دوستی بدان ای پسر مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند : ای فرزندم بدان که انسان تا زمانی که زنده است ناچار است که دوستانی داشته باشد. که مرد اگر بی برادر باشد به که بی دوست : که اگر یک انسان برادر (خویشاوند) نداشته باشد بهتر از این است که هیچ دوستی …
دوستی بدان ای پسر مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند : ای فرزندم بدان که انسان تا زمانی که زنده است ناچار است که دوستانی داشته باشد. که مرد اگر بی برادر باشد به که بی دوست : که اگر یک انسان برادر (خویشاوند) نداشته باشد بهتر از این است که هیچ دوستی …
دوستی بدان ای پسر مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند : ای فرزندم بدان که انسان تا زمانی که زنده است ناچار است که دوستانی داشته باشد. که مرد اگر بی برادر باشد به که بی دوست : که اگر یک انسان برادر (خویشاوند) نداشته باشد بهتر از این است که هیچ دوستی …
دوستی بدان ای پسر مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند : ای فرزندم بدان که انسان تا زمانی که زنده است ناچار است که دوستانی داشته باشد. که مرد اگر بی برادر باشد به که بی دوست : که اگر یک انسان برادر (خویشاوند) نداشته باشد بهتر از این است که هیچ دوستی …
دوستی بدان ای پسر مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند : ای فرزندم بدان که انسان تا زمانی که زنده است ناچار است که دوستانی داشته باشد. که مرد اگر بی برادر باشد به که بی دوست : که اگر یک انسان برادر (خویشاوند) نداشته باشد بهتر از این است که هیچ دوستی …
دوستی بدان ای پسر مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند : ای فرزندم بدان که انسان تا زمانی که زنده است ناچار است که دوستانی داشته باشد. که مرد اگر بی برادر باشد به که بی دوست : که اگر یک انسان برادر (خویشاوند) نداشته باشد بهتر از این است که هیچ دوستی …
دوستی بدان ای پسر مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند : ای فرزندم بدان که انسان تا زمانی که زنده است ناچار است که دوستانی داشته باشد. که مرد اگر بی برادر باشد به که بی دوست : که اگر یک انسان برادر (خویشاوند) نداشته باشد بهتر از این است که هیچ دوستی …
دوستی بدان ای پسر مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند : ای فرزندم بدان که انسان تا زمانی که زنده است ناچار است که دوستانی داشته باشد. که مرد اگر بی برادر باشد به که بی دوست : که اگر یک انسان برادر (خویشاوند) نداشته باشد بهتر از این است که هیچ دوستی …