دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

 
helpkade
دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد
دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

تهیه و تنظیم: محمد مهدی رحیمی

می¬دانم بسیار شنیده ای که قدر را باید قدر دانست، قدر آدمی را قدر می¬سازد، قدر است که قدرشناسمان می کند و در قدر، توان تغییر تقدیر است.

تمامی اینها، معرفت ناب شیعی است؛ اما نمی شود بزرگی چنین توصیفاتی از شبی کند و راه رسیدن به این عظمت ها را نگوید؛ زیرا این مکتب، مکتب نور و حکمت است؛ مکتب آل الله است و من سال ها دنبال این بودم که دریابم راه رسیدن به این معارف چیست و آن را تنها در کلام تربیت شدگان همین مکتب یافتم.

در بین ایام و لیالی ماه مبارک رمضان، شب های قدر، از نظر اجابت دعا، مورد تأکید خاص قرار گرفته اند؛ حتّی در روایتی امام صادق علیه السلام فرمود: «قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیلَةُ الْقَدْرِ»1؛ یعنی آن شبی که از نظر آثار در پذیرش درخواست های عبد توسط ربّ، برجسته ترینِ شب هاست، شب قدر است.

شخصی به خدمت امام صادق علیه السلام و می گوید: آقا! من دعا می کنم؛ ولی دعاهایم به اجابت نمی رسد؛ چه کار کنم؟ حضرت می فرماید: تو باید از جهت دعا وارد شوی و دعا کنی. تو راه دعا را گم کرده ای. اگر از خدا تقاضا کنی، امّا از همان راه دعا، اگرچه گناهکار هم باشی، جوابت را به تو می دهد.دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

بعد حضرت به او دستورالعمل می دهد؛ ابتدا مسئله حمد و ثنای الهی را مطرح می فرماید که خودش بحث جداگانه دارد و بعد این جمله را دارد: «ثُمَّ تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِک ذَنْبٍ ذَنْبٍ»؛ یعنی پیش خدا که رفتی، به یکایک گناهانت اعتراف کن و بگو بد کردم. و هر مقدار که یادت می آید چه کردی را اقرار کن و بعد می فرماید: آن چیزهایی را که بر تو پوشیده است، اجمالاً اعتراف کن و بعد آن جا عذرخواهی کن و بگو حالا از ما چشم پوشی کن.

در مرحله بعد، باید در دلت تصمیم بگیری که دیگر گناه نکنی؛ عذرخواهی کن و پوزش بطلب و بعد هم در دلت – نه زبانت – واقعاً بنا بگذار که دیگر این کارها را نکنی. پوزش هم که می طلبی، با حالت پشیمانی و صدق نیت و با خوف و رجا باشد.

مرحله نهایی، این است که طلب مغفرت را با این دعا تکمیل کنی و بعد به سراغ سایر خواسته هایت بروی و آن این که از خدا کمک بخواه که مطیع او شوی!

حضرت می فرماید: حالا که می خواهی با خدا حرف بزنی، بگو خدایا! من معذرت می خواهم از گناهانم؛ من از تو می خواهم که از من بگذری و توبه ام را بپذیری و امّا تنها خواسته ات این نباشد و از خدا فقط نخواه که از گناهانت بگذرد؛ بلکه در دعاهایی که این شب ها می کنید، از خدا بخواهید که خدا کمکتان کند که سال آینده مطیع خدا باشید.

درباره طلب مغفرت، نباید تصور شود که امری سخت است؛ نه، بلکه فقط یک توجه کافی است!

آن وقت مطمئن باش که او هم می گذرد. من یقین دارم و اصلاً اعتقادم این است که آنهایی که امشب «یک توجه» به خدا کرده اند، همه آنها آمرزیده هستند و با همین یک توجه که «خدایا ما بد کردیم»، همه چیز تمام می شود و او هم کار را تمام می کند. پس اوّل، معذرت خواهی کن؛ بعد هم طلب کمک کن که سال آینده دیگر من این طور عمل نکنم و بگو خدایا! تو خودت دستم را بگیر. این روش دعا کردن را به ما یاد داده اند.

بنابراین، در بهترین ایام و بهترین موقعیت ها که دعا به اجابت می رسد، آن هم در حالی که خودش مرا دعوت کرده و گفته است بیا و من هم آمده ام و سرافکنده هم هستم، اعتراف هم می کنم به این که من بد کرده ام، تصمیم می گیرم که دیگر بد نکنم. اینها همه مقدمه این است که بتوانم از خدا درخواست کنم.

اینجاست که خطاب می رسد حالا چه می خواهی و درخواستت چیست؟

ما چون مخلوقیم، همه تنگ نظریم؛ یعنی چون محدودیم، خدا را هم مثل خودمان فرض می کنیم؛ امّا این تصور اشتباه است. در معارف ما آمده که آن چه را که به ذهنت می آید، از خدا بخواه؛ امّا به این بسنده نکن و بگو: خدایا! اینهایی که به ذهن من می رسد، همین است؛ امّا سال آینده ما نمی دانیم چه گرفتاری هایی ممکن است برای ما پیش بیاید و یک چیزهایی هست که ما به آنها محتاج می شویم و الآن به فکرمان هم نمی آید؛ پس اکتفا کردن به این گرفتاری هایی که در ذهنمان هست یا احتیاجات فعلیه ای که الآن داریم، اشتباه است.

از دیگر سو محدود بودنمان نیز برایمان اضطرابی سخت حاصل می کند و شاید هر سال به این می اندیشیم که غیر از این حاجات فعلی مان چه بخواهیم. با دیدی کلان و کلی می توانیم تمام خواسته هایمان را در دو خواسته مختصر، ترمیم گذشته و ترسیم آینده، خلاصه کنیم؛ اما حقیقت این دو امر چیست؟

همه ما در سال گذشته، گناه ها و خطاهایی مرتکب شده ایم و حالا اگر انسان بخواهد بهترین ترمیم شامل حالش شود، تنها راهش، استغفار و پناه بردن به غفاریت خداوند است.

از طرف دیگر، مقام غفاریت خداوند موجب پدید آمدن ستاریت خاصّ خداوند – ستارالعیوب بودن – می شود؛ اما غفاریت خداوند، سه گونه ستاریت را به دنبال دارد که عبارتند از:

1. برطرف کردن تبعات گناه

اوّل آن که وقتی خداوند ما را می آمرزد، نمی گذارد تبعات گناه، دامن‎گیر ما شود. تبعات گناه ما، همان جهنم و عقوبت الهی است. در این قسم از ستاریت خاصّ الهی، خداوند نمی‎گذارد که تبعات معصیت، دامن‎گیر فرد گناه‎کار شود و او پس از مرگ، عذاب شود.

2. پوشیدن معصیت از شاهدان

اگر کسی مرتکب گناه و خطا شود، تمام موجوداتی که در ارتباط با او بوده اند، چه فرشتگان رقیب و عتید و چه زمین و زمان و حتّی اعضا و جوارح وی، از گناه او مطلع می‎شوند. در قرآن آمده است: روز قیامت، دست و پا و زبان ایشان، برضد آنها به کارهایی که کرده اند، گواهی می‎دهند؛ زیرا از اعمال او مطلع هستند و قسم دوم از ستاریت ناشی از غفاریت آن است که خداوند به موجوداتی که از این معصیت آگاه هستند، می فرماید دیگر برضد او گواهی ندهید.

3. امحاء گناهان

اما ما امشب از خدا، چیز دیگری می خواهیم و آن این که نه تنها این گناهان به ما زیان نرسانند و این شاهدان برضد ما شهادت ندهند؛ بلکه از خدا می خواهیم که این معصیت ها را محو کند. سخن امشب ما با خدا این است: خدایا! امشب مرا پاک کن و این پلیدی ها را از وجود من دور ساز و مرا تطهیر کن! این، نوع سوم از ستاریت ناشی از غفاریت است که نوع کامل و اتمّ آن است.

معاویه بن عمار می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که بنده مؤمن خالصانه توبه کرد، اوّلین اثرش این است که مورد محبّت خدا قرار می‎گیرد و خداوند، ستاریت خود را در دنیا و آخرت، شامل حال او می کند. من عرض کردم چگونه؟ حضرت فرمود: خداوند ابتدا به رقیب و عتید خطاب می‎کند که عیوب او را فراموش کنید؛ سپس به اعضا و جوارح می‎گوید: شما هم فراموش کنید و پس از آن به زمین نیز می گوید: آن چه را که بر روی تو معصیت کرد فراموش کن!2 چنین بنده ای، روز قیامت، وقتی خدا را ملاقات می کند، هیچ موجودی برضد او شهادت نمی دهد!

در باب «آداب ضیافت و میهمانی» روایات بسیاری داریم. بعضی روایات به نحو کلّی دعوت به میهمان‎ نوازی می کنند. پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله می فرماید: کسی که ایمان به مبدأ و معاد دارد، باید خوب مهمان نوازی و اکرام کند.3 در وصیت‎هایی که علی علیه‎السلام در شب بیست و یکم به فرزندش کرد، اموری را فرمود که یکی از آنها این بود: میهمان نواز باش4 و حتّی حضرت نسبت به قاتل خود نیز سفارش کرد که از او به خوبی پذیرایی کنید.

خصوصیات زیادی در بحث میهمان نوازی و میهمان داری بیان شده است که نمونه هایی را عرض می‎کنم. امام صادق علیه‎السلام می فرماید: مبادا به میهمانی که در خانه تو وارد شده، بگویی آیا امروز چیزی خورده ای یا خیر؛ بلکه هر چیزی داری، پیش او بگذار و از او پذیرایی کن! حدّ اعلای جود و سخاوت این است که میزبان آن چه را دارد، در کاسه اخلاص گذاشته، نزد میهمان بگذارد.5

نقل شده که اگر میهمان خواست برود، او را در رفتن، کمک نکن و کرم در این است که هر چه میهمان بیشتر مصرف کند، صاحب خانه بیشتر خوشحال شود. علی علیه‎السلام می فرماید: هر چه میهمان بیشتر مصرف کند، خوشحال‎تر می‎شوم.6 پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: اگر میهمان، خودش خواست برود، او را احترام کن و تا در منزل، او را همراهی کن.7 اینها همه از آداب الهی است؛ چون تمام این دستورهایی که انبیا و اولیا می‎دادند – اعمّ از الزامی و غیر الزامی – همه دستورهای الهی بوده است.

اهل معرفت می گویند: ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت الهی است. ماه رمضان، خانه میهمانی خداست. ماه رمضان، ظرف زمان و مکان میهمانی خدا از بندگانش است. این محل، محل پذیرایی میهمان‎هاست و این مقطع زمانی، مقطع پذیرایی خدا از انسان‎هاست. ماه رمضان، ماهی است که شما به میهمانی خدا دعوت شده اید. شما در این ماه، مورد کرامت خاصّ الهی قرار می‎گیرید.

آیا امکان دارد که خدا به انبیا و اولیا بگوید که به مردم بگویید این‎ گونه میهمان داری کنید؛ امّا خودش به گونه ای دیگر میهمان داری کند؟ مگر می‎شود خدا آداب ضیافت را به من بفرماید و خودش عمل نکند؟ آیا قبیح نیست که در این ماه رمضان که خدا مرا به خانه خودش میهمان کرده، از من سؤال کند چه چیزی همراه خودت آورده ای؟!

من میهمان شخصی کریم شده ام و چیزی هم به همراه ندارم؛ نه حسناتی دارم و نه قلبی سلیم. آیا وقتی کسی در خانه کریم میهمان می‎شود، توشه‎اش را نیز همراه خود می‎برد؟ چه زشت است این عمل! امشب همه‎ ما دست خالی آمده‎ایم و می‎خواهیم دست پر برویم. اِطعام این میهمانی چیست؟ اطعام این میهمانی در خطبه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده است؛ «برکت، رحمت و مغفرت». تمام خیرات عالم از این سه چیز نشئت می‎گیرد. پس هر چه بخواهی، در این سه سرفصل، گنجانده شده است.

1. مجلسی، بحارالانوار، ج 55، ص 376.

2. همان، ج 6، ص 28.

3. همان، ج 59، ص 292.

4. همان، ج 43، ص 202.

5. همان، ج 72، ص 455.

6. غررالحکم، ص 377.

7. بحارالانوار، ج 72، ص 451.

 

این مجله مخصوص کودک و نوجوان می باشد.
دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

پیام زن
ویژه مسائل زنان و خانواده

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
محمد جعفری گیلانی
سید ضیاء مرتضوی

3

7733305
7738743
7733305
payam-zan_man@aalulbayt.org

قم، صندوق پستی 371…

پرسمان
فرهنگی، اجتماعی، دانشجویی

مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
سید محمدرضا فقیهی
محمد باقر پور امینی
1380
3

7747240
7735473
7743816
info@porseman.net
www.porseman.n…

مبلغان
فرهنگی – تبلیغی
حوزه

1385/6/1
3
mbl

باسلام

بعضي چيزها در تقدير ماست پس چگونه می‌گویند که دعا باعث می‌شود که اين تقدير تغيير می‌کند؟ يا اگر چيزي را گم کرديد فلان دعا يا ذکر را بخوانيد آن شي گم‌شده را پيدا می‌کنید؟ مگر می‌شود که يک دعا و يا يک ذکر تأثیری اين شکلي بگذارد و يا می‌گویند دعاي پدر و مادر در حق فرزند خود باعث می‌شود که از مرگ زودرس جلوگيري شود مگر مرگ يک جبر نيست و در تقدير ما حتمي نيست پس چگونه با يک دعا تغيير می‌کند؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

پاسخ شما را در چند بخش تقديم می‌کنیم:

بخش اول:

دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

اگر منظور شما از تقدير، نوعي از سرنوشت قطعي باشد که خداوند براي هر کس، حتي بدون اطلاع او تعيين کرده است، اين معنا موردپذیرش ما نيست. این‌گونه نيست که هر كس با سرنوشت معيّني از مادر متولد شود و با ناچار فیلم‌نامه‌ای را بازي کند که از پيش براي او نوشته‌شده است. بلکه فیلم‌نامه هر کس را خود او نوشته و خود او نيز بازي می‌کند. تمام مفاهيم اسلامي ازجمله، تکليف، ثواب، عقاب، سعي و … همگي هنگامي معناي درستي می‌یابد که انسان، سرنوشتش را خود رقم بزند، نه آنکه از جاي ديگر به‌صورت قطعي رقم خورده باشد.

استاد مطهري در اين خصوص می‌گوید: “اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهي،‌ انكار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نيرو و اراده و اختيار بشر است، چنين قضا و قدر و سرنوشتي وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد”. (1)

ازاین‌رو در حقيقت می‌بایست ميان قضا و قدر تفاوت قائل شد، چراکه آنچه قابل‌تغییر نبوده و گريزي از آن نيست، قضاي الهي است و نه تقدير الهي. بلکه تقدير الهي مشروط بوده و با سبب وسایطی همچون دعا، صدقه و … قابل‌تغییر است.

بله! اگر چيزي ازجمله قضاي الهي باشد، با دعا و امثال آن قابل‌تغییر نيست. همچون اجل مسمي (حتمي) که خداوند در خصوص آن می‌فرماید:

يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون‏ (2)

[ترجمه]: تا از گناهان شما بگذرد و شما را تا اجل معين تأخير اندازد كه اجل خدا چون بيايد تأخير نمى‏شود ای‌کاش مى‏دانستيد.

از همین‌جا پاسخ سؤال ديگر شما در خصوص مسئله جبر در اجل نيز مشخص می‌شود، به اينکه از مجموع آيات قرآن و روايات اسلامى به‌خوبی استفاده می‌شود كه انسان داراى دو اجل و سرآمد عمر است:

1- يكى اجل معلق يا مشروط كه قابل‌تغییر بوده و می‌توان با تمسک به وسایطی آن را از سرباز کرد، مانند انواع بیماری‌های قابل علاج، خطرات رانندگى كه براثر بی‌احتیاطی پيش می‌آید، خطرات زلزله‌ها و طوفان‌ها كه براثر سستى ساختمان خانه‌ها دامن انسان را می‌گیرد تمام این‌ها از امورى است كه ممكن است به زندگى انسان پايان دهد ولى درعین‌حال قابل‌اجتناب است.

2- اجل حتمى سرآمدى است كه قابل‌اجتناب نيست و خواه‌ناخواه دامن انسان را می‌گیرد. روشن است که اين اجل از دايره اختيار انسان خارج بوده و چون هيچ شرطي نمی‌تواند آن را به تأخیر و تعليق بیندازد، ناگزير اتفاق افتاده و براي انسان اختياري در آن نيست. (3)

با اين توضيح روشن می‌شود، آنچه می‌توان از آن با عنوان «اجل جبري» یادکرد، همان «اجل حتمي (اجل مسمي)» است که به هيچ شرطي معلق نبوده و هيچ امري آن را به تأخیر نمی‌اندازد؛ اما اجل معلق (اجل مشروط) به گونه ايست که قابل‌تغییر بوده و يکي از راه‌های تغيير آن بحث دعا است.

بخش دوم:

اما در خصوص اين پرسش که «مگر می‌شود که يک دعا و يا يک ذکر تأثیری اين شکلي بگذارد؟» می‌گوییم:

چرا نشود؟ و چه استبعاد يا امر محالي دراین‌بین وجود دارد؟

توجه داشته باشيد که خداوند بر اساس مصالح و حکمت‌هایی که می‌داند، در نظام عالم سنت‌هایی را قرار داده است که قوانين و قراردادهاي رايج در ساختار عالم و در ميان مخلوقات است که کامل و احسن بودن اين نظام عالم را رقم می‌زند.

 يکي از سنت‌های الهي آن است که نظام عالم را طبق اسباب و علل مقرر نموده است. وجود اسباب و مجاري معين در جهت تحقق مقاصد و امور گوناگون عالم است. امام صادق (ع) می‌فرماید:

 ابي الله أن يجري الاشياء الا بالأسباب؛ (4)

[ترجمه]: خداوند امور و اشيا را تنها از طريق علل و سببش جاري می‌سازد

در عالم هستي، مراتبي در همه حوزه‌ها وجود دارد. وجود مراتب در نظام هستي، نشانه نظام‌مندی و روشمندی هندسه آفرينش است. در اين ميان باوجود واسطه‌های فيض، هم خود وسايط را داراي کمال و فيض می‌سازد و هم موجودات فروتر را در قوس نزول (پایین‌تر) در مسير رشد و کمال قرار می‌دهد.

نتيجه اينکه اِعمال اراده الهي در اين عالم به‌واسطه وسایط صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصيات و ویژگی‌هایی که در هر يک از ايشان قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می‌سازد. چه اين وسایط و قوانين فيزيکي باشند (مانند قانون جاذبه زمين) و چه متافيزيکي باشد (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه) لذا دعا نيز ازجمله همين قوانين است و خداوند اراده خود را از آن طريق محقق می‌نماید.

تصور کنيد که شخص دعا کرده و از خداوند چيزي را طلب می‌نماید، خداوند نيز واسطه‌ای را براي اجابت دعاي او تعيين می‌کند. به‌عنوان‌مثال شخصي براي شفاي مرض خود، در پيشگاه الهي دعا و می‌کند و ممکن است خداوند نيز پزشک حاذقي را در مسير او قرار دهد که به برکت دستورات و داروهاي وي، شفاي مرض براي او حاصل شود؛ و يا در مورد مثال شما، فرض کنيد که شخصي چيزي را گم‌کرده است و از خداوند بازگشت آن را طلب می‌کند. آيا خداوند نمی‌تواند ملکي را براي يادآوري آنچه مفقودشده و يا براي رهنمايي به محل اختفاء آن بر اين امر قرار دهد؟ و يا اساساً آيا خداوند نمی‌تواند به هر طريق ممکني ذهن فرد را ياري کرده تا آن شيء گمشده، زودتر پيدا شود؟ روشن است که در تصور اين امر هيچ محذور و محالي پيش نمی‌آید،

بخش سوم:

دعا کردن و بر زبان آوردن نيازهاي خود در پيشگاه خالق هستي درواقع نوعي عبادت است و در تعبير برخي از روايات مطلب را از اين نيز بالاتر دانسته و در حقيقت دعا را مغز عبادت دانسته است. چنانکه از رسول اکرم ص این‌گونه روایت‌شده است که فرمودند:

افْزَعُوا إِلَى اللَّهِ فِي حَوَائِجِكُمْ وَ الْجَئُوا إِلَيْهِ فِي مُلِمَّاتِكُمْ وَ تَضَرَّعُوا إِلَيْهِ وَ ادْعُوهُ فَإِنَّ الدُّعَاءَ مُخُ‏ الْعِبَادَةِ…(5)

[ترجمه]: «در حوائجتان از خدا كمك بخواهيد، در شدايد و گرفتاری‌ها به او پناه ببريد و به‌سوی او تضرع كنيد، او را بخوانيد و دعا كنيد، چون «دعا» مغز عبادت است…

استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) مطلوبيت دعا را این‌گونه بيان می‌دارد که:

«دعا اگر از لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگي كند و روح انسان به اهتزاز آيد يك روحانيت بسيار عالي دارد، مثل اين است كه خود را غرق در نور مي‌بيند، شرافت گوهر انسانيت را در آن‌وقت احساس مي‌كند. آن‌وقت خوب درك مي‌كند كه در ساير اوقات كه چيزهاي كوچك او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار مي‌داد چقدر پست و ساقط و سافل بوده است، انسان وقتی‌که از غیر خدا چيزي مي‌خواهد احساس مذلت مي‌كند وقتی‌که از خدا مي‌خواهد احساس عزت، لهذا دعا هم طلب است (زيرا نياز دعاكننده را برطرف مي‌كند) و هم مطلوب است (زيرا دعا براي آدمي عزت و عظمت مي‌بخشد) و هم وسيله است و هم غايت، هم مقدمه است و هم نتيجه»‌(6)

همين حقيقت را حضرت امام محمد باقر ع این‌گونه مطرح می‌فرماید که:

ازاین‌رو از برخي از عرفا نقل‌شده است که ايشان بااینکه هيچ حاجتي از خدا نداشته و در مقام تسليم محض به سر می‌برده‌اند، تنها به جهت آنکه خداوند امر به دعا کرده و فرموده «ادعوني استجب لکم» (7) و براي بهره‌مندی از برکات عبادت بودن دعا، اين فعل را انجام می‌داده‌اند. نتيجه آنکه در يک نگاه کلی دعا به دو ساحت تقسيم می‌شود:

1-      ساحت مکانت دعا که عبادت بوده و اقرار به توحيد پروردگار هستي است.

2-      ساحت مدلول دعا که بحث استجابت و عدم استجابت را در پي دارد.

با اين توضيح می‌گوییم، اتفاقاً آنچه اصل بوده و منشأ آثار و برکات بی‌شمار به‌حساب آمده و حکمت اين فعل عبادي را تشکيل می‌دهد بيشتر مربوط به ساحت اول يعني بحث اقرار به مقام وحدت الهي و عبوديت پروردگار است و بحث مدلول دعا، يک فرع در اين مسئله به‌حساب می‌آید. درحالی‌که در سؤال شما اين اصل کاملاً مغفول مانده و بحث صرفاً در حوزه مدلول دعا و بحث استجابت و عدم استجابت پي گرفته‌شده است. به‌عبارت‌دیگر موضوعيت دعا در سؤال شما فراموش‌شده و بيشتر طريقيت دعا براي رسيدن به حوائج مدنظر قرارگرفته شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1.       مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1374 ش، ج 1، ص 384

2.       نوح: 4

3.       ر.ک علامه طباطبايي، الميزان، ج ۷، ص ۱۰.

دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

4.       ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج 1، ص 183. دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش

5.       عدة الداعي و نجاح الساعي، ص: 41

6.       شهيد مطهري، بيست گفتار، ص 226

7.       مؤمن: 60.

با توجه به عدم امکان پاسخگویی در بخش نظرات لطفا سوالات خود را در سامانه «ارسال پرسش» یا بخش «پاسخگویی آنلاین» مطرح نمائید

درباره ما

کلیه حقوق متعلق به مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی می باشد ©

اصرار در دعا -تأثیر دعا در سرنوشت انسان -دعا و تغییر سرنوشت

۱۳۸۹/۱۲/۱۹


۱۹۱۰۲ بازدید

نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها





قضا و قدر الهی بر دو نوع است یکى قضاى حتمى که به لوح محفوظ و دیگر قضاى تعلیقى که به لوح محو و اثبات مربوط است. لوح محو و اثبات قابل تغییر است؛ یعنی قضا و تقدیر نوشته شده قابلیت تغییر را دارد.


 

عواملی در تغییر قضای الهی نقش دارند که از آن جمله اند: اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق، صله رحم، دعا، صدقه دادن و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخى و تنگى روزى و بلندى و کوتاهى عمر.


 

دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که او از پیامبر خدا(ص) درباره این آیه «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‏» پرسید، آن حضرت فرمود: «چشمان تو را با تفسیر آن روشن خواهم کرد و چشمان امت‏ خود را نیز با تفسیر آن روشن خواهم کرد، صدقه دادن، نیکى به پدر و مادر و انجام کار خوب، شقاوت را تبدیل به سعادت مى‏کند و بر عمر مى‏افزاید و از حوادث بد حفظ مى‏کند»


 

 از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: «لا یرد القضاء الا الدعاء»؛ قضا را رد نمى‏کند مگر دعا.


 

 اما آیا نذر از عوامل رد کننده بلا و تغییر دهنده قضا به حساب می آید یا نه؟ در جواب باید گفت: نذر آن است که انسان در قالب این عبارت و صیغه بگوید نذر کردم که اگر مثلا مریض من خوب شد برای خدا بر من است که صد تومان به فقیر بدهم. این نذر علاوه بر اینکه خود کار خوبی است و از این جهت می تواند در تغییر سرنوشت انسان نقش داشته باشد، نوعی دعا و توسل به حساب می آید و از این جهت نیز می تواند باعث تغییر قضای الهی شود. علاوه بر این که آنچه در نذر آمده اگر از مصادیق عوامل تغییر دهنده قضا باشد مثل صدقه و صله رحم خود می تواند در رد قضای الهی موثر باشد.

پاسخ به این پرسش در گرو تبیین نکاتی چند میسر است:


 

1. تقدیر و قضا و قدر الهی به چه معناست؟


 

قضا یعنی حتمیت حادثه ای که این حتمیت از ناحیه علل و اسباب اوست، و قدر یعنی کسب حدود و مشخصات و خصوصیات که آن هم از ناحیه علل و اسباب آن حادثه می باشد. قضا و قدر الهی در واقع عبارت است از: سرچشمه گرفتن همه علل و اسباب از اراده و مشیت و علم حق که علت العلل است، یعنی هر عاملی که در جهان خودنمایی می کند، تجلی علم و اراده حق و مظهر خواست خداوند و آلت اجرای قضا و قدر اوست. البته این امکان وجود دارد که قضا و قدر حتمی نباشد یعنی عاملی که خود از مظاهر قضا و قدر الهی و حلقه ای از حلقه های علیت است، عامل تغییر و تبدیل سرنوشتی شود و باز قضا و قدر الهی آن را اقتضاء کرده باشد. مثلا کسی به بیماری خاصی مبتلا باشد و سرنوشت او همان است و این هم از علت خاصی ناشی می شود، اما اگر این بیمار دوا بخورد دوا علت دیگری و سرنوشت دیگری را به همراه دارد و موجب از بین رفتن بیماری می شود یعنی سرنوشت قبلی بیمار را تغییر می دهد و این به موجب قضا و قدر است و اگر هم دارو را نخورد و رنجور شود و یا دوای زیان بخشی را بخورد و بمیرد، باز به اقتضای قضا و قدر است، همچنین است اگر از بیماری دوری گزیند و مصون بماند و بالاخره هر چه بکند نوعی سرنوشت و قضا و قدر است و نمی تواند از حوزه قضا و قدر بیرون باشد. سرش این است که قضا و قدر عاملی در عرض سایر عوامل جهان نیست بلکه مبدأ و منشأ و سرچشمه همه عامل های جهان است، هر عاملی که بجنبد و اثری از خود بروز دهد، مظهری از مظاهر قضا و قدر و تحت قانون عمومی علیت است و در مورد هر حادثه ای، هر اندازه علل و اسباب مختلف و جریان های مختلف وجود داشته باشد قضا و قدرهای گوناگونی هم متصور است و آن جریانی که واقع می شود و صورت می گیرد به قضا و قدر الهی است و آن جریانی که متوقف می شود هم به قضا و قدر الهی است.


 

2. لوح محفوظ و لوح محو و اثبات چیست؟


 

آنچه در جهان آفرینش از کوچک و بزرگ پدید مى‏آید، همگى نمودهایى از قدرت و علم

بى‏پایان الهى است و همه این پدیده‏ها بر اساس اراده و مشیت‏ خداوند و مطابق با

برنامه‏هایى است که از پیش تعیین شده و در کتاب تکوینى الهى نوشته شده است.


 

در متون اسلامى از چندین کتاب که مربوط به جهان خلقت و عالم تکوین است، خبر داده

شده که سرنوشت انسان و جهان را در برگرفته و از تولد و مرگ اشخاص تا پیدایش و زوال

تمدن ها، و از سعادت و شقاوت انسان ها تا قسمت روزى میان آنها و بالاخره هر حادثه‏اى که

براى هر انسانى اتفاق مى‏افتد، در آن کتاب ها با قلم تقدیر رقم زده شده است و در

مقابل آن قرآن کریم قرار دارد که کتاب تشریعى خداوند است.


 

طبق آیات و روایات موجود، تمام پدیده‏هاى هستى از کوچک و بزرگ در دو کتاب یا لوح

تکوینى نوشته مى‏شود که هر کدام از آنها ویژگى خاص خود را دارند و عبارتند از: الف. لوح محفوظ که گاهى از آن به «ام الکتاب‏»، «کتاب مسطور»، «رق‏منشور»،

 

«کتاب مکنون‏» و«کتاب حفیظ‏» تعبیر آورده شده است و

آنچه در این کتاب ثبت ‏شده قابل تغییر نیست و دگرگونى در آن راه ندارد؛ ب. لوح محو و اثبات که محل ثبت‏ حوادث و اتفاقاتى است که به مرحله فعلیت‏ خواهد

رسید و به طورى که از نامش پیداست آنچه در آن نوشته شده قابل تغییر و تبدیل است.

 در آیه زیر از هر دو کتاب یاد شده است: «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»

[1]

؛ «خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏کند؛ و امّ الکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست»
!


 

طبق این آیه، خداوند در عالم تکوین دو کتاب دارد: یکى کتابى است که هرگاه بخواهد،

چیزى را که در آن ثبت ‏شده مى‏زداید و یا چیزى را که در آن نیست ثبت مى‏کند، یعنى

مربوط به تغییراتى است که در قضاى الهى حاصل مى‏شود و دیگرى کتابى است که ریشه تمام پدیده‏هاى عالم است و نوشته‏هاى آن قابل تغییر نیست.

به عبارت دیگر؛ لوح محو و اثبات مظهر قدرت مطلقه خداوند است

و آنچه در آن نوشته شده صورت تعلیقى و شرطى دارد و به این شکل است که اگر چنین شود چنان

خواهد شد و اگر نشود نخواهد شد. علامه مجلسى چنین مثال مى‏زند که مثلا براى زید

پنجاه سال عمر نوشته شده ولى به این صورت که اگر صله رحم کند، شصت‏سال خواهد بود

و اگر قطع رحم کند، چهل سال خواهد بود پس اگر او صله رحم کرد، در آن کتاب پنجاه سال

محو و شصت ‏سال ثبت‏خواهد شد.

[2]


 

3. قضا و قدر غیر حتمی به لوح محو و اثبات مرتبط است. توضیح اینکه:


 

خداوند دو نوع قضا و یا تقدیر دارد یکى قضاى حتمى و دیگر قضاى

تعلیقى. در مثال بالا مرگ زید قضاى حتمى و تغییر ناپذیر است ولى زمان مرگ او قضاى

تعلیقى و قابل تغییر است که گاهى از آن به اجل مسمى و اجل معلق تعبیر مى‏شود. در آیه‏اى که مربوط به لوح محو و اثبات است، عبارت

« یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ »

به روشنى دلالت دارد که قضاى الهى قابل تغییر است و

چنین نیست که قضاى الهى، قدرت او را محدود کند و او نتواند کارى بر خلاف قضاى خود

انجام دهد.

خداوند همواره در حال انجام کار جدیدى

است و بر خلاف عقیده یهود

[3]

و بعضى از فلاسفه که خدا را مانند یک حاکم معزول

مى‏دانند که اسیر قوانین خودساخته است، خدا هر لحظه‏اى مى‏تواند قضا و تقدیر نوشته

شده را تغییر بدهد و لوح محو و اثبات جایگاه این تغییرها است
.


 

این حقیقت در قرآن کریم به صورت هاى دیگرى هم بیان شده است. در آیاتى از قرآن از

تغییر سرنوشت ‏برخى از اشخاص و جامعه‏ها خبر داده و خاطر نشان کرده است که گاهى قضاى

الهى بر چیزى تعلق گرفته ولى در اثر عوامل خاصى آن قضا تغییر داده شده است.


 

4. مسئله بدا


 

این حقیقت قرآنى که

خداوند آنچه را که بخواهد تغییر مى‏دهد، همان مسأله «بدا» است که شیعه به آن

اعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفى مى‏کنند. از نظر شیعه بدا همان کارى است که خداوند

در لوح محو و اثبات مى‏کند و چیزى فراتر از آن نیست. بدا به معناى آن نیست که براى خدا چیزى که معلوم نبود

آشکار شد بلکه به این معناست که خداوند چیزى را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد.

[4]


 

5. عوامل تغییر دهنده قضای الهی


 

از مواردی که قضای الهی تغییر کرده است جریان حضرت یونس است که قرآن هم درباره شخص او و هم درباره قوم او از

چنین تغییرى خبر داده است.

[5]

علاوه بر این که در چندین آیه از قرآن

به طور کلى تغییر قضاى الهى و سرنوشت مردم به وسیله کارهاى خوب یا بد آنها مورد

تاکید واقع شده است.

[6]

همچنین در روایات بسیارى، از تاثیر اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق، صله رحم، دعا،

صدقه دادن

[7]

و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخى و تنگى روزى و بلندى و کوتاهى

عمر مطالب روشن کننده‏اى آمده است. البته همانگونه که بیان شد جایگاه این تغییرات که در قضاى الهى صورت

مى‏گیرد، همان لوح محو و اثبات است.


 

دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که او از پیامبر خدا(ص) درباره این آیه

«یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‏»

پرسید، آن حضرت فرمود: «چشمان تو را با تفسیر آن روشن

خواهم کرد و چشمان امت‏ خود را نیز با تفسیر آن روشن خواهم کرد، صدقه دادن،

نیکى به پدر و مادر و انجام کار خوب، شقاوت را تبدیل به سعادت مى‏کند و بر عمر

مى‏افزاید و از حوادث بد حفظ مى‏کند.»

[8]


 

در روایات آمده است: دعا ردّ می کند قضا را بعد از آنکه مبرم شده باشد، پس زیاد دعا کن که دعا کلید هر رحمت و رسیدن بهر حاجت است و نیل بآنچه نزد خداست حاصل نشود مگر بدعاء و محققا هیچ درى بسیار کوبیده نشود جز اینکه بر وى کوبنده‏اش باز شود.

[9]


 

در بحار الأنوار نیز از رسول خدا (ص) روایت شده که آن حضرت فرمود: «لا یرد القضاء الا الدعاء»؛ قضا را رد نمى‏کند مگر دعا.

[10]


 

 6. نذر رد کننده بلا و تغییر دهنده قضا


 

نذر آن است که انسان در قالب این عبارت و صیغه بگوید
نذر کردم که اگر مثلا مریض من خوب شد برای خدا بر من است که صد تومان به فقیر بدهم.

[11]

این نذر علاوه بر اینکه خود کار خوبی است و از این جهت می تواند در تغییر سرنوشت انسان نقش داشته باشد، نوعی دعا و توسل به حساب می آید و از این جهت نیز می تواند باعث تغییر قضای الهی شود
. علاوه بر این که آنچه در نذر آمده اگر از مصادیق عوامل تغییر دهنده قضا باشد مثل صدقه و صله رحم خود می تواند در رد قضای الهی موثر باشد.


 

[1]

. رعد، 39.

[2]

. بحارالانوار، ج 4، ص 130.

[3]

. در قرآن کریم از این عقیده باطل یهود که اقتباسى از سخن برخى از فلاسفه
یونان است، پاسخ داده شده و در چندین آیه به گستردگى و نامحدود بودن قدرت خدا تاکید
شده است. طبق این آیات، دستان خدا باز است و هر چه را که بخواهد مى‏کند و هر روز
کار جدیدى از او سر مى‏زند: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اْلأَرْضِ فَسادًا وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ»؛ «و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است. دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، مى‏بخشد! ولى این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مى‏افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنى افکندیم. هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و براى فساد در زمین، تلاش مى‏کنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد
.
»
مائده، 64
.

[4]

. برای آگاهی بیشتر، نک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به شخصیت و قیام امام حسین (ع)، ص 255-278، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، 1388 ه ش؛ جعفری، یعقوب، کوثر، ج‏5، ص556-571، نرم افزار جامع التفاسیر.

[5]

. « فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ‏» «و اگر او (یونس) از تسبیح‏گویان نبود، در شکم آن ماهى تا روزى که مردم برانگیخته شوند مى‏ماند» (صافات، 143-144).

«فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیمانُها إِلاّ قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حینٍ‏» «پس چرا مردم آبادى ایمان نیاوردند که تا ایمانشان به آنان سودى بدهد(آنها به موقع ایمان نیاوردند) مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند، عذاب خوارى در زندگى دنیا را از آنان برداشتیم و آنها را تا زمانى معین برخوردار کردیم‏» (یونس، 98)

در آیه نخست اظهار مى‏دارد که قرار بود یونس تا روز قیامت در شکم ماهى بماند ولى او در شکم ماهى به تسبیح خدا پرداخت و خدا این قضا را تغییر داد و او را از شکم ماهى بیرون آورد و از آیه بعدى فهمیده مى‏شود که قرار بود بر قوم یونس بلا نازل شود ولى این قوم وقتى آثار بلا را دیدند ایمان آوردند و آن بلا از آنان برداشته شد و تا مدت ها در رفاه و آسایش بودند.

[6]

. «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوْءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ»؛ « براى انسان، مأمورانى است که پى در پى، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا ]حوادث غیر حتمى‏[ حفظ مى‏کنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامى که خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت!» (رعد، 11). «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‏»؛ «واگر مردم آبادی ها ایمان مى‏آوردند و پرهیزگارى مى‏کردند، برکت هایى از آسمان و زمین براى آنان مى‏گشودیم ولى تکذیب کردند، پس آنان را به سبب آنچه انجام دادند مؤاخذه نمودیم‏» (اعراف، 96).

[7]

. «
الصَّدَقَةُ تَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِی قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً» من‏لایحضره‏الفقیه، ج4، ص368.

[8]

. «لاقرن عینیک بتفسیرها و لاقرن عین امتی بعدى
بتفسیرها: الصدقة على وجهها و بر الوالدین و اصطناع المعروف یحول الشقاء سعاة و
یزید فى العمر و یقى مصارع السوء» الدر المنثور، ج 4، ص 66
.

[9]

.
امام صادق (ع) فرمود: «الدعاء یردّ القضاء بعد ما ابرم ابراما فاکثر من الدعاء فانّه مفتاح کل رحمة و نجاح کل حاجة و لا ینال ما عند اللَّه عز و جل الا بالدعاء و انّه لیس باب یکثر قرعه الا یوشک ان یفتح لصاحبه» الکافی، ج‏2، ص470.

[10]

.
بحار الأنوار از امام ابى الحسن موسى (ع) روایت آورده که فرمود: بر شما باد دعا کردن، که دعا و درخواست از خداى عز و جل بلا را رد مى‏کند هر چند که آن بلا مقدر شده قضایش رانده شده باشد، و تا مرحله اجرا جز امضاى آن فاصله‏اى نمانده باشد، در همین حال هم اگر از خداى تعالى درخواست شود آن بلا را به نحوى که خود مى‏داند بر مى‏گرداند. و از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: دعا قضاى مبرم و حتمى را بر مى‏گرداند، پس دعا بسیار کنید، که کلید همه رحمت‏ها و رستگارى‏ها و کلید برآمدن هر حاجت است، و مردم به آنچه نزد خدا دارند نمى‏رسند مگر به دعا، چون هیچ درى نیست که وقتى بسیار کوبیده شود به روى کوبنده باز نگردد. نک: بحارالأنوار، ج 93، ص295- 296؛ ترجمه المیزان، ج‏2، ص59.

[11]

. برای آگاهی بیشتر نک: نمایه: بهترین نذر، سؤال 873 (سایت: 1023).

آخرین پرسش ها و پاسخ ها را همه روزه در ایمیل خود مطالعه کنید

ما 7385 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و استفاده از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز است.

یکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۹

الأحد ١٧ جمادى الثانية ١٤٤٢

Sunday, January 31, 2021

اللَّهُم کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیه و علی آبائِه، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَه، وَلِیّاً وَ حَافِظاً و قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْنا، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعا وَ تُمَتعَهُ فیها طَویلا” – خدایا، ولىّ‏ ات، حضرت حجّت بن الحسن، که درود تو بر او و بر پدرانش باد؛ در این لحظه و در تمام لحظات سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست، ساکن زمین گردانیده و مدّت زمان طولانى در آن بهره مند سازی

دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: به تصریح آیات و روایت سرنوشت یک ساله آدمی در شب های معروف به «قدر» رقم می خورد، شبی که از هزار ماه برتر است؛ لذا در بررسی اینکه رقم خوردن تقدیر یک ساله آدمی در این شب مشروط و وابسته به چه عواملی است و اساساً چگونه می توان تقدیر با خیری و برکتی را در این شب از درگاه الهی دریافت داشت مسئله ای است که فرصت گفت وگوی ما با حجت الاسلام والمسلمین عزالدین رضانژاد امیردهی، رئیس پژوهشکده علوم اسلامی المصطفی(ص) و استاد سطح عالی حوزه علمیه قم را فراهم اورد.

آنچه در ادامه می خوانید حاصل این گفت وگو است:

 

در آستانه لیالی قدر قرار گرفته ایم، شب هایی که از آن به عنوان شب های تعیین سرنوشت انسان یاد می شود و در روایات مختلفی در باب این مساله سخن به میان آمده است، سوال آن است که اگر در شب قدر تقدیر انسان مقدر می شود، آیا می شود این تقدیر را با دعا کردن تغییر داد؟

 

دعا وسیله ای برای ارتباط بیشتر عبد با معبود و درخواستی از سافل به عالی است. در آموزه های اسلامی دعا یک اصل دینی است که بین مخلوق و خالق ارتباط ایجاد می کند؛ بر اساس این اصل که همه ما نیازمند درگاه باریتعالی هستیم و نیازهایمان را خداوند تامین می کند، پس بخشی از این نیازها با درخواست خودمان ساماندهی خواهد شد؛ در این میان قسمتی از نیازها وجود دارد که دست بشر به صورت عادی توان برآورده سازی آنها را ندارد و باید دست قدرتمند خداوند متعال آن نیازها را برآورده سازد، پس بر این اساس دعا اصلی است که همه متدینان به ادیان آسمانی و به ویژه مسلمانان هر کدام به طرق مختلف نسبت به آن مبادرت می ورزند.

 

اما برای پاسخ به این پرسش باید توجه داشته باشیم که تقدیرها بر دو قسم اند، به عبارت دیگر مقدرات آدمی و سرنوشت او بر اساس دو اصل رقم می خورد؛ یک سری مقدرات هستند که تغییرپذیر نیستند که از آنها به مقدرات قطعی یاد می شود که گاهی از این مقدرات قطعی به قضاء قطعی الهی نیز تعبیر می شود؛ مثل این که انسان ها و مخلوقات  فناپذیرند، مرگ به سراغ شان خواهد آمد. پس مرگ یک تقدیر حتمی برای همه موجودات است لذا قرآن می فرماید: «کلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ». حال پرسش این است که آیا با دعا می توان این تقدیر قطعی را تغییر داد؟ خیر، نمی توان چراکه این موارد اصل مسلم است و به قول معروف برو و برگرد ندارد، مثلا شخصی دعا می کند که عمر جاودانه داشته باشد، این دعا نمی تواند تقدیر مرتبط با مرگ را از بین ببرد و انسانی با دعا  کردن از مرگ جلوگیری کند.

 

اما در مقابل یک سری مقدرات هستند که به خواست و با دعای بندگان قابلیت تغییر را دارند. لذا آن جا که روایت می فرماید: «الدّعاُ يَرُدُّ القضاءَ» بدان معناست که دعا می تواند مقدراتی که حکمی برایش صادر و ثابت شد را تغییر دهد، یعنی آن حکم ثابت غیرابدی با دعا تغییر می کند.

 

آیا حکم ثابت هم انواعی دارد؟

 

بله؛ مثلا اگر بر اساس منوال طبیعی همه کارها پیش برود و عمر شخصی فرضاً هفتاد سال مقرر شده باشد این هفتاد سال قضا و حکم الهی بوده و جزو مقدرات است اما از جمله مقدراتی است که قابلیت تغییر را دارد به این معنا که همین هفتاد سال چه بسا بشود هفتاد و پنج سال.

 

دعا می تواند تغییر تقدیر و قضا را به همراه داشته باشد، مثلا دعایی که پدر و مادر در حق فرزندان انجام می دهند، دعایی که مومنان در حق رهبران شان انجام می دهند، دعایی که مومن در حق مومن دیگر می کند.

 

در این میان اشاره به این مساله هم می تواند مفید باشد. پیشتر از عمرِ انسان مثالی زدیم، فرض کنید که عمر شخصی 70 سال مقدر شده اما برخی امور سبب کاهش عمر می شود؛ مثلا هفتاد سال تبدیل به 65 سال می شود آن هم به سبب ارتکاب برخی گناهان مثل قطع صله رحم که از عمر می کاهد؛ چنین شرایطی را در علم کلام اصطلاحاً «مقدر علمیِ عملی» می گویند.

 

از سوی دیگر یک قضا و مقدری داریم که تغییر پیدا نمی کند بلکه همیشه ثابت است که از آن به «قضاء علمی» یاد می شود. در مثالی که در مورد عمر گفتیم هفتاد سال عمر شخص بر اساس حکم اولیه است، خداوند هم به این هفتاد سال علم دارد، گفتیم اگر این شخص به واسطه صله رحم  یا دعا عمرش افزایش یافت آیا علم الهی هم تغییر می کند؟ به دیگر بیان اگر این عمر کم یا به آن اضافه شود در علم خدا تغییری حاصل می شود؟ خیر، بلکه قضای الهی همچنان ثابت است، یعنی قضای الهی تعلق گرفته بود که این شخص با ترک صله رحم عمرش 65 سال بشود، حال که این هفتاد سال به 65 سال رسید باز هم خدا به آن تغیییر علم داشته و دارد. اگر آن هفتاد سال با دعا و صله رحم 75 سال شد باز هم خدا به آن علم دارد. پس مقدرات  ثابت و مقدرات متغیر هر دو در علم الهی ثابت هستند. خدا بر هر دو آنها علم دارد.

 

با این توضیح سراغ این نکته می رویم که اگر شخصی در شب های قدر که شب تقدیر و سرنوشت یک ساله اش است دعا کند و از خداوند مطلوب خود را درخواست کند این خواسته برایش ثبت می شود ولی اگر وسط سال کارهایی انجام دهد که ضد آن باشد شرایط چه طور می شود؟  آیا آنچه که ثبت شده تغییر پیدا می کند یا خیر؟  او که نمی داند دقیقا چه چیزهایی برایش ثبت شده چه بسا همان تغییر حالت او در وسط سال هم در شب قدر معین شده باشد.

 

پس اینگونه نیست که اگر در شب قدر طلبی داشتیم حتما مستجاب شود، این استجابت مشروط به آن است که یک پاکن دست نگیریم و با اعمال نادرست تقدیر الهی را تغییر ندهیم.

 

آیا دعا کردن در لیالی قدر به معنای استجابت قطعی آنها است یا حکمت الهی بر خواست های فردی اولویت می یابد؟

 

پیش فرض این سوال این است که افراد احساس می کنند که هرچه که ما دعا کردیم باید به آن مطلوب برسیم، این پیش فرض نادرستی است، ما وظیفه داریم که دعا کنیم ولی اینکه اجابت این دعا در حد ما و شرایطی که داریم هست یا خیر یا مصلحت آینده ما در آن هست یا نیست، مساله دیگری است.

 

به عبارت دیگر، بنده حق دعا کردن را دارد و خداوند نیز وعده استجابت را داده است، منتهی این مهم شروطی دارد، یک سری امور مربوط به خود دعا است و یک سری امور مربوط به آینده خود شخص است، برای مثال شخصی دعایی کرده است ولی مقدمات تحقق آن را فراهم نمی کند. در اینجا چنین نیست که خداوند دعا را اجابت کند. زمانی حاجت برآورده می شود که فرد دعا کند و خودش هم در تحقق آن تلاش کند و از راه حق و درستی خارج نشود، آن زمان است که باقی عوامل دست به دست هم می دهند تا شخص اصطلاحاً حاجت روا شود.

 

برای مثال خداوند می فرماید من شفا را در برخی از غذاها یا داروها قرار داده ام، حال اگر کسی برای شفای خودش دعا کند و بعد مقدمه ای برای آن انجام ندهد یعنی داروهایی که برای بیماری اش تجویز شده را مصرف نکند، شفا نمی گیرد.
 

باید توجه داشت بخشی از مقدمات دعا مربوط به ماست که گاهی آنها را ناقص انجام می دهیم و البته برخی امور نیز از موانع استجابت دعا است، لذا باید اموری که مانع استجابت دعا است را برطرف کنیم. شب های قدر و ایام ماه مبارک رمضان و حضور در مکان های خاص این ویژگی را دارد که عبد را به معبود متصل و موانع اجابت دعا را برطرف کند.

 

رعایت چه آداب و شرایطی فرصت اجابت دعا در لیالی قدر را بهتر و بیشتر برای ما فراهم می کند؟دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

 

نه تنها در شب های قدر بلکه به طور کلی لازمه استجابت دعا آن است که فرد از گناهانی که قبلا انجام داده، توبه کند، اگر واجبی را ترک کرده یا حرامی را مرتکب شده، توبه کند. اگر حق الناس به گردن دارد آن را ادا کند، اگر حق الله به گردن اش است تصمیم بگیرد که دوباره آن خطا را تکرار نکند و یا اگر واجبی را ترک کرده و قابل جبران است، آن را جبران کند.

 

بعد از آن است که برای رسیدن به فیض دعا کردن طبق تعالیمی که بزرگان دین داده اند، می تواند به درگاه الهی برود و ابتدا در حق دیگران دعا کند، کل خیر را برای دیگران بخواهد و بعد در کنارش برای خویش دعا کند.

 

برخی بزرگان گفته اند و تجربه هم شده است که اگر انسان ابتدا برای افراد بدوارث یا بی وارث دعا کند و خیری را برای آنها بخواهد، فرصت اجابت دعا را بیشتر برای خود فراهم می کند، خدای متعال خالق و قادر علی الاطلاق است که با بهانه های مختلف می خواهد، فیض وجودی اش را به بندگان ارزانی دارد.

مدیر قطب علمی فلسفه دین اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و ارشاد اسلامی

حجت‌الاسلام قائمی‌نیا با اشاره به اینکه فلسفه دین یک نگاه فلسفی به باورهای دینی است گفت: فلاسفه قاره‌ای، دنبال معرفت معنوی نسبت به دین هستند، ولی ساختار فلسفه تحلیلی، با عقل محاسبه‌گر با باورهای دینی مواجه می‌شود.

Copyright © 2015 Shabestan News Agency. all rights reserved.


دنیای امروز دنیای تنهایی و نیز دلتنگی است بشر امروز خودرا تنها میابد و هیچ پناهگاهی ندارد .انسان برای خواسته‌هایش به چه کسی باید پناه برد و در خواست کمک  کند ؟ در دشواری‌ها به که امید داشته باشد ؟و چه کسی جز خالق برای او دلسوزی می‌کند ؟اسلام و البته تمام ادیان آسمانی بشر را به نیایش با خداوند فرا می‌خوانند تا انسان آرامش یافته و احساس سبکی کند و از هیاهو و شلوغی دنیا جایی که هر شخصی به فکر خودش است به خدا پناه برد .پیامبر فرمودند :دعا مغز عبادت است و کسی که همواره دعا می‌کند هرگز هلاک نمی‌شود (بحارالانوار ج 93 ص 300 )و یا در حدیث دیگر می‌فرمایند :دعا مانند اسلحه برای مومن است و نور آسمان و زمین است (بحارالانوار ج95 ص294)


دعا در اسلام ارزش ویژه‌ای دارد به طوری که نیمی از کار خوب محسوب می‌شود .رسول خدا فرمودند :همه کارهای خوب به منزله نیمی از عبادت می‌باشد و دعا نیمی دیگر (بحار الانوار ج 13ص296)و یا از حضرت علی نقل شده است که فرمودند :دعا و روابط را با ذات الهی را گر چه بتوانی زیاد کن که از تسلط و نفوذ شیطان در امان باشی (بحار الانوار ج 78ص 9)و یا در حدیثی دیگر می‌فرمایند محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند ارتباط با خداست (اصول کافی ج2ص 467)دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد

دعا و تغییر قضا و قدر

دعا از مواردی است که باعث تغییر قضا و قدر در زندگی بشر می‌شود .پیامبر اکرم می‌فرمایند :همانا احتیاط کردن نمی‌تواند انسان را از تقدیر نجات دهد آنچه انسان را از تقدیر نجات می‌دهد دعا کردن است (بحار الانوار ج93 ص295)در تعالیم اسلام دعا سپر بلاست و هر کس دعا کند از بلا نجات می‌یابد و انسان با دعا آرامش پیدا می‌کند  حضرت علی در این رابطه می‌فرمایند :امواج بلا و حوادث ناگوار را با دعا برطرف کنید آن کسی که مبتلا به بلایی شده است که ادامه دارد و از آن کس که در عافیت است اما ایمن از وقوع حوادث بد و نزول بلا نیست به دعا نیازمندتر نیست (بحارالانوار ج 93 ص917)

 


شرایط استجابت دعا

اجابت دعا دارای شرایطی است و دعای هر کس و در هر شرایط مورد اجابت خدا نیست بلکه مشروط به اموری دیگر است
ایمان به خدا :انسان اگر نیتی در دل دارد باید به خدا ایمان داشته و وجود او را باور کند که او از غیر ممکن،ممکن می‌سازد و سخت را آسان می‌کند پیامبر(صلی الله علیه و آله) از خداوند متعال نقل می‌کند :هر کس حاجتی از من  بخواهد و معرفت به این امر داشته باشد که من تنها کمی بتوانم زیان یا سود برسانم دعایش مستجاب خواهد شد


ایمان به خدا :انسان اگر نیتی در دل دارد باید به خدا ایمان داشته و وجود او را باور کند که او از غیر ممکن،ممکن می‌سازد و سخت را آسان می‌کند پیامبر(صلی الله علیه و آله) از خداوند متعال نقل می‌کند :هر کس حاجتی از من  بخواهد و معرفت به این امر داشته باشد که من تنها کمی بتوانم زیان یا سود برسانم دعایش مستجاب خواهد شد

روزی حلال

اگر انسان درآمد نامشروع داشته باشد و مالش نا پاک و ناخالص باشد موفق نخواهد شد و دعایش اجابت نخواهد شد از رسول اکرم نقل شده است :درآمدت را پاک کن تا دعایت مستجاب شود زیرا که شخص وقتی لقمه‌ای حرام در دهان می‌گذارد تا 40 روز دعایش اجابت نمی‌شود (بحارالانوار ج93ص373)و امام صادق در حدیثی دیگر می‌فرمایند وقتی یکی از شما بخواهد دعایش مستجاب شود باید درآمدش را حلال و پاک کند و مظلمه‌های مردم را از مال خود خارج کند (بحار الانوار ج 93 ص321)

 

از دیگر شرایط استجابت دعا پاکی قلب است . قلب‌های ناپاک راهی به سوی خدا ندارند و قلبی که پر از کینه و ریا است نمی‌تواند با خداوند ارتباط داشته باشد از امام صادق نقل شده است که فرمودند :همانا خداوند متعال آن دعایی را که پر از قساوت و ظلمانی و کینه توز و دوستدار ظلم را مورد اجابت قرار نمی‌دهد .(بحارالانوار ج93ص305)

 

انسانی که با خدا مناجات می‌کند هنگامی که قلبش می‌شکند دعایش مورد اجابت خداوند قرار می‌گیرد . دل شکسته جای خداست و در این حالت است که انسان به خداوند نزدیک می‌شود و از او یاری می‌طلبد .رسول خدا فرمود :به هنگام صفا و رقت قلب و شکسته دلی دعا را غنیمت شمرید رحمت و برکت و اجابت دعاست (بحارالانوار ج93ص313)

امام صادق این شرایط را اینگونه توصیف می‌کنند :وقتی بدنت لرزید و چشم‌هایت پر از اشک شد در چنان حالتی مراقب باش ک‌گان حال حال رسیدن به حاجت توست (اصول کافی ج2 ص486)

بسیار می‌شود که دعا می‌کنیم و اجابت نمی شود و این امر عوامل متعددی دارد که از جمله آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد

گناهان انسان را از مسیر صحیح منحرف می کند و مانع بالا رفتن دعاها می‌شود در اسلام گناهنانی موجب عدم اجابت دعا می‌شوند :نیت خیر نداشتن اخلاق بد دو روئی و نفاق و….. باعث رد دعا می‌شود .

 

یکی دیگر از مواردی که برای بسیاری سؤال است مفهوم مصلحت است انسان گاهی خواهان چیزی است که برایش مناسب نیست و اگر به آن برسد برایش خیری ندارد امام علی می‌فرمایند :بسا دعایی به درگاه الهی داشته باشی که اجابت نشد اما بهتر از آن در زمان نزدیک یا دور به تو داده شد یا به علت آنکه این خواسته برای تو خیر و مصلحت نبود ….و یا اگر به تو داده می‌شد دین تو نابود می‌شد بنابراین همواره رعایت در اموری باشد که برای نعمت و جلال باشد نقمت و وبال (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 87) پس انسان باید همواره از خدا خیر بخواهد تا دعا انسان را به سعادت و سلامت برساند .

نرگس زارعی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

تبیان، دستیار هوشمند زندگی

پل های ارتباطی

بلوار کشاورز،خیابان نادری،نبش حجت دوست،پلاک 12

public@tebyan.com

02181200000

دسترسی سریع

محصولات و خدمات

اشتراک در خبرنامه

کلیه حقوق این سایت مربوط به موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان می‌باشد.

این جمله که خداوند سرنوشت و تقدیر انسان را از قبل تعیین کرده است به صورت مطلق آن درست نیست . از عالی ترین مفاهیم قرآن و معارف اسلامی، موضوع امکان تغییر و دگرگون ساختن تقدیر و سرنوشت است و این که انسان می‏تواند، قسمتی از سرنوشت خود را با رفتار و کردار خود دگرگون سازد و این همان مسأله بداء است که در کتاب‏های عقاید و مذاهب درباره آن به گستردگی بحث شده است.

تغییر سرنوشت با عقاید مذهبی ما آمیخته است و روایات هم گواهی مییدهند هر گاه افراد رو به درگاه خدا بیاورند و از کارهای ناروا دست بکشند و به یکدیگر خوبی کرده و کارهای نیک انجام دهند، فعالیت را جانشین تنبلی و جهاد را جانشین سستی گردانند، خداوند به برکت این اعمال بدبختی و ناراحتی آنها را برطرف مییسازد. عامل تغییر و واژگون کردن سرنوشت منحصر به دعا نیست بلکه قرآن مجید با بیانی روشن یادآور می‏شود که، ایمان و تقوا و راستی و درستی و نیکوکاری، سرنوشت را دگرگون ساخته و به روی امتی که از نظر زندگی در مضیقه و تنگی به سر مییبرند درهای برکات را می گشاید.

دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد
دعا چگونه سرنوشت را تغییر میدهد
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *