چگونه ذهن منظم داشته باشیم

 
helpkade
چگونه ذهن منظم داشته باشیم
چگونه ذهن منظم داشته باشیم

حداقل 8 کاراکتر

آیا تا به حال پیش آمده که صدها کار برای انجام دادن داشته باشید اما زمان کافی برای انجامشان پیدا نکنید؟ بسیاری از ما آدم‌هایی پرمشغله هستیم، و گاهی آنقدر درگیر رسیدن به همه کارهای ریز و درشتی که می‌خواهیم انجام بدهیم می شویم که از انجام مهم ترین کارهایمان باز می مانیم. همان کارهایی که هماهنگ با خواسته های حقیقی ما و بیش از هر چیز به نفع مان است.

گاهی اوقات ما به اشتباه فکر می کنیم که سوپرمن هستیم و می توانیم همه کارهایی که می خواهیم انجام دهیم را با موفقیت کامل انجام دهیم و فکر می کنیم،‌ «من نیازی به نوشتن کارهایم ندارم. همه کارهایم را به خاطر می سپارم!» همانطور که تعداد کارهایمان بیشتر و بیشتر می شود، به زودی فکر این کارهای نیمه تمام ذهن ما را سراسر مشغول خود می کند. و این فشار اضافی باعث پرت شدن حواس مان می شود.چگونه ذهن منظم داشته باشیم

البته این ننوشتن کارها فقط بخشی از مشکل است. حتی اگر همه کارهایمان را بنویسیم هم اولویت‌بندی آنها مهم است. به هرحال ما هر روز زمان محدودی برای کار کردن داریم.

چگونه می توانیم به طور کارآمدی فعالیت هایمان را به ترتیب اهمیت‌شان مدیریت کنیم و انجام دهیم، به طوری کنترل برنامه‌ها و امور زندگی را تا جای ممکن در اختیار داشته باشیم؟

 

همه کارهایی که باید انجام دهید و در ذهن تان دارید را روی کاغذ (یا فایل متنی)‌ پیاده کنید. مواردی که به تدریج به ذهن‌تان خطور می‌کند را هم به این لیست اضافه کنید. نیازی نیست این لیست را یکبار بنویسیم و ببندیم. این لیست به ما نشان می‌دهد که چه نوع افکاری ذهن ما را مشغول کرده‌اند. نوشتن این لیست ذهن ما خلوت می‌کند.

با نگاه به لیست فوق، مقوله‌ها یا موضوعاتی را مشخص کنید که در زندگی شما حائز اهمیتند. این مقوله‌ها شامل موارد لیست فوق و مواردی که در آینده در لیست کارهایتان قرار می‌گیرند می‌شوند. به علاوه، اگر ما هریک از ابعاد زندگی‌مان را نادیده بگیریم، به تدریج دچار عدم تعادل یا ناخوشی خواهیم شد. برای مثال، ابعاد مهم زندگی برای یک فرد ممکن است شامل موارد زیر باشد:

 

برای هر یک از ابعاد و مقوله‌های زندگی‌تان یک صفحه در نظر بگیرید.

در بالای صفحه، بنویسید، موضوع: که به جای نام مقوله نام یکی از ابعاد زندگی تان را می نویسید.

نیمه بالای صفحه را به فعالیت های عمومی اختصاص دهید.

نیمه دوم صفحه را به فعالیت‌های در دست انجام اختصاص دهید.

در بخش اول (فعالیت‌های عمومی)، لیستی از همه فعالیت‌های ممکنی که در این مقوله قرار می گیرند را بنویسید. برای مثال، من در مقوله کاری این فعالیت‌ها را در بخش فعالیت‌های عمومی می نویسم:

در نیمه دوم صفحه، در بخش فعالیت‌های در دست انجام، همه فعالیت‌هایی که در حال انجامشان هستید را فهرست کنید که در این مقوله قرار می‌گیرند. از این فرصت استفاده کنید که همه برنامه کاری که در ذهن‌تان نگه داشته بودید را روی کاغذ (یا فایل متنی) بیاورید. برای مثال، باز هم در مقوله کاری من این موارد جزو فعالیت‌های در دست انجامم قرار دارند:

هر یک از این کارها را برای همه مقولاتی که در زندگی‌تان با آنها سر و کار دارید انجام دهید. این لیست را به لحاظ بصری تا حد ممکن منظم و مرتب تهیه کنید. نتیجه این کار این است که:

۱. پراکندگی ذهنی تان از بین می‌رود

۲. زمانی که همه کارهایتان جلوی چشم‌تان است، راحت‌تر می توانید آن ها را دنبال کنید.

۳. می‌بینید کدام مقوله از زندگی شما بیشترین کارهای انجام نشده یا کارهای در دست انجام را دارد، و از این بابت به کدام بخش از زندگی‌تان باید توجه بیشتری بکنید.

تخمین روزانه – به عادت‌ها و برنامه‌های روزانه‌تان توجه کنید. چند ساعت از هر روزتان را به هر یک از این مقولات زندگی‌تان اختصاص می‌دهید؟ برای مثال، روز مفید من معمولا از ۱۰ صبح تا ۸ شب است که به من ۱۰ ساعت کامل برای پرداختن به ابعاد مختلف زندگیم می‌دهد. ۱۴ ساعت باقیمانده به فعالیت‌های دیگری از جمله خواب، رفت و آمد، خورد و خوراک، تماشای تلویزیون و استراحت اختصاص دارد.

تخمین هفتگی – ۱۰ ساعت × ۷ روز = ۷۰ ساعت در هفته تقسیم بر ۴ مقوله‌ای که در زندگی من مهم هستند.

ساعت های کاری را بودجه‌بندی کنید – هر یک از مقوله‌های زندگی‌تان و فعالیت‌های در دست انجام هر یک را بررسی کنید. تخمین بزنید چقدر زمان در هر هفته به هریک اختصاص می‌دهید.  در برنامه من برای مثال، مقوله فعالیت‌های  خانه در اولویت است، زیرا کارهای زیادی در این مقوله باید انجام بدهم و انجام ندادنشان منجر به از دست دادن سلامتی و اختلال در شغلم می‌شود. از این رو، به آنها زمان بیشتری اختصاص می‌دهم. بودجه‌بندی زمان هفتگی‌ام در حال حاضر به شکل زیر است:

تعیین زمانبندی روزانه – به طور حدودی مشخص کنید هر روز چند ساعت را به هر یک از این مقوله‌ها اختصاص می‌دهید. کشیدن جدول برنامه هفتگی برای این کار به شما کمک می کند. تخمین من از این برنامه به این صورت است:

روزهای هفته‌: ۵ ساعت برای کار کردن، ۲ ساعت کارهای خانه، پروژه‌های شخصی ۲ ساعت، فعالیت‌های مربوط به سلامتی هم ۲ ساعت.

آخر هفته‌ها: ۵ ساعت کار خانه، فعالیت‌های شخصی ۲ تا ۳ ساعت، فعالیت‌های مربوط به سلامتی هم ۲ تا ۳ ساعت.

 

هر روز، به صفحه مربوط به هر مقوله بروید و یکی از فعالیت‌های در دست انجام‌تان که اولویت بالاتری دارد را انتخاب کنید و انجامش دهید.

وقتی آن کار را انجام می‌دهید، با تمرکز کامل انجامش بدهید. اگر کارهای دیگری را برای انجام دادن به یاد آوردید، آنها را بلافاصله به لیست کارهایتان در مقوله مشخص خودش اضافه کنید.

به بودجه‌بندی زمانی‌تان چندین بار در طی روز مراجعه کنید. انعطاف‌پذیر بودن را فراموش نکنید. بودجه‌بندی زمانی شما ممکن است بهینه‌ترین شکل بودجه‌بندی نباشد و در طی کار متوجه این موضوع شوید. فرآیند انجام کارتان و میزان زمانی که برای هر کار لازم دارید را مشخص کنید و از آنها یادداشت‌برداری کنید. سپس در زمان مناسب از این یادداشت‌ها برای بهتر کردن برنامه‌هایتان استفاده کنید.

خودتان را بابت اشتباهات‌تان شماتت نکنید. در عوض، هر کجا که بهبودی در روند کاریتان و یا مرتب‌تر شدن ذهن‌تان مشاهده کردید، خود را بابتش تشویق کنید.

به یاد داشته باشید، ما در طی زمان تغییر می‌کنیم و به همین نسبت، اولویت‌های ما هم به مرور عوض می‌شوند. سعی کنید هر چند وقت یکبار بودجه‌بندی زمانی‌تان را بازنگری کنید تا دنبال کردن برنامه زمانی موجب سخت‌تر شدن زندگی برای شما نشود.

شما چه سبک زندگی‌ای دارید؟ چه کارهایی را به تعویق انداخته‌اید که اگر انجامشان بدهید، به مراتب احساس آرامش و سلامتی بیشتری خواهید کرد؟ کدام مقوله‌های زندگی برای شما از همه مهم‌ترند؟ افکار و نظرات خود را در زیر با ما در میان بگذارید.

به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید:

با عرض سلام استاد عزیزم خانم فلاح امروز بطور تصادفی در حال سرچ برخی مطالب از جمله راهای درمان اضطراب بودم که پیچ شما اومد من شاید حدود ۱۵ سال پیش شاگرد شما بودم در کلاسهای خودشناسی در ایران و شما با تمام وجود به ما درس میدادید شما و صداتون رو کاملا یادمه عرض ادب و یک دنیا شادی و سلامتی براتون آرزو دارم

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چگونه ذهن منظم داشته باشیم

venuspub.org

امروز می خواهیم در مورد نظم ذهنی و راهکارهای جلوگیری از آشفتگی روانی بپردازیم. دو اتاق را در نظر بگیرید که هر دو دارای وسایل مشابهی می باشند با این تفاوت که اولی بسیار مرتب و دومی بسیار بهم ریخته. پیدا کردن یک وسیله ی مشابه در اتاق اول به زمان بسیار کوتاه تری احتیاج دارد و زمان مورد نیاز برای پیدا کردن همان وسیله در اتاق دوم طولانی تر است.ذهن شما هم اینگونه است که اگر دارای ذهنی نامنظم باشدی پیدا کردن یک مطلب در آن به زمان بسیار طولانی ترین احتیاج دارد.و این ذهن نامنظم بزرگترین زیانی که به شما وارد می کند، شما را دچار استرس و اضطراب می کند و شما اطلاعاتی که را پیشتر یاد گرفته اید در انبار نامرتب ذهن خود بازیابی کنید.

دوستان عزیز برای یک داوطلب کنکور داشتن نظم ذهنی و یک روان سالم از واجبات می باشد ، پس سعی کنید با رعایت اعتدال و جلوگیری از هرگونه ایجاد تنش و فشار ذهنی و روانی ، در مسیر مطالعه کنکور خود ثابت قدم باشید. ذکر این نکته ضروریست که تحت هیچ شرایطی به سمت استفاده از داروهایی برای افزایش تمرکز و … که عملکردی کوتاه مدت دارند، نروید.

منبع : موسسه ونوس

venuspub.org

چگونه ذهن منظم داشته باشیم

با ثبت نام در ویرگول به آرشیو بزرگی از مقالات مرتبط با این موضوع دسترسی خواهید داشت

از این پس او نمی‌تواند پروفایل کاربری و مطالب شما را ببیند.

ورود و ثبت نام

وبلاگ

در این مقاله هر آنچه درباره نظم نیاز دارید را یاد میگیرید.مباحثی مثل نظم چیست؟ چگونه ذهن منظم داشته باشیم؟ مهارت های منظم بودن چیست؟ انسان‌‌‌های منظم چه ویژگی دارند؟ فواید نظم چیست؟ چگونه در مدرسه و دانشگاه منظم باشیم؟ چگونه اتاقی مرتب داشته باشیم؟

کمربندهایتان را محکم ببندید که میخواهیم شروع کنیم.

 

چگونه ذهن منظم داشته باشیم

مغز انسان تمایل دارد کارهایی را انجام دهد که انرژی کمتری مصرف کند. بنابراین با شروع یک تغییر به اسم نظم مغز انسان با آن مقابله می کند.

 

یکی از بهترین روش ها برای افزایش نظم و انضباط در زندگی یادداشت کردن کارهایی است که به ذهن ما می آید. برای همه ما پیش آمده است که مشغول انجام کاری هستیم و ناگهان قطاری از افکاری که در حال حاضر قادر به انجام آنها نیستیم در ذهنمان عبور می کند. بهترین کار این است که آنها را از ذهنمان بر روی کاغذ منتقل کنیم. با این کار هم کیفیت کاری که انجام میدهیم بیشتر می شود هم به موقع به برنامه‌های عقب مانده مان میرسیم.

 

خیلی از ما برای اینکه منظم باشیم باید کاری را انجام دهیم که در آن لحظه حوصله آن را نداریم. جادوی ۱۵ دقیقه ای میگوید فقط ۱۵ دقیقه وقتت را برای آن کار بگذار و ناگهان از نتیجه آن متعجب شو. این قانون باعث می شود شما حوصله تان برای انجام آن کار بیشتر از قبل بشود.معمولا شروع کردن سخته.

 

بسیاری از کارهایی که ما انجام می‌دهیم بیشتر از زمانی که نیاز دارند از ما وقت می گیرند. برای حل این مشکل برای انجام آن کار، زمان حداقلی در نظر بگیرید و سعی کنید به هر سختی که شده در زمان کوتاه آن کار را به اتمام برسانید. این یکی از بهترین قوانین نظم و انضباط فردی است.

 

خیلی از کارها را می توانیم به دیگران بسپاریم با این کار برای خودمان زمان خریده‌ایم و می توانیم به کارهای مهم تر برسیم.

 

 

 

یکی از مهم‌ترین نکاتی که در افزایش نظم و انضباط شما و همچنین بهبود فرایند کاری شما اهمیت دارد نکته ای است به اسم انضباط محیط فضا و مکانی که در آن مشغول زندگی یا کار کردن هستید. اگر محیط تان تمیز و منظم باشد ناخودآگاه ذهن شما هم از این نظم و تعادل الگو می‌گیرد و خود را منظم برنامه ریزی می کند. پس در هر زمان که نیاز به انجام کاری مهم داشتید حتما محیط تان را مرتب کنید. نظم بخشیدن به محیط یکی از روشهای تخلیه انرژی منفی و آرام شدن ذهن است.

 

یکی از قوانین عالم هستی این است که کل روز شما ارتباط عجیب و تنگاتنگی با لحظه بیدار شدن شما در صبح دارد. اگر دوست دارید روز خوبی داشته باشید صبح خوبی را شروع کنید. اگر دوست دارید روز منظمی داشته باشید صبح منظمی را شروع کنید.

 

اینستاگرام بیشتر از هر شبکه اجتماعی ذهن ما را به هم می ریزد و ذهن ما را به حالت بی نظمی می برد. دلیل آن هم قسمت اکسپلور اینستاگرام می باشد. اکسپلور اینستاگرام هر چیز با ربط و بی ربطی که شما بخواهید را در مقابل چشمتان قرار می دهد. از طرفی ضمیر ناخودآگاه میخواهد هر کدام از آن پست ها را بررسی و فایل بندی کند اما شما بی نهایت پست های مختلف می بینید و نمی گذارید ذهنتان در یک مسیر بماند. این خطرناک ترین کاری است که می توانید با ذهنتان بکنید. برای حل این مشکل یک راه حل بیان می کنم. آن هم این است که ترجیحا اینستاگرام تان را بر روی کامپیوتر نصب کنید. با این کار دسترسی شما به آن به حداقل می‌رسد و همچنین میتوانید از آن استفاده هم بکنید. ولی از شما خواهش می کنم که به مدت یک هفته یا حداقل سه روز اینستاگرام را از روی گوشی به کل پاک کنید و همچنین به تأثیر آن را در نظم و انضباط زندگی خود ببینید و به تمرکزی که در ذهنتان بیشتر رشد می کند توجه کنید.

 

بسیاری از اپلیکیشن ها هستند که برای مدیریت زمان و همچنین لیست های شما و کارهایی که میخواهید انجام دهید و نیاز به یادداشت دارند طراحی شدند. می توانید آنها را از سایت های مختلف دانلود کنید و استفاده کنید. یکی از بهترین ابزارهای مدیریت نظم و زمان ابزارهای گوگل است. ابزاری مثل گوگل کلندر (google calendar)و همچنین گوگل کیپ (google keep)میتوانند برای شما کاملاً اوضاع را منظم و کارها را یادآوری کنند.من به شخصه خیلی از این دو راضی هستم.

 

مهم‌ترین نکته ای که درباره منظم کردن ذهنتان باید بدانید این است که ذهن شما به صورت پیش فرض عادت به بی نظمی پیدا کرده است وگرنه شما در حال خواندن این مقاله در مورد دهم نبودید. برای اینکه بتوانید عادت نظم را تغییر دهید نیاز دارید که به مغزتان جایزه بدهید برای این کار پشت هر عادت جدید یا به اصطلاح کار منظمی که می خواهید انجام دهید یک فعالیت دوست داشتنی برای خودتان به عنوان جایزه و هدیه قرار بدید. این کار به شدت در تولید و ثبات عادت جدید تاثیر دارد. برای اطلاعات بیشتر میتوانید مقاله شرطی سازی را بخوانید.

 

 

 

یک ضرب المثل معروفی است که میگوید ظاهر انسان آیینه‌ی ذهن و روانش است.یعنی اگر ذهن بهم ریخته‌ای داشته باشیم این بهم ریختگی در ظاهر ما نمایان میشود.اما چگونه ذهنی منظم داشته باشیم ؟ برای پاسخ این سوال باید سری به مغز و شیوه کار کرد اون بزنیم.به صورت خیلی خلاصه مغز انسان محل تولید ایده و خلاقیت است نه محل نگه داشتن ایده.خیلی از ما به همین علت است که همیشه آرام و قرار نداریم.یادم می‌آید خود من زمانی که دانشجو بودم و امتحان داشتم به شدت عصبی میشدم و نظم ذهنی‌ام از بین میرفت.تکلیف ایده ها باید مشخص شود.این بزرگترین راز نظم است.اگر فکری به سرتان میزند که الان زمان پیاده سازی آن نیست.آن را در جایی یادداشت کنید.به لطف تکنولوژی اپلیکیشن‌های مختلفی در این زمینه ساخته شده است.پس اگر میخواهید ذهن منظم داشته باشید آن را تا جای ممکن از ایده خالی کنید.همین

 

اگر میخواهید ذهنتان منظم باشد، باید بتوانید اطرافتان را هم ساماندهی کنید.محل کار،اتاق شخصی و هرجایی که در آن زندگی میکنید جزوی از قلمروی شماست.انظباط اطراف شما قطعا بر نحوه‌ی تفکر شما تاثیر زیادی دارد.اما چگونه اتاقمان را سامان بدهیم؟مهمترین نکته‌ای که باید رعایت کنید حذف است.فقط وسایل و مواردی که حتما نیاز دارید را نگه دارید.من یک استادی داشتم،میگفت؛ اگر برای حذف چیزی شک کردی حذفش کن! چون اگر مهم بود شک نمیکردی.خیلی از کمدهای ما محل نگهداری وسایلمان نیست.انباری های دم دستی است.امیدوارم ربط این موضوع را با قوانین معنوی مثل قانون خلاء هم بدانید.بعد از حذف میرسیم به دسته‌بندی.خیلی از ما اتاق یا محل زندگی خودمان را به شیوه‌ای که زیبا و چشم نواز باشد مرتب میکنیم.اما اولویت زیبایی نیست، دسته‌بندی است.مثل در کتابخانه شما باید کتاب‌ها را دسته‌بندی کنید.نه اینکه ترکیب رنگی بدهید.پس حواستان به دو عامل حذف و دسته‌بندی باشه.

 

مهمترین ویژگی انسان‌های منظم  قدرت تصمیم گیری خوب آنهاست.بخواهیم و نخواهیم خیلی از تصمیمات زندگی ما توسط ضمیر ناخداگاهمان گرفته میشه.وقتی شما منظم باشید مغز شما منابع بیشتری را در اختیار داره بنابراین تصمیمات با کیفت‌تری گرفته میشه.اصلا یکی از روش های جنگ روانی بهم ریختن نظم فکری طرف مقابل و بعد درخواست تصمیم‌گیری  از اون هست (این چیزها بد آموزی داره بهتون یاد بدم ولی شما بلد باشید اما جایی استفاده نکنید) این اتفاق در بعضی از املاکی ها میوفته.به طرف مقابل فشار میارند و میترسوننش که قیمتها ممکنه زیاد شه صاحبخونه پول لازمه اگر نخری ضرر کردی.اون مشتری طفل معصوم هم چاره‌ی دیگه‌ای نداره و قبول میکنه.پس اصلی‌ترین نتیجه‌ی ویژگی افراد منظم قدرت تصمیم گیری آنهاست.

 

مثل خیلی از مباحث بهبودفردی نظم هم یکی از مهارت‌های قابل یادگیری است.اما شاید خیلی از ما زمان زیادی را به صورت علی بی غم زندگی کرده باشیم.و درک این موضوع برایمان سخت باشد.فقط کافیست چند ماه به هر سختی که شده خودتان را مجبور به این کار کنید تا مسیر عصبی ‌ آن در مغزتان شکل بگیرد. انظباط  یک مهارت است. مثل ساززدن مثل‌ آشپزی مثل خوانندگی و…نیاز به تمرین دارد.

 

وقتی که در حال نوشتن این مقاله بودم خیلی جاها رو بررسی کردم و متوجه این موضوع شدم که دختر‌ها و خانوم ها علاقه‌ی بیشتری به نظم و ساماندهی زندگی دارند.حقیقتا هم همینطور است. من خودم به شخصه توانایی ریز بینی و دقت خانوم‌ها رو ندارم و خیلی جاها در خوش فکری آنها سپر انداخته ام.دخترها و به صورت کلی خانوم ها به دلیل اینکه می‌توانند چندکار را با هم انجام بدهند و این امر برای عموم آقایان یک افسانه‌ي دست نیافتنی هست، خیلی راحت نظم را یاد میگیرند.این مهارت در همسرداری و فرزند پروری یکی از قدرتهای شگفت‌انگیز زن به حساب میآید.

 

چگونه ذهن منظم داشته باشیم

اگر میخواهید در یک فضا یا محیطی مثل مدرسه و دانشگاه منظم باشید، باید قبل از هرچیز قوانین آن محیط را خوب بدانید و بخوانید و سعی کنید به صورت عملی اجرا کنید.خیلی از افراد را دیده ام که در ترم اول داشنگاه دچار بحران‌‌های مختلفی میشوند بخش زیادی از این بحران‌‌ها و سوتی ها بلد نبودن قوانینه.قوانین ارتباط با جنس مکمل قوانین دانشگاه و… پس اگر  میخواهید در یک فضای جدید مثل مدرسه و دانشگاه و یک شهر یا کشور جدید فردی منضبط باشید حتما قوانین را به صورت کامل بدانید.

برای داشتن یک زندگی منظم شما باید به مبحثی به اسم تمرکز آشنایی داشته باشید! نظم و تمرکز و مدیریت زمان چند مبحث وابسته هستند.خیلی از افراد به این موضوع فکر ‌می‌کنند که میتوانند بدون اینکه منظم باشند متمرکز باشند یا بدون فهمیدن مباحث مدیریت زمان می‌توانند منظم باشند.برای درک بهتر همین موضوع پیشنهاد می‌کنم حتما حتما خلاصه‌ی کتاب کار عمیق را مطالعه کنید و سعی کنید مفاهمیم آن را در زندگی شخصیتان به کار برید.

این دوره بالاخره نظم را به زندگی شما می‌اورد☝🏼


نه دامی‌ است، نه زنجیر! همه بسته چراییم؟!🤔

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

سلام مطالبتون عالی وآموزنده👌👌برنامه ریزی روزانه✏ یکی از عواملی که باعث میشه از سردرگمی دربیایم ونظم در زندگیمون ایجاد کنیم😀 ومانع بسیاری از استرس های روزانه میشه🤗 وقتی برنامه داشته باشیم می دونیم که چه کاری رو چه زمانی انجام بدیم واین استرس کارهارو کاهش میده وباعث میشه بهتر کارهامون رو انجام بدیم .✌☺
اگر تا به حال طوری زندگی کردین که مدام روزتون برای انجام کارها با استرس گذشته وآخرش هم هیچ کدوم رو انجام ندادین☹ بیاین بایک برنامه خوب مهم ترین کار هاتون رو اول قرار بدین😄 وطبقش پیییش برین✌ توجه داشتته باشین که یک برنامه خوب دو مرحله داره :قبل از عمل با فکر وتدبیردر نظر گرفته شده باشه😌 ومرحله بعد عمل کردن بهش که نقش اساسی ومهم داره😀💪🏻
پس پیییش به سوی یک برنامه رییزی خوب وعاالی😀

ممنون از توضیحات عالی شما

با سلام ممنون بابت مطالب خوب شما تشکر سیستم خلاءhttps://parsvacuumpumps.com/

سلام از مطلالب خوبتون..فقط کاش ادم هر چی یاد میگیره بلافاصله بهش عمل کنه اینطوری خیلی موفق تر میشه..متاسفانه ما بیشتر انباشت اطلاعات تو ذهن داریم تا عمل ب هیلی از اون ها..

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

مرا با ایمیل از پاسخ کامنتم مطلع کنید.

من بهامین دادرس هستم و به علاقه‌مندان رشد و بهبود فردی کمک می‌کنم که چطور با یادگیری NLP(برنامه‌ریزی عصبی کلامی) مهارت‌های خود را در زندگی به صورت خیلی سریع و مهندسی معکوس شده رشد دهند.مهارت‌هایی مثل هدفگذاری و ارتباط موثر و سخنرانی و کسب‌ درآمد و اعتماد به نفس و افزایش فروش و…

از درون ذهن با شما حرف ‌می‌زنیم…🧠

ورود


نام کاربری:


رمز عبور:


چگونه ذهن منظم داشته باشیم

چگونه ذهن منظم داشته باشیم

برچسب‌ها:. – چگونه یک دختر با نظم باشیم ؟ – سلام به دخترهای هنرمند, 8 روش برای برقراری نظم و انضباط در زندگی و کار – پرورش …, 8 عادت مردمان منظم! چطور منظم باشیم؟-بیشتر از یک نفر, آمیشی جا : چگونه ذهن پریشان خود را رام کنید | TED Talk, تقویت اراده: چطور پشتکار داشته باشیم و از حواس پرتی‌ها …, چطور به سرعت به فردی منظم تبدیل شده و از شر بی نظمی خلاص …, چطور منظم باشیم؟ راهکاری ساده برای نظم در زندگی روزمره -رضا …, چطور میز کار مرتبی داشته باشیم؟ | چطور, چگونه افکار خود را کنترل کنیم ؟ سارا حمیدی – آموزش تمرکز …, چگونه با نظم شویم – ۸ راهکار برای تبدیل شدن به شخصی منظم …, چگونه با یوگای منظم می‌توانید زندگی خود را نظم دهید؟ به همراه …, چگونه به آرامش ذهن و روح برسیم؟ 25 راهکار علمی – بیست …, چگونه به نظم ذهنی دست یابیم؟ – ویدا فلاح, چگونه ذهن منظمی داشته باشیم؟ – آپارات, چگونه ذهنی مقاوم داشته باشیم – آنتونی رابینز – YouTube, چگونه فرد منظمی شویم؟چک لیست ۱۲ مرحله‌ای – مطالعه شریف, چگونه منظم باشیم؟ – افزایش نظم در زندگی – 10 راه کار افزایش نظم, چگونه منظم باشیم؟ – تبیان, چگونه میزکاری مفید و منظم داشته باشیم؟ چند نکته کاربردی …, چگونه نظم ذهنی مناسبی در زمان کنکور داشته باشیم | کنکور …, چهار کلید اصلی برای نظم بیشتر در کارهای روزانه – حسین …, نحوه بدست آوردن نظم و انضباط فردی – مردمان, نظم شخصی – چگونه فردی منظم باشیم؟ | 2 برابر, نظم و انضباط شخصی چرا برای رسیدن به موفقیت باید نظم و …, نظم و انضباط شخصی چیست و چرا مهم است؟ – آموزش عزت نفس …, نظم و انضباط شرط اصلی موفقیت – دانشگاه علم و صنعت ایران …

به این گزاره توجه کنید:
آدم‌ها فقط از ۱۰ درصد
ظرفیت مغزشان استفاده می‌کنند.
خب، به عنوان یک عصب‌شناس می‌تونم بگم
گرچه مورگان فریمن، با اون وقاری
که ازش هنرپیشه‌ای عالی می‌سازه،
این جمله رو گفت،
این گزاره کاملا اشتباهه.


(خنده حضار)

واقعیت اینه که آدم‌ها از ۱۰۰ درصد
ظرفیت مغزشون استفاده می‌کنن.
مغز عضوی به غایت کارآمد و انرژی‌بره
که به طور کامل
مورد استفاده قرار می‌گیره
و با وجود اینکه از ظرفیت کاملش
استفاده می‌شه
از مشکل بار اضافی اطلاعات رنج می‌بره.
در محیط اطراف اطلاعات خیلی زیادی
وجود دارن که مغز می‌تونه کاملا تحلیل کنه.
پس برای حل این مشکل بار اضافی اطلاعات
سیر تکامل راه‌حلی طراحی کرده
که سیستم توجه مغز است.

توجه به ما مجال می‌ده
که منابع محاسباتی مغز رو
پیدا کنیم، انتخاب کنیم،
و به زیرمجموعه‌ای
از آنچه موجوده هدایت‌ کنیم.
می‌تونیم توجه رو رهبر مغز بدونیم.
توجه به هر سمتی بره،
باقی مغز هم به دنبالش می‌ره.
به عبارتی، توجه رییس مغز شماست.
و طی ۱۵ سال اخیر،
من مشغول مطالعه‌ سیستم
توجه در مغز انسان بوده‌ام.
در تمام پژوهش‌های ما،
یک سوال برای من خیلی جالب بوده.
اگر واقعا همینطوره که
توجه رییس مغز ماست
آیا رییس خوبیه؟
آیا واقعا ما رو خوب هدایت می‌کنه؟
و برای تعمق در این سوال بزرگ،
می‌خواستم سه چیز رو بدونم.
اول، توجه چگونه دریافت ما رو
کنترل می‌کنه؟
دوم، چرا ما رو یاری نمی‌کنه،
گاهی به ما حس گیجی
و حواس‌پرتی می‌ده؟
و سوم، آیا کاری از دست ما
برای این گیجی برمیاد؟
می‌تونیم مغزمون رو تعلیم بدیم
تا بهتر توجه کنه؟
تا توجه قوی‌تر و باثبات‌تری در کاری
که در زندگی انجام‌ می‌دیم داشته باشیم.

حالا می‌خوام یه نگاه اجمالی بندازیم
به رویکردمون به این مساله.
یک مثال بسیار تاثربرانگیز
از اینکه توجه ما چطور
به کار گرفته می‌شه.
و می‌خوام این کار رو با استفاده از
مثال کسی که به خوبی می‌شناسم انجام بدم.
او در نهایت عضوی از گروه بسیار بزرگی
از افرادی شد که ما باهاشون کار می‌کنیم،
که براشون توجه موضوع
مرگ و زندگیه.
پزشکان متخصص رو در نظر بگیرین
یا آتش‌نشان‌ها
یا سربازان یا دریانوردان ارتش.
چگونه ذهن منظم داشته باشیم

این داستان یک فرمانده‌ی ناو دریاییه
کاپیتان جف دیویس.
و صحنه‌ای که می‌خوام بهتون نشون بدم،
همین‌طور که می‌بینید،
ربطی به دوران جنگ او نداره.
او در واقع روی پلی در فلوریدا بوده.
ولی به جای نگاه کردن
به مناظر اطرافش،
دیدن چشم‌اندازهای زیبا
و توجه به نسیم خنک اقیانوس،
او به سرعت رانندگی می‌کرد و می‌خواست
خودش رو از پل به پایین پرت کنه.
و او بعدها به من گفت که تمام انرژی‌ش
رو گذاشته برای اینکه اینکار رو انجام نده.
می‌دونین، او تازه از عراق برگشته بود.
و درحالیکه جسمش روی اون پل بود،
ذهنش، توجه‌ش،
فرسنگ‌ها دورتر بود.
رنج او رو دربرگرفته بود.
ذهنش نگران و مشغول بود
و خاطراتی دلهره‌آور داشت،
و واقعا برای آینده‌ش نگران بود.
و من خیلی خوشحالم
که او خودکشی نکرد.
چون او به عنوان یک رهبر و فرمانده
می‌دونست تنها کسی نیست
که احتمالا در رنج و عذابه؛
خیلی از همرزمانش هم احتمالا
همین‌طور بودن.

و در سال ۲۰۰۸، او در پروژه‌ای
در نوع خود بی‌نظیر با من شریک شد
که به ما مجال می‌داد چیزی رو با عنوان
آموزش آگاهی روی نیروهای در حال خدمت ارتش

آزمایش کنیم و آموزش بدیم.
اما قبل از اینکه بگم
آموزش آگاهی چیه،
یا نتایج اون پژوهش چی بود،
فکر می‌کنم مهمه عملکرد توجه
در مغز رو درک کنیم.

پس کاری که ما در آزمایشگاه می‌کنیم
اینه که بسیاری از پژوهش‌های ما در مورد
توجه شامل ضبط امواج مغزی می‌شه.
در این روال ضبط امواج مغزی،
آدم‌ها کلاه‌های بامزه‌ای به سر می‌ذارن
که یه جورایی شبیه کلاه شناست،
و داخل‌ش الکترودهایی تعبیه شده.
این الکترودها فعالیت الکترونیکی
جاری در مغز رو می‌گیرن.
و اینکارو با دقت زمانی
هزارم ثانیه‌ای انجام می‌دن.
بنابراین ما می‌تونیم این نوسان‌های کوچک
ولی قابل تشخیص رو در طول زمان ببینیم.
و با این کار، می‌تونیم کاملا دقیق
زمانبندی فعالیت مغز رو ترسیم کنیم.
حدود ۱۷۰ هزارم ثانیه
بعد از اینکه به مشارکت‌کنندگانمون در پژوهش
تصویر یک صورت روی صفحه نمایش دادیم
شاهد یک تصویر ذهنی قابل اعتماد
و قابل تشخیص در مغز بودیم.
این اتفاق درست
در قسمت پشت جمجمه افتاد،
بالای مناطقی از مغز که درگیر
فرآیند تشخیص چهره هستند.
حالا، این موضوع
چنان به موقع و قابل اعتماد،
به عنوان چهره‌شناسی مغز اتفاق افتاد،
که ما این مولفه‌ی موج مغز رو
نامگذاری کردیم.
ما بهش میگیم مولفه‌ی N170.
و از این مولفه در بسیاری
از پژوهش‌هامون استفاده می‌کنیم.
با این مولفه می‌تونیم تاثیر توجه
بر دریافت‌مون رو ببینیم.

حالا می‌خوام شما رو تا حدی
با نوع آزمایش‌هایی که ما
در آزمایشگاه انجام می‌دیم، آشنا کنم.
ما به شرکت‌کننده‌ها تصاویری
مانند این رو نشون می‌دیم.
شما باید یک چهره و یک منظره‌
که روی هم افتادن رو ببینید.
و کار ما اینه که از شرکت‌کننده‌ها می‌پرسیم
درحین اینکه به یک سری از این تصاویر
روی هم افتاده نگاه می‌کنند،
یک کاری با توجه‌شون انجام بدن.
در بعضی آزمایش‌ها، ازشون می‌خوایم
به چهره توجه کنن.
و برای اطمینان از اینکه
همین کار رو انجام می‌دن،
ازشون می‌خوایم با فشار دادن
یک دکمه، به ما بگن،
که چهره به نظرشون مرده یا زن.
در آزمایش‌های دیگه،
ازشون می‌پرسیم منظره چی بوده —
داخلی بوده یا بیرونی؟
و با این روش، توجه رو گول می‌زنیم
و مطمئن می‌شیم شرکت‌کننده‌ها واقعا
کاری که ازشون خواستیم رو انجام داده باشن.
نظریه‌های ما در مورد توجه
از این قرار بود:
اگر توجه به واقع کارش رو انجام می‌ده
و بر دریافت تاثیر می‌گذاره،
شاید کارکردش شبیه آمپلی‌فایره.
و منظورم اینه که
وقتی ما توجه رو به چهره معطوف می‌کنیم،
واضح‌تر و نمایان‌تر می‌شه
راحت‌تر دیده می‌شه.
اما وقتی توجه رو به منظره معطوف می‌کنیم،
و داریم اطلاعات منظره رو پردازش می‌کنیم
چهره دیگه به سختی قابل تشخیصه.

بنابراین کاری که ما می‌خواستیم بکنیم
این بود که مولفه‌ی چهره‌شناسی مغز،
N170، رو بررسی کنیم
و ببینیم تغییری کرده یا نه.
به عنوان عملکرد اینکه شرکت‌کننده‌ها
به کجا توجه کردن —
به منظره یا به چهره.
و به این نتایج رسیدیم.
فهمیدیم وقتی به چهره توجه کردن،
N170 بزرگ‌تر شده.
و وقتی به منظره توجه کردن، همونطور که
در قسمت قرمز می‌بینین، کوچک‌تر شده.
و اون شکافی که بین خطوط
آبی و قرمز می‌بینید
خیلی قویه.
این به ما می‌گه که توجه،
که در واقع تنها چیزیه
که تغییر کرده،
چون در هر دو مورد
تصاویر یکسانی دیده شده —
توجه دریافت رو تغییر می‌ده.
و اینکارو خیلی سریع انجام می‌ده.
در فاصله‌ی ۱۷۰ هزارم ثانیه
از دیدن یک چهره.
در پژوهش‌های تکمیلی‌مون،
می‌خواستیم ببینیم چه اتفاقی می‌افته،
چطور می‌تونیم این تاثیر رو
آشفته یا کمرنگ کنیم؟
و حدس‌مون این بود که اگر افراد رو
در محیط‌های استرس‌زا قرار بدیم،

اگر حواسشون رو با تصاویر
آزاردهنده و منفی پرت کنیم،
تصاویری از رنج و خشونت —
شبیه چیزهایی که متاسفانه
ممکنه در اخبار ببینیم —
این کار ممکنه واقعا
روی توجه اون‌ها تاثیر بگذاره.
و این در واقع چیزی بود که بهش رسیدیم.

اگر حین انجام این آزمایش
ما تصاویر استرس‌زا نمایش بدیم،
این شکاف توجه کم می‌شه،
قدرت‌ش کمرنگ می‌شه.
در پژوهش‌های دیگه‌مون،
می‌خواستیم ببینیم، باشه، عالی —
البته عالی نه، خبر بدیه که
استرس این کارو با مغز می‌کنه —
اما اگر موضوع این باشه که استرس
این تاثیر قدرتمند رو روی توجه داره،
از طریق حواس‌پرتی بیرونی،
چی می‌شه اگر ما به عامل حواس‌پرتی
بیرونی نیاز نداشته باشیم
اگه خودمون حواس‌مون رو پرت کنیم چی؟
و برای این کار،
ما در واقع باید آزمایشی رو
ابداع می‌کردیم،
که در اون خود افراد عامل
حواس‌پرتی‌شون رو ایجاد کنن.
یعنی فکر کردن به کارهای دیگه
وقتی مشغول انجام کار دیگه‌ای هستیم.
و نکته‌ی گول زدن آدم‌ها و ایجاد حواس‌پرتی
در اصل اینه که حوصله‌شون رو سر ببری.
پس امیدوارم در حال حاضر
خیلی حواس‌ها پرت نباشند.
وقتی ما حوصله‌ی افراد رو سر می‌بریم،
اون‌ها با کمال میل انواع محتوای درونی
برای مشغول کردن خودشون رو ایجاد می‌کنن.
پس ما یکی از کسل‌کننده‌ترین
آزمایش‌های دنیا رو
برای این کار انتخاب کردیم.
شرکت‌کننده‌ها فقط یک سری
چهره روی صفحه‌ی نمایش می‌دیدند،
یکی پس از دیگری.
اون‌ها هربار چهره رو می‌دیدن
دکمه رو فشار می‌دادن.
همه‌ش همین بود.
خب، یکی از حقه‌ها این بود که گاهی
یکی از چهره‌ها سر و ته بود،
و این موضوع خیلی به ندرت اتفاق می‌افتاد.
در اون آزمایش‌ها ازشون خواستیم
جواب رو نگه دارن.
خیلی زود متوجه شدیم
با موفقیت حواس خودشون رو پرت کردن
چون وقتی چهره‌ی سر و ته می‌اومد
دکمه رو فشار می‌دادن.
درصورتیکه کاملا واضح بود
چهره سر و ته شده.
ما می‌خواستیم بدونیم چه اتفاقی می‌افته
وقتی آدم‌ها حواس‌شون پرت می‌شه.
و اونچه فهمیدیم این بود،
با شباهت بسیار به استرس بیرونی،
و عامل بیرونی حواس‌پرتی در محیط،
حواس‌پرتی درونی،
حواس‌پرتی ذهن خود ما هم،
شکاف توجه رو کم می‌کنه.
قدرت توجه رو کمرنگ می‌کنه.

پس تمام این پژوهش‌ها به ما چی می‌گن؟
اون‌ها به ما می‌گن که توجه
خیلی قدرتمنده
وقتی پای تاثیرگذاری
روی دریافت ما وسط باشه.
علیرغم اینکه بسیار قدرتمنده،
شکننده و آسیب‌پذیر هم هست.
و چیزهایی از قبیل استرس
و حواس‌پرتی قدرت‌ش رو کم می‌کنه.
اما تمام این‌ها در چارچوب شرایط
بسیار کنترل‌شده‌ی آزمایشگاهی بودن.
در دنیای واقعی چطور؟
در زندگی‌های واقعی و روزمره‌ی ما چطور؟
همین الان چطور؟
حواس شما همین الان کجاست؟
برای اینکه توجه‌تون رو جلب کنیم،
می‌خوام یک پیش‌بینی در مورد توجه‌تون
طی زمان باقی‌مونده از صحبتم بکنم.
آماده‌اید؟
این پیش‌بینی منه.
شما به ۴ دقیقه از ۸ دقیقه‌ی بعدی
صحبت‌های من آگاه نخواهید بود.


(خنده حضار)

این یک چالشه،
خواهش می‌کنم توجه کنید.
حالا، چرا اینو می‌گم؟
قطعا فرض رو بر این می‌ذارم
که شما سرجاتون نشسته می‌مونین
و خب لطف می‌کنید همینطور
که حرف می‌زنم به من نگاه می‌کنین.
اما پژوهش‌های منتشر شده در این مورد
می‌گن که ما حواس‌مون رو پرت می‌کنیم
ما حدود ۵۰ درصد از وقتی که بیدار هستیم رو

به دور کردن ذهن‌مون از کاری
که در حال انجام‌ش هستیم می‌گذرونیم.
این‌ها ممکنه کوچک باشن،
سفرهای ذهنی کوچکی که می‌ریم،
افکار خصوصی‌ای که داریم.
و وقتی این حواس‌پرتی اتفاق می‌افته،
می‌تونه مشکل‌ساز بشه.
حالا امروز فکر نمی‌کنم
عواقب جدی برای شما
که امروز اینجا نشستید وجود داشته باشه.
اما فرمانده‌ای نظامی رو تصور کنین
که ۴ دقیقه از یک گزارش رو از دست بده،
یا یک قاضی که چهار دقیقه
از یک شهادت رو از دست بده.
یا یک جراح یا آتش‌نشان
که زمانی رو از دست بده.
عواقب این نمونه‌ها
می‌تونن جدی باشن.
پس می‌پرسیم چرا ما اینکارو می‌کنیم؟
چرا اینقدر حواس‌مون رو پرت می‌کنیم؟

خب، یک قسمتی از جواب اینه که
ذهن ما استاد بی‌بدیل سفر در زمانه.
و این سفر در زمان واقعا براش کار راحتیه.
اگر ذهن رو با استعاره‌ی یک دستگاه
پخش موسیقی در نظر بگیریم می‌بینیم.
می‌تونیم ذهن رو به عقب برگردونیم
تا به اتفاقاتی که افتادن فکر کنیم، درسته؟
یا می‌تونیم بریم جلو، و برای کار بعدی
برنامه‌ریزی کنیم.
و ما به کرّات در این حالت
سفر به زمان در گذشته و آینده
قرار می‌گیریم.
و اغلب ناخودآگاه این اتفاق می‌افته،
اکثر اوقات ناخودآگاه این اتفاق می‌افته،
حتی وقتی می‌خوایم که توجه کنیم.
فقط به آخرین باری که سعی داشتین
کتاب بخونین فکر کنین،
به آخر صفحه رسیدین
بدون اینکه معنی کلمات رو بدونین.
این اتفاق برای ما می‌افته.
و وقتی اتفاق می‌افته،
بدون اینکه آگاه باشیم حواس‌مون پرت می‌شه
عواقبی در کاره.
ما اشتباه می‌کنیم.
گاهی اطلاعات حیاتی رو از دست می‌دیم.
و در تصمیم‌گیری به مشکل برمی‌خوریم.
وقتی بدتر می‌شه که استرس داشته باشیم.
وقتی در لحظه‌ای باشیم که تحمل‌ش سخته.
وقتی به عقب برمی‌گردیم
به گذشته فقط فکر نمی‌کنیم
در گذشته می‌مونیم، به فکر فرو می‌ریم
دوباره زندگی‌ش می‌کنیم، پشیمون می‌شیم
از اتفاقاتی که افتادن و تموم شدن.

یا وقتی استرس داریم،
ذهن رو به جلو می‌بریم.
نه فقط برای اینکه برنامه‌ریزی مفید کنیم.
بلکه ممکنه نگران بشیم یا منفی‌بافی کنیم
برای اتفاقاتی که هنوز نیفتادن
و راستش ممکنه هیچوقت اتفاق نیفتن.
خب به اینجا که می‌رسه
ممکنه با خودتون فکر کنین، قبول،
حواس‌پرتی زیاد اتفاق می‌افته.
اغلب، ناخودآگاه پیش میاد.
و در شرایط استرس، بدتر هم می‌شه —
ما قدرتمندتر و بیشتر
حواس‌مون رو پرت می‌کنیم.

آیا برای این مساله
کاری از دست‌مون برمیاد؟
خوشحالم بگم جواب بله است.
از پژوهش‌های ما می‌شه فهمید
که برعکس یک ذهن مضطرب و پریشان
یک ذهن آگاهه.
آگاهی مرتبطه با توجه کردن
به تجربه‌ای که آگاهانه
در همین لحظه داریم.
و بدون هیچگونه عکس‌العمل احساسی
به اونچه در جریانه.
انگار باید دکمه‌ی درست
رو در حالت پخش بگذاریم
تا لحظه به لحظه‌ی
زندگی‌هامون رو تجربه کنیم.
و آگاهی فقط یک مفهوم نیست.
بیشتر شبیه تمرینه،
باید این حالت آگاهانه رو مجسم کنین
تا بتونین ازش بهره ببرین.
و بخش اعظم کاری که ما می‌کنیم،
پیشنهاد دادن برنامه‌هایی به افراده
که به شرکت‌کننده‌های ما
یک مجموعه تمرین می‌ده
که باید روزانه انجام بدن
برای اینکه لحظات آگاهانه‌ی بیشتری
در زندگی‌شون جا بدن.
و برای بسیاری از گروه‌هایی که باهاشون
کار می‌کنیم، اون‌هایی که استرس بالایی دارن
همونطور که گفتم — سربازها،
پزشکان متخصص —
برای اون‌ها، همونطور که می‌دونیم
حواس‌پرتی می‌تونه واقعا مهلک باشه.
پس برای ما مهمه مطمئن باشیم
برای بهینه‌سازی آموزش پیشنهادهایی بدیم
که با توجه به محدویت‌های زمانی
براشون به راحتی در دسترس باشه.
تا بتونن ازش بهره‌مند بشن.

و وقتی اینکارو کردیم، باید روند رو
پیگیری کنیم تا ببینیم چه اتفاقی می‌افته
نه فقط در زندگی روزمره‌شون،
بلکه در شرایط حادی که ممکنه
باهاش مواجه بشن.

چرا می‌خوایم اینکارو بکنیم؟
خب، ما می‌خوایم مثلاً این تمرین رو
به دانشجوها در فصل امتحانات بدیم.
یا می‌خوایم این تمرین رو به حسابدارها
در موعد پرداخت‌های مالیاتی بدیم.
یا به سربازها و نیروی دریایی
در زمان اعزام بدیم.
چرا؟
چون این‌ها لحظاتی هستن
که توجه اون‌ها در آسیب‌پذیرترین
حالت قرار می‌گیره،
به خاطر استرس و حواس‌پرتی.
و این‌ها همچنین لحظاتی هستن
که ما می‌خوایم که توجه‌شون
در اوج خودش باشه
تا بتونن عملکرد خوبی داشته باشی.
پس کاری که ما در پژوهش‌مون می‌کنیم
اینه که ازشون می‌خوایم
یک سلسله آزمایش‌های توجه‌محور بدن.
ما میزان توجه اون‌ها رو در شروع
یک وقفه‌ی پراسترس ثبت می کنیم.
و دو ماه بعد،
دوباره اینکارو انجام می‌دیم
می‌خوایم ببینیم تفاوتی دارن یا نه.
آیا آموزش آگاهی به اون‌ها
سودی هم داره؟
آیا می‌تونیم اون‌ها رو
از خطا در توجه
که ممکنه در استرس بالا اتفاق بیفته
محافظت کنیم؟
این چیزیه که بهش رسیدیم.

طی یک وقفه‌ی پراسترس،
متاسفانه واقعیت اینه که
اگه هیچ کاری نکنیم،
توجه افت می‌کنه،
افراد در پایان این وقفه‌ی پراسترس
از همیشه بدتر می‌شن.
ولی اگر آگاهی رو بهشون آموزش بدیم،
می‌تونیم ازشون محافظت‌ کنیم.
وضعیت‌شون پایدار می‌مونه،
گرچه درست مثل گروه‌های دیگه
استرس بالا رو تجربه می‌کنن.
و چه بسا چشمگیرتر اینکه،
اگر افراد برنامه‌های آموزشی ما رو بگذرونن
طی، بذارید بگیم، هشت هفته
و بعد کاملا به انجام تمرینات روزانه‌ی
آگاهی متعهد بمونن
که بهشون یاد می‌ده
چطور در لحظه‌ی حال زندگی کنن،
خب، واقعا در طول زمان بهتر می‌شن،
حتی اگر در شرایط پراسترس باشن.
و واقعا مهمه
که این نکته‌ی آخر رو درک کنیم،
چون به ما می‌گه
تمرینات آگاهی شباهت زیادی
به تمرینات بدنی دارن:
اگر انجام‌شون ندین، فایده‌ای ندارن.
اما اگر واقعاً درگیر
تمرینات آگاهی بشین،
هرچه بیشتر تمرین کنین،
فایده‌ی بیشتری براتون داره.

حالا می‌خوام برگردم
به مورد کاپیتان جف دیویس.
همون‌طور که در شروع حرفم گفتم،
نیروهای او در اولین پروژه‌ی ما
برای ارائه‌ی تمرینات آگاهی مشارکت کردن.
و اون‌ها دقیقا همین الگو رو نشون دادن،
که بسیار دلگرم کننده بود.
ما آموزش آگاهی رو بر روی اون‌ها
درست قبل از اعزام‌شون به عراق انجام دادیم.
و بعد از برگشت
کاپیتان دیویس به ما گفت
مزایای این برنامه رو حس کرده.
او گفت که برعکس دفعه‌ی پیش
بعد از این اعزام،
اون‌ها خیلی بیشتر در لحظه حاضر بودن.
اون‌ها بینا بودن.
در مقام عکس‌العمل نبودن.
و در برخی موارد،
واقعاً دلسوزتر بودن
در ارتباط با کسانی که باهاشون
سر و کار داشتن و بین خودشون.
او گفت خیلی وقت‌ها،
او حس کرده این برنامه‌ی آموزش آگاهی
که ما بهشون ارائه دادیم
در واقع یک ابزار خیلی مهمه
که از اون‌ها در برابر
اختلال روانی پس از بحران محافظت می‌کنه
و حتی اون رو تبدیل
به رشد پس از بحران می‌کنه.
این برای ما خیلی جالب بود.

و به اینجا رسید
که من و کاپیتان دیویس —
می‌دونین، این ماجرا به ده سال
پیش برمی‌گرده، در سال ۲۰۰۸ —
ما تمام این‌ سال‌ها با هم
در ارتباط موندیم.
و خود او هم به تمرین‌های
آگاهی‌ ادامه داده
و روزانه این کار رو انجام می‌ده.
او ترفیع گرفت و سرگرد شد،
و در نهایت هم از نیروی دریایی بازنشسته شد.
او از همسرش جدا شد،
دوباره ازدواج کرد،
بچه‌دار شد، و مدرک MBA گرفت.
و طی تمام این چالش‌ها
و تغییرات و لذات زندگی‌ش،
تمرینات آگاهی‌ش رو ادامه داد.
و انگار قسمت اینطور باشه،
همین چند ماه پیش،
کاپیتان دیویس دچار یک حمله‌ی قلبی
شدید در سن ۴۶ سالگی شد.
چند هفته پیش با من تماس گرفت
و گفت، «می‌خوام یه چیزی بهت بگم
می‌دونم دکترهایی که من رو درمان کردن
قلب من رو نجات دادن
اما آگاهی زندگی‌م رو نجات داد.
حضور ذهن‌ام در اون لحظه
برای اینکه جلوی آمبولانس رو بگیرم
که من رو به بیمارستان برسونه،» —
خودش به تنهایی،
وضوح ذهنی که داشت
تا شرایط ترس و اضطراب را تشخیص دهد
ولی گرفتار آن نشود —
او گفت، «برای من، این‌ها
موهبت‌های آگاهی بودن.»
و من از اینکه شنیدم حالش خوبه
خیالم راحت شد.
اما واقعاً خوشحال شدم وقتی دیدم
او توجه‌ خودش رو تغییر داده بود
او از داشتن یک رییس خیلی بد —
سیستم توجهی که اون رو
تا پرت کردن خودش از پل پیش برد —
به داشتن یک رهبر
و راهنمای بی‌بدیل رسید،
که زندگی‌ش رو نجات داد.

پس من در واقع می‌خوام صحبت‌م رو
با دعوت کردن همه‌تون به عمل به پایان ببرم.
و حرف‌م اینه.
به توجه‌تون توجه کنید.
باشه؟
به توجه‌تون توجه کنید.
و تمرین و آموزش آگاهی رو به عنوان
ابزاری برای سلامت روزانه‌تون در نظر بگیرین
برای رام کردن ذهن پریشان خودتون
و مجال دادن به توجه‌تون برای اینکه
راهنمایی معتمد در زندگی‌تون باشه.


متشکرم.


(تشویق حضار)

TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.


© TED Conferences, LLC. All rights reserved.

به این گزاره توجه کنید:
آدم‌ها فقط از ۱۰ درصد
ظرفیت مغزشان استفاده می‌کنند.
خب، به عنوان یک عصب‌شناس می‌تونم بگم
گرچه مورگان فریمن، با اون وقاری
که ازش هنرپیشه‌ای عالی می‌سازه،
این جمله رو گفت،
این گزاره کاملا اشتباهه.


(خنده حضار)

واقعیت اینه که آدم‌ها از ۱۰۰ درصد
ظرفیت مغزشون استفاده می‌کنن.
مغز عضوی به غایت کارآمد و انرژی‌بره
که به طور کامل
مورد استفاده قرار می‌گیره
و با وجود اینکه از ظرفیت کاملش
استفاده می‌شه
از مشکل بار اضافی اطلاعات رنج می‌بره.
در محیط اطراف اطلاعات خیلی زیادی
وجود دارن که مغز می‌تونه کاملا تحلیل کنه.
پس برای حل این مشکل بار اضافی اطلاعات
سیر تکامل راه‌حلی طراحی کرده
که سیستم توجه مغز است.

توجه به ما مجال می‌ده
که منابع محاسباتی مغز رو
پیدا کنیم، انتخاب کنیم،
و به زیرمجموعه‌ای
از آنچه موجوده هدایت‌ کنیم.
می‌تونیم توجه رو رهبر مغز بدونیم.
توجه به هر سمتی بره،
باقی مغز هم به دنبالش می‌ره.
به عبارتی، توجه رییس مغز شماست.
و طی ۱۵ سال اخیر،
من مشغول مطالعه‌ سیستم
توجه در مغز انسان بوده‌ام.
در تمام پژوهش‌های ما،
یک سوال برای من خیلی جالب بوده.
اگر واقعا همینطوره که
توجه رییس مغز ماست
آیا رییس خوبیه؟
آیا واقعا ما رو خوب هدایت می‌کنه؟
و برای تعمق در این سوال بزرگ،
می‌خواستم سه چیز رو بدونم.
اول، توجه چگونه دریافت ما رو
کنترل می‌کنه؟
دوم، چرا ما رو یاری نمی‌کنه،
گاهی به ما حس گیجی
و حواس‌پرتی می‌ده؟
و سوم، آیا کاری از دست ما
برای این گیجی برمیاد؟
می‌تونیم مغزمون رو تعلیم بدیم
تا بهتر توجه کنه؟
تا توجه قوی‌تر و باثبات‌تری در کاری
که در زندگی انجام‌ می‌دیم داشته باشیم.

حالا می‌خوام یه نگاه اجمالی بندازیم
به رویکردمون به این مساله.
یک مثال بسیار تاثربرانگیز
از اینکه توجه ما چطور
به کار گرفته می‌شه.
و می‌خوام این کار رو با استفاده از
مثال کسی که به خوبی می‌شناسم انجام بدم.
او در نهایت عضوی از گروه بسیار بزرگی
از افرادی شد که ما باهاشون کار می‌کنیم،
که براشون توجه موضوع
مرگ و زندگیه.
پزشکان متخصص رو در نظر بگیرین
یا آتش‌نشان‌ها
یا سربازان یا دریانوردان ارتش.
چگونه ذهن منظم داشته باشیم

این داستان یک فرمانده‌ی ناو دریاییه
کاپیتان جف دیویس.
و صحنه‌ای که می‌خوام بهتون نشون بدم،
همین‌طور که می‌بینید،
ربطی به دوران جنگ او نداره.
او در واقع روی پلی در فلوریدا بوده.
ولی به جای نگاه کردن
به مناظر اطرافش،
دیدن چشم‌اندازهای زیبا
و توجه به نسیم خنک اقیانوس،
او به سرعت رانندگی می‌کرد و می‌خواست
خودش رو از پل به پایین پرت کنه.
و او بعدها به من گفت که تمام انرژی‌ش
رو گذاشته برای اینکه اینکار رو انجام نده.
می‌دونین، او تازه از عراق برگشته بود.
و درحالیکه جسمش روی اون پل بود،
ذهنش، توجه‌ش،
فرسنگ‌ها دورتر بود.
رنج او رو دربرگرفته بود.
ذهنش نگران و مشغول بود
و خاطراتی دلهره‌آور داشت،
و واقعا برای آینده‌ش نگران بود.
و من خیلی خوشحالم
که او خودکشی نکرد.
چون او به عنوان یک رهبر و فرمانده
می‌دونست تنها کسی نیست
که احتمالا در رنج و عذابه؛
خیلی از همرزمانش هم احتمالا
همین‌طور بودن.

و در سال ۲۰۰۸، او در پروژه‌ای
در نوع خود بی‌نظیر با من شریک شد
که به ما مجال می‌داد چیزی رو با عنوان
آموزش آگاهی روی نیروهای در حال خدمت ارتش

آزمایش کنیم و آموزش بدیم.
اما قبل از اینکه بگم
آموزش آگاهی چیه،
یا نتایج اون پژوهش چی بود،
فکر می‌کنم مهمه عملکرد توجه
در مغز رو درک کنیم.

پس کاری که ما در آزمایشگاه می‌کنیم
اینه که بسیاری از پژوهش‌های ما در مورد
توجه شامل ضبط امواج مغزی می‌شه.
در این روال ضبط امواج مغزی،
آدم‌ها کلاه‌های بامزه‌ای به سر می‌ذارن
که یه جورایی شبیه کلاه شناست،
و داخل‌ش الکترودهایی تعبیه شده.
این الکترودها فعالیت الکترونیکی
جاری در مغز رو می‌گیرن.
و اینکارو با دقت زمانی
هزارم ثانیه‌ای انجام می‌دن.
بنابراین ما می‌تونیم این نوسان‌های کوچک
ولی قابل تشخیص رو در طول زمان ببینیم.
و با این کار، می‌تونیم کاملا دقیق
زمانبندی فعالیت مغز رو ترسیم کنیم.
حدود ۱۷۰ هزارم ثانیه
بعد از اینکه به مشارکت‌کنندگانمون در پژوهش
تصویر یک صورت روی صفحه نمایش دادیم
شاهد یک تصویر ذهنی قابل اعتماد
و قابل تشخیص در مغز بودیم.
این اتفاق درست
در قسمت پشت جمجمه افتاد،
بالای مناطقی از مغز که درگیر
فرآیند تشخیص چهره هستند.
حالا، این موضوع
چنان به موقع و قابل اعتماد،
به عنوان چهره‌شناسی مغز اتفاق افتاد،
که ما این مولفه‌ی موج مغز رو
نامگذاری کردیم.
ما بهش میگیم مولفه‌ی N170.
و از این مولفه در بسیاری
از پژوهش‌هامون استفاده می‌کنیم.
با این مولفه می‌تونیم تاثیر توجه
بر دریافت‌مون رو ببینیم.

حالا می‌خوام شما رو تا حدی
با نوع آزمایش‌هایی که ما
در آزمایشگاه انجام می‌دیم، آشنا کنم.
ما به شرکت‌کننده‌ها تصاویری
مانند این رو نشون می‌دیم.
شما باید یک چهره و یک منظره‌
که روی هم افتادن رو ببینید.
و کار ما اینه که از شرکت‌کننده‌ها می‌پرسیم
درحین اینکه به یک سری از این تصاویر
روی هم افتاده نگاه می‌کنند،
یک کاری با توجه‌شون انجام بدن.
در بعضی آزمایش‌ها، ازشون می‌خوایم
به چهره توجه کنن.
و برای اطمینان از اینکه
همین کار رو انجام می‌دن،
ازشون می‌خوایم با فشار دادن
یک دکمه، به ما بگن،
که چهره به نظرشون مرده یا زن.
در آزمایش‌های دیگه،
ازشون می‌پرسیم منظره چی بوده —
داخلی بوده یا بیرونی؟
و با این روش، توجه رو گول می‌زنیم
و مطمئن می‌شیم شرکت‌کننده‌ها واقعا
کاری که ازشون خواستیم رو انجام داده باشن.
نظریه‌های ما در مورد توجه
از این قرار بود:
اگر توجه به واقع کارش رو انجام می‌ده
و بر دریافت تاثیر می‌گذاره،
شاید کارکردش شبیه آمپلی‌فایره.
و منظورم اینه که
وقتی ما توجه رو به چهره معطوف می‌کنیم،
واضح‌تر و نمایان‌تر می‌شه
راحت‌تر دیده می‌شه.
اما وقتی توجه رو به منظره معطوف می‌کنیم،
و داریم اطلاعات منظره رو پردازش می‌کنیم
چهره دیگه به سختی قابل تشخیصه.

بنابراین کاری که ما می‌خواستیم بکنیم
این بود که مولفه‌ی چهره‌شناسی مغز،
N170، رو بررسی کنیم
و ببینیم تغییری کرده یا نه.
به عنوان عملکرد اینکه شرکت‌کننده‌ها
به کجا توجه کردن —
به منظره یا به چهره.
و به این نتایج رسیدیم.
فهمیدیم وقتی به چهره توجه کردن،
N170 بزرگ‌تر شده.
و وقتی به منظره توجه کردن، همونطور که
در قسمت قرمز می‌بینین، کوچک‌تر شده.
و اون شکافی که بین خطوط
آبی و قرمز می‌بینید
خیلی قویه.
این به ما می‌گه که توجه،
که در واقع تنها چیزیه
که تغییر کرده،
چون در هر دو مورد
تصاویر یکسانی دیده شده —
توجه دریافت رو تغییر می‌ده.
و اینکارو خیلی سریع انجام می‌ده.
در فاصله‌ی ۱۷۰ هزارم ثانیه
از دیدن یک چهره.
در پژوهش‌های تکمیلی‌مون،
می‌خواستیم ببینیم چه اتفاقی می‌افته،
چطور می‌تونیم این تاثیر رو
آشفته یا کمرنگ کنیم؟
و حدس‌مون این بود که اگر افراد رو
در محیط‌های استرس‌زا قرار بدیم،

اگر حواسشون رو با تصاویر
آزاردهنده و منفی پرت کنیم،
تصاویری از رنج و خشونت —
شبیه چیزهایی که متاسفانه
ممکنه در اخبار ببینیم —
این کار ممکنه واقعا
روی توجه اون‌ها تاثیر بگذاره.
و این در واقع چیزی بود که بهش رسیدیم.

اگر حین انجام این آزمایش
ما تصاویر استرس‌زا نمایش بدیم،
این شکاف توجه کم می‌شه،
قدرت‌ش کمرنگ می‌شه.
در پژوهش‌های دیگه‌مون،
می‌خواستیم ببینیم، باشه، عالی —
البته عالی نه، خبر بدیه که
استرس این کارو با مغز می‌کنه —
اما اگر موضوع این باشه که استرس
این تاثیر قدرتمند رو روی توجه داره،
از طریق حواس‌پرتی بیرونی،
چی می‌شه اگر ما به عامل حواس‌پرتی
بیرونی نیاز نداشته باشیم
اگه خودمون حواس‌مون رو پرت کنیم چی؟
و برای این کار،
ما در واقع باید آزمایشی رو
ابداع می‌کردیم،
که در اون خود افراد عامل
حواس‌پرتی‌شون رو ایجاد کنن.
یعنی فکر کردن به کارهای دیگه
وقتی مشغول انجام کار دیگه‌ای هستیم.
و نکته‌ی گول زدن آدم‌ها و ایجاد حواس‌پرتی
در اصل اینه که حوصله‌شون رو سر ببری.
پس امیدوارم در حال حاضر
خیلی حواس‌ها پرت نباشند.
وقتی ما حوصله‌ی افراد رو سر می‌بریم،
اون‌ها با کمال میل انواع محتوای درونی
برای مشغول کردن خودشون رو ایجاد می‌کنن.
پس ما یکی از کسل‌کننده‌ترین
آزمایش‌های دنیا رو
برای این کار انتخاب کردیم.
شرکت‌کننده‌ها فقط یک سری
چهره روی صفحه‌ی نمایش می‌دیدند،
یکی پس از دیگری.
اون‌ها هربار چهره رو می‌دیدن
دکمه رو فشار می‌دادن.
همه‌ش همین بود.
خب، یکی از حقه‌ها این بود که گاهی
یکی از چهره‌ها سر و ته بود،
و این موضوع خیلی به ندرت اتفاق می‌افتاد.
در اون آزمایش‌ها ازشون خواستیم
جواب رو نگه دارن.
خیلی زود متوجه شدیم
با موفقیت حواس خودشون رو پرت کردن
چون وقتی چهره‌ی سر و ته می‌اومد
دکمه رو فشار می‌دادن.
درصورتیکه کاملا واضح بود
چهره سر و ته شده.
ما می‌خواستیم بدونیم چه اتفاقی می‌افته
وقتی آدم‌ها حواس‌شون پرت می‌شه.
و اونچه فهمیدیم این بود،
با شباهت بسیار به استرس بیرونی،
و عامل بیرونی حواس‌پرتی در محیط،
حواس‌پرتی درونی،
حواس‌پرتی ذهن خود ما هم،
شکاف توجه رو کم می‌کنه.
قدرت توجه رو کمرنگ می‌کنه.

پس تمام این پژوهش‌ها به ما چی می‌گن؟
اون‌ها به ما می‌گن که توجه
خیلی قدرتمنده
وقتی پای تاثیرگذاری
روی دریافت ما وسط باشه.
علیرغم اینکه بسیار قدرتمنده،
شکننده و آسیب‌پذیر هم هست.
و چیزهایی از قبیل استرس
و حواس‌پرتی قدرت‌ش رو کم می‌کنه.
اما تمام این‌ها در چارچوب شرایط
بسیار کنترل‌شده‌ی آزمایشگاهی بودن.
در دنیای واقعی چطور؟
در زندگی‌های واقعی و روزمره‌ی ما چطور؟
همین الان چطور؟
حواس شما همین الان کجاست؟
برای اینکه توجه‌تون رو جلب کنیم،
می‌خوام یک پیش‌بینی در مورد توجه‌تون
طی زمان باقی‌مونده از صحبتم بکنم.
آماده‌اید؟
این پیش‌بینی منه.
شما به ۴ دقیقه از ۸ دقیقه‌ی بعدی
صحبت‌های من آگاه نخواهید بود.


(خنده حضار)

این یک چالشه،
خواهش می‌کنم توجه کنید.
حالا، چرا اینو می‌گم؟
قطعا فرض رو بر این می‌ذارم
که شما سرجاتون نشسته می‌مونین
و خب لطف می‌کنید همینطور
که حرف می‌زنم به من نگاه می‌کنین.
اما پژوهش‌های منتشر شده در این مورد
می‌گن که ما حواس‌مون رو پرت می‌کنیم
ما حدود ۵۰ درصد از وقتی که بیدار هستیم رو

به دور کردن ذهن‌مون از کاری
که در حال انجام‌ش هستیم می‌گذرونیم.
این‌ها ممکنه کوچک باشن،
سفرهای ذهنی کوچکی که می‌ریم،
افکار خصوصی‌ای که داریم.
و وقتی این حواس‌پرتی اتفاق می‌افته،
می‌تونه مشکل‌ساز بشه.
حالا امروز فکر نمی‌کنم
عواقب جدی برای شما
که امروز اینجا نشستید وجود داشته باشه.
اما فرمانده‌ای نظامی رو تصور کنین
که ۴ دقیقه از یک گزارش رو از دست بده،
یا یک قاضی که چهار دقیقه
از یک شهادت رو از دست بده.
یا یک جراح یا آتش‌نشان
که زمانی رو از دست بده.
عواقب این نمونه‌ها
می‌تونن جدی باشن.
پس می‌پرسیم چرا ما اینکارو می‌کنیم؟
چرا اینقدر حواس‌مون رو پرت می‌کنیم؟

خب، یک قسمتی از جواب اینه که
ذهن ما استاد بی‌بدیل سفر در زمانه.
و این سفر در زمان واقعا براش کار راحتیه.
اگر ذهن رو با استعاره‌ی یک دستگاه
پخش موسیقی در نظر بگیریم می‌بینیم.
می‌تونیم ذهن رو به عقب برگردونیم
تا به اتفاقاتی که افتادن فکر کنیم، درسته؟
یا می‌تونیم بریم جلو، و برای کار بعدی
برنامه‌ریزی کنیم.
و ما به کرّات در این حالت
سفر به زمان در گذشته و آینده
قرار می‌گیریم.
و اغلب ناخودآگاه این اتفاق می‌افته،
اکثر اوقات ناخودآگاه این اتفاق می‌افته،
حتی وقتی می‌خوایم که توجه کنیم.
فقط به آخرین باری که سعی داشتین
کتاب بخونین فکر کنین،
به آخر صفحه رسیدین
بدون اینکه معنی کلمات رو بدونین.
این اتفاق برای ما می‌افته.
و وقتی اتفاق می‌افته،
بدون اینکه آگاه باشیم حواس‌مون پرت می‌شه
عواقبی در کاره.
ما اشتباه می‌کنیم.
گاهی اطلاعات حیاتی رو از دست می‌دیم.
و در تصمیم‌گیری به مشکل برمی‌خوریم.
وقتی بدتر می‌شه که استرس داشته باشیم.
وقتی در لحظه‌ای باشیم که تحمل‌ش سخته.
وقتی به عقب برمی‌گردیم
به گذشته فقط فکر نمی‌کنیم
در گذشته می‌مونیم، به فکر فرو می‌ریم
دوباره زندگی‌ش می‌کنیم، پشیمون می‌شیم
از اتفاقاتی که افتادن و تموم شدن.

یا وقتی استرس داریم،
ذهن رو به جلو می‌بریم.
نه فقط برای اینکه برنامه‌ریزی مفید کنیم.
بلکه ممکنه نگران بشیم یا منفی‌بافی کنیم
برای اتفاقاتی که هنوز نیفتادن
و راستش ممکنه هیچوقت اتفاق نیفتن.
خب به اینجا که می‌رسه
ممکنه با خودتون فکر کنین، قبول،
حواس‌پرتی زیاد اتفاق می‌افته.
اغلب، ناخودآگاه پیش میاد.
و در شرایط استرس، بدتر هم می‌شه —
ما قدرتمندتر و بیشتر
حواس‌مون رو پرت می‌کنیم.

آیا برای این مساله
کاری از دست‌مون برمیاد؟
خوشحالم بگم جواب بله است.
از پژوهش‌های ما می‌شه فهمید
که برعکس یک ذهن مضطرب و پریشان
یک ذهن آگاهه.
آگاهی مرتبطه با توجه کردن
به تجربه‌ای که آگاهانه
در همین لحظه داریم.
و بدون هیچگونه عکس‌العمل احساسی
به اونچه در جریانه.
انگار باید دکمه‌ی درست
رو در حالت پخش بگذاریم
تا لحظه به لحظه‌ی
زندگی‌هامون رو تجربه کنیم.
و آگاهی فقط یک مفهوم نیست.
بیشتر شبیه تمرینه،
باید این حالت آگاهانه رو مجسم کنین
تا بتونین ازش بهره ببرین.
و بخش اعظم کاری که ما می‌کنیم،
پیشنهاد دادن برنامه‌هایی به افراده
که به شرکت‌کننده‌های ما
یک مجموعه تمرین می‌ده
که باید روزانه انجام بدن
برای اینکه لحظات آگاهانه‌ی بیشتری
در زندگی‌شون جا بدن.
و برای بسیاری از گروه‌هایی که باهاشون
کار می‌کنیم، اون‌هایی که استرس بالایی دارن
همونطور که گفتم — سربازها،
پزشکان متخصص —
برای اون‌ها، همونطور که می‌دونیم
حواس‌پرتی می‌تونه واقعا مهلک باشه.
پس برای ما مهمه مطمئن باشیم
برای بهینه‌سازی آموزش پیشنهادهایی بدیم
که با توجه به محدویت‌های زمانی
براشون به راحتی در دسترس باشه.
تا بتونن ازش بهره‌مند بشن.

و وقتی اینکارو کردیم، باید روند رو
پیگیری کنیم تا ببینیم چه اتفاقی می‌افته
نه فقط در زندگی روزمره‌شون،
بلکه در شرایط حادی که ممکنه
باهاش مواجه بشن.

چرا می‌خوایم اینکارو بکنیم؟
خب، ما می‌خوایم مثلاً این تمرین رو
به دانشجوها در فصل امتحانات بدیم.
یا می‌خوایم این تمرین رو به حسابدارها
در موعد پرداخت‌های مالیاتی بدیم.
یا به سربازها و نیروی دریایی
در زمان اعزام بدیم.
چرا؟
چون این‌ها لحظاتی هستن
که توجه اون‌ها در آسیب‌پذیرترین
حالت قرار می‌گیره،
به خاطر استرس و حواس‌پرتی.
و این‌ها همچنین لحظاتی هستن
که ما می‌خوایم که توجه‌شون
در اوج خودش باشه
تا بتونن عملکرد خوبی داشته باشی.
پس کاری که ما در پژوهش‌مون می‌کنیم
اینه که ازشون می‌خوایم
یک سلسله آزمایش‌های توجه‌محور بدن.
ما میزان توجه اون‌ها رو در شروع
یک وقفه‌ی پراسترس ثبت می کنیم.
و دو ماه بعد،
دوباره اینکارو انجام می‌دیم
می‌خوایم ببینیم تفاوتی دارن یا نه.
آیا آموزش آگاهی به اون‌ها
سودی هم داره؟
آیا می‌تونیم اون‌ها رو
از خطا در توجه
که ممکنه در استرس بالا اتفاق بیفته
محافظت کنیم؟
این چیزیه که بهش رسیدیم.

طی یک وقفه‌ی پراسترس،
متاسفانه واقعیت اینه که
اگه هیچ کاری نکنیم،
توجه افت می‌کنه،
افراد در پایان این وقفه‌ی پراسترس
از همیشه بدتر می‌شن.
ولی اگر آگاهی رو بهشون آموزش بدیم،
می‌تونیم ازشون محافظت‌ کنیم.
وضعیت‌شون پایدار می‌مونه،
گرچه درست مثل گروه‌های دیگه
استرس بالا رو تجربه می‌کنن.
و چه بسا چشمگیرتر اینکه،
اگر افراد برنامه‌های آموزشی ما رو بگذرونن
طی، بذارید بگیم، هشت هفته
و بعد کاملا به انجام تمرینات روزانه‌ی
آگاهی متعهد بمونن
که بهشون یاد می‌ده
چطور در لحظه‌ی حال زندگی کنن،
خب، واقعا در طول زمان بهتر می‌شن،
حتی اگر در شرایط پراسترس باشن.
و واقعا مهمه
که این نکته‌ی آخر رو درک کنیم،
چون به ما می‌گه
تمرینات آگاهی شباهت زیادی
به تمرینات بدنی دارن:
اگر انجام‌شون ندین، فایده‌ای ندارن.
اما اگر واقعاً درگیر
تمرینات آگاهی بشین،
هرچه بیشتر تمرین کنین،
فایده‌ی بیشتری براتون داره.

حالا می‌خوام برگردم
به مورد کاپیتان جف دیویس.
همون‌طور که در شروع حرفم گفتم،
نیروهای او در اولین پروژه‌ی ما
برای ارائه‌ی تمرینات آگاهی مشارکت کردن.
و اون‌ها دقیقا همین الگو رو نشون دادن،
که بسیار دلگرم کننده بود.
ما آموزش آگاهی رو بر روی اون‌ها
درست قبل از اعزام‌شون به عراق انجام دادیم.
و بعد از برگشت
کاپیتان دیویس به ما گفت
مزایای این برنامه رو حس کرده.
او گفت که برعکس دفعه‌ی پیش
بعد از این اعزام،
اون‌ها خیلی بیشتر در لحظه حاضر بودن.
اون‌ها بینا بودن.
در مقام عکس‌العمل نبودن.
و در برخی موارد،
واقعاً دلسوزتر بودن
در ارتباط با کسانی که باهاشون
سر و کار داشتن و بین خودشون.
او گفت خیلی وقت‌ها،
او حس کرده این برنامه‌ی آموزش آگاهی
که ما بهشون ارائه دادیم
در واقع یک ابزار خیلی مهمه
که از اون‌ها در برابر
اختلال روانی پس از بحران محافظت می‌کنه
و حتی اون رو تبدیل
به رشد پس از بحران می‌کنه.
این برای ما خیلی جالب بود.

و به اینجا رسید
که من و کاپیتان دیویس —
می‌دونین، این ماجرا به ده سال
پیش برمی‌گرده، در سال ۲۰۰۸ —
ما تمام این‌ سال‌ها با هم
در ارتباط موندیم.
و خود او هم به تمرین‌های
آگاهی‌ ادامه داده
و روزانه این کار رو انجام می‌ده.
او ترفیع گرفت و سرگرد شد،
و در نهایت هم از نیروی دریایی بازنشسته شد.
او از همسرش جدا شد،
دوباره ازدواج کرد،
بچه‌دار شد، و مدرک MBA گرفت.
و طی تمام این چالش‌ها
و تغییرات و لذات زندگی‌ش،
تمرینات آگاهی‌ش رو ادامه داد.
و انگار قسمت اینطور باشه،
همین چند ماه پیش،
کاپیتان دیویس دچار یک حمله‌ی قلبی
شدید در سن ۴۶ سالگی شد.
چند هفته پیش با من تماس گرفت
و گفت، «می‌خوام یه چیزی بهت بگم
می‌دونم دکترهایی که من رو درمان کردن
قلب من رو نجات دادن
اما آگاهی زندگی‌م رو نجات داد.
حضور ذهن‌ام در اون لحظه
برای اینکه جلوی آمبولانس رو بگیرم
که من رو به بیمارستان برسونه،» —
خودش به تنهایی،
وضوح ذهنی که داشت
تا شرایط ترس و اضطراب را تشخیص دهد
ولی گرفتار آن نشود —
او گفت، «برای من، این‌ها
موهبت‌های آگاهی بودن.»
و من از اینکه شنیدم حالش خوبه
خیالم راحت شد.
اما واقعاً خوشحال شدم وقتی دیدم
او توجه‌ خودش رو تغییر داده بود
او از داشتن یک رییس خیلی بد —
سیستم توجهی که اون رو
تا پرت کردن خودش از پل پیش برد —
به داشتن یک رهبر
و راهنمای بی‌بدیل رسید،
که زندگی‌ش رو نجات داد.

پس من در واقع می‌خوام صحبت‌م رو
با دعوت کردن همه‌تون به عمل به پایان ببرم.
و حرف‌م اینه.
به توجه‌تون توجه کنید.
باشه؟
به توجه‌تون توجه کنید.
و تمرین و آموزش آگاهی رو به عنوان
ابزاری برای سلامت روزانه‌تون در نظر بگیرین
برای رام کردن ذهن پریشان خودتون
و مجال دادن به توجه‌تون برای اینکه
راهنمایی معتمد در زندگی‌تون باشه.


متشکرم.


(تشویق حضار)

TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.


© TED Conferences, LLC. All rights reserved.


همین حالا وکیل بگیر


راهنمای انتخاب و خرید محصولات زناشویی

با بالا رفتن سن قوای عقل و منطق آدمی هم کاهش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد. اما این اتفاق قابل پیشگیری است؛ در این مقاله به شما مراحلی را معرفی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنیم که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانی د در هر سنی ذهن و فکرتان را جوان و هوشیار نگاه دارید.

همه ما عقیده داریم که با بالا رفتن سن قوای عقل و منطق آدمی هم کاهش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد. اما این اتفاق قابل پیشگیری است؛ در این مقاله به شما مراحلی را معرفی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنیم که با بکار بردن آنها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانی د در هر سنی که هستید ذهن و فکرتان را جوان و هوشیار نگاه دارید:

 

چگونه ذهن منظم داشته باشیم

۱- باشگاه بروید و ورزش کنید: بسیاری از دانشمندان عقیده دارند که فعالیت‌های بدنی و فیزیکی باعث تحریک و کارکردن درست عقل و قوای فکری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. تحریکات خونی بدن باعث می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود مغز بیشتر و بهتر کار کند؛ چرخش درست خون موجب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود شما بتوانید ذهن تان را سالم نگاه دارید و عکس العمل‌های سریع و عاقلانه تری داشته باشید. همچنین فعالیت‌های بدنی باعث می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند سلول‌های موجود در مغز شما رشد و تکثیر یابند، و ذهن شما مانند یک ساعت کار کند.

 

 

۲- از ذهن تان کار بکشید: فارغ التحصیل شدن از مدرسه به این معنی نیست که شما یادگیری و آموزش را رها کنید. اگر ذهن تان را درگیر آموزش و یادگیری کارهای جدید نکنید یعنی به روند کاهش قوای فکری تان کمک کرده اید. یک زبان جدید یاد بگیرید، به طور منظم کتاب بخوانید، یا حتی نواختن یک ساز موسیقی را یاد بگیرید. فکر کردن هم یکی از فعالیت‌هایی است که ذهن را درگیر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. فعالیت‌های روزانه ذهنی باعث قویتر شدن مغز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، در نتیجه شما ذهن سالم تری خواهید داشت.

 

۳ – سالم غذا بخورید: خوردن غذاهای فست فود و یا تنقلات مضر و بی فایده تنها به بدن شما و فیزیک تان آسیب نمی رساند، بلکه قوای ذهنی تان را مختل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. خوردن غذاهای سالم و مقوی به ذهن شما این امکان را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد که سلول‌های خود را گسترش دهد و مواد مغذی مورد نیازش را از بدن تان بگیرد. غذاهایی که برای تقویت ذهن شما مفیدند عبارتند از شاتوت، بروکلی، قهوه، و آواکادو.

 

۴- استرس خود را مهار کنید : آیا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانید که استرس آسیب‌های فراوانی به سلول‌های ذهن شما وارد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند؟ تنها این مسئله نیست، زمانیکه شما دچار استرس و اضطراب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوید، نمی توانید بدرستی روی کارها و اعمال تان تمرکز کنید. استرس کنترل نشده ممکن است به افسردگی تبدیل شود و یا بیماریهای جسمی وخیمی بهمراه داشته باشد.

 

 

۵- به اندازه کافی استراحت کنید : اگر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهی د ذهن تان هر روزمنظم و دقیق کار کند باید هر شب به اندازه کافی استراحت کنید. اگر نتوانید به اندازه کافی بخوابید، ذهن تان هوشیاری همیشگی را نخواهد داشت. البته زیاد از حد خوابیدن هم به اندازه کم خوابی مضر است ؛ پس تعادل را حفظ کنید.

 

۶- تنها نباشید‌ : داشتن دوستان صمیمی چند فایده دارد. اول اینکه ، ارتباطات کلامی موجب تقویت حافظه و هوشیاری ذهن می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. داشتن رابطه با دیگران باعث می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود شما فکر کنید و مشکلات تان را خودتان حل کنید. علاوه بر این داشتن دوستان زیاد از ابتلا به افسردگی و انزواطلبی جلوگیری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند .

 

۷- کارهای روزانه خسته کننده تان را با هیجان آمیخته کنید: انجام دادن یک سری کارهای روتین روزانه خسته کننده است اما موجب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود شما مانند یک خلبان اتوماتیک کار کنید. برای اینکه کارتان شما را خسته نکند آنها را با هم ادغام کنید. راه‌های مختلفی را برای رسیدن به محل کارتان تجربه کنید. فعالیت‌های فوق برنامه جدیدی برای خود پیدا کنید. کارهایی انجام دهید که شما را به هیجان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورند و ذهن شما را هوشیار و فعال می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.

 

 

 


به تماشای کیفیتی بی حاشیه!


سفارش کیک های تازه و خوشمزه خونگی


اقساط36ماهه لوازم خانگی بدون پیش پرداخت


ماشین لباسشویی با آبکشی شرعی


مشاوره تربیت کودک و شیوه های فرزندپروری

کاملترین درگاه رزرو تورهای داخلی و خارجی

به کمک مشاورعشق را به رابطه‌تان بازگردانید

اگه میخوای برای زودانزالی کاری کنی،کلیک کن

چنین کیکی روفقط تواین یخچال میتونی جابدی


آموزش زبان انگلیسی از صفر تا 100

طرح فروش اقساط(بدون پیش پرداخت)لوازم خانگی

اینجا یکی از هتلهای کیشه! همین حالارزروکن


درخواست مجرب ترین وکلا طلاق توافقی


مشاوره روانشناسی به صورت ویدیو کال

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

بیشتر بخوانید
 حافظه چگونه ساخته می شود؟
 درباره ی حافظه بیشتر بدانید!

چگونه ذهن منظم داشته باشیم
چگونه ذهن منظم داشته باشیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *