چگونه دل خدا را بدست آوریم

 
helpkade
چگونه دل خدا را بدست آوریم
چگونه دل خدا را بدست آوریم

معنای حقیقی محبت خداوند به بنده به این گونه است که خداوند حجاب ها را از قلبش پاک می کند، تا وی با چشم دل او را ببیند و او را برای رسیدن به مقام والای قرب الهی قدرت می بخشد، همین اراده خدا نسبت به بنده محبت اوست. عرفا معتقدند محبت خدا نسبت به بندگان دو گونه است. 1. محبت ابتدایی یا امتنانی، که همان عنایت و توفیق اوّلیه ای است که از جانب خداوند به برخی از بندگان تعلق می گیرد که سبب توان مندی های بنده بر طاعت است.   2. محبت ثانوی یا استحقاقی که ثمره طاعت و اتصاف به صفاتی است که خداوند می پسندد.

 

راه های کسب محبت خداوند

1. پاک نمودن قلب از دنیا و وابستگی های آن: خداوند درون هیچ کس دو قلب قرار نداده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: “محبت و دوستی دنیا و دوستی خداوند در یک قلب جمع نمی شوند”.چگونه دل خدا را بدست آوریم

راه عملی محبت الهی نیز آن است كه در مقام اختیار و عمل، خواسته حق را بر خواسته خویش برتری دهی و تنها به دنبال آن باشی كه اراده حق را بر زندگی خویش حاكم كنی و اراده خویش را فانی در اراده او نمایی. ببینی خدای متعال از تو چه خواسته از واجب و مستحب؛ تمام همت خویش را مصروف تحقق آن نمایی و هیچ گاه در مقابل آن از خویش خواسته ای نداشته باشی كه از مطامع دنیوی و مغایر آن باشد.

 

حضرت على(علیه السلام) نیز مى‏فرمایند: «اگر خدا را دوست مى‏دارید محبّت دنیا را از قلب‏هایتان خارج كنید» (میزان‏الحكمه، ج2، ص 228، ر 3167).

عبدالرزاق كاشانى (شارح كتاب منازل السائرین) مى‏نویسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا مى‏كند وصال را، و وصال میسّر نمى‏شود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا مى‏كند كه قلب از التفات به غیر او ممنوع شود و تنها او را ببیند. یكی دان و یكی بین و یكی گوی شود. پس افراد محبّ وقتى در محبّت صادق‏اند كه قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (شرح منازل السائرین، ص 168).

 

2. صبر در برابر مشکلات، ناملایمات، مصیبت ها: یکی دیگر از راه های رسیدن به قرب الاهی است که در قرآن و روایات بر آن تاکید فراوان شده است. از این جهت عرفا دارندگان این صفت؛ یعنی صابران را محبوبان خداوند دانسته اند.همان گونه كه خورشید با شب جمع نمى‏شود، حب خداوند نیز با حب دنیا جمع نمى‏شود

3. پیروی و متابعت از پیامبر(صلی الله علیه و آله): به دلیل آیه شریفه ی “بگو اگر خدا را دوست می دارید، از من [پیامبر] پیروی کنید، تا خدا نیز شما را دوست بدارد” (آل عمران31).

 

4. جهاد و مبارزه در راه خدا: آنان که چه در میدان های رزم و چه در جبهه های فرهنگی به مبارزه با دشمنان دین بر می خیزند و از ارزش های الاهی حفاظت می کنند و به سبب آن که اجازه نمی دهند دین خدا مورد تهدید واقع شود، محبوب خدایند. “خداوند کسانی را که در راه او پیکار می کنند دوست می دارد .” (صف 4)

5. توبه و پشیمانی از گناهان و روی آوردن به خداوند: “خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست دارد.” (بقره 222)

 

6. انفاق و دادن: صدقه موجب جلب محبت خداوند است و “خداوند انفاق کنندگان را دوست دارد.”

7. ایمان و عمل صالح: ایمان و عمل صالح از دیگر عوامل جلب رضایت و محبوبیت خداست؛ چون پاداش الاهی و نجات، در گرو ایمان توأم با عمل صالح است. بنابراین، ایمان بدون عمل موجب پاداش و نجات نخواهد بود و محبت الاهی را – که از مفهوم “لایحب الظالمین”؛ خدا ظالمان را دوست ندارد، به دست می آید – در پی نخواهد داشت.

 

8. احسان و نیکوکاری: “خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.”(بقره 195)

9. طهارت و پاکی: خداوند پس از بیان عبادت هایی؛ مانند غسل، وضو و تیمم می فرماید راز این دستور (دستور به انجام عبادات) آن است که انسان ها پاک و طاهر شوند: “خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند، بلکه می خواهد شما را پاک سازد.”(مائده 6) حضرت آیت الله جوادی آملی می گوید: اگر چنین شد و خدای متعال نسبت به انسانی محبت داشت همه نظام آفرینش به او مهر می ورزند؛ چرا که همه آنها تابع اراده الاهی هستند.

 

این مقام از برجسته ترین مقام های انسانی است. خداوند محبوب کسی باشد مهم نیست، آنچه بسیار مهم است این است که انسانی محبوب خدا بشود. در حدیث معروف قرب نوافل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده که خدای متعال به من فرمود: “هیچ چیز به اندازه انجام واجبات بنده را به من نزدیک نمی کند، اما بنده من از راه نوافل (مستحبات) و انجام عبادت های مستحب به من نزدیک می شود، تا آن جا که محبوب من می گردد، اگر محبوب من شد، آن گاه من زبان او می شوم و او با فیض خاص من که در مقام فعل به صورت زبان او در آمده است سخن می گوید و چشم او می شوم و او با فیض خاص من که در مقام فعل به صورت چشم او درآمده است می بیند، بر همین اساس کلام مومنی که محبوب خدا شد به منزله کلام خداست. همچنین اگر انسان محبوب خداوند واقع شد بالاتر از محبوبیت، خداوند عاشق او می شود.

 

بر اساس حدیث وارده از پیامبر(صلی الله علیه و آله) که فرمود: “اذا احب الله عبداً عشقه و عشق علیه، فیقول عبدی انت عاشقی و محبی و انا عاشق لک و محب لک، ان اردت او لم ترد”؛ زمانی که بنده ای محبوب خدا می شود، خداوند او را عاشق خویش می گرداند و خود نیز به او عشق می ورزد. سپس می گوید: بنده من تو عاشق و دوستدار منی و من نیز عاشق و محب تو هستم چه بخواهی چه نخواهی.حضرت على (علیه السلام) نیز مى‏فرمایند: «اگر خدا را دوست مى‏دارید محبّت دنیا را از قلب‏هایتان خارج كنید»

 

مهم ترین مانع ظهور محبت خدا در دل انسان، حب دنیا است. حب خدا در یك تضاد واقعى با حب دنیا قرار دارد، ممكن نیست كه درون یك انسانى با هم جمع شود. هر انسانى یا اهل محبت دنیا است و یا اهل محبت خدا. بنابراین مهم ترین شرط تحقق محبت در یك دل، اخراج حب دنیا از آن دل است. در این زمینه مولاى متقیان و امیرمومنان فرموده است «اگر دوستدار خداوند هستید پس لازم است كه محبت دنیا را از دل خویش برانید. چگونه مدعى محبت خداى سبحان است كسى كه قلبش مسكن حب دنیا است. همان گونه كه خورشید با شب جمع نمى‏شود، حب خداوند نیز با حب دنیا جمع نمى‏شود.

یا رب ز شراب عشق سر مستم كن و زعشق خودت نیست كن و هستم كن

از هر چه جز عشق خود تهى دستم كن یكباره به بند عشق پابستم كن

سلام
من یه پسر 26 ساله ام و اصلا روابطم با خدا خوب نیست و یقین میدونم خدا اصلا من رو دوست نداره چون من هیچ وقت اونی نبودم که خدا میخواست خصوصا تو این سه سال خودم هم احساس کردم که ازش خیلی دور شدم.اما یه مشکل بزرگی برام پیش امده که فقط خدا میتونه کمکم کنه الان هم نمی دونم باید چیکار کنم که دل خدا رو به دست بیارم تا مشکلم رو حل کنه.یعنی میخوام خدا دلش برام بسوزه و مشکلم رو حل کنه.چه جوری میتونم نظر خدا رو به خودم جلب کنم تا گناهام رو نبینه و من رو به خواسته ام برسونه؟من این سه تا رو از خدا میخوام
1-من رو به خواسته ام برسونه
2-اگه نرسوند یه جایگزین بهم بده
3-اگه هم دو تای بالایی نشد تو روز شهادت حضرت علی اونم روز زمانی که روزه ام به ازراییل بگه تا جونم رو بگیره
فقط میخوام حتما یکی از این سه تا عملی بشه البته تا روز شهادت حضرت علی
شما چیزی بلد نیستین به من یاد بدین تا هر چه زودتر دل خدا رو به دست بیارم؟چه طور میتونم خدا رو به یکی از این سه تا گزینه راضی کنم؟البته حاظرم به خاط اینکه به یکی از این سه تا گزینه برسم هر کاری که خدا بخواد بکنم.
ممنون

چگونه دل خدا را بدست آوریم

کارشناس بحث: استاد بصیر

[=”DarkSlateBlue”] بصیر;366099 نوشت: از دوستانی که این تاپیک را مشاهده می کنند در خواست می کنم اون راهی را که بنده در نظر دارم حدس بزنند
حتما قضیه 40 روزه دیگه![/]

سلام …
تاپیک شما رو دیدم و جلب توجه برام کرد …
جناب پسر زمینی … هیچ راه حلی وجود ندارده … نمیشه خدا رو تو یه چهارچوب گذاشت و بگی اگر این کار رو کنم بهم جواب میده و اگر این کار رو نکنم بهم جواب نمیده … اگر اینجوری که شما میگی بود که خیلی خوب بود …

شاید شما تمام این ماه رو روزه بگیری … خودکشی کنی … آخر سرش هم به خواستت نرسی …
از اون طرف هم ممکن هست 2 یا 3 روز روزه دست و پا شکسته بگیری … یه دفعه عید فطر دری به تخته بخوره و کارت جفت و جور بشه …

اصلا نمیدونم چرا قضیه دعا و مناجات اینجوریه … یه بنده خدایی خیلی نذر و نیاز میکنه و به نتیجه نمیرسید …. ( مساله کاری بود) تا اینکه یکی بهش میگه برو مشهد … تا میره مشهد وقتی برمیگرده … 2 جا ازجاهایی که فرم استخدام پر کرده بود بهش زنگ میزنن …. خوده طرف شاخ درآورده بود …

من راهی دارم که شما به خواستیتان برسید ولی فکر نمی کنید که با این کار به عبارتی دستِ خدا را بسته اید و تکلیف مشخص کرده اید؟ آیا خدا باید تعیین تکلیف برای بنده خدا بکند یا بنده برای خدا؟ آیا بهتر نبود می گفتید خدایا کاری کن که تکلیفم را بشناسم و به انجام آن راضی و خشنود باشم و راه هدایتم را یاد بگیرم؟

من یک راه بلد هستم ولی ممکن است وقتی آن را انجام بدهید به طور کلی دیدتان عوض بشود، حتی خواسته هایتان عوض شود و به خواسته ای که داشتید بخندید و با خود بگویید که عجب فکرهایی می کردم و غافل بودم.
از دوستانی که این تاپیک را مشاهده می کنند در خواست می کنم اون راهی را که بنده در نظر دارم حدس بزنند.

سلام
خیلی مشتاقم بدونم اون راه چیه، با توجه به اینکه این دوستمون نوع مشکلشون رو نگفتن و شما اینقدر با اطمینان میگین یک راه دارم که به خواسته تون برسید و دیدتون هم عوض بشه پس باید یک راهکار همه جانبه باشه که برای هر چیزی جواب میده

اگه ممکنه زودتر بگین. من اعصاب ندارم :Gol: دوست دارم زودتر بدونم شاید به کار منم بیاد

سپاسگزارم

تازه من به قول کارشناس محترم گزینه هم نمیگذاشتم . میگفتم خدا هرجور که خودت میپسندی همونجور که دل ابراهیم رو با زنده کردن پرنده ها آروم کردی لا اقل اگر راه حلی نمیدی فقط آرومم کن . فقط این مغز آروم بگیره ، یه خاکی تو سرم میریزم . نه اینکه بین زمین و آسمون باشم . رسول الله چند مدتی که آیاتی بهش نازل نشد . نگران شده بود که خدا از او غافل شده ؛ که آیاتی نازل شد که ای رسول خدا ما هرگز تو را فراموش نکرده ایم . این برای کسی است که با خدا فاصله قاب قوسین رو داشته من که دیگه باید برم بمیرم .

تازه من به قول کارشناس محترم گزینه هم نمیگذاشتم . میگفتم خدا هرجور که خودت میپسندی همونجور که دل ابراهیم رو با زنده کردن پرنده ها آروم کردی لا اقل اگر راه حلی نمیدی فقط آرومم کن . فقط این مغز آروم بگیره ، یه خاکی تو سرم میریزم . نه اینکه بین زمین و آسمون باشم . رسول الله چند مدتی که آیاتی بهش نازل نشد . نگران شده بود که خدا از او غافل شده ؛ که آیاتی نازل شد که ای رسول خدا ما هرگز تو را فراموش نکرده ایم . این برای کسی است که با خدا فاصله قاب قوسین رو داشته من که دیگه باید برم بمیرم .

من راهی دارم که شما به خواستیتان برسید ولی فکر نمی کنید که با این کار به عبارتی دستِ خدا را بسته اید و تکلیف مشخص کرده اید؟ آیا خدا باید تعیین تکلیف برای بنده خدا بکند یا بنده برای خدا؟ آیا بهتر نبود می گفتید خدایا کاری کن که تکلیفم را بشناسم و به انجام آن راضی و خشنود باشم و راه هدایتم را یاد بگیرم؟

من یک راه بلد هستم ولی ممکن است وقتی آن را انجام بدهید به طور کلی دیدتان عوض بشود، حتی خواسته هایتان عوض شود و به خواسته ای که داشتید بخندید و با خود بگویید که عجب فکرهایی می کردم و غافل بودم.
از دوستانی که این تاپیک را مشاهده می کنند در خواست می کنم اون راهی را که بنده در نظر دارم حدس بزنند.

چگونه دل خدا را بدست آوریم

شاید شما تمام این ماه رو روزه بگیری … خودکشی کنی … آخر سرش هم به خواستت نرسی …
از اون طرف هم ممکن هست 2 یا 3 روز روزه دست و پا شکسته بگیری … یه دفعه عید فطر دری به تخته بخوره و کارت جفت و جور بشه …

اصلا نمیدونم چرا قضیه دعا و مناجات اینجوریه … یه بنده خدایی خیلی نذر و نیاز میکنه و به نتیجه نمیرسید …. ( مساله کاری بود) تا اینکه یکی بهش میگه برو مشهد … تا میره مشهد وقتی برمیگرده … 2 جا ازجاهایی که فرم استخدام پر کرده بود بهش زنگ میزنن …. خوده طرف شاخ درآورده بود …

من فقط از خدا یه خواهش و التماس دارم اونم اینه که هر چه زود خیلی خیلی زود یه لطفی بکنه و این مشکلم رو حل کنه . می دونم هیچ وقت بنده خوبی برای خدا نبودم.می دونم تو پیشگاه خداوند خیلی بی حیا بودم.می دونم خدا از من راضی و خشنود نیست.من به خودم خیلی ظلم کردم من از خدا خیلی دور افتادم اما چیکار کنم به جز خدا هیچ کس دیگه ای رو نمی شناسم که مشکلم رو حل کنه.می گم میشه خدا به خاطر حضرت علی این مشکل من رو حل کنه قول میدم بعد اینکه مشکلم حل شد دیگه این ورا افتابی نشم.قول میدم دیگه هیچ وقت هیچ جیزی رو از خدا نخوام.قول میدم از این به بعد هیچ وقت تو پیشگاه خداوند بی حیایی نکنم.قول میدم تا جایی که می تونم از گناه دوری کنم.من مظلوم نمایی نمی کنم ها که بگم ایراد از خداست نه من تو این 10 سالی که به سن تکلیف رسیدم اصلا ادم درست و حسابی نبودم ولی هرچی که بوده حق الناس نبوده همش حق خود خداست تازه من نمیگم من رو به همین اسونی ببخشه نه به خاطر گناهام من رو تنبیه کنه اما فقط تو این مشکل با من مدارا کنه.میگم ان زمان که ادم نا فرمانی خدا کرد و خدا اون رو از بهشت انداخت بیرون ادم و هوا خدا رو به امامان قسم دادند و خدا بخشیدشون حالا نمیشه منم قسم به امامان بدم تا مشکلم رو حل کنه

ببینید این شکلک ها من رو نشون میدن تو 24 ساعت شبانه روز
:Ghamgin::Narahat::hamdel::Gig::Moteajeb!::Motehayer::ghash::jangjoo::Doaa::cry::ghati::crying::geristan::dar:
پرم از حس های مختلف نمی تونم با همه حس هام کنار بیام نمی تونم حتی خودم رو هم تحمل کنم.همه این حسام همشون به خاطر مشکلی هست که
دارم.من در گیر دنیایی نا ارام هستم.خیلی دلگیرم
ای کاش زندگی هم مثل ماشین ها دنده عقب داشت اونوقت دنده عقب زندگی رو میزدمو میرفتم دوبار از نو می اومدم.ای کاش زندگی هم مثل ماشین ها
بوق داشت تا هر وقت کسی متوجه حضور من نبود بوق میزدم و میگفتم اینجا منم هستم.ای کاش زندگی هم مثل ماشین ها اینه داشت تا هم عقب راهی
که امدم رو ببینم و هم جلوی راهی رو که میخوام برم و هر وقت دست اندازی بود میدیدم و سرعتم رو کم میکردم
خیلی سخته مترسک یه مزرعه سوخته باشی یه مزرعه ای که تمام محصولش سوخته و از بین رفته

راهی که می خواهم عرض کنم، راهی نیست که یک شبه قضیه را حل کنه، گرچه ممکنه همینطور هم بشه.
آخه می دونید قضیه ی کار بعضی از ما انسانها مثل کی می ماند؟! مثل اون کشاورزه که بذری کاشته، بعد از خدا می خواهد که خدایا چی میشه بارون بباره، مگه من از تو چی خواستم، این بارون نه تنها برای من خوبه، برای همه خوبه، باعث نعمت و رحمته.
این بنده خدا فقط به فکر خودشه، همه مشکلات رو از دید خودش می بینه و از دیدِ خودش دنبال حَلِّشه.
اما اون کسی که سقف خونش کاه گلیه و داره می ریزه، می گه: خدایا چی میشه بارون نیاد، این سقفه تو سرِ ما خراب نشه، بارون می خواهیم چی کار، یه خورده هم به فکر ما فقرا و بدبختها باش. یهو همون لحظه هم بارون میاد وسقف چکه می کنه.(حرف بی ربط می زنه بعد از خدا هم طلب کاره که چرا حاجتش برآورده نشد، مگه خدا نشسته ببینه بنده های بی عقلش چی می خواهند؟! یه کمی بریم نگاهمون را به عالم عوض کنیم.)
هر دوی اینها غافل از این که اینجا دنیاست، دارِ تزاحمات و تفاوتها و تبعیضها و گرفتاریها. حاجتهای ما لازم و ملزوم دارد، تبعات و عقبه هایی دارد.
ما هیچ وقت پیامبر یا امامی را ندیدیم که با همه ی گرفتاریهاش و دشمنانی که داشتند، به خدا عرض کنند خدایا این دشمنِ من را از سرِ راه من بردار دیگه نمی خوام ببینمش. به اینها می گن حاجتهای غیر معقول. جالب اینه که همه هم حاجتشون رو معقول و غیر منافات با برنامه عالم می دونند.
من فکر می کنم، مشکل این دوستمون هم از قبیل مشکلاتی باشه که خودش با دست خودش برای خودش درست کرده، حالا از خدا توقع معجزه دارد. اگر اشتباه نکنم از امثال بعضی رفاقتها باشه که الان دلش اسیر شده.
ما از راه غیر متعارف میاییم جلو، بعد کارمون که به مشکل می خوره، از خدا می خواهم از طریق متعارف و مثل بچه ی آدم مشکلمون رو حل کنه.
عزیز، کار از جای دیگه مشکل داره، این که می گم راه حلی دارم و اگرانجام بدهی ممکن است طرز فکرت عوض بشه، بخاطر همینه.
اما راه حل:
اولا خداشناسی و هستی شناسیه شما مشکل داره، هر چی هم دعا بکنی فایده نداره تا این که نحوه فکرت رو به عالم عوض کنی و این نیاز به مشاوره و زمان دارد.
دوما بعد از شناخت صحیح از خدا و کارهاش، سعی در ترک تمام محرمات و انجام تمام واجبات داشته باشید.
و الا راه دیگری که ما بخواهیم از آن طریق به خواسته های به ظاهر معقولمان برسیم وجود ندارد.
نه خدا دستش بسته است و نه خدا بخیله، بلکه عیب از ما و نگاهِ ماست.

سلام
خب اینکه گفتین خداشناسی و هستی شناسی و روش خدا برای انجام امور، احتمالا مشکل منم هست
گاهی وقتا احساس میکنم که فلان مشکل رو که دارم حتما خدا به من ظلم کرده، جالبه که در حالت عادی میدونم قوانین این دنیا رو خدا وضع کرده و باید اونا رو رعایت کرد ولی وقتی اوج عصبانیت میرسه تفکرم فرق میکنه

خیلی خوبه که خداشناسی و هستی شناسی رو توضیح بدین مثلا توی یه تاپیک مجزا اگه فرصتش رو دارین

ممنون

راهی که می خواهم عرض کنم، راهی نیست که یک شبه قضیه را حل کنه، گرچه ممکنه همینطور هم بشه.
آخه می دونید قضیه ی کار بعضی از ما انسانها مثل کی می ماند؟! مثل اون کشاورزه که بذری کاشته، بعد از خدا می خواهد که خدایا چی میشه بارون بباره، مگه من از تو چی خواستم، این بارون نه تنها برای من خوبه، برای همه خوبه، باعث نعمت و رحمته.
این بنده خدا فقط به فکر خودشه، همه مشکلات رو از دید خودش می بینه و از دیدِ خودش دنبال حَلِّشه.
اما اون کسی که سقف خونش کاه گلیه و داره می ریزه، می گه: خدایا چی میشه بارون نیاد، این سقفه تو سرِ ما خراب نشه، بارون می خواهیم چی کار، یه خورده هم به فکر ما فقرا و بدبختها باش. یهو همون لحظه هم بارون میاد وسقف چکه می کنه.(حرف بی ربط می زنه بعد از خدا هم طلب کاره که چرا حاجتش برآورده نشد، مگه خدا نشسته ببینه بنده های بی عقلش چی می خواهند؟! یه کمی بریم نگاهمون را به عالم عوض کنیم.)
هر دوی اینها غافل از این که اینجا دنیاست، دارِ تزاحمات و تفاوتها و تبعیضها و گرفتاریها. حاجتهای ما لازم و ملزوم دارد، تبعات و عقبه هایی دارد.
ما هیچ وقت پیامبر یا امامی را ندیدیم که با همه ی گرفتاریهاش و دشمنانی که داشتند، به خدا عرض کنند خدایا این دشمنِ من را از سرِ راه من بردار دیگه نمی خوام ببینمش. به اینها می گن حاجتهای غیر معقول. جالب اینه که همه هم حاجتشون رو معقول و غیر منافات با برنامه عالم می دونند.
من فکر می کنم، مشکل این دوستمون هم از قبیل مشکلاتی باشه که خودش با دست خودش برای خودش درست کرده، حالا از خدا توقع معجزه دارد. اگر اشتباه نکنم از امثال بعضی رفاقتها باشه که الان دلش اسیر شده.
ما از راه غیر متعارف میاییم جلو، بعد کارمون که به مشکل می خوره، از خدا می خواهم از طریق متعارف و مثل بچه ی آدم مشکلمون رو حل کنه.
عزیز، کار از جای دیگه مشکل داره، این که می گم راه حلی دارم و اگرانجام بدهی ممکن است طرز فکرت عوض بشه، بخاطر همینه.
اما راه حل:
اولا خداشناسی و هستی شناسیه شما مشکل داره، هر چی هم دعا بکنی فایده نداره تا این که نحوه فکرت رو به عالم عوض کنی و این نیاز به مشاوره و زمان دارد.
دوما بعد از شناخت صحیح از خدا و کارهاش، سعی در ترک تمام محرمات و انجام تمام واجبات داشته باشید.
و الا راه دیگری که ما بخواهیم از آن طریق به خواسته های به ظاهر معقولمان برسیم وجود ندارد.
نه خدا دستش بسته است و نه خدا بخیله، بلکه عیب از ما و نگاهِ ماست.

یعنی واسه خدا اینقدر سخته مشکل کسی رو حل کردن؟؟!یعنی اینقدر خدا می پیچونه!
تازه پس شما راه حلی هم ندارید که بدید.پاسخ شما هم وزن سوال من نبود

بهر رضا نشسته ای . . . . . بی سر و بی پا نشسته ای /// جایی خبری نیست تا خودت بلند نشی . وقتی که آدم بخوابه اندازه همون نفسی که میاد و میره رزق و روزیش هست . تا بلند نشی و نجنبی و دربدری نکشی و مثل اسفند سرخت نکنند منتظر فرج الکی نباش . . .

pesar.zamini;366197 نوشت: منم نمی دونم چرا دعا اینطوریه نمی دونی الان 7 ساله که تو شب های قدر از خدا برای حل مشکلم کمک میخوام ولی خدا هیچ کاری برام نمیکنه .دیگه موندم
با سلام.

این که چیزی نیست. اگه کسی باشه که ده سال نه فقط شبای قدر بلکه تقریباً هر شب از خدا کمک بخواد و گریه و زاری کنه و تلاش کنه خودش رو اصلاح کنه و هر کار مشروعی از دستش بر میاد انجام بده و بازم نتیجه نگیره چی می گید؟

بصیر;366231 نوشت: ما هیچ وقت پیامبر یا امامی را ندیدیم که با همه ی گرفتاریهاش و دشمنانی که داشتند، به خدا عرض کنند خدایا این دشمنِ من را از سرِ راه من بردار دیگه نمی خوام ببینمش. به اینها می گن حاجتهای غیر معقول.
سلام و عرض ادب.

از مقدس اردبیلی سؤال کردند اگر در موقعیتی قرار بگیری که زن بسیار زیبایی مثل جریان حضرت یوسف تو را وسوسه کند چه کار می کنی؟ ایشان فرمودند دعا می کنم خدا هیچ گاه مرا در چنین موقعیتی قرار ندهد.

به نظر شما آیا پاسخ ایشان پاسخ مناسبی نبوده است؟

با تشکر :Hedye:.

ممنون
همینه آدرسشhttp://www.eteghadat.com/forum/topic-t10752.html

سلام یه مقدار بین دوتا پستتون تفاوت وجود داره (گفتید الان مشکلی براتون بوجود اومده و رو به خدا اوردید در پست بعد فرمودید هفت ساله دارید زجر میکشید).

البته چندان مهم نیست.

میخام از تجربیات شخصی براتون بگم جالب هستن.

بنده دعاهای زیادی تا حالا کردم که خیلی هاشون مستجاب شده و بعضی تا الان خیر . در طول این چندین ساله و دعا هایی که کردم متوجه شدم خیلی مواقع دعا کمک کننده هست ولی گاهی عقل و مشورت و تلاش را بکار گیریم بسیار کمک کننده هست (از تو حرکت از خدا برکت)

دوستی داشتم 4 ترم مشروط شد و هر ترم معذرت میخام یه کلی به خدا…. میکرد که چرا کمکم نکردی خلاصه ترمهای اخر از ترس اخراج شدن شروع کرد به درس خوندن و با نمره های خوب قبول شد(بنظرم خدا میخاست ارزش تلاش کردن رو بهش نشون بده)

از خدا کمک بخاید ولی تلاش خودتون رو هم بکنید (بیشتر فکر کنید چه باید بکنید بهر حال عقل رسول باطنیست)

برای خداوند خیلی کارها اسونه اما ایا دادنش به بنده ها درسته؟

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
خداوند هر کاری انجام می دهد حق است و صحیح.بنابراین اگر دعایی که شما می کنید چیز نادرستی باشد،به هیچ وجه منتظر پاسخ نباشید.به هیچ وجه نمی توانید اصطلاحاً “دل خدا” را بدست آورید.هر چند سبحان الله.خداوند دل ندارد.لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ.
به جای این کار ها،بیاییم خودمان را به خدا نزدیک کنیم.خودمان را طوری کنیم که هنگام دعا بگوییم خدایا،راضیم به رضای تو.متاسفانه واقعاً دید صحیحی نیست که آدم فکر کند خداوند دشمنی دارد با او.خداوند هر چه می کند صحیح است و این یعنی به نفع ماست.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

البته چندان مهم نیست.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایا دین اسلام و خداوند برای ان دسته از گروه و یا افرادی که نمی خواهند لطف و نعمت و مغفرت خدا شامل حال انها شود و در کل دوست ندارند در دنیای افریده او زندگی کنند راه حلی گذاشته یا نه؟
ایا خداوند برای احساسات فردی شخص ارزشی قایل میشود یا نه؟
ایا خداوند برای افراد گناهکار و ناسپاسی چون من که به هیچ وجه حاضر به تحمل دنیای او نیستند و دوست دارند هر چه زودتر بمیرند تا از حکمت و مصلحت های خدا و رنج و شکنجه دنیا خلاص شوند راهی گذاشته؟

به نظر شما آیا پاسخ ایشان پاسخ مناسبی نبوده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و خداقوت

بحثهای اینچنینی بی فایده است و یا هدف دیگری در پشت دارد(به احتمال قریب به یقین)
هدف پر کردن ذهن انسانهایی است که مشکل دارند تا در موقع لازم این صحبتها مثل ویروس عمل کند !!!!!!!!!
بزرگترین دانشمندان اسلام هم در چنین مواقعی فقط یه حرف دارند: «ما تمام حکمتهای خدا را نمیدانیم»

حالا یکی راه افتاده تو اینترنت شب و روز داره میگه چرا خدا جوابم رو نمیده؟
[SPOILER]أن لعنة اللّه علی الظالمین. الذین یصدون عن سبیل اللّه و یبغونها عوجاً[/SPOILER]
یا گناهکاری و خدا نمی خواهد یا گناهکار نیستی و صلاح نمی داند یا به موقعش طوری چشمش حسود کورشه محقق خواهد کرد:khaneh:!!!!
هر چند از موضوع اطلاعی ندارم، ولی به نظر حقیر صحبت جناب بصیر و خیلی از دوستان هم درست نیست، اینطوری نیست هرچیزی با مسایل اعتقادی درست بشه.
==================================================================
اگرهم صحبت های شما جناب پسرزمینی برای دیگران است:
حضرت امیر(ع): «از نصیحت بیش از حد بپرهیزید که موجب لجاجت می شود»

لذا نیت شما یا عمل شما درست نیست.
فکر نمیکنم کسی مشکل اینچنین داشته باشد و بیاد اینجا اینجوری دادوهوار راه بیاندازه.
به هر حال اگر اشتباه کردم عفو بفرمایید.

کسی هم پیش اولیای الهی نبوده مدام بهشون بگه از خدا راضی باش ….
حقیر یه موضوعی رو بیان کردم:

یا این آقا مشکل دار است که گفتیم، مشکل دار اینچنین را کمتر نصیحت کنید، (توی تاپیک چرا بچه شیعه را کشتن خودش فرمود که صحبتهای شما نه تنها مرا بهتر نکرد که بدتر کرد).
یا مشکل دار نیست، که کاری که داره میکنه و جوابی که داره میده، در جهت بدترکردن مشکل داران است. زیاد بهش بها ندید.
دیگه واضح تر از این بگم.

در نهایت هر جور راحتید، صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
شما از کجا فهمیدید که مشکل اعتقادی دارد؟ اینکه هنوز چیزی نگفته. کل مسایلش رو دیدم به جز آه و ناله چیزی نیست.

یا این آقا مشکل دار است که گفتیم، مشکل دار اینچنین را کمتر نصیحت کنید، (توی تاپیک چرا بچه شیعه را کشتن خودش فرمود که صحبتهای شما نه تنها مرا بهتر نکرد که بدتر کرد).
یا مشکل دار نیست، که کاری که داره میکنه و جوابی که داره میده، در جهت بدترکردن مشکل داران است. زیاد بهش بها ندید.
دیگه واضح تر از این بگم.

در نهایت هر جور راحتید، صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
شما از کجا فهمیدید که مشکل اعتقادی دارد؟ اینکه هنوز چیزی نگفته. کل مسایلش رو دیدم به جز آه و ناله چیزی نیست.

سلام
اگه کسی مشکل دار نیست پس حق سوال داره و نمیشه این حق رو ازش گرفت

اگر هم مشکل داره و عمدا میخواد به دیگران صدمه یزنه، در اینجا قدرت استدلال امثال شما (منظور کسانی که دوست دارن پاسخگوی مسائل دینی باشند) خودش رو نشون میده، یا توان استدلال دارید که استدلال می کنید، یا توان استدلال ندارید که در اینصورت حق منع دیگران رو نخواهید داشت

توی هر لحظه زندگی با مساله حق سر و کار داریم، لطفا رعایت بفرمایید

گمان نمیکنم روش امام صادق (ع) این بوده که بگه: همه درها رو ببندید که یه آدم مشکل دار نیاد یه موقع استدلال منو خدشه دار کنه، بلکه از همه یهودیان مغرضی که قصد تخریب علمی امام رو داشتند استقبال هم میکرده چون این قصد تخریب رو حتی یه فرصت عالی برای بیان استحکام عقاید اسلامی و استدلال های خودش می دونسه.

ضمن اینکه به هیچ عنوان نباید گفت که این دوستمون مشکل داره یا قصد اخلال داره یا هرچیز دیگه

ارادتمند

روزه ایم بهتره در استناد به ائمه(ع) دقت کنیم،
اینجانب قصد توهین نداشته و ندارم
ولی اگر مسایلی رو که مطرح کرد بخونید می بینید جای تامل دارد

از ایشون یه سوال دارم:
«اگه صحبت میکنی بدتر میشی چرا میایی صحبت میکنی؟»
======================================

ضمناً فرض کنید کسی را مغرض تشخیص دادیم، آیا نباید متناسب با جرمش با او رفتار شود؟

یا این آقا مشکل دار است که گفتیم، مشکل دار اینچنین را کمتر نصیحت کنید، (توی تاپیک چرا بچه شیعه را کشتن خودش فرمود که صحبتهای شما نه تنها مرا بهتر نکرد که بدتر کرد).
یا مشکل دار نیست، که کاری که داره میکنه و جوابی که داره میده، در جهت بدترکردن مشکل داران است. زیاد بهش بها ندید.
دیگه واضح تر از این بگم.

در نهایت هر جور راحتید، صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
شما از کجا فهمیدید که مشکل اعتقادی دارد؟ اینکه هنوز چیزی نگفته. کل مسایلش رو دیدم به جز آه و ناله چیزی نیست.

واقعا براتون متاسفم.اره من امدم تا مشکلات دیگران رو بدتر کنم چون من یه دیوونه روانییم
حالم از همتون به هم میخوره
لعنت به زندگی که خالقش خداست.لعنت به تمامی حکمت ها و مصلحتها لعنت به تمامی احساس ها لعنت به اصل زندگی
من یه دیوانه روانییم بهتره من رو اخراج کنید البته به خداتون هم بگید من رو از این دنیای مسخره بی در و پیکرش هم اخراج کنه.
بیشتر از این هم نمیشه ازتون انتظار داشت چون خالقتون خداست.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

دوست عزیز، پسرزمینی،
ببین متن رو درست نیمخونی، هزار تا انگ به ما و خودت و بقیه میزنی!!!
بزرگوار میشه بفرمایید شما میخواهید چی از خدا بشنوید؟

اینجانب قصد جسارت نداشتم
ولی شما هم مراعات بفرمایید، اینجا بدتر از شما هم هست.

به هر حال اگر حقیر مانع شدم که شما با خدای ارحمن الرحمین ارتباط برقرار بفرمایید، عذر میخام
دراین صورت، اگر کاری از دستم برمیآد بفرمایید، ببینم میتونم جبران کنم یا نه؟!

نمیدونم مشکل حضرت عالی چیه و نه شاید که درکش کنم(ولی به قول جناب بصیر گویا دلتون اسیر شده)
اینجا استاد بصیر و همه ی دوستانی که اظهار نظر کردن جسارتی به ساحت شما نکرده اند وتا جایی که می تونستند سعی در راهنمایی داشتند.
منم پاسخهای جناب سلمان14 رو همچین نپسندیدم(با عرض معذرت از ساحتشون)،ولی ایشون هم قصد جسارت به شما رو نداشته اند که شما کلی بهتون برخورد و تر وخشک رو هم با هم سوزوندید.
راه حل صریحی برای اجابت خواستین،ما بنده ها که خدا نیستیم که بدونیم نسخه ی دقیق و صریحی که شما رو به مقصود برسونه چیه،اومدیم نسخه ای پیچوندیم وشما بهش عمل کردید ولی به مقصود نرسیدید آیا جز این نیست که اسباب ناامیدی شما وشاکی بودنتان از خدا رو بیشتر کردیم؟؟!!پس تنها راه همان ره جناب بصیر تقویت خداشناسی است،خدا رو اگه شناختیم بدون هیچ شکی با قاطعیت عرض میکنم همه ی مشکلاتمون حل میشه.
چرا ما بنده ها عادت کردیم وقتی به خواسته هامون نرسیدیم یا از کسی دلگیر شدیم واز کسی بدی دیدیم همه ی کاسه کوزه ها رو سر خدا بشکنیم؟؟؟؟؟؟چرا اینقد به خدا ظلم میکنیم؟؟؟؟
شمایی که اینجوری از خدا طلب مرگ میکنید،واقعاً اگه عزرائیل بیاد سراغتون مطمئنید حاضرید باهاش برید؟؟؟فک کنم اکثر ماهایی که اینجوری طلب مرگ میکنیم به وقتش که برسه از همه وحشت زده تر میشیم.
خدااتون؟؟؟!!!!میدونید اگه این خدا نبود وضعیت من وشما خیلیی ازین بدتر میبود؟؟
لعنت به دنیایی که خالقش خداست؟؟؟؟!!!این من بنده دنیا رو به این حال و روز درآوردم یا خدا؟؟؟؟بله خدا میدونسته قراره هرکدوم چه کار کنیم ولی اختیار هم بهمون داده.مشکل از دیدگان من بنده است که بندگی معبود رو نکردم نه از خدا.
خدا،خدا،خدا،خدا رو داشته باش غم نداری.

پناهیان: یکی از راه‌ها برای اینکه محبت خدا در دل‌مان بیاید و عاشق خدا بشویم این است که آن‌قدر به محبت خدا فکر کنیم تا از طریق این تفکر، به حب الله برسیم؛ خیلی باید به این محبت فکر کنیم. سعی کنید مدام فکرتان مشغول حب‌الله باشد، سرِ نماز هم فکرتان مشغول حب‌الله باشد و به این فکر کنید که اگر من خدا را دوست داشتم چه تحولی در دلم ایجاد می‌شد؟ خدایی که همۀ دوست‌داشتنی‌های عالم را آفریده است، قطعاً خودش از همۀ آنها دوست‌داشتنی‌تر است. وقتی سر به سجده می‌گذارید یا به رکوع می‌روید، به این فکر کنید که خدایا! کِی می‌شود این در به روی من باز شود و من واقعاً تو را دوست داشته باشم. یعنی فکر و ذکرش را رها نکنید.

کليه حقوق اين سايت متعلق به پایگاه خبري-تحليلي مشرق نيوز مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

چطور می شود عاشق خدا شد

۱۳۹۱/۱۲/۰۸


۳۴۱۰۵ بازدید

نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها



“محبت” از ریشۀ “حب” به معنای دوستی است. محبت خداوند به بندگان به معنای متفاهم عرفی نیست؛ زیرا لازمۀ این معنای عرفی انفعال نفسانی است که خداوند از آن پاک و منزه است، بلکه حب خداوند به بندگان، ناشی از حب او به ذات خویش است. خداوند افعال خویش را دوست می‌دارد و چون مخلوقاتش، نتیجۀ فعل او هستند، آنها را نیز دوست دارد.

راه‌های رسیدن به محبت الاهی، چنان‌که در قرآن کریم در اوصاف محبوبانش بیان کرده است، راه‌هایی؛ مانند صبر، تقوا، توبه، احسان، پاکی، جهاد و مبارزه و … است که انسان می‌تواند با پیمودن این راه‌ها و متصف شدن به این اوصاف، مورد محبت خدای متعال قرار گیرد.

“محبت” از ریشۀ “حب” است، و در لغت به معنای دوستی، مهر و دلبستگی است. «حب»، «یحب» او را دوست داشت، بدان علاقه پیدا کرد.[1] بنابراین، محبوب؛ یعنی دوست داشته شده.

محبت خدا به بندگان

چگونه دل خدا را بدست آوریم

محبت یک رابطۀ وجودی است و یکی از مهم‌ترین اسباب محبت، حب ذات است که در هر موجودی وجود دارد. خداوند به ذات خود و کمالات خود آگاهی دارد؛ و از این جهت به خود عشق می‌ورزد و خود را دوست دارد. همان‌گونه که آفریده‌های خود را به جهت حب ذات دوست دارد؛ چرا که این آفریده‌ها از افعالی است که از ذات او نشأت می‌گیرد.

محبت خداوند به بندگان به معنای متفاهم عرفی آن نیست؛ زیرا که لازمۀ این معنای عرفی انفعال نفسانی است که خداوند از آن پاک و منزه است، بلکه حب خدا ناشی از حب او به ذات خویش است. حب خداوند به خویش همان ادراک خیر است. خداوند از آن‌رو که مدرک جمال خویش است، عاشق است و از آن‌رو که ذات او مدرک است به ذات، معشوق است و چون فعل خداوند از ذات او جدایی ندارد، آن نیز مورد محبت خداوند است. بدین معنا که خداوند افعال خویش را دوست دارد و چون مخلوقاتش، نتیجۀ فعل حضرتش هستند، آنها را نیز دوست دارد.[2]

پس همۀ موجودات جهان، محبوب خداوند متعال‌اند، لکن آنچه در این‌جا ما در پی آنیم، محبوب بودن انسان‌‏ها است به معناى خاص آن، که در ادامۀ بحث خواهد آمد.

برای آن‌که روشن شود، چگونه می‌توان محبوب خداوند واقع شد، و راه رسیدن به مقام بلند حب چیست؟ ضروری است، ابتدا محبوبان خدا شناخته شوند، تا انسان بتواند با شناخت آنان راه‌های رسیدن به آن مقام را بپیماید و در سلک محبوبان خداوند درآید.

در قرآن کریم گروه هایی معرفی شده‌اند که مورد محبت خدایند و خداوند آنان را دوست دارد. در زیر برخی از آنان به عنوان نمونه بیان می‌شود.

اینها گروهی از انسان‌ها هستند که مورد محبت خدا قرار گرفته و خداوند آنان را دوست دارد.

معنای محبت خداوند به بنده این است که خداوند حجاب‌ها را از قلبش پاک می‌کند، تا وی با چشم دل او را ببیند و او را برای رسیدن به مقام والای قرب الاهی توان می‌بخشد، همین ارادۀ خدا نسبت به بنده محبت او است. به بیان دیگر، محبت خدا عبارت است از تطهیر باطن بنده از غیر خدا و خالی نمودن وجودش از هر مانعی که بین او و خدایش حایل و فاصله می‌شود.[10]

عرفا معتقدند محبت خدا نسبت به بندگان دو گونه است.

الف) از راه قرب نوافل،

ب) قرب فرایض.[11]

بدیهی است که یکی از نشانه‌های محبت خدا به بنده توفیق در اطاعت اوامر و ترک نواهی او است و ظهور و بروز محبت خدا به بندگانش، همان بروز رحمت و کرامت حضرتش به بندگان است.

راه‌های کسب محبت الاهی

 و محبت و دوستی دنیا و حب خداوند در یک قلب جمع نمی‌شوند: لَا یَجْتَمِعُ لَکُمْ حُبُّ اللَّهِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا».[13] بدیهی است که اگر محبت خدای در درون کسی جای گیرد، محبوب وی خواهد شد.

 ابن عربی در وجه ارتباط بین پیروی از پیامبر(ص) و محبت خدا می‌گوید: اگر خداوند پیروی از پیامبر(ص) را عامل محبت بر شمرده، به آن دلیل است که رسول جلوۀ حق در آیینۀ عالم است.[16] بنابراین، از نگاه ابن عربی هیچ‌کس نمی‌تواند بدون تبعیت از رسول(ص) محبوب حضرت حق گردد؛ زیرا پیامبر(ص) هم تابع دستورات الاهی است، بدین ترتیب تبعیت هم در پیامبر(ص) و هم در پیروانش انگیزه‌ی محبت خدا است.[17]

در همین راستا برخی از مفسران می‌گویند: در این‌که خداوند مثلاً صابران را دوست دارد و یا متوکلین و یا مقسطین را، این دوست داشتن در حقیقت بازگشتش به این است که توکل محبوب خدا است و متوکل هم به دلیل این‌که توکل دارد محبوب خدا است.[24]

البته ممکن است، انسان اهل توکل یا صابر، اوصاف دیگری داشته باشد که محبوب خدا نباشد، اما توکل و صبر او محبوب خدا است. اما اگر انسان طوری شد که جز خدا چیزی نخواست و تمام مسیرهای کمال را پیمود، آن وقت ذات این انسان محبوب خداوند واقع می‌شود و پس از آن همۀ اوصاف و افعالش محبوب خدا می‌گردد.[25]

اگر چنین شد و خدای متعال نسبت به انسانی محبت داشت همۀ نظام آفرینش به او مهر می‌ورزند؛ چرا که همۀ آنها تابع ارادۀ الاهی هستند. این مقام از برجسته‌ترین مقام‌های انسانی است. خداوند محبوب کسی باشد مهم نیست، آنچه بسیار مهم است این است که انسانی محبوب خدا شود.[26]

بنابراین، اگر چنین شد که انسان حبیب الله شد، آن وقت کار او کار خدا است، حرف او حرف خدا است و … و آثار خدایی در او ظهور پیدا می‌کند.

در حدیث معروف قرب نوافل از رسول خدا(ص) آمده که خدای متعال به من فرمود: “ما یتقرب الی عبد من عبادی بشیء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الیّ بالنافلة حتی احبه…”؛[27] هیچ چیز به اندازۀ انجام واجبات بنده را به من نزدیک نمی‌کند، اما بندۀ من از راه نوافل(مستحبات) و انجام عبادت‌های مستحب به من نزدیک می‌شود، تا آن‌جا که محبوب من می‌گردد، اگر محبوب من شد، آن‌گاه من زبان او می‌شوم و او با فیض خاص من که در مقام فعل به صورت زبان او درآمده است سخن می‌گوید و چشم او می‌شوم و او با فیض خاص من که در مقام فعل به صورت چشم او درآمده است می‌بیند.

 بر همین اساس، کلام مؤمنی که محبوب خدا شد به منزلۀ کلام خدا است.[28]

هم‌چنین اگر انسان محبوب خداوند واقع شد بالاتر از محبوبیت، خداوند عاشق او می‌شود. بر اساس حدیث وارده از پیامبر(ص) که فرمود: “اذا احب الله عبداً عشقه و عشق علیه، فیقول عبدی انت عاشقی و محبی و انا عاشق لک و محب لک، ان اردت او لم ترد”؛[29] زمانی که بنده‌ای محبوب خدا می‌شود، خداوند او را عاشق خویش می‌گرداند و خود نیز به او عشق می‌ورزد. سپس می‌گوید: بنده من تو عاشق و دوست‌دار منی و من نیز عاشق و محب تو هستم، چه بخواهی چه نخواهی.

نتیجه آن‌که راه‌های مختلفی برای رسیدن به مقام محبت باری تعالی و درک این فیض وجود دارد، که از جملۀ آنها، صبر، توبه، تقوا و … و به طور خلاصه، ترک محرمات و انجام فرایض و واجبات الاهی و انجام مستحبات است.

[1]. جبران مسعود، فرهنگ الرائد، ج 2، ص 1551، واژه «حب».

[2]. کاشفی، محمد رضا، آئین مهرورزی، ص 99 – 102؛ ابن سینا، رسالۀ عشق، ص 4 – 6.

[3]. آل عمران، 146.

[4]. همان، 76.

[5]. همان، 159.

[6]. بقره، 222.

[7]. همان، 195.

[8]. صف، 4.

[9]. مائده، 42.

[10]. شبر، سید عبدالله، کتاب الاخلاق، (ترجمه)، ص 412 – 413.

[11]. طباطبائی، فاطمه، سخن عشق، ص 171، تهران، چاپ اول، 1380ش.

[12]. احزاب، 4.

[13]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 503، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.  چگونه دل خدا را بدست آوریم

[14]. عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، ج 2، ض 337.

[15]. آل عمران، 31.

[16]. فتوحات مکیه، ج 2، ص 336.

[17]. سخن عشق، ص 171.

[18]. همان، ج 2، ص 274.

[19]. آل عمران، 57.

[20]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، ج 2، ص 446، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، 1386ش.

[21]. بقره، 195.

[22]. مائده، 6.

[23]. جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات، ص 86 – 87، قم، اسراء، چاپ چهارم، 1380ش

[24]. جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، ج 12، ص 252، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ش.

[25]. همان، ص 256.

[26]. همان، ص 254.

[27]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 352، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[28]. سخن عشق، ص 278.

[29]. همان، ص 34.

آخرین پرسش ها و پاسخ ها را همه روزه در ایمیل خود مطالعه کنید

ما 11484 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و استفاده از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز است.

چگونه مى توان رحمت خدا را به دست آورد؟

خداوند مهربان در آيه 156 سوره اعراف مى فرمايد: (و رحمتى وسعت كلَّ شىء); «رحمت من همه چيز را فرا گرفته است.» با توجّه به اين آيه، رحمت خدا همه دنيا را پر كرده است و همه موجودات از مهربانى خدا و رحمت او استفاده مى كنند. اگر دقّت كنيد مى بينيد كه خدا هيچ كس را از رحمت خود محروم نكرده است. خدا حتّى به كافران هم نعمت هاى زيادى داده است. او هر روز به حيوانات كوچك و بزرگى كه در جهان وجود دارند غذا مى رساند و زندگى را براى آنان شيرين و لذّت بخش مى كند. به هر جاندارى از همان زمان تولّد وسايلى داده كه بتواند با آن زندگى خود را بگذراند; به زرّافه گردن درازى داده كه بتواند با آن برگ درختان را بخورد، به فيل خرطوم داده كه بتواند آب و غذاى مورد نيازش را از زمين بردارد، به ماهى دم و باله هايى داده كه با آنها شنا كند و به دنبال غذا بگردد، به پرندگان پر و بالى داده كه بتوانند پرواز كنان غذاى دل خواهشان را پيدا كنند. پس قبل از اين كه ما به دنبال رحمت خدا باشيم رحمت خدا به ما رسيده است.امّا خدا يك رحمت ويژه و مخصوص هم دارد كه براى رسيدن به آن بايد تلاش كرد. احتمالا پرسش بالا هم درباره همين رحمت است; يعنى پرسيده اند: اگر بخواهيم رحمت و لطف مخصوص خدا را به دست آوريم بايد چه كنيم؟ قرآن كريم در آيه 30 سوره جاثيه پاسخ روشن و مختصر و مفيدى داده است. در اين آيه مى خوانيم: «امّا كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى كند.» پس رسيدن به اين رحمت دو شرط دارد: يكى ايمان و ديگر انجام كارهاى خوب.شرط اوّل كه ايمان است، به معناى اعتقاد به خداى يگانه است. شرك و بت پرستى در مقابل ايمان قرار دارند.شرط دوّم هم كه انجام دادنِ كارهاى خوب است، انجام همان كارهايى است كه قرآن كريم و اهل بيت(عليهم السلام) به آن كارها فرمان داده اند; احترام به پدر و مادر، خواندن قرآن، يارى ديگران، عيادت از بيماران، يادگيرى علم و دانش، زيارت امامان، دفاع از كشور اسلامى، محبّت كردن به برادران و خواهران دينى، نماز خواندن و روزه گرفتن و ده ها كار خوب ديگر از جمله كارهاى خوبى هستند كه با انجام آنها مى توانيم رحمت مخصوص خدا را به دست آوريم.پس براى به دست آوردن رحمت مخصوص خدا بايد به او ايمان داشته باشيم و به حرف هاى او گوش كنيم.

منبع: کتاب پاسخ های روان به پرسش های قرآنی کودکان/غلامرضا حیدری ابهری

 

اطلاعات بیشتر در مورد فرمت‌های متنی

چگونه دل خدا را بدست آوریم

چگونه دل خدا را بدست آوریم
چگونه دل خدا را بدست آوریم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *