمیم گیریهای بهتر و در نتیجه موجب ساختن و تجربه زندگی بهتری میشود. با داشتن مهارت کنترل احساسات داشتن ارتباط صحیح با همسرو یا دیگر افراد نیز میسر میشود. برای اطلاعات بیشتر در زمینه ارتباط صحیح با همسر کلیک کنید.
افرادی که توانایی تنظیم هیجانی ندارند، به خاطر احساساتشان احساس فشار و تنش میکنند. ممکن است مجبور به انجام کارهایی شوند که آنها را از احساس بد دور کند، ولی هریک از این رفتارها ممکن است پر خطر بوده یا منجر به آسیب شوند. نداشتن مهارت کنترل احساسات میتواند در روابط اجتماعی و ارتباطات شما تأثیرات سوءی به جا بگذارد. پیشنهاد میکنیم مقاله مهارت های ارتباطی را مطالعه کنید.
فردی که کنترل بر احساساتش نداشته باشد، ممکن است فقط آنها را سرکوب کند و در نهایت به خاطر احساسات سرکوب شده، دچار اضطراب و افسردگی بشود. گاهی نداشتن مهارت کنترل احساسات باعث میشود فرد برای فرار از احساسات منفی اش به سمت راه حلهایی مثل مصرف مواد برود که در کوتاه مدت تنها اثربخش هستند.
معمولا شروع مصرف مواد به دلیل نا آگاهی از مواد اعتیاد آورو حتی داروهای اعتیاد آور رخ میدهد. برای اطلاعات بیشتر در مورد افسردگی کلیک کنید.
یادگیری مهارت کنترل احساسات و تمرین آن مثل خوردن دارو نیست که زمان مشخصی را برایش در نظر بگیرید. زندگی ما در بستری از احساسات جاری است بنابراین ما دائما درحال تجربه آنها هستیم. اگر میخواهید کنترل احساساتتان را در نظر بگیرید، دائما باید در حال تلاش باشید. انجام مراحل زیر به شما کمک میکنند در کنترل احساسات خود بهتر عمل کنید.
1_ برای کنترل احساسات، خود را تحت نظارت قرار دهید. به احساساتی که تجربه میکنید دقت کنید. به آنها اسم دهید. بین آنها تمایز قائل شوید و به هر یک اسم دهید: خشم، غم، ترس، اضطراب و…
2_ به محض اینکه یک احساس خاصی را تجربه میکنید، به دنبال علت بگردید. چه چیزی این احساس شما را برانگیخته است؟ علت برانگیخته شدن احساسات میتواند درونی، بیرونی یا ترکیبی از آنها باشد. یک فکر، حرف فرد دیگر و یا حتی یک احساس دیگر میتواند منجر به برانگیختگی احساسات شما شود. از خودتان سوال بپرسید و به دنبال علت باشید.
3_ بعد از فهمیدن پاسخ، از خود بپرسید راه حل چیست؟ گاهی اوقات شما مجبور به تغییر شیوه فکر کردن خود هستید. افکار شما مرتبط به احساساتتان هستند. گاهی اوقات یک شیوه فکر ناکارآمد یا به اصطلاح یک خطای شناختی می تواند باعث ایجاد احساسات منفی در شما بشود.
4_ در نهایت شما باید تصمیم بگیرید چگونه عمل کنید. این سختترین قسمت ماجراست. نحوه عکس العمل ما به احساسات و مدیریت آنها، یک عادت است و عادات هم با گذر زمان و تمرین تغییر میکنند.
تصور کنید یک روز سخت کاری را داشته اید که در محل کار، رئیستان از کارتان بی جهت ایرادهایی گرفته است. شما تحت فشار روانی بوده اید و با همان احوالات محل کار را ترک و به سمت منزل حرکت میکنید. در مسیر خانه در طی ترافیک رانندهای به جلوی شما میپیچد و نزدیک است که تصادف سختی بکنید. در این شرایط شدیدا احساس عصبانیت کرده و از خشم در حال منفجر شدن هستید.
مرحله اول: شما متوجه احساس عصبانیت خود شدهاید. در این مرحله باید خشم خود را بپذیرید.
مرحله دوم: میدانید چرا عصبانی هستید. چون روز سختی داشتهاید و اکنون نیز به جهت رانندگی پر خطر فردی دیگر در معرض خطر قرار گرفتهاید. ولی میدانید همه عصبانیتتان از راننده نیست (رسیدن به این مورد سخت است و در طول زمان به دست میآید. ممکن است درآن لحظه شما ندانید که خشمتان از رئیستان هم هست).
