چطور احساسات خود را بیان کنیم

 
helpkade
چطور احساسات خود را بیان کنیم
چطور احساسات خود را بیان کنیم

چگونگی بیان احساسات

اینکه حرف دل، تفکرات، نیازها، خواسته‌ها و احساسات خود را بگوییم، به‌خودی‌خود اصلاً چیز بدی نیست و اتفاقاً بسیار هم خوب است و هرچه در دنیا جلوتر آمده‌ایم این موضوع تحت عنوان «صراحت» بیشتر و بهتر رشد کرده است. اما نحوه بیان احساسات خیلی مهم و تأثیرگذار است. صراحت داشتن به‌ظاهر عالی است ولی همیشه هم در شرایط واقعی کارایی ندارد و اگر بد به‌کاربرده شود معمولاً طرف مقابل به احساسات یا نظرات شما گوش نمی‌دهد. پس چگونگی انجام آن اهمیت زیادی دارد.

چگونه احساساتتان را به‌گونه‌ای ابراز کنید که دیگران به شما گوش دهند؟ بگذارید با مثالی توضیح دهم. این دو جمله را در نظر بگیرید:

۱- «ناراحت هستم»
۲- «تو مرا ناراحت کرده‌ای»

این‌ها دو نوع کلی از بیان احساسات و نظرات هستند. یک مدل با ضمیر «من» و یک مدل با ضمیر «تو».چطور احساسات خود را بیان کنیم

چنانچه حدس می‌زنید که جملات با ضمیر «من» نحوه درست بیان هستند کاملاً درست حدس زده‌اید. جملات «تو» سرزنشگرند و باعث می‌شوند دیگران حالت تدافعی بگیرند. اما در جملات «من»، شما در عین اینکه فکر و احساس خود را به دیگران منتقل می‌کنید مالکیت آن را نیز می‌پذیرید. مثلاً:

«راستش را بخواهی حس می‌کنم مؤاخذه شده‌ام» یا «امیدی ندارم» یا «احساس تحقیر شدن می‌کنم» یا «الآن احساس ناراحتی می‌کنم» و… همان‌طور که مشاهده می‌کنید این‌گونه جملات بسیار ساده‌اند. ولی در شرایط واقعی به‌دقت زیادی نیاز دارید.

فرض کنید دوستتان به شما می‌گوید: «تو خیلی لجبازی! همیشه فکر می‌کنی حق با توست!» کدام‌یک از جملات زیر جمله درستی با مضمون «احساس می‌کنم که …» است؟

چهار پاسخ اول شاید در ظاهر جمله «احساس می‌کنم که…» به نظر بیایند اما این‌گونه نیست و جملات با ضمیر «تو» به‌حساب می‌آیند. آن‌ها به‌جای توصیف احساس شما، رفتار بد طرف مقابل را نشان می‌دهند. فقط در جمله آخر شما بدون حمله به روبرویی احساسات خود را بی‌پرده بیان می‌کنید. نکته مهم این است که درنهایت باید واژه «تو» در ظاهر و باطن جمله ما نباشد.

البته با این روش هم ممکن است گاهی دیگران حالت تدافعی به خود بگیرند که در این موقع باید بدانید یا جمله شما بیش‌ازحد قوی بوده یا روبرویی خیلی زودرنج است و در این حالت باید سریع از مهارت‌های شنیداری استفاده کنید چون طرف مقابلتان هنوز آمادگی شنیدن صحبت‌های شمارا ندارد.

شاید همه هم‌عقیده باشند که باید احساسات خود را مستقیم و بی‌پرده بیان کنند، اما بیشتر افراد بنا به دلایلی متعدد، هنگام مشاجره در شرایط واقعی از عبارت «احساس می‌کنم که…» استفاده نمی‌کنند. شاید در آن لحظه حس می‌کنند درست نیست احساساتشان را بیان کنند یا شاید نگران باشند مبادا احمق یا احساساتی به نظر برسند.
این نگرانی تا حدی طبیعی است و نحوه بیان احساسات در شرایط مختلف متفاوت است. در شرایط کاری برای بیان احساسات از کلمات ملایم‌تری استفاده کنید. مثلاً اگر با یکی از همکارانتان اختلاف پیداکرده‌اید به‌جای آنکه بگویید احساس ناراحتی، تنفر و عصبانیت می‌کنید از کلماتی مانند ناآرامی و پریشانی استفاده کنید.

برعکس روابط کاری که گفتیم ملایم‌تر ابراز احساس کنید، در مواجهه با همسر یا فرزند یا دوست صمیمی خود صمیمانه‌تر و روراست‌تر باشید. برخی افراد ازاین‌رو از بیان احساسات خود امتناع می‌کنند که الگوی ذهنی غلطی درباره ذهن‌خوانی دارند! شاید این موضوع برای شما هم پیش‌آمده باشد و البته متأسفانه موضوعی فراگیر است.
شاید با خود بگویید اگر کسی به‌راستی عاشق و علاقه‌مند به من باشد و واقعاً به من اهمیت بدهد، می‌داند که من چه می‌خواهم و چه حسی دارم و نیاز نیست به او بگویم.
این عقیده خیلی جذاب و رمانتیک است و به‌ظاهر خیلی افراد آن را قبول دارند. اما بیشتر در دنیای رمان‌ها و فیلم‌های سینمایی تخیلی کاربرد دارد! تنها در دنیای ایده‌آل و فانتزی است که نیاز نداریم به دیگران بگوییم چه می‌خواهیم و چه حسی داریم چون آن‌ها به‌قدری حساس‌اند که خودشان این را می‌دانند!
اما به خاطر بسپارید در دنیای واقعی دیگران نمی‌توانند به شما بگویند چه احساسی دارید و چه فکر می‌کنید. هرچقدر هم عاشق شما باشند. این ایده شاید در مقایسه با فیلم‌های عاشقانه چندان جذاب و رمانتیک نباشد اما بهتر از این است که منتظر بمانید تا دیگران فکر شما را بخوانند!

 بیان عصبانیت و برخی احساسات منفی گاهی برایمان واقعاً سخت است و یا به‌نوعی از بیان آن‌ها ترس داریم. این مسئله می‌تواند دلایل زیادی داشته باشد مانند اینکه از بچگی به ما گفته باشند که «اگر به‌راستی کسی را دوست داشته باشیم نباید هرگز با او مشاجره یا دعوا کنیم»! این مدل‌های ذهنی شاید جذاب به نظر برسند ولی در دنیای واقعی کاربردی ندارند.
کارل یونگ روان‌شناس معروف برای همه ما دو بُعد مثبت و منفی قائل است. او می‌گوید ما یک بعد تاریک و بُعدی دوست‌داشتنی داریم و اصولاً برای سلامتی روانی هر دو لازم هستند، ولی برای ما سخت است بپذیریم انگیزه‌های خودخواهانه یا کینه‌توزانه هم داریم و به خاطر همین اکثراً بُعد تاریک خود را مخفی نگه می‌داریم. درواقع هرچه بیشتر آن را پنهان یا سرکوب کنیم قدرتمندتر و تشنه‌تر می‌شود.
اما داشتن احساسات منفی کاملاً طبیعی و نرمال است و هرچقدر هم که تلاش کنید نباید انتظار داشته باشید این احساسات از شما دور شود. همه ما گاهی ناامید، ناراحت و یا عصبانی می‌شویم و بهتر است به‌جای سرکوب احساسمان یا حمله کردن و خشونت فیزیکی، آن را درست بیان و ابراز کنیم. یعنی به شیوه‌ای محترمانه و آن‌هم پس از استفاده از مهارت‌های شنیداری. یعنی اول به دیگران گوش دهید تا آن‌ها هم حاضر باشند به شما گوش دهند.

 

خیلی مطلب جالبی بود ازتون ممنونم

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تمامی حقوق مادی و معنوی برای این سایت برای ارتباط سبز به مدیریت مرتضی رجب‌نیا محفوظ است.

جعبه ابزار ذهنی


تست نیازهای اساسی گلاسر


تست هوش و استعدادیابی گاردنر

تست هوش وکسلر بزرگسالان، معرفی، تاریخچه و کاربردها

اکثر مردم از نظر احساسی دچار مشکل هستند. برخی افراد نمی دانند چگونه احساسات خود را ابراز کنند. ابراز احساسات اشتباه می تواند ما را خسته، گیج و تنها کند. اکثر مردم نمی توانند احساس یا هیجان خود را توصیف کنند، چه رسد به اینکه احساسات را به صورت سالم ابراز کنند.چطور احساسات خود را بیان کنیم

برخی از مطالعات می گویند در بیان احساسات صریح باشید (یعنی به همان شکلی که احساس می کنید بیان کنید). برخی دیگر می گویند سازگار و متفکر باشید و مراقب واکنش خود باشید. واقعیت این است که ما هیچگاه قبل از ابراز احساسات وقت نمی گذاریم نوع احساسات خود را تجزیه و تحلیل کنیم.

به عنوان مثال، غم و اندوه معنای گسترده و عمیقی دارد. وقتی غمگین هستید، خوشحال نیستید یا اوضاع مطابق انتظار شما نیست. غم و اندوه معانی عمیقی دارد (مانند ناامیدی، غم انگیزی، بدبختی، ناامیدی یا افسردگی. اینها احساساتی هستند که با غم و اندوه مرتبط هستند، اما ما فقط ناراحت بودن را برای همه آنها ابراز می کنیم.

انسان ها ترکیبی از احساسات مختلف را تجربه می کنند، و صادقانه بگویم، 90 درصد مردم نمی دانند چگونه احساسات خود را ابراز کنند. افراد رک و صریح، احساسات را همانطور که هست می گویند، در حالی که افراد خجالتی احساسات خود را سرکوب می کنند، در درون خود مبارزه می کنند و از راه های خطرناک با آن کنار می آیند. این احساسات سرکوب شده آنها را دچار استرس و افسردگی می کند و آنها مانند بمبی ساعتی هر لحظه ممکن است منفجر شوند.

علیرغم دیوانگی و عواقب مرتبط با نحوه غلط ابراز احساسات، درمقابل بیان مناسب آنها بسیار می تواند آرامش دهنده باشد.

روش های ناسالم دیگری که افراد در ابراز احساسات خود پیش می گیرند:

آیا می دانید بیش از 3000 کلمه در واژگان انگلیسی وجود دارد که احساسات مختلف را توصیف می کند؟ چندتا از این واژگان را بلد هستید؟ و آیا می توانید به درستی از آنها استفاده کنید؟

احساسات بخش بزرگی از زندگی ما هستند. بدون هیجانات زندگی خسته کننده و ناقص خواهد بود. با این حال، تکیه بر روش های بالا برای هر کسی ناسالم و خطرناک است. پس ضروری است که روش های مناسب بیان احساسات را یاد بگیریم.

برای اینکه بتوانید احساسات خود را بهتر بیان کنید، ابتدا باید هوش هیجانی خود را بهبود ببخشید. در اینجا 10 راهی وجود دارد که می توانید هوش هیجانی خود را بهبود دهید تا بتوانید احساسات خود را بهتر ابراز کنید.

با روند بزرگ شدن، خانواده ها می گویند “پسرها که گریه نمی کنند”. آنها باید قوی و مقاوم باشند و حق بیان احساسات را ندارند. این قبیل رفتارها، تربیت های اجتماعی و خانوادگی هستند که امروزه دسته ای از افراد را تحت تأثیر قرار داده است. هرگز، هرگز احساسات خود را انکار نکنید. در عوض، آنها را تایید و قبول کنید. سعی کنید عوامل محرک را درک کنید و اقدامات مناسبی برای بیان سالم آنها انجام دهید.

ناتوانی ما در بیان سالم احساسات ناشی از عدم تمایل به پذیرش تغییرات اطرافمان است. وقتی افراد در محیط اطراف خود تفاوتی را تجربه می کنند، دو کار انجام می دهند.

به عنوان مثال، یک دختر جوان بخشی از زندگی خود را تنها در کنار پدرش گذرانده است. ناگهان، پدرش با فردی آشنا می شود و در رابطه با عشق و ازدواج با او صحبت می کند. در این بین دختر احساس طرد، رها شدن و دوست نداشته شدن می کند. این ها همه احساساتی است که می توان درباره آنها گفتگو کرد، اما او اجازه می دهد تا آنها جمع شوند، و این به کینه و فرار از خانه یا حتی مصرف مواد مخدر منجر شود.

واکنش احتمالی دیگر این است که او احساس خود را به پدرش ابراز کند، و با عشق توضیح دهد که هیچ کس هرگز جای او را در قلب او نخواهد گرفت. در این حالت او جایگاه خود را درک می کند، و با یک مادر جدید ارتباط برقرار می کند و در جایگاه خود راحت است.

افراد باهوش هیجانی بالا تغییرات پیرامون خود را می پذیرند. آنها نمی گذارند که احساسات و هیجانات تعیین کننده باشد، بلکه با توجه به شرایط هیجانات خود را تغییر می دهند.

افرادی که نمی توانند انتقاد سازنده را بپذیرند، نمی توانند احساسات خود را به طور سالم ابراز کنند. وقتی احساس می کنید حق با شماست و همه باید فیلمنامه شما را بازی کنند، پس مشکلی وجود دارد. دریافت انتقاد سازنده به معنای تمایل به شنیدن بازخورد دیگران درباره شماست.

به عنوان مثال، رئیستان به طور مکرر از دست شما عصبانی می شود. شما هرگز تمایل نداشته اید که با او بحث حرف بزنید که مشکل چیست. سپس شما با دوست خود در هنگام ناهار، ناامیدی و عصبانیت خود را ابراز می کنید و نتیجه می گیرید که کار را رها کنید. در این هنگام دوست شما مخالف است و دلایلی را که ممکن است واکنش رئیس را توجیح کند را توضیح می دهد، اما شما آن را نمی شنوید زیرا با عقاید شما مطابقت ندارند. شما از حرف و تصمیم خود دفاع می کنید و اصرار دارید که انتقاد سازنده را گوش ندهید. شما باید بیاموزید که دیدگاه شخص مقابل را قبل از سر و صدا کردن یا هر واکنش تکانه ای درک کنید.

هنگامی که افراد در بیان احساسات خود با مشکل روبرو می شوند، صحبت کردن با خود و دیگران را تحقیرآمیز می دانند. اگر نمی دانید چه احساسی دارید، یا چه آرزویی دارید آن را برای دیگران توصیف کنید. بعلاوه، وقتی احساس کردید که احساسی در شما ایجاد می شود، یک مکان ساکت پیدا کنید و درباره آنها با خود حرف بزنید.

ژورنالینگ یک روش عالی برای فهم و در نهایت ابراز احساسات است. در اینجا جاذبه ای وجود دارد، شما باید واژگان احساسی عینی بسازید تا بتوانید با دقت احساسات را توصیف کنید.

برای اینکه احساسات خود را یادداشت کنید، سعی کنید این کار را تا حد ممکن دقیق انجام دهید. دلیل این احساسات، نوع احساس شما و چگونگی کنترل آن را به خاطر بسپارید. احساسات منفی را ابراز نکنید. به جای آن، افکار را از زاویه ای مثبت مشاهده کرده و راه خود را ادامه دهید.

ذهن آگاهی با احساسات مثبت بهتر کار می کند زیرا می توانید هیجان را کنترل کرده و نسبت به محیط اطراف خود آگاه باشید. برای احساسات منفی و صدمات، کمی متفاوت است. ذهن آگاهی فرایند مالکیت احساسات و دانستن زمان شروع احساسات است. به عنوان مثال این احساس، در چه وضعیت ذهنی ای اتفاق افتاده است؟ استرس داشته اید، خوشحال بوده اید یا وضعیت دیگری بود؟ توانایی ذهن آگاهی می تواند به شما کمک کند تا افکار و احساسات را به طور صحیح و مناسب هدایت کنید.

همه ما در مقطعی این کار را انجام می دهیم. اگر در روشی که برای بیان احساسات خود انتخاب می کنید مطمئن باشید، جامعه در مورد شما قضاوت نمی کند. اگر اشتباه می کنید، آن را بپذیرید و دیگر به دنبال جمع کردن تایید دیگران برای احساسات خود نباشید.

به دنبال اعتباریابی بودن نشانه این است که شما نمی دانید چگونه احساسات خود را ابراز کنید. افرادی که به دنبال تأیید احساسات خود توسط دیگران هستند دچار آسیب می شوند و در هر مرحله از راه احساس نیاز به اطمینان و تایید می کنند. این ها احساسات شما هستند، بنابراین احساس راحتی کنید. فقط در این صورت است که آن را به سلامت درک کرده و بیان خواهید کرد.

دانستن اینکه چه زمانی باید “نه” بگویید در بیان احساسات شما بسیار مهم است. هرگز احساس تکلیف نکنید که کاری را برای دیگری انجام دهید. محدودیت های خود را بشناسید. مرزها شما را تحت کنترل قرار می دهند و شما را قادر می سازند تا واقعیات اطرافتان را درک کنید.

به عنوان مثال، اگر شما فردی بسیار بازیگوشی باشید که خیلی راحت دوستان خود را در آغوش می گیرید یا خیلی زود صمیمی می شوید، قطعا در زمان عصبانیت نیز نمی توانید به طور واقعی عصبانی شوید.

خنده دار است که چطور ما از احساسات مثبت غافل می شویم اما می توانیم یک فیلمنامه 2 ساعته درباره افکار و احساسات منفی بنویسیم؟ پس همه چیز در ذهن ماست، اکنون باید جلوی آن را بگیرید. فکر بیش از حد باعث مرگ یا وقایع منفی، انرژی شما را می گیرد و عملکرد شما را تحت تاثیر قرار می دهد. فکر بیش از حد سریعترین راه برای قرار گرفتن در یک مکان ناامن ذهنی است. این کار را نکنید، و از آن اجتناب کنید.

در برهه ای از زندگی، همه در وضعیت عجیبی قرار گرفته ایم. اینکه چگونه مسیر خود را یافته ایم بسیار مهم است. تسلیم شدیم یا اشتباه دیگران را توجیه کردیم؟ در مواجهه با احساسات با خود رو راست باشید و سعی نکنید عقاید، ارزشها و نحوه تفکر صحیح را تغییر دهید.

اکنون که توانستیم احساسات خود را درک کنیم، زمان آن رسیده است که آنها را به درستی ابراز کنیم. مراحل فوق باعث ارتقاء هوش هیجانی شما می شود. هوش هیجانی توانایی تشخیص، کنترل و بیان سالم احساسات یا احساسات از طریق کانال مناسب است. در زیر روش هایی برای بیان صحیح احساسات وجود دارد که می توانید یاد بگیرید و بکار ببندید.

ما از ژورنال نویسی به عنوان راهی برای ایجاد یک ذهنیت قوی از نظر عاطفی و هیجانی یاد می کنیم. ژورنالیسم یک روش عالی برای بیان احساسات شما (هر نوع احساسی) است. ژورنالیسم به شما کمک می کند افکار و احساساتی که در سر و قلب شما سرکوب می شود، نوشته شود.

ژورنال نویسی کار سختی نیست. یک دفترچه داشته باشید و اتفاقاتی را که در طول روز اتفاق می افتد و اینکه چگونه احساس می کنید، حک کنید. این روش به شما امکان می دهد آگاهی عاطفی و هیجانی ایجاد کنید و روش هایی برای کنترل و غلبه بر احساساتی که شما را اذیت می کند، ابداع کنید.

مقاله مرتبط: ژورنال نویسی برای توسعه فردی

خشم یک احساس مشترک است که شیوه صحیح ابراز احساسا را آلوده می کند. با این حال، افرادی که این احساس را تجربه می کنند می خواهند ضربه بزنند، مشت بزنند یا احساسا خود را جسمانی کنند. خشم مانند یک نیروی انرژی است که می خواهد بیرون بیاید.

اگر در مطب دکتر عصبانی می شوید، به سرویس بهداشتی بروید و آب سرد به صورت خود بپاشید تا آرام شود. اگر در خانه هستید، به سالن بدن سازی بروید و ضربه بزنید و احساسات خود را از بین ببرید. وقتی آرام و خوشحال هستید، در مورد موضوع بحث کنید و سعی کنید در آینده از چنین شرایطی جلوگیری کنید.

ترس انرژی طاقت فرسایی است که می خواهد تصمیمات ما را تحت تاثیر قرار دهد و ما را در سردرگمی غرق کند. احساسات مرتبط با ترس، احساس عدم موفقیت، عزت نفس پایین و اعتماد به نفس است. ترس باعث می شود که بیش از حد فکر کنید و سوال های زیادی بپرسید.

اگر در این وضعیت ذهنی هستید، احساس خود را با یک شخص مورد اعتماد در میان بگذارید. اگر دور از خانه زندگی می کنید، با والدین، ​​خواهر و برادر خود تماس بگیرید، به یاد داشته باشید فقط با کسی صحبت کنید که شما را قضاوت یا انتقاد نکند.

سالم ترین راه این است که فریاد بزنید، گریه کنید، فریاد بزنید، فقط تخلیه کنید و آن را رها کنید. گریه با احساسات ناخوشایند به خوبی کار می کند. چه گریه را به تنهایی انتخاب کنید و چه در مقابل چشمان همه، وقتی جریان اشک و گریه کردن قطع شود احساس بهتری خواهید داشت.چطور احساسات خود را بیان کنیم

این را بخاطر بسپارید: احساسات ما احساساتی هستند که بخشی از ما هستند و بدون آنها نمی توانیم از آنها رها شویم. با این حال، چگونگی بیان این هیجانات و احساسات مهم است.

جدا شدن از گروه دوستان

تست رایگان رفتار، احساس و فکر غیر منطقی

آیا می‌توان نوزادان را آموزش داد؟!

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

اطلاعات من را ذخیره کن تا در آینده نیازی به ورود اطلاعات نداشته باشم

تست های پربازدید


تست آنلاین عشق و عاشقی واقعی


تست هوش و IQ ریون برای بزرگسالان


تست آنلاین اختلال دو قطبی


تست شخصیت شناسی نئو


تست آنلاین سلامت روان scl-90


تست اسکیزوفرنی آنلاین


تست آنلاین وسواس فکری


تست آنلاین اختلال شخصیت مرزی


تست هوش و استعدادیابی گاردنر


تست افسردگی آنلاین

آدرس: خیابان شریعتی، دوراهی قلهک، اول خیابان بصیری، پلاک 17، واحد 2

شماره تماس: ۲۲۰۰۶۶۰۸ – ۲۲۶۰۵۴۴۱ – ۲۲۶۴۲۱۷۸

ایمیل: Info@mindtoolbox.ir

   

سایت روانشناسی  تست هوش

تست روانشناسی  تست وسواس

تست شخصیت شناسی  مهارت های ارتباطی

تست تله های زندگی  جملات انگیزه دهنده

نحوه ابراز احساسات چگونه می باشد؟ در این مقاله به نحوه ابراز احساسات می پردازیم.

مهم ترین و تاثیرگذارترین راه های موفقیت و پیروزی در عشق و روابط، این است که یاد بگیریم چگونه تمام احساس مان را بیان کنیم.

اولین قدم در این راستا این است که بتوانیم تمامی احساسات خود را درک کنیم و باآنها در تماس باشیم. تنها در این مواقع است که می توانیم تمامی احساس مان را ابراز کنیم.

چطور احساسات خود را بیان کنیم

اکثر ما متخصص پنهان کردن احساسات مان وسرپوش گذاشتن بر روی عواطف خود هستیم. ما حقیقت را نه تنها از دیگران بلکه از خودمان هم پنهان می کنیم و بعد از گذشت مدتی فراموش می کنیم چه احساسات و عواطفی داشته ایم. در جواب اطرافیان مان این که از ما می پرسند چه احساساتی داشته ای می گوییم: نمیدانم!  شاید واقعا بخواهیم احساسات مان را بیان کنیم ولی چنان در پنهان کردن احساسات مان ماهریم که دیگر از یاد می بریم چگونه باید آنها را ابراز کنیم.

درس پیشنهادی : قرص هایی که آدم را باهوش تر و متمرکز تر می کنند .

نقشه احساسات و عواطف مان فرمول بسیار نیرومند  برای درک احساسات خودمان و دیگران است.  هم چنین به ما کمک می کند که در راستای احساسات عواطف ناخوشایند مان،ا ز جمله:خشم، ترس، رنجش حرکت کرده و دوباره به احساس عشق نزدیک شویم. طبق روند احساسی هر زمان که احساس ناراحتی و عدم تعادل روحی و احساسی می کنیم، یکی از سطوح پنج گانه احساسات مان را تجربه می کنیم. این سطوح احساسی عبارت است از:

۱.خشم، سرزنش و انزجارمان.2.رنجش، غم وسرخوردگی مان.3.ترس و احساس ناامنی.4.پشیمانی، افسوس و احساس گناه مان.5.عشق، توجه، درک و بخشش ما.

وقتی که ناراحت هستیم، یکی ازچهارسطح احساسی اول، بسته به این که کدام یک از آن نقطه ها در ما غالب تراست را تجربه می کنیم. احساسات را به سطح کره ی زمین تشبیه کرده اند زیرا احساسات مان نیز مانند کره زمین ساختمانی لایه لایه دارند. در مرکز همه ی این احساسات مان جوهره و ماهیت احساسات مان که در آن عشق ونیاز به ارتباط است، پنهان شده است. خشم،سرزنش اولین لایحه احساسی مان و اولین مانع دفاعی ومکانیزم های دفاعی ما به منظور حفاظت از خودمان و ترساندن حمله کنندگان مان می باشد. در زیر این لایحه ی احساسی ما، لایحه رنجش، غم و سرخوردگی قرار دارد که احساسات مان آسیب پذیر تر محسوب می شوند. این سطح احساسی مان به نوبه ی خود آسیب پذیرتر، مثل ترس و نا امنی را می پوشاند درست قبل از هسته مرکزی، عشق، پشیمانی و احساس گناه وجود داردکه جز احساسات دردناکی بوده و به واسطه ی شکست در عشق تولید می شوند و در زیرخشم، ترس واحساس گناه عشق نهفته است. احساسات دیگرما صرفا واکنش ها و عکس العمل های ما را در حین حرکت و جابجایی در میان این لایحه های احساساتی می باشند و در توانایی ما در ابراز عشق و احساس دوست داشتنی بودن مداخله می کند.

هر بار که عصبانی می شویم و از کسی یا چیزی ناراحت هستیم یا  احساس ناخوشایندی به مادست می دهد، موقتا از هسته مرکزی عشق خارج می شویم. وقتی هسته مرکزی و یا همان عشق برای مان به معنای خانه، یا همان مکان امن که در آن بزرگ شده ایم ، باشد، ترسیدن ما به معنای بیرون افتادن از خانه وبی سرپناه شدن است. وقتی که ما بعضی ازاین لایه های احساسی را تجربه می کنیم، مشکلی که به وجود آمده است به طورکامل حل نمی شود و آسیب روحی هم چنان باقی مانده و تخلیه نمی گردد، پس چه بلایی برسرتنش احساسی و تخلیه نشده ی مان می آید؟ پاسخ این است ماآن را سرکوب می کنیم و مدام از این رابطه به رابطه دیگری می بریم.

بعد از درک نقشه ی احساسی خود  می توانیم دلایل مشکلات ارتباطی خود را بشناسیم. وقتی که ناراحت هستیم و سعی بر این داریم که احساسات خودمان را برای دیگران بازگوکنیم، به خارجی ترین لایه ی احساسی خود توجه داریم که عبارتند: از احساس خشم و یا رنجش است، در این مواقع گفت و گوهای ما نامهربانه وخالی از لطافت و مهربانی بوده، بنابراین گوش دادن به آنها آزار دهنده و سخت است.

بیشتر مشکلات ارتباطی ما به این دلیل به وجود می آید که ما فقط بخشی از احساس مان را بازگو می کنیم نه همه ی آن را.

قطعا برای همه مان پیش آمده که درگیر خشم و عصبانیت شده باشیم و دوست نداشته باشیم عصبانیت ما ادامه دار شود، اما هر چه تلاش می کنیم نمی توانیم از این حس رهایی یابیم.ممکن است است احساس کنیم عصبانی هستیم در حالی که فقط آزرده خاطر شدیم، ممکن است فکر کنیم غمگین و افسرده ایم، اما در حقیقت ترسیده باشیم. بدون این که تمامی  سطوح احساسی خود را بیان و ابراز کنیم اصلا نباید انتظار داشته باشیم تنش روحی و احساسی که تجربه می کنیم را بتوانیم حل و فصل کنیم و از آن بیرون بیاییم. در این شرایط در یک سطح احساسی به خصوصی به طور معمول گیرمی افتیم. به نقشه احساسی خود توجه کنیم و از خود بپرسیم که در ابراز و بیان کدام یک از این سطوح احساسی مشکل بیشتری داریم. این احتمال وجود دارد که ما این گونه آموزش دیده باشیم که نتوانیم برخی از این لایحه ها را احساس کنیم و در این گونه مواقع کاملا طبیعی است که در یک سطح احساسی به دام بیفتیم، چون اجازه نداریم که از یکی از سطوح احساسی عبورکنیم و گیر می افتیم. این سوال را از خود بپرسیم که آیا بیش از حد عصبانی می شویم؟ ممکن است که گاهی اوقات رنجیده باشیم اما از خشم تنها به این دلیل استفاده کنیم که با رنجش و ترس مان روبه رو نشویم. در اینگونه مواقع باید از خودمان بپرسیم که آیا عاملی است که از آن ترسیده باشیم؟ گاهی اوقات به خودمان فرصت دهیم، بیشتر گریه کنیم و کودک درون خود را که به محبت و عشق زیادی نیاز دارد را پیداکنیم. وقتی به خودمان این اجازه را می دهیم، رنجش ترس و پشیمانی را ابرازکنیم، خلاصی روحی، عاطفی و حتی جسمانی زیادی احساس خواهیم کرد و از عصبانیت وتحریک پذیری ما نیز به میزان قابل ملاحظه ای کم خواهد شد. راه دیگری از پوشاندن خشم، انتقاد بیش از حد و تمسخر دیگران است که اجازه ندارند با خشم خود تماس برقرار کنند و مدام از طرف کسی مورد انتقاد قرار می گیرند. با این کار آن ها با روبه رو شدن با تمامی خشم خود فرار می کنند.

یکی از نتایج بروز ندادن احساس خشم و سرکوب کردن آن، افسردگی است. افسردگی در واقع غم و اندوه زیاد نیست، بلکه خشم سرکوب شده ای است که درون ریزی شده و فقط خود ما متوجه آن می شویم. وقتی نمی توانیم خشم و انزجار خود را با راه هایی سازنده حل و فصل نماییم؛ این خشم های بوجودآمده را درون خود تلنبار می کنیم. از آن جایی که خشم سرکوب شده ی ما انرژی زیادی از ما می گیرد، ممکن است که ما همیشه در خود احساس خستگی، عدم سرزندگی، ناامیدی و افسردگی کنیم، چون انرژی سازنده ی خودمان را صرف از بین بردن خشم خود کرده و از بروز احساس خشم مان جلوگیری می کنیم. 

( دوره مدیریت خشم توانا را دوست خواهید داشت ) . 

درس پیشنهادی : چرا مردان زنان را درک نمی کنند ؟

یکی از شایع ترین روش هایی را که می توانیم خشم خودمان را مخفی کنیم، این است که دور تا دور خود را با کسانی پر کنیم که آنها هم مثل ما خشم خود را پنهان می کنند و در از بین بردن آن ها مهارت دارند. برای مثال خانم و آقایی که هر دو از روبه رو شدن با خشم شان وحشت دارند، معمولا به سمت هم جچذب می شوند و هیچ کدام به هم اجازه نمی دهند که خشم خود را احساس کند و آن این احساس را بروز دهد و آن را حل نماید. در نتیجه این عدم ابراز احساس باعث می شود با گذشت زمان از درون احساس افسردگی، یاس و نا امیدی می کنند. این گونه روابط هم خالی از هر گونه عشق و هیجان می باشد.

اکثرا ما به سه دلیل عمده از بازگو کردن تمامی حقایق درباره احساسات و عواطف مان سرباز می زنیم:

1.ترس مان نسبت به عدم تایید.2.ترس مان نسبت به صدمه زدن و رنجاندن دیگران.3.ترس مان نسبت به تنبیه و مجازات.

آیا زندگی مان از ناحیه ترس و عدم تایید اداره می شود؟ترس از عدم تایید در زمان ابراز احساسات مان می تواند آن قدر قوی و نیرومند باشدکه بر روی تمامی زندگی ما اثر بگذارد، طوری که زندگی مان بر روی ناحیه ی همین ترس اداره شود.

فرض کنیم در اوایل ازدواج مان روزی همسرمان به ما می گوید از نحوه بوسیدن مان خوشش نمی آید. در این لحظه است که ما به شدت احساس نخواستنی بودن می کنیم و از او دلخور می شویم. سال ها از ازدواج مان می گذرد یک روز مشغول عشق ورزی با همسرمان هستیم و این حس می کنیم که او خیلی تند عمل می کند و پیش نوازش کافی را به ما نمی دهد .در همین لحظه است که می خواهیم به او بگوییم کمی ارام تر پیش برود، اما می ترسیم با این حرف اورا ناراحت کنیم طوری که به طرز ناخودآگاه آن خاطره به یادمان آمده و می  ترسیم که مبادا اورا آزرده خاطر کنیم، پس تصمیم می گیریم که سکوت کنیم.

ترس از تنبیه شدن مانع از ابراز احساسات مان می گردد.  به طور مثال در کودکی مان این گونه شرط شده که هنگامی که حقیقت را بازگو کنیم برای مان مشکل ایجاد  می کند، به همین دلیل تصمیم می گیریم هرگز احساس واقعی مان را بروز ندهیم.

در جایی که خالی از هرگونه عشق و صداقت باشد، رفته رفته خواهیم مرد. وقتی که احساسات منفی مانند: ترس، رنجش و خشم را درون خودمان سرکوب می کنیم،  به همراه آن احساسات مثبت را هم در خودمان می کشیم و از بین می بریم.  بیان کردن و ابراز احساس، بهترین راه برای ایجاد شور و هیجان در روابط مان می باشد. هرچه احساسات مان شفاف تر و واضح تر باشند، به همان اندازه نیز روابط مان از شور، حال، عشق و هیجان  بیشتری برخوردار می شود. وقتی که احساس واقعی مان را از بین می بریم، در واقع قابلیت و توانایی خودمان را در احساس کردن تخریب کرده و هنگامی که توانایی احساس کردن را در خودمان از دست بدهیم، دیگر نمی توانیم عشق بورزیم.

بدتر از همه این است زمانی که احساس مان را بیان نمی کنیم، آرامش درونی خود را از دست می دهیم و به دنبال آن احساس می کنیم که در احساسات مان هیچ گونه تعادلی نداریم.  در این مواقع است که خود باوری و اعتماد به نفس مان به شدت کاهش پیدا می کند و عزت نفس درونی خود را نیز از دست می دهیم. تنها با یک روش می توانیم عزت نفس خود را دوباره بازگردانیم: این که با تمرین کردن بتوانیم تمامی احساس واقعی مان را اول برای خودمان و بعد برای دیگران بیان کنیم.

با ما در درس بعدی همراه باشید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

چطور احساسات خود را بیان کنیم

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

آیا یک روش ساده تر برای ورود به سیستم می خواهید؟

لینک جادویی به ایمیل شما ارسال می شود که فوراً از طریق آن می توانید وارد سایت شوید.

ارسال لینک جادویی به ایمیل

ورود با نام کاربری و رمزعبور

با یک لینک جادویی وارد شوید

ورود به سیستم با:

آیا حساب کاربری ندارید؟

در رابطه با همسر نشان دادن احساسات و هیجانات به طرز مناسب بسیار مهم است و در رابطه عاطفی با او بسیار تأثیر می گذارد.

قدم اول پیدا کردن کلمه عاطفی مناسب یا کلمه کلیدی است.

یعنی کلمه ای که با آن بتوانید حالت عاطفی خود را توصیف کنید مثل:عصبانیت ، افسرده ، نگران ، مقصر.

توجه داشته باشید یک کلمه نمی تواند هیجان شما را به طور کامل و دقیق بیان کند،نیاز است احساسات را بسط دهید تا بتوان شدت احساس را به طور واضح شرح داد.

چطور احساسات خود را بیان کنیم

برای تعریف احساسات

باید کلمه ی کلیدی مناسب خود را برای همسرتان یا فردی که قرار است از حال شما با خبر شود روشن کنید.به طور مثال:من دلخورم….،تحت فشارم،احساس افسردگی می کنم و به هیچ کاری اشتیاق ندارم،در مورد شغلم نگرانم … نگران از این که شرکت خوب عمل نکند و مرا اخراج کند.

برای بیان شدت احساس خود از واژه های مشخص و یا مترادف استفاده کنید. اگر چیزی باعث شده است که کمی عصبانی شده باشید بگویید کمی عصبانی هستم و یا از کلماتی مثل دلخور و رنجور استفاده کنید و یا اگر خیلی عصبانی هستید از کلماتی مثل عصبانی ، خشمگین و یا خشمناک استفاده کنید.

برای بیان مدت احساسات

نیاز است بدانید و توضیح دهید چه مدت است که این احساس را داشته اید؟

آیا تمام طول زندگی خود و یا به مدت یک هفته و یا از امروز صبح این احساس را داشته اید ؟ مدت زمان می تواند همسرتان را متوجه میزان جدی بودن یا شدت احساس پیش آمده بکند.

علت و زمینه احساسات

آگاه شدن از علت و زمینه احساسات مهم است.

توجه کنید از این که زمانی که بحثی بین شما و همسرتان پیش آمده است به او بگویید که باعث تمام احساس هایی که تجربه کرده اید او است،جدا خود داری کنید.

کلماتی مثل تو،که بعد از آن جملاتی قضاوتی و تحقیر کننده قرار می گیرد هیچ کمکی به شما نخواهد کرد ، زیرا در این جملات نه می توانید احساسات خود را بیان کنید و نه خواسته ی خود را بیان کنید.

به طور مثال:تو مرا انقدر عصبانی کردی …… حال بد من به خاطر ولخرجی و رفتارهای تو است …… تو تمام مدت من را تنها گذاشتی و من افسرده شدم …..

گاهی زوجین به خاطر هرگونه احساس منفی همسر خود را سرزنش می کنند،مخصوصا اگر احساس های منفی به طور مستقیم ناشی از یک عمل بی ملاحظه یا ناعادلانه از سمت همسرشان باشد،اینگونه هرگز مشکلی را حل نمی کنید.زمانی که همسرتان را مسبب ناراحتی خود می دانید ،در این شرایط همسرتان به جای حل مشکل یا همدلی کردن با شما حال دفاعی به خود می گیرد که اوضاع را بدتر می کند.

یکی از راهبردهای ابراز احساسات استفاده از جمله های دارای ضمیر من است.

با جمله ی من …. به جای جمله ی تو … مسئولیت احساس های خود را بر عهده بگیرید.به این جمله ها توجه کنید :

اما زمانی که جملات را از تو به من تبدیل می کنیم جملات کمتر باعث دعوا می شوند.

صادق باشید

گاهی ممکن است در جمعی اصلا احساس رضایت و خوشحالی نکنید و تمام زمان را با بی حوصلگی و خستگی گذارنده باشید،اما می گویید جمع خوب و دلچسبی بوده است.

زمانی در مورد کودکتان در حال صحبت هستید و در مورد آنان نگران و مضطرب هستید اما به همسرتان می گویید چیزی نیست فقط خسته هستید و می خواهید بخوابید.

زمانی که نیاز دارید تنها باشید و زمانی را برای فکر کردن و خلوت خودتان نیاز دارید می گویید در محل کارتاان کار دارید…

توجه داشته باشید در مقابل تحریف واقعیت مقاومت نکنید .زمانی که همسرتان را از احساس واقعی خودتان محروم می کنید در واقع خودتان هم به مرور زمان ارتباطتان را با احساساتتان از دست می دهید چون آنها را در واقع انکار کرده اید و اینگونه از ابراز خالصانه هیجان ها سخت ترعمل می کنید.

همخوان باشید

زمانی که لحن صدای شما با زبان بدن تان با صحبت های شما هماهنگ نباشد خیلی برای همسرتان گیج کننده می شود. زمانی که می گویید غمگین هستید و حالتان خوب نیست و شروع به خندیدن می کنید همسر شما حرفتان را باور کند یا رفتارو اعمال شما را ؟

اگر زبان بدنتان با گفته های شما در تناقض است می تواند نشان دهنده ی این باشد که در رابطه با آن موضوع آن احساس را ندارید که فکر می کنید،کمی بیشتر به درون خود و احساس های خود فکر کنید.

نویسنده :خانم دکتر ندا رحیمی متخصص روانشناسی / @drnedarahimi

گفتگوی صحیح با همسر و صحبت کردن درباره احساسات و به طور کلی داشتن مهارتهای ارتباطی سبب کاهش تنش در زندگی مشترک و افزایش صمیمیت بین زن و مرد می شود. اینکه بدانیم چه زمانی صحبت کنیم و چگونه با همسرمان حرف بزنیم، نیازمند کسب مهارتهایی است. بیشتر ما درباره احساسات، به اندازه کافی آموزش نمی بینیم و معمولا از رفتار دیگر افراد جامعه الگوبرداری کرده و آن نوع رفتارها را بروز می دهیم پس هنر گفت و گو را بیاموزید و با بیانی صحیح و درست و ابراز احساسات به موقع، از بروز مشکلات کوچک به مشکلات بزرگ و غیر قابل حل جلوگیری کنید. در این بخش از نمناک شما را با یکی از مهم ترین مهارت ها برای تقویت زندگی مشترک یعنی مهارت بیان احساسات و چگونگی صحبت با همسر آشنا می کنیم.

بروز احساسات به موقع در زندگی زناشویی نوعی مهارت اجتماعی محسوب می شود و زن و شوهر می توانند برای حفظ زندگی شان بهتر عمل کنند و بر خلاف باور برخی افراد ضعف محسوب نمی شود.

برای یادگیری نحوه بروز احساسات روش های زیر را انجام دهید 

احساسات خود را بشناسید تا بتوانید آنها را به درستی بروز دهید. تا خودتان نفهمید چه حالی دارید، نمی توانید شریک زندگی تان را از احوالات واقعی خود باخبر کنید. مثلا ممکن است شما به خاطر عقب افتادن اجاره خانه نگران و مضطرب باشید ولی این پیام را به همسر خود منتقل کنید که حال و حوصله حرف زدن با او را ندارید. افکار و احساسات خود را در نهایت صراحت، شفافیت و صداقت و به طریقه ی مثبت بیان کنید. از صحبت کردن به خاطر اینکه همسرم چه فکری در مورد من خواهد کرد، اجتناب کنید.چطور احساسات خود را بیان کنیم

بعد از شناخت احساسات با خودتان مهربان باشید و احساسات و هیجان های مختلف مانند خجالت، شرم، ترس یا ناامیدی را تجربه کنید و بپذیرید. تا زمانی که نتوانید با احساسات خود کنار بیایید، همسرتان نمی تواند پذیرای احساسات شما باشد.

هیچ قانونی در دنیا وجود ندارد که شما را ملزم کند واکنش احساسی خاصی بروز دهید. پس انرژی تان را برای کنترل احساسات خود هدر ندهید زیرا در هر موقعیتی احتمال بروز احساس خاصی وجود دارد و شما هرگز نباید بابت انتخاب تان نگران باشید که کدام واکنش عاطفی تان صحیح است و کدام غلط.

برخلاف باور برخی از افراد بروز احساساتی مانند خشم و عصبانیت و در میان گذاشتن این موضوعات ناراحت کننده با فردی دیگر، احساس بهتری در شما ایجاد نمی کند و جلوی سرکوب احساسات شما را نمی گیرد و عواطف تان را خفه نمی کند بلکه، صرفا شدت خشم شما افزایش می یابد و هرگز اوضاع روحی تان بدتر می شود.

برخی افراد احساسات خود را بروز نمی دهند زیرا می ترسند که همسرشان از احساسات اصیل و واقعی آنها باخبر شوند و نگران قضاوت طرف مقابل می شوند.با همسر خود در زمان مناسب راست و پوست کنده حرف بزنید و بگویید که حرف های مهمی برای گفتن دارید تا او به حرف های تان با دقت گوش دهد.

انسان ها می توانند انواع بسیاری از احساسات و عواطف را تجربه کنند و نباید زیر سلطه و کنترل آن احساسات بروند و اگر عنان احساسات خود را به دست گیرند، تهی از احساسات می شوند. آنها باید کاری انجام دهند که احساسشان را بهتر کرده و از حال و هوای بد بیرون بیایند.

تنها خود شما مسئول بروز این نوع احساسات در وجودتان هستید و کسی نمی تواند کاری کند که شما احساس خاصی را تجربه کنید پس اینکه بگویید:«همسرم مرا بشدت عصبانی می کند.» یا «مادرشوهرم کاری می کند که من نسبت به خودم احساس بدی داشته باشم.» اشتباه است.

شما همسرتان با یکدیگر متفاوت هستید و شناخت احساسات تان و نزدیک شدن به دنیای درونی شما در اوایل ازدواج برای همسرتان دشوار است بنابراین ممکن است گاهی همسرتان نتواند شما را خوب درک کند و واکنش هایی نشان دهد که بر خلاف میل شماست. این اتفاق کاملا طبیعی است؛ پس نگران نباشید.

روش تحمل کردن احساسات خاص را یاد بگیرید زیرا دوری از برخی احساسات خاص و خود را در معرض آن موضوع نگران کننده قرار ندادن سبب می شود که بعضی از فرصت های خوب را از دست بدهید. مثلا اگر بابت موضوعی به سرعت نگران می شوید ممکن است خود را در معرض آن موضوع نگران کننده قرار ندهید.

عباراتی که با تو آغاز می شود، حاوی سرزنش و پیش داوری نسبت به رفتار شنونده است و موجب ایجاد حالت دفاعی و خصومت در شریک شما شده و سبب می شود تعارض و کشمکش بالا گیرد اما عباراتی که با من آغاز می شود، می توانند احساسات شما را به گونه ای بیان کنند که تهدید کننده نیست و قصد سرزنش کردن شنونده را ندارد.

زن و شوهر با گذشت زمان شناخت بیشتری نسبت به یکدیگر پیدا می کنند و صمیمیت بین آنها بیشتر می شود. برای عمیق تر شدن صمیمیت بین شما و همسرتان و ایجاد همدلی، گذر زمان و تحمل و صبر لازم است پس از در میان گذاشتن احساسات خود با همسرتان خسته و ناامید نشوید.

چطور احساسات خود را بیان کنیم
چطور احساسات خود را بیان کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *