چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم

 
helpkade
چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم
چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم

تنش زا ترین رخداد زندگی هر فردی از دست رفتن عزیزان، می باشد که بسیار جانگداز است و سبب می شود که بازماندگان افسرده و غمگین شوند .تلخی مرگ عزیز، گاهی حتی تا پایان عمر با بازماندگان همراه است و در حقیقت می توان گفت با مرگ عزیزشانزندگی نباتی را تجربه می کنند.

واکنش ها به سوگ به سلامت روانی افراد، شیوه برخورد اطرافیان سوگ دیده و میزان صمیمیت فرد متوفی و مصیبت دیده بستگی دارد . بخواهیم یا نخواهیم، مرگ به هر حال از راه می رسد و ما یا نزدیکانمان را با خود می برد. اما چه باید کرد تا سنگینی غم آن کاهش یابد؟ در این قسمت از نمناک درباره نحوه آرام شدن بعد از مرگ عزیزان راهکارهایی را ارائه کرده ایم .

انکار و ناباوری از دست دادن عزیزان

اولین مرحله سوگواری انکار و ناباوری از دست دادن عزیزان است به صورتی که اگر این ضایعه ناگهانی باشد، فرد گمان می کند در خواب است و واقعه را باور نمی کند و انکار هم می کند. 

چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم

خشم برای فوت نزدیکان

در این مرحله فرد با خود فکر می کند چرا این اتفاق برای او افتاده است و برای همین دچار خشم و رنج می شود و واقعه را یک بی عدالتی می داند و بابت این موضوع عصبانی و شاکی است.

معامله با خدا برای بازگرداندن عزیز از دست رفته

فرد به دلیل علاقه به فرد متوفی از خدا می خواهد تا تمام دارایی های او را بگیرد و دوباره او را به زندگی برگرداند. 

احساس گناه و عذاب وجدان فرد سوگوار

قضاوت و سرزنش ناشی از کار هایی که برای فرد فوت شده انجام می داد سبب می شد که فرد سوگوار دچار عذاب وجدان و گناه شود.

افسردگی فرد عزادار

در این مرحله فرد گوشه گیری می کند و احساس غم دارد و انتظار دارد تا دیگران سوگ او را دریابند و اجازه دهند تا او مراحل سوگواری خود را سپری کند.

احساس تنهایی

خلا ناشی از دست دادن عزیز سبب احساس تنهایی فردمی شود . این احساس در بین افرادی که همسر خود را از دست داده اند، شدیدتر است. 

پذیرش مرگ

پذیرش مرگ از سوی بازماندگان زمانبر بوده و چنین انتظاری از سوی اطرافیان غیرواقع بینانه است.در این مرحله می پذیرد که چاره ای جز ادامه زندگی بدون عزیز از دست رفته نداردهر چند پذیرش واقعه شادی را به زندگی او باز نمی گرداند.

 پایان اندوه سوگ

هرچه رابطه فرد با متوفی صمیمی تر باشد، مرحله بهبود طولانی تر می شود و گاهی ممکن است چند سال یا یک سال طول بکشد.

امید و بازگشت به زندگی

با گذشت زمان یادآوری خاطرات او را کمتر اذیت می کند.

زمان حلال مشکلات است

درست است بعد از فوت یکی از عزیزانتان لحظه ای از فکر او غافل نمی شوید و یاد او از دل شما بیرون نمی رود اما باید بدانید زمان حلال مشکل شماست و درد و رنج این مصیبت با گذشت زمان از بین نمی رود بلکه کمرنگ تر می شود به طوری که می توانید با آن کنار آیید و به زندگی عادی خود باز گردید.

عزاداری کنید

هنگام از دست دادن عزیزان خود به سوگ می نشینیم و غصه می خوریم و برای پذیرش این فقدان به شیون و مویه می پردازیم . گریه و شیون ، انجام مراسم مذهبی به احترام مرده یا گردآمدن دوستان و افراد خانواده برای شریک شدن در مصیبت تحمل مرگ عزیزان را آسان تر می کند.

مرگ را بپذیرید

پذیرش این مسئله است که اوج حزن و تنهایی افراد داغ دیده از این مرحله شروع خواهد شد. این مرحله معمولا بعد از پایان مراسم سوگواری شروع خواهد شد.مرگ و نیستی، جزئی از زندگی است و به ما یادآوری می کند که حیات چقدر گران بهاست.

بازگشت به زندگی عادی به این معنی نیست که آن عزیز فراموش شده است. الگو گرفتن از افرادی که چنین مصیبت هایی دیده اند نیز می تواند کمک زیادی به خانواده داغ دیده کند.

برای تامین سلامت روانی باید با مرگ عزیزان خود کنار بیایید. در هنگام از دست دادن عزیزان خود غمگین شدن و اندوه طبیعی است اما مواقعی که دچار اندوه شده اید سعی کنید احساساتتان را بر زبان آورید و از احساسات خود، دیگران را باخبر سازید و خود را تسلیم اندوه کنید و به دنبال افراد دلسوز که بتوانند احساسات شما را درباره فقدان عزیزتان درک کنند ، باشید .

در کل برای چیره شدن به غم و اندوه برون ریزی احساسات، به شما کمک می کند . صحبت کردن با بازماندگان درباره عزیز از دست رفته و بیان نکاتی از زندگی او می تواند به آنان کمک کند. این کار باعث کاهش سنگینی غم و اندوه درونی افراد رنج دیده خواهد شد.

احساسات خود را بیرون بریزید

غصه خوردن، نمود بیرونی مصیبتی است که بر فرد وارد شده است. ممکن است از نظر جسمی، عاطفی و تن نکردشناسی (فیزیولوژی) اندوه بیان شود که بیان این احساسات بسیار اهمیت دارد ؛ مثلا گریستن، نمایش جسمانی و افسردگی، تجلی روانی است.

مرگ مسئله ای است که نمی توان آن را نادیده گرفت و یا انکار کرد. رهایی از درد و رنج به صورت یکباره از غم، امکان ناپذیر است. اگر احساسات نهان بیان نشود منجر به ایجاد بیماری های جسمی یا روانی می گردد.

اغلب افراد، نشانه های جسمی توأم با غم واندوه مانند درد معده، بی اشتهایی، به هم خوردگی روده، اختلال خواب و کم توانی،را ظاهر می سازند. «عزاداری»، در میان همه فشارهای روانی زندگی، دستگاه دفاع طبیعی بدن را تحت تاثیر قرار می دهد.

افراد در برابر جان باختن عزیزان خود واکنش های عاطفی فراوانی مانند حمله های اضطرابی، خستگی و پریشان دلی بی اندازه و اندیشه خودکشی،تجربه می کنند.

چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم

دیدن پیکر متوفی

دیدن پیکر متوفی از لحاظ روانی کمک شایانی به پذیرفتن مساله مرگ نزدیکان می کند. مشاهده و وداع با پیکر فرد از دست رفته بازمانده را آرام تر می کند.

حضور بر سر مزار

حضور فرد سوگوار به همراه اطرافیان بر سر مزار فرد متوفی و سوگواری برای از دست دادن او ه به پذیرفتن و کاهش فشار ناشی از مرگ عزیزان کمک می کند.

یادآوری مصیبت های ائمه اطهار 

شنیدن روضه ائمه اطهار (ع) و مصیبت هایی که بر آنها گذشته و گریه کردن بر مصائب آنان و نیز مقایسه اندوه و ماتم از دست دادن فرد متوفی با اندوه از دست رفتن خاندان عصمت و طهارت (ع) سبب آرامش فرد سوگوار می شود.

از پس فقدانی عظیم برآمدن

مرگ ناگهانی و تصادفی عزیزان ما در حالی که وابستگی عاطفی زیادی با فرد فوت شده داشته باشیم بسیار جانسوز است. ناگهانی یا تصادفی بودن اتفاق و ارتباط وی با مرده در واکنش های فرد اثر می گذارد.

مرگ کودک

والدینی که فرزند خود را از دست می دهند در برابر این مصیبت بزرگ احساس شدید بی عدالتی دارند و یکباره تمام استعدادها و رویاهای فرد را به باد می دهد. ممکن است والدین در برابر مرگ فرزند خود احساس مسئولیت کنند و این نگرش نامعقول بی اهمیت باشد و همچنین احساس از دست دادن بخش بسیار مهمی از هویت خود را داشته باشند.

مرگ همسر

مرگ همسر آسیب زا و تکان دهنده است و علاوه بر وارد نمودن آسیب روحی شدید، اگر همسر، منبع اصلی کسب درآمد خانواده باشد سبب بحران مالی در خانواده نیز می گردد. مرگ همسر سبب می شود زن و شوهر باقی مانده، به تنهایی از فرزندان به مراقبت بپردازد و به سر کارش نیز بازگردد.

افراد کهنسال با فوت همسرشان، به علت از دست دادن عمری سرشار از تجربه های مشترک آسیب پذیر می شوند احساسات مربوط به «تنهایی» آنها نمایان می گردد.

ضایعه ناشی از خودکشی

یکی از سخت ترین مرگ و میرهایی که باید آن را تحمل نمود خودکشی است. این گونه مرگ ها سبب می شود که فرد بازمانده احساس گناه، خشم و شرمندگی کند و خود را مسئول مرگ بداند.

 

ما تلاش داریم تا با دسترسی آسان از طریق وب سایت ای مسجد برای همگان امکان کمک در هرچه بهتر برگزار شدن مراسم ترحیم را انجام دهیم.

شرایط و

قوانین

استفاده از سرویس های سایت را مطالعه نموده و با کلیه موارد آن موافقم

مرا بخاطر بسپار

رمز عبورم را فراموش کرده ام

قبلا در سایت ثبت نام نکرده اید؟

چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم


ثبت نام

بعد از مرگ عزیزان و فقدان همسر یا کودک باید به این فکر کنیم که عمر هر کسی یک روز به پایان خواهد رسید . انسان خواه نا خواه بعد از از دست دادن عزیزی افسرده و غمگین خواهد بود اما برای رهایی از این حالت چه باید کرد؟

از دست رفتن عزیزان، تنش زا ترین رخداد زندگی هر فردی به شمار می رود که چه بسا به پیدایش بحران های جانکاه عاطفی می انجامد. آدمی پس از جان سپردن عزیز دلش، داغدیده می شود و این حالتی است که درواقع آن را «بی نصیبی ناشی از مرگ» می نامند.

  افراد بسیاری گزارش داده اند که بلافاصله پس از بروز نشانه های جان باختن عزیزان ابتدا احساس کرختی و بهت زدگی داشته اند، اما فرایند غم و درد، نظم خاصی ندارد.

خشی از احساسات احتمالی انسان هنگام مواجهه با این بحران «انکار، ناباوری، آشفتگی، ضربه، تکان، اندوه، آرزو، خشم، خواری، یاس و گناه» است. این احساسات، واکنش های طبیعی و بهنجار در برابر «نیستی» است. شاید خود را آماده شدت و تداوم عواطف و این که حالات روحی تان با چه شتابی دگرگون می شوند، نکرده باشید. ممکن است در مورد ثبات بهداشت روانی خود تردید کنید، اما مطمئن باشید که چنین احساساتی سالم و مناسب هستند و به شما کمک می کنند که با چنین ضایعه ای، کنار بیایید.

چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم

به یاد بسپارید!

 درک عمیق تاثیر فقدانی جانگذار، به زمان نیاز دارد. هرگز دمی از یاد عزیز از دست رفته تان، غافل نمی شوید، ولی زمان درد و رنج این مصیبت را به آرامی می شوید و با خود می برد و شما به زندگی عادی خود باز می گردید.

عزاداری برای محبوب

 تحمل مرگ عزیزان، آسان نیست. در غم از دست دادن آن ها به سوگ می نشینیم و غصه می خوریم. شیون و مویه، فرایندی طبیعی است که فرد برای پذیرش فقدانی بزرگ، به آن متوسل می شود. امکان دارد ماتم گرفتن شامل انجام مراسم مذهبی به احترام مرده یا گردآمدن با حضور دوستان و افراد خانواده باشد تا در غم مصیبت دیده شریک شوند.

همه ما خوب می دانیم که مرگ و نیستی، جزئی از زندگی است. به راستی، مفهومی واقعی به وجودمان می بخشد زیرا به ما یادآوری می کند که حیات چقدر گران بهاست. غصه خوردن، نمود بیرونی ضایعه ای است که بر شخص وارد شده است. شاید اندوه وی از نظر جسمی، عاطفی و تن نکردشناسی (فیزیولوژی) بیان شود؛ برای مثال گریستن، نمایش جسمانی و افسردگی، تجلی روانی است. بیان این احساسات بسیار اهمیت دارد. مرگ، مسئله ای است اجتناب ناپذیر، نادیده گ رفتنی یا ردکردنی. در نظر اول، شاید رهایی از درد و رنج مفید به نظر برسد، اما پرهیز یکباره از غم، امکان ناپذیر است. روزی همان احساسات نهان باید زدوده شوند وگرنه ممکن است به ایجاد بیماری های جسمی یا روانی منجر شوند.

 اغلب افراد، نشانه های جسمی توأم با غم واندوه را آشکار می سازند. درد معده، بی اشتهایی، به هم خوردگی روده، اختلال خواب و کم توانی، همگی علائم شایع غصه های طاقت فرسا هستند. در میان همه فشارهای روانی زندگی، «عزاداری»، دستگاه دفاع طبیعی بدن را به طور جدی تحت تاثیر قرار می دهد. شاید امراض موجود وخامت یابند یا عوارضی جدید بروز کنند. چه بسا واکنش های عاطفی فراوانی مانند حمله های اضطرابی، خستگی و پریشان دلی بی اندازه و اندیشه خودکشی، واکنش طبیعی هر فردی در برابر جان باختن دیگری است.

از پس فقدانی عظیم برآمدن

مرگ کسی که دوستش داریم، در هر حالی جانسوز است. واکنش های بشر تحت تاثیر شرایط مردن است، به ویژه وقتی ناگهانی یا تصادفی اتفاق افتد. همچنین ارتباط وی با مرده در واکنش هایش اثر می گذارد.

  

مرگ کودک

 از دست دادن فرزند موجب بروز احساس شدید بی عدالتی شده و تمام استعدادها و رویاهای فرد را یکباره به باد می دهد. ممکن است پدر و مادر در مقابل مرگ فرزند خود احساس مسئولیت کنند و برایشان اهمیت نداشته باشپد که این نگرش تا چه اندازه نامعقول است. درضمن ممکن است حس کنند که بخش بسیار مهمی از هویت خود را از دست داده اند.

مرگ همسر

 مرگ همسر، بسیار آسیب زا و تکان دهنده است. گذشته از آسیب روحی شدید، مرگ ممکن است سبب بروز بحران مالی در خانواده شود؛ اگر همسر، منبع اصلی کسب درآمد خانواده باشد! چنین فقدانی گاهی موجب می شود زن و شوهر باقی مانده، وظیفه مراقبت از فرزندان را به تنهایی عهده دار شده، خود را با زندگی مجردی وفق دهد و حتی به سر کارش بازگردد.

افراد کهنسال هم با از دست دادن همسرشان، آسیب پذیر می شوند، زیرا مفهوم این ضایعه، از کف دادن عمری سرشار از تجربه های مشترک است. درچنین مرحله ای، احساسات مربوط به «تنهایی» به احتمال زیاد با مرگ دوستان صمیمی در هم می آمیزد.

ضایعه ناشی از خودکشی

خودکشی، یکی از سخت ترین مرگ و میرهایی است که باید آن را تحمل کرد. بر اثر این گونه تلفات جانی، احساس گناه، خشم و شرمندگی بر دوش بازماندگان سنگینی می کند و آن ها خود را مسئول مرگ می دانند.

 

کنار امدن با مرگ عزیزان 

زندگی غمبار

کنارآمدن با مرگ، در تامین سلامت روانی بشر نقش دارد. وقتی یکی از عزیزان شما جان می سپارد، غمگین شدنتان، طبیعی است. بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که خود را تسلیم اندوه کنید و به دنبال افراد لسوز باشید. از خویشاوندان و دوستانی کمک بگیرید که بتوانند احساسات شما را درباره فقدان عزیزتان درک کنند. بین گروه پشتیبان و افرادی که داغدیدگی مشابه دارند، پیوندی ایجادکنید. احساساتتان را بر زبان آورید و از احساسات خود، دیگران را باخبر سازید؛ برون ریزی احساسات، به شما کمک می کند تا بر فرایند غمگینی چیره شوید.

بخواهیم یا نخواهیم، آماده اش باشیم یا نباشیم، کوله بار لازم را جمع کرده باشیم یا دست خالی باشیم به هر حال از راه می رسد و ما یا نزدیکانمان را با خود می برد. نه از کسی اجازه می گیرد و نه با کسی هماهنگ می کند.

ممکن است درنگاه اول تصور اینکه بعد از مرگِ یکی از عزیزانتان به زندگی عادی بازگردید، غیرممکن به نظرآید و شاید احساس ناامیدی شدیدی را تجربه کنید. هرچند به محض اینکه شروع به رسیدگی به احساساتتان کرده و به دنبال کمک باشید، خواهید دید که چقدر اوضاع آرام‌تر شده و بازگشت آسان تری خواهید داشت. درحالی که نمی‌توانید عزیزی را که از دست داده‌اید بازگردانید و یا برای همیشه او را فراموش کنید، این را به یاد داشته باشید که با انجام کارهایی می‌توانید با درد خود کنار آمده و به زندگی ادامه داده و آن را دوباره پرمعنی و ارزشمند ببینید.

شاید فکرکنید که اگر احساساتتان را سرکوب کنید و یا تظاهر کنید که وجود ندارند، می‌توانید خیلی سریع به زندگی عادی خود بازگردید. هرچند ممکن است این کار از نظر سطحی درست باشد، اما اگر تمام احساساتتان را در درون خود مخفی کنید، نمی‌توانید به راحتی به جلو پیش روید. به جای اینکار، آرام باشید، زمانی را برای خود درنظر بگیرید و به خود اجازه دهید که گریه کنید، عصبانی شوید، احساساتی شده و در کل سعی کنید به احساساتتان نزدیک‌تر شوید.

پس از اینکه احساسات خود را بروز دادید، مهم است که قبول کنید که؛ «بله شما غمگین هستید». برطرف شدن غم زمانبر است و این احتمال وجود دارد که چیزهایی که قبلاً خوشحالتان می‌کردند، حال بی‌اثر باشند. احتمالاً ترجیح می‌دهید به جای بیرون رفتن با دوستانتان درخانه بمانید، و یا برنامه تلویزیونی مورد علاقه‌تان نمی‌تواند حتی لبخندی روی صورتتان بیاورد. قبول کنید که درحال گذراندن دوره دردناکی هستید و سعی کنید آرام پیش بروید اما این را بدانید که حالتان بهتر خواهد شد.

هرچند گذراندن زمانی در تنهایی می‌تواند در هضم اتفاق رخ داده به شما کمک کند، درست نیست که برای همیشه در این وضعیت بمانید. اگر قصد دارید با غم از دست دادن عزیزی کنار بیایید، بهتر است «شانه‌ای برای گریه کردن» سراغ داشته باشید؛ با دوستان، اعضای خانواده و یا حتی افرادی که در فضای مجازی می‌شناسید صحبت کنید و به آنها بگویید که چه چیزی رخ داده و شما را اذیت می‌کند و در این شرایط به کمک آنها احتیاج دارید.

بعضی افراد کسانی که درحال مقابله با غم و اندوه هستند را به عنوان افرادی قوی و شایسته‌ی تحسین می‌دانند که دیگران را با  خونسری و آرامششان تحت تأثیر قرار می‌دهند. بله درست است که بعضی از افراد اینگونه رفتار می‌کنند اما اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که معمولاً این رفتار را بیشتر در تلویزیون و سینما دیده‌اید. خود را مجبور نکنید که طوری رفتار کنید که «انگار همه چیز درست است» و شما مشکلی با مسئله پیش آمده ندارید.

چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم

هرچند نیازی نیست که در میان مردم شروع به گریستن کنید، این حس را نیز نباید به اطرافیان القا کنید که شما بسیار قوی، صبور و شکست‌ناپذیر هستید.

شاید حس کنید که بعد از دوهفته باید به روال عادی زندگی خود بازگردید، چراکه دوستتان نیز که مشکلی مشابه با شما داشت در همین مدت خالش خوب شد؛ باید هرگونه «تفکر زمانبندی» را از سرخود بیرون کنید. خود را مجبور نکنید که تا زمان مشخصی باید حالتان خوب شود، چراکه اینکار تنها باعث سرخوردگی نسبت به ادامه مسیر و ناامیدی از خودتان می‌شود.

 

زمانی که احساس نیاز کردید، دوستان و اعضای خانواده می‌توانند حمایتی که لازم دارید را برایتان فراهم کنند. چه درکنار خانواده‌تان در حال تماشای فیلمی باشید وچه با دوستتان راجع به احساس غمی که دارید صحبت کنید، برقراری ارتباط مؤثر با عزیزانتان می‌تواند به بازگشت شما به مسیر عادی زندگی کمک کند.

نمی‌توانید برای همیشه در ذهنتان پنهان شوید، درغیراینصورت دیگر نخواهید توانست از روابطتان لذت ببرید.

شرکت کردن در جلساتی که در آن افراد با تجربیات مشابه شما شرکت می‌کنند، حس تنهایی‌تان را کمتر کرده و به پیداکردن راههای متفاوت کنارآمدن با مشکلتان نیز کمک می‌کند. همچنین می‌تواند سبب ایجاد روابط جدید و درنتیجه کمتر شدن احساس تنهایی شود. درواقع این عضویت باعث می‌شود که هرچندوقت یکبار جایی برای رفتن داشته باشید و درنتیجه به بازگشت به روند اولیه و سالم زندگی کمک می‌کند و این احساس را به دنبال دارد که «تیم حمایتی خوبی درکنارم دارم».

می‌توانید با شرکت در مراسم‌های مذهبی و یا صرفاً نمازخواندن و راز و نیاز با خدا، به آرامش برسید.

هرچند همه افراد نیاز به درمان روانی ندارند، اما نباید لزوماً آن را از لیست خود خارج کنید. اگر احساس کردید که به تنهایی و یا حتی درکنار دوستان و خانواده‌تان نمی‌توانید با نبود عزیزتان کنار بیایید، شاید بهترین کار مراجعه به یک متخصص است که بتواند راجع به احساساتتان با شما صحبت کرده و آنها را برای شما روشن ساخته و راه حلی برای مشکلتان ارائه کند.

فکرنکنید که با مراجعه به مشاور و یا روانشناس، ضعف را قبول کرده‌اید. درواقع برعکس، این قدرت شما را نشان می‌دهد که به دنبال کمک بیشتر برای بهبود حالتان هستید و به خود اهمیت می‌دهید.

شاید فکرکنید که نگهداری از گربه و یا سگ در زمانی که احساس غم و ناراحتی می‌کنید کار احمقانه‌ای باشد، اما جالب است بدانید که اینکار به بهبود حال و هوای شما کمک خواهد کرد. وجود حیوان خانگی باعث می‌شود برای درد و دل کردن کسی را داشته باشید که او هم نیازمند توجه و مراقب شماست و وجود این رابطه دوطرفه باعث ایجاد انگیزه در شما می‌شود. مسلماً یک بچه گربه نمی‌تواند جای پدر و یا مادر از دست رفته شما را پر کند، اما می‌تواند انگیزه‌ای برای ادامه دادن باشد.

در گروههای حامی حیوانات به دنبال حیوان مدنظرتان باشید؛ آوردن و مراقبت از موجودی که واقعاً نیازمند عشق و توجه شماست، خود تأثیر مثبت مضاعفی دارد.

متأسفانه همه نمی‌توانند حال شما را خوب کنند و هستند کسانی که سهواً حال شما را بدتر می‌کنند. ممکن است افراد چیزهایی بگویند که منظوری نداشته و فکر کنند گفتن اینگونه حرف‌ها حال شما را بهتر خواهد کرد؛ درحالی که درنهایت باعث شوند که احساس بدتری داشته باشید. سعی کنید به آنها بگویید که چه چیزی می‌تواند حال شما را بهتر کند و حتی حمایت آنها را در مسیری که باب میل شماست هدایت کنید و یا اگر رفتارشان خیلی شما را اذیت می‌کند، سعی کنید زمان کمتری را با آنها بگذرانید.

همانطور که کم کم به معاشرت با اطرافیان و «بازگشت» به زندگی عادی می‌پردازید، خودرا مجبور نکنید درحالی که از درون ناراحت هستید، با دیگران خوش برخورد و خیلی دوستانه رفتار کنید. هرچند که نباید تمام شدت نارحتی و غم خود را به اطرافیان نشان دهید، غم و وجود آن را نیز نباید پنهان کنید.

 

ممکن است مرگ عزیزتان باعث شود فکرکنید که باید از کارتان استعفا بدهید، خانه‌تان را بفروشید و یا خیلی زود نقل مکان کنید؛ اما باید قبل از اتخاذ چنین تصمیم‌های بزرگی خیلی خوب فکرکنید. مسلماً دلتان نمیخواهد که تصمیمی بگیرید بعداً علاوه‌بر دست و پنجه نرم کردن با غم و اندوه‌تان، با احساس پشیمانی از آن تصمیم نیز درگیر شوید. می‌توانید به جای تصمیم‌گیری سریع، چندماه به خود مهلت دهید تا با ذهن خالی به آن فکر و با دوستان خود مشورت کرده و مطمئن شوید که بهترین تصمیم را اتخاذ کرده‌اید.

هرچند ممکن است داشتن خواب کافی (۸ ساعت) و یا خوردن سبزیجات و میوه‌جات کافی آخرین چیزی باشد که به آن فکر کنید، اما اگر می‌خواهید به روند طبیعی زندگی بازگردید باید به خوبی از خودتان مراقبت کنید. حفظ سلامت می‌تواند باعث ایجاد احساس قدرت (چه از لحاظ ذهنی و چه بدنی) شده و شما را برای مقابله با مشکلاتی که زندگی بر سر راهتان می‌گذارد آماده‌تر کند.

برای حفظ سلامتتان می‌توانید موارد زیر را درنظر بگیرید:

همانطور که حس می‌کنید بهتر شده‌اید، کم کم از «منطقه امن» خود بیرون آمده و با دیگران ارتباط بگیرید. به جای آنکه با دوستتان به تماشای تلویزیون بنشینید، با چندنفر از دوستانتان به رستوران و یا یک مهمانی کوچک بروید. هرچند نیاز نیست که قبل از اینکه آماده باشید، خودتان را مجبور به بیرون رفتن کنید، اما به محض اینکه احساس کردید که «حال بیرون رفتن را دارید» بهتر است که اینکار را انجام دهید.

وقتی حس کردید که نیروی گذشته‌تان را بدست آورده‌اید، می‌توانید به انجام کارهایی که علاقه داشتید و حالتان را خوب می‌کرد بپردازید. شاید ابتدا حوصله انجام کارهایی مانند نقاشی آبرنگ، یوگا و یا گیتار زدن را نداشته باشید، اما کم کم دلتان برای انجام اینکارها تنگ شده و به سمتشان خواهید رفت.

هر هفته حداقل چند ساعت را برای انجام کارهایی که دوستشان دارید اختصاص داده و به خود اجازه دهید که در آنها غرق شوید.

اگرچه نمی‌توانید برای همیشه تمرکز ذهنتان را از غمتان دور کنید، وقف خودتان در انجام کاری که به آن علاقه دارید نسبت به فعالیتی مثل تماشای تلویزون، که ذهنتان را درگیر نمی‌کند، می‌تواند سرعت بهبود و «بازگشت» شما را افزایش دهد. البته انجام هرکدام از این کارها جای خودش را دارد و اگر حوصله انجام هرکدام را ندارید، به خود فرصت داده و سخت نگیرید.

اگر حس می‌کنید که چیزی ندارید که به آن خیلی اهمیت دهید، می‌توانید به دنبال پیدا کردن فعالیتی جدید باشید که خود را وقف آن کنید.

اینکه قصد دارید به روال عادی زندگی خود بازگردید، یه این معنی نیست که عزیزی که از دست دادید را برای همیشه فراموش کنید. شما همچنان می‌توانید راجع به خاطراتی که با او داشتید با دوستان و آشنایان صحبت کنید، برسر مزارش بروید، به عکس‌های و چیزهایی که شما را با یاد او می‌اندازند نگاه کنید و یا به قدم زدن و فکرکردن به او بپردازید. اینکارها به شما در کنارآمدن با نبود آن فرد کمک کرده و همچنین یاد او را در ذهنتان زنده نگه می‌دارد.

اگر درحال حاضر فکرکردن به او برایتان سخت است، بهتر است تا زمانی که بهتر نشدید اینکار را انجام ندهید.

این قدم شاید سخت‌ترین قدم باشد، اما مطمئن باشید که از پس آن برمی‌آیید. اینکار به معنی این نیست که برای حس دوباره خوشحالی و خوشبختی، به دنبال «سرپوش» باشید و یا عزیزتان را کاملاً فراموش کنید. درواقع، به محض اینکه در راه درمان قرار گرفتید می‌توانید ازهرچیزی لذت ببرید؛ از یک غروب زیبا گرفته تا شبی طولانی که با دوست خود گذرانده‌اید. ممکن است درحال حاضر احساس کنید که اینکار غیرممکن است، اما مطمئن باشید که پس از مدتی می‌توانید اینکارها را انجام دهید.

اگر به چیزهای کوچک اهمیت دهید (از نوازش یک نوزاد تا خوردن غذای خوشمزه خانگی)، نه تنها دوباره به روند عادی زندگی خود باز می‌گردید؛ بلکه آن را به بهترین شکل ممکن تبدیل کرده‌اید.

صبور باشید و به خودتان زمان بدهید. ممکن است درابتدا و برای مدت نسبتاً طولانی مسائل کسل کننده، تاریک و ناامیدکننده به نظر آیند. اما تا زمانی که شما سعی بر بهتر شدن حالتان و مراقبت از خود دارید، می‌توانید دوباره  شادی را تجربه کنید.

 

مترجم: امیررضا اشرفی

سلام پدرم را ۴ ساله و مادرم را حدود ۲ ماهه از دست دادم. دانشجوی زبان و ادبیات فارسب مقطع دکتری هستم ۲۷ ساله. عقاید مذهبی هم دارم و شعر هم در این زمینه گاهی به قلمم جاری میشه. حدود ۱۰ سال پدر و مادر مریضم را تر و خشک کردم الحمدلله. ۴ برادر دارم. همه ازدواج کرده اند و من تنها ماندم. وضع مادی بگی نگی الحمدلله بدک نیس میچرخه خدا رو شکر. ورزش میکنم بدنسازی هر روز. هیئتی هم هستم. با تمام این تفاسیر احساس افسردگی و ترس شدید از دنیای پس از مرگ دارم… به خانه برادرانمم میرم اغلب به صرف شام. خودم هم آشپزیم تعریف از خود نباشه خوبه… به نظرتون برای من چی خوبه تا ازین وضع تری و افسردگی در بیام؟

سلام دوست عزیز میتوانید از یک روان شناس برای مشاوره کمک بگیرید در مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا متخصصانی حضور دارند که به صورت رایگان تلفنی یا حضوری میتوانند به شما کمک کنند ۸۸۳۵۷۳۱۱ ۸۸۳۵۸۱۱۵

چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم

سلام پدربزرگم رو چند ماه پیش از دست دادم و تا قبل از اون تجربه فوت یک فرد نزدیک رو نداشتم… باهم رابطه ی چندان نزدیکی نداشتیم اما پدرم که خیلی وابسته بود حالا نمیتونه با این قضیه کنار بیاد و روز به روز داره ضعیف تر میشه-چه روحی و چه جسمی- واقعا دیدن پدرم در این شرایط دردناکه و گاهی فکر میکنم شاید زندگی ما از همون روز اول اینقدر ملال آور و پر از غصه بود(درحالیکه ما در کنار هم لحظات خوش کم نداشتیم اما مدام فکر میکنم از روز ازل اوضاع همینقدر قمر در عقرب بوده)… پدر من آدم درونگراییه و میخواد همیشه قوی جلوه کنه و توی خودش میریزه الان هم که مصادف شده با کرونا و قرنطینه و خونه نشینی همه چی داره دامن میزنه به احساسات بد میون اعضای خانوادمون و مادر من هم بشدت احساس ناراحتی میکنه جوری که چندباری با پدرم جر و بحث داشتن و من هربار سعی میکنم جلوی این اتفاقاتو بگیرم و به خونه آرامش بدم انگار کمتر به نتیجه میرسم واقعا نمیدونم چرا اینا رو اینجا نوشتم شاید فقط میخواستم این حرفا رو به یکی گفته باشم……..

من خرگوشم رو بطور دردناکی دیروز از دست دادم و وقتی به مطلب سرگرمی با حیوان خانگی رسیدم بیشتر ناراحت شدم …. 😢

پدر پزرگم و تازه از دست دادم..از بعد اون یهو نسبت ب همچی بی تفاوت شدم .. هیچ وقت اینجوری نبودم..خسته شدم از این وضعم میترسم ادامه پیدا کنه

سلام من مادرم نزدیک یکسال بخاطر سرطان از دست دادم جمع نمیتونم تحمل کنم از آدمها عصبانی هستم ظاهرا دارم فعالیت معمولی انجام میدم اما خیلی نا امیدم

سلام من چهارم فروردین دخترم از دست دادم خودم ۴۵ سالم اس و دخترم ۲۰ سال و یک ماهش بود خیلی درد بدیه نمیشه گفت درد غم فراق همه چیزش متفاوته من پدر و مادر و همسر و برادرمم رو از دست دادم ولی این غصه خیلی متفاوته ولی وقتی فکر میکنم مثل من زیادن مادرایی که حتی چند جوون از دست دادن وقتی فکر میکنم اون قطعا جای بهتری هست و داره زندگی میکنه شاداب تر و زنده تر وقتی فکر میکنم منم قرار نیست اینجا بمونم و هیچ کس قرار نیست بمونه حتی دخترمم رفته جایی که باید میرفته حالا زمانی دیر تر اگه میرفت بچه هاش و نوه هاش غصه دار میشدن اینکه تصمیم و خواست خدا بوده خدایی که آگاه مطلقه با این حرفا کمی گاهی خودم خودم رو آروم میکنم

سلام ۳۳ سالمه تازه پدرمو ازدست دادم پدرم سرحال بود یه دفه مریض شد وفوت شد داغونم ناراحتم هیچ کاری نتونستم براش انجام بدم تو وضعیت کرونا همه جا بسته بود همه راهها بسته بودن دکترای متخصص خیییلی کم بودن سیروز کبدی گرفته بود یه دفه کلیه هاش رواز کار انداخت وایست قبی کرد ما ۷ تا خواهریم ویه برادر همه داغونیم هیچکدوم نتونستیم به روال عادی زندگیمون برگردیم آخه اون خیلی خوب بود ومهربون چه کنم ؟هیچ چیزی دیگه خوشحالم نمیکنه حتی نسبت به شوهرم بچم هم بی انگیزه شدم میگم زندگی چه ارزشی داره

سلام من دقیقا یک سال هستش پدرم را از دست دادم این یک سال فقط سعی کردم عکساشو نبینم حتی وقتی حرفی ازش به میان میاد موضوع رو عوض کنم ولی روزی نیست بش فکر نکنم و حتی روزی چند بار یادم میفته انگار تا حالا جدی نگرفتم و تازه دارم به عمق فاجعه پی میبرم که اره بابام فوت کرده . دو ماهیه دلشوره و اضطراب و گیجی و سوت در گوشام داره شدید اذیتم میکنه . چیکار کنم

سلام پسری دارم که ۲۷ ماه پیش نامزدش فوت کرد، الان بعد از گذشت این مدت، انگیزه و امیدواری قبلی رو نداره. پیش روانشناس هم بردم ولی تاثیری نداشت. تصمیم گرفته تا آخر همر ازدواج نکنه. برای بازگشت انگیزه و امید به زندگیش چکاری می تونم بکنم؟

سلام مطالبتان خیلی خوب بود ولی یکی از اشنا های من مادرش رو از دست داده و من چطوری میتونم حال اون رو بهتر کنم اگه درباره این هم راه کار بدید ممنون میشم

مادرم رو طه هفتس به طور خیلی ناگهانی از دست دادم نمیتونم باور کنم دیگ نیس حس میکنم دارم دیوانه میشم. خودم رو سرگرم کار میکنم اما بازم احساس بی قراری دارم.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاهdocument.getElementById(“comment”).setAttribute( “id”, “a8b6e3429fd2e212886509f99843bd01” );document.getElementById(“eb78f0eeae”).setAttribute( “id”, “comment” );

چگونه فرزندی باهوش تربیت کنیم ؟ تربیت فرزندی باهوش، می‌تواند باعث ایجاد فرصت‌ها و درعین حال چالش‌های جالبی شود. درنگاه اول به نظر می‌آید که برای کمک به رشد هوش و خلاقیت کودک‌تان باید وقت و انرژی بیشتری را صرف کنید. درحالی که این موضوع درست است، انجام چنین کاری درنهایت باعث ایجاد رابطه‌ای نزدیک‌تر […]

مهارت های ارتباطی برای نوجوانان : افسردگی و اضطراب :گاهی اوقات ببینید چه چیزی باعث پایین آمدن عزت نفس و از بین رفتن روابط دوستی سالم می شود؟ افسردگی و اضطراب. اگر کسی احساس افسردگی کند حالت های ناراحتی و احساسات ناخوشایند در وجودش را پیدا می کند. گاهی اوقات انگیزه و انرژی فرد برای […]

همه ما هرازچندگاهی نیاز به دوری از واقعیت داریم. از آنجایی که نمی‌توانیم سوار هواپیما شده و در جزیره‌ای دور افتاده به دنبال آرامش باشیم، بهتر است این فرار را به صورت ذهنی و روانی انجام ‌دهیم. چون هر ذهنی منحصربه فرد است، ممکن است برای پیدا کردن بهترین روش کمی نیاز به آزمون و […]

پاسخ گویی به سوال ها و مشکلات در زمینه روانشناسی

برای ورود اینجا کلیک کنید

صحبت کردن با بازماندگان درباره عزيز از دست رفته و بيان نکاتي از زندگي او مي تواند به آنان کمک کند.

کليه حقوق اين سايت متعلق به پایگاه خبري-تحليلي مشرق نيوز مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

وقتی مرگ در خانه ای را می کوبد، زمانی که عزا بر اهل خانه ای سایه می اندازد، دردی جانکاه، ده‌ها اگر، چرا و افسوس روح بازماندگان را تسخیر می کند. عذاب وجدان و سوال هایی بی‌پاسخ، چنان بر روان آدمی هجوم می آورند که چشم‌ها را سرخ و زانوها را سست می کنند. در چنین شرایطی اگر باورهای‌مان قوی نباشد، تعریفی از مرگ نداشته باشیم و ندانیم که چگونه با این واقعیت گریزناپذیر زندگی مواجه شویم، چنان ما را بر زمین می کوبد که در حصاری از افکار مسموم، زندگی مان ویران شود. کم نیستند چنین افرادی که مرگ  عزیزا‌ن‌شان زندگی‌ را برای آن‌ها غیرقابل کنترل کرده است. اما زندگی را باید زیست و راه گریزی هم نیست همان طور که غم فراق عزیزان فراموش شدنی نیست! دکتر شرمین روبن زاده، نویسنده کتاب «درمان سوگ» که خود داغ برادر دیده و اکنون در بنیاد نیکوکاری شروین روبن زاده، پای درد دل بسیاری از افراد داغدار می‌نشیند راهی برای آرامش و ادامه زندگی افراد به سوگ نشسته دارد که چکیده آن را می‌خوانید.                                                                                                                  5 گام عبوراگر از قبل برای مرگ عزیزتان آمادگی داشته باشید کاهش هورمون سروتونین به آرامی رخ می دهد، اما اگر ناگهانی و غیرقابل انتظار باشد افت شدید به یکباره انجام می شود که خطرات و عوارض بیشتری دارد. اما معمولا فرد در مواجهه با این واقعیت با 5 مرحله جدی مواجه می‌شود که آشنایی با آن‌ها لازم است:1 انکار
این موضوع را اغلب ما در زندگی مان تجربه کرده ایم؛ انکار مرگ عزیزمان. مرحله ای که عبور از آن می‌تواند بسیار کوتاه یا طولانی باشد. در این مرحله فرد اغلب گوشه گیر می شود و خود را از روابط اجتماعی کنار می‌کشد. به طور معمول یک تا دو هفته زمان نیاز دارد تا از این مرحله عبور کند.  در مرحله انکار، گاهی گمان می کنیم برای کمک به فرد داغدار، نباید او را سر مزار ببریم و گاه فکر می‌کنیم که نباید او را وارد مراسم‌ عزاداری ‌کنیم اما این اشتباهی جدی است. برای عبور از مرحله انکار  باید فرد در تمام مراسم شرکت داشته باشد. اگر فرد در مرحله اول و پشت دیوار انکار بماند شاید به کار و زندگی خود ادامه بدهد، اما آخرت امیدبخشی برای زندگی نمی بیند.2 خشم
در این مرحله فرد با خود، دیگران، تقدیر و همه چیز سر دعوا دارد و با چراهای زیادی دست و پنجه نرم می کند. شایع‌ترین اعتراض این است: «چرا من باید عضو خانواده خود را از دست بدهم؟» در این وضعیت مقصرسازی و احساس پوچی دنیا وجودش را فرا می گیرد. برای عبور از این مرحله، فرد باید راجع به احساس خشم خود واضح و با جزئیات صحبت و احساسات خود را پردازش کند. اگر فرد در مرحله دوم بماند، بی هدفی و بی انگیزگی برای ادامه زندگی بر او مستولی می شود.3 چانه زنی
 این وضعیت، پیش از مرگ هم رخ می دهد؛ مثلا وقتی عزیزی در بستر بیماری است و پزشکان از او قطع امید کرده‌اند وارد معامله می شویم؛ اگر زنده‌بماند یا شفا پیدا کند بنده خوب خدا می شوم، دست نیازمندان را می گیرم و… در این مرحله ممکن است برخی باورهای معنوی از دست برود یا برعکس، فرد به عبادت روی آورد و دینداری پیش گیرد. این مرحله گاهی با عذاب وجدان و خودخوری همراه است. برای گذر از این مرحله بایدبه شکلی تاثیرگذار به فرد بگوییم که در آن شرایط هر کاری می‌توانسته انجام داده است. باید او بداند که اگر نتوانسته در زمان حیات متوفی در خدمت او باشد یا به خواسته هایش توجه کند، شرایط چنین بوده است.ماندن در مرحله سوم باعث می شود فرد برای هر چیز دلیل و شاهد بخواهد.4 افسردگی
ممکن است اندوه به صورت افسردگی و بی تفاوتی ظاهر شود. در چنین مرحله ای باید اجازه دهیم فرد گریه و حتی به یادگاری های فرد فوت کرده نگاه کند. یادآوری خاطرات تا حدی خوب است.با این حال اگر فرد اگر در این مرحله بماند عصبی می شود و مدام با همه دعوا دارد. همه را شماتت می کند و در نهایت خانواده و طرافیان را از خود فراری می دهد.5 پذیرش
به مرور از ماتم، خشم و اندوه فرد کاسته می شود و به پذیرش واقعیت می رسد. می‌پذیرد که مرگ جزئی از زندگی است و باید به رسالت خود در دنیا پی ببرد.در این مرحله فرد به تدریج در‌می‌یابد که فرد از دست رفته، بخشی از هویت او بوده نه تمام وجودش.اگر فرد از این مرحله عبور نکند و معنایابی اتفاق نیفتد دچار سوگواری مزمن می شود. در واقع 6 ماه تا یک سال باید این مراحل را پشت سر گذاشت در غیر این‌صورت شاید به دارودرمانی نیاز باشد.  تبعات درمان نشدنناراحتی در مقابل مرگ و ترک عزیزان فرآیندی بهنجار و طبیعی است اما اگر از حد طبیعی خارج شود موجب اختلال می شود. اگر سوگ به‌صورت حل نشده باقی بماند تسکین و شفای فرد داغدیده با تاخیر مواجه خواهد شد و حتی ممکن است هرگز صورت نگیرد. بنابراین اگر سوگ به درستی درمان نشود ممکن است فرد به مرور دچار اختلالاتی از جمله توهم، اختلال خواب، هذیان و فراموشی، اختلال اشتها، افسردگی، اضطراب، احساس گناه، گوشه گیری اجتماعی و همچنین انواع گوناگون بیماری‌های جسمی شود. از میان تمام روش‌های مختلفی که برای درمان سوگ وجود دارد، درمان گروهی مناسب ترین روش است؛ چرا که فرد در گروه افراد همدرد خود راحت تر به تخلیه خشم، هیجان و سایر احساساتش می پردازد. مرگ فرزند برای مادر سخت ترین نوع سوگ به‌شمار می‌رود و پس از آن، مرگ والدین برای فرزندان زیر 18 سال. اما در بنیاد نیکوکاری شروین روبن زاده مادرانی به زندگی بازگشته اند که حتی 2 فرزندشان را هم از دست داده اند و مدت‌ها در شوک بوده اند.                                                                                                                 5 باید و نباید مهمهمه باید یادبگیرند که زندگی مثل یک پازل خراب می شود و باید بازسازی شود. بچه ها باید از دوران مدرسه برای مقابله با این شوک آشنا شوند. لازم است این آگاه‌سازی و آموزش ها حداقل از طریق صدا و سیما، رسانه ها و روان‌شناسان و مشاوران مدارس ارائه شود، اما به طور کلی چند نکته اساسی در این رابطه مطرح است:1 – فرصت گریه کردن را از کسی نگیرید، به سوگ نشسته باید گریه کند! مرد و زن و کوچک و بزرگ هم ندارد. انتظار نداشته باشید که مثبت بیاندیشد و غم و ناراحتی خود را پنهان کند. با این‌کار فقط دوران سوگواری طولانی‌تر می‌شود. فرد داغدار جز در موارد خاص نیازی به مصرف داروهای ضد افسردگی ندارد چون این گونه داروها فرد را کرخت کرده و مانع آن می شوند که با احساسات و افکار خود رو‌به‌رو شود.  2- اگر فرد برای مدتی طولانی با علائم مخربی مواجه باشد ممکن است به مراحل خطرناکی از افسردگی برسد. خودکشی، احساس گناه یا بی ارزش بودن، کندی کلام و حرکات جسمی، اختلال عملکرد در خانه، یا محل کار و بی‌توجهی به نظافت شخصی، بی علاقگی نسبت به فعالیت‌هایی که قبلا برای او لذت‌بخش بوده، کاهش یا افزایش وزن به طور چشمگیر و تغییر الگوی خواب، روی آوردن به مواد مخدر و الکل، درد یا احساس گرفتگی در سینه، توهم هایی مثل دیدن یا شنیدن صدای متوفی نشانه های خطرناکی هستند که در صورت مشاهده آن‌ها در فرد باید از روان‌شناس کمک گرفت.3- احساسات و عواطف خود را به هر طریقی که می توانید ابراز و با دیگران صحبت کنید. اصلا احساسات خود را بنویسید و اگر مطلبی بوده که زمانی می‌خواستید به فرد از دست رفته بگویید و هیچ‌گاه فرصت آن را پیدا نکرده اید به روی کاغذ بیاورید. به یاد او کاری انجام دهید؛ خیرات بدهید، دعا بخوانید، به نیازمندان کمک کنید،. اگر هم با او علایق مشترکی داشته اید آن کارها را پیگیری کنید.خواب و استراحت کافی، تغذیه مناسب و ورزش روزانه را جدی بگیرید. یادتان باشد که بهبود آثار عاطفی به زمان نیاز دارد.4- گاهی برای تسلی‌بخش بودن به صحبت های پیچیده و راهنمایی و توصیه نیازی نیست! مهمترین کاری که برای کمک به فرد داغدیده می توانید انجام دهید ماندن در کنار او و همدردی است. حمایت شما در این دوران اهمیت زیادی دارد. قرار نیست راه حلی برای مشکلات ارائه دهید یا به سوال هایش پاسخ دهید، فقط باید گوش شنوایی باشید، بدون آن که بخواهید حضور خود را تحمیل کنید. بهتر است تا 6 ماه این همراهی و همدردی ادامه داشته باشد. فرد داغدار باید احساس کند که نگرانش هستید.بنابراین در کنارش بنشینید، او را در آغوش بگیرید و اگر لازم شد گریه کنید.5- گاهی افرادی با توهم ها و باورهایی اشتباه می خواهند به اصطلاح کمکی کنند، اما فرد را بیشتر به سمت توهم می‌برند. این افراد حتی گاهی اوقات با برپایی مراسم و ادعیه خوانی ادعا می کنند که قرار ملاقاتی را برای فرد داغدار با متوفی در عالم خواب هماهنگ می کنند. مراحل دردناک تری هم وجود دارد؛ گاهی افراد سودجو در ازای دریافت مبالغی، ادعا می کنند که شرایط ملاقات واقعی و حتی بازگشت فرد به دنیا را فراهم می آورند. کسی که وارد این بازی خطرناک شود دوران سختی را سپری خواهد کرد. پس به هیچ عنوان اجازه ندهید شما یا عزیزان‌تان را وارد این بازی کنند.
شعر درباره مرگ بیشترین دلمشغولی شاعران در همه دوران‌ها بوده است. افرادی همچون مولانا مرگ را ستوده‌ و به گرمی از آن استقبال کرده‌اند: چون زین قفس برستی در گلشن است مسکن / چون این صدف شکستی چون گوهر است مردن.
شعرای دیگری هم مانند خیام با خوشباشی از هراس ناشی از مرگ می‌کاهند: می‌نوش ندانی از کجا آمده‌ای/ خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت. و شاعرانی همچون سعدی هم اینطور به مرگ نگریسته‌اند: نامی ز ما بماند و اجزای ما تمام / زیر خاک با غم و حسرت نهان شود.
به هر حال طرف هر نوع دیدگاهی باشیم باید بپذیریم که فقط صد سال دیگر، هیچ‌کدام از ما هفت میلیارد نفر از ساکنان فعلی این کره خاکی زنده نخواهیم بود. به قول روانشناسان باید قدر عزیزان و داشته های‌مان را بیشتر بدانیم و زندگی در لحظه را بهتر تمرین کنیم تا کمتر گرفتار حسرت گذشته و ترس از آینده شویم.
همیشه از موسیقی برای کمک به انسان‌ها در مقابله با شرایط دشوار و ارتباط بهتر با یکدیگر استفاده شده است. موسیقی تاثیر قوی بر احساسات دارد و در حال حاضر از موسیقی درمانی در بسیاری از برنامه های توان‌بخشی در سراسر جهان استفاده می شود . موسیقی درمانی که نام دیگر آن    Music Therap است به طیف وسیعی از بیماران روحی و افرادی که دچار معلولیت هستند وعده بهبود عملکرد سیستم عصبی و کنترل عملکرد های عاطفی را می دهد. از موسیقی درمانی برای درمان بیماری هایی مانند اسکیزوفرنی تا بیماران دارای پارکینسون هم استفاده می شود . نتایج مثبت موسیقی درمانی در کاهش علائمی مانند اضطراب، دلشوره، افسردگی و افزایش خلاقیت در افراد مشخص شده است. همچنین در بسیاری از مراکز مراقبتی بیماران روانی برای بهبود ارتباط بیماران و مراقبین آن‌ها از موسیقی درمانی استفاده می شود .از موسیقی درمانی در مجموعه‌هایی مانند بیمارستان‌ها، مدارس، دانشگاه ها، مراکز ترک اعتیاد و توان‌بخشی هم در حال استفاده است.
هزینه مردن توی این روزها از هزینه عروسی توی آن روزها خیلی بیشتر شده است. از برگزاری مراسم به‌اصطلاح آبرومند تا خرید قبر یکی دو طبقه در امامزاده یا جایی دور افتاده، آنقدر پول می‌خواهد که کم کم باید مثل پس انداز مسکن، به فکر پس انداز مردن هم باشیم. اما حالا وسط این همه درد و سوگ و بی‌پولی، یک چیز‌هایی اصلا معلوم نیست کی و چطور وارد فرهنگ ما شده است! اگر سر مزار شوک‌زده باشی و گریه نکنی، به بی‌احساسی محکومت می‌کنند. اگر زیاد گریه کنی یک نفر پیدا می‌شود که بگوید گریه کن عذاب وجدانت کم می‌شود! اگر مراسم با شکوه و پر زرق و برق بگیری، می‌گویند این همه هزینه برای چه؟! حالا کافی‌است بخواهی مراسم ساده برگزار و پولش را خرج خیریه کنی، پچ پچ می‌کنند که دلت نیامد هزینه کنی! خلاصه که بعضی از ما قرار است اینطوری تسلی‌بخش باشیم؛ گاهی اینقدر بازماندگان را عصبانی و درگیر حواشی می‌کنیم که داغ مرگ عزیز هم به حاشیه می‌رود!
همین حوالی، در محله خواجه نظام تهران مرد 60ساله‌ای زندگی می‌کند که مرگ، همسر، پدر و بسیاری از دوستانش را از او گرفته ولی گوشه‌نشین نشده و خیرش حسابی به اموات و بازماندگان‌ دیگران می‌رسد. امکان ندارد، فردی در خواجه نظام از دنیا برود و او بالای سرش حاضر نشود تا به خانواده‌اش کمک کند. اگر هم متوفی کسی را نداشته باشد، با کمک خیرانی که می‌شناسد از خرید کفن و دفن و قبر تا خاکسپاری و پذیرایی را انجام می‌دهد. دوران جبهه و جنگ هم کارش شناسایی و انتقال شهدا بوده است. امروز درجه‌ای روی شانه ندارد، خانه‌ای مجلل هم ندارد! داشتن دفترچه بیمه برایش آرزو شده و در محله خواجه نظام مستأجر است اما دغدغه داغدیده‌ها را دارد: «وقتی خانواده‌ای عزیزی را از دست می‌دهد آنقدر غمگین و آشفته می‌شوند که شاید ندانند باید چه ‌کاری انجام دهند. به‌نظرم خانواده‌های داغدیده در این شرایط بیش از مواقع دیگر به کمک نیاز دارند و برای همین تمرکزم را روی این موضوع گذاشته‌ام و با این‌کار احساس مفید بودن و آرامش بیشتری دارم.»


PDF شنبه 18 بهمن 1399 Downloads-icon

چگونه با مرگ عزیزانمان کنار بیایم؟

کنار آمدن با مرگ عزیز مان یکی از دشوارترین کارهاست که معمولاً برای آن آمادگی ندارید. همانطور که انسانها با هم متفاوت هستند، مرگ آنها هم متفاوت است. تنها نقطه اشتراک همه انسانها این است که همه روزی می میرند. 

۱) خیلی ها نمی دانند به فرد داغدیده چه باید بگویند. واکنش افراد به مرگ متفاوت است. بعضی افراد خیلی حرف می زنند، بعضی ها خیلی کم حرف می زنند و یا حرف های نادرست می زنند. بعضی وقت ها وقتی کودکی فوت می کند، به والدین داغدیده او برای دلداری می گویند که باز هم می توانید بچه دار شوید اما کسی که فرزندی را از دست داده باشد می داند که هیچ بچه ای را نمی توان با بچه ای دیگر جایگزین کرد. بعضی وقت ها هم افراد خوش نیت می گویند که مرگ خواست خداست و  فرد متوفی الان در بهشت خداوند است.شاید این درست باشد اما احتمالاً آن چیزی نیست که آنموقع بخواهید بشنوید. سعی کنید از حرف های دیگران ناراحت نشوید و یادتان باشد که بقیه فقط قصد دلداری شما را دارند نه چیز دیگر.۲) باید مراحل مختلف سوگواری را تجربه کنید تا بتوانید مرگ آن عزیز را بپذیرید. مهمترین مشکلاتی که افراد دچار می شوند، انکار، خشم، و تنهایی است. وقتی مرگ عزیزی ناگهانی باشد واکنش معمول عدم باور آن است. وقتی می دانید که کسی در بستر مرگ است و به اندازه کافی وقت داشته اید که خود را از لحاظ ذهنی برای مرگ آن عزیز آماده کنید، احتمالاً این مرحله که مرحله انکار است را موقع شنیدن خبر بیماری یا آسیبدیدگی او از سر گذرانیده اید.بعضی ها تصور می کنند که دیدن جسد به آنها حس نزدیکی به مرحوم را می دهد اما خیلی های دیگر از آن احساس ناراحتی می کنند. مهم است که به احساسات دیگران حساس باشید اما باید راهی را بروید که احساس می کنید برایتان بهتر است. مهم نیست که محیط و شرایطتان چطور باشد، غم و سوگواری احساسات مختلفی ایجاد می کند که همه آنها را باید قبول کنید.

چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم

۳) لازم نیست آنرا به تنهایی تجربه کنید. حتی اگر دوستان یا خانواده تان ندانند که چه باید به شما بگویند، اما مطمئناً نیتشان خیر است. گاهی اوقات فکر میکنم که در دنیای امروز به اندازه کافی به اتفاقات مهم زندگیمان توجه نداریم. به نظر می رسد که انتظار می رود که با هر اتفاقی که برایمان می افتد کنار بیاییم و از آن رد شویم.همه ما انسانهای متفاوتی هستیم. واکنش های ما به مرگ کاملاً متفاوت است. وقتی کسی قصد کمک کردن به شما را داشت، کمک او را بپذیرید. اجازه ندهید دیگران به شما بگویند که کی باید از این واقعه عبور کنید. شما تنها کسی هستید که خوب می دانید احساستان چگونه است.۴) کاملاً طبیعی است که از دست خدا عصبانی شوید. مرگ گاهی اوقات ایمان مومن ترین افراد را هم می لرزاند. وقتی آدم ها دچار بیماری های سختی میشوند یا در سن کم فوت می کنند، گاهی اوقات از خدای خود می پرسید چرا باید اتفاقات بد برای آدم های خوب بیفتد؟ قصدمان نیست که سر این سوال بحث کنیم فقط می خواهم بگویم که چنین احساساتی کاملاً طبیعی است. باید قبل از اینکه به مرحله پذیرش برسید، مرحله انکار و خشم را پشت سر بگذارید.۵) اگر همسرتان فوت کند، تا یکسال تغییر شگرفی صورت ندهید. روانشناسان عقیده دارند که یک سال اول پس از مرگ یکی از عزیزان سخت ترین سال است. چون در این سال مراحل مختلفی را پشت سر می گذارید و برای گرفتن تصمیمات مهم آمادگی ذهنی و حساسی ندارید. توصیه من این است که هر کاری که باید را انجام دهید اما تا می توانید از ایجاد تغییرات بزرگ در زندگیتان خودداری کنید.۶) گاهی اوقات مرگ خانواده ها را از هم دور میکند تا نزدیک. بعد از مرگ یکی از عزیزان، اعضای خانواده احساساتشان را درون خودشان می ریزند. خیلی ها ممکن است احساس کنند که با آنها بدرفتاری شده است، تنها گذاشته شده اند، عصبانی هستند، یا دچار سوء تفاهم شوند. در اینگونه مواقع چون اکثراً هر کس به فکر نیازهای خودش است، مسائل مهم نادیده گرفته می شود. مراسم ختم زمان خوبی برای  وفق دادن توقعاتتان است. شما خانواده تان را می شناسید. از آنها انتظار کاری که توان انجام آن را ندارند، نداشته باشید. اگر بحثی پیش آمد، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. معمولاً راضی کردن همه غیرممکن است.۷) وقتی برای مرگ عزیزی سوگواری می کنید، اول به فکر مراقبت از خودتان باشید. وقتی با مرحله انکار و خشم کنار آمدید، ناراحتی و تنهایی شروع می شود. کسی ک عادت داشتید با او وقت بگذرانید دیگر پیشتان نیست. دلتنگ شدن برای آن فرد کاملاً طبیعی است. فراموش کردن اتفاق خیلی سخت است و نمی توانید به راحتی از آن عبور کنید. بلافاصله بعد از مرگ دوستان و خانواده تان دست کمک به سمتتان دراز می کنند اما با گذشت هفته ها و ماه ها خودتان را تنها می یابید. بااینکه نزدیکانتان می توانند کمکتان کنند اما بعضی کارها را باید خودتان به تنهایی انجام دهید. مهمترین کاری هم که باید انجام دهید مراقبت از خودتان است. این درست همان زمانی است که نیازهای خودتان را جلوتر از بقیه ببینید.

۸) در سوگواری درخواست کمک طبیعی است. گاهی اوقات ایمان به خدا، عشق به خانواده، و همیاری دوستان کافی نیست. بعضی وقت ها لازم می بینید با یک مشاور، روانشناس یا مربیتان صحبت کنید. مشاوره به شما برای راحت تر گذر کردن از مراحل سوگواری کمک زیادی می کند. خیلی از افراد هم با نوشتن خاطرات روزانه یا نوشتن نامه هایی به فرد مرحوم خود را خالی می کنند. هدف بیرون ریختن احساسات ناسالم است. هر کس متفاوت است و راه متفاوتی را برای این منظور انتخاب می کند.فکر می کنم وقتی یکی از عزیزانتان ر ا از دست می دهید، باید ببینید که چطور می توانید با حفظ یاد و خاطره فرد مرحوم، دوباره به زندگی شاد سابق خود برگردید. کنار آمدن با مرگ با گذشت زمان آسانتر می شود. آخر سر به نقطه ای می رسید که از خودتان می پرسید از این تجربه چه درسی می توانید بگیرید. آماده شدن برای مرگ همیشه ممکن نیست اما وقتی به یک سن خاص می رسید باید تصمیمات مهمی در زندگیتان بگیرید. آیا وصیتی دارید؟ دوست دارید مراسم ختمتان به چه صورت باشد؟

وقتی با مرگ یکی از عزیزان دست و پنجه نرم می کنید زمان خوبی است که مرگ خودتان هم بیندیشید. کار آسانی نیست اما اگر خودتان اینکار را نکنید، کس دیگری اینکار را برایتان می کند. از دست دادن یک عزیز خیلی دشوار است اما سخت تر این است که خودش کاری برای آماده کردن خود برای آن نکرده باشد. باید همه چیز را از قبل پیشبینی کنید. اینکار باعث می شود بعد از مرگتان کار  بازماندگانتان ساده تر شود.

آخرین نکته در کنار آمدن با مرگ عزیزان آن است که بدانیم زمان به نفع ما است. هر خاطره‌ای نمی‌تواند باعث آن شود که شما بخواهید سرتان را بگذارید و بمیرید. زمان بهترین چیز شفابخش نیست ولی به‌مرور خاطرات را کمرنگ می‌کند. با مرور زمان، شما از مرحله غم سخت و غیرقابل تحمل، به مرحله‌ی غم قابل تحمل می‌روید.

چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم
چگونه بعد از مرگ عزیزان آرام شویم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *