چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

 
helpkade
چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم
چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

خانه » 6 ماه » سرکوب احساسات. چگونه احساس عاشقی را سرکوب کنیم؟ وقتی پروانه ها خوشحال نیستند: چگونه می توان عاشق شدن را از بین برد

عاشق شدن را می توان کاملاً یک احساس فوق العاده نامید. اما فقط در مورد احساسات متقابل است. اگر رابطه قبلاً قطع شده باشد ، یا به طور كلی قلب صدمه دیده و از هر طریق ممكن است از عشق به یك فرد آشكار دست نیافتنی یا ناشایست سست شود ، باید از چنین دلبستگی خلاص شوید. هر چه زودتر بهتر.

عاشق شدن ، جریان مطابق با “سناریوی” مثبت ، مانع از این می شود که فرد آزادانه زندگی کند و از انواع لذت های دنیای اطراف خود لذت ببرد و همچنین از هر لحاظ ممکن رشد کند. سپس باید قدرت را جمع کنید و به چنین کرم مخربی که از درون شما می خزد ، “نه” بگویید و احساسات لطیف خود را فراموش کنید.

چگونه روانشناسان توصیه می کنند احساس عشق را ترک کنند؟

شما به سادگی باید مشکلات را فراموش کنید. همچنین باید هرچه زودتر از شر همه چیزهایی که عاشق می شوند خلاص شوید و احساساتی را که به جایی نمی رساند فراموش کنید. یک روانشناس خوب به شما کمک می کند با حداکثر تأثیر از چنین وسواسی خلاص شوید. اما سازماندهی یک آموزش خودکار کوچک ، به عنوان مثال ، در خانه کاملاً امکان پذیر است.چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

برای کمک ، باید سعی کنید با دوست صمیمی یا دوست خوب خود تماس بگیرید. نه تنها امکان پذیر است ، بلکه حتی ضروری است ، مفید خواهد بود که پیش زمینه ، یعنی در مورد عشق خود را به گفتگو کننده بگویید. سپس می توانید داستان خود را تکرار کنید ، اما با تمام احساسات مناسب. پس از همه ، شما باید احساسات فعلی خود را نسبت به همسر روح سابق یا شکست خورده خود متمرکز کنید. این نیز لازم است که به صحبت کننده گفته شود.

و مرحله آخر چنین “درمانی” “برچیدن” با هدف چنین عشق منفعلانه ای برای قطع نهایی رنج خواهد بود. البته “نیمه دوم” در چنین آموزش های خودکار شرکت نخواهد کرد. و به واقعی بودن یا نبودن فرد بستگی ندارد. اما برای تأثیر حضور ، می توان صندلی برای او قرار داد ، یا فقط تصور کرد که اکنون شخص روی آن نشسته است.

روش دیگری که روانشناسان نیز به شدت توصیه می کنند در موقعیتی مشابه از آن استفاده کنند ، اشتغال به خلاقیت است. اثر این است که انرژی را متعالی کنید. با انتقال توجه به یک سرگرمی خلاق ، یک فرد در نتیجه تمام انرژی آزاد شده از عشق بد را برای اهداف بهتر هدایت می کند. و این فقط در مورد شعر یا طراحی نیست ، بلکه در مورد ساختن ملودی نیز هست. در حقیقت ، در مورد هر خلاقیتی صحبت کنید. هر چیزی که بتواند راحتی را به همراه داشته باشد.

مشاوره

تمرکز روی چنین فعالیت هایی به شما کمک می کند تمام آسیب های عاشقانه اخیر خود را فراموش کنید و در عوض ، عاشق شدن شروع به عقب نشینی می کند. روح آرام و سعادتمند خواهد شد.

توصیه می شود تمام “امتیازات” را که هدف عشق دارد خط بزنید. بهتر است معایب آنها را جایگزین کنید. برای یک اثر حتی بزرگتر و واضح تر ، می توانید به دنبال نقص حتی در مزایای آن باشید. اگرچه ، هنگامی که عاشق شدن کمی عقب می رود ، مشخص می شود که ما تقریباً تمام مزیت ها را به خود شخص نسبت می دهیم. هیچ اثری از آنها نیست. می توان همه چیز را نقد کرد ، چه ظاهر و چه رفتار ، حتی سبک لباس. همه را به خاطر بسپارید ، حتی چیزهای کوچک به ظاهر ناچیز که در روابط گذشته یا تصورات شما مناسب نیستند ، و سپس تمام توجه خود را معطوف آنها کنید. و هرچه بیشتر تصاویر چنین طرحی در اندیشه های من ترسیم شود ، سریعتر حجاب عشق از چشمان من می افتد و به جای آن ، افق های کاملاً جدید و حتی وسوسه انگیزی باز می شود.

نتیجه:

عاشق شدن به راحتی فراموش نمی شود ، اما بهترین کمک کنندگان در این امر عقل سلیم و منابع برداشت های مثبت و جدید هستند. شما باید سعی کنید افکار غم انگیز راجع به خودتان داشته باشید و بیشتر اوقات به خود یادآوری کنید که چرا اکنون سعی دارید فرد را فراموش کنید.

وقتی عاشق می شوید ، بلافاصله شروع به برنامه ریزی برای آینده ای شاد با فرد منتخب خود می کنید. اما در یک لحظه می فهمید که قرار نیست آنها به واقعیت تبدیل شوند. شاید او دیگری داشته باشد ، یا شما به راحتی متوجه شده اید که نمی توانید با هم باشید. رها کردن خود و زندگی در آن آسان نیست ، اما شما می توانید این کار را انجام دهید. چگونه انجامش بدهیم؟ در این مقاله نکات مفیدی ارائه شده است اما آنها را به معنای واقعی کلمه نگیرید.

افرادی را پیدا کنید که از احساسات شما آگاه هستند. گاهی اوقات وقتی عاشقانه بی چون و چرا هستید ، یافتن چراغ در انتهای تونل کار آسانی نیست ، اما افراد زیادی قبل از شما این مسیر را پیموده اند. دانستن اینکه آنها چگونه از این طریق عبور کرده اند می تواند انگیزه خوبی برای حرکت شما باشد و با گاز گرفتن آرنج به عقب نگاه نکنید.

اعتراف کنید که عاشق هستید. قبل از پرداختن به یک مشکل ، باید درک کنید که این مسئله وجود دارد. مدتی به احساسات خود تسلیم شوید ، آنها را با هر سلول احساس کنید ، ماهیت آنها را بپذیرید و درک کنید.

احساسات خود را با شخصی که عاشقش شده اید در میان بگذارید. اگر مطمئن هستید که او یک فرد بالغ و مناسب است که می فهمد چه چیزی را تجربه می کنید ، وقت بگذارید تا با او در مورد آنچه برای شما اتفاق می افتد صحبت کنید. مشکل اصلی در این واقعیت نهفته است که برای غلبه بر خرد کردن خود ، ابتدا باید امیدهای خود را برای یک رابطه عاشقانه موفق با این شخص نفی کنید. اگر فقط سعی کنید عشق جبران نشده خود را فراموش کنید ، احتمالاً افکار شما را آزار می دهد: “اگر چه؟” گفتگو با شخصی که دوستش دارید فرصتی ناچیز برای شما خواهد داشت که او تلافی متقابل شما را خواهد کرد ، یا احساسات شما را رد می کند و به شما اجازه می دهد که حرکت کنید ، انتخاب این شخص را درک کرده و قبول کنید. از احتمال خوشبختانه فراموش شده پشیمان نخواهید شد.

پذیرش شکست. شاید یکی از برگزیدگان یا برگزیده های شما در حال ملاقات با شخصی باشد یا صدها کیلومتر از هم دور باشید. شاید این فرد حتی از احساسات شما اطلاعی نداشته باشد ، زیرا شما قدرت پیدا کردن در مورد آنها را پیدا نمی کنید. دلیل آن هرچه باشد ، با آن به عنوان مانعی در مسیر خود برخورد کنید که می خواهید جاده دهم را دور بزنید.

از جسم آه خود دور شوید. آیا تاکنون ضرب المثل “دور از چشم – دور از ذهن” را شنیده اید؟ خیلی اوقات ، عاشق شدن متولد دلبستگی و عادت است. هنگامی که شروع می کنید وقت زیادی را با شخصی که فکر می کنید به اندازه کافی زیباست ، سپری کنید ، در برخی از زمان ها ممکن است فکر کنید که این شخص نیمه دیگر شماست. بنابراین ، اگر ارتباط با منتخب یا برگزیده خود را به حداقل برسانید ، احساسات خود به خود محو می شوند.

آشنایی جدید پیدا کنید. اگر با معشوق یا معشوق خود یک حلقه اجتماعی مشابه دارید ، از گسترش افق دیدهای خود نترسید. پیدا کردن دوستان جدید می تواند به شما کمک کند تا اعتماد به نفس خود را بدست آورید ، درد را از بین ببرید و از خود ترحم کنید ، یا حتی عزیزی را به شما معرفی کند که دوستتان خواهد داشت. در اینجا جایی است که می توانید با افراد جدید ملاقات کنید:

مراقب خودت باش. به جای اینکه به فکر رفاه فرد مورد علاقه یا برگزیده خود باشید ، از این زمان برای تغییر زندگی به سمت بهتر استفاده کنید. به محض اینکه وقت بیشتری را به خود و تجارت خود اختصاص دهید ، خواهید دید که چگونه زندگی دوباره رنگ های روشن به خود می گیرد.

همانطور که می دانید ، شما نمی توانید دو بار به یک رودخانه وارد شوید ، بنابراین پس از اینکه فکر کردن در مورد او را فراموش کردید ، نباید بعد از مدتی دوباره عاشق این شخص شوید. اگر به تدریج عاشق او شدید ، برای این واقعیت آماده باشید که نمی توانید یک لحظه عاشق شوید. این را مسلم بدانید که ممکن است مدت طولانی طول بکشد تا دیگر محبت خود را نسبت به این شخص متوقف کنید ، این به شما کمک می کند تا از نوعی “عود تب عشق” جلوگیری کنید. در اینجا نحوه برخورد با آن آمده است:

نیازی به غصه نخوردن نیست. شما نباید عزیز خود را به خاطر همه گناهان فانی سرزنش کنید ، البته این به شما امکان می دهد به سرعت از دوست داشتن او دست بکشید ، اما این یک راه حل اساسی برای مشکل نیست ، زیرا ، غرق در نفرت خود ، همچنان به ثابت کردن موضوع می پردازید از آه های شما ، البته به معنایی دیگر. مثل این است که یک جوراب برای صابون معامله کنید.

عاشق شدن یک احساس الهام بخش است. یک مرد عاشق از پس هر کاری برمی آید. روحیه بالا و احساس خوشبختی بی ابر او را غرق می کند. اما اگر یا ممنوع باشد چه؟ آیا به خصوص به اندازه عشق محتمل است؟

بسیاری از افراد با احساس یا وابستگی مخرب به شخص دیگری آشنا نیستند ، اما با این وجود ، بیشتر ما این بی مسئولیتی را نسبت به خود احساس کرده ایم. در مواجهه با چنین وضعیتی ، افکار شخص فقط به شی of احساسات مشغول است و قلب غرق در شور جدی است. اما کسی که تمام این طوفان به او معطوف شده است ، هیچ توجهی نمی کند یا علناً می گوید که هیچ تلافی متقابل نخواهد بود.

چگونه خلاص شویم؟ در این وضعیت ، قطعاً سرکوب عشق ضروری است ، زیرا عشق به معنای ایجاد شادی با یک عزیز است و نه عذاب بی پایان.

یک عاشق غیرقابل پاسخ در دنیایی از تخیلات خودش زندگی می کند. جذب ذهن توسط توهمات از زندگی کامل و تفکر منطقی فرد جلوگیری می کند. فرد به جای سرکوب احساسی در خود ، که اشتراک با آن با آه کشیدن غیرممکن است ، بیشتر و بیشتر خیال پردازی می کند. اجازه نمی دهد احساس جدید ، واقعی و متقابل وارد زندگی شود. در حالی که می توان عشق شادی را به خود جلب کرد ، یک فرد کاملاً در دنیای واهی فرو می رود و گاهی سالها را صرف رویاهای بی معنی می کند.

پس از مدتها انتظار ، معجزه هرگز اتفاق نمی افتد. بعد چه چیزی شروع می شود؟ و فرد کینه در خود جمع می کند ، احساس پوچی او را ترک نمی کند. او مطمئن است که هیچ کس به او احتیاج ندارد. هر گونه تلاش توسط بستگان و دوستان برای جلب توجه و سرگرم كردن یك عاشق غیرقابل پاسخ ، برآورده می شود. در این حالت ، شما می توانید “مقدار زیادی چوب خرد کنید” و اقداماتی را انجام دهید ، که بعداً فرد بسیار پشیمان خواهد شد. اما روی این یکی یک فرد به جای سرکوب احساس عاشقی ، بیشتر و بیشتر در افکار مربوط به موضوع آه گور می شود و به ساختن “قلعه های هوا” ادامه می دهد.

تب در عشق آبله مرغان نیست و به راحتی نمی توان از آن بیماری “مریض” کرد. این احساس ناگهانی ظاهر می شود ، درصورتی که فرد حداقل انتظار آن را دارد. دانشمندان از قدیم الایام تلاش کرده اند تا به چیزی برای خلاص شدن از عشق برسند. از روشهای زیادی استفاده شد: نماز ، خونریزی ، روال سخت ، ورزشهای طاقت فرسا. البته اقدامات انجام شده نتیجه مطلوبی به همراه نداشت ، زیرا عشق بیماری بدن نیست.

هنوز هیچ دارویی وجود ندارد. با این حال ، دانشمندان علوم مغز و اعصاب اطمینان می دهند که در آینده پزشکان وسیله ای برای سرکوب هرگونه احساسات در زرادخانه خود دریافت خواهند کرد. دانشمندان متوجه شده اند که در مراحل اولیه ، عشق شبیه وسواس فکری عملی است. این بدان معنی است که داروهای OCD در سرکوب اعتیاد به هدف نیز م workثر هستند. اما این نظریه اثبات نشده است ، بنابراین نیازی به انتظار کمک از داروشناسی نیست.

بی مسئولیتی و آه کشیدن منجر به اختلالات روانشناختی می شود ، بنابراین باید احساس عاشق شدن را از خود دور کنید. عدم مسئولیت باعث ایجاد کینه ، دلسردی و استرس می شود. همه این منفی ها برای یک وجود شاد مناسب نیست.

روش های روانشناختی برای خلاص شدن از شر وجود دارد ، اما بدون کار روی خود و افکار خود ، قادر به سرکوب احساس نیستید. سرکوب درمانی:

در پیله منفی و کینه خود را از دیگران دور نکنید. ناامیدی خود را به اشتراک بگذارید. بلند حرف بزن اما مراقب باشید بهتر است غم و اندوه خود را ناشناس در میان بگذارید. در انجمن ها ، در شبکه های اجتماعی گپ بزنید ، در مورد شکست در عشق به یک راننده تاکسی ، متصدی بار یا شخص بی علاقه دیگر بگویید. احساسات منفی را در خود ایجاد نکنید. با فریاد زدن تجربه های جمع شده را بیرون بریزید. وارد طبیعت شوید و با صدای بلند همه چیز را که شما را غرق می کند فریاد بزنید. احساس عشق بی پاسخ را به شکل بادکنکی تصور کنید که از شما به آسمان دور می شود و کینه و پوچی را با خود می برد. با شخصی که فکر شما باعث می شود از نظر عذاب آورانه بی مسئولیت باشید ، دخالت نکنید. گزینه ایده آل این است که در صورت امکان محل زندگی خود را تغییر دهید. پرکردن وقت آزاد به حد. فعالیت هایی برای خود ایجاد کنید. کاری را که مدتها می خواستید انجام دهید ، اما برای آن وقت پیدا نکردید. مشغول بودن بهترین داروی تاکنون است. در افکار خود قفل نشوید. با دوستان گپ بزنید ، بازدید کنید ، در رویدادهای اجتماعی شرکت کنید. یاد بگیرید که افکار خود را کنترل کنید. با یک جایزه همراه باشید که به مدت دو ساعت شخصیت عذاب آور را به خاطر ندارید و این زمان را به تدریج افزایش دهید. دست از پیگیری هدف عشق بی پاسخ بردارید. به غیر از ناراحتی ، شرم و سایر موارد ناخوشایند ، هیچ چیز به دست نخواهید آورد. برای انتقام خم نشوید. هدف احساسات مقصر نبودن عاشق شدن او نیست. او این را نمی خواست و عشق نمی خواست. کیفیت های هدف را از طرف مقابل ارزیابی کنید. ویژگی های منفی شخصیت و اعمال شرم آور در بیوگرافی همه وجود دارد و هدف عشق غیرقابل جبران نیز از این قاعده مستثنی نیست.

مردم رهایی را در خلاقیت می یابند. در حالت عشق ، احساسات و احساسات چنان بر انسان غلبه می کند که می توانید از آن به نفع خود استفاده کنید. رسم ، نوشتن شعر ، داستان ، مقاله.

اجازه ندهید شکست شادی آینده را لغو کند. در خودباوری نیز رشد نکنید. به انتخاب هدف خود احترام بگذارید ، اما به یاد داشته باشید که ساختن آن باعث نمی شود شما لیاقت شادی را داشته باشید. این فقط یک صفحه از زندگی شماست و هنوز یک کتاب کامل در پیش است. برای روابط جدید گشوده شوید و خود را توانمند کنید

عکس از سایت: FB.ru

آنها می گویند درخشان ترین و شادترین احساسی که فرد می تواند در سفر زندگی خود تجربه کند عشق است. اما اگر این اتفاق افتاد ، مانند آهنگ قدیمی ، و عشق به طور غیرمنتظره ای پیش آمد ، “وقتی اصلاً انتظار آن را ندارید” ، و حتی احساس محبت و لرزش شما ، احساسات لطیف به هیچ وجه پاسخ متقابل نمی دهد؟

حتی اگر موضوع آه از مدتها قبل ازدواج کرده و ناامیدانه ازدواج کرده باشد ، ازدواج شادی داشته باشد و دسته ای از بچه های شاد ، کوچک ، کمتر زیبا یا خیره کننده باشد ، یک همسر ورزشکار از ظاهر مدل باشد ، این حتی بدتر است. سپس باید به این فکر کنید که چگونه عاشق شدن خلاص شوید ، که نه تنها می تواند زندگی را پر از معنی کند ، بلکه کاملاً نابود می کند. این همان چیزی است که ما در مقاله خود صحبت خواهیم کرد ، اگر “پروانه ها در معده” خوشایند نباشند و عشق فقط ناامیدی و دردسر را به همراه داشته باشد.

عکس از سایت: 14fevral.ru

چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

برخلاف نظر اکثریت ، عاشق بودن و عاشق بودن از یک چیز دور هستند. جزئیات بیشتر را می توانید در وب سایت ما پیدا کنید. عشق هرگز ناخوشایند نیست ، حتی اگر مشترک نباشد ، اما عاشق شدن می تواند مشکلات و مصیبت های زیادی به وجود آورد و احساس دردناک حسادت در عین حال کاملاً واقع بینانه به چیزی حتی خطرناک تر و وحشتناک تر ، مانند اختلالات افسردگی و روان رنجوری تبدیل شود. اما چگونه می توان به درستی به این س questionال رسید که چگونه از این احساس خلاص شویم و آیا دستیابی به نتیجه ای اصلاً امکان پذیر است ، به ویژه هنگامی که ذهن کدر است و عقل سلیم از “حق رأی” محروم است؟

لطفا توجه داشته باشید که یک فرد واقعاً دوست داشتنی همه لیاقت ها و معایب یک عزیز را می بیند و می تواند ارزیابی کند ، اما او را همانطور که هست قبول می کند. عاشق شدن قادر به قضاوت معقول نیست ، بنابراین ، تحت تأثیر چنین احساساتی ، ما اغلب نسبت به استدلال های عقل کور و کر می شویم.

به طور طبیعی ، حتی عشق غیرقابل جبران و ناامیدانه می تواند انگیزه ای برای رشد خود و ایجاد انگیزه برای دستیابی به موفقیت ها ، دستاوردها و پیروزی های جدید شود ، اما همیشه اینگونه نیست. غالباً دلبستگی هایی که محقق نمی شوند مخرب هستند و کاملاً با زندگی عادی سازگار نیستند. سپس باید از چنین حسی به همان سرعتی که می توانید فرار کنید ، گرچه غلبه بر احساسات کار چندان آسانی نیست. اول از همه ، شما باید خود تصمیم بگیرید که چه چیزی احساس ناگهانی شعله ور شدن یا احساس گرما در روح شما را تحقق می بخشد.

عکس از سایت: FB.ru

خطر عشق ویرانگر و جبران نشده نیز در این واقعیت نهفته است که با مشاهده با چشمان “گوسفند” در پشت خود ، به احتمال زیاد ، خیالی ، ایده آل ، می توانید آشنایی با همان “جفت روح” ، یک و تنها ، که به احتمال زیاد ، با آن گذشت شما برای چندین سال زندگی مشترک و کاملاً شاد دست به دست هم داده اید. درست است ، همچنین اتفاق می افتد که غلبه بر عشق حتی وقتی یک زوج قوی ایجاد می شود منطقی است ، اما شریک زندگی برای مدت طولانی رفتار تهاجمی دارد ، “نیمه” خود را تحقیر می کند یا صرف نظر از جنسیت ، آنها را نادیده می گیرد.

عکس از سایت: خلاص شوید. rf

پس از تجزیه و تحلیل وضعیت و احساسات خود ، می توانید نتیجه بگیرید که آیا ارزش دارد بیشتر در مشکلات و ناسازگاری ها ، رنج ها ، رنج ها ، گریه های شبانه یا لگدمال کردن تا صبح زیر پنجره های چنین شخصیتی دوست داشتنی ، اما بسیار دست نیافتنی یا پایان دادن آن به یک باره ، یک بار و پایان دادن به این شکنجه چینی برای همیشه. ساده ترین و در دسترس ترین روش برای همه تماس با یک متخصص است ، اما بعداً به این گزینه باز خواهیم گشت. در همین حال ، بیایید دریابیم که چگونه می توان از عشق ورزیدن به یک زن یا مرد به تنهایی خلاص شد ، تا زمانی که مشکل به مسئله ای جدی تر و خرد کننده تبدیل شود.

بسیاری از مردان برای خلاص شدن از عشق به یک دختر ، از روش رانش معکوس استفاده می کنند ، یعنی سعی می کنند بر احساسات خود غلبه کنند ، آنها را به طور مصنوعی مجبور و گرم می کنند تا به معنای واقعی بیهوش شوند. جنسیتی که از نظر عاطفی قوی تر و سالم تر هستند می تواند کاری مشابه انجام دهد. روانشناسان حرفه ای انجام چنین آزمایشاتی را بر روی خود توصیه نمی کنند ، بنابراین بعداً آنها به دنبال روش های درمان نوروز و اختلالات روان تنی نمی روند.

عکس از سایت: pinterest.com

با این وجود ، این روش حق حیات دارد. این احساس را مانند جوانه در خود پرورش دهید ، “خاکی” را که در آن رشد می کند تغذیه و بارور کنید ، احساسات خود را تغذیه کنید ، و لرزش های منظم اضافه کنید. ساکنان شهر می گویند که فقط چند روز از شدت چنین شورهایی یک طرفه منجر به خنک شدن و حتی ناامیدی در جسم می شود ، چیزی که در واقع بدنبال آن بودیم.

اگر همه توجهات جذب موضوع اشتیاق می شوند ، سعی کنید خود را به کمال برسانید تا خواسته های خیالی ایده آل را برآورده کنید. شما باید از زندگی و ظاهر خود مراقبت کنید ، خود را غرق کنید. مردان می توانند در یک سالن ورزشی ثبت نام کنند ، هر ورزش رزمی انجام دهند ، به تحصیل بروند ، یک موتورسیکلت خریداری کنند که برای چندین دهه آرزو داشته اند ، تغییر شغل ، ماشین ، اغلب با دوستان خود بیرون می روند ، به مسافرت می روند ، یک لابرادور بزرگ و مهربان یا یک پیت بول خطرناک اما شیار و شاد دارند …

عکس از سایت: gubdaily.ru

از این نظر برای دختران و زنان بسیار آسان تر است ، زیرا ده ها بار گزینه های بیشتری برای مراقبت از خود در مقایسه با پسران وجود دارد. شما می توانید مدل موهای خود را تغییر داده و موهای خود را با رنگ های روشن انقلابی رنگ کنید ، کاملاً سبک و کمد لباس خود را تغییر دهید ، برای یوگا ، تناسب اندام ، پیلاتس ثبت نام کنید ، مراقبه یا دست ساز شوید. بیشتر با مردم ارتباط برقرار کنید ، اغلب از سینما ، تئاتر ، گالری های هنری ، موزه ها بازدید کنید ، دوباره سفر کنید و چیزهای جدید یاد بگیرید. تغییر محل کار یا اقامت شما نیز ضرری نخواهد داشت.

همه اینها به طور قابل توجهی خلق و خو را بهبود می بخشد ، عزت نفس را افزایش می دهد ، و یک فرد با اعتماد به نفس وضعیت را بسیار عینی تر ارزیابی می کند ، او تمایل به ابتلا به اعتیاد ندارد ، بنابراین احساس ناخواسته به خودی خود ناپدید می شود.

شما هرگز نباید چیزهای واضح را انکار کنید ، چیزی که روانشناسان همیشه به آن توصیه می کنند. بنابراین ، به هیچ وجه نباید وانمود کنید که اصلاً عشق دردناکی ندارید. متقاعد كردن خود در این مورد ، به احتمال زیاد فایده ای نخواهد داشت ، اما كاملاً می توان باور داشت كه احساسات شما مخرب است و فقط تخریب و اندوه را به همراه دارد ، زیرا این حقیقت است. مرتباً با خود تکرار کنید که می فهمید امیدهای شما در مورد موضوع خواب چقدر بی اساس است ، با صدای بلند بگویید که احساسات متقابل نیستند و نمی توانند و هرگز هم نخواهند شد ، بنابراین درک عمق کامل بی معنایی آنچه اتفاق می افتد آسان تر خواهد بود.

عکس از سایت: Glamour.ru

بعد از اینکه احساسات خودتان را پذیرفتید ، از وضعیت روحی-روانی خود ارزیابی عینی کنید ، می توانید سعی کنید به طریقی از این درد زنده بمانید ، که می تواند از درون بسوزد ، سوزانده و نابود شود. یک ترفند روانشناختی خاص وجود دارد که ژاپنی های حیله گر و خردمند استفاده از آن را آموخته اند. عصر بعد از کار ، خود را رسوا کنید ، با هیستری ، اشک ، جیغ ، خرد کردن ظرف ها و سپس به رختخواب بروید. بعد از بیدار شدن از خواب صبح قطعاً احساس بهتری خواهید داشت و احساس آنقدر حاد نخواهد بود.

نکته اصلی این است که از دخالت شخصی جلوگیری کنید ، بسیار آرام است که در این هیستری “تخلیه” شما را آرام کند ، احساس ترحم خوب نیست ، و پلیس به دعوت همسایگان به سختی می فهمد که در آنجا چه اتفاقی می افتد و چرا شما پرتاب صفحات به دیوار در انزوای عالی.

برای خلاص شدن از عشق به یک پسر ، بسیاری از دختران دفتر خاطرات خود را نگه می دارند و این یک راه حل کاملا منطقی برای چنین موردی است ، زیرا با بازخوانی یادداشت های خود ، می توانید احساسات را تجزیه و تحلیل کنید و به آنها ارزیابی عینی دهید. درست است که مردان تمایل کمتری برای نوشتن وقایع روز گذشته دارند ، پس منطقی است که فقط لیستی از شایستگی ها و معایب یک “عزیز” را تهیه کنیم و برای تازه نگه داشتن مغز خود ، صبح چنین لیست را تهیه کنیم ، پس از یک هیستری بی رویه ، آسان تر خواهد شد و مطمئنا نقص ها پیدا خواهد شد.

عکس از سایت: pozdnyakova.org

صدمه زدن به خودتان ، تا حد “کره چشم” صدمه ای نمی بیند ، زیرا تمرکز همزمان مغز برای دو چیز برای مغز دشوار است. بهتر است به او اجازه دهید تا برای رفاه مادی شما کار کند و در این فاصله ، شما از عشق ویرانگر منحرف می شوید و ممکن است کاملاً “بیدار شوید” در حالی که می خواهید از نردبان شغلی بالا بروید یا درآمد خود را افزایش دهید.

روانشناسان می گویند ، نکته اصلی در اینجا این نیست که با خستگی کامل جسمی و عصبی اوضاع وخیم شود ، زیرا شما فقط برای هفته اول می توانید بیست ساعت در روز خندق حفر کنید و سپس می توانید در یک تخت بیمارستان محکم دراز بکشید ، جایی که سر شما با نگرانی های کاملا متفاوت روبرو خواهد شد ، و این بی معنی و بی معنی نیست عاشق بی رحم.

اگر حداقل نوعی رابطه با موضوع اشتیاق دردناک داشته باشید ، به احتمال زیاد مواردی وجود داشته که برای برخی به یک طلسم واقعی تبدیل می شود ، که کاملاً غیر قابل قبول است. انبوهی از عکسهای مشترک ، خرده ریزهای دوست داشتنی و چیزهای کوچک ارائه شده برای تعطیلات ، چیزی که یک بار احساسات لطیف آن را لمس کرده است – شما باید یک بار برای همیشه و بدون ترحم و اشک همه اینها را خلاص کنید. آنها را در یک جعبه قرار ندهید و آنها را به زیرزمین نبرید ، چنین اعدادی با ناخودآگاه ما عبور نمی کنند ، دیر یا زود قطعاً به جای آنها برمی گردید ، بلکه آنها را به راحتی دور بریزید ، یا حتی بهتر ، آنها را بسوزانید.

عکس از سایت: Pic2.me

در هر صورت ، ارزش این است که درک کنیم که خوشبختی هیچ کس نباید به شخص دیگری بستگی داشته باشد و ارزیابی میزان رضایت از زندگی از طریق امکان صحبت با عزیز یا عزیز ، لمس ، بو ، نگاه به چشم هیچ ارزشی ندارد. فریب نخورید ، از شماره های ناشناخته تماس نگیرید و در نیمه شب پیامک ارسال نکنید. از دوستان خود نخواهید که هدف را به مهمانی بیاورند و تمام شب را مخفیانه از آنها جاسوسی کنند. همه اینها مخرب و مخرب است.

بنابراین وقت آن فرا رسیده است که بسته به اینکه وضعیت درونی شما در چه مرحله ای است ، در مورد کمک های حرفه ای روانشناس ، متخصص مغز و اعصاب و شاید خود روان درمانگر صحبت کنیم. شایسته است این کار را قبل از ایجاد شکل پیشرفته سایکوپاتی انجام دهید. در چنین حالتی ، مردم مرتکب اعمال وحشتناک و غم انگیزی می شوند و از احساسات غیرقابل جبران در روان پریشی فرو می روند. در وب سایت ما قابل خواندن است. خونسرد و ثابت قدم باشید ، در این صورت قطعاً از شر “پروانه های معده” خلاص خواهید شد.

عکس از سایت: SmileHappy.ru

یک ضرب المثل روسی عالی وجود دارد “آنها یک گوه را با یک گوه ناک می کنند”. چرا از اجداد خود اطاعت نکنید و سعی کنید عاشق شدن با روابط جدید ، سازنده تر و جدی تر را شکست دهید. به اطراف نگاهی بیندازید ، مطمئناً شخصی در محیط شما وجود دارد که با کمال میل پاسخگوی توجه شما خواهد بود. بگذارید معلوم نباشد که عشق تمام زندگی شماست ، و شما روزی خواهید دید ، هر کدام به راه خود ادامه می دهید ، اما بهتر است که وقت خود را صرف برقراری ارتباطات زنده کنید تا رویاهای احمقانه و ایده آل دست نیافتنی.

عاشق شدن یک بیماری وحشتناک است که می تواند منجر به فاجعه ای در زندگی فرد شود.

این پایان نامه را چگونه دوست دارید؟ خیلی طبقه بندی شده؟ بله ، خیلی موافقم. اما – و این مهم است – جستجو کم است. می توان گفت – فقط یک اغراق جزئی.

بیایید با این اصطلاح شروع کنیم. عاشق شدن چیست؟ این حالت خاصی از یک فرد است که با برخی از پدیده های پایدار مشخص می شود.

پروفسور Dorothy Tennov ، در Shaggy 1979 ، پدیده های زیر را مشخص می کند که مشخصه عاشق شدن است:

افکار وسواسی (در مورد هدف عاشق شدن) ؛ – یک نیاز شدید به احساسات متقابل (و در همان زمان – ترس از طرد شدن) ؛ – بر جستجوی تأیید متقابل متمرکز شوید ، امیدوار به چنین تأیید ، آرزو فکر کنید. – اگر متقابل باشد ، روحیه مداوم بالا (“مانند بال!”) – نادیده گرفتن یا غفلت از همه چیزهایی که مربوط به عاشق شدن نیستند (کار ، تحصیل ، دوستان) ؛ – ایده آل کردن شی object عشق (“او ایده آل است!”).

و به پشته – نقض خواب و تغذیه ، تپش قلب ، مردمک چشم گشاد شده است. به طور کلی ، البته ، به یک روان پریشی کامل نمی رسد ، اما نزدیک ، نزدیک است. علاوه بر این ، در سطح بیوشیمیایی ، عاشق شدن توسط فنیل اتیل آمین فراهم می شود ، که نزدیک به آمفتامین یا مثلاً مسکالین است. به زبان ساده ، این یک آلکالوئید نیز هست.

به هر حال ، استاد فوق الذکر هنوز در نظر داشت که عاشق شدن را می توان ناشی از اختلالات روانی دانست و این حالت را آهک نامید. و پیروان علمی وی در حال بررسی محدودیت در مقایسه با اختلالات وسواس و رفتار اعتیاد به مواد مخدر هستند. این دانشمندان توافق دارند که محدودیت (عاشق شدن) هنوز نمی تواند در کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی باشد ، اما ، به نقل از من ، “ما می خواهیم در جهت تشخیص ، پیش آگهی و درمان حرکت کنیم”.

به طور کلی ، قبلاً واضح است که عاشق شدن به اندازه معمول توصیف آن در آثار هنری ، گلگون نیست.

در اینجا ، البته ، لازم است که یک اظهارنظر کنیم که عاشق شدن (آهک بودن) شامل برخی از درجه بندی ها است و نادرست است که بگوییم ، مثلاً نادیده گرفتن سایر نگرانی ها به طور یکسان در همه مردم بیان می شود. البته که نه. قدرت صدور مجوز از فردی به فرد دیگر متفاوت است.

آیا عاشق شدن همیشه بد است؟ البته که نه. وقتی زن یا مرد هیچ ارتباطی ندارند و عاشق یکدیگر می شوند ، بسیار خوب است (به خصوص اگر کم و بیش با تحمل وظایف کاری خود را انجام دهند).

علاوه بر این ، یک عقیده وجود دارد که عاشق شدن برای افراد ضروری است تا بنیان خاصی از تجربیات مثبت کلی را ایجاد کنند ، عشق بعداً بر روی آن رشد می کند. احتمالاً همینطور است.

با این حال ، اگر مثلاً مردی که ازدواج کرده باید یک گلسنگ داشته باشد چه؟ و او خودش را نه به عنوان یک همسر بلکه به یک زن کاملاً خارجی محدود می کند؟

در این حالت ، قهرمان ما قطعاً تجارت خواهد کرد. تمایل وسواسی او به این زن که با نادیده گرفتن هر آنچه در مورد این زن صدق نمی کند حمایت می کند ، مسلماً منجر به اقدامات احمقانه ای می شود – به عنوان مثال ترک خانواده یا طلاق.

در ذهن درست او ، او چنین کاری نمی کرد ، اما در اینجا – همانطور که نوعی کدورت اتفاق افتاد – او چوب را شکست.

و سپس مجوز تصویب می شود (و آن نیز تصویب می شود) ، و ناگهان معلوم می شود که او زن جدید را دوست ندارد (هرچه عشق بیشتر باشد ، معمولاً بازگشت به عقب بیشتر به نفرت تبدیل می شود) ، و شما هرگز به همسر سابق خود بر نخواهید گشت. در اینجا فاجعه ای است که در ابتدای مقاله ذکر شده است.

عشق احساسی الهام بخش است. همه عاشق مرد روی شانه هستند. روحیه بالا و احساس خوشبختی بدون ابر او را تحت الشعاع قرار می دهد. اما اگر ممنوع است یا نه؟ آیا این امکان وجود دارد ، و خصوصاً به اندازه عشق قوی است؟

بسیاری از افراد با احساس وابستگی یا کشندگی به شخص دیگر آشنا نیستند ، اما با این وجود ، اکثر ما مسئولیت پذیری نسبت به خودمان را تجربه کرده ایم. در مواجهه با وضعیت مشابه ، افکار شخص فقط با موضوع احساسات اشغال می شود و قلب پر از شور و شوق جدی می شود. اما کسی که به آن همه طوفان هدایت می شود ، هیچ توجهی نمی کند یا صریحاً می گوید هیچ تلافی نخواهد داشت.

چگونه خلاص شویم؟ در این شرایط ، قطعاً سرکوب عشق ضروری است ، زیرا عشق به معنای ساختن سعادت با یک فرد محبوب است و نه عذاب بی پایان.

مرد بی حد و حصر عاشق در دنیایی از خیالات خود زندگی می کند. جذب ذهن توسط توهمات مانع از این می شود که انسان کاملاً زندگی کند و منطقی فکر کند. فرد به جای اینکه در خود احساس سستی را سرکوب کند ، با آه کشیدن با یک شی غیرممکن است ، فرد بیشتر و بیشتر خیال می کند. اجازه نمی دهد احساس جدید ، واقعی و متقابل به زندگی وارد شود. در حالی که می توان عشق شاد را به خود جلب کرد ، فرد کاملاً در یک دنیای توهم غوطه ور است و گاهی اوقات تمام سال را صرف رویاهای بی معنی می کند.

بعد از مدتها انتظار برای معجزه اتفاق نمی افتد. پس از آن چه شروع می شود؟ و فرد نارضایتی را در خود جمع می کند ؛ و احساس پوچی نمی کند. او مطمئن است که به کسی احتیاج ندارد. هرگونه تلاش اقوام و دوستان برای به نوعی پریشان کردن و سرگرم کردن یک معشوق بی مورد ، برآورده می شود. در این حالت ، می توانید “هیزم زیادی را خرد کنید” و کارهایی انجام دهید که فرد بعدا پشیمان شود. اما در مورد آن مرد به جای سرکوب احساس عاشق شدن با خودش ، بیشتر و بیشتر در افکار موضوع آهسته فرو می رود و همچنان به ساختن “قلعه هایی در هوا” ادامه می دهد.چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

تب در عشق آبله مرغان نیست و فقط نمی توان با آن بیمار شد. این احساس هنگامی که فرد حداقل انتظار چنین چیزی را داشته باشد ناگهان ظاهر می شود. از زمان های بسیار قدیم دانشمندان دست به اقداماتی برای رسیدن به چیزی برای رهایی از عشق می زنند. روشهای زیادی استفاده شده است: نماز ، خون ریزی ، روال سخت ، ورزش خسته کننده. البته اقدامات انجام شده نتیجه مطلوبی را به همراه نیاورد ، زیرا عشق یک بیماری بدن نیست.

هنوز هیچ دارویی وجود ندارد. با این حال ، دانشمندان علوم اعصاب ادعا می کنند که در آینده ، پزشکان ابزاری را در زرادخانه دریافت می کنند تا هرگونه احساسات را سرکوب کنند. دانشمندان متوجه شده اند که در مراحل اولیه ، عشق به اختلال چاقی-اجباری (OCD) شباهت دارد. این بدان معناست که داروهایی که به OCD کمک می کنند نیز در رابطه با سرکوب وابستگی به موضوع تنفس عمل خواهند کرد. اما این نظریه اثبات نشده است ، بنابراین نمی توان از داروسازی کمک گرفت.

بی مسئولیتی و آهستگی منجر به اختلالات روانشناختی می شود ، بنابراین باید از شر عشق خلاص شوید. بی مسئولیتی باعث نارضایتی ، ناامیدی و استرس می شود. تمام این منفی بودن به وجود سعادتمندانه کمک نمی کند.

روشهای روانشناختی زایمان وجود دارد ، اما بدون کار کردن روی خود و افکار خود شخص نمی تواند یک احساس را سرکوب کند. درمان سرکوب عشق:

خود را از منفی و نارضایتی موجود در پیله دور نکنید. ناامیدی خود را به اشتراک بگذارید. صحبت کردن اما مراقب باشید غم و اندوه را بهتر به طور ناشناس به اشتراک بگذارید. در انجمن ها ، در شبکه های اجتماعی ارتباط برقرار کنید ، در مورد عدم عشق به یک راننده تاکسی ، متصدی یا شخص دیگری که دلسرد نیست ، رهبری کنید یا بگویید. احساسات منفی را در خود جمع نکنید. تجارب انباشته شده را با فریاد کشیدن آنها بیرون کنید. وارد طبیعت شوید و با صدای بلند فریاد بزنید که همه شما را تحت الشعاع قرار می دهد. احساس عشق بی حد و حصر را در قالب بادکنک تصور کنید که از شما به سمت آسمان حرکت می کند و با شما تخلف و پوچی می کند. با شخصی که فکرش باعث می شود از درد بی مسئولیتی آگاه باشید ، عبور نکنید. در صورت امکان گزینه ایده آل تغییر اقامتگاه است. وقت آزاد خود را تا حد مجاز پر کنید. با فعالیتها همراه شوید. به آنچه که مدتهاست می خواهید مراقبت کنید ، اما زمان آن را پیدا نکردید. شلوغ بودن بهترین داروی جهان است. خود را در افکار خود قفل نکنید. با دوستان گپ بزنید ، به دیدار بروید ، در رویدادهای اجتماعی شرکت کنید. یاد بگیرید که افکار خود را کنترل کنید. برای عدم یادآوری شخصیت عذاب آور به مدت دو ساعت ، جایزه ای کسب کنید و این زمان را به تدریج افزایش دهید. از دنبال کردن یک هدف از عشق بی حد و حصر خودداری کنید. علاوه بر ناراحتی ، شرم و سایر موارد ناخوشایند ، چیزی به دست نخواهید آورد. دست از انتقام نکشید. هدف احساسات مقصر بودن در عاشق بودن نیست. او این را نمی خواست و عشق را نمی خواست. کیفیت شیء تنفس را از طرف مقابل ارزیابی کنید. خصوصیات منفی شخصیت و اعمال شرم آور در زندگی نامه همه است و موضوع عشق بی حد و حصر نیز از این قاعده مستثنی نیست.

مردم خلاقیت را پیدا می کنند. در حالت عشق ، احساسات و احساسات آنقدر فرد را تحت الشعاع خود قرار می دهند که می توانید از آن برای خیر استفاده کنید. ترسیم ، نوشتن شعر ، داستان ، مقاله.

اجازه ندهید که شکست از خوشبختی آینده عبور کند. شک و تردید ایجاد نکنید. به انتخاب هدف آهسته احترام بگذارید ، اما به یاد داشته باشید که تصمیم آن باعث نمی شود شما شایسته خوشبختی نباشید. این فقط یک صفحه از زندگی شما است ، و هنوز هم یک کتاب کامل در پیش است. برای یک رابطه جدید باز کنید و به خودتان حق و عزیزان خود بدهید!

زندگی یک فرد مدرن بدون احساسات غیرممکن است. این حوزه مدیریت روحیه ، ظرفیت کاری فرد ، توسعه کیفیتهای فردی را به طور مستقیم به آن بستگی دارد. احساسات در کلیه مؤلفه های زندگی روزمره ما وجود دارد. وقتی صحبت از چگونگی خلاص شدن از احساسات می شود ، منظور ما از احساسات و تجلیات منفی است. یعنی ، کار اصلی کمک به بازیابی آرامش خاطر ، جلب اعتماد به نفس است. چگونه این کار را درست انجام دهیم؟ هنگام کار با احساسات به چه چیزی باید توجه کنید؟ در این مقاله مورد بحث قرار خواهد گرفت.

امروز بسیاری از مردم متوجه می شوند که نیاز به اعمال معنوی دارند. یک فرد بالغ تمایل دارد که با ذات درونی خود به وحدت برسد ، مرزهای تواناییهای خود را گسترش دهد. مدیتیشن توانایی بی نظیری در تعادل انرژی فرد دارد. بر این اساس ، حوزه احساسات با گذشت زمان هماهنگ می شود. تغییرات مثبت در هر صورت قابل مشاهده است ، حتی اگر فرد به سادگی با روند کار آشنا شود ، اما به طور فعال در آن شرکت نمی کند. مدیتیشن اثر مخرب عواطف را کاهش می دهد ، به فرد می آموزد که با بدن و روح خود هماهنگ باشد. احساسات چنین حوزه ظریفی است که لزوماً به اصلاح نیاز دارد. احساسات انسانی بسیار متحرک است ، ایستا نیستند. به طوری که احساسات ما تحت تأثیر فشار مداوم از دنیای خارج رنج نبرد ، لازم است که بر فنون اساسی مدیتیشن تسلط داشته باشید.

تنفس هالوتروپیک یکی از اقدامات معنوی است. ذات آن به شرح زیر است: فرد به تکنیک تنفس صحیح تسلط می یابد ، و منجر به درک کامل از واقعیت می شود. با آموزش منظم ، احساس خودکفایی و درک کافی از نفس شکل می گیرد. عزت نفس تراز می شود ، آرزوهای فردی ، انرژی اضافی برای تحقق منابع داخلی ظاهر می شود.

هرگونه فعالیت بدنی مطلوب بر بدن انسان تأثیر می گذارد ، به سلامتی بهتر کمک می کند. به دلیل این واقعیت که در نتیجه چنین کار خستگی جسمی ظاهر می شود ، احساسات به تدریج به حالت عادی بر می گردند. به همین دلیل است که روانشناسان به شما توصیه می کنند تا حد ممکن تحت استرس حرکت کنید. با فعالیت حرکتی ، احساسات منفی به وجود می آید. اگر این کار به موقع انجام نشود ، پس در پس زمینه تجربیات طولانی ، ممکن است وضعیت استرس طولانی مدت ایجاد شود و در آنجا دور از افسردگی نیست. علاوه بر این ، فعالیت بدنی کمک می کند تا در وضعیت خوبی قرار بگیریم.

برای مقابله با احساسات منفی ، باید تصور کنید چه اتفاقی افتاده است. درک احساسات خود به تجزیه و تحلیل وضعیت کمک می کند. برای این کار ، باید یک مشکل مزاحم را حل کنید ، آن را از زوایای مختلف در نظر بگیرید. بسیاری از افراد خاطرنشان می كنند كه تحلیل به موقع اوضاع به آنها كمك كرد تا بر بحران غلبه كنند ، بر وضعیت آنها متمركز شوند و آرامش را بازیابی كنند. کار با مؤلفه عاطفی به ویژه در هنگام گم شدن فرد مفید است و نمی داند چه کاری انجام دهد.

بنابراین ، احساسات چنین حوزه زندگی است که بر روی آن باید دائماً کار کنید. اگر فرد انرژی و زمان کافی را به احساسات اختصاص دهد ، به تدریج حالت درونی او تثبیت می شود.

انسان موجودی منحصر به فرد است که می تواند از کهکشان احساسات و عواطف که برای سایر موجودات ساکن در سیاره ما غیرقابل دسترسی است ، زنده بماند.

البته حیوانات نیز در معرض احساسات خاص هستند ، به عنوان مثال ترس و گرسنگی ، اما روند شکل گیری و تحلیل آنها تفاوت چشمگیری دارد.

از این گذشته ، آگاهی انسان قادر به کنترل این فرایندها است ، در حالی که در حیوانات تجلی احساسات یک پدیده بی قید و شرط است. این سؤال پیش می آید: چرا به ما چنین مزایایی داده می شود؟

چگونه می توان از آنها در زندگی روزمره استفاده کرد؟ ما در مطالب جدید خود در مورد این صحبت خواهیم کرد.

همانطور که قبلاً ذکر شد ، روند پیدایش احساسات در حیوانات بی قید و شرط است.

این بدان معنی است که منبع آنها غرایز است که در روند ژنتیکی در روند تکامل ثابت هستند.

سازوکارهای مشابهی نیز در ذهن انسان وجود دارد ، اما علاوه بر آنها توانستیم تعداد عظیمی از احساسات دیگر را نیز به دست آوریم.

آیا گرگ هنگامی که گیاهخواران بی دفاع را می کشد احساس شرم می کند؟

آیا وقتی قربانی خود موفق به لغزش شد ، احساس عصبانیت و نارضایتی می کند؟

اوه نه ، طبق گفته دانشمندان و محققان ، چنین تجربیاتی فقط در دسترس انسان است – تاج تکامل.

مشاوره: احساسات و احساسات مفاهیم یکسان نیستند. احساسات دارای الزامات ذهنی (فردی) هستند و نگرش درونی فرد را نسبت به اوضاع نشان می دهند ، در حالی که احساسات دارای جهت گیری عینی هستند. “من می ترسم از تاریکی باشم” ، این احساس. “می ترسم ،” یک احساس است.

جالب است که دانشمندان نتوانستند واقعیت حضور پس زمینه عاطفی در حیوانات را اثبات یا رد کنند.

این غیرممکن است ، زیرا یک شخص نمی تواند تعیین کند که آیا برادران کوچکتر ما می توانند یک وضعیت خاص را به صورت ذهنی و فردی ارزیابی کنند.

اما در مورد گونه های ما ، تردیدی وجود ندارد – هرکدام از ما مجموعه ای بی نظیر و پیچیده از تنظیم کننده های عصبی را داریم که به هر یک از موارد خاص اجازه می دهد تا به روش خاص خود پاسخ دهند.

این قدرت ما است و این ضعف ماست.

فرد قادر است احساسات و احساسات خود را کنترل کند ، اما غالباً برعکس اتفاق می افتد.

ما برده های تجربیات داخلی می شویم و توانایی پاسخگویی مناسب به موقعیت های خاص را از دست می دهیم.

مطمئناً ، هرکدام از ما شرایطی داشتیم که تصمیم بگیریم بر اساس احساسات و احساسات زودگذر.

در زمان عمل بثورات ، به نظر ما می رسد که این تنها راه درست است.

این احساس حق پرستی به حدی قوی است که هرگونه تفکر منطقی را تحت الشعاع قرار می دهد.

احساس شرم همانقدر قدرتمند است که پس از مدتی ، به جای احساسات ، وضوح هوشیار به گوش می رسد.

احساسات و احساسات ما را آسیب پذیر می کند و افراد اطراف ما مطمئناً آماده استفاده از این امر هستند.چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

ما می توانیم در مورد روابط کاری یا درگیری های خانوادگی ، روابط بین دوستان و خویشاوندان صحبت کنیم.

در تمام جنبه های زندگی انسانها ، رقابت بین مردم اتفاق می افتد که در آن وضعیت داخلی ما نقش مهمی ایفا می کند.

علاوه بر این ، احساسات و احساسات می توانند به طور مستقیم بر وضعیت روانی ما تأثیر بگذارند.

به عنوان مثال ، افرادی که غالباً عصبانی می شوند ، تحریک پذیرتر و عصبانی تر می شوند.

برای کسانی که غالباً ناامید می شوند ، دنیای پیرامون آنها خاکستری می شود ، عاری از رنگ و لعاب است.

در عین حال ، ممکن است دلیلی برای عصبانیت یا غم وجود نداشته باشد ، یا ممکن است آنقدر جدی نباشد که سزاوار چنین تجربیات احساسی قوی باشد.

مشاوره: احساسات و احساسات می توانند روان ما را از بین ببرد و به طور مستقیم بر زندگی ما تأثیر بگذارد.

در عین حال ، فرد می تواند یک کهکشان از احساسات درونی مثبت را تجربه کند.

عشق ، شادی و دیگر احساسات و احساسات مثبت ما را از درون پر می کند و به ما قدرت می بخشد.

شما باید به این فکر کنید که آیا شما نیاز دارید که بطور دائم آنها را خاموش کنید و خود را از خصوصیات ساده انسانی محروم کنید.

این احساسات است که باعث می شود ما مردم قادر به همدلی ، شفقت ، عشق و زندگی باشیم.

می توانید احساسات و احساسات را خاموش کنید ، اگرچه تنها تعداد معدودی موفق به انجام این کار برای مدت طولانی هستند.

در بیشتر موارد ، فرد خاموش نمی شود ، اما احساسات درونی خود را سرکوب می کند ، وخیم تر اوضاع را تشدید می کند.

درک غیرطبیعی از دنیای درونی فرد منجر به این واقعیت می شود که ترس ها و عقده هایی در آن بوجود می آیند ، که دیر یا زود ظهور می کنند و حامل آنها را ناراضی می کنند.

شما نباید خود را گول بزنید ، با این اعتقاد که موفق شدید احساسات و احساسات خود را خاموش کنید ، زیرا در واقع غیرممکن است.

انسان نمی تواند در برابر طبیعت قدم بگذارد ، و این است که او یک الگوی رفتاری را که حاوی واکنش های روانشناختی مشابه است ، تجویز می کند.

اما طبیعت به ما ابزار قدرتمند دیگری یعنی آگاهی بخشیده است. این قادر است بسیاری از فرایندهایی را که در روح و بدن ما اتفاق می افتد تسخیر کند.

نکته: به جای تلاش برای سرکوب و خاموش کردن احساسات و عواطف خود ، یاد بگیرید که آنها را کنترل کنید. با داشتن نظم و انضباط درونی ، شما یک قدم به سعادت و درک این دنیا نزدیک خواهید شد.

قدرت آگاهی بشر در این واقعیت نهفته است که او می تواند ریشه بیشتر مشکلات را درک کند ، به این معنی که او می تواند یادگیری کنترل آنها ، مطابق خواست خود باشد.

اگرچه این حرف به اندازه گفتن ساده نیست ، اما بیشتر مردم عادت دارند که نقاط ضعف درونی خود را تغذیه کنند و تجربیات مثبت و منفی را دوباره تقویت کنند.

یادگیری مقابله با دنیای درونی خود چندان ساده نیست.

راز این است که شخص باید بیاموزد که نه تنها بد ، بلکه تجربیات خوب را نیز مهار کند.

شما نباید همه چیز را به قلب خود بسپارید ، سوزاندن در چنگ احساسات ، گرچه مثبت است. بنابراین ، یک فرد نیز قادر است کنترل اوضاع را از دست بدهد.

در حقیقت ، اختلالات و احساسات شدید عاطفی می تواند تمام انرژی درونی شما را صرف کند ، و خلاء ایجاد کند.

مراقبه روشی باستانی است که در بسیاری از آموزه های دینی و معنوی وجود دارد.

هدف آن جستجوی تعادل درونی ، تعادل معنوی است که برای انسان مدرن چنین فاقد است.

این یک راه عالی برای جستجوی دلایل واقعی تجربیات خاص در درون خود است.

نکته: دروس آموخته شده از فرآیند مراقبه باید در زندگی روزمره استفاده شود. سعی کنید حتی در مواقع اضطراری آرام باشید.

برای مدیتیشن ، نیازی به داشتن آمادگی جسمانی عالی یا داشتن یک هدیه ذاتی نیست.

کلیدهای حل مشکلات درونی شما درون شما پنهان است ، با این حال همه افراد قادر به گوش دادن به صدای درونی خود نیستند.

ما هر روز آن را به خاطر خواسته های پایه خود سرکوب می کنیم ، خواه پول باشد ، قدرت ، شهرت یا چیزهای دیگر که باعث غرور و افتخار ما می شود.

اما یک مرد قادر به فرار از خود برای همیشه نیست و دیر یا زود هر یک از ما خطر مواجهه با تاریک ترین نقاط جهان درونی ما را به خطر می اندازد.

مدیتیشن قصد دارد به جای هرج و مرج حاکم بر افکار ، دانه ای از آرامش و تعادل برقرار کند.

وقتی این اتفاق بیفتد ، تمام احساسات و عواطف ، قبلاً غیرقابل بررسی و غیرقابل توضیح ، فقط به ابزاری دیگر تبدیل می شوند که می توانید به راحتی خود را تسلیم کنید.

گاهی اوقات اگر به آن فشار نیاورید ، عصبانیت طبیعی است اما با خیال راحت زندگی کنید. اما این که در هنگام ادعای جهانیان وقتی می خواهید همه چیز را در همه جا کنترل کنید ، و هنگامی که این اتفاق نیفتد – همیشه عصبانی شوید – این قبلاً غیر طبیعی است. چقدر غیر طبیعی است و قادر به کنترل آن نیستیم.کنترل این است که بخار را از راههایی که برای همه بی خطر است رها کنیم ، هیچ چیز را در داخل نگذاریم و هیچ چیز را بر دیگران نریزیم. چگونه این کار را انجام دهیم؟

احساسات فقط از طریق بدن زندگی می کنند – تجزیه و تحلیل توسط مغز هیچ چیزی نمی دهد. زیرا آنها در بدن زندگی می کنند و از طریق بدن بیرون می آیند. اگر فکر می کنید و تجزیه و تحلیل می کنید ، من همه چیز را با ذهنم می فهمم ، اما به هر حال من را عصبانی می کند.

به عنوان مثال ، شما با مادرتان رابطه سختی دارید. و اگر فقط بخار خود را رها کنید و فریاد بزنید به بالش ، بدون اینکه چیزی را در نگرش خود به مادر تغییر دهید ، این بی معنی است. این همان کار دندان درد برای نوشیدن داروهای درد است و به پزشک مراجعه نمی شود. دندانها باید درمان شوند ، درست است؟ و روابط باید بهبود یابد. این اولیه است.  توجیه کنید؛ “u003e ما بیشتر از همه درباره عصبانیت صحبت خواهیم کرد ، زیرا با آن مشخص نیست که چه کاری باید انجام شود و کجا آن را قرار داده است. و به هر حال ، در هر تلاشی پیچیده احساسات ، عصبانیت زیادی به وجود می آید. راه برون رفت از بسیاری از شرایط دشوار مانند گناه و نارضایتی از طریق عصبانیت است. و امتناع از زندگی آن ، ما نمی توانیم حرکت کنیم.

اما من از شما می خواهم که عصبانیت را به عنوان یک احساس لحظه به اشتراک بگذارید که طبیعتاً وقتی اتفاقاتی متفاوت از آنچه می خواستید اتفاق می افتد (مانند ماهیت عصبانیت) و عصبانیت به عنوان یک ویژگی شخصیت ، یعنی خشم ظاهر می شود. گاهی اوقات اگر به آن فشار نیاورید ، عصبانیت طبیعی است اما با خیال راحت زندگی کنید. اما این که در هنگام ادعای جهانیان وقتی می خواهید همه چیز را در همه جا کنترل کنید ، و هنگامی که این اتفاق نیفتد – همیشه عصبانی شوید – این قبلاً غیر طبیعی است. چقدر غیر طبیعی است و قادر به کنترل آن نیست.

کنترل عصبانیت به معنای احساس نکردن یا سرکوب آن نیست.

کنترل این است که بخار را از راههایی که برای همه بی خطر است رها کنیم ، بدون اینکه چیزی به خودتان وارد کنید و چیزی به دیگران نریزید. تصور کنید که عصبانیت مانند مواد غذایی هضم شده ، هدر رفت طبیعی بدن است. چه اتفاقی خواهد افتاد اگر این تجارت را “کثیف” بدانید و از رفتن به توالت دست بکشید؟ خودتان را از انجام این کار منع کنید؟ نتیجه چه خواهد شد؟ شاید وظیفه ما ایجاد چنین “توالت” برای احساسات باشد – مکانی که با آرامش و اطمینان با آن کاری انجام دهیم بدون اینکه به کسی آسیب برساند؟

و از شما می خواهم که از معنویت زودرس در احساسات خودداری کنید. این در شرایطی است که درون آن جوش و صدمه دیده است ، و ما در بالای آن همه کلمه “غیرممکن” را فشار می دهیم و به دلایل آن می پردازیم. اکثر اوقات ، این گونه است که ما با احساسات دیگران ارتباط داریم ، آنها می گویند ، من اکنون به شما می گویم که چرا توسط کارما پرواز کردید! علل بعد از آزاد شدن احساسات جستجو می شوند. این بسیار آسان تر خواهد بود که شما یک شخص هوشیار باشید و سپس همه این ها را ببینید. اول زندگی کن یا بگذارید شخصی زندگی کند ، در این کار به او کمک کند.

حالا شروع کنیم می خواهم شیوه های احساسات زندگی را به سازنده و مخرب تقسیم کنم. آنهایی که بی ضرر هستند و کسانی که به کسی صدمه می رسانند.

روشهای مخرب:

بر روی افراد دیگر ، به ویژه کسانی که “از کنار گذرند” بریزید.

در هنگام کار ، رئیس آن را بیرون کشید ، اما او نتوانست آن را به صورت خود بیان کند ، بنابراین ما به خانه رسیدیم – و او به بازوی گربه ، یعنی زیر پا ، یا به کودک که دوباره “تریکا” آورد ، افتاد. آیا این آشناست؟ و به نظر می رسد که شما فوران خواهید کرد و آسان تر می شوید ، اما احساس گناه دنبال می شود – از این گذشته ، گربه یا کودک هیچ ارتباطی با آن ندارد.

ناهمواری

در همان شرایطی که رئیس عصبانی شد ، اما عصبانیت در داخل ماند ، شما نمی توانید این بمب را به خانه بیاورید ، با دانستن اینکه در آنجا منفجر خواهد شد. و عصبانیت خود را به فروشنده فروشنده ، که به آرامی کار می کند و باعث اشتباه می شود ، برسانید تا به کسانی که پا روی پا گذاشتید یا از جاده عبور کرده اید ، و در همان زمان به کسانی که با چهره ای شاد بسیار آزار دهنده هستند ، بپردازید. و همچنین کم کاربرد است. حتی اگر احساس گناه وجود نداشته باشد ، احساسات منفی شخص دیگری که این همه ریخته می شود ، مطمئناً یک بار به ما باز خواهد گشت. دوباره و بنابراین آنها در حالی که بی ادب هستند با هم عقب و جلو می رویم.

ترولینگ اینترنت

به نظر می رسد این روش ایمن تر و بدون مجاز است. یک صفحه ناشناس بدون آواتار ، حتی اگر با یک آواتار پیدا شود ، پیدا نمی شوند و مطمئناً مورد ضرب و شتم قرار نمی گیرند. رئیس استنباط کرد – شما می توانید به صفحه شخص دیگری بروید و بنویسید muck – آنها می گویند ، چه طعنه ای! یا مزخرف بنویس! یا با ریختن گل روی مخالفان ، نوک زدن آنها را با سوزن در مکان های مختلف برای ایجاد صدمه ، نوعی بحث درباره موضوع دشوار برانگیزید. اما قانون کارما در اینجا نیز کار می کند ، حتی اگر قوانین ایالت هنوز در همه جا وجود ندارد.

شیرینی ها را بگیرید

روشی دیگر که اتفاقاً ما اغلب در فیلم ها می بینیم. وقتی یک عزیز یک قهرمان را رها می کند یا به او تقلب می کند ، چه می کند؟ من قبل از چشمان چنین تصویری دارم: یک دختر گریه در رختخواب ، در حال تماشای یک فیلم و خوردن یک قوطی عظیم بستنی است. فکر می کنم آسیب چنین رویدادی برای خیلی ها روشن است.

سوگند

یک راه دیگر ممکن است به این شکل باشد: شما بی ادب بودید ، و در عوض بی ادب هستید. شوهر به شما فریاد زد – و شما نیز به او فریاد زدید. به نظر شما صادق هستید. فرد علت احساسات منفی شماست ، باید فوراً آنها را بیان کنید. اما با این کار ، شما فقط طرفدار آتش هستید ، درگیری را شدت بخشیده و هیچ چیز خوبی از آن حاصل نمی شود. یک نزاع همیشه تمام نیروهای ما ، از جمله تمام ذخایر پنهان را بیرون می کشد ، و پس از آن ویران می شویم و بدبخت می شویم. حتی اگر اختلاف برنده شود.

ضرب و شتم کسی

باز هم – کودکان ، سگ ها ، شوهر ، رئیس (خوب ، شما هرگز نمی دانید). هر شخصی که عامل عصبانیت شما باشد یا فقط به بازوی او افتاده است. تنبیه بدنی برای کودکان ، در حین خرابی عاطفی والدین ، u200bu200bبسیار آسیب زا است. آنها در کودک هم احساس تحقیر را تحریک می کنند ، و هم نفرت متقابل ، که او نمی تواند ابراز کند. اگر به شوهرتان ضربه خورده است ، می توانید تغییر ایجاد کنید و متأسفانه غیر معمول نیست. و من با آماری آشنا شدم که تقریبا نیمی از زنانی که از خشونت خانگی رنج می برند ، ابتدا مبارزه را آغاز کردند ، انتظار نداشتم مرد دوباره عقب بماند. این امر مردان را توجیه نمی کند ، اما باعث افتخار زنان نیز نمی شود.

سرکوب

این عقیده وجود دارد که عصبانیت بد است. هرچه زن مذهبی تر باشد ، عصبانیت را سرکوب می کند. او وانمود می کند که چیزی از خودش نمی گیرد ، به همه لبخند می زند و غیره. دو راه برای عصبانیت وجود دارد – منفجر شدن در یک مکان امن (دوباره در خانه ، در محله های نزدیک) – و این او قادر نخواهد بود کنترل کند. و گزینه دوم ضربه زدن به سلامتی و جسم وی است. به نظرم تصادفی نیست که امروزه افراد زیادی دقیقاً بر اثر سرطان درگذشت ، این یک بیماری از عواطف غیرمستقیم است ، که بسیاری از روانشناسان بارها درباره آن نوشتند.

ظروف را بزنید و چیزها را بشکنید

از یک طرف ، روش سازنده است. شکستن یک بشقاب بهتر از ضربه زدن به کودک است. و مطمئناً گاهی می توانید از آن استفاده کنید. اما اگر بعضی چیزها را در راه خود نابود کنیم ، باید درک کنیم که پس از آن همه اینها احیا می شوند. شوهر من یک بار لپ تاپ خود را با عصبانیت از بین برد. این یک دید وحشتناک بود و بعد مجبور شدم یک کامپیوتر جدید بخرم. این هزینه بر است ، به معنای سازنده کمتر از آنچه ما می خواهیم.

درب را ببندید

فکر می کنم این روش برای بسیاری از نوجوانان زیبا است. من خودم اینطور به یاد می آورم و در بعضی جاها بچه هایی مثل آن را می بینم. در اصل ، بدترین راه نیست. فقط یک بار در را آنقدر سخت کوبیدم که شیشه در آن شکسته شد. و بنابراین هیچ چیز خاصی

ضرب و شتم کلمات

برای ضربه زدن به یک فرد ، دست همیشه لازم نیست. ما زنان در انجام این کار با کلمات خوب هستیم. فشار بر روی نقاط درد ، زخم ، زخم – و سپس وانمود کنید که ما مقصر نیستیم و اصلاً نیستیم. هرچه کثیفی های داخل ما متفاوت تر باشد ، زبان ما حادتر و تیزتر می شود. من خودم به یاد دارم که قبلاً ، وقتی نمی دانستم احساساتم را کجا قرار دهم ، مرتباً همه را اذیت می کردم. خیلی ها مرا “زخم” می نامیدند ، نتوانستم خودم را مهار کنم. برایم خنده دار به نظر می رسید.

هرچه بیشتر یاد بگیرم که از طریق احساسات زندگی کنم ، گفتار من نرمتر می شود. و انواع کمتری در این نوع کمتری وجود دارد. زیرا این چیز خوبی نیست و به کسی نمی دهد. برای چند دقیقه می توانید از نفس خود انرژی بگیرید و در عین حال روابط را نابود کرده و واکنش های کارمایی را بدست آورید.

  انتقام

غالباً در یک عصبانیت به نظر می رسد که اگر انتقام بگیریم و شرم را با کمک خون دشمن شستشو دهیم ، برای ما راحت تر خواهد شد. من می دانم که برخی از خانم ها در هنگام نزاع با همسرش علی رغم او رابطه جنسی با کسی دارند مثلاً. یک گزینه خیرخواهانه ، که بسیاری آن را قابل قبول می دانند ، به خصوص اگر شوهر تغییر کرده باشد. اما آخرش چی؟ انتقام جویی فقط درگیری را تشدید می کند و فاصله بین ما را بیشتر می کند. انتقام جویی متفاوت است – ظریف و بی ادبانه. اما هیچ فایده ای از آنها وجود ندارد. به هیچ کس

سکس

بهترین روش ترشح نیست ، اگرچه جسمی است. زیرا رابطه جنسی هنوز فرصتی برای نشان دادن عشق به یکدیگر است و مانند ماشینهای ورزشی از یکدیگر استفاده نمی کنند. خلق و خوی ما در طول صمیمیت به طور کلی بر روابط ما تأثیر می گذارد. و تماسهای گاه به گاه با هر کس ، برای ترخیص ، نه تنها مفید نیست بلکه مضر هم هستند.

خرید

زنان غالباً با احساس ناامیدی به فروشگاه می روند. و آنها وجود دارد بسیاری از همه غیر ضروری. بعضی اوقات حتی به عمد بیشتر از حد لازم پول می خرند تا انتقام بگیرند ، به عنوان مثال از شوهرشان. اما معلوم می شود که در این زمان ما منابعی هستیم که برای کارهای نیک – یعنی پول – به ما داده می شود – به طور تصادفی کم می کنیم و با کمک آنها به دیگران آسیب می رسانیم. نتیجه چه خواهد شد؟ منابع تمام شده است و این واقعیت که برای آنها هزینه شده است هرگز مفید نخواهد بود. لباسی که با عصبانیت خریداری کرده اید شرایط شما را جذب می کند و پوشیدن آن برای شما دشوار خواهد بود.

این لیست چشمگیر بود ، نه کاملاً شاد ، اما با این وجود ، بیشتر از نه ، این همان کاری است که ما انجام می دهیم. زیرا ما فرهنگ برخورد با احساسات را نداریم. ما این را به ما آموخته نشده است ، آنها هرگز در مورد آن صحبت نمی کنند – آنها فقط از ما می خواهند که احساساتمان را از دید دور کنیم. و این همه

  روش های سازنده احساسات زندگی:

بگذار احساسات باشد.

گاهی اوقات – و به هر حال ، خیلی اوقات ، برای احساسات زندگی کافی است که او را ببینید ، او را با نام خود صدا کنید و بپذیرید. یعنی در لحظه عصبانیت با خود بگویید: “بله ، الان خیلی عصبانی هستم. و این طبیعی است. ” این برای همه کسانی که توضیح داده شده بسیار دشوار است (زیرا این برای دیگران ناخوشایند است). سخت است که بپذیرید که اکنون عصبانی هستید ، حتی اگر آن را در چهره خود بنویسید. دشوار است که بگوییم این نیز اتفاق می افتد. درک بعضی اوقات دشوار است ، اما این چه حسی است؟ در صورت فلکی ، دختری را به یاد می آورم که گره هایش می لرزید ، دستانش به مشت محکم می شد و احساسات او را “غم” می نامید. یادگیری درک این که چگونه این احساس موضوع تمرین و زمان است. به عنوان مثال ، می توانید خود را تماشا کنید. در لحظات حساس ، به آینه نگاه کنید تا متوجه شوید چه چیزی روی صورت شماست ، علائم بدن را دنبال کنید ، تنش در بدن و علائم موجود در آن را مشاهده کنید.

پاهایتان را لگد بزنید.

در رقص های سنتی هند ، زن زیادی لکنت می کند ، این چندان قابل توجه نیست ، زیرا او پابرهنه می رقصید. اما در این روش ، از طریق حرکات پرانرژی از بدن به زمین ، همه تنش ها بر جای می گذارد. ما اغلب به فیلم های هندی می خندیم ، جایی که از هر رویدادی – خوب یا بد – آنها می رقصند ، اما این یک حقیقت خاص است. برای گذراندن هرگونه احساس از طریق بدن. اجازه دهید عصبانیت از شما عبور کند در حالی که آن را با انرژی از طریق شاخه های پرانرژی پرتاب می کنید. به هر حال ، در رقص های مردمی روسیه چنین حرکات زیادی وجود دارد.

لازم نیست همین حالا به بخش رقص بروید (گرچه چرا؟ نه) سعی کنید چشمان خود را ببندید و با احساس احساس در بدن ، آن را به کمک کلاه های حلقه ای “به زمین” بدهید. البته بهتر است ایستاده روی زمین ایستاده باشید و نه در طبقه دهم یک ساختمان مرتفع. حتی اگر بتوانید این کار را برهنه بر روی چمن یا شن انجام دهید بهتر است. از نظر جسمی احساس خواهید کرد که چقدر راحت تر می شود.

و به این فکر نکنید که چگونه به نظر می رسد. در حالت ایده آل ، البته اگر کسی شما را نبیند یا حواسش پرت نشود. اما اگر چنین مکانی وجود ندارد ، چشمان خود را ببندید و سست شوید.

جیغ

برخی آموزش ها نوعی پاکسازی مانند فریاد زدن را تمرین می کنند. وقتی ما به کف فریاد می زنیم ، با شریک زندگی ما که به ما کمک می کند ، می توانید به هر طریق دیگری به بالش فریاد بزنید. معمولاً بعضی از کلمات مهم فریاد می زنند. به عنوان مثال ، “بله” یا “نه” – اگر برای احساسات شما مناسب است. شما فقط می توانید “آهه!” نفس عمیق بکشید ، و سپس دهان خود را باز کنید – و قلب خود را از این طریق خالی کنید. بنابراین چندین بار ، تا داخل آن خالی باشد.

بعضی اوقات قبل از این کار نوعی “پمپاژ” را انجام می دهند – در ابتدا آنها خیلی سریع ، به طور انحصاری با بینی خود تنفس می کنند.

در این تکنیک نقاط ضعف وجود دارد. مثلاً همسایگان و خانه. جیغ بسیار بلند است. و اگر نتوانید استراحت کنید و نگران نباشید ، او بهبودی نخواهد یافت. یک فریاد باید از گلو آرام باشد ، در غیر این صورت می توانید صدایتان را جدی بگیرید. بار اول که بهتر است در جایی با افراد با تجربه امتحان کنید ، تأثیر بیشتری خواهد داشت.

صحبت کردن

راه زنانه برای زندگی هر گونه احساس ، ما واقعاً باید در مورد آن صحبت کنیم ، به کسی بگوییم. درباره چگونگی توهین رئیس و کسی که در اتوبوس زنگ زد. نه حتی برای به دست آوردن پشتیبانی (که آن هم خوب است) بلکه برای ریختن آن از خودتان است. درباره این افراد است که افراد برای بدست آوردن هر آنچه که قلبشان را فاسد می کند ، به روانشناسی می روند. یکی از آشنایانی که مدت زمان طولانی به عنوان روانشناس کار می کرد ، در این باره اظهار داشت که اکثر مراجعان وی به یک روش ساده به آنها کمک می شوند. او به آنها گوش می دهد ، سؤالاتی می پرسد تا اوضاع را تا حد امکان بطور گسترده توصیف کند ، و این همه چیز است. این هیچ دستور العمل ، راهنمایی را ارائه نمی دهد. فقط گوش دادن و غالباً در پایان مکالمه شخص راه حلی دارد. به خودی خود گویی حجاب خشم که چشمهایش را کور می کند برداشته شد و راه را دید.

زنان با یکدیگر همین کار را انجام می دهند ، با صحبت کردن. فقط دو نکته وجود دارد. شما نمی توانید از زندگی خانوادگی خود به کسی بگویید – در مورد مشکلات موجود در آن. در غیر این صورت ، این مشکلات می توانند تشدید شوند. و اگر به شما چیزی گفته شد ، نباید توصیه کنید. فقط گوش کن به هر حال ، می توان چنین باشگاهی را ترتیب داد که در آن زنان تمام احساسات خود را به اشتراک بگذارند – و سپس به نوعی به صورت نمادین از آنها خداحافظی می کنند (که اغلب در گروه های زنان انجام می شود).

مراقب باشید که تمام احساسات خود را روی شوهرتان نگذارید. او فقط نمی تواند تحمل کند. اگر به دوستان خود توبیخ می کنید ، ابتدا رضایت آنها را با آن بدست آورید. و فراموش نکنید که چیز خوب را نیز به اشتراک بگذارید (در غیر این صورت ممکن است دوست دختر شما مانند “کاسه توالت” باشد که فقط برای تخلیه احساسات منفی لازم است). خیلی عالی است اگر می توانید با مادر یا پدر گریه کنید ، اگر مربی دارید که به شما گوش می دهد ، یا یک همسری که آماده انجام این کار است.

هر یک از بلوک ها و گیره های بدن ما – این احساسات زنده نیست. البته ، من در مورد سکته های سبک صحبت نمی کنم ، بلکه در مورد کار عمیق با بدن ، با زور است. ماساژ با کیفیت در خمیر این نکات به ما کمک می کند تا با احساسات کنار بیاییم. در این مکان ، نکته اصلی – مانند زایمان – باز کردن درد است. آنها در جایی به شما فشار می آورند ، احساس درد می کنید – برای رفع این درد ، نفس بکشید و آرام باشید. اشک ممکن است از چشم جاری شود – این طبیعی است.

برای یک متخصص ماساژ درمانی ، نقاط ضعف شما بلافاصله قابل مشاهده است – و او دقیقاً می داند که برای از بین بردن گیره ، کجا و چگونه فشار می آورد. اما غالباً آنقدر صدمه می زند که ما او را متوقف می کنیم – و دیگر راه نمی رود. سپس ماساژ به یک روش آرامش بخش دلپذیر تبدیل می شود ، اما در از بین بردن احساسات کمکی نمی کند.

وقتی به روز باشید ، گاهی اوقات می خواهید به کسی ضربه بزنید. مثلاً شوهر یا طلسم کودک. در این لحظه سعی کنید به بالش بروید – و آن را از قلب لبه دار کنید. نکته اصلی این نیست که روی چنین بالشی بخوابید – بگذارید تجهیزات ورزشی شما باشد ، که جداگانه در آن قرار دارد. می توانید درون آن گریه کنید. یا می توانید یک کیف دستی و دستکش را به خودتان بدست آورید. با این حال گزینه مشابه به فضای آزاد در خانه نیاز دارد.

مبل را با یک حوله نورد ضرب کنید.

خیلی اوقات ، درخواست مشاوره روانشناختی به نظر می رسد: مرا نجات دهد …

از ترس – از حسادت – از عشق – از اشک – از خاطرات – از مزاج – از شک – از شوهر از عزت نفس پایین لیست واقعا ادامه می یابد

معلوم می شود که بیشتر اوقات ما از قسمت مهم و احساسی اشباع شده خودمان ناراحت می شویم. بنابراین ، خود پذیرش نیست. ما می خواهیم با تعیین استانداردها کامل ، خوب و قابل قبول باشیم. اما این مهم است که یاد بگیریم هیچ احساس بد یا غلطی وجود ندارد! هر تجربه نقش مهم خود را دارد. در معرض خطر ، ممکن است احساس ترس ، عصبانیت یا ناتوانی ایجاد شود. با از دست دادن یک فرد محبوب – غم و اندوه ، احساس تنهایی. در ملاقات یک دوست داشتنی – شادی به سختی مهار شد. البته همه ما دوست داریم فقط احساسات و احساسات مثبت را تجربه کنیم. اما پس از آن ما دائماً خود را به خطر می اندازیم. از این گذشته ، هر احساسی در مورد چیزی به ما می گوید ، هر احساسی مبنایی دارد.

به عنوان یک قاعده ، به طوری که احساس ترس ، عصبانیت ، حسادت ، هیجان ، محدودیت و سایر احساسات و احساسات در زندگی دخالت نکند – فقط باید اجازه داده شود. احساس ترس و کنترل صحیح آن آسان تر از این است که سعی کنید خود را متقاعد کنید که وجود ندارد یا نباید وجود داشته باشد.

وقتی سعی می کنید از شر احساسات و احساسات خلاص شوید – آنها شروع به جمع شدن می کنند – و با قدرت سه برابر شروع به عمل می کنند ، زیرا کشش ماهیچه ها افزایش می یابد (ما در این مقاله در مورد این نوشتیم). و اگر سعی می کردید به شما بگویید که آنجا نیستید ، بی اهمیت هستید و اینجا دخالت می کنید ، چگونه رفتار می کنید؟

در مشاوره های روانشناختی ، ما اغلب با افرادی ارتباط برقرار می کنیم که سالها پیش خود را ناامن نگه می دارند ، اعلام نکرده اند ، زیرا تحت فشار زیاد به درون خود رانده شد. هر چقدر تحت تأثیر تجربه جدید تجربه “منفی” فشرده شود ، یادآوری آن دشوار است.

آنچه اعلام می کنیم بیگانه و غیر ضروری است ، بدن سعی می کند تا از آن جدا شود و حتی از نظر جسمی از آن رنج می برد. زیرا احساسات بخشی از بدن جسمی است ، زیرا بدن خود این احساسات را به شکل مواد شیمیایی تولید می کند. همان کار قطع انگشتان با چاقو است.

به همین دلیل یادگیری پذیرش در خود بسیار مهم است: احساسات ، احساسات ، خاطرات گذشته. این مهم است که یاد بگیرید که خود را مانند هر کس بپذیرید.

  منبع:چگونه از شر احساسات و احساسات خلاص شوید
از مشاوره روانشناسی برای حل سریع مشکلات آنلاین در مرکز “آگاهی شما” استفاده کنید. در مشاوره های روانشناختی ، ما اغلب با افرادی ارتباط برقرار می کنیم که سالها پیش خود را ناامن نگه می دارند ، اعلام نکرده اند ، زیرا تحت فشار زیاد به درون خود رانده شد. هر چقدر تحت تأثیر تجربه جدید تجربه “منفی” فشرده شود ، یادآوری آن دشوار است. http://vashe-soznanie.ru/vnutrennie-problemy/kak-izbavitsya-ot-chuvstv-i-emocij.html

احساسات در کلیه مؤلفه های زندگی روزمره ما وجود دارد. وقتی صحبت از چگونگی خلاص شدن از احساسات می شود ، منظور ما از احساسات و تجلیات منفی است.

زندگی یک فرد مدرن بدون احساسات غیرممکن است. این حوزه مدیریت روحیه ، ظرفیت کاری فرد ، توسعه کیفیتهای فردی را به طور مستقیم به آن بستگی دارد. احساسات در کلیه مؤلفه های زندگی روزمره ما وجود دارد. وقتی صحبت از چگونگی خلاص شدن از احساسات می شود ، منظور ما از احساسات و تجلیات منفی است. یعنی ، کار اصلی کمک به بازیابی آرامش خاطر ، جلب اعتماد به نفس است. چگونه این کار را درست انجام دهیم؟ هنگام کار با احساسات به چه چیزی باید توجه کنید؟ در این مقاله مورد بحث قرار خواهد گرفت.

امروز بسیاری از مردم متوجه می شوند که نیاز به اعمال معنوی دارند. یک فرد بالغ تمایل دارد که با ذات درونی خود به وحدت برسد ، مرزهای تواناییهای خود را گسترش دهد. مدیتیشن توانایی بی نظیری در تعادل انرژی فرد دارد. بر این اساس ، حوزه احساسات با گذشت زمان هماهنگ می شود. تغییرات مثبت در هر صورت قابل مشاهده است ، حتی اگر فرد به سادگی با روند کار آشنا شود ، اما به طور فعال در آن شرکت نمی کند. مدیتیشن اثر مخرب عواطف را کاهش می دهد ، به فرد می آموزد که با بدن و روح خود هماهنگ باشد. احساسات چنین حوزه ظریفی است که لزوماً به اصلاح نیاز دارد. احساسات انسانی بسیار متحرک است ، ایستا نیستند. به طوری که احساسات ما تحت تأثیر فشار مداوم از دنیای خارج رنج نبرد ، لازم است که بر فنون اساسی مدیتیشن تسلط داشته باشید.

تنفس هالوتروپیک یکی از اقدامات معنوی است. ذات آن به شرح زیر است: فرد به تکنیک تنفس صحیح تسلط می یابد ، و منجر به درک کامل از واقعیت می شود. با آموزش منظم ، احساس خودکفایی و درک کافی از نفس شکل می گیرد. عزت نفس تراز می شود ، آرزوهای فردی ، انرژی اضافی برای تحقق منابع داخلی ظاهر می شود.

هرگونه فعالیت بدنی مطلوب بر بدن انسان تأثیر می گذارد ، به سلامتی بهتر کمک می کند. به دلیل این واقعیت که در نتیجه چنین کار خستگی جسمی ظاهر می شود ، احساسات به تدریج به حالت عادی بر می گردند. به همین دلیل است که روانشناسان به شما توصیه می کنند تا حد ممکن تحت استرس حرکت کنید. با فعالیت حرکتی ، احساسات منفی به وجود می آید. اگر این کار به موقع انجام نشود ، پس در پس زمینه تجربیات طولانی ، ممکن است وضعیت استرس طولانی مدت ایجاد شود و در آنجا دور از افسردگی نیست. علاوه بر این ، فعالیت بدنی کمک می کند تا در وضعیت خوبی قرار بگیریم.

برای مقابله با احساسات منفی ، باید تصور کنید چه اتفاقی افتاده است. درک احساسات خود به تجزیه و تحلیل وضعیت کمک می کند. برای این کار ، باید یک مشکل مزاحم را حل کنید ، آن را از زوایای مختلف در نظر بگیرید. بسیاری از افراد خاطرنشان می كنند كه تحلیل به موقع اوضاع به آنها كمك كرد تا بر بحران غلبه كنند ، بر وضعیت آنها متمركز شوند و آرامش را بازیابی كنند. کار با مؤلفه عاطفی به ویژه در هنگام گم شدن فرد مفید است و نمی داند چه کاری انجام دهد.

بنابراین ، احساسات چنین حوزه زندگی است که بر روی آن باید دائماً کار کنید. اگر فرد انرژی و زمان کافی را به احساسات اختصاص دهد ، به تدریج حالت درونی او تثبیت می شود.

  منبع:چگونه از شر احساسات خلاص شویم
احساسات در کلیه مؤلفه های زندگی روزمره ما وجود دارد. وقتی صحبت از چگونگی رهایی از احساسات می شود ، منظور ما از احساسات منفی و http://psyh.info/psihologiya-lichnosti/emotsii/kak-izbavitsya-ot-emotsij.html

تجلی احساسات بخشی جدایی ناپذیر از پرتره روانشناختی هر فرد است. افراد عاطفی وجود ندارند ، تنها کسانی هستند که به دلایلی احساس واقعی خود را پنهان می کنند یا آنها را مهار می کنند. از نظر اطرافیان ، چنین شخصیت هایی کاملاً بسته و جدا از هم به نظر می رسند و باعث بی اعتمادی و حتی ترس می شوند. و همه به دلیل اینکه واکنش های عاطفی کنترل ذهن بسیار دشوار است ، حتی تحقق آنها فقط پس از فروکش کردن تجربه ها امکان پذیر است. بنابراین باید دلایل واقعاً خوبی برای پنهان کردن عمداً خلق و خوی ، مبدل کردن آن به عنوان نمایانگر راحتی وجود داشته باشد.

به عنوان مثال ، سرکوب احساسات منفی مانند عصبانیت یا نارضایتی را می توان با تمایل به حفظ شهرت یا محافظت از عزیزان در برابر نگرانی های غیر ضروری توضیح داد. یک کشمکش داخلی با دلبستگی حسی یا وابستگی عاطفی نیز ممکن است یک عمل شایسته از خود انکار باشد. اما آیا همیشه ارزش تلاش برای کنترل مکانیسمهای روانی ایجاد شده توسط طبیعت را دارد؟ و آیا متعاقباً به یک انفجار قوی ، اما کوتاه مدت از احساسات تبدیل خواهد شد به مشکلات بزرگتری؟

آیا باید احساساتم را بکشم؟احساسات توسط طبیعت به عنوان شاخص های طبیعی و در عین حال تنظیم کننده سیستم عصبی انسان تصور می شوند. حتی اگر یاد بگیرید که می توانید آنها را بر روی اراده آزاد خود کنترل کنید ، می توانید بیش از 10٪ از این واکنش ها را مدیریت نکنید. همه چیز در قلمرو فرآیندهای ناخودآگاه باقی خواهد ماند و خود را به صورت جسمی ادامه می دهد. سرکوب ناکافی احساسات می تواند ناهنجاری های مختلف فیزیولوژیکی ، تا بیماری های مزمن را تهدید کند.

در عین حال ، پیروی کور به مناسبت احساساتشان نشانه عدم اخلاقی و غیرمسئول بودن دیگران است. فردی بیش از حد عصبی ، والا ، که برای کنترل واکنشی لحظه به لحظه خود را به دردسر نمی اندازد ، احساس ناخوشایندی ایجاد می کند و او را تشویق می کند تا ارتباطات خود را به حداقل برساند. بنابراین جایی که میانه تعیین می کند کدام احساسات می توانند آزادانه نمایش داده شوند و کدام یک باید کاملاً مهار شوند؟ در نگاه اول ، به نظر می رسد افراد منفی به کنترل نیاز دارند و احساسات مثبت به تظاهرات نیاز دارند. با این حال ، در واقع ، طبقه بندی آنها بسیار پیچیده تر است.

روانشناسان احساسات را به “خوب” و “بد” تقسیم نمی کنند ، بلکه به سازنده و مخرب می پردازند. و این ویژگی تا حد زیادی به وضعیت و فردی که ابراز احساسات می کند بستگی دارد. تقریباً صحبت کردن ، در شرایط مختلف احساسات یکسان می تواند مطلوب باشد و برعکس. برای مشخص کردن آن به عنوان اولین یا دوم ، ابتدا باید حداقل از آنچه اتفاق می افتد آگاه باشید و بیشتر واکنشهای عاطفی با حالت مشابهی همراه هستند تا وقتی عقل سلیم در آنچه اتفاق می افتد تأثیر نگذارد ، تأثیر بگذارد. بنابراین ، بسیاری از افراد بیش از حد عاطفی که این ویژگی را تشخیص می دهند ، برای کمک به متخصصان مراجعه می کنند.

خوشبختانه ، بیشتر افراد قادر به کنترل مستقل احساسات خود یا حداقل اکثر آنها هستند. این نشانه اصلی یک سازه در جلوه های عاطفی است. تا زمانی که احساسات شما به شما یا دیگران آسیب نرساند و به آگاهی تسلیم شوید ، می توان آنها را سازنده دانست و کنار گذاشت. کار و مهار کنید به آن احساساتی که از شما قوی تر است احتیاج دارید و به جای تسلیم شدن در خواست خود ، خود را مطیع رفتار خود می کنید. اگر در یک وضعیت آرام شما نمی خواهید کاری کنید که در حمله احساسات چه کاری انجام دهید ، پس به این احساسات بستگی دارید و به جای ترشح و رضایت ، آنها آسیب می رسانند ، و نه تنها به شما.

چگونه سرکوب و / یا کنترل احساساتبنابراین ، هنگامی که تقریبا مشخص شد که با کدام احساسات خاص ارزش جنگیدن دارد ، به مسئله دوم و نه مهمتر روی می آوریم. سرکوب احساسات چیست و کنترل بر آنها چیست؟ کدام عمل در بیشتر شرایط زندگی ارجح است؟ به اندازه کافی عجیب و غریب ، جواب را می توان به سرعت و مختصر ارائه داد: کنترل معقول همیشه از هر فشار ترجیح دارد. به خصوص در چنین حوزه ظریف مانند واکنشهای روانی.

  منبع:چگونه احساسات را در خود بکشیم؟
چگونه احساسات را در خود بکشید. چرا احساسات لازم هستند و آیا آنها نیاز به کشته شدن در خود دارند. چگونه سرکوب و (یا) کنترل احساسات. صداگذاری ، تسلیم شدن ، تعویض و تعالی احساسات. http://kakimenno.ru/psihologiya/1670-kak-ubit-v-sebe-emocii.html

تفاوت بین سرکوب احساسات و مدیریت احساسات چیست؟ من در مقاله خودم این سؤال را در نظر نگرفتم كه چگونه احساساتم را كنترل كنم. اما با دریافت نظرات خوانندگان خود ، وی تصمیم گرفت مقاله جداگانه ای را به این موضوع اختصاص دهد.

در این پست به سؤالات شما پاسخ خواهم داد که وقتی سعی می کنیم آنها را مهار کنیم چه اتفاقی می افتد؟ آیا واقعاً همه افراد باید احساسات محکمی را تجربه کنند؟ آیا به جای دادن راهی برای خروج از آنها ، عاقلانه “فرو کشیدن” عاقلانه است؟

من مطمئن هستم که این سؤالات در ذهن بسیاری از خوانندگان و مشترکان من ظاهر شده است ، حتی اگر در آخر از آنها سؤال نکنند.

عقیده ای که براساس آن ، شخص به “میله های رعد و برق عاطفی” خاصی احتیاج دارد ، کانال های دور زدن احساساتی را که در درون آنها جوش می خورد ، کاملاً در آگاهی توده مستقر است ، یعنی چیزهایی که باعث تحریک احساسات محکم می شوند ، و از این طریق انرژی عاطفی انباشته شده را در داخل آزاد می کنند. از این اعتقاد چنین نتیجه می گیرد که اگر احساسات ترشح لازم را دریافت نکنند ، آنها به سادگی “عمیق” می شوند و در اعماق ساختار شخصیت “حفر می شوند” در آنجا “حفظ” می شوند و به یک بمب زمانی تبدیل می شوند ، که هر لحظه منفجر می شود ، تهدید می شود که هر لحظه منفجر شود ، کیلوتن های انرژی سرکوب شده را آزاد کرده و آن را به داخل بکشد. انفجار همه افراد اطراف.

این برای توضیح اینکه چرا ، به عنوان مثال ، مردم فیلم های دراماتیک تماشا می کنند ، تشویق تیم های فوتبال می شوند ، یک کیسه پانچینگ را ضرب می کنند تا اینکه رنگ آبی شود. اعتقاد بر این است که از این طریق جای خود را به استرس عاطفی انباشته می دهند. اگر آنها این کار را نکنند ، ظاهراً تمام انرژی به یک کانال ناامن “می رود”: مردم از عزیزان ناامید می شوند ، در حمل و نقل نفرین می شوند و در کارها با مشاجره شرکت می کنند.

بنابراین ، فلسفه کنترل احساسات ، در تفکر بسیاری از افراد ، نه به کار با دنیای حسی ، بلکه به دنبال جستجوی بی ضررترین ، کمترین مخرب کانالهای بای پس از انرژی برای شما می رسد. این فلسفه بیان می کند که شما نمی توانید به طور مثال از شر شر خلاص شوید ، بلکه فقط باید آن را در جهت درست هدایت کنید. این عبارت از “قانون حفظ انرژی” خاص در دنیای عاطفی است. اگر جایی ناپدید شده باشد ، در مکانی دیگر ، مطمئناً فرا می رسد.

به نظر من چنین اعتقادی نتیجه ای از مد برای روانکاوی یا به اصطلاح سوءاستفاده از روانکاوی است. من نمی خواهم بگویم که این نظر کاملاً نادرست است ، فقط این ماده دارای کاربرد محدودی است و این را نباید فراموش کرد. من معتقدم که اعتقاد به نیاز به بازدارندگی عاطفی در تفکر اجتماعی جایگاهی کسب کرده است زیرا چنین اعتقادی ملاحظات راحتی روانشناختی را برآورده می کند. و نه به این دلیل که درست یا نادرست است.

برای ما راحت است که باور کنیم که نمی توانیم از احساسات خود دور شویم و باید آنها را در جایی هدایت کنیم ، در غیر این صورت آنها سرکوب می شوند. از دیدگاه چنین محکومیتی ، توطئه های ما ، شکستهای عصبی ناگهانی توجیه معقولی را دریافت می کنند: “خوب ، من آن را جوش آورده ام” ، “شما می فهمید ، من در کار متضرر شده ام ، بنابراین به شما فریاد زدم.” استفاده از چنین فلسفی راحت است تا گناه را از خود دور کند ، شما نیستید؟

“خوب ، اگر این واقعیت داشته باشد ، و اگر عصبانیت به موقع برطرف نشود ، در داخل” محافظت می شود “، نه استراحت می کند؟ آیا ما به احساسات قوی احتیاج نداریم ، آیا بعضی اوقات نیازی به عصبانیت ، نفرین ، رنج کشیدن نداریم تا بتوانیم انرژی انباشته شده را در جایی ادغام کنیم؟ »شما می پرسید. اگر اینگونه است ، پس چرا افرادی که در کنترل ذهن خود به ارتفاعات رسیده اند ، به عنوان مثال ، افرادی که مدت هاست مشغول تمرین یوگا و مراقبه هستند ، کاملاً آرام و بی امان به نظر می رسند؟ دلخوری آنها به کجا می رود؟ شاید نگاه صلح دوستانه آنها فقط ماسک باشد و وقتی کسی آنها را نبیند با عصبانیت یک کیسه مشت می زنند ، بدخواهی را بیرون می کشند؟ فکر نمی کنم

بنابراین ، تفاوت بین کنترل احساسات و سرکوب احساسات چیست؟

بیایید سعی کنیم آن را کشف کنیم. با توجه به منبع وقوع آنها ، احساسات منفی را می توان به دو نوع تقسیم کرد.

این امر در مورد مواردی از واکنش هیپرتروفی در برابر تحریکات خارجی به دلیل استرس انباشته اعمال می شود. این فقط مواردی است که می گوییم “من جوش می خورم”. معلوم شد روز سختی است ، بسیاری از مشکلات بر شما افتاده ، شما خسته شده اید ، بدن شما خسته شده است. حتی ناچیزترین وضعیتی که معمولاً با آرامش به آن واکنش نشان می دهید ، اکنون می تواند باعث سوزش شدید خشونت در شما شود. این تنش مشتاق بیرون رفتن است.

در اینجا چه کاری می توان انجام داد؟

1) برای تحریک این تنش: روی کسی افتاد ، دیوارها را با مشت خود کوبید و غیره. بسیاری ، همانطور که در ابتدا نوشتم ، این را تنها راه رهایی از استرس می دانند. این چنین نیست. یک گلدان جوش را روی اجاق گاز تصور کنید: آب در حال حباب و کف است و سعی در ریختن دیواره های قابلمه دارد. البته ، شما نمی توانید کاری انجام دهید و صبر کنید تا برخی از آبها روی اجاق گاز بریزید و بنزین را خاموش کنید ، جوش را متوقف کنید. اما در این حالت ، آب کمتری در تابه می ماند. نکته اصلی این است که هیچ کس پیچیده نیست!

یک گزینه “اقتصادی” تر این است که به محض وقوع جوش ، گاز را خاموش کنید. سپس مقداری از آب را ذخیره می کنیم که در صورت عدم استفاده می شود. با استفاده از این آب می توانیم گربه را آب دهیم ، گلها را آب دهیم یا عطش خود را فرو کنیم ، یعنی از آن برای تأثیرگذاری استفاده کنیم و گاز را بیرون نکشیم.

آب در قابلمه انرژی شماست ، وقتی تلاش می کنید راهی برای خروج از تنش ایجاد شده پیدا کنید ، انرژی مصرف می کنید ، وقتی فقط آرام می شوید و ولتاژ را خاموش می کنید ، در مصرف انرژی صرفه جویی می کنید. منابع انرژی داخلی شما جهانی هستند: هم احساسات منفی و هم مثبت از همان منبع تغذیه می شوند. اگر انرژی خود را صرف تجربیات منفی می کنید ، پس از هر چیز دیگری انرژی کمتری خواهید داشت که مفیدتر و مخرب تر است. انرژی ذخیره شده را می توان در هر نقطه هدایت کرد: به خلاقیت ، توسعه و غیره.

به نظر من انرژی “منفی” و “مثبت” فقط دو حالت متفاوت از یک چیز هستند. انرژی منفی را می توان به مثبت تبدیل کرد و بالعکس.

فقط احساسات را به خود جلب کنید: افتادن در هیستری ، شروع به فریاد زدن ، گریه کردن – این کار با احساسات کار نمی کند. زیرا از این طریق به نتیجه مفیدی نمی رسید. این کار فقط تسکین موقت می بخشد ، اما به شما نمی آموزد که چگونه احساسات را کنترل کنید. افراد بی شرمان و عصبانی دائم فریاد می زنند و تجزیه می شوند. با وجود این واقعیت که همیشه جای خود را به احساسات انباشته می دهند – از این بابت بهتر و آرام نمی شوند.

بنابراین ، گزینه ای بسیار مؤثرتر:

2) استرس را تسکین دهید: استراحت کنید ، ورزش کنید ، مدیتیشن کنید ، درگیر تمرین های تنفسی و غیره باشید. من مطمئن هستم که هر کس می تواند شرایطی را در زندگی خود به یاد بیاورد که او را اذیت کرده و در آستانه فروپاشی است ، اما فضای آرامش و حضور افراد نزدیک او را به حالت آرامش کشانده است. عصبانیت و تحریک با تنش از بین رفت. اما احساسات سرکوب نشدند ، زیرا منبع تنش آنها از بین رفت. از شر آن خلاص شوید ، می توانید کاملاً از شر احساسات منفی خلاص شوید.

به عبارت دیگر ، ما گاز را در زیر دیگ لرزان که در آن جوش بود خاموش کردیم. ما آب را ذخیره کردیم ، یعنی انرژی

من برای خودم می دانم که اگر کسی احساسات منفی را به وجود آورد ، چه خستگی اخلاقی را می توان یافت: به طور مداوم فکر کنید ، نگران باشید ، نگران باشید ، از ذهن کسی خارج نشوید اما اگر به موقع خود را جمع کنید و آرام شوید ، می توانید نیروهای عصبی زیادی را نجات دهید.

بنابراین ، خوب است که بتوانیم گاز را خاموش کنیم ، اما حتی بهتر ، همیشه آن را خاموش نگه دارید:

3) از ولتاژ خودداری کنید. اساس کنترل احساسات این است که ذهن شما ، سیستم عصبی خود را به چنان وضعیتی برسانید که شرایط بیرونی باعث ایجاد تنش در داخل نشود. من معتقدم که این رمز رازدار بودن کسانی است که یوگا و مراقبه می کنند. بنزین موجود در زیر قابلمه برای این افراد همیشه خاموش است و هیچ شرایطی نمی تواند موجبات موج شدن سطح آب را ایجاد کند. آنها منبع زیادی از انرژی را در خود نگه می دارند ، و آن را از روی تجربیات بی معنی هدر نمی دهند ، اما از آن برای منافع خود استفاده می کنند.

در این حالت ، احساسات منفی به هیچ وجه (ایده آل) بوجود نمی آیند! بنابراین ، در اینجا ، بیشتر از این ، هیچ گونه سؤالی از سرکوب وجود ندارد ، سرکوبی به سادگی وجود ندارد! بنابراین چه زمانی احساسات را سرکوب می کنیم؟ بیایید فراتر برویم ، منبع دیگری از احساسات وجود دارد.

اینها احساسات منفی هستند که عمدتا توسط محیط بیرونی برانگیخته می شوند و نه با تنش. در اصل ، می توان گفت كه این اختلاف مشروط است ، زیرا همه احساسات منفی فقط واكنشی نسبت به چیزی هستند. برای ما ، رویدادهای به تنهایی نمی توانند وجود داشته باشند ؛ فقط درک ما از این وقایع وجود دارد. بچه های کوچک ممکن است ما را اذیت کنند ، اما ممکن است آنها ما را اذیت نکنند – کل درک ماست. اما تفاوت احساسات نوع اول و احساسات از نوع دوم در این است که اولی هنگامی ایجاد می شود که تنش داریم و عمدتا با تنش در ارتباط هستیم و حالت دوم وقتی آرام و آرام می شویم ظاهر می شود.

این احساسات منعکس کننده واکنش ما به برخی از موقعیت های مشکل خارجی است. بنابراین ، کنار آمدن با آنها به راحتی با احساسات نوع قبلی آسان نیست. همیشه گرفتن و بیرون کشیدن آنها از پریز (از بین بردن ولتاژ) همیشه امکان پذیر نیست ، زیرا آنها نیاز به حل برخی از مشکلات خارجی یا داخلی دارند. بیایید مثالی بزنیم.

به نظر می رسد دوست دختر شما (یا دوست پسر) دائماً با دیگران معاشقه می کند ، نگاه های معاشقه ای به سایر نمایندگان جنس مخالف می اندازد. شما حسود هستید. در اینجا چه کاری می توان انجام داد؟

1) فقط “نمره”. شما نمی خواهید مشکلات خانوادگی را به دلایل مختلف درک کنید. یا می ترسید به هرگونه احساس اعتراف کنید ، یا نگران کار خود هستید به گونه ای که وقت و انرژی برای حل مسائل خانوادگی ندارید ، یا به سادگی از تجربه های ناخوشایند مرتبط با توضیح و گفتگوی ناخوشایند با خود می ترسید. روحانی همه چیز ممکن است غالباً حسادت را فراموش می کنید ، سعی می کنید افکار خود را دور کنید ، حواس پرت کار یا امور دیگر باشد. اما این احساس به ناچار برگردد … چرا؟

از آنجا که احساسات خود را عمیق تر کردید ، به آنها زمان و توجه لازم را به آنها ندادید. این همان چیزی است که سرکوب کننده احساسات نامیده می شود. این فقط همین مورد است لازم نیست این کار را انجام دهید ، زیرا احساسات سرکوب شده همچنان به عنوان یک بومرنگ به شما باز خواهند گشت. خیلی بهتر است مشکل را حل کنید ، آن را با یک ویزور باز برآورده کنید.

2) مشکل را درک کنید. این یک رویکرد منطقی تر است. چه راهی می تواند باشد؟

می توانید با همسفر خود صحبت کنید ، این موضوع را مطرح کنید. یا سعی کنید درک کنید ، نیمی از آنها واقعاً از توجه جنس مخالف سوءاستفاده می کنند ، یا این پارانویای شخصی شماست ، یعنی نوعی ایده غیر منطقی است که منعکس کننده اتفاقات اطراف نیست. بسته به اینکه به چه نتیجه ای رسیده اید ، می توانید به نوعی تصمیم مشترک بگیرید یا با پارانویای خود کار کنید.

ما ، در زمینه سؤال این سؤال ، فقط به گزینه آخر علاقه مندیم: از شر حسادت ناخودآگاه خلاص شوید ، که برای آن هیچ دلیلی در واقعیت وجود ندارد (تصور کنید که تأیید این موضوع را دریافت کرده اید: دوست دختر شما با کسی معاشقه ندارد – همه اینها در ذهن شماست). شما متقاعد شده اید که هیچ دلیلی برای احساسات شما وجود ندارد ، که حسادت مبتنی بر نوعی شیدایی است ، یک ایده (“این کار را با هر شخصی که ملاقات می کند بر من تقلب می کند”). شما از اعتقاد به این ایده دست برداشته اید و هر بار که افکار خیانت به شما نفوذ می کند ، شما به آنها دست نمی دهید. این یک سرکوب احساسات نیست ، زیرا شما از شر ایده ی پوچ که در هسته آنها بود خلاص شدید ، برخی از مشکلات داخلی را حل کردید.

احساسات می توانند با بی تحرکی به وجود بیایند ، اما تأثیر آنها بر شما بسیار ضعیف تر از گذشته خواهد بود ، راحت تر خواهد بود که آنها را تحت کنترل خود داشته باشید. شما عواطف را سرکوب نکردید ، زیرا آنها را در پرتو روز آورده اید ، آنها را درک کرده و از هم جدا کرده اید. سرکوب احساسات نادیده گرفتن مشکل ، ترس از حل آن است. و کار کردن با احساسات شامل تجزیه و تحلیل احساسات و اقدامات شما با هدف رهایی از منبع آنها (مشکلات بیرونی یا داخلی) است.

همین امر در مورد دیگر احساسات منفی ناشی از ایده های پوچ ، مانند حسادت و غرور نیز صدق می کند (“من باید بهتر از همه بشمار ، ثروتمندتر و باهوش تر باشم.” “من باید کامل باشم”). اگر از این ایده ها خلاص شوید ، مقابله با این احساسات برای شما آسان تر خواهد شد.

شخصی که بدون احساسات قادر به وجود نیست یک واقعیت است. این فقط این است که او قادر به تصمیم گیری نخواهد بود ، همه انگیزه ها را از دست خواهد داد. تمایل به پول بیشتر ، خوشبختی ، نه در معرض خطر قرار گرفتن در زندگی – همه اینها ماهیت عاطفی دارد. تمایل من برای به اشتراک گذاشتن تجربیات من در مورد خودسازی با مردم و حفظ این وبلاگ نیز ناشی از احساسات است.

اما در هر کاری که نیاز دارید اندازه گیری را بدانید ، اگر با احساسات کار نکنید ، می توانید آنها را تا حد زیادی خراب کنید. برای بسیاری از افراد ، نیاز به استرس عاطفی بیش از حد معقول است. آنها تمایل به هیپرتروفی دارند که دائما خود را در معرض احساسات قوی قرار دهند: رنج بکشند ، عاشق شوند ، احساس عصبانیت کنند (“با یک چاقوی لمس کردن برای شکنجه بدن شما” – همانطور که در یک آهنگ گفته می شود). اگر آنها نتوانند گرسنگی عاطفی خود را برآورده کنند ، زندگی به نظر می رسد کسل کننده و کسل کننده است. احساسات مانند مواد مخدر برای معتاد به مواد مخدر است.

من به این واقعیت منجر می شوم که احتمالاً فرد هنوز به نوعی کار عاطفی و همچنین غذا احتیاج دارد. اما ، که هم برای نیاز به غذا و هم برای نیاز به احساسات صادق است ، گرسنگی نباید به خلط تبدیل شود!

اگر فرد عادت کند که به طور مداوم در جستجوی احساسات قوی باشد ، پس از آن که آب در امتداد کانال جریان یابد (ما به استعاره قدیمی تبدیل می شویم) به تدریج سواحل را از بین می بریم ، کانال گسترده تر می شود و بیشتر و بیشتر مایعات در طول آن جریان می یابد ، در زمان تحریک آب. هرچه بیشتر به احساسات قوی عادت کنید ، بیشتر به آنها احتیاج خواهید داشت. “تورم” نیاز به احساسات وجود دارد.

در عین حال ، در فرهنگ ما نقش احساسات قوی بیش از حد ارزیابی می شود. بسیاری از مردم فکر می کنند که همه فقط باید به طور مداوم احساسات جدی را از بین ببرد: “شما باید عاشق شوید ، باید آن را احساس کنید” – بسیاری می گویند. من فکر نمی کنم که تمام زندگی ما فقط به احساسات شدید کاهش می یابد ، و این همان چیزی است که زندگی برای زندگی ارزش دارد. احساسات موقتی هستند ، فقط نوعی شیمی در مغز هستند ، بدون اینکه چیزی را پشت سر بگذارند ، می گذرند ، و اگر دائماً انتظار زندگی شوکهای شدید از زندگی را دارید ، پس با گذشت زمان شما برده آنها می شوید و آنها را در معرض کل وجودشان قرار می دهید!

من خوانندگانم را ترغیب نمی کنم که به روبات های بی حسن تبدیل شوند. فقط در احساسات باید اندازه گیری را بدانید و تأثیر منفی آنها را بر زندگی خود محدود کنید.

من به هیچ وجه فکر نمی کنم که یک شخص فقط برای انجام فعالیتهای عادی نیاز به احساسات منفی داشته باشد. علاوه بر این ، من با این عقیده موافق نیستم که اگر فردی از شر احساسات منفی خلاص شود ، غیرممکن است ، در این صورت او نیز قادر به احساسات مثبت نخواهد بود. این هم یکی از اعتراضی است که من بارها به آن اعتراض کرده ام. مانند احساسات ، این یک آونگ است و اگر کاهش انحراف آن از یک جهت ، به ناچار منجر به این واقعیت شود که انحراف در جهت دیگر کاهش می یابد. بنابراین ، اگر کمتر رنج می بریم ، باید کمتر شادی کنیم – کمتر.

من کاملاً موافق نیستم. من قبلاً شخصیتی بسیار احساسی بودم و دامنه ارتعاشات حسی ام از غم و اندوه عمیق تا نوعی شور و نشاط عصبی امتداد داشت! بعد از چند سال مراقبه ، شرایط تثبیت شد. احساسات منفی کمتری را تجربه کردم. اما من نمی گویم برعکس ، من کمتر خوشحال شدم. روحیه من تقریباً در هر لحظه از زمان بلند شده است. البته ، من دیگر تقریباً متناسب با شور و شوق را تجربه نمی کنم ، اما پیشینه احساسی من همیشه پر از احساس شادی آرام ، خوشبختی بی روح است.

به طور کلی ، من نمی توانم انکار کنم که دامنه نوسان پاندول کاهش یافته است: حال و هوای من بسیار کمتر از شرایط “اوج” تجربه می کند ، اما ، با این وجود ، وضعیت من می تواند به عنوان پایدار مثبت توصیف شود. آونگ من هنوز هم خیلی بیشتر از روشی مثبت طول می کشد!

به جای اینکه با یک نظریه ، استعاره ها و مثل ها فریب بخورم ، در اینجا تصمیم گرفتم تجربیات خود را شرح دهم. باید بگویم که من یک ثانیه از این شاد آرام را که اکنون مرا پر می کند برای یک قسمت کامل از الهام بخش سعادت که چندین سال پیش تجربه کرده ام ، تعویض نمی کنم!


Ⓒ 2020. کلیه حقوق محفوظ است.

برای تماس با همکاری توسط پیوند


چگونه احساساتمان را سرکوب می‌کنیم؟

وقتی چیزی را تجربه می‌کنیم که دردآور یا سخت است، و نمی‌توانیم بر آن درد غلبه کنیم یا از آن می‌ترسیم، اغلب این احساس را رد می‌کنیم و یا خودمان را مشغول می‌کنیم، بیشتر ورزش می‌کنیم، بیشتر می‌خوریم یا می‌نوشیم، یا وانمود می‌کنیم اتفاقی نیفتاده است. این کار منجر به سرکوب احساسات ، فرونشاندن یا دفن آن می‌شود. این احساسات در ماهیچه‌ها، عضلات، معده و قفسه سینه ما می‌مانند. این احساسات تا زمانیکه آن‌ها را احساس و آزاد کنیم در درون ما مدفون باقی می‌مانند. طبیعتا احساساتی که برای دراز مدت مدفون بمانند باعث بیماری‌های جسمی می‌شوند. در زیر روش‌هایی است که افراد برای سرکوب احساسات، به کار می‌برند.

گاهی اوقات به موارد بالا فکر کنید. کدامیک را انجام می‌دهید؟ سعی کنید که به اینگونه فرارها عادت نکنید. آن‌ها را ببینید و زین پس احساسات خود را بدون ترس بروز دهید، با احساسات خود مواجه شوید و خود را تخلیه کنید.

متاسفانه فارغ التحصیل در رشته مهنسی مکانیک،
خوشبختانه فعال در حوزه کپی‌رایتینگ و داستان نویسی

[…] که سعی می‌کنند احساساتشان را کنترل یا سرکوب کنند؛ اما احساسات سرکوب شده‌اشان به این صورت بروز […]چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم


Current ye@r *


Leave this field empty

خیلی وقت ها در زندگی روزمره یا رابطه عاطفی که با همسرمان داریم برای مان پیش می آید که کنترل احساسات منفی خود را از دست می دهیم. سپس وقتی آن احساسات منفی خود را نشان می دهند باعث ارسال سیگنال منفی به ضمیر ناخودآگاه شخصی که دوستش دارید می شود و در نتیجه باعث از بین رفتن دوست داشتن های زیبا روابط تان خواهد شد.

فرق نمی کند که ضعف احساسی خود را با عصبانیت و خشم آزاد کنید یا با عشق ورزیدن و محبت کردن های افراطی به هر حال سیگنال هایی که به دلیل احساسات سرکوب شده، ایجاد شوند از طریق کانال زبان بدن به ضمیر ناخودآگاه طرف مقابل منتقل خواهد شد. پس به جای اینکه به دنبال سرکوب کردن احساسات خود باشید به دنبال راهی باشید که اصلا آن احساسات منفی در شما ایجاد نشود.

فرق نمی کند که با فرزند خود اینگونه برخورد کنیم، با همسر خود چنین رفتاری داشته باشیم و یا با برادر کوچکمان؛ به هر حال وجود احساسات ضعیف و سرکوب شده باعث ارسال سیگنال های منفی می شود که حتی اگر در آغاز چیزی از دست ندهید در تداوم انفجارهای احساساسی شما، در نهایت از دست خواهید داد.

احساسات سرکوب شده، احساساتی هستند که در رفتار و گفتار بیان نمی شوند و در نتیجه باعث ایجاد احساسات منفی در شخص مبتلا می شوند. احساسات سرکوب شده اگر به درستی آزاد نشوند می توانند برای سلامتی جسم و روان بسیار خطرناک باشند و باعث بروز بیماری سرکوب احساسات شود.

برای مثال احساس سرخوردگی سرکوب شده تبدیل به ایجاد احساس خشم می شود، خشم سرکوب شده ممکن است تبدیل به افسردگی شود، گناه سرکوب شده می تواند به اعتماد به نفس آسیب برساند و بعضی احساسات سرکوب شده ی دیگر می توانند به ارگان های درونی آسیب وارد کنند.چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

گاهی اوقات احساس سرکوب شده گناه می تواند باعث احساس نیاز به عشق ورزیدن شود. این احساس شاید به ظاهر احساس مثبتی باشد اما چون ریشه ی آن احساس سرکوب شده ضمیرناخودآگاه است باعث ارسال سیگنال جذب و دلزده کردن عشق تان می شود.

با این وجود سرکوب احساس عشق و عشق ورزیدن راهکار مناسبی نیست. چون سرکوب احساس عشق و ناتوانی در بروز احساسات نیز باعث ایجاد افسردگی می شود. پس بهتر است به جای اینکه به دنبال راهی برای سرکوب احساس عشق باشیم به دنبال یادگیری روش ها صحیح ابراز عشق بگردیم.

کانال کردن احساسات سرکوب شده به معنی بیان احساسات می باشد. در ادامه به روش هایی اشاره می کنیم که به شما کمک می کند کانالی برای خروج احساسات سرکوب شده پیدا کنید.

شاهین زند – محقق و پژوهشگر.

مطالب موجود در سایت نوین بینش کاملا اختصاصی بوده و در هیچ سایت وبلاگ دیگری وجود ندارند غیر از اینکه از سایت نوین بینش کپی شده باشند. آخرین و جدید ترین مطالب روانشناسی را می توایند در صحفه ی اول (خانه) مشاهده کنید. همه مطالب این سایت بر اساس تحقیقات و پژوهش های نویسنده ی سایت صورت گرفته و کاملا در زندگی واقعی موثر می باشد. کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم توسط سایت نوین بینش منتشر شده است. این کتاب به شما کمک می کند دیگران را شدیدا به خود علاقه مند و وابسته کنید و یا هزینه ی پرداختی را به شما باز می گرداند. برای اطلاع از آخرین مطالب سایت نوین بینش در کانال تلگرام ما عضو شوید: عضویت در کانال تلگرام نوین بینش

می خواهید بیشتر بدانید؟

چگونه احساسات سرکوب شده ی ضمیر ناخودآگاه را کشف کنم

نیاز دارم با یک نفر در مورد مشکل صحبت کنیم

چگونه با حرف زدن، ضمیر ناخودآگاه را پاکسازی کنیم

می خواهم خودم را بیشتر بشناسم

 آشنایی با ۴ تیپ شخصیتی معروف

چگونه می توانم شخصی را در کوتاه ترین زمان ممکن عاشق کنم

معرفی کتاب

می توانید به صورت 24 ساعت از طریق تلگرام یا واتس آپ با تیم نوین بینش در ارتباط باشید :09306135008

برچسب‌ها:سرکوب عشق, عوارض سرکوب احساسات

انتقادات و شکایات

shahinzand18@gmail.com

اینستاگرام شاهین زند

     شماره تماس:  03136201013       از ساعت 9 صبح الی 5 عصر

 آدرس: اصفهان، خ ارتش، کوچه 69، ساختمان پیمان، ط 2، واحد11

ارتباط با کارشناس روابط عاطفی از طریق ارسال پیام در تلگرام یا واتس آپ: 09306135008

 

 

.                   قوانین و مقررات

 

داشتن حس علاقه و دوست داشتن پسری که متعاقبا حس مشابهی به شما ندارد، می‌تواند بسیار سخت باشد. چرا که نادیده گرفتن عشق و علاقه زیاد به یک فرد آسان نیست و گاهی نمی‌توان به راحتی کنترل احساسات را به دست گرفت. به خصوص اگر دختری به صورت یکطرفه عاشق پسری شود کنار آمدن با این مسئله دشوارتر خواهد بود. زیرا دختر معمولا نمی‌تواند به راحتی برای شروع آشنایی پیش قدم شده و نظر طرف مقابل را جویا شود. عشق یک طرفه به پسر ممکن است برای دختر حس اضطراب، افسردگی و خشم ایجاد کند و اعتماد به نفس او را تحت تاثیر قرار دهد. اگر درگیر عشق یک طرفه به پسری شده باشید نمی‌دانید دقیقا باید در این شرایط چه راهی را در پیش بگیرید. آیا باید منتظر بمانید تا شاید پسر خودش اقدامی در این مورد کند؟ یا اینکه باید به او ابراز علاقه کنید و مستقیم با غیرمستقیم بگویید دوستش دارید؟ حتی ممکن است اکنون در شرایطی باشید که اطمینان دارید پسر مورد نظرتان حس مشترکی نسبت به شما ندارد و به دنبال راهکاری برای فراموش کردن و رهایی از عشق یکطرفه هستید.

فهرست مطالب

برای کنار آمدن با علاقه و عشق یک طرفه، این راه را در پیش بگیرید:

یکی از دلایلی که پسر مورد علاقه‌تان نمی‌تواند هرگز آن شاهزاده سوار بر اسب سفید باشد، متعهد بودن او نسبت به یک دختر دیگر است. اگر او در حال حاضر یک رابطه جدی با دختر دیگری دارد، واقعاً باید هر چه زودتر از این منطقه عشق خیالی بیرون بیایید و خودتان را از این رابطه یک طرفه نجات بدهید. بهترین روش برای رهایی از عشق یک طرفه این است که با واقعیت مواجه شوید و آن را بپذیرید. هر چقدر هم که حقیقت برایتان تلخ و آزاردهنده باشد، سعی کنید خودتان را مجبور کنید که این دو کبوتر عاشق را در کنار هم ببینید تا حقیقت برایتان مشخص شود و از بدون فرجام بودن عشق یک طرفه مطمئن شوید. عکس‌های عاشقانه‌ای را که در شبکه‌های مجازی مختلف منتشر کرده‌اند، نگاه کنید و این واقعیت را ملکه ذهنتان کنید که یک حرکت اشتباه کافی است تا آشیانه عشق و خوشبختی دیگری را نابود کند. وقتی چیزی هرگز مال شما نبوده و قرار نیست که باشد، طبعاً نمی‌توانید آن را از دست بدهید یا به دست بیاورید، بنابراین دست از تلاش‌های بیهوده بردارید و شانستان را جای دیگری امتحان کنید.

حدس و گمان پایه یک عشق متزلزل یک طرفه را تشکیل می‌دهد. بسیاری از دخترها از ترس رد شدن هرگز احساسات خود را برملا نمی‌کنند. نخستین کاری که باید انجام دهید، این است که صادقانه درباره احساسات خود با پسر مورد علاقه‌تان صحبت کنید. اگر او احساس متقابلی به شما نداشت و این عشق یک طرفه بود، باید او را فراموش کنید. بعد از این که مطمئن شدید، در قلب عشقتان جایی ندارید، باید بپذیرید که با این مرد نمیتوانید آینده‌ای داشته باشید و پر کردن قلبتان از عشق به او هیچ فایده‌ای ندارد. به امید این که سرانجام یک روز همه چیز عوض میشود، سال‌های با ارزش عمرتان را در انتظار تغییر نظر او هدر ندهید. درست است که در این دنیا همه چیز ممکن است، اما اگر این اتفاق نیفتد، چه کار می‌خواهید بکنید؟پس ریسک کنید، خودتان را از بلاتکلیفی نجات دهید و شانستان را برای تبدیل عشق یک طرفه به دوطرفه امتحان کنید.چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

وقتی نسبت به پسری احساسی دارید ولی او احساس مشابهی نسبت به شما ندارد، ممکن است اولین فکری که به ذهنتان خطور کند این باشد که “مگر من چه مشکلی دارم که او مرا دوست ندارد؟”. اما دو طرفه نبودن عشق ابدا به این معنی نیست که شما مشکل خاصی دارید. پس خودتان را در این مورد سرزنش نکنید و به دنبال عیب و ایراد در شخصیت یا ظاهرتان نباشید.

احساسات مقوله عجیب و غریبی است، گاهی حتی نمی‌دانیم بعضی احساس‌ها از کجا به قلب ما راه پیدا کرده‌اند و اکثر اوقات توان کنترل کردن احساساتمان را نداریم. بنابراین خودتان را به خاطر چیزی که کنترلی بر آن نداشته‌اید، سرزنش نکنید. آن چیزی که تحت کنترلتان است، این است که با این احساسات چطور کنار بیایید.اگر این پسر بی‌احساس باعث شده که احساس بدی درباره خودتان پیدا کنید، مطمئناً حالتان بعد از رها کردن او و فکر و خیالش بهتر خواهد شد. هر فردی که احساسات و عواطفتان را به سخره می‌گیرد، ارزش این را ندارد که در زندگیتان جای داشته باشد.

خودتان را جای طرف مقابلتان بگذارید و موقعیت او را نیز درک کنید. آیا تا به حال برای شما پیش نیامده که کسی به شما علاقه‌مند باشد اما شما او را دوست نداشته باشید؟ در این صورت آیا الزاما شخص مورد نظر ایرادی دارد؟ یا شما فرد بی رحمی هستید؟ مسلما خیر. برای هرکسی ممکن است این موقعیت ایجاد شود که احساس مشابه طرف مقابلش را نسبت به او نداشته باشد.این حقیقت تلخ را بپذیرید که او احساسی را که شما به او دارید، نسبت به شما ندارد. تمام مردم مانند هم نیستند و آنچه برای یک نفر جذاب است، توجه دیگری را اصلاً جلب نمی‌کند. بنابراین از تلاش برای تغییر دادن خود به امید جلب توجه او دست بردارید و قبول کنید در موقعیتی هستید که کاری برای تغییر دادن آن نمی‌توانید انجام دهید.

درست است، افرادی هستند که با عشق یک طرفه ازدواج کردهاند و بدون توقع دریافت عشق از شریک زندگیشان هم احساس شادی و خوشبختی می‌کنند؛ اما این موقعیتی نیست که ما آن را به شما توصیه کنیم. این افراد بیتوقع عشقشان را از صمیم قلب و بدون هیچ چشم‌داشتی دوست دارند. آنها منتظر دریافت عشق نیستند و همین که بتوانند در کنار عشقشان زندگی کنند، رضایت دارند. عشق بیقید و شرط به این معنا است که خوشبختی را از صمیم قلب برای عشقتان آرزو کنید، حتی اگر خودتان سهمی از این خوشبختی نداشته باشید. این واقعیت را بپذیرید که نمی‌توانید عشق به او را در دلتان بکشید، اما در عین حال بپذیرید که نمی‌توانید از زندگی کردن هم دست بکشید. برخی از این عاشقان دلخسته حتی با فرد دیگری ازدواج می‌کنند و تشکیل خانواده می‌دهند. در نهایت خودتان هستید که باید برای آینده زندگیتان تصمیم بگیرید. اگر عاشق مردی هستید، اما او شما را دوست ندارد، لزوماً مجبور نیستید که با او زندگی کنید. در هر حال اگر توقع دریافت عشق متقابل ندارید، می‌توانید به دوست داشتن او ادامه دهید.

بهترین روش برای فراموش کردن عشق یک طرفه این است که از او فاصله بگیرید. اگر او دوستتان است، سعی کنید حتی‌الامکان، به ویژه زمانی که با هم تنها هستید، با او گفتگو نکنید. اگر همچنان به این گفتگوها و دیدارهای دونفره ادامه بدهید، این عشق نافرجام قوی‌تر می‌شود. اگر او همین الان هم دوست خوبی برایتان نیست، تمام راه‌های ارتباطی ممکن را قطع کنید تا از این که به نظر او ناامید و درمانده برسید، خودداری کرده باشید. اگر عکس کراش مخفیانه‌تان دائماً مقابل چشمانتان باشد، چطور انتظار دارید که بتوانید او را فراموش کنید؟ فاصله گاهی اوقات آتش عشق را خاموش می‌کند و یاد یار را از قلبتان پاک می‌کند. حتماً شنیده‌اید که از دل برود، هر آن که از دیده برفت.

زندگی هرگز فقط حول یک نفر نمی‌چرخد، حتی اگر در شرایط فعلی فکر کنید که عشقتان هست ونیستتان است، به تدریج متوجه میشوید که مسائل مهم دیگری نیز در زندگیتان وجود دارد. اهداف مهم دیگری را که در زندگیتان وجود دارد، تعیین کنید و وقتتان را صرف یادگیری و موضوعی سازنده بکنید. این موضوع می‌تواند هر چیزی یا کسی، مانند شغل، مشغولیت، خانواده و دوستان باشد که عشق را به شما برمی‌گرداند. اگر خودتان را در فعالیت مورد علاقه و مفید دیگری غرق نکنید، گذشته هیچ‌گاه از تعقیبتان دست برنخواهد داشت. خودتان را سرگرم و مشغول نگه دارید تا یادش از ذهنتان پاک شود.

بعضی پسرها می‌دانند که شما آن‌ها را دوست دارید، اما با وجود این که علاقه‌ای به شما ندارند، در باغ سبز  به شما نشان می‌دهند. دلایل بسیاری برای ابراز این نشانه‌های عشق دروغین وجود دارد. شاید پسر مورد علاقه‌تان فکر میکند که بی‌توجهی به احساسات یک دختر عاشق بی‌انصافی یا بی‌ادبی است یا این که واقعاً نمی‌داند چطور باید با شما برخورد کند. واقعیت این است که افراد انگشت‌شماری هستند که عامدانه به احساسات دیگران لطمه بزنند و آنها را به بازی بگیرند. بنابراین به جای این که ناراحت شوید، سعی کنید اتفاقاتی را که افتاده فراموش کنید. تنها زمانی میتوانید خطایی را فراموش کنید، که آن را بخشیده باشید، بنابراین پسری را که زمانی دوستش داشتید، ببخشید تا رها شوید. احتمالاً خودتان را بعضی اوقات به خاطر برداشت اشتباه از احساسات طرف مقابل به باد نفرین و ناسزا میگیرید و فکر میکنید که اگر آن زمان در فکر و خیال عاشقانه غرق نمی‌شدید، امروز مجبور نبودید که در گرداب غم و اندوه دست و پا بزنید. خودتان را ببخشید و به زندگیتان ادامه بدهید. مطمئن باشید که هیچ انسانی در دنیا وجود ندارد که بدون او قادر به زندگی کردن نباشید.

عشق یک طرفه می‌تواند آسیب شدیدی به احساساتتان بزند و حتی باعث شود، فراموش کنید که عشق به شکل‌های مختلف نمودار میشود. احتمالاً همین الان افراد بسیاری، مانند والدین، خواهر و برادر، مادربزرگ و پدربزرگ و دوستان قدیمی در زندگیتان وجود دارند که عشقتان را بدون پاسخ نمی‌گذارند. اشخاص بسیاری در زندگیتان وجود دارند که عشق آنها به شما اگر بیشتر از عشقتان به آنها نباشد، کمتر هم نیست. بنابراین در دوران غم و اندوه بعد از عشق یک طرفه به این عاشق‌های همیشگی فکر کنید.البته فقط از آدم‌ها نیست که می‌توانید عشق بگیرید. کارها و چیزهایی را کشف کنید که از انجام دادن آن‌ها لذت می‌برید و از خودتان بپرسید که آیا حین انجام دادن این کار عشق را حس میکنید. برای مثال اگر یوگا دوست داشته باشید، یوگا باعث می‌شود که سالمتر، شادتر و خلاقتر شوید. بنابراین می‌توان گفت که جاده عشق بین شما و یوگا دوطرفه است.عادات و رفتارهایی نیز هستند که گاهی ممکن است تصور کنید آن ها را دوست دارید اما لازم است توجه داشته باشید که عادات ناسالمی مانند مصرف الکل یا سیگار در بلند مدت به شما آسیب خواهد زد. پس نمی‌توان گفت آن ها نیز شما را دوست دارند!موسیقی، آشپزی، مذهب و هنر عادات و رفتارهای دوست داشتنی و سالمی هستند، این عادت‌های لذت‌بخش را پیدا کنید و وقتتان را با آن‌ها پر کنید. به سرعت دوباره خودتان را پیدا می‌کنید و متوجه می‌شوید که چقدر دوست داشتنی هستید.

برای این که دائماً به عشق بی‌حاصلتان فکر نکنید، بیشتر با دوستانتان معاشرت کنید. فیلم نگاه کنید، سفر بروید و کارهای جدید یاد بگیرید، هر کاری که سرگرم و خوشحالتان می‌کند، انجام بدهید. خودتان را مشغول چیزها و آدم‌هایی کنید که دوستشان دارید. به این ترتیب می‌توانید روی جنبه‌های مثبت زندگی تمرکز کنید. وقتی با خانواده و دوستانتان هستید، از صحبت کردن درباره گذشته دست بردارید، چون هر چه بیشتر در این باره حرف بزنید، اهمیت بیشتری پیدا میکند. هر آنچه که یاد گذشته‌ها و عشق یک طرفه را در ذهنتان زنده میکند، نادیده بگیرید. در نهایت عادت میکنید که دیگر به او فکر نکنید. اگر مرد جدیدی به شما پیشنهاد آشنایی داد یا از شما خواستگاری کرد، به این درخواست فکر کنید. به زندگی ادامه بدهید و بگذارید ریشه‌های یک زندگی شاد و رضایت‌بخش در زمان حال رشد کند.

برای کنار آمدن با عشق یک طرفه به پسر قبل از هرچیز شرایط را خوب بسنجید و تحقیق کنید که آیا دختر دیگری در زندگی پسر موردنظرتان وجود دارد یا خیر. اگر نامزد یا دوست دختر دارد بهتر است بر فراموش کردن طرف مقابل تمرکز کنید اما اگر دختری در زندگی او نیست و نمی‌دانید چه حسی درمورد شما دارد، بهتر است نظر او را جویا شوید و تکلیفتان را روشن کنید. در هر حال لازم است اعتماد به نفستان را خفظ کنید و به خاطر احساسی که دارید خودتان را سرزنش نکنید.طرف مقابل را نیز سرزنش نکنید، خودتان را جای او بگذارید و سعی کنید درکش کنید. اگر عاشق واقعی باشید می‌توانید یک عشق بدون قید و شرط داشته باشید و احساستان را بپذیرید و آن را سرکوب نکنید. برای رها شدن از عشق یکطرفه و اینکه آسیب کمتری به شما وارد شود سعی کنید از پسر مورد نظر فاصله بگیرید و تا حد امکان با او تعامل نکنید. برجنبه های دیگر زندگی و روابط مبتنی بر عشق دوطرفه تمرکز کنید و زندگیتان ر به خاطر عشق یک طرفه متوقف نکنید.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

29 بازدید

265 بازدید

293 بازدید

247 بازدید

442 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

من یه دختر فوق العاده منطقی ام به طوری ک اگه مجبور باشم همیشه منطقم رو به جای احساسم انتخاب میکنم ولی مثل اینکه این دفعه نمیتونم منطقم رو انتخاب کنم حس میکنم از یه پسری خوشم میاد هرشب قبل از خواب کلی بهش فکر میکنم و تو خیالاتم همیشه هست میخوام خودمو از اینی ک هستم بهتر کنم تا اون خوشش بیاد و..میدونم ک ازش خوشم میاد ولی اینم میدونم ک قرار نیست هیچوقت بهش برسم هیچوقت پس تصمیم گرفتم فراموشش کنم یه چند باری هم سعیمو کردم مثلا چن وقت فراموشش کردم ولی بازهم یادش افتادم و حسم برگشت الان نمیدونم چیکار کنم واقعا میخوام فراموشش کنم نمیخوام وقتمو براش تلف کنم ولی نمیدونم چطور

سلام دوست گرامی در یک رابطه صحیح، هم منطق و هم احساس دخیل است و هیچ وقت یکی از این دو، برنده نخواهد بود. اگر مسیر ارتباطی شما با شخص موردنظرتان، مسیر سختی است، انتخاب شماست که او را فراموش کنید و یا منتظر بمانید. این نکته را به یاد داشته باشید، انتظار و سرمایه‌گذاری بیهوده می‌تواند به ضرر شما باشد.

سلام من نوزده سالمه و پارسال عاشق یک پسر بیست و سه ساله شدم و وقتی قرار بود باهم دوست شیم فهمیدم رابطه جنسی میخواد و من نمی‌خواستم خلاصه اوکی نشد و منم شروع کردم که جذبش کنم و یه ماه بعد گفتم دوسش دارم و اینا یه مدت گفت من کسیو دوست دارم بعد گفت تو خواسته منو قبول نکردی اما یه مدت که گذشت اون افتاد دنبالم و حرف چون واقعا آدم سردی بود من بعد که دیدم زیادی غرورم داره خدشه دار میشه بیخیالش شدم و الان فهمیدم با یک دختر که دوسال از من کوچک تره دوست شده چون اون دختر تن به خواسته داده و قصدشون ازدواجه و من واقعا دارم دیوونه میشم و می‌خوام هر چه سریع تر فراموشش کنم چون تقریبا هم پسره دختره تو محله ما هستن ممنون میشم راهنمایی کنید

سلام دوست گرامی مسیر شما برای قطع این ارتباط درست یوده است. خواسته و هدف شما، فراموش کردن خاطرات او است. برای این کار به هیچ عنوان احبار و اطلاعات مربوط به او را پیگیری نکنید و تمامی خاطرات و یادگاری‌هایی که دارید را کنار بگذارید. برای شروع کردن یک زندگی هدفمند، می‌توانید در دوره «زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» شرکت کنید و یا با از مشاوران رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام. من بیست سالمه… حدودا هشت سال پیش متوجه علاقه و توجه خاصم نسبت به پسر همسایمون شدم که یک سالی از من بزرگ‌تر بود… چند ماه بعدش ما از اون شهر رفتیم… تموم این هشت سال تلاش کردم که فراموشش کنم اما هر بار کوچیک ترین خبری کافی بود برای یادآوری اون آدم… این اواخر با توجه به اینکه دیگه شیش سال بود ک ازش خبر نداشتم، تصمیم گرفتم جدی فراموشش کنم… تا اینکه تو فضای مجازی بهم پیام داد… چند ماه حرف زدیم… چت کردیم… تماس گرفت… هر وقت حالم بد بود تلاش میکرد برای تغییر حالم… رفتاراش واقعا نشونه علاقه بود… نه تنها من، حتی دوستانم که پیام های اونو میدیدن میگفتن دوستت داره… تا اینکه چند روز پیش فهمیدم چند ساله دلبسته یکی از دخترای فامیل شونه… اول فکر کردم شاید قصدش امتحان کردن منه ولی حالا تقریبا مطمئن شدم قضیه اون دختر خانم جدیه… مثل اینکه تموم این مدت محبت هاش از روی یه دوستی قدیمی بوده… اون اصلا نمیدونه دوسش دارم، فکر می‌کنه تموم نگرانی ها و کار های من از روی محبت و مهربانی ذاتیمه، نه علاقه… فکر می‌کنه برای من مثل یه دوست معمولیه… حالا ازم کمک میخواد برای روابطش با اون دختر… من نمی‌دونم باید چیکار کنم… واقعا مردد شدم بین رفتن و موندن… از یه طرف حرفاش خودمو داغون میکنه، از یه طرف دیگه نمی‌خوام تنها بشه… شما بگید درستش چیه…

سلام دوست گرامی در وضعیت شما بهتر است به این ماجرا نگاه واقع‌بینانه‌ای داشته باشید. کمک کردن به ایشان برای رسیدن به دختر موردعلاقه‌اش کار اشتباهی است چون به خود شما آسیب می‌رسد. به جای این اقدام، سعی کنید که رابطه خودتان را واقعاً در سطح یک دوست قدیمی نگه دارید و کمرنگ تر شوید. وقتی می‌دانید او به شخص دیگری علاقه دارد، سرمایه‌گذاری و ادامه ارتباط با او کار بسیار اشتباهی است.چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

سلام دختری هستم هجده ساله مدتیه که عاشق یه پسر بیست و پنج ساله تو اینستاگرتم شدم البته این حرفای کلیشه ای رو زیاد شنیدم راجب بد بودن روابط اینترنتی ولی این وابستگی بهویی که برام پیش اومد اصلا غیر قابل پیش بینی بود نمیدونم چیشد که نسبت به حرفاش وابسته شدم من برای فراموش کردنش اینستاگرامم و حذف کردم شما چه راه های دیگه ای پیشنهاد میکنید؟

سلام دوست گرامی مسیرهای ارتباطی در دوره حاضر محدویت خاصی ندارد و یکی از راه‌های برقراری رابطه فضای مجازی است. اما خطرات، معایب و چالش‌های این نوع آشنایی بیشتر از مدل‌‎های دیگر است و باید با هوشیاری بیشتری وارد عمل شوید. مساله شما جای بررسی بیشتری دارد که آیا صرفا شما وابسته شدید و یا ارتباطی هم شکل گرفته است؟ به چه دلیل می‌خواهید او را فراموش کنید؟ ابتدا باید این جزییات بررسی شود تا بتوانیم راهنمایی کامل‌تری برای شما ارائه کنیم. شما نیز باید ابتدا علت وابستگی خودتان را به او بررسی کنید. برای دریافت راهنمایی بیشتر می‌توانید از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من دختری 18 ساله ام که عاشق پسر عمم شدم ولی از حس اون هیچی نمیدونم ولی فک میکنم هیچ حسی نداره کلی هم دوست دختر داره دیر به دیرم میبینمش شاید سالی یه بار ولی فراموش نمیشه چیکار کنم

سلام دوست گرامی دلیل این علاقمندی را پیدا کردید؟ جذب چه ویژگی‌هایی در او شدید؟ پاسخ به این سوالات مهم است تا شما متوجه شوید به چه علت جذب کسی شدید که افراد و دختران زیادی در زندگی‌اش حضور دارند و حتی سالی یکبار او را می‌بینید. برای فراموش کردن او اول این دلایل را شناسایی کنید. ببینید چقدر به او فکر می‌کنید و چه زمان‌هایی بیشتر در فکر او هستید.

سلام به همه… دختری هستم 13 ساله… خیلی وقت پیش که 9 سالم بود از یه پسری خوشم میومد در حد مرگ هرکاری لازم بود انجام می‌دادم تا نظرش رو جلب کنم… اون خیلی لات بود و به همه شماره داده بود ولی دوسش داشتم… از اونجایی که تو یه خانواده ی باشخصیت و بیشتر مذهبی بزرگ. شدم نمیتونستم باهاش دوست بشم تا اسباب کشی کردیم و رفتیم به روستای کناری که فقط 10 دقیقه فاصله داشت… روز ها گذشتند تا 11 ساله شدم. ولی هنوز عشق اولم یه گوشه ی قلبم بود… رفتم به یک مغازه که چیزی بخرم… فقط یه پسر هم سن من یا شایدم بزرگتر از من با دوستش داخل مغازه بودن… خلاصه با حواس پرتی اون پسره و سوتی هاش و مسخره کردن من جمع خنده دار شد و پسر دایی ام و داداشم و دوست اون پسره از خنده ریسه میرفتن…

روز ها گذشت و رفت و آمد من خودبه‌خودی به اون مغازه بیشتر شد… انگار یه حس وابستگی داشتم علاقه هم نه فقط وابستگی… یه روز با مامانم داشتیم برمی‌گشتیم خونه که یه زن رو دیدیم که فامیل ما بود… با مامانم کمی حرف زد.. زنه گفت : دوتا پسر و یه دختر دارم… اسم پسر بزرگم که 14…15 سالشه سعید و دخترم که 7 سالشه زهرا و پسر کوچکم که 3 سالشه ارشیا هست… دیگه درد و دل کرد با مامانم و من از مشخصاتی که اون زن داد و عکس بچه هاش که نشون داد فهمیدم اون پسره که تو مغازه بود اسمش سعید هست و فامیل من هست و به خاطر مشکلات خانوادگی کار میکنه… براش ناراحت شدم و نمیخواستم که سعید زجر بکشه نه اینکه واسش دلسوزی کنم نه… فقط ناراحت شدم که مجبوره کار کنه…

فهمیدم به سعید علاقه دارم و شبا خوابش رو میدیدم…

حتی یه شب ساعت 1 وسط های محرم هم جلو مغازه در حال درگیری کوچیکی دیدمش که خیره شدیم تو چشای هم…

خیلی وقته از اون شب تا حالا که وارد 13 سالگی میشم اونو ندیدم… خونه ی بابا بزرگش دقیقا کنار خونه ی مامان بزرگ منه ولی حتی یک بار هم ندیدمش…

فکر. میکردم. دوسش دارم ولی بعد فکر میکردم دوست دختر داره و بیخیالش میشدم… هنوزم یه حالت بیمارگونه واسه عشق اولم و سعید دارم که منو افسرده کرده… سعی میکنم از هرچیزی که منو یاد عشق اولم و سعید میندازه دور بشم ولی بازم نمیتونم فراموششون کنم پرخاشگر شدم در صورتی که تا 2 هفته پیش اینجوری نبودم… لطفا بگید چیکار کنم؟ ممنون میشم ازتون.. ❣️❣️🙏🙏

سلام دوست گرامی دوست داشتن و عاشق شدن حس شرینی است و به انسان ها جرات می دهد اما شروع رابطه عاطفی برای سن شما زود است و بهتر است برای آگاهی بیشتر در این زمینه از مشاوره استفاده کنید. می توانید از رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام…در دختری هستم ۲۹_ساله….خیلی حرفا دارم برای گفتن…۶سال در گیر یه حسی هستم که حتی نمیدونم اسمشو میشه گذاشت عشق یا جنون یا دیوانگی..قبل این که بهش حسی داشته باشم دانشجو بودمو مغررررور به هیچ پسری دوست نبودم اهل درس بودمو بلند پرواز.با پسری دوست نمیشدم چون دلم نمیخاست عروسک دیت کسی بشم همیشه دلم میخاست اونیکه دوسم داره خودش جلو بیاد بهم ابراز علاقه کنه..همیشه دوستامو بخاطر دوست پسراشون مسخره میکردم و میگفتم عشق وجود نداره. عشق مقدسه هیچکس لایق همچین حسی نیست که خدا نسیبش کنه…اینا حرفارو تا حالا به هیچکس نگفتم..تا حالا صدبار خاستم برم مشاوره ولی چون میدونستم میگن فراموش کن و بهم راه حل بدن نمیرفتم..ولی الان قصدم فراموش کردنشه نه از قلبم بلکه میخام کمک کنید به ظاهر فراموشش کنم….بعد تموم شدن دانشگام گاهی رفت و امد به خونشون یه حس عجیبی بهش داشتم..یه جور شمارشو پیدا کردم و اون همه غرور زیر پا گذاشتم و بهش گفتم دوستش دارم از همون اول گفت نه.. تو توی بگ گراندم نیستی…گفت نه و من موندم پای دلم تا شد ۶سال..تو این ۶سال باهم تلفنی در ارتباط بودیم..اونم بهم میگفت دوست دارم ولی نه برا ازدواج..من یک بارم در مورد ازدواج باهاش بحث نکردم همینکه باهاش حرف میزدم آروم میشدم بخاطر اون غرورم هزار برابر شده بود به عالم و آدم فک نمیکردم ولی جلو اون غروری نداشتم چه شبا که بخاطر همین شکستن غرور م غصه و گریع ها نکردم ولی لذت میبردم ذر برابر اون شکستن غرور. الان اینارو میگم بغض دارم و دیگه حوصله گریه ای ندارم…روزی هزار بار تصمیم میگیرم بهش پیام ندم ولی صب که میشه تا پیام ندم نمیتونم به کارام برسم حتی شده تا شب خودمو نگه داشتم ولی بازم پبام دادم ….الان تصمیم گرفتم دیگه بهش پیام ندم قربون صدقش نرم..فقط تو ذهن خودم نگهش دارم… قید ازدواج زدم چون دلم نمیخاد با کسی دیگه زندگی کنم..من راضیم از این زندگی همین که تو ذهنم دارمش برام کافیت میکنه…. نا گفته نماند تو این ۶سال هیچ رابطه جنسی نداشتیم اونقد مرررررد هست که برام ارزش قائل باشه همیشه فک‌میکنم میتونست به راحتی ازم سو استفاده کنه ولی نکرد… گاهی میگه اونقد دوست دارم که قابل گفتن و تصورت نیست و هیچوقت هم نمیتونی باور کنی‌…

سلام شرایطی که می‌گید رو درک می‌کنم و متوجهم که چقدر به این فرد و رابطه وابسته شدید. البته حتما لازمه شرایط‌تون بررسی بشه. دوره بازگشت به زندگی دقیقا در این زمینه می‌تونه بهتون کمک کنه. برای اطلاعات بیشتر در واتس‌اپ به شماره 09035714068 پیام بدید.

من دختری ۱۶ساله هستم یکی از همکلاسی هلبم را دوست دارم چکار کنم

سلام. لطفا با سیستم مشاوره تماس بگیرید.

من دختر18 ساله ای هستم که بشدت احساساتی هستم و خیلی زود متاسفانه وابسته شخصی میشوم به مدت دو ماه هست که با پسری توی تلگرام اشنا شدم وقرار شد وارد زندگی هم بشیم تو ی شهر نیستیم متاسفانه ایشون گل میکشه و بقول خودش معتادش نیست که ترک کنه و ساقی نیست که همیشه همراهش باشه و اینک یک ماهی هست تلفنی صحبت میکنیم خلاصه اینک بنده متوجه حس هایی شدم یعنی وقتی زنگ میزنه و یا زنگ میزنم قلبم تند میزنه و حالم ی جوری میشه متاسفانه یا خوشبختانه و اینک مدتی هست که کمتر صحبت میکنیم و من بشدت از این موضوع ناراحت و مضطرب هستم میگه حالم خوب نیست و من خیلی از این موضوع ناراحتم که چرا نمیزاره حالش رو خوب کنم جواب تلفن هام رو نمیده و میگ میخام تنها باشم و حالا واقعا نمیدونم چیکار باید کنم؟

سلام دوست گرامی رابطه شما از چند جهت دچار مشکل هست 1- دور بودن از هم و عدم شناخت واقعی 2-مدت زمان کم آشنایی 3- مصرف مواد توسط ایشان و عدم قبول این موضوع که حتی بصورت تفریحی هم مصرف کردن عواقب دارد منطقی باشید این رابطه اصلا رابطه سازنده ودرستی نیست و اکنون که ایشان به هر بهانه ای ارتباط را کم کرده اند شما هم استقبال کنید تا رابطه تمام شود

سلام. من دختری هستم که تقریبا حساسه و در بعضی موارد موضوعاتی که پیش میاد فکرم درگیر میشه. اکثر آدمایی که باهاشون در ارتباط هستم همین نظر را دارن میگن خیلی خوبی ولی زیادی حساسیت نشون میدی. یک مساله ای هم که این اواخر ذهنم درگیر کرده میتونم در این زمینه راهنمایی بگیرم؟ یه مسافرتی رفتم با یکی دوستام . اونجا پسری همراهیمون میکرد، البته فامیل من بود یه نسبت دوری با من داشت. علاوه بر اینکه شوخی سر به سر هم میزاشتیم یه حساسیت‌هایی هم داشت. مثلا غیرتی بود. من واقعیتش یه مقدار ازش خوشم اومد ولی اون رو نمیدونم. از طرفی با من کل مینداخت و اذیت و شوخی میکرد ولی با دوستم یه جور دیگه برخورد می کرد. مثلا من ازش سوال می پرسم جواب نمیداد ولی دوستم سوال می پرسید جواب میداد. زنگ میزنم یا جواب نمیده ولی اگه اون پیام بده جواب میده. یا خودش پیام میده به دوستم. دوستم هم یه اخلاق های خاص خودش رو داره. چی کار کنم حساسینم کمتر بشه بهش فکر نکنم. به نظر شما چی کار کنم؟

دوست عزیز سلام

وقتی ما از کسی خوشمون میاد، طبعا دوست داریم که اون فرد هم به ما علاقش رو نشون بده، بیشتر از بقیه به ما توجه کنه، دوستمون داشته باشه و … . وقتی که این ارتباط و علاقه دو طرفه باشه کار راحت‌تره ولی گاهی به هر دلیلی، فرد مقابل علاقه‌ای به ما نشون نمی‌ده و این زمانه که ممکنه ناراحت بشیم. البته باید یادتون باشه که عدم علایق فردی که دوست داریم ممکنه دلایل خیلی زیادی باشه و به این معنا نیست که ما مشکلی داریم یا … ؛ بلکه هر شخصی یه سلیقه‌ای داره و ما نمی‌تونیم سلیقه همه رو برآورده کنیم.

حالا در این مساله‌ای که شما مطرح کردید، احتمالا این آقا پسر نسبت به دوست شما علاقه بیشتری داره و چون شما به ایشون علاقه دارید، روی این موضوع حساس‌تر هستید. اما چی کار می‌شه کرد که این حساسیت شما کمتر بشه؟ باتوجه به این که کل داستان رو نمی‌دونم و فقط با توجه به چیزی که شما نوشتید، میشه حدس زد که احتمالا ایشون بیشتر به دوستتون علاقه دارند (البته ممکنه که اینطور نباشه، این حرف رو فقط از روی آنچه نوشتید می‌زنم)، یکی از کارهایی که می‌تونید انجام بدید، فاصله گرفتن از ایشونه. شما می‌تونید چند وقتی رو از ایشون دور باشید و برای خودتون برنامه‌های مختلف بریزید و سر خودتو گرم کنید. با این حال، کم‌کم احتمالا نسبت به علاقه خودتون آگاه‌تر می‌شید و اثر کارهاشون رو شما کمتر میشه. البته همیشه شما یه راهی هم دارید، اینه که در مورد احساساتتون با فرد مقابل صحبت کنید. شما می‌تونید با توجه به ویژگی‌های خودتون، راهی که به نظرتون الان بهتره رو انتخاب کنید.

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

می‌خوام برگرده به رابطه/زندگیمی‌خوام فراموشش کنم

باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم

می‌خوام جذبش کنم و ازدواج کنیم

پرطرفدارترین شوینده های نایاب در بازار


طراحی و بازسازی فضای داخلی

آیا شما جزو کسانی هستید که به راحتی احساسات خود را بیان می کنند یا قادر نیستید احساسات و هیجانات خود را نشان داده و آنها را در درون خود می ریزید؟ ابراز صحیح احساسات نقش مهمی در سلامت روان دارد.

چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

 

در تعریف خودآگاهی، یکی از ویژگی های انسان سالم، شناخت دقیق احساسات و هیجانات است. در واقع انسان موفق، کسی است که هر لحظه قادر است احساس خود را بشناسد و دلیل آن را پیدا کند چون در صورت نشناختن احساسات، ما قادر نخواهیم بود افکار اشتباه خود را که باعث ناراحتیمان شده تغییر دهیم.

 

افراد باید احساسات خود را شناخته و علت آن احساس را جست و جو کنند و در صورت نیاز آن را بیان دارند. گاهی از دیگران می رنجیم که چرا ما را درک نمی کنند و باعث ناراحتیمان می شوند، درصورتی که شایددیگران از احساس عمیق ما اطلاع نداشته باشند.

 

بنابراین ما باید بیاموزیم به جای خشم و عصبانیت، احساس خود را بیان کنیم. اما چرا برخی قادر نیستندمحبت و علاقه خود را ابراز کنند واز این موضوع در رنجند. به عقیده شما، چه دلایلی باعث می شود افراد نتوانند احساسات خود را بروز دهند؟

 

برای بررسی علمی و عمیق این پرسش ها گفت و گو با دکتر علی بابایی زاد، مشاور روانشناسی، روان درمانگر و مدرس تحلیل رفتار متقابل را با هم می خوانیم.

 

چرا بعضی ها قادر به بیان احساسات خود نیستند؟

-دلایل متفاوتی وجوددارد. نوع تربیت و پیام های والد که در درون این گروه از افراد شکل گرفته، به آنها می گوید که بیان احساس برای تو جایز نیست. مثلا ممکن است برای یک مرد در یک مورد خاص، بیان احساس رفتاری به دور از مردانگی اش باشد اما برای یک زن بیان آن احساس بجا باشد. اینکه ما در کودکی با چه فرهنگی بزرگ شده ایم، در آینده تاثیر زیادی بر بیان احساسات ما خواهد گذاشت.

در کودکی بیان بعضی احساسات برای ما جایز است اا در بیان بعضی دیگر مجاز نیستیم. مثلا ممکن است برای یک پسر چهار، پنج ساله بیان خشم جایز باشد اما ابراز غم نه. بنابراین او در بزرگسالی هنگامی که خشمگین می شود می تواند خشم خود را بیان کند ولی اگر غمگین شود بیان احساس غم یا ترس برایش امکانپذیر نیست و ما با مکانیسم دفاعی به نام «پوشش احساسی» روبرو می شویم.

 

پوشش احساسی یعنی زمانی که غمگین است خشمگین می شود یا ممکن است برای یک دختر در فرهنگی که بزرگ شده، خوشحالی قابل بیان نباشد ولی احساس غم یا ترس قابل بیان باشد، بنابراین او می توانددر بزرگسالی غمگین شود ولی حق ندارد خیلی خوشحال و شاد باشد.

 

گاهی اوقات ما احساستمان را به دلیل این پیام های والد بیان نمی کنیم. گاهی هم احساس خود را بیان نمی کنیم چون در زیر آن ترس از تایید نشدن، ترس از طرد شدن، ترس از کنار گذاشته شدن، ترس از کامل نبودن، ترس از خارج شدن از محدوده ایمن، ترس از ناکامی و ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن یا برچسب خوردن، وجود دارد.

 

بنابراین ما با مجموعه ای از ترس ها هم روبرو هستیم که اگر احساسات خود را بیان کنیم با آنها مواجه می شویم درحالی که بسیاری از این ترس ها وجود خارجی هم ندارند ولی ما به صورت درونی، چون از آنها می ترسیم بیان احساس نمی کنیم. برای مثال کسی که ترس از کامل نبودندارد احساسش را بیان نمی کند، زیرا فکر می کند که این احساس نقطه ضعفی برای اوست. کسی که از قضاوت شدن ترس دارد نگران این است که مردم درباره او چه فکر می کنند. بنابراین چنین فردی از ترس حرف نمی زندو احساسش را بیان نمی کند. دلیل دیگری که باعث می شودفرد احساس خودرا بیان نکندمکانیزم های دفاعی است.

در مکانیزم دفاعی «قرنطینه» بخش هیجانی و احساسی یک موضوع را چون برایمان دردناک وغیرقابل پذیرش است در سطح ناخودآگاه سرکوب می کنیم و بخش غیرهیجانی احساسی اش را بیان می داریم. گاهی احساساتمان را بروز نمی دهیم چون درونمان احساس اغراق شده ای وجود دارد. در واقع ما در محیط های احساسی و هیجانی تحریک می شویم و ترس از اینکه مبادا احساس ما منتهی به عدم کنترل شود احساسات خود را بیان نمی کنیم.

 

مکانیسم دفاعی چیست؟

– به طور کلی مکانیسم های دفاعی شیوه های غیرارادی و ناخودآگانه ای هستند که از طریق تحریف یا انکار واقعیت موفق به کاهشاضطراب و مدارا با هیجانات منفی در فرد شده و موقتا تعادل و یکپارچگی شخصیت را تا یافتن راه حل درست و واقعی حفظ می کنند.

 

بنابراین وقتی مشکلی به وجود می آید چون درون فرد استرس و اضطراب ایجاد می کند او برای رها شدن از تنیدگی و فشار این اضطراب، یک یا چند مکانیسم دفاعی را به کار می برد. مثلا ممکن است وقتی با مشکلی مواجه می شود، به طور ناخودآگاه عوامل بیرونی مانند خانواده، جامعه و … را مقصر بداند و نقش خود را نادیده بگیرد.

 

چرا برخی قادر نیستند علاقه خود را بروز دهند؟

– دلایل متفاوتی وجود دارد:

 

خودمان را دوست نداریم بنابراین نمی توانیم دیگران را دوست بداریم.

 

نمی توانیم خود را منبع نوازش و احساسات در نظر بگیریم بنابراین احساست خود را بیان نمی کنیم که مبادا نوازش دریافت کرده باشیم.

 

مسوولیت پذیر نیستیم و نگرانیم که بمادا بیان احساس، باعث مسوولیت شود.چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم

 

غرور، عدم اعتماد به نفس، خودشفتگی و کمال طلبی باعث می شود دیگران را لایق بیان احساس خود ندانیم.

 

ترس از طرد شدن، قضاوت شدن، خارج شدن از قالب های فرهنگی و کلیشه ای، کنترل شدن، از دست دادن مرزهای ارتباطی، عبور از الگوها و کلیشه های مردانه و زنانه و …

 

سوال آخر: برای کسی که به یکی از دلایل بالا مثلا به دلیل غرور قادر به ابراز احساس خود نیست چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟

 

– باید دلیلش ریشه یابی شود. یکی از دلایل مغرور بودن، ترس و احساس حقارتی است که باید درمان شود.

منبع:مجله موفقیت

مطالب بیشتر برای زندگی بهتر


سوالات پیش از ازدواج به تفکیک جلسه


این آزمون شخصیت شما را مشخص می کند


جلوگیری از ورود هوای آلوده به خانه!

خرید انواع ابزار وجعبه ابزار خانگی وصنعتی

سریعترین وارزانترین راه سفربه نقاط مختلف


راه و رسم داشتن زندگی زناشویی بدون تنش


تست شنوایی و درمان وزوز گوش


سوتین های خوشگل و باکیفیت/تنوع رنگ عالی

قبل ازخرید،فرش مورد نظرت رو تو دکورتست کن


درمان اختلالات گفتاری کودکان


یادگیری زبان در کوتاهترین زمان

باکلاسهای غیرحضوری،چطورکمک درس فرزندم باشم

مشاهده تمامی مدلهای لوازم خانگی اسنوا/قیمت


میخوای از همیشه زیباتر باشی؟

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم
چگونه احساس عشق را سرکوب کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *