دکتر عزیزی روانشناس در کرج

 
helpkade
دکتر عزیزی روانشناس در کرج
دکتر عزیزی روانشناس در کرج

سخنرانی دکتر سعید عزیزی در مراسم آئینی شب یلدا که در تاریخ 20 دسامبر 2016 میلادی در سالن اجتماعات مرکز اسلامی امام علی (ع) در استکهلم – سوئد برگزار گردید. برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره این مرکز به سامانه اینترنتی زیر مراجعه فرمائید:www.imamalicenter.se/fa

2:07

gnetchi
508 مشاهده

1:03:24

دکتر عزیزی روانشناس در کرج

gnetchi
9832 مشاهده

نوع مطلب :آموزنده ،

دکتر
علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:

1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها
با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی
دارند.2.  آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که
هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی شخصیت‌اند و بی اعتبار. هرگز به
چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌اشان یکی است.3.  آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان
سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر
ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.4.  آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان
قدرتمند و با شکوه اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش
ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می فهمیم که آنان چه
بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف
داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از
ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که
می‌روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر
کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

نوشته شده توسط: سعید عزیزی
| آخرین ویرایش:دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 | نظرات(setCommentCnt(8)) 
دکتر عزیزی روانشناس در کرج

نوع مطلب :آموزنده ،

نوشته شده توسط: سعید عزیزی
| آخرین ویرایش:- | نظرات(setCommentCnt(7)) 

نوع مطلب :آموزنده ،

نوشته شده توسط: سعید عزیزی
| آخرین ویرایش:- | نظرات(setCommentCnt(6)) 

نوع مطلب :آموزنده ،

استاد کوزه گری بود که خیلی با تجربه بود و کوزه های لعابی که می ساخت خیلی مشتری داشت .شاگردی نزد وی کار می کرد که زرنگ بود و استاد به او علاقه داشت و تمام تجربه های کاری خود را به او یاد داد .شاگرد
وقتی تمام کارها را یاد گرفت . شروع به ایراد گرفتن کرد و گفت مزد من کم
است . و کم کم زمزمه کرد که من می توانم بروم و برای خودم کارگاهی راه
اندازی کنم و کلی فایده ببرم .هرچه استاد کوزه گر از او خواهش کرد
مدتی دیگر نزد او بماند تا شاگردی پیدا کند و کمی کارها را یاد بگیرد تا
استاد دست تنها نباشد ، پسرک قبول نکرد و او را دست تنها گذاشت و رفت .شاگرد
رفت و کارگاهی راه اندازی کرد و همانطور که یاد گرفته بود کاسه ها را ساخت
و رنگ کرد و روی آن لعاب داد و در کوره گذاشت . ولی متوجه شد که رنگ کاسه
های او مات است و شفاف نیست .

ادامه مطلب mihanblogPostLike(‘5′,’like’)

نوشته شده توسط: سعید عزیزی
| آخرین ویرایش:پنجشنبه 24 فروردین 1391 | نظرات(setCommentCnt(5)) 

نوع مطلب :آموزنده ،

ابو سعیدابولخیر در مسجدی سخنرانی داشت مردم از تمام اطراف روستا ها و شهرها امده بودند.جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند.سپس
شاگرد ابو سعید گفت تو رو به خدا از انجا که هستید یک قدم پیش بگذارید همه
یک قدم پیش گذاشتند سپس نوبت به سخنرانی ابو سعید رسید او از سخنرانی
خودداری کرد مردم که به مدت یک ساعت در مسجدبودن و خسته شده بودند شروع به
اعتراض کردند ابو سعید پس از مدتی گفت هر انچه که من میخواستم بگویم شاگردم
به شما گفت، شما یک قدم به جلو حرکت کنید تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود.

mihanblogPostLike(‘4′,’like’)

نوشته شده توسط: سعید عزیزی
| آخرین ویرایش:- | نظرات(setCommentCnt(4)) 

نوع مطلب :آموزنده ،

نوشته شده توسط: سعید عزیزی
| آخرین ویرایش:- | نظرات(setCommentCnt(3)) 

نوع مطلب :داستان ،

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد.یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم ….آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش … همینجور که داشت کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه …..قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!قصاب اشغال گوشت‌های اون جوون رو می‌کند می‌ذاشت برای پیره زن …..

ادامه مطلب mihanblogPostLike(‘2′,’like’)

نوشته شده توسط: سعید عزیزی
| آخرین ویرایش:- | نظرات(setCommentCnt(2)) 

کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است.کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است.کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست.کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است.کسی که به خودش هم دروغ می گوید متکبر و خود پسند است.کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ، فیلسوف است.کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است.کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است.کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند دیوانه است.کسی که دروغ می داند و می داند که طرف مقابلش هم متوجه دروغ اوست ولی باز هم می گوید ، وقیح است.

mihanblogPostLike(‘1′,’like’)

نوشته شده توسط: سعید عزیزی
| آخرین ویرایش:- | نظرات(setCommentCnt(1)) 

داستان

(1)

آموزنده

(6)

سعید عزیزی

دکتر عزیزی روانشناس در کرج

(8)


  POWERED BY MIHANBLOG.COM

دکتر عزیزی روانشناس در کرج
دکتر عزیزی روانشناس در کرج
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *