آخرین باری که منتظر نتیجه ی یک آزمون بودید یا منتظر ایمیلی از طرف مصاحبه کننده خود(در مصاحبه کاری) بودید، کی بود ؟
آیا حس نگرانی، تنش و یا ترس و نا امنی داشتید؟
حس شما نسبت به احساسی شدنتان درباره موضوعات مختلف چیست ؟ آیا از این واکنش خود راضی هستید ؟
آیا بخاطر برخورد های احساسی خود، در رنج هستید ؟
در طول زندگی، بعضا شرایطی به وجود می آید که با احساسی شدن دردسر ساز بوده و آسیب های جدی به ما میزند. نحوه برخورد و رفتار ضعیف شما در شرایط مختلف نیز، نهایتا باعث ایجاد این باور خواهد شد که شما باور کنید واقعا شخصیت ضعیفی دارید.چطور بی احساس شویم
درواقع نکته اینجاست که اگر در موارد مختلف، حس ضعف داشته باشید، پس از مدتی اعتماد به نفس شما کاهش خواهد یافت و به همین علت، بسیار مهم است که یاد بگیرید، چگونه در برخی شرایط، انسان بی احساسی باشید.
خوب، اما این کار چگونه انجام میشود؟ اگر توصیه هایی مانند “ولش کن !” یا ” بهش فکر نکن!” را تا کنون شنیده اید، باید گفت که ضمیر ناخودآگاه شما، آنها را مسخره دانسته و ارسال احساسات منفی به شما را با استفاده از این عبارات، متوقف نخواهد کرد.
خوب ، اما این احساسات واقعا چگونه متوقف میشوند ؟
آیا میدانید احساسات از کجا می آیند ؟ همه این احساسات، از فکر اولی که در ذهنتان جوانه میزند آغاز میشوند. سپس، این فکر، فکر دیگری را آغاز کرده و به زودی خواهید دید که سناریو ها و فکرهای مختلفی در ذهن شما پر شده است.
در ادامه این فکرهای منفی توسط مغز شما پردازش شده و ذهنتان با تولید احساسات متناظر به آنها پاسخ خواهد داد. درواقع، پس از شروع این چرخه از افکار ، کنترل احساسات بسیار سخت خواهد بود. اما، متوقف کردن جوانه ی اولیه ی فکر منفی، بسیار ساده تر است.
مثلا اگر پس از مصاحبه کاری، هنوز ایمیلی دریافت نکرده اید، بجای اینکه فکر : ” ایمیل تاخیر کرد ! احتمالا من ویژگیهای خوبی نداشته ام و رد شده ام” را در ذهن خود وارد کنید، به سرعت آنرا کنار زده و بگویید : “هنوز دلایل کافی را برای چنین اظهار نظری ندارم !”..
هر روز جدید، برای شما فرصتی است که تصمیمات جدیدی بگیرید. هرکدام از این تصمیمات، خط جدیدی را به داستان زندگی شما می افزایند و اگر میخواهید زندگی غرور آفرینی داشته باشید، بد نیست از همین لحظه، این تصمیم را بگیرید که :
بدون توجه به اتفاقی که در زندگی شما میفتد، قدرتمند باشید.
برنامه نویس عاشق ٬ در جستجو یاد گیری
توصیه هایی مانند “ولللش” و “بهش فکر نکن” و ” اصلا ارزش فکر کردن داره ” و …. را حتما شنیده اید!اما این احساسات چه گونه متوقف میشود ؟؟؟؟؟۱- انتظار نکشیدن (منتظر نبودن) : خب , یعنی منتظر پیامی چیزی باشی ولی دلهره داشته باشی که پیام خوب باشه یا بد مثله نتیجه امتحان پایان ترم و کنکور و …….یا هر چیز دیگه !۲- در مقابل چک کردن های وسواسی مقاومت کنیم : اگر اتفاقی در زندگی شما افتاد که حتما باید تلگرام و اینستاگرام یا …….. دیگر شبکه های اجتماعی را چک کنید , حتما این کارو متوقف کنید چون هیچ وقت این کار ارزش وقت شمارو نداره۳-قوی باشید: همیشه خودتونو قوی تصور کنید چون بیشتر از این هم نیس شما میتوانید همیشه قوی تر از هر کس دیگ بی احساس باشید و حتی میتوانید در خودتون تغییر ایجاد کنید ( در لحن و ….) ۴-همیشه منفی گرا باشید : خودتونو بذارید جای آدمی که منفی گرا هست و حتی بدبین باشه , اون موقع ببینید تمایل شما برای رفتار احساسی کمتر میشود یا نه !؟!؟!۵-راهی به خودتان نشان دهید که جلو احساسات خوتونو بگیره : وقتی یه حقیقت رو از صد های راه ببینید اون موقع میتونید جنبه های منفی خوبشو بیشتر از جنبه های مثبت خوبش قبول کنی چون شاید یه درصد جنبه های منفی بیشتر بهت ضرر بزنه !نتیجه:تو این روزگار بگم بهتره , اصلا به کسی جنبه مثبت نیومده و همیشه باید منفی گرا باشی تا بتونی همیشه تو صدر جدول آدم های موفق باشی چون همیشه آدم های منفی میتونند به فکر روزگار بد “نارو خوردن از نزدیک ترین افراد را پیش بینی کنند!” شخصا تو این دو ترم دانشگاه خیلی ضربه های وحشنتاکی خوردم و الان خیلی سخت به کسی اعتماد میکنم و الان هم دارم به این باور میرسم هیچ کس بهتر از خود آدم نیس که میتونه خودشو موفق کنه تو این روزگار بگم بهتره :)))) همه دنبال موفقیت خودشون هستند.ممنون وقت گذاشتینپیروز باشید
برنامه نویس عاشق ٬ در جستجو یاد گیری
با ثبت نام در ویرگول به آرشیو بزرگی از مقالات مرتبط با این موضوع دسترسی خواهید داشت
از این پس او نمیتواند پروفایل کاربری و مطالب شما را ببیند.
چند بار پیش آمده که به دلیل رفتار یا حرف کسی از کوره به در روید و به شدت عصبانی شوید ؟ بیشترین اشتباهات انسان ها در حالت عصبانیت رخ می دهد. خیلی وقت ها پیش آمده که دچار استرس می شویم.ذهن ما برای فشار های زیاد زندگی مدرن ساخته نشده و گاهی این استرس ها و فشار های روانی صدمات روحی زیادی به ما میزند. فرض کنید در رابطه عشقی خود مدام رفتاری را از طرف مقابل می بینید و همه اینها به جای اینکه باعث شود از رابطه با جنس مخالف لذت ها را بیاد آورید مدام از تنش ها و درگیری هایی که پیش آمده خسته شدید.
گاهی موقع رانندگی صدای بلند یک بوق سبب ایجاد یک درگیری لفظی یا فیزیکی می شود.موارد زیاد دیگری هم هست که کمی فکر کنید می فهمید که گاهی بی احساس بودن چه چیز خوبی است.نکته مهم که باید بدانید این است که کنترل نکردن احساسات در چنین حالت هایی باعث شده اعتماد به نفس شما به شدت تضعیف شود.
ساده ترین راه این است که به خود بگوییم « ولش کن » یا « بهش فکر نکن » !! اما در کمال تعجب این کار باعث می شود ضمیر ناخودآگاه شما ، آنها را به مسخره بگیرید و با تولید احساسات منفی حال شما را خراب کند.برای کنترل و از بین بردن احساسات راه دیگری وجود دارد :
1- منتظر جواب کنکور هستید و یا انتظار رسیدن پیامی هستید … انتظار ریشه بسیاری از استرس هاست. بهترین راه این است که انتظار آینده را نکشید و ذهن خود را درگیر موضوع دیگری کنید.چطور بی احساس شویم
2- اگر پیام بدی به شما رسید به جای اینکه مدام آن را بخوانید و یا مدام به این فکر کنید چطور جواب آن را بدهم ، به سادگی پیام راه پاک کنید تا اثری از آن حداقل در دنیای فیزیکی وجود نداشته باشد.
3- از تکنیک قدرتمند سویش Swish استفاده کنید.
4- مهمترین و اصلی ترین راه بی احساس شدن فراموش کردن فکر اولیه است.
شاه کلید بی احساس شدن در یک نکته بسیار ساده مخفی شده است و آن خاموش کردن فکر اولیه است.وقتی فکر اولیه که دارای موج منفی زیادی است در ذهن شما شکل میگیرد این فکر جوانه زده و فکر دیگری را شروع می کند و در زمان کوتاهی داستان ها و فکرهای مختلفی که بسیاری از آن ها هرگز حتی رخ نخواهند داد ، ذهن شما را درگیر می کند. مثلا به رییستان یا شریک عشقی تان پیام داده اید و بعد از یک ساعت هنوز پیامی دریافت نکرده اید.به جای اینکه فکر کنید : حتما حرف بدی زدم ناراحت شده ، شاید کسی دیگه ای جای منو گرفته ، احتمالا منو نمیخواد … به خود بگویید هنوز یک ساعت گذشته و اتفاقی رخ نداده که بخوام نگران باشم.
تست گاستون برژه بر اساس شاخص هایی که مورد سنجش قرار میدهد، نوع خلق و خوی فرد را مشخص میکند. شخصیت بی احساس در تست گاستون برژه شخصی است که هیچ بروز احساساتی ندارد و در مقابل موقعیتهای احساسی و هیجانی احساسی ندارد و به اصطلاح فردی بی احساس قلمداد میشود. شخص بی احساس نیرویی برای فائق آمدن بر موانع ندارد و عکس العملی نسبت به مشکلات و مسائل احساسی از خود بروز نمی دهد. شخص بی احساس در تست گاستون برژه واکنش کندی نسبت به آنچه برایش اتفاق میافتد دارد و مدت طولانیتری در مورد عکس العمل عاطفی که باید نشان دهد فکر میکند و به همین جهت متهم به بی احساسی میشود.
شخصیت بی احساس بسیار درونگرا است. گارد دفاعی بستهای در مقابل احساسات و هیجانات دارد و این حالت بسته بهنظر بقیه افراد اسرارآمیز و غیرمنطقی جلوه میکند. شخصیت بی احساس زندگی درونی پویا و پرهیجانی ندارد. حالت گرفتهای دارد و به ندرت می خندد. شخصیت بی احساس برده عادتهای خویش است و معمولا محافظه کار است. شخص بی احساس در صمیمیت خود جدی و پابرجا است. آشتی پذیری در شخص بی احساس ناچیز است. کمتر از دیگران حرف می زند و تنهایی را دوست دارد. اگرچه نسبت به زندگی اجتماعی بی تفاوت هستند ولی در عین حال، فردی شرافتمند است. ارزش حاکم بر این گروه، راحتی است.
نمودار تست گاستون برژه دارای 9 ستون است که نشان می دهد در هر یک از عوامل شخص چطور برخورد میکند.
کسی را تاثیرپذیر می نامیم که وقتی اکثر افراد در شرایط معینی از خود واکنش نشان نمیدهند و احساساتی نمیشوند، او برانگیخته میشود و دستخوش احساسات میگردد. در شخص تاثیرپذیر این وضع بیش از حد متوسط به وجود میآید. برعکس، فرد تاثیر ناپذیر کسی است که به سختی دستخوش احساسات می شود و هیجانات در او نیروی کمتری دارد.
کسی که برای فائق آمدن بر مانعی، نیروی بسیاری از خود صرف میکند، یک شخص فعال شناخته میشود، در این ارتباط شخص غیرفعال کسی است که همان مانع، او را از ادامۀ راه مایوس سازد. در انسانی که دارای یک شخصیت فعال ، یا فوق فعال است، یک مانع، توجه او را بیشتر به مسیر جلب می کند(مسیری که ممکن بود او بدون وجود مانع آن را ادامه ندهد). به عنوان مثال، یک کوهنورد، در وهلۀ اول هدفش پیروزی بر مشکلات موجود در راه است. این فرد، یک شخص فعال است. یا اگر شاعری برای سرودن اشعار زیبایی که در اندیشه دارد پشتکار از خود نشان ندهد، یک شخصیت غیرفعال شناخته میشود.چطور بی احساس شویم
کسی که درست در همان لحظات اولیه تنش واکنش شدیدی از خود نشان میدهد و سپس چیزی را که باعث ایجاد آن واکنش شده را فراموش میکند، دارای واکنش ابتدایی میباشد.
کسی که در واکنش نشان دادن کندتر است و آنچه برایش اتفاق افتاده به مدت طولانیتری در ذهناش باقی میماند، دارای واکنش ثانویه است.
کسی که در تست گاستون برژه وسعت میدان آگاهی دارد، به این معنا است که شخصیت رویایی و شمی دارد.
کسی که در تست گاستون برژه وسعت میدان آگاهی ندارد، به این معنا است که شخصیت دقیق و تحلیلگر دارد که همیشه در مورد اندیشههای مورد علاقه خویش بررسی و تحقیق عمیقی انجام میدهد.
تیپ مریخ ، خود را تحمیل میکند و از نشان دادن حالت تحمیلی خود راضی است. سلاح او حالت تهاجمی یا مجبور کننده است و سعی در جستجوی مبارزه ، مسابقه و درگیری دارد. به سختی تسلیم میشود و دائما تضادها را شدت میبخشد.
تیپ زهره ، فردی خوددار است. سلاح او جذبه یا کششی است که دارد. آشتی ناپذیر است. به خوبی میتواند در یک مذاکره یا بحث، نقاط و شرایط ایجاد کننده تفاهم را کشف کند.
کسی که در تست گاستون برژه عامل حرص و آز دارد به این معنا است که میل زیادی برای بدست آوردن و در اختیار گرفتن چیزها یا افراد دارد.
کسی که در تست گاستون برژه عامل حرص و آز ندارد به این معنا است که رفتاری بی تفاوت نسبت به مادیات دارد و بیشتر با صفت سخاوتمند شناخته میشود.
کسی که ارزشهای حسی زیاد دارد شخصیتی است که به موارد محسوس توجه میکند و زیبا شناسی زیادی دارد.
کسی که ارزشهای حسی ندارد شخصیتی است که به سختی به حواس خود توجه دارد. برای او رنگها، طبیعت و احساسات معنایی ندارد.
کسی که ملایمت و مهربانی دارد عاطفه و محبت زیادی نسبت به بقیه نشان میدهد.
کسی که ملایمت و مهربانی ندارد بی تفاوت است و عاطفهای نسبت به دیگران ندارد در ضمن توجهی به کشش جنس مخالف هم ندارد.
کسی که گرایشهای روشنفکرانه دارد تشنه دانستن و فهمیدن است. بیشتر اندیشه میکند تا عمل. دوست دارد توضیح بدهد.
کسی که گرایشهای روشنفکرانه ندارد اهمیتی به ایدههای محض نمیدهد و دوست دارد به شکل ملموسی در عمل کارها را بسنجد.
اگر می خواهید در مورد حالات روانشناختی بیشتر بدانید تست و تایپ توصیه میکند که شخص در آزمون نئو با گزارش کامل شرکت کند. تست نئو میزان اضطراب ، آسیب پذیری ، کمرویی ، عواطف مثبت ، هیجان خواهی و افسردگی را می سنجد و با نرمال جامعه مقایسه میکند. اگر میخواهید بدانید میزان بیاحساس بودن نرمال است یا خیر باید شخص در تست نئو با گزارش کامل شرکت کند و به میزان افسردگی توجه کنید.
شرکت توسعه تعالی نوتریکا ، بارویکرد تلفیق علم مدیریت منابع انسانی و روانشناسی صنعتی و سازمانی سایت تست و تایپ را راه اندازی نموده است. سایت تست و تایپ ، با استفاده از تست شخصیت شناسی و آزمون روانشناسی معتبر و استاندارد ، ابزار و راهکار آنلاین به افراد و سازمان ها ارائه میدهد. مخاطبان ما سازمانها ، شرکت های خصوصی و مشاوران منابع انسانی برای استخدام و نگهداشت و جانشین پروری ، موسسات روانشناسی ، مشاوران استعداد یابی نوجوانان ، جوانان و افراد علاقمند به خودشناسی و توسعه فردی هستند. با تست و تایپ کشف کن و آگاهانه تصمیم بگیر!
تلفن : 021-46116079
پست الکترونیک : [email protected]
آدرس : تهران، میدان آزادی،اتوبان لشگری، بعد از ایستگاه متروی بیمه، پلاک 31، کارخانه نوآوری آزادی، شرکت توسعه تعالی نوتریکا
درباره ما
همکاری با ما
ورود از طریق نام کاربری
تماس با ما
ثبت شکایات
قوانین و مقررات
شخصی که حساسیت بسیار بالایی دارد ، جهان را متفاوت تر از دیگران می بیند و دلیل آن هم تفاوت های بیولوژیکی است که با آن ها متولد شده است . افراد حساس سعی دارند که در مورد هر چیزی احساسات عمیق تری داشته باشند و این موضوع به این معناست که آن ها انسان هایی خلاق تر با بینش بیشترو دلسوز هستند اما بیش از دیگران در معرض اضطراب و درهم شکستن می باشند .
اگرچه که حساسیت بیش از حد بالا هرگز یک اختلال یا یک بیماری نیست و کاملا طبیعی است اما گاهی اوقات برای دیگر افراد کمی عجیب به نظر می رسد و علت آن هم این است که تنها 15 تا 20 درصد از مردم دنیا دچار حساسیت بیش از حد بالا هستند . حال در این قسمت از نمناک به نشانه های این افراد اشاره می کنیم .
1.از هرگونه خشونت و بیرحمی به شدت منزجر هستند :
هرکس از خشم و بیرحمی در حق دیگران متنفر است اما برای این افراد واقعا غیر قابل تحمل می باشد . مثلا این افراد نمی توانند فیلم های خشونت بار، ترسناک و جنایت بار را ببینند و در صورت مشاهده دچار اضطراب و استرس می شوند و همچنین توانایی شنیدن اخبار خشونت آمیز در برابر یک حیوان یا کودک را ندارند .
2.فشار زمانی روی آن ها زیاد است :
چطور بی احساس شویم
برگزاری امتحان های سرعتی و هر کار زمان بندی شده باعث اضطراب شدید در این افراد می شود. شاید این افراد قادر باشند که در همان زمان این کار را انجام دهند اما زمانی که حس کنند کمی زمان کم آورده اند ، فشار بسیار زیادی به آن ها وارد می شود .
3.اغلب عقب نشینی می کنند :
فرقی ندارد که درون گرا باشید یا برون گرا، اگر بیش از حد حساس باشید، زمان زیادی را به تنها بودن نیاز دارید و اغلب متوجه شده اید که به سکوت و تاریکی اتاق خودتان در انتهای روز علاقه دارید .
4.عمیقا فکر می کنند :
یکی از ویژگی های شاخص این افراد این است که اطلاعات را به طور عمیقی بررسی می کنند و ان ها زمان کافی را به بازتاب تجارب خود بیش از دیگران اختصاص می دهند . اغلب هم بیشتر افکار آن ها منفی می باشد و گاهی اوقات یک اتفاق را بارها و بارها برای خود تکرار می کنند و دچار اضطراب و استرس می شوند .
5.بی قرار هستند :
این افراد در صورت مواجه شدن با هرگونه هیجان منفی یا مثبت ، دچار بی قراری می شوند و سیستم عصبی آن ها بیش از حد فعال است و آرام و قرار ندارد .
6.پویا هستند :
این افراد به دنبال جواب هایی برای سوالات بزرگ خود در زندگی هستند . آن ها در مورد همه چیز سوال دارند و دوست دارند که نقش هر چیزی را در زندگی خود بدانند . افراد بیش از حد حساس از این موضوع متعجب هستند که چگونه افراد دیگر می توانند در مورد رازهای طبیعت انسان و جهان اطراف خود فکر نکنند .
7.صدا های بلند و ناگهانی باعث وحشت این افراد می شوند :
مثلا صدای روشن شدن یک موتور سیکلت از پشت پنجره می تواند این افراد را از جا بپراند .
8.به پوشش خود بیش از حد توجه می کنند :
این افراد بیش از حد روی طرز لباس پوشیدن خود حساس هستند و به جنس و مدل لباس و همچنین ترکیب رنگ ها بیش از حد توجه می کنند .
9.تحمل درد آن ها کم است :
افراد حساس در مواجهه با سردرد ، بدن درد ، آسیب دیدگی و مشکلات جسمی تحمل کمتری نسبت به دیگران دارند .
10.جهان درون آن ها زنده و حاضر است :
این افراد دنیای درونی بسیار قوی دارند و آن ها دوستان خیالی زیاد ، توانایی فانتزی بالا دارند و از رویا ساختن لذت می برند .
11.تغییر کردن برای آن ها راحت نیست :
افراد حساس از این که بخواهند از روتین روزانه خود خارج شوند، می ترسند و آن ها کمتر با تغییرات کنار می آیند و فرقی ندارد که این تغییر مثبت و یا منفی باشد ، مثلا در یک رابطه جدید یا ارتقای شغلی اضطراب و استرس بیشتری نسبت به بقیه افراد دارند .
12.گاهی اوقات محیط اطراف نوعی دشمن برای آنها محسوب می شود :
رفتن به خانه نو یا مسافرت کردن می تواند کار سختی برای این افراد باشد .
13.دچار سوء تفاهم می شوند :
این افراد ممکن است که حرف های دیگران را بد برداشت کنند و البته این موضوع برای همه اتفاق می افتد اما تعداد دفعات آن برای افراد حساس بیشتر است که همین امر باعث دلخوری دیگران نیز می شود . لازم به ذکر است که 30 درصد از افراد بیش از حد حساس ، برون گرا هستند .
14.به راحتی عصبانی و گرسنه می شوند :
افراد با حساسیت بیش از حد بالا سطح خون کاملا متغیری دارند و بنابراین هنگام هیجانات خیلی زود عصبانی و گرسنه می شوند؛ مخصوصا اگر مدتی چیزی نخورده باشند .
15. همه چیز را حس می کنند :
هر چیزی مانند متنی در یک کتاب گرفته ، یک صحنه ساده در یک فیلم سینمایی ، حتی شنیدن قسمتی از ترانه می تواند احساسات شما را تحریک کند؛ این مسائل کوچک که برای دیگران بی معنا هستند برای شما بیانگر هزاران حس در لحظه است.
16. حس ششم فعال دارند :
افراد احساساتی حس ششم قوی دارند و به راحتی می توانند واکنش های دیگران به نظرات خاص را پیش بینی کنند بنابراین می توانند قبل از اینکه گفت و گو باعث یک فوران احساسی شود، موضوعات را از پیش تغییر دهند.
17. همیشه نکات ظریف را می فهمند :
افراد احساساتی می توانند به راحتی فکر افراد را بخوانند و متوجه دروغگویی و یا پنهان کاریشان شوند . اشتغال در امور حقوقی یا پلیس شدن مناسب این افراد است.
18. یک قصه گوی توانمند هستند :
افراد احساساتس به علت درک بالای احساسات می توانند آنها را به صورت قوی ترین واژه ها درآورده و داستان های فریبنده و شگفت انگیز درباره رخدادهای روزانه بسازند .چطور بی احساس شویم
19. به محرک نیاز دارند :
بعضی از این افراد به کافئین حساسیت نشان می دهند و حتما باید مقدار کمی از آن را مصرف کنند .
20 . پیچیدگی برای آن ها سم است :
زمانی که درگیری یا یک اتفاق نامعمول در زندگی آن ها رخ دهد ، عمیقا احساس ناراحتی می کنند .این افراد هنگام پیچیدگی ها و درگیری های روحی دچار سختی هایی در جسم خود نیز می شوند .
21. انتقاد کردن برای آن ها مانند یک خنجر است :
کلمات برای این افراد بسیار مهم است . کلمات مثبت می تواند آن ها را سرشار از ذوق کند اما کلمات منفی یا تند آن ها را به شدت عصبانی می کند و انتقاد کردن مانند خوردن سم برای آن ها است .
22.باادب هستند :
افراد احساساتی همیشه و در همه حال ادب را رعایت می کنند و در برخورد با افراد دیگر احساسات آنها را در نظر می گیرند و مواظبند که لطمه ای به احساس آنها وارد نکنند . آنها در رفتار با مردم از واژه های «متشکرم» و «لطفا» در زمان های ضروری هستند.
23.هنر دوست هستند :
هنر شما را شیفته خود می کند و زیباشناسی هنری، خلاقیت برای شما بسیار معنی دار بوده و باعث گردش خون متفاوت در شما می شود.
24.انجام کارهای انفرادی را دوست دارند :
شما تنهایی را دوست دارید با تنهایی احساس راحتی کرده و حس بدی از تنهایی به شما دست نمی دهد. شما ترجیح می دهید در خانه و به تنهایی ورزش کنید چون حس می کنید انجام ورزش های گروهی باعث می شوند همه حرکت های شما دیده شده و مورد قضاوت قرار گیرند. دوست دارید فضایی شخصی در محل کار داشته باشید، زیرا فضاهای باز کاری باعث کاهش کارایی شما می شود.
25. اغلب دیگران را خشنود می سازند :
شما همیشه در تلاش هستید همه اطرافیان خود را خشنود نگه دارید بنابراین اگر از واقعیت هم رضایت نداشته باشید، از کسی انتقاد نمی کنید. شما بسیار خوش برخورد هستید و دوست ندارید مردم فکر کنند آزاردهنده هستید تا جایی که از فکر مردم احساس ترس و اضطراب پیدا می کنید.
26.اغلب اوقات گریه می کنند :
احساسات شما گاهی فوران می کند و این فوران های احساسی را شما به صورت گریه بروز می دهید . بنابراین در زمان شادی یا غمگینی ، گریه می کنید.
27. سریع و به شدت علاقه مند می شوند :
افراد احساساتی سریع و به شدت عاشق می شوند اما همچنان احساس اضطراب و تحریک بیش از حد کرده و در پردازش احساسات شدید خود دچار مشکل می شوند بنابراین با خطر دل شکستگی و انتظارات براورده نشده روبرو خواهند شد.
28. با وجدان هستند :
این افراد در محل کار و مدرسه تلاش کافی را انجام می دهند تا اشتباه نکنند ، اگرچه که این موضوع به این معنا نیست که همیشه عالی هستند اما همیشه بهترین تلاش را از خود نشان می دهند .
29. با زیبایی عمیقا تحت تاثیر قرار می گیرند :
غذا های خوش طعم، رایحه های معطر، کارهای هنری زیبا یا ملودی های گوش نواز تاثیر عمیقی روی آن ها دارد و همچنین برای آن ها عجیب است که افراد دیگر چگونه از کنار این همه زیبایی بی تفاوت عبور می کنند .
30. درک بالایی دارند :
این افراد به چیزهایی توجه می کنند که افراد دیگر به آن بی توجه هستند و در نتیجه درک بسیار بالایی دارند . آن ها مانند بچه ها باهوش هستند ، ما و دنیای ما نیز به افرادی که احساسات بیشتری دارند ، اعتماد بیشتری داریم و در کنار آن ها احساس امنیت و آرامش بیشتری می کنیم .
31. تجسم آنها قوی است :
افراد احساساتی تجسم قوی دارند به طوری که تمامی داستان های ممکن را تصور کرده و همگی را پیش روی خود مجسم ساخته و حس خود را در هر یک از این نتایج درک می کنند . این تجسم قوی، آنها را خلاق می سازد و تصمیم گیری های آنان را ارزشمند می کند.
32. با «نه» گفتن مشکل دارند :
افراد احساساتی هیچگاه به دوستان خود نه نمی گویند حتی اگر درخواست آنان علی رقم میلشان باشد زیرا انجام کاری که دوست ندارند برای آنها راحت تر از ناراحت کردن دیگران با رد درخواست شان است.
33. فیلم ترسناک دوست ندارند :
این افراد به این علت که خود را در موقعیت خشنی که می بیند، تصور می کنند ، از کتاب ها، موقعیت ترسناک در شب و جاذبه های خاص سیرک و شهربازی خوش شان نمی آید.
34. در معرض افسردگی و ابتلا به اضطراب هستند :
سیستم عصبی افراد احساسی برای اضطراب تنظیم شده است بنابراین در دوران کودکی، در هیچ جا یا حتی در خانه، مدرسه و … احساس امنیت نمی کنند. برای جلوگیری از افسردگی باید احساسات را کنترل کنید و اجازه ندهید در شخصیت شما نهادینه شوند.
35. این افراد در منحرف کردن ذهن از افکار منفی و احساسات منفی کمی ضعیف هستند .
36. مشکلات جسمی روزانه مثل سردرد بیش از بقیه افراد برای آن ها رخ می دهد .
37. چند وقت یک بار دچار روتین ناسالم زندگی مثل زیاد خوردن یا زیاد خوابیدن می شوند .
38. آن ها از پس زده شدن در هر جایگاهی می ترسند .
39. اغلب از جنبه های مختلف مثل تحصیلی ، رابطه ، اجتماعی ، شغلی ، اقتصادی و دیگر جوانب خودشان را با دیگران مقایسه می کنند و احساس ناخوشایند و منفی به آن ها دست می دهد .
40 . از ناعدالتی و هرگونه ظلم در حق هرکسی به شدت خشمگین و عصبانی می شوند .
41. طرز فکر و عقاید دیگران در مورد خودشان برای این افراد بسیار حائز اهمیت است .
42. به حریم شخصی خود اهمیت بسیار زیادی می دهند .
43. نمی توانند از کنار هر چیزی به سادگی عبور کنند .
44. به راحتی دچار صدمه روحی روانی می شوند .
45. اغلب سعی دارند که احساسات منفی خود را پنهان کنند و باور دارند که بسیار قوی هستند و در نتیجه تمام احساسات منفی را درون خود نگه می دارند .
46. حتی در صورت نداشتن مدرک و شواهد کافی ، دست به قضاوت زود هنگام می زنند.
47.همیشه از مورد تایید قرار گرفتن یا نگرفتن توسط شریک عشقی خود می ترسند؛ در رابطه عاطفی از هر لحاظ احساس نگرانی دارند ؛ از پس زده شدن توسط فرد مورد علاقه خود نیز بسیار واهمه دارند .
48. در مکان های شلوغ احساس امنیت ندارند. تمایل دارند که به تنهایی خود پناه ببرند .
49. در نور زیادی ، صدا های بلند و رایحه های تند احساس کلافگی می کنند .
50. اغلب از دنبال کردن پست های دیگران در فضای مجازی احساس ناراحتی می کنند و بازخورد منفی می گیرند.
* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت
قوانین و مقررات
نینیسایت نیز میباشید.
* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت
قوانین و مقررات
نینیسایت نیز میباشید.
سلام این موضوع به یک مشکل واقعا بزرگ خیلی بزرگ در زندگی من تبدیل شده هر روز صبح تصمیم میگیرم احساساتی و دل رحم نباشم اما تا آخر شب کلا از یاد میبرم من از این موضوع متنفرم و خیلی خیلی ضربه میخورم چون نه تنها کسی قدردان نیست که تبدیل شده به عاملی واسه تحقیر و شکستن غرور و نابود شدن عزت نفسم
دلم میخواد مغرور و سنگدل و بی احساس باشم چیکار کنم چطور به احساسم غلبه کنم چیکار کنم که نگران کسی نباشم به فکر کسی جز خودم نباشم کلا سرد سرد سرد باشم که حداقل واسه خودم ارزش و عزتی داشته باشم
خانوما نصیحت و پند و اندرز نمیخوام فقط راهکار واسه بی احساس بودن چطور بی احساس شویم
ببین کسانی که طبع گرم و تر دارن اصولا سنگدلن
احیانا دچار طبع سرد هستی
طبع تو رفتار تاثیر داره
منم تقریباهمینجورم
عزیزم سخته بشه عوض شد
شوهرم میگه توغصه گربه سرکوچه وشاخه درخت شکسته هم بایدبخوری!!؟
دو دفعه سنگدلی کنه اونوقت بهت مزه میکنه و دیگه سنگدل میشی.
با خیال راحت سیسمونی کودک خودتون رو از کیکابو ,برند برتر اروپایی بخرید
(کیکابو ,برند برتر اروپایی بخرید)
بعضی وقتا نباید بی تفاوت باشه ادم
ولی خب زیادی همنباید درگیر بشی
هرکسی یه خدایی داره ک بهش کمک میکنه حتما مانباید تا ته همه چیز رو خوب کنیم
به نظر ميرسه مشكل شما اينه كه جايى كه نبايد لطف كنى لطف ميكنى و مخاطبت اونو وظيفه تلقى ميكنه. اين باعث شده احساس كنى ديگران در حقت اجحاف ميكنند.
سعی کن خودتو دوست داشته باشی
اونوقت به خودت رحمت بیاد
پس رفتارت متعادل هم میشه
من مث شما بودم
خیلی اذیت شدم خیلی
سر همین اذیتا هم عوض شدم و الان خیلی بهتر شدم
الکی دل نمیسوزونم
الکی ب کسی بها نمیدم
میخواد ناراحت بشه میخواد نشه
اصل خودمم بقیه فرع
خیلی هم راضیم
خیلی
همه هم بهم میگن سنگی ولی شرف داره به اینکه روزی صد بار دلتو زخمی کنن
میشه طبع رو عوض کرد؟
نه برعکس عذاب وجدان میگیرم و سعی میکنم هرطور شده تلافی کنم و از دلشون درارم متنفرم از این حالتهام
راه حل نداره عزیزم .. خدا نعمت دل رحمی رو بهت داده و حتما تواناییشم داری که در وجودت هست .. منم مثل تو هستم ولی هر وقت بیش از حد میخوام نگران کسی بشم و یا هیلی دل رحم میشم ، زود حواسمو پرت میکنم از قضیه ..
طبع پایه رو نه ولی مطمئن باش با تغییرات غذایی رو روحیه هم اثر میذاره
حیف الان دقیق یادم نیست کدوم طبعی باعث دلرحمی و دلسوزی و به اصطلاح نازک نارنجی شدن میشه ولی مطمئنم که میشه طبعو متعادلش کرد نمونه اش پدر خودم که با تغییر غذاهاش رفتارش هم عوض شده
اینجوری کلا زندگی خیلی خیلی عاقلانه تره
چطور بی احساس شویم
یجاهایی فقط رد شو
خودتو بزن به بیخیالی
من روزی چندین و چند بار تکرار کردم و نوشتم
با گریه
بت داد
با بغض
اخرش نتیجش خوب بود
چیکار کردی چطور خودتو تغییر دادی من هزار بار تصمیم گرفتم عدض بشم نشد چون به شدت عذاب وجدان میگیرم از رفتارام
این نعمت نیست واسه من شده خفت و مایه تحقیر شدنم
چرانشه.منم مثل تو بودم وقتی دیدم هر بار بدیاشونو تکرار میکنن سر هرچیز بیخودی ازآدم گله میکنن وقتی خوبی رو وظیفه میدونن منم تعییر کردم خوبی در برابر خوبی.الانم آرامش دارم.اونصرب المثل هم کهمیگه از محبت خارها گل میشود صد درصد چرت وپرته.راضی کردن دیگران وظیفت نیس.خودتو دوس داشته باشی وارزش قایل باشی مشکلت حل میشه.
فقط 12 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !
هیچوقت جواب محبتا و از خودگذشتگی واسه دیگران و ندیدم نه از طرف خوشون و نه از طرف خدا
حتی گاهی تحقیر شدم و غرورم شکسته
نمیخوام مهربون و دل رحم باشم کاش بتونم سنگ بشم و بی احساس و سرد
شما حتی از اسم پروفایلتم مشخصه چقد احساساتی هستی
من اینقددددد به حرف و کار و رفتار بقیه توجه میکردم که حالت تهوع میگرفتم
فلانی چرا اینطوری نگام کرد چرا جواب فلان حرفمو نداد چرا فلان چرا بهمان
الان یک درصد برام مهم نیست
هرکی هرطور رفتار کنه باهام بدترشو سرش میارم تا بفهمه چ خبره
والا من از رفتارای خودم به ستوه اومدم
خیلییییی اذیت شدم
درمورد مشکلم با هرکی حرف میزدم یا مسخرم میکرد یا اهمیت نمیداد
اخرش همه این اتفاقا باعث شد تصمیم بگیرم و عوض شم
من خیلی نوشتم
ی دفتر پر
به خودم فحش دادم! همه اتفاقایی که میافتادو تحلیل میکردم و مینوشتم و نتیجه گیری
الانم اون دفترو دارم
سرم سوت میکشه میرم سمتش
خیلی روزای سختی بود
مشکل بزرگم عذاب وجدانه با این چی کنم؟ چطور این احساس گناه و وجدان مزخرفو خفه کنم
ببین ما کلا خانوادگی اینطوری هستیم
مامانم و من و خواهرام
نه نمیتونستم بگم
محبت بیش از حد
احترام بیش از حد
به خودمون خیلی سخت میگرفتیم که بقیه راحت باشن
اما من نذاشتم همینطور ادامه پیدا کنه و عوض شدم
الان خواهرم 36 سالشه اما هنوز سر این مسایل مشکل داره
تو زندگی مشترک همه چی
بهش میگم عوض شو میگه نمیتونم
شما هم زودتر دست بکار شو
کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت
قوانین و مقررات
نینیسایت میباشید
مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است
معمولا برخی از روابط بعد از گذشت مدتی رو به سردی میروند و دو طرف نسبت به یکدیگر بیاحساس میشوند. اما اوضاع زمانیکه فقط یک طرف رابطه نسبت به طرف دیگری یخ و بیاحساس باشد، سختتر میشود؛ مخصوصا اگر این پسر باشد که نسبت به دوست دخترش احساسی به خرج نمیدهد. معمولا دختران بدلیل بالاتر بودن سطح هیجاناتشان نسبت به پسران بیشتر تمایل دارند که مورد محبت و ابراز احساسات فراوان قرار بگیرند و اگر این محبت را از سمت آنها دریافت نکنند مسلما فشار روانی بسیاری به آنها وارد میشود. ضمن اینکه ما سعی میکنیم احساسات شما را در این شرایط درک کنیم، قصد داریم در این مقاله دلایل بیاحساس بودن دوست پسرتان و راهکارهای برطرف کردن آن را ارائه کنیم تا بتوانید با استفاده از آنها دوباره به همان شور و حال روزهای اول آشنایی بازگردید.
در این مقاله، آنچه با عنوان دوستی دختر و پسر آورده میشود به معنای هر رابطهای است که به قصد ازدواج و با نظارت والدین ایجاد شده است. هدف ما در استفاده از این واژه نیز صرفا ملموستر شدن مبحث برای خوانندگان است، زیرا بیشتر مراجعان ما نیز هنگام بیان مشکل خود در استفاده از این واژه احساس راحتی میکنند.
فهرست مطالب
گاهی اوقات یکی از دلایل بیاحساس شدن مردان در رابطه میتواند داشتن افکار و احساسات منفی نسبت به خودشان باشد. زمانیکه او احساس میکند شخص دوستداشتی و لایقی نیست کم کم به لاک تنهایی خودش فرو میرود و دوست دارد تنها باشد. این حالت بیشتر وقتی در آنها دیده میشود که به هدفی که داشتند نرسیدهاند یا در یک کار شکست خوردهاند.چطور بی احساس شویم
این دلیل معمولاً رایجترین دلیل سردی و بیاحساس شدن آقایان است. شیوهی برخوردی که مردان و زنان برای مقابله با استرس و مشکلات زندگی انتخاب میکنند، با هم تفاوت دارد. درحالی که زنان به نزدیکترین عزیزان خود پناه میبرند تا با آنها دربارهی مشکلاتشان صحبت کنند و با درد و دل کردن و گریه کردن بار دلشان را سبک کنند، مردان ترجیح میدهند که به تنهایی با مشکلاتشان دست و پنجه نرم کنند. یک مرد نمیخواهد دیگران، به ویژه همسرش یا زنی که به او اهمیت میدهد، او را مردی ضعیف و ناتوان ببیند. این مشکلات نگران کننده میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ شاید مرد موردعلاقهتان در کارش به مشکلی برخورده، شاید مسائل مالی یا خانوادگی نگرانش میکند یا شاید مشکلات عاطفی باعث شده که این روزها نسبت به شما بیتوجه و بیتفاوت بشود.
هیچ کس کامل نیست. ترسها و نگرانیها گاهی به شما غلبه میکنند و رابطهتان را نیز تحتالشعاع قرار میدهند، به گونهای که مرد مورد علاقهتان را ناخواسته و ندانسته از خودتان دور میکنید. شاید به عشقتان اعتماد ندارید، میترسید مبادا او شما را ترک کند، هرچند هیچ کاری انجام نداده که نشان دهندهی چنین قصدی باشد، شاید هم برای اعتماد به نفس پیدا کردن و باارزش شمردن خود بیش از اندازه به او وابسته هستید. دلیلش هر چه که باشد، عشقتان را مسئول کارها و اتفاقاتی کردهاید که کاملاً تحت کنترل خودتان هستند. هیچ کس دوست ندارد چنین بار و فشاری به او تحمیل شود، پس وقتی شما تا این حد عشقتان را تحت فشار میگذارید، او در واکنش به این کارتان از شما فاصله میگیرد.
گاهی اوقات دلیل بی احساس شدن مردان میتواند یکنواخت و کسل کننده شدن زندگیشان باشد. وقتی که هر روز مجبور میشوند راس یک ساعت مشخص در محل کار حاضر شوند، غذا بخورند یا بخوابند. این روتین شدن کارها میتواند برای دوست پسر شما خسته کننده باشد و به شکل بیحوصلگی، سردی و بی احساسی خود را نشان دهد.
شک و تردید جزئی از رابطهی عاشقانه است، به علاوه هر فردی نمیتواند نیمهی گمشدهی ما باشد. همه این موضوع را میدانند و هیچ کس نمیخواهد درگیر رابطهی نادرستی بشود یا عشق زندگیش را رها کند. شاید دلیل بیتفاوتی عشقتان این باشد که او مطمئن نیست آیا واقعاً میخواهد به رابطه با شما ادامه بدهد یا خیر.
یک روز با هم آشنا شدید، به سمت هم جذب شدید و ناگهان از آن روز به بعد تکتک لحظات زندگیتان را در کنار هم میگذرانید. وقتی همه چیز ناگهان کاملاً جدی و به شدت پرشور میشود، طبیعی است که مردان بخواهند خودشان را کنار بکشند تا شرایط را دوباره بسنجند. حرکت کردن با سرعت نور ترسناک است، در این بین طبیعی است که مردی بخواهد سرعت پیشرفت رابطه را آهستهتر کند، به علاوه آهسته و با اطمینان پیش رفتن به رابطهسالمتری منجر میشود.
بیاحساسی و بیحوصلگی در رابطه عاطفی میتواند نشانه وجود مشکلات خلقی در دوست پسرتان باشد. البته به یاد داشته باشید که برای صحیح تشخیص دادن این موضوع باید به چند نکته توجه کنید. آیا از همان ابتدا که با دوست پسرتان آشنا شدید خلق او پایین بود یا اینکه بعد از گذشت مدتی اینگونه شد؟ آیا او فقط در رابطه با شما اینطور است یا در برخورد با همه حتی اعضای خانوادهاش نیز بیاحساس است؟ بیاحساس بودن و ناتوانی در ابراز علاقه میتواند یکی از نشانههای افسردگی باشد که البته بهتر است در این خصوص حتما با یک روانشناس نیز مشورت کنید.
نکته: بیاحساس بودن خصیصهایست که در بسیاری از مشکلات روانی دیده میشود، لذا با قطعیت زیادی نمیتوان در این زمینه صحبت کرد؛ مگر اینکه شرححال بیمار توسط روانشناس گرفته و تشخیص نهایی مطرح شود.
اگر عشقتان نسبت به شما سرد و بیتفاوت شده است، کارهای زیر را به هیچ وجه انجام ندهید، مگر آن که بخواهید او را بیشتر از خودتان دور کنید.
مشکل چیه؟ چه اتفاقی افتاده؟ من چیکار کردم؟ چرا جواب پیامهام رو نمیدی؟ چرا اینطوری باهام حرف میزنی؟ عشقتان را با انبوه سوال به رگبار نبندید، چون جواب درستی نخواهید گرفت و دقیقاً مانند این میماند که با یک دیوار آجری تنیس بازی کنید. اگر مردی تحت فشار باشد یا مشکلات عاطفی در زندگیش وجود داشته باشد، آخرین چیزی که در این دنیا میخواهد، درگیر شدن در یک بازجویی مفصل است. این سین جیم کردنها به موضوع نگران کنندهی دیگری در زندگیش تبدیل میشود که طبعاً او ترجیح میدهد از آن فرار کند. البته میتوانید یک بار برای همیشه از او بپرسید که آیا میخواهد دربارهی مشکلش با شما صحبت کند، اگر تمایلی نداشت، اصرار بیجا نکنید.
تحت فشار گذاشتن یک رابطه، ثمری به جز به نابودی کشاندن آن ندارد. شاید با این وسواس فکری دائمی احساس مفید بودن بکنید، اما واقعیت این است که اصلاً کار مفیدی انجام نمیدهید. در واقع فقط انرژیتان را هدر میدهید و خودتان را با این کار دیوانه میکنید. استرس و نگرانی هرگز نتیجهی خوبی نمیدهد.
او از شما فاصله گرفته و سرد و بیاحساس شده است، پس شما هم فاصلهتان را بیشتر میکنید و بیشتر به او بیمحلی میکنید. شاید هم فقط برای این که به او ثابت کنید، کدامتان رئیس است و او نمیتواند با این رفتارش قسر دربرود، حتی با مردان دیگری آشنا شوید و با آنها قرار بگذارید. درست است که عصبانی هستید و دنبال فرصتی برای تلافی میگردید، اما به خاطر بسپارید که این روشها، راهکار وحشتناکی است.
بیاعتنایی و بیاحساسی دوست پسرتان به احتمال زیاد ربطی به شما ندارد، پس از این که خودتان را به عنوان مشکل ببینید، دست بردارید، مگر آن که واقعاً مطمئن شوید که مشکل از خود شما است.
مردان نیاز دارند که قدرت و توانایی را در وجودشان احساس کنند. اگر سعی کنید مشکلات عشقتان را برایش حل کنید، او احساس میکند که ضعیف است و خود را یک شکست خورده میبیند. البته وقتی او خودش از شما مشورت میخواهد، موضوع فرق میکند. اما اگر خودش از شما درخواست کمک نکرد، او را تحت فشار نگذارید.
سریعترین راه برای پس زدن و ساکت کردن یک نفر وقتی سفرهی دلش را پیش شما باز میکند، این است که قضاوتش کنید. یعنی به خاطر همین موضوع اینقدر ناراحت بودی؟ چقدر احمقانه! اگر او در نهایت صداقت و بیپناهی نزدتان آمد، با مهربانی و دلسوزی به حرفهایش گوش کنید. همان لحظهای که او را قضاوت کنید، او به سرعت دوباره از شما فاصله خواهد گرفت و سرد و ساکت خواهد شد.
سعی کنید پشتیبان عشقتان باشید. درست است که وقتی ناراحت، آزرده خاطر و سردرگم هستید، قرار گرفتن در نقش حامی سخت است، اما حمایت کردن از عشقتان بسیار مهم است. بگذارید مرد زندگیتان متوجه شود که شما آمادهاید تا در صورت لزوم به او کمک کنید، سپس فعلاً به همین حد اکتفا کنید تا او قدم بعدی را بردارد.
وقتی یک مرد نیاز دارد تنها باشد، باید او را تنها بگذارید، به همین سادگی! میدانیم که دوست ندارید از عشقتان فاصله بگیرید، میدانیم که دوست دارید او نزدیکتان بیاید و راز دلش را با شما در میان بگذارد، اما شما نباید این تصمیم را بگیرید. این تصمیم به او و نیازهایش مربوط میشود، بهترین کاری که شما میتوانید انجام بدهید، این است که به خواستههای عشقتان احترام بگذارید. این حرکت نشانهی بلوغ عاطفی است و اگر بتوانید آن را با موفقیت انجام بدهید، او بیشتر از قبل عاشقتان میشود و قدرتان را میداند.
وقتی متوجه بیاحساس شدن عشقتان شدید، بهتر است قدری خودتان را واکاوی کنید. قبل از آن که عشقتان را زیر بار نگرانیها و سوالات وحشتناک خود خفه کنید، ابتدا قدری به خویشتننگری بپردازید و احساسات درونی خود را بررسی کنید. گاهی اوقات احساسات درونی خود را بدون این که حتی بدانید، به دوست پسرتان منتقل میکنید. مواقعی هم وجود دارد که دلیل اصلی بیاحساسی و بیاعتنایی عشقتان فقط و فقط خودتان هستید. احساسات فعلی و افکار و هیجاناتی را که قبل از پی بردن به بیحوصلگی و بیاعتنایی عشقتان داشتید، با دقت در نظر بگیرید. اگر متوجه شدید که شما آن کسی هستید که خشمگین، آزرده یا ناراحت است، محرکهای این احساسات ناخوشایند را پیدا کنید. چنانچه عشقتان نقشی در عصبانی و آزرده خاطر کردنتان داشته است، از خودتان بپرسید که آیا میتوانید با همفکری یکدیگر راهی را برای تغییر دادن رفتارتان در آینده پیدا کنید.
اگر بعد از خویشتننگری و بررسی دقیق شرایط و احساساتتان متوجه شدید که عشقتان رفتار عجیبی با شما دارد و واقعاً به شما بیمحلی میکند، دربارهی اقدام بعدیتان تصمیم بگیرید. از داستانگویی برای خود و تلاش برای توجیه کردن رفتارهای دوست پسرتان دست بردارید. در ذهنتان این موضوع را برای خودتان حلاجی کنید که خواستهی قلبیتان چیست و چه عواملی برای رسیدن به این خواسته به شما کمک میکند. پی بردن به احساسات فعلی عشقتان برای غلبه بر این سردی و بیاحساسی و رسیدن به رابطهی دلخواهتان بسیار مهم است. درهر حال ابتدا باید تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید، وقتی از خواستهی قلبیتان آگاهی پیدا کردید، واژگان مناسبی را برای بیان آن پیدا کنید و سپس خودتان را برای شنیدن حرفهای عشقتان آماده کنید. در این گفتگو از اتهام زدن یا حدس زدن اتفاقاتی که فکر میکنید برای او افتاده است، پرهیز کنید. در عوض از عشقتان بخواهید که احساسات خود، هم احساسات کلی و هم احساسات مربوط به رابطهتان را با شما در میان بگذارد. به عشقتان بگویید که این بیتفاوتی و بیاحساسی او چه تاثیری بر شما دارد. نادیده گرفتن این احساسات باعث از بین رفتن آنها نمیشود. برای عشقتان توضیح بدهید که بیتوجهی او تا چه حد ناراحتتان میکند، اما ضمناً مراقب باشید که به او حمله نکنید. حرف زدن دربارهی نقاط ضعفی که خود، وجود آنها را باور دارید، به بهبود رابطهتان کمک میکند و مهر سکوت عشقتان را میشکند.
به عشقتان زمان بدهید تا دربارهی گفتههایتان فکر کند و آنها را درک کند. عشق و توجه او را گدایی نکنید یا با اصرارهای بیجا او را به ستوه نیاورید، در غیر این صورت او بیشتر از شما فاصله خواهد گرفت. به عشقتان این آزادی را بدهید تا سر فرصت به خوبی دربارهی حرفهایتان فکر کند. در واقع این آزادی و فاصله گرفتن شما را به هم نزدیکتر میکند.
با تغییر دادن واکنشهایتان نسبت به سردی و بیاحساسی عشقتان او را وادار کنید که مشارکت بیشتری در رابطهتان داشته باشد و احساس بیشتری را در رابطه خرج کند. به خود و رابطهتان اعتماد داشته باشید و استقلال را در خودتان تقویت کنید. این کارها عشقتان را به فکر میاندازد و چشم او را به روی مسائل و ویژگیهایی باز میکند که تا به حال آنها را بدیهی و حق مسلم خود فرض میکرد.
اجازه ندهید که احساسات منفی بر مثبتنگریتان غلبه کند. درست است که میترسید و احساس نگرانی و ناامنی میکنید، اما این احساسات ناخوشایند از درون خودتان نشأت میگیرد و او لزوماً مسبب آنها نیست. با دوستانتان بیشتر معاشرت کنید، کارهای مورد علاقهتان را انجام بدهید و در یک کلام از زندگی لذت ببرید. شادی انسانها را جذب میکند. اگر شادی و انرژی مثبت از شما ساطع شود، او هرچه زودتر به نزدتان باز خواهد گشت. بخندید و با هم خوش بگذرانید. فیلمهای خندهدار نگاه کنید، کارهایی را انجام بدهید که از انجام دادنشان لذت میبرید و سعی کنید به عشقتان یادآوری کنید که چرا عاشقتان شده است. بیاحساسی او به مرور زمان و با صبر و تلاش شما جای خودش را به احساساتی پرشور خواهد داد.
اگر مضطرب و عصبی باشید، او متوجه میشود. نهایت تلاشتان را برای حفظ خونسردی و آرامشتان بکنید. سعی کنید جنبهی عاشق و مهربان وجودتان را بیدار کنید تا عشقتان از بودن در کنار شما احساس خوبی پیدا کند.
اگر رابطهتان سرد شده، شاید وقت آن رسیده است که مدتی از هم فاصله بگیرید و به خودتان استراحت بدهید. به این ترتیب هر دو نفر این فرصت را پیدا میکنید تا دلتان برای هم تنگ شود. البته منظورمان این نیست که کلاً از هم جدا شوید، اما باید به خودتان زمان بدهید تا در خلوت روی خودتان متمرکز شوید و احساس واقعیتان را نسبت به این رابطه کشف کنید. رابطههای عاشقانه بسیاری از اوقات نامتعادل و آشفته میشوند. اگر احساس شما نسبت به رابطهتان قویتر از احساس عشقتان باشد، شما وابستگی بیشتر در رابطه پیدا میکنید و مانند چسبی میشوید که با سماجت به طرف مقابل چسبیدهاید. بهترین رابطه، رابطهای مبتنی بر بههم پیوستگی و مشارکت هر دو طرف است. کمی از هم فاصله بگیرید تا بتوانید روی علائق فردیتان متمرکز شوید و در نهایت بهترین تصمیم را برای خود و رابطهتان بگیرید.
این احتمال وجود دارد که او در نهایت نخواهد به رابطه با شما ادامه بدهد. خودتان را برای این احتمال و پذیرش آن آماده کنید. درست است که به پایان رسیدن یک رابطهی عاشقانه بسیار دردناک است، اما پایان دنیا نیست. ترس، اضطراب و نگرانی بعد از شکست عشقی از این طرز تفکر نشأت میگیرد که فکر میکنید اگر عشقتان را از دست بدهید، زندگیتان از هم فرومیپاشد، اما اصلاً اینطور نیست. این حقیقت را به خودتان یادآوری کنید که بدون او هم میتوانید به خوبی به زندگیتان ادامه دهید.
بی احساس شدن درخواست غیر مستقیم برای پایان رابطه
شاید یکی از دلایلی که دوست پسر شما بیاحساس شده است تمایل او برای تمام کردن رابطه است. اگر موارد مطرح شده را در ارتباط خود اعمال کردید ولی همچنان در رفتار او تغییری احساس نکردید شاید به نقطهای در ارتباطتان رسیده اید که دوست پسر شما احساس می کند دیگر از بودن در کنار شما احساس رضایت نمیکند. اما شما به راحتی و با یادگیری تکنیکهای روانشناسی جذب میتوانید او را به رابطه بازگردانید. رادیو عشق در کارگاه بازگرداندن آموزش محور عشق و ازدواج به شما صفر تا صد راههای بازگرداندن عشقتان را آموزش میدهد. پس ناامید نشوید و مطمئن باشید این دوره در هر رابطه عاطفی ایجاد میشود و طبیعی است. فقط کافی است به موقع اقدام کنید و دوباره پسرموردعلاقهتان را در کنار خود داشته باشید.
یکی از سختترین قسمتهای یک رابطه زمانی است که یکی از طرفین دیگر احساس روز اول را ندارد. اگر دوست پسر شما بیاحساس است و ابراز محبت نمیکند بهتر است بدانید که این کار او دلایل ریز و درشتی دارد. از مشکلات شخصی در زندگیاش گرفته تا مشکلات خفیف خلقی؛ اما بهتر است بدانید که در چنین شرایطی نباید نمک به زخم خودتان و ارتباطتان بپاشید. پس، از سرزنش کردن ، سوال و جواب کردن، قضاوت کردن و مقصر جلوه دادن او بپرهیزید. در عوض تلاش کنید که با پیدا کردن علت مشکلتان را حل کنید. کمی به او فرصت دهید. به رفتارهای خودتان هم نگاهی بیندازید. در موقعیت مناسب با او صحبت کنید و پاسخهایش را بشنوید. واکنشهای اشتباهتان را تغییر دهید و سعی کنید شاد باشید. گاهی نیز در این شرایط کمی فاصله موقتی بین شما میتواند دوای دردتان باشد، اما به شرطی که دوست پسرتان تمایل به تمام کردن رابطه برای همیشه را نداشته باشد. درک میکنیم که قرار گرفتن در این شرایط قطعا دشوار است، اما شاید جدایی، از آسیبهای روانی طولانی مدت در شما جلوگیری کند.چطور بی احساس شویم
چگونه احترام پسر را جلب کنیم؟
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
22 بازدید
22 بازدید
102 بازدید
96 بازدید
169 بازدید
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
این مطلب را به دوست خود ارسال کنید
اطلاعات شما نزد گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده کاملا محفوظ می باشد
چگونه اولین 100 میلیون تومان اینترنتی خود را به دست آوریم؟ چطور بی احساس شویم
بی احساس شدن نه به این معنا که شما سلیقه ها و کشش های خاص خودتان را داشته باشید و در خصوص بعضی موارد که مورد علاقه تان نیست هیجان زده نشوید. بلکه به این معنا که در تمام مواقع و شرایط عملکرد و واکنش یکسانی داشته و هیچ چیز برای تان مهم نباشد. واکنش اول یک برخورد شخصیتی و طبیعی است و روند دوم یک نوع بیماری و حالت روحی است که شما را نسبت به همه چیز بی اعتنا و سرد می کند. ممکن است گریه دوست تان را ببینید ولی هیچ حسی نداشته باشید و یا در خصوص آینده تان احساس ناامیدی کنید و یا نسبت به رویداد های مختلف هیچ احساس خاصی نداشته باشید. این روند می تواند به نوعی اختلال استرس پس از ضربه باشد.
بی احساسی نه به این معنا که شما سلیقه ها و کشش های خاص خودتان را داشته باشید و در خصوص بعضی موارد که مورد علاقه تان نیست هیجان زده نشوید. بلکه به این معنا که در تمام مواقع و شرایط عملکرد و واکنش یکسانی داشته و هیچ چیز برای تان مهم نباشد. واکنش اول یک برخورد شخصیتی و طبیعی است و روند دوم یک نوع بیماری و حالت روحی است که شما را نسبت به همه چیز بی اعتنا و سرد می کند. ممکن است گریه دوست تان را ببینید ولی هیچ حسی نداشته باشید و یا در خصوص آینده تان احساس ناامیدی کنید و یا نسبت به رویداد های مختلف هیچ احساس خاصی نداشته باشید. این روند می تواند به نوعی اختلال استرس پس از ضربه باشد.
زمانی که مردم یک آسیب را تجربه می کنند مانند زمانی که جنگ زده می شوند و یا مورد تجاوز جنسی واقع می شوند و یا یک فاجعه طبیعی را تجربه می کند ممکن است از نظر عاطفی آسیب ببینند. برخی از این افراد ممکن است نوعی اختلال به نام اختلال استرس پس از ضربه را تجربه کنند. این اختلال می تواند دو نوع واکنش را در افراد مختلف ایجاد کند. یکی برانگیختگی عاطفی و دیگری بی احساسی. به عبارتی ممکن است نسبت به مسائل عاطفی واکنش های بیش از اندازه داشته باشند و یا هیچ واکنشی نشان ندهند.
افراد مبتلا به استرس پس از ضربه یا PTSD ممکن است از برقراری روابط اجتناب کرده و یا در آن مشکل داشته باشند. به علاوه آن ها توانایی فکر کردن در خصوص رویداد های عاطفی را از دست می دهند. آن ها در تمرکز کردن و به یاد آوردن خاطرات شان نیز دچار مشکل شده و نمی توانند به درستی انجامش دهند. بیشتر این علائم در کسانی که بی احساسی را تجربه می کنند پررنگ تر خواهد بود. در ادامه حالات روحی که می توانند به بی احساس شدن منتهی شوند را بیشتر توضیح می دهیم تا درک این واکنش روحی برای تان آسان تر شود.
یک مطالعه که به تازگی انجام شده است، مدعی است که 7 تا 12 درصد از مردان و 20 تا 25 درصد از زنان دچار افسردگی هستند. افسردگی یک اختلال خلقی است و می تواند سبب تغییرات حالات عاطفی فرد شود. بسیاری از بیماران مبتلا به افسردگی ممکن است مدام تحت تاثیر احساسات شان قرار گرفته و در حال غصه خوردن و یا گریه کردن باشند در حالی که عده دیگری هم هستند که ممکن است دچار بی احساس شدن و یا کرخی عاطفی شوند. افرادی که دچار افسردگی هستند ممکن است در انزوا به سر ببرند و یا از عشق و یا روابط دیگران جلوگیری کنند. بیماران مبتلا به افسردگی ممکن است احساس گناه و یا عزت نفس پایین داشته باشند و همچنین ممکن است در تصمیم گیری و یا تمرکز دچار مشکل شوند. همچنین عده ای ممکن است بخواهند مدام خود را مورد انتقاد قرار دهند. دانشگاه ایالتی نیومکزیکو درطی تحقیقات خود مدعی شد که این افراد ممکن است بخواهند برای کاهش فشاری که احساس می کنند به نوعی خود را در بی احساسی و یا کری عاطفی فرو ببرند.
حتما بخوانید: 12 تکنیک تاثیرگذار صحبت کردن
هنگامی که مردم عزیزان شان را از دست می دهند غم و اندوه را تجربه می کنند در مرحله ی اول ممکن است دچار شوک ناشی از حادثه شده و در نوعی بی احساس شدن و کرخی عاطفی فرو بروند. این روند تا دو هفته بعد از حادثه می تواند ادامه پیدا کند. پس از آن در صورتی که فرد نتواند خود را از غمی که گریبان گیرش شده است خالی کند ممکن است دچار نوعی احساس بی ایمانی و پریشانی شود و بخواهد به جای فکر کردن به اتفاقاتی که برایش دردناک است در بی احساسی و کرخی عاطفی خود باقی بماند. این روند می تواند تا مدت ها ادامه پیدا کرده و زندگی عادی فرد را دگرکون کند. به عبارتی بی احساسی تا بیش از دو هفته می تواند دائمی شده و خطرناک باشد.
استرس یک بخش طبیعی زندگی افراد است. اما زمانی که استرسی که فرد آن را تجربه می کند از میزان طبیعی خود فراتر برود ممکن است او را متقاعد کند که باید به نوعی بی احساس شدن را انتخاب کند تا بتواند کمی از بار فشاری که تحمل می کند کمتر کرده و خود را رها کند. ممکن است فرد در خانه یا محل کار یا دانشگاه دچار استرس شده و نتواند آن را تحمل کند. افراد زیادی هستند که در این مواقع به مواد مخدر و یا الکل پناه می برند و سعی می کنند تا بیشتر بخوابند و کمتر خود را در شرایط تصمیم گیری قرار بدهند.
دیدگاههای مختلقی دربارهی بی احساسی و بیعلاقگی حاد وجود دارد و عصبشناسان معتقدند نتایج آنها نشان میدهد که برای شناخت این بیماری، باید بیشتر از دید بیولوژی آن را بررسی کرد. دیدگاههای مختلقی دربارهی بیاحساسی و بیعلاقگی حاد وجود دارد و عصبشناسان معتقدند نتایج آنها نشان میدهد که برای شناخت این بیماری، باید بیشتر از دید بیولوژی آن را بررسی کرد. آنها کوشیدند تا افراد جوان و سالمی را بررسی کرده و به این مسئله پی ببرند که آیا تفاوتهای مغزی خاصی در گروهی که آن را «برانگیخته» مینامیدند با افرادی که دچار بیاحساسی بودند وجود دارد یا نه.
در همین رابطه پروفسور حسین میگوید ممکن است برخی از بیماران بعد از آنکه دچار سکتهی مغزی شده یا با بیماری آلزایمر روبرو شدند، به لحاظ آسیبشناختی به بی احساسی مبتلا شوند. بسیاری از بیمارانی از این دست ممکن است به لحاظ فیزیکی مشکلی نداشته باشند. اما احتمال دارد با هیچ چیزی برانگیخته نشوند و به خودشان هم اهمیت ندهند. این پروفسور و تیم تحقیقاتیاش بر روی افراد سالم آزمایشاتی انجام دادند تا بتوانند این مسئله را تشخیص دهند که آیا هیچ تفاوت مغزی در آنها دیده میشود که مسبب بیاحساسی باشد.
برای این تحقیق، آنها 40 داوطلب را انتخاب کرده و از آنها خواستند که پرسشنامهای را که برای سنجش میزان انگیزهشان بود، پر کنند. سپس در یک بازی شرکت کردند که در آن با دریافت جایزه در مراحل مختلف و نیز تلاش فیزیکی برای به دست آوردن جایزه، به آنها پیشنهاد خرید میشد. محققان در این باره توضیح میدهند که همانطور که پیشبینی میشد، شرکتکنندگان اغلب پیشنهاداتی را پذیرفتند که تلاش کمتر و جایزهی بالاتری داشت. با این حال، جایزههای کمی که مستلزم تلاش زیاد بود چندان مورد توجه قرار نگرفت.
در مرحلهی بعد، این افراد در یک دستگاه امآرآی، بازی را انجام دادند و در همان حال محققان مغز آنها را مورد ارزیابی قرار میدادند. به شکل قابل توجهی باید گفت که اگرچه میزان پذیرفتن پیشنهاداتی با تلاش کم در افرادی که دچار بیاحساسی بودند خیلی کم بود، اما یک بخش مغز آنها نسبت به شرکتکنندگان برانگیخته، فعالیت بیشتری انجام میداد: قشر پیشحرکتی. کار این ناحیه از مغز بیشتر در انجام فعالیتها بوده و درست پیش از آنکه سایر نقاط مغز که مربوط به حرکت هستند به کار بیافتند، فعال میشود.
حتما بخوانید: 17 روش برای جلب مشتری درکسب و کار
اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید[کمبودویتامین ب وکمبودکلسیم] قرار دارند در خود فرومیروند، سکوت میکنند و بیاحساس میشوند تا مسئله خود را به شکلی حل کنند. از آن جایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است، برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند.
این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت میکند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنشهای عاطفی و احساسی نیست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه میکنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند. زنها از این رفتار مردها به هراس میافتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند، اما این موضوع در مورد مردها صدق نمیکند در حالیکه مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه میکنند.
مرد توانایی آن را دارد که در لحظهای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل میتواند در لحظهای از این حال خارج شود. وقتی مردها متعادلتر میشوند برای آنها صحبت درباره اینکه از چه موضوعی ناراحت بـودنـد، سـادهتر میشود. وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمیگردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد.در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت وانزوا خارج میشود و میگوید که همه چیز خوب و عالی است، بهتر است همسرش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد.
وقتی مرد، زمان کافی برای درک کردن احساسات و نیازهای همسرش[نیازبه حرف زدن،رفع کمخونی و…] صرف نمیکند ، زن به سادگی سردرگم میشود و امکان اینکه واکنشی شدید و بیتناسب نشان دهد ، افزایش مـییـابد.وقتی زنی احساسات خود را با شوهرش در میان میگذارد. اگر شوهر به حالت انـــفـــعـــــالـــــی بـــــه صـــحـــبـــــتهـــــای او گــــوش فــــرا دهــــد و امــیــــدوار بــــاقــــی بــمــــانــــد کــــه به زودی حرفهای همسرش تمام خواهد شد ، روی او اثر می گذارد و بر ابهامات یا ناراحتیهایش میافزاید.وقتی زنها تصمیم میگیرند مانند مردها رفتار کنند و به منطق بیش از احساسات خود بها بدهند ، گیج و سردرگم مـیشـونـد، بـه خـصـوص اگـر قـرار بـاشـد زیـر فـشاری بـرای تـصـمـیمگیری باشند.معمولا وقتی زنی سردرگم است، میخواهد تصمیمی بگیرد، در این زمان او بیش از هر چیز به آرامش نیاز دارد و باید آرام بگیرد و احساساتش را مرور کند. در این زمان است که میتواند به راحتی تصمیم بگیرد. وقتی مردی برای درک کردن همسرش به حرفهای او گوش میدهد خود به خود متعادلتر مـیشـود و زن زمـانی متعادلتر میشود که بتواند حرفها و احساساتش را بازگوید و این تنها زمانی میسر است که مردها بتوانند زبان تکلم زنها را بیاموزند و زنها هم به طریقی سخن بگویند که مردها میل به شنیدن داشته باشند ،بی احساسی از بین میرود.
دانلود PDFمقاله :بی احساسی چیست
چگونه می توانیم شادی و شادمانی را به زندگی خود راه دهیم و احساس درماندگی و شکستخوردگی را از زندگیمان بیرون برانیم در این زمینه باید ذهن و روح خود را تقویت کنید شادی واقعی چگونه قابل دستیابی خواهد بود خواب خوب ،افزایش حس قدردانی و شکرگزاری،قدرت انتخاب کردن ،لذت بردن از موارد کوچک اما دوست داشتنی و بسیاری موارد دیگر می توانند به شما در احساس بهتر داشتن در زندگی کمک کنند .
چگونه خدا را بهتر و بیشتر بشناسیم؟ راههای رسیدن به خدا و تغییر زندگی با احساس کردن خدا و باور خدا که تا الان نمی دانستید
میل به کمال و بهتر شدن در وجود تمامی ما انسان ها وجود دارد، همه ی ما دوست داریم انسان های بهتری باشیم . شاید در عمل کمی ضعیف کار می کنیم ولی تمایل به بهتر شدن در آفرینش ما وجود دارد.
بسیاری میگویند پیدا کردن مشتری جدید، من میگویم: خرید مشتری جدید!
دلیل آن چیست؟ اگر لحظهای بایستید و به هزینهای که برای جذب مشتریهای جدید پرداخت میکنید، فکر کنید، میتوانید به درستی تصمیم بگیرید که منابع مالی و زمانی خود را در کجا صرف کنید.
ما آموزش می دهیم که احساس خوشبختی و شادی را به رسمیت بشناسیم و جشن بگیریم . احساس خوشبختی نه تنها یکی از احساسات مثبت است که ما می توانیم تجربه کنیم، بلکه احساس خوشبختی نیز کلید زندگی سالم است.
هیچ روش تضمینی برای شناختن اینکه آیا یک شخص واقعا شما را دوست دارد وجود ندارد، اما نشانه هایی برای خواندن وجود دارد تا دریابید که چه چیزی در ذهن دوست عزیز شماست. اگر می خواهید بدانید که شخص مورد علاقه شما واقعا شما را دوست دارد، باید توجه داشته باشید که چگونه شخص عمل می کند، آنچه می گویند، و آنچه که آنها انجام می دهند زمانی که شما با هم هستند.
نیاز انسان به ارتباط یک نیاز ذاتی است و پژوهشها نشان داده است که عامل اصلی شاد زیستن به روابط دوستانه و خانوادگی بازمیگردد. بنابراین نداشتن روابط اجتماعی خوشایند و احساس تنهایی میتواند تاثیر زیادی بر سلامت روانی و جسمانی ما بگذارد…
حالت چهره برخی افراد به غیرقابل درک بودن معروف است، تا جایی که دوستان آنها اعتراف میکنند که هرگز نمیتوانند با نگاه به صورتشان از درون آنها با خبر شوند. اما “لیزا فلدمن” (Lisa Feldman) عصب شناس مشهور میگوید که حتی اگر چهرهی این افراد گویاتر هم باشد، باز هم درک احساس درونی کار آسانی نخواهد بود.
تعداد کل امتیازات این مطلب 16
این مطلب را به اشتراک بگذارید
با عضویت در سایت از مطالب ویژه ، آخرین اخبار ، دانلودهای رایگان و امکانات ویژه بهره مند شوید
درباره سایت بیشتر بدانید
چطور بی احساس شویم
نشانی : تهران-سعادت آباد-ضلع شرقی میدان فرهنگ-پیوند 2
تلفن تماس : 09120155416
ایمیل : info@keramatzade.com
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده می باشد و هرگونه کپی برداری غیر اخلاقی بوده و پیگرد قانونی دارد
طراحی سایت و سئو توسط گروه تخصصی آرمانیک | مشاوره تبلیغات اینترنتی توسط مدیر وب
داÙÙÙد PDFâÙ ÙاÙÙÂ