قلب چگونه عاشق میشود

 
helpkade
قلب چگونه عاشق میشود
قلب چگونه عاشق میشود


سفارش آنلاین کیک تازه خانگی


مرکز تخصصی استعدادیابی و آموزش کودکان

 

 

قلب چگونه عاشق میشود

ترس را در شكم و معده نيز مي‌توان حس كرد ولي مي‌گويند جايگاه عشق، قلب است. لجبازي نكنيد. عكس قلب و تيري را كه به سمت آن پرتاب شده است همگان ديده‌اند. در عهد باستان ارسطو معتقد بود قلب جايگاه تمامي احساسات است، هر چند كه كلود گالين – پزشك يوناني قرن دوم ميلادي – جگر را مركز همه چيز مي‌دانست اما با اين حال قرن‌هاست كه بشر با قلبش هم حس مي‌كند و هم تصميم مي‌گيرد.

در نيمه دوم قرن 13 ميلادي، قلب به‌طور رسمي جايگاه عشق خوانده شد و در تمامي تصاوير مذهبي، قلب مكان مقدس عشق خداوندي معرفي شد. در قرن 18 ميلادي گرچه علم قلب‌شناسي در حال بال و پر گرفتن بود ولي جايگاه عشق متزلزل نشد تا آنكه سرانجام در قرن 20 ميلادي، انسان عشق را احساسي توليد و كنترل شده از سوي مغز دانست. انسان قرن بيستمي عشق را بي‌اهميت و نتيجه گذراي فعل و انفعالات شيميايي در بدن جلوه داد. بشر قرن بيست و يكي نيز بيشتر به زيستي گرايش پيدا كرده است.

تحقيقات اخير نشان داده است كه عشق نتيجه واكنش متقابل مغز (مراكز مربوط به غرايز، احساسات و منطق) و قلب است جالب است كه بدانيد قلب نقش مستقل در عاشق‌شدن بازي مي‌كند. گاهي عشق اصلا نتيجه يك تصميم عاقلانه و منطقي نيست. در واقع مغز در اين ميان نقش اندكي ايفا مي‌كند. ده‌ها هزار نرون، اطلاعات دروني بدن را به مغز مخابره مي‌كنند و در نهايت مركز مربوط به غرايز با بررسي اين اطلاعات و اطلاعات هورموني، دستور بروز عكس‌العمل‌هاي فيزيكي اتوماتيك مانند ترس، خشم و شادي … را صادر مي‌كند. هنگامي كه عاشق مي‌شويد، مغز فرمان مي‌دهد تا ضربان قلب تند، پوست سرخ و تنفس عميق‌تر شود.

به لطف تكنيك‌هاي مدرن عكس‌برداري از مغز، هم‌اكنون مي‌دانيم كه مركز احساسات در مغز كجاست و به اين منطقه در اصطلاح “مغز احساسي” مي‌گويند.

 

 

به‌طور خلاصه وقتي فردي را مي‌بينيد كه به دلتان مي‌نشيند، بخش مربوط به غرايز در مغز فعال مي‌شود و از بخش مربوط به احساسات مي‌خواهد نظرش را درباره فرد روِيت شده بگويد. بخش احساسات در تمامي خاطرات ذخيره شده در مغز موقعيت‌هاي مربوط به اين فرد و اين حس را مورد بررسي قرار مي‌دهد و نتيجه را چه خوب و چه بد بازگو مي‌كند. بخش منطقي مغز نيز موقعيت و داده‌ها را با توجه به معيارهاي خود ‌‌مي‌سنجد و ممكن يا غيرممكن بودن ايجاد يك رابطه عاشقانه را به كمك هورمون‌هاي مختلف مخابره مي‌كند.

نكته جالب توجه آنجاست كه دانشمندان پس از بررسي تصاوير گرفته شده از مغز يك انسان عاشق متوجه شدند كه در عشق همان مناطقي درگير مي‌شوند كه وقتي انسان از مواد مخدر يا مشروبات الكلي به مقدار زياد مصرف مي‌كند، دچار اختلال مي‌شوند. كشف اين موضوع، توجيهي براي اين ادعاست كه عشق كور است.

منبع:سلامت

مطالب بیشتر برای زندگی بهتر

طرح فروش اقساط(بدون پیش پرداخت)لوازم خانگی


آموزش زبان انگلیسی از صفر تا 100

برای خریدبلیط اتوبوس دنبال سایت معتبری؟

چطور با هزینه‌ی کم، زیاد و راحت سفر کنیم؟

هرآنچه ازعملهای زیبایی زنان میخواهیدبدانید


کلینیک ترک اعتیاد در مناطق مختلف تهران

کتابهایی که باعث رشد فکری فرزندتان میشود


تو جلسه خواستگاری چی بپرسیم!؟


برای سفارش این ست فقط کافیه کلیک کنی!

خریدقسطی جهیزیه بدون نیاز به پرداخت اولیه

تهیه اینترنتی بلیط اتوبوسVIPبه قیمت ارزان


مشاوره روانشناسی به صورت ویدیو کال


دندانپزشکی تخصصی کودکان/*تعرفه‌ مناسب

بالاترین کیفیت لوازم خانگی با بهترین قیمت

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

ما برای بهبود خدمات خود از کوکی‌ها استفاده می‌کنیم. جزئیات بیشتر را در صفحه “حفظ حریم خصوصی کاربران” در وبسایت دویچه وله بخوانید.

آنها که طعم عاشقی را چشیده‌اند، خوب می‌دانند که این احساس پر تب و تاب با انسان چه می‌کند. اما عشق دقیقا چیست؟ آیا می‌توان آن را اندازه گرفت یا در بدن دید؟ دانشمندان سال‌هاست که به دنبال حل معمای عشق هستند.

آن اندامی که افسار عشق را در دست دارد، مغز انسان است

در سال ۱۹۹۲ دکتر جان گری، نویسنده و مشاور خانوادگی، کتابی به نام “مردان مریخی‌، زنان ونوسی” به رشته تحریر درآورد که بیش از ۵۰ میلیون نسخه از آن در جهان به فروش رفت و برای ۱۲۱ هفته در فهرست کتاب‌های پرفروش جای داشت. این نویسنده آمریکایی در این کتاب مشکلات رایج در روابط زن و مرد را ناشی از اختلاف بنیادین روانشناختی میان جنس مذکر و مؤنث دانسته و از این استعاره استفاده می‌کند که مردان و زنان هر کدام از دو سیاره مختلف می‌آیند؛ مردان از مریخ و زنان از ونوس. اما مردان مریخی و زنان ونوسی اگر در بسیاری از موارد با یکدیگر اختلاف داشته باشند، دستکم در یک برهه از زندگی شباهت بسیاری به هم پیدا می‌کنند و آن هم زمانی است که عاشق می‌شوند. عشق وقتی که می‌آید، روح و جسم را بی‌قرار می‌کند و به تسخیر خود در می‌آورد. انسان‌ها تا هزاران سال بر این باور بودند که عشق معمایی راز‌آلود و هدیه‌ای از جانب خدایان است. در دوران معاصر اما دانشمندان در تلاش برای پرده برداشتن از این سحر و جادوی عشق و “بلایی” بوده‌اند که این احساس بر سر بدن می‌آورد. عشق دقیقا چیست؟ آیا قابل اندازه‌گیری است؟ آیا می‌توان آن را از طریق اسکن کردن مغز یا آزمایش کردن خون بررسی کرد؟ آیا می‌توان مثلا با عکس‌برداری “ابتلای بیمار به عشق” را تشخیص داد؟ اصلا عشق با بدن ما چه می‌کند؟فرماندهی مغز بر عشق در ادبیات، هنر یا زبان عادی مردم کوچه و بازار هر گاه صحبت از عشق شده، پای قلب به میان آمده است؛ قلبی که با دیدن معشوق به تپش افتاده و در حال بیرون زدن از سینه است یا با از دست دادن معشوق، زخم خورده و شکسته شده است. هرچند در این تعبیر جاافتاده قلب و عشق پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند، اما در حقیقت آن اندامی که افسار عشق را در دست دارد، مغز انسان است. دوناتلا مارازیتی، استاد دانشگاه پیزا، که خود دو بار عاشق شده و قدرتی را که عشق ایجاد می‌کند، به شخصه تجربه کرده بود، علاقمند شد که پدیده‌ی عشق را بیشتر کنکاش کند. او در سال ۱۹۹۹ نتایج تحقیقی را منتشر کرد که در آن نشان داده شده بود، سطح سروتونین، از ناقل‌های عصبی که نقش آرام‌بخش‌‌ دارد، در کسانی که به گفته خود عاشق هستند بسیار پایین‌تر از میزان طبیعی است. طبق این تحقیق سطح سروتونین در بدن این افراد درست در همان سطحی بوده است که در بدن افراد مبتلا به اختلال وسواس دیده می‌شود. در این تحقیق که در مجله New Scientist به چاپ رسید، ذکر شده بود که هر دو گروه (عاشق‌ها و مبتلایان به اختلال وسواسی فکری یا عملی) به طور افراط‌ گونه‌ای نسبت به یک چیز یا یک شخص احساس نگرانی و وسواس از خود بروز می‌دهند.

قلب چگونه عاشق میشود

پژوهش‌های علمی نشان داده‌اند که عاشق شدن واقعا چشم انسان را بر کم و کاستی‌های معشوق می‌بندد

این گروه تحقیقاتی با تکیه بر یافته‌های خود عنوان کردند که شیمی مغز کسانی که رفتارهای وسواس‌گونه از خود نشان می‌دهند، مثلا روزانه به دفعات بسیار زیاد دست‌هاشان را می‌شویند یا به‌طور غیرعادی تمایل به نظافت یا کنترل مدام شعله‌های گاز دارند، با افرادی که تازه عاشق شده‌اند، شباهت دارد. دوناتلا مارازیتی و تیمش ۲۴ زن و مرد را که در طول ۶ ماه پیش از این تحقیق عاشق شده بودند با ۲۴ زن و مرد داوطلب دیگر که یا تنها یا در رابطه عاشقانه طولانی مدت و با ثبات بودند، مقایسه کردند. نخستین یافته این دانشمندان این بود که در بدن زنان و مردان عاشق به طور قابل ‌توجهی میزان هورمون کورتیزول که در هنگام استرس ترشح می‌شود، بالاتر از گروه دیگر است.مردان عاشق ملایم‌تر، زنان عاشق مهاجم‌تر دوناتلا مارازیتی همچنین دریافت که میزان تستوسترون، مهمترین هورمون مردانه، در مردان عاشق کمتر از دیگر مردان است. در عوض میزان ترشح این هورمون در بدن زنانی که عاشق هستند، در مقایسه با دیگر زنان بیشتر می‌شود. به گفته دکتر مارازیتی در این وضعیت مردان بیشتر شبیه زنان و زنان بیشتر شبیه مردان می‌شوند، “انگار که طبیعت می‌خواهد آنچه که می‌تواند میان زنان و مردان متفاوت باشد را از میان ببرد، زیرا در این مرحله زنده ماندن [و جفت‌یابی] مهمتر است.” هنوز دانشمندان موفق به توضیح علمی این تغییر میزان تستوسترون نشده‌اند اما یک فرضیه که مطرح شده، این است که ترشح پایین این هورمون در مردان، آنان را ملایم‌تر کرده و آرامش پیش‌شرطی است تا مرد وارد رابطه شود. در مقابل، طبق فرضیه، بالا رفتن میزان ترشح تستوسترون در زنان موجب افزایش میل جنسی آنها می‌شود. اما آیا عاشق شدن تنها دلیل ایجاد این تغییرات در بدن هستند؟ برخی پژوهشگران پس از انتشار این تحقیق، تغییرات هورمونی در بدن را به میزان بالای رابطه جنسی نسبت دادند که در این مرحله رخ می‌دهد. در مقابل با در نظر گرفتن این نکته که در حالت عادی میزان تستوسترون در مردان به هنگام افزایش رابطه جنسی بالا می‌رود، در ‌آن زمان در پژوهش‌های دیگر این نکته مطرح شد که اگر طبق گفته “منتقدان” تغییرات هورمونی در نتیجه افزایش رابطه جنسی به وجود می‌آید، پس بایستی در مردان عاشق میزان ترشح تستوسترون بالاتر برود و نه آنگونه که طبق پژوهش‌های دکتر مارازیتی نشان داده شده، کمتر شود.آیا عشق آتشین نوعی اعتیاد است؟ تا کنون تحقیقات متعددی نشان داده‌اند که هنگام شکل گرفتن احساس عشق آتشین به وضوح بخش‌هایی از مغز فعال شده و فعالیت بخش‌های دیگر کمتر می‌شود. سمیر زکی و آندریاس بارتلز از کالج دانشگاهی لندن دو تن از نخستین پژوهشگرانی بودند که موفق به شناسایی این بخش‌ها شدند. آنها به داوطلبان شرکت‌کننده در این تحقیق عکس‌هایی از کسانی را که عاشق‌شان بودند، نشان دادند و همزمان مغز آنها را با دستگاه ام آر ای اسکن کردند. در این تحقیق دیده شد که بیش از همه ۴ نقطه در سیستم لیمبیک (سامانه عصبی احساسی) فعال بودند. پژوهشگران مشاهده کردند که این واکنش بسیار شبیه به واکنشی است که هنگام مصرف کوکائین در مغز ایجاد می‌شود. دکتر بارتلز می‌نویسد: «بین عشق و اعتیاد همپوشانی‌هایی وجود دارد. به نظر می‌رسد که اعتیاد از بخش‌هایی از مودول‌های مرتبط با عشق در مغز سوءاستفاده می‌کند.»

با توجه به تئوری‌های تکامل، اعتقاد بر این است که احساس جذابیت بین ۶ ماه تا ۳ سال عمر دارد که زمانی کافی است برای این که مرد در کنار زن بماند

یافته‌های علمی مشخص کرده‌اند که در دوران عاشقی دوپامین، از ناقل‌های عصبی، مرکز لذت مغز را فعال می‌کند. این درست شبیه به فرایندی است که مواد اعتیادآور نظیر کوکائین، هروئین، نیکوتین، آمفتامین یا دیگر داروهای اعتیادآور ایجاد می‌کنند. این پژوهشگران همچنین با شگفتی دریافتند، هنگامی که به مادران عکس کودکانشان را نشان می‌دهند، درست همان بخش‌هایی که در مغز افراد عاشق در اسکن به رنگ روشن درآمده بود، در مغز مادران نیز روشن می‌شود. البته نتیجه این “آزمایش عشق” را نمی‌توان صد در صد پذیرفت، زیرا اگر فرد داوطلب عاشق کس دیگری باشد و به هنگام دیدن عکس معشوق به آن فرد دیگر فکر کند، درست همان بخش‌های مغزی به رنگ روشن درمی‌آید. به این ترتیب نمی‌توان نتیجه قطعی گرفت که با ام آر ای مغز می‌توان عشق دیوانه‌وار فرد به معشوق را تخمین زد. به گفته دکتر بارتلز هر چند احساس در پی فرایندهای فیزیولوژیکی به وجود می‌آید، اما این فرایندها نمی‌توانند به طور کامل عشق را تعیین کنند.هورمون‌ها، موتور عشق قوه محرک عشق را شاید به درستی بتوان هورمون‌ها دانست، هرچند که با این حال نمی‌توان به تنهایی از یک یا دو هورمون معین و تغییرات آنها سخن گفت. در ارگانیسم بدن انسان سیستم کنترل هورمونی به هم پیوسته است به طوری که هر تغییر بر روی کل سیستم تأثیر می‌گذارد. کریستوف کک، پژوهشگر آلمانی، عاشقی را یک “احساس استرس مثبت” توصیف می‌کند که در آن بیش از همه غده تیروئید و هورمون‌های جنسی و استرس دخیل هستند.

دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که احساس “عشق دیوانه‌وار” به طور میانگین تنها ۷ ماه طول می‌کشد

در موقعیت‌های اروتیک غده هیپوفیز که در زیر مغز قرار دارد، هورمونی به نام اکسی‌توسین را ترشح می‌کند که از جمله در ایجاد انقباضات رحمی، تسهیل ورود اسپرم به رحم و نیز تحریک اندام جنسی نقشی مهم ایفا می‌کند. اکسی‌توسین به هنگام ارگاسم و نیز وضع حمل باعث انقباض عضلانی می‌شود. تا کنون تحقیقات متعددی در مورد ویژگی‌های این هورمون که آن را “هورمون عشق”، “هورمون ارگاسم” یا “هورمون وفاداری” نیز می‌نامند، انجام شده است. این تحقیقات نشان داده‌اند که اکسی‌توسین موجب وابسته شدن و ایجاد احساس عشق و اعتماد میان دو نفر می‌شود و آنها را به داشتن یک رابطه مشترک با دوام و داشتن فرزند ترغیب می‌کند. یکی دیگر از هورمون‌های مطرح در زمان عاشقی، وازوپرسین است. این هورمون گردش شدیدتر خون در اندا‌م‌های جنسی را سبب می‌شود و نیز کمک می‌کند تا پس از ارگاسم فرد به خوابی عمیق فرو رود.رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر درون رنگ رخسار عاشق به خوبی از بی‌تابی درونی او خبر می‌دهد. هنگام مشاهده معشوق یا چیزی مرتبط با وی، تصویر به مغز عاشق مخابره و در آنجا آنالیز می‌شود. پس از آن مغز پیام‌هایی را به رگ‌های خونی در صورت می‌فرستد که موجب شل شدن عضلات آنها می‌شود.

به این ترتیب مویرگ‌ها منبسط شده، خون بیشتری در آنها به جریان می‌افتد و در نتیجه صورت قرمز می‌شود. عرق کردن کف دست‌ها نیز یکی دیگر از نکات جلب توجه‌کننده است. مغز پیام‌هایی را به غدد عرق به ویژه در ناحیه زیربغل و کف دست‌ها می‌فرستد تا عرق بیشتری تولید کنند. این واکنش‌ها به گفته دکتر کریستان زاندر، متخصص پوست، به هنگام تحریکات ذهنی در زمان دلباختگی متداول هستند.وقتی عشق چشم آدم را کور می‌کند این‌که قدیمی‌ها معتقد بودند، عشق انسان را کور می‌کند، ظاهرا بدون حکمت نبوده است. پژوهش‌های علمی نشان داده‌اند که عاشق شدن واقعا چشم انسان را بر کم و کاستی‌های معشوق می‌بندد. تیم پژوهشی دکتر آندریاس بارتلز دریافتند، زمانی که انسان‌ها به کسانی که عاشقشان هستند، می‌نگرند مدارهای عصبی که در حالت معمول با ارزیابی‌های انتقادی از دیگران مرتبط هستند، غیرفعال هستند.”عشق تنها سه سال طول می‌کشد” آنهایی که طعم عاشق شدن را چشیده‌اند، می‌دانند که این مرحله پر تب و تاب، مدت زمان محدودی دارد. دکتر هلن فیشر، انسان‌شناس و نژادشناس آمریکایی، که از وی به عنوان یکی از مشهورترین محققان پدیده عشق در جهان نام می‌برند، به همراه همکارانش آرتور آرون و لوسی براون، سال‌ها پیش به این نتیجه رسیدند که احساس “عشق دیوانه‌وار” به طور میانگین تنها ۷ ماه طول می‌کشد. پس از گذشت این زمان بالا و پایین رفتن‌های هورمونی آهسته کاهش می‌یابد. نتیجه آن‌که دورانی آغاز می‌شود که پیوند میان زن و مرد قوی شده و آنها وارد رابطه با یکدیگر می‌شوند. هورمون‌ها در این زمان به حد نرمال خود نرسیده‌اند اما مثل قبل نیز فعال نیستند. با توجه به تئوری‌های تکامل، اعتقاد بر این است که احساس جذابیت بین ۶ ماه تا ۳ سال عمر دارد که زمانی کافی است برای این که مرد در کنار زن بماند. این زمان لازم است تا زن بتواند باردار شده، وضع حمل کرده و نیازهای اولیه نوزاد را برآورده کند. عشق آمیزه‌ای از عملکرد ناقلان عصبی، هورمون‌ها، رفتار و تجربه است. دکتر بارتلز تأکید می‌کند که تنها اقلیت کوچکی از انسان‌ها برای تمام عمر در کنار شریک زندگی‌شان باقی می‌مانند. این عصب‌شناس کالج دانشگاهی لندن هیچ دستور‌العمل خاص علمی را برای طولانی‌تر کردن تاریخ مصرف عشق نمی‌شناسد.

در تازه‌های پزشکی هفته مرروی داریم بر این عنوان‌ها: روز جهانی شستشوی دست. چه کسانی نباید واکسن آنفلوآنزا دریافت کنند، حقایقی در باره پنومونی ریه و این پرسش که آیا «هورمون عشق» کلید درمان کووید ۱۹ است؟

© 2021 Deutsche Welle |
حریم خصوصی کاربران |
شناسنامه |
تماس
| نسخه موبایل

عشق و عاشقی زیر سر مغز است و قلب بیچاره تنها مقصر نیست . حتما شما هم با شنیدن این جمله تعجب میکنید اما واقعیت امر نشان میدهد که ایجاد پدیده عشق از مغز نشات میگیرد. بدن ما هورمون عشق را زمانی که عاشق هستیم به میزان زیادی ترشح می کند. احساس خلسه ی عاشقانه ای که در زمان عاشقی تجربه می کنیم، تا حد زیادی تحت تاثیر این هورمون می باشد . تاثیر بالا رفتن میزان این هورمون بی شباهت به اثرات بعضی مواد مخدر و ورزش های سنگین نیست .

بدن ما هورمون عشق را زمانی که عاشق هستیم به میزان زیادی ترشح می کند. احساس خلسه ی عاشقانه ای که در زمان عاشقی تجربه می کنیم، تا حد زیادی تحت تاثیر این هورمون می باشد.در رابطه ی عاشقانه بالا بودن میزان هورمون عشق در هر دو طرف باعث می شود که بتوانند شب های متوالی تا صبح بیدار بمانند حرف بزنند و با هم عشقبازی کنند . این ماده از خانواده ی آمفتامین است .کمبود این هورمون یکی از نشانه های افسردگی است .

اثر دیگر این هورمون آزاد کردن دپامین می باشد. یکی از عملکردهای دپامین در ما، افزایش رفتارهایی است که برای ما لذت و رضایت به همراه می آورد . زمانی که از انجام کاری به ما احساس خوشحالی دست می دهد، دپامین با انتقال این احساس شادی به مغز، ما را به تکرار آن عمل ترغیب می کند . به همین دلیل است که دو فرد وقتی عاشق یکدیگر هستند می توانند ده ها بار در روز به هم تلفن کنند و ساعت های متوالی با هم بمانند .

برخلاف باور بسیاری از ما که کار عشق مربوط به دل است، آنچه برای عشق و عاشقی و عاشقانه ها می گذرد در مغز اتفاق می افتد و ترشح هورمون های مختلفی که فرمان شان را مغز به عنوان راهبر و فرمانده جسم و جان صادر می کند. یک دکتر در این گفتگو تمام جنبه های علمی عشق از نظرگاه روانشناسی، جامعه شناسی، زیستی و … را به شکل مفصل بررسی کرده تا برخلاف نظر شهریار که:«با آب عقل آتش عشق به یک جو نمی رود». تمام آتش افروزی های عاشقانه و احساسی زیر سر عقل و مغز است. مغز است که فرمان می دهد جایی ضربان قلب تان فراتر از تصور بزند و جایی به آرامش و خلسه ای عاشقانه برسید که پیش از آن تجربه اش نکرده اید.

قلب چگونه عاشق میشود

با ما، و تمام یافته های علمی در مورد پر بحث ترین مضمون دنیا یعنی عشق همراه باشید تا باور کنید که علم نه تنها ذرات اتم که دلایل عشق را هم می تواند بشکافد.

می خواهیم در مورد عشق که مفهومی انتزاعی بین انسان ها با خود و دیگران است، صحبت کنیم. در ابتدا باید یادآوری کنم در این مطلب منظور من از عشق، مهر اصیل که دوست داشتنی پخته و هدایت شده توسط بالغ و ناشی از تفکر و تعمق و همچنین از تجربه زیستی عشق ورزانه نیست، بلکه منظور من در این گفتگو، عشق در یک نگاه و اتفاقاتی است که باعث می شود دو نفر در درجه اول عاشق هم شوند و بعد فکر کنند که آیا آن را به مهر اصیل برسانند یا نه.اگر بخواهیم به مفهوم عشق دقیق نگاه کنیم، چه بهتر که ببینیم از نظر زیست شناسی چه اتفاقی در مغز عاشق می افتد که نسبت به دیگری، مفهومی یا چیزی، احساس عاشقی می کند.از نگاه زیست شناسی نوع انسان نیاز دارد عاشق شود چون بچه انسان موجودی است نابالغ و زودرس که نیاز به پدر و مادر و کسی دارد که از او محافظت کند تا زنده بماند. برای این منظور کششی بین زوج اولیه (بشر بدوی) ایجاد می شود تا بخواهند در کنار هم باقی بمانند و این باقی ماندن به تکامل و رشد بچه آنها که امتداد ژنتیکی آنهاست ختم شود و بتوانند خط نسلی خود را ادامه دهند. به عبارت دیگر اگر ما بچه لاک پشت بودیم و در بدو تولد جهت بقای خود استقلال داشتیم، نیازی نبود که عاشق شویم. در آن صورت ما به دنیا می آمدیم، پدر و مادری که برای ما ذخیره ژنتیکی خود را گذاشته بودند، وظیفه خود را انجام داده بودند و دیگر مسئولیتی در قبال ما نداشتند و ما می توانستیم مستقل جهت ادامه زندگی پیش برویم ولی از آنجایی که نوع انسان، اندازه سر بچه، لگن گونه انسانی و متابولیسم پایه اجازه نمی دهد مادر و جنین بیش از نه ماه در کنار هم باشند، ما زودرس به دنیا می آییم تا بتوانیم از کانال رحمی عبور کنیم و در عین حال متابولیسم توده مادر و جنین را تاب بیاوریم و چون زودرس به دنیا آمدیم نیاز به محافظ و مراقب داریم و نمی توانیم به تنهایی بقا حاصل کنیم.یک کره اسب یک روز پس از تولد می تواند برای شیر خوردن اقدام کند. لاک پشت یا بچه ماهی بدون مادر هم می توانند به زندگی ادامه دهد، ولی نوع انسان همچون جوجه ها نیاز به مراقبت دارد. به این منظور مادر باید وجود داشته باشد تا از بچه مراقبت کند و از آنجایی که زایمان و پرستاری از بچه عملکردی است وقت گیر که شاید مادر نتواند به تنهایی جهت بقای خودش (در بشر اولیه) اقدام کند، نیاز به یک یار پیدا می کند تا به او کمک کند و او در حمایت و مراقبت از نوزادش بتواند خط ژنتیکی خود و همسرش را ممتد کند. به این دلیل در نوع انسان عشق به وجود می آید. شاید خوانندگان عزیز انتظار داشته باشند که عشق را رویکردی فراانسانی، والا و ارزش زندگی بدانند که از نگاه دیگری می توانیم آن را والا و ارزشمند هم بدانیم ولی از نگاه زیستی، نوع نگاه به عشق متفاوت است.

محققان تحقیقی انجام داده اند تا دریابند در مغز عاشق چه می گذرد و برای آن مراحلی را در نظر گرفتند. هلن فیشر که انسان شناس تکاملی است به موضوع نگاه دقیقی داشته و عشق را در سه مرحله تقسیم بندی کرده است؛ مرحله اول جذب شدن (Attraction) به هم. در این مرحله ما و معشوق چنان به هم جذب می شویم که بخش مهمی از انرژی و ساخت زمان مان نسبت به هم یا حداقل در مفهوم با هم است. بعد از آن مرحله الحاق و الصاق (Attachment and bonding) به هم است که در این مرحله دو نفر تمایل پیدا می کنند در کنار هم باشند و رابطه را شروع می کنند و در این رابطه با هم مفهوم عشق را تجربه می کنند.مرحله سوم صمیمیت و تعهد (Intimacy and commitment) است. در هر یک از این مراحل در مغز ما با توجه به ناقلان عصبی اتفاقاتی می افتد که باعث می شود ما احساس عاشقی کنیم.در تحقیق گسترده ای که در سوئد انجام شد به این نتیجه رسیدند که بین مغز عاشق و مغز فرد معتاد شباهت هایی وجود دارد و این شباهت ها را مورد سنجش قرار دادند و بدین ترتیب الگوی ثابتی پیدا کردند. در هر دوی این افراد یعنی فرد عاشق و فرد معتاد، تمایل زیادی به آنچه که به آن وابستگی وجود دارد، دیده می شود. آنچه که به آن عاشق یا معتادیم ما را به این سمت می برد که بخواهیم آن را برای خودمان تکرار کنیم. اسم یا بوی آن یا نزدیکی به آن، برایمان هیجان دارد و میل به تکرار، در ما رفتار ایجاد می کند که این رفتار در فرد معتاد رفتارهایی مربوط به اعتیاد و در فرد عاشق انواع عاشقی کردن هاست.در مرحله یک، ما جذب کسی می شویم که ویژگی هایی دارد که منابع ناخودآگاه ما را تحریک کرده اند و عوامل زیستی هم در کنار آن وجود دارد که ما شاید در سطح خودآگاه مان آنها را تجربه نمی کنیم.

وقتی دو نفر همدیگر را می بینند، غیر از جنبه زیستی، چیزی در سطح ناخودآگاه آنها رخ می دهد که به آن انتقال (Transference) می گویند. این انتقال می تواند بازنمایی جنبه هایی از ناخودآگاه فرد در ارتباط با افراد مهم زمان بچگی باشد. برای مثال در ارتباط با مادر، چهره او، فرم ابرو، رنگ چشم، قد، مدل مو، حالت چهره پدر و … است که بدون اینکه فرد خودش بداند، روی فرد اکنون و اینجا انتقال پیدا می کند. انواع انتقال هایی که عشق در یک نگاه را ایجاد می کنند از این قرارند:انتقال ایده آل نمایانه، انتقال فیزیکی، انتقال رمانتیک، انتقال هیجانی، انتقال دوقلونمایی.انتقال لزوما جنبه فیزیکی و قیافه ای ندارد، می تواند انتقال شناختی باشد. برای مثال برداشتی که فرد از مادر امنش داشته و رفتارهای او بر دختری در اکنون و اینجا که جنبه هایی را نشان می دهد که شبیه او هستند و بدون اینکه بفهمد انتقال صورت می گیرد. انتقال می تواند حتی انتقال ایده آل نمایانه باشد، نه آنچه که واقعا در ارتباط با پدر و مادر داشته است بلکه ایده آلی از پدر و مادرگری که دوست داشته، به عنوان خود ایده آلی در ارتباط در ناخودآگاهش نگه داشته و طی فرآیند انتقال نمایانه روی فرد منعکس کرده و عاشق ایده آلی شده که آرزوی آمیختن و هم بودی با او را در زمان کودکی داشته یا در سطح ناخودآگاهش نگه داشته است.می تواند انتقال دوقلونمایانه باشد. در طی این انتقال ما گمان می کنیم خیلی شبیه هم هستیم و نوعی عشق به خود، پذیرش خود و امنیت با خود در رابطه منعکس می شود و فکر می کنیم طرف مقابل آنقدر شبیه ما هست که مورد عشق ما قرار بگیرد و یک روح در دو بدن و سیبی از وسط نصف شده و چنین هذیان های عاشقانه ای را حاصل می کند. می تواند انتقال رمانتیک و عاشقانه باشد. قصه های عاشقانه ای که در سطح ناخودآگاه داشتیم و در کودکی به آن فکر کردیم بر فردی در اکنون و اینجا منتقل می کنیم. می تواند انتقال هیجانی باشد. یعنی آنچه که در زمان های قبل تر برای ما جنبه هیجانی داشته بر اکنون و اینجای ما منعکس می شود و ما به سمت او حرکت می کنیم؛ بنابراین شروع عشق در یک نگاه پدیده انتقال است.

یکی از دلایلی که باعث می شود دو نفر به هم نزدیک شوند، پدیده زیبایی است به نام «بو». ما می بینیم که جانداران چطور بوهای خاصی را که وابسته به جنسیت هستند، ترشح می کنند؛ برای مثال یک بید نر می تواند از کیلومترها دورتر بوی بید ماده را دنبال کند و به آن برسد و جفت گیری کند. او رفتار یک بید عاشق را نشان می دهد، یا می بینیم که چطور اسب ها در بهار با بلند شدن طول روز، بوهایی را از خودشان ترشح می کنند و در عین حال رفتارهایی عاشقانه از خود نشان می دهند که در نهایت به جفت گیری ختم می شود. می بینیم که چطور در پستانداران رده پایین همین بو موجب می شود قلمرو تعیین شود. این بود می تواند بوی بدن آن حیوان یا بوی ادرار آن باشد تا قلمرویی ایجاد شود و حیوان در آن قلمرو زوج خودش را قرار دهد و جفت گیری کند و رفتاری نشان دهد که همان رفتار عاشقی است، رفتاری که به جفت گیری ختم می شود.در حشرات و بسیاری از پستانداران این بوها همچنان وجود دارند و عملکرد زیستی، جنسیتی، تولید مثلی و رفتارهای تولید مثل که می توانیم آنها را به عشق تفسیر کنیم دیده می شود.

در مورد انسان پیاز بویایی همچنان فعال است اگرچه بخشی از بینی که قرار است این بوها را تجربه کند، ضعیف شده است، اما همچنان وجود دارد. کمد دیواری اتاق مادر شما علی رغم اینکه به لباسش عطر می زند همچنان بوی او را می دهد. هر فردی بوی مخصوص خودش را دارد و این بوها در تماس نزدیک و عاشقانه از اولین جرقه هایی است که بین دو نفر موجب شروع اتفاقات فیزیولوژیک و عشق می شود. در واقع ما انسان ها امروزه عطر و ادکلن را جایگزین بو کرده ایم.

رفتارهای ما شامل رفتارهای کلامی و غیرکلامی هستند و مهمترین بخش رفتار غیرکلامی است که 57 درصد زبان بدن است و 35 درصد رفتار کلامی و لحن صدا است و فقط 8 درصد محتوای کلام است. زبان بدن تا یک میلیون ریزبیان در هر لحظه از رابطه بین دو نفر مخابره می کند. بنابراین زبان بدن، استایل و چگونگی نشستن و راه رفتن، ایستادن و ریزبیان های زبان بدن اساسی هستند که ارتباط را تحت تاثیر قرار می دهند.

بعد از اینکه ارتباط شکل گرفت و فرد عاشق شد، در مرحله جذابیت ناقلان عصبی در مغز فرد شروع به تغییر می کنند. از مهمترین ناقل های عصبی «اپی نفرین» (Epinephrine) و «نور اپی نفرین» (Norepinephrine) هستند. اپی نفرین یا آدرنالین (Adrenaline) همان هورمونی است که باعث می شود ضربان قلب مان بالا برود، سوخت و ساز بدن مان بیشتر و خواب ما کمتر شود و هوشیارتر باشیم.در نشانگان فرار یا جنگ وقتی کسی با تهدیدی ناگهانی روبرو می شود، جهت تجهیز بدن و مقابله با آن تهدید از غده فوق کلیوی آدرنالین ترشح می شود و باعث می شود فرد به خودش بیاید، جریان خونش بیشتر شود و برای نجات خودش اقدامی کند.در مغز عاشق نیز اپی نفرین و نوراپی نفرین ترشح می شوند. عاشق حواسش به معشوق جلب می شود تا او را بیابد و در اختیار خودش بگیرد، سوخت و سازش بیشتر می شود و خوابش کمتر می شود. ما می بینیم که دوپامین (Dopamin) ترشح می شود، (دوپامین در مرحله الحاق و الصاق به هم به بالاترین میزان ترشح می رسد) که موجب می شود فرد احساس رخوت و سستی کند.دوپامین در موارد مختلفی در مغز زیاد ترشح می شود؛ مثلا در وسواس می بینیم که سیکل «دوپامینرژیک» فعال است. برای همین است که فرد نسبت به کار یا موضوعی که روی آن وسواس دارد، میل به تکرار دارد.در رفتارهایی مانند شستن مدام دست ها، چک کردم مدام درها، جمع کردن اعداد با هم، چک کردن موبایل همسر و … می بینیم که میل به تکرار وجود دارد و یکی از دلایل عمده آن دوپامین است.داروهای ضد وسواس روی سیکل دوپامینرژیک تاثیر می گذارند. در فرد عاشق هم دوپامین ترشح می شود که میل به تکرار و نزدیکی به موضوع عاشقی را در فرد ایجاد می کند. از سوی دیگر درون ذهن فرد «فنیل اتیل آمین» (Phenylethylamine) ترشح می شود. فنیل اتیل آمین یک ناقل عصبی است که در طبیعت فقط و فقط در کاکائو وجود دارد. برای همین است که عشاق میل به خوردن شکلات بیشتری دارند یا به هم شکلات هدیه می دهند.فنیل اتیل آمین میل به تکرار موضوع عشق را در فرد ایجاد می کند. همچنین اندکی «اکسی توسین» (Oxytocin) در خانم ها و «وازروپرسین» (Vasopressin) در آقایان در مغز ترشح می شود، که ناقل های عصبی با کارکردهای متفاوت هستند. اکسی توسین همان هورمونی که هنگام زایمان ترشح می شود و باعث می شود اندومتر رحم منقبض شود و بچه بیرون بیاید، هورمونی است که وقتی مادر به فرزندش شیر می دهد، ترشح می شود و موجب می شود عضلات صاف غدد شیری منقبض شوند. اکسی توسین امید را هم بیشتر می کند. در تحقیقی دیده شد که در دو گروه در بازی که باید به همبازی خود اعتماد می کردند، گروهی که اکسی توسین دریافت کردند، دو یار همبازی به طرز معنی داری بیشتر به همبازی خود اعتماد می کردند. برای همین است که وقتی عاشق می شوید در ابتدای امر به او اعتماد می کنید؛ چون درون مغزتان اکسی توسین ترشح شده و به همین دلیل است که امید به زندگی در شما بالا می رود.یک مادر بعد از زایمان و شیر دادن به نوزادش در عین ح-ال که سختی زیادی تحمل می کند اما امید به زندگی بالایی دارد و اعتماد در او بیشتر می شود. این هورمون ها همه در مرحله یک بالا می روند. در مرحله دو یعنی اتحاد و الصاق، میزان هورمون های دوپامین و اکسی توسین بسیار بالا می رود. یکی از دلایلی که اکسی توسین بالا می رود، ایجاد رابطه جنسی، ارگاسم و رسیدن به اوج لذت جنسی است. اگر زن و شوهری با هم ارتباط جنسی داشته باشند و اوج لذت جنسی را تجربه کنند، در مغزشان اکسی توسین ترشح می شود و برای همین است که به هم معتمدتر هستند و به ادامه رابطه شان امید دارند؛ اما زوجی که بنا به اختلالات جنسی نمی توانند به ارگاسم برسند، بهانه جویی، ناامیدی و عدم اعتماد در آنها رشد می کند. پس می بینیم که اکسی توسین چقدر نقش مهمی در اتحاد و الصاق زوجین به هم ایفا می کند. همانطور که نقش آن را در وسواس نیز می بینیم.تحقیقات نشان می دهند اگر فرد ارتباط خود با معشوقش را به سطح شناختی نیاورد و فقط بخواهد عشق زیستی را تجربه کند، بعد از سه سال رابطه اش به پایان می رسد؛ چون این هورمون ها سه تا چهار سال در مغز افراد بالا باقی می مانند و بعد از آن میزان آنها دوباره پایین می آید و به همین دلیل است که بیشتر جدایی ها و طلاق ها بعد از این مدت رخ می دهند. بعد از این مدت دیگر دو نفر نمی توانند صرفا به دلایل زیستی کنار هم بمانند.در ابتدای مطلب گفتیم که نوزاد انسان نیاز به پدر و مادری دارد که از او مراقبت کنند و این پدر و مادر باید دلیلی داشته باشند که کنار هم باقی بمانند و به همین دلیل پدیده عشق به وجود می آید. اگر بشر بدوی را فرض کنید، می بینید که بچه سه یا چهار ساله دیگر می توانست از عهده زندگی خودش برآید و نیازی نبود که عشاق کنار هم باقی بمانندو او تنها با یکی از والدینش نیز می توانست بقا حاصل کند.

بعد از اینکه هورمون ها پایین آمدند، ما باید خودمان با آگاهی، شناخت و تمرکز روی رابطه، آن را به مرحله سوم که صمیمیت و تعهد است برسانیم. در غیر این صورت در ابتدا طلاق جنسی و بعد طلاق عاطفی و بعد از آن طلاق قانونی رخ می دهد. برای رفتن به مرحله سوم دیگر سطح شناختی و کورتکس مغز عمل می کند، نه لزوما سطح هیجانی و ساب کورتیکال یعنی زیرقشری مغز. اینکه دو نفر چقدر با هم خاطرات مشترک دارند، پدیده ای به نام قدمت یک رابطه، پدیده دیگری به نام پیر شدن و از دست دادن جذابیت ها و کم شدن شانس جفت گزینی به طور واقعی موجب می شوند که دو نفر بخواهند همدیگر با بازشناسی کنند. طی این بازشناسی حالا دیگر فقط مفهوم زیستی آنها را کنار هم قرار نمی دهد بلکه مفهوم عاطفی و روانی که دیگر پخته شده موجب می شود آنها به سمت مهر اصیل و واقعی بروند و تجربه از هم بودی انسانی را که عشق نام دارد کنار خود داشته باشند.

در واقع عشق چیزی نیست جز ارضای نیاز و بستگی دارد که ببینیم نیاز ما چیست. اگر این نیاز صرفا فیزیولوژیک باشد ما عشق شهوانی را خواهیم داشت. اگر نیاز ما صرفا داشتن سرپناه و حمایت و مراقبت باشد، ما عشق کودکانه را خواهیم داشت و به والد مراقب نیاز داریم، نه معشوقی پخته. پس اگر به هرم مزلو و سلسله مراتب انسانی نگاه کنیم، می بینیم که ما در هر پله ای می توانیم عاشق شویم. در پله اول به دلیل نیازهای فیزیولوژیک، در پله دوم به دلیل امنیت و حمایت و پله سوم به دلیل تعلق، پله چهارم عزت نفس و پله پنجم شناخت؛ یعنی چقدر در پی درک مشترک دنیا و اصل زیبایی شناسی هستیم. در چهار پله اول نیازهای کمبود را داریم، برای همین عشق در این مراحل چندان عشق والایی نیست اما وقتی انسان فرارونده را در انتهای هرم مزلو می بینیم، نیازهای شدن را می بینیم که این نیازهای شدنی آنقدر فرارونده هستند که دیگر کسی ما را از ترس نهمی رهاند، بلکه کسی سراغ مان می آید که ما با هم بودی کنار هم و تجربه عشق را داشته باشیم و آنجاست که عشق اصیل ایجاد می شود و هر دو نفر در عین تجربه استقلال شان، با هم بودن را یاد می گیرند و با هم زندگی می کنند.پس عشق پخته، عشقی است که فرد به آن زمان داده، در این زمان طرف مقابلش را شناخته، قدمت میل به تکرار در او ایجاد کرده و توانسته است از منظر ساختار نورولوژیک در هماهنگی بین سمت راست مغز یعنی مغز شناختی و بخش های زیرین مغز تعادلی برقرار کند و معشوق را در کنار خود نگه دارد تا از هم لذت ببرند.خواننده عزیزی که عاشق است و عشق خود را مقدس می داند، شاید با خواندن این مطلب دچار سوءتفاهم شود و فکر کند که عشق فقط برای ارضای نیازها یا شرایط فیزیولوژیک یا انتقال ناخودآگاه ایجاد می شود و به همین دلیل دچار ناکامی شود. به یاد داشته باشید پدیده عشق بسیار زیبا و باارزش است، اما هر آنچه که باارزش است، در مغز ما تحت تاثر عوامل «نیروالکتروکمیکال» شکل می گیرد. یعنی عصبی، الکتریکی و شیمیایی. نگاه ما به عشق در این مطلب از این جنبه است و آنچه در این فرصت در مورد عشق گفتیم تنها از جنبه علمی و زیستی بود.

 

چاپ

فرق نمی‌کند که به کی عشق می‌ورزید؛ پدر، مادر، همسر، خواهر، برادر یا هم معشوق. عاشق بودن و عشق ورزیدن تاثیرات سلامت بخش بر اعضا به ویژه بالای سلامت قلب دارد.

تحقیقات نشان داده است که بدن افراد عاشق هورمون‌های مسرت بخش را تولید می‌کند که این هورمون‌ها بر تمام اعضا تاثیر مثبت و گوارا برجا می‌گذارد.

با دیدن عزیزان نزدیک به دل یا هم دلداده‌گان هورمون هایی مثل دوپامین، ادرنالین و ناراپینفرین در بدن تولید می‌شود که در اثر آن ضربان قلب شدید می‌شود.

تشدید موقت ضربان قلب یا به اصطلاح دلدادگان “تپیدن دل” سبب می‌شود که قلب قویتر و تندتر بتپد و خون را به گونۀ موثرتر به بدن انتقال دهد.

قلب چگونه عاشق میشود

یافته‌های تحقیقی که در ژورنال صحت روانی ایالات متحده چاپ شده است، نشان داده است که در آغوش کشیدن و سپری کردن وقت با عزیزان و دلباختگان، سبب کاهش فشار خون می‌شود. کاهش فشار خون خود سبب تشدید حرکات قلب می شود.

دانشمندان در پوهنتون کارولینای شمالی امریکا نیز پس از تحقیقات پی بردند که مصاحبت و هم نشینی عاشقان با هم، سبب تولید هورمون اوکسیتوسین در بدن می‌شود.

هورمون اوکسیتوسین سبب احساس خوشی شده و سطح هورمون‌هایی را که سبب افسردگی، اضطراب و استرس می شود، کاهش می‌دهد.

دو اثر که در ژورنال تحقیقی ارتباط بشری نشر شده است، عشق ورزی را دلیل کاهش کولسترول خون عنوان کرده است. کاهش کولسترول خون سبب سلامت قلب و رگ‌ها شده و به گونۀ ویژه از بندش رگ‌های قلب جلوگیری می‌کند.

یافته های تحقیق دیگر در ژورنال طبی سایکالوژی نشان داده است که دست به دست هم دادن دلدادگان، تاثیرات آرامش بخش و ضد اضطرابی دارد.

تشویش و اضطراب بیش از حد سبب بلند رفتن فشار خون و ازدیاد حرکات قلب شده و در نهایت منجر به آسیب قلب خواهد شد.

با اینهمه تاثیرات مثبت عشق ورزیدن و محبت کردن، شاید کمتر کسی باشد که توسل به آن را بر نگزیند.

اخبار جهان

هم‌رسانی این مطلب:

از نظر دانشمندان عاشق شدن تحولی بیولوژیک است و نتیجۀ تماس چشم‌ها، شنیدن صدا، استشمام بو و فعالیت‌های هورمونی و از نظر روانپزشکان، یک «جور شدن» ناخودآگاه.

اما با عاشق شدن، چه اتفاقاتی در بدن می‌افتد؟

در کسری از ثانیه، تیر عشق به سمت شما رها می‌شود اما این تیر برخلاف تصورها مغز را هدف می‌گیرد و نه قلب شما را.

قلب چگونه عاشق میشود

عشق چهار منطقه از مغز را فعال می‌کند: دو نقطه در کورتکس مغز در یکی از تکامل یافته‌ترین مناطق مغز، دو نقطۀ دیگر در بخش‌هایی کمتر تکامل یافته. فعال شدن این چهار نقطه باعث ایجاد احساس وابستگی می‌شود.

اینگونه است که پس از عاشق شدن، احساس شادی و سرخوشی می‌کنیم زیرا مولکول‌های شیمیایی سرخوشی که در واقع دوپامین، اکسیتوسین، آدرنالین و وازوپرسین هستند آزاد می‌شوند؛ مولکولهایی که حسی شبیه مصرف کوکائین را به انسان می‌دهند.

اینجاست که میل به بوسیدن زنده می‌شود. خود بوسیدن هم، علاوه بر اینکه حس آرامش می‌دهد، باز مواد شیمیایی جدیدی را آزاد می‌کند.

برای آمیزش و تولید مثل نیز سه اتفاق در بدن روی می‌دهد و باز در این بخش، سه سیستم مغزی نقش مهمی ایفا می‌کنند:

اولین اتفاق، ایجاد میل جنسی است که با ترشح تستوسترون مشهور به هرمون مردانه ایجاد می‌شود. البته این هورمون هم در بدن زنان ترشح می‌شود و هم مردان.

دوم؛ ایجاد عشقی پر شور و حرارت و وسواس‌گونه است که باعث تمرکز بر یک فرد خاص می‌شود. این کار هم نتیجۀ افزایش سطح دوپامین است.

و سوم دلبستگی که باعث می‌شود یک زوج در کنار یکدیگر باقی بمانند. این هم نتیجۀ بالا رفتن سطح هورمون اکسیتوسین در بدن است؛ هورمونی که در خلق رابطه‌ای عاشقانه، لذت جنسی و خلق رفتارهای مادرانه نقش مهمی دارد.

بیش از ۹۰ درصد انسانها عمل بوسیدن را انجام می‌دهند. این رفتار در میان دیگر پستانداران هم دیده می‌شود از جمله شامپانزه ها، روباه‌ها و تمام حیواناتی که عشق خود را با لیسیدن نشان می‌دهند.

هم‌رسانی این مطلب:

قلب چگونه عاشق میشود
قلب چگونه عاشق میشود
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *