وابستگی عاطفی و عشق غالباً شبیه هم به نظر میرسند. طبیعی است که بر روی افرادی که برایمان مهم هستند و دوستشان داریم، سرمایهگذاری عاطفی کنیم، اما اگر احساس کنید که نمیتوانید بدون عشقتان، یکی از اعضاء خانواده یا دوستانتان خوشبخت و خوشحال باشید، از مرز عشق عبور کردهاید و وارد قلمرو وابستگی عاطفی شدهاید. وابستگی عاطفی برای خودتان و رابطهتان دردسرساز میشود، خوشبختانه روشهای پرشماری برای بازیابی استقلال عاطفی یا پیشگیری از دلبستگی شدید به رابطه وجود دارد.
فهرست مطالب
اعتیاد یا وابستگی عاطفی غالباً در روابط، به ویژه در روابط زناشویی و عاشقانه به وجود میآید و در نتیجه رابطه حالت حمایتکنندگی خود را از دست میدهد و به مانعی برای رشد و حتی تهدیدی برای سلامت ذهنی همسران تبدیل میشود.اگر از رابطهتان راضی نیستید و در رابطه احساس خوشبختی نمیکنید، این احساس نارضایتی احتمالاً پیآمد قرار گرفتن در موقعیتی است که ایجاد وابستگی و اعتیاد کرده است. بنابراین برای این که با آگاهی بیشتری عمل کنید، در این بخش با نشانههایی آشنا میشوید که بیانگر سطوح مختلف وابستگی عاطفی به طرف مقابل است:
• در وهله نخست اگر در رابطه زجر میکشید و دچار احساسات آزاردهندهای مانند ناراحتی یا اضطراب هستید، اما در عین حال نمیتوانید مسیر زندگیتان را تغییر بدهید یا او را ترک کنید، به احتمال زیاد دچار حدی از وابستگی عاطفی شدهاید. درست است که روابط عاشقانه پیچیده هستند و برای حفظ و بهبود آنها باید تلاش کنید، اما لازم نیست که زجر بکشید.
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
• یکی از بارزترین نشانههای وابستگی عاطفی این است که هیچ فعالیتی را خارج از محدوده رابطه انجام نمیدهید. اگر تمام فعالیتها و روابط اجتماعیتان، از سرگرمی و مطالعه گرفته تا شغل و دوستان محدود به رابطه است و اگر تمام کارها را با عشقتان انجام میدهید، احتمالاً دچار وابستگی عاطفی شدهاید.
• ناتوانی در تنها ماندن یکی دیگر از ویژگیهای وابستگی عاطفی است. احتمالاً آنقدر به شریک شدن با همسرتان در همه چیز عادت کردهاید که راه دیگری را برای به تنهایی انجام دادن کارها بلد نیستید، شاید هم نگرانی کلافهتان میکند، نگرانی از این که مبادا اتفاقی برای عشقتان بیفتد یا این که شک مانند خوره وجودتان را میخورد که او الان مشغول انجام چه کاری است.
• فکر میکنید یا باور دارید که بدون عشقتان نمیتوانید زندگی کنید یا این که زندگیتان بدون او بیمعنا است و تمام جهان برایتان در او خلاصه میشود. این تصورات از علائم بارز وابستگی عاطفی به شمار میآید.
• حسادت غالباً یکی دیگر از علائم شاخص وابستگی عاطفی به شمار میآید، چرا که حسادت از فقدان ارتباط و احساس شک و ناامنی در رابطه نشأت میگیرد.
دلایل متعددی برای ایجاد وابستگی عاطفی وجود دارد. وابستگی عاطفی گاهی اوقات نتیجه این واقعیت است که ما یاد نگرفتهایم تا سختیهای زندگی را تحمل کنیم و بنابراین نمیتوانیم شریک عاطفیای را که آزارمان میدهد، ترک کنیم، چرا که از تغییر یا تنها ماندن میترسیم. در موارد حاد حتی اگر مورد سوءاستفاده قرار بگیریم یا با ما بدرفتاری شود، باز هم نمیتوانیم یار بیرحممان را ترک کنیم.در بعضی موارد به دلیل مشکلات مربوط به اعتماد به نفس و عزت نفس به شریک زندگیمان وابسته میشویم، به این امید که به این ترتیب احساس خوبی درباره خودمان پیدا کنیم، او تحسینمان کند یا به آن احساس امنیت و ثباتی برسیم که خودمان نتوانستهایم در خودمان ایجاد کنیم.افتادن در دام وابستگی عاطفی هر دلیلی که داشته باشد، در نهایت مشکل فردی است که به شریک عاطفیاش وابسته شده است و او است که باید شخصیت خودش را بهبود بدهد تا رابطه سالمی را پایهریزی کند. از سوی دیگر توقعات بیش از حد، انتظار همراهی دائمی، حسادت و هزار و یک مشکل دیگر که برخاسته از وابستگی عاطفی است، رابطه را به سراشیبی سقوط میکشاند.
برای این که متوجه شوید آیا دچار وابستگی عاطفی شدهاید یا خیر، سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
• آیا برای خودتان شخصیتی را خلق میکنید که فکر میکنید عاشقش هستید؟
• آیا متوجه شدهاید که در روابط گذشتهتان عادت داشتهاید تا از معشوقتان یک بت و یک مرد ایدهآل بسازید؟
• آیا خصوصیاتی را که دوست دارید، به محبوبتان نسبت میدهید و خصوصیات واقعی او را نادیده میگیرید؟
• آیا به جای آن که به شخصیت واقعی عشقتان توجه کنید، عمدتاً بر روی رفتار او با خودتان متمرکز میشوید؟
• آیا عمیقاً تحت تاثیر رفتارش با خودتان قرار دارید که باعث میشود خودتان را خاص و منحصر به فرد حس کنید؟
• آیا همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود میدانید؟
• آیا وقتی در کنار عشقتان نیستید، یا وقتی او برخلاف انتظارتان با شما تماس نمیگیرد، مضطرب و وحشتزده میشوید؟
• آیا فهرست بلندبالایی از انتظارات و خواستهها دارید که متوقعید همسرتان آنها را برآورده کند تا امنیت و عشق را حس کنید؟
• آیا احساس میکنید که بدون او نمیتوانید زندگی کنید؟
• آیا از فکر از دست دادنش ترس بر وجودتان مستولی میشود؟
• اگر عشقتان به شما توجه نکند و شما را تایید نکند، از درون احساس پوچی و تنهایی میکنید؟
• نسبت به همسرتان حسادت میکنید و خودتان را مالک او میدانید؟
• آیا رفتار همسرتان را تحت کنترل میگیرید تا او کارها را به همان شیوهای که شما دوست دارید، انجام بدهد؟
• عشقی که برخاسته از ترس باشد، عشق نیست احتیاج است.
وابستگی عاطفی از احساس پوچی درونی نشأت میگیرد. این احساس پوچی زمانی ایجاد میشود که خودتان را ترک کنید و از همسرتان انتظار داشته باشید که خلأ وجودیتان را پر کند و عشق و امنیت را در وجودتان تزریق کند.وقتی همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود بدانید، احساس میکنید که باید بر رفتارش نظارت داشته باشید تا شما را به روشی که میخواهید و میپسندید، دوست داشته باشد.
عشق و کنترلگری فرسنگها با هم فاصله دارند. هر دو طرف یک رابطه در بستر عشق واقعی فرصت رشد و بالندگی دارند و عشق از مصالح و منافع آنها حمایت میکند، به عبارت دیگر عاشق هرگز سعی نمیکند معشوقش را تحت کنترل بگیرد یا او را به انحصار خود دربیاورد. بنیان عشق بر بخشندگی و شراکت استوار است، عاشق گیرنده نیست، دهنده است. عشق با احتیاج تفاوت دارد. وقتی عاشق کسی باشید، از صمیم قلب برای خصوصیات ذاتی او، یعنی خصوصیاتی که به مرور زمان از بین نمیرود، ارزش قائل میشوید. عاشق بیشتر از آن که به خصوصیات سطحیتری مانند قیافه، ثروت و قدرت توجه کند، به ویژگیهای ریشهدارتر و بادوامتر قلب و روح اهمیت میدهد.چالش عشق واقعی اینجا است که شاید همیشه نتوانید در ازاء عشقی که به محبوبتان میدهید، عشقش را دریافت کنید. متمرکز شدن بر روی دریافت عشق باعث میشود که قلبتان را ببندید و رفتاری کنترل کننده در پیش بگیرید و به این ترتیب عشق را در وجود خودتان و در نفس رابطهتان بکشید. حال آن که اگر روی عاشق بودن و دوست داشتن تمرکز کنید و در لحظه لحظه زندگی سعی کنید آنچه را که برای خودتان و محبوبتان دوستداشتنی است، کشف کنید، قلبتان به روی عشق و زندگی باز میماند. چنانچه همواره عشق و مهربانی را برای خودتان و دیگران بخواهید، میتوانید عشق واقعی را تجربه کنید.اگر خودتان، ذات زیبا و شگفتانگیز خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید ذات دیگری را ببینید و دوست داشته باشید. وقتی خودتان را نشناسید و برای خودتان ارزش قائل نباشید، به نیازتان برای دریافت عشق وابسته میشوید.وقتی عاشق خودتان باشید، به فرد آسیبپذیری تبدیل نخواهید شد که همواره نیازمندانه در جستجوی تایید و توجه دیگری است. وقتی تایید و توجهی را که نیازمند آن هستید، به خودتان بدهید، به راحتی میتوانید متوجه شوید که چه زمانی یک نفر از شما سوءاستفاده میکند و چه زمانی از صمیم قلب به خود واقعیتان اهمیت میدهد.رمز عاشق شدن و عاشق ماندن این است که ابتدا عاشق خود بودن را یاد بگیرید.
1- با خودتان صادق باشید و سعی کنید ریشههای وابستگی را پیدا کنید. شاید چون هرگز مجبور نشدهاید که تنها بمانید، از تنها ماندن میترسید، شاید هم عزت نفستان وابسته به تعریفها و تحسینهای او است. راجع به این موضوع فکر کنید، چون ریشهیابی کردن این وابستگی، شرط اصلی غلبه به آن است.
2- با تنهایی خودتان کنار بیایید. فضاهایی را پیدا کنید که در ظرف آنها بتوانید بدون در کنار داشتن عشقتان، خود واقعیتان باشید و از همه مهمتر از آن فعالیت لذت ببرید: این کار را میتوانید با یوگا، پیوستن به یک گروه کوهنوردی، ثبتنام در کلاس عکاسی و .. شروع کنید، نکته مهم این است که فعالیتی را انتخاب کنید که همیشه دوست داشتهاید آن را انجام دهید و به آن علاقهمندید. نتیجه مهمی که از این کار میگیرید، این است که اطمینان خاطر پیدا میکنید، جنبهای از شخصیتتان هست که وجود آن وابسته به طرف مقابلتان نیست.
3- به افکار منفی خود، به ویژه حسادت، ترس و … توجه کنید و سعی کنید خودتان را از این احساسات منفی قویتر کنید. وقتی متوجه میشوید که در حال سقوط در گردابی از افکار منفی هستید، از خانه بیرون بروید، کمی پیادهروی کنید یا با یکی از نزدیکان مطمئن خود تماس بگیرید و درباره این احساسات با او صحبت کنید.
4- با عشقتان حرف بزنید. ارتباط رکن اصلی هر رابطهای است. وقتی با عشقتان حرف میزنید و ارتباط برقرار میکنید، تجاربتان را با او در میان میگذارید، به این ترتیب او میفهمد که درگیر چه احساسات و افکاری هستید و امیدوارید که چه تغییراتی در زندگیتان ایجاد شود. در نتیجه میتوانید از خودتان حمایت کنید و خودتان را بهتر بفهمید.
5- به مشاور مراجعه کنید. البته مراجعه به مشاور زمانی توصیه میشود که خودتان به تنهایی نتوانید راهی را برای تغییر دادن خودتان پیدا کنید.
سفر زندگی سرشار از وقایع جدید و شگفتانگیزی است که فرصتهای فراوانی را برای یادگیری در اختیارمان قرار میدهد، اگر خود را از زیر بار ترس و اضطراب رها کنیم، میتوانیم از همه چیز، به ویژه رابطهمان به رضایتبخشترین شکل ممکن لذت ببریم.
وابستگی در رابطه تعاریف، نشانهها و دلایل مختلفی دارد. گاهی اوقات ممکن است فرد درگیر رابطهای شود که مدتها زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. برای رهایی از این وابستگی بهتر است ابتدا با خود صادق باشید و ریشه وابستگی را پیدا کنید، با معاشرت بیشتر و حضور در اجتماع تنهایی خود را برطرف کنید، از تفکرات منفی دوری کنید. با فرد مقابلتان صحبت کنید و از همه مهمتر به مشاور مراجعه نمایید. گاها ادامه رابطه نه به خاطر عشق بلکه به خاطر وابستگی عاطفی و روحی و روانی به فرد مقابل است. چنین رابطهای در اکثر موارد دوام نخواهد آورد و هر چه بیشتر ادامه یابد، اتمام آن عواقب جدی تری به دنبال خواهد داشت و میتواند به شدت آسیب زننده باشد. از این رو به شما توصیه میشود موارد فوق را در نظر گرفته و همچنین هر چه سریعتر با یک مشاور مجرب مشورت نمایید تا ابعاد و جوانب رابطهتان به صورت جامع بررسی گردد و راهکارهای مناسب پیش روی شما قرار گیرد.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
22 بازدید
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
22 بازدید
102 بازدید
95 بازدید
169 بازدید
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
وابستگی عاطفی و عشق غالباً شبیه هم به نظر میرسند. طبیعی است که بر روی افرادی که برایمان مهم هستند و دوستشان داریم، سرمایهگذاری عاطفی کنیم، اما اگر احساس کنید که نمیتوانید بدون عشقتان، یکی از اعضاء خانواده یا دوستانتان خوشبخت و خوشحال باشید، از مرز عشق عبور کردهاید و وارد قلمرو وابستگی عاطفی شدهاید. وابستگی عاطفی برای خودتان و رابطهتان دردسرساز میشود، خوشبختانه روشهای پرشماری برای بازیابی استقلال عاطفی یا پیشگیری از دلبستگی شدید به رابطه وجود دارد.
فهرست مطالب
اعتیاد یا وابستگی عاطفی غالباً در روابط، به ویژه در روابط زناشویی و عاشقانه به وجود میآید و در نتیجه رابطه حالت حمایتکنندگی خود را از دست میدهد و به مانعی برای رشد و حتی تهدیدی برای سلامت ذهنی همسران تبدیل میشود.اگر از رابطهتان راضی نیستید و در رابطه احساس خوشبختی نمیکنید، این احساس نارضایتی احتمالاً پیآمد قرار گرفتن در موقعیتی است که ایجاد وابستگی و اعتیاد کرده است. بنابراین برای این که با آگاهی بیشتری عمل کنید، در این بخش با نشانههایی آشنا میشوید که بیانگر سطوح مختلف وابستگی عاطفی به طرف مقابل است:
• در وهله نخست اگر در رابطه زجر میکشید و دچار احساسات آزاردهندهای مانند ناراحتی یا اضطراب هستید، اما در عین حال نمیتوانید مسیر زندگیتان را تغییر بدهید یا او را ترک کنید، به احتمال زیاد دچار حدی از وابستگی عاطفی شدهاید. درست است که روابط عاشقانه پیچیده هستند و برای حفظ و بهبود آنها باید تلاش کنید، اما لازم نیست که زجر بکشید.
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
• یکی از بارزترین نشانههای وابستگی عاطفی این است که هیچ فعالیتی را خارج از محدوده رابطه انجام نمیدهید. اگر تمام فعالیتها و روابط اجتماعیتان، از سرگرمی و مطالعه گرفته تا شغل و دوستان محدود به رابطه است و اگر تمام کارها را با عشقتان انجام میدهید، احتمالاً دچار وابستگی عاطفی شدهاید.
• ناتوانی در تنها ماندن یکی دیگر از ویژگیهای وابستگی عاطفی است. احتمالاً آنقدر به شریک شدن با همسرتان در همه چیز عادت کردهاید که راه دیگری را برای به تنهایی انجام دادن کارها بلد نیستید، شاید هم نگرانی کلافهتان میکند، نگرانی از این که مبادا اتفاقی برای عشقتان بیفتد یا این که شک مانند خوره وجودتان را میخورد که او الان مشغول انجام چه کاری است.
• فکر میکنید یا باور دارید که بدون عشقتان نمیتوانید زندگی کنید یا این که زندگیتان بدون او بیمعنا است و تمام جهان برایتان در او خلاصه میشود. این تصورات از علائم بارز وابستگی عاطفی به شمار میآید.
• حسادت غالباً یکی دیگر از علائم شاخص وابستگی عاطفی به شمار میآید، چرا که حسادت از فقدان ارتباط و احساس شک و ناامنی در رابطه نشأت میگیرد.
دلایل متعددی برای ایجاد وابستگی عاطفی وجود دارد. وابستگی عاطفی گاهی اوقات نتیجه این واقعیت است که ما یاد نگرفتهایم تا سختیهای زندگی را تحمل کنیم و بنابراین نمیتوانیم شریک عاطفیای را که آزارمان میدهد، ترک کنیم، چرا که از تغییر یا تنها ماندن میترسیم. در موارد حاد حتی اگر مورد سوءاستفاده قرار بگیریم یا با ما بدرفتاری شود، باز هم نمیتوانیم یار بیرحممان را ترک کنیم.در بعضی موارد به دلیل مشکلات مربوط به اعتماد به نفس و عزت نفس به شریک زندگیمان وابسته میشویم، به این امید که به این ترتیب احساس خوبی درباره خودمان پیدا کنیم، او تحسینمان کند یا به آن احساس امنیت و ثباتی برسیم که خودمان نتوانستهایم در خودمان ایجاد کنیم.افتادن در دام وابستگی عاطفی هر دلیلی که داشته باشد، در نهایت مشکل فردی است که به شریک عاطفیاش وابسته شده است و او است که باید شخصیت خودش را بهبود بدهد تا رابطه سالمی را پایهریزی کند. از سوی دیگر توقعات بیش از حد، انتظار همراهی دائمی، حسادت و هزار و یک مشکل دیگر که برخاسته از وابستگی عاطفی است، رابطه را به سراشیبی سقوط میکشاند.
برای این که متوجه شوید آیا دچار وابستگی عاطفی شدهاید یا خیر، سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
• آیا برای خودتان شخصیتی را خلق میکنید که فکر میکنید عاشقش هستید؟
• آیا متوجه شدهاید که در روابط گذشتهتان عادت داشتهاید تا از معشوقتان یک بت و یک مرد ایدهآل بسازید؟
• آیا خصوصیاتی را که دوست دارید، به محبوبتان نسبت میدهید و خصوصیات واقعی او را نادیده میگیرید؟
• آیا به جای آن که به شخصیت واقعی عشقتان توجه کنید، عمدتاً بر روی رفتار او با خودتان متمرکز میشوید؟
• آیا عمیقاً تحت تاثیر رفتارش با خودتان قرار دارید که باعث میشود خودتان را خاص و منحصر به فرد حس کنید؟
• آیا همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود میدانید؟
• آیا وقتی در کنار عشقتان نیستید، یا وقتی او برخلاف انتظارتان با شما تماس نمیگیرد، مضطرب و وحشتزده میشوید؟
• آیا فهرست بلندبالایی از انتظارات و خواستهها دارید که متوقعید همسرتان آنها را برآورده کند تا امنیت و عشق را حس کنید؟
• آیا احساس میکنید که بدون او نمیتوانید زندگی کنید؟
• آیا از فکر از دست دادنش ترس بر وجودتان مستولی میشود؟
• اگر عشقتان به شما توجه نکند و شما را تایید نکند، از درون احساس پوچی و تنهایی میکنید؟
• نسبت به همسرتان حسادت میکنید و خودتان را مالک او میدانید؟
• آیا رفتار همسرتان را تحت کنترل میگیرید تا او کارها را به همان شیوهای که شما دوست دارید، انجام بدهد؟
• عشقی که برخاسته از ترس باشد، عشق نیست احتیاج است.
وابستگی عاطفی از احساس پوچی درونی نشأت میگیرد. این احساس پوچی زمانی ایجاد میشود که خودتان را ترک کنید و از همسرتان انتظار داشته باشید که خلأ وجودیتان را پر کند و عشق و امنیت را در وجودتان تزریق کند.وقتی همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود بدانید، احساس میکنید که باید بر رفتارش نظارت داشته باشید تا شما را به روشی که میخواهید و میپسندید، دوست داشته باشد.
عشق و کنترلگری فرسنگها با هم فاصله دارند. هر دو طرف یک رابطه در بستر عشق واقعی فرصت رشد و بالندگی دارند و عشق از مصالح و منافع آنها حمایت میکند، به عبارت دیگر عاشق هرگز سعی نمیکند معشوقش را تحت کنترل بگیرد یا او را به انحصار خود دربیاورد. بنیان عشق بر بخشندگی و شراکت استوار است، عاشق گیرنده نیست، دهنده است. عشق با احتیاج تفاوت دارد. وقتی عاشق کسی باشید، از صمیم قلب برای خصوصیات ذاتی او، یعنی خصوصیاتی که به مرور زمان از بین نمیرود، ارزش قائل میشوید. عاشق بیشتر از آن که به خصوصیات سطحیتری مانند قیافه، ثروت و قدرت توجه کند، به ویژگیهای ریشهدارتر و بادوامتر قلب و روح اهمیت میدهد.چالش عشق واقعی اینجا است که شاید همیشه نتوانید در ازاء عشقی که به محبوبتان میدهید، عشقش را دریافت کنید. متمرکز شدن بر روی دریافت عشق باعث میشود که قلبتان را ببندید و رفتاری کنترل کننده در پیش بگیرید و به این ترتیب عشق را در وجود خودتان و در نفس رابطهتان بکشید. حال آن که اگر روی عاشق بودن و دوست داشتن تمرکز کنید و در لحظه لحظه زندگی سعی کنید آنچه را که برای خودتان و محبوبتان دوستداشتنی است، کشف کنید، قلبتان به روی عشق و زندگی باز میماند. چنانچه همواره عشق و مهربانی را برای خودتان و دیگران بخواهید، میتوانید عشق واقعی را تجربه کنید.اگر خودتان، ذات زیبا و شگفتانگیز خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید ذات دیگری را ببینید و دوست داشته باشید. وقتی خودتان را نشناسید و برای خودتان ارزش قائل نباشید، به نیازتان برای دریافت عشق وابسته میشوید.وقتی عاشق خودتان باشید، به فرد آسیبپذیری تبدیل نخواهید شد که همواره نیازمندانه در جستجوی تایید و توجه دیگری است. وقتی تایید و توجهی را که نیازمند آن هستید، به خودتان بدهید، به راحتی میتوانید متوجه شوید که چه زمانی یک نفر از شما سوءاستفاده میکند و چه زمانی از صمیم قلب به خود واقعیتان اهمیت میدهد.رمز عاشق شدن و عاشق ماندن این است که ابتدا عاشق خود بودن را یاد بگیرید.
1- با خودتان صادق باشید و سعی کنید ریشههای وابستگی را پیدا کنید. شاید چون هرگز مجبور نشدهاید که تنها بمانید، از تنها ماندن میترسید، شاید هم عزت نفستان وابسته به تعریفها و تحسینهای او است. راجع به این موضوع فکر کنید، چون ریشهیابی کردن این وابستگی، شرط اصلی غلبه به آن است.
2- با تنهایی خودتان کنار بیایید. فضاهایی را پیدا کنید که در ظرف آنها بتوانید بدون در کنار داشتن عشقتان، خود واقعیتان باشید و از همه مهمتر از آن فعالیت لذت ببرید: این کار را میتوانید با یوگا، پیوستن به یک گروه کوهنوردی، ثبتنام در کلاس عکاسی و .. شروع کنید، نکته مهم این است که فعالیتی را انتخاب کنید که همیشه دوست داشتهاید آن را انجام دهید و به آن علاقهمندید. نتیجه مهمی که از این کار میگیرید، این است که اطمینان خاطر پیدا میکنید، جنبهای از شخصیتتان هست که وجود آن وابسته به طرف مقابلتان نیست.
3- به افکار منفی خود، به ویژه حسادت، ترس و … توجه کنید و سعی کنید خودتان را از این احساسات منفی قویتر کنید. وقتی متوجه میشوید که در حال سقوط در گردابی از افکار منفی هستید، از خانه بیرون بروید، کمی پیادهروی کنید یا با یکی از نزدیکان مطمئن خود تماس بگیرید و درباره این احساسات با او صحبت کنید.
4- با عشقتان حرف بزنید. ارتباط رکن اصلی هر رابطهای است. وقتی با عشقتان حرف میزنید و ارتباط برقرار میکنید، تجاربتان را با او در میان میگذارید، به این ترتیب او میفهمد که درگیر چه احساسات و افکاری هستید و امیدوارید که چه تغییراتی در زندگیتان ایجاد شود. در نتیجه میتوانید از خودتان حمایت کنید و خودتان را بهتر بفهمید.
5- به مشاور مراجعه کنید. البته مراجعه به مشاور زمانی توصیه میشود که خودتان به تنهایی نتوانید راهی را برای تغییر دادن خودتان پیدا کنید.
سفر زندگی سرشار از وقایع جدید و شگفتانگیزی است که فرصتهای فراوانی را برای یادگیری در اختیارمان قرار میدهد، اگر خود را از زیر بار ترس و اضطراب رها کنیم، میتوانیم از همه چیز، به ویژه رابطهمان به رضایتبخشترین شکل ممکن لذت ببریم.
وابستگی در رابطه تعاریف، نشانهها و دلایل مختلفی دارد. گاهی اوقات ممکن است فرد درگیر رابطهای شود که مدتها زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. برای رهایی از این وابستگی بهتر است ابتدا با خود صادق باشید و ریشه وابستگی را پیدا کنید، با معاشرت بیشتر و حضور در اجتماع تنهایی خود را برطرف کنید، از تفکرات منفی دوری کنید. با فرد مقابلتان صحبت کنید و از همه مهمتر به مشاور مراجعه نمایید. گاها ادامه رابطه نه به خاطر عشق بلکه به خاطر وابستگی عاطفی و روحی و روانی به فرد مقابل است. چنین رابطهای در اکثر موارد دوام نخواهد آورد و هر چه بیشتر ادامه یابد، اتمام آن عواقب جدی تری به دنبال خواهد داشت و میتواند به شدت آسیب زننده باشد. از این رو به شما توصیه میشود موارد فوق را در نظر گرفته و همچنین هر چه سریعتر با یک مشاور مجرب مشورت نمایید تا ابعاد و جوانب رابطهتان به صورت جامع بررسی گردد و راهکارهای مناسب پیش روی شما قرار گیرد.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
22 بازدید
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
22 بازدید
102 بازدید
95 بازدید
169 بازدید
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
وابستگی عاطفی و عشق غالباً شبیه هم به نظر میرسند. طبیعی است که بر روی افرادی که برایمان مهم هستند و دوستشان داریم، سرمایهگذاری عاطفی کنیم، اما اگر احساس کنید که نمیتوانید بدون عشقتان، یکی از اعضاء خانواده یا دوستانتان خوشبخت و خوشحال باشید، از مرز عشق عبور کردهاید و وارد قلمرو وابستگی عاطفی شدهاید. وابستگی عاطفی برای خودتان و رابطهتان دردسرساز میشود، خوشبختانه روشهای پرشماری برای بازیابی استقلال عاطفی یا پیشگیری از دلبستگی شدید به رابطه وجود دارد.
فهرست مطالب
اعتیاد یا وابستگی عاطفی غالباً در روابط، به ویژه در روابط زناشویی و عاشقانه به وجود میآید و در نتیجه رابطه حالت حمایتکنندگی خود را از دست میدهد و به مانعی برای رشد و حتی تهدیدی برای سلامت ذهنی همسران تبدیل میشود.اگر از رابطهتان راضی نیستید و در رابطه احساس خوشبختی نمیکنید، این احساس نارضایتی احتمالاً پیآمد قرار گرفتن در موقعیتی است که ایجاد وابستگی و اعتیاد کرده است. بنابراین برای این که با آگاهی بیشتری عمل کنید، در این بخش با نشانههایی آشنا میشوید که بیانگر سطوح مختلف وابستگی عاطفی به طرف مقابل است:
• در وهله نخست اگر در رابطه زجر میکشید و دچار احساسات آزاردهندهای مانند ناراحتی یا اضطراب هستید، اما در عین حال نمیتوانید مسیر زندگیتان را تغییر بدهید یا او را ترک کنید، به احتمال زیاد دچار حدی از وابستگی عاطفی شدهاید. درست است که روابط عاشقانه پیچیده هستند و برای حفظ و بهبود آنها باید تلاش کنید، اما لازم نیست که زجر بکشید.
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
• یکی از بارزترین نشانههای وابستگی عاطفی این است که هیچ فعالیتی را خارج از محدوده رابطه انجام نمیدهید. اگر تمام فعالیتها و روابط اجتماعیتان، از سرگرمی و مطالعه گرفته تا شغل و دوستان محدود به رابطه است و اگر تمام کارها را با عشقتان انجام میدهید، احتمالاً دچار وابستگی عاطفی شدهاید.
• ناتوانی در تنها ماندن یکی دیگر از ویژگیهای وابستگی عاطفی است. احتمالاً آنقدر به شریک شدن با همسرتان در همه چیز عادت کردهاید که راه دیگری را برای به تنهایی انجام دادن کارها بلد نیستید، شاید هم نگرانی کلافهتان میکند، نگرانی از این که مبادا اتفاقی برای عشقتان بیفتد یا این که شک مانند خوره وجودتان را میخورد که او الان مشغول انجام چه کاری است.
• فکر میکنید یا باور دارید که بدون عشقتان نمیتوانید زندگی کنید یا این که زندگیتان بدون او بیمعنا است و تمام جهان برایتان در او خلاصه میشود. این تصورات از علائم بارز وابستگی عاطفی به شمار میآید.
• حسادت غالباً یکی دیگر از علائم شاخص وابستگی عاطفی به شمار میآید، چرا که حسادت از فقدان ارتباط و احساس شک و ناامنی در رابطه نشأت میگیرد.
دلایل متعددی برای ایجاد وابستگی عاطفی وجود دارد. وابستگی عاطفی گاهی اوقات نتیجه این واقعیت است که ما یاد نگرفتهایم تا سختیهای زندگی را تحمل کنیم و بنابراین نمیتوانیم شریک عاطفیای را که آزارمان میدهد، ترک کنیم، چرا که از تغییر یا تنها ماندن میترسیم. در موارد حاد حتی اگر مورد سوءاستفاده قرار بگیریم یا با ما بدرفتاری شود، باز هم نمیتوانیم یار بیرحممان را ترک کنیم.در بعضی موارد به دلیل مشکلات مربوط به اعتماد به نفس و عزت نفس به شریک زندگیمان وابسته میشویم، به این امید که به این ترتیب احساس خوبی درباره خودمان پیدا کنیم، او تحسینمان کند یا به آن احساس امنیت و ثباتی برسیم که خودمان نتوانستهایم در خودمان ایجاد کنیم.افتادن در دام وابستگی عاطفی هر دلیلی که داشته باشد، در نهایت مشکل فردی است که به شریک عاطفیاش وابسته شده است و او است که باید شخصیت خودش را بهبود بدهد تا رابطه سالمی را پایهریزی کند. از سوی دیگر توقعات بیش از حد، انتظار همراهی دائمی، حسادت و هزار و یک مشکل دیگر که برخاسته از وابستگی عاطفی است، رابطه را به سراشیبی سقوط میکشاند.
برای این که متوجه شوید آیا دچار وابستگی عاطفی شدهاید یا خیر، سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
• آیا برای خودتان شخصیتی را خلق میکنید که فکر میکنید عاشقش هستید؟
• آیا متوجه شدهاید که در روابط گذشتهتان عادت داشتهاید تا از معشوقتان یک بت و یک مرد ایدهآل بسازید؟
• آیا خصوصیاتی را که دوست دارید، به محبوبتان نسبت میدهید و خصوصیات واقعی او را نادیده میگیرید؟
• آیا به جای آن که به شخصیت واقعی عشقتان توجه کنید، عمدتاً بر روی رفتار او با خودتان متمرکز میشوید؟
• آیا عمیقاً تحت تاثیر رفتارش با خودتان قرار دارید که باعث میشود خودتان را خاص و منحصر به فرد حس کنید؟
• آیا همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود میدانید؟
• آیا وقتی در کنار عشقتان نیستید، یا وقتی او برخلاف انتظارتان با شما تماس نمیگیرد، مضطرب و وحشتزده میشوید؟
• آیا فهرست بلندبالایی از انتظارات و خواستهها دارید که متوقعید همسرتان آنها را برآورده کند تا امنیت و عشق را حس کنید؟
• آیا احساس میکنید که بدون او نمیتوانید زندگی کنید؟
• آیا از فکر از دست دادنش ترس بر وجودتان مستولی میشود؟
• اگر عشقتان به شما توجه نکند و شما را تایید نکند، از درون احساس پوچی و تنهایی میکنید؟
• نسبت به همسرتان حسادت میکنید و خودتان را مالک او میدانید؟
• آیا رفتار همسرتان را تحت کنترل میگیرید تا او کارها را به همان شیوهای که شما دوست دارید، انجام بدهد؟
• عشقی که برخاسته از ترس باشد، عشق نیست احتیاج است.
وابستگی عاطفی از احساس پوچی درونی نشأت میگیرد. این احساس پوچی زمانی ایجاد میشود که خودتان را ترک کنید و از همسرتان انتظار داشته باشید که خلأ وجودیتان را پر کند و عشق و امنیت را در وجودتان تزریق کند.وقتی همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود بدانید، احساس میکنید که باید بر رفتارش نظارت داشته باشید تا شما را به روشی که میخواهید و میپسندید، دوست داشته باشد.
عشق و کنترلگری فرسنگها با هم فاصله دارند. هر دو طرف یک رابطه در بستر عشق واقعی فرصت رشد و بالندگی دارند و عشق از مصالح و منافع آنها حمایت میکند، به عبارت دیگر عاشق هرگز سعی نمیکند معشوقش را تحت کنترل بگیرد یا او را به انحصار خود دربیاورد. بنیان عشق بر بخشندگی و شراکت استوار است، عاشق گیرنده نیست، دهنده است. عشق با احتیاج تفاوت دارد. وقتی عاشق کسی باشید، از صمیم قلب برای خصوصیات ذاتی او، یعنی خصوصیاتی که به مرور زمان از بین نمیرود، ارزش قائل میشوید. عاشق بیشتر از آن که به خصوصیات سطحیتری مانند قیافه، ثروت و قدرت توجه کند، به ویژگیهای ریشهدارتر و بادوامتر قلب و روح اهمیت میدهد.چالش عشق واقعی اینجا است که شاید همیشه نتوانید در ازاء عشقی که به محبوبتان میدهید، عشقش را دریافت کنید. متمرکز شدن بر روی دریافت عشق باعث میشود که قلبتان را ببندید و رفتاری کنترل کننده در پیش بگیرید و به این ترتیب عشق را در وجود خودتان و در نفس رابطهتان بکشید. حال آن که اگر روی عاشق بودن و دوست داشتن تمرکز کنید و در لحظه لحظه زندگی سعی کنید آنچه را که برای خودتان و محبوبتان دوستداشتنی است، کشف کنید، قلبتان به روی عشق و زندگی باز میماند. چنانچه همواره عشق و مهربانی را برای خودتان و دیگران بخواهید، میتوانید عشق واقعی را تجربه کنید.اگر خودتان، ذات زیبا و شگفتانگیز خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید ذات دیگری را ببینید و دوست داشته باشید. وقتی خودتان را نشناسید و برای خودتان ارزش قائل نباشید، به نیازتان برای دریافت عشق وابسته میشوید.وقتی عاشق خودتان باشید، به فرد آسیبپذیری تبدیل نخواهید شد که همواره نیازمندانه در جستجوی تایید و توجه دیگری است. وقتی تایید و توجهی را که نیازمند آن هستید، به خودتان بدهید، به راحتی میتوانید متوجه شوید که چه زمانی یک نفر از شما سوءاستفاده میکند و چه زمانی از صمیم قلب به خود واقعیتان اهمیت میدهد.رمز عاشق شدن و عاشق ماندن این است که ابتدا عاشق خود بودن را یاد بگیرید.
1- با خودتان صادق باشید و سعی کنید ریشههای وابستگی را پیدا کنید. شاید چون هرگز مجبور نشدهاید که تنها بمانید، از تنها ماندن میترسید، شاید هم عزت نفستان وابسته به تعریفها و تحسینهای او است. راجع به این موضوع فکر کنید، چون ریشهیابی کردن این وابستگی، شرط اصلی غلبه به آن است.
2- با تنهایی خودتان کنار بیایید. فضاهایی را پیدا کنید که در ظرف آنها بتوانید بدون در کنار داشتن عشقتان، خود واقعیتان باشید و از همه مهمتر از آن فعالیت لذت ببرید: این کار را میتوانید با یوگا، پیوستن به یک گروه کوهنوردی، ثبتنام در کلاس عکاسی و .. شروع کنید، نکته مهم این است که فعالیتی را انتخاب کنید که همیشه دوست داشتهاید آن را انجام دهید و به آن علاقهمندید. نتیجه مهمی که از این کار میگیرید، این است که اطمینان خاطر پیدا میکنید، جنبهای از شخصیتتان هست که وجود آن وابسته به طرف مقابلتان نیست.
3- به افکار منفی خود، به ویژه حسادت، ترس و … توجه کنید و سعی کنید خودتان را از این احساسات منفی قویتر کنید. وقتی متوجه میشوید که در حال سقوط در گردابی از افکار منفی هستید، از خانه بیرون بروید، کمی پیادهروی کنید یا با یکی از نزدیکان مطمئن خود تماس بگیرید و درباره این احساسات با او صحبت کنید.
4- با عشقتان حرف بزنید. ارتباط رکن اصلی هر رابطهای است. وقتی با عشقتان حرف میزنید و ارتباط برقرار میکنید، تجاربتان را با او در میان میگذارید، به این ترتیب او میفهمد که درگیر چه احساسات و افکاری هستید و امیدوارید که چه تغییراتی در زندگیتان ایجاد شود. در نتیجه میتوانید از خودتان حمایت کنید و خودتان را بهتر بفهمید.
5- به مشاور مراجعه کنید. البته مراجعه به مشاور زمانی توصیه میشود که خودتان به تنهایی نتوانید راهی را برای تغییر دادن خودتان پیدا کنید.
سفر زندگی سرشار از وقایع جدید و شگفتانگیزی است که فرصتهای فراوانی را برای یادگیری در اختیارمان قرار میدهد، اگر خود را از زیر بار ترس و اضطراب رها کنیم، میتوانیم از همه چیز، به ویژه رابطهمان به رضایتبخشترین شکل ممکن لذت ببریم.
وابستگی در رابطه تعاریف، نشانهها و دلایل مختلفی دارد. گاهی اوقات ممکن است فرد درگیر رابطهای شود که مدتها زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. برای رهایی از این وابستگی بهتر است ابتدا با خود صادق باشید و ریشه وابستگی را پیدا کنید، با معاشرت بیشتر و حضور در اجتماع تنهایی خود را برطرف کنید، از تفکرات منفی دوری کنید. با فرد مقابلتان صحبت کنید و از همه مهمتر به مشاور مراجعه نمایید. گاها ادامه رابطه نه به خاطر عشق بلکه به خاطر وابستگی عاطفی و روحی و روانی به فرد مقابل است. چنین رابطهای در اکثر موارد دوام نخواهد آورد و هر چه بیشتر ادامه یابد، اتمام آن عواقب جدی تری به دنبال خواهد داشت و میتواند به شدت آسیب زننده باشد. از این رو به شما توصیه میشود موارد فوق را در نظر گرفته و همچنین هر چه سریعتر با یک مشاور مجرب مشورت نمایید تا ابعاد و جوانب رابطهتان به صورت جامع بررسی گردد و راهکارهای مناسب پیش روی شما قرار گیرد.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
22 بازدید
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
22 بازدید
102 بازدید
95 بازدید
169 بازدید
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
وابستگی عاطفی و عشق غالباً شبیه هم به نظر میرسند. طبیعی است که بر روی افرادی که برایمان مهم هستند و دوستشان داریم، سرمایهگذاری عاطفی کنیم، اما اگر احساس کنید که نمیتوانید بدون عشقتان، یکی از اعضاء خانواده یا دوستانتان خوشبخت و خوشحال باشید، از مرز عشق عبور کردهاید و وارد قلمرو وابستگی عاطفی شدهاید. وابستگی عاطفی برای خودتان و رابطهتان دردسرساز میشود، خوشبختانه روشهای پرشماری برای بازیابی استقلال عاطفی یا پیشگیری از دلبستگی شدید به رابطه وجود دارد.
فهرست مطالب
اعتیاد یا وابستگی عاطفی غالباً در روابط، به ویژه در روابط زناشویی و عاشقانه به وجود میآید و در نتیجه رابطه حالت حمایتکنندگی خود را از دست میدهد و به مانعی برای رشد و حتی تهدیدی برای سلامت ذهنی همسران تبدیل میشود.اگر از رابطهتان راضی نیستید و در رابطه احساس خوشبختی نمیکنید، این احساس نارضایتی احتمالاً پیآمد قرار گرفتن در موقعیتی است که ایجاد وابستگی و اعتیاد کرده است. بنابراین برای این که با آگاهی بیشتری عمل کنید، در این بخش با نشانههایی آشنا میشوید که بیانگر سطوح مختلف وابستگی عاطفی به طرف مقابل است:
• در وهله نخست اگر در رابطه زجر میکشید و دچار احساسات آزاردهندهای مانند ناراحتی یا اضطراب هستید، اما در عین حال نمیتوانید مسیر زندگیتان را تغییر بدهید یا او را ترک کنید، به احتمال زیاد دچار حدی از وابستگی عاطفی شدهاید. درست است که روابط عاشقانه پیچیده هستند و برای حفظ و بهبود آنها باید تلاش کنید، اما لازم نیست که زجر بکشید.
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
• یکی از بارزترین نشانههای وابستگی عاطفی این است که هیچ فعالیتی را خارج از محدوده رابطه انجام نمیدهید. اگر تمام فعالیتها و روابط اجتماعیتان، از سرگرمی و مطالعه گرفته تا شغل و دوستان محدود به رابطه است و اگر تمام کارها را با عشقتان انجام میدهید، احتمالاً دچار وابستگی عاطفی شدهاید.
• ناتوانی در تنها ماندن یکی دیگر از ویژگیهای وابستگی عاطفی است. احتمالاً آنقدر به شریک شدن با همسرتان در همه چیز عادت کردهاید که راه دیگری را برای به تنهایی انجام دادن کارها بلد نیستید، شاید هم نگرانی کلافهتان میکند، نگرانی از این که مبادا اتفاقی برای عشقتان بیفتد یا این که شک مانند خوره وجودتان را میخورد که او الان مشغول انجام چه کاری است.
• فکر میکنید یا باور دارید که بدون عشقتان نمیتوانید زندگی کنید یا این که زندگیتان بدون او بیمعنا است و تمام جهان برایتان در او خلاصه میشود. این تصورات از علائم بارز وابستگی عاطفی به شمار میآید.
• حسادت غالباً یکی دیگر از علائم شاخص وابستگی عاطفی به شمار میآید، چرا که حسادت از فقدان ارتباط و احساس شک و ناامنی در رابطه نشأت میگیرد.
دلایل متعددی برای ایجاد وابستگی عاطفی وجود دارد. وابستگی عاطفی گاهی اوقات نتیجه این واقعیت است که ما یاد نگرفتهایم تا سختیهای زندگی را تحمل کنیم و بنابراین نمیتوانیم شریک عاطفیای را که آزارمان میدهد، ترک کنیم، چرا که از تغییر یا تنها ماندن میترسیم. در موارد حاد حتی اگر مورد سوءاستفاده قرار بگیریم یا با ما بدرفتاری شود، باز هم نمیتوانیم یار بیرحممان را ترک کنیم.در بعضی موارد به دلیل مشکلات مربوط به اعتماد به نفس و عزت نفس به شریک زندگیمان وابسته میشویم، به این امید که به این ترتیب احساس خوبی درباره خودمان پیدا کنیم، او تحسینمان کند یا به آن احساس امنیت و ثباتی برسیم که خودمان نتوانستهایم در خودمان ایجاد کنیم.افتادن در دام وابستگی عاطفی هر دلیلی که داشته باشد، در نهایت مشکل فردی است که به شریک عاطفیاش وابسته شده است و او است که باید شخصیت خودش را بهبود بدهد تا رابطه سالمی را پایهریزی کند. از سوی دیگر توقعات بیش از حد، انتظار همراهی دائمی، حسادت و هزار و یک مشکل دیگر که برخاسته از وابستگی عاطفی است، رابطه را به سراشیبی سقوط میکشاند.
برای این که متوجه شوید آیا دچار وابستگی عاطفی شدهاید یا خیر، سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
• آیا برای خودتان شخصیتی را خلق میکنید که فکر میکنید عاشقش هستید؟
• آیا متوجه شدهاید که در روابط گذشتهتان عادت داشتهاید تا از معشوقتان یک بت و یک مرد ایدهآل بسازید؟
• آیا خصوصیاتی را که دوست دارید، به محبوبتان نسبت میدهید و خصوصیات واقعی او را نادیده میگیرید؟
• آیا به جای آن که به شخصیت واقعی عشقتان توجه کنید، عمدتاً بر روی رفتار او با خودتان متمرکز میشوید؟
• آیا عمیقاً تحت تاثیر رفتارش با خودتان قرار دارید که باعث میشود خودتان را خاص و منحصر به فرد حس کنید؟
• آیا همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود میدانید؟
• آیا وقتی در کنار عشقتان نیستید، یا وقتی او برخلاف انتظارتان با شما تماس نمیگیرد، مضطرب و وحشتزده میشوید؟
• آیا فهرست بلندبالایی از انتظارات و خواستهها دارید که متوقعید همسرتان آنها را برآورده کند تا امنیت و عشق را حس کنید؟
• آیا احساس میکنید که بدون او نمیتوانید زندگی کنید؟
• آیا از فکر از دست دادنش ترس بر وجودتان مستولی میشود؟
• اگر عشقتان به شما توجه نکند و شما را تایید نکند، از درون احساس پوچی و تنهایی میکنید؟
• نسبت به همسرتان حسادت میکنید و خودتان را مالک او میدانید؟
• آیا رفتار همسرتان را تحت کنترل میگیرید تا او کارها را به همان شیوهای که شما دوست دارید، انجام بدهد؟
• عشقی که برخاسته از ترس باشد، عشق نیست احتیاج است.
وابستگی عاطفی از احساس پوچی درونی نشأت میگیرد. این احساس پوچی زمانی ایجاد میشود که خودتان را ترک کنید و از همسرتان انتظار داشته باشید که خلأ وجودیتان را پر کند و عشق و امنیت را در وجودتان تزریق کند.وقتی همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود بدانید، احساس میکنید که باید بر رفتارش نظارت داشته باشید تا شما را به روشی که میخواهید و میپسندید، دوست داشته باشد.
عشق و کنترلگری فرسنگها با هم فاصله دارند. هر دو طرف یک رابطه در بستر عشق واقعی فرصت رشد و بالندگی دارند و عشق از مصالح و منافع آنها حمایت میکند، به عبارت دیگر عاشق هرگز سعی نمیکند معشوقش را تحت کنترل بگیرد یا او را به انحصار خود دربیاورد. بنیان عشق بر بخشندگی و شراکت استوار است، عاشق گیرنده نیست، دهنده است. عشق با احتیاج تفاوت دارد. وقتی عاشق کسی باشید، از صمیم قلب برای خصوصیات ذاتی او، یعنی خصوصیاتی که به مرور زمان از بین نمیرود، ارزش قائل میشوید. عاشق بیشتر از آن که به خصوصیات سطحیتری مانند قیافه، ثروت و قدرت توجه کند، به ویژگیهای ریشهدارتر و بادوامتر قلب و روح اهمیت میدهد.چالش عشق واقعی اینجا است که شاید همیشه نتوانید در ازاء عشقی که به محبوبتان میدهید، عشقش را دریافت کنید. متمرکز شدن بر روی دریافت عشق باعث میشود که قلبتان را ببندید و رفتاری کنترل کننده در پیش بگیرید و به این ترتیب عشق را در وجود خودتان و در نفس رابطهتان بکشید. حال آن که اگر روی عاشق بودن و دوست داشتن تمرکز کنید و در لحظه لحظه زندگی سعی کنید آنچه را که برای خودتان و محبوبتان دوستداشتنی است، کشف کنید، قلبتان به روی عشق و زندگی باز میماند. چنانچه همواره عشق و مهربانی را برای خودتان و دیگران بخواهید، میتوانید عشق واقعی را تجربه کنید.اگر خودتان، ذات زیبا و شگفتانگیز خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید ذات دیگری را ببینید و دوست داشته باشید. وقتی خودتان را نشناسید و برای خودتان ارزش قائل نباشید، به نیازتان برای دریافت عشق وابسته میشوید.وقتی عاشق خودتان باشید، به فرد آسیبپذیری تبدیل نخواهید شد که همواره نیازمندانه در جستجوی تایید و توجه دیگری است. وقتی تایید و توجهی را که نیازمند آن هستید، به خودتان بدهید، به راحتی میتوانید متوجه شوید که چه زمانی یک نفر از شما سوءاستفاده میکند و چه زمانی از صمیم قلب به خود واقعیتان اهمیت میدهد.رمز عاشق شدن و عاشق ماندن این است که ابتدا عاشق خود بودن را یاد بگیرید.
1- با خودتان صادق باشید و سعی کنید ریشههای وابستگی را پیدا کنید. شاید چون هرگز مجبور نشدهاید که تنها بمانید، از تنها ماندن میترسید، شاید هم عزت نفستان وابسته به تعریفها و تحسینهای او است. راجع به این موضوع فکر کنید، چون ریشهیابی کردن این وابستگی، شرط اصلی غلبه به آن است.
2- با تنهایی خودتان کنار بیایید. فضاهایی را پیدا کنید که در ظرف آنها بتوانید بدون در کنار داشتن عشقتان، خود واقعیتان باشید و از همه مهمتر از آن فعالیت لذت ببرید: این کار را میتوانید با یوگا، پیوستن به یک گروه کوهنوردی، ثبتنام در کلاس عکاسی و .. شروع کنید، نکته مهم این است که فعالیتی را انتخاب کنید که همیشه دوست داشتهاید آن را انجام دهید و به آن علاقهمندید. نتیجه مهمی که از این کار میگیرید، این است که اطمینان خاطر پیدا میکنید، جنبهای از شخصیتتان هست که وجود آن وابسته به طرف مقابلتان نیست.
3- به افکار منفی خود، به ویژه حسادت، ترس و … توجه کنید و سعی کنید خودتان را از این احساسات منفی قویتر کنید. وقتی متوجه میشوید که در حال سقوط در گردابی از افکار منفی هستید، از خانه بیرون بروید، کمی پیادهروی کنید یا با یکی از نزدیکان مطمئن خود تماس بگیرید و درباره این احساسات با او صحبت کنید.
4- با عشقتان حرف بزنید. ارتباط رکن اصلی هر رابطهای است. وقتی با عشقتان حرف میزنید و ارتباط برقرار میکنید، تجاربتان را با او در میان میگذارید، به این ترتیب او میفهمد که درگیر چه احساسات و افکاری هستید و امیدوارید که چه تغییراتی در زندگیتان ایجاد شود. در نتیجه میتوانید از خودتان حمایت کنید و خودتان را بهتر بفهمید.
5- به مشاور مراجعه کنید. البته مراجعه به مشاور زمانی توصیه میشود که خودتان به تنهایی نتوانید راهی را برای تغییر دادن خودتان پیدا کنید.
سفر زندگی سرشار از وقایع جدید و شگفتانگیزی است که فرصتهای فراوانی را برای یادگیری در اختیارمان قرار میدهد، اگر خود را از زیر بار ترس و اضطراب رها کنیم، میتوانیم از همه چیز، به ویژه رابطهمان به رضایتبخشترین شکل ممکن لذت ببریم.
وابستگی در رابطه تعاریف، نشانهها و دلایل مختلفی دارد. گاهی اوقات ممکن است فرد درگیر رابطهای شود که مدتها زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. برای رهایی از این وابستگی بهتر است ابتدا با خود صادق باشید و ریشه وابستگی را پیدا کنید، با معاشرت بیشتر و حضور در اجتماع تنهایی خود را برطرف کنید، از تفکرات منفی دوری کنید. با فرد مقابلتان صحبت کنید و از همه مهمتر به مشاور مراجعه نمایید. گاها ادامه رابطه نه به خاطر عشق بلکه به خاطر وابستگی عاطفی و روحی و روانی به فرد مقابل است. چنین رابطهای در اکثر موارد دوام نخواهد آورد و هر چه بیشتر ادامه یابد، اتمام آن عواقب جدی تری به دنبال خواهد داشت و میتواند به شدت آسیب زننده باشد. از این رو به شما توصیه میشود موارد فوق را در نظر گرفته و همچنین هر چه سریعتر با یک مشاور مجرب مشورت نمایید تا ابعاد و جوانب رابطهتان به صورت جامع بررسی گردد و راهکارهای مناسب پیش روی شما قرار گیرد.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
22 بازدید
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
22 بازدید
102 بازدید
95 بازدید
169 بازدید
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
این مطلب را به دوست خود ارسال کنید
اطلاعات شما نزد گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده کاملا محفوظ می باشد
جذب افراد | جذب پسر و دختر با راهکارهای 100% نتیجه بخش
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
آیا تا به حال وابسته شدهایم؟ آیا تاکنون به واژههائی مانند وابستگی، دلبستگی و یا پیوستگی دقت کردهایم؟ آیا تاکنون تجربه کردهایم که در ارتباط با کسی یا چیزی در بیرون از خودمان، احساس یکی شدن داشته باشیم.به نحوی که قسمت ناتمام یا نیمهتمام ما را تکمیل کند؟ در این حالت دو وضعیت به وجود میآید: یکی وضعیت جهنمی که ما آن را با واژه ”وابستگی“ معرفی میکنیم و دیگری حالت بهشتی که ما آن را ”پیوستگی“مینامیم.
آیا تا به حال وابسته شدهایم؟ آیا تاکنون به واژههائی مانند حس وابستگی، دلبستگی و یا پیوستگی دقت کردهایم؟ آیا تاکنون تجربه کردهایم که در ارتباط با کسی یا چیزی در بیرون از خودمان، احساس یکی شدن داشته باشیم.به نحوی که قسمت ناتمام یا نیمهتمام ما را تکمیل کند؟ در این حالت دو وضعیت به وجود میآید: یکی وضعیت جهنمی که ما آن را با واژه ”حس وابستگی“ معرفی میکنیم و دیگری حالت بهشتی که ما آن را ”پیوستگی“مینامیم.
پیوستگی از نظر ما یعنی اینکه با آنچه در ارتباط قرار گرفتهایم و به آن عشق میورزیم یا دوستش داریم احساس وحدت و یگانگی کنیم با وجود لذت شادمانی، سعادت و خوشی در آن، ما نیز خشنود میشویم.
در این حالت، بودن یا نبودن او در کنار ما، احساس بسیار خوب یا بسیار بد به ما نمیدهد، بلکه وجود او باعث حس رضایت در درون ما میشود. بهعبارتی دیگر، با نبودن او باز هم احساس رضایت در ما باقی مانده و حال خوبمان را میتوانیم حفظ کنیم.
الف) شناخت موارد حس وابستگی: در خلوت خود یا با کمک گرفتن از فردی لایق، بررسی کنیم کدامیک از موارد کار، پول، پرخوری، پرحرفی و … بیشترین حس وابستگی را برای ما ایجاد کرده است. بررسی کنیم که کدامیک از نیروها مثل نیاز، هوس، ترس، شک و تردید و … در ما در این ارتباط فعالتر میباشند.
در رفتار خود بررسی کنیم به خاطر چه سوژهای از خواب و خوراک خود کم میکنیم و فکر و احساس ما در چه مواردی، ما را بهطور ناخواسته به دنبال خود میکشاند و در کنترل آن دچار مشکل میشویم.
برای چه مواردی بیشتر از حد توان خود وقت میگذاریم و به خاطر اینکه هدیهای به فردی بدهیم یا در کنارش باشیم، از سلامتی خود میکاهیم، بررسی کنیم در ارتباط با رسیدن به چه خواستههائی خود را کوچک و حقیر میسازیم و در ارتباط با چه افرادی، اتمام توان خود را بهکار میگیریم تا خواستههای خود را از آنها گدائی کنیم.
بررسی کنیم با چه کسانی ارتباطی بیمعنا و سست داریم یا ارتباط ما مرده و نامطلوب است و دراین ارتباط به دنبال چه میگردیم.
در نظر بگیریم ترس از دست دادن چه چیزهائی را داریم، تا متوجه شویم ریشههای حس وابستگی ما کدام هستند.
ب) تکنیکهای رهائی از حس وابستگی آنچه ما را سرشار از عشق، رضایت خاطر و آرامش میکند و در ارتباط سالم دوطرفهایقرار میدهد، مشخصههای دیگری دارد که بهطور ظریف و حساسی قابل تفکیک میباشند.چنانچه راههای زیر را بهکار گیریم، میتوانیم تجربه کنیم که در وضعیت وابستگی قرار گرفتهایم یا پیوستگی و در پیآن میتوانیم از فضای جهنمی حس وابستگی، رها شده و از فضای بهشتی پیوستگی لذت ببریم.
1) قطع حس وابستگی دربارهٔ افراد یا مواردی که در نزدیکی با آنها یا حتی به دور از آنها احساس میکنیم که دچار نگرانی میشویم و حتی بهصورت وسواسگونهای میخواهیم گرفتاریها و رفتارشان را کنترل کنیم و بهطور مرتب میخواهیم برایآنها نقش مددکار را بازی کنیم. از این به بعد، اینگونه بیندیشیم که هر فردی مسئول اعمال خویش است.
به جای کنترل افراطی و به اسارت کشیدن آنها، اجازه دهیم خودشان فرصت کسب تجربه را داشته باشند. ما فقط باید آنها را راهنمائی کنیم تا در حد توانائی خود بهصورت منسجم و سازمانیافته پیشرفت کنند.
2) رهائی از رفتارهای حس وابستگی بدون ترس، یک نسبت از رفتارهائی که وابستگی خود را در پشت آن پنهان کردهایم، تهیه کرده و آنها را از رفتار خود حذف کنیم.
بر روی مواردی مانند دروغ گفتن، غر زدن، اصرار به متقاعد کردن، التماس کردن، رشوه دادن، طراحی حقههای کوچک و بزرگ، بچهدار شدن به قصد وابسته کردن، تحقیر کردن، شکایت کردن، محکوم کردن و…
حضور خود را قویتر کنیم تا بتوانیم باورها و ریشههای به وجود آورنده این اعمال را بشناسیم؛ سپس روبهروی هر کدام بنویسیم چه باورها و توانمندیهائی را لازم است در خود تقویت کنیم تا به این کارها دست نزنیم.
3) عامل وابستگیزا را رها کنیم کلیه مواردی مانند: گرفتن، اعتبار، پست، مقام، قدرت، احترام و سایر مواردی که به واسطه آنها میخواهیم به احساس سرخوشی و رضایت برسیم را شناسائی کنیم.
4) استقلال خود را حفظ کنیم زمانی که عاشق دیگران میشویم یا اجازه میهیم که دیگران عاشق ما شوند، مراقب باشیم که در عین لذت بردن از حمایت عاشقانه طرف مقابل خود یا دادن حمایت عاشقانه به او، طوری رفتار کنیم که بدون حضور او نیز بتوانیم به خواستههای خود برسیم.
5) اعتماد به خود، اتکاء به خداوند در حالتی از حضور قرار بگیریم که حس کنیم مواردی مانند ناامیدی، ترس،ضعف و هرگونه کمبود دیگر فقط با حضور خداوند تکمیل میگردد اما فقط حق داریم به خدای خود وابسته باشیم که همواره از اوج آسمانها تا قعر زمین و در فضای بین آن دو و مهمتر از همه در وجود خود ما حضور دارد و همیشه با ما است.
6) رهائی از شرمندگی به یکی از بزرگترین طرفهای خداوند که ”توبه“ نامیده میشود، آگاهتر شویم. با خدای خود راز و نیا کنیم. تمام ضعفها، اشتباهها و گناههای خود را به او اعتراف کنیم و فقط او را حمایتگر اصلی بدانیم و به هر چه غیر از اوست، به هیچ عنوان تکیه نکنیم.
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
7) بالا بردن آگاهی و تغییر باورهای وابسته کننده باورهائی مانند ”شرمنده میشوم اگر…را انجام دهم“ یا ”اگر…را انجام ندهم، یعنی هنوز بزرگ نشدهام“ و یا ”حلقهٔ ازدواج، حلقه بندگی است“ را رها کنیم و کانون توجه خود را به باورهای پیشرونده معطوف کنیم.
8) آمادهسازی دستها و شبکه حمایتگر از دوستهائی که بهطور حقیقی، ما را دوست دارند، کمک بگیریم تا ما را یاری دهند که به این توانمندی بریم. چنانچه آن سوژه را نیز از دست بدهیم، باز هم ارزشمند، کامل و دوستداشتنی باقی میمانیم و به ما کمک کنند تا پس از قطع ارتباط، دوباره به سراغش نرویم.
9) رهائی از حس وابستگی و رسیدن به پیوستگی در اوج آرامش و قدرت، آسیبهای مربوط به وابستگیهای قبلی خود را ترمیم کنیم به این منظور:
الف) خودمان را دوست داشته باشیم و برای یادگیری مهارتها دوست داشت خود، به جلسههای عملی آموزش مهارتهای زندگی بهمنظور خودباوری و همیاری برویم.
ب) همواره جهت حس وابستگی خود را در سبز عشق الهی و توکل به قدرت برتر جهان هستی معطوف کنیم.
ج) رابطهای را ایجاد کنیم که در آن شکوفائی استعدادها و توانمندیهای ما امکانپذیر شود.
10) انجام مراقبه به صورت یک عادت روزانه برای کسب لذت بیشتر، مراقبه را جزء یکی از مهمترین کارهای روزانه خود قرار دهیم. تا میتوانیم آمادگی دریافت عشق را در خود بیشتر کنیم. همواره همانند داشتن تغذیهای سالم، تمامی ده مخزن عشق خود را بهطور متعادل شارژ کنیم.
در هر ارتباط حضور خود را بر روی عشقی که از سوی خداوند در هر مورد ظاهر میشود، حفظ کنیم چه این عشق در حوزه ارتباطهای زناشوئی باشد و چه در ارتباطهای اجتماعی و یا دیگر رابطههائی که وجود ما را به وجد و سرور میآو در حالت حس وابستگی ما به شدت به اتصال عاطفی، انرژیکی و … طرف مقابل عادت کردهایم. برای تجربه این وضعیت میتوانیم به کاری فکر کنیم که ما را اذیت میکند، ولی نمیتوانیم آن را رها کنیم یا ارتباطی را تصور کنیم که ما را اذیت میکند، ولی نمیتوانیم آن را قطع کنیم و یا مواردی را در نظر بگیریم که وقتی به آن فکر میکنیم، عذاب میکشیم. اما به جای حس وابستگی شدید در این حالت می توان آن را به پیوستگی بدل کرد. اما پیوستگی چیست؟
حس وابستگی عاطفی اعتماد به نفس شما را تخریب میکند و نمیگذارد که حقیقتا خودتان باشید! حس وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت بهخود، ترس از طردشدن، ترس از تنهایی، حس عدمامنیت، شرم، حقارت یا ترس از اینکه دیگر شما را دوست نداشته باشند یا از شما قدردانی نکنند همراه است. فردی که از حس وابستگی عاطفی رنج میبرد، فقط برای دیگران زندگی میکند و خودش را نادیده میگیرد. زمانیکه با دوستانش است، خودش را فراموش میکند، زمانیکه مشغول کاری میشود، خودش را تمام و کمال وقف آن کار میکند تا مورد پسند و قبول دیگران قرار گیرد و یا ذرهای از او قدردانی کنند.
اما خوب است بدانیم میل به نادیده گرفتن خود به نفع دیگران از کجا ناشی میشود؟ مطمئنا آن را از جایی یاد گرفتهایم، اینطور نیست؟ شاید یکی از دلایل آن والدینی هستند که محبت چندانی نسبت به فرزندانشان نشان ندادهاند و یا هیجانات و احساسات آنها را سرکوب کردهاند.
زمانیکه کودک جملهای تأثیرگذار به پدر یا مادرش میگوید مثلا« دوستت دارم» به او میگوییم «دست از سرم بردار، خستهام میکنی.» و یا وقتی می گوید : «مامان بیا میخوام بغلت کنم… .» مادر می گوید: «نه، نه، عجله دارم! کار دارم!باید به کارهای خونه برسم! عجله دارم، عجله دارم!»کودک احساس میکند که طرد شده است؛ حس رها شدن، حس آزردگی. پژوهشی بیان می دارد که برخی از کودکان از سن 4 سالگی عزت نفس خود را از دست میدهند و احساس آزردگی خاطر میکنند. تصور کنید نتیجه آن در سنین بزرگسالی چه خواهد شد!
مهم نیست چه مدتی را با فرزندتان سپری میکنید بلکه مهم کیفیت زمانی است که با آنها میگذرانید. از این رو، برخی از دلایل وابستگیهای شدید عاطفی به دوران کودکی بازمیگردد. دلایل دیگری هم وجود دارند. مثلا میتوان از ناهنجاریهای خانوادگی و خانههایی که خشونت، اعتیاد، بیتوجهی و عدم برقراری ارتباط در آن حکمفرماست نام برد که بستر مناسبی برای وابستگیهای عاطفی را بهوجود میآورد. همچنین درصورت نبود پدر یا مادر نیز احتمال آنکه فرد بهطور ناخودآگاه در طول زندگیاش به دنبال پر کردن خلأ زندگیاش باشد زیاد است. برای آنکه سرنوشتتان را در دست گیرید و از نظر عاطفی و احساسی فرزندانی مستقل پرورش دهید، شادی بیشتری را به زندگی خود فرا خوانید و احساس خوبی نسبت بهخود داشته باشید؛ ارتباط بهتری با خودتان و با دیگران برقرار کنید و ترسهایتان را کنارگذارید.
احمدرضا کرامت
گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده
دانلودpdf مقاله : چگونه وابسته نشویم و حس وابستگی را کاهش دهیم؟
«ایده تو احمقانه است.» آیا تابهحال کسی به شما گفته است که ایده کسبوکارتان موفق نخواهد بود؟ ایده شما بیش از حد عجیب، خاص یا متفاوت است؟
بسیاری از مردم امیدوارند که ثروتمند شوند و در حالی که تورم ممکن است استاندارد را تغییر داده است، زیرا بسیاری از تبدیل شدن به یک میلیونر هنوز یک هدف مشترک است.
بازاریابی اینترنتی یا آنلاین یکی از شیوههای بازاریابی است که امروزه با گسترش استفاده از اینترنت توسط اقشار مختلف جامعه بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. اما گاهی خطاهایی در بازاریابی آنلاین توسط صاحبان کسبوکار انجام میشود که جبرانناپذیر است و موجب شکست یک تجارت میشود. در ادامهی این مطلب با این 8 خطای جبرانناپذیر آشنا میشویم.
پلتفرمها مدلی برای کسبوکارند که از طریق تسهیل تبادل میان دو یا چند گروهِ وابسته به یکدیگر، ارزش ایجاد میکند
اگر شما مشاور یا معلمی برای کارآفرینان هستید باید بتوانید حداقل چهار نوع از کارآفرینان را از هم تشخیص دهید
یعنی هرچه بیشتر برای بهدستآوردنش تقلا کنید بیشتر از چنگتان میگریزد. دارن مکماهون (Darrin McMahon)، نویسندهی کتاب تاریخچهی شادی میگوید: «لحظهای که از خودتان بپرسید «آیا خوشحال هستم؟» از خوشحال بودن دست میکشید.» چطور ممکن است چنین چیزی درست باشد؟ آیا در جاهای اشتباهی بهدنبال شادی میگردید؟ آیا فکر میکنید که شادی حسی است که درهنگام به دست آوردن چیزی که میخواهید، احساس میکنید؟ بعضیها معتقدند که خوشحالی کمی شبیه به عاشق شدن است. شما نمیتوانید باعث آن شوید. در این صورت چطور میتوانید خوشحالتر شوید؟ این نوشته را بخوانید تا ببینید واقعا چرا شاد نیستیم.
کارآفرینان موفق چیز خاصی ندارند که آنها را از دیگران متمایز کند، جز پول. هرجور آدمی را میتوان در میان آنها یافت
اگر به تکنیکهای صدایی برای صحبت کردن در کار علاقهمند باشید، ممکن است تحقیق درمورد آن وقتگیر باشد و مطالب به درد بخوری هم از این جستجوها عایدتان نشود. به همین دلیل با این مقاله تصمیم گرفتهایم کارتان را سادهتر کنید.چگونه باقدرت و تاثیرگذار صحبت کنید
درود بر شما
امیدواریم بتوانیم در جهت زندگی بهتر به شما خدمت نماییم
معید باشید
مهندس افراسیابی
تعداد کل امتیازات این مطلب 35
این مطلب را به اشتراک بگذارید
با عضویت در سایت از مطالب ویژه ، آخرین اخبار ، دانلودهای رایگان و امکانات ویژه بهره مند شوید
درباره سایت بیشتر بدانید
نشانی : تهران-سعادت آباد-ضلع شرقی میدان فرهنگ-پیوند 2
تلفن تماس : 09120155416
ایمیل : info@keramatzade.com
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده می باشد و هرگونه کپی برداری غیر اخلاقی بوده و پیگرد قانونی دارد
طراحی سایت و سئو توسط گروه تخصصی آرمانیک | مشاوره تبلیغات اینترنتی توسط مدیر وب
دلبستگی بهدیگران ویژگی است که بهطور طبیعی در همه افراد اتفاق میافتد و فردیکه توان دلبستگی بهدیگران را ندارد، از آسیبهای جدی رنج میبرد که میتوان آن را در کودکی او جستجو کرد. اما اختلال شخصیت وابسته داستان دیگری دارد.
دلبستگی هم مانند هر ویژگی انسانی دیگری در صورتیکه از حد معمول خود خارج شود، نشان از آسیب در فرد دارد. در اینصورت، دیگر نام دلبستگی را نمیتوان بر آن نهاد و به آن کلمهی وابستگی اطلاق میشود و در صورتیکه این ویژگی عام و فراگیر باشد، به آن اختلال شخصیت وابسته میگوییم.
طبق تعریف منابع علمی روانشناختی، فردی که دارای اختلال شخصیت وابسته است نیاز فراگیر و مفرط به حمایت شدن دارد که این نیاز در او منجر به سلطهپذیری، وابستگی و ترسهای جدایی و از دست دادن میشود.
۱. بدون راهنمایی و اطمینان بخشی مفرط دیگران در تصمیمگیریهای روزمره دچار مشکل میشود.
۲. نیاز دارد که دیگران مسئولیت بیشتر زمینههای مهم زندگی او را بپذیرند.
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
۳. در ابراز مخالفت با دیگران بهعلت ترس از قطع حمایت یا تایید آنان دچار مشکل است.
۴. در شروع کردن و انجام کارها به تنهایی بهعلت فقدان اعتماد به نفس به تواناییهای خود مشکل دارد.
۵. برای کسب محبت و حمایت دیگران داوطلب انجام کارهایی میشود که برای او ناخوشایند است.
۶. از آنجایی که باور دارد نمیتواند به تنهایی از خود مراقبت کند، در تنهایی دچار ترس میشود.
۷. زمانی که رابطه عاطفی او قطع میشود، بهسرعت و مصرانه بهدنبال ایجاد رابطه دیگری به عنوان منبع حمایت و مراقبت است.
۸. دائماً فکرش درگیر ترس از از دست دادن رابطه و ترک شدن و در نتیجه تنها ماندن است. او میترسد که مبادا زمانی فرا برسد که کسی مراقب او نباشد، زیرا او به تواناییهای خودش نیز برای مراقبت از خود باور ندارد.
احتمال بروز افسردگی، اضطراب، حملات وحشت و فوبیا در میان افراد دارای اختلال شخصیت وابسته بیشتر است. دلیل این موضوع آن است که آنها باور دارند برای بقا و زنده ماندن نیازمند حمایت دیگری هستند، بنابراین همواره اضطراب از دست دادن رابطه را دارند و غم از دست دادن و یا سردی رابطه برای آنها بسیار طاقتفرسا بوده و منجر به افسردگی در آنها میگردد. از سویی دیگر، زمانی که به آنها مسئولیت جدیدی واگذار شود و یا وارد حوزه جدیدی میگردند، از آنجایی که باور دارند از عهده آن بر نمیآیند، دچار حمله وحشت میگردند.
افراد دارای اختلال شخصیت وابسته همچنین نشانههای بیشتری از مشکلات روانتنی مانند سردرد، معده درد و … را از خود نشان میدهند. مشکلات روانتنی یا شبه جسمی در آنها بهدلیل جلبتوجه و تأیید و مراقبت گرفتن از دیگران میباشد. به این طریق، آنها خود را ضعیف و نیازمند مراقبت از طرف دیگران نشان میدهند تا حمایت دیگران را کسب کنند.
افراد وابسته، عزت نفس اندکی دارند و خود انتقادگری در آنها زیاد است.
آنها معمولاً بهدنبال دلایل خوشحالی در بیرون از خود میگردند و خوشحالی خود را منتسب به اتفاقات بیرونی میدانند. (همسرم امروز با من مهربانتر بود، بنابراین من خوشحالم). افراد دارای اختلال شخصیت وابسته ملاکشان برای سنجش خوبی و یا بدی عملکرد خود، نظر و باور دیگران است و خودشان ملاکی بهغیر از نظر دیگران برای تأیید و تشویق خود ندارند. بنابراین همواره نظر دیگران برای آنها مهم است.
افراد وابسته، مهارت حل مساله کمتری از خود نشان میدهند و در هنگام مواجهه با یک مشکل، تمایل به اجتناب و فرار از مشکل را دارند و ترجیح میدهند تا با موضوع مواجه نشوند. آنها مشکل را نه یک فرصت جهت رشد و پیشرفت، بلکه دردسری تلقی میکنند که باید همواره از آن اجتناب کرد.
خود را در مواجهه با دنیا و مسائل آن ناتوان میبینند و باور دارند که آنها توانایی و مهارت مواجهه با دنیا را ندارند. راهحل آنها برای مواجهه با این دنیای پیچیده و ترسناک، پیدا کردن کسی است که بتواند از آنها مراقبت کرده و کارهای آنها را انجام دهد و برای آنها تصمیمگیری کند. آنها نیز در عوض حاضر هستند آرزوها و تمایلات خود را در قبال آنها زیر پا گذاشته و گوش بهفرمان باشند.
بنابراین، احساس عدم کفایت در آنها منجر به وابستگی به دیگران میگردد. این امر باعث میشود آنها هر روز به تواناییها و مهارتهای خود بیشتر بیاعتماد شوند و در عین حال، بهجهت آنکه همیشه به دیگران متکی بودهاند، مهارتهای زندگی مستقلانه (خوداظهارگری، حل مساله، قدرت تصمیمگیری) را فرا نمیگیرند؛ زیرا هیچ زمان خود را در معرض تجربه یادگیری مهارتها قرار نمیدهند. گروهی از این افراد بهدلیل آنکه این مهارتهای خود را بهکار نگرفتهاند، به وجود آنها در خود باور ندارند.
افراد دارای اختلال شخصیت وابسته درباره انجام کارهای خود دائماً از دیگران پرس و جو میکنند، مداوماً درباره نحوه انجام کارهای جدید اطمینانجویی میکنند و درباره تصمیمات خود، تاییدطلبی میکنند. از تنهایی سفر کردن حذر میکنند. از مدیریت مالی خود ناتوان هستند. از پذیرش مسئولیتهای اضافی (ارتقا شغلی) و وظایف جدید امتناع میکنند.
در صورتی که فردی مستقل باشند و ویژگیهای یک فرد مستقل را از خود نشان دهند، دیگران آنها را ترک و طرد خواهند کرد؛ زیرا معتقد هستند که یک فرد یا وابسته به دیگران و تحت حمایت و مراقبت دیگری است و یا کاملاً مستقل و در نتیجه تنها.
آنها بهدلیل ترس از دست دادن دیگران از هرگونه تضاد و اختلاف با دیگران اجتناب میکنند، زیرا میترسند که رابطه خود بدین طریق بهخطر بیاندازند و آنها در این دنیای پیچیده و ترسناک تنها بمانند. آنها بسیاری از مواقع سعی میکنند مشکلات رابطه و مشکلات فرد مقابل را نبینند و بهعبارت دیگر، چشم خود را بر مسائل طرف مقابل میبندند (خیانت، بیتوجهی و …) به این دلیل آنها کمتر آشکارا اعتراض میکنند.
مقاله مرتبط: چرا در رابطه عاطفی خود احساس طردشدگی دارم؟
تفکر دو قطبی یا صفر و صد دیدن امور است. تفکراتی مانند: من بدون مراقبت دیگری زنده نخواهم ماند- من ناتوانتر از آن هستم که بتوانم مستقل باشم و زندگیام را خودم مدیریت کنم- اگر استقلال بیشتری داشته باشم دیگری من را ترک میکند. معنای استقلال آن است که همه کارهایم را خودم انجام دهم. طبق این خطای شناختی، آنها باور دارند که یا کاملاً وابسته و ناتوان هستند و یا کاملاً مستقل و تنها. آنها قائل به حد وسطی بین این دو نیستند.
آنها درباره مهارتها و تواناییهای خود نیز دچار خطای شناختی تفکر دوقطبی هستند. یعنی باور دارند که کارها را یا خیلی خوب و کامل انجام میدهند و یا کاملاً بد و اشتباه. یا کاری را درست انجام داده و موفق عمل میکنند و یا نادرست انجام داده و شکست میخورند (البته معمولاً آنها خود را اشتباه کار، ناتوان و شکست خورده میدانند). به همین جهت، همواره نگران تجربه کردن امور به تنهایی و بدون تایید زیاد گرفتن از دیگران هستند.
خطای شناختی دیگر در افراد دارای اختلال شخصیت وابسته، بالاخص در زمینه روابط، فاجعهسازی است. اگر کسی (بویژه فردی که آنها با او رابطه عاطفی داشته و به او تکیه میکنند) با او دچار اختلاف اندکی بشود، فرد وابسته بدترین اتفاقها را در ذهن خود مجسم میسازد؛ درحالیکه این اختلافات میتواند در هر رابطهای وجود داشته باشد. او پس از بروز هر مشکل جزیی، بدترین حالت ممکن را به ذهن خود میآورد. از سویی دیگر، در فاجعهسازی فرد باور دارد که در قبال این واقعه کاری از دست او ساخته نیست. در ذهن فرد وابسته افکاری مانند: من نمیتوانم- من هرگز قادر نیستم این کار را بکنم- من ضعیفتر از آن هستم که از عهده این کار برآیم- وجود دارد.
خود را خوش رفتار، مهربان و بهطور معمول زیبا ولی ناتوان میدانند. وابستگی در مردان میتواند خود را بهگونه دیگری نشان دهد. نیاز به حمایت و مراقبت در یک مرد میتواند جنبه سوءاستفاده و تعدیگرایانه بهخود بگیرد. یک مرد دارای اختلال شخصیت وابسته هنگامی که نگران ترک شدن است و یا وقتی احساس میکند طرف مقابل به کس دیگری نزدیک شده است، رفتارهای تند و همراه با خشونت و تهدید از خود نشان میدهد. درحالیکه در زنها بهصورت دردهای بدنی، افسردگی، اضطراب و تلاش بیشتر برای جلب نظر همسر و یا شریک زندگی بروز میکند.
اگرچه برای همه افراد از دست رفتن و تمام شدن یک رابطه ناراحتکننده است، ولی برای افراد دارای اختلال شخصیت وابسته این امر فاجعهآمیز تلقی میشود و شدت احساسات و ناراحتی آنها بسیار بیشتر از حد معمول است.
ایثارگری بسیاری برای دیگران دارند. این ایثار آنها نه از ویژگیهای خوب اخلاقی در آنها، بلکه ناشی از آن است تا دیگران در مقابل ایثارگریشان، آنها را ترک نکرده و مسئولیت زندگی آنها را بر عهده بگیرند.
افراد وابسته، باور به «من خوب نیستم، تو خوب هستی» (I am not ok but you are ok) دارند. آنها شخص مقابل را توانا، دانا و پرقدرت فرض میکنند و از او ابرمرد در ذهن خود خلق میکنند و در مقابل، خود را ضعیف، ناتوان و محتاج مراقبت میدانند.
افراد دارای اختلال شخصیت وابسته، تعریفی از خود ندارند و خودشان را تنها از طریق قضاوتهای دیگران ارزیابی میکنند و درباره خود بهشدت متکی به نظر و عقیده دیگران هستند. به این دلیل، نظرات دیگران بهشدت آنها را تحتتأثیر قرار میدهد و بهای زیادی برای آن قائل هستند.
هدف افراد دارای اختلال شخصیت وابسته از مراجعه به رواندرمانگر، دستیابی به استقلال و خودکفایی نمیباشد؛ بلکه بهدنبال معجزهای میگردند تا روابطشان را بهبود بخشد تا احساس اطمینان کنند و یا آنکه متخصصی به آنها بگوید در زندگی چه کار کنند. آنها زمانی به درمانگر رجوع میکنند که احساس میکنند در حال از دست دادن رابطه عاطفی خود هستند (یا زمانی که یک رابطه عاطفی را از دست دادهاند) و یا قرار است مسئولیت جدیدی را برعهده بگیرند که محتاج تصمیمگیری است.
دلایل ایجاد ویژگیهای وابستگی در فرد هنوز بهطور کامل مشخص نمیباشد، ولی محققین عواملی چون آمادگی زیستی و پایههای ارثی و نیز عوامل محیطی را را موثر میدانند.
کودکانی که در کودکی خلق و خوی محتاط و ترس از خود نشان میدهند، احتمال بروز اختلال شخصیت وابسته در بزرگسالی در آنها بیشتر است. در این خانوادهها نرخ اختلال اضطراب منتشر، فوبیا و شخصیت اجتنابی بالاتر است. اما ژنها سرنوشت ما را تعیین نمیکنند. ویژگیهای محیطی نیز باید وجود داشته باشد تا اختلال شخصیت وابسته شکل بگیرد. ویژگیهای خانوادههای مستعد شخصیت وابسته عبارت است از:
۱- حمایت و مراقبت بیش از اندازه والدین
۲- کنترلگری زیاد والدین، تأکید کمتر بر استقلال
۳- تعیین استانداردهای بالا برای موفقیت
۴- عدم ابراز توجه و عشق ناکافی به کودک
۵- تحقیر شدن در موقعیتهای اجتماعی و روابط فردی و در نتیجه ایجاد دودلی درباره تواناییهای خود.
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
تکرار این تجربیات باعث میشود که آنها باور کنند بهتر است مطیع باشند تا آنکه فردی رقابتطلب و تنها شوند. شرایط فرهنگی نیز زنان را تشویق به وابستگی میکند. زنان بیشتر از مردان تشخیص اختلال شخصیت دریافت میکنند.
مقاله مرتبط: ۱۰ راه جهت درمان وابستگی عاطفی به همسر
در زمینه خرید خانه، رانندگی، انجام کارهای اداری و بانکی، درآمدزایی و شغل، ارتباطات اجتماعی با دیگران، بیان نیازها و خواستههای خود، مدیریت امور خانه، تربیت فرزندان و … . پس از روشن کردن حوزه وابستگی در خود، لازم است تا تکالیفی را برای خود بهتنهایی یا بهمراه درمانگر مشخص کنید. این تکالیف نباید آنقدر سنگین باشد که از عهده آن بر نیایید و نه آنقدر سبک باشد که هیچ اضطراب و فشاری را در شما ایجاد نکند. بهطور مثال میتوانید از خرید کردن شروع کنید. اگر پیشتر هیچ تجربهای در این زمینه نداشتهاید و همواره بهدیگران متکی بودهاید، ابتدا سراغ خریدهای کوچکتر بروید و خریدهای بزرگتری مانند تلویزیون و اجاق گاز را در مراحل بعدی انجام دهید تا میزان اعتماد بهنفس شما در اثر خریدهای کوچکتر بالا رفته و آماده خریدهای بزرگتر شوید.
این قانون درباره همه حوزهها صادق میباشد. هر چقدر بیشتر تجربه انجام کارهای مختلف را داشته باشید، اعتماد بهنفس شما بیشتر میشود و مراحل بعدی را راحتتر انجام میدهید. بهخودتان بگویید که هیچ کس از زمان تولد نحوه انجام کارها را بلد نبوده است و تنها پس از آزمایش و خطا و ایجاد فرصت یادگیری برای خود بوده است که امور را فراگرفته است، پس من نیز قرار نیست در دفعات اول عالی عمل کنم و هیچ اشتباهی نداشته باشم. در صورت بروز اشتباه نیز فاجعه نمیشود و توانایی جبران کردن آن را دارم.
تا جای ممکن برای انجام امور نباید با پرس و جوی زیاد از دیگران، تأییدطلبی کنید. هر چقدر بیشتر درباره موضوعات مختلف بدون تأیید دیگران تصمیمگیری کنید، اعتماد بیشتری به تصمیمات خود پیدا میکنید. باید درک کنید که تنها یک تصمیم درست وجود ندارد و هر تصمیمی، نقاط قوت و ضعف خودش را دارد. دیگران نیز تنها براساس قضاوت خودشان نظر میدهند و درنهایت این شمایید که بیشتر از همه نسبت بهخودتان آگاهی دارید. بهخود یادآور میشوید که تصمیمی که توسط خودتان اتخاذ شده، اگرچه لزوماً بهترین تصمیم نیست، زیرا هیچ تصمیمی بهترین تصمیم نیست و همه تصمیمات تنها در طیفی از مناسب تا نامناسب قرار میگیرند، ولکن احتمالاً بهجهت آگاهی بیشتر شما از نیازها و اولویتهایتان مناسبتر از باقی تصمیمات خواهد بود.
شما باید با افکار شناختی عدم توانایی خود مقابله کنید (مقاله خطاهای شناختی را مطالعه کنید). افکاری همچون: خیلی این موضوع سخت است- از پس آن بر نمیآیم- شکست میخورم و … . اینها افکار غلطی هستند که از کودکی در ذهنتان جای گرفته و اکنون شما آنها را بهعنوان حقیقت قبول دارید. درحالیکه هیچ شاهدی بر واقعی بودن آنها ندارید. شما بهدلیل این افکار غلط، راهکاری را برای خود اتخاذ کردهاید که عبارت است از پیدا کردن شخصی برای مراقبت از شما و تکیه کردن به او و کمتر خود را در موقعیتهای تجربه کردن امور و در نتیجه یادگیری قرار دادهاید.
برای مقابله با این افکار، مزایا و معایب این افکار را بنویسید. بهطور مثال، شما فکر میکنید که فردی ناتوان و کممهارت هستید. باور ناتوانی خود را بررسی میکنید و ببینید چه شاهدی برای آن دارید. بررسی کنید که باور داشتن به این فکر، چه مزایا و معایبی برای شما دارد.
باعث میشود تا شکست نخورم و امور بهنحو بدی پیش نروند. باعث میشود تا با دیگری در ارتباط بمانم و تنها نشوم. معایب: بسیاری از مواقع سپردن کارها بهدیگری و تأییدطلبی، از آنها تضمین نمیکند که من شکست نمیخورم. تکیه بر دیگران هزینه زیادی برای من دارد. از جمله مجبورم گوش بهفرمان و مهربان باشم و از نیازهای خودم چشم بپوشم و همیشه محتاج دیگری بمانم. این باور باعث میشود هیچگاه جرات تجربه کردن امور را بهخودم ندهم. ضمن آنکه من شاهدی برای ناتوان بودن خودم ندارم. این تنها باور من است. هیچوقت خود را در محک تجربه قرار ندادهام. بالعکس، در بعضی از امور که وارد شدهام خوب عمل کردهام (مثالهای آن را بنویسید).
لازم بهذکر است که فرد وابسته، تواناییهایش را کمتر از حد واقعی آن تخمین میزند. بنابراین بهخود یادآور شوید که تواناییتان بیشتر از پیش فرض شما است. بهخود بگویید که این باور غلط من است که خود را کمتوان و دارای مهارت اندک توصیف میکنم. من باید تواناییها و مهارتهایم را بیازمایم و میدانم که اندک اندک مهارتهای من بیشتر میشود. زیرا من مانند همه انسانهای دیگر لازم است تا تجربه کنم و آنگاه یاد میگیرم.
باور غلط دیگر افراد دارای اختلال شخصیت وابسته آن است که فکر میکنند در صورت مستقل شدن، تنها میشوند و فرد مستقل، فردی جدا و بدون رابطه است. این از خطای شناختی قطبینگری یا صفر و صد دیدن امور است. در این مورد نیز باید مزایا و معایب مستقل شدن را بنویسید.
اگر کمتر بههمسرم وابسته باشم و خودم کارها و مسئولیتهایم را انجام دهم، آنوقت زمان کمتری را با همسرم میگذرانم. در صورت مستقل شدن احتمالاً دیگر آنقدر بهفکر رابطهام نخواهم بود و رابطهام بهخطر میافتد. اگر مستقل شوم، خیلی احساس تنهایی میکنم.
مزایا: خیلی کارهای دیگر است که میتوانم با همسرم انجام دهم. مستقل شدن بهمعنای تنها شدن نمیباشد، بلکه حتی فرد مستقل نیز تا حدی به دیگران وابسته است و وابستگی و استقلال یک طیف هستند.
اگر وابستگی مطلق و استقلال مطلق را دوسر یک بردار درنظر بگیریم، ویژگیهای فردی را که دچار وابستگی مطلق است یا به تعبیر دیگر، دارای اختلال شخصیت وابسته است را توضیح دادیم. اما ویژگیهای فردی که دارای استقلال مطلق هستند، عبارت است از:
۱. همه کارها را به تنهایی انجام میدهد.
۲. همه تصمیمات را خودش به تنهایی و بدون در نظر گرفتن نظر دیگران میگیرد.
۳. هر چه بهفکرش میرسد را بدون در نظر گرفتن تأثیرش بر دیگران بیان میکند.
۴. کاملاً مستقل و توانا است.
۵. به هیچ کس نیازی ندارد.
۶. خشن و تندخو است.
۷. تنها و جدا افتاده است.
همانگونه که ملاحظه میکنید، منظور از مستقل شدن آن نیست که از آن سوی بام بیفتید. بلکه انسان نرمال بین این دو حد قرار میگیرد. یعنی در عین آنکه درباره تواناییهای خودش یقین دارد و میداند بهتنهایی قادر است از پس امور خود بر بیاید، ولکن در بعضی از امور با دیگران مشورت و همکاری میکند. نظر دیگران را در نظر میگیرد (ولکن دهنبین نمیباشد). در هنگام نیاز، نظر و مخالفت خود را آزادانه و بدون نگرانی از ناراحت شدن دیگران بیان میکند. برای انجام بهتر امور از دیگران کمک و مشورت میگیرد.
۱) خوداظهارگری: بیان خواستهها و نیازهای خود بدون ترس از دست دادن و طرد شدن و نه گفتن در زمانهایی که علاقهای به انجام آن کار ندارید و در نظر گرفتن اولویتها و هدفهای خود در زندگی، ۲) قدرت تصمیمگیری: باید بدانید که توان تصمیمگیری شما نه کمتر و نه بیشتر از دیگران است. باید بدانید که هر انسانی امکان دارد اشتباه کند. شما ریسک اشتباه کردن را میپذیرید و تمرین میکنید تا بهتنهایی و بدون تأییدطلبی و پرسیدن نظر دیگران تصمیم بگیرید. باید یاد بگیرید که به قدرت تصمیمگیری خود ایمان بیاورید، ۳) قدرت حل مساله: پس از تصمیمگیری امکان دارد در مواردی کارها آنگونه که فکر میکنید پیش نرود. معمولاً همینطور است. پس آماده هستید تا با هر مشکلی مقابله کنید. مشکلها را بررسی کرده و سعی میکنید بهترین تصمیم ممکن را بگیرید. آزمایش و خطا را روند یادگیری میدانید.
در روش حل مساله، ابتدا مشکل را بهطور دقیق تعریف میکنید؛ زیرا اکثر افراد مشکل را خیلی مبهم و ناقص درک میکنند. از خود بپرسید مشکل چیست، کی و کجا شروع شد، چه کسانی در بروز مشکل نقش دارند؟ در مرحله بعد، تمام راهحلهای ممکن را بدون آنکه قضاوتی درباره خوب و بد آن داشته باشید، بهذهن بیاورید. در نهایت، معایب و محاسن هر روش را بررسی و ارزیابی کنید. پس از اجرای راهحل انتخابی خود، نتایج آن را با پیشبینیهای خود مقایسه کنید. در صورتی که به نتیجه مطلوب نرسیدید، موانع را بررسی کنید و مجدداً سیکل بالا را تکرار کنید.
بدین منظور لازم است تا در طول دورهای که بر ویژگی وابستگی خود کار میکنید، پیش از انجام هر تمرین (بهطور مثال خرید کردن بهتنهایی) شدت و مدت رفتارهای خود را ثبت کنید و پیشگویی خود را از نتایج انجام هر تمرین بنویسید. پس از انجام تمرین، نتیجه واقعی آن را نیز بنویسید.
نکته بعدی در درمان اختلال شخصیت وابسته آن است که درک کنید استاندارد واقعی برای هر رفتار چه میباشد. افراد دارای اختلال شخصیت وابسته معمولاً استانداردهای غیرواقعبینانهای دارند. مثلاً فرد باید درک کند آیا نیازش به طلب کمک از دیگران واقعی است یا ناشی از اطمینانطلبی او میباشد. شما نباید انتظار استانداردهای بالا و غیرقابل وصول از خود داشته باشید. شما باید استاندارد معقولی را با کمک دیگری و یا درمانگر تهیه کنید.
و نکته دیگر در درمان اختلال شخصیت وابسته آنکه، شما باید پس از وصول به استانداردهایی که خودتان مطابق با توانمندیها و ویژگیهای خود تعریف کردهاید، خودتان را تشویق کنید. نباید منتظر تحسین و تشویق دیگری باشید، بلکه بر اساس استانداردهای خود، باید خود را تشویق کنید. در عین حال به خود یادآوری کنید که بهبود، فرایندی زمانبر است.
در حین درمان، بهطور معمول فرد احساس اضطراب زیادی میکند و لازم است تا اضطراب خود را بهنحوی کنترل کند تا بتواند قادر بر انجام تمرینها گردد و بتواند خود را با موقعیتهای اضطرابزا بهطور تدریجی مواجه کند. هرچقدر بیشتر اضطرابتان را مدیریت کنید، توان انجام کارهای مستقلانه بیشتری خواهید داشت. بنابراین درمان اختلال شخصیت وابسته در شما سریعتر صورت میگیرد. برای آگاهی بیشتر در این رابطه میتوانید به مقاله اضطراب چیست؟ با نشانههای اضطراب و راههای درمان آن آشنا شوید، مراجعه کنید.
کمبود مهارت اجتماعی از جمله مواردی است که گروهی از افراد دارای اختلال شخصیت وابسته از آن رنج میبرند. آنها بهدلیل آنکه کمتر خود را در معرض تعاملات اجتماعی قرار دادهاند، اعتماد بهنفس لازم در این زمینه را ندارند. اگر شما نیز از این مشکل رنج میبرید، لازم است تا مقاله راهنمای سریع برای افزایش اعتماد بهنفس اجتماعی را مطالعه کنید.
– Beck,T, Aron & Freeman, Arthur &others (2004). Cognitive Therapy of Personality Disorder. Guilford press, New York.
– Sperry, Len (2003). Handbook of Diagnosis and Treatment of DSM-IVR Personality Disorders. Brunner-Routledge, New York.
– https://www.health.harvard.edu/newsletter_article/Dependent_personality_disorder.
سلام وقت بخیر میخواستم بپرسم اینکه هر چند وقت یکبار شاید هر چند ماه یهویی فکر نزدیک بودن مرگ عزیزانم یعنی پدر و مادر و برادرم به ذهنم میاد و باعث گریه در من میشه آیا این هم حمله ی پانیک هست؟ یا چیزی دیگریست؟
خیر. نشانه افکار وسواسی است و نیز اضطراب و نگرانی از از دست دادن. شما ترس از دست دادن نزدیکان خود را دارید. مقاله تله طرد و رهایی را در سایت مطالعه کنید.
سلام ممنون از مطالب خوبتون عالی بودن واقعا. یه سوال داشتم اختلال شخصیت وابسته منجر به کاهش عزت نفس میشه یا آسیب حرمت نفس منجر به شخصیت وابسته میشه؟ و اینکه اول باید کدوم یکی رو درمان کنم؟
عزت نفس پایین پایه همه مشکلات روانی در فرد است. هیچ کدام در درمان ارجحیت ندارد ولکن از انجا که موضوع عزت نفس بسیار وسیع است بهتر است به وابستگی پرداخته شود
خیلی ممنون
من ۲۴سالم هست و اصلا فکر نمیکردم شخصیت وابستهای به خانواده باشم. اماالان نزدیک ۶ ماه هست تصمیم به مهاجرت گرفتم نزدیک به رفتن که میشود اینقدر حالم بد میشه که همه هدفهام یاد میره و همه فکرم میشه«برم که چی» و کلا رفتن کنسل میشه. اضطراب شدید و همه زندگیم مختلف شده و اعتماد بنفس و عزت نفس خوبی داشتم اما داره کم میشه. خلاصه که ۶ ماهه از سرجام تکون نخوردم و اصلا دیگه نمیتونم تصمیم بگیرم. اونقدر حساس شدم و این اختلال تشدید شده که حتی برای یکماه اگر بخوام به هنوان مسافرت برم اضطراب میگیرم و ترجیح میدم نرم! 🙁
سلام. احتمال دارد ترسهای شما ارتباطی به وابستگی نداشته باشد و شما اضطراب جدایی داشته باشید. مقالات مرتبط در زمینه اضطراب جدایی را در سایت مطالعه کنید.
ممنون از راهنماییتون اقای دکتر. مقاله را مطالعه کردم بیشتر راجع به کودکان بود. من قبلا مشاوره هم رفتم و راه حل خوب و درمانی به من ارائه نشد. به نظرتون راه حل درمانی وجود داره که من یک وقت مشاوره بگیرم باهاتون؟
مقاله تله رهایی را در سایت مطالعه بفرمایید. کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نیز می تواند به شما کمک کند.
سلام، بسیار ممنونم از این مطلب بسیار مفید. خواهر من این اختلال شخصیت را دارد و با وجود اینکه فردى بسیار توانا هست، ولى همیشه تواناییش را کمتر از حد واقعى مى بیند و دائماً در طلب مشورت و تایید گرفتن براى مطالب پیش و پا افتاده است. جالب است که وقتى در جامعه و به دور از خانواده است، بسیار مستقل و مدیر است ولى در منزل دوباره در قالبِ همان کوچکترین فرزند خانواده که بیش از حد وابسته است، قرار مى گیرد. با توجه به اینکه بسیار حساس و زودرنج است ، بنظر شما این مطلب را به او نشان دهم یا خودم بصورت غیر مستقیم کمکش کنم تا مستقل تر بشود؟ نگرانم که احساس کند قصد تحقیرش را دارم…
شما باید در ابتدا بدانید که این حدس شما است که ایشان اختلال شخصیت وابسته دارند. می توانید مقاله درمان اختلال شخصیت وابسته را تحت عنوان مطلبی که برای شما جالب بود به ایشان نشان بدهید.
سلام دکتر من هم اختلال وابستگی دارم هم حس مالکیت دارم تقریبا روی بعضی موارد .حتی ازچیزهایی که خوشمم نمیاد نمیتونم دل بکنم .مثلا یکی از دوستانم متوجه چند رفتار بد ازاو شدم اما دوستی رو ادامه میدم ازترس جدایی و تحمل دوری .اونقدروابسته که حتی محل زندگیم روتغییر دادم والان پشیمونم .اما ازپس کارام ب تنهایی برمیام یعنی متکی ب شخص خاصی نیستم حتی والدین .اما روی لوازم خونه حتی حساسم یه چیزی بشکنه اگه بهش علاقه داشته باشم گریه میکنم .
سلام. شاید بهتر از مقاله درمان اختلال شخصیت وابسته برای شما با توجه به حداقل اطلاعاتی که دادید مطالعه تله ترک و طرد مناسب باشد. لینک زیر را کلیک کنیدhttps://dr-sanaie.com/%d8%a7%d8%ad%d8%b3%d8%a7%d8%b3-%d8%b7%d8%b1%d8%af-%d8%b4%d8%af%da%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87-%d8%b9%d8%a7%d8%b7%d9%81%db%8c/
ممنون از مطالب خوب شما…خیلی جامع و کاربردی بود
خوشحالم مورد توجه قرار گرفت
خوشحالم مورد توجه قرار گرفت.
سلام مطلبتون خیلی واضح و خوب بود خیلی ممنون من دانش اموزم و دوساله که به یکی از دوستام خیلی وابسته شدم احساس میکنم خیلی دوسش دارم ولی اون منو دوست نداره همش بهش فکر میکنم انقدر که نمیتونم درس بخونم و این اذیتم میکنه همش دوست دارم بهش پیام بدم باهم صحبت کنیم همیشه من اول سر بحثو باز میکنم و احساس میکنم اون تمایلی به این کار نداره فکر میکنم این افراط در دوستیه و دوست دارم رابطه سالمی باهاش داشته باشم دوست دارم جامو عوض کنم اما میترسم دوری کردن ازش باعث بشه دیگ باهام صحبت نکنه چون ترد شدنو اصلا دوست ندارم ایا من اختلال شخصیت وابسته دارم؟بجز راه حل های که گفتین کار دیگه هم میتونم انجام بدم که خوب بشم؟
سلام عزیزم. شما سعی کن چند دوست دیگه که پیدا کنی تا انقدر ذهنت متمرکز بر یک دوست نباشه. ارتباطهای خودت رو بیشتر کن
سلام بسیار عالی
از حسن نظر شما سپاسگذاریم
عالی بود ممنون این اشکال اساسی من در زندگی تا حالا لطمه های زیادی بهم وارد کرده ممنون از مطلب خوبتون
از حسن نظر شما سپاسگذاریم
مطالبتون انقدرررر بدردم خورد. مدتها مطالب روانشناسی رودنبال میکردم بفهمم چمه، اسم این اختلالو شنیدم تو گوگل سچ کردم مال شماخیلی کامل بود که دلم نیومد تشکرکنم. اکثراین ویژگیهارو دارم. بااینکه الان باید کلی کاربکنم و یکی یکی به ترسام غلبه کنم و یه تکونی به شغل و رابطم بدم و کلی کارسخت پیش رو دارم اما خییییلییی خوشخالم که بالاخره فهمیدم چمه
سلام. خوشحالم که مفید فایده بود
خیلی خیلی ممنونم ازتون
سلام خیلی ممنون از سایتتون و اطلاعات معتبر درباره اختلال شخصیت وابسته. خیلی گشتم تا درمورد نظریه ها و پیشینه و درمانهای این اختلال اطلاعی پیداکنم تقریبا سایت شما تنها سایت بدرد بخور بااطلاعات مفید در این اختلال بود. نمیدونم چرا اما خیلی منابع کمی موجوده در اینترنت برای این اختلال. بازم ممنون از جامع بودن اطلاعات
خوشحالم مورد توجه قرار گرفت.
سلام. من تمام مشکلاتی که گفتید رو دارم.احساس می کنم دو سه نوع اختلال روانی رو با هم دارم و همچنین کمال گرا هم هستم.خیلی دوست دارم خودم رو درمان کنم اما هزینه این کار رو هم ندارم و این من رو بیشتر ناامید می کنه.شما بگید چیکار کنم.استعداد بسیار زیادی در فیلمسازی دارم اما با وجود این مشکلات نمی تونم به اون چیزی که حقمه برسم
سلام. شما با ۰۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ تماس بگیرید تا یک جلسه بصورت رایگان مشاوره داشته باشید. خوشحالم که استعداد خود را می شناسید. انشالله کارگردان قابلی شوید.
سلام بنده یک مشاور خانم هستم و جدیدا یه پسرجوان ک چندسال از بنده کوچکترند برای درمان مشکلاتش بهم مراجعه کرد؛الان متوجه شدم ک ایشون ب بنده وابسته شده اند و قطع رابطه براشون سخته،بنظرتون چیکار کنم؟ ایشون ب دلیل شکست عشقی و خیانتی ک بهش شده بود بهم مراجعه کرده و من میترسم بعد از من بلایی سرخودش بیاره.لطفا کمکم کنید
سلام عزیزم. باید در ابتدا بفهمیم که ایا شما نیز نسبت به ایشان احساسی داری؟ ایا رفتاری داشته اید که نشانگر باشد؟ اگر بلی است باید هر چه سریعتر ایشان را به درمانگر دیگری ارجاع دهید و خود بدنبال دلایل خود جهت کانترتراسپرنت خود بگردید. ببینید چه نیازی شما را به سمت علاقمندی کشانده است. ایا بطور مثال ویژگی های حمایتگری در شما زیاد است و الگوی ایثار دارید؟ ایا نیاز به محبت در شما زیاد است و…اگر جواب خیر است (که از جملات شما چنین برداشت نمی شود) و هیچگونه انتقال متقابلی از سمت شما وجود ندارد می توانید جلسات درمان را ادامه دهید تا ایشان مهارت زندگی مستقا را پیدا کنند. باید آگاه باشید که شاید او با ایفای نقش خودکشی و…قصد نگاه داشتن شما در رابطه را دارد. درمانگر قرار نیست مسئولیت خارج از توان بر عهده بگیرد. زیرا اگر ایشان قرار است با دیدن چند جلسه کسی خودکشی کند این اتفاق می تواند هر زمانی در زندگی ایشان بیفتد. پس بهتر است پیش از وابستگی بیشتر با ذکر اینکه ۲ جلسه دیگر کار ما تمام است رابطه را تمام کنید
سلام آقای دکتر من یه مشکلی که دارم اینکه نمیدونم اختلال وابستگی دارم یا اضطراب جدایی من با ادم های زیادی برای ازدواج آشنا شدم که به تفاهم نرسیدم ولی ۴ سال با یه آقا در حد نامزدی پیش رفتم که به دلیل یکسری مشکلات نشد من خیلی دارم اذیت میشدم نمیتونم ایشون فراموش کنم مدام تو ذهنمه و حس حسادت عجیبی نسبت به ایشون دارم از وقتی رابطمون تموم شده حالتهای اضطرابی دارم در کل وقتی عزیزانمو از دست میدم فکر اینکه دیگه نمیبینمشون و کنارم نیستن داغونم میکنه خیلی احساساتیم درحالی که در کار و تحصیل و بقیه امور ادم موفقی هستم
سلام. شما مقاله های زیر را در سایت مطالعه کنید تا ببینید چه میزان این نشانه ها را در خود می یابید. در ضمن مقاله راههای بهبود پس از قطع رابطه عاطفی را نیز مطالعه کنید.https://dr-sanaie.com/%D8%AA%D9%84%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/
https://dr-sanaie.com/%D8%B7%D8%B1%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B7%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/
https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C/
سلام ممنون از پاسختون بله با بقیه هم همین جوری هستم خیلی اعصابم خورد میشه که نمیتونم از خودم دفاع کنم تازه میخوام دفاع کنم یجوری حرف میزنم که بقیه ناراحت میشن من از ۱۰سالگی این حالتو دارم با هیچکس نمیتونستم دوست بشم درسامم خوب نخوندم والان خیلی پشیمونم احساس میکنم از مهارت های کاری که دارم نمیتونم خوب استفاده کنم در دانشگاه رشته ای که مادرم پیشنهاد دادو رفتمو تا کارشناسی هیچ بدردم نخورد اصلا نمیدونم چه رشته ایرو دوست دارم که برم درس بخونم مثل یه آدم پوچ میمونم خیلی دوست دارم پیشرفت کنم رشته که دوست دارمو پیدا کنم بتونم خوب با دیگران حرف بزنم و موفق بشم ولی راهشو بلد نیستمو نمیتونم پیدا کنم هر روز تو محل کارم کارفرمام به چشم بد نگام میکنه مطالبتون من خطای شناختی مطالعه کردم مطالبتون خیلی قشنگ و آموزنده بود من فکر میکنم خطای شناختی دارم با دیگران حرف میزنم استرس منو میگیره خیلی استرسی هستم و فراموشی هم دارم اگر راهی نشونم بدین ممنون میشم خیلی ممنون
سلام عزیزم شما اضطراب اجتاعی دارید. حتما پیش یک روانشناس با تجربه بروید تا مراحل درمان را شروع کنید. هرقدر اطلاعاتتون در رابطه با مشکلتان بیشتر کنید بهتر می توانید بر ان غلبه کنید. یکی از مشکلات اضطراب اجتماعی خطاهای شناختی است. باید خطاهای ذهنتان را پیدا کنید و با واقعیت تطبیق دهید.
خیلی لطف کردید دکتر ازتون ممنونم
سلام خسته نباشید من در محل کارم همیشه برای این موضوع به مشکل میخورم یعنی تکلم بیان ندارم زمانی که کارفرمام ازم چیزی میخواد که غیر معمول هست و چون حقوق کامل منو ۶ماهه نداده و رفتارشم مثل قبل با من نیست همش میترسم میگم نکنه میخواد منو بندازه بیرون که همش کار هایی که نیاز نیست من انجام بدمو بم میده نکنه دیگه نمیخواد من اینجا کار کنم و هر موقع ازم چیزی میخواد من نمیتونم بگم نه و یه جوری باش حرف میزنم که ناراحت میشه و بعدش پشیمون میشم من چی کنم بهتره دارم دیوونه میشم دوست دارم بمیرم
سلام. پاسخ شما قبلا داده شده است. لطفا رجوع کنید به چند پاسخ قبل
سلام خسته نباشید من در محل کارم همیشه برای این موضوع به مشکل میخورم یعنی تکلم بیان ندارم زمانی که کارفرمام ازم چیزی میخواد که غیر معمول هست و چون حقوق کامل منو ۶ماهه نداده و رفتارشم مثل قبل با من نیست همش میترسم میگم نکنه میخواد منو بندازه بیرون که همش کار هایی که نیاز نیست من انجام بدمو بم میده نکنه دیگه نمیخواد من اینجا کار کنم و هر موقع ازم چیزی میخواد من نمیتونم بگم نه و یه جوری باش حرف میزنم که ناراحت میشه و بعدش پشیمون میشم من چی کنم بهتره دارم دیوونه میشم دوست دارم بمیرم
عزیزم بهتره صادقانه به او انچه در ذهنتون می گذرد را بیان کنید. نکته دیگر انکه ایا شما مهارتی را که او نیاز دارد و برای ان انجا هستید دارید؟ اگر بله پس شما دارای افکار منفی هستید که باید همواره بخود متذکر شوید من مسلما برای او مفید هستم وگرنه چرا باید من را اینجا نگه می داشت. مسلما او در حضور شما نفعی می بیند. حتما برای انکه از این افکار بیرون بیایید طلب حقوق کنید. زیرا در غیر اینصورت خودتان هم باورتان می شود که انجا بی فایده هستید. سوال انکه فقط در رابطه با ایشان اینگونه هستید یا در برابر کسان دیگری نیز این حالت ها را دارید؟
سلام بله در برابر بقیه هم اینجوری هستم دارم دیوونه میشم نمیدونم مشکلم چیه نمیتونم از حق خودم دفاع کنم تمام استرس بدنمو میگیره یه بار تو محل کار انقدر حالم بد شد صورتمو چنگ زدم انقدر بم فشار اومد ممنون از پاسختون زندگی خیلی برام سخته من راجب حقوقمم بش گفتم دو ماه پیش گفت صبر کن بت میگم من چون شرایط جامعه خوب نیست همون اول ازش نپرسیدم گفتم دستو بالش بستست ولی تا الان باید بگه چرا که نمیگهمن حتی با پدرمم نمیتونم خوب حرف بزنم
مشکل شما اضطراب اجتماعی است. لطفا مقاله درمان اضطراب اجتماعی را در سایت مطالعه کنید و تمرینات انرا انجام دهید.https://dr-sanaie.com/category/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8%DB%8C/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C/
خواهش میکنم اگر ممکنه زود جوابم رو بدید خیلى زمانم محدوده، آیا ارزشش رو داره؟ چون همش از ترس نه گفتن من اینقدر محبت میکنه که حالت خفگى بهم دست میده، ارزشش رو داره به خواستگارم فرصت درمان بدم؟
اختلال وابستگی در میان اختلالات شخصیت راحت تر از سایر اختلالات درمان می شود. ایشان با مراجعه به رواندرمانگر می تواند در جهت بهبود اقدام کند. اما شدت اختلال در ایشان مهم است. در هر صورت پیش از جواب مثبت به ایشان باید ایشان خود را درمان کرده باشند. به این نیت که ازدواج کنید و پس از ازدواج ایشان را تغییر دهید وارد رابطه نشوید. اما نکته مهمتر ان است که چه چیزی در شخصیت شما وجود دارد که با ایشان در رابطه قرار گرفتید. حتما به یک روانشناس مراجعه کنید تا دلیل چذب شدن شما دو نفر بهم را برایتان تشریح کند.
ببخشید من خواستگار با اختلال وابستگى دارم. همه چیزش اکیه آیا ارزشش رو بهش فرصت بدم که خودش رو درمان کنه بعد جواب مثبت بدم یا از الان نه بگم؟
پاسخ در کامنت دیگر داده شد
ممنون از مطلب بسیار مفیدتون.متاسفانه شوهرخواهر من بشدت شخصیت وابسته و منفعلی داره و برای کوچکترین کار و مسولیتی تو زندگی تنها پا پیش نمیزاره، همه چی رو خاهرم باید مدیریت کنه…حتی رابطه ی جنسیشون رو…و با اینکه پسربسیار خوبیه، اما این اخلاقش داره کارشونو به جدایی میکشونه…آقای دکتر بنظر شما قابل درمانه؟ خودش قبول داره که وابستس، اما هییییچ کاری برای درمانش نمیکنه
سلام. اتفاقا اختلال شخصیت وابسته از مواردی است که راحت تر از سایر اختلالات قابل درمان است. حتما به یک مشاور مراجعه کنید. طول درمان حدود ۱۵ جلسه است.
با سلام مرس خیلی مقاله جالبی بود، اینکه قدرت نه گفتن ندارم هم جز اختلالات همین شخصیته ؟
بله. شخصیت وابسته از ترس از دست دادن و یا ترک شدن سعی می کند خواسته همه را قبول کند.
Salam man khyli baram baghie mohem nistan yani khyli zod baghiaro block mikonam o rabetehamo ghat mikonam ama kolan ziad narahat misham khodam az in ke natch nashodamo on tabete ghat shode va masalan to khiabon rah miram ziad negam mikonan khyli asabi misham…..ranandegi baladam kharid hamishe tanha miram ama shoghlo azash mitarsam ….in ekhtelalo daram?
سلام. عزیزم لطفا با فونت فارسی و کامل موضوع خود را بنویسید. ممنون
سلام بهترین کتابی که می تونید معرفی کنید رو میشه بگید ممنون میشم
نام کامل اثر: کتاب رهایی از وابستگی ـ اختلال شخصیت وابسته: از اختلال تا درمان
پدید آورنده: گلناز مظاهری نژادفرد
سال چاپ: ۱۳۹۷
نوبت چاپ: اول
سلام مقاله راهنمای سریع برای افزایش اعتماد بهنفس اجتماعی کجاست؟؟
https://dr-sanaie.com/%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B9%D8%B2%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%B3/
من همیشه احساس میکردم اختلال شخصیت وابسته دارم این مطلب شمارو خوندم ولی به جوابم نرسیدم با اینکه واضح بود اخه من یه سری از این چیزایی که گفتین دارم به سری نه مولا من خیلی راحت تصمیم میگیرم راحت تنهامسافرت میرم و از شغل های بالاتر یعنی در واقع مسیولیت بیشتر نمیترسم مهمترین چیزی که دارم اینه همیشه فکر میکنم به چیز یا باید سفید باشه یا سیاه در واقع همین صفر و صدی که شما گفتین خاکستری ندارم از موضوع خیلی ناراحتم نظرتون چیه شما ؟!؟
سلام. لطفا مقاله کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید. احتمالا شما ویژگی های کمالگرایی دارید.
با سلام مطالبتون بسیار عالی و واضح بود سپاس از راهنمای شما
خوشحالم که مورد توجه شما قرار گرفت.
شخصیت من دقیقا همین جوره .نمیتونم هیچ کاری بکنم کمکم کنید
عزیزم راه های درمان ذکر شده. همه افراد می تونن به خودشون کمک کنن. احتمالا این ویژگی هنوز آنقدر به شما فشار نیاورده است تا بخواهید کاری برای خود کنید. زیرا تغییر را هنوز سخت تر از این ویژگیها می دانید.
خیلی ممنون از مطالبتون خیلی مفید هستش
ممنون از حسن نظر شما
مقاله بسیار جامع و عالی بود سپاس از جناب دکتر
ممنون از حسن نظر شما
سلام خسته نباشید ببخشید بنده یک سوالی داشتم اینکه من به این زودیا به کسی وابسته نمیشم ولی وقتی وابسته بشم خیلی خیلی سخت میتونم ازش دل بکنم یا بخوام فراموشش کنم! میشه راهنماییم کنید چطور میتونم احساستمو کنترل کنم؟
میتونید به شماره ۹ عمل کنید یعنی برای روابط خودتون حد و مرز مشخص تعیین کنید…
سلام.من یک زن ۲۸ساله هستم.و با توجه به مطالبی که نوشته بودین گمان میکنم دچار این اختلال باشم.هرچند من نشانه های زیادی از افسردگی رو تو خودم میبینم.و من بعد از اولین شکست عاطفی که تو سن ۲۱سالگی خوردم رفته رفته این اختلال رو تو خودم بیشتر حس کردم.و این موضوع باعث شد من شکستهای زیادی رو تو زندگیم متحمل بشم.هیچوقت قدرت تصمیم گیری نداشتم.پنج تا رشته ی مختلف در ۵ دانشگاه مختلف خوندم و همه رو ناتمام رها کردم.حتی وقتی فقط یک ترم با گرفتن مد کم فاصله داشتم.چون هر روز یه تصمیم جدیدی برای خودم و زندگیم میگرفتم و حتی علایقم رو هم به درستی نمیشناختم.گذشته از تمام این مشکلات که الان من رو به پایان خط نزدیک کرده.و واقعا احساس میکنم در اوج درماندگی به سر میبرم.در یک کشور غریب و به دور از خانواده و خیلی مشکلات مادی و روحی دیگه.من یک سال و نیم پیش با آقایی آشنا شدم که ایرانی نبودن.و ۱۰سال از من بزرگتر بودن و از ازدواج براشون یه بچه ۹ساله داشتن.در حالی که من اصلا خودم ازدواج نکردم.این آقا خیلی به من ابراز علاقه کرد.ولی من بهش علاقه ای نداشتم فقط صرف گذراندن وقت دعوتش رو گاهی قبول میکردم.این رابطه تا به امروز طول کشید و با وجود همه ی اختلافها و تفاوتهایی که ما باهم داریم و بی احترامی هایی که من به عینه در رابطه مان میبینم به من میکنه باز من رابطه رو رها نمیکنم.بااینکه در کنار او خوشحال نیستم.اون رو هم عذاب میدم ولی از اینکه دیگه کسی مث اون منو دوست نداشته باشه میترسم.تقریبا تو رابطه های قبلم هم همینطور بودم.ولی این رابطه به من خیلی صدمه میزنه چون بودن تو این رابطه باعث میشه من از تمام خانوادم دور بمونم.یا چیزهای دیگری رو از دست بدم.ولی باز نمیتونم تصمیم بگیرم.
سلام. بنظر دو مشکل در شما قابل تشخیص است. اول کمالگرایی. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید تا بتوانید با ویژگی های ان اشنا شوید. موضوع مشکل در رابطه ناشی از تله رها شدگی در شما می تواند باشد. مقاله مرتبط را در سایت مطالعه کنید.https://dr-sanaie.com/%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%85%d8%a7%d9%84-%da%af%d8%b1%d8%a7%db%8c%db%8c/
https://dr-sanaie.com/%D8%AA%D9%84%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/
سلام. این امر نشانه تجربیات عاطفی ناخوشایند گذشته شما می تواند باشد. مقالات رها شدگی و طرد شدگی را در سایت مطالعه بفرمایید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
درود. شما دچار اضطراب هستید. باید ببینید چه اتفاق یا موضوعی…
درود. بله ولی هیچ کدام از روشها مورد تایید نمی باشند….
درود. شرایطی که توصسف کردید نشان می دهد اگر هم اختلال دوقطبی…
درود. اگر آگاهانه قصد کنید موسیقی گوش ندهید و نمی توانید بله…
خیر. آلت تناسلی در سن شما رشد بیشتری ندارد….
سلام آقای دکتر من ۱۹ سالمه سیستم بدنم ریخته بهم شب وقتی خیلی…
درمان قطعی زود انزالی
درمان افسردگی بدون دارو
عشق بازی
سریعترین درمان افسردگی
دکتر کامیار سنایی
عشق بازی با زن+تحریک جنسی
ترک اعتیاد به دیدن فیلم پورن
تعریف اضطراب
درمان اضطراب شدید بدون دارو
درمان اضطراب اجتماعی
نقاط حساس بدن زنان
درمان قطعی وسواس فکری شدید
جملات پایان رابطه
درمان قطعی اختلال دوقطبی
درمان دیر انزالی
دکتر روانشناس ایرانی درالمان
روانشناس ایرانی در کویت
روانشناس در انگلستان
روانشناس در دبی
روانشناس در استرالیا
روانشناس ایرانی در تورنتو
روانشناس در گرگان
روانشناس ایرانی در سوئد
روانشناس در غرب تهران
روانشناس در لس انجلس
بهترین روانشناس
دکتر روانشناس خوب
درود. شما دچار اضطراب هستید. باید ببینید چه اتفاق یا موضوعی…
درود. بله ولی هیچ کدام از روشها مورد تایید نمی باشند….
درود. شرایطی که توصسف کردید نشان می دهد اگر هم اختلال دوقطبی…
درود. اگر آگاهانه قصد کنید موسیقی گوش ندهید و نمی توانید بله…
خیر. آلت تناسلی در سن شما رشد بیشتری ندارد….
سلام آقای دکتر من ۱۹ سالمه سیستم بدنم ریخته بهم شب وقتی خیلی…
اغلب اینطور به نظر میرسد افرادی که در رابطه عاطفی خود بشدت وابسته و صمیمی هستند به افراد خودشیفته گرایش دارند. این مساله برای فرد وابسته بسیار ناراحتکننده است زیرا مشکلات زیادی برایش بدنبال خواهد داشت.
اما چه میشود اگر برخلاف تصور عموم، معشوق انسان نرمالی باشد و نتواند اضطراب و نگرانیهای عاشقِ وابسته را تحمل کند؟
اگر تصور میکنید شخصیت وابستهای دارید باید بدانید که در بیشتر اوقات این شما هستید که با ترسهای خود فردی که به لحاظ روانشناختی سالم و نرمال است را از خود دور میکنید و به رابطه عاطفی خود لطمه میزنید.
در این مقاله قصد داریم در مورد اثرات منفی وابستگی و صمیمت شدید در رابطه عاطفی برایتان توضیح دهیم و بگوییم چگونه میتوانید بر این رفتار مخرب غلبه کنید.
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
گدایی کردن محبت سبب دور شدن افراد از هم میشود
پس از پایان یافتن دوره طلایی رابطه که هر دو طرف سرشار از هیجان هستند، ممکن است تصور کنید برای اینکه دوباره بتوانید آن احساسات پرشور اولیه را تجربه کنید لازم است به طرف مقابل بچسبید و دایما با او در تماس باشید. در این مواقع همیشه این سوالها در ذهنتان پیش میآید که «مشکل چیست؟» یا «احساس میکنم به من توجه نداری» و … اضطراب و نگرانی شما برای این به وجود میآید که تغییر را حس میکنید اما باید کاملا نرمال به آن واکنش نشان دهید.
سروکله زدن با عاشقی که همیشه به شما چسبیده و به شدت وابسته است فرساینده است. به این خاطر که مثلا اگر به طرف مقابل بگویید که «همه چیز خوب و اوکی است و میشه دست از این نگرانیها برداری»، اضطراب او بیشتر میشود و بیشتر از قبل به شما خواهد چسبید.
با اینکه حفظ گرمای عشق در یک رابطه عاطفی بسیار مهم است اما باید بدانید که نیاز و وابستگی شما ممکن است پایههای رابطه شما و عشقتان را سست کند.
راههای بسیار متنوعی برای حفظ حرارت عشق وجود دارد و لازم نیست در تمام لحظات زندگی عشق خود حضور پررنگ داشته باشید و اصطلاحا به او بچسبید.
بیشتر بخوانید: زمانی که از یک فرد خودشیفته جدا می شوید چه اتفاقاتی در زندگی تان می افتد؟
فردی که در بزرگسالی بسیار وابسته و نگران است احتمالا کودکی خوبی نداشته است. یا ممکن است ذاتا شخصیت مضطربی داشته باشد. یا شاید ممکن است کودک واکنشپذیری بوده که اغلب مسایل را اشتباه برداشت میکرده. تقریبا بیشتر افرادی که در بزرگسالی دچار اضطراب هستند در کودکی هم این سراسیمگیها را به دفعات تجربه کردهاند.
یا حتی ممکن است فرد در کودکی از توجه و محبت والدین خود محروم بوده است. اگر در بچگی این حس را داشتید که هیچوقت دیده نمیشوید و خواهر یا برادر شما محبوب والدین هستند احتمال اینکه در بزرگسالی شخصیت وابستهای داشته باشید زیاد است. از آنجا که در کودکی توجهات لازم را نگرفتهاید اکنون که عاشق شدهاید میخواهید نیاز خود را از طرف معشوق جبران کنید که روش نادرستی است.
بیشتر بخوانید: آینده را بسازید؛ ۱۰ روش برای افزایش اعتماد به نفس کودکان
البته دلایل بسیاری وجود دارد که یک فرد در رابطه عاطفی به شدت وابسته میشود.
«من میدانم که زیبا و باهوش هستم اما نمیدانم چرا تا به این اندازه وابسته و ترسو هستم همیشه؟»
«من همیشه این ترس این را دارم که او ترکم کند. به همین خاطر همیشه دنبال این هستم کاری کنم که نرود.»
این طرزفکر اغلب کسانی است که در رابطه به شدت وابسته هستند. نکته عجیب و پارادوکسی که در مورد این افراد وجود دارد این است که در رابطههای معمولی و غیرعاطفی خود کاملا نرمال و خوشبرخورد هستند. یا وقتی که خیالشان راحت است که طرف مقابل صد در صد عاشقشان است و از آنها جدا نمیشود هم رفتارشان کاملا عادی است.
بدبختی این افراد زمانی شروع میشود که واقعا عاشق کسی میشوند. آن زمان است که حس چسبیدن و وابسته بودنشان شعلهور میشود.
وقتی شما در گذشته یک تجربه تلخ داشتهاید شاید به نظرتان پنهان شدن پشت احساسات برایتان راحتتر باشد تا اینکه بخواهید با ترسهای خود روبهرو شوید. اغلب مردم چنین طرزفکری دارند. بر همین اساس هم سریعا سراغ برقراری رابطه جدید میروند تا در سایه فرد جدید بتوانند مشکلات رابطه قبلی را فراموش کنند.
اما باید بدانید که لازم نیست به کسی که ارزش احساسات و عشق شما را ندارد وابسته شوید. خود را به کمتر از آنچه شایسته آن هستید راضی نکنید.
اگر در گذشته رابطه ناموفقی داشته باشید و طرف مقابل شما خودشیفته بوده باشد، بسیار محتمل است که در رابطه جدید خود بسیار آسیبپذیر باشید و وابستگی و چسبندگی زیادی از خود نشان دهید. شما همیشه این ترس را دارید او شما را ترک کند و همین سبب میشود بیشتر از قبل به او بچسبید و رابطهتان را صمیمیتر و بیشتر از قبل کنید. اما باید بدانید با این کار به رابطه خود لطمه وارد میکنید.
این را بدانید هر چه بیشتر نزدیک شوید، طرف مقابل بیشتر از شما فاصله خواهد گرفت و چهبسا رابطهتان خرابتر از قبل خواهد شد.
افراد وابسته اصولا چنین جملاتی را مطرح میکنند:
«نمیشه در مورد این مساله با هم حرف بزنیم؟ من نیاز دارم باهام صحبت کنی!»
«چرا به پیامهای من جواب نمیدهی؟ نمیدانی این کار تو چه حس بدی به من میدهد؟»
بعد از دعوا، مشاجره یا هر ناراحتی در رابطه شاید تصور کنید (به عنوان شخص وابسته) که او که شما را آزار داده باید از دلتان در بیاورد و این ناراحتی را خاتمه دهد و منتظر عذرخواهی یا توجه او باشید. اما مساله این است که طرف مقابل شاید اصلا آمادگی این کارا نداشته باشد. یا شاید نخواهد این کار را بکند.
اینجاست که ناامیدی همه وجود شما را فرامیگیرد و استیصال و درماندگی را در دلتان جاری میکند. اینجاست که همه بدیهای طرف مقابل از روز اول آشنایی تا به امروز جلوی چشمانتان رژه میروند. بنابراین جای تعجب ندارد که بخواهید برای این اتفاق ناگوار با او صحبت کنید و سنگهای خود را با او وابکنید.
اینجاست که به او حق نمیدهید دوری کند و همانند یک کودک نیاز دارید که همان لحظه جواب درست به شما بدهد.
نیاز و وابستگی حس عجیبی به نام «حقخواهی» را در فرد بیدار میکند- به این خاطر است که اگر شما یک شخصیت وابسته و چسبنده باشید همیشه میخواهید مجری حق باشید.
به همین خاطر هر وقت اشتباهی در رابطه رخ میدهد انتظار دارید طرف مقابل سریعا عذرخواهی کند. اما طرف مقابل اصلا قبول ندارد که شما را آزار داده یا سبب ناراحتیتان شده و در نتیجه دلیلی هم نمیبیند که عذرخواهی کند.
یا اگر هم قبول داشته باشد، میخواهد کمی از بحث و مشاجره بگذرد و هر دو آرامتر شوید. در چنین مواقعی فاصله گرفتن بهترین راهکار است.
اما اگر همچنان مثل کودک روی حرف خود پافشاری کنید و بیشتر اعصابش را خرد کنید، او نیز آزرده میشود و ممکن است کار به توهین و بیاحترامی برسد. در این زمان پیش خود فکر خواهید کرد که او مرا دوست ندارد و الان که از پیش من برود حتما با فرد دیگری ملاقات خواهد کرد.
اما باید این را بدانید وابستگی شدید شماست که چنین اوضاع نابهنجاری را به وجود آورده است.
در زیر راهکارهایی را برایتان نوشتهایم که میتوانید با کمک آن از وابستگی شدید در رابطه عاشقانه دست بکشید.
همانند یک انسان بالغ و بزرگسال فکر و رفتار کنید: با شریک عاطفی خود همانگونه رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. اگر او به فاصله و آزادی بیشتری نیاز دارد، دریغ نکنید.
به طرف مقابل فصا بدهید: اگر شریک عاطفی شما زیاد اهل حرف زدن نیست او را مجبور به این کار نکنید. مطمئن باشید هر زمان که آمادگی لازم برای این کار را داشته باشد خودش داوطلب خواهد شد.
چگونه شخصیت وابسته نباشیم
از مشاور کمک بگیرید: به جای دوستان و اعضای خانواده بهتر است نزد مشاور یا متخصصی بروید که بتواند راهنماییهای صحیح و اساسی برای رفع مشکلتان به شما بدهد.
اضطراب یا افسردگی خود را درمان کنید: این دو اختلال سبب میشوند تا شما وسواس فکری پیدا کنید و اعتمادبهنفس خود را از دست بدهید. نتیجهی آن نیز چیزی نیست جز وابستگی شدید و محتاج بودن به شریک عاطفی!
شاید شریک عاطفی شما گزینه مناسبی نیست: اغلب مشکلات زوجها از طرف هر دو نفر به وجود میآید. آیا شخصی که عاشقش هستید خودشیفته است؟ آیا این حس را به شما میدهد که اصلا برایش مهم نیستید؟ اگر چنین است بهتر است در ادامه رابطه خود تجدید نظر کنید.
عزت نفس خود را افزایش دهید: غیرممکن است که در عین وابستگیهای شدید احساسی، از عزت نفس بالایی برخوردار باشید. اولین راه حل برای غلبه بر وابستگی عاطفی، آن است که بدون شکنجه و عذاب و تخریب فکری، با مهربانی عمیقا بهخودتان عشق بورزید، روی نکات مثبت و موفقیتهایتان تمرکز کنید، در ذهنتان تصویر مثبتی از خود داشته باشید و برای آنکه مورد پسند دیگران قرار بگیرید، سعی نکنید خودتان را تغییر دهید.
احساسات منفی و مثبت خود را بیان کنید: بیان این احساسات یکی از راههای است که فرد از آن طریق میتواند احساسات خود را بشناسد و جهت از بین بردن وابستگی عاطفی اقدام کند. یکی از دلایلی که افراد به دیگران وابسته میشوند آگاهی نداشتن بر احساسات و هیجانات منفی است که درون فرد در حال شکلگیری است.
مطلب برای شما مفید بود؟
به مطلب امتیاز دهید
میانگین امتیازها 5 / 5. تعداد رای: 1
تاکنون رأی داده نشده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز میدهد.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
ممنونم مطلب خوبی بود. من این احساس رو دارم که آدم وابسته ایم. با خوندن این مقاله شاید یه تغییری توی نگرش هام بدم. همیشه سعی کردم از خوددرمانی استفاده کنم برای مشکلات احساسیم ولی خوب کار سختیه. مخصوصا توی رابطه ای که توش شدیدا وابسته باشی و از طرف مقابل اون اهمیتی که میخوای رو نگیری مستقیما اعتماد به نفس و عزت نفس خودت رو تخریب می کنی و این خیلی فلج کنندس!
امروز که این مقاله رو خوندم به خاطر مشکلی بود که دیشب برام پیش اومد یعنی مشکل همیشه بود ولی به لطف خدای عزیزم من امروز متوجه شدم مشکلم اینه و اومدم دنبال راهکار گشتم و مقاله خوب شما بهم کمک کرد. خیلی ممنون
۱۳۹۸. تمامی حقوق برای وبسایت Rooziato (روزیاتو) محفوظ
است.
دختری هستم که زود وابسته می شوم
۱۳۹۱/۰۴/۲۵
–
۸۳۵۶ بازدید
نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
0