آمیشی جا چگونگی توجه کردن ما را مطالعه میکند: فرآیندی که مغز ما توسط آن تصمیم میگیرد
چه چیزی از میان جریان مدام اطلاعاتی که دریافت میکند اهمیت دارد.
جا میگوید هر دو عامل حواس پرتی بیرونی (مانند استرس) و درونی (مانند حواسپرتی) قدرت توجه ما را کمرنگ میکند،
اما تکنیکهای سادهای برای تقویت آن وجود دارند. جا میگوید: به توجهتان توجه کنید.
چگونه ذهن پریشان خود را رام کنیم
مدیرنامه پایگاه خبری برخط ، نخستین پایگاه خبری اختصاصی در حوزه مدیریت زیر نظر مستقیم هیات عالی نظارت بر مطبوعات فعالیت می نماید
تمام حقوق این وب سایت برای مدیرنامه محفوظ است.
نشر مطالب با ذکر نام مدیرنامه بلامانع است.
طراحی سایت : کلکسیون طراحی
جدیدترین مقله های مدیریتی از مجله ها و شرکتهای مشاوره ای را در ایمیل خود دریافت کنید
یه فرصت دیگه !
به این گزاره توجه کنید:
آدمها فقط از ۱۰ درصد
ظرفیت مغزشان استفاده میکنند.
خب، به عنوان یک عصبشناس میتونم بگم
گرچه مورگان فریمن، با اون وقاری
که ازش هنرپیشهای عالی میسازه،
این جمله رو گفت،
این گزاره کاملا اشتباهه.
(خنده حضار)
واقعیت اینه که آدمها از ۱۰۰ درصد
ظرفیت مغزشون استفاده میکنن.
مغز عضوی به غایت کارآمد و انرژیبره
که به طور کامل
مورد استفاده قرار میگیره
و با وجود اینکه از ظرفیت کاملش
استفاده میشه
از مشکل بار اضافی اطلاعات رنج میبره.
در محیط اطراف اطلاعات خیلی زیادی
وجود دارن که مغز میتونه کاملا تحلیل کنه.
پس برای حل این مشکل بار اضافی اطلاعات
سیر تکامل راهحلی طراحی کرده
که سیستم توجه مغز است.
توجه به ما مجال میده
که منابع محاسباتی مغز رو
پیدا کنیم، انتخاب کنیم،
و به زیرمجموعهای
از آنچه موجوده هدایت کنیم.
میتونیم توجه رو رهبر مغز بدونیم.
توجه به هر سمتی بره،
باقی مغز هم به دنبالش میره.
به عبارتی، توجه رییس مغز شماست.
و طی ۱۵ سال اخیر،
من مشغول مطالعه سیستم
توجه در مغز انسان بودهام.
در تمام پژوهشهای ما،
یک سوال برای من خیلی جالب بوده.
اگر واقعا همینطوره که
توجه رییس مغز ماست
آیا رییس خوبیه؟
آیا واقعا ما رو خوب هدایت میکنه؟
و برای تعمق در این سوال بزرگ،
میخواستم سه چیز رو بدونم.
اول، توجه چگونه دریافت ما رو
کنترل میکنه؟
دوم، چرا ما رو یاری نمیکنه،
گاهی به ما حس گیجی
و حواسپرتی میده؟
و سوم، آیا کاری از دست ما
برای این گیجی برمیاد؟
میتونیم مغزمون رو تعلیم بدیم
تا بهتر توجه کنه؟
تا توجه قویتر و باثباتتری در کاری
که در زندگی انجام میدیم داشته باشیم.
حالا میخوام یه نگاه اجمالی بندازیم
به رویکردمون به این مساله.
یک مثال بسیار تاثربرانگیز
از اینکه توجه ما چطور
به کار گرفته میشه.
و میخوام این کار رو با استفاده از
مثال کسی که به خوبی میشناسم انجام بدم.
او در نهایت عضوی از گروه بسیار بزرگی
از افرادی شد که ما باهاشون کار میکنیم،
که براشون توجه موضوع
مرگ و زندگیه.
پزشکان متخصص رو در نظر بگیرین
یا آتشنشانها
یا سربازان یا دریانوردان ارتش.
چگونه ذهن پریشان خود را رام کنیم
این داستان یک فرماندهی ناو دریاییه
کاپیتان جف دیویس.
و صحنهای که میخوام بهتون نشون بدم،
همینطور که میبینید،
ربطی به دوران جنگ او نداره.
او در واقع روی پلی در فلوریدا بوده.
ولی به جای نگاه کردن
به مناظر اطرافش،
دیدن چشماندازهای زیبا
و توجه به نسیم خنک اقیانوس،
او به سرعت رانندگی میکرد و میخواست
خودش رو از پل به پایین پرت کنه.
و او بعدها به من گفت که تمام انرژیش
رو گذاشته برای اینکه اینکار رو انجام نده.
میدونین، او تازه از عراق برگشته بود.
و درحالیکه جسمش روی اون پل بود،
ذهنش، توجهش،
فرسنگها دورتر بود.
رنج او رو دربرگرفته بود.
ذهنش نگران و مشغول بود
و خاطراتی دلهرهآور داشت،
و واقعا برای آیندهش نگران بود.
و من خیلی خوشحالم
که او خودکشی نکرد.
چون او به عنوان یک رهبر و فرمانده
میدونست تنها کسی نیست
که احتمالا در رنج و عذابه؛
خیلی از همرزمانش هم احتمالا
همینطور بودن.
و در سال ۲۰۰۸، او در پروژهای
در نوع خود بینظیر با من شریک شد
که به ما مجال میداد چیزی رو با عنوان
آموزش آگاهی روی نیروهای در حال خدمت ارتش
آزمایش کنیم و آموزش بدیم.
اما قبل از اینکه بگم
آموزش آگاهی چیه،
یا نتایج اون پژوهش چی بود،
فکر میکنم مهمه عملکرد توجه
در مغز رو درک کنیم.
پس کاری که ما در آزمایشگاه میکنیم
اینه که بسیاری از پژوهشهای ما در مورد
توجه شامل ضبط امواج مغزی میشه.
در این روال ضبط امواج مغزی،
آدمها کلاههای بامزهای به سر میذارن
که یه جورایی شبیه کلاه شناست،
و داخلش الکترودهایی تعبیه شده.
این الکترودها فعالیت الکترونیکی
جاری در مغز رو میگیرن.
و اینکارو با دقت زمانی
هزارم ثانیهای انجام میدن.
بنابراین ما میتونیم این نوسانهای کوچک
ولی قابل تشخیص رو در طول زمان ببینیم.
و با این کار، میتونیم کاملا دقیق
زمانبندی فعالیت مغز رو ترسیم کنیم.
حدود ۱۷۰ هزارم ثانیه
بعد از اینکه به مشارکتکنندگانمون در پژوهش
تصویر یک صورت روی صفحه نمایش دادیم
شاهد یک تصویر ذهنی قابل اعتماد
و قابل تشخیص در مغز بودیم.
این اتفاق درست
در قسمت پشت جمجمه افتاد،
بالای مناطقی از مغز که درگیر
فرآیند تشخیص چهره هستند.
حالا، این موضوع
چنان به موقع و قابل اعتماد،
به عنوان چهرهشناسی مغز اتفاق افتاد،
که ما این مولفهی موج مغز رو
نامگذاری کردیم.
ما بهش میگیم مولفهی N170.
و از این مولفه در بسیاری
از پژوهشهامون استفاده میکنیم.
با این مولفه میتونیم تاثیر توجه
بر دریافتمون رو ببینیم.
حالا میخوام شما رو تا حدی
با نوع آزمایشهایی که ما
در آزمایشگاه انجام میدیم، آشنا کنم.
ما به شرکتکنندهها تصاویری
مانند این رو نشون میدیم.
شما باید یک چهره و یک منظره
که روی هم افتادن رو ببینید.
و کار ما اینه که از شرکتکنندهها میپرسیم
درحین اینکه به یک سری از این تصاویر
روی هم افتاده نگاه میکنند،
یک کاری با توجهشون انجام بدن.
در بعضی آزمایشها، ازشون میخوایم
به چهره توجه کنن.
و برای اطمینان از اینکه
همین کار رو انجام میدن،
ازشون میخوایم با فشار دادن
یک دکمه، به ما بگن،
که چهره به نظرشون مرده یا زن.
در آزمایشهای دیگه،
ازشون میپرسیم منظره چی بوده —
داخلی بوده یا بیرونی؟
و با این روش، توجه رو گول میزنیم
و مطمئن میشیم شرکتکنندهها واقعا
کاری که ازشون خواستیم رو انجام داده باشن.
نظریههای ما در مورد توجه
از این قرار بود:
اگر توجه به واقع کارش رو انجام میده
و بر دریافت تاثیر میگذاره،
شاید کارکردش شبیه آمپلیفایره.
و منظورم اینه که
وقتی ما توجه رو به چهره معطوف میکنیم،
واضحتر و نمایانتر میشه
راحتتر دیده میشه.
اما وقتی توجه رو به منظره معطوف میکنیم،
و داریم اطلاعات منظره رو پردازش میکنیم
چهره دیگه به سختی قابل تشخیصه.
بنابراین کاری که ما میخواستیم بکنیم
این بود که مولفهی چهرهشناسی مغز،
N170، رو بررسی کنیم
و ببینیم تغییری کرده یا نه.
به عنوان عملکرد اینکه شرکتکنندهها
به کجا توجه کردن —
به منظره یا به چهره.
و به این نتایج رسیدیم.
فهمیدیم وقتی به چهره توجه کردن،
N170 بزرگتر شده.
و وقتی به منظره توجه کردن، همونطور که
در قسمت قرمز میبینین، کوچکتر شده.
و اون شکافی که بین خطوط
آبی و قرمز میبینید
خیلی قویه.
این به ما میگه که توجه،
که در واقع تنها چیزیه
که تغییر کرده،
چون در هر دو مورد
تصاویر یکسانی دیده شده —
توجه دریافت رو تغییر میده.
و اینکارو خیلی سریع انجام میده.
در فاصلهی ۱۷۰ هزارم ثانیه
از دیدن یک چهره.
در پژوهشهای تکمیلیمون،
میخواستیم ببینیم چه اتفاقی میافته،
چطور میتونیم این تاثیر رو
آشفته یا کمرنگ کنیم؟
و حدسمون این بود که اگر افراد رو
در محیطهای استرسزا قرار بدیم،
اگر حواسشون رو با تصاویر
آزاردهنده و منفی پرت کنیم،
تصاویری از رنج و خشونت —
شبیه چیزهایی که متاسفانه
ممکنه در اخبار ببینیم —
این کار ممکنه واقعا
روی توجه اونها تاثیر بگذاره.
و این در واقع چیزی بود که بهش رسیدیم.
اگر حین انجام این آزمایش
ما تصاویر استرسزا نمایش بدیم،
این شکاف توجه کم میشه،
قدرتش کمرنگ میشه.
در پژوهشهای دیگهمون،
میخواستیم ببینیم، باشه، عالی —
البته عالی نه، خبر بدیه که
استرس این کارو با مغز میکنه —
اما اگر موضوع این باشه که استرس
این تاثیر قدرتمند رو روی توجه داره،
از طریق حواسپرتی بیرونی،
چی میشه اگر ما به عامل حواسپرتی
بیرونی نیاز نداشته باشیم
اگه خودمون حواسمون رو پرت کنیم چی؟
و برای این کار،
ما در واقع باید آزمایشی رو
ابداع میکردیم،
که در اون خود افراد عامل
حواسپرتیشون رو ایجاد کنن.
یعنی فکر کردن به کارهای دیگه
وقتی مشغول انجام کار دیگهای هستیم.
و نکتهی گول زدن آدمها و ایجاد حواسپرتی
در اصل اینه که حوصلهشون رو سر ببری.
پس امیدوارم در حال حاضر
خیلی حواسها پرت نباشند.
وقتی ما حوصلهی افراد رو سر میبریم،
اونها با کمال میل انواع محتوای درونی
برای مشغول کردن خودشون رو ایجاد میکنن.
پس ما یکی از کسلکنندهترین
آزمایشهای دنیا رو
برای این کار انتخاب کردیم.
شرکتکنندهها فقط یک سری
چهره روی صفحهی نمایش میدیدند،
یکی پس از دیگری.
اونها هربار چهره رو میدیدن
دکمه رو فشار میدادن.
همهش همین بود.
خب، یکی از حقهها این بود که گاهی
یکی از چهرهها سر و ته بود،
و این موضوع خیلی به ندرت اتفاق میافتاد.
در اون آزمایشها ازشون خواستیم
جواب رو نگه دارن.
خیلی زود متوجه شدیم
با موفقیت حواس خودشون رو پرت کردن
چون وقتی چهرهی سر و ته میاومد
دکمه رو فشار میدادن.
درصورتیکه کاملا واضح بود
چهره سر و ته شده.
ما میخواستیم بدونیم چه اتفاقی میافته
وقتی آدمها حواسشون پرت میشه.
و اونچه فهمیدیم این بود،
با شباهت بسیار به استرس بیرونی،
و عامل بیرونی حواسپرتی در محیط،
حواسپرتی درونی،
حواسپرتی ذهن خود ما هم،
شکاف توجه رو کم میکنه.
قدرت توجه رو کمرنگ میکنه.
پس تمام این پژوهشها به ما چی میگن؟
اونها به ما میگن که توجه
خیلی قدرتمنده
وقتی پای تاثیرگذاری
روی دریافت ما وسط باشه.
علیرغم اینکه بسیار قدرتمنده،
شکننده و آسیبپذیر هم هست.
و چیزهایی از قبیل استرس
و حواسپرتی قدرتش رو کم میکنه.
اما تمام اینها در چارچوب شرایط
بسیار کنترلشدهی آزمایشگاهی بودن.
در دنیای واقعی چطور؟
در زندگیهای واقعی و روزمرهی ما چطور؟
همین الان چطور؟
حواس شما همین الان کجاست؟
برای اینکه توجهتون رو جلب کنیم،
میخوام یک پیشبینی در مورد توجهتون
طی زمان باقیمونده از صحبتم بکنم.
آمادهاید؟
این پیشبینی منه.
شما به ۴ دقیقه از ۸ دقیقهی بعدی
صحبتهای من آگاه نخواهید بود.
(خنده حضار)
این یک چالشه،
خواهش میکنم توجه کنید.
حالا، چرا اینو میگم؟
قطعا فرض رو بر این میذارم
که شما سرجاتون نشسته میمونین
و خب لطف میکنید همینطور
که حرف میزنم به من نگاه میکنین.
اما پژوهشهای منتشر شده در این مورد
میگن که ما حواسمون رو پرت میکنیم
ما حدود ۵۰ درصد از وقتی که بیدار هستیم رو
به دور کردن ذهنمون از کاری
که در حال انجامش هستیم میگذرونیم.
اینها ممکنه کوچک باشن،
سفرهای ذهنی کوچکی که میریم،
افکار خصوصیای که داریم.
و وقتی این حواسپرتی اتفاق میافته،
میتونه مشکلساز بشه.
حالا امروز فکر نمیکنم
عواقب جدی برای شما
که امروز اینجا نشستید وجود داشته باشه.
اما فرماندهای نظامی رو تصور کنین
که ۴ دقیقه از یک گزارش رو از دست بده،
یا یک قاضی که چهار دقیقه
از یک شهادت رو از دست بده.
یا یک جراح یا آتشنشان
که زمانی رو از دست بده.
عواقب این نمونهها
میتونن جدی باشن.
پس میپرسیم چرا ما اینکارو میکنیم؟
چرا اینقدر حواسمون رو پرت میکنیم؟
خب، یک قسمتی از جواب اینه که
ذهن ما استاد بیبدیل سفر در زمانه.
و این سفر در زمان واقعا براش کار راحتیه.
اگر ذهن رو با استعارهی یک دستگاه
پخش موسیقی در نظر بگیریم میبینیم.
میتونیم ذهن رو به عقب برگردونیم
تا به اتفاقاتی که افتادن فکر کنیم، درسته؟
یا میتونیم بریم جلو، و برای کار بعدی
برنامهریزی کنیم.
و ما به کرّات در این حالت
سفر به زمان در گذشته و آینده
قرار میگیریم.
و اغلب ناخودآگاه این اتفاق میافته،
اکثر اوقات ناخودآگاه این اتفاق میافته،
حتی وقتی میخوایم که توجه کنیم.
فقط به آخرین باری که سعی داشتین
کتاب بخونین فکر کنین،
به آخر صفحه رسیدین
بدون اینکه معنی کلمات رو بدونین.
این اتفاق برای ما میافته.
و وقتی اتفاق میافته،
بدون اینکه آگاه باشیم حواسمون پرت میشه
عواقبی در کاره.
ما اشتباه میکنیم.
گاهی اطلاعات حیاتی رو از دست میدیم.
و در تصمیمگیری به مشکل برمیخوریم.
وقتی بدتر میشه که استرس داشته باشیم.
وقتی در لحظهای باشیم که تحملش سخته.
وقتی به عقب برمیگردیم
به گذشته فقط فکر نمیکنیم
در گذشته میمونیم، به فکر فرو میریم
دوباره زندگیش میکنیم، پشیمون میشیم
از اتفاقاتی که افتادن و تموم شدن.
یا وقتی استرس داریم،
ذهن رو به جلو میبریم.
نه فقط برای اینکه برنامهریزی مفید کنیم.
بلکه ممکنه نگران بشیم یا منفیبافی کنیم
برای اتفاقاتی که هنوز نیفتادن
و راستش ممکنه هیچوقت اتفاق نیفتن.
خب به اینجا که میرسه
ممکنه با خودتون فکر کنین، قبول،
حواسپرتی زیاد اتفاق میافته.
اغلب، ناخودآگاه پیش میاد.
و در شرایط استرس، بدتر هم میشه —
ما قدرتمندتر و بیشتر
حواسمون رو پرت میکنیم.
آیا برای این مساله
کاری از دستمون برمیاد؟
خوشحالم بگم جواب بله است.
از پژوهشهای ما میشه فهمید
که برعکس یک ذهن مضطرب و پریشان
یک ذهن آگاهه.
آگاهی مرتبطه با توجه کردن
به تجربهای که آگاهانه
در همین لحظه داریم.
و بدون هیچگونه عکسالعمل احساسی
به اونچه در جریانه.
انگار باید دکمهی درست
رو در حالت پخش بگذاریم
تا لحظه به لحظهی
زندگیهامون رو تجربه کنیم.
و آگاهی فقط یک مفهوم نیست.
بیشتر شبیه تمرینه،
باید این حالت آگاهانه رو مجسم کنین
تا بتونین ازش بهره ببرین.
و بخش اعظم کاری که ما میکنیم،
پیشنهاد دادن برنامههایی به افراده
که به شرکتکنندههای ما
یک مجموعه تمرین میده
که باید روزانه انجام بدن
برای اینکه لحظات آگاهانهی بیشتری
در زندگیشون جا بدن.
و برای بسیاری از گروههایی که باهاشون
کار میکنیم، اونهایی که استرس بالایی دارن
همونطور که گفتم — سربازها،
پزشکان متخصص —
برای اونها، همونطور که میدونیم
حواسپرتی میتونه واقعا مهلک باشه.
پس برای ما مهمه مطمئن باشیم
برای بهینهسازی آموزش پیشنهادهایی بدیم
که با توجه به محدویتهای زمانی
براشون به راحتی در دسترس باشه.
تا بتونن ازش بهرهمند بشن.
و وقتی اینکارو کردیم، باید روند رو
پیگیری کنیم تا ببینیم چه اتفاقی میافته
نه فقط در زندگی روزمرهشون،
بلکه در شرایط حادی که ممکنه
باهاش مواجه بشن.
چرا میخوایم اینکارو بکنیم؟
خب، ما میخوایم مثلاً این تمرین رو
به دانشجوها در فصل امتحانات بدیم.
یا میخوایم این تمرین رو به حسابدارها
در موعد پرداختهای مالیاتی بدیم.
یا به سربازها و نیروی دریایی
در زمان اعزام بدیم.
چرا؟
چون اینها لحظاتی هستن
که توجه اونها در آسیبپذیرترین
حالت قرار میگیره،
به خاطر استرس و حواسپرتی.
و اینها همچنین لحظاتی هستن
که ما میخوایم که توجهشون
در اوج خودش باشه
تا بتونن عملکرد خوبی داشته باشی.
پس کاری که ما در پژوهشمون میکنیم
اینه که ازشون میخوایم
یک سلسله آزمایشهای توجهمحور بدن.
ما میزان توجه اونها رو در شروع
یک وقفهی پراسترس ثبت می کنیم.
و دو ماه بعد،
دوباره اینکارو انجام میدیم
میخوایم ببینیم تفاوتی دارن یا نه.
آیا آموزش آگاهی به اونها
سودی هم داره؟
آیا میتونیم اونها رو
از خطا در توجه
که ممکنه در استرس بالا اتفاق بیفته
محافظت کنیم؟
این چیزیه که بهش رسیدیم.
طی یک وقفهی پراسترس،
متاسفانه واقعیت اینه که
اگه هیچ کاری نکنیم،
توجه افت میکنه،
افراد در پایان این وقفهی پراسترس
از همیشه بدتر میشن.
ولی اگر آگاهی رو بهشون آموزش بدیم،
میتونیم ازشون محافظت کنیم.
وضعیتشون پایدار میمونه،
گرچه درست مثل گروههای دیگه
استرس بالا رو تجربه میکنن.
و چه بسا چشمگیرتر اینکه،
اگر افراد برنامههای آموزشی ما رو بگذرونن
طی، بذارید بگیم، هشت هفته
و بعد کاملا به انجام تمرینات روزانهی
آگاهی متعهد بمونن
که بهشون یاد میده
چطور در لحظهی حال زندگی کنن،
خب، واقعا در طول زمان بهتر میشن،
حتی اگر در شرایط پراسترس باشن.
و واقعا مهمه
که این نکتهی آخر رو درک کنیم،
چون به ما میگه
تمرینات آگاهی شباهت زیادی
به تمرینات بدنی دارن:
اگر انجامشون ندین، فایدهای ندارن.
اما اگر واقعاً درگیر
تمرینات آگاهی بشین،
هرچه بیشتر تمرین کنین،
فایدهی بیشتری براتون داره.
حالا میخوام برگردم
به مورد کاپیتان جف دیویس.
همونطور که در شروع حرفم گفتم،
نیروهای او در اولین پروژهی ما
برای ارائهی تمرینات آگاهی مشارکت کردن.
و اونها دقیقا همین الگو رو نشون دادن،
که بسیار دلگرم کننده بود.
ما آموزش آگاهی رو بر روی اونها
درست قبل از اعزامشون به عراق انجام دادیم.
و بعد از برگشت
کاپیتان دیویس به ما گفت
مزایای این برنامه رو حس کرده.
او گفت که برعکس دفعهی پیش
بعد از این اعزام،
اونها خیلی بیشتر در لحظه حاضر بودن.
اونها بینا بودن.
در مقام عکسالعمل نبودن.
و در برخی موارد،
واقعاً دلسوزتر بودن
در ارتباط با کسانی که باهاشون
سر و کار داشتن و بین خودشون.
او گفت خیلی وقتها،
او حس کرده این برنامهی آموزش آگاهی
که ما بهشون ارائه دادیم
در واقع یک ابزار خیلی مهمه
که از اونها در برابر
اختلال روانی پس از بحران محافظت میکنه
و حتی اون رو تبدیل
به رشد پس از بحران میکنه.
این برای ما خیلی جالب بود.
و به اینجا رسید
که من و کاپیتان دیویس —
میدونین، این ماجرا به ده سال
پیش برمیگرده، در سال ۲۰۰۸ —
ما تمام این سالها با هم
در ارتباط موندیم.
و خود او هم به تمرینهای
آگاهی ادامه داده
و روزانه این کار رو انجام میده.
او ترفیع گرفت و سرگرد شد،
و در نهایت هم از نیروی دریایی بازنشسته شد.
او از همسرش جدا شد،
دوباره ازدواج کرد،
بچهدار شد، و مدرک MBA گرفت.
و طی تمام این چالشها
و تغییرات و لذات زندگیش،
تمرینات آگاهیش رو ادامه داد.
و انگار قسمت اینطور باشه،
همین چند ماه پیش،
کاپیتان دیویس دچار یک حملهی قلبی
شدید در سن ۴۶ سالگی شد.
چند هفته پیش با من تماس گرفت
و گفت، «میخوام یه چیزی بهت بگم
میدونم دکترهایی که من رو درمان کردن
قلب من رو نجات دادن
اما آگاهی زندگیم رو نجات داد.
حضور ذهنام در اون لحظه
برای اینکه جلوی آمبولانس رو بگیرم
که من رو به بیمارستان برسونه،» —
خودش به تنهایی،
وضوح ذهنی که داشت
تا شرایط ترس و اضطراب را تشخیص دهد
ولی گرفتار آن نشود —
او گفت، «برای من، اینها
موهبتهای آگاهی بودن.»
و من از اینکه شنیدم حالش خوبه
خیالم راحت شد.
اما واقعاً خوشحال شدم وقتی دیدم
او توجه خودش رو تغییر داده بود
او از داشتن یک رییس خیلی بد —
سیستم توجهی که اون رو
تا پرت کردن خودش از پل پیش برد —
به داشتن یک رهبر
و راهنمای بیبدیل رسید،
که زندگیش رو نجات داد.
پس من در واقع میخوام صحبتم رو
با دعوت کردن همهتون به عمل به پایان ببرم.
و حرفم اینه.
به توجهتون توجه کنید.
باشه؟
به توجهتون توجه کنید.
و تمرین و آموزش آگاهی رو به عنوان
ابزاری برای سلامت روزانهتون در نظر بگیرین
برای رام کردن ذهن پریشان خودتون
و مجال دادن به توجهتون برای اینکه
راهنمایی معتمد در زندگیتون باشه.
متشکرم.
(تشویق حضار)
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
به این گزاره توجه کنید:
آدمها فقط از ۱۰ درصد
ظرفیت مغزشان استفاده میکنند.
خب، به عنوان یک عصبشناس میتونم بگم
گرچه مورگان فریمن، با اون وقاری
که ازش هنرپیشهای عالی میسازه،
این جمله رو گفت،
این گزاره کاملا اشتباهه.
(خنده حضار)
واقعیت اینه که آدمها از ۱۰۰ درصد
ظرفیت مغزشون استفاده میکنن.
مغز عضوی به غایت کارآمد و انرژیبره
که به طور کامل
مورد استفاده قرار میگیره
و با وجود اینکه از ظرفیت کاملش
استفاده میشه
از مشکل بار اضافی اطلاعات رنج میبره.
در محیط اطراف اطلاعات خیلی زیادی
وجود دارن که مغز میتونه کاملا تحلیل کنه.
پس برای حل این مشکل بار اضافی اطلاعات
سیر تکامل راهحلی طراحی کرده
که سیستم توجه مغز است.
توجه به ما مجال میده
که منابع محاسباتی مغز رو
پیدا کنیم، انتخاب کنیم،
و به زیرمجموعهای
از آنچه موجوده هدایت کنیم.
میتونیم توجه رو رهبر مغز بدونیم.
توجه به هر سمتی بره،
باقی مغز هم به دنبالش میره.
به عبارتی، توجه رییس مغز شماست.
و طی ۱۵ سال اخیر،
من مشغول مطالعه سیستم
توجه در مغز انسان بودهام.
در تمام پژوهشهای ما،
یک سوال برای من خیلی جالب بوده.
اگر واقعا همینطوره که
توجه رییس مغز ماست
آیا رییس خوبیه؟
آیا واقعا ما رو خوب هدایت میکنه؟
و برای تعمق در این سوال بزرگ،
میخواستم سه چیز رو بدونم.
اول، توجه چگونه دریافت ما رو
کنترل میکنه؟
دوم، چرا ما رو یاری نمیکنه،
گاهی به ما حس گیجی
و حواسپرتی میده؟
و سوم، آیا کاری از دست ما
برای این گیجی برمیاد؟
میتونیم مغزمون رو تعلیم بدیم
تا بهتر توجه کنه؟
تا توجه قویتر و باثباتتری در کاری
که در زندگی انجام میدیم داشته باشیم.
حالا میخوام یه نگاه اجمالی بندازیم
به رویکردمون به این مساله.
یک مثال بسیار تاثربرانگیز
از اینکه توجه ما چطور
به کار گرفته میشه.
و میخوام این کار رو با استفاده از
مثال کسی که به خوبی میشناسم انجام بدم.
او در نهایت عضوی از گروه بسیار بزرگی
از افرادی شد که ما باهاشون کار میکنیم،
که براشون توجه موضوع
مرگ و زندگیه.
پزشکان متخصص رو در نظر بگیرین
یا آتشنشانها
یا سربازان یا دریانوردان ارتش.
چگونه ذهن پریشان خود را رام کنیم
این داستان یک فرماندهی ناو دریاییه
کاپیتان جف دیویس.
و صحنهای که میخوام بهتون نشون بدم،
همینطور که میبینید،
ربطی به دوران جنگ او نداره.
او در واقع روی پلی در فلوریدا بوده.
ولی به جای نگاه کردن
به مناظر اطرافش،
دیدن چشماندازهای زیبا
و توجه به نسیم خنک اقیانوس،
او به سرعت رانندگی میکرد و میخواست
خودش رو از پل به پایین پرت کنه.
و او بعدها به من گفت که تمام انرژیش
رو گذاشته برای اینکه اینکار رو انجام نده.
میدونین، او تازه از عراق برگشته بود.
و درحالیکه جسمش روی اون پل بود،
ذهنش، توجهش،
فرسنگها دورتر بود.
رنج او رو دربرگرفته بود.
ذهنش نگران و مشغول بود
و خاطراتی دلهرهآور داشت،
و واقعا برای آیندهش نگران بود.
و من خیلی خوشحالم
که او خودکشی نکرد.
چون او به عنوان یک رهبر و فرمانده
میدونست تنها کسی نیست
که احتمالا در رنج و عذابه؛
خیلی از همرزمانش هم احتمالا
همینطور بودن.
و در سال ۲۰۰۸، او در پروژهای
در نوع خود بینظیر با من شریک شد
که به ما مجال میداد چیزی رو با عنوان
آموزش آگاهی روی نیروهای در حال خدمت ارتش
آزمایش کنیم و آموزش بدیم.
اما قبل از اینکه بگم
آموزش آگاهی چیه،
یا نتایج اون پژوهش چی بود،
فکر میکنم مهمه عملکرد توجه
در مغز رو درک کنیم.
پس کاری که ما در آزمایشگاه میکنیم
اینه که بسیاری از پژوهشهای ما در مورد
توجه شامل ضبط امواج مغزی میشه.
در این روال ضبط امواج مغزی،
آدمها کلاههای بامزهای به سر میذارن
که یه جورایی شبیه کلاه شناست،
و داخلش الکترودهایی تعبیه شده.
این الکترودها فعالیت الکترونیکی
جاری در مغز رو میگیرن.
و اینکارو با دقت زمانی
هزارم ثانیهای انجام میدن.
بنابراین ما میتونیم این نوسانهای کوچک
ولی قابل تشخیص رو در طول زمان ببینیم.
و با این کار، میتونیم کاملا دقیق
زمانبندی فعالیت مغز رو ترسیم کنیم.
حدود ۱۷۰ هزارم ثانیه
بعد از اینکه به مشارکتکنندگانمون در پژوهش
تصویر یک صورت روی صفحه نمایش دادیم
شاهد یک تصویر ذهنی قابل اعتماد
و قابل تشخیص در مغز بودیم.
این اتفاق درست
در قسمت پشت جمجمه افتاد،
بالای مناطقی از مغز که درگیر
فرآیند تشخیص چهره هستند.
حالا، این موضوع
چنان به موقع و قابل اعتماد،
به عنوان چهرهشناسی مغز اتفاق افتاد،
که ما این مولفهی موج مغز رو
نامگذاری کردیم.
ما بهش میگیم مولفهی N170.
و از این مولفه در بسیاری
از پژوهشهامون استفاده میکنیم.
با این مولفه میتونیم تاثیر توجه
بر دریافتمون رو ببینیم.
حالا میخوام شما رو تا حدی
با نوع آزمایشهایی که ما
در آزمایشگاه انجام میدیم، آشنا کنم.
ما به شرکتکنندهها تصاویری
مانند این رو نشون میدیم.
شما باید یک چهره و یک منظره
که روی هم افتادن رو ببینید.
و کار ما اینه که از شرکتکنندهها میپرسیم
درحین اینکه به یک سری از این تصاویر
روی هم افتاده نگاه میکنند،
یک کاری با توجهشون انجام بدن.
در بعضی آزمایشها، ازشون میخوایم
به چهره توجه کنن.
و برای اطمینان از اینکه
همین کار رو انجام میدن،
ازشون میخوایم با فشار دادن
یک دکمه، به ما بگن،
که چهره به نظرشون مرده یا زن.
در آزمایشهای دیگه،
ازشون میپرسیم منظره چی بوده —
داخلی بوده یا بیرونی؟
و با این روش، توجه رو گول میزنیم
و مطمئن میشیم شرکتکنندهها واقعا
کاری که ازشون خواستیم رو انجام داده باشن.
نظریههای ما در مورد توجه
از این قرار بود:
اگر توجه به واقع کارش رو انجام میده
و بر دریافت تاثیر میگذاره،
شاید کارکردش شبیه آمپلیفایره.
و منظورم اینه که
وقتی ما توجه رو به چهره معطوف میکنیم،
واضحتر و نمایانتر میشه
راحتتر دیده میشه.
اما وقتی توجه رو به منظره معطوف میکنیم،
و داریم اطلاعات منظره رو پردازش میکنیم
چهره دیگه به سختی قابل تشخیصه.
بنابراین کاری که ما میخواستیم بکنیم
این بود که مولفهی چهرهشناسی مغز،
N170، رو بررسی کنیم
و ببینیم تغییری کرده یا نه.
به عنوان عملکرد اینکه شرکتکنندهها
به کجا توجه کردن —
به منظره یا به چهره.
و به این نتایج رسیدیم.
فهمیدیم وقتی به چهره توجه کردن،
N170 بزرگتر شده.
و وقتی به منظره توجه کردن، همونطور که
در قسمت قرمز میبینین، کوچکتر شده.
و اون شکافی که بین خطوط
آبی و قرمز میبینید
خیلی قویه.
این به ما میگه که توجه،
که در واقع تنها چیزیه
که تغییر کرده،
چون در هر دو مورد
تصاویر یکسانی دیده شده —
توجه دریافت رو تغییر میده.
و اینکارو خیلی سریع انجام میده.
در فاصلهی ۱۷۰ هزارم ثانیه
از دیدن یک چهره.
در پژوهشهای تکمیلیمون،
میخواستیم ببینیم چه اتفاقی میافته،
چطور میتونیم این تاثیر رو
آشفته یا کمرنگ کنیم؟
و حدسمون این بود که اگر افراد رو
در محیطهای استرسزا قرار بدیم،
اگر حواسشون رو با تصاویر
آزاردهنده و منفی پرت کنیم،
تصاویری از رنج و خشونت —
شبیه چیزهایی که متاسفانه
ممکنه در اخبار ببینیم —
این کار ممکنه واقعا
روی توجه اونها تاثیر بگذاره.
و این در واقع چیزی بود که بهش رسیدیم.
اگر حین انجام این آزمایش
ما تصاویر استرسزا نمایش بدیم،
این شکاف توجه کم میشه،
قدرتش کمرنگ میشه.
در پژوهشهای دیگهمون،
میخواستیم ببینیم، باشه، عالی —
البته عالی نه، خبر بدیه که
استرس این کارو با مغز میکنه —
اما اگر موضوع این باشه که استرس
این تاثیر قدرتمند رو روی توجه داره،
از طریق حواسپرتی بیرونی،
چی میشه اگر ما به عامل حواسپرتی
بیرونی نیاز نداشته باشیم
اگه خودمون حواسمون رو پرت کنیم چی؟
و برای این کار،
ما در واقع باید آزمایشی رو
ابداع میکردیم،
که در اون خود افراد عامل
حواسپرتیشون رو ایجاد کنن.
یعنی فکر کردن به کارهای دیگه
وقتی مشغول انجام کار دیگهای هستیم.
و نکتهی گول زدن آدمها و ایجاد حواسپرتی
در اصل اینه که حوصلهشون رو سر ببری.
پس امیدوارم در حال حاضر
خیلی حواسها پرت نباشند.
وقتی ما حوصلهی افراد رو سر میبریم،
اونها با کمال میل انواع محتوای درونی
برای مشغول کردن خودشون رو ایجاد میکنن.
پس ما یکی از کسلکنندهترین
آزمایشهای دنیا رو
برای این کار انتخاب کردیم.
شرکتکنندهها فقط یک سری
چهره روی صفحهی نمایش میدیدند،
یکی پس از دیگری.
اونها هربار چهره رو میدیدن
دکمه رو فشار میدادن.
همهش همین بود.
خب، یکی از حقهها این بود که گاهی
یکی از چهرهها سر و ته بود،
و این موضوع خیلی به ندرت اتفاق میافتاد.
در اون آزمایشها ازشون خواستیم
جواب رو نگه دارن.
خیلی زود متوجه شدیم
با موفقیت حواس خودشون رو پرت کردن
چون وقتی چهرهی سر و ته میاومد
دکمه رو فشار میدادن.
درصورتیکه کاملا واضح بود
چهره سر و ته شده.
ما میخواستیم بدونیم چه اتفاقی میافته
وقتی آدمها حواسشون پرت میشه.
و اونچه فهمیدیم این بود،
با شباهت بسیار به استرس بیرونی،
و عامل بیرونی حواسپرتی در محیط،
حواسپرتی درونی،
حواسپرتی ذهن خود ما هم،
شکاف توجه رو کم میکنه.
قدرت توجه رو کمرنگ میکنه.
پس تمام این پژوهشها به ما چی میگن؟
اونها به ما میگن که توجه
خیلی قدرتمنده
وقتی پای تاثیرگذاری
روی دریافت ما وسط باشه.
علیرغم اینکه بسیار قدرتمنده،
شکننده و آسیبپذیر هم هست.
و چیزهایی از قبیل استرس
و حواسپرتی قدرتش رو کم میکنه.
اما تمام اینها در چارچوب شرایط
بسیار کنترلشدهی آزمایشگاهی بودن.
در دنیای واقعی چطور؟
در زندگیهای واقعی و روزمرهی ما چطور؟
همین الان چطور؟
حواس شما همین الان کجاست؟
برای اینکه توجهتون رو جلب کنیم،
میخوام یک پیشبینی در مورد توجهتون
طی زمان باقیمونده از صحبتم بکنم.
آمادهاید؟
این پیشبینی منه.
شما به ۴ دقیقه از ۸ دقیقهی بعدی
صحبتهای من آگاه نخواهید بود.
(خنده حضار)
این یک چالشه،
خواهش میکنم توجه کنید.
حالا، چرا اینو میگم؟
قطعا فرض رو بر این میذارم
که شما سرجاتون نشسته میمونین
و خب لطف میکنید همینطور
که حرف میزنم به من نگاه میکنین.
اما پژوهشهای منتشر شده در این مورد
میگن که ما حواسمون رو پرت میکنیم
ما حدود ۵۰ درصد از وقتی که بیدار هستیم رو
به دور کردن ذهنمون از کاری
که در حال انجامش هستیم میگذرونیم.
اینها ممکنه کوچک باشن،
سفرهای ذهنی کوچکی که میریم،
افکار خصوصیای که داریم.
و وقتی این حواسپرتی اتفاق میافته،
میتونه مشکلساز بشه.
حالا امروز فکر نمیکنم
عواقب جدی برای شما
که امروز اینجا نشستید وجود داشته باشه.
اما فرماندهای نظامی رو تصور کنین
که ۴ دقیقه از یک گزارش رو از دست بده،
یا یک قاضی که چهار دقیقه
از یک شهادت رو از دست بده.
یا یک جراح یا آتشنشان
که زمانی رو از دست بده.
عواقب این نمونهها
میتونن جدی باشن.
پس میپرسیم چرا ما اینکارو میکنیم؟
چرا اینقدر حواسمون رو پرت میکنیم؟
خب، یک قسمتی از جواب اینه که
ذهن ما استاد بیبدیل سفر در زمانه.
و این سفر در زمان واقعا براش کار راحتیه.
اگر ذهن رو با استعارهی یک دستگاه
پخش موسیقی در نظر بگیریم میبینیم.
میتونیم ذهن رو به عقب برگردونیم
تا به اتفاقاتی که افتادن فکر کنیم، درسته؟
یا میتونیم بریم جلو، و برای کار بعدی
برنامهریزی کنیم.
و ما به کرّات در این حالت
سفر به زمان در گذشته و آینده
قرار میگیریم.
و اغلب ناخودآگاه این اتفاق میافته،
اکثر اوقات ناخودآگاه این اتفاق میافته،
حتی وقتی میخوایم که توجه کنیم.
فقط به آخرین باری که سعی داشتین
کتاب بخونین فکر کنین،
به آخر صفحه رسیدین
بدون اینکه معنی کلمات رو بدونین.
این اتفاق برای ما میافته.
و وقتی اتفاق میافته،
بدون اینکه آگاه باشیم حواسمون پرت میشه
عواقبی در کاره.
ما اشتباه میکنیم.
گاهی اطلاعات حیاتی رو از دست میدیم.
و در تصمیمگیری به مشکل برمیخوریم.
وقتی بدتر میشه که استرس داشته باشیم.
وقتی در لحظهای باشیم که تحملش سخته.
وقتی به عقب برمیگردیم
به گذشته فقط فکر نمیکنیم
در گذشته میمونیم، به فکر فرو میریم
دوباره زندگیش میکنیم، پشیمون میشیم
از اتفاقاتی که افتادن و تموم شدن.
یا وقتی استرس داریم،
ذهن رو به جلو میبریم.
نه فقط برای اینکه برنامهریزی مفید کنیم.
بلکه ممکنه نگران بشیم یا منفیبافی کنیم
برای اتفاقاتی که هنوز نیفتادن
و راستش ممکنه هیچوقت اتفاق نیفتن.
خب به اینجا که میرسه
ممکنه با خودتون فکر کنین، قبول،
حواسپرتی زیاد اتفاق میافته.
اغلب، ناخودآگاه پیش میاد.
و در شرایط استرس، بدتر هم میشه —
ما قدرتمندتر و بیشتر
حواسمون رو پرت میکنیم.
آیا برای این مساله
کاری از دستمون برمیاد؟
خوشحالم بگم جواب بله است.
از پژوهشهای ما میشه فهمید
که برعکس یک ذهن مضطرب و پریشان
یک ذهن آگاهه.
آگاهی مرتبطه با توجه کردن
به تجربهای که آگاهانه
در همین لحظه داریم.
و بدون هیچگونه عکسالعمل احساسی
به اونچه در جریانه.
انگار باید دکمهی درست
رو در حالت پخش بگذاریم
تا لحظه به لحظهی
زندگیهامون رو تجربه کنیم.
و آگاهی فقط یک مفهوم نیست.
بیشتر شبیه تمرینه،
باید این حالت آگاهانه رو مجسم کنین
تا بتونین ازش بهره ببرین.
و بخش اعظم کاری که ما میکنیم،
پیشنهاد دادن برنامههایی به افراده
که به شرکتکنندههای ما
یک مجموعه تمرین میده
که باید روزانه انجام بدن
برای اینکه لحظات آگاهانهی بیشتری
در زندگیشون جا بدن.
و برای بسیاری از گروههایی که باهاشون
کار میکنیم، اونهایی که استرس بالایی دارن
همونطور که گفتم — سربازها،
پزشکان متخصص —
برای اونها، همونطور که میدونیم
حواسپرتی میتونه واقعا مهلک باشه.
پس برای ما مهمه مطمئن باشیم
برای بهینهسازی آموزش پیشنهادهایی بدیم
که با توجه به محدویتهای زمانی
براشون به راحتی در دسترس باشه.
تا بتونن ازش بهرهمند بشن.
و وقتی اینکارو کردیم، باید روند رو
پیگیری کنیم تا ببینیم چه اتفاقی میافته
نه فقط در زندگی روزمرهشون،
بلکه در شرایط حادی که ممکنه
باهاش مواجه بشن.
چرا میخوایم اینکارو بکنیم؟
خب، ما میخوایم مثلاً این تمرین رو
به دانشجوها در فصل امتحانات بدیم.
یا میخوایم این تمرین رو به حسابدارها
در موعد پرداختهای مالیاتی بدیم.
یا به سربازها و نیروی دریایی
در زمان اعزام بدیم.
چرا؟
چون اینها لحظاتی هستن
که توجه اونها در آسیبپذیرترین
حالت قرار میگیره،
به خاطر استرس و حواسپرتی.
و اینها همچنین لحظاتی هستن
که ما میخوایم که توجهشون
در اوج خودش باشه
تا بتونن عملکرد خوبی داشته باشی.
پس کاری که ما در پژوهشمون میکنیم
اینه که ازشون میخوایم
یک سلسله آزمایشهای توجهمحور بدن.
ما میزان توجه اونها رو در شروع
یک وقفهی پراسترس ثبت می کنیم.
و دو ماه بعد،
دوباره اینکارو انجام میدیم
میخوایم ببینیم تفاوتی دارن یا نه.
آیا آموزش آگاهی به اونها
سودی هم داره؟
آیا میتونیم اونها رو
از خطا در توجه
که ممکنه در استرس بالا اتفاق بیفته
محافظت کنیم؟
این چیزیه که بهش رسیدیم.
طی یک وقفهی پراسترس،
متاسفانه واقعیت اینه که
اگه هیچ کاری نکنیم،
توجه افت میکنه،
افراد در پایان این وقفهی پراسترس
از همیشه بدتر میشن.
ولی اگر آگاهی رو بهشون آموزش بدیم،
میتونیم ازشون محافظت کنیم.
وضعیتشون پایدار میمونه،
گرچه درست مثل گروههای دیگه
استرس بالا رو تجربه میکنن.
و چه بسا چشمگیرتر اینکه،
اگر افراد برنامههای آموزشی ما رو بگذرونن
طی، بذارید بگیم، هشت هفته
و بعد کاملا به انجام تمرینات روزانهی
آگاهی متعهد بمونن
که بهشون یاد میده
چطور در لحظهی حال زندگی کنن،
خب، واقعا در طول زمان بهتر میشن،
حتی اگر در شرایط پراسترس باشن.
و واقعا مهمه
که این نکتهی آخر رو درک کنیم،
چون به ما میگه
تمرینات آگاهی شباهت زیادی
به تمرینات بدنی دارن:
اگر انجامشون ندین، فایدهای ندارن.
اما اگر واقعاً درگیر
تمرینات آگاهی بشین،
هرچه بیشتر تمرین کنین،
فایدهی بیشتری براتون داره.
حالا میخوام برگردم
به مورد کاپیتان جف دیویس.
همونطور که در شروع حرفم گفتم،
نیروهای او در اولین پروژهی ما
برای ارائهی تمرینات آگاهی مشارکت کردن.
و اونها دقیقا همین الگو رو نشون دادن،
که بسیار دلگرم کننده بود.
ما آموزش آگاهی رو بر روی اونها
درست قبل از اعزامشون به عراق انجام دادیم.
و بعد از برگشت
کاپیتان دیویس به ما گفت
مزایای این برنامه رو حس کرده.
او گفت که برعکس دفعهی پیش
بعد از این اعزام،
اونها خیلی بیشتر در لحظه حاضر بودن.
اونها بینا بودن.
در مقام عکسالعمل نبودن.
و در برخی موارد،
واقعاً دلسوزتر بودن
در ارتباط با کسانی که باهاشون
سر و کار داشتن و بین خودشون.
او گفت خیلی وقتها،
او حس کرده این برنامهی آموزش آگاهی
که ما بهشون ارائه دادیم
در واقع یک ابزار خیلی مهمه
که از اونها در برابر
اختلال روانی پس از بحران محافظت میکنه
و حتی اون رو تبدیل
به رشد پس از بحران میکنه.
این برای ما خیلی جالب بود.
و به اینجا رسید
که من و کاپیتان دیویس —
میدونین، این ماجرا به ده سال
پیش برمیگرده، در سال ۲۰۰۸ —
ما تمام این سالها با هم
در ارتباط موندیم.
و خود او هم به تمرینهای
آگاهی ادامه داده
و روزانه این کار رو انجام میده.
او ترفیع گرفت و سرگرد شد،
و در نهایت هم از نیروی دریایی بازنشسته شد.
او از همسرش جدا شد،
دوباره ازدواج کرد،
بچهدار شد، و مدرک MBA گرفت.
و طی تمام این چالشها
و تغییرات و لذات زندگیش،
تمرینات آگاهیش رو ادامه داد.
و انگار قسمت اینطور باشه،
همین چند ماه پیش،
کاپیتان دیویس دچار یک حملهی قلبی
شدید در سن ۴۶ سالگی شد.
چند هفته پیش با من تماس گرفت
و گفت، «میخوام یه چیزی بهت بگم
میدونم دکترهایی که من رو درمان کردن
قلب من رو نجات دادن
اما آگاهی زندگیم رو نجات داد.
حضور ذهنام در اون لحظه
برای اینکه جلوی آمبولانس رو بگیرم
که من رو به بیمارستان برسونه،» —
خودش به تنهایی،
وضوح ذهنی که داشت
تا شرایط ترس و اضطراب را تشخیص دهد
ولی گرفتار آن نشود —
او گفت، «برای من، اینها
موهبتهای آگاهی بودن.»
و من از اینکه شنیدم حالش خوبه
خیالم راحت شد.
اما واقعاً خوشحال شدم وقتی دیدم
او توجه خودش رو تغییر داده بود
او از داشتن یک رییس خیلی بد —
سیستم توجهی که اون رو
تا پرت کردن خودش از پل پیش برد —
به داشتن یک رهبر
و راهنمای بیبدیل رسید،
که زندگیش رو نجات داد.
پس من در واقع میخوام صحبتم رو
با دعوت کردن همهتون به عمل به پایان ببرم.
و حرفم اینه.
به توجهتون توجه کنید.
باشه؟
به توجهتون توجه کنید.
و تمرین و آموزش آگاهی رو به عنوان
ابزاری برای سلامت روزانهتون در نظر بگیرین
برای رام کردن ذهن پریشان خودتون
و مجال دادن به توجهتون برای اینکه
راهنمایی معتمد در زندگیتون باشه.
متشکرم.
(تشویق حضار)
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
19 روش علمی برای آرام شدن ذهن
آیا اضطراب دارید یا خوشحال نیستید؟ آیا به آرامش ذهن نیاز دارید؟ روش های آرام کردن ذهن را نمی دانید؟ روش هایی برای آرام شدن ذهن وجود دارند که سخت نیست و به شما کمک می کند تا آرامش ذهن خود را بدست آورید و در در هر زمانی آماده باشید. اگر این سوال برای شما هم وجود دارد که چگونه ذهنمان را آرام کنیم در ادامه با مطالعه 19 روش آرام شدن ذهن همراه زوم لایف باشید.
آرام شدن ذهن ذهن، می توان مدیتیشن، فعالیت های سالم تر مانند ورزش یا فعالیت های آرامش بخش مانند گوش دادن به موسیقی و استفاده از محرک های اضطراب، مانند شبکه های اجتماعی را کاهش داد. هنگامی که روش هایی را می یابید که به آرام شدن ذهن شما کمک می کند، سعی کنید اغلب آن ها را انجام دهید.
اگر ذهن آشفته ای دارید و بدنبال آرام کردن ذهن خود هستید در ادامه 19 روش را برای آرام شدن ذهن به شما توصیه می کنیم.
چگونه ذهن پریشان خود را رام کنیم
این مورد بسیار واضح بوده و نفس عمیق ظاهرا تاثیری شگفت انگیز در آرام کردن ذهن دارد. تمرین های زیر را روزانه و در مواقع استرس انجام دهید؛ زیرا به کاهش استرس کمک می کنند:
این مورد، فرایندی برای خالی کردن و آرام کردن ذهن با تمرکز بر فکر، مکان، کلمات، رنگ یا شیء مشخص است. برای انجام مراقبه، در مکانی راحت بنشینید (زانو زده یا دراز بکشید) و دعا کنید یا به چیزی مشخص فکر کنید. ممکن است این کار بیش از ده دقیقه طول بکشد، ولی هیچ اشکالی ندارد و مسئله ای عادی است.
این مورد بسیار مشابه تصویر سازی در مراقبه است که در آن، برای آرام شدن ذهن باید صحنه ای آرامش بخش را تصور کنید. آن صحنه را تا هر وقت که دوست دارید در ذهن خود مجسم کنید؛ اما تمام انرژی و فکر خود را بر مجسم کردن این مکان در ذهن خود متمرکز کنید.
در این فرایند، تمامی عضلات بدن را ابتدا منقبض کرده و سپس شل می کنید. این کار، وضعیت روحی و روانی را تغییر داده و به ذهن کمک می کند تا مانند بدن به آرامش برسد.
یوگا ورزشی کششی بوده و به بدن فشار وارد نکرده و به آزاد و شل شدن عضلات در بدن کمک می کند؛ زیرا باید بر هر حرکت آن تمرکز کرده و ذهن نمی تواند به مسائل اضطراب آور فکر کرده و به همین دلیل، می تواند به آرام شدن ذهن کمک کند.
برای داشتن آرامش ذهن، بدنی سالم و عاری از سموم، نوشیدن آب بسیار با اهمیت بوده و به ذهن کمک می کند تا بهتر تمرکز کند. برای بهتر انجام دادن فعالیت های آرامش بخش، آب زیاد بنوشید.
غذاهایی خاص به بدن کمک می کنند تا هورمون های مربوط به اضطراب را کاهش داده و هورمون هایی را که مسئول ایجاد حس شادی و آرامش ذهن هستند، افزایش دهد.
ورزش باعث آزاد شدن اندورفین می شود که این ماده باعث ایجاد حس شادی در بدن است. سعی کنید هر روز مقداری ورزش کرده و پس از یک برنامه ی کاری پر از استرس، ذهنتان را آرام کنید.
اگر به آشپزی، مطالعه یا ورزش علاقه دارید، انجامشان دهید! انجام دادن کارهایی که به آن ها علاقه دارید به شما کمک می کند تا ذهن را از اضطراب خالی کرده و ترشح اندورفین را افزایش می دهد که باعث شادی می شود.
نوشیدنی های گرم باعث می شوند تا تنش از بدن خارج شده و اضطراب کاهش یابد. نوشیدنی های گرمی را بنوشید که فاقد کافئین و الکل هستند؛ زیرا این مواد می توانند اضطراب و افسردگی را تحریک کنند.
انجام فعالیتی که به تفکر نیاز ندارد، می تواند به آرام شدن ذهن کمک کند.
حتی اگر به موسقی هایی مانند رپ یا راک علاقه دارید، به آهنگ هایی آرام و آرامش بخش گوش دهید تا ذهنتان نیز آرام شود.
تحقیقات نشان داده اند افرادی که با حیوانات وقت می گذرانند، فشار خون پایین تری داشته و مهم تر از همه، نسبت به افرادی که به ندرت با حیوانات در تماس هستند، اضطراب کمتری دارند.
این روش هنگامی است که از رایحه های آرامش بخش استفاده می شود. برخی از این رایحه های معروف عبارتند از: اسطوخودوس، نعنا و اوکالیپتوس.
آب گرم به ترشح اندورفین کمک می کند که این ماده، اضطراب را کاهش می دهد؛ پس به مدت بیست دقیقه در وان آب گرم بنشینید.
یکی از بزرگترین محرک های اضطراب، شبکه های اجتماعی است؛ خواه تلفن همراهتان باشد یا حساب کاربری فیسبوک. سعی کنید برای کاهش اضطراب، زمانی را به دور از این ها بگذرانید.
دوری از تلویزیون می تواند به آرام شدن ذهن کمک کند. تلویزیون مملو از رنگ های روشن، تصاویر شلوغ و صدایی ممتد است که باعث افزایش میزان اضطراب می شود.
چگونه ذهن پریشان خود را رام کنیم
اغلب افرادی که در اطرافمان هستند، بیشترین میزان اضطراب را در ما ایجاد می کنند؛ پس سعی کنید زمانی را برای تنهایی در نظر بگیرید.
اگر می دانید امتحان یا قرار ملاقاتی که دارید باعث اضطرابتان می شود، سعی کنید برای جلوگیری از اضطراب بیشتر، به آن فکر نکنید.
آیا خواندن این مطلب برای شما مفید بود؟
برای حمایت از محتوایی که میپسندید، لطفاً به اشتراک بگذارید:
بسیار عالی بود، ممنونم
سلام، خوشحالم که براتون مفید بوده. ممنونم و سلامت باشید 🍀🙏
سلام، بله ماساژ هم میتونه به آرامش ذهن و بدن کمک کنه اما روشی نیست که خودتون بتونید انجام بدید و باید توسط شخص دیگری انجام بشه.
در این مطلب روشهایی گفته شده که خودتون بتونید انجامش بدید.
آخرین مطالب را در ایمیل خود دریافت کنید.
کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب زوم لایف تنها با رعایت شرایط استفاده از مطالب، امکانپذیر است.
ورود کاربران
خیلی از افراد پیرامون توانایی بر مدیریت بهینه زمانشان ابراز نگرانی میکنند. اما مدیریت زمان تنها راهحل برطرف کردن احساس ضعف ذهنی که دارید نیست. شاید شما درگیر شلوغی فکر و آشفتگی ذهنی باشید.
زمانی که دچار استرس و عدم کارایی هستید اولین حس و برخورد غریزی که شما ممکن با این قضیه داشته باشید این است که به دنبال سیستم بهتری بگردید چراکه این خطوط فکری در شما موج میزند که:
اما قبل از اینکه سیستم را سرزنش کنید اول چک کنید که آیا شما دچار درهمبرهمی مغزی و بهقولمعروف اصطکاک و فرسایش ذهنی هستید یا نه. آنطور که بریجد اسکالت در کتاب خود با عنوان «غرقشدگی فکری: کار، عشق و بازی زمانی که کسی وقت ندارد» میگوید: اگر بخواهید که این ذهن پرسروصدا را مدیریت کنید فقط نباید صرفاً به دنبال ایجاد یک زمان و فضای بیشتر در تقویم کاریتان باشید این کار را در ذهنتان آغاز کنید.
زدودن سایشهای فکری در ذهن شما فضا ایجاد میکند و موجب نظم ذهنی شما میشود. مشخصاً یکسری موضوعات بغرنج شخصی (چون مواجهشدن با فوت در خانواده، طلاق و تغییر شغل و غیره) میتواند بهصورت موقت بر روی مدیریت شما بر خودتان تأثیر بگذارد. این سریال سست بودن در چنین زمانهایی را قطع کنید. موضوعاتی در زیر برجسته شده است که معمولاً عوامل سایش فکری قلمداد میشوند. مهمتر اینکه قدمهایی برای رفع و کنترل آنها پیشنهاد شده است
بر اساس مطالعهای منتشرشده در ژورنال تخصصی روانشناسی اجتماعی محققی با نام فرنک وان هاروولد کشف نمود که زمانی که سطح تردید و افکار ضدونقیض در کسی بالا است، این شخص نمیتواند انتخاب روشنی کند. آنهم به خاطر عدم اطمینان در مورد نتیجه انتخاب است. وجود ناخشنودی وعدم رضایت، فرد را به سمت تعویق در تصمیمگیری راهبرد میکند. آسانترین راه برای کاهش تردید این است که در مورد آنچه که برایتان جزو مهمترینهاست صریح باشید. درنتیجه با این کار میتوانید از وسعت الویت های خود کاسته و باریکش کنید. زمانی که شما دائماً در کشوقوس تشخیص این هستید که الویت چیست این باعث میشود که انرژی زیادی را صرف کنید.
چگونه ذهن پریشان خود را رام کنیم
اگر در زندگی نقشهای متعددی دارید الویت های شما در طول روز تغییر میکند.
در هر زمان مشخص بر مبنای اولویتهای که در آن زمان دارید تصمیم بگیرد، خواهید دید که تمرکز و کاراییتان افزایش خواهد یافت. بهعنوانمثال برای یک ساعت اول کارتان یک الویت بالا را انتخاب کنید و بر آن متمرکز باشید. متعاقباً در 30 دقیقه بعدی، اولویت دیگر را برگزینید مانند اینکه چیزهایی که در آن ساعت اول کنار گذاشته بودید را بررسی و یا ایمیلتان را چک کنید.
زمانی که نسبت به الویت تان صریح و روشن عمل کنید شما خودکار تصمیمات واکنشی بدون فکر را کاهش خواهید داد. دیدن تصمیمات از قبل و مرور فکری آنها باعث کاهش زحمت و واماندگی در تصمیمات خواهد شد بهعنوانمثال زمانی که شما بخواهید تمرینی را روزانه داشته باشید به دنبال تدارک برنامهای خواهید بود بنابراین شما نیازی ندارید که هرروز زمان با ارزشش تان را به این اختصاص دهید که چه زمانی و چگونه و کجا باید آن تمرین را انجام دهید. طبق آمار فاهینگتون پست، یکچهارم مالکان مشاغل کوچک اعتقاددارند که یک ساعت اضافهکار در روز بیش از 500 دلار ارزش آوری دارد!
یک اشکال در شما، بار تحمل چیزهایی است که در ذهن شماست. البته منظور آن جنس موضوعاتی است که به اندازهای نیست که کاری در قبالش انجام دهید. این موارد در برههای از زمان بدون مقدمه وارد آگاهی شما میشود و یک گفتگوی درونی را در شما ایجاد کرده که برایتان آزاردهنده است. تحمل کردن و اغماضهای خیلی ساده همچون شلوغی میز و یا شبیه نرمافزاری است که نیازمند بهروزرسانی است. البته این موضوعات در یک اشل بزرگ میتوانند همچون یک اتومبیل ناامنی باشد که هر روز شما را به سر کارتان میبرد.
برای حذف این تحمل کردنها اولین قدم این است که از وجود آنها آگاه شوید. برای این کار یک لیستی از آن چیزهایی که در شما یک خلأ زمانی ایجاد کرده را فراهم کنید؛ یعنی چیزهایی که شما در حال تحمل آنها هستید. سه تای آنها را انتخاب کنید و در طول این هفته یا تغییر بدهید یا درستشان کنید. یک زمانی را در هفته برای پرداختن و حذف این تحملها اختصاص بدهید یک سری از اینها قابلیت حذف ندارند و باید آنها را پذیرفت. درهرصورت یا باید درست کنید یا تغییر بدهید و درنهایت شما میتوانید انتخاب کنید و بقیه را بر اساس خصلت بخشندگی بپذیرید.
در حدود 10 درصد انرژی برق مصرفی در یک خانه مربوط به لوازمی است که به برق وصل است اما مصرف نمیشود. بهصورت ساده اینها وسایلی هستند که در وضعیت «استند بای» قرارشان دادهایم. درواقع بعضی از لوازم برقی شما مثل تلویزیون در طی 20 ساعت ماندن در این وضعیت برق زیادی را مصرف میکنند. پس در این وضعیت که ما فکر میکنیم فعالیتی ندارد درواقع در حال مصرف انرژی هستند.
از این پروژه به آن پروژه جهیدن بدون آنکه هریک از آنها را به نتیجه برسانید و تمام کنید مثل همین گذاشتن لوازم برقی در وضعیت استاند بای است که انرژی مصرف میکند و باعث میشود که توان ذهنی شما را بگیرد و ذهنتان مشغول وضعیت این پروژههای نیمهتمام باشد. تکنولوژی خوب امروزی برای ما ثابت کرده است که 800 نفر از 1000 نفر موردبررسی کسانی که محل کار را خود را ترک کرده و به منزل میروند حدود 7 ساعت را در منزل مشغول سپری میکنند که 38 درصد این زمان مصروف چک کردن ایمیل میشود.
مشخص کنید که کدام پروژهها هماکنون باید متوقف و یا از دایره کاری شما خارج شوند. درحالیکه تشخیص اینکه کدام وظیفه کاری کامل شده به نظر راحت میرسد اما اگر شکل پروژه داشته باشد تشخیص کامل بودن آن مشکل است. از پیش یک نقطه توقف را برای پروژه انتخاب کنید. مدیریت زمان این نیست که بتوانید در طول روز فعالیتهای بیشتر را تنظیم و دستهبندی کنید. مدیریت زمان یعنی اینکه فعالیتهای بالقوه نامربوط را به کناری بگذارید. محدودیتها را روشن کنید و درو برهم ریختگی ذهنی را از همان ابتدا جلویش را گرفته و به کناری بگذارید.
این درواقع چیزهایی است که بقول معروف در ذهن شما پخششده و جایگاه مشخصی ندارد. کاری که نیاز دارید انجام دهید این است که چیزهایی ضروری را به خاطر داشته باشید. پس ساده است که ذهن را خیلی تمیز و خوب نگهدارید تا بدینوسیله چیزی که وارد ذهن میشود جای مشخصی را پیدا کند، همین در مورد ذهن شما صدق میکند. بر اساس تحقیقات دانشکده پزشکی هاروارد، کمخوابی بهصورت سالیانه حدود 63 میلیارد دلار هزینه برای شرکتها در آمریکا به بار میآورد است. خستگی، کارآمدی کارکنان را کاهش میدهد حتی زمانی که ایمیلهایشان را چک میکنید. همچنین خستگی و کمخوابی تحریکپذیری را بیشتر کرده که منجر به برانگیختگی شخص شود.
یک تقویم داشته باشید که در آن اهم کارهایتان را لیست کنید و در همان تقویم جایی را برای چیزهایی که به ذهنتان ناگهان میآید را مشخص کنید. اگر شما به حافظتان اتکا کنید که بدان واسطه پیگیر کارهایتان باشید یا مثل یک لیست از آن استفاده کنید مغز کمکم دچار ضعف میشود. تمام این چنین اطلاعاتی را از مغز خارج کنید و بگذارید که مغز سرحال باشد. آن اطلاعات را روی کاغذ یا یک فایل الکترونیکی بیاورید. اینها فضا را برای چیزهای اصلی که برای شما اهمیت دارد باز میکند.
شناخت و کاستن آشفتگی ذهنی یک فرآیند است. نباید انتظار داشت که بهمحض اینکه شناخته شد ذهن سریع تغییر کند و کاراییاش بالا برود و شخص احساس انرژی بالا کند. یک تغییر کوچک صورت بدهید بعد بروید به دیگری بپردازید. بر اساس آنچه که بریجد اسکالت بدان اشاره داشته، حذف آشفتگی ذهنی و نادیده گرفتن این حس گناه از کنار گذاشتن تصمیمات معلق و تردیدهای همراهش، به وی آرامش بیشتری داده تا اینکه به دنبال سیستم دیگری برای مدیریت زمان باشد.
اینها افکار و عقایدی هستند که شما را در اینکه وضعیت کارآمدی باشید دور نگه میدارد. اگر شما در تلاشید که زمانتان را مدیریت کنید، ممکن است با داشتن چنین اعتقاداتی در حال تخریب خودتان باشید:
شاید با تعدادی از این دیدگاههای قضاوت گر هم آشناتر باشید:
چنین عقاید قضاوت گونهای درباره خویش، شما را در چالشهای بزرگ زمانی غیرقابلکنترل فرو میاندازد.
درباره خودتان سختگیر نباشید. نگاه خود را در مورد خویش عوض کنید. خیلی از مردم ازآنچه که بهصورت مرموز در پشتصحنه ذهنشان است و ازقضا تعیینکننده است آگاه نیستند. بنابراین ما بر روی آشکارسازی عقایدی این چنین که ضد تولید و کارایی هستند دست بکار میشویم و آنها را جایگزین کنیم با عقایدی که نیروبخشتر و باعث کارایی بیشتری هستند. مثلاً:
و یکی از خیلی رادیکالترین آنها:
تصور کنید که کار چگونه خواهد بود زمانی که شما واقعاً عقیده دارید کار آنچنان سخت نیست.
اغلب اوقات وقتی احساس ضعف میکنید نشانه این است که بایستی باورهایتان را چک و یک داوری در مورد آنها صورت بگیرد. هیچ سیستم و فرآیندی درست کار نخواهد کرد زمانی که شما یک وضعیت ذهنی درست که کارهای شما را هدایت کند داشته باشید. به زمان که خیلی ارزشمند است ایمان داشته باشید. شبیه به هر چیز دیگر که برای شما با ارزش هستید شما بر آن هستید که از آن محافظت کنید. برای مدیریت زمان شما باید محافظ زمان باشید. بر اساس دیدگاه دانشمند مدیریت، پیتر دراکر یکی از روشهای لازم برای مدیریت دانستن این قضیه است که ببینیم زمان کجا هرز میرود. او بر این مبنا این راهکارها را ارائه داده است:
به ذهن خود یک نگاه گذرایی بیندازید و بهاصطلاح آن را اسکن کنید. ببینید چه افکار و عقایدی در پس ذهن شما وجود دارد که شما را عقب نگهداشته است و شما ممکن است که از وجود آنها بیخبر باشید. عوض کردن عقاید ممکن است چالشبرانگیز باشد اما قدم خوبی برای افزایش آگاهی شما است – به آنچه فکر میکنید دقت کنید. هرچه که در مورد خود فکر میکنید میتواند برای شما ممکن شود.
بقول هنری فورد: چنانچه فکر کنید که میتوانید، یا فکر کنید که نمیتوانید، درهرحال درست فکر کردهاید.
از امروز آشفتگی ذهنی خودتان را برطرف کنید با مدیریت بر ذهن خود.
به این مطلب چه امتیازی میدهید؟
پکیج دانلودی درمان دائمی زود انزالی
برنامه جامع کنترل انزال شامل کتاب الکترونیکی + فایل صوتی دوره + برنامه تمرینی + آموزش تصویری تمرینات + موسیقی تراپی + پشتیبانی 35 روزه
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
دیدگاه
نام و نام خانوادگی
ایمیل
وب سایت
میتونید توی روغن فراوان سرخ کنید، اما اگر توی فر درست بشه از…
نوش جونتون…
من درست کردم خیلی عالی شد…
سلام و درود دوست گرامی نام این شیرینی در پایگاه اطلاع رسانی…
چگونه ذهن پریشان خود را رام کنیم
سلام،من از اهالی لارستان هستم و باید بگم که اسم این شیرینی چ…
Neuroscientist Amishi Jha studies how to keep the brain’s attention systems in peak shape over high-pressure intervals. In her laboratory at the University of Miami, she uses functional MRI, electrophysiological recordings and behavioral analysis techniques to understand why our attention sometimes fails us, and if it can be trained for greater focus and less distractibility.
In 2008, Jha launched the first-ever study to offer mindfulness training tools to active duty military service members as they prepared for deployment. What she has discovered over the past 10 years of research on this topic is that without intervention, soldiers’ attention and working memory are compromised, and their attentional lapses increase. She has found similar patterns in students and athletes, too. The good news is that engaging in mindfulness training to cultivate greater present moment awareness protects against these effects. Her research is continuing to explore how attention can be trained for optimal performance and well-being. In her TED Talk, Jha unpacks how attention becomes vulnerable under stress and the mechanisms that allow it to be strengthened with mindfulness training.
Double-click the English transcript below to play the video.
▲Back to top
چگونه ذهن پریشان خود را رام کنیم
Neuroscientist Amishi Jha studies how to keep the brain’s attention systems in peak shape over high-pressure intervals. In her laboratory at the University of Miami, she uses functional MRI, electrophysiological recordings and behavioral analysis techniques to understand why our attention sometimes fails us, and if it can be trained for greater focus and less distractibility.
In 2008, Jha launched the first-ever study to offer mindfulness training tools to active duty military service members as they prepared for deployment. What she has discovered over the past 10 years of research on this topic is that without intervention, soldiers’ attention and working memory are compromised, and their attentional lapses increase. She has found similar patterns in students and athletes, too. The good news is that engaging in mindfulness training to cultivate greater present moment awareness protects against these effects. Her research is continuing to explore how attention can be trained for optimal performance and well-being. In her TED Talk, Jha unpacks how attention becomes vulnerable under stress and the mechanisms that allow it to be strengthened with mindfulness training.
Data provided by TED.
We use Font Awesome icons and the license is here.
“English-Video.net” was created in May 2015.
Last updated: 2020/01/12. With the termination of the “TED API”, this site will no longer be updated.
If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.
Privacy Policy
Developer’s blog
0