روانشناس حمید پور

 
helpkade
روانشناس حمید پور
روانشناس حمید پور



فراموشی رمز عبور

برای بازیابی رمز عبور ، شماره تلفن همراه خود را وارد نمایید.

در صورتی که شماره موبایل خود را احراز هویت نکرده اید ، از طریق پشتیبانی پیگیری کنید.

انصراف
بازیابی کلمه عبور

روانشناس حمید پور

دکتر حمیدپور

سخنرانی دکتر حمیدپور در شب محمود صناعی

تاریخ انتشار 1398-11-28

تازه های نشر اسبار

نشر اسبار با مدیریت دکتر حسن حمید پور اقدام به انتشار کتاب های حوزه روان شناسی کرده است . معرفی کتاب های نشر اسبار در کانال تلگرام مرکز شناختی رفتاری انجام خواهد شد .

ضمنا برای تهیه این کتاب ها با انتشارات رشد( 66499337) و انتشارات جیحون (66951943 ) و دفتر مرکزی نشر اسبار ( خیابان سهروردی شمالی بعد از خیابان بهشتی کوچه کوشش پلاک 30واحد 9تلفن 88542700) تماس بگیرید.

فهرست کتاب های نشر اسبار

1- رهایی از محرومیت های هیجانی دوران کودکی

2- مغز چالش جو

3- خلع سلاح افراد خودشیفته

4- زندانیان نفرت

5- تکنیک های طرح واره درمانی: الگوی مبتنی بر ذهنیت

تاریخ انتشار 1398-11-28 خبر

آیا امکان بازسازی خاطرات در دوران کودکی وجود دارد؟

آیا امکان بازسازی خاطرات در دوران کودکی وجود دارد؟

از زمانی که آلفرد آدلر به این نکته تاکید کرد که بسیاری از خاطرات اولیه دوران کودکی نقش سرنوشت سازی در شکل گیری سبک زندگی انسان ها دارند تا به امروز این بحث در حوزۀ روان درمانی در جریان بوده است که آیا بازسازی خاطرات اولیه امکان پذیر است؟ اگر این امکان وجود دارد بنابراین ساز و کار آن چگونه است؟ اثر بخشی آن را به چه صورت باید تبیین کرد؟

دیوید ادواردز در سال 1990 این بحث را در حوزۀ شناخت درمانی مطرح کرد. البته قبل از او افراد دیگری در حوزه شناخت درمانی به نکته اشاره کرده اند. به عنوان مثال بک و همکارانش در سال 1980در کتاب اضطراب و هراس ها: از منظر شناختی در فصل 15 و صفحه292 به این موضوع پرداخته اند.

هدف از بازسازی خاطرات اولیه در شناخت درمانی این است که بیماران بتوانند به تفسیر جدیدتری از زندگی دست یابند.

فرآیند بازسازی شناختی شش مرحله دارد:

1. شناسایی و نام گذاری هیجان ها

2. شناسایی معنای هیجان(در قالب افکار خودآیند و باورهای زیر بنایی )

3. ردیابی فرآیندهای منجر به شکل گیری باور

4. آزمون باورها از منظر عقلانیت و گره گشایی

5. درصورت لزوم بازسازی باور

6. تغییر رفتار مطابق با باور جدید و سازگار

در مرحله سوم گاهی اوقات نیازمند بررسی خاطرات اولیه هستیم.

ظاهرا تا زمانی که خاطرات دست نخورده باقی بمانند، عواطف و هیجان های مربوط به آن خاطره پردازش نشده باقی می ماند. این مقاله می تواند راهنمای خوبی برای شناسایی و بازسازی خاطرات اولیه به شمار برود.

تاریخ انتشار 1398-11-30 مشاوره

رزومه کاری دکتر حسن حمیدپور

طرحواره درمانگر و نویسنده کتاب در حوزه روانشناسی

انصراف
ارسال پیام


دانلود فایل Downloads-icon

امتیاز کاربران:

امتیاز کاربران

سوابق تحصیلی و حرفه‌ای

 

امتیاز شما

روانشناس حمید پور

برای ثبت نظر خود ثبت نام کنید و یا اگر قبلا ثبت نام کرده‌اید، وارد حساب کاربری خود شوید. از نظرات شما برای بهبود خدمات پزشک خوب و متخصص مورد نظر استفاده می‌شود.

جستجو بر حسب نام متخصص

لیست تخصص ها

آیا شما یک پزشک خوب هستید؟

تمامی حقوق این وب‌سایت محفوظ است و انتشار مطالب آن با ذکر منبع بلامانع می‌باشد

ورود

ثبت نام

آشنایی با متخصص

دکتر حسن حمیدپور ـ دکترای تخصصی روان شناسی بالینی ـ متخصص درمان اختلالات روان شناختی (افسردگی، وسواس، اضطراب فراگیر، شکست عاطفی و …)

دارای مجوز فعالیت از سازمان نظام روان شناسی و مشاوره _ شماره مجوز : 1816

روانشناس حمید پور

حوزه های مشاوره

ارائه مشاوره در رده های سنی

اطلاعات تماس

سوابق علمی متخصص

سوابق شغلی متخصص

کتاب های متخصص

مقالات متخصص

وب‌سايت يا سامانه من‌ و مشاور با هدف فراهم كردن امكان دسترسی آسان كاربران به اطلاعات متخصصان حوزه سلامت روان توسط جمعی از فارغ‌التحصيلان رشته روان‌شناسی دانشگاه اصفهان تأسيس شد. اين سامانه به متخصصان سلامت‌ روان، امكان معرفی جامع خود، مركز مشاوره يا مركز ترك‌ اعتيادشان را می‌دهد. متخصصان همچنين می‌توانند اطلاعات مربوط به كارگاه‌‌ها يا دوره‌های آموزشی خود را در اين سامانه ثبت و به اطلاع عموم برسانند.   

اصفهان ـ خیابان جی، خیابان شریعتی، کوی 6، مجتمع باران، واحد 1  

دقت

مفید بودن

دانش و مهارت

رفتار بالینی

وقت شناسی

روانشناس حمید پور

هزینه اقتصادی

دکتر حسن حمیدپور، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم و مدرس دانشگاه علوم پزشکی تهران هستم. تخصص اصلی من روانشناسی است و تا به امروز در مراکز مختلفی در سمت روانشناس فعالیت کرده ام نظیر مرکز مشاوره زندگی و کلینیک مشاوره دانشگاه ولی عصر رفسنجان. قابل ذکر می باشد که دوره ی کارشناسی را در زمینه ی روانشناسی عمومی (دانشگاه اصفهان) و دوره ی کارشناسی ارشد (دانشگاه فردوسی) و دکترا (دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی) را در زمینه ی روانشناسی بالینی گذرانده ام. در کنار خدمات بالینی در زمینه ی علمی و پژوهشی نیز فعالیت می کنم و تا کنون تعداد زیادی مقاله ی علمی نگارش و در مجله های معتبر به چاپ رسانده ام و همچنین در همایش های ملی متعددی حضور داشته و مقاله ارائه کرده ام نظیر “بررسی کارایی و اثربخشی شناخت درمانی بک با شناخت درمانی تیزدل در درمان افسرده خویی” ارائه شده در اولین کنگره روانشناسی ایران معنا و مضمون، “افق هایی فراسوی شناخت درمانی” در دومین کنگره روانشناسی بالینی هوش هیجانی، “مفهومی جدید در روانشناسی بالینی” ارائه شده در دومین کنگره روانشناسی بالینی دیدگاه ویگوتسکی، “کاربرد هایی برای شناخت درمانی” در اولین کنگره نوروپسیکولوژی شناختی در ایران و… هم اکنون برای ارتباط با اینجانب و بهره مندی از خدماتم می توانید با تعیین وقت قبلی به مرکز مشاوره زندگی مراجعه بفرمایید.

مشاهده اطلاعات تمامی مراکز و متخصصان به صورت کاملا رایگان با دانلود اپلیکیشن اندروید

E-Teb.com © Copyright 2016
روانشناس یا روانپزشک.
تمامی حقوق محفوظ است.

برای این جستجو نتیجه ای یافت نشد

برای این جستجو نتیجه ای یافت نشد

.Copyright © 2014 All rights reserved

تمام حقوق مادي و معنوي اين سايت متعلق به موسسه آموزش عالی مدت مي باشد.

اشتراک گذاشته شده با :

 

اهداف کارگاه

 

-لزوم شناسایی آسیبهایی که دیدید

-این آسیبها کجاها دامن ما رو میگیره

روانشناس حمید پور

-این آسیبها تا جایی که ممکنه کاهش پیدا کنه

 

اگر این سه تا اتفاق بیفته ما میتونیم خدمات درمانی بهتری انجام بدهیم.

 

یک درمانگر صاحب صلاحیت کیه؟

 

یک درمانگر دو نوع قابلیت باید داشته باشد :  

 

قابلیتهای عمومی

 

قابلیتهای خصوصی : قابلیتهای درمان مخصوصی که درمانگر آن را انجام می دهد.

 

سوپرویژن یعنی نظارت که کارورزی هم ترجمه شده است.

 

 

 

ویژگیهای عمومی یک درمانگر صاحب صلاحیت :

 

۱-مدرک دانشگاهی

۲-آموزش تخصصی

۳-توانایی همدلی و درک و تایید validation 

۴-توانایی انتقال درک و همدلی و تایید به مراجع

۵-توانایی حفظ آرامش و تداوم تفکر عقلانی در مواقع آشفتگی مراجع

۶-توانایی حفظ مرزهای درمانی

۷-داشتن زندگی نسبتا رضایت بخش

۸-احتیاج نداشتن به بیمار : مثلا اگر تنها منبع درآمد منِ درمانگر مراجع دیدن من باشه ،  کار دستم میده..چون کسایی که به مراجعانشون احتیاج مالی دارن ،  ممکنه مرزهای درمانی رو زیر پا بگذرند…البته احتیاج عاطفی هم باید به احتیاج مالی اضافه کرد

 

واقعیت این هست که برخی برای حرفه روان درمانگری از ساخته نشده اند.

 

آیا روان درمانگران نیاز به روان درمانی دارند ؟ 

 

تحقیقی به جهت اینکه باورهای شبه علمی تا چه حد توسط معلمان به دانش آموزان منتقل میشوند ، لذا روی ۱۹۰ دبیر زیست شناسی در آمریکا به تحقیق و بررسی پرداختند :

 

۴۳ درصد فکر میکردن داستان طوفان و کشتی نوح واقعیه

۲۰ درصد به گفتگو به مردگان اعتقاد داشت

روانشناس حمید پور

۱۹ درصد اعتقاد داشتند دایناسور ها و انسانها در یک زمان میزیستند

۳۰ درصد علم آفرینش رو درس میدادند که دنیا در ۷ روز آفریده شده است

۲۶ درصد فکر میکردند برخی نژادها به برتری نسبت به برخی نژاد دیگر باور داشتند 

۲۰ درصد به جادوی سیاه باور داشتند

۳۲ درصد به اشباح اعتقاد داشتند

 

گرچه ۳۰ تا ۴۰ درصدشان کارشون رو خوب انجام میدادند ، ولی درصد بسیاری از آنها نمیخواستند دبیر زیست شناسی بشوند بلکه میخواستند مربی فوتبال یا دبیر اقتصاد بشوند ولی از اونها خواسته شده بود  که دبیر زیست بشوند.

 

گزارش مراجع از جلسه درمان لزوما صحیح نیست.

  

جیمز بلد لوی بیست سال روی این حوزه کار کرده که آیا درمانگران شناختی رفتاری ، هم نیاز به درمان شناختی رفتاری دارند یا ندارند؟

 

پیاژه میگه عقاید افراد مهم نیستند بلکه استدلالهاشون مهم است.

 

یک درمانگر حرفه ای باید در جلسه درمان مایند فول باشه تا ارتباط درمانی رو از دست نده.

 

کاواتسکی مایندفولنس را در موج سوم برجسته کرد.

 

 

 

آیا روان درمانگران خودشون به روان درمانی نیاز دارند یا خیر ؟

 

۱-کسانی  که سراغ  روان درمانگر می آیند در سابقه زندگیشون آسیب دیدند و مورد تجاوز قرار گرفته اند و لذا میتونن به اطرافیانشون از جمله درمانگر آسیب بزنن و چون در موقعیت ضعف هستن ، درمانگر هم میتونه به اونها آسیب بزنه.مثلا  اگر من توسط پدر و مادرم زیاد من تحقیر شدم، ناخوداگاه کاری میکنم تا بالاخره درمانگر هم مرا تحقیر کند.

 

۲-مراجعان معمولا در موضع درماندگی و مرحله تضعیف روحیه  ( demoralization) هستند ؛ یعنی تمام راهکارهای قبلیش بی ثمر بوده است و چاره ای جز اومدن پیش ما نداشته ،لذا درمانگران بری اینکه بتونن آنها رو به موضع امیدواری برسانند، یکی از ابزارهاشون همدلی است که در نتیجه این همدلی زیاد در رشته روان درمانگری فرسودگی شغلی براشون بوجود می آید.

 

کتاب “فرسودگی از همدلی” نوشته “مارک استپ نیکی” ترجمه خانم حوری بافته چی نشر ارجمند 

 

همدلی کردن توانفرساست و کار خیلی سختیه.

 

۳-ما قبل از اینکه سراغ روانشناسی بیاییم اساس شخصیتمون شکل گرفته است و حتما آسیبهایی دیده ایم.

 

فروید»»تعارضات و مکانیسم های دفاعی 

جفری یانگ»»اسکیما و راهبردهای مقابله ای

آدلر  »»»احساس حقارت و راه های جبران

 

۴-طی نکردن دوره های حرفه ای نظارت بر کار بالینی یا سوپرویژنی

در دوره سوپرویژن مهم است که فرد تحت نظارت  استاد مسائل و مشکلات شخصی خودش سنجیده بشه.

من توسط فرد دیگه ای میتونم بفهمم کجاها و در چه مواقعی با مراجعم دچار مشکل میشوم.

 

۵-گزارشهایی مشاهده میشود مبنی بر اینکه درمانگر اصول اخلاقی رو زیر پا میگذارد..مثل زیر پا گذاشتن عنوان یا رازداری ، سو استفاده نکردن عاطفی و جنسی …همه اینها یه این دلیلی است که خود درمانگر مشکلات روانی دارد.

 

۶-میدانیم بدون توجه به اینکه درمانگران با چه رویکردی کار میکنند، هیچ نظریه پردازی نیست که به رابطه درمانی اهمیت نداده و تاکید نکرده باشد، اما هرکدام تعریف و نقش و جایگاه های متفاوتی را ارائه داده اند …تشکیل یک رابطه درمانی سالم وقتی درمانگر مشکلات جدی روانی داشته باشد امکان پذیر نیست.

باید دانست با باورهای غیر منطقی و غلط بیمار نباید همدلی کزد.

در روان درمانی تحلیلی گفته میشود نوع واکنش بدنی و غیر کلامی درمانگر میتونه مشکلات و پاتولوژی مراجع مثل اغواگری رو تقویت کنه. 

 

۷-یحث انتقال و انتقال متقابل 

میدانیم رابطه ای وجود ندارد که از گذشته ما تاثیر نگرفته باشد ، که به آن شناخت اجتماعی میگویند…مراجع و درمانگر هردو با گذشتشون وارد رابطه درمانی میشوند ، لذا میتونه بحث انتقال و انتقال متقابل مطرح میشه.

 

 

۸-آگاهی بدون عمل در روان درمانگران

درمانگر خودش آگاهی دارد ولی در عمل نمیتواند طبق آگاهیش عمل کند.

 

۹-وضعیت بحرانی و موضع تصمیم گیری مراجعان 

برخی مراجعان در زمان بحران و تصمیم گیری سراغ درمانگر می آیند و اگر درمانگر در اون زمان وضعیت روانی مناسبی نداشته باشه ، در این تصمیم ها دخالت نامناسب و راهنمایی اشتباه میکنه

 

۱۰-درمانگر باید تاب آوری بالایی داشته باشه ، چون کار سخت است و طبیعتا آسیبهای گذشته تاب آوری درمانگر رو پایین می آورند یا برعکس خیلی بالا مییرند،ولی میدانیم طبق نظریه رفتارگرایی  هر رفتاری که افراط و تفریط داشته باشه  نادرسته.

 

اگر من با خستگی و اعصاب به هم ریخته از دفتر کارم خارج شوم طبق دیدگاه رفتار درمانی دیالکتیکی زنجیر سازی اتفاق میفته و پشت سرهم اتفاقات ناگوار برای من رخ خواهد داد. 

 

۱۱-شناسایی نقاط ضعف و قوت خود درمانگر

 

خودشناسی مولفه ضروری یک درمانگر است است که توسط روان درمانی برای فرد بوجود می آید 

 

۱۲-روان درمانگر باید یک سری قابلیت و توانمندیcompetency داشته باشه، ولی مشکلات شخصی این قابلیتها رو ازش میگیره یا کاهش میده یا توان افزایششو نداره

مثلا همدلی یک قابلیت است که مشکلات شخصیتی در آن تداخل ایجاد میکند

مثلا پارکینسون قابلیت یک صافکار حرفه ای را از بین میبرد

درمانگر باید بتونه  دانش قبلی رو بازرسی یا آپدیت کنه و مشکلات شخصی باعث میشه  این قابلیت ازش گرفته شود.

 

۱۳-لیهی میگه ما در رابطه درمانی دو تا بیمار داریم  …و خدا کنه درمانگر از بیمار بیمارتر نباشه.پس وقتی درمانگر یک سری بیماریها داره که باید خودشو تا حد امکان درمان کنه

 

۱۴-هورنای میگه : تمام روان درمانیها بازوالدینی یا بازپروریreparenting است یعنی هرکسی پیش ما می آید یک  تربیت آسیب زا را طی کرده است حالا قرار است در فرایند روان درمانی این تربیت آسیب زا اصلاح بشه،

 

حال این سوالها مطرح میشود که آیا من قابلیتهای یک والد کارآمد رو دارم ؟و اگر آن را دارم میتونم  قابلیتهای روان درمانگر کارآمد را هم داشته باشم…کسی میتونه تربیت آسیب زا را درمان کنه که یک سری ویژگی ها داشته باشه مانند همدلی و امیدبخشی …در حالیکه میدانیم وقتی طرح واره یک درمانگر فعال شود تبدیل به یک کودک سه یا چهار ساله میشود..خوب برای اینکه من بتونم والد خوبی باید اول در فرایند روان درمانی خودم دوباره تربیت بشم.

 

 

۱۵-انتخاب شغل : پژوهشها نشون میده سابقه خانوادگی و طرح واره ها در انتخاب شغل نقش داره و تحقیقات نشان داده روانشناسها معمولا سه تا طرح واره پر رنگ دارند محرومیت هیجانی ، ایثارگری ، معیارهای سخت گیرانه

البته ممکنه طرح واره های دیگری هم داشته باشند.

 

۱۶-روان درمانی فقط برای برطرف کردن مسائل و مشکلات روانی نیست ، بلکه به جهت رشد روانی هم میباشد و با روانشناسی مثبت نگر میتوان ویژگیهای خوب و مثبت را در خود افزایش داد.

درمانگران جوان میخواهند  مراجع هر جلسه راضی از جلسه درمان بیرون بروند و این خواسته مساله و مشکل است.

 

ما در طول روان درمانی گاها متوجه میشویم چه مسائل و مشکلاتی داریم…باید سعی شود از مراجعان فیدبک بین فردی بگیریم ، مثل اینکه  کجاها از رفتار من ناراحت شدی و…

 

مسائل رو در سطحی که بوجود میان حل نکنید بلکه در سطحی دیگر باید حل شود.

 

 

 

تمرینها

 

تمرین اول : سوال زیر را جواب بدهید :

 

چی شد که شغل روان درمانی را انتخاب کردین  و یا ادامه دادین؟

 

برخی دلایلی که باعث میشود افراد سراغ روان درمانی بروند :

 

۱-نوع دوستی : از کمک به همنوع لذت میبره

۲-چالش دوستی :  آدمی که خودشو به درد سر میندازه و چالش رو دوست داره 

حواستونو جمع کنید که در روان درمانی با هرموضوعی روبرو بشوید و تعجب نکنید

۳-ضعیف نوازی : چون آدمهایی که سراغ ما می آیند در موضع ضعف هستن و من اصولا نوازش فرد ضعیف رو دوست دارم

۴-نیاز به کنترل یا احساس همه  کار توانی  

۵-بهبودی جانشینی : خودم مشکل دارم و وقتی دیگران احساس بهتر شدن و احساس خوبی میکنن احساس منم خوب میشه

۶-ابتلا یک یا چند تن از اعضای مهم زندگی به مشکلات روانشناختی : مثلا داشتن پدر دو قطبی به فرد آسیب میزند 

۷-احساس گناه ناشی از ناتوانی در کمک به این افراد اینکه چرا من نمیتونم مثلا به خواهرم کمک کنم

۸-زندگی جانشینی یعنی محبت و تایید و تحسین و تمجیدی که باید از والدین میگرفتم الان باید از مراجعانش بگیرد.

۹-خودآزاری : یعنی نارحتی مراجعانم رو وارد زندگی شخصی خودم میکنم و به اونها در اوقات دیگر هم فکر میکنم

 

 

تمرین دوم : از کجا بفهمیم مسائل و مشکلات خودمون در درمان فعال شده است ؟

 

۱-میل به نجات مراجع 

۲-بی تفاوتی احساسی نسبت به مراجع

۳-عدم همدلی یا عدم تایید احساس های مراجع

۴-همدلی یا تایید زیاد : یعنی احتمالا در این حالت همدلی اکثریت کار درمانگر را تشکیل میده نه قسمت متناسبی از آن را

اگر روان درمانی باعث بشه فرد فقط در طول جلسه حس و احساس خوبی داشته باشه نه در کل زندگی واقعیش،  میتوان گفت این نوعی اجتناب است.مثل اجتناب از رفع مشکلات و یا اجتناب از مواجه شدن با مشکلان  و یا اجتناب از تشکیل روابط

 

علی رغم اینکه رویکردهای مختلف در روان درمانی در برخی موارد بسیار با هم اختلاف دارند ولی یکی از عوامل مشترک در تمامی روان درمانیها بروز هیجانهای منفی در یک فضای امن و احساس آرامش است.

 

۵-کاوش بی دلیل در زندگی مراجع : مثلا در حالیکه سکس تراپیست نیستیم از جزییات رابطه جنسی مراجع سوالهای بدون هدف درمانی میپرسیم.

 

۶-نصیحت کردن : moral رو از طریق نصیحت و کلام میگویند ولی ethic رو از طریق عمل اخلاقی انجام میدهیم.

 

۷-کشش جنسی و شهوانی نسبت به مراجع 

 

۸-احساس گناه از دریافت حق الزحمه 

 

۹-عدم احساس گناه از دریافت حق الزحمه های کلان

 

۱۰-ترس از واکنش منفی مراجع 

 

۱۱-خوشحالی از بی اعتبار سازی درمانگران قبلی 

 

۱۲-همراهی کردن با بی اعتبار سازی درمانگران قبلی 

 

هروقت یک دو یا چند تا علامتهای بالا را دیدم باید بدونم مسائل و مشکلات خودم فعال شدم

 

 

تمرین سوم : شناسایی طرح واره های درمانگر مثلا از طریق پرسشنامه  

 

تمرین چهارم :کاوش درباره طرح واره :یعنی درباره طرح واره ای که بیشترین نمره را در تمرین قبلی  آورده است سوالهای زیر را میپرسیم. 

 

۱-این ویژگی را از چه کسی در خانواده یاد گرفتید ؟

۲-از این ویژگی چقدر آسیب دیدید؟

۳-این ویژگی رو بجز مراجعانتون در برابر چه کسان دیگری دارید؟

 

طرح واره ها اساس تجربه ای دارند.

 

طرح واره ها یا عمومی هستن یا اختصاصی مثلا طرح واره های خاص رشته روان درمانگری

 

 

تمرین پنجم: قبل از اینکه به رشته روانشناسی بیایید با خودتان چی آورده اید؟

 

۱-وقایع مهم زندگی ۲-اثرات وقایع

 

جابجایی زیاد مدرسه ای……اثر واقعه : احساس تعلق خاطر نداشتن به هیچ گروهی بخاطر مهاجرتهای زیاد

 

فشار بیش از حد خانواده برای کسب موفقیت……اثر واقعه داشتن احساس مدیون بودن به پدر و مادر

 

 

تمرین  ششم : اثرات طرح واره ام با خواندن رشته روانشناسی : ۱-کم شد۲-تغییر نکرد۳-بیشتر آگاه شدم۴-بیشتر شد

 

 

تمرین هفتم :تکمیل جمله های ناتمام 

 

-من از آدمهای …… بدم می آید 

-من از آدمهای …..خوشم میاد

-دوست ندارم ….

-اگر به گذشته زندگیم برگردم …..(همین مسیرو میاید یا یک سری کارها رو نمیکنید

-دلم به حال ….میسوزد

-دلم برای ….تنگ شده است

-آرزو دارم …

-تا بحال ….

-احساس گناه میکنم از …

-خجالت میکشم یا میکشیدم که….

-سکوت میکنم چون…

-آخرین باری که گریه کردم….

-میتوانم …

-نمیتوانم…

 

 

 

تمرین هشتم : نوشتن سرگذشت زندگی 

 

در زندگینامه خود: از عناوین فصلها و شخصیتهای اثر گذار زندگیتان چه کسانی را نام میبرید ؟ خاطرات شیرین و تلخ چه مینویسید؟هیجانهای منفی را چه چیزهایی مینویسید ؟چگونه با این هیجانهای منفی کنار اومدین ؟

 

گابریل گارسیا مارکز : زندگی اون چیزی که شما از سرگذراندید نیست زندگی اون چیزیست که شما از آن روایت میکنید…چون وقتی روایت میکنید یک self جدید ایجاد میشه.

 

 کتاب “نوشتن با تنفس آغاز میشود “،نشر بیدگل >>>>درباره بکارگیری تکنیکهای ذهن آگاهی برای فرایند نوشتن

 

آدمی که به ضعفهاش وقوف داره خودشناسیش بالاست.

 

 

تمرین نهم : شناسایی ترسها در زندگی

 

ترس از شکست، ترس از قضاوت منفی، ترس از نرسیدن به آرزوها، ترس از شکستن دل دیگران، ترس از تصمیم گیری اشتباه ، ترس از پشیمون شدن، ترس از سواستفاده شدن، ترس از تنهایی، ترس از ” از دست دادن” ترس از طرد شدن ، ترس از عدم ادای دین به والدین، ترس از معمولی بودن یا میان مایگی یا متوسط بودن، ترس از فقر

 

البته میشه به لیست بالا موارد دیگه ای هم اضافه کرد

 

نگرانی یعنی تبدیل یک ترس جدی به یک دغدغه سطحی 

 

ترس های عینی : ترس از بلندی ، ترس از مار

ترس انتزاعی : مثل ترسهای بالا

 

 

تمرین دهم : باترسهای خود در زندگی چطور کنار اومدین؟

 

تمرین یازدهم :مبانی ترسهای شما چیست؟

 

این ترسها را چه کسی و در چه شرایطی و چگونه به شما منتقل کرده اند؟

 

هرچیزی یاد گرفته میشود، اسکینر معتقد است فرهنگ چیزی نیست جز  نظام تقویتی و رفتاری..حتی انسان دوستی  هم نتیجه تقویت محیط است و همچنین در کتاب فراسوی آزادی و شان میگوید انسان هیچ شانی نداره و آزاد هم نیست و برده محیط است و اگر محیط سالم باشد انسان سالم بار می آید

 

ما دو نوع واکنش نسبت به ترس نشان می دهیم تسلیم و حمله 

 

تمرین دوازدهم : ترسهای شما در درمان کدامند؟

 

ترس از عواملی مثل اینکه اشتباه کنید …دل کسیو بشکنید …درمانگر مطرحی نشوید… از پس بیمار برنیایید …درمانگر قابلی نشوید …ترس از اینکه مراجع از من قدر دانی نکنه

 

کتاب” تفکر انتقادی در روانشناسی” ، 

 

 

تمرین سیزدهم : با ترسهای تمرین دوازدهم چگونه کنار می آیید؟

 

مثلا یکی بخاطر ترس از اینکه موفقیتش در درمان کم نشه ، حوزه درمانشو بسیار محدود کرده و در آن حوزه بسیار تخصصی کار کرده است.

 

اینایی که تخصصی کار میکنن عملکرد بهتری دارند.

 

 

تمرین چهاردهم : آیا تا بحال رفتار یا فکری را در خودتان تغییر داده اید؟یعنی آیا در پنج یا شش سال اخیر عادت فکری یا رفتاری را درخود تغییر داده اید؟اگر تغییر داده اید چه عادتی بوده و چگونه تغییر داده اید و آیا آن تغییر را حفظ کرده اید یا نکرده اید؟ 

 

 

 

تمرین پانزدهم : آیا تا به حال تصمیم گرفته اید که عادتی را در خود تغییر بدهید ولی نتوانسته باشید این تغییر را انجام بدهید؟ علت این نتوانستن چه بوده است؟

 

الیس میگه تغییر نکردن عادتها به این دلیل است که آدمها تحمل استرس و ناکامی رو ندارند.

 

انضباط به معنی نظم نیست بلکه به معنی تحمل تاب آوری است.

 

یونگ میگه این که کسی آرزو داشته باشه” که بتونه ویژگی های بنیادین شخصیتی همسرشو تغییر بده” هیچ اشکالی نداره ، فقط باید بدونه که این آرزو را به گور خواهد برد. 

 

 

تمرین شانزدهم : از چه ویژگی هایی از والدینتان در کودکی بدتون می اومد؟

 

 

تمرین هفدهم  :در رفتار امروز شما چقدر از اون ویژگی ها در تمرین قبلی وجود داره ؟

 

مثلا من از سخت گیری پدرم در مسائل مذهبی بدم میومد، ولی حالا خودم در مورد مسائل تحصیلی فرزندم سخت گیر شدم

من از ولخرجی پدرم شاکی بودم ،ولی الان خودم ولخرجم

من از اینکه مادرم به نظر قضاوت دیگران خیلی اهمیت میداد شاکی بودم، الان که بزرگ شدم میبینم خودمم هم اینطوری شدم و یا برعکس اصلا به دیگران اهمیت نمیدم

 

 

تمرین هجدهم : چند نمونه از باید نباید های خودتونو بنویسید؟

 

مثلا من نباید وقتم را هدر بدهم یا …

یک نباید غلط : چون در حق همسرم جفا نکردم پس نباید جفا ببینم ؟

چون ..خدا رو پرستش میکنم…پس ….باید در مواقع لزوم بهم کمک کنه

 

همه طرح واره ها مقاومت ایجاد میکنند، در کتاب غلبه بر مقاومت در روان درمانی گفته میشود : تمام مقاومت در cbt و روانکاوی از طرح واره ها برمی خیزه.

 

 

تمرین نوزدهم : نقد و ارزیابی جدی و اساسی این قواعد، یعنی  به چند سوال زیر باید صادقانه جواب بدهم

 

-خواستگاه و منشا این قواعد کجاست؟ چون من روزی که به دنیا اومدم هیچ قاعده ای نداشتم

 

****ما نسبت به باورهایی تعصب داریم که مال خودمون نیستن و از کسی گرفتیم.ما زمانی که امانتدار باورهای والدینمون باشیم نسبت بهشون تعصب سخت داریم.

 

****در درمان شناختی رفتاری ما قانون طلایی نداریم ، بلکه به عواملی بستگی دارد از قبیل : کی، کجا، چگونه، نیت، مقصود، هدف، با چه کسی ، تحت چه شرایطی، چطوری ، با چه انتظاری، با چه پیامدی

 

برتراندراسل میگه : زیربنای تعصب ناامنی است.

 

***باورهای مذهبی سخت و باورهای سیاسی به راحتی عوض میشود چون باورهای سیاسی به منفعت ربط دارد.

 

 

 

تمرین بیستم :یک  نامه به نظریه پردازی  بنویسید که به تئوری و روش آن نظریه پرداز معتقد و پایبند هستین و یا حتی از روشهای درمانی او استفاده میکنید. 

 

اگر با یک نظریه درست کار کنن روی زندگی خودشون تاثیر مثبت میگذارد 

 

 

 

تمرین بیست و یکم : تعادل بین تمرکز بر مشکل با تمرکز بر راه حل

 

هرنوع افراط و تفریطی آسیب میزنه..مثلا اگر کل جلسات صرف توضیح مشکل شود و یا کل جلسات صرف ارائه یا طراحی راه حل باشه مشکل ایجاد میکند و آسیب میزنه…حتی در روابط مثلا رابطه با همسر اگر همسر فقط حر۵ بزند ما ساکت بوده و هیچ راه حلی ارائه ندهیم و یا برعکس به محض اینکه حرف از دهانش بیرون نیامده ما راه حل ارائه بدهیم آسیب زننده است.

در یک سر طیف روانکاوی کلاسیک خیلی زیاد بر مشکل متمرکز است و در آن سر طیف solution-focused therapy درمان راه حل محور صرفا متمرکز بر راه حل است.

 

اینایی که روان درمانگر تازه کار هستن سریع برای حل مشکل به سراغ راه حل می روند و یادشون میره که رابطه درمانی و همدلی و سنجش و فرمول بندی هم مهم است  

 

 

تمرین بیست و دوم :چقدر در زندگیتون صداقت و اصیل بودن رو تجربه کردید و چقدر در زندگیتون صداقت یا اصالت دارید ؟

 

مثلا در یک مهمونی کسی به شما ابراز خوشحالی کنه از دیدنتون، ولی به دل شما نشینه و اگر شما آدم شکاکی نباشد، احتمالا  ابراز علاقه آن فرد صادقانه و اصیل نبوده است.

 

من زمانی که به مراجع فیدبک میدهم باید صادقانه باشد.

 

 

تمرین بیست و سوم : تمرین تکمیل پرسشنامه سبک فرزند پروری تا ببینیم پدر و مادر ما چگونه با ما رفتار کرده اند

 

معرفی کتاب : کتاب کار مشاور ترجمه حسن پاشا شریفی نشر سخن

 

مقدمه

 

وسواس از اختلالات اضطرابی جدا شده است زیرا وسواس علاوه بر اضطراب ویژگی های دیگری هم داره که با اختلالات اضطرابی دیگر همخوانی نداره 

افراد وسواسی تا زمانی که با موقعیتهای حساس روبرو نشوند اضطرابی ندارند.

سلیگمن گفت وسواس اضطراب استنباطی است

وسواس تقریبا معادل واژه تکرار است.همچنین میتوان گفت وسواس پیشگیری از خطر است.

فروید میگفت وسواس برمیگرده به تعارضهای درونی 

رفتارگراها اعتقاد داشتند وسواس یک نوع عادت مخرب و ناسازگار است.

واحد اصلی شخصیت در رفتارگراها وسواس و در روانکاوها تعارضهای درونی و مکانیسمهای دفاعی است

شناختیها معتقدند اگر وسواس عادت است زیربنایش تفکر غلط است.

موج سومی ها معتقدند وسواس ناتوانی در تنظیم هیجان هست.

 

 

تشخیص وسواس OCD

 

 Obsession سه نوع است : فکر. تصویر ، تکانه (تکانه یعنی میل ناگهانی ) که باید ویژگیهایی داشته باشد تا ما آنها را وسواس بنامیم

 

-تکرار بشوند

-آزاردهنده است

-معمولا موضوع و محتوای خاصی دارند 

-اضطراب زا هستند

-درباره وقایع معمول زندگی نیستند : به همین دلیل مرز GAD و وسواس قاطی میشوند، چون GAD درباره موضوع های معمول زندگی است، مثلا این فکر که بچه من دیر اومده از مدرسه و یا نکنه امتحانشو خراب کنه موضوع معمولی است و نشانه GADاست ولی فکر اینکه نکنه به بچه تجاوز بشه و یا گاز باز بمونه خ نه منفجر بشه فکر غیر معمول و نشانه وسواس است.

وسواس ها یا معمولند یا غیر معمولند مثلا چک کردن درب ماشین وسواس معمول است ولی برخی فکرهای عجیب وسواس غیر معمولی است…به همین دلیل برخی اوقات GAD با وسواس اشتباه میشونپ

-فرد میدونه که این افکار و تصاویر و تکانه ها محصولات ذهن هستند و از بیرون یهش القا نمیشه و اگر فکر کنه از بیرون میاد به سمت علائم سایکوتیک می روند

-فرد تمام تلاششو میکنه این فکرها به سمتش نیاد

-وقتی به ذهن میان تمام تلاش فرد این است که از شر فکرش خلاص بشه

-معمولا در کار مزاحمت ایجاد میکنند، مثلا اگر ما وسواس نجاست داریم در هنگام درسخوندن برای ما مشکل آفرین شده و توجه و تمرکزمونو به هم میزنه

-ورود و خروجشون دست ما نیست

-این فکر یا تصویر و تکانه ها با اصول ارزشی فرد منافات داره

 

Compulsion : هم میتونه عمل آشکار باشه هم میتونه عمل پنهان ذهنی باشه 

عمل آشکار و اعمال ذهنی چند ویژگی دارند : 

 

-فرد در برابر انجام ندادن این اعمال خیلی سخت میتونه مقاومت کنه

 

-به محضی که انجام میشن اضطراب ناشی از افکار و تصاویر و تکانه را کم میکنند

 

-وقت گیر هستند

 

-طبق یک تشریفات و اصولی انجام میشوند 

 

Disorder زمانی یک چیزی را اختلال میگوییم که ویژگی های زیر را داشته باشد

 

اولا در عملکردهای زندگی فرد دخالت کنه و آن را مختل کنه

دوم اینکه وقت گیر هستند

 

 

یک سری از وسواسی ها بینششون ضعیف است.یعنی خودش خبر نداره که وسواس داره.

 

این وسواس میتونه از کودکی تا سالمندی وجود داشته باشه.اگر وسواس در دوره نوجوونی شروع بشه و ماهیت شستشو و مذهبی داشته باشه و اگر باهاش درست برخورد نشه میتونه درمان نشه و پیش زمینه اسکیزوفرنی است.

 

وسواسهایی که بینشوون ضعیف هست معمولا اختلال شخصیت وسواسی هم دارند.

 

شیوع وسواس بین دو تا سه درصد است  اما گاهی اوقات بیشتر هم میتونه بشه.بین شروع وسواس تا زمانی که فرد به دکتر مراجعه کنه هفت سال طول میکشه.

 

وسواس کنترل میاره

 

 

انواع وسواس 

 

-وسواس شستشو یا وسواس تمیزی

 

-وسواس وارسی و چک کردن

 

-وسواس تقارن یا نظم : اشیا اونجوری که دلش میخواد باید گذاشته بشن

 

-وسواس فکری :سه تا موضوع جدی موضوع وسواس فکری هستند : فکر جنسی و پرخاشگری (فکر آسیب زدن به کسی)و کفرگویی مذهبی 

 

-وسواس احتکار

 

-وسواس کندی : اینایی آماده شدنشون طول میکشه ، دیر میرسن و..

 

 

درباره ارتباط بین OCD و OCPD چند دیدگاه وجود داره : 

 

۱-از بین اینها همپوشیهایی وجود داره مثلا هردو کمالگرا یا انعطاف ناپذیر و کنترل گر هستند

 

۲-برخی معتقدند هیچ ارتباطی بین اینها وجود نداره یعنی یک فرد میتونه یکیشون رو داشته باشه در حالی که دیگری رو نداره

 

۳-اینا مبانی ژنتیکی و روانشناختیشون و بیولوژیکیشون و نوروترنسمیتریشون خیلی شبیه هم هست مثلا یکی از مبانی روانشناختی جدیشون این است که اینها راجع به بلاتکلیفی و ابهام مشکل دارند و نمیتونن بلاتکلیفی رو تحمل کنند

وقتی میگیم اختلال شخصیت یعنی اثر منفیش روی زندگی بیشتر باشه.

 

۴-یک دیدگاه دیگر این است که OCD هم یک اختلال در شخصیت است.در این دیدگاه GAD و افسردگی مزمن و … هم نوعی اختلال در شخصیت پنداشته میشود

 

تعریف شخصیت از دیدگاه آلپورت :  مجموعه نسبتا پویا و پایدار و ثابت فرد از ویژگیهای بدنی  و روانی که باعث سازگاری با محیط و خود یا دیگران میشود.

 

کتاب ” شخصیت” نوشته مای لی ترجمه دکتر منصور موضوع فوق را بصورت مبسوط توضیح می دهد.

 

 

جدیدا گفته شده اختلال شخصیت را در دوره کودکی هم میشه ردیابی کرد در حالیکه در دی اس ام گفته میشه تشخیصش از نوجوانی  به بعد است 

 

یکی از درسهایی که تمام یافته های روانشناسی و دانش روانشناسی رو به هم متصل و ادغام میکنه کتاب نظریه های شخصیت یا روانشناسی شخصیت است…

شخصیت مثل یک دیگ جوشان است که تمام دانش روانشناسی داخل اون است.

 

 

مدل رفتاری

 

وسواس را عادت ناسازگار میگویند.عادتی که زیربناش اضطراب باشه و با انجام رفتار اضطراب کم بشه.مثلا من حالم بده وقتی چیزی میخورم حالم بهتر میشه بعد عادتی در من شکل میگیره بنام پرخوری….خونه به هم ریخته حال منو بد میکنه و غر زدن منو آروم میکنه پس غر زدن رو یاد میگیرم.

 

وقتی میگیم فلانی عادت به مطالعه نداره یا عادت به مرتب کردن تخت نداره 

 

بخاطر همین است که میگویند در کنار یک محرک شما پاسخی باید بدهی متناسب با همون محرک.برخی شکایت میکنن ما نمیتونیم مطالعه کنیم ، بعد میپرسیم چرا مطالعه نمیکنی، جواب میده چون حوصله ندارم و یا انگیزه ندارم و یا اراده ندارم ، یعنی مطالعه شرطی شده با انگیزه و اراده و حوصله و خلاصه محرکهای خاص و چون هیچوقت این محرکهای خاص حضور ندارند، پس ما هیچوقت مطالعه نمیکنیم. زیرا مطالعه ما موکول میشه به محرکهایی که ما هیچ کنترلی روش نداریم.

 

عادت در سیستم رفتاری ارتباط قوی بین یک محرک است و پاسخ ..متاسفانه عادتهایی که اضطراب زیربنایش باشد و اضطراب رو کم کنه میشه  عادت ناسازگار…اعتیاد پاسخی است به یک حالت ناخوشایند

وسواسیها عادتهای ناسازگار دارند 

 

یکی از رویکردهای جدی در فرهنگ سازی ، رفتارگرایی است.مثل جریمه برای نبستن کمربند

 

مجموعه عادتها شخصیت را شکل میدهد.

 

قابلیت تغییر آدمها فرق میکنه و همه چیز قابل تغییر نیست لذا خواستن توانستن نیست.

 

ما گاهی اوقات بعد از مرگ عزیزانمون و یا صحنه های پیش آمده نزدیک مرگ باعث تغییر ما میشود.

 

برای حکمرانی بر رفتار باید قوانین حاکم بر رفتار را بدانیم.

 

کتاب “شناخت درمانی برای بیماران مشکل آفرین”

 

افرادی که زمینه های اضطرابی داشته باشند زودتر شرطی میشوند.

 

در کتاب جرم و شخصیت توضیح داده میشه تنبیه باید بلافاصله بعد از اجرای جرم صورت بگیرد تا شرطی سازی صورت بگیرد و چون چنین چیزی امکان ندارد لذا تنبیه  و مجازات در کاهش جرم تاثیری ندارد. 

 

محرک اضطراب زا وقتی با  پاسخ کاهش دهنده اضطراب همراه میشود وسواس شکل میگیرد.

 

وسواس شستشو دو جور داریم : شستشوی نجاست و شستشوی کثیفی که در افراد مذهبی وسواسهای شستشوی نجاست بیشتر است.

 

اضطراب باعث میشه ما دامنه رفتارهامون بیشتر بشه لذا تعمیم به موارد زیادی در وسواس صورت میگیرد ، فرد وسواسی تلاشش بر اینه که رفتارهاشو بیشتر کنه تا با محرک روبرو نشه ولی در درمان درست برعکس عمل میشه یعنی روبرو شدن با محرک همراه با جلوگیری از پاسخ رفتاری 

 

***از دیدگاه رفتاری وسواس به این دلیلی مشکل ساز میشه: 

 

۱-چون دامنه محرکها رو به روز در طول زمان بیشتر میشه 

۲-رفتارهای وسواسی مثل اعتیاد باید اضافه بشه چون تعداد قبلی ها جواب نمیدهد بشه

۳-مدت زمان رفتارها باید بیشتر بشه

 

قبل از رفتاردرمانی وسواسها قابل درمان نبودند 

 

***واقعیتهای بالینی رویارویی با محرک همراه با جلوگیری از پاسخ

 

۱-یکی از موثرترین روشها برای درمان وسواس است

۲-  ۲۵تا۳۰ درصد مراجعان وسواسی به محض شنیدن منطق این روش قبول نمیکنند

۳-حدود ۲۰ درصد افراد علی رغم اینکه درگیر این روش میشوند بهبود قابل ملاحظه ای پیدا نمیکنند

۴-موفقیت این روش برای وسواس های فکری کمتر است

۵-معمولا بین ۱۲ تا ۱۵ جلسه طول میکشه

 

حساس سازی ضد خوگیری یا عادی سازی است.

 

تا زمانی که فرد از رویارویی یا مواجهه سازی اجتناب کنه، وسواس همچنان باقی خواهد ماند.

آدمهایی که اضطراب داشته باشند دیر عادتهای سازگار را پیدا میکنند.

 

قبل از روش درمانی رویارویی

 

برقراری یک رابطه درمانی

با نوع توضیح مراجع که به توانمندی درمانگر اطمینان و ایمان پیدا کنه

درمانگر باید بتونه تمام محرکها مورد سنجش قرار بگیرند

درمانگر با مراجع میبایست یک رابطه همیاری مشارکتی ایجاد کند

 

 

لازاروس میگه : مقاومت چیزی نیست جز دلیل تراشی یک درمانگر بی کفایت که قوانین حاکم بر رفتار مراجع رو نفهمیده…البته شکست درمانی به عوامل ۱-محیط زندگی بیمار،۲- بیماری،۳- درمانگر و ۴-بیمار بستگی دارد.

 

فرانسیس بیکن میگه : برای حکمرانی بر طبیعت باید بر قوانین طبیعت گردن نهاد

 

 

مراحل درمان رویارویی همراه با جلوگیری از پاسخ

 

الف-تشخیص OCD

 

یکی از باجهایی که به اضطرابمون می دهیم وسواس است.

 

ب-سنجش رفتاری که با تشخیص فرق داره assessment 

گزارش مراجع در جلسه…ثبت رفتارها در محیط زندگی مراجع …اجرای پرسشنامه های شناختی رفتاری….

 

پرسش های زیر را میپرسیم :

 

-چه موقعیتهایی باعث ایجاد اضطراب در شما میشوند

-چه اشیایی باعث ایجاد اضطراب در شما میشوند 

-چه افرادی نسبت به اونها حساسیت داری 

-با این اشیا و اشخاص و موقعیتها چکار میکنید که روبرو نشوید.

-اگر با این موقعیتها و اشخاص و افراد روبرو بشوید چکار میکنید اضطرابتون کم بشه

-وسواس شما از کی شروع شد؟هرچی زمان بیشتر باشه درمان سخت تر میشه

-تا بحال برای درمان وسواس چکار کردین 

-آیا در خانواده شما کسایی دیگه هم وسواس دارند چون هم مساله ژنتیکی وجود داره و هم نوعی یادگیری

-چی شده که الان برای درمان مراجعه کردین(چون زمانی پیش ما میان که واقعا براشون سخت شده باشه)

-راهکارهای قبلی چقدر بهت کمک کردن و چی شد ادامه ندادی

-خودت چقدر امیدواری که وسواست خوب بشه

-هدفت از درمان چیه ؟چون اگر شصت درصد از علائم وسواس برطرف بشه این اوج علائم درمان وسواس است.چون اینکه بشه مثل برادرش وسواس نداشته باشه امکان نداره و دیگه نمیتونن معمولی بشن.

 

***جمله عشاق یا هیستریکن یا مانیا یا مرزی

 

 

ج-فرمول بندی 

 

فرمول بندی یعنی علت یابی و دادن نظر تخصصی

 

فرمو بندی یعنی بتوانیم عوامل رو دسته بندی کنیم مخصوصا عوامل تداوم بخش …در cbt کوتاه مدت و کلاسیک عامل اصلی عوامل تداوم بخش هستند.عوامل کودکی عوامل زمینه ساز هستند.

 

از روی پرسشها عوامل زیر استخراج میشود : 

 

-عوامل زمینه ساز ،

 

-عوامل برانگیزاننده (عوامل محرک)،

 

-عوامل تداوم بخش، (هرگونه رفتاری که باعث گاهش موقت اضطراب بشود عامل تداوم بخش است)،

 

-عوامل اثرگذار مثبت : یعنی هر عاملی که نتیجه گیری مثبت درمان رو بالامیبره مثل اعتماد به درمانگر ،تجربه و دانش و مهارت درمانگر، محیط زندگی کمتر تنش زا ، مهارت های اجتماعی، قابلیت همکاری، ذهنیت روانشناختی، توانایی اتحاد درمانی، کلا هرچیزی که به درمان کمک کند، شروع تازه مشکل، نداشتن اختلالی مازاد بر وسواس.نداشتن اختلال های شخصیت 

 

-عوامل اثرگذار منفی : امید زیاد  به درمانگر، نداشتن بنیه اقتصادی، سابقه شکستهای درمان قبلی، 

 

-وجود همزمان چند اختلال در مراجع مثل افسردگی و وسواس و ptsd و… 

 

ما در cbt چهار جور درمان داریم : 

 

الف-درمان cbt مبتنی بر تشخیص : درمان افرادی که یک اختلال دارند 

 

ب-درمان cbtمبتنی بر فرا تشخیصی : درمان برای افرادی که بیش از یک اختلال دارند.در این درمان بجای اینکه شاخه را قطع کنند تنه درخت مشکلات را قطع میکنند. وقتی شدت افسردگی بالا باشد در مقام مقایسه افسردگی و وسواس درمان افسردگی در اولویت است تا فرد بتواند توانایی رویارویی با عوامل اضطراب زا در وسواس را داشته باشد.

 

ج-cognitive behavioral coaching مهارت آموزی شناختی رفتاری  cbc : برای افرادی که اختلال تشخیصی مبتنی بر دی اس ام ندارند(سردمدار این درمان درایدن هست که کتاب معروف در این زمینه ” زندگی  خردمندانه ” بوده که در آن مهارتها رو یاد می دهد)  

 

د-درمان cbt مبتنی بر اختلال شخصیت برای افرادی که اختلال شخصیت دارند از طرح واره درمانی یا dbt استفاده میشود. 

 

 

د-آموزش و هدف گزینی و تکنیک

 

مراجع وقتی پیش ما می آید ممکن است پیش فرض یعنی اعتقاد یا عقیده ای که ممکنه در روال درمان مشکل درست کنه  ، داشته باشد مثلا اگر روانشناس زیاد درمان رو طولش بدهد ، هدفش تجارت است و یا هروقت که بخوام میتونم بیام پیش روانشناس…لذا روانشناس باید با آموزش این پیش فرض های ناکارآمد رو به سمت پیش فرض های کارآمد سوق بدهد.

این آموزش ها در دو سه جلسه داده میشود.در cbt حد تقریبی تعداد جلسات را به مراجع میگویند.

 

در اینجا منطق روش درمان مواجه سازی به مراجع آموزش داده میشود.

 

توضیح میدهیم که وسواس یک عادتی است زندگی شما رو خراب کرده و زیربنای این عادت اضطراب است و برای تغییر این عادت باید برعکس عمل کنیم.یعنی باید با افراد اشیا و موقعیتهای اضطراب برانگیز روبرو شده و از انجام پاسخ مقابله ای اجتناب کنیم.بدگفتن منطق روش درمان مواجه سازی باعث میشود ۲۵ تا ۳۰ درصد از ادامه درمان با این روش خودداری کنند.

 

-مشکل اول در مورد وسواس نجاست باید یک مشاور مذهبی یا یک مرجع مذهبی به او بفهماند مشکل فرد از وسواس است نه نجاست.

 

-مشکل دوم شک و تردید درباره پایین اومدن اضطراب و اینکه اگر اضطراب پایین نیامد چه؟؟؟توضیح میدیم که اضطراب بعد از یک مدتی پایین می آید ولی به هیچ عنوان مطمئنش نمیکنی ، چون اطمینان طلبی یکی از عوامل جدی تداوم بخش بیماری وسواس است.

 

-مشکل سوم اطمینان طلبی های مراجع است که به شیوه های مختلف آن را از ما میخواهد و ما به هیچ عنوان به فرد اطمینان نمی دهیم.

 

-در این درمان هدف این است که اضطراب خودش پایین بیاد و شما در سیستم اضطراب دستکاری نکنید ، تا خود اضطراب پایین بیاد.

 

روش اجرا 

 

۱-موقعیت و اشیا و افراد اضطراب برانگیز شناسایی میشوند

 

۲-رفتارهای افراد شناخته میشود

 

۳- موقعیت و اشیا و افراد بر اساس میزان اضطراب درجه بندی میشود

 

۴- انتخاب موقعیت اشیا یا افراد بر اساس میزان اضطراب

 

موقعیتهایی که فراوانی روبرو شدن باهاش زیاد نیست مثل پرواز ، باید از رویارویی تجسمی استفاده کنید.

 

برای کاهش یا زمان را کم میکنیم یا فراوانی و تعداد رفتار وسواسی رو کم میکنیم.

 

گوییدانو و لیوتی معتقدند وسواسیها در ایجاد دلبستگی ایمن با والدینشون هم مشکل داشتند.

 

روانشناس کارش مبتنی بر استدلال علمی است.

 

هرگونه فکر و عمل و قولی که منجر به کاهش سریع اضطراب میشود را خنثی سازی میگویند.

 

 

****تفاوت رویارویی در درمان و جلوگیری از پاسخ با رویارویی در زندگی واقعی همراه با جلوگیری از پاسخ

 

-در شرایط زندگی کاری که انجام میدهیم غیر ارادی و ناآگاهانه است ،ولی در درمان ارادی و آگاهانه است.

-این عمل در شرایط زندگی نامنظم است ،ولی در درمان منظم است

-در شرایط زندگی  متغیرها کنترل ناپذیر و در شرایط درمان کنترل پذیر است.

-در زندگی عادی آگاهی از مکانیسم اثر وجود ندارد ،ولی در شرایط درمان ما میدانیم که این عادت ناسازگار است واز مکانیسم اثر آگاهی داریم 

-در شرایط زندگی کسی با من همراهی نمیکنه، ولی در درمان همراهی یک فرد متخصص وجود دارد

-اگر در زندگی واقعا احتمال اینکه شکست بخوریم امکان سرخوردگی بعد از شکست وجود دارد، ولی در درمان درمانگر اجازه سرخوردگی نمی دهد

 

 

 

حول و حوش ۲۰ تا ۴۰ درصد وسواس های شستشو یا وارسی کردن یا تقارن به این روش جواب نمی دهند یا آن را نمی پذیرند لذا از روشهای زیر استفاده میکنیم : 

 

۱-شناخت درمانی 

 

کتاب “شناخت درمانی برای اختلال وسواس فکری  عملی” نوشته “استیک تی ” ترجمه “خانم دکتر اصغری پور “نشر “سایه” سخن

 

۲-روش dirt   درمان از طریق کاهش فکر خطرناک danger ideation reduction therapy

در ایران تا تاریخ نوشته این موضوع کتابی ترجمه نشده است 

 

۳-تحلیل کارکردی functional analysis

 

گاهی اوقات وسواس باعث میشه بسیاری از مشکلات افراد پنهان بمونه..مثلا اگر فرد وسواس نداشته باشه افسرده تر میشه و یا موضوع تجاوز رو می آید به این نوع نگاه کردن به مشکلات تحلیل کارکردی میگویند. 

آدلر میگفت برخی اوقات افراد اختلال میگیرند تا مشکل دیگه ای پیدا نکنند. 

تحلیل کارکردی یعنی مشکلات و اختلال در زندگی فرد چه کارکردی داره که از دید خودش پنهان مونده است 

عصبانیت برای فرد کارکرد داره…بد رانندگی کردن کارکرد داره…

 

۴-فراشناخت درمانی

کتاب “فراشناخت درمانی” نوشته “ولز” ترجمه دکتر اکبری نشر ارجمند 

 

۵-اکتACT

 

۶-رفتار درمانی دیالکتیکی DBT

کتاب “تکنیکهای رفتار درمانی دیالکتیکی” متیو مک کی ترجمه دکتر حمید پور 

کتاب “راهنمای رفتار درمانی دیالکتیکی برای اختلال شخصیت مرزی” نوشته لینهان ترجمه خدیجه علوی نشر ارجمند 

 

 

۷-رویارویی تجسمی

 

رویارویی میتونه تدریجی و یا ناگهانی باشه که به ناگهانی غرقه سازی میگویند که تقریبا دیگر انجام نمیشود.

رویارویی میتونه واقعی باشه یا تجسمی و اگر امکان رویارویی واقعی نبود به دلیل۱-ناتوانی مراجع در تحمل اضطراب در رویارویی واقعی ۲-فراوانی موقعیتها پایین است مثل استفاده از تاکسی که مدتها استفاده نکرده است و یا ترس از پرواز

 

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره رویارویی تجسمی به قسمت GAD رویارویی با بدترین سناریوی ممکن رجوع کنید.

 

هر وقت به افراد روش مقابله با اضطراب در حین عمل آموزش داده شود و کمکشون کنیم میشه حساسیت زدای منظم و یا تصویر سازی مقابله ای میشود.

ولی اگر روش مقابله ای را یاد ندهیم و فقط بزاریم با موقعیت روبرو بشوند تا اضطراب پایین بیاید اسمش رویارویی تجسمی است.در اینجا هدف این است که اضطراب خودبخود پایین بیاید.

 

روشهای غرقه سازی و توقف فکر و ایجاد انزجار از روشهایی هست که توسط رفتارگراها دیگه تقریبا منسوخ شده  و به کار گرفته نمیشود 

توقف فکر اصلا امکان پذیر نبود 

 

 

 

دیدگاه شناختی متاثر از بک درباره وسواس

 

 

همه آدمها افکار و تصاویر و تکانه های ناخواسته را تجربه میکنند که گاهی آزاردهنده هم هستند.پس چرا دو تا شش درصد نهایت وسواس میگیرند زیرا آنهایی که وسواس میگیرند باورهایی دارند که باعث ارزیابی معیوب شده و طبق فرایند زیر وسواس در فرد تقویت میشود  

 

افراد وسواسی از این افکار یا تصاویر ناخواسته ارزیابی معیوب انجام میدهند.کسانی که باورهای وسواسی دارند ارزیابی معیوب انجام می دهند.

 

تجارب »»» تمرکز زیادر روی فکر  »»»باورهای وسواسی »»»موقعیت »»»فکر تکانه یا تصویر ناخواسته»»»ارزیابی معیوب»»»فکر یا تکانه یا تصویر طبیعی تبدیل به وسواس میشوند»»»در نتیجه اضطراب بوجود آمده »»»رفتار وسواسی برای کاهش اضطراب »»»کاهش موقت اضطراب 

 

تمام تلاش فرد وسواسی این است که جلوی تصاویر و تکانه ها رو بگیره 

 

باورهای وسواسی چند نوعند :  

 

-مسوولیت پذیری بیمارگونه یعنی اگر فکر یا تصویر یا تکانه خطرناکی به ذهن من خطور کرد مسوول جلوگیری از اون خطر من هستم…لذا اصرار داره درو خودش ببنده

 

-ناتوانی در تحمل بلاتکلیفی یا تلاش شدید برای رسیدن خاطر جمعی

 

-کمال گرایی : یعنی کارها باید مطابق معیارهای من انجام بشه

 

آدم سالم باید شجاعت پذیرش نقصها رو داشته باشه.

 

کسایی که میخوان در روی زمین بهشت درست کنن ، برای خودشون و اطرافیانشون جهنم درست میکنن(پوپر) 

 

-تصور میکنه هر فکری مهم و یا نشان دهنده اتفاق یا پیام است مثلا میگه بهم الهام شد 

 

-من باید بر تمام افکار تصاویر و تکانه های خودم تسلط و کنترل داشته باشم.

 

فیلم راز ، کتاب راز، مجله موفقیت ، فرادرمانی، چاکراه درمانی، عرفان درمانی ، حلقه درمانی و…باورهای زیربنایی برخی از اختلالات روانشناختی را تقویت میکنند.. مثلا درمان علمی شناختی رفتاری cbt  داره به این سمت حرکت  میکنه که آموزش بده فکر قابل کنترل نیست و حالا که قابل کنترل نیست رهاش کن و اونو جدی نگیر تا رفتارت قابل کنترل تر بشه و هیجانت تنظیم تر بشه ، ولی اونا میخوان با قوانینشون این فرایند  رو برعکس کنند.

 

سنجش

فرمول بندی

آموزش

هدف گزینی

 

 

تکنیکها

 

۱-تمرین رفتاری :  مراجع باید متوجه بشه وقتی بخواد به یک فکر یا تصویر یا تکانه فکر نکنه بدتر در دام بیشتر فکر کردن میفته.

۲-جلوگیری از پاسخ

۳-رویارویی با واقعیت

۴-بازسازی شناختی

 

 

 

 

جلوگیری از عود وسواس

 

عود وسواس دو شکل دارد :

 

الف-در طول درمان وضعیت فرد بدتر از روز اول میشه 

ب-بعد از درمان دوباره حالت بیماری بر میگردد

 

راهکارها

 

-آگاهی دادن به مراجع : که امکان عود وجود دارد و نباید نگران شد

 

-نرمال سازی : این کاملا طبیعی است و باید نرمال سازی کرد و گفت که برای همه طبیعی و احتمالش هست.

 

-تنظیم وقت : چون قسمتی از وقتی که صرف کارهای وسواسی میشد،آزاد شده است لذا باید کارهای نیمه تمام و علاقمندیها و ارزشها و اهداف شناسایی شود تا برای وقت اضافه برنامه ریزی شود،زیرا اگر برای وقت اضافی کاری نکنیم دوباره به وسواس رو می آورد.روان درمانگر برای او تنظیم وقت نمیکند. 

 

دلیل اینکه در ایران دانشمند واقعی شکل نمیگیره ما اصول دانش اندوختن رو بلد نیستیم یعنی روی متدولوژی مشکل داریم

 

-شناسایی استرسها 

 

-آموزش  راهکارهای مقابله با استرس

 

-خود تقویت گری یا نظام خود پاداش دهی : متاسفانه برخی آدمها فقط منتظرند دیگران بهشون پاداش بدهند.

-وقتهای دوره ای با درمانگر

 

-یاد دادن آموخته ها : حالا اگر کسی مشکلی شبیه مشکل شما داره و علاقمند است میتونید چیزایی که شما یاد گرفتین را بهش یاد بدین البته شما نه ناجی هستی نه درمانگر 

 

 

دارو در درمان وسواس مهم است

 

درمانگر بالینی باید به مراجع برای مصرف دارو کمک کند : کمک هایی از قبیل :

 

-دادن آگاهی درباره دارو به مراجع

 

-اقتدار : به مراجع میگی اگر دارو نمیخوری پیش من نیا

 

-کمک به مراجع برای از بین بردن ترسهاش راجع به دارو

 

-کمک به مراجع برای اصلاح نگرش هاش رجع به دارو مثلا این باور غلط که همه داروها خواب آور است یا چاق میکند

***8هروقت فردی طرح واره ایثارگری داشت باید در کنارش طرح واره خودشیفتگی هم بگذارید ، خودشیفتگی که خودش از داشتن آن آگاه نیست،، چون ایثارگری و فداکاریِ بیش از حد برای همسر ،  به نوعی برای مدیون کردن همسرشه ، تا خودشو آدم خوبه جا بزنه و همسرشو آدم بَدِه .

این آدم مشکلات زندگیشو به هرکسی (به غیر از یک روانشناس خیلی متخصص و حرفه ای) بِگه ،  این جواب را میشنوه : “آخی بمیرم الهی ،  همسرت چقدر بد بوده و تو چقدر آدم خوبی بودی و واقعا حیفِ تو نبود که کنارِ این آدم وایسادی”  و  لذا حق را به او می دهند.

 

وقتی تو زندگی زناشویی یکی خیلی مسوولیت پذیر شد،  طرف مقابل خودبخود به طرف بی مسوولیتی میرود.پس این یک بازی دو طرفه است.

 

cognitive behavioral coachingمربی گری شناختی رفتاری : مفهوم CBC برای کسایی هست که علائمی از اختلالات دارند ولی لزوما اختلالی ندارند

validation یعنی درک و همدلی و تایید

 لیهان معتقد است تا این مراجعان تایید نگیرند وارد فرایند تغییر نمیشوند

 

 

درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش    ( acceptance commitment therapy (ACT

 

 مبدع مدل اکت استیون هیز است…

 

ارتباط بین زبان و شناخت یا مغز در اکت باید فهمیده شود…استعاره در اکت اهمیت داره و کسی که ارتباط بین زبان و ذهن رو بفهمه درمان شناختی رو فهمیده.

 

شعری از شفیعی کدکنی

 

هیچ میدانی چرا چون موج در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم…..زان که بر این پرده تاریک این خاموشی نزدیک آنچه میخواهم نمیبینم و آنچه میبینم نمیخواهم 

 

تفاوت بیت دنیای ایده آل با دنیای واقعی در واقع شعر بالاست.

 

موج اول یا نسل اول : رفتار درمانی کلاسیک (شرطی سازی ، تقویت، تنبیه.تعمیم، پاسخ ، محرک، حساس سازی، خاموشی ، خو گیری، اجتناب)

 

موج دوم یا نسل دوم : رفتار درمانی شناختی (فکر ، مفروضه، خطای شناختی، طرح واره)۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ 

 

موج سوم یا نسل سوم :

 

یکی از ایرادهای جدی که به نسل اول و دوم میگرفتند : وزنه تغییر در نسل اول و دوم زیاد است یعنی همه چیز را میخواهند تغییر بدهند.اینها میگفتند خیلی از اوقات نمیشه برخی چیزها رو نمیشه تغییر داد و باید آنها را پذیرفت.

 

پذیرش متاسفانه معناهای تسلیم و منفعل بودن را به ذهن تداعی میکند.

 

 

چرا افراد دچارمشکل میشوند ؟ 

 

مفهوم فیوژن fusion را مطرح کردند.یعنی اینها میگن فکر مهم نیست ،جدی گرفتن فکر و یا پاسخ به فکر مهم است.یعنی فرد افکاری که به ذهنش میاد اونها رو جدی میگیره و به همین دلیل یکی از تکنیکهای مهمشون مسخره کردن ذهن است.ولی نسل دوم فقط به اومدن فکر توجه کردند و یا ساخت طرح واره توجه کردند….ضد مفهوم بالا diffusion است.

 

 

 مفهوم reactive یعنی ما به محض اینکه کوچکترین ناکامی برامون پیش میاد ، واکنش نشون می دهیم اینها میگن ما به افکارمون واکنش نشان می دهیم در حالیکه نسلهای قبلی میگفتن ما به محرک واکنش نشان می دهیم ضدش proactive میشود

 

 

مفهوم mindless( خواب یا بی توجهی) : یعنی هر زمان که ما فکرمون از لحظه حال کنده بشه ما این حالت رو داریم.یعنی عدم وجود توجه به زمان حال،یعنی حضور ذهن نداریم.و وقتی ما یک کاریو یاد گرفتیم دیگه توجه از روی اون کار برداشته میشه.مایندلس تئوریستها میگن یک کار  یک ذهن…علت اینکه مشکلات روانشناختی در زنان دو برابر است،چون زنان این توانایی رو دارند که همزمان چند تا کار رو انجام بدهند.مفهوم ضدش mindfullness است.ذهن آگاهی، توجه آگاهی، هشیاری 

 

مفهوم چهارم کنترل است: مثلا میخوای افکاری که به ذهنت می آید را کنترل کنی…کنترل زمانی بد است که 1-غیر ممکن است و یا2- کنترل به سایر تواناییهامون ضربه میزنه(تغییر همسر..تغییر دنیا….تغییر گذشته…تغییر افکاری که به ذهن می آید)….let go مفهومی ضد مفهوم کنترل است.

 

 

مفهوم بعدی قضاوت judgement است : یعنی ذهن مسلط شده به قضاوت ، بخاطر تربیت و تکامل؛ یعنی به ما یاد دادند مدام قضاوت کنیم و زمانی که ما در مورد چیزهایی که در کنترلمون نیست، قضاوت میکنیم حالمون بد میشه.مثل قضاوت درباره ترافیک یا رفتار  پدر .مفهوم ضدش observe یا مشاهده کردن است.یعنی محیط را توصیف کن…کسانی سفرنامه مینویسند که قدرت مشاهدشون ضعیف است.

 

تمرکز نسل اول روی اعمال و تمرکز نسل دوم روی افکار و تمرکز نسل سوم روی هیجان است.

 

درمان نسل سوم به معنی فرار نیست.

 

گفته میشه کسی که حاضر نیست چند ثانیه به ناموس مردم نگاه کنه، ساعتها به ناموس مردم فکر میکنه.

 

****برای اینکه به هیجان تسلط پیدا کنید یعنی هیجان شما رو وادار به کارهای خود آسیب رسان نکنه باید آن هیجان را تجربه کنه که این تجربه در چند سطح است :

 

۱-بدنی : به همین دلیل در درمان موج سوم روی بدن تمرکز میکنند

۲-تنفس 

۳-حواس پنجگانه

۴-توجه

 

بعضیا فکر میکنن شادکامی یعنی عدم وجود هیجانهای منفی که این تصور اشتباه است و امکان پذیر نیست.

 

 

هیجان در بدن متجلی میشه…ذهن از جسم بر میخیزه.

 

ذهن باید مثل پلوپز تفلونی باشه که فکر بهش نچسبه

 

 

مبانی نظری اکت

 

 

دو نوع زبان داریم :

 

زبان عمومی : همون حرف زدن و نوشتن و رقص..هرچیزی که برای ما نشانه ایجاد کنه زبان است. 

 

زبان خصوصی :  فکر ، تصویر،  خیالپردازی، تصویر سازی،  نگرانی، نشخوار فکری، برنامه ریزی،  پیش بینی(این زبان مخصوص خودم است و کسی از آن خبر نداره)

 

ذهن مجموعه ای است از فرایند های شناختی متعامل که به نوعی همان زبان خصوصی است.برخی اوقات  این تعامل به نفع و برخی اوقات به ضررشون تموم میشه که در آدمهای بیمار براشون ضرر ایجاد میکنه.   

مراجع میخواد همیشه این فرایندها جوری با هم تعامل نشون بدهند که به نفعش تموم بشه که به آن کنترل میگویند.

 

ویگوتسکی به جنبه مثبت زبان درونی اشاره کرده و برخی به جنبه منفی آن.

کتاب زبان و شناخت (نوشته لوریا )

کتاب اندیشه و زبان (نوشته ویگوتسکی)ترجمه دکتر قاسم زاده

 

نظریه لوریا و ویگوتسکی

 

تا وقتی که کودک زبان (به معنی کلام )را باز نکرده است ،جهان کودک کاملا حسی و بیولوژیکال است و بعد از آن جهان کودک ذهنی و عینی خواهد شد …کودک با یادگیری کلمه یک انقلابی در تفکرش ایجاد میشه و در سه مرحله زبان را یاد میگیره : 

 

۱-دیگران رفتار ما رو با صدای بلند کنترل میکنند 

۲-از سن یک و نیم تا دو سالگی به بعد کودک شروع میکنه با خودش حرف میزنه که پیاژه میگه گفتارخودمحورانه است، ولی ویگوتسکی میگه کودک با خودش حرف میزنه چون داره رفتارشو کنترل میکنه.

 

همین حرف زدن با خود، خیلی از اوقات ما را دچار مشکل میکند…زبان رفتار و هیجان یا سایر فعالیتهای شناختی رو بهش نظم میده

 

مشکل انسان این است که اگر از محرکهای آزاردهنده خودشو دور کنه ، نماد آنها در ذهن باقی میمونه مثل خاطرات ، نشخوراهای فکری، برنامه ریزی فکری برای ارتباط با اون مشکل، 

 

زبان ما رو شرطی میکنه مثل گفتن آبلیمو که باعث ترشح بزاق دهان میشود.(نودولینک)

 

 

شما وقتی با یک نفر همانند سازی کنید اتوماتیک کارهای اون فرد را تقلید میکنید.

 

اگر مثلا تفکر زشت بودن روی حس و احساس و رفتار من تاثیر بزاره یعنی من با فکرم همانند سازی کردم….همانندسازی با فکر یعنی فیوژن یا جدی گرفتن فکر.

 

دیدگاه تونلی دیدگاه یکسونگرانه است.

 

در هسته اساسی اکت : معتقدند انسان سالم انعطاف پذیری روانشناختی داره یعنی هم در سطح شناخت هم در هیجان

 

 

 

****عوامل موثر روی انعطاف ناپذیری روانشناختی 

 

 

۱-تسلط گذشته یا آینده بر ذهن  (زندگی سخته و در ذات خودش هیچ ارزشی نداره، مگر اینکه شما براش ارزشی بیافرینید) : یعنی تماس فرد با زمان حال قطع شده است.ضدش میشه : توجه آگاهی

 

ذهن کارش تولید فکر است.

 

۲-درآمیختگی با فکر (فیوژنfusion ) یعنی ما فکر ها رو جدی میگیریم…ما فرمولی برای خوشبختی نداریم  ولی یک فرمولی برای بدبختی داریم :

 

الف-همیشه دنبال علت بگردین(اگر علت یابی شما رو به مزیتی میرسونه اشکالی نداره)

 

ب-فکر رو جدی بگیرین…دلیلی که ما به مراجع میگیریم بنویسه چون از فکرش فاصله میگیرهdistance .

 

 

۳-اجتناب تجربی 

 

وقتی دعوا تموم شد تازه تجارب درونی و خصوصی (افکار ، احساسهای عاطفی و بدنی، درگیر شدن فیزیولوژیک ) شروع میشه.در اجتناب تجربی فرد میخواد به هر نحوی شده این تجربه ها رو از خودش دور کنه.

 

هدف اکت این است که ما به افراد یاد بدیم : درد هیجانی pain رو به رنج suffering تبدیل نکنند ،درد کوتاه مدت است ولی رنج طولانیه.

 

کسی که خیلی زیاد نگران از دست دادن همسر بصورتی پاتولوژیک است، دلیلش این است که این آدم ارزشهای زندگیشو تماما گذاشته بر مبنای رابطه با همسر گذاشته (تمام تخم مرغهاشو گذاشته تو یک سبد)

 

مشکل این است که ما همیشه فکر را با واقعیت یکی میگیرین 

 

 

۴-عدم شفاف بودن ارزشها 

 

اینها میگن زندگی از طریق ارزشها ارزشمند میشه.منظور از ارزشها خوب و بد نیست.ارزشها یعنی چیزی که به زندگی ما جهت میدهد..بخشی از ارزشها ارزشهای معنوی است مثل کمک به همنوع.

 

هر زمان برای بدست آوردن چیزی تلاش میکنید و بهش نرسیم و رنج ببریم ، اون هدف است و ارزش نیست.خوشبختی را نباید هدف گذاشت بلکه یک ارزش است.درد ما رو وادار به حرکت میکنه و رنج از حرکت باز میداره.ارزش یک فرایند است.

 

ذهن رو باید یک موجود در نظر بگیریم. 

 

کتاب “رهایی از زندان ذهن ” متیو مک کی ( پنجاه تکنیک فیوژن را میگوید)

 

 افراد دو نوعند :

 

افراد فرایند محور

 

افراد نتیجه محور

 

هدف خوب است ولی هدف را نباید مقدم بر ارزش دانست.

 

 

۵-عمل ناموثر و نامتعهدانه 

 

عملی که از ارزشها نشات میگیره و به زندگی ما معنا می دهد.

 

سه هدف هستند که اگر اینها رو در اکت دنبال کنید یعنی شکست درمان 

 

اهداف عاطفی : من نباید هیچوقت عصبانی بشم من نباید هیچوقت افسرده باشم

 

اهداف انسان مرده : من همیشه راحت و شاد باشم 

 

اهداف بینشی : من باید علت مشکلاتم رو پیدا کنم(در اکت دنبال علت و ریشه نروید)

 

 

۶-در تسلط خویشتن مفهومی

 

ما دو نوع خویشتن داریم : 

 

۱-observing self خویشتن مشاهده نگر

 

گاهی اوقات ما عاملیم اما ناظر نیستیم ، ولی در حین اینکه عامل هستم باید ناظر هم باشم.یعنی افکاری که به ذهنتون می آید را مشاهده کنید ، بجای اینکه با این افکار درگیر بشید یا جدی بگیرید و یا فرار کنید و به گذشته یا آینده بروید 

 

۲-thinking self خویشتن مفهومی یا تفکری 

 

جامعه به ما یاد داده که فکر کنیم.

 

دایکمن چهار نوع خود را در ۱۹۸۰ مطرح کرد : 

 

-خودهیجانی

-خودفکری

-خود رفتاری 

-خود مشاهده نگر

 

 

مفروضه Assumptions آن چیزی است که ممکنه نشون داده نشه اما روی رفتار ما اثر بگذاره…هر نظریه ای مبتنی بر یک سری مفروضه هست…هرزمان که تکنیک رو ازش سر در نیاوردین بدونید که مفروضه اون تکنیک رو نمیدانید…مفروضه یعنی آن چیزی که  فرد آن را فرض گرفته و بر اون اساس تئوریش رو بنا نهاده است.

 

 

مفروضه های مدل اکت

 

۱-کار ذهن تولید فکر است ، نمیشه کاری کرد که فرد در مورد اون خاطره فکر نکنه

 

۲-واکنش به فکر مهمتر از خود فکر است.فکر ناخواسته به ذهن همه می آید اما اون درصدی که وسواس میگیرند به اون فکر واکنش نشون می دهند.

هر زمانی که شما بخواین فکری به سراغتون نیاد اتفاقا برعکس بیشتر می آید.

 

۳-بیشتر مشکلات مراجعان به دلیلی شیوه ارتباط نامناسب با خودشون است.

قبل از ارتباط موثر با دیگران باید ارتباط موثر با خودت را یاد بگیری.به خودت گوش بده..همینطور که حرف دیگران را ایگنور میکنید میتوانید کلام درونی خودتان را هم  ایگنور کنید

مهارت های ارتباطی با دیگران را در مورد خودمون هم باید رعایت کنیم 

 

۴-بیشتر اوقات زندگی انسانها در حالت خواب و بیداری mindless بی توجهی میگذرد.هر زمان که آشفته شدید بدونید که قبلش خواب بودین.زمانی که داریم کاری رو انجام میدهیم که ذهنمون باهامون نیست و از دست و پامون جداست.من دارم غذا میخورم ولی فکرم به آینده است.

 

۵-پذیرش برادر بزرگتر تغییر است یعنی هرچیزی را که میخواهی تغییر بدهی باید اول بپذیریش.

 

 

۶-راه حل خودش مشکل است..مشکل یک چیز است و راه حل خودش یک چیز دیگه است…انسانها تفاوت کیفی ندارند بلکه تفاوت کمی دارند.

 

۷-جهان یا زندگی پر از دردسر است.کاوات رین ذهن آگاهی را برای دردهای مزمن فیزیکی بکار میبرد.

 

ذهن به خودی خود وجود نداره و ذهن در بستر گفتگو با خویشتن یا دیگران بوجود می آید. 

 

ذهن عینیت نداره موجودیت داره.

 

 

 

جیکوبسون : بگذارید داده ها صحبت بکنن

 

اهداف اکت

 

۱-در اکت هدف اصلی ما اینست که زندگی به یک زندگی با معنا و ارزشمند تبدیل شود ، البته خود این ارزش توسط مراجع میبایست کشف شود نه توسط روانشناس بیان شود.

 

۲-کاهش علائم هدف اصلی به شمار نمی آید.

 

 

چند نکته در درمان اکت

 

۱-در درمان اکت ما وارد مقولات درست و غلط و باید ها و نبایدها نمیشویم و بحث را سراغ workability میبریم.

 

یکی از تله هایی که مراجعان ما داخلش می افتند تله حق و ناحق

 

۲-در اکت هیچگاه گفته نمیشود که افکار و احساسات را در همه شرایط بپذیرید.شما میتونید کنترل کنید به شرطی که امکان پذیر باشد و کنترل آسیبی به خودت و دیگران نزند.

 

 

۳-نگاه مدل اکت به انسان تعمیرکاری است نه تعویض کاری…نگاه نسل اول و دوم تعویض کاری است.

 

۴-مفهوم اصلی در اکت و معیار اصلی قضاوت، کاربرد پذیر بودن workability کارا بودن است.

 

۵-دستها و پاها مجری ذهن هستند، یعنی من اگر هزارتا فکر منفی به ذهنم بیاید و دست و پاهام حرکت نکنند، فکرهام کاری نمیتونند بکنند. Reactive یعنی فاصله بین ذهن و دست و پا خیلی کم است.

 

 

***بافتارگرایی کارکردیfunctional  contextualism : شکل فکر و محتواش مهم نیست، عملکرد و کارکردش مهم است اون هم در ارتباط با زندگی ما…یعنی سوال اصلی این است که این فکر آیا منو به کاری وادار میکنه که به زندگی من ارزش بدهد و باعث آسایش من بشود اگر جواب مثبت است پس فکر خوبی است اگر نه که نیست.

 

 

چیزی رو که اعتقاد ندارین به مراجع آموزش ندهین.

 

وقتی مراجعی میخواد علت مشکلاتشو بفهمه اکت به درد این افراد نمیخورد.

 

 

ساختار جلسات : دقیقا مشابه ساختار cbt است.

 

-سنجش : یعنی استخراج مولفه های مدل نظری در مشکل 

در این قسمت عوامل موثر روی انعطاف ناپذیری شناختی در فرد بررسی میشود ، نگرش و اهداف و درمانهای قبلی 

 

-فرمول بندی 🙁 مینی تئوری )

 

-آموزش :

 

 ۱- آموزش درک خودم از مشکل

 

 ۲-آموزش درباره قواعد و اصول درمان : تعداد جلسات-هزینه-قواعد کنسل کردن و دیر آمدن-اهمیت مشارکتی درمان

 -طرح درمان :  مشکلات و تکنیکها 

 

مشکل : فکراشو جدی میگیره و باهاشون همانند سازی میکنه

 

تکنیک : کسی که تکنیک بلد نباشه مجبور میشه توتولوژی کنه

 

-اجرای طرح درمان و نتیجه

 

اگر مشکل حل نشد بررسی میکنم ببینم  :

نکنه مشکل اصلی رو من درست تشخیص ندادم

نکنه این درمان به درد این مراجع خاص نمیخوره

نکنه یک سری چیزها رو یادم رفته بسنجم

نکنه خوب نتونستم اینها فرمول بندی کن.

نکنه نتونستم خوب به مراجع آموزش بدم

نکنه مراجع خوب تکنیکهاشو اجرا نکرده است

 

 

***برخی افراد سراغ cbt نمیان چون فوق العاده باهوشن.

 

لازاروس میگه : مقاومت چیزی نیست جز دلیل تراشی یک درمانگر بی کفایت که قوانین حاکم بر رفتار مراجع را نفهمیده است.

یک جوری متلک به سایکوداینامیک است چون خودش رفتاردرمانگر بوده است.

 

رابطه درمانی در اکت، توام با همدلی ، درک و تایید و شفقت است.

 

 

گتسبی بزرگ : پسرم هروقت خواستی از کسی ایراد بگیری یادت باشه که همه شرایط تو رو نداشتند

 

 

*****سنجش 

 

اهداف مصاحبه روانپزشکی رسیدن به تشخیص پنج محوری

 

اهداف مصاحبه روانشناختی درآوردن مولفه های روانشناختی مشکل بر اساس یک مدل درمانی

 

 

مراحل سنجش

 

۱-مشکلات فعلی و چگونگی شکل گیری مشکلات 

۲-شیوه های حل مشکل تا به حال(اجتناب های تجربی)

۳-شناسایی افکار و احساسات مشکل آفرین

۴-سنجش ارزش ها (چی براش مهمه)

فرض کنید همه مشکلهای شما حل شده باشه شما چه رفتارهای متفاوتی در پیش میگیرید ؟جواب این سوال ارزشهای افراد را مشخص میکند.ارزش سلامتی یا ارزش شغلی ارزش خانوادگی

 

یکی از تله هایی که افراد بخصوص افسرده ها در اون گیر میکنند میگویند که اول انگیزه پیدا کنم بعد درس بخونم.

 لیهی میگه فعالیت گرم کردن انگیزه است

 

۵-سنجش وضعیت فعلی زندگی مراجع

 

شاید یکی از دلایل شکست cbt این است که ما از وضعیت فعلی زندگی مراجع اطلاعات نمیگیریم.روابط با خانواده و تامین هزینه و مابقی شرایط ، همگی مهم هستند 

 

روانکاوان میگویند نفع ثانویه رفتاگرایان میگویند تقویت و شناخت درمانیها میگویند مزایا : مشکلات آدمها براشون نفع داره و الا اونها رو رها میکردند.

باخ در کتاب اوهام میگه اگر بیماری برای آدمها نفع نداشت سالها قبل آن را رها میکردند.

 

برای درآوردن نفع ثانویه میبینیم این مشکل باعث میشه من یا دیگران در قبال مشکل چه کارهایی انجام میدهند و چه کارهایی انجام نمی دهند. 

 

نفع ثانویه اگر در اکت نادیده گرفته شود بار مسوولیت تغییر مراجع همه اش بر دوش درمانگر خواهد افتاد.

 

تکالیف تحولی مشخص میشوند : میدانیم هرشرایط سنی یک سری تکالیفی را بر فرد تحمیل میکند که به آن تکالیف تحولی میگویند و مثلا ازدواج یک سری تکالیف را بر دوش فرد می افکند. 

 

 

۶-توافق بر سر اهداف درمان

 

با مراجع باید به توافق رسید که سه تا هدف رو در درمان نمیتونیم دنبال کنیم 

 

الف-اهداف هیجانی : میخوام همیشه شاد باشم، میخوام همه از من راضی باشم، میخوام مثل مردم عادی زندگی کنم…هروقت ما سعی میکنیم یک هیجانی را از خودمون دور کنیم مثل بازی یویو ظاهرا دور میشه ولی با شدت بیشتری بر میگردد. 

 

اینجا تفاوت بین درد و رنج را میشه توضیح داد.

 

هر زمان که ما به دنبال یک هدف غیر قابل دستیابی باشیم اوضاع برعکس میشه مثل : آرامش همیشگی ..راضی کردن همه مردم…انتقاد نشنیدن در محیط کار..موفقیت دائم..اضطراب نداشتن در هنگام ارائه سخنرانی برای امتحان 

اهداف مراجعان معمولا اتوپیایی یعنی ناکجاآبادی است یعنی بسیار ایده آل است.

سوال میپرسی که مثلا تا حالا چکار کردی که همیشه شاد باشی یا همه ازت راضی باشن

ب-اهداف انسان مرده : هرگز اضطراب نداشته باشم..هیچوقت شکست نخورم..هرروزم بهتر از دیرزو باشه

ج-اهداف بینشی : یعنی آدم میخواد علت مشکلاتشو پیدا کنه…خوبه که آدم متوجه علت باشه ولی تا حالا چقدر بهتون کمک کرده و ثانیا راهکارهاتون چی بوده….ترمز زدن ماشین خوبه ولی روی یخ نه…پس ریشه یابی و علت یابی خوبه ولی نه در همه شرایط..تمثیل تفکر مراجع را منتقل میکند.

 

اگر مراجع روی این سه تا هدف اصرار داره و مدل درمانی شما رو قبول نمیکنه احتمال ادامه اکت خیلی سخت میشه.

 

بک میگه لازم نیست شما به درمان ما اعتماد کنید میتونید امتحان کنید. 

 

حواس پرتی کارکرد داره یعنی فرد با حواس پرتی داره از یک سری مشکلاتش فرار میکنه.هرچی تمرکز بیشتر بشه ترس بیشتر میشه..یادتون باشه وقتی میخوای ماشین با حداکثر سرعت جلو بره ، نباید گاز رو تا آخر فشار دهیم.

 

paralysis by analysis سندرم pba ( زمین گیر شدن از طریق تحلیل کردن) : کسی که زیاد تحلیل کنه اوضاعش خرابه.

 

۷-توافق بر سر تعداد جلسات

 

معمولا از مراجع سوال میشود حدودا تصور میکند چند جلسه لازم دارد. 

درازمدت : حدود چهل جلسه دو ساعته

درمان خلاصه : حدود بیست جلسه 

خیلی خلاصه : سه جلسه

 

 

 

چیا انسان را وارد وادی رنج میکنند: 

 

جدی گرفتن افکار

بی توجهی به ارزشها

اعمال یا رفتار ناموثر

گریز از هیجان ها

 

مثلا میگه دلم لک زده برای ده دقیقه آرامش..یا مثلا ادم وسواسی میگه  دوست دارم بتونم مثل قبل وسواس فکر کنم

 

بجای موارد فوق باید موارد زیر کاشته شود :

 

کاهش اثر افکار

توجه به ارزشها

اعمال موثر

تجربه هیجانها در بدن : هیجان را باید بتونیم با بدن نگهداریم و نباید ازش فرار کنیم و وایسیم ببینیم چی میشه..مثلا این فکر میاد به ذهنم که بچم تصادف کرده چون فکرو جدی میگیرم دچار هیجان بد میشم و رو به رفتاری می آورم که هیجانمو کم کنم مثلا زنگ میزنم و یا مدام به خودم دلداری میدم و یا صدقه میدهم که همه اینها رفتار ناموثر هستند زیرا مشکل حل نمیشه ولی فرد رو آروم میکنه

یعنی هدف فقط کاهش علائم نیست چون اگر حالت افسردگی از بین برود ولی زیربناش باشه دوباره میتونه برگرده.

یکی از دلائل فرار از هیجان این است که از هیجان می ترسیم 

در نسل سوم در مورد افکار وسواسی میگن : افکار وسواسی تونو مشاهده کنید ، نیازی نیست ازش فرار کنیم و یا سرکوبش کنیم  

ادمایی که میخوان مشکلشونو با فکر کردن حل کنند گرفتاری برای خودشون درست میکنند.

انسان نامتعادل این است که بخاطر یک ارزش مابقی ارزشهای زندگی رو فدا بکنه.

 

 

مهارت های روانشناختی 

 

چند تمرین : 

 ۱-ارزشهای زندگیتون را در چهار دسته (کار یا تحصیل۴۰ درصد )و (۲۰درصد روابط) و (۳۰درصد رشد شخصی یا سلامتی) و (۱۰درصد لذت یا تفریح) بنویسید.

***درصدهای گفته شده مثال هستند و شرایط زندگی مثل کنکور میتونه درصدها رو عوض کنه

 

۲-در طول هفته چند ساعت وقت میگذارید و چه کارهایی برای رسیدن به اون ارزشها میگذارید؟

 

اگر کار موثری برای جواب سوال انجام میدهید میشه جزو ارزشهاتون ولی اگه براش کار موثری انجام نمیدهید میشه جزو اهدافتون.

ذهن مارو وادار میکنه که مدام به چیزهایی که نمیرسیم فکر کنیم…هدف موثر که در واقع برایش کاری میکنیم ارزش است.

فکر منطقی فکری است که باعث سلامتی و آرامش و رسیدن به هدف هم برای شما و هم برای دیگران میشود 

 

 

***ناامید سازی خلاقانه

 

-تا زمانی که مراجع از راهکارهای قبلی ناامید نشود به راهکار جدید رو نخواهد آورد.

 

یکی از دلایلی که درمان شکستهای عاطفی سخت است این است که طرف هنوز امید داره که رابطه شکل بگیره و همین کورسوی امید نمیزاره فرد وارد فرایند سوگ بشود.

 

افراد زمانی برای روان درمانی مراجعه میکنند که دیگه راهکارهای قبلی جواب نداده است.

 

-برای ناامیدی خلاق کردن آدمها سه تا کار مهم انجام میدهین؟ 

 

سوال اول : تابحال چه ارهایی برای حل مشکل انجام دادین؟

 

مثلا آدم افسرده : میخوابه..گریه کردن ..مهمونی نرفتن..انزواطلبی..نشخوار فکری..فکر به خودکشی..علت یابی …سرزنش و مقصریابی…مدام مثبت اندیشی کنه…فکر نکردن عمدی به احساس و افکار…تماشای تلویزیون…بحثای فلسفی…افکار وجودگرایانه…

 

اینا برخی هاشون راهکارهای بدی نیست ولی مشکل افسرده ها رو حل نمیکنه…تفاوت اینها با تفاوت آدمهای عادی کیفی نیست کمیه.

 

سوال دوم : چقدر این روشها در حل مشکل به شما کمک کرده؟

 

مثلا فرد افسرده میگه : میگه آرومم کرده مسکن بوده ولی درمان کامل نکرده 

 

سوال سوم : این راهکارها خودش چه پیامدهایی برای شما داشته؟

 

مثلا فرد افسرده میگه : درسم و روابط اجتماعی و کارم مشکل پیدا کرده است.

 

خوب خود این سوالها یک سیکل معیوب را مشخص میکند که خود راهکارها در نهایت باز افسردگی را افزایش می دهد.

 

 

 

 

هدف گزینی در cbt یکی از گلوگاه هایی که بیماران نااهل باید پیاده شوند.هدف گزینی هسته گزینش در cbt است…پس مشخص میکند ادم نااهل نباید وارد فلان اداره و یا درمان شناختی رفتاری بشود 

 

تفاوت سالم با بیمار در شدت و مدت و فراوانی نشانه هاست.

 

در کتاب چالش های شناخت درمانی (ترجمه دکتر حمیدپور) گفته میشه که برای مقیاس شکست در روان درمانی  ۴۱ عامل شناخته شده : 

 

۱۰ تا برای مراجع

۱۱ تا برای درمانگر

۱۰ تا برای مشکل 

۱۰ تا برای محیط زندگی 

 

 

تکنیک ها

 

تکنیک های diffusion ناهمجوشی یا جدی نگرفتن فکر

 

قبل از گفتن تکنیک منطق این عمل درمان را به مراجع توضیح بدین: 

 

ما ذهنی داریم که فکر تولید میکنه و که این افکار روی احساس و رفتار و تصمیم ما اثر میگذارند..معمولا مراجعان میخوان جلوی تولید فکر را بگیرند و یا از دست فکرا فرار کنند و یا فکراشونو از منفی به مثبت تبدیل کنند.ما در این درمان میخوایم کاری کنیم که تاثیر این افکار روی تصمیم و احساس و رفتار را تا حد امکان کاهش دهیم.

 

ذهن انسان در مقابل تغییر مقاوم است.بک میگه خطای معلم رو مرتکب نشوید و فکر نکنید با یکبار گفتن مراجع باید یاد گرفته باشه.

 

الف-آگاهی از قضاوتهای منفی 

 

از صبح امروز تا الان چند تا قضاوت منفی که کردین را بنویسید؟(قضاوت منفی قضاوتی که خلق و یا احساس و یا رفتار ما رو تحت تاثیر قرار میدهد)

 

چند تا از قضاوتهاتون در مورد مسائلی بود که شما براش کاری نمیتونید بکنید ؟

 

ب-آگاهی از کارکرد قضاوتهای منفی

 

۱-پیش بینی شرایط

۲-برنامه ریزی

 

اگر قضاوت شما حتی منفی این دو تا کارکرد یا ویژگی بالا رو داشته باشه این قضاوت، قضاوت خوبی است.

 

۳-اثبات برتری خود

۴-شرم زدایی : ما با قضاوت منفی میتونیم شرم رو از خودمون دور کنیم(خود قضاوت منفی هیجان منفی رو میاره که که کمتر از شرم درد داره)

کتاب گیلبرت بنام ” شرم”

۵-تحمل ناکامی : یکی دیگر از دلایل قضاوتهای منفی است.

 

ج-تماشای افکار

 

یک موضوع یا فردی که شما باهاش مسئله دارید را به ذهن بیارید و چند تا از قضاوتهای منفیتونو درباره اون بنویسید.

 

چشماتونو ببندین و تصور کنید در یک اتاقی نشستین که هیچ عامل حواسپرتی برای شما ایجاد نمیکند و این اتاق دو تا در داره ، افکاری که راجع به اون موضوع یاد داشت کردین همه از یک درب وارد شده و از جلوی چشمتون رد میشوند و از درب دیگر بیرون میروند و شما فقط تماشا کنید، حتی اگر فکری وایساد فقط آن را تماشا کنید و چند دقیقه ای  ده تا پونزده دقیقه در این حالت مانده و بعد چشماتونو باز کنید…اگر تصویر از ذهنتون رفت دوباره آن را شکل بدهید..در خانه هم میشه این تکنیک را انجام داد. 

 

اون  فکرایی که وایمیسن برای ما مهمتر است و به هر حال این فرایند یاد میدهد که ما بتوانیم از فکرامون فاصله بگیریم.

 

این فکرا رو میشه اینطور تصور کرد که مثلا از اتوبان رد میشویم و این فکرا روی بیلبوردهای تبلیغاتی نوشته شده است.  

 

بعد میشه پرسید آخر این تمرین احساستون نسبت به اون آدمی که در موردش فکر میکردین چه تغییری کرد.

 

د-با صدای بلند گفتن افکار 

 

من الان یک فکری دارم که(….فکرشو بلند میگه….) اینطوری فکرشو با خودش یکی نمیگیره 

 

ه-به عهده گرفتن نقش گزارشگر تلویزیون : مثل گزارشگر فکراتونو گزارش کنید(اینجا تهران است و در همین زمان به خبری که به دست من رسید گوش دهید ظاهرا همسر من بیشعور است و مرا درک نمیکند) 

 

آقای دکتر سارمی میگفت مثل گوینده اخبار وقتی ناراحت شدین مکان و زمان را عین گوینده اخبار بگویید

 

و-افکار را بصورت آواز بخوانید

 

این تکنیکها میخواد اعتبار و جدی گرفتن فکر رو در ما کم کنه.

 

یک سری راه حل های دیگه از این تکنیک در اینباره در کتابهای دیگر وجود دارد

 

 

 

تکنیکهای تماس با زمان حال

 

۴ دسته تکنیک در این مورد موجود دارد : بدن..حواس پنجگانه..نفس کشیدن..توجه.

 

۱-توجه یا بیرونی است یا درونی…و یا گسترده است یا باریک 

 

ما ۴ نوع سبک توجه هم داریم  : 

 

بیرونی باریک : زمانی که ما داریم دنبال آدرس یک فرد میگردیم 

بیرونی و گسترده : زمانی که رفتیم یک جای خوش آب و هوا و میخوایم از هوای اونجا لذت ببریم

درونی و باریک : وقتی سر جلسه میخوام به جواب یک سوال فکر کنیم و یا فقط میخوایم به ضربان قلبمون توجه کنیم.

درونی و گسترده : مثل خیالپردازی که به هه چی فکر میکنیم

 

مشکل اینه که افراد نمیتونن بین اینها شیفت کنن و افسردگی یعنی قفل کردن روی یکی از این سبکهای توجهی

 

آموزش کنترل توجه 

 

الف-توجه آگاهانه به نفس کشیدن 

ما دو نوع تفس داریم ..تنفس سینه ای و تنفس دیافراگمی

ما باید به مراجعان یاد بدهیم که دیافراگمی نفس بکشن چون وقتی سینه ای نفس بکشند میزان تعادل اکسیژن و دی اکسید کربن به هم میریزه که در پزشکی بهش میگن آلکالوز….از بینی دم و دهان بازدم

 آه کشیدن یعنی تنفس دیافراگمی

 

ب-توجه آگاهانه به خوردن 

 

تکنیک خوردن کشمش ..لذتبخش ترین کار دنیا اگر همراه توجه آگاهانه نباشه، لذتبخش نخواهد بود.

 

سعی کنید به تمام جزییات کارهای معمول زندگی توجه کنید.

 

ج-توجه آگاهانه به کارهای لذتبخش

 

د-توجه آگاهانه به کارهای سخت 

 

مثلا اگر ترجمه کار سختی باشه براتون ، ولی به کارتون توجه کنید راحت تر انجامش میدهین.

 

اونی که از رانندگی لذت میبره ، چون ششدانگ حواسش به همه چی جمع است ولی کسی که لذت نمیبره فقط میخواد بره برسه

 

 

 

 

تکنیکهای شفاف سازی ارزشها 

 

 

-اول به مراجع یاد میدهیم که ارزش با هدف متفاوت است..هدف نتیجه محور است و ارزش فرایند محور است.

 

سقراط میگه زندگی وارسی نشده ارزش زیستن نداره.

 

-دوم میگیم ارزشها چند ویژگی دارند : 

 

*ارزش مربوط به زمان حال است و هدف مربوط به آینده

 

*ارزش نیاز به توجیه ندارند ولی هدفها نیاز دارند

 

*کسی که به ارزشهاش اهمیت میده به خودش و دیگران آسیبی نمیزنه

 

*ارزشها انتخابین ولی اهداف تحمیلین و دیگران برای ما انتخاب میکنند 

 

-سوم :به فرد میگیم که اگر امسال آخرین تولدتون باشه(آخرین سال زندگیتون) و کسی قرار است در مورد شما حرف بزنه دوست دارین چه چیزهایی در مورد شما بگن و شما رو چطور توصیف کنه

 

ارزشهای گفته شده به ارزشهای فرزندپروری و شغلی و ارتباطی اجتماعی(همسر فرندان خانواده و فامیل و دوست) و سلامتی تقسیم بندی شود و فرد ارزشهایش را در آن بنویسد.و به این ارزشها نمره صفر تا ده بدهد.

ما زمانی رنج میکشیم که یک چیزی برای ما ارزشه از خاصیت ارزش بودنش کاسته شده و به هدف تبدیل شده و متاسفانه ما به اون هدف نمیرسیم.

 

مثلا فردی ارزشش این بوده که بتونه در روزش آدم موثری باشه ولی تصادف کرده و قطع نخاع شده است.بعد متوجه میشه این اررزش نیست هدفه. او در پروسه درمان به این نتیجه رسید که یا باید بره بیسبال معلولین یا تو همون حوزه حس ارزشمندیشو ارضا کنه و او دومیو انتخاب کرد و شد یک مدرس بیسبال در حالیکه هیچوقت بازی نکرده بود.

هر زمانی در راه رسیدن به موضوعی به مشکلی برخوردیم و دچار رنج میشویم و دیگه نتونستیم براش کاری کنیم اون دیگه ارزش نیست بلکه هدف هست . 

 

یکی از ویژگیهای مهم درمان شناختی رفتاری عینیت است ، یعنی خوب بعد از اینکه به ارزشها نمرده داد باید بگه در طول هفته براش چه کارهایی میتونه بکنه.خوب بعدش باید بگه این ارزش اولویت چندم زندگیش است چون اولویت های ششم یا هفتم به بعد ما کاری برای اولویتهامون انجام نمیدهیم…

در طول هفته ارزشها باید تبدیل به عمل بشوند

 

تغییر دیگران و یا رسیدن به دیگران و یا جلوگیری از هر پیشامد منفی برای خودم و دیگران هدف است از نوع هدف انسان مرده و ارزش نیست

 

سلامتی ارزش است.ولی اینکه بخوای به هیچ بیماری مبتلا نشه هدف است.

 

ارزشها، انعطاف ایجاد میکنند و هدف ، انعطاف ناپذیری و دگم بودن ایجاد میکنند.

 

هفده تکنیک برای مشخص سازی ارزش ها وجود دارد که فقط به تعدادی از آنها اشاره شد.

 

 

 

روانشناس حمید پور
روانشناس حمید پور
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *