چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

 
helpkade
چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم
چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

بعد از شکست در عشق و طلاق، زندگی برایم یک مبارزه بود. احساس غم و ناراحتی آزارم می‌داد و احساس می‌کردم توسط درد و رنج کنترل و تلف می‌شوم.

به گزارش آلامتو به نقل از mindbodygreen؛ به علاوه، هیچ نمی‌دانستم که با زندگی‌ام چه‌کار باید بکنم و آینده‌ام چگونه خواهد بود. تمام آن‌چیزی که می‌توانستم رویش تمرکز کنم، احساس پوچی، ترس و درد مطرود شدن بود.

یک چیز واضح بود: سرم به سنگ خورده بود و در بدترین جای ممکن زندگیم قرار داشتم. سه سال گذشت تا به امروز و اکنونم رسیدم. حالا می‌توانم با اعتماد بنفس بگویم پایان رابطه‌ام و عواقب جدایی، بهترین هدیه‌هایی بودند که در عمرم دریافت کردم.

البته احتمالا از خودتان می‌پرسید “چگونه؟” و یا شاید فکر می‌کنید این شهود، مختص به من است. برای‌تان می‌گویم که شکست عشقی، حداقل به شش شیوه، یک هدیه است و باید بعد از آن شاد باشید:

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

تو من را کامل می‌کنی. این یکی از پرتکرارترین جملات هالیوود است. اما متاسفم جری مگوری، تو اشتباه متوجه شدی. خودت، خودت را کامل می‌کنی.

هنگامی که یک شکست عشقی را پشت سر می‌گذارید، می‌فهمید که واقعا برای کامل شدن و شاد شدن، به کس دیگری نیاز ندارید. کشف می‌کنید که خودتان کافی هستید و به شخص دیگری برای اصلاح و کمال نیاز ندارید. و درحقیقت، درمورد روابط این‌گونه فکر کردن، خطرناک بوده و موجب هم- وابستگی مخرب می‌شود.

شما منبع شادی خودتان هستید. اعمال شما، خود دلسوزی و خود مراقبتی به شما یادآوری می‌کند که خودتام کافی هستید. اجازه ندهید تنهایی یا تاسف برای خودتان، ارزش شخصی‌تان را بدزدد.

درد شما پندآموز است. دلیل این‌که تجربه‌ای برای شما ترسناک و آشفته کننده است این است که چیزهایی را حس می‌کنید که برای‌تان ناآشناست. اما بیشتر از گذشته، در مورد خودتان آگاهی پیدا می‌کنید. بله، قلب شما شکسته شده، اما در این پروسه، ذهن‌تان باز شده، احساسات‌تان آشکار شده و حتی روح‌تان از خواب بیدار شده است.

دل شکستگی و غم زیاد، معلمی است که به شما کمک می‌کند در نوع خود بهتر شوید و اگر راههایی برای بهترشدن‌تان وجود دارد، آنها را بشناسید.

اگر دچار تناقض درونی هستید یا خوددرگیری دارید، با آن مواجه شوید. اگر گذشته شما مکررا به ذهن‌تان می آید، اکنون برای رویارویی با شما برمی‌خیزد.

حالا فرصتی برای فعالیت درونی است، درنوع خود انسان بهتری شوید و بابت درسی که در مورد خودتان گرفتید، قدردان باشید. خوشبختانه، دیگر این اشتباه را در رابطه آینده‌تان تکرار نخواهید کرد.

وقتی با یک فرد نامناسب در یک رابطه اشتباه و ناخوشایند هستید، قطع ناگهانی رابطه دشوار است. اغلب دلیلش هم این است که باور داریم بهتر است با کسی باشیم، هرکسی، تا این‌که تنها باشیم.

اما دل شکستگی و پایان رابطه، این باور اشتباه را از بین می‌برد. دیگر آویزان کسی نیستید که ” تا اندازه‌ای خوب ” است، و درنتیجه به خودتان کمک می‌کنید تا به کسی نزدیک شوید که به شما احترام می‌گذارد، ارزش شما را دارد و با شما ارتباط برقرار می‌کند.

در تمام زمینه‌ها، باید از چیزی که مناسب شما نیست رها شوید تا به چیزی که مناسب شماست خوش آمد بگویید.

چگونه بعد از شکست عشقی، شاد باشیم؟

ممکن است قبل از دلشکستگی‌تان احساس کرده باشید که با خودتان قطع رابطه کرده‌اید. احتمالا انسان دیگری شده بودید تا شریک‌تان را راضی کنید یا رابطه را حفظ نمایید، شاید احساسات واقعی‌تان را قفل و سرکوب کردید. حالا شجاعت داشته باشید و وانمود کنید همه احساسات بد رفته‌اند.

شما انتخابی ندارید جز اینکه با هیجانات‌تان روبرو شوید، قلب‌تان را تسلی دهید و با چیزی که تجربه می‌کنید به توافق برسید.

وقتی قلبت‌تان می‌شکند، دیوارهایی که از قلب شما حمایت می‌کند و از احساسات‌تان ساخته‌اید فرو می‌ریزد و آسیب پذیرتر می‌شوید.

وقتی با یک تجربه دلخراش مواجه می‌شوید و دنیا سیاستش را با شما تغییر می‌دهد، این فرصت را دارید تا به این فکر کنید که با زندگی‌تان چه‌کار می‌کنید. وقتی قلب شما شکسته است، می‌توانید از خود بپرسید: واقعا چه چیزی برایم مهم است؟ برای چه چیزی ارزش قائلم؟ به چه چیزی توجه دارم؟

می‌خواهید چه چیزی در مرکز زندگی‌تان باشد و نیاز دارید چه چیزی را کنار بگذارید؟ هنگامی‌که مرحله تزکیه و ساده سازی را پشت سر بگذارید، ایده بهتری برای دلیل بودن‌تان در این دنیا خواهید داشت.

درمورد پیامی که دریافت می‌کنید درست و قاطع باشید و تغییرات را در زندگی‌تان شروع کنید تا طبق هدف‌تان زندگی کنید.

کاری را که مدنظر داشتید انجام دهید. از درد و ناراحتی دلشکستگی برای خدمت به دیگران استفاده کنید و بهترین بخشش‌ها را برای اطرافیان‌تان داشته باشید.

پیش از دلشکستگی، احتمالا دربرابر تغییر، آشفته می‌شدید و سعی می‌کردید به هرقیمتی از آن اجتناب کنید. البته همه ما چنین احساسی داریم.

اما ترس از تغییر، یک چرخه گول زننده و خبیثانه است. وحشت از تغییر، شما را در زندگی، ترسو، مضطرب و از کارافتاده نگه می‌دارد. وقتی این‌طور پیش برود، ممکن است هرگز نخواهید چالش یا ریسکی را متحمل شوید چون تغییر، مطلقا مرعوب کننده است.

این تنفر از تغییر، اغلب ما را محدود می‌کند و ما را از بیان حقیقت اصیل‌مان دور نگاه می‌دارد. بنابراین، من از شما می‌خواهم این را درنظر بگیرید: اگر دلشکستگی شما به شما در رویارویی ، درک و پذیرفتن تغییر کمک کند، چه نظری درباره ان خواهید داشت؟ اگر چیزی به مهمی رابطه عاشقانه‌تان، پایان یابد، شاید هرچیزی بتواند تمام شود و دری به روی چیزی جدیدتر گشوده شود.

پذیرفتن تغییر نه تنها به شما کمک می‌کند برای هرآن‌چه دارید قدردان باشید بلکه به شما کمک خواهد کرد نسبت به موقعیت‌های زندگی، واکنش مثبت‌تری نشان دهید.

اگر بتوانید غیر قابل قبول را بپذیرید و تصور ناشدنی را تصور کنید، برای مواجهه با زندگی، مجهز خواهید بود و درک خواهید کرد چیزهای زیادی از کنترل شما خارجند و شما تنها می‌توانید با چیزی که توسط قدرت، ایمان، و پشتکار در زندگی‌تان به وجود می آید سروکار داشته باشید.

۵ هزار تومن بندازین صندوق صدقات به نیت فراموش کردنش و اینکه از این به بعد زندگی شادی بدون اون داشته باشین ، این ترفند حرف نداره و خیلی زود جواب میده . تموم

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

بهبود مشکلات رفتاری کودک با بازی درمانی

اینجا یکی از هتلهای کیشه! همین حالارزروکن

تمام کردن رابطه عاطفی کار ساده ای نیست‎

 

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

فرقی نمی کند که شما رابطه عاطفی را بهم زده اید یا طرف مقابل تان شما را طرد کرده است، در هر صورت مواردی است که باید پس از اتمام رابطه از انجام دادن آنها خودداری کنید. جدا شدن از فردی که روزی شریک زندگی تان بوده کار ساده ای نیست اما با رعایت مواردی، می توانید راحت تر این دوران سخت را سپری کنید.

 

از او شانس دوباره نخواهید 

تمام کردن رابطه عاطفی کار ساده ای نیست، شما شریک زندگی تان را از دست داده اید و طبیعی است که بسیار ناراحت و عصبی باشید یا که بخواهید برای نگهداری رابطه تان پافشاری کنید اما در این شرایط بهتر است که خودتان را کنترل کنید. قبل از هر درخواستی از او به این فکر کنید که آیا آنچه شما را ناراحت کرده از دست دادن یک شریک زندگی  است یا خود آن فرد؟ این دو تفاوت زیادی با هم دارند. اگر شما تنها از ترس تنها شدن است که نمی خواهید از او جدا شوید، بهتر است کمی عمیق تر فکر کنید. مطمئنا شما تنها نخواهید ماند و طرف مقابل تان هم تنها نیمه گمشده زندگی تان نبوده است، پس حالا که رابطه تان به اینجا کشیده، بهتر است که از او شانس دوباره ای نخواهید.

 

به او زنگ نزنید 

این که بخواهید جلوی خودتان را بگیرید و به کسی که دوستش دارید زنگ نزنید، کار بسیار دشواری است. شما ماهها و حتی سالها با او در تماس بودید و حال باید دور زنگ زدن یا پیغام دادن به او را خط بکشید. اما اگر بتوانید تا 30 روز این کار را انجام ندهید، نصف بیشتر راه را رفته اید. پس از آن خواهید دید که 30 روز تبدیل به 40 روز و 50 روز می شود و  شما حالتان بهتر شده و در نهایت توانسته اید که بدون او زندگی کنید. 

  

زاویه دید خود را تغییر دهید 

اگر شما فردی باشید که طرد شده اید، احتمال این که دچار افسردگی شوید و مدام خودتان را سرزنش کنید، زیاد است. در این شرایط بهتر است که زاویه دید خود را تغییر دهید. به عنوان مثال فکر کنید که این شما بوده اید که او را نخواسته اید، یا این که با جدا شدن از او فرصت های بهتری برایتان فراهم خواهد شد. اگر بتوانید ذهن تان را کنترل کنید، احساس قدرت و اعتماد به نفس بیشتری پیدا خواهید کرد.

 

با اولین فردی که پس از او ملاقات کردید، قرار نگذارید 

پس از جدایی، به احتمال خیلی زیاد دوست دارید که حسادت طرف مقابل تان را برانگیزید یا که به گونه ای از او انتقام بگیرید. این کار بسیار ساده است اما دست نگه دارید. پس از یک شکست دردناک، شما باید برای مدتی تنها باشید در غیر این صورت ممکن است که از سر لجبازی یا عصبانیت اشتباه دوباره ای مرتکب شوید و بیشتر در باتلاق غم فرو روید. بنابراین به خودتان زمان دهید تا کمی از عصبانیت تان بکاهد، سپس می توانید منطقی یک تصمیم درست برای آغاز رابطه ای سالم بگیرید.

  

سر خودتان را بیش از حد شلوغ نکنید 

بعضی افراد برای این که بتوانند شکست عشقی خود را فراموش کنند، سر خود را با چیزهای مختلف مانند میهمانی رفتن… گرم می کنند. با این کار شما در واقع خودتان را گول می زنید، شادی ناشی از این رفتارها نیز موقتی و سطحی است. بهترین راه این است که به خودتان زمان دهید، برای رابطه از دست رفته تان سوگواری و به خوبی اتفاقاتی که گذشته را تجزیه و تحلیل کنید. در غیر این صورت این اتفاق چون لکه ای سیاه همیشه قلب تان را خواهد فشرد.

 

از درد گریزان نباشید 

هیچکس درد و رنج را دوست ندارد و طبیعی است که شما نیز از آن فراری باشید اما با پنهان کردن دردهایتان هیچوقت زخم تان التیام نخواهد یافت. دردهایتان بالاخره روزی سر باز می زنند. بنابراین گریه کنید، فریاد بکشید، دردودل کنید تا هر چه در دل تان مانده خالی شود.

  

پشت سر او حرف نزنید 

درست است که شما از دست فردی که روزی دوستش داشتید عصبانی هستید اما کار اشتباهی است اگر پیش دیگران از او بد بگویید. با این کار نه به او، بلکه به خودتان نیز آسیب می رسانید. این رفتار بیشتر شما را در باتلاق فرو می برد، در صورتی که اگر سکوت کنید، ارزش بیشتری نزد دیگران خواهید داشت. 

 

در خانه نمانید 

اگر چه حوصله بیرون رفتن از خانه را ندارید، اما نباید خودتان را در خانه حبس کنید. اگر زیاد در خانه بمانید، احتمال این که هر 1 دقیقه یک بار گوشی تان را به انتظار پیغامی از او نگاه کنید، زیاد است. به همین دلیل در کنار تنها ماندن و فکر کردن هایتان، هر روز برای خود برنامه ای مفرح بچینید و کاری را انجام دهید که به شما حس خوبی را منتقل می کند. با این کار رفته رفته عادت فکر کردن به او را ترک خواهید کرد.

  

یادتان نرود چه کسی هستید 

در دوران پس از جدایی، به دنبال فعالیت هایی باشید که به شما ثابت کند آدم مستقلی هستید و بدون داشتن شریک هم می توانید از پس کارهایتان برآیید یا از زندگی تان نهایت لذت را ببرید. به عنوان مثال به کلاس های متفرقه، زبان، شنا، آشپزی و…، بروید و مهارتی بیاموزید. با این کار نه تنها اعتماد به نفس تان بالاتر خواهد رفت بلکه دوستان جدیدی نیز پیدا خواهید کرد که بر روحیه تان بی تاثیر نخواهند بود.

 

خاطرات او را از خود دور کنید 

اگر عکس هایی دارید که روزهای خوش گذشته را به یادتان می آورد، آنها را پاک کنید یا اگر نگاه کردن به عروسکی که او خریده شما را آزار می دهد، او را از خود دور کنید. در کل شما باید هر آنچه یادآور اوست را تا مدتی از جلوی چشم هایتان دور نگه دارید. حال زمان شروعی دوباره است پس به خودتان کمک کنید تا هیچ چیز مانع شما نشود.

  

به رابطه های قبلی تان باز نگردید 

شما به دو دلیل شاید وسوسه شوید که به رابطه های قبلی تان باز گردید. 1. انتقام از طرف مقابل 2. تنها نماندن. اما اینها دلایل خوبی برای این کار نیستند. اگر شما می توانستید با افرادی که از زندگی تان دور کرده اید ارتباط برقرار کنید، دیگر چرا آنها را از زندگی تان حذف کردید؟ بنابراین بهتر است به هیچ عنوان در این شرایط سراغ دوستان قدیمی تان نروید.

 

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

از شکست تان درس بگیرید 

رابطه شما تمام شده و ممکن است زمانی که به آن فکر می کنید حس پشیمانی به سراغ تان آید اما بدانید که هیچ اتفاقی بی دلیل نیست. به جای پشیمان بودن بهتر است که از رابطه گذشته تان درس بگیرید. با خودتان بگویید «چگونه می توانم آدم بهتری در رابطه بعدی ام باشم؟» یا «کدام اشتباهات را نباید تکرار کنم؟»… اگر کمی مثبت اندیش تر باشید، از جنبه های مثبت تجربه ای که داشته اید درس خواهید گرفت.

 

منبع: برترینها

 

مطالب بیشتر برای زندگی بهتر


چگونه نزد همسر بیشتر دوست داشته شویم؟


اقساط 36 ماه بدون پیش پرداخت لوازم خانگی


هرگز ناامید نشوید!درمان زوج نابارور

باکلاسهای غیرحضوری،چطورکمک درس فرزندم باشم


سفارش کیک های تازه و خوشمزه خونگی


این آزمون شخصیت شما را مشخص می کند


سوتین های خوشگل و باکیفیت/تنوع رنگ عالی


اقساط36ماهه لوازم خانگی بدون پیش پرداخت

درمان رفتار آسیب زاوبهبوداحساس نسبت به خود


کلینیک ترک اعتیاد در مناطق مختلف تهران

خریدقسطی جهیزیه بدون نیاز به پرداخت اولیه


مشاوره تحصیلی و انتخاب شغل


بازسازی پیوند عاطفی زن و شوهر

درانتخاب همسرآینده‌تان دچارتردید شده‌اید؟

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

گاهی شکست، ما را در جای آسیب پذیر ترین نقطه قرار می دهد – احساس درونی خودمان از اعتماد به نفس و عشق به خود ؛اگر چه به طور مستقیم می دانیم که بعضی درجات شکست در رسیدن به مراتب بالا ما را کمک و تضمین می کند، اما زمانی که ما شکست کوچکی می خوریم، این دانش، کم و یا کلا ناپدید می شود.

آیا این جملات برایتان آشنا نیستند

“من یک بازنده ام.”

“هرگز نمی توان کاری را درست انجام بدهم.”

” من شکست می خورم.”

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

“من در ازدواج ام شکست خوردم.”

“من در شغلم شکست خوردم.”

“اگر شکست بخورم وحشتناک می شود.”

“من شکست را نمی توانم تحمل کنم.”

هنگامی که در چیزی شکست بخوریم، اغلب در سطح جهانی به جای شرایط موقت فعلیمان فکر می کنیم ؛ ما فکر می کنیم که نه تنها شکست خورده ایم، بلکه یک بازنده ایم. احساسات ناخوشایند و بی ارزش بودن ما را نابود می کند، و منجر به اشتباهات و شکست های بعدی می شود، باعث تعریف ما از خودمان می شود، و اجازه بازخورد و آموزش و کسب اطلاعات مفید را از ما می گیرد خبر خوب این است که ما می توانیم بر روی شکست هایمان موفقیت بسازیم و در این بخش از نمناک ، به شما خواهیم گفت چگونه.

1. خودت را ببخش که پیش بینی نکرده بودی که بدانی ، اکنون باید چه کاری انجام می دادی.

توانایی بخشش، شاید بزرگترین هدیه ای باشد که می توانیم به خودمان بدهیم تا به ما برای برگشت از پشیمانی و اشتباهاتمان کمک کندبه جای حمله کردن به خودتان برای دانستن آنچه که در حال حاضر بسیار واضح است، خودتان را به عنوان یک کار در حال پیشرفت ببینید و به خود، بخشش هدیه دهید.

2. تمرکز بر اینکه خودخواه باشید:

خودخواهی، شاید مهمترین عنصر عزت نفس و انعطاف پذیری باشد. به نظر می رسید که پیشرفت و موفقیت “بالا رفتن از حد نرمال” جاده ای است که با اعتماد به نفس بالا می رود.با این حال، در این مسیر، اعتماد به نفس زیاد شرط است و اطمینان می دهد که هر فردی که از آن حد نرمال پایین تر است، با ارزش یا خاص نیست. خودخواهی به همه افراد، دستاوردهای زیاد و همچنین به دستیاران پایین تر اطمینان می دهد که آنها ارزش عشق را دارند، بدون هیچ شرایطی.

3. متقاعد کردن خودتان را تمام کنید:

دست کشیدن از برچسب زدن به خودتان کاری است که عشق به خود باعثش می شود. به جای آنکه خود را «بازنده» بنامید، دقیق تر و کمتر جهانی و کلی نگر باشید.عدم موفقیت لازم نیست که شما و ارزش شما را تعریف کنید ، نحوه تعریف کردنتان از خودتان را تغییر دهید، مثلا “من یک بازنده ام” با “من نتوانستم کاری کنم که درست کار کند” یا “من اشتباهاتی را مرتکب شدم و از این تجربه ها به عنوان قدم های سنگین تری برای پیشرفت استفاده می کنم.”

4. شکست خود را به هدف تبدیل کنید:

به جای “من در ازدواجم شکست خوردم” می توانید بگویید ” من در ازدواجم مشکلات ارتباطی داشتم و در حال یادگیری برای برقراری ارتباط بهتری هستم.”جمله اول در گذشته قبول شده بود و این که نمی تواند تغییر کند، در حالی که دومین جمله چشمی دارد به آینده و قدرت بیشتری از آنچه که اکنون می توانید انجام دهید.

5. خودتان را بغل کنید:

به جای اینکه منتقد درونی خود را به سلطنت کامل برسانید، بدانید که چطور می توانید خودتان را در آغوش بگیرید؟!همه ما گاهی اوقات به آغوش نیاز داریم – به ویژه از خودمان!آیا سزاوار آن نیستید؟

6. خود را مانند یک کودک ، پر از پاکی و زیبایی تصور کنید:

به یاد داشته باشید هیچ چیز مانند نوزادان و کودکان بدون ارزش و بازنده تر وجود ندارد ما همان قدر ارزش داریم که وقتی به دنیا آمدیم، داشتیم.گاهی اوقات نیاز به نگاه کردن به زخم های گرانبهایی داریم که هنوز در داخل ما هستند ،مهم نیست چقدر شکست می خوریم، ارزش ما باقی می ماند و ما هنوز زیبا هستیم.

7. ذهنیت خود را از قربانی شدن و قربانی بودن بیرون ببرید:

هنگامی که شما احساس یک بازنده را دارید، به جای تمرکز بر انعطاف پذیری و توانایی بازگشت به عقب، خود را قربانی گذشته می بینید بعد از همه اینها، مهم نیست که چند بار شکست خوردید یا خراب کاری کردید – آنچه که واقعا اهمیت دارد این است که چند بار ما به عقب بر گشتیم و دوباره امتحان کردیم، هر بار کمی عجیب تر.

8. بیشتر توجه کنید:

فکر و توجه نکردن فقط درباره ارام شدن و مدیتیشن نیست یا حتی تنفس عمیق و بی سر و صدا در انزوا هم نیست بلکه این است که در زندگی روزمره با آگاهی، کاری را که انجام می دهید، با بیشترین دقت و توجه ممکن باشد. زمانی که آگاه هستیم و فکر می کنیم، به جای بازگشت به اشتباهات قدیمی و یا نگرانی در مورد آینده، ریشه در حال حاضر خواهیم داشت.همانطور که می گویند، ” امروز یک هدیه است، به همین دلیل است که آن را امروز می نامیم.”

9. خود را با یک جعبه آرام کننده، آرام کنید:

گاهی اوقات ما نیاز به چیزی داریم که آراممان کند، مخصوصا زمانی که حس بدی داریم به عنوان یک درمانگر، گاهی اوقات یک جعبه ی آرامش بخش برای کمک به متقاضیانم برای مقابله با زمان های استرس زایشان تهیه می کنم.با استفاده از اشیاء واقعی ای که شما را منحرف می کند و می توانند تسکین دهنده باشند، این جعبه را می توان فراهم کرد.یک مجله، یک توپ ضد استرس، یک سنگ جلا خورده برای به یاد آوردن ارزش هایتان و روغن بدن، نمونه هایی از چیزهایی است که می تواند در داخل یک جعبه آرام کننده قرار بگیرد و برای احساس آرامش شما مفید باشد. 

10. با دیگران ارتباط برقرار کنید:

زمانی که مردم احساس ناراحتی می کنند، اغلب آنها خودشان را از همه جدا می کنند، به جای اینکه رابطه شان را بیشتر کنند.دنبال حمایت اجتماعی بودن یکی از بهترین انتخاب هایی است که می توانید انجام دهید، در زمانی که احساس ناراحتی می کنید.دریافت دیدگاه دیگران به شما کمک می کند که دید تونلی و غلط نسبت به خودتان را متوقف کنید ،که خود را در معرض ارتباط و تعریف شدن قرار دهد.این کار باعث می شود دیگر تنها نباشید، ولی در اصل مرتبط با حس ارتباطی شما می باشد.

این 10 برنامه عملی برای شکست دادن احساسات شکست خورده به عنوان یک پرنده برای داشتن زندگی انعطاف پذیر و کامل عمل می کنند به جای تمرکز بر شکست که با سقوط و شکستی کوچک و کوتاه ایجاد می شود، افتخار می کنید که شما جرات کردید رویاهای خود را با شجاعت و شور و شوق دنبال کنید.

Publisher –

امروز صبح که می خواستم در مورد شادی بعد از شکست عشقی بنویسم باید یک تحقیق کوچک اینترنتی می کردم تا ببینم که کلا فاز شکست عشقی خورده ها چیست. چیزی که من را به نگرانی و افسوس انداخت این بود که سیگنال کمتری از شکست عشقی خورده ها دیدم که در آن بویی از جمع و جور کردن خودشان باشد. در واقع اولین اشتباه از همین جا شروع می شود

معمولا افرادی که شکست عشقی می خورند، به دلیل این که عاطفه هایشان دستخوش تعارض هایی شده، گام را اشتباه بر می دارند. در حالی که با یک اقدام درست و درمان می توان این موضوع را سریع تر حل کرد و به زندگی واقعی برگشت.

کارهای اشتباهی که بعد از شکست عشقی انجام می دهند به شرح زیر است:

اما به نظر می رسد اگر کسی برای زندگی اش ارزش قائل باشد، باید هر چه سریع تر به دنبال شیوه هایی برای جمع و جور کردن خودش بعد از شکست عشقی باشد تا بتواند زندگی شادی از سر بگیرد و فرصت ها را از دست ندهد.

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

شکست عشقی آزار دهنده است اما رهایی بعد از آن هم احساس خاصی است که هر کس به آن دست پیدا نمی کند مگر!!!؟؟

مگر کسانی که به دنبال حل این مساله باشند.

من در ادامه این آموزش می خواهم به تو یاد بدهم که اگر شکست عشقی خورده ای این گونه رفتار کن تا زندگی شاد بعد از شکست عشقی را تجربه کنی

 

بعد از شکست عشقی، اگر برنامه خوبی بریزی و روی سه المان زیر خودت را به کند وکاو بیندازی خیلی زود با موضوع کنار می ایی فقط شاید برخی مراحل کمی طول بکشد که البته این هم به خود تو ارتباط پیدا می کند:

در ادامه می خواهم به هر کدام از این 3 مورد به طور جداگانه بپردازم.

در رابطه با مدیریت احساس و پردازش احساس لازم است که کمی واقع نگر تر از حالتی باشید که یک ذهن معمولی از شما انتظار دارد. مثلا وقتی کسی به تو می گوید ناراحت نباش، لازم نیست گلدان را در سر او بشکنی! فقط احساس کن که او تو را نمی فهمد اما قصد جسارت هم ندارد.اما راهکارهای این بخش:

خب این طبیعی است که بعد از شکست عشقی حالت غمگین باشد و مدام توی خودت باشی و با خودت بگویی چه فکر می کردم و چی شد! اما نباید انتظار داشته باشی یکی دو روزه به حالت نرمال برگردی.

تنها راه چاره این است که به خودت وقت دهی و به آرامی با خودت رفتار کنی و جلوی فکر های آزار دهنده مقاومت شدید نداشته باشی.  آیا این مطلب را قبلا خوانده ای؟ با مطالعه آن کمک زیادی به خودت میکنی تا زندگی بعد از شکست عشقی را مدیریت کنی.

اما چند توصیه خیلی مهم که مقاومت در برابر ان ها سخت است

 

در ابتدای شکست عشقی تو به هر دری می زنی تا به خودت ثابت کنی که همه چیز تمام نشده است اما حقیقت چیز دیگری است. در ابتدا شاید برای کنار آمدن نیاز داشته باشی تا این انکار را جدی بگیری اما وقتی ذهن منطقی ات بر دلت چیره شد خودت دست به کار شو و به همه نشان بده که این اتفاق افتاده است و انکار شدنی نیست! دوست خوبم از واقعیت که نمی توان فرار کرد؟ می توان؟ راهش را نشانم بده !!

برای جلوگیری از انکار شکست عشقی کارهای زیر را انجام بده:

این جمله یکی از سخت ترین چیزهایی است که ابتدای شکست عشقی می توان زد اما حکم پنی سیلین دردناک هنگام بیماری دارد! ضربه ای کاری است اما تجربه و باورش، نجات بخش است.

شاید در ابتدای راه با خودت بگویی

اما دوست خوبم، عشقی که به هم خورده با این چیزها درست نمی شود! اگر هم بشود دوام چندانی ندارد.

عشقی پایدار است که بدون چون و چرا شکل گیرد و ادامه یابد.

پس با این جملات خود فریبی نکن هر چند بیان آن ها طبیعی است.

برای این منظور:

شاید این موضوع باز هم تو را عصبانی کن اما حقیقت امر را بخواهی، وقتی که تو شکست می خوری، شریکت تو را تنها می گذارد، عصبانیت و خشم تو می تواند اوضاع را بدتر کند. بخشیدن به معنی این نیست که او حالش خوب باشد! تو فقط پای دل و جانت را از او بیرون می کشی و به خدا واگذار می کنی و تلاش می کنی آدم بهتری شوی.

بخشیدن یعنی من هیچ گامی برای تلافی بر نمی دارم.

آیا تا کنون این حس رهایی را تجربه کرده ای؟ وقتی معتقد باشی که تمام کارهای بد و نا به حق توسط طبیعت پاسخ داده می شود حالت دگرگون می شود.

برای بهتر تجربه کردن این حس:

به طور کلی هدفم این است که بگویم رها کن و بگذر و مردانه زندگی من حتی اگر دختر ترین زن این شهر هستی.

اما در رابطه با نیاز های عاطفی ات خوب است که افراط گر و یا تفریط گر نباشی و اعتقادات درستی داشته باشی تا بتوانی سریع تر شادی بعد از شکست عشقی را بچشی

 

شکست چیزی است که برای هر کسی آن هم چند بار رخ می دهد. مهم این است که تو خودت را مبرا از عیب بدانی و به دنبال این نباشی که کامل ترین فرد باشی. هر شکستی نشان دهنده این نیست که تو در آینده عشق نخواهی یافت.

اتفاقا خیلی از این شکست ها برای این است که بعد ها قدر عافیت را بدانی.

اما یک کار خوب این است که به کسانی فکر کنی که شکست خوردند، زار زدند و به قولا با محشن چاووشی عر زدند! اما حالا توی کله شان جز حامد پهلان آهنگی به گوش نمی رسد!

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

برای این موضوع کارهای زیر را انجام بده 

وقتی که شکست عشقی می خورید، این که احساس تنهایی کنید کاملا عادی است اما وقتی در گروهی قرار بگیرید که برای حمایت شما در تلاش هستند روز به روز حالتان بهتر می شود و شادی بعد از شکست عشقی را خواهید چشید. می توانی با آن ها درد دل کنی و راه و چاره بیابی.

به دوستان و اعضای خانواده خود تکیه کنید و انرژی را از آن ها دریافت کنید.

برای این کار: 

وقتی شکست عشقی می خوری، بعضی چیزها در زندگی ات عوض می شود. مثلا بی خوابی می کشی و این موجب می شود که تو، سلامتی ات را به خطر بیندازی

پس در این شرایط به فکر خودت باش و از سلامتی ات مراقبت کن چرا که عشق جدیدی در راه است. قبلا یک تجربه در این باره نوشته ام که حال تو را خوب می کند البته اگر شکست عشقی اولی باشی که چه بهتر. این مطلب را همین حالا باز کن و بخوان

برای این موضوع:

وقتی که دوران پس از شکست عشقی را سپری می کنید باید توجه کنید که ممکن است این مساله روی روحیات و جسم شما اثر بگذارد. اگر فکر می کنید برخی چیزها طبیعی نیستند می توانی با مشاور صحبت کنی.

تحقیقات نشان داده که شکست عشقی واکنش هایی روی بدن می گذارند که می تواند منجر به افسردگی شود و یا این که قلب را ضعیف کند.

اگر پزشک شما برای تان دارو تجویز کرد بدون ترس آن را مصرف کنید چرا که این دارو ها کار تنظیم واکنش های شیمیایی بدن را بر عهده دارند.

 

گاهی افکار هجوم می آورند و یا این که حس بد از افکار شب قبل توی بدنت می ماند. در چنین حالتی بهترین کار استفاده از تکنیک های مقابله ای است تا بتوانید با این موضوع کنار بیایید و سلامتی تان را حفظ کنید.

برای این موضوع:

اما یک راه خیلی مهم برای توقف هجوم افکار منفی چیزی است که قبلا بدان پرداخته ام پس روی این لینک کلیک کن تا آن را بخوانی.

برای این منظور بهتر است که راهکارهای زیر را که بخشی از راهکارهای واقعی است دنبال کنی

و یاد بگیر که دوران مجردی شاد را تجربه کنی. در این باره امروز مقاله ای دیگر نوشتم که فکر می کنم کامل ترین مطلب در دنیای وب ایران باشد. این مطلب را از اینجا بخوان و نظرت را برای من بنویس.

منبع کمکی: wikihow

از زمانی که متولد شده ام، سعی کرده ام برای بنده های خوب خدا، مفید باشم. هر چه آموخته ام، تجربه کرده ام، و احساس کرده ام را با تو در میان خواهم گذاشت.

Prev Post

چطور زندگی مجردی شاد داشته باشم؟

Next Post

چرا و چطور دیگران را شاد و خوشحال کنیم؟

داستان پرونده آبنبات تلخ یا زنانه دو شوهره

حل مشکل های زندگی با عمل کردن به وصیت شهید نوید

9 حرکت رمانتیک برای افزایش صمیمیت رابطه

چه رابطه ای را باید تمام کرد ( 22 نشانه پسر بد )

Your email address will not be published.

Save my name, email, and website in this browser for the next time I comment.

9 × چهار =

هرگونه استفاده از محتوای شادزیستی در شبکه های اجتماعی ، وب سایت ها و کانال ها، موجب بدهکاری شرعی و عرفی است و پیگرد قانونی دارد. به تلاش های یکدیگر احترام بگذاریم.

پر بحث ترین ها

13 نشانه پسر یا دختری که دیگر تو را نمی خواهد

از کجا بدانم عشق سابقم هنوز دوستم دارد؟ ( 13 نشانه بازگشت معشوق)

تمام ترفندهای جذب مرد و وابسته کردن مردان به خود

49 نشانه تنفر پسر از دختر که مستقیما به زبان نمی آورد

Welcome, Login to your account.

چهار × = 16

Recover your password.

A password will be e-mailed to you.

یک × = 7



پس از پایان یافتن یک رابطه عاطفی عمیق یا حتی پس از طلاق از همسر، همیشه این ترس با فرد همراه است که چگونه می توان بدون او زندگی کرد؟

این ترس و نگرانی کاملا طبیعی است و کسی نمی تواند شما را به خاطر این مساله سرزنش کند. مخصوصا اگر پس از چندین سال زندگی مشترک در یک خانه از فردی جدا شوید، تنها ماندن پس از او برایتان غیرقابل تحمل تر خواهد بود.

یک بخش از بهبود یافتن روحی پس از جدایی و شکست عشقی، «کشف دوباره» است. به این مفهوم که خودتان را بشناسید و به روش خودتان زندگی کنید. لازم است بدانید که تنها زندگی کردن مزیت هایی نیز دارد که ممکن است از آن هاغافل باشید.

به همین خاطر، ما در ادامه برخی از روش هایی که می توانند در این مسیر کمک حالتان باشند را نوشته ایم. همراهمان باشید.

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

پس از جدایی عاطفی، نمی توانید در مقابل وسوسه تماشای فیلم های عاشقانه، رویاپردازی در مورد عشق سابق و گریه کردن برای نبودن هایش مقاومت کنید. به خودتان یک یا دو هفته اجازه سوگواری و حتی افراط کردن در این کار را بدهید. هر چقدر دلتان می خواهد غمگین باشید، گریه کنید، از وضعیت کنونی خود به خودتان شکایت کنید. اما پس از این کارها، زمان شروع دوباره زندگی فرا می رسد.

به خودتان یک یا دو هفته اجازه سوگواری بدهید

محیط زندگی خود را با انرژی های مثبت پر کنید. دکوراسیون خانه را طوری تغییر دهید که مخصوص زندگی یک نفره باشد.

دیوارهای اتاق را با عکس هایی از لحظه های شاد خود مزین کنید که قبل از حضور عشقتان در زندگی گرفته بودید. حتی می توانید خانه را بر اساس رویاهای آینده خود تزئین کنید. به طور مثال، اگر آرزو دارید که حتما یک بار به پاریس سفر کنید، تابلویی از این شهر را به دیوار نصب کنید.

یکی دیگر از تلاش هایی که برای مثبت بودن می توانید انجام دهید، افزایش مشغله های کاری است. تا پیش از جدایی شما همه اوقات بیکاری خود را با همسر یا عشقتان سپری می کردید، با او حرف می زدید، فیلم تماشا می کردید و … اما پس از جدایی تمامی این وقت ها خالی خواهند ماند و این مساله ممکن است شما را افسرده و عصبی کند. به همین خاطر بسیار مهم است که حتما برای خود سرگرمی یا کاری دست و پا کنید.

در کلاس های ورزشی، کلاس یوگا، آشپزی یا هر هنری که همیشه دوست داشتید و وقت انجامش را نداشتید ثبت نام کنید. بعدازظهرها با دوستان خود کافه یا سینما بروید. اگر اهل مطالعه هستید، کتاب های دلخواهتان را خریداری کرده و به دنیای زیبای رمان ها سفر کنید. یا فیلم تماشا کنید.

با کار کردن و سرگرم بودن، زمان های تنهایی خود را به صفر برسانید تا روحتان دوباره احیا شود.

بهترین قسمتِ تنها زندگی کردن این است که هر زمان اراده کنید می توانید با دوستان خود بیرون یا مسافرت بروید و هر غذایی که خودتان دوست دارید را میل کنید. اما اینها فقط ظاهر ماجرا هستند و به طور سطحی زندگی شما را تغییر می دهند. احساسات عمیق و درونی شما همچنان بی تغییر باقی می ماند.

شما بدون مقابله کردن با دردهایی که روی قلبتان سنگینی می کنند، نمی توانید شادی واقعی را تجربه کنید. درد جدایی و غم از دست دادن فردی که عاشقش بوده اید، چیزی نیست که بتوانید به آن بی توجه باشید.

بنابراین، لازم است ساعاتی از زندگی خود را به فکر کردن و بررسی کردن دلایل این جدایی اختصاص دهید. به خصوصیات و ویژگی های رفتاری خود و همسر/عشق سابقتان فکر کنید. شاید از همان ابتدا واقعا مناسب هم نبوده اید. شاید از همان ابتدا از روی احساسات و هیجانات و نه از روی منطق با هم وارد رابطه شده باشید.

لازم است ساعاتی از زندگی خود را به فکر کردن و بررسی کردن دلایل این جدایی اختصاص دهید

به انتظاراتی که از هم داشتید فکر کنید! اگر بتوانید با «من» درونی خود روبه‌رو شوید، می توانید واقعیت های بسیاری را در مورد زندگی و مشکلات خود کشف کنید.

همه ما یک یا چند شیطان درون داریم. با شناخت آن ها می توانید رفتارهای آزاردهنده و آسیب‌رسان خود را شناخته و در جهت رفع آن ها تلاش کنید.

برای خودشناسی لازم است رویدادهای روزانه خود را یادداشت کنید، مدیتیشن کنید، کتاب های خودشناسی بخوانید و هر کاری از دستتان بر می آید برای شناخت خود انجام دهید. با سفر به درون خود می توانید کاستی ها، کمبودها، دردها و عصبانیت های خود را تشخیص داده و برای درمان و رفع آنها کمک بگیرید.

سفر جدید زندگی خود را با انرژی های مثبت آغاز کنید

هرگز اجازه ندهید که زندگی سابق شما، روی زندگی کنونی‌تان سایه بیندازد. پس از جدایی، سبک تازه ای از زندگی آغاز می شود و شما به عنوان تنها فرد حاضر در این زندگی مسئول هستید که آن را به بهترین و شادترین مسیر هدایت کنید.

سفر جدید زندگی خود را با انرژی های مثبت، حضور مستمر دوستان و اقوام، افزایش ساعات کاری، ثبت نام در کلاس های آموزشی، سفر رفتن، تماشای فیلم و و از همه مهم تر، خودشناسی آغاز کنید.

هر چه با «من» درونی خود ارتباط نزدیک تری برقرار کرده و بیشتر او را بشناسید، به همان اندازه از تکرار اشتباهات گذشته خود پرهیز خواهید کرد و زندگی سالم تر و شادتری برای خود خواهید ساخت.

مطلب برای شما مفید بود؟

به مطلب امتیاز دهید

میانگین امتیازها 5 / 5. تعداد رای: 1

تاکنون رأی داده نشده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهد.

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

۱۳۹۸. تمامی حقوق برای وبسایت Rooziato (روزیاتو) محفوظ
است.

درمان شکست عشقی از چه راهی امکان پذیر است؟ عشق یکی از عمیق‌ترین احساسات بشری است که می‌تواند مجموعه‌ای از احساسات و هیجانات قوی دیگر را برای فرد به همراه داشته باشد. هرچقدر این احساس عمیق‌تر شود شکست خوردن در آن نیز منجر به رنج شدیدتری خواهد شد. در این شرایط اگر فکری به حال خود نکنید ممکن است مشکلات روحی و عاطفی بسیاری سراغ شما بیایند و غم از دست دادن رابطه برای شما منجر به افسردگی و اضطراب مزمن شود. برای اینکه بتوانید از پس این مرحله دشوار (شکست عشقی) از زندگی خود بربیایید نیاز به کمک و درمان دارید. برای آگاهی از روش‌های درمان شکست عشقی تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید.

چرا بعضی ها بی‌تفاوت به زندگی‌شان ادامه می‌دهند و بعضی ها تا پای مرگ هم جلو می روند؟ شما دوست دارید پس از یک شکست عشقی جزء کدام دسته باشید؟ درست است که شما همین چند ماه یا چند سال پیش عاشق شده اید اما ذهنیت شما از عاطفه، محبت و دلبستگی سال ها قبل شکل گرفته است؛ یعنی از اولین باری که مادر تان شما را در آغوش گرفت. کسانی که مادرشان را از دست داده‌اند، شکست های عشقی وحشتناک تری را تجربه می کنند.

البته منظور ما در اینجا از دست دادن فیزیکی نیست. کسانی که به هر دلیلی، داشتن رابطه عاطفی و مادرانه با مادر خود را از دست می‌دهند، همیشه به دنبال یک مادر جایگزین میگردند. تصور کنید که دومین مادرتان هم به شما بی رحمی کند. معلوم است که شما این دنیا را جای وحشتناکی خواهید دید؛ جایی که به وجود آمده تا شما چیزهایی را از دست بدهید.

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

البته عکس این قضیه نیز صادق است. کسانی که دائما مورد توجه والدین خود بوده اند و وابستگی زیادی به آن ها دارند نیز سخت می‌توانند «نه» را قبول کنند بنابراین با توجه به شرایطی که شما در آن تربیت شده اید می توانید عکس العمل های متفاوتی از خود بروز دهید. البته این ها همه ماجرا نیستند بلکه عوامل فردی و محیطی گوناگونی در این امر تاثیر گذار هستند که تعیین نقش هریک از آن ها به ارزیابی دقیق یک روان درمانگر نیاز دارد. 

برای آشنایی با  اختلال شخصیت وابسته کلیک کنید. 

 

جواب این سوال هم می تواند مثبت باشد و هم منفی. در بسیاری از افراد روند کنار آمدن با شکست عشقی به طور طبیعی تا 6 ماه طول می کشد و پس از این مدت، آن ها به پذیرش این مسئله می رسند و می توانند عملکرد عادی زندگی خود را از سر بگیرند. اما در برخی دیگر غم و اندوه رابطه از دست رفته هم چنان باقی می ماند و هرچه می گذرد  فرد بیشتر در خاطرات خود غرق می شود. در این شرایط افسردگی به شکست عشقی اضافه می شود و اوضاع را پیچیده تر خواهد کرد. به همین خاطر بهتر است از همان ابتدا که با شکست عشقی مواجه شدید با یک درمانگر در ارتباط باشید تا بتوانید اوضاع روانی خود را تحت کنترل بگیرید. 

برای آگاهی از  اختلال افسردگی و علائم افسردگی در خود یا اطرافیانتان کلیک کنید. 

 

گاهی اوقات رابطه عاطفی با اتفاق های ناخوشایندی به پایان می رسد. اتفاقاتی نظیر خیانت و دروغگویی علاوه بر احساس شکست، خشم و نفرت زیادی را به همراه می آورد. در این شرایط اگر می خواهید دچار آسیب های دراز مدت روحی نشوید باید به یک سری از خصایل دست پیدا کنید. بدون داشتن این خصوصیات درمان شکست عشقی برایتان دشوار خواهد بود. مهم ترین نکته ای که باید بدانید و به کار ببندید توانایی بخشش است. شما باید توانایی بخشیدن را داشته باشید.

این بخشش تنها کلماتی که بر زبان جاری می شوند و یا از ذهن می گذرند نیست. این یک فرآیند عمیق عاطفی ست. باید بتوانید با تمام وجود شریک عاطفی پیشین خود را ببخشید. بخشش یک نکته بسیار کلیدی در درمان شکست عشقی است، اما چرا این امر تا به این اندازه اهمیت دارد؟ زیرا که با این بخشش قبل از هر چیز خود را به آرامش رسانده اید. ممکن است بگویید آخر چگونه؟ هرگز امکان ندارد بتوانم او را ببخشم، پاسخ ما به شما این ست که بدون بخشش شکست عشقی هرگز به آرامش نخواهید رسید.

همچنین قرار نیست شما همیشه یک بازنده باشید، بلکه باید به خود فرصت دوباره ای برای شروع رابطه ای جدید بدهید. پس حتما از کمک های متخصصان روانشناسی برای شروع دوباره استفاده کنید. جهت آمادگی برای شروع رابطه بعد از شکست عشقی کلیک کنید.

 

برای درمان شکست عشقی باید از چهار مرحله روانشناختی عبور کنیم بدون عبور از این مراحل هرگز به درمان حقیقی یک شکست عشقی نمی‌رسیم. این مراحل عبارتند از شوک، انکار، باز آفرینی و استقلال عاطفی. روزی بدون هیچ مقدمه قبلی شریک عاطفی شما به نزدتان می‌آید و اعلام می‌کند قصد دارد شما را ترک کند، درست است که این اواخر اوضاع رابطه‌تان زیاد خوب پیش نمی‌رفت اما هرگز تصور نمی‌کردید چنین اتفاقی بیفتد در این شرایط ابتدا دچار شوک می‌شوید.

مرحله دوم شکست عشقی انکار است در این زمان هر دو طرف رابطه چه آن کس که رابطه را ترک می‌کند و چه آن کس که طرد می‌شود سعی دارند حقیقت را کتمان کنند، آنان همچنان با یکدیگر تماس می‌گیرند و نمی‌خواهند بپذیرند که رابطه برای همیشه به پایان رسیده است.

پس از آن نوبت به مرحله باز آفرینی می‌رسد. شما از کسی که مدت‌ها دوستش داشتید جدا می‌شوید، اکنون در یافتن معنی و مفهوم زندگی دچار مشکل هستید، برنامه‌ای برای انجام ندارید، روزی در کلاس موسیقی ثبت نام می‌کنید و روزی دیگر به باشگاه ورزشی می‌روید. همه این کارها برای این است که در آخر بتوانید بدون رابطه نیز به معنایی برای وجود خویش دست پیدا کنید. اگر بتوانید این مرحله از شکست عشقی را با موفقیت پشت سر بگذارید؛ وارد مرحله استقلال عاطفی می‌شوید. برای اطلاع از زمان و مراحل شکست عشقی کلیک کنید.

 

طی کردن مراحل شکست عشقی زمان‌بر است و ممکن است چالش های زیادی را برای شما به وجود آورد. به همین خاطر لازم است که همواره با یک روان شناس در ارتباط باشید تا خودتان را بهتر محک بزنید و ببینید چقدر در جهت مثبت قدم برداشته اید. هم چنین در طی این جلسات درمانگر با بررسی تعارضات و مشکلات شخصیتی شما به درمان آن‌ها کمک خواهد کرد که در آینده و روابط بعدی زندگی خود احتمال دچار شدن به شکست عشقی را تا حد زیادی کاهش دهید. برای کسب آگاهی درباره روش های فراموش کردن عشق از دست رفته کلیک کنید.

 

برای دریافت مشاوره در زمینه شکست عشقی و درمان شکست عشقی می توانید با مشاوران مرکز مشاوره روانشناسی هنر زندگی از طریق تلفن ثابت از کل کشور با شماره 9099075228 و از تهران با شماره 9092305265 تماس بگیرید. 

هنر زندگی اولین سامانه مشاوره روانشناسی تخصصی کشور با مجرب ترین مشاوران روانشناسی پاسخگوی سوالات و مشکلات شما در زمینه های مشاوره خانواده ، ازدواج ، طلاق ، تربیت کودک ، جوانان ، مهارت های ارتباطی ، ترک اعتیاد ، مشاوره روانشناسی ، روان درمانی و … می باشد. به امید زندگی شاد و سالم برای یکایک مردم ایران…

با عضویت در خبرنامه، از جدیدترین و بهترین کتاب ها و مقالات روانشناسی اطلاع پیدا کنید…

© کلیه حقوق برای حامی هنر زندگی محفوظ می باشد. انتشار مقالات با ذکر منبع بلامانع می باشد.

شکست عشقی(ضربه عشقی) بی‌شک تجربه دردآوری است. رابطه عاطفی که به جدایی و شکست منجر می‌شود می‌تواند مجموعه‌ای از احساسات منفی مانند غم، اضطراب و خشم را برای فرد ایجاد کند. کنار آمدن و پذیرفتن شکست عشقی برای دختران و پسران ساده نیست. جدایی عاطفی و فراموش کردن معشوق ممکن است تا مدت‌ها برای فرد قابل پذیرش نباشد. اما برای درمان افسردگی، ناراحتی پس از جدایی عاطفی و سرعت بخشیدن به مراحل کنار آمدن با غم شکست عشقی، راهکارهایی نیز وجود دارد. به کمک این روش‌ها و مشاوره با یک روانشناس با تجربه می‌توان پس از شکست عشقی نیز امیدواری و زندگی سالم را تجربه کرد.

فهرست مطالب

شکست عشقی می تواند به صورت های مختلفی برای افراد ایجاد شود. در ادامه به انواع آن اشاره می کنیم.

یکی از سخت ترین ضربه های روحی که می تواند در یک رابطه به افراد وارد شود زمانی است که یکی از طرفین رابطه بدون هیچ حرفی ناپدید می شود. یک روز صبح که با او تماس می گیرید متوجه می شوید که تلفن همراهش خاموش شده و هرچه پیام می دهید برایش ارسال نمی شود. روزها و هفته ها می گذرد و شما همچنان منتظرید که از او خبری شود. اما حقیقت تلخ این است که او متاسفانه به تنهایی برای این رابطه تصمیم گرفته و خودش را کنار کشیده. قطعا درک کردن حس و حال شما در این شرایط بسیار سخت است ولی ما سعی می کنیم شما را درک کرده و راهکارهایی در جهت کنار امدن با این موضوع  ارائه کنیم.

گاهی نیز متوجه می شوید عشقتان چند روزی است که مدام به بهانه های مختلف جواب تماس ها و پیام های شما را یکی در میان می دهد و دیگر مثل سابق برای شما وقت نمی گذارد. با وجود اینکه شما بسیار به او ابراز علاقه می کنید ولی او خیلی واکنش مثبتی نشان نمی دهد و احساس می کنید نسبت به شما سرد شده است. بعد از گذشت چند وقت با آوردن بهانه ای مثل اوضاع بهم ریخته خانوادگی اش از شما می خواهد که چند روزی با هم کمتر در تماس باشید ولی در حقیقت این کار مقدمه است برای سردتر شدن و پایان ارتباط شما. در این نوع از شکست عشقی شما هنوز در شوک این هستید که چطور کسی که تا دیروز عاشق شما بود اینگونه شما را رها کرده است و احتمالا مدت ها تحت تاثیر این شوک بزرگ زندگی خود را کاملا تعطیل می کنید.

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

یکی دیگر از انواع شکست عشقی زمانی است که شما ارتباط چند ماهه یا چندساله خود را با دعوا و درگیری به اتمام می رسانید. که اهداف شما می تواند از این کار متفاوت باشد. برخی فقط برای تست کردن میزان وفاداری و عشق طرف مقابلشان بحثی را راه می اندازند و می خواهند ببیند که عشقشان برای ماندن آنها در رابطه چقدر تلاش می کند. بعضی دیگر نیز بدنبال بهانه برای تمام کردن رابطه یا گرفتن انتقام از طرف مقابل هستند و تصمیم می گیرند با دعوا و مشاجره به هدف خود برسند. به همین دلیل اغلب اوقات یک طرف رابطه قربانی تصمیم خودخواهانه طرف دیگر می شود.

افراد بعد از تجربه ضربه عشقی علائم روحی نسبتا شدیدی را تجربه می کنند که البته این علائم با توجه به مدت زمان ارتباط و دوام رابطه می تواند متفاوت باشد. مسلما شخصی که بعد از چند سال رابطه از عشقش جدا می‌شود بیشتر از کسی که فقط چند هفته با طرف مقابلش ارتباط داشته، آسیب می بیند. علائم روحی بعد از شکست عشقی بسیار شبیه آن چیزی است که افراد در اختلالات افسردگی و اضطرابی تجربه می‌کنند؛ البته با درجات مختلف. در کنار این علائم روحی علائم جسمانی نیز در این افراد دیده می شود که در ادامه آنها را نام می بریم.

هر آنچه که شما را به یاد عشق سابق‌تان می‌اندازد، مانند عکس، پاتوق‌های همیشگی‌تان، افکار نامنظم و … باعث شروع فعالیت در نورون‌های “پاداش” قرار گرفته داخل هسته‌ی دمی و ناحیه تگمنتوم شکمی مغز می‌شود. دانشمندان از تعدادی از افرادی که در رنج و درد شکست عشقی فرو رفته بودند و به هیچ چیزی به جز عشق جدیدشان نمی‌توانستند، فکر کنند، خواستند که به عکس‌های عشق از دست رفته‌شان نگاه کنند و در این بین مغز آنها را با استفاده از دستگاه fMRI  بررسی کردند؛ مشخص شد که دو ناحیه‌ی هسته‌ی دمی و ناحیه تگمنتوم شکمی در زمان نگاه کردن به عکس‌ها فعال می‌شود. به علاوه این دو ناحیه از مغز به کوکائین و نیکوتین نیز واکنش نشان می‌دهند. برانگیختن نورون‌های پاداش موجب آزاد شدن مکرر مقادیر زیادی از انتقال دهنده‌ی عصبی دوپامین می‌شود. به علاوه دوپامین با فعال کردن مدارهای داخل مغز، موجب افزایش ولع و ایجاد میلی غیرقابل مقاومت می‌شود. این احساس ولع انگیزه به وجود می‌آورد و شما را ترغیب می‌کند تا به امید دریافت مقدار بیشتری از آنچه به آن نیاز دارید، مرتکب رفتارهای دیگر بشوید.

زمانی که عشق‌تان شما را ترک می‌کند، احتمالاً درد این شکست و رها شدن را احساس خواهید کرد. قلب و قفسه‌ سینه‌تان درد می‌گیرد، معده و دستگاه گوارش‌تان به هم می‌ریزد و همان احساس ناخوشایندی که هنگام شنیدن اخبار وحشتناک حس می‌کنید، در وجودتان جریان پیدا می‌کند. نتایج دو مطالعه‌ی انجام شده بر روی افرادی که در درد و رنج شکست عشقی فرو رفته بودند، حاکی از آن است که به جز ناحیه‌های پاداش، ناحیه‌های دیگری نیز داخل مغز فعال می‌شود که ناراحتی و واکنش به درد جسمی را کنترل می‌کنند. به بیان دقیق‍‌تر، آن بخش‌هایی از مغز که احساس درد را از جهان خارج جمع‌آوری می‌کنند، حین بررسی‌های انجام شده آرام بودند، اما سیستم‌های مرتبط با آنها، یعنی سیستم‌هایی که چگونگی واکنش بدن را به درد کنترل می‌کنند، به شدت در حال فعالیت بودند تا وقوع رخدادی ناخوشایند را به بدن اطلاع بدهند. به علاوه از آنجایی که مغز بدن را کنترل می‌کند، فعال شدن این سیستم‌ها اثرات مختلفی را به دنبال دارد: برای مثال هورمون‌های استرس ترشح می‌شود که به نوبه‌ی خود بر قلب، دستگاه گوارش و حتی سیستم ایمنی بدن اثر می‌گذارد. استرس در موارد شدید موجب ضعیف و متورم شدن قلب می‌شود و ابتلا به عارضه‌ای به نام “سندرم قلب شکسته” یا کاردیومیوپاتی را دامن می‌زند که حتی گاهی منجر به مرگ می‌شود. البته این قبیل واکنش‌های استرسی شدید و وخیم خوشبختانه نادر هستند.

تمام آزمایش‌ها و مطالعاتی که بعد از شکست عشقی با استفاده از دستگاه fMRI انجام شده‌اند، فعالیت مغز را در این دوران ناراحتی بررسی کرده‌اند. علم نیز مانند شما هنوز هیچ ایده‌ای ندارد که در مغز یک عاشق شکست خورده چه می‌گذرد. منطق حکم می‌کند که باید سازو کاری وجود داشته باشد که بتواند ارتباطات داخل گذرگاه‌های اتصال مغز را به آهستگی ضعیف کند و از بین ببرد. وقتی قلبتان می‌شکند، هیچ دلیلی ندارد که نتواند کارهایی را انجام بدهید که مغزتان را به سیم‌کشی مجدد خودش ترغیب کند. در واقع شواهد موجود حاکی از آن است که مغز بلافاصله بعد از شکست عشقی به سختی تلاش می‌کند تا شما را وادار به پشت سر گذاشتن این دوران سخت و برگشت به زندگی عادی کند. نظر دانشمندان به طور خلاصه این است که مغز سعی می‌کند تا ترکیب احساسات و هیجانات مختلف را تعدیل کند، از انجام دادن حداقل تعدادی از کارهای دیوانه‌واری که احساس می‌کنید، مجبور به انجام دادن آنها هستید، جلوگیری کند و به شما کمک کند تا دوباره به زندگی‌تان سرو سامان بدهید.

«رابطمون هنوز تموم نشده، زنگ میزنه بازم بهم». این گفت‏‌‏وگوی با خود، اولین مرحله شکست عشقی است. فرد در این مرحله هنوز باورش نشده که رابطه تمام شده است و هنوز به دنبال روزنه‏ امیدی برای بازگشت به رابطه است.

بعد از مدتی فرد می‏‌فهمد که بازگشتی در رابطه وجود ندارد، به همین دلیل سعی می‏‌کند برای این رابطه تمام شده مقصر پیدا کند و مقصر اصلی، معمولا فرد مقابل است. شاید این جملات برای شما آشنا باشد: «ازش متنفرم» یا «دیگه حتی نمی‏خوام ببینمش».

در این مرحله، فرد خاطراتش را مرور می‌‏کند و خودش را به خاطر تمام کارهایش ملامت می‏‌کند. مثلا: «اگه فلان کار را انجام نمی‏‌دادم، رابطمون تموم نمی‏‌شد». در این مرحله سعی کنید از کمک یک دوست یا یک روان‏‌شناس متخصص استفاده کنید چون ممکن است دلتان بخواهد که به رابطه برگردید و این بدترین زمان برای اجرای این تصمیم است.

شاید اکثر افراد مرحله افسردگی را بیشتر به یاد داشته باشند زیرا معمولا طولانی‏‌ترین مرحله سوگ است. برای بیرون آمدن از این استیج به خودتان زمان دهید ولی اگر بیش از ۲ الی ۳ ماه طول کشید، حتما با یک روان‎شناس مشورت کنید. افراد معمولا در این مرحله تصمیم می‏‌گیرند که دیگر هیچ رابطه عاشقانه‌‏ای را تجربه نکنند و به همین دلیل ماندن در این مرحله، بسیار آسیب‌‏زاست.

اگر تمام مراحل بالا با موفقیت انجام شود، شما وارد مرحله بهبودی می‏‌شوید. در این مرحله، فرد به گونه پخته‌‏تری به تجربه گذشت‌ه‏اش نگاه می‌‏کند و با دیدی روشن برای جبران کاستی‌‏های قبل، زندگی خود را از نو شروع می‌کند. «گذشته‌‏ها گذشته، بهتره که من او را فراموش کنم و زندگی جدیدی برای خودم شروع کنم.»

همانطور که گفته شد مواجه شدن با شکست عشقی درست مانند سوگ مرگ عزیزان دارای مراحل مختلفی است. گذشتن از این مراحل زمان می‌طلبد. طول دوره سوگ عاطفی، باتوجه به شرایط رابطه و روحیات فرد می‌تواند متفاوت باشد. طبق مطالعات انجام شده هرچه مدت زمان رابطه عاطفی طولانی‌تر باشد، مدت زمان سوگواری و غم نیز طولانی‌تر خواهد بود. همچنین کنار آمدن با شکست عشقی حداقل در مراحل اول برای دختران دشوارتر از پسران است. پس لازم است با توجه به شناختی که از شرایط و روحیات خود دارید فرصت کافی برای گذر از این مرحله را به خود بدهید.

خود خوری کردن در این شرایط می‌تواند آسیب‌های روحی و جسمی زیادی برای شخص داشته باشد. درد عاطفی پس از شکست عشقی غالباً باعث افزایش ترشح هورمون کورتیزول در بدن می‌شود، ترشح این هورمون، سیستم دفاعی بدن را ضعیف می‌کند. نخستین گام برای حل این مشکل این است که آگاه باشید که طبیعی است اگر پس از شکست عشقی در برابر هر مسئله‌ی کوچکی به هم می‌ریزید. به این نکته فکر کنید که حساس شدن شما احتمالاً از واکنش بدن به جدایی نشأت می‌گیرد و قرار نیست که تا پایان عمر ناراحت و عصبی باشید. هرگز سعی نکنید غم و ناراحتی خود را انکار کنید. گریه کردن در هنگام ناراحتی و نوشتن افکار و احساسات، به تخلیه احساسات منفی و کنار آمدن با موضوع کمک می‌کند. همچنین درد دل کردن با یک دوست یا آشنای صمیمی یا در میان گذاشتن موضوع با مشاور می‌تواند اندوه شما را کاهش دهد.

اگر خودتان را به خاطر به پایان رسیدن رابطه‌تان سرزنش کنید، پشت سر گذاشتن این درد و رنج برایتان سخت‌تر می‌شود و اصطلاحاً دچار یک “سوگواری عمیق و پیچیده” می‌شوید. طبیعی است که از خودتان بپرسید که کجای راه را اشتباه رفته‌اید و چه خطایی از شما سر زده است، اما غرق شدن در افکار منفی، تلاش‌هایتان را برای ترمیم قلب شکسته‌تان به باد می‌دهد.

مهم نیست دلیل جدایی شما چه بوده باشد و چه کسی رابطه را تمام کرده است. مطمئنا در طول رابطه عاطفی یا در هنگام جدایی متوجه نقاط منفی یا اشتباهاتی از طرف مقابل شده‌اید. برای اینکه راحت‌تر بتوانید با موضوع کنار بیایید. بجای مرور مکرر خاطرات خوش که کاری بجز نمک پاشیدن به زخمتان نمی‌کند، نقاط منفی رابطه و طرف مقابل را مرور کنید. لیاقت شما ماندن در رابطه عاطفی سالم و با آرامش با کسی است که قدر شما را می‌داند و برای بودن با شما و سلامت رابطه تلاش می‌کند.

مهم‌ترین مرحله برای کنار آمدن با شکست عشقی این است که تمام شدن رابطه را بپذیرید. البته این‌ کار برای شما سخت خواهد بود به خصوص اگر طرف مقابل دلیل موجهی برای تمام کردن رابطه نیاورده باشد. اما برای ادامه مسیر و گذشتن از این غم جدایی مطمئنا پذیرش مسئله لازم است.

اگر نامزدتان بدون توضیح قابل قبولی و با بیان جملاتی مانند “مشکل از من است، من لیاقتت را ندارم” شما را ترک کرده است، به او التماس نکنید که دلیل این جدایی را برایتان توضیح بدهد. برای خودتان دلیل بتراشید، و ترجیحاً توضیحی بیابید که عزت نفس و اعتماد به نفستان را خدشه‌دار نکند، مثلاً به خودتان بگویید که نامزدتان از مسئولیت فرار می‌کرده است.

شاید حذف کردن دوست سابقتان از فهرست دوست‌هایتان یا آنفالو کردن او در شبکه‌های اجتماعی به نظرتان بچگانه بیاید، اما در این دوران ناراحت کننده باید به خودتان فکر کنید و تمام راه‌هایی را که ممکن است دوباره با او تماس پیدا کنید و نمک روی زخمتان پاشیده شود، مسدود کنید. تمام این پل‌های مجازی را خراب کنید، مطمئن باشید که محدود شدن دسترسی به نامزد سابقتان حالتان را بهتر خواهد کرد.

در هر رابطه‌ای یادگاری‌هایی بین دو نفر وجود خواهد داشت. اگر می‌خواهید به فرایند پذیرش شکست عشقی سرعت دهید و با آن کنار بیایید لازم است تمامی چیزهایی که امکان دارد شما را به یاد معشوقتان بیندازد را برای همیشه دور بریزید.  این یک توصیه جدی است. یادگاری‌ها شامل تمامی هدیه‌ها، نوشته‌ها، پیام‌ها، آهنگ‌های مشترک و … می‌شوند. حتی اگر چیزی وجود دارد که به صورت غیرمستقیم و ناخودآگاه شما را به یاد معشوق می‌اندازد، سعی کنید از آن دوری کنید. اگر هدیه یا یادگاری با ارزش است، در صورت لزوم می‌توانید آن را به طرف مقابل پس دهید یا این که به فرد نیازمندی اهدا کنید.

پس از شکست عشقی احتمال دارد که در قلب شما  احساس تنفر جایگزین عشق شود. به خصوص اگر عشق و محبت زیادی نسبت به طرف مقابل داشته‌اید و او شما را رها کرده است و یا با دروغ و خیانت پاسخ محبت‌های شما را داده باشد. در این شرایط اجازه ندهید خشم و نفرت تبدیل به افکار و رفتار انتقام جویانه در شما شود. نباید اجازه دهید اتفاقات ناگوار از شما کسی بسازد که نیستید. سعی کنید کارهای مثبت انجام دهید و بر روی افکار مثبت تمرکز داشته باشید.

سفر رفتن می‌تواند به بازیابی روحیه شما و پذیرش شرایط جدید کمک زیادی بکند. یک سفر کوتاه به ویژه سفر به طبیعت، می‌تواند شما را از شر افکار منفی راحت کند و آرامش لازم را برای شما به ارمغان آورد.

باشگاه بروید، در پارک پیاده‌روی کنید یا برای یک گردش و قدم زدن کوتاه از خانه بیرون بزنید. فعالیت بدنی میزان سروتونین را در مغز افزایش می‌دهد؛ سروتونین مانند یک ضدافسردگی طبیعی عمل می‌کند و روحیه‌تان را بهبود می‌دهد. به علاوه ورزش کردن باعث می‌شود که انرژی بیشتری داشته باشید و احساس بهتری درباره خودتان پیدا کنید. بنابراین با دوست صمیمی‌تان به باشگاه بروید یا در یک کلاس تناسب اندام ثبت نام کنید. مهم نیست که چه ورزشی انجام می‌دهید، فقط باید قلبتان را به تپش بیاندازید. ۵ دقیقه ورزش متوسط تاثیری باورنکردنی بر روحیه غمگین و افسرده‌تان خواهد شد.

سعی کنید وقت بیشتری را با دوستان و خانوده بگذرانید. ارتباط نزدیک و تعامل با افراد صمیمی دیگری بجز معشوقتان، می‌تواند جایگزینی برای برطرف شدن نیازهای عاطفی شما باشد.

غلیان شدید احساسات منفی بعد از تمام شدن یک رابطه عاطفی، می‌تواند موجب شود که افراد به سمت رفتارهای ناسالم گرایش پیدا کنند. سعی کنید سلامت جسم و روح خود را در اولویت قرار دهید. به هیچ وجه برای مواجهه با احساسات منفی، نوشیدنی‌های الکلی، قرص‌های آرامبخش (بدون تجویز پزشک) و مواد مخدر مصرف نکنید. این رفتارها علاوه بر اینکه کمکی به وضعیت روحی شما نمی‌کند، می‌تواند اعتیاد ایجاد کرده و همچنین سلامت شما را با خطر جدی روبرو نماید.

رنگ و مدل مویتان را عوض کنید تا کاملاً از این رو به آن رو شوید. کمد لباس‌هایتان را خانه تکانی کنید و لباس‌هایی را که دیگر نمی‌پوشید، به دیگران ببخشید. برای خودتان لباس‌های جدید و جذاب بخرید. یک ظاهر جدید و فربینده اعتماد به نفسی را که شایسته آن هستید، در شما ایجاد می‌کند.

یکی از راه هایی که می تواند حواس شما را از فکر کردن به گذشته پرت کند رسیدگی به کارهای خانه و محل کار است. یک روز را صرف مرتب کردن کمد لباس هایتان بکنید، روز دیگر وسایل قدیم که دیگر به آنها احتیاج ندارید جمع آوری کنید، و یک روز را هم صرف تمیز کردن اتاق یا میز کارتان کنید. این کارها همچنین می توانند وسیله ای برای تخلیه انرژی های درونی شما باشند.

به گفته متخصصان حوزه روانشناسی، وارد شدن به یک رابطه عاطفی جدید بلافاصله پس از شکست عشقی، درست نیست. اگرچه برقراری یک رابطه عاطفی جدید می‌تواند نیاز روحی و عاطفی شما را تامین کند و کمک کند فرد قبلی را زودتر فراموش کنید، اما تجربه ثابت کرده است معمولا در این شرایط رابطه سالمی صورت نمی‌گیرد. پس بهتر است تا زمانی که شرایط روحی شما به وضعیت عادی بازنگشته و کاملا با موضوع کنار نیامده‎اید وارد رابطه جدیدی نشوید.

با وجود اینکه تمام علائم و احساسات منفی که در این دوران تجربه می‌کنید طبیعی هستند، ولی هم ما و هم شما می‌دانیم که چقدر تحمل این احساسات منفی و کنارآمدن با جدایی سخت است و نمی‌توان دست روی دست گذاشت تا خودش برطرف شود. لازم است خودتان هم کارهایی برای تسریع این فرآیند و بهتر شدن حالتان انجام دهید. راهکارهای مناسب و مفیدی تا اینجا ارائه شد، با این‌حال حتما متوجه شده‌اید که با توجه به حس و حالتان چقدر انجام این راهکارها در عمل سخت یا حتی غیرممکن است. علت آن این است که شما نیاز به اطلاعات بیشتری درباره جدایی دارید. شما باید در هر زمان بتوانید تشخیص دهید که در کدام مرحله از فرآیند ضربه عشقی هستید تا بتوانید راهکاری متناسب با آن را به کار ببرید. مثلا وقتی در مرحله خشم هستید، بیشترین چیزی که می‌خواهید خالی کردن عصبانیت‌تان سر طرف مقابل است نه تفریح و گردش برای بهبود حالتان! اینجاست که اطلاعات آموزشی دقیق و حضور یک مشاور روانشناس آگاه درکنارتان ضروری‌ست تا بر اساس شرایط فعلی‌تان بهترین راهکارهای ممکن را به کار ببرید تا هرچه سریع‌تر و با آسیب کمتر، این روزهای سخت را پشت سر بگذارید.دوره زندگی پیروزمندانه پس از جدایی این اطلاعات و همراهی را در اختیار شما قرار می‌دهد. در این دوره شما به طور کامل با مراحل جدایی آشنا می‌شوید و یاد می‌گیرید چطور با هر مرحله به بهترین شکل کنار بیایید تا جایی که به پذیرش و بهبودی برسید. ضمن اینکه یاد می‌گیرید چطور عزت نفس آسیب دیده‌تان را ترمیم کنید، رابطه قبلی‌تان را به درستی بررسی کنید، سهم خودتان در مشکلات رابطه را ببینید و بپذیرید و در نهایت برای ورود به یک رابطه سالم آماده شوید. در تمام این مراحل یک مشاور روان‌شناس اختصاصی در کنار شما است، حرکت‌تان را بررسی می‌کند، راهنمایی‌های لازم را به شما ارائه می‌دهد و در واقع سنگ صبور شما در مسیر جدایی می‌شود، سنگ صبوری آگاه که در زمینه درمان جدایی تخصص دارد.

هر جدایی عاطفی با دوره‌ای از سوگ و ناراحتی همراه خواهد بود. برای کنار آمدن با شکست عشقی، لازم است برای پذیرش موضوع به خود زمان دهید. شکست عشقی باید به مرور مراحل سوگش را سپری کند. داشتن علائمی مانند بی انگیزگی، فقدان انرژی، اضطراب، بی حوصلگی، حالت تهوع و استفراغ، تپش قلب و … علائم روحی و جسمانی رایج بعد از شکست عشقی هستند. شما می توانید با تخلیه احساسات منفی به روش سالم، دور ریختن یادگاری‎ها، ورزش کردن، ارتباط با دوستان و خانواده، سفر و ارتباط با طبیعت، تهیه لیستی از اهداف، کمک گرفتن از یک مشاور متخصص و توجه به ظاهر به روند پذیرش و سلامت روحی خود سرعت ببخشید. نباید اجازه دهید شکست عاطفی هویت شما را تغییر دهد. رفتارهای مخرب سلامتی، افکار انتقام جویانه و جایگزین کردن فرد دیگر برای رابطه عاطفی و یا سرزش کردن خود راه مناسبی برای مقابله با شکست عشقی نیست.

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

شما نباید دنبال فراموش کردن باشید چون هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد مگر این که حافظه‌تان را پاک کنید! به جای فراموشی باید یاد بگیرید با جدایی کنار بیایید و از آن گذر کنید.

دلتنگی طبیعی‌ترین احساس بعد از جدایی است ولی فراموش نکنید که شما الان در اوج دلتنگی هستید، ولی با گذر زمان، کمک گرفتن از یک متخصص، کسب مهارت‌های علمی و بالا بردن سطح شناخت فردی‌تان حتما می‌توانید بحران جدایی را پشت سر بگذارید.

درسته که خیلی سخته بعد از جدایی همدیگر را همیشه ببینید، ولی دست نگه دارید! ترک تحصیل پاک کردن صورت مسئله است و آینده‌تان را به خطر می‌اندازد. شما باید یاد بگیرید که با جدایی کنار بیایید و در خودتان حلش کنید وگرنه هرکجا بروید حال بد همراه‌تان می‌آید.

عصبانیت از رفتن کسی که دوستش داشتید، طبیعی است اما انتقام گرفتن نه، چون حتما به خودتان هم آسیب می‌زند. شما باید یاد بگیرید چطور حال خودتان را خوب بکنید، عصبانیت‌تان را تخلیه کنید و طوری رفتار کنید که خودتان بیشتر از این آسیب نبینید.

وقتی همیشه او را در فضای مجازی چک کنید، نمی‌توانید رفتنش را باور کنید و او را در ذهن خودتان زنده نگه می‌دارید و خب معلوم است که دلتنگ‌تر می‌شوید و اصطلاحا نمک روی زخم خودتان می‌پاشید. باید یاد بگیرید وسوسه چک کردنش را کنترل کنید.

شما باید با فرآیند جدایی آشنا بشوید. آن‌وقت متوجه می‌شوید که خاطرات به راحتی دست از سرتان برنمی‌دارند، مگر اینکه یاد بگیرید چطور با جدایی کنار بیایید.

بهتر است فعلا دست نگه دارید و اول رابطه قبلی را برای خودتان حل و فصل و تمام کنید. تا وقتی رابطه قبلی برای‌تان زنده است اگر وارد رابطه با بهترین فرد روی کره زمین هم بشوید، خرابش می‌کنید!

 

{
“@context”: “https://schema.org”,
“@type”: “FAQPage”,
“mainEntity”: [{
“@type”: “Question”,
“name”: “از هم جدا شدیم، چکار کنم که بتوانم فراموشش کنم؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “شما نباید دنبال فراموش کردن باشید چون هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد مگر این که حافظه‌تان را پاک کنید! به جای فراموشی باید یاد بگیرید با جدایی کنار بیایید و از آن گذر کنید.”
}
},{
“@type”: “Question”,
“name”: “دلم براش تنگ شده نمی‌توانم تحمل کنم؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “دلتنگی طبیعی‌ترین احساس بعد از جدایی است ولی فراموش نکنید که شما الان در اوج دلتنگی هستید، ولی با گذر زمان، کمک گرفتن از یک متخصص، کسب مهارت‌های علمی و بالا بردن سطح شناخت فردی‌تان حتما می‌توانید بحران جدایی را پشت سر بگذارید.”
}
},{
“@type”: “Question”,
“name”: “با هم‌کلاسیم کات کردم و می‌خوام ترک تحصیل کنم…”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “درسته که خیلی سخته بعد از جدایی همدیگر را همیشه ببینید، ولی دست نگه دارید! ترک تحصیل پاک کردن صورت مسئله است و آینده‌تان را به خطر می‌اندازد. شما باید یاد بگیرید که با جدایی کنار بیایید و در خودتان حلش کنید وگرنه هرکجا بروید حال بد همراه‌تان می‌آید.”
}
},{
“@type”: “Question”,
“name”: “با رفتنش خیلی بهم ضربه زد چطور ازش انتقام بگیرم؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “عصبانیت از رفتن کسی که دوستش داشتید، طبیعی است اما انتقام گرفتن نه، چون حتما به خودتان هم آسیب می‌زند. شما باید یاد بگیرید چطور حال خودتان را خوب بکنید، عصبانیت‌تان را تخلیه کنید و طوری رفتار کنید که خودتان بیشتر از این آسیب نبینید.”
}
},{
“@type”: “Question”,
“name”: “وقتی می‌بینم توی تلگرام و اینستاگرام آنلاین است بیشتر دلتنگ می‌شوم. چکار کنم؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “وقتی همیشه او را در فضای مجازی چک کنید، نمی‌توانید رفتنش را باور کنید و او را در ذهن خودتان زنده نگه می‌دارید و خب معلوم است که دلتنگ‌تر می‌شوید و اصطلاحا نمک روی زخم خودتان می‌پاشید. باید یاد بگیرید وسوسه چک کردنش را کنترل کنید.”
}
},{
“@type”: “Question”,
“name”: “چکار کنم خاطراتش دست از سرم بردارد؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “شما باید با فرآیند جدایی آشنا بشوید. آن‌وقت متوجه می‌شوید که خاطرات به راحتی دست از سرتان برنمی‌دارند، مگر اینکه یاد بگیرید چطور با جدایی کنار بیایید.”
}
},{
“@type”: “Question”,
“name”: “هنوز در فکر رابطه قبلی هستم ولی یک پیشنهاد آشنایی خیلی خوب دارم. چه کنم؟”,
“acceptedAnswer”: {
“@type”: “Answer”,
“text”: “بهتر است فعلا دست نگه دارید و اول رابطه قبلی را برای خودتان حل و فصل و تمام کنید. تا وقتی رابطه قبلی برای‌تان زنده است اگر وارد رابطه با بهترین فرد روی کره زمین هم بشوید، خرابش می‌کنید!”
}
}]
}

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

26 بازدید

91 بازدید

120 بازدید

357 بازدید

376 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام. من تازه وارد 19 سالگی شدم حدود 2 سال و 5 ماه هست که با پسری همسن آشنا شدم رابطه ما همیشه خوب بوده و علاقمون نسبت به هم زیاد حتی تو آخرین لحظاتی که از هم جدا شیم ولی باتوجه به اختلاف تو لباس پوشیدن.،برای تغییر من ایشون خیلی زحمت کشیدن با اینکه آخرش اوکی شدیم اما اشتباهات و بحث های من ایشون رو اذیت می‌ کرد هر بار فرصت دوباره میخواستم و باز خراب میکردم مثلا بهم میگفت باید قبل ساعت 12 بخوابی و اگه نمیخوابیدم از دستم عصبانی میشد و من اشتباهاتم رو آنقدر تکرار کردم که ایشون تصمیم گرفتن برن و کات کنن و گفتن هر شخص یک اندازه تحمل و صبر داره ولی چند روز بعدش با توجه به اینکه که مادرشون با خانوادم مشکل دارن و راضی نیستن با من ازدواج کنه هر چقدر که ما بیشتر باهم باشیم جدا شدن سخته و ممکنه من موقعیت های خوبم رو از دست بدم و بهم گفتن اگه یه روزی منو بخشیدن و خانوادش راضی شدن و قصد ازدواج داشت برمیگرده. من با این جمله خیلی آروم شدم بنظرتون امید واهی دارم؟! بهم گفتن این بار دارن با منطقشون جلو میرن و نمیخواد آینده هردومون خراب شه و عذاب وجدان دارن تا همین جاش اومدن وقتی می‌دونستن احتمالش زیاده ک بهم نرسیم و بهم گفتن احتمال اینکه برگردن یک درصده

سلام دوست گرامی از 17 سالگی با او در ارتباط بودید و به نظر می‌رسد نقش ایشان بیشتر یک مربی و یا پدر بوده است تا شریک عاطفی. او سعی در تغییر دادن شما داشته است و حتی به ساعت خوابیدن و لباس پوشیدن شما نیز واکنش داشته؛ از خود پرسیده‌اید که به چه دلیل خواستار بودن در این رابطه هستید؟

سلام من 34 ساله ام و عشقم 25 سال.. پس از هفت سال رابطه عاشقانه که هر روزش گویا مثل روز اول بود رابطه ما مرد. یک سال اخر رابطه ما کمی سرد شده بود بدلیل کار من و خودش و دانشگاه و اینکه خانه مان از هم دور بود تا جاییکه ما که هرروز همو میدیدیم شد ده روز یکبار.دیدار اخرمان یک دعوای بد لفظی بین مان شد و رفت…برای همیشه بدون خداحافظی بدون هیچ کلمه ای.. فقط مادرش یک کامنت دو خطی داد که برو دنبال زندگیت.همین.. ما تمام زندگی مان را چیده بودیم برنامه ازدواج همه چیز.. و جدایی مان بسیار دردناک بود. دو هفته بعد سیم کارتش را سوزاند و از همه شبکه های اجتماعی اش حذف شدم…منی را که حتی یک روز نمیتوانست تحمل کند نبیند… الان یکسال و یک ماه میگذره از رفتنش و همچنان مثل روز اول سردرگم و غمگینم … هر شب خوابش را میبینم خواب های غمگین مانند اینکه در نوری دارد میرود یا اینکه من زانو زده ام و دستش را بر شانه ام گذاشته و من می گریم.بعد بیدار میشوم در تاریکی اطاق و حالم بسیار بدتر میشود. هر لحظه در فکرم است حتی بعد این همه ماه.متاسفانه خودم را بسیار مقصر میدانم احساس گناه می کنم چون حس میکنم سال اخرمان در کنارش نبودم و بسیار تنها شده بود در حالیکه بسیار بمن نیاز داشت بخصوص که دچار بیماری پنیک اتک شده بود و اینکه در کل این هفت سال پدر و مادرم حتی یکبار این دختر را ندیدند و نه خواستند ببینند و برایشان مهم بود و منم کوچکترین تماسی با خانواده اش نگفته بودم تا حداقل این رابطه را جلوتر ببرم و اطمینان حاصل کنه از ازدواجمان… مادرم را بسیار بسیار مقصر میدانم و روز و شبم اندوه است.بعد 14 ماه هم وقتی شب ها که راه میروم و بهش فکر میکنم ناخوداگاه چشمانم پر اشک میشود. بخصوص دیدار تلخ اخرمان که بدون حرفی وقتی مرا دید راهش را گرفت و رفت و کوچک تر و کوچک تر شد تا جایی که محو شد در حالی که ایستاده نگاهش میکردم و میدیدم چگونه برای بار اخر کسی را میبینم که همه وجودم بود و دارد برای همیشه میرود از زندگیم… با هیچ دختری حتی نمیتوانم حرف بزنم شب ها قلبم و معده ام از ناراحتی درد میگیرد اینکه این دختر با همه وجود عاشقم بود و پام ایستاد ولی من و خانواده ام ناخواسته این حس را بهش دادیم که بی ارزش است و باعث شد برود به شدت عذابم میدهد. من از درون مرده ام بخصوص که در اوج افسردگی این دختر وارد زندگیم شد و به من رنگ و نور داد و برگشتن دوباره به تاریکی اینبار غیر قابل تحمل است…

سلام ما یکسال و نیم بود ک باهم دوست بودیم و جفتمون هم میدونستیم ک ته این رابطه جداییه و میدونستم ک اگه ازش جدا بشم ب نفعمه .پریروز باهم کلی صحبت کردیم خیلی خوب و حتی بگم بهتراز ی روز عادی و دیروز دیکه ن جواب تلفنمو داد و ن جواب پیامامو. نمیتونم با نبودنش کنار بیام

سلام دوست گرامی شما یک رابطه عاطفی را پس از 1ونیم سال قطع کردید. حالت‌هایی مثل دلتنگی، غم، حسرت و یا رفتارهایی مانند چک کردن و اشک ریختن و .. کاملاً طبیعی است. چون هنوز شما به این باور نرسیدید که این رابطه تمام شده است. در واقع هنوز مراحل سوگواری شما شروع نشده است. برای اینکه بتوانید با این تصمیم کنار بیایید نیاز به همراهی و آموزش دارید. پیشنهاد می‌کنیم به صفحه «زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» رادیو عشق مراجعه کنید و آن را مطالعه کنید. در صورت نیاز از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من چند ماه با پسری در ارتباط بودم ک میگفت خیلی دوسم داره حتی میگفت خیانت هم کنی نمیرم این اواخر متوجه سرد شدنش شدم ولی زیاد اهمیت ندادم و گفتم حتما مشکلی براش پیش اومده تا اینکه چند روز پیش گفت میخواد تمومش کنیم و من اصلا نمیتونستم باور کنم چون به بودنش اعتماد داشتم چون خیلی با حرفاش باعث شد من خیلی بهش اعتماد کنم و این تموم شدن رابطه برای من خیلی سنگینه دلایلی میاورد که قابل اصلاح بود و میشد درستش کرد ولی نمیخواست و دلایلش شاید تا حدی درست بود ولی نموند که درستش کنیم حتی قبلا بش گفتم اگه رفتار یا حرفای من باعث میشه ناراحت شی بگو تا درستش کنم و گفت نه مشکلی ندارم من فکر میکنم فرد قبلی زندگیش برگشته چون دلایلش منطقی نبود و پیچوند و رفت فکر میکردم واقعا نمیره و دوستم داره حتی کلی برنامه برای آیندمون ریخته بودیم حالا دارم شبا و روزای سختی رو میگذرونم که کنار بیام با این قضیه و میدونم خوب میشم با گذر زمان ولی انگار بدتر میشم میشه راهنمایی کنید چیکارکنم بیشتر از حرفاش ناراحتم و نمیتونم هضمشون کنم ک چرا این کاروکرد

سلام دوست گرامی به هر دلیلی او این رابطه را تمام کرده است، شما نیازی به موشکافی این ماجرا ندارید. برای اینکه حالتان بدتر نشود، بهتر است در دوره «زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» شرکت کنید. این دوره برای افرادی که جدا شده‌اند و درگیر افکار منفی و احساسات ناخوشایندی مانند بی‌قراری، ناامیدی، غم، خشم، ترس، تنهایی و … هستند و فراموش کردن رابطه و طرف مقابلشان برایشان بسیار سخت است و یا افرادی که مدت‌هاست رابطه‌‌شان تمام شده‌است اما هنوز ذهنشان مدام درگیر رابطه تمام شده است، در زندان رابطه محصور شده‌اند و فکر می‌کنند نمی‌توانند رابطه و فرد مقابلشان را فراموش کنند، کاملا مناسب است.

سلام وقتتون بخیر من ۱۷سالمه و دو سال قبل عاشق یک پسری شدم که باهم رفت آمد خانوادگی داشتیم و واقعا مثل یک خانواده بودیم. خواهرزاده اون بهترین دوست من هست منم یک روز به دوستم گفتم عاشق داییش شدم بعد اون ب هخانوادش گفته بود و خانواده اونا همه فهمیدن ک من عاشق پسرشون شدم اوناهم به خانوادم گفتن ولی ما چون مذهب مون فرق داشت خانوادم قبول نکردن اون پسر خیلی خوبیه تنها مشکلش اینکه زیاد با رفیقاش می‌گرده بعد این اتفاقات من فهمیدم که خیلی دوسم داره ولی چون خانوادم قبول نکردن اونم بعد این اتفاقات شبا دیر میومد خونه مشروب میخورد خانوادش هرچی میگفتن گوش نمیکرد دوستم بهم گفت ک من باید بهش پیام بدم و بگم که این کارا رو نکنه ولی من و اون پسره برا اینکه نمیخواستیم آبروی خانواده هامون نره باهم دوست نشدیم ولی چون مجبور بودم یک روز بهش پیام دادم گفتم که دیگه اون کاراشو بس کنه و اونم قبول کرد خانوادمم فهمیدن که من بهش پیام دادم خیلی ازم ناراحت شدن خانواده اونا هم از رفتار خانوادم ناراحت شدن و یکم رابطه خانوادگی مون خراب شد اون پسره هم خیلی ناراحت شد بخاطرم خیلی گریه کرد و منم مجبور شدم بگم که دوستم شماره شو بهم داده ولی دوستم ناراحت شد که من اینو گفتم ب عد یه مدت دوستم بهم پیام داد و گفت که داییش عاشق یه دختر دیگه شده میخواد باهاش ازدواج کنه منم باور کردم و شب اول ک فهمیدم اونقدر ناراحت شدم که رگ دستمو زدم ولی کسی نفهمید الان ۷ ماهه که ندیدمش خبری ازش ندارم در حالی که مث بقیه رابطه ها باهم خاطرات مشترک خاصی نداشتیم ولی من هنوزم نتونستم فراموشش کنم. خیلی حالم بده بیشتر وقتا ب یادشم وگریه میکنم

سلام دوست گرامی در سن 17 سالگی انتخاب شریک زندگی معنایی ندارد چون در اوج دوره نوجوانی هستید. اتفاقات تلخی بوده است و شما پیش از اینکه این مساله جدی شود، روی این فرد سرمایه‌گذاری عاطفی زیادی کردید. چون سابقه خودکشی را اشاره کردید، حتما نیاز است که وضعیت شما را یک روانشناس بررسی دقیق کند. لطفا برای بهبود حال خود از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام و وقتتون بخیر ممنون از مطالب عالی و کاربردیتون من 18 سالمه و چند وقتی بود از یه دختری خوشم اومده بود حدود چند ماه ، از طریق موسیقی با هم آشنا شده بودیم و حضوری تو مراسما همو میدیدیم و تو فضای مجازی دنبالش میکردم ، بعد یه مدت باهاش حرف زدم و وارد رابطه شدیم ، خیلی عمیق دوسش داشتم و به طور جدی میخواستمش و با مامانش هم صحبت کرده بودم و گفت که مشکلی نداره و حواستون باشه و این حرفا ، رفتار های بچگانه و افکار بچگانه ای داشت ، بعضی چیزا رو درک نمیکرد که تو اون سن دیگه باید درک میکرد ! خیلی بهش اعتماد داشتم و واقعا توجه و علاقه زیادی خرجش کردم ، بعد چهار ماه اکانتشو گرفتم یهویی و دیدم که با پسرای دیگه هم صحبت میکنه خیلی صمیمی !!! ولی نه به عنوان عشق و عاشقی ، با این اوصاف بازم موندم و بعد کلی عذرخواهی گفتش که دیگه تکرار نمیکنم و اشتباه کردم و این حرفا ، رابطمونم بعضی وقتا دعوا زیاد داشت اونم بخاطر اینکه بعضی چیزای ساده رو هم نمیدونست و خانوادش کم کاری کرده بودن و یا به عنوان روشنفکری ایده های غلطی بهش القا کرده بودن … و بعضی وقتا دعوامون شدت میگرفت و سر تکرار اشتباهای دیگش حرفمون میشد و وقتی من دیگه خیلی عصبانی میشدم بعد چند بار منطقی توضیح دادن شاید فشی چیزیم میدادم که میدونم مقصرم اما بعدش میگفتم معذرت میخوام بابتش ، با همه داستانایی که داشت باهاش ساختم ، با وجود اذیت کردناش و انجام دادن کارای تکراری ، تا جایی که بهم دروغ می گفت و دلیلشو میپرسیدم گفت حوصله جروبحث نداشتم ، منم بعضی وقتا گیر زیاد دادم و سخت گرفتم قبول دارم اما درون حد نبود که انقد شلوغ کنه و آزادی زیادی میخواست ، بعد یسال و خرده ای بعد یه دعوای جدی کم کم سرد شد و بعد یه ماه عذاب دادنم گفتم چته هی میگفت هیچی تا اینکه بالاخره گفت من این رابطه رو نمیخوام و وقتی پرسیدم یه مشت دلیل چرت تحویلم داد !!! گفت اره نمیتونم تو رابطه باشمو نمیتونم به یه نفر متعهد باشمو دلم میخواد آزاد باشمو هرکار دلم میخواد انجام بدمو این حرفا ، هرچی تلاش کردم و حرف زدم ، گفتم راه میام تو عم راه بیا چارچوبامونو از اول میسازیم ، بیا تعمیرش کنیم نه تعویض ، گفت نمیتونمو اینا و اخرم توم شد رابطمون … منم دم کنکورم هست و نابود کرد زندگیمو ، همش تو فضای مجازی میبینم چیا گذاشته عصابم خرد میشه و چند بار بعد اتمام ازش پرسیدم چرا اینکارو کردی و اینا گفت نمیدونمو نمیشدو یروز میگی چقد احمق بودمو ، همه رابطه ها که ازدواج نداره و ازین حرفا … اخه مدلامونم بهم میخورد زیاد دو تا پایه ورزشکار اهل موسیقی ، فقط افکارش در سطح افکار من نبود … چیکار کنم که راحت کنار بیام ؟

سلام دوست گرامی پرسش شما طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. لطفا نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید من چهار ساله که از یه رابطه خیلی خیلی خوب که سه سال باهم داشتیم, به دلیل خیانت (که اطرافیان و دوستاش باعث شدن ) بیرون اومدم ولی هنوز مثل همون روز اول بهش که فکر میکنم حالم بد میشه و به همون شدت میریزم به هم خودم احساس میکنم چون همیشه سعی کردم بهش فک نکنم یا از چیزایی که منو یادش میندازه دورری کنم این قضیه فقط سرکوب شده ولی حل نشده چون هنوز ناخوداگاه با یه یادآوری بعد چهار سال حالم مثل روز اول میشه, میخواستم بپرسم برای حل شدن این مسئله من باید چکار کنم ؟ اینکه الان با گذشت زمان کافی باید چی کاری انجام بدم ؟

سلام دوست گرامی به سن خودتان اشاره نکردید برای اتفاقی که برای‌تان افتاده است متاسفیم. خیانت دیدگی می‌تواند علائم استرس بالایی را در شما به وجود بیاورد که حتی با گذشت زمان شاید دردش کمتر شود اما همچنان بهم ریختگی وجود داشته باشد. علاوه بر مسأله سرکوب کردن که خودتان به درستی به آن اشاره کردید، حل نکردن موضوع خیانت برای خودتان و دوری و فرار از ماجرا، انکار را در شما تقویت می‌کند. انکار کردن اولین مرحله پس از یک سانحه یا اتفاق تلخ است. بنابراین شما باید به کمک درمانگر، این سوگ را پشت سر بگذارید و با این درد موجهه شوید. به تنهایی این مسیر بسیار دشوار است اما مشاور و درمانگر به شما کمک می‌کند تا بتوانید کم‌کم با این حقیقت روبرو شوید و به زندگی جدید خود برسید. در رادیو عشق، دوره‌ آموزشی با عنوان زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» وجود دارد که می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر به «قطب‌نمای زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» مراجعه کنید و سپس از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام . من بعد از 1 سال متوجه شدم دوست پسرم بهم خیانت کرده . بعد پیش همه دوستاش طوری وانمود کرده بوده که من خیانت کردم . این خیانت حتی تا پای رابطه ی جنسی با طرف هم بوده.وقتی به گوش من رسید حتی یدونه پیام نداد ک بگه اینطور نیست یا شایعه س یا هرچیزی . با پیام ندادنش و توجیه نکردن من شک منو به 100% یقین تبدیل کرد ک این اقا ب من خیانت کرده. من تماااااام برنامه های مجازی ک ایشون توش فعالیت داشتن رو بلاک و دیلیت کردم . الان 2 روز میگذره من اصصصلا ایشون رو دیگه دوست ندارم ولی لرزش شدیییییید و مشکل گوارشی شدید و استرس شدییید پیدا کردم .همش با خودم میگم چرا بهم تموم این مدت دروغ گفت چون بعد ازون بهم ثابت شد رابطه ی جنسی رو با چند نفر در زمان ارتباط با من داشته.و خودشو مظلوم میگرفت .میشه راهنماییم کنین چطور آروم شم؟ که این حالات از بین بره؟

سلام دوست گرامی بخاطر این اتفاقات تلخی که برای شما افتاده است متاسفیم حالاتی که تجربه می‌کنید طبیعی است، چون شما از طریق بد وجسم‌تان مشغول تجربه کردن یک درد شدید هستید. خشم زیادی دید و برای تخلیه آن و تجربه حال خوب، نیاز دارید تا حتما با مشاور صحبت کنید.

سلام.من 28 سالمه و به مدت سه سال با آقایی دوست بودم که رابطه عاطفی خیلی خوبی با هم داشتیم و از چند ماه اول از من خواستگاری کرد و منم موافق بودم چون صداقت و علاقه ایشون نسبت به من ثابت شده بود. هشت ماه از رابطمون نگذشته بود که خواستگاری علنی شد و من با خانواده ام در میان گذاشتم اما خانواده من به خاطر اختلاف مذهبی و اینکه با هم دوست بودیم به شدت مخالفت کردند حتی با این وجود این آقا با خانواده به خواستگاری اومد اما خانواده من متاسفانه زیاد بهشون اهمیت ندادن و رفتارشان باعث دلخوری خانواده طرف شد و با اینکه جواب منفی دادن بهشون خانواده ام علی رغم تلاشها خیلی زیاد من برای جذب رضایتشون باز ما مدتی دیگر صبر کردیم که شاید نرم بشن و دوباره خواستگاری کنه. اما بعدش خونواده ایشون مخالفت رو شروع کردند و پدرش حاضر نشد دیگه بیاد خواستگاری. ما هم به ناچار از هم جدا شدیم. اینکه ما خیلی خیلی با هم جفت و جور بودیم و همه جوره با هم خوب بودیم و فکر میکنم به معنی واقعی عاشق هم بودیم. این جدایی برام خیلی خیلی سخته، بخصوص اینکه الان خانواده ام رو مقصر از دست دادن عشقم میدانم و اصلا نمیتونم باهاشون رابطه خوبی داشته باشم. این باعث شده علاوه بر شکست عشقی عمیقا احساس تنهایی کنم و در همین حین بود که یکی از پسرهای دور فامیل به قصد ازدواج به من پیشنهاد آشنایی داد و منم قبول کردم اما به دو هفته نکشید آشناییمون به طرز عجیبی که خودمم نمیدونم چطور ازم دلسرد شد و بدون هیچ حرفی با کم کردن رابطه اش به مرور طی چند روز تمام کردیم که این هم خیلی تاثیر منفی روی روحیه ام گذاشت. از اینکه اینقدر زود وارد رابطه شدم پشیمونم. اما طرف خیلی شرایط خوبی داشت الان که مقاله شما رو خوندم متوجه شدم نباید وارد رابطه میشدم آیا راهی برای برگرداندنشون هست؟

سلام دوست گرامی درباره مخالفت خانواده شما نیاز به اطلاعات بیشتری است که بدانیم این مخالفت آنها منطقی است یا غیرمنطقی؟ اگر از نظر مذهبی بسیار باهم مخالف باشید این دلیل منطقی است و واقع‌بینانه‌تر به این ماجرا نگاه کنید. بخصوص که حالا خانواده ایشان نیز مخالف هستند. اشنایی شما با شخص جدید کاملاً تصمیم اشتباهی بوده است و وقتی هنوز پرونده قبل باز بوده، شروع این ارتباط جدید کار عاقلانه‌ای نبوده است. اینکه چطور او شما را ترک کرده است هم واضح و روشن است که او متوجه می‌شود که شما تمام و کمال در رابطه حضور ندارد.

سلام ممنونم از مطالب خوبتون من ۲۱ سالمه و بعد ۵ سال از ازدواجمون یهو متوجه شدم شوهرم اون کسی که فکر میکردم نیست انگار بعد این چند سال چشمم روی حقیقت زندگیم روشن شد اون راحت رابطه نامشروع داشت و منو فقط برای سختی ها و بی پولی هاش میخواست دوستم نداشت 😔 من هیچ وقت نمیخواستم رابطم به جدایی بکشه خیلی تلاش کردم به طلاق نرسیم ولی بعد اینکه متوجه شدم و بهش گفتم انگار دنبال بهونه بود و راحت ازم جدا شد حال روحیم خیلی بده شاید همه چی تو دوماه طول کشید و تموم شد اون راحت منو رها کرد ولی خاطرات مشترکمون دست از سرم برنمیداره هنوز تو انکارم باورم نمیشه چطور باورم بشه که زندگی تموم شده

سلام دوست گرامی برای اتفاقات تلخی که برای شما افتاده متاسفیم. شما نیاز دارید که حتما در کنار خودتان یک مشاور داشته باشید تا با اتفاقاتی که برای‌تان افتاد، کنار بیایید. گذر از مراحل سوگ نیاز به تخصص و درمان دارد. می‌توانید با شرکت در دوره آموزشی«زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» به هدفی که دارید برسید و زندگی خوب و سالمی داشته باشید.

سلام با دختری اشنا شدم که ملاک رابطه خودشو با من منوط به برخورد من نسبت به دوستان صمیمی اش میکنه یعنی اینکه برای اولین بار هم که با دوستاش رفتم بیرون هیچ رفتاری نکردم که بخاد باعث رنجش دوستانش بشه ولی اون از نحوه رفتارم راضی نبود خیلی براش مهم بنظر میرسه این موضوع بهش گفتم که من کاری نکردم که دوستات ناراحت بشن ولی اون گفت اون صمیمتی که من انتظار داشتم رو ندیدم از شما نسبت به جمع ایا این درسته که یک رابطه رو بر اساس این دیدگاه بزاره ؟ دوستی اون با دوستاش در حد زیادی هست از لحاظ زمانی و اینکه همیشه با اونا خوش بوده و یجوری من احساس میکنم وابستگی به اونا داره و من این استدلال رو نمیتونم در خودم بقوبلانم . البته دوستاش منو میشناسن و خانواده منو و همیچنین از دور خب من با اونا هیچ وقت همکلام نبودم راهکارچیه

سلام دوست گرامی به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید. اینکه شما آن میزان صمیمت را نداشتید، مکن است علت زیادی داشته باشد: شما درونگرا هستید و بعد از اینکه شخصی را بشناسید میتاونید با او صمیمی‌تر شوید. طرف مقابل شما انتظارات خود را واضح و روشن نگفته است. مهم بودن این دوستان برای طرف مقابل شما ممکن است در آینده روی رابطه شما اثرگذار باشد. بنابراین نیاز دارید تا دقیقا از او بپرسید چه رفتاری را از طرف شما مدنظر دارد؟ اگر انتظار معقولی بود آن را برآورده کنید،اما اگر بیش از اندازه روی این دوستان تاکید دارند، باید رابطه‌تان مورد بررسی بیشتری قرار بگیرد.

سلام ممنون از سایت خوبتون🧡 من حدودا ۸ هفته به صورت مجازی با هم دانشگاهیم در ارتباط بودم که میدونم زمان زیادی نیست اما چون تاحالا با کسی تو رابطه نبودم و اصولا تو این جریانها نیستم رابطرو فقط برای ازدواج میدونم . از طرفی ادم کمال گرایی هستم و ازونجاییکه فقط ۱۹ سالمه این موضوع همش توی ذهنمه که ممکنه فرد بهتری بیاد تو زندگیم در نتیجه بخاطر همین و همچنین مسائل دینی پیشنهادای رابطه از طرف اقایان را رد میکنم. الانم رابطرو بخاطر چندین و چندین دلیل خودم تمومش کردم که اکثر دلایل بخاطر همون کمال گراییمه بقیشونم ترس از اینکه اونقدر وابسته بشم و به ازدواج ختم نشه و دچار افسردگی و تبعات بعدیش بشم. اما خب اینم میدونم این روزا دیگه نمیشه انتظار خواستگاریای سنتیو داشته باشم و منتظر بمونم تا فرد دلخواهمو پیدا کنم! ممنون میشم پاسخ بدید اولا چطور با این مشکل کنار بیام و ارتباط برقرار کنم با اقایان دوما چطور وسوسه نشم تا در فضای مجازی چکشون نکنم اون اقارو و رابطرو تموم شده بدونم ، چون من خودم بدون دلیل قانع کننده درحالیکه ایشون میگفتن دوسم دارن رابطرو تموم کردم و ایشون گفتن اگر اینجوری خوشحال ترم قبول میکنن.

سلام دوست گرامی ابتدا باید مشخص کنید برای انتخاب طرف مقابل چه ایده آل هایی دارید؟ از طرف مقابل چه انتظاراتی دارید و دلیل چک کردن ایشان چیست؟ دوره جذب عشق رادیو عشق به شما کمک می کند. می توانید از مشاوران رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام، من ۲۰ سالمه تاحالا با هر پسری که دوست بودم با بهونه های مختلفی دلمو شکستن و رفتن.اینا یکم سخت و برام گذشت الانم با آقایی دوستم که قسط جدی ازدواج باهامو نداره به گفته خودش هربار یه حرفی یه بهونه ای بهم میگه. موندم چیکار کنم ولش کنم یا نه. من از تنهایی بدم میاد اون بره خیلی تنها میشم.

سلام اگر دنبال یک رابطه جدی و آینده‌دار هستید بهتره هرچه زودتر این رابطه رو تمام کنید چون طرف مقابل‌تون خیلی واضح میگه که قصد ازدواج کردن نداره. تمام کردن رابطه و تنهایی سخته ولی خیلی بهتر از بودن در یک رابطه آسیبظ زا یا نامناسبه. وقتی فقط از ترس تنهایی بخواین وارد رابطه بشین، نمی‌تونین انتخاب درستی داشته باشین و به خواسته‌ها و معیارهاتون توجه کنید، بنابراین در هر رابطه سرخورده میشین. بهتون پیشنهاد می‌کنم حتما با سیستم مشاوره تلفنی و آنلاین صحبت کنید، تا هم در زمینه تصمیم‌گیری برای این رابطه کمک‌تون کنن و هم با بررسی دقیق‌تر رابطه‌تون متوجه بشین چرا همیشه درگیر انتخاب‌های اشتباه میشین.

سلام ، من ۲۹ سالمه ،حدودا ۴ سال پیش از طریق تلگرام باهم اشنا شدیم ،چنباری همدیگرو دیدیم و واقعا همو دوس داشتیم ، ایشون دو سال و نیم از من کوچیکترن ولی منو متقاعد کردن سن مهم نیس تا اینک با خانوادش مطرح کرد و مادرش تمام تلاششو کرد ک این ازدواج صورت نگیره ، ولی گف کوتاه نمیاد و تلاش میکنه ،۴ ماه پیش درمورد ازدواج من با یکی دیگه شوخی کرد و من دو روز جوابشو ندادم اونم گف حالا ک این شرایط سخت هست دیگه نمیشه ،،،من اونروز خیلی مخالفت نکردم چون فک کردم خودش اروم میشه میاد ،دو هفته بعد خودم پیام دادم گف پیام نداده دعوا کردم ، باز دوهفته بعدش پیام دادم گریه و خواهش فایده نداشت گف بی حس شده گفت پیام نده خوشال باشم من کلا کشیدم کنار ،یک ماه بعدش خودش پیام داد و احوالپرسی منم یاداوری کردم با پیام ندادن من خوشال بودی گفت غلط کردم من بعد از تو رنگ خوشحالیو ندیدم بیخیال خودم خواستم ،منم گفتم اره خودت خواستی ،باز ی ماه بعدش اشتباهی پیش اومد و بخاطرش پیام دادم اونم خیلی خوشحال شد ، گیف و استیکرای گل و قلب ،گفتم رفتارت تناقض داره گفت درسته نمیتونم باهات باشم ولی هنوزم همونقدر دوست دارم منم فقط گفتم اها مرسب بابت گلات ، الان ی ماهه به همدیگه پیام میدیم میخندیم سر به سر هم میزاریم حتی یبار وسط چت گفت درسته میخندم ولی اصلا خوشحال نیستم گفتم چرا ،پرسید باید برا چ چیزی خوشحال باشم منم گفتم همه چی دست خودته،،، بحثو عوض کردم تا دیشب ک داشتیم حرف میزدیم نتش قط شد و صب دیدم دلیت اکانت زده اس دادم گف رمزامنیتشو فراموش کرده براهمین بوده دوباره اکانت ساخته ،،، البته این رمزو یک سال بیشتره ک فراموش کرده بود ،،، منم گفتم اها فک کردم مشکلی پیش اومده ،ولی تلگرام دیگ نه اون حرفی زد ن من ، پروفایلشو تغیر داده و بیوی غمگینم نذاشته ،ناگفته نماند این خطو بخاطر شغلش ک نمیتونست از خط اصلیش استفاده کنه برا من دو سال پیش خرید ک بتونیم در ارتباط باشیم …ممنون میشم راهنمایی کنید الان باید چیکار کنم چطور دوباره رابطمون مث قبل بشه و دوباره جذبم بشه ،،، دوره جذب با موبایل برا من خوبه یا مشاوره گرفتن؟

سلام من یه سوالی ازتون داشتم اکثر مشاور ها از جمله شما میفرمایید که خانمها باید مستقل باشن و اقایون از خانمهای مستقل بیشتر خوششون میاد از طرفی میگین که کمک خواستن باعث میشه طرف مقابل رو جذب کنید و حس قوی بودن به اون شخص بدین دقیقا تا چه حد استقلال لازمه و چه مواردی رو باید در نظر بگیریم که هم طرف به استقلال شخصیمون پی ببره هم در جذب افراد موفق باشیم ممنون میشم توضیح بفرمایید؟

دوست عزیز سلام سوال خوبی پرسیدین و دقیقا همین‌طوره که می‌گین. نکته مهم موضوع در رعایت توازن و تعادله. متاسفانه اکثر افراد فقط یکی از این راه‌ها رو می‌چسبن و یا از این طرف بوم میفتن یا از اونور! مستقل بودن یه ویژگی فردیه و هم برای آقایان و هم برای خانم‌ها لازمه. اما خیلی وقت‌ها خانم‌ها اصرار دارن استقلالشون رو توی چشم شریک عاطفی یا همسرشون فرو کنن! و مدام این پیام رو بهش بدن که من به تو نیازی ندارم. این همون رفتار اشتباهه چون دو نفر در رابطه به هم نیاز دارند و ابراز این نیازها در حد معمول حس خوبی به طرف مقابلشون میده. این موضوع به‌ویژه برای آقایون مهمه چون وقتی بدونن طرف مقابلشون بهشون تکیه می‌کنه احساس کفایت می‌کنند و عزت نفسشون افزایش پیدا می‌کنه و اثر مثبتش میاد توی رابطه. اما این تکیه کردن هم حدی داره. این حس که طرف مقابلت برای هرکاری وابسته بهت باشه اصلا حس خوبی نیست. مردا تو این شرایط احساس ترس و خفگی می‌کنن و سعی می‌کنن فاصله بگیرن. از طرفی کم‌کم طرف مقابلشون رو ادم ضعیفی میدونن و دیگه جذابیتش براشون کم میشه. بنابراین هردوی این راهکارها در حد تعادل برای سلامت رابطه لازمه

سلام مدت ۶ ماه با یه اقایی آشنا شدم همه چیز خوب پیش میرفت و تمام مدت بمن ابراز عشق و علاقه میکرد. ما از هم دوریم اما تو این ۶ ماهه دوبار به دیدنم اومده و اخرین بار ۱۲ مرداد بود بعد از رفتنش متوجه کمی سردی در رفتارش شدم وقتی علت رو پرسیدم انکار کرد. تا اینکه چند شب آخر تمام مدت انلاین بود من بهش پیام میدادم اما جواب نمیداد یا میخوند و جواب نمیداد نهایتا بعد یکساعت یا دوساعت جواب میداد اونم در حد یک کلمه، منم یه شب که از این رفتارش ناراحت شدم فقط گفتم معلوم هست شبا چکار میکنی که جواب منو نمیدی؟ همین حرفمو بهونه کرد و دیگه جوابمو نداد بعد دوشب بهش پیام دادم امشب تولدم بود اونم گفت خب به من چه . گفت از اولم بودن منو تو باهم اشتباه بوده و تو اونی نبودی که من میخواستم دستتو گرفتم بهت هیچ حسی نداشتم. از اونجایی که اصلا من باورم نمیشد چون هیچ مشکلی بین ما وجود نداشت و حتی دعوا هم نکرده بودیم چند شب بعد دوباره بهش پیام دادم که من هنوزم دوست دارم حتی ازش خواستم که منو ترک نکنه گفتم حداقل دلیل رفتنتو توضیح بده اما فایده نداشت و فقط گفت ما بدرد هم نمیخوریم چند روز دیگه هم صبر کن منو فراموش میکنی. حالا تقریبا بیشتر از یک هفته از تموم شدن رابطه میگذره و من هنوز نتونستم باهاش کنار بیام مدوام گریه میکنم. نمیدونم باید چکار کنم احتیاج به کمک دارم

دوست عزیز سلام

قطعا در جدایی عاطفی، این احساسات در شما طبیعیه. همون‌طور که دیدید، روش پیام دادن و درخواست کردن جواب نمی‌ده، به خصوص در این مرحله. بهتون پیشنهاد می‌کنم کمی به خودتون مهلت بدید؛ اگه خواستید برشون گردونید، درست و اصولی برشون گردونید. طوری که اینبار اگه برگردند، با عشق و علاقه باشه. یا اگه قرار هست فراموششون کنید، با کمک روان‌شناس متخصص این دوره فوق العاده سخت رو، بهتر پشت سر بگذارید. شما می‌تونید با شرکت در دوره “بازگرداندن عشق و ازدواج”، تصمیم بگیرید یا برشون گردونید یا فراموششون کنید. در هر دو صورت تیم متخصص ما در کنارتون خواهند بود.

سه سال پیش بدون اینکه آقایی رو ببینم کارهای برنامه نویسیشو انجام میدادم –پیام استخدام دورکاری را توی سایشون خوندم-، و همه پیامامون و تسویه حساب کاراش با ایمیل و یه شماره حساب انجام میشد. به خاطر کارایی که براش انجام میدادم مجبور بود کارشم توضیح بده که من بهتر متوجه بشم. این آقای 28 ساله دانشجوی دکتری و از اساتید دانشگاه و مدیر یک شرکت در شهرستانی دور بودند. خیلی محترم برخورد میکردند. یه وقتایی در مورد من و تحصیلاتم و … سؤالاتی ساده میپرسید، من هم تا حدی جواب میدادم، یه روز یک کاری بهم سپرد بهش گفتم که این روزا نمیتونم و برای دفاع پایان نامه کارشناسی ارشدم باید برم تهران. بعد از چند روز بهم پیام میده که شما رو دیدم. تمام مشخصات ریز و درشت اون روز من و دانشگاهمو گفت. میگفت از روزای اول آشنا شدن با شما که کارا رو با حساسیت تحویل میدادید نسبت به شما برداشت مثبتی داشتم، یواش یواش با اینکه ندیدمتون از شما خوشم اومد. اولین باره که چنین چیزی تجربه میکنم، خیلی دوست داشتم که ببینمون که بالاخره دیدم. خودمو به تهران رسوندم که شما رو ببینم ولی جلو نیومدم چون میترسیدم ازم ناراحت بشید و برید. میگفت دوست دارم با هم آشنا بشیم، خواهش میکرد، شماره تلفنش رو داد که باهاش تماس بگیرم. دائم میگفت قصدم خیره. من گفتم که این کار رو صلاح نمیدونم. قسمم میداد تمام مشخصاتشو داد گفت که کی هست و چه کاره هست و … . میگفت که همش به من فکر میکنه. پیج اینستاگرامشو و … چک کردم تک تک اعضای خانواده اش و دوستاشو شناختم. ایشون یه آقای خیلی محترم، دانشجوی دکتری، پرتلاش، از نخبگان دانشگاهی، خیلی صاف و سالم و با خانواده ای محترم و مذهبی –پدر مردی روحانی-. اوایل که بهم پیام کاری میداد بعدش میگفت که منتظر تماستون هستم خواهش میکنم. ولی به هیچ وجه شرایطم برای ازدواج فراهم نبود، به خاطر مشکلات مالی خانواده و برای حفظ آبروی خانواده مجبور بودم که بخشی از درآمد خانواده رو به دست بیارم به خاطر همین نمیخواستم حالا حالاها ازدواج کنم و نمیخواستم کسی از این ماجرا خبر داشته باشه. میگفت اگه بخوام میتونم پیدات کنم اما دوست دارم شما به میل خودتون بیایید، منِ احمق همش محترمانه بهش میگفتم که صلاح نیست –ولی جواب رد هم نمیدادم-. دیگه توی ایمیل اصرار نمیکرد و فقط پست های مرتبط توی صفحات اجتماعی میگذاشت. وقتی که در مورد این آقا تحقیق کردم و دیدم تمام ویژگی های مثبت رو داره. همین باعث شد من هم بهش علاقمند بشم، دائم عکسهای پروفایل تلگرام و اینستاگرام خودش و خانواده‌شو چک میکردم. همیشه شعرهایی با محتوای اینکه دلم بیقراره و منتظرتم و … میگذاشت که کاملاً مرتبط به حال همون زمان و حرفهای بینمون بود. تمام این عکس های شخصی خودشو و خانواده شو –حتی فامیلاشو- نوشته هاشو و … سیو میکردم و دائم اونا رو مرور میکردم. همین باعث شد بیشتر عاشقش بشم. تا اینکه دو ماه بعد از آخرین پیام ایمیل و زمان تحویل سال جدید -98- این نوشته رو توی پروفایلش گذاشت. عاقبت باید گفت با لبی شاد و دلی غرقه به خون که خداحافظ تو . . . گر چه تلخ است، ولی باید این جام محبت بشکست، گرچه تلخ است، ولی باید این رشته الفت بگسست، باید از کوی تو رفت، دانم از داغ دلم بی خبری، و ندانی که کدام جام شکست، که کدام رشته گسست. امسال اوضاع خانواده ما سروسامان گرفت، دوست داشتم یه بار دیگه بهم پیام بده، یه بار دیگه ازم بخواد که بیام. دائم خوابشو میدیدم، خیلی منتظرش بودم تا اینکه چند شب پیش فهمیدم که ایشون جدیداً با همکار دانشگاهشون ازدواج کرده. میدونم من مقصرم، اون نمیدونست که دل من هم باهاشه، من به خاطر اوضاع نابسامان مالی خانواده منتظر بودم که همه چی درست بشه بعد به درخواستش جواب بدم. کاش من این دفعه بهش پیام میدادم که این اتفاق نمی افتاد. هیچ تمرکزی روی کارم ندارم، خواب و خوراک ندارم. فقط دارم خودمو سرزنش میکنم. هیچ اثری ازش نه جا نذاشتم. تمام عکسا و حتی ایمیلاشو پاک کردم که شاید فراموشش کنم، اما نمیتونم تحمل کنم، هنوز اَشکهام خشک نشده، تو رو خداااااااااا بگید که چه کار کنم، تازه استخدام یه شرکتی شدم که تا یک ماه دیگه باید یه پروژه سنگینشو انجام بدم. ولی اصلاً نمیتونم. کاش هیچ وقت باهاش آشنا نمیشدم.

سلام دوست گرامی شما با تعلل و دلایلی که واقعا خاص نیست ایشان را مدت ها مردد گذاشتید .اگر صادقانه شرایط را برای ایشان توضیح میدادید ممکن بود الان وضعیت فرق کند.بهرحال اتفاقی هست که پیش امده و ایشان ازدواج کردن.منطقی باشید و دور از هیجانات این دوران را بگذرانید تا به ثبات و ارامش برسید

سلام تشکر میکنم بابت سایت زیباتون. نزدیک به دوهفتست که با یکی تو رابطم که از قبل میشناختم. این اقا قبلا با یه خانوم که بچه هم داشت رابطه داشت که خیانت دیدبه گفته خودشون یه ماهه که تموم شده و بیشتر وقتا استوریای دپ میذاره. دیشب یه استوری گذاشت که تنهام دوس دارم عزیز دل یکی باشم من خیلی ناراحت شدم که منو ندیده گرفتی گفت اصلا این ماجرا نیست. من خودم اعصاب ندارم که فردای اون روز خیلی سرد برخورد کرد به نظرتون چیکارکنم هدفش اون حرف و کار چی بود؟ چی پیشنهاد میکنید؟ من خیلی دوسش دارم . ببخشید طولانی شد. خیلی به کمکتون احتیاج دارم نظرتون چیه اگه برم حضوری حرف بزنم که بگم هرموقع خواستی تموم کنی یا با قبلی باشی بهم بگو منطقی تموم کنیم ولی سرد برخورد نکن؟؟؟؟

دوست عزیز سلام

به طور خیلی واضحی ایشون نتونستند از نظر روانی، از رابطه قبلی بیرون بیان؛ بنابراین این هیجانات و احساسات در ایشون رو ممکنه باز هم شما ببینید. ایشون حتما باید با روان‌شناس متخصص در ارتباط باشند تا بتونید این ماجرا رو فراموش کنند، اما از اونجایی که این یک تصمیم شخصی برای ایشون هست، خیلی شما کاری نمی‌تونید در این زمینه بکنید. کاری که شما می‌تونید انجام بدید اینه که یک پیام بهشون بدید (اگه حضوری باشه البته خیلی خیلی بهتره) و در اون پیام چیزی مشابه این جملات رو بگید: “من متوجه هستم که تو هنوز نتونستی رابطه قبلی رو فراموش کنی و این غم همچنان باهات هست، اما من هم حق دارم در رابطه سالمی باشم که در اون عشق و احترام دریافت کنم. منتهی به نظر می‌رسه با توجه به شرایطی که هستی، این مساله برات مهیا نباشه.” حالا اگه این رابطه براتون خیلی مهمه، می‌تونید انتخاب کنید که براشون صبر می‌کنید یا نه (به نظرتون خیلی ارزش منتظر بودن نداره این رابطه). یادتون باشه، هر تصمیمی که بگیرید، عواقبی داره. موندن در رابطه یا ترکش، باید ببینید عواقب کدوم روش براتون آسیب کمتری به بار میاره.

اما در مورد جمله آخر، اینکه بهش بگید تموم کن یا سرد برخورد نکن، یه ایراد بزرگی داره و اون اینه که شخصیت شما به عنوان یک انسان صاحب رای و اراده نادیده گرفته می‌شه. شما هم نیازهایی در رابطه دارید که حق دارید در موردشون صحبت کنید. پس، بهتره خودتون مرز احترام رو تو رابطه مشخص کنید، مثل جملاتی که در بالا گفته شد.

سلام .. 21 سالمه، تو یه رابطه ای بودم که بهم خیانت شد و ضربه ی شدیدی خوردم و تا پای خودکشی هم رفتم؛ الان بعد از سه ماه یکی از آشناها که خیلی پسر خوبیه و همیشه میخواستم با همچین آدمی باشم بهم درخواست داده و البته قصدش ازدواجه و خواهرشم که دوست منه خبر داره از این جریان ، همه خانواده ش و خودش رو تعریف میکنن و صداقتش بهم ثابت شده و یک ماهه که اشنا شدیم،ولی مشکلم اینه که انگار دیگه حسم مرده .. بهم ابراز علاقه میکنه و من هیچی نمیگم انگار دیگه احساساتی نمیشم .. بهش گفتم ما که آشنا شدیم ولی اگه من با شما یه مدت حرف بزنم و به دلایلی قسمت نشه ازدواج کنیم اونوقت اونی که ضربه میخوره منم و نمیخوام وابسته بشم هر وقت شغلی پیدا کردی و قضیه جدی شد اونموقه من میتونم بیشتر در مورد خودمون حرف بزنم ،از وقتی این حرفارو زدم ناراحت شده و میگه پس منو نمیخوای … نمیدونم چیکار کنم ، از یه طرف نمیخوام از دستش بدم از یه طرفم ترس و اینکه فعلا حسی ندارم بهش نمیتونم ادامه بدم 🙂

دوست عزیز سلام

سه ماه بعد از جدایی عاطفی هنوز زمان زودیه برای اینکه رابطه جدیدی رو آغاز کنید، به خصوص زمانی که شما چنین هیجاناتی رو تجربه کردید. به همین دلیل که شما نمی‌تونید به ایشون علاقه‌ای نشون بدید یا … . بهترین کار در این زمان این هست که به جای اینکه موضوع رو به سمت چیزهای دیگه پرت کنید، خیلی شفاف برای ایشون توضیح بدید که یک مدت برای فکر کردن نیاز دارید تا بتونید چند مساله رو خودتون حل کنید. اگه ایشون پذیرفتند که هیچ و اگه نپذیرفتند حداقل نه شما آسیبی می‌بینید نه به ایشون آسیبی وارد می‌کنید. در این مدت هم حتما از یک روان‌شناس حرفه‌ای کمک بگیرید تا روند بهبودی و فراموش کردن اون دوران سریع‌تر طی بشه.

سلام خسته نباشید با اقایی ۲ سال و نیم رابطه دارم که به شدت به ایشان علاقه دارم حال بعد از گذشت ۲سالو نیم به من گفتن که به فرد قبلی زندگی خود علاقه مند بودند و به گفته خودشان الان هیچ علاقه ای ندارند اما ایشان دور خود یک حصار تنهایی کشیدند که به گفته خودشان این حصار ناشی از شکست قبلی بوده و گاها به من حتی اجازه ورودی به این حریم تنهاییو نمیدن!من الان به دلیل اینکه بعد از مدتی خیلی طولانی فهمیدم به اون شخص علاقه داشتن دائم احساس بددلی میکنم و و افکار مختلف به سراغ من میاد میخواستم ترکشون کنم چون واقعا طاقت این موضوع رو نداشتم اما مانع من شدن و از طرفی خودم با تمام وجود عاشقشم و احساس شکست بزرگی میکنم و همش فکر میکنم نکنه عاشقم نیست و یا حتی زمانی که با من وارد رابطه شده به اون شخص فکر میکرده یا هنوز میکنه درصورخی که خودش میگه همه اینا اشتباهه باید چیکار کنم که روحم از این شکست و هزاران افکار تو ذهنم رها بشه و بتونم رابطمونو در ارامش بسازمو مطمئن باشم به اون فرد هیچ حسی نداره

سلام دوست گرامی بهرحال هر کسی در زندگی خود گذشته و یا تجربه ای دارد و نمی شود با اطلاع از این رابطه ،برای این شخص همیشه مردد باشید.وقتی خود ایشان در رفتار و گفتار نشان می دهند که برای ایشان گذشته تمام شده پس خودتان را اذیت نکنید

سلام بنده همون شخص هستم منتها این بار رابطه به سه سالو سه ماه رسید و من به ایشون اعتماد کردم اما متاسفانه چند روز قبل بحث ازدواجو و مشخص کردن هدف رابطه که پیش اومد ایشون گفتن ازدواج نمیکنن و هنوز عاشق عشق سابقشونن و من موندم و یک دنیا سوال بی جواب!در صورتی که ایشون همش به من ابراز عشق میکردن و ما تو کل شهر باهم خاطره داریم و من نمیتونم هضم کنم چطور ادمی که اونقد ادعای عاشقی میکرد و من داشتم اعتماد میکردم این شکلی منو شکست!و همیشه آیندشو با من میدید لطفا کمکم کنین

سلام من تقریبا دوسال پیش با ی اقایی وارد رابطه شدم به واسطه‌ی تلگرام و گروهی ک درست شده بود و ایشون از اشناهای یکی از دوستام بودن بعد ۳ ماه متوجه شدم خیلی اخلاقامون بهم میخوره کاملا درک میکردیم هم دیگرو شاید هیچ وقت با هیچ کسی ب اون خوبی رابطه نداشتم. حتی یه زمان کوتاهی ک با خانوادم مشکل داشتم کاملا درکم میکرد ولی چندتا نکته تو این رابطه بود که متفاوتش میکرد اول اینکه به من گفته بود رشت دانشگاه میره و خانوادش تهران هستن و اینکه ما بیشتر از طریق تلگرام ارتباط داشتیم حتی تلفنی هم بهم زنگ نمیزد دیگه اینکه ما اولین قرارمون بعد از ۵ ماه رابطه بود ک اومد تهران خلاصه همه چیز خوب بود ک کم کم ب مشکل برخوردیم دقیقا یادم نمیاد از کی ولی بعد از ۹ ماه ک من تمام صداقت و عشق خالصانمو بهش نشون دادم بی تفاوت شد جوری ک برای سالگرد دوستی‌مون ی قدمم برنداشت و فقط اومد تهران ک منو ببینه و منم برا اینکه یاد جفتمون بمونه ی جشن کوچیک گرفتم اون روز گفت بردارش تهرانه ولی هرچی اصرار کردم ک بگه بیاد گفت نمیتونه و کار داره از این قضیه ۳ ماه گذشت ک بی تفاوتی و رفتار بدش شدت گرفت و یهو بحثمون شد و کات کردیم بعد ی مدت استوری منو تو اینستا ریپلای کرد و دوباره باهم حرف زدیم لازم داشتم دلیل این رفتارشو بدونم ک اروم بشم چون عمیقا هم دوسش داشتم هم وابستش بودم که دیگه گفت همه چیزو دروغ گفته بود همون رشت زندگی میکردن و خیلی از مسائل و من تو اون لحظه فقط ب این فکر میکردم ک اون تایمی ک میومد تهران شبا کجا میموند. بخاطر علاقه قلبیم و اینکه بخوام فرصت بدم دوباره اون رابطه خوب شروع بشه بخشیدمش قول داد همه چیزو درست میکنه اما نشد… حرف درمورد رابطه جنسی بیشتر شدش و بالاخره ب من پیشنهاد داد و منم گفتم ک نمیتونم ولی خب دیگه بعد از بخشیدنش عملا هیچ رابطه ای نبود یه علاقه فقط از سمت من بود و کلی بی توجهی به ابراز علاقم باز سر چیزای بیخودی بحث میکردیم حرف زدنامون کمتر شده بود من دچار این شک شده بودم نکنه همه حرفای الانشم دروغه نتونستم طاقت بیارم خودم کات کردم ولی وقتی اومد تهران نتونستم نبینمش باهاش قرار گذاشتم خواسته هامو گفتم تقریبا قبول کرد ولی فایده نداشت تا اینکه ب سربازی رفتنش رسید و رفت بعد از آموزشیش جای دوری افتاد و تقریبا ۳ ماه ازش بیخبر بودم ک زنگ زد ازش خواستم بازم باهام تماس بگیره ولی دیگه نگرفت تمام مدتی ک نبود و میدونستم عملنا هیچ رابطه ای نیست برای مناسبتا پیام میفرستادم براش اما وقتی اومد انلاین شد و پیام هامو نخوند قلبم شکست اون رفته بود ولی من هر روز داشتم با احساسی ک قبلا داشتم خودمو عذاب میدادم همش خودمو مقصر میدونم حتی الانم با گذشت ۸ ماه از نبودش باز ی وقتا اذیت میشم سعی کردم با کسی تو رابطه جدید برم ولی نشد هیچ جوره جذب کسی نشدم من مدت سوگ رو گذروندم اما تموم نمیشه من همه عکسامونو پاک کردم ولی بازم برام تموم نشده چون هنوز تو ذهنمه اون روزای خوب با وجود اینکه کنار هم نبودیم میدونم بهش فادت کرده بودم میدونم اون رابطه اشتباه بود و اشتباه رفتم اشتباه ادامه دادم اشتباه احساس به خرج دادم ولی اتفاق افتاد من اینقد درگیر بودم ی مدتی و هنوز ی وقتا درگیرش میشم دیگه نمیتونم توجه کسی رو ب خودم جلب کنم هیچ پیشنهادی ندارم چون خودم از رابطه و علاقه ها فاصله گرفتم گفتم میرم سرکار سرگرم میشم ولی بازم طی ۳ ماه دو بار براش اشک ریختم برای حس خودم ب ادم اشتباه چیکار کنم فراموشم بشه راحت بشم حتی نمیتونم چتامونو پاک کنم میترسم بیاد بپره بهم همیشه از دعوا کردناش میترسیدم من از فریاد از لحن تند میترسم من الان ۲۳ سالمه اون ۲۵

سلام دوست گرامی رابطه ای که با دروغ همراه باشد ایحاد حس اطمینان و اعتماد را خیلی سخت می کنه و مخصوصا اگر در مورد مسائل اصلی رابطه باشد ایشان در بلاتکلیف بودن و مردد بودنشان شما را اولویت زندگی محسوب نکردند و برای همین در رفت و امد بودن. الان که رابطه چندبار از سر گرفته شده و به نقطه مشترکی نرسیده بهتر هست منطقی باشید و اجازه بدهید زمان به شما برای فراموشی ایشان و رابطه کمک کند.دنبال راهی برای شروع مجدد هم نباشید که رابطه ای کاملا اشتباه هست

سلام. من وارد یک رابطه شدم که طرفم یک طورایی همکارم هم هست و آخر هفته ها به شهر ما به خاطر کاری که با هم شروع کردیم میات . محل کار و زندگیش شهرستان دیگه ای. اوایل آشنایی همه چیز خوب بود ولی به دلیل اینکه اون کم پیام میداد رابطمون خیلی محدود شد من چندبار گله کردم و اون اظهار کرد که خیلی دوستم داره و اصلا نمی‌خوات از دستم بده ولی مشغله کاریش زیاده. طوری که من دیگه پیامی ندادم و پیام های خیلی خلاصه شد در حد صبح بخیر عزیزم و دریافت همین جواب از جانب من. البته پیام های کاری رد و بدل میشه. ولی از رابطمون هیچ خبری نیست . وقتی هم میات هیچ حرفی از جانب اون زده نمیشه و من هم مطرح نمیکنم. من خیلی دوست دارم به این رابطه برگردم ولی نمیدونم چطور. و اصلا نمیخوام از جانب من باشه. بنظرتون راه حل چیه؟؟؟

سلام دوست گرامی یکسری افراد خیلی در قید و بند پیام دادن نیستند و نمیشود خرده گرفت و یا بعنوان مشکلی ازش نام برد.اما باید دید که شما جز اولویت های ایشان هستید یا خیر؟فقط اینکه بگند به شما علاقه دارند و همین کافی نیست.باید برای رابطه وقت گذاشت و به طرف مقابل این حس رو داد که مهم هست .پس با ایشون صحبت کنید و تکلیف رابطه و خودتان را مشخص کنید

سلام خسته نباشید من بایک آقایی دوست بودم به مدت ١٠ ماه؛ ایشون خیلی به من علاقه دارند ولی بنابه دلایلی مجبور شدیم که رابطه احساسی رو تموم کنیم. الان نزدیک ۴روز میشه ولی از اونجایی که ماباهم همکار هستیم مجبور هستیم که برای امور کاری با هم در تماس باشیم. به نظرتون میشه مدیریت کرد این رابطه رو ؟ راهکاری برای مدیریتش میتونید پیشنهاد بدید؟ باتوجه به اینکه اکثر پیج ها برای برگشتن به رابطه از قطع رابطه کامل با طرفمون خبر میدند آیا باوجود این شرایط دیگه رابطه احساسی ما از بین میره؟ البته اولویت برام رابطه کاریه چطور میتونم حفظش کنم؟

دوست عزیز سلام قطعا مدیریت روابط بعد از به هم خوردن رابطه کار دشواریه و در مورد شما این قضیه سخت‌تر هم هست چون فرد مقابل همکارتونه. البته به این معنی نیست که نشدنی باشه، اما به هر حال دشوارتره. پیشنهاد می‌کنم، قبل از هر چیزی برای خودتون مشخص کنید که چرا این رابطه رو تموم کردید. سعی کنید همه چیز رو یادداشت کنید. اما چرا می‌خوام اینکار رو انجام بدید، چون این ارتباطات مکرر ممکنه باعث بشه که شما احساس دلتنگی کنید و یادتون بره که چرا رابطتون رو تموم کردید، اینطوری ممکنه بدون اینکه چیزی حل شده باشه، دلتون بخواد که پیش هم برگردید. پس اولین گام اینه که خیلی دقیق مشخص کنید که چرا این رابطه تموم شده. سپس سعی کنید که ارتباطات رو‌در‌روی خودتون رو تا حد امکان کاهش بدید. اگه براتون ممکن هست، بیشتر سعی کنید از فضای مجازی برای این مساله استفاده کنید و از این طریق با هم در ارتباط باشید. به علاوه شما ممکنه در این دوران، احساسات مختلفی مثل خشم یا غم را تجربه کنید. بهترین کار این هست که در این موارد با فرد دیگه‌ای مثل دوست یا روان‌شناس متخصص صحبت کنید. از احساساتتون بگید، از اینکه از دیدن آدمی که دوست دارید چه حس‌هایی بهتون دست می‌ده و … . صحبت کردن باعث می‌شه که شدت این احساسات کمتر بشه و شما وقتی این فرد رو می‌بینید، کمتر دچار احساس غم یا ناراحتی بشید. همچنین نوشتن هم راه بسیار خوبی برای مدیریت این احساسات هست. شما می‌تونید یه دفترچه کوچیک توی کیفتون داشته باشید، هر موقع که احساس کردید احساسات منفی شدیدی تجربه می‌کنید، توی این دفتر بنویسید که چه احساسی دارید، چرا این احساس ایجاد شده و … . این روش، یکی از بهترین راهکارهای مدیریت احساسات هست که شما با کمکش می‌تونید با سرعت بیشتری روی خودتون مسلط بشید. در نهایت اینکه، بدترین کار در روابط اینه که قبل از حل شدن مشکلات، دوباره سعی کنید به رابطه با هم برگردید. سعی کنید به خودتون زمان بدید و روی مسائلی که باعث شده رابطه به هم بخوره، تمرکز کنید. اگه بعد از مدتی احساس کردید که مسائل قابل حل هستند، برای برگشتن به رابطه می‌تونید اقدام کنید.

سلام خسته نباشید. من پسری ۲۵ساله هستم که اوایل امسال با یه دختر ۲۱ ساله آشنا شدم و بهش پیشنهاد دوستی دادم و گفتم که بیشتر باهم آشنا بشیم. ایشونم قبول کردش. توی این مدت باهم خیلی خوب بودیم و همه چی روال بودش تا اینکه ایشون سر یه بحث کوچیک یهو گفتن که ما بدرد هم‌نمیخوریم. انگار که دنبال بهونه بودن.حتی اجازه نداد که من حرف بزنم باهاش و دلیلشو بدونم.کلا کبریت زد زیر همه چی. به نظرتون دلیلش چی میتونه باشه؟؟ من هنوز توی شوکم

دوست عزیز سلام

گاهی پیش میاد که حتی وقتی همه چیز خوبه، یه دفعه با یه دعوای کوچیک همه چیز به هم بخوره و این احساس شما که می‌گید تو شوک هستید تا حدود زیادی طبیعیه. اما علت چی می‌تونه باشه؟ ببینید عوامل مختلفی ممکنه باعث اینکار شده باشه. یکیش همین موردی که خودتون گفتید؛ ممکنه ایشون به هر دلیلی، نتونسته باشن با این رابطه کنار بیان و شاید حتی ناخودآگاه، دنبال بهانه‌ای برای تموم کردنش بودن. گاهی هم ممکنه، فرد تو شرایط روحی خوبی نباشه، مثلا دوران سندرم پیش از قاعدگی در خانم‌ها، گاها چنین بحث‌هایی رو پیش میاره. یا ممکن هست که در خانواده یا محل تحصیل یا … دچار مشکلی شده باشن که ایشون رو تحریک‌پذیر کرده باشه و باعث شده باشه که نتونن این شرایط رو خوب مدیریت کنن.

به هر حال همه این‌ها حدس و گمانه و بهترین راه برای بیرون اومدن از این شوک و مشخص شدن تکلیفتون اینه که با ایشون صحبت کنید. بهتره که رو در رو باشه، ولی اگه نشد، تلفنی گزینه مناسب‌تریه تا پیغام از طریق فضای مجازی. باهاشون در مورد سردرگمیتون صحبت کنید و بهشون بگید که دوست دارید بدونید چی باعث شده که رابطه‌ای که تا اینجا خوب پیش رفته، دچار مشکل بشه. سعی کنید با آرامش به حرف‌هاشون گوش بدید و بعد ببینید که آیا میشه دو نفری این مشکل رو برطرف کرد یا نه. البته یادتون باشه که بهشون فرصت بدید و بزارید برای گفت و گو با شما آماده باشن. درسته که شما دلتون می‌خواد زودتر مساله مشخص بشه، اما تا ایشون آماده نباشن، گفت و گوی اجباری یا به اصرار، هیچ کمکی بهتون نمی‌کنه.

سلام من به مدت ۲سال و نیم‌ با پسری در ارتباط خیلی نزدیک بودم و رابطمون خوب بود و قصد ازدواج داشتیم،هم‌ ایشون هم من با خانواده ها مطرح کرده بودیم و حتی ایشون منو بردن تو یه مراسمی به مادرش و بقیه فامیلاشون نشون دادن و معرفی کردن. ما مشکل خیلی خاصی نداشتیم البته جفتمون عادتای بدی داشتیم تو رابطه مثلا من زیاد گیر میدادم یا زود عصبی میشدم و اون مخفی کاری میکرد و گاهی با دخترای دیگه چت میکرد تا اینکه یه روز سر یه موضوع بحثمون شد و با اینکه حل شد ولی ایشون از اون روز به بعد شروع به سرد شدن کرد و زیاد حرف نمیزد و من هرچی ازش میپرسیدم مشکلش چیه میگفت هیچی حوصله ندارم.تو اون مدت هر روز من بهش پیام میدادم ولی اون سردتر میشد ولی حرفی از تموم شدن رابطه نمیزد تا اینکه من تصمیم گرفتم بهش پیام ندم تا خودش بیاد حرف بزنه،از اون روز ۱ماه و نیم گذشته و ایشون هیچ حرفی تا الان نزدن و حتی تو دانشگاه ک منو میبینه انگار فرار میکنه تو این مدت مادرش به من پیام میده و میگه صبر کن درست میشه. ممنون میشم راهنماییم کنید که دلیل این رفتار چیه و بنظرتون امیدی به برگشتش هست؟

سلام دوست گرامی بهترین کار در این شرایط این هست که با ایشان صخبت کنید و دلایل رفتاری ایشان را پیگیر شوید.شاید مشکلاتی غیر از رابطه وحود دارد که شما از ان خبر ندارید از طریق مادرشان هم پیگیر بشید و اگر مشکلی هست سعی در همراهی جهت حل ان باشید مشاوره دونفره هم میتواند کمکتان کند

سلام. من تازه با سایت شما اشنا شدم و چققققدر دیر اشنا شدم. جواب کلی از سوالهای من تو این سایته. ولی باز جای شکرش باقیه که با شما اشنا شدم. واقعیت من یه ترس تو وجودم هست. اونم ترس از رابطه است. من یکبار با اقایی حدود چندماه در ارتباط بودم. و با توجه به شناختی که از خودم دارم، میدونم که اینقدر درگیر اون رابطه میشم که توش حل میشم. و بعد تموم شدنش تازه میفهمم چقد از خود بیخود شده بودم بخاطر دوستداشتنه. بعد از اون رابطه هر اقایی که به سمتم میاد برای اشنایی رو زیاد توجه نمیکنم بهش و پس میزنمش. تو محیط دانشگاه افراد زیادی تلاش برای نزدیک شدن بهم داشتن ولی من میترسم از ارتباط. حس میکنم واقعا و خالصانه منو نمیخوان. حس میکنم اگه باهاشون ارتباط بگیرم و به سرانجام نرسه بدنام میشم تو دانشگاه و انگشت نما میشم که این دختر با خیلیا بوده. واقعا نحوه ارتباط گرفتن با اقایون و اشنا شدن باهاشونو بلد نیستم. ۲۲ سالمه. و اینکه افرادی که به سمتم میان و ازشون خوشم نمیادو بلد نیستم قاطع رد کنم و حس میکنم دلشون میشکنه و مجبورم هی براشون بهونه بیارم که تصمیم ب ازدواج ندارم. بعد اونام هی پیگیرم هستن و برام عذاب اوره خیلی از افراد هستن که منو میشناسن و از طریق دایرکت اینستا سعی در اشنایی دارن ولی من خوشم نمیاد کسی که نمیشناسم بیاد دایرکت و میزنم بلاکشون میکنم. از نظر شما راه اشنایی از دایرکت اینستا درسته وقتی هیچ راه ارتباطی نیست. یا باید بیان رو در رو خواستشونو مطرح کنن؟

دوست عزیز سلام

شما سه تا موضوع مطرح کردید که می‌خوام به طور خلاصه بهشون بپردازم: اولین مساله، ترس از رابطه هست. یادتون باشه، شما هیچ‌وقت و با هیچ روشی، نمی‌تونید آیندتون رو به طور قطعی پیش‌بینی کنید؛ اما می‌تونید با توجه به نشونه‌هایی که وجود داره، بهترین تصمیم رو بگیرید. اول از همه بهتون توصیه می‌کنم که قبل از هر چیزی خودتون رو خوب بشناسید. نقاط ضعف و قوت خودتون رو تو رابطه پیدا کنید. مثلا شما اینجا خیلی خوب نوشتید که توی رابطه حل می‌شید و درگیرش می‌شید. خب این خیلی خوبه که انقدر روی ویژگی‌های خودتون حساسید. مثل همین مورد، موارد دیگه‌ای که به نظرتون ممکنه مشکل‌ساز بشه رو یادداشت کنید و قبل از شروع رابطه، سعی کنید اون‌ها رو بر طرف کنید.

البته یادتون باشه، همه آدم‌ها تو زندگیشون تصمیماتی می‌گیرن که ممکنه بعدا پشیمون بشن. البته قطعا هیچ کس بد خودش رو نمی‌خواد و با توجه به تمام شرایطش تو اون زمان، یه تصمیمی رو گرفته که فکر می‌کرده، بهترین تصمیمه. پس، هیچ‌وقت خودتون رو به‌خاطر تصمیماتی که گرفتید سرزنش نکنید و به جاش، مثل موردی که گفتید، سعی کنید ازش درس بگیرید برای تصمیمات بعدیتون.

دومین موردی که گفتید در مورد جواب رد دادن بود، شما می‌تونید خیلی قاطع ولی مودبانه، جواب منفی خودتون رو به کسانی که فکر می‌کنید براتون مناسب نیستند بدید. درسته که دوست ندارید دل کسی رو بشکونید، اما همین مساله روی لحنتون و انتخاب جملاتتون تاثیر می‌زاره و فرد مقابل تو ذهن خودش فکر می‌کنه که پس هنوز امیدی هست. از کلمه فعلا قصد ارتباط ندارم و این‌ها هم استفاده نکنید، چون باز هم فرد مقابلتون فکر می‌کنه، پس حتما یه زمانی ممکنه دلتون بخواد وارد ارتباط شید. و اما مورد سوم که بسیار هم در موردش پست و مقاله گذاشتیم. ارتباط و آشنایی از راه دایرکت و فضای مجازی بسیار ریسکی هست، آیا حاضرید ریسک چنین ارتباطی رو قبول کنید؟

سلام من دختری25ساله هستم ک حدود یک سال و نیم بااقای تقریبا همسن خودم در ارتباطم.فقط تو این مدت سه دفعه همو دیدیم.ولی هرروز حرف میزدیم.حالا من بدلایل زیاد رابطه رو تمام کردم چون میدونم بااین اقا خوشبخت نمیشم.راهنمایی کنید چکار کنم ک دیگه بهش فکر نکنم و جوابش ندم و وسوسه نشم بهش تماس بگیرم؟؟؟

دوست عزیز، سلام

یه موضوعی هست که در پست‌هامونم بهش اشاره کردیم، اما می‌خوام اینجا یه ذره بیشتر راجع بهش صحبت کنم و اونم اینه که چرا فراموش کردن کسی که دوست داریم انقدر سخته؟! بیاین از واژه عشق شروع کنیم. خیلی وقت‌ها عاشق شدنای ما به خاطر یه سری فعل و انفعالات شیمیایی تو مغزمونه. خانم هلن فیشر، متخصص عشق یه تحقیق انجام داد و مغز جوونای عاشق را بررسی کرد. نتایج بررسیش نشون داد که توی مغز عشاق (به خصوص اوایلش) یه ماده‌ای به اسم «دوپامین» ترشح میشه. اما این دوپامین چیه؟ شاید تا حالا اسم کوکایین به گوشتون خورده باشه؛ یه ماده بسیار اعتیاد آور که به مصرف کننده‌هاش حال خیلی خوبی می‌ده (البته اوایلش فقط!). اما چرا حال خوب می‌ده و شادی‌آوره، چون دوپامین رو توی مغز ما بالا می‌بره. حالا فکر کنید ما به طور طبیعی با عاشق شدنمون این ماده را بالا می‌بریم (البته خوب نه در حد کوکایین). همین پژوهش‌ها به ما نشون می‌دن که چون مغز ما به این ماده اعتیاد پیدا کرده، سخته از کسی که دوستش داریم دور بشیم و دقیقا همونطوری که شما هم اشاره کردید گاهی وسوسه میشیم که بهش زنگ بزنیم یا یه بار دیگه ببینیمش و … . خب حالا باید چی کار کرد؟ راه حلش سادست ولی اجراش یکم سخته. چون مکانیسم اعتیاد و عاشق شدن تا حدودی شبیه به همن، درمان و رهایی ازشون هم تا حدودی شبیه به همن. یعنی چی؟ یعنی باید مقاومت داشته باشید و خودتون را سرگرم کارهای دیگه کنید تا اثر این ماده براتون کم بشه. تحقیقات مختلف زمانی بین 6 ماه تا یکسال را برای کاهش دوپامین عنوان می‌کنن. چطوری به خودمون کمک کنیم که مقاومتمون بیشتر شه؟ راهکارهای خیلی زیادی وجود داره. مثلا: 1. دلایلتون برای اتمام رابطه را یه جا بنویسید و هر موقع که وسوسه شدید زنگ بزنید، به خودتون یادآوری کنید که اون‌ها را بخونید. 2. یا از یه دوست کمک بگیرید که تا چند وقت حواسش به شما باشه و باهاتون در ارتباط باشه که اینکار را انجام ندید. 3. به علاوه، ورزش کردن هم خودش خیلی کمک کنندست چون مثل عاشقی، سیستم پاداش و لذت مغزتون را دستکاری می‌‍کنه. اینطوری کمتر نبود عشقتون، به چشم میاد. 4. در نهایت اینکه، بهترین کار این هست که خودتون را سرگرم کارهای مختلف کنید! مثلا اگر دانشجو هستید حواستون را به پروژه‌های دانشگاه بدید یا ….

سلام من 18 سالمه و دچار شکست توی رابطه عاطفیم شدم شرح ماجرا به این صورته که مدتی از همدیگه دور بودیم بدلیل شرایطی که پیش اومده بود کمتر صحبت میکردیم و کمتر ارتباط داشتیم حدودن یک ساعت در روز و اونم بدون ابراز علاقه ای یا چیزی من از این وضع راضی نبودم میدونسم داره یچیزایی تغییر میکنه که خب اون خانوم تکذیب میکرد که اینطوری نیس به همین دلیل منم کم کم کناره گرفتم و چیزی نگفتم یجورایی سرد رفتار کردم تا اینکه بعد از حدود 20 روز ایشون گفتن که بهتره رابطه رو تموم کنیم و حسشون دیگه از بین رفته و علاقه ای ندارن سرد شدن که خب من تو این مدت خیلی تلاش کردم واسه برگردوندش(هرچند که میدونم حرکت اشتباهی بوده) هم اینکه خودم میخواستم باهاش حرف بزنم و رفتم که ببینمش هم اینکه واسطه هایی فرستادم که باهاش صحبت کنن که تنها دستاوردش دور شدن بیشتر ایشون بود و مدام تکرار میکنن که دیگه دوسش ندارم و دیگه بهش علاقه ندارم و نمیخوام به این رابطه برگردم و اینکه از همه چی خسته شدم. هم من هم ایشون اولین تجربه جدی ای بود که داشتیم و رابطمون پر از عشق و محبت بود اما.. الان که این کامنتو مینویسم نزدیک سه هفتس که جدا شدیم و تحملش برای من خیلی خیلی سخته ممنون میشم کمکم کنین

سلام دوست گرامی توجه کنید که یک رابطه ،ارتباطی دو نفره هست و باید هر دو نفر مشتاق و راغب باشند اینکه یک نفر به هر دلیلی مایل به ادامه رابطه نباشند اصرار برای برگشت به رابطه اشتباه هست .شما تلاش خودتان را برای برگشت ایشان انجام داده اید و موثر نبوده .پس بهتر هست منطقی باشید و اجازه بدید دوران بحران و فراموشی ایشان سپری بشه و اصراری به بازگشت نداشته باشید.

سلام.من یه دختر۲۵ ساله هستم حدود دو یا تقریبا سه سال پیش با پسری تو دانشگاه اشنا شدم اولین رابطه بایه پسر رو من توعمرم داشتم تجربه میکردم اوایل در حد سلام و احوال پرسی بود این رابطه حتی سال اول میشد که یک ماه دوماه هم ازهم خبرنداشتیم یعنی خیلی ساده بود اما به مرور زمان رابطه ما گرم شد من ایشون رو ازهمه لحاظ دوست دارم من درمورد ایشون حتی به خانوادمم گفتم دقیقا پسری هست که من دوست دارم چون نه اهل گول زدن دختر هست نه اهل دروغ ایشون حتی اون قدر پاک هستن که هرگز وهیچ وقت پیشنهاد بدی به من ندادن اهل نمازو روزه و مردونگی هستن که ارزو همیشگی من بود که طرفم این جور باشه به قول ایشون من هم دختر رویایی ایشونم اما از اول رابطه بهم گفت نمیتونه قول ازدواج بهم بده چون میترسه عمل نکنه ومن نابودبشم همیشه سعی میکردبامن مدارا رفتار کنه اما بارفتاراش منو دیوونه خودش کرد من هم همیشه میگفتم من هرچقدر بشه تحمل میکنم شرایطت جور بشه اما اون حرفی نمیزد ولی خواستگارامم که رد میکردم اون ناراحت میشد اما خوشحالم میشد فقط ناراحت این بود که نکنه نتونه بیاد سراغ من خیلی دوستش دارم به خدا… ایشون الان سربازن یه مدت اوایل سربازی خیلی خوب بودن بامن الان حدود دوماه میشه که بامن سرد شدن روزای اول سرد شدن رابطه وقتی دلیل سردشدنش رو پرسیدم اول هیچی نمیگفت اما بعدگفت باخودش مشکل داره باخودش درگیره میگفت جوری شده که هرچهار روز یه بار باید برای ترمیم اعصابش یه امپول بزنه وقتی میپرسیدم خب چی شده حرف نمیزد فقط میگفت امید هست خوب بشم میگفت من به تنهایی نیازدارم بایدخودمو بسازم ازم میخواست اروم باشم الان تنهام گذاشته دارم دیوونه میشم من ایشون رو واقعا صمیمانه دوست دارم بعدازدوماه دوروز پیش بامن تماس گرفت وچن کلمه صحبت کردو بعدم رفت وقتی یادم به حرفاشون برای وقتی که رابطه ما خوب بود میفته نابود میشم حتی میگفت من واون باید پا به پای هم باعث پیشرفت هم بشیم حالا ایشون منو ترک کردن دلیلشو واقعا نمیدونم نمیخوامم فکرمنفی کنم که شاید کیس دیگه ای داره چون دوستش دارم ودارم سعی میکنم فکرمو مثبت کنم که اون برگرده تورو خدا کمکم کنید من ایشون رو با جون ودل دوست دارم کم کم کارم داره به جنون میکشه دلم میخواد بکشونمش سمت خودم اونم برای ازدواج نه رابطه الکی وبه درد نخور خواهش میکنم راهنماییم کنید چون دیگه طاقت ندارم

سلام دوست گرامی به نظر میرسه پارتنر شما نیاز به زمان و کمی ارامش خاطر دارند بهرحال دوران سربازی، سخت هست و باید شرایط ایشان کاملا درک شود از طرفی چون میگید ایشون گفتن دچار مشکلات اعصاب شده اند و دارو مصرف میکنند احتمالا تحت فشار ذهنی وفکری زیاد هستند که لازم هست شما در ابتدا ۱-به ایشان زمان بدهید ۲-ارام باشید ۳-ارامش را به ایشان انتقال بدهید ۴-پیگیر روند درمان باشید ۵-همراهی و همیاری خودتون رو ثابت کنید ۶-در سایت رادیو عشق، مبحث جذب عشق رو دریافت کنید و در ارسال پیام ها از ان استفاده کنید

با سلام و‌وقت بخیر من حدود ۵ ماه پیش با یک پسری در اینستا آشنا شدم سه ماه اول بیرون نمیرفتیم دو ماه که بیرون میریم من راحع به قصدشم پرسیدم گفت قصدم جدیه ولی باید بیشتر آشنا شیم خودم حس کردم داره بهونه جور میکنه زیادم باهم حرف نمیزنیم شبا در طول روزم فقط صبح بخیر در حد ۵ دقیقه خیلی در طول روز کم حرف میزنیم ممنون میشم راهنمایی کنید

سلام دوست گرامی چقدر با ایشان اشنایی دارید؟ از صحت صحبتها و اهدافشون مطمین هستید؟ به نظر میرسد کلا رابطه شما اشتباه می باشد و دلیلی برای ادامه وجود ندارد چون اگر ایاشن تصمیم جدی برای رابطه داشتند وقت و انرژی بیشتری میگذاشتند تا به شناخت برسید. بهتر است ابتدا با ایشان صحبت کنید و وضعیت رابطه ر شرح بدهید و در صورتی که بازهم به جای کمک،بهانه داشتند رابطه رو قطع کنید

سلام.من مدتی با یک آقا پسری مجرد که 4 سال از خودم بزرگتر بود آشنا شدم. رابطممون به قصد ازدواج بود، چندین بار یهو غیب میشدن و دوباره میومدن تا اینکه روز زن بهم گفت که من به خاطر مادرم میخوام با یکی از دخترهای اقوام ازدواج کنم. گفت ده ساله دارن میگن، یکسری مشکلات پیش اومد بود ولی الان حل شده و میخوام با اون ازدواج کنم.من نمیدونم چجوری فراموشش کنم. چون هنوز امید به بازگشتش دارم.میخوام اگه قسمتم نیست به طور کلی فراموشش کنم.ممنون میشم راهنماییم کنید

سلام دوست گرامی رابطه شما رابطه ای بی هدف و اشتباه هست و ایشان فقط به دلیل تنهایی به سمت شما امدن و اکنون که مشکلات رابطه قبلی حل شده،شما را تنها گذاشتند پس بهتر است این رابطه را تمام کنید و مطمئنا باشید این رابطه هیچ خیری برای شما ندارد. برای فراموش کردن باید در ابتدا خودتان بخواهید که ایشان و خاطرات را فراموش کنید و قبول کنید که رابط تمام شده است 1-ارتباطات مجازی و تلفنی را کاملا قطع کنید 2-به خودتان زمان بدهید تا به مرور شرایط روحی خود را بازسازی کنید 3-سرگرمی و فعالیتی جدید را شروع کنید 4-تمام آنچه یاداور ایشان هست را از خود دور کنید. 5-قبول کنید انسانهای دیگری هم وجود دارند که می توانند در زندگی شما حضور داشته باشند. 6-از رفتارهایی که در رابطه داشته اید درس بگیرید 7-از کارهایی که شما را یاد او می‌اندازد دوری کنید توصیه می کنم حتما مقاله راه‌های فراموش کردن دوست پسر به کمک تکنیک های روانشناسی را در سایت مطالعه کنید

سلام من با یه اقایی دوست بودم و چون من قبلا ازدواج کرده بودم جدا شدم خانوادش قبول نکردن .ما خیلی همو دوست داریم به اجبار خانوادش مجبور شد با یکی نامزد کنه ولی رابطشو با من قطع نکرده و میگه من از این خانوم جدا میشم که شرایطمون مثل هم بشه و اونوقت خانوادم مخالفت نمیکنن.کمکم کنید لطفا واقعا نمیدونم چیکار کنم

سلام دوست خوبم رابطه شما یکبار تمام شده و اکنون پس از گذشت چند سال قصد دارید دوباره ان را شروع کنید پس باید مجدد مورد بررسی قرار بگیرد و تمام جوانب رابطه سنجیده شود و با دیدی باز و منطقی در مورد شروع ان و یا عدم شروع ان تصمیم گرفت. اما بهتر است قبل از اینکه رابطه به شدت قبل ادامه پیدا مشکلات رابطه قبلی بررسی بشه، راهکارها رو بسنجید، هدف هر دور از رابطه مشخص بشه، بازه مورد نظر برای تصمیم و اقدام جدی تمام اینها نیاز به صحبت مشترک با ایشان داره. بدون رودروایسی باهاشون صحبت کنید در مورد ۴سالی که نبودن ببینید در رابطه ای جدی بودن یا نه؟ دلایل قطع رابطه رو بسنحید دلیل برگشت مجدد و.. اینها باید همه درست و با دیدی باز به نتیجه برسید اگر از این سوال ها حواب قانع کننده و منطقی داشتید با رعایت موارد اهداف مشترک، ایجاد بازه زمانی، حل مشکلات قبلی میتونید رابطه را اغاز کنید

سلام.من از طریق یکی از دوستان با یک نفر آشنا شدم به قصد ازدواج،همدیگه رو دیدیم،صحبت کردیم،تصمیم گرفتیم با هم بمونیم ،حس هم بینمون به وجود اومده بود ولی من جدی نگرفتم قضیه رو،خیلی بی منطق رفتار کردم باهاش،گیرهای الکی دادم،حرفای غیر منطقی زدم تا اینکه زده شد از من.اوایل منو دوست داشت،بعد از حدود دو ماه گفت که نمیتونه باهام ارتباط برقرار کنه و جذابیتی براش ندارم و گفت که تموم کنیم.بعد از اینکه خواست تموم کنیم من تازه فهمیدم که چقدر بهش علاقه دارم و از دست دادنش برام سخته.الان حدود سه هفته میشه که تموم شده .لطفا راهنماییم کنید

سلام دوست گرامی من متوجه منظور شما در مورد بی منطق رفتار کردن نشدم و اینکه چه رفتارهایی انجام دادید؟ اما اکنون با توجه به پشیمانی شما از رفتارها وصحبت ها و تمایل به بازگشت به رابطه ،پیشنهاد می کنم با ایشان در این زمینه با صداقت صحبت کنید و موضوع را روشن کنید و از ایشان بخواهید که فرصت مجددی برای شناخت به همدیگر داده شود در سایت رادیو عشق مبحثی با عنوان تکنیک های جذب وجود دارد پیشنهاد میکنم این نکات را گوش داده و در ارسال پیام برای برگشت ایشان استفاده کنید . و از طرفی از دوستی که سبب این اشنایی شده است بخواهید با ایشان صحبت کنند و بطور غیر مستقیم به ایشان اعلام کنند که شما در رفتارتان تجدید نظر کرده اید و اکنون زمان مناسبی برای شروع رابطه مجدد هست

با عرض سلام و خسته نباشید

چند ساله تو رابطه عاطفی بودم که دو روزه تموم شده و شدید داغون شدم، طرف مقابلم براش مهم نیست چه بلائی سرم میاد که البته حق میدم بهش، اون مسئول حال من نیست، من الان واقعا به یه راهکار نیاز دارم تا با واقعیت کنار بیام و بتونم فراموشش کنم.ممنون میشم راهنماییم کنید

سلام دوست گرامی برای فراموش کردن شخصی که در ارتباط بوده اید باید در ابتدا خودتان بخواهید که ایشان و خاطرات را فراموش کنید و قبول کنید که رابط تمام شده است 1-ارتباطات مجازی و تلفنی را کاملا قطع کنید 2-به خودتان زمان بدهید تا به مرور شرایط روحی خود را بازسازی کنید 3-سرگرمی و فعالیتی جدید را شروع کنید 4-تمام آنچه یاداور ایشان هست را از خود دور کنید. 5-قبول کنید انسانهای دیگری هم وجود دارند که می توانند در زندگی شما حضور داشته باشند. 6-از رفتارهایی که در رابطه داشته اید درس بگیرید 7-از کارهایی که شما را یاد او می‌اندازد دوری کنید توصیه می کنم حتما مقاله راه‌های فراموش کردن دوست پسر به کمک تکنیک های روانشناسی را در سایت مطالعه کنید

مدتی بخاطر فشارهای به شدت زیاد خانوادگی و کاری تسلط روی خودم رو از دست دادم. خشم زیاد و مشغله های زیاا فکری مجال تحلیل درست موقعیت نداد و این ناراحتی در بحث با شریک عاطفیم بروز پیدا کرد. به جایی رسید که خیلی زود جدایی رو مطرح کرد. 3 ماه دوری کردم و هر هفته زیر نظر مشاور بودم. حالا که مشاور و همه میگن بهترم نمیتونه باور کنه. خاطرات تلخ هم اجازه نمیده بهش چکار کنم. میدونم اونم دوسم داره هرچندکمرنگ شده

دوست گرامی کنترل خشم و مدیریت هیجانات بسیاز مهم می باشدو نمیشود مشکلات بر هر رابطه و برنامه ای اثر بگذا د اکنون که با مشاوره توانستبد مدیریت خشم را یاد بگیرید و از نظر مشاور و اطرافبان شرایط بهتری دارید ابندا مدتی به ذهنتان استراخت بدبد و حوانب مثبت رابطه قبلی را در صورت وجود بررسی کنید و با اطمینان و یاداوری خوبی ها مجدد رابطه را اغاز کنید

باسلام و عرض تشکر از همکلامی شما.استاد عزیز بنده21 ساله هستم و نزدیک2 است با شخصی که 1سال از خودم بزرگتر هست آشنا شده و درارتباط نزدیکی هستیم.در حالیکه بنده هدفی غیر از رسمی کردن این رابطه و ازدواج ندارم.ولی با اینکه علاقه ایشون برای بنده ثابت شده و شخصی هست که به جهت مشکلات قبلی فقط ب پیشرفت تحصیلی و مالی فکر میکنه و حتی وعده ای برای آینده به من نمیده و الان من با شرایط فعلی حالت بلاتکلیفی دارم و نمیدونم باید باین رابطه خوب و بی مشکل چیکار کنم؟و انگیزه قوی برای تموم کردن این ارتباط ندارم.لطفا من رو در این مورد راهنمایی کنید سردرگمم ممنون

سلام دوست گرامی شما در مورد هدف ایشان از رابطه صحبت نکردبد و اینکه ایشان بعد از دو سال هنوز در مورد هدف رابطه و ازدواج صحبت نکردن نگران کننده هست شما چه اطمینانی دارید که تا کی مسکلات ایشان حل می‌شود؟ بعد از حل مشکلات بازهم ایا پیشنهاد جدی می دهند؟ ایا این رابطه با دو هدف مختلف پیش نمیرود؟ زمانی شما بخاطر این رابطه اگه یکطرفه باشد و موقعیت های خوبی را از دست داده باشید خودتان را سرزنش نمیکنید؟ بهترین کار، صحبت قاطع با ایشان برای تعیین تکلیف رابطه هست هر چند رابطه خوب و بدون مشکل باشد وقتب بی هدف پبش بره خودش یک رابطه تخریب کننده هست

سلام و عرض ادب من تقریبا سه ماه هست که رابطه ام تموم شد،پارتنر من بخاطر تعدیل از کار و شرایط اقتصادی مجبور شد از تهران به مشهد و پیش خانواده شون بره،و از من خواست جدا بشیم و یه مدت هر کودوم به زندگی خودمون برسیم و صبر کنیم و ببینیم چی رقم میخوره. من ده روز پیش به ایشون مسیج زدم و ایشون هم خیلی خوب و عالی جواب من رو دادن,هفته بعد مجدد پی ام زدم ولی برخلاف سری گذشته کوتاه و معمولی جواب من رو دادن. من واقعا نمیدونم برای داشتن و برگشت ایشون چه قدمی باید بردارم چون توی این مدت سعی کردم برای فراموشی به دیدن خواستگارهام برم ولی اصلا نتونستم و جواب منفی دادم،من میدونم پارتنر من هم هنوز در فکر من هست ولی تردید و دوری مانع از بودنشون از راه دور میشه. ممنون از وقتی که میزارین و پرسش من رو پاسخ میدین❤

سلام دوست گرامی شما در مورد کیفیت رابطه و مدت ان صحبت نکردید و اینکه ایا این رابطه، مفید و دو طرفه بوده یا نه؟ و این مدت دوری بر روی رابطه دو نفرتان اثر داشته یانه؟ اصلا این رابطه برای ازدواج بوده یا نه؟ در دفغه دوم تماس علت ناراحتی ایشان را متوجه نشدبد؟ پیگیر نشدید؟ ممکن هست گرفتاری های کاری روی رفتار ایشان اثر داشته و موقت بوده بهترین کار در شرایط فعلی، تماس و جویای شرایطشون بودن هست و پس از مدتی رابطه رو مدیریت کنید و در مورد خواستگارهایتان صحبت کنید و ببینید ایشان در زمینه ازدواج اصلا قصدی دارن یا نه؟ و در صورت تردید بهتر است به بقیه افراد و خواستگارهایتان توجه کنید

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

می‌خوام برگرده به رابطه/زندگیمی‌خوام فراموشش کنم

باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم

می‌خوام جذبش کنم و ازدواج کنیم

1) دور زدن ممنوع: ایستادن بعد از شكستن بسیار سخت است ولی این دقیقا كاری است كه باید انجام دهید و با تمام درد و رنجی كه دارید به زندگی ادامه دهید. هیچ راه میانبری وجود ندارد كه قسمتی از مانع را در خود نداشته باشد، پس دنبال راه فرار از شكستتان نباشید. اگر بخواهیم مسایلی كه از درون ما را تكه‌تكه می‌كنند دور بزنیم در مسیری دایره‌وار گرفتار خواهیم شد كه راه به جایی نمی‌برد. با تمام درد و غمی كه داریم باید از وسط راه پر مانع و تیغ بگذریم. یك واقعیت ساده وجود دارد؛ برای گذر كردن باید ناراحتی و سختی كشید. در این صورت بعد از گذشتن از این مسیر به فردی قوی‌تر تبدیل خواهیم شد و سختی‌هایی كه كشیده‌ایم ما را آبدیده خواهند كرد.

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم

2) جدا شوید و از آزادی‌تان لذت ببرید: همه می‌خواهند از غم قلبی جدا شوند، اما چگونه؟ تلاش برای پر كردن خلاء درون خود بدون وارد شدن عجولانه به یك رابطه دیگر یا بیهوده تلاش كردن یك طرفه برای برگرداندن عشق از دست رفته، ‌تنها راه است. وابستگی باعث درد و رنج می‌شود و بهترین راه برای رسیدن به آرامش و شادی، رهایی از وابستگی‌هاست. یكی از افكاری كه با آن می‌توانید خود را از غم و اندوه نجات دهید این است كه با خود تكرار كنید: من برای شاد بودن به هیچ‌كس و هیچ‌چیز نیاز ندارم. بعد از یك شكست قلبی خیلی سخت است اعتماد‌كردن به اینكه می‌توان بدون آن شخص زندگی كرد و راه را ادامه داد و شاد بود ولی زندگی بارها به ما ثابت كرده كه ما می‌توانیم! باید خلاقانه و با قدرتی كه داریم خلاءهایمان را پر كنیم.

3) نقاط قوت خود را بنویسید: یكی از تكنیك‌‌های خارج‌شدن از احساس شكست، لیست‌كردن نقاط قوت است. اینكه با سختی‌ها كنار آمده‌اید و هنوز ایستادگی می‌كنید، اینكه با وجود افسردگی شدید و افكار منفی تا حد خودكشی كه گاهی ذهنتان را پر می‌كند هنوز زنده هستید از نقاط قوت شماست. اینكه حتی باوجود درد و رنج لب به سیگار نزده‌اید، به دیگران ضربه نزده‌اید، به سمت دروغ و دغل نرفته‌اید از قدرت شماست. پس این موارد را بنویسید و به خودتان گوشزد كنید.

4) خرس سفید: اگر تلاش می‌كنید به خاطراتتان فكر نكنید و می‌خواهید دور خود حصار بكشید تا مانع ورود آنها شوید و با خودتان مدام تكرار می‌كنید: نباید به او فكر كنم، نباید درباره او خیالبافی كنم، نباید لحظه‌های با هم بودنمان را به یاد بیاورم مطمئن باشید اوضاع را بد و بدتر خواهید كرد. در یك مطالعه مشهور و روان‌شناسی كه در سال 1980 صورت گرفت از افراد خواسته شد در مورد همه‌چیز فكر كنند ولی حق ندارند درباره خرس سفید فكر كنند. حدس می‌زنید همه آنها درباره چه چیزی فكر كردند؟ خرس سفید! پس نجنگید و نه خود را به سمت خاطرات هل بدهید و نه به زور بخواهید یك شبه یا یك ماهه همه‌چیز را فراموش كنید.

5) كمك كنید: احساساتتان را جمع‌آوری، بسته‌بندی و سعی كنید برای استفاده از آنها راهی پیدا كنید، اما بهترین راه، كمك كردن به یك شخص دیگر است، به‌خصوص اگر آن شخص دچار دردی شبیه شما باشد. این كار شما را از دردها و رنج‌هایتان دور خواهد كرد و برای لحظاتی خود را فراموش خواهید كرد و این یعنی معجزه! حتی می‌توانید جذب بنگاه‌های خیریه شوید به‌خصوص جاهایی كه از بچه‌ها حمایت می‌كنند.

6) خنده و گریه: همان‌طور كه خنده در خیلی از مراحل بهبودبخش است، گریه هم می‌تواند شفادهنده باشد. آیا فكر می‌كنید بعد از یك گریه خوب، اتفاقی حالتان بهتر می‌شود؟ نخیر، كلی دلایل فیزیولوژیك وجود دارد كه قدرت شفابخش بودن اشك را ثابت می‌كند. برخی از آنها توسط ویلیام فری، كسی كه برای 15 سال رییس تیم تحقیقاتی مطالعه روی اشك بوده، به ثبت رسیده است. در میان یافته‌های آنها به اشك‌های عاطفی [در مقابل اشك‌هایی كه برای جراحت‌های فیزیكی ریخته می‌شود] اشاره می‌شود كه با خود مواد سمی خاصی را دفع می‌كنند و استرس غم و اندوه را كاهش می‌دهند پس جلوی اشك خود را نگیرید.

7) لیست خوب‌ها و بدها: باید مشخص كنید كدام فعالیت‌ها حال شما را خوب می‌كنند و كدامشان باعث طغیان احساسات بد می‌شوند و برای اینكه دقیقا بفهمید باید آنها را امتحان كنید و بعد در لیست فعالیت‌هایی كه باید انجام دهید یا فعالیت‌هایی كه نباید انجام دهید، قرار دهید ولی كارهایی مثل چك كردن صفحه شخصی در اینترنت، سایت و دیدن روابط جدید یا كارهایی كه قرار است انجام دهید قطعا جزو فعالیت‌هایی نیست كه شما را خوشحال كند. پس از همین لحظه و بدون آنكه تجربه كنید آن را در لیست كارهای ممنوعه قرار دهید و اما در لیست خوب‌ها احتمالا می‌توانید حذف كردن تمام پیامك‌ها، ایمیل‌ها و پیام‌های صوتی او را قرار دهید. فروختن هدیه‌های گران‌قیمتی كه او برایتان خریده است مثل جواهرات را هم در لیستتان بگنجانید. پولش را صرف یك سفر عالی كنید!

8) ورزش كنید:

9) دنیای جدیدی بسازید: دوستان مشترك و فعالیت‌های مشترك نمی‌گذارد به طول كامل از او جدا شوید پس دنیایی از دوستان جدید و فعالیت‌های جدید برای خود بسازید.

10) امید داشته باشید: می‌گویند: «حسی قوی‌تر از ترس وجود دارد و آن بخشش است.» اما برای اینكه بتوان بخشید باید از گذشته گذر كرد و برای گذر كردن از گذشته، باید امید داشت به روزهای بهتری كه در راه است و به وجود داشتن جاها و موقعیت‌های بهتر. امید به اینكه این درد و پوچ بودن كه در میان فعالیت‌هایتان گردنتان را می‌گیرد، همیشه با شما نخواهد ماند. امید، یعنی ایمان داشتن به اینكه روزی غم‌هایتان بخار می‌شوند و تا همیشه لبخندهایتان زوركی و بی‌رنگ نخواهد بود.

برگرفته از سلامت

تبیان، دستیار هوشمند زندگی

پل های ارتباطی

بلوار کشاورز،خیابان نادری،نبش حجت دوست،پلاک 12

public@tebyan.com

02181200000

دسترسی سریع

محصولات و خدمات

اشتراک در خبرنامه

کلیه حقوق این سایت مربوط به موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان می‌باشد.

چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم
چگونه بعد از شکست عشقی قوی باشیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *