حوزه/ يكي از عوامل مهم قساوت قلب كه بسي جانكاه است، آمال و آرزوهاي دنيوي است. البته بايد توجه داشت كه هر آرزوئي زشت و مذموم نيست. آن آرزوئي مذموم است كه از تعلقات مادي و دنيوي ريشه بگيرد، چنين آرزوهائي عامل قساوت قلب محسوب مي شوند.
به گزارش خبرگزاری «حوزه»، تربیت اسلامی از توصیه های بزرگان دین برای مسلمانان است که در شماره های گوناگون، بخش های مختلفی را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.
* روشنی و پاکی دل
– سؤال
در مورد روشني و پاكي دل توضيح دهيد؟
چگونه دل خود را پاک کنیم
– پاسخ
معادل «قلب» در فارسي همان لفظ «دل» است كه در نظم و نثر فراوان به كار برده ميشود؛ مثلاً وقتي ميگويند: «دلت را پاك كن»، «دل نوراني داشته باش» و … در همة موارد مراد همان چيزي است كه در عربي به آن «قلب» يا «فؤاد» گفته ميشود.[1]
قلب در قرآن از موقعيت بسيار ممتازي برخوردار مي باشد و اكثر كارهاي نفساني به او نسبت داده شده است، از قبيل: ايمان، كفر، نفاق، تعقل، فهم، قبول حق و عدم قبول آن، هدايت، ضلالت، آرامش و … .[2]بالاتر از اين، مقام قلب در قرآن آنچنان عالي است كه آنجا كه سخن از وحي ـ يعني ارتباط انسان با خدا ـ به ميان ميآيد قلب ذكر ميشود. خدا در قرآن به پيامبر ميفرمايد: «روح الامين (جبرئيل) قرآن را بر قلب تو نازل كرد تا از بيمدهندگان باشي».[3]
بنابراين مي توان گفت حيات، بستگي به قلب و روح دارد، اوست كه بدن را اداره مي كند، تمام اعضاء و جوارح مسخّر او هستند، و همه اعمال و حركات از قلب سرچشمه ميگيرد. پس ميتوان گفت كه سعادت و شقاوت انسان به چگونگي قلب او بستگي دارد.
از قرآن و احاديث استفاده ميشود، همچنانكه بدن انسان گاهي سالم است و گاهي بيمار، قلب او هم گاهي سالم است و گاهي بيمار، خدا در قرآن كريم ميفرمايند: «روزي كه مال و اولاد براي انسان سود ندارند مگر كسي كه با قلب سالم به سوي خدا رجوع كند».[4] چنانكه ملاحظه نموديد در اين آيه و آيات ديگر سلامت به قلب نسبت داده شده و حتي سعادت اخروي انسان را منوط به اين ميدانند كه با قلبي سالم و خاشع به سوي خدا بازگردد.
با كنار هم قرار دادن آيات و روايات مربوط به قلب ميتوان اينگونه نتيجه گرفت كه معصومين قلب را به سه دسته تقسيم نمودهاند:
1. قلب كافر: قلبي است كه از فطرت اصلي خود منحرف شده و به عالم بالا نمينگرد بلكه فقط به امور دنيا مينگرد. به همين جهت خدا و جهان آخرت را مشاهده نميكند. چنين قلبي نور ايمان در آن نميتابد و يكسره تاريك است.
2. قلب مؤمن كامل: درب قلب مؤمن به سوي عالم بالا و جهان غيب مفتوح است. چراغ ايمان در آن روشن شده و هيچگاه خاموش نخواهد شد. در چنين قلبي جز خدا و فرشتگان مقرب الهي كسي و چيزي جاي ندارد و يكپارچه نور و سرور و شوق و صفاست.
3. قلب مؤمني كه گاهي هم به گناه آلوده ميشود. قلب چنين فردي تاريك و مسدود نيست، بلكه به وسيلة نور ايمان روشن شده و براي دريافت كمال و افاضات الهي مفتوح ميباشد. ليكن در اثر گناه، نقطه سياهي در آن به وجود آمده و بدين وسيله شيطان در آن راه يافته است. در چنين قلبي هم فرشتگان راه دارند و هم شياطين. فرشته از دريچة ايمان وارد ميشود و او را دعوت به خير ميكند و شيطان از نقطة سياه نفوذ ميكند و او را دعوت به بدي ميكند. اينان همواره در حال نزاع و جدال هستند، و زندگي باطني و سرنوشت اخروي انسان هم بستگي به نتيجة اين جدال دارد و از همين روست كه جهاد با نفس هم ضرورت پيدا ميكند.[5]
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در وصيتنامة خويش به فرزندش امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: «ذَكِ قَلبَكَ بالأَدبُ كَما تُذَكي النارُ بِالحُطَبِ»[6] ـ دل خود را با ادب پاك و روشن بدار، چنانكه آتش را با هيزم برافروخته نگه ميدارند. در اين كلام قلب انسان به آتشي تشبيه شده است كه اگر آن را رها كنند خاموش ميشود. و اگر هيزم بياورند و در آن آتش بيندازند، افروخته ميشود، همانگونه كه آتش، فروزش و روشني را با خود دارد و جهت استمرار اين حالت به هيزم احتياج دارد، دل آدمي نيز به كمك ادب، روشني و فروزش پيدا ميكند و قوي ميگردد. آتش با هيزم برافروخته ميماند و دل، با ادب، منظور از ادب هم چيزهائي است كه باعث حُسن رفتار انسان ميشود يعني به آنچه آدمي جهت حُسن و زيبائي رفتارش ميآموزد ادب اطلاق ميشود.
از اين كلام علي ـ عليه السّلام ـ چند نكته را ميتوان برداشت كرد:
1ـ قلب و دل قوهاي است در درون انسان كه براي افروختن، روشن شدن، گرمي دادن و نور بخشيدن آمادگي دارد؛ ولي اين كارها خود به خود انجام نميگيرد و احتياج به نيرو و تغذيه دارد. همانطور كه بدن ـ به خصوص در سنين طفوليت و جواني ـ آمادگي رشد دارد، ولي خود به خود رشد نميكند و احتياج به تغذيه دارد تا رشد نمايد، قلب هم آمادگي درك حقايق و ابراز احساسات و عواطف را دارد، ولي بايد تغذيه شود و غذاي سالم به آن برسد. از اين رو بايد انرژي لازم را براي قلب تأمين كرد چون بدون داشتن منبع انرژي خاموش خواهد شد.
2ـ نكتة ديگري كه از اين كلام نوراني حضرت علي ـ عليه السّلام ـ استفاده ميشود اين است كه اگر ميخواهيم آتش دل هميشه روشن و آماده پذيرش حقائق و اظهار عواطف باشد بايد به كمك چيزي كه قابليت و توان انرژي زايي دارد، انرژي قلب تأمين گردد. هر چيزي نميتواند تأمينكننده انرژي قلب باشد، همانگونه كه اگر آب يا سنگ در آتش بريزيم، در اشتعال آن هيچ تأثيري ندارد. اگر چيزي را در قلب قرار دهيم كه به جاي شعلهور سازي، آن را خاموش و نابود ميسازد، نبايد انتظار فعاليت از آن داشت. اين چنين نيست كه هر چه به دل وارد ميشود به نفع دل باشد و هر معلوماتي كه به دل عرضه كنيم موجب تقويت احساسات و باعث رشد و كمال دل شود. چه بسا تغذيه اگر از مواد مسموم باشد موجب فساد و نابودي قلب ميگردد و يا فعاليت آن را كند مينمايد. پس بايد قلب را به چيزي تغذيه نمود كه با كمال و تعالي آن تناسب دارد و موجب رشد آن ميشود.
3. نكتة ديگري كه از اين فراز وصيتنامه استفاده ميشود اين است كه قلب به عنوان مركز ادراك و احساس، به تغذيه دمادم احتياج دارد. گاهي ما گمان ميكنيم وقتي مطلبي را فهميديم و به آن عالم شديم ديگر بارمان را بستهايم. در صورتي كه اين طور نيست. همانطور كه براي ايجاد روشنائي بايد مواد سوختي و انرژي لازم را تأمين نمود تا خاموش نشود و فعاليت آن مستمر باشد. قلب آدمي نيز همينطور است و نيازمند تأمين مدام انرژي است. با يك بار دانستن و برهان اقامه نمودن، كار تمام نميشود، توجه به يك مطلب فقط تا مدتي، كم يا زياد، ميتواند اثر داشته باشد. از همين رو بايد از آن مراقبت كرده رشد داده و تغذيه نمود والّا خاموش ميشود و اثرش از بين ميرود.
اگر ميخواهيم دلمان برافروخته و روشن باشد، رشد كند و به حقايق نزديكتر شود، بايد تغذيه و بهداشت دل پيوسته ادامه يابد و افكار صحيح به آن عرضه و افكار مسموم از آن دور گردد. در اين ميان آنچه مايه حيات دل است و دل را زنده نگه ميدارد و موجب رشد قلب ميشود و به برافروختگي نور قلب ميافزايد، ادب است. ادب، معارف صحيح و احساسات الهي و پاك را برميانگيزاند و باعث مصونيت دل از آفاتي همچون غفلت، گناه و ضعف معرفت ميشود و آن را از افكار غلط، اوهام و شبهات دور نگه ميدارد. همانطور كه غذاي سالم موجب رشد بدن و غذاهاي مسموم موجب ضعف آن ميشوند و گاهي هم منجر به مرگ آن ميگردند، دل نيز اگر از غذاهاي سالم، علوم و معارف حق، بهرهمند گردد، رشد ميكند و اگر از اينها محروم بماند و با شبهات و اوهام و افكار مغالطهآميز تغذيه گردد، ايمانش را از دست ميدهد و پس از مدتي فاسد ميشود. پس دل خويش را به وسيلة ادب و آموزههاي صحيح و مؤثر در حُسن رفتار، روشن نما و برافروز؛ آن چنانكه آتش به وسيلة هيزم برافروخته ميشود.[7]
در پايان بايد گفت كه شناخت عوامل قساوت قلب، منجر به دوري انسانها از آنها ميشود و با خالي شدن دل از اين عوامل، نور پاكي و روشنائي بر آن وارد ميشود به همين خاطر به بعضي از عواملي كه باعث تيرگي و قساوت قلب ميشوند اشارهاي گذرا ميكنيم:
1. يكي از عوامل مهم قساوت قلب كه بسي جانكاه است، آمال و آرزوهاي دنيوي است. البته بايد توجه داشت كه هر آرزوئي زشت و مذموم نيست. آن آرزوئي مذموم است كه از تعلقات مادي و دنيوي ريشه بگيرد، چنين آرزوهائي عامل قساوت قلب محسوب مي شوند.
2. يكي ديگر از عوامل قساوت قلب فراموش كردن خداست. آنگاه كه انسان خدا و ياد خدا را در زندگي خويش فراموش ميكند، دلش سخت ميشود و هنگاميكه دلي سخت شود، نه موعظه در آن اثر ميكند و نه استدلال و برهان او را رام ميكند.
حرص و طمع نيز باعث قساوت قلب است. پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: «از طمع اجتناب ورزيد زيرا حرص و طمع، دل را آشفته و قسي كرده و مُهر بر آن ميزند».[8]
4. غذا و لقمة حرام نيز باعث قساوت قلب ميشود. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «اي علي لقمة حرام، دل را سياه ميكند.»[9]
5. غفلت نيز از جمله عواملي است كه باعث قساوت قلب ميشود.
6. پُرخوري، شنيدن لهويات، زيادهگويي، قطع رحم، دنياخواهي، ترك عبادت و … از ديگر عواملي است كه در روايات، آنها را باعث قساوت قلب پنداشتهاند.
در آخر بايد گفت، دلي پاك و نوراني است كه اين عوامل را نداشته باشد و اين تنها به صرف گفتار نيست كه «دلت پاك باشد» بلكه در عمل هم بايد اثبات كني كه «دلت پاك است».
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پند جاويد. محمّد تقي مصباح يزدي. ج2. انتشارات مؤسسة امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ.
2. حكمتها و اندرزها. مرتضي مطهّري. انتشارات صدرا.
3. خودشناسي در تربيت اسلامي. سيد يوسف ابراهيميان آملي. ج2. چ1. آمل: بيجا.
4. جوان و نيروي چهارم زندگي. محمّدرضا شرفي، انتشارات سروش.
5. خودسازي (تزكيه و تهذيب نفس). ابراهيم اميني. قم: انتشارات شفق، 1372.
پي نوشت ها:
[1] . مصباح يزدي. محمّد تقي، پند جاويد. قم: انتشارات مؤسسه امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ ، چاپ اول، 1380، ج2. ص86
[2] . اميني. ابراهيم. خودسازي (تزكيه و تهذيب نفس). قم، انتشارات شفق، چاپ دوم. 1372، ص 42
[3] . شعراء/194
چگونه دل خود را پاک کنیم
[4] . شعراء/89
[5] . همان، خودسازي، ص 53
[6] . همان، پند جاويد، ج2، ص 85
[7] . پند جاويد. همان، ج2. ص 85 تا 90
[8] . ابراهيميان آملي، سيد يوسف، خود شناسي در تربيت اسلامي. آمل، چاپ اول، 1378، ج2. ص44
[9] . همان. ص44
منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
تمامی حقوق این سایت برای خبرگزاری حوزه محفوظ است. ۱۳۹۸©
بازنشر مطالب خبرگزاری حوزه در سایر خبرگزاریها و روزنامهها بدون ذکر منبع آزاد است.
تهذیب نفس نکته ای است که اهل سلوک هیچگاه فراموش نکرده و دایم در آن بوده اند و تمام تلاش آنها در طول زندگی در این مسیر بوده است ، آنقدر تهجد کرده و ریاضیت کشیده اند که نفس سرکش را رام نموده و الهی کرده اند، بطوری که این نفس را هم نشین خدای متعال شده و به کمال و سعادت ابدی رسیده است.
آنچه در ذیل میخوانید گفتاری کوتاه از موحوم آیتالله اشتهاردی (ره) پیرامون شیوه تطهیر قلب است که تقدیم میگردد.چگونه دل خود را پاک کنیم
قلب انسان به گونه ای است که در خیلی از موارد گناهان, ذره ذره در آن جمع می شود و زنگار شدیدی در قلب او ایجاد می شود و اگر متوجه آن نباشد, یک دفعه مصداق آیه شریفه «علی قلوبهم أکنة »میشود.
«اکنة» جمع «کنة» و به معنای پرده ضخیم یا پردهای روی پرده دیگر است، که هیچ منفذی را برای ورود نور نمیگذارد، «علی قلوبهم أکنة أن یفقهوه و فی آذانهم وقرا اسرا46» یعنی بر قلبشان پردهای ضخیم آویزان شده و بر گوشهایشان سنگینی سایه افکنده است.
همه اینها مطالب واقعیه برای تربیت بشر است و تمام انسانها،خصوصا ما طلاب و روحانیون باید توجه داشته باشیم. ما مدعی هستیم که می خواهیم مربی شویم؛لذا هر لحظه باید هوشیار باشیم،بر قلب ما، گرد و غباری هرچند اندک ننشیند و دائما در حال پاک کردن و تطهیر نمودن قلب باشیم. پاک کردن قلب نیز روشی دارد.
سید بن طاووس در کتاب محاسبات نفس آورده: انسان هرشب قبل از خواب باید تمام حرکات، سکنات و کارهای روزمره خویش را محاسبه کند؛ مثلا امروز صبح از خواب بیدار شده، تا الآن کارهایی را انجام داده؛کدامیک از آنها خدایی و کدامیک شیطانی بوده.
اگر دید کارهای خدایی بیشتر بوده، شکر خدای را به جای آورد و اگر کارهای شیطانی اش بیشتر باشد، مریض است و باید به طبیب مراجعه کند. برای درمان این نوع مرضها باید دائما مراقبه و محاسبه داشته باشیم و در این راه باید ریاضت کشید و نفس را مهار کرد.
بنا به فرمایش آیتالله العظمی بروجردی، شیطان مانند صیادی است که همیشه در کمین صید است و یکی پس از دیگری اهدافی را، که طلاب برای آمدن به حوزه علمیه، برای خودشان تعیین کرده بودند، منحرف میکند، بعد هم دشمن علما می شود و برای آنها تعیین تکلیف میکند و این،علامت انحراف است.
مؤمن باید طوری باشد که وقتی مردم با او ارتباط برقرار میکنند، حسن ظن و عقیدهشان نسبت به او حفظ شود و این از شئون مؤمنین است و باید این شأنیت را حفظ کنند.
شایسته است بر تو كه از معاشرت هاى خالى از تعلیم با مردم بكاهى ، به ویژه ثروتمندان و مترفین و دنیا خواهان ، باید آنچه را كه آخرت را از یاد تو مى برد و میل و رغبت به دنیا را در تو ایجاد مى كند، رها كنى ، و با صالحان و پارسایان و اهل عبادت همراه گردى ؛ زیرا این عمل به طور كلى در تهذیب نفس مؤ ثر است .
نفس مانند یك قاطر چموش وسركش است؛ انسان گاهی خیال میكند كه نفسش سربه زیرشده و دیگرتخطی نمیكند، ولی تاكمی میدان می یابدشروع به لگدپراكنی می نماید.
لذا انسان باید با تذلل وخشوع واقعا از خدابخواهد كه همیشه زمام ودهانه ی نفس راخودش دردست بگیرد وآن راآنی به دست خودانسان نسپارد.
آیت الله آقا مجتبی تهرانی ذیل بحث ادب الهی می فرمایند:
قلب یک ظرف است و ادب و بی ادبی این ظرف در ربط با مظروف آن است. ما راجع به قلب روایات متعدّده داریم که همین تعبیر است. علی(علیهالسلام) میفرماید: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ»؛ این دلها ظروف هستند. «فَخَیْرُهَا أَوْعَاه» .
در روایتی دیگر از پیغمبر اکرم هست که فرمودند: «قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): ان لله تعالی فی الارض اوانی الا فیها القلوب»؛ در زمین، برای خدا ظرفهایی وجود دارد که عبارت از دلها است. صحبت در این است که این ظرف برای کیست و مظروفش چیست؟
قلب؛ مخزن حبّ الهی، دار حق تعالی، حرم الله و ناموس خدا است!
منابع:
کتاب پندهاى حكیمانه علامه حسن زاده آملى
خبرگزاری حوزه
چگونه دل خود را پاک کنیم
شیعه آنلاین
تهیه و فرآوری : جواد دلاوری ، گروه حوزه علمیه تبیان
تبیان، دستیار هوشمند زندگی
پل های ارتباطی
بلوار کشاورز،خیابان نادری،نبش حجت دوست،پلاک 12
public@tebyan.com
02181200000
دسترسی سریع
محصولات و خدمات
اشتراک در خبرنامه
کلیه حقوق این سایت مربوط به موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان میباشد.
به نام خدایی که «مقلّب القلوب» است. دل ها را زیر و رو و دگرگون می سازد، با این گونه تحولّات درونی، زندگی بیرونی هم
دگرگون می شود، خدایی که در دل عارفان صاحب دل جای دارد و از رهگذر چنین دل های پاک، می توان «سلوک معنوی»
داشت و راهی به سوی خدا یافت و «خدایی» گشت و «الهی» زیست.
آن چه با عنوان قلب و دل، در قلمرو معارف دینی و آموزه های عرفانی و اخلاقی مطرح است، با آن «دل» که خاستگاه
هوس های شیطانی و تمایلات نفسانی است، متفاوت است.
این، راه به ملکوت می گشاید، آن به بیراهه نفسانیّات می کشاند.
این، مدبّر و مدیر وجود است، آن مدار وسوسه های دون.چگونه دل خود را پاک کنیم
در روایات، برای «قلب»، نقشی هدایت گر و کنترل کننده و پیشوا معرفی شده است. پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ فرموده است:
«القلب ملک و له جنود، فاذا صلح الملک صلحت جنوده و اذا فسد الملک فسدت جنوده»،1 قلب همچون پادشاهی است که
لشکریانی دارد. اگر پادشاه صالح باشد، سربازانش هم صالح می شوند و هرگاه فرمانروا خراب باشد، سپاهیان او نیز فاسد و
خراب می شوند.
این، یعنی همان نقش رهبری، هدایت گری، خط دهی، سامان بخشی و مدیریت در حالات و رفتار و خصلت های انسان، که در
اختیار دل است.
به همان نحو که «رهبری» در جامعه و انسان ها از حساسیت و اثرگذاری برخوردار است، قلب انسان نیز (نه آن عضو
صنوبری شکل درون قفسه سینه) حسّاس و کارساز و نقش پرداز است. پس می سزد که در مراقبت از آن و کنترل حالاتش و
ورودی ها و خروجی هایش و اثرگذاری و اثرپذیری هایش دقت شود.
گاهی کسی از «قلب سلیم» برخوردار است و دیگری از «قلب مریض». آیا بیمار دلان با صاحبان دل های صاف و زلال و مهذّب
یکسانند؟
گاهی قلبی مهر و موم شده و بسته و ختم شده است (ختم اللّه علی قلوبهم…)2 و گاهی دل، باز و گشوده است و شرح صدر
وجود دارد. آیا این دو گونه قلب، دو گونه رفتار و زندگی پدید نمی آوردند؟
آن چه در دل می گذرد، بر زبان هم جاری می شود، در عمل هم انگیزه می آفریند، هدف ساز هم هست و جهت را نیز تعیین
می کند.
پس باید دید که دل، کجایی است، چگونه است و به کدام پایگاه وابسته است؟
درست است که با یک «دل» نمی توان دو «دلبر» داشت و درست گفته اند که: «ای یک دله صد دله، دل یک دله کن…».
امّا مهم آن است که آن دل دار و دلبر، ارزنده و قیمتی و لایق «دل دادگی» باشد، وگرنه دل هر جایی هر روز بر شاخه ای
می نشیند و صاحب دل را آواره و هرجایی می کند.
از قرآن کریم الهام بگیریم که فرموده است:
«ما جَعَلَ اللّه لِرجلٍ مِنْ قلبینِ فی جَوفِه».3
خداوند در درون هیچ کس، دو قلب قرار نداده است.
البته این روشن است که هیچ کس دو قلب ندارد، لیکن رهنمود قرآن، به آن دلی است که کانون عشق ها، گرایش ها، عواطف و
احساسات، باورها، محبّت ها و گرایش هاست و باید تکلیف آن را روشن ساخت و هشیار ساخت و هشیار بود که آیا جایگاه
خداست، یا پایگاه شیطان؟
بر سر چند راهه های محبوب گزینی و دل سپاری و مهر ورزی. باید «تعیین راه» و «تعیین جهت» کرد، تا دل، سرگردان نماند و
طعمه غارت گران نشود.
اگر بزرگان عرفان و اخلاق، «دربانی دل» را رمز و راز رسیدن به کمالات دانسته اند و در پاسخ به این سوءال که از کجا به این
مقامات رسیده اید؟ گفته اند: دربان دلمان بودیم (کنتُ بوّاباًعلی قلبی)، این نکته، گویای ضرورت نظارت بر ورودی های دل
است و این که با قلب خودمان چه می کنیم و چه کنترلی بر آن داریم و به که می سپاریم و به چه می فروشیم؟
گفته اند که: «القلب حرم الله…»، دل حریم الهی است و در این حرم مقدّس، جز خدا را راه نده.
این دل، سرای توست، نه بیگانه
در راه دل نشسته و در بانم
حاشا که جز تو ره به دلم یابد
جانم فدایت، ای همه جانانم4
در کلام حضرت رسول چنین آمده است:
«ان اللّه تعالی فی الأرض أوانی، الا وهی القُلوب…»5
خداوند را در روی زمین ظرف هایی است، آگاه باشید که آن ظرف های الهی، قلب هاست، پس بهترین این ظرف ها نزد خدا، دلی
است که نسبت به برادران نازک تر و از گناهان پاک تر و در راه خدا استوارتر باشد.
عرش رحمانی که می گویند، آن نام دل است
بر در دل حلقه زن، کام دل از دل حاصل است
در ظرف دل چه باید ریخت و آن را از چه باید آکند؟
بالاخره این «جام دل»، تهی نمی ماند. اگر از عشق به خوبی ها و خوبان پر نکنی، از علاقه های بدلی و محبوب های عوضی و
معشوق های بی ارزش پر می شود و آن گاه، خالی کردن این خانه که به اجاره یا مالکیّت یک «بیگانه» در آمده است، بسیار
دشوار است! از اول باید مواظبت کرد که یک «نامطلوب» وارد آن نشود و آن جا خانه و بیتوته نکند.
اگر بتوانیم «مرغ دل» را بر شاخه «حبّ خدا» بنشانیم و اگر گرفتارش می کنیم، گرفتار عشق خوبان و پاکانش کنیم، یقیناً ما را
به بیراهه نمی کشد و پشیمانی به بار نمی آورد. صبری اصفهانی می گوید:
گر طیر دل بر سر کوی تو، معذورش دار
چه کند؟ قاعده مرغ گرفتار این است6
اگر بتوانیم در دل، «چراغ معرفت» برافرازیم.
نه…اصلاً اگر بتوانیم دل را چراغ معرفت سازیم و با نورانیت دل، راه زندگی را طی کنیم، تا قیامت، مسیر ما را روشن می سازد.
این کلام حضرت باقرالعلوم ـ علیه السلام ـ است، که در ترسیم دل ها و حالات آن ،از جمله به «دل موءمن» اشاره می کند که همیشه
باز، روشن و روشن گر است تا روز قیامت: «و قلب مفتوح فیه مصباح یزهر و لا یطفأ نوره الی یوم القیامةِ و هو قلب الموءمن».7
در قلمرو دل، گام های دیگری خواهیم زد.
چگونه دل خود را پاک کنیم
باشد که همراهی شما با این گام ها، به «مقصد» نزدیک ترمان کند.
1.میزان الحکمه، حدیث 16911.
2.بقره (2) آیه 7.
3.احزاب (33) آیه 4.
4.برگ و بار، ص 19.
5.میزان الحکمه، ج 5، ص 217.
6.گلزار ادب، ص 282.
7.معانی الأخبار،ص 395،ح 50.
به نام خدایی که «مقلّب القلوب» است. دل ها را زیر و رو و دگرگون می سازد، با این گونه تحولّات درونی، زندگی بیرونی هم@@N@@دگرگون می شود، خدایی که در دل عارفان صاحب دل جای دارد و از رهگذر چنین دل های پاک، می توان «سلوک معنوی»@@N@@داشت و راهی به سوی خدا یافت و «خدایی» گشت و «الهی» زیست.
آن چه با عنوان قلب و دل، در قلمرو معارف دینی و آموزه های عرفانی و اخلاقی مطرح است، با آن «دل» که خاستگاه@@N@@هوس های شیطانی و تمایلات نفسانی است، متفاوت است.
این، راه به ملکوت می گشاید، آن به بیراهه نفسانیّات می کشاند.
این، مدبّر و مدیر وجود است، آن مدار وسوسه های دون.
در روایات، برای «قلب»، نقشی هدایت گر و کنترل کننده و پیشوا معرفی شده است. پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ فرموده است:@@N@@«القلب ملک و له جنود، فاذا صلح الملک صلحت جنوده و اذا فسد الملک فسدت جنوده»،1 قلب همچون پادشاهی است که@@N@@لشکریانی دارد. اگر پادشاه صالح باشد، سربازانش هم صالح می شوند و هرگاه فرمانروا خراب باشد، سپاهیان او نیز فاسد و@@N@@خراب می شوند.
این، یعنی همان نقش رهبری، هدایت گری، خط دهی، سامان بخشی و مدیریت در حالات و رفتار و خصلت های انسان، که در@@N@@اختیار دل است.
به همان نحو که «رهبری» در جامعه و انسان ها از حساسیت و اثرگذاری برخوردار است، قلب انسان نیز (نه آن عضو@@N@@صنوبری شکل درون قفسه سینه) حسّاس و کارساز و نقش پرداز است. پس می سزد که در مراقبت از آن و کنترل حالاتش و@@N@@ورودی ها و خروجی هایش و اثرگذاری و اثرپذیری هایش دقت شود.
گاهی کسی از «قلب سلیم» برخوردار است و دیگری از «قلب مریض». آیا بیمار دلان با صاحبان دل های صاف و زلال و مهذّب@@N@@یکسانند؟
گاهی قلبی مهر و موم شده و بسته و ختم شده است (ختم اللّه علی قلوبهم…)2 و گاهی دل، باز و گشوده است و شرح صدر@@N@@وجود دارد. آیا این دو گونه قلب، دو گونه رفتار و زندگی پدید نمی آوردند؟
آن چه در دل می گذرد، بر زبان هم جاری می شود، در عمل هم انگیزه می آفریند، هدف ساز هم هست و جهت را نیز تعیین@@N@@می کند.
پس باید دید که دل، کجایی است، چگونه است و به کدام پایگاه وابسته است؟
درست است که با یک «دل» نمی توان دو «دلبر» داشت و درست گفته اند که: «ای یک دله صد دله، دل یک دله کن…».
امّا مهم آن است که آن دل دار و دلبر، ارزنده و قیمتی و لایق «دل دادگی» باشد، وگرنه دل هر جایی هر روز بر شاخه ای@@N@@می نشیند و صاحب دل را آواره و هرجایی می کند.
از قرآن کریم الهام بگیریم که فرموده است:
«ما جَعَلَ اللّه لِرجلٍ مِنْ قلبینِ فی جَوفِه».3
خداوند در درون هیچ کس، دو قلب قرار نداده است.
البته این روشن است که هیچ کس دو قلب ندارد، لیکن رهنمود قرآن، به آن دلی است که کانون عشق ها، گرایش ها، عواطف و@@N@@احساسات، باورها، محبّت ها و گرایش هاست و باید تکلیف آن را روشن ساخت و هشیار ساخت و هشیار بود که آیا جایگاه@@N@@خداست، یا پایگاه شیطان؟
بر سر چند راهه های محبوب گزینی و دل سپاری و مهر ورزی. باید «تعیین راه» و «تعیین جهت» کرد، تا دل، سرگردان نماند و@@N@@طعمه غارت گران نشود.
اگر بزرگان عرفان و اخلاق، «دربانی دل» را رمز و راز رسیدن به کمالات دانسته اند و در پاسخ به این سوءال که از کجا به این@@N@@مقامات رسیده اید؟ گفته اند: دربان دلمان بودیم (کنتُ بوّاباًعلی قلبی)، این نکته، گویای ضرورت نظارت بر ورودی های دل@@N@@است و این که با قلب خودمان چه می کنیم و چه کنترلی بر آن داریم و به که می سپاریم و به چه می فروشیم؟
گفته اند که: «القلب حرم الله…»، دل حریم الهی است و در این حرم مقدّس، جز خدا را راه نده.
این دل، سرای توست، نه بیگانه
در راه دل نشسته و در بانم
حاشا که جز تو ره به دلم یابد
جانم فدایت، ای همه جانانم4
در کلام حضرت رسول چنین آمده است:
«ان اللّه تعالی فی الأرض أوانی، الا وهی القُلوب…»5
خداوند را در روی زمین ظرف هایی است، آگاه باشید که آن ظرف های الهی، قلب هاست، پس بهترین این ظرف ها نزد خدا، دلی@@N@@است که نسبت به برادران نازک تر و از گناهان پاک تر و در راه خدا استوارتر باشد.
عرش رحمانی که می گویند، آن نام دل است
بر در دل حلقه زن، کام دل از دل حاصل است
در ظرف دل چه باید ریخت و آن را از چه باید آکند؟
بالاخره این «جام دل»، تهی نمی ماند. اگر از عشق به خوبی ها و خوبان پر نکنی، از علاقه های بدلی و محبوب های عوضی و@@N@@معشوق های بی ارزش پر می شود و آن گاه، خالی کردن این خانه که به اجاره یا مالکیّت یک «بیگانه» در آمده است، بسیار@@N@@دشوار است! از اول باید مواظبت کرد که یک «نامطلوب» وارد آن نشود و آن جا خانه و بیتوته نکند.
اگر بتوانیم «مرغ دل» را بر شاخه «حبّ خدا» بنشانیم و اگر گرفتارش می کنیم، گرفتار عشق خوبان و پاکانش کنیم، یقیناً ما را@@N@@به بیراهه نمی کشد و پشیمانی به بار نمی آورد. صبری اصفهانی می گوید:
گر طیر دل بر سر کوی تو، معذورش دار
چه کند؟ قاعده مرغ گرفتار این است6
اگر بتوانیم در دل، «چراغ معرفت» برافرازیم.
نه…اصلاً اگر بتوانیم دل را چراغ معرفت سازیم و با نورانیت دل، راه زندگی را طی کنیم، تا قیامت، مسیر ما را روشن می سازد.@@N@@این کلام حضرت باقرالعلوم ـ علیه السلام ـ است، که در ترسیم دل ها و حالات آن ،از جمله به «دل موءمن» اشاره می کند که همیشه@@N@@باز، روشن و روشن گر است تا روز قیامت: «و قلب مفتوح فیه مصباح یزهر و لا یطفأ نوره الی یوم القیامةِ و هو قلب الموءمن».7
در قلمرو دل، گام های دیگری خواهیم زد.
باشد که همراهی شما با این گام ها، به «مقصد» نزدیک ترمان کند.
1.میزان الحکمه، حدیث 16911.
2.بقره (2) آیه 7.
3.احزاب (33) آیه 4.
4.برگ و بار، ص 19.
5.میزان الحکمه، ج 5، ص 217.
6.گلزار ادب، ص 282.
7.معانی الأخبار،ص 395،ح 50.
این مجله مخصوص کودک و نوجوان می باشد.
پیام زن
ویژه مسائل زنان و خانواده
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
محمد جعفری گیلانی
سید ضیاء مرتضوی
3
7733305
7738743
7733305
payam-zan_man@aalulbayt.org
قم، صندوق پستی 371…
پرسمان
فرهنگی، اجتماعی، دانشجویی
مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
سید محمدرضا فقیهی
محمد باقر پور امینی
1380
3
7747240
7735473
7743816
info@porseman.net
www.porseman.n…
مبلغان
فرهنگی – تبلیغی
حوزه
1385/6/1
3
mbl
اینکه گفته می شود، دل باید پاک باشد حتما حرف درستی است، ولی دل پاک ظاهر نجس ندارد، دل پاک نمی گوید در روز عاشورا لباس قرمز بپوش؛ بلکه دل پاک می گوید در عزای امام ولو در حد سیاهی لشکر شرکت کن.
برخی معتقدند؛ ایمان افراد به ظاهر آن ها هیچ ربطی ندارد، مهم این است که ایمان و اعتقاد در دل انسان باشد. دل انسان باید با خدا باشد.
برخی می گویند:«چرا براساس ظاهر افراد قضاوت می کنید؟ ایمان به دل آدمه! خدا خودش می دونه من چقدر عاشقش هستم، ولی نمی تونم حجابو قبول کنم!» این افراد معتقدند؛ ایمان افراد به ظاهر آن ها هیچ ربطی ندارد، مهم این است که ایمان و اعتقاد در دل انسان باشد. دل انسان باید با خدا باشد.نشانه های ایمان داشتن به خداوند چیست؟در صدر اسلام نیز عده ای می گفتند؛ عمل اصلاً هیچ دخالتی در ایمان ندارد و همین که انسان تصدیق قلبی به وجود خدا و حقانیت اسلام و پیغمبر اسلام داشته باشد، هر گناهی هم که مرتکب شود ضرر به ایمان او نمی زند. در اصطلاح کلام به این طایفه «مرجئه» می گویند.
خلفای بنی امیه بیشتر از مرجئه حمایت می کردند تا هر گناهی می خواهند مرتکب شوند و با این حال، متهم به کفر نشوند. در روایات ما سفارش شده که قبل از این که مرجئه به سراغ نوجوانان شما بیایند به تعلیم آن ها بپردازید. مرجئه که به فرهنگ إباحه گری دامن می زدند زودتر مورد قبول واقع می شدند. فرهنگ إباحه گری زود رواج پیدا می کند، چراکه مروّج آزادی به معنای بی بندوباری است. لذا ائمه علیهم السلام تأکید می کردند که قبل از این که تبلیغات سوء مرجئه در جوانان شما اثر کند به فریادشان برسید و به آن ها بفهمانید که ارتکاب گناه بی عقاب نیست و حتی ممکن است ارتکاب گناه موجب سلب ایمان شود.چگونه دل خود را پاک کنیم
مذهب شیعه معتقد است که عمل اگر عملی صالح باشد ایمان را تقویت می کند و اگر عملی فاسد باشد ایمان را تضعیف می کند. اگر ایمان تقویت شود کم کم مراتب ایمان مؤمن بالاتر می رود.
بنابراین این قول که «دل آدم باید پاک باشه، ظاهر مهم نیست» هیچ مقبولیتی در دین ندارد. بلکه در جای جای قرآن کریم در کنار ایمان، عمل صالح مطرح شده است. در آموزه های قرآنی، عمل صالح، بازتاب بیرونی ایمان واقعی است. هر کس به ایمان واقعی دست یافته باشد در منش و کنش خویش نیک کردار خواهد بود.
وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ (سوره مائده، آیه 9) «خداوند کسانی را که ایمان آورده و عمل های شایسته کرده اند وعده داده که آن ها را آمرزش و پاداشی بزرگ است.» عمل صالح در اصطلاح، عملی است که در شرع به عنوان واجب یا مستحب معرفی شده است. ایمان و عمل صالح درحقیقت مانند دو کفه ترازویی هستند که سنجش بدون یکی از آن دو، ممکن نیست و ایمان بدون عمل صالح، سودی نخواهد داشت. اگر کسی بدون آنکه به برنامه های اسلام عمل کند، ادعای ایمان داشته باشد، ایمانش صوری و ادعایی است و هیچ سودی به حال او نخواهد داشت. الْإِیمَانُ تَصْدِیقٌ بِالْجَنَانِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان «ایمان، تصدیق با دل و اعتراف با زبان و التزام در عمل است.» (بحارالانوار، ج66 ص74) پس می توان همه ی اعمال را کنار گذاشتاگر بپذیریم که با داشتن دل پاک و عشق به خدا می توانیم برخی اعمال را انجام ندهیم، پس اعتبار همه اعمال دینی ساقط می شود زیرا هر کس می تواند این توجیه را در مورد هر حکمی از دین که باب میلش نیست بکار ببرد، مثلا” بگوید:«من نماز نمی خونم، روزه هم نمی گیرم اما خدا خودش می دونه دلم پاکه و عاشقش هستم. خدا خودش می دونه من چقدر دوسش دارم اما من نمی تونم به پسرعموم دست ندم.»
خداوند در آیه 150 سوره نساء می فرماید:إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً «کسانی که خدا و پیامبران او را انکار می کنند، و می خواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و می گویند:به بعضی ایمان می آوریم، و بعضی را انکار می کنیم» و می خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند…» از کوزه همان برون تراود که در اوستاگر یک فرد ایمان واقعی داشته باشد، باید عمل او نیز نشان دهد که این فرد به خداوند و دستورات او ایمان دارد یا نه. در هیچ جایی از دین اشاره نشده است که ظاهر یک مؤمن اهمیتی ندارد و مهم ایمان او در قلب و دل است بلکه بر عکس در روایات توصیه های بیشماری در خصوص ویژگی های پوشش یک مسلمان آمده است.
یک انسان صادق نمی تواند ادعا کند با اعتقاد است اما در ظاهر طور دیگری جلوه کند، و او توقع داشته باشد که دیگران از روی علم غیب، باطن او را بینند و بر اساس ظاهرش از او شناخت پیدا نکنند. ضرب المثل قدیمی می گوید؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست.
فرض کنید همسرتان شما را دوست دارد و به شما ابراز عشق هم کرده است در جایی اورا می بینید که با زنان دیگر گرم شوخی و خنده است، وقتی به او اعتراض می کنید در جواب می گوید:من قلبا” تو را دوست دارم فقط در ظاهر با این خانم ها شوخی می کنم اما در دلم هر لحظه به یاد تو هستم. آیا این توجیه قابل قبول است؟ آیا ظاهر رفتار ما می تواند با باطن عمل ما ارتباطی نداشته باشد؟
وقتی برخی زنان و دختران در جامعه با پوشش های زننده رفت و آمد می کنند بطوریکه نه تنها نگاه های مردان بلکه حتی نگاه های زنان نیز به سمت آن ها خیره می شود، چگونه می توان پذیرفت که این زنان، زنان با ایمان و دل پاکی هستند؟ روانشناسی زن و مرد و دل های پاک آنانهمه می دانیم که از نظر علم روانشناسی مردان از طریق چشم تحت تأثیر جنس مخالف قرار می گیرند و زنان از طریق شنوایی. به دلیل همین ویژگی مرد است که از زنان به صورت عکس ها، مجلات و فیلم های مستهجن و… مورد بهره برداری قرار می گیرند. به همین دلیل است که یک زن برای جلب نظر همسر خویش بر اساس فطرت به خودآرایی در خانه می پردازد و توقع دارد که همسر او نیز در مقابل به او ابراز محبت کند.(شنوایی)
وقتی نوع پوشش افراد در خانه برای اطرافیان پیام هایی را به دنبال دارد پس چگونه می توان ادعا کرد که نوع پوشش در جامعه و بین افرادی که هیچ شناختی هم از یکدیگر ندارند پیامی ندارد. وقتی در جامعه زنان طوری لباس می پوشند که دائماً پیام های جنسی را به مردان ارسال می کنند چگونه توقع دارند که مردان پیامی غیر از آنچه که می بینند دریافت کنند؟ وندی شلیت فارغ التحصیل فلسفه از آمریکا می گوید:چگونه می توانیم انتظار داشته باشیم مردان محترمانه رفتار کنند در حالی که تعداد زیادی از زنان دائماً پیام می فرستند که لازم نیست اینگونه باشند؟! (فمینیسم در امریکا، ص33)
طبق آزمایشات دانشمندان آلمانی، امواج نامرئی الکتریسیته مثبت از مردان و الکتریسیته منفی از زنان ساطع می شود و بر طبق آن یکدیگر را جذب می کنند و هیچ عاملی نمی تواند از آن جلوگیری کند. وجود حجاب و پوشش در روابط زن و مرد مانند عایق برای سیم های مثبت و منفی برای جلوگیری از خطر است. (برای چشم هایت، ص 31) دستور حجاب برای “زنان با ایمان” آمده استاتفاقاً آیه ی مخصوص به حجاب، خطاب به زنان با ایمان است، کسانی که قلباً به خداوند و پیامبر او ایمان آورده بودند. سیوطی (849ـ911 ق) به سند خود از ام سلمه نقل می کند که بعد از نزول آیه «یدنین علیهن من جلابیبهن» زنان انصار از منازلشان با پوشش های مشکی خارج می شدند. (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1415 ق.)
در کلام دیگری آمده است که نزد عایشه از برتری زنان قریش سخن به میان آمد. او گفت زنان قریش صاحبان فضیلت اند اما به خدا قسم من در پای بندی به کتاب خدا و ایمان به قرآن کسی را برتر از زنان انصار ندیدم. وقتی آیه «ولیضربنّ بخمرهنّ علی جیوبهنّ» نازل شد و مردان این آیه را در خانه ها بر زنان خود خواندند، بعد از آن هر یک از آن زنان با لباس خود، سر و کناره های صورتش را می پوشاند. آنان وقتی صبح پشت سر رسول خدا به نماز ایستادند سر و گردن خود را پوشانده بودند به گونه ای که خیال می کردی بر سر آن ها کلاغ نشسته است. (حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعه، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1412 ق.) آیت الله ناصری می فرمایند:«کسی نیست بگوید من خدا را دوست ندارم؛ همه دوست دارند، اما شرط دوست داشتن تبعیت است.»
بنابراین وقتی برخی می گویند ما در دل و قلب خود ایمان به خدا داریم و عاشق خدا هستیم اما ضرورتی برای حجاب نمی بینیم، در جواب باید گفت اتفاقاً پرروردگار مهربان خواسته است شما زنان با ایمان را با حجاب ببیند.
تزکیه ذهنی چیست؟
ناآگاهی های انسان از برخی قوانین هستی یا بی توجهی به ان ها منجر به تخلفاتی میشود که او را در معرض الودگی به ویروس های غیر ارگانیک قرار میدهد این ویروس ها (منظور از ویروس خود ویروس نیست و البته موجود غیر ارگانیک به موجودی مثل فرشته شیطان و… اطلاق میشود که زنده اند اما ارگان ویا اندام ندارند) با تسخیر کالبد ذهن و یا کانال ها و مبدل های انرژی انسان انواعی از مشکلات ذهنی (توهم های بینایی شنیداری پنداری و حسی دوشخصیتی و چند شخصیتی شدن وسواس رفتار و یا تمایلات غیر عادیست).+ میتوان ویروس را هوای نفسانی نامید.
این ویروس های هوشمند ممکن است به وضوح موجب مشکلات نشوند و تنها به انحراف کشیده شدن میزبان منجر میشوند.
بنابراین در مسیر عرفان و تقرب به خدا این موضوع مهم است و به وسیله ی نزدیکی به خدا باید تزکیه بوجود اید اگر به کمک خداوند تزکیه انجام دهیم و از ان جا که این تزکیه مربوط به ذهن است ما تزکیه ذهنی انجام داده ایم.
شایان ذکر است در زمانی ارتباط با خداوند و عالم معنا باید حواسمان به الهامات باشد ممکن است الهامات رسیده الهی نباشد و ما را از مسیر خارج کنند(طریقه ی تشخیص در پست قبل امده) و در ضمن نباید گذاشت در تصمیمات انسان که وابسته به اختیار او هستند این موجودات یا هواهای نفسانی تاثیری داشته باشند.چگونه دل خود را پاک کنیم
در پست بعد به تذکیه اخلاقی میپردازیم.
به زبای دیگر:
چه کسانی میتوانند از قلب پاک برخوردار باشند و این مهم دارای چه شرایطی است؟ چه بسیار افرادی که با وجدان خود تسویه حساب نکردهاند و خود را همواره فریب دادهاند؛ افرادی که در زندگی طعم گذشت به دیگران را نوعی ضعف میشمارند، کسانی از محبت کردن به دیگران دریغ میکنند. قطعا اینها نمیتواند صاحب مراحل والای شناخت قلب خویش شوند. به عنوان مثال کسانی که به علت غرور جواب سلام شما را هم نمیدهند نمیتوانند قلب خود را پاک کنند. وتزکیه برای ان ها معنا ندارد به همین سادگی.
نقاشیه دوست داشتیه این پایینیه کاشکی ذهنما هم زیبا بشه هم زیبا ببینه.
همیشه وقتی تنها و نا امید و ملول
تنت ، روانت ، از دست این و آن خسته ست
همیشه وقتی رخسار این جهان ، تاریک
همیشه وقتی درهای آسمان بسته ست
همیشه گوشه گرمی به نام « دل » با توستکه صادقانه تر از هر که با تو پیوسته ستبه دل پناه ببر ! آخرین پناهت اوستتو را چنان که تمنای توست ، دارد دوست …(منظور دلی که خانه ی خدا باشد)فریدون مشیری
شعره خیلی قشنگ بود ……ممنون…
اما کاش راهکار میدادین
پرسش
چه کنیم که فکرمان را همانند چشممان پاک نگه داریم؟ چگونه نگذاریم ذهن و دلمان به تخیّلات شهوانی آلوده شود؟
پاسخ
برای کنترل ذهن و دل باید ورودیهای آن را کنترل کنید. یکی از مهمترین ورودیهای آن همان چشم است و بدون کنترل چشم نمیشود دل را کنترل کرد (که هرچه دیده بیند، دل کند یاد!)
یکی دیگر از ورودیهای ذهن و دل، خیال است. برای کنترل دل باید تخیّلات خود را هم کنترل کرد.چگونه دل خود را پاک کنیم
تخیلات ما دو دستهاند؛
الف: تخیلات اختیاری و خودخواسته؛ب: تخیلات غیراختیاری و ناخواسته.
بهترین عامل برای تهییج و گسترش تخیلات اختیاری و خودخواسته، بیکاری و بیبرنامگی است. معمولاً قوهی تخیل ما هنگام بیکاری و بیدغدغگی افسار پاره میکند و شروع به فعالیت میکند. بهترین عامل کنترل این خیال خودخواسته، داشتن برنامهی دقیق و کارآمد برای همهی کارهای روزمره و نداشتن یک لحظهی بیکار و بیبرنامه است؛ یعنی حتی تفریح و سرگرمی و بازی ما هم باید با برنامه باشد.
البته برنامهی خوب وقتی مفید است که عمل کنندهی خوبی داشته باشد. اگر روحیهی کار و تلاش بسیار و پشتکاری خستگیناپذیر در میان نباشد، بهترین برنامهها هم عقیم میمانند و کاری از پیش نمیرود؛ برعکس، اگر برنامهی خوب با سعی و تلاش خوب همراه شود، قلههای موفقیت و پیروزی یکی پس از دیگری فتح خواهند شد.
من وقتی ببینم با یک دقیقه بیکاری و تخیل بیجا از کارهای خود عقب میمانم، هرگز به خودم اجازهی خیالبافی نمیدهم؛ یا وقتی میبینم انجام کار بدون دقت و همراه با خیالسواری مرا از رسیدن به نتیجهی مطلوب بازمیدارد، از خر خیال پیاده میشوم و در کارم متمرکز میشوم.
اما تخیّلات غیراختیاری و ناخواسته، این دسته از تخیلات از اختیار انسان خارجند و ناخواسته به ذهن و دل او هجوم میآورند و او را در خود غوطهور میکنند. کار اصلی برای کنترل این دسته از تخیلات، کنترل عوامل و اسباب ایجاد کنندهی آن است.
بهترین راه برای پاکی از ویروسها و میکروبها، دوری از آنها و از محیطهای آلوده به آنها است. کسی که میداند با سهلانگاری در رعایت مسائل بهداشتی و با بیمبالاتی نسبت به محیطهای آلوده و کثیف، گرفتار میکروب و ویروس خواهد شد، قبل از این که گرفتار شود، خودش را با پیشگیری از ابتلا حفظ میکند و اصلاً به منطقهی آلوده و خطرناک نزدیک نمیشود، و اگر آلوده شده است، برای تطهیر خود، ابتدا عوامل ایجاد کنندهی آلودگی را از خود دور میکند؛ چون میداند که قویترین داروها هم بدون فاصله گرفتن از منبع آلودگی کارساز نیست.
وقتی ما میدانیم ارتباط با نامحرم، رفاقت با افراد ناسالم و ناباب، تماشای تصاویر آلوده، انس با سایتهای اینترنتی نامناسب و شبکههای ماهوارهای ناشایست، مطالعهی مطالب مسموم، و اموری از این جنس، ذهن و دل ما را به بند اسارت میکشند و در باتلاق اعتیادی شرمآور گرفتار میکنند، این را هم باید بدانیم که راه خلاص شدن ذهن و دلمان از خیالات آلوده، دوری از اینگونه امور است.بهطور کلی، تصوّر داشتن ذهن و دلی پاک از خیالات مسموم، بدون تقوامندی در رویارویی با عوامل زایندهی این خیالات، خود خیالی خام و توهّمی پوشالی است.
وقتی از مرحوم آیت الله بهجت سؤال میشود: برای تقویت حضور قلب در نماز و رسیدن به لذت معنوی نماز چه کنیم، میفرماید: «اين احساس لذّت در نماز يك سرى مقدمات خارج از نماز دارد، و يك سرى مقدمات در خود نماز؛ آنچه پيش از نماز و در خارج از نماز بايد مورد ملاحظه باشد و عمل شود اين است كه انسان گناه نكند و قلب را سياه و دل را تيره نكند. معصيت روح را مكدّر مىكند و نورانيت دل را مىبرد…»1
داشتن دلی پاک و ذهنی پاکیزه موهبتی بسیار بزرگ است که جز سختکوشان بلندهمت، نصیب کسی نمیشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. برگی از دفتر آفتاب، شرح حال شیخالسالکین حضرت آیتالله العظمی بهجت
سلام. من یه یک سالی هست که اینجوریم.. من در وجودم یا در ضهنم یه ندایی میگه خدا وجود ندارد منو داره اذیت میکنه بخدا کلافه شدم الان هم که دارم تایپ میکنم داره میگه. کفر میخواد لطفا کمکم کنید???
***** پاسخ *****
سلام
شما در شُرُف رسیدن به بلوغ عقلی و شناختی هستید. در این مرحله، ذهن و عقل انسان به دنبال یک جهانبینی و یک اندیشه قانعکننده درباره عالم هستی و وجود خودشه.
در آغاز این مرحله، ذهن کنجکاو و حقیقتجوی انسان باورها و اندیشههای موروثی رو که از بچگی بهش القا شده به چالش میکشه و اونها رو بررسی و راستیآزمایی میکنه و میخواد به درست یا نادرست بودنشون پی ببره.
در این مسیر ممکنه درباره بعضی از باورهای دینیش به نتیجه منفی برسه و در برابر اون آموزهها حالت تدافعی و انکار به خود بگیره، که پدیده عجیبی نیست.
انکار اصل دین یا یکی از آموزههای دینی دو دلیل میتونه داشته باشه:
۱. نادرستی اون دین و عقیده؛
۲. ناکافی بودن آگاهی فرد درباره اون دین و اندیشه.
اگر دین و اندیشهای نادرست باشه و شما بهصورت یقینی و با طی کردن مسیر علمی درست و منطقی به این نتیجه رسیده باشید، خب اون دین و اندیشه رو باید کنار گذاشت. حقطلبی و حقیقتجویی با کسی و چیزی تعارف ندارد!
اما اگر نشانههایی از درستی آن دین و اندیشه میبینید و فکر میکنید آگاهی شما درباره اون کمه و همین کاستی باعث شک و تردید شما شده، اینجا باید شناخت و آگاهیتون رو تقویت کنید؛ با مطالعه و مراجعه به آگاهان.
ممکنه رسیدن به نتیجه کامل درباره یک اندیشه کلان، زمانی طولانی نیاز داشته باشه (گاه تا چند سال)، پس عجله نداشته باشید که کشف حقایق بزرگ ارزش تلاش و انتظار داره!
مطلب «بحران اعتقادی» رو هم در همین سایت بخونید. اینجا:
http://h-shad.ir/index.php/writings/best-questions/282-2014-10-13-09-43-42
سلام
راستش من مشکلم ایمانمه یعنی حس میکنم ایمانم به نسبت خوبه ولی باز نمیدونم کجای کار مشکل داره من واقعا خدارو دوست دارم و با تمام وجودم همحسش میکنم و هم بهش ارادت دارم اما نمیدونم چرا یه مدتیه هر وقت میخوام نماز بخونم یا هرچیزی یه ندایی از درونم میگه اصلا چرا میخونی یا اینکه واقعا خدا کیه یا اینکه هر وقت میخوامدعای توسل بخونم اون نداعه میاد به امامان و پیامبر یا حتی قرآن اهانت میکنه راستش من بارها سعی کردم اونو نفسم بدونم و رامش کنم اما نشد یا اینکه با استغفار دورش کنم اما فقط یه مدت محدودی دور میشه یا اینکه گفتم حتما شیطانه و کفر و میخواد که برای اونم قبل از نماز ایه ( رب اعوذ بک من الهمزات الشیاطین) رو میخونم اما نمیشه یا بارها سعی کردم راضیش کنم و براش توضیح بدم خدا کیه پیامبر کیه و …. اما دارم دیوونه میشم لطفا راهنماییم کنین میترسم ایمانمو ازدست بدم
***** پاسخ *****
سلام خدا بر ایمان زیبای شما!
این وسوسههایی که گفتید نشانهی خوب بودن شما و درست بودن ایمانتون هست. این وسوسهها ربطی به شما نداره. اینها پارسهای سگ ابلیسه که میخواد شما رو اذیت کنه. بهترین چاره هم اینه که اصلاً بهش محل سگ هم نگذارید. اجازه بدید اینقدر پارس کنه که خودش خسته بشه و از شما دور بشه. اگه بهش گیر بدید و نشون بدید که ازش اذیت میشید، بدتر میکنه.
مطمئن بشید اون خدا و پیامبر و امامی که مورد اهانت این سگ قرار میگیره، خدا و پیامبر و امام واقعی نیست. ساحت خدا و پیامبر و امام واقعی بسیار والاتر و دورتر از دسترس اهانت ابلیسه. اینهایی که مورد اهانت ابلیس هستند، صورتهایی توهمی از خدا و پیامبر و امام واقعی هستند. مثل اینکه کسی اسم شما رو روی کاغذی بنویسه و اون کاغذ رو بگذاره زیر پاش؛ آیا با این کار چیزی از شما کم میشه؟!
به قول حافظ:
فضول نفس حکایت بسی کند ساقی
تو کار خود مده از دست و می به ساغر کن
سلام آقای شاد با عرض معذرت راستش ی مشکل دارم،خانواده من محجبه هستن خوده منم چادری بودم ولی خانواده شوهرم باز محبه هستن ولی چادری باشن رو ن،همسرم خواس مانتو بپوشم و منم بخاطرش مانتویی شدم ولی سنگین و بی هیچ مدی یعنی خوده شوهرمم دوسنداره مدلی باشم فقط خواسته ک با مانتو باشم خلاصه خانوادم ازم دلخورن ک چرا چادرتو انداختی و خیلی چیزت و من خیلی ناراحتم و اذیت شدم دلشو ندارم حتی با شوهرم برم بیرون چون وقتی میرم بیرون بادم ب خانوادم میفته ک ناراضی هستن واگرم با چادر برم میدونم شوهرم ناراحت میشه موندم چکار کنم خیلی بهم فشار اومده کمکم کنید…التماس دعا
***** پاسخ *****
سلام. از آنجایی که کامنت شما ارتباطی به این مطلب نداشت، منتقلش کردم به مقالک «ده تلنگر دربارهی حجاب و عفاف». جواب سؤالتون رو اونجا ببینید.
جواب رو به آدرس رایانامهتون هم ارسال کردم ولی آدرسی که نوشته بودید نادرست بود و برگشت خورد.
سلام شک و تردید من معمولا هنگام نماز پیش میاد مثلا اینکه چرا ما که نماز میخونیم با کسایی که نماز نمیخونن مثلا اونایی که مسلمان نیستن حتی خدارو هم قبول ندارن ازلحاظ اخلاقی یا رفتاری باهم تفاوتی نداریم حتی دربعضی جاهااونا بهتر از ما عمل میکنن مثلا تو کشورهای غیرمسلمان به اصول اخلاقیشون بیشتر اهمیت میدن به بزرگترها احترام بیشتری میذارن و…
***** پاسخ *****
سلام
۱. اگه واقعبینانه نگاه کنید، میبینید اغلب کسانی که اهل نماز هستند، از نظر اخلاق و رفتار و سبک زندگی انسانی، استاندارد و مطلوب هستند. نمازخوانهایی که در ابعاد دیگر زندگی انسانی ضعیف هستند، کم هستند. علتش هم اینه که نمازشون از ته دل و با خلوص نیست. نماز ظاهری که نمیتونه همهی آثار نماز واقعی رو داشته باشه! تا کسی به باطن نماز نرسه، به آثار کامل نماز نمیتونه برسه. خودتون قضاوت کنین، مگه میشه کسی هر روز پنج بار جلوی خدا با ادب بایسته و اظهار ادب و خضوع بکنه، بعد بره کارهایی انجام بده که خدا خوشش نمییاد بعد دوباره برگرده جلوی خدا بایسته و اظهار محبت و ارادت بکنه؟! کسی که نمازش از ته دل و با جدیّت باشه، بعد از ارتکاب گناه و کوتاهی در بندگی خدا، موقع نماز با شرمندگی و خجالت به درگاه خدا مییاد نه با پررویی و بیتفاوتی! بیخیالی در نماز نسبت به کوتاهیها، نشانهی اینه که نماز ما فقط ظاهر نماز رو داره و نماز واقعی نیست.
۲. در بسیاری از کشورهای غربی و اروپایی (کشورهایی که نظام اقتصادیشون سرمایهداریه)، عدالت اجتماعی از میان رفته و جامعه به شدت دچار یک تبعیض شده است؛ بهگونهای که در یک شهر، هم میشه بالاترین جلوههای تمدن بشری رو دید، هم میشه فجیعترین و آشفتهترین جلوههای زندگی انسانی رو دید. در نیویورک که مدعی تمدن و پیشرفته، مناطقی هست که وضعیت رفاه و بهداشت و امنیت و اخلاق در اونجا خیلی پایینه. مثل یک سیب که یک طرفش خیلی تازه و باطراوته ولی طرف دیگهش کرمخورده و گندیده است.
چیزی که ما در فیلمها و رسانهها با عنوان فرهنگ غرب و اروپا مشاهده میکنیم، فقط اون قسمت زیبا و باطراوت این فرهنگه و تمام واقعیت نیست. کسانی که در این زمینه تحقیقات میدانی داشتهاند، به روشنی این مطلب رو تأیید میکنند.
۳. برخی برای مقابله با دین و معنویت، چنین القا میکنند که سبک زندگی زیبایی که در برخی مناطق محدود جوامع غربی و اروپایی مشاهده میشود به این دلیل ایجاد شده که اونا به دین و فرهنگ دینی پشت کردند؛ درحالی که این یک مغالطه است. زیبایی سبک زندگی اون فرهنگ بهخاطر ظرافتها و دقتهایی است که اونا بهش توجه کردند و اونا رو بهکار گرفتند، نه بهخاطر اینکه به دین پشت کردند. اگه این اتاق تمیز و مرتبه، بهخاطر اینه که فرد تمیز و مرتبی در اینجا زندگی میکنه؛ نه بهخاطر این که کسی توش نماز نمیخونه! و اگه شیشههای این پنجره تمیزه، بهخاطر اینه که شخص باسلیقهای با دستمال تمیز اونو تمیز کرده، نه بهخاطر این که اون شخص مسلمان نیست و نماز نمیخونه!
یعنی اگه فردی که مسلمان و اهل نماز نیست ولی سبک زندگی زیبا و مطلوبی داره، اگه باایمان و نمازخون بشه، قطعاً زندگیش از اینکه هست بهتر و زیباتر خواهد شد.
۴. کسانی که دیندار نیستند ولی سبک زندگی خوب و زیبایی دارند، در واقع به بخشی از دین عمل میکنند بدون اینکه به آن ـبه عنوان دینـ ایمان داشته باشند. به عبارت دیگه کسی که ایمان و اعتقاد دینی داره ولی سبک زندگی نادرست و نامطلوبی داره، بخشی از دین رو گرفته و بخش دیگری رو واگذاشته؛ همونطور که کسی که مؤمن و مسلمان نیست ولی سبک زندگی زیبا و مطلوبی داره، اون هم با اینکه بخشی از دین رو نداره، ولی حقیقتاً بخشی از دین رو داره. جملهی معروف سید جلال الدین اسدآبادی هرچند تماماً درست نیست ولی همین حقیقت رو بازگو میکنه: «در کشورهای اسلامی مسلمان دیدم ولی اثری از اسلام ندیدیم، ولی در کشورهای غیراسلامی اسلام دیدم هرچند مسلمان ندیدم». یعنی اسلام چیزی است که برخی کشورهای غیراسلامی با عمل به آن به فرهنگ و تمدن و پیشرفت رسیدهاند ولی مسلمانان با کنار گذاشتن معارف عملی اسلام و با اکتفا به نام و مارک اسلام، از زندگی و تمدن و پیشرفت عقب ماندهاند.
۵. نکتهی خیلی مهم دیگری که باید مدنظر داشته باشیم اینه که زندگی زیبای افراد بیدین و بیخدا تکبعدی است و زیبایی و شادابی اون فقط یک روی سکه است؛ روی دیگر سکه تاریک و زشته. انسان بیدین و بیخدا شاید بتونه در این دنیا و از نظر ظاهری و از بُعد مادی، زندگی زیبا و پرطراوتی داشته باشه ولی قطعاً زندگی او از نظر ابعاد ماورایی و متافیزیکی (آخرت) وضع اسفباری داره. زندگی زیبا زندگیایه که بتونه انسان رو در همهی ابعاد به سعادت برسونه.
۶. لطفاً سؤالتون رو از بخش «پرسش و پاسخ» در قسمت «ارتباط با من» مطرح کنید. کامنت گذاشتن روش مناسبی برای طرح سؤال نیست. ضمناً هنگام طرح سؤال حتماً آدرس رایانامهی خودتون رو هم مرقوم کنید تا بتونم پاسختون رو براتون ارسال کنم.
تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت
پاسخ به چند ابهام دربارهی زنان و ازدواج در آیین اسلام
ده تلنگر دربارهی حجاب و عفاف
یک لحظه مستی، یک عمر پستی! (شرابخواری)
علاقه به همجنس زیبارو
دوستش دارم (سلسله مقالات)
چرا نباید در آزادی جنسی از غرب و اروپا که الگوی پیشرفت و تمدن هستند پیروی کنیم؟
چگونه عصبانیت خود را کنترل کنم؟
چگونه میتوانم خودم را بشناسم و بحران هویت را پشت سر بگذارم؟
استخاره، آری یا نه؟ چرا و چگونه؟
چگونه خوشتیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟
چرا خدا مشکل همهی بندههاشو حل میکنه جز ما؟!
چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟!
حسین علیهالسلام در مصاف ابلیس
رنج پُرارج (عادت ماهانه)
هدف آفرینش انسان
حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!!
رجعت، افسانه یا حقیقت؟!
حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟چگونه دل خود را پاک کنیم
آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقتجویی منافات ندارد؟!
چگونه این چشم صاحبمرده را کنترل کنم؟
چگونه توبهای پایدار و شکستناپذیر داشته باشم؟
چرا امام خامنهای؟
کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟!
شبههای دربارهی نماز و پاسخ آن
بررسی روزهی دختران نه ساله + گفتوگو باچند فرشتهی نوبالغ
هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر»
حقیقت دعا و اسرار اجابت
شب قدر و معمّای سرنوشت
20 راز در زندگی مشترک
استفاده از مطالب این وبسایت فقط با ذکر منبع جایز است.
پاکی دل -پاکی قلب
۱۳۹۱/۰۱/۳۱
–
۷۶۴۹ بازدید
نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
پاک شدن زنگار از دل
۱۳۹۶/۰۹/۰۱
–
۳۱۴۰ بازدید
نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
0