مرحله سوم: راه حل چیست؟ ممکن است فکر کنید بهتر است ادبش کنم! چند لحظه صبر کنید و اولین راهکار را بررسی کنید. عوارض دعوا کردن در خیابان چیست؟
مرحله چهارم: تصمیم گیری برای عمل. میخواهید چه کنید؟ ممکن است تصمیم بگیرید رد شوید و هیج نگویید. یا ممکن است ترجیح دهید با پلیس تماس بگیرید. یا هر راهکار منطقی دیگر.مشاوران و رواشناسان با ارائه خدمات درمانی و آموزشی، سعی در بالا بردن سطح کیفی زندگی افراد دارند.
به همین سبب برای کنترل خشم و احساسات خود و یادگیری مهارت حل مسئله توصیه میکنیم از افراد متخصص کمک بگیرید. همچنین میتوانید مقاله مهارت های حل مسئله را مطالعه کنید.
کنترل احساسات در دوران نوجوانی به دلایلی همچون بلوغ و بحرانهای هویت کمی سختتر از دیگر دورههای دیگر زندگی است. کسب اگاهی، ریشهیابی علل به وجود آمدن احساسات خاص، شناسایی و کنترل تنشهای این دوران و حمایت والدین میتواند به کنترل احساسات در نوجوانان کمک کند.
احساسات خود را بپذیرید و از احساسات منفی خود درس بگیرید. معمولا انتخاب نوع احساساتی که به شما دست میدهد در کنترل شما نیست اما درکی که از آنها دارید به خودتان بستگی دارد. با درک مناسب و مثبت احساسات میتوانید در روابط اجتماعی احساسات خود را کنترل کنید.
برای دریافت مشاوره روانشناسی در زمینه کنترل احساسات میتوانید با مشاوران مرکز مشاوره حامی هنر زندگی از طریق تلفن ثابت از کل کشور با شماره 9099075228 و از تهران با شماره 9092305265 تماس بگیرید.
هنر زندگی اولین سامانه مشاوره روانشناسی تخصصی کشور با مجرب ترین مشاوران روانشناسی پاسخگوی سوالات و مشکلات شما در زمینه های مشاوره خانواده ، ازدواج ، طلاق ، تربیت کودک ، جوانان ، مهارت های ارتباطی ، ترک اعتیاد ، مشاوره روانشناسی ، روان درمانی و … می باشد. به امید زندگی شاد و سالم برای یکایک مردم ایران…
با عضویت در خبرنامه، از جدیدترین و بهترین کتاب ها و مقالات روانشناسی اطلاع پیدا کنید…
© کلیه حقوق برای حامی هنر زندگی محفوظ می باشد. انتشار مقالات با ذکر منبع بلامانع می باشد.
شناخت چگونگی کنترل احساسات به معنای نادیده گرفتن و سرکوب آنها نیست. باید یاد بگیریم چطور با روشی سالم با آنها مواجه شویم ؛ احساسات ،موضوعی است که ممکن است همه آماده نباشیم با آن روبرو شویم.
پس، هیچ کس ممکن است به ما نیآموخته باشد که چگونه احساساتمان را مدیریت کنیم یا چگونه با آنها برخورد کنیم با این حال، به لطف این تمرینات احساسی، با آنها مواجه خواهیم شد.
در این بخش از نمناک، پنج تمرین ساده را ارائه می کنیم که می توانید هر زمان که نیاز دارید، استفاده کنید فقط به یاد داشته باشید که تمرین، کلید موفقیت است. هرچه بیشتر تمرین کنید، نتایج بهتر خواهد بود.
قصد داریم نگاهی به 5 تمرین ساده داشته باشیم که بهترین انتخاب ما هستند اگرچه تمرینات زیادی وجود دارد، ما واقعا فکر می کنیم که این پنج راهکار را به کار ببندیم.
چگونه احساسات عاطفی خود را کنترل کنیم
ذهنیتتان را متوقف کنید، صبر کنید، نفس عمیق کشیده و ناظر باشید. استفاده از توجه کامل یک تمرین است که می توانیم هر روز انجام دهیم. برای حداقل 5 دقیقه، باید نشسته یا در رختخواب (هرچه راحت تر بهتر) بر تنفس خود تمرکز کنیم.
این کار به معنی پاک کردن ذهن نیست. رعایت احترام به احساسات مان و نه قضاوت آنها، دیدن آنچه آنها در حال تلاش برای گفتن به ما هستند، است. اگر ما براساس استدلال این تمرینات را انجام دهیم، قبل از پاسخ دادن به خودمان، ممکن است متوجه شویم که هر برخوردی میتواند به دیدگاه سالم تری تبدیل شود.
ممکن است احمقانه بنظر برسد اما نگه داشتن صدای هیجان بسیار مهم است. اگر شما در حال حاضر هیچ کدام از اینها را ندارید، ابتدا باید از امروز شروع کنید. نوشتن، بسیار درمان کننده است و به ما کمک می کند تا عواطفمان را عینی ببینیم و از طریق قلم و کاغذ بازتابشان را درک کنیم.
با گذشت زمان، مشاهده میکنیم که احساسات خودشان را تکرار می کنند، و سپس می توانیم بدانیم که چگونه باید رفتار کنیم. نگه داشتن یک خاطره احساسی به ما کمک خواهد کرد تا پیشرفتی را که در کنترل عواطف مان ایجاد می کنیم، ببینیم.
علاوه بر این، هر بار که احساساتی داریم که خلق و خوی مان را مختل می کند، مانند غم و اندوه، می توانیم به نوشتن خاطراتمان بپردازیم تا ببینیم چطور می توانیم با آن ها برخورد کنیم. این به ما اجازه می دهد تا احساس امنیت و کنترل بیشتری داشته باشیم.
تمرین سوم در فهرستی از تمرینات کنترل احساسات، «تغییر تمرکز افکارتان» است. قطعا می دانید زمانی که احساس می کنید دیوانه هستید، دیوانه می شوید.افکار شما شروع به بروز خشم می کند، آن را تشدید می کند.
در مواردی مانند این، باید یک کلمه کلیدی داشته باشید که ذهن شما را متوقف کند. این می تواند “به اندازه کافی فکر کردی”، “بس کن”، و یا هر کلمه ای است که برای شما کار می کند.
پس از آن، می توانیم تفکر منفی مانند خشم را تعریف کنیم و معادل مثبت آن را در کنارش بنویسیم. در مورد خشم، می توانیم شادی و یا زندگی پر محتوا را بنویسیم.این کار ممکن است در ابتدا به نظر بی فایده بیاید، اما آرامش کوچکی برای ما فراهم می کند، که بر تمام خستگی ها فائق شویم؛ امتحان کنید!
4. وقت خود را برای نگرانی محدود کنید:
به نظر عجیب می رسد، درست است؟ ما به طور معمول بیش از آنچه که واقعا نیاز داریم نگرانیم، اما اگر زمان را برای نگرانی تنظیم کنیم، به نظر می رسد برایمان مسخره است با این حال، این یک ایده احمقانه نیست.
بعضی افراد این اخلاق را با تمرین کردن کنار میگذارند تا هر روز «تمام مدت»برای فکر کردن درباره نگرانی در ذهن خود و اجازه دادن به آنها نگران نباشند.
هنگامی که زمان تعیین شده بالا می رود، آنها به آنچه که واقعا مهم هست باز می گردند و نگرانی های آنها متمرکز میشود. این نگرانی ها ممکن است ناپدید شوند، یا ممکن است برای روز بعد برای زمان نگرانی به نظر برسند.
این یک راه عالی برای جلوگیری از داشتن سر پر از نگرانی در تمام طول روز است، که کار سخت و بی نتیجه ایست با کنار گذاشتن آن افکار، می توانید نگرانی های خود را مدیریت کنید.
آخرین تمرینات ما برای کنترل احساسات کمی سرگرم کننده است و لذت خواهید برد. به زودی احساسات منفی را در افق احساس می کنید، سریع یک آینه پیدا کنید. حتی می توانید یک آینه دستی را همیشه در کنار خود داشته باشید.
باید در آینه با لبخند نگاهی بیندازید. ممکن است نخواهید لبخند بزنید، اما لبخند بزنید. برای چند دقیقه، از 2 تا 5 دقیقه بدون اینکه چشم خود را از آینه بردارید لبخند بزنید ؛
این تمرینات به شما کمک می کند که در موقعیتی قرار بگیرید، که وقتی احساس شما را مچاله می کند خود را آرام کنید. لبخند ،اندورفین آزاد می کند، حتی اگر مجبوری باشد بنابراین، شما قادر خواهید بود احساسات خود را کنترل و دیدگاه بهتری در مورد وضعیت داشته باشید.
اینها تمرینات مثبتی برای کنترل احساسات هستند، اما نباید هرگز آنها را با تلاش خود برای فراموش کردن، نادیده گرفتن یا سرکوب احساسات خود اشتباه بگیرید. تمرینات در بالا آمده به شما کمک می کند تا آرام شوید تا احساسات قریب الوقوع خود را کنترل کنید.
آنها شما را نابود نخواهند کرد، بلکه یک وضعیت آرام تر و متعادل تر ایجاد می کنند که می توانید با آنها مقابله کنید.
فرار از احساسات، سرکوب یا نادیده گرفتن احساسات راه حل درستی نیست این فقط باعث میشود احساسات دوباره بازگردند ،با این حال، تمرینات احساسی ما در شناخت خودمان بسیار موثرتر خواهد بود و همچنین در خصوص اینکه چه احساسی نیاز به کنترل بیشتر، تلاش بیشتر دارد.
آیا ما میتوانیم احساساتمان را کنترل کنیم؟ زمانی که درگیر اضطراب و افسردگی هستید ممکن است حس کنید بر احساساتتان کنترلی ندارید. عواطف ممکن است در شما این احساس را به وجود آورند که هیچ سرچشمهای ندارند و اگر این عواطف از آنچه شما فکر میکنید قویتر باشند باعث سردرگمی شما میشوند.
برای مثال ممکن است شما احساسا عصبانیت کنید تنها به این دلیل که شریک عاطفیتان ظرفها را نشسته است.
تقریباً همه افراد چنین لحظهای را تجربه کردهاند. لحظهای که دچار احساسات شدیدی میشوند اما دلیل آن را نمیدانند. در واقع احساسات پاسخ خودکار ذهن به محرکهاست.
مثلاً زمانی که شما توله سگی رها شده را در تبلیغی تلویزیونی میبینید مغز شما شروع به پردازش آن تصویر در سطح ناخودآگاه شما میکند و این پردازش ممکن است باعث احساس غم و اندوه در شما شود.
اکنون پاسخ احساسی شما به این تصویر بسته به تجربه شما از توله سگ در گذشته ممکن است قوی یا ضعیف باشد.
چگونه احساسات عاطفی خود را کنترل کنیم
مثلاً اگر شما داوطلب کمک به پناهگاه سگهای ولگرد باشید ذهن شما به این شرایط عادت کرده و احساساتتان واکنش کمتری نشان میدهد اما اگر به تازگی سگ خود را از دست داده باشید با سیلی از عوامهارت کنترل احساسات: چگونه احساساتی نباشیم؟میشوید.
همه این احساسات طبیعی هستند و نشانه این هستند که شما انسان هستید.
برای مدیریت احساسات روشی درمانی به نام رفتار درمانی دیالکتیک وجود دارد که شامل یک پاسخ عاطفی با عنوان “ذهن عاطفی” و پاسخی فکری با عنوان “ذهن منطقی” میشود.
هیچ یک از این پاسخها به خودی خود کافی نیست چرا که تصویر کاملی برای شما ایجاد نمیکند. چیزی که منجر به “ذهن خردمندانه” میشود در واقع ترکیبی از ذهن عاطفی و منطقی است که پاسخی متعادل را در رفتار ما ایجاد میکند.
اگر ما به طور معمول پاسخ عاطفی ذهنمان را نادیده بگیریم، شرایط طبیعی ذهن برای پردازش را سرکوب کرده و رویکرد ذهن خردمندانه را از دست میدهیم.
در اصل تنها زمانی به تعادل ذهن خردمند دسترسی پیدا میکنیم که آنچه ذهن عاطفیمان به ما میگوید را درک کرده و بپذیریم.
همواره به خاطر داشته باشید که احساسات شما سرنخ مطلبی هستند که ذهنتان میخواهد به شما بگوید. پس درباره آنچه احساس میکنید کنجکاو باشید چرا که احساساتتان شما را در جهت رسیدن به ذهن خردمندانه راهنمایی میکنند. احساسات شما نه تنها سرنخی برای رسیدن به آنچه در ذهن شما میگذرد هستند بلکه شامل اطلاعات حیاتی درباره شما هستند.
پاسخهای عاطفیای که شما به صورت خودکار میدهید حاصل عوامل متفاوت از جمله تجربیات گذشته، شرایط فعلی و کیفیت خواب شما خواهند بود. واکنش احساسای شما نمیتواند بهتر یا بدتر از واکنش دیگران باشد. احساس غم یا ترس منفی نیستند بلکه در واقع احساسات بیطرف هستند.
شاید شما نتوانید احساسات خود را کنترل کنید اما همیشه میتوانید نحوه عکسالعمل نشان دادن خود به این احساسات را کنترل کنید. برای مثال اینکه از دست کسی عصبانی هستید لزوماً به این معنی نیست که با آن شخص دعوا کنید.
زمانی که کسی میگوید بر احساساتش کنترلی ندارد عموماً منظورش این است که بر اعمال ناشی از احساسات خود کنترلی ندارد.
اینکه احساس عصبانیت کنید خیلی خوب است اما تا زمانی که فکر نکنید به خاطر داشتن چنین احساسی مجبورید به صورت کسی مشت بزنید. شما قادرید احساساتتان را پردازش کنید بدون اینکه در راستای آنها اقدامی انجام دهید.
در هسته عمیقترین احساسات ما باورهایی هستند که آنها را به حرکت درمیآورند. مثلاً زمانی که حس میکنید چیزی را از دست دادهاید غمگین میشوید، زمانی که از هدفتان دور میشوید عصبانی میشوید و زمانی که فکر میکنید اتفاق خوبی قرار است بیافتد خوشحال میشوید.
اگر دقت کنید متوجه میشوید که با تغییر افکارتان شاید نتوانید شرایط را تغییر دهید اما حداقل میتوانید روش تاثیر این شرایط روی خودتان را تغییر دهید. با تمرین میتوانید افکاری را که منجر به ناراحتی شما میشوند را با افکاری که در شما حس رضایت یا خرسندی ایجاد میکنند جایگزین کنید.
افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی ممکن است فکر کنند که گفتههایشان نزد دیگران احمقانه است و مدام در حال گاف دادن هستند. با کمک درمانگر مناسب میتوان به آنان روشهایی را آموخت تا در این شرایط بتوانند آرامش خود را حفظ کنند و به این درک برسند که مردم دیگران را چندان قاطعانه قضاوت نمیکنند.
ممکن است شما مرتباً نسبت به اطرافیانتان احساس حقارت کنید چرا که پیش خودتان فکر میکنید آنها همیشه عالی هستند و یا در باشگاه بدنسازی ایستادهاید که ناگهان متوجه میشوید کسی در وزن و هیکل شما میتواند وزنههایی سه برابر سنگینتر از وزنههای شما را بلند کند.
در این مواقع شما مانند آهنربایی به این صحنهها جذب میشوید و نمیتوانید نگاه سرشار از تعجب و غبطه خود را از آنها بردارید. اما اگر بتوانید نقطه ثقل توجهتان را تغییر دهید و مثلاً به افرادی که وزنههایی سبکتر از شما میزنند توجه کنید در اصل توانستهاید که به تواناییهای خود بیشتر اعتماد کنید.
کار بهتری که میتوانید در این شرایط انجام دهید این است که بر روی کاری که در حال انجام دادنش هستید تمرکز کنید. در این صورت مقداری از انرژی که از دست دادهاید را دوباره بدست میآورید.
زمانی که شروع کنید احساساتتان را به عنوان سرنخی از سوی ذهنتان بپذیرید و خودتان را بابت آنچه احساس میکنید قضاوت نکنید در واقع توانستهاید این قدرت انتخاب را بدست آورید که به هر رفتاری چه واکنشی نشان دهید.
بنابراین پاسخ سوالی که در شروع این مقاله مطرح شد منفی است. ما نمیتوانیم احساساتمان را کنترل کنیم!
اما میتوانیم رفتار ناشی از این احساسات را کنترل کنیم. در واقع ما با پذیرفتن احساسات خود میتوانیم مانع از این شویم که احساسات، ما را کنترل کنند.
اگر احساس می کنید در این زمینه با مشکل مواجه شدهاید و برای مدیریت رفتارهای ناشی از احساساتتان به کمک نیاز دارید کلینیک روانشناختی چمان همواره آماده کمک به شماست. با ما در ارتباط باشید و از خدمات درمانگران متخصص ما بهره بگیرید.
عالی بود
Comment
Post comment
عضویت در کانال تلگرام چماندر اینستاگرام با ما باشید
Find us on:
این مطلب را به دوست خود ارسال کنید
اطلاعات شما نزد گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده کاملا محفوظ می باشد
جذب افراد | جذب پسر و دختر با راهکارهای 100% نتیجه بخش
چگونه احساسات عاطفی خود را کنترل کنیم
در عمق تمام احساسات همه، باورهایی وجود دارد که موجب بروز احساسات منفی میشود. مثلاً وقتی باور دارید چیزی را ازدستدادهاید، غمگین میشوید یا وقتی هدفی برایتان مهم است و به آن نمیرسید، عصبانی میشوید و وقتی چیزی را خوب میدانید و به آن دست مییابید، شاد میشوید. با تغییر دادن افکارتان ممکن است نتوانید شرایط ناراحتکننده را تغییر دهید، اما میتوانید از اثرگذاری باورها روی احساساتتان بکاهید و خیلی زود به هر دلیلی احساسی ناراحتکننده بروز ندهید.
تنفس عمیق می تواند به شما کمک کند، ناراحتی و عصبانیتی که به خاطر حرف طرف مقابلتان در شما ایجاد شده بود را از بین ببرید.
اگر حرفی که طرفتان زد، واقعاً شما را اذیت کرده است، سعی کنید تمرکزتان را از روی آن روی تنفستان منتقل کنید و داخل و خارج شدن آن را کنترل کنید.
این نوعی تمرین مدیتیشن است و مطمئن باشید که کمک زیادی به کنترل احساساتتان می کند. بعلاوه تنفس عمیق راه های دیگری هم برای تغییر تمرکزتان وجود دارد.
مثلاً می توانید روی چیزهای خوب، زمانهایی که احساس خیلی خوبی داشته اید فکر کنید
از اوضاعی که موجب تحریک احساسات ناخواسته در شما میشود، پرهیز کنید. مثلاً ممکن است وقتی عجله دارید، زود عصبانی شوید و با اطرافیانتان بدرفتاری کنید، پس بهتر است کارهایتان را به دقیقه آخر موکول نکنید.
همیشه به کارها بموقع رسیدگی کنید و حتی زمان بیشتری به آن اختصاص دهید یا اگر دیدن کسی مثلاً همسایهای شما را عصبانی میکند، سعی کنید راهی بیابید که با آن فرد برخوردی نداشته باشید.
هر وقت واکنش عاطفی نامطلوبی داشتید این پنج یافته را بنویسید:
آ) مقدمات و موقعیت ب) احساسات، مثل ترس و عصابانیت پ) فکر ت) رفتار ث) نتایج یعنی واکنش دیگران و آنچه نصیب خودتان می شود.
این اطلاعات فواید متعددی دارد: «آ» و «ب» در مرحله بعد به درد میخورند. «پ» برای شناختن افکار زمینهساز، احساسات ضروری است. «ت» و «ث» تقویتکنندهها را کشف میکنند. این یادداشتهارا یک هفته نگه دارید و بعد به این سوالها جواب بدهید: میتوانم در چنین موقعیتی قرار نگیرم؟ آیا پایه این احساسات سوءتفاهم است؟ آیا منافعی هم دارد؟
نکات
· یادبگیرید که از انحرافات شناختی که باعث می شود همه چیز بدتر از آن چیزی که هست به نظر برسد دوری کنید. اکثر ما این را شنیده ایم که می گویند نیمه پر لیوان را ببینید. اما وقتی قدرت درکتان منحرف می شود، فقط نیمه خالی لیوان را می بینی.
خیلی مهم است که بتوانید کنترل احساسات خود را به دست گیرید اما سرکوب کردن آنها یا نادیده گرفتنشان کاملاً متفاوت از این قضیه است. سرکوب کردن احساساتتان ممکن است باعث بروز اختلالات جسمی و احساسی در شما شود.
· مشکلات احساسی آنقدر پیچیده هستند که نیاز به کمک تخصصی یک روانشناس، مشاور، یا مددکار دارد
منبع:کتاب روش های کنترل احساسات،انتشارات:نسل نو اندیش
مشاهده لینک pdf مقاله:چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟
هیچ روش تضمینی برای شناختن اینکه آیا یک شخص واقعا شما را دوست دارد وجود ندارد، اما نشانه هایی برای خواندن وجود دارد تا دریابید که چه چیزی در ذهن دوست عزیز شماست. اگر می خواهید بدانید که شخص مورد علاقه شما واقعا شما را دوست دارد، باید توجه داشته باشید که چگونه شخص عمل می کند، آنچه می گویند، و آنچه که آنها انجام می دهند زمانی که شما با هم هستند.
بسیاری میگویند پیدا کردن مشتری جدید، من میگویم: خرید مشتری جدید!
دلیل آن چیست؟ اگر لحظهای بایستید و به هزینهای که برای جذب مشتریهای جدید پرداخت میکنید، فکر کنید، میتوانید به درستی تصمیم بگیرید که منابع مالی و زمانی خود را در کجا صرف کنید.
حالت چهره برخی افراد به غیرقابل درک بودن معروف است، تا جایی که دوستان آنها اعتراف میکنند که هرگز نمیتوانند با نگاه به صورتشان از درون آنها با خبر شوند. اما “لیزا فلدمن” (Lisa Feldman) عصب شناس مشهور میگوید که حتی اگر چهرهی این افراد گویاتر هم باشد، باز هم درک احساس درونی کار آسانی نخواهد بود.
میل به کمال و بهتر شدن در وجود تمامی ما انسان ها وجود دارد، همه ی ما دوست داریم انسان های بهتری باشیم . شاید در عمل کمی ضعیف کار می کنیم ولی تمایل به بهتر شدن در آفرینش ما وجود دارد.
تعداد کل امتیازات این مطلب 20
این مطلب را به اشتراک بگذارید
با عضویت در سایت از مطالب ویژه ، آخرین اخبار ، دانلودهای رایگان و امکانات ویژه بهره مند شوید
درباره سایت بیشتر بدانید
نشانی : تهران-سعادت آباد-ضلع شرقی میدان فرهنگ-پیوند 2
تلفن تماس : 09120155416
ایمیل : info@keramatzade.com
چگونه احساسات عاطفی خود را کنترل کنیم
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده می باشد و هرگونه کپی برداری غیر اخلاقی بوده و پیگرد قانونی دارد
طراحی سایت و سئو توسط گروه تخصصی آرمانیک | مشاوره تبلیغات اینترنتی توسط مدیر وب
٠شاÙد٠ÙÛÙÚ© pdf Ù ÙاÙÙ:ÚÚ¯ÙÙÙ اØساسات Ø®Ùد را Ú©Ùتر٠کÙÛÙ Ø
چگونه احساسات خود را کنترل کنیم
آیا تابحال شده احساس ترس ، ناامیدی و بی هدفی تمام وجودتان رو پرکند ؟ آیا تابحال شده تلاش کرده باشید احساسات منفی را در وجود خود سرکوب و کنترل کنید اما نتوانسته اید؟ به فرایندی که شما انجام می دهید تا احساسات خود را تعدیل کنید تنظیم عاطفی می گویند. تنظیم عاطفی به فرایندی گفته می شود که افراد بر روی احساسات خود تأثیر می گذارند ومی توانند احساسات خود را تجربه و بیان می کنند. تنظیم عاطفی می تواند به صورت خودکار یا کنترل شده ، آگاهانه یا ناخودآگاه باشد و ممکن است در یک یا چند نقطه از فرآیند تولید احساسات تأثیر بگذارد. تنظیم عاطفی ، احساسات مثبت و منفی را در بر می گیرد ، همراه با چگونگی تقویت آنها ، استفاده از آنها و کنترل آنها.هر روز ، ما با صدها محرک احساسات روبرو هستیم و بیشتر آنها نیاز به برخی اقدامات یا پاسخها از سمت ما دارند. طبیعی است که ذهن پس از بمباران شدن هر روز با محرک های فراوان ، درگیر برخی از تأملات منفی شود و یا احساسات را نادیده می گیرد.تنظیم عاطفی به عنوان اصلاح کننده عمل می کند. به ما کمک می کند مهمترین اطلاعات را فیلتر کنیم و به ما انگیزه می دهد که به گونه ای از آنها استفاده کنیم که استرس یا ترس ایجاد نکند.
۶ مهارت تنظیم عاطفی دردانش آموزان
چگونه احساسات عاطفی خود را کنترل کنیم
توجه به آنچه احساس می کنیم و نام بردن از آن گامی بزرگ در جهت تنظیم عاطفی است. به عنوان مثال ، وقتی احساس بدی دارید ، از خود بپرسید – آیا من ناراحت ، ناامید ، شرمنده یا مضطرب هستم؟احساسات خود را کشف کنید. سعی کنید احساسات خاصی را که می توانید در آن لحظه به شدت درون خود احساس کنید نام ببرید و اگر می خواهید آن را یادداشت کنید. در این مرحله لازم نیست که در مورد علت و نتیجه احساسات خود قضاوت کنید. تمام آنچه شما نیاز دارید آگاهی کامل از هر احساسی است که ذهن شما را در حال حاضر.”کنترل می کند ”
علاوه بر کسب آگاهی از فکر ، ذهن آگاهی به ما اجازه می دهد تا تمام جنبه های دنیای خارجی ، از جمله بدن خود را کشف و شناسایی کنیم. تمرینات هوشیارانه ساده مانند کنترل نفس یا آرامش حسی می تواند طوفان درون را آرام کرده و اقدامات ما را به روش صحیح هدایت کند.چگونه احساسات خود را کنترل کنیم ؟
این مقاله را نیز بخوانید ۷ روش غلبه بر بی انگیزگی درسی
ارزیابی مجدد شناختی شامل تغییر روش تفکر ماست. این یک جز اساسی در روان درمانی مانند CBT ، DBT و مدیریت خشم است .مهارت های ارزیابی مجدد شناختی ممکن است شامل مواردی مانند جایگزینی فکر یا تغییر نقش موقعیتی باشد ، جایی که سعی می کنیم از یک منظر کاملاً جدید وضعیت استرس زا را بررسی کنیم.به عنوان مثال ، ما می توانیم افکار مانند “من از ریاضی متنفرم ، “من نمی توانم تست های ریاضی را بزنم” و غیره را جایگزین گزینه های مانند “باید روش مطالعه ریاضی را پیدا کنم ، من مطمئن هستم که می توانم این کار را جبران کنم” ، یا “من می دانم که من سخت کوش و صادق هستم ، بگذاریکبار دیگر امتحان کنم” ، و غیره. با این کار ، درک وسیعتر و بهتری از مشکلات خود بدست می آوریم و با آنها مثبت تربرخورد می کنیم.
بی نظمی هیجانی سازگاری ما را با تغییرات زندگی کاهش می دهد. ما بیشتر مستعد حواس پرتی می شویم و سازوکارهای مقابله ای خود را از کار می اندازیم ، به همین دلیل است که اغلب در برابر تغییرات مقاومت می کنیم. یک تمرین عالی برای ایجاد سازگاری ارزیابی عینی است.به عنوان مثال ، هنگامی که احساس غرق شدن در احساسات استرس زایی می کنید که می خواهید از آنها اجتناب کنید ، و ممکن است در نهایت واکنش های تخریبی نسبت به آنها نشان دهید ، لحظه ای وقت بگذارید تا فکر کنید اگر بهترین دوست شما نیز چنین چیزی را تجربه می کند؟ با این شرایط به او چه پیشنهادی می دهید؟ پاسخ های خود را بنویسید و سعی کنید خود را آرام کنید.
این مقاله را نیز بخوانید چرا حوصله درس خواندن ندارم؟
اختصاص هر روز زمانی برای خود ، راهی عالی برای ایجاد مهارت های تنظیم عاطفی است. یادآوری استعدادها و فضیلت های خود ، و اجازه می دهیم ذهنمان در فضایی انعطاف پذیر فرود بیاید ، می تواند احساس ما و واکنش در برابر احساسات را به شدت تغییر دهد. برخی از روش هایی که می توانید با خود مهربان باشید شامل: ۱-تصدیق مثبت مثبت روزانه ۲-آرامش و کنترل نفس ۳-مراقبت منظم از خود
روانشناسان بر این باورند که همه ما توانایی ذاتی ساخت یک مجموعه احساسی قوی داریم. ما می توانیم با تمرین خودآگاهی ذهنی در ذهن خود به دنبال حمایت عاطفی برویم یا با برقراری ارتباط مثبت با دیگران می توانیم از بیرون کمک بگیریم.وقتی مقابله درونی ما به نتیجه نرسد ، مراجعه به یک درمانگر یا متخصص مشکلی نیست .تنها هدف این است که یک سپر احساسی مثبت ایجاد کنیم که بتواند احساسات ما را به سمت بیرون کشیدن بهترین ها در ما هدایت کند.
امیدواریم با اجرای این تکنیک ها احساساتی مثل ترس ،استرس و نگرانی را در خود کنترل کنید . اگر در این زمینه سوالی داشتید با ما تماس بگیرید.
نویسندگان
۱-عباس رجب نیا ، کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی – کارشناس و مدیر مجتمع مشاوره آموزش و پرورش ناحیه ۷ مشهد
۲- دکتر افشاری نیک
دانلود صوت
دانلود متن
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
چگونه احساسات عاطفی خود را کنترل کنیم
نام *
ایمیل *
وب سایت
روابط عمومی : 09158300041
ایمیل : [email protected]
اینستاگرام: [email protected]
تلگرام : @dr_dna
 فایل صوتی چگونه احساسات خود را کنترل کنیم
 فایل متنی چگونه احساسات خود را کنترل کنیم
0