چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم

 
helpkade
چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم
چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم

اگر می‌خواهید به قلب یک مرد دست یابید باید ابتدا به مغز او راه یابید.چند دفعه تابحال شگفت زده شده اید که این مرد به چه چیزی فکر می‌کند؟!

 

برای بدست آوردن قلب یک مرد باید ابتدا به مغز او راه یابید.چند دفعه تابحال شگفت زده شده اید که این مرد به چه چیزی فکر می‌کند؟! اگر می‌خواهید به قلب یک مرد دست یابید باید ابتدا به مغز او راه یابید. مشکل بیشتر مردها این است که خیلی سخت برای گفتن افکار و احساساتشان لب به سخن باز می‌کنند.

اگر به این 5 فن مجهز باشید مردان راحتتر سفره دلشان را برایتان باز خواهند کرد، سپس شما می‌توانید بهتر برای یک رابطه بهتر تلاش کنید و نهایتاً لذت بیشتر از باهم بودنتان ببرید.1 – اجازه بدهید او درک کند که علاقه نشان می‌دهید به آنچه که می‌گویدهیچ مردی به شما اجازه نمی دهد به افکارش راه یابید مگر اینکه بداند که شما به آنچه که او می‌گوید توجه و علاقه نشان خواهید داد. یکی از بهترین راهها برای منتقل کردن این موضوع به او این است که از طریق زبان بدنتان وارد شوید. برای نشان دادن تمایل خود به گفته های او، نگاه طبیعی به او و باز کردن بازوانتان به نشانه گرایش به او بهترین راه است.اجازه دهید به او بداند که شما متوجه اید که چه می‌گوید آنهم با یک سرتکان دادن یا با حرکت دادن به پیشانیتان.همچنین تحت تأثیر قرار گرفتن، مثلاً وقتی که او تحت فشار باشد در گفتن داستان خود و ببیند که شما هم همین گونه اید، احساس بهتری خواهد داشت. این کار مثل این است که گفته باشید من می‌فهمم که چه احساسی داری یا من خودم را جای تو می‌گذارم.2 – لطفاً داوری و قضاوت نکنیدهیچ مردی افکار واقعی اش را نمی گوید اگر دریابد که تحقیر یا نکوهش می‌شود. اظهاراتی مانند چطور توانستی این کار را انجام دهی یا اگر من بودم چنین نمی کردم را رها کنید.آزادی این را به او بدهید که آشکارا و صادقانه هر آنچه که می‌خواهد توضیح دهد بدون قضاوت شما، آنگاه شما شگفت زده خواهید شد. شما مجبور هم نیستید که او را ببخشید یا با او موافق باشید. شما با این کار به راحتی محیطی آزاد را برای او ایجاد کرده اید که هر آنچه فکر می‌کند برای شما بگوید.3 – از بکار بردن کلمه چرا بپرهیزید وقتی روانشناسان دوره کارآموزی خود را سپری می‌کنند، از آنها می‌خواهند تمرین کنند که کلمه چرا را از دایره لغاتشان حذف کنند. زیرا پرسیدن چرا به طور مکرر، انرژی منفی می‌دهد و شرایط را بحرانی و حساس می‌کند.وقتی که شما از یک مرد بپرسید که چرا این کار را اینطور انجام داده ای، او اینطور استنباط خواهد کرد که به او گفته اید که تو احمق هستی که روی زمین این را ه را برای این کار انتخاب کرده ای! حالا او قبل از اینکه جملاتتان را تمام کرده باشید حالت تدافعی به خود می‌گیرد.تمرین کنید که به جای استفاده از کلمه چرا بگویید درباره این موضوع به من بیشتر بگو.4 – هرگز نگویید ما نیاز به گفتگو داریمهیچ چیز بهتر از این جمله نمی تواند یک مرد را وادار کند که کمتر حرف بزند. این جمله حامل این پیام است که او کار اشتباهی کرده است که در دردسر افتاده و باید درباره اش توضیح دهد. او گفتگو را قبل از شروع کردنش متوقف خواهد کرد.بهترین راه برای مطرح کردن یک موضوع مهم به آرامی و غیر مستقیم وارد شدن به آن است. زمانی که هر دوی شما مشغول انجام آن هستید را انتخاب کنید مثل آشپزی و یا تمیزکاری سبک، که او راحتی بیشتری احساس کند. به خاطر داشته باشید وقتی او درگیر فوتبال جمعه شب است برای این کار به او نزدیک نشوید.5 – گوش دادن واقعی را یاد بگیریدشما همیشه شانس شنیدن افکار او را نخواهید داشت. چندین بار شده است که شما وقتی که او صحبت می‌کرده است در فکر دیگری بوده اید یا شاید هم فکر می‌کرده اید که در جواب به او چه بگویید؟!این موضوع بسیار مهم است که اکنون را با او باشید تا اینکه به افکارتان اجازه دهید همه جا باشد غیر از با او. یک مرد می‌تواند احساس کند که شما واقعاً می‌خواهید حرفهای او را بشنوید یا خیر. درست شنیدن بهترین راه برای رسیدن به یک گفتگوی واقعی است که او هم بتواند حقیقت را به شما بگوید.منبع:سیمرغ

چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم

 


کنترل ذهن و جسم برای درمان زود انزالی


تنوع فوق العاده طرح و رنگ صندلهای چرم


پد تاخیری مردانه با استفاده سریع و آسان


لیفت و پروتز سینه توسط پزشک برتر تهران


درمان افسردگی یک بار برای همیشه


تو جلسه خواستگاری چی بپرسیم!؟


ست های لباس زیر جذاب و لاکچری


رسیدن به اوج لذت جنسی با این محصولات


تا60%تخفیف پرطرفدارترین محصولات جنسی


لوازم خونگیت رو اقساطی نو کن!

اینجا یکی از هتلهای کیشه! همین حالارزروکن


تردید و دو دلی قبل از ازدواج


واسه همه چی جا هست!


درخواست وکیل طلاق و مشاوره تلفنی رایگان

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

یک شیوه جالب برای دانستن افکار و نیات اطرافیان خواندن ذهن آنها است. یکی از روشهای موثر ذهن خوانی، درک زبان بدن است. بسیاری از افراد هنگام حرف زدن، به صورت ناخودآگاه قسمتی از بدنشان را تکان می دهند و این حرکات نشان دهنده تفکرات و احساسات درونی فرد نسبت به موضوع است. حرکت چشم و یا دست طرف مقابل می تواند ما را از افکار و نیات طرف مقابل خود آگاه کند. فکر کردن به مسائل مختلف واکنش فیزیکی چشم را به دنبال دارند، که شما با تشخیص آنها می توانید تقریبا حدس بزنید که فرد به چه چیزی فکر می کند.

هنگامی که از فردی راجع به شماره تلفنی در 10 سال پیش سوال می کنید یا از آرزویشان می پرسید آنها سعی می کنند تا تصویری را در ذهنشان بسازند و از حافظه شان برای به خاطر آوردن آن کمک بگیرند. این افکار ، واکنش فیزیکی چشم را به همراه دارند، که شما می توانید با تشخیص آنها حدس بزنید که فرد به چه چیزی فکر می کند.

1.هنگامی که فرد زمان فکر کردن چشم خود را به سمت بالا و طرف راست حرکت می دهد نشانه جستجو و بازسازی رویدادی تصویری است که در گذشته اتفاق افتاده است.

2.هنگامی که فرد زمان فکر کردن چشم خود را به سمت بالا و سمت چپ حرکت می دهد در حال ساختن تصویر و یا رویداد جدید می باشد.

چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم

3.هنگامی که فرد زمان فکر کردن چشمانش مستقیم و سمت راست را می نگرد در حال بخاطر آورن صوتی است که در گذشته شنیده است.

4.هنگامی که فرد زمان فکر کردن چشمانش مستقیم و سمت چپ را می نگرد در حال ساختن کلمه و یا صوتی که در گذشته رخ نداده است.

5.هنگامی که فرد زمان فکر کردن چشم خود را به سمت پایین و سمت راست حرکت می دهد در حال صحبت کردن با ضمیر داخلی اش می باشد.

6.هنگامی که فرد زمان فکر کردن چشم خود را به سمت پایین و سمت چپ حرکت می دهد در حال به خاطر آوردن و یا تصور یکی از حواس، لامسه، بویایی و یا چشایی می باشد.

7.اگر شما از فرد مورد نظر سوالی بپرسید و فرد هیچکدام از حرکات فوق را انجام ندهد وفقط به یک نقطه نگاه کند او در حال بررسی و شبیه سازی سوال و جواب به صورت تصویری می باشد.

برای تمام افراد این حرکات یک معنا و مفهوم را ندارد.

1. این واکنش ها شامل افراد راست – دست است و در صورتی که فرد مورد نظر چپ دست باشد باید این واکنش ها را برعکس در نظر بگیرید.

2. منظور از راست یا چپ، دید شما نسبت به فرد انجام دهنده واکنش است.

 

رفتارهای پسرانه و علاقه شدید دختر نوجوان به تغییر جنسیت، وی و خانواده‌اش را به درد سر انداخت.

به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «یگانه» تنها دختر خانواده بود و با داشتن سه برادر بزرگتر جایگاه و محبوبیت خاصی در خانه داشت اما او که در میان پسرها و بازی‌های پسرانه بزرگ شده بود همواره جنسیتش را انکار می‌کرد. یگانه وقتی مقابل مشاور نشست، گفت: «از این که دختر به دنیا آمده‌ام خوشم نمی‌آید. دوست ندارم مثل دخترها لوس باشم و ادا و اطوارهای خاص دربیاورم. راستش اصلاً این کار را بلد نیستم. با وجود تلاش‌های پدر و مادرم برای این که مرا مانند یک دختر بار بیاورند اما همیشه وسایل برادرهایم را پنهانی برمی‌داشتم و مثل آنها لباس می‌پوشیدم. در این سال‌ها به یاد ندارم یک بار هم موهایم را بلند کرده باشم. همیشه در میهمانی‌ها، در جمع مردان می‌نشستم و از دخترها فراری بودم. در میهمانی‌ها مثل پسرها حرف می‌زدم و شوخی می‌کردم. پدرم گاهی به من تذکر می‌داد و حتی بعضی وقت‌ها بشدت از رفتارهایم عصبی می‌شد. اوضاع وقتی بدتر شد که من دوران ابتدایی را تمام کردم و به سن نوجوانی رسیدم. به خاطر رفتارهای پسرانه‌ام دوستان همسن و سالم علاقه‌ای به دوستی و هم صحبتی با من نداشتند و همیشه حرف‌ها و شوخی‌هایم و گاهی دعوا و درگیری‌های فیزیکی باعث رنجش و قهر آنها می‌شد. تحمل درس خواندن و همنشینی با دخترها آن قدر برایم سخت بود که سوم راهنمایی ترک تحصیل کردم و دیگر مدرسه نرفتم.

خانواده‌ام نمی‌توانستند حال من را درک کنند و سعی می‌کردند با محدود کردن روابطم با پسرها و شرکت در میهمانی‌های زنانه، کمی رفتارهایم را دخترانه کنند. اما تلاش آنها مرا بیشتر از خانه فراری می‌داد. مادرم همیشه مطیع پدر بود و می‌خواست من هم مثل خودش باشم اما من عاشق قدرت نمایی و قلدری بودم و این شرایط در خانواده ما فقط در صورت مرد بودن محقق می‌شد. از وقتی مدرسه را ترک کردم بیشتر روزها را در پارک می‌گذراندم. به خاطر برخورد گرم و صمیمی با پسران، دوستان زیادی پیدا می‌کردم اما همه آنها مرا به چشم یک دختر نگاه می‌کردند و از من توقع رفتارها و حرف‌هایی را داشتند که برایم بیشتر چندش آور بود. به همین دلیل آنها هم وقتی با حالات پسرانه من رو به رو می‌شدند ترکم می‌کردند. خانواده‌ام محبت زیادی به من دارند اما دیگر از آنها هم خسته شده‌ام. حرف و حدیث‌هایی که بین فامیل و همسایه پشت سرم می‌زنند نه فقط خودم بلکه آنها را هم اذیت می‌کند. احساس پوچی دارم. تنها آرزویم این است که پسر شوم اما هیچ راهی برایش وجود ندارد؛ چرا که دکترها می‌گویند من کاملاً دختر هستم. شرایط زندگی‌ام آزاردهنده شده و اگر نتوانم چاره‌ای پیدا کنم ممکن است دست به هر کاری بزنم…»

نگاه کارشناس؛ عواقب اختلال هویت جنسی

با توجه به نتایج مصاحبه و تست‌های شخصیتی انجام گرفته از این دختر جوان، مشخص شد او دارای اختلال هویت جنسی است. این اختلال زمانی ایجاد می‌شود که شخص طی فرآیندی با جنسیت خودش به‌عنوان مرد یا زن پیوند شناختی و عاطفی پیدا نکند و در مرحله رشد روانی و جامعه‌پذیری نقش‌هایی متناسب را از خود بروز ندهد. با توجه به این که افرادی با این مشکل تنها از نظر ذهنی جنسیت خود را انکار می‌کنند و از منظر فیزیولوژیکی و هورمونی اختلالی ندارند، اقدامات درمانی با معرفی به روانپزشک و جلسات مشاوره با خانواده‌ها لازم و ضروری است.

چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم

این پرونده، دختر جوان از بدو تولد در محیط مناسب و بهنجار هویت جنسی خود قرار نداشته است. پدر شخصیتی سلطه گر و محوری در خانواده داشته و مادر شخصیت سلطه پذیر و منفعل بوده است. در این شرایط برخوردهای نامناسب و شیوه‌های تربیتی اشتباه و غیر منطقی، بر منفور شدن زندگی زنانه برای دختر جوان تأثیرگذار بوده است.

فرآیند هویت جنسی از تولد یک فرد آغاز می‌شود و طی آن بزرگسالان به جنسیت زیستی نوزاد به صورت یک ویژگی تعیین‌کننده و با اهمیت واکنش نشان می‌دهند. کودکان تا حدود ۲ سالگی به طور معمول از جنسیت زیستی و هویت جنسی خود چندان آگاه نیستند و پس از این سن است که خود را به صورت دختر یا پسر می‌شناسند.

در این سنین والدین باید فرزندانشان را با توانمندی‌های متناسب با شخصیت او آشنا کنند. بدون شک اگر فرد به توانمندی و ویژگی‌های مثبت شخصیتی خود آگاه نبوده و خود را موجودی ناکارآمد بداند سرخورده شده و در معرض آسیب‌های فراوانی قرار می‌گیرد. توصیه ما این است والدین، مسئولیت و نقش خود را در رابطه با مسائل مختلف زندگی تفکیک کرده و تا حد ممکن از دخالت در برخوردهای هر یک از طرفین با فرزندان خودداری کنند.

طی فرآیند رشد فرزندان، اسباب بازی‌های متناسب با جنسیت کودک را در اختیارش بگذارند و از پوششی برایش استفاده کنند که او را ترغیب کند و به شوق بیاورد. همچنین ایجاد بسترهای مناسب ارتباطی با جنس موافق به منظور شکل‌گیری هویت جنسی مناسب از دیگر راه‌های پیشگیری ازبروز این گونه اختلالات هویتی به شمار می‌رود.

انتهای پیام

شستشوی مغزی (به انگلیسی: Brainwashing) (همچنین به عنوان کنترل ذهن، خودکشی، اقناع اجباری ، کنترل فکر، اصلاح فکر و آموزش مجدد شناخته می‌شود) مفهومی است که می‌تواند ذهن انسان را با استفاده از برخی تکنیک‌های روانشناختی تغییر داده یا کنترل کند. گفته می‌شود که شستشوی مغزی توانایی افراد در تفکر انتقادی یا مستقل را کاهش می‌دهد، اجازه می‌دهد افکار و ایده‌های جدید و ناخواسته را در ذهن آنها وارد کند و همچنین نگرش‌ها، ارزش‌ها و اعتقادات آنها را تغییر دهد.[۱]

اصطلاح «شستشوی مغزی» برای اولین بار در سال ۱۹۵۰ توسط ادوارد هانتر در انگلیسی برای توصیف چگونگی به وجود آمدن دولت چین برای همکاری مردم با آنها استفاده شد. تحقیقات در مورد این مفهوم همچنین در مورد آلمان نازی، برخی از پرونده‌های جنایی در ایالات متحده و اقدامات قاچاقچیان انسان بررسی شده‌است. در دهه ۱۹۷۰ بحث علمی و حقوقی و همچنین توجه رسانه ای قابل توجهی در مورد احتمال شستشوی مغزی عاملی در روی آوردن جوانان به برخی از جنبش‌های جدید مذهبی وجود داشت که در آن زمان اغلب به عنوان فرقه شناخته می‌شدند. مفهوم شستشوی مغزی گاهی در دعاوی خصوصاً در مورد حضانت فرزند دخیل است. همچنین می‌تواند در داستان‌های علمی و در فرهنگ سیاسی و شرکتی یک موضوع باشد، اما به عنوان یک اصطلاح علمی به‌طور کلی پذیرفته نیست.[۲]

اصطلاح چینی (xǐnăo ,洗腦) «شستن مغز» در اصل برای توصیف اقناع اجباری مورد استفاده در دولت مائوئیست در چین استفاده شد، که هدف آن تبدیل افراد «مرتجع» به اعضای «درست فکر» سیستم جدید اجتماعی چین بود. این اصطلاح در عرف تائوئیستی «پاکسازی / شستشوی قلب / ذهن» (xǐxīn , 洗 心) قبل از انجام مراسم یا ورود به اماکن مقدس وجود داشت.

دیکشنری انگلیسی آکسفورد اولین مقاله شناخته شده انگلیسی زبان کلمه «شستشوی مغزی» را در مقاله ای توسط روزنامه‌نگار ادوارد هانتر، در میامی نیوز، چاپ شده در ۲۴ سپتامبر ۱۹۵۰، ثبت می‌کند. مخفی به عنوان یک روزنامه‌نگار. هانتر و دیگران این اصطلاح چینی را به کار بردند تا توضیح دهند که چرا، در طول جنگ کره (۱۹۵۰–۱۹۵۳)، برخی از اسرای جنگی آمریکایی (اسیر شدگان) با اسیرکنندگان چینی خود همکاری کردند، و حتی در موارد معدودی به طرف خود فرار کردند. اپراتور رادیویی انگلیس رابرت دبلیو فورد و سرهنگ ارتش انگلیس جیمز کارن نیز ادعا کردند که چینی‌ها در طول زندان آنها را تحت تکنیک‌های شستشوی مغزی قرار داده‌اند.

ارتش و دولت ایالات متحده اتهامات شستشوی مغزی را در تلاش برای تضعیف اعترافات اسرای جنگی در مورد جنایات جنگی، از جمله جنگ بیولوژیکی اعلام کرد. ژنرال مارک دبلیو کلارک، فرمانده سازمان ملل متحد، پس از اینکه رادیو چین ادعا کرد نقل قول از فرانک شوابل، رئیس ستاد اولین بال هوایی دریایی است که به شرکت در جنگ میکروب اعتراف کرده‌است، اظهار داشت:

چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم

اینکه آیا این گفته‌ها هرگز از لب این مردان بدبخت عبور کرده‌است جای تردید است. اگر آنها این کار را انجام داده باشند، روشهای نابودکننده ذهن این کمونیستها در باج گرفتن هر کلمه ای که بخواهند، بسیار آشنا هستند.

از سال ۱۹۵۳، رابرت جی لیفتون با نظامیان آمریکایی که در طول جنگ کره اسیر بودند و همچنین کشیشان، دانشجویان و معلمان که پس از سال ۱۹۵۱ در چین در زندان بودند مصاحبه کرد، علاوه بر مصاحبه با ۲۵ آمریکایی و اروپایی، لیفتون مصاحبه کرد ۱۵ شهروند چینی که پس از اینکه در دانشگاه‌های چین مورد تلقین قرار گرفتند، متواری شده‌اند. (کتاب لیفتون در سال ۱۹۶۱ اصلاح اندیشه و روانشناسی توتالیسم: مطالعه «شستشوی مغزی» در چین بر اساس این تحقیق بود) لیفتون دریافت که وقتی اسیران جنگی به آمریکا بازگشتند، برخلاف آنچه که رایج بود، تفکر آنها خیلی زود به حالت عادی بازگشت. تصویری از «شستشوی مغزی».

در سال ۱۹۵۶، پس از بررسی مجدد مفهوم شستشوی مغزی پس از جنگ کره، ارتش ایالات متحده گزارشی تحت عنوان استیضاح کمونیست، تلقین و بهره‌برداری از اسیران جنگی را منتشر کرد که شستشوی مغزی را «یک باور غلط مردمی» خواند. این گزارش نتیجه‌گیری می‌کند که «تحقیقات جامع چند آژانس دولتی موفق به کشف حتی یک مورد مستند قاطع» شستشوی مغزی «یک اسیر جنگی آمریکایی در کره نشدند.»[۳]

برای مدت ۲۰ سال، از اوایل دهه ۱۹۵۰، آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) و وزارت دفاع ایالات متحده تحقیقات مخفیانه ای را انجام دادند، از جمله Project MKUltra، در تلاش برای توسعه تکنیک‌های عملی شستشوی مغزی. نتایج ناشناخته است (نگاه کنید به سیدنی گوتلیب). آزمایش‌های CIA با استفاده از داروهای روانگردان مختلف مانند LSD و Mescaline ناشی از آزمایشات انسانی نازی‌ها است.

گزارش کمیته خدمات مسلح سنا دو طرفه، که بخشی از آن در دسامبر ۲۰۰۸ منتشر شد و به‌طور کامل در آوریل ۲۰۰۹ منتشر شد، گزارش داد که مربیان نظامی ایالات متحده که در دسامبر ۲۰۰۲ به خلیج گوانتانامو آمدند، کلاس بازجویی را بر اساس نمودار کپی شده از مطالعه نیروی هوایی ۱۹۵۷ تکنیک‌های شستشوی مغزی «کمونیست چین». این گزارش نشان داد که چگونه وزیر دفاع در سال ۲۰۰۲ از فنون تهاجمی گوانتانامو منجر به استفاده از آنها در افغانستان و عراق، از جمله در ابوغریب شد.[۴]

مفهوم شستشوی مغزی در دفاع از اتهامات کیفری مطرح شده‌است. همچنین در موارد حضانت کودک مطرح شده‌است. پرونده چارلز مانسون از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۱، که گفته می‌شد پیروانش را برای ارتکاب قتل و جنایات دیگر شستشوی مغزی می‌دهد، این موضوع را مورد توجه مجدد مردم قرار داد.

در سال ۱۹۷۴، پتی هرست، یکی از اعضای خانواده ثروتمند هرست، توسط ارتش آزادیبخش Symbionese، یک سازمان مبارز چپ‌گرا ربوده شد. وی پس از چندین هفته اسارت پذیرفت که به گروه بپیوندد و در فعالیتهای آنها شرکت می‌کند. در سال ۱۹۷۵، وی دستگیر شد و به جرم سرقت از بانک و استفاده از اسلحه در ارتکاب جرم متهم شد. وکیل وی، اف. لی بیلی، در دادگاه خود استدلال کرد که وی نباید مسئولیت اقدامات خود را داشته باشد، زیرا معالجه وی توسط اسیرکنندگانش برابر با شستشوی مغزی اسرای جنگی کره بود (به مسئولیت کاهش یافته نیز مراجعه کنید). بیلی پرونده خود را در همکاری با روانپزشک لوئی جولیون وست و روانشناس مارگارت سینگر توسعه داد. آنها هر دو تجربه اسرای جنگی کره را مطالعه کرده بودند. (در سال ۱۹۹۶، سینگر نظریه‌های خود را در کتاب پرفروش خود «کشتار در وسط ما» منتشر کرد) علیرغم این دفاع، هرست مقصر شناخته شد.

در سال ۱۹۹۰، استیون فیشمن، که از اعضای کلیسای علوم ساینتولوژیک بود، به اتهام کلاهبرداری از طریق پست برای طرح شکایت از شرکتهای بزرگ از طریق توطئه با سهامداران اقلیت در دادخواستهای دادرسی طبقه سهامداران متهم شد. پس از آن، وی شهرک‌هایی را امضا می‌کرد که آن سهامداران را دست خالی نگه می‌داشت. وکلای فیشمن به دادگاه اطلاع دادند که آنها قصد دارند به دفاع جنون آمیز اعتماد کنند، با استفاده از نظریه‌های شستشوی مغزی و شاهدان خبره سینگر و ریچارد افشه ادعا کردند که ساینتولوژی شستشوی مغزی را روی او انجام داده‌است که باعث شده برای تصمیم‌گیری مستقل نامناسب باشد. دادگاه با استناد به استاندارد Frye، که اظهار داشت نظریه‌های علمی که توسط شاهدان خبره استفاده می‌شود، باید به‌طور کلی در زمینه‌های مربوطه پذیرفته شود، حکم داد که استفاده از نظریه‌های شستشوی مغزی در شاهدان خبره غیرقابل قبول است.

در سال ۲۰۰۳، دفاع شستشوی مغزی در دفاع از لی بوید مالوو، متهم به قتل به خاطر سهم خود در حملات تیرانداز D.C، ناموفق انجام شد.

برخی از محققان حقوقی استدلال کرده‌اند که دفاع شستشوی مغزی فرضیه اصلی اراده آزاد قانون را تضعیف می‌کند. در سال ۲۰۰۳، دیک آنتونی، روانشناس پزشکی قانونی گفت که «هیچ شخص معقولی سؤال نمی‌کند که شرایطی وجود دارد که افراد می‌توانند بر خلاف مصلحت خود تحت تأثیر قرار بگیرند، اما این استدلال‌ها بر اساس واقعیت ارزیابی می‌شوند، نه شهادت جعلی کارشناسی».

ایتالیا درمورد مفهوم سرقت ادبی، جرمی متشکل از سلطه مطلق روانی – و سرانجام جسمی بر یک شخص، اختلاف نظر داشته‌است. گفته می‌شود که این اثر نابودی آزادی و تعیین سرنوشت سوژه و در نتیجه نفی شخصیت وی است. جرم سرقت ادبی به ندرت در ایتالیا مورد پیگرد قانونی قرار گرفته‌است و فقط یک نفر همیشه محکوم شده‌است. در سال ۱۹۸۱، دادگاهی در ایتالیا دریافت که این مفهوم نادرست است، از انسجام برخوردار نیست و مستلزم کاربرد دلخواه است.

کاتلین بری، یکی از بنیانگذاران سازمان غیردولتی سازمان ملل متحد، ائتلاف علیه قاچاق زنان (CATW)، در کتاب ۱۹۷۹ برده داری جنسی زن، آگاهی بین‌المللی در مورد قاچاق جنسیت انسان را برانگیخت. لوئیس اوکون در کتاب ۱۹۸۶ خود زن آزاری: حقایق جایگزین افسانه‌ها، گزارش داد که: «کاتلین باری در برده داری جنسی زن نشان می‌دهد که فحشا زنان را مجبور به اعمال کنترل اجباری می‌کند که شباهت زیادی به اصلاح اندیشه دارد.» ریتا ناکاشیما بروک و سوزان بروکس تیستلثوائیت در کتاب ۱۹۹۶ خود با عنوان Casting Stones: Fitness prostitution and Liberation in Asia and United States گزارش دادند که روشهایی که معمولاً دلالان برای کنترل قربانیان خود استفاده می‌کنند «شباهت زیادی به روشهای شستشوی مغزی تروریستها و فرقه‌های پارانوئید دارد.»[۵]

در دهه ۱۹۷۰، جنبش ضد فرقه مفهوم شستشوی مغزی را برای توضیح تغییر مذهبی ظاهراً ناگهانی و چشمگیر به جنبش‌های مختلف مذهبی جدید (NRM) و گروه‌های دیگری که آنها فرقه می‌دانستند، به کار گرفت. گزارش‌های رسانه‌های خبری تمایل به حمایت از دیدگاه شستشوی مغزی داشتند و دانشمندان علوم اجتماعی دلسوز جنبش ضد فرقه، که معمولاً روانشناس بودند، مدل‌های اصلاح شده کنترل ذهن را ایجاد کردند. در حالی که برخی از روانشناسان از این مفهوم استقبال می‌کردند، جامعه شناسان در بیشتر موارد نسبت به توانایی آن در توضیح تبدیل به NRM مشکوک بودند.

فیلیپ زیمباردو کنترل ذهن توسط فرقه‌های مذهبی را چنین تعریف کرد: «فرایندی که در آن آزادی فردی یا جمعی در انتخاب و عمل توسط عوامل یا م thatسساتی که نتایج، انگیزه، تأثیر، شناخت یا رفتار را اصلاح یا تحریف می‌کنند، به خطر بیفتد» و وی پیشنهاد کرد که هر انسانی بودن مستعد چنین دستکاری‌هایی است. دیک آنتونی، روانشناس پزشکی قانونی، ژان ماری آبگرال را که از دیگر طرفداران این نظر بود، مورد انتقاد قرار داد، زیرا وی ادعا می‌کند که از یک رویکرد شبه علمی استفاده می‌کند و فاقد هرگونه شواهدی مبنی بر اینکه جهان بینی کسی با این روشهای اجباری تغییر اساسی کرده‌است. وی ادعا کرد که این مفهوم و ترس از آن به عنوان ابزاری برای جنبش ضد فرقه برای منطقی جلوی آزار و اذیت گروه‌های مذهبی اقلیت استفاده شده‌است.

آیلین بارکر مفهوم کنترل ذهن را مورد انتقاد قرار داد زیرا این مفهوم برای توجیه مداخلات پرهزینه مانند برنامه‌ریزی از برنامه یا مشاوره خروج کار می‌کند. وی همچنین از برخی از متخصصان بهداشت روان، از جمله سینگر، به دلیل پذیرش مشاغل شاهد خبره در دادگاه‌های مربوط به NRM انتقاد کرده‌است. کتاب ۱۹۸۴ او، ساخت یک مونی: انتخاب یا شستشوی مغزی؟ روند تبدیل مذهب به کلیسای وحدت را توصیف می‌کند (که از اعضای آن گاهی اوقات به‌طور غیررسمی به عنوان Moonies یاد می‌شود)، که یکی از معروف‌ترین گروه‌هایی بود که گفته می‌شود شستشوی مغزی را انجام می‌دهند. بارکر نزدیک به هفت سال را صرف مطالعه اعضای کلیسای وحدت کرد و نوشت که وی نظریه «شستشوی مغزی» را رد می‌کند، زیرا نه بسیاری از افرادی که در یک جلسه استخدام شرکت کرده و عضو نشده‌اند و نه عدم رضایت داوطلبانه اعضا را توضیح می‌دهد.

جیمز ریچاردسون مشاهده کرد که اگر جنبش‌های جدید مذهبی به تکنیک‌های شستشوی مغزی قدرتمند دسترسی داشته باشند ، انتظار می‌رود که سرعت رشد بالایی داشته باشند، اما در واقع اکثر آنها موفقیت چشمگیری در جذب یا نگهداری اعضا نداشته‌اند به همین دلیل و دلایل دیگر، جامعه شناسان دین از جمله دیوید بروملی و آنسون شوپه ایده «فرقه‌ها» برای شستشوی مغزی جوانان آمریکایی را «غیرقابل تصور» می‌دانند. توماس رابینز، ماسیمو اینترووین، لورن داوسون، گوردون ملتون، مارک گالانتر و ساول لوین، در میان سایر محققان تحقیق در مورد NRMs، با رضایت دادگاه‌ها، انجمن‌های تخصصی مربوطه و جوامع علمی مبنی بر عدم وجود نظریه علمی عمومی پذیرفته شده‌است. مبتنی بر تحقیقات صحیح روش شناختی، مفهوم شستشوی مغزی را پشتیبانی می‌کند.

بنیامین زابلوکی پاسخ داد که شستشوی مغزی «روشی نیست که به‌طور مستقیم مشاهده شود» و «مسئله واقعی جامعه‌شناسی» این است که «آیا شستشوی مغزی به اندازه کافی مکرر اتفاق می‌افتد تا یک مسئله مهم اجتماعی تلقی شود» و اینکه ریچاردسون شستشوی مغزی را اشتباه درک می‌کند، یک فرایند استخدام، به جای یک فرایند حفظ، و اینکه تعداد افرادی که در مصاحبه‌ها شستشوی مغزی را تصدیق می‌کنند (مطابق با دستورالعمل‌های مؤسسه ملی بهداشت روان و بنیاد ملی علوم انجام می‌شود) بسیار زیاد است و نتیجه هر چیز دیگری غیر از پدیده اصیل زابلوکی همچنین اشاره کرد که در دو ژورنال معتبر اختصاص یافته به جامعه‌شناسی دین هیچ مقاله ای «حمایت از دیدگاه شستشوی مغزی» وجود نداشته‌است، در حالی که بیش از صد مقاله از این دست در سایر مجلات «حاشیه ای برای حوزه» منتشر شده‌است. وی نتیجه گرفت که مفهوم شستشوی مغزی به‌طور ناعادلانه در لیست سیاه قرار گرفته‌است.[۶]

خانواده‌های تازه تبدیل شده به NRM سعی در استناد به نظریه‌های شستشوی مغزی دارند تا دستورالعمل‌های قانونی محافظه کاری را رعایت کنند. محافظه کاری مفهومی حقوقی در ایالات متحده است که به شخص مسئولی حضانت دیگری را نسبت به فرد بالغ دیگری اعطا می‌کند که به دلیل محدودیت‌های جسمی و / یا روانی نمی‌تواند از نظر مالی و / یا زندگی روزمره از خود مراقبت کند. به‌طور معمول، موارد محافظه کاری مربوط به افراد مسن، عمدتاً کسانی که از بیماری‌های مرتبط با زوال عقل رنج می‌برند، است. با این حال، موارد محافظه کاری مربوط به بزرگسالان جوانتر و مشارکت آنها در جنبش‌های جدید مذهبی در اواسط دهه ۱۹۷۰ افزایش یافت، به طوری که بسیاری از قضات ایالات متحده دوره‌های محافظه کاری موقت را اعطا کردند. استفاده از نظریه‌های شستشوی مغزی در موارد محافظه کاری در نتیجه حکم کاتز علیه دادگاه عالی (۱۹۷۷) غیرقابل قبول شناخته شد. این حکم حاکی از این بود که دستورالعمل قانونی برای محافظه کاری فقط به “نیازهای بهداشتی، غذایی، پوشاک و سرپناه” اشاره دارد و بررسی اینکه “آیا تغییر دین توسط ایمان ایجاد شده یا با اقناع اجباری انجام می‌شود … به نوبه خود بررسی و زیر سوال بردن اعتبار نیست” از آن ایمان. ” در سال ۲۰۱۶، انسان‌شناس اسرائیلی دین و همکار م Instituteسسه ون لیر اورشلیم آدام کلین اورون در مورد قانون پیشنهادی “ضد فرقه” آن زمان گفت:

در دهه ۱۹۸۰ موجی از ادعای “شستشوی مغزی” وجود داشت، و سپس پارلمان‌های سراسر جهان موضوع را بررسی کردند، دادگاه‌ها در سراسر جهان موضوع را بررسی کردند و به یک حکم صریح رسیدند: اینکه چیزی به نام فرقه وجود ندارد… این ادعاها اغلب در این زمینه متخصص نیستند؛ و در دادگاه‌های نهایی، از جمله در اسرائیل، شاهدان خبره را که ادعا می‌کردند “شستشوی مغزی” وجود دارد، رد کردند.

در سال ۱۹۸۳، انجمن روانشناسی آمریکا (APA) از سینگر درخواست کرد که رئیس گروهی به نام APA Task Force در روشهای فریبنده و غیرمستقیم ترغیب و کنترل (DIMPAC) شود تا تحقیق کند که آیا شستشوی مغزی یا اقناع اجباری در جذب نیروها توسط NRM نقش داشته‌است یا خیر. به نتیجه زیر رسید:

فرقه‌ها و آموزش‌های آگاهی گروه‌های بزرگ به دلیل استفاده گسترده از فنون فریبنده و غیرمستقیم ترغیب و کنترل، بحث و جدال قابل توجهی ایجاد کرده‌اند. این تکنیک‌ها می‌توانند آزادی فردی را به خطر بیندازند و استفاده از آنها آسیب جدی به هزاران نفر از افراد و خانواده‌ها وارد کرده‌است. این گزارش ادبیات مربوط به این موضوع را مرور می‌کند، روش جدیدی را برای مفهوم سازی تکنیک‌های نفوذ ارائه می‌دهد، شاخه‌های اخلاقی تکنیک‌های فریبنده و غیرمستقیم ترغیب و کنترل را کاوش می‌کند و برای حل مشکلات توصیف شده در گزارش توصیه‌هایی ارائه می‌دهد.

در ۱۱ مه ۱۹۸۷، هیئت مدیره اجتماعی و اخلاقی روانشناسی APA (BSERP) گزارش DIMPAC را رد کرد زیرا گزارش “فاقد دقت علمی و رویکرد انتقادی یکنواخت لازم برای تجویز APA است” و نتیجه گرفت که “پس از بررسی‌های فراوان، BSERP انجام می‌دهد باور نکنید که ما اطلاعات کافی برای راهنمایی در موضع‌گیری در مورد این موضوع در دسترس داریم. “[۷]

جوست میرلو، روانپزشک هلندی، از طرفداران اولیه مفهوم شستشوی مغزی بود. (“خودکشی” یک نوئولوژی است که وی به معنای: “کشتن ذهن” است) نظر میرلو تحت تأثیر تجربیات وی در زمان اشغال کشورش توسط آلمان و کار وی با دولت هلند و ارتش آمریکا در بازجویی از متهمان بود جنایتکاران جنگ نازی. وی بعداً به ایالات متحده مهاجرت کرد و در دانشگاه کلمبیا به تدریس پرداخت. کتاب پرفروش وی در سال ۱۹۵۶، “تجاوز به ذهن”، در پایان می‌گوید:

تکنیک‌های مدرن شستشوی مغزی و خودکشی – آن انحرافات روانشناسی – می‌تواند تقریباً هر انسانی را تسلیم و تسلیم کند. بسیاری از قربانیان کنترل فکر، شستشوی مغزی و خودکشی که در مورد آنها صحبت کردیم، مردان نیرومندی بودند که ذهن و اراده آنها شکسته و تحقیر شده بود. اما اگرچه تمامیت خواهان از دانش خود در مورد ذهن برای اهداف شرورانه و بی پروا استفاده می‌کنند، جامعه دموکراتیک ما می‌تواند و باید از دانش خود برای کمک به رشد انسان، پاسداری از آزادی او و درک خود استفاده کند.

دانیل رومانوفسکی، مورخ روسی، که در دهه ۱۹۷۰ با بازماندگان و شاهدان عینی مصاحبه کرد، گزارشی را دربارهٔ آنچه او “شستشوی مغزی نازی هاً توسط مردم آلمان بلغارستانی توسط اشغالگران آلمان در طول جنگ جهانی دوم خواند، که هم از طریق تبلیغات جمعی و هم از طریق آموزش شدید مجدد صورت گرفت. به خصوص در مدارس رومانوفسکی خاطرنشان کرد که خیلی زود اکثر مردم این دیدگاه نازی‌ها را پذیرفتند که یهودیان نژادی فرومایه هستند و با دولت اتحاد جماهیر شوروی گره خورده‌اند، دیدگاه‌هایی که پیش از اشغال آلمان به هیچ وجه معمول نبوده‌است.

رابرت لیفتون در کتاب ۲۰۰۰ خود، نابودی جهان برای نجات آن: آوم شینریکیو، خشونت آخرالزمانی و تروریسم جدید جهانی، ایده‌های اصلی خود را دربارهٔ اصلاح اندیشه در آوم شینریکیو و جنگ علیه تروریسم به کار برد و نتیجه گرفت که در این زمینه اصلاحات بدون خشونت یا اجبار جسمی امکان‌پذیر است. وی همچنین اشاره کرد که در تلاش‌های خود علیه تروریسم، دولت‌های غربی از برخی تکنیک‌های کنترل ذهن استفاده می‌کنند.

کاتلین تیلور، متخصص مغز و اعصاب و فیزیولوژیست در کتاب علمی محبوب ۲۰۰۴ خود، شستشوی مغزی: علم کنترل فکر، تاریخ نظریه‌های کنترل ذهن و همچنین حوادث قابل توجه را مرور کرد. وی در این مقاله نوشت که افراد تحت تأثیر شستشوی مغزی ممکن است مسیرهای عصبی سخت تری داشته باشند و این می‌تواند تجدیدنظر در موقعیت‌ها یا بعداً سازماندهی مجدد این مسیرها را دشوار کند. برخی از داوران کتاب را به دلیل ارائه واضح آن ستودند، در حالی که برخی دیگر آن را به دلیل ساده‌سازی بیش از حد انتقاد کردند.

برخی از محققان گفته‌اند که شرکتهای تجاری مدرن برای ایجاد نیروی کاری که دارای ارزشها و فرهنگ مشترک است ، کنترل ذهن را انجام می‌دهند. آنها «شستشوی مغزی شرکت‌ها» را با جهانی سازی پیوند داده و گفته‌اند که شرکت‌ها در تلاشند تا یک شبکه تک فرهنگی در سراسر جهان از تولیدکنندگان، مصرف‌کنندگان و مدیران ایجاد کنند. چپ و راست هم سیستم‌های آموزشی مدرن را به دلیل مشارکت در شستشوی مغزی شرکت‌ها مورد انتقاد قرار داده‌اند. استنلی A. دیتز در کتاب خود در سال ۱۹۹۲، «دموکراسی در عصر استعمار شرکت»، می‌گوید که برنامه‌های مدرن «خودآگاهی» و «خودسازی»، حتی بیشتر از آنچه در شستشوی مغزی سنتی گفته می‌شود، ابزارهای موثرتری برای کنترل ذهن کارکنان در اختیار شرکت‌ها قرار می‌دهند. بوده.[۸]

در رمان دیستوپیک جورج اورول ۱۹۴۸، نوزده هشتاد و چهار، شخصیت اصلی در معرض زندان، انزوا و شکنجه است تا افکار و احساسات خود را مطابق با خواسته‌های حاکمان جامعه توتالیتر آینده داستانی اورول قرار دهد. چشم‌انداز اورول بر هانتر تأثیر گذاشت و هنوز هم در درک عمومی مفهوم شستشوی مغزی منعکس شده‌است.

در دهه ۱۹۵۰ برخی از فیلم‌های آمریکایی ساخته شدند که شامل شستشوی مغزی اسیران بودند، از جمله The Rack، زندان بامبو، به سوی ناشناخته و ترسناک‌ها. منطقه ممنوع داستان مأموران مخفی شوروی را روایت می‌کرد که توسط دولت خودشان با شرطی سازی کلاسیک شسته شده بودند تا هویت خود را فاش نکنند. در سال ۱۹۶۲ نامزد منچوریان (بر اساس رمان ریچارد کاندون در سال ۱۹۵۹) با طرح توطئه ای توسط دولت شوروی برای تصرف ایالات متحده با استفاده از یک عامل خواب‌آور شستشوی مغزی برای ترور سیاسی، «شستشوی مغزی را در جلو و مرکز خود قرار داد». مفهوم شستشوی مغزی با تحقیقات روانشناس روسی ایوان پاولوف که بیشتر شامل سگها بود و نه انسانها به عنوان سوژه، محبوبیت زیادی پیدا کرد. در نامزد منچوریان شستشوی مغزی سر «دکتر ین لو، از مؤسسه پاولوف» است.

داستان‌های علمی تخیلی کوردوینر اسمیت (نام کوچک Paul Myron Anthony Linebarger (1913-1966)، یک افسر ارتش ایالات متحده که در زمینه اطلاعات نظامی و جنگ روانی تخصص داشت) شستشوی مغز را به تصویر می‌کشد تا خاطرات وقایع آسیب زا را به عنوان یک قسمت عادی و خوش‌خیم از آینده حذف کند. عمل پزشکی کنترل ذهن همچنان یک موضوع مهم در داستان‌های علمی است. ژانر فرعی کنترل ذهن شرکتی است که در آن جامعه آینده توسط یک یا چند شرکت تجاری اداره می‌شود که با استفاده از تبلیغات و رسانه‌های جمعی برای کنترل افکار و احساسات جامعه بر جامعه تسلط دارند. تری اوبراین اظهار داشت: “کنترل ذهن چنان تصویری قدرتمند است که اگر هیپنوتیزم وجود نداشته باشد، باید چیزی مشابه آن اختراع می‌شد: دستگاه طرح برای هر نویسنده ای بسیار مفید است که نادیده بگیرد. ترس از کنترل ذهن به همان اندازه است به عنوان یک تصویر قدرتمند. “[۹]

وبلاگ

به طور کلی خواندن ذهن اقایان  و احساس حقیقی آنها بسیار سخت است ، مخصوصا که به طور میانگین مردان 1300 کلمه کمتر از بانوان حرف میزنند و بیشتر با زبان بدن منظورشان را می رسانند. برای مثال یکی از محققان، مونیکا مونر کشف کرد که معمولا مردان اولین سیگنال نگاه عاشقانه ی بانوان را از دست می دهند. به طور میانگین بانوان باید حداقل سه بار نگاه چشمی برقرار کنند تا مردان متوجه شوند. از دیگر تفاوت های زبان بدن مردان با بانوان در دروغ گویی است؛ مردان دروغ می گویند  تا خود را قدرتمند تر، موفق تر و جذاب تر نشان دهند. آن ها درباره خودشان 8 برابر بیشتر دروغ می گویند تا بانوان . اما بانوان کم تر درباره خودشان دروغ می گویند، مردان دروغ هایشان اغلب برای این است که به دیگران احساس خوبی بدهند یا از احساساتی محافظت کنند.

از طریق اشنایی با زبان بدن مردان  و اگاهی ازتفاوت های زبان بدن مردان با زبان بدن زنان میتوانید به احساس واقعی آنها پی ببرید و به شرایط لازم برای ارتباطی خوب و درست برسید

در ادامه 7 روش برای خواندن زبان بدن مردان را به شما معرفی می کنیم:

چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم

اولین سرنخ اصلی که به واسطه ی ان متوجه میشوید چقدر توجه مردی را به خود جلب کرده اید  یا او چقدر برای رابطه اش با شما سرمایه گذاری کرده ، نحوه ی لباس پوشیدن اوست ؛ یعنی ببینید خودش را چقدر برای شما آراسته کرده .

این موضوع با نحوه لباس پوشیدن زنان کمی فرق دارد ، لباس پوشیدن زنان بسته به حال و هوای روحی و فضای حاکم بر آنهاست ، در حالی که لباس پوشیدن در مردان به حوزه ارتباطی آنها وابسته است .

برای همین نوع لباس پوشیدن یک مرد بهترین راه است که میزان علاقه ی اورا بسنجیم و ببینیم چقدر خودش رابرای دیدن ما آماده کرده است .اگر خوب و هوشمندانه لباس پوشیده باشید، یعنی آگاهانه برای این مووضوع وقت گذاشته است تا ظاهر محترمی داشته باشد و برایتان جذاب و دوست داشتنی به نظر برسد . پس احتمالا به شما علاقه مند است  یا حداقل می خواهد شمارا تحت تاثیر خود قرار دهد .

اگر راحت تر لباس پوشیده باشد (به جای کت و شلوار جین پوشیده باشد یا به جای پیراهن مردانه تیشرت به تن کرده باشد) یعنی وعده شام را با شما چندان سنگین در نظر نگرفته  و اهمیت جدی و عاشقانه ای به آن نداده است و بیشتر آن را یک دیدار دوستانه می داند.

گذاشتن دست ها روی کمر یا فرو کردن دست در جیب، به معنای اعتماد به نفس ، علاقه جنسی و حتی تا حدودی پرخاشگری در زبان بدن مردان است .

اگر مردی را با این ژست دیدید، چه حواسش باشد یا نه، این ژست نه تنها نشانه علاقه و راحتی با شماست، بلکه تا حدودی با هدایت کردن توجه شما به اندام جنسی خود در ذهنش به رابطه ی جنسی با شما فکر میکند .

روشی که اغلب مردان برای جلب توجه دیگران به اندام جنسی شان به کار می برند، فرو بردن دست در جیب است یا به هر دلیلی سرشان را با جیبشان گرم میکننند؛ مثلا برای پدا کردن کلید یا بازی کرن با کیف پول و غیره . این حرکت های کوچک چشم طرف مقابل را به سمت اندام جنسی آنها هدایت میکنند، بی انکه عمدی در کار باشد.

اگر مردی را دیدید که ناخوداگاه شمارا به سمت اندام جنسی اش هدایت میکند، مطمعن باشید از شما خوشش آمده است.

وقتی مردی در محیطی قرار دارد که اطرافش پر از رقیب است (یعنی مجبور است برای جلب توجه شما به خود و برنده شدن در برابر مردان  دیگر مبارزه کند) شاید مجبور باشد برای تحت تاثیر قرار دادن شما اندازه ی جسمی اش را بزرگ تر نشان دهد . تحقیقات نشان داده است که مردان دوست دارند فضای بیشتری از تخت خواب، اتاق، زیر میز غذا و… داشته باشند، این قضیه دلیل بیولوژیک دارد، این کار در اصل برای نشان دادن قدرت آن هاست. می خواهند اثبات کنند از قدرت زیادی برخوردار هستند و این کار را انجام می دهند چرا که اکثر اوقات احساس می کنند احتیاج به اثبات قدرتشان دارند .

این نوع اعتماد به نفس قرار دادن به خود و گرفتن فضای بیشتر اغلب در سلطنت های حیوانی دیده می شود که سلطان سعی می کند تا بیشترین حد ممکن خود ش را بزرگ نشان دهد تا برای رقبایش تهدید محسوب شود. همین کار در قرارداد های ملاقات هم درست جواب می دهد .

متداول ترین و آسان ترین راه انجام این کار وقتی است که مرد در حالت ایستاده پاهایش را از هم باز میکند و دستانش را به کمرش میزند تا بیشترین فضای ممکن اتاق خود را از آن خود  کرده باشد. وقتی شخصی به مرز حریم شخصی تان پا می گذارد، نشانه تعریف شده ای از علاقه است (چه با این نزدیکی راحت باشید یا نه). البته با این کار پیامی قوی هم برای مردان دیگر میفرستد که این منطقه قلمروی مردانه اوست .

با اینکه این رفتار می تواند  تکنیکی ساده محسوب شود، باید گفت در برخی موارد، مرد به شکل ناخودآگاه اینکار را میکند و عمدی در کار نیست. این حرکت نشانه ای قوی از اعتماد به نفس است یا حداقل تلاشی برا نشان دادن اعتماد به نفس محسوب میشود که علاقه ی مرد به شما و آماده بودن او برای جلب توجه را نشان می دهد.

زبان بدن مردی که در مواجه با کسی  خودش را لمس میکند، نشان از تمایل او برای لمس طرف مقابل دارد و در واقع، یک ژست قوی اعتماد به نفس برای لمس جنسی طرف مقابل و ایجاد رابطه احساساتی و عاشقانه است.

اگر متوجه شدید که مردی مرتبا سینه و گردن خود را لمس می کند (و سرش را برای ایجاد ظاهر مردانه بالا گرفته است) یا دستش را لای ران هایش گذاشته است، بدانید آگاهانه تمایلش را برای لمس شما و داشتن علاقه ی جنسی نشان می دهد .

گاهی مردان سعی میکنند با انجام کارها و رفتار های متناقض، کنترل رفتار هردوی شما را به دست بگیرد.

برای مثال، فرض کنید در حالی به شما نزدیک میشود که شما منتظر رسیدن متروی صبح هستید. واکنش اولیه ی او مطابق استاندارد است: زل زدن های طولانی مدت، کمی لبخند و حتی شاید نزیدک شدن به شما از جلو تا متوجه شوید که به شما علاقه مند شده است. همه اینها رفتاری استاندارد هستند. ناگهان وقتی به شما نزدیک شده و شروع به معاشقه میکند، شاید با کمی عقب نشینی و نشان دادن یک زبان بدن که حاکی از بی علاقگی است، کل شرایط را به هم بزند (لم دادن به پشت و گرداندن چشم هایش در زمانی که با او حرف می زنید و غیره).

دو دلیل تئوریک برای این نوع رفتار عجیب و غریب وجود دارد؛ رفتار اول همان چیزی است که می گفتند «کار نیکو کردن از پر کردن است» و در اینجا یعنی هرچه بیشتر برای جذب جنسی و یا عاشقانه تلاش کنید، پاداش بیشتری میگیرید. او دارد برای نمایش علاقه اش و سپس بی علاقگی اش و دوباره علاقه اش تلاش می کند تا شمارا برای جلب شدن به خود مشتاق تر کند؛ یعنی این رفتار را نوعی وسوسه کردن خودتان ببینید.

دلیل دوم چنین رفتاری در یک مرد نشان دادن قدرتش به شماست. دآنجلو می گوید وقتی مردی به طرف شما لم می دهد (که نوعی ابراز علاقه است) می خواهد  قدرتش را به شما نشان دهد، چون می خواهد احساسش شناخته شود تا شاید به تواند این علاقه را در شما نیز به وجود آورد . برخی از مردان این حرکت را اشتباه و نوعی تهدید می دانند، چون می خواهند کنترل شرایط را به دست بگیرند؛ بنابراین با کمی لم دادن به پشت یا نشان دادن بی علاقگی به شما در ذهن تان کمی تردید به وجود می اورند و با این کار، کنترل شرایط را به دست می گیرند و حتی شما را وسوسه میکنند که به عنوان یک واکنش به طرفشان لم بدهید . همه این ها به این بستگی دارد  که در وهله اول، دست شان را چطور نشان داده باشند و شما پس از چنین رفتاری از انها چه واکنشی نشان داده باشید .

دلیل سومی هم برای این رفتار وجود دارد و ان این است که شاید مرد به قدری از نزدیک شدن به شما خوشحال باشد که از روی راحتی بیش از حد چنین رفتار متناقضی را از خود نشان میدهد .

ممکن است به طرف شما لم دهد، به لطیفه ای که گفتید بخندد، نشانه های مثبتی از زبان بدن بروز دهد که نشان دهد شما را جذاب دیده و به شما علاقه مند است، اما ناگهان یک قدم به عقب بگذارد و بین شما و خودش فاصله بیندازد که می تواند چیز خوبی هم باشد .نشانه احترامش به فضای شخصی شما و در عین حال، فهماندن این موضوع که به شما علاقه مند است .

اگاه بودن از این امر که هر حرکتی میتواند معانی متعددی داشته باشد و دانش بیشتر درباره ی این رفتار شما را برای تعامل با مردان مجهز تر میکند.   

یک حقه ی کم اثر و غیر معمول به نام مرغ بازی وجود دارد که مرد از چشمانش برای این کار استفاده می کند. اگر مردی به مدت طولانی به شما زل بزند وبا اعتماد به نفس به شما چشم بزند و سپس نگاهش را به فردی دیگر بدوزد و دوباره به شما خیره شود، در حال انجام حرکت های متناقض است.

این نوع حرکت ها مثل بازی کردن با فرضیات شما هستند و می توانند نوعی برابر سازی دیداری در ارتباط با حریم شخصی دیده شوند؛ یعنی با ورود به حریم شخصی شما و سپس بیرون رفتن و دوباره ورود به آن نوعی به شا نزدیک شوند. همان حالت در اینجا هم به کار می رود و مثل ژست ها و حرکات های دیگر بدن عمل می کند.

این به این معنی نیست که مردی به زبان بدن خود اشراف دارد، خطرناک و تهدید آمیز است و باید از او دوری کرد . فقط موضوع این است که او هم میتواند از حقه ها و ژست هایی برای جذب شما استفاده کند ، دو نفر که به زبان بدن اگاهی داشته باشند، نسبت به شرایطی که فقط یکی از طرفین چنین آگاهی ای داشته باشد، تجربه بهتری از یک رابطه خواهند داشت.

این اتفاق می تواند در هر نقطه از تعاملتان اتفاق بیفتد. چه در شروع، زمانی که به شما نزدیک میشود یا در حین گفت و گو با شما. ممکن است شانه هایش را چرخانده و سپس انها را به عقب و بالا بکشد. در همین حین، شاید سینه اش را هم بالا بکشید (انگار در حال نفس کشیدن خیلی عمیق است) تا بتواند ظاهری قدرت مند و مردانه داشته باشد. به ندرت پیش می آید که مردی به شکل ناخودآگاه و بی منظور چنین حرکتی از خودش نشان دهد.

همسو با بالا بردن چانه یا چرخاندن شانه، مردی که با زبان بدن آشنا باشد، می تواند دستانش را در جایی از بدنش متمرکز کند؛ برای مثال، دستانش را دور هم گره کرده و بالای سرش بگذارد یا نوک انگشتانش را به هم وصل کند. با این کار، عضلات بازوانش را در معرض نمایش بگذارد و نوعی تبادل و ثبات در بدنش بسازد. 

وقتی چرخاندن شانه ها و متمرکز کردن عضلات با هم ترکیب شوند، ظاهر مردانه ساخته می شود که نشانه اعتماد به نفس است.

همانطور که گیونز در باره سیب آدم گفته است، چیز های زیادی در باره ی احساسات و نیت ها در هر لحضه وجود دارد که می توان از دهان و چشم افراد آنها را خواند. حرکت سیب آدم وقتی مفید و واضح می شود که در تعین عصبی بودن و خشم یک مرد و حتی حواس پرتی او به کار رود. این حرکت تقلای سیب آدم در حرکت های بالا و پایین گلو تعریف می شود که همین حرکت را در زمان بلعیدن و نوشیدن نیز تجربه می کنید .

چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم

اگر جذب مردی شده اید که مکررا حالت بلعیدن را از خود نشان می دهد یا گلویش بسیار فعال است ، در زبان بدن مردان نشانه ی استرس و اضطراب است . البته این حرکت نشانه ی مثبتی برای شماست (حتی اگر برای او نباشد) و علاقه و احساس خوب را نشان می دهد؛ البته زاویه دیگر نگاه به حرکت سیب آدم می تواند این باشد که کل این تعامل برای او گذراست؛ برای مثال اگر نشانه های دیگر خسته شدن و سر رفتن حوصله (گرداندن چشم، متمرکز نبودن روی شما، پیچ و تاب خوردن) را در او دید و حرکت سیب آدم را هم داشت، نشانه واضحی است که با شما توافقی ندارد و دوست دارد از شر آن شرایط خلاص شود.

چند مقاله ی بسیار با ارزش در زمینه زبان بدن را اینجا دنبال کنید:

ترفند هایی برای یک سخنرانی خوب 

چگونه بهترین استفاده از زبان بدن را داشته باشیم

چگونه زبان بدن افراد را بخوانیم

اهمیت و تاریخچه زبان بدن

 

 

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

بسيار مفيد و جداب بود ممنونم از سايت خانه آموزش

خیلی خوب ممنونم

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

خانـه آمـوزش با هـدف آموزش در سال ۱۳۸۶ به صورت غیر رسمی  تاسیس و با تکیه بر تجربه آموزش و مشاوره ۱۴ ساله در بازار کسب و کار ایران  با اخذ مجوز های لازم در سال ۱۳۹۸ به صورت حرفه ای به عنوان یک موسسه فرهنگی آموزشی به آموزش سازمان ها و افراد خاص پرداخته است.

سلام! از طریق واتساپ با ما در ارتباط باشید مشاوره بگیرید و خرید خودتون رو ثبت کنید.

فروش، مشاوره، پشتیبانی

ورود


کد تایید *


نام کاربری:


رمز عبور:

کدامنیتی (کپچا)*


ما برای بهبود خدمات خود از کوکی‌ها استفاده می‌کنیم. جزئیات بیشتر را در صفحه “حفظ حریم خصوصی کاربران” در وبسایت دویچه وله بخوانید.

آنها که طعم عاشقی را چشیده‌اند، خوب می‌دانند که این احساس پر تب و تاب با انسان چه می‌کند. اما عشق دقیقا چیست؟ آیا می‌توان آن را اندازه گرفت یا در بدن دید؟ دانشمندان سال‌هاست که به دنبال حل معمای عشق هستند.

آن اندامی که افسار عشق را در دست دارد، مغز انسان است

در سال ۱۹۹۲ دکتر جان گری، نویسنده و مشاور خانوادگی، کتابی به نام “مردان مریخی‌، زنان ونوسی” به رشته تحریر درآورد که بیش از ۵۰ میلیون نسخه از آن در جهان به فروش رفت و برای ۱۲۱ هفته در فهرست کتاب‌های پرفروش جای داشت. این نویسنده آمریکایی در این کتاب مشکلات رایج در روابط زن و مرد را ناشی از اختلاف بنیادین روانشناختی میان جنس مذکر و مؤنث دانسته و از این استعاره استفاده می‌کند که مردان و زنان هر کدام از دو سیاره مختلف می‌آیند؛ مردان از مریخ و زنان از ونوس. اما مردان مریخی و زنان ونوسی اگر در بسیاری از موارد با یکدیگر اختلاف داشته باشند، دستکم در یک برهه از زندگی شباهت بسیاری به هم پیدا می‌کنند و آن هم زمانی است که عاشق می‌شوند. عشق وقتی که می‌آید، روح و جسم را بی‌قرار می‌کند و به تسخیر خود در می‌آورد. انسان‌ها تا هزاران سال بر این باور بودند که عشق معمایی راز‌آلود و هدیه‌ای از جانب خدایان است. در دوران معاصر اما دانشمندان در تلاش برای پرده برداشتن از این سحر و جادوی عشق و “بلایی” بوده‌اند که این احساس بر سر بدن می‌آورد. عشق دقیقا چیست؟ آیا قابل اندازه‌گیری است؟ آیا می‌توان آن را از طریق اسکن کردن مغز یا آزمایش کردن خون بررسی کرد؟ آیا می‌توان مثلا با عکس‌برداری “ابتلای بیمار به عشق” را تشخیص داد؟ اصلا عشق با بدن ما چه می‌کند؟فرماندهی مغز بر عشق در ادبیات، هنر یا زبان عادی مردم کوچه و بازار هر گاه صحبت از عشق شده، پای قلب به میان آمده است؛ قلبی که با دیدن معشوق به تپش افتاده و در حال بیرون زدن از سینه است یا با از دست دادن معشوق، زخم خورده و شکسته شده است. هرچند در این تعبیر جاافتاده قلب و عشق پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند، اما در حقیقت آن اندامی که افسار عشق را در دست دارد، مغز انسان است. دوناتلا مارازیتی، استاد دانشگاه پیزا، که خود دو بار عاشق شده و قدرتی را که عشق ایجاد می‌کند، به شخصه تجربه کرده بود، علاقمند شد که پدیده‌ی عشق را بیشتر کنکاش کند. او در سال ۱۹۹۹ نتایج تحقیقی را منتشر کرد که در آن نشان داده شده بود، سطح سروتونین، از ناقل‌های عصبی که نقش آرام‌بخش‌‌ دارد، در کسانی که به گفته خود عاشق هستند بسیار پایین‌تر از میزان طبیعی است. طبق این تحقیق سطح سروتونین در بدن این افراد درست در همان سطحی بوده است که در بدن افراد مبتلا به اختلال وسواس دیده می‌شود. در این تحقیق که در مجله New Scientist به چاپ رسید، ذکر شده بود که هر دو گروه (عاشق‌ها و مبتلایان به اختلال وسواسی فکری یا عملی) به طور افراط‌ گونه‌ای نسبت به یک چیز یا یک شخص احساس نگرانی و وسواس از خود بروز می‌دهند.

چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم

پژوهش‌های علمی نشان داده‌اند که عاشق شدن واقعا چشم انسان را بر کم و کاستی‌های معشوق می‌بندد

این گروه تحقیقاتی با تکیه بر یافته‌های خود عنوان کردند که شیمی مغز کسانی که رفتارهای وسواس‌گونه از خود نشان می‌دهند، مثلا روزانه به دفعات بسیار زیاد دست‌هاشان را می‌شویند یا به‌طور غیرعادی تمایل به نظافت یا کنترل مدام شعله‌های گاز دارند، با افرادی که تازه عاشق شده‌اند، شباهت دارد. دوناتلا مارازیتی و تیمش ۲۴ زن و مرد را که در طول ۶ ماه پیش از این تحقیق عاشق شده بودند با ۲۴ زن و مرد داوطلب دیگر که یا تنها یا در رابطه عاشقانه طولانی مدت و با ثبات بودند، مقایسه کردند. نخستین یافته این دانشمندان این بود که در بدن زنان و مردان عاشق به طور قابل ‌توجهی میزان هورمون کورتیزول که در هنگام استرس ترشح می‌شود، بالاتر از گروه دیگر است.مردان عاشق ملایم‌تر، زنان عاشق مهاجم‌تر دوناتلا مارازیتی همچنین دریافت که میزان تستوسترون، مهمترین هورمون مردانه، در مردان عاشق کمتر از دیگر مردان است. در عوض میزان ترشح این هورمون در بدن زنانی که عاشق هستند، در مقایسه با دیگر زنان بیشتر می‌شود. به گفته دکتر مارازیتی در این وضعیت مردان بیشتر شبیه زنان و زنان بیشتر شبیه مردان می‌شوند، “انگار که طبیعت می‌خواهد آنچه که می‌تواند میان زنان و مردان متفاوت باشد را از میان ببرد، زیرا در این مرحله زنده ماندن [و جفت‌یابی] مهمتر است.” هنوز دانشمندان موفق به توضیح علمی این تغییر میزان تستوسترون نشده‌اند اما یک فرضیه که مطرح شده، این است که ترشح پایین این هورمون در مردان، آنان را ملایم‌تر کرده و آرامش پیش‌شرطی است تا مرد وارد رابطه شود. در مقابل، طبق فرضیه، بالا رفتن میزان ترشح تستوسترون در زنان موجب افزایش میل جنسی آنها می‌شود. اما آیا عاشق شدن تنها دلیل ایجاد این تغییرات در بدن هستند؟ برخی پژوهشگران پس از انتشار این تحقیق، تغییرات هورمونی در بدن را به میزان بالای رابطه جنسی نسبت دادند که در این مرحله رخ می‌دهد. در مقابل با در نظر گرفتن این نکته که در حالت عادی میزان تستوسترون در مردان به هنگام افزایش رابطه جنسی بالا می‌رود، در ‌آن زمان در پژوهش‌های دیگر این نکته مطرح شد که اگر طبق گفته “منتقدان” تغییرات هورمونی در نتیجه افزایش رابطه جنسی به وجود می‌آید، پس بایستی در مردان عاشق میزان ترشح تستوسترون بالاتر برود و نه آنگونه که طبق پژوهش‌های دکتر مارازیتی نشان داده شده، کمتر شود.آیا عشق آتشین نوعی اعتیاد است؟ تا کنون تحقیقات متعددی نشان داده‌اند که هنگام شکل گرفتن احساس عشق آتشین به وضوح بخش‌هایی از مغز فعال شده و فعالیت بخش‌های دیگر کمتر می‌شود. سمیر زکی و آندریاس بارتلز از کالج دانشگاهی لندن دو تن از نخستین پژوهشگرانی بودند که موفق به شناسایی این بخش‌ها شدند. آنها به داوطلبان شرکت‌کننده در این تحقیق عکس‌هایی از کسانی را که عاشق‌شان بودند، نشان دادند و همزمان مغز آنها را با دستگاه ام آر ای اسکن کردند. در این تحقیق دیده شد که بیش از همه ۴ نقطه در سیستم لیمبیک (سامانه عصبی احساسی) فعال بودند. پژوهشگران مشاهده کردند که این واکنش بسیار شبیه به واکنشی است که هنگام مصرف کوکائین در مغز ایجاد می‌شود. دکتر بارتلز می‌نویسد: «بین عشق و اعتیاد همپوشانی‌هایی وجود دارد. به نظر می‌رسد که اعتیاد از بخش‌هایی از مودول‌های مرتبط با عشق در مغز سوءاستفاده می‌کند.»

با توجه به تئوری‌های تکامل، اعتقاد بر این است که احساس جذابیت بین ۶ ماه تا ۳ سال عمر دارد که زمانی کافی است برای این که مرد در کنار زن بماند

یافته‌های علمی مشخص کرده‌اند که در دوران عاشقی دوپامین، از ناقل‌های عصبی، مرکز لذت مغز را فعال می‌کند. این درست شبیه به فرایندی است که مواد اعتیادآور نظیر کوکائین، هروئین، نیکوتین، آمفتامین یا دیگر داروهای اعتیادآور ایجاد می‌کنند. این پژوهشگران همچنین با شگفتی دریافتند، هنگامی که به مادران عکس کودکانشان را نشان می‌دهند، درست همان بخش‌هایی که در مغز افراد عاشق در اسکن به رنگ روشن درآمده بود، در مغز مادران نیز روشن می‌شود. البته نتیجه این “آزمایش عشق” را نمی‌توان صد در صد پذیرفت، زیرا اگر فرد داوطلب عاشق کس دیگری باشد و به هنگام دیدن عکس معشوق به آن فرد دیگر فکر کند، درست همان بخش‌های مغزی به رنگ روشن درمی‌آید. به این ترتیب نمی‌توان نتیجه قطعی گرفت که با ام آر ای مغز می‌توان عشق دیوانه‌وار فرد به معشوق را تخمین زد. به گفته دکتر بارتلز هر چند احساس در پی فرایندهای فیزیولوژیکی به وجود می‌آید، اما این فرایندها نمی‌توانند به طور کامل عشق را تعیین کنند.هورمون‌ها، موتور عشق قوه محرک عشق را شاید به درستی بتوان هورمون‌ها دانست، هرچند که با این حال نمی‌توان به تنهایی از یک یا دو هورمون معین و تغییرات آنها سخن گفت. در ارگانیسم بدن انسان سیستم کنترل هورمونی به هم پیوسته است به طوری که هر تغییر بر روی کل سیستم تأثیر می‌گذارد. کریستوف کک، پژوهشگر آلمانی، عاشقی را یک “احساس استرس مثبت” توصیف می‌کند که در آن بیش از همه غده تیروئید و هورمون‌های جنسی و استرس دخیل هستند.

دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که احساس “عشق دیوانه‌وار” به طور میانگین تنها ۷ ماه طول می‌کشد

در موقعیت‌های اروتیک غده هیپوفیز که در زیر مغز قرار دارد، هورمونی به نام اکسی‌توسین را ترشح می‌کند که از جمله در ایجاد انقباضات رحمی، تسهیل ورود اسپرم به رحم و نیز تحریک اندام جنسی نقشی مهم ایفا می‌کند. اکسی‌توسین به هنگام ارگاسم و نیز وضع حمل باعث انقباض عضلانی می‌شود. تا کنون تحقیقات متعددی در مورد ویژگی‌های این هورمون که آن را “هورمون عشق”، “هورمون ارگاسم” یا “هورمون وفاداری” نیز می‌نامند، انجام شده است. این تحقیقات نشان داده‌اند که اکسی‌توسین موجب وابسته شدن و ایجاد احساس عشق و اعتماد میان دو نفر می‌شود و آنها را به داشتن یک رابطه مشترک با دوام و داشتن فرزند ترغیب می‌کند. یکی دیگر از هورمون‌های مطرح در زمان عاشقی، وازوپرسین است. این هورمون گردش شدیدتر خون در اندا‌م‌های جنسی را سبب می‌شود و نیز کمک می‌کند تا پس از ارگاسم فرد به خوابی عمیق فرو رود.رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر درون رنگ رخسار عاشق به خوبی از بی‌تابی درونی او خبر می‌دهد. هنگام مشاهده معشوق یا چیزی مرتبط با وی، تصویر به مغز عاشق مخابره و در آنجا آنالیز می‌شود. پس از آن مغز پیام‌هایی را به رگ‌های خونی در صورت می‌فرستد که موجب شل شدن عضلات آنها می‌شود.

به این ترتیب مویرگ‌ها منبسط شده، خون بیشتری در آنها به جریان می‌افتد و در نتیجه صورت قرمز می‌شود. عرق کردن کف دست‌ها نیز یکی دیگر از نکات جلب توجه‌کننده است. مغز پیام‌هایی را به غدد عرق به ویژه در ناحیه زیربغل و کف دست‌ها می‌فرستد تا عرق بیشتری تولید کنند. این واکنش‌ها به گفته دکتر کریستان زاندر، متخصص پوست، به هنگام تحریکات ذهنی در زمان دلباختگی متداول هستند.وقتی عشق چشم آدم را کور می‌کند این‌که قدیمی‌ها معتقد بودند، عشق انسان را کور می‌کند، ظاهرا بدون حکمت نبوده است. پژوهش‌های علمی نشان داده‌اند که عاشق شدن واقعا چشم انسان را بر کم و کاستی‌های معشوق می‌بندد. تیم پژوهشی دکتر آندریاس بارتلز دریافتند، زمانی که انسان‌ها به کسانی که عاشقشان هستند، می‌نگرند مدارهای عصبی که در حالت معمول با ارزیابی‌های انتقادی از دیگران مرتبط هستند، غیرفعال هستند.”عشق تنها سه سال طول می‌کشد” آنهایی که طعم عاشق شدن را چشیده‌اند، می‌دانند که این مرحله پر تب و تاب، مدت زمان محدودی دارد. دکتر هلن فیشر، انسان‌شناس و نژادشناس آمریکایی، که از وی به عنوان یکی از مشهورترین محققان پدیده عشق در جهان نام می‌برند، به همراه همکارانش آرتور آرون و لوسی براون، سال‌ها پیش به این نتیجه رسیدند که احساس “عشق دیوانه‌وار” به طور میانگین تنها ۷ ماه طول می‌کشد. پس از گذشت این زمان بالا و پایین رفتن‌های هورمونی آهسته کاهش می‌یابد. نتیجه آن‌که دورانی آغاز می‌شود که پیوند میان زن و مرد قوی شده و آنها وارد رابطه با یکدیگر می‌شوند. هورمون‌ها در این زمان به حد نرمال خود نرسیده‌اند اما مثل قبل نیز فعال نیستند. با توجه به تئوری‌های تکامل، اعتقاد بر این است که احساس جذابیت بین ۶ ماه تا ۳ سال عمر دارد که زمانی کافی است برای این که مرد در کنار زن بماند. این زمان لازم است تا زن بتواند باردار شده، وضع حمل کرده و نیازهای اولیه نوزاد را برآورده کند. عشق آمیزه‌ای از عملکرد ناقلان عصبی، هورمون‌ها، رفتار و تجربه است. دکتر بارتلز تأکید می‌کند که تنها اقلیت کوچکی از انسان‌ها برای تمام عمر در کنار شریک زندگی‌شان باقی می‌مانند. این عصب‌شناس کالج دانشگاهی لندن هیچ دستور‌العمل خاص علمی را برای طولانی‌تر کردن تاریخ مصرف عشق نمی‌شناسد.

در تازه‌های پزشکی هفته مرروی داریم بر این عنوان‌ها: روز جهانی شستشوی دست. چه کسانی نباید واکسن آنفلوآنزا دریافت کنند، حقایقی در باره پنومونی ریه و این پرسش که آیا «هورمون عشق» کلید درمان کووید ۱۹ است؟

© 2021 Deutsche Welle |
حریم خصوصی کاربران |
شناسنامه |
تماس
| نسخه موبایل

 !(function (w, d) { ‘use strict’; var ad = {zone: “brtrha1”, user: “1565432215”, width: 728, height: 90, id: ‘adro-246454’}, h = d.head || d.getElementsByTagName(‘head’)[0]; if (typeof w.adroParams != ‘object’) w.adroParams = {}; w.adroParams[ad.id] = ad; var script = document.createElement(“script”); script.type = “text/javascript”; script.async = 1; script.src = “//static-cdn.adro.ir/dlvr/rsdnt.js”; h.appendChild(script); })(this, document); var h = document.getElementsByTagName(“head”)[0], s = document.createElement(“script”); s.async = !0, s.defer = !0, s.type = “text/javascript”, d = new Date, s.src = “https://cdn.sanjagh.com/assets/sdk/www.bartarinha.ir/client.js?t=” + d.getFullYear().toString() + d.getMonth() + d.getDate() + d.getHours(), h.appendChild(s); var sabaVisionWebsiteID = “1c27cb39-612a-452a-954c-b3e3dd1f3d36”; var sabaVisionWebsitePage = “ALL” _atrk_opts = {atrk_acct: “i2i8r1SZw320l9”, domain: “bartarinha.ir”, dynamic: true}; (function () { var as = document.createElement(‘script’); as.type = ‘text/javascript’; as.async = true; as.src = “https://certify-js.alexametrics.com/atrk.js”; var s = document.getElementsByTagName(‘script’)[0]; s.parentNode.insertBefore(as, s); })();

چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم
چگونه ذهن پسران را سرویس کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *