چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

 
helpkade
چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد
چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

متاسفانه در این بازه زمانی هیچ مطلبی وجود ندارد

نوشته

از کجا بفهمیم پسری دوستمان ندارد ؟ تفاوت چشمگیری بین وقتی که یک مرد دوستتان دارد و وقتی ندارد وجود دارد. وقتی یک مرد دیگر عاشق نیست این موضوع را واضح بروز می دهد و مسائل اصلی درباره او تغییر می­ کند. او این موضوع را با استفاده از زبان بدن،رفتار و نحوه برخورد با خانمش نشان می­دهد.  با آی آر میکس همراه باشید تا ۱۰ عدد از نشانه های پسری که دوستمان ندارد را بفهمید.

Ten Signs Men Show When They Don’t Love You Anymore

چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

بسیار قبل تر از این که بخواهیم یک عشق یک طرفه را فراموش کنیم و یا یک رابطه شکست خورده را بهبود دهیم، علائمی وجود دارند که نشان می دهد طرف مقابل دیگر دوستتان ندارد. طبیعتا این موارد در تمام افراد یکسان نبوده و شکست در روابط عاطفی هرگز به چند علت و دلیل خلاصه نمی شود. اما در هر حال برخی از این علائم را به صورت اجمالی بررسی می کنیم.

وقتی پسری دوستمان ندارد، دیگر دلیلی برای گفتگو با او نمی بیند و ارتباط برقرار کردن برایش بار سنگینی به نظر می رسد.کمتر با او صحبت می­ کند و احساسات و اتفاقاتی که در زندگی­اش برایش اتفاق می افتد را با او به اشتراک نمی­ گذارد. حتی دیگر تمایلی به گوش دادن صحبت های خانم ندارد. وقتی رابطه به این مرحله می رسد نشانگر این است که مرد دیگر عاشق زن نیست.

وقتی مردی عاشق شریک زندگی ­اش است برای خوشحال کردنش کارهای زیادی انجام می­ دهد، سعی می کند او را تحت تاثیر قرار دهد و عشقش را بروز می­ دهد. اما مردی که قصد ازدواج ندارد

دیگر علاقه ای به زن ندارد، از انجام همه این کارها صرف نظر می کند. وقتی پسری دوستمان ندارد، احتمالا حتی کارهای عادی خود را هم انجام نخواهد داد.

وقتی پسری دوستمان ندارد همسرش را دوست ندارد از اختصاص دادن زمان برای او خودداری می کند. او بیشتر ترجیح می دهد زمانش را با دوستانش سپری کند یا حتی کارهای دیگری انجام دهد به جای اینکه در کنار خانمش باشد. تمام لحظات هیجان انگیز و خاص وقتی مرد دیگر طرف مقابلش را دوست ندارد از بین می روند.

وقتی پسری دوستمان ندارد به راحتی با کوچکترین کاری که خانم انجام دهد خشمگین می شود. علت پنهان این موضوع عدم علاقه است. عشق باعث تحمل دیگری می شود، بنابر این مرد عاشق به سادگی همسرش را تحمل می کند. مردی که دیگر پارتنرش را دوست ندارد قدرت تحمل طبیعی که در ابتدا نسبت به خانم داشت را از دست می دهد.

وقتی آستانه تحمل مرد برای خانمش پایین می آید به آسانی خونسردی خود را برای کوچکترین موضوعی از دست می دهد. برای مسائل بسیار جزئی که در حالت عادی انتظار نمی رود خشمگین شود، عصبانی می شود و سر همسرش فریاد می کشد. وقتی پسری دوستمان ندارد آستانه تحمل او بسیار پایین خواهد بود.

مرد عاشق شریکش را به زندگی خود راه می دهد، زندگی او مانند کتاب بازی است که هیچ چیز مخفی شده ای در آن وجود ندارد. اما وقتی مردی شما را نخواهد به تدریج شما را از زندگی اش بیرون می کند، به گونه ای که نتوانید او و کارهایش را درک کنید.

صمیمیت فیزیکی زمانی که به شما احساس و علاقه خاصی دارد وجود دارد، اما وقتی دیگر دوستتان ندارد بوسه ها، در آغوش کشیدن ها، نوازش ها و هر نوع رابطه جسمی دیگری ناپدید می شود.

وقتی پسری دوستمان ندارد دیگر نمی خواهد وارد دنیای شما شود، دیگر شریک خوشحالی و ناراحتی شما نمی شود، از اتفاقات زندگی شما هیجان زده نمی شود و تمایلی ندارد که بخشی از دنیای شما باشد.

وقتی پسری دوستمان ندارد، جمله جادویی “دوستت دارم” هم با علاقه اش از بین می رود. نسبت به شما سرد می شود و حتی با رفتارهایش هم علاقمند بودن را نشان نمی دهد.

البته این نکته می تواند در نکته قبل هم خود را نشان دهد. مردی که قصد ازدواج ندارد، به شما اهمیت نمی دهد، مانند یک خانم با شما رفتار نمی کند، برخوردش به گونه ای نیست که احساس خاص بودن بکنید، زمان زیادی را به شما اختصاص نمی دهد و همچنین بعد رمانتیک و عاشقانه اش ناپدید می شود.

وقتی پسری دوستمان ندارد این ده علامت را بروز می دهد و تبدیل به سایه مردی که در ابتدا می شناختید می شود.

امروز در آی آر میکس فهمیدیم که وقتی پسری دوستمان ندارد چه رفتاری از خود بروز می دهد و این مطلب را به شما دوستان معرفی کردیم. اگر در زمینه روابط عاشقانه و شکست های پیرامون آن نظر و یا پیشنهادی دارید می توانید در بخش دیدگاه این پست با ما در میان بگذارید.

بدون دیدگاه





تاسیس : مرداد ماه 1394 | باز نشر مطالب تنها با کسب مجوز امکان پذیر است.

طراحی و توسعه : استدیو طراحی و برنامه نویسی دویکس

هیچ چیز بدتر از این نیست که ندانید پسر مورد علاقه‌تان شما را دوست دارد یا خیر. ممکن از تازه باهم آشنا شده باشید، اما نگران هستید که مبادا او شما را دوست نداشته باشد و بخواهد ترک‌تان کند یا ممکن است رفتارهایی از او دیده باشید که شک کرده باشید که آیا واقعا به شما علاقه دارد یا خیر. اگر چنین نگرانی‌هایی دارید، بهتر است با ما همراه باشید و از نشانه‌های عدم علاقه‌ی پسر به دختر آگاه شوید.

فهرست مطالب

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، با عشقش به گونه‌ی متفاوتی رفتار می‌کند. لحن صدایش، نشست و برخاستش، نگاهش، لبخندش و در یک کلام رفتار یک مرد در حضور عشقش متفاوت می‌شود. البته ممکن است این تفاوت‌ها جزئی باشد، اما به هر حال وجود دارد. اگر کمی فکر کنید، این تغییر منطقی به نظر می‌رسد. وقتی کسی را دوست داشته باشید، می‌خواهید او هم متقابلاً شما را دوست داشته باشد، پس سعی می‌کنید بهترین رفتار را داشته باشید. نشانه‌ی یک رابطه‌ی سالم این است که می‌توانید در حضور یارتان آرامش داشته باشید و خودتان باشید، هرچند ممکن است شرایط در شروع رابطه فرق داشته باشد. شاید در ابتدا خود واقعی‌تان نباشید و سعی کنید بهترین نسخه از خودتان را به نمایش بگذارید. بعد از آن که رابطه‌تان پایدار شد و یکدیگر را شناختید، نوبت به لذت بردن از خود اصیل و واقعی‌تان می‌رسد.

وقتی به پسر مورد علاقه‌تان پیام می‌زنید، پاسخ مودبانه و دوستانه‌ای به شما می‌دهد، اما معمولاً برای شروع مکالمه پیش‌قدم نمی‌شود و هیچ وقت اول با شما تماس نمی‌گیرد. به جواب‌های خوشایند و دلگرم کننده‌ی او اهمیت ندهید، این زبان‌بازی‌های اکثر بانوان را به اشتباه می‌اندازد. در عوض از خودتان بپرسید که او چقدر برای تماس گرفتن با شما پیش‌قدم می‌شود. اگر همیشه شما هستید که با او تماس می‌گیرید، شاید دوست‌تان نداشته باشد.

حالت دیگر این است که او از فرصت‌هایی که برای با شما بودن و صحبت کردن پیش می‌آید، استفاده نمی‌کند. برای مثال وقتی او را در مهمانی یا محل دیگری می‌بینید، به طرف‌تان نمی‌آید و سر صحبت را باز نمی‌کند. این شما هستید که همیشه به طرف او می‌روید. باز هم تاکید می‌کنیم که فقط به رفتار دوستانه‌ی او حین تعاملات‌تان توجه نکنید، چون شاید فقط می‌خواهد مودب باشد و رفتار دوستانه‌ای داشته باشد.چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه کنید، این است که آیا او دائماً می‌خواهد که از گفتگو با شما فرار کند و گفتگو را به پایان برساند یا خیر. مثلاً شما به طرفش می‌روید و گفتگوی دوستانه‌ای را شروع می‌کنید، اما ناگهان او می‌گوید که باید برود و سلامی به دوستانش بکند، تشنه است و می‌خواهد برای خودش نوشیدنی بخرد یا این که می‌خواهد از سرویس استفاده کند.

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، هیچ وقت از مصاحبت با او خسته نمی‌شود و دوست دارد این گفتگو تا ابد ادامه داشته باشد، احوالپرسی با دوستان را می‌توان به بعداً موکول کرد، اگر بودن در کنارتان را دوست داشته باشد، شما را برای نوشیدن قهوه به کافی‌شاپ دعوت می‌کند، برای استفاده از سرویس کمی تحمل می‌کند و خلاصه آن که سعی می‌کند به هر قیمتی که شده گفتگو را ادامه دهد. اما اگر او بهانه‌ای برای قطع گفتگو پیدا کرد، احتمالاً علاقه‌ای به مصاحبت با شما ندارد، چون دوست‌تان ندارد.

شاید این زبان‌بازی‌ها باعث سردرگمی‌تان بشود. احتمالاً او علاقه‌ی چندانی به شما ندارد، اما خصلتش این است که با تمام دخترها گرم بگیرد. اما همان‌طور که قبلاً اشاره کردیم، وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، رفتارش در حضور او تغییر می‌کند. اگر او با تمام دخترها گرم می‌گیرد، پس حرف‌های خوشایندی که به شما می‌زند، بی‎معنا است. البته اگر شیوه‌ی دلبری کردنش از شما با بقیه فرق دارد، احتمالاً احساس خاصی نسبت به شما دارد.

وقتی کسی را دوست داشته باشیم، هیچ وقت از او خسته نمی‌شویم. دوست داریم همه چیز را درباره‌ی او بدانیم. می‌خواهیم بدانیم در تک تک لحظات زندگی‌اش چکار می‌کند. دوست داریم تا ابد پای درد و دل‌هایش بنشینیم، شریک دردها و غم‌هایش شویم و با او به لحظات خجالت‌آور زندگی‌اش بخندیم. تمام این لحظات برایمان ارزشمند است و همه را به خاطر می‌سپاریم. وقتی پسری به دختری علاقه داشته باشد، این علاقه را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر او می‌خواهد همه چیز را درباره‌ی دختر مورد علاقه‌اش بداند، او را با سوال‌های مشتاقانه‌اش بمباران می‌کند و با دل و جان به تک تک کلماتش گوش می‌دهد. اگر پسر مورد علاقه‌تان دوست ندارد به حرفهایتان گوش بدهد و از شنیدن حرفهایتان به وجد نمی‌آید و هیجان‌زده نمی‌شود، این نشانه را به معنای عدم علاقه‌ی او به خودتان تعبیر کنید.

این نشانه مرتبط با نشانه‌ی بالا است. یکی از نشانه‌های علاقه داشتن یک پسر این است که او تمام حرف‌های عشقش را با جزئیات به خاطر می‌سپارد. اما فراموشی تمام حرف‌هایی که یک دختر با شور و شوق به پسر مورد علاقه‌اش زده است، علامت آشکار بی‌علاقگی است. وقتی کسی را دوست داشته باشیم، مغزمان کاملاً فعال می‌شود. با دقت توجه می‌کنیم، سراپا گوش می‌شویم و تمام جزئیات را به خاطر می‌سپاریم. مغزمان هر روز دریایی از اطلاعات را دریافت می‌کند که باید آنها را پردازش کند. هیچ راهی برای دسترسی آسان به تمام این اطلاعات وجود ندارد، پس به آنچه که برایمان مهم است، بیشتر توجه می‌کنیم و اطلاعات زائد و غیرمهم را کنار می‌گذاریم. نکته اینجا است که ما مسائلی را که برایمان اهمیت دارد، به خاطر می‌سپاریم. اگر شما تک تک جزئیات گفتگوهایتان را به یاد می‌آورید، اما او با وجود این که در اولین برخوردتان گفتگوی مفصلی درباره‌ی کارتان با هم داشته‌اید، حتی شغل‌تان یادش نمی‌ماند، به زبان بی‌زبانی دارد بی‌علاقگی‌اش را به شما نشان می‌دهد. البته شاید هم حافظه‌ی بسیار ضعیفی دارد، پس این نشانه را با توجه به وضعیتی که در آن قرار دارید  و صحت بقیه‌ی نشانه‌های این فهرست تعبیر کنید.

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، ناگهان سر و کله‌اش کنار او پیدا می‌شود. اگر پسر مورد علاقه‌تان هم شما را دوست داشته باشد، ناگهان کنارتان ظاهر می‌شود، هر جا شما باشید، او هم هست و هر کسی که دنبالش باشد، می‌داند که می‌تواند او را کنار شما پیدا کند. شاید مبهم به نظرتان برسد، اما اگر دقت کنید، می‌بینید که او همه جا کنارتان است، البته به شرطی که دوستتان داشته باشد. او سعی می‌کند که اتفاقی به شما برخورد کند یا بهانه‌ای پیدا می‌کند تا نزدیکتان باشد، مثلاً پیشنهاد می‌کند که در کاری کمک‌تان کند یا با هم به گردش بروید.

فرض کنید که با پسر دیگری قرار می‌گذارید، اما پسر مورد علاقه‌تان حتی خم به ابرو نمی‌آورد. به او می‌گویید که از نرم‌افزارها و سایت‌های دوستیابی استفاده می‌کنید و او می‌گوید: “خوش به حالت! مطمئنم بالاخره یه آدم مناسب پیدا میکنی” و واقعاً هم منظورش همین است. اگر او علاقه‌ای به شما داشته باشد، کوچکترین اشاره‌ای به صحبت کردن با یک پسر دیگر حداقل باعث می‌شود که کمی حسودی کند. وقتی با پسر مورد علاقه‌تان از رابطه‌ای که با مردان دیگر دارید، حرف می‌زنید، رفتارش به وضوح تغییر می‌کند، مثلاً عصبی می‌شود، صورتش سرخ می‌شود یا صدایش بالا می‌رود. مردان ذاتاً اهل رقابت‌اند، وقتی پسری دختری را حتی کمی دوست داشته باشد، دوست ندارد که مردان دیگری دور و بر او پرسه بزنند. اما اگر او واقعاً برایش مهم نیست و واکنشی نشان نمی‌دهد، یا واکنشش این است که حتماً رابطه‌تان را با مردان دیگر ادامه بدهید، پس شما در قلبش جایی ندارید.

“سرم خیلی شلوغه، اصلاً وقت ندارم.” بقیه‌ی نشانه‌های این فهرست درباره‌ی پسرانی صادق است که هنوز با آنها در مرحله‌ی آشنایی هستید، اما این نشانه درباره‌ی پسری است که با او وارد رابطه شده‌اید. شاید او گاهی با شما قرار بگذارد، اما این قرار را لحظه‌ی آخر کنسل می‌کند، شکایت می‌کند که وقت سر خاراندن ندارد و قرار را به وقت نامشخصی در آینده‌ی نزدیک موکول می‌کند، اما دیگر خبری از او نمی‌شود. البته گاهی اوقات واقعاً کاری پیش می‌آید و او مجبور است که قرار را به هم بزند. اما اوضاع زمانی ناراحت کننده می‌شود، که این بهانه‌ها و کنسل کردن‌ها تکرار می‌شود. وقتی او هر بار به بهانه‌ای سر قرار حاضر نمی‌شود و زمان مشخصی را هم برای قرار بعدی تعیین نمی‌کند. وقتی پسر مورد علاقه‌تان هیچ وقت برای شما وقت نمی‌گذارد، پس شما برایش اولویت ندارید. اگر چیزی برایمان اهمیت داشته باشد، حتماً برای آن وقت پیدا می‌کنیم.

اگر او درباره‌ی دخترهای دیگر یا رابطه‌های عاشقانه‌ای که دارد، به راحتی با شما حرف می‌زند، احتمالاً قلبش برای شما نمی‌تپد. با فکر این که او می‌خواهد حسادتتان را تحریک کند، خودتان را گول نزنید. دلیل این بی‌ملاحظگی او این است که دوست‌تان ندارد. اگر علاقه‌ای به شما داشت، درباره‌ی زن دیگری با شما حرف نمی‌زد و خطر به هم خوردن رابطه‌تان و ناراحت کردن شما را به جان نمی‌خرید. بهترین توضیح برای رفتار مردان معمولاً واضح‌ترین آنها است.

شاید عشق‌تان گاهی اوقات از زیبایی دختر دیگری تعریف کند، این تعریف‌های گاه و بی‌گاه مشکلی ندارد. یک پسر می‌تواند زنان دیگر را جذاب بداند و احساس تحسین خودش را هم بیان کند. اما این که پسری بی‌پروا به شما بگوید که دختر دیگری را دوست دارد و می‌خواهد با آنها قرار بگذارد، ناراحت کننده و هشداردهنده است. وقتی پسر مورد علاقه‌تان صحبت درباره‌ی دخترهای دیگر را از تحسین جذابیت ظاهری فراتر می‌برد و درباره‌ی خصوصیات روحی و عشق و علاقه‌اش به آنها حرف می‌زند، بهتر است قبول کنید که دوستتان ندارد.

او درباره‌ی احساساتش با شما حرف نمی‌زند، نه درباره‌ی احساسش به شما و نه درباره‌ی نگرانی‌ها و احساساتی که هر روز در زندگی تجربه می‌کند. او شما را به دنیای خودش راه نمی‌دهد، شما و دیگران فرقی برای او ندارید. اکثر بانوان معتقدند که این مسئله به ضعف مردان در صمیمی شدن با دیگران برمی‌گردد، درست است، ممکن است مشکل همین باشد. اما موضوع غالباً این است که او آنقدر به شما علاقه ندارد که به راحتی با شما از احساس‌های درونی خود حرف بزند. وقتی فردی را به دنیای خود راه می‌دهیم، در واقع بر روی او سرمایه‌گذاری می‌کنیم. ما او را به دنیای خودمان دعوت می‌کنیم، چون فکر می‌کنیم که او در آینده بخش مهمی از دنیایمان خواهد شد. اگر پسر مورد علاقه‌تان آینده‌ی مشترکی برای خودش و شما متصور نباشد، سعی می‌کند حتی‌الامکان شما را از خودش دور نگه دارد و فقط درباره‌ی کلیات حرف می‌زند: این که اهل کجاست، در کدام دانشگاه درس خوانده است، چطور کار پیدا کرده است و … یعنی تمام آن اطلاعاتی که به راحتی می‌توانید در صفحه‌ی صفحات اجتماعی‌اش بخوانید. سخت است که سفره‌ی دل‌تان را برای دیگری باز کنید و نقاط ضعف خود را به نمایش بگذارید. وقتی با کسی درد و دل می‌کنیم، بر روی او سرمایه‌گذاری می‌کنیم. این سرمایه‌گذاری مانند هر سرمایه‌گذاری دیگری با ریسک همراه است. اما اگر کسی را از صمیم قلب دوست داشته باشید، این ریسک ارزشش را دارد.

یکی از شعارهای اصلی ما این است که: اگر پسری دوست‌تان داشته باشد … این دوست داشتن واضح خواهد بود. این عشق آنقدر واضح خواهد بود که نیاز به رمزگشایی یا یافتن سرنخ‌های پنهانی نخواهد داشت. اگر مطمئن نیستید که آیا پسر مورد علاقه‌تان هم شما را دوست دارد یا خیر، این شک به این دلیل است که او واقعاً احساسی به شما ندارد. اگر برای اثبات عشق او به خودتان نیاز به دلیل دارید، به احتمال زیاد او دوست‌تان ندارد. اگر پسری شما را دوست داشته باشد، متوجه این عشق خواهید شد. پسری که دوستتان داشته باشد، عشقش را به معما تبدیل نمی‌کند، و شما را سردرگم نمی‌کند. او عشقش را روشن و واضح به نمایش خواهد گذاشت. اگر مجبور بودید همین الان بدون معطلی به این سوال جواب بدهید: “آیا او هم متقابلاً من را دوست دارد؟” جوابتان چه بود؟ با خودتان صادق باشید. لازم نیست پاسخ این سوال را بلند بگویید، فقط به ندای درون‌تان گوش بدهید. بی‌علاقگی او به معنای این نیست که شما مشکلی دارید یا ارزش عشق را ندارید. فقط پسری که فکر می‌کردید، می‌توانستید علاقه‌ای به او داشته باشید، دوست ندارد با شما باشد.

علاقه و دوست داشتن یک پسر امری پنهان نشدنی است و می‌توان گفت اگر پسری عاشق شما باشد قطعا از رفتارهای او مشخص است. با این حال از نشانه‌های عدم علاقه یک پسر به دختر به موارد زیر می‌توان اشاره کرد: با شما مثل بقیه رفتار میکند، آغازگر گفتگو نیست، با همه دختران ارتباطات نزدیک دارد، تمایلی به شناختن بیشتر شما ندارد، صحبت های قبلی شما را به یادنمی آورد، دور و بر شما نمی‌چرخد، ارتباط شما با دیگر پسران برایش اهمیتی ندارد، وقتی برای شما نمیگذارد، از دختران دیگر صحبت میکند و احساساتش را با شما در میان نمی‌گذارد. حال که با این علائم و نشانه ها آشنا شدید، میتوانید با کمک مشاورین ما گامی در جهت جذب فرد مورد علاقه و یا در مواردی بازگرداندن عشق قبلی خود بردارید.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

72 بازدید

104 بازدید

340 بازدید

359 بازدید

297 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام من دانشجو هستم و با همکلاسی پسرم چت میکنم البته هیچی بینمون نیست و از سر عادت باهاش حرف میزنم هر روز حرف میزنیم که خیلی وقتا اون پیام میده یا استوری ریپلای میکنه خیلی ازم سوال میپرسه و با دقتم گوش میده به حرفام …. یک بار پشت سرم حرف زده بود ولی … تو گروه کلاسمون هم وقتی من گروهو ترک میکنم میاد دلیلشو میپرسه و بعد هم یا ادم میکنه یا میگه تو گروه باش …. و یکم باهام شوخی میکنه اذیتم میکنه مخصوصا تو گروهمون و ….. اما اون تو گروه میگه که دختر دیگه ای رو دوس داره اوایل تو گروه اینجوری میگفت اما تو پیوی بهم میگفت بین من و اون چیزی نیس البته من بهش گیر نمیدادما یا چیزی بگم راجع به اون دختره خودش اینو میگفت ولی حالا تو پیوی هم اعلام میکنه که اونو دوس داره بعضی وقتا احساس میکنم بهش علاقه دارم سوالم اینه که چرا باهام اینجوری رفتار میکنه و اصلا به من علاقه ای داره؟ یا نه

سلام دوست گرامی تا زمانی که به صورت مستقیم ابراز علاقه نکرده‌اند، روی این صحبت‌ها و واکنش‌های ایشان، حساب عاطفی باز نکنید. به این نکته نیز توجه کنید که صحبت‌های متوالی و این عادت کردن شما به یکدیگر شما را به ایشان وابسته خواهد کرد.

سلام ممنون ازتون خسته نباشید خودش یبار گفت که دوستت دارم دوست ندارم یک چیزی بگم ناراحت شی اما هی میری رو اعصابم وقتی هم که ارتباطمو باهاش قطع میکنم هی پیام میده و معذرت خواهی و ….. و دوباره فرداش پیام میده و نمیشه قهر کنم باهاش

من پسریم که ۲۲سالمه ولی تاالان بایه دخترنبودم قدیما فکرمیکردم تاحالا دوست نداشتم نمیدونم چون میترسم نداشتم یاچون بدم میادازدخترا ولی میشه بگین اونی که از دخترا بدش میاد وتاحالا بادختری نبوده چه اثرات منفی توزندگیش خواهدداشت ؟چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

سلام دوست گرامی ارتباط انسانی نیاز اساسی همه ماست. شما در سنی نیاز خواهید داشت که همراه کسی رشد کنید و زندگی خوب و آرامی را تجربه کنید. دلیل اینکه از دخترها بدتان می‌آید، شاید تجربه‌های تلخ گذشته و یا برخورد بد از جانب شخصی باشد؛ بنابراین ابتدا بررسی کنید علت اینکه از دخترها خوشتان نمی‌آید، چیست؟ سپس معیارهای خودتان را برای انتخاب یک فرد، مشخص کنید.

بیست سالمه وعاشق پسری هسم و پسره بهمن ماهی هست و خب همه دلایل بالا که گفتینو انجام میده الا همون دلیل اصلیه که گفتین با همه راحته حرف میزنه الا من و خب نمیتونم بگم اون دلیلی که گفتین هر جا من میرم اونم هستو هم نمیتونم کامل بگم نه کاملم بگم اره حالا بگم دوسم داره با نه

دختری هستم ٢٣ساله به تازگی یکی از اقوام کسی معرفی کرده برای ازدواج ما هم تصمیم گرفتیم آشنا شویم فعلا مجازی خیلیی خوب برخورد میکند اما پیام همیشه نمی دهد نمیدانم از من خوشش اومده یانه

سلام دوست گرامی فرصت دهید تا شناخت بیشتری پیدا کنید می‌توانید در دوره« جذب عشق، از آشنایی تا ازدواج» رادیو عشق شرکت تا مهارت‌های لازم ارتباطی را یاد بگیرید.

سلام 16 سالمه و دختر هستم و یه مدتیه به یه پسری که توی همسایگیمون میشینه علاقه مند شدم ولی خودم از این تعجب می‌کنم که این علاقه یکدفعه بوجود اومد با این که 8 سالی میشه همسایه هستیم ولی نمیدونم چیشد که علاقه مند شدم بهش و این که بیشتر اوقات میبینمش اونم منو میبینه و کلا جوریه که به نسبت هر دو همو می‌شناسیم و یه جورایی زیر نظرش دارم این که کجا میره با کی میره و اینا😅میخوام بدونم دقیقا باید چیکار کنم آخه از بلاتکلیفی خوشم نمیاد و این مطالب رو هم خوندم و نشانه ای ازش ندیدم توی اینا چیکار باید بکنم….

سلام دوست گرامی بله بلاتکلیف بودن وضعیت خوبی نیست. اما از این وضعیت بدتر، حضور در رابطه عاطفی در سن پایین است. بهتر است تمرکز شما فعلا روی وظایف مربوط به سن خودتان باشد.

سلام دختری هستم با27سال سن و مجرد قبلا خیلی خواستگار و اینا داشتم متنها چون یه بار عاشق شدم و نرسیدیم به هم کلا تمایلی به ازدواج ندارم یه دو ماهی میشه تو یه درمانگاه پرستارم یه دکتر اونجا هست که نمیدونم چیطور بگم رفتاهای ضد و نقیضش توجه همو به خودش جلب میکنه مثلا یه روز میاد سلام میکنه و ….یه روز اصلا چشاش منو نمیبینه با همه شوخی سلام و حرف میزنه الان من البته منم خودم به شخصه خیلی مغروروم و هر عمل اون عکس العمل نشون میدم ولی از اینکه با بقیه خوبه واقعا حسادت میکنم و کلا فکرم درگیر این قضیه است ممنون میشم راهنمایی کنید .

سلام دوست گرامی همانطور که خودتان اشاره کردید، شکست عاطفی قبلی شما باعث شده است که تمایل‌تان به ازدواج کم شود؛ اما درباره رفتارهای ضد و نقیض این شخص، اگر به این رفتارها دلبستگی پیدا کنید، متاسفانه شکست دیگری را تجربه خواهید کرد؛ چرا که شما باید در کنار شخصی قرار بگیرید که به صورت مستقیم از علاقه و حس خودش صحبت کند، نه اینکه بیشتر ذهن شما را درگیر کند. شما می‌توانید در دوره «جذب عشق از آشنایی تا ازدواج» شرکت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری 14 ساله هستم 3 سال 5ماه که با یه پسری در ارتباطم ایشون 18 سالشه میدونم سنمون کم بوده من 11 سالم بوده و ایشون 15 ولی در کل همو خیلی میخوایم من اوایل فقط برای مسخره بازی باهاش حرف میزدم هم محل بودیم ولی مهم نبود زیاد برام ولی این رابطه از اول برا ایشون جدی بوده بعد یه مدت حالا باهام حرف و زد حسشو گفت دل بستم ولی اینم بگم که ایشون تا یک سال به من دست نزد حتی دستمم نگرفت بعد یک سال حالا بغلم کرد بابام ومامانم فهمیدن خانواده ایشون هم همینطور ولی با این شرایط امدن و با مادرم صحبت کردن از مادرمم قول گرفتن که دوسال دیگه اگه دانشجوی پزشکی بود به پیشنهادش فکر کنه حتی تو حرفاش نمیگفت که الان با هم باشیم کلا درباره ازدواج حرف میزد خیلی هم کلا درباره ازدواج حرف میزنه باهام اینم بگم که من اصلا نمیتونم بیرون تنها برم یعنی هر 6 یا 7 ماه یکبار همو میبینیم اونم 20دقیقه شاید هر جوری هست تحمل میکنیم دلتنگی رو ولی یه چیزی این وسط هست که نمیدونم چرا همچین حسو میکنم من با خودم میگم اگه خودم پسر باشم هیچ وقت برای دختری که عین من شرایطش واینمیستم خدایی راستشو گفت بعد من خیلی دلم میخواست پسر باشم خیلی یعنی قبل این رابطه یه بار لاک نزده بودم همیشه موهام کوتاه بوده خیلی دلم میخواسته پسر باشم از وقتی با ایشونم کلا عوض شدم به قول خودمون قرتی شدم لاک و موهامو هر دفعه یه مدل ببندم کلا خیلی حس خوبی داره ایشون راجب رابطه کامل هم حرف زده که من با خودم گفتم خدایی بعد 4 سال دیگه طبیعیه ولی میترسم مامانم میگه نمیخوادت حتی اینم بگم که وقتی بابام فهمید گفت زنگ بزن بیاد زنگ زدم و امد قبلش بابام گفت الان که گفتی بیا بابام حرف بزن فکر میکنی بیاد گفتم معلومه انقدر ایمان داشتم بهش و حتی گفت خودش که من اصلا برا کتک خوردن امده بودم و بابات نزد ابجی و داماداشون هم تو جریان رابطه ما هستن ولی نمیدونم چرا همچین حسی دارم نمیدونم دل کندم سخته برام نمیتونم اصلا نمیتونم تمرکز کنم از بس فکر کردم راجب این مسئله تورو خدا شما کمکم کنید فقط نگید سنت کمه اون مال قبلش بود نه که الان نزدیک 4 ساله شما چی میگید دوستم داره؟

سلام دوست گرامی جواب سوالی که خودتان می‌دانید را پرسیدید! 14 سالگی زمان مناسبی برای رابطه عاطفی و ازدواج نیست. شما هنوز هویت خودتان شکل نگرفته است و این مساله تصمیم‌گیری‌های شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در جریان رابطه بودن خانواده‌ها، تنها مولفه داشتن یک ارتباط خوب نیست؛ بلکه اطرافیان شما نیز باید بدانند که در این سن هنوز هردوی شما وظایف دیگری دارید که باید روی آنها متمرکز باشید. در مورد رابطه جنسی، اگر قرار باشد شما تا چندسال صبر کنید تا رابطه به مرحله‌ قابل قبول‌تری برسد، این رابطه را نیز می‌توانید به تعویق بیاندازید.

سلام من دختری ۱۴ ساله هستم و عاشق یه پسر ۲۰ ساله ام مامانش قبلا منو از مامانم خواستگاری کرده ولی گویا اون پسر منو دوست نداره و میگه که من دختر ساکتیم که من اینو از طریق یکی از دوستام فهمید م اون پسریه که مشروب میفروشه و مشروب مبخوره و سیگار میکشه (البته گاهی وقتا)چند وقتی هست رفتارش تغییر کرده و وقتی منو میبینه بهم خیره میشه اون با داداشم دوسته داداشم و اون همسنن اگر با هم دوست نبودن بهش ابراز علاقه میکردم ولی میترسم داداشم خبردار شه من الان تو فکر اونم و ۱ ماهه که یه کلمه هم درس نخوندم چون تمرکز ندارم

سلام دوست گرامی سن شما بسیار برای ازدواج مناسب نیست؛ ویژگی‌های حدودی که از ایشان مطرح کردید، او نیز فرد مناسبی برای ابراز علاقه و ازدواج نیست. نیاز است که به وظایف سن خودتان که مطالعه درس‌ها و یادگیری مهارت‌ها است مشغول شوید و برای افزایش تمرکز از کمک مشاور بهرمند شوید.

سلام من دختری ۱۹ ساله هستم و کنکوری تجربی هستم ما خانواده مذهبی هستیم به طوری که به شدت رفتارای من و خواهر و برادرام کنترل میشه من بزرگترین فرزندم تا به حال اصلا تو قید بند دوستی و رابطه قبل از ازدواج نبودم (یک بار به خواست مادرم با خاستگارم یک مدتی صحبت کردم که برای اشنایی بود )سوالی که دارم اینه ..ما تو محله ای زندگی میکنیم که همه همدیگرومیشناسن خانواده ای هم اونجا هستن که چند تا براردن اونا هم مثل ما مذهبی هستن سادات اند درسته که من اصلا اهمیت نمیدادم اما چند باری موقع برگشت از اموزشگاه یا به طور اتفاقی وقتی با مادرم بیرون میرفتیم وقتی یکی از اینهارو میدیدیم رفتاری عجیبی داشتند که با بقیه اونطور نبودند ..مثلا یکدفعه سرشون خیلی خیلی پایین می انداختند و رفتاراشون هول میشد تقریبا همشون همینطور هستن خب منم ازشون تا حدودی خوشم اومده چون از نظر خودم واعتباری که خوبی محل دارند ناخودگاه تمایل کم پیدا کردم که میدونم کار درستی نیست …اما من خیلی سردرگمم که این واقعا درست هست یا نه اینم بگم که چند باری مادرشون که منو میدیدن لبخند میزدن و خیلی نگاه میکردن (که اینم من گذاشتم به حساب اینکه مادرای. پسر دار کلا همینطورن )اوناخواهر هم ندارند همه برادر اند من میگم شاید به عنوان یک خواهر به من نگاه میکنند اما خودم متوجه شدم که وقتی بقیه رو میبینن انقد سرشون رو پایین نمیگیرن و رفتاراشون هول نمیشه مثلا اونا وقتی منو میبینند مسیرو عوض میکنند من واقعا نمیفههم این علاقه است یا دوری …بعدشم من امسال شرایط درسم سخته اما این فکرا اصلا رها نمیکنه منو …به نظرتون به کدوم اهمیت بدم چطوری دیگه فکر نکنم و مطمن شم حسم اشتباهه …ممنون اگه جواب بدید

سلام دوست گرامی نسبت به این رفتارها، هر تصوری می‌توانید داشته باشید، ممکن است آنها منتظر باشند تا شما کنکور بدهید و بعد برای خواستگاری اقدام کنند، مساله این است که شما فعلا به رفتارهای آنها هیچ معنایی ندهید و به درس‌تان تمرکز کنید.

خیلی ممنون واقعا بین دوراهی بودم الان به نسبت خیلی بهتره شده که کل تمرکزم رو به درس جمع کنم سپاس

سلام من ۱۹ سالمه حدود یک سال و نیمه توی مجازی و از راه دور با پسری ۲۵ ساله درارتباطم هردو پشت کنکوری هستیم هر دو گذشته خوبی نداشتیم از گذشته هم باخبریم اگه درسمونو بخونیم واقعا و اون رویاییکه همیشه داشتیم ینی پزشکی بهش برسیم شاید وضعمون تغییر کنه اما تو این مدت بیشتر گریه و دعوا شک و اینا بوده پای هم وایستادیم اما احساس میکنم داریم آینده خودمونو نابود میکنی بعد یه سالو خورده ای اومد تهران تا منو ببینه برای اولین بار و من خیلی هیجان داشتمو استرس دوروز درگیر بودمو درس هم نخوندم که چجوری برم چی بپوشم چی بگم خوشحال بودم که لحظه اخر گفت نمیتونم بیشتر از یه ساعت بمونم داداشم میگه کمکمش کنم میشه فردا ببینیم همو و من خیییییییلی ناراحت شدم و یه عالم دعوا کردم یکی از اشتباهام اینه که وقتی عصبی میشم زبونم نیشدار میشه ناراحت شد گفتم دیگه حسش نیست اونم دیگه تا اخر قبول نکرد همو ببینیم من خیلی اصرار نکردم اما حرفاش اینجوری بود که نبینیم همو بهتره😔ما تا دیشبش کلی ذوقو شوق داشتیم بخدا نمیدونم چیشد اصلا امروز به نظرتون چیکار کنیم

سلام دوست گرامی اشاره کردید از گذشته هم باخبرید، در این روال گذشته چه اتفاقی افتاده است که تا این حد در زندگی حال شما اثر گذاشته است؟ شما هنوز حضوری همدیگر را ندیدید و برای آینده به صورت مشترک برنامه ریختید. این مساله متاسفانه منطقی نیست و سرمایه‌گذاری اشتباهی آن هم به مدت نزدیک به 2 سال دارید. مشکل خودتان را مطرح کردید که زمان عصبی شدن کنترل زبان خودتان را ندارید؛ نیاز به یادگیری مهارت کنترل خشم دارید و در یادگیری این مهارت، مشاور به شما کمک خواهد کرد.

سلام من ۲۷ سالمه و مدتی هست که با یه پسر ۳۱ ساله که همکار هستیم رابطه دارم …اون مبتلا به سرطان مری هستش و خیلی کم محلی میکنه هفته ای یکبار جواب پیامم رو میده هفته ای یکبار صداشو میشنوم با اینکه دیدم توی فضای مجازی همیشه فعاله اما به من میگه گرفتارم درکم کن ….راستش خسته ام کرده و یه جواریی داره خیلی به غرورم برمیخوره ….

سلام دوست گرامی متوجه منظور شما و ارتباط بین بیماری او و کم‌محلی‌اش نشدم. این دو چه ارتباطی بهم دارند؟ بیماری ایشان در چه مرحله‌ای است؟ گویا در این رابطه شما نیاز به توجه بیشتری از جانب او دارید اما این توجه را دریافت نمی‌کنید. آیا همیشه این بی‌توجهی وجود داشته است؟ یا بعد از بیماری‌شان این سردی اتفاق افتاده؟ اطلاعات کمی دادید، بنابراین راهنمایی به صورت کلی خواهد بود. در ابتدا سعی کنید علت اینکه از ایشان توجه بیشتری طلب دارید را برای خودتان مشخص کنید و سپس ببینید دقیقا انتطار شما از این رابطه چیست؟ چه زمان‌هایی بیشتر حس می‌کنید که او بی‌توجهی می‌کند؟ در صورتی که به مشاوره نیاز دارید، نوبت مشاوره خود را رزرو کنید.

سلام خسته نباشیدمن دختر ۱۴ ساله ای هستم که عاشق یک پسر ۱۸ ساله شدم و رفتم بهش گفتم اون گفت من ازت خوشم نمیاد یعنی اون آدم خیلی خجالتی هست البته دخترعمه ام رفت بهش گفت الانم ناراحتم چیکار کنم به نظرتون واقعا دوسم نداره؟

سلام دوست گرامی سن شما برای ابراز علاقه پایین است و اشتباه شما ابراز علاقه به صورت مستقیم بوده است. بله او به صورت مستقیم گفته است که علاقه‌ای ندارد، بنابراین بهتر است دیگر اصراری به این رابطه نداشته باشید.

سلام تقریبا یه سال پیش من با پسری آشنا شدم اون هرروز میومد در خونمون هی منو تعقیب میکرد منم اصلا به روم نمیاوردم که می‌دیدمش اصلا نمیشد که نیاد دم در خونمون با یه بهونه یه حرفه کنایه وار بهش گفتم که نیا ولی الان چند باره همدیگرو میبینیم اصلا نمیاد پیشم، این کارش یعنی چی ؟ چرا ؟ واقعا برام جای سواله؟ منظورش چیه با این کار

سلام دوست گرامی به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید. اگر منظورتان این است که چرا او دیگر شما را تعقیب نمی‌کند یا درب منزل شما نمی‌آید، به این دلیل است که او با شما آشنا شده است و توانسته توجه شما را جلب کند؛ پس دیگر نیازی به این تعقیب و گریز نیست. اگر منظورتان این است که او سرد شده است و دیگر مثل سابق پیگیر شما نیست، دلیل این است که از سمت شما توجهی ندیده است و یا برعکس به هدف خود که آشنایی با شما بوده، رسیده است. بهتر است این مساله را به آرامی و به شیوه صحیح با طرف مقابل در میان بگذارید و از خود دلیل این کارش را بپرسید.

سلام دختری هستم ۳۳ ساله.دو سالی هست پسری که دو سال از من کوچکتر هست ابراز علاقه میکند.البته زمان زیادی برای من نمی گذارد و اغلب میگه سرم شلوغه و روزا در حد چند تا پیام و دو ماه یه بار یه دیدار دوساعته.چه کنم؟

سلام دوست گرامی تکلیف هرکسی و مسئولیت رابطه‌ با خودش است. عوامل زیادی باعث می‌شود که شخصی ابراز علاقه کند اما زمان زیادی برای رابطه نگذارد. ابتدا از خودتان بپرسید به چه علت در این رابطه و ابراز علاقه مانده‌اید؟ سپس برای اینکه بتوانید تکلیف خودتان را با او مشخص کنید، به صورت مستقیم از او بخواهید که نیاز بیشتری برای شناخت او دارید. همچنین شما باید از نظر زمانی با طرف مقابل به توافق برسید که تا چند وقت دیگر قرار است وضعیت رابطه به این شکل پیش برود. اشاره به سن کردید؛ خود بزرگ بودن شما مساله‌ای ایجاد نمی‌کند، مگر اینکه بحث و دلخوری بین شما به مساله سن ختم شود و همچنین او نتواند در برابر نظر دیگران درباره سن بزرگتر شما، مقاومت درستی داشته باشد. پیشنهاد می‌شود برای بررسی بیشتر رابطه و دریافت مشاوره از مشاوران رادیو عشق نوبت دریافت کنید.

سلام من دختر ۱۸ساله هستم به پسری که سه ساله بهش علاقه دارم ولی بهش نگفتم چند ماهی میشه که منو تو اینستا نمیشناخت، بهم پیام داد منم سر بحث هایی که کردیم اخر اصرار کرد که برم به کسی که دوسش دارم بگم من هم گفتم بهش راستی اون پسره هم مشاورم بود من بهش گفتم یکم باهم حرف زدیم که باید ببینمت و اینجور حرفا، منم راضی نمیشدم که ببینم چون واقعا خجالت میکشیدم با اصرارش رفتم دیدمش ولی هیچ حرفی نزدم باهاش چون روم نمیشد بهش گفتم که دیگه نمیام مشاوره ولی اصلا قبول نکرد و من الان میرم مشاوره تو اینستا هم هر استوری یا پستی که میزارم پیگیره ولی اصلا به روش نمیاره که احساسش چیه و از حرفا و اینکه خیلی ملایم و آروم رفتار میکنه الان من سردرگمم که حسش به من چیه ؟؟ ممنون میشم راهنمایی کنین

سلام دوست گرامی به نظر می‌رسد در حالتی بلاتکلیف قرار گرفتید و نمی‌دانید نسبت به ایشان چه رفتاری داشته باشید. تا زمانی که طرف مقابل شما به صورت مستقیم ابراز علاقه نکند و برای بودن با شما برنامه‌ریزی هدفمندی نداشته باشد، بهتر است شما اقدامی انجام ندهید. برای یادگیری مهارت‌های مختلفی مانند ارتباط موثر می‌توانید از مشاوران رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید. اشاره کردید ایشان مشاور شما هستند. این نکته را به خاطر داشته باشید که یک مشاور اجازه ندارد از نظر اخلاقی، نقشی غیر از نفش مراجع و مشاور با شما داشته باشد.

سلام من ۱۹ سالمه حدود ۲ ساله با پسری در ارتباطم و از طریق فضای مجازی باهم اشنا شدیم و ۳ ماه بعد اشنایی درمورد من با خونوادش حرف زد و قرار بر این بود ک امسال یا سال دیگه رابطمونو جدی کنیم ولی مشکلی که هست اینه که به دلیل تفاوت عقیده ای که داریم ایشون اصرار بیش از اندازه ای به دیدن موهام یا بغل و بوسیدن دارن که من به دلیل عقایدم اصلا نمیتونم با اینا کنار بیام و حالا ایشون میگن تا موقعی که اعتقادادتو فراموش نکنی ازدواج نمیکنیم و از طرفی رابطش با من خیلی سرد شده و هرچی توضیح دادم شرایطو قبول نکرده که اگه دوسم داری میکنی لطفا راهنماییم کنین

سلام دوست گرامی ازدواج نیاز به مقدماتی دارد که دونفر بتوانند از جنبه‌های مختلف به این نتیجه برسند که برای متاهل شدن آماده هستند. یکی از این نیازها، رشد عاطفی و شناختی است. احترام گذاشتن به عقاید شما که یکی از مولفه‌های رشد عاطفی است، در طرف مقابل شما دیده نمی‌شود. بنابراین پیش از هرگونه اقدام و تصمیم جدی، حتما با یک مشاور پیش از ازدواج مشورت کنید.

سلام من دختری 25 ساله هستم پسری 33ساله بهم ابراز علاقه کرد اوایلش می‌خواست منو بشناسه که به هم پیام می‌دادیم وقتی صحبت از مراسم خواستگاری میشه میگه فعلا شرایط خوبی نداره قبلا یه شکست عشقی عمیق داشتن که یکسال ازش می‌گذره طی صحبت‌هایی که با اطرافیانش داشتم میگفتن از زمانی که باتو آشنا شده حالش خیلی خوبه وقتی حرفم میزنه هردومون توی آینده ای که چیده هستیم ولی خیلی از اطرافیانم منو از این اقا منع می‌کنند و میگن کلاً آدمای خوبی نیستن یا من درحد این آقا نیستم خیلی بالاترم حتی میگن اگه با این آقا ازدواجم بکنم ایمانم و حتی زندگیم بر باد خواهد رفت نمیدونم کمکم کنید

سلام دوست گرامی طرف مقابل شما در ابتدا باید حتماً پرونده شکست قبلی‌اش را ببندد تا بتواند روی آینده مشترک برنامه‌ریزی کند. به صورت دقیق باید بیان کنید که به چه دلیل اطرافیان شما را از ارتباط با ایشان منع می‌کنند؟ نظر خودتان درباره ایشان چیست؟ مساله شما نیاز به بررسی بیشتری دارد و باید جزییات آن را با یک مشاور در میان بگذارید. توصیه می‌کنیم پیش از هرگونه تصمیم جدی، حتماً از مشاوران رادیوعشق وقت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری هجده ساله هستم من تا حالا دوست پسری نداشتم اما امسال با یک پسر که دانشجوی دندانپزشکی بود مشاوره گرفتم که بهم برنامه میداد اوایل خیلی رفتار عادی داشت و فقط در حد مشاوره بود ولی یک شب با من شروع کرد به چت کردن و راجب مقاله ای که نوشته بود و می‌خواست بره آلمان برای ارائه دادنش با من صحبت کرد و توی اون صحبت ها به من گفت که تو خیلی ارزشمند هستی و من با همه دانش آموزام اینطور صحبت نمی‌کنم دو سه هفته خیلی رفتارش بامن عوض شد و خیلی زود جواب پیامامو میداد و شبا تا بهش پیام میدادم سریع آن میشد تا جوابمو بده و بهم شب بخیر می‌گفت ولی بعد از چند هفته باز مثل سابق شد و وقتی بهش گفتم گفت که من خیلی سرم شلوغه و نمیتونم جوابتو سریع بدم ولی وقتی یه بار خواستم مشاورمون باهاش قطع کنم کلی پیام داد که من که کم کاری نکردم و تو فقط به خاطر دیر جواب دادن میخوای بری اینا منم باز مشاورمون ادامه دادم ولی بعد از اون دیگه خیلی سرد شد و می‌گفت حرف غیر درسی نزنی چون حواست پرت میشه منم دیگه ادامه ندادم و فقط درسی بود البته بعضی وقتا باهاش شوخی میکردم ولی خیلی سرد جواب میداد مثلاً فقط یک کلمه می‌نوشت جلوشم یه استیکر می‌داشت همین ولی دوباره به بار بهم گفت برام مهم هستی الان مشاورمون تموم شده و وقتی بهش گفتم میتونیم در ارتباط باشیم گفت با دانش آموزای پارسالم درارتباطم توهم پیام بدی جوابتو میدم ولی من میترسم چون من خیلی دوسش دارم میترسم اگه الکی الکی حرف بزنم وابسته تر هم بشم به نظر شما ازش بپرسم که بهم علاقه داره یا نه یا اینکه کار زشتی که یه دختر به پسر ابراز علاقه کنه؟چون واقعا دوست دارم تکلیفمو بدونم و اگه بهم حسی نداره دیگه بهش فکر نکنم آخه می‌خوام درس بخونم امسال هم به خاطر فکر کردن به اون نتونستم درس بخونم میشه لطفاً راهنمایی کنید منو که اون منو دوست داره یا نه؟و اینکه توی واتساپ با هم حرف می‌زنیم و اونو ندیدم و فقط عکس پروفایلشو دیدم ممنون میشم سریع پاسخم بدید چون حالم خیلی بده😥

سلام دوست گرامی وقتی معلم یا مشاور شما، نقش دیگری هم برعهده بگیرد و خارج از مرز با شما در ارتباط باشد، نتیجه‌اش این وابستگی و علاقه است. با وجود اینکه حتی ایشان را از نزدیک ندیدید. درباره ابراز علاقه بهتر است کمی منطقی‌تر عمل کنید و رفتارهای او را برای خود تفسیر و معنای عاشقانه ندهید. شما قربانی این شرایط نیستید که بخاظر علاقه به ایشان نتوانستید درس بخوانید. در حال حاضر وظیفه و نقش شما درس خواندن است. پس ابتدا برای خودتان اهداف آینده را بازنویسی کنید و تلاش کنید در جهت همان اهداف حرکت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری ۲۸ ساله هستم که حدود یک ماه هست با آقای ۳۳ ساله از طریق اینستاگرام آشنا شدم و همون روز از واتس اپ پیام میدادن . این آقا نزدیک یک ماه هست که هر روز به من پیام سلام و احوال پرسی و اینکه چه کارایی انجام میدم رو میده و هیچ حرف محبت امیزی نمیزنه . در حواب این سوال من که این سلام و احوال پرسی ها چه نتیجه ای خواهد داشت گفتن که مگه قراره چه نتیجه ای بده . منم جواب دادم اگه هیچ دیدن و شنیدن و محبت کردنی نباشه پس دیگه حزف نمیزنم . هر بار که آنفالوشون کردم و با اصرار ایشون برگشتم و بعد از کلی بحث ایشون تصمیم گرفتن با من برای اوین بار تلفتی صحبت کنن که بخاطر یه سو تفاهم ،من بی ادبانه با ایشون صخبت کردم و بعد دوباره آنفالوش کردم و از ایشون اصرار بر برگشت . بعد برگشت دوباره همون آشو همون کاسه . وقتی میگم چرا دعوت نمیکنی بیرون . میفرماین که ماشینشون تصادف کرده و صافکاره و من نمیدونم یه صافکار چقدر طول میکشه . تو یک ماه هیچ وقت بیرون دعوت نکردن اما هررروز سلام و احوال پرسی داریم از طریق پیام رسان و از مسایل جنسی هم حرفی نزدن . ایشون به شدت درونگرا هم هستن بر اساس اون جیزی که خودشون گفتن

سلام وقتتون بخیر من حدودا یه سال پیش با یه پسری وارد رابطه شدم و بهش پیشنهاد دوستی دادم اونم قبول کرد. اوایل خیلی رابطمون خوب بود مشکلی نداشتم اما بعد یه مدت باهام سرد رفتار میکرد اما از رفتاراش نشون میداد که دوسم داره ولی بهش اعتماد نداشتم و خودم رابطه رو خراب کردم اونم اصلا براش اهمیت نداشت و از هم جدا شدیم اون با یکی دیگه وارد رابطه شده ولی هنوز وقتی منو میبینه بهم نگاه میکنه. اما بازم حس میکنم دوسم داره من واقعا نمیدونم چطوری باید از ذهنم پاک کنم این قضیه رو لطفا راهنمایی کنید

سلام دوست گرامی به سن خودتان و ایشان و مدت زمانی که از قطع رابطه می‌گذرد، اشاره نکردید. شما به ایشان پیشنهاد دوستی دادید و این ریسک بزرگی بود، چون ایشان برای شما هزینه و تلاشی نکرده بود که بخواهد با از دست دادن رابطه بهم بریزد. شما ابتدا باید تمام شدن این رابطه را بپذیرید تا به این باور برسید که او دیگر نیست. در این مسیر سخت، مشاوران ما در رادیو عشق همراه شما خواهند بود. برای کسب اطلاعات بیشتر به «نکات طلایی زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» مراجعه کنید.

لطفا به پیام من هم جواب بدین . ممنون

سلام وقت بخیر من حدود یکسال هست با یک پسری آشنا شدم که 33 سال سن دارند و با هم هم سن هستیم من اوایل برام همش نقش ازدواج پر رنگ بود و بعد از دو الی سه جلسه بهش گفتم که تصمیمت چیه از رابطمون گفت یه دوستی،من قبلا 13 سال با کسی ارتباط داشتم و به جایی نرسیده دیگه نمیخوام وارد رابطه عمیقی بشم از طرفی خیلی واضح حرفش رو زد ولی آدم کاری و اهل دوست و مهمانی و ورزش و کلا اجتماعی هست ولی منو به خاطر اینکه از مهمونی و مشروب و… استفاده نمیکنم با خودش نمیبره یعنی بهم گفته ولی چون قبول نکردم از یه ساعتی از شب بیشتر بیرون نباشم دیگه بهم نمیگه خیلی چیزارو الان البته ما رابطمون بعد 2 ماه از رابطمون بهم خورد به دلیل یه شک من و من کات کردم و بعد 4 ماه دوباره همدیگرو دیدیم و ادامه دادیم البته رابطمون جوری بود که هر 2 ماه یکبار میدیدیم همو و وقتی میگفتم چرا میگفت سرم شلوغه چون مغازه دار هست و بهانه میاورد خب بحث کرونا هم بود بعد از این هم ما دقیقا صحبت کردن هم زیاد صحبت نمیکنیم با هم در روز شاید یکبار اونم بیشتر وقتها دو یا سه روز شاید خبر نگیریم از هم و شاید من بعضی موقعها پیام بدم ولی اگر دو روز پیام و زنگ نزنم روز سوم خودش زنگ میزنه،نمیدونم واقعا من دوستش دارم چند هفته پیش بازم شکایت حال رابطمون رو کردم گفت من هنوز رو همون حرفم هستم من رابطه عمیق نمیخوام گفتم پس دوست داشتن چیه گفت به نظر من دوست داشتن وجود داره که ما همدیگرو میبینیم و وقت میذاریم برای هم نمیدونم یه جوری سرد هست انگار من تو زمین و هوا هستم البته من خودم هم دختر بازیگوش و شیطونی نیستم که دلبری کنم اگر اون هیچی نگه منم نمیگم یعنی ما حرفامون در حد حال و احوالپرسه و وقتی گفتم منو بیشتر بشناس میگه این تو زمان مشخث میشه وگرنه من چی بپرسم ازت…آیا واقعا باید خیلی صبور بود تو رابطه و فرصت داد و یا نه وقتی اینجوری میگن دیگه ادامه نداد

سلام دوست گرامی شما از طرفی یک رابطه شکست خورده 13 ساله داشته‌اید و از طرفی این فرد جدید هم تکلیفش را روشن کرده است و حرفی از ازدواج نزده است. پس باید تصمیم بگیرید به امید اینکه او تصمیمش عوض شود و به ازدواج فکر کند (با وجود تمام تفاوت‌هایی که مابین شما وجود دارد) با او در رابطه نمانید. چون سن شما سن منتظر ماندن در یک رابطه طولانی مدت نیست. اما قبل از هر گونه تصمیم جدی، حتما از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری ۲۸ ساله هستم که حدود یک ماه هست با آقای ۳۳ ساله از طریق اینستاگرام آشنا شدم و همون روز از واتس اپ پیام میدادن . این آقا نزدیک یک ماه هست که هر روز به من پیام سلام و احوال پرسی و اینکه چه کارایی انجام میدم رو میده و هیچ حرف محبت امیزی نمیزنه . در حواب این سوال من که این سلام و احوال پرسی ها چه نتیجه ای خواهد داشت گفتن که مگه قراره چه نتیجه ای بده . منم جواب دادم اگه هیچ دیدن و شنیدن و محبت کردنی نباشه پس دیگه حزف نمیزنم . هر بار که آنفالوشون کردم و با اصرار ایشون برگشتم و بعد از کلی بحث ایشون تصمیم گرفتن با من برای اوین بار تلفتی صحبت کنن که بخاطر یه سو تفاهم ،من بی ادبانه با ایشون صخبت کردم و بعد دوباره آنفالوش کردم و از ایشون اصرار بر برگشت . بعد برگشت دوباره همون آشو همون کاسه . وقتی میگم چرا دعوت نمیکنی بیرون . میفرماین که ماشینشون تصادف کرده و صافکاره و من نمیدونم یه صافکار چقدر طول میکشه . تو یک ماه هیچ وقت بیرون دعوت نکردن اما هررروز سلام و احوال پرسی داریم از طریق پیام رسان و از مسایل جنسی هم حرفی نزدن . ایشون به شدت درونگرا هم هستن بر اساس اون جیزی که خودشون گفتن .

سلام وقت بخیر من نزدیک به یک سال ک احساس میکنم از یکی از فامیل های دور ک فقط سالی یکی دوبار می‌بینیمشون خیلی خیلی خوشم میاد البته اینم بگم ک سن جفتمون خیلی کمه 14 سالمونه ولی خوب سن سال یک عدده اون قبلا هی از طریق بچه ها برای من پیام میفرستاد ک دوستت دارم من محلش نمی‌دادم ولی بعد یک مدت احساس میکنم ک وقتی هست خیلی حالم خوبه ولی حالا اون میگه ک دختر داییم رو دوست دارم و هیچ توجهی به من نمیکنه و از اون روز ک اون این حرف زد من احساس میکنم که کلا هیچ پسری دوسم نداره و از این موضوع ناراحتم خانوادم پدر مادرم از همه نظر به من اهمیت میدن هیچ کمبودی ندارم ولی همش دوست دارم یک پسر من دوست داشته باشه ولی از موقعی که اون این کار کرد کلا اعتماد به نفسم خیلی کم شده با این که هیچ کمبودی ندارم ولی نمیدونم چرا پدرم میگه چون ک تو به پسرا اهمیت نمیدی دوست ندارن و باید خدارو شکر کنی ک هیچ پسری دوست نداره چون پسرا فقط دنبال خدمات هستن و حتما دختر دایی اون یک خدماتی بهش میده که اون آنقدر دوسش داره این نشونه حیای توست و ما بهت افتخار می‌کنیم حالا حرف من این اون که هیچ خدماتی به نمیده پس چرا من انقدر دوسش دارم و به خاطر اون اعتماد به نفسم کم شده و فک میکنم کلا هیچ پسری دیگه دوسم نداره حالا باید چیکار کنم؟

سلام دوست گرامی

همانطور که خودتان هم اشاره کردید سن هردوی شما پایین است، شاید بد نباشد که بدانید در این سن نیاز اساسی یک نوجوان، نیاز به توجه دیدن از طرف جنس مخالف است. پس این نیاز که دوست دارید یک پسر به شما توجه کند، کاملاً طبیعی است. اما درباره نظر و حرف ایشان، شما با ارزش هستید، فقط چون از طرف او طرد شدید، این حال بد را دارید. حرف پدر شما تا حدی درست است، و کسی که در رابطه خدماتی بدهد معمولاً باعث جلب توجه طرف مقابل می‌شود، اما در نهایت ارزشمندی و عزت نفس بالایی را تجربه نمی‌کند. این موضوع که شما با پدر و مادر رابطه خوبی دارید و از طرف آنها هیچ کمبودی را احساس نمی‌کنید، بسیار جای شکر دارد، اما این کمبود نداشتن از طرفی شما را متوقع می‌کند که هیچ کسی به شما نه نگوید و باید به هرچیزی که می‌خواهید برسید. پس این ناکامی و حرف ایشان را که گفتند دختر دایی‌اش را دوست دارند، نباید در شما این کمبود را بوجود بیاورد که دیگر هیچ پسری شما را دوست نخواهد داشت. شما نیاز دارید عزت نفس خود را تقویت کنید. برای مطالعه بیشتر به «قطب‌نمای عزت نفس رادیو عشق» مراجعه کنید.

سلام . من یه پسری رو دوست دارم و اینو ۴ سال پیش بهش گفتم اونم اول یکم‌شوکه شد و بعدش به بهونه های مختلف گفت ما ب درد هم‌نمیخوریم بعد چند ساعت چت کردن قبول کردم و خداحافظی کردیم و با خودم‌کنار اومدم و دیگ سمتش نرفتم تا این ک بعد یکی دو ماه برگشت و بهم گفت که بهم علاقه داره و ما یه چند روزی با هم بودیم و دوباره اون بهونه هارو اورد و کات کردیم اما دوباره بعد ۶، ۷ ماه برگشت گفت ک دلش واسم‌تنگ شده خلاصه این اتفاق دوباره افتاد و اونم‌کات کرد تا این که بار اخر اومد و من‌قبول نکروم و گفت نه ب خدا این سری اون سری نیست و ما باهم تا یه ماه میمونیم و اگه نتونستیم بعد کات میکنیم خلاصه یه ماه گذشت اما اون نرفت تا این ک این سری مدت طولانی تری باهم بودیم یهنی تقریبا ۴ ماه که بعدش اومد گفت بیا باهم کات کنیم منم خیلی عصبی شدم و بهم‌گفت که دو تا دوست معمولی باشیم و اما من ردش کردم تو این ۴ ماهی ک باهم بودیم خانوادم فهمیدن و به مدت دو هفته گوشیم و ازم‌گرفتن و من فقط یواشکی تونستم به یکی از دوستام بگم که بهش خبر بده چی شده خلاصه بعد دو هفته که انلاین شدم دیدم کلی بهم پیام داده با این ک میدونست من آفم و معلوم‌نیست کِی برگردم باهام‌کات نکرد هرشب بهم پیام داده بود و تو پیاماش گفته بود ک دلش واسم‌تنگ شده اما واقعا نمیدونم چرا کات کرد چرا همش میومد جلو بعد کات میکرد تا مدتی که باهم بودیم‌میگفت خیلی دوست دارم و همش ابراز علاقه میکرد اما هر دفعه به محض این ک کات میکردیم‌میگفت ک دوسم نداره و نمیتونه الانم یک ساله ک باهم کات کردیم چند ماه پیش خبرش بهم رسید ک با یه دختر رل زده ک اصلا دختر خوبی نیست و همش تو پارتیه این دختره هم دوست دختر رفیقش بوده منم‌دوماه پیش تو اینستا فالوش کردم بعدش سزیع اومد دایرکت و بهم‌گفت به به چه عجب یادی از ما کردی و اینا ، منم خیلی محبت امیز حرف زدم و بهش گفتم‌ک نمیتونم‌بدون اون زندگی کنم. اونم‌بهم‌گفت ک رل داره و رلش دوست داره ولی میدونم علکی میگه چون یه سری علکی وانمود میکرد ک دختر خالشو دوست داره واقعا دلیل این‌کاراشو نمیدونم الانم به شدت حالم بده و با این‌ک باهاش حرف نمیزنم و دیگ هم‌تو اینستام ندارمش اما دارم دیوونه میشم‌ الان با اون دختره ۶ ماهه ک هست اما با من‌فقط یه بار ۴ ماه بود خواهش میکنم راهنماییم‌کنید من خیلی حالم بده😔

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. لطفا نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام ،من سه ساله به شدت عاشقه یکی از همکلاسیام شدم و بهش گفتم و بعد از یک سال تقریبا همه میدونن دیگ چون خیلی زجر کشیدم براش. اما اون اقا میگه مصلحت از نظر من اینه که باهم نباشیم و وقتی ازش میپرسم واقعا منو دوست داری یا نه جوابی نمیده و همیشه میگه نپرس این سوالو. تا دو سه شب پیش که بهش گفتم نمیخوام از روی دلسوزی جوابمو بدی. ولی بعدش بهم گفت از روی دلسوزی نیست و در حد یه پیام معمولیه بعدشم که خیلی ناراحت شدم دیگه نه پیام دادم نه زنگ زدم بهش اما اون واقعا براش مهم نیست نباشم تا پیام ندم پیام نمیده . تو این سه سال هرکاری براش کردم که بتونم به خودم علاقمندش کنم اما نشد دوستام میگن برای توجه زیادیه که بهش کردم خودشو گرفته . ممنون میشم کمکم کنین ببینم واقعا باید ادامه بدم به تلاش کردن یا واقعا منو درحد یه اشنا میبینه و خودمو بیشتر از این تحقیر نکنم

سلام دوست گرامی علاقه زیاد شما به ایشان باعث شده است که هرپیام و صحبتی از ایشان را به نشان یک علاقمندی یا تمایل به ارتباط ببینید. در صورتی که ایشان به صورت مستقیم و غیرمستقیم اعلام کرده است که حداقل فعلاً به فکر رابطه نیست. شما جذابیت‌های خود را برای طرف مقابل از دست داده‌اید و دائماً جلوی چشم او هستید. برای کسب اطلاعات بیشتر نکات طلایی جذب عشق از آشنایی تا ازدواج رادیو عشق را مطالعه کنید تا از این طریق بتوانید ایشان را به خودتان جذب کنید

سلام . من الان متوجه شدم که پسری یک سال و نیم منو تعقیب میکنه و همه اطلاعاتی از من داره اما جالب اینجاست ک نمیخواست من متوجه بشم و این مسئله باعث شده ذهنم درگیر شه. لطفا راهنمایی کنید

سلام دوست گرامی اگر منظورتان از تعقیب، زیرنظر داشتن شماست، گاهی برخی از آقایان تمایل دارند قبل از پیشنهاد برای آشنایی و ازدواج، برای مدتی دختر مورد علاقه‌شان را زیرنظر داشته باشند. اگر ایشان را می‌شناسید و میدانید از روی علاقه این تعقیب را انجام می‌دهند، بهتر است تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم علاقه خود را ابراز نکرده‌اند، شما حرکتی انجام ندهید. حسادت ایشان را تحریک نکنید و عمداً با کسی وارد رابطه نشوید. اگر از تعقیب ایشان ترسیده‌اید، حتماً با یکی از افراد خانواده این مسأله را مطرح کنید تا تنها نباشید و از شما محافظت بشود.

سلام من میخواستم بگم یه پسر دایی دارم که اتفاقی به هم پیام دادیم بعد من عاشقش شدم اونو نمیدونم ولی من هر وقت میبینمش انگار دنیارو به من دادن اما اون هر وقت میبینه منو حواسش به منه یا یه بار یک دقیقه چشمون تو چشم هم بود ایا پسره عاشقمه یا نه

سلام دوست گرامی سن خودتان و او را اشاره نکردید. اگر در سن نوجوانی هستید دلیل این جرقه عاطفی، سن شماست که با نگاه او نیز سرمایه گذاری عاطفی می‌کنید. اما اگر سن شما بالاتر است، بهتر است که برای نحوه صحیح جذب عشق ایشان، راه‌حل‌هایی مانند صحبت درباره علاقه‌مندی‌ها، پرسیدن اهداف آینده و برنامه‌ریزی‌ها باشد. برای راهنمایی بیشتر نیز می‌توانید از مشاوران متخصص رادیوعشق وقت مشاوره دریافت کنید.

از مطلبی که درج کردین بسیار نفع بردم انشالله همیشه موفق و درخشان باشید پاسخ خیلی از ابهاماتم رو مو به مو در متن شما پیدا کردم .و تموم جواب هایی که نیاز داشتم بشنوم رو یافتم با تشکر فراوان دوستان عزیز🌹🌹🌹🌹🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻

سلام دوست گرامی از نظرمساعد و مثبت شما سپاسگزاریم. برقرار باشید.

سلام من حدودیکسالی هست بایه آقایی آشناشدم وقصدمون هم ازدواج هست ولی ازاین روابط خانواده من خبری ندارن ولی خانواده ایشون خبردارندیروزایشون به من گفتن که خانوادشون بهشون گفتن که شمااسم روی این دخترگذاشتی وخوبیت نداره که پاپس بکشی من یخورده تعجب کردم ازاین حرفشون وحرفی نتونستم بهشون بزنم دراین موردولی هروقت که باهم بیرون قراره کافیشاپ میزاشتیم خانوادش زنگ میزدن وحتی بامن هم حال واحوال تلفنی میکردن….یه مدت قراربودکه خودش وخانوادش بیان که قرارخاستگاری بزان که من ازشون بابت جابجایی خانموازشون محلت خواستم واین آقاهم قبول کردن ولی یه روزایشون به من گفتن که خانوادم میگن که مگرمابرای خانشون میخوایم بریم خاستگاری مابرای دخترشون میخوایم بریم یه مدت من ازشون خواهش کردم که یه مدت صبرکنن تامشکل ماحل بشه قبول کردن تواون مدت هم برای دخترخودشون خاستگارآمده بودوبعدازاون دخترشونونامزدکردن تواین مدت هم مشکل خانه ماهم حل شدوایشون هم ازمن پرسیدن مشکل خانه ماحل شدکه قرارخاستگاری روخانوادم بزارن ؟بهشون گفتم که مشکل حل شده ولی تواین مدت قراربودکه بیان باخانواده من صحبت کنن که باتوجه به شروع این بیماری کرونایجورایی نشدوماتواین چندوقت هم باهم دیداری نداشتیم فقط ازطریق تلفن وواتس آپ باهم درارتباط بودیم ایشون یه چندباری ازمن پرسیدن که کی میتوننن به خاستگاری من بیان که بهشون گفتم من فعلاهیچی نمیدونم واگرخاستشون برای خاستگاری هست باخانواده من صحبت کنن وقراربزارن یباربهم گفتن که به خانوادشون گفتن وخانوادشون گفتن که بعدازبیماری کرونااقدام کنن برای خاستگاری چون دلشون نمیخوادکه کسی بیماربشه من هم چیزی نگفتم وگزاشتم به عهده خودشون تواین مدت هم باایشون ازطریق واتس آپ درارتباط بودم یک مدت هم من یکسری مشکلی داشتم که اعصابم به شدت خراب بودومدام به خودم بدوبیراه میگفتم ایشون هم ازمشکل من خبرداشتن ومدام به من میگفتن که این مشکل چیزی نیست وحل میشه وبه خودتونم بدوبیراه نگیدمن روی شماحساس هستم وکسی هم حق نداره به شمابدوبیراه بگه حتی خودت یه مدت من آرام بودم تامن دوباره بهم ریختم ودوباره به خودم بدوبیراه گفتم ایشون هم تادیدن که من به خودم بدوبیراه میگم عصبانی شدن وبهم گفتن که حالاکه دوباره به خودت بی احترامی کردی بلاکت میکنم که دوباره جلوی من به خودت بی احترامی نکنی بعدازاون شب هم منوبلاک کردن وهم شماره منوتولیست ردتماسی هاگزاشتن یه مدت من پیامی نزاشتم براشون تادیدم که ازطریق پیام رسان ایتامن هنوزبلاک نشدم فقط ازاین طریق یه پیام عذرخواهی گزاشتم وچندبیت شعروبعددیگه هیچ پیامی براشون نزاشتم ولی الان نزدیک به سه هفته هست که واتس آپ من هنوزبلاک هست ولی من هنوزسردرگم هستم که منتظرایشون باشم یاخیرچوقبلاهم ابرازعلاقه ایشون به من خیلی بودوگفتن که من برای همسرآیندم احترام خواسی قاعل هستم وروی چشم هام میزارمشون بعدازاینم نمیزارم آبی تودلشون تکون بخوره وهمونجورکه توخانه پدرشون آرامش دارن درخانه من هم همان آرامش رودارن

سلام دوست گرامی اگر طرف مقابل شما از اینکه شما به خودتان احترام نمی‌گذارید ناراحت شده‌اند، بهتر است ابتدا روی عزت‌نفس خودتان کار کنید و مهارت‌های لازم برای برقراری ارتباط بهتر و موثرتر داشته باشید. اشاره نکردید که واکنش طرف مقابل در برابر پیام شما چه بوده است؟ آیا خانواده ایشان در این مدت تلاش مجددی برای خواستگاری کرده‌اند؟ برای اینکه بتوانید به شیوه صحیح رابطه خود را بررسی کنید و او را بازگردانید، از دوره بازگرداندن عشق رادیوعشق استفاده کنید.

سلام من ٢٧ سالمه و ب همکارم علاقه دارم حس زنانگی خودم میگه ک دوسم داره اطرافیان هم همین رو حدس میزنن اخه خیلی از من حمایت میکنه خیلی بامن احساس راحتی میکنه همیشه تشویقم میکنه میگه تو خیلی قوی هستی ولی هر دفعه ک مطمئن شدم دوسم داره ی حرفی زد یا ی حرکتی زد ک بهم ثابت کرد دوسم نداره خیلی وقتا میاد از دخترایی ک قبلن ازشون خوشش میومده حرف میزنه یا مثلن میاد میپرسه چرا ازدواج نمیکنی ?و سریع بعد از این سوالش میگه من دنبال کسی هسم ک درکم کنه دیروز ازم کمک میخاست گفتم چی شده مگه میگفت ک دوتا از همکارای خانم بهش پیشنهاد دوستی دادن و اینم هرکاری میکنه دس از سرش برنمیدارن از من خواس ک برم بهشون بگم نامزد کرده تا اونا دس از سرش بردارن تا حالا بیشتر از ده بار ک بهم گفته خیلی دوست دارم ولی میگه مث خواهرم ولی من خیلی دوسش دارم اگ دوسم نداره چرا انقد بهم نزدیک میشه و ازارم میده اگرم دوسم داره چرا بهم نمیگه من باید چ کنم

سلام دوست گرامی حتما شرایط سختی دارید و سردرگم شده‌اید. یکی از اتفاقاتی که باعث می‌شود وارد بازی دیگران شوید و او بتواند دائما شما را آزار بدهد، این است که مرز خودتان را مشخص نکرده‌اید و او به خودش این اجازه را می‌دهد که با شما اینگونه رفتار کند و شما را سردرگم نگه دارد. بنابراین ابتدا باید مشخص کنید علت اینکه به ایشان علاقه دارید چیست؟ چه ویژگی‌هایی در ایشان برای شما جذاب است؟ بهتر است اگر دلیل مناسبی برای علاقه خود دارید، برای جذب عشق صحیح آموزش ببینید تا تکلیف خودتان را در رابطه مشخص کنید.

ممنونم از راهنماییتون و کمکتون من از قوی بودنش از اعتمادبنفس بالاش از دانا بودنش از همه اینا خوشم میاد واسه همین قد کوتاش به چشمم میاد یا بعضی از اخلاقای بدش

سلام من یه پسر توی فامیلها دارم که تقریا ۳و۴ ساله حس میکنم از من خوشش میاد ولی فقط حس میکنم چون وقتی منو میبینه میخنده و چشمانش برق میزنه واز درسام ازم سوال میپرسه وهنگام صبحت مستقیم تا آخر صحبتم به چشام نگاه میکنه به نظرتون حسم درسته تو رو خدا راهنمایی کنید ذهنم درگیره و خودش هم هیچ چی نمیگه وحتی توی اینستا هم منو فالو نکرده

سلام دوست گرامی سن خودتان و طرف مقابل را ننوشتید. این نشانه هایی که نوشتید، به معنی توجه کردن به شماست نه علاقمندی. بهتر است تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم علاقه خود را ابراز نکرده است، حساب ویژه ای روی ایشان باز نکنید.

سلام وقتتون بخیر من 16سالگی با پسرعمم دوست شدم و ایشون یه سال از من بزرگ ترند از همون بچگی علاقه ایی خاصی بهشون داشتم و بعد از یه سال حرف زدنمون موضوعو به خانوادش گفت ولی عمم یه چن ماهی گیر میداد و میگفت آبروم پیش داداشم میره تا اینکه پسرش یکم سرد شد و ما جدا شدیم تو این چهار سالی ک گذشت ایشون بامن حرف میزدند و یک دوباری هم پیشنهاد دادن اما خیلی دلخوری ها پیش اومد مثلا تو این چهارسال ب دو تا دختر که هر دوتاشونو میشناسم پیشنهاد داد و باهاشون حرف زد اما رابطه ایی شروع نکردن ولی من اجازه ندادم کسی بیاد تو زندگیم الان دوهفته ایی پیشنهاد دادن و باهم در ارتباطیم اما من یه سری شرایط گذاشتم ک باید پدرمم در جریان باشه اخه ی پسری هستش که دم دمی مزاجه و ادم نمیتونه زیاد ب حرفاش باور کنه و دلش گرم بشه.خیلی دوست داره زودتر وارد زندگی زناشویی بشن اما من میترسم ک انتخابم اشتباه باشه چون فک میکنم فقط دوسم داره بلکه حسش مثه من نیس حتی نمیتونم ب کسی دیگه ایی فک کنم تو جمع هیچکسو به غیر پسرعمم نمیبینم روم نمیشه بگم که باهم یه دوره مشاوره بگذرونیم چون خیلی مغروره و از این موردهایی ک گفتین تماس نمیگیرن با من ولی وقتی منو میبینن تو جمع حتی برا خودمون دوتایی چایی میاره و اصلا مهم نیس براشون ولی بعضی وختا خیلی رو اعصابه میگه فلانی چی گفت یا خیلی حرف مردم براش مهمه ولی من چون انتخابش کردم برام مهم نیس کسی چیزی بگه از خانواده ی پدریم و (در “کلام” هم یکم “کمتر محبت”میکنه)و از خانواده ی مادری من خوشش نمیاد و اینکه ایشون شهرستان هستن ما خیلی کم همو میبینیم و وضع مالیشون خوب نیس تو دوران سربازیش به من زنگ میزدن ولی تو پیجش تا حالا چیزی نذاشته برام و یه بارم تولد یه دختریو تبریک گفتن ولی تا حالا چیزی از من برا دوستاش نگفته فقط به خانواده گفته میترسم ک دوباره جدا بشیم و نمیدونم چیکار کنم ک اون بیشتر جذبم بشه و هفته قبل در مورد ازدواج با خانوادش حرف زدن نمیخوام تو 21سالگی انتخاب اشتباهی بکنم و شرایط پسرعمم ی جوریه که فعلا نمیتونه خرج عروسی و وسایل اینا بده لطفا کمکم کنید که از چه راهی میتونم بفهمم ک حسشون بهم واقعیه و از سر اینکه قبلا تو گذشته هم بودیم نمیخوام محکوم باشیم تو اینده هم هستیم و چنین فکری رو بکنه امشب هم بحثمون شد گفت ما بدرد هم نمیخوریم ولی بعد از چن تا پی ام دیگه گفت من تورو میخوام و پاتم هستم نمیدونم به کدومش باور کنم و بهشم گفتم قول و قرار و تعهد برا من هیچ ارزشی نداره تو باید منو از دل بخوای ن با این حرفا و ایشون گفت من تورو از خودم میدونم و دیگه ادامه ندادیم ولی هرلحظه فک میکنم ک بازم شکست میخورم و جدا میشیم از یه طرفم همش دعا میکنم اگه باهاش خوشبخت نمیشم روز به روز دورتر بشه ببخشید حرفام طولانی شد ممنون میشم کمکم کنید انتخابم درسته یا نه؟

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ آن در سایت وجود ندارد. لطفاً نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام وقت بخیر من حدودا یه سالی میشه که از یه پسره که فروشنده است خوشم میاد اما مطمئن نیستم که اونم از من خوشش میاد یا نه یعنی یه جوریه وقتی میریم مغازشون به من زل میزنه و همیشه یه لبخندم داره و نمیزاره بقیه مارو راهنمایی کنن همش خودش میپره وسط😂 اون روز به پاهاش دقت کردم رو به من بود که زبان بدن مردانه میگن🤷🏻‍♀️ ولی تو مجازی منو دنبال نمیکنه به نظرتون با این نشانه هایی که گفتم از من خوشش میاد؟ یا من اشتباه متوجه شدم؟ لطفا جواب بدین🙏🏻

سلام دوست گرامی روی این رفتارهای غیرمستقیم بهتر است حساب عاطفی باز نکنید. ممکن است بخاطر شغلش و فروش بیشتر محصولات به شما توجه بیشتری نشان بده. در مورد پیام بعدی‌تان که نوشته بودید دوستش را فالو کردید و او عصبانی شد و ارتباطش را با دوستش قطع کرد هم نمی توان با قاطعیت گفت بخاطر شما بوده است. پس تا زمانی که خودشان به صورت مستقیم به شما ابراز علاقه نکردند، حساب ویژه ای روی ایشان باز نکنید.

سلام وقتتون بخیر من چند وقتی هست با یکی از همکلاسیام باهم توی فضای مجازی در ارتباط هستیم و تقریبا در حد یک دوست معمولی رفتار میکنم با ایشون و همینطور ایشون با من و خب از اونجایی که خودم به شخصه آدمی نیستم که در یک نگاه عاشق بشم و در طولانی مدت به این خانوم علاقه مند شدم و در حال حاضر نمیدونم چکار کنم چون این خانم یک سال نیم از من بزرگتر هست ولی خوب به ایشون علاقه شدید پیدا کردم و نمیدونم چطوری بهش بفهمونم عاقه خودمو… ممنون میشم راهنمایی کامل کنید

سلام، من خیلی خجالتی ام تو دانشگاه یه پسری رو دوس دارم ک اونم یکم خجالتیه. منم از قصد یکم تابلو نگاش میکردم ک بفهمه حسی دارم و کم کم اونم رفتارا و نگاهاش عوض شد،، اینستاشو پیدا کردم بصورت ناشناس پیام دادم بدبرخورد کرد باهام ولی بعد با پیج اصلیم ک گفتم کی ام یهو عوض شد و معذرت خواهی کرد کلی هم تحویلم گرفت،،بعد شماره اینا دادیم تو واتساپ،، بهش گفتم چندتا اهنگ بفرس برام،، فرستاد همش عاشقانه بود ک دختر زیبا مراببوس یا یکیش میگفت دوتنها دوسرگردان دوبیکس بیا تاحال یکدیگر بدانیم از این حرفا،، منم خودمو زدم ب اونراه. هروقتم صداش میکردم مینوشت جانم. ولی بعدش کم کم سرد شد خیلی هم سرد شد،، هیچوقتم پیشقدم نمیشه برا پیام دادن،، اوایل دو سه بار خودش پیام داد بعدش اصلآ. منم مجبور شدم بهش گفتم اون اهنگایی ک فرستادیو از یه زاویه دیگه گوش دادم همشون یجوری اناا،، اونم چیز خاصی نگفت خودشو زد ب اونراه،، بعد منم اهنگ فرستادم براش ک میگفت من تورو دوس خواهم داشت و اینا،، بازم عکس العمل خاصی نشون نداد😐 منم یماه بهش پیام ندادم اینم یکی دوبار استوری غمگین گذاشت ک پنجره ام ب تهی باز شد من ویران شدم و درد بیزاری معشوق و اینا،، بعدش برا تولدش تبریک نوشتم کلی شاد شد قلب و اینا فرستاد،، درکل بدنیس رفتارش مشکل اینه ک پیشقدم نمیشه هیچوقت برا پیام دادن و هیچ پیشنهادی هم نمیده، من چیکار کنم. منو دوس نداره یا داره؟

سلام دوست گرامی شیوه جذب عشق شما تا حدی اشتباه بوده است.زمانی که ایشان به سمت شما مایل بود و قبل از این سرد شدن، شما برایش جذابیت هایی داشتید که سمت شما کشیده شد، اما به دلیل عدم مهارت در نگهداری این رابطه، جذابیت های شما کاسته شده و باید آن را برگردانید. ما در دوره جذب عشق، شیوه صحیح برای جذب کردن آنکه دوستش را دارید را آماده کرده ایم و می توانید از طریق دریافت مشاوره از آن بهره مند شوید.

سلام وقت بخیر من ی آقایی رو دوست دارم و ایشون اطلاع داره البته در این حین با شخص دیگه ای ۲۰ روز نامزد کردم وبهم زدم / الان این آقایی ک دوستش دارم بلاکم کرده ولی هر جا منو ببینه نگاهم میکنه تابلو/ منظورم رخ ب رخ هست یعنی جوری نگاه میکنه ک من متوجه میشم کاملا و در نگاه بیشتر به چشمام توجه داره / قبل نامزدی تماس گرفت اما ب علت شرایط نتونستم جواب بدم /میخوام بدونم حسی داره ب من یا نه? و اینکه ایشون مغازه داره وقتی دیدمش با نوک انگشت شست گردنشو خارید میخوام بدونم در زبان شناسی بدن این معنای خاصی داره/ با تشکر فراوان از پاسخگوییتون

سلام دوست گرامی اطلاعات اندکی برای این مساله گفته اید. تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم با شما صحبت نکرده اند و پیشنهاد خواستگاری را مطرح نکرده اند، نمی توان به قطعیت نظر داد. دلیل اتمام نامزدی شما باید مشخص شود و همچنین در حین نامزدی از این شخص جدید خوشتان آمده نیز مساله مهمی است. پس لطفاً برای بررسی بیشتر از مشاوره رادیو عشق، وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من ۲۲سال سن دارم ۲۰سالم بود طلاق گرفتم بعدها طلاقم با مردی آشنا شدم که ۳۷سال سن داره این آقا به گفته ی خودش با من قصد ازدواج داره وضعیت مالی خانواده من خوب نیست ولی این آقا وضعیت خانوادش از ما خیلی بهتره این آقا اصلا ازدواج نکرده پسره واسه خودش کارو بار داره ولی سنتی هستن من رابطه ی عاطفی جنسی دارم با این آقا ودارم یعنی مثل زن وفادار با این آقا هستم نه با دختری در ارتباطم نه بیرون در میام اصلا اجازه نمیده مادر و خواهر این آقا اومدن خواستگاری من منو ببینن پدرش نیومد مادرش به من میگه پسر من هیچی ندارم نمی‌دونم طوری حرف زد انگار میلی نداره که پسرش با من باشه من اینجوری حس کردم نمی‌دونم مادرم به من میگه پسره به درد خانواده ما نمیخوره قلب مشکین خیلی ریختو پاش دارن یعنی قرتی هستن مادرش به من میگه اگه اومدی قسمت شد به فامیلای ما نگی ازدواج کرده بودی چون فامیلای ما میگن پسرشون زن نگرفت آخر رفت بیوه گرفت اینجوری گفت مامانم واقعیتش میلی زیاد ندارن به اینکه من به این مرد برم این آقا هم رابطه اش با من طوری که نه منو می‌بره بیرون نه میزاره برم بیرون نه میزاره کار کنم فقط میگه بمون خونه منو تهدید می‌کنه میگه بیخیال من بشی یا به یکی دیگه بخوای بری هم تورو میکشم هم اون طرفو هم خودمو امروز نشستم تو اینیستا یه ست طلا دیدم گفتم بهش بگم میخره ولی برگشت به من گفت تا عقد نکنیم از من چیزی نخواه من تا حالا هیچی نخواستم از اون ست خوشم اومد گفتم به من این حرفو زد نمی‌دونم چیکار کنم فقط میگم اگه واسش ارزش داشتم واسم می‌گرفت توروخدا بهم کمک کنید بگید من چیکار کنم تو وضعیت روحی خوبی هم نیستم 😔😔😔نمی‌دونم این آقا چی میخواد از من باید چیکار کنم با این رابطه؟؟؟؟؟؟

سلام دوست گرامی در شرایط سختی هستید و درک می کنیم که وضعیت روحی خوبی نداشته باشید. طبق صحبت شما طرف مقابل رفتارهای مناسبی ندارد و حتی پیش از ازدواج شما به نوعی دجار تعارض های عمده ای شده اید. اینکه در ارتباط نمی توانید خودتان باشید و استقلال شما نادیده گرفته می شود، مساله پررنگی است. به شما پیشنهاد می شود حتما پیش از اقدام جدی برای ازدواج مشاوره دریافت کنید چراکه نقطه خطرهای رابطه شما بالاست.

سلام من چهار سال که یک پسر را دوست دارم ولی به من پیشنهاد نداده وقتی از جلوی مغازش رد می شم بامن می خنده وحتی منو به تمام دوستاشم نشون داده و دو تا از دوستاش وقتی منو می بینن می خندن نمی دونم واسه چی ؟ دو ماه پیش یه پیج اینستا درست کردم و پستاشو با یکی از کامنتاشو لایک کردم و اونم منو فالو کرد ومنم فالوشو قبول کردم اولش نفهمید منم ولی بعدش که پست های عاشقانه وعکس خودمو گذاشتم فهمید منم وپستامو لایک میکرد وحتی ستوری می گذاشت که به من ربط داشت وبعد مدتی دوستم گفت که از پیجم حذفش کنم ببینم چه واکنشی نشان می ده ومن اینکار را کردم و اون یه ستوری گذاشت که نوشته بود{نادیده گرفتن کسی که دوسش داری سختره یا شکتن قلب کسی که عاشقته کدوم ؟چرا؟} وحتی وقتی دوستاشو فالو می کنم فکر کنم بلدشون کرده که منو از پیجشون حذف می کنن وآنفالوم می کنن وحتی یه بار یکی از دوستاشو فالو کردم واونم منو فالو کرد وبعد دو روز او ن دوستش منو از پیجش حذف کرد وآنفالوم کرد وحتی یه بارم که از جلوی مغازش رد می شدم که دو تا پسر درپشت من حرکت می کردن که اون یه جوری به اونا می کرد انگار که بدش می اومد که اونا از پشتم می یان ویه چیز اون می دونه من خیلی دوستش دارم دو سال پیش دوستام بهش گفتن که من دوستش دارم واونم گفته بود که من این دختر را دوست ندارم تو را خدا جوابمو بدین مادر ندارم و هیچکی هم جواب درستی به من نمی دهد نمی دونم واسه چی؟ به نظر شما منو دوست داره؟ اگر دوستم داره واسه چی به من پیشنهاد نمی ده؟ واگر دوستم نداره چرا اینکار را انجام می دهد؟ به نظر شما اینکه فهمیده من دوسش دارم کار اشتباهیه؟وچرا دوستاشو بلد می کنه که اینجوری رفتار کنن؟ واگر دوستم نداره چرا حساسیت نشان می ده؟ واون ستوری که گذاشته بود به نظر شما چه منظوری داشته ؟ از اینکه به خاطر خواندن این همه مطلب اذیت کننده از شما خیلی متشکرم که وقت گرانبهای خود را برای من گذاشتید واقعا بی مادری را فقط دخترایی مثل من می فهمن

سلام دوست عزیز وجود این رفتارهای متناقض طبیعیه ولی نباید اینقدر طول بکشه. اگر ایشون علاقه واقعی نسبت به شما داشتن خیلی زودتر پیشقدم میشد. به نظر میرسه نظر ایشون هم نسبت به شما جلب شده ولی در حدی نیست که بخواد برای شروع رابطه قدم برداره. ضمن اینکه برخی از رفتارهای اشتباه شما هم می‌تونه روی این موضوع و مردد شدن ایشون اثر گذاشته باشه. مثل آنفالو کردنش یا فالو کردن دوستانش. بهتره دیگه دوستاش رو فالو نکنید و فقط یکبار دیگه خودش رو فالو کنید. ضمن اینکه دوره جذب عشق از آشنایی تا ازدواج هم می‌تونه کمک‌تون کنه.

از جواب شما رادیو عشق عزیز خیلی ممنونم واقعا نمی دونم چی بگم شاید نظر شما واقعا درست باشه ولی اینقدر دوستش دارم که نمی دونم چی کار کنم واقعا اگر دوباره فالوش کنم کار خوبیه ! به نظر شما کار اشتباهیه که اون فهمیده من دوستش دارم ؟ واگر واقعا نظرش جلب شده چی کار کنم این جلبش بیشتر بشه ؟ خواهش می کنم یک راهنمایی خیلی خوبم بکنید گاهی وقتا یک نفر را آنقدر دوست داری که با تمام بدی هاش دوست نداری از زندگیت بندازیش بیرون

ببخشید منظور شما از اینکه نباید اینقدر طول بکشه چیه؟

هدف ایشون این طور ک میگن و با مادرم تماس گرفتن ازدواج. ولی همچین رفتار های عجیبی هم دارن 😊

سلام

سلام من ازیک پسری تودانشگاه خوشم اومد حدود یکسال صبر کردم ولی طاقت نیاوردم ودلو به دریا زدم و بهش گفتم اونم وقتی داشتم این حرفو بهش میزدم تو چشام زل زده بود ومیخندید وحرفو خیلی کش داد و اخرش گف من خودم کسیو دارم ولی بعداز اون ماجرا بهم خیره میشد ونگام میکرد درصورتی که بعد این قضیه خم شده بود تانگام کنه یاوقتایی که من نمیدیدمش اون منا نگاه میکرد یا قشنگ بهم خیره میشد یبار بهش سلام کردم اونم گف خوبید ولی من هول کردم و رفتم بعدش رفتم ازش معذرت خواهی کنم ولی نتونستم به زبون بیارم اونم خیلی صبر کرد ولی دید من حرفی نمیزنم رفت منم بعدش رفتم تومجازی از دلش در بیارم ولی اون خیلی بد برخورد کرد وبهم گف اگه بخای بازم این کارو بکنی به آموزش میگم وبلاکم کرد ولی قضیه اینجا تموم نشد و همش طرفم میومد و جاهایی که من وایساده بودم میومد رد میشد و همش جاهایی که من هسم از عمد میومد اونجا تااینکه ترم تموم شد ومن تصمیم گرفتم که دیگه کاریش نداشته باشم وتواولین روز ترم جدید که اومدتوکلاس اصلا نگاهش نکردم اونم یخورده نشست و گذاشت رفت وبعدفهمیدم اصلا کلاسش اونجا نبوده واین طورشدکه اصلا کاری به کارش نداشتم تااینکه توکلاس گف عشق یعنی ترشح هورمون وبعدازتموم شدن کلاس اومد پشت سرم یک روزم که امتحان داشتیم اومد کنارم بشینه نیمه اومد بشینه ولی نشنست ولی یک پسره دیگه اومد کنارم نشست بعد اومد برگه هارو بده منم که از کارش ناراحت شدم اصلا نگاهش نکردم اونم بالا سرم وایساده بود ونگام میکرد وبه همه گف برگه رو بده بغلی ولی به من نگفت وخودش برگه را داد به پسره دیروزم داشت به بورد نگاه میکرد منم بهش نگاه میکردم اومد بره دید من اونجام یک نگاهی کردو بازم وایساد بوردو ببینه درصورتی که میخاس بره دید من اونجام انگار بازم وایساد وازطرف اومد رفت ولی یکساعت بعدش که داشتیم ازکنار هم رد میشدیم دیگه اصلا نگام نکرد وچشاشو داده بود پایین..نمیدونم باید چیکار کنم ازیک طرف بلاکم میکنه وازطرف دیگه این رفتار و میکنه مگه نه اینکه باید کلا ازم دور باشه پس چرا اینطور میکنه خیلی فکرم درگیر کرده و نمیتونم از فکرش بیام بیرون لطفا بگید چاره چیه وحسش نسبت بهم چیه اصلا حسی داره یان ممنون میشم.

سلام دوست عزیز شما کاری که لازم دونستید رو انجام دادید و مستقیما از علاقه‌تون به ایشون گفتید. ایشون هم گفته با کسی دیگه در رابطه است. اینجا دیگه شما باید تلاش کنید با این موضوع کنار بیایید و برید دنبال زندگی خودتون و موقعیت‌های بهتری که عشق و علاقه دوطرفه توش وجود داشته باشه. اما شما خودتون رو درگیر رفتارهای ایشون کردید. انگار با اینکه به شما علاقه‌ای نداره ولی همچنان باید احساسات و تصمیمات شما رو کنترل کنه. درباره اینکه ایشون چرا این‌طور رفتار می‌کنه دو مسئله وجود داره: یا شما دارید رفتارهاش رو بیش از اندازه تفسیر می‌کنید که البته وقتی به فردی علاقه‌مند باشی این موضوع تا حدی طبیعیه، یا این اینکه ایشون تکلیفش با خودش مشخص نیست. نه قبول کرده با شما باشه و نه عادی و طبیعی رفتار می‌کنه. به هرحال تصمیم گیرنده اصلی الان شمایید. مطمئن باشید اگر این علاقه دوطرفه باشه ایشون از شیوه‌های بهتری استفاده می‌کنند و حتما مستقیم‌تر عمل می‌کنند. می‌دونم فراموش کردن و گذشتن از فردی که دوستش دارید کار راحتی نیست ولی اول شما باید تصمیم‌تون رو بگیرید و بعد هم با گرفتن کمک حرفه‌ای کم‌کم فراموشش کنید و مشغول زندگی خودتون بشید.

سلام خسته نباشید ببخشید من الان 18 سالمه با یه آقای 19 ساله آشنا شدم و الان تقریبا یک ساله ک میشناسمش. ولی توی دوست داشتنش شک دارم. همیشه همیشه برخلاف میل من با من حرف نمیزنه. مثلا دو روز میاد کلی میاد باهام حرف میزنه ولی بعدش 5 روز میره تا دوباره همین طور ادامه داره. البته در کنار این ها چند باری با خانواده اش صحبت کرده راجب من. و من خودم شاهد این قضیه هستم. فقط نمیدونم چرا حس میکنم دوسم نداره و انگاری من نفر دوم زندگیشم. این نشونه ها برای پسرا طبیعیه؟؟ علتش چیه ؟؟

سلام در پیام شما مشخص نیست که آیا شما با هم در رابطه عاطفی هستید یا فقط با همدیگر یه آشنایی و دوستی معمولی دارید. اگر در رابطه هستید، اینکه 5 روز از هم بی‌خبر باشید جای بررسی داره و ممکنه نرمال نباشه. اما اگر فقط دوست هستید، شرایط متفاوته. درواقع هردوتون باید تعریف یکسانی از رابطه‌ای که بینتون هست داشته باشید تا بتونید درخواست‌ها و نارضایتی‌هاتون رو راحت بیان کنید. درصورت نیاز به راهنمایی‌های بیشتر با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام وقتتون بخیر. با پسری از دوران دانشگاه در ارتباطم. نمیشه بهش گفت رابطه فقط در حد یه دوست معمولی. این نشانه هایی که گفتین رو اغلب داره اینکه همیشه پیش قدم میشه برای صحبت. میخواد بشناستم. خیلی با هم تفاهم عقیدنی داریم و اینو خودشم گفته که چقدر ارامش داره ازین بابت. حتی بقیه بچه ها از زبونش شنیدن که گفته دوست دارم همسر ایندم فلان خصوصیتو داشته باشه و از بین دخترای دور و برش فقط منم که این خصوصیتو دارم. اینکه درد دل میکنه از علایق و اهداف خودش میگه. قولش ب بقیه رو شاید یادش بره اما تاحالا نشده به من قولی بده و یادش بره.خیلی بهم احترام میزاره. شده برا من هدیه بیاره برا بقیه نه.جزییات ظاهریمم از بره. همیشه هم سعی میکنه ارتباطمونو مخفی کنه از بقیه….اما حس خودم گاهی بهم میگه دوسم داره و گاهی میگه نه چون اون هیچ وقت از احساسش به خودم چیزی نگفت یا حرفی از ازدواج باهام نزد. منم از خودم دورش کردم چون حدود یکسال وقت داشت اگه چیزی هست بگه. اما اون کم و بیش بازم پیام میداد تا اینکه بعد 2 سال بازم ارتباط گرفتیم و اصلا رفتارمو که باعث شد از خودم دورش کنم به روم نیاورد. الان از بعد ارتباطمون درس و کارشو داره سریع سر و سامون میده. اما بازم مشکلی هست. اینه که با گروهای مختلطی دوسته و باهاشون میگرده از همون دوران دانشگاه و دخترهایی توی اون گروه هستن که اصلا موجه نیستن و خیلی با خودش فرق دارن ….البته اونا فقط براش دوستای معمولین و قرار و بیرون رفتنی هم اگه هست بازه از سمت اوناست . البته منم دختری هستم اصلا زمین تا اسمون با اون دخترا فرق دارم و با هیچ پسری صمیمی نمیشم اینو همه میدونن.بعد همه این بچه های اکیپ جوری رفتار میکردن انگار واقعا چیزی بین ماست انگار یچیزایی میدونستن که من خبر ندارم. و میدونم که ارتباطی از نوع دوست دختر دوست پسری نداره با اونا کلا خوشش نمیاد. یکسال الان از ارتباط مجددمون میگذره. خبر از خودش و اینکه چیکار میکنه و درمورد اینده شغلی و درسیش میده.. اما هنوز شرایط کاریش اوکی نشده یسالی طول میکشه حدودا. اما توی این مدت هم متاسفانه حرف جدی از اینده بینمون نبوده همچنین ارتباطش با اون گروه همچنان سر جای خودش هست. یبارم پست عاشقانه که مخاطبش مشخص نبود اخیرا توی اینستاگرامش گذاشت. حالا ازتون راهنمایی میخوام بنظرتون من باید الان چیکار کنم اصلا امیدی بهش هست یا باید فراموشش کنم؟

سلام با توجه به نشانه‌هایی که می‌گید احتمال اینکه به شما علاقه داشته وجود داره و البته باید بیشتر بررسی بشه. اما چند نکته وجود داره: اول اینکه ایشون کلا شکل ارتباطاتش به گونه‌ایه که دوستان جنس مخالف زیادی داره و رابطه با شما رو هم در همون سطح نگه داشته. بنابراین خیلی مهمه که بررسی بشه که آیا شما هم صرفا یک دوست مثل سایرین هستین(حالا کمی صمیمی‌تر) یا اینکه واقعا علاقه‌ای وجود داره. دوما حتی اگر علاقه هم وجود داشته باشه، مشخصا هنوز در اون حدی جدی نشده که بخواد به شما ابراز علاقه کنه و شکل رابطه‌تون رو تغییر بده، حتی بعد از اینکه یک مدتی باهاش رابطه‌تون رو کمرنگ کردین. در حال حاضر شما به ایشون علاقه دارید و به اون به چشم یک شریک عاطفی نگاه می‌کنید، درحالیکه ایشون حداقل در رفتارشون اینطور نشون میدن که شما صرفا یک دوستین. در این شرایط ادامه رابطه برای شما عذاب آوره و در عین حال نمیذاره به افراد و موقعیت‌های دیگه هم به طور جدی فکر کنید چون همش این امید رو دارید که درسش تموم شه، کارش درست بشه و … و بالاخره بیاد جلو. درواقع شما توی بلاتکلیفی گیر کردین. بهترین کار فاصله گرفتن از ایشونه و البته به شکل ضمنی و غیرمستقیم بهشون نشون بدید که علت فاصله گرفتن‌تون چیه (برای این موضوع با سیستم مشاوره صحبت کنید تا بتونن مفصلا راهنماییتون کنن). یادتون باشه رابطه دوستانه طولانی مدت خیلی وقتا باعث میشه طرف مقابل نتونه به چشم یک شریک عاطفی به شما نگاه کنه.

سلام تمام این مواردی که علائم دوست داشتن بود رو من دارم مو به مو درست بود من خاستگاری دختری رفتم به طور سنتی . ۶ ماه با هم همکلام شدیم اون من و دوست داشت ولی من نتونستم دوسش داشته باشم و موارد رو که ذکر کردین رو تماما بودن و جذابیتی برام نداشت .بلاخره تصمیم گرفتم رابطه رو تموم کنم و بگم که مال هم نیستیم ولی نمیدونم کار درستی کردم یا نه بعضی وقتا دلم تنگ میشه واسه بعضی کارهاش بعضی وقتا هم با خودم میگم خوب شد تموم شد اونی نیست که معیار منه .ولی احساس پشیمانی و دو دلی دارم و میدونم اگه دوباره ایجاد بشه این رابطه باز کار به سرانجام نمیکشه .معیارهای خوبی برای ازدواج داشت خانواده دار تحصیل کرده سالم خوش برخورد ولی حرکات و رفتارش در شوهر داری و ارتباط با جنس مخالف برام جذابیت نداشت . نمیدونم چه کنم پریشون هستم و استرس دارم .تو طول این مدت جدایی وقتی خواستگار براش میاد احساس میکنم بازنده من بودم نمیدونم .

سلام تمام کردن رابطه وقتی به این نتیجه می‌رسید که به درد هم نمی‌خورید کار کاملا درستیه. با اینحال این شک و دودلی‌ها یا حتی دلتنگی‌ها طبیعیه چون به هرحال شما یک مدت با هم در رابطه بودید و زمان میبره تا احساساتون هم با منطقون همسو بشه و بتونید از این ماجرا عبور کنید. البته لازمه که در این دوران به خودتون کمک کنید. مثلا اینکه رابطه‌تون رو به طور کامل با اون فرد قطع کنید و تا حد ممکن در جریان اتفاقات زندگیش از جمله اینکه براش خاستگار اومده قرار نگیرید. این رو هم بدونید رابطه و ازدواج مسابقه نیست که یکی برنده و یکی بازنده باشد. شما منطقا متوجه شدید این فرد کسی نیست که برای ازدواج می‌خواهید و رابطه‌تون رو قطع کردید؛ این یعنی کار درست. پس دیگه دنبال این نباشید چه کسی برنده و چه کسی بازنده آن رابطه است. شما باید برنده زندگی شخصی خودتون باشین.

سلام من دختری هستم 19 ساله حدود 8 ماه هست که با یک اقایی 31 ساله اشنا شدم و گفتگو میکنم و با هم هم رشته هستیم اما محل کارمون متفاوته اشنایی شبکه مجازی بوده و ایشون خیلی درخواست کردن که میخوام ببینمت اما من اوایل خیلی نه میگفتم و میگفتم که تا زمانی که شناخت کاملی ازتون پیدا نکنم اجازه ملاقات حضوری نخواهم داد بالاخره عید ی جایی قرار گذاشتیم و همدیگر رو دیدیم ایشون و خانوادشون کلا در زمینه کاریشون از من مشاوره میگیرن(زمینه معاملات تجاری) من کلا زیاد فاز نمیدم و رابطه رو در حد همکار بودن نگه میدارم و ایشون هم هیچ علاقه ای از خودشون نشون نمیدن(کلمات عاطفی) گاها ی پیام میدن که میخوام درمورد اینده با شما صحبت کنم ولی وسط مکالمه درگیر کارشون میشن و کلا میرن و من مجبورم ساعت ها منتظر ایشون باشم اما چند روز دیگه پیام میدن دنبال خونه میگردن شدیدا و از من کمک میخوان که بهشون کمک کنم-سعی دارن که علاوه بر شغل فعلیشون ی شغل دیگه هم پیدا کنن- چند روز پیش هم از طریق رفیقشون بهم ی پیام داده بودن که من رو امتحان کنن و ببینن که دختری هستم که به همه مردا فاز بده یا نه و منم کلا رفیقشون رو بلاک کردم و بهشون جواب ندادم(اول نمیدونستم کهه رفیقشون هستن اما چند روز بعد از بلاک کردن دیدم که محل کار ایشون هم با اقایی که میگم یکی هست و همکار هم هستن) در ضمن متولد بهمن هم هستن تنها چیزی که منو در این رابطه اذیت میکنه بی توجهی ایشون هست گوگل دیدم که خصوصیت مردان بهمن کلا همینجوریه و خیلی سرد مزاج هستن و در روابط پیش قدم نمیشن هرگز چیکار کنم که بدونم ایشون اصلا بهم علاقه ای دارن یا نه؟ چون واقعا اذیتم میکنه که برای کسی وقت بذارم و طرف مقابل ارزشی برای من قابل نباشه ممنون میشم راهنمایی کنید

دوست عزیز با سلام ابتدا کاملا منطقی باشید و این را در نظر بگیرید که شاید ایشان به عنوان همکار با شما صحبت می کنند و قصد و منطور خاصی ندارند. از طرفی با توجه به مشغله و گرفتاری های ایشان میتونستید غیر مستقیم از طریق دوستی اطلاعات کسب کنید که ایا از شروع صحبت با شما قصد و منظوری دارند یا خیر؟ که به نظر میرسه حتی با فعالیت های زیادشان اگر قصد اقدام جدی داشتند تا الان مطرح کرده بودند.اجازه بدید زمان بگذره.و شاید هم ایشان مردد هستند.اگر با شما تماس گرفتند سعی کنید خودتان باشید و مدیریت ارتباط را به دست بگیرید تا از بلاتکلیفی رها شوید . منطقی باشید و درجواب صحبت های ایشان خودتان باشید و اجازه بدهید با شناخت خود واقعی شما ایشان به صحبت کردن ترغیب شود. اگر بصورت پیام در ارتباط بودید در سایت رادیو عشق مبحث جذب از طریق پیام خیلی می تواند به شما کمک کند

سلام.من یه دختر19ساله که حدود9ماه بایه پسر27ساله ارتباط دارم.ولی مشکلمون اینه ک ایشون شهرشون تهرانه ومن شهرستان.توی این9ماه خیلی تلاش کردم ک وادارش کنم بیادشهرمون ولی گفت توالان درس داری ووقتی کنکورتو دادی من حتمامیام.منم فقط ایشونو درحد2تاعکس تواین چندماه دیدم.بنظرتون این کاراش واقعادلیل درسه یا شایداصلاعکسی ک نشون داده خودش نبوده.لطفاراهنمایی کنیدکه چطوری مطمئن بشم واقعاچیزایی ک ازش دیدم خودشه😔

سلام دوست گرامی به نظر میرسه اشنایی شما بصورت غیر حقیقی و در فضای مجازی شکل گرفته این جور روابط کلا اشتباه هست مخصوصا اگر امکان حضور و دیدار واقعی نداشته باشد شما الان تنها نگران این هستید که تفاوت در چهره و عکس باشد در صورتی که مشکلات بسیار زیادی وجود دارد مانند متاهل بودن ایشان انچه مهم هست در ارتباط غیر حضوری باید در مدت یکماه ملاقات حضوری شکل بگیرد و جریان و روند به شکل عادی پیش برود اگر به هر دلیلی از رابطه مجازی خارج نمی شوند بهتر هست شما منطقی باشید و رابطه را تمام کنید

سلام سه ساله بایک پسری رابطه دوستی برقرارکردم واسه اولین بار.. این آقا برعکس من دوست دخترایه زیادی داشت و شیطون بود (به اصطلاح خودش) و اوایل رابطه به من گفت که رابطه مارو به مادرت نگو که خبردارنشه منم نمیگم چون رابطمون معمولیه..منم زیادجدیش نگرفتم و همینطوری باهاش موندم اما نمیذاشتم که بهم دست درازی کنه و حدومرزارو رد کنه…که بعدچندماه گفت تودختر خوبی هستی ولی من نمیتونم باهات باشم چون نمیذاری بهت دست بزنم منم گفتم‌پس این رابطه تمومه..خلاصه کات کردیم و بعدچندوقت اومدگفت من بخاطرتوپسرخوبی میشم و میخوام توروبه مادرم معرفی کنم خلاصه بعدمعرفی مادرامون و اینکه فهمیدیم مادرامون ازقبل دوست بودن باهم(به طوراتفاقی) الان بعداز ۳سال میفهمم که داره زیرآبی میره اماهربارکه دستش رومیشه طفره میره بهونه میاره که من فقط عاشق توعم من میخوام باتوازدواج کنمو این حرفا و من چون واقعادوستش دارم نمیتونم تصمیم بگیرم ازش جدابشم ازطرفی دیگه هم من الان بهش اعتمادندارم و نمیتونمم اعتمادکنم میخوام ازشمابپرسم‌که آیا ادامه این رابطه کاردرستیه؟

سلام دوست گرامی رابطه ای که هر یک از طرفین به هر دلیلی تعهد و وفاداری نداشته باشند و با گفتن اینکه اینا شیطنت هست و تو عشق منی و… فقط ازبرای رفتارهایی اشتباه خود دلیل و بهانه می آورند از روابط کاملا مخرب و اشتباه هست.یکی از اصول اصلی در یک رابطه مشترک تعهد و وفاداری طرفین هست . پس بهتر است در اولین فرصت با ایشان صحبت جدی داشته باشید و در صورت ادامه رفتارها ایشان،رابطه را تمام کنید

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

می‌خوام برگرده به رابطه/زندگیمی‌خوام فراموشش کنم

باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم

می‌خوام جذبش کنم و ازدواج کنیم

هیچ چیز بدتر از این نیست که ندانید پسر مورد علاقه‌تان شما را دوست دارد یا خیر. ممکن از تازه باهم آشنا شده باشید، اما نگران هستید که مبادا او شما را دوست نداشته باشد و بخواهد ترک‌تان کند یا ممکن است رفتارهایی از او دیده باشید که شک کرده باشید که آیا واقعا به شما علاقه دارد یا خیر. اگر چنین نگرانی‌هایی دارید، بهتر است با ما همراه باشید و از نشانه‌های عدم علاقه‌ی پسر به دختر آگاه شوید.

فهرست مطالب

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، با عشقش به گونه‌ی متفاوتی رفتار می‌کند. لحن صدایش، نشست و برخاستش، نگاهش، لبخندش و در یک کلام رفتار یک مرد در حضور عشقش متفاوت می‌شود. البته ممکن است این تفاوت‌ها جزئی باشد، اما به هر حال وجود دارد. اگر کمی فکر کنید، این تغییر منطقی به نظر می‌رسد. وقتی کسی را دوست داشته باشید، می‌خواهید او هم متقابلاً شما را دوست داشته باشد، پس سعی می‌کنید بهترین رفتار را داشته باشید. نشانه‌ی یک رابطه‌ی سالم این است که می‌توانید در حضور یارتان آرامش داشته باشید و خودتان باشید، هرچند ممکن است شرایط در شروع رابطه فرق داشته باشد. شاید در ابتدا خود واقعی‌تان نباشید و سعی کنید بهترین نسخه از خودتان را به نمایش بگذارید. بعد از آن که رابطه‌تان پایدار شد و یکدیگر را شناختید، نوبت به لذت بردن از خود اصیل و واقعی‌تان می‌رسد.

وقتی به پسر مورد علاقه‌تان پیام می‌زنید، پاسخ مودبانه و دوستانه‌ای به شما می‌دهد، اما معمولاً برای شروع مکالمه پیش‌قدم نمی‌شود و هیچ وقت اول با شما تماس نمی‌گیرد. به جواب‌های خوشایند و دلگرم کننده‌ی او اهمیت ندهید، این زبان‌بازی‌های اکثر بانوان را به اشتباه می‌اندازد. در عوض از خودتان بپرسید که او چقدر برای تماس گرفتن با شما پیش‌قدم می‌شود. اگر همیشه شما هستید که با او تماس می‌گیرید، شاید دوست‌تان نداشته باشد.

حالت دیگر این است که او از فرصت‌هایی که برای با شما بودن و صحبت کردن پیش می‌آید، استفاده نمی‌کند. برای مثال وقتی او را در مهمانی یا محل دیگری می‌بینید، به طرف‌تان نمی‌آید و سر صحبت را باز نمی‌کند. این شما هستید که همیشه به طرف او می‌روید. باز هم تاکید می‌کنیم که فقط به رفتار دوستانه‌ی او حین تعاملات‌تان توجه نکنید، چون شاید فقط می‌خواهد مودب باشد و رفتار دوستانه‌ای داشته باشد.چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه کنید، این است که آیا او دائماً می‌خواهد که از گفتگو با شما فرار کند و گفتگو را به پایان برساند یا خیر. مثلاً شما به طرفش می‌روید و گفتگوی دوستانه‌ای را شروع می‌کنید، اما ناگهان او می‌گوید که باید برود و سلامی به دوستانش بکند، تشنه است و می‌خواهد برای خودش نوشیدنی بخرد یا این که می‌خواهد از سرویس استفاده کند.

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، هیچ وقت از مصاحبت با او خسته نمی‌شود و دوست دارد این گفتگو تا ابد ادامه داشته باشد، احوالپرسی با دوستان را می‌توان به بعداً موکول کرد، اگر بودن در کنارتان را دوست داشته باشد، شما را برای نوشیدن قهوه به کافی‌شاپ دعوت می‌کند، برای استفاده از سرویس کمی تحمل می‌کند و خلاصه آن که سعی می‌کند به هر قیمتی که شده گفتگو را ادامه دهد. اما اگر او بهانه‌ای برای قطع گفتگو پیدا کرد، احتمالاً علاقه‌ای به مصاحبت با شما ندارد، چون دوست‌تان ندارد.

شاید این زبان‌بازی‌ها باعث سردرگمی‌تان بشود. احتمالاً او علاقه‌ی چندانی به شما ندارد، اما خصلتش این است که با تمام دخترها گرم بگیرد. اما همان‌طور که قبلاً اشاره کردیم، وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، رفتارش در حضور او تغییر می‌کند. اگر او با تمام دخترها گرم می‌گیرد، پس حرف‌های خوشایندی که به شما می‌زند، بی‎معنا است. البته اگر شیوه‌ی دلبری کردنش از شما با بقیه فرق دارد، احتمالاً احساس خاصی نسبت به شما دارد.

وقتی کسی را دوست داشته باشیم، هیچ وقت از او خسته نمی‌شویم. دوست داریم همه چیز را درباره‌ی او بدانیم. می‌خواهیم بدانیم در تک تک لحظات زندگی‌اش چکار می‌کند. دوست داریم تا ابد پای درد و دل‌هایش بنشینیم، شریک دردها و غم‌هایش شویم و با او به لحظات خجالت‌آور زندگی‌اش بخندیم. تمام این لحظات برایمان ارزشمند است و همه را به خاطر می‌سپاریم. وقتی پسری به دختری علاقه داشته باشد، این علاقه را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر او می‌خواهد همه چیز را درباره‌ی دختر مورد علاقه‌اش بداند، او را با سوال‌های مشتاقانه‌اش بمباران می‌کند و با دل و جان به تک تک کلماتش گوش می‌دهد. اگر پسر مورد علاقه‌تان دوست ندارد به حرفهایتان گوش بدهد و از شنیدن حرفهایتان به وجد نمی‌آید و هیجان‌زده نمی‌شود، این نشانه را به معنای عدم علاقه‌ی او به خودتان تعبیر کنید.

این نشانه مرتبط با نشانه‌ی بالا است. یکی از نشانه‌های علاقه داشتن یک پسر این است که او تمام حرف‌های عشقش را با جزئیات به خاطر می‌سپارد. اما فراموشی تمام حرف‌هایی که یک دختر با شور و شوق به پسر مورد علاقه‌اش زده است، علامت آشکار بی‌علاقگی است. وقتی کسی را دوست داشته باشیم، مغزمان کاملاً فعال می‌شود. با دقت توجه می‌کنیم، سراپا گوش می‌شویم و تمام جزئیات را به خاطر می‌سپاریم. مغزمان هر روز دریایی از اطلاعات را دریافت می‌کند که باید آنها را پردازش کند. هیچ راهی برای دسترسی آسان به تمام این اطلاعات وجود ندارد، پس به آنچه که برایمان مهم است، بیشتر توجه می‌کنیم و اطلاعات زائد و غیرمهم را کنار می‌گذاریم. نکته اینجا است که ما مسائلی را که برایمان اهمیت دارد، به خاطر می‌سپاریم. اگر شما تک تک جزئیات گفتگوهایتان را به یاد می‌آورید، اما او با وجود این که در اولین برخوردتان گفتگوی مفصلی درباره‌ی کارتان با هم داشته‌اید، حتی شغل‌تان یادش نمی‌ماند، به زبان بی‌زبانی دارد بی‌علاقگی‌اش را به شما نشان می‌دهد. البته شاید هم حافظه‌ی بسیار ضعیفی دارد، پس این نشانه را با توجه به وضعیتی که در آن قرار دارید  و صحت بقیه‌ی نشانه‌های این فهرست تعبیر کنید.

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، ناگهان سر و کله‌اش کنار او پیدا می‌شود. اگر پسر مورد علاقه‌تان هم شما را دوست داشته باشد، ناگهان کنارتان ظاهر می‌شود، هر جا شما باشید، او هم هست و هر کسی که دنبالش باشد، می‌داند که می‌تواند او را کنار شما پیدا کند. شاید مبهم به نظرتان برسد، اما اگر دقت کنید، می‌بینید که او همه جا کنارتان است، البته به شرطی که دوستتان داشته باشد. او سعی می‌کند که اتفاقی به شما برخورد کند یا بهانه‌ای پیدا می‌کند تا نزدیکتان باشد، مثلاً پیشنهاد می‌کند که در کاری کمک‌تان کند یا با هم به گردش بروید.

فرض کنید که با پسر دیگری قرار می‌گذارید، اما پسر مورد علاقه‌تان حتی خم به ابرو نمی‌آورد. به او می‌گویید که از نرم‌افزارها و سایت‌های دوستیابی استفاده می‌کنید و او می‌گوید: “خوش به حالت! مطمئنم بالاخره یه آدم مناسب پیدا میکنی” و واقعاً هم منظورش همین است. اگر او علاقه‌ای به شما داشته باشد، کوچکترین اشاره‌ای به صحبت کردن با یک پسر دیگر حداقل باعث می‌شود که کمی حسودی کند. وقتی با پسر مورد علاقه‌تان از رابطه‌ای که با مردان دیگر دارید، حرف می‌زنید، رفتارش به وضوح تغییر می‌کند، مثلاً عصبی می‌شود، صورتش سرخ می‌شود یا صدایش بالا می‌رود. مردان ذاتاً اهل رقابت‌اند، وقتی پسری دختری را حتی کمی دوست داشته باشد، دوست ندارد که مردان دیگری دور و بر او پرسه بزنند. اما اگر او واقعاً برایش مهم نیست و واکنشی نشان نمی‌دهد، یا واکنشش این است که حتماً رابطه‌تان را با مردان دیگر ادامه بدهید، پس شما در قلبش جایی ندارید.

“سرم خیلی شلوغه، اصلاً وقت ندارم.” بقیه‌ی نشانه‌های این فهرست درباره‌ی پسرانی صادق است که هنوز با آنها در مرحله‌ی آشنایی هستید، اما این نشانه درباره‌ی پسری است که با او وارد رابطه شده‌اید. شاید او گاهی با شما قرار بگذارد، اما این قرار را لحظه‌ی آخر کنسل می‌کند، شکایت می‌کند که وقت سر خاراندن ندارد و قرار را به وقت نامشخصی در آینده‌ی نزدیک موکول می‌کند، اما دیگر خبری از او نمی‌شود. البته گاهی اوقات واقعاً کاری پیش می‌آید و او مجبور است که قرار را به هم بزند. اما اوضاع زمانی ناراحت کننده می‌شود، که این بهانه‌ها و کنسل کردن‌ها تکرار می‌شود. وقتی او هر بار به بهانه‌ای سر قرار حاضر نمی‌شود و زمان مشخصی را هم برای قرار بعدی تعیین نمی‌کند. وقتی پسر مورد علاقه‌تان هیچ وقت برای شما وقت نمی‌گذارد، پس شما برایش اولویت ندارید. اگر چیزی برایمان اهمیت داشته باشد، حتماً برای آن وقت پیدا می‌کنیم.

اگر او درباره‌ی دخترهای دیگر یا رابطه‌های عاشقانه‌ای که دارد، به راحتی با شما حرف می‌زند، احتمالاً قلبش برای شما نمی‌تپد. با فکر این که او می‌خواهد حسادتتان را تحریک کند، خودتان را گول نزنید. دلیل این بی‌ملاحظگی او این است که دوست‌تان ندارد. اگر علاقه‌ای به شما داشت، درباره‌ی زن دیگری با شما حرف نمی‌زد و خطر به هم خوردن رابطه‌تان و ناراحت کردن شما را به جان نمی‌خرید. بهترین توضیح برای رفتار مردان معمولاً واضح‌ترین آنها است.

شاید عشق‌تان گاهی اوقات از زیبایی دختر دیگری تعریف کند، این تعریف‌های گاه و بی‌گاه مشکلی ندارد. یک پسر می‌تواند زنان دیگر را جذاب بداند و احساس تحسین خودش را هم بیان کند. اما این که پسری بی‌پروا به شما بگوید که دختر دیگری را دوست دارد و می‌خواهد با آنها قرار بگذارد، ناراحت کننده و هشداردهنده است. وقتی پسر مورد علاقه‌تان صحبت درباره‌ی دخترهای دیگر را از تحسین جذابیت ظاهری فراتر می‌برد و درباره‌ی خصوصیات روحی و عشق و علاقه‌اش به آنها حرف می‌زند، بهتر است قبول کنید که دوستتان ندارد.

او درباره‌ی احساساتش با شما حرف نمی‌زند، نه درباره‌ی احساسش به شما و نه درباره‌ی نگرانی‌ها و احساساتی که هر روز در زندگی تجربه می‌کند. او شما را به دنیای خودش راه نمی‌دهد، شما و دیگران فرقی برای او ندارید. اکثر بانوان معتقدند که این مسئله به ضعف مردان در صمیمی شدن با دیگران برمی‌گردد، درست است، ممکن است مشکل همین باشد. اما موضوع غالباً این است که او آنقدر به شما علاقه ندارد که به راحتی با شما از احساس‌های درونی خود حرف بزند. وقتی فردی را به دنیای خود راه می‌دهیم، در واقع بر روی او سرمایه‌گذاری می‌کنیم. ما او را به دنیای خودمان دعوت می‌کنیم، چون فکر می‌کنیم که او در آینده بخش مهمی از دنیایمان خواهد شد. اگر پسر مورد علاقه‌تان آینده‌ی مشترکی برای خودش و شما متصور نباشد، سعی می‌کند حتی‌الامکان شما را از خودش دور نگه دارد و فقط درباره‌ی کلیات حرف می‌زند: این که اهل کجاست، در کدام دانشگاه درس خوانده است، چطور کار پیدا کرده است و … یعنی تمام آن اطلاعاتی که به راحتی می‌توانید در صفحه‌ی صفحات اجتماعی‌اش بخوانید. سخت است که سفره‌ی دل‌تان را برای دیگری باز کنید و نقاط ضعف خود را به نمایش بگذارید. وقتی با کسی درد و دل می‌کنیم، بر روی او سرمایه‌گذاری می‌کنیم. این سرمایه‌گذاری مانند هر سرمایه‌گذاری دیگری با ریسک همراه است. اما اگر کسی را از صمیم قلب دوست داشته باشید، این ریسک ارزشش را دارد.

یکی از شعارهای اصلی ما این است که: اگر پسری دوست‌تان داشته باشد … این دوست داشتن واضح خواهد بود. این عشق آنقدر واضح خواهد بود که نیاز به رمزگشایی یا یافتن سرنخ‌های پنهانی نخواهد داشت. اگر مطمئن نیستید که آیا پسر مورد علاقه‌تان هم شما را دوست دارد یا خیر، این شک به این دلیل است که او واقعاً احساسی به شما ندارد. اگر برای اثبات عشق او به خودتان نیاز به دلیل دارید، به احتمال زیاد او دوست‌تان ندارد. اگر پسری شما را دوست داشته باشد، متوجه این عشق خواهید شد. پسری که دوستتان داشته باشد، عشقش را به معما تبدیل نمی‌کند، و شما را سردرگم نمی‌کند. او عشقش را روشن و واضح به نمایش خواهد گذاشت. اگر مجبور بودید همین الان بدون معطلی به این سوال جواب بدهید: “آیا او هم متقابلاً من را دوست دارد؟” جوابتان چه بود؟ با خودتان صادق باشید. لازم نیست پاسخ این سوال را بلند بگویید، فقط به ندای درون‌تان گوش بدهید. بی‌علاقگی او به معنای این نیست که شما مشکلی دارید یا ارزش عشق را ندارید. فقط پسری که فکر می‌کردید، می‌توانستید علاقه‌ای به او داشته باشید، دوست ندارد با شما باشد.

علاقه و دوست داشتن یک پسر امری پنهان نشدنی است و می‌توان گفت اگر پسری عاشق شما باشد قطعا از رفتارهای او مشخص است. با این حال از نشانه‌های عدم علاقه یک پسر به دختر به موارد زیر می‌توان اشاره کرد: با شما مثل بقیه رفتار میکند، آغازگر گفتگو نیست، با همه دختران ارتباطات نزدیک دارد، تمایلی به شناختن بیشتر شما ندارد، صحبت های قبلی شما را به یادنمی آورد، دور و بر شما نمی‌چرخد، ارتباط شما با دیگر پسران برایش اهمیتی ندارد، وقتی برای شما نمیگذارد، از دختران دیگر صحبت میکند و احساساتش را با شما در میان نمی‌گذارد. حال که با این علائم و نشانه ها آشنا شدید، میتوانید با کمک مشاورین ما گامی در جهت جذب فرد مورد علاقه و یا در مواردی بازگرداندن عشق قبلی خود بردارید.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

72 بازدید

104 بازدید

340 بازدید

359 بازدید

297 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام من دانشجو هستم و با همکلاسی پسرم چت میکنم البته هیچی بینمون نیست و از سر عادت باهاش حرف میزنم هر روز حرف میزنیم که خیلی وقتا اون پیام میده یا استوری ریپلای میکنه خیلی ازم سوال میپرسه و با دقتم گوش میده به حرفام …. یک بار پشت سرم حرف زده بود ولی … تو گروه کلاسمون هم وقتی من گروهو ترک میکنم میاد دلیلشو میپرسه و بعد هم یا ادم میکنه یا میگه تو گروه باش …. و یکم باهام شوخی میکنه اذیتم میکنه مخصوصا تو گروهمون و ….. اما اون تو گروه میگه که دختر دیگه ای رو دوس داره اوایل تو گروه اینجوری میگفت اما تو پیوی بهم میگفت بین من و اون چیزی نیس البته من بهش گیر نمیدادما یا چیزی بگم راجع به اون دختره خودش اینو میگفت ولی حالا تو پیوی هم اعلام میکنه که اونو دوس داره بعضی وقتا احساس میکنم بهش علاقه دارم سوالم اینه که چرا باهام اینجوری رفتار میکنه و اصلا به من علاقه ای داره؟ یا نه

سلام دوست گرامی تا زمانی که به صورت مستقیم ابراز علاقه نکرده‌اند، روی این صحبت‌ها و واکنش‌های ایشان، حساب عاطفی باز نکنید. به این نکته نیز توجه کنید که صحبت‌های متوالی و این عادت کردن شما به یکدیگر شما را به ایشان وابسته خواهد کرد.

سلام ممنون ازتون خسته نباشید خودش یبار گفت که دوستت دارم دوست ندارم یک چیزی بگم ناراحت شی اما هی میری رو اعصابم وقتی هم که ارتباطمو باهاش قطع میکنم هی پیام میده و معذرت خواهی و ….. و دوباره فرداش پیام میده و نمیشه قهر کنم باهاش

من پسریم که ۲۲سالمه ولی تاالان بایه دخترنبودم قدیما فکرمیکردم تاحالا دوست نداشتم نمیدونم چون میترسم نداشتم یاچون بدم میادازدخترا ولی میشه بگین اونی که از دخترا بدش میاد وتاحالا بادختری نبوده چه اثرات منفی توزندگیش خواهدداشت ؟چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

سلام دوست گرامی ارتباط انسانی نیاز اساسی همه ماست. شما در سنی نیاز خواهید داشت که همراه کسی رشد کنید و زندگی خوب و آرامی را تجربه کنید. دلیل اینکه از دخترها بدتان می‌آید، شاید تجربه‌های تلخ گذشته و یا برخورد بد از جانب شخصی باشد؛ بنابراین ابتدا بررسی کنید علت اینکه از دخترها خوشتان نمی‌آید، چیست؟ سپس معیارهای خودتان را برای انتخاب یک فرد، مشخص کنید.

بیست سالمه وعاشق پسری هسم و پسره بهمن ماهی هست و خب همه دلایل بالا که گفتینو انجام میده الا همون دلیل اصلیه که گفتین با همه راحته حرف میزنه الا من و خب نمیتونم بگم اون دلیلی که گفتین هر جا من میرم اونم هستو هم نمیتونم کامل بگم نه کاملم بگم اره حالا بگم دوسم داره با نه

دختری هستم ٢٣ساله به تازگی یکی از اقوام کسی معرفی کرده برای ازدواج ما هم تصمیم گرفتیم آشنا شویم فعلا مجازی خیلیی خوب برخورد میکند اما پیام همیشه نمی دهد نمیدانم از من خوشش اومده یانه

سلام دوست گرامی فرصت دهید تا شناخت بیشتری پیدا کنید می‌توانید در دوره« جذب عشق، از آشنایی تا ازدواج» رادیو عشق شرکت تا مهارت‌های لازم ارتباطی را یاد بگیرید.

سلام 16 سالمه و دختر هستم و یه مدتیه به یه پسری که توی همسایگیمون میشینه علاقه مند شدم ولی خودم از این تعجب می‌کنم که این علاقه یکدفعه بوجود اومد با این که 8 سالی میشه همسایه هستیم ولی نمیدونم چیشد که علاقه مند شدم بهش و این که بیشتر اوقات میبینمش اونم منو میبینه و کلا جوریه که به نسبت هر دو همو می‌شناسیم و یه جورایی زیر نظرش دارم این که کجا میره با کی میره و اینا😅میخوام بدونم دقیقا باید چیکار کنم آخه از بلاتکلیفی خوشم نمیاد و این مطالب رو هم خوندم و نشانه ای ازش ندیدم توی اینا چیکار باید بکنم….

سلام دوست گرامی بله بلاتکلیف بودن وضعیت خوبی نیست. اما از این وضعیت بدتر، حضور در رابطه عاطفی در سن پایین است. بهتر است تمرکز شما فعلا روی وظایف مربوط به سن خودتان باشد.

سلام دختری هستم با27سال سن و مجرد قبلا خیلی خواستگار و اینا داشتم متنها چون یه بار عاشق شدم و نرسیدیم به هم کلا تمایلی به ازدواج ندارم یه دو ماهی میشه تو یه درمانگاه پرستارم یه دکتر اونجا هست که نمیدونم چیطور بگم رفتاهای ضد و نقیضش توجه همو به خودش جلب میکنه مثلا یه روز میاد سلام میکنه و ….یه روز اصلا چشاش منو نمیبینه با همه شوخی سلام و حرف میزنه الان من البته منم خودم به شخصه خیلی مغروروم و هر عمل اون عکس العمل نشون میدم ولی از اینکه با بقیه خوبه واقعا حسادت میکنم و کلا فکرم درگیر این قضیه است ممنون میشم راهنمایی کنید .

سلام دوست گرامی همانطور که خودتان اشاره کردید، شکست عاطفی قبلی شما باعث شده است که تمایل‌تان به ازدواج کم شود؛ اما درباره رفتارهای ضد و نقیض این شخص، اگر به این رفتارها دلبستگی پیدا کنید، متاسفانه شکست دیگری را تجربه خواهید کرد؛ چرا که شما باید در کنار شخصی قرار بگیرید که به صورت مستقیم از علاقه و حس خودش صحبت کند، نه اینکه بیشتر ذهن شما را درگیر کند. شما می‌توانید در دوره «جذب عشق از آشنایی تا ازدواج» شرکت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری 14 ساله هستم 3 سال 5ماه که با یه پسری در ارتباطم ایشون 18 سالشه میدونم سنمون کم بوده من 11 سالم بوده و ایشون 15 ولی در کل همو خیلی میخوایم من اوایل فقط برای مسخره بازی باهاش حرف میزدم هم محل بودیم ولی مهم نبود زیاد برام ولی این رابطه از اول برا ایشون جدی بوده بعد یه مدت حالا باهام حرف و زد حسشو گفت دل بستم ولی اینم بگم که ایشون تا یک سال به من دست نزد حتی دستمم نگرفت بعد یک سال حالا بغلم کرد بابام ومامانم فهمیدن خانواده ایشون هم همینطور ولی با این شرایط امدن و با مادرم صحبت کردن از مادرمم قول گرفتن که دوسال دیگه اگه دانشجوی پزشکی بود به پیشنهادش فکر کنه حتی تو حرفاش نمیگفت که الان با هم باشیم کلا درباره ازدواج حرف میزد خیلی هم کلا درباره ازدواج حرف میزنه باهام اینم بگم که من اصلا نمیتونم بیرون تنها برم یعنی هر 6 یا 7 ماه یکبار همو میبینیم اونم 20دقیقه شاید هر جوری هست تحمل میکنیم دلتنگی رو ولی یه چیزی این وسط هست که نمیدونم چرا همچین حسو میکنم من با خودم میگم اگه خودم پسر باشم هیچ وقت برای دختری که عین من شرایطش واینمیستم خدایی راستشو گفت بعد من خیلی دلم میخواست پسر باشم خیلی یعنی قبل این رابطه یه بار لاک نزده بودم همیشه موهام کوتاه بوده خیلی دلم میخواسته پسر باشم از وقتی با ایشونم کلا عوض شدم به قول خودمون قرتی شدم لاک و موهامو هر دفعه یه مدل ببندم کلا خیلی حس خوبی داره ایشون راجب رابطه کامل هم حرف زده که من با خودم گفتم خدایی بعد 4 سال دیگه طبیعیه ولی میترسم مامانم میگه نمیخوادت حتی اینم بگم که وقتی بابام فهمید گفت زنگ بزن بیاد زنگ زدم و امد قبلش بابام گفت الان که گفتی بیا بابام حرف بزن فکر میکنی بیاد گفتم معلومه انقدر ایمان داشتم بهش و حتی گفت خودش که من اصلا برا کتک خوردن امده بودم و بابات نزد ابجی و داماداشون هم تو جریان رابطه ما هستن ولی نمیدونم چرا همچین حسی دارم نمیدونم دل کندم سخته برام نمیتونم اصلا نمیتونم تمرکز کنم از بس فکر کردم راجب این مسئله تورو خدا شما کمکم کنید فقط نگید سنت کمه اون مال قبلش بود نه که الان نزدیک 4 ساله شما چی میگید دوستم داره؟

سلام دوست گرامی جواب سوالی که خودتان می‌دانید را پرسیدید! 14 سالگی زمان مناسبی برای رابطه عاطفی و ازدواج نیست. شما هنوز هویت خودتان شکل نگرفته است و این مساله تصمیم‌گیری‌های شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در جریان رابطه بودن خانواده‌ها، تنها مولفه داشتن یک ارتباط خوب نیست؛ بلکه اطرافیان شما نیز باید بدانند که در این سن هنوز هردوی شما وظایف دیگری دارید که باید روی آنها متمرکز باشید. در مورد رابطه جنسی، اگر قرار باشد شما تا چندسال صبر کنید تا رابطه به مرحله‌ قابل قبول‌تری برسد، این رابطه را نیز می‌توانید به تعویق بیاندازید.

سلام من دختری ۱۴ ساله هستم و عاشق یه پسر ۲۰ ساله ام مامانش قبلا منو از مامانم خواستگاری کرده ولی گویا اون پسر منو دوست نداره و میگه که من دختر ساکتیم که من اینو از طریق یکی از دوستام فهمید م اون پسریه که مشروب میفروشه و مشروب مبخوره و سیگار میکشه (البته گاهی وقتا)چند وقتی هست رفتارش تغییر کرده و وقتی منو میبینه بهم خیره میشه اون با داداشم دوسته داداشم و اون همسنن اگر با هم دوست نبودن بهش ابراز علاقه میکردم ولی میترسم داداشم خبردار شه من الان تو فکر اونم و ۱ ماهه که یه کلمه هم درس نخوندم چون تمرکز ندارم

سلام دوست گرامی سن شما بسیار برای ازدواج مناسب نیست؛ ویژگی‌های حدودی که از ایشان مطرح کردید، او نیز فرد مناسبی برای ابراز علاقه و ازدواج نیست. نیاز است که به وظایف سن خودتان که مطالعه درس‌ها و یادگیری مهارت‌ها است مشغول شوید و برای افزایش تمرکز از کمک مشاور بهرمند شوید.

سلام من دختری ۱۹ ساله هستم و کنکوری تجربی هستم ما خانواده مذهبی هستیم به طوری که به شدت رفتارای من و خواهر و برادرام کنترل میشه من بزرگترین فرزندم تا به حال اصلا تو قید بند دوستی و رابطه قبل از ازدواج نبودم (یک بار به خواست مادرم با خاستگارم یک مدتی صحبت کردم که برای اشنایی بود )سوالی که دارم اینه ..ما تو محله ای زندگی میکنیم که همه همدیگرومیشناسن خانواده ای هم اونجا هستن که چند تا براردن اونا هم مثل ما مذهبی هستن سادات اند درسته که من اصلا اهمیت نمیدادم اما چند باری موقع برگشت از اموزشگاه یا به طور اتفاقی وقتی با مادرم بیرون میرفتیم وقتی یکی از اینهارو میدیدیم رفتاری عجیبی داشتند که با بقیه اونطور نبودند ..مثلا یکدفعه سرشون خیلی خیلی پایین می انداختند و رفتاراشون هول میشد تقریبا همشون همینطور هستن خب منم ازشون تا حدودی خوشم اومده چون از نظر خودم واعتباری که خوبی محل دارند ناخودگاه تمایل کم پیدا کردم که میدونم کار درستی نیست …اما من خیلی سردرگمم که این واقعا درست هست یا نه اینم بگم که چند باری مادرشون که منو میدیدن لبخند میزدن و خیلی نگاه میکردن (که اینم من گذاشتم به حساب اینکه مادرای. پسر دار کلا همینطورن )اوناخواهر هم ندارند همه برادر اند من میگم شاید به عنوان یک خواهر به من نگاه میکنند اما خودم متوجه شدم که وقتی بقیه رو میبینن انقد سرشون رو پایین نمیگیرن و رفتاراشون هول نمیشه مثلا اونا وقتی منو میبینند مسیرو عوض میکنند من واقعا نمیفههم این علاقه است یا دوری …بعدشم من امسال شرایط درسم سخته اما این فکرا اصلا رها نمیکنه منو …به نظرتون به کدوم اهمیت بدم چطوری دیگه فکر نکنم و مطمن شم حسم اشتباهه …ممنون اگه جواب بدید

سلام دوست گرامی نسبت به این رفتارها، هر تصوری می‌توانید داشته باشید، ممکن است آنها منتظر باشند تا شما کنکور بدهید و بعد برای خواستگاری اقدام کنند، مساله این است که شما فعلا به رفتارهای آنها هیچ معنایی ندهید و به درس‌تان تمرکز کنید.

خیلی ممنون واقعا بین دوراهی بودم الان به نسبت خیلی بهتره شده که کل تمرکزم رو به درس جمع کنم سپاس

سلام من ۱۹ سالمه حدود یک سال و نیمه توی مجازی و از راه دور با پسری ۲۵ ساله درارتباطم هردو پشت کنکوری هستیم هر دو گذشته خوبی نداشتیم از گذشته هم باخبریم اگه درسمونو بخونیم واقعا و اون رویاییکه همیشه داشتیم ینی پزشکی بهش برسیم شاید وضعمون تغییر کنه اما تو این مدت بیشتر گریه و دعوا شک و اینا بوده پای هم وایستادیم اما احساس میکنم داریم آینده خودمونو نابود میکنی بعد یه سالو خورده ای اومد تهران تا منو ببینه برای اولین بار و من خیلی هیجان داشتمو استرس دوروز درگیر بودمو درس هم نخوندم که چجوری برم چی بپوشم چی بگم خوشحال بودم که لحظه اخر گفت نمیتونم بیشتر از یه ساعت بمونم داداشم میگه کمکمش کنم میشه فردا ببینیم همو و من خیییییییلی ناراحت شدم و یه عالم دعوا کردم یکی از اشتباهام اینه که وقتی عصبی میشم زبونم نیشدار میشه ناراحت شد گفتم دیگه حسش نیست اونم دیگه تا اخر قبول نکرد همو ببینیم من خیلی اصرار نکردم اما حرفاش اینجوری بود که نبینیم همو بهتره😔ما تا دیشبش کلی ذوقو شوق داشتیم بخدا نمیدونم چیشد اصلا امروز به نظرتون چیکار کنیم

سلام دوست گرامی اشاره کردید از گذشته هم باخبرید، در این روال گذشته چه اتفاقی افتاده است که تا این حد در زندگی حال شما اثر گذاشته است؟ شما هنوز حضوری همدیگر را ندیدید و برای آینده به صورت مشترک برنامه ریختید. این مساله متاسفانه منطقی نیست و سرمایه‌گذاری اشتباهی آن هم به مدت نزدیک به 2 سال دارید. مشکل خودتان را مطرح کردید که زمان عصبی شدن کنترل زبان خودتان را ندارید؛ نیاز به یادگیری مهارت کنترل خشم دارید و در یادگیری این مهارت، مشاور به شما کمک خواهد کرد.

سلام من ۲۷ سالمه و مدتی هست که با یه پسر ۳۱ ساله که همکار هستیم رابطه دارم …اون مبتلا به سرطان مری هستش و خیلی کم محلی میکنه هفته ای یکبار جواب پیامم رو میده هفته ای یکبار صداشو میشنوم با اینکه دیدم توی فضای مجازی همیشه فعاله اما به من میگه گرفتارم درکم کن ….راستش خسته ام کرده و یه جواریی داره خیلی به غرورم برمیخوره ….

سلام دوست گرامی متوجه منظور شما و ارتباط بین بیماری او و کم‌محلی‌اش نشدم. این دو چه ارتباطی بهم دارند؟ بیماری ایشان در چه مرحله‌ای است؟ گویا در این رابطه شما نیاز به توجه بیشتری از جانب او دارید اما این توجه را دریافت نمی‌کنید. آیا همیشه این بی‌توجهی وجود داشته است؟ یا بعد از بیماری‌شان این سردی اتفاق افتاده؟ اطلاعات کمی دادید، بنابراین راهنمایی به صورت کلی خواهد بود. در ابتدا سعی کنید علت اینکه از ایشان توجه بیشتری طلب دارید را برای خودتان مشخص کنید و سپس ببینید دقیقا انتطار شما از این رابطه چیست؟ چه زمان‌هایی بیشتر حس می‌کنید که او بی‌توجهی می‌کند؟ در صورتی که به مشاوره نیاز دارید، نوبت مشاوره خود را رزرو کنید.

سلام خسته نباشیدمن دختر ۱۴ ساله ای هستم که عاشق یک پسر ۱۸ ساله شدم و رفتم بهش گفتم اون گفت من ازت خوشم نمیاد یعنی اون آدم خیلی خجالتی هست البته دخترعمه ام رفت بهش گفت الانم ناراحتم چیکار کنم به نظرتون واقعا دوسم نداره؟

سلام دوست گرامی سن شما برای ابراز علاقه پایین است و اشتباه شما ابراز علاقه به صورت مستقیم بوده است. بله او به صورت مستقیم گفته است که علاقه‌ای ندارد، بنابراین بهتر است دیگر اصراری به این رابطه نداشته باشید.

سلام تقریبا یه سال پیش من با پسری آشنا شدم اون هرروز میومد در خونمون هی منو تعقیب میکرد منم اصلا به روم نمیاوردم که می‌دیدمش اصلا نمیشد که نیاد دم در خونمون با یه بهونه یه حرفه کنایه وار بهش گفتم که نیا ولی الان چند باره همدیگرو میبینیم اصلا نمیاد پیشم، این کارش یعنی چی ؟ چرا ؟ واقعا برام جای سواله؟ منظورش چیه با این کار

سلام دوست گرامی به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید. اگر منظورتان این است که چرا او دیگر شما را تعقیب نمی‌کند یا درب منزل شما نمی‌آید، به این دلیل است که او با شما آشنا شده است و توانسته توجه شما را جلب کند؛ پس دیگر نیازی به این تعقیب و گریز نیست. اگر منظورتان این است که او سرد شده است و دیگر مثل سابق پیگیر شما نیست، دلیل این است که از سمت شما توجهی ندیده است و یا برعکس به هدف خود که آشنایی با شما بوده، رسیده است. بهتر است این مساله را به آرامی و به شیوه صحیح با طرف مقابل در میان بگذارید و از خود دلیل این کارش را بپرسید.

سلام دختری هستم ۳۳ ساله.دو سالی هست پسری که دو سال از من کوچکتر هست ابراز علاقه میکند.البته زمان زیادی برای من نمی گذارد و اغلب میگه سرم شلوغه و روزا در حد چند تا پیام و دو ماه یه بار یه دیدار دوساعته.چه کنم؟

سلام دوست گرامی تکلیف هرکسی و مسئولیت رابطه‌ با خودش است. عوامل زیادی باعث می‌شود که شخصی ابراز علاقه کند اما زمان زیادی برای رابطه نگذارد. ابتدا از خودتان بپرسید به چه علت در این رابطه و ابراز علاقه مانده‌اید؟ سپس برای اینکه بتوانید تکلیف خودتان را با او مشخص کنید، به صورت مستقیم از او بخواهید که نیاز بیشتری برای شناخت او دارید. همچنین شما باید از نظر زمانی با طرف مقابل به توافق برسید که تا چند وقت دیگر قرار است وضعیت رابطه به این شکل پیش برود. اشاره به سن کردید؛ خود بزرگ بودن شما مساله‌ای ایجاد نمی‌کند، مگر اینکه بحث و دلخوری بین شما به مساله سن ختم شود و همچنین او نتواند در برابر نظر دیگران درباره سن بزرگتر شما، مقاومت درستی داشته باشد. پیشنهاد می‌شود برای بررسی بیشتر رابطه و دریافت مشاوره از مشاوران رادیو عشق نوبت دریافت کنید.

سلام من دختر ۱۸ساله هستم به پسری که سه ساله بهش علاقه دارم ولی بهش نگفتم چند ماهی میشه که منو تو اینستا نمیشناخت، بهم پیام داد منم سر بحث هایی که کردیم اخر اصرار کرد که برم به کسی که دوسش دارم بگم من هم گفتم بهش راستی اون پسره هم مشاورم بود من بهش گفتم یکم باهم حرف زدیم که باید ببینمت و اینجور حرفا، منم راضی نمیشدم که ببینم چون واقعا خجالت میکشیدم با اصرارش رفتم دیدمش ولی هیچ حرفی نزدم باهاش چون روم نمیشد بهش گفتم که دیگه نمیام مشاوره ولی اصلا قبول نکرد و من الان میرم مشاوره تو اینستا هم هر استوری یا پستی که میزارم پیگیره ولی اصلا به روش نمیاره که احساسش چیه و از حرفا و اینکه خیلی ملایم و آروم رفتار میکنه الان من سردرگمم که حسش به من چیه ؟؟ ممنون میشم راهنمایی کنین

سلام دوست گرامی به نظر می‌رسد در حالتی بلاتکلیف قرار گرفتید و نمی‌دانید نسبت به ایشان چه رفتاری داشته باشید. تا زمانی که طرف مقابل شما به صورت مستقیم ابراز علاقه نکند و برای بودن با شما برنامه‌ریزی هدفمندی نداشته باشد، بهتر است شما اقدامی انجام ندهید. برای یادگیری مهارت‌های مختلفی مانند ارتباط موثر می‌توانید از مشاوران رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید. اشاره کردید ایشان مشاور شما هستند. این نکته را به خاطر داشته باشید که یک مشاور اجازه ندارد از نظر اخلاقی، نقشی غیر از نفش مراجع و مشاور با شما داشته باشد.

سلام من ۱۹ سالمه حدود ۲ ساله با پسری در ارتباطم و از طریق فضای مجازی باهم اشنا شدیم و ۳ ماه بعد اشنایی درمورد من با خونوادش حرف زد و قرار بر این بود ک امسال یا سال دیگه رابطمونو جدی کنیم ولی مشکلی که هست اینه که به دلیل تفاوت عقیده ای که داریم ایشون اصرار بیش از اندازه ای به دیدن موهام یا بغل و بوسیدن دارن که من به دلیل عقایدم اصلا نمیتونم با اینا کنار بیام و حالا ایشون میگن تا موقعی که اعتقادادتو فراموش نکنی ازدواج نمیکنیم و از طرفی رابطش با من خیلی سرد شده و هرچی توضیح دادم شرایطو قبول نکرده که اگه دوسم داری میکنی لطفا راهنماییم کنین

سلام دوست گرامی ازدواج نیاز به مقدماتی دارد که دونفر بتوانند از جنبه‌های مختلف به این نتیجه برسند که برای متاهل شدن آماده هستند. یکی از این نیازها، رشد عاطفی و شناختی است. احترام گذاشتن به عقاید شما که یکی از مولفه‌های رشد عاطفی است، در طرف مقابل شما دیده نمی‌شود. بنابراین پیش از هرگونه اقدام و تصمیم جدی، حتما با یک مشاور پیش از ازدواج مشورت کنید.

سلام من دختری 25 ساله هستم پسری 33ساله بهم ابراز علاقه کرد اوایلش می‌خواست منو بشناسه که به هم پیام می‌دادیم وقتی صحبت از مراسم خواستگاری میشه میگه فعلا شرایط خوبی نداره قبلا یه شکست عشقی عمیق داشتن که یکسال ازش می‌گذره طی صحبت‌هایی که با اطرافیانش داشتم میگفتن از زمانی که باتو آشنا شده حالش خیلی خوبه وقتی حرفم میزنه هردومون توی آینده ای که چیده هستیم ولی خیلی از اطرافیانم منو از این اقا منع می‌کنند و میگن کلاً آدمای خوبی نیستن یا من درحد این آقا نیستم خیلی بالاترم حتی میگن اگه با این آقا ازدواجم بکنم ایمانم و حتی زندگیم بر باد خواهد رفت نمیدونم کمکم کنید

سلام دوست گرامی طرف مقابل شما در ابتدا باید حتماً پرونده شکست قبلی‌اش را ببندد تا بتواند روی آینده مشترک برنامه‌ریزی کند. به صورت دقیق باید بیان کنید که به چه دلیل اطرافیان شما را از ارتباط با ایشان منع می‌کنند؟ نظر خودتان درباره ایشان چیست؟ مساله شما نیاز به بررسی بیشتری دارد و باید جزییات آن را با یک مشاور در میان بگذارید. توصیه می‌کنیم پیش از هرگونه تصمیم جدی، حتماً از مشاوران رادیوعشق وقت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری هجده ساله هستم من تا حالا دوست پسری نداشتم اما امسال با یک پسر که دانشجوی دندانپزشکی بود مشاوره گرفتم که بهم برنامه میداد اوایل خیلی رفتار عادی داشت و فقط در حد مشاوره بود ولی یک شب با من شروع کرد به چت کردن و راجب مقاله ای که نوشته بود و می‌خواست بره آلمان برای ارائه دادنش با من صحبت کرد و توی اون صحبت ها به من گفت که تو خیلی ارزشمند هستی و من با همه دانش آموزام اینطور صحبت نمی‌کنم دو سه هفته خیلی رفتارش بامن عوض شد و خیلی زود جواب پیامامو میداد و شبا تا بهش پیام میدادم سریع آن میشد تا جوابمو بده و بهم شب بخیر می‌گفت ولی بعد از چند هفته باز مثل سابق شد و وقتی بهش گفتم گفت که من خیلی سرم شلوغه و نمیتونم جوابتو سریع بدم ولی وقتی یه بار خواستم مشاورمون باهاش قطع کنم کلی پیام داد که من که کم کاری نکردم و تو فقط به خاطر دیر جواب دادن میخوای بری اینا منم باز مشاورمون ادامه دادم ولی بعد از اون دیگه خیلی سرد شد و می‌گفت حرف غیر درسی نزنی چون حواست پرت میشه منم دیگه ادامه ندادم و فقط درسی بود البته بعضی وقتا باهاش شوخی میکردم ولی خیلی سرد جواب میداد مثلاً فقط یک کلمه می‌نوشت جلوشم یه استیکر می‌داشت همین ولی دوباره به بار بهم گفت برام مهم هستی الان مشاورمون تموم شده و وقتی بهش گفتم میتونیم در ارتباط باشیم گفت با دانش آموزای پارسالم درارتباطم توهم پیام بدی جوابتو میدم ولی من میترسم چون من خیلی دوسش دارم میترسم اگه الکی الکی حرف بزنم وابسته تر هم بشم به نظر شما ازش بپرسم که بهم علاقه داره یا نه یا اینکه کار زشتی که یه دختر به پسر ابراز علاقه کنه؟چون واقعا دوست دارم تکلیفمو بدونم و اگه بهم حسی نداره دیگه بهش فکر نکنم آخه می‌خوام درس بخونم امسال هم به خاطر فکر کردن به اون نتونستم درس بخونم میشه لطفاً راهنمایی کنید منو که اون منو دوست داره یا نه؟و اینکه توی واتساپ با هم حرف می‌زنیم و اونو ندیدم و فقط عکس پروفایلشو دیدم ممنون میشم سریع پاسخم بدید چون حالم خیلی بده😥

سلام دوست گرامی وقتی معلم یا مشاور شما، نقش دیگری هم برعهده بگیرد و خارج از مرز با شما در ارتباط باشد، نتیجه‌اش این وابستگی و علاقه است. با وجود اینکه حتی ایشان را از نزدیک ندیدید. درباره ابراز علاقه بهتر است کمی منطقی‌تر عمل کنید و رفتارهای او را برای خود تفسیر و معنای عاشقانه ندهید. شما قربانی این شرایط نیستید که بخاظر علاقه به ایشان نتوانستید درس بخوانید. در حال حاضر وظیفه و نقش شما درس خواندن است. پس ابتدا برای خودتان اهداف آینده را بازنویسی کنید و تلاش کنید در جهت همان اهداف حرکت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری ۲۸ ساله هستم که حدود یک ماه هست با آقای ۳۳ ساله از طریق اینستاگرام آشنا شدم و همون روز از واتس اپ پیام میدادن . این آقا نزدیک یک ماه هست که هر روز به من پیام سلام و احوال پرسی و اینکه چه کارایی انجام میدم رو میده و هیچ حرف محبت امیزی نمیزنه . در حواب این سوال من که این سلام و احوال پرسی ها چه نتیجه ای خواهد داشت گفتن که مگه قراره چه نتیجه ای بده . منم جواب دادم اگه هیچ دیدن و شنیدن و محبت کردنی نباشه پس دیگه حزف نمیزنم . هر بار که آنفالوشون کردم و با اصرار ایشون برگشتم و بعد از کلی بحث ایشون تصمیم گرفتن با من برای اوین بار تلفتی صحبت کنن که بخاطر یه سو تفاهم ،من بی ادبانه با ایشون صخبت کردم و بعد دوباره آنفالوش کردم و از ایشون اصرار بر برگشت . بعد برگشت دوباره همون آشو همون کاسه . وقتی میگم چرا دعوت نمیکنی بیرون . میفرماین که ماشینشون تصادف کرده و صافکاره و من نمیدونم یه صافکار چقدر طول میکشه . تو یک ماه هیچ وقت بیرون دعوت نکردن اما هررروز سلام و احوال پرسی داریم از طریق پیام رسان و از مسایل جنسی هم حرفی نزدن . ایشون به شدت درونگرا هم هستن بر اساس اون جیزی که خودشون گفتن

سلام وقتتون بخیر من حدودا یه سال پیش با یه پسری وارد رابطه شدم و بهش پیشنهاد دوستی دادم اونم قبول کرد. اوایل خیلی رابطمون خوب بود مشکلی نداشتم اما بعد یه مدت باهام سرد رفتار میکرد اما از رفتاراش نشون میداد که دوسم داره ولی بهش اعتماد نداشتم و خودم رابطه رو خراب کردم اونم اصلا براش اهمیت نداشت و از هم جدا شدیم اون با یکی دیگه وارد رابطه شده ولی هنوز وقتی منو میبینه بهم نگاه میکنه. اما بازم حس میکنم دوسم داره من واقعا نمیدونم چطوری باید از ذهنم پاک کنم این قضیه رو لطفا راهنمایی کنید

سلام دوست گرامی به سن خودتان و ایشان و مدت زمانی که از قطع رابطه می‌گذرد، اشاره نکردید. شما به ایشان پیشنهاد دوستی دادید و این ریسک بزرگی بود، چون ایشان برای شما هزینه و تلاشی نکرده بود که بخواهد با از دست دادن رابطه بهم بریزد. شما ابتدا باید تمام شدن این رابطه را بپذیرید تا به این باور برسید که او دیگر نیست. در این مسیر سخت، مشاوران ما در رادیو عشق همراه شما خواهند بود. برای کسب اطلاعات بیشتر به «نکات طلایی زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» مراجعه کنید.

لطفا به پیام من هم جواب بدین . ممنون

سلام وقت بخیر من حدود یکسال هست با یک پسری آشنا شدم که 33 سال سن دارند و با هم هم سن هستیم من اوایل برام همش نقش ازدواج پر رنگ بود و بعد از دو الی سه جلسه بهش گفتم که تصمیمت چیه از رابطمون گفت یه دوستی،من قبلا 13 سال با کسی ارتباط داشتم و به جایی نرسیده دیگه نمیخوام وارد رابطه عمیقی بشم از طرفی خیلی واضح حرفش رو زد ولی آدم کاری و اهل دوست و مهمانی و ورزش و کلا اجتماعی هست ولی منو به خاطر اینکه از مهمونی و مشروب و… استفاده نمیکنم با خودش نمیبره یعنی بهم گفته ولی چون قبول نکردم از یه ساعتی از شب بیشتر بیرون نباشم دیگه بهم نمیگه خیلی چیزارو الان البته ما رابطمون بعد 2 ماه از رابطمون بهم خورد به دلیل یه شک من و من کات کردم و بعد 4 ماه دوباره همدیگرو دیدیم و ادامه دادیم البته رابطمون جوری بود که هر 2 ماه یکبار میدیدیم همو و وقتی میگفتم چرا میگفت سرم شلوغه چون مغازه دار هست و بهانه میاورد خب بحث کرونا هم بود بعد از این هم ما دقیقا صحبت کردن هم زیاد صحبت نمیکنیم با هم در روز شاید یکبار اونم بیشتر وقتها دو یا سه روز شاید خبر نگیریم از هم و شاید من بعضی موقعها پیام بدم ولی اگر دو روز پیام و زنگ نزنم روز سوم خودش زنگ میزنه،نمیدونم واقعا من دوستش دارم چند هفته پیش بازم شکایت حال رابطمون رو کردم گفت من هنوز رو همون حرفم هستم من رابطه عمیق نمیخوام گفتم پس دوست داشتن چیه گفت به نظر من دوست داشتن وجود داره که ما همدیگرو میبینیم و وقت میذاریم برای هم نمیدونم یه جوری سرد هست انگار من تو زمین و هوا هستم البته من خودم هم دختر بازیگوش و شیطونی نیستم که دلبری کنم اگر اون هیچی نگه منم نمیگم یعنی ما حرفامون در حد حال و احوالپرسه و وقتی گفتم منو بیشتر بشناس میگه این تو زمان مشخث میشه وگرنه من چی بپرسم ازت…آیا واقعا باید خیلی صبور بود تو رابطه و فرصت داد و یا نه وقتی اینجوری میگن دیگه ادامه نداد

سلام دوست گرامی شما از طرفی یک رابطه شکست خورده 13 ساله داشته‌اید و از طرفی این فرد جدید هم تکلیفش را روشن کرده است و حرفی از ازدواج نزده است. پس باید تصمیم بگیرید به امید اینکه او تصمیمش عوض شود و به ازدواج فکر کند (با وجود تمام تفاوت‌هایی که مابین شما وجود دارد) با او در رابطه نمانید. چون سن شما سن منتظر ماندن در یک رابطه طولانی مدت نیست. اما قبل از هر گونه تصمیم جدی، حتما از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری ۲۸ ساله هستم که حدود یک ماه هست با آقای ۳۳ ساله از طریق اینستاگرام آشنا شدم و همون روز از واتس اپ پیام میدادن . این آقا نزدیک یک ماه هست که هر روز به من پیام سلام و احوال پرسی و اینکه چه کارایی انجام میدم رو میده و هیچ حرف محبت امیزی نمیزنه . در حواب این سوال من که این سلام و احوال پرسی ها چه نتیجه ای خواهد داشت گفتن که مگه قراره چه نتیجه ای بده . منم جواب دادم اگه هیچ دیدن و شنیدن و محبت کردنی نباشه پس دیگه حزف نمیزنم . هر بار که آنفالوشون کردم و با اصرار ایشون برگشتم و بعد از کلی بحث ایشون تصمیم گرفتن با من برای اوین بار تلفتی صحبت کنن که بخاطر یه سو تفاهم ،من بی ادبانه با ایشون صخبت کردم و بعد دوباره آنفالوش کردم و از ایشون اصرار بر برگشت . بعد برگشت دوباره همون آشو همون کاسه . وقتی میگم چرا دعوت نمیکنی بیرون . میفرماین که ماشینشون تصادف کرده و صافکاره و من نمیدونم یه صافکار چقدر طول میکشه . تو یک ماه هیچ وقت بیرون دعوت نکردن اما هررروز سلام و احوال پرسی داریم از طریق پیام رسان و از مسایل جنسی هم حرفی نزدن . ایشون به شدت درونگرا هم هستن بر اساس اون جیزی که خودشون گفتن .

سلام وقت بخیر من نزدیک به یک سال ک احساس میکنم از یکی از فامیل های دور ک فقط سالی یکی دوبار می‌بینیمشون خیلی خیلی خوشم میاد البته اینم بگم ک سن جفتمون خیلی کمه 14 سالمونه ولی خوب سن سال یک عدده اون قبلا هی از طریق بچه ها برای من پیام میفرستاد ک دوستت دارم من محلش نمی‌دادم ولی بعد یک مدت احساس میکنم ک وقتی هست خیلی حالم خوبه ولی حالا اون میگه ک دختر داییم رو دوست دارم و هیچ توجهی به من نمیکنه و از اون روز ک اون این حرف زد من احساس میکنم که کلا هیچ پسری دوسم نداره و از این موضوع ناراحتم خانوادم پدر مادرم از همه نظر به من اهمیت میدن هیچ کمبودی ندارم ولی همش دوست دارم یک پسر من دوست داشته باشه ولی از موقعی که اون این کار کرد کلا اعتماد به نفسم خیلی کم شده با این که هیچ کمبودی ندارم ولی نمیدونم چرا پدرم میگه چون ک تو به پسرا اهمیت نمیدی دوست ندارن و باید خدارو شکر کنی ک هیچ پسری دوست نداره چون پسرا فقط دنبال خدمات هستن و حتما دختر دایی اون یک خدماتی بهش میده که اون آنقدر دوسش داره این نشونه حیای توست و ما بهت افتخار می‌کنیم حالا حرف من این اون که هیچ خدماتی به نمیده پس چرا من انقدر دوسش دارم و به خاطر اون اعتماد به نفسم کم شده و فک میکنم کلا هیچ پسری دیگه دوسم نداره حالا باید چیکار کنم؟

سلام دوست گرامی

همانطور که خودتان هم اشاره کردید سن هردوی شما پایین است، شاید بد نباشد که بدانید در این سن نیاز اساسی یک نوجوان، نیاز به توجه دیدن از طرف جنس مخالف است. پس این نیاز که دوست دارید یک پسر به شما توجه کند، کاملاً طبیعی است. اما درباره نظر و حرف ایشان، شما با ارزش هستید، فقط چون از طرف او طرد شدید، این حال بد را دارید. حرف پدر شما تا حدی درست است، و کسی که در رابطه خدماتی بدهد معمولاً باعث جلب توجه طرف مقابل می‌شود، اما در نهایت ارزشمندی و عزت نفس بالایی را تجربه نمی‌کند. این موضوع که شما با پدر و مادر رابطه خوبی دارید و از طرف آنها هیچ کمبودی را احساس نمی‌کنید، بسیار جای شکر دارد، اما این کمبود نداشتن از طرفی شما را متوقع می‌کند که هیچ کسی به شما نه نگوید و باید به هرچیزی که می‌خواهید برسید. پس این ناکامی و حرف ایشان را که گفتند دختر دایی‌اش را دوست دارند، نباید در شما این کمبود را بوجود بیاورد که دیگر هیچ پسری شما را دوست نخواهد داشت. شما نیاز دارید عزت نفس خود را تقویت کنید. برای مطالعه بیشتر به «قطب‌نمای عزت نفس رادیو عشق» مراجعه کنید.

سلام . من یه پسری رو دوست دارم و اینو ۴ سال پیش بهش گفتم اونم اول یکم‌شوکه شد و بعدش به بهونه های مختلف گفت ما ب درد هم‌نمیخوریم بعد چند ساعت چت کردن قبول کردم و خداحافظی کردیم و با خودم‌کنار اومدم و دیگ سمتش نرفتم تا این ک بعد یکی دو ماه برگشت و بهم گفت که بهم علاقه داره و ما یه چند روزی با هم بودیم و دوباره اون بهونه هارو اورد و کات کردیم اما دوباره بعد ۶، ۷ ماه برگشت گفت ک دلش واسم‌تنگ شده خلاصه این اتفاق دوباره افتاد و اونم‌کات کرد تا این که بار اخر اومد و من‌قبول نکروم و گفت نه ب خدا این سری اون سری نیست و ما باهم تا یه ماه میمونیم و اگه نتونستیم بعد کات میکنیم خلاصه یه ماه گذشت اما اون نرفت تا این ک این سری مدت طولانی تری باهم بودیم یهنی تقریبا ۴ ماه که بعدش اومد گفت بیا باهم کات کنیم منم خیلی عصبی شدم و بهم‌گفت که دو تا دوست معمولی باشیم و اما من ردش کردم تو این ۴ ماهی ک باهم بودیم خانوادم فهمیدن و به مدت دو هفته گوشیم و ازم‌گرفتن و من فقط یواشکی تونستم به یکی از دوستام بگم که بهش خبر بده چی شده خلاصه بعد دو هفته که انلاین شدم دیدم کلی بهم پیام داده با این ک میدونست من آفم و معلوم‌نیست کِی برگردم باهام‌کات نکرد هرشب بهم پیام داده بود و تو پیاماش گفته بود ک دلش واسم‌تنگ شده اما واقعا نمیدونم چرا کات کرد چرا همش میومد جلو بعد کات میکرد تا مدتی که باهم بودیم‌میگفت خیلی دوست دارم و همش ابراز علاقه میکرد اما هر دفعه به محض این ک کات میکردیم‌میگفت ک دوسم نداره و نمیتونه الانم یک ساله ک باهم کات کردیم چند ماه پیش خبرش بهم رسید ک با یه دختر رل زده ک اصلا دختر خوبی نیست و همش تو پارتیه این دختره هم دوست دختر رفیقش بوده منم‌دوماه پیش تو اینستا فالوش کردم بعدش سزیع اومد دایرکت و بهم‌گفت به به چه عجب یادی از ما کردی و اینا ، منم خیلی محبت امیز حرف زدم و بهش گفتم‌ک نمیتونم‌بدون اون زندگی کنم. اونم‌بهم‌گفت ک رل داره و رلش دوست داره ولی میدونم علکی میگه چون یه سری علکی وانمود میکرد ک دختر خالشو دوست داره واقعا دلیل این‌کاراشو نمیدونم الانم به شدت حالم بده و با این‌ک باهاش حرف نمیزنم و دیگ هم‌تو اینستام ندارمش اما دارم دیوونه میشم‌ الان با اون دختره ۶ ماهه ک هست اما با من‌فقط یه بار ۴ ماه بود خواهش میکنم راهنماییم‌کنید من خیلی حالم بده😔

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. لطفا نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام ،من سه ساله به شدت عاشقه یکی از همکلاسیام شدم و بهش گفتم و بعد از یک سال تقریبا همه میدونن دیگ چون خیلی زجر کشیدم براش. اما اون اقا میگه مصلحت از نظر من اینه که باهم نباشیم و وقتی ازش میپرسم واقعا منو دوست داری یا نه جوابی نمیده و همیشه میگه نپرس این سوالو. تا دو سه شب پیش که بهش گفتم نمیخوام از روی دلسوزی جوابمو بدی. ولی بعدش بهم گفت از روی دلسوزی نیست و در حد یه پیام معمولیه بعدشم که خیلی ناراحت شدم دیگه نه پیام دادم نه زنگ زدم بهش اما اون واقعا براش مهم نیست نباشم تا پیام ندم پیام نمیده . تو این سه سال هرکاری براش کردم که بتونم به خودم علاقمندش کنم اما نشد دوستام میگن برای توجه زیادیه که بهش کردم خودشو گرفته . ممنون میشم کمکم کنین ببینم واقعا باید ادامه بدم به تلاش کردن یا واقعا منو درحد یه اشنا میبینه و خودمو بیشتر از این تحقیر نکنم

سلام دوست گرامی علاقه زیاد شما به ایشان باعث شده است که هرپیام و صحبتی از ایشان را به نشان یک علاقمندی یا تمایل به ارتباط ببینید. در صورتی که ایشان به صورت مستقیم و غیرمستقیم اعلام کرده است که حداقل فعلاً به فکر رابطه نیست. شما جذابیت‌های خود را برای طرف مقابل از دست داده‌اید و دائماً جلوی چشم او هستید. برای کسب اطلاعات بیشتر نکات طلایی جذب عشق از آشنایی تا ازدواج رادیو عشق را مطالعه کنید تا از این طریق بتوانید ایشان را به خودتان جذب کنید

سلام . من الان متوجه شدم که پسری یک سال و نیم منو تعقیب میکنه و همه اطلاعاتی از من داره اما جالب اینجاست ک نمیخواست من متوجه بشم و این مسئله باعث شده ذهنم درگیر شه. لطفا راهنمایی کنید

سلام دوست گرامی اگر منظورتان از تعقیب، زیرنظر داشتن شماست، گاهی برخی از آقایان تمایل دارند قبل از پیشنهاد برای آشنایی و ازدواج، برای مدتی دختر مورد علاقه‌شان را زیرنظر داشته باشند. اگر ایشان را می‌شناسید و میدانید از روی علاقه این تعقیب را انجام می‌دهند، بهتر است تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم علاقه خود را ابراز نکرده‌اند، شما حرکتی انجام ندهید. حسادت ایشان را تحریک نکنید و عمداً با کسی وارد رابطه نشوید. اگر از تعقیب ایشان ترسیده‌اید، حتماً با یکی از افراد خانواده این مسأله را مطرح کنید تا تنها نباشید و از شما محافظت بشود.

سلام من میخواستم بگم یه پسر دایی دارم که اتفاقی به هم پیام دادیم بعد من عاشقش شدم اونو نمیدونم ولی من هر وقت میبینمش انگار دنیارو به من دادن اما اون هر وقت میبینه منو حواسش به منه یا یه بار یک دقیقه چشمون تو چشم هم بود ایا پسره عاشقمه یا نه

سلام دوست گرامی سن خودتان و او را اشاره نکردید. اگر در سن نوجوانی هستید دلیل این جرقه عاطفی، سن شماست که با نگاه او نیز سرمایه گذاری عاطفی می‌کنید. اما اگر سن شما بالاتر است، بهتر است که برای نحوه صحیح جذب عشق ایشان، راه‌حل‌هایی مانند صحبت درباره علاقه‌مندی‌ها، پرسیدن اهداف آینده و برنامه‌ریزی‌ها باشد. برای راهنمایی بیشتر نیز می‌توانید از مشاوران متخصص رادیوعشق وقت مشاوره دریافت کنید.

از مطلبی که درج کردین بسیار نفع بردم انشالله همیشه موفق و درخشان باشید پاسخ خیلی از ابهاماتم رو مو به مو در متن شما پیدا کردم .و تموم جواب هایی که نیاز داشتم بشنوم رو یافتم با تشکر فراوان دوستان عزیز🌹🌹🌹🌹🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻

سلام دوست گرامی از نظرمساعد و مثبت شما سپاسگزاریم. برقرار باشید.

سلام من حدودیکسالی هست بایه آقایی آشناشدم وقصدمون هم ازدواج هست ولی ازاین روابط خانواده من خبری ندارن ولی خانواده ایشون خبردارندیروزایشون به من گفتن که خانوادشون بهشون گفتن که شمااسم روی این دخترگذاشتی وخوبیت نداره که پاپس بکشی من یخورده تعجب کردم ازاین حرفشون وحرفی نتونستم بهشون بزنم دراین موردولی هروقت که باهم بیرون قراره کافیشاپ میزاشتیم خانوادش زنگ میزدن وحتی بامن هم حال واحوال تلفنی میکردن….یه مدت قراربودکه خودش وخانوادش بیان که قرارخاستگاری بزان که من ازشون بابت جابجایی خانموازشون محلت خواستم واین آقاهم قبول کردن ولی یه روزایشون به من گفتن که خانوادم میگن که مگرمابرای خانشون میخوایم بریم خاستگاری مابرای دخترشون میخوایم بریم یه مدت من ازشون خواهش کردم که یه مدت صبرکنن تامشکل ماحل بشه قبول کردن تواون مدت هم برای دخترخودشون خاستگارآمده بودوبعدازاون دخترشونونامزدکردن تواین مدت هم مشکل خانه ماهم حل شدوایشون هم ازمن پرسیدن مشکل خانه ماحل شدکه قرارخاستگاری روخانوادم بزارن ؟بهشون گفتم که مشکل حل شده ولی تواین مدت قراربودکه بیان باخانواده من صحبت کنن که باتوجه به شروع این بیماری کرونایجورایی نشدوماتواین چندوقت هم باهم دیداری نداشتیم فقط ازطریق تلفن وواتس آپ باهم درارتباط بودیم ایشون یه چندباری ازمن پرسیدن که کی میتوننن به خاستگاری من بیان که بهشون گفتم من فعلاهیچی نمیدونم واگرخاستشون برای خاستگاری هست باخانواده من صحبت کنن وقراربزارن یباربهم گفتن که به خانوادشون گفتن وخانوادشون گفتن که بعدازبیماری کرونااقدام کنن برای خاستگاری چون دلشون نمیخوادکه کسی بیماربشه من هم چیزی نگفتم وگزاشتم به عهده خودشون تواین مدت هم باایشون ازطریق واتس آپ درارتباط بودم یک مدت هم من یکسری مشکلی داشتم که اعصابم به شدت خراب بودومدام به خودم بدوبیراه میگفتم ایشون هم ازمشکل من خبرداشتن ومدام به من میگفتن که این مشکل چیزی نیست وحل میشه وبه خودتونم بدوبیراه نگیدمن روی شماحساس هستم وکسی هم حق نداره به شمابدوبیراه بگه حتی خودت یه مدت من آرام بودم تامن دوباره بهم ریختم ودوباره به خودم بدوبیراه گفتم ایشون هم تادیدن که من به خودم بدوبیراه میگم عصبانی شدن وبهم گفتن که حالاکه دوباره به خودت بی احترامی کردی بلاکت میکنم که دوباره جلوی من به خودت بی احترامی نکنی بعدازاون شب هم منوبلاک کردن وهم شماره منوتولیست ردتماسی هاگزاشتن یه مدت من پیامی نزاشتم براشون تادیدم که ازطریق پیام رسان ایتامن هنوزبلاک نشدم فقط ازاین طریق یه پیام عذرخواهی گزاشتم وچندبیت شعروبعددیگه هیچ پیامی براشون نزاشتم ولی الان نزدیک به سه هفته هست که واتس آپ من هنوزبلاک هست ولی من هنوزسردرگم هستم که منتظرایشون باشم یاخیرچوقبلاهم ابرازعلاقه ایشون به من خیلی بودوگفتن که من برای همسرآیندم احترام خواسی قاعل هستم وروی چشم هام میزارمشون بعدازاینم نمیزارم آبی تودلشون تکون بخوره وهمونجورکه توخانه پدرشون آرامش دارن درخانه من هم همان آرامش رودارن

سلام دوست گرامی اگر طرف مقابل شما از اینکه شما به خودتان احترام نمی‌گذارید ناراحت شده‌اند، بهتر است ابتدا روی عزت‌نفس خودتان کار کنید و مهارت‌های لازم برای برقراری ارتباط بهتر و موثرتر داشته باشید. اشاره نکردید که واکنش طرف مقابل در برابر پیام شما چه بوده است؟ آیا خانواده ایشان در این مدت تلاش مجددی برای خواستگاری کرده‌اند؟ برای اینکه بتوانید به شیوه صحیح رابطه خود را بررسی کنید و او را بازگردانید، از دوره بازگرداندن عشق رادیوعشق استفاده کنید.

سلام من ٢٧ سالمه و ب همکارم علاقه دارم حس زنانگی خودم میگه ک دوسم داره اطرافیان هم همین رو حدس میزنن اخه خیلی از من حمایت میکنه خیلی بامن احساس راحتی میکنه همیشه تشویقم میکنه میگه تو خیلی قوی هستی ولی هر دفعه ک مطمئن شدم دوسم داره ی حرفی زد یا ی حرکتی زد ک بهم ثابت کرد دوسم نداره خیلی وقتا میاد از دخترایی ک قبلن ازشون خوشش میومده حرف میزنه یا مثلن میاد میپرسه چرا ازدواج نمیکنی ?و سریع بعد از این سوالش میگه من دنبال کسی هسم ک درکم کنه دیروز ازم کمک میخاست گفتم چی شده مگه میگفت ک دوتا از همکارای خانم بهش پیشنهاد دوستی دادن و اینم هرکاری میکنه دس از سرش برنمیدارن از من خواس ک برم بهشون بگم نامزد کرده تا اونا دس از سرش بردارن تا حالا بیشتر از ده بار ک بهم گفته خیلی دوست دارم ولی میگه مث خواهرم ولی من خیلی دوسش دارم اگ دوسم نداره چرا انقد بهم نزدیک میشه و ازارم میده اگرم دوسم داره چرا بهم نمیگه من باید چ کنم

سلام دوست گرامی حتما شرایط سختی دارید و سردرگم شده‌اید. یکی از اتفاقاتی که باعث می‌شود وارد بازی دیگران شوید و او بتواند دائما شما را آزار بدهد، این است که مرز خودتان را مشخص نکرده‌اید و او به خودش این اجازه را می‌دهد که با شما اینگونه رفتار کند و شما را سردرگم نگه دارد. بنابراین ابتدا باید مشخص کنید علت اینکه به ایشان علاقه دارید چیست؟ چه ویژگی‌هایی در ایشان برای شما جذاب است؟ بهتر است اگر دلیل مناسبی برای علاقه خود دارید، برای جذب عشق صحیح آموزش ببینید تا تکلیف خودتان را در رابطه مشخص کنید.

ممنونم از راهنماییتون و کمکتون من از قوی بودنش از اعتمادبنفس بالاش از دانا بودنش از همه اینا خوشم میاد واسه همین قد کوتاش به چشمم میاد یا بعضی از اخلاقای بدش

سلام من یه پسر توی فامیلها دارم که تقریا ۳و۴ ساله حس میکنم از من خوشش میاد ولی فقط حس میکنم چون وقتی منو میبینه میخنده و چشمانش برق میزنه واز درسام ازم سوال میپرسه وهنگام صبحت مستقیم تا آخر صحبتم به چشام نگاه میکنه به نظرتون حسم درسته تو رو خدا راهنمایی کنید ذهنم درگیره و خودش هم هیچ چی نمیگه وحتی توی اینستا هم منو فالو نکرده

سلام دوست گرامی سن خودتان و طرف مقابل را ننوشتید. این نشانه هایی که نوشتید، به معنی توجه کردن به شماست نه علاقمندی. بهتر است تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم علاقه خود را ابراز نکرده است، حساب ویژه ای روی ایشان باز نکنید.

سلام وقتتون بخیر من 16سالگی با پسرعمم دوست شدم و ایشون یه سال از من بزرگ ترند از همون بچگی علاقه ایی خاصی بهشون داشتم و بعد از یه سال حرف زدنمون موضوعو به خانوادش گفت ولی عمم یه چن ماهی گیر میداد و میگفت آبروم پیش داداشم میره تا اینکه پسرش یکم سرد شد و ما جدا شدیم تو این چهار سالی ک گذشت ایشون بامن حرف میزدند و یک دوباری هم پیشنهاد دادن اما خیلی دلخوری ها پیش اومد مثلا تو این چهارسال ب دو تا دختر که هر دوتاشونو میشناسم پیشنهاد داد و باهاشون حرف زد اما رابطه ایی شروع نکردن ولی من اجازه ندادم کسی بیاد تو زندگیم الان دوهفته ایی پیشنهاد دادن و باهم در ارتباطیم اما من یه سری شرایط گذاشتم ک باید پدرمم در جریان باشه اخه ی پسری هستش که دم دمی مزاجه و ادم نمیتونه زیاد ب حرفاش باور کنه و دلش گرم بشه.خیلی دوست داره زودتر وارد زندگی زناشویی بشن اما من میترسم ک انتخابم اشتباه باشه چون فک میکنم فقط دوسم داره بلکه حسش مثه من نیس حتی نمیتونم ب کسی دیگه ایی فک کنم تو جمع هیچکسو به غیر پسرعمم نمیبینم روم نمیشه بگم که باهم یه دوره مشاوره بگذرونیم چون خیلی مغروره و از این موردهایی ک گفتین تماس نمیگیرن با من ولی وقتی منو میبینن تو جمع حتی برا خودمون دوتایی چایی میاره و اصلا مهم نیس براشون ولی بعضی وختا خیلی رو اعصابه میگه فلانی چی گفت یا خیلی حرف مردم براش مهمه ولی من چون انتخابش کردم برام مهم نیس کسی چیزی بگه از خانواده ی پدریم و (در “کلام” هم یکم “کمتر محبت”میکنه)و از خانواده ی مادری من خوشش نمیاد و اینکه ایشون شهرستان هستن ما خیلی کم همو میبینیم و وضع مالیشون خوب نیس تو دوران سربازیش به من زنگ میزدن ولی تو پیجش تا حالا چیزی نذاشته برام و یه بارم تولد یه دختریو تبریک گفتن ولی تا حالا چیزی از من برا دوستاش نگفته فقط به خانواده گفته میترسم ک دوباره جدا بشیم و نمیدونم چیکار کنم ک اون بیشتر جذبم بشه و هفته قبل در مورد ازدواج با خانوادش حرف زدن نمیخوام تو 21سالگی انتخاب اشتباهی بکنم و شرایط پسرعمم ی جوریه که فعلا نمیتونه خرج عروسی و وسایل اینا بده لطفا کمکم کنید که از چه راهی میتونم بفهمم ک حسشون بهم واقعیه و از سر اینکه قبلا تو گذشته هم بودیم نمیخوام محکوم باشیم تو اینده هم هستیم و چنین فکری رو بکنه امشب هم بحثمون شد گفت ما بدرد هم نمیخوریم ولی بعد از چن تا پی ام دیگه گفت من تورو میخوام و پاتم هستم نمیدونم به کدومش باور کنم و بهشم گفتم قول و قرار و تعهد برا من هیچ ارزشی نداره تو باید منو از دل بخوای ن با این حرفا و ایشون گفت من تورو از خودم میدونم و دیگه ادامه ندادیم ولی هرلحظه فک میکنم ک بازم شکست میخورم و جدا میشیم از یه طرفم همش دعا میکنم اگه باهاش خوشبخت نمیشم روز به روز دورتر بشه ببخشید حرفام طولانی شد ممنون میشم کمکم کنید انتخابم درسته یا نه؟

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ آن در سایت وجود ندارد. لطفاً نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام وقت بخیر من حدودا یه سالی میشه که از یه پسره که فروشنده است خوشم میاد اما مطمئن نیستم که اونم از من خوشش میاد یا نه یعنی یه جوریه وقتی میریم مغازشون به من زل میزنه و همیشه یه لبخندم داره و نمیزاره بقیه مارو راهنمایی کنن همش خودش میپره وسط😂 اون روز به پاهاش دقت کردم رو به من بود که زبان بدن مردانه میگن🤷🏻‍♀️ ولی تو مجازی منو دنبال نمیکنه به نظرتون با این نشانه هایی که گفتم از من خوشش میاد؟ یا من اشتباه متوجه شدم؟ لطفا جواب بدین🙏🏻

سلام دوست گرامی روی این رفتارهای غیرمستقیم بهتر است حساب عاطفی باز نکنید. ممکن است بخاطر شغلش و فروش بیشتر محصولات به شما توجه بیشتری نشان بده. در مورد پیام بعدی‌تان که نوشته بودید دوستش را فالو کردید و او عصبانی شد و ارتباطش را با دوستش قطع کرد هم نمی توان با قاطعیت گفت بخاطر شما بوده است. پس تا زمانی که خودشان به صورت مستقیم به شما ابراز علاقه نکردند، حساب ویژه ای روی ایشان باز نکنید.

سلام وقتتون بخیر من چند وقتی هست با یکی از همکلاسیام باهم توی فضای مجازی در ارتباط هستیم و تقریبا در حد یک دوست معمولی رفتار میکنم با ایشون و همینطور ایشون با من و خب از اونجایی که خودم به شخصه آدمی نیستم که در یک نگاه عاشق بشم و در طولانی مدت به این خانوم علاقه مند شدم و در حال حاضر نمیدونم چکار کنم چون این خانم یک سال نیم از من بزرگتر هست ولی خوب به ایشون علاقه شدید پیدا کردم و نمیدونم چطوری بهش بفهمونم عاقه خودمو… ممنون میشم راهنمایی کامل کنید

سلام، من خیلی خجالتی ام تو دانشگاه یه پسری رو دوس دارم ک اونم یکم خجالتیه. منم از قصد یکم تابلو نگاش میکردم ک بفهمه حسی دارم و کم کم اونم رفتارا و نگاهاش عوض شد،، اینستاشو پیدا کردم بصورت ناشناس پیام دادم بدبرخورد کرد باهام ولی بعد با پیج اصلیم ک گفتم کی ام یهو عوض شد و معذرت خواهی کرد کلی هم تحویلم گرفت،،بعد شماره اینا دادیم تو واتساپ،، بهش گفتم چندتا اهنگ بفرس برام،، فرستاد همش عاشقانه بود ک دختر زیبا مراببوس یا یکیش میگفت دوتنها دوسرگردان دوبیکس بیا تاحال یکدیگر بدانیم از این حرفا،، منم خودمو زدم ب اونراه. هروقتم صداش میکردم مینوشت جانم. ولی بعدش کم کم سرد شد خیلی هم سرد شد،، هیچوقتم پیشقدم نمیشه برا پیام دادن،، اوایل دو سه بار خودش پیام داد بعدش اصلآ. منم مجبور شدم بهش گفتم اون اهنگایی ک فرستادیو از یه زاویه دیگه گوش دادم همشون یجوری اناا،، اونم چیز خاصی نگفت خودشو زد ب اونراه،، بعد منم اهنگ فرستادم براش ک میگفت من تورو دوس خواهم داشت و اینا،، بازم عکس العمل خاصی نشون نداد😐 منم یماه بهش پیام ندادم اینم یکی دوبار استوری غمگین گذاشت ک پنجره ام ب تهی باز شد من ویران شدم و درد بیزاری معشوق و اینا،، بعدش برا تولدش تبریک نوشتم کلی شاد شد قلب و اینا فرستاد،، درکل بدنیس رفتارش مشکل اینه ک پیشقدم نمیشه هیچوقت برا پیام دادن و هیچ پیشنهادی هم نمیده، من چیکار کنم. منو دوس نداره یا داره؟

سلام دوست گرامی شیوه جذب عشق شما تا حدی اشتباه بوده است.زمانی که ایشان به سمت شما مایل بود و قبل از این سرد شدن، شما برایش جذابیت هایی داشتید که سمت شما کشیده شد، اما به دلیل عدم مهارت در نگهداری این رابطه، جذابیت های شما کاسته شده و باید آن را برگردانید. ما در دوره جذب عشق، شیوه صحیح برای جذب کردن آنکه دوستش را دارید را آماده کرده ایم و می توانید از طریق دریافت مشاوره از آن بهره مند شوید.

سلام وقت بخیر من ی آقایی رو دوست دارم و ایشون اطلاع داره البته در این حین با شخص دیگه ای ۲۰ روز نامزد کردم وبهم زدم / الان این آقایی ک دوستش دارم بلاکم کرده ولی هر جا منو ببینه نگاهم میکنه تابلو/ منظورم رخ ب رخ هست یعنی جوری نگاه میکنه ک من متوجه میشم کاملا و در نگاه بیشتر به چشمام توجه داره / قبل نامزدی تماس گرفت اما ب علت شرایط نتونستم جواب بدم /میخوام بدونم حسی داره ب من یا نه? و اینکه ایشون مغازه داره وقتی دیدمش با نوک انگشت شست گردنشو خارید میخوام بدونم در زبان شناسی بدن این معنای خاصی داره/ با تشکر فراوان از پاسخگوییتون

سلام دوست گرامی اطلاعات اندکی برای این مساله گفته اید. تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم با شما صحبت نکرده اند و پیشنهاد خواستگاری را مطرح نکرده اند، نمی توان به قطعیت نظر داد. دلیل اتمام نامزدی شما باید مشخص شود و همچنین در حین نامزدی از این شخص جدید خوشتان آمده نیز مساله مهمی است. پس لطفاً برای بررسی بیشتر از مشاوره رادیو عشق، وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من ۲۲سال سن دارم ۲۰سالم بود طلاق گرفتم بعدها طلاقم با مردی آشنا شدم که ۳۷سال سن داره این آقا به گفته ی خودش با من قصد ازدواج داره وضعیت مالی خانواده من خوب نیست ولی این آقا وضعیت خانوادش از ما خیلی بهتره این آقا اصلا ازدواج نکرده پسره واسه خودش کارو بار داره ولی سنتی هستن من رابطه ی عاطفی جنسی دارم با این آقا ودارم یعنی مثل زن وفادار با این آقا هستم نه با دختری در ارتباطم نه بیرون در میام اصلا اجازه نمیده مادر و خواهر این آقا اومدن خواستگاری من منو ببینن پدرش نیومد مادرش به من میگه پسر من هیچی ندارم نمی‌دونم طوری حرف زد انگار میلی نداره که پسرش با من باشه من اینجوری حس کردم نمی‌دونم مادرم به من میگه پسره به درد خانواده ما نمیخوره قلب مشکین خیلی ریختو پاش دارن یعنی قرتی هستن مادرش به من میگه اگه اومدی قسمت شد به فامیلای ما نگی ازدواج کرده بودی چون فامیلای ما میگن پسرشون زن نگرفت آخر رفت بیوه گرفت اینجوری گفت مامانم واقعیتش میلی زیاد ندارن به اینکه من به این مرد برم این آقا هم رابطه اش با من طوری که نه منو می‌بره بیرون نه میزاره برم بیرون نه میزاره کار کنم فقط میگه بمون خونه منو تهدید می‌کنه میگه بیخیال من بشی یا به یکی دیگه بخوای بری هم تورو میکشم هم اون طرفو هم خودمو امروز نشستم تو اینیستا یه ست طلا دیدم گفتم بهش بگم میخره ولی برگشت به من گفت تا عقد نکنیم از من چیزی نخواه من تا حالا هیچی نخواستم از اون ست خوشم اومد گفتم به من این حرفو زد نمی‌دونم چیکار کنم فقط میگم اگه واسش ارزش داشتم واسم می‌گرفت توروخدا بهم کمک کنید بگید من چیکار کنم تو وضعیت روحی خوبی هم نیستم 😔😔😔نمی‌دونم این آقا چی میخواد از من باید چیکار کنم با این رابطه؟؟؟؟؟؟

سلام دوست گرامی در شرایط سختی هستید و درک می کنیم که وضعیت روحی خوبی نداشته باشید. طبق صحبت شما طرف مقابل رفتارهای مناسبی ندارد و حتی پیش از ازدواج شما به نوعی دجار تعارض های عمده ای شده اید. اینکه در ارتباط نمی توانید خودتان باشید و استقلال شما نادیده گرفته می شود، مساله پررنگی است. به شما پیشنهاد می شود حتما پیش از اقدام جدی برای ازدواج مشاوره دریافت کنید چراکه نقطه خطرهای رابطه شما بالاست.

سلام من چهار سال که یک پسر را دوست دارم ولی به من پیشنهاد نداده وقتی از جلوی مغازش رد می شم بامن می خنده وحتی منو به تمام دوستاشم نشون داده و دو تا از دوستاش وقتی منو می بینن می خندن نمی دونم واسه چی ؟ دو ماه پیش یه پیج اینستا درست کردم و پستاشو با یکی از کامنتاشو لایک کردم و اونم منو فالو کرد ومنم فالوشو قبول کردم اولش نفهمید منم ولی بعدش که پست های عاشقانه وعکس خودمو گذاشتم فهمید منم وپستامو لایک میکرد وحتی ستوری می گذاشت که به من ربط داشت وبعد مدتی دوستم گفت که از پیجم حذفش کنم ببینم چه واکنشی نشان می ده ومن اینکار را کردم و اون یه ستوری گذاشت که نوشته بود{نادیده گرفتن کسی که دوسش داری سختره یا شکتن قلب کسی که عاشقته کدوم ؟چرا؟} وحتی وقتی دوستاشو فالو می کنم فکر کنم بلدشون کرده که منو از پیجشون حذف می کنن وآنفالوم می کنن وحتی یه بار یکی از دوستاشو فالو کردم واونم منو فالو کرد وبعد دو روز او ن دوستش منو از پیجش حذف کرد وآنفالوم کرد وحتی یه بارم که از جلوی مغازش رد می شدم که دو تا پسر درپشت من حرکت می کردن که اون یه جوری به اونا می کرد انگار که بدش می اومد که اونا از پشتم می یان ویه چیز اون می دونه من خیلی دوستش دارم دو سال پیش دوستام بهش گفتن که من دوستش دارم واونم گفته بود که من این دختر را دوست ندارم تو را خدا جوابمو بدین مادر ندارم و هیچکی هم جواب درستی به من نمی دهد نمی دونم واسه چی؟ به نظر شما منو دوست داره؟ اگر دوستم داره واسه چی به من پیشنهاد نمی ده؟ واگر دوستم نداره چرا اینکار را انجام می دهد؟ به نظر شما اینکه فهمیده من دوسش دارم کار اشتباهیه؟وچرا دوستاشو بلد می کنه که اینجوری رفتار کنن؟ واگر دوستم نداره چرا حساسیت نشان می ده؟ واون ستوری که گذاشته بود به نظر شما چه منظوری داشته ؟ از اینکه به خاطر خواندن این همه مطلب اذیت کننده از شما خیلی متشکرم که وقت گرانبهای خود را برای من گذاشتید واقعا بی مادری را فقط دخترایی مثل من می فهمن

سلام دوست عزیز وجود این رفتارهای متناقض طبیعیه ولی نباید اینقدر طول بکشه. اگر ایشون علاقه واقعی نسبت به شما داشتن خیلی زودتر پیشقدم میشد. به نظر میرسه نظر ایشون هم نسبت به شما جلب شده ولی در حدی نیست که بخواد برای شروع رابطه قدم برداره. ضمن اینکه برخی از رفتارهای اشتباه شما هم می‌تونه روی این موضوع و مردد شدن ایشون اثر گذاشته باشه. مثل آنفالو کردنش یا فالو کردن دوستانش. بهتره دیگه دوستاش رو فالو نکنید و فقط یکبار دیگه خودش رو فالو کنید. ضمن اینکه دوره جذب عشق از آشنایی تا ازدواج هم می‌تونه کمک‌تون کنه.

از جواب شما رادیو عشق عزیز خیلی ممنونم واقعا نمی دونم چی بگم شاید نظر شما واقعا درست باشه ولی اینقدر دوستش دارم که نمی دونم چی کار کنم واقعا اگر دوباره فالوش کنم کار خوبیه ! به نظر شما کار اشتباهیه که اون فهمیده من دوستش دارم ؟ واگر واقعا نظرش جلب شده چی کار کنم این جلبش بیشتر بشه ؟ خواهش می کنم یک راهنمایی خیلی خوبم بکنید گاهی وقتا یک نفر را آنقدر دوست داری که با تمام بدی هاش دوست نداری از زندگیت بندازیش بیرون

ببخشید منظور شما از اینکه نباید اینقدر طول بکشه چیه؟

هدف ایشون این طور ک میگن و با مادرم تماس گرفتن ازدواج. ولی همچین رفتار های عجیبی هم دارن 😊

سلام

سلام من ازیک پسری تودانشگاه خوشم اومد حدود یکسال صبر کردم ولی طاقت نیاوردم ودلو به دریا زدم و بهش گفتم اونم وقتی داشتم این حرفو بهش میزدم تو چشام زل زده بود ومیخندید وحرفو خیلی کش داد و اخرش گف من خودم کسیو دارم ولی بعداز اون ماجرا بهم خیره میشد ونگام میکرد درصورتی که بعد این قضیه خم شده بود تانگام کنه یاوقتایی که من نمیدیدمش اون منا نگاه میکرد یا قشنگ بهم خیره میشد یبار بهش سلام کردم اونم گف خوبید ولی من هول کردم و رفتم بعدش رفتم ازش معذرت خواهی کنم ولی نتونستم به زبون بیارم اونم خیلی صبر کرد ولی دید من حرفی نمیزنم رفت منم بعدش رفتم تومجازی از دلش در بیارم ولی اون خیلی بد برخورد کرد وبهم گف اگه بخای بازم این کارو بکنی به آموزش میگم وبلاکم کرد ولی قضیه اینجا تموم نشد و همش طرفم میومد و جاهایی که من وایساده بودم میومد رد میشد و همش جاهایی که من هسم از عمد میومد اونجا تااینکه ترم تموم شد ومن تصمیم گرفتم که دیگه کاریش نداشته باشم وتواولین روز ترم جدید که اومدتوکلاس اصلا نگاهش نکردم اونم یخورده نشست و گذاشت رفت وبعدفهمیدم اصلا کلاسش اونجا نبوده واین طورشدکه اصلا کاری به کارش نداشتم تااینکه توکلاس گف عشق یعنی ترشح هورمون وبعدازتموم شدن کلاس اومد پشت سرم یک روزم که امتحان داشتیم اومد کنارم بشینه نیمه اومد بشینه ولی نشنست ولی یک پسره دیگه اومد کنارم نشست بعد اومد برگه هارو بده منم که از کارش ناراحت شدم اصلا نگاهش نکردم اونم بالا سرم وایساده بود ونگام میکرد وبه همه گف برگه رو بده بغلی ولی به من نگفت وخودش برگه را داد به پسره دیروزم داشت به بورد نگاه میکرد منم بهش نگاه میکردم اومد بره دید من اونجام یک نگاهی کردو بازم وایساد بوردو ببینه درصورتی که میخاس بره دید من اونجام انگار بازم وایساد وازطرف اومد رفت ولی یکساعت بعدش که داشتیم ازکنار هم رد میشدیم دیگه اصلا نگام نکرد وچشاشو داده بود پایین..نمیدونم باید چیکار کنم ازیک طرف بلاکم میکنه وازطرف دیگه این رفتار و میکنه مگه نه اینکه باید کلا ازم دور باشه پس چرا اینطور میکنه خیلی فکرم درگیر کرده و نمیتونم از فکرش بیام بیرون لطفا بگید چاره چیه وحسش نسبت بهم چیه اصلا حسی داره یان ممنون میشم.

سلام دوست عزیز شما کاری که لازم دونستید رو انجام دادید و مستقیما از علاقه‌تون به ایشون گفتید. ایشون هم گفته با کسی دیگه در رابطه است. اینجا دیگه شما باید تلاش کنید با این موضوع کنار بیایید و برید دنبال زندگی خودتون و موقعیت‌های بهتری که عشق و علاقه دوطرفه توش وجود داشته باشه. اما شما خودتون رو درگیر رفتارهای ایشون کردید. انگار با اینکه به شما علاقه‌ای نداره ولی همچنان باید احساسات و تصمیمات شما رو کنترل کنه. درباره اینکه ایشون چرا این‌طور رفتار می‌کنه دو مسئله وجود داره: یا شما دارید رفتارهاش رو بیش از اندازه تفسیر می‌کنید که البته وقتی به فردی علاقه‌مند باشی این موضوع تا حدی طبیعیه، یا این اینکه ایشون تکلیفش با خودش مشخص نیست. نه قبول کرده با شما باشه و نه عادی و طبیعی رفتار می‌کنه. به هرحال تصمیم گیرنده اصلی الان شمایید. مطمئن باشید اگر این علاقه دوطرفه باشه ایشون از شیوه‌های بهتری استفاده می‌کنند و حتما مستقیم‌تر عمل می‌کنند. می‌دونم فراموش کردن و گذشتن از فردی که دوستش دارید کار راحتی نیست ولی اول شما باید تصمیم‌تون رو بگیرید و بعد هم با گرفتن کمک حرفه‌ای کم‌کم فراموشش کنید و مشغول زندگی خودتون بشید.

سلام خسته نباشید ببخشید من الان 18 سالمه با یه آقای 19 ساله آشنا شدم و الان تقریبا یک ساله ک میشناسمش. ولی توی دوست داشتنش شک دارم. همیشه همیشه برخلاف میل من با من حرف نمیزنه. مثلا دو روز میاد کلی میاد باهام حرف میزنه ولی بعدش 5 روز میره تا دوباره همین طور ادامه داره. البته در کنار این ها چند باری با خانواده اش صحبت کرده راجب من. و من خودم شاهد این قضیه هستم. فقط نمیدونم چرا حس میکنم دوسم نداره و انگاری من نفر دوم زندگیشم. این نشونه ها برای پسرا طبیعیه؟؟ علتش چیه ؟؟

سلام در پیام شما مشخص نیست که آیا شما با هم در رابطه عاطفی هستید یا فقط با همدیگر یه آشنایی و دوستی معمولی دارید. اگر در رابطه هستید، اینکه 5 روز از هم بی‌خبر باشید جای بررسی داره و ممکنه نرمال نباشه. اما اگر فقط دوست هستید، شرایط متفاوته. درواقع هردوتون باید تعریف یکسانی از رابطه‌ای که بینتون هست داشته باشید تا بتونید درخواست‌ها و نارضایتی‌هاتون رو راحت بیان کنید. درصورت نیاز به راهنمایی‌های بیشتر با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام وقتتون بخیر. با پسری از دوران دانشگاه در ارتباطم. نمیشه بهش گفت رابطه فقط در حد یه دوست معمولی. این نشانه هایی که گفتین رو اغلب داره اینکه همیشه پیش قدم میشه برای صحبت. میخواد بشناستم. خیلی با هم تفاهم عقیدنی داریم و اینو خودشم گفته که چقدر ارامش داره ازین بابت. حتی بقیه بچه ها از زبونش شنیدن که گفته دوست دارم همسر ایندم فلان خصوصیتو داشته باشه و از بین دخترای دور و برش فقط منم که این خصوصیتو دارم. اینکه درد دل میکنه از علایق و اهداف خودش میگه. قولش ب بقیه رو شاید یادش بره اما تاحالا نشده به من قولی بده و یادش بره.خیلی بهم احترام میزاره. شده برا من هدیه بیاره برا بقیه نه.جزییات ظاهریمم از بره. همیشه هم سعی میکنه ارتباطمونو مخفی کنه از بقیه….اما حس خودم گاهی بهم میگه دوسم داره و گاهی میگه نه چون اون هیچ وقت از احساسش به خودم چیزی نگفت یا حرفی از ازدواج باهام نزد. منم از خودم دورش کردم چون حدود یکسال وقت داشت اگه چیزی هست بگه. اما اون کم و بیش بازم پیام میداد تا اینکه بعد 2 سال بازم ارتباط گرفتیم و اصلا رفتارمو که باعث شد از خودم دورش کنم به روم نیاورد. الان از بعد ارتباطمون درس و کارشو داره سریع سر و سامون میده. اما بازم مشکلی هست. اینه که با گروهای مختلطی دوسته و باهاشون میگرده از همون دوران دانشگاه و دخترهایی توی اون گروه هستن که اصلا موجه نیستن و خیلی با خودش فرق دارن ….البته اونا فقط براش دوستای معمولین و قرار و بیرون رفتنی هم اگه هست بازه از سمت اوناست . البته منم دختری هستم اصلا زمین تا اسمون با اون دخترا فرق دارم و با هیچ پسری صمیمی نمیشم اینو همه میدونن.بعد همه این بچه های اکیپ جوری رفتار میکردن انگار واقعا چیزی بین ماست انگار یچیزایی میدونستن که من خبر ندارم. و میدونم که ارتباطی از نوع دوست دختر دوست پسری نداره با اونا کلا خوشش نمیاد. یکسال الان از ارتباط مجددمون میگذره. خبر از خودش و اینکه چیکار میکنه و درمورد اینده شغلی و درسیش میده.. اما هنوز شرایط کاریش اوکی نشده یسالی طول میکشه حدودا. اما توی این مدت هم متاسفانه حرف جدی از اینده بینمون نبوده همچنین ارتباطش با اون گروه همچنان سر جای خودش هست. یبارم پست عاشقانه که مخاطبش مشخص نبود اخیرا توی اینستاگرامش گذاشت. حالا ازتون راهنمایی میخوام بنظرتون من باید الان چیکار کنم اصلا امیدی بهش هست یا باید فراموشش کنم؟

سلام با توجه به نشانه‌هایی که می‌گید احتمال اینکه به شما علاقه داشته وجود داره و البته باید بیشتر بررسی بشه. اما چند نکته وجود داره: اول اینکه ایشون کلا شکل ارتباطاتش به گونه‌ایه که دوستان جنس مخالف زیادی داره و رابطه با شما رو هم در همون سطح نگه داشته. بنابراین خیلی مهمه که بررسی بشه که آیا شما هم صرفا یک دوست مثل سایرین هستین(حالا کمی صمیمی‌تر) یا اینکه واقعا علاقه‌ای وجود داره. دوما حتی اگر علاقه هم وجود داشته باشه، مشخصا هنوز در اون حدی جدی نشده که بخواد به شما ابراز علاقه کنه و شکل رابطه‌تون رو تغییر بده، حتی بعد از اینکه یک مدتی باهاش رابطه‌تون رو کمرنگ کردین. در حال حاضر شما به ایشون علاقه دارید و به اون به چشم یک شریک عاطفی نگاه می‌کنید، درحالیکه ایشون حداقل در رفتارشون اینطور نشون میدن که شما صرفا یک دوستین. در این شرایط ادامه رابطه برای شما عذاب آوره و در عین حال نمیذاره به افراد و موقعیت‌های دیگه هم به طور جدی فکر کنید چون همش این امید رو دارید که درسش تموم شه، کارش درست بشه و … و بالاخره بیاد جلو. درواقع شما توی بلاتکلیفی گیر کردین. بهترین کار فاصله گرفتن از ایشونه و البته به شکل ضمنی و غیرمستقیم بهشون نشون بدید که علت فاصله گرفتن‌تون چیه (برای این موضوع با سیستم مشاوره صحبت کنید تا بتونن مفصلا راهنماییتون کنن). یادتون باشه رابطه دوستانه طولانی مدت خیلی وقتا باعث میشه طرف مقابل نتونه به چشم یک شریک عاطفی به شما نگاه کنه.

سلام تمام این مواردی که علائم دوست داشتن بود رو من دارم مو به مو درست بود من خاستگاری دختری رفتم به طور سنتی . ۶ ماه با هم همکلام شدیم اون من و دوست داشت ولی من نتونستم دوسش داشته باشم و موارد رو که ذکر کردین رو تماما بودن و جذابیتی برام نداشت .بلاخره تصمیم گرفتم رابطه رو تموم کنم و بگم که مال هم نیستیم ولی نمیدونم کار درستی کردم یا نه بعضی وقتا دلم تنگ میشه واسه بعضی کارهاش بعضی وقتا هم با خودم میگم خوب شد تموم شد اونی نیست که معیار منه .ولی احساس پشیمانی و دو دلی دارم و میدونم اگه دوباره ایجاد بشه این رابطه باز کار به سرانجام نمیکشه .معیارهای خوبی برای ازدواج داشت خانواده دار تحصیل کرده سالم خوش برخورد ولی حرکات و رفتارش در شوهر داری و ارتباط با جنس مخالف برام جذابیت نداشت . نمیدونم چه کنم پریشون هستم و استرس دارم .تو طول این مدت جدایی وقتی خواستگار براش میاد احساس میکنم بازنده من بودم نمیدونم .

سلام تمام کردن رابطه وقتی به این نتیجه می‌رسید که به درد هم نمی‌خورید کار کاملا درستیه. با اینحال این شک و دودلی‌ها یا حتی دلتنگی‌ها طبیعیه چون به هرحال شما یک مدت با هم در رابطه بودید و زمان میبره تا احساساتون هم با منطقون همسو بشه و بتونید از این ماجرا عبور کنید. البته لازمه که در این دوران به خودتون کمک کنید. مثلا اینکه رابطه‌تون رو به طور کامل با اون فرد قطع کنید و تا حد ممکن در جریان اتفاقات زندگیش از جمله اینکه براش خاستگار اومده قرار نگیرید. این رو هم بدونید رابطه و ازدواج مسابقه نیست که یکی برنده و یکی بازنده باشد. شما منطقا متوجه شدید این فرد کسی نیست که برای ازدواج می‌خواهید و رابطه‌تون رو قطع کردید؛ این یعنی کار درست. پس دیگه دنبال این نباشید چه کسی برنده و چه کسی بازنده آن رابطه است. شما باید برنده زندگی شخصی خودتون باشین.

سلام من دختری هستم 19 ساله حدود 8 ماه هست که با یک اقایی 31 ساله اشنا شدم و گفتگو میکنم و با هم هم رشته هستیم اما محل کارمون متفاوته اشنایی شبکه مجازی بوده و ایشون خیلی درخواست کردن که میخوام ببینمت اما من اوایل خیلی نه میگفتم و میگفتم که تا زمانی که شناخت کاملی ازتون پیدا نکنم اجازه ملاقات حضوری نخواهم داد بالاخره عید ی جایی قرار گذاشتیم و همدیگر رو دیدیم ایشون و خانوادشون کلا در زمینه کاریشون از من مشاوره میگیرن(زمینه معاملات تجاری) من کلا زیاد فاز نمیدم و رابطه رو در حد همکار بودن نگه میدارم و ایشون هم هیچ علاقه ای از خودشون نشون نمیدن(کلمات عاطفی) گاها ی پیام میدن که میخوام درمورد اینده با شما صحبت کنم ولی وسط مکالمه درگیر کارشون میشن و کلا میرن و من مجبورم ساعت ها منتظر ایشون باشم اما چند روز دیگه پیام میدن دنبال خونه میگردن شدیدا و از من کمک میخوان که بهشون کمک کنم-سعی دارن که علاوه بر شغل فعلیشون ی شغل دیگه هم پیدا کنن- چند روز پیش هم از طریق رفیقشون بهم ی پیام داده بودن که من رو امتحان کنن و ببینن که دختری هستم که به همه مردا فاز بده یا نه و منم کلا رفیقشون رو بلاک کردم و بهشون جواب ندادم(اول نمیدونستم کهه رفیقشون هستن اما چند روز بعد از بلاک کردن دیدم که محل کار ایشون هم با اقایی که میگم یکی هست و همکار هم هستن) در ضمن متولد بهمن هم هستن تنها چیزی که منو در این رابطه اذیت میکنه بی توجهی ایشون هست گوگل دیدم که خصوصیت مردان بهمن کلا همینجوریه و خیلی سرد مزاج هستن و در روابط پیش قدم نمیشن هرگز چیکار کنم که بدونم ایشون اصلا بهم علاقه ای دارن یا نه؟ چون واقعا اذیتم میکنه که برای کسی وقت بذارم و طرف مقابل ارزشی برای من قابل نباشه ممنون میشم راهنمایی کنید

دوست عزیز با سلام ابتدا کاملا منطقی باشید و این را در نظر بگیرید که شاید ایشان به عنوان همکار با شما صحبت می کنند و قصد و منطور خاصی ندارند. از طرفی با توجه به مشغله و گرفتاری های ایشان میتونستید غیر مستقیم از طریق دوستی اطلاعات کسب کنید که ایا از شروع صحبت با شما قصد و منظوری دارند یا خیر؟ که به نظر میرسه حتی با فعالیت های زیادشان اگر قصد اقدام جدی داشتند تا الان مطرح کرده بودند.اجازه بدید زمان بگذره.و شاید هم ایشان مردد هستند.اگر با شما تماس گرفتند سعی کنید خودتان باشید و مدیریت ارتباط را به دست بگیرید تا از بلاتکلیفی رها شوید . منطقی باشید و درجواب صحبت های ایشان خودتان باشید و اجازه بدهید با شناخت خود واقعی شما ایشان به صحبت کردن ترغیب شود. اگر بصورت پیام در ارتباط بودید در سایت رادیو عشق مبحث جذب از طریق پیام خیلی می تواند به شما کمک کند

سلام.من یه دختر19ساله که حدود9ماه بایه پسر27ساله ارتباط دارم.ولی مشکلمون اینه ک ایشون شهرشون تهرانه ومن شهرستان.توی این9ماه خیلی تلاش کردم ک وادارش کنم بیادشهرمون ولی گفت توالان درس داری ووقتی کنکورتو دادی من حتمامیام.منم فقط ایشونو درحد2تاعکس تواین چندماه دیدم.بنظرتون این کاراش واقعادلیل درسه یا شایداصلاعکسی ک نشون داده خودش نبوده.لطفاراهنمایی کنیدکه چطوری مطمئن بشم واقعاچیزایی ک ازش دیدم خودشه😔

سلام دوست گرامی به نظر میرسه اشنایی شما بصورت غیر حقیقی و در فضای مجازی شکل گرفته این جور روابط کلا اشتباه هست مخصوصا اگر امکان حضور و دیدار واقعی نداشته باشد شما الان تنها نگران این هستید که تفاوت در چهره و عکس باشد در صورتی که مشکلات بسیار زیادی وجود دارد مانند متاهل بودن ایشان انچه مهم هست در ارتباط غیر حضوری باید در مدت یکماه ملاقات حضوری شکل بگیرد و جریان و روند به شکل عادی پیش برود اگر به هر دلیلی از رابطه مجازی خارج نمی شوند بهتر هست شما منطقی باشید و رابطه را تمام کنید

سلام سه ساله بایک پسری رابطه دوستی برقرارکردم واسه اولین بار.. این آقا برعکس من دوست دخترایه زیادی داشت و شیطون بود (به اصطلاح خودش) و اوایل رابطه به من گفت که رابطه مارو به مادرت نگو که خبردارنشه منم نمیگم چون رابطمون معمولیه..منم زیادجدیش نگرفتم و همینطوری باهاش موندم اما نمیذاشتم که بهم دست درازی کنه و حدومرزارو رد کنه…که بعدچندماه گفت تودختر خوبی هستی ولی من نمیتونم باهات باشم چون نمیذاری بهت دست بزنم منم گفتم‌پس این رابطه تمومه..خلاصه کات کردیم و بعدچندوقت اومدگفت من بخاطرتوپسرخوبی میشم و میخوام توروبه مادرم معرفی کنم خلاصه بعدمعرفی مادرامون و اینکه فهمیدیم مادرامون ازقبل دوست بودن باهم(به طوراتفاقی) الان بعداز ۳سال میفهمم که داره زیرآبی میره اماهربارکه دستش رومیشه طفره میره بهونه میاره که من فقط عاشق توعم من میخوام باتوازدواج کنمو این حرفا و من چون واقعادوستش دارم نمیتونم تصمیم بگیرم ازش جدابشم ازطرفی دیگه هم من الان بهش اعتمادندارم و نمیتونمم اعتمادکنم میخوام ازشمابپرسم‌که آیا ادامه این رابطه کاردرستیه؟

سلام دوست گرامی رابطه ای که هر یک از طرفین به هر دلیلی تعهد و وفاداری نداشته باشند و با گفتن اینکه اینا شیطنت هست و تو عشق منی و… فقط ازبرای رفتارهایی اشتباه خود دلیل و بهانه می آورند از روابط کاملا مخرب و اشتباه هست.یکی از اصول اصلی در یک رابطه مشترک تعهد و وفاداری طرفین هست . پس بهتر است در اولین فرصت با ایشان صحبت جدی داشته باشید و در صورت ادامه رفتارها ایشان،رابطه را تمام کنید

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

می‌خوام برگرده به رابطه/زندگیمی‌خوام فراموشش کنم

باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم

می‌خوام جذبش کنم و ازدواج کنیم

هیچ چیز بدتر از این نیست که ندانید پسر مورد علاقه‌تان شما را دوست دارد یا خیر. ممکن از تازه باهم آشنا شده باشید، اما نگران هستید که مبادا او شما را دوست نداشته باشد و بخواهد ترک‌تان کند یا ممکن است رفتارهایی از او دیده باشید که شک کرده باشید که آیا واقعا به شما علاقه دارد یا خیر. اگر چنین نگرانی‌هایی دارید، بهتر است با ما همراه باشید و از نشانه‌های عدم علاقه‌ی پسر به دختر آگاه شوید.

فهرست مطالب

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، با عشقش به گونه‌ی متفاوتی رفتار می‌کند. لحن صدایش، نشست و برخاستش، نگاهش، لبخندش و در یک کلام رفتار یک مرد در حضور عشقش متفاوت می‌شود. البته ممکن است این تفاوت‌ها جزئی باشد، اما به هر حال وجود دارد. اگر کمی فکر کنید، این تغییر منطقی به نظر می‌رسد. وقتی کسی را دوست داشته باشید، می‌خواهید او هم متقابلاً شما را دوست داشته باشد، پس سعی می‌کنید بهترین رفتار را داشته باشید. نشانه‌ی یک رابطه‌ی سالم این است که می‌توانید در حضور یارتان آرامش داشته باشید و خودتان باشید، هرچند ممکن است شرایط در شروع رابطه فرق داشته باشد. شاید در ابتدا خود واقعی‌تان نباشید و سعی کنید بهترین نسخه از خودتان را به نمایش بگذارید. بعد از آن که رابطه‌تان پایدار شد و یکدیگر را شناختید، نوبت به لذت بردن از خود اصیل و واقعی‌تان می‌رسد.

وقتی به پسر مورد علاقه‌تان پیام می‌زنید، پاسخ مودبانه و دوستانه‌ای به شما می‌دهد، اما معمولاً برای شروع مکالمه پیش‌قدم نمی‌شود و هیچ وقت اول با شما تماس نمی‌گیرد. به جواب‌های خوشایند و دلگرم کننده‌ی او اهمیت ندهید، این زبان‌بازی‌های اکثر بانوان را به اشتباه می‌اندازد. در عوض از خودتان بپرسید که او چقدر برای تماس گرفتن با شما پیش‌قدم می‌شود. اگر همیشه شما هستید که با او تماس می‌گیرید، شاید دوست‌تان نداشته باشد.

حالت دیگر این است که او از فرصت‌هایی که برای با شما بودن و صحبت کردن پیش می‌آید، استفاده نمی‌کند. برای مثال وقتی او را در مهمانی یا محل دیگری می‌بینید، به طرف‌تان نمی‌آید و سر صحبت را باز نمی‌کند. این شما هستید که همیشه به طرف او می‌روید. باز هم تاکید می‌کنیم که فقط به رفتار دوستانه‌ی او حین تعاملات‌تان توجه نکنید، چون شاید فقط می‌خواهد مودب باشد و رفتار دوستانه‌ای داشته باشد.چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه کنید، این است که آیا او دائماً می‌خواهد که از گفتگو با شما فرار کند و گفتگو را به پایان برساند یا خیر. مثلاً شما به طرفش می‌روید و گفتگوی دوستانه‌ای را شروع می‌کنید، اما ناگهان او می‌گوید که باید برود و سلامی به دوستانش بکند، تشنه است و می‌خواهد برای خودش نوشیدنی بخرد یا این که می‌خواهد از سرویس استفاده کند.

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، هیچ وقت از مصاحبت با او خسته نمی‌شود و دوست دارد این گفتگو تا ابد ادامه داشته باشد، احوالپرسی با دوستان را می‌توان به بعداً موکول کرد، اگر بودن در کنارتان را دوست داشته باشد، شما را برای نوشیدن قهوه به کافی‌شاپ دعوت می‌کند، برای استفاده از سرویس کمی تحمل می‌کند و خلاصه آن که سعی می‌کند به هر قیمتی که شده گفتگو را ادامه دهد. اما اگر او بهانه‌ای برای قطع گفتگو پیدا کرد، احتمالاً علاقه‌ای به مصاحبت با شما ندارد، چون دوست‌تان ندارد.

شاید این زبان‌بازی‌ها باعث سردرگمی‌تان بشود. احتمالاً او علاقه‌ی چندانی به شما ندارد، اما خصلتش این است که با تمام دخترها گرم بگیرد. اما همان‌طور که قبلاً اشاره کردیم، وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، رفتارش در حضور او تغییر می‌کند. اگر او با تمام دخترها گرم می‌گیرد، پس حرف‌های خوشایندی که به شما می‌زند، بی‎معنا است. البته اگر شیوه‌ی دلبری کردنش از شما با بقیه فرق دارد، احتمالاً احساس خاصی نسبت به شما دارد.

وقتی کسی را دوست داشته باشیم، هیچ وقت از او خسته نمی‌شویم. دوست داریم همه چیز را درباره‌ی او بدانیم. می‌خواهیم بدانیم در تک تک لحظات زندگی‌اش چکار می‌کند. دوست داریم تا ابد پای درد و دل‌هایش بنشینیم، شریک دردها و غم‌هایش شویم و با او به لحظات خجالت‌آور زندگی‌اش بخندیم. تمام این لحظات برایمان ارزشمند است و همه را به خاطر می‌سپاریم. وقتی پسری به دختری علاقه داشته باشد، این علاقه را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر او می‌خواهد همه چیز را درباره‌ی دختر مورد علاقه‌اش بداند، او را با سوال‌های مشتاقانه‌اش بمباران می‌کند و با دل و جان به تک تک کلماتش گوش می‌دهد. اگر پسر مورد علاقه‌تان دوست ندارد به حرفهایتان گوش بدهد و از شنیدن حرفهایتان به وجد نمی‌آید و هیجان‌زده نمی‌شود، این نشانه را به معنای عدم علاقه‌ی او به خودتان تعبیر کنید.

این نشانه مرتبط با نشانه‌ی بالا است. یکی از نشانه‌های علاقه داشتن یک پسر این است که او تمام حرف‌های عشقش را با جزئیات به خاطر می‌سپارد. اما فراموشی تمام حرف‌هایی که یک دختر با شور و شوق به پسر مورد علاقه‌اش زده است، علامت آشکار بی‌علاقگی است. وقتی کسی را دوست داشته باشیم، مغزمان کاملاً فعال می‌شود. با دقت توجه می‌کنیم، سراپا گوش می‌شویم و تمام جزئیات را به خاطر می‌سپاریم. مغزمان هر روز دریایی از اطلاعات را دریافت می‌کند که باید آنها را پردازش کند. هیچ راهی برای دسترسی آسان به تمام این اطلاعات وجود ندارد، پس به آنچه که برایمان مهم است، بیشتر توجه می‌کنیم و اطلاعات زائد و غیرمهم را کنار می‌گذاریم. نکته اینجا است که ما مسائلی را که برایمان اهمیت دارد، به خاطر می‌سپاریم. اگر شما تک تک جزئیات گفتگوهایتان را به یاد می‌آورید، اما او با وجود این که در اولین برخوردتان گفتگوی مفصلی درباره‌ی کارتان با هم داشته‌اید، حتی شغل‌تان یادش نمی‌ماند، به زبان بی‌زبانی دارد بی‌علاقگی‌اش را به شما نشان می‌دهد. البته شاید هم حافظه‌ی بسیار ضعیفی دارد، پس این نشانه را با توجه به وضعیتی که در آن قرار دارید  و صحت بقیه‌ی نشانه‌های این فهرست تعبیر کنید.

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، ناگهان سر و کله‌اش کنار او پیدا می‌شود. اگر پسر مورد علاقه‌تان هم شما را دوست داشته باشد، ناگهان کنارتان ظاهر می‌شود، هر جا شما باشید، او هم هست و هر کسی که دنبالش باشد، می‌داند که می‌تواند او را کنار شما پیدا کند. شاید مبهم به نظرتان برسد، اما اگر دقت کنید، می‌بینید که او همه جا کنارتان است، البته به شرطی که دوستتان داشته باشد. او سعی می‌کند که اتفاقی به شما برخورد کند یا بهانه‌ای پیدا می‌کند تا نزدیکتان باشد، مثلاً پیشنهاد می‌کند که در کاری کمک‌تان کند یا با هم به گردش بروید.

فرض کنید که با پسر دیگری قرار می‌گذارید، اما پسر مورد علاقه‌تان حتی خم به ابرو نمی‌آورد. به او می‌گویید که از نرم‌افزارها و سایت‌های دوستیابی استفاده می‌کنید و او می‌گوید: “خوش به حالت! مطمئنم بالاخره یه آدم مناسب پیدا میکنی” و واقعاً هم منظورش همین است. اگر او علاقه‌ای به شما داشته باشد، کوچکترین اشاره‌ای به صحبت کردن با یک پسر دیگر حداقل باعث می‌شود که کمی حسودی کند. وقتی با پسر مورد علاقه‌تان از رابطه‌ای که با مردان دیگر دارید، حرف می‌زنید، رفتارش به وضوح تغییر می‌کند، مثلاً عصبی می‌شود، صورتش سرخ می‌شود یا صدایش بالا می‌رود. مردان ذاتاً اهل رقابت‌اند، وقتی پسری دختری را حتی کمی دوست داشته باشد، دوست ندارد که مردان دیگری دور و بر او پرسه بزنند. اما اگر او واقعاً برایش مهم نیست و واکنشی نشان نمی‌دهد، یا واکنشش این است که حتماً رابطه‌تان را با مردان دیگر ادامه بدهید، پس شما در قلبش جایی ندارید.

“سرم خیلی شلوغه، اصلاً وقت ندارم.” بقیه‌ی نشانه‌های این فهرست درباره‌ی پسرانی صادق است که هنوز با آنها در مرحله‌ی آشنایی هستید، اما این نشانه درباره‌ی پسری است که با او وارد رابطه شده‌اید. شاید او گاهی با شما قرار بگذارد، اما این قرار را لحظه‌ی آخر کنسل می‌کند، شکایت می‌کند که وقت سر خاراندن ندارد و قرار را به وقت نامشخصی در آینده‌ی نزدیک موکول می‌کند، اما دیگر خبری از او نمی‌شود. البته گاهی اوقات واقعاً کاری پیش می‌آید و او مجبور است که قرار را به هم بزند. اما اوضاع زمانی ناراحت کننده می‌شود، که این بهانه‌ها و کنسل کردن‌ها تکرار می‌شود. وقتی او هر بار به بهانه‌ای سر قرار حاضر نمی‌شود و زمان مشخصی را هم برای قرار بعدی تعیین نمی‌کند. وقتی پسر مورد علاقه‌تان هیچ وقت برای شما وقت نمی‌گذارد، پس شما برایش اولویت ندارید. اگر چیزی برایمان اهمیت داشته باشد، حتماً برای آن وقت پیدا می‌کنیم.

اگر او درباره‌ی دخترهای دیگر یا رابطه‌های عاشقانه‌ای که دارد، به راحتی با شما حرف می‌زند، احتمالاً قلبش برای شما نمی‌تپد. با فکر این که او می‌خواهد حسادتتان را تحریک کند، خودتان را گول نزنید. دلیل این بی‌ملاحظگی او این است که دوست‌تان ندارد. اگر علاقه‌ای به شما داشت، درباره‌ی زن دیگری با شما حرف نمی‌زد و خطر به هم خوردن رابطه‌تان و ناراحت کردن شما را به جان نمی‌خرید. بهترین توضیح برای رفتار مردان معمولاً واضح‌ترین آنها است.

شاید عشق‌تان گاهی اوقات از زیبایی دختر دیگری تعریف کند، این تعریف‌های گاه و بی‌گاه مشکلی ندارد. یک پسر می‌تواند زنان دیگر را جذاب بداند و احساس تحسین خودش را هم بیان کند. اما این که پسری بی‌پروا به شما بگوید که دختر دیگری را دوست دارد و می‌خواهد با آنها قرار بگذارد، ناراحت کننده و هشداردهنده است. وقتی پسر مورد علاقه‌تان صحبت درباره‌ی دخترهای دیگر را از تحسین جذابیت ظاهری فراتر می‌برد و درباره‌ی خصوصیات روحی و عشق و علاقه‌اش به آنها حرف می‌زند، بهتر است قبول کنید که دوستتان ندارد.

او درباره‌ی احساساتش با شما حرف نمی‌زند، نه درباره‌ی احساسش به شما و نه درباره‌ی نگرانی‌ها و احساساتی که هر روز در زندگی تجربه می‌کند. او شما را به دنیای خودش راه نمی‌دهد، شما و دیگران فرقی برای او ندارید. اکثر بانوان معتقدند که این مسئله به ضعف مردان در صمیمی شدن با دیگران برمی‌گردد، درست است، ممکن است مشکل همین باشد. اما موضوع غالباً این است که او آنقدر به شما علاقه ندارد که به راحتی با شما از احساس‌های درونی خود حرف بزند. وقتی فردی را به دنیای خود راه می‌دهیم، در واقع بر روی او سرمایه‌گذاری می‌کنیم. ما او را به دنیای خودمان دعوت می‌کنیم، چون فکر می‌کنیم که او در آینده بخش مهمی از دنیایمان خواهد شد. اگر پسر مورد علاقه‌تان آینده‌ی مشترکی برای خودش و شما متصور نباشد، سعی می‌کند حتی‌الامکان شما را از خودش دور نگه دارد و فقط درباره‌ی کلیات حرف می‌زند: این که اهل کجاست، در کدام دانشگاه درس خوانده است، چطور کار پیدا کرده است و … یعنی تمام آن اطلاعاتی که به راحتی می‌توانید در صفحه‌ی صفحات اجتماعی‌اش بخوانید. سخت است که سفره‌ی دل‌تان را برای دیگری باز کنید و نقاط ضعف خود را به نمایش بگذارید. وقتی با کسی درد و دل می‌کنیم، بر روی او سرمایه‌گذاری می‌کنیم. این سرمایه‌گذاری مانند هر سرمایه‌گذاری دیگری با ریسک همراه است. اما اگر کسی را از صمیم قلب دوست داشته باشید، این ریسک ارزشش را دارد.

یکی از شعارهای اصلی ما این است که: اگر پسری دوست‌تان داشته باشد … این دوست داشتن واضح خواهد بود. این عشق آنقدر واضح خواهد بود که نیاز به رمزگشایی یا یافتن سرنخ‌های پنهانی نخواهد داشت. اگر مطمئن نیستید که آیا پسر مورد علاقه‌تان هم شما را دوست دارد یا خیر، این شک به این دلیل است که او واقعاً احساسی به شما ندارد. اگر برای اثبات عشق او به خودتان نیاز به دلیل دارید، به احتمال زیاد او دوست‌تان ندارد. اگر پسری شما را دوست داشته باشد، متوجه این عشق خواهید شد. پسری که دوستتان داشته باشد، عشقش را به معما تبدیل نمی‌کند، و شما را سردرگم نمی‌کند. او عشقش را روشن و واضح به نمایش خواهد گذاشت. اگر مجبور بودید همین الان بدون معطلی به این سوال جواب بدهید: “آیا او هم متقابلاً من را دوست دارد؟” جوابتان چه بود؟ با خودتان صادق باشید. لازم نیست پاسخ این سوال را بلند بگویید، فقط به ندای درون‌تان گوش بدهید. بی‌علاقگی او به معنای این نیست که شما مشکلی دارید یا ارزش عشق را ندارید. فقط پسری که فکر می‌کردید، می‌توانستید علاقه‌ای به او داشته باشید، دوست ندارد با شما باشد.

علاقه و دوست داشتن یک پسر امری پنهان نشدنی است و می‌توان گفت اگر پسری عاشق شما باشد قطعا از رفتارهای او مشخص است. با این حال از نشانه‌های عدم علاقه یک پسر به دختر به موارد زیر می‌توان اشاره کرد: با شما مثل بقیه رفتار میکند، آغازگر گفتگو نیست، با همه دختران ارتباطات نزدیک دارد، تمایلی به شناختن بیشتر شما ندارد، صحبت های قبلی شما را به یادنمی آورد، دور و بر شما نمی‌چرخد، ارتباط شما با دیگر پسران برایش اهمیتی ندارد، وقتی برای شما نمیگذارد، از دختران دیگر صحبت میکند و احساساتش را با شما در میان نمی‌گذارد. حال که با این علائم و نشانه ها آشنا شدید، میتوانید با کمک مشاورین ما گامی در جهت جذب فرد مورد علاقه و یا در مواردی بازگرداندن عشق قبلی خود بردارید.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

72 بازدید

104 بازدید

340 بازدید

359 بازدید

297 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام من دانشجو هستم و با همکلاسی پسرم چت میکنم البته هیچی بینمون نیست و از سر عادت باهاش حرف میزنم هر روز حرف میزنیم که خیلی وقتا اون پیام میده یا استوری ریپلای میکنه خیلی ازم سوال میپرسه و با دقتم گوش میده به حرفام …. یک بار پشت سرم حرف زده بود ولی … تو گروه کلاسمون هم وقتی من گروهو ترک میکنم میاد دلیلشو میپرسه و بعد هم یا ادم میکنه یا میگه تو گروه باش …. و یکم باهام شوخی میکنه اذیتم میکنه مخصوصا تو گروهمون و ….. اما اون تو گروه میگه که دختر دیگه ای رو دوس داره اوایل تو گروه اینجوری میگفت اما تو پیوی بهم میگفت بین من و اون چیزی نیس البته من بهش گیر نمیدادما یا چیزی بگم راجع به اون دختره خودش اینو میگفت ولی حالا تو پیوی هم اعلام میکنه که اونو دوس داره بعضی وقتا احساس میکنم بهش علاقه دارم سوالم اینه که چرا باهام اینجوری رفتار میکنه و اصلا به من علاقه ای داره؟ یا نه

سلام دوست گرامی تا زمانی که به صورت مستقیم ابراز علاقه نکرده‌اند، روی این صحبت‌ها و واکنش‌های ایشان، حساب عاطفی باز نکنید. به این نکته نیز توجه کنید که صحبت‌های متوالی و این عادت کردن شما به یکدیگر شما را به ایشان وابسته خواهد کرد.

سلام ممنون ازتون خسته نباشید خودش یبار گفت که دوستت دارم دوست ندارم یک چیزی بگم ناراحت شی اما هی میری رو اعصابم وقتی هم که ارتباطمو باهاش قطع میکنم هی پیام میده و معذرت خواهی و ….. و دوباره فرداش پیام میده و نمیشه قهر کنم باهاش

من پسریم که ۲۲سالمه ولی تاالان بایه دخترنبودم قدیما فکرمیکردم تاحالا دوست نداشتم نمیدونم چون میترسم نداشتم یاچون بدم میادازدخترا ولی میشه بگین اونی که از دخترا بدش میاد وتاحالا بادختری نبوده چه اثرات منفی توزندگیش خواهدداشت ؟چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

سلام دوست گرامی ارتباط انسانی نیاز اساسی همه ماست. شما در سنی نیاز خواهید داشت که همراه کسی رشد کنید و زندگی خوب و آرامی را تجربه کنید. دلیل اینکه از دخترها بدتان می‌آید، شاید تجربه‌های تلخ گذشته و یا برخورد بد از جانب شخصی باشد؛ بنابراین ابتدا بررسی کنید علت اینکه از دخترها خوشتان نمی‌آید، چیست؟ سپس معیارهای خودتان را برای انتخاب یک فرد، مشخص کنید.

بیست سالمه وعاشق پسری هسم و پسره بهمن ماهی هست و خب همه دلایل بالا که گفتینو انجام میده الا همون دلیل اصلیه که گفتین با همه راحته حرف میزنه الا من و خب نمیتونم بگم اون دلیلی که گفتین هر جا من میرم اونم هستو هم نمیتونم کامل بگم نه کاملم بگم اره حالا بگم دوسم داره با نه

دختری هستم ٢٣ساله به تازگی یکی از اقوام کسی معرفی کرده برای ازدواج ما هم تصمیم گرفتیم آشنا شویم فعلا مجازی خیلیی خوب برخورد میکند اما پیام همیشه نمی دهد نمیدانم از من خوشش اومده یانه

سلام دوست گرامی فرصت دهید تا شناخت بیشتری پیدا کنید می‌توانید در دوره« جذب عشق، از آشنایی تا ازدواج» رادیو عشق شرکت تا مهارت‌های لازم ارتباطی را یاد بگیرید.

سلام 16 سالمه و دختر هستم و یه مدتیه به یه پسری که توی همسایگیمون میشینه علاقه مند شدم ولی خودم از این تعجب می‌کنم که این علاقه یکدفعه بوجود اومد با این که 8 سالی میشه همسایه هستیم ولی نمیدونم چیشد که علاقه مند شدم بهش و این که بیشتر اوقات میبینمش اونم منو میبینه و کلا جوریه که به نسبت هر دو همو می‌شناسیم و یه جورایی زیر نظرش دارم این که کجا میره با کی میره و اینا😅میخوام بدونم دقیقا باید چیکار کنم آخه از بلاتکلیفی خوشم نمیاد و این مطالب رو هم خوندم و نشانه ای ازش ندیدم توی اینا چیکار باید بکنم….

سلام دوست گرامی بله بلاتکلیف بودن وضعیت خوبی نیست. اما از این وضعیت بدتر، حضور در رابطه عاطفی در سن پایین است. بهتر است تمرکز شما فعلا روی وظایف مربوط به سن خودتان باشد.

سلام دختری هستم با27سال سن و مجرد قبلا خیلی خواستگار و اینا داشتم متنها چون یه بار عاشق شدم و نرسیدیم به هم کلا تمایلی به ازدواج ندارم یه دو ماهی میشه تو یه درمانگاه پرستارم یه دکتر اونجا هست که نمیدونم چیطور بگم رفتاهای ضد و نقیضش توجه همو به خودش جلب میکنه مثلا یه روز میاد سلام میکنه و ….یه روز اصلا چشاش منو نمیبینه با همه شوخی سلام و حرف میزنه الان من البته منم خودم به شخصه خیلی مغروروم و هر عمل اون عکس العمل نشون میدم ولی از اینکه با بقیه خوبه واقعا حسادت میکنم و کلا فکرم درگیر این قضیه است ممنون میشم راهنمایی کنید .

سلام دوست گرامی همانطور که خودتان اشاره کردید، شکست عاطفی قبلی شما باعث شده است که تمایل‌تان به ازدواج کم شود؛ اما درباره رفتارهای ضد و نقیض این شخص، اگر به این رفتارها دلبستگی پیدا کنید، متاسفانه شکست دیگری را تجربه خواهید کرد؛ چرا که شما باید در کنار شخصی قرار بگیرید که به صورت مستقیم از علاقه و حس خودش صحبت کند، نه اینکه بیشتر ذهن شما را درگیر کند. شما می‌توانید در دوره «جذب عشق از آشنایی تا ازدواج» شرکت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری 14 ساله هستم 3 سال 5ماه که با یه پسری در ارتباطم ایشون 18 سالشه میدونم سنمون کم بوده من 11 سالم بوده و ایشون 15 ولی در کل همو خیلی میخوایم من اوایل فقط برای مسخره بازی باهاش حرف میزدم هم محل بودیم ولی مهم نبود زیاد برام ولی این رابطه از اول برا ایشون جدی بوده بعد یه مدت حالا باهام حرف و زد حسشو گفت دل بستم ولی اینم بگم که ایشون تا یک سال به من دست نزد حتی دستمم نگرفت بعد یک سال حالا بغلم کرد بابام ومامانم فهمیدن خانواده ایشون هم همینطور ولی با این شرایط امدن و با مادرم صحبت کردن از مادرمم قول گرفتن که دوسال دیگه اگه دانشجوی پزشکی بود به پیشنهادش فکر کنه حتی تو حرفاش نمیگفت که الان با هم باشیم کلا درباره ازدواج حرف میزد خیلی هم کلا درباره ازدواج حرف میزنه باهام اینم بگم که من اصلا نمیتونم بیرون تنها برم یعنی هر 6 یا 7 ماه یکبار همو میبینیم اونم 20دقیقه شاید هر جوری هست تحمل میکنیم دلتنگی رو ولی یه چیزی این وسط هست که نمیدونم چرا همچین حسو میکنم من با خودم میگم اگه خودم پسر باشم هیچ وقت برای دختری که عین من شرایطش واینمیستم خدایی راستشو گفت بعد من خیلی دلم میخواست پسر باشم خیلی یعنی قبل این رابطه یه بار لاک نزده بودم همیشه موهام کوتاه بوده خیلی دلم میخواسته پسر باشم از وقتی با ایشونم کلا عوض شدم به قول خودمون قرتی شدم لاک و موهامو هر دفعه یه مدل ببندم کلا خیلی حس خوبی داره ایشون راجب رابطه کامل هم حرف زده که من با خودم گفتم خدایی بعد 4 سال دیگه طبیعیه ولی میترسم مامانم میگه نمیخوادت حتی اینم بگم که وقتی بابام فهمید گفت زنگ بزن بیاد زنگ زدم و امد قبلش بابام گفت الان که گفتی بیا بابام حرف بزن فکر میکنی بیاد گفتم معلومه انقدر ایمان داشتم بهش و حتی گفت خودش که من اصلا برا کتک خوردن امده بودم و بابات نزد ابجی و داماداشون هم تو جریان رابطه ما هستن ولی نمیدونم چرا همچین حسی دارم نمیدونم دل کندم سخته برام نمیتونم اصلا نمیتونم تمرکز کنم از بس فکر کردم راجب این مسئله تورو خدا شما کمکم کنید فقط نگید سنت کمه اون مال قبلش بود نه که الان نزدیک 4 ساله شما چی میگید دوستم داره؟

سلام دوست گرامی جواب سوالی که خودتان می‌دانید را پرسیدید! 14 سالگی زمان مناسبی برای رابطه عاطفی و ازدواج نیست. شما هنوز هویت خودتان شکل نگرفته است و این مساله تصمیم‌گیری‌های شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در جریان رابطه بودن خانواده‌ها، تنها مولفه داشتن یک ارتباط خوب نیست؛ بلکه اطرافیان شما نیز باید بدانند که در این سن هنوز هردوی شما وظایف دیگری دارید که باید روی آنها متمرکز باشید. در مورد رابطه جنسی، اگر قرار باشد شما تا چندسال صبر کنید تا رابطه به مرحله‌ قابل قبول‌تری برسد، این رابطه را نیز می‌توانید به تعویق بیاندازید.

سلام من دختری ۱۴ ساله هستم و عاشق یه پسر ۲۰ ساله ام مامانش قبلا منو از مامانم خواستگاری کرده ولی گویا اون پسر منو دوست نداره و میگه که من دختر ساکتیم که من اینو از طریق یکی از دوستام فهمید م اون پسریه که مشروب میفروشه و مشروب مبخوره و سیگار میکشه (البته گاهی وقتا)چند وقتی هست رفتارش تغییر کرده و وقتی منو میبینه بهم خیره میشه اون با داداشم دوسته داداشم و اون همسنن اگر با هم دوست نبودن بهش ابراز علاقه میکردم ولی میترسم داداشم خبردار شه من الان تو فکر اونم و ۱ ماهه که یه کلمه هم درس نخوندم چون تمرکز ندارم

سلام دوست گرامی سن شما بسیار برای ازدواج مناسب نیست؛ ویژگی‌های حدودی که از ایشان مطرح کردید، او نیز فرد مناسبی برای ابراز علاقه و ازدواج نیست. نیاز است که به وظایف سن خودتان که مطالعه درس‌ها و یادگیری مهارت‌ها است مشغول شوید و برای افزایش تمرکز از کمک مشاور بهرمند شوید.

سلام من دختری ۱۹ ساله هستم و کنکوری تجربی هستم ما خانواده مذهبی هستیم به طوری که به شدت رفتارای من و خواهر و برادرام کنترل میشه من بزرگترین فرزندم تا به حال اصلا تو قید بند دوستی و رابطه قبل از ازدواج نبودم (یک بار به خواست مادرم با خاستگارم یک مدتی صحبت کردم که برای اشنایی بود )سوالی که دارم اینه ..ما تو محله ای زندگی میکنیم که همه همدیگرومیشناسن خانواده ای هم اونجا هستن که چند تا براردن اونا هم مثل ما مذهبی هستن سادات اند درسته که من اصلا اهمیت نمیدادم اما چند باری موقع برگشت از اموزشگاه یا به طور اتفاقی وقتی با مادرم بیرون میرفتیم وقتی یکی از اینهارو میدیدیم رفتاری عجیبی داشتند که با بقیه اونطور نبودند ..مثلا یکدفعه سرشون خیلی خیلی پایین می انداختند و رفتاراشون هول میشد تقریبا همشون همینطور هستن خب منم ازشون تا حدودی خوشم اومده چون از نظر خودم واعتباری که خوبی محل دارند ناخودگاه تمایل کم پیدا کردم که میدونم کار درستی نیست …اما من خیلی سردرگمم که این واقعا درست هست یا نه اینم بگم که چند باری مادرشون که منو میدیدن لبخند میزدن و خیلی نگاه میکردن (که اینم من گذاشتم به حساب اینکه مادرای. پسر دار کلا همینطورن )اوناخواهر هم ندارند همه برادر اند من میگم شاید به عنوان یک خواهر به من نگاه میکنند اما خودم متوجه شدم که وقتی بقیه رو میبینن انقد سرشون رو پایین نمیگیرن و رفتاراشون هول نمیشه مثلا اونا وقتی منو میبینند مسیرو عوض میکنند من واقعا نمیفههم این علاقه است یا دوری …بعدشم من امسال شرایط درسم سخته اما این فکرا اصلا رها نمیکنه منو …به نظرتون به کدوم اهمیت بدم چطوری دیگه فکر نکنم و مطمن شم حسم اشتباهه …ممنون اگه جواب بدید

سلام دوست گرامی نسبت به این رفتارها، هر تصوری می‌توانید داشته باشید، ممکن است آنها منتظر باشند تا شما کنکور بدهید و بعد برای خواستگاری اقدام کنند، مساله این است که شما فعلا به رفتارهای آنها هیچ معنایی ندهید و به درس‌تان تمرکز کنید.

خیلی ممنون واقعا بین دوراهی بودم الان به نسبت خیلی بهتره شده که کل تمرکزم رو به درس جمع کنم سپاس

سلام من ۱۹ سالمه حدود یک سال و نیمه توی مجازی و از راه دور با پسری ۲۵ ساله درارتباطم هردو پشت کنکوری هستیم هر دو گذشته خوبی نداشتیم از گذشته هم باخبریم اگه درسمونو بخونیم واقعا و اون رویاییکه همیشه داشتیم ینی پزشکی بهش برسیم شاید وضعمون تغییر کنه اما تو این مدت بیشتر گریه و دعوا شک و اینا بوده پای هم وایستادیم اما احساس میکنم داریم آینده خودمونو نابود میکنی بعد یه سالو خورده ای اومد تهران تا منو ببینه برای اولین بار و من خیلی هیجان داشتمو استرس دوروز درگیر بودمو درس هم نخوندم که چجوری برم چی بپوشم چی بگم خوشحال بودم که لحظه اخر گفت نمیتونم بیشتر از یه ساعت بمونم داداشم میگه کمکمش کنم میشه فردا ببینیم همو و من خیییییییلی ناراحت شدم و یه عالم دعوا کردم یکی از اشتباهام اینه که وقتی عصبی میشم زبونم نیشدار میشه ناراحت شد گفتم دیگه حسش نیست اونم دیگه تا اخر قبول نکرد همو ببینیم من خیلی اصرار نکردم اما حرفاش اینجوری بود که نبینیم همو بهتره😔ما تا دیشبش کلی ذوقو شوق داشتیم بخدا نمیدونم چیشد اصلا امروز به نظرتون چیکار کنیم

سلام دوست گرامی اشاره کردید از گذشته هم باخبرید، در این روال گذشته چه اتفاقی افتاده است که تا این حد در زندگی حال شما اثر گذاشته است؟ شما هنوز حضوری همدیگر را ندیدید و برای آینده به صورت مشترک برنامه ریختید. این مساله متاسفانه منطقی نیست و سرمایه‌گذاری اشتباهی آن هم به مدت نزدیک به 2 سال دارید. مشکل خودتان را مطرح کردید که زمان عصبی شدن کنترل زبان خودتان را ندارید؛ نیاز به یادگیری مهارت کنترل خشم دارید و در یادگیری این مهارت، مشاور به شما کمک خواهد کرد.

سلام من ۲۷ سالمه و مدتی هست که با یه پسر ۳۱ ساله که همکار هستیم رابطه دارم …اون مبتلا به سرطان مری هستش و خیلی کم محلی میکنه هفته ای یکبار جواب پیامم رو میده هفته ای یکبار صداشو میشنوم با اینکه دیدم توی فضای مجازی همیشه فعاله اما به من میگه گرفتارم درکم کن ….راستش خسته ام کرده و یه جواریی داره خیلی به غرورم برمیخوره ….

سلام دوست گرامی متوجه منظور شما و ارتباط بین بیماری او و کم‌محلی‌اش نشدم. این دو چه ارتباطی بهم دارند؟ بیماری ایشان در چه مرحله‌ای است؟ گویا در این رابطه شما نیاز به توجه بیشتری از جانب او دارید اما این توجه را دریافت نمی‌کنید. آیا همیشه این بی‌توجهی وجود داشته است؟ یا بعد از بیماری‌شان این سردی اتفاق افتاده؟ اطلاعات کمی دادید، بنابراین راهنمایی به صورت کلی خواهد بود. در ابتدا سعی کنید علت اینکه از ایشان توجه بیشتری طلب دارید را برای خودتان مشخص کنید و سپس ببینید دقیقا انتطار شما از این رابطه چیست؟ چه زمان‌هایی بیشتر حس می‌کنید که او بی‌توجهی می‌کند؟ در صورتی که به مشاوره نیاز دارید، نوبت مشاوره خود را رزرو کنید.

سلام خسته نباشیدمن دختر ۱۴ ساله ای هستم که عاشق یک پسر ۱۸ ساله شدم و رفتم بهش گفتم اون گفت من ازت خوشم نمیاد یعنی اون آدم خیلی خجالتی هست البته دخترعمه ام رفت بهش گفت الانم ناراحتم چیکار کنم به نظرتون واقعا دوسم نداره؟

سلام دوست گرامی سن شما برای ابراز علاقه پایین است و اشتباه شما ابراز علاقه به صورت مستقیم بوده است. بله او به صورت مستقیم گفته است که علاقه‌ای ندارد، بنابراین بهتر است دیگر اصراری به این رابطه نداشته باشید.

سلام تقریبا یه سال پیش من با پسری آشنا شدم اون هرروز میومد در خونمون هی منو تعقیب میکرد منم اصلا به روم نمیاوردم که می‌دیدمش اصلا نمیشد که نیاد دم در خونمون با یه بهونه یه حرفه کنایه وار بهش گفتم که نیا ولی الان چند باره همدیگرو میبینیم اصلا نمیاد پیشم، این کارش یعنی چی ؟ چرا ؟ واقعا برام جای سواله؟ منظورش چیه با این کار

سلام دوست گرامی به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید. اگر منظورتان این است که چرا او دیگر شما را تعقیب نمی‌کند یا درب منزل شما نمی‌آید، به این دلیل است که او با شما آشنا شده است و توانسته توجه شما را جلب کند؛ پس دیگر نیازی به این تعقیب و گریز نیست. اگر منظورتان این است که او سرد شده است و دیگر مثل سابق پیگیر شما نیست، دلیل این است که از سمت شما توجهی ندیده است و یا برعکس به هدف خود که آشنایی با شما بوده، رسیده است. بهتر است این مساله را به آرامی و به شیوه صحیح با طرف مقابل در میان بگذارید و از خود دلیل این کارش را بپرسید.

سلام دختری هستم ۳۳ ساله.دو سالی هست پسری که دو سال از من کوچکتر هست ابراز علاقه میکند.البته زمان زیادی برای من نمی گذارد و اغلب میگه سرم شلوغه و روزا در حد چند تا پیام و دو ماه یه بار یه دیدار دوساعته.چه کنم؟

سلام دوست گرامی تکلیف هرکسی و مسئولیت رابطه‌ با خودش است. عوامل زیادی باعث می‌شود که شخصی ابراز علاقه کند اما زمان زیادی برای رابطه نگذارد. ابتدا از خودتان بپرسید به چه علت در این رابطه و ابراز علاقه مانده‌اید؟ سپس برای اینکه بتوانید تکلیف خودتان را با او مشخص کنید، به صورت مستقیم از او بخواهید که نیاز بیشتری برای شناخت او دارید. همچنین شما باید از نظر زمانی با طرف مقابل به توافق برسید که تا چند وقت دیگر قرار است وضعیت رابطه به این شکل پیش برود. اشاره به سن کردید؛ خود بزرگ بودن شما مساله‌ای ایجاد نمی‌کند، مگر اینکه بحث و دلخوری بین شما به مساله سن ختم شود و همچنین او نتواند در برابر نظر دیگران درباره سن بزرگتر شما، مقاومت درستی داشته باشد. پیشنهاد می‌شود برای بررسی بیشتر رابطه و دریافت مشاوره از مشاوران رادیو عشق نوبت دریافت کنید.

سلام من دختر ۱۸ساله هستم به پسری که سه ساله بهش علاقه دارم ولی بهش نگفتم چند ماهی میشه که منو تو اینستا نمیشناخت، بهم پیام داد منم سر بحث هایی که کردیم اخر اصرار کرد که برم به کسی که دوسش دارم بگم من هم گفتم بهش راستی اون پسره هم مشاورم بود من بهش گفتم یکم باهم حرف زدیم که باید ببینمت و اینجور حرفا، منم راضی نمیشدم که ببینم چون واقعا خجالت میکشیدم با اصرارش رفتم دیدمش ولی هیچ حرفی نزدم باهاش چون روم نمیشد بهش گفتم که دیگه نمیام مشاوره ولی اصلا قبول نکرد و من الان میرم مشاوره تو اینستا هم هر استوری یا پستی که میزارم پیگیره ولی اصلا به روش نمیاره که احساسش چیه و از حرفا و اینکه خیلی ملایم و آروم رفتار میکنه الان من سردرگمم که حسش به من چیه ؟؟ ممنون میشم راهنمایی کنین

سلام دوست گرامی به نظر می‌رسد در حالتی بلاتکلیف قرار گرفتید و نمی‌دانید نسبت به ایشان چه رفتاری داشته باشید. تا زمانی که طرف مقابل شما به صورت مستقیم ابراز علاقه نکند و برای بودن با شما برنامه‌ریزی هدفمندی نداشته باشد، بهتر است شما اقدامی انجام ندهید. برای یادگیری مهارت‌های مختلفی مانند ارتباط موثر می‌توانید از مشاوران رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید. اشاره کردید ایشان مشاور شما هستند. این نکته را به خاطر داشته باشید که یک مشاور اجازه ندارد از نظر اخلاقی، نقشی غیر از نفش مراجع و مشاور با شما داشته باشد.

سلام من ۱۹ سالمه حدود ۲ ساله با پسری در ارتباطم و از طریق فضای مجازی باهم اشنا شدیم و ۳ ماه بعد اشنایی درمورد من با خونوادش حرف زد و قرار بر این بود ک امسال یا سال دیگه رابطمونو جدی کنیم ولی مشکلی که هست اینه که به دلیل تفاوت عقیده ای که داریم ایشون اصرار بیش از اندازه ای به دیدن موهام یا بغل و بوسیدن دارن که من به دلیل عقایدم اصلا نمیتونم با اینا کنار بیام و حالا ایشون میگن تا موقعی که اعتقادادتو فراموش نکنی ازدواج نمیکنیم و از طرفی رابطش با من خیلی سرد شده و هرچی توضیح دادم شرایطو قبول نکرده که اگه دوسم داری میکنی لطفا راهنماییم کنین

سلام دوست گرامی ازدواج نیاز به مقدماتی دارد که دونفر بتوانند از جنبه‌های مختلف به این نتیجه برسند که برای متاهل شدن آماده هستند. یکی از این نیازها، رشد عاطفی و شناختی است. احترام گذاشتن به عقاید شما که یکی از مولفه‌های رشد عاطفی است، در طرف مقابل شما دیده نمی‌شود. بنابراین پیش از هرگونه اقدام و تصمیم جدی، حتما با یک مشاور پیش از ازدواج مشورت کنید.

سلام من دختری 25 ساله هستم پسری 33ساله بهم ابراز علاقه کرد اوایلش می‌خواست منو بشناسه که به هم پیام می‌دادیم وقتی صحبت از مراسم خواستگاری میشه میگه فعلا شرایط خوبی نداره قبلا یه شکست عشقی عمیق داشتن که یکسال ازش می‌گذره طی صحبت‌هایی که با اطرافیانش داشتم میگفتن از زمانی که باتو آشنا شده حالش خیلی خوبه وقتی حرفم میزنه هردومون توی آینده ای که چیده هستیم ولی خیلی از اطرافیانم منو از این اقا منع می‌کنند و میگن کلاً آدمای خوبی نیستن یا من درحد این آقا نیستم خیلی بالاترم حتی میگن اگه با این آقا ازدواجم بکنم ایمانم و حتی زندگیم بر باد خواهد رفت نمیدونم کمکم کنید

سلام دوست گرامی طرف مقابل شما در ابتدا باید حتماً پرونده شکست قبلی‌اش را ببندد تا بتواند روی آینده مشترک برنامه‌ریزی کند. به صورت دقیق باید بیان کنید که به چه دلیل اطرافیان شما را از ارتباط با ایشان منع می‌کنند؟ نظر خودتان درباره ایشان چیست؟ مساله شما نیاز به بررسی بیشتری دارد و باید جزییات آن را با یک مشاور در میان بگذارید. توصیه می‌کنیم پیش از هرگونه تصمیم جدی، حتماً از مشاوران رادیوعشق وقت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری هجده ساله هستم من تا حالا دوست پسری نداشتم اما امسال با یک پسر که دانشجوی دندانپزشکی بود مشاوره گرفتم که بهم برنامه میداد اوایل خیلی رفتار عادی داشت و فقط در حد مشاوره بود ولی یک شب با من شروع کرد به چت کردن و راجب مقاله ای که نوشته بود و می‌خواست بره آلمان برای ارائه دادنش با من صحبت کرد و توی اون صحبت ها به من گفت که تو خیلی ارزشمند هستی و من با همه دانش آموزام اینطور صحبت نمی‌کنم دو سه هفته خیلی رفتارش بامن عوض شد و خیلی زود جواب پیامامو میداد و شبا تا بهش پیام میدادم سریع آن میشد تا جوابمو بده و بهم شب بخیر می‌گفت ولی بعد از چند هفته باز مثل سابق شد و وقتی بهش گفتم گفت که من خیلی سرم شلوغه و نمیتونم جوابتو سریع بدم ولی وقتی یه بار خواستم مشاورمون باهاش قطع کنم کلی پیام داد که من که کم کاری نکردم و تو فقط به خاطر دیر جواب دادن میخوای بری اینا منم باز مشاورمون ادامه دادم ولی بعد از اون دیگه خیلی سرد شد و می‌گفت حرف غیر درسی نزنی چون حواست پرت میشه منم دیگه ادامه ندادم و فقط درسی بود البته بعضی وقتا باهاش شوخی میکردم ولی خیلی سرد جواب میداد مثلاً فقط یک کلمه می‌نوشت جلوشم یه استیکر می‌داشت همین ولی دوباره به بار بهم گفت برام مهم هستی الان مشاورمون تموم شده و وقتی بهش گفتم میتونیم در ارتباط باشیم گفت با دانش آموزای پارسالم درارتباطم توهم پیام بدی جوابتو میدم ولی من میترسم چون من خیلی دوسش دارم میترسم اگه الکی الکی حرف بزنم وابسته تر هم بشم به نظر شما ازش بپرسم که بهم علاقه داره یا نه یا اینکه کار زشتی که یه دختر به پسر ابراز علاقه کنه؟چون واقعا دوست دارم تکلیفمو بدونم و اگه بهم حسی نداره دیگه بهش فکر نکنم آخه می‌خوام درس بخونم امسال هم به خاطر فکر کردن به اون نتونستم درس بخونم میشه لطفاً راهنمایی کنید منو که اون منو دوست داره یا نه؟و اینکه توی واتساپ با هم حرف می‌زنیم و اونو ندیدم و فقط عکس پروفایلشو دیدم ممنون میشم سریع پاسخم بدید چون حالم خیلی بده😥

سلام دوست گرامی وقتی معلم یا مشاور شما، نقش دیگری هم برعهده بگیرد و خارج از مرز با شما در ارتباط باشد، نتیجه‌اش این وابستگی و علاقه است. با وجود اینکه حتی ایشان را از نزدیک ندیدید. درباره ابراز علاقه بهتر است کمی منطقی‌تر عمل کنید و رفتارهای او را برای خود تفسیر و معنای عاشقانه ندهید. شما قربانی این شرایط نیستید که بخاظر علاقه به ایشان نتوانستید درس بخوانید. در حال حاضر وظیفه و نقش شما درس خواندن است. پس ابتدا برای خودتان اهداف آینده را بازنویسی کنید و تلاش کنید در جهت همان اهداف حرکت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری ۲۸ ساله هستم که حدود یک ماه هست با آقای ۳۳ ساله از طریق اینستاگرام آشنا شدم و همون روز از واتس اپ پیام میدادن . این آقا نزدیک یک ماه هست که هر روز به من پیام سلام و احوال پرسی و اینکه چه کارایی انجام میدم رو میده و هیچ حرف محبت امیزی نمیزنه . در حواب این سوال من که این سلام و احوال پرسی ها چه نتیجه ای خواهد داشت گفتن که مگه قراره چه نتیجه ای بده . منم جواب دادم اگه هیچ دیدن و شنیدن و محبت کردنی نباشه پس دیگه حزف نمیزنم . هر بار که آنفالوشون کردم و با اصرار ایشون برگشتم و بعد از کلی بحث ایشون تصمیم گرفتن با من برای اوین بار تلفتی صحبت کنن که بخاطر یه سو تفاهم ،من بی ادبانه با ایشون صخبت کردم و بعد دوباره آنفالوش کردم و از ایشون اصرار بر برگشت . بعد برگشت دوباره همون آشو همون کاسه . وقتی میگم چرا دعوت نمیکنی بیرون . میفرماین که ماشینشون تصادف کرده و صافکاره و من نمیدونم یه صافکار چقدر طول میکشه . تو یک ماه هیچ وقت بیرون دعوت نکردن اما هررروز سلام و احوال پرسی داریم از طریق پیام رسان و از مسایل جنسی هم حرفی نزدن . ایشون به شدت درونگرا هم هستن بر اساس اون جیزی که خودشون گفتن

سلام وقتتون بخیر من حدودا یه سال پیش با یه پسری وارد رابطه شدم و بهش پیشنهاد دوستی دادم اونم قبول کرد. اوایل خیلی رابطمون خوب بود مشکلی نداشتم اما بعد یه مدت باهام سرد رفتار میکرد اما از رفتاراش نشون میداد که دوسم داره ولی بهش اعتماد نداشتم و خودم رابطه رو خراب کردم اونم اصلا براش اهمیت نداشت و از هم جدا شدیم اون با یکی دیگه وارد رابطه شده ولی هنوز وقتی منو میبینه بهم نگاه میکنه. اما بازم حس میکنم دوسم داره من واقعا نمیدونم چطوری باید از ذهنم پاک کنم این قضیه رو لطفا راهنمایی کنید

سلام دوست گرامی به سن خودتان و ایشان و مدت زمانی که از قطع رابطه می‌گذرد، اشاره نکردید. شما به ایشان پیشنهاد دوستی دادید و این ریسک بزرگی بود، چون ایشان برای شما هزینه و تلاشی نکرده بود که بخواهد با از دست دادن رابطه بهم بریزد. شما ابتدا باید تمام شدن این رابطه را بپذیرید تا به این باور برسید که او دیگر نیست. در این مسیر سخت، مشاوران ما در رادیو عشق همراه شما خواهند بود. برای کسب اطلاعات بیشتر به «نکات طلایی زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» مراجعه کنید.

لطفا به پیام من هم جواب بدین . ممنون

سلام وقت بخیر من حدود یکسال هست با یک پسری آشنا شدم که 33 سال سن دارند و با هم هم سن هستیم من اوایل برام همش نقش ازدواج پر رنگ بود و بعد از دو الی سه جلسه بهش گفتم که تصمیمت چیه از رابطمون گفت یه دوستی،من قبلا 13 سال با کسی ارتباط داشتم و به جایی نرسیده دیگه نمیخوام وارد رابطه عمیقی بشم از طرفی خیلی واضح حرفش رو زد ولی آدم کاری و اهل دوست و مهمانی و ورزش و کلا اجتماعی هست ولی منو به خاطر اینکه از مهمونی و مشروب و… استفاده نمیکنم با خودش نمیبره یعنی بهم گفته ولی چون قبول نکردم از یه ساعتی از شب بیشتر بیرون نباشم دیگه بهم نمیگه خیلی چیزارو الان البته ما رابطمون بعد 2 ماه از رابطمون بهم خورد به دلیل یه شک من و من کات کردم و بعد 4 ماه دوباره همدیگرو دیدیم و ادامه دادیم البته رابطمون جوری بود که هر 2 ماه یکبار میدیدیم همو و وقتی میگفتم چرا میگفت سرم شلوغه چون مغازه دار هست و بهانه میاورد خب بحث کرونا هم بود بعد از این هم ما دقیقا صحبت کردن هم زیاد صحبت نمیکنیم با هم در روز شاید یکبار اونم بیشتر وقتها دو یا سه روز شاید خبر نگیریم از هم و شاید من بعضی موقعها پیام بدم ولی اگر دو روز پیام و زنگ نزنم روز سوم خودش زنگ میزنه،نمیدونم واقعا من دوستش دارم چند هفته پیش بازم شکایت حال رابطمون رو کردم گفت من هنوز رو همون حرفم هستم من رابطه عمیق نمیخوام گفتم پس دوست داشتن چیه گفت به نظر من دوست داشتن وجود داره که ما همدیگرو میبینیم و وقت میذاریم برای هم نمیدونم یه جوری سرد هست انگار من تو زمین و هوا هستم البته من خودم هم دختر بازیگوش و شیطونی نیستم که دلبری کنم اگر اون هیچی نگه منم نمیگم یعنی ما حرفامون در حد حال و احوالپرسه و وقتی گفتم منو بیشتر بشناس میگه این تو زمان مشخث میشه وگرنه من چی بپرسم ازت…آیا واقعا باید خیلی صبور بود تو رابطه و فرصت داد و یا نه وقتی اینجوری میگن دیگه ادامه نداد

سلام دوست گرامی شما از طرفی یک رابطه شکست خورده 13 ساله داشته‌اید و از طرفی این فرد جدید هم تکلیفش را روشن کرده است و حرفی از ازدواج نزده است. پس باید تصمیم بگیرید به امید اینکه او تصمیمش عوض شود و به ازدواج فکر کند (با وجود تمام تفاوت‌هایی که مابین شما وجود دارد) با او در رابطه نمانید. چون سن شما سن منتظر ماندن در یک رابطه طولانی مدت نیست. اما قبل از هر گونه تصمیم جدی، حتما از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری ۲۸ ساله هستم که حدود یک ماه هست با آقای ۳۳ ساله از طریق اینستاگرام آشنا شدم و همون روز از واتس اپ پیام میدادن . این آقا نزدیک یک ماه هست که هر روز به من پیام سلام و احوال پرسی و اینکه چه کارایی انجام میدم رو میده و هیچ حرف محبت امیزی نمیزنه . در حواب این سوال من که این سلام و احوال پرسی ها چه نتیجه ای خواهد داشت گفتن که مگه قراره چه نتیجه ای بده . منم جواب دادم اگه هیچ دیدن و شنیدن و محبت کردنی نباشه پس دیگه حزف نمیزنم . هر بار که آنفالوشون کردم و با اصرار ایشون برگشتم و بعد از کلی بحث ایشون تصمیم گرفتن با من برای اوین بار تلفتی صحبت کنن که بخاطر یه سو تفاهم ،من بی ادبانه با ایشون صخبت کردم و بعد دوباره آنفالوش کردم و از ایشون اصرار بر برگشت . بعد برگشت دوباره همون آشو همون کاسه . وقتی میگم چرا دعوت نمیکنی بیرون . میفرماین که ماشینشون تصادف کرده و صافکاره و من نمیدونم یه صافکار چقدر طول میکشه . تو یک ماه هیچ وقت بیرون دعوت نکردن اما هررروز سلام و احوال پرسی داریم از طریق پیام رسان و از مسایل جنسی هم حرفی نزدن . ایشون به شدت درونگرا هم هستن بر اساس اون جیزی که خودشون گفتن .

سلام وقت بخیر من نزدیک به یک سال ک احساس میکنم از یکی از فامیل های دور ک فقط سالی یکی دوبار می‌بینیمشون خیلی خیلی خوشم میاد البته اینم بگم ک سن جفتمون خیلی کمه 14 سالمونه ولی خوب سن سال یک عدده اون قبلا هی از طریق بچه ها برای من پیام میفرستاد ک دوستت دارم من محلش نمی‌دادم ولی بعد یک مدت احساس میکنم ک وقتی هست خیلی حالم خوبه ولی حالا اون میگه ک دختر داییم رو دوست دارم و هیچ توجهی به من نمیکنه و از اون روز ک اون این حرف زد من احساس میکنم که کلا هیچ پسری دوسم نداره و از این موضوع ناراحتم خانوادم پدر مادرم از همه نظر به من اهمیت میدن هیچ کمبودی ندارم ولی همش دوست دارم یک پسر من دوست داشته باشه ولی از موقعی که اون این کار کرد کلا اعتماد به نفسم خیلی کم شده با این که هیچ کمبودی ندارم ولی نمیدونم چرا پدرم میگه چون ک تو به پسرا اهمیت نمیدی دوست ندارن و باید خدارو شکر کنی ک هیچ پسری دوست نداره چون پسرا فقط دنبال خدمات هستن و حتما دختر دایی اون یک خدماتی بهش میده که اون آنقدر دوسش داره این نشونه حیای توست و ما بهت افتخار می‌کنیم حالا حرف من این اون که هیچ خدماتی به نمیده پس چرا من انقدر دوسش دارم و به خاطر اون اعتماد به نفسم کم شده و فک میکنم کلا هیچ پسری دیگه دوسم نداره حالا باید چیکار کنم؟

سلام دوست گرامی

همانطور که خودتان هم اشاره کردید سن هردوی شما پایین است، شاید بد نباشد که بدانید در این سن نیاز اساسی یک نوجوان، نیاز به توجه دیدن از طرف جنس مخالف است. پس این نیاز که دوست دارید یک پسر به شما توجه کند، کاملاً طبیعی است. اما درباره نظر و حرف ایشان، شما با ارزش هستید، فقط چون از طرف او طرد شدید، این حال بد را دارید. حرف پدر شما تا حدی درست است، و کسی که در رابطه خدماتی بدهد معمولاً باعث جلب توجه طرف مقابل می‌شود، اما در نهایت ارزشمندی و عزت نفس بالایی را تجربه نمی‌کند. این موضوع که شما با پدر و مادر رابطه خوبی دارید و از طرف آنها هیچ کمبودی را احساس نمی‌کنید، بسیار جای شکر دارد، اما این کمبود نداشتن از طرفی شما را متوقع می‌کند که هیچ کسی به شما نه نگوید و باید به هرچیزی که می‌خواهید برسید. پس این ناکامی و حرف ایشان را که گفتند دختر دایی‌اش را دوست دارند، نباید در شما این کمبود را بوجود بیاورد که دیگر هیچ پسری شما را دوست نخواهد داشت. شما نیاز دارید عزت نفس خود را تقویت کنید. برای مطالعه بیشتر به «قطب‌نمای عزت نفس رادیو عشق» مراجعه کنید.

سلام . من یه پسری رو دوست دارم و اینو ۴ سال پیش بهش گفتم اونم اول یکم‌شوکه شد و بعدش به بهونه های مختلف گفت ما ب درد هم‌نمیخوریم بعد چند ساعت چت کردن قبول کردم و خداحافظی کردیم و با خودم‌کنار اومدم و دیگ سمتش نرفتم تا این ک بعد یکی دو ماه برگشت و بهم گفت که بهم علاقه داره و ما یه چند روزی با هم بودیم و دوباره اون بهونه هارو اورد و کات کردیم اما دوباره بعد ۶، ۷ ماه برگشت گفت ک دلش واسم‌تنگ شده خلاصه این اتفاق دوباره افتاد و اونم‌کات کرد تا این که بار اخر اومد و من‌قبول نکروم و گفت نه ب خدا این سری اون سری نیست و ما باهم تا یه ماه میمونیم و اگه نتونستیم بعد کات میکنیم خلاصه یه ماه گذشت اما اون نرفت تا این ک این سری مدت طولانی تری باهم بودیم یهنی تقریبا ۴ ماه که بعدش اومد گفت بیا باهم کات کنیم منم خیلی عصبی شدم و بهم‌گفت که دو تا دوست معمولی باشیم و اما من ردش کردم تو این ۴ ماهی ک باهم بودیم خانوادم فهمیدن و به مدت دو هفته گوشیم و ازم‌گرفتن و من فقط یواشکی تونستم به یکی از دوستام بگم که بهش خبر بده چی شده خلاصه بعد دو هفته که انلاین شدم دیدم کلی بهم پیام داده با این ک میدونست من آفم و معلوم‌نیست کِی برگردم باهام‌کات نکرد هرشب بهم پیام داده بود و تو پیاماش گفته بود ک دلش واسم‌تنگ شده اما واقعا نمیدونم چرا کات کرد چرا همش میومد جلو بعد کات میکرد تا مدتی که باهم بودیم‌میگفت خیلی دوست دارم و همش ابراز علاقه میکرد اما هر دفعه به محض این ک کات میکردیم‌میگفت ک دوسم نداره و نمیتونه الانم یک ساله ک باهم کات کردیم چند ماه پیش خبرش بهم رسید ک با یه دختر رل زده ک اصلا دختر خوبی نیست و همش تو پارتیه این دختره هم دوست دختر رفیقش بوده منم‌دوماه پیش تو اینستا فالوش کردم بعدش سزیع اومد دایرکت و بهم‌گفت به به چه عجب یادی از ما کردی و اینا ، منم خیلی محبت امیز حرف زدم و بهش گفتم‌ک نمیتونم‌بدون اون زندگی کنم. اونم‌بهم‌گفت ک رل داره و رلش دوست داره ولی میدونم علکی میگه چون یه سری علکی وانمود میکرد ک دختر خالشو دوست داره واقعا دلیل این‌کاراشو نمیدونم الانم به شدت حالم بده و با این‌ک باهاش حرف نمیزنم و دیگ هم‌تو اینستام ندارمش اما دارم دیوونه میشم‌ الان با اون دختره ۶ ماهه ک هست اما با من‌فقط یه بار ۴ ماه بود خواهش میکنم راهنماییم‌کنید من خیلی حالم بده😔

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. لطفا نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام ،من سه ساله به شدت عاشقه یکی از همکلاسیام شدم و بهش گفتم و بعد از یک سال تقریبا همه میدونن دیگ چون خیلی زجر کشیدم براش. اما اون اقا میگه مصلحت از نظر من اینه که باهم نباشیم و وقتی ازش میپرسم واقعا منو دوست داری یا نه جوابی نمیده و همیشه میگه نپرس این سوالو. تا دو سه شب پیش که بهش گفتم نمیخوام از روی دلسوزی جوابمو بدی. ولی بعدش بهم گفت از روی دلسوزی نیست و در حد یه پیام معمولیه بعدشم که خیلی ناراحت شدم دیگه نه پیام دادم نه زنگ زدم بهش اما اون واقعا براش مهم نیست نباشم تا پیام ندم پیام نمیده . تو این سه سال هرکاری براش کردم که بتونم به خودم علاقمندش کنم اما نشد دوستام میگن برای توجه زیادیه که بهش کردم خودشو گرفته . ممنون میشم کمکم کنین ببینم واقعا باید ادامه بدم به تلاش کردن یا واقعا منو درحد یه اشنا میبینه و خودمو بیشتر از این تحقیر نکنم

سلام دوست گرامی علاقه زیاد شما به ایشان باعث شده است که هرپیام و صحبتی از ایشان را به نشان یک علاقمندی یا تمایل به ارتباط ببینید. در صورتی که ایشان به صورت مستقیم و غیرمستقیم اعلام کرده است که حداقل فعلاً به فکر رابطه نیست. شما جذابیت‌های خود را برای طرف مقابل از دست داده‌اید و دائماً جلوی چشم او هستید. برای کسب اطلاعات بیشتر نکات طلایی جذب عشق از آشنایی تا ازدواج رادیو عشق را مطالعه کنید تا از این طریق بتوانید ایشان را به خودتان جذب کنید

سلام . من الان متوجه شدم که پسری یک سال و نیم منو تعقیب میکنه و همه اطلاعاتی از من داره اما جالب اینجاست ک نمیخواست من متوجه بشم و این مسئله باعث شده ذهنم درگیر شه. لطفا راهنمایی کنید

سلام دوست گرامی اگر منظورتان از تعقیب، زیرنظر داشتن شماست، گاهی برخی از آقایان تمایل دارند قبل از پیشنهاد برای آشنایی و ازدواج، برای مدتی دختر مورد علاقه‌شان را زیرنظر داشته باشند. اگر ایشان را می‌شناسید و میدانید از روی علاقه این تعقیب را انجام می‌دهند، بهتر است تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم علاقه خود را ابراز نکرده‌اند، شما حرکتی انجام ندهید. حسادت ایشان را تحریک نکنید و عمداً با کسی وارد رابطه نشوید. اگر از تعقیب ایشان ترسیده‌اید، حتماً با یکی از افراد خانواده این مسأله را مطرح کنید تا تنها نباشید و از شما محافظت بشود.

سلام من میخواستم بگم یه پسر دایی دارم که اتفاقی به هم پیام دادیم بعد من عاشقش شدم اونو نمیدونم ولی من هر وقت میبینمش انگار دنیارو به من دادن اما اون هر وقت میبینه منو حواسش به منه یا یه بار یک دقیقه چشمون تو چشم هم بود ایا پسره عاشقمه یا نه

سلام دوست گرامی سن خودتان و او را اشاره نکردید. اگر در سن نوجوانی هستید دلیل این جرقه عاطفی، سن شماست که با نگاه او نیز سرمایه گذاری عاطفی می‌کنید. اما اگر سن شما بالاتر است، بهتر است که برای نحوه صحیح جذب عشق ایشان، راه‌حل‌هایی مانند صحبت درباره علاقه‌مندی‌ها، پرسیدن اهداف آینده و برنامه‌ریزی‌ها باشد. برای راهنمایی بیشتر نیز می‌توانید از مشاوران متخصص رادیوعشق وقت مشاوره دریافت کنید.

از مطلبی که درج کردین بسیار نفع بردم انشالله همیشه موفق و درخشان باشید پاسخ خیلی از ابهاماتم رو مو به مو در متن شما پیدا کردم .و تموم جواب هایی که نیاز داشتم بشنوم رو یافتم با تشکر فراوان دوستان عزیز🌹🌹🌹🌹🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻

سلام دوست گرامی از نظرمساعد و مثبت شما سپاسگزاریم. برقرار باشید.

سلام من حدودیکسالی هست بایه آقایی آشناشدم وقصدمون هم ازدواج هست ولی ازاین روابط خانواده من خبری ندارن ولی خانواده ایشون خبردارندیروزایشون به من گفتن که خانوادشون بهشون گفتن که شمااسم روی این دخترگذاشتی وخوبیت نداره که پاپس بکشی من یخورده تعجب کردم ازاین حرفشون وحرفی نتونستم بهشون بزنم دراین موردولی هروقت که باهم بیرون قراره کافیشاپ میزاشتیم خانوادش زنگ میزدن وحتی بامن هم حال واحوال تلفنی میکردن….یه مدت قراربودکه خودش وخانوادش بیان که قرارخاستگاری بزان که من ازشون بابت جابجایی خانموازشون محلت خواستم واین آقاهم قبول کردن ولی یه روزایشون به من گفتن که خانوادم میگن که مگرمابرای خانشون میخوایم بریم خاستگاری مابرای دخترشون میخوایم بریم یه مدت من ازشون خواهش کردم که یه مدت صبرکنن تامشکل ماحل بشه قبول کردن تواون مدت هم برای دخترخودشون خاستگارآمده بودوبعدازاون دخترشونونامزدکردن تواین مدت هم مشکل خانه ماهم حل شدوایشون هم ازمن پرسیدن مشکل خانه ماحل شدکه قرارخاستگاری روخانوادم بزارن ؟بهشون گفتم که مشکل حل شده ولی تواین مدت قراربودکه بیان باخانواده من صحبت کنن که باتوجه به شروع این بیماری کرونایجورایی نشدوماتواین چندوقت هم باهم دیداری نداشتیم فقط ازطریق تلفن وواتس آپ باهم درارتباط بودیم ایشون یه چندباری ازمن پرسیدن که کی میتوننن به خاستگاری من بیان که بهشون گفتم من فعلاهیچی نمیدونم واگرخاستشون برای خاستگاری هست باخانواده من صحبت کنن وقراربزارن یباربهم گفتن که به خانوادشون گفتن وخانوادشون گفتن که بعدازبیماری کرونااقدام کنن برای خاستگاری چون دلشون نمیخوادکه کسی بیماربشه من هم چیزی نگفتم وگزاشتم به عهده خودشون تواین مدت هم باایشون ازطریق واتس آپ درارتباط بودم یک مدت هم من یکسری مشکلی داشتم که اعصابم به شدت خراب بودومدام به خودم بدوبیراه میگفتم ایشون هم ازمشکل من خبرداشتن ومدام به من میگفتن که این مشکل چیزی نیست وحل میشه وبه خودتونم بدوبیراه نگیدمن روی شماحساس هستم وکسی هم حق نداره به شمابدوبیراه بگه حتی خودت یه مدت من آرام بودم تامن دوباره بهم ریختم ودوباره به خودم بدوبیراه گفتم ایشون هم تادیدن که من به خودم بدوبیراه میگم عصبانی شدن وبهم گفتن که حالاکه دوباره به خودت بی احترامی کردی بلاکت میکنم که دوباره جلوی من به خودت بی احترامی نکنی بعدازاون شب هم منوبلاک کردن وهم شماره منوتولیست ردتماسی هاگزاشتن یه مدت من پیامی نزاشتم براشون تادیدم که ازطریق پیام رسان ایتامن هنوزبلاک نشدم فقط ازاین طریق یه پیام عذرخواهی گزاشتم وچندبیت شعروبعددیگه هیچ پیامی براشون نزاشتم ولی الان نزدیک به سه هفته هست که واتس آپ من هنوزبلاک هست ولی من هنوزسردرگم هستم که منتظرایشون باشم یاخیرچوقبلاهم ابرازعلاقه ایشون به من خیلی بودوگفتن که من برای همسرآیندم احترام خواسی قاعل هستم وروی چشم هام میزارمشون بعدازاینم نمیزارم آبی تودلشون تکون بخوره وهمونجورکه توخانه پدرشون آرامش دارن درخانه من هم همان آرامش رودارن

سلام دوست گرامی اگر طرف مقابل شما از اینکه شما به خودتان احترام نمی‌گذارید ناراحت شده‌اند، بهتر است ابتدا روی عزت‌نفس خودتان کار کنید و مهارت‌های لازم برای برقراری ارتباط بهتر و موثرتر داشته باشید. اشاره نکردید که واکنش طرف مقابل در برابر پیام شما چه بوده است؟ آیا خانواده ایشان در این مدت تلاش مجددی برای خواستگاری کرده‌اند؟ برای اینکه بتوانید به شیوه صحیح رابطه خود را بررسی کنید و او را بازگردانید، از دوره بازگرداندن عشق رادیوعشق استفاده کنید.

سلام من ٢٧ سالمه و ب همکارم علاقه دارم حس زنانگی خودم میگه ک دوسم داره اطرافیان هم همین رو حدس میزنن اخه خیلی از من حمایت میکنه خیلی بامن احساس راحتی میکنه همیشه تشویقم میکنه میگه تو خیلی قوی هستی ولی هر دفعه ک مطمئن شدم دوسم داره ی حرفی زد یا ی حرکتی زد ک بهم ثابت کرد دوسم نداره خیلی وقتا میاد از دخترایی ک قبلن ازشون خوشش میومده حرف میزنه یا مثلن میاد میپرسه چرا ازدواج نمیکنی ?و سریع بعد از این سوالش میگه من دنبال کسی هسم ک درکم کنه دیروز ازم کمک میخاست گفتم چی شده مگه میگفت ک دوتا از همکارای خانم بهش پیشنهاد دوستی دادن و اینم هرکاری میکنه دس از سرش برنمیدارن از من خواس ک برم بهشون بگم نامزد کرده تا اونا دس از سرش بردارن تا حالا بیشتر از ده بار ک بهم گفته خیلی دوست دارم ولی میگه مث خواهرم ولی من خیلی دوسش دارم اگ دوسم نداره چرا انقد بهم نزدیک میشه و ازارم میده اگرم دوسم داره چرا بهم نمیگه من باید چ کنم

سلام دوست گرامی حتما شرایط سختی دارید و سردرگم شده‌اید. یکی از اتفاقاتی که باعث می‌شود وارد بازی دیگران شوید و او بتواند دائما شما را آزار بدهد، این است که مرز خودتان را مشخص نکرده‌اید و او به خودش این اجازه را می‌دهد که با شما اینگونه رفتار کند و شما را سردرگم نگه دارد. بنابراین ابتدا باید مشخص کنید علت اینکه به ایشان علاقه دارید چیست؟ چه ویژگی‌هایی در ایشان برای شما جذاب است؟ بهتر است اگر دلیل مناسبی برای علاقه خود دارید، برای جذب عشق صحیح آموزش ببینید تا تکلیف خودتان را در رابطه مشخص کنید.

ممنونم از راهنماییتون و کمکتون من از قوی بودنش از اعتمادبنفس بالاش از دانا بودنش از همه اینا خوشم میاد واسه همین قد کوتاش به چشمم میاد یا بعضی از اخلاقای بدش

سلام من یه پسر توی فامیلها دارم که تقریا ۳و۴ ساله حس میکنم از من خوشش میاد ولی فقط حس میکنم چون وقتی منو میبینه میخنده و چشمانش برق میزنه واز درسام ازم سوال میپرسه وهنگام صبحت مستقیم تا آخر صحبتم به چشام نگاه میکنه به نظرتون حسم درسته تو رو خدا راهنمایی کنید ذهنم درگیره و خودش هم هیچ چی نمیگه وحتی توی اینستا هم منو فالو نکرده

سلام دوست گرامی سن خودتان و طرف مقابل را ننوشتید. این نشانه هایی که نوشتید، به معنی توجه کردن به شماست نه علاقمندی. بهتر است تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم علاقه خود را ابراز نکرده است، حساب ویژه ای روی ایشان باز نکنید.

سلام وقتتون بخیر من 16سالگی با پسرعمم دوست شدم و ایشون یه سال از من بزرگ ترند از همون بچگی علاقه ایی خاصی بهشون داشتم و بعد از یه سال حرف زدنمون موضوعو به خانوادش گفت ولی عمم یه چن ماهی گیر میداد و میگفت آبروم پیش داداشم میره تا اینکه پسرش یکم سرد شد و ما جدا شدیم تو این چهار سالی ک گذشت ایشون بامن حرف میزدند و یک دوباری هم پیشنهاد دادن اما خیلی دلخوری ها پیش اومد مثلا تو این چهارسال ب دو تا دختر که هر دوتاشونو میشناسم پیشنهاد داد و باهاشون حرف زد اما رابطه ایی شروع نکردن ولی من اجازه ندادم کسی بیاد تو زندگیم الان دوهفته ایی پیشنهاد دادن و باهم در ارتباطیم اما من یه سری شرایط گذاشتم ک باید پدرمم در جریان باشه اخه ی پسری هستش که دم دمی مزاجه و ادم نمیتونه زیاد ب حرفاش باور کنه و دلش گرم بشه.خیلی دوست داره زودتر وارد زندگی زناشویی بشن اما من میترسم ک انتخابم اشتباه باشه چون فک میکنم فقط دوسم داره بلکه حسش مثه من نیس حتی نمیتونم ب کسی دیگه ایی فک کنم تو جمع هیچکسو به غیر پسرعمم نمیبینم روم نمیشه بگم که باهم یه دوره مشاوره بگذرونیم چون خیلی مغروره و از این موردهایی ک گفتین تماس نمیگیرن با من ولی وقتی منو میبینن تو جمع حتی برا خودمون دوتایی چایی میاره و اصلا مهم نیس براشون ولی بعضی وختا خیلی رو اعصابه میگه فلانی چی گفت یا خیلی حرف مردم براش مهمه ولی من چون انتخابش کردم برام مهم نیس کسی چیزی بگه از خانواده ی پدریم و (در “کلام” هم یکم “کمتر محبت”میکنه)و از خانواده ی مادری من خوشش نمیاد و اینکه ایشون شهرستان هستن ما خیلی کم همو میبینیم و وضع مالیشون خوب نیس تو دوران سربازیش به من زنگ میزدن ولی تو پیجش تا حالا چیزی نذاشته برام و یه بارم تولد یه دختریو تبریک گفتن ولی تا حالا چیزی از من برا دوستاش نگفته فقط به خانواده گفته میترسم ک دوباره جدا بشیم و نمیدونم چیکار کنم ک اون بیشتر جذبم بشه و هفته قبل در مورد ازدواج با خانوادش حرف زدن نمیخوام تو 21سالگی انتخاب اشتباهی بکنم و شرایط پسرعمم ی جوریه که فعلا نمیتونه خرج عروسی و وسایل اینا بده لطفا کمکم کنید که از چه راهی میتونم بفهمم ک حسشون بهم واقعیه و از سر اینکه قبلا تو گذشته هم بودیم نمیخوام محکوم باشیم تو اینده هم هستیم و چنین فکری رو بکنه امشب هم بحثمون شد گفت ما بدرد هم نمیخوریم ولی بعد از چن تا پی ام دیگه گفت من تورو میخوام و پاتم هستم نمیدونم به کدومش باور کنم و بهشم گفتم قول و قرار و تعهد برا من هیچ ارزشی نداره تو باید منو از دل بخوای ن با این حرفا و ایشون گفت من تورو از خودم میدونم و دیگه ادامه ندادیم ولی هرلحظه فک میکنم ک بازم شکست میخورم و جدا میشیم از یه طرفم همش دعا میکنم اگه باهاش خوشبخت نمیشم روز به روز دورتر بشه ببخشید حرفام طولانی شد ممنون میشم کمکم کنید انتخابم درسته یا نه؟

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ آن در سایت وجود ندارد. لطفاً نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام وقت بخیر من حدودا یه سالی میشه که از یه پسره که فروشنده است خوشم میاد اما مطمئن نیستم که اونم از من خوشش میاد یا نه یعنی یه جوریه وقتی میریم مغازشون به من زل میزنه و همیشه یه لبخندم داره و نمیزاره بقیه مارو راهنمایی کنن همش خودش میپره وسط😂 اون روز به پاهاش دقت کردم رو به من بود که زبان بدن مردانه میگن🤷🏻‍♀️ ولی تو مجازی منو دنبال نمیکنه به نظرتون با این نشانه هایی که گفتم از من خوشش میاد؟ یا من اشتباه متوجه شدم؟ لطفا جواب بدین🙏🏻

سلام دوست گرامی روی این رفتارهای غیرمستقیم بهتر است حساب عاطفی باز نکنید. ممکن است بخاطر شغلش و فروش بیشتر محصولات به شما توجه بیشتری نشان بده. در مورد پیام بعدی‌تان که نوشته بودید دوستش را فالو کردید و او عصبانی شد و ارتباطش را با دوستش قطع کرد هم نمی توان با قاطعیت گفت بخاطر شما بوده است. پس تا زمانی که خودشان به صورت مستقیم به شما ابراز علاقه نکردند، حساب ویژه ای روی ایشان باز نکنید.

سلام وقتتون بخیر من چند وقتی هست با یکی از همکلاسیام باهم توی فضای مجازی در ارتباط هستیم و تقریبا در حد یک دوست معمولی رفتار میکنم با ایشون و همینطور ایشون با من و خب از اونجایی که خودم به شخصه آدمی نیستم که در یک نگاه عاشق بشم و در طولانی مدت به این خانوم علاقه مند شدم و در حال حاضر نمیدونم چکار کنم چون این خانم یک سال نیم از من بزرگتر هست ولی خوب به ایشون علاقه شدید پیدا کردم و نمیدونم چطوری بهش بفهمونم عاقه خودمو… ممنون میشم راهنمایی کامل کنید

سلام، من خیلی خجالتی ام تو دانشگاه یه پسری رو دوس دارم ک اونم یکم خجالتیه. منم از قصد یکم تابلو نگاش میکردم ک بفهمه حسی دارم و کم کم اونم رفتارا و نگاهاش عوض شد،، اینستاشو پیدا کردم بصورت ناشناس پیام دادم بدبرخورد کرد باهام ولی بعد با پیج اصلیم ک گفتم کی ام یهو عوض شد و معذرت خواهی کرد کلی هم تحویلم گرفت،،بعد شماره اینا دادیم تو واتساپ،، بهش گفتم چندتا اهنگ بفرس برام،، فرستاد همش عاشقانه بود ک دختر زیبا مراببوس یا یکیش میگفت دوتنها دوسرگردان دوبیکس بیا تاحال یکدیگر بدانیم از این حرفا،، منم خودمو زدم ب اونراه. هروقتم صداش میکردم مینوشت جانم. ولی بعدش کم کم سرد شد خیلی هم سرد شد،، هیچوقتم پیشقدم نمیشه برا پیام دادن،، اوایل دو سه بار خودش پیام داد بعدش اصلآ. منم مجبور شدم بهش گفتم اون اهنگایی ک فرستادیو از یه زاویه دیگه گوش دادم همشون یجوری اناا،، اونم چیز خاصی نگفت خودشو زد ب اونراه،، بعد منم اهنگ فرستادم براش ک میگفت من تورو دوس خواهم داشت و اینا،، بازم عکس العمل خاصی نشون نداد😐 منم یماه بهش پیام ندادم اینم یکی دوبار استوری غمگین گذاشت ک پنجره ام ب تهی باز شد من ویران شدم و درد بیزاری معشوق و اینا،، بعدش برا تولدش تبریک نوشتم کلی شاد شد قلب و اینا فرستاد،، درکل بدنیس رفتارش مشکل اینه ک پیشقدم نمیشه هیچوقت برا پیام دادن و هیچ پیشنهادی هم نمیده، من چیکار کنم. منو دوس نداره یا داره؟

سلام دوست گرامی شیوه جذب عشق شما تا حدی اشتباه بوده است.زمانی که ایشان به سمت شما مایل بود و قبل از این سرد شدن، شما برایش جذابیت هایی داشتید که سمت شما کشیده شد، اما به دلیل عدم مهارت در نگهداری این رابطه، جذابیت های شما کاسته شده و باید آن را برگردانید. ما در دوره جذب عشق، شیوه صحیح برای جذب کردن آنکه دوستش را دارید را آماده کرده ایم و می توانید از طریق دریافت مشاوره از آن بهره مند شوید.

سلام وقت بخیر من ی آقایی رو دوست دارم و ایشون اطلاع داره البته در این حین با شخص دیگه ای ۲۰ روز نامزد کردم وبهم زدم / الان این آقایی ک دوستش دارم بلاکم کرده ولی هر جا منو ببینه نگاهم میکنه تابلو/ منظورم رخ ب رخ هست یعنی جوری نگاه میکنه ک من متوجه میشم کاملا و در نگاه بیشتر به چشمام توجه داره / قبل نامزدی تماس گرفت اما ب علت شرایط نتونستم جواب بدم /میخوام بدونم حسی داره ب من یا نه? و اینکه ایشون مغازه داره وقتی دیدمش با نوک انگشت شست گردنشو خارید میخوام بدونم در زبان شناسی بدن این معنای خاصی داره/ با تشکر فراوان از پاسخگوییتون

سلام دوست گرامی اطلاعات اندکی برای این مساله گفته اید. تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم با شما صحبت نکرده اند و پیشنهاد خواستگاری را مطرح نکرده اند، نمی توان به قطعیت نظر داد. دلیل اتمام نامزدی شما باید مشخص شود و همچنین در حین نامزدی از این شخص جدید خوشتان آمده نیز مساله مهمی است. پس لطفاً برای بررسی بیشتر از مشاوره رادیو عشق، وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من ۲۲سال سن دارم ۲۰سالم بود طلاق گرفتم بعدها طلاقم با مردی آشنا شدم که ۳۷سال سن داره این آقا به گفته ی خودش با من قصد ازدواج داره وضعیت مالی خانواده من خوب نیست ولی این آقا وضعیت خانوادش از ما خیلی بهتره این آقا اصلا ازدواج نکرده پسره واسه خودش کارو بار داره ولی سنتی هستن من رابطه ی عاطفی جنسی دارم با این آقا ودارم یعنی مثل زن وفادار با این آقا هستم نه با دختری در ارتباطم نه بیرون در میام اصلا اجازه نمیده مادر و خواهر این آقا اومدن خواستگاری من منو ببینن پدرش نیومد مادرش به من میگه پسر من هیچی ندارم نمی‌دونم طوری حرف زد انگار میلی نداره که پسرش با من باشه من اینجوری حس کردم نمی‌دونم مادرم به من میگه پسره به درد خانواده ما نمیخوره قلب مشکین خیلی ریختو پاش دارن یعنی قرتی هستن مادرش به من میگه اگه اومدی قسمت شد به فامیلای ما نگی ازدواج کرده بودی چون فامیلای ما میگن پسرشون زن نگرفت آخر رفت بیوه گرفت اینجوری گفت مامانم واقعیتش میلی زیاد ندارن به اینکه من به این مرد برم این آقا هم رابطه اش با من طوری که نه منو می‌بره بیرون نه میزاره برم بیرون نه میزاره کار کنم فقط میگه بمون خونه منو تهدید می‌کنه میگه بیخیال من بشی یا به یکی دیگه بخوای بری هم تورو میکشم هم اون طرفو هم خودمو امروز نشستم تو اینیستا یه ست طلا دیدم گفتم بهش بگم میخره ولی برگشت به من گفت تا عقد نکنیم از من چیزی نخواه من تا حالا هیچی نخواستم از اون ست خوشم اومد گفتم به من این حرفو زد نمی‌دونم چیکار کنم فقط میگم اگه واسش ارزش داشتم واسم می‌گرفت توروخدا بهم کمک کنید بگید من چیکار کنم تو وضعیت روحی خوبی هم نیستم 😔😔😔نمی‌دونم این آقا چی میخواد از من باید چیکار کنم با این رابطه؟؟؟؟؟؟

سلام دوست گرامی در شرایط سختی هستید و درک می کنیم که وضعیت روحی خوبی نداشته باشید. طبق صحبت شما طرف مقابل رفتارهای مناسبی ندارد و حتی پیش از ازدواج شما به نوعی دجار تعارض های عمده ای شده اید. اینکه در ارتباط نمی توانید خودتان باشید و استقلال شما نادیده گرفته می شود، مساله پررنگی است. به شما پیشنهاد می شود حتما پیش از اقدام جدی برای ازدواج مشاوره دریافت کنید چراکه نقطه خطرهای رابطه شما بالاست.

سلام من چهار سال که یک پسر را دوست دارم ولی به من پیشنهاد نداده وقتی از جلوی مغازش رد می شم بامن می خنده وحتی منو به تمام دوستاشم نشون داده و دو تا از دوستاش وقتی منو می بینن می خندن نمی دونم واسه چی ؟ دو ماه پیش یه پیج اینستا درست کردم و پستاشو با یکی از کامنتاشو لایک کردم و اونم منو فالو کرد ومنم فالوشو قبول کردم اولش نفهمید منم ولی بعدش که پست های عاشقانه وعکس خودمو گذاشتم فهمید منم وپستامو لایک میکرد وحتی ستوری می گذاشت که به من ربط داشت وبعد مدتی دوستم گفت که از پیجم حذفش کنم ببینم چه واکنشی نشان می ده ومن اینکار را کردم و اون یه ستوری گذاشت که نوشته بود{نادیده گرفتن کسی که دوسش داری سختره یا شکتن قلب کسی که عاشقته کدوم ؟چرا؟} وحتی وقتی دوستاشو فالو می کنم فکر کنم بلدشون کرده که منو از پیجشون حذف می کنن وآنفالوم می کنن وحتی یه بار یکی از دوستاشو فالو کردم واونم منو فالو کرد وبعد دو روز او ن دوستش منو از پیجش حذف کرد وآنفالوم کرد وحتی یه بارم که از جلوی مغازش رد می شدم که دو تا پسر درپشت من حرکت می کردن که اون یه جوری به اونا می کرد انگار که بدش می اومد که اونا از پشتم می یان ویه چیز اون می دونه من خیلی دوستش دارم دو سال پیش دوستام بهش گفتن که من دوستش دارم واونم گفته بود که من این دختر را دوست ندارم تو را خدا جوابمو بدین مادر ندارم و هیچکی هم جواب درستی به من نمی دهد نمی دونم واسه چی؟ به نظر شما منو دوست داره؟ اگر دوستم داره واسه چی به من پیشنهاد نمی ده؟ واگر دوستم نداره چرا اینکار را انجام می دهد؟ به نظر شما اینکه فهمیده من دوسش دارم کار اشتباهیه؟وچرا دوستاشو بلد می کنه که اینجوری رفتار کنن؟ واگر دوستم نداره چرا حساسیت نشان می ده؟ واون ستوری که گذاشته بود به نظر شما چه منظوری داشته ؟ از اینکه به خاطر خواندن این همه مطلب اذیت کننده از شما خیلی متشکرم که وقت گرانبهای خود را برای من گذاشتید واقعا بی مادری را فقط دخترایی مثل من می فهمن

سلام دوست عزیز وجود این رفتارهای متناقض طبیعیه ولی نباید اینقدر طول بکشه. اگر ایشون علاقه واقعی نسبت به شما داشتن خیلی زودتر پیشقدم میشد. به نظر میرسه نظر ایشون هم نسبت به شما جلب شده ولی در حدی نیست که بخواد برای شروع رابطه قدم برداره. ضمن اینکه برخی از رفتارهای اشتباه شما هم می‌تونه روی این موضوع و مردد شدن ایشون اثر گذاشته باشه. مثل آنفالو کردنش یا فالو کردن دوستانش. بهتره دیگه دوستاش رو فالو نکنید و فقط یکبار دیگه خودش رو فالو کنید. ضمن اینکه دوره جذب عشق از آشنایی تا ازدواج هم می‌تونه کمک‌تون کنه.

از جواب شما رادیو عشق عزیز خیلی ممنونم واقعا نمی دونم چی بگم شاید نظر شما واقعا درست باشه ولی اینقدر دوستش دارم که نمی دونم چی کار کنم واقعا اگر دوباره فالوش کنم کار خوبیه ! به نظر شما کار اشتباهیه که اون فهمیده من دوستش دارم ؟ واگر واقعا نظرش جلب شده چی کار کنم این جلبش بیشتر بشه ؟ خواهش می کنم یک راهنمایی خیلی خوبم بکنید گاهی وقتا یک نفر را آنقدر دوست داری که با تمام بدی هاش دوست نداری از زندگیت بندازیش بیرون

ببخشید منظور شما از اینکه نباید اینقدر طول بکشه چیه؟

هدف ایشون این طور ک میگن و با مادرم تماس گرفتن ازدواج. ولی همچین رفتار های عجیبی هم دارن 😊

سلام

سلام من ازیک پسری تودانشگاه خوشم اومد حدود یکسال صبر کردم ولی طاقت نیاوردم ودلو به دریا زدم و بهش گفتم اونم وقتی داشتم این حرفو بهش میزدم تو چشام زل زده بود ومیخندید وحرفو خیلی کش داد و اخرش گف من خودم کسیو دارم ولی بعداز اون ماجرا بهم خیره میشد ونگام میکرد درصورتی که بعد این قضیه خم شده بود تانگام کنه یاوقتایی که من نمیدیدمش اون منا نگاه میکرد یا قشنگ بهم خیره میشد یبار بهش سلام کردم اونم گف خوبید ولی من هول کردم و رفتم بعدش رفتم ازش معذرت خواهی کنم ولی نتونستم به زبون بیارم اونم خیلی صبر کرد ولی دید من حرفی نمیزنم رفت منم بعدش رفتم تومجازی از دلش در بیارم ولی اون خیلی بد برخورد کرد وبهم گف اگه بخای بازم این کارو بکنی به آموزش میگم وبلاکم کرد ولی قضیه اینجا تموم نشد و همش طرفم میومد و جاهایی که من وایساده بودم میومد رد میشد و همش جاهایی که من هسم از عمد میومد اونجا تااینکه ترم تموم شد ومن تصمیم گرفتم که دیگه کاریش نداشته باشم وتواولین روز ترم جدید که اومدتوکلاس اصلا نگاهش نکردم اونم یخورده نشست و گذاشت رفت وبعدفهمیدم اصلا کلاسش اونجا نبوده واین طورشدکه اصلا کاری به کارش نداشتم تااینکه توکلاس گف عشق یعنی ترشح هورمون وبعدازتموم شدن کلاس اومد پشت سرم یک روزم که امتحان داشتیم اومد کنارم بشینه نیمه اومد بشینه ولی نشنست ولی یک پسره دیگه اومد کنارم نشست بعد اومد برگه هارو بده منم که از کارش ناراحت شدم اصلا نگاهش نکردم اونم بالا سرم وایساده بود ونگام میکرد وبه همه گف برگه رو بده بغلی ولی به من نگفت وخودش برگه را داد به پسره دیروزم داشت به بورد نگاه میکرد منم بهش نگاه میکردم اومد بره دید من اونجام یک نگاهی کردو بازم وایساد بوردو ببینه درصورتی که میخاس بره دید من اونجام انگار بازم وایساد وازطرف اومد رفت ولی یکساعت بعدش که داشتیم ازکنار هم رد میشدیم دیگه اصلا نگام نکرد وچشاشو داده بود پایین..نمیدونم باید چیکار کنم ازیک طرف بلاکم میکنه وازطرف دیگه این رفتار و میکنه مگه نه اینکه باید کلا ازم دور باشه پس چرا اینطور میکنه خیلی فکرم درگیر کرده و نمیتونم از فکرش بیام بیرون لطفا بگید چاره چیه وحسش نسبت بهم چیه اصلا حسی داره یان ممنون میشم.

سلام دوست عزیز شما کاری که لازم دونستید رو انجام دادید و مستقیما از علاقه‌تون به ایشون گفتید. ایشون هم گفته با کسی دیگه در رابطه است. اینجا دیگه شما باید تلاش کنید با این موضوع کنار بیایید و برید دنبال زندگی خودتون و موقعیت‌های بهتری که عشق و علاقه دوطرفه توش وجود داشته باشه. اما شما خودتون رو درگیر رفتارهای ایشون کردید. انگار با اینکه به شما علاقه‌ای نداره ولی همچنان باید احساسات و تصمیمات شما رو کنترل کنه. درباره اینکه ایشون چرا این‌طور رفتار می‌کنه دو مسئله وجود داره: یا شما دارید رفتارهاش رو بیش از اندازه تفسیر می‌کنید که البته وقتی به فردی علاقه‌مند باشی این موضوع تا حدی طبیعیه، یا این اینکه ایشون تکلیفش با خودش مشخص نیست. نه قبول کرده با شما باشه و نه عادی و طبیعی رفتار می‌کنه. به هرحال تصمیم گیرنده اصلی الان شمایید. مطمئن باشید اگر این علاقه دوطرفه باشه ایشون از شیوه‌های بهتری استفاده می‌کنند و حتما مستقیم‌تر عمل می‌کنند. می‌دونم فراموش کردن و گذشتن از فردی که دوستش دارید کار راحتی نیست ولی اول شما باید تصمیم‌تون رو بگیرید و بعد هم با گرفتن کمک حرفه‌ای کم‌کم فراموشش کنید و مشغول زندگی خودتون بشید.

سلام خسته نباشید ببخشید من الان 18 سالمه با یه آقای 19 ساله آشنا شدم و الان تقریبا یک ساله ک میشناسمش. ولی توی دوست داشتنش شک دارم. همیشه همیشه برخلاف میل من با من حرف نمیزنه. مثلا دو روز میاد کلی میاد باهام حرف میزنه ولی بعدش 5 روز میره تا دوباره همین طور ادامه داره. البته در کنار این ها چند باری با خانواده اش صحبت کرده راجب من. و من خودم شاهد این قضیه هستم. فقط نمیدونم چرا حس میکنم دوسم نداره و انگاری من نفر دوم زندگیشم. این نشونه ها برای پسرا طبیعیه؟؟ علتش چیه ؟؟

سلام در پیام شما مشخص نیست که آیا شما با هم در رابطه عاطفی هستید یا فقط با همدیگر یه آشنایی و دوستی معمولی دارید. اگر در رابطه هستید، اینکه 5 روز از هم بی‌خبر باشید جای بررسی داره و ممکنه نرمال نباشه. اما اگر فقط دوست هستید، شرایط متفاوته. درواقع هردوتون باید تعریف یکسانی از رابطه‌ای که بینتون هست داشته باشید تا بتونید درخواست‌ها و نارضایتی‌هاتون رو راحت بیان کنید. درصورت نیاز به راهنمایی‌های بیشتر با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام وقتتون بخیر. با پسری از دوران دانشگاه در ارتباطم. نمیشه بهش گفت رابطه فقط در حد یه دوست معمولی. این نشانه هایی که گفتین رو اغلب داره اینکه همیشه پیش قدم میشه برای صحبت. میخواد بشناستم. خیلی با هم تفاهم عقیدنی داریم و اینو خودشم گفته که چقدر ارامش داره ازین بابت. حتی بقیه بچه ها از زبونش شنیدن که گفته دوست دارم همسر ایندم فلان خصوصیتو داشته باشه و از بین دخترای دور و برش فقط منم که این خصوصیتو دارم. اینکه درد دل میکنه از علایق و اهداف خودش میگه. قولش ب بقیه رو شاید یادش بره اما تاحالا نشده به من قولی بده و یادش بره.خیلی بهم احترام میزاره. شده برا من هدیه بیاره برا بقیه نه.جزییات ظاهریمم از بره. همیشه هم سعی میکنه ارتباطمونو مخفی کنه از بقیه….اما حس خودم گاهی بهم میگه دوسم داره و گاهی میگه نه چون اون هیچ وقت از احساسش به خودم چیزی نگفت یا حرفی از ازدواج باهام نزد. منم از خودم دورش کردم چون حدود یکسال وقت داشت اگه چیزی هست بگه. اما اون کم و بیش بازم پیام میداد تا اینکه بعد 2 سال بازم ارتباط گرفتیم و اصلا رفتارمو که باعث شد از خودم دورش کنم به روم نیاورد. الان از بعد ارتباطمون درس و کارشو داره سریع سر و سامون میده. اما بازم مشکلی هست. اینه که با گروهای مختلطی دوسته و باهاشون میگرده از همون دوران دانشگاه و دخترهایی توی اون گروه هستن که اصلا موجه نیستن و خیلی با خودش فرق دارن ….البته اونا فقط براش دوستای معمولین و قرار و بیرون رفتنی هم اگه هست بازه از سمت اوناست . البته منم دختری هستم اصلا زمین تا اسمون با اون دخترا فرق دارم و با هیچ پسری صمیمی نمیشم اینو همه میدونن.بعد همه این بچه های اکیپ جوری رفتار میکردن انگار واقعا چیزی بین ماست انگار یچیزایی میدونستن که من خبر ندارم. و میدونم که ارتباطی از نوع دوست دختر دوست پسری نداره با اونا کلا خوشش نمیاد. یکسال الان از ارتباط مجددمون میگذره. خبر از خودش و اینکه چیکار میکنه و درمورد اینده شغلی و درسیش میده.. اما هنوز شرایط کاریش اوکی نشده یسالی طول میکشه حدودا. اما توی این مدت هم متاسفانه حرف جدی از اینده بینمون نبوده همچنین ارتباطش با اون گروه همچنان سر جای خودش هست. یبارم پست عاشقانه که مخاطبش مشخص نبود اخیرا توی اینستاگرامش گذاشت. حالا ازتون راهنمایی میخوام بنظرتون من باید الان چیکار کنم اصلا امیدی بهش هست یا باید فراموشش کنم؟

سلام با توجه به نشانه‌هایی که می‌گید احتمال اینکه به شما علاقه داشته وجود داره و البته باید بیشتر بررسی بشه. اما چند نکته وجود داره: اول اینکه ایشون کلا شکل ارتباطاتش به گونه‌ایه که دوستان جنس مخالف زیادی داره و رابطه با شما رو هم در همون سطح نگه داشته. بنابراین خیلی مهمه که بررسی بشه که آیا شما هم صرفا یک دوست مثل سایرین هستین(حالا کمی صمیمی‌تر) یا اینکه واقعا علاقه‌ای وجود داره. دوما حتی اگر علاقه هم وجود داشته باشه، مشخصا هنوز در اون حدی جدی نشده که بخواد به شما ابراز علاقه کنه و شکل رابطه‌تون رو تغییر بده، حتی بعد از اینکه یک مدتی باهاش رابطه‌تون رو کمرنگ کردین. در حال حاضر شما به ایشون علاقه دارید و به اون به چشم یک شریک عاطفی نگاه می‌کنید، درحالیکه ایشون حداقل در رفتارشون اینطور نشون میدن که شما صرفا یک دوستین. در این شرایط ادامه رابطه برای شما عذاب آوره و در عین حال نمیذاره به افراد و موقعیت‌های دیگه هم به طور جدی فکر کنید چون همش این امید رو دارید که درسش تموم شه، کارش درست بشه و … و بالاخره بیاد جلو. درواقع شما توی بلاتکلیفی گیر کردین. بهترین کار فاصله گرفتن از ایشونه و البته به شکل ضمنی و غیرمستقیم بهشون نشون بدید که علت فاصله گرفتن‌تون چیه (برای این موضوع با سیستم مشاوره صحبت کنید تا بتونن مفصلا راهنماییتون کنن). یادتون باشه رابطه دوستانه طولانی مدت خیلی وقتا باعث میشه طرف مقابل نتونه به چشم یک شریک عاطفی به شما نگاه کنه.

سلام تمام این مواردی که علائم دوست داشتن بود رو من دارم مو به مو درست بود من خاستگاری دختری رفتم به طور سنتی . ۶ ماه با هم همکلام شدیم اون من و دوست داشت ولی من نتونستم دوسش داشته باشم و موارد رو که ذکر کردین رو تماما بودن و جذابیتی برام نداشت .بلاخره تصمیم گرفتم رابطه رو تموم کنم و بگم که مال هم نیستیم ولی نمیدونم کار درستی کردم یا نه بعضی وقتا دلم تنگ میشه واسه بعضی کارهاش بعضی وقتا هم با خودم میگم خوب شد تموم شد اونی نیست که معیار منه .ولی احساس پشیمانی و دو دلی دارم و میدونم اگه دوباره ایجاد بشه این رابطه باز کار به سرانجام نمیکشه .معیارهای خوبی برای ازدواج داشت خانواده دار تحصیل کرده سالم خوش برخورد ولی حرکات و رفتارش در شوهر داری و ارتباط با جنس مخالف برام جذابیت نداشت . نمیدونم چه کنم پریشون هستم و استرس دارم .تو طول این مدت جدایی وقتی خواستگار براش میاد احساس میکنم بازنده من بودم نمیدونم .

سلام تمام کردن رابطه وقتی به این نتیجه می‌رسید که به درد هم نمی‌خورید کار کاملا درستیه. با اینحال این شک و دودلی‌ها یا حتی دلتنگی‌ها طبیعیه چون به هرحال شما یک مدت با هم در رابطه بودید و زمان میبره تا احساساتون هم با منطقون همسو بشه و بتونید از این ماجرا عبور کنید. البته لازمه که در این دوران به خودتون کمک کنید. مثلا اینکه رابطه‌تون رو به طور کامل با اون فرد قطع کنید و تا حد ممکن در جریان اتفاقات زندگیش از جمله اینکه براش خاستگار اومده قرار نگیرید. این رو هم بدونید رابطه و ازدواج مسابقه نیست که یکی برنده و یکی بازنده باشد. شما منطقا متوجه شدید این فرد کسی نیست که برای ازدواج می‌خواهید و رابطه‌تون رو قطع کردید؛ این یعنی کار درست. پس دیگه دنبال این نباشید چه کسی برنده و چه کسی بازنده آن رابطه است. شما باید برنده زندگی شخصی خودتون باشین.

سلام من دختری هستم 19 ساله حدود 8 ماه هست که با یک اقایی 31 ساله اشنا شدم و گفتگو میکنم و با هم هم رشته هستیم اما محل کارمون متفاوته اشنایی شبکه مجازی بوده و ایشون خیلی درخواست کردن که میخوام ببینمت اما من اوایل خیلی نه میگفتم و میگفتم که تا زمانی که شناخت کاملی ازتون پیدا نکنم اجازه ملاقات حضوری نخواهم داد بالاخره عید ی جایی قرار گذاشتیم و همدیگر رو دیدیم ایشون و خانوادشون کلا در زمینه کاریشون از من مشاوره میگیرن(زمینه معاملات تجاری) من کلا زیاد فاز نمیدم و رابطه رو در حد همکار بودن نگه میدارم و ایشون هم هیچ علاقه ای از خودشون نشون نمیدن(کلمات عاطفی) گاها ی پیام میدن که میخوام درمورد اینده با شما صحبت کنم ولی وسط مکالمه درگیر کارشون میشن و کلا میرن و من مجبورم ساعت ها منتظر ایشون باشم اما چند روز دیگه پیام میدن دنبال خونه میگردن شدیدا و از من کمک میخوان که بهشون کمک کنم-سعی دارن که علاوه بر شغل فعلیشون ی شغل دیگه هم پیدا کنن- چند روز پیش هم از طریق رفیقشون بهم ی پیام داده بودن که من رو امتحان کنن و ببینن که دختری هستم که به همه مردا فاز بده یا نه و منم کلا رفیقشون رو بلاک کردم و بهشون جواب ندادم(اول نمیدونستم کهه رفیقشون هستن اما چند روز بعد از بلاک کردن دیدم که محل کار ایشون هم با اقایی که میگم یکی هست و همکار هم هستن) در ضمن متولد بهمن هم هستن تنها چیزی که منو در این رابطه اذیت میکنه بی توجهی ایشون هست گوگل دیدم که خصوصیت مردان بهمن کلا همینجوریه و خیلی سرد مزاج هستن و در روابط پیش قدم نمیشن هرگز چیکار کنم که بدونم ایشون اصلا بهم علاقه ای دارن یا نه؟ چون واقعا اذیتم میکنه که برای کسی وقت بذارم و طرف مقابل ارزشی برای من قابل نباشه ممنون میشم راهنمایی کنید

دوست عزیز با سلام ابتدا کاملا منطقی باشید و این را در نظر بگیرید که شاید ایشان به عنوان همکار با شما صحبت می کنند و قصد و منطور خاصی ندارند. از طرفی با توجه به مشغله و گرفتاری های ایشان میتونستید غیر مستقیم از طریق دوستی اطلاعات کسب کنید که ایا از شروع صحبت با شما قصد و منظوری دارند یا خیر؟ که به نظر میرسه حتی با فعالیت های زیادشان اگر قصد اقدام جدی داشتند تا الان مطرح کرده بودند.اجازه بدید زمان بگذره.و شاید هم ایشان مردد هستند.اگر با شما تماس گرفتند سعی کنید خودتان باشید و مدیریت ارتباط را به دست بگیرید تا از بلاتکلیفی رها شوید . منطقی باشید و درجواب صحبت های ایشان خودتان باشید و اجازه بدهید با شناخت خود واقعی شما ایشان به صحبت کردن ترغیب شود. اگر بصورت پیام در ارتباط بودید در سایت رادیو عشق مبحث جذب از طریق پیام خیلی می تواند به شما کمک کند

سلام.من یه دختر19ساله که حدود9ماه بایه پسر27ساله ارتباط دارم.ولی مشکلمون اینه ک ایشون شهرشون تهرانه ومن شهرستان.توی این9ماه خیلی تلاش کردم ک وادارش کنم بیادشهرمون ولی گفت توالان درس داری ووقتی کنکورتو دادی من حتمامیام.منم فقط ایشونو درحد2تاعکس تواین چندماه دیدم.بنظرتون این کاراش واقعادلیل درسه یا شایداصلاعکسی ک نشون داده خودش نبوده.لطفاراهنمایی کنیدکه چطوری مطمئن بشم واقعاچیزایی ک ازش دیدم خودشه😔

سلام دوست گرامی به نظر میرسه اشنایی شما بصورت غیر حقیقی و در فضای مجازی شکل گرفته این جور روابط کلا اشتباه هست مخصوصا اگر امکان حضور و دیدار واقعی نداشته باشد شما الان تنها نگران این هستید که تفاوت در چهره و عکس باشد در صورتی که مشکلات بسیار زیادی وجود دارد مانند متاهل بودن ایشان انچه مهم هست در ارتباط غیر حضوری باید در مدت یکماه ملاقات حضوری شکل بگیرد و جریان و روند به شکل عادی پیش برود اگر به هر دلیلی از رابطه مجازی خارج نمی شوند بهتر هست شما منطقی باشید و رابطه را تمام کنید

سلام سه ساله بایک پسری رابطه دوستی برقرارکردم واسه اولین بار.. این آقا برعکس من دوست دخترایه زیادی داشت و شیطون بود (به اصطلاح خودش) و اوایل رابطه به من گفت که رابطه مارو به مادرت نگو که خبردارنشه منم نمیگم چون رابطمون معمولیه..منم زیادجدیش نگرفتم و همینطوری باهاش موندم اما نمیذاشتم که بهم دست درازی کنه و حدومرزارو رد کنه…که بعدچندماه گفت تودختر خوبی هستی ولی من نمیتونم باهات باشم چون نمیذاری بهت دست بزنم منم گفتم‌پس این رابطه تمومه..خلاصه کات کردیم و بعدچندوقت اومدگفت من بخاطرتوپسرخوبی میشم و میخوام توروبه مادرم معرفی کنم خلاصه بعدمعرفی مادرامون و اینکه فهمیدیم مادرامون ازقبل دوست بودن باهم(به طوراتفاقی) الان بعداز ۳سال میفهمم که داره زیرآبی میره اماهربارکه دستش رومیشه طفره میره بهونه میاره که من فقط عاشق توعم من میخوام باتوازدواج کنمو این حرفا و من چون واقعادوستش دارم نمیتونم تصمیم بگیرم ازش جدابشم ازطرفی دیگه هم من الان بهش اعتمادندارم و نمیتونمم اعتمادکنم میخوام ازشمابپرسم‌که آیا ادامه این رابطه کاردرستیه؟

سلام دوست گرامی رابطه ای که هر یک از طرفین به هر دلیلی تعهد و وفاداری نداشته باشند و با گفتن اینکه اینا شیطنت هست و تو عشق منی و… فقط ازبرای رفتارهایی اشتباه خود دلیل و بهانه می آورند از روابط کاملا مخرب و اشتباه هست.یکی از اصول اصلی در یک رابطه مشترک تعهد و وفاداری طرفین هست . پس بهتر است در اولین فرصت با ایشان صحبت جدی داشته باشید و در صورت ادامه رفتارها ایشان،رابطه را تمام کنید

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

می‌خوام برگرده به رابطه/زندگیمی‌خوام فراموشش کنم

باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم

می‌خوام جذبش کنم و ازدواج کنیم

هیچ چیز بدتر از این نیست که ندانید پسر مورد علاقه‌تان شما را دوست دارد یا خیر. ممکن از تازه باهم آشنا شده باشید، اما نگران هستید که مبادا او شما را دوست نداشته باشد و بخواهد ترک‌تان کند یا ممکن است رفتارهایی از او دیده باشید که شک کرده باشید که آیا واقعا به شما علاقه دارد یا خیر. اگر چنین نگرانی‌هایی دارید، بهتر است با ما همراه باشید و از نشانه‌های عدم علاقه‌ی پسر به دختر آگاه شوید.

فهرست مطالب

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، با عشقش به گونه‌ی متفاوتی رفتار می‌کند. لحن صدایش، نشست و برخاستش، نگاهش، لبخندش و در یک کلام رفتار یک مرد در حضور عشقش متفاوت می‌شود. البته ممکن است این تفاوت‌ها جزئی باشد، اما به هر حال وجود دارد. اگر کمی فکر کنید، این تغییر منطقی به نظر می‌رسد. وقتی کسی را دوست داشته باشید، می‌خواهید او هم متقابلاً شما را دوست داشته باشد، پس سعی می‌کنید بهترین رفتار را داشته باشید. نشانه‌ی یک رابطه‌ی سالم این است که می‌توانید در حضور یارتان آرامش داشته باشید و خودتان باشید، هرچند ممکن است شرایط در شروع رابطه فرق داشته باشد. شاید در ابتدا خود واقعی‌تان نباشید و سعی کنید بهترین نسخه از خودتان را به نمایش بگذارید. بعد از آن که رابطه‌تان پایدار شد و یکدیگر را شناختید، نوبت به لذت بردن از خود اصیل و واقعی‌تان می‌رسد.

وقتی به پسر مورد علاقه‌تان پیام می‌زنید، پاسخ مودبانه و دوستانه‌ای به شما می‌دهد، اما معمولاً برای شروع مکالمه پیش‌قدم نمی‌شود و هیچ وقت اول با شما تماس نمی‌گیرد. به جواب‌های خوشایند و دلگرم کننده‌ی او اهمیت ندهید، این زبان‌بازی‌های اکثر بانوان را به اشتباه می‌اندازد. در عوض از خودتان بپرسید که او چقدر برای تماس گرفتن با شما پیش‌قدم می‌شود. اگر همیشه شما هستید که با او تماس می‌گیرید، شاید دوست‌تان نداشته باشد.

حالت دیگر این است که او از فرصت‌هایی که برای با شما بودن و صحبت کردن پیش می‌آید، استفاده نمی‌کند. برای مثال وقتی او را در مهمانی یا محل دیگری می‌بینید، به طرف‌تان نمی‌آید و سر صحبت را باز نمی‌کند. این شما هستید که همیشه به طرف او می‌روید. باز هم تاکید می‌کنیم که فقط به رفتار دوستانه‌ی او حین تعاملات‌تان توجه نکنید، چون شاید فقط می‌خواهد مودب باشد و رفتار دوستانه‌ای داشته باشد.چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه کنید، این است که آیا او دائماً می‌خواهد که از گفتگو با شما فرار کند و گفتگو را به پایان برساند یا خیر. مثلاً شما به طرفش می‌روید و گفتگوی دوستانه‌ای را شروع می‌کنید، اما ناگهان او می‌گوید که باید برود و سلامی به دوستانش بکند، تشنه است و می‌خواهد برای خودش نوشیدنی بخرد یا این که می‌خواهد از سرویس استفاده کند.

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، هیچ وقت از مصاحبت با او خسته نمی‌شود و دوست دارد این گفتگو تا ابد ادامه داشته باشد، احوالپرسی با دوستان را می‌توان به بعداً موکول کرد، اگر بودن در کنارتان را دوست داشته باشد، شما را برای نوشیدن قهوه به کافی‌شاپ دعوت می‌کند، برای استفاده از سرویس کمی تحمل می‌کند و خلاصه آن که سعی می‌کند به هر قیمتی که شده گفتگو را ادامه دهد. اما اگر او بهانه‌ای برای قطع گفتگو پیدا کرد، احتمالاً علاقه‌ای به مصاحبت با شما ندارد، چون دوست‌تان ندارد.

شاید این زبان‌بازی‌ها باعث سردرگمی‌تان بشود. احتمالاً او علاقه‌ی چندانی به شما ندارد، اما خصلتش این است که با تمام دخترها گرم بگیرد. اما همان‌طور که قبلاً اشاره کردیم، وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، رفتارش در حضور او تغییر می‌کند. اگر او با تمام دخترها گرم می‌گیرد، پس حرف‌های خوشایندی که به شما می‌زند، بی‎معنا است. البته اگر شیوه‌ی دلبری کردنش از شما با بقیه فرق دارد، احتمالاً احساس خاصی نسبت به شما دارد.

وقتی کسی را دوست داشته باشیم، هیچ وقت از او خسته نمی‌شویم. دوست داریم همه چیز را درباره‌ی او بدانیم. می‌خواهیم بدانیم در تک تک لحظات زندگی‌اش چکار می‌کند. دوست داریم تا ابد پای درد و دل‌هایش بنشینیم، شریک دردها و غم‌هایش شویم و با او به لحظات خجالت‌آور زندگی‌اش بخندیم. تمام این لحظات برایمان ارزشمند است و همه را به خاطر می‌سپاریم. وقتی پسری به دختری علاقه داشته باشد، این علاقه را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر او می‌خواهد همه چیز را درباره‌ی دختر مورد علاقه‌اش بداند، او را با سوال‌های مشتاقانه‌اش بمباران می‌کند و با دل و جان به تک تک کلماتش گوش می‌دهد. اگر پسر مورد علاقه‌تان دوست ندارد به حرفهایتان گوش بدهد و از شنیدن حرفهایتان به وجد نمی‌آید و هیجان‌زده نمی‌شود، این نشانه را به معنای عدم علاقه‌ی او به خودتان تعبیر کنید.

این نشانه مرتبط با نشانه‌ی بالا است. یکی از نشانه‌های علاقه داشتن یک پسر این است که او تمام حرف‌های عشقش را با جزئیات به خاطر می‌سپارد. اما فراموشی تمام حرف‌هایی که یک دختر با شور و شوق به پسر مورد علاقه‌اش زده است، علامت آشکار بی‌علاقگی است. وقتی کسی را دوست داشته باشیم، مغزمان کاملاً فعال می‌شود. با دقت توجه می‌کنیم، سراپا گوش می‌شویم و تمام جزئیات را به خاطر می‌سپاریم. مغزمان هر روز دریایی از اطلاعات را دریافت می‌کند که باید آنها را پردازش کند. هیچ راهی برای دسترسی آسان به تمام این اطلاعات وجود ندارد، پس به آنچه که برایمان مهم است، بیشتر توجه می‌کنیم و اطلاعات زائد و غیرمهم را کنار می‌گذاریم. نکته اینجا است که ما مسائلی را که برایمان اهمیت دارد، به خاطر می‌سپاریم. اگر شما تک تک جزئیات گفتگوهایتان را به یاد می‌آورید، اما او با وجود این که در اولین برخوردتان گفتگوی مفصلی درباره‌ی کارتان با هم داشته‌اید، حتی شغل‌تان یادش نمی‌ماند، به زبان بی‌زبانی دارد بی‌علاقگی‌اش را به شما نشان می‌دهد. البته شاید هم حافظه‌ی بسیار ضعیفی دارد، پس این نشانه را با توجه به وضعیتی که در آن قرار دارید  و صحت بقیه‌ی نشانه‌های این فهرست تعبیر کنید.

وقتی پسری دختری را دوست داشته باشد، ناگهان سر و کله‌اش کنار او پیدا می‌شود. اگر پسر مورد علاقه‌تان هم شما را دوست داشته باشد، ناگهان کنارتان ظاهر می‌شود، هر جا شما باشید، او هم هست و هر کسی که دنبالش باشد، می‌داند که می‌تواند او را کنار شما پیدا کند. شاید مبهم به نظرتان برسد، اما اگر دقت کنید، می‌بینید که او همه جا کنارتان است، البته به شرطی که دوستتان داشته باشد. او سعی می‌کند که اتفاقی به شما برخورد کند یا بهانه‌ای پیدا می‌کند تا نزدیکتان باشد، مثلاً پیشنهاد می‌کند که در کاری کمک‌تان کند یا با هم به گردش بروید.

فرض کنید که با پسر دیگری قرار می‌گذارید، اما پسر مورد علاقه‌تان حتی خم به ابرو نمی‌آورد. به او می‌گویید که از نرم‌افزارها و سایت‌های دوستیابی استفاده می‌کنید و او می‌گوید: “خوش به حالت! مطمئنم بالاخره یه آدم مناسب پیدا میکنی” و واقعاً هم منظورش همین است. اگر او علاقه‌ای به شما داشته باشد، کوچکترین اشاره‌ای به صحبت کردن با یک پسر دیگر حداقل باعث می‌شود که کمی حسودی کند. وقتی با پسر مورد علاقه‌تان از رابطه‌ای که با مردان دیگر دارید، حرف می‌زنید، رفتارش به وضوح تغییر می‌کند، مثلاً عصبی می‌شود، صورتش سرخ می‌شود یا صدایش بالا می‌رود. مردان ذاتاً اهل رقابت‌اند، وقتی پسری دختری را حتی کمی دوست داشته باشد، دوست ندارد که مردان دیگری دور و بر او پرسه بزنند. اما اگر او واقعاً برایش مهم نیست و واکنشی نشان نمی‌دهد، یا واکنشش این است که حتماً رابطه‌تان را با مردان دیگر ادامه بدهید، پس شما در قلبش جایی ندارید.

“سرم خیلی شلوغه، اصلاً وقت ندارم.” بقیه‌ی نشانه‌های این فهرست درباره‌ی پسرانی صادق است که هنوز با آنها در مرحله‌ی آشنایی هستید، اما این نشانه درباره‌ی پسری است که با او وارد رابطه شده‌اید. شاید او گاهی با شما قرار بگذارد، اما این قرار را لحظه‌ی آخر کنسل می‌کند، شکایت می‌کند که وقت سر خاراندن ندارد و قرار را به وقت نامشخصی در آینده‌ی نزدیک موکول می‌کند، اما دیگر خبری از او نمی‌شود. البته گاهی اوقات واقعاً کاری پیش می‌آید و او مجبور است که قرار را به هم بزند. اما اوضاع زمانی ناراحت کننده می‌شود، که این بهانه‌ها و کنسل کردن‌ها تکرار می‌شود. وقتی او هر بار به بهانه‌ای سر قرار حاضر نمی‌شود و زمان مشخصی را هم برای قرار بعدی تعیین نمی‌کند. وقتی پسر مورد علاقه‌تان هیچ وقت برای شما وقت نمی‌گذارد، پس شما برایش اولویت ندارید. اگر چیزی برایمان اهمیت داشته باشد، حتماً برای آن وقت پیدا می‌کنیم.

اگر او درباره‌ی دخترهای دیگر یا رابطه‌های عاشقانه‌ای که دارد، به راحتی با شما حرف می‌زند، احتمالاً قلبش برای شما نمی‌تپد. با فکر این که او می‌خواهد حسادتتان را تحریک کند، خودتان را گول نزنید. دلیل این بی‌ملاحظگی او این است که دوست‌تان ندارد. اگر علاقه‌ای به شما داشت، درباره‌ی زن دیگری با شما حرف نمی‌زد و خطر به هم خوردن رابطه‌تان و ناراحت کردن شما را به جان نمی‌خرید. بهترین توضیح برای رفتار مردان معمولاً واضح‌ترین آنها است.

شاید عشق‌تان گاهی اوقات از زیبایی دختر دیگری تعریف کند، این تعریف‌های گاه و بی‌گاه مشکلی ندارد. یک پسر می‌تواند زنان دیگر را جذاب بداند و احساس تحسین خودش را هم بیان کند. اما این که پسری بی‌پروا به شما بگوید که دختر دیگری را دوست دارد و می‌خواهد با آنها قرار بگذارد، ناراحت کننده و هشداردهنده است. وقتی پسر مورد علاقه‌تان صحبت درباره‌ی دخترهای دیگر را از تحسین جذابیت ظاهری فراتر می‌برد و درباره‌ی خصوصیات روحی و عشق و علاقه‌اش به آنها حرف می‌زند، بهتر است قبول کنید که دوستتان ندارد.

او درباره‌ی احساساتش با شما حرف نمی‌زند، نه درباره‌ی احساسش به شما و نه درباره‌ی نگرانی‌ها و احساساتی که هر روز در زندگی تجربه می‌کند. او شما را به دنیای خودش راه نمی‌دهد، شما و دیگران فرقی برای او ندارید. اکثر بانوان معتقدند که این مسئله به ضعف مردان در صمیمی شدن با دیگران برمی‌گردد، درست است، ممکن است مشکل همین باشد. اما موضوع غالباً این است که او آنقدر به شما علاقه ندارد که به راحتی با شما از احساس‌های درونی خود حرف بزند. وقتی فردی را به دنیای خود راه می‌دهیم، در واقع بر روی او سرمایه‌گذاری می‌کنیم. ما او را به دنیای خودمان دعوت می‌کنیم، چون فکر می‌کنیم که او در آینده بخش مهمی از دنیایمان خواهد شد. اگر پسر مورد علاقه‌تان آینده‌ی مشترکی برای خودش و شما متصور نباشد، سعی می‌کند حتی‌الامکان شما را از خودش دور نگه دارد و فقط درباره‌ی کلیات حرف می‌زند: این که اهل کجاست، در کدام دانشگاه درس خوانده است، چطور کار پیدا کرده است و … یعنی تمام آن اطلاعاتی که به راحتی می‌توانید در صفحه‌ی صفحات اجتماعی‌اش بخوانید. سخت است که سفره‌ی دل‌تان را برای دیگری باز کنید و نقاط ضعف خود را به نمایش بگذارید. وقتی با کسی درد و دل می‌کنیم، بر روی او سرمایه‌گذاری می‌کنیم. این سرمایه‌گذاری مانند هر سرمایه‌گذاری دیگری با ریسک همراه است. اما اگر کسی را از صمیم قلب دوست داشته باشید، این ریسک ارزشش را دارد.

یکی از شعارهای اصلی ما این است که: اگر پسری دوست‌تان داشته باشد … این دوست داشتن واضح خواهد بود. این عشق آنقدر واضح خواهد بود که نیاز به رمزگشایی یا یافتن سرنخ‌های پنهانی نخواهد داشت. اگر مطمئن نیستید که آیا پسر مورد علاقه‌تان هم شما را دوست دارد یا خیر، این شک به این دلیل است که او واقعاً احساسی به شما ندارد. اگر برای اثبات عشق او به خودتان نیاز به دلیل دارید، به احتمال زیاد او دوست‌تان ندارد. اگر پسری شما را دوست داشته باشد، متوجه این عشق خواهید شد. پسری که دوستتان داشته باشد، عشقش را به معما تبدیل نمی‌کند، و شما را سردرگم نمی‌کند. او عشقش را روشن و واضح به نمایش خواهد گذاشت. اگر مجبور بودید همین الان بدون معطلی به این سوال جواب بدهید: “آیا او هم متقابلاً من را دوست دارد؟” جوابتان چه بود؟ با خودتان صادق باشید. لازم نیست پاسخ این سوال را بلند بگویید، فقط به ندای درون‌تان گوش بدهید. بی‌علاقگی او به معنای این نیست که شما مشکلی دارید یا ارزش عشق را ندارید. فقط پسری که فکر می‌کردید، می‌توانستید علاقه‌ای به او داشته باشید، دوست ندارد با شما باشد.

علاقه و دوست داشتن یک پسر امری پنهان نشدنی است و می‌توان گفت اگر پسری عاشق شما باشد قطعا از رفتارهای او مشخص است. با این حال از نشانه‌های عدم علاقه یک پسر به دختر به موارد زیر می‌توان اشاره کرد: با شما مثل بقیه رفتار میکند، آغازگر گفتگو نیست، با همه دختران ارتباطات نزدیک دارد، تمایلی به شناختن بیشتر شما ندارد، صحبت های قبلی شما را به یادنمی آورد، دور و بر شما نمی‌چرخد، ارتباط شما با دیگر پسران برایش اهمیتی ندارد، وقتی برای شما نمیگذارد، از دختران دیگر صحبت میکند و احساساتش را با شما در میان نمی‌گذارد. حال که با این علائم و نشانه ها آشنا شدید، میتوانید با کمک مشاورین ما گامی در جهت جذب فرد مورد علاقه و یا در مواردی بازگرداندن عشق قبلی خود بردارید.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

72 بازدید

104 بازدید

340 بازدید

359 بازدید

297 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام من دانشجو هستم و با همکلاسی پسرم چت میکنم البته هیچی بینمون نیست و از سر عادت باهاش حرف میزنم هر روز حرف میزنیم که خیلی وقتا اون پیام میده یا استوری ریپلای میکنه خیلی ازم سوال میپرسه و با دقتم گوش میده به حرفام …. یک بار پشت سرم حرف زده بود ولی … تو گروه کلاسمون هم وقتی من گروهو ترک میکنم میاد دلیلشو میپرسه و بعد هم یا ادم میکنه یا میگه تو گروه باش …. و یکم باهام شوخی میکنه اذیتم میکنه مخصوصا تو گروهمون و ….. اما اون تو گروه میگه که دختر دیگه ای رو دوس داره اوایل تو گروه اینجوری میگفت اما تو پیوی بهم میگفت بین من و اون چیزی نیس البته من بهش گیر نمیدادما یا چیزی بگم راجع به اون دختره خودش اینو میگفت ولی حالا تو پیوی هم اعلام میکنه که اونو دوس داره بعضی وقتا احساس میکنم بهش علاقه دارم سوالم اینه که چرا باهام اینجوری رفتار میکنه و اصلا به من علاقه ای داره؟ یا نه

سلام دوست گرامی تا زمانی که به صورت مستقیم ابراز علاقه نکرده‌اند، روی این صحبت‌ها و واکنش‌های ایشان، حساب عاطفی باز نکنید. به این نکته نیز توجه کنید که صحبت‌های متوالی و این عادت کردن شما به یکدیگر شما را به ایشان وابسته خواهد کرد.

سلام ممنون ازتون خسته نباشید خودش یبار گفت که دوستت دارم دوست ندارم یک چیزی بگم ناراحت شی اما هی میری رو اعصابم وقتی هم که ارتباطمو باهاش قطع میکنم هی پیام میده و معذرت خواهی و ….. و دوباره فرداش پیام میده و نمیشه قهر کنم باهاش

من پسریم که ۲۲سالمه ولی تاالان بایه دخترنبودم قدیما فکرمیکردم تاحالا دوست نداشتم نمیدونم چون میترسم نداشتم یاچون بدم میادازدخترا ولی میشه بگین اونی که از دخترا بدش میاد وتاحالا بادختری نبوده چه اثرات منفی توزندگیش خواهدداشت ؟چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

سلام دوست گرامی ارتباط انسانی نیاز اساسی همه ماست. شما در سنی نیاز خواهید داشت که همراه کسی رشد کنید و زندگی خوب و آرامی را تجربه کنید. دلیل اینکه از دخترها بدتان می‌آید، شاید تجربه‌های تلخ گذشته و یا برخورد بد از جانب شخصی باشد؛ بنابراین ابتدا بررسی کنید علت اینکه از دخترها خوشتان نمی‌آید، چیست؟ سپس معیارهای خودتان را برای انتخاب یک فرد، مشخص کنید.

بیست سالمه وعاشق پسری هسم و پسره بهمن ماهی هست و خب همه دلایل بالا که گفتینو انجام میده الا همون دلیل اصلیه که گفتین با همه راحته حرف میزنه الا من و خب نمیتونم بگم اون دلیلی که گفتین هر جا من میرم اونم هستو هم نمیتونم کامل بگم نه کاملم بگم اره حالا بگم دوسم داره با نه

دختری هستم ٢٣ساله به تازگی یکی از اقوام کسی معرفی کرده برای ازدواج ما هم تصمیم گرفتیم آشنا شویم فعلا مجازی خیلیی خوب برخورد میکند اما پیام همیشه نمی دهد نمیدانم از من خوشش اومده یانه

سلام دوست گرامی فرصت دهید تا شناخت بیشتری پیدا کنید می‌توانید در دوره« جذب عشق، از آشنایی تا ازدواج» رادیو عشق شرکت تا مهارت‌های لازم ارتباطی را یاد بگیرید.

سلام 16 سالمه و دختر هستم و یه مدتیه به یه پسری که توی همسایگیمون میشینه علاقه مند شدم ولی خودم از این تعجب می‌کنم که این علاقه یکدفعه بوجود اومد با این که 8 سالی میشه همسایه هستیم ولی نمیدونم چیشد که علاقه مند شدم بهش و این که بیشتر اوقات میبینمش اونم منو میبینه و کلا جوریه که به نسبت هر دو همو می‌شناسیم و یه جورایی زیر نظرش دارم این که کجا میره با کی میره و اینا😅میخوام بدونم دقیقا باید چیکار کنم آخه از بلاتکلیفی خوشم نمیاد و این مطالب رو هم خوندم و نشانه ای ازش ندیدم توی اینا چیکار باید بکنم….

سلام دوست گرامی بله بلاتکلیف بودن وضعیت خوبی نیست. اما از این وضعیت بدتر، حضور در رابطه عاطفی در سن پایین است. بهتر است تمرکز شما فعلا روی وظایف مربوط به سن خودتان باشد.

سلام دختری هستم با27سال سن و مجرد قبلا خیلی خواستگار و اینا داشتم متنها چون یه بار عاشق شدم و نرسیدیم به هم کلا تمایلی به ازدواج ندارم یه دو ماهی میشه تو یه درمانگاه پرستارم یه دکتر اونجا هست که نمیدونم چیطور بگم رفتاهای ضد و نقیضش توجه همو به خودش جلب میکنه مثلا یه روز میاد سلام میکنه و ….یه روز اصلا چشاش منو نمیبینه با همه شوخی سلام و حرف میزنه الان من البته منم خودم به شخصه خیلی مغروروم و هر عمل اون عکس العمل نشون میدم ولی از اینکه با بقیه خوبه واقعا حسادت میکنم و کلا فکرم درگیر این قضیه است ممنون میشم راهنمایی کنید .

سلام دوست گرامی همانطور که خودتان اشاره کردید، شکست عاطفی قبلی شما باعث شده است که تمایل‌تان به ازدواج کم شود؛ اما درباره رفتارهای ضد و نقیض این شخص، اگر به این رفتارها دلبستگی پیدا کنید، متاسفانه شکست دیگری را تجربه خواهید کرد؛ چرا که شما باید در کنار شخصی قرار بگیرید که به صورت مستقیم از علاقه و حس خودش صحبت کند، نه اینکه بیشتر ذهن شما را درگیر کند. شما می‌توانید در دوره «جذب عشق از آشنایی تا ازدواج» شرکت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری 14 ساله هستم 3 سال 5ماه که با یه پسری در ارتباطم ایشون 18 سالشه میدونم سنمون کم بوده من 11 سالم بوده و ایشون 15 ولی در کل همو خیلی میخوایم من اوایل فقط برای مسخره بازی باهاش حرف میزدم هم محل بودیم ولی مهم نبود زیاد برام ولی این رابطه از اول برا ایشون جدی بوده بعد یه مدت حالا باهام حرف و زد حسشو گفت دل بستم ولی اینم بگم که ایشون تا یک سال به من دست نزد حتی دستمم نگرفت بعد یک سال حالا بغلم کرد بابام ومامانم فهمیدن خانواده ایشون هم همینطور ولی با این شرایط امدن و با مادرم صحبت کردن از مادرمم قول گرفتن که دوسال دیگه اگه دانشجوی پزشکی بود به پیشنهادش فکر کنه حتی تو حرفاش نمیگفت که الان با هم باشیم کلا درباره ازدواج حرف میزد خیلی هم کلا درباره ازدواج حرف میزنه باهام اینم بگم که من اصلا نمیتونم بیرون تنها برم یعنی هر 6 یا 7 ماه یکبار همو میبینیم اونم 20دقیقه شاید هر جوری هست تحمل میکنیم دلتنگی رو ولی یه چیزی این وسط هست که نمیدونم چرا همچین حسو میکنم من با خودم میگم اگه خودم پسر باشم هیچ وقت برای دختری که عین من شرایطش واینمیستم خدایی راستشو گفت بعد من خیلی دلم میخواست پسر باشم خیلی یعنی قبل این رابطه یه بار لاک نزده بودم همیشه موهام کوتاه بوده خیلی دلم میخواسته پسر باشم از وقتی با ایشونم کلا عوض شدم به قول خودمون قرتی شدم لاک و موهامو هر دفعه یه مدل ببندم کلا خیلی حس خوبی داره ایشون راجب رابطه کامل هم حرف زده که من با خودم گفتم خدایی بعد 4 سال دیگه طبیعیه ولی میترسم مامانم میگه نمیخوادت حتی اینم بگم که وقتی بابام فهمید گفت زنگ بزن بیاد زنگ زدم و امد قبلش بابام گفت الان که گفتی بیا بابام حرف بزن فکر میکنی بیاد گفتم معلومه انقدر ایمان داشتم بهش و حتی گفت خودش که من اصلا برا کتک خوردن امده بودم و بابات نزد ابجی و داماداشون هم تو جریان رابطه ما هستن ولی نمیدونم چرا همچین حسی دارم نمیدونم دل کندم سخته برام نمیتونم اصلا نمیتونم تمرکز کنم از بس فکر کردم راجب این مسئله تورو خدا شما کمکم کنید فقط نگید سنت کمه اون مال قبلش بود نه که الان نزدیک 4 ساله شما چی میگید دوستم داره؟

سلام دوست گرامی جواب سوالی که خودتان می‌دانید را پرسیدید! 14 سالگی زمان مناسبی برای رابطه عاطفی و ازدواج نیست. شما هنوز هویت خودتان شکل نگرفته است و این مساله تصمیم‌گیری‌های شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در جریان رابطه بودن خانواده‌ها، تنها مولفه داشتن یک ارتباط خوب نیست؛ بلکه اطرافیان شما نیز باید بدانند که در این سن هنوز هردوی شما وظایف دیگری دارید که باید روی آنها متمرکز باشید. در مورد رابطه جنسی، اگر قرار باشد شما تا چندسال صبر کنید تا رابطه به مرحله‌ قابل قبول‌تری برسد، این رابطه را نیز می‌توانید به تعویق بیاندازید.

سلام من دختری ۱۴ ساله هستم و عاشق یه پسر ۲۰ ساله ام مامانش قبلا منو از مامانم خواستگاری کرده ولی گویا اون پسر منو دوست نداره و میگه که من دختر ساکتیم که من اینو از طریق یکی از دوستام فهمید م اون پسریه که مشروب میفروشه و مشروب مبخوره و سیگار میکشه (البته گاهی وقتا)چند وقتی هست رفتارش تغییر کرده و وقتی منو میبینه بهم خیره میشه اون با داداشم دوسته داداشم و اون همسنن اگر با هم دوست نبودن بهش ابراز علاقه میکردم ولی میترسم داداشم خبردار شه من الان تو فکر اونم و ۱ ماهه که یه کلمه هم درس نخوندم چون تمرکز ندارم

سلام دوست گرامی سن شما بسیار برای ازدواج مناسب نیست؛ ویژگی‌های حدودی که از ایشان مطرح کردید، او نیز فرد مناسبی برای ابراز علاقه و ازدواج نیست. نیاز است که به وظایف سن خودتان که مطالعه درس‌ها و یادگیری مهارت‌ها است مشغول شوید و برای افزایش تمرکز از کمک مشاور بهرمند شوید.

سلام من دختری ۱۹ ساله هستم و کنکوری تجربی هستم ما خانواده مذهبی هستیم به طوری که به شدت رفتارای من و خواهر و برادرام کنترل میشه من بزرگترین فرزندم تا به حال اصلا تو قید بند دوستی و رابطه قبل از ازدواج نبودم (یک بار به خواست مادرم با خاستگارم یک مدتی صحبت کردم که برای اشنایی بود )سوالی که دارم اینه ..ما تو محله ای زندگی میکنیم که همه همدیگرومیشناسن خانواده ای هم اونجا هستن که چند تا براردن اونا هم مثل ما مذهبی هستن سادات اند درسته که من اصلا اهمیت نمیدادم اما چند باری موقع برگشت از اموزشگاه یا به طور اتفاقی وقتی با مادرم بیرون میرفتیم وقتی یکی از اینهارو میدیدیم رفتاری عجیبی داشتند که با بقیه اونطور نبودند ..مثلا یکدفعه سرشون خیلی خیلی پایین می انداختند و رفتاراشون هول میشد تقریبا همشون همینطور هستن خب منم ازشون تا حدودی خوشم اومده چون از نظر خودم واعتباری که خوبی محل دارند ناخودگاه تمایل کم پیدا کردم که میدونم کار درستی نیست …اما من خیلی سردرگمم که این واقعا درست هست یا نه اینم بگم که چند باری مادرشون که منو میدیدن لبخند میزدن و خیلی نگاه میکردن (که اینم من گذاشتم به حساب اینکه مادرای. پسر دار کلا همینطورن )اوناخواهر هم ندارند همه برادر اند من میگم شاید به عنوان یک خواهر به من نگاه میکنند اما خودم متوجه شدم که وقتی بقیه رو میبینن انقد سرشون رو پایین نمیگیرن و رفتاراشون هول نمیشه مثلا اونا وقتی منو میبینند مسیرو عوض میکنند من واقعا نمیفههم این علاقه است یا دوری …بعدشم من امسال شرایط درسم سخته اما این فکرا اصلا رها نمیکنه منو …به نظرتون به کدوم اهمیت بدم چطوری دیگه فکر نکنم و مطمن شم حسم اشتباهه …ممنون اگه جواب بدید

سلام دوست گرامی نسبت به این رفتارها، هر تصوری می‌توانید داشته باشید، ممکن است آنها منتظر باشند تا شما کنکور بدهید و بعد برای خواستگاری اقدام کنند، مساله این است که شما فعلا به رفتارهای آنها هیچ معنایی ندهید و به درس‌تان تمرکز کنید.

خیلی ممنون واقعا بین دوراهی بودم الان به نسبت خیلی بهتره شده که کل تمرکزم رو به درس جمع کنم سپاس

سلام من ۱۹ سالمه حدود یک سال و نیمه توی مجازی و از راه دور با پسری ۲۵ ساله درارتباطم هردو پشت کنکوری هستیم هر دو گذشته خوبی نداشتیم از گذشته هم باخبریم اگه درسمونو بخونیم واقعا و اون رویاییکه همیشه داشتیم ینی پزشکی بهش برسیم شاید وضعمون تغییر کنه اما تو این مدت بیشتر گریه و دعوا شک و اینا بوده پای هم وایستادیم اما احساس میکنم داریم آینده خودمونو نابود میکنی بعد یه سالو خورده ای اومد تهران تا منو ببینه برای اولین بار و من خیلی هیجان داشتمو استرس دوروز درگیر بودمو درس هم نخوندم که چجوری برم چی بپوشم چی بگم خوشحال بودم که لحظه اخر گفت نمیتونم بیشتر از یه ساعت بمونم داداشم میگه کمکمش کنم میشه فردا ببینیم همو و من خیییییییلی ناراحت شدم و یه عالم دعوا کردم یکی از اشتباهام اینه که وقتی عصبی میشم زبونم نیشدار میشه ناراحت شد گفتم دیگه حسش نیست اونم دیگه تا اخر قبول نکرد همو ببینیم من خیلی اصرار نکردم اما حرفاش اینجوری بود که نبینیم همو بهتره😔ما تا دیشبش کلی ذوقو شوق داشتیم بخدا نمیدونم چیشد اصلا امروز به نظرتون چیکار کنیم

سلام دوست گرامی اشاره کردید از گذشته هم باخبرید، در این روال گذشته چه اتفاقی افتاده است که تا این حد در زندگی حال شما اثر گذاشته است؟ شما هنوز حضوری همدیگر را ندیدید و برای آینده به صورت مشترک برنامه ریختید. این مساله متاسفانه منطقی نیست و سرمایه‌گذاری اشتباهی آن هم به مدت نزدیک به 2 سال دارید. مشکل خودتان را مطرح کردید که زمان عصبی شدن کنترل زبان خودتان را ندارید؛ نیاز به یادگیری مهارت کنترل خشم دارید و در یادگیری این مهارت، مشاور به شما کمک خواهد کرد.

سلام من ۲۷ سالمه و مدتی هست که با یه پسر ۳۱ ساله که همکار هستیم رابطه دارم …اون مبتلا به سرطان مری هستش و خیلی کم محلی میکنه هفته ای یکبار جواب پیامم رو میده هفته ای یکبار صداشو میشنوم با اینکه دیدم توی فضای مجازی همیشه فعاله اما به من میگه گرفتارم درکم کن ….راستش خسته ام کرده و یه جواریی داره خیلی به غرورم برمیخوره ….

سلام دوست گرامی متوجه منظور شما و ارتباط بین بیماری او و کم‌محلی‌اش نشدم. این دو چه ارتباطی بهم دارند؟ بیماری ایشان در چه مرحله‌ای است؟ گویا در این رابطه شما نیاز به توجه بیشتری از جانب او دارید اما این توجه را دریافت نمی‌کنید. آیا همیشه این بی‌توجهی وجود داشته است؟ یا بعد از بیماری‌شان این سردی اتفاق افتاده؟ اطلاعات کمی دادید، بنابراین راهنمایی به صورت کلی خواهد بود. در ابتدا سعی کنید علت اینکه از ایشان توجه بیشتری طلب دارید را برای خودتان مشخص کنید و سپس ببینید دقیقا انتطار شما از این رابطه چیست؟ چه زمان‌هایی بیشتر حس می‌کنید که او بی‌توجهی می‌کند؟ در صورتی که به مشاوره نیاز دارید، نوبت مشاوره خود را رزرو کنید.

سلام خسته نباشیدمن دختر ۱۴ ساله ای هستم که عاشق یک پسر ۱۸ ساله شدم و رفتم بهش گفتم اون گفت من ازت خوشم نمیاد یعنی اون آدم خیلی خجالتی هست البته دخترعمه ام رفت بهش گفت الانم ناراحتم چیکار کنم به نظرتون واقعا دوسم نداره؟

سلام دوست گرامی سن شما برای ابراز علاقه پایین است و اشتباه شما ابراز علاقه به صورت مستقیم بوده است. بله او به صورت مستقیم گفته است که علاقه‌ای ندارد، بنابراین بهتر است دیگر اصراری به این رابطه نداشته باشید.

سلام تقریبا یه سال پیش من با پسری آشنا شدم اون هرروز میومد در خونمون هی منو تعقیب میکرد منم اصلا به روم نمیاوردم که می‌دیدمش اصلا نمیشد که نیاد دم در خونمون با یه بهونه یه حرفه کنایه وار بهش گفتم که نیا ولی الان چند باره همدیگرو میبینیم اصلا نمیاد پیشم، این کارش یعنی چی ؟ چرا ؟ واقعا برام جای سواله؟ منظورش چیه با این کار

سلام دوست گرامی به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید. اگر منظورتان این است که چرا او دیگر شما را تعقیب نمی‌کند یا درب منزل شما نمی‌آید، به این دلیل است که او با شما آشنا شده است و توانسته توجه شما را جلب کند؛ پس دیگر نیازی به این تعقیب و گریز نیست. اگر منظورتان این است که او سرد شده است و دیگر مثل سابق پیگیر شما نیست، دلیل این است که از سمت شما توجهی ندیده است و یا برعکس به هدف خود که آشنایی با شما بوده، رسیده است. بهتر است این مساله را به آرامی و به شیوه صحیح با طرف مقابل در میان بگذارید و از خود دلیل این کارش را بپرسید.

سلام دختری هستم ۳۳ ساله.دو سالی هست پسری که دو سال از من کوچکتر هست ابراز علاقه میکند.البته زمان زیادی برای من نمی گذارد و اغلب میگه سرم شلوغه و روزا در حد چند تا پیام و دو ماه یه بار یه دیدار دوساعته.چه کنم؟

سلام دوست گرامی تکلیف هرکسی و مسئولیت رابطه‌ با خودش است. عوامل زیادی باعث می‌شود که شخصی ابراز علاقه کند اما زمان زیادی برای رابطه نگذارد. ابتدا از خودتان بپرسید به چه علت در این رابطه و ابراز علاقه مانده‌اید؟ سپس برای اینکه بتوانید تکلیف خودتان را با او مشخص کنید، به صورت مستقیم از او بخواهید که نیاز بیشتری برای شناخت او دارید. همچنین شما باید از نظر زمانی با طرف مقابل به توافق برسید که تا چند وقت دیگر قرار است وضعیت رابطه به این شکل پیش برود. اشاره به سن کردید؛ خود بزرگ بودن شما مساله‌ای ایجاد نمی‌کند، مگر اینکه بحث و دلخوری بین شما به مساله سن ختم شود و همچنین او نتواند در برابر نظر دیگران درباره سن بزرگتر شما، مقاومت درستی داشته باشد. پیشنهاد می‌شود برای بررسی بیشتر رابطه و دریافت مشاوره از مشاوران رادیو عشق نوبت دریافت کنید.

سلام من دختر ۱۸ساله هستم به پسری که سه ساله بهش علاقه دارم ولی بهش نگفتم چند ماهی میشه که منو تو اینستا نمیشناخت، بهم پیام داد منم سر بحث هایی که کردیم اخر اصرار کرد که برم به کسی که دوسش دارم بگم من هم گفتم بهش راستی اون پسره هم مشاورم بود من بهش گفتم یکم باهم حرف زدیم که باید ببینمت و اینجور حرفا، منم راضی نمیشدم که ببینم چون واقعا خجالت میکشیدم با اصرارش رفتم دیدمش ولی هیچ حرفی نزدم باهاش چون روم نمیشد بهش گفتم که دیگه نمیام مشاوره ولی اصلا قبول نکرد و من الان میرم مشاوره تو اینستا هم هر استوری یا پستی که میزارم پیگیره ولی اصلا به روش نمیاره که احساسش چیه و از حرفا و اینکه خیلی ملایم و آروم رفتار میکنه الان من سردرگمم که حسش به من چیه ؟؟ ممنون میشم راهنمایی کنین

سلام دوست گرامی به نظر می‌رسد در حالتی بلاتکلیف قرار گرفتید و نمی‌دانید نسبت به ایشان چه رفتاری داشته باشید. تا زمانی که طرف مقابل شما به صورت مستقیم ابراز علاقه نکند و برای بودن با شما برنامه‌ریزی هدفمندی نداشته باشد، بهتر است شما اقدامی انجام ندهید. برای یادگیری مهارت‌های مختلفی مانند ارتباط موثر می‌توانید از مشاوران رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید. اشاره کردید ایشان مشاور شما هستند. این نکته را به خاطر داشته باشید که یک مشاور اجازه ندارد از نظر اخلاقی، نقشی غیر از نفش مراجع و مشاور با شما داشته باشد.

سلام من ۱۹ سالمه حدود ۲ ساله با پسری در ارتباطم و از طریق فضای مجازی باهم اشنا شدیم و ۳ ماه بعد اشنایی درمورد من با خونوادش حرف زد و قرار بر این بود ک امسال یا سال دیگه رابطمونو جدی کنیم ولی مشکلی که هست اینه که به دلیل تفاوت عقیده ای که داریم ایشون اصرار بیش از اندازه ای به دیدن موهام یا بغل و بوسیدن دارن که من به دلیل عقایدم اصلا نمیتونم با اینا کنار بیام و حالا ایشون میگن تا موقعی که اعتقادادتو فراموش نکنی ازدواج نمیکنیم و از طرفی رابطش با من خیلی سرد شده و هرچی توضیح دادم شرایطو قبول نکرده که اگه دوسم داری میکنی لطفا راهنماییم کنین

سلام دوست گرامی ازدواج نیاز به مقدماتی دارد که دونفر بتوانند از جنبه‌های مختلف به این نتیجه برسند که برای متاهل شدن آماده هستند. یکی از این نیازها، رشد عاطفی و شناختی است. احترام گذاشتن به عقاید شما که یکی از مولفه‌های رشد عاطفی است، در طرف مقابل شما دیده نمی‌شود. بنابراین پیش از هرگونه اقدام و تصمیم جدی، حتما با یک مشاور پیش از ازدواج مشورت کنید.

سلام من دختری 25 ساله هستم پسری 33ساله بهم ابراز علاقه کرد اوایلش می‌خواست منو بشناسه که به هم پیام می‌دادیم وقتی صحبت از مراسم خواستگاری میشه میگه فعلا شرایط خوبی نداره قبلا یه شکست عشقی عمیق داشتن که یکسال ازش می‌گذره طی صحبت‌هایی که با اطرافیانش داشتم میگفتن از زمانی که باتو آشنا شده حالش خیلی خوبه وقتی حرفم میزنه هردومون توی آینده ای که چیده هستیم ولی خیلی از اطرافیانم منو از این اقا منع می‌کنند و میگن کلاً آدمای خوبی نیستن یا من درحد این آقا نیستم خیلی بالاترم حتی میگن اگه با این آقا ازدواجم بکنم ایمانم و حتی زندگیم بر باد خواهد رفت نمیدونم کمکم کنید

سلام دوست گرامی طرف مقابل شما در ابتدا باید حتماً پرونده شکست قبلی‌اش را ببندد تا بتواند روی آینده مشترک برنامه‌ریزی کند. به صورت دقیق باید بیان کنید که به چه دلیل اطرافیان شما را از ارتباط با ایشان منع می‌کنند؟ نظر خودتان درباره ایشان چیست؟ مساله شما نیاز به بررسی بیشتری دارد و باید جزییات آن را با یک مشاور در میان بگذارید. توصیه می‌کنیم پیش از هرگونه تصمیم جدی، حتماً از مشاوران رادیوعشق وقت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری هجده ساله هستم من تا حالا دوست پسری نداشتم اما امسال با یک پسر که دانشجوی دندانپزشکی بود مشاوره گرفتم که بهم برنامه میداد اوایل خیلی رفتار عادی داشت و فقط در حد مشاوره بود ولی یک شب با من شروع کرد به چت کردن و راجب مقاله ای که نوشته بود و می‌خواست بره آلمان برای ارائه دادنش با من صحبت کرد و توی اون صحبت ها به من گفت که تو خیلی ارزشمند هستی و من با همه دانش آموزام اینطور صحبت نمی‌کنم دو سه هفته خیلی رفتارش بامن عوض شد و خیلی زود جواب پیامامو میداد و شبا تا بهش پیام میدادم سریع آن میشد تا جوابمو بده و بهم شب بخیر می‌گفت ولی بعد از چند هفته باز مثل سابق شد و وقتی بهش گفتم گفت که من خیلی سرم شلوغه و نمیتونم جوابتو سریع بدم ولی وقتی یه بار خواستم مشاورمون باهاش قطع کنم کلی پیام داد که من که کم کاری نکردم و تو فقط به خاطر دیر جواب دادن میخوای بری اینا منم باز مشاورمون ادامه دادم ولی بعد از اون دیگه خیلی سرد شد و می‌گفت حرف غیر درسی نزنی چون حواست پرت میشه منم دیگه ادامه ندادم و فقط درسی بود البته بعضی وقتا باهاش شوخی میکردم ولی خیلی سرد جواب میداد مثلاً فقط یک کلمه می‌نوشت جلوشم یه استیکر می‌داشت همین ولی دوباره به بار بهم گفت برام مهم هستی الان مشاورمون تموم شده و وقتی بهش گفتم میتونیم در ارتباط باشیم گفت با دانش آموزای پارسالم درارتباطم توهم پیام بدی جوابتو میدم ولی من میترسم چون من خیلی دوسش دارم میترسم اگه الکی الکی حرف بزنم وابسته تر هم بشم به نظر شما ازش بپرسم که بهم علاقه داره یا نه یا اینکه کار زشتی که یه دختر به پسر ابراز علاقه کنه؟چون واقعا دوست دارم تکلیفمو بدونم و اگه بهم حسی نداره دیگه بهش فکر نکنم آخه می‌خوام درس بخونم امسال هم به خاطر فکر کردن به اون نتونستم درس بخونم میشه لطفاً راهنمایی کنید منو که اون منو دوست داره یا نه؟و اینکه توی واتساپ با هم حرف می‌زنیم و اونو ندیدم و فقط عکس پروفایلشو دیدم ممنون میشم سریع پاسخم بدید چون حالم خیلی بده😥

سلام دوست گرامی وقتی معلم یا مشاور شما، نقش دیگری هم برعهده بگیرد و خارج از مرز با شما در ارتباط باشد، نتیجه‌اش این وابستگی و علاقه است. با وجود اینکه حتی ایشان را از نزدیک ندیدید. درباره ابراز علاقه بهتر است کمی منطقی‌تر عمل کنید و رفتارهای او را برای خود تفسیر و معنای عاشقانه ندهید. شما قربانی این شرایط نیستید که بخاظر علاقه به ایشان نتوانستید درس بخوانید. در حال حاضر وظیفه و نقش شما درس خواندن است. پس ابتدا برای خودتان اهداف آینده را بازنویسی کنید و تلاش کنید در جهت همان اهداف حرکت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری ۲۸ ساله هستم که حدود یک ماه هست با آقای ۳۳ ساله از طریق اینستاگرام آشنا شدم و همون روز از واتس اپ پیام میدادن . این آقا نزدیک یک ماه هست که هر روز به من پیام سلام و احوال پرسی و اینکه چه کارایی انجام میدم رو میده و هیچ حرف محبت امیزی نمیزنه . در حواب این سوال من که این سلام و احوال پرسی ها چه نتیجه ای خواهد داشت گفتن که مگه قراره چه نتیجه ای بده . منم جواب دادم اگه هیچ دیدن و شنیدن و محبت کردنی نباشه پس دیگه حزف نمیزنم . هر بار که آنفالوشون کردم و با اصرار ایشون برگشتم و بعد از کلی بحث ایشون تصمیم گرفتن با من برای اوین بار تلفتی صحبت کنن که بخاطر یه سو تفاهم ،من بی ادبانه با ایشون صخبت کردم و بعد دوباره آنفالوش کردم و از ایشون اصرار بر برگشت . بعد برگشت دوباره همون آشو همون کاسه . وقتی میگم چرا دعوت نمیکنی بیرون . میفرماین که ماشینشون تصادف کرده و صافکاره و من نمیدونم یه صافکار چقدر طول میکشه . تو یک ماه هیچ وقت بیرون دعوت نکردن اما هررروز سلام و احوال پرسی داریم از طریق پیام رسان و از مسایل جنسی هم حرفی نزدن . ایشون به شدت درونگرا هم هستن بر اساس اون جیزی که خودشون گفتن

سلام وقتتون بخیر من حدودا یه سال پیش با یه پسری وارد رابطه شدم و بهش پیشنهاد دوستی دادم اونم قبول کرد. اوایل خیلی رابطمون خوب بود مشکلی نداشتم اما بعد یه مدت باهام سرد رفتار میکرد اما از رفتاراش نشون میداد که دوسم داره ولی بهش اعتماد نداشتم و خودم رابطه رو خراب کردم اونم اصلا براش اهمیت نداشت و از هم جدا شدیم اون با یکی دیگه وارد رابطه شده ولی هنوز وقتی منو میبینه بهم نگاه میکنه. اما بازم حس میکنم دوسم داره من واقعا نمیدونم چطوری باید از ذهنم پاک کنم این قضیه رو لطفا راهنمایی کنید

سلام دوست گرامی به سن خودتان و ایشان و مدت زمانی که از قطع رابطه می‌گذرد، اشاره نکردید. شما به ایشان پیشنهاد دوستی دادید و این ریسک بزرگی بود، چون ایشان برای شما هزینه و تلاشی نکرده بود که بخواهد با از دست دادن رابطه بهم بریزد. شما ابتدا باید تمام شدن این رابطه را بپذیرید تا به این باور برسید که او دیگر نیست. در این مسیر سخت، مشاوران ما در رادیو عشق همراه شما خواهند بود. برای کسب اطلاعات بیشتر به «نکات طلایی زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» مراجعه کنید.

لطفا به پیام من هم جواب بدین . ممنون

سلام وقت بخیر من حدود یکسال هست با یک پسری آشنا شدم که 33 سال سن دارند و با هم هم سن هستیم من اوایل برام همش نقش ازدواج پر رنگ بود و بعد از دو الی سه جلسه بهش گفتم که تصمیمت چیه از رابطمون گفت یه دوستی،من قبلا 13 سال با کسی ارتباط داشتم و به جایی نرسیده دیگه نمیخوام وارد رابطه عمیقی بشم از طرفی خیلی واضح حرفش رو زد ولی آدم کاری و اهل دوست و مهمانی و ورزش و کلا اجتماعی هست ولی منو به خاطر اینکه از مهمونی و مشروب و… استفاده نمیکنم با خودش نمیبره یعنی بهم گفته ولی چون قبول نکردم از یه ساعتی از شب بیشتر بیرون نباشم دیگه بهم نمیگه خیلی چیزارو الان البته ما رابطمون بعد 2 ماه از رابطمون بهم خورد به دلیل یه شک من و من کات کردم و بعد 4 ماه دوباره همدیگرو دیدیم و ادامه دادیم البته رابطمون جوری بود که هر 2 ماه یکبار میدیدیم همو و وقتی میگفتم چرا میگفت سرم شلوغه چون مغازه دار هست و بهانه میاورد خب بحث کرونا هم بود بعد از این هم ما دقیقا صحبت کردن هم زیاد صحبت نمیکنیم با هم در روز شاید یکبار اونم بیشتر وقتها دو یا سه روز شاید خبر نگیریم از هم و شاید من بعضی موقعها پیام بدم ولی اگر دو روز پیام و زنگ نزنم روز سوم خودش زنگ میزنه،نمیدونم واقعا من دوستش دارم چند هفته پیش بازم شکایت حال رابطمون رو کردم گفت من هنوز رو همون حرفم هستم من رابطه عمیق نمیخوام گفتم پس دوست داشتن چیه گفت به نظر من دوست داشتن وجود داره که ما همدیگرو میبینیم و وقت میذاریم برای هم نمیدونم یه جوری سرد هست انگار من تو زمین و هوا هستم البته من خودم هم دختر بازیگوش و شیطونی نیستم که دلبری کنم اگر اون هیچی نگه منم نمیگم یعنی ما حرفامون در حد حال و احوالپرسه و وقتی گفتم منو بیشتر بشناس میگه این تو زمان مشخث میشه وگرنه من چی بپرسم ازت…آیا واقعا باید خیلی صبور بود تو رابطه و فرصت داد و یا نه وقتی اینجوری میگن دیگه ادامه نداد

سلام دوست گرامی شما از طرفی یک رابطه شکست خورده 13 ساله داشته‌اید و از طرفی این فرد جدید هم تکلیفش را روشن کرده است و حرفی از ازدواج نزده است. پس باید تصمیم بگیرید به امید اینکه او تصمیمش عوض شود و به ازدواج فکر کند (با وجود تمام تفاوت‌هایی که مابین شما وجود دارد) با او در رابطه نمانید. چون سن شما سن منتظر ماندن در یک رابطه طولانی مدت نیست. اما قبل از هر گونه تصمیم جدی، حتما از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من دختری ۲۸ ساله هستم که حدود یک ماه هست با آقای ۳۳ ساله از طریق اینستاگرام آشنا شدم و همون روز از واتس اپ پیام میدادن . این آقا نزدیک یک ماه هست که هر روز به من پیام سلام و احوال پرسی و اینکه چه کارایی انجام میدم رو میده و هیچ حرف محبت امیزی نمیزنه . در حواب این سوال من که این سلام و احوال پرسی ها چه نتیجه ای خواهد داشت گفتن که مگه قراره چه نتیجه ای بده . منم جواب دادم اگه هیچ دیدن و شنیدن و محبت کردنی نباشه پس دیگه حزف نمیزنم . هر بار که آنفالوشون کردم و با اصرار ایشون برگشتم و بعد از کلی بحث ایشون تصمیم گرفتن با من برای اوین بار تلفتی صحبت کنن که بخاطر یه سو تفاهم ،من بی ادبانه با ایشون صخبت کردم و بعد دوباره آنفالوش کردم و از ایشون اصرار بر برگشت . بعد برگشت دوباره همون آشو همون کاسه . وقتی میگم چرا دعوت نمیکنی بیرون . میفرماین که ماشینشون تصادف کرده و صافکاره و من نمیدونم یه صافکار چقدر طول میکشه . تو یک ماه هیچ وقت بیرون دعوت نکردن اما هررروز سلام و احوال پرسی داریم از طریق پیام رسان و از مسایل جنسی هم حرفی نزدن . ایشون به شدت درونگرا هم هستن بر اساس اون جیزی که خودشون گفتن .

سلام وقت بخیر من نزدیک به یک سال ک احساس میکنم از یکی از فامیل های دور ک فقط سالی یکی دوبار می‌بینیمشون خیلی خیلی خوشم میاد البته اینم بگم ک سن جفتمون خیلی کمه 14 سالمونه ولی خوب سن سال یک عدده اون قبلا هی از طریق بچه ها برای من پیام میفرستاد ک دوستت دارم من محلش نمی‌دادم ولی بعد یک مدت احساس میکنم ک وقتی هست خیلی حالم خوبه ولی حالا اون میگه ک دختر داییم رو دوست دارم و هیچ توجهی به من نمیکنه و از اون روز ک اون این حرف زد من احساس میکنم که کلا هیچ پسری دوسم نداره و از این موضوع ناراحتم خانوادم پدر مادرم از همه نظر به من اهمیت میدن هیچ کمبودی ندارم ولی همش دوست دارم یک پسر من دوست داشته باشه ولی از موقعی که اون این کار کرد کلا اعتماد به نفسم خیلی کم شده با این که هیچ کمبودی ندارم ولی نمیدونم چرا پدرم میگه چون ک تو به پسرا اهمیت نمیدی دوست ندارن و باید خدارو شکر کنی ک هیچ پسری دوست نداره چون پسرا فقط دنبال خدمات هستن و حتما دختر دایی اون یک خدماتی بهش میده که اون آنقدر دوسش داره این نشونه حیای توست و ما بهت افتخار می‌کنیم حالا حرف من این اون که هیچ خدماتی به نمیده پس چرا من انقدر دوسش دارم و به خاطر اون اعتماد به نفسم کم شده و فک میکنم کلا هیچ پسری دیگه دوسم نداره حالا باید چیکار کنم؟

سلام دوست گرامی

همانطور که خودتان هم اشاره کردید سن هردوی شما پایین است، شاید بد نباشد که بدانید در این سن نیاز اساسی یک نوجوان، نیاز به توجه دیدن از طرف جنس مخالف است. پس این نیاز که دوست دارید یک پسر به شما توجه کند، کاملاً طبیعی است. اما درباره نظر و حرف ایشان، شما با ارزش هستید، فقط چون از طرف او طرد شدید، این حال بد را دارید. حرف پدر شما تا حدی درست است، و کسی که در رابطه خدماتی بدهد معمولاً باعث جلب توجه طرف مقابل می‌شود، اما در نهایت ارزشمندی و عزت نفس بالایی را تجربه نمی‌کند. این موضوع که شما با پدر و مادر رابطه خوبی دارید و از طرف آنها هیچ کمبودی را احساس نمی‌کنید، بسیار جای شکر دارد، اما این کمبود نداشتن از طرفی شما را متوقع می‌کند که هیچ کسی به شما نه نگوید و باید به هرچیزی که می‌خواهید برسید. پس این ناکامی و حرف ایشان را که گفتند دختر دایی‌اش را دوست دارند، نباید در شما این کمبود را بوجود بیاورد که دیگر هیچ پسری شما را دوست نخواهد داشت. شما نیاز دارید عزت نفس خود را تقویت کنید. برای مطالعه بیشتر به «قطب‌نمای عزت نفس رادیو عشق» مراجعه کنید.

سلام . من یه پسری رو دوست دارم و اینو ۴ سال پیش بهش گفتم اونم اول یکم‌شوکه شد و بعدش به بهونه های مختلف گفت ما ب درد هم‌نمیخوریم بعد چند ساعت چت کردن قبول کردم و خداحافظی کردیم و با خودم‌کنار اومدم و دیگ سمتش نرفتم تا این ک بعد یکی دو ماه برگشت و بهم گفت که بهم علاقه داره و ما یه چند روزی با هم بودیم و دوباره اون بهونه هارو اورد و کات کردیم اما دوباره بعد ۶، ۷ ماه برگشت گفت ک دلش واسم‌تنگ شده خلاصه این اتفاق دوباره افتاد و اونم‌کات کرد تا این که بار اخر اومد و من‌قبول نکروم و گفت نه ب خدا این سری اون سری نیست و ما باهم تا یه ماه میمونیم و اگه نتونستیم بعد کات میکنیم خلاصه یه ماه گذشت اما اون نرفت تا این ک این سری مدت طولانی تری باهم بودیم یهنی تقریبا ۴ ماه که بعدش اومد گفت بیا باهم کات کنیم منم خیلی عصبی شدم و بهم‌گفت که دو تا دوست معمولی باشیم و اما من ردش کردم تو این ۴ ماهی ک باهم بودیم خانوادم فهمیدن و به مدت دو هفته گوشیم و ازم‌گرفتن و من فقط یواشکی تونستم به یکی از دوستام بگم که بهش خبر بده چی شده خلاصه بعد دو هفته که انلاین شدم دیدم کلی بهم پیام داده با این ک میدونست من آفم و معلوم‌نیست کِی برگردم باهام‌کات نکرد هرشب بهم پیام داده بود و تو پیاماش گفته بود ک دلش واسم‌تنگ شده اما واقعا نمیدونم چرا کات کرد چرا همش میومد جلو بعد کات میکرد تا مدتی که باهم بودیم‌میگفت خیلی دوست دارم و همش ابراز علاقه میکرد اما هر دفعه به محض این ک کات میکردیم‌میگفت ک دوسم نداره و نمیتونه الانم یک ساله ک باهم کات کردیم چند ماه پیش خبرش بهم رسید ک با یه دختر رل زده ک اصلا دختر خوبی نیست و همش تو پارتیه این دختره هم دوست دختر رفیقش بوده منم‌دوماه پیش تو اینستا فالوش کردم بعدش سزیع اومد دایرکت و بهم‌گفت به به چه عجب یادی از ما کردی و اینا ، منم خیلی محبت امیز حرف زدم و بهش گفتم‌ک نمیتونم‌بدون اون زندگی کنم. اونم‌بهم‌گفت ک رل داره و رلش دوست داره ولی میدونم علکی میگه چون یه سری علکی وانمود میکرد ک دختر خالشو دوست داره واقعا دلیل این‌کاراشو نمیدونم الانم به شدت حالم بده و با این‌ک باهاش حرف نمیزنم و دیگ هم‌تو اینستام ندارمش اما دارم دیوونه میشم‌ الان با اون دختره ۶ ماهه ک هست اما با من‌فقط یه بار ۴ ماه بود خواهش میکنم راهنماییم‌کنید من خیلی حالم بده😔

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. لطفا نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام ،من سه ساله به شدت عاشقه یکی از همکلاسیام شدم و بهش گفتم و بعد از یک سال تقریبا همه میدونن دیگ چون خیلی زجر کشیدم براش. اما اون اقا میگه مصلحت از نظر من اینه که باهم نباشیم و وقتی ازش میپرسم واقعا منو دوست داری یا نه جوابی نمیده و همیشه میگه نپرس این سوالو. تا دو سه شب پیش که بهش گفتم نمیخوام از روی دلسوزی جوابمو بدی. ولی بعدش بهم گفت از روی دلسوزی نیست و در حد یه پیام معمولیه بعدشم که خیلی ناراحت شدم دیگه نه پیام دادم نه زنگ زدم بهش اما اون واقعا براش مهم نیست نباشم تا پیام ندم پیام نمیده . تو این سه سال هرکاری براش کردم که بتونم به خودم علاقمندش کنم اما نشد دوستام میگن برای توجه زیادیه که بهش کردم خودشو گرفته . ممنون میشم کمکم کنین ببینم واقعا باید ادامه بدم به تلاش کردن یا واقعا منو درحد یه اشنا میبینه و خودمو بیشتر از این تحقیر نکنم

سلام دوست گرامی علاقه زیاد شما به ایشان باعث شده است که هرپیام و صحبتی از ایشان را به نشان یک علاقمندی یا تمایل به ارتباط ببینید. در صورتی که ایشان به صورت مستقیم و غیرمستقیم اعلام کرده است که حداقل فعلاً به فکر رابطه نیست. شما جذابیت‌های خود را برای طرف مقابل از دست داده‌اید و دائماً جلوی چشم او هستید. برای کسب اطلاعات بیشتر نکات طلایی جذب عشق از آشنایی تا ازدواج رادیو عشق را مطالعه کنید تا از این طریق بتوانید ایشان را به خودتان جذب کنید

سلام . من الان متوجه شدم که پسری یک سال و نیم منو تعقیب میکنه و همه اطلاعاتی از من داره اما جالب اینجاست ک نمیخواست من متوجه بشم و این مسئله باعث شده ذهنم درگیر شه. لطفا راهنمایی کنید

سلام دوست گرامی اگر منظورتان از تعقیب، زیرنظر داشتن شماست، گاهی برخی از آقایان تمایل دارند قبل از پیشنهاد برای آشنایی و ازدواج، برای مدتی دختر مورد علاقه‌شان را زیرنظر داشته باشند. اگر ایشان را می‌شناسید و میدانید از روی علاقه این تعقیب را انجام می‌دهند، بهتر است تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم علاقه خود را ابراز نکرده‌اند، شما حرکتی انجام ندهید. حسادت ایشان را تحریک نکنید و عمداً با کسی وارد رابطه نشوید. اگر از تعقیب ایشان ترسیده‌اید، حتماً با یکی از افراد خانواده این مسأله را مطرح کنید تا تنها نباشید و از شما محافظت بشود.

سلام من میخواستم بگم یه پسر دایی دارم که اتفاقی به هم پیام دادیم بعد من عاشقش شدم اونو نمیدونم ولی من هر وقت میبینمش انگار دنیارو به من دادن اما اون هر وقت میبینه منو حواسش به منه یا یه بار یک دقیقه چشمون تو چشم هم بود ایا پسره عاشقمه یا نه

سلام دوست گرامی سن خودتان و او را اشاره نکردید. اگر در سن نوجوانی هستید دلیل این جرقه عاطفی، سن شماست که با نگاه او نیز سرمایه گذاری عاطفی می‌کنید. اما اگر سن شما بالاتر است، بهتر است که برای نحوه صحیح جذب عشق ایشان، راه‌حل‌هایی مانند صحبت درباره علاقه‌مندی‌ها، پرسیدن اهداف آینده و برنامه‌ریزی‌ها باشد. برای راهنمایی بیشتر نیز می‌توانید از مشاوران متخصص رادیوعشق وقت مشاوره دریافت کنید.

از مطلبی که درج کردین بسیار نفع بردم انشالله همیشه موفق و درخشان باشید پاسخ خیلی از ابهاماتم رو مو به مو در متن شما پیدا کردم .و تموم جواب هایی که نیاز داشتم بشنوم رو یافتم با تشکر فراوان دوستان عزیز🌹🌹🌹🌹🌹🙏🏻🙏🏻🙏🏻

سلام دوست گرامی از نظرمساعد و مثبت شما سپاسگزاریم. برقرار باشید.

سلام من حدودیکسالی هست بایه آقایی آشناشدم وقصدمون هم ازدواج هست ولی ازاین روابط خانواده من خبری ندارن ولی خانواده ایشون خبردارندیروزایشون به من گفتن که خانوادشون بهشون گفتن که شمااسم روی این دخترگذاشتی وخوبیت نداره که پاپس بکشی من یخورده تعجب کردم ازاین حرفشون وحرفی نتونستم بهشون بزنم دراین موردولی هروقت که باهم بیرون قراره کافیشاپ میزاشتیم خانوادش زنگ میزدن وحتی بامن هم حال واحوال تلفنی میکردن….یه مدت قراربودکه خودش وخانوادش بیان که قرارخاستگاری بزان که من ازشون بابت جابجایی خانموازشون محلت خواستم واین آقاهم قبول کردن ولی یه روزایشون به من گفتن که خانوادم میگن که مگرمابرای خانشون میخوایم بریم خاستگاری مابرای دخترشون میخوایم بریم یه مدت من ازشون خواهش کردم که یه مدت صبرکنن تامشکل ماحل بشه قبول کردن تواون مدت هم برای دخترخودشون خاستگارآمده بودوبعدازاون دخترشونونامزدکردن تواین مدت هم مشکل خانه ماهم حل شدوایشون هم ازمن پرسیدن مشکل خانه ماحل شدکه قرارخاستگاری روخانوادم بزارن ؟بهشون گفتم که مشکل حل شده ولی تواین مدت قراربودکه بیان باخانواده من صحبت کنن که باتوجه به شروع این بیماری کرونایجورایی نشدوماتواین چندوقت هم باهم دیداری نداشتیم فقط ازطریق تلفن وواتس آپ باهم درارتباط بودیم ایشون یه چندباری ازمن پرسیدن که کی میتوننن به خاستگاری من بیان که بهشون گفتم من فعلاهیچی نمیدونم واگرخاستشون برای خاستگاری هست باخانواده من صحبت کنن وقراربزارن یباربهم گفتن که به خانوادشون گفتن وخانوادشون گفتن که بعدازبیماری کرونااقدام کنن برای خاستگاری چون دلشون نمیخوادکه کسی بیماربشه من هم چیزی نگفتم وگزاشتم به عهده خودشون تواین مدت هم باایشون ازطریق واتس آپ درارتباط بودم یک مدت هم من یکسری مشکلی داشتم که اعصابم به شدت خراب بودومدام به خودم بدوبیراه میگفتم ایشون هم ازمشکل من خبرداشتن ومدام به من میگفتن که این مشکل چیزی نیست وحل میشه وبه خودتونم بدوبیراه نگیدمن روی شماحساس هستم وکسی هم حق نداره به شمابدوبیراه بگه حتی خودت یه مدت من آرام بودم تامن دوباره بهم ریختم ودوباره به خودم بدوبیراه گفتم ایشون هم تادیدن که من به خودم بدوبیراه میگم عصبانی شدن وبهم گفتن که حالاکه دوباره به خودت بی احترامی کردی بلاکت میکنم که دوباره جلوی من به خودت بی احترامی نکنی بعدازاون شب هم منوبلاک کردن وهم شماره منوتولیست ردتماسی هاگزاشتن یه مدت من پیامی نزاشتم براشون تادیدم که ازطریق پیام رسان ایتامن هنوزبلاک نشدم فقط ازاین طریق یه پیام عذرخواهی گزاشتم وچندبیت شعروبعددیگه هیچ پیامی براشون نزاشتم ولی الان نزدیک به سه هفته هست که واتس آپ من هنوزبلاک هست ولی من هنوزسردرگم هستم که منتظرایشون باشم یاخیرچوقبلاهم ابرازعلاقه ایشون به من خیلی بودوگفتن که من برای همسرآیندم احترام خواسی قاعل هستم وروی چشم هام میزارمشون بعدازاینم نمیزارم آبی تودلشون تکون بخوره وهمونجورکه توخانه پدرشون آرامش دارن درخانه من هم همان آرامش رودارن

سلام دوست گرامی اگر طرف مقابل شما از اینکه شما به خودتان احترام نمی‌گذارید ناراحت شده‌اند، بهتر است ابتدا روی عزت‌نفس خودتان کار کنید و مهارت‌های لازم برای برقراری ارتباط بهتر و موثرتر داشته باشید. اشاره نکردید که واکنش طرف مقابل در برابر پیام شما چه بوده است؟ آیا خانواده ایشان در این مدت تلاش مجددی برای خواستگاری کرده‌اند؟ برای اینکه بتوانید به شیوه صحیح رابطه خود را بررسی کنید و او را بازگردانید، از دوره بازگرداندن عشق رادیوعشق استفاده کنید.

سلام من ٢٧ سالمه و ب همکارم علاقه دارم حس زنانگی خودم میگه ک دوسم داره اطرافیان هم همین رو حدس میزنن اخه خیلی از من حمایت میکنه خیلی بامن احساس راحتی میکنه همیشه تشویقم میکنه میگه تو خیلی قوی هستی ولی هر دفعه ک مطمئن شدم دوسم داره ی حرفی زد یا ی حرکتی زد ک بهم ثابت کرد دوسم نداره خیلی وقتا میاد از دخترایی ک قبلن ازشون خوشش میومده حرف میزنه یا مثلن میاد میپرسه چرا ازدواج نمیکنی ?و سریع بعد از این سوالش میگه من دنبال کسی هسم ک درکم کنه دیروز ازم کمک میخاست گفتم چی شده مگه میگفت ک دوتا از همکارای خانم بهش پیشنهاد دوستی دادن و اینم هرکاری میکنه دس از سرش برنمیدارن از من خواس ک برم بهشون بگم نامزد کرده تا اونا دس از سرش بردارن تا حالا بیشتر از ده بار ک بهم گفته خیلی دوست دارم ولی میگه مث خواهرم ولی من خیلی دوسش دارم اگ دوسم نداره چرا انقد بهم نزدیک میشه و ازارم میده اگرم دوسم داره چرا بهم نمیگه من باید چ کنم

سلام دوست گرامی حتما شرایط سختی دارید و سردرگم شده‌اید. یکی از اتفاقاتی که باعث می‌شود وارد بازی دیگران شوید و او بتواند دائما شما را آزار بدهد، این است که مرز خودتان را مشخص نکرده‌اید و او به خودش این اجازه را می‌دهد که با شما اینگونه رفتار کند و شما را سردرگم نگه دارد. بنابراین ابتدا باید مشخص کنید علت اینکه به ایشان علاقه دارید چیست؟ چه ویژگی‌هایی در ایشان برای شما جذاب است؟ بهتر است اگر دلیل مناسبی برای علاقه خود دارید، برای جذب عشق صحیح آموزش ببینید تا تکلیف خودتان را در رابطه مشخص کنید.

ممنونم از راهنماییتون و کمکتون من از قوی بودنش از اعتمادبنفس بالاش از دانا بودنش از همه اینا خوشم میاد واسه همین قد کوتاش به چشمم میاد یا بعضی از اخلاقای بدش

سلام من یه پسر توی فامیلها دارم که تقریا ۳و۴ ساله حس میکنم از من خوشش میاد ولی فقط حس میکنم چون وقتی منو میبینه میخنده و چشمانش برق میزنه واز درسام ازم سوال میپرسه وهنگام صبحت مستقیم تا آخر صحبتم به چشام نگاه میکنه به نظرتون حسم درسته تو رو خدا راهنمایی کنید ذهنم درگیره و خودش هم هیچ چی نمیگه وحتی توی اینستا هم منو فالو نکرده

سلام دوست گرامی سن خودتان و طرف مقابل را ننوشتید. این نشانه هایی که نوشتید، به معنی توجه کردن به شماست نه علاقمندی. بهتر است تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم علاقه خود را ابراز نکرده است، حساب ویژه ای روی ایشان باز نکنید.

سلام وقتتون بخیر من 16سالگی با پسرعمم دوست شدم و ایشون یه سال از من بزرگ ترند از همون بچگی علاقه ایی خاصی بهشون داشتم و بعد از یه سال حرف زدنمون موضوعو به خانوادش گفت ولی عمم یه چن ماهی گیر میداد و میگفت آبروم پیش داداشم میره تا اینکه پسرش یکم سرد شد و ما جدا شدیم تو این چهار سالی ک گذشت ایشون بامن حرف میزدند و یک دوباری هم پیشنهاد دادن اما خیلی دلخوری ها پیش اومد مثلا تو این چهارسال ب دو تا دختر که هر دوتاشونو میشناسم پیشنهاد داد و باهاشون حرف زد اما رابطه ایی شروع نکردن ولی من اجازه ندادم کسی بیاد تو زندگیم الان دوهفته ایی پیشنهاد دادن و باهم در ارتباطیم اما من یه سری شرایط گذاشتم ک باید پدرمم در جریان باشه اخه ی پسری هستش که دم دمی مزاجه و ادم نمیتونه زیاد ب حرفاش باور کنه و دلش گرم بشه.خیلی دوست داره زودتر وارد زندگی زناشویی بشن اما من میترسم ک انتخابم اشتباه باشه چون فک میکنم فقط دوسم داره بلکه حسش مثه من نیس حتی نمیتونم ب کسی دیگه ایی فک کنم تو جمع هیچکسو به غیر پسرعمم نمیبینم روم نمیشه بگم که باهم یه دوره مشاوره بگذرونیم چون خیلی مغروره و از این موردهایی ک گفتین تماس نمیگیرن با من ولی وقتی منو میبینن تو جمع حتی برا خودمون دوتایی چایی میاره و اصلا مهم نیس براشون ولی بعضی وختا خیلی رو اعصابه میگه فلانی چی گفت یا خیلی حرف مردم براش مهمه ولی من چون انتخابش کردم برام مهم نیس کسی چیزی بگه از خانواده ی پدریم و (در “کلام” هم یکم “کمتر محبت”میکنه)و از خانواده ی مادری من خوشش نمیاد و اینکه ایشون شهرستان هستن ما خیلی کم همو میبینیم و وضع مالیشون خوب نیس تو دوران سربازیش به من زنگ میزدن ولی تو پیجش تا حالا چیزی نذاشته برام و یه بارم تولد یه دختریو تبریک گفتن ولی تا حالا چیزی از من برا دوستاش نگفته فقط به خانواده گفته میترسم ک دوباره جدا بشیم و نمیدونم چیکار کنم ک اون بیشتر جذبم بشه و هفته قبل در مورد ازدواج با خانوادش حرف زدن نمیخوام تو 21سالگی انتخاب اشتباهی بکنم و شرایط پسرعمم ی جوریه که فعلا نمیتونه خرج عروسی و وسایل اینا بده لطفا کمکم کنید که از چه راهی میتونم بفهمم ک حسشون بهم واقعیه و از سر اینکه قبلا تو گذشته هم بودیم نمیخوام محکوم باشیم تو اینده هم هستیم و چنین فکری رو بکنه امشب هم بحثمون شد گفت ما بدرد هم نمیخوریم ولی بعد از چن تا پی ام دیگه گفت من تورو میخوام و پاتم هستم نمیدونم به کدومش باور کنم و بهشم گفتم قول و قرار و تعهد برا من هیچ ارزشی نداره تو باید منو از دل بخوای ن با این حرفا و ایشون گفت من تورو از خودم میدونم و دیگه ادامه ندادیم ولی هرلحظه فک میکنم ک بازم شکست میخورم و جدا میشیم از یه طرفم همش دعا میکنم اگه باهاش خوشبخت نمیشم روز به روز دورتر بشه ببخشید حرفام طولانی شد ممنون میشم کمکم کنید انتخابم درسته یا نه؟

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ آن در سایت وجود ندارد. لطفاً نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام وقت بخیر من حدودا یه سالی میشه که از یه پسره که فروشنده است خوشم میاد اما مطمئن نیستم که اونم از من خوشش میاد یا نه یعنی یه جوریه وقتی میریم مغازشون به من زل میزنه و همیشه یه لبخندم داره و نمیزاره بقیه مارو راهنمایی کنن همش خودش میپره وسط😂 اون روز به پاهاش دقت کردم رو به من بود که زبان بدن مردانه میگن🤷🏻‍♀️ ولی تو مجازی منو دنبال نمیکنه به نظرتون با این نشانه هایی که گفتم از من خوشش میاد؟ یا من اشتباه متوجه شدم؟ لطفا جواب بدین🙏🏻

سلام دوست گرامی روی این رفتارهای غیرمستقیم بهتر است حساب عاطفی باز نکنید. ممکن است بخاطر شغلش و فروش بیشتر محصولات به شما توجه بیشتری نشان بده. در مورد پیام بعدی‌تان که نوشته بودید دوستش را فالو کردید و او عصبانی شد و ارتباطش را با دوستش قطع کرد هم نمی توان با قاطعیت گفت بخاطر شما بوده است. پس تا زمانی که خودشان به صورت مستقیم به شما ابراز علاقه نکردند، حساب ویژه ای روی ایشان باز نکنید.

سلام وقتتون بخیر من چند وقتی هست با یکی از همکلاسیام باهم توی فضای مجازی در ارتباط هستیم و تقریبا در حد یک دوست معمولی رفتار میکنم با ایشون و همینطور ایشون با من و خب از اونجایی که خودم به شخصه آدمی نیستم که در یک نگاه عاشق بشم و در طولانی مدت به این خانوم علاقه مند شدم و در حال حاضر نمیدونم چکار کنم چون این خانم یک سال نیم از من بزرگتر هست ولی خوب به ایشون علاقه شدید پیدا کردم و نمیدونم چطوری بهش بفهمونم عاقه خودمو… ممنون میشم راهنمایی کامل کنید

سلام، من خیلی خجالتی ام تو دانشگاه یه پسری رو دوس دارم ک اونم یکم خجالتیه. منم از قصد یکم تابلو نگاش میکردم ک بفهمه حسی دارم و کم کم اونم رفتارا و نگاهاش عوض شد،، اینستاشو پیدا کردم بصورت ناشناس پیام دادم بدبرخورد کرد باهام ولی بعد با پیج اصلیم ک گفتم کی ام یهو عوض شد و معذرت خواهی کرد کلی هم تحویلم گرفت،،بعد شماره اینا دادیم تو واتساپ،، بهش گفتم چندتا اهنگ بفرس برام،، فرستاد همش عاشقانه بود ک دختر زیبا مراببوس یا یکیش میگفت دوتنها دوسرگردان دوبیکس بیا تاحال یکدیگر بدانیم از این حرفا،، منم خودمو زدم ب اونراه. هروقتم صداش میکردم مینوشت جانم. ولی بعدش کم کم سرد شد خیلی هم سرد شد،، هیچوقتم پیشقدم نمیشه برا پیام دادن،، اوایل دو سه بار خودش پیام داد بعدش اصلآ. منم مجبور شدم بهش گفتم اون اهنگایی ک فرستادیو از یه زاویه دیگه گوش دادم همشون یجوری اناا،، اونم چیز خاصی نگفت خودشو زد ب اونراه،، بعد منم اهنگ فرستادم براش ک میگفت من تورو دوس خواهم داشت و اینا،، بازم عکس العمل خاصی نشون نداد😐 منم یماه بهش پیام ندادم اینم یکی دوبار استوری غمگین گذاشت ک پنجره ام ب تهی باز شد من ویران شدم و درد بیزاری معشوق و اینا،، بعدش برا تولدش تبریک نوشتم کلی شاد شد قلب و اینا فرستاد،، درکل بدنیس رفتارش مشکل اینه ک پیشقدم نمیشه هیچوقت برا پیام دادن و هیچ پیشنهادی هم نمیده، من چیکار کنم. منو دوس نداره یا داره؟

سلام دوست گرامی شیوه جذب عشق شما تا حدی اشتباه بوده است.زمانی که ایشان به سمت شما مایل بود و قبل از این سرد شدن، شما برایش جذابیت هایی داشتید که سمت شما کشیده شد، اما به دلیل عدم مهارت در نگهداری این رابطه، جذابیت های شما کاسته شده و باید آن را برگردانید. ما در دوره جذب عشق، شیوه صحیح برای جذب کردن آنکه دوستش را دارید را آماده کرده ایم و می توانید از طریق دریافت مشاوره از آن بهره مند شوید.

سلام وقت بخیر من ی آقایی رو دوست دارم و ایشون اطلاع داره البته در این حین با شخص دیگه ای ۲۰ روز نامزد کردم وبهم زدم / الان این آقایی ک دوستش دارم بلاکم کرده ولی هر جا منو ببینه نگاهم میکنه تابلو/ منظورم رخ ب رخ هست یعنی جوری نگاه میکنه ک من متوجه میشم کاملا و در نگاه بیشتر به چشمام توجه داره / قبل نامزدی تماس گرفت اما ب علت شرایط نتونستم جواب بدم /میخوام بدونم حسی داره ب من یا نه? و اینکه ایشون مغازه داره وقتی دیدمش با نوک انگشت شست گردنشو خارید میخوام بدونم در زبان شناسی بدن این معنای خاصی داره/ با تشکر فراوان از پاسخگوییتون

سلام دوست گرامی اطلاعات اندکی برای این مساله گفته اید. تا زمانی که ایشان به صورت مستقیم با شما صحبت نکرده اند و پیشنهاد خواستگاری را مطرح نکرده اند، نمی توان به قطعیت نظر داد. دلیل اتمام نامزدی شما باید مشخص شود و همچنین در حین نامزدی از این شخص جدید خوشتان آمده نیز مساله مهمی است. پس لطفاً برای بررسی بیشتر از مشاوره رادیو عشق، وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من ۲۲سال سن دارم ۲۰سالم بود طلاق گرفتم بعدها طلاقم با مردی آشنا شدم که ۳۷سال سن داره این آقا به گفته ی خودش با من قصد ازدواج داره وضعیت مالی خانواده من خوب نیست ولی این آقا وضعیت خانوادش از ما خیلی بهتره این آقا اصلا ازدواج نکرده پسره واسه خودش کارو بار داره ولی سنتی هستن من رابطه ی عاطفی جنسی دارم با این آقا ودارم یعنی مثل زن وفادار با این آقا هستم نه با دختری در ارتباطم نه بیرون در میام اصلا اجازه نمیده مادر و خواهر این آقا اومدن خواستگاری من منو ببینن پدرش نیومد مادرش به من میگه پسر من هیچی ندارم نمی‌دونم طوری حرف زد انگار میلی نداره که پسرش با من باشه من اینجوری حس کردم نمی‌دونم مادرم به من میگه پسره به درد خانواده ما نمیخوره قلب مشکین خیلی ریختو پاش دارن یعنی قرتی هستن مادرش به من میگه اگه اومدی قسمت شد به فامیلای ما نگی ازدواج کرده بودی چون فامیلای ما میگن پسرشون زن نگرفت آخر رفت بیوه گرفت اینجوری گفت مامانم واقعیتش میلی زیاد ندارن به اینکه من به این مرد برم این آقا هم رابطه اش با من طوری که نه منو می‌بره بیرون نه میزاره برم بیرون نه میزاره کار کنم فقط میگه بمون خونه منو تهدید می‌کنه میگه بیخیال من بشی یا به یکی دیگه بخوای بری هم تورو میکشم هم اون طرفو هم خودمو امروز نشستم تو اینیستا یه ست طلا دیدم گفتم بهش بگم میخره ولی برگشت به من گفت تا عقد نکنیم از من چیزی نخواه من تا حالا هیچی نخواستم از اون ست خوشم اومد گفتم به من این حرفو زد نمی‌دونم چیکار کنم فقط میگم اگه واسش ارزش داشتم واسم می‌گرفت توروخدا بهم کمک کنید بگید من چیکار کنم تو وضعیت روحی خوبی هم نیستم 😔😔😔نمی‌دونم این آقا چی میخواد از من باید چیکار کنم با این رابطه؟؟؟؟؟؟

سلام دوست گرامی در شرایط سختی هستید و درک می کنیم که وضعیت روحی خوبی نداشته باشید. طبق صحبت شما طرف مقابل رفتارهای مناسبی ندارد و حتی پیش از ازدواج شما به نوعی دجار تعارض های عمده ای شده اید. اینکه در ارتباط نمی توانید خودتان باشید و استقلال شما نادیده گرفته می شود، مساله پررنگی است. به شما پیشنهاد می شود حتما پیش از اقدام جدی برای ازدواج مشاوره دریافت کنید چراکه نقطه خطرهای رابطه شما بالاست.

سلام من چهار سال که یک پسر را دوست دارم ولی به من پیشنهاد نداده وقتی از جلوی مغازش رد می شم بامن می خنده وحتی منو به تمام دوستاشم نشون داده و دو تا از دوستاش وقتی منو می بینن می خندن نمی دونم واسه چی ؟ دو ماه پیش یه پیج اینستا درست کردم و پستاشو با یکی از کامنتاشو لایک کردم و اونم منو فالو کرد ومنم فالوشو قبول کردم اولش نفهمید منم ولی بعدش که پست های عاشقانه وعکس خودمو گذاشتم فهمید منم وپستامو لایک میکرد وحتی ستوری می گذاشت که به من ربط داشت وبعد مدتی دوستم گفت که از پیجم حذفش کنم ببینم چه واکنشی نشان می ده ومن اینکار را کردم و اون یه ستوری گذاشت که نوشته بود{نادیده گرفتن کسی که دوسش داری سختره یا شکتن قلب کسی که عاشقته کدوم ؟چرا؟} وحتی وقتی دوستاشو فالو می کنم فکر کنم بلدشون کرده که منو از پیجشون حذف می کنن وآنفالوم می کنن وحتی یه بار یکی از دوستاشو فالو کردم واونم منو فالو کرد وبعد دو روز او ن دوستش منو از پیجش حذف کرد وآنفالوم کرد وحتی یه بارم که از جلوی مغازش رد می شدم که دو تا پسر درپشت من حرکت می کردن که اون یه جوری به اونا می کرد انگار که بدش می اومد که اونا از پشتم می یان ویه چیز اون می دونه من خیلی دوستش دارم دو سال پیش دوستام بهش گفتن که من دوستش دارم واونم گفته بود که من این دختر را دوست ندارم تو را خدا جوابمو بدین مادر ندارم و هیچکی هم جواب درستی به من نمی دهد نمی دونم واسه چی؟ به نظر شما منو دوست داره؟ اگر دوستم داره واسه چی به من پیشنهاد نمی ده؟ واگر دوستم نداره چرا اینکار را انجام می دهد؟ به نظر شما اینکه فهمیده من دوسش دارم کار اشتباهیه؟وچرا دوستاشو بلد می کنه که اینجوری رفتار کنن؟ واگر دوستم نداره چرا حساسیت نشان می ده؟ واون ستوری که گذاشته بود به نظر شما چه منظوری داشته ؟ از اینکه به خاطر خواندن این همه مطلب اذیت کننده از شما خیلی متشکرم که وقت گرانبهای خود را برای من گذاشتید واقعا بی مادری را فقط دخترایی مثل من می فهمن

سلام دوست عزیز وجود این رفتارهای متناقض طبیعیه ولی نباید اینقدر طول بکشه. اگر ایشون علاقه واقعی نسبت به شما داشتن خیلی زودتر پیشقدم میشد. به نظر میرسه نظر ایشون هم نسبت به شما جلب شده ولی در حدی نیست که بخواد برای شروع رابطه قدم برداره. ضمن اینکه برخی از رفتارهای اشتباه شما هم می‌تونه روی این موضوع و مردد شدن ایشون اثر گذاشته باشه. مثل آنفالو کردنش یا فالو کردن دوستانش. بهتره دیگه دوستاش رو فالو نکنید و فقط یکبار دیگه خودش رو فالو کنید. ضمن اینکه دوره جذب عشق از آشنایی تا ازدواج هم می‌تونه کمک‌تون کنه.

از جواب شما رادیو عشق عزیز خیلی ممنونم واقعا نمی دونم چی بگم شاید نظر شما واقعا درست باشه ولی اینقدر دوستش دارم که نمی دونم چی کار کنم واقعا اگر دوباره فالوش کنم کار خوبیه ! به نظر شما کار اشتباهیه که اون فهمیده من دوستش دارم ؟ واگر واقعا نظرش جلب شده چی کار کنم این جلبش بیشتر بشه ؟ خواهش می کنم یک راهنمایی خیلی خوبم بکنید گاهی وقتا یک نفر را آنقدر دوست داری که با تمام بدی هاش دوست نداری از زندگیت بندازیش بیرون

ببخشید منظور شما از اینکه نباید اینقدر طول بکشه چیه؟

هدف ایشون این طور ک میگن و با مادرم تماس گرفتن ازدواج. ولی همچین رفتار های عجیبی هم دارن 😊

سلام

سلام من ازیک پسری تودانشگاه خوشم اومد حدود یکسال صبر کردم ولی طاقت نیاوردم ودلو به دریا زدم و بهش گفتم اونم وقتی داشتم این حرفو بهش میزدم تو چشام زل زده بود ومیخندید وحرفو خیلی کش داد و اخرش گف من خودم کسیو دارم ولی بعداز اون ماجرا بهم خیره میشد ونگام میکرد درصورتی که بعد این قضیه خم شده بود تانگام کنه یاوقتایی که من نمیدیدمش اون منا نگاه میکرد یا قشنگ بهم خیره میشد یبار بهش سلام کردم اونم گف خوبید ولی من هول کردم و رفتم بعدش رفتم ازش معذرت خواهی کنم ولی نتونستم به زبون بیارم اونم خیلی صبر کرد ولی دید من حرفی نمیزنم رفت منم بعدش رفتم تومجازی از دلش در بیارم ولی اون خیلی بد برخورد کرد وبهم گف اگه بخای بازم این کارو بکنی به آموزش میگم وبلاکم کرد ولی قضیه اینجا تموم نشد و همش طرفم میومد و جاهایی که من وایساده بودم میومد رد میشد و همش جاهایی که من هسم از عمد میومد اونجا تااینکه ترم تموم شد ومن تصمیم گرفتم که دیگه کاریش نداشته باشم وتواولین روز ترم جدید که اومدتوکلاس اصلا نگاهش نکردم اونم یخورده نشست و گذاشت رفت وبعدفهمیدم اصلا کلاسش اونجا نبوده واین طورشدکه اصلا کاری به کارش نداشتم تااینکه توکلاس گف عشق یعنی ترشح هورمون وبعدازتموم شدن کلاس اومد پشت سرم یک روزم که امتحان داشتیم اومد کنارم بشینه نیمه اومد بشینه ولی نشنست ولی یک پسره دیگه اومد کنارم نشست بعد اومد برگه هارو بده منم که از کارش ناراحت شدم اصلا نگاهش نکردم اونم بالا سرم وایساده بود ونگام میکرد وبه همه گف برگه رو بده بغلی ولی به من نگفت وخودش برگه را داد به پسره دیروزم داشت به بورد نگاه میکرد منم بهش نگاه میکردم اومد بره دید من اونجام یک نگاهی کردو بازم وایساد بوردو ببینه درصورتی که میخاس بره دید من اونجام انگار بازم وایساد وازطرف اومد رفت ولی یکساعت بعدش که داشتیم ازکنار هم رد میشدیم دیگه اصلا نگام نکرد وچشاشو داده بود پایین..نمیدونم باید چیکار کنم ازیک طرف بلاکم میکنه وازطرف دیگه این رفتار و میکنه مگه نه اینکه باید کلا ازم دور باشه پس چرا اینطور میکنه خیلی فکرم درگیر کرده و نمیتونم از فکرش بیام بیرون لطفا بگید چاره چیه وحسش نسبت بهم چیه اصلا حسی داره یان ممنون میشم.

سلام دوست عزیز شما کاری که لازم دونستید رو انجام دادید و مستقیما از علاقه‌تون به ایشون گفتید. ایشون هم گفته با کسی دیگه در رابطه است. اینجا دیگه شما باید تلاش کنید با این موضوع کنار بیایید و برید دنبال زندگی خودتون و موقعیت‌های بهتری که عشق و علاقه دوطرفه توش وجود داشته باشه. اما شما خودتون رو درگیر رفتارهای ایشون کردید. انگار با اینکه به شما علاقه‌ای نداره ولی همچنان باید احساسات و تصمیمات شما رو کنترل کنه. درباره اینکه ایشون چرا این‌طور رفتار می‌کنه دو مسئله وجود داره: یا شما دارید رفتارهاش رو بیش از اندازه تفسیر می‌کنید که البته وقتی به فردی علاقه‌مند باشی این موضوع تا حدی طبیعیه، یا این اینکه ایشون تکلیفش با خودش مشخص نیست. نه قبول کرده با شما باشه و نه عادی و طبیعی رفتار می‌کنه. به هرحال تصمیم گیرنده اصلی الان شمایید. مطمئن باشید اگر این علاقه دوطرفه باشه ایشون از شیوه‌های بهتری استفاده می‌کنند و حتما مستقیم‌تر عمل می‌کنند. می‌دونم فراموش کردن و گذشتن از فردی که دوستش دارید کار راحتی نیست ولی اول شما باید تصمیم‌تون رو بگیرید و بعد هم با گرفتن کمک حرفه‌ای کم‌کم فراموشش کنید و مشغول زندگی خودتون بشید.

سلام خسته نباشید ببخشید من الان 18 سالمه با یه آقای 19 ساله آشنا شدم و الان تقریبا یک ساله ک میشناسمش. ولی توی دوست داشتنش شک دارم. همیشه همیشه برخلاف میل من با من حرف نمیزنه. مثلا دو روز میاد کلی میاد باهام حرف میزنه ولی بعدش 5 روز میره تا دوباره همین طور ادامه داره. البته در کنار این ها چند باری با خانواده اش صحبت کرده راجب من. و من خودم شاهد این قضیه هستم. فقط نمیدونم چرا حس میکنم دوسم نداره و انگاری من نفر دوم زندگیشم. این نشونه ها برای پسرا طبیعیه؟؟ علتش چیه ؟؟

سلام در پیام شما مشخص نیست که آیا شما با هم در رابطه عاطفی هستید یا فقط با همدیگر یه آشنایی و دوستی معمولی دارید. اگر در رابطه هستید، اینکه 5 روز از هم بی‌خبر باشید جای بررسی داره و ممکنه نرمال نباشه. اما اگر فقط دوست هستید، شرایط متفاوته. درواقع هردوتون باید تعریف یکسانی از رابطه‌ای که بینتون هست داشته باشید تا بتونید درخواست‌ها و نارضایتی‌هاتون رو راحت بیان کنید. درصورت نیاز به راهنمایی‌های بیشتر با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام وقتتون بخیر. با پسری از دوران دانشگاه در ارتباطم. نمیشه بهش گفت رابطه فقط در حد یه دوست معمولی. این نشانه هایی که گفتین رو اغلب داره اینکه همیشه پیش قدم میشه برای صحبت. میخواد بشناستم. خیلی با هم تفاهم عقیدنی داریم و اینو خودشم گفته که چقدر ارامش داره ازین بابت. حتی بقیه بچه ها از زبونش شنیدن که گفته دوست دارم همسر ایندم فلان خصوصیتو داشته باشه و از بین دخترای دور و برش فقط منم که این خصوصیتو دارم. اینکه درد دل میکنه از علایق و اهداف خودش میگه. قولش ب بقیه رو شاید یادش بره اما تاحالا نشده به من قولی بده و یادش بره.خیلی بهم احترام میزاره. شده برا من هدیه بیاره برا بقیه نه.جزییات ظاهریمم از بره. همیشه هم سعی میکنه ارتباطمونو مخفی کنه از بقیه….اما حس خودم گاهی بهم میگه دوسم داره و گاهی میگه نه چون اون هیچ وقت از احساسش به خودم چیزی نگفت یا حرفی از ازدواج باهام نزد. منم از خودم دورش کردم چون حدود یکسال وقت داشت اگه چیزی هست بگه. اما اون کم و بیش بازم پیام میداد تا اینکه بعد 2 سال بازم ارتباط گرفتیم و اصلا رفتارمو که باعث شد از خودم دورش کنم به روم نیاورد. الان از بعد ارتباطمون درس و کارشو داره سریع سر و سامون میده. اما بازم مشکلی هست. اینه که با گروهای مختلطی دوسته و باهاشون میگرده از همون دوران دانشگاه و دخترهایی توی اون گروه هستن که اصلا موجه نیستن و خیلی با خودش فرق دارن ….البته اونا فقط براش دوستای معمولین و قرار و بیرون رفتنی هم اگه هست بازه از سمت اوناست . البته منم دختری هستم اصلا زمین تا اسمون با اون دخترا فرق دارم و با هیچ پسری صمیمی نمیشم اینو همه میدونن.بعد همه این بچه های اکیپ جوری رفتار میکردن انگار واقعا چیزی بین ماست انگار یچیزایی میدونستن که من خبر ندارم. و میدونم که ارتباطی از نوع دوست دختر دوست پسری نداره با اونا کلا خوشش نمیاد. یکسال الان از ارتباط مجددمون میگذره. خبر از خودش و اینکه چیکار میکنه و درمورد اینده شغلی و درسیش میده.. اما هنوز شرایط کاریش اوکی نشده یسالی طول میکشه حدودا. اما توی این مدت هم متاسفانه حرف جدی از اینده بینمون نبوده همچنین ارتباطش با اون گروه همچنان سر جای خودش هست. یبارم پست عاشقانه که مخاطبش مشخص نبود اخیرا توی اینستاگرامش گذاشت. حالا ازتون راهنمایی میخوام بنظرتون من باید الان چیکار کنم اصلا امیدی بهش هست یا باید فراموشش کنم؟

سلام با توجه به نشانه‌هایی که می‌گید احتمال اینکه به شما علاقه داشته وجود داره و البته باید بیشتر بررسی بشه. اما چند نکته وجود داره: اول اینکه ایشون کلا شکل ارتباطاتش به گونه‌ایه که دوستان جنس مخالف زیادی داره و رابطه با شما رو هم در همون سطح نگه داشته. بنابراین خیلی مهمه که بررسی بشه که آیا شما هم صرفا یک دوست مثل سایرین هستین(حالا کمی صمیمی‌تر) یا اینکه واقعا علاقه‌ای وجود داره. دوما حتی اگر علاقه هم وجود داشته باشه، مشخصا هنوز در اون حدی جدی نشده که بخواد به شما ابراز علاقه کنه و شکل رابطه‌تون رو تغییر بده، حتی بعد از اینکه یک مدتی باهاش رابطه‌تون رو کمرنگ کردین. در حال حاضر شما به ایشون علاقه دارید و به اون به چشم یک شریک عاطفی نگاه می‌کنید، درحالیکه ایشون حداقل در رفتارشون اینطور نشون میدن که شما صرفا یک دوستین. در این شرایط ادامه رابطه برای شما عذاب آوره و در عین حال نمیذاره به افراد و موقعیت‌های دیگه هم به طور جدی فکر کنید چون همش این امید رو دارید که درسش تموم شه، کارش درست بشه و … و بالاخره بیاد جلو. درواقع شما توی بلاتکلیفی گیر کردین. بهترین کار فاصله گرفتن از ایشونه و البته به شکل ضمنی و غیرمستقیم بهشون نشون بدید که علت فاصله گرفتن‌تون چیه (برای این موضوع با سیستم مشاوره صحبت کنید تا بتونن مفصلا راهنماییتون کنن). یادتون باشه رابطه دوستانه طولانی مدت خیلی وقتا باعث میشه طرف مقابل نتونه به چشم یک شریک عاطفی به شما نگاه کنه.

سلام تمام این مواردی که علائم دوست داشتن بود رو من دارم مو به مو درست بود من خاستگاری دختری رفتم به طور سنتی . ۶ ماه با هم همکلام شدیم اون من و دوست داشت ولی من نتونستم دوسش داشته باشم و موارد رو که ذکر کردین رو تماما بودن و جذابیتی برام نداشت .بلاخره تصمیم گرفتم رابطه رو تموم کنم و بگم که مال هم نیستیم ولی نمیدونم کار درستی کردم یا نه بعضی وقتا دلم تنگ میشه واسه بعضی کارهاش بعضی وقتا هم با خودم میگم خوب شد تموم شد اونی نیست که معیار منه .ولی احساس پشیمانی و دو دلی دارم و میدونم اگه دوباره ایجاد بشه این رابطه باز کار به سرانجام نمیکشه .معیارهای خوبی برای ازدواج داشت خانواده دار تحصیل کرده سالم خوش برخورد ولی حرکات و رفتارش در شوهر داری و ارتباط با جنس مخالف برام جذابیت نداشت . نمیدونم چه کنم پریشون هستم و استرس دارم .تو طول این مدت جدایی وقتی خواستگار براش میاد احساس میکنم بازنده من بودم نمیدونم .

سلام تمام کردن رابطه وقتی به این نتیجه می‌رسید که به درد هم نمی‌خورید کار کاملا درستیه. با اینحال این شک و دودلی‌ها یا حتی دلتنگی‌ها طبیعیه چون به هرحال شما یک مدت با هم در رابطه بودید و زمان میبره تا احساساتون هم با منطقون همسو بشه و بتونید از این ماجرا عبور کنید. البته لازمه که در این دوران به خودتون کمک کنید. مثلا اینکه رابطه‌تون رو به طور کامل با اون فرد قطع کنید و تا حد ممکن در جریان اتفاقات زندگیش از جمله اینکه براش خاستگار اومده قرار نگیرید. این رو هم بدونید رابطه و ازدواج مسابقه نیست که یکی برنده و یکی بازنده باشد. شما منطقا متوجه شدید این فرد کسی نیست که برای ازدواج می‌خواهید و رابطه‌تون رو قطع کردید؛ این یعنی کار درست. پس دیگه دنبال این نباشید چه کسی برنده و چه کسی بازنده آن رابطه است. شما باید برنده زندگی شخصی خودتون باشین.

سلام من دختری هستم 19 ساله حدود 8 ماه هست که با یک اقایی 31 ساله اشنا شدم و گفتگو میکنم و با هم هم رشته هستیم اما محل کارمون متفاوته اشنایی شبکه مجازی بوده و ایشون خیلی درخواست کردن که میخوام ببینمت اما من اوایل خیلی نه میگفتم و میگفتم که تا زمانی که شناخت کاملی ازتون پیدا نکنم اجازه ملاقات حضوری نخواهم داد بالاخره عید ی جایی قرار گذاشتیم و همدیگر رو دیدیم ایشون و خانوادشون کلا در زمینه کاریشون از من مشاوره میگیرن(زمینه معاملات تجاری) من کلا زیاد فاز نمیدم و رابطه رو در حد همکار بودن نگه میدارم و ایشون هم هیچ علاقه ای از خودشون نشون نمیدن(کلمات عاطفی) گاها ی پیام میدن که میخوام درمورد اینده با شما صحبت کنم ولی وسط مکالمه درگیر کارشون میشن و کلا میرن و من مجبورم ساعت ها منتظر ایشون باشم اما چند روز دیگه پیام میدن دنبال خونه میگردن شدیدا و از من کمک میخوان که بهشون کمک کنم-سعی دارن که علاوه بر شغل فعلیشون ی شغل دیگه هم پیدا کنن- چند روز پیش هم از طریق رفیقشون بهم ی پیام داده بودن که من رو امتحان کنن و ببینن که دختری هستم که به همه مردا فاز بده یا نه و منم کلا رفیقشون رو بلاک کردم و بهشون جواب ندادم(اول نمیدونستم کهه رفیقشون هستن اما چند روز بعد از بلاک کردن دیدم که محل کار ایشون هم با اقایی که میگم یکی هست و همکار هم هستن) در ضمن متولد بهمن هم هستن تنها چیزی که منو در این رابطه اذیت میکنه بی توجهی ایشون هست گوگل دیدم که خصوصیت مردان بهمن کلا همینجوریه و خیلی سرد مزاج هستن و در روابط پیش قدم نمیشن هرگز چیکار کنم که بدونم ایشون اصلا بهم علاقه ای دارن یا نه؟ چون واقعا اذیتم میکنه که برای کسی وقت بذارم و طرف مقابل ارزشی برای من قابل نباشه ممنون میشم راهنمایی کنید

دوست عزیز با سلام ابتدا کاملا منطقی باشید و این را در نظر بگیرید که شاید ایشان به عنوان همکار با شما صحبت می کنند و قصد و منطور خاصی ندارند. از طرفی با توجه به مشغله و گرفتاری های ایشان میتونستید غیر مستقیم از طریق دوستی اطلاعات کسب کنید که ایا از شروع صحبت با شما قصد و منظوری دارند یا خیر؟ که به نظر میرسه حتی با فعالیت های زیادشان اگر قصد اقدام جدی داشتند تا الان مطرح کرده بودند.اجازه بدید زمان بگذره.و شاید هم ایشان مردد هستند.اگر با شما تماس گرفتند سعی کنید خودتان باشید و مدیریت ارتباط را به دست بگیرید تا از بلاتکلیفی رها شوید . منطقی باشید و درجواب صحبت های ایشان خودتان باشید و اجازه بدهید با شناخت خود واقعی شما ایشان به صحبت کردن ترغیب شود. اگر بصورت پیام در ارتباط بودید در سایت رادیو عشق مبحث جذب از طریق پیام خیلی می تواند به شما کمک کند

سلام.من یه دختر19ساله که حدود9ماه بایه پسر27ساله ارتباط دارم.ولی مشکلمون اینه ک ایشون شهرشون تهرانه ومن شهرستان.توی این9ماه خیلی تلاش کردم ک وادارش کنم بیادشهرمون ولی گفت توالان درس داری ووقتی کنکورتو دادی من حتمامیام.منم فقط ایشونو درحد2تاعکس تواین چندماه دیدم.بنظرتون این کاراش واقعادلیل درسه یا شایداصلاعکسی ک نشون داده خودش نبوده.لطفاراهنمایی کنیدکه چطوری مطمئن بشم واقعاچیزایی ک ازش دیدم خودشه😔

سلام دوست گرامی به نظر میرسه اشنایی شما بصورت غیر حقیقی و در فضای مجازی شکل گرفته این جور روابط کلا اشتباه هست مخصوصا اگر امکان حضور و دیدار واقعی نداشته باشد شما الان تنها نگران این هستید که تفاوت در چهره و عکس باشد در صورتی که مشکلات بسیار زیادی وجود دارد مانند متاهل بودن ایشان انچه مهم هست در ارتباط غیر حضوری باید در مدت یکماه ملاقات حضوری شکل بگیرد و جریان و روند به شکل عادی پیش برود اگر به هر دلیلی از رابطه مجازی خارج نمی شوند بهتر هست شما منطقی باشید و رابطه را تمام کنید

سلام سه ساله بایک پسری رابطه دوستی برقرارکردم واسه اولین بار.. این آقا برعکس من دوست دخترایه زیادی داشت و شیطون بود (به اصطلاح خودش) و اوایل رابطه به من گفت که رابطه مارو به مادرت نگو که خبردارنشه منم نمیگم چون رابطمون معمولیه..منم زیادجدیش نگرفتم و همینطوری باهاش موندم اما نمیذاشتم که بهم دست درازی کنه و حدومرزارو رد کنه…که بعدچندماه گفت تودختر خوبی هستی ولی من نمیتونم باهات باشم چون نمیذاری بهت دست بزنم منم گفتم‌پس این رابطه تمومه..خلاصه کات کردیم و بعدچندوقت اومدگفت من بخاطرتوپسرخوبی میشم و میخوام توروبه مادرم معرفی کنم خلاصه بعدمعرفی مادرامون و اینکه فهمیدیم مادرامون ازقبل دوست بودن باهم(به طوراتفاقی) الان بعداز ۳سال میفهمم که داره زیرآبی میره اماهربارکه دستش رومیشه طفره میره بهونه میاره که من فقط عاشق توعم من میخوام باتوازدواج کنمو این حرفا و من چون واقعادوستش دارم نمیتونم تصمیم بگیرم ازش جدابشم ازطرفی دیگه هم من الان بهش اعتمادندارم و نمیتونمم اعتمادکنم میخوام ازشمابپرسم‌که آیا ادامه این رابطه کاردرستیه؟

سلام دوست گرامی رابطه ای که هر یک از طرفین به هر دلیلی تعهد و وفاداری نداشته باشند و با گفتن اینکه اینا شیطنت هست و تو عشق منی و… فقط ازبرای رفتارهایی اشتباه خود دلیل و بهانه می آورند از روابط کاملا مخرب و اشتباه هست.یکی از اصول اصلی در یک رابطه مشترک تعهد و وفاداری طرفین هست . پس بهتر است در اولین فرصت با ایشان صحبت جدی داشته باشید و در صورت ادامه رفتارها ایشان،رابطه را تمام کنید

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

می‌خوام برگرده به رابطه/زندگیمی‌خوام فراموشش کنم

باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم

می‌خوام جذبش کنم و ازدواج کنیم

آیا احساس می کنید رابطه شما رو به وخامت است و باید به دنبال علائمی باشید که او شما را دوست ندارد ؟ مردان هرگز به شما نخواهند گفت که شما را دوست ندارند ، به خصوص اگر هنوز احساسات کمی را نسبت به شما داشته باشند . علائم هشداری وجود دارد که ممکن است به شما هشدار دهد که ممکن است او شما را ترک کند یا دیگر به شما علاقه ای ندارد .  بیشتر آن ها زبان بدن هستند . ما به راحتی می توانیم از طریق دیدن نحوه عملکرد آن ها متوجه نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، شویم .

 

 

هنگامی که از نادیده گرفتن به عنوان یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، صحبت می کنیم ، به این معناست که شما دیگر وجود ندارید ، او کاملاً زندگی جداگانه خود را آغاز می کند . وقتی اطراف هستید ، او عجیب می شود و وانمود می کند که تنها است .

 

چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

یکی از بزرگترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، فقدان ارتباط است . این نکته بسیار جدی تر و در سطح عمیق تری نسبت به نادیده گرفتن شما است . او ارتباط را کاهش می دهد . خواه این ارتباط بدنی باشد ، کلامی یا فقط ارتباط چشمی . او همه این نوع ارتباط را از بین خواهد برد .

 

شاید قبلاً کارهای مشترکی را انجام می دادید ، اما دیگر نه ! او ناگهان از همه چیزهایی که مورد علاقه شماست ، دست می کشد .  از سرگرمی های شما متنفر می شود و فکر می کند آن ها بیهوده هستند . اگر او به علایق شما احترام نمی گذارد ، این بدان معناست که فکر می کند شما در زندگی او بی ربط هستید  . اين مرد ديگر دوستتان ندارد .

 

بی ادب شدن می تواند یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، باشد . او در فضای خصوصی و عمومی خشن است . او با استفاده از سخنان و رفتار بی ادبانه خود به شما اطلاع می دهد که می خواهد از ارتباط با شما ، بیرون بیاید .

 

آیا احساس می کنید که او همیشه راهی برای پایین آوردن شما پیدا می کند ؟ حتی وقتی در کنار دوستان یا خانواده هستید ، او سعی می کند شما را تحقیر کند ؟ بیشتر افراد به دلیل انکار کردن ، این رفتار را نادیده می گیرند . اما اگر مردی شروع که تحقیر شما کرد ، نه تنها او يكي از آسیب زا ترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، را دارد ، بلکه شما باید هر چه سریع تر این مرد را ترک کنید .

 

آیا تلفنش زنگ می خورد و جلوی شما جواب نمی دهد ؟  یا کسی با او تماس می گیرد و او برای پاسخگویی به اتاقی دیگر می رود ؟ باور کنید ، این نشانه بزرگی است که او دیگر شما را دوست ندارد . وقتی یک رابطه شروع می شود ، دو طرف باید برخي از اتفاقات را با یکدیگر در میان بگذارند . مردي كه دوستتان دارد ، دلیلی برای پنهان کاری نمی بیند . 

 

در مورد دروغ گفتن نیازی به نوشتن چیزی نیست . اگر او چیزهایی را از شما پنهان کرد ، به شما یا رابطه شما احترام نمی گذارد . او نمی خواهد دیگر با شما وقت بگذارد ، بنابراین هر وقت به او زنگ می زنید ، بهانه می گیرد و برای نبودن در کنار شما ، دروغ می گوید . همه این بی توجهی ها و بهانه تراشی ها از نشانه های مردی که دوستتان ندارد ، هستند .

 

هنگامی که او در حال کار کردن با گوشی یا فرستادن یک پیام باشد و شما کنار او بنشینید ، صفحه تلفن خود را به جهت دیگری می گیرد تا شما چیزی نبینید ؟ این قطعاً می تواند یک هشدار خیانت باشد . حتی اگر خیانتی در کار نیست ، شما می توانید با این کار ، نشانه های مردی که دوستمان ندارد را متوجه شوید .

 

عصبانیت یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . او از کوچکترین چیزها عصبانی می شود . سطح تحمل او هر روز کمتر می شود . آن چه در گذشته یک رابطه عالی بود ، کم کم به یک فیلم ترسناک تبدیل می شود .  او بدون هیچ دلیل درستی بر سر شما فریاد می زند . به عبارت دیگر ، معنای پنهان فریاد های او این است که دیگر دوستتان ندارد و می خواهد از رابطه خارج شود .

 

این که فکر کنید مرد ها عملگرا هستند و نیازی به گفتن دوستت دارم نیست ، یا با گذشت زمان دیگر ارتباط محبت آمیز کلامی لزومی ندارد ، کاملا اشتباه است . به خصوص اگر مرد شما در ابتدای رابطه به شما محبت کلامی می کرده و حالا این طور نیست ، می توانیم بگوییم این یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . خودتان را قانع نکنید . قطع شدن جملات عاشقانه ، به هیچ عنوان طبیعی نیست .

 

مردی که دوستتان ندارد ،  دست از کارهایی که شما دوست دارید و باعث می شود احساس خاصی داشته باشید ، می کشد . او هیچ تلاشی برای خوشحال کردن شما نخواهد کرد . این نشانه ها را جدی بگیرید . یک رابطه عاشقانه بر پایه ی همین نشانه ها بنا می شود .

 

او شما را با هر زنی که در خیابان می بیند ، مقایسه می کند و می گوید شما باید بیشتر شبیه او باشید . باید مانند او لباس بپوشید یا مدل موهای خود را به چیز دیگری تغییر دهید . او همچنین شما را با شخصیت سابق خودتان مقایسه می کند و این مورد از نشانه های مردی که دوستتان ندارد ، بیشترین صدمه را به زندگی و شخصیت شما وارد می کند .

 

حتی اگر او اشتباه کند ، هرگز از شما عذرخواهی نخواهد کرد . این یک نشانه واضح است که او به شما احترام نمی گذارد . زیرا اهمیتی نمی دهد که احساسات شما صدمه دیده یا نه ، و این منجر به نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، می شود .

 

مردی که دوستتان ندارد ، شما را در انتهای لیست اولویت های خود قرار می دهد . حتی اگر او مجبور باشد بین چیزی که دوست دارد و شما انتخاب کند ، او شما را انتخاب نخواهد کرد . این بدان معنی است که او شما را دوست ندارد ، زیرا مردی که شما را دوست دارد همیشه شما را در اولویت قرار می دهد .  اگر به کمک او احتیاج داشتید ، آن مرد همه چیز را بلافاصله رها می کند تا بیاید و به شما کمک کند . در اصل ، از نشانه های مردی که دوستمان دارد ، می توان اشاره کرد که او بهترین دوست ما است و بهترین دوستان با یکدیگر با اولویت رفتار می کنند .

 

 

طفره رفتن از آینده ، یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد است . او هرگز در مورد آینده مشترک با شما صحبت نمی کند ، که اساساً بدان معنی است که او شما را در آینده نمی خواهد .

 

وقتی عاشق کسی هستید ، هر کاری را که آن شخص انجام می دهد ، برایتان بامزه و زیبا است . از طرف دیگر ، وقتی نمی توانید کسی را تحمل کنید ، کوچکترین کار او برایتان آزاردهنده ترین اتفاق می شود . و این دقیقاً از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . وقتی او از شما و رابطه تان خسته شده است ، تمام رفتارهای شما محرک او برای عصبانیت و دلخوری هستند .  

 

بله ، بسیاری از مردان به محض از دست دادن احساسات ، از صمیمیت خودداری می کنند . بنابراین اگر مرد شما تقریباً هرگز رابطه جنسی را آغاز نمی کند یا ناگهان تلاش خود را در اتاق خواب متوقف کرده است ، این یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، خواهد بود .

این عدم صمیمیت جسمی که در مورد آن صحبت می کنیم ، فقط شامل زندگی جنسی شما نمی شود .  واقعیت این است که او دیگر شما را در آغوش نمی گیرد ، نمی بوسد ، دستتان را نمی گیرد و …   چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

 

رفتار او به طور کلی تغییر کرده است . او بسیار سردتر و بسیار دورتر شده است . اگر از او تماسی دریافت نمی کنید که دلش برای شما تنگ شده است ، به راحتی می توان گفت که او دیگر به شما علاقه ندارد .

این نشانه کمی پیچیده است . هر رابطه فقط زمانی می تواند به درستی عمل کند که هر دو طرف به فضای شخصی یکدیگر احترام بگذارند . بعضی اوقات ، فرد به مدتی نیاز دارد که به تنهایی بتواند افکار خود را جمع کند و فقط با خود باشد . اما اگر این نیاز توجیه شده ، بیش از حد مورد استفاده قرار بگیرد ، این یک نشانه قرمز است که به شما نشانه های مردی که دوستمان ندارد را هشدار می دهد .

 

انتقاد مداوم می تواند به طور جدی بر عزت نفس شخص تأثیر بگذارد . انتقاد ممکن است ابتدا سازنده به نظر برسد ، اما اگر ثابت و بی رحمانه باشد ، قطعاً چیزی است که در یک رابطه آرزوی داشتنش را نمی کنید . اگر مرد شما به دنبال یافتن راه های جدید برای انتقادهای تحقیر آمیز نسبت به شما است ، این بدان معنی است که او شما را دوست ندارد .

 

مرزها ، پایه و اساس هر رابطه سالم است و اگر می خواهید این رابطه موفق شود ، باید به مرزهایی که همسرتان تعیین می کند ، احترام بگذارید . به عنوان مثال ، اگر شریک زندگی شما در مورد مسائل شخصی شما خارج از رابطه با شخص دیگری (پشت سر شما) صحبت می کند ، این به وضوح نقض مرزهای شما است . شکستن مرزها ، ادر لیست مهمترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، قرار می گیرد .

 

هر کاری که انجام دهید ، هرگز برای مردی که دوستتان ندارد ، کافی نخواهد بود . معمولاً این نوع رفتار از افراد خودشیفته سر می زند . شما هرگز نمی توانید چنین مردی را راضی کنید ، زیرا مردی مانند او هرگز به شما اعتبار نمی دهد . به عبارت دیگر ، او شما را دوست ندارد ، او از شما برای چیز دیگری استفاده می کند .

 

مردانی که هرگز حسادت نمی کنند ، یکی از پررنگ ترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، را به ما نشان می دهند . اگر مرد شما مشکلی ندارد که همیشه با مرد های دیگر در ارتباط باشید و یا با دوستان دختر خود بیرون بروید ، پس باید به طور جدی شروع به فکر کردن در مورد این گزینه کنید که اصلاً دوستتان ندارد . مردی که عاشق یک زن است ، همیشه کمی می ترسد که کسی او را از مرد دور نکند .

 

اولین قانون در زندگی که باید پیروی کنید این است : “به خودتان پایبند باشید و هرگز برای کسی تغییر نکنید .”  اگر مردی که با او هستید ، نمی تواند شما را با همه نواقص و فضایلتان دوست داشته باشد ، در واقع او اصلا شما را دوست ندارد .

 

عشق ورزیدن به کسی در هنگام مشکلات ، همان اتفاقی است که عشق واقعی نام دارد .  یک مرد عاشق هر کاری می کند تا لبخندی بر چهره دختر مورد علاقه اش بگذارد . وقتی ناراحت هستید ، وقتی چیزی شما را آزار می دهد ، او حتی به شما عشق بیشتری می دهد . اگر مردی به ناراحتی شما اهمیت نداد ، او یکی دیگر از نشانه های مردی که دوستمان ندارد را نشان می دهد .

 

تنها کاری که هنگام دعوا می کنید ، مبارزه است . این نشانه خوبی برای بقای رابطه شما نیست . اگر مردی هنگام دعوا ، بر سر شما فریاد می کشد ، شما را می ترساند یا بدتر از همه این ها سعی می کند به شما آسیب جسمی وارد کند ، شما را دوست ندارد .

 

این یک رفتار نادرست کلاسیک است .  او شما را متقاعد می کند که اگر به خانواده یا دوستانش معرفی نمی شوید ، به این دلیل است که او می خواهد شما را برای خودش داشته باشد . این اشتباه است .باور نکنید . او دیگر دوستتان ندارد و به شما آن قدری اهمیت نمی دهد که با خانواده یا دوستانش آشنا کند .  

 

وقتی مردی شما را عاشقانه دوست دارد ، طبیعی است که او نسبت به زندگی شما کنجکاو است . او می خواهد همه چیز راجع به شما بداند . او می خواهد بداند شما چه چیزی را دوست دارید و چه چیزی را دوست ندارید . او می خواهد بداند چگونه شما را خوشحال کند . اگر او نسبت به زندگی شما علاقه ای نشان نمی دهد ، یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد را فریاد می زند . تلاشی برای عوض کردن این حقیقت نکنید ، زیرا شما نمی توانید نظر کسی را تغییر دهید و او را متقاعد کنید که شما را دوست داشته باشد .

 

اگر از محل کار به خانه می آیید و می خواهید در مورد روز خود صحبت کنید ، آیا او اهمیت می دهد ؟ آیا او به شما گوش می کند ؟ زن ها دوست دارند که در رابطه شنونده داشته باشد . و مردهایی که عاشق اند از گوش دادن به صحبت های زن مورد علاقه شان لذت می برند . همانطور که وقتی زنی دیگر دوستتان ندارد ، دست از صحبت کردن می کشد ، گوش نکردن نیز از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است .

 

آیا او از شما در مورد روزتان سؤال می کند ؟ آیا او برای انتخاب لباس از شما نظر می خواهد ؟ شاید شما توجه نکرده باشید ، اما ممکن است به طور طبیعی شروع به صحبت کردن در مورد روز خود کنید ، بدون اینکه او زحمت سؤال کردن را به خود داده باشد . این یک نشانه مطمئن است که او دیگر شما را دوست ندارد .

 

منظور فقط اتفاق های مهم مانند تولد و سالگرد نیست . اگر شما یک جلسه بزرگ در محل کار دارید و مدت ها برای آن نگران بوده اید و او فراموش می کند که این اتفاق رخ داده است ، مردی که دوستتان ندارد  به وضوح نگران اتفاقات بزرگ زندگی شما نیست .  

 

اگر او نمی داند شما برای زندگی چه کاری انجام می دهید ، اگر به شغلی که دارید و کاری که می کنید ، احترام نمی گذارد و حتی حرفه شما را مسخره می کند ، او در واقع به شما اهمیت نمی دهد و این یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است .

 

 بعضی چیزها واقعاً ارزش جنگیدن ندارند . اگر او احمقانه ترین چیزها را بهانه می کند تا با شما دعوا کند ، احتمالا او خشم از این که شما را دیگر دوست ندارد ، اما نمی تواند بگوید را بر سرتان خالی می کند .

اگر او شما را دوست داشته باشد ، هرگز تهدید به ترك کردن شما نخواهد كرد . شما حضور خود را در زندگی کسی تهدید نمی کنید . بلکه برای تثبیت حضورتان در زندگی دیگری ، تلاش می کنید .

 

آن چه او در زندگی می خواهد مهم است ، نه آن چیزی که شما از زندگی می خواهید .  عدم حمایت یکی از مهمترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . بسیاری از خانم ها فکر می کنند که اگر حمایتی برای اهدافشان دریافت نمی کنند ، به این دلیل است که مرد همه تلاش خود را می کند که زنش را خوشبخت کند . این اشتباه است . مردی که شما را دوست دارد ، می خواهد در رسیدن به آرزوهایتان به شما کمک کند .

 

توجه کنید :

بسیاری از ما خانم ها دوست نداریم که باور کنیم مردی که به او علاقه مند هستیم ، دیگر به ما علاقه ای ندارد . اما این یک حقیقت تلخ است که آدم ها برای همیشه عاشق نمی مانند و ممکن است به دلایل مختلف یا حتی بدون هیچ دلیلی ، دست از دوست داشتن شما بردارند .

وقتی مردی شما را دوست ندارد ، می تواند اعتماد به نفس شما و علاقه شما نسبت به خودتان را از بین ببرد . می تواند شما را منزوی و افسرده کند و تمام تلاش های شما را برای درست کردن رابطه ، از بین ببرد . هنگامی که نشانه های مردی که دوستمان ندارد را در رابطه تان دیدید ، می توانید از یک مشاور زوج درمانگر کمک بگیرید . اما هنگامی که شما و درمانگر به این نتیجه رسیدید که علاقه مرد تمام شده است ، دست از تلاش کردن بردارید . شما نمی توانید آن عشق را بازگردانید و اگر به زور این کار را انجام دهید ، مطمئنن در این مسیر تمام عزت نفس و غرور خود را فدا کرده اید .

از کلینیک روانشناسی روان آرام

کلینیک روان آرام با دارا بودن جمعی از مشاوران خبره، اساتید دانشگاه و درمانگران مفتخر است در خدمت شما عزیزان باشد. لازم به ذکر است که کلیه خدمات این مجموعه توسط متخصصان دوره دیده در زمینه های مختلف روانشناسی عرضه میگردد.

تهران، میدان ونک خیابان ملاصدرا، خیابان شیرازی شمالی نبش کوچه شهریار پلاک 181، طبقه 3، واحد 16

ravanaramvanak@gmail.com

© تمامی حقوق این وب سایت متعلق به روان آرام
کلینیک می باشد
طراحی و سئو توسط لومین


پاسخگوی شما 9 صبح الی 12 شب

آیا احساس می کنید رابطه شما رو به وخامت است و باید به دنبال علائمی باشید که او شما را دوست ندارد ؟ مردان هرگز به شما نخواهند گفت که شما را دوست ندارند ، به خصوص اگر هنوز احساسات کمی را نسبت به شما داشته باشند . علائم هشداری وجود دارد که ممکن است به شما هشدار دهد که ممکن است او شما را ترک کند یا دیگر به شما علاقه ای ندارد .  بیشتر آن ها زبان بدن هستند . ما به راحتی می توانیم از طریق دیدن نحوه عملکرد آن ها متوجه نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، شویم .

 

 

هنگامی که از نادیده گرفتن به عنوان یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، صحبت می کنیم ، به این معناست که شما دیگر وجود ندارید ، او کاملاً زندگی جداگانه خود را آغاز می کند . وقتی اطراف هستید ، او عجیب می شود و وانمود می کند که تنها است .

 

چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

یکی از بزرگترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، فقدان ارتباط است . این نکته بسیار جدی تر و در سطح عمیق تری نسبت به نادیده گرفتن شما است . او ارتباط را کاهش می دهد . خواه این ارتباط بدنی باشد ، کلامی یا فقط ارتباط چشمی . او همه این نوع ارتباط را از بین خواهد برد .

 

شاید قبلاً کارهای مشترکی را انجام می دادید ، اما دیگر نه ! او ناگهان از همه چیزهایی که مورد علاقه شماست ، دست می کشد .  از سرگرمی های شما متنفر می شود و فکر می کند آن ها بیهوده هستند . اگر او به علایق شما احترام نمی گذارد ، این بدان معناست که فکر می کند شما در زندگی او بی ربط هستید  . اين مرد ديگر دوستتان ندارد .

 

بی ادب شدن می تواند یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، باشد . او در فضای خصوصی و عمومی خشن است . او با استفاده از سخنان و رفتار بی ادبانه خود به شما اطلاع می دهد که می خواهد از ارتباط با شما ، بیرون بیاید .

 

آیا احساس می کنید که او همیشه راهی برای پایین آوردن شما پیدا می کند ؟ حتی وقتی در کنار دوستان یا خانواده هستید ، او سعی می کند شما را تحقیر کند ؟ بیشتر افراد به دلیل انکار کردن ، این رفتار را نادیده می گیرند . اما اگر مردی شروع که تحقیر شما کرد ، نه تنها او يكي از آسیب زا ترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، را دارد ، بلکه شما باید هر چه سریع تر این مرد را ترک کنید .

 

آیا تلفنش زنگ می خورد و جلوی شما جواب نمی دهد ؟  یا کسی با او تماس می گیرد و او برای پاسخگویی به اتاقی دیگر می رود ؟ باور کنید ، این نشانه بزرگی است که او دیگر شما را دوست ندارد . وقتی یک رابطه شروع می شود ، دو طرف باید برخي از اتفاقات را با یکدیگر در میان بگذارند . مردي كه دوستتان دارد ، دلیلی برای پنهان کاری نمی بیند . 

 

در مورد دروغ گفتن نیازی به نوشتن چیزی نیست . اگر او چیزهایی را از شما پنهان کرد ، به شما یا رابطه شما احترام نمی گذارد . او نمی خواهد دیگر با شما وقت بگذارد ، بنابراین هر وقت به او زنگ می زنید ، بهانه می گیرد و برای نبودن در کنار شما ، دروغ می گوید . همه این بی توجهی ها و بهانه تراشی ها از نشانه های مردی که دوستتان ندارد ، هستند .

 

هنگامی که او در حال کار کردن با گوشی یا فرستادن یک پیام باشد و شما کنار او بنشینید ، صفحه تلفن خود را به جهت دیگری می گیرد تا شما چیزی نبینید ؟ این قطعاً می تواند یک هشدار خیانت باشد . حتی اگر خیانتی در کار نیست ، شما می توانید با این کار ، نشانه های مردی که دوستمان ندارد را متوجه شوید .

 

عصبانیت یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . او از کوچکترین چیزها عصبانی می شود . سطح تحمل او هر روز کمتر می شود . آن چه در گذشته یک رابطه عالی بود ، کم کم به یک فیلم ترسناک تبدیل می شود .  او بدون هیچ دلیل درستی بر سر شما فریاد می زند . به عبارت دیگر ، معنای پنهان فریاد های او این است که دیگر دوستتان ندارد و می خواهد از رابطه خارج شود .

 

این که فکر کنید مرد ها عملگرا هستند و نیازی به گفتن دوستت دارم نیست ، یا با گذشت زمان دیگر ارتباط محبت آمیز کلامی لزومی ندارد ، کاملا اشتباه است . به خصوص اگر مرد شما در ابتدای رابطه به شما محبت کلامی می کرده و حالا این طور نیست ، می توانیم بگوییم این یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . خودتان را قانع نکنید . قطع شدن جملات عاشقانه ، به هیچ عنوان طبیعی نیست .

 

مردی که دوستتان ندارد ،  دست از کارهایی که شما دوست دارید و باعث می شود احساس خاصی داشته باشید ، می کشد . او هیچ تلاشی برای خوشحال کردن شما نخواهد کرد . این نشانه ها را جدی بگیرید . یک رابطه عاشقانه بر پایه ی همین نشانه ها بنا می شود .

 

او شما را با هر زنی که در خیابان می بیند ، مقایسه می کند و می گوید شما باید بیشتر شبیه او باشید . باید مانند او لباس بپوشید یا مدل موهای خود را به چیز دیگری تغییر دهید . او همچنین شما را با شخصیت سابق خودتان مقایسه می کند و این مورد از نشانه های مردی که دوستتان ندارد ، بیشترین صدمه را به زندگی و شخصیت شما وارد می کند .

 

حتی اگر او اشتباه کند ، هرگز از شما عذرخواهی نخواهد کرد . این یک نشانه واضح است که او به شما احترام نمی گذارد . زیرا اهمیتی نمی دهد که احساسات شما صدمه دیده یا نه ، و این منجر به نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، می شود .

 

مردی که دوستتان ندارد ، شما را در انتهای لیست اولویت های خود قرار می دهد . حتی اگر او مجبور باشد بین چیزی که دوست دارد و شما انتخاب کند ، او شما را انتخاب نخواهد کرد . این بدان معنی است که او شما را دوست ندارد ، زیرا مردی که شما را دوست دارد همیشه شما را در اولویت قرار می دهد .  اگر به کمک او احتیاج داشتید ، آن مرد همه چیز را بلافاصله رها می کند تا بیاید و به شما کمک کند . در اصل ، از نشانه های مردی که دوستمان دارد ، می توان اشاره کرد که او بهترین دوست ما است و بهترین دوستان با یکدیگر با اولویت رفتار می کنند .

 

 

طفره رفتن از آینده ، یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد است . او هرگز در مورد آینده مشترک با شما صحبت نمی کند ، که اساساً بدان معنی است که او شما را در آینده نمی خواهد .

 

وقتی عاشق کسی هستید ، هر کاری را که آن شخص انجام می دهد ، برایتان بامزه و زیبا است . از طرف دیگر ، وقتی نمی توانید کسی را تحمل کنید ، کوچکترین کار او برایتان آزاردهنده ترین اتفاق می شود . و این دقیقاً از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . وقتی او از شما و رابطه تان خسته شده است ، تمام رفتارهای شما محرک او برای عصبانیت و دلخوری هستند .  

 

بله ، بسیاری از مردان به محض از دست دادن احساسات ، از صمیمیت خودداری می کنند . بنابراین اگر مرد شما تقریباً هرگز رابطه جنسی را آغاز نمی کند یا ناگهان تلاش خود را در اتاق خواب متوقف کرده است ، این یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، خواهد بود .

این عدم صمیمیت جسمی که در مورد آن صحبت می کنیم ، فقط شامل زندگی جنسی شما نمی شود .  واقعیت این است که او دیگر شما را در آغوش نمی گیرد ، نمی بوسد ، دستتان را نمی گیرد و …   چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

 

رفتار او به طور کلی تغییر کرده است . او بسیار سردتر و بسیار دورتر شده است . اگر از او تماسی دریافت نمی کنید که دلش برای شما تنگ شده است ، به راحتی می توان گفت که او دیگر به شما علاقه ندارد .

این نشانه کمی پیچیده است . هر رابطه فقط زمانی می تواند به درستی عمل کند که هر دو طرف به فضای شخصی یکدیگر احترام بگذارند . بعضی اوقات ، فرد به مدتی نیاز دارد که به تنهایی بتواند افکار خود را جمع کند و فقط با خود باشد . اما اگر این نیاز توجیه شده ، بیش از حد مورد استفاده قرار بگیرد ، این یک نشانه قرمز است که به شما نشانه های مردی که دوستمان ندارد را هشدار می دهد .

 

انتقاد مداوم می تواند به طور جدی بر عزت نفس شخص تأثیر بگذارد . انتقاد ممکن است ابتدا سازنده به نظر برسد ، اما اگر ثابت و بی رحمانه باشد ، قطعاً چیزی است که در یک رابطه آرزوی داشتنش را نمی کنید . اگر مرد شما به دنبال یافتن راه های جدید برای انتقادهای تحقیر آمیز نسبت به شما است ، این بدان معنی است که او شما را دوست ندارد .

 

مرزها ، پایه و اساس هر رابطه سالم است و اگر می خواهید این رابطه موفق شود ، باید به مرزهایی که همسرتان تعیین می کند ، احترام بگذارید . به عنوان مثال ، اگر شریک زندگی شما در مورد مسائل شخصی شما خارج از رابطه با شخص دیگری (پشت سر شما) صحبت می کند ، این به وضوح نقض مرزهای شما است . شکستن مرزها ، ادر لیست مهمترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، قرار می گیرد .

 

هر کاری که انجام دهید ، هرگز برای مردی که دوستتان ندارد ، کافی نخواهد بود . معمولاً این نوع رفتار از افراد خودشیفته سر می زند . شما هرگز نمی توانید چنین مردی را راضی کنید ، زیرا مردی مانند او هرگز به شما اعتبار نمی دهد . به عبارت دیگر ، او شما را دوست ندارد ، او از شما برای چیز دیگری استفاده می کند .

 

مردانی که هرگز حسادت نمی کنند ، یکی از پررنگ ترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، را به ما نشان می دهند . اگر مرد شما مشکلی ندارد که همیشه با مرد های دیگر در ارتباط باشید و یا با دوستان دختر خود بیرون بروید ، پس باید به طور جدی شروع به فکر کردن در مورد این گزینه کنید که اصلاً دوستتان ندارد . مردی که عاشق یک زن است ، همیشه کمی می ترسد که کسی او را از مرد دور نکند .

 

اولین قانون در زندگی که باید پیروی کنید این است : “به خودتان پایبند باشید و هرگز برای کسی تغییر نکنید .”  اگر مردی که با او هستید ، نمی تواند شما را با همه نواقص و فضایلتان دوست داشته باشد ، در واقع او اصلا شما را دوست ندارد .

 

عشق ورزیدن به کسی در هنگام مشکلات ، همان اتفاقی است که عشق واقعی نام دارد .  یک مرد عاشق هر کاری می کند تا لبخندی بر چهره دختر مورد علاقه اش بگذارد . وقتی ناراحت هستید ، وقتی چیزی شما را آزار می دهد ، او حتی به شما عشق بیشتری می دهد . اگر مردی به ناراحتی شما اهمیت نداد ، او یکی دیگر از نشانه های مردی که دوستمان ندارد را نشان می دهد .

 

تنها کاری که هنگام دعوا می کنید ، مبارزه است . این نشانه خوبی برای بقای رابطه شما نیست . اگر مردی هنگام دعوا ، بر سر شما فریاد می کشد ، شما را می ترساند یا بدتر از همه این ها سعی می کند به شما آسیب جسمی وارد کند ، شما را دوست ندارد .

 

این یک رفتار نادرست کلاسیک است .  او شما را متقاعد می کند که اگر به خانواده یا دوستانش معرفی نمی شوید ، به این دلیل است که او می خواهد شما را برای خودش داشته باشد . این اشتباه است .باور نکنید . او دیگر دوستتان ندارد و به شما آن قدری اهمیت نمی دهد که با خانواده یا دوستانش آشنا کند .  

 

وقتی مردی شما را عاشقانه دوست دارد ، طبیعی است که او نسبت به زندگی شما کنجکاو است . او می خواهد همه چیز راجع به شما بداند . او می خواهد بداند شما چه چیزی را دوست دارید و چه چیزی را دوست ندارید . او می خواهد بداند چگونه شما را خوشحال کند . اگر او نسبت به زندگی شما علاقه ای نشان نمی دهد ، یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد را فریاد می زند . تلاشی برای عوض کردن این حقیقت نکنید ، زیرا شما نمی توانید نظر کسی را تغییر دهید و او را متقاعد کنید که شما را دوست داشته باشد .

 

اگر از محل کار به خانه می آیید و می خواهید در مورد روز خود صحبت کنید ، آیا او اهمیت می دهد ؟ آیا او به شما گوش می کند ؟ زن ها دوست دارند که در رابطه شنونده داشته باشد . و مردهایی که عاشق اند از گوش دادن به صحبت های زن مورد علاقه شان لذت می برند . همانطور که وقتی زنی دیگر دوستتان ندارد ، دست از صحبت کردن می کشد ، گوش نکردن نیز از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است .

 

آیا او از شما در مورد روزتان سؤال می کند ؟ آیا او برای انتخاب لباس از شما نظر می خواهد ؟ شاید شما توجه نکرده باشید ، اما ممکن است به طور طبیعی شروع به صحبت کردن در مورد روز خود کنید ، بدون اینکه او زحمت سؤال کردن را به خود داده باشد . این یک نشانه مطمئن است که او دیگر شما را دوست ندارد .

 

منظور فقط اتفاق های مهم مانند تولد و سالگرد نیست . اگر شما یک جلسه بزرگ در محل کار دارید و مدت ها برای آن نگران بوده اید و او فراموش می کند که این اتفاق رخ داده است ، مردی که دوستتان ندارد  به وضوح نگران اتفاقات بزرگ زندگی شما نیست .  

 

اگر او نمی داند شما برای زندگی چه کاری انجام می دهید ، اگر به شغلی که دارید و کاری که می کنید ، احترام نمی گذارد و حتی حرفه شما را مسخره می کند ، او در واقع به شما اهمیت نمی دهد و این یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است .

 

 بعضی چیزها واقعاً ارزش جنگیدن ندارند . اگر او احمقانه ترین چیزها را بهانه می کند تا با شما دعوا کند ، احتمالا او خشم از این که شما را دیگر دوست ندارد ، اما نمی تواند بگوید را بر سرتان خالی می کند .

اگر او شما را دوست داشته باشد ، هرگز تهدید به ترك کردن شما نخواهد كرد . شما حضور خود را در زندگی کسی تهدید نمی کنید . بلکه برای تثبیت حضورتان در زندگی دیگری ، تلاش می کنید .

 

آن چه او در زندگی می خواهد مهم است ، نه آن چیزی که شما از زندگی می خواهید .  عدم حمایت یکی از مهمترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . بسیاری از خانم ها فکر می کنند که اگر حمایتی برای اهدافشان دریافت نمی کنند ، به این دلیل است که مرد همه تلاش خود را می کند که زنش را خوشبخت کند . این اشتباه است . مردی که شما را دوست دارد ، می خواهد در رسیدن به آرزوهایتان به شما کمک کند .

 

توجه کنید :

بسیاری از ما خانم ها دوست نداریم که باور کنیم مردی که به او علاقه مند هستیم ، دیگر به ما علاقه ای ندارد . اما این یک حقیقت تلخ است که آدم ها برای همیشه عاشق نمی مانند و ممکن است به دلایل مختلف یا حتی بدون هیچ دلیلی ، دست از دوست داشتن شما بردارند .

وقتی مردی شما را دوست ندارد ، می تواند اعتماد به نفس شما و علاقه شما نسبت به خودتان را از بین ببرد . می تواند شما را منزوی و افسرده کند و تمام تلاش های شما را برای درست کردن رابطه ، از بین ببرد . هنگامی که نشانه های مردی که دوستمان ندارد را در رابطه تان دیدید ، می توانید از یک مشاور زوج درمانگر کمک بگیرید . اما هنگامی که شما و درمانگر به این نتیجه رسیدید که علاقه مرد تمام شده است ، دست از تلاش کردن بردارید . شما نمی توانید آن عشق را بازگردانید و اگر به زور این کار را انجام دهید ، مطمئنن در این مسیر تمام عزت نفس و غرور خود را فدا کرده اید .

از کلینیک روانشناسی روان آرام

کلینیک روان آرام با دارا بودن جمعی از مشاوران خبره، اساتید دانشگاه و درمانگران مفتخر است در خدمت شما عزیزان باشد. لازم به ذکر است که کلیه خدمات این مجموعه توسط متخصصان دوره دیده در زمینه های مختلف روانشناسی عرضه میگردد.

تهران، میدان ونک خیابان ملاصدرا، خیابان شیرازی شمالی نبش کوچه شهریار پلاک 181، طبقه 3، واحد 16

ravanaramvanak@gmail.com

© تمامی حقوق این وب سایت متعلق به روان آرام
کلینیک می باشد
طراحی و سئو توسط لومین


پاسخگوی شما 9 صبح الی 12 شب

آیا احساس می کنید رابطه شما رو به وخامت است و باید به دنبال علائمی باشید که او شما را دوست ندارد ؟ مردان هرگز به شما نخواهند گفت که شما را دوست ندارند ، به خصوص اگر هنوز احساسات کمی را نسبت به شما داشته باشند . علائم هشداری وجود دارد که ممکن است به شما هشدار دهد که ممکن است او شما را ترک کند یا دیگر به شما علاقه ای ندارد .  بیشتر آن ها زبان بدن هستند . ما به راحتی می توانیم از طریق دیدن نحوه عملکرد آن ها متوجه نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، شویم .

 

 

هنگامی که از نادیده گرفتن به عنوان یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، صحبت می کنیم ، به این معناست که شما دیگر وجود ندارید ، او کاملاً زندگی جداگانه خود را آغاز می کند . وقتی اطراف هستید ، او عجیب می شود و وانمود می کند که تنها است .

 

چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

یکی از بزرگترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، فقدان ارتباط است . این نکته بسیار جدی تر و در سطح عمیق تری نسبت به نادیده گرفتن شما است . او ارتباط را کاهش می دهد . خواه این ارتباط بدنی باشد ، کلامی یا فقط ارتباط چشمی . او همه این نوع ارتباط را از بین خواهد برد .

 

شاید قبلاً کارهای مشترکی را انجام می دادید ، اما دیگر نه ! او ناگهان از همه چیزهایی که مورد علاقه شماست ، دست می کشد .  از سرگرمی های شما متنفر می شود و فکر می کند آن ها بیهوده هستند . اگر او به علایق شما احترام نمی گذارد ، این بدان معناست که فکر می کند شما در زندگی او بی ربط هستید  . اين مرد ديگر دوستتان ندارد .

 

بی ادب شدن می تواند یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، باشد . او در فضای خصوصی و عمومی خشن است . او با استفاده از سخنان و رفتار بی ادبانه خود به شما اطلاع می دهد که می خواهد از ارتباط با شما ، بیرون بیاید .

 

آیا احساس می کنید که او همیشه راهی برای پایین آوردن شما پیدا می کند ؟ حتی وقتی در کنار دوستان یا خانواده هستید ، او سعی می کند شما را تحقیر کند ؟ بیشتر افراد به دلیل انکار کردن ، این رفتار را نادیده می گیرند . اما اگر مردی شروع که تحقیر شما کرد ، نه تنها او يكي از آسیب زا ترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، را دارد ، بلکه شما باید هر چه سریع تر این مرد را ترک کنید .

 

آیا تلفنش زنگ می خورد و جلوی شما جواب نمی دهد ؟  یا کسی با او تماس می گیرد و او برای پاسخگویی به اتاقی دیگر می رود ؟ باور کنید ، این نشانه بزرگی است که او دیگر شما را دوست ندارد . وقتی یک رابطه شروع می شود ، دو طرف باید برخي از اتفاقات را با یکدیگر در میان بگذارند . مردي كه دوستتان دارد ، دلیلی برای پنهان کاری نمی بیند . 

 

در مورد دروغ گفتن نیازی به نوشتن چیزی نیست . اگر او چیزهایی را از شما پنهان کرد ، به شما یا رابطه شما احترام نمی گذارد . او نمی خواهد دیگر با شما وقت بگذارد ، بنابراین هر وقت به او زنگ می زنید ، بهانه می گیرد و برای نبودن در کنار شما ، دروغ می گوید . همه این بی توجهی ها و بهانه تراشی ها از نشانه های مردی که دوستتان ندارد ، هستند .

 

هنگامی که او در حال کار کردن با گوشی یا فرستادن یک پیام باشد و شما کنار او بنشینید ، صفحه تلفن خود را به جهت دیگری می گیرد تا شما چیزی نبینید ؟ این قطعاً می تواند یک هشدار خیانت باشد . حتی اگر خیانتی در کار نیست ، شما می توانید با این کار ، نشانه های مردی که دوستمان ندارد را متوجه شوید .

 

عصبانیت یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . او از کوچکترین چیزها عصبانی می شود . سطح تحمل او هر روز کمتر می شود . آن چه در گذشته یک رابطه عالی بود ، کم کم به یک فیلم ترسناک تبدیل می شود .  او بدون هیچ دلیل درستی بر سر شما فریاد می زند . به عبارت دیگر ، معنای پنهان فریاد های او این است که دیگر دوستتان ندارد و می خواهد از رابطه خارج شود .

 

این که فکر کنید مرد ها عملگرا هستند و نیازی به گفتن دوستت دارم نیست ، یا با گذشت زمان دیگر ارتباط محبت آمیز کلامی لزومی ندارد ، کاملا اشتباه است . به خصوص اگر مرد شما در ابتدای رابطه به شما محبت کلامی می کرده و حالا این طور نیست ، می توانیم بگوییم این یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . خودتان را قانع نکنید . قطع شدن جملات عاشقانه ، به هیچ عنوان طبیعی نیست .

 

مردی که دوستتان ندارد ،  دست از کارهایی که شما دوست دارید و باعث می شود احساس خاصی داشته باشید ، می کشد . او هیچ تلاشی برای خوشحال کردن شما نخواهد کرد . این نشانه ها را جدی بگیرید . یک رابطه عاشقانه بر پایه ی همین نشانه ها بنا می شود .

 

او شما را با هر زنی که در خیابان می بیند ، مقایسه می کند و می گوید شما باید بیشتر شبیه او باشید . باید مانند او لباس بپوشید یا مدل موهای خود را به چیز دیگری تغییر دهید . او همچنین شما را با شخصیت سابق خودتان مقایسه می کند و این مورد از نشانه های مردی که دوستتان ندارد ، بیشترین صدمه را به زندگی و شخصیت شما وارد می کند .

 

حتی اگر او اشتباه کند ، هرگز از شما عذرخواهی نخواهد کرد . این یک نشانه واضح است که او به شما احترام نمی گذارد . زیرا اهمیتی نمی دهد که احساسات شما صدمه دیده یا نه ، و این منجر به نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، می شود .

 

مردی که دوستتان ندارد ، شما را در انتهای لیست اولویت های خود قرار می دهد . حتی اگر او مجبور باشد بین چیزی که دوست دارد و شما انتخاب کند ، او شما را انتخاب نخواهد کرد . این بدان معنی است که او شما را دوست ندارد ، زیرا مردی که شما را دوست دارد همیشه شما را در اولویت قرار می دهد .  اگر به کمک او احتیاج داشتید ، آن مرد همه چیز را بلافاصله رها می کند تا بیاید و به شما کمک کند . در اصل ، از نشانه های مردی که دوستمان دارد ، می توان اشاره کرد که او بهترین دوست ما است و بهترین دوستان با یکدیگر با اولویت رفتار می کنند .

 

 

طفره رفتن از آینده ، یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد است . او هرگز در مورد آینده مشترک با شما صحبت نمی کند ، که اساساً بدان معنی است که او شما را در آینده نمی خواهد .

 

وقتی عاشق کسی هستید ، هر کاری را که آن شخص انجام می دهد ، برایتان بامزه و زیبا است . از طرف دیگر ، وقتی نمی توانید کسی را تحمل کنید ، کوچکترین کار او برایتان آزاردهنده ترین اتفاق می شود . و این دقیقاً از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . وقتی او از شما و رابطه تان خسته شده است ، تمام رفتارهای شما محرک او برای عصبانیت و دلخوری هستند .  

 

بله ، بسیاری از مردان به محض از دست دادن احساسات ، از صمیمیت خودداری می کنند . بنابراین اگر مرد شما تقریباً هرگز رابطه جنسی را آغاز نمی کند یا ناگهان تلاش خود را در اتاق خواب متوقف کرده است ، این یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، خواهد بود .

این عدم صمیمیت جسمی که در مورد آن صحبت می کنیم ، فقط شامل زندگی جنسی شما نمی شود .  واقعیت این است که او دیگر شما را در آغوش نمی گیرد ، نمی بوسد ، دستتان را نمی گیرد و …   چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

 

رفتار او به طور کلی تغییر کرده است . او بسیار سردتر و بسیار دورتر شده است . اگر از او تماسی دریافت نمی کنید که دلش برای شما تنگ شده است ، به راحتی می توان گفت که او دیگر به شما علاقه ندارد .

این نشانه کمی پیچیده است . هر رابطه فقط زمانی می تواند به درستی عمل کند که هر دو طرف به فضای شخصی یکدیگر احترام بگذارند . بعضی اوقات ، فرد به مدتی نیاز دارد که به تنهایی بتواند افکار خود را جمع کند و فقط با خود باشد . اما اگر این نیاز توجیه شده ، بیش از حد مورد استفاده قرار بگیرد ، این یک نشانه قرمز است که به شما نشانه های مردی که دوستمان ندارد را هشدار می دهد .

 

انتقاد مداوم می تواند به طور جدی بر عزت نفس شخص تأثیر بگذارد . انتقاد ممکن است ابتدا سازنده به نظر برسد ، اما اگر ثابت و بی رحمانه باشد ، قطعاً چیزی است که در یک رابطه آرزوی داشتنش را نمی کنید . اگر مرد شما به دنبال یافتن راه های جدید برای انتقادهای تحقیر آمیز نسبت به شما است ، این بدان معنی است که او شما را دوست ندارد .

 

مرزها ، پایه و اساس هر رابطه سالم است و اگر می خواهید این رابطه موفق شود ، باید به مرزهایی که همسرتان تعیین می کند ، احترام بگذارید . به عنوان مثال ، اگر شریک زندگی شما در مورد مسائل شخصی شما خارج از رابطه با شخص دیگری (پشت سر شما) صحبت می کند ، این به وضوح نقض مرزهای شما است . شکستن مرزها ، ادر لیست مهمترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، قرار می گیرد .

 

هر کاری که انجام دهید ، هرگز برای مردی که دوستتان ندارد ، کافی نخواهد بود . معمولاً این نوع رفتار از افراد خودشیفته سر می زند . شما هرگز نمی توانید چنین مردی را راضی کنید ، زیرا مردی مانند او هرگز به شما اعتبار نمی دهد . به عبارت دیگر ، او شما را دوست ندارد ، او از شما برای چیز دیگری استفاده می کند .

 

مردانی که هرگز حسادت نمی کنند ، یکی از پررنگ ترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، را به ما نشان می دهند . اگر مرد شما مشکلی ندارد که همیشه با مرد های دیگر در ارتباط باشید و یا با دوستان دختر خود بیرون بروید ، پس باید به طور جدی شروع به فکر کردن در مورد این گزینه کنید که اصلاً دوستتان ندارد . مردی که عاشق یک زن است ، همیشه کمی می ترسد که کسی او را از مرد دور نکند .

 

اولین قانون در زندگی که باید پیروی کنید این است : “به خودتان پایبند باشید و هرگز برای کسی تغییر نکنید .”  اگر مردی که با او هستید ، نمی تواند شما را با همه نواقص و فضایلتان دوست داشته باشد ، در واقع او اصلا شما را دوست ندارد .

 

عشق ورزیدن به کسی در هنگام مشکلات ، همان اتفاقی است که عشق واقعی نام دارد .  یک مرد عاشق هر کاری می کند تا لبخندی بر چهره دختر مورد علاقه اش بگذارد . وقتی ناراحت هستید ، وقتی چیزی شما را آزار می دهد ، او حتی به شما عشق بیشتری می دهد . اگر مردی به ناراحتی شما اهمیت نداد ، او یکی دیگر از نشانه های مردی که دوستمان ندارد را نشان می دهد .

 

تنها کاری که هنگام دعوا می کنید ، مبارزه است . این نشانه خوبی برای بقای رابطه شما نیست . اگر مردی هنگام دعوا ، بر سر شما فریاد می کشد ، شما را می ترساند یا بدتر از همه این ها سعی می کند به شما آسیب جسمی وارد کند ، شما را دوست ندارد .

 

این یک رفتار نادرست کلاسیک است .  او شما را متقاعد می کند که اگر به خانواده یا دوستانش معرفی نمی شوید ، به این دلیل است که او می خواهد شما را برای خودش داشته باشد . این اشتباه است .باور نکنید . او دیگر دوستتان ندارد و به شما آن قدری اهمیت نمی دهد که با خانواده یا دوستانش آشنا کند .  

 

وقتی مردی شما را عاشقانه دوست دارد ، طبیعی است که او نسبت به زندگی شما کنجکاو است . او می خواهد همه چیز راجع به شما بداند . او می خواهد بداند شما چه چیزی را دوست دارید و چه چیزی را دوست ندارید . او می خواهد بداند چگونه شما را خوشحال کند . اگر او نسبت به زندگی شما علاقه ای نشان نمی دهد ، یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد را فریاد می زند . تلاشی برای عوض کردن این حقیقت نکنید ، زیرا شما نمی توانید نظر کسی را تغییر دهید و او را متقاعد کنید که شما را دوست داشته باشد .

 

اگر از محل کار به خانه می آیید و می خواهید در مورد روز خود صحبت کنید ، آیا او اهمیت می دهد ؟ آیا او به شما گوش می کند ؟ زن ها دوست دارند که در رابطه شنونده داشته باشد . و مردهایی که عاشق اند از گوش دادن به صحبت های زن مورد علاقه شان لذت می برند . همانطور که وقتی زنی دیگر دوستتان ندارد ، دست از صحبت کردن می کشد ، گوش نکردن نیز از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است .

 

آیا او از شما در مورد روزتان سؤال می کند ؟ آیا او برای انتخاب لباس از شما نظر می خواهد ؟ شاید شما توجه نکرده باشید ، اما ممکن است به طور طبیعی شروع به صحبت کردن در مورد روز خود کنید ، بدون اینکه او زحمت سؤال کردن را به خود داده باشد . این یک نشانه مطمئن است که او دیگر شما را دوست ندارد .

 

منظور فقط اتفاق های مهم مانند تولد و سالگرد نیست . اگر شما یک جلسه بزرگ در محل کار دارید و مدت ها برای آن نگران بوده اید و او فراموش می کند که این اتفاق رخ داده است ، مردی که دوستتان ندارد  به وضوح نگران اتفاقات بزرگ زندگی شما نیست .  

 

اگر او نمی داند شما برای زندگی چه کاری انجام می دهید ، اگر به شغلی که دارید و کاری که می کنید ، احترام نمی گذارد و حتی حرفه شما را مسخره می کند ، او در واقع به شما اهمیت نمی دهد و این یکی از نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است .

 

 بعضی چیزها واقعاً ارزش جنگیدن ندارند . اگر او احمقانه ترین چیزها را بهانه می کند تا با شما دعوا کند ، احتمالا او خشم از این که شما را دیگر دوست ندارد ، اما نمی تواند بگوید را بر سرتان خالی می کند .

اگر او شما را دوست داشته باشد ، هرگز تهدید به ترك کردن شما نخواهد كرد . شما حضور خود را در زندگی کسی تهدید نمی کنید . بلکه برای تثبیت حضورتان در زندگی دیگری ، تلاش می کنید .

 

آن چه او در زندگی می خواهد مهم است ، نه آن چیزی که شما از زندگی می خواهید .  عدم حمایت یکی از مهمترین نشانه های مردی که دوستمان ندارد ، است . بسیاری از خانم ها فکر می کنند که اگر حمایتی برای اهدافشان دریافت نمی کنند ، به این دلیل است که مرد همه تلاش خود را می کند که زنش را خوشبخت کند . این اشتباه است . مردی که شما را دوست دارد ، می خواهد در رسیدن به آرزوهایتان به شما کمک کند .

 

توجه کنید :

بسیاری از ما خانم ها دوست نداریم که باور کنیم مردی که به او علاقه مند هستیم ، دیگر به ما علاقه ای ندارد . اما این یک حقیقت تلخ است که آدم ها برای همیشه عاشق نمی مانند و ممکن است به دلایل مختلف یا حتی بدون هیچ دلیلی ، دست از دوست داشتن شما بردارند .

وقتی مردی شما را دوست ندارد ، می تواند اعتماد به نفس شما و علاقه شما نسبت به خودتان را از بین ببرد . می تواند شما را منزوی و افسرده کند و تمام تلاش های شما را برای درست کردن رابطه ، از بین ببرد . هنگامی که نشانه های مردی که دوستمان ندارد را در رابطه تان دیدید ، می توانید از یک مشاور زوج درمانگر کمک بگیرید . اما هنگامی که شما و درمانگر به این نتیجه رسیدید که علاقه مرد تمام شده است ، دست از تلاش کردن بردارید . شما نمی توانید آن عشق را بازگردانید و اگر به زور این کار را انجام دهید ، مطمئنن در این مسیر تمام عزت نفس و غرور خود را فدا کرده اید .

از کلینیک روانشناسی روان آرام

کلینیک روان آرام با دارا بودن جمعی از مشاوران خبره، اساتید دانشگاه و درمانگران مفتخر است در خدمت شما عزیزان باشد. لازم به ذکر است که کلیه خدمات این مجموعه توسط متخصصان دوره دیده در زمینه های مختلف روانشناسی عرضه میگردد.

تهران، میدان ونک خیابان ملاصدرا، خیابان شیرازی شمالی نبش کوچه شهریار پلاک 181، طبقه 3، واحد 16

ravanaramvanak@gmail.com

© تمامی حقوق این وب سایت متعلق به روان آرام
کلینیک می باشد
طراحی و سئو توسط لومین


پاسخگوی شما 9 صبح الی 12 شب

چگونه بفهمیم مردی دوستمان ندارد؟ چگونه بفهمیم مردی به ما علاقه ندارد؟ با چه نشانه هایی می توان به این موضوع پی برد که مرد یا پسری به شما علاقه ندارد؟ در ادامه برای شما کاربران به گفته کارشناسان  و روانشناسان نشانه های که به شما می گوید یک مرد یا پسر به شما علاقه ندارد را با یکدیگر برسی می کنیم. با ما همراه باشید.

غالبا زمانی که مردان به چیزی علاقه‌ای ندارند، نشانه‌های خاصی از خود بروز می دهند و یا نشان می‌دهند. آقایان همیشه  در ارتباطات  کلامی بهترین نیستند، به همین دلیل اگر بتوانید به برخی از نشانه‌های دیگری که آن‌ها  از خود بروز می‌دهند دقت کنید بسیار بهتر متوجه علاقه یا عدم علاقه آن‌ها می‌شوید.

 زمانی که یک مرد  و یک زن  به یک‌دیگر علاقه‌مند می‌شوند، نشانه‌های  بسیاری از این که به یک‌دیگر علاقه‌مند شده‌اند از خود  نشان می‌دهند این نشانه ها از رفتارشان گرفته تا نوع برخورد، صحبت کردن، نگاه و .. نمایان می شود و پیام های زیادی را برای شما به همراه دارد البته اگر قادر باشید این پیام ها را رمزنگاری کنید و آن ها را متوجه شوید. شما نیز می‌توانید تا با  نگاه کردن و مشاهده‌ی  کامل زبان بدن و رفتار کلی شخص، به این نتیجه برسید که آیا  فرد مورد نظرتان به شما علاقه دارد و یا خیر؟

در این مقاله از هاو کن یو، به طور دقیق به  نشانه های بسیاری درباره عدم علاقه یک مرد به یک زن اشاره شده است. ممکن است که شما به  مردی علاقه‌مند شده باشید، اما  آیا مطمئن هستید که او هم همان  احساس مشابه را نسبت به  شما دارد؟ به نظر می رسد که این سوال برای بسیاری از خانم‌ها سوالی سخت باشد و البته چالش برانگیز باشد، اما بعد از خواندن این مقاله پیدا کردن  جواب این سوال قطعا برایتان  آسان‌تر خواهد شد و می توانید تا  رفتار شخصی که او را دوست دارید را مشاهده کرده و اگر احساس کرید که او هم نسبت به شما احساسی دارد، تصمیم بگیرید.چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

البته قبل تر در قالب دو مقاله به نشانه هایی که ثابت می کند یک مرد (پسر) و یا یک خانم (دختر) به شما علاقه دارد ارائه کردیم که هر یک را می توانید در لینک ها ی زیر مطالعه کنید.

چگونه بفهمیم یک مرد به ما علاقه دارد (۷ نشانه ثابت شده)

چگونه بفهمیم دختری دوستمان دارد؟

زمانی که مردی به شما علاقه ندارد همیشه سعی می کند فاصله خود را با شما حفظ کند، بدین معنی که می‌خواهد مطمئن شود که به یک‌دیگر نزدیک نباشید. در واقع این حفظ حریم خود یک نشانه بارز از عدم وجود علاقه به شماست. البته باید این نکته را مد نظر داشته باشید که حفظ حریم شخصی مخصوصا در پسر ها و مردانی که به حفظ حریم شخصی پایبند تر هستند یک امر دایمی است. اما شما به راحتی با صحبت، نگاه،  و نوع برخورد متوجه میل آن ها به داشتن رابطه نزدیک تر در صورت وجود علاقه به خود خواهید شد.

اگر اخیرا متوجه شده اید این مرد یا پسر مورد نظر، در پیش چشمان شما و زمانی که شما در مکانی حضور دارید با دیگر خانم ها بیش تر رابطه برقرار می کند و به گرمی از سایرین استقبال می کند و این در حالی است که شما کمتر مورد توجه هستید پس او تصمیم خود را تا حدودی گرفته است و وی ترجیح می دهد تا با این کار پیامی را به شما منتقل کند.

اگر این چنین به نظر می رسد که نسبت‌ به کار‌هایی که انجام می‌دهد، علاقه‌ای ندارد و یا با شوق و اشتیاق از کار های شما استقبال نمی کند و یا بهتر است بگوییم آنچه شما انجام می دهید چندان مورد توجه قرار نمی گیرد پس به گفته کارشناسان میل و علاقه نسبت به شما کمتر است. البته این مورد را زمانی که وی تایم های پر مشغله ای رو پیش رو دارد و برای مدتی سرش شلوغ است فاکتور بگیرید چرا که مقطعی است.

با شما تماس چشمی طولانی برقرار نمی‌کند. برای لحظه ای به شما خیره نگاه می‌کند و سپس نگاهش از شما را دور می‌کند. نوع نگاهش سرد است و شما این سردی را به راحتی از نگاهش می توانید متوجه شوید. البته برخی از آقایان یا پسر ها به واسطه ارتباطات اجتماعی ضعیف و البته خجالتی بودن شاید در ارتباط چشمی ضعیق باشند ولی گرمی نگاهشان را می توانید متوجه شوید.

این امکان وجود دارد که شخصیت پسر یا مرد مورد نظر شما کمی خشک و رسمی تر باشد و خیلی مخصوصا در ابتدای رابطه نتواند حس صمیمی بودن برای برقراری ارتباط را عملی کند ولی به هر حال با گذشت زمان باید منتظر دلگرمی هایی با خنده و شوخی ها از جانب وی باشید. عدم وجود این موارد همچون عدم وجود شوخی، لبخند، جک و … زمانی که با  هم هستید باید مورد توجه باشد.

زمانی که در گفت و گو های دو نفره صحبت از سایر خانم ها و یا دختران و آن ها روابطشان سخن به میان می آورد کار به جا های باریک رسیده است. یا زمانی که او در مورد روابطش با سایر دختران، از شما  سؤال می کند. دقت داشته باشید که گاهی به واسطه اعتماد کامل به شما و یا رابطه نزدیک با شما از دیگران سخن به میان می آورد که این مورد کاملا قابل اعتماد و حتی نکته ای مثبت در رابطه شماست.

او  دقیقا تمایل به انجام کارهایی مخالف با کارها و فعالیت‌های شما دارد. یعنی هر آنچه شما میپزیرید یا قبول دارید و یا انتخاب می کنید وی برخلاف شما عمل می کند. این تناقض مدام شدتش بیشتر می شود. البته دقت داشته باشید اختلاف سلیقه کاملا عادی است. اما اینجا هیچ وقت به نفع شما عقب نشینی نمی کند.

در ابتدای رابطه این مورد کاملا پذیرفتنی است. اما حال پس از گذشت مدت زمانی او با شما  به شدت ” و رسمی ” صحبت می‌کند. دیگر از کلام های گرم و عاطفی و بیان احساسات خبری نیست و به جای معاشقه و یا حرف‌های خاص، صحبت‌هایتان حول ‌وحوش چیزهای عادی می‌گذرد.

اگر شما کاربران هاو کن یو دیر زمانی است به هنگام مشاجره همیشه اول شما عقب نشینی می کنید، در انتخاب ها  حرف پایانی گفته اوست،  همیشه اول شما گفت‌و‌گو را شروع می‌کنید و یا شما  بغل دست او می‌نشینید و هیچ حرکت امیدوار کننده ای از جانب وی مشاهده نمی شود پس علاقه ای هم دیگر در میان نیست.

همیشه تعریف و تمجید ها مخصوصا از نوع بی موردش از نشانه های وجود علاقه نسبت به شماست. زمانی که کار  فوق‌العاده یا خاصی انجام می‌دهید به شما تبریک نمی گوید، به وجد نمی آید و  فقط می گوید “خوب است” و  یا بدون شور و شوق پاسخ می دهد پس در این میان رابطه شما با مشکل رو به رو شده است. البته ممکن است فرد با این رفتار خود منظوری داشته باشد که این وظیفه شماست از این پازل رمز گشایی کنید.

زمانی که  شما خود را می‌آرایید، عطر می‌زنید، و یا لباس های زیبا می‌پوشید گویا اصلا  متوجه این تغییرات در شما نمی‌‌شود. دیگر گویی اعتنایی به شما و شرایط شما ندارد و اصلا برایش تفاوتی ندارد که شما این تغییرات را برای وی و جلب توجه وی انجام داده اید.

چه افراد بیش از اندازه غیرتی و متعصب و چه افراد متعادل تر به هر حال نوع رفتار شما با سایر مرد ها برای هر مردی حائذ اهمیت است. گاهی این مورد را بسته به شخصیت خود در همان لحظه نشان می دهند و شاید برای بعد موکول می کنند ولی به هر حال نسبت به رفتار شما با دیگر مرد ها و پسر ها به نحوی حساس هستند. پس وقتی با مرد دیگری صحبت می‌کنید، حسادت نمی‌کند یا اصلا برایش مهم نیست باید نسبت به وجود مشکلات جدی در رابطه حساس شوید.

هر مردی در هر شرایطی پایه ای ترین چیزی که برای ابراز علاقه به خانم ها فرا می گیرد خرید هدیه و مخصوصا گل است. البته در زندگی مشترک این مورد کم کم بی رنگ می شود ولی با این حال این مورد باید مورد توجه باشد.

برایش مهم نیست چه می کنید، حالتان چطور است و در هنگام مواجه با مشکلات سلامتی چگونه قرار است با آن کنار بیایید. معمولا به شما زنگ نمی‌زند، مگر این‌که  درباره کسب‌وکار و  یا کار خاصی که به هر دوی شما مربوط باشد، کاری  با شما داشته باشد.

او از این که در فعالیت‌های اجتماعی در کنار شما باشد اجتناب می‌کند، شاید دوست ندارد که در کنار یکدیگر دیده شوید. سعی می کند روابط شما محدود باشد و تا جای ممکن دیگر در مقابل دوستان و آشنایان که از رابطه شما اطلاع دارند و یا کسانی که می دانند شما ازدواج کرید ظاهر نمی شود و یا از این کار امتناع می کند.

چیزی از او قرض می‌گیرید و او از شما می‌خواهد که در اسرع وقت آن را پس بدهید.

 ازمانی که مشکلی دارید، به شما دلداری نمی‌دهد. زمانی که به حضور وی در هر شرایطی احتیاج دارد به کمک شما نمی آید و دیگر نمی توانید بر روی وی در مشکلات حساب باز کنید.اگر در جایی غایب باشید، اصلا عدم حضور شما را احساس نمی‌کند.

 

در ادامه هم شما کاربران هاو کن یو موارد دیگری که ممکن است از فرد یا بهتر است بگوییم از مردی که به شما علاقه ندارد سر بزند را به صورت تیتر وار ذکر می کنیم که هر یک می تواند نشانه ای از عدم وجود علاقه به شما باشد.

چگونه پدر و شوهر خوبی باشیم؟

چگونه عشقی پایدار داشته باشیم ؟ ( 17 روش برای مستحکم کردن رابطه)

چگونه رابطه عاطفی خوبی داشته باشیم؟ ( 13 نکته مهم )

برای ارسال دیدگاه خود، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

ییچاره خانومایی که عشق یکطرفه دارن. خیلی سخته واقعا. خدا به فریاد دلشون برسه.(مطالب سایتتون جالبه داشتم توش مطالب میخوندم چشمم به اینم خورد گفتم بیام یکم اطلاعات احساساتی و اینجور چیزام کسب کنیم.)

من پسری رو دوست دارم چهار سال شده ازش دورم و هیچ همدیگر را ندیدیم. گاها رد و بدل پیام داریم. سال گذشته برایم در پیام نوشت دوستت دارم اما بعدا انکار کرد و گفت اشتباهی به شما ارسال شده است. سه سال پیش امتحان کانکور داشتم. برایم زنگ زد و از من پرسید به کدام رشته موفق شدم و آیا به رشته ام علاقه دارم؟ چند بار حرفش را نا تکمیل گذاشت. حتی در پیام خنده و شوخی میکند. هر وقت برایش پیام دادم همیشه جواب داده. چند بار برایم گفته متوجه درس هایم باشم. حتی برایم گفته دختری خوبی هستم. بنظر تان آیا به من علاقه دارد؟چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

سلام من ساناز هستم کلاس هفتم یکی از همکلاسی هام قبلا خیلی به من علاقه مند بوده ولی من نفهمیده بودم حالا خودم در حد مرگ بهش علاقه مند شدم اولا که تازه از خوشم میومد یکم باهم ارتباط داشتیم ولی الان اصلا معمولا خیلی بهم خیره میشیم ولی از خیلط کم ارتباط داریم (خیلی خیلی کم)می خوام بدونم ایا بهم علاقه داره یا نه؟

احتمال زیاد اره

سلام
من عاشق پسری شدم که رفتاراش منو تو دوگانگی گذاشته و من کاملا گیج شدم
مثلا وقتی تو یه جمعی هستیم خیلی دور تر از من میشینه و خشک و رسمیه و خیلی مغرور و اصلا هم حرف نمیزنه و نگاهشم یه لحظه خیره بود ولی پر از سردی
اما از طرفی هم یه بار من داشتم نگاهش میکردم ( نگاه خیره ) که دیدم ریز داره میخنده و متوجه شده که نگاش میکنم و به مامانش نگاه میکرد اونوقت رد نگاهشو گرفتم که دیدم مادرشم داره به من میخنده
میشه راهنماییم کنید که این پسر از من بدش میاد یا خوشش میاد؟
دارم دیوونه میشم جون عزیزاتون کمکم کنید

برای دریافت اخبار جدید ایمیل خود را وارد نمایید

کپی کردن قسمت یا تمامی مقاله از “هاو کن یو” تنها با
کسب مجوز امکان پذیر است

چگونه بفهمیم کسی به ما علاقه دارد ؟ این سوالی است که برای همه ما حداقل یک بار در  زندگی مطرح میشود به این صورت که افرادی از جمله اقوام ، دوستان ، هم کلاسی ها وهمکران به ما توجه ویژه ای نشان میدهند و می میخواهیم بدانیم این شخص به ما علاقمند است و دنبال نشان دادن دوست داشتن و عشق خود است یا نه این تنها روش معمول و همیشگی او در برخورد با اطرافیان است و شامل همه آدم ها میشود

یا حتی گاهی دوست داریم نظر یک خانم یا آقا را در مورد خودمان بدانیم چون خودمان به او علاقمند شده ایم . برای تشخیص همه این ها وقتی خودمان جرات سوال پرسیدن به صورت مستقیم را نداریم تنها راه توجه به نشانه هایی در در رفتار و صحبت کردن اوست . زبان بدن زبانی جهانی است که خیلی چیز ها را بدون این که بخواهیم لو میدهد.

 این نوشته به شما کمک میکند جواب این ۷ سوال و سوالاتی شبیه این را بفهمید :

دانستن این موضوع که فردی به شما علاقه دارد یا خیر کار سخت و مشکلی است. اگر می ترسید که از آن شخص بپرسید، در اینجا راه هایی وجود دارد که شما از روی یک سری از نشانه ها می توانید متوجه این موضوع شوید.چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

۹۳ درصد از ارتباطات، ارتباطات غیرکلامی هستند. این موضوع به تن صدا، حالت چهره و بدن و در نهایت کلمات خلاصه می شود. مردان و وزنان هرکدام یک سری حالت های بدنی را از خودشان نشان می دهند، با این حال اگر شخصی را دوست داشته باشند، به صورت ناخوداگاه یک سری نشانه و سیگنال های خاص از خود بروز می دهند.

چگونه بفهمیم کسی به ما علاقه دارد 

زنان قادرند که بالای ۵۰ سیگنال را از طریق زبان بدن خود نشان دهند.

با اینکه نمی توان تمامی این سیگنال ها را تشخیص داد و درک کرد با این حال چند ویژگی و خصوصیت وجود دارد که می توانید آن ها را درک کنید. بارزترین شاخص هایی که شما در یک قرار ملاقات یا مکالمه می توانید به آن ها پی ببرید عبارتند از:

چگونه بفهمیم کسی به ما علاقه دارد و ما را دوست دارد 

مردان از نظر زبان بدن برد و محدوده ی کمتری دارند.

یکی از نشانه ها این است که شانه هایش را عقب می برد و سینه اش را جلو می دهد.  نشانه ی دیگر این است که آن شخص انگشت هایش را  درست مثل یک کاوبوی (گاو چران) داخل حلقه ی کمربندش می کند.

چگونه بفهمیم کسی به ما علاقه دارد یا خیر

تماس چشمی یک نشانه زبان بدن جهانی است

که می تواند ارتباط گسترده ای را برقرار کند. مرد و زن هر کدام زمانی که از فردی خوششان می آید با او تماس چشمی برقرار می کنند. برای مدت زمان طولانی به او خیره نشوید یا ممکن است جنبه عرفانی این کار را خراب کنید. بهترین راه بروز دادن این است که زمانی که او به شما نگاه می کند برای چند لحظه به او خیره شوید و ناگهان نگاهتان را از او بردارید.

چگونه بفهمیم کسی به ما علاقه دارد یا فقط میخواهد با ما صحبت کند

این موضوع الگوی رایجی است که اتفاق می افتد.

افراد اغلب فکر می کنند که تنها دوست یکدیگر هستند،  در حالی که یکی از آن ها احساسات شدیدتری نسبت به دیگری دارد.

چگونه بفهمیم کسی به ما علاقه دارد و عاشق ما شده یا نه 

در اینجا یک سری نشانه آمده که نشان دهنده ی این است که طرف مقابلتان عاشق شما شده است:

چگونه بفهمیم کسی به ما علاقه دارد برای ازدواج 

این موضوع ممکن است برای هر نوعی از کششی به وجود آید اما در دوستی ها بیشتر است. ممکن است مرتباً عکس العمل شما را در مقابل چیزهای مختلف بسنجد. برای مثال، در زمان تعریف جک به شما نگاه می کند که آیا می خندید یا خیر.

چگونه متوجه علاقه یک دختر یا پسر نسبت به خودمان شویم

اگر احساس کردید که او را دوست دارید، این موضوع عالیه و باید به آن ها بگویید. از سوی دیگر، اگر فقط می خواهید با او دوست باشید، باید کاملا مواظب باشید.

چگونه بفهمیم یک پسر به ما علاقمند است یا نه

چگونه بفهمیم یک پسر از ما خوشش آمده یا نه 

این افراد به صورت عمدی خجالتی نیستند.

آن ها اعتماد به نفس کافی ندارند. نباید به خاطر این موضوع آن ها را رد کنید یا نادیده بگیرید. افراد خجالتی ممکن است با نشانه های زیر علاقه ی خودشان به شما را نشان دهند:

چگونه متوجه شویم کسی از ما خوشش آمده یا نه 

فردی که شما را دوست دارد ممکن است کارهایی انجام دهد که نظر شما را به آن کار جلب کند. اگر زمانی که نزدیک آن ها هستید باز هم با صدای بلند با شما صحبت می کنند، یا زمانی که کنار آن ها هستید و با صدای بلند می خندند.چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

چگونه بفهمیم کسی به ما علاقه دارد با استفاده از زبان بدن

بعضی از افراد علاقه شان را به شما نشان نمی دهند به این دلیل که آن ها از رد شدن و شکست می ترسند.

چگونه بفهمیم کسی از ما خوشش آمده

حتی اگر این اشخاص نخواهند که برایتان شفاف باشند، با این حال یک سری کارها انجام می دهند که نشان دهنده ی دوست داشتنشان است. به نشانه های زیر توجه کنید:

چگونه بفهمیم کسی ما را دوست دارد یا نه

بعضی از افراد بازی «انجام آن کاری که شما دوست دارید» را مطرح نمی کنند و مستقیم مشت می زنند. بعضی از افراد به هیچ وجه خجالت نمی کشند. این فرد ممکن است بازیکنی باشد که فقط در گفتن آن چیزی خوب است که شما دوست دارید بشنوید.

چگونه بفهمیم کسی به ما علاقه دارد ؟

چه بخواهید که آن ها شما را دوست داشته باشند یا نه، باید با احترام این موضوع را کنترل کنید. هیچ کس یک آدم احمق و نادان را دوست ندارد. در اینجا نشانه هایی است که نشان دهنده ی دوست داشتن و علاقه ی شماست:

چگونه بفهمیم کسی به ما علاقه دارد یا نه 

اگر کسی را دوست دارید هیچ وقت منتظر نمانید.

منتظر ماندن برای دیگری که از شما درخواست دوستی کند زیاده روی است. از فرصتی که برای زندگی کردن دارید استفاده کنید. آن ها را برای نماشای فیلم یا نوشیدن قهوه دعوت کنید.

منبع : wikihow

مطالب مرتبط :

در انتخاب همسر و برخورد با خواستگار وسواس و سخت گیرم + راه حل

دختر خانوم ها از چه مرد هایی و پسرایی خوششون میاد + علت

دلیل نگاه کردن مردان به زنان | چرا آقایان به خانم ها نگاه میکنند ؟

چکار کنم پیش خانواده شوهرم عزیز شوم ؟ + راه های محبوبیت نزد اقوام همسر

استخاره برای ازدواج | استخاره قبل از ازدواج درست است یا غلط ؟

صحبت کردن با دختر | آموزش چگونه صحبت کردن با دختران را یاد بگیرید

 

با سلام من مدتی از کسی خوشم اومده اونم فهمیده ولی ی مشکل دارم ایشون وقتی تنهاییم نگاه میکند و میخواهد باید جلو شماره بدهد ولی وقتی بقیه هستن انگار منو نمیشناسد لطفا راهنمایی کنید میخوام بدونم منو میخواهد یا نه ایشون راننده سرویس من هستن

سلام با یک مشاور خبره مشورت کنید.

سلام من یه وقتی دختری رو دوست داشت بهش نگاه میکردم اونم نگام میکرد بدش نمیومد باهام آشنا شه دیروز شمارمو دم درشون انداخت اونم اونو برداشت امروز دیدمش توی فروشگاه مو نگاه کرد بهش چشمک زدم بعد از اینکه رفت نمیدونم دوباره برگشت تو راه بودم باهاش روبرو شدم منو که دید راهشو کج کرد نمیدونم به نظرتون زیاده روی کردم یا اون منو دوست نداره لطفا راهنمایی کنید.

یکم بیشتر از زیاده روی

سلام خسته نباشید چند وقته پیش تو ماشین بودم که یه دخترو از یک ماشین دیگه دیدم بعد از چند که از جلوش رد شدم زل زد تو چشام منم نگاهش کردم بعد کلمو انداختم پایین همانطور که خودتون گفتید اشتباه کردم یعنی باید لبخندی چیزی میزدم یا نه؟

بهرحال کسی از راه تلپاتی متوجه علاقه شما نمیشه : )

خوب باید چیکار میکردم دقیقا میشه یه توضیح بدین چون از این موقعیت ها برام پیش میاد نمیدونم باید چیکار کنم؟

۱- با یه نگاه عاشق نشید ! ۲- اگر واقعا عاشق شدید مودبانه به طرفتون احساستون رو بگید . نظرم غیر تخصصیه البته ما کارشناس نیستیم !

من از یکی از فامیلای پسرمون خوشم اومده راستشو بخواین از خودم ۲سال کوچیکه اما من خیلی دوسش دارم وقتی فرصتی هست که بیاد و کنار من بشینه خجالت میکشه و میره اون ور تر میشینه وقتی من نگاش میکنم اونم به من نگاه می‌کنه اما خیلی خجالتیه حتی جواب سلام هرکسیو هم به زور میده اما خیلی میخواد تو لحظه هام منو یاری کنه لطفاً کمک کنین

دوست عزیز ما مشاور نیستیم … با یک بزرگتر یا یک مشاور صحبت کنید.

سلام من از یکی از پسرای فامیلمون خیلی خوشم اومده خیلی همو نمیبینیم چی بشه سالی چار پنج بار مثلا ولی خب وقتی میبینمش موقع سلام و خدافظی زل میزنه به چشام با خنده نمیدونم اونم دوسم داره یا نه حالا من ایدی اینستاشو پیدا کردم پیجش پرایوته به نظرتون فالوش کنم و ریکوئست بدم یا نه ؟! اگر نظرتون نه پس چ کار کنم بنظرتون

من۱۸سالمه و تو یه شرکتی کار میکنم که محصولات تعاونی دارند یه پسر که حدود ۲۵سنشه واسمون مواد لازمو میاره من تازه سرکار میرم اون پسر تو چشام نگاه میکنه زیاد جوک میگه و کاری میکنه که ادم بخنده و از خاطرات سربازیش و…غیره میگه وقتی از کنارش رد میشم اگه پشتش به منه سعی میکنه جوری وایسه که منو ببینه و..وخیلی مغرورانه رفتارمیکنه منم فک کنم کم کم ازش خوشم میاد… البته زیاد بهش محل نمیدم ولی جوک هاش(گیر دادناش به بقیه که خانومای پیرین خنده داره) میخندم ولی زود خودمو جمع میکنم حالا موندم دوسم داره یا نداره ؟! فک کنم از من خوشش بیاد و داره با رفتارش کم کم مخ منو میزنه نمیدونم چیکا

سلام خسته نباشید ممنون از سایت خوبتون ببینید من جواب هایی که شما آقا سعید به کاربران دادید رو خوندم و تقریبا سعی کردید اونا رو راهنمایی کنید پس اگه میشه منم راهنمایی کنید البته اگه میتونید ببینید من یه دختر مذهبی هستم که از یه آقا پسری تو فامیلامون خوشم اومده و تقریبا شرایطمون بهم میخوره البته اینم بگم که ما اصلا اصلا باهم ارتباطی نداریم اما منظورم از شرایط موقعیت خانوادگی و چون فامیلیم برخی خصوصیاتمون من متوجه شدم که این آقا پسرم از من خوشش میاد چون شنید که مامانش به چند نفر گفته من این دختر رو میخوام برا پسرم بگیرم و پسرمم جوابش مثبته اما تو این ماجرا فقط یه مشکل هست اونم اینه که این آقا پسر اصلا برای به دست آوردن من کاری انجام نمیده و اصلا نشون نمیده منو دوس داره یعنی اگه از زبون مامانش نمیشنیدم متوجه نمیشدم ولی تنها کاری که این آقاپسر کرده اینه که بعضی اوقات نگام میکنه و میره یه جای دور که هیچکس متوجه نشه (از نظر خودش البته:)) و یه دل سیر نگام میکنه منم متوجه میشم اما خودمو میزنم به اون راه ولی همیشه دنبال یه خلوته که کسی متوجه نشه و نگام کنه و اینکه خیلی مغروره و یه حسایی بهم میگه بخاطر همین برای به دست آوردنم جز نگاه کردن کار دیگه ای انجام نمیده ولی خب اینم خوب نیس به نظر شما منطقیه؟ سوالم اینه به نظر شما دلیل این کارا چیه؟ چرا به مامانش جواب مثبت داده اما تو رفتاراش زیاد نشون نمیده؟

ممنون که ما رو لایق مشورت میدونید ولی حقیقتا بهتره با یک مشاور صحبت کنید تا صحیح و منطقی راهنماییتون کنه . در مورد رفتار این آقا هم ممکنه دلایل مختلفی وجود داشته باشه ، مثلا این که هنوز مردد هستن ، یا دارن کیس های مختلفی را با هم بررسی میکنن یا خجالتی هستن یا چون خودشون موقعیت مناسبی ندارن نمیتونن محبتشون رو ابراز کنند.

سلام ممنون از سایت خوبتون.من دختری ۱۶ساله هستم که در یکی ازدبیرستان های دخترانه درس میخوانم .حدود دوسال است که به ناظم مدرسه ام که خانم هم هستند وابستگی شدیدی پیداکرده ام که این وضعیت بسیار برایم رنج اور است.وقتی اورا میبینم دچار اظطراب شده ووقت زیادی را به او فکر میکنم ودر درسهایم تمرکز کافی ندارم نمیدانم چه کنم حال خوبی ندارم از هرکس کمک خواسته ام حرف هایم را انگونه باور نکرده ومرا ازاین کار نهی میکنند ومیگویند سعی کن به او فکر نکنی.واقعا چگونه؟حالم اصلا خوب نیست در جاهای مختلف روش های زیادی برای کاهش وابستگی به معلمم خوانده ام اما باز هم فایده نداشته.اما خواهش میکنم شما کمکم کنید.

همانطور که به بقیه دوستان میگیم … حتما با یه متخصص مشورت کنید. اما در کل به نظرم در سن شما طبیعیه زمان همه چیز رو درست میکنه … خیالتون راحت : )

سلام من یه پسر خاله دارم که همش بهم نگاه میکنه ولی همینکه من بهش نگاه میکنم چشماشو میدزده بعد همش نظر منو می پرسه (مو هام خوب شده لباسم بهم میاد یا یه بار بهش گفتم سیبیل خیلی بهت میاد از اون موقع تا حالا سیبیلشو همون جوری میزنه )یه بار پاهاشو رو رو پاهام گذاشته بود مامانم عصبانیت اش رو رومن خالی کرد از اون به بعد دیگه به هم دست نمی زنه. پسرا بهم تیکه انداختن با اونا دعوا کرد همش از اینجور رفتارهای جور با جور من نمیدونم چطوری باهاش رفتار کنم دیگه دارم دیوونه میشم لطفا کمکم کنید

سلام من با پسر خالم از بچگی با هم بودیم خالم هم من رو به عنوان عروسش می دونست. من هم ۱۴ سالمه و اون هم همسن منه. همین چند وقت پیش بهم گفت دوستم داره دستمو گرفتو کلی حرف درباره ی دوست داشتنش زد بعد چند روز بعدش با هم تو اتاق تنها بودیم حواسم بهش نبود گونمو یهو بوسید بعد چند دیقه منو بغل کرد گفت میشه توام بغلم کنی منم بغلش کردم. بعد هی بهم نزدیک می شد دستمو می گرفتو همین کارا. ولی چند روز بعدش تو جمع خانواده اصلا بهم توجه نکرد و هی با دخترای دیگه صحبت می کرد. منم ناراحت شدم و باهاش سرد شدم. حالا چیکار کنم بهش پا بدم یا سرد باهاش باشم ؟ به نظرتون واقعا عشقه یا هوس ؟

سلام لطفا اگه میشه کمکم کنین من کنکوری هستم و امسال کلاس کنکور میرم اساتید هم مدرک خاصی ندارن دانشجو پزشکی هستن کم سن و سال فقط سه چهار سال ازمون بزرگ ترن تقریبا همشون منو خیلی نگاه میکنن ولی دلیلشو نمیدونم خیلی برام سوال که نگاهشون دلیل خاصی داره که من نمیدونم اصلا سرکلاساشون نمیتونم تمرکز کنم فقط نگاهشون میکنم ولی یکیشون خیلی خیلی منو نگاه میکنه تقریبا هر چند ثانیه ی بار تا من حواسم نیس سریع بر میگرده نگاه میکنه بعد که من نگاش میکنم نگاشو بر میگردونه الان سه ماه میگذره هر جلسه همینجوری کسی میتونه بگه دلیل نگاه کردنش چیع؟

سلام خواهش میکنم جواب منو بدین من ۱۶ سالمه و حدود یک ساله که از پسر همسایمون خوشم میاد ولی اون یه وقتایی یه سری حرکاتا نشون میده که ادم تعجب میکنه برای مثال دیروز منو تو بازار دیده و با دوستش فرار کردن نمیدونم این یعنی از من بدش میاد یا خجالتیه؟اخه همش فرار میکنه خخخخخخ

سلام‌من دخترم و از یع دختر تو مدرسمون خوشم اومدع چجوری بفهمم ک دوستم دارع یا نع ؟

سلام دوسال پیش بایه پسربه مدت دوهفته دوست بودیم به خاطررفتارغیراخلاقیش هردوباهم خداحافظی کردیم دراین دوسال اون دائم به من نگاه میکردتاچنووقت پیش تمایل به حرف زدن داشت تاخودش پیام دادسوالاتی درباره دلم براش تنگ شده یادوستش دارم پرسید ؟من بایدچکارمیکردم ؟؟

سلام من حدود دوسال عاشق دختر دایی بابام شدم اما جرات گفتنشو ندارم و فقط هفته ای یه بار همو میبینیم واون یه بار باهم خیلی شوخی میکنیم و مشینیم کنار هم اما ازش میپرسم چه کسیو دوس داری طبیعی میکنه و جواب سر بالا میده میگه تو نمیشناسی نمیدونم عاشقمه یا نه و بهش بگم یانه؟

من کلاس زبان میرم ۱۶ سالمه معلم زبانمان رفتم جلسه اول بهم چشمک زد منم بهش چشم غره رفتم دو جلسه بعد هی هرچی می گفتم لجم میزاشت من یه جلسه باهاش حرف نزدم بعد کلاس خودش معذرت خواهی کرد اون ترم تموم شد امروز دوباره دیدمش بهم لبخند زد رفت چههه کنممم

من از یع دختر خوشم میاد دو دفعه هم بهش پیشنهاد دادم ولی قبول نکرده ولی همیشه با دوستاش سعی میکنه که از جلوی من رد بشن یا تیکه بندازن میشه کمک کنید

سلام پسری هست توو فامیل که مدام دنبال اذیت کردن منه ولی بعد که گیرم میندازه خودش یجوری با یه حرفی یا یه چیزی نجاتم میده از بی جوابی :/ و اینکه خیلی وقتا نگاشو حس میکنم ولی ب محض اینکه نگاش میکنم چشاشو سریع حرکت میده به سمت دیگ ، تماس فیزیکی ام چندباری خواسته برقرار کنه مثلا قرار دادن انگشتاش رو انگشتم مثلا اتفاقی و .. علاقه منده؟؟؟!

مرسی عالی بود

نظر لطف شماست. خوشحالیم که مفید بوده.

سلام.من ۱۴سالمه از دختر پسرعموی بابام که اونم ۱۴سالشه خوشم اومده و اونم رفتارای بالا رو داره.ولی میترسم بهش بگم که دوسش دارم. میترسم بهم بگه ازت خوشم نمیاد. من این علاقم رو به چندتا از دوستام وپسرعموم گفتم و اون گفت با یکی دوسته. اما نمیدونم راست میگه یا نه چون اون اصلا گوشی نداره. یکی دیگه از دوستام هم میگه یکی بهش گیر میده. اما میدونم دروغ میگن. حالا به نظرتونبهش بگم دوسش دارم یا نه؟

۱۴ سال !!!

سلام من عاشق یکی از پسرهای فامیل شدم که همسنیم من ۱۴ سالمه و اونم ۱۴ سالشه و نمیدونم منو دوست داره یانه ولی هروقت که همو میبینیم میخنده و دستش رو توی موهاش میکنه و سرشو اونوری میکنه و ما توی واتساپ باهم درارتباط هستیم من یه بار بهش گفتم دوستش دارم و اونم گفت منم همینطور ولی بعدش گفت که دروغ گفتم من هم برا اینکه ضایع نشم گفتم چالش بود . من میترسم اگه بهش بگم منو دوست نداشته باشه واینکه از طرفی مطمئنم مادرش از من تنفر داره من الان چیکار کنم لطقا راهنمایی کنید

سلام خاهشا کمکم کنید من ۱۵ سالمه و دقیقا از کلاس سوم ینی ۶.۷ سال پیش عاشق یکی پسرای فامیل شدم ولی خب اون خیلی مذهبی و سربه زیره البته ک تو جایی ک زندگی میکنیم اینحوری نیس ک بشه باهم خرف بزنیم خب همش نگام میکنه ولی تو جشاش هیچ حس عاشقانه ای نیس یا مثلا سال گذشته تو عروسی دیدمش وقتی صورتش اونور بود نگاش میکردم بعد اونم متوجه میشد نگام میکرد ینی دوسم داره؟

چرا ازش سوال نمیکنید ؟

من عاشق یه دختر شدم که از من چند ماه کوچک تر هست بعد با خانواده اش رفته بودیم بیرون بعد زیاد با من حرف نمی زد ولی زیاد نگام میکردم یه بار چش تو چش شدیم خندید این نشونه عشق است

آقا کمکم کنید تر خدا جوابم رو بدید من عاشق یه دختر هستم که یه چند ماه از من کوچیک تره بعد با خانوادش رفته بودیم بیرون باهام اصلا حرف نمی زد ولی زیاد نگام مکیرد من نگاش کردم چش تو چش شدیم خندید این نشانه عشقه یا نه

نه.. منم دخترم از این اتفاقا زیاد افتاده واسم ولی عشق نبوده

همینطوره ، هیچ قاعده قطعی تو روابط انسانی وجود نداره .

سلام من چند سال است ک با یکی از دوستانم هستم که خیلی صمیمی هستیم با پسر عمه اش هم بازی میکردم چند ماه از من بزرکتر است خیلی مومن و پاک هست و از اینکه به دختر ها نزدیکی نکرده مطمئن هستم بخاطر پاک بودنش بهش علاقه پیدا کرده بودم و به دوستم گفتم چند روز هست ک با دوستم و پسر عمه اش چت میکنم چند شب پیش اومد پیوی من و گفت یکی را دوست دارم اما نمیتونم بهش بگم من هم او را راهنمایی کردم و بعد پرسیدم اون را برای رل میخوای یا ازدواج گفت ازدواج خیلی دختر پاکدامنیه میترسم ولم کنه من هم گفتم نترس بهش بگو بعد چند دقیقه دیدم نوشت دوست دارم تا چند دقیقه تو شُک بودم ک دیدم کلی پیام داده گفت حالت خوبه منم گفتم اره جواب رو خواست بهش گفتم من هم همین حس رو دارم بعد هم شب بخیر گفتم اما بعد از آن دیگر در این باره حرفی نزد اما چت میکنیم آیا این از پاکی او هست یا دیگه دوسم نداره؟؟

جوابتون رو کجا مشاهده کنم ایمیل میدین؟

لطفا میشه جوابتون رو ب ایمیلم ارسال کنید؟

دوست عزیزم پیامتون رو خوندیم ولی همانطور که به سایرین هم عرض کردیم ما تخصصی در زمینه مشاوره نداریم و این صلاحیت رو که در مورد موضوعاتی که به زندگی شما مربوط است شما را راهنمایی کنیم نداریم .اگر این موضوع برای شما جدی ست حتما با یک بزرگتر با تجربه یا یک مشاور خبره صحبت کنید.

خیلی ممنون امروز هم گفت من خواستگارت هستم من اون رو خیلی دوست دارم به بزرگترهامم نمیتونم بگم تا فهمید ک خواستگار دارم پیام داد میترسم منم گفتم چرا گفت از دستت میدم منم بزار لیست خواستگارات لطفا کمکم کنید پسره مومن و پاکیه کلا خانوادتن پاک هستن و اهل دختر بازی نیستن بهم گفت ک اولین باره ک به دختر علاقه پیدا کردم لطفا اگه میشه شما راهنماییم کنید بنظرتون خواستگار هامو رد کنم؟

قبلا هم عرض کردم دوست عزیز ، ما مشاور یا متخصص نیستیم بهترین کار در این گونه مواقع مشورت با یک بزرگتر یا مشاور است . شاید به نظرتون بیاد شما به اندازه کافی عاقل هستید و نیاز به مشاوره ندارید . اما بهترین و عاقلانه ترین کار اینه که برید پیش مشاور .

دیدگاه

تصویر امنیتی *

بهینه سازی : دلبرانه

اللــهم صــل علــی محــمد و آل محــمد و عجل فرجهــم کلیه حقوق برای این سایت محفوظ است و کپی برداری فقط باذکر منبع با لینک مربوطه بلامانع است Copyright delbaraneh.com © 2019- Allrights Reserved.

۱. زبان بدن (یا همان رفتار غیرکلامی) طرف مقابل را بررسی کنید. زبان بدن می‌تواند “حرف‌های بزرگی بگوید”. شما با توجه به زبان بدن می‌توانید درباره احساسات او اطلاعاتی بدست آورید. جالب است بدانید که متخصصان رفتاری بر این باورند که باوجود اینکه دختران در حدود ۵۲ رفتار بدنی برای نشان دادن علاقه  خود به پسرها دارند، این تعداد در پسران تنها حدود ۱۰ حرکت رفتاری است. با توجه به نظریه زبان، می‌توانید حدس‌هایی بزنید! اما با همه این‌ها، هنوز هم نیاز به دانستن چیزی که به دنبالش هستید دارید، و به یاد داشته باشید که هر حدس اشتباه می‌تواند منجر به شرمساری شما شود.

او زیاد به شما خیره میشود. سعی میکند به شما نزدیک شود.

مسیر دست ها، پاها، ساق پا، پا، و … او به سمت شما اشاره دارد، این می‌تواند یکی از  نشانه های علاقه مندی باشد که به صورت ناخودآگاه بوجود می‌آید.

او شروع به آراستن خود می‌کند. ژاکت مناسب می‌پوشد. کفش هایش را واکس می‌زند. شاید او را موقعی که با دستش موهایش را مرتب می‌کند یا بند کفش‌هایش را می‌بندد ببینید.
چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

اگر او شما را دوست داشته باشد، به ندرت ممکن است که به شما پشت کند، اغلب متمایل به شما است. 

۲. به تماس‌های چشمی توجه کنید. همانطور که قبلا اشاره شد، پسری که به شما علاقه مند باشد بیشتر به شما نگاه می‌کند حتی گاهی مخفیانه. اگر او خجالتی باشد، ممکن است سعی کند نگاه خود را از شما دور کند، اگر شما نگاه او را کنترل کنید ممکن است به طور ناگهانی سر خود را به اطراف برگرداند. برای آزمایش علاقه، به مدت چهار ثانیه به او خیره شوید، و سپس به جای دیگری نگاه کرده و پس از مدتی دوباره به او نگاه کنید – اگر او ارتباط چشمی را با شما حفظ کرد یا افزایش داد، او به شما علاقه مند است. اگر چشمان او به دهان شما خیره بود، او قطعا علاقه مند است. اگر نگاه او به شما مانند دیگران است یا اینکه تماس چشمی با شما را قطع می‌کند، احتمالا به شما علاقه ندارد.


 او به شما زل می‌زند و محو شما می‌شود. این نشانه دوست داشتنتان است.

مراقب باشید نگاه پسر خجالتی را با یک نگاه معمولی اشتباه نگیرید. پسر خجالتی که شما را دوست دارد، دوباره به شما خیره می‌شود . صبور باشید!

اگر شما او را دوست نداشته باشید، تماس چشمی او ناراحت کننده خواهد بود. در این هنگام تماس چشمی را قطع کرده و به مکان دیگری بروید.

هر وقت که او به شما نگاه می‌کند لبخندی می‌زند یا اینکه کاری میکند که لحظه ای شما را خندان ببیند، این بدان معنی است که او می‌خواهد در شما حس خوبی ایجاد کند.

۳. به حرف‌هایش گوش کنید. اگر او شما را دوست دارد، او احتمالا می‌خواهد در مورد خودش با شما صحبت کند. بسیاری اوقات، پسرها نیاز دارند تا خود را اثبات کنند، به خصوص اگر شما در مورد یک پسر دیگر با او صحبت کنید. علاقه او را در صحبت‌هایش می‌توانید بیابید.


۴. داشتن رفتار متفاوت از دیگران با شما یکی از نشانه های دوست داشتن شما است. در رفتار او دقت کنید و ببینید آیا ارزش بیشتری به شما می‌دهد یا نه!


۵. منتظر باشید تا علایق ناگهانی او را در مورد چیزهایی که دوست دارید را ببینید. مثلا علاقه به سبک یا گروه خاصی از موسیقی که شما به آن علاقه دارید. یا صحبت درمورد برنامه تلویزیونی مورد علاقه شما و … اینها می‌توانند نشانه هایی باشند که او شما را دوست دارد.


۶. وجود نشانه های دست‌پاچگی را ببینید. رفتارهای غیرعادی، خنده های با استرس، عرق کف دست، کشیدن نفس عمیق، بی‌قراری و … همه می‌توانند نشانه هایی از علاقه او به شما باشند. اینها نشان می‌دهند که او سخت در تلاش است تا با شما ارتباط نزدیکتری برقرار کند.


۷. به دوستانش توجه کنید. اگر آنها از علاقه او به شما مطلع باشند، ممکن است زمانی که شما در اطراف او هستید، او را دست بیاندازند یا به سوی شما اشاره کنند و یا حتی سعی کنند او را پیش شما دوست داشتنی جلوه دهند. این را به یاد داشته باشید که هیچ گاه از دوستان خود برای انتقال پیام یا ابراز محبت به فرد مورد علاقه تان استفاده نکنید. این می‌تواند از شما یک احمق بسازد.


۸. آیا او شما را دنبال کرده و از شما تقلید میکند؟ اگر شما متوجه شدید که او حرکات شما را به طور مکرر کپی می‌کند، احتمال زیاد وجود دارد که او به شما علاقه مند است.


۹. آزارهای عاشقانه : پسرها وقتی بالغ می شوند دوست دارند با حمایت از شما و مراقبت و رفتار دوستانه توجه تان را جلب کنند اما هر چه جوان تر باشند ممکن است با شوخ طبعی و حتی رفتارهای آزاردهنده شما را متوجه خودشان کنند. شاید حتی فکر کنید او با شما دشمنی دارد و یا دوست دارد که اذیت تان کند ولی واقعیت این باشد که می خواهد شما او را ببینید و به او توجه کنید اما راه درستش را نمی داند.


۱۰. اگر او عضو شبکه های اجتماعی باشد، می‌توانید با دنبال کردنش به احساسات درونی او دست یابید. البته بعضی از افراد بدون هیچ حسی به کسی، عادت به ارسال پست های عاشقانه دارند. همینطور احتمال دارد او به کس دیگری علاقه مند باشد.اگر در شبکه های مجازی یا برنامه ها و اپلیکیشن های پیام رسان مدام وجود او را متوجه می شوید و می بینید که همیشه با شما در ارتباط است می تواند به خاطر این باشد که شما را دوست دارد. البته تنها چت کردن نشانه علاقه نیست چرا که آدم ها در دنیای مجازی با هرکسی حرف می زنند و چندان در خصوص حسی که به او دارند حساس نیستند. شاید می خواهند تنهایی شان را پر کنند و یا شاید حتی دوست دارند که کمی در خصوص یک موضوع خاص با شما حرف بزنند چرا که شما را هم صحبت خوبی می دانند. به عبارتی ارتباط مجازی مداوم در کنار دیگر پارامترها می تواند نشانه علاقه او باشد.


۱۱. بعضی‌ها معتقد هستند که دانستن اینکه پسری دوستشان دارد، چندان برای دختران مفید نیست و حتی می‌تواند زندگی آنها را با مشکلاتی روبرو کند. پس شاید بهتر باشد، بی‌خیال این پست شوید!

12.علاقه او به لمس شما : علاقه به لمس و نزدیک تر شدن یک نشانه ی مهم در توسعه رابطه است. باید دید که چقدر دوست دارد به شما نزدیک شده و لمس تان کند و چه برخوردی نسبت به این موضوع دارد. اگر به شما علاقه مند باشد ممکن است وقتی که می خندد دست خود را روی دست شما بگذارد و یا به آرامی پای خود را کنار پای شما قرار دهد. در هر صورت باید به هر تلاش او برای نزدیک تر شدن به شما به چشم یک نشانه ی علاقه مندی نگاه کرد.

13. تعریف های ساده، توجه خاص : اگر یکبار موهای تان را به گونه خاصی آرایش می کنید و او متوجه شده و از آن تعریف می کند و یا می گوید که فلان مدل بیشتر به شما می آید و یا اگر از لباس ها و طرز پوشش تان تعریف می کند این می تواند نشانه این باشد که مدام حواسش به شما بوده و شما را ارزیابی می کند. توجه زیاد هم یکی از نشانه های علاقه است.

14. حساسیت او نسبت به دیگر مردها : مردها موجودات حسودی هستند که حسادت شان را پشت رفتارهای مردانه و سرسختانه خود ینهان می کنند. حتی ممکن است از شما بخواهند کمتر پدرتان را بغل کنید و این تنها به این علت است که او با دیدن یک مرد دیگر در نزدیکی شما احساس خطر کرده و ناراحت است. بنابراین از شما می خواهد که از او دوری کنید. به عبارتی او با دیدن پدرتان در اطراف شما تنها وجود یک مرد را می بیند و احساس خطر می کند. این حسادت ها و حساسیت ها فقط به خاطر علاقه زیاد او به شماست.

15. ملاقات های همیشگی و غافلگیرکننده : آیا حس می کنید که به دیدن او عادت کرده اید و هر روزی که او را نمی بینید گویی گم کرده دارید؟ شاید به خاطر این است که وی مدام خود را به شما نزدیک می کند تا شما را ببینید. به نوعی این عادتی است که خود او در شما ایجاد کرده است و به ملاقات مداوم شما معتاد است. این خود نشانه زیبایی از علاقه قلبی است.

16. پذیرای سیگنال خود باشید : تا به اینجای مقاله از نشانه های دوست داشتن یک مرد برای تان گفتیم اما در این مورد آخر می خواهید در خصوص کاری که خود شما باید انجام دهید، بگوییم. در صورتی که او را دوست دارید و می دانید که او هم شما را دوست دارد بهتر است اجازه ندهید بیش از حد از هم دور باشید. به عبارتی باید تا دیر نشده رابطه تان را به یک سمت درست هدایت کنید.

bahar

معلوم‌شدعالی بودواقعادرست‌گفته‌بودین‌‌

Zahra

بنظرم خیلـے جذاب بود من که تا حالا…..کسی نشدم ولی امیدوارم خداوند مهربان همه عاشقان رو بهم برسونه البته اگه واقعا عاشق باشن و این از روی هوس بی جا نباشه آرزوی موفقیت برای همه عاشقان دل خسته

تبسم

سلام من ۱۴ سالمه چند بار با دوستام می رفتیم پارک یه پسر چند روز بود می یومد و همیشه وجود چشام بود فکنم از من خوشش می یومد خیلی نگاه میکرد منم به اون علاقه مند شدم الان هم چند میاد از سر کوچمون رد میشه نمیدونم دوسم داره یانه ؟چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

هلیا

خیلی خوب بود

فرزانه

خوبه ولی دردمن پیشتر از این چیزا هست

Mitra

منم…

پردیس

بله مفید بود

گلسا

سلام متاسفانه یا خوشبختانه من چنین چیزهایی رو ملاحظه نکردم

ستایش….

ممنون خیلی خوب بود آیا با اولین ملاقات میشه نگاه رو فهمید یا باید چند بار باهم ملاقات داشته باشیم؟

زهرا

حس خوبی گرفتم😶

مریم میرزایی

اول با سلام ویادخدا خدمدت شما عزیزان من ازشما خیلی متشکرم بابت این همه لطف وانسان دوستی واطلاعات صادقانه و پزشکی که بر خلق خداوند بزرگ دارید.باتشکرفروان

عاطفه

ب نظر من ک خیلی خوب بود

Fatima

عالی بود من که همه نشانه ها رو دیدم

زینب ذاکری

عالی بود

Melina

مطلب ها تون فوق العاده بود هرچیزی رو که گرفتید وجود داشت واقعا عالیه من هر نشانه ای که شما گفتید رو تو شخص مورد نظرم دیدم🤩😍

مهتاب

به نظر من پسر باید خودش بگه که عاشقت شدم تا ماهم بهش ابراز علاقه کنیم اگه البته عشق دوطرفه باشه یه دختر که نمیتونه خودشو بازیچه دیگران کنه میشه؟

امیر

عالیییی بود

Lavin

عالی بود من که همه نشانه ها رو دیدم

سونیا

بایه پسری چند روز دوست بودم بعد گفت باید چند روز مسدودت کنم جوابم نداد ولی همون روز یکی از دوستاش بهم گفت بیا رل بزنیم حتی چند بار هم با خط دیگه بهم مزاحم شد تاامتحانم کنه حالا نمیدونم اینم خودشه میخواد امتحان کنه جوابم بدید

ندا

همش الکی نقطه ضعف دخترهارو همه میدونن مثلا یه پسر که به ما نگاه کرد بگیم عاشقمونه الکی باور نکنید 13-ساله از کرج پسرا احساس ندارن الکی حرف میزنه اقا ابوالفضل

Fycj

بسیار درست همه ی این حرف ها در مرد ها وجود دارد

Yalda

خوب بود ولی این رفتار ها را میتونه هرکسی از خودش نشون بده خترا گول این رفتار و نخورید (البته همه این جوری نیستن و نظر هر کسیم محترمه )

Yalda

خوب بود ولی این رفتار ها را میتونه هرکسی از خودش نشون بده خترا گول این رفتار و نخورید (البته همه این جوری نیستن و نظر هر کسیم محترمه )

رضایی

شاید این رفتار واسه دوستی واقعی نباشد…و فقط حال کردن موقت باشد

زهرا

من عقدم قبلا یکی دیگرو میخاستم خانوادم راضی نبود الان عقد کردم با یکی دیگه اینم میدونست من اون خواستگار قبلی میخاستم الان با یکی دیگه عقد کردم چطوری بفهمم این واقعامنو دوسم داره حس میکنم دوسم نداره خانوادش راه جلوش گذاشتن بیاد خواستگاری من

hoseyin

وای تو روحتون،من فقط نظرهارو میخونم همش باحالن….خیلی حال میده

آیلار

مطمعن شدم دوسم نداره لعنت ب اون

narges

من دوست پسر سابقمو دیدم دوروز پیش برف اومده بود منودوستام اونجا بودیم اونم بادوستاش اونجا بود اون به من برف میزد هی اما من بهش برف نمیزدم ومحلش نمیدادم اما خیلی دوسش دارم اما نمیدونم میدونه یانه ولی خیلی دوست دارم برگرده نمیدونم اونم بازم منودوست داره یانه؟

E.s

خوب بود …..S.M 💔

شیلا زینیا

من مدتی است عاشق یک پسر شده ام که او هم تمام این رفتار های عاشقانه رابه من داشته است ولی احساس میکنم چون من در تهران زندگی میکنم وسالی دوماه او را ببینم نمیتواند به من بگوید دوستم دارد

شیلا زینیا

من مدتی است عاشق یک پسر شده ام که او هم تمام این رفتار های عاشقانه رابه من داشته است ولی احساس میکنم چون من در تهران زندگی میکنم وسالی دوماه او را ببینم نمیتواند به من بگوید دوستم دارد

elina

من یه چند روزه متوجه نگاه های پسر عمه ام شدم ولی بعد نگاه به من جوری اطرافشو نگاه میکنه که منو گیج میکنه نمی دونم دوسم داره یا نه

زهرا سادات

یکی از استادام این مشخصات رو داره من الان مندم واقعا به من علاقه منده؟؟؟؟؟

رها اعتمادی

سلام من است و۱۳سالمه و پسر خالم که من ازش خوشم میاد و ۲۳ سالشه است

غریبه

من پسر همسایمون اکثر این متنای بالا رو داشت خیلی دوست داره نزدیکم شه و لمس کنه دستاش عرق میکنه چون اتفاقی دستامون بهم خورده‌خیلیم باادب و یکم خجالتی و داخل خانواپه محترمی بزرگ شده الانم ۷ساله که میشناسمش‌ اما مشکل اینجاس که خواهر‌نداره و خیلی دوست داره خواهر داشته باشه من الان موندم که من رو به جای خواهر نداشتش میدونه یا واقعا دوسم داره؟؟؟

آیلین پور کاضمی

من امتحان داشتم سره کوچه بودم که یه پسر همش بهم نگاه میکرد منم رفتم که اب بگیرم نذاشت که حساب کنم گفت من حساب میکنم بعدش فردایش آمدم بهم گفت که من عاشقت شدم من حدود چند سال که با همیم هنوزم باورم نمیشه که دوسم داره

Melika

عالی بود

هلنا

راسی باید اینو بدونین که اکثر پسرا برا بازی دادن دخترا اونارو الکی میخان ولی همه ی این پسره اصلا ذاتشون یکیه و هوس بازن پس خواهشا به این زودی با پسری دوس نشین که عاقبتش ……. این حرفامو جدی بگیرین بعد تجربه کردن می فهمین قابل توجه دخترهای احساسی و زود باور کنندگان .. لطفاهوشیار باشید و به درساتون فک کنین

صنم

اون عاشق من بود منم همین طور ولی نمی دونستم که دوسم داره فکر می کردم که دوست داشتن یک طرفه هس جالب این جاست که اونم همون فکر و می کرد بعد من یک قدم رفتم جلو بعدش دیدم اونم دوسم داره بعد 7 ماه امد گفت دوست دارم الان هم مقایسه کردم همه ی این گفته ها و کار ها رو می کنه ولی نمی تونم بهش اعتماد کنم چون میره یه محله ای که 3 تا دختر وجود دارن نمی دونم بعضی وقت ها هم خیلی شیت رفتار می کنه

امیررضا

خدایا هیشکی رو عاشق نکن اما اگه عاشقش کردی لطفا به عشقش برسون

مبینا محمدی

خدایا من هیچ وقت عاشق نشدم و عاشق نمیشم اونا هم که شدن به هم برسون

به تو چه

سلام من یه همکلاسی دارم ک پسره و این ک خیلی به من نگاه میکنه و خیلی اذیتم میکنه و تیکه میندازه و این ک هر موقع کاراشو جوری برنامه ریزی میکنه ک پیش من باشه یعنی اون منو دوست داره

ایناز

منم عاشق یک پسری هستم اون وقتی از مدرسه میام بیرون همیشه با دوستانش جمع میشن و به من سلام میدن و یکی از دوستانم میشه آون تو رو دوس داره ولی خودش اصلا نشونی از عشق بهم نمیده خیلی مغروره آیا من و دوسم داره

Hadiseh

هیچ

ناشناس

خیلی ازش خوشم میاد ولی آخه درده که نه اسمشو میدونم نه فامیلیشو میدونم نه شمارش و دارم نه آدرس و خونش و فقط میدونم محل کارش کجاست لباس فروشی داره هر از گاهی میرم اونجا تمامی نشونه های بالا رو هم داره یکی بشری بیاد به من بگه باید چه خااااااااکی تو سرم بریزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ناشناس

بد نبود

Hadiseh

هیچ

سنا

یه پسری دو ساله دنبالم میاد و چیزی نمیگه من هم سرمو میندازم پایین نگاش نمیکنم به نظرتون دوسم داره؟

هدیه

بعضی از مطالب بالارو داره ولی نمیدونم واقعا دوسم داره یا نه اون وقتی از پیشم رد میشه نگام میکنه ولی من نگاش نمیکنم ولی خیلی خیلی دوسش دارم اما نمیدونم دوسم داره یانه لطفا جوابمو بدین

آمیتیس

سلام من حدودا دو سالی هس که عاشق پسر عموم شدم . اون ی سال از من بزرگتره یعنی 16 سالشه . اون همه ی این رفتار ها رو دارع . همیشع وقتی تو ی جمعی هستیم میاد نزدیک من میشینع . همیشع نگاش ب سمت منع . دوست دارع بدونع چطوری میشینم یا چطوری راه میریم . خیلی نقاط مشترک باهم داریم . تا حالا بیشتر از صد بار خواستم ک بهش بگم ک دوسش دارم ولی همش میترسیدم ک دلش پیشم نباشع . ب نظرتون با این خصوصیاتی ک دارع بهش بگم ک دوسش دارم یا نه ؟ تو رو خدا جواب بدین …

Ayda tarany

B nazrm kamln dorost bod chon mn tamam in vijegi haro didm v kamln ehsasshon kardm

کلینیک دامپزشکی دکتر تقی زاده

مرکز دندانپزشکی دکتر مهدی سمیعی

مرکز تخصصی دندانپزشکی شاهکار

دکتر محسن پورحقیقی

دکتر محمدرضا مبینی

مرکز زیبایی و لیزر لادن

1072 بازدید

1328 بازدید

475 بازدید

5198 بازدید

1696 بازدید

540 بازدید

669 بازدید

15 بهمن 1399

15 بهمن 1399

15 بهمن 1399

15 بهمن 1399

14 بهمن 1399

14 بهمن 1399

14 بهمن 1399

Publisher –

باز هم یک داستان کاراگاهی دیگر برای شما که می خواهی 4 چشمی اطرافت را بپایی تا ببینی که آیا پسر جذب تو شده یا نه! نشانه جذب شدن پسر به هر دختری معمولا برای اولین بار توسط خود آن دختر، شناسایی می شود. گاهی این نشانه ها، موقتی اند و گاهی روز به روز قدرت پیدا می کنند.

اما نشانه های مختلفی وجود دارد که شاید تو حتی کمی به آن توجه نکرده باشی.

من در طی تحقیقاتی که دارم از گروه آقایان سوالاتی پرسیده ام و آن ها پاسخ هایی داده اند که می توانید از طریق این لیست کیس مقابل تان را بررسی کنید

وقتی پسری جذب دختری می شود، انرژی وافری پیدا می کند. مخصوصا وقتی که این پسر در حوالی دختر مورد نظر است، کارهای عجیب و غریبی می کند که می توان این کارها را از سایر افراد دیگر در آن جمع مجزا کرد!چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

 

شاید باور نکنید اما شاخک های گیسوی مردان می تواند نمودار میزان عشق و جذب شدگی آن ها باشد. گاهی متوجه می شوی که پسر مورد نظر در حال مرتب کردن مویش در آینه ماشین، مغازه و یا حتی در گوشی موبایلش است! پس می توان گفت که او دارد خود را برای جلب توجهی عالی یا کاهش تنش حاصل از هیجانات آماده می کند.

 

اگر به گوش تان رسید که پسری معمولا در مورد شما از دیگران پرس و جو می کند و با دیگران در مورد شما صحبت می کند می توان متوجه شد که او روی شما کراش!! دارد! و این یعنی شما موفق به جذب شدن پسر خاصی شده اید که شاید او را دوست بدارید یا دوست نمی دارید! به هر حال این اتفاق افتاده است.

 

اگر پسری در مورد تو دچار حسادت یا غیرت شود، می توان گفت که تو برای او با سایر پسر ها تفاوت هایی دارد. البته گاهی اوقات پسرها برای جذب دختر ها این کارها را به صورت نمایشی انجام می دهد. اما اگر خوش بین باشیم این گزینه نیز می تواند دل خوش کننده باشد 🙂

 

گاهی اوقات به تناسب جا و مکان و شرایطی که هستید، تو نیاز به چیزهایی داری و یا نیاز به کمک داری. در چنین شرایطی پسری که به کمک تو می شتابد، همان پسری است که به تو توجه دارد و می توان گفت گلویش در حال گیر کردن نزد خاطر مبارک تو است.

 

نشانه های تنفر پسر از دختر از جمله چیزهایی است که می تواند به شما کمک کند تا به طور برعکس متوجه شوید که پسری به شما جذب شده یا نه!

اگر در پسری که به دنبال شناسایی حس او هستی، نشانه تنفر پسر از دختر وجود ندارد، می توان بیشتر امیدوار بود.

 

پسرهایی که دختری را نمی خواهد دارای علایم رفتاری و گفتاری زیادی هستند. نشانه پسری که دختری را نمی خواهد  یک لیست شناساگر برای دخترانی است که به تازگی کات کرده اند و می خواهند بدانند که پسر مورد نظر، آیا هنوز در نخ! آن هاست یا نه! جذب شدن پسر، با نشانه های نخواستن او و بی توجهی او، رابطه کاملا برعکس دارد.

 

گاهی اوقات مردان دوست داشتن خود را به طور افتضاح با سو استفاده نشان می دهند. در این شرایط می توان گفت که، در حقیقت قصد او سو استفاده بوده که با دوست داشتن نشان داده است! ( نمایشی بودن دوست داشتن )! خب حالا از کجا بفهمیم که دوست داشتن خالص است. برای این کار، می توانید این متن را بخوانید تا یاد بگیرید که نشانه دوست داشتن بدون سو استفاده چیست. البته تظاهر به دوست داشتن و عشق دروغین ( کلیک کن ) نیز می تواند از جمله مسائلی باشد که شما ممکن است آن را با جذب شدن پسر اشتباه بگیرید.

 

پسر عاشق پسری است که کارش از جذب شدن گذشته و شیقته و واله شده است. برای این که بدانی نشانه پسر عاشق ( کلیک کن ) چیست و چطور می توانی او را تشخیص دهی می توانی همین مقاله را بخوانی.

 

زبان بدن پسر عاشق ( کلیک کن ) با زبان بدن یک فرد عادی و عاری از حس و احساس و علاقه بسیار تفاوت دارد. شما می توانید به راحتی به کمک یک سری المان ها، متوجه شوید که دست و پا و شانه و چشم و دهان یک پسر در مورد تو چه رازهایی را بر ملا می کند.

 

خب شما می توانید چند کار را انجام دهید تا در جذب شدن پسر بهتر عمل کنید و به سر انجام برسانید:

والسلام !

تمام این نکته ها به شما کمک می کند تا بتوانید به بهترین شکل ممکن بتوانید در یک رابطه درست قرار گیرید، و با سیاست رفتارها درست از خود نشان دهید و بعد رابطه تان را به ازدواج ختم کنید

 

 

از زمانی که متولد شده ام، سعی کرده ام برای بنده های خوب خدا، مفید باشم. هر چه آموخته ام، تجربه کرده ام، و احساس کرده ام را با تو در میان خواهم گذاشت.

Prev Post

پاسخ مشاور: عشقم اول رابطه جنسی می خواهد بعد ازدواج

Next Post

بهم مشاوره بدین تا پسری به ازدواج باهام فکر کنه

داستان پرونده آبنبات تلخ یا زنانه دو شوهره

9 حرکت رمانتیک برای افزایش صمیمیت رابطه

چه رابطه ای را باید تمام کرد ( 22 نشانه پسر بد )

با چه کاری توی بگو مگو ها و دعوا عزیز تر شوم

خیلی ممنون

چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

سلام من با دختری تو فضای مجازی اشنا شدم اون من رو ندیده بود و دوست داشت موقع قرار سورپرایز بشه. باهم قرار گذاشتیم و سینما رفتیم. برخوردش خیلی خوب بود وحتی نگاهش شکلی بود که سعی داشت منو جذب کنه یا حداقل نگاهش اینطور نشون میداد. شبش پیغام دادم و حتی با من گرم چت کرد و درد دل هم کرد ولی از فرداش دیگه نه پیغام منو خوند و نه تک زنگ منو ج داد من هم پیغامی که دادم چون نخوند دلت کردم. تماس نگرفتم باهاش نه دوباره پیغام دادم ولی چون بخاطر درد دلی کرده بود نگرانش شدم که متوجه شدم توی واتساپ انلاین شده واقعا نمیدونم این رفتارش برای من یعنی از تو خوشم نمیاد ولی برای من راحت تره کسی بهم بگه ازت خوشم نمیاد تا اینکه کلا بدون اینکه هیچ نشونه ای از بی علاقگی نشون بده کلا ج نده. این رفتار واقعا منو اذیت میکنه و باعث ناراحتی منمنبیش از حد من شده

من پسر عموم رو دوست دارم ولی دختر عموم میگه ی طرفس دیدم میخواد خودشو به من نزدیک کنه حتی بهم خیره میشه
ولی دختر عموم میگه ی طرفس حتی ی بار خواست دستش بهم بخوره که رفتم به ا دختر عموم گفت که نزدیک بوده دستش بخوره بهم الان اون منو دوست داره یا نه

ببین،من فک کنم که یا اون دختر یا کلا دوست نداره،یا توی تردید هستش که آیا دوست داره یا نه!…یا اینکه از اصل دوری دوستی استفاده میکنه،یعنی یه مدت خزتون دوره و بعد از چند روز دوباره میاد پیشت تا مثلا قدرشو بدونی….چند ماه از این پست شما میگذره و من نمیدونم کات کردید یا نه!ولی امیدوارم هرجا با هر کی که هستید،پایدار باشید!😊

تو کلاس مون یه پسر است خیلی دوسش دارم فک میکنم اون هم به من وابسته شده چون تو کلاس بهم نگاه میکنه ولی وقتی متوجه نباشم بعد روز تعقیبم کرد تا در و خونه و وقتی هم کلاسیام چیزی بمن بگه از من دفاع میکنه فک میکنم عاشقمه یا چون دوسش دارم اینجوری فک میکنم نضر میخوام

💔💔

سلام ممکنه که ایشون به شما جذب شده باشه اما باید به یک سری مسائل حاشیه ای توجه کنید.
شما و هر عزیزی که زیر 30 سال هست و از طرفی افرادی که دارای روابط دانشجویی هستند توصیه میکنم این مطلب رو حتما گوش کنند.

مرسی عالی بود

Your email address will not be published.

Save my name, email, and website in this browser for the next time I comment.

هفت − = 1

هرگونه استفاده از محتوای شادزیستی در شبکه های اجتماعی ، وب سایت ها و کانال ها، موجب بدهکاری شرعی و عرفی است و پیگرد قانونی دارد. به تلاش های یکدیگر احترام بگذاریم.

پر بحث ترین ها

13 نشانه پسر یا دختری که دیگر تو را نمی خواهد

از کجا بدانم عشق سابقم هنوز دوستم دارد؟ ( 13 نشانه بازگشت معشوق)

تمام ترفندهای جذب مرد و وابسته کردن مردان به خود

49 نشانه تنفر پسر از دختر که مستقیما به زبان نمی آورد

Welcome, Login to your account.

یک + 7 =

Recover your password.

A password will be e-mailed to you.

9 − = یک

Publisher –

هر وقت یک رابطه خوب، پیش از ازدواج شکل می گیرد، هیچ کس از دو طرف حتی به این هم فکر نمی کنند که یک روزی معشوقشان نباشد.

گاهی توی این رابطه ها، وضعیت به حالتی می رسد که یکی از طرفین دچار بلاتکلیفی حاد می شود!

نه می داند بماند

و نه می تواند برود

چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

و منتظر یک جواب صریح از عشقش است.

اما معمولا کردارها گویا تر از هر حرفی بیان گر حس واقعی و سلامت هر رابطه هستند.

من توانسته ام با بررسی های مکرر، 13 نشانه از مرد و زنی که دیگر تمایلی به بودن با عشقشان ندارند را پیدا کنم و به تو کمک کنم که اگر در این بلاتکلیفی هستی، بتوانی مشکلت را حل کنی و زندگی ات را بازسازی کنی.

 

راستی تو به من بگو که عشقت، کدام یک از این ویژگی ها را دارد؟

 

وقتی که یک کشمکش و اختلاف بین تو و عشقت رخ می دهد، این خیلی طبیعی است که او ( خواه مرد باشد خواه زن ) چند روز تا یک هفته به تماس شما پاسخ ندهد.

 

اما اگر این یک هفته، نهایتا سر امد و فرد مورد نظر، به پیام و زنگ هایت پاسخ نمی دهد، و این روزها به هفته ها و ماه ها تبدیل شد مطمئن باشید که او، برای زندگی اش برنامه دیگری دارد.

 

آخر چه کسی تحمل دارد که با عشقش حتی اگر شده 1 روز حرف نزند؟

اگر عشقی به میان باشد، نهایتا یک هفته می تواند حال او را دگرگون کند و او را حسابی دلتنگ کند!

اما نکته مهم این است که این زمان هایی که تو به امید پیام او هستی، هیچ نشانه ای برای ماندگاری تو در این رابطه ندارد.

پس اگر فرد مورد نظر، تماس تلفنی ات را جواب نمی دهد و به پیام هایت، عکس العملی نشان نمی دهد! قیدش را بزن.

وقتی که فردی در شبکه های اجتماعی و یا حتی دفترچه تلفن خود، تو را بلاک می کند، بدین معنی است که نمی خواهد بیش از این در دسترس شما باشد.

بسیاری از افراد در چنین شرایطی حتی شماره خود را تغییر می دهند تا تمام در ها به روی شما ببندند.

در چنین شرایطی، به حریم شخصی و خصوصی فرد مورد نظر احترام بگذارید و بیش از این به دنبال ایجاد کانال ارتباط با وی نباشید و او را رها کنید.

بیشتر بخوانید: صحبتی صمیمانه با شکست خورده های عشقی! حتی شما دوست عزیز

 

او واقعا منتظر برگشتن تو نیست اگر این نشانه ها را در او می بینی!

فکرش هم سخت است که بخواهید یادگاری هایی که با هزار عشق و امید به نامزدتان داده اید را پس بگیرید اما این رفتار درست به معنی این است که فرد، تمایلی ندارد از شما چیزی در کنار خودش داشته باشد.

حتی در بسیاری از موارد از شما خواسته می شود تا تمام چیزهایی که از او دارید را به او برگردانید!

این کار برای یک فرد عاشق خیلی سخت است اما اتفاقی است که روزانه بارها می افتد و به معنی این است که باید به دنبال زندگی جدیدی بود!

 

شاید متوجه شوید که تا کنون، عشق و نامزد شما، ترکتان کرده و تصمیم ندارد با شما باشد. اگر ماه ها است که در حال تلاش کردن هستید تا او را برگردانید اما او متاسفانه این تلاش را نمی بیند، و به آن توجهی ندارد بهتر است که دست از تلاش بردارید.

در واقع با ادامه این کار در حال فریب دادن خودتان هستید. اگر فردی واقعا تو را بخواهد، نمی تواند مدت زمان زیادی تورا نادیده بگیرد. پس بهتر است که واقع نگر باشی و سعی کنی کاری کنی، که بتوانی تو هم مثل او، فرد مقابلت را به کنار بگذاری.

 

اگر بعد از گذشتن ماه ها و حتی روزها، فرد مورد نظر شما، هیچ تلاشی در جهت بهبود رابطه نمی کند، بدین معنی است که تمایل دارد مهر و محبت را تحریک نکند، و به دور از شما آزادی کامل داشته باشد.

آیا واقعا تلاش یک طرفه فایده ای دارد؟

به قول بابا طاهر،

چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی

که یک سر مهربونی دردسر بی!

وقتی که فردی از یک رابطه خسته می شود، می توان آن را در چهره اش دید.

 

چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد

چنین فردی با نوع بیان خود و نوع زندگی عاشقانه ای که با تو دارد، بیان می کند که به دنبال یک فرصت استراحت است و حوصله شما را ندارد!

 

بیش از این اجازه توهین به خود ندهید و محترمانه زیر شعله عشق خود را کم کنید و او را ترک کنید.

 

اگر با منزل عشق خود یا نامزد خود رفت و آمد دارید و خانواده شان کاملا از رابطه شما مطلع هستند، قطعا می توانید میزان تمایل شان در چنین شرایطی با زمانی که برای روزهای اول با هم گرم بودید را مقایسه کنید.

معمولا در چنین شرایطی درب خانه فرد مقابل مثل همیشه به روی شما باز نیست یا اگر اجازه ورود دارید همچون یک غریبه مزاحم به شما نگاه می شود!

 

اگر هنوز برای فرد مقابلت مهم هستی، قطعا برای دیدن تو لحظه شماری می کند و برای یک لحظه دیدار تو جان می دهد.

اما اگر برایش فرقی ندارد که تو را ببیند یا نه!

یا اینکه تلاشی برای دیدنت نمی کند بدین معنی است که فاتحه این حس خوب و رابطه خوب باید خوانده شود!

حتی اگر این اتفاق روزها و روزها و ماه ها تکرار شده و حتی با گذشت چند ماه تشنگی دیدار تو در او پیدا نیست و به دنبال هیجان لحظه دیدار نیست! باید شرایط را جدی تر بگیری.

محترمانه خودت را عقب بکش، و غرورت را حفظ کن.

 

اگر شما حتی یک بار هم قبلا شکست خورده باشید، کسی که شما را دوست دارد، هرگز نمی خواهد کاری کند که شما دوباره ضربه ببینید.

اگر تو را دوست داشته باشد، اما کسی هم توی زندگی اش باشد باز هم حاضر نیست تو را کاملا کنار بگذارد، چرا که هم دوستت دارد، و هم دلخور است و هم نمی خواهد ضربه بخوری. در چنین شرایطی سعی می کند تو را نگهدارد، و به عنوان یک گزینه به تو نگاه می کند.

تو هم در چنین شرایطی مثل یک فرد عادی با او خواهی بود!

در چنین شرایطی اگر فرد شخص جدیدی را در شبکه های اجتماعی اش معرفی کرد، و باز هم با تو در رابطه است، مطمئن باش که گزینه اصلی تو نیستی و اینجاست که باید میدان را غیرتمندانه خالی کنی.

 

همانطور که فرد مقابل بدون دیدن تو، و البته با انکار تو، یک فرد جدید را معرفی می کند، و برایش مهم نیست که احساست چگونه است، اگر تو هم کسی را معرفی کردی، و او برایش اصلا مهم نبود، این بدین معنی است که رشته محبت حسابی پاره شده است.

بسیاری از دختر ها سعی می کنند با تحریک حس حسادت مرد، او را به سمت خود بکشند. اگر در چنین شرایطی جملاتی از مرد شنیدید، به این معنی که، برایش مهم نیست که تو با کی دوست هستی و قصد داری با کی ازدواج کنی، پس همین حالا قید رابطه را بزن و زندگی ات را نجات بده.

 

این احمقانه ترین حرفی است که باید از یک عاشق بشنوید!

این که فردی که فکر می کنید عاشقانه دوستتان دارد، بیاید و بگوید چون تو عالی هستی لایق فرد بهتری هستی!

معمولا آدم ها در کسب بهترین ها، و مالک شدن به آن ها حریص تر از هر حریصی هستند.

وقتی که فردی به تو می گوید که لایق فردی بهتر هستی، ذوق نکن، اما محکم باش و رابطه را ختم کن.

هیچ وقت در پی ثابت کردن خودت نباش، و خودت را کم و حقیر نکن

مرد یا زنی که تو را بهترین بداند هرگز نمی خواهد تو را از دست بدهد!

جدایی قطعا دردناک است. این درست است که در پی هر جدایی، از دست دادن، موجب می شود که غم و اندوه دو چندان شود. اما اگر در مورد عشق و نامزد تو این گونه نیست و حس میکنی خوش تیپ تر شده و بیشتر به او خوش می گذرد، مطمئن باشید که از نظر او جدایی یک انتخاب عالی بوده که از دست شما راحت شده است.

ماندن و انتظار کشیدن برای بهبود چنین رابطه ای به دور از انصاف است.

 

اگر مردی یا زنی تو را دوست بدارد، هیچ گاه حاضر نیست که تو را از دست بدهد. حتی اگر هزاران عشق هم روبرویش قرار بگیرد، هیچ وقت چشم از تو بر نمی دارد. اما در سناریویی مخالف آن چه گفته شد، اگر مردی یا زنی بین تو و شخص دیگی، کسی دیگر را انتخاب کند بدین معنی است که، او تو را نمی خواهد! و قلبی که جایگاه تو بوده، حالا منزل کسی دیگر و بعد ها منزل کسان دیگر خواهد بود.

 

بیان این جملات واقعا برایم سخت بود و می دانم که خیلی از افرادی که این مطلب را می خوانند متوجه این امر می شوند که فرد مورد نظرشان دیگر متعلق به آن ها نیست.

اما این حقیقتی است که هر چه دیرتر با آن مواجه شوی و آن را باور کنی، به خودت صدمات بیشتری وارد می کنی.

تو مستحق بهترین زندگی هستی،

و روزی می رسد که این جدایی ها را شکر می کنی.

 

اگر در رابطه ات دچار مشکل شده ای و نمی دانی چطور باید آن را به ازدواج ختم کنی یا این که چطور تکلیفت را مشخص کنی یا رابطه را بهبود ببخشی می توانی از مشاوره رایگان شادزیستی به روش های زیر استفاده کنید.روش ارتباط با شادزیستی تلگرام:  اینجا را کلیک کنایمیل: info@shadzisti.irواتس اپ – آی گپ – گپ – بله : 09030280078

دوستت دارم

 

از زمانی که متولد شده ام، سعی کرده ام برای بنده های خوب خدا، مفید باشم. هر چه آموخته ام، تجربه کرده ام، و احساس کرده ام را با تو در میان خواهم گذاشت.

Prev Post

پمپاژ انرژی در زندگی و رفع کسالت و شارژ شادی دل ( معرفی دوره 28 روزه )

Next Post

9 نشانه مردی که لایق ازدواج است

چه رابطه ای را باید تمام کرد ( 22 نشانه پسر بد )

13 موضوع جدید و جذاب برای جذب پسر با حرف زدن

3 روش کاهش استرس با نفس عمیق در لحظه

چگونه بفهمیم قصد پسر ازدواج است یا دوستی

عالی بود متشکرم

سلام به تو دوست عزیزم. خوشحالم که برات مفید بود. موفق باشی 🙂

چقدر عالی بود. دستتون درد نکنه . هیچ سایتی به رُکی و دقیق شما حرف نزده بود…
واقعا هم همینه..

خوشحالم که از مطلب سایت راضی بودی اسما جان
همیشه به ما سر بزن

سلام خسته نباشید من ازطریق یه کلاس الکترون دروس دانشگاه بایه اقا پسراشناشدم که مثل خودم درس خون بودند وسرهمین موضوع اشناشدیم بعد برام گفت که بایه دختری سه سال بوده اما اون دختره عوض شده وتمومش کرده دختره منم بهش اشتباهاتشا گفتم بعدیه مدت متوجه شدیم که تولدمون روز وماهش یکیه بعد بعدیه مدت ازم خواستگاری کرد بعدیه ماه بهمش زد اما روزی نبود وشبی نبود باهم حرف نزنیم بعد باهاش بیشتراشناشدم ودیدم خیلی بی تابم وفهمیدم خیلی دوسش دارم بهش گفتم ورابطمون شکل گرفت اما سریه مشکلی که براخانوادش پیش اومده بود که بعدبهم گفت بهمش زد اما من بازپاش موندم تاتنها نباشه تااینکه خودش فهمیدبهترمن اصلا نیس بعدبیشترهمو دوست داشتیم ویه مدت رابطمون خیلی خوب بود تااینکه دوروز سراینکه من گیربهش میدم وارامششو گرفتم گفت بهم پیام نده گفت انقدر نگو خوبی وهمچین حرفایی زد بهم اماباز خوب شدیم امادیگه بهم گفت بهم یه مدت پیام نده واگه دیدم دیگه رفتارات اصلاح شد واروم شدم بهت پیام میدم چون این مدت تحت فشاردرسیه گفتم شایدبرااون یکم ریخته بهم وسریه موضوع الکی اینطورکردباهام به نظرتون چه کارکنم؟

سلام ارتباط شما با چه پیش زمینه ای شروع شده؟ ازدواج یا صرفا دوستی؟
به شماره ایمیل info@shadzisti.ir پیام رو جواب بدین.

سلام باخانومی اشناشدم که در دوران عقد جداشده بود4ماه از بنده بزرگتر بودن 22ساله بودن موهاشون به دلیل ارثی خیلی کم بود چند بار خواست که رابطه رو نموم کنیم اما من نزاشتم وگفتم که فعلا نه بعد گریه کردن بازم باهم بودیم رفته رفته هردومون بیشتر به هم وابسته میشدیم تا این که من گفتم بهتره این دوستی رو تموم کنیم تا بیشتر از این وابسته همه دیگه نشیم خیلی عصبانی شد وتموم کردن چند وقت اینستا داشت که بعد ناپدیدد شد شاید شمارشو عوض کرده الان حاله به هم ریخته ی خودم مهم نیست بیشتر نگران اون خانومم از طرفی چند وقت دیگه من میرم یه شهر دیگه از همون اول گفتم مادوستیم اونم گفت بله دوماه رابطمون طول کشید الان من بااین عذاب وجدانم چیکار کنم

سلام وقت بخیر! عذاب وجدان؟ مگه بخاطر شخصیت شما بوده که عذاب وجدان بگیرید؟ بنظر میرسه حس ترحم افراطی دارین و اگر مدتی بگذره حل میشه. دامنه کارها و مشغولیات خودتون رو بیشتر کنید این مساله حل میشه. ضمن این که اقدام جدی برای ازدواج با کیس جدید مشکل رو سریع تر حل میکنه.

جاندارانی مثل تو باعث میشه زندگی ها به لجن کشیده بشه…
یعنی چی اول اون میخواست تموم
کنیم ولی من نذاشتم و بعد که اون وابسته شد تو تموم کردی؟؟مگه مسابقس؟
هیچ میدونی حال الان اون دخترو؟؟
میدونی بازی با قلب یه دختر چقدرخطرناکه؟؟ ای کاش یکم شعور داشتی.
تو که میخواستی تموم کنی چرا گذاشتی وابسته شه؟
هیچ چیزی واسه گفتن ندارم دلمم نمیاد ای نفرینو برای هوسبازایی مثل شما بکنم که ایشاالله یکی مثل خودتون نصیب خواهراتون بشه تا ببینید درد کشیدن چقدر سخته
ولی فایدش چیه باز قراره یه دختره بیچاره دیگه زجر بکشه…
زنا مثل زنبور عسلن شاید کسی اهمیت بودنشونو به اندازه واقعه ایش درک نکنه ولی اگه نباشن دنیامون جهنمه پس قدر این نعمت و بدونید فکر نکنید منی که اینجوری دارم مینویسم یعنی زندگی عاشقانه دارم خودم حالم از همتون بدتره و بدیش اینجاس که قلب پاک گرفتار کسی میشه که قرار نیست بهش قدر داده بشه حالا چه دختر باشه چه پسر…

چطوری میشه باهاتون ارتباط برقرار کرد؟؟ شما فوق العاده این😢🙏🙏🙏🙏

بعضی وقت هم بلاک کردن به نشانه تحریک کردن طرف مقابل است

سلام دوست خوبم.
به نظر من کسی که رفتارش بر پایه احترام است هرگز برای تحریک کردن عشق از بلاک کردن استفاده نمی کنه. این ها ظرافت رابطه است.

سلام ..با دختری .بیش از یک سال بودم باش وتقریبا در طی دوهفته اخر کم کم ارتباطش را بامن کم کرد ..و در اخر ی تومار نوشت ک قطع رابطه کنیم ..از طرفی نوشت بلاتکلیف هستم و از مردا متنفر شده سنشم 17,بود و میگفت عقايدم و حسم تغییر کرده ..از،طرفی نوشت میدونم واقن دوسم داری ..و تو لایق کسی دیگه ای هستی و آینده ت با اونه ..و گفت من ارزش ندارم ناراحت نشو خواهشا…از طرفی یکی دو روز بعد گفت تنفر از مردا پیدا کردم ? کلا از صفحات مجازی محو شد بعد ی مدت و يجورايي میشه گفت از من فراريه با این که من چندان بش پیم ندادم بعد این حرفاش… و رابطه سالمی باش داشتم و هدف خیر بود ميخام برام توضیح تحلیلی بدین در چن سطر.. مغزم درگيره بعد س ماه ببخشید ک زیاد نوشتم ممنون از شما

سلام و احترام این مساله نیاز به واکاوی بیشتری دارد . می توانید از طریقه ایمیل پیگیری کنید، تا بررسی شود.
این جا دو گزینه تنها به ذهن می رسه
1- این فرد دچار افسردگی شده باشد
2- این فرد برای پس زدن شما از این واژه ها استفاده کرده باشد.
به نظر خودتون مساله در کدام ناحیه می گنجه؟ آیا دختر خانم شاد بودن کلا؟ آیا احتمال این داشت که بخوات برای زندگی اش جور دیگه ای تصمیم بگیره؟ آیا شما هدفتون چی بود و …
خیلی نیاز به بررسی داره.
موفق باشید

سلام دوستان
وقتتون بخیر
من به طرف مقابلم گفتم که ازت خوشم اومده و ایشالله قسمت هم بشیم
در جواب گفتش ک برا خودم متأسفم
ب عنوان داداش باهات حرف میزدم
اگه امکانش هس همراهی کنید
ممنون میشم

سلام
وقتی که خانمی این پاسخ رو میده به این معنی هست که به اون میزان علاقمندی و حس خاص که باید به همسر داشته باشه نسبت به شما نداره / گاهی با انرژی و وقت گذاشتن چنین افرادی رو میشه نظرشون رو عوض کرد
اما گاهی زن بع دلیل این که هیچ علاقه ای نداره و میخوات محترمانه پاسخ بده این حرف رو میزنه.
موفق باشید

سلام وقتتون بخیر
ممنون میشم به سوالم جواب بدین، خیلی ذهنم درگیر کرده و نمیتونم کار درست رو تشخیص بدم
به یکی از همکارام که 3 ماهه با هم اشنا شدیم پیشنهاد دوستی دادم، وایشون گفتن که شرایطشو ندارن ولی چون تو رو دوست دارم اجازه بده بیشتر بشناسمت و بعد بهت جواب بدم،منم بش گفتم داری بهونه میاری.
دوبار امتحانش کردم بهم دروغ میگفت(مثلا یه بار که قرار بود باهم از سر کار برگردیم خونه گفت با دوستم میخوام برم،منم شک کردم دنبالش رفتم دیدم با یکی دیگه از همکارامه، دیگه از فردا جواب سلامشم ندادم، ولی راه افتاد تو خیابون بم توضیح داد که بم اسرار کرده سوار شم، من نمیخواستم برم، بهم پیشنهاد داده و من بش جواب منفی دادم بعد اینکه من دوست ندارم دوستیمون بهم خوره و من دوست دارمو از ین حرفا)
به نظرتون بیخیالش بشم یا تصمیم اشتباهه؟
اخه فک میکنم وابستش شدم و اینکه من خیلی ادم حساسیم

سلام
من 5 ماهه عروسی کردم و الان 3 ماهه که خونه پدرم هستم.با شوهرم یه بحثی داشتیم و بعدش من رفتم خونه پدرم.و 3 ماهه که دنبال من نیومده.شوهرم خیلی آدم مغروریه و همش میگه تو در حد من نیستی.
الانم رفته دادگاه تقاضای تمکین کرده.اما نمیدونم واقعا میخواد زندگیمون درست شه یا فقط بخاطر اینکه نفقه نده داره این کارها رو میکنه.چون تو این 3 ماه یه بارم به من زنگ نزده و منم زنگ زدم جواب نمیده.میگه دیگه نمی خوامت.
یعنی واقعا دیگه تموم شد؟

سلام مریم عزیز واقعا ناراحت شدم.
برای این مشکل تکنیک ارتعاش پاک رو انجام بده ( توی همین سایت هست به رایگان )
و این که سعی کنید حتما یکی گذشت کنه و صحبت حضوری داشته باشید.
و این که بزرگتر هاتون رو مداخله بدین. ظاهرا غرور ایشون شکسته که شما رفتین منزل پدرتون.
این کار رو با درایت به خیر ختم کنید. البته طلاق هم به این راحتی ها نیست.

سلام . من ایران نیستم. دو ست پسرم ایرانه. تقرببا من شش ماه که اینجا هستم و کلا نه ماهه که با هم دوست بودیم. قبلش هم یکسال همکار. حالا ده روز دیگه میام ایران و دوس پسرم که متتظر همچین روزی بود باهام کات کرد. ولی بلاک نکرده منو و تاکید کرد که زنگ تزن و من نمیخام بلاکت کنم. استوریهامم همه شو میاد میبینه. بهم گفت بهم زنگ نزن و من بهش گفتم که اومدم ایران بریم مشاوره و قبول کرده و گفت بیای میریم ولی تا اون روز پیام نده. دوستام میگن تورو گذاشته توو اب نمک واس همین میبینه استوریاتو. بعضیا میگن بخاطذ موقعیتت دو دل شده .بعضیا میگن بخاطر سوغاتیه که ازت بگیره . البته وضع مالیش خوبه… الان چند روزه باهاش حرف نزدم . بعضیام میگن میخاد خلوت کنه … میشه بگید در هشت روزی که میام ایران چکار باید انجام بدم ؟اصلا حالِ روحیِ خوبی ندارم و من ایشون رو دوس دارم.من ده اسفند میام ایران

سلام به شما موژان عزیزم
مساله ای که فرمودین خیلی کم پیش میاد چنین رفتاری کنن برای سوغاتی و غیره بنابراین فکر های سطحی نمیتونه مساله رو حل کنه
از طرفی چیزهایی باید مورد بررسی قرار بگیره
نحوه رفتار شما در طول مدت آشنایی
رفتار ایشون در مدت ارتباط
هدف های این ارتباط
ماندگاری شما در ایران و یا خارج
و چیزهایی نظیر این
ممنون میشم در مورد مواردی که گفتم ایمیل برای من ارسال کنید ممکنه چیزی ایشون رو مردد کرده باشه یا عدم درست رفتارهای شما و نداشتن مهارت هیجان رابطه تون رو کمتر کرده باشه در عین حال می تونی ایمیل بزنی و ریز تر در این مورد صحبت کنیم . ممنونم از شما

سلام … من موژانم … ببینید ما اسم ازدواج نیاوردیم بینمون… ولی تمام اهدافمون. مرتبط به ازدواج بود…مثلا دوس داشت بیاد خارج .. من تحصیلی برای ارشد اومدم ..خیلی سختی کشیدم.. اونم شاهدِ موضوع بود .. هرروز تماس داشتیم. من همش بدشانسی میاوردم .دوس داشتم برگردم نمیذاشت.حتی بار دوستش باهام حرف زد ک برنگردم. میگفت اوضاع ایذان خرابه. خلاصه ا من درس میخوندم و با مسکلات میجنگیدم .اونم دوربین خریده بود و دنبال عکاسی بود و همش از دخترا عکس میذاشت و منم حساس شدم و مشکلمون ازاینجا شذوع شد.مشاور بهم میگفت ازش نپرس. ولی واقعا نمیشد. دوست پسرم مهربونه خیلی. من واقعا ناراحتم .هنوزم میبینهداستوریامو . من نمیدونم ایران بیام چکاذ کنم. واقعا !! اون توو این مدت کمکم کرد

موژان عزیز سلام. این رفتارها صرفا نمیشه اسمش رو گذاشت رفتارهایی در مسیر ازدواج. آقایون تا صراحتا در این باره بی پرده صحبت نکنن نمیشه به نیت شون پی برد
حتی وقتی مردی هم حرف از ازدواج میزنه باید در عمل سنجید ایشون رو
حالا بین شما هم حرفی نبوده شما باید کلا مشخص کنید که این اقا هدفش اصلا از با شما بودن چیه.
ایران هم اومدید اگر قصد موندن دارین، باهاش صحبت کنین اما خودتون رو وابسته ایشون جلوه ندید.
این که گفته ایران جای مناسبی نیست قطعا پی بهانه جویی بوده
یک بار صخبت برای همیشه میتونه مساله تون رو تا حدی روشن کنه. البته کاملا جدی و هدفمند

سلام. و وقت بخیر
میخواستم راهنماییم کنین
من با یه خانمی سه سال دوست بودم خیلی خیلی رابطمون خوب بود اما کات شدیم
مشکلات اقتصادی و خانوادگیش بهم ریخته بود.ولی هر دو سه ماه یه بار میومد میگفت دلم برات تنگ شده و یا میگفت تو عشقمی و هیچ وقت ترکت نمیکنم.
بعد مدتها دوباره رابطمون رو شروع کردیم .خب تو روز زمان کمی داره چون بیشتر ساعات روزش رو سر کار و زمان های استراحتش هم شاید چند دقیقه فقط وقت بزاره واسه صحبت با من و تمایل چندانی به قرار گذاشتن نداره.و تاکید کنم تنها زندگی میکنه و چندین بار گفته دوستت دارم ولی حسم به همه چیز و همه کس مرده.
خب شما میگین چه کنم من.واقعا دارم اذیت میشم

سلام و احترام پاسخ شما توسط مشاور به ایمیل تان ارسال شده است. برای پاسخ به سوال می توانید از طریق پاسخ به همان ایمیل اقدام کنید.

من در یک کتابخانه ای دنبال کتابی بودم که به یک دختر دلبسته شدم و از او خوشم اومد از آن به بعد من همیشه یه بهانه کتاب می رفتم و او را می دیدم ولی نتوانستم حس خودم را به او بگویم وقتی که او را می‌دیدم قلبم تند تند میزد بعد از دو ماه او از آن کتابخانه رفت و من برایش دلتنگ شدم و هنوز به امید اینکه او را دوباره ببینم به آنجا می‌روم. به نظرتان او به من علاقه داشت یا نه؟

سلام و احترام به نظر می رسد که این موضوع یک عشق یک طرفه بوده که مخاطب از آن اطلاع نداشته است.

سلام من دوست پسرم چند ماه بود که سرد شده بود ومریضی و حال بد من واسش اهمیتی نداشت چند روز پیش بهش زنگ زدم با لحن بد بهم گفت دست از سرم بردار دیگه دوستت ندارم چرا نمیفهمی کسی به اسم تو تو دلم نیست میخواستم بدونم کس دیگه ای رو یعنی دوست داره؟

سلام دوست عزیزم.
این که ایشون این رفتار رو کردن صرفا به معنی دوست داشتن دیگری نیست، اما دقیقا به این معنی است که هیجان رابطه تون برای ایشون کم شده و ایشون دیگه انگیزه ای برای تلاش برای شما نداره. شاید رفتارهایی مثل:
زیاد

هدیه خریدن بین شما
و موارد اینچنینی موجب شده که ایشون شما رو پس بزنه.
توصیه ما به شما این هست که اگر چند مورد یا تمام موارد این لیست در شما صدق می کنه، حتما دوره شناخت و وابسته کردن مرد از شادزیستی رو تهیه کنید چرا که اگر اشتباهات 200 گانه رو اصلاح نکنید رابطه بعدی تون هم دقیقا همین وضع رو خواهد داشت و به جایی نخواهد رسید.

باسلام،من با دختري دوسال دوست بودم و ميخواستيم ازدواج كنيم كه بينمون سره مسائله بچه گانه اي بهم خورد ولي كم و بيش در ارتباط بوديم اون منتظره برگشت و عذرخواهي من بود و من هم لج كرده بودم و بعد از چندماه كه ديد از من خبري نميشه رفت عقد خواستگارش شد و منكه فهميدم برگشتم،از اون روز چندين ماه ميگذره و نه عكس تلگرامش رو عوض ميكنه و حتي تو اينستاگرامش هم نه عكس عوض ميكنه و نه حتي نميزنه كه ازدواج كرده و يكبارهم خواهرش به من زنگ زد و پرسيد كه چرا بهش پيغام دادي و چرا زودتر برنگشتي و …ميخواستم بدونم به نظر شما نشونه چي هستن اينها؟ممنون

سلام و احترام به شما
احتمال میره که از جانب فردی که عقدش هستن ممنوعیت داشته باشه اینستاگرام بره. شاید هم خودش تمایلی نداره بره اینستاگرام.
عوض نکردن عکس تلگرام هم موضوع خاصی نیست
به نظر من با این توضیحاتی که دادید، ایشون سرگرم همسرش هست و تمایلی نداره حتی خودش با شما صحبت کنه
بهتره که از این فکر و رابطه بیرون بیایید و بعد از مدت معقولی به فکر ازدواج باشید تا رابطه درست و به دور از هیجانات منفی ناشی از جدایی از این خانم، یک رابطه و زندگی خوب ان شالله شروع کنید.
سوالی بود بپرسید.
موفق باشید

سلام من یه پسره رو دوست دارم که 3 سال ازم کوچیکتره ، اون خیلی مغروره و ادمه خشکیه اما تو بعضی مواقع احوالمو میپرسه و پیگیرمه و من این حس رو دارم که دوسم داری چند بار که خواستم احساسشو بدنم گفت من تا 5_6ساله دیگه قصد ازدواج ندارم و اینکه ما فاصله سنی داریم و نمیشه، ولی وقتی میبینم پیگیرم و تو مساله درسی هم کمکم میکنه و میخواد من به درجات عالی برسم و هم میخواد منو ببینه این حسو دارم دوسم داره لطفا بگید من باید چکار کنم ایا ازش فاصله بگیرم یا امیدوارم باشم تو اینده افکارش در مورد سن مون تغیی کنه ؟

سلام به شما دوست عزیز.
معمولا مقوله سن برای آقایون اهمیت داره چرا که دوست دارند مدیر بر خانواده و همسرشون باشن و با یک همسر با سن کمتر این مدیریت بهتر شکل می گیره.
به احتمال خیلی زیاد این اتفاق به ازدواج نمی انجامد.
مرد ها کلا علاقه دارند برای خانم ها کاری انجام بدهند و این خودشون رو به حس رضایت می رسونه. پس نباید چندان به این کارشون، ریز شد و صرفا علاقه عاشقانه انگاشت.
در رابطه هاتون سعی نکنین هرگز، احساس مرد رو مورد پرسش قرار بدین چون به طور عملی و نا خود آگاه نشون می دهند.
ایشون احساس این نیز داره که شما عاشقش هستی و دنبالشی ( به قول مرد ها اسیرش هستی ) و بخاطر همین داره فاصله می اندازه و تز 6 ساله آینده رو میده. ( البته شاید واقعا 6 سال اینده قصدش باشه )
شما با این رابطه منطقی کنار بیا. بدون که اگر قرار باشه، به شما برسه قطعا 6 سال اینده خواهد رسید و راهش پیدا خواهد کرد در غیر اینصورت کسی که متضرر شده شما هستی و بس.
اگر سوالی دارید بازهم بپرسید

سلام
دختری هستم ۲۶ ساله دانشجوی دکترای مهندسی عمران، خواستگاری دارم که بازرس نیروی انتظامی هست، من شغل ایشون رو دوست ندارم یعنی به روحیات من نمیخوره مثلا دوست ندارم برای من از ادارشون تعریف کنن مه چکار مردن و چی شده، و دید خوبی رو شغلشون ندارم ، دوست دارم همسرم یه کار آکادمیک داشته باشن، آیا این میتونه در آینده برامون مشکلی ایجاد کنه؟ آیا این دلیل منطقی برای رد کردن ایشون هست؟ احساس میکنم نمیتونم یه پشتیبان برای ایشون برای پیشرفتشون در زمینه کاری باشم
خیلی ممنون از راهنماییتون

سلام و احترام به شما دوست عزیز، شما باید ملاک هاتون برای شروع یک زندگی مشخص باشه.
معمولا شغل چیزی هست که در سایه سایر برتری های فرد، می تونه حساسیتش کاسته بشه. اتفاقا این گونه شغل ها چالشی هستند و می تونن ساعت ها برای صحبت کردن موضوع داشته باشند. به نظر میرسه که شما با این آقا 3 جلسه صحبت کنین و یک جلسه اش هم بیرون باشه.
و در این مدت همه چیز رو بررسی کنید. اگر در جلسه سوم هم هنوز حس کردید کششی ندارید و هیچ چیزی دیدگاه تون رو تغییر نداده، می تونین مساله رو ختم کنید. اما مسائلی مثل شغل چیزهایی هستند که به طور کاذب توی ذهن بولد میشن و نباید بخاطر اون ها موقعیت ها را خراب کرد. همچنین این حس های کاذب بیشتر گاهی زمانی رخ میده که فرد علاقه ای به شخص دیگری هم داشته باشه و در حال مقایسه باشه. آیا این موضوع برای شما وجود نداره ؟
البته این هم باید بگم که مشاور دوتایی قبل از ازدواج رو هم حتما باید برید.
نکته دیگه این که شما نوشتید: احساس میکنم نمیتونم یه پشتیبان برای ایشون برای پیشرفتشون در زمینه کاری باشم
توی شرایط قرار گرفتن قطعا می تونه نظر شما رو تا حدودی تغییر بده و توجه داشته باشید که پشتیبان و تکیه گاه اصلی در زندگی مرد هست و مرد ها معمولا از تکیه کردن به زن و حمایت های مادرانه بیزار هستند. به این موضوع نیز توجه داشته باشید.
موید و شاد باشید

سلام.من اسفند ۹۶ با یکی از اساتید دانشگاهمون دوست شدم ،ایشون به همراه مادر و خواهرشون در فروردین ۹۷ به خاستگاریم اومدن ،قبل از اینکه بیان خاستگاریم خیلی رابطه ی خوبی داشتیم انقد از آینده حرف میزدیم که من مطمئن بودم با هم ازدواج میکنیم .روزی که اومدن خاستگاریم از حرکات مادرشون فهمیدم مخالفن مخصوصا وقتی رسم و رسوم فهمیدن .وقتی از خونه ما رفتن مخالفتشونو به پسرشون اعلام کردن و پسرشونم ب حرفشون گوش کرد و رابطشو تموم کرد با من ،درحالیکه همیشه میگفت منو خیلی دوست داره .دیگه به هم پیام ندادیم تا چند وقت بعد که پیام داد و گفت دلش برام تنگ شده و منم خیلی سرد رفتار کردم با اینکه هنوزم دوسش داشتم.تو مدت جداییمون ی بار دیگه پیام داد که بریم بیرون ولی من نرفتم . یه بارم بخاطر روز خاستگاری و حرفایی ک در خاستگاری زده شده بود دعوامون شد تا جایی که من ایشونو بلاک کردم. بعد از چند ماه زنگ زد به من و گفت که میخام باهات ازدواج کنم حتی اگه خانوادمم نخوان
خلاصه بعد از ۱۱ ماه ما باز با هم آشتی کردیم،حدود ۱۶ روز با هم در ارتباط بودیم
هروقت میگفتم با خانوادت صحبت کن راضیشون کن میگفت باشه و میگفت صحبت کردم و اصلا قبول نمیکنن،بهم گفت اگه خانوادت قبول کنن خودم تنها میام خاستگاریت
تو این ۱۶ روز گاهی حرفای س# کسی میزد که من هردفعه میگفتم مقوله س@ کسیط برای بعد از ازدواجه،تا اینکه اواخر همش آنلاین بود اما پیاما منو نمیخوند یا جواب تلفنامو نمیداد ،ی بار پیاممو خوند بهم زنگ زد بهش گفتم با خانوادم صحبت میکنم که تنهایی بیایی خاستگاریم گفت باشه اگه قبول کنن عین پسرشون میشمو من خیلی مطمئنم از تصمیمم و این حرفا قرار بود ۳ روز بعد ب خاستگاریم بیاد تنهایی اما یهو دیگه جواب تلفنامو نداد منم خیلی بهم برخورد ی پیام دادم بهش که چرا دروغ گفتی و خیلی بی عُرزه هستی اونم گفت من بی عُرزه نیستم مادربزرگم فوت شده درگیر بودم .منم تسلیت گفتم ولی بعدش دیگه هیچی نگفت منم اصلا بهش پیام ندادم و رابطمون همینقد مسخره تموم شد..دو هفته بعد با یه اکانت فیک تو اینستا بهش پیام دادم پیشنهاد دوستی دادم خیلی زود پا داد و گفت هیچ دختری تو زندگی من نیست و کسی رو دوست ندارم،خیلی ناراحت شدم
لطفا راهنماییم کنید اگه منو نمیخواست چرا بعد از ۱۱ ماه به اصرار خودش برگشت؟

سلام و احترام به شما دوست عزیزم.
این آقا اگر شما رو واقعا برای ازدواج می خواست و علاقه اش به قدری بود که برای ازدواج تلاش کنه قطعا خانواده اش رو راضی می کرد. اون پیشنهاد ثانویه برای بیرون رفتن، و زمان خریدن، و موارد اینطوری صرفا برای این بود که با شما دوست باشه، و به عشق و حال خودش! به قولا برسه. و شما رو با خیال ازدواج و راضی کردن خانواده یا خواستگاری انفرادی، تو اب نمک نگه داره .
مطئن باشید اگر بعد از حربه فوت مادربزرگ باز هم باهاش دوست می موندید، سر موعد مقرر برنامه دیگه ای می ریخت و هی زمان می خرید تا این که یک روز با ؟آسیب های وارد شده به شما ( روحی مالی بدنی و غیره ) شماررو ترک می کرد یا این که شما رو انقدر معطل می کرد تا خودتون خسته بشین.
شما بهترین مدل رفتار کردین با ایشون و علت این که ایشون سکوت کرد و شاید پیگیر شما نشده این بوده که مقاومت شما رو در مقابل خواسته های شوم اش دیده. بهتون تبریک میگم که هوشمندانه عمل کردید و تن به ادامه این رابطه ندادید.
هدف ایشون، فقط رسیدن ب امیال خودشون بوده.
تا جایی که می تونین دیگه با این استاد در ارتباط نباشید حتی واحد باهاش بر ندارید تا آسوده تر باشین.
سوالی بود در خدمتم

سلام ببخشین دوس پسر من از من رابطه میخواد میگه چون دوست دارم این رابطه رو ازت میخوام وگرنه ادم های زیادی هستن چون رو تو حس دارم این رابطه رو میخوام ، اصلا دوس داشتن بدون رابطه نمیشه ، این کار باعث عمیق شدن رابطمون میشه و از اینجور حرفا از طرفی هم میگه شرایط ازدواج ندارم منم دوسش دارم نمیخوام از دستش بدم ولی نمیخوام هم باهاش رابطه داشته باشم اونم میگه تو منو دوس نداری اگه دوسم داری یجوری ثابت کن از این کارت پشیمون نمیشی میشه راهنماییم کنین

سلام به شما ساناز عزیز
دوست خوبم، مشخص هست که در این شرایط ایشان قصد سو استفاده دارند و با این صحبت ها، می خواهندشما رو راضی کنند. هرگز تن به این رابطه ندهید. شما ارزشمند هستید و باید سرمایه تون رو به کسی ارائه کنیدکه ارزش شما رو می دونه و با خواستگاری کردن، و طی رسومات، به شما نزدیک بشه. بنابراین این کار نه نشانه عشق بلکه نشانه سو استفاده از شماست. شما بهش بگین من توانایی این کار رو ندارم، از نظر من معنی عشق این نیست و مقاومت کنید.
سوالی دیگر بود بپرسید

سلام من ۲،۵ سال بود که با آقایی در رابطه بودم.همه جور محبت به ایشون کردم از ساپورت مالی گرفته تا عاطفی و ایشون خیلی به من وابسته بودن من تا کارهای دانشگاهشم انجام میدادم شب و روز باهم بودیم.از همه بهش نزدیک تر بودم ایشون قرصا اعصاب مصرف میکردن و اینکه مشکل خواب داشتن و برای خوابیدن شاید ۴ یا ۵ تا کلنونازپام می خوردن.ایشون برای همه ی کاراش به من وابسته بود.همش میگفت من مریضم افسرده م خیلی تلاش کردم این حسو از بین ببرم ولی نشد که نشد در عوض به من گفت من از تو بریدم و تو رو نمی خوام من ۳۹ روز صبر کردم که بره با خودش فکر کنه بعد دوباره ازش بخوام رابطمونو شروع کنیم ولی گفت بین من و تو همه چی تموم شده منم ایشون رو از شبکه های مجازی پاک کردم چون دیگه طاقت دیدن عکساشو نداشتم.الان واقعا گیجم دلیل کاراش این بوده که در دسترس بودم؟ولی من خیلی بهش محبت کردم.من هیچ وقت بهش حرف ازدواج نزدم ولی ایشون خیلی راحت گفتن من تو رو برا ازدواج نمی خوام و این رابطه یه روزی باید تموم میشد.یعنی به هر کی محبت کنی این اتفاق برات میفته؟؟؟

سلام منای عزیزم.
ببینید رابطه با آقایون مخصوصا برای کسانی که با شخصیت مرد ها آشنا نیستند دارای ریسک بالایی هست. یک سری رفتارها در شما بوده که نا خود آگاه مبین این بوده که شما جز به ازدواج فکر نمی کنید و اقا این رو درک کرده . سرویس دادن بیش از حد مشخص، موجب میشه نه تنها مرد برای شما ارزش قائل نباشه، بلکه شما رو بی ارزش بپنداره ( ارزش تعریف داره اینجا )
معمولا افرادی که زیاد سرویس می دهند به اقایون مخصوصا در دوران اشنایی، از محبت گرفته، تا هزینه کردن و غیره، نهایتا کنار گذاشته میشوند.
از طرفی شما یک خانم سالم با پتانسیل بالا بودی و هستی که داشتی به یک بیمار سرویس میدادی طوری که اون رو بیش از حد واقعی اش بالا بردی، این موجب شده خودت دیده نشی.
و این که همون رفتارهایی که انجام دادی، هر چند از عشق بوده، موجب کاستن هیجان رابطه شده طوری که کسی که خودش مدیون شماست با پر رویی تمام میگه به سلامت! خب این یعنی مهارت های ارتباطی شما هر چند برای قشر بانوان عالی است اما برای اقایون خیر. باید تو این زمینه مهارت ببینید، چرا که اگر اصلاح نشه، در رابطه های بعدی تکرار میشه.
نکته دیگه هم این که
شما وقتی با کسی رابطه برقرار می کنید مدت زمان معقول و سنجیده اش برای اشنایی تا خواستگاری 6 ماه باید باشه. 6 ماه و یک روز اگر بشه دیگه اشتباهه و شما زمان زیادی صرف ایشون کردید. مسلمه که براش طبیعی و معمولی میشین و دیگران رو به شما ترجیح میده.
نکته دیگه این که ایشون مشکل روانی داشتن و با ان وضعیت زندگی خوبی منتظر شما نبود. از پشت تلفن، موبایل، اینستاگرام و تلگرام، بدترین ادم ها با وضعیت روحی هم بهترین آدم ها جلوه می کنند.
برای افزایش مهارت، می تونین در دوره وابسته کردن مرد شادزیستی شرکت کنید و مهارت ها تون رو اصلاح کنین. سوالی دیگری هست بفرمایید.

سلام خدمت شما،یه سوال داشتم اگه کمک کنید ممنون میشم،چندین ماه پیش تو اینستا بایه پسر اشناشدم چندماه صحبت کردیم و بعدایشون گفتن ک علاقه مندشدن به من و منم کم کم حس مو گفتم ایشون ازاینده و خودمون صحبت میکردن و من هرسری میگفتم بیا ببینمت دوست داشت بیادولی نمیومدمیگه نمیخوام وابستگی پیش بیادمن شغلم و درامدم مشخص نیست نمیخوام قلبت و بشکنم چون محبت بینمون زیادمیشه و یه مدت گذشت رابطمون قطع شد بعد دوماه برگشتیم وایشون حسش و نمیگفت درصورتی ک من میگفتم وقتی میپرسم علت و میگه چون نمیخوام وابستت کنم شرایط کاری من مشخص نیست نمیدونم باید چیکارکنم نمیخوام با محبت کردن وابسته شی اما اول و اخر حسش و گفت بازم گفتم حست و بگی بهتر این ک بعدا حسرت بخوری ک کاش میگفتم و ایشون ازاون به بعد جواب حس من و میداد.ایشون یه دوسری چت بایه دختر و برای من فرستادن من خیلی ناراحت شدم و بهم زدم رابطه رو ولی اینسری ایشون گفتن که اون چت اول من باخودم بود ولی چت دوم نه اسکرین دادم و بلاکش کردم طرف و میخواستم ببینم چقدر روم حساسی و غیرت داری وقتی فهمیدم اینقدر زیاده خیلی کیف کردم گفتم تو من و ناراحت کردی تا کیف کنی! گفتن که من نمیخواستم اذیتت کنم قصدم اذیتت نبوداصلا،به نظرشما درسته این کار? مشکل جدی ای درکاره?.درضمن ما تصویری هم و دیدیم اما حضوری خیر. این اواخر هی میبینم خیلی دودل میگه ایندم مشخص نیس نیاز به زمان دارم نمیخوام بدبختت کنم واقعا من خرجم به زندگی خودم نمیرسه و….(ایشون تنهازندگی میکنن درتهران دورازخانواده)ولی بعد تو نمیخوام کسی و من با تو فهمیدم عشق چیه نمیتونم کس دیگه ای رو راه بدم به زندگیم گفتن ک میتونی پنج سال دیگه بمونی تابیام با دست پر گفتم مشخص نیست گفتن ک اگه باشی من خوشحال میشم،ایشون در ضمن تهرانن و من اصفهان و خیلی مشغول کارهستن اصلا جدیدا وقتی برای من ندارن خیلی کم پیش میاد پیام بدن .الان واقعا من و اون نمیدونیم چیکارکنیم با مشاور صحبت کردن گفتن بهشون ک ادما تا پنج سال دیگه تغییرمیکنن درست نیست رابطتون،الان ما دلمون به رفتن نیست من نمیدونم شماره این اقا رو باید پاک کنم بلاکش کنم ? ایشون میگن نکن این کارو من از احوالت خبرداشته باشم عین دوست عادی باشیم .اما واقعا نمیدونم درستش چیه!میشه کمک کنید من باید حذف کنم ایشون و از برنامه های اجتماعیم و بلاکشون کنم یا بزارم باشن اما پیامی ندیم بهم?

سلام و احترام
خب مسلما رفتار این اقا طوری هست که نشون میده برای اینده با شما برنامه ای نداره
در پاره ای از موارد اقایونی که از دیدار سرباز می زنن و موارد اینچنینی و تلاش خاصی برای حضور جدی خانم در زندگی شون ندارن، این اقایون، گاها حتی متاهل هم هستن و باید چشم تون رو بیشتر باز کنین. اگر ایشون دارن زمان 5 ساله می خرن، مطمئن باشید که انتهای این رابطه چیزی نخواهد بود مخصوصا که ز همین حالا غزل خداحافظی رو داره میخونه.
بهترین کار، این هست که ارزش خودتون رو حفظ کنید، و تلاش کنید که از این رابطه مسموم بکشید بیرون.
یک سری نکته دیگر هم به ایمیل شما ارسال شد حتما مطالعه کنید موفق باشید.

سلام.من یه سالی یه اقایی رو میشناختم که خیلی شدید بمن علاقه داشت و مدام خودشو به هر دری میزد برای ارتباط با من برای حتی یک تلفن حرف زدن ساده.حتی یکبار اومد و به مادرم هم گفت این ماجرا رو و گفت که پای همه چیز میمونه سر دوست داشتن من.حیلی هم اذیت میشد ولی من نمیخواستم دوستیمون برای رابطه خراب بشه و میترسیدم همش گفتم نه‌تا اینکه تقریبا پنج شیش ماه پیش بهش گفتم باشه و وارد دوستی شدم باهاش.اوایل همه چیز خوب بود .خوش میگذشت باهاش .بیشتر عاشقش میشدم هرچی میگذشت! مسافرت رفتیم و اخلاقاشو شناختم و خوشم اومد.اونم خوب بود مثل همیشه .تا اینکه کم کم حس کردم عوض شده.یهو پیاماشو با یه دختر دیگه دیدم نه عشق و عاشقی اما خوش و بش صمیمی مثل اوایل اشنایی خودمون.خیلی حالم بد شد بی اعتماد شدم بهش خواستم تمومش کنم ک گفت بهم یه فرصت بده و اینچیزا منم قبول کردم و برگرشتیم .گفتم بریم پیش مشاور اول گفت باشه بعدش گفت نه.نمیام!‌
رابطه همش با جنگ و دعوا جلو رفت و توی همه ی این مدت تنها چیزی که عوض نشد این بود که بهم میگفت دوست دارم همون اندازه قبل… دوستاش سرشون خیلی توی زندگی‌ما بود و براش تصمیم میگرفتن و از من بد میگفتن بهش.اخرشم تمومش کردیم و اون با گریه گفت دوسم داره و تلفنو قطع کرد…اون ادم ساده و قوی که عاشقش شده بودم تبدیل به یه هوس باز ضعیف شده بود !‌ نمیدونم چطور ممکنه اخه !؟میخوام برگردیم اما عقلم میگه اینکار عاقلانه و درست نیست.چیکار باید کرد؟استوری هامو میبینه حتی توی کانال دلنوشته هام هست اما هیچ پیامی هیجیییی نیست بینمون …

سلام و احترام به شما
پاسخ تون رو به ایمیل تون ارسال کردم.
موفق باشید

سلام. من با پسری 6 سال هست که دوست هستم و رابطه صمیمانه ای داریم.. اما ایشان مایل به ازدواج نیست و می گوید ازدواج دوست ندارد. با اینکه من هیچ شرطی برای ازدواج ندارم که بخواهد مشکلی ایجاد کند و از لحاظ ظاهری و موقعیت اجتماعی هم خوب هستم. جناب مشاور شما چه پیشنهادی برای من دارید؟ جدایی از او برایم بسیار سخت است هر روز من پر از اشک و آه شده و واقعا در یک بلاتکلیفی به سر می برم.. توروخدا کمکم کنید.

سلام و احترام
دوست خوبم، 6 سال برای یک رابطه، که شما قصد دارید آن را به ازدواج ختم کنید، زمانی برابر با 12 برابر زمام معقول است. این اقا از بودن با شما و وقت گذراندن با شما لذت می برد اما شما را به چشم همسر نمی بینید بنابراین با بیان جملاتی مثل، ازدواج رو دوست ندارم، یا موراد انچنینی، سعی داره تا خودش رو از اتهام دور کنه و شما به اون فشار بیشتری نیاورید. چند راه حل براتون به ایمیل تون ارسال کردم. موفق باشید.

سلام من با خانواده تصمیم داشتیم عید به سفر برویم وبه خانه دوستمون رفتیم اونجا خوار زن رفیقمونم بود اون یه جورایی به من نگاه یواشکی مینداخت تا اینکه برگشتیم خونه یه روز تو یه گروه خانوادگی .خانواده ما و رفیقمون اون دختره هم بود بعد بهم پیام داد و از این حرفا که کلاس چندمی و… که میخوام در انتخاب رشته ام کمکم کنی منم بهش توضیح دادم و بعد فهمیدم که اون مدرسه نمیره و کلاس هشتم هم بود بعد منم دیگه دیوونه وار وابستش شده بودم و خودشم اینو میدونست چند باری گفت که نامزد دارم ولی دروغ گفت سر کارم گذاشت بهم میگفت که دوستم داره و… ولی یک دفعه بلاک کرد و بعداز ۳ تا ۴ روز از بلاک ازادم کرد فامیلم خواست تا تو گوشیش سیو کنه .تا چند روزی هم هی بهم پیام میداد و با هم خوب بودیم و میگفت ما بدرد هم نمیخوریم ولی هی ابراز عاشقی میکرد که دوستت دارم و‌‌… بعداز چند مدتی همراه هم بسته هامون تموم شد و تا ۲۰ روز تو واتساپ نیومده و تا قبل از این هم رابطمون یه جورایی خوب بود میشه کمکم کنید ممنون.

سلام … من و یکی از اقواممون مدتها بود که میشد فهمید به هم علاقه داریم البته بیشترش هم از سمت اون بود و من کلا همش ناز میکردم و دوری و این کارا ولی اون کوتاه نمیومد و همش دور و برم بود و هموامو داشت و همه ی تلاششم میکرد باهام تو فضای مجازی هم ارتباط داشته باشه و این کار هم شد ولی من به بهونه و اینا بعد چند وقت دیلیت اکانت کردم بازم کوتاه نیومد و وقتی منو میدید دوباره همون توجه ها و ابراز علاقه های لفظی پنهان …. اینم بگم که اگه تو فامیلمون کسی میفهمید هم بد میشد برامون ….. اینم بگم که همه ی حرفا و کاراش پنهان و دو پهلو بود ولی من میفهمیدم و معلوم بود …. خلاصه یه بار رفتیم اونجا و باهم روبه رو شدیم اما اون خیلی ساکت و تو فکر بود و اروم اروم دور میشد ازم …. انگار میخواست دوری کنه ولی دودل بود منم گفتم شاید از رفتار سرد من خسته شده و بالاخره یه کم منم پیش قدم شدم ..‌‌ سلام کردم من اول و نمیدونم بحث و باز میکردم و خلاصه رفتارم یه کم مهربونتر شده بود …. و اون روزام گذشت و من برگشتم و دفعه ی بعد که رفتم و اونم بود دیگه حتی تلاشی واسه بودن اونجا پیش منم نمیکرد …سلام دادم جواب که نداد راهشم کج کرد تقریبا و تازه بیشتر انگار میخواست که نبینه منو و نباشه پیشم .‌. کاملا گیج بودم و اینقدر بهم فشار وارد شده بود که چرا چیشده ؟ که یه روز که همه بودیم زدم زیر گریه و رفتم بیرون هوا بخورم … همینجور تو هوای ازاد قدم میزدم که دیدم جلوی در اومده مثلا به بهونه ی کار ولی من فهمیدم یعنی معلوم بود اومده بود ببینه چرا من اینطوری شدم یهو و تازه خیلی دیر وقت هم بود …..بعدشم چون گریه ی من کلااا عجیبه من کلا ادم سرد و مغروری به نظرش و تقریبا همه میام …. تازه قبل اینکه گریه کنم یه کار دیگه هم کرد که حالمو بدتر کرد من با یکی از دخترای فامیل بودیم و اون اصلا اونو نمیبینه هیچ وقت و کلا باهم رسمین تا حدودی اما …. از کنارمون رد شد باهاش همونجوری که مدل شوخی های بین خودمون بود شوخی کرد….دختره اونو دوست داره خودش نمیدونم میدونه یا نه…‌ قبل ترش هم تو یه باغ مانندی بودیم و منظورش به من بود ولی به بغل دستیم گفت تا من بشنوم که فلانی مثلا کارم داره…. نمیدونم چی کنم که بفهمم که چیشده ؟ هنوز دوستم داره یانه کلا همه چی عجیب غریب شده ..بدتر از همه وقتی اینجوری کرد من تازه داشتم باور میکردم دوستش دارم و ازش خوشم میاد ..‌نمیدونم چیشد …لطفا راهنماییم کنید ..‌

سلام و احترام با توجه به مواردی که فرمودید خب این میزان ناز کردن های شما زیاد از حد بوده و ایشون رو خسته کردید، ضمن این که از ظاهر قضیه پیداست که ایشون برای رابطه جدی و ازدواج شما رو مد نظر نداشته چرا که فقط با سری ها و نازکردن های شما کنار کشیده و سمت دیگری کشیده شده در حالی که فردی که قصد جدی تری داره، تلاش هاش، حرفهاش و عملکردش کاملا متفاوت هست.
الان دوستش دارید و خوشتون میاد! و نازکردن هاتون هم نشونه همین بوده. راه حل رو به ایمیل تون ارسال کردم.

سلام عزیزم اون ایمیلم رمزش رو فراموش کردم .. ندارم … فکر نمیکردم پاسخ رو اونجا دریافت کنم اگه امکانش هست به این ایمیل جدیدم ارسال کنید😘😊
و راستی از بابت لطف و توجهتون بی نهایت سپاسگزارم … 😍😍😍😍😍😍😍😍😍❤❤❤

سلام خواهش میکنم، ارسال شد به ایمیل جدیدتون. موید باشید 🙂

سلام میشه راه حل را برای من هم ارسال کنید

سلام چه راه حلی؟

الان دوستش دارید و خوشتون میاد! و نازکردن هاتون هم نشونه همین بوده. راه حل رو به ایمیل تون ارسال کردم. میشه این راه حل را برای من هم بفرستید

سلام فاطمه خانم
من هم عاشق یکی از اقواممون بودم و رفتار شما را داشت من هم رفتار اون اقا پسر ولی فقط قصد ازدواج داشتم نه دوستی هرچند سنم برای ازدواج کمه ولی دوست دارم ولی هدفی دیگه ای نداشتم من بهتون پیشنهاد می کنم که اگر دوستش دارید بهش بگید و هم از دودلی خودتون در بیاید هم اون بنده خدا

سلام خوبی من پسر هستم و همین قضیه ای را که میگی دارم ولی من پسر این داستانم و قصدم فقط ازدواج بوده و با توجه به اسمتون فکر کنم طرف مقابلم خود شما هستید اما در کل هدفتون از ناز کردن چیه اون sv که میاد صادقانه میگه چه گناهی کرده که با ناز کردنتون کاری میکنید همیشه با سیاست بره جلو هرچند که من هنوز صداقتم را نگه میدارم اگه میشه جواب بدید من کلا از فکر اون شخص اومده بودم (ولی دوسش داشتم) اما الان با این مطلب فکر میکنم که اون شخص شماید و الان خیلی فکرما درگر کرده که بودن اون شخص تو زندگیم خیلی تاثیر داره و می خوام از همین الان فکر دونفر باشم نه خودم تنها

سلام من هم مدتاها بود که به یکی ازدختر های اقواممون علاقه مند بودم و هستم ولی برای ازدواج .و بقیه داستانش هم همینه فقط من پسر این داستان هستم . فکر هم میکنم ایشون همون اقواممون باشن البته اون خیلی مغرور بود من هم ندیدم که گریه کنه اسمش که همونه ولی نمی دونم که صد در صد اون باشه اگ ههم اون نیست که باید بگم براتون ک هکمکم کنید که خیلی گیج شدم

با سلام
من مدت ٣ ماه با خانومی اشنا شدم كه‌ بسیار دلبستش شدم، و با هزار دردسر تونستم شمارش پیدا كنم بعد از ٣ بار رد كردن پشنهادم قبول كرد
تمام این مدت هیچ بار نبود كه با من تماس بگیره یا مسج بده من در روز شاید ١ ساعت باهاش تلفنی حرف میزنم و چندین بار پیام میدم كه البته همیشه جواب میده یه چیزی كه‌ خیلی ازیتم میكنه اگه یه روز باهاش تماس نگیرم اون هرگز این كارو نمیكنه نه زنگ میزنه نه پیام میده

سلام و احترام
به نظر میرسه که این خانم، از دلبستکی کامل برخوردرار نیست و به عنوان یک سرگرمی با شما در تماسه. و البته تماس گرفتن های شما از اول یک عادت شده، و این عادت تا به این جا کشیده شده. اگر هدف تون ازدواج هست باید جدی تر در این باره صحبت کنید و نظر اساسی ایشون رو بپرسید و برای پر رنگ شدن عاطفه در شرایط مثبت برای ازدواج و پیش قدمی خانواده ها، نیت پاک خودتون رو بهش ثابت کنید. در غیر اینصورت این رابطه جز دردسر چیز دیگری نخواهد بود.

سلام…من ۲۲سالمه و ۳سال هست که آقاپسریو میشناسم که ۲۳سالشه با هم رابطه ی عاشقانه نداریم و به واسطه ی اینکه دوسته برادرم هست میشناسمشون و باهاشون صحبت کردم و گفتم که به ازدواج با من فکرمیکنن …از طرفی برادر ایشون در شرف ازدواج هستن و خواهر من هم همینطور و احساس میکنم خانواده های ما الان شرایط راه انداختن دوتا بچه هم زمانو ندارن و اینکه ایشون چندماه دیگه میرن سربازی و من نمیدونم باید چیکار کنم…دو سال سربازی ایشون زمان مناسبی برای آشناییه یا خیلی زیاده یا اصلا نباید صحبت کنیم؟پسر سالم و خانواده دار تو این زمونه واقعا کمه و من نمی‌خوام ایشونو از دست بدم تو این مدت.لطفا کمکم کنید،حدِ رابطه ای که توش گناه نباشه چیه چون ما نماز می‌خونیم و من نمی‌خوام خدا ازم ناراحت باشه

زهرای عزیزم سلام
با توجه به این شرایط، که این اقا مساله سربازی دارند، بهتره که ایشون سربازی رو انجام بده و بعد از بازگشت، در صورتی که بتونه بساط زندگی مثل شغل و درامد و غیره رو تهیه کنه، به ازدواج با ایشون فکر کنی چون رابطه با این اوصاف، نمی تونه چنان که باید سالم و با سرانجام باشه. اگر ایشون شمارو هم دوست داشته باشه قطعا بعد از سربازی به شما فکر خواهد کرد. ضمن این که ممکنه طی این دوسه سال، شما کیس های بهتری داشته باشید پس با پاک نگه داشتن خودتون و توکل به خدا، منتظر بهترین تقدیر ها باشید

سلام خسته نباشید من یه سالی میشه بایه پسر دوستم و هرازگاهی همدیگه رو میبینم اون خیلی منو دوست داره هیچوقت دوس نداره ناراحتم کنه وخیلی بهم اهمیت میده همیشه میگ دوست دارم وهروقت منو میبینه اگ بتونه برام گل میاره وزیاد راجب ازدواج حرف میزنه و بهم میگ جز من باهیچکس دیگ ای ازدواج نکن تو فقط مال خودمی الان شرایط ازدواج رو نداره وپشت کنکوریه میگ ک تابستون کنکور قبول بشم حتما میام خاستگاریت وبامامانمم صحبت کردن ک من دخترتونو میخوام ولی من همیشه میترسم ک بره دانشگاه ویه بهتریو پیدا کنه ولی منو ول کنه وقتی بهش این حرفو میزنم میگن ک میتونی باهام بیای سرکلاس دانشگاه ومن حلقه ازدواج میپوشم اونموقع کسی بهم نگاه نمیکنه و اینوهم بگم من ادامه تحصیل نمیدم بهش میگم ک تودرس خوندی من ترک احصیل کردم میگن ک برام مهم نیس و دوس ندارم خانومم در اینده برن سرکار نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنمایی کنید من خیلیییییی دوسش دارم واون هم منو خیلی دوس داره و بعضی وقتا میخواد رابطه داشته باشیم و من قبول نمیکنم اونم چیزی نمیگه و میگ باشه

سلام! شفاف ترین صحبت من با شما اینه که هرگز رابطه ایجاد نکنین حتی اگر شما رو تهدید به جدایی کنه.
در مورد تصمیم ایشون باید زمان بگذره تا اصلا متوجه شین که حقیقتا شمارو دوست داره یا نه
هم شما وهم ایشون فاصله زیادی تا ازدواچ دارید و ممکنه ملاک ها و علاقمندی هاتون تغییر کنه. پس به نظر میرسه که این وسط شما هم خواستگاران قابلی داشته باشید و بخاطر این اقا و قول نیمه کاره شون اون ها رو از دست بدین.
بهترین کار این هست که کم کم فاصله بگیرید و بهش بگید که وقتی دانشگاه قبول شدی و تصمیم گرفتی برای ازدواج اقدام کنی تماس بگیر! نکته مهم این هست که به محض قبول شدن توی دانشگاه شرایط زندگی تشکیل دادن برای این اقا مثل همین حالا است با دغدغه ها و سرمشغولی های بیشتر !لب کلام من این هست که اگر می خوات بعد از قبولی دانشکگاه اقدام کنه همین حالا هم میتونه! پس شاید بهانه تراشی باشه و این قول و قرار ها صرفا بخاطر ایجاد رابطه باشه. در عین حال ماندن تو این رابطه و صبر کردن تا دانشگاه بره درسش تموم شه سربازی بره و بعد کار پیدا کنه و بعد خانواده ش راضی کنه به سود شما نیست.

سلام، من ٤ سال قبل با پسري دوست شدم، ابعد از يكسال گفت قصد ازدواج داره و منو به خانوادش معرفي كرد. اما گفت مشكلات مالي داره و پس از اينكه حل بشه ميتونه اقدام كنه. متاسفانه بعد از چهار سال هنوز اقدام جدي براي مواجهه با خانواده من انجام نداده. هربار كه ميگم تكليف منو مشخص كن ميگه مشكل اقتصادي دارم.توي دوستي هيچ مشكلي نداره، هرروز درتماسيم، ميبينمش، هر لحظه در دسترسه اما نمياد جلو. من هم از طرفي مشكل بالا رفتن سنم رو دارم. واقعا نميذونم بايذ چه كنم

سلام ساره جان
یک رابطه، وقتی که شکل میگیره تا زمانی که به ازدواج و خواستگاری بیانجامد 180 روز زمان براش کافی است. حتی گاهی زودتر هم رخ می ده. بنظر میرسه این اقا از شما برای سرگرمی خودش استفاده می کنه و مشکل اقتصادی یک بهانه است. بهترین کار، اتمام این رابطه و پایان دادن این احساس و انتظار و توجه به کیس های بعدی تون هست. اگر همین حالا از این اقا بپرسید که قصد ازدواح دارم 90 درصد میگن، خوشبخت باشی من هم دوستت دارم! اما این جملات عاشقانه صرفا برای کم کردن اتهام و سرپوش گذاشتن بر روی کاری هست که به نا حق 4 سال با شما انجام داده. بنابراین منطقی تر و عاقلانه تر برای زندگی تون تصمیم بگیرید و دلسوز خودتون باشید.

با سلام من با نظر شما مخالفم منم همین موقعیت این پسر رو داشتم واقعا کار بود پا پیش میذاشتم و به عشقم میرسیدم اما کار نبود الانم 4 سال از دختر جدا شدم فقط فکرم پیش اون اما اون موقع کار نداشتم اون موقع که جدا شد و خطش خاموش کرد نامزد داشت کاری از دست من بر نمیومد منم فقط تونستم بگم خوشبخت بشی اگر کار داشتم نمیذاشتم از دستم بره بخاطر همین با نظرتون مخالفم شدید

سلام،
به مشاوره نياز دارم ولى درگاه پرداخت مشكل داره ، ميتونم به شماره كارت يا حساب واريز كنم، ممنون

سلام بله، به پشتیبانی تلگرام پیام دهید. با تشکر

سلام و عرض ادب خدمت شما
یه سوال داشتم خدمتتون آیا اینکه یه دختر توی چت کردن به جنس مخالف بگه که من به تو اصلا فکر نمیکنم و از این نوع حرفا به نظر شما داره عشقشو پنهون میکنه یا نه احساس واقعیشو گفته؟

سلام بستگی داره که این حرف رو در کجای رابطه زده! آیا در بدو آغاز رابطه؟ ما بین رابطه؟ رابطه خیلی وقته پیش رفته!
معمولا اگر خانم این حرف رو چند بار تکرار کنه، بلک کنه، جواب تون نده، و غیره .. جدی گفته شده. گاهی در بین رابطه کفته میشه که برای سنجش علاقه اقا و یا برای نازکشی هست که این کار با توجه به دو دلیل اخر، غیرعاقلانه و بچه گانه است.

سلام وقت بخیر من یک فرد ترنس هستم وبه زودی قراره جسم دخترونم بدست بیاره،بایک مردی ۲۹ساله خودم ۲۰رابطه دارم حدود دوسال والا نمیدونم بخدا حسش دوگانست هنوز همو ندیدیم خیلی حجالتیه تلاشی برادیدنم نمیکنه حس میکنم تواین جسم هستم روش نمیشه،اما واقعا چندبار کات کردیم تلاش میکنه رفتارای بسیار عجیب داره کارای عمدی میکنه اذیت شم ترخدا کمکم کنید مشاور

سلام
من با ی پسری سه ساله دوستم راهمون ازهم دوره چند ماه ی بار میتونیم همو ببینیم من فهمیدم با یکی رابطه داره.
بعد بهش گفتم انکار کرد چند روزی جوابشو ندادم بعد ازم معذرت خواهی کرد که اینکارو تکرار نمیکنه و برای هوس بوده فقط
بعد که ازش پرسیدم گف که مجبورم رابطه داشته باشم و فقط برای هوسه و ازم خواست که قبول کنم تا موقعی که ازدواج میکنیم
چیکار کنم به نظرتون؟

سلام الهام عزیزم. من احساس میکنم این اقا صلاحیت کافی برای ازدواج ندارند، و این که بیان کردن برای هوس هست خب دارن صحه میزارن به کار خاص و نا پسندشون!
کفتن تا موقع ازدواج؟ موقع ازدواج از نظرایشون شاید هیچ وقت نرسه و عمر شما هدر بشه! در این باره باید مشاوره جدی تر و عمیق تر صورت بگیره تا بتونین بهتر تصمیم بگیرید.
این اقا عملا دارن میگن که من باید تا زمان ازدواج با بیش از 1 نفر باشم! و شما بخاطر دوست داشتن تایید کردید و این خودش یک عامل برای دور شدن ایشون خواهد بود.

با سلام من براي اولين بار از دختري خوشم آمده كه از خودم چهار سال بزرگ تره هركاري كردم نتونستم خودمو تو دلش جا كنم حتي يك دسته گل با يك جعبه شكلات روي ماشينش گذاشتم و شماره تلفنمو پشت يك كاغذ كوچيك كه روش نوشته بود دوستت دارم نوشتم و به شاخه يكي از گلها چسباندم ولي هيچ خبري ازش نشد طرف دوست پسري هم نداره اگه ميشه راهنماييم كنيد ممنون

سلام و احترام خوب این کاری که شما کردید دقیقا شبیه وقتی هست که بخواهید یکی رو به عنوان صرفا دوست انتخاب کنیند از طرفی خانم ها تمایل دارند که رابطه جدی داشته باشند تا به هدف ازدواج برسند. از سوی دیگه شما فقط با یک اقدام منتظر پاسخ هستید! باید جدی تر مردانه تر و مصمم تر این کار رو انجام بدید. البته اگر مشکل بزرگ تر بودن براشون حل شده باشه.
البته این که می فرمایید دوست دیگری هم نداره، به زعم شماست و شاید واقعیت فرق داشته باشه. همیشه برای این که غافلگیر نشید، در چنین مواردی یه اما و اگر هم در کنار عقیده صد در صدی خود گذارید. موفق باشید

من هنوز متوجه نشدم ميگم براي اولين بار باهاش اشنا شدم

سلام وقت شما بخیر
من حدود 3 سالی با رابطه داشتم با یه اقایی ک 6 سال ازش بزگترم اما اصلا به من نمیاد ک 6 سال ازشون بزرگتر باشم و هر کسی هم ک مارو میدید میگفت ک خ بهم میاین و این من شناسناممو هم درست کردم و یک سالی هم از ایشون کوچکتر شده اما چند نفر از اشناهامون ک خاستگارمم هستن رفتن به خانوادشون گفتن ک این خانوم نبینین انقد کوچولو این 6 سال بزرگتره
اما همش دوس پسرم انکار میکرد اما خوب فاییده ای نداشت خانوادش حسابی با شنیدن این حرف با من مخالف شدن در صورتی ک اوایل ک نمیدونستن خیلی هم منو دوست داشتن.
خلاصه خ اذیتش میکردن نمیذاشتن خونه بمونه میگفتن برو بیرون اگه با اون دختره هستی و اینا مدت یک سال خ اذیتش کردن تا تصمیم گرفت ک از من جدا بشه ، دو هفته ای از هم دور بودیم به سختی خ زیاد تا این ک تماس گرفت بریم بیرون ، رفتیم بیرون و گفت ک من همه سعیمو میکنم ک روی پاهای خودم بمونم ک دیگه اونا نتونن جدامون کنن و گفت ک مواظب خودت باش تا زود بیام تحویلت بگیرم
حالا سوال من اینه تا کی منتظرش بمونم ؟
نکنه اینجوری گفته تا هر دومون اروم بشیم و کم کم از من فاصله بگیره؟
یا اینکه نکنه با کس دیگه ای در ارتباطه؟
خ فکرم درگیره روز اخر لابلای حرفاش گفت ک مگه بهتر تو هست ک من برم با اون.
و اینم بگم ک از لحاظ ظاهری یه چهره خیلی خاص دارم ک معمولا همه خوششون میاد ازم و اینکه شبیه دخترای 18 ساله هستم و هرکسو میگم ک 23 ساله خیلی تعجب میکنن

سلام وقت بخیر. در طول این مدت از زمانی که گفتن صبر کن، چه رفتارهایی داشتن؟ همه مواردی که گفتید احتمال داره اما باید بدونم دقیقا الان چه رفتاری دارن؟ خانواده شون چطور رفتاری دارن و غیره؟ ممنون میشم توی ایمیل بیشتر توضیج بدین. با تشکر

زمونه ای بدی شده اعتماد سخت شده و هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست من چوب خوب بودن و اعتماد کردن خوردم…

سلام من از یه پسری خوشم میومد و اینستا دیده بودمش و میشه گفت نزدیک ۴ ماه بود به عکساش نگاه میکردمو دیگه عاشقش شده بودم بعد یه روز دیگه تصمیم‌گرفتم بهش بگم ازش خوشم میاد و گفتم اما چون قصد رفتن به کانادا در اینده داره بعد از چندروز حرف زدن اون رو بهونه کرد و گفت دوست نشیم بهتره . بعده تقریبا یک ماه اینا خودش به دایرکت تلگرامم اومد!!! کلی حرف زدیم و اینا و بهم پیشنهاد داد ! همو دیدیم و کلی لحظات شاد اینا داشتیم عالی ، زنگم میزد پیامم میداد نه اینکه نده ، سه روز اینا حتی بعد قرار اول اومد دنبالم بعد دانشگاهش و منو تا باشگاه رسوند و همش میگفت دلتنگمه و اینا .. بعد اون روز تقریبا دوروز اینا بعدش این منو وقتی با یه دوستش بودن تو دانشکده دید و من رفتم از نزدیک حالش و پرسیدم و اینا . بعد اون لحظه دیگه هیچی هیچ پیامی بهم نداد . منم یه روز صبر کردم و بهش پیام دادم که چیزی شده ؟ اولش گفت نه . بعد گفتم بگو و اینا ، گفت میبینی‌دیگه وقت کافی واسه رابطه اینا ندارم و تو به راه خودت منم به راه خودم بریم‌بهتره !!! تا دیشبش میگفت میخوام ببینمت دلم واست تنگ شده فلاناا !
همون روز که اینو گفت شبش شبه یلدا بود من اینستا استوری گذاشته بودم . یهو‌بهم یه عکسی پیامی فرستاد اما بدون اینکه من ببینم زود پاکش کرد و نتونستم ببینم . اما دیدم‌که یه چیزی فرستاد خلاصه !
اصلا دلیل منطقی واسه جداییمون نیورد و همش تو فکر اینم دلیل جداییش چی‌میتونه باشه اخه !!!
بعد اون همیشه استوری هامو‌نفر اول اینا نگا میکرد اما یک ماه اینا میشه که اصلا نه لایکم میکنه نه استوری هامو میبینه و نه تنها من دوست صمیمیم هم که پیجش هست مال اونم نمیبینه که حتما یه وقت منو نبینه
فقط بین اونهمه ادم منو نگا نمیکنه !!!!!
منم که نمیتونم فراموشش کنم اصلا !!
منم مثل خودس نگا نمیکنم و بایک نمیکنم ولی چون نمیتونم تحمل کنم به دوستم میگم عکس میگیره از استوری هاش میفرسته نگا میکنم :(((
حالا به نظرتون بهش دوباره پیام بدم که بیا همو‌ببینیم و بحرفیم و اینا یا نه ؟ واقعا خیلی دوسش دارم و نمیتونم دیگه تحمل کنم !
از یه طرفم خجالت میکشم که واسه بار دوم عشقم و بهش اعتراف کنم بعد این همه وقت !
تورو خدا بهم یه پیشنهادی بدید ؟ اصلا به نظرتون اون فکرش به من هس یه کوچولو ‌هم باشه ؟ اینکه تنها منو دنبال نمیکنه و اینا نشونه چی‌ میتونه باشه ؟؟!
پسر مغروری هم هست تقریبا و در عین حال از اون شلوغاش D:
چیکار کنم من ؟:((((

سلام دوست خوبم. اولین اشتباهی که شما داشتی ابراز دوست داشتن به این اقا بوده. البته من دقیقا نمی دونم طی رابطه چه صخبت ها و عملکرد ها ورفتارهایی رد و بدل شده ( ایمیل بزن و بگو ) اما به نظر می رسه ایشون شما رو صرفا برای یک سرگرمی دوست داشته و تمایل داشته شما رو پنهان کنه از بقیه و به احتمال زیاد جون هم کلاسی اش شما رو دیده از نیت ها بعدی اش، ( که معمولا خیر نیست ) منصرف شده. شما وقتی برای بار او از ایشون شنیدید گفت دوست نشیم بهتره ” باید عقب می کشیدید. اگر این حرفشون صرفا برای تست علاقه شما بوده! با عقب کشیدن قطعا بیشترجذب شما می شد اما اگر هدفش واقعا جدایی باشه، کاریش نمی شه کرد و این حرف رو کاملا واقعی زده حتی اگر ماه ها بعد هم با شما بمونه باز هم میرفت پی کارش!
شما الان هیچ عکس العملی نشون ندید چون این فرد ادم شفافی نیست و ممکنه در اینده شما رو بارها دچار این حس ( عشق – دوری – عشق – دوری . ) کنه و زندگی رو براتون تلخ کنه.

باسلام خدمت شما،بنده بیچاره ترین آدم روی زمینم،ماجرا از اون جایی شروع شد که ۲ سال پیش خواسته و ناخواسته عشق و کم کم دیونه ی دختر همسایه مادر بزرگم شدم،البته برای اینم میگم بیچاره چون خودم نمی‌تونستم برم پیشش بگم بهش که دوسش دارم آخه اون موقع همش ۱۶ سالم بود ،و به جای اینکه خودم باش رودرو بشم همش واسطه می‌فرستادم که بره بهش بگه که البته اشتباه بود ولی چاره ای نداشتم،تا یه روز این‌ که جواب واسط اومد که رفته بودن بهش گفته بودم که من خیلی دوسش دارم،بعد برگشته بود گفته بود من پسر خالم رو دوست دارم،بعد منم با خودم گفتم این چرت میگه و داره منو دست به سر میکنه تا همین جور ادامه دادم و به فکرش روز و شب و شب روز میکردم جوری که قبل از خواب رویا هام رو با اون می‌ساختم خیلی دیونش بودم ،اخه اولین عشقم بود و خیلی هم برام مهم بود،همین جور گذشت تا چند وقت پیش خاله ام این قضیه رو فهیده بود و به من گفت که مهدی دور اینو خط بکش این پسر خالش رو میخواد ولی من بازم باور نکردم تا این که به یک مکافاتی پی ویش رو گیر آوردم رفتم پی ویش ،از ابراز علاقم بهش شروع کردم تا خیلی چیزا که نمیدونس،ولی اون همون اولش گفت ما به درد هم نمی‌خورم ولی من آنقدر عشقم داغ بود که حالیم نشد،هی ادامه دادم هی ابراز علاقه میکردم بهش تا اینکه حرفی که نباید می‌زد رو زد، و برگشت گفت که من دیوانه وار پسر خالم رو دوست دارم،منم با دیدن این جمله نابود شدم که هیچ داغون بودم ،اخرش هم من یه سری صحبت ها کردم اونم بلاک کرد،حالا با این قضایا که پیش اومده منه بدبخت ،بیچاره دارم داغون میشم نمی‌تونم فراموشش کنم ،اخع درو اطرافیان اونایی که میدونن میگم بیخال بابا فردا یکی دیگه میاد تو زندگیت ازاین بهتر از این عاشق تر هم میشی ولی آخه منه تنها نه کسی رو دارم که بیاد به جای اون هم خیلی سخته که بتونم به جای اون قبولش کنم،پس یه کاری نمی‌تونم انجام بدم ،اونم کار هروزم هست فکر و فکر راجب اون و گذشته که دیگه داغونم کرده و منزوی یعنی اینجوری پیش برم افسردگی میگیرم گوشه خونه آنقدر که حالم بده،خواهشن کمک کن

سلام و احترام
عاشق شدن در سن 16 سالگی برای یک پسر، اشتباه ترین چیزی است که رخ می ده چرا که تا ازدواج با توجه به سن ازدواج در این دوره زمونه چیزی حدود 20 سال فاصله دارید. بنابراین تلاش کنید از این به بعد دچار این حس اشتباه نشین و اگر شدید کنترلش کنید چرا که شروع عشق دست خود ادم نیست اما کنترل و کم کردنش کاملا دست خود فرد هست. همینطور زیاد کردنش هم دست خود فرد هست.
برای این که آرامش بگیرید، سرتون رو به ورزش، فعالیت های ذهنی و نظیر این گرم کنید تا بتونین به راحتی کم کم از محبت ایشون بکاهید.
یاد اوری خاطرات، گوش دادن به اهنگ های غمگین، واگویه های منفی با خودتون ( به شروع جمله تون نگاه کنید در قسمت سوال!!! ) همچنین تلاش برای ساختن آینده تون، همه این ها کمک می کنه هم فرد موفقی بشی هم بهترین ها در اینده سر راهتون قرار بگیره.
شما پسر هستی می تونی حتی به تنهایی فعالیت های خووبی در بیرون از منزل داشته باشید که ورزش و باشگاه بهترین اون هست.
این نگرانی رو هم از خودتون دور کنید که دیگه عاشق نمیشم و کسی به چشمم نمیاد و اینا . همه این ها بخاطر عشق و علاقه ای هست که الان دارید و به مرور حل میشه.
استفاده از دوره دستکاری کوانتومی هم در این باره کمک تون میکنه.
موید باشید

سلام من 32سالمه 4سال جدا شدم با مردی 36 ساله اشنا شدم که از ازدواج اولش یه دختر 8 ساله داره خصوصیات اخلاقیمون خیلی شبیه هستش بعد از یک سال بهم پیشنهاد اشنایی داد ( نه ازدواج). وقتی گفتم طرفشو اشتباهی گرفته ، گفتش قصدش ازدواج و قرار شد چند جلسه تلفنی بدون اطلاع خانواده ها اشنا شویم . بعد از تقریبا 10 ساعت صحبت تلفنی در طول 3 ماه ، من بهشون گفتم خانواده ها را در جریان بزاریم چون با دخترت هم باید رابطم خوب باشه که قبول نمی کنند میگن که با صحبت کردن به صورت سوال و پاسخ همدیگر رو بشناسیم در این مدت اصلا سوء استفاده نکردن فقط در زمان تبریک روز تولد و مناسبت های دیگر از کلمه عزیزم و دوست دارم و بوس و… استفاده شده نه بیشتر . لطفا میشه راهنمایی بکنید که ایا بهتره ادامه بدم چون رفته رفته روابطمون صمیمی میشه ؟ و در صحبت هاش از ازدواج چیزی نمی گه ؟
سوال دومم اینه که ایا ازدواج با مرد بچه دارسخت نیست ؟
ایمیل اشتباه شده بود

سلام رهای عزیز
ازدواج با مرد بچه دار کاملا به روحیات و توانایی خود شما بر می گرده . خب اون بچه مسئولیت داره و باید مثل چشمات مراقبش باشی و سختی های اول اشنایی رو تحمل کنی و اگر مادر اون دختر بچه هم در قید حیات باشه شاید کشمکش هایی با ایشون داشته باشی. اما در ادامه:
1- دقت داشته باش که حتما این اقا متاهل نباشه ( یعنی الکی نگفته باشه که من جداشدم و … )
2- اگر حرفی از ازدواج نمی زنه، به احتمال خیلی زیاد، قصدشون ازدواج دائم نیست و شاید وابسته بشین و به ازدواج موقت تن بدین و این خودش شاید مساله ساز بشه براتون
3- اگر به شناخت کافی اولیه از هم رسیدید و ایشون راضی نیستند که با خانواده ها بررسی شه و به خانواده ها کشیده بشه، توصیه دارم که کنار بکشید تا آسیب بیشتری نبینید.
4- این که الان سو استفاده نکردند از شما دلیل بر نیت 100 درصد پاک نیست چرا که متاسافانه آقایون به تناسب روحیات و ویژگی های خانم، کم کم وارد می شوند.
امیدوارم پاسخ مفید رو گرفته باشید.

ممنون از وقتی که گذاشتی.
هر بار بهانه هایی که میاره تقربیا قابل قبوله چون یکی از دوستام که از فامیل های دورشون است ، میگفت که همسر سابقش اون موقع (10سال پیش رو میگم) خیلی اصرار میکرد که ازدواج بکنن و ایشون با نارضایتی ازدواج کردند (یه مدتی مثل اینکه با هم دوست بودن ).
وقتی من بهش گفتم که خانواده ها در جریان باشن گفتش پیش خانوادت اگر به هر دلیلی به تفاهم نرسیم ناجور میشه ، مجبور میشیم که ازدواج کنیم و از این حرفا ( دورا دور خیلی خیلی کم خانواده ها رو میشناسیم) . و بعدش هم پدربزرگش فوت کرد و میگفت که توی این شرایط نمی تونم حرفی از ازدواج بزنم ( تا حدودی خجالتی و کم حرفه ). واقعا نمی دونم چیکار کنم به نظرتون اگر پیام یا تماسی گرفتن چیکار کنم بد نمیشه مدام حرف ازدواج رو پیش بکشم؟ ( البته الان چهلم پدربزرگش هم تموم شده) .
در ضمن روزهای اول میگفت که بچه پیش مادرش میمونه اما بعد ها گفتش مشکلی نداری اگر بچه با ما زندگی کنه ؟؟؟
به نظرتون می خواست با این حرف من منصرف بشم یا این اینکه واقعا می خواد بچه با خودش زندگی کنه . این دوستم میگفت مادرش امکان نداره بچه رو به این بده .
توی محل کار خیلی ها میگن که ازت خوشش میاد ( اون کارمند رسمی هستش و وضع مالیش خوبه و من قراردادی که احتمالا تعدیل نیرو بشه)
یک دنیا ممنون از بزرگواری شما

سلام ممنون از سایت خوبتون…
راستش من اوایل امسال متوجه شدم کسی که فکر می‌کردم خیلی مناسب و خانوم هست و مدتی هم با هم رابطه داشتیم ، برگشته پیش دوست پسر قبلیش، من هم مدت دوسال بود فقط به خاطر مسئولیت پذیریم باهاش ادامه می دادم، در ضمن فاصلم رو رعایت می کردم و فقط پیام می دادم چون می‌خواستم بهتر بشناسمش…
به خاطر کاری که کرد تونستم راحت فراموشش کنم با وجود این که اولین دختر زندگیم بود
بعد مدتی به دو تا خانوم مشاوره تحصیلی می دادم ، هر دوشون دوست صمیمی ولی یکیشون رو دوست داشتم، رفیقش رو چند سالی می شناختم و می دونستم دوستم داره ، منم واسه این که بتونم بهتر کمکش کنم یه اشتباهی مرتکب شدم و بهش گفتم دوست دارم تا بهتر روی درسش متمرکز بشه، خیلی وضع درسیش رشد کرد، تا این که یه ماه پیش فهمیدم این خانومی که دوسش دارم فهمیده به دوستش گفتم دوست دارم،
الان من موندم و اشتباهم و دختری که خیلی دوسش دارم و میگه من هیچ وقت به رفیقم خیانت نمی کنم، از رفتارای قبلیش تو پی‌ام هاش فکر می کردم دوستم داره ولی الان می گه هیچ وقت دوست نداشتم، منم می گم صبر می کنم تا همه چیز حل شه
اون دوستش هم می دونه من فقط برای کمک تحصیلی همچنین اشتباهی کردم و گفتم دوست دارم
واقعا سر در گمم
این خانوم خیلی شببه من هستند و رفتارش خیلی مناسب تیپ من هست، چیکار کنم
خیلی بهش پی ام دادم و خیلی درگیرم

سلام و وقت بخیر.
تنها راه حل این هست که این خانم ( دومی ) به خانم اولی نظرشون رو بگن و بهشون بفهمونن که براشون واقعا مهم نیست و این دوست داشتن سوری بوده و چیزی بین شما نبوده.
از طرفی اگر با این حال خانم اولی، باز هم گفت نه، مشخص هست که بهانه است یا انقدر دلخور هست که حاضر هست شما رو کنار بگذاره.
پس تنها چاره خانم دومی هست که مساله رو و حساسیت رو کاهش بده. همین.

ممنون از وقتی که گذاشتی.
هر بار بهانه هایی که میاره تقربیا قابل قبوله چون یکی از دوستام که از فامیل های دورشون است ، میگفت که همسر سابقش اون موقع (10سال پیش رو میگم) خیلی اصرار میکرد که ازدواج بکنن و ایشون با نارضایتی ازدواج کردند (یه مدتی مثل اینکه با هم دوست بودن ).
وقتی من بهش گفتم که خانواده ها در جریان باشن گفتش پیش خانوادت اگر به هر دلیلی به تفاهم نرسیم ناجور میشه ، مجبور میشیم که ازدواج کنیم و از این حرفا ( دورا دور خیلی خیلی کم خانواده ها رو میشناسیم) . و بعدش هم پدربزرگش فوت کرد و میگفت که توی این شرایط نمی تونم حرفی از ازدواج بزنم ( تا حدودی خجالتی و کم حرفه ). واقعا نمی دونم چیکار کنم به نظرتون اگر پیام یا تماسی گرفتن چیکار کنم بد نمیشه مدام حرف ازدواج رو پیش بکشم؟ ( البته الان چهلم پدربزرگش هم تموم شده) .
در ضمن روزهای اول میگفت که بچه پیش مادرش میمونه اما بعد ها گفتش مشکلی نداری اگر بچه با ما زندگی کنه ؟؟؟
به نظرتون می خواست با این حرف من منصرف بشم یا این اینکه واقعا می خواد بچه با خودش زندگی کنه . این دوستم میگفت مادرش امکان نداره بچه رو به این بده .
توی محل کار خیلی ها میگن که ازت خوشش میاد ( اون کارمند رسمی هستش و وضع مالیش خوبه و من قراردادی که احتمالا تعدیل نیرو بشه)
یک دنیا ممنون از بزرگواری شما

سلام مطالب مفیدی بود
اسمم رضا، من به یه نفر خیلی علاقه دارم واقعیت اینکه اون دختر خالمه خیلی وقته که بهش علاقه دارم یه روز با خانواده ام صحبت کردم و اونا گفتن بر سربازی بعد تموم شدن سربازی باشه میریم خواستگاریش رفتم و بعد 2 سال تموم شدن سربازی علاقم بهش بیشتر شد راستی در حین دوران سربازی که به مرخصی میامدم علاقه اون نسبت به من معلوم بود مثلا مادرم میگفت وقتی که من سربازی بودم اصلا خونه ما نمی آمد ولی وقتی مرخصی می آمدم همیشه خونه ما بوذ و….. نشانه های دیگر . خلاصه سربازیم تموم شد و افتاده بودم به بلاتکلیفی که واقعا بهم علاقه داره یانه یه روز ازش درمورد علاقم به اون گفتم و اون ساکت موند ولی من علاقمو بهش گفتم و از اون روز به بعد دیگه باهام حرف نمیزد میرفتم خونشون ولی میرفت یه جای دیگه الان نمیدونم چیکار کنم همه ی فامیلا بهم میگن حتما خجالت میکشه ولی خب میتونه نظرشو به دیگران بگه

سلام
من ٢٧ سالمه دوسال پيش تو محل كار يكي از همكارام كه هم سن من بود به من گفت كه من از شما خوشم اومده و ميخوام كه با هم آشنا شيم و من قبول نكردم چون با معيار هاي من جور نبود تا اينكه ايشون از شركت رفتن و جاي ديگه اي مشغول كار شد
توي اين دوسال هر از چندگاهي پيگير بود و من همش جوابم منفي بود حتي چندين بار هم برنامه مصاحبه كاري گذاشتن براي استخدام نيروي جديد (بعد اين پيگيري ها منم گفتم حالا بد نيست آشنا شيم )
اينو بگم كه اين آقا يه فرد سالم و كاري بود
بعد از قبول كردن من براي آشنايي همه چي خوب بود براي اولين بار هم ديگرو بيرون ديديم و با يه دسته گل اومد و حرف زديم درباره كارو زندگي
دومين بار همو ديديم و اين آقا تازه بهم گفت كه بايد بره سربازي (گفته بود نرفته ولي گفته بود كه حلش ميكنم )
گفت تصميم خودته و من قبول كردم كه منتظر ميمونم
ازون موقع به بعد مشكلات اين بود:
( براي ديدن من تلاشي نميكرد برنامه ميذاشتم و ميگفت مديرم كار داده و نميتونم بيام و من ناراحت ميشدم ولي سعي ميكردم درك كنم ،ميرفت ماموريت بهش ميگفتم سوغاتي يادت نره ولي دس خالي ميومد،برنامه ولنتاينو كنسل كرد و حتي تا ٢٠ روز بعدشم نيومد و وقتي اومد دست خالي، فقط در كلام ميگفت دوست دارم ولي حس عشقو بهم نميداد ،٤ماه بِه همين روال گذشت تا بار آخر گفتم پنجشنبه صبح بيا گفت چند بار بگم مديرم نميذاره اگه راست ميگي چهارشنبه خودت مرخصي بگير گفتم باشه ولي صبح چهارشنبه زنگ زدم گفت من شركتم من أوكي قطعي ندادم كه بيام خَيلي حس بدّي بهم داد كه شخصيتم داره زير سوال ميره من هم بدون اينكه چيزي بگم بلاك كردمش ولي حتي از شماره ديگه اي زنگ نزد كه ببينه چي شده )
الان سه هفته گذشته
به نظر خودم كار درستي كردم
ولي دلم ميگه كار درستي نكردم (دلتنگم)
نظرت اين نيست كه اون منو دوس نداره ؟من اشتباه كردم كه بلاكش كردم؟

سلام دوست عزیز، این قضیه رو میشه از چند جهت بررسی ش کرد، و در همه بررسی ها میشه به راحتی به این نتیجه رسید که کات کردن و کاهش رابطه از سمت شما بهترین کار بوده. اگر تمایل دارین این موضوع دقیق تر بررسی شه می تونین از پلن مشاوره کامل شادزیستی استفاده کنین و در نوبت باشین. با تشکر

سلام ممنون ميشم كمكم كنين،با ي پسري ك كاملا سالمه در دانشگاه دوست شدم كلي بواي زندگيش تلاش كرده تا بخوتد زمينه رو فراهم كنه ك بهم برسيم از الف شدن در دانشگاه گرفته تا كار،اما الان نميدونم چرا دچار بلاتكليفي شدم دارم ديونه ميشم از طرفي شرايط خانوادم جوري هست ك خيلي بايد تلاش كنه تا كار بسيار خوبي پيدا كنه ،اينم بگير و نگير داره،من بايد حدودا ٥سال يا ٤سال منتظرش باشم تا بتونه بياد جلو،در اين مدت اگر برام موراد بهتر پيدا شد چ كنم كلا گيجم از طرفي هم نميتونك بگم دوسش ندارم ،احساس گناه ميكنم كمكم كنين😞

سلام وقت بخیر. حدیثه ی عزیز
در چهار یا پنج سال، مخصوصا برای اقایان، ملاک ها و شرایط تغییر میکنه. به نظر می رسه که این آشنایی هرچند دلچسب باشه اما صبر کردن برای این مدت معقول نیست. بهترین کار این است که با درایت کامل و به دور از احساسات فاصله ایجاد بشه. حالا ایشون اگر واقعا شما رو بخواهند، طی این مدت، صبر می کنن و کار خوبی که پیدا کردن به خواستگاری تون میان این حالت چیزی شما از دست ندادی. اما اگر پای ایشون بمونی، دلبسنگی، رخ میده. اتفاقات بعدی ممکنه در راه باشه و در نهایت، اگر ایشون بعد از مدتی بیخیال بشن ضربه اصلی رو شما خوردید و بس. بنابراین بهترین کار جداشدن و پیگیری منطقی و جدی زندگی هست.
از طرفی شما دارید میگید دوستش ندارید پس مطلقا این انتظار بی معنی است. به بهانه ای مخترمانه از ایشون خداحافظی کنید.

سلام
کمتر از یه ساله که من و یه دختری دوست خیلی صمیمی هستیم البته قبلش حدود دو سال می شناختیم هم رو ولی دوست نبودیم. ولی یکی دو روز پیش یهویی تصمیم گرفت صحبت کردن رو با من کم کنه ولی خودش میگه ما هنوز دوست های صمیمی هستیم.
لطفا کمکم کنید در این مورد

سلام اطلاعات شما کمه هدف شما از این رابطه چی هست؟ سن هاتون؟ شیوه اشنایی و غیره. لطفا ایمیل کنین یا بع پشتیبان تلگرام پیام دهید.

سلام لطفا ایمیلتون رو چک کنید

سلام

دختری هستم 26 ساله فعال، اجتماعی، خوش برخورد، مهربون و با اعتقادات مذهبی، دانشجوی دکترای مهندسی هستم اگه خدا کمکم کنه آینده شغلی خوبی خواهم داشت (تدریس در دانشگاه یا کار در شرکت فنی و مهندسی).

من به یکی از همکلاسی های دوره کارشناسیم علاقه دارم ایشون ارشد دارن و تازه درس شون تموم شده، سربازی هم رفتن، ما هشت ساله همدیگه رو میشناسیم، هر دو از دانشجوهای خوب دانشگاه بودیم رابطه ما در حد همکلاسی بوده و رابطه دوستی با هم نداشتیم، بخاطر درس و دانشگاه مون و موضوع مقاله هامون بعد از دوره کارشناسی با حفظ حدود در ارتباط بودیم.

من اخلاق، رفتار و ظاهر ایشون رو خیلی میپسندم و از نظر فرهنگی، مذهبی، فکری بسیار به هم نزدیکیم، من از رفتارشون متوجه شدم که ایشونم منو دوست دارن و میدونم که از لحاظ اخلاقی و ظاهرم منو قبول دارن، (البته خودشون مستقیم نگفتن ولی اشتباه نمیکنم چون از رفتارشون کاملا مشخصه)، منم به طور غیر مستقیم بهشون نشون دادم که بهشون علاقه دارم (امیدوارم متوجه شده باشن).

من خیلی خواستگار با شرایط شغلی و مالی خوب دارم ولی فقط ایشون رو قبول دارم، بقیه از نظر رفتار و اخلاقی اون طور که من میخوام نیستن یا به دلم نمیشینن، من خیلی سخت میتونم یه پسر رو بپسندم بین این همه آقایی که دیدم فقط ایشون دلمو بردن.

از طرفی ایشون کار ندارن چون تازه درس شون تموم شده من باید چکار کنم؟ آیا با اینکه غیرمستقیم بهشون فهموندم که ایشون رو خیلی قبول دارم اگه ازشون بپرسم که برای آینده شون چه برنامه ای دارن اشکالی داره؟ یا خودشون باید بگن میترسم دیر بشه یا اصلا نیان (یه جورایی از طرف خانوادم روی من فشار هست که خواستگارها رو الکی رد نکنم) نمیخوام فکرشون در مورد من بد بشه یا بعدا خانوادشون منو سرزنش کنن.

برای من اخلاق و رفتار خیلی مهمتر از شرایط مالی هست ، این آقا از همه نظر همونی هستن که من میخوام، بسیار با شخصیت، با شرم و حیا هستن، فقط کار ندارن که اونم با توجه به رشته مون و شناختی که ازشون دارم میدونم که میتونن پیدا کنن ولی ممکنه یه کم طول بکشه، و میتونیم با هم کار کنیم، فکر میکنم بخاطر نداشتن کار و شرایط اقتصادی بد جامعه جلو نیومدن.

سلام حدیثای عزیز.
در لابلای صحبت هاتون چنین چیزی رو دیدم: میدونم که از لحاظ اخلاقی و ظاهرم منو قبول دارن، (البته خودشون مستقیم نگفتن ولی اشتباه نمیکنم چون از رفتارشون کاملا مشخصه)،
در مورد رفتارهای یک آقا، زمانی پذیرش ایشون رو معتقد باشید که، رسما در این باره باهاتون صحبت کنن و برای خواستگاری قرار بگذارند چرا که این رفتارهایی که شما در ذهن دارید و ما هم از آن ها اگاهیم، چه بسا، نشان از یک علاقه ساده، علاقه کاذب و غیره باشه.
به هر حال این که شما بخواهید بهش نشون بدین که دوستش دارین، می تونه موجب دور تر شدن ایشون باشه
بهترین راه حل این هست که یک واسطه امین! تکرار می کنم واسطه امین ترجیحا متاهل، ( مثلا خانمی که دوست شماست و شوهرش با ایشون اشنا هستن ) رو فراهم کنید تا موضوع رو توضیخ بدهند به ایشون و پیشنهاد بدهند ( نه این که پیام شما رو منتقل کنند ). این شیوه با توجه به شان اجتماعی مذهبی و اخلاقی شما بهترین حالت هست.
همچنین باید این موضوع واقعا مشخص بشه تا بدونین نظرشون چی هست تا بتونین برای موقعیت ها بعدی تون تصمیم بهتر بگیرید.
با آرزوی سلامتی و شادی

سلام
من سال پیش به دختر یکی از فامیلامون پیشنهاد دوستی دادم اولش قبول کرد ولی بعد سن منو پرسید ومنم از دختره یک سالو خورده ای کوچیکم وبرای همین.پیشنهاد منو رد کرد
حالا من.چیکار کنم هر کاری میکنم نمیتونم فراموشش کنم

سلام
برای رفع آلام روحی و فراموش کردن می تونین از آموزش 70 دقیقه ای شادزیستی با همین موضوع استفاده کنین که تکنیک هاش 100 درصد روی شما جواب خواهد داد. هزینه این دوره 39 ت هستش.

سلام.من ۱۰سال ازدواج کردم،۲،۳سال اول روابطمون خیلی خوب بود بعدش کم کم کمرنگ شد حتی مسائل جنسی،بچه هم نداریم،وطوری شده که انگار شبیه دو دوست هستیم هیچ رابطه ای نداریم
تا اینکه مگ تو ی فضای مجازی رفتم و شروع به گذاشتن پست … ی فالور جدید که فالوم کرد
اول کل کل می کرد با من ولی بعد اومد تو پی ویم …
من هم همیشه احساس خلا میکردم و قبول دارم ضعف خودم هم بود
راضیم کرد
علاقه مند شدم بهش
طوری که همه دوس دارن باهاش باشن چون شنیدم از بقیه
ولی میگه من تو رو دوست دارم این منو بیشتر مجذوبش میکنه
میگه بیا باهم ازدواج کنیم
ولی من میخوام فرار کنم از دستش
ی جوری دنبال بهانم که جدا شم
واقعا موندم از طرفی هم خیلی وابستش شدم
چی کا کنم که راحتر جداشم

بنام خدا
درود بر شما عزیزم.
مساله ای که رخ داده به خاطر یک سری مسائل مدیریت نشده، و از طرفی بخاطر یک خرده سهل انگاری رخ داده.
خواهش میکنم بر اساس تجربیاتی که داریم، به صحبت های بنده توجه کنید و سر سری نگذرید
پیشنهاد ازدواج این آقا چندان که باید نمی تونه منطقی باشه و به استناد اون، شما زندگی تون رو خراب کنید
به هر حال وقتی که کم و کاستی از سمت همسر هست، ممکنه که دل به سمت غیر تمایل پیدا کنه
اما عزیزم خواهر خوبم
من و شما وهمه مردم دنیا دارای عیوب و نقص ها و پوئن های مثبت هستیم
همسر شما هم قطعا همین طور هست
شما هم در این رابطه زناشویی این مساله رو داشتید
توصیه اکید من به شما این هست که
با رویکرد بهبود زندگی و ازدواج تون، شروع به تغییراتی کنید تا دوباره رابطه تون از روزمرگی بیرون بیاد و از طرفی نیاز شما به بودن در شبکه های اجتماعی و صخبت با افرادی که پرسه زدن کنارشون خطرناک هست، ( پسر های تشنه ای که از خود راضی اند و به دنبال لقمه آماده صرفا برای گدران وقت و روابط جنسی هستند ) رو به کم کنه.
از طرفی
دلیت اکانت کردن از شبکه های اجتماعی، و بلک کردن این گونه افراد خودش راهی برای دور شدن از این غائله است.
از طرفی میمونه آلام روحی ناشی از وابستگی به این فرد
خوشبختانه شما همسری دارید که حتی اگر، به طور ساختگی هم شروع به توجه به ایشان کنید و تلقین کنید که عاشقش هستید صد در صد این قضیه براتون رخ می ده فقط نباید طوری رفتار کنید و محبت کنید که اقا از شما دور تر بشه.
پس برای این که از این عشق منفی دور شین به حلال تون بچسبید و بعد طوری رفتار کنید که همه انرژی تون رو برای زندگی تون بگذارید. آدم گاهی لازمه تو زندکی اش بارها از صفر شروع کنه اما خب خیلی زیباتر میتونه بسازه.
از طرفی برای رفع آلام روحی و فراموش کردن اون آقا ( فرد دوم ) می تونین از آموزش 70 دقیقه ای شادزیستی با همین موضوع استفاده کنین که تکنیک هاش 100 درصد روی شما جواب خواهد داد. هزینه این دوره 39 ت هستش.
همچنین برای وابسته کردن مردتون، هم می تونین از دوره وابسته کردن مرد استفاده کنید. این دوره رو با قیمت 70 ت توسط شادزیستی می تونین خریداری کنین و فکر می کنم این دو دوره خیلی براتون مفید باشه و شما رو از این غائله دور کنه.
امیدوارم که مساله رو شفاف توضیح داده باشم و راه حلی خوب سرراه تون قرار داده باشم.

درود
نخست سال نو رو بهتون تبريك ميگم
من چند ماهى با دخترى اشنا شدم
ولى اين اشنايى تنها در پنج روز خلاصه شد
ولى مدت سه سال اون رو ميديدم جورى كه اون خانم متوجه نشه
بعد گذشت پنج روز در اولين ديدار
سؤالات بى ربط ميكرد كه اصلا به زندگى ربطى نداشت
ولى بعضى از سوالاتش خوب بود و جواب دادم گمان ميكنم به درستى و عادلانه
و فرداش هم گفت نظرم منفيه
بعد از گذشت چندين ماه
دوتا ايراد ازم گرف
كه ميشه در شش يا هفت ماه برطرفش كرد
از مشاورين سؤالى دارم
اگه من اين دو ايراد رو برطرف كنم
آيا جوابش. دوباره منفيه ؟
ممنون از سايت خوبتون
سپاس

سلام پاسخ شما در ایمیل و واتس اپ ارسال شد. با تشکر

درود
ببخشيد بنده واتس آپ ندارم
و به ايميلم چيزى إرسال نشده
منتظرم
سپاس

سلام پسری 28 ساله هستم که با ی دختر خانمی به قصد ازدواج آشنا شدم بعد چندماه ایشون ابراز پشیمانی کردن و دلیل اینکه پشیمون شدن رو هم نگفتن و کات کردیم متاسفانه از اون موقع از نظر روحی بهم ریختم مدام با خودم میگم حتما عیب و ایرادی داشتم؟پای یکی دیگه در میونه و…به نظر شما چرا ایشون اول موافقت کردن ولی بعدش پشیمون شدن یعنی از من بهتر پیدا کردن یا قبلا یکی رو داشتند؟

سلام و احترام وقتی دو نفر قصد آشنایی به جهت ازدواج دارند، باید شناختی ایجاد بشه. احتمالا ایشون در ابتدا فکر می کردن شما اونی هستی که ایشون انتظار داره اما با شناخت متوجه شده کع تفاهم های لازم رو ندارید و این موجب شده که ایشون کنار بکشند. برای چنین تصمیمی نمیشه گفت مساله حتما خیانت است یا پیدا کردن شخصی بهتر یا گذشته ای که بر این رابطه سایه افکنده باشد. شما نیز باید خودتون رو سریع تر جمع و جور کنید تا فرصت های بعدی رو از دست ندین. راهکارمناسب شما برای بهبود آلام روحی تون، همراهی با آموزش پاکسازی عشق هست که از این جا می تونین دریافتش کنین. با تشکر

سلام چطور میتونم مشاوره خضوری یا تلفنی داشته باشم؟
من چندین مشکل و سوال دارم که بصورت انلاین نمیتونم همه رو بگم

سلام به پشتیبانی تلگرام پیام بدهید یا ایمیل ارسال کنید با تشکر

سلام من ۲۳ سالمه به دختر خالم علاقه دارم اینو ۳ سال پیش بهش گفتم ولی گفت ترجیح میده همین رابطه فامیلیرو ادامه بده ولی بعد از این که گفتم دوسش دارم رفتارش باهام بهتر شد اون تو یه شهر دیگه زندگی میکنه ولی پارسال که اومد دیدم نگا میکنه تو چشام همش ولی امسال که اومد اینجوری نبود رفتارش باهام تغیر کرده من میخوام یه روز برم از علاقش نسبت به خودم بپرسم به نظرتون چ کار باید کنم

خب مثل قبلا که مستقیم گفتید این بار هم مستقیم بپرسید. توی یک سال هزا ر اتفاق ممکنه بیفته و ادم ها نباید از تغییر یک دیگر دچار ناراحتی بشن چرا که تعهدی نبوده…

سلام پسر هستم 21ساله یه سال پشت کنکور بودم و با دختری اشناشدم که پزشکی میخوند از اون به بعد تلاشم بیشتر شد واسه درس خوندن همه کاری کردم و کنکور هم پزشکی قبول میشدم ولی شهر دور برای همین ترجیح دادم بمونم شهرخودم و لیسانس بخونم ولی پیشش باشم همش به من میگفت با کسی نیست و بیخ ریش منه و واقعا توی دانشگاه خودمون با کسی نبود و به همه اخم میکرد که کسی بهش نزدیک نشه تا اینکه بهم خبر دادن با یه پسره هستش و پسره 1 ساله استوری میذاره که با همن و بهش گفتم و گفت اره و بهش قول داده و نمیتونه با من باشه هرچی بهش گفتم چقدر دوستش دارم گوش نداد و بلاکم کرد نمیدونم چی کار کنم دارم دیونه میشم که به خاطرش قید همه چیز رو زدم ولی اون نه فراموشش هم نمیتونم بکنم به خاطر اونم قید همه دخترا رو زدم میشه بگید چیکار کنم برگرده

نظری ندارید ؟؟

سلام سال نو مبارک،سی و دو سالمه یه دختر سالم و معمولی بودم بدون هیچ رابطه با هیچ پسری کلا تو فاز کتاب و درس و دانشگاه تو یه خواستگاری رسمی و سنتی ازدواج کردم فقط 21 سال داشتم حالا خودم باید بگم که یه اسکل واقعی بودم بدون هیچ درکی از رابطه با جنس مخالف از هر نظر درحالیکه همسرم اون موقع سی و دو ساله بود و همه راه های نرفته رو رفته بود بماند که از زیر زیر صفر شروع کردیم تهش اینکه الان خرج مادر و برادرها و خواهرش رو میده دوتا بچه داریم و ادم معتبری تو شهرمونه مشکل از یک سال و نیم پیش شروع شد وقتی دیدم تو اینستاگرام با یکی از دوست دختر های زمان مجردی حد ود 17 سالگی رابطه داره خورد شدم گفت دوسش داشتم فراموشش کرده بودم و اون اومد و از این حرفها خدایی ادم معتقدی هم هست اما چه کنم که دلش دو جا گیره نه از اون میبره و نه من و رها میکنه میگه نه هیچی نیست اما میدونم رابطه پیامی دارن و نمیتونم اینجوری هم ادامه بدم فقط دارم روز به روز داغون تر میشم درد ودل بود دیگه بریدم من به خاطرش همه کار کردم که یه نمونش فروختن همه طلاها م که کل پس اندازمان برای خونه بود برای برادرش بود و یه سال قطع رابطه با خواهرها و برادرم به خاطر اختلافش با اونها که هنوزم ادامه داره و …

سلام من عاشق دختر خالم شدم بعد به دختر دایم که هم سن اوست ازدواج کرده گفتم بگه گفته باید فکر کنم بعد کفته من هیچ کس دوست ندارم وبعد دخواهرم عروس بشه بعد حالا بعد چند روز رفتم در مدرسه شون دیدم یه جوری ترسیده بود تا در خونشون با ماشین از راه دور رفتم متوجه من شده بود. حالا شب خانه یکی از فامیل دیدمش جواب سلام داد خندید ولی دیگه نگاه نکرد ناراحت دیده می شد شما چی فکر می کنید . من می خواد یا نه

سلام عکس العمل شما در طول مهمانی چطور بود؟
اگر خودتون رو ازش دور کردید، احساس کرده که پس زده شده چرا که اون جمله که مرد ها رو دوست نداره شاید به چند دلیل زده باشه. اما منتظر یک اقدام دیگر از شما بوده باشه.
به هر حال بی علاقه که نمیشه گفت، اما شاید اون میزان علاقه زیاد هم نداشته باشه که بخات با شما وارد رابطه بشه.
اگ حقیقتا قصد ازدواج دارید خانواده تون رو بفرستید تا نشان کنند ایشون رو.

سلام
مهرماه 96 تو سن 29 سالگی فضای مجازی با خانمی 27 ساله آشنا شدم که اهل اعتقادات و خونواده بود و قصد منم فقط صحبت کوتاه مجازی بود اما ایشون روز دوم از ظاهر و رفتار من خوشش اومده و منو مناسب ازدواج میدونه. منم ازش خوشم اومده بود اما به خودشم گفتم که زنها دو روزه علاقمند نمیشن و من بگحس میکنم صداقت تو حرفات و علاقت نیست ! بعد 10 روز دیگه قشنگ رفتارش مثل کسی بود که مدتها همو می‌شناسیم البته ناگفته نماند کم کم با اینکه ذره ای از حس عدم اعتمادم کم نشده بود ولی وانمود می کردم که باورم شده عشقشو . کمتر از 20 روز چون چادری هم بود با توجه به اینکه تو حرفام پیشنهاد ازدواجشو رد نکرده بودم و بهش امیدوار بود محرم شدن بدون اطلاع خانواده ها رو مطرح کرد تا در صورت صمیمی تر شدن روابطمون گناه نباشه منم قبول کردم.
از اون به بعد رابطه زناشویی هم بوجود اومد و روز به روز وابسته تر شد اما من باز هم اعتماد به حرفاش نداشتم.از روز اول بهش گفتم اگه قبل من دوستی با کسی نداشته باشه من برام مهمه و اون می گفت دست رو قرآن میذارم که تجربه دوستی با کسی ندارم تا اینکه یکی از دوستاش با اصرار من گفت 4 سال پیش یکی بوده که دوسش داشته ولی اون مطلقه بوده و آشنایی شون بهم خورده. وقتی بهش اینو گفتم گفت تو عشق اول و آخر منی و با اون آقا فقط یه حس بود که زود قطع شدو رابطه و دوستی ای نداشتم. با این همه حرفا من نتونستم باهاش بمونم ترکش کردم .اما الآن نمی دونم حقیقت اول تا آخر ماجرا چی بود ؟ کجا راست گفت کجا دروغ و من کجا اشتباه کردم؟
آیا ممکنه چنین دختری واقعا عشق رو با من فقط تجربه کرده باشه؟!
ممنون اگه راهنمایی کنید.

سلام اگر این مساله رو تموم کردید دیگه صلاح نیست که مساله گذشته رو واکاوی کنید. این که سریع عاشق شدن خب کمی غیر طبیعی هست، اما ممکنه. ولی با توجه به این که شما وارد حریم ایشون شده بودید اصلا نباید به این راحتی ها ترک شون می کردید. برای اطمینان از علاقه اش کافی بود مبحث خواستگاری رو مطرح کنید چرا که زن ها هیچ وقت حواستگاری که دوستش رو ندارن راه نمی دهند و حاضر به ادامه رابطه به صورت جدی نخواهند بود ( در مرد ها هم همیطنور هست ).
اما شما که ایشون رو ترک کردید دیگه دلیلی نداره ذهنتون رو درگیر این افکار کنید چون حقیقتا به جایی نمیرسه.
موفق باشید.

سلام. 13 ماه پیش بود من با یه خانومی اشنا شدم تو مجازی و قبل اون من ملاک هایی داشتم برای دوستی .ینی برام مهم بود طرفم په ویژگی هایی داشته باشه و رابطه من با ایشون از روز اول قصد اینده بود و زندگی باهم و ایشون اهل نمازو دین و مذهبی هستن و من 16 سالم هست و ایشون چهارماه بزرگتر 17 .ما باهم خوب بودیم و ایشون اولش بزور رابطه رو قبول کرد و گفتن من نمیتونم بهت بگم دوست دارم و این چیزا منم قبول کردم چون مطمین بودم میتونم کاری کنم بگه .بعد از یه ماه تویه دعوامون گفتند دوسم دارن و ما تا خرداد ماه رابطه داشتیم و شب قبلش در مورد اینکه اینده کجا زندگی کنیم صحبت کردیم و ایشون گفتن باید فکر کنم ایشون تهران هستند اما چون رشته تحصیلی من مکانیک هست و به دلیل وجود پارتی قراره تو شرکتای نفتی کار کنم.و اینو بگم هر قولی دادم بهش سرش موندم و یکبار حرف بد نزدم ینی کلا خودم بدم میاد به کسی که دوسش دارم حرف نا مربوطی بزنم احساس میکنم از شانم کم میشه و ایشون فردا بدون یه کلمه حرف گفتن فکر کردم متاسفم نمیتونم و ترکم کردن…
من خیلی دوسش داشتم و اول مهر به یه دلیل لجبازی بنده به این صورت که الکی گفتم بیتی مصرف میکنم و ایشون پیام دادن و خاستار اینکارو نکردن من شدند ینی دختر عمه ایشون با من در ارتباط بود و ایشون برگشتند و در طول رابطه من خیلی امتحان شدم توط اون و اینکه به دختر عمش تابستون گفته بود حسین باید ازم متنفز بشه و بعدشم گریه میکرد و به صورت ویس از صحبتاشون واسم فرستاد دختر عمش و اذر ماه رفتن گفتن انگار از حسم بهت کم شده و نمیدونم من از مرزام رد شدم. و این چیزا… بعد از دو هفته دختر عمشم دلیت زد واسه همیشه با اون سیمکارت
بنده خیلی ناراحت شدم و سعی کردم دور شم اما یه شب خیلی ناراحت بودم و زد به سرم و به ایشون پیام دادم و ایشون فقط گفتن متاسفم اما من نشون شدم.بعد منم دیگه پیام ندادم اما یک ماه پیش یه شخص به من پیام داد و مونث بود و ایشون گفت میخاد صحبت کنه بامن در صورتی که من هیچ گروهی نمیرم و با کسی در ارتباط نیستم وی من رد کردم صحبت رو و ایشون با ویس گفت نمیخای حرف بزنیم باشه میرم منم گفتم بسلامت و ایشون گفت بای اما جاب ندادم فردای اونروز یه اکانت وارد کانال شخصیم شد اما کانال من شخصیه ینی فقط افراد اشنا و اقوام تشو دارن و ایشون دو هفته بود و زمان انلاینی ایشون با اکانت اصلیشون هماهنگ یود یکی از دوستانم گفت بندازش بیرون اگر پیگیر باشه بازم میاد منم اینکارو کردم و الان حدود 14 تا اکانت رو انداختم بیرون چون بعد ریمو چن ساعت بعدش فرد دیگه با یه اسم دیگه اما بی پروفایل میومد الانم امروز جدید اومده و من تو روبیکا به دختر عمه ایشون پیام دادم و ایشون خوب رفتار کرد و من گفتم شنیدم ازدواج کرده ایشونم گفتن محمد پسر خوبیه و به درد هم میخورن اما من میدونم دروغه و نقش بازی میکنن و اینکه دیروز دختر عمش بم گفت من ی خاستگار دارم باید باش اشنا بشی و این یه حرف الکی و احمقانه بود و فکر کردم میخاد دختره رو جای خاستگار جا بزنه که دختره صحبت کنه یجوری اما من به پیشنهاد دوستم رد کردم گفتم تمایلی ندارم و ایشون دیشب گفتن ایدی اینستاتو بده در صورتی که این دو نفر اصلا اینستاگرام ندارن و دختر عمش استوریمو دیده بود با اکانتی که هم اسم خودش بود و امروز پرسیدم گفتم پاک کرده اینستارو الان میخام ببینم واقعا باید چیکار کنم؟ میادش؟

سلام و احترام
بجای این همه قایم باشک بازی ها شما بهتر بود که یک بار با دحتر عمه اش رودر رو وکاملا رسمی و اصولی صحبت می کردید تا متوجه شین اصلا چه اتفاق هایی افتاده و بعد تصمیم نهایی رو می گرفتید. با این روشی که در پیش گرفته شده بین شما و دختر عمه خانم و اون خانم به نظر می رسه که چیزی چندان مشخص نشه تا این که یا شما و اون خانم با هم صحبت کنین حضوری یا با دختر عمه شون البته اگر این دختر عمه، قابل اعتماد باشن.
موفق باشید

سلام.
خانمی25ساله هستم 5 سال پیش بمدت یکسال با اقایی درارتباط بودم که منجر به علاقه ی خیلی شدیدی شد در همون دوران از طرف خانواده جهت ازدواج بسیار تحت فشار بودم ناگهان بخاطر بهانه ای بسیار کوچیک اون اقا برای6ماه قطع رابطه کردن ناگفته نماندکه اون زمان درگیر سربازی و تحصیل واین چیزها بودن و شغلی نداشتن درضمن 7سال ازمن بزرگتربودن.ولی کاملا روحیات و اهداف ونظریاتمون هماهنگ و یکجور بود.
خلاصه بعد از6ماه که من بسیار پیگیر چرایی رفتن و برگشتنشون بود کاملا منو ناامید کردن و من خیلی سختی کشیدم تا ایشونو فراموش کنم و به اجبار خانواده باپسرعموم که خیلی دوستپ داشت ازدواج کردم.5ماه بعد از ازدواجم اون اقا برگشت درصورتی که من بهش گفته بودم که میخام ازدواج کنم و اگر برگردی این کارو نمیکنم اما بعداز5ماه ازازدواجم برگشت و اظهار پشیمونی کرد اما خب دیگه فایده ای نداشت.
اما ازاون زمان تا الان من خیلی ازنظر روحی اذیت شدم چون همسرم رو خودم انتخاب نکردم و با معیارهای من زیادمچ نیست خیلی اذیت میشم.
تلاشهای زیادی توی این چند سال کردم تا قلق من دستش بیاد ولی خب شاید20درصد موفق بودم.خیلی احساس بدی دارم….بتازگی صاحب فرزند شدیم که این هم به خاسته ی من نبود اما حالا چند باری که بحث بینمون افتاده هربار توهین جدیدی بهم میشه و من سکوت میکنم.همش توی ذهنم میگم اگر باکسی که دوستش داشتم ازدواج میکردم اینطور نمیشد.این رو هم بگم که اون اقا از نظر تحصیلا ت و موقعیت بهتراز همسرم بود ولی خب اجبار خانواده نزاشت.
الان اون اقا هم ازدواج کرده و اون هم از ازدواجش راضی نیست.
حالا من میخام کمکم کنبد تا یکجوری اون رو برای همیشه فراموش کنم و راه کاری بهم بدین تا تاثیری روی همسرم داشته باشه چون واقعا احساس خستگی میکنم..همه کار کردم محبت،اظهار علاقه کادو خریدن،رسیدن به خودم و زندگی،کنار اومدن با مشکلات مادی ومعنوی ولی خب اون دست از خودخواهیاش برنمیداره..حتی صحبتم کردم ولی یکدنده و لجبازه….لطفا کمکم کنید

سلام و احترام به شما دوست عزیز. توصیه من به شما این هست که بر روی ویژگی های مثبت همسرتون و ویژگی های منفی اون اقا تمرکز پیدا کنین. همچیین شما باید بدونین که این اقا اگ واقعا قصد داشت شما تو زندگی اش باشید بعد از خبر از ازدواج شما، اجازه نمی داد ازدواج کنید و این برگشتن هم چه بسا فرمالیته و از سر بچگی بوده باشه.
شما اصلا تجسس در زندگی اون فرد نکنید تا اطلاع ازش کسب کنید و بخواهید روح خودتون رو اروم کنید.
اما تنها راه حل شما این هست:
دوره پاکسازی عشق رو از شادزیستی تهیه کنید تا این فرد رو فراموش کنید
دوره دستکاری کوانتومی هم تهیه کنید تا بتونین تاثیرات مثبت روی زندگی خودتون و همسر تون ایجاد کنید و رد و پای احساس به اون مرد غریبه رو پاک کنید.
همچنین در حین گذراندن این دوره ها روی همسر خودتون و فرزند تون تمرکز کنید و مسائلی و مشکلاتی که دارین رو کم کم مطرح کنید تا با کمک شادزیستی حل بشن.
موید باشید

سلام من الان 7سال با کسی در رابطم هر دومون خیلی همدیگرو دوست داریم و قصدمونم از اول ازدواج بوده اما چون فعلا شرایط ازدواج نداریم دوست موندیم.همه هم جز پدر مادرمون خبر دارن از رابطمون چون اونا افکارشون قدیمیه و دوستی رو قبول نمیکنن…
من 1سالو نیم پیش فهمیدم بم خیانت کرده خواستم تمومش کنم اما التماس کرد که اشتباه کرده و خواست ببخشمش. منم چون واقعا نمیتونستم به زندگی بدون اون فکر کنم قبول کردم و برگشتم اما هنوز که هنوزه نتونستم فراموش کنم و هر چند وقت یه بار به هم میریزم و گریه میکنم . نه فراموش میکنم نه میتونم بدون اون زندگی کنم. دیگه بش اعتماد ندارم همش چکش میکنم تا ببینم راست یا میگه دروغ. احساس میکنم مریض شدم چون نمیخوام اون خاطررو دوباره یاداوری کنم بهش همه چیزو توی خودم میریزم. به هیچ کسیم نگفتم که چه اتفاقی افتاده چون همه انقدر قبولش دارن و دوسش دارن نخواستم آبروش بره.
الان مشکل بزرگ من اینه که نمیتونم اعتمادمو بهش برگردونم اما نمیتونم رابطمونم تموم کنم باید چیکار کنم؟ (مشکلات دیگه هم هست که بعد اون اتفاق پیش اومده اما دیگه طولانی میشه بگم) ممنون میشم کمکم کنید چون به هیچ کسی نمیتونم این حرفارو بزنم :((

سلام و درود به شما دوست عزیزم
آیدای عزیز، اون مشکلات دیگری هم که کفتید، حتما برای من ایمیل کنید تا بر اساس این موارد من پاسخ کامل به شما بدهم. می تونین به پشتیبانی ایمیل یا تلگرام پیام بدهید. با تشکر

سلام . وقت بخیر . دختری 38 ساله هستم . با فردی به مدت 2 سال رابطه بسیار خوب و ارامی داشتم( طبق اعترافات مکرر ایشان خود نیز همین نظر را داشتند ) من در اوج مشکلات عاطفی شدید از زندگی گذشته وارد زندگی ایشان شدم و جهت سراپا شدن مجدد در زندگی بسیاااار کمکشان کردم به طوری که من را نعمتی از سوی خدا می دانند . در نهایت خوشی هر چه تمامتر در عرض یک هفته ایشان بسیارررر سرد و بی تفاوت و بی علاقه و خشمگین از من شدن . پنهان کاریهای عجیب انجام داده و تمام قوانینی که خودشان برای دوستی تعیین کرده بودند را نقض کردن . متاسفانه در این مدت متوجه شدم که گیاه گل مصرف میکنند . اما دلیل اییییین همه تغییر ناگهانی در اوج خوشی روابط دونفره برای من بسیار جای سوال است . الان روابط در حد بسیار محدود می باشد و در واقع فقط یک سلام و خداحافظ. لطفا مرا راهنمایی کنید که باید چه کنم ؟ هم شوکم هم گیج.

سلام این مساله نیاز به پیگیری و بررسی کامل تر داره. اما به عنوان یک توصیه کوتاه، اظهر من الشمس است که ادامه دادن با فردی که اعتیاد دارد اصلا به صلاح شما نیست. مسلما این اقا شما رو برای التیام آلام های روحی و زندگی خرابش خواسته و علت سرد شدن اقایان رو میشه تو موارد مختلفی جستجو کرد که اگر دوست دارید از این موضوع اطلاع بیشتری کسب کنید، درخواست رو به ایمیل ارسال کنید چرا که اینجا مجال صحبت در این باره نیست.

سلام من ساراعم به پسری گفتم که عاشقشم اونم گفت که عاشق منه اما چنروز بعد جواب داد که دیگه پیام نده و من فقط عاشق خانوادمم از اینکه عاشق دختره دیگری نبود مطمعنم بیشتر روزا میبینمش و خیلی کم باهم حرف میزنیم. دلیل. اینکه این حرفو زد چیه من مطمعنم که عاشقم بود

ایمیل تون رو چک کنید

سلام من سارا هستم قبلاذنظر دادم اما نیومد من عاشق یه پسر بودم ک احساس میکردم اونم دوسم داره یروز دوستم خبر داد ک پسره داشته با دوستش حرف میزنه ک اونم شنیده میگن که منو دوس داره منم طاقت نیاوردم و به اونیکی دوستم گفتم.. بعد چن وخ بهش گفتم دوست دارم اون گفت ک منو دوس داره امابعد چن ساعت به من گفت من عاشق خانوادمم و دیگه پیام نده و بلاک کن … منم که داشتم دیوونه میشدم رفتم جرایانو به اون دختره گفتم که فهمیدم به پسره گفته همه میگن تو عاشق سارایی اونم فک کرده من سرکارش گذاشتم و گذاشته رفته بیشتر موقع ها همو میبینیم و من حس میکنم دوسم داره من باید چیکار کنم ؟؟؟ میخام برگرده

ایمیل تون رو چک کنید

ببخشید ولی واسه من ایمیلی نیومده امکانش هست اینجا بگید

سلام خسته نباشید
من 32 سالم و از 15 سالگیم عاشق دختر دایم بودم هفت سال پیش ازدواج کرده بود و بعد از هفت سال بنا به دلایلی با یه بچه دو ساله از همسرشون جدا شدند حدود هفت ماه پیش من از طریق دنیای مجازی علاقه خودم رو بهشون ابراز کردم ولی ایشون باورم نکردند و محترمانه ردم کردند
میخوایتم ازتون خواهش کنم راهنمایم کنید چطور دلش رو بدست بیارم من دیوانه وار دوسش دارم

سلام
بهترین کار رو در رو صحبت کردن و جدی صحبت کردن با ایشون هست. اگر هم باور ندارند باز، خب می تونین خانواده توت رو برای خواستگاری، بفرستید و قضیه رو انقدر پیچ دار نکنید.

سلام,خسته نباشید,من 17سالمه و نزدیک به 4ماه هست که به اقایی که6سال از خودم بزرگتره خوشم اومده تا اینکه بصورت مجازی به ایشون نظرمو 20روز پیش گفتم,ایشون اول فک میکردن من سرکارشون گذاشتم اما طی دو جلسه دیداری که داشتیم و قبلش صحبتهایی که داشتیم مطمئن شدن از من به گفته خودشون دخترای زیادی سمتشون میومدن و خیلی یهویی ایشونم با دیدن من از من خوشش اومدن و الان نزدیک20روزه با هم دوستیم,بهش کمی اعتماد دارم,اما ی بار که پرسیدم اصلا قراره رابطمون به خانوادها گفته شه(چون من خودم به قصد اشنایی بیشتر و ازدواج سمت ایشون رفتم)اما ایشون گفتن که قصد ازدواج ندارع تا 15سال دیگ که اینم باز معلوم نیست,از بودن با من خوشحال هست,اما خودم دو دل شدم از بودن با ایشون,و موندم که جدا بشم یا رابطه رو ادامه بدم که شاید نظرشون عوض بشه,خودشونم گفتن که شخص مناسبی برای ازدواج نیستن,منم با خودم گفتم شاید اینجوری گفتن که نظر منو عوض کنن راجب خودشون,اگر میشه بهم کمک کنید خیلی درگیر شدم,,تشکر

سلام دوست عزیز
بهترین کار این است که حرف شون رو جدی بگیرید و از این رابطه فاصله بگیرید. چرا که شما وابسته میشین و بعد مسائل بعدی رخ میده در حالی که اگر مردی کسی رو دوست داشته باشه، هیچ گاه اون رو از دست نمیده.

سلام من دو ماهه با یکی اشنا شدم قصدمونم ازدواجه رابطمون خوب بود پست و استوری هم برام تو اینستا میذاشت تاریخ دوستیمونم تو بیو همه فضای مجازیاش هست،دو روزه میگ بذار یکم‌تنها باشم خودم درست میشم منم خیلی تلاش کردم برا اشتی اما نشد
جوابمو میده ن اینک جواب نده فقط میگ بی حوصلم یکم خودم اوکی میشم هی گفتم چته گفت پیگیر نباش چون خودمم نمیدونم چمه
ب نطر شما چیکار کنم؟

سلام! خب باید بدونیم که قبل از این کم رنگ شدن این اقا چه مشکلی براش رخ داده! با رابطه شما چه طور بوده و بعد نظر بدیم. اما در این حالت شما پیگیر نباشین و بگذارید در لاک خودشون باشن. قطعا بهتر شدند برای ارتباط بهتر، یا اتمام رابطه با شما تماس خواهند گرفت.

با سلام بنده 2 سال با دختری دوست بودم که خانواده ها موافق نبودن این خانم به علت یه سری شرایط از خانه مجبور شدند بیاد بیرون و دنبال خونه براش بودیم و تو این تایم خونه دوستای مشترکمون میموند بعد که داشت همه چی اوکی میشد گفت نمخوامت و برو این جور حرفا منم گیجو سر در گم که چی شده و هی دعوامون بد ترو بد تر میشد من بهش توهین کردم و اون که البته بابت همه حرفام معضرت خواهی هم کردم الان که باهاش حرف زدم گفت یه ماه بم فرصت بده من خونه پیدا کنم الان قدرت تصمیم گیری ندارم و اینو بعد از اسرار های من گفتند الان واقعا نمیدونم باید فرصت بهش بدم یا منو از سرش باز کرد یا نمیدونم ؟

سلام بهش فرصت بدین و بهش نشون بدین که برای داشتنش مصمم هستید.
نظر نهایی اش رو قطعا بعدازسی روز بهتون میگه.
البته خوبه در این مدت کمی در مورد مشکلاتش و انچه که موجب شده نظرش عوض بشه صحبت حضوری داشته باشید و دلایل رو برشمرید و بعد بدون تعصب حرف هاش گوش کنین و به تصمیم اش احترام بگذارید.

سلام
عشق من ۴ ماهه که رفته سربازی
از وقتی رفته سربازی احساس میکنم خیلی باهام سرد شده
وقتی میاد مرخصی خیلی کم با من وقت میگذرونه و از صبح تا شب با رفیقاش میره بیرون
کلا هرچی میگم انگار براش مهم نیست😔
نمیدونم دوسم داره یا نه
هربار بهش میگم اخلاقش عوض شده میگه اینجوری نیست و قسم میخوره که دوسم داره.
نمیدونم باور کنم یا نه
تو بعضی حرفاشو کاراش انگار زیاد دلش نمیخاد آیندمون باهم باشه.
من ۱۸ سالمه و ایشون ۲۳ سال

دوست عزیز با اما و اگر نمی شه زندگی کرد.
با ایشون صحبت کنین و اگر صحبت از نشدن ازدواج و جدایی زدند بدون هیچ التماسی از رابطه خارج بشین.
صحبت هم حضوری باشه و به صورت انلاین و چت و تلفن نباشه.
جدی باشید و مصمم که نظر نهایی رو بدونین
موفق باشید

من یه پسر 29 سالم حدود دو سال پیش عشقم منو ترک کرد
الانم قلبم با قلب یه آدم مرده هیچ فرقی نداره بعد از گذشت دو سال هر روز بهش فکر میکنم بدترین چیز این دیگه نمیتونم کسی دیگه رو داشته باشم چون هیچ کس به چشمم نمیاد روز به روز حالم بدتر میشه حدود دو هفته فارابی بستری شدم بخاطر افسردگی شدید
خیلی چیزا دیونم میکنه وقتی میبینم یه دختر و پسر دست همدیگرو گرفتن دارن میخندن قلبم آتیش میگره به خودم میگم چرا سهم من از این دنیا تنهایی بود هیچ کی جز اون رو نمیخوام واقعا حالم خوب نیست
کاش هیچ کس حال منو نداشته باشه
امیدوارم همه آدما به عشقشون برسن من که به عشقم نرسیدم
لعنت به این تقدیر ,حکمت قسمت یا هر چی که اسمشه

سلام و احترام ایمیل تون رو چک بفرمایید

منم دقیقا حس شما رو دارم ، خیلی با هم خوب بودیم ، ی روز بهم گفت می خواد بره مسافرت بعد 5 روز ک برگشت ی زنگ بهم زد و گفت حلالم کن بعدشم شمارشو عوض کرد

سلام من سارا هستم قبلاذنظر دادم اما نیومد من عاشق یه پسر بودم ک احساس میکردم اونم دوسم داره یروز دوستم خبر داد ک پسره داشته با دوستش حرف میزنه ک اونم شنیده میگن که منو دوس داره منم طاقت نیاوردم و به اونیکی دوستم گفتم.. بعد چن وخ بهش گفتم دوست دارم اون گفت ک منو دوس داره امابعد چن ساعت به من گفت من عاشق خانوادمم و دیگه پیام نده و بلاک کن … منم که داشتم دیوونه میشدم رفتم جرایانو به اون دختره گفتم که فهمیدم به پسره گفته همه میگن تو عاشق سارایی اونم فک کرده من سرکارش گذاشتم و گذاشته رفته بیشتر موقع ها همو میبینیم و من حس میکنم دوسم داره من باید چیکار کنم ؟؟؟ میخام برگرده
من اینو قبلا گفتم شماهم گفتید ک ایمیلتو چک کن اما من چیزی ندیذم خاهشا اینجا جوابمو بدید ممنون میشم

sara jan man ke soale shomaro khondam ehsas mikonam 15 ya 16 sal bishtar nadari, lotfan boro va be darso ketabet beres alan harchi az eshgh baladi hamash eshtebast ishalla 24 ya 25 saalet ke shod mifahmi manzoore man chi boode.

سلام من مدت ١٠ ماه هست كه تو رابطه بودم واينكه مشكل خاصى بينمون نبو ده بارها من از ايشون خواستم كه اگه واقعا قصدشون جديه با پدرم صحبت كنن چون تو منزل بارها پدرم از من خواسته بود كه اگه ايشون هدفش جديه با من صحبت كنه اما ايشون تو جواب گفتن كه به هيچ وجه نمى تونن ابكارو كنن الان .،.و حرفايى از قبيل اينكه شرايطش رو ندارن ! آيا من بايد مى پذيرفتم ؟ باز با اين وجود ادامه مى دادم ؟ اينكه اصلا هدف ايشون چى بوده ! چون فقط درخواست من اطلاع خانواده بوده ! الان مدت ٦روز هست كه از اين قضيه گذشته ايشون تو فضاى مجازى من هستن و اينكه پست هاى غمگين مى گذارند چندين بار من پاسخ دادم اما يا دير مى بينن يا اينكه پاسخ ندادن ! من واقعا بلاتكليف هستم و اينكه عكس هاى مشتركمون رو هم هنوز پاك نكردند ، ميشه راهنمايى كنين

سلام دوست عزیزم ساقی جان
به ایشان اولتیماتوم بدین که بیاد خواستگاری
اگر نه گفت
اگر بهانه آورد
رها کنین ایشون رو چون مردی که زنی رو دوست داشته باشه، با داشتن یک شغل، نهایت تلاش میکنه که سریع به اون خانم برسه.

سلام من سارا هستم قبلاذنظر دادم اما نیومد من عاشق یه پسر بودم ک احساس میکردم اونم دوسم داره یروز دوستم خبر داد ک پسره داشته با دوستش حرف میزنه ک اونم شنیده میگن که منو دوس داره منم طاقت نیاوردم و به اونیکی دوستم گفتم.. بعد چن وخ بهش گفتم دوست دارم اون گفت ک منو دوس داره امابعد چن ساعت به من گفت من عاشق خانوادمم و دیگه پیام نده و بلاک کن … منم که داشتم دیوونه میشدم رفتم جرایانو به اون دختره گفتم که فهمیدم به پسره گفته همه میگن تو عاشق سارایی اونم فک کرده من سرکارش گذاشتم و گذاشته رفته بیشتر موقع ها همو میبینیم و من حس میکنم دوسم داره من باید چیکار کنم ؟؟؟ میخام برگرده
من اینو قبلا گفتم شماهم گفتید ک ایمیلتو چک کن اما من چیزی ندیذم خاهشا اینجا جوابمو بدید ممنون میشم

سلام خسته نباشید من و همسرم یک سال نامزد بودیم یک سال هم هست عقدیم خانواده همسرم اول که اومدن خواستگاری گفتند پسرشون رو حمایت میکنن و حتی ی زمین هم میدن بهمون اما به مرور متوجه شدم که همش در حد حرف بوده و حتی اصرار دارند که ما مراسم عروسی هم نگیریم حتی ما رو مجبور کردن مراسم عقد بگیریم گفتن رسم هست دختر بگیره ما هم در حد عروسی خرج کردیم حالا تمام خانواده بسیج شدن به نصیحت کردن که عروسی گرفتن خرج اضافی هست من خیلی دارم اذیت میشم حس میکنم منو دست کم میگیرن اینم بگم من و همسر از صفر شروع کردیم و الان داریم با وام خونه هم می‌خریم بدون کمک خانوادش…اونا حداقل کمک نمیکنن ی مراسم ساده بگیریم.لطفا راهنمایی کنید چطور برخورد کنم که ناراحتی پیش نیاد دوست ندارم کسی ناراحت بشه از دستم

سلام وقت شما بخی
منظور دختر از اینکه میگه فعلا شرایط ازدواج رو ندارم و به همین خاطر جوابم منفیه چیه؟هربارم که اصرار کردم میگه به خاطر شرایطی که دارم..تو اینترنت کلی جستجو کردم که نوشته بود که دختری اینجور جواب میده معمولا از پسر (قیافه، تیپ و..) خوشش نمیاد و خیلی محترمانه میگه نه…ممنون میشم راهنمایی کنید که منظور دختر خانم ها از اینجور جواب چیه؟؟

سلام با پسری به مدت ۴ سال با هدف ازدواج در رابطه بودم الان دو ساله که جدا شدیم و ایشون ۳ ماهه که ازدواج کرده من با اینگه نمیبینمشون ولی نمیتونم فراموشش کنم بیشتر شب ها خوابشو میبینم و تا چند روز روحیه ام بهم می ریزه…رابطه ی جدیدی رو شروع کردم شاید حالم از نظر روحی بهتر بشه اما زیاد فرقی نکرد خیلی احساس بدی دارم بیشتر وقتها گریه میکنم احساس یاس پوچی ناامیدی و بی ارزشی میکنم…هرچی میگذره این حس ها بیشتر میشه…من با هیچکس در مورد این موضوع صحبت نمیکنم .زمان زیادی گذشته چرا نمیتونم فراموشش کنم..
ایا این طبیعی؟ من بنظر شما پیش مشاور برم؟

سلام و احترام به شما برای حل این مساله توصه می کنم که حتما این مطلب رو بخونین و فایلش رو تهیه کنید و تمریناتش رو انحام بدین

سلام من سارا هستم قبلاذنظر دادم اما نیومد من عاشق یه پسر بودم ک احساس میکردم اونم دوسم داره یروز دوستم خبر داد ک پسره داشته با دوستش حرف میزنه ک اونم شنیده میگن که منو دوس داره منم طاقت نیاوردم و به اونیکی دوستم گفتم.. بعد چن وخ بهش گفتم دوست دارم اون گفت ک منو دوس داره امابعد چن ساعت به من گفت من عاشق خانوادمم و دیگه پیام نده و بلاک کن … منم که داشتم دیوونه میشدم رفتم جرایانو به اون دختره گفتم که فهمیدم به پسره گفته همه میگن تو عاشق سارایی اونم فک کرده من سرکارش گذاشتم و گذاشته رفته بیشتر موقع ها همو میبینیم و من حس میکنم دوسم داره من باید چیکار کنم ؟؟؟ میخام برگرده
من اینو قبلا گفتم شماهم گفتید ک ایمیلتو چک کن اما من چیزی ندیذم خاهشا اینجا جوابمو بدید ممنون میشم
من واقعا ناراحتم جواب بدید

با سلام
من با یه خانمی که ۱۰ سال ازم بزرگتر بودن دوست شدم.ایشون در حال طلاق گرفتن بودن.بعد از یک ماه دوستی و دیدن وابستگی من ایشون گفتن باید این رابطه تموم بشه چون من و شما تهش به جایی نمیرسیم و تو ضربه روحی میخوری.اللن ایشون علیرغم میل من کات کردند .من ۲۸ سالمه و اولین رابطه دوستی ای هست که من واردش شدم. من دارم داغون میشم.چه کنم لطفا راهنماییم کنید.

سلام و وقت بخیر توصیه می کنم فایل مشاوره و راهکار های 100 درصد عملی پاکسازی عشق رو از شاد زیستی تهیه کنید

سلام من با دختری که دوسش داشتم دعوام شد و این که این پیش دوستم بود و بقیه بهشون گفتن که شما رابطه دارینو این حرفا اون دو نفرم همه چیو از دید من میدونن الانم نمیدونم چی کار کنم کسی حرفمو باور نمیکنه و میگن خرابمون کردیو این حرفا البته من به خودشون گفتم که شک دارم ولی به کسه دیگه نگفته بودم.
الان سره یه چیزه کوچیک اصلا همه چی داره می پاشه نمیدونم چه کنم واقعا.

با سلام
حدود دو سال میشه که از یکی از همکارام خوشم اومده_ البته به طور مستقیم همکار نیستیم من برای انجام یه سری کارها هفته ای یکی دو بار به اداره شون میرم_از رفتارهای اون حس کردم که اونم بهم علاقه داره تا اینکه بعد یه مدت به بهانه عید و مراسمات تبریک میفرستاد و عید قربان سال قبل بعد تبریک عید گفت که شما خیلی خوب و مهربونی و دوست دارم و …منم فقط در حد ممنونم و لطف دارین جوابشو دادم چندین بار ین مسایل تکرار شد تا روز مرد که من براس پیام تبریک فرستادم و در کمال ناباوری جواب نداد اون شب که اتفاقا شب تحویل سال بود تا خود صبح بیدار بودم و گریه کردم ولی همون شب شماره و پیاماشو کلا از گوشیم پاک کردم صبح روز بعد که اول فروردین بود پیام تبریک عید فرستاد میخواستم جواب ندم ولی گفتم بی احترامیه و بالاخره همکاریم بازم باهاش رو در رو میشم درست نیست.جوابشو دادم ولی برای روز مبعث نه اون پیام داد نه من.چند روز بعد تعطیلات به اداره شون رفتم و تو آسانسور باهاشون رو به رو شدم خیلی سرد جواب سلام رو دادن و کلا سرش رو انداخت پایین و وقتی خواست از آسانسور پیاده شه یه ببخشید گفت و رفت.نمیدونم چرا یه دفعه ای اینقدر رفتارش تغییر کرد روز قبل روز مرد که آخرین روز کاری بود به هیچکدوم از همکاراش پیشاپیش تبریک نگفت ولی اومد خیلی محترمانه به من تبریک گفت و رفت ولی نمیدونم توی کمتر از ۲۴ ساعت چی شد که جواب پیاممو نداد؟ میتونم به ادامه این رابطه امیدوار باشم.در ضمن هر دو ۳۳ ساله هستیم من فوق لیسانس و ایشون هم دانشجوی دکتری هستند

یه چیز دیگه هم بدم
من هر روز بیوگرافی و پروفایلشو چک میکردم و همش تو فکرشم ولی اون گفت اولین بار بود بیوگرافیت دیدم
میگفت فکر نمیکردم از بلاکی در اورده باشی
ولی خوب اگه اون بلاک کرده بود هر روز میدیدم باز کرده یا نه و اگه نمیشد با اکانت مجازی پروفایلشو چک میکردم
ولی اون بعد ۳ ماه چک کرده

سلام وقت بخیر.من دانشجو سال اخر مهندسی هستم و مدتی بود از یک دختر خانومی خوشم اومده و ایشون از دانشگاه ما نبودند. از یه دانشگاه دیگه تو همون شهر بودند. بعد پرسجو از دوستانم تو همون دانشگاه فهمیدم که این خانوم تا الان بت کسی وارد رابطه نشده و مشغول درس هستن.سه چهار ماهی گذشت و من از طریق فضای مجازی اینستا گرام بهشون نزدیکتر شدم‌. و ایشون خیلی خوب و محترمانه و باخنده رویی جوابمو میدادن. تا اینکه یه ماه پیش اومدن بهم پی ام دادن که شما به من پیام ناشناس میدین؟ منم چون قبلا بهش پیام داده بودم گفتم دروغ چرا دو سه باری دادم…گفتن نه امروز…گفتم نه.. واین گونه یکم صمیمی تر شدیم و من حتی آیدی تلگرامشونو داشتم البته یه پیشنهاد تدریس تو آموزشگاه خودم دادم بهشون به همون خاطر آیدیشونو دادن به من…یکی دو هفته ای بود که خیلی خوب و با خنده رویی جواب میدادن و ..تا اینکه من تو پیام‌ ناشناس تلگرام یه متن عاشقانه فرستادم تا یکم ذهنشو نسبت به خودم درگیر کنم..اما ایشون انگار فهمیدن من هستم و ناراحت شدن…چند روزی هس اصلا نه اینستا گرام میان و نه تلگرام…جواب منم با سردی میدن..دلیل سکوتشون چیه؟ و چجوری میشه به طور صحیح ابرابراز علاقه کرد؟ خواهش میکنم جوابمو بدین من به ایشون علاقه دارم ولی نمیدونم چجوری ارتباط برقرار کنم🙏🙏🙏🙏

سلام سن هر دو چقدر هست؟ صحبت های در طول رابطه چی بوده؟ مدت اشنایی تون چقدر بوده؟ لطفا ایمیل دهید تا موضوع بررسی شود و راهکارها ارائه شود. با تشکر

سلام من 1سال ونیم پیش عقد کردم در طی این مدت جرو بحث زیاد داشتیم و بیشتر دفعات ایشون حتی اگه مقصر بود بازم جوری رفتار میکرد که انگار من مقصر بر خلاف قولی که ب من دادند نذاشتن داتشگاه برم خیلی ناراحت بودم و گفتن که منو میفرستن اما الان نمیتونند چند روز پیش بحثی داشتیم که خانوادم گفتن فکر کن و اگر نمبخوای جداشین که باهم حرف زدیم و ایشون شرایطم رو قبول کردند اما امروز بازهم مثل قبل رفتار کردند خواهر و برادرم میگن که مرد عوض نمیشه و اخلاقش همینه و هربار که من بهش میگم میگه دوستم داره و هرکار که میکنه بخاطر منه من 18 سالمه و ایشون 28سالشون لطفا راهنمایی کنید.

سلام و احترام در این باره باید با مشاوره حضوری به صورت هر دو طرفه، یعنی با حضور شما و نامزدتون مشاوره صورت بگیره و مسائل مربوطه رفع بشه.
موفق باشید

سلام خدمت مشاور محترم سایت
برخی از پیامها را خوندم و از اینکه با حوصله و با درایت به پیامها جواب میدید واقعاً جای تشکر و سپاس داره.
سوالی از محضرتون داشتم که ممکنه سوال خیلیا باشه,: نظر شما در مورد ازدواج(دائم) از طریق سایت های همسریابی چی هست؟ آیا اینگونه ازدواجها عاقبت خوبی دارن یا خیر؟ بخصوص برای خانم هایی که قبلاً ازدواج کردن و ممکنه کیس ازدواجشون محدودتر باشه آیا مناسب هست یا خیر؟ ممنون میشم پاسخ بدید

با سلام و احترام
من 28 سالمه و مدت 6 ماه هست که باپسری در تلگرام دوست شدم.پسر خوبی و از اولش میگفت هدفم ازدواجه مدت 1 ماهه که با خواهرش اشنام کرده و صحبت میکنیم خواهرش بهم گفت سرطان معده داره اما خودش نگفته نمیدونم چیکار کنم نمیدونم ادامه بدم یانه نمیدونم الان قصدش چیه خیلی دلبسته ش شدم الانم خارج از کشوره و یک ماهه دیکه میاد خواهرش با خونوادش صحبت کرده و میگه باید همو ببینیم امانمیدونم چیکار کنم. حس میکنم اونقدری که من درگیرش شدم او نیست ، ی بار بهم گفت تو بخاطر دل خودته که با منی منت رو من نزار.میگه عاشقمه. پسر مغرور و فهمیده ای و از هر لحاظ برای من ایده اله نمیدونم چرا واقعیتو ب من نمیگه از ادامه این رابطه میترسم راهنماییم کنید خواهش میکنم…

سلام اجازه بدید ایشان بیاد ایران. بعد ایشون رو کاملا بررسی کنین از نظر ظاهری یک فرد سرطانی با یک فرد سالم تفاوت داره . شاید خواهر این پسر این حرف رو زده که شما رو از پسر دلسرد کنه. به هر حال اشنایی رسمی و خانوادگی باشه و همه جوانب رو در نظر بگیرید. دوره وابسته کردن مرد رو تهیه کنین تا از روانشناسی مرد در روابط سر در بیارین. و بتونین یک رابطه حوب مدیریت کنین. موفق باشید

ببخشید چرا جواب منو نمیدیددد

من ٣سال بود كه بايكي در ارتباط بودم بعده ٣سال حس ميكردم ازم دورشده بهش پيشنهاد دادم يه مدت از همديگه دور باشيم اوايلش قبول نميكرد ، وقتي ديد خيلي حالم خرابه راضي شد ، تو اين ٣سال تاحالا نشده بود كه يه روز بدون ابنكه از من خبر داشته باشه بتونه ولي الان حدود ٧ماهه كه از هم فاصله گرفتيم بهش گفتم برگرد ولي قبول نكرد و الان تا من پيام ندم اون پيام نميده…
من ٢ساله كه ارشد شركت ميكنم و قبول نميشم احساس ميكنم بخاطر اين ازم فاصله گرفته ،فكر ميكنه نباشه فكرم آزاده و راحت ميتونم درس بخونم…
نظر شما چيه؟
خيلي سختي گذرونديم تو رابطمون و كسي نيس كه به اين راحتي بخواد از من بگذره ،تو اون ٣سالي كه باهم بوديم انقدري كه به اون اعتماد داشتم به خودمم اعتماد نداشتم ولي خب اللن نميتونم راجب اينكه كسي تو زنديگشه يا نه نظري بدم

سلام
چرا نظر منو چاپ نکردید و پاسخ ندادین😥
ممنون میشم اگه پاسخ بدین

من و دوستم سه سال با هم بودیم به قصد ازدواج عشق هم بیشتر از طرف اون بود. چند وقته که کات کردیم و هیچکدوم ازین نشونه هارو هم نداره. چه کار باید بکنم؟ تغییر کرده. سیگار میکشه جدیدنا

سلام وقت بخیر. علت کات کردن؟
سن هر دو ؟ وضعیت شغلی ایشون؟ و رفتارهایی که با هم دارین چی هست؟ روی همین متن ریپلای کنین و بنویسید تا بهتر پاسخ داده بشه.

با سلام
حدود دو سال میشه که از یکی از همکارام خوشم اومده_ البته به طور مستقیم همکار نیستیم من برای انجام یه سری کارها هفته ای یکی دو بار به اداره شون میرم_از رفتارهای اون حس کردم که اونم بهم علاقه داره تا اینکه بعد یه مدت به بهانه عید و مراسمات تبریک میفرستاد و عید قربان سال قبل بعد تبریک عید گفت که شما خیلی خوب و مهربونی و دوست دارم و …منم فقط در حد ممنونم و لطف دارین جوابشو دادم چندین بارا ین مسایل تکرار شد تا روز مرد که من براش پیام تبریک فرستادم و در کمال ناباوری جواب نداد اون شب که اتفاقا شب تحویل سال بود تا خود صبح بیدار بودم و گریه کردم ولی همون شب شماره و پیاماشو کلا از گوشیم پاک کردم صبح روز بعد که اول فروردین بود پیام تبریک عید فرستاد میخواستم جواب ندم ولی گفتم بی احترامیه و بالاخره همکاریم بازم باهاش رو در رو میشم درست نیست.جوابشو دادم ولی برای روز مبعث نه اون پیام داد نه من.چند روز بعد تعطیلات به اداره شون رفتم و تو آسانسور باهاشون رو به رو شدم خیلی سرد جواب سلام رو دادن و کلا سرش رو انداخت پایین و وقتی خواست از آسانسور پیاده شه یه ببخشید گفت و رفت.نمیدونم چرا یه دفعه ای اینقدر رفتارش تغییر کرد روز قبل روز مرد که آخرین روز کاری بود به هیچکدوم از همکاراش پیشاپیش تبریک نگفت ولی اومد خیلی محترمانه به من تبریک گفت و رفت ولی نمیدونم توی کمتر از ۲۴ ساعت چی شد که جواب پیاممو نداد؟ میتونم به ادامه این رابطه امیدوار باشم.در ضمن هر دو ۳۳ ساله هستیم من فوق لیسانس و ایشون هم دانشجوی دکتری هستند

در ضمن چند وقت پیش از طریق یه دوست مشترک درباره من و خانواده ام تحقیق کرده بودن

سلام من محمد هستم از تهران حدود ۲ سال پیش دختری رو دیدم ازش خوشم اومد تا اینکه ۶ ماه پیش با اکانت مجازی اوردمش تو یه گروه که خودم بودم و کم کم حرف پیش کشیدم و بهش گفتم یه ۲ هفته با هم بودیم و بعد یهو دیدم بلاک کرده و نوشته برو با دوست دخترات .اخه قبلا بهش گفته بودم رل زده ام بعد ۳ ماه دیدیم جواب بیوگرافی رو داده و با چن تا جمله رد و بدل شدن تو بیوگرافی اومد پیویم و گفت نمیخوام برگردم و بهت بگم اشتباه از تو بوده بعد بحث عوض کرد یه ۲ روز با هم بودیم و اومد گف که باباهامون با هم دعواشون شده شاید ما نتونیم همدیگ رو ببینیم پس خدانگهدار منم گفتم باش گفت چقدر سریل قبول کردی و بعد یکم دعوا رفت
الان نمیدونم چیکار کنم
کلا بیخیالش شم ؟
برم پیویش ؟
وایسم تا خودش بیاد؟؟
یا وایسم تا ببینمش
البته این هم هست که اگه رفتم پیویش گفت نه غرورم داغون میشه
کمک کنید بگین چیکار کنم نمیدونم دوسم داره یا ن
کمک کنین
یه چیز دیگه هم بدم
من هر روز بیوگرافی و پروفایلشو چک میکردم و همش تو فکرشم ولی اون گفت اولین بار بود بیوگرافیت دیدم
میگفت فکر نمیکردم از بلاکی در اورده باشی
ولی خوب اگه اون بلاک کرده بود هر روز میدیدم باز کرده یا نه و اگه نمیشد با اکانت مجازی پروفایلشو چک میکردم
ولی اون بعد ۳ ماه چک کرده

سلام این که ایشون گفته من برای بار اول چک کردم میتونه حرف راستی باشه یا نه صرفا حرفی زده باشه که نشون بده برای شما چندان اهمیت قائل نیست. وضعیت رو بررسی کنین و ببنیین که واقعا مشکل پدرهاتون حاد هست طوری که ازدواج تحت الشعاع قرار بگیره یا نه اگر مساله خاصی نست و شما شرایط ازدواج دارید از طریق خانواده تون اقدام کنید. اما دوست عزیز، صحبت از غرور کردید این رو بدونین که گاهی یک غرور، حسرت یک عمر رو توی دل ادم می گذاره . پس از نه شنیدن نترسید. موفق باشید

سلام حالتون چطوره ؟ خوبین؟
من یه سوالی داشتم
با یکی مجازی آشنا شدم و چند ماهی باهم چت میکردم و عکسش رو هیچ وقت ندیده بودم و آدرسش رو هم نداشتم ولی اون عکس های منو دیده بود و آدرس مدرسه خودم و محلمو و مدارس دوران دبستانم رو و .. بهش گفته بودم , یه رو صبح ولنتاین وقتی داشتم به مدرسه میرفتم یه خانمی که مال محله ما نبود توی راه اومد و از من آدرسی رو خواست و من نشناختمش مدرسه دبستانم که نزدیک محلمون بود ازمن درخواست کرد , و از اون به بعد چند صبح روز بعد دوباره دیدم و این بار بدون این که چیزی به هم بگیم از کنار همدیگه گذشتیم و روز سوم هم همینطوری و وقتی که فهمیدم خودشه چند صبح که اونو دیدم راهمو عوض کردم تا منو نبینه نمیدونم چرا بهم زنگ نمیزد و بعد از دوسال یکبار نمیدونم چطوری دوباره دیدمش و الآن که سه سال گذشته یبار تو اینستا بهم پیام داد و خیلی کوتاه پیام میداد و منم دیگه زیاد باهاش چت نکردم و اینستاشو پاک کرد
اصلا نمیدونم مجرده ؟ یا منو هنوز دوست داره نداره اگه داره چرا بهم زنگ نمیزنه یا وقتی میاد منوببینه حرفی نمیزنه و زیر چشمی نگام میکنه؟

سلام به ظاهر، این خانم تمایل نداشته رابطه شما جدی باشه و کم کم تمام کرده. پیام های دیگه اشون رو جدی نگیرید و به زندگی تون برسید چرا که هر گونه سوالی که دارید پاسخی دقیق و درست بتون داده نمیشه مگر ان که خودش صحبت کنه با شما.
و این امکان نداره. پس هر گونه درگیر بودن تباه کردن وقت و زمان طلایی و احساسی است که شما دارید.

خیلی خیلی ممنون , متشکرم
بهترین جوابی بود که شنیدم واقعا متشکرم

با عرض سلام
سال گذشته به خواستگاری دختری رفتم . پس از مدتی خانواده ام با دلایلی موجه از من درخواست کردن رابطه با اون دختر رو تمام کنم.یک روز تلفنم رو خاموش کردم چند روز بعد اون دختر اس ام اس داد که دیگه همه چیز تموم شد.با اینکه یکسال از اون رابطه گذشته هنوز ذهنم مشغول اون هستش.مشکل من اینجاست که قلبم باهاش موافقه اما عقلم مخالفت میکنه.حالا این دوگانگی عذابم میده .نمیدونم چطور یادش رو از ذهنم پاک کنم.لطفا را هنمایی کنید.

سلام و احترام به شما برای فراموش کردن عشق تنها راه حلی که تست کرده ایم و روی کاربران زیادی ( تقریبا 100 درصد ) جواب داده دوره پاکسازی عشق هست که یک فال مشاوره یک ساعت و ده دققه ای است. از این جا می توانید این اموزش رو تهیه کنید.

با سلام.من یه پسری هستم 27ساله با قیافه معمولی.ولی تیپم تا حد ممکن به روزو جدیدهست .تو همسایگیمون یه خانمه هست که خیلی زیبا ومتاهله و یه دختر 7 ساله داره.این خانم خیلی بهم زل میزنه طوری که من هر دفعه لعنت به شیطون میکنم.ولی باز نمیشه یه بار داییم داشت میامد طرفم من گفتم نیا از در اومد بیرون ونگاه کرد که چیه چادرش تکون خورد وپاهاش معلوم شد.همش سلام میده.طوری نگاه میکنه که وابسته ش شدم.همش لعنت به شیطون میکنم.نمیشه نمیشه.یه بار خاستم شماره شو بگیرم.ولی باز لعنت به شیطون کردم.اولش میگفتم شاید به خاطر همسایگیه تحویلم میگیره.ولی آخه یه جوری نگاه میکنه که مثله همسایه نیست.من هرموقع میبینم سرمو میندازم پائین.هرموقع هم شوهرش پیشش باشه نگاه نمیکنه نه اون نه من.ولی کلا دیوونه ام کرده.میخام بدونم که هدفش چیه از این کارا..؟چرا من…؟بازم بگم واقعا دارم دیوونه میشم.فقط میخام بدونم قصدو هدفش چیه چون نمیتونم ب کسی بگم.

سلام این موضوع ممکنه توهم و فکر شما باشه. اما حتی اگر درصدی هم درست باشه، و شما حقیقتا لعنت به شیطان می کنی، مطمئنا نباید پیگیر باشی. هر دلیلی داشته باشه آخرش به خیر و صلاح شما نیست و به آینده تون اگر فکر کنین متوجه میشین که این زن، می تونه دامی برای اینده شما و یک ازدواج عالی برای شما باشه.
موضوع رو پیگیری نکنین و مراقبت کنین از نگاه تون تا این خانم نا امید بشه از سمت شما و دست برداره . اگر این رفتار ادامه پیدا کنه همسایه های دیگه هم می فهمند و اسباب تهمت و دردسر برای شما میشه.
از چشم و دلتون مراقبت کنین چرا که باید سالم به خدا پسش بدیم.. موفق باشین

سلام وقت بخیر
من چهار سال پیش به پسر عمم علاقه داشتم ک ایشون به وسیله ی یه واسطه موضوع رو فهمیدن چن وقت قبلش بهم پیام دادن و گفتن ک بهم علاقا داره و باهم کمی پیام میدادیم در مورد ویژگی های هم قرار بود بیان خواستگاری ک هر دفه مشکلی پیش اوند و نشد تا اینکه من و ایشون سر یه موضوع باهم بد حرف زدیم و از اون موقع ک یه ساله هیچ پیامی ندادیم نمیدونم الان حسش بهم چی هست ازدواجم نمیکنه فقط چن ماه بعد از دعوامون رو پروفایل تلگرامش یه متن بود ک مشخص میشد داره بهم فک میکنه و به یکی از دوستاش گفته منو میخاد ولی قسمت نمیشه
واقعا خسته شدم خواهش میکنم کمکم کنین چرا پا پیش نمیزاره الان که هیچ مشکلی نداره؟؟؟؟

سلام دوست عزیزم با واسطه ای که ایشون صحبت کرده، صحبت کن. ببین مساله اش چی هست. واسطه یا همون دوستش رو توجیه کن که به گفته خودش با اقا صحبت کنه و ایشون یک بار دیگه به شما پیام بدهند و در مورد مساله رفع سو تفاهم کنید.

من بعد پنج سال از پسری ک هم سن خودم بود شکست خوردم و الانم دارم دیوونه میشم نمیدونم واقعا چیکار کنم حتی یه بار میخواستم خودکشی کنم

سلام اگر کمی صبر کنی متوجه خواهی شد که هیچ کس ارزش این را ندارد که بخواهی، جان شیرینت را بخاطرش فدا کنی! فراموش کردن عشق از دست رفته در 70 روز بهت کمک می کنه مثل خیلی های دیگه، سریع تر عشق رو فراموش کنی طوری که حتی باور نکنی. من توی این فایل برات یک ساعت حرف زدم پس برام ارزشمند بودی.

ی مدته با یه پسری در ارتباطم اما شدیدا حس میکنم نادیده گرفته میشم. هیچوقت ناراحتی من مهم نبوده مثلا سر من داد میزنه و من نراحت و افسرده و دلشکسته میشم، ی ساعت بعد بدون اینکه به روی خودش بیاره ک سر من داد زده و شخصیتم رو خرد کرده میاد میگه چیه چرا ناراحت و دمغی ؟ چیه میخای دعوا راه بندازی؟
همیشه توی هر بحث و مشکلی من مقصرم چ شروع کننده من باشم چ اون، چ گناهکار من باشم چ اون
اگه من گناهرکار باشم که دعوا باید چند روز طول بکشه و هی قیافه های عجیب و غریب بگیره تا من برم منت کشیش تازه اگه کوتاه بیاد، حالا اگه اون مقصر باشه بازم من حق ندارم ناراحت بشم و قیافه بگیرم و این اخلاق من که از رفتاری ناراحت میشم و توقع دارم ازم عذرخاهی و دلجویی بشه خیلی توقع بی جاییه.
حتی یه بارم به خودش گفتم حس میکنم رضایت و نظر من توی این رابطه مفتم نمی ارزه. اگه اون راضی باشه همه چی خوبه منم مهم نیستم.
واقعا دلم داره منفجر میشه از این حجم از بی تفاوتی ای که بهم میشه
جابتر اینه ک حتی محبت هم با قطره چکون میکنه در حالی که من ی کم محبتمو کم کنم یا ی ذره سرد رفتار کنم با بدترین الفاز میگه ک تو سرد شدی بی محبتی فلانی
تا ی کمم ازش انتقاد میکنم حتی خیلللللی آروم و بدون توهین، فوری صداشو میبره بالا ک باشه فقط تو خوبی من کلا بدم همه ایرادا از منه
جالبه بچه هم نیستیم هر دو 26 ساله…
این رابطه برام تبدیل شده به تحقیر و ناراحتی و گریه و افسردگی
من باید چیکار کنم که بهتر شه شرایط؟

سلام به شما توصیه من به شما این هست که دست از محبت کردن و توجه بردارید.
حقیقتا از امروز از همین لحظه عاشقی رو کادو پیچ کنین و بذارید کنار تا مدتی که ایشون به ررفتار درست برگرده
به زندگی خودتون و علایقتون بپردازید.
تا تماس نگرفته پاسخ ندید.
حتی بگذارید چند بار تماس بگیره یکیش رو پاسخ بدید. ( حتی اگر یک ماه هم زنگ نزنه ) شما سراغش نرین.
هر چه شما بیشتر به ایشون بهابدید موجب میشه که ایشون بیشتر رفتار زجرآور داشته باشه.
سعی کنین حقیقتا از هر نظر خودتون رشد کنین
در این حالت تغییر رفتارهای اشون رو هم خواهید دید.
اموزشی تدارک دیده ایم به نام تبدیل عشق یک طرفه به دوطرفه که اون هم میتونه بهتون کمک کنه.
موفق باشید

مشکل اینه که ما باهم هم کلاسی دانشگاه بودیم و الانم توی محل کار همکار هستیم یعنی امکان بی تفاوتی وجود نداره صراحتا.یعنی بخام بی تفاوتی کنم یه دعوای اساسی ایجاد میشه

سلام برای من راهکاری نداشتید؟

سلام.من سه سال پیش با دختری دوست شدم چند ماه پیش فهمیدم داره بم خیانت میکنه من قرار گذاشتم باهاش و باش حرف زدم گفت دیگه دوستت ندارم و رفت الان من حالم خیلی داغونه.بدون اون نمیتونم زندگی کنم توروخدا کمکم کنید😑

سلام بهترین روش درمان و حل مشکل شما اینجاست. این مطلب رو مطالعه کنید و مساله رو به مرور با توجه به تکنیک ها و نکته های دوره اموزشی حل کنید. موفق باشید

سلام،۴ماهه با ی اقایی ب قصد ازدواج ارتباط دارم،تنش زیاد داشتم چیزی که الان درگیرشم اینه که برای چندمین بار رابطه رو تموم کرد،قبلا پیش اومده که حتی چندین بار بلکم کرده یا رفته ولی به ساعت نکشیده برگشته،این دفعه اخرم میگه من ب درد رابطه نمیخورم بو بقول خودت مغرورم و…بهتره سنتی ازدواج کنم هر وقت شرایطم خوب شد،ولی باز صبحش برا ی کار ضروری تماس گرفتم باهاش انگار ن انگار تموم کرده ،بعدم چت کردیم ،من الان واقعا بلاتکلیفم ک چی کار کنم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید،ایشون ۳۰سالشونه و من۲۵

سلام و احترام
بهترین توصیه به شما این است که از ایشون کمی کناره بگیرید و به خودتون بپردازید تا ایشون کمی فضای نبود شما رو حس کنه و تصمیم قطعی اش رو بگیره. اگر ایشان واقعا شل کن سفت کن داره و یک بار هست و یک بار نیست نمیشه به حس ایشون برای یک زندگی جدی و انتظار برای این رخداد یعنی خواستگاری، کمی غیر منطقی است.

سلام و خسته نباشید.
من 34 سالمه حدود چند سالی با دختری اشنا شدم که از خودم چها، سال کوچکتره.به مرور باب اشنایی باز شد و من دیدمش البته یه بار هم طلاق گرفته ، کم کم عاشقش شدن بهش گفتم اوایل خیلی استقبال کرد خیلی هم خوب بود ازم خوشش هم اومد ولی از این عید کم کم کمرنگ شد، بهش گفتم گفتم گفت نه فکر میکنی من متل قبلم،ولی از رفتارهاش میفهمیدم . ولی در کل متل قبل نیست ولی نه میگه اره و نه میگه نه ! میگه من دوستت دارم ولی زمان میخوام ،گفت عیب نداره، ولی اشتیاقش متل قبل نیست پیام دادنش ،حرفاش اهمیت دادنش حتی وقتی میخواست بخوابه شب بخیر میگفت الان نه، ولی اصلا هم نمیگه نمیخوامت فقط کمرنگ تر شده ،خیلی دارم اذیت میشم از این کمرنگ شدنش، احیاس میکنم با کسی هستش ولی خودش میگه نیستم فکر داره عذابم میده، این بلاتکلیف گذاشتن داره عذابم میده. و خیلی هم دوسش دارم .ممنون اگه راهنماییم کنید

سلام بهترین راه بلاتکلیفی این هست که رسما ازشون خواستگاری کنید و با خانواده اش صحبت کنید. این جا می تونه نظر واقعی اش رو بگه.
اگر بعد از خواستگاری رسمی باز هم زمان خواست نهایتا 3 تا 6 ماه زمان بدین . البته چون جند ساله که اشنا هستید این مدت زمان هم معقول نیست ولی خب برای محکم کاری و شاید انتخاب بین چند خواستگار، این زمان فرصت کافی باشه براش.
موفق باشید

سلام
اول اینکه خوشحال شدم که افرادی مثل شما دغدغه اشون کمک به هموطنانشون در این موارد حساس و سرنوشت ساز هست و از شما کمال قدر دانی و تشکر رو به نوبه خودم دارم.
بنده هم سوالی دارم که از خدمتتون میپرسم.

یک روز خانومی از همکلاسی های دانشگاه از بنده خوشش میاد و با هم ارتباط میگیریم.( ابتدا ایشون بودن که به من ابراز تمایل کردن و شروعش با ایشون بود ) ایشون خودشون داوطبانه و بدون اینکه من چیزی بگم گفتن درسی چیزی مشکل داری من میتونم بهت کمک کنم، حتی اگر کلاس هم نداشت به خاطر من میومد دانشگاه و درس باهام کار میکرد. خلاصه هوامو داشت.
نکته جالت اینجاست که جلوی من از بقیه پسرا بد میگفت، مثلا میگفت فلانی اومده شب در خونه ازم خواستگاری کرده منم گلا رو زدم تو صورتش، فلانی تو خیابون اومده با ماشین برام مزاحمت ایجاد کرده همونی که توی کلاس فلان استاد هست‌، فلانی تو تلگرام هی مزاحمم میشه و از این قبیل صحبت ها. و خب ایشون فرد زیبا و یا پرفکت هستند و طبیعیه.

به نظر شما ایشون به من علاقه داشت ؟ داشت از این بابت که همه چی تموم شد.

اگر آره جرا جلوی من از پسرای دیگه بد میگفت ؟ آیا میخواست من حد خودم رو بدونم ؟
اگر نه چرا اینقدر نسبت به من لطف داشت ؟ چرا میومد باهام درس کار میکرد ؟ و از هیچ کمکی برای من دریغ نداشت ؟
در صورتی که این همه خواهان داشت ؟ از استاد تا دانشجو ! که من هم در جریانش بودم و درست میگفت.

این سوال برای من پیش اومده و خب ذهنم رو درگیر کرده.

البته که این موضوع تموم شدست اون به شکل جدی و هیچ راه بازگشتی نیست ! و ایشون زندگی خودش رو داره.
اینکه چطور تموم شد هم خدمتتون بگم، ابتدا از سمت من و بعد از بازگشت من از سمت ایشون. اون هم به شکلی ناخوشایند.

فقط پاسخ به این سوال برام مهمه. که آیا اون من رو دوست داشت یا نه ؟

ممنونم.

سلام تشکر از شما
خب این رفتار ایشون که می امدند دانشگاه برای کمک کردن به شما می تونه نشانه تمایل و علاقه باشه.
ولی وقتی که شما کات کردید، ایشون هم دیگه تمایلی نداشته توی این رابطه بمونه و شاید به اجبار برای حفظ غرور ایشون هم جدا شده.در صورتی که این همه خواهان داشت ؟ از استاد تا دانشجو !
خب شما هم یکی از اونها و او هم دلباخته شما
چه چیزی عجیب هست ؟

تشکر از شما

الان که میبینم گاهی اوقات یک تشخیص اشتباه چقدر میتونه مسیر آدم رو متحول کنه.
موضوع رو خلاصه خدمتتون عرض کردم. اینکه چرا و چطور به اینجا رسید هم شاید بتونه این موضوع رو شفاف تر کنه. ولی خب جاش نیست !

اما دلیل اینکه چرا جلوی من از بقیه پسرا بد میگفت رو نمیتونم درک کنم.
سوالم همچنان همونه که خدمتتون عرض کردم، آیا به این دلیل که من حدم رو بدونم ؟ یا چیز دیگه ای که من نتونستم بفهممش ؟

در انتها میگفت حتی اگر من این همه بهت کمک میکردم برای این بود که ثواب کنم و این قبیل حرف ها که خودتون بهتر میدونید و میگفت تو بد باورت شده‌! من هیچ پسری تو زندگیم نیست و نخواهد بود چرا که حاظر نیستم آرامشم رو با کسی که لیاقتش رو نداره تقسیم کنم. و از نظر من پسرا بی ارزش ترین موجودات روی زمین هستند.

اگر اون دلباخته من بود چرا این حرفها رو بیان میکرد ؟ همین تناقضات رو نمیتونم بفهمم.

منم رفتارم جالب نبود. بهش حق میدم.
به نظرم هیچ چیز جز ندیدن یک دختر نمیتونه اون رو آزار بده.

باز هم شما میگید من رو دوست داشت ؟

سلام مجدد
اگر این حرف ها رو :
در انتها میگفت حتی اگر من این همه بهت کمک میکردم برای این بود که ثواب کنم و این قبیل حرف ها که خودتون بهتر میدونید و میگفت تو بد باورت شده‌! من هیچ پسری تو زندگیم نیست و نخواهد بود چرا که حاظر نیستم آرامشم رو با کسی که لیاقتش رو نداره تقسیم کنم. و از نظر من پسرا بی ارزش ترین موجودات روی زمین هستند
زمانی بهتون زدن که شما ایشون رو پس زدید، قطعا بخاطر ناراحتی و خشم از رفتار شما این کار و کرده

برخی دخترها که مهارت ارتباطی جندان بالایی ندارند سعی می کنند با بد گویی از اقایون، خودشون رو در دل برخی اقایون دیگه جا کنند. این می تونه یک دلیل بوده باشه برای این رفتار این خانم!
اگر شما مشهور به رفتارهای خارج از حد و حدود بوده اید احتمال داره ان حرفا رو برای این منظور زده باشه اما دختر اگر پسری رو دوست بداره، در این موضوع، سعی می کنه خویشتن داری کنه و صرفا مستقیم یا کنایه وار هشدار نمی ده.اما شما که قصد داشتید ایشون رو از خودتون برونید و بی توجهی کردید چرا واقعا براتون مهمه که دوستتون داشته یا نه!؟

سلام و خسته نباشید
خواهش میکنم کمکم کنید
من دختری 30 ساله هستم 4 ماه پیش از طریق یکی از دوستان به پسری به قصد ازدواج معرفی شدم که 2 سال از من بزرگتره ک یه بار هم طلاق گرفته…البته با همسر قبلیش 3 ماه عقد بودن و بعد جدا شدن از زمان جداییشون 5 سال گذشته….اون آقا تو یه شهر دورتر از ما هست و مجازی با هم صحبت کردیم ولی نشد تا حالا حضوری همو ببینیم…اول در مورد خودم و خانواده صحبت میکردیم بعد بهم گفت من باید از همه نظر از شما شناخت پیدا کنم تا بیام خواستگاریت، من نمیتونم دوباره اشتباه کنم و از این حرفا…بعد گفت این شناخت در قالب احساسات هست و شناخت من از شما اینه که تو احساسات همه شناختی از شما پیدا کنم…و گفت زیاد طول نمیکشه فقط سه هفته…منم قبول کردم
بعد شروع شد اول میگفت باید مجازی ببینمت…یا شب وقتی پیش خانوادم بودم میگفت برو اتاق دیگه تا باهم حرف بزنیم البته حرفای تحریک کننده…که من قبول نکردم و بعد چند روز بعد به دوستم گفته بود من دختر امروزی میخوام …..
که دیگه ارتباطی نداشتیم….بعد چند وقت دیگه متوجه شدم مشکلی براش پیش اومده و چون هنوز نتونستم فراموشش کنم بهش پیام دادم و حالشو پرسیدم اول گفت شمارتون رو نمیشناسم و معرفی کنید بعدش گفت میخوام ببینمت گفتم شما برا من تموم شدین که گفت من نمیخوام این طور باشه و به خاطر رفتاراش کلی معذرت خواهی کرد و خدا و جون مادرش رو قسم خورد که بهت فکر میکنم و دوست دارم چون تو از نظر احساسی باهام همراه نشدی این حرفا رو زدم….بعد گفت یه مسئله ای برام خیلی مهمه این که میخوام اندامتو از رو لباس زید ببینم…و فکر نکن که من هرزه ام فقط خیلی برام مهمه فقط یه باره….بعد منم قبول کردم…فردای اون روز ازم پول قرض گرفت…پولو گفته بود دو روزه پس میدم که نداد چند روز بعد دوباره پول خواست و گفت مشکل مالی برام پیش اومده و قسم خورد که هر دو رو پس میده بهش گفتم از کسی دیگه یا خانوادش بگیره گفت از خانواده نمیتونم بگیرم چون بعدش هی اونا از من قرض میگیرن و به دوستانم هم نمیتونم رو بندارم…این شد که دوباره بهش پول دادم…البته این پروسه چند روز طول کشید و اون خیلی التماسم کرد و قسمم داد…ایشون کارمند هستن و مشکل مالی ندارن…فقط میگفت این چند وقته یه مشکل بزرگ مالی برام پیش اومده ضامن کسی شدم طرف اقساطش رو نداده و کارتم مسدود شده و الان خیلی بی پولم و همین یک ماهه قرار حل بشه…
در مورد مشکلش با همسر سابقش پرسیدم که میگفت اون فقط پوله منو میدید و من براش مهم نبودم.
دوباره ازم همراه شدن احساسی رو خواست که گفتم دیگه نه و اگه منو میخوای از طریق خانواده بیا جلو…که بهم گفت عجله نکن…
چیکار کنم.؟؟…به نظر شما اشتباه کردم و آدم ساده و احمقی هستم.
این آدم اصلا قصدش ازدواج هست؟

با توجه به مواردی که تا کنون داشتیم، این گونه افراد هدفی جز ازدواج دارند و بشتر به قصد اخاذی – رابطه ج*نس**ی و غیره این کار رو می کنند. بهتره که رابطه رو با ایشون تمام کنین و به هیچ عنوان اجازه ندید ان اقا با شما در تماس باشه ( مخصوصا این که هویت شون جعلی بوده بیشتر این موضوع رو به سمت اهداف غیر از ازدواج می کشونه که بارها این جریان رو من در مراجعین دیده ام )

سلام مجدد
شرمنده یه چیزی رو فراموش کردم بگم
اون آقا از اون اول اسمش و سنش و مدرک تحصیلیش رو بهم اشتباه گفت (یه هویت کاملا متفاوت) بعدا من متوجه شدم که بهم دروغ گفته…بهش گفتم اول قبول نمیکرد بعدش گفت به خاطر شرایط کاریم بوده و قسم خورد که میخواستم همه چیز رو شب خواستگاری بهت بگم

چند مدت با هویت جعلی با شما رابطه داشت؟ وچطور متوجه شدید ؟ آیا دوست شما از هویت جعلی ایشان خبر داشت؟ قطعا نباید این قسم و باور کرد! چه کسی هست که با هویت جعلی Y زنگ بزنه و خواستگاری کنه و شب خواستگاری آقای X از اب دربیاد. مشخصه که در چنین حالتی نظر خانواده دختر منفی است.

سلام خسته نباشید ممنون واسه نصحیت های ارزشمندتون
تقریبا 5 ماه با یکی در رابطه هستم بعد همیشه بهم میگفت دوستم داره بعد حتی در مورد عشق قدیمیش هم بهم گفت .
لطفا راهنمایم کن منو خودش باهم کلش بازی میکنیم بعد یه شب وقتی وارد بازی شددم خودش انلاین بود چتهاش خوندم با یه دختری حرف میزد بهش گفت بزار ببینیم کی خوشکلتر تو یامن بیا این ایدیم هست بیا تلگرام .منم سلام کردم جواب داد ازش انتظار داشتم توضیح بده مثلا قصدش بد نیس از این چیزها ولی هیچی نگفت منم حیرونم نمیدونم دوستم داره یا همش دروغ بود.

سلام دوست خوبم. صرفا گفتن دوستت دارم نه تاییدی بر اون هست و نه التزامی میاره که مثلا حالا چون گفته دوست دارم، باید تا پایان محکم پای شما بایسته. متاسفانه این روزها این کلمه و عبارت خیلی بی ارزش شده توسط بسیاری از افراد. با این حال، وقتی که این فرد در جایی صحبت از چنین چیزهایی میکنه و براش مهم نیست که شما ببنید یا نه، نشون از این داره که این قضیه دوست داشتن شما براش زیاد جدی نیست!
همه کاربران عزیزم آبجی های خوبم گوش کنید :

بهترین کار این هست که این روزها، این دوست دارم ها رو چندان جدی نگیرید تا وقتی که فردی واقعا رسما از شما از خانواده تون خواستگاری کنه. حتی اگر دو سال هم شما رو تو اب نمک نگه داره، و لاف عاشقی رو بزنه، باز هم تردیدی در کنارش هست و باید خودش رو ثابت کنه ..

معمولا دوستت دارم از نظر اقایون دو وجهه داره.
یکی دوست داشتن معمولی هست که خب معمولا اقایونی که دلشون دریاست! همه بانوان رو دوست دارن ( ترک و لر و کرد و فارس هم نداره .. کلا دوست دارن 😐 )
مدل دوم از اون دوست داشتن هایی است که فقط دنیا رو در چشم یک زن می بینن و تا اون زن رو ملکه خونه شون نکنن ولش نمی کنن… ( الهی اینجور عشق ها و دوست داشتن ها نصیب همه تون )

با سلام
حدود دو سال میشه که از یکی از همکارام خوشم اومده_ البته به طور مستقیم همکار نیستیم من برای انجام یه سری کارها هفته ای یکی دو بار به اداره شون میرم_از رفتارهای اون حس کردم که اونم بهم علاقه داره تو خیلی از مسائل کاری هوامو داشت،طوری که حسادت بعضی از همکاراش رو کاملا میشد حس کرد، حتی زمانبکه نتایج آزمون دکتری رو دادن خیلی مشتاقانه اومد و پرسید چیکار کردی؟در صورتی که من اصلا بهش نگفته بودم که شرکت کردم.گفت که از کتابهایی که بعضی وقتها دستت دیدم حدس زدم شرکت کردی.تا اینکه بعد یه مدت به بهانه عید و مراسمات تبریک میفرستاد و عید قربان سال قبل بعد تبریک عید گفت که شما خیلی خوب و مهربونی و دوست دارم و …منم فقط در حد ممنونم و لطف دارین جوابشو دادم چندین بارا ین پیامک ها تکرار شد تا روز مرد که من براش پیام تبریک فرستادم و در کمال ناباوری جواب نداد اون شب که اتفاقا شب تحویل سال بود تا خود صبح بیدار بودم و گریه کردم ولی همون شب شماره و پیاماشو کلا از گوشیم پاک کردم صبح روز بعد که اول فروردین بود پیام تبریک عید فرستاد میخواستم جواب ندم ولی گفتم بی احترامیه و بالاخره همکاریم بازم باهاش رو در رو میشم درست نیست.جوابشو دادم ولی برای روز مبعث نه اون پیام داد نه من.چند روز بعد تعطیلات به اداره شون رفتم و تو آسانسور باهاشون رو به رو شدم خیلی سرد جواب سلام رو دادن و کلا سرش رو انداخت پایین و وقتی خواست از آسانسور پیاده شه یه ببخشید گفت و رفت.نمیدونم چرا یه دفعه ای اینقدر رفتارش تغییر کرد روز قبل روز مرد که آخرین روز کاری بود به هیچکدوم از همکاراش پیشاپیش تبریک نگفت ولی اومد خیلی محترمانه به من تبریک گفت و رفت ولی نمیدونم توی کمتر از ۲۴ ساعت چی شد که جواب پیاممو نداد؟ در ضمن چند وقت پیش از طریق یه دوست مشترک درباره من و خانواده ام تحقیق کرده بودن
میتونم به ادامه این رابطه امیدوار باشم.و اینکه اصلا قصدشون ازدواج هست یانه.در ضمن هر دو ۳۳ ساله هستیم من فوق لیسانس و ایشون هم دانشجوی دکتری هستند.ممنون میشم اگه راهنمایی کنید.یه بار دیگه براتون فرستادم متاسفانه جواب ندادید.

سلام وقت بخیر.
این که تحقیق کردن خب معلومه نیت شون جدی بوده اما بستگی داره دقیقا بعد از اون تحقیق سرد شده اند؟
گاهی اوقات مرد ها رفتار سرد گونه انجام می دهند تا میزان علاقه زن رو به خودشون بفهمند. در حقیقت با این سردی ها زن رو به چالش می کشندو حتی ممکنه هفته و ماه طول بکشه. ( عجب صبری این اقایون دارن اما خب برای بازی که در نظر دارن ضروری می بینند )
شما کماکان، به زندگی خودتون ادامه بدید، شاد و پر نشاط باشید، استوری های غمگین نذارید عکس پروفایل تون سرشار از امید و شور باشه.
احتمالی که من میدم با توجه به تجربیات کاربران و مراجعین احتمالا این اقا تحقیق کردن و یا چیزی که شنیدن مورد انتظارشون نبوده ( توجه کن که شما با شنیدن این حالت نباید ریکشنی از خود نشون بدی ) و یا این که با خانواده اش مطرح کرده و نتونسته رضایت خانواده رو جلب کنه. ( حالت دوم بیشتر دیده شده تو مراجعین )
اما اگر این اقا به سمت شما اومد و خواست با شما بمونه با یک شناخت معمولی توی دو سه ماه، بهتره که ایشون رو راغب به ازدواج کنید که من در این باره فایلی رو روی سایت در روز های اتی قرار می دهم.
توصه اکید دارم که از خودتون چیزی نشون ندید که این اقا، متوجه شه منتظر پیامش هستید یا دوست دارید ازتون خواستگاری کنه 🙂
موفق باشین و پوزش بخاطر دیر پاسخ دادن

ممنون بابت وقتی که گذاشتید.تحقیقشون قبل از دادن پیامک و ابراز علاقه بود.یعنی اول تحقیق کردن بعد رابطه رو شروع کرد و همه چی هم خوب بود تا 29 اسفند 97 که جواب پیام تبریکمو نداد ولی روز بعد تبریک سال نو فرستاد(ابهام زیادی برام ایجاد شد) وبعد از تعطیلات که همو دیدیم مثل قبل نبود و با سردی جواب سلام منو داد.طبق چیزایی که از همکارا شنیدم به پدر و مادرشون خیلی علاقه مند و وابسته هستند( مخصوصا مادرشون) در ضمن از نظر اخلاقی و اعتقادی همه ازش تعریف میکنند و جز افرادی هست که اهل نماز و روزه و… هست و این رفتارهاشون بیشتر منو مجذوب کرده.اگه قصد کشیدن منو به چالش داره تا میزان علاقه رو بفهمه لازمه من کاری انجام بدم؟ بعد از رتار سردی که ازشون تو اداره دیدم دیگه اونجا نرفتم.سپاس

سلام
میشه لطفا جوابمو بدید.سپاس

چون فکر میکردم بهم علاقه ای نداره و فقط دوست و همکلاسی هستیم.نه بیشتر.
و خب کسی نبود که روی این خانوم کراش نزده باشه، دانشجو ها هم که به عناوین مختلف دور و بر ایشون بود برای گرفتن جزوه و یا …
این تعبیر رو برای من به وجود آورد که اینکه این همه سرش شلوغه حتما منم یکی مثل بقیه.
وچه خوب که قبل از اینکه به من بگه خودم تمومش کنم.

و اینکه ایشون اون حرف ها رو بعد از اینکه من به ایشون ابراز علاقه کردم زدن یعنی بعد از بی توجهی و بازگشت من.

ممنون بابت وقتی که گذاشتید.تحقیقشون قبل از دادن پیامک و ابراز علاقه بود.یعنی اول تحقیق کردن بعد رابطه رو شروع کرد و همه چی هم خوب بود تا 29 اسفند 97 که جواب پیام تبریکمو نداد ولی روز بعد تبریک سال نو فرستاد(ابهام زیادی برام ایجاد شد) وبعد از تعطیلات که همو دیدیم مثل قبل نبود و با سردی جواب سلام منو داد.طبق چیزایی که از همکارا شنیدم به پدر و مادرشون خیلی علاقه مند و وابسته هستند( مخصوصا مادرشون) در ضمن از نظر اخلاقی و اعتقادی همه ازش تعریف میکنند و جز افرادی هست که اهل نماز و روزه و… هست و این رفتارهاشون بیشتر منو مجذوب کرده.اگه قصد کشیدن منو به چالش داره تا میزان علاقه رو بفهمه لازمه من کاری انجام بدم؟ بعد از رتار سردی که ازشون تو اداره دیدم دیگه اونجا نرفتم.سپاس
پاسخ

با سلام
من و همسرم هر دو کارمند دانشگاه هستیم. شوهرم یکسال از من کوچکتر هستند و حقوق خوبی داریم. من حدود هشت ماهی هست عقد کردم و هنوز رسما وارد زندگی مشترک نشدیم. قبل از عقد چند باری که همدیگه رو دیده بودیم احساس کردم خسیس هستند از مدل بیسکوییت یا آبمیوه و مقداری که میخریدند متوجه شدم. مراسم عقدمون محضری بود و ساده و بعد از کلی بحث سر مهریه، صد سکه مهر کردند با وجودیکه مهریه خواهرهام خیلی بیشتر از این حرفها بود من چون دوستشون داشتم و حس میکردم دوستم دارند قبول کردم. الان سر خرید هر تکه از جهاز که خودم هزینه اش رو میدهم کلی با من بحث میکنند و دنبال چیزهای ارزان قیمت میگردند. روز زن هم یه کفش خیلی ارزون قیمت واسم خریدن و برای سال نو هم فقط یه ساعت ارزون قیمت. حتی وسایل مورد نیاز مراسم رو هم امروز و فردا میکنن با اینکه حدود کمتر از دو ماه به مراسم مونده. من چون کارمند بودم مقداری پول در بانک پس انداز دارم. حالا چند شب پیش با من تماس گرفتن و گفتن مقداری از پولهام رو به کارتشون بریزم تا با مقداری که خودشان دارند ماشین جدید بخرند. من گفتم این پس انداز من برای خرید خونه هست و اگه پول کم دارید ماشین قبلی خودتون رو بفروشید. ایشون گفتن من دست به سپرده هام نزدم شمام سپرده ها رو دست نزن از کارتت بکش که موجودی داره. گفتم من باید فکر کنم و بعد از نیم ساعت فکر پیام دادم شماره کارتشون رو بفرستند تا واریز کنم. ایشون هم پیام دادن که لازم نیست. صبحش که زنگ زدم با حالت عصبانی گفتن انگار دلتون نمیخواد پول بدید منم با عصبانیت گفتم نه و ایشون در جواب من گفتن این زندگی بدرد نمیخوره باید تموم بشه منم گفتم بله باید تموم بشه و ایشون گوشی رو روی من قطع کردن و ۳ بار که گرفتمشون پشت سر بر نداشتند. الان دو روزه قهر کردیم. نه من سراغی ازشون گرفتم نه ایشون. قبلا که قهر میکردیم ایشون بعد از آشتی میگفتن چرا با من تماس نگرفتی من اولش عصبانیم انقدر تماس بگیر تا جواب بدهم.
اما اینبار دلم نمیخواد همیشه من پیشقدم باشم با وجودی که کار اشتباهی نکردم. و از نظر من ایشون نباید روی پولی که من قبلا پس انداز کردم چشم داشته باشند آن هم در دوران عقد.
من هرچیزی با حقوق خودم میخرم کلی دعوا میکنن که شما چرا کفش ۲۵۰ هزار تومنی خریدی درصورتیکه کفش ۳۰ تومنی هم میشه خرید و من هرچی حرف میزنم که جنس و دوام فرق میکنه به گوششون نمیره. پول از نظر من اهمیتی نداره اما از آینده خودم میترسم.
لطفا راهنماییم کنید

سلام دوست عزیز. این رفتارها رو باید ابتدا در دوره آشنایی بررسی می کردید. اگر شما در دوران آشنایی بودید و صرفا هنوز رابطه به ازدواج ختم نشده بود، می تونستم با قاطعیت بگم این اقا صرفا دید مالی به شما دارند. شاید هم از اول به دید مالی پا پیش گذاشتند وگرنه علاقه و محبت بین دو طرف، هیچ وقت اجازه نمی ده کار به این جا کشیده بشه.
اگر ایشون برگشتند، حتما سعی کنید نزد روانشناس و مشاوری بروید که شما رو تست کنند و نظر قطعی بدهند ( ترجیحا نزد چند مشاور بروید ) و توجیه کنید ایشون رو در مورد سبک زندگی تون. تا زیر سقف نرفتید این مساله رو حل کنید چرا که در موارد تحقیقی مشابهی که داشته ام آقایانی که ای حالت رو داشته اند حتی از نفقه دادن سرباز می زنند و مدعی تمام حقوق دریافتی خانم هستند و تمایل های مالی زیادی دارند. در مورد این مسائل هم جدی با ایشون صحبت کنین.
اما برای اشتی پیش قدم نشوید چرا که ایشان حق اشتی رو به خودشون می دونن و شما صرفا باید پیش قدم شوید و نازشون رو بکشید و این اگر تکرار بشه به عادتی جنون اور برای شما تبدیل میشه و زندگی رو تلخ می کنه.
حتما این موضوع رو جدی بگیرید.

سلام.من با ی دختری دوست هستم و تو تلگرامش با یه بسر دیگه هم حرف میزنه جدیدا فهمیدم باید چیکار کنم دقیقا؟؟؟

چطور متوجه شده اید؟ آیا به صرف آنلاین بودن این ایده به ذهنتان آمده؟
با صحبت کردن، در کمال آرامش این مساله رو حل کنید و در مورد تعهد صحبت کنید ( اگر صرفا تعهد ازدواج دارید! در غیر اینصورت ایشون مختارند هر کار دوست دارند بکنند )
با بحث و جدل و قلدری! نمیشه این مساله رو حل کرد.

سلام من نزدیک 9ماه هستش که با دختری تو مجازی دوست شدم.بعداز 6ماه حرف زدن و دل تنگی رفتم دیدمش ما با هم خیلی فاصله داریم حدود1000کیلومتر
ما به دوست داشتن هم دیگه اصلا شک نداریم و خیلی وابسته هم هستیم.اما اون بعضی وقتا از چیزهایی که من بهش حساسم و خط قرمزی دارم روش پا میذاره و خلاف اخلاق من عمل میکنه و من به شدت عصبانی میشم و باهاش حرف نمیزنم الان دو روزه که قهریم و سابقه نداشته
میخواستم بدونم چرا این کارو میکنه؟

اون بعضی وقتا از چیزهایی که من بهش حساسم و خط قرمزی دارم روش پا میذاره و خلاف اخلاق من عمل میکنه و من به شدت عصبانی میشم و باهاش حرف نمیزنم!
دوست عزیز به جای حرف نزدن، حرف بزنید و منطقی مساله رو حل کنید.
رعایت حد و حدود ها برای هر دو نفر هست.
در رابطه با این مساله جدی صحبت کنید شاید به دلیل این که هنوز خواستگاری نکردید احساس می کنه که تعهدی به شما نداره و رعایت نمی کنه.
به هر حال فردی که واقعا عاشق دیگری باشه حاضر هست از خیلی علایق خودش بگذره برای رضایت معشوق!
اینجاست که کمی باید به شک افتاد از جمله تون که فرمودید :ما به دوست داشتن هم دیگه اصلا شک نداریم و خیلی وابسته هم هستیم
مراقب باشیم دچار توهم عشق نشویم!

با سلام
من 35 ساله هستم و مدت یک ماه هست که دخترخانمی 30ساله رو فامیل به من معرفی کردن. فقط دو بار از نزدیک دیدمش. یه بار منزل یکی ازاقوام که با خاله اش اومد که همدیگه رو فقط دیدیم ولی خصوصی صحبت نگردیم. یک بار دیگه دیدمش و اینبار صحبت کردیم و شرایط اصلیمون رو بیان کردیم. از بار آخر یک هفته میگذره. شماره گرفتیم و گهگاه براش پیام میدم و ایشون فقط جواب میده اونم با تاخیر. اما با اینکه بهش میگم که اونم پیام بده ولی هی میگه باشه و اینکارو نمیکنه. شاغل هست و شیفت کاری سختی داره و همین باعث میشه نتونیم هم رو ببینیم. من اولین باره که با یه خانم درمورد ازدواج صحبت میکنم میخواستم راهنماییم کنید با تشکر

سلام و احترام صحبت های حضوری جدی، رو بیشتر کنید. مثلا حداقل سه بار باید صحبت کنین با ایشون در منزل شون و در شرایط کامل راحت و بدور از استرس.
در مورد پیام دادن هم حضوری با ایشون صحبت کنید و نتیجه رو بررسی کنید. مثلا ساعت مشخص کنید و به ترفند های مختلف ایشون رو وادار کنید به پیام دادن مثل یاد اوری چیزی، و یا حل مشکلی یا مثلا انجام کاری برای شما و گزارش اون .
براش یکی دو بار شارژ ارسال کنید ( بعضی از خانم ها در حد ارسال پیام هم، سخت گیر هستند از نظر مالی! شما باید منعطف باشید و راه های مختلف تست کنید ) البته اگر بدونیم چه حرف هایی میزنند با شما میشه تشخیص داد که اصلا تمایل داره یا خیر و این کارها ناز کردنه یا واقعا پس کشیدن!
بررسی کنید همزمان خواستگاری دیگری دارند یا نه.
توجه کنین که خواستگاری شما رسمی باشه تا اطمینان کنند و کمی به این رابطه رنگ بدهند.

سلام.میخواستم راهنماییم کنین
من یه چن ماهی میشه با یه پسری آشنا شدم البته حس خاصی نسبت بهشون ندارم ولی ایشون با کار هاشون منو مجبور کردن که کنارشون باشم خودزنی هاشون گریه هاشون و… رابطه جدی نداریم ولی ایشون میگن واقعا عاشق هستنو درمورد ازدواج هم صحبت میکنن و رفتارشون طوریه که انگار تا اخر برای هم هستیم…
ایشون خیلی غیرتی هستن مثلا چن وخت پیش که تماس گرفته بودم و داشتیم صحبت میکردیم یک دفه تلفنو قطع کردن و بعد که خودشون تماس گرفتند گفتند دوستم کنارم بودو نخواستم صداتو بشنوه و از این حرفا منم ناراحات شدم و به قولی قهر کردم گوشیو خاموش کردم و جوابشو ندادم فردای همون روز دوباره زنگ زدو بهم گفت مثل بچهایی این اخلاقو از سرت بیرون کن سر چیزای بیخودی قهر میکنی و…
و الان چندروزه باهم صحبت نکردیم نه زنگ زده نه اس نه…با توجه به این که ایشون فرد مغرودی هستن به نظرتون الان تمایل به قطع رابطه دارن یا منتظر هستن من بهشون پیغام بدم و بگم خودمو اصلاح میکنم یا چی؟چکنم به نظرتون

سلام رفتار این اقا می تونه دلایل مختلفی داشته باشه. باید زمان بگذره مشخص کنه مساله رو. به چند روز نمشه تشخیص داد. اما در مورد ایشان دقت کنید که عمرتون رو پای کسی که روی عشقش اطمینان کامل ندارید هدر نکنید ( کاری که همه روزه بسیاری از دختران عزیز انجام می دهند و ضربه اش رو هم می خورند ).
خودزنی هاشون گریه هاشون! این جمله نگران کننده است! البته سن و سال هر دو شما و شرایط زندگی و لول زندگی تون هم مهمه برای یک پاسخ خوب اما آیا به نظر نمی رسه که این رفتارها از بلوغ اجتماعی به دور است؟ حواسمان باشد عمرمان را پای چه کسی و برای چه چیزی صرف می کنیم.. امیدوارم انتهایش، پوچ و خداحافظی تلخ نباشد.

سلام خدمت مشاور خوب سایت
من به یکی از اقواممون خیلی علاقه داشتم و چندبار براش نوشتم و گقتم که بهت علاقه دارم می خوند و به بهانه ای می گفت نخوندم اما درواقع خونده بود و یک بارهم که شمارش را گیر اورده بودم براش پیام دادم که دوستت دارم همون موقع بلاکم کرد ولی من بازهم پیام دادم و در اخر گفت که یه وقت مادرم می فهمه زشته من هم دیگه پیام ندادم و از اون موقع به بعد خیلی با من سنگین شد و هرجا تنها میشدیم از اون جا میرفت و خیلی کمتر میومد از شهرشون (البته فک کنم به خاطر درسش بوده )من هم سعی کردعزت نفسم را حفظ کنم و ازش فاصله گرفتم و سعی کردم که فراموشش کنم هر چند خیلی سخت بود اما ناچار بودم الان هم بعد از چند روز دوباره خیلی به فکرشم و می خوام ببینم نظرش واقعا چیه اما دیگه تا یک سال نمی بینمش که بفهمم و این یکسال دقیقا سال سرنوشت ساز منه و نمی دونم که سرنوشتم را برای دو نفر باید بسازم یا فقط خودم

جواب نمی دید؟؟؟

سلام من به یکی از دختر های فامیلمون از همون بچگی عاشقش بودم و هرچند ماه یک بار میدیدمش ما هم سن هستیم یک روز که مثل بقیه روز ها تنهاشدیم و هیج کس نبود یراش نوشتم که دوستت دارم اون دفعه داشت درس می خوند من هم که از خچالت اب میشدم از خونه زدم بیرون و بهش گفتم که اون را بخونه گفت باشه می خونم و رفتم (اون قبلا خیلی با من صمیمی بود و حتی چشمی و رفتاری فهمونده بود که اونم دوستم داره )بعد از اینکه رفتم . برگشتم گفت نخوندم و وقت نداشتم که بخونم من سه بار نوشتمدر دفعه های مختلف و هر سه بار گفت نخوندم تا اینکه یه روز که روز عید بود بهش گفتم می دونم که میخوندی اونهارا گفت اره می خوندم وکارت خیلی زشت بود (اون نه گوشی داشت و نه توی فضای مجازی عضو بود) برای اولین بار به یکی از فضا های مجازی اومده بود و من تونستم بفهمم که عضو شده با ترفند های شمارش را برداشتم و توی اونجا بهش پیام دادم که جرا جواب نمیده منا بلاک کرد و گفت که یه وقت مامانم میفهمه زشته منم گفتم باشه و دیگه مزاخم نشدم ولی از اون موقع خیلی سرد شد وحتی دیگه به خونه مامان جونم نمیاد و اجازه نمیده تنها بشیم الان من باید فراموشش کنم یا اینکه از ابروش میتسه و باید بعدم دوباره بهش بگم (اونها یه استان دیگن ما یه استان دیگه و خیلی درس خون هس و برای کنکور میخونه)

سلام من سارا هستم من عاشق یه پسر بودم ک احساس میکردم اونم دوسم داره یروز دوستم خبر داد ک پسره داشته با دوستش حرف میزنه ک اونم شنیده میگن که منو دوس داره منم طاقت نیاوردم و به اونیکی دوستم گفتم.. بعد چن وخ بهش گفتم دوست دارم اون گفت ک منو دوس داره امابعد چن ساعت به من گفت من عاشق خانوادمم و دیگه پیام نده و بلاک کن … منم که داشتم دیوونه میشدم رفتم جرایانو به اون دختره گفتم که فهمیدم به پسره گفته همه میگن تو عاشق سارایی اونم فک کرده من سرکارش گذاشتم و گذاشته رفته بیشتر موقع ها همو میبینیم و من حس میکنم دوسم داره من باید چیکار کنم ؟؟؟ میخام برگرده
من اینو قبلا گفتم شماهم گفتید ک ایمیل چک کنم من با اجازه ی دوستم ایمیل ایشونو دادم
و اون گفته که ایمیل نیومده تورو به خدا اینجا جواب بدید

سلام
من عاشق پسری شدم که رفتاراش تو دوگانگی منو قرار داده
مثلا وقتی تو جمعی هستیم یه دفعه بیشتر به من نگاه نمیکنه،حرفی نمیزنه،جدی و خشکه و همینطور میشه گفت مغرور
ولی از طرفی من یه بار نگاهش کردم دیدم داره ریز میخنده و به مامانش نگاه میکنه و منم به مامانش نگاه کردم که دیدم داره با لبخند نگام میکنه
اینقدر گیج شدم که حد نداره میشه راهنماییم کنید که این پسر بالاخره منو میخواد یا نمیخواد؟

سلام دوست عزیز. هر نوع خواستنی، لطف نیست. حتی افرادی که با جون و دل و صمیمیت و بدور از دوگانه رفتار کردن عشق شون رو ابراز می کنند، کار رو به یگانگی و ازدواج نمی برند چه برسه فقط با یک لبخند شاید شما حس کردید توجه داره.
گاهی این موضوعات واقعا سو تفاهم است و مساله ای دیگر بوده که با نگاه ها و لبخند ها تداخل پیدا کرده. توصیه می کنم اصلا به این سیگنال که دریافت کردید، توجه نکنید تا این که نشانه جدی تر و مستقیم تری ببینید. ( حتی اگر این نگاه نشانه علاقه بوده باشه، شما باید تا دریافت یک نتیجه واقعی و کاملا واضح و روشن صبر کنین و واقعا بهش فکر نکنین چون تصویر سازی های ذهنی شما و خیال پردازی ها، ممکنه شما رو دچار عشقی کنه که واقعا شاید وجود نداشته باشه و این اول دردسر شماست ).

سلام من خيلى حالم بده لطفا كمكم كنيد بدجورى داغونم

منو دوست پسرم ٤ ماه با هم بوديم عاشقم بود همش حرفاى عاشقانه ميزد ميگفت عشقم آرامشم خيلى دوست دارم و خيلى حرفاى ديگه يكمى اواخر با هم بحث داشتيم ولى همه چى خوب بود يه روز گفت ديگه نميخوام به غير از داغ جدايى با حرفاش بيشتر منو سوزوند ميگفت تو عشقم نبودى فقط دوست داشتم يهو همه حرفاش برعكس شد آخه مگ ميشه يهو انقدر آدم عوض شه البته دقيقا شبى كه عوض شد يه شب قبلش با دوستاش بودن تجربم ميگه اونا رو مغزش كار كردن دارم ديوونه ميشم بخدا همش فكر خودكشى دارم يه هفتس جدا شده ازم اما دو روزه داره زنگ ميزنه و تكست ميده و باز كار منو سختتر ميكنه دليل زنگ زدناش چيه اون كه خودش خواست جدا شيم حالا بعد يه هفته چرا زنگ ميزنه يعنى ميخواد كم كم برگرده؟ يا فقط دلتنگياشو داره برطرف ميكنه تورو خدا كمكم كنيد تو رو خدا دستمو بگيريد ديوونه شدم انقد فكر كردم مريض شدم تو اين يه هفته اينو هم بگم كه من ٣٣ سالمه و اون ٩ سال ازم كوچيكتره

سلام دوست خوبم آرامشتون رو حفظ کنید.
به تماس شون پاسخ بدین
به ایشون بگین که توضیح بدن در مورد و عشقم نبودى و فقط دوست داشتم و غیره.
و اگر حاشا کرد، بهش بگید اگر شما رو میخوات فقط خواستگاری کنه. رسما و پیش خانواده ها.
این صحبت شما می تونه ایشون رو وادار کنه که اگر عاشق تون هست برای بدست اوردن تون تلاش کنه. البته اگر در شرایط صلح هم بودید من توصیه میکردم که بیش از این معطل این رابطه نشین. البته تفاوت 9 ساله هم خودش چالش انگیز هستش.
درمورد علت سرد شدن مردان ما دلایل مختلفی برشمردیم که شما می تونین این فایل رو تهیه کنید و بررسی کنید که علت رفتارهای این فرد کدوم موارد بوده.
اگر ایشان از خواستگاری امدن امتناع کرد، ایشان رو کلا کنار بگذارید.

ما از اول گفته بوديم كه يه روزى از هم جدا ميشين يعنى اصلا ايشون قرار نبوده بياد خاستگارى نميتونم همچين چيزى ازش بخوام
ولى از طرفى قرار هم نبود به اين زودى و يدفعه و يك طرفه و بدونه يه دليل منطقى از هم جدا بشيم يهو تغيير رفتارش ديوونم كرده اين مسائل خيلى ريز و حساس هستن نميشه از طريق تكست راجع بهش درستترين نظر رو داد اى كاش ميتونستم تلفنى با شما صحبت كنم ولى نميدونم چجورى امكانپذيره من خيلى شرايط روحيم ويژست اين روزا خودم از حال خودم ميترسم

سلام اگر میشه جواب M.R.SHرا بدهید پیام نمایش داده نشود

تو این سایت فقط جواب منو ندادید واقعا که خب مگه چی میشه جواب بدید اصلا راضی نیسم

سلام
من 18 سالمه 3 ساله که با یه پسر دوستم
اکثرا وقتی میریم بیرون من اونو مهمون میکنم تا حالا واسه تولدم هیچی برام نخریده ینی تو این چند سال فقط یه ساعت و یه گردنبند و اسپری ازش گرفتم من واسه تولدش کلی جشن گرفتمو شلوغ کردم ولی اون انگار نه انگار وضع مالی باباش عالیه ولی میگه به اون هیچی پول نمیده ینی من میبینم خودم که لباساش کهنه میشن اما میگه پوله خریدن نداره
خیلی بی انگیزه س در حالیکه من کلی رفتم پیش روانشناس تا بر اساس اصول روانشناسی بتونم زندگیمو بهتر کنم بتونم به هدفم به دانشگاهی که میخوام برسم
من میخوام جداشم ازش ولی انگار یه س دی نمیزاره یه چیزی هست که فکر میکنم اگه نباشه جهنمه به بودنش که فکر میکنم 40 درصدش خوشیه
چطور پاکش کن م از زندگیم من امسال پشت کنکوریم باید درس بخونم

سلام فایل آموزشی پاکسازی عشق رو تهیه کنید و اجرا کنید. برای مشاهده این آموزش ااینجا رو کلیک کنید.

این پسر چندین بار ازم خواسته باهاش رایطه ی ج@ن@س@ی داشته باشم ولی من قبول نکردم اونم ناراحت میشد و باهام سر سنگین میشد میشه خواهشا بهم بگید که من دقیقا چی بهش بگم و با توجه به چیزایی که بهتون گفتم دلیلم رو چطوری براش توضیح بدمو بعدش چیکار کنم چون من اصلا قاطع نیستم و از این کار ترس دارم

اینم بگم که من adhd دارم و بیش فعالم و حدودا 10 ماهه که تحته درمانم دارو مصرق میکنم و 50 جلسه نوروفیدبک رفتم و جلسات روانشناسی زیادی داشتم اما من هنوز تصمیمای تکانشی میگیرم و با وجود اینکه بارها روانشناسم گفته جدا شو و من گفتم که ازت جدا میشم ولی وقتی یه ذره ممانعت میکنه فوری شل میشم و باهاش میمونم
و اینم بگم که من تمام رویام دانشگاهمه و کلییییییییییییییییییییییییی براش هزینه کردم ولی دوس پسرم مثله یه مانعه واسه درس خوندنم

دوست خوبم
باید توجه کنید کههزینه کردن زن برای مرد باید قانون و مقرراتی داشته باشه که مجال گفتنش اینجا نیست.
شما تصمیم قاطع تون بگیرید
ایا واقعا با ایشون می خواهید ادامه دهید که به مرحله خوبی برسه یا نه .
ایا حضور اشون تو زندگی تون مانع پیشرفت هاتون نمیشه؟
اینده تون رو با ایشون جطور می بینید؟
علت اصلی موندن این اقا با شما چیه؟ هزینه هاتون؟ خب قطع کنید این هزینه ها تا ببیینید واقعا هدفشون چی هست و تصمیم بهتری بگیرید.
برای جدا شدن هم سدی اگر پیش روی شماست اون تفکرات شماست که شما رو مخدود کرده.
گاهی جدا شدن از این گونه افراد ازادی بهتری به ارمغان می اوره. شما باید ابتدا درذهن تون ایشان رو فراموش کنید و به این برسید که باید جدا شید و بعد در عمل اون رو اجرا کنید.
برای کسانی که می خواهند فراموش کنند پاکسازی عشق یکی از بهترین راهکارهاست که در همین سایت هست و میتونین تهیه کنید.

چرا بهم میگه من پسرتم تو دخترمی
:/

سلام و عرض ادب خسته نباشید
من ۸سال به یه خانومی بودم جوری عاشق من بود ک اجازه نمیداد کسی نگام کنه.جونشو برام میداد و به همه خونوادم میگفت حامد زندگیه منه.من یکم این مدت درگیر یه مشکلاتی شدم و یه حالت بی حوصلگی داشتم و این خانوم دوس داشت من شاد و شنگول شر و شیطون باشم اما من درگیر بودم تو خودم بودم و هی غر میزد ک تو چقدر سردی و بی ذوقی، چندماه پیش حس کردم یجوری شده گوشیشو سایلنت میکنه جلوی من پیام‌نمیده دور میشه ازم بعد گوشیشو در میاره وقتی نزدیکش میشدم گوشیشو قایم‌میکرد.منم حساس شدم و بهش گیر میدادم اونم هی میپیچوند و مامانشم طرفداریشو میکرد و من حساستر میشد. تا اینکه باش بحثم شد یه حرفای بدی بش زدم و بهم گفت نمیدونستم انقدر شکاکی و بد دلی و دیگ نمیخامت ،درصورتی ک من حساس شده بودم شکاک نبودم.یهو گذاشت و رفت و بهم‌گفت چندماهی هست ک دیگ فکر ازدواج نیستم و میخام مستقل بشم و زود وارد رابطه جدی شدم و میخام مجردی کنم و برم دنبال درسم و از این حرفا. و داره از ایران‌میره و منو از همه جا بلاک کرد و دیگ جوابمو نداد و الان چند ماهه دیگ خبری ازش نیست کلا تموم کرد. و من واقعا علتشو نفهمیدم و ضربه روحی بدی خوردم

سلام
یکی از پسر های دانشگاه که خیلی پسر شوخ و خوش اخلاقی هست ازش خوشم اومد و این آقا هم از من بدش نمیومد.
بنا به دلایلی نشد با هم باشیم و به خاطر یک سری مسائل بچه گانه با هم به هم زدیم.
امابعد از این موضوع، این آقا وقتی منو میبینه بهم اخم میکنه و میره با دخترای دیگه بگو و بخند و هی جلوی من با اونا گرم میگیره.
به نظر شما هدفش چیه ؟ این بچه بازی که اخم میکنه چیه دیگه ؟

سلام این رفتار می تونه دلایل مختلفی داشته باشه ازجمله:حساس کردن شما
اقرار به این که من به شما نیاز ندارم! هستند کسانی که …
بی توجهی ظاهری و این که مثلا من نسبت به تو حس خوب ندارم .
و …
بسته به نوع رابطه ای که داشتید و مدل شخصیت این اقا و علت به هم خوردن رابطه یکی از این موارد میتونه درست باشه که معمولا مورد اول و دوم بیشتر به چشم می خوره.

سلام ممنون میشم نظرتون بگید
ببخشید دوباره پیام گذاشتم یک بار پیام گذاشتم ولی انگار حذف شده
من با یک آقایی آشنا شده بودم بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم هدف رابطه ایشون با من برقراری رابطه جنسی و من چون اهل این جور رابطه ها نبودم و نمیخواستم وارد این رابطه ها بشم اینم بگم که ایشون حتی ریالی برای من خرج نکرد و هیچ وقت حاضر نمیشد من رو بیرون ببینه و همیشه که پیام میداد میگفت بیا اینجا ببینمت یعنی من برم منزلشون ولی هیچ وقت من این کار رو نکردم و هر بار که بهشون میگفتم بیا بریم بیرون میگفت حسش نیست یا بهونه ای میاورد متوجه شدم که منو نمیخواد و دیگه صبرم تموم شده بود یه بار که بهشون پیام دادم و بگم که من دختری نیستم که شما با پن نیازتو برطرف کنی گفت من با کسی هستم دیگه پی ام نده و منم گفتم مبارک باشه و ایموجی لبخند گذاشتم و خداحافظی کردم تا اینکه بعد از یک هفته منو از تلگرام بلاک کرد و بهد از یه ماه اومد و شماره کسی رو از من میخواست برای اینکه شماره رو بگیره از بلکی خارج کرد و دوباره مجدد بلاک کرد تا اینکه بعد از یک ماه به طور کامل از بلکی خارج کرد به نظرتون چرا با وجود اینکه رفته بود با شخص دیگه ای ولی بعد از دو ماه از بلاکی خارج کرده میدونم حسی به من نداشته و علاقه ای هم نداشته ولی برام سواله چرا اینکار رو کرده؟
ممنون میشم نظرتون را بگید

سلام به شما
این آقا به ظاهر بدون این که سیگنال های عشقی ( توجه – بیرون رفتن – دیدار – خرید و غیره ) از خودش بروز بده در پی رابطه خاص بوده و شما تن به این رابطه ندادید (احسنت ) و ایشون خب آب پاکی رو ریخته روی دست شما و کات کرده. این یعنی ان رابطه بین شما و ایشون تمام هست. اما این که برگشته از بلاک خارج کرده صرفا به این معنی نست که هنوز شما رو دوست داره یا می خوات ارتباطی برقرار کنه. گاهی مرد ها با این بازی های ذهنی تمایل دارن بسنجند که زن هنوز بهشون فکر می کنه یا نه که یک ریکشنی از زن ببینند و بعد هم روز از نو و روزی از نو! همان روال قبل رو در پیش می گیرند.
شما به این مساله توجه نکنید و ایشون رو بلاک کنید چرا که حتی فکر کردن به چنین فردی، که هیچ جایی درزندگی تون نداره، و هیچ حایی در زندگی اش ندارید، به صلاح نیست. به شما هم توصیه میکنم دوره وابسته کردن مرد رو تهیه کنید تا شیوه های مهارت های ارتباطی رو یاد بگیرید تا اگر فردی به طور جدی وارد زندگی تون شد با رفتارهاتون ایشون رو از دست ندهید چون واقعا ممکنه اون فرد ارزشش رو داشته باشه که بهش تکیه کنید و همسر تون باشه.

موفق باشید

سلام من چند ساله عاشق پسری شدم که مطمئن بودم دوسم داره چون خواهرش به یکی از اقواممون گفته بود منم بهش علاقه مند شدم و بخاطر همین خودم پیش قدم شدم و بهش ابراز علاقه کردم و وقتی بهش پیام میدم جوابمو خوب میده اما خیلی خودشو میگیره و اصلا ابراز علاقه نمیکنه. و اینو میدونم که قبلا با دخترا رابطه نا مشروع داشته.اما متاسفانه بهش به شدت علاقمند شدم حتی یکی دوبار پیش اومد که بهش پیام دادم اما جواب نداد تا سه چهار ماه بعد خودش سراغمو گرفت و دوباره ناپدید شد و چند ماه بعد دوباره سراغمو گرفت و مطمئنم و شنیدم که انلاینیمو چک میکنه اما بهم ابراز علاقه اصلا نمیکنه و حتی گفته که بدرد من نمیخوره و ازم رابطه خیلی صمیمی تر که برم منزلشون رو خواسته و من قبول نکردم و گفت که پس بهتره باهم نباشیم اما با این حال بازم بگوشم رسیده که خواهرش به فامیلمون گفته همش تو تلگرامه این دختراس (یعنی من) تو پیج منه و پیامامو میخونه و انلاین بودنمو چک میکنه واقعا دارم دیوونه میشم نمیدونم به پاش بمونم یا نه نمیدونم واقعا دوسم داره یا نه کمکم کنید

سلام دوست عزیز، من از سن و شرایط زندگی هر دو شما مطلع نیستم. اما تنها چیزی که متوجه هستم این هست که شما زیاد پیگیر ایشان هستی، و خب این صحبت ها خواهرشون هم معلوم نیست واقعا درست باشه یا نه. در عمل ببینید این اقا چه رفتاری با شما دارند به این رفتار بیشتر مشه استناد کرد تا صرفا یک حرف.
بهتره که این رابطه قطع بشه، چرا که این اقا، ظاهرا فقط قصدشون این هست که با شما رابطه خاص داشته باشه و بدون این که بهتون توجه کنه یک راست میره سر اصل مطلب و منزل و .. و این خودش هشدار هست.
ماندن با چنین فردی فقط ضعف اعصاب هست. ( البته اگر این اقا از لحاظ ج ن س ی مشکل داشته باشه و بسیار به رابطه نامشروغ علاقه داشته باشه و با دختران زیادی در این باره صحبت داشته، باید مورد درمان قرار بگیره توسط دکتر متخصص )
پس شما دوست خوبم وقت و انرژی و احساس گرانبهاتون رو پای این فرد هدر ندهید.
موفق باشید

واقعا ممنونم از وقتی که گذاشتید و پاسخ دادید. این آقا متولد ساله شصتو نه هست و 29سالش میشه و من 27سالمه و یادم نبود اینو بگم که خود پسره هم توی جمعی که من از اونجا عبور می کردم پشت سرم توی جمع گفته بود صداشو میشنوم ناخوداگاه میلرزم دست خودم نیست

مجدد سلام خواستم بگم من همونی هستم که لحظه ی بیش براتون کامنت نوشتم با اسم (م. و) خواستم فقط بگم من این ایمیلی که مینویسم تو قسمت مشخصات هر کاری کردم وارد نشد یعنی رمزشو فراموش کردم ایمیل دیگری هم ندارم ممنون میشم همینجا جوابمو بدین . فقط بخاطر خدا کمکم کنید جوابمو همیجا تو قسمت نظرات بدید تا از بلا تکلیفی آزاد شم

پاسخ داده شد.

با سلام
من پنج سال پیش از طریق فضای مجازی با دختری آشنا شدم که اول علاقه‌ای بهش نداشتم
به پیشنهادش رابطه جنسی برقرار کردیم و علاقه من ازونجا بهش شروع شد
گاهی بود، گاهی نبود
بدلیل فاصله مدتی دور بودیم
بهش ابراز علاقه کردم که گفت رابطه‌مون رو نمیخواد
بعدها فهمیدم با پسری اروپایی ازدواج کرده و از ایران رفته
مدتی درد دوریش رو تحمل کردم
سال گذشته یه پیام در واتزاپ فرستاد که برگشته ایران و پشیمونه
دوباره دیدمش چون علاقه من بهش واقعی و زیاد بود
گفت دوست دارم باهم باشیم
بهم کمک کنی بهتر بشم
بعداز دو نوبت ملاقات دوباره ناپدید شد
وسط ملاقات‌ها فهمیدم دارو و گل مصرف میکنه
و ازم کمک خواست
در یک ملاقات خیلی بد برخورد کرد و توهین و بددهنی کرد
مدتی ازش دوری کردم
جواب پیامش رو ندادم
بعد از چهارماه دوباره برگشت
گفت همه چیز رو ترک کرده، خیلی خوشحال شدم و شواهد و قرائن خوب بود
ولی
حس میکنم هرگز در دسترس نیست
تنها راه ارتباط ما واتزاپ هست و حتی خط تلفنش هم خاموشه
از طرفی حس میکنم این شخص رو دوست دارم و دوست دارم بهش کمک کنم رها بشه از اون گذشته
از طرفی اون این فرصت رو به من نمیده
سوال من اینه
راه کمک و ترمیم این رابطه چی میتونه باشه؟
راه فراموش کردنش چی؟
واقعا اگر بهش کمک نکنم یه انسان به قهقرا میره ولی اگه بتونم راهی پیدا کنم که کنارش باشم میدونم جز شیرینی وصال آینده یک انسان رو نجات دادم.
از کمک شما پیشاپیش بسیار سپاسگذارم

من با پسری حدود 9سال که در ارتباطم،محل زندگی هردوی ما ازهم دوره من در شهر دیگه و این آقا در شهر دیگه ای هستن،تو این 9سال فقط 3بار به دیدن من اومدن والان حدود 3سال که همدیگرو از نزدیک ندیدیم و وقتی که میگم چرا نمیای بهانه کار و مرخصی و بی پولی رو میاره،من باید چیکار کنم واقعا با ایشون؟

سلام دوست عزیز. شما از این رابطه چه هدفی دارید؟ دوستی؟ ازدواج؟ یا ..؟

با سلام و خسته نباشید
ببخشید من ی دوسالی هس با پسری در ارتباطم ک حدود ی سالو نیم یا شاید کمتر از من کوچکتره اوایل رابطه خیلی عدد سنیمون مهم بود و یکسره دعوا داشیم اخه اون موقعی ک ب من پیشنهاد داده بود دروغ گفت سنشو و این ک من بعد4ماه قبول کردم دوس شیم اما الانا حرفی ا سنمون نمیزنیم و کاملا راضیه میترسم نظرش عوض شه گفتم ک ب خونوادش بگه چن باری گف و قبول نکردن اما بعد مدت ها گف ک قبول کردن و ی ماه پیش هم برا اولین بار ا نزدیک دیدیم همو قبلا دور ا خونواده با من تلفنی حرف میزد اماحالا جلوی پدر و مادرش حرف میزنه و اینکه یک بار بخاطر ی سال پیش بخاطر تفاوت سنیمون و قبول نکردن خونوادش خودشو زد ب اون راه ک عاشق رفیقمه ولی طولی نکشید و برگشت و گفت دروغ گفتم و حالا بیشتر از همیشه ب من اهمیت میده و همچنین بیشتر دربارم با خونوادش حرف میزنه نمیدونم چکار کنم ب نظر شما ادامه بدم یا تموم کنم رابطه رو؟
قرار گذاشته بودم ک وقتی باز همو میبینیم بهش بگم ک تمومش کنیم رابطه رو تا وقتی ک بیای خاستگاری اما نمیدونم چکار کنم لطفا راهنمایی کنید.
با تشکر

سلام و احترام
ظاهرا این اقا توی رابطه نوسانی برخورد کرده
شما توی این دو سال می تونستی قانوتا از نظر ارتباطی با چند کیس بهتر اشنا میشدی و به ازدواج می رسوندی. به نظر میرسه شرایط رو بیش از این کش بدید اصلا ب نفع تون نباشه
شما به قصد این که این رابطه براتون ازدواج در پیش نداره رابطه رو جدی تموم کنید. اگر این فرد، شما رو بخوات بهتون بر می گرده با خانواده میان خواستگاری.
در غیر ایصورت این بازی رو پایان دادید و به فکر زندگی خودتون خواهید بود.

خیلی ممنونم از راهنماییتون الان باز برام ی مشکلی پیش اومده و ازتون راهنمایی میخام
یک پسری نزدکی دوساله باهم اشنا شدیم هم محلمونه و اینکه گفته بودن عاشق رفیق منن و من بخاطر اینکه ب هم برسن واسطه شدم بعد دوسال حدود چن هفته پیش ی حرفی زدن ک من شوکه شدم من این پسرو دوست دارم ب عنوان یک داداش ولی ایشون ب من حرفی زد گفتش ک من خیلی وقته میخاستمت و میترسیدم نزدیک شم و خوردم کنی اخه دیده بودن هرچی پسر نزدیکم میشد باهاشون بد برخورد میکردم گفتن ک من عاشق رفیقت نبودم و عاشق ت بودم و مجبور شدم اینجور نزدیکت شم و هر دفه میخاستم بگم میترسیدم منو بزاری و بری من خیلی شوکه شدم از حرفش اون همیشه مثل ی سایه مراقبمه گفتن ک میشه غیر رابطه خاهر برادری داشه باشیم؟گفتم من واقعا ت رو ب عنوان داداش دوس دارم و اصا نمیتونم چیز دیه ای ببینمت یهو بغضشون شکست و گریه کردن دلم شکست ولی خب نمیتونم گفتمش ک اگر دوسم داری همینجوری بمون اگرم ن ک هیچ گفتش ک اخه ای رابطه خاهر برادی ب جایی نمیرسه و جدا میشیم من میخام مال من باشی.!
اگ میشه ی راه کار بدید من واقعا شوکم و اصا نمیدونم چکار کنم
ببخشید وقتتونو گرفتم

سلام و احترام
پیش از این که بخواهم راهکار بدهم باید بدونم که
رابطه شون با اون دختر خانم که دوست شماست الان چطوره؟ چند وقته با هم هستند و غیره ؟

سلام من با پسری حدود 6 ماه در ارتباط بودم گاها سر مسائلی بحث پیش می آمد معمولا با قهر کاراشو پیش میبره و بهم میگه تو برای رسیدن به من تلاش نمیکنی و قهر میکنه میدونم حس خوبی به من داره الان حدود یک هفته هست که با هم صحبتی نکردیم به نظرتون بهترین اقدام از جانب من چی میتونه باشه درسته که من برم سمتش یا منتظر بمونم خودش بیاد ؟واقعا نمیدونم کار درست چی هست از یه طرف نمیخوام از دست بدم از طرفی هم احساس میکنم اگر من نزدیک شم مغرور میشه و دوباره از همین سلاح استفاده میکنه ممنونم

سلام این رابطه نیاز به بررسی بیشتر داره
اما معمولا افرادی هستند که کار خودشون رو و حرف خودشون رو با سلاح هایی مثل قهر یا تهدید ها و یا تحریم های مختلف پیش می برند. اگر احساس کنید فردی عادت کرده به این روش و از این کارها با تهدید استفاده می کنه باید مقاومت کنید و به خواسته اش دامن نزنید تا این الگو بشکنه.معمولا با قهر کاراشو پیش میبره و بهم میگه تو برای رسیدن به من تلاش نمیکنی و قهر میکنه
این جملات از سوی مردان سو استفاده گر معمولا دیده میشخ. مردانی که در ابتدا این حرف رو میزنند و بعد بخاطر این که به دختر القا کنند که عشقش رو ثابت کنه از او رابطه منشوری و یا حتی پول طلب می کنند.
در این باره هشیار باشید

سلام،با ،اقایی دو ساله باهم در ارتباطیم،از اول باهم قصد ازدواج نداشتیم ولی این رابطه طولانی شد،بیشتر از بیست بار باهم کات کردیم که رابطه تموم بشه ولی یا اون یا من طاقت نیاوردیم و دوباره رابطه شروع شده و حتی وابستگیمون به من بیشتر از قبل شده،ما باهم و در کنار هم واقعا خوشیم،از لحاظ های مختلف هم به هم میخوریم،اوایل ایشون حرف از لزدواج میزدن ولی گفتن که خانواده اجازه نمیدن و…نمیدونم بهانه بود یا….ولی میدونم دروغگو نیست،بعد از اون من هیچوقت از ازدواج حرف نزدم،و میدونم ایشونم خیلی مغروره،چون من چند باری گفتم که من قصد ازدواج باهاش ندارم،البته زبانا،الان طوری شده نمیتونم ب کس دیگه حتی فکر کنم.از طرفیم نمیتونم ولش کنم،تورو خدا راه حلی بگین،تا بتونم ازین بلاتکلیفی دربیام،یا بتونم جدا شم،یا ازدواج….

سلام دوست عزیز
تکلیف این رابطه در ذهن شما تمام میشه یعنی این که با خودتون فکر کنید کخ از این رابطه چی میخواهید؟ازدواج؟
دوستی؟
جدایی؟
به آینده تون فکر می کنید ؟ به این که اگر این رابطه ادامه پیدا کنه آسیب بیشتری خواهی دید و جذا شدن سخت تره و حتی حتی مانع جذب افراد بهتر هم میشه؟
شما به من بگو کدوم یک از این ها رو میخوای تا من بگم تکلیفت رو چطور روشن کن.

سلام دوست عزیز
من با یه دختری 19 ساله حدود یه سال پیش اشنا شدم تقریبا همه چی خوب بود مشکل رابطمون این بود یزره از هم دور بودیم و من اصرار میکردم که بیشتر همو ببینیم ولی اون بهونه میاوردو میگف ک نمیش و اینا…تا دو هفته پیش رفتیم بیرون همه چیم خوب بودش صمیمی بودیم باهم. هفته پیش بهم گف ک من نمیتونم بمونم انتخابم ممکنه تغییر کنه تو لیاقتت بیشتر از ایناست و این حرفا…من باهاش قرار گذاشته بودم از اولش که دارم تموم تلاشمو بخاطرت انجام میدم که بعد از چند سال اگر اینجوری پیش بره خوشمون بیاد از هم همو انتخاب کنیم برا ازدواج اونم قبولم کرده بود.
هرکاریم کردم نگف دلیلشو فقط گف ک تو الان اون چیزی ک میخوام نیستی…انتخابم ممکنه تغییر کنه..منم بهش گفتم همه چی تمومه و یزره حرفمون شد…سوالم ازت اینه دلیلش چی میتونه باشه پای یکی دیگ وسطه …فاز افسردگی برداشته….میخواسته وابسته کنه و بره؟؟

سلام
هر دلیلی که داره، قطعا هدفش ماندن با شما نیست.
پس بهتره که اگر شرایط ازدواج دارید رسما برید خواستکاری تا خداقل در اینده بدهکار خودتون نباشید اما از این جمله من نمیتونم بمونم انتخابم ممکنه تغییر کنه میتونه نشون دهندع این باشه که شما در حال حاضر از ایده ال ش دور هستید
حتی اگر برین خواستگاری و جواب مثبت هم بدهند باید در مورد این مساله، ( من نمیتونم بمونم انتخابم ممکنه تغییر کنه ) کمی حساس باشید و مطمئن شین که تنوع طلبی در ذات ایشان نیست و علت این حرف چه بوده و …

لطفا سریع پاسخ بدهید نمیدانم واکنش درست چیست نمیخواهم اشتباه کنم

سلام.مهلا ۲۲ساله از تهران هستم.دو ساله با پسری هستم و چون شرایط کاریش و مالی اش مناسب نبود صبر کردم و حالا بهترشده و خانوادش چند بار تماس گرفتن و مادرم گفت فعلا صبر کنن تا با پدرم حرف بزنه چون خیلی حساسه…خیلی دوسش دارم..هیچ وقت بهش دروغ نگفتم..اما قبل از اون با یه پسری چت کردم و دوست بودیم و البته هیچ وقت همو ندیدیم از نزدیک‌..همون اوایل ازم سوالی پرسید و من طفره رفتم چون نباید میگفتم و گفتم یادم نیست و…حالا بعد سه سال که دیده نامزد دوستش بهش خیانت کرده با دروغ قسم خورده و رفته با یه پسر دیگه یکم دلشوره گرفته که ممکنه چیزی بین من و اون آقا بوده باشه و من قسم دروغ خورده باشم…من دیشب مجبوری اون چیزی که نباید رو بهش گفتم و خودمو راحت کردم و اون گفت فدای سرم مهم صداقتته ولی امروز بهم زنگ زد و گفت پس چرا این همه مدت نگفتم ..چرا بهش دروغ گفتم؟! من سعی کردم قانعش کنم و بفهمونم گذشته مهم نیست ولی اون نمیتونه کنار بیاد..منم بهش گفتم اگه بهمبی اعتماده برای همیشه بره..جفتمون گریه کردیم و گفت با غرورش بازی کردم و باید همون اول راستشو میگفتم الان از صبح جوابمو نمیده..دلم براش تنگ شده اون خیلی آقاست..پشیمونم از اول بهش نگفتم..الان حتی اگه بخوادم باز بی اعتماده ..میدونم دلش طاقت نمیاره و شاید بیاد سمتم ولی میشه بهم اعتماد کنه؟!! میشه بعد عقد همه چی درست شه؟! من نگران اینم

سلام و احترام
چشم انداز یک زندگی سالم و بی دردسر از دوران اشنایی قابل تشخیص هست.
قبل از این که این مسائل حل شه به عقد و ازدواج فکر نکنید
اعتماد باید بازسازی بشه و باید مدتی بگذره و با تفکر منطقی این مساله حل بشه.
و البته اگر در کل بدبینی در ذات شون بوده از قدیم الایام و بعد از اون الان دار خودش رو نشون میده باید توسط روانپزشک و مشاوره حاذق این مساله حل بشه

سلام
وقتتون بخیر
پسر اجتماعی و خوش سرو زبانی هستم و از نظر دوست یابی خوبم،بخاطر پیدا کردن دوست دختر و داشتن یک رابطه ی هدفمند و سالم دچار مشکل شدم!
چطوری میشه یک عشق و احساس دو طرفه ایجاد کنیم؟
راه های پیدا کردن فرد مناسب ازدواج(کسی که نزدیک به ایده آل های ما باشه) بجز روش های سنتی رو اگه بگین ممنون میشم.

سلام و احترام
یک عشق دو طرفه، خاصل تفاهمات و ویژگی های مشترک و ارزش ها و اهداف خاص مشترک هست که البته احساس نیز دخیلش هست.
برای پیدا کردن عشق راه کارهای مختلف وجود داره
اشنایی های رسمی با افرادی که فکر می کنید ممکنه با شما شباهت داشته باشند البته توی بازه زمانی خاص و با رویکرد ها و روش هایی که مخل شئونات دین و اجتماع نباشه.
پیشنهاد از سوی دوستان
و غیره
البته روش های انرژیکی هم هست که مثل ارتعاش پاک و غیره است که توی این دوره ها می تونین از طریق همین سایت شرکت کنید
اما توصیه ما بر اساس تحقیقات، اشنایی سالم و سنتی است. به هزاران دلیل که جای گفتن اینجا نداره

من ۴سال با یکی رابطه داشتم یک نفر رف به دروغ بهش گفت من با یکی دیگه غیر از اون رابطه دارم بعدش منو بلاکم کرد تا یک هفته بعد از یک هفته متقاعدش کرم که با کسی نیستم بعد چند وقت باز بلاکم کردو دیگه بهم پی ام نداد از اون روز تا حالا هنوز آنلاین نشده البته قبل از اینگه بلاک کنه بهم گفت بابام فهمیده و… میشه راهنماییم کنید؟!
ممنون از سایت خوبتون

به پشتیبانی تلگرام پیام بدین و سوال تون رو مطرح کنید.

سلام یه پسر دانشجو عاشق دختر هم کلاسیش میشه و دختره هم عاشقش میشه. یه مدتی با هم در اوج دوستی بودند و حتی دوری دوران تعطیلات عید براشون خیلی سخت بوده و دیگه قصد ازدواج داشتند اما خیلی طول نکشید که دختره یه دفعه و بدون هیچ دلیلی قطع ارتباط کرده و الان تو کلاس حتی نگاه هم به پسره نمی کنه و نه تنها هیچ ابراز محبتی نمی کنه بلکه چه بسا حرص پسره رو در می اره . پسره هم ابتدا دنبال چراغ سبزش بود اما هیچ فایده ای نداره و از طرفی هم نمی تونه ازش دست بکشه و دوستش داره. به نظر شما کسی سحر یا جادویی کرده ؟ پسره در حال حاضر چیکار کنه؟ / من خودم به پسره مشاوره میدم. با تشکر

سلام و احترام
آیا اقا پسر از علت این کار دختر خانم اطلاع داره؟
بهتر هست که یک صحبت دوستانه بین اقا پسر و خانم دختر صورت بگیره تا علت این رفتارها مشخص بشه و سو تفاهم ها رفع بشه و خانم دختر نظرش رو بگه. بر اساس نظر دختر خانم باز باید تحلیل کرد و راه حل ارائه داد.
فعلا نمیشه بیش از این چیزی رو گفت، چون موضوع ابهام داره .

سلام من با پسری به مدت ۴ ماه دوست بودم قصدم اول جدی نبود همینجوری الکی اما کم کم وابستگی ایجاد شد و بعدش هم دوست داشتن اما واسه یه چیزای مسخره تموم کردیم ولی بعد باز هم بهم پیام میدادیم البته نه احساسی فقط صحبت معمولی تا اینکه دیدم واقعا احساس خیلی عمیقی بهش دارم نمیتونستم که بهش نگم وقتی بهش گفتم اونم گفت منم خیلی دوست دارم نمیدونستم چجوری بهت بگم از اینجا دوباره رابطه ما شروع شد تا ۵ ماه این چون کار میکرد اکثر اوقات سرش گرم بود حالا دقیق نمیدونم واسه این بود یا واسش مهم نبودم یه دو سه بار هم تلفنی باهم صحبت کردیم ولی بعدش دیگه جواب تلفنم رو تمیداد ازش هم میپرسیدم میگفت کار داشتم نمیتونستم فلان هر وقت هم میگفتم بیا تا ببینمت میگفت راه دوره چون توی یه روستا نزدیک شهرمون زندگی میکرد میگفت یه چند وقت دیگ ک ماشین خریدم میام میبینمت البته از قبل تو یه مراسم چند بار همو دیده بودیم بهم همیشه میگفت دوسم داره ولی بعد پنج ماه دیدم به مدت یه هفته خبری ازش نبود تا وقتی پیام دادم که بینمون یه چی شد که بحث کردیم و کارمون کشید به فش دادن بعد هم تموم کردیم بعد چند ماه دیدم تو بیوتلگرام یه سری متن های شکست میزاره بهش پیام دادم که اینارو واسه من میزاری گفت که نه ربطی نداره تو واسم مهم نیستی ولی بعدش که چند بار دیدمش فقط ی کاری میکرد تا تو دیدش باشم بهم زل میزد چند بار هم تو اینستا منو فالو کرد ولی من قبولش نکردم هنوزم شمارمو داره پروفایلامو چک میکنه این به نظر شما نشون از غرورشه یا یعنی بعد جداییمون بهم حس پیدا کرده چون واقعا دوسش دارم نمیگم عشق چون به نظرم هر چیزی رو نمیشه عشق گذاشت شکست بدی خوردم باید چیکار کنم و ۱۶ سالم هست

سلام خسته نباشید،نمیدونم اسمشو بذارم چی درد و دل یا کمک گرفتن!من ۳سال پیش تو کافی شاپم با یه دختر دوس شدم قبل از اون زیاد دنبال رابطه جدی نبودم یعنی تا می خواست کار به عشق و عاشقی بکشه یه جورایی پا پس میکشیدمو میومدم بیرون از رابطه،تا اینکه با این دختر که منو جادو کرد اشنا شدم اوایلش همه چی اکی بود ولی کم کم‌گیر دادنامون شک کردنامون شروع شد هر روزمون شد سر درد دیگه یه جاهایی در ماه ۱۰ روزش با هم‌قهر بودیم بعده ۱ سال قهر کردنامون‌کمتر شد شاید تو ۳ ۴ماه ۱۵ ۱۶روز قهر بودیم من با اینکه موقعیتشو داشتم ولی میگفتم قهریمو بازم‌خیانت نمی کردم تا اینکه فهمیدم ما تا یه داستانی پیش میاد خانوم‌ میره با اینو اون تیک میخوره با کلی دعوا این داستانا دوباره با هم‌اکی می شدیم و میگفت من فک می کردم رابطه تمومه او تو دیگه منو نمی خوایو یعنی بازم به خاطر کارایی که میکرد منو مقصر میکرد،خلاصه که جفتمونم هم‌دیگرو دوس داریم که کاش نداشتیم الانم نزدیک ۶ ۷ ماه اصلا قهر نکردیم ولی بحس و سر درد هر روز هس ولی من دیگه یه ادمه شکاک شدم‌خیلیم سعی کردم این رابطه رو تموم‌کنم فراموش کنم ولی نمیدونم چرا قفل کردم با هزا رتا اشتبا کردمو اینا از دهنم دراورده که ببخشمشو اینا ولی هر چقدرم ببخشم‌باز هضمه اینکه تا قهر میکردیم میرفته با یکی تیک میخورده برام‌سخته،میگه مامانم‌بمیره اگه رابطه جنسی داشتم با کسی خط قرمزه منم‌بیشتر این موضوعه ولی شک دارم اصلا نمیدونم‌چیکار کنم از ۱۰۰۰۰۰۰تا سرطان بدتره وابستگیو دوس داشتن به نظرم مخصوصا وقتی مثل من‌تو گل گیر بکنی،اگه پادزهری بود که میدونم‌نیست تا اخر عمر سالم شدنمو مدیونتونم.ببخشید طولانی شد فک‌کنم.با تشکر از سایت خوبتون

سلام منو دوس پسرم ٧سال كه باهميم و ايشون ٤سال از ايران رفته ولى ما بازم باهميم و سالى يك ماه ايشون مياد ايران وقتى ايرانن خيلى همچى خوبه و الانم يك ماه ديگه ميان ايران من ايشونو خيلى خيلى دوس دارم اما موقع pmدادن واقعا باهاشون عصبى ميشم چون كه كلا نيستن و اصلا pmدادن براش اهميتى نداره و اگه هم دعوايى بشه ميگه باز شروع كردى سر يه pm و حقيقت هميشه شروع كننده دعوا منم چون جونم به لبم ميرسه ولى اشتى ميكنيم اين ١سال اخير از هميشه بدتر شدن و ٣بار تاحالا به طور جدى ازم جدا شدن كه من پيش قدم شدم اما ايشون ميگن من خيلى دوست دارم و اينا ولى همينم نميتونم عوض بشم و خسته شدم از دعوا واقعا نميدونم با اين رابطه چيكار بايد كرد

سلام و احترام به شما دوست عزیزم بزرگترین اشتباه شما ماندن در رابطه ای است که انتهایش پیدا نیست. برای شما فقط 6 ماه در رابطه بودن توصیه میشده که شما این رابطه رو به 4 سال ادامه داده اید با کسی که خارج از کشور هست و نشانه های فرار از شما نیز دارد.
عمرخودتون رو بیشتر خراب نکنید
اعصاب تون هم بیشتر خراب نکنید
عاقلانه به زندگی و رابطه تون فکر کنید
و تصمیم بگیرید.

با سلام و عرض خسته نباشید
برادرم من شاغل هست و از اینکه ب کسی بگه خواهر جوانی داره امتناع میکنه و چند ماهه من متوجه شدم همکاری داره که از نظر اخلاقی خیلی شبیه کسی هست که من میخام.حتی ب برادرم گفته تو اقوامتون دختر دم بخت ندارید ولی برادرم گفته نه .چند بار ب این موضوع فکر کردم که از راه اکانت تلگرام ب طور غیر مستقیم بهش بگم این آقا ی خواهر داره ولی نتونستم .اگه شما راهکاری دارید بهم بگید ممنون میشم

سلام من میزان اشنایی شما با این اقا و غیره رو نمی دونم.
و این که نمی دونم شرایط شما چطوری هست که راه متناسب رو پیشنهاد بدم لطف کنید ایمیل بدین یا به تلگرام مراجعه کنید 09030280078

نظرات دوستان خوندم برام جالب بود که چرا خودتون وارد راهی میکنید که از آیندش خبر ندارید و خودتون الکی اسیر میکنید مخصوصا دخترا در هر صورت توصیه میکنم فقط رو خودتون وقت بزارید عشق مثل یک بازی کامپیوتری میمونه وقتی به مرحله اخرش میرسید هیچ چیز دستگیرتون نمیشه فقط الکی وقت گذاشتید . من که الان این متن مینویسم ۲۴ سالمه تا حالا با هیچ‌دختری دوست نبودم ادم مذهبی هم نیستم و از این اخلاقم خدارا شکر راضیم چون درد عشق تو وجودم سنگینی نمیکنه کسانی که وارد رابطه شدن بعد وابسته شدن وبعدش کات کردن یک زخم بزرگ به خاطر وابستگیشون میخورن که بعد از یک مدت اثراتش مشخص میشه و دیگه نمیتونن رو هدفشون تمرکز کنن و هر لحظه به جای آینده نگری به گذشته خودشون فکر میکنن که از لحاظ عاطفی خیلی رو ادم فشار میاره و فرد رو عقب میدازه خلاصه بگم تو این سالا که تنها بودم خیلی پیشرفت کردم به این خاطر که تو فکرم فقط به خودم فکر کردم الانم دارم یک تولیدی راه میندازم امیدوارم جواب بده به همه دوستان هم برادرانه میگم عشق وجود خارجی نداره این خودتون هستید که به وجودش میارید بهش بال و پر میدید وسرآخر هم میبینید مار تو استینتون پرورش دادید یک برنامه برا خودتون بچینید اینده خودتون بسازید که تو سن بزرگ سالی دیگه عشق عاشقی نون اب نمیشه و باید بتونید گلیمتون از اب بکشید بیرون و اینو بدونید که وقت و جوانی وفرصت های شما خیلی با ارزشتر از این هستن که بخواید خرج عشق کنید.

سلام…من از همکلاسی دانشگاهیم خوشم اومد بلاخره دل به دریا زدم و ارتباطمونو با جزوه و…شروع کردیم البته ایشون قبلا نگاه یواشکی هم میکرد…بعد در اینستاگرامشون درخاست دادم و صفحه شون باز کردن ولی روز بعد با ناراحتی گفتن شماره منو از کجا اوردی و از این حرفها…روز بعد از این حرفا من ازشون عذر خواهی کردم و گفتم واقیعتش بخاطر اینه که من ازشون خوشم اومده…روز بعد ارتباط از طریق دایرکت شروع شد و نسبت به عکس من تعریف و تمجید کردش…بعد از چند روز من گفتم اگه تمایلی دارن با هم اشنا بشیم که ایشون گفتن نمیخوان تو رابطه باشن و از دوستی های افراطی علاقه ندارن…من هم گفتم نظرم همین هست…شب بعد از این اتفاق من پیامی در مورد امتحان فرستادم که دیدم ایشون هم جواب منو میده و الان هم در مورد مسایل درسی ازم سوال میکنه…مخواستم نظر شما در مورد این کیس بفهمم…ببینم ایشون هم علاقه دارن یا نه؟

سلام وقت بخیر.
خب ایشون احتمالا با این گفته شون هدف شون این بود که اقدام کنید برای خواستگاری
در صورتی که شرایط دارین در ان مورد جدی تر صحبت کنید
د

سلام خانم یا اقای مشاور عزیز
من ی دختر ۱۶ سالم ک ب خاطر دلسوزی وارد رابطه با ی پسر ۱۸ ساله شدم ک از اول هم میدونستم کار درستی نیس ولی گفتم خب سریع کات میکنم
اینم بگم ک خیلی ب درسم اهمیت میدم
این رابطه حدود یک سال طول کشید که من ۱۰ ماهش رو اصلا نبودم پیشش ولی کات هم نبودیم میخواستم یواش یواش کات کنم هی طی اون ۱۰ ماه میرفتم میگفتم کات ولی قبول نمیکرد و هی پی ام میداد
تا اینکه امشب ب لطف خدا ی دعوای شدید کردیم و تمومش کردم ولی اون منو تهدید ب کشتنم کرد و گفت دست بر نمیدارم من واقعا نمی دونم چ کار کنم ؟
ب مادرم هم قضیه رو گفتم و طلب بخشش کردم و توبه هم کردم ولی ماجرای تهدید رو به مامانم نگفتم
میشه خواهش کنم کمکم کنید ؟؟؟! من خیلی ترسیدم چون ی ادم کمبود محبتیه دیوانس
من از اول هم از این روابط بدم میومد ولی ب خاطر اصرار هاش دلم سوخت الان خیلییییییی پشیمونم و میترسم خدا منو نبخشه ( هر چند ک حتی سر قرارم نرفتم فقط میومد دم کلاسام ک من محل نمیذاشتم )
و از طرفی هم از تهدیدش میترسم ولی همه جا بلاکش کروم
میشه لطف کنید جوابمو بدین و راهنماییم کنید؟!
و اینم بگم ی ادم دروغگو هم بود ولی برای من اهمیتی نداش چون دوسش نداشتم ولی میگ تو منو وابسته کردی و خیلی حرفای بدی زد خیلی هم رو داره من از همه لحاظ ازش بالاترم

سلام دوست عزیزم
خب این که شما با این اقا صحبت کردی اشون رو وابسته میکنه، و نباید این کار رو میکردی. حالا به هر حال کاریه که شده.
در مورد تهدیدش هم به مادرت بگو حتما اما نگران چندان نباش.
اگر دیدی رفتارهای عجیب و غریب کرد مثل دنبال کردنت و نظیر اون، توی خیابون و غیره و ترس و واهمه در تو ایجاد کرد میتونی به پلیس مراجعه کنی.
اما زیاد نگران نباش این خرفا رو پسرا و دخترا زیاد میزنن.
بعد این که نترس خدا می بخشه 🙂
موفق باشی

خیلی ممنونم از راهنماییتون ولی من در کل خیلی باهاش چت نکردم کلا نبودم ب خاطر درسام ولی درسته کار اشتباهی کردم 😟 بازم ممنونم خیلی لطف کردید

سلام خسته نباشید
من عاشق یه دختریم ۱۳ سالشه و ابجیش هم ۱۵ تقریبا. چند وقته باهم دوست شدیم و تازه مامانش گوشیشو ازش گرفته و هیچ جوره باهم ارتباط نداریم.همیشه با ابجیش و مامانش باهم هستن. یه مدت پیش اومدن پارک منم رفتم چند متر جلوترشون نشستم هر بار که اون سمتو میدیدم ابجیش باهام چشم تو چشم میشد گاهی هم میخندید ولی خود اونی که دوسش دارم منو نگاه نمیکرد ولی بعد از چند دقیقه رفتن تو ماشین که اگه اشتباه نکنم تو ماشین نگاه کرد من مطمئن نیستم که چرا منو نگاه نمیکرد نمیدونم خجالت میکشه یا به خاطر مادرشه که پیششه پس چرا ابجیش نگاه میکرد یا چیزای دیگه فقط میخوام بدونم اون منو میخواد یا نه؟

سلام خسته نباشید ممنون از سایت خوبتون
دو سال پیش با یک پسری اشنا شدم دو سال کوچیکتر هستن اوایل چند ماه اصرار داشتن ولی چون من تازه از رابطه ای بیرون اومده بودم تمایلی نداشتم و بارها بهش گفتم دوست ساده باشیم ولی اصرار میکرد و میگفت من بهت حس دارم وگرنه دختر واسم زیاده و درست میگفت چون هم وضع مالی خوبی داشت هم استاد دانشگاه بود اون زمان امادگی نداشتم تا جایی که یک روز گفتم لطفا تماس نگیر با من . بعد سه چهار ماه اینبار خودم خواستم حالشو بپرسم و اوایل با دلخوری جواب میداد تا اینکه اکی شدیم با هم شاید یک ماه همه چی خیلی خوب بود ولی بعد شروع کرد به پیچوندن من. طی 6 ماه بارها بهم زدم ولی با اصرار زیادش و اینکه میگفت دوسم داره و بهش ارامش میدم برمیگشتم بهش علاقه مند شده بودم اخه. بار اخر که دیدم داره میپیچونه رفتم پیگیری فهمیدم با یکی دو هفته است رابطه داره و به خودش گفتم و اون دختر هم متوجه شد خیلی عصبی شد که امارشو پیدا کردم و یه مدت انلاین نمیشد و رابطمون تموم شد در حالی که میگفت واسم مهمی ولی تلاشی هم واسه برگشتن نکرد. ماههای بعد هرچند وقت بهم مسیج میداد که همو ببینیم به عنوان دوسن معمولی یک بار رفتم و دیگه نرفتم چون نمیتونستم دوست معمولی بمونم . و اینو بگم که من نمیدونم حس اش به من چی هست ولی من عمیقا دوست اش دارم خیلی زیاد. یک بار بهم مسیج دادی میای کنار هم باشیم یه نفر دیگه رو هم بیاری تو رابطه!! منم بلاکش کردم دو ماه . بعد که از بلاک دراوردم دو هفته پیش پیام داد واسه تولدت بیا دعوتت کنم کنار هم باشیم ولی من نرفتم و درخواست اینستاش رو هم قبول نکردم الان دیدم اینستاش رل زده دقیقا دو هفته بعد از پیام دادن به من که سرد برخورد کردم و نرفتم پیش اش . حس ام اینه که واسه جلب توجه اینکار رو کرده ، اون زمان که رابطه داشتیم خیلی دعوا داشتیم و میگفت من چون از رابطه نفر قبلی خیانت دیدم ثبات ندارم الان چطور یهو ثبات پیدا کرده؟؟ من که کم نمیذاشتم و خیانت نمیکردم با اینکه موقعیتشو داشتم و همیشه میگغت واسش مهم ام حالا این رل شده بعد دو هفته که به من مسیج داده که دلتنگتم؟!!! از این ناراحتم که واسم خیلی مهم بود و واقعا سعی کردم خوب باشیم اونم همیشه مبگفت خیلی ارزش دارم واسش طی این دو سال و حالا یهو رل زده تو اینستا کاری که واسه من نکرد
ممنون که وقت میزارید و پاسخ میدید

سلام دوست عزیز
این که کفته ثبات نداره واقعا درست گفته جون الان هم بدون ثبات وارد رابطه ای شده. درست مثل گنجشکی می مونه کخ به هر دری میزنه تا خودش و نجات بده.
این اقا علاوه بر این که ثبات نداره به شانیت اجتماعی خودش هم اهمیت نمیده.
از طرفی خودتون پاسخ سوال تون دادید: میگفت واسم مهمی ولی تلاشی هم واسه برگشتن نکرد.
خب ما معمولا میگیم کسی که به کسی علاقه داره تلاشی میکنه
شاید شما رو نسبتا و ظاهرا دوست داشته باشه نه اون دوست داشتن هیجان انگیز! بلکه دوست داشتنی که اقایون نسبت به زن ها دارند ( جنس زن نه صرفا شما )اما این دوست داشتن نه زیاد شده و نه به تعهد رسیده.
پس بهتره که هیچ گونه ارتباطی با ایشون نداشته باشید چرا که ادامه اش بازی هست و انتهاش هم الله اعلم.
بهتره برای جبران خسارت های عاطفی تون علت شکست های روابط تون رو توسط راهنمایی های شادزیستی تشخیص بدین و نسبت به رفع انها و ایجاد یک ارتباط خوب، اقدام کنید.
موفق باشید

باعرض سلام خدمت مشاور عزیز سایت من 25 سالمه و با دختری 19 ساله 6 ماه هست اشنا شدم کمی مشکلات خانوادگی داره و افسردس همیشه تو صفحه مجازیش پست غمیگن میزاره و ب گفته خودش پارسال یک رابطه سه ساله رو تموم کرده تو این شش ماه خودش میگفت که تو با همه فرق داری و قابل اعتماد و احترامی و باهاش خوب رفتار میکردم تا اینکه 10 روز پیش بحثی پیش اومد و 6 روز قهر بودیم که برگشتم گفت اصلا به درد رابطه نمیخوره و از پسر بدش میاد و رابطه با پسر نمیخواد با اینکه میدونه مث من گیرش نمیاد اما نمیتونه بعد سه روز بهش زنگ زدم دیدم صداش گریونه میگفت من خودم هزارتا بدبختی دارم تورو کجای دلم بزارم میخواستم بدونم امیدی به رابطه هست براش صبر بکنم یا تموم شده این دختر افسرده هم هست ممنون میشم راهنمایم کنید که بمونم یا تموم شده تو دو راهیم اگه جواب طولانیه به ایمیلم ارسال کنید با تشکر از مدیریت سایت

با سلام خدمت مشاور عزیز سایت من 6 روز است منتظر پاسخ شما هستم ممنون میشم جواب من رو بدید

سلام پاسخ شما ارسال شد

سلام وقت بخیر.
باید افسردگی رو ابتدا درمان کنن و بعد از رابطه قبلی واقعا ریکاوری بشن و در این راه شما باید بتونین نظر ایشون رو جلب کنید. برای جلب نظر ایشون میتونین توی تلگرام پیام بدین تا راهکار دریافت کنید.
موفق باشید.

با سلام و خسته نباشید و مرسی از سایت خوبتون
من ۲۲سالمه و حدود ۶ماه پیش با پسری تو یه دانشگاه آشنا شدم که از من ۲ سال هم کوچکتر هستن و اوایل آشنایی همه چیز خیلی خوب بود و من تو این مدت کم خیلی به ایشون وابسته شدم اما الان همش میگه من باید به این رابطه فکر کنم و ما مال هم نیستیم و میگه ما از لحاظ خانوادگی بهم نمیخوریم از نظر مادی سطح خانواده ی من خیلی بالاتره و من اوایل فکر نمیکردم این طوری باشه ولی نمی‌دونم چرا دیگه این مسایل برام اهمیت نداره در صورتی که قبلا خیلی برام مهم بود و ما حدودا ۱ماه پیش باهم ارتباط مونا قطع کردیم بعد الان باهمیم ولی اون این اواخرخیلی عجیب شده اون قبلا میگفت فقط منا دوست داره و اولین نفریم که عاشقم شده ولی الان میگه یه نفر دیگه را دوست داره بعد فرداش میگه همین طوری یه چیزی گفتم منم از این رفتاراش خیلی ناراحت شدم گفتم بیا فقط باهم دوست معمولی باشیم خیلی راحت قبول کرد واقعا دلیل کاراشا نمیفهمم از طرفی خیلی دوسش دارم و میخوام باهاش باشم تحت هر شرایطی که شده ولی نمی‌دونم حس می‌کنم احساسم یک طرفه اس و اون از اولم اصلا منا نمیخواسته به نظر شما باید چکار کنم ؟

سلام دوست عزیزم. آقایون معمولا در دو شرایط بیخیال ازدواج و رابطه میشن
1- دختر صحبت از ازدواج کنه
2- وضعیت شغلی مشخص نباشه
برای حل این مشکل توصیه می کنم به تلگرام پیام بدین تا راهنمایی بشین.
موفق باشید

سلام من عاشق یه دختری شدم و میخوام در آینده باهاش ازدواج کنم. بهش پیام دادم داخل اینستاگرام و ابراز علاقه کردمو کمی باهاش حزف زدم ولی بعد از اون یه بار ، دیگه جوابمو نداده و توی دنیای واقعی هم معمولا بهم لبخند میزنه ، اول اینکه باید چیکار کنم که باز هم جوابمو بده. دوم اینکه آیا در میون گذاشتن موضوع ازدواج باهاش اونم وقتی هدفم برای دو سه سال دیگه هست کار اشتباهیه؟

سلام
حساسیت نداشته باشید و آرام آرام رابطه رو پیش ببرید و با شناحت ابتدایی توی چند ماه اول، اطمینان کنید که ایشان رو برای ازدواج می خواهید، ( باید با شناخت باشه و وضعیت ها سنجیده شه و دختر رو فی البداهه وابسته نکنید )
و بعد از شناخت کلی اگر اطمینان دارید قضیه رو مطرح کنید.
این دیگه انتخاب ایشون هست که سه سال صبر کنه یا نه
موفق باشید

سلام ممنونم از پاسختون راستش الان سومین ماهه و من کاملا روی این موضوع مطمعنم یعنی خیلی بررسی کردم از اول و حتی خانودمم میدونن و من وضعیت خودمم کاملا برای این موضوع بررسی کردم و برای ازدواج به موقعش میتونم اقدام کنم
و خب شناخت خوبیم از ایشون دارم و خانوادشم میشناسم
من با فاصله زمانی زیاد تا حالا پیام دادم که احساس مزاحمت نکنه و ناراحت نشه
جز بار اول که گفتم ، جوابمو نداده ولی پیامارو دیده
نمیدونم این نشون خوبیه که هنوز بلاکم نکرده یا نه

اینم اشاره کنم ایشون پشت کنکوره و از نظر سنی میتونه صبر کنه

مشکلم اینه اصلا داخل اینطور مسائل وارد نیستم
یعنی تجربه ایجاد دوستی با یک دختر و ارتباطات اینچنینی ندارم کلا
متاسفانه داخل اینترنت هم هنوز مطلبی که بهم کمک کنه پیدا نکردم در این زمینه
و یک سوال آیا این درسته که از زیباییشون تعریف کنم ؟

سلام شما اگر شرایط زندگی دارید، و می تونین از نظر کاری کسی رو ساپورت کنید و ازدواج کنید کلا رسما اقدام کنید. فرصت برای اشنایی زیاد هست زیر نظر خانواده ها.
علت این که میگم رسمی چون این دخترخانم تو سن کنکوره و حدود 18 یا 19
پس باید توی شرایط مناسب، که این قضیه رو بخ بازی نگیره و جدی بگیره اقدام کنید. مثلا دختران تو این سن، به قول شما فرصت زیاد دارن برای ازدواج شاید امروز به شما بکن بله ده روز دیگه بگن نه. به همین خاطر باید تحت نظر حانواده ها باشه.
الان هم که نزدیک به کنکورهست تا بعد کنکورش نرین سراغش بهتره .

سلام خسته نباشین،من با پسری نزدیک ۴ سال دوست بودم قصدمونم ازدواج بود حتی اخرای رابطمونم میگفت ماه بعد مادرم میاد جلو.خلاصه تو شیش ماه اخیر کلی بحث و قهر و اشتی و دعوا تموم کردن داشتیم سریه اخر من قضاوتش کردم حالا نمیدونم درست بود یا نه.تموم کردم گذشت یه ماه نیومد دنبالم ک خودم رفتم دنبالش ک دیگه نخواستتم گفت خسته شده کلی بی احترامی ام کرد.باز رفتم ماه بعدش دنبالش رفتم بازم همون حرفارو زد بازم پسم زد،منم ک اصلا فراموشش نکردم تو این چند ماه کلی پیگیرش بودم حتی به دوستشم گفتم بیاد اشتی بده اونم مخالفت کرد.ک تموم شده رابطتتون.حالا از پیگیریام ماه چهار جدایی فهمیدم با کسی دوست شده ک شماره منم به دختره داده.نمیدونم هدفش چی بوده منم عصبی شدم رفتم گفتم ک شمارمو نده و اینا ولی اون گفت مگه مزاحمت شده مگه چیزی گفته تازه منم متهم کرد.گفت دیگه از زندگیه ما بکش بیرون و اون دخترم همون دوستش ک من ازش کمک خواستم واسش جور کرده .الان هیچ غروری نمونده واسم خیلی دوسش دارم.خودخوری میکنم ک تقصیره خودم بوده.حالا سوالم اینه چطور تونسته ۴ سالو انقدر زود فراموش کنه من ک ۴ ماه گذشته یادم نرفته.کمکم کنید خیلی افسرده شدم

سلام دوست عزیزم.
این صحبتی که کردید براش من دو هزار ساعت حرف دارم و نمیشه با یک کامنت صرفا جواب داد اما خب من احساس میکنم رابطه جدی نبوده توی 4 سال و تعهدی نبوده و شما دچار بازی های روانی ایشون بودید.
البته در به انجام نرسیدن رابطه هم ممکنه شما مقصر بوده باشید که باید اطلاع کسب کنید و با شناخت دنیای ارتباطی مردان، از این خطاها واکسینه شین تا روابط بعدی رو سالم تر به ازدواج ختم کنید. اگر دوست دارین در این باره، اطلاع پیدا کنین تلگرام رو بررسی کنید

سلام.من حدود ۳ ماهه که با داداشِ صمیمی ترین دوستم رابطه دارم،البته دو سال پیش ازم خواستگاری کرد ک من جواب رد دادم،از عید امسال بهم پیام داد بعد از چند روز باز خواستگاری کرد منم قبول کردم و گفتم بعد از یه مدت به خانواده هامون بگیم،چند وقت پیش ایشون با خانوادشون صحبت کردن،به قول خودشون خانوادشون مخالفت نکردن اما چون شناختی از خانواده های هم نداریم خانواده ایشون یکم دو دل هستن ،قرار بوده تو این مدت خانوادش بیان خونمون و آشنا بشیم ،ولی این آقا پسر یه شهر دیگه سرکار هستن خودشون اینجا حضور ندارن فقط قرار شد فعلا خانوادشو بفرسته،اما خبری نیست هنوز ،به پسره هم ک میگم خانوادت کی میان میگه زنگ میزنم بهشون که برید میگن دو دل هستیم نمیشناسیم و شناخت نداریم،گاهی با خودم میگم نکنه اصلا با خانوادش صحبت نکرده،ولی راجع به آینده خیلی صحبت کرده با من
و من نمیدونم تا کی باید منتظر باشم ک خانوادش بیان خونمون ،درحالیکه بهم گفته بود نمیذارم طولانی بشه و زود بریم سر خونه زندگیمون ،به نظرتون چکار کنم؟

سلام دوست عزیزم برای این که این رابطه رو سالم تر با حفظ غرور تون و البته خانمی تون، پیش ببرید، و بتونین ایشون رو سریع تر به ازدواج راغب کنین تا رسمی شه برنامه تون به من تلگرام پیام بدین

و البته ایشون به من گفتن صبر کن
حالا تا چند روز باید صبر کنم نمیدونم
به غرورم هم برمیخوره هر دفعه بگم پس خانوادت کی میان

با سلام در انتهای مقاله ای که تو این صفحه نوشتین درج شده “برای شرکت در دوره وابسته کردن مرد” بهتون پیام داده بشه!
خواستم عرض کنم مشاوری که به دیگران یاد میده که مردی (یا یه زنی فرقی نمیکنه) رو به خودشون وابسته کنن فقط دنبال پوله و هیچ سوادی نداره
شما اگه مشاور علمی و درست و درمونی بودی به کسی یاد نمیدادی که آدمها رو به خودشون وابسته کنن و بعد از طرف دیگه به دختر و پسرهایی که اینجا کامنت گذاشتن و مشکلشون رو با تو در میون گذاشتن راه و روش درمان وابستگی رو نشون بدی
قطعا فردی مثل تو نه سواد داره نه وجدان و نه نیت خیر بلکه دنبال فروش محصولات و دوره های به درد نخورش به ملته.
اگه شرف و انسانیت داری این متن رو منتشر کن و زیرش پاسخ بده که ما هم بدونیم دلیل این تضاد و تناقضت چیه (البته من میدونم برای بقیه ذاتت رو آشکار کن)

سلام به شما جناب آقای علی ( یا خان عالیسا! )
دوره وابسته کردن مرد، صرفا آموزش مهارت های ارتباطی است که به زن ها یاد میده نیاز مرد ها رو در رابطه ( غیر جنسی ) بیشتر بشناسند و بتونند رابطه رو طوری مدیریت کنند، که، رابطه های کشکی رو تشخیص بدهند، و بتونند در رابطه ای سالم قرار بگیرند و سریع تر رابطه شون به ازدواج ختم شه.
وابسته کردن مرد به خود، به سلامت زندگی مردانی که چند پر هستند بسیار کمک می کنه. البته عده ای از این دوره ناراحتند چون ما داریم یاد میدیم که رابطه های دروغین و فریب گونه رو تشخیص بدهند و از دام فریب کارها و شیاد ها، بیرون بیاند. شاید شما هم.. 🙂
نمی دونم چه دل پری شما دارید! اما شاید از اسم دوره، بد فهمی براتون ایجاد شده.
اما خوشبختانه افزایش شمار افرادی کع از این دوره ها سود دیده اند و به لطف الهی رابطه شون به ازدواج ختم شده، نشون داده میشه که هم نیت خیر ما پاسخگو بوده و هم هدف مون الهی!
البته قضاوت های نا درست شما نیز خالی از تشعشات شیطانی نداره. 🙂
اگر این پیام تون رو تایید کردم صرفا به خاطر این بود که پاسخ داده بشه مگر نه نظر شما محترم اما روی فرهنگ کاری ما و نیت و انرژی که پشت کارمون هست، هیچ اثری نخواهد داشت.
موید باشید. 🙂

سلام.
واقعا براتون متاسفم که بدون اطلاع از محتویات دوره، قضاوت نادرست انجام میدین و به یک انسان بسیار بزرگوار اهانت می‌کنید. شخصی که صرفا دنبال پول باشه، یک مبلغ قابل توجهی رو برای دوره در نظر می‌گیره و پس از خریداری دوره هم به هیچ عنوان پاسخگوی سوالات و مشکلات شما نخواهد بود. درحالیکه با یک نگاه خیلی گذرا به این سایت و نحوه پاسخگویی به سوالات درج شده، کاملا میشه به خیر‌خواهی و صداقت مشاور سایت پی برد. البته این نکته که برای کاربران دوره از لحاظ حمایت روحی و مشاوره سنگ تموم میگذارن، بماند!
و اما فرمودین کسی که این کارا رو انجام بده نیتش خیرخواهانه نیست و وجدان نداره! بله کاملا درست فرمودین!! کسی که از وقت استراحت خودش میزنه و تا ساعت ۳ نصف شب به سوالات تک‌تک افراد پاسخ میده و اطلاعاتش رو بدون کوچکترین انتظاری در اختیار سایر افراد قرار میده و تمام تلاشش خوب کردن حال افرادیه که تو شرایط خوبی قرار ندارن و به بن‌بست رسیدن؛ قطعا نیتش خیرخواهانه نیست و صد البته وجدان نداره!

سلام من سه سالپیش بادختر فامیلمون بودم خیلی رابطه خوبی بود اولش ولی چون من اون موقع مریض بودم و بیرون خیلی کم میرفتم فقط در حد چت بود خیلی عاشقم بود ولی من بهش خیلی بدی کردم مثل یه بار خیلی اسرار کردم قرار بزاریم بعدکه قبول کرد ترسیدمو جازدم و دلیلی احمقانه اوردم دو سه باری هم بلاکش کردم و رابطمون تموم شد البته من اون موقع۱۵ سالم بود ولی حالا بعد چهار سال که تولدش بهش پیام داددادم بهم پیشنهاد کار داد و کلی کمکم کرد من خیلی دوسش دارم ولی نمیدونم دوسم داره یا نه برخورد های متناقضی داره البته منم توی قرار اول با گل و کادو رفتم پیششش چیکار کنم؟

خانم مشاور یک هفته میگذره . میخواید پاسخ ما هم بدید ؟

سلام من با یه دختری تو نرم افزار دوستیابی اشنا شدم رابطمون در حد تلفن و پیام بود و تقریبان پنج ماه طول کشید اختلاف زیاد داشتیم ایشون از دادن عکس و اومدن همیشه طفره میرفت یکبار بهشون برای تولدش پولی به عنوان هدیه فرستادم دو بار دیگه هم بهشون پول دادم اسمی که کارت بانکی بود با اسم که بهم معرفی میکرد مطابقت نداشت میگفت کارت دوستمه اینها گذشت نه زنگی نه پیامی کم این اواخر چند بار گفته بود اگه برات سخته میتونی برو من به هر حال تحمل میکردم تا این که من به نیومدنش و توجه تکردنش اعتراض کردم لحنم خیلی خوب نبود این شد که اکانت اینستاشو بست یهویی بدون حتی پاسخی تلفنش هم خاموش یه اسکرین که یکباری گرفته بود فهمیدم تلفنش دو سیمه و بنظر این خط یه خط بیخودی ایشون دختر پولداری معرفی کرد خودشو رفتارهاشم اینو تایید میکرد جایی هم که نقطه یاب محلی اون نرم افزار دوست یابی نشون میداد جای خوب شهر بوده اون بهم گفته بود بهم وابسته شده و نباشم براش خیلی سخته الان ده روز بیشتره که خط خاموشه هیچ نشونه ای ازش ندارم دارم شهرو میگردم که یک نشونه ازش پیدا کنم شاید با عشقی که دارم برش گردونم از ناراحتی و گریه نمیدونم چکار کنم فقط میخوام که برگرده ولی نمیدونم برمیگرده یا نه من باید پیداش کنم و از حسم بگم یا نه

سلام من 17 سالمه میدونم که عاشق شدن توسن من خیلی زوده . راستش من عاشق یه دختر با حجاب شدم از اینکه بهش بگم من ازت خوشم اومده خجالت میکشم و خیلی زیاد میترسم جون یه وقت از دستش بدم چیکار باید باید کرد؟؟

سایتتون خیلی مفید و مطالب رک و روراستی دارید و در عین حال دقیقا چیزی که داداشمون “علی” گفتن درسته و چیزی مثل کارهایی که مشاورها انجام میدن البته بعضیاشون!مثلا طرف میره پیشش و بهش میگه یکیو میخوام که اون هم مثل خودم مجرده و گاهی مثل خودم آهنگ گوش میده و فیلم میبینه! جناب مشاور هم میگه پس اگه اینجوریه حتما میشه تو یه دوره چند ماهه بکشونیش به راه راست!(چندماه پول بده من مشاور تا همه چیو ردیف کنم!)لطفا پول و وقت و جوونیتونو سر این بازیا نذارین که هیچ وقت نمیشه آب و روغن باهم یکی بشن! اگه هم اگه با زور و غیره بشن با سرعت باور نکردنی چنان جدا میشن که نفهمی چی شد! مشکل ما اینه که توقعمون بالاست،پسرا دنبال دخترای خیلی بالاتر و خوشکلتر از خودشون میرن و دخترا هم سراغ پسرای خوشکلتر و بالاتر!و همیشه هم توهم هایی که برا شخص عادی خنده آور و مضحک هست رو نشونه می بینیم!چرا نباید کمی غرور خودمون و خانوادمون برامون مهم باشه؟بخاطر مشکلات هورمونی و بعضا بی ارادگی خودمون درگیر هوسی میکنیم که تهش چیزی جز پشیمونی وآبروریزی برامون نیست

سلام
من چطور میتونم با شما در تماس باشم از طریق ایمیل

shadzisti@gmail.com

سلام وقتتون بخیر خیلی ممنونم از سایت خوبتون و ازپاسخ هایی که به همه میدین
من الان 23 سالمه توی 18سالگی بایه دختر توی چت روم اشنا شدم وباهم حرف زدیم اون شرق ایران هست و من غرب ایران ولی همو دوست داریم.بعد دوسال اشنایی رفتم شهرشون ولی با باباش دعوش شد بخاطر خریدن کفش نتونست بیاد منم برگشتم وفحشش دادم که چرانیومدی من خیلی سخت اومده بودم اونجا.زمان کنکور یه ماه من گوشیمو خاموش کردم نرفتم چت روم اونم هرشب زنگ میزده اما من رفته بودم.دوباره شروع کردیم واونم 15سالش شده اومده بودن استان مارفتم اونجا همودیدیم و بغل کردیم بعداز دوسال ندیدن.هرروز دلتنگ هم شدیم… منم نه ماشین دارم نه پولشو که برم شرق ایران والان که سومین سال رابطه چتی ماهست تقریبا 6ماه هست سردشدیم هردومون نمیتونیم دعواهامونو کنترل کنیم داریم البته یکی دوبارم گفته بود کات کردم واین حرفا دیگه بامن حرف نزن ولی باز باهمیم ولی الان خیلی سردیم نمیدونیم چیکارکنیم منم عاشقشم اونم نباشه خدای نکرده یه روز میرم شهرشون و ازدور نگاش میکنم چه بخواد چ نخواد منو… ولی سردی رابطه مون اذیتمون میکنه هردومون گنگیم نه اون سر دیگه رو میخواد طبق گفته هاش و نه مثل روزای اول منو دوست داره… من اشتباهاتی کردم ولی اونم بی تقصیر نیست … ببخشید سرتونو درداوردم ولی میشه راهنمایی کنین چیکارکنیم؟
سپاس

سلام و احترام
معمولا چاره ی چنین رابطه هایی این هست که سریع تر بساط ازدواج را با این فرد مهیا کنید
در غیر اینصورت آسیب های دو طرف بیشتر می شود
و وابسته تر می شوید
و این که ایشان در سن 15 سالگی، است و نمی توان روی نظر ایشان برای یک زندگی دائمی خساب کرد هر چند شما نیز هنوز به بلوغ عاطفی نرسیده اید و باید حتی در صورت جور شدن بساط ازدواج مشاوره های زوجیتی شوید. و نزد روانشناس های معتبر، این مساله را پیش ببرید.
در صورتی که شرایط ازدواج ندارید، بهتر است که این رابطه را کم کم تمام کنید تا تمام شود و آسیب ها کمتر شود.

با سلام،من به واسطه فامیل با یک دختر خانم آشنا شدم ،شرایط طوری خوب پیش رفت که به فاصله دو هفته از اولین ملاقات ، ما نامزد کردیم، اما عمر این نامزدی به یک هفته و سه قرار ملاقات نرسید ، که به من گفت ما نمیتونیم همدیگه رو خوشبخت کنیم و به همه چیز پایان داد . در مورد این تصمیم به من هیچ توضیحی نداد. اگر شما بتونین کمکم کنید ، خیلی ممنون میشم

سلام و احترام در این باره نمیشه با یک پاراگراف نظر داد.

سلام و ممنون برای اطلاعات مفید سایت خوبتون.
ولی من واقعا گیجم, من 18 سالمه و نزدیک یک ماه و نیمه که دوست پسرم که باهم 9 ماه بودیم بهم زده ما رابطه خوب و بدون مشکلی داشتیم حتی خانواده ها همو میشناختن ولی همیشه دعوا هامون سر یکی از دوستاش بود که اونو دوست داره و دوست پسر ست بسم بهم ثابت کرده بود که اونو نمی خواد ولی من بازم با حرفای اطرافین به شک میوفتادم تا اینکه بالاخره زد و بعد کلی حرف که پشت سر هردومون زدن اون باهام بهم زد.
بعد از اون ماجرا من خیلی داغون شدم و باهاش حرف زدم و همه جوره کنار اومدم که برگردیم ولی اون گفت و هفته بعدش که دیدمش خیلی عجیب رفتار میکرد و هی میگفت به دوستام که من دوستش ندارم و به شوخی گفت که می خوام روی این دیوار بنویسم که می خوای باهام برگردی؟ و خب همش دنبالم بود بااینکه من بهش کم محلی میکردم. از طرفی اون خیلی حسوده و اصلا ازینکه من با پسرا حرف بزنم خوشش نمیومد و الآن که باهام بهم زده وقتی منو با دوست ای پسرمم بهم نگاه زیاد میکنه و انگار اصلا اینو دوست نداره.
من واقعا گیجم نمیدونم حدفش چیه ازینکارا؟ واقعا می خواد برگرده و منو فراموش نکرده و یکم زمان نیاز داره یا چی؟
با خیلیا در این رابطه حرف زدم ولی بازم نتیجه ایی نگرفتم😟

سلام خدمت شمایه سوال داشتم اگه کمکم کنیدممنون میشم،طی دوماهی هست بنده ازطریق فضای مجازی باآقایی آشناشدم اماطبق گفته خودشون ایشون ارشدروانشناسی خواندن والان دنبال مجوزکارشون هستن.
واین آقاطی این چندوقت ازبنده خواستگاری کردن گویاازصحبت های من خوششون امده بودولی من ازهمون اول یک اشتباهی انجام دادم درواقع یه دوروغی به ایشون گفتم که ایشون ازمن دل بکنن چون خودم اعتقادداشتم فضای مجازی برای یه رابطه ای مثل ازدواج بدردنمیخوره ومیترسیدم بعدازاین مشکلی بوجودبیادیه مدتی که گذشت نه تنهااین اقاازشرایط من کنده نشدکه هیچ یه جورایی حس میکردم وابسته هم شده نمیدونم چیشدکه مجبورشدم حویت واقعی خودم روبهش بگم یعنی یجورایی همچیم درست بودهویت واقعیم فقط اسمم وعکسموبهش اشتباه رسوندم اولش ایشون ناراحت شدن وبه بنده گفتن که من انقدرشمارودوست داشتم که دیگه حتی به کسی دیگه ای برای ازدواج تاعمردارم دیگه نمیتونم فکرکنم ومن دیگه ازدواج نمیکنم وبعدیه دوروزی گذشت وهیچ چتی بین من وایشون شکل نگرفت تواین دوروز هم این احساس روباخودم داشتم که انگارمن هم به ایشون دل بستم ولی من هم خجالت میکشیدم حتی بهش پیام بدم حالشوبپرسم تااین که بعدازدوروز ایشون به من پیام دادن که منوبخاطردروغم بخشیدن وباحرف هایی که طی اون مدت زدن من نفهمیدم چطوروبه چه اعتمادی عکس وشماره خودمروبهشون دادم البته ایشون هم قول دادن تامن خودم نخوام ایشون به من زنگ نزنن یه چندروز که گذشت ایشون ازمن خواستن باهاشون قراربزارم بیرون برم ولی من بخاطرشرایط خانوادگیم نمیتونستم بدون اجازه خانوادم ازخانه برم بیرون واگرم میخواستم برم بیرون بایدعلت برای خانوادم میوردم که نمیدونستم چی بگم ازاین ورم روم نمیشدبه خانوادم چیزی بگم این آقاهم همش منوبدقول میدونستن که انگارنمی خوان قدمی براشون بردارم ازمن خواستن که شماره خانوادموبهشون بدم که برای خاستگاری زنگ بزنن ولی من هم میترسیدم هم ازخانوادم خجالت میکشیدم که بگم بااین اقاتوفضای مجازی آشناشدم ازاین آقافرصت خواستم یه مدت صبرکنن تاهم مشکلات من حل بشه گفتن من انقدرشمارودوست دارم تاابدصبرمیکنم وازمشکلات من سوال پرسیدن که من هم بهشون جواب دادم که مشکلات من فعلامالی هستش واگرمیتونن یه مدت صبرکنن تاخانواده من خودشونوجمع وجورکنن ایشونم گفتن من مشکلی ندادم انقدردارایی دارم که خودم به تنهایی بتونم هزینه یه عقدوعروسی روبدهم فقط اگه امکانش هست بزارین بیام خاستگاری تا این عقدوعروسی زودترسربگیره ولی من مخالفت کردم دلم نمیخواست اول زندگیم زیردینش باشم بهشون گفتم یه دوماهی به من فرصت بدیدتامشکلاتم حل بشه بعدازاین دوماه خودم یه فرصتی جورمیکنم برای آشنایی خانواده هامون اولش که ایشون گفتن دوماه زیادهست ومن انقدرشمارودوست دارم نمیتونم زیادتحمل کنم ولی من یخورده باهاشون حرف زدم تااین که راضی شدن صبرکنن. هرچندکه گهگداری بحث بدقولی من راوسط میکشیدن خصوصاکه چرانمیرم به دیدنشون اخه من ازملاقات باهاشون میترسیدم چون شناخت کاملی نداشتم ازشون هربارهم که باهاشون صحبت میکردم راجب دلتنگیشون برای من میگفتن واین که چقدرمنودوست دارن واین که من باایشون ازدواج کنم چه کارهایی که برای من انجام میدن تاین که یه روز امدن گفتن که این رابطه ای که منوشماداریم تهش بنبست هست ودیگه نمیتونن تحمل کنن وبعدگفتن خداحافظ برای همیشه ومن حتی نمیدونستم چی جوابشونوبدم وخیلی ناراحت شدم ولی روز بعدش فقط یک کلمه سلام براشون فرستادم که به گرمی جواب سلاممودادن وحالموپرسیدن ولی روزبعدش نه من پیامی به ایشون دادم نه ایشون پیامی به من وهروقت هم پبجشونونگاه میکنم میبینم درحالت انلاین هستن ولی جوابی نمیدن واقع گیرکردم نمیدونم چیکارکنم یعنی حس اون به من واقعی هست؟ بعدازاین میتونم روش حساب کنم؟ بایدکلاچیکارکنم ؟

سلام ایمیل تون رو چک کنید.

سلام وقتتون بخیر
من به شیوه سنتی خواستگاری یکی از آشنایان دور پدری رفتم. ایشان از قبل عقدی داشتن و خانواده ما بی اطلاع بودن. چندین جلسه بیرون رفتیم و از نظر اخلاقی و روحیاتی جنبه های مشترک زیادی داشتیم طوری که من کلی از ملاکهامو نادیده گرفتم و واقعا حس کردم با ایشون خوشبخت میشم. اما قضیه عقد و ارتباطشون هر چند که به عروسی منجر نشده بود اذیتم میکرد و وقتی اینو شنیدم شوکه شدم. دو سه روزی ازش وقت خواستم تا خوب فکر کنم و در آخر گفتم همه چی رو راجع به طرف قبلی بهم بگو تا تصمیم قطعی رو بگیریم و ایشون هم همه چیز رو گفت و فقط گفت کاشکی نپرسیده بودی چون سعی کرده بوده که همه چی رو فراموش کنه. ایشون روحیه بسیار حساسی داشت ولی اونقدر منطقی رفتار میکرد و احساسشو به عقیده من پنهان میکرد و منم راحت همه چی رو ازش میپرسیدم غافل از اینکه منجر به تنفرش از من میشه. در آخر گفت بریم پیش مشاوره و مشاورم همه موضوعاتی که باهم به جمع بندی رسیده بودیم دوباره مطرح کرد و جو به گونه ای شد که مسایلی که واقعا برای من اهمیت زیادی نداشت مهم شدن و این تکرار خیلی بد بود. در آخر مشاور گفت چند هفته ای با هم باشیم تا اون موارد رو بیشتر بررسی کنیم ولی اون محکم گفت دیگه نمیخوام ادامه بدم و تمومش کنیم و بیشتر تصمیم هیجانی بود به نظر من. یک جلسه دیگه با هم رفتیم بیرون که من بیشتر توضیح بدم ولی اون خیلی کم حرف میزد و اون هیجان همیشگی رو نداشت و منم نتنونستم چیز زیادی بگم. بعدش چند روز ازم وقت خواست که جواب بده و بعد از سه روز گفت نه. بعد از دو روز دیگه بهش زنگ زدم و دلیل جواب نه رو خواستم بدونم که اون گفت اصلا نمیخواد راجع بهش صحبت کنه. بعد از چند روز واتساپ بهش پیام دادم که چیزای مهمی هست که حتما باید بهش بگم ولی ایشون گفت قضیه ما تموم شده و نمیخواد صحبت یا دیداری باشه و بعدش منو بلاک کرد. تو جلسات آشنایی خیلی با هم صمیمی و خوب بودیموتاحدودی وابسته شده بودیم و اصلا فکر نمیکردم که روزی جوابش نه باشه و بیشتر به خاطر حرفا و رفتارهایی که داشت هنوزم قبول نکردم که بخواد نه بگه. ولی ظاهرا عکس العمل من راجع به عقدش و عدم توجه کافی به ایشون احساس میشه گفت تنفری از من در اون ایجاد کرده.
بعد حدود هفتاد روز با مادرم صحبت کردم که بره خونشون و از مادرش بخواد که برگرده و مادر ایشون هم استقبال کرده بود و قرار شد باهاشون صحبت کنه و اطلاع بده. اما امروز هشت روز گذشته و تماسی نگرفته اند. خودم و مادرم و بقیه اعضای خانواده میگن احتمال برگشتش زیاده. میخواستم بدونم ایشون با عقب انداختن جواب میخوان من قدرشون رو بدونم یا با توجه به اتفاقهایی که افتاده مادرشون نتونسته ایشون رو راضی به برگشت کنه.
با تشکر

سلام و احترام
خب توی ارتباط باید روحیات طرفین مخصوصا خانم ها مورد توجه قرار بگیره.
شما باید به صورت زیرکانه تر، این مساله رو پیش می بردید.
رفتاری که سر قضیه عقد کردید، می تونست طوری باشه که ایشون رو دلبسته تر به شما کنه .
شما پیش از این که واقعا دوباره اقدام کنید،
شروع کنید . در مورد این قضیه فکر کنید اکر واقعا با مساله عقد ایشون مشکلی ندارید، برید جلو و دوباره تماس بگیرید.
و جواب قطعی رو بگیرید.

سلام خسته نباشید من 4 ساله عاشق پسر داییه مامانم هستم هردو تو یه روز به دنیا اومدیم و 20 سالمونه
این اقا ب قول خودش خوش گذرونیشو کرده و البته بگم باهمه دوستامم دوس شده و یه مدت کوتاه ولشون کرده والان نزدیک 2ماه باهمیم الان هم زنداییم میدونه و هم داییم و مامانمم میدونه من عاشق ایشونم ولی چون سرکار میره وقت حرف زدن نداریم خودشم معذرت خواهی میکنه شک من از اینه ک نکنه منم ول کنه خودش میگه تو مثل اونا نیستی و من خیلی محکم رابطمو نگهداشتم ک خراب نشه چون چندسال عاشق بودم و الان ب اون عشق رسیدم مح اصلا ب ایشون گیر نمیدم ک چرا بادوستات بیرون میری نمیخوام منعشون کنم و همیشع هرکاری میخواد کنه اول ب من خبر میده

سلام خب هدف شما از این رابطه چی هست؟
اگر قصد نگهداری شون تا ازدواج دارید و می خواهید سرد نشه یا سرکار نباشید حتما در این دوره شرکت کنید.

هدف ما ازدواجه ولی من ترس اینو دارن از دستش بدم

نمیدونم چکارکنم ترسم ازبین بره

توی کامنت قبلی توضیح دادم.

همین ترس بدترین چیزه. سعی کن قبل از هر چیزی، دوره تبدیل عشق یک طرفه به دو طرفه رو شرکت کنی تا یاد بگیری کلا تو رابطه باید چطو باشی، و چطور رفتار کنی، و چطور جداشی که به ازدواج ختم بشه. این جدایی ها کمک میکنه ادم درست رو از فریب کار تشخیص بدی.

سلام.وقت بخیر من یه دختر ۲۰ ساله هستم و تقریبا مستقل و تو زندگی کاری و درسی یه جورایی موفقم توی خانواده چیزی کم ندارم اما توی زندگی عاطفیم به مشکل خوردم من وقتی ۱۷ سالم بود از یه پسری (۲۱سالشه) ک از قضا تو محله ی خودمون بود خوشم اومد اما خوش اومدن گذرا و فقط در حدی ک وای چقد باحاله وخوبه گذشت تا دیپلممو گرفتم و میخواستم کار کنم تویه یه مغازه مشغول ب کار بودم و بازم هرروز میدیدمش کم کم اون خوش اومدنه تبدیل ب عشق شد از حس خودم مطمن بود یه جورای باهاش ارتباط گرفتم از اینستا صحبت میکردیم خیلی عادی تا چند وقت ک گذشت و گف ازم خوشش میومده ولی هیچوقت نگفته و پیشنهاد داد دوس شدیم خیلس مشکلات تو رابطمون بود من آدم شکاکیم نمیدونم چرا به همه چی شک میکنم بدبینم حس میکردم نمیخواد و باکسی تو رابطس رابطمون خوب پیش نرفت و تموم کردیم و بلاکم کرد من تو مدتی ک قهر بودیم واقعا بهم سخت گذشت زندگی بدی داشتم بدیش این بود مدام میدیدمش حتی با دوس دختر جدیدش که میرفتن خونه من تصمیم گرفتم دوس داشتنشو تو قلبم داشته باشم و خودم ب زندگیم برسم چون داشتم پیشرفت میکردم تو کار و درسم پس سرم گرم زندگی بود اما ب سختی تا اینکه بعد پنج ماه برگشت و گفت که واقعا اشتباه کرده پشیمونه راستش من اصن گذشتش و اینا مهم نبود چون با خودم گفتم ما تموم کردیم و اگه ارتباطی با کسیم داشته حق داشته یکم گله کردم ازش و سبک سنگین کردم بازم دوست شدیم مشکلات زیادی داشتیم بازم من فوق العاده نگرانشم و زندگیش برام مهمه.برام مهمه خوب زندگی کنه و دوستای خوبی داشته باشه با مادرش در ارتباطم و میدونه ک دوستیم خانواده منم ب جز پدرم همه میدونن الان مدتیه بخاطر اینکه بیکاره و الاف میچرخه باهاش تموم کردم و گفتم یا دور دوستاتو خط میکشی و میری سرکار یا من نیستم و خدافظی کردم برخلاف دفعه قبل بلاکم نکرد و خدافظیم نکرده من دلم ک تنگ میشه بخش پیام میده حتی یه شب ک خیلی حالش بد بود بهم زنگ زد من نتونستم جواب بدم بیشتر از اینکه نگران خودم باشم ک چی ب روز م میاد نگران زندگی فردی و کاری اونم چون واقعا دوسش دارم و برام مهمه البته اینم اضافه کنم که چند وقت پیش که سر همین سرکار رفتن و اینا مشکل داشتیم متوجه شدم قرص ضد افسردگی مصرف میکنه و سعی کردم با احتیاط رفتار کنم اما این اواخر تحت تاثیر حرف بقیه قرار گرفتم و تموم کردم و الان ب شدت پشیمونم ک چرا نموندم تا کمک کنم باهم پیش بریم من از دوس داشتن اون نسبت خود مطمن بودم و هستم ولی الان بدجور اوضا بهم ریخته…چکار باید کنم؟؟؟

سلام وقت شما بخیر.
تا زمانی که رابطه جدی نشده، این دلسوزی های شما حکم مادری کردن پیدا میکنه و در واقع وظیفه شما نیست برای ” پسر مردم ” مساله رو انقدر کش دار کنید و بخواهید نگران باشید. ضمن این که همین دلسوزی ها هست که موجب میشه خود مرد دلزده بشه.
او مسئول خودش هست و شما نباید پا سوز ایشون باشی.
توصیه ای که بهت دارم، این هست که هرگز پیگیر مشکلاتش نباشی.
قضیه افسردگی هم به کنار
اگر این اقا واقعا شما رو دوست بداره، و ترس از دست دادن شما داشته باشه، برمیگرده و کار پیدا می کنه.
با توجه به چیزهایی که توی چت فرمودید، من متوجه یک سری رفتارها و کارها از شما شدم که اگر ترک نشن و اصلاح نشن، هر رابطه دیگری رو به خرابی می کشونه. برای این که مهارت ارتباط با مردان رو یاد بگیری و طوری برخورد کنی که مرد برای تو ارزش قائل باشه،
و سریع تر به ازدواج ختم بشه حتما در این دوره، شرکت کن و سعی کن اشتباهات رفتاری ات رو از بین ببری.
سوال بیشتری داری، می تونی به پشتیبانی تلگرام پیام بدی که توی متن مقاله در انتها گذاشته شده.
متشکرم از شما

سلام وقت بخیر من ۳ ساله با پسری دوست بودم که واقعا عاشقم بود برام وقت میذاشت برای بودن با من سر و دست میشکوند زنگ میزدم بهش دنیا رو انگار دادن بهش دخترای دیگه براش اهمیتی نداشتن بیرون میرفتیم همه توجهش من بودم ۶ ماهه همه چیز خراب شده سرد شده بهم نمیدونم چیکار کنم من ۲۸ ساله و اون ۳۰ ساله س من نمیگم تو این رابطه عالی بودم منم غر زدنای خودمو داشتم ولی براش مهم نبود و با هم حلش میکردیم الان اما اینجوری نیس یه مدت کارش رو از دست داد دوباره کار پیدا کرد و اینکه وضع مالیش از اول هم خوب نبود با خودم میگم شاید میترسه از شرایط اقتصادی یک بار هم خاستگاری اومد پدرم راضی نبود

سلام دوست عزیزم. مشکل شما موارد مختلفی بوده که یکیش همین غر زدن ها بوده که شما میگی براش مهم نبوده و میتونه همین ها کار رو خراب کرده باشه .
شما نیاز داری که مهارت ببینی که چطور یک رابطه رو تا ازدواج پیش ببری که هیچ ضرری نکنی و اون فرد هم اسیب نبینه و ضرر نکنه. توصیه من به شما اینه که برگردید و مشکلات تون رو بررسی کنید
و عیوب ارتباطی تون رو حل کنید. شرکت در دوره قرص صورتی برای بهبود رابطه شکست خورده بهتون کمک می کنه که، بتونین رابطه رو احیا کنید و به ازدواج ختم کنید.
موارد زیادی بودن مثل شما بودن و مشکل شون حل شده.
اگر سوال بیشتری دارید، به پشتیبانی تلگرام پیام بدین.

سلام. من در جایی مشغول به کارم ۸ ماه پیش به برای کاری مجبور شدم شمارمو به یکی از مشتریامون که خیلی مودب و باشخصیته بدم. ایشون یه گهگاهی راجع به کارشون به من پیام میدادن در فضای مجازی و از حساب کتاب و پیگیریه کارشون میپرسیدن. روز زن رو هم به من هم به همکارم پیام تبریک دادن…من هم روز مرد رو به ایشون تبریک دادم و گفتن که خیلی خوشحال شدن و تبریک عید هم که دادن کلی ازم تعریف و تمجید کردن که رفتارش عادی نبود
الان نزدیکه دوماهه که صمیمی تر شدیم درمورد کار که داشت پیام میداد خیلی یهویی صمیمی شد و گفت شما از اون مجموعه بری من ناراحت میشم و از اون موقع اصرار کرد که من مبخوام برات هدیه بفرستم و باید به روز بهت بدم و شبها به بهانه سوال کاری وارد بحثای دیگه میشدیم و شاید هفته ای یبار حرف میزدیم و حتی از محل خونمون و تعداد فرزندان پرسید و خیلی دوست داشت بیشتر بدونه ازم.حتی یبارم بهم پیام داد چه پروفایلی چقدر خوشتیپی با وجودی که اصلا فک نمیکردم از چنین شخصی این حرف زده بشه. خیلی اصرار داشت که ادرس خونمونو بهش بدم تا برای من هدیه بیاره و گف میخوام بیام دم خونتون و من برای اینکه ببینم رو میکنه که بخاطر من میخواد بیاد یا نه؟ گفتم تو محل نمیشه ، میشه بدید به پیک ؟ اونم گف چرا اونم میشه
هربار بحث هدیشو وسط میارم میگه منکه گفتم ادرس بدید با پیک بفرستم….
نمیدونم هدفش چیه؟ هفته ای یبار میاد و ازم تعریف میکنه و گرم میگیره و اصرار داره ادرس بدم درحالی که من اصلا ندیدمش ولی چندساله میشناسمش
یعنی خودش میخواد بیاره و غیر مستقیم میگه پیک؟ اگر نمیخواد بیاد چرا هرهفته به من پیام میده؟ همه ی پیامامونم جواب میده…ازطرفی میبینم روز زن و دختر رو به همکارمم تبریک میگه و با اونا هم گرمه اما نه در حد من…سریه اخر برای من یک فیلم طنز ساعت ۱ شب فرستاده بود
واقعا نمیفهم یعنی یه دوستیه معمولیه؟حتی بهش کفتم هدیه رو بفرست محل کارم گفت اونجا جلوی بقیه نمیشه و ازم دلخور نشو و حالا واست میفرستم
خیلی گیج شدم بخاطر ادبش نمیتونم بگم سرکار کذاشتتم ولی پس چرا بهم بیشتر پیام نمیده یا قراره بیرون نمیذاره؟ ایندفه که پیام داد بهش ادرس بدم که برام بفرسته؟ ایا دنباله شروعه رابطس؟

سلام وقت بخیر. خیر هرگز بحث هدیه رو دوباره پیش نکشید.
البته من نمیدونم شما این فرد رو چطور دیدید؟ مجازی؟ واقعی؟ حتما به پشتیبانی تلگرام پیام بدین و مساله رو کامل تر توضیح بدین.
با تشکر .

سلام. من و همکلاسیم 8 سال دوست بودیم 4 سال قبل برای جلو اومدن تلاش کرد ولی پدرش راضی نشد به بهونه کار مناسب نداشتن و سربازی. تو این 4 سال تمام تلاششو کرد تا اینکه بالخره راضی شدن اومدن خواستگاری.بعد از خواستگاری پدرش به بهونه هم سن بودن، به دلمون ننشسته ، وضعیت اقتصادی (خیلی متفاوت نیست) مخالفت کردن. که دیکه ایشون هم تحمل نکردن و دعوای لفظی با پدرشون داشتن به حدی که حال پدرشون بد میشه و تهدید میکنه دور مارو خط بکش. اگ شمارو باهم تو خیابون ببینم ی کاری مینکم. اخرین صحبتی که باهاش داشتم هم حس عذاب وجدان نسبت به خانوادش داشت ک حالشون بد شده هم عذاب وجدان نسبت به من که دیگ نباید پای من بمونی. اینا منو خورد کردن و دیگ من امیدی نمیبینم. میخام دوباره شروع کنم تا خودشون بیان بگن همون دختر خوب بود ولی نمیخام دیگ هیچ امیدی بهت بدم. اگ راضی نشن هر موقع از این دنیا رفتن میام جلو، انقد صبر میکنم تا موهام مثه دندونام سفید شه. ولی تو به فکر زندگی خودت باش. این مساله هم ذکر کنم ک ایشون از طرف خانواده به شدت تحت فشارن ک رابطشو با من قط کنه. و به من فحش میدن و ایشون تحمل این قضیه رو ندارن برای همین میگن نباید در ارتباط باشیم تا دست از سرم بردارن

سلام من یه دوست صمیمی داشتم و بشدت خودم دوستش داشتم باهم خوب بودیم
یه مدت که گذشت یه کسی بهم گفت که اون داره فقط تحملم میکنه البته من خودمم یه مدت همچین حسی رو داشتم اما خنگ بودم و نفهمیدم رسید به جایی که باهم دعوا کردیم چون من ازش پرسیدم که منو دوست داری یا نه اونم جوابی نداد و همون موقع کل چتامونو پاک کرد و من واقعا از این کارش عصبانی شدم و یه سری چیزا نوشتم که واقعا حرفای دلم نبود گذشت و دیگه اصلن باهم حرف نزدیم باهم سرد شدیم یه بار که ازش پرسیدم می خوای باهم حرف بزنیم و دوباره باهم دوست بشیم بهم گفت من اصلن از اولشم دوستت نداشتم و برام مهم نیست که تو راجبم چه فکری می کنی تو توی قلب من جایی نداری و نمی خوام به دوستی با تو ادامه بدم
گفت تو هی الکی یه بحثی رو وسط میاری که با من بهم بزنی دیگه نمی تونم با یه همچین آدمی دوست باشم بهش گفتم تو حتی ناراحت نیستی که باهم نیستیم ما ۳ سال باهم دوست بودیم گفت من اصلن ناراحت نیستم و اینو گفت که دیگه توی قلبش جایی برای من نیست
اما توی یه کلاسی که باهم هستیم همش یه کاری میکنه حرص من درآد بلند بلند می خنده با همه به غیر من حرف میزنه رفتاراش یه جوریه شده حتی به من میگه دیگه نمی خوام مثل یه دوست عادی هم باهات باشم ولی ..
یه سوال داشتم اون واقعا منو دوست نداشته و این یه دوست داشتن یه طرفه بوده ؟ اگه بوده چه طوری ۳ سال باهم بودیم ؟ و اون واقعا ناراحت نیست که بهم زدیم ؟

لطف کنید به پشتیبانی تلگرام پیام بدین تا جواب بگیرید.

سلام من یک دختر دایی دارم چند وقت پیش وقتی مادرم غیر مستقیم میخواست مزه دهنشو بفهمه به مادر گفته بود من پسر خوبیم وهیچ دختر خوبی به من جواب رد نمیده. در ضمن خانواده مذهبی هستند. مخاستم بدونم میخواسته جواب رد غیر مستقیم بده یا نه؟در زن بعضی وقتا قیافه میگیره بعضی وقتا باهام راهته ولی نا گفته نماند از نظر خانواده من خودم ادم تو قیفهای هستم.ممنون

سلام و احترام
با مواردی که گفتید، نمیشه گفت که واقعا قصدش رد کردن شما باشه یا نه! اگر مادرتون مستقیما خواستگاری کنن متفاوت از این هست که بخوان مزه دهنشون رو بفهمند. پاسخ ها به دلایل مختلف فرق داره.
بهترین کار اینه که یا خود شما باهاش حرف بزنید یا مادرتون مستقیما خواسنگکاری کنه

سلام
حدود 2 سال هست که با دختر خانمی از فضای مجازی آشنا شدم و طی این دو سال که سرباز بودم چندین بار که خواستیم همو ببینیم به بهانه های مختلف نشد / سربازی من تموم شد اما بدلیل اینکه ایشون کنکور داشت 2 ماهی اصلا بهش پیام ندادم
الان هرچی می خوام که همو ببینیم اجازه نمیده
خودش رو مشغول کرده و درآمد خودش و سطح مالی خانوادش خیلی بالاتر از ماست کلا بعد اون 2 ماه تغییر کرده بهم که میگه به پات می مونم و میدونم وابستگی داره اما سر قرار نمیاد که حداقل تو دنیای واقعی ببینمش، همه اکانت های مجازیشو پاک کرده و پیام و زنگ میزنم میگه برو بچسب به کارت / از نظر خوشگلی هم اوکی تماس تصویری داشتیم..
26 سالمه و توی یه شرکت خصوصی با حقوق وزارت کاری مشغولم و اونا ترک تبریزن و وضعشون هم خیلی خوب
هی داره اختلاف طبقاتیمون هم زیاد میشه و نمیدونم چه کنم ! اشتباهمو قبول دارم که بیشتر پیگیری نکردم ببینیم همو
لطفا برای ادامه رابطم راهنمایی کنید/ سپاس

سلام بعد از این پیگیری ها، به مدت 40 روز بهشون نه پیام نه زنگ نه استوری نه وضعیت بزارین
عکس پروفایل هم عوض نکنید
کلا طوری باشه که هیچ سیگنالی بهشون از سمت شما ارسال نشه.
به احتمال خیلی زیاد در این 40 روز به شما بر می گرده.

سلام خسته نباشید، راستش من چندماهه درگیر یه مشکلم که واقعا خستم کرده، من ۲۳سالمه از ۱۶سالگی با یه پسر دوست بودم تا اینکه پاییز سر بهونه های الکی بامن کات کرد و زجه ها و بدبخت شدن من براش مهم نبود گذشت و منم کم کم حالم به کمک یکی از همکارام خوب شد و فراموش کردم و اون همکارم از من خوشش اومد و عاشقم شد و قصدشم جدی بود یه پسری ام هس ک با هرکی ازدواج کنه خوشبختش میکنه ولی مشکل اینجاس که اونی ک دوسش داشتم برگشته و حیلی خوب شده اصلا یه ادم دیگه شده 😞من این وسط باید ی نفرو انتخاب کنم میدونم ک همکارم انتخاب بهتریه اما میترسم اونو انتخاب کنم ولی چشمم دنبال عشق اولم بمونه ویا عشق اولمو انتخاب کنم اما بشه همون ادم قبلی و تغییرش موقتی باشه😞توروخدا بگید چیکارکنم

سلام وقت بخیر.
در مورد هر دو نفر مزیت ها، و ریسک ها رو بنویسید
صحبت کنید
شرایط اینده تون رو هم بسنجید
با مشاور هم صحبت کنید و ریسک های ازدواج رو بسنجید و با نظر علمی اون مشاور محترم پیش برین.

سلام
خسته نباشید
واقعا نشانه ها درست هست در مورد کسی که دیگه نمی خواد رابطه رو ادامه بده
اما سوال من اینجاس که چه طور می شه روابطی که در ابتدا خیلی گرم و زیبا جلو می ره یه هو همه چی عوض می شه؟
برای من این اتفاق افتاد به پسر خیلی خوبی معرفی شدم رابطه خیلی خوب پیش می رفت و نیت هم قصد آشنایی برای ازدواج بود
اما بعد از گذشت دو ماه من ازش خواستم که خانواده ها با هم اشنا بشن و ایشون هم گفتن که زوده و همین مقدمه ای شد برای اینکه رفته رفته رابطه سرد و سردتر شد البته اول از سمت ایشون طوری که تو فواصل یک یا یک ونیم ماهه میومدن یه پیامی می دادن و بعد بره تا کی . و من هم خودم نمی تونستم زیاد دنبالشو بگیرم واقعا احساس می کردم که تو اون حالت غرورم آسیب می بینه و در ضمن هر وقت که علت رو پرسیدم گفتن که درگیرن
آخرش من بودم که خواستم رابطه تموم بشه چون واقعا بلاتکلیف بودم نمی دونستم که ایا احساسی نسبت به من دارن یانه و این بود و نبودهای یک و دو ماهشون واقعا آزارم می داد.
الان حدد یک و نیم ماهه که رابطه از سمت من تموم شده و خب از ایشون هم خبری نیست. اما هنوز ته قلبم نسبت بهش محبت رو احساس می کنم.
نمی دونم آیا کار درستی انجام دادم یا ن ولی هنوز قلبم رو نتونستم آروم کنم و ذهنمو
واقعا اگه پسری به دختری علاقه مند باش بهش اجازه رفتن می ده ؟
خانمها چقد تو حفظ بنیان یک رابطه تازه شکل گرفته مسئولن؟
آیا واقعا آقایون در مورد ازدواج ترس دارن؟
طولانی شد عذر می خوام

سلام دوست عزیز. چاره حل مشکل این مساله این هست که در دوره قرص صورتی و وابسته کردن مرد شرکت کنید تا این تجربه تکرار نشه. شما زودتر پیشنهاد اشنایی خانواده ها دادید و این موضوع رو تغییر دادع در صورتی که اگر به شیوه های یاد داده شده در قرص صورتی پیش می رفتید احتمالا نتیجع برعکس بود
اما پاسخ به سوالات تون:
واقعا اگه پسری به دختری علاقه مند باش بهش اجازه رفتن می ده ؟
پاسخ؟: خیر اجازه رفتن نمی ده. اما علاقه در مرد ها دو سطح داره. علاقه معمولی – علاقه متعهدانه.
این اقا به شما علاقه داشته اما با بیان کردن خود شما ایشون پس کشیده و علت علمی و روانشناسی داره برای اقایان.
به هر حال ایشون در حال خاضر انتخاب کرده که بره و دیگه رفته. اما باید تلاش کنید کع این تجربه تکرار نشه.

خانمها چقد تو حفظ بنیان یک رابطه تازه شکل گرفته مسئولن؟
میشه گفت خانم ها تا 100 درصد رول یک رابطه به دست خودشون هست. جاهایی هست که مرد اصلا قصد ازدواج نداره اما یک زن طوری رفتار میکنه، ( بدون رفتارهای غیر شرعی و غیرعرفی ) که مرد طالب ازدواج میشه. این تکته ها رو توی دوره قرص صورتی و وابسته کردن مرد توضیح دادیم.

آیا واقعا آقایون در مورد ازدواج ترس دارن؟
اگر از نظر اقتصادی بخواهید بگید، خب ترسی در همه وجود داره اما شرایط اقتصادی مانع ازدواج برای یک فرد علاقمند نیست.
و این که، شرایط اقتصادی، هیج وقت از تاریخ، برای یک ازدواچ مرفه گونه ( برای عوام ) مناسب نبوده اما ازدواچ ها شکل گرفتن.
پس نمیشه گفت ترسی که مانع کننده هست وجود داشته باشه مگر این که اون فرد گره های روانی داشته باشه که خب این چنین فردی اصلا تن به اشنایی نمی ده.
موفق باشی عزیزم

با عرض سلام من حدود۲۱سالمه حدود ۴سال پیش بود یه اقایی رو در همایشی دیدم و به شدت ذهن منو به خودشون مشغول کردند تا اینکه من فراموششون کردم دوساا بعد این آقا رو دیدم و به شدت از ایشون خوشم اومد که الان به مکررات ایشونو ملاقات میکنم و علاقم به ایشون خیلی زیاد شده و جدیدا هر جایی میرم بیشتر میبینمشون و وقتی میبینمشون تپش قلب میگیرم و بیقرار میشم ایشونم منو میشناسن و فیس تو فیس باهمم حرف زدیم وولی واقعا نمیدونم چرا نمیتونم فراموششون کنم خیلی از خیلیا کمک خواستم و ولی همین ک میخوام فراموششون کنم حدفی ازشون زده میشه یا میبینمشون واقعا دیک بریدم از این علاقه یک طرفه گاهی اوقات نگاه سنگین ایشونو رو خودم حی کردم ولی واقعا حالم بده از این علاقه ی یک طرفه لطفا کمکم کنید

سلام رهای عزیز
برای فراموش کردن، باید همه چیز از ذهن خود شما شروع شه
باید از فضای اطراف هم استفاده کنی و فضای اطرافت رو بهینه کنی.
سعی کنی در معرض ایشان نباشی و روی افکارت کنترل داشته باشی
البته گام به گام
دوره پاکسازی عشق هم بهت کمک می کنه که بتونی فراموش کنی ایشون رو ( توی سایت هستش )

سلام من دختری هستم ۲۴ ساله لیسانس دارم وضع مالی خانواده ام خوبه از لحاظ ظاهری هم خوبم ، من با یه تور گردشگری بیرون میرفتم که توی همین. تورا با یه آقایی آشنا شدم من زیاد نزدیکشون نمیشدم راستش ازش میترسیدم آخه اکثر اوقات ظاهر عصبانی داشت تا اینکه تو یکی از همین تفریح ها منو صدا زد گفت بیا بشین پیش ما(ایشون و راننده تور ) منم نشستم شروع کرد به حرف زدن و از خانواده اش تا حدودی گفت بعدا خودش شمارشو بهم داد که عکسایی که با گوشیم گرفته بود براش بفرستم من از همون اول به ایشون داداش میگفتم کم کم شروع کرد به پیام دادن تو اینستا تمام زندگیشو برام تعریف کرد حتی توی یکی از تفریح هایی که رفته بودیم از تنها عشق زندگیش که خیلی وقت بود ازدواج کرده بود و دیگه هیچ حسی بهش نداشت تعریف کرد پیش صمیمی ترین دوستش توی همون تفریح من داشتم به آتیش نگاه میکردم و توی فکر بودم که یکدفعه محکم با پا به سنگی زد و به دوستش گفت این میره تو فکر اعصابم خراب میشه بیشتر اوقات میگفت مثل خواهرم دوست دارم اما رفتارش جور دیگه ایی بود با تنها دختری که مهربون بود من بودم بقیه همه ازش میترسیدن از بس همیشه اخم میکرد و عصبانی بود یه مدت گذشت همه چی خوب بود تا اینکه من عمل آپاندیس انجام دادم یک ماه خونه بودم و سه ماه هم تور نرفتم ایشون طی این مدت بهم پیام میداد حالمو میپرسید تا اینکه یه بار دعوامون شد ایشون فکر میکرد من عاشقشم میگفته همه میگن که تو عاشقم شدی اگر اینجوریه بگو تا قانعت کنم که نه ( آخه وضع مالیشون خوب نیست برادرش فلجه و مادرشونم مریضه) منم گفتم عاشقت نیستم یکدفعه بحث عشق قدیمیم پیش اومد من یک سال پیش یه آقایی رو دوست داشتم که از قضا از دوستان ایشونه شروع کرد حرف زدن بهم که ولش کن دیگه فراموشش کن اون سر زندگیشه هزارتا فکر داره که یکیش تو نیستی(اون آقا ازدواج کرد)خلاصه آخرش آشتی کردیم اما هروقت اسم اون آقا میومد ایشون یا بحثو عوض میکرد یا دعوا میکرد ، همه چی خوب بود تا دو ماه پیش که ایشون باز گیر داد که میگن تو عاشق من شدی رفتم باهاشون دعوا کردم گفتم این مثل خواهرمه ار این به بعد توی تور نزدیک هم نباشیم و از این حرفا ، این بحثا تموم نشد و یه شب من و این آقا پر مورد ازدواج صحبت کردیم که ایشون گفت یکی هست اما جرات نمیکنم برم جلو هیچی ندارم منم گفتم برو جلو خدا بزرگه کمکت میکنه و از این حرفا فردا شبش دوست این آقا با من تماس گرفت و خیلی ناگهانی به من گفت رابطتونو تموم کن همه اش داریم دعوا میکنیم نامزدش زنگ زده گفته این دختر کیه و از این حرفا خلاصه رابطه رو کلا قطع کردیم من خیلی ناراحت شدم چون حس میکردم خیلی بهم توهین شده الان دوماه میگذره الان من شبا میرم پارک پیاده روی این آقا هرشب میاد پارک و منو که میبینه سرشو میندازه پایین گهگاهی چندبار سرشو بلند میکنه منو میبینه یا برمیگرده نگام میکنه من خیلی اذیت میشم میدونم ایشون نامزد و همه ی اون دروغا واسه این بود که من برم اما الان ایشونو که میبینم اذیت میشم دلیل رفتاراشو نمیفهمم ایشون قبلا ماهی یکبار هم پارک نمیومد من بهش میگفتم بره پارک با دوستش اما هیچ نمیرفت الان هرشب اونجاست اینم بگم قبل از قطع رابطمون میدونست من هرشب میرم پیاده روی شما بگید دلیل رفتاراش چیه واقعا حسی به من داره یا نه؟ اگر نداره چرا هر شب میاد؟ اگر حسی داره پس چرا اون دعوارو راه انداخت؟ درضمن بگم ایشون هروقت میرفتم پیشش خیره میشد تو چشمام و گاهی بی دلیل میخندید مثلا من با عصبانیت یه چیزی رو برای منشیش تعریف میکردم ایشون فقط نگاه میکرد و میخندید و من بیشتر حرص میخوردم چون دلیل خنده هاشو نمیفهمیدم. میشه راهنماییم کنید اگر حسی بهم نداره چه طور با این دیدن ها کنار بیام و چه طور رفتار کنم؟ الان تقریبا دوماهی هست که قطع ارتباط کردیم

سلام با توجه به مطالبی که نوشتید من به این نتیجه رسیدم که
این اقا مجرد نیست نامزد داره
فرد پر ثباتی نیست. بلوغ عاطفی ندارد
اما شما
یا پارک رو عوض کنید
یا ورزش تون رو تو محل دیگری مثل باشکاه دنبال کنید
وقتی این اقا زن داره خودش رو هم برای شما بکشه، دیگه فایده ای نداره که بخواهی توجه کنی.
چه دوستت داشته باشه چه از سر وسواس فکری خودش بیاد سراغت و چه و چه و هزاران چه دیگر، پاسخ این سوالات به شما کمکی نمی کنه.
شما به طور جد ایشون رو رها کنید ( فیزیکی و واقعی و مجازی ) و تلاش کنید زندگی خودتون رو بسازید.

سلام من۱۶ سالمه یه دختری رو با سن چهارده سال میخوام ما از بچگی تو یه محله بزرگ شدیم همیشه می خواستم بهش پیشنهاد بدم که فهمیدم سال پیش با یکی دوست شده تا ماه پیش با هم دوست بودند البته میونه های رابطشون بهش پیشنهاد دادم ولی اون رو به من ترجیح داد الان احساس می کنم منو دوس داره همش نگا میکنه دنبال من میاد ولی مامانم میگه دختر مثل غذاست یبار یه نفر خورده و حالا بالا اوره تو اگه نتونی جلو خودتو بگیر باید اون چیزی که اون بالا اورده رو بخوری ولی جلوی خودمو نمی تونم بگیرم

سلام به شما اقای ماهان
من دلسوزانه تر از مادر تون این رو بهتون میگم که
به فکر اینده و درس خوندنت باش
سعی کن به جایی برسی که به موقع در سن عقلانی و با کنترل عالی بتونی بهترین رو برای خودت انتخاب کنی.
و البته سن هر دوی شما درحال حاضر سنی نیست که بشه برای یک ازدواج طولانی روی اون فکر کرد

رابطه عالی بود دیوانه وار دوستم داشت ناگهان سرد و بی عاطفه شد رابطه به یک باره تموم شد تو شک فرو رفتم پی گیری کردم فهمیدم تو اون بازه زمانی که رفتارش تغییر کرد شخصی دیگه وارد زندگیش شده بود و سعی در تماس با او داشت بدون اینکه خودش بدونه صفحه مجازیشو هک کردم شخصی که وارد زندگیش شده بود تمام آرزو هایی که میخواستیم با هم بدست بیاریم رو داشت نمیتونستم سرزنشش کنم چون هنوز دوستش دارم ولی احساس بدی دارم حس میکنم که هیچ وقت نمیتونم مثل اون مردی که اومد و کسی که بهش علاقه داشتم رو از زندگیم برد شاید اگه پیش من احساس امنیت بیشتری میکرد پیشم میموند خودم رو مسئول این اتفاق میدونم امروز منو دید ولی با دیدن من اشک تو چشماش پر شده بود میدونستم بهم خیانت کرده ولی با نگاه کردن به چشماش خاطره های خوبمون تکرار میشد برام میدونم که داره اشتباه میکنه ولی اگه یه درصد هم برگرده باز پیشم نمیدونم به حرف دلم گوش کنم یا مغزم ؟
حس ناتوانی دارم تو هیچ کدوم از رابطه هام ایقدر خلاقیت به خرج نداده بودم العان زندگیم بعد از 9 ماه بی هدف جلو میره واقعا چرا باید تامین کردن وسیله های زندگی انقدر مشکل باشه که این حس من رفته رفته به هر کسی که وارد زندگی من میشه کم ارزش تر از قبل بشه تعهد بی معنی میشه زیبایی عشق به کلمه تبدیل میشه و حسی مثل قبل به وجود نمیاد

سلام من واقعا حال خوبی ندارم مدت ۲سال است که عاشق پسری شده ام که اول خودشو برام میکشت و برای به من رسیدن خیلی کارها کرد خودشو به آب و آتیش زد تا آخر پیشنهادشو قبول کردم تهه دلم دوسش داشتم ولی نه انقدر که عاشقش بشم اما الان براش میمیرم یه سال اول دقیقن بخاطرم همه کار میکرد قید خیلی چیزارو به خاطرم زد سیگار و اینستاگرامو اینارو چون من دوست نداشتم کنار گذاشت اما الان یه مدتی تقریبا یه ماه هست که هرچی بهش میگم گوش نمیده یا اصلانگرانم نیست و یه بار یا دوبار زنگ میزنه اگه جواب ندم بیخیال میشه بهم خیلی مستقیم میگه زندگی خودمه به توچه خستم کردی ولم کن چقد دعوا راه میندازی سرم داد میزنه و فوشم میده همه جوره ام من ازش سَرَم اما من دعوایی راه نمیدازم فقط اگه قبلن بهش میگفتم امروز نرو بیرون نمیرررفت و میگف چشم (بخاطرم)ولی الان اگه همینو بهش بگم میگه ولم کنا بعدم میگم چرا اینجوری حرف میزنی باهام، میگه کم دعوا راه بنداز
خیلی هم زور داره کسی که با التماس اومده بخاد با ادعا اینجوری منو پس بزنه .منم همه جوره خودمو بالا و با ارزش میدونسم تو رابطه ولی نمیدونم چرا اینجوری شد!!!!(:
(خسته شدم توروخدا کمکم کن مشاور

محیای عزیز، می توانم حدس بزنم که بیشتر خراب کاری ها از سوی خودت بوده . به چند تا از این موارد اشاره کرده ای اما خیلی خوب شد که الان پیام دادی و مساله ات را نوشتی. همین سوال را به تلگرام شادزیستی 09030280078 بفرست تا راهنمایی شوی که باید چکار کنی.

سلام. وقتتون بخیر. امیدوارم به سوالم جواب بدید
من واقعا سردرگمم. از اردیبهشت ماه با برادر دوست دانشگاهیم که منزلشون شهرستانه اما برادرش تهران مشغول به کاره اشنا شدم.الان 4-5 ماهه ک صحبت می کنیم و بیرون میریم. ولی کم میریم بیرون. 5-6 بار رفتیم. خانواده ایشون میدونن و خانواده منم مادرم میدونه. از ابتدا قرار بود که اشنایی برای ازدواج باشه و همینطور هم بود. صحبتا جدی بود و وابستگی عاطفی هم در کار نیست. اما من از همون اولم گفتم که مدت اشنایی باید معلوم بشه، اما دو سه باری که مطرح کردم هی مدام گفتن ک من الان درگیر کارم، سرم شلوغه، زمان ازاد برای فکر کردن میخوام و…خواهرش بهم گفت که کلا داداشش توی تصمیم گیری ها همینطوریه. کارشم جوریه ک خیلی درگیره، مدام سفره، وقتاییم ک تهرانه خیلی وقتا میگه 8-9 میرسه خونه. اوایل اینطور نبود و ساعت کاریش معقول بود.
حالا من الان واقعا نمیدونمچیکار کنم. از وقتی از سفر اخرش اومده صحبتامون کم شده و کوتاه جواب میده. یکی دوبار شده سین کرده و جواب نمیده. وقتی که سفر بود قرار شد اومد بریم بیرون، اما الان چند روزه اومده و هیچ اشاره ای نکرده. اگه بهش بگم و زورش کنم قبول میکنه. اما چون میخوام تکلیفم مشخص بشه منم اشاره ای نمیکنم.
بالاتر خوندم که به یک خانومی گفته بودید که چون اول اون قضیه خواستگاریو وسط کشیده اینجوری سرد شده مرد. نمیدونم جیان ما چطوریه. یکی دوبارم اشاره کرده که میترسه و شاید آماده نباشه برای ازدواج. منم ترس دارم. اما نمیخوام جوری بشه و اینقد اذیت بشم که مستقیما برم و بگم که نمیخوام. چون پسر خوبیه و به نظرم میتونه همسر خوبی باشه.
اما نظر شما چیه؟ باید چیکار کنم؟

سلام دوست عزیزم لطفا به تلگرام 09030280078 پیام بدین و همین سوال رو ارسال کنید و جواب رو اونجا دریافت کنید.

سلام دختری ۲٨سالم کسی که دوسش دارم خیلی سریع عصبی میشه و فحش بد میده حتی میگه گمشو یا حالم ازت بهم میخوره سرهرچیزی منو مقصر میدونه و دعوای بزرگ راه میندازه من بیماری خاص هم دارم هرروز دارم بدتر میشم بارها خواهش کردم شرایطمو درک کنه درک نکرده کمکم کنید بذارمش کنار . من چجوری میتون م خصوصی با شما صحبت کنم خیلی اوضاعم وخیمه اینجا نمیشه گفت

سلام دوست عزیزم برای صحبت شخصی تلگرام 09030280078

سلام ، یه خسته نباشید بگم چون چیزی که نوشتید خیلی به دردم خورد ^^ ولی من 2 ساله یه مشکلی دارم ، یک دختری بود که من دوستش داشتم و *دارم ، ولی از اینکه اون هم به همن علاقه ای داره مطمعن نیستم ، تو زمان بچگیمون با هم بازی میکردیم و ارتباط صمیمی با هم داشتیم ولی از شهرمون رفتن و من بعد از 6 سال دیدمش !
رفتاری که باهام داشت عادی بود ، باهام حرف عادی میزد اگر به چیزی نیاز داشت یکی دوبار هم میگفت ،منم سعی داشتم بهش نزدیک شم ولی موفق نشدم چون یه کوچولو خجالتی ام و نتونستم برم و باهاش درست صحبت کنم ، اون روز بعد از ملاقات خانوادگیمون بهش گفتم که بهت توی اینستا دایرکت میدم که با هم حرف بزنیم ، اولش گفت باش ، ولی بعد از چند ساعت که دوباره بهش گفتم گفت که باهام چیکار داری ؟ .
گذشت و فرداش بهم دایرکت دادم و سلام کردم ، ولی اصلا جواب پیامم رو نداد و چند روز بعد هم بلاکم کرد و بعدش هم ان بلاکم کرد ، دو روز گذشت که دوباره بهش درخواست دادم ولی رد کرد ، حالا نمیدونم قصدش از این کارا چی بوده ، یعنی تمایلی به ارتباط با من نداره ؟ اگر میشه کمکی چیزی بکنید ذهنم این چند روزه خیلی درگیره

سلام خسته نباشید
من دختری ۱۷ ساله ام چند وقت بود که عاشق یه پسر ۲۴ ساله شدم که یه مغازه داشت به بهونه های مختلف میرفتم تا ببینمش بالاخره یه روز تنها رفتم و بهم شماره داد الانم حدود یک ماه نصفی که باهمیم ولی از حسم یکم بهش کم شده حس میکنم اشتباه کردم باهاش دوست شدم خیلی هم پسر خوبیه از همه لحاظ عالیع ولی تا میام یه حرفی بهش بزنم سریع ناراحت میشه و حرف از خودکشی میزنه الانم تو بلا تکلیفی موندم نمیدونم باهاش بمونم یا کم کم کات کنم😔
میشه کمک کنید ممنون

ببخشيد من نياز به مشاوره داشتم ميتونين راهنماييم كنين

هی خدا تف توی این دنیات که وفا نداره توش من از زیر و بم میکشم دنیات هی میزاره روش.واقعا که عجب زمونه بدی شده به هرکی بیشتر توجه میکنی به هرکی بیشتر محبت میکنه به هرکی بیشتر میگی دوست دارم ازت دور تر میشه. من پسریم که ۱۶ سال بیشتر نداره خب عشقه دیگه چیکار کنم اخه دست خودم که نیس عاشق یه دختر شدم که یه سال از خودم کوچیک تره خداروشکر که حداقل خجالتی نیستم راحت رفتم حرفمو بهش گفتم متاسفانه طرف انتالیاس واسه همین نمیتونم ببینمش فقط پی ام میدم بهش اولش یه نفر دیگه اویزونش بود ولی این هیچ حسی بهش نداش منم خواستم باهاش دوس شم ولی خب یه نفر دیگه رو میخواس بهم گف فراموشم کن منم درسته سختم بود ولی یواش یواش داشتم فراموشش میکردم که یهو خواهرش اومد گف دوست دارم اینجوری شد که رابطم باهاش قط نشد بعدش اومد باهم دوس شدیم ولی لامصب خیلی سرده هرچی میگم بهش میگه :((اره_باشه_نه))همین به خدا دارم دیوونه میشم اخه ادم چقد میتونه سرد باشه حسمو بهش گفتم نمیدونم داره منت کشی میکنه یا چی در هر حال خیلی اذیتم میکنه لطفا اگه کسی میتونه کمک کنه بهم بگه ممنووووون

البته اینم بگم که گف میخواد اونی رو که دوسش داشته فراموشش کنه ولی دیگه نمیدونم در چه حدی داره راس میگه کمکککک

سلام! عاشقی توی سن 15 و 16!؟
قطعا نمیشه ترسیم بهتری از این رابطه جز این داشت که
من اونو دوست دارم
اونم یکی دیگرو
چرا ؟ چون هنوز این سن برای ازدواج و اصلا ایجاد رابطه عاطفی با جنس مخالف مناسب نیست.
مخصوصا با ویژگی هایی که شما کفتید توصیه میکنم فقط به درس تون ادامه بدین و به دنبال موفقیت در زندگی باشید

سلام من متأهل هستم و حدود یکساله که عاشق استادم شدم البته ایشون هم به من ابراز علاقه کرد ایشون مجرد هستند و ۴ سال از من بزرگتر ، ایشون بعد از گذشت ۱۰ ماه خیلی ناگهانی سر یه بحث‌کوچیک من رو بلاک کردند حالا بعد از ۵ ماه که من رو بلاک کردند و خشم زیادی که نسبت به من دارند هنوز هم به کارشون ادامه میدن و هیچ جوره راضی نمیشن که دوباره وارد رابطه بشن … هر از گاهی تو اینستاشون استوری های عاشقانه میذارن و … ولی به شدت افسرده شدند و فقط سرشون رو با کارش مشغول کردن ایشون یه نقاش معروف هستند ، کمکم کنید و به من بگید که مشکل رو چطور باید حل کنم البته من ۳ ساله که درگیر جداشدن از همسرم هستن و ۳ سال که طلاق عاطفی گرفتیم

سلام دوست عزیزم شاید به خاطر تاهل شما از شما رنجیده هستند به هر حال مساله مهمی هست و بنده توصیه میکنم تا جدایی کامل رخ نداده هرگز وارد رابطه جدید نشوید.

با سلام من به مدت ۷ ماه با پسری در ارتباط بودم که به ایشان علاقمند شدم در ابتدا کاملا دو طرفه بود ولی چون به دلایلی مجبور شدم در شهر دیگری زندگی کنم همین مساله باعث اختلاف شد و رابطه به تنش کشیده شد و چند باری کات شد و دوباره از سر گرفته شد راستش بیشتر هم از طرف من ، حتی اخرین بار هم که قرار شد همو ببینیم ایشون نیومدند و گفتند نمیتونم بیام بیشتر بهانه اورد ، به نظرتون واقعا همین مساله باعث سردی شده؟ با توجه به اینکه ایشون در چند روز اینده قصد خروج از کشور رو دارند و در این مدت هیچ خبری از ایشون ندارم به نظرتون رابطه رو دیگه کاملا تموم شده بدونم ؟ خیلی درگیری فکری دارم ممنون میشم کمکم کنید

سلام وقت بخیر. شما هم به تلگرام پیام بدین عزیزم

سلام خسته نباشید
من یه سال پیش با پسری آشنا شدم
ایشون برای آشنایی خودشون پیش قدم شدم
و قبل از آشنایی منو بار ها دیده بودن
من قبول کردم که باهاش آشنا شم و تو دوره ی آشنایی
ابراز علاقه ای ایشون هر بار زیاد تر میشد
واما من بخاطر یه سری فشارهایی که روم بود نمی تونستم به ابراز علاقه هاش جوابی بدم
بعد از اینکه دوست شدیم و من بهش گفتم دوست دارم
حرف منو باور نکردن
البته من یکم حق میدادم اما خب این درک رو ازش میخواستم که شرایط منو بفهمه تو زمان این دوستی دوبار نزدیک بود از هم جدا بشیم
و هربار هم از طرف ایشون بود
ولی بعدش خیلی گرم تر و بهتر بر می‌گشتیم ولی خیلی ناگهانی ایشون سرد شدن
و دیگه نخواستن که ادامه بدن
با اینحال ما الان مثل دو تا دوست خوب میمونیم
ولی رفتارای اون منو گیج میکنه من رو بغل میکنه میبوسه البته به شکل درست حتی من یکبار نخواستم چون بنظرم دلیلی نداشت اما به زور پیشونیم رو بوسید
هیچ خواسته بدی تاحالا از من نداشته
ولی توجهش به من خیلی زیاده و البته خیلی هم حسوده بنظرم
ما بیشتر روزا با همیم البته ارتباط ما بیشتر حضوریه
یک بار من بهش دوباره گفتم که دوسش دارم و میخوام که باهم باشیم اما قبول نکرد و دلیلش هم این هست که ما بهم نمیخوریم حرف مشترکی نداریم من میدونم که آینده ای نداریم و چرا بخوام اوضاع رو بدتر کنیم و بهتره جلوشو بگیریم
حالا بنظرتون من چیکار کنم من هنوز دوسش دارم و این حس بیشترو بیشتر میشه

سلام دوست عزیزم، لطفا برای حل مشکل تون و این سوالتون که نیاز به کارشناسی بیشتر داره به تلگرام پشتیبانی پیام دهید.

سلام خسته نباشید
من با پسری 4 سال دوست بودم که توی این 4 سال هر روز مدعی عشق و علاقه بود . با هم به مشاوره ازدواج رفتیم تا یه جایی بعدش خسته شد و گفت تصمیمشا گرفته میخواد به خواستگاری بیاد. بعد از 4 5 ماه به خواستگاری اومدند اما در زمان آشنایی خانواده ها چند باری همدیگرا دیدند اما پدرش طوری برخورد میکرد از اول انگار مخالفه . با اینکه خانواده اون میدونستند ما با هم دوستیم اما خانواده من نمیدونستند. با تمام این مشکلات و حتی دودلی های من ، من جواب مثبت دادم اما به دلیل یه سری رفتارهای پدرش ما به کدورت خوردیم و یه جوری پدرش با اعصاب و روان من بازی می کرد.زمانی که رفتیم برای آزمایش موقعی که پسر اومد خیلی عوض شده بود چشماش عوض شده بود که انگار جادو جنبل شده بود (من به این چیزا اعتقادی نداشتم اما پیدا کردم) دعوای شدیدی بین ما رخ دادو ما از هم با حالت قهر جدا شدیم اما من وقتی رفتم خونه بهش پیام دادم که عوض شدی چشمات یه شکل دیگه بود بحث ما بالاتر گرفت و دیگه خبری ازش نشد. حتی خانوادشم دیگه زنگی نزدند. چندین بار من به بهانه های مختلف جلو رفتم اما کاملا عوض شده بود یه آدم سرد که خیلی راحت به من میگفت برو دنبال زندگیت.من این آدما 8 سال دوست داشتم ولی به دلیل شرایط سنتی خانوادم از اینکه بهش بگم حتی تو زمان دوستیم میترسیدم که دلش بشکنه. اما الان اون با بدترین شکل با بی رحمانه ترین شکل منا رها کرد حتی هیچی نگفت تمام خوبی های منا زیرسوال برد با اینکه 7 ماه از این موضوع میگذره حال من اصلا خوب نشده و من بدتر دارم میشم دچار معلقی خاصی قرار گرفتم چون نمی تونم بفهمم دقیقا چی شد و اون حتی به من احترام نذاشت که قشنگ رابطه را تمام کنه و من همش توی خوابم می بینمش تمام خاطراتمون جلوی چشمم می یاد و متاسفانه هنوز دوست دارم برگرده با اینکه داغونم کرد یا حداقل برام توضیح بده که چطور تونست 4 سال با احساساتم بازی کنه.
لطفا مسخرم نکنید چون من اعتقاد نداشتم اما با اتفاق این موضوع شک کردم. یه جایی را به من معرفی کردن و اون آدم به من گفت برای این پسر دعای سردی انجام دادند که شما براش سیاه بشید و ازتون سرد بشه. اگه واقعا اینطوری باشه نمیدونم خدا اونموقع کجا بود وقتی داشتن دو تا آدما از هم جدا میکردند.
من اصلا حالم خوب نمیشه هر روز هم بدتر میشم و چون همکارم هم هست و سردیشا می بینم داغونتر میشم. ار نظر روحی و جسمی مریض شدم حتی دچار مشکل قلبی شدم.
میشه لطفا کمکم کنید.

sallam,
man modate 4 mahe ke baye khanoomi 6 sal az khodam bozorgtar dar ertebat hastam, inja manzor az ertebat ye rabeteye doostane ast. man be ishon goftam ke dooostesh daram va az waghti in harfo shenid goft man na behet are migam na na migam. sabr kon bebinim chi pish miyad. awalesh khosh hal shodam ke harfe delamo zadam wa alan mitoonam kheyli rahattar wa asheghane tar behesh negah konam, ama in hameye majara nist.
(in khanom ye bar ezdewaj karde wa do ta bache dare ke bache hash ba pedare in khanoom to ye keshware dige zendegi mikone+ ye rabeteye namowafagh dashte ke ba dost pesare sabeghesh 4 sal baham boodan.( alan 4 mahi hast ke ma baham doostim, ba inke midoone man cheghadr doostesh daram wali bazam kheyli lajbaze wa karayi mikone ke man aslan khosham nemiyad.
masalan payam mide sari jawab mikhad wali age man dir j bedam dige ta ye rooz badesham, javab nemide..
.
doostam dare ino fahmidam vali na be man are mige wa na na mige, bazi waghta bahash dawa mikonam wali 1 saat tahamol nadaram va miram migam bebakhsid va koli mazerat khahi dige ke khanoom razi beshe mano bebakhshe kolan nemitoonam tahamol konam bahash ghahram wali bazi waghta karaye bachegane anjam mide ke baese narahatiye man mishe wali man ejaze nadaram narahat besham wagarna hame chiz badtar mishe. benazaretoon man chikar konam? merci ,

سلام سن هر دو ؟ وضعیت تاهل هر دو ؟

Baz ham sallam,
man pesari 23 sale wa on khanomi 30 sale hast.
ama ma yek nazar sangi to khiyaboon dashtim wa az mardom ragebe sen wa sale khodemoon porsidim jaleb injast ke hame fekr mikardan man 3_4 sal bozorgtaram in nazar sangi dar alman angam shode chon ma hardo sakene alman hastim.bande mojarrad hastam wali ishon ye bar ezdewaj kardan 2 farzand daran ke be hamrahe khanewadey im khanoom dar otrish zendegi mikonan+ yek rabetey namowaffagh bdashtan ke be tazegi az on adam joda shodan

سلام،من با یک پسری ۶ ماهه رابطه دارم ،ایشون کارشون یه شهر دیگس،از اول رابطه قرارمون ازدواج بود،بعد از ۵ ماه خانوادش اومدن خاستگاری ولی پسر همراشون نبود چون سرکار بود،کارش خیلی سنگینه و تایم زیادی سرکار هست،بخاطر همین الان وقت زیادی برام نمیذاره در طول روز در حد یکی دو ساعت میچتیم،تو این مدت یک خواستگار برای خواهر کوچیکترم اومد که چند باری اومدن خونمون و خواهستگار خواهرم خیلی سر و زبون داره و این باعث شده مادرم خیلی دوسش داشته باشه،مادرم مدام خواستگار منو با خواستگار خواهرم مقایسه میکنه،وقتی خانواده خواستگار خواهرم میخوان بیان خونمون مادرم بسیار ذوق زده میشه و بهترین پذیرایی رو میکنه،چند روز دیگه خواستگارا من باز میان ولی مادرم همش غر میزنه ک خیلی خسته میشم و پول برای پذیرایی ندارم،و همش میگه این پسر کارش یک شهر دیگس و بعد از ازدواج تو رو با خودش نمیبره و انقد این رفتارا رو میکنه مامانم که گاهی دلسرد میشم از دوست پسرم ،از یک طرف نمیتونم از دوست پسرم دل بکنم از طرفیم رفتارا مادرم منو دلسرد میکنه
مدام دوست پسرمو با خواستگار خواهرم مقایسه میکنه و میگه دوست پسرت خیلی طولش داد نیومد و خانوادش این مدت مدام زنگ نمیزنن ولی خانواده خواستگار خواهرت همش زنگ میزنن ،خسته شدم دیگه دارم از این مقایسه ها افسرده میشم ،میترسمم ازدواج کنم و پشیمون بشم ،ب نظرتون چکار کنم؟

سلام وقت بخیر. مساله این هست که این اقایی که شما باهاش رابطه داری اصلا واقعا قصد ازدواج داره یا نه! شاید داری وقتت رو سر ادمی صرف میکنی که قصد ازدواج واقعا نداره.
و از طرفی فرصت سوزی برای خودت میکنی عزیزم.
شما باید اول تکلیف این رابطه رو مشخص کنی
که البته قوانین خاصی داره و نمیشه بی مقدمه رفت سر اصل مطلب. اگر دوست داری روشش رو یاد بگیری به تلگرام 09030280078 پیام بدین . تشکر

سلام وقت بخیر
دختری 30 ساله هستم که مدت 4 ماهه با پسری 34 ساله آشنا شدم ایشون خیلی ابراز علاقه میکنن و میگه خیلی دوستم داره ولی هیچوقت حرفی از آینده و ازدواج نمیزنه.گاهی بین حرفاش ازم میخواد یسری از نیازاشو برطرف کنم چون جز من با هیچکس نیست و من به شدت با این موضوع مخالفم و جز گرفتن دستش کاری نمیکنم و ایشون برای جلوگیری از بحث و ناراحت نشدن من روی حرفش پافشاری نمیکنه.اخیرا مدام تو فضای مجازی آنلاینه و گاهی در عین آنلاین بودن جوابمو دیر میده و بهش میگم زیر بار نمیره و میگه نبودم و داری اشتباه میکنی،به شدت بهش مشکوکم و ذهنمو درگیر کرده،به نظرتون اگه ازش بخوام تلگرام و واتس آپشو چک کنم اشتباهه؟
چندبار هم که حرف از جدایی زدم بهم گفته من دوستت دارم ولی اگه اینجوری به آرامش میرسی باشه چون آرامش تو از همه چیز برام مهمتره
ممنون میشم راهنماییم کنین

سلام به شما الهام عزیز
قطعا ایشان فعلا به عنوان یک فردی هستند که به شما تعهدی ندارند، پس چک کردن تلگرام و.. کار درستی نیست. همانطور که حرف های شما نشان می دهد ایشان صرفا به دنبال یک رابطه برای براوردن نیازهای خودشون هستند.
جمله اخری که نوشتید نشان از این داره که ایشون شما رو به عنوان گزینه ای نه چندان مهم و ضروری کنار خودش نگه داشته. پس مهم این هست که شخصیت تون رو حفط کنید و این رابطه رو کات کنید.
برای این که بتونین در فرصتی که دارید، اقدام به جذب همسر دلخواه کنید می تونین در دوره های شادزیستی شرکت کنید.

سلام خسته نباشید
من با پسری 4 سال دوست بودم که توی این 4 سال هر روز مدعی عشق و علاقه بود . با هم به مشاوره ازدواج رفتیم تا یه جایی بعدش خسته شد و گفت تصمیمشا گرفته میخواد به خواستگاری بیاد. بعد از 4 5 ماه به خواستگاری اومدند اما در زمان آشنایی خانواده ها چند باری همدیگرا دیدند اما پدرش طوری برخورد میکرد از اول انگار مخالفه . با اینکه خانواده اون میدونستند ما با هم دوستیم اما خانواده من نمیدونستند. با تمام این مشکلات و حتی دودلی های من ، من جواب مثبت دادم اما به دلیل یه سری رفتارهای پدرش ما به کدورت خوردیم و یه جوری پدرش با اعصاب و روان من بازی می کرد.زمانی که رفتیم برای آزمایش موقعی که پسر اومد خیلی عوض شده بود چشماش عوض شده بود که انگار جادو جنبل شده بود (من به این چیزا اعتقادی نداشتم اما پیدا کردم) دعوای شدیدی بین ما رخ دادو ما از هم با حالت قهر جدا شدیم اما من وقتی رفتم خونه بهش پیام دادم که عوض شدی چشمات یه شکل دیگه بود بحث ما بالاتر گرفت و دیگه خبری ازش نشد. حتی خانوادشم دیگه زنگی نزدند. چندین بار من به بهانه های مختلف جلو رفتم اما کاملا عوض شده بود یه آدم سرد که خیلی راحت به من میگفت برو دنبال زندگیت.من این آدما 8 سال دوست داشتم ولی به دلیل شرایط سنتی خانوادم از اینکه بهش بگم حتی تو زمان دوستیم میترسیدم که دلش بشکنه. اما الان اون با بدترین شکل با بی رحمانه ترین شکل منا رها کرد حتی هیچی نگفت تمام خوبی های منا زیرسوال برد با اینکه 7 ماه از این موضوع میگذره حال من اصلا خوب نشده و من بدتر دارم میشم دچار معلقی خاصی قرار گرفتم چون نمی تونم بفهمم دقیقا چی شد و اون حتی به من احترام نذاشت که قشنگ رابطه را تمام کنه و من همش توی خوابم می بینمش تمام خاطراتمون جلوی چشمم می یاد و متاسفانه هنوز دوست دارم برگرده با اینکه داغونم کرد یا حداقل برام توضیح بده که چطور تونست 4 سال با احساساتم بازی کنه.
لطفا مسخرم نکنید چون من اعتقاد نداشتم اما با اتفاق این موضوع شک کردم. یه جایی را به من معرفی کردن و اون آدم به من گفت برای این پسر دعای سردی انجام دادند که شما براش سیاه بشید و ازتون سرد بشه. اگه واقعا اینطوری باشه نمیدونم خدا اونموقع کجا بود وقتی داشتن دو تا آدما از هم جدا میکردند.
من اصلا حالم خوب نمیشه هر روز هم بدتر میشم و چون همکارم هم هست و سردیشا می بینم داغونتر میشم. ار نظر روحی و جسمی مریض شدم حتی دچار مشکل قلبی شدم.
میشه لطفا کمکم کنید.

سلام من بار دومی که براتون این پیغام را میذارم چرا پاسخ نمیدید؟

سوال ها رو مجددا بنویسید برخی گاهی به دلیل مشکل سرور پاک می شوند. متشکرم

با تشكر از مطالبتون خدا بركت بده
با دختري دوستم كه بهم علاقه داريم اما كمي به اين دختر شك دارم چون هم خوشگله همه پسرا ميان سمتش هم همش انلاينه تو واتس اپ

سلام دوست عزیزم بخش اول پیام تون رو توی تلگرام قبلا پاسخ داده شده . برای بخش دوم و حل شدن حال بد شما، و فراموش کردن این اتفاقات روی پیام تون ریپلای بزنید . به جادو و سحر و دعا هم فکر نکنید عزیزم. همه چیز درست میشه

سلام
به کمکتون احتیاج دارم شدید،
من ۴ماهه با پسری دوست شدم خانواده هامون درجریانند،و الان ۵روزه یهو رفت،گفت حوصله نداره و مشکل واسش پیش اومده،حتی روز قبلش خیلی عالی بودیم وگرم ،حالمون باهم خوب بود،ولی میگفت یه مدته حالش خوب نیس،۵روزه خبری ازش نشده و من منتظرم،نمیدونم منتظر باشم ک بیاد مشکلشو بگه و دلیل یهو نبودنش یا سعی کنم فراموشش کنم که خیلی واسم سخته چون نمیدونم دلیل این جدایی چیه چون همه چی خوب بود،خواهش میکنم کمکم کنید حالم از نبودنش خوب نیست،من بهش پیام بدم یا منتظر بمونم یه روز خودش میاد؟؟؟

البته یه ماه پیش گفت که قبلا یک نفر تو زندگیش بوده و خیلی بد ترکش کرده و بهش خیانت کرده و اون دختر بهش پیام داده دوباره ،ولی چون موضوع مربوط به گذشته بود من سعی کردم با موضوع کنار بیام و گفتم دیگه جواب اون دختر رو نده و نمیدونم که داده یا نه،
ولی اینکه ۵روزه نیست دلیلشو نمیدونم که بخاطر مشکله یا برگشت دوباره اون دختره،
حالم خیلی بده چون بلاتکلیفم ،من خیلی دوسش دارم ولی خب نمیتونم من دوباره پیگیرش باشم ،بنظر شما اینکه بدون خداحافظی و حرفی یهو رفته ینی رابطه رو کلا تموم کرده ،یا وقتی حالش خوب شه برمیگرده و من ببخشمش؟چیکار کنم؟؟؟۲۳سالمونه و تازه درسشو تموم کرده و میدونم ک تو دانشگاه چند تا مشکل واسه تحویل مدرکش پیش اومده ولی نمیدونم دلیل رفتنش اینه یا دختره ،لطفا راهنماییم کنید
من رابطمو دوس دارم ولی با این رفتارش موندم چیکار کنم؟؟؟

سلام طبق مشاهدات معمولا افرادی که با رفتن کسی از زندگی شون، دست به دامان رابطه جدید میشوند، رابطه پایداری ندارند و چه بسا برگشتن عشق قدیمی موجب شود که فرد اصلا فرد جدید رو نبینه. این می تونه دلیل باشه
و این که شما برای این که یک رابطه جدی منتهی به ازدواج داشته باشید بهتر است که با افرادی اشنا شوید که شرایط ازدواج داشتخ باشند و صرفا به دنبال دوستی، رابطه … و غیره نباشند تا شانس ازدواج تان هم افزایش پیدا کند.
ضمن این که سن 23 برای اقایان سن تحول هست یعنی تا به بلوغ ارتباطی عاطفی برسند خیلی زمان دارند و نمی توان انتظار رابطه مستمر و طولانی و تعهدمند از آن ها داشت. موفق باشید.

سلام خسته نباشید.
ممنون میشوم مرا راهنمایی بکنید.
من یک سال سه چهار ماه با یک دختری که شهرستانی بود آشنا شدم.توی فضای مجازی.ایشون پنج سال تو شهر ما دانشجو بودن.یک خانه هم توی شهر ما داشتن.که دو هفته یکبار اوایل میامد شهر ما.ما از همون اول تصمیم گرفتیم سریع رابطه مان را شروع نکنیم.گفتیم سه چهار ماه بگذره همو میبینیم.که البته بعد از 9 ماه همدیگرو از نزدیک دیدیم و بشدت به علاقه قبلیمون افزوده شد.توی این 9 ماه که همو ببینیم که حرفها زدیم و به اشتراکات خیلی زیادی از لحاظ فرهنگی فکری و اخلاقی مون پی بردیم.هر دومون هم قبلا رابطه ای داشتیم و به هم گفته بودیم مشکلاتو.ایشون میگفتن آدم حساسی هستن و رابطه قبلیشون هم بخاطر یک دست زدن به دستشون بهم خورده بود.که همیشه به من میگفتن تو خیلی خوبی و…فقط اوایل دوستی به من گفته بودن من بیشتر از یک سال با کسی دوست نمیمونم باید تکلیف مشخص بشه فقظ زمانی میتونم ادامه بدم که شرایط فرق داشته باشه.من هم دانشجوی ارشد هستم.قرار بود شهریور دفاع کنم و بعد دفاع مادرم رو در جریان بگذارم که متاسفانه دفاع 3 4 ماه عقب افتاده.البته خواهر من و خواهرهاشون همه میدونستن رابطه مارو و اطلاع داشتن.
متاسفانه 3 ماه اخیر اتفاقاتی براشون رخ داد.خواهرشون از شهر ما ازدواج کرده بودن و در شهر ما کار میکنن و خانه شوهر نرفته است و هنوز در خانه خودشان در شهر ما زندگی میکنن.متاسفانه بخاطر اختلافات خواهرش با شوهرش باعث شد که ایشون هم از خواهر خودشون ناراحت باشند و هم از شوهرش.به همین دلیل دیگر به شهر ما نیامد.طوری که 2 ماه همدیگرو ندیدیم.ایشون خیلی بیتابی میکردن میگفتن باید همو ببینیم.متاسانه نه تو شهر خودشون راضی بودن همو ببینینم و نه شهر ما میامدن.برای همین دو ماه هم ندیدیم و بعد از دوماه اومدن همو دیدیم خیلی عالی بود و بعد از آن 1 ماه خورده ای است همو ندیدیم.ما ارتباط تلفنیمون خیلی زیاد بود که تقریبان از 3 ماه پیش کاهش پیدا کرد.من اعتراض میکردم میگفتن بخدا چیزی نیست فقط میخوام وقتمون زیاد صرف صحبت کردن نشه. بعد میگفتن دلم خیلی تنگ شده.کی این دوره تموم میشه و…
چند روز بود یکمی برخوردشون فرق کرده بود ولی باز میگفت چیزی نیست و از من گله میکرد من چندبار گفتم چیزی نیست و ناراحت بود ولی باز هم عشق و علاقه اش را ابراز میکرد تا اینکه صبح زود امروز پیام زده بود که من واقعا نمیتونم به این شرایط ادامه بدم و…بیدار شدی باید باهات صحبت کنم.که متاسفانه بعد از تماس گفتن میخوان تموم کنن رابطه را.میگفتم آخه مگه یکدفعه میشه که گفتن باهات سردم و…نمیتونم ادامه بدم اینجا تموم بشه تا ضربه نبینی.در حالی که یک دو روز پیش بیتابی میکردن که چرا کنارم نیستی بهت خیلی نیاز دارم و…
من هم بعد از کلی صحبت ازشون خواستم که یه چند مدت از هم دور باشیم شاید نظرت تغییر کرد اول قبول نکرد ولی بعدا قبول کردن.حتی گفتم اگر شهر ما اومد خبر بده همو از نزدیک ببینیم قبول کرد.البته اینم بگم تو یک ماه اخیر که من گله میکردم یک بار خودش این موضوع را که میخوای یک مدت از هم دور باشیم را پیشنهاد کرد ولی من قبول نکردم.
ایشون هر وقت با دوستان دانشگاهیشون حتی با پسر در میامدن بیرون تو شهر ما به من اطلاع میداد قبلش.یعنی هیچ شک و شبهه ای هم بینمون نبوده.
من از شما خواهشی که داشتم این بود که لطف کنین بگین این رابطه مشکلش کجاست؟آیا همو کم دیدیم بخاطر اینه یا چیز دیگه.که البته من بهش چند بار گفتم بخاطر ندیدن هامون سرد شدی.
یکی هم تا چند وقت من بهش نزدیک نشم و چه مدت بعد باهاش تماس بگیرم.
واقعا تو شوک هستم جایی که واقعا تونستم مشکلمو بیان کنم همینجا بود.ممنون میشم منو راهنمایی بکنید.با تشکر

سلام نگرانی این خانم صرفا بخاطر این هست که تکلیفش مشخص بشه
شما بهتر هست بجای دادن تز های دور کننده مثل از هم دور باشیم و غیره، سریع تر جریان رو رسمی کنید و با مادرتون صحبت کنید و حداقل یک جلسه برای دیدار به خونه دختر خانم برین. و البته از توجه، محبت و احترام و پیگیر بودن برای ایشون کم نذارید. این موارد رو رعایت کنید حل میشه ان شالله

خیلی ممنونم بابت راهنماییتان.
فقط یک مسئله ای که هست اینه من تو دوران آشناییمون بهشون همیشه گفته بودم بعد از 30 سالگی قصد ازدواج دارم.من 28 سالمه.ایشون هم بیست و هفت.منظور میشه این مسئله را فقط در حد در جریان بودن خانواده ها جلو برد تا 30 سالگی رفت خاستگاری؟یا نه اشتباه میکنم؟
باز هم خیلی ممنونم

سلام. شما که قراره 2 سال دیگه طعم شیرین زندگی متاهلی رو بچشید چرا این موهبت رو از خودتون دور می کنید!؟ اگر ایشون انتخاب واقعی شما است، کمی از ایده آل تون که 30 سالگی هست بگذرید و همین حالا اقدام کنید چرا که ممکنه ایشون رو از دست بدهید.

سلام
ممنون از مطالب مفیدتون
من مدت 3 ماه هست که با پسری همسن خودم اشنا شدم
ما هر دومون 18 سال داریم
ایشون دوبار به من پیشنهاد دادن که بار اول من مخالغت کردم و بار دوم بعد از دوماه موافقت کردم
ایشون خیلی علاقه شدیدی نسبت به من داشتن
تا جایی که وقتی مشاجره داشتیم ایشون گریه میکردن و از گریه کردنشون عکس و فیلم برای من میفرستادن
موضوع رابطمون رو به خواهر و برادر بزرگترشون گفتن و از اول هم میگفتن من هدفم از رابطه ازدواجه
بسیار هم ادم سالمی بودن
قبل از من با هیچکس نبود
همیشه نماز میخوند، خانواده با اعتقادات مذهبی کامل داشت، در تمام طول مدت باهم بودنمون حتی یکبار نشد حرفی خارج از عرف بزنه
اما مشکلی که وجود داره اینه که من زیاد نمیتونم ازادانه رفتار کنم منظورم اینه که نمیتونم با ایشون بیرون برم یعنی تا الان که نشده
ولی ایشون خیلی ازادتر از من هستن
الان چند روزی هست که از شدت علاقش کم شده
من اینو حس میکردم
تا اینکه دیشب بهش گفتم که حس میکنم بی تفاوت شده ایشون در جواب من گفتن من مشکلی که دارم اینه که نمیتونم قاطع تصمیم بگیرم و ثبات ندارم
یبار انقدر دوستت دارم که قلبم میخواد از جاش کنده بشه و یبار هم بی تفاوتم
الان هم ازت میخوام من رو ببخشی
تمام حرفایی که زدم درست بود، من اون زمان واقعا عاشقت بودم، بخاطرت اشک ریختم و غرورمو زیر پا گذاشتم
اما الان اینجوری شدم(البته لازم به ذکره که 1 ماه بعد از رابطمون پدربزرگ ایشون فوت شدن و ایشون از اونجا به بعد یه مقدار سردتر رفتار میکرد و هر بار که ازش میپرسیدم میگفت بخاطر از دست دادن پدربزرگمه و بهم کمک کن تا خوب بشم)
تا جایی که کسی که تا یه هفته قبل میگفت من بدون تو اصلا نمیتونم
دیشب از اینکه رابطمون تموم بشه فقط ناراحت و اشفته بود و هیچ تلاشی برای درست شدن نمیکرد
من حس کردم بهتره به هر دومون زمان بدم
چون تا دو ساعت قبل ایشون داشتن ابراز علاقه میکردن و الان هم حس میکنم علاقشون هست، اما اشفته هست و این دلیل سرد شدنه
من تا دو روز از ایشون خواستم که از هم فاصله بگیریم و حرف نزنیم
حالا از شما میخوام من رو راهنمایی کنید
علت این سرد شدن یهویی اونم بعد اون همه علاقه چیه؟
میدونم پای هیچ دختری هم وسط نیست و ایشون نمیتونه کسی رو جز من داشته باشه
اما نمیفهمم علتش چی میتونه باشه
با توجه به اینکه کنکور هم دارم امسال
بنظرتون ادامه دادن این رابطه بهتره یا تموم کردنش؟

سلام
چطور میتونم نظر دختری رو که یکبار بهم جواب منفی داده جلب کنم ؟ آیا اگر دختری بگه کسی دیگه ای رو دوست داره ما هیچ شانسی نداریم ؟ میتونم خودمو تو قلبش ثبت کنم ؟ چون من خیلی دوستش دارم و نمیتونم به از دست دادنش فکر کنم غرورم هم اصلا برام مهم نیست…

سلام
من با دختری آشنا شدم همکلاسیم بود خیلی باهم خوب بودیم بهش قول دادم به محض پیدا کردن یه شغل میام خواستگاری اونم قبول کرد یه مدت باهم حرف میزدیم من شماره تلفنش رو نداشتم و اونم نمیخواست شماره داشته باشم من از طریقی این شماره رو پیدا کردم و تو گوشیم ذخیره کردم از وقتی فهمید اخلاقش کلا عوض شد خیلی سرد برخورد میکرد باهام تا جایی که دیگه حرف نزدم باهاش 🙁 دوسال گذشت اصلا نتونستم فراموشش کنم روز نبود به فکرش نباشم به عکس نگاه میکردم تا اینکه همین روزا بود بهش پیام دادم گفتم بیا دوباره باهم باشیم من کار هم پیدا کردم همین روزا میام خواستگاری اما اون گفت نمیخواد ازدواج کنه و باهام حرف بزنه گفتم بیا مثل قبل باشیم من دوستت دارم گفت نمیخوام وابسته کسی بشم شرمنده
من چیکار کنم برگرده لطفا راهنماییم کنین

بسم تعالی
سلام وخسته نباشد
دختری هستم 30 ساله اهل استان زنجان،دانشجوی ترم اخرلیسانس، حدودا سه سال پیش باپسری لری و 22سالشه و همکلاسی هستیم آشنا شدم ، من شاگرد اول کلاس وحتی نفراول دانشگاه هستم ویک فردی که کلا به کنفرانس دادن و فعالیت کلاسی وجنب وجوش معروفم وتقریبا کارم تو کلا س همینه آشنایی من با این اقا هم به دلیل همین امربود البته ایشونم فرد بسیار باهوش وزرنگی هستن ، به این صورت که روزی که من درکلاس کنفرانس درسی داشتم به علت حجم کنفرانسم کلاس طول کشید وبچه های کلاس از این امر ناراحت بودند به همین دلیل من با یکی از دخترا ی کلا س شب همون روز تو گروه تلگرام ی کلا س سر این مسئله که من چرا کلاس رو طولش دادم وایشون خسته شدن جر وبحث کردیم ، این اقا که تو گروه کلاسی بودند یه پیام به صورت شخصی به پی وی من فرستاد وشروع کرد به تعریف و تحسین از من که شما بهترین کلاس هستین و من از کنفرانس دادن شما لذت میبرم و چیز یاد میگیرم و… اون موقع قبل امتحانات بود وما باید میرفتیم فرجه ی قبل امتحان ، من اون موقع پیامش رو جدی نگرفتم و ازش تشکر کردم ویکم راجع به به حرف های هم کلاسی هام که ازشون ناراحت بودم حرف زدیم وتمام.
من تا اون موقع با هیچ آقایی نبودم یعنی نه هیچ رابطه ی عاشقانه نه هیچ رابطه ی عادی و تنها مرد زندگی من دادشم بود وپدرم البته با پدرم اصلا صمیمی نیستم ولی با داداشم مثل یک دوست بودیم و من اون موقع حتی به ذهنم هم نمیرسید که این اقا تو فکر برقراری رابطه با من باشه تقریبا یک هفته ای گذشت و مابه فرجه های قبل امتحان رفتیم ، این اقا پیامی برای من فرستاد که شما چطوری درس میخونید که همیشه معدلتون بالای 19 هستش من هم مثل یک انسان که میخواد به کسی کمک کنه راهنماییشون کردم و تمام .
چند روز بعد دوباره برای من با تلگرام مثل دفعه های قبل پیام فرستاد که لطفا برای من برنامه ریزی کنید چون من نمیخوام فرجه هارو برم خونه و میخوام درس بخونم ،من هم برا ش یه برنامه نوشتم و فرستادم و براش ارزوی موفقیت کردم وحتی از برنامه ی خودم هم بهتر که موفق باشن، چون به هیچ عنوان فرد حسودی نیستم و حتی جزوه هام هم دست همه ی هم کلاسی هام خودم کپی میکنم و میدم
فردای اون روز دو باره بهم پیام داد وگفت که من به تنهایی نمی تونم این برنامه رو جلو ببرم و ازمن خواست که کمکش کنم و باهم درس بخونیم تا مجبور بشه که با برنامه بره جلو ، من هم قبول کردم بدون این که به دوستی یا قضیه ی دیگه ای فکر کنم ، ما تقریبا 20روز، هرروز باهم حرف میزدیم ، تا اینکه فهمیدم من ناخواسته بهش علاقه مند شدم ،از کلمات وطرز حرف زدن اونم معلوم بود ولی به طور کامل وواضح نمیگفت ، تا این که من بهشون گفتم که از این به بعد هرکس به تنهایی به درس خوندن خودش ادامه بده و اگر هم نتونستی قران بخون ذهننت باز میشه چون حرف زدنمون داره طول میکشه وکار درستی نیست و اگر هم دادش من و خونوادم بدونن توضیح دادن براشون سخته و ممکنه که برای هردومون مشکل پیش بیاد .
اون قبول کرد تا اینکه وقتی که داشتیم خداحافظی م میکردیم هیچ کدوم نتونیستیم خدافظی کنیم و به مدت یک ساعت هردومون منتظر بودیم تا اون یکی شاید یه حرفی بزنه ، تا اینکه من گفتم اگه سمیرا درمیان نبود من میخواستم بهتون چیزی بگم (سمیرا:ایشون قبل ازمن با یکی از دخترای کلاسمون به مدت یکی دوماه دوست بودن ، ولی به دلیلی که از هردوطرف شنیدم البته دلایل هردوطرف که برای من توضیح دادند متفاوت بود، خود این آقا گفتند که چون این خانوم درابتدا چادری بودند وبعد ازآشنایی با ایشون مانتویی شدند و این اقا درحین رابطه فهمیدند که این خانوم بافرد دیگری دوست هستند کات کردند ، ولی این خانوم که قبل من با ایشون بود به من گفت که من ازاول هم ایشون رودوس نداشتم و وقتی من رو با کسی دیگه که دوسش داشتم دید کات کردیم ) و گفت که سمیرایی در کار نیست و کاملا کات کردند وسمیرا فرد دیگری رو دوس داره ومن هم بهش فکر نمیکنم .
و من بری اولین بار و قبل اون بهش گفتم که دوست دارم ، واونم بهم گفت که دوسم داره و رابطمون ادامه پیدا کرد ،و من کاملا بهشون علاقه مند شدم ، بعد از چند ماه که باهم بودیم (تو دانشگاه ، تلفنی ،رد وبدل شدن حرف های عاطفی،زمانی که من اون رو پذیرفتم نه خودش نه اطرافیان و دوستانمون باورشون نمیشد،وخودش میگفت که من حتی فکر نمیکردم که تو جواب سلام منم ندیو… )، یه روز بهم گفت که ما نمیتونیم هیچ وقت باهم ازدواج کنیم ، و دلیل خاصی هم نگفت و خواست که رابطمون رو تموم کنیم درحالی که خودش هم از این کار بسیار ناراحت بود وحتی اشک میریخت ، اون وقت حتی طاقت یک لحظه ناراحتی واشک من رو هم داشت ، ولی به خاطر اصرار من به رابطمون ادامه دادیم ، جند بار هم همین مسئله پیش اومد که باید کات کنیم و دلیل خاصی نداشت فقط میگفت که تو حیفی چون من نمیتونیم باهم ازدواج کنیم و بعد از تموم شدن درسمون وقتی که من برگردم شهرمون هر دومون آسیب میبینیم ودلتنگی بعد رفتنم خیلی سخت میشه ، تو خواستگارای خوبی داری ، من نمیتونم خوشبختت کنم ، با هرکسی ازدواج کنی بهتر ازمنه ، من حتی یک بارم به مسجد نرفتم تو با ایمانی ،مابه هم نمیخوریم و… ولی هر بار با اصرار من ادامه پیدا میکرئ ، البته من فکر میکنم که اون از این کار لذت میبرد که اون مدام بگه که میخوام برم و من برم دنبالش ، اشک بریزم و…برگرده ، ولی چون من از صمیم قلب و با تموم وجودم دوسش داشتم از این که بره وتنهام بزاره و روز ی نباشه دیوونه میشدم ، بعد از حرف زدن های طولانی به شرط اینکه رابطش و حرف زدنش رو با من قطع نکنه من حتی قبول کردم که اشکالی نداره و اگه خواست بره و برگرده شهرشون، چون دوسش داشتم و اونم مدام بهم میگفت که دوسم داری و کاملا بهش وابسته شده بودم، وبا این امید که برای مقطع ارشد هم به شهر من بیاد و باهم خواهیم بود ، چون خودش قبلا چند بار گفته بود که برای ارشد حتما به اردبیل برمیگرده،وبرای این کار هم مدام درس میخوند،پس رابطمون مدام با قهر وآشتی هردومون ادامه پیدا کرد ،تا اینکه من موضوع رو با برادرم در میان گذاشتم و گفتم که یکی از پسرای کلاسمون از من خواستگاری کرده البته نگفتم که باهم حرف میزنیم و رابطه ی عاطفی داریم باهم و اون هم با این که بسیار حساسه واکنش چندانی نشون نداد ،وبا گوشی من به شمارش پیام دادو باهم حرف زدن و قرار شد که باخانوادش حرف بزنه و تاوقتی خواستگاری نیومده با هم هیچ ارتباطی نداشته باشیم و اجازه ی حرف زدن با من رو نداره، واونم قبول کرد ، ولی ما بازم به حرف زدنمون ادامه دادیم چون نمیتونستیم بدون هم بمونیم ،ولی اون چندان تلاشی برای خواستگاری نکرد ،چون قبلا به من گفته بود که نمی تونیم باهم عروسی کنیم ،رابطمون به صورت مدام قهر واشتی ومخفیانه ادامه پیدا کرد ، تااینکه برادرم ما رو درحالی که دست هم دیگه رو گرفته بودیم و درحال خدافظی کردن بودیم که به تعطیلات عید بریم و به شهرش برگرده دید، (قبلا یک بار هم به صورت تلفنی باهم جر وبحث داشتن) ، وباهم به صورت لفظی درگیر شدن و از طرف خانوادم ودادشم این اقا به حراست دانشگاه رفت ول یبا وساطتت مادرم و به این شرط که تا بعد عید وقت یکه دوباره به اردبیل برگرده با خانوادش حرف بزنه یه تعهد کتبی داد که ما دیگه همدیگر رو نبینیم ،واگر قصد ازدواج نداره در صورتی که ما رو دوباره باهم در رابطه ببینن حتما خانوادم ازش شکایت میکنه ،اون روز تو حراست دانشگاه برادرم بهش گفته بود که من ازش بزرگترم و وضع مالی خوبی نداریم که من قبلا این چیزهارو بهش نگفته بودم چون به نظر من اصلا مهم نبود،ولی تو حراست دانشگاه گفته بودکه من تاحالا میخواستمش ولی از این به بعد نمیخوامش ،حالا نمیدونم دلیلش سنم بود یا از اینکه به حراست احضارش کرده بودن ناراحت بود ،که بعدا خودش گفت چون به حراست احضار شده واون روز خیلی تحقیر شده این حرف رو زده ، اون بعد حراست به شهرشون برگشت و تعطیلات عید شروع شد ،و اذیت وآزارهای برادرم و بدبینی های خانوادم و اصرار براینکه من حتما باید ترک تحصیل کنم ،مخصوصا از طرف برادرم این فشار ها و اذیت واازار ها وحتی تهمت های ناروا بیشتر بود ،البته من بهش حق میدم چون من تا اون روز باهیچ مردی حتی از نزدیک حرف هم نزده بودم ،وبرای اولین بار بودکه عاشق میشدم البته از نظر خودم و از نظر اون ها جنایتی رو مرتکب شده بودم ،مخصوصا اینکه ما رو دست به دست هم دیده بودن و قبول کردن این مسئله نه ار طرف فرهنگ و نه شرع برای خونوادم قابل قبول نبود،خلاصه اینکه من شرایط بسیار بد روحی رو طی 15 روز درشرایط بسیارغمگینی سپری کردم ، دلتنگی و جداشدن و از دست دادن کسی که با تموم وجودم دوسش داشتم و از دست دادن و ترد شدن از طرف خانوادم و اینکه نمیتونستم حرف هایی رو که مادرم وبرادرم برام از روز حراست تعریف میکردن که اون گفت تو رو نمیخواد و… چون من اون روز تو حراست نبودم ، شرایط روحیم حتی به جایی رسید که مدام افکار خودکشی داشتم و حتی تا مرز خودکشی هم رفتم ،چون نه این طرف من رو میخواست نه اون طرف ،گوشیم رو از من گرفتن ،هر گونه ارتباطم با بیرون از خونه قطع شد ،تا اینکه من تونستم به سختی با این اقا تماس بگیرم فقط به خاطر دلتنگی ، اولین حرفی که تو اون تماس بعد مدت ها بهم گفت با شرایط بسیار ناراحت و دلخوری این بود که دیدی برادرت با من چیکار کرد ؟،و اینکه تو چند سالته ؟،و اینکه من با خونوادم حرف زدم و گفتن که نمیشه ،دوباره ازمن پرسید که تو چند سالته ، ومن بهش گفتم وقتی قرار نیست باهم ازدواج کنیم مهم نیست و خدافظی کردیم وتمام .
تعطیلات عید تموم شد و من با هزار خواهش و با شرط این که دیگه با این اقا ارتبااطی نداشته باشم به دانشگاه برگشتم ،بعد برگشتنمون هم تا چند روز هیچ ارتباطی نداشتیم ،هم اون ناراحت بود و هم من ، با اینکه هر دومون دلتنگ هم بودیم ولی نمیتونستیم حتی یک کلمه حرف بزنیم ولی من میدیدم که بت چه علاقه ای من رو نیگاه میکنه و فقط منتظر یه حرکت از طرف من بود به علاوه من هم بسیار براش دلتنگ بودم و میخواستم باهاش حتی یه کلمه هم که شده حرف بزنم ،پس یه نامه براش نوشتم واز دلتنگی هام براش گفتم وازش خواستم که هم دیگر رو ببینیم فک نمیکردم بعد از اون اتفاق ها به دیدنم بیاد ولی اومد ،وبرای یه چند دیقه ی کوتاه در حد سلام واحوال پرسی همدیگر رو دیدیم و موقع خدافظی بهم گفت که دوسم داره ،و کم کم رابطمون شروع شد ودوباره قهر و آشتی ها که از روز اول بود ،همدیگر رو عاشقانه دوس داشتیم وحتی بعد اون ماجرا بهم بیشتر وابسته هم شده بودیم و هر دومون از تموم شدن درسمون و اینکه قراره برگرده به شهرش حالمون خوب نبود ، دوباره بهم گفت گفت که باید ازهم جدابشیم به این علت که من از طرف یکی از همکلاس هامون خواستگارداشتم ،هروقت میفهمید که من خواستگار داشتم میخواست که من برم و چون نمیشه باهم عروسی کنیم و خونوادش موافق نیستن نباید منتظر اون بمونم ولی مدام هم بهم میگفت که چقد دوسم داره و از رفتن من هم اشک میریخت و حال اصلا خوبی نداشت ،ولی من نمیتونستم به کس دیگه ای جزاون فک بکنم ،و حس میکنم با کسی که با اون بخوام عروسی کنم خیانت کردم چون این قضیه برام حل نمیشه ،وخیلی دوسش دارم ،بنابراین خواستگارام رو رد میکردم ،و دوباره رابطمون شروع میشد ،بسیار عاشق هم بودیم ولی با احساس نگرانی از تموم شدن درسمون و جدایی از هم .
تا اینکه رابطمون به مشکل جدیدی برخورد :اینکه شک کردن های من بهش شروع شد ،به این صورت که چند بار به شوخی اسم دخترای دیگه و ناشناس که از اطرافمون هم نبودن رو آورد، با این که میدونست من از این کار بسیار ناراحتم ،تا اینکه یک بارهم بعد برگشتن از خونشون که به دیدن خونوادش رفته بودبهم گفت که با دختری به نام نگار نامزد کرده ، ولی وقتی دید من دیگه تمایلی به ادامه ی رابطه ندارم گفت که کاملا دروغ گفته ، واینکه چون من بهش کم توجه شدم میخواد حس حسادت من رو تحریک کنه و…
ولی من نتونستم باور کنم وشروع کردم به چک کردن اون ،اینکه چرا انلاینه ،چرا اینجوریه چرا اونجوریه و… ، وواقعا هم دست خودم نبود ، واین امر به یک مشکل بزرگ تبدیل شد
قهر کردن های ما که به یک روز بیشتر نمیکشید تبدیل شد به چند روز … وتوهین به هم ،بیتوجهی اون به من ، اینکه بهم میگفت خسته شدم ازت ، حوصله ندارم ،گیر میدی به من،و بلک کردن من از طرف اون واینکه جواب پیام هام رو نمیداد ، ولی من نه ، هیچ وقت بلاکش نکردم ، هروقت پیامی میداد وصدام میکرد با آغوش باز استقبال میکردم ، ولی شروع دعوا برای همیشه از طرف من بوده ،مدام باهاش دعوا میکردم ، ولی مجبورم میکرد ، خودم اصل دوس نداشتم حتی یه لحضه ناراحتی اون رو ببینم ،مدام قهر میکردیم ولی دوباره آشتی میکردیم ،تااینکه 5 شهریور یعنی دوماه قبل سر قضیه ی این که چرا هر روز سر ساعت معینی به مدت دوساعت انلاین میشه دوباره دعوامون شد ، دوباره چند روز بلاک شدک و دوبره من بهش اس ام اس دادم دوباره شروع کردیم ،با اینکه من چند بار بهش گفته بودم که از اینکه هرروز سر این ساعت انلاینی و حتی پیام هایی که من بهت میدم رو جواب نمیدی من از دستت ناراحتم دوباره به این کارش ادامه داد ،رفتارایی میکرد که انگار من براش اصلا مهم نیستم ، بهم گفت حتی اهنگ هایی که تو برام میفرستی رو یک بار گوش نکردم و چیز هایی که برای من مهم بودن رو بیتفاوت نشون داد ،اول از طرف تلگرام بلاک شدم ، ولی با واتساپ دوباره بهم حرف میزدیم ، ولی سرد ، هر روز سردتر و سرد تر شدیم ، تااینکه دوبراه که همون 5 شهریور باشه کلا بلاک شدم ، من بهش گفتم که من عاشق تو ام ولی تو دلت با یکی دیگست چه سود ، حرفایی که میگفت تو دوسم نداری با کسی دیگه ای هستی و… ومن میخوام برم و دیگه نمیخوام با توباشم ، که ای کاش هیچ وقت نمیگفتم
اونم با این جمله که هیچ گاه کسی رو تا مرز خدایی بالا نبرید که خدایی میشود که خدایی کردن نمیداند و شما میشوید کافر خدای خود ساخته ورفت…
من تا چند روز هر چقد پیام دادم جواب نداد ، گوشیش رو کلا خاموش کرد ، هر چی پیام دادم معذرت خواهی کردم ، مثل همیشه التماس کردم ، گریه کردم ، گفتم که چقد دوسش دارم و… انگار نه انگار و اصلا نه تلگرام اومد ونه وات ساپ . نه جواب پیامم رو داد .
تااینکه15 مهر ماه برای شروع کلاس ها اومد ،بدون هیچ سلام واحوال پرسی ، حتی نگاهمم نکرد ،اون که قبلا میگفت تو نباشی من میمیرم ، چقد دوسم داشت ،بهم قول داده بود که حتی اگه بره به شهرشون و نتونه بیاد ارشد رد اردبیل حتما میاد وو من رو میبینه ،کلی دوسم داشت اصلا من رو نمیشناخت .
من سه روز صبر کردم تا شاید حرفی بزنه ولی نزد ،تا اینکه من به بهونه ی کتابی که از ترم قبل پیشش داشتم بهش سر کلاس گفتم که کتابم رو بیاره واونم خیلی سرد گفت باشه .
ودوباره به بهونه ی کتاب یه اس ام اس بهش دادم ،کاملا مودبانه و مثل غریبه ها که کتاب رو ببرین خودتون به کتابخونه ی دانشگاه بدین چون امانته و…، واون گفت که من میارم خودت بده به کتابخونه ، ولی من فقط بخوام غرورم رو حفظ کنم حالا نمیدونم درست بود یا نه گفتم نه ، خدتون کتاب رو بدین
بهم گفت که یه تسبیح برام درست کرده و میخواد بهم بده ، من دوباره جوابش رو ندادم ، بااین که خیلی دلم براش تنگ شده بود .
ودوباره بی تفاوتی هاش شروع شد ،دوباره جواب پیام هام رو نداد ، یا خیلی کوتاه که حتی سلامم نمیداد ،بهش پیام میدادم با همون شماره ای که سه سال باهاش پیام دادم میگفت شمااا؟؟؟؟
یا میگفت سردرد دارم ، وقت ندارم دارم برای ارشد میخونم ،چشام درد میکنه نمیتونم صفحه ی گوشی رو نیگاه کنم ،حوصله ندارم ،بزار بعدا … تو خودت همه رو بیست میسی بزار منم یه خاکی به سرم بریزم ،درصورتی که فقط چند دیقه میتونست برای من وقت بزاره
من به بهونه های مختلف بهش پیام میداد که بیا جزوه رو بهت بدم ،یا فلان وبهمان که شاید باهام آشتی کنه ولی فایده ای نداشت ،ازم فراریه ، بعد استاد به کلاس میاد قبل استاد هم میره ، حتی ازش معذرت خواهی هم کردم و گفتم که اگه واقعا دیگه نمیخوای من بهت پیام بدم و بامن باشی اشکالی نداره ، من مجبورت نمیکنم …..، واون بهم گفت که نه ، فقط بهم تهمت نزن ،من گفتم که به خاطر دوس داشتن زیادی بود تخصیر خودتم بود و…ببخشید وحلالم کن ، ولی اون انگار که همه ی تخصیر ها برای من باشه نه من رو بخشید و نه حلالم کرد ، بهم گفت که دیگه نمیخوام باهات حرف بزنم ،نمیخوام برگردی ،گفت رابطه ی ما از همون روز حراست تموم شد ، بزار این چند ماهه کوفتی هم بگذره از این خراب شده برم ،من خودم افسرده ام ، مریضم ،مشکل دارم بزار به درد خودم بمیرم ، بهم گفت نباش ، برو ،باکسی حرف نزنم راحت ترم ،تازه ام فهمیدم که به یکی از همکلاسی هامون گفته که ارشد رو میخواد بره به استان چهار محال که نزدیکتره به خونشون ،ولی من نمیتونم این بیمحلی هاش ، بلاک کردناش ،اینکه بگه دوست ندارم ،اینکه بگه برو و….رو باور کنم ، و برای همیشه تموم کردیم وجوری باهام حرف زد که تو این سه سال امکان نداشت ،این دفغه با دفعه های قبل فرق داره و اون برنگشت ، با اینکه من گناهی نداشتم ، با اینکه میدونه چقد دوسش دارم ، با اینکه میدونه دوری ازش برام چقد سخته ، من به خاطر اون خیلی چیزا رو از دست دادم ،اعتماد خونوادم رو ، پا روی اعتقاداتم گذاشتم ، بهترین خواستگارام رو …..ولی اون الان یک ماهه که این جاست یک بارم حالم رو نپرسیده و بهم گفت که خدافظ و نباش …
داره سخت برای ارشد میخونه که بره به یک شهره دیگه ، تمام قول هایی که بهم داده بود رو فراموش کرده ، جوری شده که به شدت از من متنفره ،هربارکه قهر کرد و رفت عاشقانه رفتن دنبالش ،گفتم غلط کردم و…با این که دختر بسیار مغروری هستم ،ازتون میخوام کمکم کنید چون دوریشو نمیتونم تحمل کنم ، حالم خیلی بده،خیلی دوسش دارم، و میدونمم دوسم داره فقط نمیدونم چشه ؟
حس این که فقط تا پایان آذر ماه یعنی یک ماهه دیگه اینجاست چون داره دوره ی لیسانسمون تموم میشه حداقل الان اگه اخم میکنه ،اگه نیگامم نمیکنه من میبینمش،اگه بهم گفت نباش،اگه گفت دوسم نداره ،اگه گفت ما خیلی وقته تموم شدیم حداقلش اینه که میبینمش ، ولی بعد امتحانت اصلا نمبینمش و اون رفت …
منی که نمیدونستم عشق چیه ،علاقه چیه ،جنس مخالف یعنی چی ،و مثل یه دختر بچه بودم عاشقم کرد ،وابستم کرد ،وقتی فهمید دوسش دارم رفت ….
و اون رفت …
خواهش میکنم کمکم کنید ،من بدون اون نمیتونم ،میدونم دوسم داره ،یعنی نمیتونه نداشته باشه ،بهم میگفت من براش یه فرشته ام که خدا فرستاده ،یه روز بدون من نمیتونست ،اون دوسم داره ،کمکم کنید برش گردونم ،فقط یه ماه وقت دارم ،فقط یه ماه …حالم خیلی بده .
لطفا جواب رو برام ازطریق ایمیل ارسال کنید ،ممنون میشم .

سلام خسته نباشین
من دخترم 18 سالمه و با یه اقا پسر 20ساله رابطه دارم قصدمون از اول ازدواج بوده و دوساله ک با هم رابطه داریم وخواهر ومامان اون میدونن و من رو کامل میشناسن حتی منو از نزدیک هم دیدن و با هم اشنا شدیم
پسری که باهاش رابطه دارم رشته زیست شناسی سلولی مولکولی میخوند وقصد داشت ازمایشگاه بزنه ولی متاسفانه یه سری حکم هایی اومد ک درواقع دیگه نمیتونست ازمایشگاه بزنه و همون موقع به من گفت ک از زندگیش برم یا اینکه فقط مثل دوتا ادم معمولی با هم در رابطه باشیم اما من متقاعدش کردم وموندم و اون تصمیم گرفت دوباره کنکور بده و همیشه هم میگفت ک بخواطر تو میخوام دوباره کنکور بدم و رابطمون خیلی خوب بود اما امشب وقتی گوشیم باز کردم دیدم یه سری حرفا زده ک من نمیخوام تورو بازی بدم و از زندگیم برو چون طول میکشه ب هم برسیم و بابای من پولدار نیس و تا بخوام ماشین وخونه بخرم طول داره و این حرفا در اخرم گفت ک من خودم داغون تر تو هسم من واقعا بهشون علاقه دارم خواهش کردم ک بمونم وزندگیمون ادامه بدیم ولی اون اول قبول نمیکرد و میگفت من منطقی تصمیم گرفتم تا این ک من تهدید کردم ک یه بلایی سر خودم میارم و اون منو تهدید کرد ک ب خانوادت میگم میخوای با خودت چیکار کنی و در اخر قبول کرد بمونه ولی این بار اولش نبود ک میگفت جدا شیم من میخوام بهش یه ترس بدم ک بدونه میرم ولی میترسم با نرفتن من سمتش اون هم کلا رابطه رو قطع کنه و همه چی تموم کنه
دلم میخواد یکی دوهفته نباشم ببینم میاد دنبالم یا ن ب نظرتون عاقلانه ترین کار چیه ؟لطفا زود جوابم بدیم تو بلاتکلیفی بدی هسم

سلام ب نظرم تو خیلی دوسش داری ..اونم تو رو دوست داره ب خاطر همینم هست که وقتی میبینه نمیتونه اون طوری که تصور می کرد تورو خوشبخت کنه …تو بهش بگو ما میتونیم دوباره بسازیم زندگیمون رون نمیخاست اول زندگی سخت بگیریم وکلی پولو این چیزار حتما هم پدرو مادر شما و ایشون بهتون کمک میکنن تا بتوییند حتی یک خونه اجاره کنید فقط باید یکم صبر کنی وبهش امید بدی پیشش باشی تو دقدقه های ذهنی و قلبیش باش …بهش بو بهت توضیح بده کاراشو توهم سعی کن با کمک گرفتن از دوستات و فکر خوت بتونی بهترین راه رو بهش نوشن بدی اون واقن دوست داره اما نمیخاست بادا تو بهش گیر بدی ک این چ زندگییع شب شما بخیر

كامنت هاى مردم رو كه ميخونم ميبينم هميشه بدترازمنم هست حتى شمايى كه كامنت نوشتى مطمئن باش بدتر ازتو هم هست ولى چيزى كه هست خبرندارين و يه عده نميان اين جابنويسين غم و شادى دنيا خيلى زودگذره ايشالله حال هممون خوب بشه

سلام و وقت بخیر .. دختری 20ساله هستم .. دو سال پیش با پسری در فضای مجازی اشنا شدم ..ایشون در شرکت مهندسی مشغول بودن ..و گویا قبل از من با خانومی چهارسال پیش رابطه عاشقانه داشتند و بعد از یک سال متوجه شدند که ایشون متعهلند.ابتدا به من اعتماد نداشتند ولی پس از چند بار رابطه تلفنی ابراز علاقه کرده گفتند قصدشون ازدواجه و عشق اتشین ما شروع شد .. ولی. پس از سه ماه ب یکباره چند روز جواب منو ندادن ک سابقه نداشت .. و یک شب گفتند ک از فاصله بین ما میترسند کو مارا جدا کند سپس گفتند باید جدا بشویم .. حال مساعدی هم نداشتند و گریه میکردند .. سپس بعد از چند روز خواهش و تمنای من پای تلفن گفتند ک ورشکست شده اند ..و هر چه اصرار ب جدایی کردند قبول نکردم .. گفتند اسمم روت میماند اینده ات خراب میشود .. گفتند من اصلا زن دارم .. ولی پس از چند ساعت حرف زدن فرصت شش ماهه خاستند .. در نبود ایشان .. بنده در فضای مجازی گیر یک باج گیر افتادم ک با عکسهایم تهدیدم کرد و گفت اگر قبولم نکنی ب عشقت میگم و زندگیتو نابود میکنم و با زنگ زدن ب عشقم مرا وادار ب س.. چت کرد . ولی پس از اتمام شش ماه ک من ب عشقم گفتم چ شد گفت وضعم فرقی نکرده و درخاست کرد جدا شویم و گفت میداند هیچ کس قدر من اورا نمیخاهد .. فرد باج گیر با دیدن وفاداری من اسکرین و عکسهایم را برای او فرستاد و ب ملاقاتش رفته اعتمادش را سلب کرد .. هر چه التماس کردم خقیقت را نگفت .. و عشقم با گریه از من خاست ک از زندگیش بروم و گفت برای دومین بار قلبم از یک جا شکسته و دارم سکته میکنم..پس از دو هفته ک تهدیدات باج گیر ادامه یافت به عشقم پیم دادم و گفتم هنوز تهدید میشوم و او از من دفاع کرد .. و بعلاوه زمانی ک عمل داشتم ب دیدنم امد هر چند حرف نزدیم باهم در بیمارستان. .ولی گفت بخاهی میایم و گفتم امد .. ان شب .. قبل خواب با هم چت کردیم و من گفتم ک بی گناهم و اوهم با عصبانیت گلایه کرد و توپید ک اشتباهی کرده ام ک هم خودم و هم اورا بدبخت کردم .. و من فرصت خاستم .. برگشت .. و گفت برای عشق بودن مدتی دوست معمولی باشیم و پس از بیست روز دوباره مثل گذشته شدیم .. اما هنوز س ماه نگذشته باز سرد و ازم فاصله گرفت و گفت یک ماهی نیاز ب تنهایی دارد ..ب طور اتفاقی با برادرش در اینستا اشنا شدم ..و خود را معرفی کردم ولی بنا بر اصرار برادرش ب او نگفتم .. در ولنتاین ب من شک کرده و برای بار هزارم گیر داد ک تو همش انلاینی .. و مجبور ب فاش شدم .. و ان شب با مهربانی و محبت گذشت ..ولی دو هفته دیگر سر مبحثی بی ارزش بحث کردیم .. من گفتم بی حوصله ای نکنه باز میخای بری .. او گفت تو دلت کات میخاد من گفتم کل خانواده ات میگن اعصابت خرابه مراعات کنمواو از کوره دررفت ک با فامیلم در ارتباطی؟بروبا همه بحرف ببینم کی منو بهت میده .. و اینکه اشتباهت اینه با خودم حرف نزدی با بقیه حرف زدی و داداش مجازی داشتی و اشتباه کردی و س چتتو دیدمو …من از اول دوستت نداشتمو بعد اون ماجرا سرد شدم ولی تو ادامه دادی ..گفتم دوسم نداری گفت ن ..گفتم ی هفته پیش بال بال میزدی میگفتی عاشقمی چیشد .. و پشیمون میشی زمانی ک دیره .. گفت فیلم هندیه ؟پشیمون شمم قول میدم ب روم نیارم .. و بلاک کردیم همو ..هشت ماه دور بودیمو بیست روز پیش دوستم با کمک داداش او ..مخفیانه با او حرف زدند .. و اوشرط برگشتنش را پیرنت موبایل گذاشته بود وب او گفتند ک من بی خبرم .. دوستم گروه زده باعت حرف زدن ما شد وعشقم ب پیوی امده گفت از ایران ب خاطر مشکل مالی میرود ..و گفت ب دوستت گفتم الان ک نبودم سرد شدی ..باز بحرفیم بعد رفتنم اذیت میشی گفتم نشدم گفت اگر نشده بودی ی پیم یا زنگی میزدی ..گفتم تو چرا نزدی گفت شاید نمیتوانستم ..کمی من گلایه کردم و کمی او ..و پس از فهمیدن رابطه من با برادرش عصبانی شده دستور قط رابطه با برادرش را داد .. پیرنت را هم دادم و گفت نیازی نیست . و گفت بعد این چیزی بود خودت بهم بگو پنهان کاری نکن ..گاها چند روزی تا من پیم ندم نمیده ..و هف روز پیش دوستم مشکل قلبی من ب ایشون گفته و ایشون هم وقتی من پیم دادم بهم گفتن و بعد ک فهمیدن گلایه کردن ک خودت نگفتی ..و بعد حرف میزنیم .. پریروز بنده پیم دادم .. و گفتن ب خاطرکارت بی حوصله بودم ..و بعد گفتن من از رفیق باز بدم میاد و هردفعه ازت دور شدم تعدادی رفیق پیدا شده ..حتی ب رابطه من با دخترا هم حساسیت نشون داده گیر میدن ..و در نهایت ک دلیل پرسیدم گفتن ک تو صاف و ساده ای ولی بقیه نیستن از این اخلاقت سو استفاده میکنند .. در این 20روز س بار گفتم باید باهات حضوری حرف بزنم ک پریروز گفتن مشغله ام تا شنبه حل میشه اگ شد وقت میزاریم برای هم .. خودشون رو اخیرا کردن .. و از دیشب پیمم رو سین کرده ج ندادن امروز هم پیم دادم وقتی دیدم سین نشد پاک کردم .. کلا بی حوصله و سرد حرف میزنن .. در حالی ک اول پرسیدم یادته گفت دوسم نداری گفت تو عصبانیت چ میگفتم ک حرص بخوری ..و گفتم انگار اگ نداری داریم وقت تلف میکنیم .. گفت بیشعوری ب خدا و خندید .. گفت جواب سوالیو خودت میدونی چرا صد بار میپرسی و فلان..
الان با من سرده و خیلی هم شکاکه .. دلم میخاد مث روزای اول عاشقم شه اعتماد کنه بهم .. از غصه بیماری قلبی گرفتم .. خواهش میکنم کمکم کنید

خواهش میکنم .. من واقعن در شرایط بحرانی ام ..کمکم کنید .. لطفا

سلام در تلگرام به شما پاسخ داده شده است.

سلام امکانش هست خودتون به جیمیلم پیام بدید خیلی شخصی و عجیه و در سریع ترین زمان کمک میخوام حتی احتمال خطرات جانی هم برام داره لطفا زود بهم جواب بدید ممنون

سلام دوست عزیز اینترنت مشکل دارد. جیمیل باز نمی شود. به محض حل شدن مساله نت سوال تون رو به shadzisti@gmail.com ارسال کنید.

سلام و خسته نباشيد. من ٣٣ سالمه و خارج از ايران زندگي ميكنم. ٤ سال در رابطه با دوست پسرم هستم كه همسن خودمه و به علت تنهايي و دور از خانواده بودن برام شده همه چيزم! تازگيها همش ميگه ٤ سال از عمرشو با من تلف كرده چون من حرف گوش كن نيستم و هر چي ميگه چشم نميگم…. و ميخواد رابطشو تموم كنه! ولي من خيلي دوستش دارمو با همه ي اختلافات و عدم تفاهممون، هر دفعه كه مشاجره داشتيم براي ادامه رابطه تلاش كردم و پا پيش گذاشتم و منت كشي كردم. اخيرا از من خواسته براي ثابت كردن علاقه ام بهش دو نفر از دوستهامو كه زن و شوهر هستند و ايشون بدون هيچ دليل منطقي خيلي ازشون بدش مياد رو بلاك كنم. و اگه نكنم حاضر به ادامه ي رابطه با من نيست. اين شرط از نظر من خيلي نابالغانه و دور از ادبه. از طرفي هم توانايي تحمل پايان رابطه رو هم ندارم. ايشون مدام منو سرزنش ميكنه كه ابراز احساساتم دروغينه در غير اينصورت مطابق ميل اون رفتار ميكردم. بسيار به من توهين ميكنه و وقتي ازش ميخوام بهم احترام بگذاره ميگه مگه كي هستي كه بهت احترام بگذارم، مگه تو با رفتارت به من احترام ميگذاري؟ و منظورش از رفتارم رفت و آمد با آدمهايست كه اون دوستشون نداره. لطفا كمكم كنيد. احساس ميكنم دار غرور وشخصيت خودمو له ميكنم تا رابطهمو حفظ كنم. احساس ضعف و ناتواني دارم. لطفا راه درست رو نشونم بديد.

سلام سریعا به تلگرام 09030280078 پیغام بگذارید .

salam bayad bebini chera dostet onaro dost nadare? age dalilesh manteghiye bayad rabetatoono ghat koni bedone ama wa agar chon dar gheyr in soorat to faghat befekre ghoroore khodet boodi wa na oon.
agaram dalilesh gheyre manteghiye bayad bezari bre rade karesh chon on dir ya zood mire wa dare kar haye gheyre momkeno pishnahad mide ta to radesh koni wa oon ino bahane kone wa hamechizo bendaze gardane too wa khodesh bi gonah bashe. to daR IN SHARAYET HARCHEGHADRAM KARAYE NAMOMKENESHO anjam bedi on yeroozi bedoone dalil mire pas bebine dare bahoone wase raftan migarde ya dare saay mikone be khaste hash ehteram bezari.

سلام پس در هر صورت باید بذارید که اون طرف بره که بره 🙂

سلام.ببخشید من حدود چهارساله که با یک دختری دوست هستم از اول هم من دوستش داشتم هم اون علاقه نشون میداد ولی حدود یک سال هست حرف های دلشو به من نمیزنه و یه بی اعتمادی حس میکنم و حس میکنم علاقش کم شده و یه جوری شده ک من خودمم شک کردم و روی اخلاق منم تاثیر منفی گذاشته و هرثانیه فکر ترکش هستم ولی نمیتونم…میشه یه راهی بگید! ؟؟؟

با سلام و خسته نباشی خدمت شما مشاور پر تلاش
من تقریبا 2 سالی هست از نامزدم جدا شدم اما هنوز یه علامت سوال بزرگ تو ذهنم چشمک میزنه
نامزدم فامیلمون بود من علاقه ای نداشتم بهش اما اون منو خیلی دوست داشت(اینطوری که به بقیه گفته بود) تا اینکه بعد سالها بهش مسیج زدم اگه منو دوست داری الان وقتشه جواب مثبت بدی اونم قبول کرد و من همراه خانوادم رفتیم خستگاریو شرط و شروط اینا خلاصه یه مراسم خودمونی گرفتیم تو قامیل همه چی خوب پیش میرفت میگفت خیلی دوست دارمو هیچوقت تنهات نمیزارم ووو… تا اینکه یهو عوض شد میگفت اشتباه کردمو ما ب درد هم نمیخوریمو ازین جور چیزا نا گفته نماند مشکلاتی از طرف من بود اما من باهاش توافق کرده بودم که حلشون میکنم.
میخاستم بدونم شما دلیل رفتن ایشون رو میتونید حدس بزنید تا شاید این علامت سواله از ذهن من کمی کم رنگ تر بشه.؟
ممنون

سلام تشکر از شما
با این چند جمله کوتاه نمیشه، خیلی چیزا رو بررسی کرد. اما با توجه به این که شما بهش علاقه نداشتید احتمالا سیگنال هایی می دادید که ایشون این موضوع رو درک کرده و خسته شده. یک زن می تونه کنار یک اژدها زندگی کنه با عشق! ولی کنار مردی که دوستش داره هرگز.. و متاسفانه یا خوشبختانه زن ها خیلی خوب عدم علاقه توسط مرد رو درک می کنند.

سلام من به یک دختری که تو دانشگاهم دیدم علاقه مند شدم بعد از پیدا کردن ایدی تلگرامشون بهش به بهانه جزوه پیام دادم و ازشون جزوه گرفتم بعد از یک هفته دوباره بهشون پیام دادم و احساسمو بهشون گفتم و بهم گفت که شما چی فکری کردین با خودتون بعد بهش گفتم که اگه امکانش هست باهم اشنا بشیم که گفتن تمایلی ندارن به رل زدن.و گفتن نه من هم چیزی نگفتم روز بعد به یک بهانه باهاشون تو چت دوباره صحبت کردم و جوابمو دادن ولی از حسی که بهشون داشتم چیزی نگفتن انگار که هیچی درمورد احساسم بهشون نگفتم.به نظرتون امکانش هست پیشنهاد منو قبول کنن؟نمیدونم دوباره از احساساتم بهش بگم یا نه؟ ممنون میشم بهم کمک کنین.

سلام من بیست سالمه تو دانشگاه ب مدت یک سال با ی نفر دوست بودم هم سن بودیم وباهم مشکلی نداشتیم خیلی دوستش داشتم و از اینکه حسم واقعیه مطمعن بودم راستش فکر میکردم اونم همینطوریه تااینوه نزدیکای پاییز بایه پیام همه چی رو تموم کردو الان حدود۱۰۰روز میگزره و من ب شرایطم عادت نکردم و زندگی برام خیلی سخت شده خیلی تلاش کردم همه چی درست بشه ولی اون میگه نمیشه و من خسته شدم از این همه اصرار ک تا بیست روز پیش ادامه داشت و الان فقط ب مرحله ی خود خوری رسیدم و دارم نابود میشم من نمیخام از دستش بدم چون اون تو شرایطی ک همه چیز تموم شده بود بهم گفت دوستم داره ولی نمیتونه ادامه بده
من چکاری میتونم انجام بدم؟

سلام به پشتیبانی تلگرام پیام بدین تا دقیق راهنمایی بشین

سلام من تقریبا دو سال هست با پسری دوست هستم
قبلا متوجه شدم ک یکیو می خواست خودش ک میگه کنار اومدم
یکم خیلی سرده شاید اینکه دلیلش این باشه مادرشو وقتی کوچیک بوده از دست داده زیاد اهل حرف زدنو یا گرم شدن زیادی نیست
من دوساله اینجوری ام ک نه میتونم رهاش کنم نه میتونم دیگه تحمل کنم وقتی پیام میدم از دوتا پیام یکیو جواب میده زنگ ک میزنم‌ همیشه جواب داده خودش هم زنگ میزنه ولی هر وقت زنگ میزنه میگه بریم بیرون
چون قبل ایشون هم یبار شکستو تجربه کردم نمیخوام دیگه دچارشم بهش میگم ته رابطه چیه میگه قسمت
نمیدونم چیکار کنم واقعا؟؟؟؟

سلام به شما
به نظر می رسه مشگل شما بخاطر عدم آشنایی با مهارت های ارتباطی باشد و این که اقایان رو مثل خودتون می پندارید. توصیه من به شما این هست که پک قرص صورتی رو تهیه کنید

ممنونم بسیار دمتون گرم

سلام با دختری 3ماهی هست آشنا شدم بعد از یک ماه علاقه شدیدی نسبت بهش پیدا کردم و باهم سر ازدواج و… صحبت کردیم همه چی خوب بود شرایطمو بهش گفتم و گفتم کی اقدام میکنم و.. گفت تا خانواده ها باهم اوکی نباشن کاری نمیشه کرد گفتم مشکلی نیست به موقش اونا هم در جریان قرار میگیرن دوسم داشت پیشم خیلی خوشحال بود ولی یه بار که مادرش از قضیه باخبر شد بهش گفت که باهام دیگ صحبت نکنه ولی بازم خودش ادامه داد و باهام صحبت میکرد و به مادرش گفت که دیگ باهاش صحبت نمیکنم و.. یه ماهی گذشت حرف از رفتن زد نه اینکه کلا بره ونه به خاطر حرف مادرش گفت چند وقتی میرم تا احساساتمو پیدا کنم عاشقم نشده بود ولی دوسم داشت علاقه داشت بهم گفت میرم ببینم با خودم چند چندم هم استرس اینکه اینطرف خانوادش میفهمنو داشتش هم امتحانا و دانشگاهش بودن که فکرشو درگیر میکردن و میگفت نمیخوام اعتماد خانوادم نسبت بهش خراب بشه خلاصه که بعد کلی صحبت تقریبا دو روزی هست اصلا به هم پیام نمیدیم به اسرار خودش من قبول کردم بره و وقت کنه هم فکر کنه و ببینه علاقه ای ک داشته از روی عادت بوده یا از ته دل ولی الان خیلی سختمه حس وابستگی و عشقی که داشتم الان در نبودش داره ازیتم میکنه نیاز به کمک دارم تو این شرایط هم به کارم داره لطمه میخوره هم هدفمو گم کردم دیگ انگیزه ای ندارم میترسم رفته باشه که رفته باشه
بازم اگه لطف کنین راه ارتباطی دیگه ای معرفی کنید یه تعداد مطلب دیگه هم هست که بهتون اونجا میگم

سلام پسری که مهریه ۱۱۴تا رو قبول نکنه وبگه فقط ۱۴تا یعنی عاشق نیست نه ؟چون مدام میگفت عاشقمه ولی موقع مهریه بریدن ۱۱۴تا قبول نکرد واز دست پدرم ام هم ناراحت شد رفت دوباره زنگ زذ که ۱۴تا رو قبول کن وما قبول نکردیم ورابظه رو تموم کرد ؟سوال من اینه که ایشون میگفت بدون من نمیتونه زندگی کنه ومن جادوش کردم حالا یعنی تمام اون خرفا دروغ بوده ؟ممنون میشم راهنمایی ام کنید .

سلام دوست عزیزم شادی
مهریه موضوعی هست که بسته به میزان اعتقاد افراد به مهم بودنش، می تونه یک چالش باشه. یکی واقعا نگران آینده ش هست. ترس داره که دختر لحظه ای همه رو بخوات و یا تجارت مهریه کنه .
اما خب شماری از اقایون هم هستند که مقداری کمی دوست دارند طرف رو ولی این دوست داشتن رو زیاد تکرار می کنند. این به معنی زیاد دوست داشتن نیست.
البته امیدوارم پدر شما هم کوتاه بیاد و کمتر کنه و ایشون هم از 14 تا بالا بیاد، و شما هم بری سر خونه بختت عزیزم.

سلام.من و دوست دخترم حدود دوسال بیشتر است که با هم در ارتباطیم بدون هیچ گونه مشاجره و بحثی. حالا بعد از این دوسال ایشان به من میگن یک ماه الی ۴۰ روز باهم در ارتباط نباشیم (نه زنگ و چت نه دیدار)،هرچه دلیلش رو میپرسم میگه نمیتونم بگم بهت ازش میخوام که بهم بگه تا شاید کمکش کنم قبول نمیکنه و میگوید تنها کمکت اینه که این مدت در ارتباط نباشیم ،شما می تونید دلیلش رو حدس بزنید تا شاید بتونم کمکش کنم و از این حالت نگرانی خارج شم.

سلام دلایل مختلفی می تونه داشته باشه:
خسته شده باشه و نیاز به یک فاصله داشته باشه ( دختران آلفا معمولا اینگونه اند )
یا این که در حال بررسی خواستگار دیگری باشه
بهترین کار اینه که 40 روز فرصت بدین و بعد اکر واقعا شرایط ازدواج دارید خواستگاری کنید
در غیر اینصورت ادامه رابطه ممکنه منجر به سرد تر شدن ایشان بشه و ..
موفق باشید

سلام . من ۲ ساله و ۲ ماه با یه دختری بودم اون ۲سال ازم کوچیکتره من الان ۱۹ اون ۱۷ رابطمون کلا خوب بود درسته یه دعوا هایی هم داشتیم اما به ۱ روز نمیکشید دوباره دوس میکردیم الان . الان بعد چن روز بی محلی بهم گفت دیگه علاقه به رابطمون نداره . خودش میگه یه مشکل دارم . میگه عصبی شدم . خیلی دوسش دارم . البته بیشتر از رفیقش حرف میزنه البته رفیقش پسره . میگه به عنوان رفیقمه . وقتیم بهش میگم تو شاید علاقه به اون داشته باشی میگه مث داداشه تو شبکه های اجتماعیم بیشتر در مورد رفیقاش میزاره کم محلی میکنه .میگه میخوام تنها باشم . البته بعد دو هفته . یجورایی اینگار نزدیک شد بهم دوباره و بهم پیام داد اما دوباره میره یجای دیگه آن میشه . میشه کمکم کنین من خیلی دوسش دارم …

سلام من شاغلم ۲۵ سالم
از طریق دوستم با همکارش اشنا شدم به نیت ازدواج
این اقا قبلا تو دوران عقد از خانمش جدا شده
از همون اول فهمیدم که جذبم شده
مدام ابراز احساسات میکنن که دلم تنگ شده دوست دارم ، وقتی مال خودم بشی و … ولی من پا به پای احساسش جلو نمیرم
اوایل ازم خواست هرجا میرم بهش بگم ولی وقتی دیدم خودش نصفه و نیمه انجام میده منم مثل خودش رفتار کردم
وقتی جایی میرم و چیزی نمیگم
میفهمه میگه چرا نگفتی منم بیام
البته خیلی اروم و عادی میپرسه البته جدیدا وقتی دیر جوابش میدم لحنش تند تر شده علت این رفتاراش ناشی از چیه؟
واقعا حسی داره
قصدش جدیه

سلام دوست خوبم. برای دریافت نتیجه دقیق تر همی سوال رو به تلگرام ارسال کنید

سلام
با پسری تقریبا 3 ماه در رابطه بودیم برای ازدواج چندین بار بحث پیش اومد. یکبارم من یکم بد حال بودم و رفتاری کردم که ایشون ناراحت شدن. رابطه رو تمام کرد و یه عالمه از من انتقاد کرد. من تا مدتها به مشاور صحبت میکردم و مشاور میگفت بهانه بوده. بعد 6 ماه برگشت پیغام داد ناراحت بود رفتیم بیرون چند بار یه بار که احساسی بودیم گفتم چرا؟ گفت نمیتونستم دنبال هدفم میخواتسم برم (درس) و باز همه چیز سر من شکسته شد که در اوج احساس می پرسی چرا. بلاک کردم خسته بودم همش من مقصر اعلام میشدم با وجود اینکه اونم نقص هایی داشت. گفت تو اگه یه نفرو میشناختی بعد می فهمیدی اونی که فک میکردی نیست چیکار می کردی؟ گفت کنارتم که بتونی با موضوع کنار بیای و بدونی منم مثل بقیم؟ اینارو که شنید م بدتر شکستم واسه همین فرداش بلاک کردم.
از نظر اون همیشه من مقصرم همیشه من رفتارم اشتباهه
از نظر روانی احساس می کنم متلاشی شدم یکسال میگذره از آشنایی که فقط سه ماهش با هم بودیم ولی زندگیم در هم پیچیده فکرم نابوده.
چیکار کنم ؟

سلام پشتیبانی تلگرام پیام دهید

چه شماره ای

ما در کنار هم عالی بودیم همیشه منو میترسوند که ممکنه نشه اگه نشد ناداحت نشو اولش عالی بود بعدش همه کار برام میکرد جز اینکه بگه دوست دارم.
میگفتم بگو نیاز دارم بشنوم اما ناراحت میشد. میگفت رویا ساخت سادست اما اگه نشد چی؟

سلام من با یه پسری که یه سال بزرگتر بود ازم توی دانشگاه آشنا شدم اول ایشون پیشنهاد رابطه رو داد و جفتمون واقعا خیلی شبیه هم بود هم خانوادگی هم اخلاقی حدود یه ماه میگذشت از این رابطه که حتی به رابطه جنسی بدون دخول هم کشیده شد نمیتونستم رد کنم چون واقعا دوست داشتیم همو ولی بعد از این یک ماه یهویی سرد شد و بعد چند روز گف ما بدرد هم نمیخوریم اینجوری ادامه بدیم اذیت میشیم من الان نمیتونم کنار بیام هرروز فکرم درگیره هرروز میخوام دست به کارای احمقانه بزنم دلم تنگ میشه خانواده ی جفتمون هم خبر داشتن ولی الان نمیدونم چکار کنم چجوری حرفا و طعنه های بقیه رو تحمل کنم میشه راهنمایی کنین:(

به پشتیبانی تلگرام پیام یا به info@shadzisti.ir ایمیل ارسال کنید.

ادم عاقل اگر هزار بار هم اشتباه بکنه ایرادی نداره منتها هزار بار یک اشتباه رو مرتکب نشه هزار اشتباه متفاوت رو تجربه کنه واسش درس عبرت میشه ولی اینکه یکبار عاشق بشی ضربه بخوری دوباره و سه باره و همینطوری هی بخوری مشکل از خودته که احمق هستی من الان 31 سالمه وقتی 23 سالم بود عاشق شدم اونقدر شدید که حد نداشت دوست دخترمم به شدت عاشقم بود خانوادش فهمیدن عرضه نداشت بخاطر من جلوی خانوادش حرف بزنه رفت و با یکی دیگه ازدواج کرد و بعد سه سال فهمیدم طلاق گرفته و الان در به در پارتی و مشروب و فلاکته من یکبار اشتباه کردم بار بعد دیگه اون اشتباه رو تکرار نکردم همون یکبار به من فهموند عشق و عاشقی هیچ عاقبتی که نداره هیچ فقط عمر ادم رو حدر میده دختر و پسر فقط بخاطر نیاز جنسی و عاطفی با هم هستن و ازدواج میکنن وگرنه هیییچ وجه اشتراکی بین مرد و زن نیست از طرز تفکر گرفته تا جنسیت اگر نیاز جنسی تو هر دو جنس از بین بره هیچ اهمیتی به هم نمیدن یک عده هم هستن بعد شکست عشقی عوضی میشن که تعدادشون اونقدر بالاست که حد نداره اینها هم دنبال انتقام هستن منتها سر بقیه عقده هاشون رو خالی میکنن علت بی تفاوتی و بی مسئولیتی مردها بخاطر اینه اعتماد به دخترا ندارن واسشون زحمت نمیکشن دخترا هم معتقدن مردها فقط دنبال رابطه جنسی هستن و برای همین مردا رو میچاپن به همین سادگی پول در ازای نیلز جن سی یا نیلز جن((( سی در ازای پرداخت پول قانون همینه نمیتونید نقضش کنید تو ایران اونقدر ادما منفور شدن که حوصله نداری باهاشون حرف بزنی چه برسه بخوای وارد رابطه بشی تنهایی خیلی شرافت داره به این مدل رابطه هایی که توش هیچی نیست یک کوچه بن بسته یا نهایتا یک جاده یکطرفه هست اونقدر وضعیت خرابه که همه دنبال ازار رسوندن به هم هستن به مردا فقط میگم غرورتون رو هیچ وقت زیر پا له نکنید مرد بمونید و شرافتتون رو با هیچی عوض نکنید بذاریددخترا هرکار میخوان بکنن شما مرد باشید بذارید عین زنهای قدیم بفهمن مرد چیه سوسول بازی دردی از مردا دوا نمیکنه اسمش هم با کلاسی نیست اسمش اینه که ازت حساب نمیبره میره با صد تا مثل تو و بعد که اعتراض کنی به هیکلت میخنده و جوابتو هم میده مرد بودن ابهت میخواد اینو خیلیا از دست دادن که دلیل بدبخت شدنشون هم همینه ادمایی که خیلی راحت در دسترس هستن مفت نمیرزن چه مرد چه زن دختری که برای پول بخوادت نباشه بهتره پسری هم که بخاطر کمر باریکت بخوادت نخواد بهتره

khoda kheyret bede dadash hameye harfe hagh hamin bood ke khodet gofti

سلام. من دو سال پیش با یه پسری آشنا شدم و تا مدت کوتاهی باهم درحد دوتا دوست معمولی صحبت و شوخی میکردیم گهگاهی.اما باهم زیاد صمیمی نشدیم. هیچوقت هم باهم قرار نزاشتیم و آشنایی مون هم در جریان دوتا مراسم رسمی هنری بود .یه سر و گردن از تمام پسرایی که اطرافم بودن سر تر بود. خوشگل و محترم. و اینا باعث شدن خیلی ازش خوشم بیاد. حدودا پارسال بود که بهش گفتم و اونم در جوابش سکوت کرد و نه گفت آره نه جواب منفی داد.بعد چند وقت هم آنفالوم کرد.من هنوزم دوسش دارم. باتوجه به این چیزایی که گفتم، آیا دوسم داره یا اصلا براش وجود خارجی ندارم؟

قطعا براش وجود نداری. سوالتو اگه یه بار دیگه میخوندی جوابو میگرفتی.

سلام وقت بخیر

من با اقایی۴ساله آشنا شدم و ایشون ۶ماه پیش خواستگاری کردن و بنده رد کردم چون به پوشش من ایراد میگرفت گفتم فعلا نه،تا اینکه تلگرام منو هک کرد و ی سری پیام های شخصی منو دید و دعوا و بحث و شک ایجاد شد تا همین دو روز پیش منو مدام چک می‌کرد وهک دیگه دعوامون شد دوباره و در نهایت به من گفت من از دست لجبازیات خسته شدم و میخوام خدافظی کنم ازت چون نه به حرفم گوش میدی نه بهت اعتماد دارم دیگه،حالا من چند بار اصرار کردم با هم درستش می‌کنیم فعلا باش اما اون بدتر لج کرد و رفت حالا میخواستم بدونم الان چیکار کنم ؟بهتره
کلا بی تفاوت باشم دیگه باهاش ارتباطی نداشته باشم تا بیاد با هم بریم پیش مشاور ؟!یا کلا منم مثه خودش بلاکش کنم از همه جا؟؟

ممنون میشم کمک کنین 🌸

با سلام و خسته نباشید من الان 18 سالم و از 15 سالگی عاشق ی دختر شدم از اون روز سعی کردم توجه اش را جلب کنم اما اون اصلا علاقه ای نشون نمی‌داد و می‌گفت زوده حرفش درست بود ولی از کار هاش میشد بفهمی که فقط قصد پیچوندن داره تا اینکه چند روز پیش به من پیام داد و گفت من واقعا شرمندم و بچه بودم و درک نکردم و خیلی از چیزای و شروع کرد به بد و بیرا گفتن به خودش بعدشم گفت عاشقم ولی باید تا 20 سالگی صبر کنیم تا بتونیم روی. درسمون تمرکز کنیم میخواستم بدونم الان حسش نسبت به من واقعی یا تحت تاثیر دوست یا کسی این حرف ها را چند روز پیش زده ممنون میشم کمکم کنید.

سلام
می تونه این حس واقعی باشه یا کاذب اما دختر 20 ساله آمادگی بیشتر برای ازدواج داره تا یک پسر 20 ساله. بنابراین اگر تا سن 20 سالگی که احتمالا ایشون قصد ازدواج در این سن داره شما کار و شرایط مناسبی برای ازدواج ندارید، با ایشون وارد رابطه نشوید که ضرراتش بیش از منفعت هاش هست و می تونه اسیب جدی به ایشون و حتی خود شما وارد کنه
موفق باشید

سلام خسته نباشید
من حدودا نزدیک به چندسالی بود که پسر رستوران دار شهرمونو میشناختم وخیلی به مغازشون میرفتیم ولی همیشه مغرور بود و نمیشد حسشو فهمید وهمیشه نگاه معمولی بود تااینکه بالاخره منو توخیابون دید و شمارمو گرفت
باهم دوست شدیم وخیلی همیشه بهم ابراز علاقه داره هربار قصد تموم کردن رابطه رو داشتم نذاشته
خیلی وابستمه ودوسم داره همه کار برا خوشحال کردنم میکنه
اما اوایل حرف ازدواجو من زود وسط کشیدم اونم هنوز 24 سالشه شرایط نداره گفت تا 3 سال اینده نمیتونم بهت قول بدم
میگ باهم باش تا شرایط درست شه
ولی جدیدا عوض شده میگه باهم بریم از ایران توبامن بمون من برنامه زیاد دارم
وضعیت مالی نسبتاخوبی داره خانوادش اما جاه طلبه بهترینو میخواد
ما رابطه نزدیکی هم داشتیم یعنی ج ن س ی وهمیشه از من میخواد
نمیتونم بفهمم دوسم داره یا برا نیازش با منه
چیکارباید کنم
اماهمیشه حرفش اینه زندگی وایندتو پای من نذار میگه دوسم داشته باش اما ایندتو ول نکن درستو بخون موفق باش

سلام عزیزم، با توجه به تجربیات، بررسی ها و آن چه که شما در مورد این فرد گفتید احتمال این که ایشون صرفا به شما نگاه جنسیتی داره بسیار بالاست. کسی که وضع مالی خوبی داره، پدرش هم اوکی هست، ولی باز به خواستگاری رسمی شما نمی آد و میگه اینده تو ولن نکن، و ایندتو پای من نذار … هدف و نیت اش میتونه اظهر من الشمس باشه.
شما قدر خودتون رو بدونید و ارزش خودتون رو بدونید و از این رابطه بیایید بیرون.برای مشاوره های بیشتر میتونید به پی وی بیایید.

سلام،ببخشید من با اقایی اشنا شدم که سریع اومد خاستگاریم و برای یه سری مشکلاتش خاستگاری وارد دوره شناختمون شد بعد ۱۰ ماه رابطه یه ایرادات اخلاقی دیدم ازش مثلا میگه همیشه باید گوشیتو جواب بدی اگر ندم قهر میکنه میگه از کجا بدونم کجا بودی این دوباره داره بلاکم میکنه از همه جا دیگ نازشو کشیدم که از بلاکی درم اورد خیلی خودشو مغرور میدونه قهر قهرو شده اگرم یبار نازشو نکشم عصبی میشه میگ تموم کنیم تهدیدم میکنه گاهی اما از دوس داشتنشم یه جورایی مطمئنم مدام به خانوادم پیام میده هدیه میاره بنظرتون مشکل کجاس

سلام مشکل از خیلی جاها می تونه باشه
مشکل از سمت شما که کوتاه اومدید در مقابل رفتار بچه گانه ایشان
مشکل از سمت خودش که اینطوری بار اومده که با قهر و گریه و ناراحتی ! ( رفتار بچه های سه تا 5 سال ) به خواسته اش برسه و شما هم بخاطر علاقه کوتاه می ایید ( د رست مثل مادری که زود گریه و قهر بچه رو خفه می کنه با محبت و کوتاه امدن بی جا )
ضمن این که دوست داشتن اگر درست و بالغانه باشه ، تهدید و این مسائل داخلش نیست. محکم باشید و در جاهایی که حق با شما است و ایشون مقصرند عذرخواهی نکنید و پا پیش نذارید تا این وضعیت شکسته شه.

وای توروخدا کمکم کنین من با این اقا ۱۰ ماه اشنا بودم اومدن خواستگاری اما بخاطر سیار بودن کارشون خاستگاری عقب افتاد و این اقا تنها مرد خانوادس و کل مسئولیت روشه و با بالا پایین کردن شرایطش متوجه شدم تموم کردنش منطقیه با اینکه خیلی وابستشم اما همینکه گفتمش تموم کنیم شروع کرد به گریه و التماس یعنی گریه های بلند بلندشو دیدم داغون شدم ۳۰ سالشم هست گفت سریع میرم خونه و مغازه ای میزنم ازدواج کنیم چیکار کنم که اذیت نشه تحمل ناراحتیشو ندارم

سلام عزیزم نگران ناراختی و عدم تحمل ایشون نباشید .
مرد باید عملا علاقه اش رو ثابت کنه.
به حرف نیست. به گریه هم نیست
اگر طی چند ماه خونه و مغازه تهیه کرد ( نهایت 3 ماه ) و اومدن سراغ شما، میشه روش حساب کرد
اما با وعده وعید نمیشه عمر رو سوخت در کنار پسران

سلام خسته نباشید .
دختری 17 ساله هستم . راستش از سن 12 سالگی همش تو تلگرام بودم و با پسرای مختلف چت میکردم ولی رابطم فقط تا دو هفته طول میکشید . به خاطر سن پایینمم زیاد به فکر عاشق شدن نبودم . فقط برای ارضای بعضی از کمبودام دوست داشتم با کسی حرف بزنم .بعد از دو سال یعنی تو سن 14 سالگی با یه پسری اشنا شدم که با همه اون افرادی که باهاشون چت کردم فرق داشت . مثلا تا سه ماه محترمانه با هم صحبت میکریم و به هم تو نمی گفتیم. خیلی از علایقمون مشترک بود باهم . حتی مثلا اسیب هایی که از طرف خانواده دیده بودیم هم تقریبا یکسان بود . و خب …من عاشق شدم… . رابطه ما فقط در حد حرف زدن و چت کردن بود و یک بار هم همو ندیدم . دختر خیال بافی هستم ، اکثرا شبا با فکر اینکه پیش اون خوابیدم و مثلا داره نوازشم میکنه خوابم میبرد و هنوزم همینطورم… . یه جا به بعد به خاطر اینکه خوااهر نداشت شروع کرد بهم گفت ابجی یا خواهری . منم می گفتم اشکال نداره مطمئنم من براش مثل ابجیش نیستم فقط داره از کمبود ابجی اینطوری بهم میگه .خلاصه اینطوری گول میزدم خودمو . یک سال و نیم بعد .. موقع شب بخیر گفتن بهم گفت شب بخیر خانم عسکری .دو سه بار تو همون شب این مدلی پیام داد و من فقط خندیدم و گفتم چرا اینجوری میگی . شب با کلی ذوق و شوق خوابیدم و صبح پا شدم و بهش پیام دادم . داشتیم چت میکردیم که یهو گفت راستی ابجی . من هنگ کردم نه به دیشب خانم عسکری گفتنش نه به ابجی گفتن صبحش . برای همین وقتی نزدیکای ساعت 10 صبح همه رفتن بیرون و کسی جز من خونه نبود بهش زنگ زدم . بعد یکم حرف زدن بهش گفتم منظورت از پیام دیشب چی بود ؟ با من و من جواب داد : خب همون که نوشتم دیگه . گفتم نه واضح بگو . گفت یعنی خانمِ اقای عسکری . و من دیگه مطمئن شدم که داره منو به چشم یه زن نگاه میکنه نه ابجی خودش . بهش گفتم خب ببین باید بین ابجی و خانم عسکری یکیو انتخاب کنی .منظور من این بود که دیگه نگه بهم ابجی پس . ولی نمی دونم چه فکری کرده بود پیش خودش ، نمی دونم ترسید که از دستم بده که از اون بعد بهم گفت ابجی . تا امسال باهاش موندم و این ابجی گفتناشم تحمل کردم و اکث مواقع برای اینکه فکر کنه من تو فکر ازدواج و این چیزام بهش می گفتم داداشی. حتی چند بار بهش گفتم من چون داداش دارم ناراحت میشم بهم میگی ابجی ، وقتی داداشم صدام میزنه عذاب وجدان میگیرم ولی اون با اموجی خنده (که میدونم از و ناراحتی و برای تابلو نبود ناراحتیش بود فرستاده ) گفت منظورت چیه؟ تو برای من همیشه یه ابجی خوب و مهربون بودی . اوممم تو این 4 ،5 سال شاید صد دفعه باهاش کات کردم ولی باز خودم برگشتم بهش . مثلا این کات کردنام از یه هفته شروع میشد تا دو ماه . بستگی داشت چقدر طاقت بیارم . موقع رفتم هیچ وقت بهم نمی گفت نرو و بمون . فقط می گفت هر وقت خواستی من هستم و منتظرتم . الان از مهر 98 هی دارم کات میکنم و باز برمیگردم . اخه از اونجایی که متنفرم اگه خودم به کسی پیام بدم و جواب نده ، دوست ندارم جواب پیام کسیو ندم . تا حالا هم ابجیم فهمیدم هم مامانم هم داداشم . همشونم نصیحتم کردن و گفتن رابطه درست نیست . خودمم چون ادم مذهبی هستم دوست ندارم اینجور رابطه ها داشته باشم
1- دلیل کات کردنم درسته ؟ یعنی اشتباه نمیکنم؟
2- وقتی پیام میده جواب بدم؟
3- به نظرتون ، در مورد اون جریان واقعا دوستم داشته یا از تصمیمش پشیمون شده بود؟
4- باهاش بمونم بازم؟ اخه خیلی دلتنگش و میشم و اکثر موقع ها دارم به خاطرش گریه میکنم ..
5- د مورد خیالبافیام چیکار کنم؟ واقعا تا فکر کنم کسی از پشت بغلم کرده و دستش و شکممه خوابم نمیبره ؟ چیکار کنم؟
ممنون میشم جواب بدید

سلام دوست عزیزم.
کات کنید اگر ایشون واقعا قصد ازدواج با شما داشته باشه اقدام می کنه ضمن این که سن شما برای ازدواج الان خیلی خیلی زوده و اگر این اقا پسر هم در حوالی سن شما 2 سه سال کم و زیاد باشه، این رابطه احتمال تبدیل به ازدواج شدنش خیلی خیلی خیلی کمه.
– وقتی توصیه میشه کات کنید یعنی جواب تلفن و مسیج مطلقا ممنوع
– شاید می خواسته با بیان برخی جملات رخنه کنه و صمیمی تر و البته سو استفاده بیشتری کنه. مراقب باش دختر گلم
– دلتنگی حاصل کات کردن هست. گاهی تا کات نکنی هم دلتنک نمی شی اما
اما این جمله رو یاد داشته باش
جدایی از آدم ها دقیقا مثل کشیدن دندونه.. اولش درد داره، بعدش تا مدتی جای خالی دندونه حس میشه و بعدش بهش عادت می کنی.
پس به خودت سخت نگیر
در مورد خیالبافی هم می تونی خیالبافی های بهتر و مثبت تری داشته باشی. بعضی از خیال ها ادم رو به گناهان بد می کشونه پس با مطالعه قبل از خواب، سناریو چینی هایی برای اینده ات، و با ذکر و دعا بخوابید ان شالله کم کم این مساله رفع میشه.
از دست شما دخترای عزیزم .
🙂
موفق باشی

واقعا ببخشید اینقدر پیام دادم . فکرشم نکیردم اینقدر زیاد بشه :/

ببخشید این کامنتو منتشر نکنید : من واقعا به شما نیاز دارم اگه کمکم کنید حاضرم هزینشو پرداخت کنم یا یکی از پکیج های سایتتون رو برای جبران خرید میزنم ، به سایتتون سر میزنم مرسی

سلام به ایمیلتون مراجعه کنید برای دریافت پاسخ تون. با تشکر

سلام خسته نباشید من با یه اقایی 4 سال دوست بودیم همدیگه رو دوست داشتیم ولی ایشون دو ماه بعد سربازیشون گفتن میخوان دوباره درس بخونن و فعلا به ازدواج فکر نمیکنن و من هم رابطه رو تموم کردم الان ایشون بعد یک سالو نیم برگشتن و مرتب پیام میدن و معذرت خواهی میکنن عکس های پروفایلش رو مرتب از چیز هایی انتخاب میکنه که من بهش علاقه داشتم به نظرتون ایشون واقعا قصد برگشت دارن؟

سلام دوست عزیزم
اگر ایشون شاغل هستند فرصت کوتاه به ایشون دادن میتونه نتیجه ای داشته باشه در غیر اینصورت همون کات بمونین و شما به فکر جذب همسر جدید و ازدواج باشید بهتر است.

دوستان من چیزی که میخواستم بگم اینه که تو عشقتون غرور داشته باشیدو و اصلا وابستش نشید به هیچ وجه چون حاضرم سرش شرط ببندم که ولتون میکنه و میره کلا درگیر این چیزا نشید دختر با وفا ندارین یا دنبال تفریحن یا هم اینکه جلو دوستاشون بگن اره منم یکیو دارم همین وگرنه هیچکدوم عشقی به کسی ندارن و فقط میرن پس ول کنید برید دنبال زندگیتونو حال زندگیرو ببرید که فقط یکبار تکرار میشه

سلام من با یه دختری تو یه مراسم اشنا شدم بعد اوایلش خیلی حرف از تنها بودن و اینا میزد بعد. خیلی هم خودشو. باهام هم عقیده میدونست من با هیچکس غیر از اون نبودم اما بعد. فهمیدم اون حداقل با ۲۰تا پسر دیگه چت میکنه حرف میزنه و میگفت بعضیاشون دوست و. اشنان دوتاشون دوسن صمیمی هستن و یکیشون مثه داداشمه و. از این حرفا اما من اصلا تو. کتم نمیره اینجور حرفا میگه نه من با تو رابطم جدی شه تو رو. با اونا اشنا میکنم و بهت نشون میدم رابطم در چه حد. و. چطوریاست و بهت اطمینان میدم همینه اینا دوستای با ارزش من هستن و نمیخوام بخاطر یه نفر از دستشون بدم ولی من نظرم چیز دیگس میگم کلا قید. همشونو. باید. بزنه اگه به صورت جدی میخواد با من باشه و انز نظر این دوست اجتماعی و دوست معمولی و. مثه داداشمه معنی نداره لاقل خودم پسرم و. با توجه به خودم و. دوستام اینو. خوب میدونم حالا میخوام بدونم نظر شما چیه چه نظری کامنتی دارید. ایا من اشتباه میگم ایشون اشتباه میکنن؟؟
ممنونم جواب بدید

سلام و وقت بخیر. شما کاملا درست می گین و نظرتون کاملا منطقی هست. اگر ایشون حاضر نشدند بخاطر بودن با شما، این رابطه های پوچ رو کات کنند احتمال بدهید که منفعتی بیش از ازدواج در بودن با این اقایان برای ایشان وجود داره و چه بسا اصلا قصد ازدواجی باشما نداشته باشه.
اگر شما هم می خواهید یک دوست اجتماعی مثل بقیه اقایون باشید ایشون حق داره این حرف رو بزنه، ( البته ما توصیه به روابط پسر و دختر اصلا نداریم و نداریم و نداریم ) اما وقتی شما حرف از تعهد و ازدواج می زنید، این رفتار از خانم خیلی معانی دیگری داره که یک کلام، بهتر است به فکر ازدواج با چنین کسی نباشید.

واقعا ممنونم از جوابتون به ایشون گفتم اینجوری نمیتونم باهاشون باشم واینکه یا من یا اونا رو. باید. انتخاب کنه و. ایشونم اونا رو. ترجیح داد. به من و. کات کردم دیگه هیچ رابطه ای باهاش ندارم اما خیلی حالم از لحاظ روحی به هم ریخته از اینکه خیلی خوبی بهش کردم و جوابش شد. این تمام تنهاییاش خًحال بدیاش درد و. دلاشو. گوش کردم هرجا حالش بد بود. کمکش کردم همه جوره پشتش بودم چه مالی چه روحی روانی اما بدجور جوابمو. داد. خیلی حالم گرفتس راهنمایی میکنید. چیکار کنم ؟؟
منطقش این بود. که کسی که میخواد. با من ازدواج کنه فقط باید. در کنار من باشه نه اینکه بخواد محدودم کنه و بخواد اینا رو. بزارم کنار من خودمم همینی هم که هستم میمونم بعد ازدواج
واقعا حالم از خودم و. زندگی بهم میخوره خیلی سخت شده برام زندگی همش تو. فکر خاطرات و. اینام

سلام تلگرام پیام بدین تا راهنمایی بشین

سلام من ۳۰ سالمه حدودا ۹ سال با پسری در ارتباطم که تو شهر دیگه ای زندگی میکنه و سالی یبار همدیگرو میبینیم طی این سالها هرروز با هم در ارتباط بودیم ولی خانوادش مخالف این بودن که پسرشون با دختری از شهر دیگه ازدواج کنه ۷ سال طول کشید تا خانوادشو راضی کنه بیان خواستگاری
شب خواستگاری بحث خیلی شدید و بدی بین خانوادهامون پیش اومد سر قضیه محل زندگیمون و کلا خواستگاری منتفی شد و بین منو خانوادش دیگه ارتباط تماسی وجود نداره الان ۲ سال از اون ماجرا میگذره و منو اون آقا هنوزم با همه این اتفاقا با هم در ارتباطیم و به شدت بهم علاقمندیم و نمیتونیم از هم جداشیم ولی از اینکه رابطمون بخواد به جایی برسه کاملا نا امید شدیم و احساس میکنم کم کم داره ازم فاصله میگیره یعنی زنگ زدناش و پیام دادناش کم شده اون میگه من هرکاری تونستم کردم والا دیگه موندم چیکار کنم یبارم بهم‌گفت دیگه درست نمیشه…الان خانوادش اصرار دارن که ازدواج کنه ولی نه با من… من مطمئنم که دوسم داره ولی اطرافیانش دارن باعث میشن نسبت به من سردش کنن و خودشم خسته شده از این همه تلاش بی نتیجه،من خودمم خیلی خسته شدم از ۹ سال رابطه بلاتکلیف…لطفا راهنماییم کنین که چیکار باید بکنیم خیلی به کمکتون احتیاج دارم همه این۹ سال داره به باد میره و من هیچ کاری از دستم بر نمیاد بخاطر این راه دوری که بین ماست

سلام فکر می کنم در تلگرام به شما پاسخ داده شد اگر نه بفرمایید

سلام
حدود سه ماه پیش دختری به محل کارم برای کار امد .چون دختر خوبی بود و بعضی اشتراکات داشتم کم کم بهش حس پیدا کردم . اون هم یه کارایی می کرد که فکر می کردم منو دوست داره . مثلا آهنگ های مورد علاقه ی منو پخش می کرد .بهم میگفت چطوری رفتار کنم مثلا سنگین باشم با بقیه همکارام …. خلاصه تا این که قبل از عید بهش گفتم ازش خوشم میاد . اونم خندید ولی چیزی نگفت
من فکر می کردم اونم ازم خوشش میاد . تا این که امروز اتفاقی حواسش نبود تلگرامشو باز کرد و من عکس یک پسری رو پس زمینه ی تلگرامش دیدم
همون لحظه خشکم زد .سریع سرمو برگردونم اونم نفهمید که گوشیشو دیدم و سریع گوشیشو خاموش کرد .
انقدر عصبانی شدم می خواستم همون لحظه اخراجش کنم . الان نمی دونم باید چکار کنم
مشکل اینجاست که من به همه ی همکارام گفتم ازش خوشم می یاد و قراره ازدواج کنم باهاش . الان این بلا رو سر من در اورده نمی دونم چکار کنم چون در اونجا دو سه تا دختر خوب دیگه بود که به خاطر این به اونا بی محلی کردم و دلشونو شکستم
می خوام ازش به خاطر بازی دادن من و زاپاس درست کردن از من ، حسابی انتقام بگیرم.
فقط اینو نمی فهمم دخترا وقتی یه نفرو دارن چرا باید یک پسر دیگه رو به خودشون وابسته کنن . اوج نامردی است همون لحظه ی اول بگن نامزد دارن تا ادم حسی بهشون پیدا نکنه .می دونم فقط به خاطر این که به دوستاش بگه ببیند یک مهندس افتاده دنبال و کلاس بزاره این کارارو کرده. دیگه به محل کارم فکر میکنم تنم میلرزه شاید دیگه نرم انجا سر کار. : (

سلام و احترام
لطف کنید در بکار بردن الفاظ دقت کنید. ” دخترا وقتی یه نفرو دارن چرا باید یک پسر دیگه رو به خودشون وابسته کنن . ”
هر دختری دارای این ویژگی نیست.
این خانم هم به شما تایید نهایی نداده بوده که به شما علاقه داره هر چند جضور در رابطه، اظهار نظر .و نزدیک شدن به شما، کاملا اشتباه بوده.
از طرفی شما نیز اشتباه کردید که قبل از بیان رسمی موضوع، به دوستان تون و همکاران تون چیزی گفتید
از طرفی غره شدن هم خیلی پیامد ها داره و نباید با روحیه کسی بازی کنید. ( هر جا زدی، جلو تر می خوری … این جا دنیاست.. جهت اطلاع )
به هر حال خوب بود از ایشون بپرسید که این پسر کیه
شاید برادرش باشه یا کسی از اقوام مثل دایی و عمو
فورا هم نمیشه قضاوت کرد
به هر حال شما زمانی حق این رو دارید که متوقع باشید و بخواهید انتقام بگیرید که ایشون گفته باشه من با شما ازدواج می کنم و بعد خیانتش محرز شه ( البته انتقام رو که توصیه نمی کنیم چون کار انسان سالم نیست )
در جملات تون هم دو جمله متناقض نما گفتید :
1) انقدر عصبانی شدم می خواستم همون لحظه اخراجش کنم .
2) یگه به محل کارم فکر میکنم تنم میلرزه شاید دیگه نرم انجا سر کار.
آیا شما می خواهید به محل کاری که خودتون مدیرش هستید نرید ؟ 🙂
بجای این کارها به فکر یک ازدواج رسمی و درست باشید و بدون بریدن و دوختن، از کاه کوه نسازید

دختران عزیزم که این پیام رو می خونین ( لطفا هدف تون از رابطه مشخص باشه، اگر قصد سرگرمی دارید، به اندازه یک نامزد، به یک مرد نزدیک نشین ) اگر به کسی تعهدی ندارید، باور تعهد رو در ایشون ایجاد نکنید. ( پیرشدم از دست شما ها 😐 )

ببینم تو حالت خوبه؟اوکیی؟؟چیزی زدی؟؟هنوز هیچی نشده همه جاپرکردی میخوای زنت شه؟؟اصلا تصمیمات اون مهم نبوده یاانقدر خودخواه بودی فکر کردی کی بهتر از من از سرشم زیادم از خداشم باشه…هردوشون نشانه حماقت شارو نشون میده بایدبگم با وجود سنتون ولی خیلی بچگانه فکر میکنید حالا یه جوا که امکان درست بودنشم خیلی بالاست شاید اون عکس داداشش بوده اصلا من خودم سه تا خواهر متاهل دارم که هرکدوم دوتا بچه دارن ودوتا از خواهرام عکس منو که داداششونم رو پروفایل و صفحه گوشیشون گذاشته پسنپرسیده از کسی قضات نکن

سلام عاشق خانومی هستم که با شیش سال تفاوت سنی بزرگتر از من و سی سالشونه. ما ساکن المانیم و ای خانوم از ازدواج ناموفقش دوتا پسر دارن که اتریش زندگی میکنن. بعد از ورودشون به المان مدت چهارونیم سال با یه اقایی به عنوان دوست دختر زندگی میکرده. )(این اقا ازهمون اول میدونسته از اینرابطه چی میخاد؛یعنی تا زمان مجردیش با این باشه و بعد از اون بره سراغ یکی که شوهر نداشته بوده باشه. از اونطرف این خانوم که میدونسته توی این سن و سال با این شرایط که مطلقه هست و بچه هم داره سخت میشه یکی هم سن خودشو پیدا کنه که بچه نداشته باشه و اینده شغلی خیلی خوبی ام داره درنتیجه هرکاری کرد تاپسره عاشقش بشه ولی پسر میدونست قصدش چیه و دختره نمیخواست همچین کیس خوبی روازدست بده و ریسک موندن بدون ازدواج درکنار این مرد رو کرد. بعد از چهار و نیم سال این اقا برمیگرده ایران و اونجا با یکی ازدخترای فامیلش نامزد میکنه وقتی میاد المان میگه خانوادش مخالفت کرده و خانوادش خط قرمزشه و نتونسته کار دیگه ای بکنه و این دلیل نمیشه که یعنی تورو نمیخوام تو میتونی به عنوان عشقم بمونی اونم اومد پیشم ب عنوان زنم پیشم میمونه. از اونجاییکه این خانوم اونو فقط برای خودش میخواسته تصمیم به جدایی میگیره. رابطه من و این خانوم دوماه بعداز جدایی اینا شروع میشه من همیشه دوسشداشتم و حاظر بودم برای داشتنش و خوشحالیش کنارخودم هر کاری بکنم. از اونجایی که ما همو هر روز سه چهار ساعت میدیدیم ایشون فهمیدن که من حسی بهش دارم و ازم خواست باهاش حرف بزنم بعدازشنیدن حرفام گفت نمیتونه بهم به اره یانه بگه نیاز به وقت داره و باید ببینیم بهم میخوریم یانه
بعد از اون من خیلی خوشحال بودم که تونستم حرفامو بهش بگم و از اون ب بعد ابراز احساساتم بهش شروع شد براش هر دفعه گل میخریدم کادو میگرفتم و سعی میکردم بهترین باشم جوری که دوستای نزدیکش میگفتن خوشبحالت چه پسر جنتلمنی گیرت اومده و اونم فقط میخندید… تو این سه ماه اول ما بیشتر از ده بار دعوامون شد البته بیشتر اون مقصربود. من خیلی دوسشداشتم و برای باهاش بودن میدونستم سختی زیادی رو ب رومه باید دو غول بزرگ و راضی میکردم یه مادر مطلقه که شیش سال از پسرشون بزرگتره رو به عنوان عروس قبول کنن… با هزار جور دعوا و ناراحتی و مخالفت بالاخره اوناراضی شدن، ولی یه بار ای خانوم خودشو خیلی قشنگ و شیک کرده بود و از پیش من رفت و توی گوشیش گفت دخترا من بیست دقیقه دیگه پیشتونم( اینجارو یادتون باشه) خلاصه ایشون رفت و به یکی از دوستان سپرده بود که مطمئن بشه من میرم خونه و احیانا اگردنبالش رفتم اون بهش خبربده تا راهشو کج کنه… چون اصلا تماسی نبوده دختری درکارنبوده ایشون برای اینکه من شک نکنم رفته بود خونه دوست پسر سابقش. تا قبل از اون هروقت دعوامون میشدو منم میگفتم اگر نمیتونی ببینی من قصدم پاکه و با هزار بدبختی خانوادمو راضی به ازدواج کردم ایرادی نداره من راحتت میزارم٬ او نم میگفت اره راحتم بذار ولی یه ساعت بعدش پیام میداد دیدی هنوز بچه ای دیدی تو یه امتحان راحت شکست خوردی؟؟ خلاصه ما باز می افتادیم به معذرت خواهی… ولی بعد از دو سه ماهی شروع کرد بداخلاق شدن شروع کرددعواکردنو…دیگه بهم میگفت ما بدرد هم نمیخوریم و توباید بری دنبال زندگی خودت
بدون اینکه بعدش بگه فقط امتحان بود و هربار که این حرف رو میزد من میگفتم من حرفی نمیزنم فقط زمان بهت ثابت میکنه چقدر روحرفام ایستادم. ولی بعد ها دیدم این خانوم با دوست پسر سابقش هنوز سروسری دارند و اینجا بود که من بهم برخورد گفتم من ب گذشتت کاری ندارم ولی الانت مهمه که نمیتونم تحمل کنم که هنوز با اون دررابطه ای اینجا بود که من ول کردم ولی الان که شیش ماه از اون قضیه میگذره نتونستم فراموشش کنم شبا نمیتونم تا قبل از سه یا چهار بخوابم همش ذهنم درگیرشه نمیدونم کجای کارم مشکل
داشت ایا چون خیلی باهاش مهربون بودم باعث شدت بره سرلغ دوست پسر قدیمیش؟؟ ایا چون همش نگرانش بودم باعث شد بهم بی تفاوت بشه و قدری براش نداشته باشم؟ایا دلیل نادیده گرفته شدنم از توجه زیاد بهش بود؟مادرم میگه باید زن بگیرم والا بااین همه فکر و غصه داغون میشم ولی میترسم یه بنده خدایی بیاد تو زندگیم که دوسم داشته باشه مهربون باشه ولی من به خاطر اون نتونم دوسش داشته باشم نتونم عاشقش باشم چون اگه با همین فرمون پیش بره مطمئنم تا اخر عمر مجرد میمونم و به هوای داشتن اون زندگی میکنم لطفا کمکم کنید راه درست چیه چکار کنم؟؟

سلام علت این مساله مهربانی شما نیست بلکه دل گیر این خانم هست که قبل از فارغ شدن از این اقا با شما وارد رابطه شده. پس شما هم خبط ایشون رو تکرار نکنین. اجازه بدین کامل از ذهنتون پاک بشه و بعد اقدام به ازدواج بعدی کنید. برای فراموش کردن از هیچ رابطه ثانوی استفاده نکنید.
برای فراموش کردن، پک ارتعاش پاکسازی کننده می تونه بهتون کمک کنه
برای تهیه به پشتیبانی پیام بدین.

سلام لطفا به ایمیل من جواب ندهید و تبلیغ ارسال نکنید ممنونم ما رابطه خانوادگی داریم البته فاصله نسبتا زیادی داریم دفعه اول که ما به خانه آنها رفتیم وقت رفتن ما اشک در چشمانش جمع شد دفعه دوم که آنها آمدند اشک در چشمان من جمع شد نمیدونم دفعه اول حس کردم دوستم داره ولی این دفعه نه دلم میخواد غیر مستقیم بفهمه که دوستش دارم ولی بسیار محتاط رفتار کنم که کاملا غیر مستقیم باشه چکار کنم

سلام تلگرام پشتیانی پیام دهید . ( تمام افرادی که پیامشون تایید میشه ، لطفا توی تلگرام پیام بذارند تا جوابشون رو بدیم )

سلام
17 سالمه. عاشق پسر دایی پدرم شدم هوووووووف
آشغال عوضی دارم بهش میگم دوستت دارم میگه فداتشم منم همینطور
بعدش میگه وااای دلم برای اندامت تنگ شده 😭 😭 😭
همش در باره … حرف میزنه هر چی میخام بحث و عوض کنم قهر میکنه
دیوونم کرد فکرده من دختری هستم که خیلی راحت میتونه بهم تجاوز کنه بعدشم ولم کنه بیشور نفهم
نمیدونم چرا حالا عاشق این بز عوضی شدم

خیلی هم پسر خوبی هستا فقط تنها ایرادش اینه که درباره … حرف میزنه که من خوشم نمیاد ازم عکسای زشت زشت میخاد حالم از این موضوع بهم میخوره بعد به من میگه من بیماری فیتیش دارم گفتم به من چه ک تو فیتیش داری
کمکم کنید تروخدا اگ نفهمم چشه حالم بدتر میشه خودرگیری گرفتم این چند ماه همش بهش فکر میکنم

سلام عشق 17 سالگی چیزی شبیه عاشق دکتری گرفتن هست اونم توی کلاس اول ابتدایی.. چیزی فراتر از این انتظار نمیره. کوتاه ومختصر، برای کاهش دردسر و خاموش شدن این عشق سوزان سطحی رابطه رو قطع کنید و شان خودتون رو حفظ کنید و بهش پیام عاشقانه نفرستید. توی این سن و سال ها پسرها به فکر ازدواج نیستند. پس کاری که شما می کنید به جایی نمیرسه.

سلام خسته نباشین من ی دختر ۲۰ ساله ام ک از ۱۸سالگی ب یه پسری ک دوست خانوادگیمون بود علاقه مند شدم و باهم در ارتباط بودیم ولی خیلی قبل تر ایشون بهم مسیج میداد ولی من جواب نمیدادم
دوسال پیش ک من ۱۸ سالم بود من باهاشون دوست شدم بعد یمدت من پدرو مادرم از هم جدا شدن(جدا زندگی کردن ن طلاق)
برای همین اون ازمن کم کم سرد شد و بهم گف بخاطر خانوادت نمبشه باهم باشیم ابان سال ۹۸ دوباره بهم پیام داد و من چون دوسش داشتم قبول کردم و اینسری چون تو شهر اونا میرفتم دانشگاه میتونستیم بریم بیرون و… و روابطمون خیلی صمیمی تر شد و چن بار ک در مورد ازدواج حرف شد گف مامان بابام ی مانع هستن ولی همیشه میگف من پشتتم تنهات نمیزارم و..
ولی چن روز پیش پرسیدم اگه خانوادم طلاق بگیرن باهامومیمیونی گف نمیدونم
من از اون موقع میترسم باهاش باشم چند بارم گفتم خب چرا اللن بامنی برو اما نرفت گف ن دوست دارمو.. ولی خب من گفتم تکلیف منو مشخص کن میمونی اون موقع یا میری بار گف تمیدونم
نمیدونم چیکار کنم از ی طرفی واقعا دوسش دارم از یطرفیم نمیخوام یهو بعد طلاق بزاره بره
برای همین تصمیم گرفتم یمدت ازم بی خبر باشه ولی نمیدونم درست بود یا نه
مامانم رابطمونو میدونه و همچنین باباعه اون

و اینک پدرشون خیلی وقت پیش میدونستن ن الان و الانم هروقت میگم دوباره بگو میگ الان کوچیکیم وقتش نیست و..
مشکل اصلی اینک من بعد این دوران کرونا واسه تحصیل میرم ترکیه
برای همین میخوام تکلیفم معلوم شه ولی اون اصلا چیزی نمیگه چند بار حرفامو مث ی طومار نوشتم فرستادم میگ همه ی حرفا جواب ندارن و ایشون الل۲۴ سالشونه
اینک میگ نمیدونم بمونم باهات همونه نه حساب میشه ولی خودش میگ ن الکی تفسیرش نکن
میشه راهنماییم کنین چیکار کنم مرسی🌹

به نظرمن روش های مشاوره شما توی برخی موارد درسته ولی توی خیلی موارد اشتباه. من میگم فقط باید طرف رو شناخت و هدف رو از اول گفت و دید طرف چکارمیکنه توی این مدت. اگه نه کات شه به صلاح هردو طرفه.

سلام و احترام به شما خانم پوران
مشاوره ها به شرایط محتلف ممکنه درست یا غلط باشه
اما متاسفانه این روزها وقتی برخی دختر ها هدف شون از ادامه رابطه رو میگن، پسران سو استفاده گری هستند که هدف شون رو ازدواج مطرح می کنند و بعد از سو استفاده های فراوان دختر رو رها می کنند. به همین خاطره که ایده شما هم اشتباه هستش و به صرف این که پسری حتی بیاد قسم هم بخوره که هدفش ازدواجه نمیشه روش حساب کرد. مگر به شرایطی که در دوره ها اموزش دادیم و بعضا در برخی موارد مطرح کردیم. موفق باشید

سلام خسته نباشین. من یه دختر ۲۱سالم. خیلی ناراحتم همه بهم میگن تو بچه ای مثل بچه ها رفتار میکنی و هیچ پسری از این جور دخترا خوشس نمیاد. حتی کسی که دوسش دارمم همین حرفارو ب من میزنه.. کلی دنبال کتاب و گروه و کانال گشتم تا بلکه ی چیزی پیدا کنم که خوب بشم .اما نشد ک نشد. هر بارکه بهم میگن و فک میکنم ب حرفاشون گریم میگیره ..دیگ واقعا نمیدونم چیکار کنم. میشه لطفا کمکم کنین ؟؟🙏🙏

سلام نمونه ای از رفتارهای روزمره تون با افراد و فرد مورد نظرتون رو بگین

من آدم ساده و شوخ و تقریبا شادیم .. اکثرا با همه شوهی میکنم ک بخندن .. من بلد نیستم خوب حرف بزنم با یکی ،یا سر بحثی رو باز کنم . همیشه تو حرف زدن و پیام دادن کم میارم و بیشتر گوش میکنم و بهم میگن چرا حرف نمیزنی یه چیزی بگو منم میمونم چی بگم و از این جور بودنم خسته میشن.زود بهم برمیخوره و زود قضاوت میکنم و عصبی میشم .بعدشم پیشمون میشم.ادمی ک دوسش دارم بهم میگ تو شبیه بچه هایی، زرنگ نیستی و سیاست نداری . هر وقتم چیزی میگم سری شروع میکنه و کلی ایراد و عیب بهم میگه. همیشه ام میره و بعد ی مدت دوباره بر میگرده. از این ک نمیتونم با یه نفر خوب باشم و برای خودم نگهش دارم ناراحتم .چیکار کنم .

با پسری دوسال بود آشنا بودم یهویی گفت خودتو الاف من نکن من شیک با خودم کنار اومدم 7 سال ازشون بزرگترم
بنظرم ارزش نداره آدم ارزش خودشو در مقابل پسرا پایین بیاره

سلام‌امیدوارم‌که پیام منو بخونید و جواب بدین من در وضعیتی نیستم که پیش مشاور برم . من با شخصی از دانشگاه دوست شده بودم ک‌خیلی ابراز علاقه میکرد یکسال باهم بودیم بدون قهر طولانی یا دعوا ی جدی. همه چی خوب بود ک یک شب یهو بدون مقدمه تموم گرد. ی ماه زنگ نزدیم بهم ولی بعد خودش شروع کرد به زنگ زدن و خرف زدن طولانی و میگفت با کشی نیست .و وقتی گقتم منظور از تماس گرفتنش چیه . گفت نمیخوام به رابطه برگردم میخوام ک دلخور نباشی . سر ی موصوعی من‌عصبی شدم‌گفتم‌دیگا زنگ نزن اونم به من گفت دوماه نامزد کرده در صورتی ک تا روز قبلش میگفت من‌با هیچ‌کس نیستم . من اون شخص بلاک کردم حدود یک ماه و نیم بعد از بلاک در اوردم ک همون روز بهم پیام دادن . و سعی کردن با موضوعات الکی تماس بگیرن ک حرف بزنن. ولی همچنان اسم ی شخص دیگه تو بیو تلگرام و واتسش هست. قراره بیاد برام توضیح بده گفت اونجوری ک تو فک میکنی نیست . و من واقعا نمیدونم‌وقتی قراره برام‌توضیح بده من چه واکنشی بدم . چون دوست دارم برگرده . نمیدومم‌چه رفتاری انجام بدم ک یوقت باعث دفعش نشه . لطفا اگه میشه بهم جواب بدین کمکم گنید .

سلام سه ماهه تو مجازی با یه پسری اشنا شدم که تا الان همه چی خوب بوده اما بعضی موقعا دیر انلاین میشه و پیامامو دو سه ساعت بعد جواب میده و همون لحظه افلاین میشه و من باس چند ساعت دیگه صبر کنم. البته همیشه اینظوری نیس و بعضی موقعام خوب بوده. ولی وقتی دیر جواب میده احساس میکنم حز اولویتاش نیستم و بهم اهمیت نمیده و سرده. و قبلنا هم یه بار گفتم این موضوع رو بهش. طوری ک میخاستم کات کنم. تا چن روزی اوکی شد اما برگشت به حالت عادی. ولی خب هر روز با هم حرف زدیم. و هر موقع ک نیس میگم چیکار میکردی میگه جلسه بودم یا فلانی کارم داشتو… پدرش فوت کرده و وضع مالیشون به همین خاظر خوب نیس و اون تازه وارد کار شده و فعلا داره تلاش میکنه و میگه من برا ایندم برنامه و دارم خیلی پیش اومده تو چتامون راجب ازدواحش با من رویا پردازی کنه مثلا بهم میگه چه جوری جلو مادرش رفتار کنم تا از من خوشش بیاد. تا الان منو فقط به خواهرش معرفی کرده و میگه یکم ک جدی تر بشیم منو به مادرش هم معرفی میکنه. و من هم ب نظرم منطقیه. بهم میگه دوسم داره و منو برا رابظه ج*نسی نمیخواد. اما خب این رفتاراش که یهو نیس و انگار بهم فکر نمیکنه ازار دهندس و با خودم میگم نکنه داره بازیم میده. البته تصمیم دارم ادما رو از تو مجازی زیاد قضاوت نکنم به خصوص کسی که تا به حال ندیدم و مسلما نیاز به اشنایی بیشتر داریم. حالا به نظر شما این رفتار طبیعیه؟ چون بعضی مواقع احساس میکنم اصلا براش اهمیت ندارم و بعضی موقعا همونیه ک میخام و من الان کاملا گیج شدم.

سلام عزیزم من نیاز دارم یک سری اطلاعات بیشتر و جزیی تر و خاص تر از شما و پارتنرتون داشته باشم. به تلگرام پشتیبانی پیام بدین تا رسیدگی بشه. این چیزی که میفرمایید مثل شمشیر دو لبه می مونه ممکنه تحت شرایطی طبیعی باشه و تحت شرایط دیگری خیر. این شرایط رو بررسی میکنیم و راه حل ها رو ارائه می کنیم.

سلام خسته نباشید من۱۷‌سالمه و عاشق معلم ۲۶ سالم شدم نمیدونم فقط حس یا بیشتر فقط اینکه نمیدونم بهش ابراز علاقه کنم یانه اصلا نمی خام باهاش دوست شم چون موقع کنکورمه ولی نمیتونمم بهش نگم بنظرتون چیکارکنم

سلام،نوعروس هستم و شوهر من بیش از حد نسبت به رویدادهای مذهبی حساسیت نشون میداد و روزهای اربعین و عاشورا و تاسوعاجوری عذاداری میکنه که انگار بچه اش مرده،و بیش از حد واکنشهای افراطی نشون میده به تازگی ایشون به من گفتن که از مومنانی هستن که میتونن مثل حضرت سلیمان صدای حیوانات را متوجه بشن و گفتن که صدای سگها و پرنده هارو متوجه میشن و معنای واقعی و حکمت خیلی چیزهارو میفهمن و گفتن به درجه ای از مذهب رسیدن که خیلیا ممکنه تو دنیا به این حد و درجه رسیده باشن و گفتن که دست خودشون نیست و این قدرت رو خدا بهشون داده و من حالا از بودن باهاش میترسم خصوصا در شبها

سلام و احترام شماباید به یک عالم مذهبی نه عارف نما و صوفی مسلک، مراجعه کنید تا در باره برخی چیزها ایشون رو آگاه کنند. چه بسا، پیمودن چنین مراتبی، اگ زیر نظر استاد اگاه نباشه، در واقع به جای فرشته و الهامات الهی، شامل خطورات شیطانی است و خدای نکرده کار به جای باریک میکشه.
حتما در این باره با بزرگترتو صحبت کنید و اولتیماتوم بدین که ادامه زندگی تون منوط بر پیگیری درست و به جای این قضیه است.

,واقعا خیلی ممنون از جوابتون اما من سوالم این هست که ممکنه ایشون وید و یا حشیش مصرف کنند،ازدواج ما بصورت سنتی بوده و از گذشتشون اطلاع درستی ندارم به اون صورت و واقعا هم اوائل به این شکل نبودو اونقدر روابط عمومیش بالا بود که منو جذب کردن اصلا این حرفهارو نمیزد اون موقع ولی روز به روز این حرفهای مذهبیش داره بدتر میشه خانوادم به جدایی و طلاق تاکید بسیار زیادی دارن و خودم هم فعلا در منزل پدرم هستم اینم بهتون بگم که من ازدواج دوم این آقا هستم با اینکه فقط یه سال ازم بزرگتره ازدواج دومشون هستم اما خودم ازدواج اولم بوده

سلام خسته نباشید من ۲۰سالمه قبلا پسری دوست بودم ک جداشدیم ب خاطر این ک من نمی تونم بیرون برم و الان بعد مدت ها باپسری دوس شدم ک چندماه ازم کوچیک تره و این ک فامیل دورمونم هست وگفته منو برای ازدواج میخواد شرایط من برای بیرون رفتن واقعا سخته چون خانواده مذهبی دارم اجازه نمیدن و من خیلی ناراحت میشم ک نمی تونم ایشون رو ببینم اونم ناراحت میشه ولی باز چیزی نمیگه و ترس من این ک نکنه ب خاطر ی بیرون رفتن رابطمون خراب شه الان ۴ماه باهمیم ولی فقط یک بار دیدمش اونم از دور وقتی باخانوادم رفتم بیرون خیای میترسم ک نکنه اینم مثل رابطه قبلم‌شه

سلام. من ۳ سال پیش یکی از همکلاسیای دانشگاهم خیلی زیاد هرروز و هرشب به من پیام میداد.کم کم حس کردم یه رابطه عاطفی بینمون ایجاد شده.بعد ۶ ماه برای اولین بار منو با اسم کوچک صدا کرد و چند روز بعدش عکس ماشین عروس فرستاد و گفت یکی از اینا چند سال بعد مال ماست و چند روز بعدش ازم شماره خواست.بعد یه ماه بعد فهمیدم دوس دختر داره و خواستم ازش دور شم و اون ازم دلیل خواست و من نگفتم. خلاصه یه ماهی خیلی سرد بودیم تا اینکه فهمیدم منو هاید کرده تا نفهمم رابطه داره با کسی.دوماه بعدش از دختره جدا شد بم گفت عذاب میکشید. من خیلی خیلی دوسش داشتم و تمام عشقمو پنهان کردم.خیلی رابطمون عالی شده بود.طوری که یه بار که باهاش قهر بودم و تمایلی به حرف زدن نداشتم فهمیدم چون فکر کرده من نصفه شب زدم بیرون از خونه ساعت یک و نیم شب با ماشین اومده بود دنبالم و گوشیمو که روشن کردم دیدم ۱۶ بار زنگ زده.اگه دوستاش میومدن دایرکتم بدش میومد.تو دانشگاه بی نهایت بمن توجه میکرد.تا یه هفته اصرار داشت که بعد ده ماه حضوری تو دانشگاه بامن حرف بزنه و من چون خیلی بی تجربه بودم اصلا آماده نبودم و مخالفت کردم .یه روز هرچی پیام داد گفت منتظرم بیای باهام بحرفی من نرفتم.شب همون روز بم گفت احساس میکنم کمبود دارم که سمتم نمیای…هرچی گفتم اینجوری نیست گفت حالم بده بعدا حرف بزنیم.خب..یه هفته بعدش ترکم کرد؛)ولی بعد ترکش تا ۲ سال بعدش شماره مو پاک نکرد.دو سال گذشت و اون گاهی اوقات میومد روبروم تو سالن دانشگاه و زوم میکرد و لبخند میزد.این اواخر هم بگوشش رسید که من هنوز دوسش دارم و دقیقا چند روز بعدش که منو دید ۴ روز تمام (که آخرین روزایی بود که همو میدیدم)بهت زده فقط نگام میکرد بصورت مداوم؛)اون هنوز با کسیه که تو گروه مختلط باهاش آشنا شد .ولی نمیدونم چرا این رفتارو نسبت بمن داره؟آیا من زیادی خوش بینم؟من بعد اون هیچ کسو قبول نکردم.آیا حسی داره بمن؟؟

سلام دوست عزیز
در مورد روابط در دوران دانشجویی، یا پسرانی که هنوز تکلیف سامان گرفتن شون مشخص نیست، همون بهتره که خیلی چیزها در ابهام بمونه چرا که دامن زدن به رابطه ها تو این وضعیت، اسیب بیشتری به فرد میزنه.اما در مورد غالب اقایون یک چیزی وجود داره. این که، تلاش رو معمولا تا زمانی انجام میدن که بتونن آن چیز رو در مشت بگیرن ( نه حالا صرفا ازدواج ). ایشون انگار هنوز به هدفی که دلش رو راضی کنه نرسیده و به همین خاطر هنوز هم سیگنال هایی میفرسته که البته بسیاری از وقت ها اقایون برای انتقام گرفتن هاشون از این روش استفاده می کنند. توی کیس هامون بارها داریم پسر و دختری که میکن، چون دختر یه جا پس زده اون ها رو، رفتن روی مود عاشقی و دختر که وا داده، پسر فوری عقب کشیده تا تلافی کنند که البته امیدوارم کیس شما درک و فهمش بالاتر از چنین مورد هایی باشه. به هر حال نمیشه ایشون رو در عشق جدی گرفت. وگر نه اگر قرار بود عشق اول و اخرش باشید قطعا کیس عوض نمی کرد. الان این موضوع، انقدر برای یک خانم باید بی اهمیت باشه که حتی بهش فکر هم نکنه. چون موضوع گذرایی حتی از نظر خود اقا است.
شما اشتباه تون رو ادامه ندین و اگر کسی به هدف ازدواج و با شرایط ازدواج خواستگاری کرد بهش فکر کنید.

نمیتونم واقعاحتی به کس دیگه ای اجازه بدم نزدیکم شه.اون آدمی نیست که با بقیه بازی کنه.ولی اینجوری که شما گفتین باید دل بکنم.ممنونم از کمکتون🌸🙏

من پزشکی میخونم. واقعیتش این چیزهایی که همسر شما اظهار میکنن میتونن علایمی از هذیان باشن.
شاید یه سری نوروترنسمیتر(موادی که توی مغز همه هست)تعادلش توی بدن همسرتون بهم خورده.
و بهتره حتما به یه پزشک متخصص مراجعه کنید❤🙏

متشکرم دوست عزیزم. ای کاش روی پیام خود این فرد ریپ زده بودی به هر حال امیدوارم ببینه.

اینم بگم که ایشون به کمک به بقیه چه مالی و چه غیرمالی بیش از حد اهمیت میدن و منو که زندگی مشترکمون رو در اولویت قرار میدم(خصوصا به لحاظ مالی)ادم خوبی نمیدونن و میگن نگران اون دنیای من هستن و کلا خیلی از اون دنیا میترسه و ازم خواست که حرفاشو به کسی نزنم و رازدارش باشم اما من به خانوادم گفتم و زمانیکه مشکلات بین خانواده ها مطرح شد خیلی ازم رنجید و گفت شبیه سوره توبه شدم و چند روز بعدش خیلی خیلی ناراحت بود و گفت که زندگی مشترکمون عین سوره مومنون شده من گفتم این رفتارهاش غیرعادی هست اما ایشون میگن که من و بقیه مردم غیرعادی هستیم میخواستم زندگیمو به هر قیمتی حفظ کنم اوائل اینطوری نبود ولی خانوادم اصلا رضایت به ادامه نمیدن خودمم ازش میترسم هم دوسش دارم و هم میترسم ازش

و شاید شما باور نکنین ولی خداشاهده راس میگم واقعا انگار با سگ ارتباط داشت وقتی میگفت که سگه الان پارس میکنه پارس میکرد و وقتی میگفت که الان ساکت میشه سگه ساکت میشد سگ هم مال خونه همسایمونه و از پنجره آپارتمانمون میشه اون سگ رو دید و هیچ ارتباطی بین شوهرم و اون سگ به لحاظ فیزیکی نبوده که بگم اخلاقهای اون حیوون رو میشناسه و میدونه که کی ساکت میشه و کی پارس میکنه سگ واقعا ازمون به لحاظ فیزیکی دور هست یعنی بهم ثابت کرد و رازش رو بهم گفت اما خانوادش خیلی بهم خندیدن و مسخرم کردن که بابا شوخی کرده و دستت انداخته خودشم جلوی خونوادش خودشو زد به کوچه علی چپ ولی باز دوباره که ازش پرسیدم انکار نکرد و گفت رازدارش باشم و یبارم اوائل آشناییمون یه جایی تو دهات بودیم ایشون تونست خیلی راحت مار رو از چاهی که توی یه خونه روستایی بود دربیاره ببینین من واقعا اون موقع این کرش بنظرم بامزه میومد و الان که این چیزا رو بهم گفت من واقعا میترسم از مار گرفتنشم ترسیدم

سلام خسته نباشین و ممنون از وقتی که برام گذاشتین من دوسال و ده ماه از عقدم گذشته و ده ماه از عروسیم گذشته و من هنوز باکره هستم با شوهرم درست مثل همخونه ای هستیم و اصلا مثل زن و شوهرهای دیگه نیستیم و ایشون قبل از من یه ازدواج ناموفق داشتن و این مسئله رو به من گفته بودن ولی بتازگی متوجه شدم که دوتا ازدواج ناموفق داشتن و دروغ گفته بودن به منو اصلا انگیزه برای زندگی مشترک در ایشون نمیبینم و وضع مالی پدرم خوب هست بنظرم فقط بخاطر پول با من ازدواج کردن و چون به اون شرایط مرفهی که انتظارش رو داشتن نرسیدن یجور نارضایتی ازشون میبینم و حالت طلبکاری دارن تو رفتارهاشون و همش ازم فرار میکنن با وجودیکه ازدواج اولم بوده دروغ به این بزرگی گفتن بهم و تعداد ازدواجهاش رو مخفی کردن….خیلی شرایط روحی بدی دارم و با کلی آرزو ازدواج کردم و لطفا راهنماییم کنین از شرایط بعد از طلاق میترسم

دوسالی هست که از ازدواجم میگذره اما نشده که تا به حال حتی 10 روز با همسرم سر کنم و انگار که ایشون همیشه به بهانه های مختلف از من فراری هستن و زندگیمون جوری شده که انگار من هنوز دختر خونه هستم نه زن شوهردار و مثلا اگه یبار بخواد بیاد جایی دنبالم خیلی ناراحت میشه که چا خودت نیومدی و من چرا بیام دنبالت و از اینجور حرفا میزنه درصورتیکه تو هفته اول عقد اگه یبار پیاده جایی میرفتم مثلا بانک اگه میرفتم خیلی ناراحت میشد که ای وااای خسته میشی خانم ولی الان همش بهم میگه چرا سختی نمیدی بخودت یکم برای با من بودن سختی بکش کلا انگار دوست پسرمه نه شوهرم

سلام.
من الان یک ساله ک با ی نفر آشنا شدم ولی تو این ی سال جمعا دو ما هم با هم نبودیم چون ایشون ی دفعه ناپدید میشه همین الان هم تقریبا سه هفته است هیچ پیامی ازش نگرفتم نمیدونم دلیل اینکارش چیه ولی یکی دوبار نیست یجوریه انگار عادتشه و هر دفعه ام ی دلیل متفاوت واسه این کارش داره یبار میگه مریض بودم ی بار میگه دنبال کارای دانشگاهم ی بار میگه امتحان دارم ولی بعد از اون اگه پیام بده طوری رفتار میکنه ک انگار هیچی نشده و همه چی عادیه میشه راهنماییم کنین.

عزیزم من تجربه مشابهی داشتم این آدم دروغ میگن و نمیخواد کسی از کاراش سر در بیاره و همیشه یه
آدم مجهول و مبهم برات باقی میمونه مطمئن باش هرقدری هم که دوسش داشته باشی بالاخره احساس دست خود آدم نیست اما اینجور افراد اصلا قابل اعتماد نیستن این نظر من هست چون واقعا تجربه کردم

سلام.
من الان یک ساله ک با ی نفر آشنا شدم ولی تو این ی سال جمعا دو ما هم با هم نبودیم چون ایشون ی دفعه ناپدید میشه همین الان هم تقریبا سه هفته است هیچ پیامی ازش نگرفتم نمیدونم دلیل اینکارش چیه ولی یکی دوبار نیست یجوریه انگار عادتشه و هر دفعه ام ی دلیل متفاوت واسه این کارش داره یبار میگه مریض بودم ی بار میگه دنبال کارای دانشگاهم ی بار میگه امتحان دارم ولی بعد از اون اگه پیام بده طوری رفتار میکنه ک انگار هیچی نشده و همه چی عادیه.ی بار هم ازش پرسیدم طولانی ترین رابطه ای ک داشته چ مدت بوده گفت ۹ ماه.

سلام وقتتون بخیر
حدود یکسال پیش با اقایی اشنا شدم
مشکلات زیادی داشتن و من باهاشون حرف میزدم و کمک کردم تا حل بشن
بعد از مدتی ابراز علاقه کردن
من اون لحظه اصلا بهش فکر نمیکردم اما بعد یکی دوماه منم احساس کردم دوستش دارم
و باهم هستیم
حالا مدتیه ک درباره ازدواج صحبت شده
الان ک خیلی رابطه مون جدی تر شده من خیلی فکر میکنم که انتخابم درسته؟ اصلا واقعا دوستش دارم؟ نکنه شکست بخورم
میدونم واقعا دوستم داره…
اما به عشق خودم شک دارم…
نمیدونم چکار کنم
کمکم کنید…

سلام دوست عزیزم
چه چیزی موجب شده که شما به این رابطه شک کنید ؟
آیا در گذشته هم رابطه ای بوده که تا خواسته به ازدواج برسه شما به شک بیفتید؟ اگر بتونین توی پشتیبانی پیام بدین عالی تره.

سلام من یه دختر 17 سالم توی مجازی با یه پسر 19 ساله از شهر دیگه اشنا شدم دوماه ارتباط معمولی داشتیم اون مذهبی بود و بعد 2 ماه که علاقشو ابراز کرد رفتش و گفت من رابطه حرام نمیخوام شمارتو دارم به موقعش بر می گردم…
نمیدونم منتظر بمونم یا وعده سر خرمن داده بهم لطفا کمکم کنید

سلام ، واقعا خداقوت میگم بهتون که جواب همه رو میدین . دمتون گرم . . .
پسر 27 ساله ای هستم ، بعد از اینکه به خاطر درس نخوندن خدمت و این چیزا ، 25 سالگی دوباره رفتم دانشگاه ، با دختری آشنا شدم که 6 سال از من کوچیکتره ، خیلی عاقل نسبت به سنش و خیلی هم سخت گیر توی رابطه ، الان خیلی روال شده البته ، ولی عقایدش سفت و محکمه . اوایل از واژه هایی مثل دوست دارم استفاده میکرد ، اوکی بود ، ولی رفته رفته دیگه نگفت ، حتی به صراحت به بنده گفت که میشه دیگه بهت نگم دوست دارم ؟؟؟ 😐 چندین ماه پیش به من گفت که حس میکنم علاقم نسبت بهت کمتر شده . . . ایشون قبلا تو یه رابطه بوده که به گفته خودشون اصلا خوب نبوده و همینجوری باهم بودن ، به مدت 3 سال ، الان ما 1 سال و نیم هست که باهمیم . در حد توانم خیلی بهش میرسم ، هنوز کار درست حسابی ندارم اصلا ، با اینکه اون نمیگه دوست دارم ، ولی من همیشه بهش میگم و اون فقط میگه ممنون . . . وقتی باهم حرف میزنیم در اینباره ، میگه مطمئن نیست ، نمیدونه چی میخواد ، نمیدونه درسته که به من ابراز علاقه کنه یا نه ، میگه که باید کار کنی و درامد داشته باشی تا بتونم فکر کنم به رابطه . بعضی وقتا جفتمون خیلی بد توی فضای مجازی بحث میکنیم ، انگار آمادس تا من بگم کات کنیم و اون اوکی بده ، در این حالی که خیلی وابسته ایم به هم ، ولی اینجور وانمود میکنه که نیست . . . واقعیتش خیلی دوستش دارم ، ولی این اخلاق هاش نابودم میکنه ، خیلی دختر با حیا و خوبیه ، حتی من خودمم بهش گفتم که حق داری به کسی ابراز علاقه کنی که بتونه آیندتو بسازه ، ولی یه ذره ابراز علاقه واسه اینکه طرفت شارژ بشه مگه چه اشکالی داره ؟؟ :((( به نظرتون من چیکار کنم که رابطمون بهتر بشه ؟ :((

سلام طبیعی هست که این خانم احتمالا با شعله ور شدن احساس شون وارد رابطه با شما شدند اما الان واقع نگر تر هستتند چون تو سن ازدواج هستند و دخترها معمولا تا یک حدی توی یک رابطه برای آشنایی می مونن. دقیقا خواسته شون رو هم بیان کرده اند. شغل داشته باش و بیا خواستکاری.
و خب این برای شما هم چندان تو این سن شاید مهیا نباشه.
اگر دقیق نگاه کنید خواسته شما تو این رابطه با هم تفاوت داره. ایشون به فکر یک زندگی دائمی هست ولی شما می خواهی اوقات چند روزه تون اوکی باشه و ارامش داشته باشی و به دنبال ابراز محبت ایشان هستی.
این دو دیدگاه مثل دو تا خط موازی تبدیل می کنه شما رو
پس یا شما به دنبال شغل مناسب باشید. یا این که اجازه بدین ایشون برای زندگی اش انتخاب منطقی تری داشته باشه.

سلام
من تقریبا ۷ ماه هست که نامزد کردم و خب یک سری رقتار دیدم از خانواده که عذاب میکشیدم و همینطور که احساس میکنم نامزدم خیلی به حرف خانواده اشه خیلیم ازش خواستم خب با منم مشورت کن برای منم بگو حرفاتو مثلا من خودمو نشون دادم بش ولی تا باباش ی حرفی میزنه ترس میفته تو دلش
وقتیم یه حرفی میزنن بم میگم خب تو چرا نگفتی که اینطور حرف نزنین میگه نمیخوام کسیو بشکونم ولی براش مهم نیست من بشکنم
تو بلاتکلیفیم نمیدونم چیکار کنم عقد کنم یا تموم کنم

سلا من دختری 15 ساله هستم یک ساله با یه پسر 18 ساله اشنا شدم خانوادم فهمیدن و الان به من میگن یا باید مارا انتخاب کنی یا اگر اونو انتخاب میکنی باید با او ازدواج کنی و مارو فراموش کنی من تو زندگیم سختی زیاد کشیدم ولی واقعا این پسرو دوست دارم نمیدونم الان چیکار کنم راستش خیلی به خانوادم وابستم اصلا یه چند باری اومدم با دوست پسرم کات کنم ولی نتونستم خواهش میکنم کمکم کنید

سلام
من الان ۲۷ سالمه.سال ۹۰ یعنی ۹ سال پیش با ی دختر ۱۵ ساله آشنا شدم..ازهم خوشمون اومد و هرروز بیشتر عاشق هم میشدیم..تصمیم گرفتیم باهم ازدواج کنیم ولی من هنوز آماده نبودم.سریع رفتم سربازی تا بتونم آماده بشم واسه ازدواج..حتی وقتی سرباز بودم مادرم و خواهرم رفتن خونه دختره و با مادرش حرف زدن و مادرش هم قبول کرد ولی گفت پسرتون ۳ یا ۴ سال طول میکشه تا یکم خودشو جمع و جورکنه..من و عشقم خیلی همدیگرو دوس داشتیم و زتدگی خوبی داشتیم..خدمتم تموم شد و تازه بدبختیام شروع شد..هزار تومن پول نداشتم تو جیبم.هرچقدر میگشتم دنبال کار پیدا نمیکردم یا کارای روزمزد پیدا میکردم که بدرد نمیخوردن.خیلی حالم خراب بود..نمیدونستم چیکارکنم نه پارتی داشتم نه بابام حمایتم میکرد نه هیچی..من نمیخواستم عشقمو بدبخت کنم نمیخواستم از خونه باباش بیاد پیش من با فقر زندگی کنه و آرزوهاش کشته بشه.بخاطر همین گفتم برو دنبال زندگیت..بعد از یکسال که ازهم خبر نداشتیم بهم زنگ زد من شوکه شده بودم..عقد کرده بود ولی پسره معتاد ازآب دراومد و بیکار.تازه دست بزن داشت..ازش جداشد و دوباره برگشت پیشم..با این حال بهش گفتم صبرکن تا وضعم بهتر بشه بیام خواستگاریت..تا این که اسفند سال ۹۶ با ی جرو بحث ساده و مسخره دیگه بهم پیام ندادیم تا الان…۲ سال و نیم هستش که ندیدمش بخدا دارم دیوونه میشم.نمیتونم فراموشش کنم..بعضی شبا خوابشو میبینم هیچ دختری به دلم نمیشینه..انگار بعد از اون دلم مرده..هر وقت که دعوامون میشد بعد از چند وقت اون بود که پیشم برمیگشت ولی این سری ازش خبری نشد..الان بعد از ۸ سال وضعم بهتر شده..ی خونه خریدم کار و پس انداز هم دارم..ولی عشقمو ندارم و این داره منو میکشه..بخدا نمیتونم احساس و یادشو از بین ببرم چیکارکنم.توروخدا کمک کنید.صدبار سعی کردم فراموشش کنم ولی نشد که نشد.بنظرتون اون الان به من فکر میکنه یا زود فراموشم کرده؟یا عاشق کس دیگه شده؟توروامام حسین کمکم کنید هرشب کارم شده گریه..ای خدا…اگه دوباره منو بخواد بخدا همین فرداش باهاش ازدواج میکنم

سلام و احترام
اگر شماره ای چیزی ازش دارید پیداش کنید و در مورد خواستگاری رسمی باهاش صحبت کنید.
مطمئنا اگر انقدر دوستش دارید حتی می تونین با خانواده تون به منزل شون برین و در این باره صحبت کنید.
نگران جواب نه شنیدن نباشید
جواب نه شنیدن تحملش بسیار بهتر و راخت تر از عذاب وجدان است که ای کاش اقدام کرده بودم.
اگر جواب نه شنیدید دنبال راهکاری دیگری باید گشت.
فعلا فقط جنبیدن و خواستگاری کردنه .

سلام من ۲۲سالمه و حدود یکسال با ی پسری بودم ک همو خیلی دوسداشتیم رابطمونم خیلی خوب بود تا اینکه دوهفته پیش بحثمون شد و سر ی دلخوری کوچیک ازهم فاصله گرفتیم اون چندباره ب من پیامی فرساد ک من سر بحثو باهاش بازکنم ولی من پیاماشو جواب ندادم چون میخواستم بیاد منت کشی تااینجا یک هفته بعد از قهرمان رفت بایکی دیگع و الانم دوهفته از رابطشون میگذره و من دیروز دیدمش و خواستم باهاش حرف بزنم ک چرا اینکارو کرد گف ک تقصیر تو بود تو کنو ول کردی منم رفتم بایکی و من اصرار کردم ک منتظرش بودم و اون شخص جدیدو ول کنه و برگرده باهم باشیم و اما اون گفت که نمیخواد اینکارو کنه قید منو زده و نمیتونه از طرف جدید بگذره خیلی اصرارکردم ک درستش میکنم اما گفت ن اینکارو نمیکنم من میخوام بدونم ک باید بیخیالش بشم یا کاری کنم؟؟

سلام.من با یه خانمی که بچه داره و شوهرش ۲ ساله فوت شده؛ ۴ ماه پیش از طرف یکی از دوستام آشنا شدم که قبلا باهاش تو رابطه بوده؟دوستم به دلیل اینکه نمیتوگسته همش تو رابطه دوست دختری و پسری باسه و در کنار دوستی رابطه …. هم میخواسته و اون خانم بیشتر هدفش دوستی و کمتر رابطه …. بوده با هم قطع رابطه کردن و اون رو به من معرفی کرد.تو رابطه اول ببرون رفتمون اون خانم گفت هدفش از رابطه بجز رابطه احساسی و دوستی و رابطه …. اینه که اگر قراره صیغه بشه بهتره که ازدواج کنه؟ولی هم دوست داره با پسر مجرد باشه و هم رابطه …. کگه و هم آخرس باهاش اردواج کنه بعنی رابطه رو از طریق معکوس میاد جلو؟یعنی با پسرهای مجرد طرح دوستی میریزه تا عاشقشون کنه و از توشون اونی که از نظر تیپ و مال و دست نخورده تره رو انتخاب و طور و اسیر کنه ؟منم ۴ ماهه باهاشم و همه جوره از نظر احساسی تامینش کردم و بهش هم همون اول گفتم نمیتونم باهات ازدواج کنم به دلیل شرایط مالی و اگر میخواستم دختر خونه و کارمند زیاد بوده برام اما چون از نظر مالی و کاری کاری ندارم که بتونم یک زندگی خوب رو تشکیل بدم نمیتونم ازدواج کنم و بیشتر دنبال رابطه سالم و همون رابطه …. کمی تو به دوستم‌ گفتی هستم اول قبول نکرد و بعد رابطه رو ادامه داد تا اینکه یک روز به شوخی براش نوشتم بیا خونمون با هم باشیم و رابطه …. حلال کنیم که ناراجت شد و نوشت که دیگه به من پیام نده گحسن و من نمیتونم نه با تو و نه با هیچکس دیگه باشم و تو پسر خوبی هستب و هیچ ایرادی هم نداری و برو دنبال زندگیت.من براش نوشتم تو شرایط منو میدونستی و این ۴ ماهه همه جوره جفتمون با هم بودیم و مشکلی نداشتیم‌ و بعد دیگه جوابم رو نداد ولی نه بلاکم کرده و نه شمارش رو عوض کرده و در اینستاگرام فقط عکس هاس رو پاک کرده و با یه پیج مجازی منو فالو کرده و تحت نظر داره ولی دیگه پیام نداده و منم از همون روز بهش پیام ندادم؟میخواستم بدونم دلیل قطع این رابطش چیه و چرا منو بلاک نکرده و شمارش رو هم عوض نکرده؟

سلام
من نزدیک دو ماه با دوست پسرم به مشکل خوردیم و حدود ۶ سال با هم بودیم من بهش شک کردم با هم بحث کردیم یک هفته جوابمو نداد
منم عصبی شدم زنگ زدم به داداشش گفتم داداششم گفت نه شما. بدرد هم نمیخورید از این حرفا بعد طرفمم عصبی شد تو چرا رفتی به اون گفتی دیگه چند بار جوابمو داد با هم بحث میکردیم دیگه یک هفته ای پیام و زنگ میزدم جوابمو نمیداد دیگه منم کنار کشیدم خبری از اونم نشد الان نزدیک یک ماه هست الان تو پیج کاریم چیزی میذارم میاد لایکم میکنه این یعنی چی کلا ترکم کرده یا نه هدفش چیه

برای چی وقتی ما بیشترین تلاش و می کنیم حتی از کلماتی که هر دختری وعاشق شما می کنه استفاده می کنیم ولی بازهم تمایل برگشتن به رابطه نداره وشمارو مدام بلاک می کنه درصورتی که قبلا شمارو دوست داشته وهیچ کس هم تو زندگیش نیست یعنی واقعا هیچ راهی برای بازسازی این رابطه وجود نداره؟
من نمی خوام به هیچ قیمتی از دستش بدم لطفا راهنمایی کنین
اینم اضافه کنم که من جدیدا هیچ دسترسی بهش ندارم فقط از طریق اینستاگرام پیام میدم حتی نگاه هم به پیام ها نمی کنه چه برسه جواب بده سریع هم بلاک می کنه

سلام برشما و تشکر از شما
اما به رهنمایی شما نیاز دارم
من و یک دختر خیلی همدیگر مان را دوست داشتیم عاشق هم بودیم ثانیه یی نبود که بیدون هم بگذرونیم یک ساعت آن نمیشدم هزار بار زنگ میزد
خب چندین بار بین مان مشکلات پیش آمد و دوباره آشتی کردیم اما با کمال تأسف یکی از دوست های خوردیش که عاشق این دختر بود آمد پیش مادر دختر و دختر را خواستگاری کرد و فامیل دختر هم بیدون ازینکه از دختر شان بپرسن اون پسر را به نام دختر کردن و دختر هم بخاطر این موضوع در اوایل خیلی همرایم سرد شده بود و بعدش هم کات کرد و رفت خیلی التماس کردم اما نماند گفت فقط رمانی میتانم دوباره باهات برسم که ازین شهر من برم به دگه کشور و اونم ممکن است که یک یا دو سال بعد برم یعنی تا اون دیگر نمیتانم باهات حرف بزنم رابطه داشته باشم و بتناس باشم باهات
حالا خب من ماندم و یک دنیا تاریکی ها
شبی نیست که بیدون یادش بخوابم
لطفا برایم یه راه حل بگوئید من چی کنم؟؟

سلام حتما اموزش چطور با شکست عشقی کنار بیایم و درمان کنم رو بخون و دقیقا تا 70 روز اجرا کنید

سلام، من 18 سالمه ولی خیلی احساساتی هستم از 5 سالگی با بچه های زیادی بازی کردم تو کوچمون اما متاسفانه همه اونا رفتن از محله ما و این منو خیلی ناراحت میکنه نمیدونم چرا ولی دلم میخاد ازشون خبر داشته باشم یا حداقل یه راه ارتباطی باهاشون می‌داشتم حتی یک عکس یادگاری از دوران مهد کودکم هست که دلم میخاد تمام بچه های اون عکس رو که باهم تویه مهد کودک بودیم رو پیدا کنم الان 12 سال میگذره نمیدونم چرا ولی دلم میخاد پیداشون کنم و باهاشون صحبت کنم وبگم من دوستتون بودم به نظرت طبیعیه که بخام دنبالشون بگردم یا بیخیال بشم!؟ میدونم قطعا ممکنه اونا عوض شده باشن اما من عوض نشدم دلم نمیخاد آدمایی که 10 سال پیش باهاشون تو کوچه فوتبال بازی می‌کردم رو از دست بدم و برايه همیشه گمشون کنم باید چکار کنم😟😟

من از 7 سالگی با همسایمون دوست بودیم اون دختر بود همینجوری تا 12 سالگی با هم دوست بودیم و در طول این 5 سال اون 2 بار منو بوسید بعد من ازش پرسیدم که تو با من اذدواج می کنی اون گفت اره به احتمال 99 درصد گفت بعد بعضی روز ها درس داشت ولی به زور اومد پایین و با من اسکیت تمرین کرد بعد دیگه 5 ماه هم دیگر رو به خاطر درس ندیدیم بعد 13 به در شد ولی توی پشت باممان به من اهمیت داد ولی بعدش به کلاس 8 رفت و درس زیاد داشت و اهمیتی به من نمی داد ایا به خاطر درسش بوده یا به خاطر قطع ارتباط بوده /؟؟ یا اگه تابستون شه اون به من اهمیت میده؟؟؟؟

بنظر من شکست عشقی کاملا طبیعیه وگرنه همه با همون نفر اول ازدواج میکردن!
فقط نمیدونم قلبم چقدر طاقت داره. ما ربات نیستیم و جدایی ها نابودمون میکنه.
واسه همینه این همه خواننده ها آهنگ جدایی و شکست و دیس لاو دادن بیرون. سبک موسیقی درست شده بخاطرش!

خوب همه اینا درس اما وقتی یه چیزاییش باهاش همخونی داره و یه سری چیزا نداره چی
من اونقدری باهاش در ارتباط نیستم ک بخوام بدونم اون برای اشتی کردن پیش قدم میشه یا نه
و خیلی چیزای دیگ
تکلیف اینجور داستانا چیه

Your email address will not be published.

Save my name, email, and website in this browser for the next time I comment.

8 + = سیزده

هرگونه استفاده از محتوای شادزیستی در شبکه های اجتماعی ، وب سایت ها و کانال ها، موجب بدهکاری شرعی و عرفی است و پیگرد قانونی دارد. به تلاش های یکدیگر احترام بگذاریم.

پر بحث ترین ها

13 نشانه پسر یا دختری که دیگر تو را نمی خواهد

از کجا بدانم عشق سابقم هنوز دوستم دارد؟ ( 13 نشانه بازگشت معشوق)

تمام ترفندهای جذب مرد و وابسته کردن مردان به خود

49 نشانه تنفر پسر از دختر که مستقیما به زبان نمی آورد

Welcome, Login to your account.

5 + چهار =

Recover your password.

A password will be e-mailed to you.

یک + = 8

چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد
چگونه بفهمیم پسری ما را دوست ندارد
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *