چگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم

 
helpkade
چگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم
چگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم


“>

چگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم

ازدواج بدون شکست برگرفته از کتابی به همین نام نوشته یکی از معروفترین روانشناسان قرن آقای دکتر ویلیام گلاسر می باشد.

در این مطلب ویلیام گلاسر به بررسی این راز می پردازد که چرا برخی دوستی ها ، سالهای سال ادامه دارد اما برخی ازدواج ها ، یک سال هم دوام نمی آورد ! براستی چرا !

این مطلب را به تمام کسانی که دوست دارند زندگی شیرین و ازدواج موفقی را داشته باشند. تقدیم می کنیم.چگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم

خانم هدی برازنده فوق لیسانس روان شناسی بالینی و مترجم کتاب «ازدواج بدون شکست» نوشته ویلیام گلاسر ، بسیاری از همسران تصور می کنند پایداری عشق در زندگی کار آسانی است در صورتی که بسیاری از همسران به سرعت ناکامی را در عشق تجربه می کنند.

چگونه می توان یک زندگی مشترک موفق و پایدار داشت ؟

این سوال چه ازدواج کرده باشیم و چه نکرده باشیم بارها و بارها در طول زندگی به ذهن بسیاری از ما می رسد.

همه ما می خواهیم به کیمیای سعادت در زندگی مشترک دست یابیم و آن را برای همیشه پیش خود نگه داریم اما آیا چنین کیمیایی دست یافتنی است ؟

اگر بپذیریم که در ازدواج عشق پیوند دهنده ۲ قلب و تعهد ۲ عقل سلیم به یکدیگر، برای طی مسیر پرفراز و نشیب زندگی ضروری است، آن گاه بهتر می توانیم به تلاش زوجین برای باروری عشق وقعی بنهیم.

اما اگر عشق را مسکن تمام دردها بدانیم و همانند چشمه زلالی فقط بخواهیم از آن برداشت کنیم، قطعا به ورطه خطا افتاده ایم.

به عقیده بسیاری از کارشناسان خانواده، تلقی نادرست زوجین از عشق، صمیمیت، همدلی، یکرنگی و صداقت و نداشتن مهارت های ضروری زندگی ( گفت وگو ، احترام، تشویق ، رازداری  و … ) بسیاری از آن ها را به بیراهه می کشد و مشکلات ریز و درشت زندگی را چنان درهم می تند که به ناچار زوجین با وجود سلیقه مشترک و علاقه اولیه راه خود را از یکدیگر جدا می کنند.

چگونه مشترکات قبل از ازدواج به اختلاف نظر می انجامد ؟

چگونه عشق و علاقه تبدیل به تنفر یا بی اعتنایی می شود ؟

یکی از مهم ترین گام هایی که زوجین برای ادامه زندگی مشترک موفق و جلب صمیمیت و محبت باید بردارند ، انتخاب آگاهانه و مسئولانه همسر برای بارور کردن عشق در زندگی مشترک است.

به گفته هدی برازنده فوق لیسانس روان شناسی بالینی و مترجم کتاب « ازدواج بدون شکست » نوشته ویلیام گلاسر، بسیاری از همسران تصور می کنند پایداری عشق در زندگی کار آسانی است در صورتی که بسیاری از همسران به سرعت ناکامی را در عشق تجربه می کنند.

اغلب تصور می کنند عشق خود به خود پایدار و بالنده می ماند و نیازی به باروری ندارد، در حالی که عشق با انتخاب مسئولانه و آگاهانه زوجین ادامه می یابد و رابطه بلندمدت عاشقانه همسران در سایه تلاش و داشتن پشتکار برای برآوردن نیازهای متقابل یکدیگر میسر است.

تاکید ما بر کلمه آگاهانه و مسئولانه است . به عبارت دیگر زوجین باید بخواهند رابطه شان رشد یابد زیرا خود به خود هیچ رابطه ای رشد پیدا نمی کند.

نمی توان از زوجی توقع داشت بدون توجه و دقت کافی به رابطه شان به بالندگی برسند. آن ها باید به رابطه خود بیندیشند، برای بهبود آن تلاش کنند و آگاهانه به بالندگی عشق در زندگی مشترک خود کمک کنند.

روان شناسی مانند گلاسر برای روشن شدن چنین مفهومی، رابطه همسران را در چارچوب ازدواج با رابطه ۲ دوست مقایسه می کند و می گوید:

چه طور است که برخی دوستی ها تا سال ها پایدار می ماند و بسیار عمیق می شود اما برخی ازدواج ها حتی ۲ سال هم دوام نمی آورد ؟

مهم ترین علت این است که ما در رابطه دوستی با یک نفر دیگر هرگز طرف مقابل را کنترل نمی کنیم و نمی خواهیم دوستمان را مطابق میل خودمان تغییر دهیم .

این اشتباه مهلک بسیاری از همسران در زندگی مشترک است . اغلب آن ها نمی دانند که هیچ کس نمی تواند فرد دیگری را تغییر دهد و همه قادرند فقط خودشان را تغییر دهند حتی همسران .

به این ترتیب به جای این که سعی کنند خود را تغییر دهند سعی می کنند همسرشان را تغییر دهند و از این جاست که ناکامی و تعارض سرباز می کند .

در واقع کنترل یک عامل مخرب بسیار جدی در روابط زوجین است و این عادت نه فقط رابطه زوجین بلکه رابطه خود فرد را با اطرافیان نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

فردی که می خواهد اطرافیان خود را مطابق میل خودش کنترل کند، بنا به شرایط و موقعیتی که او و اطرافیانش دارند، به هفت کار مخرب روی می‌آورد؛

او برای کنترل کردن طرف مقابل به :

1- عیب جویی

2- سرزنش

3- شکایت کردن

4- غرزدن

5- تهدید کردن

6- تنبیه کردن

7- باج دادن به دیگران

متوسل می شود و تصور می کند با این شیوه ناکامی هایی را که در محیط اطراف با آن روبه رو است برطرف می کند.

وی در ادامه می گوید:

باید دانست هر کسی رفتارهایش را خود انتخاب می کند و ما نمی توانیم کسی را وادار به انجام کاری کنیم.

این تغییر دیدگاه باعث می شود فرد بفهمد که فقط می تواند دیگران را ترغیب به تغییر کند و نه مجبور به تغییر.

 

 

چگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم

اگر همراه با تغییر دیدگاه ، ۷ عادت موثر را جایگزین عادات مخرب خود کنیم ، خواهیم دید که هیچ مشکلی در روابط بین همسران غیرقابل برطرف شدن نیست .

1- گفت و گوی همیشگی برای رفع اختلافات

2- پذیرش طرف مقابل

3- اعتماد کردن

4- احترام گذاشتن

5- تشویق کردن

6- گوش کردن

7- حمایت کردن

کلیدهای ایجاد یک رابطه موثر و فرآیند حل مسئله در گفت وگو می باشد ، اگر در فرآیند گفت وگو زوجین تلاش کنند این اصول را رعایت کنند و دست از کنترل یکدیگر بردارند خواهند توانست رابطه سالم خود را تداوم بخشند.

با این عادات مثبت، همسران در واقع به هم اطلاعات می دهند و نیازها و احساسات خودشان را به زبان می آورند و طرف مقابل را آزاد می گذارند تا باتوجه به نیازهایش تشویق شود رفتار نادرست خود را اصلاح کند.

اغلب همسران تلاش می کنند با غرزدن و شکایت کردن رفتار همسر خود را اصلاح کنند در صورتی که نمی دانند تغییر رفتار، «انتخابی» است و تا کسی نخواهد تغییر کند، هرگز اتفاقی نخواهد افتاد.

مثال گلاسر در این باره جالب توجه است. خانمی را تصور کنید که دوست دارد همسرش شب ها زودتر منزل بیاید و بیشتر در کنارش باشد.

او می تواند نیاز خود را با غرزدن و شکایت کردن به زبان آورد که «تو همیشه دیر می آیی» یا «به من اهمیتی نمی دهی».

این جملات مملو از شکایت اند، این خانم بهتر است به جای این جملات، احساسات خودش را به زبان آورد مثلا بگوید:

« تو ۷ روز هفته دیر می آیی و من دوست دارم بیشتر پیش هم باشیم.»

این جمله بیان احساس خانم به همسرش است و هیچ تلاشی برای کنترل طرف مقابل در آن مشاهده نمی شود.

بنابراین طرف مقابل مجاب می شود که برای رفع نیاز همسرش برنامه کاری اش را تغییر دهد تا به نیاز او توجه کرده باشد.

مثلا ممکن است بگوید : برنامه کاری من فشرده است و من نمی توانم تغییرش بدهم و خانم می پرسد پیشنهادت چیست ؟

و پس از گفت و گو و همفکری به این نتیجه می رسند که ۲ روز در هفته مرخصی بگیرند تا وقت بیشتری با هم باشند ، می بینید که در این شیوه گفت وگو برای حل مسئله، بیان احساسات ، احساس همدلی و رفع نیازها گنجانده شده و مسئله ای را نمی توان پیدا کرد که با این شیوه حل نشود.

در چنین گفت و گویی هر دو طرف برنده اند زیرا برای حل مسئله تلاش می کنند و به نتیجه می رسند.

در حالی که اغلب همسران به بدیهی ترین راهکار و اولین چیزی که به ذهنشان می رسد یعنی غرزدن ، شکایت کردن و… روی می آورند.

همسران تصور می کنند با این شیوه ها می توانند مشکل شان را رفع کنند، بارها شنیده ایم که زوجین از بی اثر بودن حرفشان بر طرف مقابل شکایت کرده و گفته اند که هزار بار فلان حرف را زدم اما بی فایده است،

آن ها غافلند که با عادات مخرب و با شیوه کنترل، هرگز راه به جایی نمی برند زیرا اصولا این شیوه ها بی فایده و بی تاثیرند.

این روان شناس بالینی با اشاره به ۵ نیاز اساسی انسان و تاثیر زوجین بر نیازهای یکدیگر می گوید:

همسران می توانند نیازهای یکدیگر را تعدیل کنند تا به وجوه اشتراک بیشتری که موفقیت زندگی مشترک را تضمین می کند، دست یابند.

آن ها می توانند با گفت وگو درباره نیازهای خود و طرف مقابل به حل مسئله بپردازند و گفت وگو را جایگزین تعارض و مشکل کنند.

البته ترک عادت های مخرب بسیار سخت است و معمولا همه ما به انجام کارها و عادات خود خو کرده ایم اما باید با تغییر دیدگاه درباره نحوه کنترل و سرخوردگی و عصبانیت ناشی از بی فایده بودن آن تلاش کنیم ،

این واقعیت را بپذیریم که فقط و فقط می توانیم بر رفتار خودمان متمرکز شویم و نمی توانیم دیگری را تغییر دهیم.

این نگرش در تمامی روابط از جمله روابط همسران با هم، رابطه با رئیس و همکاران در محیط کار و اطرافیان صادق است و می تواند بسیاری از مشکلات تعامل را با دیگران رفع کند.

افزایش آمار طلاق ، افزایش تعارضات خانوادگی ، طلاق عاطفی و مشکلاتی از این دست نتیجه دشوار بودن ایجاد ارتباط سالم است.

ارتباط سالم ۲ انسان در یک رابطه بسیار پیچیده تحت عنوان ازدواج، سهل و ممتنع است و پدیده ای است که پیچیدگی های خاص خودش را دارد.

به همین دلیل بیشتر کارشناسان تاکید می کنند برخورد و انتخاب آگاهانه و مسئولانه با ازدواج بسیار مهم است، رابطه سازنده پس از گذشت چند سال از زندگی مشترک نیازمند تعهد ۲ جانبه همسران به پیوندی است که براساس عشق بنا شده است .

به عبارت دیگر یک رابطه سالم با خلاقیت، رفتار صحیح، تلقی صحیح از عشق، توجه به باروری آن و دید مسئولانه و آگاهانه به زندگی مشترک توسط همسران ساخته می شود.

از این رو عشق آتشین بسیاری از زوجین در سال های اول زندگی کم کم فروکش می کند و گاهی به تنفر تبدیل می شود،

زیرا زوجین برای ارتقای رابطه سالم خود و احساس شادی و محبت و عشق بی کار نشسته و تصور می کنند این احساسات باید خود به خود از دل زندگی بیرون بیایند.

بنابراین کنار گذاشتن تصورات نادرست و عادت های مخرب، روی  آوردن به عادات موثر رابطه، دست برداشتن از کنترل کردن و دید آگاهانه و مسئولانه به زندگی مشترک می تواند گره بسیاری را از مشکلات ارتباطی زوجین باز کند.

از شما دعوت می کنم مقاله 10 راز ازدواج موفق – دکتر ویلیام گلاسر ؟ را نیز مطالعه کنید.

همچنین می توانید از مقاله چگونه آینده رابطه و یا ازدواج را تشخیص دهیم ؟ برای پیش بینی سرانجام ازدواج ها استفاده کنید .

مدیریت وب سایت مهکام ، مجله اینترنتی آموزش خانواده را آقای حسن رامشینی به عهده دارند . ایشان در کنار مشاوره روانشناسی با جمعی دیگر از بهترین روانشناسان و مشاوران کشور به طور ضمنی به غنای این وب سایت کمک می کنند تا بتوانند مهکام را تبدیل به مرجعی برای رفع مشکلات و مسائل مربوط به روان انسانها نمایند.

09351034457

مشاوره تلفنی : 9099072932

دانشجوی کامپیوتر | شطرنج‌باز سابق | علاقه‌مند به کتاب | برنامه نویس | دیجیتال مارکتر | مشتاق به جامعه‌شناسی | و در اینجا، دربارۀ چیزهایی که برام جالبه، می‌نویسم

اگه به مطالعه کتاب‌های خودشناسی و روانشناسی علاقه‌مند باشید حتما با کتاب “تئوری انتخاب” از دکتر ویلیام گلسر آشنا هستید. نویسنده توانمندی که تالیفات بسیاری دارد و در واقع یک روان‌شناس هم هست. در این پست، میخوام خلاصه‌، جملاتی که خط کشیدم و برداشت آزاد خودم از کتاب “ازدواج بدون شکست” از دیگر آثار همین نویسنده رو باهاتون شِیر کنم.

این کتاب هم برای زوج‌هایی که ازدواج کردن مفیده، هم برای کسانی که در یک رابطۀ دوستی هستن و هم کسانی که در رابطه نیستند. متن من بیشتر روی جوونا تمرکز داره اما کتاب برای همۀ روابط مناسبه.

به اطراف‌تون نگاه کنید. آدم‌ها دائماً درگیر روابط اشتباه و دعوا هستند و اساساً تا جایی ادامه می‌دهند که دیگر توانی برای ترمیم مشکلات گذشته ندارن. رابطه یاد گرفتنیه اما کجا به ما یاد دادن؟ مدرسه؟! دانشگاه؟! خانواده؟! دوستان؟! جواب متاسفانه؛ هیچ‌جاست. و ازونجایی که هیچ وقت منابعی بهشون معرفی نشده یا خودشون به دنبال این قضیه نبودن، بصورت تجربی و با وارد و خارج شدن در روابط کم‌کم تیپ‌های شخصیتی که بهشون میخوره یا نمیخوره رو میتونن تشخیص بدن. اما روش آزمایش و خطا خیلی دل شکستن‌ها هم در پی داره! بازی کردن با احساسات خودشون و بقیه. به همین علت آدما خودشون باید دنبال یاد گرفتن باشن و خب اگه یاد نگیرید، سِیر شکست براتون انقدر تکرار میشه که حالتون از هرچی رابطه‌س بهم میخوره و از رابطه اشتباهی به رابطه اشتباه بعد تبعید میشید بدون اینکه هیچ‌وقت بفهمید اساس مشکل از کجاست.

اول یه نگاهی بندازیم به فهرست این کتاب فوق‌العاده:چگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم

آقای گلسر رفتارهای صحیح، چگونگی واکنش به رفتار مقابل، عادت های بد و مخرب و … رو در این کتاب میاد به روشی ساده و در قالب داستان‌هایی واقعی که در تک‌تک زندگی هر کدوم از ما ممکنه اتفاق بیفته، توضیح میده. گلسر در این کتاب، تاکید ویژه‌ای به روی تئوری انتخاب ما داره و حرفش اینه تمام رفتارهای ما در ژن ما برنامه‌ریزی شده‌اند، میتونیم کنترل کنیم (کم و زیاد کنیم) اما در نهایت همون چیزی هستیم در اول بودیم. همین اول، میخواد یه نکته رو روشن کنه. شما فقط میتونید رفتار خودتون رو اصلاح کنید، نه رفتار دیگران رو!؛ دل نبندید به تلاش برای تغییر دیگران اما با اصلاح رفتار خودتون، به صورت مستقیم بر روی رفتار بقیه هم تاثیرگذارید.

حیوونا نیازی ندارن کسی بهشون یاد بده چجوری تولید مثل کنن، چجوری دنبال غذا باشن، چجوری از خودشون مواظبت کنن چون تو ژن‌ِشون به صورت غریزی تمام این‌ها برنامه ریزی شده. درست برعکس انسان‌ها که لازم دارن از نیازهای اولیه مثل غذا خوردن، حرف زدن … تا رابطۀ جنسی رو فرا بگیرن. و این چیزیه که در ژن ما برنامه‌ریزی شده: نیاز به یادگیری. ژن‌ها نسل در نسل برنامه‌ریزی میشن و رفتارهای ما رو شکل میدن. قابل تغییر نیستن اما قابل کنترل چرا. قسمتی از مقدمۀ کتاب توسط مترجم، دکتر علی صاحبی:

ترسیم نیمرخ‌ها بر اساس شدت نیازها: با شناخت پنج نیاز خود و همسرتون/دوست‌پسر/دوست‌دخترتون خیلی راحت میتونید بفهمید مشکل اساسی شما کجاست. یه کاغذ بردارید و این پنج نیاز رو برای خودتون و پارتنرتون مشخص کنید. امتیاز بندی کنید؛ از 1 تا 5. شمارۀ 1 (بسیار کم)، 2 (کم)، 3 (متوسط)، 4 (زیاد) و شمارۀ 5 (بسیار زیاد). نیمرخ شما یه عدد پنج رقمی میشه. برای مثال، اگر شدت تمام نیازها متوسط باشد، نیمرخ شما 33333 است، اگر شدت نیازهایتان بسیار زیاد است، اون عدد 55555 خواهد شد.بعد ازینکه شدت نیاز خودتون و پارنترتون رو مشخص کردید، در هر کدوم از پنج‌تا نیاز بالا که اختلاف بیشتر از دوتا داشته باشید، مثلا در نیاز به آزادی شما 5 هستید و پارتنرتون 3، به مشکل میخورید چون نمیتونید همو درک کنید و این به علت، تفاوت در نیازهاتونه. و فکر نکنید اگه تفاوت دارید باهم، یعنی یه کدوم از شما مشکلی داره تو شخصیتش، اینطور نیست. فقط این نیاز کمتره. اصلا بحث من خوبم، تو بدی نیست. صحبت از نقش ژن‌هاست. یه مثال خود کتاب زده:

درک کردن، بنظرم مهم‌ترین شرط برای یک رابطه‌ست که بخواد تداوم داشته باشه. یعنی چی؟ یعنی تفاوت‌ها رو بشناسیم، بفهمیمشون و درباره‌شون صحبت کنیم. قطعاً سخته؛ مگرنه آمار طلاق و دوستی‌های متعدد و چندین‌باره (و بی‌سرانجام) بین دخترپسرا شایع نبود.به قول خودِ گلسر:

خلاقیت نبض تپنده یک رابطه‌است. سورپرایز کردن، رفتن به یک مکان جدید که تابحال نرفتید، شکستن تابوهایی که از بچگی تو مغز ما کردن از رابطه، خلاقیت در رابطه جنسی و … همه‌ش میتونه جزئی از خلاقیت باشه. استفاده از خلاقیت، رابطه رو شاداب نگه می‌داره. اجازه میده هربار که پی‌ام میده یا همو میبینید، فارغ از تمام مشکلاتی که در زندگی روزمره باهاش دست‌وپنجه نرم می‌کنید، لحظاتی که باهمید بقیه چیزها رو فراموش کنید، بی‌اختیار لبخند بزنید و درون خودتون از اینکه باهاش هستید احساس خوشبختی کنید. رابطه‌تون رو زنده نگه دارید، شاید فردا برای این‌کارها دیر باشه. گلسر میگه:

بیشتر هم میشه دربارۀ این کتاب حرف زد اما بسنده میکنم به چند جمله که هنگام خوندن این کتاب مارک کرده بودم و لذت خوندن تمام کتاب رو به خودتون واگذار میکنم. 🙂

اگه این نیم‌نگاه :دی به کتابِ “ازدواج بدون شکست” برای شما مفید بود، ممنون میشم با بقیه دوستانتون شِیر کنید و برای بیشتر دیده شدن، این پست رو لایک کنید و اگه کتاب‌های مفید دیگری در این موضوع مطالعه کردید، حتماً برام بنویسید.

دانشجوی کامپیوتر | شطرنج‌باز سابق | علاقه‌مند به کتاب | برنامه نویس | دیجیتال مارکتر | مشتاق به جامعه‌شناسی | و در اینجا، دربارۀ چیزهایی که برام جالبه، می‌نویسم

با ثبت نام در ویرگول به آرشیو بزرگی از مقالات مرتبط با این موضوع دسترسی خواهید داشت

از این پس او نمی‌تواند پروفایل کاربری و مطالب شما را ببیند.

طبق آمار مراکز روانشناسی در شهر تهران از هر سه مورد 2 ازدواج به صورت طلاق رسمی و از هر 2 ازدواج یک ازدواج منجر به طلاق عاطفی می شود.

 

تئوري انتخاب

یک بیمار روانی در تیمارستان داشتم که مرتب به من فحش میداد و میگفت تو عرضه نداری میمونی که پشت من نشسته و دارد گوشت مرا میخورد را ، برداریچگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم

بعد از مدتی یک روز خیلی عادی به من گفت که فکر میکند مریض است و از من کمک خواست ، با انکه کمی ازش میترسیدم ولی قبول کردم و وقتی معاینه اش کردم متوجه شدم به بیماری ذات الریه مبتلا شده است .او را از بخش روانپزشکی به بخش دیگری منتقل کردم

در مدتی که طی درمان پزشکی در ان بخش بود به هیچ عنوان علامتی از روان پریشی بروز نمیداد.طوریکه پرستاران و کارکنان ان بخش باور نمیکردند او یکی از بدترین بیماران روان پریشی من باشد و شکایت میکردند که چرا یک ادم عاقل را در تیمارستان نگه داشته ام

به هر حال بعد از اینکه ذات الریه او بهبود پیدا کرد ، دوباره علایم روان پریشی او بازگشتند و ان میمون ظاهر شد .

قضیه به اینصورت است که نظریه انتخاب میگوید : او روان پریشی را انتخاب کرده است لذا

او انتخاب کرده بود که در ان مدت که بخاطر بیماری ذات الریه بستری بود ، بیماری روان پریشی نداشته باشد۰

شاید برای او زنده ماندن مهمتر از روانپریشی بود ،به همین دلیل او در ان مدت عاقل بودن را انتخاب کرده بود.

یکی از فنون من در نزدیک شدن به بیماران در تیمارستان ها این بود که به انها میگفتم ، لطفا وقتی با من هستی وانمود کن عاقلی،من علاقه ای به جنون ندارم

انسانها هیچوقت فکر نمیکنند مصیبتی که دارند از ان گله میکنند را خودشان انتخاب کرده باشند.

تیوری انتخاب میگوید : احساس بدبختی انتخاب خود ماست.دیگران نه میتوانند ما را بدبخت کنند و نه خوشبخت ،تمام انچه که از دیگران میتوانیم بگیریم یا بدهیم ، اطلاعات است

نگویین افسرده هستم بلکه بگین من خودمو افسرده میکنم،احساس افسردگی یک احساس کاملا انتخابی است.

تا زمانی که احساس کنید میتوانید روی زندگیتان کنترل موثری د اشته باشین، حالتون خوبه ، هر وقت که احساس کنید کنترل برخی چیزها توی زندگیتون از دستتون خارج شده و توان مدیریت یا برخورد باهاش رو ندارید و احساس درماندگی کنید ، کارتون تمومه

بیمار وقتی احساس میکند کنترل زندگی را از دست داده است ،خودش را افسرده میکند

افسرده کردن خود اگرچه مقداری کنترل به ما میدهد و اضطراب رو از بین میبرد، ولی بهای گزافی بنام احساس بدبختی دارد۰

نقش تئوری انتخاب در بیماری روان تنی یا روان رنجوریچگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم

دستگاه ایمنی بدن فیزیولوژی فکر را میخواند و درکی از روانشناسی ان فکر ندارد. لذا این فکر را که به من حمله شده است با حمله باکتریایی واقعی اشتباه میگیرد و چون میخواهد وظیفه اش را انجام دهد علی رغم پیدا نکردن میکرو ارگانیسم ،اندام یا بخشی از بدن را مورد حمله قرار میدهد .در ارتریت روماتویید هم به همین نحو است و مفاصل بدن مورد حمله قرار میگیرد

هروقت ناکام میشویم فیزیولوژی ما خودبخود وارد عمل میشود و ما نمیتوانیم به مولفه های فکری و احساسی و عملی رفتار خود بگوییم ، اهای خلاقیت به خرج دهید و مشکل مرا برطرف کنید

من همیشه در عجبم که چگونه یک بیمار مانیا گاهی در در یک چرت ۵دقیقه ای خوابهای بسیار طولانی و مفصل میبیند

اشخاصی که بعد از ضربه های روانی شدید دچار اختلال استرس پس از سانحه میشوند و انچنان ناتوان شده که نمیتوانند زندگی را دوباره شروع کنند ، معمولا روابط مستحکم و نیرومند و کار ارزشمندی که بخواهند ان را بار دیگر شروع کنند ندارند

در عین حال این تلقی که انسان از بیرون کنترل میشود،ناتوان شدن این ادمها را که جراحت بدنی ندارند بسیار تایید میکند و دلیل موجهی در اختیار انها میگذارد تا با این ضربات کنار نیایند.تشکیلات بیمه هم این باور را که انها از کارافتاده وناتوان هستند را تقویت میکند

برخی روان رنجوری ها از قبیل اضطراب ، فوبی، اختلال استرس پس از سانحه، وسواس فکری و عملی همانند روانپریشی واقعیت را انکار نمیکنند بلکه در کنار امدن با ان مشکل دارند.

هرچه به مردم بیشتر یاد بدهیم که خودشان میتوانند با اتفاقات کنار بیایند حال و روز ما بهتر خواهد شد

تجربه به من نشان داده است که کمک به مردم برای انکه مشکل روانی خود را یک نوع انتخاب بدانند حکم اگاهی ازادیبخش را دارد و این راز و ترس را که چیزی فراسوی کنترل انها وجود دارد که بر انها مستولی شده را از بین میبرد.

انها میفهمند که میتوانند انتخاب کنند و اقدام بر اساس انتخاب های جدید و موثرتر موجب میشود زندگی پر از خلاقیت بی ضرر را کشف کنند

ما نیازمند روانشناسی جدیدی هستیم

انسانها هیچوقت فکر نمیکنند مصیبتی که دارند از ان گله میکنند را خودشان انتخاب کرده باشند.

تیوری انتخاب میگوید ما بیش از انکه تصور میکنیم در کنترل حیاتمان نقش داریم

بذر بیشتر ناراحتی های ما در دوران کودکی افشانده شده است

اعتقاد به کنترل بیرونی به همه اسیب میزند ، چه کنترل کننده چه کنترل شونده

تیوری انتخاب یک روانشناسی کنترل درونی است

طی صد سال گذشته پیشرفت صنعتی بسیار زیاد بوده اما در مورد پیشرفت انسانی اینطور نبوده و به استثنای پیشرفتهایی در حقوق مدنی در دهه ۱۹۶۰ و حرکاتی که در جهت بهتر شدن روابط کارفرمایان و کارکنان در دهه ۱۹۷۰ شد ، روابط مطلوب در موارد دیگر پیشرفت زیادی نکرده است

بسیاری از ما فکر میکنیم مصیبت اساسا از طریق فقر ،تنبلی و یا از طریق رفتار قدرتمندان با زیردستان سرچشمه میگیرد ،اما در کشورهای غربی که در رفاه بسیارند ،بسیاری از افراد مرفه احساس بدبختی میکنند

تا زمانی که بر این اعتقاد باشیم که میتوانیم دیگران را کنترل کنیم یا دیگران مارا کنترل کنند ،مصیبت مربوط به واقعیتهای جاری تغییری نمیکند

تا زمانی که خود را مالک دیگران بدانیم، انها را وادار خواهیم کرد طبق میل ما رفتار کنند

تقریبا تمام افراد ناشاد از جمله معتادین مثلا الکلی ها ، روابط مطلوب به انسانهای دیگر را با لذات غیر انسانی معاوضه کرده اند.

حیوانات فقط وقتی پرخاشگری میکنند که تهدید شده باشند یا بخواهند رابطه جنسی برقرار کنند ، یا برای خود یا بچه هایشان دنبال غذا باشند و در غیر اینصورت پرخاشگری نمیکنند، ولی انسان تنها موجود زنده قدرت مدار و قدرت طلب است

ما در ۱۰۰ سال اخیر در زمینه صنعتی پیشرفت بسیار بالا و قابل ملاحظه ای داشتیم ولی در زمینه انسانی پیشرفتمان بسیار ضعیف بوده است و یکی از مهمترین دلایل این امر برخورد قدرت مدارانه با کودکان در خانواده ها بوده است.

تفریح در واقع پاداش ژنتیکی یادگیری است ،انسانها و والها و خوکهای دریایی احتمالا تنها موجوداتی هستند که تمام عمر خود را به بازی میگذرانند و به همین جهت در زندگی خود یادمیگیریم .روزی که بازی کردن را کناربگذاریم یادگیری متوقف خواهد شد.مهمترین خصیصه تفریح خنده است.خندیدن و یادگیری اساس و شالوده موفقیت در روابط بلند مدت استدرک واقعیت

ما همواره بخش قابل توجهی از واقعیت را همانگونه که دوست داریم ادراک میکنیم.در حالیکه میدانیم خوشبین ها و بدبین ها در دنیای واحدی زندگی میکنند.

فاجعه اینجاست که یکی از راه های ما برای تعریف واقعیت و دنیای واقعی این است که به نظر اکثریت مردم استناد میکنیم البته زمانی که با ما موافق باشند

ما واقعیت را انگونه تعریف میکنیم که برای ما بهتر است

اگر ادمها میتوانستند بفهمند انچه از نظر ایشان درست است لزوما از نظر دیگران درست نیست ،دنیا شادتر و خوشایند تر میشد

شما با ارعاب و تهدید میتوانید مردم را برای زنده ماندن مجبور کنید ، کاری که شما دوست دارید را انجام دهند ولی این رفتار را تا زمانی ادامه میدهید که زور در بین باشد. شما با هیچ تهدید و تنبیهی نمیتوانید مردم را وادار سازید عکسهای درون دنیای کیفی خود را تغییر بدهند ،چیزی که هیچکس نمیتواند از کسی بگیرد گرفتن حق کنترل دنیای کیفی درون است

به اعمال فرزندان نوجوان خود توجه کنید ولی به گفته هایشان نه

نظریه انتخاب میگه ، اگر شما احساس بدبختی میکنید خودتون این احساس رو انتخاب کردین،این احساس بر شما وارد نشده است

رفتار همیشه چهار مولفه دارد :فکر عمل احساس فیزیولوژی

هیچ کس نمیتواند مستقیما تصمیم بگیرد احساس خوبی داشته باشد ، ولی میتوانید غیر مستقیم مثلا بوسیله کنترل اعمال با افکار تا حدودی احساستان را کنترل کنید

افسردگی از دیدگاه تئوری انتخاب

ما افسرده نمیشیم بلکه خودمونو افسرده میکنیم و افسردگی یک انتخاب کمتر بد در مقام مقایسه با اضطراب است،زیرا رنج و درد افسرده نشدن ، یعنی در اضطراب ماندن بیش از رنج افسرده شدن هستش

وقتی افعال را با فعل اول شخص مفرد بکار میبریم میپذیریم که مسوول انجام ان فعل خود ما بودیم و ان را ما انتخاب کردیم و دیگر قربانی بیماری روانی محسوب نمیشویم .دنیای نظریه انتخاب دنیای مسوولیت پذیری است، استفاده از اسامی و صفات برای بیان افسردگی یا دیگر بیماری های روانی باعث میشود ادمها تصور کنند جز رنج کشیدن کاری از دست انها برنمی اید

۱)در یک دیدگاه افسردگی برای مهار عصبانیت بکار میرود و چون مهار کامل عصبانیت انرژی زیادی میبرد تا وقتی افسرده اید انرژی کافی برای انجام کارهای دیگر ندارید اگر نمیتوانستیم به سرعت و به شکل موثری خود را افسرده کنیم ، نمیتوانستیم زندگی زناشویی و یا زندگی در خانواده و جامعه را ادامه بدهیم.افسرده کردن ، خود جلوی بسیاری از خشونت های خانوادگی و زناشویی را میگیرد،اگر هنگام ناکامی خودمان را افسرده نکنیم ،خیابان ها و خانه ها مناطق جنگی خواهند شد

وقتی کسی که خودش را سخت افسرده کرده است ناگهان از این کار دست میکشد ، طوریکه عجیب به نظر میرسد میتوان حدس زد که تصمیم به خودکشی گرفته است. او با این تصمیم راهی برای خروج از بدبختی پیدا کرده است

رواندرمانگران همیشه مراقب هستند تا مبادا بیمارانی که برای مدت طولانی افسرده بوده اند به یکباره حالشان بهتر شود،زیرا با دیدن این بهبود میتوان حدس زد ممکن است در فکر خودکشی افتاده باشند

۲)کمک خواستن

افسردگی خود در بسیاری موارد یک نوع کمک خواهی بدون التماس است،قویترین شیوه مخابره پیام کمکم کن به دیگری است .

کمک خواستن بوسیله التماس غرور فرد را میشکند ، زیرا او دوست ندارد دیگران او را فرد بی عرضه ای تصور کنند ولی در روش افسرده کردن خود ، فرد با دادن رنج و عذاب به خودش تقاضای کمک خواستن را در ذهن خودش مشروع میکند

روانشناسان اجازه نمیدهند که بیماران انها را با افسردگی خودشان کنترل کنند ولی همچنان با انها همدلی و دلسوزی لازم را دارند

۳)فرار از مسوولیت

ما به این دلیل خود را افسرده میکنیم تا کاری که باید انجام دهیم یا از انجام دادن ان میترسیم را انجام ندهیم

مثلا فردی که شغلی را به دلیل تعدیل نیرو از دست داده است چون میترسد اگر حتی شغل جدیدی بدست اورد باز ممکن است شغلش را از دست بدهد و یا میداند که دنبال شغل جدیدی گشتن مسوولیت سنگینی است افسردگی را انتخاب میکند تا از زیر بار مسوولیت گشتن به دنبال کار جدید طفره رفته یا بدینوسیله از دیگران برای کار پیدا کردن ،برای خودش ، کمک بخواهد

برای اینکه از شر این افکار منفی رها شوید چاره ای ندارید جز اینکه خواسته و رفتارتان را تغییر دهید

شیمی مغز میتواند معلول افسردگی باشد نه علت ان

جور بودن شخصیتها و قوت نیازها

شدت هر نیاز در بدو تولد تعیین میشود. مثلا کودکان اتستیک تقریبا نیازی به عشق و تعلق خاطر و تعامل صمیمیانه انسانی ندارند . در فیلم “مردبارانی” با بازی داستین هافمن این بی میلی به عشق و تعلق خاطر نشان داده میشود

شخصیتهای متضاد درست است که در ابتدای ازدواج جذب هم شده و باعث ارتقایشان میشود ولی مطالعات نشان میدهد بهتر است شخصیتهای مشابه با هم ازدواج کنند مثلا شخصیتی که نیاز به عشق بیشتری در مقام مقایسه با قدرت در خودش حس میکند. بهتر است با کسی ازدواج کند که او نیز چنین باشد نه اینکه بطور مثال خودش مهرطلب و طرف مقابلش برتری طلب باشد

دلیل افت میل جنسی زن و شوهر این است که رفته رفته احساس میکنند روابط جنسی انها به قدر کافی با عشق همراه نیست

وقتی طرفین نیاز شدیدی به قدرت داشته باشند زندگی مشترک انها سرنوشت شومی در انتظارشان خواهد داشت

زنان کتک خور غالبا قربانی شوهران بی قدرتی میشوند که از زن خود چیزی میخواهند که در بیرون از خانه نمیتوانند به ان برسند.

زن و شوهرهایی که نیاز به قدرت در هر دوی انها کم است غالبا با هم میسازند و جور هستند

تجربه به من نشان میدهد ترکیب مردان عاشق قدرت طلب و زنان عاشقی که خیلی دنبال قدرت نیستند جواب میدهد،

وقتی زن و شوهر هر دو قدرت طلب باشند مذاکره کردنشان بسیار دشوار خواهد بود ،چون مذاکره یعنی صرفنظر کردن از بخشی از قدرت.مذاکره در زمانی که هیچیک از طرفین نمیخواهند از بخشی از قدرت خود صرفنظر کنند،امکان پذیر نخواهد بود.باید قبل از ازدواج ببینیم نیاز طرفین به قدرت چقدر است.

ادمهایی که نیاز زیادی به ازادی دارند همیشه در روابط صمیمی بلند مدت با هم مشکل دارند اما بیشترین مشکل انها با ازدواج است.ازادی یعنی نپذیرفتن مالکیت دیگری

زندگی مشترک زمانی ادامه پیدا میکند که نیاز به قدرت و نیاز به ازادی طرفین کم باشد

تفاوت در نیاز به ازادی برخلاف تفاوت در نیاز به قدرت غالبا قابل مذاکره است

به اشتراک گذاشتن نیاز شدید به تفریح برای هر نوع رابطه ای خصوصا زندگی زناشویی بسیار جالب خواهد بود

سن و جنس و بی پولی غالبا هیچ وقت نمیتواند جلوی تفریح را بگیرد

البته این نیاز تفریح در رابطه ها نقش حیاتی ندارد زیرا طرفین رابطه میتوانند به تنهایی هم خوش بگذرانند

بهترین ازدواج ،ازدواجی است که در ان نیاز زن و شوهر به بقا در حد متوسط ،نیاز به عشق و تعلق خاطر زیاد،نیاز به قدرت و ازادی کم و نیاز به تفریح زیاد باشد

هرگونه تغییری در این الگوی کمیاب مذاکره را ضروری میسازداگر در یک رابطه عاشقانه نمیتوانید واقعیات را با هم درمیان بگذارید عشقتان رو به افول استاگر یک زندگی مشترک تلخ میشود علتش این است که یک یا هر دو نفر در ازدواج به کنترل بیرونی روی اورده اندسکس در اغاز چون جدید است دغدغه خلاقیت نداریم ولی برای هیجان انگیز کردن ان در زندگی زناشویی باید خلاقیت به خرج دهیمدر گفتگوی موثر شما دنبال این هستین که ببینین چه چیزی میتونید به طرف مقابلتون بدهین نه اینکه چه چیزی از او بگیرینچند نکته درباره دو نیاز عشق و قدرت

۱-هر دوی این نیازها اگر شدتشون از یک خط قرمزی در ما شدیدتر باشه علامت گرفتاری و بیماریه

۲-زمانی شدت این نیازها بیشتر از حد مجازش ( نه نرمالش )میشه ؛ که شما از طریق بدست اوردن محبت یا قدرت بخواهین اضطراب درونیتونو از بین ببرید و به ارامش و امنیت برسید

علت اینکه کلمه نرمال رو بکار نمیبرم چون اگر در شدت این نیاز خودمونو با بقیه افراد نرمال جامعه یا دور برمون مقایسه کنیم ممکنه به این نتیجه برسیم که شدت این نیاز در ما طبیعیه ولی متاسفانه چون اکثریت نرمال جامعه گرایشهای بیمار گونه در این زمینه دارند نباید مبنای ارزیابی ما نسبت به خودمون قرار بگیره

۳-در ازدواج بهتره به دنبال کسی باشیم که شبیه ما باشه یعنی مثلا اگر من نیاز به محبت رو در خودم بیشتر از قدرت احساس میکنم درواقع گرایش مهرطلبی دارم و بهتره همسرم رو هم از همین دسته انتخاب کنم ولی متاسفانه مطالعات نشون میده افراد مهرطلب جذب برتری طلبها میشن و برعکس چون در ابتدای امر این اختلافها جذب میکنه و بعدا دردسردرست میکنه

۴-بصورت کلی و مخصوصا در ایران خانمها بیشتر گرایشهای مهرطلبی دارند و اقایون گرایشهای برتری طلبی که خوب ریشه در تاریخ تکاملیشون داره که حتما هردو دسته باید در این زمینه تجدید نظر کنن و خودشونو به حد تعادل برسونند

سنجش نیازهای درونی در خود

اگرمتوجه شده اید که خیلی کمتر از دیگران اهل خطر کردن و ریسک هستین ،نیاز به زنده ماندن و بقا در شما بیشتر است.

سکس و عشق را با هم اشتباه نگیرید و با کسی که اگر رابطه جنسی بین شما نبود با او دوست نمیشدید،ازدواج نکنید

اگر دلتان میخواهد حرف اخر را شما بزنید و مالک دیگران باشید و هر حرفی که میزنید توسط دیگران تایید شود و یا حرف خود را به کرسی بنشانید t نیاز به قدرت در شما شدید است

اگر نمیتوانید قوانین را رعایت کنید یا همرنگی کنید یا خیلی در جایی با گروهی از ادمها بمانید نیازتان به ازادی بالاست

اگر از یادگیری و خندیدن خیلی لذت میبرید نیازتان به تفریح زیاد است

چنانچه دنیای کیفی شما پر از ادمهایی است که با انها خوب کنار امده اید نیاز شما به عشق و تعلق خاطر زیاد است

اگر در دنیای کیفی شما ادم های کمی هستند ولی با ان عده مم خیلی صمیمی و نزدیک هستین ،تمایلتان به عشق زیاد و تمایلات به تعلق خاطر کم است

اگر ادمهای زیادی در اطراف شما وجود دارد که با هیچیک صمیمی نیستین تمایل شما به عشق کم و به تعلق خاطر زیاد است

و اگر ادمهایی اطراف شما خیلی کم هستند و روابط صمیمی هم ندارید نیاز شما به عشق و تعلق خاطر کم است

اگر قبول کنید که فقط میتوانید رفتار خودتان را کنترل کنید و مالک دیگری نیستین و نمیتوانید او را کنترل کنید متوجه خواهید شد که دیگر در گفتگوهایتان دلیل موجهی برای سرزنش طرف مقابلتان نمی ماند و سرزنش او مثل این است که او را برای بلند قد بودنش سرزنش کنید

تئوری انتخاب و پرورش و تعلیم و تربیتمطالعات يكي پس از دیگری نشان میدهد زندانها پر است از ادمهایی که در دوران کودکی با انها بدرفتاری شده است یا از انها غفلت شده استبخش اعظم شادنبودن خانواده ها حاصل عملکرد پدر و مادر خوش نیتی بوده که فرزندان خود را مجبور میکرده اند کاری را که فرزندشان دوست نداشته انجام بدهندسالها بعد این تعارض و اختلاف مجددا نمایان میشود و کودکان دیروز پدر و مادرهای پیر خود را به کارهایی وامیدارند که دوست ندارند انجام بدهند مثل خانه سالمندان یا نقل مکان کردن به خانه انهادر مورد کودکان توصیه کنید ولی دستور ندهید،بدون انکه بیش از حد غرق اینده فرزندانتان شوید سعی کنید نزدیکی خود را با انها جفظ کنید،نق نزنیداعتماد سازی یعنی به فرزندانمان بفهمانیم هر حرفی بزنند یا هر کاری بکنن ما طردشان نخواهیم کردکسانی که در کودکی از نزدیکانشان اسیب دیده اند در بزرگسالی نمیتوانند به کسی اعتماد کنند نظریه انتخاب ، گذشته را علت مشکلات فعلی ما نمیداندمراجعان از گذشته خود برای روبرو نشدن با وقایع حال حاضر زندگی استفاده میکنندخاطرات غلط مراجعین گاهی واقعی تر از واقعیت به نظر میرسند و چون این خاطرات محصول دستگاه خلاق ذهن ماست ممکن است با واقعیت گذشته بسیار متفاوت باشدیادگیری چیزی وقتی مهیج میشود که بتوانیم ان را بهبود ببخشیممعلمان متفکر دانش اموزان را وادار به فکر کردن میکنند

مدیریت هدایتی نه مدیریت ریاستیایده اصلی ادواردز دمینگ رهبر حرکت جهانی بسوی کیفیت این است که ترس را دور کنروسای رده پایین ریاست را دوست دارند و کارمندان هم خیلی به این قضیه اهمیت نمیدهند چون دستاویزی میشود تا بازی قدیمی محیط کار را اجرا کنند :تا میتوانی از زیر کار در برو وکیفیت پایین کار را به گردن رییس بیندازیک چیز وجود دارد که تنعم و رفاه را در جامعه نوین انسانی نابود کرده است :طمع انسانادمهای پر توقع در دفاع از طمع خود بحث لیاقت را پیش میکشندتنعمی که ما داشته ایم معلول این حقیقت بوده است که ادمهای موفق جامعه ما عمدتا در کنار نیاز شدید به قدرت نیاز شدیدی هم به عشق و تعلق خاطر داشته اندچیزی که مدیریت ریاستی را مخرب میکند ،تمرکز ان بر افراد و به جان هم انداختن انهاستدر عناصر چهارگانه مدیریت هدایتی پیام “ما دلسوز تو هستیم”محوریت داردچند اصل اساسی در نظریه انتخابسوال بسیار مهم نظریه انتخاب این است که ایا کاری که ما میکنیم طرف مقابل را به ما نزدیکتر میکند یا دورتر؟۱-ما فقط رفتار خودمان را میتوانیم کنترل کنیم وقتی عملا این موضوع را بفهمیم متوجه خواهیم شد ازادی ما خیلی بیشتر از ان بود که تصور میکردیم۲-ما فقط از دیگران میتوانیم اطلاعات دریافت کنیم و به انها اطلاعات بدهیم و حق انتخابمان در این است که با این اطلاعات چگونه برخورد کنیموقتی از کنترل کردن دیگران دست بردارید بخش زیادی از ازادی خود را بدست می اورید۳-مشکلات روان شناختی دراز مدت ، مشکلات رابطه ای هستندتمام ابعاد زندگی خود را بررسی کنیم و ببینیم چرا احساس بدبختی را انتخاب کرده ایم۴-ما مجبور نیستیم به گذشته ها یا اینده های دور بپردازیم۵-بجای یاداوری و زنده کردن وقایع دردناک گذشته بر روی بهبود بخشیدن بر روابط فعلی تمرکز کنیم۶-ما تحت فرمان ۵نیاز ژنتیکی هستیم : نیاز به زنده ماندن و بقا،نیاز به عشق و تعلق،نیاز به قدرت،نیاز به ازادی،نیاز به تفریح۶-وقتی زندگی ایده الی یا خود ایده الی یا دنیای کیفی درونیمان را جایی میگذاریم که نمیتوانیم به ان دسترسی پیدا کنیم در حقیقت از ازادی خودمان صرفنظر کرده ایمهرگاه احساس کردید که در روابطتان ازادی دلخواهتان را ندارید ،بدانید که شمایا طرف مقابلتان یا هردو نمیخواهید این اصل بدیهی را بپذیرید که : فقط زندگی و رفتار خودتان را میتوانید کنترل کنید و نه دیگری را

نکته نهایی و اساسی در نظریه انتخاب

ما زمانی ارامش و خوشبختی رو داریم که حس کنیم بر زندگی خودمون کنترل داریم و برای داشتن این کنترل دو اصل رو باید قبول کنیم :

1-زمانی میتونیم بر زندگیمون کنترل داشته باشیم که این نیروی کنترل رو بر خودمون و دنیای درونی خودمون ( یعنی ذهن و فکر و عمل خودمون معطوف کنیم ) نه محیط و شرایط و آدمهای بیرونی

2-قبول کنیم هر عملی که از ما سر میزنه و یا هر احساسی که داریم انتخاب خود ماست ، چون اگر ما بپذیریم که این احساس یا عمل ( مثل احساس بدبختی یا افسردگی) انتخاب ما نبوده ، اونوقت تصور میکنیم کنترل لازم بر خودمون و زندگیمونو نداریم و درنتیجه ارامشمون رو از دست میدیم.

بیشتر قسمتهای این پست برگرفته از کتاب نظریه انتخاب نوشته ویلیام گلاسر هستند



در دفتر زمانه فتد نامش از قلم

هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت

فرخی یزدی

در این قسمت از فروشگاه برنا اندیشان تصمیم داریم تا یکی دیگر از کتاب های صوتی بسیار خواندنی و پر طرفدار با عنوان دانلود کتاب صوتی ازدواج بدون شکست اثر ویلیام گلاسر را برای دانلود در اختیار شما کاربران محترم وب سایت برنا اندیشان و علاقه مندان به کتاب و کتاب خوانی قرار دهیم.

کتاب صوتی ازدواج بدون شکست نوشته‌ی ویلیام گلاسر، کارلین گلسر است. این کتاب در 14 فصل به شما می‌آموزد که چه‌طور یک زندگی مشترک پایدار و موفق داشته باشید. این کتاب با عنوان حل معمای ازدواج با تئوری انتخاب به شما یاد می‌دهد که ازدواج بدون شکست داشته باشید.

به اطراف‌تون نگاه کنید. آدم‌ها دائماً درگیر روابط اشتباه و دعوا هستند و اساساً تا جایی ادامه می‌دهند که دیگر توانی برای ترمیم مشکلات گذشته ندارن. رابطه یاد گرفتنیه اما کجا به ما یاد دادن؟ مدرسه؟! دانشگاه؟! خانواده؟! دوستان؟! جواب متاسفانه؛ هیچ‌جاست.
و ازونجایی که هیچ وقت منابعی بهشون معرفی نشده یا خودشون به دنبال این قضیه نبودن، بصورت تجربی و با وارد و خارج شدن در روابط کم‌کم تیپ‌های شخصیتی که بهشون میخوره یا نمیخوره رو میتونن تشخیص بدن. اما روش آزمایش و خطا خیلی دل شکستن‌ها هم در پی داره! بازی کردن با احساسات خودشون و بقیه. به همین علت آدما خودشون باید دنبال یاد گرفتن باشن و خب اگه یاد نگیرید، سِیر شکست براتون انقدر تکرار میشه که حالتون از هرچی رابطه‌س بهم میخوره و از رابطه اشتباهی به رابطه اشتباه بعد تبعید میشید بدون اینکه هیچ‌وقت بفهمید اساس مشکل از کجاست.

در توضیح پشت جلد کتاب آمده است: «این کتاب با الهام از تئوری انتخاب به دنبال آن است که گام‏ به‏ گام راه و شیوه کنار آمدن و همزیستی رضایتبخش را آموزش دهد. مطالعه این کتاب و به کارگیری توصیه‏‌های آن و مهم‏‌ترین آن‏‌ها دست کشیدن از روان‏شناسی کنترل بیرونی می‌‏تواند زندگی زناشویی شادمانه و مسرت‏ بخشی برایمان به ارمغان آورد. شرط اول اثربخشی آموزه‏ های این کتاب این است که بپذیریم زندگی زناشویی یک انتخاب است و این انتخاب هرگز روی ژن‏‌های ما برنامه‏‌ریزی نشده است و ما نیاز داریم درباره آن بیاموزیم.

پیشنهاد ویژه:کتاب صوتی عشق ویرانگر نوشته جانسونچگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم

اساس تئوری انتخاب (ویلیام گلاسر) بر این اصل استوار است که تمامی انسان‏ها به سبب وجود پنج نیاز ژنتیک: بقا، عشق و احساس تعلق خاطر، قدرت، آزادی و تفریح، برانگیخته می‏شوند.

آقای گلسر رفتارهای صحیح، چگونگی واکنش به رفتار مقابل، عادت های بد و مخرب و … رو در این کتاب میاد به روشی ساده و در قالب داستان‌هایی واقعی که در تک‌تک زندگی هر کدوم از ما ممکنه اتفاق بیفته، توضیح میده. گلسر در این کتاب، تاکید ویژه‌ای به روی تئوری انتخاب ما داره و حرفش اینه تمام رفتارهای ما در ژن ما برنامه‌ریزی شده‌اند، میتونیم کنترل کنیم (کم و زیاد کنیم) اما در نهایت همون چیزی هستیم در اول بودیم. همین اول، میخواد یه نکته رو روشن کنه. شما فقط میتونید رفتار خودتون رو اصلاح کنید، نه رفتار دیگران رو!؛ دل نبندید به تلاش برای تغییر دیگران اما با اصلاح رفتار خودتون، به صورت مستقیم بر روی رفتار بقیه هم تاثیرگذارید.

حیوونا نیازی ندارن کسی بهشون یاد بده چجوری تولید مثل کنن، چجوری دنبال غذا باشن، چجوری از خودشون مواظبت کنن چون تو ژن‌ِشون به صورت غریزی تمام این‌ها برنامه ریزی شده. درست برعکس انسان‌ها که لازم دارن از نیازهای اولیه مثل غذا خوردن، حرف زدن … تا رابطۀ جنسی رو فرا بگیرن. و این چیزیه که در ژن ما برنامه‌ریزی شده: نیاز به یادگیری. ژن‌ها نسل در نسل برنامه‌ریزی میشن و رفتارهای ما رو شکل میدن. قابل تغییر نیستن اما قابل کنترل چرا.

 برچسبها ازدواج بدون شکست دانلود کتاب دانلود کتاب صوتی واقعیت درمانی ویلیام گلاسر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

محتویات سبد خرید


7 zipDownloads-icon

چگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم
چگونه ازدواج بدون شکست داشته باشیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *