چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

 
helpkade
چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت
چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

من یروز از کلاس با مامانم میرفتم خونه ک مامانم گف کار داره وبرعکس همیشه گف تنها برو خونه منم گفتم باش  ی خیابون یطرفه ب شددت شلوغ بود و هوااا خیلی گرررمو منم کلافه و خسته  ب راهم ادامه دادم و توراه ماشین های بودن ک برا جلب توجه صدا اهنگو زیاد میکردنو…اون روز رفتم خونه بعد چن روز قرار شد بابچها پنشنبه بریم اردو خلاصه رفتیم خیلی خوش گذش فقط لباسام کثیف شده بود زنگ زدم ب مامانم ک برام لباس بیارهک گف خونه نیس و تاشب نمیاد من برم   خلاصه باهمون لباسای خاکی داشم میرفتم خونه ک دیدم ی پسر خوشمل بل دوستش نشسن جلو مغازه   تا منو دید از جاش بلند شدوگف خودشه  چن تا حرفدیگ گف ک من متوجه نشدم باخودم گفتم حالا ی تیک انداخته😒ب راهم ادامه دادم یهو بفکرم اومدشاید افتاده دنبالم😨برگشتم پشت سرم دیدم بعله داره میاااد😯نزدیک خونه بودم میترسیدم بابام برسه بعد ی خانومه اومد گف براش شماره پسرشو بگیرم بلد نیس وقتی شماره پسرش میگرفتم دیدم یکم جلوتر رفته وایسادع😐منم ب نشانه واقعااا ک سرمو تکون دادم نمیدونم چیشد خندم گرف یلحظه ولی اونگ اونوق ک سرتو تکون دادی با خودم گفتم خاااک تو سرت دختره میگ چقد خنگه ی شماره نمیتونه بوه🙄یلحظه غیب شد و من وارد کوچه شددم😨ک دیدم پش سرمه و با دوستش حرف میزنه ک چجورشماره بدم😐😐اونم راهنمای میکرد ببر بده بهش خب😑😑😑یکمم زبووون میریخ ک چقد ماهه و…خلاصه دیدم دارع دستاش میلرزع هی میخادشماره بده نمیتونه گفتم پسر مردم سکته نکنه بیوفته رو دسم😓ک اخر شماره گذاش رو ماشینی گف توروخدا بردار منم برداشتم سریع مث خنگا 😂😂😂

خلاصه یمدت باهم دوس بودیم و عقد وازدواج😊خییییلی عااااشقشم بهترین انتخاب زندگیمه😍😍😍

به نام خدا

چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

به تو چه😄

بی اعصابم خودتی😁

رابطه خانوادگی داشتیم پدرامون دوست بودن باهم

خانومایی هم که ازدواج فامیلی داشتید بگید قبل از اینکه بیان خواستگاری چه رفتارهای مشکوکی پسره داشت که متوجه شدید دوستون داره؟

با خیال راحت سیسمونی کودک خودتون رو  از کیکابو ,برند برتر اروپایی بخرید

(کیکابو ,برند برتر اروپایی بخرید)

اون روز ک تو خیابون یطرفه بودم شوهرم منو اونجا دیده بود ولی نمیتونس بیاد دنبالم میگ چن روز همش میومدم اون ساعت اون خیابون وامیسادم تا بیای ولی خبری نبود چون تو ی شهر نبودیم اونا مهمون بودن میگ مامانم میگف امروز دیگ بریم خونه ولی من دلم یجوری بود نمیتونسم میگفتم ن ی چن روز دیگگ بریم😊😍

ما تو تل گ ر ام اشناشدیم بعد تو سفره خونه همو دیدیم عاشق هم شدییییم 

الان رو دستم خوابه قربونش برم

منم که رئیسم بود و منم کارمندش خخخخخ

فاميل بوديم باهم دوست شديم بعد فاميل تر شديم

نوه خاله مامانمه همسرم‌چندسال باهم دوست بودییم بعدشم ازدواج کردیم خداروشکر راضیم از انتخابم😍

  ما تو بچگی همسایه بودیم و همبازی

بعد چندسال از اون محل رفتن ولی محل کار پدرش همونجا نزدیک خونمون بود و من حداقل هفته ای 3-4بار میدیدمشون

اما خودش و مامانش رو حدود 13سال بود ندیده بودم ظهر روز 8فروردین 96 ما اینارو سرکوچمون دیدم  داشتن میرفتن خونه اقوامشون 

شبش زنگ زدن که میخوان بیان خواستگاری 11 فروردین اومدن 11 اردیبهشت هم عقد کردیم و 2شهریور هم عروسی و الان فسقلیمون مشغول شیطونی تو دل مامانشه  

من رفتم اعتکاف و به همراه برادرم اومده بود داخل مسجد که غذا رو بیاره و اینا بعد منو و میبینه و چن وقت بعدش به داداشم گیر میده اون دختر چشم سبزه بود دیدیمش اونو و برام ردیف کن نمیشناسمش داداشم هی قاتی میکنه ک اون دختره به درد تو نمیخوره تا ابنکه تو جمع دوستاش یه دفعه بهش میگن بابا زن بگیر دیگه شوهرمم به داداشم میگ خو بابا تو اونو ردیفش کن بعد داداشم اینجوری میشه😲میکشتش کنار میگ نفهم اون خواهرمه و این همینجوری میمونه و بعد دوسال خاستگاری باهم ازدواج کردیم من 17 و اوشون 25 و الان عاشششق همیم 

همسایه بودیم تازه اومده بودن ولی من تا حالا ندیده بودمش دانشگاه میرفتم یهو دیدم جلوتر از من جلو دانشگاه وایستاده یه لحظه فکر کردم اونجا درس میخونه اومد جلو گفت میشه با هم بیشتر آشنا بشیم‌گفتم که چی گفت برای ازدواج گفتم چه سریع گفت چند ماهه زیر نظرت دارم حتی میدونم چه روزا و چه ساعتایی کلاس داری گفتم ای شییییطون 😂😂😂اینجاشو شوخی کردم😂😂😂خلاصه انقدر بهش رو دادم که خودش منو میبرد میاورد گفتم دمه در بده بیا تو خلاصه اومدن خاستگاری و ازدباج کردیم . ولی خارج از شوخی به این راحتیام نبود یه سال عذاب کشیدیم هردومون بابام میگفت نه انقدر مخالفت کرد که گفتم دیگه تمومش کنیم جز زجر و وابستگی چیزی نداره تا حدی که دیگه نتونستم درس بخونم دانشگاهو ول کردم بالاخره با کلی واسطه و ضامن بابام راضی شد خداروشکر راضی ام ازش جیگرمه😊

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

سلام دوستان اول از خودم میگم من خودم ازدواجم عاشقانه بوده باشوهرم دوست بودم.شوهرمم فامیل یکی از دوستام بوده.یهویی دیده و پسندیده😊😊

منم عروسی خواهر شوهرم فامیل داماد بودیم من را دیدند پسندیدند

منم ک فک کنم همه بدونن . ازدواج سنتی . پسر دوست بابام بوده . نمیخاستمش .‌مجبورم کردن . الانم عاشقشم جونم واسش در میرهچطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

ما تو اینستا آشنا شدیم😆😐

آیا می‌دانید در هفته ۳۶ بارداری باید برای ذخیره خون بندناف نوزادتان ثبت‌نام کنید؟!

شوهرم پسرخالمه  ازدواجمون سنتی بود عاشق هم شدیم 

عاشقونه دوست دوس پسر دوستم بود تو دانشگاه دیده بود اشنا شدیم دو سال دوست بودیم الانم یساله عقدیم

سنتی و زیر نظر داشتن و تعقیب کردن تا یکسال بعد جواب بله گرفتن 😐

عاشقانه

سنتی بود و فامیل دورمونم هست شوهرم 

عاشقانه، فامیل دوریم الان فامیل نزدیکیم

اینجوری😍☺😉👈

عاشقانه

اونایی که ازدواجشون عاشقانه بوده چه سختیایی کشیدن تا به عشقشون برسن؟؟

رفته بودم،عیادت پدربزرگش که فامیلمون بود،،و بعدم باباش دید و متاسفانه سخخخت پسندید

من خوندم داستانتو😍

مزاحم تلفنیم بود 😐😐😐 اول عاشق صدا شدیم بعد بقیه چیزا 😂😐😯 تلفن اون موقع هم سکه ای بود با ۲۵ تا سکه گول خوردم 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

دوست نامزد خواهرم بود همدیگرو دیدیم و خوشمون اومد دوست شدیم ۷ سال دوست بودیم ۷ سال هم ازدواج کردیم و عاشقانه کنار هم زندگی میکنیم 

تو دانشگاه اشنا شدیم حدود ۸ سال هم دوست بودیم ولی کل فامیل هردو طرف میدونستن😂😂😂

چرا متاسفانه؟؟

منم سنتی.بعد عشق ب وجود اومد.

بهترین ازدواج ازدواج سنتیه

من سنتی بودم

ولی شوهرم قبلا حدود 10 سال پیش همسایمون بودم بچه بودیم بازی میکردیم

از اون محل رفتن خودش رو ندیدم دیگه

ولی پدرش رو هفته ای 3-4 بار میدیدم

تو عید امسال دم خونمون دیدمشون فرداش زنگ زدن برای خواستکاری بیان

8 روزه هم عقد کردیم

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

و اولین بار کجا همدیگرو دیدین؟؟؟؟

اولین بار زنگ زد باباش ب بابام … از صدام خوشش اومد .. بعد هم اومدن و رفتن تا خودمون خوشمون بیاد

سنتی

چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

سنتی-توی خونه مون

دمنوشی که شمارا به وزن ایده آل خود میرساند  

خخخخخ تو کلانتری

چشمام ده تا ميبينه اما چه خوب كه آشنا شدم 

همسایه بودیم مادرش دیده بود انقدر اومد و رفت تا راضی شدیم بیاره پسرشو اصلااااااا همدیگرو ندیده بودیم.خونمون برا اولین بار 

اولین حرف عاشقانه ای که روتونو به هم باز شد و بهتون گفت چی بود؟

تو مسجد

اما ازدواجمون کاملا سنتی مامانشون زنگ زد مطرح کرد

سنتی اومدن دیدن پسندین گرفتن رفتن😂😂😂😂

معرفی کردن

اولین بار هم توی خونمون همدیگه رو دیدیم

داداش دوستم بود اولین بار خونه دوستم بعدشم خونمون و ازدواج سنتی و لی لی لی لی

واقعا؟ چرا؟

اون با من آشنا شد 😂😂😂😂😂

چراااا؟؟ چه شروعی داشتین خخ

هم بازی بچگی😁

اولین حرف هم یادم نمیاد بخدا😂😂

چندتا پسر مزاحمم شدن عوضیارو بازور میخواستن سوارم کنم منم ترسیدم کلانتری نزدیک بود رفتم تو خخخخ شوهرم افسر نگهبان بود از من خوشش میاد از صورت جلسه شمارمو برمیداره

بعد از صیغه محرمیت داشتیم برا اولین بار میرفتیم بیرون. من که کلا سکوت کرده بودم. اونم بعد کلی مکث با کلی خجالت گفت در داشبورد رو باز کن توش شکلاته بردار. آب‌نبات طعم قهوه بود. 

من ک از وقتی بدنیا اومدم شوهرم منو می‌شناخته😎😎

چطور😂

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

منو همسرم تو سرکار😅انقد اون نگام کرد از دور و منم نگاش کرررددممممم تا اخر اومد گرفتتم😅

اولم مامانش اومد سرکار باهام حرف زد …منم شماره مامانمو دادم خیلی پرو پرو گفتم با مامانم صحبت کنید…بعد که مامانش رفت از خوشحالی پیش همکارام میرقصیدم🤣هروقت منو میبینن یاد اون موقع میوفتن….

خلاصه اون روز بعد سرکار اومدم خونه به مامانم قضیه رو گفتم و گفتم مامان یه وقت کلاس نزاریا براشون بزار بیان…اگه گفت دخترتون قصد ازدواج داره هم بگو اره خیلی😁مامانمم چپ چپ نگام میکردچطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

تو بازار برده فروشا منو دید عاشقم شد بردم قصر شدم سوگلی

صف بربری

فضای مجازی تا روز خواستگاری حضوری همو ندیده بودیم😐از دو تا شهر مختلف بودیم چون فاصلمون هفت ساعته

دمنوشی که شمارا به وزن ایده آل خود میرساند  

مزاحم تلفنی😐😂

😂😂

من از طریق خواستگاری

داداش زن داداشمه انقد تو جمع محبتش گل میکرد همه فهمیدن چشه… 

واسه من سنتی،پسر خالمه همیشه دوست داشتم عاشق بشم بعد ازدواج کنم اما نشد

منم دفتر بیمه کار میکردم اونجا اومد پسندید کل فامیلشو آورد ماشین بیمه کردن بعد 5ماه ازدواج کردیم😆

تو بازار برده فروشا خریدمش شد سوگلی  

کف خیابون

    

منم تو صف بغلی بودم شوعرم منو تو صف بغلی بازار برده فروشا دید و پسندید و اینا…

سنتی بود بعد از نه ماه اومدن و رفتن با اینکه رازی نبودم و بچه نشستم سر سفره عقد ولی الان میگم کاش زود تر بله میگفتم و اون نه ماهم پیشش بودم خیلی اقاست و هوامو داره 

دانشگاه ترم بالایی بودیم ولی باهم حتی احوالپرسیم نداشتیم من خیلی خشن بودم🤭اخرش تویه برنامه مشترک واسه دانشگاه بحثمون شد لج کردیم باهم سرلج و لجبازی ازدواج کردیم که بتونیم بیشترحال همو بگیریم. خخخخخ

عهههه😅😅😅😅😅😅پادشاه تویی صد بار نگفتم نیای سایت💔💔💔

در حرم مطهر😅

الان راضی هستی

دانشگاه جلو در دفتر اساتید !اومده بود پاچه خواری استاد و بکنه و 10 بگیره ازش ،منو دید😀😀

سنتی . یکی از اشناهامون معرفی کرد

اومد خواستگاری کاش قلم پام میشکست نمیرفتم تو اتاق منو ببینه الهی خیر نبینه

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

خودم ازدواجم سنتی بوده 😅

وی چت🐀😐

فقط 13 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !
چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

من فامیل بود ولی اصلا شناختی نداشتیم نسبت به هم. یروز شمارشو از گوشی داییم برداشتم مزاحمش شدم الکی گفتم دوست دارم و اینا اونم چون بچه مثبت بود باور کرد بعد که خودمو معرفی کردمو چند ماه بعد یه قرار گذاشتیم بیرون همو دیدیم بعد اومد خاستگاریم عاشقش نبودم ولی دوسش دارم

سنتی   

دمنوشی که شمارا به وزن ایده آل خود میرساند  

😅

من خرامان خرامان از پله های دانشگاه میومدم پایین

سر خوردم با ک…ون از  پله ها افتادم

قشنگگگ یه ردیف پله رو تلپ تلپ اومدم پایین

و عین قورباغه باز شدم دقیقا وسط یه عده پسر مه جمع شده بودن وسط کریدور بعد کلاس حرف میزدن

دراز کشیده بودم رو زمین و کله های پسرا رو که خم شده بودن روم میدیدم

فکر کردیم چیکار کنم؟گریه کنم؟فرار کنم؟نه باوو ضایعه

نشستم هرهر خندیدم

یکی از پسرا عاشقم شد

۴سال دوست بودیم

در نهایت مخالفت خانواده ها ازدواج کردیم بدون عروسی بدون جهیزیه بدون کادوی عقد بدون هیچچچچچچچچچ خریدی 

پسرمون۱۰سالشه

معلومه واقعا عاشق بودین ❤❤

تقریبا میشه گفت دوستی اما فقط به قصد ازدواج#

  ایشون درخواست ازدواج کردن از من همون جلسه اول ک دیدمشون و با هم حرف زدیم

البته پیش از این اتفاق گویا فقط یک جلسه ایشون منو دورادور دیده بود و یک دل نه صد دل عاشق من شده بود😪

دیگه از اون روز ول کن من نبود مثل کنه چسبیده بود به قلبم به هیچ عنوان رهام نمیکرد 😐 

ی چند جلسه با هم حرف زدیم بعد به خانواده ها اطلاع دادیم  

عزیزم قبل از اینکه بیاد خواستگاری تون چه رفتارهای مشکوکی داشت که متوجه شدید دوستون داره؟

منم برخلاف تصورم سنتی .. البته اون منو دیده بود چند وقتی بوده میخاسته ولی من حتی تا روز اول آشنایی ندیده بودمش

تو یه سایت اشنا شدیم

و ارتباطمون بیشتر شد و به خانواده ها کشید

 دوست شدیم

۳سال دوست بودیم

ازدواج کردیم

عاشق  بودم

سریخت بودم

جلو همه ایشتادم گفتم فقط این

چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

کم نیاوردم

بابام یه روز گفت بگو بیان خواستکاری…به امید اینکه ابرو ریزی کنه اونا برن نیان…اومدن..خانواده اون بدتر از خانواده من…انکار مراسم عزا بود…بابام گفت انگار این دوتا همدیگه رو میخان من ح فی ندارم اما گفته باشم خال و حوصلخ لوس  بازی و بله برون و خرید و این چیزا رو ندارم..دو تا حلقه دست هم کنین تموم شه….

دو تا حلقه خیلی نازک داشتیم برا هم خریده بودم دستمون میکردیم..اونا رو دوباره دستمون کردیم و تموم شد..حتی راجع به مهریه هم کسی حرفی نزد…کلا مراسم نیم ساغت طول کشید…

دیگه هیچ مراسمی نبود هیچییی..حتی کسی حرفی هم نمیزد از هیچی

دوناه گذشت و ما دوتایی خودمون رفتیم بخ محصر وقت گرفتیم و اومدیم به خانواده ها خبر دادیم…بازم هیچ کس هیچی به روش نیاورد..

نه کسی خوشحال شد نه حتی چیزی پرسید..کسی نکفت خرید بکنیم..کسی نکفت مرتسم بگیریم..حتی کسی نکفت لباس دارین بپوشین؟خب ما جفتمونم دانشجو بودیم پول نداشتیم که

جفتمون با لباسای کهنه رفتیم محضر..یادمه یه روسری‌سفید داشتم که گوشه هاش خورده بودبه لولای ماشین سیاه شده بود تمیز نمیشد همونو پوشیدم..حتی کسی کادو هم نداد بهمون

کل مراسم من همون بود 

هیچی هیچی هیچی 

دو سال بعدشم یه سب چمدونمو ورداشتم رفتم خونه اجاره ای ۴۲متریمون.جهیزیه ندادن بهم خانواده شوهرمم هیچییی کمک نکرد هیچییی

جفتمون تا شب جون میکندیم تا دونه دونه لوازم ضروری خریدیم و زندگی کردیم

سختی کشیدیم خیلی  زیاد

پشتمون خالی‌ بود دستمون خالی  بود

ولی زندگی مردیم با سختی  با‌بدبحتی 

پشیمون نیستم.درسته سختی زیاد کسیدم اما پشیمون نیستم

شاید اکه اینکارو نمیکردم تا اخر عمرم پشیمون میشدم ..مثل این جند نفری که این روزا داستان زندگیشونو دارن مینویسن

من مبارزه کردم

نمیگم زندگیم همیشه گل و بلبل‌ بوده..نه نبوده

اما من ادم خود ساخته ای هستم و به این افتخار میکنم

چه شبها شام بیشکوییت و چایی خوردیم

ماهها کوشت نخریدیم و گفتیم گیاهخواریم ما

چه ماهها که رفتیم از میدان تره بار سبزی و میوه پلاسیده خریدیم که ارزون باشه

در حالی که پدر من استاد دانشگاه بود و مامانم معلم

و خانواده شوهرم اجیل‌ فروش

هر دو طرف مایه دار

ما دوسال باهم بودیم البته مامانم می دونست 

چون من اول اصلا موافق این ازدواج نبودم بعد همسرم به مامانم گفته بود که من خودم راضیش می کنم مامانم هم قبول کرد تا یه مدت بیشتر بشناسمش 

بعد از رفت و آمد با همدیگه خیلی از اخلاقاش دستم اومد

الان هم خدا رو شکر مشکل نداریم 

💪💪 تو ثابت کردی که با عشق همه چیز درست میشه ❤🙈

دوست همکارم بود اون باهم آشنامون کرد

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

اولین بار کجا دیدینش سنتی بود اسناییتون یا جوره دیگه؟

هم دانشگاهی بودیم اما بعد دانشگاه تو فیسبوک دوست شدیم

تو دانشگاه سر کلاس فیزیک😆😀

چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

محل کار بابام

چندماه دوست بودیم بعدم ازدواج کردیم

دمنوشی که شمارا به وزن ایده آل خود میرساند  

تو تانگو

اولین شب خواستگاری

تو خونمون دیدمش

سنتی بود اولش بعدش مدتی برا اشنایی وقت گذاشتیم

با توکل و توسل بر خداوند

اینستاگرام😂

یا جور دیگه😁

تو کافی شاپ دوست شدیم

از طریق یه کامنت تو یه پیج اینستا 😂

از طریق لاین😐🙄 نه سنتی نبود. از طریق لاین اشنا شدیم یه مدت دوست معمولی بودیم بعد بخاطر یه سری دلایل از هم جدا شدیم بعد چندماه باز همو دیدیمو دوست شدیم ۵ سال باهم دوست موندیم و الان دوماهه ک نامزدم😍

مگه میشه مگه داریم😂

😂شده دیگه

من دوستم دوست پسر داشت 

من اویزونشون میشدم میرفتم باهاشون گردش 

داداش دوست پسر دوستم 

منو دید 

و دو هفته باهام تلفنی حرف زد 

بعد 

برادرام به اجبار منو میخواستن به خواستگارم شوهر بدن 

من غرورمو زیر پام گذاشتم 

زنگ زدم به شوهرم 

گفتم بیا با هم ازدواج کنیم 

اونم تحقیق اومد با پدرش و مادرش از مادرم تحقیق کردن اشتباهی 

خخخخخ

داداشم معرفی کردمنو بهش .

پاساژ طلا فروشا اولین باری بود ک همدیگرو دیدیم داداش دوستم بود😏

سنتی

چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

منو دیده بود بعد مادرشوهرم ذربین به دست امد خواستگاری

باورمیکنید؟😎

جلوی درمدرسه😁😁😁🤫🤫🤫☺☺

چه جالب بیشتریا از طریق فضا مجازی شوهر کردن

عجب

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

دوست دارم قصه ی آشنایی بقیه رو بشنوم…حس خوبی بهم میده..اگه دوس دارین بیاین بگین😍

به سختی

تلگرام😐

چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

دید در زد گل بود شیرینی بود بوس لاو عشق تاک توک بچه الان 😁

با خیال راحت سیسمونی کودک خودتون رو  از کیکابو ,برند برتر اروپایی بخرید

(کیکابو ,برند برتر اروپایی بخرید)

چجوری خب اگه حوصلت میشه بگو

Wooow

من از در مغازشون هر روز رد میشدم عاشقم شد😐

طولانیه خب

رفتم خونه عموم دیدمش😁اخه پسرعمومه

آشنا نشدیم پسر عمومه

جدااااا؟؟؟؟ چجوری تو گروه ???

چطوری بهت درخواست ازدواج داد

😂منم😐

بلااا کجا میرفتی?😄

ن اومد پی وی..😊😅

😊😊😊😊😅

😃😃😃😃

زنگ زدم بهش اخطار بدم کاری که می کنی اشتباهه رفتارت رو اصلاح کن.بعدم دعوا داشتیم.بعد عاشق هم شدیم.دوباره داره اشتباه می کنه و منو میرنجونه…ساده بودم.فکر می کردم تنها مرد روی زمینه… الآنم دلم رو بدجوری شکست.بدجوری…

خب معلومه یه روز ک داشت از جلو مغازه رد میشد دستش  و گرفت و گفت با من ازدواج کن😅😅😅

هیچی تحقیق کرد خونمون پیدا کرد مامانش اومد خواستگاری😂😂😂خیلی ساده

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

خاطره اولین دیدارتون

از ي روز باروني شرو شد قصه

با اينكه چند بار تكرار شده اين تاپيك ولي بازم ميگم فيس بوقچطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

شوهر ندارم 

بیشعور پیداش نمیشه که 

با خیال راحت سیسمونی کودک خودتون رو  از کیکابو ,برند برتر اروپایی بخرید

(کیکابو ,برند برتر اروپایی بخرید)

خیابون😅

منم مال خودمو بگم,ما تو یه دانشگاه بودیم من ترم اخر لیسانسم بود میخاستم واسه فرجه برم خونه یعنی فقط امتحانام مونده بود اونجا شوهر الانم افتاد دمبالم اونم ترم اخر ارشدش بود

اینترنتی آشناشدیم دیگه ولش نکردم🤣

من تو راه مدرسه 

اونم تو راه دانشگاه 

همو دیدیم دوست شدیم😃😃

الانم ۷ سال ازون ماجرا میگذره😁

هر چند کاش اونروز هیچ وقت همو نمیدیدیم

مارو هم معرفی کردن بهم که ای کاش صد سال این کارو نمیکردن

آخی چرا 

دوست بودیم

فامیل….دخترعمه پسر دایی

ازدواج کردید؟

صلوات هم فرستادم امضاتون✌🙏

روش اوردم بالا بعد یه دل نه صد دل عاشقم شد 🙂

ما تو دانشگاه آشنا شدیم.قبل دوستی از هم خوشمون نمیومد و یه جورایی از هم لج داشتیم.از اینایی که متفرن .بعد اصلا نمیدونم چی شد که دوست شدیم.

مرسی گلممممم😘😘

خواهرش میومد جلسه هفتگیمون😐

هنوز پیدا نشده تنبل تره منه نمیگرده پیدام کنه

خواهش می‌کنم🙏

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

کی ، کجا و چطوری با شوهرتون اشنا شدین تابه این مرحله رسیدین👇👇👇    

هنوز اشنا نشدم

چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

نمیدونم کدوم گوریه

😅انقدر گفتم تکراریه

من تو عروسی خواهر شوهر خواهرم بودم اونم دوست داماد بودن و اونجا منو به ایشون نشون دادن و معرفی کردن

آیا می‌دانید در هفته ۳۶ بارداری باید برای ذخیره خون بندناف نوزادتان ثبت‌نام کنید؟!

پسر خاله مامانم بود 

برا اولین بار تو یه عروسی دیدمش و کاملا  خررر شدم 

😁😁

فقط 3 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

من با خواهرم جاریم روز بله برون خواهرم که دیدمش دلم ضعف رفت چهارسال بعد عقد کردیم

تا یادم میاد بود آشنا نشدیم چون همیشه بود

شاگرد تریلی بابام بود

اره بی ادبو

ای بابا معلومه تنبله هااا بعدا رفتین سر خونه زندگیتون درستش کن   

پسرخالم بود ولی چون خونواده ها باهم مشکل داشتن از وقتی کوچیک بودیم دیگه ندیده بودمش اونم دانشگاهش شهر دیگه بود یه روز اتفاقی یه جایی همو دیدم بدون اینکه نسبتمونو بدونیم باهم حرف زدیم فهمیدیم ک باهم فامیل هستیم .. عاشق شدیم 5 سال جنگیدیم با همه..هیچکی پشتمون نبود ولی اخرش بهم رسیدیم هرچند فشارهای روانی اون مدت هنوز اذیتمون میکنه

به نام خدا سنتی😐

با پسردایی بابام دوست بودم دوبار اومده بود خواستگاریم خانوادمو راضی کردم داشتم بهش جواب مثبت میدادم یهو شوهرم اینا پیغام دادن ک میخان بیان منم گریه که نمیخامو ندیدمشو معلوم نیست کیه ووووو

بالاخره اومد منم بیرون نیومدم ک ب زور و تشر مامانم اومدم 

سرمو ک اوردم بالا دیدم یه پسر هپلیییی نشسته گوشه اتاق

دیدنم همانا عاشق شدنم همااانا 

رفتیم حرف بزنیم اصلا نمیفهمیدم چی میگه محوش بودم😍😍😍😍

فرداش بهش جواب مثبت دادم😁😁😁شبش نشون اوردن😚😚😚

نفوس بد نزن خواهر😤😤😂😂

بیا حالا هی بگین خواهر شوهر بع درد نمیخوره 

ما فاميليم بعد من كه كنكور دادم اومديم شهرستان خونشون

بعدش دوستم زنگ زد كه جواب كنكور اومده 

مامانمم بهش گفت اگر ميتوني برو ببين قبول شده يانه 

رفت ديد كه من قبول شدم

قبلش كه داشت ميرفت شمارموگرفت كه كد ملي براش بفرستم

ديگه همين شد شروع پيام بازي ما 

چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت

البته چون خودم خيليييي دوسش داشتم اول خودم پيام دادم 😁😍

😂😂😂دور از جون 

تو دورهمیمون یکی از دوستامون با خودش آوردش… قبلش فقط با هم کل کل و دعوا بودیم. اونجا باز کل کل کردیم به جاهای دیگه کشید🤣🤣 از صبش رابطمون کامپلیکیتد شد به خودمون اومدیم دیدیم رابطمون مثه دوس دختر دوس پسراس هی گفتیم نه و اینطوری نیست و اینا. تهش دیگه بعد کلی وقت دیدیم زیاد تو پاچه همیم دیگه کوتاه اومدیم شدیم پارتنرشیپ هم😁😁

اولین بار که رفتیم بیرون انقد گازش گرفتم ک همه جاش کبود بود🤣🤣🤣🤣🤣🤣خیلی قندونه 😍😍😍😍

ای جاانم😍 حالا چرا دیر عقد کردین

تو دو روز عاشق دو نفر شدی؟

واقعا که!!!!!

عزیزمم پایدار باشه عشقتون 

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

دمنوشی که شمارا به وزن ایده آل خود میرساند  

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت
چطور با شوهرتون آشنا شدین نی نی سایت
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *