چگونه با خدا مراقبه کنیم

 
helpkade
چگونه با خدا مراقبه کنیم
چگونه با خدا مراقبه کنیم

ارتباط با خدای درون خدا دانای کل است عشق بازی با خدا تو را در زندگی نجات می دهد، نجات از زندگی یعنی به آرامش رسیدن، لذت بردن از لحظه حال، ارتباط با خدای درون تو را به آرامش می رساند.

آرامش درونی ما زمانی پدیدار می شود که خیال خاطر داشته باشیم و نگرانی هایمان را به خدا بسپاریم که او نگران امروز و فردای ما باشد، تا خدا هست چرا من نگران امور زندگیم باشم. خداوند دانای کل است و بهترین زمان را میداند که چه کار انجام دهد.

خداوند حواسش به ما هست پس تا میتوانی با او حرف بزن که نجات بخش همگی ما خداوند است، در عاشقانه های من با خدا ما سعی کرده این در مورد موضوع ارتباط با خدای درون حرف های دل شما عزیزان را قرار دهیم. لذا حتما مطالعه کنید.

اعتماد به خدا ما را رها می سازد از نگرانی های روزمره و فارق می شویم از فکر نداشته هایمان و به داشته ها توجه میکنیم. پس به خدا اعتماد کن و امور زندگیت را به او بسپار تا زندگیت مسیر عالی خود را به سمت سعادت و کمال با سرعت و اطمینان بیشتری طی کند.

ارتباط با خدای درون میتواند تو را نجات دهد. همگی ما میخواهیم در تمام مراحل زندگی به موفقیت برسیم از این رو در تمام لحظات در تلاش هستیم و تمام سعی خود را بکار میبریم تا به موفقیت و سعادت زندگی برسیم، یکی از کارهایی که باید انجام دهیم ریلکسیشن و مدیتیشن است، مدیتیشن و مراقبه ما را به موفقیت و سعادت زندگی نزدیکتر می کند و ارتباط با خدا را قوی تر میسازد.

چگونه با خدا مراقبه کنیم

میدانم و میدانی که خدا در تمام لحظات ما حضور دارد و هر لحظه با ما در ارتباط است، پس برای خدای خودت وقت بگزار و با او حرف بزن و خدای درون خود را بشناس، با خدا عشق بازی کن، زندگی کن و در نهایت میبینی که تمام زندگیت به سمت بهتر شدن پیش میرود.

ارتباط با فرشتگان _شما هم اکنون فرشتگان نگهبانی در کنار خود دارید، این فرشتگان موجوداتی ناب از نور الهی هستند…

راز شمع – عالم مادی از چهار عنصر آب و باد و آتش و خاک تشکیل گردیده است. هر کدام…

اعداد فرشتگان _ یکی از رایج ترین و هیجان انگیزترین روشهایی که فرشتگان از طریق آنها ما را هدایت می…

ارتباط نماز با چاکراها _ کسانی به مباحث مربوط به چاکرا علاقمند هستند، حتما می دانند که چاکراها برای بهتر…

هواپونوپونو چیست _ هواپونوپونو روشی است برای ایجاد تعادل و نظم کامل، برای شفا دادن یک موقعیت. هواو یعنی ایجاد…

سختی های زندگی _ زندگی پر از فراز و نشیب است و سختی ها هم جزئی از زندگی هستند و…

برکات انفجاری خداوند _ داستان جالبی از زبان جول اوستین بشنویم: یکی از دوستانم می خواست وارد دانشگاه بزرگی شود،…

قدرت کلمات –  کلمات ما از قدرتی خلاقانه برخوردارند. هرگاه واژه ای بر زبان می آوریم، چه خوب و چه…

جول اوستین واعظ و کشیش ارشد کلیسای لیک وود در 5 مارس 1963 به دنیا آمده است. این کلیسا یکی…

غلبه بر مشکلات – در عمق هر رویداد و اتفاقی ، تجربه ی نیکی نهفته است. حتی در تجاربی که…

هر چیزی در این دنیا دو بار آفریده می شود یک بار در ذهن و بار دیگر در دنیای ماده آفریده خواهد شد، برای رسیدن به موفقیت باید ابتدا آن را باور کرد و قبل از باور به موفقیت باید خود را باور کرد. انگیزه بخشیدن و ایجاد روحیه عالی خط مشی ریلکس سام وان می باشد، با ما همراه باشید…

آیا حساب کاربری ندارید؟


کد تایید *

در شب های پر فیض و برکت قدر به سر می بریم. در روایات بسیاری به ارزش بالای شب قدر اشاره شده است و بسیار سفارش شده است که در این شب ها رابطه معنوی خود را با خدای خود بیشتر کنیم. به مناجات و راز و نیاز با معبود خویش بپردازیم و حاجت و خواسته دلمان را از خودش بطلبیم ، طلب استغفار برای خودمان و رفتگانمان کنیم و از خداوند متعال بخواهیم در این شب ها سرنوشتی برای ما رقم بزند که موجب رستگاری ما و زندگیمان می شود.  هرکس به شیوه ای با معبود و معشوق خویش راز و نیاز می کند . یکی از روش هایی که ما را به خدا نزدیک می کند ، مدیتیشن و مراقبه است.

ارتباط با خدای درون ، مانوس شدن با دانای کل ، عشق بازی در زندگی با معشوق ابدی ما را از حوادت زندگی نجات می دهد. در این مقاله قصد داریم به این مقوله بپردازیم که چگونه با مدیتیشن می توان به معشوقی لایتناهی نزدیک شد؟چگونه می توان با مراقبه رنگ و بوی خدا را در زندگی حس کرد ؟ چگونه می توان با مراقبه روح خود را تسلیم اوامر الهی نمود؟ ما را تا پایان این مقاله همراهی بفرمایید.

بیایید کمی برگردیم به عقب! به گذشته خود و به کارها و مشکلات و موانعی که سر راه ما بوده، چقدر توانستیم خدا را در لحظات خوشی و ناخوشی به یاد بیاوریم ؟ آیا فقط زمانی یاد خدا می افتادیم که ناخوش و گرفتار بودیم ؟ در زمانی که حال و احوال دلمان خوب بود چقدر شکرگزار نعمت های الهی بودیم ؟

خداوندی که هر لحظه در زندگی ما حضور دارد چرا باید فقط در لحظات سخت به یادش باشم ؟!

چگونه با خدا مراقبه کنیم

خداوند مهربان در قرآن کریم فرموده است من از رگ گردن به شما نزدیکترم. معبود ما با این جمله به همه بندگانش نوید داده که در تمامی لحظات حواسم به تو هست ، کنار تو هستم و تو را تنها نمیذارم و چه موهبتی بزرگتر از اینکه خداوند بزرگ همیشه حواسش به ما باشد و ما را به حال خود رها نکند.

 پس به راحتی با خدا حرف بزن ، نگرانی هایت را به خدا بسپار ، خداوند دانای کل است و او بهتر می داند چه کاری در چه زمانی انجام شود .

اعتماد به خدا ما را از نگرانی های روزانه رها می سازد، از فکر نداشته هایمان دور می شویم و بیشتر به داشته هایمان فکر میکنیم. به خدا اعتماد کن ، امور زندگیت را به او بسپار تا زندگیت مسیر عالی خود را به سمت سعادت و کمال ، پیشرفت و موفقیت حرکت کند.

همه ما دوست داریم در تمام مراحل زندگیمان به موفقیت ، به کامیابی و سعادت برسیم و در تلاشیم تا خود و زندگیمان را به کمال برسانیم.برای رسیدن به آرامش و رهایی از هر نگرانی و انرژی منفی بهترین کار مدیتیشن و مراقبه است که ارتباط ما را با خدا قوی تر می سازد.

در حالت نشسته و یا خوابیده در محیطی کاملا آرام و به دور از سر و صدا قرار بگیرید. پیشنهاد می شود بمدت ۱۵ دقیقه تلفن خود را خاموش کنید تا حواستان پرت نشود همچنین اگر از موسیقی یوگا یا مدیتیشن که ریتمی آرام بخش دارد در پس زمینه محیط استفاده شود نیز می تواند آرامش بیشتری به شما ببخشد.

چشمان خود را ببندید و دستاها را بالا برده و شروع به تکرار این عبارت در درون خود نمایید. : (( خدایا قلب من برای تو باز است لطفا بیا و در قلب من جای بگیر))

سپس این عبارت را بصورت بلند و ۱۰ بار با خود تکرار کنید و هر بار با یکی از انگشتان خود شروع کنید. هنگامی که عبارت را یک بار با هر انگشت تکرار کردید وسوسه ی ضعیفی را که برای پیدا شدن دارید کنترل می نمایید و کانال های انرژی را در نوک انگشتان خود باز می نمایید.

گاهی اوقات به صورت آهسته دستهایتان را چند میلی متر به جلو و عقب حرکت دهید تا آگاهی شما از میدان انرژی اطراف انگشتانتان افزایش یابد.

پس از آنکه این ۱۰ مرتبه بلند تکرار کردید ، ۱۵ دقیقه این عبارت را در درون خود بگویید. زمان را از طریق ساعت کنترل کنید. ممکن است کمی سرگردانی ذهن داشته باشید که این امر در ابتدا طبیعی است اما به مرور ذهن تمرکز خود را بدست می آورد.

همانطور که شما مراقبه می کنید و توجه دارید که فکر شما سرگردان شده است با آسودگی عبارت را تکرار کنید. این طبیعی ست که گاهی در مورد لیست خرید، وظایف، حرف هایی که دیگران گفته اند، کارهایی که باید انجام بدهید و … فکر کنید. فواید مراقبه حتی اگر شما بتوانید عبارت را فقط چند بار قبل از سرگردان شدن مجدد فکرتان بگویید حاصل خواهد شد. هر موقع که متوجه شدید در مورد چیزهای دیگری فکر می کنید فقط به فکر کردن در مورد عبارت و آگاهی از نوک انگشتان خود برگردید.

بالا نگه داشتن دست ها موجب می شود آگاهی بیشتری از انگشتان ایجاد شود و به مرور تا نوک انگشتان پا بیاید.

در ابتدا روزی ۲ بار مراقبه نمایید به طوری که فکر ،قلب و جسم به پیمودن درون و باز شدن کسب انرژی عادت کند.

هنگامی که قلب و فکر شما به جریان انرژی متصل شد زمان مناسبی است برای درخواست تقاضا است. در این هنگام شروع به تصور کردن آرزوها  و خواسته هایتان نمایید. فقط کافی است آنها را در ذهنتان ببینید و شروع به گفتن این عبارت کنید:  (( خدای من قلبم برای تو باز است لطفا به زندگی من وارد شو))

حال به تصور کنید امروز قرار است بهترین اتفاق برای شما رخ دهد. در این حالت از خودتان بپرسید:

می خواهم که روزم چگونه آغاز شود؟می خواهم چه اتفاق خوشایندی امروز برای من رخ دهد ؟ امروز چه چیزی مرا خوشحال می سازد؟ برای چه چیزهایی باید  شکرگزار و سپاسگزار باشم ؟

حس کردن این سپاس شما را به زمان حال بر می گرداند. به آهستگی تا شماره ۳ بشمارید و چشمان خود را با احساس شادابی و آرامش و با تمرکز بسیار باز نمایید و بگویید: خدایا متشکرم.

عمل کردن بر طبق اراده روح عمل به خواسته پروردگار و تسلیم در برابر اوامر و هر آنچیزی که برای ما صلاح دانسته است می باشد. با انجام این تمرین، در برابر خواسته الهی تسلیم می شوید. سعی کنید بیشتر در لحظه باشید و آگاهی کامل داشته باشید.

مراقبه یا مدیتیشن یکی از روش های رسیدن به آرامش و نزدیک شدن به خداوند متعال است. مدیتیشن و ارتباط عمیق با خدا موضوعی بود که در این مقاله به آن پرداخته شد. بدون شک همه ما در زندگی رنگ و بوی خدا را حس کرده ایم اما بدلیل مشغله های روزمره ازش دور شده ایم با انجام مدیتیشن فضایی دوستانه با معبود خویش ایجاد کنید و تمام دلهره ها ، نگرانی ها و دلمشغولی هایتان را به خودش بسپارید زیرا اوست که حلال تمام مشکلات ماست و همواره در تمامی مراحل زندگیمان حواسش  به ماست.

منبع منبع۲

ارتباط شما با خداوند چگونه است؟ با ما به اشتراک بگذارید

در صورتیکه تمایل به انجام تمرینات یوگا در منزل دارید ، به راحتی میتوانید از آموزش های آنلاین یوگا که در سایت و اپلیکیشن یوگان ارائه شده است ، استفاده کنید و از فواید این ورزش در سلامتی جسم و ذهن خود بهره مند شوید . همچنین در صورت تمایل می توانید DVD های آموزش یوگا در خانه را نیز تهیه کنید.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

وب اپلیکیشن ما را هم اکنون به صفحه اصلی موبایل خود اضافه نمایید

متوجه شدم

وب اپلیکیشن ما را هم اکنون به صفحه اصلی موبایل خود اضافه نمایید

Add

متوجه شدم

«مراقبه» یا «مدیتیشن» (Meditation) یا ریلکسیشن (Relaxation) تمرینات بسیار ساده و راحت و معمولی هستند که عمدتاً به هدف آرامش و تمرکز و آگاهی خالص انجام می‌شود. مراقبه «تربیت» و «کنترل» ذهن توسط تکنیک‌های درون گرانه برای رسیدن به مفهوم دست کشیدن از تقلای بیهوده ذهن و بدن است. به عبارتی، مراقبه، تسلط بر ذهنی است که کماکان بر شما مسلط است؛ یعنی درک حقیقت نجات خویش به دست خویشتن و درکِ تغییر جهان خویش به واسطة تغییر ذهن خویش. مراقبه دانش شناخت و دگرگون کردن خویش و دنیای خویش است و نقش مؤثری در ایجاد آرامش انسان‌ها دارد. امروزه علوم جدید این تکنیک را کاملاً تأیید کرده است، بیشتر روش‌های محبوب مراقبه ریشة شرقی دارند. از روش‌های معروف مراقبه شرقی می‌توان به مراقبه متعال (تی ام)، مراقبه ذن و مراقبه ویپاسانا نام برد.

انسان همواره در زمان گذشته یا آینده سیر می‌کند و همیشه در هراس از آینده و غم و افسوس گذشته از لحظة زنده و پویای اکنون غافل است. انسان، نیروی درونی خود را به این طریق از دست می‌دهد. مراقبه تمرینی است که به انسان می‌آموزد چگونه در زمان حال زندگی کند و نیروی ذهنی خود را در راه هدفی که می‌خواهد به کار گیرد. ما با تمرینات مراقبه و تمرکز در زمان حال زندگی می‌کنیم. در حقیقت باید دریابید که رنج و اندوه، نخست با گذشته زمان و دوم با در نظر گرفتن ارزیابی امور و ارزش‌ها در ذهن معنا پیدا می‌کنند؛ به عبارتی انسان‌ها با مقایسة وضعیت‌ها در آینده و گذشته، دچار حالت غم و غصه می‌شویم. آیا کسی که یاد گرفته این ذهن ازهم‌گسیخته را که گویی کار آن مقایسه دائم وضعیت‌ها و شرایط و مفاهیم و امور با هم است، در کنترل درآورد آیا به تجربه اندوه دچار خواهد شد؟ افسردگی و اضطراب ضربة کاری ذهن تربیت نشده از شدت مقایسه و ارزیابی همه چیز با هم است. مراقبه توانایی پاسخ به بسیاری از مشکلات را دارد. از دستیابی به یک آرامش اعصاب فوری پس از جروبحث با دیگران تا توانایی کامل «حس رضایت‌خاطر» حس رضایت خاطر به زندگی اصولاً به تربیت ذهنی و درجه خودساختگی ما بستگی دارد برای همین کسی که خوشبختی را در بیرون از خود می‌جوید، هیچ‌وقت در خود احساس رضایت خاطری که «عمیق» و «طولانی» است را نخواهد کرد. مراقبه شخص را در درازمدت دچار بصیرتی باطنی می‌کند. این بصیرت یا آگاهی مانند خواندن فلسفه ارسطو یا خواندن جنگ و صلح تولستوی و آثار شکسپیر نیست؛ این آگاهی یک بصیرت درونی و یک درکِ باطنی یست که معمولاً فرزانگان را صاحب آن می‌دانیم این آگاهی موصوف به مکتبی و ساخت کسی نیست، مکاشفه‌ای تدریجی و آرام حاصل از درون پویی ست. البته باید یادآور شوم برخی از افراد مراقبه را با مرحله مکاشفه اشتباه می‌گیرند. بایست دقت داشت که در مراقبه هر حرف یا فکر و یا صدا و هر چیز دیگر وجود داشته باشد، دیگر مراقبه نیست بلکه «توهم است».

مراقبه، تکنیکی برای «دستیابی به لایه‌های عمیق فکر» است و شخص می‌تواند با این تمرین، به منشأ ایجاد فکر دست پیدا کند و کسانی که روزی ۲ بار و هر بار ۲۰ دقیقه تمرین را به‌طور مداوم این تمرینات را انجام دهند، پس از مدتی از تمرکز حواس، خلاقیت، آرامش و سلامت بیشتر برخوردار می‌گردند. برای مثال در دریا، سطح آب پر از موج و تلاطم است و حرکت، نوسان فراوان دارد؛ اما عمق دریا کاملاً ساکت و آرام است و آن تلاطم و نوسانی که در سطح مشاهده می‌شود، ابداً در عمق نیست. با آنکه همه حباب‌ها که در سطح به چشم می‌خورند از همین قسمت‌های عمیق می‌آیند اما در آنجا کاملاً ساکت و آرامند.

ما معمولاً با سطح مغز خود در ارتباطیم. آنجا که همه چیز، شلوغ و پرهیاهوست. ما اگر قادر باشیم به قسمت‌های عمیق‌تر مغز دست پیدا کنیم و به منشأ فکر راه یابیم، عملاً هم سکوت و سکون ذهنی برایمان میسر می‌شود و هم به جایی می‌رسیم که منشأ خلاقیت، تدبیر و تمرکز فراوان است. آنچه که ما آن را فکر می‌نامیم، انرژی است که به سطح مغز آمده است؛ یعنی از منشأ خود به مرور بالا آمده تا به سطح مغز رسیده است. مراقبه شما را به قسمت‌های عمیق مغز می‌برد. به سکوت ذهن، به سکون فکر و به خالی درون می‌کشاند. تولید و ایجاد فکر را غالباً به سطح و عمق دریا تشبیه می‌کنند. همان‌طور که یک حباب، ابتدا در عمق دریا به‌صورت بسیار کوچک ایجاد می‌شود و کم‌کم بالا می‌آید و هم‌زمان با بالا آمدن بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود تا به سطح آب می‌رسد، فکر نیز چنین روندی را طی می‌کند. ابتدا از لایه‌های عمیق مغز عبور می‌کند و آنجا ما آن را احساس و تجربه می‌کنیم و می‌گوییم که فکری به ذهنمان خطور کرد.

یکی از این روش‌های درمانی مفید و رایج برای مشکل اضطراب، مراقبه است.

چگونه با خدا مراقبه کنیم

به‌طورکلی مراقبة منظم و مداوم حتی اگر تنها چند دقیقه در روز انجام شود، از نظر کاهش تنش، چهار نتیجه اساسی و حیاتی در پی دارد:


• فرایند توجه کردن را بهبودی می‌بخشد.

• مهار انسان را در پردازش افکار خود افزایش می‌دهد.


• توانایی کنترل هیجانات افزایش می‌یابد.


• به تنش‌زدایی بدن کمک می‌کند.

مدیتیشن (مراقبه) تنها آنچه که یوگا کارها با نشستن در «دامنه کوههای هیمالیا» انجام می‌دهند، نیست. بلکه یک روش انعطاف‌پذیر مقابله با استرس، اضطراب و بسیاری از وضعیت‌های خاص پزشکی است که هرروزه به‌طور روزافزون «صلح و آرامش داخلی» ما را به هم می‌زند. بهره بردن از مدیتیشن (مراقبه) برای درمان چیز جدیدی نیست. بهبودی به‌وسیله این روش از دیرباز در سراسر جهان و در فرهنگ‌های قدیم وجود داشته و در ادیان مختلف به آن اشاره شده است. در حقیقت به‌طور عملی بسیاری از گروه‌های مذهبی مدیتیشن (مراقبه) را به صورت‌های مختلفی اجرا می‌کنند و ارزش آن در تمرکز، آرامش و همچنین کاهش درد و افزایش بهبودی سلامت انسان از سالیان گذشته امری کاملاً اثبات شده است و خواهد بود.

مدیتیشن یا مراقبه، هم پیش از اسلام و هم بعد از اسلام در متن مراسم فرقه‌های عرفانی ایران، حضوری پرقدرت و چشمگیر داشته و دارد. در سال‌های اخیر به ویژه پس از پژوهش‌های ۳۰ ساله دکتر بنسن در دانشگاه، اثرات این تکنیک آرامش‌بخش در پیشگیری و حتی درمان بسیاری از بیماری‌ها که بر اثر استرس به وجود می‌آیند به اثبات رسیده است. برای درک بهتر این وضعیت می‌توان به مقدمه گلستان سعدی مراجعه کرد. سعدی در این مقدمه به عارف صاحبدلی اشاره می‌کند که «سر به جیبِ مراقبه فرو برده و در بحر مکاشفت مستغرق شده است. زمانی که از این معاملت باز می‌ایستد، یکی از یاران به طریق شوخی و انبساط به او می‌گوید: در این سیر باغ و بُستان روحانی که بودی، برای ما چه تحفه‌ای آورده‌ای؟ عارف می‌گوید: قصد داشتم چون به گلزارهای باغ معرفت رسیدم، دامنم را از گل پر کنم تا به یاران تقدیم کنم. ولی بوی گل‌های گلستان‌های معنوی چنان مرا مست کرد که دامنم از دست رفت.»

در وادی عرفان کسانی که در شرایط مراقبه به مشاهدات شگرفی نائل می‌گردند، هرگز از این خبر که به آن‌ها رسیده، خبری به دیگران نمی‌دهد. همچنین مدیتیشن یا مراقبه قسمت اصلی یا موتور محرّک فرقه‌های عرفانی است. ازآنجاکه پیش از اسلام در ایران در کنار دین زرتشت طریقت‌های عارفانه بسیار پرقدرتی مثل طریقت مهر وجود داشته، سنت‌ها، مراسم و مناسک عارفانه آن‌ها در متن مراسم فرقه‌های صوفیه به‌عنوان استمرار یک مضمون فرهنگی حضوری بارز و پرشکوه دارند. در کتاب «ریاض السیاحه» یکی از مشایخ صوفیه در شرح مسافرت به هندوستان با دقت و شگفتی به شرح حالات و رفتارهای گروهی از پارسیان هند می‌پردازد که مطابق رسوم گذشته به انجام مدیتشین یا مراقبه می‌پرداخته‌اند. در تمام مذاهب از جمله دین مبین اسلام، مؤمنان در زمان نماز با استفاده از تسبیح به ذکر می‌پردازند. در قرآن مجید ذکر خدا موجب آرامش درون عنوان شده است. گویی مدیتیشن یا مراقبه یکی از نکات مشترک مذاهب، فرقه‌های عارفانه، علوم اجتماعی و علوم پزشکی است. در شرایط کنونی در بسیاری از کشورهای جهان انسان‌های زیادی برای رسیدن به آرامش و تعالی روحی به مدتیشن روی می‌آورند و از آنجا که مردمان اروپا و آمریکا برای اولین بار از طریق آثار یوگیان هند با این روشِ آرامش‌بخش آشنایی پیدا کردند، به مدیتیشن به‌صورت سوغات هند می‌نگرند.

مدیتیشن، در سال ۱۹۶۰ هنگامی‌که ماهاریشی ماهش یوگی آن را به آمریکا برد، عمومی شد. در این زمان، گزارش‌هایی از یوگی‌ها و استادان مدیتیشن هندی که قادر به دگرگونی در حالات آگاهی و کنترل اعمال بدن مانند فشارخون بودند، به غرب رسید. این موارد جرقه‌ای برای محققان غربی و عده زیادی از مردم برای شروع تحقیقات دربارة عامل نهانی افزایش سلامتی این تکنیک‌های قدیمی شد. در سال ۱۹۷۵ هنگامی که دکتر هربرت بنسن (Herbert Benson) ، یکی از پزشکان پرآوازه دانشگاه هاروارد، کتاب مشهور خود به نام «پاسخ آرمیدگی» (Relaxation Response) را منتشر کرد، اعتماد به این تکنیک‌ها بیشتر شد. این کتاب نشان می‌داد که مدیتیشن چگونه توانسته به درمان فشارخون بالا، دردهای مزمن، خوابی و بسیاری از بیماری‌های جسمی کمک کند.

امروزه به‌طور نمونه «شرکت هواپیمایی بین‌المللی پیتزبورگ» Pittsburg یک اتاق بزرگ مدیتیشن (مراقبه) با محیطی کاملاً آرام، مبلمان راحت و تزیین شده با نقاشی‌های ابر و طبیعت، فراهم کرده است تا اشخاص و مسافران بتوانند به نحو احسن از این فرودگاه شلوغ به جایی کاملاً امن و به‌دوراز ازدحام و شلوغی و هیاهو پناه ببرند.

یک فیلسوف چینی به نام Tzu – Chuang مبدع روشی از مدیتیشن (مراقبه) است که در آن چینی‌ها کاملاً آرام می‌نشینند و هیچ حرکتی انجام نمی‌دهند و در واقع، از طریق فکر نکردن به افکار ناراحت‌کننده و آزار آور، برای خود یک» ناشتایی فکری» ایجاد می‌کنند. این «ناشتایی فکری» که در مدیتیشن (مراقبه) رخ می‌دهد، مغز و روح را کاملاً تصفیه کرده و همانند ناشتایی بدنی «گرسنگی» عمل می‌کند. ناشتایی بدنی و ناشتایی فکری هر دو کاملاً طبیعی بوده و در واقع یک روش جوان‌سازی بافت‌های بدن است که با خالی کردن بدن و روح از تمام سیگنال‌های ورودی عذاب‌آور برای مدت چند دقیقه یا چند روز اتفاق می‌افتد.در سال ۱۹۶۰ و دهة بعد از آن، گزارش‌های زیادی می‌رسید که حاکی از اثرات یوگا و مدیتیشن (مراقبه) در هندی‌هایی بود که می‌توانستند به‌طور خارق‌العاده‌ای سطوح هوشیاری و کنترل سیستم‌های غیر ارادی بدن خود را تحت کنترل در آورند.

این گزارش‌های که صحت آن‌ها مورد تأیید دانشمندان بود، دانشمندان علوم بهداشتی را که در آن زمان از عوارض دارویی بسیاری از داروها ناامید شده بودند، امیدوار ساخت که مدیتیشن (مراقبه) یک راه حل با ارزش و ایمن برای کاهش استرس بوده و استفاده از آن بسیار لذت‌بخش است.

دکتر پاتریشیا نوریس از کلینیک Menihger در آمریکا در گزارشی عنوان کرد که افراد تحت مطالعه وی که مدیتیشن (مراقبه) را اجرا می‌کردند، ایمنی بدنشان در مقابل ایدز و سرطان افزایش پیدا کرده است. همچنین وی این روش‌ها را برای افراد معتاد به مواد مخدر و الکل آزمود و دریافت که مدیتیشن (مراقبه) یکی از بهترین روش‌هایی است که اعتماد به نفس این افراد را در مقابل ترک مواد مخدر و الکل یاری می‌کند.

در تحقیق دیگری در ۱۹۹۰ پزشکان و فیزیولوژیست‌های دانشگاه استانفورد این روش‌ها را روی شش هزار داوطلب اجرا کردند و تقریباً نزدیک به همه آنان اذعان داشتند که روش‌های مدیتیشن (مراقبه) بسیار سودمند می‌باشند.

بر اساس نتایج تحقیقات محققانِ دانشگاه‌ هاروارد، تفکر عمیق به‌صورت مدیتیشن (مراقبه) باعث پیدایش امواجی در نفر می‌شود که با تمرکز و هوشیاری در ارتباط است؛ و باعث فعال شدن ناحیه‌ای از مغز که بخش تمرکز و توجه است، می‌شود.

محققانِ دانشگاه هاروارد با انجام MRI بخش‌هایی از مغز که در حافظه و توجه دخالت دارند. دریافتند حتی مناطقی از مغز که هنگام پیری چروکیده می‌شوند، در هنگام مدیتیشن (مراقبه) این توانایی را دارند که روی جزئیات یک مسئله تمرکز کنند. همچنین دانشمندان دانشگاه کنتاکی در تحقیقی جداگانه دریافتند که ۴۰ دقیقه مدیتیشن (مراقبه) می‌تواند باعث افزایش تمرکز و دقت افراد شود.

مدیتیشن (مراقبه) از جمله روش‌های شرقی تمرکز است که در آن فرد در مکانی ساکت به مدت حدود ۲۰ دقیقه در حالتی شبیه خَلسه فرو می‌رود.

حال بهتر است ببینیم که چگونه و چطور با تمرینات مراقبه یا مدیتیشن (مراقبه) باعث می‌شود، سیستم مغزی ما ذهن را پالایش داده و موجب شود، درون را از تنش‌های عصبی و فشارهای روحی پاک نمایم. ابتدا با تکرار مانترا، کم‌کم ذهن آسوده و خالی و راحت می‌شود و به دنبال آن نیز، جسم راحت می‌شود. وقتی جسم راحت شد و ذهن آسوده بود، شما در یک حالت استراحتِ عمیق به سر می‌برید که می‌گویند این استراحت عمیق دو برابر، مؤثرتر از خواب است. در یک استراحت عمیق، شما به ناخودآگاه دسترسی دارید و با لایه‌های عمیق مغز مانند خواب که در آن رؤیا می‌بینید، ارتباط برقرار می‌کنید. در این آرامش و استراحت عمیق و ارتباط با ناخودآگاه، تنش‌های عصبی، فکرهای مزاحم و خصوصاً شاید افکار ناراحت‌کننده شما از عمق به سطح بیاید. بیرون آمدن این خاطرات، شاید کمی جسم را پر تنش و منقبض کند. این انقباضات عضلانی ذهن را فعال می‌کند و در نتیجة این فعالیت، تولید اندیشه صورت می‌گیرد. پس از لحظاتی فرو رفتن در فکر، مجدداً به مانترای خود باز می‌گردید و مانترا ذهن را آسوده می‌کند و این چرخه مجدداً تکرار می‌شود. شاید در بیست دقیقه مراقبه یک وعده شما این چرخه چندین بار تکرار شود و این پالایش چندین بار صورت گیرد.


چگونه مراقبه کنیم؟

شما در هر وضعیتی که دوست دارید بنشینید و وضعیتی راحت به خود بگیرید سپس چشم‌های خود را بندید و سکوت کنید و خاموش شوید.


مانترا:

مانترا یا ذکر در مراقبه، غالباً واژه‌ای است که صرفاً یک فرکانس صوتی دارد و استاد آن را به شما یاد می‌دهد که باید از درون تکرار می‌کنید. این واژه، یک‌صدا و صوت است و دیگر هیچ. در نزد یوگی‌ها مهم‌ترین و متداول‌ترینمان تراها صوت «اوم» می‌باشد؛ یعنی شخص می‌نشیند، چشم‌ها را می‌بندد و مدام در ذهن خود تکرار می‌کند: اوم، اوم، اوم… و این عمل را ۲۰ دقیقه مداوم انجام می‌دهد.

روان‌شناسی امروز ثابت کرده است که با ذکر یک مانترا عملاً بعد از دقایقی تمام قسمت‌های ذهن را خستگی و رخوت می‌گیرد و صرفاً یک نقطة فعال باقی می‌ماند. مانترای شما نیز می‌تواند واژه «اوم» یا هر واژه دیگری که استاد شما صلاح می‌داند باشد؛ اما آنچه بسیار مهم است این است که این مانترا همیشه ثابت باشد و هیچ وقت آن را تغییر ندهید و همیشه با این مانترا مراقبه کنید. اشتباه مسلمی که بعضی از معلمان تکنیک مدیتیشن (مراقبه) مرتکب می‌شوند و امروزه علم آن را به شدت مردود اعلام می‌کند، این است که می‌گویند: هر کس مانترا یا صوتی مخصوص به خود دارد و ادعا می‌کنند که قادرند مانترای هر کسی را کشف کنند و مانترای مخصوصش را به‌طور خصوصی اعلام کنند و حتی به او می‌گویند که این واژه صرفاً مال شماست و مراقب باشید که آن را با هیچ کس در میان نگذارید. علم این موضوع را کاملاً رد کرده است. شما می‌توانید هر واژة ثابتی را که دوست دارید یا استادتان می‌گوید را انتخاب کنید و همیشه از آن استفاده کنید.


نکات مهم

1- مراقبه یا مدیتیشن را روزی دو بار صبح و بعدازظهر و هر  بار ۲۰ دقیقه انجام دهید.

2- در مراقبه همه چیز باید طبیعی پیش برود و هیچ قصد و منظوری نباید داشته باشید. اگر چه مراقبه دستاوردهای فراوانی از جمله بهبود تمرکز دارد اما هنگام انجام تکنیک، نباید انتظار چیزی را داشته باشید. حتی به این فکر نکنید که دارید با قسمت‌های عمیق مغز ارتباط برقرار می‌کنید. به هیچ عنوان تصورات عجیب و غریب درباره این تمرینات نداشته باشید و منتظر نباشید که اتفاق خاصی بیفتد. مدیتیشن (مراقبه) باید یک روند ساده، آرام، دائمی و همراه با زندگی داشته باشد.

3- مشکل دیگر این است که عده‌ای ادعا می‌کنند که نمی‌توانند در مدیتیشن تمرکز داشته باشند و با ناراحتی می‌گویند افکار نمی‌گذارند من در مانترا متمرکز شوم. مجدداً تأکید می‌کنیم که افکار، بخشی از مدیتیشن هستند. البته به تدریج که تمرین را به‌طور مستمر انجام می‌دهید، ذهن شما کمتر متفرق می‌شود و دیگر از این شاخه به آن شاخه نمی‌پرد و آن تمرکز فکری که مد نظر شماست به تدریج خود را نشان می‌دهد. فقط تکنیک را به مدت ۲۰ دقیقه انجام دهید و مانترا را تکرار کنید. پس هر انتظاری در طول مراقبه، خود نوعی فکر محسوب می‌شود که این تفکر با فلسفه انجام مدیتیشن (مراقبه) منافات دارد.

4- فکرهایی که در طول مراقبه به ذهن شما خطور می‌کند کاملاً طبیعی است. مثلاً شاید حدوداً یک دقیقه از جریان مراقبه شما نگذشته باشد که فکری یا خاطره‌ای به ذهنتان خطور کند. این کاملاً طبیعی است و مطلقاً نباید جلوی این روند طبیعی را بگیرید. بگذارید فکر، شما را با خود به هر جایی که می‌خواهد ببرد و دوباره به مانترای خود باز گردید. دوباره فکر ایجاد می‌شود و دوباره مانترا. همان قدر از تکرار مانترا استقبال کنید که از فکر استقبال می‌کنید. هر دو را به‌عنوان یک طبیعت و یک واقعیت بپذیرید. ولی آن‌ها را باور نکنید.

5- در طول مدیتیشن (مراقبه) لحظاتی هست که در ذهن شما فقط مانترا وجود دارد و لحظاتی هم هست که می‌بینید از مانترایتان غافل شده‌اید و دارید فکر می‌کنید و یا به خواب رفته‌اید. لحظاتی وجود دارد که شما در ذهن خود هم مانترا دارید و هم فکر و سرانجام زمانی پیش می‌آید که شما نه مانترا دارید نه فکر. همه این‌ها طبیعی است. چه مانترا، چه فکر، چه فکر و مانترا با هم و چه هیچ کدام. برای همین است که می‌گویند در مدیتیشن (مراقبه) همه چیز طبیعی است. بگذارید با تکرار مانترایی که اراده کرده‌اید، فکرتان به هر سو که می‌خواهد برود؛ یا در مانترا غوطه‌ور شوید یا در فکر، یا در هر دو و یا در هیچ‌کدام. تأکید می‌کنیم هر مقاومتی در مقابل جریان‌های فکری که به ذهنتان خطور می‌کند غلط است. فقط آسوده بنشینید و به تکرار مانترا بپردازید و این را بیست دقیقه ادامه دهید.

6- فکرهایی که به ذهن شما خطور می‌کند، در حقیقت نوعی پالایش است. این فکرها از قسمت‌های عمیق ذهن یا ناخودآگاه یا حافظة بلند مدت به سطح می‌آیند و خالی می‌شوند. گاهی اوقات خاطره دیروز، رؤیای فردا و گاهی اوقات رویدادهای گذشته شما به ذهنتان می‌آیند. بگذارید همه این‌ها بیرون آیند و درونتان پالایش شود. پس از چند روز تا چند هفته انجام تمرین مداوم این تمرین، به چنان پاکی درون و خلأ ذهنی می‌رسید که تجربه‌اش برایتان بسیار جالب و دوست داشتنی است.

7- شرایط محیطی که در آن به انجام مراقبه می‌پردازید با شرایط ریلکسیشن تفاوتی ندارد. محیطی آرام، نسبتاً ساکت و بی‌دغدغه.

عده زیادی از این مسئله نگران هستند که آیا تمرین را درست انجام می‌دهند یا خیر. علت این نگرانی و وسواس، غالباً بدان خاطر است که شخص در جستجوی انبوهی از جنبه‌های سحرآمیز است؛ و این بدترین شکل موجود خواهد بود. گاهی اوقات ما حتی توصیه می‌کنیم ریلکسیشن و مدیتیشن (مراقبه) را با هم و با کمی تفاوت انجام دهید. ابتدا وارد مرحله ریلکس شوید و این سؤال را به‌طور ذهنی از باطن خود بپرسید که: «من چه کسی هستم؟». پاسخ شما این است که «من جسم نیستم.» بر این معنی فکر و تعمق کنید. مجدداً از خود بپرسید: «من چه کسی هستم؟» و پاسخ دهید: «من اضطراب‌ها و هیجان‌ها نیستم. «بر این معنی فکر و تعمق کنید. دوباره سؤالی را مطرح کنید: «من چه کسی هستم؟» جواب این است: «من افکارم نیستم». بر این معنی فکر و تعمق کنید. سؤال کنید: «من چه کسی هستم؟» «پس من چه کسی هستم؟» و جواب نهایی شما این است: «من یک مرکز شعور ناب هستم.» بر معنی این فراز تعمق و دقت کنید. گاهی اوقات توصیه می‌شود که هر بار یکی از این سؤالات را از خودتان بپرسید و گاهی می‌توانید این سؤالات را به همان ترتیبی که گفتیم در یک مراقبه به‌طور کامل انجام دهید. البته یادآور می‌شوم که این تکنیک زمانی انجام شود که فرد نمی‌تواند به آن تمرکز و آگاهی کامل برسد انجام شود.

اروپاییان، قرن‌ها بود که مدیتیشن (اتحاد) را به‌عنوان یک تمرین شرقی مبهم و مرموز با بازده عملی اندک تلقی می‌کردند؛ اما در بیش از دو دهه اخیر، سرعت فزاینده فشار ناشی از زندگی مدرن با این نیاز روزافزون برای یافتن راههایی که به کمک آن‌ها بتوان از عهده این مشکلات برآمد همراه شده است. اکنون علم پزشکی ثابت کرده است که در غرب، عده زیادی (که در حال افزایش هستند) در خود کشف کرده‌اند که آرامش ناشی از مدیتیشن (مراقبه) حقیقی اثرات بسیار مفیدی بر سطوح هستی آن‌ها دارد، بدون آنکه هیچ‌گونه عوارض جانبی برایشان ایجاد نماید. در مراقبة حقیقی (یوگا)، شعور و آگاهی‌ها از انرژی ظریفی که در ما وجود دارد، گسترش می‌یابد و با سازوکار باطنی که بر آن حاکم است مرتبط می‌گردد. این یکپارچگی نمی‌تواند از طریق تمرین، سرود خوانی یا مانترا تحت تأثیر و فشار قرار گیرد. این عمل به‌صورت یک بیداری طبیعی، درست بهمان طریقی که بدن ما رشد می‌کند و خودش را نگه می‌دارد، بدون هیچ کوشش آگاهانه‌ای نسبت به اعضای بدنمان، اتفاق می‌افتد. در این چند سال اخیر، شاهد تکامل دوره‌ای بوده‌ایم که به‌وسیله آن، یکپارچگی باطنی می‌تواند در انسان‌های معمولی در هر کجا بدون توجه به سن، شغل، نژاد، رنگ و عقیده‌شان حادث شود. این یک تئوری یا مفهوم خاص نیست که باید طبق آن عمل کرد. فعالیت‌های مشغول‌کننده فرد در طول روز رها می‌شود. با این تمرین، حالتی از صلح درونی بروز می‌کند، نگرانی‌ها و اضطراب‌های ما محو می‌شوند و می‌آموزیم که در درون خود یک احساس فزاینده‌ای از همنوایی و رضایت را تجربه کنیم. یکی از اصلی‌ترین نتایج مراقبه آن است که ما می‌آموزیم چگونه از این سیستم ظریف درونمان آگاه شویم؛ چگونه انرژی‌ها را به تعادل بکشانیم و نیروی توجه را تقویت کنیم.

مدیتیشن (مراقبه) باعث افزایش میزان قشر خاکستری برخی نواحی در مغز می‌شود.

به گفته متخصصان، مدیتیشن یا همان (مراقبه) تأثیری واضح بر میزان حافظه، اعتمادبه‌نفس و صمیمیت دارد. محققان در بررسی‌های خود ۱۶ فرد را که برای کاهش استرس در کلاس‌های یوگا و مدیتیشن (مراقبه) شرکت کرده بودند زیر نظر گرفتند و به مدت ۸ هفته احساسات و حافظه آن‌ها را بررسی کردند. این بررسی نشان داد، افرادی که اهل مدیتیشن (مراقبه) هستند در قسمت هیپوکمپ مغز آن‌ها که مربوط به یادگیری و حافظه است و نواحی مربوط به اعتمادبه‌نفس قشر خاکستری بیشتری دارند. با ۱۵ دقیقه مدیتیشن در روز شروع کنید، مثلاً در ساعت ناهار یا قبل از ترک محل کار، راست بنشینید، چشم‌ها را ببندید و به هر چیزی که در زمان حال حسش می‌کنید، تمرکز کنید. چه صدای پرنده‌ای در دوردست باشد چه صدای تنفستان. استرس تأثیر بد و مخربی روی مغز می‌گذارد و با ترشح هورمون‌های خطرناکی در ناحیة هیپوکمپوس و سایر قسمت‌های مغز، حافظه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. بعضی از دانشمندان بر این عقیده‌اند که داشتن یک زندگی متعادل و دنبال کردن فعالیت‌های آرامش‌بخش مانند یوگا، حضور در اجتماع و انجام فعالیت‌های هنری می‌تواند روند فراموشی بر اثر کهولت سن و پیری مغز را به تأخیر بیندازد.

چگونه با خدا مراقبه کنیم

مدیتیشن (مراقبه) مثل بازگشت به خانه است، مراقبه می‌کنیم تا بخشی از وجودمان را که به‌طور محو و ناشناخته و نادانسته از دست داده‌ایم بازیابیم؛ می‌توانیم آن را راهی برای دست یافتن به استعدادهای بیشتر نزدیک‌تر شدن به خود و واقعیت یافتن ظرفیت بیشتری برای دوست داشتن ذوق و احساس رسیدن به این شناخت که ما نیز جزئی از تمامیت هستی بوده و هرگز جدا و بیگانه با آن نیستیم بدانیم. در حقیقت شخص (مراقبه) با خودش و محیط اطرافش راحت‌تر بوده و کارهایی را که به عهده دارد به شکل مؤثرتری انجام می‌دهد به دیگران نزدیک شده احساس خصومت و نگرانی کمتری خواهد داشت در این راه هرگز به پایان نمی‌رسیم؛ زیرا پایانی برای رشد توانایی انسان وجود ندارد. برای مدیتیشن (مراقبه) محدودیت سنی وجود ندارد، هدف اولیه انواع مختلف مدتیشن هماهنگی و تعلیم ذهن است این عمل باعث افزایش کارایی فرد در امور روزمره می‌شود. در مسیرها برخی بر عشق به خود برخی بر عشق به دیگران و برخی بر عشق به خدا تأکید دارند. البته به عقیدة بنده در نهایت هر شیوه‌ای که باشد به یک نقطه می‌رسد عشق به خود، یا دیگران و یا خداوند. همه راه‌ها به خدا می‌رسد.

اصولی اصلی مدیتیشن (مراقبه) دارای دستورهای دقیق و ظریفی است که چگونگی فعالیت درونی فرد را به‌طور منظم تعیین می‌کند. هدف از مدیتیشن، رهایی و آزادسازی ساختمان شخصیتی فرد به‌خصوص در زمینه‌های شایستگی آگاهی و پذیرش توانایی در خود شخص می‌باشد که باعث تقویت حس شایستگی توانایی سازش با جهان اعتماد به نفس توانایی سریع و دقیق می‌شود. توانایی آرام ماندن را در فرد افزایش داده و او را در برابر حوادث خارجی ضربه ناپذیر می‌سازد. در ضمن ادعاهای فرد را درباره اینکه مسائل چگونه باید باشند کاهش می‌دهد و واکنش وی را در برابر مسائل مختلف تعدیل می‌کند. همچنین آگاهی از زندگی احساسی و پذیرش آن را افزایش داده و بیان احساسات را آسان‌تر می‌سازد.

البته یادآور می‌شوم که تا مدت‌ها نباید انتظار داشت مدیتیشن (مراقبه) را به‌خوبی و با تمرکز کامل انجام دهید. آنچه بیشتر اهمیت دارد تمرینات مداوم است نه به‌خوبی انجام دادن تمرینات. پس از گذشت زمان طولانی می‌توان انتظار داشت که مدیتیشن واقعی باشد. هر چند برای کسی که به این حد می‌رسد، زمانی کوتاه جلوه می‌کند اما تمرینات بلند مدت، شما را به اهدافی همچون ثبات شخصیت افزایش توانایی پذیرش و بیان احساسات می‌رساند. تأثیر مدیتیشن (مراقبه) یافتن راهی جدید برای بودن در جهان است:


روش‌های مدیتیشن

در این بخش تمامی روش‌هایی که تا به امروز برای مراقبه شناخته‌ شده است بیان می‌شود ولی اینکه شما کدام روش را بهتر درک کنید، انتخاب و میل باطنی شماست.

1- مدیتیشن (مراقبه) تعمق مدیتیشن اصولی از نوع خارجی

این تمرین در اصل یادگیری نگریستن به چیزی به‌گونه‌ای فعال (دینامیک هوشیارانه) اما بدون استفاده از واژه‌ها می‌باشد. شیئی را برای کار خود انتخاب نموده و در فاصله‌ای قرار دهید که بتوانید به‌راحتی آن را ببینید. بهتر است شیء طبیعی باشد؛ مانند یک صدف دریایی یا یک شاخة کوچک. به آن طوری بنگرید که گویا آن را حس می‌کنید. بهتر است اول آن را با لحظاتی با دست لمس کنید سپس به آن بنگرید هر بار که متوجه شدید به مسئله دیگری می‌اندیشید دوباره برگردید و به نگریستن ادامه دهید، به‌گونه‌ای فعال و هوشیارانه بدون استفاده از واژه‌ها همان‌طور که حس لامسه در موقع لمس اشیا بدون واژه آن‌ها را درک می‌کند اما حس بینایی در موقع رؤیت اجسام تمایل دارد با زبان و کلمات آن را بیان کند. این روش بستن چرخ ذهن به یک نقطه است و در موقع تمرین متوجه می‌شویم چقدر ذهن ما بی‌اختیار است و پیوسته در معرض توهماتی قرار دارد. برای دو هفته اول روزی دو بار، هر بار ده دقیقه تمرین کنید یا حداقل هفته‌ای پنج بار پس از دو یا سه هفته مدت تمرین را به پانزده دقیقه و پس از یک ماه به بیست دقیقه افزایش دهید. در برخی از موارد جلسات مراقبة شما می‌تواند خیلی خسته‌کننده و یا گاهی ناامیدکننده باشد، به‌طورکلی پس از تمرین مداوم متوجه می‌شوید تمرین‌های خوب بسیار خوب و تمریناتی که خوب نیستند خسته‌کننده و کسالت‌آورند. این نوع مدیتیشن گاهی بسیار خشک و مشکل و گاهی بسیار عالی است.

۲- مدیتیشن (مراقبه) شمارش نفس‌ها از نوع خارجی است

هدف انجام کاری در زمانی مشخص است؛ یعنی تنها کاری که انجام می‌دهید شمارش تعداد بازدم‌هاست. در این تمرین باید به‌طور کامل فقط به تنفس توجه داشته باشید و در صورت پراکنده شدن افکارتان به‌آرامی به این فعالیت بازگردید. وقتی افکار و ادراک شما آگاهانه باشد، یعنی شما از دستورات اصلی این تمرین منحرف ‌شده‌اید؛ ازاین‌رو بهتر است شمارش را تا عدد چهار ادامه دهید، سپس از یک شروع کنید. وقتی احساس می‌کنید به شمارش یا هر چیز دیگر می‌اندیشید از مسیر اصلی منحرف‌ شده‌اید. سعی کنید به‌آرامی به شمارش بازگردید. اگر احساس کردید که تنفستان تغییر کرده این هم می‌تواند یک فرار ذهنی باشد.

۳- مدیتیشن (مراقبه) حباب مدیتیشن اصولی از نوع درونی است

تصور کنید بسیار آرام و راحت در کف دریاچه‌ای با آبی زلال نشسته‌اید. می‌دانید که حباب‌های بزرگ چقدر آرام تا سطح آب بالا می‌آیند. اندیشه احساس و درک خود را چون حبابی در فضای دریا تصور کنید که از این فضا عبور کرده و از آن خارج می‌شود. برای کامل کردن این مرحله از پنج‌تا هفت یا هشت ثانیه وقت لازم است وقتی فکر یا احساسی در شما پدید می‌آید. در همین مدت به‌سادگی آن را می‌بینید تا وقتی از آب‌ گذشته و از فضای دید شما خارج شود؛ سپس تصور حباب دوم را شروع کنید و در همان مدت آن را دنبال نمایید. در پی کشف یا همراهی با یک حباب نباشید، تنها آن را با این فکر ببینید که این چیزی است که من می‌اندیشم و احساس می‌کنم. اگر همان حباب چندین بار بالا آمد مراقبه را قطع نکنید با ادامه تمرین این مسئله برطرف می‌شود. اگر نمی‌توانید ارتباط بین حباب‌ها یا منشأ افکار خود را ببینید، نگران نشوید با ادامه دادن این اصول ذهنی این مسائل برطرف می‌شود. اگر به نظرتان رسید که ذهنتان کاملاً خالی‌شده بدانید این احساس خود حبابی بسیار خوب است. به جای تصور نشستن در کف دریاچه و حباب هوا می‌توانید تصور کنید در چمنزاری نشسته‌اید و دودهایی که از اردوگاهی برمی‌خیزد را می‌نگرید. همچنین می‌توانید تصور کنید کنار رودخانه‌ای نشسته‌اید و گاهی الواری روی آب شناور می‌شوند.

۴- مدیتیشن (مراقبه) تراودا این مدتیشن اصولی ترکیبی از روش‌های درونی و خارجی است

اساس این روش تعمق و تأمل بر حرکات موزونی است که خودبه‌خود در جسم ایجاد می‌شوند. مکان یا وضعیت راحتی را یافته دست‌های خود را روی سینه یا شکم قرار دهید. بسیاری از افراد ترجیح می‌دهند این تمرین را به حال نشسته روی زمین انجام دهند اما نشستن روی یک صندلی راحت نیز مطلوب است. انگشتان خود را کاملاً بازکنید، به‌طوری‌که یکدیگر را لمس نکنند. دست‌های خود را هم بازکنید حرکات سینه و شکم را که زیر انگشتان اتفاق می‌افتد باید کاملاً حس کنید فعالانه مشاهده و باقدرت بررسی کنید. هرگاه حس کردید در حال تفسیر ادراک خود با استفاده از کلمات هستید متوجه باشید از اصول مدیتیشن (مراقبه) منحرف شده و باید به‌آرامی دوباره خود را به جای اصلی بازگردانید. همچنین اگر تغییری در حرکات تنفسی خود احساس کردید یا اندیشه شما به اتفاقاتی که در درونتان می‌گذرد کاملاً متمرکز شد فوراً به جای اولیه برگردید. اصولاً تمام موارد شبیه به مدتیشن‌های قبل است با این تفاوت که به جای چشم از انگشتان و به جای شیء طبیعی از حرکات منظم جسم خود استفاده می‌کنید.


5- مدتیشن (مراقبه) مانترا (ذکر)

این مدتیشن (مراقبه) بیشتر از انواع دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این روش کلمه عبارت یا جمله‌ای که «مانترا» نام دارد، به‌صورت ذکر بارها خوانده می‌شود.


مثل مانترای شرقی: اوم


جمله مسلمانان: خدایا کمکم کن


و یا عبارت صوفیانه: یاهو

هدف اصلی انجام این تمرین، فقط یک کار، در زمانی مشخص است. اگر کسی مدعی شد می‌تواند مانترایی را که خاص شماست به شما بدهد یا بفروشد بدانید قصد فریبتان را دارد. مانترا یا کلمه ذکر به این دلیل مفید است که شما آن را بکار می‌برید با هر کلمه‌ای که راحتید شروع کنید. البته برخی از استادان بزرگ گفته‌اند که بهتر است مانترایی را که می‌گویید بی‌معنی باشد تا مشغولیت ذهنی در حین تکرار ایجاد نکند. ولی بنده اعتقادی به این گفته ندارم، بلکه فکر می‌کنم هر چه در این شرایط ذکر معنوی‌تر و کوتاه‌تر باشد بهتر است؛ مگر زمانی که خود شخص نخواهد در این صورت نباید کسی را مجبور نمود.

برای شروع، یک جای آرام بیابید که بدنتان راحت باشد و بتوانید به‌راحتی تنفس کنید و شروع به ذکر نمایید. در صورت امکان با صدای بلند بخوانید البته تا آن حد بلند که باعث ایجاد تنفس شدید و عمیق نشود و در غیر این صورت به‌آرامی مانترا را بخوانید. در وقت تمرین فقط ذکر بخوانید و کار دیگری انجام ندهید در صورتی که فکر دیگری به ذهنتان رسید سعی کنید آهنگی دیگری برای مانترای خود یافته و از آن فکر عبور کنید. این تمرین را ابتدا با پانزده دقیقه در هر جلسه شروع کنید پس از دو هفته آن را به بیست دقیقه و در صورتی که احساس خوبی از این مدیتیشن بدست می‌آورید به مدت نیم ساعت افزایش دهید پس از یک ماه می‌توانید در مورد برنامه‌ریزی خود با این روش تصمیم بگیرید.

6- مدیتیشن (مراقبه) من کیستم؟ مدیتیشن اصولی از نوع درونی

ما با درک عادی می‌توانیم تنها به کیفیت چیزها پی ببریم و تا زمانی که با این دید و توهم باقی بمانیم اشیا را همیشه با همان استانداردها می‌بینیم و چیزهای دیگر را هم با مقایسه با این معیارها می‌سنجیم، درحالی‌که برای درکِ بینش و دیدن واقعی اشیا مقایسه‌ای نباید انجام گیرد. این مدیتیشن، روش مستقیم یا تحقیق از خود برای درک و شناخت جهان است و  از روش‌های دیگر مشکل‌تر است؛ یعنی حداقل پس از چند ماه تمرین مداوم روزانه با مدیتیشن‌های اصولی قادر به انجام این روش می‌شوید. در این تمرین از خود می‌پرسیم من کیستم؟ و مرتب و سازمان یافته به هر سؤال پاسخ می‌دهیم اگر پاسخ نام شماست باید به خود بگویید نه این نامی است که خود داده‌ام کسی که این اسم را دارد کیست؟ اگر پاسخ شما احساس یا درکی است مثلاً در جواب من کیستم؟ بگویید آدمی که احساس خستگی می‌کند پاسخ به خود چنین است نه احساسی است که من دارم حال کسی که چنین احساسی دارد کیست؟ اگر پاسخ شما یادآور خاطره ایست مثلاً بگویید من کسی هستم که یک‌بار پاسخ این است نه این خاطره ایست که من دارم حالا کسی که این خاطره را دارد کیست؟ اگر پاسخ تصور یا تصویری است که از خود در ذهن دارید نه این تصویری است که از خود دارم کسی که این تصویر را دارد کیست؟ اگر به نظرتان شخص یا تیپی به ذهنتان رسید، به‌عنوان پاسخ پرسش می‌گویید: نه. این تفسیر از ایده‌ای یا خاطره‌ای است که دارم ولی مفسر کیست؟ هر جوابی که به نظرتان می‌رسد باید بدین ترتیب پاسخ داده شود. پس از هر پاسخ، جستجویی پویا و فعالانه برای رد آن در ذهن شما آغاز می‌شود. در این مدتیشن (مراقبه) استراحتی وجود ندارد. این تمرین باید به‌طور مداوم و با خشونتی متوالی برای یافتن پاسخ و رد آن انجام شود؛ سپس جستجوی بعدی و رد آن پاسخ ادامه یابد. اصول این روش باید با دقت و جزئیات دقیق دنبال شود. پاسخ‌ها و پرسش‌ها به روش فوق و در زمان حال بیان می‌شوند. این جستجو برای پیدا کردن ریشة اصلی و واقعی خود است که در پشت بسیاری خودهای دروغین نهفته است و ما این چهره کاذب را به‌عنوان خود واقعی می‌شناسیم. وقتی برای تمرین آماده شُدید، ابتدا با روزی نیم ساعت و به مدت یک یا دو هفته آن را انجام دهید؛ در پایان این دوره در مورد تنظیم برنامه خود با این روش تصمیم بگیرید. گاه ضمن تمرین، پاسخی می‌یابید که برایتان قابل‌قبول است؛ در این صورت این تمرین را متوقف کرده و تا مدتی از روش‌های دیگر مدیتیشن استفاده کنید.


7- مدیتیشن (مراقبه) حرکتی صوفیانه

برای انجام این حرکت به گروهی پنج الی پانزده نفری نیاز است. این تمرین شامل حرکت و خواندن ذکر است. گنجاندن این روش در برنامة مدیتیشن خود باعث ایجاد تنوع می‌شود و جسم را هماهنگ و موزون می‌سازد. در این مدیتیشن شما و افراد گروه دایره‌ای را با دست‌های قلاب شده در هم تشکیل می‌دهید. بین هر دو نفر باید فاصله‌ای باشد اما نه تا حدی که باعث کشیده شدن دست‌ها شود؛ پاهای خود را به‌راحتی طوری قرار دهید که سنگینی شما روی زمین باشد. به‌آرامی به پشت تکیه داده، چهرة خود را رو به آسمان بلند کنید و دست‌ها را بالا بگیرید؛ وقتی حس کردید در وضع راحتی نشسته‌اید با صدایی آهنگین بگویید: «یا حق». اکنون تنه و سر و دست‌ها را پایین آورده به طوری که صورتتان مستقیم به سمت پایین و در وضعیتی راحت باشد؛ با همان صدا بگویید: «یا هو». حالا به‌طرف دست‌ها و صورت را به‌طرف بالا بگیرید و بگویید: «یا حق» و به همین ترتیب ادامه دهید. این حرکات را ادامه دهید تا زمانی که سرعت و آهنگِ حرکت شما با دیگران یکسان شود. بسیاری از گروه‌ها این کار را بین ده تا پانزده مرتبه در هر دقیقه تکرار می‌کنند. اگر همه چیز خوب پیش رود، می‌توانید مدت آن را تا نیم ساعت افزایش دهید. آنچه در این تمرین اهمیت دارد این است که شما بتوانید هنگام خستگی از گروه جدا شوید. پس از مدتی قادر می‌شوید در این تمرین گروهی تنها به حرکت و ذکر بیندیشید و آگاهی از خود و جهان را با هماهنگی بین حرکات و صدای شما پیدا می‌شود.

در نهایت یادتان باشد: هنگامی که با مراقبه، مراتب پاک‌سازی را طی کردید و درک حقیقی در شما بوجود آمد، روح، روان و جسم شما پاک می‌گردد. در این زمان است که یاد و نام خداوند بهترین مراقب برایتان می‌شود و عشق حضرت حق بر جانتان لانه می‌کند. آری در ابتدا فقط «حرف» بود، سپس «کلمه» شد، «جمله» شد و جمله، جملة هستی در فضای عطرآگین نیاز، هستی یافتند. نبودها، بود شدند و بودها، ممدود. در سایه چتر خویش را بر ذره‌ذره خاک و افلاک، گشوده بود. اینک عشق بود و لوح خالی از نوشتار، پس «قلم» را آفرید. «ن والقلم و ما یسطرون»! آنگاه صحیفة دل‌ها به «کلمات آسمانی» عشق گشوده شد و خداوند از پرتوی حقیقت خویش، ایمان را آفرید. ایمانی که نخستین معلم ازلی و ابدی آن، کسی نبود جز وجود لاهوتی جلوه کائنات، درس عشق و معرفت به خاکی و افلاکی. در بدو امر برای تبدیل این روابط به روابط عالی‌تر و تحت‌الشعاع قرار دادن روابط حسی در سایه حکومت روابط معنوی، جان کندن لازم دارد. بدن با خواب رابطه‌هایش بسیار قوی است، لذت هم می‌برد. انسان با حس چشم، شامّه، گوش و لامسه که پوست است و به قول معروف با این پنج حسی که دارد، با ظواهر دنیا رابطه برقرار می‌کند و در این رابطه‌هایی که با ظواهر دنیا دارد، لذت‌هایی هم کسب می‌کند. در نتیجه، وابستگی انسان تا پیش از ارتباط با حقایق، با ظواهر دنیا و به ویژه ظواهر لذت‌آور بسیار نزدیک و سخت است. در این صورت اگر بخواهد این رابطه را در قطعه‌های از زمان رها کند، ابتدا باید خود را رها کند. شاید باور نکنید، ولی این قدر رابطه بدن با لذایذ و محسوسات قوی است و جدا کردن بدن از این لذایذ کار بسیار دشواری است. در کتاب‌ها نوشته‌اند: عاشقی به مقام اتصال می‌رسد که (من) خود را فراموش کرده و با همه وجودش در او (حضرت دوست) ذوب شود. چراکه آتش وصلش داغ‌تر از آتشِ هجران است. شدّت وصل با درد هجر قابل‌مقایسه نیست، تمامی حال او در دنیا، رحمت و عشق و محبت و عاطفه می‌شود. وقتی پای معرفت به میان آمد، پای ارتباط با حقیقت عالَم که خداست به میان آمد، روابط حسی در سایة روابط معنوی کار بسیار سختی است.تقریباً همگی ما در زندگی‌مان در زمان مواجه شدن با مشکلات، این واژه را بیان نموده‌ایم که: «آخر چرا من؟» درحالی‌که آگاه نیستیم چه می‌گوییم و چرا این جمله را به زبان می‌آوریم؟ بدون آنکه در نظر بگیریم: نوع و علت مشکل چیست؟ زمینی است یا آسمانی؟ چه شرایطی بر وقوع آن حاکم بوده است؟ و…. و بدون در نظر گرفتن همه جوانب، با توپ پر به سمت خدا نشانه گرفته و او را مُسبب و مقصر مشکلات پیش‌آمده می‌پنداریم. این در حالی است که جهت حل معضل به وجود آمده نه‌تنها تلاشی نمی‌کنیم و به دنبال علت مشکل نمی‌گردیم، بلکه شروع به تفکرات و بیان واژه‌هایی می‌کنیم که همگی بوی کفر داشته و به جنگ خداوند می‌رویم.

نکته جالب دیگر در حل مشکلات است: حال که این اشتباه را مرتکب شده و خداوند متعال را در بروز مشکل دخیل دانسته‌ایم، اشتباه دوم و بدتر را هم مرتکب می‌شویم: جهت حل معضل، بجای آنکه ۱۰۰% به خدا تکیه کنیم و باایمان خالص از او یاری بجوییم و به او توکّل نماییم، گام به‌سوی بندة خدا برداشته و متوسل به «من دون الله» می‌شویم؛ یعنی خطا پشت خطا.

«ابتدا مشکل را به خدا نسبت داده، سپس جهت حل معضل از غیر خدا مدد می‌جوییم»

در قدم بعدی، طبق «قانون زمینی» برای به دست آوردن آنچه که می‌خواهیم، باید تلاش کنیم و هر آنچه که خارج از محدودة اختیارات ما باشد، باید تسلیم شده و به خدا توکّل کنیم. فراموش نکنیم که در این راه تنها و تنها باید به خدا متوسل شد نه هیچ چیز یا فرد دیگر. شاید یادمان می‌رود «زندگی زمینی» تابع «قانون زمینی» است و طبق این قانون باید تلاش نمود. به عبارتی: از تو حرکت و از خدا برکت!

ولی در مواجهه با مشکلات، زمانی که دستمان از همه عوامل زمینی کوتاه می‌شود، به جای ایستادن روی پله عشق و توکّل به او و تسلیم شدن، به اشتباه به «من دون الله» پناه می‌بریم و کافر می‌شویم. یادمان می‌رود که باید از هر انسان عالی رتبه‌ای، تجربه‌اش را بیاموزیم و به معرفتش پی ببریم و از هر کسی، الگوی خاص خودش را که تنها برای ما درس عشق و معرفت بود، بیاموزیم. یادمان باشد که همه مخلوقیم و او تنها خالق است. تنها یک حقیقت وجود دارد و سایر چیزها در برابر این حقیقت، مجاز هستند.

 خدایا جهان پادشاهی تو راست            ز ما خدمت آید خدایی تو راست

بنده فکر می‌کنم واقعاً اگر انسان بخواهد به‌صورت عالمانه و اصولی به وادی عشق برسد، لازمه‌اش این است که از وادی طبیعت و دنیایی بگذرد و عالم عقل را نیز طی کند و حیات عقلانی کاملی برای خود بسازد، سپس وارد وادی دل گردد تا به حقیقت عشق الهی برسد، آنگاه است که محبت حق را نیز تجربه می‌کند. البته بعد از گذراندن مراحل ابتدایی، اصلی‌ترین راه‌ها برای اینکه انسان بتواند به مقام عرفانی برسد، باید از خیلی چیزهایی که برایش مهم و لازم است بگذرد. ما هر کدام یک رؤیای صادقی داریم، یا از دیگران شنیده‌ایم. در رؤیای صادق، انسان با این چشم فیزیکی یا گوش فیزیکی چیزی را نمی‌شنود و نمی‌بیند. این‌ها را می‌گذارد کنار و با چشم و گوش دیگر سفر می‌کند. یک عارف با مرگِ ارادی این‌ها را می‌گذارد کنار و توانایی آن را دارد که برای خودش یک حالت بیداری درست کند.

عارف کسی است که بتواند با مرگِ ارادی بر بدن مسلط شود و مرگ طبیعی را تجربه کند. وقتی که ترس از مرگ نباشد، انسان چیزی کم نمی‌آورد و بقیه مسائل برای او حل است. انسان وقتی امیالش را بکشد، به دنبال هوی و هوس و امیال مادی نباشد، از مرگ هراسی ندارد. در انجام وظیفه آنچه که جلوی دیگران را می‌گرفت و می‌گیرد، همان ترس از مرگ است. ما جزء مؤمنان بالغیب هستیم؛ یعنی به جهنم ایمان داریم، به بهشت ایمان داریم و به جمیع «ما جاء به الوحی» ایمان داریم؛ اما همه این‌ها برای ما ایمان به غیب است. جهنم را که ندیده‌ایم، به ما گفتند: جهنمی هست، گفتیم: «آمنا و سلمنا»؛ بهشتی هست، گفتیم: «اعتقدنا و صدقنا». ایمان ما، ایمان به غیب است و این ضعیف‌ترین مرحلة ایمان است.

اخلاقیات به ما می‌آموزد که انسان بایست سعی کند آدم خوبی بشود، زاهد بشود، اهل بهشت بشود، عادل بشود، با تقوا بشود و از طریق فهم همه فضائل نفسانی که در کتاب‌های اخلاق آمده است و عمل به آن‌ها، سرانجام یک انسان وارسته به تمام معنا بشود؛ اما در عرفان چنین کسی تازه در پله اول است؛ او نمی‌خواهد آدم خوبی بشود، چرا که او آدم خوبی شده است. او می‌خواهد به لقاء الله برسد. آن کجا و این کجا! آن یک چیز است و این یک چیز دیگر. اگر کسی همه فضائل را جمع کرد و به درجات عالیه تقوا و عدالت رسید، «شاگردِ عرفان» است. عرفان معنایش این نیست که آدم زحمت بکشد که آدم خوبی بشود، عرفان با شهود کار دارد. در عرفان، ترس از جهنم یا اشتیاق به بهشت مطرح نیست. این‌ها در اخلاق مطرح است. عارف می‌خواهد بگوید: بله من هم دلیل‌های فراوانی دارم که جهنم را ببینم. می‌خواهم بهشت را ببینم، اما از این‌ها مهم‌ترین این است که می‌خواهم تمامی آن‌ها را درک کنم! و در نهایت به لقاء الله برسم، زیرا تا چنین مراحلی را طی نکنید نمی‌توانید جمال او را ببینید.

متاسفانه خیلی از افرادی که مدعی، سیر و سلوک هستند، هنوز مراحل ابتدایی اخلاقی را هم طی نکرده‌اند ولی می‌خواهند وارد مرحلة عرفان شوند. برخی از این افراد بارها از بنده سؤال می‌کنند که چرا ما شهود را درک نمی‌کنیم؟ چرا هر چه می‌خوانیم چیزی دریافت نمی‌کنیم. آیا گیرنده‌های ما ضعیف است، یا اینکه مسئله جای دیگر اشکال دارد. وقتی هنوز حرف زدن خود را نیاموخته‌ایم، حال چگونه می‌خواهیم برای دیگران سخنرانی کنیم. هزار بار گفتم و باز هم می‌گویم که مؤمن خدا حرف و کلمات انرژی دارند (مراقب آنچه که می‌گویید باشید) ولی چه کسی گوش داد؟ متأسفانه هنوز نمی‌دانیم که برای یک سالک، حرف زدن چقدر سخت است، البته حرف زدن ساده است اما حرف درست و بجا زدن بسیار سخت است.


مراقب حرف زدن خود باشید:

انسان، هر اندازه که عقل و شعورش بیشتر شود و به سوی کمال برود، به همان نسبت، کمتر حرف می‌زند و در عوض بیشتر فکر می‌کند. کسانی که زیاد حرف می‌زنند و جلوی زبان خود را نمی‌گیرند، عقلشان کم و فکرشان کوتاه است. به همین دلیل، هنگام سخن گفتن، درباره آنچه می‌گویند، فکر نمی‌کنند و هر چه به زبانشان آید، بدون فکر و اندیشه، بیان می‌کنند، اما افراد عاقل تا زمانی که موضوعی را خوب بررسی نکرده‌اند و درباره خوب و بد آن نیندیشیده‌اند، سخنی بر زبان نمی‌آورند. به همین دلیل، شخص عاقل، کمتر حرف می‌زند؛ چون مقداری از وقت خود را، به فکر کردن درباره گفتاری که می‌خواهد بر زبان آورد، می‌گذراند.

پس اگر انسان بخواهد حواسش تمرکز یابد و دلش تنها متوجه خدا و محبوبش باشد، باید کم‌حرف بزند، وقتی زیاد حرف می‌زند توجهش به این سو و آن سو جلب می‌گردد و پراکنده خاطر گشته، نمی‌تواند توجهش را متمرکز سازد.

یکی از بهترین راه کارهایی که باعث می‌شود ما بتوانیم با تمرین و ممارست کمتر حرف بزنیم و بیشتر عمل کنیم تمرینات مراقبه است. در اصل مراقبه روشی است که سراسر زندگی فرد را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و موجب می‌شود تا زندگانی فرد از موهبت بی‌همتای آن سرشار و مملو گردد. استفاده مداوم از مراقبه، پویایی خاصی در فرد ایجاد می‌کند و به وی این امکان را می‌دهد تا از تمامی نیروهای درونی و بیرونی خود استفاده نماید و به فردی خلاق، سازنده، باظرفیت‌ و دارای انرژی جسمی و روانی خاص تبدیل شود.


آثار مراقبه


الف) آثار زیستی مراقبه

تحقیقات گسترده‌ای در رابطه با اثرات زیستی و فیزیولوژیک مراقبه در بدن انجام ‌گرفته است و مدارک روشنی وجود دارد که نشان می‌دهد رابطة مستقیمی بین مراقبه و پاسخ‌های فیزیولوژیک بدنی وجود دارد. اساسی‌ترین تأثیر مراقبه آرام شدن نسبی متابولیسم، کم شدن نسبی مصرف اکسیژن و کم شدن تولید دی‌اکسید کربن است. این کاهش‌ها به دلیل آرام شدن نسبی متابولیسم است، نه تنفس آرام‌تر یا کم‌عمق‌تر شدن آن. همچنین در حالت مراقبه ضربان قلب هم کاهش می‌یابد و به‌طور متوسطه به سه  ضربه در دقیقه می‌رسد. با توجه به کاهش نسبت و میزان تنفس در مدت مراقبه غلظت اسیدلاکتیک خون نیز کاهش سریعی نشان می‌دهد. سطح اسیدلاکتیک خون بستگی به نگرانی و تنفس دارد و سطح پایین آن در موردهای تحت آزمایش در طول مدت مراقبه به‌احتمال‌قوی به حالت آرامش فرد مراقبه کننده بستگی دارد. تحقیقات انجام‌شده، نشان می‌دهد که مقاومت پوست در طول مدت مراقبه افزایش می‌یابد. درحالی‌که در حالت تنش و نگرانی، مقاومت پوست بسیار پایین می‌آید. الگوی امواج مغزی در طول مدت مراقبه تغییراتی را نشان می‌دهد، به‌طوری‌که طول‌موج آلفا معمولاً افزایش می‌یابد.


ب) آثار روان‌شناختی مراقبه

نتایج تحقیقات در این زمینه نشان می‌دهد که افرادی که تکنیک‌های مراقبه را تمرین می‌کنند، میزان بیشتری از سلامت روانی را دارا هستند. مقاومت بیشتری در برابر استرس‌ها نشان می‌دهند، سطح اضطراب در آن‌ها عمدتاً پایین است و در شرایط بحرانی، نگرانی و ناراحتی متناسبی نشان می‌دهند. انواع بیماری‌های روانی و به ویژه اختلالات روان‌تنی شیوع کمتری در آن‌ها دارد و مواردی نیز با شروع تمرینات مراقبه، علائم بهبودی در این اختلالات نشان می‌دهد.

این افراد کم‌کم عزت‌نفس و اعتماد به نفس بیشتری نسبت به گذشته پیدا می‌کنند. توان پیگیری بیشتری در اهداف خود نشان می‌دهند. پرانرژی‌تر هستند و احساس رضایت و خرسندی بیشتر و عمیق‌تری نسبت به گذشته دارند. به‌طورکلی یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهد که تمرین منظم مراقبه، بر رشد روان‌شناختی فرد اثر مثبت دارد. تقویت اراده، قدرت، حافظه و کاهش تنش‌ها و استرس‌ها از نتایج اساسی این تمرینات است. با توجه تغییرات فیزیولوژیک و تغییرات روان‌شناختی که به‌عنوان آثار تمرینات مراقبه شمرده می‌شوند، از آن به‌عنوان یک وسیله درمان برای بیماران و افراد مبتلا به مشکلات روحی می‌توان سود جست. از آنجا که بیشتر اختلالات روانی مثل اضطراب، حاصل عدم آرامش فرد و ناتوانی او در کنترل شرایط زندگی و در نتیجه شرایط روحی و فکری خود است، این تمرینات با تأثیری که روی حس کنترل و تسلط ورزی افراد می‌گذارند، درمان او را تسریع می‌کنند. با انجام این تمرینات که نتیجه اساسی آن افزایش آگاهی فرد است، فرد درک کامل‌تری از شخصیت خود و پیرامون خود بدست می‌آورد.


اهمیت ذکر:

مردی به پیامبر (ص) عرض کرد: «دوست دارم خاص‌ترین مردم نزد خدای متعال باشم.» حضرت فرمود: «خدا را بسیار یاد کن که خاص‌ترین بندگان خدای متعال خواهی بود».

امام علی (ع) ذکر را بزرگ‌ترین نعمت می‌شمارد و از خدای بزرگ چنین درخواست می‌کند: «إلهی! فَألْهمْنا ذِکْرَکَ فی الْخَلاءِ وَالْمَلاءِ واللَّیْلِ والنَّهارِ وَالاْعْلانِ والاْسْرارِ وَ فِی السَّراءِ والْضَرّاءِ وانِسْنا بالْذَّکْرِ الْخَفیَ وَاسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّکیّ…»؛ معبودا! ذکر و یاد خودت را در خلوت و در میان مردم، شب و روز، ظاهر و پنهان و خوشحالی و بدحالی به ما الهام فرما؛ و ما را به ذکر خفی و پنهان همدم گردان و به عمل پاک وادار فرما.

«ذکر» عبارت است از اینکه آدمی نیروی ادراک خود را متوجه «یادشده» کند، یا اینکه نام او را ببرد و یا صفات او را به زبان جاری کند و مصداق مهم‌تر اینکه در قلب به یاد او باشد. «ذکر الهی» چون نسیم فرح‌بخش، حیات معنوی را به انسان هدیه می‌کند. قلب خسته و افسرده انسان با «یاد خدا» طراوت می‌یابد و در کشاکش مشکلات و انبوه گرفتاری‌ها، به یاد معشوق است که اطمینان و آرامش را برای جان‌ها به ارمغان می‌آورد. انسانی که در هر لحظه به یاد خداوند و فقر و نیاز خویش به ذات اقدس الهی و عقاب و ثواب باشد، در درونِ خویش راهی برای رشد و نمو رذایل اخلاقی و ارتکاب معاصی نخواهد گذاشت و همواره درصدد رشد و تعالی خویش است؛ بنابراین «ذکر و یاد خدا» از مهم‌ترین عوامل رسیدن به قرب الهی است که انسان را از جهان ماده به عالم معنا و معنویت می‌رساند.

خداوند در آیه ۴۱ و ۴۲ سوره احزاب می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را بسیار یاد کنید و او را در صبحگاه و شامگاه تسبیح کنید.


مراتب ذکر

مرتبة اول: «ذکر لفظی و زبانی». مراد از «ذکر لفظی» حرف لقلقه زبان نیست؛ چراکه اگر توجه به معنای الفاظ نباشد، هیچ ارزشی ندارد و شاهد این مدعا اینکه گاه انسان افرادی را می‌بیند که در عین اینکه با زبان مشغول «ذکر خداوند» هستند، با عمل خویش مرتکب گناه و معصیت می‌شوند! و حال آنکه ذکر حقیقی، انسان را از گناه باز می‌دارد.

مرتبه دوم: ذکر قلبی است؛ یعنی توجه به خداوند از دل انسان بجوشد و به زبان جاری شود؛ هر چند حتماً لازم نیست به زبان جاری شود.

مرتبه سوم: یاد کردن خدا در تمامی احوال است و اینکه انسان حتی یک‌لحظه هم از یاد خدا غافل نباشد و در تمامی اوقات خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خویش بداند.

هدف این است که خدا در تمام زندگی انسان حضور داشته باشد و نور پروردگار تمام زندگی او را فراگیرد، همواره به او بیندیشد و فرمان او را نصب العین سازد. به‌طورکلی هدف از اعمال عبادی چون نماز و روزه و زکات و … دور کردن انسان از حیات حیوانی و رهنمون شدن وی به سوی هدف غایی آفرینش؛ و عمل به آنچه در ذکر می‌گویم و بایست برای رضای خود در خدمت به مخلوقات حضرتش انجام دهیم و در تمامی مراحل به یاد خداوند بودن و حضور او را در تمامی صحنه‌های زندگی خود احساس کردن است. این همان شناخت و پرستش پروردگار است البته نه فقط آن را به زبان آوردن بلکه در تمامی موارد زندگی اجرا کردن است. «ما خلقتُ الجّن و الانس الّا لِیَعبدون… جنّ و اِنس را جز برای پرستش خود نیافریدم». بنابراین، حشر کسانی که از عبادت خداوند رویگردان هستند در قیامت به‌صورت انسانی نخواهد بود. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «مداومت بر ذکر الهی، غذای روح و کلید رستگاری است».

این وعدة تخلّف ناپذیر الهی است که اگر او را بخوانیم اجابت فرماید، اما تیرگیِ گناه بر قلب انسان ممکن است مانع اصابتِ اجابت الهی به فرد گردد، همان‌گونه که به‌عنوان مثال؛ چتر مانع از اصابت آب باران به انسان می‌گردد.

با توجه به دوبعدی بودن انسان و با نظر به بُعد حقیقی انسان که همان روح اوست، انسان در صورتی به کمال حقیقی خود می‌رسد که روحش را به کمال برساند و آن میسّر نیست جز با یاد خداوند متعال، ذکر با زبان بیان می‌شود؛ یعنی این جسم است که ذکر را می‌گوید، آیا بدن انسان به چنین حرکتی نیاز دارد؟ جسم آدمی نیازی به این‌گونه اذکاری ندارد؛ زیرا ذکر، جهت تکامل روح صورت می‌گیرد چراکه اساساً دعا و ذکر برای تکامل روح است نه جسم، همان‌طوری جسم نیاز به غذا دارد، روح انسان نیز به غذا دارد. یکی از راه‌های غذا دادن روح، ذکر و دعاست. این نیاز می‌تواند از طریق مراقبه و خواندن ذکر و دعا صورت پذیرد. خواندن دعا یا ذکر وقتی که فقط با جسم و از طریق زبان بیان می‌شود، سودی نخواهد داشت؛ زیرا روح از طریق توجه به ذکر و عمل به آن‌ها قوت می‌یابد. روح ابتدا ذکر را می‌شنود و به بیان زبان جسم متوجه بُعد روحانی آن می‌شود. بایست به روح آموزش داد که خودش معنویت ذکر را درک کند و بگوید، نه اینکه فقط از طریق زبان ذکر را بیان کند؛ بنابراین ذکر بدون توجه جز لق‌لق زبان چیز دیگری نیست و سود چندانی برای نفس ندارد. زبان هنگامی ابزار روح است که همراه توجه روح باشد یعنی ذکر را با جسم بیان نماید، اما تأثیرش بر روح مترتب باشد. تنها راه فایده آن این است که روح از شنود آن منتفع می‌گردد و فیض می‌برد و آن فیض ناشی از شنود ذکر است، وگرنه هیچ رابطه‌ای بین آن یافت نمی‌شود. وقتی روح به ذکر زبان توجه می‌کند یک رابطه‌ای روحانی و یک فضای روحانی ایجاد می‌شود که در تحت لوای یک جو روحانی و ملکوتی ترتیب بر روح و نفس مترتب می‌شود و از این توجه است که هاله‌ای نورانی محیط ذاکر را فرامی‌گیرد. ذکر خدا که همان درک خاص قلبی نسبت به خدای متعال هست، پس هر نعمتی از نعمت‌های خدا برای انسان عظیم است. با ذکر و یاد خدا، حیات انسان، حیاتی ادراکی، الهی خواهد بود.

ذکر خدا معنای وسیع و مصادیق فراوانی دارد. انسانی که در تمامی لحظات زندگی به یاد ذات خداوند می‌باشد که سرچشمه تمام خوبی‌ها و نیکی‌هاست و به این وسیله، روح و جان خود را پاک و روشن می‌سازد، خداوند نیز در تمامی مراحل زندگی و در اوج مشکلات و سختی‌ها او را تنها نمی‌گذارد. انسانی که پیوسته به یاد خداست، حب الهی در قلبش جای می‌گیرد. چنانکه در زندگی روزمره نیز چنین است که اگر انسان در تمامی ساعات، شخص خاصی را در خاطر داشته باشد، کم‌کم محبت او در قلبش حاکم می‌شود. از نظر قرآن کریم، ذکر خدا زمینة رستگاری انسان را فراهم می‌سازد: «و اذکروا الله کثیرا لعل کم تفلحون»؛ خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.

آرامش و اطمینان، گمشده انسان امروزی است که در آرزوی به دست آوردن آن می‌باشد. قرآن کریم راه رسیدن به آرامش را این‌گونه به بشر معرفی می‌نماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ همانا با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد. آنان‌که به یاد خدا هستند، از وسوسه‌های شیطان متأثر نمی‌شوند و یاد خدا سلاحی است که از آن‌ها در برابر شیطان محافظت می‌نماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»؛ پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند، به یاد خدا و پاداش و کیفر او می‌افتند و ناگهان بینا می‌شوند.

ابن‌عباس می‌گوید: شبی خدمت پیغمبر اکرم (ص) خوابیده بودم، هنگامی که از خواب بیدار شدند، سر به سوی آسمان بلند کردند و ده آیه آخر سوره آل‌عمران را تلاوت فرمود: «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار …»

سپس عرضه داشت: «اللهم لک الحمد انت نور السموات و الارض و من فیهن … اللهم لک اسلمت و بک آمنت و علیک توکلت و الیک انبت …»: خداوند ستایش مخصوص توست، تو روشنایی آسمان‌ها و زمین و آنچه در آن است، می‌باشی. بار خدایا فقط تسلیم تو هستم و تنها به تو ایمان می‌آورم و تنها به تو توکّل می‌کنم و تنها به سوی تو بازگشت و انابه می‌کنم؛ و هنگامی که از خانه بیرون می‌آمد می‌فرمود: «بسم الله، توکلت علی الله، اللهم انی اعوذ بک ان اضل، او اضل، او ازل، او اظلم، او اظلم، او اجهل او یجهل علی»: من هم خدا بر خدا توکّل کردم، بار خدایا به تو پناه می‌برم از اینکه گمراه شوم و یا کسی را گمراه کنم یا بلغزم یا ظلم کنم یا مورد ظلم واقع شوم، نادان شوم یا اینکه مورد جهالت واقع شوم.

از نظر دین اسلام، منشأ همه قدرت‌های روحی انسان و تنها عامل سعادت وی، توجه به خداست؛ یعنی اینکه انسان هر کاری که انجام می‌دهد فرق نمی‌کند عبادت باشد یا کار یا ارتباط با دوستان و خانواده، رضایت خدا را مد نظر داشته باشد؛ چراکه یک مسلمان، معتقد است همچنان که ریشه همه کمالات وی، در یاد خداست، در مقابل منشأ همه بدبختی‌ها نیز، دوری از یاد خداست. بر این اساس در دین اسلام دستورالعمل‌های مختلفی وجود دارد تا در سایه عمل به آن‌ها، انسان از یاد خدا غافل نگردد؛ اما سؤال اینجاست: بااین‌همه اهمیت ذکر خدا، پس چرا خدا را فراموش می‌کنیم؟ با نظر بر اینکه طبق تعلیمات دین اسلام، نزدیک‌تر از هر چیز به انسان، خداوند می‌باشد، آن چیزی که سبب می‌شود از ذکر او غافل گردیم فقط توجه انسان به خودش می‌باشد، حافظ می‌گوید:

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست        تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز

یعنی انسانی که خودش را معیار همه چیز قرار داده و همه را برای خودش می‌خواهد. به همین جهت از حضور خدای متعال، غافل می‌گردد. برای رهایی از این مانع باید به درمان خودبینی بپردازیم تا بتوانیم خدای خود را به یاد داشته باشیم. در سایه ذکر خدا، انسان به آرامش می‌رسد و بر بینش وی افزوده می‌گردد، در سایه عدم دلبستگی به دنیا و مادیات، دوری از انواع گناهان، مورد توجه باری‌تعالی قرار می‌گیرد. در این حالت است که «منِ وجودی» خود را به‌طور واقعی خواهد شناخت.


پیامدهای رویگردانی از ذکر خدا

همان‌گونه که «ذکر الهی» منشأ آثار و برکات فراوانی است، دوری از یاد خداوند نیز پیامدهایی را به دنبال دارد همچنان که ذکر خدا باعث سعادت و تکامل انسان می‌گردد و انسان به آن‌چنان آرامش و اطمینان قلبی دست می‌یابد که اگر کل عالم نیز برخلاف حقیقتی قیام کنند، چنین کسی، یک تنه به مبارزه با آن‌ها اقدام می‌کند و کوچک‌ترین ترسی از آن‌ها نخواهد داشت چون می‌داند پشتیبانی دارد که شکست‌ناپذیر است، در مقابل؛ غفلت از یاد خدا آثار زیانبار و ویرانگری به دنبال دارد و دلیل آن این است که کسی که خدا را فراموش کند، معلوم است که زندگی دنیایی، وی را مشغول کرده، کسی است که تمام غم و غصه‌اش زندگی دنیا، کسب و ثروت و شهرت و پست‌های زندگی دنیایی است، بر این اساس تمام توان خود را صرف بدست آوردن این‌ها می‌کند؛ از طرف دیگر می‌بیند که هرچقدر هم ثروت داشته باشد باز در مقایسه با عده‌ای دیگر، ثروتش کمک است، بر این اساس همیشه حسرت چیزهایی را خواهد خورد که ندارد و از طرفی، همیشه در دلش به خاطر احساس از دست دادن تمام مال و ثروتش که به خاطر آن‌ها، عمر خود را صرف نموده است، پیوسته در استرس و نگرانی به سر خواهد برد. درست به همین دلیل است که خداوند در آیه سوره طه، انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد و به آن‌ها گوشزد می‌کند که اعراض آن‌ها از یاد خدا، زیانی جز به خودشان نداشته، مگر اینکه زندگانی او در دنیا تنگ می‌شود. در سوره فتح آیه چهارم بیان می‌دارد که برای اینکه به تنگی در زندگی، مبتلا نشوید خدا را یاد کنید؛ چراکه خداوند آرامش را بر دل‌های مؤمنین نازل کرد تا بر مراتب ایمان خود بیفرانید. کسی که به هر دلیلی از ذکر و یاد خدا، دوری می‌کند همچنانکه یکی از فواید ذکر خدا، بصرت دل و نورانیتش می‌باشد در مقابل با دوری از یاد خدا، به قساوت قلب مبتلا می‌گردد، چنانکه به حضرت موسی وحی گردید که ای موسی «به درستی که فراموشی یاد من، قلب‌ها را سخت می‌گرداند» چراکه تنها با یاد خدا دل‌ها زنده می‌شود و مرگ دل‌ها، در فراموشی خداست.

حضرت علی (ع) می‌فرماید: «مداومت بر ذکر الهی غذای روح و کلید رستگاری است». با توجه به اهمیّت «ذکر الهی» و نقش سازنده آن در پیشرفت معنوی انسان‌های مؤمن، خداوند مؤمنان را از توجه به اموری که انسان را از یاد خدا باز می‌دارد بر حذر می‌دارد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الْخَاسِرُونَ»؛ ای کسانی که ایمانید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا باز ندارد و هرکس چنین کند از زیانکاران است. بدیهی است توجه به مال و زندگی دنیوی در صورتی نهی شده است که انسان را از یادخدا باز دارد و به عبارت دیگر؛ هدف انسان در زندگی توجه به آن‌ها باشد ولی در صورتی که انسان مراقب نفس خویش باشد و از این‌ها به‌عنوان وسیله برای رسیدن به سعادت ابدی استفاده کند، نه‌تنها مذموم نیست بلکه سفارش هم شده است. پس اموال و اولاد تا آنجا که از آن‌ها در راه خدا و برای نیل به حیات طیبه کمک گرفته شود، از مواهب الهی هستند و مطلوب می‌باشد، اما اگر علاقه افراطی به آن‌ها سدی در میان انسان و خدا ایجاد کند، بزرگ‌ترین بلا محسوب می‌شود و خسرانی بزرگ است.

در حقیقت فراموشی خداوند، ترک شکر «ذکر الهی و ترک طاعت در بندگی را نیز به همراه دارد»، زیرا از یکسو فراموشی پروردگار سبب می‌شود که انسان در لذات مادی و شهوات حیوانی فرو رود و هدف آفرینش خود را به فراموشی بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند. از سوی دیگر فراموشی خدا، همراه با فراموش کردن صفات پاک اوست که هستی مطلق و علم بی‌پایان و غنای بی‌انتهای از اوست و هر چه غیر اوست وابسته و نیازمند به ذات پاکش می‌باشد و همین امر سبب می‌شود که انسان خود را مستقل و غنی و بی‌نیاز شمرد و بر نفس خود اعتماد کند، بااینکه باید به پروردگارش اعتماد نموده و از او ترسان و به او امیدوار باشد. این‌ها همه عامل اصلی فسق و فجور و بلکه این خود فراموشی بدین مصداق و خروج از طاعت خداست و لذا می‌گوید «اولئک هم الفاسقون»

«وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ…»؛ مانند کسانی که خدا را فراموش کردند نباشید که خدا نیز آنان را به خود فراموشی دچار ساخت.

متأسفانه وقتی از یاد خدا غافل شدید شخص دچار بیماری سختی می‌شود که نام آن منافق است. در دل‌های منافقان، بیماری است، پس خداوند بیماری آنان را بیفزاید؛ و برای آنان عذابی دردناک است، به سزای آنکه دروغ می‌گویند.

«وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا»؛ و هنگامی که منافقان و کسانی که در دل‌هایشان بیماری است می‌گفتند: «خدا و فرستاده‌اش جز فریب به ما وعده‌ای ندادند.» (سورة احزاب آیه ۱۲)

«لَّئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا»؛ اگر منافقان و کسانی که در دل‌هایشان مرضی هست و شایعه‌افکنان در مدینه، [از کارشان] باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلط می‌کنیم تا جز [مدتی] اندک در همسایگی تو نپایند. (احزاب، آیه ۶۰)


تفاوت ذکر با مانترا:

ذکر که امروزه مکاتب هندی، بودایی‌ها و یوگی‌ها از آن به‌عنوان «مانترا» نام می‌برند، ریشه‌ای عمیق در عرفان کهن دارد. می‌توان گفت تمامی اعمال عبادی انسان به یک طرف، ذکر در طرف دیگر. اولین تأثیری را که ذکر ایجاد می‌کند و ما به نوعی آن را در بحث مراقبه و مدیتیشن گفتیم، تأثیری است که بر آرامش ذهنی و فکری دارد. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: با ذکر خدا، همه آرامش و اطمینان قبلی ایجاد می‌شود و ما گفتیم که بیان مداوم یک ذکر باعث فرو رفتن در لایه‌های عمیق‌تر مغز و ارتباط با منشأ فکر و شعور خلاق می‌شود. این منشأ فکر به مثابه همان قسمت‌های عمیق دریاست که از سکوت و سکون فراوانی برخوردار است. تأثیرات ذکر چنان فراوان است که هر عابد و سالکی که به سیر و سلوک مشغول است، قبل از همه، رسیدن به آرامش معنوی را از طریق ذکر فراوان جستجو می‌کند.

یک تفاوت اساسی در مدیتیشن و مراقبه عرفان وجود دارد، تفاوت در مانترا و ذکر است. مدیتیتورها می‌گویند: مانترا باید بی‌معنی باشد تا تفکری ایجاد نشود و ارتباط، سریع باشد. عرفا می‌گویند: باید در ابتدا معنی‌دار، جهت‌دار و هدف‌دار باشد و پس از تکرار فراوان، ذکر، خود به خود حذف می‌شود و شخص از واژه دور می‌گردد. آن‌ها که اهل مراقبه‌اند می‌گویند: فرآیند پالایش، خود به خود صورت می‌گیرد و شخص به پاکی درون می‌رسد. آن‌ها که اهل تصوف و عرفان‌اند، می‌گویند: ابتدا باید معنی و تفکر باشد تا القاء انجام شود تا پیام‌های مثبت به درون فرستاده شود و بعدازآن این مثبت‌ها به مبارزه با منفی‌ها برخیزند و درون به این صورت پالایش و پاک شود. در مقام مقایسه، ذکر، کامل‌تر و مؤثرتر از مانترا است. ممکن است عبادت و ذکر برای شما نتیجه سریع ندهد. این یا به آن دلیل است که شما از ذهن و قلب خود برای توجه مراقبت نمی‌کنید و یا اینکه هنوز پالایش نشده‌اید. تمرکز و روشن‌بینی از یک درون پاک و تصفیه‌شده بسیار آسان‌تر است تا یک درون آلوده، مضطرب و منفی. در ذکر نیز مانند مراقبه باید بدون انتظار تمرین کنید. حتی به‌قصد رسیدن به آگاهی درون و آرامش خلاق و تمرکز فکر، نباید این کار را انجام دهید. این‌ها همه نتیجه جنبی ذکرند که خود به خود پدید می‌آیند. هرچه بیشتر در ذکر خود مداومت کنید و روزهای متوالی را به آن مشغول شوید، نتیجة بهتری می‌گیرید. آخرین تفاوت ذکر و مراقبه این است که در مراقبه می‌گویند: روزی دوبار و هر بار بیست دقیقه تمرین کنید اما در ذکر شما پایان ندارید.

پیامبر اکرم می‌فرمایند: «هر چیز را حد معیّنی است مگر ذکر را که در آن حد و پایانی مقرر نگردیده است.» ذکری که شما بر زبان می‌آورید می‌تواند هر یک از اسماء الهی باشد.

نماز، ذکر و تمامی عبادت‌ها به ویژه هنگامی که با حضور ذهن و توجه عمیق و آگاهی ذهنی برگزارشوند، مرکز فکری عالی را به دنبال دارند. صرف‌نظر از ارزش و مقامی که برای انجام عبادات، در مکاتب الهی درنظر گرفته شده است، این اعمال تمرکز فکری ملموس و قابل‌توجهی را نیز به دنبال دارند و هرکس به‌راحتی می‌تواند چنین تمرکزی را حس و تجربه کند. اساساً تمام اعمال عبادی انسان، وقتی در درگاه الهی مقبولیت پیدا می‌کند که روی آن فکر و تمرکز وجود داشته باشد. پیامبر اسلام می‌فرمایند: «یک ساعت تفکر، بهتر از هفتاد سال عبادت است. «

مرحوم فیض می‌گوید: به‌طوری‌که ارباب معرفت گفته‌اند، ذکر را چهار مرتبه است: نخست آنکه ذکر بر زبان آید، دوم آنکه علاوه بر زبان، قلب نیز ذاکر و متذکر شود، سوم آنکه ذکر خدا چنان در قلب ذاکر جای گیرد و بر آن مستولی شود که بازگیری توجه قلب از آن مشکل باشد و چهارم آنکه بندة خدا یکسره در ذکر غرق شود، به‌طوری‌که دیگر نه به ذکر و نه به قلب خود توجه دارد.


برای گفتن ذکر باید چندین مورد را رعایت کرد:

۱- زمینه برای گفتن یک ذکر باید فراهم باشد: اگر شخصیتی مبادرت به گفتن یک ذکر کند و از طرفی به پاره‌ای گناهان نیز رغبت نشان دهد و آن‌ها را انجام دهد و زمینه روحی روانی درون خودش را برای ذکر آماده نکند، نه‌تنها ذکر موردنظر کمکی به رفع مشکل و یا پیشرفت در عرفان نمی‌کند، بلکه مشکلات شدیدتری نیز برای شخص بوجود می‌آورد.

۲- تسبیح به معنی تنزیه خداوند است: از هر نقص و بدی که عالی‌ترین مرحله معرفت الهی است و هر کس به نسبت معرفت و درک و توان و ظرف وجودی خود از این ذکر مبارک و سازنده بهره می‌برد. به تعبیری همه نظام هستی و در پهنه گسترده جهان آفرینش همه موجودات، به نوعی به تسبیح خداوند می‌پردازند؛ لکن ما ارکان آن را نمی‌فهمیم. قرآن دراین‌باره می‌فرماید: «سبح لله ما فی السموات والارض» هر چه در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، خداوند را تسبیح می‌گوید؛ ما راه بیان و سخن گفتن و ذکر و تسبیح خداوند را آن‌گونه که شایسته خداوندیش است نمی‌دانیم. از طرفی هم فرد ذاکر بایست بداند که چگونه و چطور ذکر بگوید.

 ۳- تعداد ذکر: از مهم‌ترین موارد مربوط به ذکر کارآمد و صحیح تعداد آن است. اگر با یک نیت خاصی یک ذکر را بگویید ولی تعداد آن را رعایت نکنید نتیجه نخواهید گرفت. تعداد ذکر هم باید از افراد آگاه گرفته شود. بیشتر مواقع ذکر به‌صورت چله‌نشینی گفته می‌شود و بسیار هم اتفاق می‌افتد که اگر ذکر را از ته دل و با خلوص نیت بگویید در پایان چله‌نشینی خود در شب‌های پایانی در خواب ذکر بعدی خود را دریافت می‌کنید. در مدارج ابتدایی عرفان تعداد ذکری که در خواب دریافت می‌کنید را نمی‌توانید بگیرید ولی پس از چندین چله‌نشینی و ذکر گفتن تعدادش را هم دریافت خواهید کرد.

۴- انسان پس ‌از انتخاب راه: باید از مراحلی که طی کردن آن آسان نیست، بگذرد تا به هدف خود نائل شود. برای حرکت در این راه باید خود را برای برخورد و حل هر گونه مشکلی آماده کند. او نباید با کوچک‌ترین سختی از راه به در و پشیمان شود. انسان چون کوهنوردی است که باید از دامنة کوه حرکت کند تا به قله رسد؛ اگر فرد بی‌حوصله و کم‌طاقتی باشد، در همان اوایل راه خسته می‌شود و بر می‌گردد؛ اما اگر انسان آگاه و پرطاقتی باشد، هیچ مانعی نمی‌تواند او را از راه منصرف کند و هر قدم که به قله نزدیک‌تر می‌شود، قوی‌تر می‌شود و امید به رسیدن، او را به سوی هدف می‌کشاند. شرح صدر انسان را آمادة تحمل بسیاری از مشکلات می‌کند و سبب می‌شود راه را، با لذت بیشتری طی کند. درحالی‌که اگر بدون آن حرکت کند، نه‌تنها هرگز به نتیجه نمی‌رسد، بلکه طی طریق برای او امری محال به نظر می‌رسد و هرگز قدمی برنمی‌دارد. آنکه راه حق را طی می‌کند، ناچار باید آگاهانه قدم در راه گذارد و از طرف دیگر، به دلیل نور بودن علم، راه روشن می‌شود و چون جزئیات راه روشن شود؛ معرفت او کامل‌تر می‌شود. کشش وی قوی‌تر و تحمل او برای روبه‌رو شدن با هر واقعه‌ای، هر چند مشکل بیشتر می‌شود. تا آنجا که هر امر حل نشدنی را آسان می‌بیند و با آمادگی کامل از آن مانع‌گذر می‌کند و راه را ادامه می‌دهد تا به هدف برسد. تا آنجا که معرفت کامل را تحصیل کند و بر کل اسرار جهان مسلط شود. همان‌طور که حضرت ابراهیم (ع) در نتیجة حرکت درونی و فکری خود توانست به ولایت تکوینی دست یابد و اسرار آسمان و زمین بر او منکشف شود و به‌یقین که بالاترین مرتبة علم است، دست یابد.

۵- شکر نعمت: امام صادق (ع) فرمود: خدای عزوجل به موسی (ع) وحی فرمود: ای موسی، شکر مرا، آنچنان که شایسته است، به جای آور. موسی (ع) پرسید: پروردگارا؛ چگونه شکر تو را چنانچه شایسته است، به جای آورم، درحالی‌که شکر گزاردن من، نعمتی است که تو به من بخشیده‌ای؟

خدای تعالی فرمود: اکنون شکر مرا به جای آوردی که دانستی آن نعمت از جانب من است.

بله! شکر نعمت الهی، بر بندگان واجب. پس تا جایی که می‌توانید شکر نعمت خداوند کنید، اقرار به عجز و ناتوانی از ادای شکر اوست. امّا انسان برای ادای شکر، باید اول نعمت‌های خداوند را بشناسیم و اهمیت و ارزش‌ها آن‌ها را بدانیم. مطلب دیگری که در مورد شکر مورد توجه می‌باشد این است که حتی در بلا و مصیبت هم باید شکر کرد؛ زیرا انسان باید مصیبت را هم از جانب خداوند ببیند و بداند که هر چه خداوند نسبت به بنده‌اش انجام می‌دهد صلاح و مصلحتی در آن است.


می‌گویند در هر بلایی چند شکر است:

ـ اول اینکه ممکن است این بلا بزرگ‌تر و شدیدتری را دفع کرده باشد، مثل‌ اینکه قرار بود فرزند انسان بمیرد خداوند آن را دفع کرده و مالی از انسان از دست می‌رود.

ـ دوم اینکه ممکن است این بلا، کفارة گناهان یا ترفیع درجه باشد.

ـ سوم اینکه ممکن است این بلا قرار بوده همیشگی باشد، اما می‌گذرد و باید شکر کرد.

ـ چهارم اینکه ممکن است این بلا موجب ثواب بی‌حسابی برای او باشد.

رسول خدا (ص) در هر موقعیت خوشایندی می‌فرمود: خدا را برای این نعمت شکر می‌کنم؛ و در هر موقعیت غم‌انگیزی می‌فرمود: در هر حالی خداوند را شکر می‌کنم.

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمود: «خداوند برای هر نعمتی حقی دارد. هر کس آن حق را ادا کند و شکرش را به‌جا آورد خداوند آن نعمت را زیاد می‌گرداند و هر کس شکرش را به‌جا نیاورد، آن نعمت را از دست خواهد داد».

شکرگزاری به درگاه الهی از مهم‌ترین خصوصیات انسان است. گرچه نعمت‌ها و فضل پروردگار بسیار زیاد می‌باشد و قابل احصاء نیست امّا همین معرفت و شناخت که بشر بداند از شکر الهی عاجز است مقدمه‌ای بر رویش این فرهنگ در وجود او خواهد بود. توفیقی که انسان به گاه شکر و عبادت به درگاه حق بدست می‌آورد، نعمتی است ارزنده که خداوند او را بدان مفتخر نموده و لازم است به‌پاس این شکرگزاری به شکری دیگر پردازد. چنانچه امام سجاد (ع) در مناجات شاکرین می‌فرماید: چگونه می‌توانم حق شکر تو را به جای آورم، درحالی‌که همین شکر من نیاز به شکر جدیدی دارد و هر زمانی که می‌گویم الحمدللّه. بر من فرض است که به خاطر همین توفیق شکرگزاری بگویم: الحمدللّه

یکی از عواملی که باعث می‌شود انسان آرامش خود را از دست بدهد «ترس» است. شاید هیچ چیزی مانند ترس از انسان سلب آرامش نکند، حال این سؤال پیش می‌آید که چه ذکری بگوییم که در هنگام ترس بتوانیم آرامش خود را حفظ کنیم؟

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: در شگفتم برای کسی که ترس به او غلبه کرده است! چگونه به ذکر:

« حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل»؛ خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست» پناه نمی‌برد. کمی فکر کنید چرا این ذکر ترس آدمی را از بین می‌برد. آیا غیر از اینکه تو را به خدایت و بزرگی او یادآور می‌شود.

زندگی دنیا دور از آفت، گرفتاری و گناه نیست، خواسته و ناخواسته، اموری از قبیل غفلت، ریا، عجب، هوا و هوس، علاقه‌مندی‌ها و گناهان با انسان همراه است و به سراغ او می‌آید و آثاری از تاریکی و ظلمت و گرد و غبار بر جان انسان بر جای می‌گذارد و او را از راه مستقیم و خدای دور می‌سازد؛ مانند شخصی که در باتلاقی باشد و با هر حرکتی مقداری پایین‌تر و به داخل گل و لای می‌رود. تکرار ذکر برای این است که گرد و غبار و زنگار را از دل بزداید و نگذارد انسان در منجلاب دنیا غرق شود. راز تکرار آن است که با نگهداری انسان از سقوط. سمت و سوی حرکتش را عوض می‌کند و او را در صراط مستقیم قرار می‌دهد؛ از این رو در دین برای تکرار، حساب دیگری باز شده است.


سیر و سلوک

مرحله نخست زندگی بشر در حیطه جهان مادی است. در این مرحله انسان باید فضایل و کمالات انسانی را در وجود خود به ظهور برساند و زمانی به هدف نهایی (کسب کمالات واقعی) می رسد که دو جنبه وجودی خود را در این جهان ارتقا و به سطوح عالی برساند؛ این دو جنبه، یکی عقل نظری و دیگری عقل عملی است. علم و شناخت، با هر موضوعی، باعث ارتقا و حرکت بشر می‌گردد و نقطه مقابل آن جهل، انسان را به ورطه تاریکی و ظلمات می‌کشاند. به هر جهت این علم و دانش است که انسان را از تاریکی‌های جهل و نادانی به شاهراه نور و روشنایی منتقل می‌کند؛ اما هیچ شک و شبهه‌ای نیست که بالاترین هدف وجودی انسان، رسیدن به کمال نهایی و واقعی است که هر گروهی آن را به چیزی تعریف و تعبیر کرده‌اند و اصحاب خرد، کمال واقعی را درک حقیقت حضرت محبوب جلّت عظمته دانسته‌اند.

سیر و سلوک الی الله بر سه درجه است: اول درجه از سیر به عوام تعلق دارد که این گروه شامل عموم مردم است که معمولاً از سیرخود اطلاعی ندارند و نسبت به آن بی‌خبر هستند و حتی ممکن است آن را انکار کنند. درجه دوم از سیر که اختصاص به خواص از مردم دارد، آن‌ها خودآگاهانه این سیر را انتخاب می‌کنند و حتی برای آن قواعد و اصول نیز بنا می‌کنند. سوم خواص در خواص اینان هم آگاهی ازسیرو سلوک خود را به‌خوبی می‌داند وهم طریقه حرکت درمسیرسیرخود دارند. عرفان به یک نظر حرکتی است از جزء که موجودات‌اند به سوی کل که حقیقت هستی و ذات احدیت است و به تعبیر دیگر عارف از عشق به جزء آغاز می‌کند و به تدریج به عشق کل می‌رسد بی‌آنکه عشق جزء را از دست بدهد زیرا کل را در جزء می‌بیند. انسان نه‌تنها عاشق است که معشوق است وصد چند آنکه او را شوق وصال جانان است و جانان مشتاق اوست. عاشق باید ناز را رها کند و نیاز پیش آورد تا به تجلّی عکس نازنین عالم در آینه نیازاوخود نازنین شود که ناز کردن بی‌حسن و ملاحت نشان خامی و خودبینی است.

اما نکته‌ای که قابل تعمق و تأمل این است که روندگان سیر کمال نفس همه به الی الله ختم نمی‌شوند که این وابسته به دو دلیل است، یکی نیت و علت حرکت آن‌ها و دوم هدف و مقصد آن‌ها است. همه این گروه‌ها در حال انجام امور باطنی هستند و تهذیب نفس را پیش می‌گیرند و نام آن را هم سیر و سلوک یا سفر باطنی و یا تجربه شخصی می‌گذارند؛ اما نکته مهم این است که نتیجه این سیر برای همه یکسان نیست. نتیجه حرکت معنوی برای هر دسته و گروهی فرق دارد، عده‌ای به خرافات می‌رسند وعده‌ای به پوچی و مهمترین و اساسی‌ترین وظیفة انسان، سیر و سلوک به‌سوی خداوند است. این حرکت با عزم و اراده‌ای استوار و کوششی پی‌گیر انجام‌پذیر است. اهمیت این موضوع را می‌توان از سورة شمس فهمید؛ خداوند پس از یازده قسم می‌فرماید: «رستگاری و خوشبختی فقط در سایة خودسازی حاصل می‌شود»؛ بنابراین اولین مرحله به تعبیر اصحاب سیر و سلوک «یقظه» و بیداری از خواب غفلت و توجه به غفلت است. سپس ‌باید عزم خود را جزم کرده و تصمیم قاطع بگیرد که همیشه در امور مختلف زندگی از دستورهای الهی پیروی کند. هر نیّتی که در دل دارد، هر سخنی که می‌گوید و هر قدمی که بر می‌دارد؛ نخست رضای خداوند را در نظر داشته باشد.

یکی از موضوعاتی که در اخلاق فردی مطرح و در دیدگاه عارفان، به‌عنوان یکی از مقامات سیر و سلوک آمده، «خلوت» است. خلوت، به معنای دوری گزیدن ظاهری و باطنی از غافلان است. خداوند در قرآن کریم با تصریح به روی‌گردانی و دوری از مردمی که جز شئون دنیا در همت آنان نمی‌گنجد، مرز عُزلت‌گزینی صحیح را از رهبانیّت ناصحیح مشخص کرده و می‌فرماید: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا * ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ به من ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ به من اهْتَدی»؛ پس از هر کس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی برتاب، این منتهای دانش آنان است. پروردگار تو خود به حال کسی که از راه او منحرف‌شده، داناتر و او به کسی که راه‌یافته نیز آگاه‌تر است. (نجم: 29 و 30)

انس به پروردگار، با اختلاط به مردم غافل و رنگ‌پذیری از آنان حاصل نمی‌شود. باید توجه داشت که کناره‌گیری نکوهیده از جامعه نیز در سیر و سلوک واقعی جایی ندارد. گاهی انسان به خیال آنکه در مسیر درست گام برمی‌دارد، با دوری از مسئولیت‌ها و وظایف فردی و اجتماعی‌اش تنها به عبادت‌های فردی می‌پردازد. قرآن کریم و سیرة پیامبر اکرم(ص) چنین روشی را تأیید نمی‌کند؛ زیرا انزوا از هر آنچه آدمی را از یاد خدا بازمی‌دارد، فضیلت است و خدمت به خلق برای تأمین رضای خدا، خود عبادت محسوب می‌شود. قرآن کریم به پیامبر(ص) می‌فرماید: «همچون یونس مباش که از قوم خدا جدا شد و مسئولیت خود را ترک کرد». (مریم: 51)


 

مراقبه و یا همان مدیتیشن به شما اجازه می دهد که اتصال درونی خود با خدا را با دعوت کردن او به درون خودتان احساس نمایید.

برای
تمرین مراقبه در حالت نشسته و یا خوابیده، محیطی که در آن مزاحمتی وجود
ندارد را پیدا کنید. بهتر است که تلفن را قطع کرده و 15 دقیقه به خودتان
فرصت بدهید تا خود و تمام مسئولیت هایتان را فراموش کرده و متوجه درون خود
شوید همچنین می توانید به موسیقی آرام بخش و ملایمی گوش دهید.با
چشمان بسته دستان خود را در هوا ،کمی بالاتر از شانه یا جایی که احساس
راحتی می کنید بالا برده و شروع به تکرار این عبارت نمایید : (( خدایا قلب من برای تو باز است لطفا بیا و در قلب من جای بگیر))

مراقبه
در وحله اول تکرار این عبارت به صورت آرام ، به مدت 15 دقیقه در درون خود
است. شما تکرار این عبارت را به صورت بلند،به تعداد 10 بار ، و هر بار با
یکی از انگشتان خود شروع کنید. هنگامی که عبارت را یک بار با هر انگشت
تکرار کردید وسوسه ی ضعیفی را که برای پیدا شدن دارید کنترل می نمایید و
کانال های انرژی را در نوک انگشتان خود باز می نمایید. گاهی
اوقات به صورت آهسته دستهایتان را چند میلی متر به جلو و عقب حرکت دهید تا
آگاهی شما از میدان انرژی اطراف انگشتانتان افزایش یابد هنگامی
که شما عبارت را 10 مرتبه به صورت بلند تکرار کردید به آهستگی تکرار آن را
در درون خود به مدت 15 دقیقه ادامه دهید. زمان را به وسیله ساعت کنترل
کنید. در ابتدا این برای ذهن طبیعی ست که سرگردان بوده و افکار دیگری داشته
باشد . حتی شما ممکن است عبارت را فراموش کنید، اگر فراموش کردید به آسانی
چشم خود را باز کنید و دوباره به آن نگاه کنید . برای اینکه فرایند کاملا
به صورت خودکار انجام شود به زمان نیاز دارید.درست همانطور که انگشتانتان به ما اجازه می دهد که دنیا را لمس کنید، در عین حال اجازه می دهد که خدا را نیز لمس کنیم
. در مراحل پیشرفته فکر شما به سمت احساسات سعادت بخش  و جریانی از بصیرت
در حال افزایش کشیده می شود . در نهایت زمانی که شما در جستجوی جواب یک
مشکل یا راهنمایی درونی هستید آن احساس ممکن است به صورت یک حس ظریف در یک
حالت مراقبه ظاهر شود.

همانطور
که شما مراقبه می کنید و توجه دارید که فکر شما سرگردان شده است با آسودگی
عبارت را تکرار کنید. این طبیعی ست که گاهی در مورد لیست خرید، وظایف، حرف
هایی که دیگران گفته اند، کارهایی که باید انجام بدهید و … فکر کنید.
فواید مراقبه حتی اگر شما بتوانید عبارت را فقط چند بار قبل از سرگردان شدن
مجدد فکرتان بگویید حاصل خواهد شد. هر موقع که متوجه شدید در مورد چیزهای
دیگری فکر می کنید فقط به فکر کردن در مورد عبارت و آگاهی از نوک انگشتان
خود برگردید.بالا
نگه داشتن دستها آگاهی بیشتری از انگشتان را ایجاد می کند اگر در ابتدا
انگشتانتان خسته شدند بهتر است که آنها را روی پای خود قرار دهید ولی کف
دستهای خود را بالا نگه دارید . انگشتانتان را کمی از هم فاصله دهید تا
مطمئن شوید که دستهایتان پوست پایتان را لمس نمی کند. اگر دستهایتان
مستقیما روی پوست شما قرار بگیرند تمایل پیدا می کنند که جذب انرژی را
متوقف کرده و به جای آن انرژی خودتان را احساس نمایید. یکی از فواید مراقبه
این است که نیروی انرژی جدید را به انرژیتان اضافه می کنید.

در
ابتدا روزی 2 بار مراقبه نمایید به طوری که فکر ،قلب و جسم به پیمودن درون
و باز شدن کسب انرژی عادت کند . یک بار که عادت رفتن به درون ایجاد شد
دیگر منظم بودن ضرورتی ندارد.

چگونه با خدا مراقبه کنیم

هنگامی
که قلب و فکر شما باز و به جریان انرژی متصل شد زمان مناسبی برای تقاضای
چیزی که نیز دارید می باشد . در این هنگام شما شروع به تصور کردن و خلق
آرزوها و خواسته هایتان در ذهنتان کنید . فقط کافی ست که آنها را در ذهنتان
ببینید و شروع به گفتن این عبارت کنید : (( خدای من قلبم برای تو باز است
لطفا به زندگی من وارد شو))

 

همزمان
بهترین اتفاقاتی که ممکن است برایتان بیفتد را تصور کنید و خودتان را
همراه آنها ببینید. در حالیکه تصور می کنید روز جدیدی در زندگیتان در حال
وقوع است این سوالات را از خودتان بپرسید:- می خواهید که روز شما چگونه آغاز شود؟- می خواهید چه چیزی اتفاق بیفتد؟- چه چیز دیگری؟- وقوع آن را با جزییات فراوان تصور کنید.- در مورد چه چیزی خوشحال هستید؟- در مورد چه چیز مطمئن هستید؟- برای چه چیز سپاسگزاید؟حس
کردن این سپاس شما را به زمان حال بر می گرداند. به آهستگی تا شماره 3
بشمارید و چشمان خود را با احساس شادابی و آرامش و با تمرکز بسیار باز
نمایید و بگویید: خدایا متشکرم.

 

از مرورگرهای مطمئن و بروز مانند کروم و فایرفاکس استفاده کنید.

0

0

چگونه با خدا مراقبه کنیم


سلام کاربر میهمان


ورود و عضویت

درملاقات با خدا نگاهی به زندگی گذشته خودم انداختم و متوجه شدم که هر زمان به دنبال خداوند گشتم ، اون رو بیش از پیش گم کردم .

خداوندی که در هر ثانیه ی زندگی من حضور داره ، چرا باید به دنبالش بگردم ؟

یک مثال ساده برای حضور خدا در درون ما ، گوش دادن به تنفس و ندای دَم و باز دَم هست . هرگاه حس کردیم که خداوند در کنار ما نیست و ما رو فراموش کرده ، کافیه به تنفس خودمون گوش بدیم …!!!

پله پله تا ملاقات خدا … این رو برای ما بیان میکنه ، که مسیر باید قدم به قدم طی بشه . اما این رو هم نباید از یاد ببریم که ما بین این قدم تا آن قدم ، گاهی فرسنگ ها فاصله است . و این رو باید بیاموزیم که فواصل میان قدم ها ، توسط خود ما ایجاد میشه نه خداوند .

در مصداق این سخن ، باید عرض کنم که : تا به حال در چندین مورد ، با افرادی بر خورد داشتم که نه تحصیلاتی داشتن ، نه پست مقامی در مرتبه ی فیزیکی ، نه کتاب های عرفانی و فلسفی زیادی خوانده بودن و نه مانند من وب سایت و تشکیلاتی داشتن ، اما ؟ نزد خداوند متعال عزیزتر از من بودن ، یا بهتر بگم ، این افراد خداوند رو بهتر از دیگران شناختن . چون همه ی ما انسان ها ، هم گناه کار و هم بی گناه ، هم عاشق و هم فارق ، نزد خداوند عزیز هستیم ، خداوند همه ی بندگانش رو به یک اندازه دوست داره . این ما هستیم که باید توجه رو از خداوند به سمت خود معطوف کنیم تا ببینیم ما تا چه حد خداوند رو دوست داریم !!!

فرض بر اینکه ما خداوند رو نمیشناسیم ، حال میخوایم پله پله به ملاقات خداوند بریم . چگونه این مسیر رو طی کنیم بهتره ؟

اطلاع از مسیر برای ملاقات با خدا

ابتدا باید این رو بدونیم که شناخت خداوند ، یک مقصد نیست بلکه یک مسیر است . پس مهم طی کردن مسیر هست نه رسیدن به مقصد ، چون خداوند چیزی نیست که بگیم من او را شناختم و دگیر حجت بر من تمام شده ، ذات بی پایان ، پایانی بر آن نیست .

شاید با خود بگیم ، زمانی که نمی تونیم خداوند رو به طور کامل بشناسیم ، پس چرا وقت خودمون رو برای طی کردن مسیری بی پایان به هدر بدیم ؟

باید گفت زیبایی این مسیر ، در بی پایان بودن آن هست ، اما گمان میکنم باید تعریف بالا رو اصلاح کنم و این گونه بگم : شناخت خداوند یک مقصد نیست ، بلکه یک مسیر است یعنی : عشق خداوند به انسان مسیری است که پایانی ندارد . زیرا اگر با یک بینش باز به مسیر معنوی خود نگاه کنیم ، خواهیم فهمید که خداوند نیازی به این نداره که ، توسط ما شناخته بشه ، توسط ما ستایش بشه و یا مورد تعریف و تمجید قرار بگیره ، بلکه با طی کردن مسیر خدا شناسی ، انسان به خود شناسی میرسه و هر چقدر که مسیر رو بیشتر طی میکنه ، ارزش ها و گوهر هایی رو در درون خودش پیدا میکنه که تا دیروز اطلاعی از اون ها نداشته .

عزیزانی که دستی در آتش دارن و مکاشفه هایی تا به حال داشتن ، به خوبی میتونن این مطلب رو درک کنند ، زمانی که ما مسیر معنوی رو طی میکنیم ، رفته رفته در خواهیم یافت که رابطه ای دو طرفه و نه یک طرفه میان انسان و خداوند برقراره ، انسان در مکاشفه های درونی خواهد فهمید که رابطه عاشق و معشوقی در میان هست . آن وقت هست که خواهیم فهیمد ما مانند بردگانی نیستیم که تنها به ما دستور داده شده که خداوند رو ستایش کنیم ، بلکه حرکت به سمت خداوند در اصل حرکت به سمت خود است . ما هر قدم که به خداوند نزدیک تر میشیم ، در درون تحولاتی رو شاهد هستیم . عشق و بیداری معنوی رو تجربه میکنیم و کم کم به این امر پی میبریم که هدف از افرینش ما انسان ها ، پادشاهی در کنار خداوند بوده نه ستایش بی چون و چرای خداوند .

حرکت و اخلاص در عمل برای ملاقات با خدا

بعد از اینکه به بینش لازم رسیدیم ، باید اخلاص عمل رو در درون خود افزایش بدیم ، باید کاری کنیم که هر عمل ما ، با بیشترین اخلاص همراه باشه . به عنوان مثال در محل کار مشغول خوردن ناهار هستیم ، اگر به همکار خود تارف میکنیم که بنشین و در کنار من ناهار بخور ، باید این تارف کردن از جان و دل باشه ، طوری که اگر بخشی از غذای خودمون رو هم به اون دادیم ، بدمون نیاد ، بلکه خوشحال باشیم که غذای خودمون رو با دیگری سهیم شدیم .

اگر میخوایم به مستمندی کمک مالی کنیم ، این کمک را با نام خداوند انجام بدیم و از خداوند بخوایم که این پول برای طرف مقابل پر برکت باشه و … سخنی از حضرت محمد (ص) : در آن دنیا ، اعمال انسان ها را با نیت هایشان می سنجند . پس اگر اعمال ما با خلوص نیت همراه باشه ، اجر و ثواب کارهای ما دو چندان خواهد شد .

ملاقات با خدا

رسم شاگردی برای ملاقات با خدا

ما باید این رو بپذیریم که ، در حال حاضر یک شاگرد در دانشکده الهی هستیم نه یک استاد . پس باید در این مسیر همانند یک شاگرد باهوش و کنجکاو ، تمام توجه خود را ، به تعالیمی بدیم که توسط طبیعت و خداوند و اساتید برای ما در نظر گرفته شده . همیشه نباید استاد ما یک انسان ، یا یک کتاب یا یک پیر خردمند باشه . بارانی که از آسمان نازل میشه ، بلبلی که در زیر درختان مشغول به آواز خواندن هست ، مشاجره دو انسان با یکدیگر سر یک موضوع بی ارزش ، (غیبت ، بد گویی ، دو رویی) بعضی از افراد ، هر یک میتونن برای ما تعالیم معنوی ارزش مندی رو به همراه داشته باشند . ما باید این را بدانیم که هنوز یک شاگرد هستیم و هم اکنون باید هدف ما کسب تعالیم از اتفاقات پیرامون باشه نه قضاوت در مورد تعالیم . ما در مسیر معنوی ابتدا عاشقی و سپس تسلیم بودن در مورد خواست پروردگار را می آموزیم .

اگر رسم شاگردی رو به خوبی یاد بگیریم و هدف ما از حضور در مسیر معنوی به معنای واقعی شناخت خداوند باشه ، آن وقت مکاشفه های درونی ما نیز بیشتر خواهند بود . زیرا استاد درونی ما با شاگردی آرام رو به رو هست که اماده ی دریافت تعالیم معنوی است ، استاد درونی زمانی که می بینه شاگرد راه حقیقت ، همیشه اماده دریافت تعالیم حقیقی هست ، پس راحت تر میتونه با این شاگرد ارتباط برقرار کنه ، در نتیجه شاگرد را ، گاه و بی گاه به سرزمین های دور میبره تا با تجربیاتی ناب ، ایمان به خداوند رو در دل شاگرد خود قوی تر کنه .

شرط صعود به پله ی بالاتر

یک مسیر معنوی ، همان طور که میتونه ما رو به پله های بالاتر ببره ، همان طور هم میتونه ما رو از عَرش به کَف برسونه ، به عنوان مثال ما شروع میکنیم به نماز خواندن ، نماز های خود را سر وقت میخوانیم ، بعد از هر نماز ذکر میگیم ، نماز شب میخوانیم و …. حال اگر گمان کنیم که خداوند باید به خاطر نماز خواندن به ما پاداشی بده و یا این کار رو به خاطر خداوند انجام دادیم ، از اجر کار خود کاسته ایم . و اگر پیش خود اینگونه فکر کنیم که حال که من نماز میخونم از دیگر انسان ها برتر و بهتر هستم ، من نزد خداوند عزیز تر هستم ، میشه گفت اجر نماز خواندن رو از بین بردیم .

اگر به خاطر حجاب ظاهری و انجام دادن کار های خیر ، به خود مغرور بشیم ، باز هم اجر کارهای خود را از بین بردیم . اعمال و عبادت های ما در مسیر معنوی به هیچ عنوان نباید باعث ایجاد غرور و کِبر و خود پرستی در ما بِشَن ، بلکه باید ما را سبک تر ، خاکی تر ، مهربان تر و خداگونه تر کنند .

شرط صعود به پله ی بالاتر همین است . در غیر این صورت ما سال های سال در یک پله بدون هیچ پیشرفتی خواهیم ماند .

کسب بصیرت در ملاقات با خدا

بصیرت یعنی اینکه بتونیم اخلاق های خوب و بد را در خود تشخیص بدیم . حال از خودتون این سوال را بپرسید : من چه اخلاق های بدی دارم ؟ چه اخلاق های خوبی دارم ؟ اکثرا از اینکه بگیم چه اخلاق های بدی داریم ناتوان هستیم . برای این کار راه کاری موجود هست .

خودتان را از بالا نظاره کنید . یا در هنگام انجام کارها ، از خود این سوال را بپرسید که اگر استاد درونی در این مکان حضور داشته باشد و من را مشاهده کند ، خوشحال میشود یا ناراحت . چون معمولا ما ، پشت سر دیگران غیبت میکنیم ، اما زمانی که مشاهده میکنیم فردی در حال غیبت کردن است ، خوشِمان نمی آید .

نکاتی مهم درباره ملاقات با خدا

تقریبا نیمی از ما ، زمانی که مسیر معنوی را آغاز میکنیم ، بعد از مدتی احساس میکنیم که پیشرفتی نداشته ایم ، یا در رسیدن به خداوند ناتوان بوده ایم و این راه برای ما ساخته نشده است . باید گفت نه تنها من ، نه تنها شما ، بلکه تمامی انسان ها میتوانند به شناخت خود و خداوند نائل آیند . اما به واقع چرا ما احساس میکنیم در این مسیر موفق نبوده ایم ؟

علت های زیادی در این باره دخیل هستند که چند مورد را برای شما میگیم .

برداشت اشتباه از نشانه های موفقیت در مسیر معنوی : ما اینگونه فکر میکنیم که اگر شخصی تجربیات درونی زیادی داشته باشد و یا در خواب اساتید رویا را مشاهده کند و یا در مراقبه های خود نور و صوت الهی را رویت کند ، این شخص در شناخت خداوند موفق بوده ، پس چون من ، این تجربیات را کسب نکرده ام ، در شناخت خداوند موفق نبوده ام . این تعبیر کاملا اشتباه است، چه بسا انسان هایی که در نزد خداوند بسیار بسیار عزیز هستند ، اما چون شرایط حضور اساتید را فراهم نکرده اند ، مکاشفه ای کسب نمیکنند . به عنوان مثال انسان هایی که سحر خیر هستند مکاشفه های بسیار بیشتری را از انسان هایی که خوابشان سنگین تر است دارند ، چون افرادی که خوابشان سنگین است یا شب ها دیر میخوابند ، رویاهای معنوی خود را به یاد نمی آورند .

خداوند تنها در ساعات عبادت : بعضی از ما تنها در ساعات عبادت به دنبال خداوند هستیم ، در هنگام نماز یا شکر گذاری عابد و زاهد هستیم ، و هنگامی که به اجتماع باز میگردیم میشویم همان انسان قبلی . این امر باعث ایجاد دوگانگی در ماهیت روح میشود ، در نتیجه رویاهای این افراد دچار آشفتگی بالایی میشود .

ملاقات با خدا

سخت پنداشتن مسیر معنوی : گاهی گمان میکنیم که مسیر معنوی بسیار بسیار دشوار است ، گمان میکنیم باید از تمام دل خوشی های خود دست بکشیم و تبدیل به یک فرد خشک مذهب شویم . گمان میکنیم باید ریاضت های بسیاری را تحمل کنیم تا فرجی حاصل شود و …

هر چقدر سخت بگیرید ، راه سخت تر میشود . اصلا نیازی به سخت گیری نیست . فرق شما با انسانی که با معنویت کاری ندارد ، تنها در یک چیز است ، شما به رویداد های زندگی و علت حضور خود در این عالم توجه دارید ، دیگری به رویدادها و علت حضور خود توجهی ندارد . پس فرق شما با یک انسان غیر معنوی تنها در سطح آگاهی شماست . پس نیازی نیست از یک مسیر معنوی یک کوه بسازیم . ما انسان ها اگر توجه را به زندگی روزمره خود اضافه کنیم برای مسیر معنوی کافیست .

چگونه با خدا مراقبه کنیم

به عنوان مثال : توجه میکنم به افکار و عقاید پدرم ، قضاوتم نمیکنم ، بلکه توجه میکنم ، توجه میکنم به عشق خالصانه مادرم نسبت به من ، توجه میکنم به زندگی حیواناتی که در پیرامون من در حال زندگی هستند ، توجه میکنم به اینکه چرا انسانی به یکباره خشمگین میشود و کنترل خود را از دست میدهد ، توجه میکنم به زیبایی یک گل ، توجه میکنم به تناسب و زیبایی اندام خود . در نتیجه من علت همه چیز را میفهمم ، همه چیز برای من ارزشمند میشود و به ارزش خود پی میبرم . زمانی که به ارزش خود پی بردم ، سعی میکنم نقاط ضعف خود را بر طرف کنم . حال عبادت میکنم و خداوند را به خاطر همه ی نعمت هایش سپاس گذار خواهم بود .

حال اگر توجهی به زندگی روزمره خود نداشته باشم ، همه چیز در برابر من بی ارزش است پس اگر خداوند را عبادت کنم ، عبادتم از جان و دل نیست ، بلکه به خاطر ترس از خشم خداوند است

بیشتر بخوانید: بازگشت اعمال

انرژی کیهانی هرذره یی که درونش را بشکافیم، تحرکیدر آن می بینیم، که موجب به حرکت در آوردن ذرات درون آن شده است واین چیزی نیست جز انرژی کیهانی. انرژی…

گذری در عمر انسان به این عادت داره که دیگران رو مورد قضاوت و بررسی قرار بده و خودش رو جدا از انسان های دیگه بدونه ،اما ما در این…

ملاقات خدا به صورت پله پله :چون بارها و بارها در ایمیل های ارسالی از طرف دوستان ، این سوال از ما پرسیده میشه که چگونه خداوند رو بشناسیم ؟…

دلایل علمی بودن و اثبات روشهای متافیزیک باشد که افراد شکاک نیز به این روشها اعتقاد بیاورند: ۱)اثبات انرژی درمانی: انرژی درمانی صدردصد پایه علمی دارد. چون انسان اصولاً انرژی…

 علوم غریبه- تسخیر ارواح،احضار جن ،تسخیر ملائک علوم غریبه چیست و کاربرد آن چیست؟ علوم خَفیّه یا علوم غریبه یکی از دو شاخهٔ «علوم» در تقسیمات قدیمی دانش‌ها در نظام آموزش…

فرشتگان نگهبان ،غالب مفسران معتقدند که “رقیب” و “عتید” همان دو فرشته‏ای است که در آیه به عنوان ” متلقیان” از آنها یاد شده است، فرشته سمت راست‏ نامش “رقیب”…

گذاری بر شناخت وجود خود شاید برایتان جالب باشد ، اگر بدانید هر مولکول و هر سلول موجود در بدن شما ، دارای غریزه ی به خصوصی است ، و…

نکته اول : شما باید این رو قبول کنین که دارای دنیایی درونی هستین ، باید این رو از همین الان به خودتون ثابت کنین که یک روح هستین ،…

اول اینکه فرشتگان خودشون مشتاقند که به ماها کمک کنند منتهی به اونایی که در آرامشند پس یه بار دیگه معلوم شد آرامش داشتن تو زندگی چقدر مهمه آرامش از…

جهان اجانین و انواع جن :روزی که خداوند انسان را خلق کرد فاصله ای بین جنیان و بشر قرار داد که جنیان بدون اذن خدا اجازه نزدیک شدن و آسیب…

چاکرا چیست ؟ چاکراها (مراکز انرژی) مراکز هفتگانه قدرتند که در ستون فقرات در کالبد اثیری قرار دارند و در واقع رابط بین روح و جسم هستند. چاکرا کلمه ای…

الهامات الهی:  هر چه بیشتر و منظم تر با فرشتگان نگهبان نگهباناتان صحبت کنید فرشتگان که هر دَم در کنار انسان ها هستند و اون ها را یاری میکنند ….

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

مرکز تحقیقات متافیزیک استاد گیلکی

فعالیت های تخصصی متافیزیک
عکسبرداری چاکرا – عکسبردار هاله – پاکسازی چاکرا – گردش انرژی در بدن – مشاوره – تله پاتی – قانون جذب – راز – موفقیت – علوم روحی – خلسه -مدیتیشن -ریلاکسیشن-هیپودرمانی-خود هیپنوتیزم-دگر هیپنوتیزم-چشم سوم -علوم غریبه-جهان های موازی-جهان های متافیزیکی-کالبدهای متافیزیک-فنگ شویی -مشاوره تخصصی در زمینه های قانون جذب و قانون راز، مدیریت کسب و کار و جذب ثروت، تکنیک های کسب ثروت – آموزش متافیزیک

آدرس: تهران – جنت آباد جنوبی


02144479728

gilaki.dr@gmail.com

عکسبرداری چاکرا – عکسبرداری هاله – پاکسازی چاکرا – گردش انرژی در بدن – مشاوره – تله پاتی – قانون جذب – راز – موفقیت – علوم روحی – خلسه – مدیتیشن -ریلاکسیشن – افزایش ارتعاش الکترو مغناطیس هاله – خود هیپنوتیزم – هیپنوتیزم – چشم سوم – جهان های موازی – جهان های متافیزیکی – کالبدهای متافیزیک – فنگ شویی – مشاوره تخصصی در زمینه های قانون جذب و قانون راز، مدیریت کسب و کار و جذب ثروت، تکنیک های کسب ثروت – آموزش متافیزیک – بالانس چاکرا – مشاوره متافیزیک

فعالیت شرکت علوم ماورایی و متافیزیک استاد گیلکی تحت هیچ عنوان پزشکی و یا روانشناسی نمی باشد.

window.dataLayer = window.dataLayer || [];
function gtag(){dataLayer.push(arguments);}
gtag(‘js’, new Date());
gtag(‘config’, ‘UA-102587715-1’);

© کليه حقوق محصولات و محتوای اين سایت متعلق به سایت استاد گیلکی می باشد و هر گونه کپی برداری از محتوا و محصولات سایت پیگرد قانونی دارد.

0

0


سلام کاربر میهمان


ورود و عضویت

مدیتیشن راهی است برای کنار رفتن جسم از دنیای سه بعدی و ارتباط با جهان روح. به بیانی دیگر مدیتیشن ارتباط با روح راهنما را امکان پذیر می کند. هدف از مدیتیشن کشف خود واقعی ما است – موجودی روحانی که در کالبد جسمی ساکن است. در مدیتیشن می آموزید تنها با رهایی از محدودیت های این دنیای مادی ، خوشبختی واقعی را تجربه می کنید. برای خواندن مطالب بیشتر در این زمینه با آکادمی فیتنس همراه باشید.

“هدف اصلی مدیتیشن ، کشف خود واقعی شما و درون شماست”

درست است که ما در دنیای خاکی زندگی می کنیم ، اما نباید فراموش کنیم که ما اساساً موجوداتی روحانی هستیم که جایگاه واقعی آنها دنیای روح است. وقتی وارد جهانی دیگر می شویم، به تدریج جسم ما احساس خستگی می کند. کلید کاهش این خستگی این است که برای روح فرصت جوان شدن معنوی با نور بهشت فراهم کنیم.

برای انجام این کار ، باید هوشیاری جسمی خود را به طور موقت قطع کنیم و از طریق تمرکز مناسب ، با قلمرو آسمانی ارتباط برقرار کنیم. روح می تواند با دریافت نور خدا از طریق مراقبه درست ، انرژی ذاتی خود را بازیابد.

قبل از هر چیز، مهم است که ذهن خود را آرام نگه داریم. اگر تمرین تمرکز ذهنی را بدون آرامش بخشیدن به ارتعاشات ذهن شروع کنیم ، ممکن است منجر به تملک ارواح سردرگم شود.

چگونه با خدا مراقبه کنیم

اساساً ، قبل از اینکه بتوانیم با دنیای روح تماس بگیریم ، باید درهای ناخودآگاه ما باز شود و برای این اتفاق باید ضمیر خودآگاه را به تدریج ساکت کنیم.

کسانی که خوش قلب هستند ، افرادی که سعی در داشتن افکار خوب و انجام کارهای خوب دارند ، به محض آرام شدن ضمیر خودآگاه ، می توانند به راحتی ارتباط برقرار کنند. اما کسانی که ذات خوبی ندارند و ب دیگران خوبی نمی کنند ، به سختی می توانند تحت تأثیر معنویات قرار گیرند.

بنابراین ، شناخت و داشتن ذهن درست برای مدیتیشن با روح ضروری است.

در مورد محیطی که می خواهید در آن مراقبه کنید ، مهم است که مکان آرام را انتخاب کنید ، جایی که در اثر ارتعاشات و انرژی دنیایی اذیت نشوید.

مکان های مقدس و مراکز ایمان، مکانهای مناسبی برای مراقبه هستند ، نه تنها بخاطر محیطی آرام و ساکت ، بلکه به دلیل محافظت معنوی نیز،این مکان ها مناسب هستند.

تمرین مدیتیشن به ما فرصتی می دهد تا با دنیایی که از آن سرچشمه گرفته ایم ارتباط برقرار کنیم و نگاهی اجمالی به جهانی ایده آل داشته باشیم. در طول مدیتیشن ، ما از طریق روح از جهان دیگر نور دریافت می کنیم ، بنابراین می توانیم آن را به یک منبع نشاط ، یک منبع انرژی برای زندگی روزمره خود و یک منشأ خرد برای درون خود تبدیل کنیم. ما می توانیم مدار زندگی خود را اصلاح کنیم و نیروی تازه برای زندگی به دست آوریم ، که قادر خواهیم بود از آن به عنوان قدرت گسترش خوبی در این جهان استفاده کنیم.

هدف نماز ارتباط با خداست. مدیتیشن چیزی به جز این نیست. این صمیمی ترین ارتباط ممکن با خالق است.

خداوند می فرماید من می خواهم بندگانم مرا در خلوص افکارشان جستجو کنند. من درون ذهن شما ، درون بدن شما ، درون روح شما زندگی می کنم. من آنجا را لمس می کنم . من هر فکر شما را می دانم من هر احساسی را احساس می کنم. من هر عملی را می بینم. به همین دلیل است که من از گناه متنفرم. من دردی را که گناه ایجاد می کند می بینم. من صدمه ای را که با گناه به خود وارد کرده اید احساس می کنم. من می خواهم همه بندگانم احساس شادی کنند. در آزادی و رهایی است که آنها می توانند دوست داشته باشند.

اگر بخواهیم با خداوند سخن بگوییم نیاز به مدیتیشن داریم.

راه شنیدن صدای خداوند در سکوت است. همانگونه که پیامبر اسلام برای ارتباط با خداوند در غار عبادت می کردند. مدیتیشن هیچ منافاتی با دین اسلام و هیچ دین دیگری ندارد. در مقاله مربوط به مدیتیشن در اسلام در این باره کاملا توضیح داده ایم. با خواندن آن متوجه میشوید که دین اسلام نه تنها با مدیتیشن و مراقبه مخالف نیست بلکه بسیاری از عبادت های ما مانند ذکر نوعی مراقبه هستند.

در مکانی آرام بنشینید یا دراز بکشید ، به تنفس خود توجه کنید ، ذهن خود را آرام کرده و آرام کنید. از خدا بپرس که امروز چه چیزی برای گفتن به تو دارد. سپس خود را به هر طریقی که می دانید ، با هر حسی که فکر می کنید رها کنید و ارتباطات را از خدا بگیرید. مراقبه به کارگردانی انسان پشت سر گذاشته می شود و خداوند سفر را هدایت می کند. این تأمل است. نترسید. خداوند فقط به اندازه معنویات شما به شما می بخشد. هرچه بیشتر برگردید ، بیشتر درباره خود و خدا یاد می گیرید. خدا چیزهای زیادی برای آموختن شما دارد.

برای ۲۱ روز هر روز این مراقبه را تکرار کنید و نتیجه آن را ببینید.

در مراقبه ، شما از تخیل خود برای تجسم چیزی استفاده می کنید که شما را به خدا نزدیک می کند. شما می توانید با هر چیزی مانند موسیقی ، آب روان ، گل ، شمع یا غروب آفتاب مدیتیشن کنید.هرچه مهارت شما در مراقبه بیشتر می شود ، جایی پیش می آید که اجازه می دهید ذهنتان خالی بماند. خدا تفکر شما را بر عهده خواهد گرفت. او شروع به تشویق ، حمایت و آموزش شما خواهد کرد. بگذارید خدا شما را همراهی کند. عجله نکن همه متفاوت هستند. هیچ دو نفری یکسان نیستند. همه ما یک سفر معنوی بی نظیر داریم.

هر روز صبح یک کاغذ و قلم بردارید و از خدا هر چیزی که دوست دارید بخواهید. این نوشته ها را ذخیره کنید و گاه به گاه برگردید و آنها را بخوانید. خواهید دید که هر آنچه خدا می گوید محقق می شود. ممکن است به روشی که فکر می کردید محقق نشود ، اما واقعیت پیدا می کند.

منابع : happyscience-na.org و godtalkstoyou

وقتی وارد جهانی دیگر می شویم، به تدریج جسم ما احساس خستگی می کند. کلید کاهش این خستگی این است که برای روح فرصت جوان شدن معنوی با نور بهشت فراهم کنیم.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

اگرچه وقتی اسم عجائب هفت‎گانه به میان می‎آید انسان به اهرام ثلاثه مصر
و مواردی از این دست می‎افتد ولی واقعیت این است که این روزها گاهی،
حرف‎های عجیبی به گوش می‎رسد که دست کمی از عجائب هفت‎گانه ندارد.

شاید شما هم کسانی را دیده باشید که در پاسخ به این سؤال که چرا نماز
نمی‎خوانی، اینگونه پاسخ می‎دهند که مهم ارتباط با خداست و من هم با خدا
ارتباط دارم اما به شیوۀ خودم. این افراد بر این گمان هستند که هرکس
می‎تواند به هر شیوه و مدلی که تمایل دارد با خدای خویش رابطه داشته باشد،
یکی دوست دارد زیرلب با او صحبت کند، یکی اینطور می‎پسندد که مدی‎تیشن و
مراقبه کند و دیگری تمایل دارد همچون یو‎گی‎های هند، در سکوت چهار زانو
بنشیند، چشم‎ها را ببندد و با خدای درون خود خلوت کند و آن دیگری می‎خواهد
از طریق موسیقی و… با خدا صفا کند.

صحبت‎هایی که اگرچه ظاهر قشنگ و موردپسندی دارند اما هرگز درست نیست.
تصور کنید، مدیر یک مجموعه در جلسه‎ای که برای تمامی پرسنل و کارمندان خود
گذاشته است اعلام می‎کند که لطفاً حتماً با بنده در ارتباط باشید.

شما برای ارتباط با من چند راه دارید:

چگونه با خدا مراقبه کنیم

می‎توانید برای من نامه بنویسید؛ می‎توانید با دفترم تماس بگیرید،
می‎توانید از طریق ایمیل و یا حتی فاکس با من مرتبط باشید و یا حتی به آدرس
منزل من تشریف بیاورید. اگرچه همه این راه‎ها امکان دارد ولی من از شما
می‎خواهم که فقط نامه بنویسید. دقت کنید که یک کارمند خوب و منضبط، دقت
می‎کند که مدیر، کدام ارتباط را ترجیح می دهد و تأکید می‎کند.

اگرچه برای ارتباط و گفتگو با خدا راه‎های فراوان و متعددی هست ولی
خداوند حکیم و مهربان‎مان از ما می‎خواهد «نماز» بخوانیم و تأکید می‎کند که
هیچ عبادت و ارتباط و خلوت با او هرگز جایگزین نماز نیست و نخواهد بود و
فرمان می‎دهد که «اقم الصلوة لذکری» برای (ارتباط) و یاد من نماز را بپا
دارید.

در واقع ما نمی‎توانیم براساس حدسیات و فرضیات خود با خدا ارتباط برقرار
کنیم و صدالبته هم نمی‎توانیم براساس تمایلات و پسند خود عمل کنیم که من
با این روش بیشتر حال می‎کنم و راحت‎ترم. بلکه باید توجه کنیم که محبوب‎مان
از ما چه می‎خواهد و چه می‎پسندد.

و باز در مثالی دیگر عروس و دامادی را در هفته‎ی اول زندگی مشترک خود
تصور کنید. عروس خانم می‎گوید: من برای آشپزی، گوشت لازم دارم. آقا داماد
هم برای خرید بیرون می‎رود و از آنجا که همسرش را دوست دارد برای او سوسیس و
کالباس و همبرگر می‎گیرد. عروس خانم تشکر می‎کند ولی تأکید می‎کنم من گوشت
لازم دارم.

داماد این‎بار نیز از خانه بیرون می‎رود ولی با خود می‎گوید از آنجا که
مرغ و ماهی از گوشت قرمز مفیدتر است بهتر است این را جایگزین کنیم. عروس
خانم تشکر می‎کند ولی باز اعلام می‎کند عزیزم من برای پخت این غذا گوشت
می‎خواهم.

دقت کنید که هرگز مانعی ندارد که شما در طول شبانه‎روز در سکوت و خلوت
خود به هر شکل و شیوۀ معقولی با خدای خود ارتباط برقرار کنید ولی یادتان
باشد که یوگا، مدی‎تیشن و TM و مراقبه، ذن و خودهیپنوتیزم و تلقین و خلسه،
هرگز جایگزین نماز نیست.

ما هر شماره با پاسخ به یک سؤال از سؤالات ذهنی شما و دوستانتان، رازی از رازهای نماز را با شما در میان می‎گذاریم.

مگر من عرب زبان هستم که نماز را به زبان عربی بخوانم؟

در شماره قبل گفتیم که نماز جایگزینی ندارد و برنامه‎هایی همچون مراقبه،
یوگا، مدیتیشن، قرار گرفتن در وضعیت آلفا و خلسه ، هیپنوتیزم و تلقین هرگز
نمی‎تواند جایگزین این تکلیف حکیمانه الهی باشد.

اما سوال دیگری که برای برخی در خواندن نماز طرح است این است که چرا ما
که عرب زبان نیستیم ، باید به زبان عربی نماز بخوانیم؟ وقتی می‎توانیم به
زبان مادری خود با خدا صحبت کنیم و احساس بهتری هم داشته باشیم چرا باید
الفاظی را به زبان بیاوریم که غالباً معنای آن را هم نمی‎فهمیم؟!

در پاسخ به این سوال به چند نکته اشاره می‎کنم.

*اول اینکه یادمان باشد که ما می‎توانیم همیشه و در هر شرایط زمانی و
مکانی به شیوه خود و با زبان خود با خدایمان راز و نیاز کنیم و نه تنها هیچ
مانعی ندارد بلکه بسیار هم مطلوب است. اما نماز به عنوان یک قانون و تکلیف
شخصی و ثابت الهی، دستور العملی دارد که باید عیناً رعایت شود.

*دوم اینکه عمده زبان شناسان بر این باور و عقیده هستند که زبان عربی از
جهت قواعد دستور زبان و جامعیت ، از دیگر زبان‎های دنیا، کامل‎تر و غنی‎تر
است.

*سوم اینکه ترجمه یک مطلب ، هرگز بیان گویایی نیست و حق مطلب را ادا
نمی‎کند. به عنوان نمونه گاهی برخی از کتابها خواسته‎اند ضرب‎المثل‎های
فارسی را به زبان انگلیسی ترجمه کنند ولی در عمل نتوانسته‎اند ظرافت، لطافت
و معنا و مفهوم آن ضرب‎المثل را به خواننده تفهیم و القاء کنند.

*چهارم اینکه گاهی در یک عبارت چند نکته‎ای(زبان عربی) آن هم زبان وحی،
چندین معنا، مقصود و منظور نهفته است که در زبان ترجمه قابل بیان به آن
صورت مختصر نیست. به عنوان مثال دانشمندان و بزرگان علوم دینی، برای شرح و
بیان معنای بسم الله الرحمن الرحیم کتابها نوشته‎اند که حرف به حرف این
عبارت آسمانی چه مفاهیم عمیقی در دل خود دارد و با کمی دقت انسان متوجه
می‎شود که «به نام خداوند بخشنده‎ی مهربان» چه ترجمه اندکی نسبت به آن
معانی عمیق و فراوان است.

*پنجم اینکه اگرقرار بود هرکس نماز را به زبان خود ترجمه می‎کرد و
می‎خواند به تدریج آن مفاهیم و معانی اصلی و واقعی آسیب جدی می‎دید و از
بین می‎رفت و کم‎کم افراد به حسب ظاهر نماز می‎خواندند اما هیچکدام آن چیزی
نبود که خداوند حکیم، بیان آن را از ما خواسته بود.

*ششم اینکه یکی از زیبایی‎های این تکلیف الهی، همین یگانگی و وحدت آن
است که همه مسلمانان این کره خاکی روی به یک قبله (کعبه) می‎ایستند و به یک
زبان خدا را می‎خوانند. اوج این زیبایی و شکوهمندی را می‎توان در مراسم حج
به تماشا نشست که همه مسلمانان از هر کشور و قوم و ملیت و زبانی که هستند
به زبان واحدی نماز را به جا می‎آورند.در صورتیکه اگر قرار بود هرکس به
زبان خود نماز بخواند، آشفتگی و پراکندگی و بی‎نظمی ، جای خود را به این
وحدت و یکانگی می‎داد.

*هفتم اینکه دقت کنیدکه این واژه‎ها، صرفاً یکسری لغات عربی نیست.بلکه
اینها کلام خدا و زبان وحی است.اگر چه ظاهری مشابه با حرف و واژه‎هایی دارد
که عرب‎ها در گفتگو و محاوره به آن مشغول هستند.اما این واژه‎ها همه
الفاظی است که خداوند به واسطه جبرئیل بر قلب پیامبر و برای بشر نازل کرده
است.

*هشتم اینکه باز یادمان باشد که اصل همه این عبادت‎ها و نمازها و
نیایش‎ها، تمرین تسلیم و بندگی و اطاعت خداست و بی‎تردید چگونگی خواندن
نماز هم باید از سر بندگی و تسلیم، اطاعت شود هرچند که ما همه علت‎ها و
حکمت‎های آن را ندانیم.

اگرچه
همه می‎دانیم آنچه خداوند حکیم و مهربانمان از ما خواسته، همه حکیمانه
بوده و همین باور، ما را به اطاعت و تسلیم در برابر فرامین او وامی‎دارد،
اما پس از آن، همه ما دوست داریم از این حکمت‎ها و علت‎ها، به اندازه‎ی
توان خود آگاه شویم، تمایل داریم بدانیم چرا خداوند از ما چنین تکلیفی
خواسته است. نماز از جملۀ این تکلیف‎های الهی است که به آن تأکید فراوان
شده است و اتفاقاً همین تأکید فراوان ما را به تأمل وا می‎دارد که مگر در
نماز چه رازی نهفته است و اساساً چرا ما باید نماز بخوانیم؟ ما در این
شماره و شماره بعدی به چند نمونه از این حکمت‎ها و پیامدهای نماز اشاره
مختصری می‎کنیم؛ اگرچه این همه اسرار و رازهای نماز نیست.

1-تشکر از خدا:

نماز
زبان و رفتار تشکر از خداست. در واقع از طریق نماز به پروردگار مهربانمان
اعلام می‎کنیم که ممنون الطاف بی‎شمار او هستیم و هرچند که هرگز نمی‎توانیم
آن‎چنان که شایسته است، سپاس او را بگوئیم. قطره قطرۀ نعمت‎های الهی
سزاوار سپاس فراوان است، حال آنکه ما در دریای نعمت الهی غوطه‎وریم. سلامتی
و امنیت صرفاً دو نمونه از این موهبت‎های عظیم الهی است که البته قدر و
قیمت آن را تا زمانی که از دستمان نرود، نمی‎دانیم. ظریفی می‎گفت: اگر کسی
به ما دوربینی هدیه بدهد از او سپاسگزاریم، اما خداوند دوربین بی‎نظیر
(چشم‎) را به ما داده که به هیچ عنوان قابل مقایسه با دوربین‎های دیگر نیست
ولی از سپاسگزاری غافلیم و این تنها یک نمونه از آن بی‎نهایت است.

2-نیازهای روح:

جسم
و روح ما از جهات بسیاری به یکدیگر شباهت دارند. همان‎طور که جسم ما قوت و
ضعف دارد و نیاز به تغذیه و مراقبت و توجه دارد، روح‎مان نیز نیازمند غذا و
تقویت شدن است. همان‎گونه که جسم‎مان نیاز به شستشو و پاکیزگی دارد، روح
مان نیز باید از آلودگی‎ها شسته و پاکیزه شود.

نماز،
غذای روح ماست. غذایی که به قوت و نیرومندی روح‎مان کمک می‎کند تا ما را
در برابر وسوسه‎های شیطان و تمایلات نفس محافظت کند. نماز، پاک‎کننده‎ی روح
است که اگر از سر ندانستن یا غفلت حرفی زدیم یا رفتاری کردیم که سبب
آلودگی روح‎مان شد، آن را تطهیر و پاکیزه کند.

3-قبولی اعمال:

آنچه
آموزه‎های دینی ما به شدت به آن تأکید دارد این است که قبولی همه‎ی اعمال
خوب و مثبت ما، در گرو نماز است. تا آنجا که بدون نماز، عللی پذیرفته نیست.
در نگاه اول این مطلب تا حدودی عجیب می‎آید اما با یک مثال همه چیز روشن
می‎شود. تصور کنید اداره یا شرکتی، شرایط استخدام خود را اعلام می‎کند:
ارائه سه قطعه عکس، اصل و کپی شناسنامه و کارت ملی، کارت پایان خدمت، سه
سال سابقه کار و حداکثر سن 30سال. آقایی پس از آگاهی از این شرایط مدارک‎اش
را تکمیل می‎کند و به آن اداره مراجعه می‎کند. مسئول استخدام نگاهی به این
آقا می‎اندازد و می‎پرسد: ببخشید شما چند سالتونه؟ شخص اعلام می‎کند:
40سال. مسئول استخدام می‎گوید: نمی‎شود. متقاضی اعلام می‎کند: ولی شما نگاه
کنید مدارک من همه تکمیل است. حتی من دو تا مدرک تحصیلی دارم، 5 سال هم
سابقه کار دارم و… . ولی مسئول استخدام می‎گوید این‎ها همه در صورتی
پذیرفته می‎شود که شما سن‎تان کمتر از 30 سال باشد. همه اعمال خوب و پاک من
و شما ارزشمند است اما قبولی و توجه به اعمال دیگر وابسته به خواندن نماز
است.

4-درمان بسیاری از بیماری های روحی:

نماز
قابلیتی دارد که می‎تواند بخش قابل توجهی از بیماری‎های روحی ما را تسکین
دهد و درمان کند. به عنوان نمونه همین که انسان خود را ملزم می‎داند هر روز
چندین بار رکوع و سجود خدا را به جای آورد و مقابل آن عظمت بی‎پایان سر
تعظیم فرود آورد و پیشانی بر خاک گذارد، غرور و تکبر او را در هم می‎شکند.
بدیهی است که هر چه این نماز، با توجه و حضور قلب بیشتر می‎خواند، شود،
قابلیت و تأثیر آن در از بین بردن این ضعف‎ها و بیماری‎های فکری و رفتاری
بیشتر و بیشتر می‎شود.

http://www.hooraei.com

خدایا اندیشه ام را در مسیری معنوی قرار ده،تا
روحم را در تو آمیزم، و لذت بودن با تو را در لحظه لحظه ی زندگی ام دریابم.

خدایا،اندیشه ام را چنان محکم ساز که به حقیقت
و عقلانیت متعهد باشم،وتنها برپایه فهم و تشخیص خودم از زندگی، زندگی کنم،تا
بتوانم از آنچه جامعه و دیگران از من می خواهند فراتر بروم.

خدایا،به من بینشی عطا کن که هیچ وقت خود
رابادیگران مقایسه نکنم،بر آنهائی که از من برتر هستند حسد نورزم،و برآنها که
پائین ترند فخر نفروشم،وبرآنچه دارم قناعت کنم و همواره در این اندیشه باشم که از
آنچه در حال حاضر هستم فراتر بروم.

چگونه با خدا مراقبه کنیم

خدایا !

مرا به گونه ای بساز . شکل بده و بتراش
که مایه شرمساری تو نباشم !

خدایا !

در زندگی هرگز از یاد نمی برم
گر چه والدینم موهبت تولد در این دنیا را به من عطا کرده اند اما تو هستی که موهبت
زندگی جاودانه را به من می بخشی !

خدایا !

راهی نمی بینم آینده پنهان
است اما مهم نیست همین کافی است که تو همه چیز را می بینی و من تو را !

خدایا !

مرا همواره در درگاهت نگاه
دار دیدن تو حتی از دور یعنی زنده ماندن و جان داشتن اما ندیدنت پژمردن و جان دادن
است !

خدایا !

مرا قلبی شریف ببخشتا چون رود
مهر در این دنیای تشنه جاری باشد. به جستجوی آسایش و زیبائی نیستم که همه چیز در گذر است !

خدایا !

به راستی در آفرینش تو زشتی
وجود ندارد پس مرا متبرک گردان تا تحت تاثیر اشکال ظاهری قرار نگیرم. شکل ظاهر را تو
بخشیده ای پس عیب جوئی از شکل ظاهر عیب جوئی از توست !

خدایا !

با من بمان همچون مادری که
کنار فرزندانش می ماند و آنگاه که می لغزم و می افتم کنارم باش . بی تو کسی نیست
تا به او رو کنم !

خدایا !

مرا سنگ ریزه ای ساز در معبد
عشقت که نجوا می کند : تنها تو فقط تو شهریار این قلب مشتاق و آرزومند هستی !

خدایا !

متبرکم کن تا یگانه درسی را
که نیازمندش هستم بیاموزم :اتکای کامل به تو . خدایم ! دیریست از تو جدا مانده ام مرا به خانه بازگردان !

خدایا !

متبرکم گردان تا هر روز از
زندگی ام پیشکش عشقی به تو باشد . بادا که تو همراه نادیده من در تمامی جاده های زندگی کنارم
باشی !

خدایا !

مرا چون علف ها متواضع کن . چون
قطره های شبنم لطیف ساز و چون درختان شکیبا . مرا متبرک گردان تا به دیگران حرمت نهم بی آنکه توقع داشته
باشم دیگران به من احترام بگذارند !

خدایا !

متبرکم گردان تا وقتی ذهنم
وسوسه می شود بدی ها را تلافی کند زبانم خاموش باشد . مرا بیاموز در
برابر همه تحریکات صبور باشم !

خدایا !

مرا قلبی ببخش که برای دیگران
بتپد . با اشک دیگران اشک بریزد . از شادی دیگران شاد شود و رنج دیگران را رنج خود بداند . قلبی که مرا با
تمامب آفرینش پیوند بزند !

خدایا !

زندگی ام چون زورقی است
دستخوش طوفان تو زورقبان منی ! زورقم را به تو می سپارم آن را به هر جا که می خواهی ببر !

خدایا !

تو موهبت زندگی و بسیاری
موهبت های دیگر را به من عطا کرده ای مرا قلبی گشاده و پاک ببخش !

 

خداوندا مرا از خشم رها کن و بگذار آنچه خواست تو است به انجام برسد.

در مراقبه ویپاسانا می گویند همه دنبال حس خوب هستند اما راهش
تخدیر حسهای بد نیست بلکه فقط مشاهده… کمی استقامت کنی به حسهای بدت نگاه
کنی مثل بارباپاپا عوض می شود تبدیل میشود به حس خنثی و در نهایت خوب و
بعد می فهمی که چه ناپاینده و گذرا هستند .

تجربه تغییر حسها بی نظیر است در آزمایشگاه بدنت می نشینی
یکساعت در
وضعیتی ثابت (ادیتتانا)‌و وقتی دردهای خردکننده پایت (هنوز نمیدانم چرا
اولین جایی که صدایش در می آید پاست)‌ در لحظه ای که فقط داری نگاهشان
میکنی یکهو تغییر وضعیت می دهند انگار نه انگار که لحظه ای پیش پایت داشت
می شکست!! چیزی در درونت ابهت همه رنجهایت را فرو می ریزد… و بعدها ابهت
خوشیهایت هم زیر سئوال می روند… و بعدترها حس صرفنظر از
خوب و بدش می شود یک چراغ راهنما .. برای همین است که مراقبه گران ویپاسانا
هرگز خود را تخدیر نمی کنند نه با سکریات نه با مواد مخدر یا قرصهای آرامبخش …

حتی بعضی خود را در شرایط سخت قرار میدهند مثل مرتاضان مثلاً در
سرمای زمستان با یک لباس نازک به مراقبه می نشینند یا در گرمای صحرا مثل
صوفیان لباس پشمی می پوشند یا ریاضتهای دیگر… برای اینکه  حسهای سرکوب شده از
اعماق بدن بیرون بیایند و بعد مشاهده اشان کنند… همه موقعیتهایی که
انسانهای دیگر آن را سختیها و رنجهای غیرقابل تحمل میدانند برای یک یوگی و
یک مراقبه گر فرصتی برای خودآگاهی و رویارویی با حقیقت وجودش است.

چگونه با خدا مراقبه کنیم

 اینها را نمیگویم که رنجهایمان را توجیه کنیم یا خود را به
قصد به رنج بیاندازیم (این افراط و تفریط است بنظرم)… موضوع اینست که 
باید مشاهده گر باشیم حتی در
شادیها… و رنج و شادی هر دو وسیله ای هستند برای درک
ناپایندگیشان… ولی انگار کار با حسهای زمخت راحتتر است و در مراقبه اولین
چیزی که
بیرون میریزد و ما را متوجه خودش میکند حسهای بد است!!

نیازی
به افراط و تفریط هم نیست چون تمرین آن در زندگی روزمره بسیار ساده است..
هر روز کلی موقعیت وجود دارد که میتوانیم آن را تجربه کنیم:

وقتی در صف نان ایستاده ای و صف به کندی پیش می رود و انتظار خسته ات کرده
فرصت را غنیمت بدان و برو حسهای بدت را شکار کن… وقتی دلت تنگ کسی است
حسهایت را تماشا کن و رنجت را کامل بررسی کن… وقتی کلام سختی شنیدی قبل
از واکنش، دردش را حس کن یکجایی در بدنت درد میگیرد مطمئن باش (شاید بارها
شنیدیم که میگه یه حرفی بهم زد که تا ته دلم را سوزوند!) ولی اینقدر درگیر
واکنش میشیم که با درد مواجه نشیم… وقتی در ترافیک گیر کرده ای… وقتی
رنج انسانی دیگر را می بینی بجای فرار به سوی اینکه ببینی از تو چه کاری بر
می آید اول رنج خودت را شناسایی کن… و تا دلت بخواهد در جامعه ما رنج
وجود دارد و آزمایشگاه مناسبی است برای دریافت حسهای زمخت…

بعد
که شکارچی خوبی برای حسهای بدت شدی کم کم حسهای لطیف و خوب هم در تیررس
نگاهت قرار میگیرد.. حسهایی که از تماشای یک منظره زیبا داری… گرمای
خورشید بر بدنت در یک روز سرد.. یا خنکای یک نسیم در یک روز گرم.. حتی حس
پوستت موقع شستن دستهایت، لذت غذا خوردن.. آگاهی از تمام لذتها… (نه لذت
تخدیر که اصلاً طبیعی و واقعی نیست)

تا اینکه شاید یک روز
بنگالا را تجربه کنیم…جایی که نه حس خوب هست نه حس بد … رهایی است و
تماشا  (من که تجربه اش نکردم فقط وصفش را از آنها که تجربه کرده اند شنیده
ام)

ما
همگی در جستجوی آرامش و هماهنگی هستیم ، زیرا کمبودشان را در زندگی حس می
کنیم . همه ما گهگاه در زندگی اضطراب ،آشفتگی ، آزردگی ،ناهماهنگی و درد و
رنج را تجربه می کنیم . و آنگاه که شخص بر اثر آشفتگی و اضطراب ،دچار رنجش
است ،نمیتواند این رنج را به خویشتن محدود نماید بلکه درد و رنجش را به
دیگران نیز منتقل میکند و این اضطراب در فضای پیرامون او منتشر میشود . و
هرکس که با او در تماس باشد ،دچار رنج و آشفتگی خواهد شد . بدون شک این روش
درستی برای زندگی کردن نیست.

انسان
باید با خویشتن و نیز با دیگران در صلح و آرامش باشد . به هر حال انسان
موجودی اجتماعی است و ناچار باید در اجتماع زندگی کند . با مردم زندگی کند و
با آنها در ارتباط باشد . چگونه می توانیم در صلح و آرامش زندگی کنیم ؟
چگونه می توانیم تعادل درونی خود را حفظ نماییم و در پیرامون خویش تعادل و
هماهنگی ایجاد کنیم تا دیگران نیز بتوانند در صلح و آرامش و تعادل به سر
برند؟

عوامل
منفی چگونه در ذهن ایجاد می شوند؟ با بررسیهای پیاپی ،روشن شده ، زمانی که
رفتار دیگران مطابق میلمان نیست و یا پیش آمدها موافق طبع ما اتفاق نمی
افتد ، ناراحت و افسرده میشویم وقتی که نا خواسته ها پیش می آیند ،دچار تنش
میشویم و زمانی که خواسته ها اتفاق نمی افتند و موانعی بر سر راه ما وجود
دارند ،بار دیگر تنش و هیجان وجودمان را در خود میگیرد و درونمان بسته و
گره خورده میشود.

در
سراسر زندگی همواره ناخواسته ها اتفاق می افتند. خواسته ها نیز گاه روی
میدهند و گاه پیش نمی آیند . جریان واکنش دائمی انسان به این مسائل ، گره
های عصبی را بوجود می آورد و این گره ها ، کل ساختار جسمانی و ذهنی انسان
را تحت فشار قرار میدهند و ذهن را از عوامل منفی لبریز می کنند . درنتیجه
زندگی به عذاب ومصیبت تبدیل میشود.

حال
یک روش حل مشکل آن است که از بروز حوادث نامطلوب درزندگی جلوگیری کنیم
،بطوریکه همه چیز دقیقاً مطابق خواسته ها و امیالمان اتفاق بیافتد .برای
این کار باید قدرتی آنچنانی بدست آوریم و یا آنکه به هنگام نیاز ،شخصی
قدرتمند به کمکمان بیاید تا هیچ ناخواسته ای روی ندهد و همگی خواسته هامان
عملی شوند . اما چنین چیزی ممکن نیست هیچ کس در این جهان وجود ندارد که
بتواند به تمامی آرزوهایش دسترسی پیدا کند و در تمام طول عمر ،همگی
رویدادها مطابق میل او باشند و هرگز ناخواسته ای برایش اتفاق نیفتد . حال
این سئوال پیش می آید که چگونه میتوان به هنگام برخورد با ناخواسته ها از
عکس العمل های کور کورانه اجتناب کرد ؟چگونه میتوان از ایجاد تنش جلوگیری
نمود ؟ چگونه میتوان در مقابل عوامل نا مطلوب ، آرامش و توازن خویش را حفظ
کرد ؟

در
روزگاران گذشته در کشورها ی مختلف، مردم دانا و روحانیان ، این مسئله را
مورد بررسی قرار دادند.موضوع درد ورنج انسان را مطالعه کردند و برای آن راه
حلی یافتند : زمانی که برای شخص ناخواسته ای پیش می آید و انسان با ایجاد
خشم ، ترس یا هر نوع منفی گرایی دیگر ، نسبت به آن موضوع واکنش نشان می دهد
، در چنین وضعیتی ،باید هرچه سریع تر توجه خود را به موضوع دیگری معطوف
نماید . مثلاً برخیزد ،لیوانی آب بنوشد.  تا با این
عمل ،مانع تکثیر و افزایش خشم شده و از آن حال بیرون بیاید . یا آنکه به
شمارش اعداد بپردازد . یک ،دو،سه، چهار ….. یا آنکه کلمه یا جمله ای را
تکرار کند .یعنی ذکر ،مانترا،نام حق یا شخص روحانی را که به او اعتقاد دارد
،تکرار نماید . در این حال ذهن منحرف شده و انسان تا حدودی از چنگ افکار
منفی و خشم رها میشود.

این کارها مؤثر واقع می شد و نتیجه میداد .هنوز
هم نتیجه میدهد . با چنین تمرینی ذهن از آشفتگی رها می شود.اما در حقیقت
این عمل تنها در سطح آگاه ذهن مؤثر می افتد. یعنی با منحرف کردن توجه ،
عوامل منفی را به سطوح نا خود آگاه ذهن سوق میدهیم ودرآنجا همچنان به تولید
و تکثیر نا پاکیها می پردازیم . دراین حال ،در سطوح بیرونی ،لایه ای از
آرامش و تعادل ایجاد میشود اما در اعماق ذهن ،آتشفشان خاموشی از منفی گرایی
های سرکوب شده وجود دارد که دیر یا زود فوران کرده ،باشدت منفجر خواهد شد.

افراد
دیگری در جستجو و شناخت حقیقت درونی ،گامی فراتر نهادند و با تجربه واقعیت
مربوط به جسم و ذهن خویش ، متوجه شدند که منحرف کردن توجه،تنها سبب گریز
از مسئله می شود. فرار،یک راه حل بشمار نمی آید ،بلکه باید با مشکل روبرو
شد هرگاه که عوامل منفی درذهن پدیدارشوند،بایدآنهارا مشاهده کرد باید با
آنها رودررو قرار گرفت. به محض آنکه عوامل منفی ذهن را مشاهده کنید
،قدرتشان را از دست میدهند و از میان میروند و ریشه کن میشوند.

این
راه حل بسیار خوبی است .مانع از افراط و تفریط میشود. یعنی از سرکوب کردن
عوامل یا آزاد گذاشتن آنها ، هردوجلوگیری می کنیم . انتقال عوامل منفی به
ضمیر ناخودآگاه آنها را از میان نمی برد .ابراز این گونه احساسات به صورت
گفتار و کردار نیز مشکلات بیشتری را ایجاد می کنند . امااگر انسان بتواند
تنها به مشاهده آنها بپردازد ، آن وقت ناپاکی ها از میان خواهد رفت و هر
عامل منفی که از میان برداشته شود ،از قید آن خلاص می شویم.

این
راه حل بسیار جالبی است ،اما آیا به راستی عملی نیز هست ؟ آیا یک انسان
عادی میتواند به آسانی با عوامل منفی روبرو شود؟ هنگامی که خشم بروز میکند
آنچنان به سرعت مغلوب آن میشویم و یا حرف هایی می زنیم که سبب آزار خود
ودیگران میگردیم ووقتی که خشم فروکش میکند ،به گریه وزاری وتوبه پرداخته
،از خدا و آن شخص رنجیده ، طلب بخشایش می کنیم و به رفتار اشتباه خود
اعتراف می نمائیم .اما بار دیگر ،زمانی که درموقعیت مشابهی قرار میگیریم
،مجدداً به همان صورت قبل واکنش نشان میدهیم . بنابر این تأسف دردی را دوا نمی کند.

مشکل
در آن است که ما از زمان شروع فعالیت ناپاکی های ذهن بی خبریم . این عوامل
،درلایه های زیرین وعمیق ناخودآگاه ذهن،شروع به فعالیت می کنند و هنگامی
که به ضمیر خودآگاه می رسند،دارای آنچنان قدرتی هستند که شخص مغلوبشان
میشود به طوری که قادر به مشاهده آنها نخواهد بود.

در این صورت باید یک منشی خصوصی داشته باشیم ،تابه محض شروع عصبانیت به ما بگوید : آقا توجه کن ،خشم دارد می آید! واز
آنجایی که ما از زمان شروع عصبانیت بی خبر هستیم ،باید سه منشی داشته
باشیم که در سه نوبت به ما خدمت کنند حالا باز فرض  میکنیم که از نظر مالی
مشکلی نداشته باشیم . دراین صورت هم باز به محض شروع عصبانیت منشی خواهد
گفت :اوه آقا ،نگاه کنید عصبانیت شروع شده!  اولین واکنش ما آنست که کشیده
ای به صورتش زده و به او بد وبیراه بگوئیم “احمق فکر می کنی برای آن پول
میگیری که اینها را به من یاد بدهی ؟ ” در جنین حالتی ،آنچنان تحت تاثیر
خشم قرار داریم که هر نصیحتی بی فایده است.

حالا
حتی اگر فرضاًعقل بر ما حاکم شود و منشی خود را سیلی نزنیم ، و درعوض از
او تشکر کنیم ،نوبت نشستن و نگاه کردن به خشم میرسد! اما آیا چنین چیزی
ممکن است ؟ به محض آنکه چشممان را ببندیم ،به خشم توجه کنیم و به آن نگاه
کنیم ،موضوع و مورد ایجاد خشم به ذهنمان میرسد . شخص یا موردی که سبب
عصبانیت ما شده به ذهنمان می آید . دراین صورت دیگر به خشم نگاه نمی کنیم
بلکه فقط عوامل خارجی را که موجب احساس خشم شده اند می بینیم .که این عوامل
باز هم سبب افزایش خشممان می گردند. این هم راه حل صحیحی نیست .مشاهده
هیجانات منفی که به صورت انتزاعی و مجردهستند،بدون دخالت دادن عوامل ایجاد
کننده آنها ،بسیار مشکل است .با وجود این،آن کس که به حقیقت نهایی رسید
،راه حل واقعی را نیز بدست آورد .وی کشف کرد که هرگاه نوعی آلودگی وناپاکی
در ذهن ایجاد شود ،همزمان با آن دو نوع تغییر جسمانی نیز روی میدهد اولین
تغییر آن است که نفس ریتم طبیعی خود را ازدست میدهد .یعنی با ایجاد عوامل
منفی در ذهن نفس تند وخشن میشودکه مشاهده چنین تغییری آسان است .درسطوحی
ظریف تر ،نوعی عکس العمل بیو شیمیایی نیز صورت میگیرد وحس هایی در بدن
بوجود می آیند.هرنوع آلودگی ذهنی ،سبب ایجاد نوعی حس درونی ،در قسمت های
مختلف بدن میگردد.

این
راه حل عملی است .برای یک فرد عادی مشاهده آلودگیهای ذهنی مانند ترس ،خشم
یا شهوت غیر ممکن است ،اما با آموزش و تمرین صحیح ،مشاهده تنفس وحس های
جسمانی برای شخص آسان میشود و این تغییرات دوگانه ،با آلودگیهای ذهنی
ارتباط مستقیم دارند.

تنفس
وحس های جسمانی ،به دو صورت مفید واقع میشوند.اول آنکه به صورت منشی خصوصی
عمل میکنند ،یعنی به مجرد آنکه آلودگی ذهنی ایجاد شود نفس حالت طبیعی خود
را از دست میدهد .فریادش بلند میشود که : نگاه کن اشکالی پیش آمده!در این
حال دیگر نمی توانیم او را سیلی بزنیم ،باید اخطار اورابپذیریم .حس های
جسمانی دیگر نیز به همین ترتیب ما را آگاه میکنند .آنوقت با این آگاهی ،به
مشاهده تنفس وحس های جسمانی می پردازیم و متوجه میشویم که با این عمل
آلودگی های ذهنی به سرعت از میان میروند.

این
پدیده جسمی –ذهنی مانند سکه ای دو رویه است .در یک روی سکه افکار و
هیجاناتی که در ذهن ایجاد میشوند ،قرار دارند و در آن سوی دیگر سکه ، تنفس و
حس های جسمانی قرار گرفته اند . هرنوع فکر یا هیجان و هر نوع آلودگی ذهنی
،همزمان ،درتنفس وحس های جسمانی ما اثر میگذارند . به این ترتیب با مشاهده
تنفس و حس های جسمانی در واقع به مشاهده آلودگیهای ذهنی می پردازیم و به
جای فرار از حقیقت ، با واقعیت به همان شکل موجود روبرو میشویم . آنگاه می
بینیم که این ناپاکی ها قدرت خود را ازدست میدهند و دیگر نمی توانند مانند
گذشته بر ما غلبه کنند و اگر در این کار مداومت نشان بدهیم ،نا پاکی ها به
کلی محو میشوند و مابه صلح و شادمانی دست می یابیم.

به
این ترتیب ، روش خود –نگری ،واقعیت را از هر دو جنبه بیرونی و درونی آن به
ما نشان می دهد . در گذشته با چشم باز ،به عوامل بیرونی نگاه می کردیم و
از حقیقت درونی غافل بودیم .همیشه علل خشنودی خویش را در بیرون جستجو می
کردیم و از واقعیت های درونی بی خبر بودیم و هرگز نمی دانستیم که علت درد و
رنج در درون خود ما است .درد و رنج بر اثر واکنش های کور کورانه ،نسبت به
حس های خوش و ناخوش ایجاد می شود.

اکنون
به کمک آموزش می توانیم روی دیگر سکه را مشاهده کنیم . می توانیم در عین
حال از تنفس خود و نیز از آنچه که در درونمان می گذرد آگاه شویم . یاد
میگیریم که بدون از دست دادن تعادل ذهن ،تنفس یا حس های جسمانی دیگر را
شاهد باشیم . در این هنگام ،دیگر واکنش نشان نمی دهیم و به درد و رنج خود
نمی افزاییم . در عوض به آلودگی های ذهن فرصت میدهیم تا آشکار شده و سپس از
میان بروند.

هر
قدر شخص این تکنیک را بیشتر تمرین کند ،با سرعت بیشتری از منفی گرایی های
ذهن آزاد میشود .بتدریج ذهن از ناپاکی ها رها شده ،به خلوص وپاکی میرسد .یک
ذهن پاک ،همواره لبریز از عشق پاک ،شفقت،مهر و محبت ،عشق بدون خودخواهی
،نسبت به دیگران است . یک ذهن پاک ،نسبت به شکست ها و رنج های دیگران
همدردی دارد و از موفقیت ها و شادمانی های آنها خرسند میشود و در مقابل هر
نوع موقعیتی ،تعادل وتوازن خویش را حفظ میکند . زمانی که کسی به این مرحله
برسد، الگوهای کلی زندگیش تغییر میکنند . دیگر
ممکن نیست که با گفتار یا کردارش باعث برهم زدن آرامش و شادی دیگران شود .
درعوض با ذهنی متعادل ،نه تنها خود به آرامش درونی میرسد ،بلکه به آرامش
دیگران نیز کمک میکند و فضای پیرامون او از صلح و هماهنگی لبریز می گردد و
این چنین دیگران را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. با فراگیری حفظ تعادل در
مقابل تجربه های درونی ،انسان می آموزد تا عدم وابستگی را در مقابله با
شرایط بیرونی نیز در خود پرورش دهد. اما این عدم وابستگی به معنای فرار یا
بی تفاوتی نسبت به مسایل دنیوی به حساب نمی آید .  یک مراقبه گر وییاسانا
،نسبت به رنجهای دیگران حساس تر شده و نهایت سعی خود را برای تسکین آلام
آنان به کار می برد . در این راه وی نه با ذهنی آشفته ،که با ذهنی لبریز از
مهر و شفقت و توازن عمل میکند . او عدم دلبستگی معنوی را می آموزد . می
آموزد که چگونه با تعهد کامل عمل کند . چگونه یکپارچه در خدمت دیگران باشد و
در عین حال تعادل خویش را نیز حفظ نماید . به این ترتیب انسان همچنان که
برای صلح و شادمانی دیگران می کوشد ،خود نیز در صلح و شادمانی زندگی میکند.

بر
اثر نادانی ، انسان غالباً عکس العمل هایی بروز میدهد ، که برای خود و
دیگران مضر است ،اما با پرورش بینش و بصیرت، بصورت مشاهده واقعیت ، به همان
شکل موجود، انسان از عادت واکنش نشان دادن ، رها میشود . هنگامی که واکنش
های کور کورانه متوقف گردند ، آنگاه شخص توانایی انجام عمل صحیح را بدست می
آورد . عملی که از ذهنی متعادل و آسوده ناشی میگردد . از ذهنی که حقیقت را
می بیند و درک میکند ، و چنین عملی بدون تردید ، مثبت و خلاق و مفید خواهد
بود.

بنابراین
لزوم خودشناسی که پند همه مردمان خردمند است ، آشکار میشود . انسان نباید
خویشتن را با بهره گیری از منطق عقلانی و یا براساس ایده ها و نظریه ها
شناسایی کند. انسان باید حقیقت را در سطح عملی و تجربی آن بدست آورد . باید
واقعیتی را که در این پدیده جسمی – ذهنی  وجود دارد ،مستقیماً تجربه
نماید. این تنها روشی است که ما را یاری میدهد تا از ناپاکی ها و درد
ورنجمان بیرون آمده و به رهایی برسیم . این
تجربه مستقیم از واقعیت درون خویش و این تکنیک خود نگری ،همان مدیتیشن
ویپاسانا می باشد. در زبان هندی رایج در زمان بودا “پاسانا” به معنای نگاه
کردن و دیدن با چشمان باز بود ،اما ویپاسانا به معنای مشاهده هر چیز به شکل
واقعی آن است و نه بصورتی که به نظر می آید . باید در حقیقت ظاهری رخنه
کرد تا به حقیقت نهایی ساختار جسم و ذهن رسید . زمانی که انسان چنین حقیقتی
را تجربه میکند ،می آموزد که واکنش های کورکورانه را متوقف سازد و از
ایجاد آلودگی های ذهنی جلوگیری نماید . در این صورت آلودگی های قدیمی به
طور طبیعی و به مرور پاک میشوند و از میان میروند. آنگاه انسان از درد و
رنج رها شده ، به شادمانی میرسد . در هر دوره آموزش ویپاسانا سه مرحله
تعلیم داده میشود . اول آنکه شخص باید از هر گونه کردار و گفتاری که سبب بر
هم زدن صلح و آرامش دیگران باشد خودداری نماید . هیچکس نمی تواند در حالی
که با کردار و گفتارش به افزایش آلودگی های ذهنی می پردازد ،برای رهاشدن از
ناپاکی ها تلاش کند . بنابراین اجرای اصول اخلاقی ، اولین قدم لازم برای
این تمرین است . انسان ، متعهد میشود که از کشتن ،دزدی ، رفتار نادرست جنسی
، دروغگویی و حرفهای ناهنجار ، مصرف مسکرات و مواد مخدر پرهیز کند . با
خودداری از انجام چنین اعمالی ،شخص به ذهن مجال آسودگی میدهد تا به کار
یادگیری بپردازد.

مرحله
بعدی، تسلط یافتن بر ذهن نا آرام و وحشی است ، که با تمرین تمرکز بر روی
تنفس انجام می گیرد . در این مرحله، انسان سعی میکند که تا حد امکان مدتی
طولانی ، توجه خود را بر تنفس متمرکز سازد . این کار تمرین تنفسی یا تنظیم
نفس نیست . بلکه شخص ، تنفس طبیعی را به همان شکل که هست مشاهده میکند.
آنچنان که وارد میشود و آنچنان که خارج میشود . به این ترتیب ، ذهن آرامتر
شده و از تسلط عوامل منفی وخشن بیرون می آید . همزمان با این عمل ، ذهن
متمرکز شده هوشیار و موشکاف میشود و برای تلاش در راه کسب بصیرت ،آماده
میگرد.

این
مراحل دوگانه ، یعنی برخورداری از اصول اخلاقی و تسلط بر ذهن ، ضرورت کامل
دارند و مفیدند . اما بدون بهره گیری از مرحله سوم منجر به سرکوبی نفس
میشوند . در مرحله سوم به کمک پرورش بصیرت و شناخت طبیعت خویش ،آلودگی های
ذهنی را می زدائیم ، که این همان ویپاسانا است . ویپاسانا تجربه حقایق
درونی ،به کمک مشاهده منظم و بی غرضانه پدیده های دائم التغییر جسم و ذهن
است که به صورت حس های درونی ظاهر میشوند . پاک کردن آلودگی های ذهن ، از
طریق مشاهده خویشتن ،نقطه اوج تعلیمات بودا است .

این
تجربه برای همگان عملی است. همه انسان ها با مشکل درد و رنج روبرو هستند .
این بیماری جهان شمول است و درمانی جهان شمول طلب میکند . به درمانهای
فرقه ای نیازی ندا رد . وقتی کسی به خاطر خشم در درد و رنج وعذاب است . خشم
او ، بودائی ، هندی یا مسیحی نیست . خشم – خشم است . زمانیکه کسی در نتیجه
عصبانیت دچار آشفتگی میشود ، این آشفتگی مسیحی یا بودایی یا هندو یا
اسلامی نیست . این بیماری جهان شمول است و درمان آن نیز باید جهان شمول
باشد.

ویپاسانا
چنین درمانی است . کسی نمی تواند با چنین شیوه ای از زندگی ، که به صلح و
تعادل دیگران احترام میگذارد ،مخالفت کند. کسی نمی تواند با عمل کنترل ذهن
مخالف باشد . هیچکس با تقویت بینش و بصیرت نسبت به حقیقت درون ، که سبب
رهایی ذهن از عوامل منفی میشود مخالف نیست . ویپاسانا راه وروشی جهانی است.

مشاهده
واقعیت، به شکلی که هست ، از طریق مشاهده حقیقت درونی است ، به معنای
شناخت خویشتن در سطح تجربی و حقیقتی است . همچنان که شخص به تمرین ادامه
میدهد ، از درد ورنجی که بر اثر آلودگی های ذهنی ایجاد شده رها میگردد . از
حقیقت فاحش و ظاهری وخارجی ، به حقیقت نهایی جسم و ذهن نفوذ میکند . آنگاه
از این مرحله نیز عبور کرده ، حقیقتی را که ماورای حوزه جسم و ذهن و حیطه
محدود نسبیت است ،تجربه می نماید . به حقیقت رهایی مطلق از همه آلودگی ها ،
ناپاکی ها و رنج ها میرسد . براین حقیقت نهایی نمی توان نامی نهاد . این
هدف نهایی همه انسانها است.

باشد که همگی شما به حقیقت نهایی دست یابید.

باشد که همه انسانها از آلودگی ها و درد و رنجشان آزاد شوند.

باشد که همگی از شادی حقیقی ،آرامش حقیقی وهماهنگی حقیقی لذت ببرند.

باشد که همه موجودات شاد باشند.

 

معرفی روش ویپاسانا

ویپاسانا یکی از قدیم ترین تکنیک های مراقبه هند است . بعد از سالها دور از دسترس بشر بودن مجدداً توسط “گوتامابودا”
بیش از 2500 سال پیش کشف شد . ویپاسانا یعنی دیدن چیزها همانطوری که
واقعاً هستند ،مشاهده “خود” . شخص با مشاهده نَََفَس طبیعی به منظور تمرکز
ذهن ،تمرین را شروع میکند . با این آگاهی هوشیار شده ، شخص به مشاهده متغیر
بودن طبیعت ذهن وجسم ادامه داده وحقایق جهان شمول ناپایندگی ، درد و رنج
بردن وعدم خودپرستی راتجربه میکند .این درک حقیقت بوسیله تجربه مستقیم ،روش پالایش کردن است . کل راه (دامما) پاره
جهان شمول برای حل مشکلات جهان شمول است وهیچ کاری به هیچ نوع مذهب تدوین
شده ویا فرقه ای ندارد .به این دلیل میتواند به تمامی مردم به طور یکسان
فایده رساند و همه میتوانند آزادانه بدون هیچ درگیری نژادی ،فرقه ای یا
مذهبی ،در هر مکانی ودرهرزمانی آن را تمرین کنند.

مراقبه
ویپاسانا به سمت بالاترین اهداف معنوی رهایی وروشنگری کامل جهت گیری دارد.
هدف آن هرگز درمان بیماریهای فیزیکی انسان نیست. هرچند که بسیاری از
بیماریهای ” سایکو سوماتیک ” (روان تنی ) به عنوان یک محصول جانبی پالایش
روانی ریشه کن میشوند . در حقیقت نوعی “هنر زندگی کردن ” می باشد که در سه
عامل  حرص وآز ،تنفروبیزاری وجهل نادانی – تمامی ناخوشی ها را از زندگی
انسان حذف می نماید . با مداومت در تمرین  این مراقبه تنشهایی را که در
زندگی روزمره تولید شده ،آزاد می کند و گره هایی را که بوسیله عادات قدیمی
واکنش نشان دادن به طریقی نامتناسب در موقعیت های خوشایند و یا ناخوشایند
به وجود آمده است ، باز میکند و باعث پرورش انرژی خلاق ومثبت برای اصلاح
فرد وجامعه میشود.

فرایند
خود پاکسازی بوسیله خویشتن نگری ، مسلماً آسان نیست ،شخص باید واقعاً سخت
با آن کار کند . دانشجو با کوشش خود به ادراکات میرسد . هیچ شخص دیگری نمی
تواند برای او کار کند . به این جهت، این مراقبه تنها مناسب کسانی است که
مایلند بطور جدی کار کنند و نظم را پذیرا باشند که واقعاً در جهت منافع و
حمایت خودشان است . قوانین و مقررات جزء لاینفک تمرین مراقبه هستند.

مسلماً
ده روز دوره زمان بسیار کوتاهی برای نفوذ کردن  به عمیق ترین سطوح نا خود
آگاه ذهن و آموزش ریشه کن کردن عقده های انبار شده در ژرف ذهن است .سرّ
موفقیت در این مراقبه تداوم تمرین در گوشه خلوتی (انزوا) است . قانون و
مقررات طرح ریزی شده پیوسته این جنبه عملی را مد نظر قرار میدهند . قوانین
به نفع اساتید و یا حوزه مدیریت نیست ،ونه تعبیر منی از سنت، ارتدکسی و یا
ایمان کورکورانه که در بعضی از مذاهب متشکل نیز میباشد .بلکه
آنها براساس تجربه عملی سا لهای طولانی هزاران مراقبه گر پایه ریزی شده
است و کاملاً عملی وعقلانی است . حفظ قوانین جوّ بسیار حادی برای مراقبه
خلق می کند ، با شکستن آنها جو آلوده می شود.

دانشجو
مجبور خواهد بود ده روز کامل را اقامت کند ، غیر از این سایر قوانین نیز
باید مطالعه شوند ودقیقاً مد نظر قرار بگیرند .تنها کسانی که احساس میکنند
،می توانند صادقانه و با دقت مقررات را رعایت نمایند برای پذیرش اقدام
کنند.

کسانیکه
آمادگی ندارند که با تمام وجود سعی کنند، تنها وقتشان را هدر میدهند و
بدتر اینکه مزاحم افرادی میشوند که میخواهند به طور جدی کار کنند. به
دانشجویی که قصد شرکت دارد اخطار میشود که برای کسانی که خیلی مشکل می
یابند، ترک محل قبل از پایان دوره هم نامطبوع است وهم زیان آور ،وهمچنین
بدترین بدشانسی این است که علی رغم اخطارهای مکرر ،او قوانین را رعایت نکند
و اخراج شود.

مقررات

تمام دانشجویان ملزم به رعایت پرهیز های زیر هستند:

پرهیز
از کشتن ،پرهیز از دزدی ،پرهیز از هرگونه فعالیت جنسی و پرهیز از دروغ
گفتن و پرهیز از مسکرات و مخدرها و دانشجویان قدیمی سه مورد دیگر را هم
باید رعایت کنند:

پرهیز از غذا بعد از ساعت 12 ظهر ، پرهیز از سرگرمی های نفسانی و خود آرائی  پرهیز از استفاده تختخوابهای بسیار تزیینی و لوکس.

شب
ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو. ..

نرمش
کن. بدو. کم غذا بخور.

زیر
بارون راه برو. گلوله برفی درست کن.

 

هر
چند وقت یک بار نقاشی بکش.

در
حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن.

سفید بپوش.

آب
نبات چوبی لیس بزن.

بستنی قیفی
بخور.

به
کوچکتر ها سلام کن.

شعر
بخون. نامه ی کوتاه بنویس.

زیر
جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.

به
دوست های قدیمیت تلفن بزن.

شنا
کن.

هفت
تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن.

خواب
ببین.

چای
بخور و برای دیگران چای دم کن.

جوراب
های رنگی بپوش.

مادرت
رو بغل کن. مادرت رو ببوس.

به
پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن.

دنبال
بازی کن. اگر نشد وسطی بازی کن.

به
برگ درخت ها دقت کن. به بال پروانه ها دقت کن.

قاصدک
ها رو بگیر و فوت کن. خواب ببین.

از
خواب های بد بپر و آب بخور.

به
باغ وحش برو. چرخ و فلک سوار شو. پشمک بخور.

کوه
برو. هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده.

خواب هات رو
تعریف نکن. خواب هات رو بنویس

بخند.
چشم هات رو روی هم بگذار.

شیرینی بخر.

با بچه ها توپ
بازی کن.

برای
خودت برنامه بریز.

قبل از خواب
موهات رو شانه کن.

به
سر خودت دستی بکش.

خودت
رو دوست داشته باش. برای خودت دعا کن!

 

برای خودت دعا کن که آرام باشی.

وقتی توفان می آید، تو همچنان آرام باشی.

تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد.

 

برای خودت دعا
کن تا صبور باشی؛

آنقدر
صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.

برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی. بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری.

برای
خودت دعا کن که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی.

برای
خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛

چون
در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است.

 

ماه
چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی.

برای
خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخه راهی را که باید بروی خیلی طولانی است.

خیلی
چاله چوله دارد؛ دام های زیادی در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛

پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برف گیر است.

برای
خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی.

چون هر جای راه بایستی مرده ای و مرگی که شکل نفس نکشیدن به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است.

هیچ وقت خودت را به مردن نزن!

 

برای
خودت دعا کن که زنده بمانی. زنده ماندن چند راه حل ساده دارد!

برای
اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت بیشتر از اندازه ای که نیاز داری
بخوابی.

باید همیشه با
خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد.

بیداری هایی آمیخته با روشنایی، صدا، نور، حرکت.

تو باید از
خداوند شادمانی طلب کنی. همیشه سهمت را بخواه

و بیشتر از آن چه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی بیافرین تا
دیگران هم سهمشان
را بگیرند.

برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی و نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند.

برای اینکه زنده بمانی باید حواست  به قلبت باشد.

هرچند
وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها بخواه قلبت را معاینه
کنند.

دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!!

اگر
ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت پنجره و به آسمان
نگاه کنی. آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند از
آنجا رد بشود؛

آن وقت صدایش
کن؛

به نام صدایش
کن؛

او
حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟!

تو
صریح و ساده و رک بگو.

هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه. خدا هیچ چیز  خوبی را از تو دریغ نمی کند.

شادمان باش. او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند که زنده بمانی. از او کمک بگیر.

از او بخواه به تو نفس، پشمک، چرخ و فلک، قدم زدن، کوه، سنگ، دریا، شعر،
درخت… تاب، بستنی، سجاده، اشک، حوض، شنا، راه، توپ، دوچرخه، دست، آلبالو، لبخند، دویدن و … عشق… بدهد.

آن
وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده که زندگی از این که تو زنده هستی به خودش ببالد

چگونه با خدا مراقبه کنیم
چگونه با خدا مراقبه کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *