به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی، کودکی از حساسترین و سرنوشتسازترین دوره زندگی انسان است. شخصیت انسان و اساس خصوصیتهای اخلاقی وی در ابتدای کودکی خصوصاً در سنین مقدماتی عمر پیریزی میشود.
علاقه زیاد به یادگیری و انعطاف پذیری در مقابل رفتار پدر و مادر و اطرافیان ویژه مرحله خردسالی و قبل از قدم گذاشتن به دبستان است. به همین دلیل، همه معلومات، عادتها و ویژگیهای اخلاقی که در این دوره به دست میآید، ریشهدار و محکم در روح کودک باقی میماند. بنای اصلی شخصیت و چارچوب وجودی او را تشکیل میدهد. بر همان اساس شخصیتش شکل میگیرد.
در سنین کودکی سوالاتی از قبیل خدا کجاست و چگونه است روبهرو میشویم ، در این گزارش برآنیم تا مختصری از روش آشنا سازی کودکان با خدا، نماز، قرآن ومسایل مذهبی را بیان کنیم.
روش آموزش مفهوم خدا به کودک
در حدود 3 ـ 4 سالگی بچهها نام خداوند را یاد میگیرند. اگر رفتار افراد خانواده جنبه مذهبی داشته باشند، کودک مذهب و رفتار مذهبی را میآموزد. کودک در ابتدا به دنبال قویترین فرد است. چون از نوزادی مادر نیازهایش را رفع نموده، میپندارد مادر محکمترین تکیهگاه است؛ ولی به زودی میفهمد مادر از خیلی چیزها میترسد. چون پدر از آنها نمیترسد، پدر را تکیهگاه و قویترین آدم مییابد، ولی پدر هم از بعضی چیزها میترسد.
چگونه کودک را با خدا اشنا کنیم
در این زمان است که از ما میپرسد: کی قویترین است؟ به او میگوییم: «خدا». این خدا کجاست؟ به او میگوییم: بزرگتر که شدی، برایت میگویم چون کودک 3 ـ 4 ساله در مرحله تفکر ابتدائی است. فقط آنچه را میبیند، قبول دارد، نمیتوان به او گفت: خدا نادیدنی است و همه جا هست.
کودک ۶ ساله: عاشق خدا
به تدریج که بزرگتر شد، خدا را به او چنان معرفی میکنیم که بچهها از او خوش شان آید. از لطف و کرم خدا، مهربانی و قدرت خدا و زیبا دوستی او میگوییم. درباره بهشتی که به نیکوکاران وعده داده، سخن میگوییم. در این سالها هرگز از قهر خدا و جهنم گناهکاران چیزی نگویید.
کودک ۶ ساله به موضوعات مذهبی علاقمند میشود. عاشق دعا، نماز و نیایش میشود. دوست دارد برای او داستانهایی درباره خداوند بگوئید. دوست دارد درباره پیامبران و امامان حرف بزنید و از آنها برای شان داستانهایی تعریف کنید.
کودک ۷ ساله: اثبات وجود خدا
اما بعد نوبت به کنجکاوی میرسد. هفت سالهها از خداوند میپرسند. در مقایسه با شش سالهها بیشتر خواهان اثبات وجود خدا میشوند. کودک هفت ساله بر خلاف یک سال قبل سوالاتی را در مورد دیدن خدا، شکل خدا و غیره میپرسد. سوالات آنها نباید به حساب سرکشی یا تمایلات ضد مذهبی قلمداد شود، بر عکس سوالات آنها بیشتر نشانه علاقه آنها به موضوع است.
به کودکان میگوییم همه موجودات در مورد خدا و خالق خویش فکر میکنند. هر موجودی تصور میکند خدا شکل اوست. ما هم که انسانیم فکر میکنیم شاید خدا مثل ما دو دست و پا و به صورت ما باشد، ولی نه تصور آنها درست است و نه فکر ما .
برای همین هیچکس نمیداند خدا چه شکلی است. اگر خدا موجودی بود که شکلی داشت و میشد او را دید، همه جا نبود. اگر پیش ما بود، دیگر پیش پدرت و یا بقیه مردم که جاهای دور هستند، نبود و میدانیم که خدا همه جا هست. برای همین خدا دیده نمیشود.
در مورد مسائل مذهبی هرگز اعمال فشار نکنید. دیکتاتوری و زور پاسخ معکوس میدهد. بچهها اگر نمازشان را میخوانند، آنها را تشویق کنید. سعی کنید از دین و مسائل دینی جز خاطرات خوش در ذهنشان چیزی باقی نماند. زمانی که از کودکی به فرزندان خود درک درستی از خدا بیاموزیم، در زندگی هرگز احساس تنهایی نمیکند، چون به یقین میدانند خدا حامی آنهاست و در سختترین لحظات با آن هاست.
بیاعتقادی به خدا احساس تنهائی به وجود میآورد که خود سرچشمه اختلالات روانپزشکی است.روش آشنایی و آموزش سایر مفاهیم دینی و مذهبی(نماز، قرآن و …)
دانشمندان و پژوهشگران امر تربیت، بهترین و مؤثرترین راهکار وصول به هدفهاى مطلوب تربیتى، به خصوص در امر تربیت کودکان را پنج چیز مىدانند: الف) استفاده از روش الگویى یا آموزش رفتارى به جاى گفتارى. ب) تقویت روحیه برترگرایى یا کمال طلبى. ج) تشویق و تمجید. د) استفاده از مکانهاى مقدس و شعایر مذهبى. ه) استفاده از طبیعت در بیدار سازى حس مذهبى.
روش الگویى
روش الگویى بهترین، مؤثرترین و طبیعىترین وسیله براى انتقال ارزشهاى اخلاقى و فرهنگى در خانواده است. باید به جاى گفتار و پند و نصیحت، با رفتار و عمل خویش آموزش دهیم. جوّ خانه را چنان کنیم که زندگى در آن فضاى تربیتى به تربیت فرزندان کمک کند. چون فرزندان بسان درختانى هستند که در آب و خاک خانه رشد مى کنند. معمولاً متناسب با همان آب و خاک میوه مىدهند.
تقلید والدین به نماز اول وقت، انجام عبادت در مکان مشخص و ثابتى در منزل، استفاده از سجاده، پوشیدن لباس نظیف و معطر، باعث قداست و معنویت بیشتر عبادت و جذب و گرایش فرزندان به این فریضه الهى مىشود.
معرفى الگوهاى برتر و تقویت روحیه برترگرایى
یکى از ویژگىهاى فطرى و امیال درونى انسان «روحیه برترگرایى» و یا «کمال طلبى و جمال گرایى» است. انسان به هر کارى، شغلى، علمى و مقصدى و حتى بازى علاقه داشته باشد ،به «برترینها و قرمانان» آن گرایش و علاقه دارد. با استفاده از ادبیات کودکانه انسانهایى را که «عبادت» و علاقه به نماز و فرهنگ آن، باعث جاودانگى آنان در تاریخ بشر و محبوبیت نزد خدا و انسانهاى شریف شده است. معرفى کنید.
تشویق و استفاده از مکانهای مقدس
جهت خوشایندسازى دین و مفاهیم و رفتارهاى دینى باید از ابزارهاى مختلف تشویق کلامى و غیر کلامى به خصوص در نظار دیگران بهره جست. بردن کودک به مساجد و مجالس جشن مذهبى و عزادارى و شنیدن صداى قرآن با صوت دلنشین، و دیدن اقامه نماز بزرگترها و مشاهده زمزمههاى عاشقانه انسانها در تلطیف روح کودکان مؤثر است.
استفاده از طبیعت در بیدارى حس مذهبى کودک
طبیعت سرشار از زیبایىها و پاکىها است. هر قدر افراد، از جامعه آلوده فاصله بگیرند و به همان نسبت به مشاهده داشت و بیابان و دامن طبیعت نزدیک شوند، به صفا و پاکى فطرت نزدیک مىشوند. آنان با نگاه کردن به طبیعت خداوندی، ضمن دیدن و آشنا شدن با نشانهها و نعمتهاى الهى، و پیدا کردن نشاط و سرور روحى و دست یافتن به لذتهاى طبیعى، از غفلتها و آلودگى هایى که جامعه امروزى براى کودکان و نوجوانان و جوانان فراهم کرده است، دور مىمانند.
در نتیجه فطرت خدا جویى آنان در مسیر طبیعى رشد پیدا مى کند. با یک تلنگر و اشاره مىتوان آنان را به نماز و عبادت و تسبیح موجودات جهان بر اساس «یسبح لله ما فى السموات و الارض» آشنا و مأنوس کرد.
دغدغه بسیاری از والدین است که آیا میتوانند با فرزندانشان درباره خدا صحبت کنند؟ آیا کودکان را میتوان با مفاهیمی چون خدا، پیامبر، جهان آخرت، آفرینش و هستی، تکلیف، عبادت و مانند آن آشنا کرد و درباره آنها بحث کرد؟ حرف زدن درباره خدا از این جهت حائز اهمیت است که میتواند بهترین راه برآوردن مهمترین نیازهای کودکان باشد، چرا که کودکان بیش از بزرگسالان خود را نیازمند به تکیهگاه قوی و مهربانی میبینند که قادر است همه آرزوهای آنها را برآورده کند.
فایده دیگر صحبت کردن درباره خدا این است که توضیح درباره زیبایی طبیعت، تولد نوزاد و در کل مرتبط کردن رویدادهای طبیعی به خدا با نوعی احساس شگفتی همراه است و چون روح کودک به دنبال عجایب و اسرار میگردد و زمانی که برای پرسشهای کلیدی خودپاسخی منطقی مییابد، احساس آرامش میکند.
متأسفانه ایراد بزرگ فرهنگ ما که از بسیاری جهات از فرهنگ قرآنی و سیره نبوی فاصله گرفته، همان ترساندن کودکان از خداوند است. خداوندی که هرچند برای ظالمان و گناهکاران منتقم و جبار است، اما برای دیگران رحمان و رحیم است و برای کودکان فقط جنبه رحمتش را مینمایاند درحالیکه ما از کودکی خدای نامهربان و خشمناک را به آنان معرفی میکنیم!!
عواقب جبرانناپذیر ترساندن کودک از خداوند
چگونه کودک را با خدا اشنا کنیم
ژیلا مرادپور، یکی از اساتید دانشگاههای استان کردستان و مشاور روانشناختی کودکان در گفتوگو با ایکنا از کردستان، اظهار کرد: بارها در مشاوره فردی به والدین و در سخنرانیها این نکته خیلی مهم پرورش اعتقادی در کودکی را تذکر دادهام.
وی افزود: متأسفانه ما مسلمانان هنوز در ارتقای جنبههای روانشناسی تربیت و رشد فکری فرزندان از نظر عقیدتی خیلی عقب هستیم و علاوه بر آنکه عوامل مختلف دینستیز، کودکانمان را از دین دور میکند خود ما هم ناخواسته درروش تربیتمان آنان را بهجای اینکه به خدا نزدیک کنیم از خدا فراری میدهیم!!
مرادپور بیان کرد: کودکان زیر شش سال در ذهن خود، خدا را ابرقهرمان تصور میکنند و این ماییم که این ابرقهرمان را برایشان تبدیل به دیو ترسناک و بد میکنیم و گاهی القائات حتی باعث ترسهای بیمارگونه از این خدا در آنان میشود که در آینده آنان را دچار اختلالات روانی جبرانناپذیری میکند.
وی وسواس فکری، فوبیا، پارانوما، دوقطبی بودن را از عاقبت کودکانی دانست که ما از کودکی ابرقهرمان زندگی را برایشان خیلی بیرحم و خشن به تصویر میکشیم.
مرادپور با اشاره به اینکه وقتی ابرقهرمان دنیا برای کودک اینقدر بیرحم تصور شود، بنابراین به دیگران هیچ اعتمادی ندارد و بدبین است، بیان کرد: وقتی ابرقهرمان کودک به او رحم نکند دیگر هیچ پناهگاهی نمییابد که به او تکیه کند پس از همهچیز میترسد و گاهی ترس بسیار شدید یا همان فوبیا پیدا میکند.
وی ادامه داد: همیشه این آثار را شفافتر و مفصلتر توضیح دادم تا خانوادهها بیشتر در این زمینه هوشیار باشند و ناخواسته فرزندان خود را به سمت بیدینی و نهایتاً این اختلالات روانی نکشانند.
تربیت کودک از قبل از تولد وی شروع میشود
حجتالاسلام مسعود محمدی، از اساتید حوزه با اشاره به اهمیت تربیت کودکان نیز در این زمینه گفت: طبق اسلام، تربیت فرزند از قبل از تولد او و در زمان انتخاب همسر شکل میگیرد. زمانی که فرد میخواهد دختری را برای همسری خود انتخاب کند باید بداند که چگونه مادری برای فرزند خود انتخاب میکند. بر این اساس از نظر اسلام تربیت فرزند قبل از به دنیا آمدن آن صورت میگیرد.
وی بیان کرد: نقش مادر هم در تربیت فرزند از آغاز شکلگیری نطفه و مرحله جنینی شکل میگیرد. مادر در دوره جنینی باید با انجام فرایض دینی و توسل به خدا جنین خود را پرورش دهد و پدر هم با آوردن غذای حلال جنین را رشد دهد و بعد در کنار هم کمک کنند که بچه بهخوبی تربیت شود.
حجتالاسلام محمدی با اشاره به زمینهسازی تربیت دینی از دوران خردسالی بیان کرد: نمیتوان کودک را رها کرد و سپس در دوران نوجوانی او را تربیت کرد. بچه باید از قبل با خدا و قرآن انس داشته باشد. در روایت هم داریم که فرزند را با مسائل دینی آشنا کنید. در روایات آمده است که از سهسالگی به بچه لااله الا الله و صلوات یاد دهید.
وی با بیان اینکه والدین باید با شعر گویی و قصهگویی کودک را با مفاهیم دینی آشنا کنند، افزود: مادر میتواند در دوره جنینی لالاییهایی بخواند که زمینه آشنایی فرزندش با خدا فراهم شود.
همه ارگانها در قبال تربیت کودک مسئول هستند
این استاد دانشگاه با بیان اینکه همه ارگانها در قبال تربیت کودک مسئول هستند، اعلام کرد: مسئولیت صداوسیما و مهدکودکها در این زمینه مهم است. رسانهها هم باید در مورد تربیت دینی کودکان بسترسازی کنند. نویسندگان کودک هم باید تلاش کنند کودکان را با خدا و صفات الهی و امور غیبی آشنا کنند.
وی بیان کرد: باید با نشان دادن طبیعت به کودکان به طبیعت، صفات الهی همچون مهربانی و قدرت خداوند برای آنها تشریح کنیم. کودک باید برگ و درخت و گل و حیوانات را از نزدیک ببیند و از طریق مخلوقات خدا به خالق هستی پی ببرد. کودک تا هفتسالگی ذهن انتزاعی ندارد بلکه عینی است پس ما باید از طریق دیدنیها او را باخدا آشنا کنیم.
بهشت را برای کودکان به تصویر بکشیم
حجتالاسلام محمدی با تأکید بر لزوم استفاده از هنر برای تربیت دینی کودکان بیان کرد: پژوهشگرها باید در این زمینه کار کنند و هنرمندان هم در قالبهای مختلف همچون بازی، شعر، داستان، پویانمایی و فیلم کودکان را با خدا، مباحثی همچون توکل، رزق و روزی و امور غیبی آشنا کنند.
وی با بیان اینکه باید بیشتر بهشت را برای کودکان به تصویر بکشیم نه جهنم را، یادآور شد: باید زیباییهای بهشت را از طریق داستان، نقاشی، پویانمایی، شعر و فیلم به کودک نشان دهیم. متأسفانه ما هنوز تنبیه را به تشویق ترجیح میدهیم. باید از بهشت و پاداش خداوند برای بچهها صحبت کنیم.
دغدغه بسیاری از والدین این است که آیا می توانند با فرزندانشان درباره موضوع پیچیده ای چون خدا صحبت کنند؟ آیا بچه ها را می توان با مفاهیمی چون خدا، پیامبر، جهان آخرت، آفرینش و هستی، تکلیف، عبادت و مانند آن آشنا کرد و درباره آنها بحث کرد؟
حرف زدن درباره خدا از این جهت حائز اهمیت است که می تواند بهترین راه برآوردن مهم ترین نیازهای کودکان باشد، زیرا کودکان بیش از بزرگ سالان خود و اطرافیانشان را نیازمند به تکیه گاه قوی و مهربانی می بینند که قادر است همه آرزوهای آنها را برآورده سازد.
فایده دیگر صحبت کردن درباره خدا از این جهت است که همه چیز را در دنیا توضیح می دهد: زیبایی طبیعت، تولد نوزاد یا مرگ یک دوست، که با این توضیح (مرتبط کردن رویدادهای طبیعی به خدا) نوعی احساس شگفتی نیز همراه است، زیرا روح کودک به دنبال عجایب و اسرار می گردد و زمانی که برای پرسش های کلیدی خود پاسخی منطقی می یابد، احساس آرامش می کند. وقتی کودک حوادث تلخ و شیرینی از این قبیل را با خدا مرتبط بداند، هم در شناخت خود نسبت به خدا عمیق تر می شود و هم روح او که به دنبال عجایب و اسرار است، ارضاء می شود.
همچنین حرف زدن درباره خدا، به کودک احساس امنیت می دهد، زیرا خدا جاودانی و مافوق همه تغییرات است و در دنیایی که همه چیز آن زودگذر است، اعتقاد به خدا می تواند بهترین حامی و راهنمای اخلاقی کودک باشد.
و بالاخره، توجه به خدا و احساس نیاز به او، مایه آرامش روح و روان کودک می شود، زیرا این احساس در فطرت و نهاد انسان از کودکی قرار داده شده و طبق فرمایش پیامبر اسلام، کودک مادامی که اطرافیانش او را از پرستش خدا باز نداشته اند، دارای فطرت خداپرستی و ایمان است.
چگونه کودک را با خدا اشنا کنیم
متأسفانه با وجودی که خداشناسی برای کودکان و فرزندان یک ضرورت مهم و نقطه عطفی در زندگی آنان است، والدین از این موضوع غافلند و به ضرورت آن توجه کافی ندارند. گمان والدین این است که آموزش خدا و اعتقادات دینی، برای کودک ضرورتی ندارد و این کار وظیفه آنان نیست و کودکان خود باید با وسعت دادن به معلومات و گزاره های ذهنی، به سطحی از معرفت و دانش برسند که ضرورت اعتقاد به خدا را درک کنند و این در زمانی است که آنان به سن جوانی می رسند، غافل از اینکه کودکان توان درک این مفاهیم را دارند و در این شرایط اگر با آنها درباره خدا به طور صحیح و منطقی صحبت نشود، سعی می کنند اعتقاد به خدا را در اعمال و رفتارهای والدین بیابند، زیرا آنچه والدین بدان عمل می کنند، بیش از آنچه می گویند روی ذهن کودک تأثیر می گذارد. یعنی کودک زمانی بیشتر با خدا آشنا می شود که اعتقادات مذهبی را به طور عملی در زندگی والدین ببیند. حال اگر عمل والدین مطابقت چندانی با دین نداشته باشد، کودک درک صحیحی از دین پیدا نمی کند. اینجاست که ضرورت آموزش صحیح دین به کودکان، بیشتر روشن می شود.
برای این که کودکان درک صحیحی از خدا داشته باشند، لازم است به آن ها اجازه دهید آزادانه درباره خدا گفتگو کنند؛ زیرا بهترین راه ارتقای معنویت در کودکان، راحت و آشکار حرف زدن از خداست. اصل علمی ای که اکثر روان شناسان آن را تأیید می کنند، این است که بگذارید بچه ها خود گفتگو را هدایت کنند و عقایدشان را بگویند و بعد با سؤال کردن از نظرات شما، موضوع را پی گیری کنند.
اگر پیش فرضی درباره رشد، درک و برداشت کودک از خدا، در هر مرحله سنی او داشته باشیم، با اطمینان بیشتری می توانیم به او کمک کنیم. در این جا به مراحل رشد روانی کودک و این که در هر مقطع چگونه باید با او درباره خدا حرف بزنیم، اشاره می کنیم:
یادمان باشد که بذر ایمان از همان سال های اولیه زندگی کاشته می شود. بنابراین خداشناسی در این سن اهمیت زیادی دارد. کودکان نوپا می توانند کلماتی را که از مفاهیم مقدس برخوردارند یاد بگیرند. در ابتدا، آموزش باید از کلماتی مانند: قرآن، خدا، پیامبر و امام آغاز شود. اگر بچه ها به سادگی با این کلمات مأنوس نشوند، بعدها پایه ای برای آموزش مفاهیم بزرگ نخواهند داشت. همچنین باید اعتقاد به عشق و محبت را در آن ها تقویت کنید؛ این مهم ترین چیزی است که خدا را به کودکان خردسال می فهماند. به آن ها بگویید که خداوند دوستشان دارد و همواره از بچه ها مراقبت می کند.
نکته دیگر این که کودک به این جهت که یکی از وابسته ترین موجودات دنیاست، در تأمین نیازهای خویش، به والدین وابستگی کامل دارد. اگر کودک از این جهت مشکلی نداشته باشد و والدین در محبت و توجه به او از چیزی فروگذار نکنند، از اعتماد به آن ها، اعتماد و توکل به خدا را نیز می آموزد.
در این مرحله این سؤال غلط است که: «چه طور کودک را وادار کنم به خدا اعتقاد پیدا کند؟»، چه اینکه این اعتقاد درونی به صورت اجمال، در فطرت و آفرینش او وجود دارد. پرسش صحیح این است که: «چطور به او نشان دهم که خدا در زندگی اش حضور دارد؟» زمانی که بچه ها در برابر شگفتی های اطرافشان حیرت زده می شوند، از چیزی ناراحتند یا شادی ناگهانی را تجربه می کنند، زمینه فکریشان برای این مسئله آماده است و شما می توانید حضور خدا را با حرف زدن در این باره، به آن ها نشان دهید. مثلاً وقتی کودک ۵ ساله شما از مرگ پدر بزرگش غمگین و تعجب زده است، از شما می پرسد: پدر بزرگ پس از مرگ چه می کند؟ آیا او در بهشت است؟ او در واقع به اطمینان خاطر نیاز دارد. در پاسخ به او بگویید: تو چه فکر می کنی؟ او احتمالاً در پاسخ می گوید: پدر بزرگ الآن در بهشت در کنار فرشتگان است. شما در این هنگام نظر او را تأیید کنید.
همچنین وقتی کودک در تولد فرزند جدید اظهار خوشحالی یا شگفتی می کند، به آسانی می توانید خدا را به او نشان دهید. یا هنگام خوردن غذا، برای او توضیح دهید که این غذاها از جانب خداوند است، و ما باید از او سپاسگزاری کنیم. آنگاه همگام با کودکتان، مراسم شکرگزاری را به جای آورید.
در فاصله سنی ۳ تا ۵ سال، کودکان خدا را غالباً موجودی چون یک رهبر روحانی می دانند. چنین برداشتی به این پرسش ها می انجامد: «آیا خدا می خوابد؟ خدا کجا زندگی می کند؟ غذای او چیست؟» برای فیصله دادن این موضوع و ارضای حس کنجکاوی و تخیل کودک، جوابی صادقانه به او بدهید، مثلاً بگویید: «نمی دانم.» به یاد داشته باشید، کودک در سنی نیست که بتواند چیزی بیش از این پاسخ اجمالی، درک کند. اما اگر در پاسخ به او بگویید: خدا چیزی نمی خورد و جا و مکانی ندارد، نه تنها قانع نمی شود بلکه دچار سردرگمی بیشتری می شود.
بعد شما از او سؤالاتی بپرسید که نسبت به گفتگو علاقه مند شود. به خاطر داشته باشید، همیشه سؤالات او را جدی بگیرید و هرگز مورد تمسخر قرار ندهید. بچه ها نمی توانند منتقدانه فکر کنند و صحبت های شما را مورد ارزیابی قرار دهند. بنابراین وقتی با کودک پیش دبستانی درباره خدا حرف می زنید، کارشناس شمایید؛ دقت کنید حرفی نزنید که بعدها پشیمان شوید. مثلاً اگر به او بگویید: «هر وقت بدرفتاری کنی، خدا عصبانی می شود.» او خدا را در تخیل خود پدر عصبانی مجسم می کند که آماده است او را برای هر اشتباهی تنبیه کند.
مدافعان حرم جان خود را دز طبق اخلاص قرار دادند و جانانه دفاع کردند. شهید شهریاری یکی از این شسر مردان است. آخرین باری که به کربلا رفته بود مصادف با اربعین بود، هرچی اصرار کردیم بیا حرم حضرت ابوالفضل ا…
در مورد شجاعت او دوستانش می گویند: صدام گفته این محبوب کیست؟ هر کس سرش را برای من بیاورد، جایزه دارد. و همسرش می گوید: بنا به گفته عده ای از فرماندهان سپاه، محبوب در میان لشگر نمونه بود و چون مدالی بر…
«اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان؛ خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر» این متن علاوه بر عزت نفس خانواده شهید به همه اعلام می کند که شهادت ملت ما را بیدار می کند. پاسدار شهید وحید زمانی نیا فرزند د…
حاج حمید تقوی فر هم مثل حاج قاسم بی تاب شهادت بود و هر روزش با حسرت و دلتنگی برای یاران شهیدش می گذشت و دلش می خواست با شهادت در وسط معرکه، به یارانش ملحق شود: «همیشه می گفت: دعا کن در بستر نمیرم. و ب…
آن چه که روایات متعدد وارد شده است این است که انسان باید جانب تعادل را در زندگی خود رعایت کند و اوقات خود را تقسیم کند هم برای کار هم برای تفریح هم برای عبادت و هم برای رسیدگی به خانواده و عیال خود.
…
روزهای زیادی نگذشت تا جعفر حسینی به دلیل لیاقت شد معاون تیپ فاطمیون. دوست داشت از پتانسیل فاطمیون در ایران و خارج از مناطق جنگی استفاده بیشتری شود و با راه اندازی هیات شهدای گمنام افغانستان در امام زا…
عظمت کار در عملیات موشکی حمله به پایگاه عین الأسد را هم فراموش نکنیم. یادمان نرود، با کشوری طرف بودیم که تا حالا هیچ کس به اصلاح به او «تو» نگفته بود. اما ما 13 موشک به بزرگ ترین پایگاه آن ها در عراق …
قرارگاه خاتم الانبیا زیرمجموعه های اجرایی توانمندی دارد نظیر گروه های کربلا، نوح، قائم، سماوات، کوثر و عاشورا. موسسه ها و شرکت های تخصصی هم دارد ازجمله نور، سما، نفت و گاز سپانیر، مهندسین مشاور ایمن س…
پدر و مادر حقّ ممتاز و بی نظیری بر گردن فرزندان دارند؛ از این رو، مستحق اکرام و تعظیم خاص بوده و مسؤولیت فرزندان در این باره بسیار خطیر و غیر قابل اغماض است.
رعایت حقوق و احترام آنان، آثار معنوی بس…
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر از قدرتمند و امیر ترسانی و می خواهی که شر او از تو بگردد مواظب باش تا اول ماه برسد چون هلال شب اول ماه را دیدی برخیز و چنان که گویا به وی خطاب می کنی بگ…
معمولا گرفتگی عضلانی برای هر شخصی در طول زندگی به وجود می آید که از علل آن می توان به کم آبی پس از انجام ورزش های سنگین، استفاده زیاد و طولانی مدت از عضلات، آسیب های جسمی و کمبود مواد معدنی مان…
کودک وقتی بداند که مورد علاقۀ خداوند است و هدایای فراوانی از سوی خداوند مانند پدر و مادر مهربان، دوستان خوب، بدن سالم و بانشاط و خوراکی های لذید و…، به او داده شده است. این مساله باعث میشود که کودک، ارتباط بهتری با خدا برقرار کرده، زمینه اولیه شناخت بهتر خداوند در او شکل بگیرد.
ویژه
لینک کوتاه خبر :
بروکر فارکس
پنجره دوجداره طهران وین
چگونه کودک را با خدا اشنا کنیم
اقامت ترکیه
لپ تاپ استوک
فلومتر
آپلود عکس رایگان
دانلود فیلم و سریال ایرانی
آرام بند
رزرو بلیط هواپیما
خرید فالوور ارزان
دانلود آهنگ جدید
دندانپزشکی اطفال با بیهوشی
دوره mba دانشگاه تهران
با همراه مکانیک مطمئن بخرید، آسان بفروشید
آموزش بورس
تعمیر و سرویس ژنراتور
موسسه ونوس
دانلود فیلم
برج خنک کننده
نهال بادام
نهال بادام
مشاوره تلفنی آرموو
دستگاه جوجه کشی
دانلود سریال ملکه گدایان
طراحی سایت
خرید فالوور اینستاگرام
اجاره خودرو
دانلود سریال ملکه گدایان
تور استانبول بیسان گشت
باتری گوشی
تاسیسات
موسسه حقوقی تهران وکیل
دانلود فیلم
لپ تاپ استوک
خرید cp کالاف دیوتی موبایل
طلاق توافقی
خرید نهال
چگونه کودک را با خدا اشنا کنیم
ارسال بار
الی گشت
قیمت دلار
فردانیوز در شبکههای اجتماعی
تمامی حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری فردا نیوز میباشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است
ارسال شده توسط:مدیریت سایت
درشاخص, مقالات
۱۴ سرطان ۱۳۹۵
۰
794 بازدید
معمولاً کودکان از سن سه سالگی با نام خدا آشنا می شوند در این سن کودکان از سطح تفکر بسیار ابتدایی برخوردارند و تنها مسائل محسوس را درک می کنند بنابراین بسیاری از کودکان خداوند را به صورت یک انسان تصور می کنند. پرسشهایی مثل “خدا کجاست؟”،”چه میخورد؟” و… ناشی از همین تصویر کودکانه است. …
برچسب زده شده با:آشنایی با خدا چگونه چگونه کودکان مان را با آموزش های دینی راغب کنیم؟
۰۵ جوزا ۱۳۹۸
۰۵ جوزا ۱۳۹۸
چگونه کودک را با خدا اشنا کنیم
۲۹ ثور ۱۳۹۸
ایمیلتان منتشر نمیشوذفیلدهای الزامی علامت دار شده اند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
مطالب پر بازدید
هماهنگی جهت تبلیغات: 02123051172
مجری انحصاری نیتیو، سنجاق
چگونه کودک را با خدا اشنا کنیم
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به مجله پزشکی دکتر سلام است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است
حرف زدن درباره خدا از این جهت حائز اهمیت است که میتواند بهترین راه رفع مهمترین نیازهای کودکان باشد؛ زیرا کودکان بیش از بزرگسالان، خود و اطرافیانشان را نیازمند تکیهگاه قوی و مهربانی میبینند که میتواند همه آرزوهای آنها را برآورده سازد. فایده دیگر صحبت کردن درباره خدا این است که همهچیز را در دنیا توضیح میدهد: زیبایی طبیعت، تولد نوزاد یا مرگ یک دوست، و این توضیح (مرتبط کردن رویدادهای طبیعی به خدا) با نوعی احساس شگفتی نیز همراه است؛ زیرا روح کودک به دنبال عجایب و اسرار میگردد و زمانی که برای پرسشهای کلیدی خود پاسخی منطقی مییابد. احساس آرامش میکند. اگر کودک حوادث تلخ و شیرینی از این قبیل را با خدا مرتبط بداند، هم در شناخت خود نسبت به خدا عمیقتر میشود و هم روحش که به دنبال عجایب و اسرار است، ارضا میگردد. همچنین حرف زدن درباره خدا، به کودک احساس امنیت میدهد؛ زیرا خدا جاودانی و مافوق همه تغییرات است و در دنیایی که همهچیز آن زودگذر است، اعتقاد به خدا میتواند بهترین حامی و راهنمای اخلاقی کودک باشد، و بالاخره توجه به خدا و احساس نیاز به او، مایه آرامش روح و روان کودک میشود؛ زیرا این احساس از کودکی در فطرت و نهاد انسان قرار داده شده و طبق فرمایش پیامبر اسلام(ص)، کودک مادامی که اطرافیانش او را از پرستش خدا باز نداشتهاند، دارای فطرت خداپرستی و ایمان است.
متأسفانه با وجود اینکه خداشناسی ضرورتی مهم و نقطه عطفي در زندگی کودکان و فرزندان است، والدین از آن غافلاند و به ضرورت آن توجه کافی ندارند؛ در حالی که زندگی کودک در سایه ایمان معنا پیدا میکند. گمان برخی والدین این است که آموزش آموزههای کتاب خدا و اعتقادات دینی برای کودک ضرورتی ندارد و این کار وظیفه آنان نیست؛ بنابراین، کودکان را به حال خود وامیگذارند در حالی که باید زمینههایی ایجاد شود تا با وسعت یافتن تدریجی به گزارههای ذهنی، آنها به سطحی از معرفت و دانش برسند که ضرورت اعتقاد به خدا را درک کنند.
موکول کردن این امر به سن نوجوانی یا پایان دوران کودکی دیر به نظر میرسد. زیرا کودکان توان درک این مفاهیم را دارند و در این شرایط اگر با آنها درباره خدا بهطور صحیح و منطقی صحبت نشود و از سویی، آنها اعتقاد به خدا را در اعمال و رفتارهای والدین نیابند، بعداً بسیار سخت است. آنچه والدین بدان عمل میکنند، بیش از آنچه میگویند بر ذهن کودک تأثیر میگذارد و کودک زمانی بیشتر با خدا آشنا میشود که اعتقادات مذهبی را بهطور عملی در زندگی والدین ببیند. حال اگر عمل والدین مطابقت چندانی با دین نداشته باشد، کودک درک صحیحی از دین پیدا نمیکند. اینجاست که ضرورت آموزش صحیح دین به کودکان، بیشتر روشن میشود.
برای اینکه کودکان درک صحیحی از خدا داشته باشند،لازم است به آنها اجازه دهید آزادانه درباره خدا گفتوگو کنند؛ زیرا بهترین راه ارتقای معنویت در کودکان، راحت و آشکار حرف زدن از خداست. اصل عملیای که اغلب روانشناسان آن را تأیید میکنند. این است که بگذارید بچهها خود گفتوگو را هدایت کنند و عقایدشان را بگویند و بعد با سؤال کردن درباره نظرات شما، موضوع را پیگیری کنند.
نکته مهم اینکه اگر در فرایند رشد کودک پیشفرض و اطلاعی از درک و برداشت کودک از خدا، در هر مرحله سنی او داشته باشیم، با اطمینان بیشتری میتوانیم به وی کمک کنیم. در اینجا به مراحل رشد روانی کودک و اینکه در هر مقطع چگونه باید با او درباره خدا حرف بزنیم، اشاره میکنیم.
۱ تا ۳ سالگی
ابتدا یادمان باشد که ایمان به خدا فطری و ذاتی است و ما باید زمینههایی را فراهم کنیم تا بذر ایمان به خوبی و متعادل در وجود کودک شکوفا شود. بنابراین، خداشناسی در این سن اهمیت زیادی دارد. کودکان نوپا میتوانند کلماتی را که از مفاهیم مقدس برخوردارند یاد بگیرند. در ابتدا، با کلماتی مانند قرآن، خدا، پیامبر و امام آشنا شوند. البته با بیانی کودکانه و واژگان بسیار ساده و عینی، اگر بچهها به سادگی با این کلمات مأنوس نشوند، بعدها نمیتوان مفاهیم بزرگ را به آنها آموخت. از همه مهمتر، باید عشق و محبت به خدا را در آنها تقویت کنید. به آنها بگویید که خداوند دوستشان دارد و همواره از بچهها مراقبت میکند. نکته دیگر اینکه کودک به این جهت که یکی از وابستهترین موجودات دنیاست، در رفع نیازهای خویش، به والدین وابستگی کامل دارد. اگر کودک از این جهت مشکلی نداشته باشد و والدین در محبت و توجه به او از چیزی فروگذار نکنند، از اعتماد به آنها، اعتماد و توکل به خدا را نیز میآموزد.
۳ تا ۵ سالگی
در این مرحله این سؤال غلط است که «چطور کودک را وادار کنم به خدا اعتقاد پیدا کند»؛ چه اینکه این اعتقاد درونی بهصورت اجمال، در فطرت و آفرینش او وجود دارد. پرسش صحیح این است: «چطور به او نشان دهم که خدا در زندگیاش حضور دارد؟». زمانی که بچهها از مشاهده شگفتیهای اطرافشان حیرتزده میشوند، از چیزی ناراحتاند یا شادی ناگهانی را تجربه میکنند، زمینه فکریشان برای این مسئله آماده است و شما میتوانید حضور خدا را با حرف زدن در این باره، به آنها نشان دهید؛ مثلاً وقتی کودک ۵ ساله شما که از مرگ پدربزرگش غمگین و تعجبزده است وقتی میپرسد: «پدربزرگ پس از مرگ چه میکند؟ آیا در بهشت است؟» در واقع به اطمینان خاطر نیاز دارد. اگر در پاسخ به او بگویید: «تو چه فکر میکنی؟» احتمالاً میگوید: «پدربزرگ الان در بهشت در کنار فرشتگان است»، شما در این هنگام نظر او را تأیید کنید. همچنین، وقتی کودک در واکنش به تولد فرزند جدید اظهار خوشحالی یا شگفتی میکند، به آسانی میتوانید خدا را به او نشان دهید یا هنگام خوردن غذا، برای او توضیح دهید که این خوراکیهای مفید را خداوند مهربان آفریده است و ما باید از او سپاسگزاری کنیم. آنگاه خودتان به دور از رفتارهای تصنعی و ظاهری شکرگزاری به جای آورید تا کودک همگام با شما آرامآرام بیاموزد. در فاصله سنی ۳ تا ۵ سال، کودکان خدا را اغلب موجودی چون یک رهبر روحانی میدانند. چنین برداشتی به این پرسشها می انجامد: «آیا خدا میخوابد؟ خدا کجا زندگی میکند؟ غذای او چیست؟» برای فیصله دادن به این موضوع و ارضای حس کنجکاوی و تخیل کودک، جوابی صادقانه به او بدهید؛ مثلاً بگویید: «نمیدانم.»
به یاد داشته باشید که کودک در سنی نیست که بتواند چیزی بیش از این پاسخ اجمالی، درک کند اما اگر در پاسخ به او بگویید: «خدا چیزی نمیخورد و جا و مکانی ندارد،» نهتنها قانع نمیشود بلکه دچار سردرگمی بیشتری میشود.
شما میتوانید از او سؤالاتی بکنید که به گفتوگو علاقهمند شود. بهخاطر داشته باشید که همیشه سؤالات کودک را جدی بگیرید و هرگز او را مورد تمسخر قرار ندهید. بچهها نمیتوانند منتقدانه فکر کنند و صحبتهای شما را مورد ارزیابی قرار دهند. وقتی با کودک پیشدبستانی درباره خدا حرف میزنید، کارشناس شمایید؛ دقت کنید حرفی نزنید که بعدها پشیمان شوید. مثلاً اگر به او بگویید: «هر وقت بدرفتاری کنی، خدا عصبانی میشود» او خدا را در خیال خود بهصورت پدر عصبانی مجسم میکند که آماده است او را برای هر اشتباهی تنبیه کند.
منابع
۱.کلیدهای آموختن به کودکان درباره خدا، دکتر ایریسیاب، مترجم: حاجیزاده.
۲. آرامفرد، منصوره؛ حلت، احمد. ویتامینهای عشق با فرزندان.
3.The secret of happiness, K.V. Kreislen.
چگونه کودک را با خدا اشنا کنیم
12.13 from (98-99) MATN PISH DABESTANI 41-4_-1.pdf
0