چگونه با خدا صحبت کنم

 
helpkade
چگونه با خدا صحبت کنم
چگونه با خدا صحبت کنم

در مفاتیح الجنان ادعیه و مناجات‌های بسیاری زیبایی وجود دارد که حرفهای دل بسیاری از ماست. حرفهایی که بعد از در میان گذاشتن آن با خدا حسابی حالمان را خوب کند.

مجله‌مهر:  بسیار پیش آمده که وقتی روبروی کسی می‌نشینید و دوست دارید از خودتان تعریف کنید و از آمال و آرزوها و حتی مشکلاتتان بگویید به یکباره نمی‌دانید قصه را باید از کجا شروع کنید. یکباره آرزوهایتان را گم می‌کنید و نمی‌دانید از چه باید حرف بزنید. در مفاتیح الجنان دعاهایی وجود دارد که هرچه می‌خواهیم از خودمان برای خدا تعریف کنیم را به بهترین زبان نوشته‌است. هرچه آرزو داریم را در کمال آن نوشته‌است. می‌توانیم با خواندنشان یک دل سیر با خدا درد دل کنیم و با او حرفهای عاشقانه بزنیم. دعاهایی که بعد از یکبار خواندن آنها دوست دارید فرازهایی از آن را حفظ کنید و در لحظاتی که با خدا خلوت کرده‌اید چندباره بخوانید.

مناجات شعبانیه؛ به همه اهل آتش می‌گویم تو را دوست دارم

مناجات شعبانیه از جمله ادعیه‌ای است که با اینکه در ایام ماه شعبان خواندنش بسیار توصیه شده اما در باقی ایام سال نیز خوانده می‌شود. سرتاسر مناجات شعبانیه فرازهایی است از دلدادگی و بندگی که هنگام خواندنش هر خواننده‌ای را منقلب می‌کند. محبوب‌ترین فراز این دعای زیبا این قسمت است:

« ِالَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ»

چگونه با خدا صحبت کنم

خدایا اگر مرا به جرمم بگیری، عفوت را می‌گیرم. اگر به گناهانم نگاه کنی. به مغفرتت می‌نگرم و اگر مرا وارد آتش کنی همه اهل آنجا را آگاه خواهم ساخت که من تو را دوست دارم.»

دعای کمیل؛ خدایا من غیر از تو ندارم

علما و افراد زیادی به خواندن این دعا سفارش کرده‌اند. دعایی که هر چه بخواهیم در آن به زیبایی آورده‌ شده‌است. متن بی نظیر و دل‌انگیز دعای کمیل و فرازهای بسیار زیبای آن تمام آمال و آرزوی بندگان است. عبارت بسیار زیبای «الهی و ربی من لی غیرک» که حتی بر تابلوهای خوشنویسی شده بسیاری نوشته شده از همین دعای زیباست. اگرچه مرسوم است این دعا در شب‌های جمعه و بعد از نماز مغرب و عشا خوانده می‌شود. اما هر وقت دلتان گرفت می‌توانید این دعای بسیار زیبا را بخوانید. در یکی از فرازهای این دعا آمده‌است:

«.اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِکُ الْعِصَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ النِّقَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْلیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ اَللّهُمَّ اغْفِرْلی کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطَّیئَةٍ اَخْطَاْتُها»

خدایا به کرمت گناهانی را که آبرویم را می‌ریزد ببخش. خدایا به دانایی‌ات گناهانی را که بلاها و کیفرها را فرو می‌بارد ببخش، خدایا به مهربانی‌ات گناهانی را که نعمتها را دگرگون می‌سازد ببخش. خدایا از من گناهانی را بیامرز که دعاهایم را حبس کرده‌اند و باران بلا بر من می‌بارند.

مناجات خمس عشر؛ از تو به تو می‌گریزم

این مناجات مجموعه‌ای از دعای ۱۵گانه است که از امام سجاد (ع) نقل شده‌است. این ۱۵ دعا گویی زبان حالات ۱۵گانه‌ای از انسان است که می‌تواند با آن همراه شود تا با خدای خودش به زیبایی گفتگو شود. مناجات توبه کنندگان، مناجات امیدواران و مناجات دوست‌داران از جمله مناجات خمس عشر هستند.

یا أَمَلِی وَ بُغْیتِی وَ یا سُؤْلِی وَ مُنْیتِی فَوَعِزَّتِک ما أَجِدُ لِذُنُوبِی سِوَاک غَافِرا وَ لا أَرَی لِکسْرِی غَیرَک جَابِرا

ای آرزویم، ای مرادم. ای خواسته و امیدم. به عزت و سوتت سوگند برای گناهانم آمرزنده‌ای جز تو نمی‌یابم. و برای دل‌شستگی‌هایم جبران کننده‌ای جز تو نمی‌بینم.

در مناجات راغبین این دعا آمده‌است:

هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ رَاجٍ أَحْسَنَ مَا لَدَیْکَ مُعَوِّلٌ عَلَی مَوَاهِبِکَ مُفْتَقِرٌ إِلَی رِعَایَتِکَ‏

 و از تو بسوی تو می‌گریزم و امید آنچه نزد تو بهتر است و بر همه  بخششهای اعتماد دارم و به رعایت و نگهبانی تو محتاجم 

دعای ابوحمزه ثمالی؛ برای خودم گریه می‌کنم

نقل است امام سجاد (ع) در سحرگاههای ماه مبارک رمضان این دعا را می‌خواند. فرازهای بی‌نظیر ابوحمزه ثمالی آنقدر شنیدنی است که بسیاری بعد از پایان دیگر دعا چندی از این فرازها را می‌خوانند.

در فرازی از این دعا آمده‌است:

 فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَأَ حَالًا مِنِّی إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَی مِثْلِ حَالِی إِلَی قَبْرِی وَ لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِی وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِی وَ مَا لِی لَا أَبْکِی وَ لَا أَدْرِی إِلَی مَا یَکُونُ مَصِیرِی وَ أَرَی نَفْسِی تُخَادِعُنِی وَ أَیَّامِی تُخَاتِلُنِی وَ قَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِی أَجْنِحَةُ الْمَوْتِ فَمَا لِی لَا أَبْکِی أَبْکِی لِخُرُوجِ نَفْسِی أَبْکِی لِظُلْمَةِ قَبْرِی أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی أَبْکِی لِسُؤَالِ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ إِیَّایَ أَبْکِی لِخُرُوجِی عَنْ قَبْرِی عُرْیَاناً ذَلِیلًا حَامِلًا ثِقْلِی عَلَی ظَهْرِی‏.

پس بدحال تر از من کیست؟ اگر من بر چنین حالی به قبرم وارد شوم، قبری که آن را برای خواب آماده نساخته ام، و برای آرمیدن به کار نیک فرش ننموده ام، و مرا چه شده که گریه نکنم، و حال آنکه نمیدانم بازگشت من به جانب چه خواهد بود، من نفسم را می نگرم که با من نیرنگ می بازد، و روزگار را مشاهده می کنم که مرا می فریبد، و حال آنکه بالهای مرگ بالای سرم به حرکت درآمده، پس مرا چه شده که گریه نکنم، گریه می کنم برای بیرون رفتن جان از بدنم، گریه می کنم برای تاریکی قبرم، گریه می کنم برای تنگی لحدم، گریه می کنم برای پرسش دو فرشته قبر منکر و نکیر از من. گریه می کنم برای درآمدنم از قبر عریان و خوار، درحالی که بار سنگینی را بر دوش می کشم

مناجات امیرالمونین؛ امانم بده!

این مناجات، مناجات امان گرفتن است. امیرالمومنین در این مناجات از خداوند طلب امنیت می‌کند. امنیت در دنیا و امنیت در آخرت. خواندن این دعا ما را با امیرالمومنین همراه می‌سازد تا با خدا به زبان امام گفتگو کنیم.

إِلَهِی فَلا تَقْطَعْ رَجَائِی وَ لا تُزِغ فُؤَادِی فَلِی فِی سَیْبِ جُودِکَ مَطْمَعٌ، إِلَهِی لَئِنْ خَیَّبْتَنِی أَوْ طَرَدْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَرْجُو وَ مَنْ ذَا أُشَفِّعُ

خدایا اگر محرومم کنی یا از پیشگاهت برانی؛ پس به چه کسی امیدوار شوم و چه کسی را شفیع گیرم. خدایا از عذابت پناهم ده که من اسیر و خوار و ترسانم و برایت فروتنی می‌کنم.

دعای عرفه؛ ببخش اگر از تو غافل شدم

دعای طولانی مشهور عرفه دعای امام حسین (ع) در روز عرفه است که هرساله در روز عرفه توسط مسلمانان خوانده شود. اما فرازهای دوست داشتنی این دعا در باقی ایام سال نیز خواستنی ست و می‌تواند زمزمه لحظاتمان هنگام گفتگو با خدا ما باشد. این دعای بسیار زیبا تمام نعمت‌هایی که به انسان داده شده را دوباره به خودش یادآور می‌شود و جزییات آفریتش و خلقت را به انسان را دوباره تعریف می‌کند.

در فرازی از این دعا آمده‌است: 

انت الذی احسنت انت الذی اجملت انت الذی افضلت انت الذی اکملت انت الذی رزقت انت الذی وفقت انت الذی اعطیت انت الذی اغنیت انت الذی اقنیت انت الذی اویت انت الذی کفیت انت الذی هدیت انت الذی عصمت انت الذی سترت انت الذی غفرت انت الذی اقلت انت الذی مکّنت انت الذی اعززت انت الذی اعنت انت الذی عضدت انت الذی ایّدت انت الذی نصرت انت الذی شفیت انت الذی عافیت انت الذی اکرمت تبارکت و تعالیت فلک الحمد دآئما و لک الشکر واصبا ابدا ثم انا یا الهی المعترف بذنوبی فاغفرها لی انا الذی اسأت انا الذی اخطأت انا الذی هممت انا الذی جهلت انا الذی غفلت انا الذی سهوت ت اعتمدت انا الذی تعمّدت انا الذی وعدت انا الذی اخلفت انا الذی نکثت انا الذی اقررت انا الذی اعترفت بنعمتک علی ّ و عندی و ابوء بذنوبی فاغفرها لی یا من لا تضرّه ذنوب عباده وهو الغنیّ عن طاعتهم و الموفّق من عمل صالحا منهم بمعونته و رحمته

مولای من! تویی که احسانم فرمودی، انعامم کردی، نیکی نمودی، فضل و کرامت نصیبم ساختی و نعمت هایت را به اکمال رساندی، روزی ام دادی، توفیقم عنایت فرمودی، غنایم بخشیدی، سرمایه اکتساب مرحمت فرمودی، پناهم دادی. در مهمات کفایتم کردی، مرا به راه راست هدایتم فرمودی، از لغزش ها حفظ نمودی. 
 عیوبم را پوشاندی، مورد مغفرتم قرار دادی، نتایج گناهانم را محو کردی، مرا در زندگانی متمکن ساختی. عزتم بخشیدی و یاری ام فرمودی، کمکم کردی، تاییدم نمود، شفا و عافیتم عنایت کردی، برخوردار از اکرامم فرمودی. تویی خالق برکات و تویی موجود برین، حمد دائمی از آن تو و شکر و ستایش برای ابد شایسته توست. 
پس بار الها، من اعتراف به گناهانم می نمایم، آنها را مشمول مغفرتت فرما.
مهربان خداوندا، منم که بدی کردم، مرتکب خطا شدم، تصمیم به گناه گرفتم، نادانی نمودم.  دچار غفلت گشتم، مبتلا به سهو شدم. به خویشتن تکیه کردم، تعمد در گناه روا داشتم، وعده کردم و تخلف نمودم، عهدشکنی کردم، اقرار به خطایم کردم، اعتراف به نعمت نمودم.
بار دیگر مرتکب معصیت ها شدم؛ عفو و مغفرت را شامل حالم فرما،  ای خداوند بخشایشگری که گناهان بندگانش ضرری به او نمی زند و اوست خداوند بی نیاز از اطاعت آنان و توفیق دهنده هر کسی از بندگانش را که به یاری و رحمت او، عمل صالح انجام می دهد.

دعای جوشن کبیر؛ ای دوست  دلسوز من؛

زمان دعای جوشن کبیر این روزهاست. جوشن کبیر را در شب های قدر می‌خوانند. دعایی که در آن می توان بدون وقفه خدا را به هزار اسم صدا کرد و از او مدد خواست. فرازهای این دعای بسیار زیبا را می‌توان جداگانه به تناسب احوالاتمان بخوانیم و با این اسامی از او کمک بگیریم. در این دعا آمده‌است:

یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ  ای دوست آنکس که دوستی ندارد ای طبیب آن کس که طبیبی ندارد ای پاسخ ده آن کس که پاسخ ده ندارد ای یار دلسوز آن کس که دلسوزی ندارد ای رفیق آن کس که رفیق ندارد ای فریادرس آن کس که فریادرسی ندارد ای راهنمای آنکه راهنمایی ندارد ای مونس آنکس که مونسی ندارد ای ترحم کننده آن کس که ترحم کننده ای ندارد ای همدم آن کس که همدمی ندارد. 

کپی شد

All Content by Mehr News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.

خانه » انگیزه و اعتماد به نفس » صحبت با خدا (با خدا حرف بزن و تاثیر آن را درک کن)

امروزه سبک زندگی ما کاملا با گذشته فرق کرده است. مردم بیش‌تر از قبل به زندگی ماشینی روی آورده‌اند. برخی برای گذراندن امور زندگی خود صبح تا شب کار می‌کنند و حتی افرادی را می‌شناسم که در یک شبانه روز دو یا سه ساعت بیشتر نمی‌خوابند. رسانه ها و فضای مجازی نیز مزید بر علت شده‌اند تا مردم در تکاپو برای رسیدن به زندگی ایده آل باشند. همه این عوامل دست به دست هم داده‌اند تا آمار افسردگی نیز بالاتر برود.

همه ما افراد زیادی را می‌شناسیم که با مشکلات روحی دست و پنجه نرم می‌کنند. بیش‌تر تیتر روزنامه‌ها درباره حوادثی است که به خاطر مشکل روحی اتفاق افتاده است. اگر به سراغ مطب روانشناسان یا روانپزشکان برویم، می‌بینیم که بازار آن‌ها به شدت داغ است. اما در این میان افرادی نیز وجود دارند که حتی در بدترین شرایط نیز آرام هستند. فرقی نمی‌کند اتفاقات بد زندگی آن‌ها تا چه حد بزرگ باشد، باز هم آن‌ها آرامش خود را حفظ می‌کنند.

شاید شما این ویژگی را شانس یا ارث یا هرچیز دیگری بنامید. اما با توجه به تحقیقات زیادی که در این زمینه صورت گرفته، این آرامش شانسی نیست، بلکه شخص به منبع انرژی بزرگی وصل است. او به خوبی می‌داند در این جهان منبع آرامشی وجود دارد که بدون اذن او هیچ برگی به زمین نمی‌افتد و به همین دلیل، خود را به این منبع وصل کرده است. این نیرو و منبع آرامش بخش خداست.چند سال پیش برای حال روحی آشفته‌ای که داشتم، به یک روانشناس عالی و درجه یک مراجعه کردم. هیچ‌وقت حرف او یادم نمی‌رود. بعد از این که مشکلاتم را با این روانشناس در میان گذاشتم، و او شرایط مرا کاملا بررسی کرد، در پایان از من خواست که با خدا ارتباط برقرار کنم و مشکلاتم را با او نیز در میان بگذارم. چون هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خدا وجود ندارد. در حقیقت راهکار او برای آرامش درونی من این بود: با خدا حرف بزن.

چگونه با خدا صحبت کنم

به جرات می‌توانم بگویم از لحظه‌ای که شروع به صحبت با خدا کردم، زندگی‌ام کاملا دگرگون شد.شما تا چه حد با خدا در ارتباط هستید؟

اگر فکر می‌کنید ارتباط‌تان با خدا کاملا مطلوب نیست؛ یا این که دوست دارید درباره تاثیر ارتباط با خدا و راهکارهایی برای ایجاد این ارتباط بیاموزید، با مطالب این مقاله همراه باشید.

یادم می‌آید زمانی که شروع به صحبت با خدا کردم، مثل یک کودک نوپایی بودم که تازه داشت صحبت کردن یاد می‌گرفت. نمی‌دانستم چه باید بگویم و چه چیزهایی از خدا بخواهم. اما وقتی تاثیرات فوق‌العاده‌ی این کار را می‌دیدم، بیش‌تر از قبل دوست داشتم با خدا صحبت کنم. احساس می‌کردم کل وجودم پر از آرامش می‌شود و همچنین موانع از سر راه من به آسانی برداشته می‌شوند.نمی‌دانم شما هم تجربه مشابه من را داشتید یا خیر. اما برقراری ارتباط با خدا اثرات فوق‌العاده‌ای دارد که در ادامه به صورت اجمالی به آن اشاره می‌کنیم.اولین تاثیر صحبت کردن با خدا این است که روح‌مان کاملا آرام می‌گیرد. زمانی که ما درد و دل‌های خود را با خدا مطرح می‌کنیم، نه تنها نمی‌ترسیم که مورد قضاوت اشتباه قرار بگیریم، بلکه ایمان داریم که او قدرت بی‌نهایتی دارد و می‌تواند به آسانی موانع را از سر راه ما برداشته و ما را به سلامت به مقصد برساند.زمانی که ما احساس تنهایی، بی‌پناهی، بی‌کسی می‌کنیم بیشتر از دیگران، دچار بیماری‌های روحی و افسردگی می‌شویم. اما یاد خدا و حرف زدن با خدا دقیقا این خلا روحی ما را نه تنها پر می‌کند بلکه دریایی از آرامش روانه دل ما می‌شود. در آیات قرآن نیز به آرامش ارتباط و یاد خدا اشاره شده است.

خدای مهربان در آیه ۲۸ سوره رعد می‌فرمایند:

الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُآنها کسانى هستند که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرامش می‌گیرد، آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش پیدا می ‏کند.

این آیه به خوبی نشانگر این است که یاد خدا آرامش‌دهنده قلب‌هاست. در حقیقت اگر در زندگی خود دچار استرس و اضطراب زیادی هستید و حتی تجربه افسردگی و مشکلات روحی را نیز دارید، تمام این‌ها نشان می‌دهند که از یاد خدا غافل شده‌اید و گمشده‌ای دارید که می‌توانم نام آن را “با خدا حرف بزن” بگذارم.وقتی ما به سراغ خدا می‌رویم و رابطه خود را با معبودمان بهبود می ‌بخشیم، ناخوداگاه تبدیل به انسان بهتری می‌شویم. بیشتر از قبل حقوق دیگران نیز رعایت می‌کنیم. تمام این‌ها باعث جاری شدن آرامش و احساس خوب در زندگی‌مان می‌شود. و در نتیجه زمانی که شما سرشار از آرامش هستید و احساس شما نیز خوب است، اتفاقات خوب سراغ زندگی شما می‌آیند و کیفیت زندگی‌تان بهبود می‌‌یابد.

البته منظور من از ارتباط با خدا و درد و دل با او، این نیست که تمرکز خود را روی مشکلات‌مان بگذاریم و از خدا به خاطر کمبودهایی که داریم شکایت کنیم. بلکه منظور من کمک خواستن از خدا برای بهبود شرایط است. همچنین ایمان داشتن به قدرت بی‌نهایت خدا و این‌که او برای ما خیر مطلق می‌خواهد.

شما باید با این حقیقت رو به رو شوید که خدا برای هیچ بنده‌ای بد نمی‌خواهد. اگر پای شما شکست، اگر تصادف کردید، اگر سرتان کلاه گذاشتند و حالت‌های مشابه دیگر؛ نباید تقصیر را گردن خدا بیاندازید. همانطور که می‌دانید ما موجودات ارتعاشی هستیم. پس هر اتفاقی در زندگی ما می‌افتد احتمالا یا حاصل ارتعاش یا کارما اعمال قبلی ما است.بنابراین نباید بگوییم که خدا برای ما بد می‌خواهد و او این اتفاق بد را به زندگی من آورده است. شما باید مسئولیت کامل زندگی‌تان را برعهده بگیرید و برای بهبود کیفیت آن از خدا کمک بخواهید‌.من زمانی که احساس می کنم دلم از شرایط گرفته، به خودم یادآوری می‌کنم که خدا برای هیچ‌کس بد نمی‌خواهد و اگر بدی به من رسیده، از جانب خدا نیست بلکه از طرف خودم است. بنابراین، اگر می‌خواهم این شرایط را تغییر دهم باید دست از منفی‎نگری و شکایت از وضعیت موجود بردارم و از خدا کمک بگیرم.بدون‌شک زمانی که ما از خدا کمک می‌گیریم، معجزات فوق‌العاده‌ای وارد زندگی ما می‌شود.حرف زدن با خدا تنها مختص یک دین یا یک کشور نیست، مردم در سرتاسر جهان با زبان مخصوص خودشان با خدا صحبت می‌کنند. من در سخنرانی افراد مطرح زیادی دیدم که ارتباط با خدا را عامل موفقیت خود دانسته‌اند.استیو هاروی هنرپیشه، مجری، مشاور و نویسنده مطرح آمریکایی از جمله  افرادی است که تا ۳۵ سالگی در وضعیت بدی زندگی می‌کرد و بی‌خانمان بود. او می‌گوید در وضعیت بدی به سر می‌بردم، برای پیدا کردن غذا و جای خواب نیز دچار مشکل بودم اما تصمیم گرفتم  خدا را صدا بزنم و از او رویاهایم را بخواهم. زمانی که از ته دل با خدا ارتباط برقرار کردم و از اورویاهایم را خواستم، زندگی من دگرگون شد و معجزات زیادی به سراغ من آمد. او از جمله افرادی است که بارها به دیگران توصیه کرده که از یاد خدا غافل نشوند و حتما دعا کنند. زیرا این کار اثرات فوق‌العاده‌ای در زندگی فرد میگذارد‌.از جمله جملات زیبایی که من از سخنرانی‌های استیو هاروی شنیده‌ام این جمله است:

اگر به زندگی ایده‌آل نرسیده‌ای، بدون شک آن‌ها را از خدا نخواسته‌ای.

زمانی که ما با توکل و ایمان قلبی، از خدا می‌خواهیم، بدون شک دریافت خواهیم کرد. این باور را در خود ایجاد کنید که خدا دوست دارد همه ما یک زندگی فوق‌العاده داشته باشیم. اما خود ما با اعمال، افکار و گفتارمان مانع رسیدن به این زندگی شده‌ایم.کافیست دست از منفی‌نگری، شکایت و توجه به نداشته‌ها برداریم؛ خدا را خیر مطلق بدانیم، با او دوست شویم و از خود او بخواهیم. آن‌وقت درهایی به روی ما گشوده می‌شود که هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کردیم.

راه‌های ارتباط با خدا

شاید این سوال برای شما مطرح شود که از چه راه‌هایی می‌توان با خدا ارتباط برقرار کرد؟ یا این که چه کارهایی باید انجام دهیم تا خدا بهتر حرف‌های ما را بشنود و پاسخ آن را بدهد؟فرقی نمی کند شما چه دینی دارید. در تمام ادیان الهی، روش‌های مخصوصی برای ارتباط با خدا وجود دارد.به عنوان مثال، دین مقدس اسلام از ما می‌خواهد پنج بار در شبانه روز نماز بخوانیم. جملاتی که ما در نماز استفاده می کنیم محتوای بسیار زیبایی دارند و در حقیقت ما با آن جملات زیبا با خدا صحبت می‌کنیم. البته کیفیت نماز شما نیز بسیار مهم است. نمازی که  با توجه خوانده شود، ارزش و تاثیر  بسیار بیشتری نسبت به نمازی دارد که نمازگزار فقط مانند یک نوار ضبط شده جملات را تکرار می‌کند و اصلا به محتوای آن‌ها فکر نمی‌کند.بنابراین، اگر مسلمان هستید علاوه بر انجام وظیفه دینی‌تان، می‌خواهید اثرات فوق العاده ارتباط با خدا را در زندگی‌تان ببینید، از نماز غافل نشوید.

البته خواندن قرآن نیز به انسان آرامش خاصی می‌دهد. وقتی قرآن می‌خوانیم در حقیقت با خدا سخن می‌گوییم. حتی شما می‌توانید معانی فارسی آیات را بخوانید و درباره آن‌ها تفکر کنید. این کار آرامش خاصی به قلب انسان تزریق می‌کند.

دعاهای زیادی نیز برای مسلمانان وجود دارد که به وسیله این دعاها می‌توانند با خدا ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال، دعای توسل، عاشورا، ندبه و … البته، به غیر از خواندن دعا، نماز و قرآن راه‌های دیگری نیز برای ارتباط با خدا وجود دارد. بسیاری از مردم فکر می‌کنند نمی‌توان با خدا به غیر از این روش‌ها صحبت کرد. اما من تجربه بسیار زیبایی در این زمینه دارم.

کافیست ایمان داشته باشیم که خدا صدای ما را می‌شنود و با هر زبانی داریم، با خدا حرف بزنیم. ا‌و صدای ما را می‌شنود.

نیازی به جملات سخت نیست، با همین زبان ساده و دوستانه‌ خدای مهربان‌مان را خطاب قرار دهیم . و او را به خاطر تمام نعمت‌هایی که به ما داده شکر کنیم، شکرگزاری تاثیر فوق‌العاده‌ای بر زندگی ما می‌گذارد. علاوه بر این‌که باعث می‌شود بر داشته‌هایمان تمرکز کنیم، نعمت‌های ما را نیز زیاد می‌کند. چون همه ما به خوبی می‌دانیم شکر نعمت نعمتت افزون کند.

بعد از شکرگزاری می‌توانیم حرف‌های دل‌مان را به خدا بگوییم. البته فراموش نکنید جملات شما نباید منفی باشند یا این‌که شکایت کنید، زیرا در این صورت شما در حال فرستادن ارتعاش منفی به زندگی‌تان هستید. با جملات مثبت از خدا بخواهیم و ایمان قلبی داشته باشیم تنها کسی که می‌تواند امدادهای غیبی به سوی ما بفرستد، خداست.

خدا می‌شنود و به بهترین شکل و در زمان مناسب پاسخ می‌دهد. البته اگر گاهی به خواسته‌های خود به هر دلیلی نرسیدیم، نباید مایوس شویم. زیرا گاهی صلاح ما در این است که به آن خواسته نرسیم؛ اما بدون شک خدا بهتر از آن را در زمان مناسب به ما می‌دهد.

البته منظور از این جمله که “با خدا حرف بزن” تنها این نیست که به صورت کلامی با خدا صحبت‌ کنید. روش نوشتن نیز روش بسیار خوبی است.

من تا به حال نامه‌های زیادی برای خدا نوشتم و این نامه‌ها تاثیرات عجیبی در زندگی من داشتند. یادم می‌آید سال‌ها قبل نامه‌ای برای خدا نوشتم و در آن اهداف و خواسته‌های خود را ذکر کردم. من آن نامه را یادم نمی‌آمد کجا گذاشتم، بعد از سال‌ها یک روز آن را در لا‌به‌لای صفحات یک کتاب یافتم. زمانی که به متن نامه نگاه انداختم، قلبم از خوشحالی در سینه‌ام جا نمی‌شد. زیرا خدا نه تنها چیزهایی که خواسته بودم به من عطا کرده بود، بلکه در طول این چند سال، حتی بیش‌تر ازحد تصورم نعمت وارد زندگی‌ام شده بود.

دوست من! اگر شرایط کنونی زندگی‌ات را دوست نداری، اگر رویاهایی داری که به نظر خودت رسیدن به این رویا سخت است، به خدا بگو و با او حرف بزن. برای خدا هیچ غیرممکنی وجود ندارد. فقط کافیست از او بخواهیم و با تمام وجود به او اعتماد کنیم.

برای حرف زدن با خدا، تو نیاز به کارهای سخت و طاقت فرسا نداری! نیاز به کلمات و واژه‌های سخت نداری. همانطور که خدا در قرآن می‌فرماید:

ادعونی استجب لکم.

بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را

 کافیست او را با هر زبانی که دوست داری صدا کنی تا اجابتت کند.

امروز می‌خوام در مورد یک تکنیک زیبا و خیلی کاربردی صحبت کنم، که این تکنیک به درد همه‌ی انسان‌ها میخوره. به خاطر اینکه مسئله ایست که تمام انسان‌ها باهاش درگیر هستند. با خدا حرف بزن جالب بدونید به طور میانگین در سر ما از صبح تا شب ۶۰ هزار فکر در حال رفت و آمده و هرکدام از اینها یک قدرت خاص داره، یک فرکانس خاص داره، یک سیگنال خاص داره، درسته ما بهش توجه نمی‌کنیم و فکر می‌کنیم، هر فکری اجازه داره وارد ذهن ما بشه، خارج بشه، بمونه و اصلا کنترلی نداریم روی این افکار خودمون و برنامه و چینش و نظمی هم براش نداریم، در صورتی که امروز علم اومده حداقل اینو به ما ثابت کرده که تمام اتفاق‌هایی که توی زندگی ما میفته بخاطر این افکار خود ماست.  

تمام اتفاق‌هایی که براتون میفته به خاطر اون چیزهاییست که از قبل فرستادید، که امروز میگن اون ذهنیت‌های شماست، فرکانس‌های خود شماست که امروز فرستادی، که فردا تبدیل به یک واقعه و اتفاق شده توی خودت‌، ولی بخاطر اینکه مروری نمیکنی و کنترلی روش نداری، الان نمیدونی اینا چیه، چرا امروز فلانی پول منو برد؟

چرا امروز فلان مسئله‌ی من بهم خورد؟ چرا فلان اتفاق برای من افتاد؟ فقط کسانی دلیل و حکمت اینارو متوجه میشن که افکارشون رو رصد میکنن و میدونن این مسئله به این مسئله ارتباط داره. خیلی حدیث زیباییست ، پیامبر میفرماید: من شاگردانم را طوری تربیت کردم که اگر یک خراش حتی روی دست اونها بیفته، اونها میدونن این خراش روی دستشون بخاطر چه مسئله‌ای بوده. که ما به این میگیم مراقبه. یعنی انقدر مراقب افکار، رفتار و گفتارشون هستن که میدونن اگر یک فکر اشتباه به جهان هستی صادر کنن و سریعا پادزهر اون رو به جهان هستی ارسال نکنن، و اون سیو (save) بشه بمونه ۱۰۰% اون تبدیل به یک اتفاق منفی میشه توی زندگیشون.

پیامبر میگه من شاگردانم را اینگونه تربیت کردم که این قانون رو متوجه شدن، میدونن که این اتفاق بخاطر افکار و گفتار و رفتار خودشونه. که عرض که توی آیات زیادی از قرآن این اشاره شده: ما اصابک من مصیبته و فمن نفسک هر اتفاق منفی برای تو میفته از طرف خود توست. خب با اومدن فیلم های امثال راز، کتاب های امثال قدرت فکر، قدرت ذهن و امثالهم؛ دیگه راهی برای کسانی نمیمونه که بخوان این قدرت ذهن و این قدرت افکار رو نادیده بگیرن. خب از این میگذریم، عبور می کنیم از این میایم و میگیم، آقا برای منظم کردن و چینش این افکارها، کنترل کردن این افکار، شما چه پیشنهادی دارید؟ چه راهکاری دارید؟

به دوستان عزیزم عرض میکنم خب خیلی از شما هستید که می‌گوید من نمیتونم افکارمو کنترل بکنم، واقعا دست خودم نیست، واقعا قدرتی برای تسلط بر افکارم ندارم و از صبح تا شب هزاران هزار فکر همینطور میان باهم دعوا میکنن، باهم صلح میکنن، قضاوت میکنن ،میخرن، میفروشن ،میبازن ،میبرن، میارن، میبرن و منم همینطور مثل یک شاهد ، ناظر همینطور فقط نگاه میکنم.   اینا چکار میکنن؟ این کیه تایید میکنه؟ تو کله ی من این کیه رد میکنه ؟ کی قضاوت میکنه ؟ کی منو میترسونه ؟ کی وعده میده ؟  و انگار هزاران انسان دیگه ای غیر از خود من داخل این ذهن من هست ، داخل این کله ی من هست و این ها دارن باهم جدل میکنن، آشتی میکنن، روبوسی میکنن ، قهر میکنن ، دعوا میکنن وعده وعید میدن. انتقام میگیرن.

اینا کیا هستن ؟! من سر در نمیارم ؟ نمیشناسم اینارو؟ اینا کیا هستن ؟ چکار میکنن؟ ولی یک تجربه ی خیلی قشنگ، یک تکنیک خیلی زیبا از یکی از بهترین استادای عزیزم تو این زمینه به من یاد دادند ، راهکاری بود که چند سال قبل به من یاد دادند ، خیلی راهکار زیباییه و هرکدام از عزیزانم و دوستانم توی مشاوره هام گفتم و براشون توضیح دادم ، باز کردم ، اجراییش کردم ، استفاده کردن خیلی نتیجه های خوبی گرفتن.   برای همین این فایل صوتی رو برای شما عزیزانم اماده کردم که شماهم از این تکنیک استفاده کنید و اونم اینه که استاد عزیز میفرمودن که، شما که نمیتونی کنترل کنی ۶۰ هزار تا فکری که در حال رفت و آمد هست.

شما که میگی نمیتونم تسلطی به اینا داشته باشم، پس بهترین راه برای ارام کردن ذهن اینه که تمام این گفتگوهارو که شما میگی به چند صد نفر مربوط میشه توی سر من، بیای همه ی اینهارو ارام ارام با یک نفر گفتگو بکنی ؛ یعنی یک انسان خشمگین در درونت داری ، یک انسان طمع کار داری ، یک انسان شهوت ران داری ، یک انسان ترسو داری، یک انسان ریسک کن داری ، یک انسان عرضم به حضور شما محافظه کار داری ، با تمام اینها باید از صبح تا شب شما مواجه بشی، تمام اینارو باید تا شب تحمل کنی، تمام اینارو باید تا شب تجربه کنی.

بجای اینکه با تمام اینا بیای مواجه بشی و سرکار داشته باشی و سروکله بزنی بیا با یک نفر، با یک قدرت، با یک نیرو مواجه شو و اون نیرو هم نیروی مطلق هستی یعنی خداونده اره دوست عزیزم بیا و با خداوند بعنوان یک مخاطب، یک مشاور، یک دوست، یک نیروی مطلق وارد مذاکره شو و وارد یک صحبت شو. از صبح تا شب مخاطبت رو بجای اینکه اون افراد داخل کله ی خودت قرار بدی، فقط خدارو قرار بده و همینطور با خدا حرف بزن.

چگونه با خدا صحبت کنم

باهاش صحبت کن. مسایل زندگیتو بهش بگو. مسائل کارتو بهش بگو و آیندتو بهش بسپار. خانوادتو بهش بسپار .شغلتو بهش بسپار .خیلی ، مثل یک دوست صمیمی، مثل یک پدر مهربان، مثل یک مشاور دلسوز، مثل یک رفیق ثروتمند در کنار خودت خدارو فرض کن، تصور کن و فقط و فقط بگو من با یک نفر طرفم. من با یک نفر سروکار دارم که کارای من فقط با این یک نفره. من با همین یک نفر فقط کار دارم. اوایلش سخته، بخاطر اینکه تو در گذشته با صدها نفر تو کله‌ی خودت درگیر بودی، با تمام اینا مواجه میشدی. الان میخوای همه ی اینارو پس بزنی برن کنار ، فقط با یک قدرت، با یک نیرو ،با یک مخاطب روبه رو بشی.

اوایلش سخته ولی همون خدایی که تو الان اون رو بعنوان یک دوست ، یک مشاور انتخاب کردی ، همون خدا با همون قدرت بی انتهاش کمک تو می‌کنه که خیلی ساده بتونی این کارو انجام بدی. خیلی ساده غذا که میخوری، حس کن خداوند بغلت نشسته. باهاش حرف بزن بگو، خدایا این غذارو دارم میخورم که در وجود من تبدیل به نیروی الهی بشه، عشق بشه، محبت بشه، انرژی بشه، خلاقیت بشه، مهربانی بشه. آب که میخوری بگو خدایا دوست دارم این آب در وجود من تبدیل به انرژی الهی بشه، تبدیل به معرفت بشه، تبدیل به کوثر بشه.

داری قدم میزنی بگو خدایا دوست دارم این قدم هام برای تو باشه .راه که میرم برای تو برم .حرف که میزنم برای تو بزنم. شعر میخونم برای تو شعر بخونم .میخندم برای تو بخندم. گریه میکنم برای تو گریه کنم. به دوستانم میگم شما فکر می‌کنید خیلی از این دیوونه ها که تو خیابونها راه میرن، حرف میزنن، شما فکر می‌کنید که اینا با کی حرف میزنن؟! خیلی روانشناسان ها میگن اینا با شخصیت‌های مختلف درونی خودشون مواجه میشن و صحبت میکنن. ولی جالبه برات بدونی که خیلی از بزرگان میگن اینها با خداوند حرف میزنند و انقدر صحبت با خداوند براشون لذیذ شده و قشنگ شده که دیگه هیچ نیازی به صحبت با کسی دیگه ندارن. برای همینه با کسی زیاد ارتباط نمیگیرن، با کسی مانوس نمیشن، انس نمیگیرن.

برای اینکه یک نفرو پیدا کردن که جنس محبتش از همه ی بیرونی ها قشنگتره ، صادقانه تره، لطیف تره. برای همین احساس بی نیازی میکنن. اونا یک نفرو پیدا کردن همه ی حرفاشونو به اون میزنن و جواب های خیلی قشنگی ازش دریافت کردن. جواب هایی که ارامش آور بوده براشون، آسوده خاطر اورده براشون.

خاطرشون رو اسوده کرده. برای همینه دیگه نیازی به کسی نمیبینن. دوستان عزیزم شما ده سال، بیست سال، چهل ساله دارید با اون افرادی که عرض کردم نمیشناسیشون، تو کلت وجود دارن. فقط میدونی وجود دارن. حرف میزنی میترسوننت ، از آینده میترسوننت .از ازدواج بچت میترسونتت ، از قسط ها، اجاره خونه، تهدیدها.

از تمام اینا میترسوننت ، وعده های الکی بهت میدن. ترسهای الکی رو بار میکنن روی سرت. اینارو ۲۰ سال ۳۰ ساله تجربه کردی. دیگه الانم بیایید چند ماه با این روشی که این برادر کوچیکت بهت میگه ، با این روش بیا جلو ، این روش رو تست کن. همه حرفاتو با خداوند بزن بعد تصویرتو از خداوند تغییر بده .یک خدایی که در نقش قاضی و پاسبان و مامور توی ذهنت از بچگی ،کسای دیگه برات تعریف کردن رو تغییر بده بعنوان یک پدر خیلی عزیز ، خیلی مهربون ،خیلی عاشق که یک فرزند داره اونم تو هستی ، تمام دار و ندارشو دوست داره بپای تو بریزه ،دوست داره تمام هستیش رو وقف تو بکنه، فدای تو بکنه.

این دیدگاهتو عوض کن نسبت به خداوند و ببین به قول ملاصدرا آیا خداوند به قدر فهم تو ، به قدر نیاز تو، به قدر عشق تو ، حس تو خداوند ایا تغییر نمیکنه ؟! آیا خداوند انقدر انعطاف پذیر نیست؟! وقتی تو بهش بگی میخوام در نقش مشاور برای من باشی، خدا بیاد و نقش یک مشاور رو برای تو بازی کنه !؟ وقتی که میگی خدایا من تنهام، دوست دارم در نقش یک انیس و مونس برای من الان بیای جلوه کنی، ایا خداوند نمیاد در نقش یک انیس و مونس و همراه و یاور برای تو جلوه کنه؟! ظاهر بشه ؟!

وقتی ازش کمک میخوای بعنوان یک نیروی کمکی ازش کمک بخوای ، ببین تستش کن دوست عزیزم، تستش کن ببین ایا در نقش یک نیروی کمکی نمیاد کنار تو قرار بگیره ؟! و سنگینی اون بارو از روی دوشت برداره ؟ا یا خدا اینکارو نمیکنه ؟!

مستلزم اینه این رو تست کنی. بارها و بارها تستش کنی. صبح که چشماتو باز میکنی ، بهش سلام بکنی. بهش بگی من میفهمم این بیدار شدن من به دست تو بوده ، برای تو بوده ، بخاطر تو بوده، اراده ی تو بوده، ازش تشکر کنی .بهش صبح بخیر بگی. خداوند فارغ از زمانه، خداوند بیرون از زمانه. خدا صبح نداره ظهر نداره ؛ ولی تو با همون زبان عامیانه ی خودت، در دوستی رو با خدا باز کن ، در محبت رو با خدا باز کن. خداوند به تو نمیگه که باید تو بیای در حد درک من، منه خدا با من ارتباط بگیری. میگه نه.

در اندازه ی درک خودت با من صحبت کن. اگر کودکم هستی ، با همون کودکیه خودت صحبت کن .شاید شما ۵۰ سالت باشه ولی خداوند به چشم یک کودک ۲-۳ساله به شما نگاه میکنه. ادبیاتت، ادبیات کودکیه . از پدر مادر عزیز سوال میکنم ایا بچه ی شما ۲سالشه ،وقتی با زبان ۲ سالگی با شما صحبت میکنه، ایا شما ناراحت میشید؟! یعنی از بچتون توقع دارید که مثلا الان مثل ادم های بزرگسال صحبت کنه؟!

نه حتی اون زبان ۲ سالگیش رو هم دوست دارید و براتون جالب و قشنگه .خیلیم شیرینه براتون .همون لهجه ی بچگیم براتون قشنگه. شما با همون زبان چوپانی صحبت کن که مولوی در کتاب مثنوی میگه :

تو با همان زبان چوپانی و بیسوادی و کودکانه ی خودت صحبت کن.خداوند به تو ایراد نمیگیره.   اون مهم نیست چطور با خدا داری صحبت میکنی. ولی خیلی مهمه که ایا با خدا صحبت میکنی ؟ آیا خدارو در نقش یک مشاور، در نقش یک پدر، در نقش یک دوست عزیز، در نقش یک همراه مهربان، در نقش یک ولی، یک بزرگتر، یک دوست، یک صاحب دستور ایا تو زندگیت میبینی ؟! که بهش بگی به من دستور بده تو به من بگو کجا برم ؟! تو به من بگو چکار کنم ؟ تو به من بگو چه حرفایی به زبونم بیارم ؟ بزنم ؟ تو به من بگو کدوم یک از افکار من اجرایی بشه ؟

تو به من دستور بده. من دوست دارم صاحب زندگیه من ، آمر و دستور دهنده ی زندگیه من تو باشی. دوست دارم تو به من بگی من کجا برم؟ تو به من بگی چکار کنم؟ من ۳۰ سال با این کله ی خودم زندگی کردم، نتیجش این استرس ها شده ،نتیجش این اضطراب ها شده، نتیجش این زمختی و این خمودگی من شده، نگاه کن ببین دیگه نمیتونم از ته دل بخندم. اینا نتیجه ی اون افکار من بوده که با اون ادمای عجیب غریب که تو کلم بودن ، با اونا زندگی کردم. به حرف اونا گوش دادم. هرچی اونا گفتن باور کردم.

این شده که الان نگاه میکنم میبینم ۴۰ سالم شده ولی به جای اینکه ۴۰ سال بیشتر از این طرف به تو نزدیک بشم، انگار ۴۰۰ سال از تو دور شدم .حالا میخوام بیام روش زندگیم رو عوض کنم. یک نفری پیدا شد بنام سید محمد عرشیانفر اومد به من گفت بابا همه ی ادم های توی کلت رو بذار کنار ،بیا با خدا حرف بزن بیا مخاطبت رو یک نفر قرار بده، بیا هرچی میخوای بهش بگو. حتی معذرت بخواه اگر بد و بیراهم دوست داری بهش بگو .خداوند اونی نیست که خیلی زود ناراحت بشه، اونی نیست که خیلی زود تورو قضاوت کنه.

اونی نیست که خیلی زود غضبش رو در مورد تو اجرایی کنه یا من سبقت رحمته غضبه ای کسی که همیشه رحمتت سبقت میگیره بر غضبت. اون با نگاه مهربانانه، دوست داره تو تنها کسی رو که انتخاب میکنی برای صحبت ، او باشه. کی رو میخوای توی هستی انتخاب کنی از خدا مهربانتر ، از خدا داناتر، از خدا قادرتر، از خدا ثروتمندتر . از خدا تواناتر کی رو میخوای پیدا کنی؟ که بری با اون مشورت کنی ،با اون حرف بزنی. مخاطبت تو ذهنت اون باشه.

مگه این همه سال انتخابش نکردی، افراد دیگر رو هویت های دیگر رو مگه تست نکردی ؟چه نتیجه هایی ازش گرفتی؟این همه راه رو رفتی. وضعیت الان زندگیت رو نگاه کن این الان وضعیت زندگی تو ،حاصل صحبت های تو با اوناست . اون ها به تو مشاوره دادن ،توی کلت اونا با تو حرف زدن ،تو حرف اونارو شنیدی ،قبول کردی، تایید کردی و اجرا کردی. این شده نتیجه ی زندگیت.

حالا بیا از این به بعد مدل رو عوض کن و با اون مهربانترین مهربان ها، با اون الهه ی زیبایی ،با اون الهه ی محبت، با اون الهه ی عشق ،ارتباط برقرار کن و این گفت و گوهای درونیت رو بجای اینکه با اونها صحبت کنی ،فقط با یک نفر صحبت کن. فقط و فقط خدا . عرض کردم تو پیاده روی ،تو آب خوردنت ،تو دوش گرفتنت ،تو نشستنت، تو تمام لحظات زندگیت باهاش حرف بزن. انگار واقعا همراهته. او تو قرآنش گفته : هو معکم اینما کنتم تو هرجا باشی من با توام . هرجا باشی ، من با توام. ولی ایا توام، این با تو بودنه منه خدارو احساس میکنی؟ متوجه میشی؟ که الان همین گوشی که داری این صدارو گوش میدی، اون گوش منم دارم میشنوم.

همون صدایی که تو فکر میکنی عرشیانفر داره با تو صحبت میکنه ، اون صدا هم من هستم ، توسط عرشیانفر دارم با تو صحبت میکنم. ایا اینو باور میکنی؟! ایا همین پیامی که امشب به دستت رسید ،همین پیام رو از طرف خدا میدونی؟! که بگی بابا خدا ، یک نفرو مثل عرشیانفر رو بهانه کرده ،داره با من صحبت میکنه. داره به من میگه وضعیت افکارت رو عوض کن.

بذار زندگیت عوض بشه . بسه دیگه . هرچی دنبال اونا توی کلت رفتی بسه. نگاه کن ببین نمره ی  الان وضعیت زندگیت  چنده؟! نگاه کن ببین راضی هستی از وضعیت زندگیت ؟! واقعا شادی ؟! واقعا ثروتمندی؟! واقعا نفست وصل به نفس خدا شده؟! واقعا انما امره اراد شیا این یقول کن فیکون بجایی رسیدی که به هرچی بگی بشه بشه؟! واقعا اینارو بدست اوردی؟!  یا نه هنوز داری درجا میزنی؟ هنوز با استرس میخوابی؟ با خستگی صبحا بیدار میشی ؟ با اخم و تخم و لب های اویزون صبح بلند میشی میری سرکار ،واقعا فکر میکنی کسی که خداوند تو وجودش حاکمه ،این شکلیه؟! واقعا فکر میکنی کسی که خدا تو تک تک رگ و پوستش و سلول هاش جریان پیدا کنه، جاری شده و ظهور پیدا کرده، این شکلیه ؟! نه نه نه نه نه دوست عزیزم اجازه به خدا بده.

خدارو بعنوان دوست خودت، بعنوان کسی که دوست داری همه ی کارات رو باهاش مشورت کنی ،ازش نظر بخوای، ازش اجازه بخوای، و او را امین زندگی خودت بدونی . اینو امتحان کن ، ۳ماه امتحان کن، ۹۰ روز امتحان کن. اگر یک آرامش عجیب و غریب تمام سرزمین مملکت وجودت رو نگرفت، منو نفرین کن. اگر یک شادی زائدالوصفی که اصلا به زبان نمیاد، تمام وجودت رو تسخیر نکرد، منو نفرین کن. اونوقت متوجه میشی چرا بابا طاهر میگه:

اون کسی که تو رو میشناسه ،دیگه نمیتونه از تو دل بکنه.اون کسی که طعم صحبت با تورو میچشه ،دیگه نمیتونه با تو صحبت نکنه .اون کسی که طعم عشق بازی با تورو میچشه، دیگه نمیتونه سراغ عشق های مجازی بره. اگرم بره ،فقط و فقط در حد نیازهای فیزیک بدنش هست. اصلا اون عشق های مجازی دیگه نمیتونه، اون رو اغنا کنه.

اون کسی که از پیاله ی شراب خداوند چشیده ، دیگه نمیتونه با شراب های مجازی، خودش رو سیراب کنه. اون کسی که نگاه خدا رو تجربه کرده، دیگه نیازی به نگاه این و اون نداره. اون کسی که تایید خدارو گرفته، دیگه نیازی به تایید این و اون نداره .اون دیگه نیازی به کسی نداره.

اون کسی که نیمه شب بلند شده و نام خدارو زمزمه ی دهانش کرده ،روی زبانش روی لبش اسم پاک خدا، مطهر خدارو اورده ، اون دیگه نمیتونه در طول روز ،حرف بیخود بزنه. حرفای نامربوط بزنه. اون زبانش رو دیشب غسل داده، با نام خدا. با یاد خدا. دوست عزیزم ازت خواهش میکنم به مدت ۳ ماه بیا این رو تست کن. بیا بجای اینکه تو کلت حرف بزنی، بیا بجای اینکه با زبانت با دیگران زیاد حرف بزنی ،همون حرفارو با خدا بزن .ذکر بگو .هرجا میری حرف باهاش بزن، با زبان خودت. نیاز نداره با یک زبان خاصی با خدا حرف بزنی ، همین با زبان خودت باهاش صحبت کن. اگر خانم هستی با همون زبان دخترانه ی خودت صحبت کن. فکر کن خدا بابای توعه. خدا که جنسیت نداره ، ولی وقتی که تو بهش میگی بابا، خداوند به قول ملاصدرا میاد به قدر فهم تو کوچیک میشه و نقش یک بابارو تو زندگیت ایفا میکنه.

وقتی میگی آقا ،خداوند که جنسیت نداره، ولی میاد در نقش یک آقا تو زندگی تو خودش رو نشون میده .اون وقت متوجه میشی که این تکنیک، چقدر تکنیک قوی ایه .اونوقت متوجه میشی که تمام سرو صداهای تو کلت آرام میشه، به وحدت میرسی. به وحدت میرسی، یعنی فقط یک نفر رو به روته. یک نفر رو میبینی. با یک نفر عشق بازی میکنی .خیلی خیلی مچکرم دوست عزیزم، انشاءالله که این تمرین رو با تمام وجودت، ۳ماه انجام بدی.

نتیجه های خیلی قشنگش رو برای این برادر کوچیکتم بگی. منم خیلی خوشحال میشم. امیدوارم اون لحظاتی که شیرینیه نام خدا ، روی لبهاته من رو دعا کنی. مرحوم پدر من رو دعا کنی. همه ی انسان های بزرگی رو که توی زندگی ما اومدن و خواستن دست مارو بگیرن، یک قدم مارو بیشتر به خدا، به حقیقت، به عشق، به صداقت، به معرفت نزدیک کنند، انشاءالله که همشون رو یاد بکنی. اونها هم دارن مارو یاد میکنن، اونها هم الان دوست دارن ما بیشتر نزدیک بشیم به خداوند، به عشق نزدیکتر بشیم .روز به روز سبکتر بشیم. سبکبال بشیم .

مولوی میفرماید که کجایید این شهیدان خدایی شهید به معنای شاهده ،یعنی کسی که هر لحظه خدارو داره شهود میکنه   پرنده تر ز مرغ هوایی میگه انقدر کسی که خدارو شهود میکنه ، سبک میشه که از این مرغایی که میبینی به سادگی رو هوا پر و بال میزنن ، از اینا ساده تر میری تو آسمونا، تو آسمون عشق خداوند . انشاءاالله اون شهیدان خدایی ما باشیم. اون مرغان هوایی ما باشیم. انشاءالله که خدا نور عشقش رو تو قلب ما زیاد کنه. ان شاءالله که دستای مهربانانه،  پدرانه اش را روی شانه های همیشه حفظ بکنه. انشاءالله که خدا دوستای عزیزی مثل شمارو برای من حفظ بکنه. انشاءالله که خداوند قلب من رو هم از معرفت و علم و عشق و قدرت خودش پر کنه.

با سلام و ادب

مقاله با خدا حرف بزن عاااالی بود عااالی.
دلم رو به درد آورد تا با این درد بدنبال مرهم با خدای مهربونم حرف بزنم.

بسیااار سپاسگزارم. در آغوش خدا باشید.?

سلام.
خیلی خوب بود.
کاش این متن رو تبدیل به فیلم های کوچیکی بکنین و توی فضای مجازی پخش کنین

سلام نمیدونم نظر منو بخونیم یا نه،،،،،ولی من نزدیک به ۱۲ساله ،،تو مغزم با این آدمها حرف زدن ،،وسواس فکری گرفتم ،قرص اعصاب خوردم،،،خودمو به در و دیوار زدم،،خیلی بدجور،،،امشب قبل اینکه این مقاله ی شما رو بخونم،،از خدا با تمام وجودم کمک خاستم،،بعد گوشی رو برداشتم،،سرچ کردم،،وقتی خوندم متوجه شدم،،خدا با زبان شما با من حرف میزنه با یقین صد درصد اینو میگم،،من راهرو پیدا کردم،،خیلی خوشحالم ،،،و از شما خیلی خیلی ممنونم

سلآم مرد نآجی آرامش عجیبی گرفتم که تآ این لحظه سراغم نیومده بود …یه امنیت و آرامش از جنس مطلق خدآ …از اینکه وارد یه ذهن پآک و خلوت خودم رو میخوام کنم هیجآن عجیبی دآرم …دلم بد گرفته بود و دلشکسته بودم شمآ رو خدآی نور سر رآه من گذآشت…محتآج دعایتآن هستم

روزهای خیلی سختی رو دارم پشت سر میذارم،من چند ساله دارم خدا خدا میکنم، نمیدونم واقعا از دل من خبر داره یا نه؟
چطوری بفهمم صدامو میشنوی

خدا همیشه میشنوه باهاش حرف بزن

باسلام خدمت استاد عزیزم استاد عرشیانفر ومتشکرم به خاطر این همه آگاهی وتجربه های خوب ونابش،که دراختیار ما قرارمیده که ماهم به این آگاهی برسیم وبهترینها رو که هرانسانی لایقش هست رو تجربه کنیم وازصمیم قلبم که جایگاه خدای مهربانم است میخوام که همه انسانها دراین کره خاکی به این آگاهی برسن که خداوندپشت در قلب همه ما، منتظره،که در قلبمون رو باز کنیم وخداوند را درآن جای دهیم آره دوستان عزیزم تاخداهست وباخدا ارتباط گرفتی همه شک وناراحتی وترسهاتونو دور بریزید که خداوندبرهرچیز تواناست واوست فرمانروای مطلق هستی، خداونداسپاسگزارم بخاطر این همه آگاهی، که همه ازجانب توست ممنون ومتشکرم که درهرلحظه همه ماانسانها رو هدایت وحمایت میکنی متشکرم متشکرم متشکرم خدای عزیزومهربانم

منم خستم از این زندگی دنبال آرامشم ….ی مدت حالم خوب بود با خدا بودم نمیدونم چرا فاصله گرفتم

سلام ودرود
من هرلحظه با خدا هستم واین عشق بازی با خداوند را مدیون آموزه های استاد عرشیانفر عزیزم هستم
خدایا شکرت❤❤

با خدا تا خدا

درود بر شما
خداقوت به گروه بین المللی عرشیان
مطالب بسیار خوبی بود سپاسگزارم ازتون
فقط کاش اونجایی که زده بودین محتوایی از فایل صوتی استاد یک فایل هم در وبلاگ خود قرار دهید چون کلام استاد شیوا و رسا میباشد و مطلبی را که تایپ میفرمایید خیلی کتابی میشود

سلام استادعزیزم ودست اندرکاران عزیزمجموعه عرشیان… حال درونیم خیلی نامناسب بودولی باخواندن این مطلب باخداحرف بزن نیرویی عجیب گرفتم وحالم خیلی عالی شد. تمام کارهاموبخودش میسپارم ومطمئنم بهترین یاورم میشه….. استادعزیزم ازخدامیخام خیربی نهایت بهتون عطاکنه نمیدونیدباحرفاتون زندگیمودگرگون کردید…… واقعازبانم قاصرهست ازاین همه خوبی شما….. خداروشکرمیکنم که باشمااشناشدم وحرفهای شمابیشترین انرژی رودرطول شبانه روزبهم میده… فرشته ای هستیدکه ازطرف خداوندبرای تغییرزندگیم اومدیدخدیاشکرررررررت

سلام
میشه یه کتاب یا دوره برای شناخت خدا و شناخت خود معرفی کنید؟

من مدتیه که باتوصیه های,شماباخداصحبت میکنم وآرامش عجیبی درزندگیم احساس میکنم خداروهزاران مرتبه شکرمیکنم که باپیج شماآشناشدم

سلام
مقاله ی با خدا حرف بزن خیلی برای من به موقع بود انشالله از خداوند بهترین ها رو دریافت کنین که اینقدر باعث تغییرات توی زندگی و روان من شدین با اموزشهاتون
در پناه خدا شاد باشین

خیلی خیلی متشکرم و سپاسگزارم ازتون،اجرتون با خدای مهربان،روح پدربزرگوارتون شاد

سلام
مقاله ی با خدا حرف بزن عالی بود امشب خیلی اتفاقی این مطلب رو دیدم مدتها بود انگار دنبال ی پشتوانه محکم بودم ک بهش تکیه کنم خودمو بهش بسپارم دستاشو محکم بگیرم و ازش بخوام رهام نکنه اره همون ک همیشه نزدیکمونه ولی ب نظر دوره… من ی مدت هستش ک با خدا حرف میزنم ولی با این حال گله و شکایتم میکردم ک چرا این جور شد چرا برا من ولی بعد ک ی مدت گذشت می فهمیدم چ خوب شد ک اون اتفاق توی اون برهه برام رخ نداد همش لطف خداست ،خدا بهترین مشاور بهترین رفیق تنهایی های منه دوسش دارم … مرسی از مقاله ارزشمندتون امشب فهمیدم چقدر خدا منو دوس داشته ک با شما آشنا شدم…

سلام چندین وقته عاشق خدا شدم… حس میکنم خیلی به من نزدیکه با من حرف میزنه و میگه باید چیکار کنم…. حس میکنم یه گوشه وایساده و داره منو نگاه میکنه و لبخند میزنه… چند روز پیش وقتی تنها بودم صداهایی می‌شنیدم که نمیدونستم از کجا میان فقط میدونستم که صداهایی مثل موسیقی آرامش بخش بی کلام می‌شنوم نمیدونم شاید دیوونه شدم نه؟؟ ولی یه احساسات عجیبی دارم حس میکنم علاقه ام به خدا روز به روز بیشتر میشه اون صدا رو هم فقط ۲ بار آدمم چند هفته پیش شنیدم….

سلام کاش صوتی بود این یا یه فایل کلیپ بود… عالی میشد
خیلی زیباست حرفایی که نوشتین🌹

سلام حال روحیم یکسالی هست داغونه چند ماهه انقدر فشار عصبیم زیادبوده قفسه سینم درد میگیره و داغ میشه هر روز فالهای مختلفو تو سایتا میگیرم هر کدوم یه چیزی میگن این دفعه این جمله رو سرچ کردم 《خدایا وارد قلبم میشی》که این صفحه برام جلب توجه کرد البته قبلا هم مطالبتونو خونده بودم ولی فراموش کرده بودم دوباره خوندمش نمیدونین چقدر آروم شدم با اینکه حرفاتونو کمابیش همه تو سختیا بهم میگن ولی انگار از قلم شما یه تاثیر دیگه ای داشت البته روش پیشنهادیتون خیلی تازگی داشت امسب از خدا خواسته بودم بیاد تو خوابم و بهم بگه چیکار کنم ولی انگار معجزه برام اتفاق افتاد و خداوند حرفشو با زبون شما بهم حالی کرد.
خیلی ممنونم خیلی وقت بود حالم تغییر پیدا نمیکرد.

داداش دمت گرم خیلی مفید بود واسه من یکی،
ایشالله هرچی میخوای خدا بهت بده

سلام استاد گرامی و دوستان همراه
خدا خودش الان توی این مقاله باهام حرف زد اصلا این همون نشونه ای بود که موبایل رو برداشتم و ازش خواستم یک نشونه بهم بده واین فایل در استوری استاد رو گذاشت جلوم و بهم گفت باهام حرف بزن ، نگرانیت رو بهم بگو ، دلواپسهات رو به خودم بسپار، خدایا قلبم از شوق لطف تو داره شکافته میشه میدونم که همه چیز هایی که که دراین سال ها ازت خواستم برام میخوای بفرستی یکجا ، آخه از دیشب که این درگیری ذهنی برام پیش اومده قران رو باز میکنم از خیر خودش بهم گفته الان هم که این فایل رو گذاشته جلو روم فقط کافیه یک قدم بردارم بهسمتش و بهش اعتماد کنم همین الان اعلام میکنم خدایا من بهت اعتماد دارم و زندگیم رو به دستان قدرتمند خودت میسپارم
همین الانی که که میخواستم برم با یکی درد و دل کنم و انگار یکی از درونم فریاد میزد این کارو نکن وبلندم کرد و گوشیم رو برداشتم و این متن رو گذاشت جلو روم در حقیقت خودش دست به کار شد و اومد پیشم و بهم گفت خودم درستش میکنم بهم اعتماد کن، خدایا همه امورم رو به خودت میسپارم 😍

سلام خدمت استاد عرشیانفر و گروه خوبشون
خدا قوت می گم برای مطالب فوق العاده ای که در سایت گذاشتید.
مدتی بود که نیاز داشتم کسی این حزفها رو به من بزنه خیلی زیبا گفتید استاد. حتما از امروز توصیه شما رو بکار می برم. خیلی سپاسگزارم

سلام داشتم دنبال یه دل نوشته میگشتم که بزارم رووضعیت ازکسی ناراحت بودم یه دفه زدم بیرون ازدل نوشته هاگفتم ولش کن بابا یه دفه حرف زدن باخداروسرچ کردم واین نوشته برام اومد خیلی آروم شدم وازامشب قول دادم عملیش کنم خیلی خیلی ازشماممنونم برادر

واقعا عالی از خدا ممنونم ک این مقاله رو سر راهم قرارداد

بسیار عالی بود. ذهن من اجازه نمی داد با نیروی قدرتمند الهی صحبت کنم. می گفت تنها من باید صحبت کنم. اما امروز متوجه شدم که من هر لحظه می توانم خودم با خدایم ارتباط برقرار کنم و صداهای ذهنم را نشنوم.
منیژه

سلام و درود خداوند بر بنده عزیزو خالص خدا، بی نهایت عالی و فوق‌العاده بود واقعا تحت تاثییر قرار گرفتم خیلی متشکرم از شما، خداوند روح پدر بزرگوارتون رو مورد رحمت و آرامش قرار بده و از اعضای بهشت و محشور با پیامبر کنه الهی آمین😊🌹💜

سلام حرفاتون عالی بود من الان ثانیه به ثانیه با خودش حرف میزنم خیلی آرامش بخشه فقط یه سوال جواب‌هایی تو دل آدم میوفته آیا جواب خداست؟

خیلی امسال بخواطر این شرایط استرس دارم و خیلی وقتها گناه میکنم ولی خدا هیچوقت از من روشو برنگردوند 😢 همیشه در رحمت رو به روم باز بود و من شکرگزار نبودم 😭‌ ولی امروز که این مقاله رو خوندم تصمیم گرفتم با خدا ارتباط بگیرم و ازش کمک بخوام که بهترین دوستم باشه 😭😭 ممنون از مطلب خوبتون که به دلمون آرامش رو برگردوند . یاعلی

سلام دوست عزیز و گرانبهای من، متن شمارا کامل خواندم و فوق العاده آرام شدم، خیلی دوستت دارم و خداییش ، خداوند رحمت کند پدر شمارا، آمن.
از طرف یک دوست کوچک مسیحی تو.

راه رو پیدا میکنیم البته اینم خودش خیلی لیاقت میخواد.ولی مهم تر اون یه که یادمون نره و هی تکرارش کنیم تا بشه جزء ی از زندگی مون.ممنونم خدای مهربانم.مرسی که هستی.مرسی که حواست به همه بنده هات هست.کمک کن تا یادمون نره و تو زندگی روزمره گم نشیم.مرسییییی خدای مهربونمممممممممم

خدا کمکم کن بیشتر باهات باشم و هی فراموش نکنم.خدایا باش که خیلی محتاجتم.همون جور که تا الان بودی و هوای من رو داشتی.ولی من ه خطا کار یادم میرفت که هستی و داری بهم نگاه میکنی🙌🙌🙌🙌💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖❤❤❤❤❤❤

خدایا کمکم کن یلحظه فراموشت نکنم همیشه سایت بالاسرم باشه همیشه هوامو داشته باش که بدجوری این روزا نیازت دارم و میدونم ک بدون تو قلبم اروم نمیگیره خدایا هوامو داشته باش بزار ایمانم بهت انقد قوی بشه که هیچکس نتونه بشکندش خدایا منو به موفقیت برسون

خدایا شکر .با خدا باش و پادشاهی کن.تشکر از استاد فوق العاده عرشیانفر

خدا خسته ام.!خودتم میدونی حق من این نبود…
خیلی بدتر از من سرسامان گرفتن اما من ….
خدا جون ی حرکتی رو کن برام
تا دیر نشده
دیگه کشش ندارم

سلام استاد عزیز
من سرج کردم که با خدا چگونه صحبت کنم ، این متن زیبا و مقاله به ناگهانب برایم باز شد و کنجکاو بدوم ببینم چیست ؟ مقاله بسیار زیبای شما را در ارتباط یک انسان با خدا خواندم و بسیار خوشحال و از ته دل برای شما دعای فراوان نمودم بسیار بسیار بسیار عالی و جذاب بود به ته قلب و دلم نشست همان چیزهایی بود همون حرف هایی بود که من دوست داشتم برای صحبت کردن با خدا و اشک در چشمانم سرازیر شد . شما را به خدای مهربان و بخشنده می سپارم .
ارادتمند سید رضا حسینی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

موسسه عرشیان، گروهی متشکل از افرادی است که با شناخت خود و توانمندی‌هایشان توانسته‌اند مسیر زندگی خود را تغییر دهند و اکنون آماده هستند تا شما را در این راه یاری کنند. خلاقیت و نوآوری اساسی‌ترین قانونی است که موسسه آموزشی مهارت زندگی عرشیان در تمام فعالیت‌ها سرلوحه خود قرار داده است.

پورتال جوانان ایرانی

آیا خدا واقعاً با ما حرف می‌زند؟ آیا واقعاً می‌توانیم صدای او را بشنویم؟ تا وقتی که راه‌های شنیدن صدای او را نفهمیم، هیچوقت باور نمی‌کنیم که می‌توانیم صدای او را بشنویم.

به نظرتان بهتر نبود خدا از طریق بیلبورد با ما حرف می‌زد؟ کمی فکر کنید، همینطور که در اتوبان مشغول رانندگی بودیم، خدا یکی از صدها بیلبورد را برای جلب توجه ما انتخاب می‌کرد و روی آن پیام خودش برای ما را می‌نوشت. واقعاً خیلی عالی می‌شد، نه؟

اما متاسفانه اینطور نیست. خدا همیشه از راهی با آدمها حرف می‌زند که اصلاً نمی‌شنوند.

چگونه با خدا صحبت کنم

شنیدن صدای خدا مهارتی آموختنی است

درست است، می‌توانستید یکی از آدمهای خوش‌شانسی مثل پیامبران باشید که خداوند مستقیماً با آنها وارد صحبت شد. اما ما، آدم‌های معمولی، چنین سعادتی نداشته‌ایم و به همین دلیل باید به دنبال یاد گرفتن مهارت‌هایی باشیم که از طریق آن بتوانیم صدای خدا را بشنویم.

اما چطور می‌توانیم بفهمیم که خداوند با ما صحبت می‌کند؟

در زیر به بعضی روش‌های صحبت کردن خدا با ما اشاره می‌کنیم.

کلمات او

 

برای اینکه واقعاً صدای خدا را بشنویم، باید درمورد او بیشتر بدانیم. باید بدانیم که خداوند کیست و چطور رفتار می‌کند. خوشبختانه همه این اطلاعات در کتاب‌های مقدس وجود دارد. قرآن، انجیل و کتاب‌های مقدس دیگر با جزئیات کامل برایمان توضیح داده است که خداوند چطور واکنش می‌دهد، از ما انتظار دارد با او چطور رفتار کنیم و از همه اینها مهمتر انتظار دارد که با آدم‌های دیگر چطور برخورد کنیم. این کتاب‌ها کمک فوق‌العاده‌ای برای ما هستند.

آدم‌های دیگر

 

محیط  و شرایط ما

 

گاهی اوقات تنها راهی که خداوند می‌تواند به ما درسی بیاموزد این است که به شرایط زندگی ما اجازه دهد ما را به سمت چیزی که قرار است یاد بگیریم هدایت کند.

صدای آرام درونی

 

خیلی وقت‌ها خداوند از صدای بسیار آرامی در درون ما استفاده می‌کند تا به ما بفهماند که راه را اشتباه رفته‌ایم. بعضی‌ها به آن “صدای آرامش” می‌گویند. وقتی به موضوعی فکر می‌کنیم که سردرگممان کرده است، خیلی خوب است که مکث کنیم و به دقت به انتخاب‌هایی که پیش رو داریم فکر کنیم.

صدای واقعی

 

گاهی اوقات می‌توانیم چیزی در روحمان بشنویم که به نظرمان واقعاً صدایی شنیدنی می‌آید. یکدفعه متوجه می‌شوید که چیزی شنیده‌اید. به این اتفاقات خیلی باید دقت کنید چون احتمالاً خدا می‌خواهد چیزی به شما بگوید.

وقتی خدا حرف می‌زند، شما سکوت کنید و گوش دهید

 

اجازه بدهید مثالی بزنیم. چند سال پیش بعنوان مددجو بیماران بیمارستانی ثبت‌نانم کردم. وقتی برای اولین بار اعلامیه آن را در دانشگاه دیدم، فوراً احساس کردم که باید این کار را انجام دهم. اما آن زمان فراموش کردم. چند هفته بعد فکر آن دوباره سراغم آمد و اینبار با خودم گفتم اگر باز هم اعلامیه آن را در دانشگاه ببینم حتماً همان موقع ثبت‌نام می‌کنم.

البته اعلامیه آنجا بود و هیچ راه فراری از آن نداشتم و من همان جا با خودم گفتم، “باشه خدا جون، رفتم.”

اولین بار بود که چنین کاری می‌کردم. کمی استرس داشتم اما قبل از رفتن کلی دعا کردم و کمی بهتر شدم. در راهم به سمت دومین بیمارستان، دعا کردم که خداوند من را برای همه بیماران نشانه‌ای از خودش قرار دهد، نشانه‌ای برای آرامش و تسلی دادن.

درست مقابل بیمارستان تقاطعی بود که چراغ قرمز داشت. همانطور که پشت چراغ قرمز ایستاده بودم شروع به دعا کردن کردم و از چهارراه رد شدم، بااینکه چراغ قرمز بود. منظورم این است که برای رسیدن به آن مریض‌ها عجله داشتم.

درست به وسط خیابان که رسیدم، صدایی به من گفت، “پس می‌خواهی نشانه‌ای از من باشی و حتی نمی‌توانی بدون شکستن قانون از یک خیابان عبور کنی؟”

۲۶ دی, ۱۳۹۷

۱ تیر, ۱۳۸۷

۱۰ آذر, ۱۳۹۳

سلام،
همیشه هر چیز بدی که پیش میاد شاید به ظاهر بد باشه ، شاید تو اون زمان بد باشه شاید بعدها بفهمیم که چقدر خوب شد اون اتفاق بد پیش اومد،
از خدا باید بخواییم کمکمون کنه تحمل اتفاقای به ظاهر بد رو داشته باشیم، صبر داشته باشیم
خدایای مهربون کمکمون کن

من همیشه با خدای خودم در ارتباطم خدا حرفهاشو وحتی آیندمو توخواب بهم میگه خیلی دوسش دارممن همیشه هر چی دلم بخواد به خدای خودم میگم بدون اینکه فکر کنم که ناراحت میشه یا نه من خیلی زیاد با خدای خودم راحتم اونم با من همینطوره،به تازگی باردار بودم ونوزادم بعد از دنیا اومدن فقط دو روز زنده بود،الان نه ماه دارم گریه میکنم چون به آرامش نمیرسم چون خدا بهم نگفته چرا بچمو ازم گرفته، شایدم گفتهمن نخواستم بشنوم خیلی خیلیاین اتفاق برام سخت بود کمکم کنید

خواهر عزیز و گرانقدر واقعا متاسف شدم
خیلی.و هیچ حرفی برای تسکین درد و ناراحتی شما ندارم بگم.جز اینکه به خدایی که انقدر عاشقانه بهش عشق میورزین توکل کنین.
خداوند بهترین درمانگر تمام دردهاست
و بهترین سنگ صبور

خدا بهت صبر بده عزیزم

شاید یکم دیر باشه برا جواب دادن ولی به نظر من اون طور که شما میگی با خدا در ارتباط بودی خدا دوست نداشته بعد به دنیا اومدن نوزادتون از اون قافل بشین و درگیر بچه باشین شاید دلیلش این باشه پس هیچ وقت از هیچ اتفاقی در زندگی تون ناامید نشین.

واقعا نمیدونم چی بگم اما انگار خدا با من قهره بعداز ۶ سال با کسی ک دوسش داشتم ازدواج کردم و خیلی خوبیم باهم اما تو ضرر زیادی کردم الانم هیچی ندارم و تا ۶ روز دیگه باید ۲۰ میلیون بدهی دارم پس بدم.آبروم در خطره هرکاری کردم نشد تنها راهم خودکشیه فک میکنین خیلی ضعیفم ک بخاطر پول اینکارو میخوام بکنم ولی دیگه راهی ندارم هر چند خیلی میترسم و برای همسرم خیلی ناراحتم امیدوارم خدا منو ببینه مشکلمو حل کنه وگرنه دیگه چاره ای ندارم خدایا جون بنده های عزیزت مشکلمو حل کن فکر ناراحتی خونوادم بخاطر مرگم داره بدجور آتشیم میزنه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چگونه با خدا صحبت کنم

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وبسایت

دنبال کردن

ازدواج و خانواده

۱۰ روش برای پذیرش جدایی

۲ خرداد, ۱۳۸۷

تغذیه و تناسب اندام

اسرار مربوط به غذاهای فست فود

۸ خرداد, ۱۳۸۷

سلامتی و بهداشت

جراحی زیبایی پلک (Blepharoplasty)

۱۹ خرداد, ۱۳۸۷

ازدواج و خانواده

اثرات یک ازدواج ناموفق بر سلامت جسم

۲۶ مرداد, ۱۳۹۴

مد و مسائل زندگی

غلبه سریع و آسان به وسوسه های فکری

۲۶ اردیبهشت, ۱۳۸۸

چطور کسی که عاشقش بودید را فراموش کنید

بررسی خودارضایی از نقطه نظر علمی

تنفر از والدین: چرا برخی فرزندان از والدین خود متنفر میشوند؟

وقتی مردی شما را بخواهد…

عشق یکطرفه: کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟

بیشتر

مد و مسائل زندگی

چه مدل لباس‌هایی را در هنگام ورزش کردن نباید پوشید؟

۲۸ اسفند, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

نکات مهم برای لباس پوشیدن در یک دورهمی دوستانه که هر خانم باید بداند

۲۸ اسفند, ۱۳۹۸

تغذیه و تناسب اندام

۷+۱ ماده غذایی که باعث افزایش وزن می شوند

۳ اسفند, ۱۳۹۸

ازدواج و خانواده

۳ راه زیبا برای بیان عشق به کسی که دوستش داریم

۳ اسفند, ۱۳۹۸

روشهای موفقیت

۳ اصل مهم برای دستیابی به موفقیت در زندگی با الگو گرفتن از دانشمندان

۳ اسفند, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۹+۱ جفت کفش ضروری که باید در کمد هر زنی باشد

۳ اسفند, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

معرفی ۵ کتاب ایرانی برتر از میان صدها اثر داستانی برگزیده جهان

۳ اسفند, ۱۳۹۸

تغذیه و تناسب اندام

آشنایی با مهم ترین دانه های روغنی و فواید هریک از آنها برای بدن

۳۰ دی, ۱۳۹۸

تغذیه و تناسب اندام

گیاهخوار در برابر گوشت خوار، کدام رژیم برای بدن سالم تر است؟

۳۰ دی, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۱۱ نکته مهم برای انتخاب لباس های با کیفیت

۴ آذر, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۷ ویژگی مهم که یک ساعت مچی را به بهترین ساعت برای انتخاب تبدیل می‌کند

۴ آذر, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۱۰ روش تضمین شده انتخاب کفش استاندارد برای پیاده‌روی های طولانی

۴ آذر, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۶ توصیه جالب برای گذراندن یک تعطیلات تابستانی فراموش نشدنی

۲۷ فروردین, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۸ دلیلی که به شما می گوید چرا انسان ها به شعر احتیاج دارند

۲۷ فروردین, ۱۳۹۸

سلامتی و بهداشت

علائم گردن درد، روش های خانگی درمان گردن درد

۳۰ بهمن, ۱۳۹۷

مد و مسائل زندگی

کاربردی‌ترین لباس‌هایی که در هر فصلی از سال به آن نیاز دارید

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

روشهای موفقیت

۱۰ ترفند طلایی که به رشد کسب و کار شما کمک خواهد کرد

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

مد و مسائل زندگی

مواد لازم برای داشتن یک استایل خاص و متفاوت مردانه در فصل زمستان

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

مد و مسائل زندگی

مهم ترین اصول قبل از گرفتن جشن تولد برای دختر بچه‌ها

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

روشهای موفقیت

۱۰ گام ساده برای خودشناسی و موفقیت در زندگی فردی

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

کلیه حقوق سایت برای مردمان محفوظ است . استفاده غیر تجاری مطلب همراه با ذکر منبع و لینک مجاز می باشد.

امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه ما را دعوت می‌کنند به اینکه صرفا برای طلب نیاز روزمره زندگی، خدا را خطاب نکنیم و حرف‌زدنمان با خدا منحصر به خواستن نیازهای مادی‌مان نباشد بلکه پا را فراتر بگذاریم و لب به شکر نسبت به داده‌های او و درخواست برخوردار‌شدن از شیرینی حرف زدن با او و… هم باز کنیم.


ویژه


لینک کوتاه خبر :

بروکر فارکس

پنجره دوجداره طهران وین

چگونه با خدا صحبت کنم

اقامت ترکیه

لپ تاپ استوک

فلومتر

آپلود عکس رایگان

دانلود فیلم و سریال ایرانی

آرام بند

رزرو بلیط هواپیما

خرید فالوور ارزان

دانلود آهنگ جدید

دندانپزشکی اطفال با بیهوشی

دوره mba دانشگاه تهران

با همراه مکانیک مطمئن بخرید، آسان بفروشید

آموزش بورس

تعمیر و سرویس ژنراتور

موسسه ونوس

دانلود فیلم

برج خنک کننده

نهال بادام

نهال بادام

مشاوره تلفنی آرموو

دستگاه جوجه کشی

دانلود سریال ملکه گدایان

طراحی سایت

خرید فالوور اینستاگرام

اجاره خودرو

دانلود سریال ملکه گدایان

تور استانبول بیسان گشت

باتری گوشی

تاسیسات

موسسه حقوقی تهران وکیل

دانلود فیلم

لپ تاپ استوک

خرید cp کالاف دیوتی موبایل

طلاق توافقی

خرید نهال

چگونه با خدا صحبت کنم

ارسال بار

الی گشت

قیمت دلار

فردانیوز در شبکه‌های اجتماعی

تمامی حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری فردا نیوز میباشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است

در اینجا با راه ها  روش هایی که خداوند با انسان ارتباط برقرار می کند آشنا خواهید شد.

آیا خدا واقعا با ما حرف می‌زند؟ آیا واقعا می‌توانیم صدای او را بشنویم؟ تا وقتی که راه‌های شنیدن صدای او را نفهمیم، هیچوقت باور نمی‌کنیم که می‌توانیم صدای او را بشنویم.

به نظرتان بهتر نبود خدا از طریق بیلبورد با ما حرف می‌زد؟ کمی فکر کنید، همینطور که در اتوبان مشغول رانندگی بودیم، خدا یکی از صدها بیلبورد را برای جلب توجه ما انتخاب می‌کرد و روی آن پیام خودش برای ما را می‌نوشت. واقعا خیلی عالی می‌شد، نه؟

اما متاسفانه اینطور نیست. خدا همیشه از راهی با آدمها حرف می‌زند که اصلا نمی‌شنوند.

شنیدن صدای خدا مهارتی آموختنی است

چگونه با خدا صحبت کنم

درست است، می‌توانستید یکی از آدمهای خوش‌شانسی مثل پیامبران باشید که خداوند مستقیما با آنها وارد صحبت شد. اما ما، آدم‌های معمولی، چنین سعادتی نداشته‌ایم و به همین دلیل باید به دنبال یاد گرفتن مهارت‌هایی باشیم که از طریق آن بتوانیم صدای خدا را بشنویم.

اما چطور می‌توانیم بفهمیم که خداوند با ما صحبت می‌کند؟

در زیر به بعضی روش‌های صحبت کردن خدا با ما اشاره می‌کنیم.

کلمات او

برای اینکه واقعا صدای خدا را بشنویم، باید درمورد او بیشتر بدانیم. باید بدانیم که خداوند کیست و چطور رفتار می‌کند. خوشبختانه همه این اطلاعات در کتاب‌های مقدس وجود دارد. قرآن، انجیل و کتاب‌های مقدس دیگر با جزئیات کامل برایمان توضیح داده است که خداوند چطور واکنش می‌دهد، از ما انتظار دارد با او چطور رفتار کنیم و از همه اینها مهمتر انتظار دارد که با آدم‌های دیگر چطور برخورد کنیم. این کتاب‌ها کمک فوق‌العاده‌ای برای ما هستند.

آدم‌های دیگر

خیلی وقت‌‌ها خداوند برای وارد شدن به ما از آدم‌های دیگر استفاده می‌کند. برای او مقدور است که از هر کسی که خواست و در هر زمانی استفاده کند اما در افراد مومن و خداشناس این اتفاق بیشتر می‌افتد.

محیط و شرایط ما

گاهی اوقات تنها راهی که خداوند می‌تواند به ما درسی بیاموزد این است که به شرایط زندگی ما اجازه دهد ما را به سمت چیزی که قرار است یاد بگیریم هدایت کند.

صدای آرام درونی

خیلی وقت‌ها خداوند از صدای بسیار آرامی در درون ما استفاده می‌کند تا به ما بفهماند که راه را اشتباه رفته‌ایم. بعضی‌ها به آن “صدای آرامش” می‌گویند. وقتی به موضوعی فکر می‌کنیم که سردرگممان کرده است، خیلی خوب است که مکث کنیم و به دقت به انتخاب‌هایی که پیش رو داریم فکر کنیم.

صدای واقعی

گاهی اوقات می‌توانیم چیزی در روحمان بشنویم که به نظرمان واقعا صدایی شنیدنی می‌آید. یکدفعه متوجه می‌شوید که چیزی شنیده‌اید. به این اتفاقات خیلی باید دقت کنید چون احتمالا خدا می‌خواهد چیزی به شما بگوید.

وقتی خدا حرف می‌زند، شما سکوت کنید و گوش دهید

اجازه بدهید مثالی بزنیم. چند سال پیش بعنوان مددجو بیماران بیمارستانی ثبت‌نانم کردم. وقتی برای اولین بار اعلامیه آن را در دانشگاه دیدم، فورا احساس کردم که باید این کار را انجام دهم. اما آن زمان فراموش کردم. چند هفته بعد فکر آن دوباره سراغم آمد و اینبار با خودم گفتم اگر باز هم اعلامیه آن را در دانشگاه ببینم حتما همان موقع ثبت‌نام می‌کنم.

البته اعلامیه آنجا بود و هیچ راه فراری از آن نداشتم و من همان جا با خودم گفتم، “باشه خدا جون، رفتم.”

اولین بار بود که چنین کاری می‌کردم. کمی استرس داشتم اما قبل از رفتن کلی دعا کردم و کمی بهتر شدم. در راهم به سمت دومین بیمارستان، دعا کردم که خداوند من را برای همه بیماران نشانه‌ای از خودش قرار دهد، نشانه‌ای برای آرامش و تسلی دادن.

درست مقابل بیمارستان تقاطعی بود که چراغ قرمز داشت. همانطور که پشت چراغ قرمز ایستاده بودم شروع به دعا کردن کردم و از چهارراه رد شدم، بااینکه چراغ قرمز بود. منظورم این است که برای رسیدن به آن مریض‌ها عجله داشتم.

درست به وسط خیابان که رسیدم، صدایی به من گفت، “پس می‌خواهی نشانه‌ای از من باشی و حتی نمی‌توانی بدون شکستن قانون از یک خیابان عبور کنی؟”

خداوند راه‌های زیادی برای صحبت کردن با ما پیدا می‌کند. اما شنیدن صدای خدا بیشتر از اینکه به روش حرف زدن او با ما بستگی داشته باشد، به این بستگی دارد که اصلا گوش می‌دهیم یا نه./ مردمان

فال حافظ

متن عاشقانه متن زیبا آهنگ تولدت مبارک

صفحه اصلی تبلیغات تماس با ما درباره ما

مطالب بخش سلامت و پزشکی سایت کوکا فقط جنبه اطلاع رسانی و آموزشی دارند. این مطالب توصیه پزشکی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان کرد.

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب کوکا برای تمامی وب سایت ها به هر نحو غیر مجاز می باشد.
هر گونه کپی برداری از محتوای سایت کوکا پیگرد قانونی دارد.
استفاده از مطالب سایت کوکا در سایت های خبر خوان و دارای آی فریم نیز اکیدا ممنوع است.


سینما رو به خونت بیار!

جستجوی انواع بهترین ونزدیکترین مراکزخدماتی

يک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هيچ گاه به خاطر دروغ هايم مرا تنبيه نکرد.مي توانست، اما رسوايم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد.هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه اي آوردم پذيرفت.هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم! وعده هايش را شنيدم اما نپذيرفتم.چشم هايم را بستم تا خدا را نبينم و گوش هايم را نيز، تا صداي خدا را نشنوم.من از خدا گريختم بي خبر از آن که خدا با من و در من بود.مي خواستم کاخ آرزوهايم را آن طور که دلم مي خواهد بسازمنه آن گونه که خدا مي خواهد. به همين دليل اغلب ساخته هايم ويران شدو زير خروارها آوار بلا و مصيبت ماندم. من زير ويرانه هاي زندگي دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هيچ کس فريادم را نشنيد و هيچ کس ياريم نکرد. دانستم که نابودي ام حتمي است.با شرمندگي فرياد زدم خدايا اگر مرا نجات دهي، اگر ويرانه هاي زندگي ام را آباد کني با تو پيمان مي بندم هر چه بگويي همان را انجام دهم. خدايا! نجاتم بده که تمام استخوان هايم زير آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسي بود که حرف هايم را باور کرد ومرا پذيرفت. نمي دانم چگونه اما در کمترين مدت خدا نجاتم داد. از زير آوار زندگي بيرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خداي عزيز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمايم.

 

چگونه با خدا صحبت کنم

 خدا گفت: هيچ، فقط عشقم را بپذير و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.گفتم: خدايا عشقت را بپذيرفتم و از اين لحظه عاشقت هستم. سپس بي آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رويايي زندگي ام ادامه دادم.اوايل کار هر آن چه را لازم داشتم از خدا درخواست مي کردم و خدا فوري برايم مهيا مي کرد. از درون خوشحال نبودم.نمي شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بي توجه باشم. از طرفي نمي خواستم در ساختن کاخ آرزوهاي زندگي ام از خدا نظر بخواهم زيرا سليقه خدا را نمي پسنديدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چيزي در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک مي کند و من از زحمت عشق و عاشقي به خدا راحت مي شوم.پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا اين که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حين کار اگر چيزي لازم داشتم ازرهگذراني که از کنارم رد مي شدند درخواست کمک مي کردم.عده اي که خدا را مي ديدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ايستاده بود نگاه مي کردند و سري به نشانه تاسف تکان داده و مي گذشتند. اما عده اي ديگر که جز سنگ هاي طلايي قصرم چيزي نمي ديدند به کمکم آمدند تا آنها نيز بهره اي ببرند. در پايان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجري زهرآلود بر قلب زندگي ام فرو کردند.همه اندوخته هايم را يک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمي بر زمين افتادم و فرار آنها را تماشا کردم.آنها به سرعت از من گريختند همان طور که من از خدا گريختم. هر چه فرياد زدم صدايم را نشنيدند همان طور که من صداي خدا را نشنيدم.

   

 من که از همه جا نااميد شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدايا! ديدي چگونه مرا غارت کردند و گريختند. انتقام مرا از آنها بگير و کمکم کن که برخيزم.خدا گفت: تو خود آنها را به زندگي ات فرا خواندي. از کساني کمک خواستي که محتاج تر از هر کسي به کمک بودند.گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غير تو روي آوردم و سزاوار اين تنبيه هستم. اينک با تو پيمان مي بندم که اگر دستم را بگيري و بلندم کني هر چه گويي همان کنم. ديگر تو را فراموش نخواهم کرد.خدا تنها کسي بود که حرف ها و سوگندهايم را باور کرد. نمي دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره مي توانم روي پاي خود بايستم و به زودي خداي مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گريخته مرا، تنبيه کرد.گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.خدا گفت: هيچ، فقط عشقم را بپذير و مرا باور کن و بدان بي آنکه مرا بخواني هميشه در کنار تو هستم.گفتم: چرا اصرار داري تو را باور کنم و عشقت را بپذيرم.گفت: اگر مرا باور کني خودت را باور مي کني و اگر عشقم را بپذيري وجودت آکنده از عشق مي شود. آن وقت به آن لذت عظيمي که در جست و جوي آني مي رسي و ديگر نيازي نيست خود را براي ساختن کاخ رويايي به زحمت بيندازي. چيزي نيست که تو نيازمند آن باشي زيرا تو و من يکي مي شويم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چيزي بي نيازم. اگر عشقم را بپذيري مي شوي نور، آرامش و بي نياز از هر چيز.  منبع:tebyan.net

در ادامه بخوانید


طعم موردعلاقه کیکت رو انتخاب کن


آشپزی بدون دغدغه کثیفی گاز

درمان رفتار آسیب زاوبهبوداحساس نسبت به خود

دیگه لازم نیست برای خرید بلیط بری ترمینال!

ازکجالوازم خانگی رو باقیمت مطمئن خریدکنیم؟

هتل و بلیط مقصد موردنظرت رو آنلاین رزرو کن


واسه همه چی جا هست!

خریدقسطی جهیزیه بدون نیاز به پرداخت اولیه

ساخت و تعمیر دندانهای مصنوعی با قیمت مناسب


میخوای از همیشه زیباتر باشی؟


اصلاح طرح لبخند با کمک ارتودنسی


درمان اختلالات روحی بدون دارو و عارضه

سریعترین وارزانترین راه سفربه نقاط مختلف

اینجا یکی از هتلهای کیشه! همین حالارزروکن

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

با خنده در امتحان شرکت کن

خیلی قشنگ است که او تو را لایق امتحان می داند

اما شتاب نکن

زیرا هر چه شتاب کنی ، هدفها دورتر می شوند

کسی که صبورانه سفر کند ، زودتر می رسد .

چگونه با خدا صحبت کنم

 

خدایا به خاطر این که هر گاه در جاده زندگی قدم هایم اندکی از راه راست سست می

شود ، تو با تلنگری به راهم می آوری ، از تو سپاسگذارم !

خدایا ! ممنونم که هر زمان تو را از یاد برده و حضور سبزت را در کنارم فراموش کرده ام

 با نازل کردن بلایی کوچک مرا متوجه خود ساخته ای تا به یاد آورم که در برابر اراده بی

 نهایت ، هیچ چیز تاب ایستادگی ندارد !

خدایا ! از این که می بینم بزرگی چون تو ، همواره مرا زیر نظر دارد و هرگز فراموشم

نمی کند ، سخت به خود می بالم .

خدایا ! با این که گناه کرده ام ، ناسپاسی نموده ام ، حتی گاهی از رحمت بی کرانت نا

 امید شده ام و بنده خوبی برایت نبوده ام ، اما تو مهربان هر زمان که درمانده از همه

چیز و همه کس شده ام ، باز هم با آغوش باز پذیرایم بوده ای و در نهایت بزرگواری ، حمایتم کرده ای !

به راستی ای پروردگار زیبا و مهربان در برابر این همه لطف و بخشندگی تو ، چه می توانم بگویم ؟

خدایا ! شماره دفعاتی که در نهایت ناباوری و بهت همگان از راه های عجیب و خارق

 العاده ات در سخت ترین و غیر ممکن ترین شرایط یاورم بوده ای ، از حساب بیرون است .

تو خود نیک می دانی که بنده ات جز چیز هایی که تو به او بخشیده ای در چنته ندارد ،

پس تمنا دارم در یافتن راه درست زندگی و به دست آوردن شادمانی ، عشق ، آرامش

و سعادت حقیقی یاری ام کنی ، چرا که بدون تو هیچ ندارم و با تو از همگان بی نیازم .

خدای من ، می دانم که با این همه ، تو باز هم مرا دوست داری و همیشه و در هر

لحظه مواظبم هستی ، زیرا این حدیث قدسی ات همواره در ذهنم طنین می افکند :

اگر آنان که از من روی برتافتند ، می دانستند که چقدر مشتاق دیدارشان هستم ، هر آینه از شوق جان می سپردند

 

برگ شروع به صحبت کرد:خدایا…خدایا…مگر من، برگ به این کوچکی چقدر از دنیای بزرگ را اشغال کرده ام که…ناگهان شبنم اشک صورتش را پوشاند و او غرق گریه شد…اشکهایش مجال حرف زدن را از او گرفتند و او بی وقفه بارید…آنقدر بارید که دیگر متوجه بارش آسمان نشد… چشمانش را که باز کرد دیگر روی درخت نبود ، تنش درد می کردبه سختی نفس میکشید …به زحمت از جایش بلند شد که ناگهان سنگینی هولناکی را روی سرش حس کرد و دیگر هیچ چیز نفهمید……و یک برگ پاییزی دیگر نیز زیر قدمهای زمینی ها به سوی آسمان پر کشید.ای کاش می توانستیم صدای طبیعت را بشنویم.شاید اینگونه، با شنیدن صدای فریاد برگ های کوچک کمی دلرحم تر می شدیم و کمیمهربانتر روی زمین گسترده ی آن یگانه بی همتا گام بر میداشتیم…ای کاش…

اگرنمي تواني بلوطي بر فراز تپه اي باشيبوته اي در دامنه اي باشولي بهترين بوته اي باش كه در كناره راه مي رويد (( اگر نمي تواني درخت باشي ،بوته باش ))

اگر نمي تواني بوته اي باشي، علف كوچكي باشو چشم انداز كنار شاه راهي را شادمانه تر كناگر نمي تواني نهنگ باشي، فقط يك ماهي كوچك باش -ولي بازيگوش ترين ماهي درياچه!

همه ما را كه ناخدا نمي كنند، ملوان هم مي توان بوددر اين دنيا براي همه ما كاري هستكارهاي بزرگ و كارهاي كمي كوچكترو آنچه كه وظيفه ماست ، چندان دور از دسترس نيست

اگرنمي تواني شاه راه باشي ، كوره راه باشاگر نمي تواني خورشيد باشي، ستاره باشبا بردن و باختن اندازه ات نمي گيرندهر آنچه كه هستي، بهترينش باش!

(( داگلاس مالوچ ))

از خدا سپاسگزارم

به خاطر لطفی که به من دارد

این روزها عاشق او بودن

افتخاری است که…

نصیب هرکس نمی شود!!

زندگی زیباست چشمی باز کن          گردشی در کوچه باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش بست      عینک بدبینی خود را شکست

چگونه با خدا صحبت کنم

علت عاشق ز علتها جداست           عشق اسطرلاب اسرار خداست

من میان جسمها جان دیده ام           درد را افکنده درمان دیده ام

دیده ام بر شاخه احساسها            میتپد دل در شمیم یاسها

زندگی موسیقی گنجشکهاست       زندگی باغ تماشای خداست

گر تو را نور یقین پیدا شود             میتواند زشت هم زیبا شود

حال من در شهر احساسم گم است    حال من عشق تمام مردم است

زندگی یعنی همین  پروازها             صبحها، لبخندها، آوازها

ای خطوط چهره ات قرآن من             ای تو جان جان جان جان من

با تو اشعارم پر از تو میشود           مثنوی هایم همه نو میشود

حرفهایم مرده را جان میدهد        واژه هایم بوی باران میدهد

جابه جا کنم و عشق نداشته باشم ….هیچم”

و اما سه چیز می ماند:  ایمان  امید  عشق

                    اما عشق برترین آن هاست 

عشق زندگی است  عشق هرگز خطا نمی کندو

 زندگی تا زمانی که عشق هست به خطا نمی رود.

درتمامی مخلوقات عشق همچون عطیه برترحاضر است 

 زیرا هنگامی که هر چیز دیگری به پایان می رسد

         عشق      می ماند……

 

                                                    “پائلوکویلو”  


زندگی زیباست …

و هر روزش آغازی دوباره ،برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته…

زندگی زیباست …به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز …و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ گل رُز…اما با دور نمایی زیبا و فراموش نشدنی،با صحنه های رنگارنگ و دل نشینش …بی سایه، بی غم…


با اندکی پستی و بلندی …کسی چه می داند ؟همیشه آنگونه که میخواهیم نیست …و هرچه میخواهیم به دست نمی آید …

هجران ها هم حکمتی دارند…اما زندگی همچنان زیباست،می توان خاطراتی خوب در ذهن حک کردو باقی را دور ریخت …

یاد زیبایی های زندگی تا پایان عمر نشاط و سرزندگی به دنبال دارد…

پاییز را هم می توان زیبا دید،نگو خزان است و زردی،اتفاقات هم حکمت خاص خود را دارند،همانطور که شاخه های خشک مجموع صدای دل نشین ِ قدم هایمان را می سازند،خش خش برگ ها هم زیباست،اگر بخواهیم…

مشکل همیشه هست،نگاه ماست که به آن قیمت و تخفیف می دهد،باید دید و نگرش عوض شود.نگاه کردن از قابی دیگر به زندگی هم جذابیت و سودمندی اثر بخشی را برایمان به ارمغان می آورد.این راهیست برای غلبه بر مشکلات و نهایت پیروزی و شادکامی…

گاه باید مسیر خود را عوض کنیم همیشه یک راه پاسخگو نیست جرات انتخاب روشی جدید را داشته باشیم،شاید اینگونه پیروز شدیم ..راه های حل مشکلات زیاد است وهمه کلیدی به دستمان خواهند داد،و البته به شرط آن که ریسمان امید و هدفهایمان گسیخته نشود،بپذیریم که مسئول اعمالمان خودمان هستیم و خالق ِ یکتا، بی حساب و کتاب ما را رها نخواهد کردو نظاره گر و دست گیر ماست تنهایمان نمیگذاردچه در سختی وچه در شادی،بدانیم هرچه انجام میدهیم ثبت خواهد شد.

و خوبی و نیکی کردن را فراموش نکنیم .آری اینگونه است رسیدن به اوج…

باید بخواهیم

نهراسیم

بتوانیم

ببینیم

تلاش کنیم

فردا را بخواهیم

از گذشته به جز تجربیاتش مابقی را دور ریزیم…

آری،زندگی با همه سختی ها و مشکلاتش باز هم زیباست،رنگارنگ و شیرین…

 

نرم،آرام ولطیف آسمان ذره های عشقش روتقدیم زمین می کنه،وچه زیبا عاشقی می کنند این دوبرای هم،وچه شورانگیز است چنین وصلی…گلها سرمست از نوازش دانه های ریز بارانندوشادمانه لبخند میزنند…

سرشارم ازعشق وانرژی…دستمو دراز میکنم..یه قطره..دوتا..سه تا…اووووه..دستانم پرازعشق می شوند…پرازبوی خدا…

پرازنفسم…پرازهیاهو…

باران…نقطه چین من تا آسمان..تا اوج…تا خدا…وجودم پائیز زده شده اماهنوزروح وجان دارم…اگرچه تمام برگهای روزگارعاشقیم خشکیدند و به جای وجودم زمین رازیبایی بخشیدند،اما من هنوزتوان برخاستن دارم…می دانم که باید زندگی را رعایت کنم وآغاز کنم سطری دیگررا…

باران گیرشده ام…جان گرفتم ومیخواهم با خزان پروازراتجربه کنم…مثل برگها…

آرامم و سرمست از بوی باران…آرامتر از همیشه…شیفته این سکوتم و گوش دادن به نجواهای عاشقانه آسمان در گوش زمین…تمام دلتنگی هایم را روی برگهای اطلسی رها خواهم کردتاباران بشویدو فرو روند در اعماق زمین…تا دیگر نباشند و احساس نشوند…

سبکتراز قطرهای بارانم…شفاف تر از لحظه ای که جان را نثار معشوق می کنند…این روزها جان می دهد برای پرواز در اوج…می پرم تا گرفتار طوفان شوم تا بسازم صبرم را قویتر ازدیروزهایم…تا کمتر از قطره ی باران نباشم…

باید از سربنویسم”زندگی زیباست”…

خدايا تو را دوست دارم

تو را دوست دارم كه آسمان تنهايي مرا با مهرباني و لطافتت پر مهر و آرام ميكني

خداوندا تو ميداني كه جز تو عشق بي نام نشان است

تو خود خالق عشقي پس مرا نيز عاشق گردان

به لطافت ستارگان تنهاي آسمان شب

به قرائت آرام كلامت

به نجابت اشكهاي غلطان بر گونه هاي گريان بنده سراپا گناهت

و به تمام خوبيهايت تو را سوگند ميدهم

كه مرا تنها مگذار

مرا تنها مگذار تا با آرامش حضورت بي نياز شوم

مرا تنها مگذار كه مبادا نگاهم به نگاه بنده اي از جنس خاك محتاج شود

دستان نحيفم را در غايت نياز به سويت ميكشانم

چشمان گريانم را ملتمسانه به درگاه بي شائبه ات ميدوزم

و از مناعت ذاتت ميخواهم كه مرا آرام گرداني تا در آرامش تو

از تدبیر نیز کاری ساخته نیست.

خواستن اگر با تمامی وجود

و با بسیج تمام اندام و نیروهای روح و با قدرتی که در آن صمیمیت هست تجلی کند،

اگر همه هستی مان را یک خواهش کنیم ،

یک خواهش مطلق شویم

و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از یقین و امید و ایمان

قطعاٌپاسخ خواهیم گرفت!

وقتی کسی را دوست دارید٬ حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان

 

می شود.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ در کنار او که هستید٬ احساس امنیت می کنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ حتی با شنیدن صدایش٬ ضربان قلب خود را در

 

سینه حس می کنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور

 

می کنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ تحمل دوری اش برایتان سخت و دشواراست.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و

 

ناراحتی اش برایتان سنگینترین غم دنیاست.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشواراست.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که

 

با او گذرانده اید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری

 

بزنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ هر چیزی را که متعلق به اوست٬ دوست دارید؟

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ در مواقعی که به بن بست می رسید با صحبت کردن

 

با او به آرامش می رسید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ حاضرید از خواسته های خود برای شادی او

 

بگذرید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ به علایق او بیش از علایق خود اهمیت می دهید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ حاضرید به هر جایی بروید٬ فقط کافی است او در

 

کنارتان باشد.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ ناخودآگاه برایش احترام خاصی قائلید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ تحمل سختی ها برایتان آسان ودلخوشی های

 

زندگیتان فراوان می شوند.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ او برای شما زیبا ترین و بهترین خواهد بود اگر چه

 

در واقع چنین نباشد.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ به همه چیز امیدوارانه وبا دید مثبت می نگرید

 

ورسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ با موفقیت و محبوبیت او شاد می شوید واحساس سر

 

بلندی می کنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ واژه تنهایی برایتان بی معناست.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ آرزوهایتان آرزوهای اوست.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ در دل زمستان هم احساسی بهاری بودن دارید.

 

به راستی دوست داشتن چه زیباست٬ این طور نیست؟

از خدا پرسیدم : خدایا چطور می توان بهترزندگی کرد؟

خدا جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر،

با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو،

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید .

مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی !

حتی برای یک نفر مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام

توان شروع به دویدن کنی.

کوچک باش و عاشق … که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را .

بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی .

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن .

فرقی نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران …

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی

 گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و

 در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.

 بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را

 پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش

 میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا

 رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل

 انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم

 میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که

 شوهرش نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج زن از

 دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش

 را گشود. همه تعجب کردند. مرد گفت:

 “من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم”…..

 

گفتم خدایا خسته‌ام گفتی که من دلبسته ام

گفتم خبر داری دلم؟گفتی که از آن آگهم

گفتم ندارم غیر توگفتی که نزدیکم به تو

گفتم فراموشم مکنگفتی تو کم یادم نکن

گفتم که صبرم تا به کی؟ گفتی توکل , کار خیر

گفتم ضعیفم من ذلیل  گفتی قوی گشتی عزیز

گفتم گرفته این دلمگفتی که از یادم مبر

گفتم که تنها گشته ام گفتی که من جا مانده ام

گفتم که من دورم ز توگفتی که من نزدیکتر

گفتم ندارم غیر تو گفتی که کافی نیستم!؟

گفتم که لایق نیستمگفتی نباشی کیستم!

گفتم که جبران می کنمگفتی فقط یادم بکن

به نام عشق یا بهتر بگویم سرنوشت

با واژه ی عشق تا چه حد آشنایی دارین

حاضرین یه سفر عشقولانه بریم

پس خانم ها و آقایا ن کمربند ها را محکم و سر جای خود بشینید آماده ی پرواز می شویم.

خواهشمندم که همسفر خوبی تا رسیدن به مقصد نهایی باشیند.

شمارش معکوس ۱-۲-۳-۴-۵-۶-۷-۸-۹-۱۰

پرواز

عشق یعنی اشک توبه در قنوت ، خواندنش با نام غفارالذنوب ، عشق یعنی چشم ها هم در رکوع ، شرمگین از نام ستار العیوب ، عشق یعنی سر سجود و دل سجود ، ذکر یا رب یا رب از عمق وجود ، در خاتمه عشق یعنی حسین فاطمه.

عشق فراموش کردن نیست                    بلکه                       بخشیدن است

عشق گوش دادن نیست                          بلکه                       درک کردن است

عشق دیدن نیست                                   بلکه                       احساس کردن است

عشق جا زدن نیست                                بلکه                       صبر داشتن است

      

عاشق آن نیست که یک دل به صد یار دهد

عاشق آن است که صد دل به یک یار دهد

 

کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود                                توی بازارصداقت کمی ارزانی بود

غروب عاشقان رنگش طلاییست                                         اگر چه آخرش مرگ و جداییست

دبیر دینی : عشق موهبتی الهی است .

دبیر اقتصاد : عشق تنها کالاییست که از خارج وارد نمی شود .

دبیر شیمی : عشق تنها اسیدیست که به قلب صدمه نمی زند .

دبیر ادبیات : عشق باید مانند عشق لیلی و مجنون بر محور نظامی باشد .

دبیر ورزش : عشق تنها توپیست که به اوت نمی رود .

دبیر جغرافی : عشق تیریست که از فراز کوه های آسیا بر قلب می نشیند .

دبیر زیست : عشق یک نوع بیماریست که از چشم وارد بدن می شود .

اینجاست که آقا پلیس می گه عشق تنها تصادفیست که پلیس در آن دخالت ندارد.

ممنون که تو این سفر همراهم بوددین اما عشق مقصد نهایی ندارد پس در سفرهای

 بعدی نیز با من باشین.

حتی مکث کوتاهی هم بینشون نیست ….. تیک …. تاک …. گوشم از این صداها پره … دیگه برام عادی شده …. برا همه عادی شده …. ساعت 1

اگه یه خورده دقت کنی متوجه می شی که زندگی آدم ها  مثه همین ساعته …. می گذره و دیگه …. بر نمی گرده …. نه اینکه نخواد برگرده …. نه اصلا…. نمی تونه برگرده …. آخه راهی برا برگشت نداره …. اما خدا نکنه که ساعت زندگیه ما خراب شه … اون وقته که همه چی به هم می ریزه … همه چی … اگه زندگی قابل برگشت نیست اشکالی نداره …. حداقل … حداقل بعضی جاهاشو می شه جبران کرد … اما اگه خراب شه … دیگه جبران پذیر نیست …. اصلا …. درست کردنش …. تازه اگه بشه درستش کرد… اگر هم درست شه که … مثه اولش نمی شه … باید یه باطری نو براش خرید …. این روزا هم باطری کم گیر میاد …. کم یابه …تازه گرون هم هست …. آخه تورم رفته بالا …. می دونی که …. پس باید قدر همون باطری اولیه رو که موقع تولد به عنوان اشانتیون بهمون دادن رو بدونیم …. تیک …. تاک …. ساعت 2…

یه ساعت گذشت …. به همین سادگی …. دیدی چه زود می گذره ؟!…. البته … دوباره ساعت دو می شه ها …. اما … این دو کجا و دوی چند روز یا چند سال دیگه کجا؟!…

این قدر تو زندگی دو می شه تا آخر توی یکی از همین دو ها… “انا لله و انا الیه راجعون”

تموم شدا …. نصف این دوها تموم شد …. زود باش … بجمب …. ساعت 3 …

دو ساعت دیگه هم رفت …. من هیچ چی نمی گم …. فقط … قدرشو بدون … بر نمی گرده ….

 

چه دیر می فهمیم که زندگی … همان روزهایی بود که زود سپری شدنش را آرزو می کردیم …

 

دخترک شانزده ای ساله بود که برای اولین بار عاشق

 یک پسر شد. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و

همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را

به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه

می داشت و دورا دور او را می دید احساس خوشبختی

می کرد.

در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را

گرم می کرد.

او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر

روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت

و کاغذ رابه شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک

بطری بزرگ می انداخت.

دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری

مثل او  دختری با مــوهای بلند و چشمان درشت را

دوست خواهد داشت.

دختر موهایی بسیار سیــاه ولی کوتاه داشت و وقتی

لبخند میزد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.

در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر

با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت.

یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای

دوست پسرهای خودنامه می نوشتند یا تلفنی با آنها

حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از

مدتها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای

نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.

روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را

بدون توجه پشت سر می گذاشت.

به یاد نداشت چند بار دستهای دوستی را که به سویش

دراز می شد، رد کرده بود.

در این چهارسال تنها در پی آن بود که برای فوق

لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته

شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را

کوتاه نکرد.

دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد

دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل

شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر

مثل گذشته ادامه داشت وبطری های روی قفسه اش به

شش تا رسیده بود.

ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که

شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال

ورشکستگی است.

همسـرش از او جداشده و طلبــــکارانش هر روز او را

آزار میدهند.

دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.

شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف

زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش

در آن بود در دست پسر گذاشت.

پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند

دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.

زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و

تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های

دختر تجارت خود را نجات داد.

روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و

۲۰درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه

را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست

هستیم، مگر نه؟

پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.

چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک

زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.

مدتی بعد دختر به شدت مریض شد،در آخرین روزهای

زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می

ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای

خانواده اش، پسر را باز شناخت و گفت: در قفسه

خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای

من نگهدارید؟

پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.

مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال

استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در

دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی

این ستاره چیست؟

مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش،

مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک

جواب داد: از بطری روی کتابخانه پیدایش کردم.

پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟

پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟

کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود:

  * معنای خوشبختی اینست که در دنیاکسی هست*

    *که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد*

چگونه با خدا صحبت کنم
چگونه با خدا صحبت کنم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *