حوزه/ یک کاربرد قلب در قرآن به عنوان ابزار، مرتبه یا حقیقتی در روح انسان است که اگر آدمی آن را بهدرستی به کار بگیرد، از قلبش استفاده کرده و در غیر این صورت آن را معطل و بلااستفاده رها کرده است.
به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقه مندان عرضه خواهد شد.
* جلسه سی و سوم: چشم دل باز کن، که جان بینی
چگونه چشم دل باز میشود
– اشاره
در ادامه توضیح فرازهایی از حدیث شریف قدسی معراج به این جا رسیدیم که خداوند متعال فرمود کسانی که شرایط مذکور در این حدیث را به دست آورند، خدای متعال به خاطر تلاشهایشان پاداش بزرگی به ایشان مرحمت میکند؛ این پاداش، محبت خداست که چون گوهری گرانبها در دل این بندگان خاص جای میدهد؛ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ أَسْکَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً حَتَّی أَجْعَلَ قَلْبَهُ لِی[۱].
مطالب مذکور پیش از این فقره تأکیدی بر این نکته است که اگر انسان لیاقت پیدا کند، خدای متعال با عنایت خود تصرفی در عواطف و احساساتش میکند، تا او متوجه خدا شود و جهت حرکتش به سوی خدا متمایل گردد، تا به جایی برسد که دلش از آنِ خدا شود؛ حَتَّی أَجْعَلَ قَلْبَهُ لِی.
در این قسمت از حدیث «قلب» را جایگاه محبت معرفی میکند. در جملات بعد نیز واژه «قلب» به کار میرود؛ اما کاربرد آن اندکی با مورد اول متفاوت است. در این فراز میفرماید: وَ أَفْتَحَ عَیْنَ قَلْبِهِ وَ سَمْعَهُ حَتَّی یَسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَ یَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی وَ عَظَمَتِی؛ یعنی چشم و گوش دلش را باز میکنم. از این جمله برداشت میشود قلب انسان دارای چشم و گوشی است که معمولاً بسته است و در صورت فراهم شدن شرایط و مقدماتی، عنایت خداوند شامل حالش شده و به عنوان پاداش، چشم و گوش دلش باز میشود. در این صورت یَسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَ یَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی وَ عَظَمَتِی؛ آدمی میتواند با گوش دل بشنود و با چشم دل جلال و عظمت مرا نظاره کند.
در این قسمت از حدیث معراج «قلب» به عنوان ابزاری برای شناختهای خاص، رؤیت خاص، شنیدن خاص و درک خاص تلقی شده که چشم و گوشی دارد و زمانی که با عنایت خداوند این چشم و گوش باز شود، قلب اموری را میبیند که دیگران نمیبینند و مطالبی را میشنود که دیگران نمیشنوند. از این بیان میتوان دریافت که قلب ابزاری برای شناخت، معرفت، شهود و رؤیت دارد. این کاربرد دیگری برای «قلب»، غیر از جایگاه محبت و عواطف بودن است.
با توجه به مطالبی که گفته شد این سوالات مطرح میشود که اصلاً قلب که از یک سو محل محبت است، از سوی دیگر چشم و گوش دارد، چیست؟ چشم و گوش دل که گاهی بسته است و گاهی باز میشود، چگونه است؟ زمانی که چشم و گوش دل باز شود، چه اموری را میبیند و چه مطالبی را میشنود؟ مشاهده جلال و عظمت الهی بهوسیله چشم دل یعنی چه؟ محل اصلی بحث در باره این قبیل مباحث ذیل آیاتی است که در آنها واژه «قلب» به کار رفته است. اما از آنجا که بحث ما در باره این حدیث شریف به اینجا رسید، برای رفع ابهامها و پاسخ به سؤالاتی که در این زمینه مطرح است، ناچاریم در باره آن بحثی داشته باشیم.
کاربردهای قلب
در قرآن مجید و روایات شریف برای «قلب» به عنوان بخشی از وجود انسان دو ویژگی ذکر شده است؛ اولین ویژگی این که قلب که معادل فارسی آن «دل» است، جایگاه احساسات و عواطف است. تعابیری مثل «دلبستگی» و «دلدادگی» با توجه به همین خصوصیت است.
در قرآن کریم نیز چنین کاربردی برای «قلب» و مرادفش، «فؤاد» مشاهده میشود؛ مثل وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَی فَارِغًا إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَی قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ[۲]؛ مادر موسی زمانی که کودکش را در آب نیل انداخت، نگران شد و دلش به اضطراب افتاد؛ ما دلش را محکم کردیم و اضطرابش را برطرف کردیم و به او آرامش بخشیدیم.
در این آیه به «قلب» و «فؤاد» حالات احساسی و عاطفی نسبت داده شده است. در آیه دیگری نیز میفرماید: أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۳]؛ فقط با یاد خداست که دلها آرامش پیدا میکند. بنا براین دل چیزی است که گاهی آرامش دارد و گاهی طوفانی و مضطرب است؛ یعنی ظرف احساسات و عواطف انسان است.
کاربرد دیگر «فؤاد» و «قلب» به عنوان وسیله شناخت است؛ در آیهای ضمن توصیف اهل دوزخ میفرماید: لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا[۴]؛ اینان کسانی هستند که از قلبشان برای خردورزی و فهم صحیح استفاده نکردند. در آیه دیگری نیز میفرماید: أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۵]؛ مگر بر دلهایشان قفل زده شده، که نمیفهمند؟ از این آیه میتوان فهمید قلب سالم میتواند با فکر و استدلال نتیجهگیری کند و حقایق را بفهمد و کسانی که حقایق را درک نمیکنند، قفل بر دلشان زده شده است.
همچنین با بررسی موارد استعمال «شناخت» در قرآن نیز میتوان دریافت که این واژه نیز کاربردهای متفاوتی دارد؛ نوعی از شناخت به قلب و فؤاد نسبت داده شده که همه مردم به آن دسترسی دارند و باید از آن استفاده کنند؛ وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ[۶]. در این آیه قلب در ردیف چشم و گوش ذکر شده است؛ یعنی همچنانکه آدمی باید بعضی از حقایق را با گوش بشنود، یا با چشم ببیند، دسته دیگری از حقایق را نیز باید با فؤاد درک کند. شاید ذکر این ابزار شناخت در عرض یکدیگر اشاره به این نکته باشد که عمده معلومات مورد نیاز بشر در زندگی از طریق بینایی، شنوایی، یا با فکر و تعقل به دست میآید.
در برخی آیات، شناخت دیگری به قلب نسبت داده شده که از نوع مفاهیم نیست. تصور ما این است که آنچه ما با چشممان میبینیم، رنگها، در واقع ترکیبی از امواج نورانی با فرکانسهای خاص است. گوش ما نیز سلسلهای از امواج صوتی را میشنود. اما آنچه دل ما درک میکند، چیست؟ مفاهیمی است که ما با عقل خودمان آنها را درک میکنیم؛ یعنی ابزار درک عقل مفاهیم ذهنی است که خودشان از امور حسی نیستند. اما گاهی نوعی از شناخت به قلب نسبت داده شده که ابزار آن مفهوم ذهنی نیست.
در چنین مواردی تعبیر «رؤیت» و «نظر» به کار رفته است. مثل روایت معروف امیرالمومنین صلواتاللهعلیه که فرمود: لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان[۷]؛ خدا را چشم سر نمیبیند؛ بلکه دل میبیند. در این عبارت آن حضرت نفرمود دل، خدا را «درک» میکند؛ بلکه از تعبیر «رؤیت» استفاده فرمود. این نوعی شناخت و از مقوله علم است؛ اما غیر از مفهومی است که ذهن آدمی میسازد.
پس در قرآن سه مقوله به قلب نسبت داده شده است؛ احساسات خاصی مثل ترس، اضطراب و آرامش؛ عواطفی از قبیل دوست داشتن و دشمنی. البته بعضی از روانشناسان احساسات و عواطف را از دو مقوله جدا از هم میدانند. دومین مقوله درک حقایقی به صورت مفاهیم ذهنی است که اصطلاحاً به آن علم حصولی گفته میشود؛ سومین مقوله شهود و رؤیت قلبی حقایق است. اما چرا این شناختها به قلب نسبت داده شده است؟ مگر قلب همان عضو صنوبری که معمولاً در سمت چپ سینه آدمی قرار دارد و خون را به تمامی قسمتهای بدن پمپاژ میکند، نیست؟
در اینجا ممکن است بحثهای لغوی از این قبیل مطرح شود که واژه «قلب» مشترک لفظی یا مشترک معنوی است؛ کاربرد آن در یکی از معانی مذکور به صورت حقیقی و در سایر معانی به صورت مجازی است؛ یا این واژه ابتدا برای یکی از این معانی وضع شده، و پس از آن به معانی دیگر منتقل شده است؛ یا بعضی از کاربردهای آن در قالب کنایه و استعاره است. بررسی این قبیل مسایل بر عهده لغتشناسان و ادیبان است و نهایتاً به کمک قرائن میتوان دریافت که این واژه در هر جا به کدام معنی به کار رفته است. آنچه برای ما مهم است شناختن انواع کاربردهای واژه «قلب» است تا آنها را با یکدیگر اشتباه نکنیم.
در فرازی از این حدیث قدسی خدای متعال فرمود: أَسْکَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً؛ من محبت خودم را در قلب مؤمنی که شرایط لازم را فراهم کرده، قرار میدهم. اما در فقره بعد میفرماید: وَ أَفْتَحَ عَیْنَ قَلْبِهِ وَ سَمْعَهُ؛ پاداش دیگری که به چنین شخصی میدهم این است که چشم و گوش قلبش را باز میکنم. چشم و گوش قلب یعنی چه و کیفیت باز کردن آنها چگونه است؟
ما معمولاً از بین ادراکاتمان مطالب غیر حسی را که با چشم و گوش در نمییابیم؛ به قلب نسبت میدهیم؛ و أَنشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ. از خلال آیات قرآن چنین برمیآید که در اصطلاح قرآنی درکی که به قلب نسبت داده میشود، مراتبی دارد؛ مرتبهای از آن در حد درک ساده مفاهیم ذهنی است که همه انسانها اعم از کافر، منافق و مسلمان به کمک قوه عاقله خود، از آن بهرهمند هستند و در اصطلاح به آن عقل ابزاری گفته میشود و یکی از ثمرات آن پیشرفتهای علمی، صنعتی و هنری است. کاربرد دیگر درک قلبی در قرآن اطلاق خاصی است برای مواردی که حقایقی درک میشود و از آنها در راه مصالح واقعی استفاده میشود؛ بر اساس این کاربرد اگر کسی ادراکاتش را در جهت صحیح به کار نگیرد، عقل ندارد. از همینرو قرآن در باره کافران میفرماید: صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ[۸].
چه بسا برخی از ایشان از ما باهوشتر باشند. مگر عمروعاص و معاویه اشخاص سادهای بودند؟ آنها افراد تیزهوشی بودند؛ اما از هوش و ذکاوت خود برای منحرف کردن اسلام از مسیر صحیح استفاده میکردند.
قرآن میفرماید چنین کسانی نه فقط عقل ندارند، بلکه اصلاً کر و کورند؛ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا؛ قلب دارند، اما با آن چیزی درک نمیکنند. یعنی حقایقی که باید در جهت مصالح واقعیشان درک کنند، نمیفهمند و فقط در پی اموری هستند که در خدمت خواستههای حیوانیشان است. از همینرو میفرماید: أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ[۹].
پس یک کاربرد قلب در قرآن به عنوان ابزار، مرتبه یا حقیقتی در روح انسان است که اگر آدمی آن را بهدرستی به کار بگیرد، از قلبش استفاده کرده و در غیر این صورت آن را معطل و بلااستفاده رها کرده است. این مضمون در قرآن برای چشم و گوش هم به کار رفته است؛ وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا؛ چشم دارند؛ اما از آن بهدرستی استفاده نمیکنند. چنین کسانی کورند.
توضیح این مضمون در آیه دیگری به این صورت بیان شده است: فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛ کور واقعی کسی است که دلش حقایق را درک نمیکند و در باره آنها نمیاندیشد، یا آنها را جدی نمیگیرد؛ بلکه فقط از آنها برای رسیدن به اغراض دنیاییاش استفاده ابزاری میکند. چنین کسی در واقع از قلبش استفاده نکرده، گویا قلب ندارد یا قلبش کور است.
چگونه چشم دل باز میشود
چشم دل باز کن!
با توجه به آنچه گفته شد، معنی اینکه کسانی چشم و گوش دلشان باز میشود، چیست؟ کسانی دلشان بینا است که حقایق را درک کرده و از آن حقایق در زندگیشان به درستی استفاده میکنند؛ حقایقی از قبیل توحید، نبوت، معاد و سایر اعتقادات. بنا براین، هر مؤمنی که این حقایق را بپذیرد، دلش بیناست؛ اما چرا در حدیث معراج فرمود فقط کسانی که با تلاش و تحمل سختیهایی محبت دنیا را از دلشان بیرون کنند، دائماً به یاد خدا باشند، و احکام الهی را دقیقا رعایت کنند، خداوند به عنوان پاداش چشم دلشان را باز میکند؟ ظاهراً این بینایی غیر از آن، و فراتر از آن است.
در توضیح این تعبیر باید گفت قلب یعنی عاملی درونی برای درک حقایق، اعم از درک حصولی و حضوری، اعم از درک مفاهیم و شهود حقیقت. منظور از «چشم دل» در واقع قوهای در درون ماست که کار آن درک کردن است. اما چه کسانی چشم دلشان باز است؟ در پاسخ به این سؤال باید به نکتهای لطیفتر از آن مطالبی که گفته شد، توجه کنیم.
ما معتقدیم اموری وجود دارد که بعضی بندگان خدا از قبیل انبیا و اولیا آنها را میدیدند و میشنیدند. مثل نعرهای که شیطان از ناراحتی هنگام نزول وحی سر داد و امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه آن را شنید.
پیغمبر اکرم صلواتاللهعلیه هم خطاب به حضرت امیر فرمودند: إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ[۱۰]؛ آنچه من میبینم، تو هم میبینی؛ و آنچه من میشنوم، تو هم میشنوی؛ ولی تو پیامبر نیستی. کنایه از اینکه تو مخاطب حقیقی وحی نیستی. آن بزرگواران صدای وحی را میشنیدند؛ اما کسان دیگری که در آن مجلس حضور داشتند، چنین صدایی را نشنیدند. حضرت زهرا سلاماللهعلیها و ائمه اطهار سلاماللهعلیهماجمعین جناب جبرئیل را میدیدند و کلام او را میشنیدند. پس، اجمالاً در این عالم شنیدنها و دیدنهایی وجود دارد که ما نمیتوانیم آنها را بینیم و بشنویم. برای تقریب به ذهن، امروز ثابت شده که گوش آدمی معمولاً امواج صوتی در محدوده فرکانسهای معینی را میتواند بشنود و قدرت شنیدن امواجی با فرکانس کمتر یا بیشتر را ندارد. همچنانکه امواج رادیویی که به وسیله گیرنده رادیو دریافت میشود، تا قبل از اختراع رادیو برای بشر قابل درک نبود؛ گر چه امواجی با این فرکانس قبلاً هم وجود داشت.
نوع دیگری از دیدن اشیاء غیر عادی همان است که بعضی افراد در حالت خلسه میبینند. در اعتقادات ما هم هست که همه انسانها در هنگام مرگشان جمال مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام را زیارت میکنند؛ اما کسی غیر از میت آن حضرت را نمیبیند. حتی افراد نابینا هم در هنگام مرگ ایشان را میبینند. از اینجا میتوان فهمید این رؤیت با چشم سر نیست.
بعضی از اهل معقول آنچه را به این صورت دیده میشود صورت مثالی، یا صورت برزخی نامیده و گفتهاند این صورتی بین مادی و عقلانی، و به تعبیر دیگر بین مادی محض و مجرد محض است. بعضی میگویند میت هم نکیر و منکر را که شب اول قبر برای سؤال از او میآیند، با چشم برزخی میبیند.
کسانی هم اظهار میکنند صداهایی را شنیدهاند که دیگران نشنیدهاند. این چنین دیدن و شنیدنی را میتوان به چشم و گوش دل نسبت داد. یعنی بخشی از وجود آدمی که در اصطلاح قرآنی «قلب» نامیده میشود و کارش درک است، چشم و گوشی دارد که معمولاً بسته است و در موارد خاصی، برای اشخاص خاصی باز میشود. شاید شنیده باشید که میگویند فلان شخص چشم برزخیاش باز است؛ یا بعضی از بزرگان و اولیای خدا باطن اشخاص را میدیدند؛ یا کسانی را به واسطه ملکات خبیثهشان، به صورت حیواناتی میدیدند. این چنین دیدن و شنیدنی با چشم و گوش سر نیست؛ بلکه با ابزار دیگری است که به نام چشم دل، یا چشم باطن نامیده میشود.
اما آیا در عبارت وَ أَفْتَحَ عَیْنَ قَلْبِهِ وَ سَمْعَهُ منظور، چشم و گوش برزخی، یا چشم و گوشی است که افراد خاصی به وسیله آن بعضی از امور مادی غیر عادی را درک میکنند؟ یا اینکه منظور معرفت کاملتری است که چنین کسانی نسبت به خدا پیدا میکنند؟ یا مسأله به گونه دیگری است؟
اگر عبارت حدیث به همینجا ختم میشد، امکان داشت به همین احتمالات بسنده شود. اما خداوند در ادامه میفرماید: وَ یَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی وَ عَظَمَتِی. از اینجا میتوان دریافت این، چشمی نیست که صورت نکیر و منکر را میبیند، یا صدای آنها را میشنود؛ این، فقط چشم باطنبین نیست.
آنچه در این حدیث شریف از آن یاد شده، فراتر از این است. خداوند میفرماید: کسانی که برای فراهم کردن آن شرایط تلاش کنند و متحمل زحمات و سختیها بشوند، پاداش آنها این است که محبتم را در قلبشان جا میدهم، أَسْکَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً؛ تا جایی که أَجْعَلَ قَلْبَهُ لِی وَ فَرَاغَهُ وَ اشْتِغَالَهُ وَ هَمَّهُ وَ حَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَةِ الَّتِی أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَی أَهْلِ مَحَبَّتِی؛ بهدنبال پر شدن قلب این بندگان از محبت من، چشم و گوش دلشان هم باز میشود، تا یَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی وَ عَظَمَتِی؛ و این پاداش مخصوص کسانی است که در دلشان جایی برای محبت غیر خدا نمانده و قلبشان لبریز از محبت خدا باشد. چنین قلبی لیاقت پیدا میکند که جلال و عظمت الهی را مشاهده کند. این چشم، غیر از چشم برزخی و مثالی است و فقط اختصاص به بعضی از اولیای خدا دارد.
شاید از بعضی آثار بتوان فهمید چه کسانی به این مرتبه رسیدهاند؛ کسانی که با شنیدن آیات الهی یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا[۱۱]. چنین کسانی که خدا چشم دلشان را باز کرده، آثار عظمت الهی در رفتارشان ظاهر میشود، از خود بیخود میشوند، زبانشان بند میآید و گریه امانشان نمیدهد.
از مرحوم آقا سیدمصطفی رحمةالله علیه شنیدم که نقل میکرد، مرحوم آخوند ملامحمد کاشی که در اصفهان تدریس میکرد، نیمههای شب که برای نماز شب از خواب برمیخاست، در و دیوار و درختهای مدرسه همراه با او تسبیح میگفتند. اما زمانی که خودش به نماز میایستاد، چنان میلرزید که نمیتوانست خودش را کنترل کند. این حالت ناشی از درک واقعی عظمت الهی است. اگر دل برای خدا شد، خدا هم چنین درکی به دل میبخشد و چشم دل را باز میکند، تا یَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی وَ عَظَمَتِی.
رزقنا الله وایاکم ان شاءالله
پاورقی:
[۱]. بحار الأنوار، ج۷۴، ص: ۲۸.
[۲]. قصص(۲۸) / ۱۰.
[۳]. رعد(۱۳) / ۲۸.
[۴]. اعراف(۷) / ۱۷۹.
[۵]. محمد(۴۷) / ۲۴.
[۶]. مومنون(۲۳) / ۷۸.
[۷]. کافی، ج ۱، ص ۹۷، باب فی ابطال الرؤیة.
[۸]. بقره(۲) / ۱۷۱.
[۹]. اعراف(۷) / ۱۷۹.
[۱۰]. نهجالبلاغه، ص ۳۱۰، خطبه ۱۹۲ معروف به قاصعه.
[۱۱]. اسراء(۱۷) / ۱۰۹.
تمامی حقوق این سایت برای خبرگزاری حوزه محفوظ است. ۱۳۹۸©
بازنشر مطالب خبرگزاری حوزه در سایر خبرگزاریها و روزنامهها بدون ذکر منبع آزاد است.
mohaddesi@porseman.net
چشم دل تنها یک تعبیر شاعرانه نیست، حقیقتی است که در کلام الهی و سخن حضرت رسول و متون و منابع دینی هم آمده
است.
تنها هاتف اصفهانی نیست که می گوید:
چشم دل باز کن که جان بینی
چگونه چشم دل باز میشود
آن چه نادیدنی است آن بینی
قرآن و حدیث هم چنین فراخوانی دارد، تا دیدنی های فراتر از چشم سر و نگاه ظاهری را ببینیم.
وقتی آیات و نشانه های خدا بر در و دیوار و در آفاق آسمان و جهان درون در تجلی است،
وقتی خلقت تابلویی است که عظمت و هدفداری جهان را نشان می دهد،
وقتی «موعظه» بردل می نشیند و جان را دگرگون می سازد،
آن چشمی که در پهنه هستی آیات را نبیند و این همه تابلوی جمال را مشاهده نکند، اگر کور نیست، پس چیست؟
قرآن کریم به صراحت و وضوح چنین تعبیر می کند:
«انها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور؛1
همانا چشم ها نابینا نمی شود، بلکه دل هایی کور می شود که در سینه هاست».
این، همان کور دلی است که در پی لجاجت و عناد و سرسختی در برابر پذیرش حق پدید می آید و انسان را از دیدن روشن ترین
حقیقت های آفتاب گون، محروم می سازد.
اگر مولوی می گوید:
چشم باز و گوش باز و این عمی
در شگفت از چشم بندی خدا
اشاره به همین حقیقت است که گاهی چشم سر می بیند، لیکن چشم دل نابیناست و البته که این کوردلی علل و اسباب و
ریشه ها و منشأهایی دارد که باید آنها را شناخت و زدود، تا بصیرت حاصل آید.
به همان اندازه که نداشتن بصیرت و کوردل بودن، بد و نشانه عقب ماندگی ذهنی و معرفتی است، بینا دلی موهبتی الهی به
شمار می رود و توفیقی که نصیب هر کس شود، با چشمی بازتر حقایق هستی را می بیند و آن سوی دیوار محسوسات را هم
تماشا می کند و به نوعی شهود می رسد.
این، عینکی است که به چشم هر کس نمی زنند و جایزه ای است که به هر کس نمی دهند.
در کلام حضرت رسول، این موهبت به نوعی خواست و لطف و عنایت الهی به شمار آمده است، آن جا که می فرماید:
«ما من عبد الّا و فی وجهه عینان، یُبصر بهما امر الدنیا و عینان فی قلبه یبصر بهما امر الآخره، فاذا اراد اللّه بعبد خیرا فتح اللّه
عینیه اللتین فی قلبه فابصر بهما ما وعده بالغیب…؛2
هیچ بنده ای نیست مگر آن که دو چشم در صورت دارد که با آن دو، کار دنیا را می بیند و دو چشم در دل دارد که با آن دو امر
آخرت را می بیند. پس هر گاه خداوند نسبت به بنده ای اراده خیر داشته باشد، دو چشم درون او را باز می کند، تا با آن دو دیده
دل، آن چه را خداوند بر اساس غیب به او وعده داده است، ببیند».
و این همان عرفت شهودی است، یعنی کنار زدن پرده ها، دیدن آن سوی پرده های مادی، عبور از محسوسات، رسیدن به
باورهای یقینی، مشاهده باطن عالم، دیدن بهشت و جهنم در همین دنیا و از هم اکنون، آن روز را دیدن و برای آن کار کردن و
شعله های دوزخ و سایه سارهای بهشت را در این جهان با چشم دل دیدن!
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روزی پس از نماز صبح به جوانی که در مسحد بود و از بی خوابی چرت می زد و رنگ پریده و پریشان
بود و چشمانی به گودی نشسته داشت، فرمود: «کیف اصبحت»؟ در چه حالی و چگونه صبح کردی؟وی گفت در حال یقین،
پیامبر پرسید: هر چیزی نشانه ای دارد، نشانه یقین تو چیست؟ گفت: یقینم، خواب از چشمم ربوده و شب ها نا آرامم ساخته، از
دنیا و آن چه در آن است گسسته شده ام، گویا عرش الهی و روز قیامت و صحنه دادرسی و حشر خلایق را می بینم. گویا اهل
بهشت را می بینم که در نعمت های آن برخوردارند و بر تخت ها نشسته اند و گویا دوزخ را می بینم که اهل جهنم در آن در
عذاب اند و صدای تنوره آتش دوزخ را می شنوم و در گوشم می پیچد.
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به همراهانش فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه بالایمان…؛3 این، بنده ای است که خداوند، قلب او را با ایمان،
روشن ساخته است»!
و این، یعنی همان بینایی دل و روشنی چشم درون که در سایه ایمان و معرفت و شهود به دست می آید.
وقتی برای نگاه، وسیله دیگری جز چشم سر وجود دارد، چرا از آن بهره نگیریم؟
چرا نگاه ها و نگریستن هایمان را محدود کنیم و از بسیاری از دیدنی ها محروم شویم؟
چه عاملی چشم دل را می بندد؟ چه عاملی موجب گشایش آن می شود؟ به تعبیر حضرت صادق علیه السلام: همه مردم چشم سر و
چشم دل دارند، اما خداوند چشم دل شما شیعیان را باز کرده و چشم دل مخالفان ما را کور کرده است.4
نقش ابلیس در این میان چیست؟ شیاطین، سوگند خورده اند که آدم را بلغزانند و از رشد معنوی و کمال او جلوگیری کنند و با
وسوسه ها، تارهای عنکبوتی بر دست و پای فکر و فطرت او بتنند، تا نه پر پرواز داشته باشد، نه چشم بصیرت. بیشترین
میدان و حوزه تلاش شیاطین هم دل های آدمی زاد است. می کوشند تا در این دژ و پایگاه نفوذ کنند و آن را به سقوط بکشانند،
آن گاه با داشتن چشم، انسان نمی بیند و با داشتن گوش نمی شنود.
اگر قرآن کریم، از گمراهان دوزخی چنین یاد می کند که:
«لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها؛5
آنان دل هایی دارند که با آنها درک نمی کنند و چشم هایی دارند که با آنها نمی بینند»، آیا این جز اشاره به همان کوردلی و
محرومیت از نگاه دل است؟
از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله چنین روایت است که:
«لو لا انّ الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لتنظروا الی الملکوت؛6چگونه چشم دل باز میشود
اگر نه آن بود که شیاطین، دور و بر دل های آدمیان می چرخند، آنان به ملکوت نگاه می کردند». یعنی در چشم دل، زمینه و توان
نگاه به ملکوت هستی و عوالم غیب و باطن جهان وجود دارد، به شرط آن که پرده های غفلت و عصیان و نسیان و شیطان، راه
این نگاه را نبندد و چشم درون را کور نسازد.
آن چه در مناجات شعبانیه از خدا می خواهیم و فروغ دیده دل را می طلبیم (و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک…)، برای
دست یافتن به بینایی است، تا چشم دل حجاب های نور را بدرد و به معدن عظمت برسد. این تعبیرها نیز گویای ظرفیت بالای
معارف شهودی انسان با چشم دل است. چه می شود که یکی مو می بیند و دیگری پیچش مو؟ و چرا یکی ابرو می بیند، دیگری
اشارت های ابرو؟
چرا حرمان از فیض نگاه؟
اگر به «سیر باطنی» هم به اندازه «سفر زمینی» اهتمام ورزیم، اگر «هجرت انفسی» را هم به اندازه «هجرت آفاقی» مهم بدانیم،
آن نگاه و دید را هم پیدا می کنیم.
باز هم از ترجیع بند هاتف اصفهانی بیاوریم که گفته است:
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عین الیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو
1. حج(22) آیه 46.
2. میزان الحکمه، ج 5 ص 224.
3. اصول کافی، ج 2 ص 52 حدیث 2.
4. بحارالانوار،ج 67 ص 58.
5. اعراف(7) آیه 179.
6. میزان الحکمه، ج 8 ص 224.
mohaddesi@porseman.net
چشم دل تنها یک تعبیر شاعرانه نیست، حقیقتی است که در کلام الهی و سخن حضرت رسول و متون و منابع دینی هم آمده@@N@@است.
تنها هاتف اصفهانی نیست که می گوید:
چشم دل باز کن که جان بینی
آن چه نادیدنی است آن بینی
قرآن و حدیث هم چنین فراخوانی دارد، تا دیدنی های فراتر از چشم سر و نگاه ظاهری را ببینیم.
وقتی آیات و نشانه های خدا بر در و دیوار و در آفاق آسمان و جهان درون در تجلی است،
وقتی خلقت تابلویی است که عظمت و هدفداری جهان را نشان می دهد،
وقتی «موعظه» بردل می نشیند و جان را دگرگون می سازد،
آن چشمی که در پهنه هستی آیات را نبیند و این همه تابلوی جمال را مشاهده نکند، اگر کور نیست، پس چیست؟
قرآن کریم به صراحت و وضوح چنین تعبیر می کند:
«انها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور؛1
همانا چشم ها نابینا نمی شود، بلکه دل هایی کور می شود که در سینه هاست».
این، همان کور دلی است که در پی لجاجت و عناد و سرسختی در برابر پذیرش حق پدید می آید و انسان را از دیدن روشن ترین@@N@@حقیقت های آفتاب گون، محروم می سازد.
اگر مولوی می گوید:
چشم باز و گوش باز و این عمی
در شگفت از چشم بندی خدا
اشاره به همین حقیقت است که گاهی چشم سر می بیند، لیکن چشم دل نابیناست و البته که این کوردلی علل و اسباب و@@N@@ریشه ها و منشأهایی دارد که باید آنها را شناخت و زدود، تا بصیرت حاصل آید.
به همان اندازه که نداشتن بصیرت و کوردل بودن، بد و نشانه عقب ماندگی ذهنی و معرفتی است، بینا دلی موهبتی الهی به@@N@@شمار می رود و توفیقی که نصیب هر کس شود، با چشمی بازتر حقایق هستی را می بیند و آن سوی دیوار محسوسات را هم@@N@@تماشا می کند و به نوعی شهود می رسد.
این، عینکی است که به چشم هر کس نمی زنند و جایزه ای است که به هر کس نمی دهند.
در کلام حضرت رسول، این موهبت به نوعی خواست و لطف و عنایت الهی به شمار آمده است، آن جا که می فرماید:
«ما من عبد الّا و فی وجهه عینان، یُبصر بهما امر الدنیا و عینان فی قلبه یبصر بهما امر الآخره، فاذا اراد اللّه بعبد خیرا فتح اللّه@@N@@عینیه اللتین فی قلبه فابصر بهما ما وعده بالغیب…؛2
هیچ بنده ای نیست مگر آن که دو چشم در صورت دارد که با آن دو، کار دنیا را می بیند و دو چشم در دل دارد که با آن دو امر@@N@@آخرت را می بیند. پس هر گاه خداوند نسبت به بنده ای اراده خیر داشته باشد، دو چشم درون او را باز می کند، تا با آن دو دیده@@N@@دل، آن چه را خداوند بر اساس غیب به او وعده داده است، ببیند».
و این همان عرفت شهودی است، یعنی کنار زدن پرده ها، دیدن آن سوی پرده های مادی، عبور از محسوسات، رسیدن به@@N@@باورهای یقینی، مشاهده باطن عالم، دیدن بهشت و جهنم در همین دنیا و از هم اکنون، آن روز را دیدن و برای آن کار کردن و@@N@@شعله های دوزخ و سایه سارهای بهشت را در این جهان با چشم دل دیدن!
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روزی پس از نماز صبح به جوانی که در مسحد بود و از بی خوابی چرت می زد و رنگ پریده و پریشان@@N@@بود و چشمانی به گودی نشسته داشت، فرمود: «کیف اصبحت»؟ در چه حالی و چگونه صبح کردی؟وی گفت در حال یقین،@@N@@پیامبر پرسید: هر چیزی نشانه ای دارد، نشانه یقین تو چیست؟ گفت: یقینم، خواب از چشمم ربوده و شب ها نا آرامم ساخته، از@@N@@دنیا و آن چه در آن است گسسته شده ام، گویا عرش الهی و روز قیامت و صحنه دادرسی و حشر خلایق را می بینم. گویا اهل@@N@@بهشت را می بینم که در نعمت های آن برخوردارند و بر تخت ها نشسته اند و گویا دوزخ را می بینم که اهل جهنم در آن در@@N@@عذاب اند و صدای تنوره آتش دوزخ را می شنوم و در گوشم می پیچد.
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به همراهانش فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه بالایمان…؛3 این، بنده ای است که خداوند، قلب او را با ایمان،@@N@@روشن ساخته است»!
و این، یعنی همان بینایی دل و روشنی چشم درون که در سایه ایمان و معرفت و شهود به دست می آید.
وقتی برای نگاه، وسیله دیگری جز چشم سر وجود دارد، چرا از آن بهره نگیریم؟
چرا نگاه ها و نگریستن هایمان را محدود کنیم و از بسیاری از دیدنی ها محروم شویم؟
چه عاملی چشم دل را می بندد؟ چه عاملی موجب گشایش آن می شود؟ به تعبیر حضرت صادق علیه السلام: همه مردم چشم سر و@@N@@چشم دل دارند، اما خداوند چشم دل شما شیعیان را باز کرده و چشم دل مخالفان ما را کور کرده است.4
نقش ابلیس در این میان چیست؟ شیاطین، سوگند خورده اند که آدم را بلغزانند و از رشد معنوی و کمال او جلوگیری کنند و با@@N@@وسوسه ها، تارهای عنکبوتی بر دست و پای فکر و فطرت او بتنند، تا نه پر پرواز داشته باشد، نه چشم بصیرت. بیشترین@@N@@میدان و حوزه تلاش شیاطین هم دل های آدمی زاد است. می کوشند تا در این دژ و پایگاه نفوذ کنند و آن را به سقوط بکشانند،@@N@@آن گاه با داشتن چشم، انسان نمی بیند و با داشتن گوش نمی شنود.
اگر قرآن کریم، از گمراهان دوزخی چنین یاد می کند که:
«لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها؛5
آنان دل هایی دارند که با آنها درک نمی کنند و چشم هایی دارند که با آنها نمی بینند»، آیا این جز اشاره به همان کوردلی و@@N@@محرومیت از نگاه دل است؟
از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله چنین روایت است که:
«لو لا انّ الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لتنظروا الی الملکوت؛6
اگر نه آن بود که شیاطین، دور و بر دل های آدمیان می چرخند، آنان به ملکوت نگاه می کردند». یعنی در چشم دل، زمینه و توان@@N@@نگاه به ملکوت هستی و عوالم غیب و باطن جهان وجود دارد، به شرط آن که پرده های غفلت و عصیان و نسیان و شیطان، راه@@N@@این نگاه را نبندد و چشم درون را کور نسازد.
آن چه در مناجات شعبانیه از خدا می خواهیم و فروغ دیده دل را می طلبیم (و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک…)، برای@@N@@دست یافتن به بینایی است، تا چشم دل حجاب های نور را بدرد و به معدن عظمت برسد. این تعبیرها نیز گویای ظرفیت بالای@@N@@معارف شهودی انسان با چشم دل است. چه می شود که یکی مو می بیند و دیگری پیچش مو؟ و چرا یکی ابرو می بیند، دیگری@@N@@اشارت های ابرو؟
چرا حرمان از فیض نگاه؟
اگر به «سیر باطنی» هم به اندازه «سفر زمینی» اهتمام ورزیم، اگر «هجرت انفسی» را هم به اندازه «هجرت آفاقی» مهم بدانیم،@@N@@آن نگاه و دید را هم پیدا می کنیم.
باز هم از ترجیع بند هاتف اصفهانی بیاوریم که گفته است:
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عین الیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو
1. حج(22) آیه 46.
2. میزان الحکمه، ج 5 ص 224.
3. اصول کافی، ج 2 ص 52 حدیث 2.
4. بحارالانوار،ج 67 ص 58.
5. اعراف(7) آیه 179.
6. میزان الحکمه، ج 8 ص 224.
این مجله مخصوص کودک و نوجوان می باشد.
پیام زن
ویژه مسائل زنان و خانواده
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
محمد جعفری گیلانی
سید ضیاء مرتضوی
3
7733305
7738743
7733305
payam-zan_man@aalulbayt.org
قم، صندوق پستی 371…
پرسمان
فرهنگی، اجتماعی، دانشجویی
مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
سید محمدرضا فقیهی
محمد باقر پور امینی
1380
3
7747240
7735473
7743816
info@porseman.net
www.porseman.n…
مبلغان
فرهنگی – تبلیغی
حوزه
1385/6/1
3
mbl
فکرخوانی-شنیدن سخن حیوانات-چشم برزخی
۱۳۸۸/۰۳/۲۶
–
۱۳۴۹۱ بازدید
نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
– رویت خدا- دیدن خدا با چشم دل- دیدن خدا با چشم سر
۱۳۹۴/۰۳/۰۶
–
۵۷۰۱ بازدید
نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
24 فروردین 1396, 2:37
روي عن علي(ع) قال: قلوب العباد الطاهرهًْ مواضع نظر الله سبحانه فمن طهر قلبه نظر اليه.(1)
روايتي از اميرالمومنين(ع) منقول است که حضرت فرمودند: دل هاي پاک بندگان، مواضع نظر الهي است.
حضرت در اين روايت شريفه ابتدا مسئله قلب را با خصوصيت طهارت و پاکي و بعد مسئله نظر الهي، که تجليات خداوند نسبت به قلب است را مطرح مي فرمايند. اين را بدانيد که در باب قلب اين طور است که اشرف ابعاد وجودي انسان، دل و قلب او است نه عقلش. آنچه که شريف ترين بعد وجودي انسان است، قلب او است. حتي آيات قرآن هم گوياي همين مطلب است. جبرئيل به چه چيزي نازل شد و قرآن را آورد؟ قرآن را به کدام بعد پيغبر داد؟ آيا به عقلش نازل کرد؟ نه! بلکه به قلبش نازل کرد.قرآن هم همين را مي گويد که نمي خواهم وارد شوم. اشرف ابعاد وجودي انسان قلب او است، با اينکه عقل پيامبر کامل بود. ولي وحي به قلب پيامبر نازل مي شد نه عقلشان.
خداوند نظر لطفش را به قلب بندگاني که دل هايشان پاک است، مي کند. قلب هايشان محل ديدگاه الهي قرار مي گيرد. پاکي قلب چيست؟ خداوند موقع آفرينش قلب انسان، آن را ظرف محبت خود قرار داد. هر چه غير خدا در آن بيايد، قلب نجس مي شود. چه ملکات سيئه که بدترين آنها حب به دنيا است، بيايند و بر روي آن اثر بگذارند، که در روايتي از پيغمبر اکرم است که حضرت فرمودند: «حب الدنيا راس کل خطيئه(2). در هر دلي محبت غير خدا بيايد، آن دل ديگر مورد نظر الهي قرار نخواهد گرفت اين تعلقات به امور مادي دنيايي موجب مي شوند دل انسان که اشرف ابعاد وجودي او و محل ديدگاه خداوند و بلکه جايگاه خداوند است، ديگر ساقط شود. بعد حضرت فرمود: «فمن طهر قلبه نظر اليه». هر کسي قلبش پاک باشد، خدا به قلب او نظر مي کند، يعني محل ديدگاه الهي مي شود و آن قلبي که محل ديدگاه الهي قرار بگيرد، نورانيتش موجب مي شود به ملکوت عالم نگاه کند و چشم دلش باز مي شود. گوش دلش باز مي شود. چون انسان، هم چشم سر دارد، هم چشم دل دارد. آنهايي را که هيچ کس نمي بيند، او مي بيند و عالم غيب را شهود مي کند. انسان بداند اين تعلقات دنيوي او را از امور معنوي ساقط مي کند و بدترينش اين است که از چشم خدا مي افتد.چگونه چشم دل باز میشود
(1) غررالحکم ص 67 روايت 906
(2) بحارالانوار ج 51، ص: 258
* پايگاه اطلاع رساني آيت الله شيخ مجتبي تهراني(ره)
روزنامه كيهان، شماره 21192 به تاريخ 5/8/94، صفحه 8 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان
پژوهه تبلیغ
مرتب سازی دندان ها با قیمت مناسب
خرید انواع ابزار وجعبه ابزار خانگی وصنعتی
چگونه چشم دل باز میشود
عوامل و یا راهکارهای عملی کسب بصیرت در دین و معارف آن چیست؟
اجمالا بصیرت به معنای آن است که انسان در گرد و غبار فتنه ها و تاریکی هایی که شیطان ایجاد می کند تا حق و باطل با هم مخلوط شود و انسان ها گمراه گردند, حق را از باطل بازشناسی و راه را گم نکنی. البته این منوط به این است که راه کلی اسلام که همان راه توحید و ولایت است را به درستی شناخته باشی و بدان ایمان کامل داشته باشی و عملا ملتزم شده باشی. أو من کان میتا فأحییناه وجعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها کذلک زین للکافرین ما کانوا یعملون (انعام 122)
بصیرت در لغت
برای بصیرت در لغت معانی متعددی نقل گردیده از جمله : بینایى. دانایى. زیرکى. هوشیارى. بینش. آگاهى. چشم خرد. (لغت نامه دهخدا)
بصیرت در اصطلاح
شـنـاخـت روشـن و یـقـیـنـی از دیـن، تـکـلیـف، پـیـشـوا، حـجـّت خـدا، راه، دوسـت ودشـمـن، حـق و بـاطل، (بصیرت) نام دارد. (پیامهای عاشورا - جواد محدثی)
شهید مطهری در تعریف روشن بینی یا همان بصیرت که تجلی آن در رفتار امام حسین علیه السلام بود می گوید : روشن بینی یعنی چه؟ یعنی حسین (ع) در آن روز چیزهایی در خشت خام میدید که در آیینه هم نمیدیدند. ( مطهری، مرتضی، حماسه حسینی 2، ص84)
راهکارهای عملی کسب بصیرت
در روایات معصومین علیهم السلام کسب بصیرت از دو منظر مورد توجه قرار گرفته است که در این نوشتار به اختصار به هر دو محور اشاره می گردد .
اول : موانع کسب بصیرت
برخی از امور و گرایش ها در وجود انسان مانع از بصیرت یافتن وی می گردد بگونه ای که با وجود یقین به حقانیت موضوعی ، آن را نادیده گرفته و چشم بصیرت خود را نسبت به آن فرو می بندد که در اینجا به دو مورد اشاره می کنیم :
امیرالمومنین علی علیه السلام :هرگاه چشم ظاهری، شهوت را ببیند چشم دل انسان نسبت به عاقبت کار کور گردد
1- دلبستگی به دنیا
حضرت علی علیه السلام در این خصوص می فرماید :انّ الدّنیا دار محن، و محلّ فتن، من ساعاها فاتته، و من قعد عنها و اتته، و من ابصر الیها اعمته…
بدرستى که دنیا خانه محنت هاست، و جایگاه فتنههاست، کسى که طلب کند آن را هلاکش کند؛ و کسى که به دنبالش نباشد با او بنیکوئى همراهی کند ؛ و هر که نظر کند بسوى آن ، کور گرداند او را ( چشم بصیرت را از او می گیرد )….(شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج2 ص 637 )
نمونه های تاریخی این گروه از افراد نیز همچون «عمر سعد» ها که به خاطر دلبستگی دنیا ، چشم بصیرت خود را کور کردند و به مبارزه با حق پرداختند کم نیستند .
2- گرفتار شدن به شهوات و لذت ها
امیرالمومنین علی علیه السلام در این باره می فرماید : إِذَا أَبْصَرَتِ الْعَیْنُ الشَّهْوَةَ عَمِیَ الْقَلْبُ عَنِ الْعَاقِبَةِ (137/ 3).هرگاه چشم ظاهری ، شهوت را ببیند چشم دل انسان نسبت به عاقبت کار کور گردد . (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 305 )
دوم : راه های عملی کسب بصیرت
در این خصوص نیز در روایات ما راهکارهای متعددی مطرح گردیده که به برخی از آنها اشاره می نمائیم :
1- شناخت حقیقت ولایت و ولی امر زمانه خود:
شناخت ولی امر زمان در اسلام از چنان جایگاهی برخوردار است که بنا به فرموده رسول گرامی خدا صل الله علیه و آله اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد همانند کسی است که به مرگ جاهلیت قبل از اسلام مرده است (البحار 23/ 94 الغدیر 10/ 360 اثبات الهداة 1/ 126 تفسیر ابی الفتوح 1/ 508 – الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى ص 108)چگونه چشم دل باز میشود
لذا شناخت خود ولی امر مسلمین در این زمان راهکار اصلی و مهمی است که می تواند انسان را به بصیرت برساند شناخت همانگونه که حضرت علی علیه السلام در سخنانی خطاب به دو تن از یاران خود در این باره می فرماید
فَإِنَّهُ لَا یَبْلُغُ أَحَدٌ مِنْ شِیعَتِنَا حَدَّ الِاسْتِبْصَارِ حَتَّى یَعْرِفَنِی بِالنُّورَانِیَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَا کَانَ مُسْتَبْصِراً بَالِغاً کَامِلًا… (بحار الأنوار ج26 ص 7 )
هیچ کس از شیعیان به بصیرت نمی رسند مگر اینکه با شناخت من به نورانیت برسند پس هنگامی که مرا به این مقام شناختنند بطور تمام و کمال به بصیرت یافته اند …
2- داشتن فکر و اندیشه و تجزیه تحلیل مسائل
از دیگر اموری که انسان را به بصیرت سوق می دهد اندیشه و تجزیه و تحلیل جریانات سیاسی و اجتماعی می باشد .
علی علیه السلام در این باره می فرماید :أَفْکِرْ تَسْتَبْصِرْ. فکر کن تا بصیرت یابی. لَا بَصِیرَةَ لِمَنْ لَا فِکْرَ لَهُ. نیست بصیرتى از براى کسى که نباشد فکرى از براى او. (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 57)
البته برای رسیدن به تحلیل صحیح نسبت به جریانات بخصوص جریانات سیاسی باید مواد اصلی آن که اخبار صحیح می باشد را از مجاری صحیح کسب نموده سپس نسبت به آنها فکر و تجزیه و تحلیل نمود
3-دوراندیشی در امور
از دیگر اموری که موجب بصیرت یافتن انسان می شود آینده نگری و تدبیر در مسائل و جریانات می باشد حضرت علی علیه السلام فرموده اند :مَنِ اسْتَقْبَلَ الْأُمُورَ أَبْصَرَ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 57) هر که از قبل پیش بینی کند و به پیشواز کارها برود (نسبت به امور دور اندیشی کند) بینا گردد .
4- پیروی از عالمان وارسته
امام محمد باقر علیه السلام در وصف علماء ربانی می فرماید
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ ع … الْعَالِمُ مَعَهُ شَمْعَةٌ تُزِیلُ ظُلْمَةَ الْجَهْلِ وَ الْحَیْرَةِ فَکُلُّ مَنْ أَضَاءَتْ لَهُ فَخَرَجَ بِهَا مِنْ حَیْرَةٍ أَوْ نَجَا بِهَا مِنْ جَهْلٍ …. (الإحتجاج على أهل اللجاج ج1 ص17 )
عالم مانند کسی است که به همراه خود شمعی دارد که بوسیله آن ظلمت جهل و حیرت از بین می رود و هر کس که به نور آن روشنی یافت پس از حیرت خارج شده و از جهل نجات می یابد
5- رعایت ایمان و تقوای الهی
یکی دیگر از راهکارهای عملی جهت دست یابی به بصیرت رعایت تقوای الهی می باشد چرا که خداوند متعال می فرماید : «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ اگر تقوا بورزید خداوند قوه تشخیص و جداسازی حق از باطل به شما عنایت می کند» (انفال، آیه 29). پرهیزگاری و انجام واجبات و پرهیز و دوری از محرمات، به انسان نورانیت و روشن بینی درونی می بخشد به گونه ای که انسان در پرتو آن می تواند حق و باطل را از هم تشخیص دهد و به راحتی وسوسه های شیطانی را بشناسد و خود را از دام آن رهایی بخشد و قرآن کریم در این باره می فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون؛ پرهیزگاران هنگامی که شیطانی پیرامون حریم آنها گردش کند متوجه می گردند و بیدار و بصیر می باشند»
6- عبرت گرفتن از مسائل گوناگون
اگر کسی بطور دائم از آنچه که پیراموش می گذرد و یا در گذشته به وقوع پیوسته به دیده عبرت نگاه کند به راحتی می تواند به نتیجه جریانات واقف شده و با بصیرتی که پیدا می کند از گرفتار شدن از هلاکت نجات پیدا کند .
حضرت علی علیه السلام در این خصوص فرموده اند :فِی کُلِّ اعْتِبَارٍ اسْتِبْصَارٌ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 472 ) در هر عبرت گرفتنى بصیرتی است.
از دیگر راههای رسیدن به بصیرت ذکر و یاد الهی می باشد حضرت علی علیه السلام فرموده اند : مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ اسْتَبْصَرَ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 189) یعنی هر که یاد کند خدا را بصیرت یابد
و در بیان دیگری این امر را منوت به دوام عبرت گرفتن دانسته اند و بیان دشته اند :دَوَامُ الِاعْتِبَارِ یُؤَدِّی إِلَى الِاسْتِبْصَارِ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 472 )
دایم بودن عبرت گرفتن مىکشاند بسوى بصیرت.
7- ذکر و یاد الهی
از دیگر راههای رسیدن به بصیرت ذکر و یاد الهی می باشد حضرت علی علیه السلام فرموده اند : مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ اسْتَبْصَرَ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 189) یعنی هر که یاد کند خدا را بصیرت یابد
8-پیمودن مسیر اهل بصیرت
به عنوان نمونه یکی از ویژگی های برجسته یاران امام حسین علیه السلام در جریان عاشورا بصیرت می باشد
امـام صـادق (ع) دربـاره حضرت عباس (ع) با تعبیر (نافذ البصیره)یاد می کند که گویای عـمـق شـنـاخـت آن شـهـیـد اسـت (کـانَ عـَمُّنـَا الْعـَبـّاسُ بـْنُ عـَلِی نـافـِذَ الْبـَصـیـرَةِ صـُلْبَ الاِْیْمانِ). [اعیان الشیعه، ج 7، ص 430] در زیارتنامه حضرت عباس (ع) نیز می خوانیم:
(وَ اَنَّکَ مـَضـَیـْتَ عـلی بـصیرةٍ مِنْ اُمرِکَ مُقتَدِیاً بِالصّالِحینَ) [مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس (ع)، ص 435] که شهادت او را از روی بـصـیـرت و بـراساس اقتدا به صالحان برشمرده است، نیز می خوانیم: خدا را گواه می گـیـرم کـه تـو هـمـان راهـی را رفـتـی کـه شـهـدای بـدر و دیـگـر مـجـاهـدان راه خـدا پیمودند. (همان) .
در زیارتنامه حضرت مسلم بن عقیل نیز بر همین بصیرت در مبارزه و شهادت و پیمودن راه شهدای بـدر و مـجـاهـدان اسـلام و اقـتـدا بـه صـالحان و پیروی از انبیا تأکید شده است، با تعبیراتی همچون: (اَشْهَدُ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلی ما مَضی عَلَیْهِ الْبَدْرِیُّونَ الُْمجاهِدُونَ… وَ اَنَّکَ قَدْ مَضَیْتَ عَلی بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالصّالِحیِنَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیّینَ) [همان، زیارت مسلم بن عقیل، ص 403] .
بنا براین ما نیز می توانیم با مطالعه زندگی اینگونه افراد ، ویژگی هایی که موجب شد تا به این صفت متصف شوند را پیدا کرده و با الگو قرار دادن رفتار آنها ما نیز در زمره اهل بصیرت قرار بگیریم .
منبع:tebyan.net
در ادامه بخوانید
نظم و زیبایی را به دندان های خود ببخشید
لاکچری ترین نوع لمینت دندان
دنبال دندانپزشک خوب توی تهران میگردی؟
نوبت دهی آنلاین دندانپزشک های برتر تهران
خرید فرش تا 25میلیون بدون سود و ضامن
جستجوی انواع بهترین ونزدیکترین مراکزخدماتی
تور ارزان کیش با رزرواسیون بهترین هتل ها
خرید بی واسطه جدیدترین مدلهای فرش
قبل از گرونی و شلوغی عید فرشت رو بخر!
به مقصد دلخواهت با کمترین هزینه سفر کن
پاکسازی و رفع آلودگی هوای خانه
دلت کیک خونگی میخواد،فرصت درست کردن نداری؟
مشاور دعاوی حقوقی و کیفری
مرکز تخصصی استعدادیابی و آموزش کودکان
Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021
چگونه چشم دل باز میشود
درباره ماهیت چشم برزخی اگر بخواهیم در باره ماهیت آن از دیدگاه قرآن بحث کنیم شاید کاملترین و جامعترین به مقصود آیه 22 سوره ق باشد. قرآن میفرماید: لَقَدْ كُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ؛ تو در غلفت از این بودی پس ما پرده را برداشتیم و چشمانت تیزبین شد.
آیا چشم برزخی حقیقت دارد؟
در این آیه سخن از امری موجود است که به جهت پوششی بر چشم انسان قادر به دیدن آن چیز نیست. مانند بهشت و دوزخی که در حال حاضر وجود دارد و به حکایت قرآن در باره فرعون که میفرماید همان زمان که هلاک شد خطاب به وی شد که داخل دوزخ و آتش رود و یا در باره آسیه زن فرعون که پس از شهادت به او گفته شد داخل بهشت شود و یا در باره شهدا که قرآن بیان میدارد که آنان هم اکنون از نعمتهای خدا بهره میبرند.
همه این نمونهها بیانگر آن است که اموری وجود دارد ولی ما به جهت پوششی دنیوی قادر به دیدن آن نیستیم. اگر پرده از چشم برداشته شود و ما بتوانیم این عوالم را ببینیم هم میتوانیم از آینده و هم از گذشته خبر داشته باشیم. این چیزی است که در مسئله چشم برزخی به آن اشاره میشود. برای رسیدن به چشم برزخی باید پرده را از روی چشم برداشت و به قول قرآن چشم حدید و تیزبین شود.
عالم برزخ عالمی فراتر از عالم دنیاست. لذا به هر مقدار ما از دلبستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم به عالم مافوق آن بیشتر دسترسی مییابیم. بنا بر آن چه از روایات به دست میآید عمل به واجبات و ترک محرمات ، سلامتی و هنجار در دنیا و دوری از جهنم و ورود به بهشت را برای ما زمینه سازی میکند. اما اگر علاوه بر آن به نوافل و رعایت تقوا بیش از حد معمول موفق شویم به بیش از آن چه دیگران از جهت معنوی به آن دست یافتهاند خواهیم رسید که از آن به چشم برزخی تعبیر میشود و با آن حقایق وقایع را فراتر از ظاهر آن میتوان دید.
این مطلب در حدیث قرب النوافل چنین بیان شده است : {عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه وآله) قال الله: ما تحبب الی عبدی به شیء احب الی مما افترضه علیه و انه لیتحبب الی بالنافله حتی احبه، فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به، و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها اذا دعانی اجبته و اذا سألنی اعطیته؛ از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت شده که خداوند فرمود: اظهار دوستی نکرد بنده من به چیزی دوست داشتنیتر از آنچه واجب کردم بر او، و او با نوافل به سوی محبت من میآید تا این که من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم شنوایی او میباشم آن گاه که میشنود و بینایی او میباشم آن گاه که میبیند و زبان او میباشم آن گاه که سخن میگوید و دست او میباشم آن گاه که ضربه میزند و پای او میباشم آن گاه که راه میرود، هنگامی که به درگاه من دعا کند اجابت میکنم و اگر از من درخواست کند به او میدهم. }(ر.ک: المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقی، ج 1، ص 291 و اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 352) .
مقدار و نوع دامنهی دید برزخی بستگی به میزان معرفت و مقدار فاصله گرفتن انسان از عالم ماده و انقطاع از امور مادی و جسمانی و توجه او به عالم مجردات و حقایق دارد . مسلماً دیده باطن بین انبیا و اولیا از بقیه انسانها نافذ تر و محدودهی دید برزخ بین آنها از سایر انسانها وسیعتر و گسترده تر است و دیگران به میزان درجهی شناخت و اطاعت آنها از خداوند و پیروی آنها از انبیا و اولیا و سعی و کوشش آنها در راه بندگی حق از این دید برخوردارند .
افرادی که چنین ویژگی را داشته باشد معمولاً ناشناخته هستند و خود را به مردم معرفی نمیکنند .
راه باز شدن چشم برزخی
چشم برزخی با چند توصیه باز نمیشود، بلکه این کار نیازمند تلاش پیگیر و مجاهده و جهاد مداوم با نفس است؛ چرا که نفس بعد از تزکیه شدن آمادگی درک حقایقی از عالم هستی را پیدا میکند.
پس در حقیقت دو توصیه به شما میشود، یکی شناخت عمیق دین، همراه با عمل به دستورات آن، دوم پرهیز از انواع گناهان، در این صورت است که بصیرت الهی پیدا میکنید و چشم و گوش برزخی پدید میآید .
آیتالله مولوی قندهاری، آن کنز خفیّ الهی میفرمودند: در سن جوانی به آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی عرضه داشتم: آقاجان! چه کنیم چشم برزخیمان باز شود؟
ایشان فرمودند: آسیّد محمّدحسن! من انتظار داشتم تو بگویی: چه کنم چشم قیامتی و اُخرویام باز شود؟ این فقط با اخلاص است. اگر اخلاص باشد، در همین دنیا آن شعبههای نور کار خودش را انجام میدهد. کاری میکند که انسان به آن مقام والا و عالی میرسد.
کار برای خدا یعنی انسان از کسی انتظار نداشته باشد، حتّی انتظار از عمل خودش نداشته باشد که ای عمل! فردای قیامت دستم را بگیر.
آیتالله مولوی قندهاری، آن کنز خفیّ الهی میفرمودند: در سن جوانی به آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی عرضه داشتم: آقاجان! چه کنیم چشم برزخیمان باز شود؟ ایشان فرمودند: آسیّد محمّدحسن! من انتظار داشتم تو بگویی: چه کنم چشم قیامتی و اُخرویام باز شود؟ این فقط با اخلاص است. اگر اخلاص باشد، در همین دنیا آن شعبههای نور کار خودش را انجام میدهد. کاری میکند که انسان به آن مقام والا و عالی میرسد
گاهی میبینیم بعضی چطور به عشق و عبادت مشغول هستند و به چه مقام معرفتی میرسند، با این که به صورت ظاهر عالم دینی هم نبودند. مرحوم رسول ترک که قضایای او را میدانید که چگونه توبه کرد و به کجا رسید میگوید: من به زیارت عاشورا و شرکت در روضهخوانی ابیعبدالله(علیه السلام) خیلی علاقه داشتم. امّا هیچگاه زیارت عاشورا را نخواندم برای این که این زیارت عاشورا دستم را فردای قیامت بگیرد. فقط به خاطر عشق به زیارت عاشورا آن را میخواندم.
برای همین مولیالموالی(علیه السلام) میفرمایند: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً» عزّوجلّ بندگانی دارد «عَامَلُوهُ به خالصٍ مِنْ سِرِّهِ فَشَکَرَ لَهُمْ به خالصٍ مِنْ شُکْرِهِ فَأُولَئِکَ تَمُرُّ صُحُفُهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فُرُغاً فَإِذَا وَقَفُوا بَینَ یدَیهِ مَلَأَهَا لَهُمْ مِنْ سِرِّ مَا أَسَرُّوا إِلَیهِ».
آیت الله العظمی بهجت، تعبیر عجیبی را راجع به این روایت فرمودهاند. فرمودند: اینجا هم خدا نفرموده من از عمل پر میکنم، بلکه فرموده من سرّ میدهم؛ یعنی شاید منظور این است: شما برای من کار کردی، عملت را به عشق و محبّت من خالص کردی، فقط برای من، نه برای اجر و مزد، لذا من هم آنجا به واسطه این سرّ، سرّ را زیاد میکنم؛ یعنی حبّ را زیاد میکنم.
یعنی باز هم آن جا چیزی به تو نمیدهم، جنّات نمیدهم، «جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تحتها الْأَنْهارُ». بلکه «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیةً مَرْضِیةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی». حضرت فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً»، «فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»، جنّات و رضوان در قرآن تکرار شده، امّا جنّتی یک بار بیشتر نیست.
نفس مطمئنّه یعنی آن نفسی که فقط برای خودش کار کرده و چیز دیگری را مدّ نظر نگرفته است. خدا میگوید: حالا که من را میخواهی، این خواستن من، اینگونه است که دیگر از حورالعین خبری نیست، دیگر از بهشتی به آن معنا، آن میوهها، آن مطالب، برای تو خبری نیست.
همانطور که در روایت داریم: حورالعینها او را احاطه میکنند، امّا او حتّی نگاهی هم به آنها نمیکند حورالعینهایی که روایت میفرماید: اگر یک شعبه نورشان به زمین بیاید، زن و مرد از عشقهای مجازی دنیایی خودشان دست میکشند، عاشق او میشوند. دیگر خودشان چه قیامتی هستند؟! – آنها دورش را میگیرند، طنازی میکنند امّا او کاری به آنها ندارد. خطاب میرسد: حورالعینها او را رها کنید، او من را میخواهد، او فقط با من است.
لذا حضرت میفرمایند: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً عَامَلُوهُ به خالصٍ مِنْ سِرِّهِ فَشَکَرَ لَهُمْ به خالصٍ مِنْ شُکْرِهِ فَأُولَئِکَ تَمُرُّ صُحُفُهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فُرُغاً فَإِذَا وَقَفُوا بَینَ یدَیهِ مَلَأَهَا لَهُمْ مِنْ سِرِّ مَا أَسَرُّوا إِلَیهِ» خدا را بندگانی است با دل و درونی خالص که پر از سرّ است با حضرت حق. نامههای عمل اینها روز قیامت خالی است، هیچ چیز ندارند«تَمُرُّ صُحُفُهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فُرُغاً». هنگامی که در برابر خدا میایستند«فَإِذَا وَقَفُوا بَینَ یدَیهِ» پروردگار عالم به پاداش اخلاص اینها، میفرماید: اینها را از رازم پر میکنم. «مَلَأَهَا لَهُمْ مِنْ سِرِّ مَا أَسَرُّوا إِلَیهِ». «وَ هَمَّنَا فِی طَاعَتِکَ» مخلصین عالم این گونه هستند. خدایا! تو چه میگویی، نه من چه دلم میخواهد. مخلصین عالم دنبال طاعت خدا و مولایشان هستند، نه طاعت نفسشان.
وای بر ما که بعضی موقعها چه کردیم! دل مولایمان را رنجاندیم، دل اولیاء را رنجاندیم. هر که خدا را ولی قرار داد، از روی اخلاصش است و آن وقت باید مطیع او شود. ما فکر میکنیم امام خمینی(ره) برای چه انتخاب شد؟ چون مخلص بود. امام خامنهای برای چه انتخاب شد؟ برای این که خالص بود. اگر اطاعت کنیم، دنیا گلستان میشود.
چگونه چشم دل باز میشود
«وَ اخْلِصْ نِیَّاتَنَا فِی مُعَامِلَتِکَ» خدا! این نیّت را خالص کن؛ چون «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ». برای همین هم میگویند اوّل هر عمل عبادی باید نیّت کنیم. نیّت یعنی انسان بگوید برای خدا انجام میدهم. عالم بفهمد یا نفهمد، از کار من کسی باخبر باشد یا نباشد، برای من فرقی نمیکند. نیّت من فقط تویی، خالص. یکی از راههای رسیدن به اخلاص حالا عرض خواهیم کرد که این اخلاص چطور به دست میآید و باید چگونه باشد. یکی دو مورد را حضرت زینالعابدین(علیه السلام) در مناجات با خدا دارند بیان میکنند. حضرت در مناجات بیان میفرمایند: اگر انسان مطیع خدا شد و نیّتش خالص شد، معلوم است دیگر عملش هم خالص میشود.
«وَ اخْلِصْ نِیَّاتَنَا فِی مُعَامِلَتِکَ» عالم اخلاص غوغایی است! اگر انسان با این حال جلو برود، چه وضعی به وجود میآید. دنیا گلستان میشود. برای همین پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هم فرمودند: «أَخْلِصْ دِینَکَ یَکْفِیکَ الْقَلِیلُ مِنَ الْعَمَلِ» اگر اخلاص باشد، برای تو یک مقدار عمل کافی است، ببین چه میکند، همه را جلو میبرد.
در مثال مناقشه نیست. مثل هسته اتم میماند که وقتی در راه صلح آمیز آن را میشکافی، چه غوغایی ایجاد میکند. یک مقدار امّا خالص، مثل الماس است تشبیه دنیوی عرض میکنیم. اصلاً اینها را نمیشود قیاس کرد، بالجد قیاس معالفارق است، امّا چارهای نداریم الماس را کیلویی نمیفروشند، قیراطی است؛ چون گرانبها است. عمل خالص گرانبها است و جدّی غوغا میکند.
پروردگارا! به اولیاء، انبیاء و خصّیصین درگاهت، ما را از این مقام اخلاص بچشان.
انسان باید بفهمد که هیچ ولیای ولی نشد و هیچ هادی ای، هادی نشد، مگر این که خالص بود؛ یعنی رمز را دادند، چرا اولیاء، هادی خلق شدند؟ چون خالص بودند.
خدا! به مخلصین عالم قسمت میدهیم ما را از این مقام بهرهمند بگردان.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منابع :
سایت حوزه
سایت اندیشه قم
سایت مطهر
تبیان، دستیار هوشمند زندگی
پل های ارتباطی
بلوار کشاورز،خیابان نادری،نبش حجت دوست،پلاک 12
public@tebyan.com
02181200000
دسترسی سریع
محصولات و خدمات
اشتراک در خبرنامه
کلیه حقوق این سایت مربوط به موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان میباشد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِيمانَ تَطهيراً مِنَ الشِّركِ… وَالزَّكاةَ زِيادَةً فِي الرِّزقِ.
خداوند ايمان را پاك كننده از شرك… و زكات را افزاينده روزى ساخت.
كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 568 ح 4940
چگونه چشم دل باز میشود
عن مولانا امیرالمومنین علیه السلام : …فکانّما قطعوا الدنیا الی الاخره و هم فیها فشاهدوا ماوراء ذلک فکانّما اطّلعوا غیوبَ اهل البرزخ فی طول الاقامة فیه و حَقَّقَت القیامة علیهم عدالتها فکشفوا غطاءَ ذلک لاهل الدنیا حتی کانّهم یرون مالا یری الناس و یسمعون مالا یسمعون
[۱]
[۱]نهج البلاغه، خطبه۲۲۲
0