فهرست مطالب
در حالی که من در اینجا نشستهام و میدانم چه چیزی بنویسم، آیا این همان اندیشه است؟ افکار از کجا می یند؟ ذهن چیست؟ جرم سه پوند ماده خاکستری که مغز من است، چگونه احساسات و افکار را ایجاد میکند؟
بعضاً به نظر میرسد همان اینها به یک معنا بوده و آنها تراوشهای ذهن انسانی هستند. اما ذهن دقیقاً به بخشی اشاره دارد که باعث میشود ما فکر کنیم و بین علتها و معلولها تمیز قائل شویم. برای پاسخ به هر گونه پرسش، ما در مقاله دیگر از ذهن همراه شما هستیم.
به طور معمول، ذهن اغلب به عنوان صندلی آگاهی انسان و احساس تفکر «من» اشاره میکند که به نظر میرسد به یک نیروی علیتی وابسته است، اما همچنین به ظاهر جدا از بدن نیز است.ذهن چگونه کار میکند
ایده زندگی پس از مرگ برای خیلیها به طور شهودی قابل قبول است، زیرا زندگی ذهنی ما آنقدر متفاوت از بدنمان است که میتوانیم مدتها پس از تجزیه بدن، روح خود را تصور کنیم این مورد منجر به یک دوگانگی عقل سلیم میشود که بخشی از جهان بینیهای مذهبی جزئی از آن میشود.
برخی از مشکلات معنایی وجود دارند که به سیستم خودآگاه انسان که گاهی «ذهن» خوانده میشود، مربوط است. یکی از دلایلی که ارتباط این موضوع با آنچه فروید بیش از یک قرن قبل کشف کرد و اکنون در نزد روانشناسان معتبر است را بیان میکند، این است که ناخودآگاه تنها بخش کوچکی از فرآیندهای ذهنی است.
بنابراین آگاهی و ذهن مترادف یکدیگر نیستند.تکنیک ذهن آگاهی در مقاله ذکر شده موضوعی جالب و خواندنی است.
تفکیک ذهن از آگاهی یکی از کلیدهای حل مسائل است. پس رابطه بین ذهن و آگاهی چیست؟ ما میتوانیم به انقلاب شناختی در روانشناسی متوسل شویم تا جواب خود را بدست آوریم.
انقلاب شناختی به عنوان ترکیبی از کار در زمینه تئوری اطلاعات، هوش مصنوعی و سایبرنتیک (نظریه انسان و ماشین) است. این تئوری محاسبات ذهن را ایجاد میکند، که در واقع راهحلی برای یک قطعه بزرگ از معما را ارائه میدهد.
نظریه محاسباتی ذهن بیان میکند که سیستم عصبی یک سیستم پردازش اطلاعات است. این کار با ترجمه تغییرات در بدن و محیط به زبانی از تکانههای عصبی که بیانگر رابطه موجود و محیط است، کار میکند.
نظریه محاسباتی ذهن یک پیشرفت بزرگ بود، زیرا به ما اجازه میدهد، برای اولین بار، ذهن را از بدن و مغز جدا کنیم. چطور؟ اکنون میتوانیم ذهن را به عنوان جریان اطلاعات از طریق سیستم عصبی تصور کنیم و این جریان را میتوان از نظر مفهومی از ماده بیوفیزیکی تشکیلدهنده سیستم عصبی نیز جدا کرد.
برای دیدن اینکه چگونه میتوانیم جدا بودن اطلاعات از سیستم عصبی را در نظر بگیریم، به یک کتاب فکر کنید. جرم کتاب، دمای آن و سایر ابعاد جسمانی هم اکنون میتواند تقریباً مشابه مغز باشند. سپس به محتوای اطلاعاتی فکر کنید (داستان کتاب). در نظریه محاسباتی، این مشابه ذهن است. بنابراین، ذهن اطلاعاتی است که توسط سیستم عصبی پردازش میشود.
اگرچه انقلاب شناختی یک حرکت بزرگ و رو به جلو بود، اما مشکلات دیگری را به وجود آورد. این تاحدودی به این دلیل بود که اکنون که ذهن میتواند از نظر مفهومی از سهولت نسبی از مغز جدا شود، محققان مجذوب مدلهایی از پردازندههای الگوریتمی مصنوعی شدند که ارتباط کمی با سایر پدیدههای ذهنی مانند تجربه آگاهانه دارند.
مشکلی که وجود داشت این بود که این مدلها خیلی از سیستم ذهن-مغز انسان دور بودند. با دیدگاه سطح کلان و ظرفیت آن برای جذب و ادغام چشماندازهای کلیدی، به ما این امکان را میدهد تا از بینش محوری انقلاب شناختی خارج شویم و همزمان آن را به مغز، تکامل، علوم رفتاری و فرهنگ متصل کنیم.
اما چه ارتباطی بین پردازش اطلاعات عصبی (فکر) و ذهن وجود دارد؟ اگرچه تجربه آگاهانه ما احساس وحدت در خود دارد، با این وجود تفاوت سادهای نیز وجود دارد. یکی از جنبههای ذهن، تجربه ما از آگاهی مرتبه اول (دیدن رنگ قرمز، گرسنه بودن، احساس ترسیدن و موارد دیگر) است.
عناصر کلامی، ادراکی، انگیزشی، احساسی، عناصر حساس آگاهی هستند که سطح دوم آگاهی یا آگاهی مرتبه دوم نامیده میشود. سطح دوم آگاهی درواقع همان فکر است که تنها انسان آن را دارا است.
نظریه سرمایهگذاری رفتاری، چارچوب مفهومی را برای پردازش اطلاعات عصبی و سطح احساسات آگاهی فراهم میکند. به ما میگوید سیستم عصبی یک سیستم کنترل محاسباتی است که اقدامات را براساس ارزش سرمایه گذاری و نسبت هزینه به سود راهنمایی میکند.
لذت و درد راهحل کاربردی طبیعت برای درک انگیزهها و اقدامات عملی در کنار هم برای تقویت راهنمایی رفتاری به سمت یا دور از مزایا و هزینهها است.
به عبارتی تفکرات در ذهن ساخته و پرداخته میشوند، شما از طریق ذهن است که میتوانید فکر کنید. ذهن جنبه آگاهانه شما است که اطلاعات را از بیرون میگیرد و با پردازش عصبی آن را تبدیل به فکر میکنند. آن هنگام است که شما می گویید: «من فکر میکنم این کار خوب نیست؟»
تصور کنید که یک کامپیوتر در سرتان دارید که همه کارهایی را که انجام میدهید کنترل میکند. مغز شما سخت افزار است و تمام اتصالات برق، سیمکشی، ذخیرهسازی، حافظه و قدرت پردازشی مورد نیاز خود را برای عملکرد به عنوان یک انسان دارد.
اگر مغز شما سخت افزار است پس ذهن شما میتواند نرم افزار باشد. این سیستم عامل با استفاده از منابع پردازش گسترده مغز شما، اطلاعات را جمعآوری، ذخیره و مدیریت میکند.
مغز و ذهن شما تفکیکناپذیر هستند، آنها بخشی از یک موجودیت هستند و درواقع آن یک نمیتواند بدون دیگری کار کند. مغز شما حاوی حدود ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی است که سیستم عصبی مرکزی شما را تشکیل میدهند.
این نورونها سیگنالهای الکتروشیمیایی را منتقل و دریافت میکنند، که اساساً افکار، احساسات ، اعمال و عملکردهای خودکار بدن شما هستند. همچنین مغز شما علیرغم داشتن ۱۰۰ میلیارد نورون ، تنها ۳ پوند وزن دارد و تقریباً به اندازه گل کلم است.
افکار شما توسط ذهن شما ایجاد میشوند همانطور که توضیح دادم مانند نرم افزار مغز شما است. ما همه چیز را در مورد چگونگی عملکرد آن درک نمیکنیم اما ذهن شما دارای لایههای مختلفی از آگاهی است. دانشمندان بر این باورند که ذهن آگاه شما کمتر از ۱۰٪ از کل توان عملیاتی ذهن را تشکیل میدهد. ذهن آگاه شما مسئول این عوامل هستند:
مدیریت ذهن از اهمیت حیاتی برخوردار است. هرکسی که به دنبال بهبود توانایی خود در دستیابی به اهداف یا انجام کاری در سطح بالا تحت شرایط استرسزا و رقابتی است، باید کنترل افکار و احساسات خود را داشته باشد.
مدیریت ذهن جهتگیری آگاهانه افکار است. این آگاهی نشان میدهد که هر اندیشه تأثیرگذاری، واقعیتی است که در آن فرد در حال زندگی است. ما باید افکار را به عنوان چیزهایی که دارای انرژی هستند نگاه کنیم. انرژی مثبت برای ما بهتر از انرژی منفی است.
مدیریت ذهن به ما اجازه میدهد تا ذهن خود را مهار کنیم تا پتانسیلهای کاملمان را توسعه داده و به اهدافمان برسیم.تفکر ذهنی مثبت عاملی برای بهبود ذهن و جسم انسان محسوب می شود.
در شرایط مختلف زندگی، فرد باید تحت فشار جسمی و روانی راهحلهایی تولید کند. این امر به انعطافپذیری ذهنی و تصمیمگیری خوب و همچنین سختگیری روانشناختی، کنترل عاطفی، تعیین ذهنیت و حتی تناسب اندام نیاز دارد.
یادگیری، ذهن شما را قادر می سازد در صورت لزوم بهترین عملکرد خود را ایجاد کنید. «خود گفتگوی مثبت» روشی است که به شما امکان میدهد فرآیندهای فکری را در ذهن خود نظارت و هدایت کنید. این روشی حیاتی برای توسعه تفکر برنده و عادت پیروزی است.
تمام واقعیتهای بدنی از ارتعاشات انرژی تشکیل شدهاند. حتی افکار شما ارتعاشات انرژی هستند. در حالی که به نظر میرسد مانند یک مفهوم یا تئوری است، اما این یک واقعیت جدید است که فیزیک کوانتومی برای ما فاش کرده است. افکار شما تأثیر قدرتمندی در زندگی شما دارند.
بیشتر ما با توجه به روندهای اندیشه به زندگی میپردازیم، چگونه ذهن فکر میکند، از چه میترسد، چه میکند، چه چیزی را برای خودش میگوید، چه چیزی را کنار میگذارد. در بیشتر موارد، ما با حداقل توجه به نحوه فکر کردن به زندگی میپردازیم. ما با بیتوجهی به یکی از مهمترین و قدرتمندترین نیروهای حیات یعنی افکارمان، زندگی میکنیم.
ذهن، شما را به سمت نتیجه مطلوب سوق میدهد. با قدرت ذهن میتوانید روی موفقیت متمرکز شوید و ترس را شکست دهید. افکار شما نیروهای خلاق اولیه زندگی شما هستند، از آنها آگاهانه استفاده کنید و به یک زندگی کاملاً جدید از قدرت و فرصت تبدیل خواهید شد.
برای ایجاد تغییر در زندگی، باید روش استفاده از ذهن خود را تغییر دهید. شما نمیتوانید هر دو شیوه منفی و مثبت را همزمان فکر کنید، زیرا یکی همیشه بر دیگری مسلط خواهد بود. ما به عنوان انسان، موجودات عادت هستیم (به عادات خود میکنیم) و ذهن ما نیز همینطور است. ما باید مطمئن شویم که تقویت افکار و احساسات مثبت تأثیر غالب در ذهن است.
بیشتر افراد این مرحله را فراموش میکنند. آنها سعی بر این دارند با کار مستقیم بر روی آن، شرایط بیرونی را تغییر دهند، اما این تقریباً همیشه بیهوده یا موقت است، مگر اینکه با تغییر افکار و عقاید همراه باشد.ذهن چگونه کار میکند
ذهن خودآگاه خود را آموزش دهید تا افکار موفقیت، خوشبخت، سلامتی و رفاه را فکر کند. بیاموزید که افکار منفی از قبیل ترس و نگرانی را از بین ببرید. ذهن آگاهانه خود را با انتظار از بهترینها مشغول نگه دارید و اطمینان حاصل کنید افکاری که به طور عادت فکر میکنید براساس آنچه میخواهید باشند.
کلام آخر
سرانجام، ریچارد فاینمن، فیزیکدان مشهور یکبار گفت: «اگر واقعاً میخواهید به شما نشان دهیم که میفهمید که چطور چیزی کار میکند، آن را بسازید. در اینجاست که ما میتوانیم به وضوح حدود دانش خود را در مورد ذهن مشخص کنیم. هیچ کس دقیقاً نمیداند چگونه میتواند جریان اطلاعات را به حالتهای ظهور تجربه شخص اول مهندسی کند. مشکل مهندسی آگاهی همچنان یک راز بزرگ است!
اشتراک گذاری
ذخیره نام، ایمیل و سایت توسط مرورگر برای ارسال دیدگاه در زمانی دیگر.
٣کتاب که باید در فهرست کارهای ضروری بگذارید
فهرست مطالب
در حالی که من در اینجا نشستهام و میدانم چه چیزی بنویسم، آیا این همان اندیشه است؟ افکار از کجا می یند؟ ذهن چیست؟ جرم سه پوند ماده خاکستری که مغز من است، چگونه احساسات و افکار را ایجاد میکند؟
بعضاً به نظر میرسد همان اینها به یک معنا بوده و آنها تراوشهای ذهن انسانی هستند. اما ذهن دقیقاً به بخشی اشاره دارد که باعث میشود ما فکر کنیم و بین علتها و معلولها تمیز قائل شویم. برای پاسخ به هر گونه پرسش، ما در مقاله دیگر از ذهن همراه شما هستیم.
به طور معمول، ذهن اغلب به عنوان صندلی آگاهی انسان و احساس تفکر «من» اشاره میکند که به نظر میرسد به یک نیروی علیتی وابسته است، اما همچنین به ظاهر جدا از بدن نیز است.ذهن چگونه کار میکند
ایده زندگی پس از مرگ برای خیلیها به طور شهودی قابل قبول است، زیرا زندگی ذهنی ما آنقدر متفاوت از بدنمان است که میتوانیم مدتها پس از تجزیه بدن، روح خود را تصور کنیم این مورد منجر به یک دوگانگی عقل سلیم میشود که بخشی از جهان بینیهای مذهبی جزئی از آن میشود.
برخی از مشکلات معنایی وجود دارند که به سیستم خودآگاه انسان که گاهی «ذهن» خوانده میشود، مربوط است. یکی از دلایلی که ارتباط این موضوع با آنچه فروید بیش از یک قرن قبل کشف کرد و اکنون در نزد روانشناسان معتبر است را بیان میکند، این است که ناخودآگاه تنها بخش کوچکی از فرآیندهای ذهنی است.
بنابراین آگاهی و ذهن مترادف یکدیگر نیستند.تکنیک ذهن آگاهی در مقاله ذکر شده موضوعی جالب و خواندنی است.
تفکیک ذهن از آگاهی یکی از کلیدهای حل مسائل است. پس رابطه بین ذهن و آگاهی چیست؟ ما میتوانیم به انقلاب شناختی در روانشناسی متوسل شویم تا جواب خود را بدست آوریم.
انقلاب شناختی به عنوان ترکیبی از کار در زمینه تئوری اطلاعات، هوش مصنوعی و سایبرنتیک (نظریه انسان و ماشین) است. این تئوری محاسبات ذهن را ایجاد میکند، که در واقع راهحلی برای یک قطعه بزرگ از معما را ارائه میدهد.
نظریه محاسباتی ذهن بیان میکند که سیستم عصبی یک سیستم پردازش اطلاعات است. این کار با ترجمه تغییرات در بدن و محیط به زبانی از تکانههای عصبی که بیانگر رابطه موجود و محیط است، کار میکند.
نظریه محاسباتی ذهن یک پیشرفت بزرگ بود، زیرا به ما اجازه میدهد، برای اولین بار، ذهن را از بدن و مغز جدا کنیم. چطور؟ اکنون میتوانیم ذهن را به عنوان جریان اطلاعات از طریق سیستم عصبی تصور کنیم و این جریان را میتوان از نظر مفهومی از ماده بیوفیزیکی تشکیلدهنده سیستم عصبی نیز جدا کرد.
برای دیدن اینکه چگونه میتوانیم جدا بودن اطلاعات از سیستم عصبی را در نظر بگیریم، به یک کتاب فکر کنید. جرم کتاب، دمای آن و سایر ابعاد جسمانی هم اکنون میتواند تقریباً مشابه مغز باشند. سپس به محتوای اطلاعاتی فکر کنید (داستان کتاب). در نظریه محاسباتی، این مشابه ذهن است. بنابراین، ذهن اطلاعاتی است که توسط سیستم عصبی پردازش میشود.
اگرچه انقلاب شناختی یک حرکت بزرگ و رو به جلو بود، اما مشکلات دیگری را به وجود آورد. این تاحدودی به این دلیل بود که اکنون که ذهن میتواند از نظر مفهومی از سهولت نسبی از مغز جدا شود، محققان مجذوب مدلهایی از پردازندههای الگوریتمی مصنوعی شدند که ارتباط کمی با سایر پدیدههای ذهنی مانند تجربه آگاهانه دارند.
مشکلی که وجود داشت این بود که این مدلها خیلی از سیستم ذهن-مغز انسان دور بودند. با دیدگاه سطح کلان و ظرفیت آن برای جذب و ادغام چشماندازهای کلیدی، به ما این امکان را میدهد تا از بینش محوری انقلاب شناختی خارج شویم و همزمان آن را به مغز، تکامل، علوم رفتاری و فرهنگ متصل کنیم.
اما چه ارتباطی بین پردازش اطلاعات عصبی (فکر) و ذهن وجود دارد؟ اگرچه تجربه آگاهانه ما احساس وحدت در خود دارد، با این وجود تفاوت سادهای نیز وجود دارد. یکی از جنبههای ذهن، تجربه ما از آگاهی مرتبه اول (دیدن رنگ قرمز، گرسنه بودن، احساس ترسیدن و موارد دیگر) است.
عناصر کلامی، ادراکی، انگیزشی، احساسی، عناصر حساس آگاهی هستند که سطح دوم آگاهی یا آگاهی مرتبه دوم نامیده میشود. سطح دوم آگاهی درواقع همان فکر است که تنها انسان آن را دارا است.
نظریه سرمایهگذاری رفتاری، چارچوب مفهومی را برای پردازش اطلاعات عصبی و سطح احساسات آگاهی فراهم میکند. به ما میگوید سیستم عصبی یک سیستم کنترل محاسباتی است که اقدامات را براساس ارزش سرمایه گذاری و نسبت هزینه به سود راهنمایی میکند.
لذت و درد راهحل کاربردی طبیعت برای درک انگیزهها و اقدامات عملی در کنار هم برای تقویت راهنمایی رفتاری به سمت یا دور از مزایا و هزینهها است.
به عبارتی تفکرات در ذهن ساخته و پرداخته میشوند، شما از طریق ذهن است که میتوانید فکر کنید. ذهن جنبه آگاهانه شما است که اطلاعات را از بیرون میگیرد و با پردازش عصبی آن را تبدیل به فکر میکنند. آن هنگام است که شما می گویید: «من فکر میکنم این کار خوب نیست؟»
تصور کنید که یک کامپیوتر در سرتان دارید که همه کارهایی را که انجام میدهید کنترل میکند. مغز شما سخت افزار است و تمام اتصالات برق، سیمکشی، ذخیرهسازی، حافظه و قدرت پردازشی مورد نیاز خود را برای عملکرد به عنوان یک انسان دارد.
اگر مغز شما سخت افزار است پس ذهن شما میتواند نرم افزار باشد. این سیستم عامل با استفاده از منابع پردازش گسترده مغز شما، اطلاعات را جمعآوری، ذخیره و مدیریت میکند.
مغز و ذهن شما تفکیکناپذیر هستند، آنها بخشی از یک موجودیت هستند و درواقع آن یک نمیتواند بدون دیگری کار کند. مغز شما حاوی حدود ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی است که سیستم عصبی مرکزی شما را تشکیل میدهند.
این نورونها سیگنالهای الکتروشیمیایی را منتقل و دریافت میکنند، که اساساً افکار، احساسات ، اعمال و عملکردهای خودکار بدن شما هستند. همچنین مغز شما علیرغم داشتن ۱۰۰ میلیارد نورون ، تنها ۳ پوند وزن دارد و تقریباً به اندازه گل کلم است.
افکار شما توسط ذهن شما ایجاد میشوند همانطور که توضیح دادم مانند نرم افزار مغز شما است. ما همه چیز را در مورد چگونگی عملکرد آن درک نمیکنیم اما ذهن شما دارای لایههای مختلفی از آگاهی است. دانشمندان بر این باورند که ذهن آگاه شما کمتر از ۱۰٪ از کل توان عملیاتی ذهن را تشکیل میدهد. ذهن آگاه شما مسئول این عوامل هستند:
مدیریت ذهن از اهمیت حیاتی برخوردار است. هرکسی که به دنبال بهبود توانایی خود در دستیابی به اهداف یا انجام کاری در سطح بالا تحت شرایط استرسزا و رقابتی است، باید کنترل افکار و احساسات خود را داشته باشد.
مدیریت ذهن جهتگیری آگاهانه افکار است. این آگاهی نشان میدهد که هر اندیشه تأثیرگذاری، واقعیتی است که در آن فرد در حال زندگی است. ما باید افکار را به عنوان چیزهایی که دارای انرژی هستند نگاه کنیم. انرژی مثبت برای ما بهتر از انرژی منفی است.
مدیریت ذهن به ما اجازه میدهد تا ذهن خود را مهار کنیم تا پتانسیلهای کاملمان را توسعه داده و به اهدافمان برسیم.تفکر ذهنی مثبت عاملی برای بهبود ذهن و جسم انسان محسوب می شود.
در شرایط مختلف زندگی، فرد باید تحت فشار جسمی و روانی راهحلهایی تولید کند. این امر به انعطافپذیری ذهنی و تصمیمگیری خوب و همچنین سختگیری روانشناختی، کنترل عاطفی، تعیین ذهنیت و حتی تناسب اندام نیاز دارد.
یادگیری، ذهن شما را قادر می سازد در صورت لزوم بهترین عملکرد خود را ایجاد کنید. «خود گفتگوی مثبت» روشی است که به شما امکان میدهد فرآیندهای فکری را در ذهن خود نظارت و هدایت کنید. این روشی حیاتی برای توسعه تفکر برنده و عادت پیروزی است.
تمام واقعیتهای بدنی از ارتعاشات انرژی تشکیل شدهاند. حتی افکار شما ارتعاشات انرژی هستند. در حالی که به نظر میرسد مانند یک مفهوم یا تئوری است، اما این یک واقعیت جدید است که فیزیک کوانتومی برای ما فاش کرده است. افکار شما تأثیر قدرتمندی در زندگی شما دارند.
بیشتر ما با توجه به روندهای اندیشه به زندگی میپردازیم، چگونه ذهن فکر میکند، از چه میترسد، چه میکند، چه چیزی را برای خودش میگوید، چه چیزی را کنار میگذارد. در بیشتر موارد، ما با حداقل توجه به نحوه فکر کردن به زندگی میپردازیم. ما با بیتوجهی به یکی از مهمترین و قدرتمندترین نیروهای حیات یعنی افکارمان، زندگی میکنیم.
ذهن، شما را به سمت نتیجه مطلوب سوق میدهد. با قدرت ذهن میتوانید روی موفقیت متمرکز شوید و ترس را شکست دهید. افکار شما نیروهای خلاق اولیه زندگی شما هستند، از آنها آگاهانه استفاده کنید و به یک زندگی کاملاً جدید از قدرت و فرصت تبدیل خواهید شد.
برای ایجاد تغییر در زندگی، باید روش استفاده از ذهن خود را تغییر دهید. شما نمیتوانید هر دو شیوه منفی و مثبت را همزمان فکر کنید، زیرا یکی همیشه بر دیگری مسلط خواهد بود. ما به عنوان انسان، موجودات عادت هستیم (به عادات خود میکنیم) و ذهن ما نیز همینطور است. ما باید مطمئن شویم که تقویت افکار و احساسات مثبت تأثیر غالب در ذهن است.
بیشتر افراد این مرحله را فراموش میکنند. آنها سعی بر این دارند با کار مستقیم بر روی آن، شرایط بیرونی را تغییر دهند، اما این تقریباً همیشه بیهوده یا موقت است، مگر اینکه با تغییر افکار و عقاید همراه باشد.ذهن چگونه کار میکند
ذهن خودآگاه خود را آموزش دهید تا افکار موفقیت، خوشبخت، سلامتی و رفاه را فکر کند. بیاموزید که افکار منفی از قبیل ترس و نگرانی را از بین ببرید. ذهن آگاهانه خود را با انتظار از بهترینها مشغول نگه دارید و اطمینان حاصل کنید افکاری که به طور عادت فکر میکنید براساس آنچه میخواهید باشند.
کلام آخر
سرانجام، ریچارد فاینمن، فیزیکدان مشهور یکبار گفت: «اگر واقعاً میخواهید به شما نشان دهیم که میفهمید که چطور چیزی کار میکند، آن را بسازید. در اینجاست که ما میتوانیم به وضوح حدود دانش خود را در مورد ذهن مشخص کنیم. هیچ کس دقیقاً نمیداند چگونه میتواند جریان اطلاعات را به حالتهای ظهور تجربه شخص اول مهندسی کند. مشکل مهندسی آگاهی همچنان یک راز بزرگ است!
اشتراک گذاری
ذخیره نام، ایمیل و سایت توسط مرورگر برای ارسال دیدگاه در زمانی دیگر.
٣کتاب که باید در فهرست کارهای ضروری بگذارید
فهرست مطالب
در حالی که من در اینجا نشستهام و میدانم چه چیزی بنویسم، آیا این همان اندیشه است؟ افکار از کجا می یند؟ ذهن چیست؟ جرم سه پوند ماده خاکستری که مغز من است، چگونه احساسات و افکار را ایجاد میکند؟
بعضاً به نظر میرسد همان اینها به یک معنا بوده و آنها تراوشهای ذهن انسانی هستند. اما ذهن دقیقاً به بخشی اشاره دارد که باعث میشود ما فکر کنیم و بین علتها و معلولها تمیز قائل شویم. برای پاسخ به هر گونه پرسش، ما در مقاله دیگر از ذهن همراه شما هستیم.
به طور معمول، ذهن اغلب به عنوان صندلی آگاهی انسان و احساس تفکر «من» اشاره میکند که به نظر میرسد به یک نیروی علیتی وابسته است، اما همچنین به ظاهر جدا از بدن نیز است.ذهن چگونه کار میکند
ایده زندگی پس از مرگ برای خیلیها به طور شهودی قابل قبول است، زیرا زندگی ذهنی ما آنقدر متفاوت از بدنمان است که میتوانیم مدتها پس از تجزیه بدن، روح خود را تصور کنیم این مورد منجر به یک دوگانگی عقل سلیم میشود که بخشی از جهان بینیهای مذهبی جزئی از آن میشود.
برخی از مشکلات معنایی وجود دارند که به سیستم خودآگاه انسان که گاهی «ذهن» خوانده میشود، مربوط است. یکی از دلایلی که ارتباط این موضوع با آنچه فروید بیش از یک قرن قبل کشف کرد و اکنون در نزد روانشناسان معتبر است را بیان میکند، این است که ناخودآگاه تنها بخش کوچکی از فرآیندهای ذهنی است.
بنابراین آگاهی و ذهن مترادف یکدیگر نیستند.تکنیک ذهن آگاهی در مقاله ذکر شده موضوعی جالب و خواندنی است.
تفکیک ذهن از آگاهی یکی از کلیدهای حل مسائل است. پس رابطه بین ذهن و آگاهی چیست؟ ما میتوانیم به انقلاب شناختی در روانشناسی متوسل شویم تا جواب خود را بدست آوریم.
انقلاب شناختی به عنوان ترکیبی از کار در زمینه تئوری اطلاعات، هوش مصنوعی و سایبرنتیک (نظریه انسان و ماشین) است. این تئوری محاسبات ذهن را ایجاد میکند، که در واقع راهحلی برای یک قطعه بزرگ از معما را ارائه میدهد.
نظریه محاسباتی ذهن بیان میکند که سیستم عصبی یک سیستم پردازش اطلاعات است. این کار با ترجمه تغییرات در بدن و محیط به زبانی از تکانههای عصبی که بیانگر رابطه موجود و محیط است، کار میکند.
نظریه محاسباتی ذهن یک پیشرفت بزرگ بود، زیرا به ما اجازه میدهد، برای اولین بار، ذهن را از بدن و مغز جدا کنیم. چطور؟ اکنون میتوانیم ذهن را به عنوان جریان اطلاعات از طریق سیستم عصبی تصور کنیم و این جریان را میتوان از نظر مفهومی از ماده بیوفیزیکی تشکیلدهنده سیستم عصبی نیز جدا کرد.
برای دیدن اینکه چگونه میتوانیم جدا بودن اطلاعات از سیستم عصبی را در نظر بگیریم، به یک کتاب فکر کنید. جرم کتاب، دمای آن و سایر ابعاد جسمانی هم اکنون میتواند تقریباً مشابه مغز باشند. سپس به محتوای اطلاعاتی فکر کنید (داستان کتاب). در نظریه محاسباتی، این مشابه ذهن است. بنابراین، ذهن اطلاعاتی است که توسط سیستم عصبی پردازش میشود.
اگرچه انقلاب شناختی یک حرکت بزرگ و رو به جلو بود، اما مشکلات دیگری را به وجود آورد. این تاحدودی به این دلیل بود که اکنون که ذهن میتواند از نظر مفهومی از سهولت نسبی از مغز جدا شود، محققان مجذوب مدلهایی از پردازندههای الگوریتمی مصنوعی شدند که ارتباط کمی با سایر پدیدههای ذهنی مانند تجربه آگاهانه دارند.
مشکلی که وجود داشت این بود که این مدلها خیلی از سیستم ذهن-مغز انسان دور بودند. با دیدگاه سطح کلان و ظرفیت آن برای جذب و ادغام چشماندازهای کلیدی، به ما این امکان را میدهد تا از بینش محوری انقلاب شناختی خارج شویم و همزمان آن را به مغز، تکامل، علوم رفتاری و فرهنگ متصل کنیم.
اما چه ارتباطی بین پردازش اطلاعات عصبی (فکر) و ذهن وجود دارد؟ اگرچه تجربه آگاهانه ما احساس وحدت در خود دارد، با این وجود تفاوت سادهای نیز وجود دارد. یکی از جنبههای ذهن، تجربه ما از آگاهی مرتبه اول (دیدن رنگ قرمز، گرسنه بودن، احساس ترسیدن و موارد دیگر) است.
عناصر کلامی، ادراکی، انگیزشی، احساسی، عناصر حساس آگاهی هستند که سطح دوم آگاهی یا آگاهی مرتبه دوم نامیده میشود. سطح دوم آگاهی درواقع همان فکر است که تنها انسان آن را دارا است.
نظریه سرمایهگذاری رفتاری، چارچوب مفهومی را برای پردازش اطلاعات عصبی و سطح احساسات آگاهی فراهم میکند. به ما میگوید سیستم عصبی یک سیستم کنترل محاسباتی است که اقدامات را براساس ارزش سرمایه گذاری و نسبت هزینه به سود راهنمایی میکند.
لذت و درد راهحل کاربردی طبیعت برای درک انگیزهها و اقدامات عملی در کنار هم برای تقویت راهنمایی رفتاری به سمت یا دور از مزایا و هزینهها است.
به عبارتی تفکرات در ذهن ساخته و پرداخته میشوند، شما از طریق ذهن است که میتوانید فکر کنید. ذهن جنبه آگاهانه شما است که اطلاعات را از بیرون میگیرد و با پردازش عصبی آن را تبدیل به فکر میکنند. آن هنگام است که شما می گویید: «من فکر میکنم این کار خوب نیست؟»
تصور کنید که یک کامپیوتر در سرتان دارید که همه کارهایی را که انجام میدهید کنترل میکند. مغز شما سخت افزار است و تمام اتصالات برق، سیمکشی، ذخیرهسازی، حافظه و قدرت پردازشی مورد نیاز خود را برای عملکرد به عنوان یک انسان دارد.
اگر مغز شما سخت افزار است پس ذهن شما میتواند نرم افزار باشد. این سیستم عامل با استفاده از منابع پردازش گسترده مغز شما، اطلاعات را جمعآوری، ذخیره و مدیریت میکند.
مغز و ذهن شما تفکیکناپذیر هستند، آنها بخشی از یک موجودیت هستند و درواقع آن یک نمیتواند بدون دیگری کار کند. مغز شما حاوی حدود ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی است که سیستم عصبی مرکزی شما را تشکیل میدهند.
این نورونها سیگنالهای الکتروشیمیایی را منتقل و دریافت میکنند، که اساساً افکار، احساسات ، اعمال و عملکردهای خودکار بدن شما هستند. همچنین مغز شما علیرغم داشتن ۱۰۰ میلیارد نورون ، تنها ۳ پوند وزن دارد و تقریباً به اندازه گل کلم است.
افکار شما توسط ذهن شما ایجاد میشوند همانطور که توضیح دادم مانند نرم افزار مغز شما است. ما همه چیز را در مورد چگونگی عملکرد آن درک نمیکنیم اما ذهن شما دارای لایههای مختلفی از آگاهی است. دانشمندان بر این باورند که ذهن آگاه شما کمتر از ۱۰٪ از کل توان عملیاتی ذهن را تشکیل میدهد. ذهن آگاه شما مسئول این عوامل هستند:
مدیریت ذهن از اهمیت حیاتی برخوردار است. هرکسی که به دنبال بهبود توانایی خود در دستیابی به اهداف یا انجام کاری در سطح بالا تحت شرایط استرسزا و رقابتی است، باید کنترل افکار و احساسات خود را داشته باشد.
مدیریت ذهن جهتگیری آگاهانه افکار است. این آگاهی نشان میدهد که هر اندیشه تأثیرگذاری، واقعیتی است که در آن فرد در حال زندگی است. ما باید افکار را به عنوان چیزهایی که دارای انرژی هستند نگاه کنیم. انرژی مثبت برای ما بهتر از انرژی منفی است.
مدیریت ذهن به ما اجازه میدهد تا ذهن خود را مهار کنیم تا پتانسیلهای کاملمان را توسعه داده و به اهدافمان برسیم.تفکر ذهنی مثبت عاملی برای بهبود ذهن و جسم انسان محسوب می شود.
در شرایط مختلف زندگی، فرد باید تحت فشار جسمی و روانی راهحلهایی تولید کند. این امر به انعطافپذیری ذهنی و تصمیمگیری خوب و همچنین سختگیری روانشناختی، کنترل عاطفی، تعیین ذهنیت و حتی تناسب اندام نیاز دارد.
یادگیری، ذهن شما را قادر می سازد در صورت لزوم بهترین عملکرد خود را ایجاد کنید. «خود گفتگوی مثبت» روشی است که به شما امکان میدهد فرآیندهای فکری را در ذهن خود نظارت و هدایت کنید. این روشی حیاتی برای توسعه تفکر برنده و عادت پیروزی است.
تمام واقعیتهای بدنی از ارتعاشات انرژی تشکیل شدهاند. حتی افکار شما ارتعاشات انرژی هستند. در حالی که به نظر میرسد مانند یک مفهوم یا تئوری است، اما این یک واقعیت جدید است که فیزیک کوانتومی برای ما فاش کرده است. افکار شما تأثیر قدرتمندی در زندگی شما دارند.
بیشتر ما با توجه به روندهای اندیشه به زندگی میپردازیم، چگونه ذهن فکر میکند، از چه میترسد، چه میکند، چه چیزی را برای خودش میگوید، چه چیزی را کنار میگذارد. در بیشتر موارد، ما با حداقل توجه به نحوه فکر کردن به زندگی میپردازیم. ما با بیتوجهی به یکی از مهمترین و قدرتمندترین نیروهای حیات یعنی افکارمان، زندگی میکنیم.
ذهن، شما را به سمت نتیجه مطلوب سوق میدهد. با قدرت ذهن میتوانید روی موفقیت متمرکز شوید و ترس را شکست دهید. افکار شما نیروهای خلاق اولیه زندگی شما هستند، از آنها آگاهانه استفاده کنید و به یک زندگی کاملاً جدید از قدرت و فرصت تبدیل خواهید شد.
برای ایجاد تغییر در زندگی، باید روش استفاده از ذهن خود را تغییر دهید. شما نمیتوانید هر دو شیوه منفی و مثبت را همزمان فکر کنید، زیرا یکی همیشه بر دیگری مسلط خواهد بود. ما به عنوان انسان، موجودات عادت هستیم (به عادات خود میکنیم) و ذهن ما نیز همینطور است. ما باید مطمئن شویم که تقویت افکار و احساسات مثبت تأثیر غالب در ذهن است.
بیشتر افراد این مرحله را فراموش میکنند. آنها سعی بر این دارند با کار مستقیم بر روی آن، شرایط بیرونی را تغییر دهند، اما این تقریباً همیشه بیهوده یا موقت است، مگر اینکه با تغییر افکار و عقاید همراه باشد.ذهن چگونه کار میکند
ذهن خودآگاه خود را آموزش دهید تا افکار موفقیت، خوشبخت، سلامتی و رفاه را فکر کند. بیاموزید که افکار منفی از قبیل ترس و نگرانی را از بین ببرید. ذهن آگاهانه خود را با انتظار از بهترینها مشغول نگه دارید و اطمینان حاصل کنید افکاری که به طور عادت فکر میکنید براساس آنچه میخواهید باشند.
کلام آخر
سرانجام، ریچارد فاینمن، فیزیکدان مشهور یکبار گفت: «اگر واقعاً میخواهید به شما نشان دهیم که میفهمید که چطور چیزی کار میکند، آن را بسازید. در اینجاست که ما میتوانیم به وضوح حدود دانش خود را در مورد ذهن مشخص کنیم. هیچ کس دقیقاً نمیداند چگونه میتواند جریان اطلاعات را به حالتهای ظهور تجربه شخص اول مهندسی کند. مشکل مهندسی آگاهی همچنان یک راز بزرگ است!
اشتراک گذاری
ذخیره نام، ایمیل و سایت توسط مرورگر برای ارسال دیدگاه در زمانی دیگر.
٣کتاب که باید در فهرست کارهای ضروری بگذارید
فهرست مطالب
در حالی که من در اینجا نشستهام و میدانم چه چیزی بنویسم، آیا این همان اندیشه است؟ افکار از کجا می یند؟ ذهن چیست؟ جرم سه پوند ماده خاکستری که مغز من است، چگونه احساسات و افکار را ایجاد میکند؟
بعضاً به نظر میرسد همان اینها به یک معنا بوده و آنها تراوشهای ذهن انسانی هستند. اما ذهن دقیقاً به بخشی اشاره دارد که باعث میشود ما فکر کنیم و بین علتها و معلولها تمیز قائل شویم. برای پاسخ به هر گونه پرسش، ما در مقاله دیگر از ذهن همراه شما هستیم.
به طور معمول، ذهن اغلب به عنوان صندلی آگاهی انسان و احساس تفکر «من» اشاره میکند که به نظر میرسد به یک نیروی علیتی وابسته است، اما همچنین به ظاهر جدا از بدن نیز است.ذهن چگونه کار میکند
ایده زندگی پس از مرگ برای خیلیها به طور شهودی قابل قبول است، زیرا زندگی ذهنی ما آنقدر متفاوت از بدنمان است که میتوانیم مدتها پس از تجزیه بدن، روح خود را تصور کنیم این مورد منجر به یک دوگانگی عقل سلیم میشود که بخشی از جهان بینیهای مذهبی جزئی از آن میشود.
برخی از مشکلات معنایی وجود دارند که به سیستم خودآگاه انسان که گاهی «ذهن» خوانده میشود، مربوط است. یکی از دلایلی که ارتباط این موضوع با آنچه فروید بیش از یک قرن قبل کشف کرد و اکنون در نزد روانشناسان معتبر است را بیان میکند، این است که ناخودآگاه تنها بخش کوچکی از فرآیندهای ذهنی است.
بنابراین آگاهی و ذهن مترادف یکدیگر نیستند.تکنیک ذهن آگاهی در مقاله ذکر شده موضوعی جالب و خواندنی است.
تفکیک ذهن از آگاهی یکی از کلیدهای حل مسائل است. پس رابطه بین ذهن و آگاهی چیست؟ ما میتوانیم به انقلاب شناختی در روانشناسی متوسل شویم تا جواب خود را بدست آوریم.
انقلاب شناختی به عنوان ترکیبی از کار در زمینه تئوری اطلاعات، هوش مصنوعی و سایبرنتیک (نظریه انسان و ماشین) است. این تئوری محاسبات ذهن را ایجاد میکند، که در واقع راهحلی برای یک قطعه بزرگ از معما را ارائه میدهد.
نظریه محاسباتی ذهن بیان میکند که سیستم عصبی یک سیستم پردازش اطلاعات است. این کار با ترجمه تغییرات در بدن و محیط به زبانی از تکانههای عصبی که بیانگر رابطه موجود و محیط است، کار میکند.
نظریه محاسباتی ذهن یک پیشرفت بزرگ بود، زیرا به ما اجازه میدهد، برای اولین بار، ذهن را از بدن و مغز جدا کنیم. چطور؟ اکنون میتوانیم ذهن را به عنوان جریان اطلاعات از طریق سیستم عصبی تصور کنیم و این جریان را میتوان از نظر مفهومی از ماده بیوفیزیکی تشکیلدهنده سیستم عصبی نیز جدا کرد.
برای دیدن اینکه چگونه میتوانیم جدا بودن اطلاعات از سیستم عصبی را در نظر بگیریم، به یک کتاب فکر کنید. جرم کتاب، دمای آن و سایر ابعاد جسمانی هم اکنون میتواند تقریباً مشابه مغز باشند. سپس به محتوای اطلاعاتی فکر کنید (داستان کتاب). در نظریه محاسباتی، این مشابه ذهن است. بنابراین، ذهن اطلاعاتی است که توسط سیستم عصبی پردازش میشود.
اگرچه انقلاب شناختی یک حرکت بزرگ و رو به جلو بود، اما مشکلات دیگری را به وجود آورد. این تاحدودی به این دلیل بود که اکنون که ذهن میتواند از نظر مفهومی از سهولت نسبی از مغز جدا شود، محققان مجذوب مدلهایی از پردازندههای الگوریتمی مصنوعی شدند که ارتباط کمی با سایر پدیدههای ذهنی مانند تجربه آگاهانه دارند.
مشکلی که وجود داشت این بود که این مدلها خیلی از سیستم ذهن-مغز انسان دور بودند. با دیدگاه سطح کلان و ظرفیت آن برای جذب و ادغام چشماندازهای کلیدی، به ما این امکان را میدهد تا از بینش محوری انقلاب شناختی خارج شویم و همزمان آن را به مغز، تکامل، علوم رفتاری و فرهنگ متصل کنیم.
اما چه ارتباطی بین پردازش اطلاعات عصبی (فکر) و ذهن وجود دارد؟ اگرچه تجربه آگاهانه ما احساس وحدت در خود دارد، با این وجود تفاوت سادهای نیز وجود دارد. یکی از جنبههای ذهن، تجربه ما از آگاهی مرتبه اول (دیدن رنگ قرمز، گرسنه بودن، احساس ترسیدن و موارد دیگر) است.
عناصر کلامی، ادراکی، انگیزشی، احساسی، عناصر حساس آگاهی هستند که سطح دوم آگاهی یا آگاهی مرتبه دوم نامیده میشود. سطح دوم آگاهی درواقع همان فکر است که تنها انسان آن را دارا است.
نظریه سرمایهگذاری رفتاری، چارچوب مفهومی را برای پردازش اطلاعات عصبی و سطح احساسات آگاهی فراهم میکند. به ما میگوید سیستم عصبی یک سیستم کنترل محاسباتی است که اقدامات را براساس ارزش سرمایه گذاری و نسبت هزینه به سود راهنمایی میکند.
لذت و درد راهحل کاربردی طبیعت برای درک انگیزهها و اقدامات عملی در کنار هم برای تقویت راهنمایی رفتاری به سمت یا دور از مزایا و هزینهها است.
به عبارتی تفکرات در ذهن ساخته و پرداخته میشوند، شما از طریق ذهن است که میتوانید فکر کنید. ذهن جنبه آگاهانه شما است که اطلاعات را از بیرون میگیرد و با پردازش عصبی آن را تبدیل به فکر میکنند. آن هنگام است که شما می گویید: «من فکر میکنم این کار خوب نیست؟»
تصور کنید که یک کامپیوتر در سرتان دارید که همه کارهایی را که انجام میدهید کنترل میکند. مغز شما سخت افزار است و تمام اتصالات برق، سیمکشی، ذخیرهسازی، حافظه و قدرت پردازشی مورد نیاز خود را برای عملکرد به عنوان یک انسان دارد.
اگر مغز شما سخت افزار است پس ذهن شما میتواند نرم افزار باشد. این سیستم عامل با استفاده از منابع پردازش گسترده مغز شما، اطلاعات را جمعآوری، ذخیره و مدیریت میکند.
مغز و ذهن شما تفکیکناپذیر هستند، آنها بخشی از یک موجودیت هستند و درواقع آن یک نمیتواند بدون دیگری کار کند. مغز شما حاوی حدود ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی است که سیستم عصبی مرکزی شما را تشکیل میدهند.
این نورونها سیگنالهای الکتروشیمیایی را منتقل و دریافت میکنند، که اساساً افکار، احساسات ، اعمال و عملکردهای خودکار بدن شما هستند. همچنین مغز شما علیرغم داشتن ۱۰۰ میلیارد نورون ، تنها ۳ پوند وزن دارد و تقریباً به اندازه گل کلم است.
افکار شما توسط ذهن شما ایجاد میشوند همانطور که توضیح دادم مانند نرم افزار مغز شما است. ما همه چیز را در مورد چگونگی عملکرد آن درک نمیکنیم اما ذهن شما دارای لایههای مختلفی از آگاهی است. دانشمندان بر این باورند که ذهن آگاه شما کمتر از ۱۰٪ از کل توان عملیاتی ذهن را تشکیل میدهد. ذهن آگاه شما مسئول این عوامل هستند:
مدیریت ذهن از اهمیت حیاتی برخوردار است. هرکسی که به دنبال بهبود توانایی خود در دستیابی به اهداف یا انجام کاری در سطح بالا تحت شرایط استرسزا و رقابتی است، باید کنترل افکار و احساسات خود را داشته باشد.
مدیریت ذهن جهتگیری آگاهانه افکار است. این آگاهی نشان میدهد که هر اندیشه تأثیرگذاری، واقعیتی است که در آن فرد در حال زندگی است. ما باید افکار را به عنوان چیزهایی که دارای انرژی هستند نگاه کنیم. انرژی مثبت برای ما بهتر از انرژی منفی است.
مدیریت ذهن به ما اجازه میدهد تا ذهن خود را مهار کنیم تا پتانسیلهای کاملمان را توسعه داده و به اهدافمان برسیم.تفکر ذهنی مثبت عاملی برای بهبود ذهن و جسم انسان محسوب می شود.
در شرایط مختلف زندگی، فرد باید تحت فشار جسمی و روانی راهحلهایی تولید کند. این امر به انعطافپذیری ذهنی و تصمیمگیری خوب و همچنین سختگیری روانشناختی، کنترل عاطفی، تعیین ذهنیت و حتی تناسب اندام نیاز دارد.
یادگیری، ذهن شما را قادر می سازد در صورت لزوم بهترین عملکرد خود را ایجاد کنید. «خود گفتگوی مثبت» روشی است که به شما امکان میدهد فرآیندهای فکری را در ذهن خود نظارت و هدایت کنید. این روشی حیاتی برای توسعه تفکر برنده و عادت پیروزی است.
تمام واقعیتهای بدنی از ارتعاشات انرژی تشکیل شدهاند. حتی افکار شما ارتعاشات انرژی هستند. در حالی که به نظر میرسد مانند یک مفهوم یا تئوری است، اما این یک واقعیت جدید است که فیزیک کوانتومی برای ما فاش کرده است. افکار شما تأثیر قدرتمندی در زندگی شما دارند.
بیشتر ما با توجه به روندهای اندیشه به زندگی میپردازیم، چگونه ذهن فکر میکند، از چه میترسد، چه میکند، چه چیزی را برای خودش میگوید، چه چیزی را کنار میگذارد. در بیشتر موارد، ما با حداقل توجه به نحوه فکر کردن به زندگی میپردازیم. ما با بیتوجهی به یکی از مهمترین و قدرتمندترین نیروهای حیات یعنی افکارمان، زندگی میکنیم.
ذهن، شما را به سمت نتیجه مطلوب سوق میدهد. با قدرت ذهن میتوانید روی موفقیت متمرکز شوید و ترس را شکست دهید. افکار شما نیروهای خلاق اولیه زندگی شما هستند، از آنها آگاهانه استفاده کنید و به یک زندگی کاملاً جدید از قدرت و فرصت تبدیل خواهید شد.
برای ایجاد تغییر در زندگی، باید روش استفاده از ذهن خود را تغییر دهید. شما نمیتوانید هر دو شیوه منفی و مثبت را همزمان فکر کنید، زیرا یکی همیشه بر دیگری مسلط خواهد بود. ما به عنوان انسان، موجودات عادت هستیم (به عادات خود میکنیم) و ذهن ما نیز همینطور است. ما باید مطمئن شویم که تقویت افکار و احساسات مثبت تأثیر غالب در ذهن است.
بیشتر افراد این مرحله را فراموش میکنند. آنها سعی بر این دارند با کار مستقیم بر روی آن، شرایط بیرونی را تغییر دهند، اما این تقریباً همیشه بیهوده یا موقت است، مگر اینکه با تغییر افکار و عقاید همراه باشد.ذهن چگونه کار میکند
ذهن خودآگاه خود را آموزش دهید تا افکار موفقیت، خوشبخت، سلامتی و رفاه را فکر کند. بیاموزید که افکار منفی از قبیل ترس و نگرانی را از بین ببرید. ذهن آگاهانه خود را با انتظار از بهترینها مشغول نگه دارید و اطمینان حاصل کنید افکاری که به طور عادت فکر میکنید براساس آنچه میخواهید باشند.
کلام آخر
سرانجام، ریچارد فاینمن، فیزیکدان مشهور یکبار گفت: «اگر واقعاً میخواهید به شما نشان دهیم که میفهمید که چطور چیزی کار میکند، آن را بسازید. در اینجاست که ما میتوانیم به وضوح حدود دانش خود را در مورد ذهن مشخص کنیم. هیچ کس دقیقاً نمیداند چگونه میتواند جریان اطلاعات را به حالتهای ظهور تجربه شخص اول مهندسی کند. مشکل مهندسی آگاهی همچنان یک راز بزرگ است!
اشتراک گذاری
ذخیره نام، ایمیل و سایت توسط مرورگر برای ارسال دیدگاه در زمانی دیگر.
٣کتاب که باید در فهرست کارهای ضروری بگذارید
فهرست مطالب
در حالی که من در اینجا نشستهام و میدانم چه چیزی بنویسم، آیا این همان اندیشه است؟ افکار از کجا می یند؟ ذهن چیست؟ جرم سه پوند ماده خاکستری که مغز من است، چگونه احساسات و افکار را ایجاد میکند؟
بعضاً به نظر میرسد همان اینها به یک معنا بوده و آنها تراوشهای ذهن انسانی هستند. اما ذهن دقیقاً به بخشی اشاره دارد که باعث میشود ما فکر کنیم و بین علتها و معلولها تمیز قائل شویم. برای پاسخ به هر گونه پرسش، ما در مقاله دیگر از ذهن همراه شما هستیم.
به طور معمول، ذهن اغلب به عنوان صندلی آگاهی انسان و احساس تفکر «من» اشاره میکند که به نظر میرسد به یک نیروی علیتی وابسته است، اما همچنین به ظاهر جدا از بدن نیز است.ذهن چگونه کار میکند
ایده زندگی پس از مرگ برای خیلیها به طور شهودی قابل قبول است، زیرا زندگی ذهنی ما آنقدر متفاوت از بدنمان است که میتوانیم مدتها پس از تجزیه بدن، روح خود را تصور کنیم این مورد منجر به یک دوگانگی عقل سلیم میشود که بخشی از جهان بینیهای مذهبی جزئی از آن میشود.
برخی از مشکلات معنایی وجود دارند که به سیستم خودآگاه انسان که گاهی «ذهن» خوانده میشود، مربوط است. یکی از دلایلی که ارتباط این موضوع با آنچه فروید بیش از یک قرن قبل کشف کرد و اکنون در نزد روانشناسان معتبر است را بیان میکند، این است که ناخودآگاه تنها بخش کوچکی از فرآیندهای ذهنی است.
بنابراین آگاهی و ذهن مترادف یکدیگر نیستند.تکنیک ذهن آگاهی در مقاله ذکر شده موضوعی جالب و خواندنی است.
تفکیک ذهن از آگاهی یکی از کلیدهای حل مسائل است. پس رابطه بین ذهن و آگاهی چیست؟ ما میتوانیم به انقلاب شناختی در روانشناسی متوسل شویم تا جواب خود را بدست آوریم.
انقلاب شناختی به عنوان ترکیبی از کار در زمینه تئوری اطلاعات، هوش مصنوعی و سایبرنتیک (نظریه انسان و ماشین) است. این تئوری محاسبات ذهن را ایجاد میکند، که در واقع راهحلی برای یک قطعه بزرگ از معما را ارائه میدهد.
نظریه محاسباتی ذهن بیان میکند که سیستم عصبی یک سیستم پردازش اطلاعات است. این کار با ترجمه تغییرات در بدن و محیط به زبانی از تکانههای عصبی که بیانگر رابطه موجود و محیط است، کار میکند.
نظریه محاسباتی ذهن یک پیشرفت بزرگ بود، زیرا به ما اجازه میدهد، برای اولین بار، ذهن را از بدن و مغز جدا کنیم. چطور؟ اکنون میتوانیم ذهن را به عنوان جریان اطلاعات از طریق سیستم عصبی تصور کنیم و این جریان را میتوان از نظر مفهومی از ماده بیوفیزیکی تشکیلدهنده سیستم عصبی نیز جدا کرد.
برای دیدن اینکه چگونه میتوانیم جدا بودن اطلاعات از سیستم عصبی را در نظر بگیریم، به یک کتاب فکر کنید. جرم کتاب، دمای آن و سایر ابعاد جسمانی هم اکنون میتواند تقریباً مشابه مغز باشند. سپس به محتوای اطلاعاتی فکر کنید (داستان کتاب). در نظریه محاسباتی، این مشابه ذهن است. بنابراین، ذهن اطلاعاتی است که توسط سیستم عصبی پردازش میشود.
اگرچه انقلاب شناختی یک حرکت بزرگ و رو به جلو بود، اما مشکلات دیگری را به وجود آورد. این تاحدودی به این دلیل بود که اکنون که ذهن میتواند از نظر مفهومی از سهولت نسبی از مغز جدا شود، محققان مجذوب مدلهایی از پردازندههای الگوریتمی مصنوعی شدند که ارتباط کمی با سایر پدیدههای ذهنی مانند تجربه آگاهانه دارند.
مشکلی که وجود داشت این بود که این مدلها خیلی از سیستم ذهن-مغز انسان دور بودند. با دیدگاه سطح کلان و ظرفیت آن برای جذب و ادغام چشماندازهای کلیدی، به ما این امکان را میدهد تا از بینش محوری انقلاب شناختی خارج شویم و همزمان آن را به مغز، تکامل، علوم رفتاری و فرهنگ متصل کنیم.
اما چه ارتباطی بین پردازش اطلاعات عصبی (فکر) و ذهن وجود دارد؟ اگرچه تجربه آگاهانه ما احساس وحدت در خود دارد، با این وجود تفاوت سادهای نیز وجود دارد. یکی از جنبههای ذهن، تجربه ما از آگاهی مرتبه اول (دیدن رنگ قرمز، گرسنه بودن، احساس ترسیدن و موارد دیگر) است.
عناصر کلامی، ادراکی، انگیزشی، احساسی، عناصر حساس آگاهی هستند که سطح دوم آگاهی یا آگاهی مرتبه دوم نامیده میشود. سطح دوم آگاهی درواقع همان فکر است که تنها انسان آن را دارا است.
نظریه سرمایهگذاری رفتاری، چارچوب مفهومی را برای پردازش اطلاعات عصبی و سطح احساسات آگاهی فراهم میکند. به ما میگوید سیستم عصبی یک سیستم کنترل محاسباتی است که اقدامات را براساس ارزش سرمایه گذاری و نسبت هزینه به سود راهنمایی میکند.
لذت و درد راهحل کاربردی طبیعت برای درک انگیزهها و اقدامات عملی در کنار هم برای تقویت راهنمایی رفتاری به سمت یا دور از مزایا و هزینهها است.
به عبارتی تفکرات در ذهن ساخته و پرداخته میشوند، شما از طریق ذهن است که میتوانید فکر کنید. ذهن جنبه آگاهانه شما است که اطلاعات را از بیرون میگیرد و با پردازش عصبی آن را تبدیل به فکر میکنند. آن هنگام است که شما می گویید: «من فکر میکنم این کار خوب نیست؟»
تصور کنید که یک کامپیوتر در سرتان دارید که همه کارهایی را که انجام میدهید کنترل میکند. مغز شما سخت افزار است و تمام اتصالات برق، سیمکشی، ذخیرهسازی، حافظه و قدرت پردازشی مورد نیاز خود را برای عملکرد به عنوان یک انسان دارد.
اگر مغز شما سخت افزار است پس ذهن شما میتواند نرم افزار باشد. این سیستم عامل با استفاده از منابع پردازش گسترده مغز شما، اطلاعات را جمعآوری، ذخیره و مدیریت میکند.
مغز و ذهن شما تفکیکناپذیر هستند، آنها بخشی از یک موجودیت هستند و درواقع آن یک نمیتواند بدون دیگری کار کند. مغز شما حاوی حدود ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی است که سیستم عصبی مرکزی شما را تشکیل میدهند.
این نورونها سیگنالهای الکتروشیمیایی را منتقل و دریافت میکنند، که اساساً افکار، احساسات ، اعمال و عملکردهای خودکار بدن شما هستند. همچنین مغز شما علیرغم داشتن ۱۰۰ میلیارد نورون ، تنها ۳ پوند وزن دارد و تقریباً به اندازه گل کلم است.
افکار شما توسط ذهن شما ایجاد میشوند همانطور که توضیح دادم مانند نرم افزار مغز شما است. ما همه چیز را در مورد چگونگی عملکرد آن درک نمیکنیم اما ذهن شما دارای لایههای مختلفی از آگاهی است. دانشمندان بر این باورند که ذهن آگاه شما کمتر از ۱۰٪ از کل توان عملیاتی ذهن را تشکیل میدهد. ذهن آگاه شما مسئول این عوامل هستند:
مدیریت ذهن از اهمیت حیاتی برخوردار است. هرکسی که به دنبال بهبود توانایی خود در دستیابی به اهداف یا انجام کاری در سطح بالا تحت شرایط استرسزا و رقابتی است، باید کنترل افکار و احساسات خود را داشته باشد.
مدیریت ذهن جهتگیری آگاهانه افکار است. این آگاهی نشان میدهد که هر اندیشه تأثیرگذاری، واقعیتی است که در آن فرد در حال زندگی است. ما باید افکار را به عنوان چیزهایی که دارای انرژی هستند نگاه کنیم. انرژی مثبت برای ما بهتر از انرژی منفی است.
مدیریت ذهن به ما اجازه میدهد تا ذهن خود را مهار کنیم تا پتانسیلهای کاملمان را توسعه داده و به اهدافمان برسیم.تفکر ذهنی مثبت عاملی برای بهبود ذهن و جسم انسان محسوب می شود.
در شرایط مختلف زندگی، فرد باید تحت فشار جسمی و روانی راهحلهایی تولید کند. این امر به انعطافپذیری ذهنی و تصمیمگیری خوب و همچنین سختگیری روانشناختی، کنترل عاطفی، تعیین ذهنیت و حتی تناسب اندام نیاز دارد.
یادگیری، ذهن شما را قادر می سازد در صورت لزوم بهترین عملکرد خود را ایجاد کنید. «خود گفتگوی مثبت» روشی است که به شما امکان میدهد فرآیندهای فکری را در ذهن خود نظارت و هدایت کنید. این روشی حیاتی برای توسعه تفکر برنده و عادت پیروزی است.
تمام واقعیتهای بدنی از ارتعاشات انرژی تشکیل شدهاند. حتی افکار شما ارتعاشات انرژی هستند. در حالی که به نظر میرسد مانند یک مفهوم یا تئوری است، اما این یک واقعیت جدید است که فیزیک کوانتومی برای ما فاش کرده است. افکار شما تأثیر قدرتمندی در زندگی شما دارند.
بیشتر ما با توجه به روندهای اندیشه به زندگی میپردازیم، چگونه ذهن فکر میکند، از چه میترسد، چه میکند، چه چیزی را برای خودش میگوید، چه چیزی را کنار میگذارد. در بیشتر موارد، ما با حداقل توجه به نحوه فکر کردن به زندگی میپردازیم. ما با بیتوجهی به یکی از مهمترین و قدرتمندترین نیروهای حیات یعنی افکارمان، زندگی میکنیم.
ذهن، شما را به سمت نتیجه مطلوب سوق میدهد. با قدرت ذهن میتوانید روی موفقیت متمرکز شوید و ترس را شکست دهید. افکار شما نیروهای خلاق اولیه زندگی شما هستند، از آنها آگاهانه استفاده کنید و به یک زندگی کاملاً جدید از قدرت و فرصت تبدیل خواهید شد.
برای ایجاد تغییر در زندگی، باید روش استفاده از ذهن خود را تغییر دهید. شما نمیتوانید هر دو شیوه منفی و مثبت را همزمان فکر کنید، زیرا یکی همیشه بر دیگری مسلط خواهد بود. ما به عنوان انسان، موجودات عادت هستیم (به عادات خود میکنیم) و ذهن ما نیز همینطور است. ما باید مطمئن شویم که تقویت افکار و احساسات مثبت تأثیر غالب در ذهن است.
بیشتر افراد این مرحله را فراموش میکنند. آنها سعی بر این دارند با کار مستقیم بر روی آن، شرایط بیرونی را تغییر دهند، اما این تقریباً همیشه بیهوده یا موقت است، مگر اینکه با تغییر افکار و عقاید همراه باشد.ذهن چگونه کار میکند
ذهن خودآگاه خود را آموزش دهید تا افکار موفقیت، خوشبخت، سلامتی و رفاه را فکر کند. بیاموزید که افکار منفی از قبیل ترس و نگرانی را از بین ببرید. ذهن آگاهانه خود را با انتظار از بهترینها مشغول نگه دارید و اطمینان حاصل کنید افکاری که به طور عادت فکر میکنید براساس آنچه میخواهید باشند.
کلام آخر
سرانجام، ریچارد فاینمن، فیزیکدان مشهور یکبار گفت: «اگر واقعاً میخواهید به شما نشان دهیم که میفهمید که چطور چیزی کار میکند، آن را بسازید. در اینجاست که ما میتوانیم به وضوح حدود دانش خود را در مورد ذهن مشخص کنیم. هیچ کس دقیقاً نمیداند چگونه میتواند جریان اطلاعات را به حالتهای ظهور تجربه شخص اول مهندسی کند. مشکل مهندسی آگاهی همچنان یک راز بزرگ است!
اشتراک گذاری
ذخیره نام، ایمیل و سایت توسط مرورگر برای ارسال دیدگاه در زمانی دیگر.
٣کتاب که باید در فهرست کارهای ضروری بگذارید
در آموزش کار ذهن چیست به مباحث زیر میپردازیم:
وقتی درباره کار ذهن صحبت میشه شاید فکرتون به سمت کار فیزیکی متمایل میشه در صورتی که کار ذهن متافیزیک هست تا فیزیک و یکسری مباحث رو شامل میشه که بیشتر به کارهای فکری نیاز هست تا کارهای جسمی و فیزیکی، کار ذهن همواره منفی بافی و سخت جلوه دادن کارهاست که باعث میشه مغز انسان دستور قطع انجام اون کار رو صادر کنه.
شاید اولین چیزی که به ذهن ما انسانها برسه این هست که یکسری فعالیتهای فیزیکی رو باید انجام بدیم چون تصویری که از اقدام داریم این تصویر هست و همین موضوع باعث شد که به فکر اماده سازی این آموزش بیفتیم تا با اقدام ذهنی هم آشنا شیم و خودمون رو در زندگی و اقدام هامون محدود به اقدامهای فیزیکی نکنیم برای درک بهتر این موضوع تا آخر این آموزش با ما همراه باشید
همونطوری که از عنوان مشخصه منظور از کنترل ذهن انجام یکسری فعالیتها در ذهن ماست که این فعالیتها جدا از فعالیتهای هست که در طول روز و در طول زندگی داریم این فعالیتهای که در ذهن صورت میگیره بیشتر در مورد افکار و باورهای ماست، و قدرت تمرکز ذهن بستگی به عضله کنترل ذهن ما داره،
هرچی عضله کنترل ذهن که بر اثر تمرین و تکرار ساخته میشه قویتر باشه یعنی تمرین و تکرار بیشتری رو در زندگیمون از خودمون بروز بدیم و براش وقت بزاریم به تبع این عضله نیرومندتر و حجیم تر خواهد بود که با آگاهی میتونیم کنترل ذهن که ناشی از افکار و باورها رو تقویت کنیم.ذهن چگونه کار میکند
یا در موارد دیگه اونارو تغییر بدیم و کنترل ذهن دقیقاً مکمل اقدامهای دیگه ما در زندگی است اما اقدام ذهنی از نگاه دیگه یعنی ما وقت، انرژی، تمرکز، سرمایه و قسمتهای دیگه از زندگیمون رو به ذهنمون اختصاص بدیم و اون رو در برنامههای زندگیمون همواره داشته باشیم.
خیلی وقتها در گذشته تلاشهای رو داشتیم که این تلاشها و اقدامها به اون نتیجهای که میخوایم ختم نشد و همیشه از این موضوع گله داشتیم که چرا نمیشه و چرا نمیتونم؟ همین موضوع و تکرارش باعث شد به فکر حل این مسئله بیوفتیم،
چون خیلی وقتها اقدامهای که داشتیم اقدامهای درستی بود اما نتیجه اون چیزی که میخواستیم نبود بخاطر عدم اطلاع از کار ذهن است که ما در مسیر زندگیمون به نتایجی که میخوایم نمیرسیم هرچقدرم تلاش میکنیم به هدفمون نمیرسیم چون نمیدونیم که جهان با باورها و کنترل ذهن ما داره پیش میره.
بعد از فکر کردن و تحقیق به این درک رسیدیدم که تا زمانی الگو ذهنی و ساختار ذهنی ما تغییر نکنه و ما از کار ذهن آگاه نشیم نتایج ما ثابت خواهد ماند و لازمه اینکه ما بیایم الگوها و ساختارهای ذهنی رو تغییر بدیم اقدام ذهنی است به این سؤالها فکر کنیم:
میتونیم بگم تأثیر گذارترین قسمت در نتیجههای هر کسی در زندگی ذهن اون آدم هستش و یک رابطه کاملاً مستقیم رو با هم شکل دادن به صورتی که ما وقتی اقدام ذهنی داریم از همون مسیری که داریم میریم نتایج بهتری میگیریم.
برای مثال ما در آموزشهای باوری به این موضوع اشاره کردیم که باورهای ما در زندگی واقعیتهای مارو میسازه و اگر بتونیم باورهای درستی رو برای خودمون انتخاب کنیم اونوقت میتونیم واقعیتهای درستی رو تجربه کنیم.
و اینکه بیایم باورهامون رو تغییر بدیم یک اقدام ذهنی است و یک آگاهی از کار ذهن محسوب میشه حالا وقتی ما باورهای که داریم رو تغییر میدیم از همون کسب و کاری که قبلاً داشتیم میتونیم نتایج تازهای رو بگیریم، از همون تلاشهای که داشتیم میتونیم نتایج تازهای رو بگیریم.
برای این موضوع میتونین نظرهای که دوستان در قسمت آموزش رایگان باور مثبت گذاشتن رو مطالعه کنید که افراد با تغییر باورهاشون به نتایج تازهای رسیدن در زندگی و نکته جالب اینجا این نتایج از همون زندگی هست که قبلاً نتیجهای نداشت
راستی بیایم باهم به این موضوع فکر کنیم شاید واقعاً ایراد از تلاشهای ما نیست ایراد از ذهنیت ماست این میتونه یک موضوع چالش برانگیز برای هر فردی باشه و با فکر کردن بهش میشه به جوابهای جالبی رسید خیلی از تفاوتها توی ذهن ما و ساختار ذهنی ماست که از عدم شناخت کار ذهن است،
مطمئناً در زندگی تفاوت وجود داره بین یک فردی که برای ذهنش وقت میزاره با فردی که برای ذهنش وقت نمیزاره و این رو میشه با یک نگاه ساده درک کرد افرادی که برای ذهنشون وقت میزارن کاملاً متفاوت نتیجه میگیرند،
اما نکته مهم این هست که صرفاً یادگیری نمیتونه به ما کمک کنه در واقع ما بایستی اون چیزی که یاد میگیریم و برامون مفید هست رو در ذهنمون پیاده سازی کنیم و هر اقدامی که لازم هست رو براش انجام بدیم،
تا ازین آگاهی ها و شناختی که از کار ذهن پیدا کردیم رو به صورت عملی اجرا کنیم در زندگی و مسیر موفقیتمون بهره بگیریم و همواره زندگی همراه با آرامش و شادی رو تجربه کنیم و از تک تک لحظات زندگیمون لذت ببریم و این از تمرکزی که در فرآیند کنترل ذهن انجام میدیم به وجود میاد.
همین که ما میایم یک آموزش رو گوش میدیم و اون آموزش رو درک میکنیم این خودش یک نمونه از آگاهی از کار ذهن هست و اگر در کنار این یادگیری ما فکر کنیم و سؤالاتی رو جواب بدیم در حال تکمیل کردن آگاهی هامون از کار ذهن هستیم.
در واقع تلاشهای که ما در ذهنمون انجام میدیم که این تلاشهای باعث میشه ساختار و شکل ذهن ما تازهتر و بهتر بشه رو اقدام ذهنی میدونیم که ناشی از اطلاع داشتن از کار ذهن است و این مسیر رو باید اینقدر ادامه بدیم تا به فرکانسی که میخوایم برسیم.
هر اقدامی که مربوط به ذهن هست رو میشه مهم دونست اما اقدامهای در ذهن ما مهم و سازنده هستن که با انجامشون خیلی از جنبههای ذهنیمون بهبود پیدا کنه و برای این موضوع باید ریشهای به ذهنمون و اقدام هامون نگاه کنیم.
برای همین موضوع ما یک محصول رو برای شما آماده سازی کردیم که در اون چگونه اقدام ذهنی ذاشته باشیم رو به صورت ریشهای بررسی کردیم و با درک این محصول میتونین بهتر از هر زمانی نتیجه بگیرین و زندگیتون رو پیش ببرید و آگاهانه از کار ذهن مطلع باشید و اقدامات لازم رو در جهت سبک زندگی خودتون داشته باشید.
وقتی بتونیم یک اقدام سازنده و ریشهای داشته باشیم اونوقت هم زمان چندین جنبه از زندگیمون باهم بهبود پیدا میکنه که به این اقدامها که اقدامات مرکزی ذهن گفته میشه و حتماً هر کسی در زندگی نیاز به درک این موضوع دارد.
آموزش کار ذهن چیست؟
اگر بتونیم کار ذهن رو بشناسیم و برای اون قدمی برداریم اونوقت مطمئناً میتونیم با حس بهتری زندگی کنیم و زندگیمون رو پیش ببریم تموم تلاشمون رو میکنیم که خودمون و شمارو به این آگاهی برسونیم تا بتونیم متفاوتتر از بقیه انسانها زندگی کنیم فایل صوتی آموزش کار ذهن چیست از استاد رضایی رو میتونید از طریق پلیر زیر بشنوید و در ادامه دانلود نمایید:
برای دانلود فایل صوتی و نسخه الکترونیکی این آموزش نیازمند ورود یا عضویت شما در سایت آکادمی مجازی باور مثبت می باشد برای ورود یا ثبت نام میتونید روی گزینه ورود/عضویت کلیک کنید تا وارد سایت شوید.
امیدوارم در زندگی بهترین نتایج رو به دست بیاریم و همواره بتونیم با دید بازتری زندگی کنیم و زندگیمون رو پیش ببریم مارو با نظراتتون همراهی کنید تا بهتر از هر زمانی در کنار شما قرار بگیریم و برای دانلود فایلهای صوتی میتونید داخل سایت عضو بشید و به تمام امکانات سایت و آموزشاتی که برای اعضا در نظر گرفتیم به صورت رایگان دسترسی داشته باشید
در پناه حق باشید
دوستتون داریم
یاحق.
محصولات پیشنهادی
جدیدترین آموزش های رایگان
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
آکادمی باور مثبت با 6 سال سابقه آموزش به انسان های مشتاق تغییر کمک می کند که به شناخت و درک عمیقی از خودشناسی برسند. کار اصلی ما آموزش خودشناسی و خداشناسی است.
برای اطلاع از جدیدترین دورهها کارگاهها و محصولات آموزشی و فروشهای ویژه، همین الان ایمیلتان را وارد کنید تا به شما خبر بدهیم!
ایمیل شما:
به من اطلاع بده!
اینستاگرام ما
محصولات
آموزش رایگان
ورود/عضویت
ذهن انسان چگونه کار می کند ؟ سطوح مختلف ذهن
ذهن چگونه کار میکند
نویسنده : جف توماس
ترجمه : نادر گنجی
www.mindset-habits.com
ذهن های
آگاه ، نیمه آگاه و ناخودآگاه چگونه کار می کنند ؟ تفاوت بین این ذهن ها چیست ؟
در این مقاله ، نگاهی
می اندازیم به سه ذهن آگاه ، نیمه آگاه و ناخودآگاه ، کارکرد آنها با یکدیگر برای
خلق واقعیت شما … و چگونگی استفاده از این دانش برای تغییر عادتها و خلق یک
شخصیت شادتر ، آرامتر و مطمئن تر .
گشت و گذاری در ذهن انسان
مفهوم سه سطح ذهن چیز
جدیدی نیست . احتمالاً زیگموند فروید روانشناس مشهور اتریشی اولین کسی بود که این
موضوع را در مسیر اجتماعی عامه پسند ، آن آنگونه که امروزه می دانیم ، قرار داد . هرچند
که این تئوری ها بعدها در جوامع روانشناسی باعث اختلاف نظر عمیق گردیده است ، چون
اثبات علمی آنها خیلی سخت است ، با این حال فروید مدل مفیدی از ذهن خلق کرده است
که آن را به سه لایه یا سه قسمت ، ذهن آگاه یا نفس ، ذهن نیمه آگاه و ذهن ناخودآگاه
تقسیم کرده است .
بهترین راهی که من
برای نمایش مفهوم این سه ذهن پیدا کرده ام استفاده از یک مثلث است . اگر تصور کنید
که در قسمت رأس مثلث ذهن آگاه قرار دارد ، تنها جزء کوچکی از فضای بالا را اشغال
می کند ، کمی شبیه یک کوه یخی که تنها جزئی از آن در بالای آب نشان داده شده است .
این مقدار احتمالاً %10 ظرفیت مغز را نشان می دهد .
قسمت زیر آن ذهن ناخودآگاه
است . این ذهن کل پهنای قاعده مثلث را
اشغال می کند و 30 تا %40 بقیه مثلث را پر می کند . این ذهن پهناور و عمیق و تا حد
زیادی دور از دسترس افکار آگاهانه است ، مانند تاریکی اعماق اقیانوس .
این سه ذهن چگونه با هم کار می کنند ؟
ذهن آگاه شما چیزی
است که اکثر مردم در آن با شما مشترک هستند . چون جایی است که اکثریت مردم روزانه
در آن زندگی می کنند . اما به این معنی نیست که همه فعالیت ها آنجا رخ می دهد
.
ذهن آگاه تاحدی شبیه
ناخدای یک کشتی است که روی سکوی عرشه ایستاده
و در حال دستور دادن است . در حقیقت این خدمه کشتی هستند که در موتورخانه زیر عرشه
( نیمه آگاه و در عمق تر ناخودآگاه )
دستورات را اجرا می کنند . کاپیتان ممکن است مسئول کشتی باشد و دستور بدهد اما در
واقع این خدمه هستند که کشتی را هدایت می کنند ، همه کارها مطابق با چیزهایی است که
سال ها آموزش دیده اند تا به بهترین صورت آن را انجام دهند .
ذهن آگاه با دنیای
خارج و درون خودش از طریق گفتگو ، تصاویر ، نوشته ، حرکات فیزیکی و افکار در
ارتباط است .
از سوی دیگر ، ذهن
نیمه آگاه مسئول خاطره های اخیر ما است و دائماً با منابع ذهن ناخودآگاه در ارتباط است .
ذهن ناخودآگاه مخزن همه خاطرات و تجربه های گذشته است ، هم
آنهایی که از طریق آسیب روحی سرکوب شده اند و هم آنهایی که عمداً به راحتی فراموش
شده اند و دیگر اهمیتی ندارند . این ها جزء خاطرات و تجربه هایی هستند که باورها ،
عادات و رفتار ما را تشکیل داده اند .
ذهن ناخودآگاه پیوسته از طریق ذهن نیمه آگاه با ذهن آگاه در
ارتباط است ، و نتیجه آن چیزی است که به عنوان برهم کنش های ما با جهان به ما عرضه
می کند ، طوری که به وسیله باورها و عادت
هایتان فیلتر شده ایم . این ارتباط ( بین ذهن آگاه و ناخودآگاه ) از طریق احساسات
، هیجان ها ، تصورات ، حس کردن ها و رویاها انجام می گیرد .
عملکرد ذهن
شبیه سازی زیر می
تواند کمی در بیشتر روشن شدن مفهوم چگونگی کارکرد سه ذهن کمک کند .
اگر ذهن را شبیه یک
کامپیوتردر نظر بگیرید …
ذهن آگاه شما بیشترین
شباهت را به کیبورد و مانیتور دارد . اطلاعات ازطریق کیبورد وارد می شود و نتیجه
روی صفحه مانیتور نمایش داده می شود . چگونگی کارکرد ذهن آگاه به این صورت است ؛
اطلاعات از طریق تعدادی محرک های خارجی ( یا داخلی ) از طرف محیط اعمال می شود و
نتایج فوراً در هوشیاری شما بروز می کند .
ذهن نیمه آگاه شبیه
رَم کامپیوتر است . آنهایی که نمی دانند رَم چیست ، رَم محلی در کامپیوتر است که
برنامه ها و اطلاعاتی که درهرلحظه مورد استفاده هستند ، نگهداری شده است طوری که
می توانند به راحتی توسط پردازشگر در
اختیار قرار گیرند . این حافظه بسیار سریع تر از انواع دیگر حافظه از قبیل هارد
دیسک یا سی دی رم است .
ذهن نیمه آگاه درست
به همین صورت کار می کند . همه خاطرات جدید برای بازخوانی سریع در هنگام احتیاج در
آن ذخیره شده اند ، از قبیل شماره تلفن شما یا اسم شخصی که به تازگی ملاقات کرده
اید . همچنین ذهن نیمه آگاه برنامه های اخیر شما را که هر روز به کار می گیرید در
خود نگاه می دارد ، مانند افکار دوباره ظاهر شده ، الگوهای رفتاری ، عادات ها و
احساسات .
ذهن ناخودآگاه شبیه هارد دیسک در کامپیوتر است . محل ذخیره
طولانی مدت همه خاطرات و برنامه های شماست که از بدو تولد نصب شده اند .
ذهن ناخودآگاه ( و در نهایت ذهن نیمه آگاه ) از این برنامه ها
برای درک ، تشخیص و احساس همه اطلاعاتی که شما از جهان دریافت می کنید ، استفاده
می کند تا شما را در امنیت نگاه دارد و بقاء شما را تضمین کند .
سفر آغاز می شود
همانطور که ذکر شد ،
این قسمت ها و کارکرد آن ها ، سال ها موضوع بحث داغ تعداد زیادی از روانشناسان ،
فلاسفه و سایر دانشمندان بود ، چون اثبات عینی وجود آنها بسیار سخت است . با وجود
همه این ها ، من همیشه آن را به عنوان یک شباهت بزرگ مورد استفاده قرار داده ام و
در انتهای مطلب اگر برای شما کارآیی داشت و قابل درک بود پس این همه ماجراست .
اکنون بیایید تا سفری
عمیق تر به هر یک از این ذهن ها داشته باشیم و ببینیم که آنها چه کاری انجام می
دهند و چگونه می توانند در ایجاد تغییر در ما مورد استفاده قرار گیرند .
ذهن چگونه کار میکند
اگر از اکثر مردم
بخواهید که ذهن آگاه را تعریف کنند ، جواب های مختلفی خواهید شنید . تعدادی که آن
را از ذهن نیمه آگاه ( یا حتی ناخودآگاه )
جدا می کنند می گویند ذهن آگاه هوشیار است .
اما این گفته که
ذهن نیمه آگاه ، ناهشیار است ، اشتباه فاحشی است . به درستی نشان داده شده است که
شما می توانید به وسیله محیط یا چیزی که مردم می گویند تحت تأثیر قرار گیرید حتی
وقتی که ذهن آگاه شما کاملاً از کار افتاده باشد ، مثل وقتی که بیهوش هستید یا
خوابیده اید . یا مثل وقتی که به سمت مقصدی رانندگی می کنید اما زمانی که به آنجا
می رسید ، چیزی از سفر در ذهن ندارید . در این مواقع این ذهن نیمه آگاه شماست که
هوشیار می ماند و فعالیت های لازم را انجام می دهد .
استدلال دسته دیگری
این است که ذهن آگاه جایی است که همه فکر کردن ها و دلیل آوردن های منطقی در آنجا
انجام می گیرد . اما خیلی از آنها اصلاً تفاوت آن از را از ذهن نیمه آگاه و ناخودآگاه
تشخیص نمی دهند . ذهن ناخودآگاه محل ذخیره همه خاطرات ، احساسات و عادات است و
در حقیقت در استدلال کردن و منطق خیلی توانا است .
برای مثال ، وقتی
شما بچه بودید ، ذهن آگاه تان برای تست کردن و اندازه گرفتن همه اطلاعات حاصل از
محیط هنوز به اندازه کافی گسترش نیافته بود ، طوری که در این سن ذهن آگاه در پس
زمینه قرار می گیرد و این ذهن نیمه آگاه و ناخودآگاه است که جمع آوری و مستدل کردن همه اطلاعات را
انجام می دهد – تشخیص این که شیشه شیر یا پستان یک منبع
غذا است ، گریه جلب توجه می کند ، نوازش مادر به معنی در امنیت بودن است . دراین
حالت این دو ذهن دیگر شماست که به شدت در حال شکل دادن الگوهای منطقی وابستگی (
عادت ها ، باورها و احساسات ) است که به
زنده ماندن شما کمک می کند .
بهترین توصیفی که
من برای دو مورد از قوی ترین عملکردهای ذهن آگاه کاملاً گسترش یافته پیدا کرده ام که
این ذهن می تواند انجام دهد و دو ذهن دیگر قادر به انجام آنها نیستند به شرح ذیل
است …
1 – قادر است تمرکز شما را جهت دهی کند .
2 – قادر است تا چیزی را که واقعیت ندارد تصور
کند .
این دو توانایی
مهم است که می تواند زندگی شما را تغییر دهد . اجازه دهید نگاهی گذرا به هر کدام
داشته باشیم …
درحالی که ذهن
نیمه آگاه در مقایسه با ذهن آگاه دارای یک احساس بسیار قویتر از آگاهی نسبت به
محیط است ( بعضی می گویند ذهن نیمه آگاه جایی است که « حس ششم » از آنجا می آید )
و کلید همیشه آن روشن است ، حتی زمان خواب ،
در واقع از دستورهای صادر شده از ذهن آگاه اطاعت می کند . اگر کاری که شما
انجام می دهید متمرکز کردن پیوسته افکار آگاهانه روی چیزهای منفی است ، پس ذهن
نیمه آگاه برحسب وظیفه احساس ها ، هیجان ها و خاطراتی را بروز می دهد تا شما را با
آن نوع فکر کردن پیوند دهد . و بنابراین آن احساس ها به واقعیت شما بدل خواهد شد ،
پس می توانید در یک زنجیر بی انتها از منفی گرایی ، ترس و اضطراب گرفتار شوید و
دائماً در هر موقعیتی به دنبال چیزهای بد باشید .
به عنوان مثال ،
وقتی شب هنگام در رختخواب دراز کشیده اید و صدای ضربه ای را می شنوید ، اگر به
افکار و تصوراتتان اجازه دهید در همه چیزهای ترسناک که ممکن است اتفاق افتاده باشد
سرگردان شود ، ذهن نیمه آگاه شما دچار احساسات ، هیجانات و خاطراتی از رویدادهای
گذشته خواهد شد که شما با آن افکار پیوند داده اید . این روش ذهن نیمه آگاه برای
محافظت شما و آماده سازی تان برای نبرد یا فرار در آن موقعیت ها است .
از سوی دیگر ، اگر
دائما به خود نهیب بزنید و تمرکزتان را به سمت افکار آرام و منطقی تر سوق دهید ،
احساسات فروکش خواهند کرد یا ناپدید می شوند .
بعضی افراد یه
صورتی آسان و طبیعی جهت دهی افکارشان به سمت یک چشم انداز مثبت تر در زندگی و هر
موقعیت را یاد گرفته اند . این واقعاً به نوع برنامه ریزی ذهن نیمه آگاه و ناخودآگاه
از زمان تولد بستگی دارد . به عنوان مثال آیا
شما به سمت بدبینی متمایل هستید یا خوش بینی ، فکر کردن منفی یا مثبت ، شادی یا
عصبانیت ، یا چیزی مابین آنها ؟ تشخیص راهی که شما به سمت آن گرایش دارید شروع برای
پیشرفت و اصلاح بر اساس آن راه است .
این توانایی ذهن
آگاه در جهت دهی توجه و آگاهی یکی از مهمترین قدرت هایی است که شما دارید و برای
ایجاد تغییر در زندگی باید کنترل چیزی را که آگاهانه روی آن متمرکز می شوید یاد
بگیرید .
اما چگونه این کار
را انجام دهید ؟ مهارت واقعی جهت دهی تمرکز کاملاً ساده است … همه چیز به یک
انتخاب برمی گردد . تصمیم گیری به چگونه فکر کردن و اجازه دادن به نوع افکاری ورودی
به ذهن ، سرنوشت شما را تعیین خواهد کرد
. این می تواند برای خیر یا شر ، توانایی
مفید یا مضر مورد استفاده قرار گیرد .
شاید تنها آزادی
واقعی که ما در دنیا داریم افکار ذهنی ما باشند که می توانیم واقعا آنها را کنترل
کنیم . یک مرد می تواند در شرایط غیرانسانی مطلق در زندان اسیر باشد و هنوز در ذهن
خود کاملاً آزاد باشد – ویکتور فرانکل و نلسون ماندلا ( در میان
بسیار دیگری ) این حقیقت را بیان کرده اند
. فقط ما می توانیم انتخاب کنیم که چگونه می خواهیم به تجربیات زندگی پاسخ دهیم .
استفاده از تصور
توانایی مهم دیگر
ذهن آگاه استفاده از تجسم است . ذهن شما می تواند چیزی را که در کل نو و منحصر به
فرد است دقیقاً تصور کند – چیزهایی که قبلاً
هرگز به صورت فیزیکی تجربه نکرده اید . در مقام مقایسه ذهن نیمه آگاه می تواند فقط
ورژن هایی از خاطرات را پیشنهاد دهد که از تجربیات گذشته شما ذخیره شده است .
اما در واقع حقه
عالی که در این بین وجود دارد این است که ذهن نیمه آگاه نمی تواند بین چیزی که ذهن
آگاه تصور می کند و چیزی که واقعی است تفاوت قائل شود . پس هرچیزی به وسیله تصورات
ذهن آگاه و تمرکز مشتاقانه روی آن پرورش داده شده است ، همچنین همه احساسات و
هیجاناتی که با آن تصویر در ذهن پیوند داده شده اند رشد می یابند تا توسط شما
تجربه شود .
برای مثال ، اگر قبلاً
هر روز درمورد برنده شدن در لوتو تخیل داشته اید ، یا شاید به دنبال برقراری
ارتباط خاص عاشقانه با شخص خاصی بوده اید ، پس لذتی را که این افکار در سر شما
ایجاد کرده اند احساس کرده اید ، حتی اگر در بسیاری از لحظات از لحاظ عقلی می
دانستید این موضوع اتفاق واقعی نیست . اما ذهن نیمه اگاه شما فکر کرده است که آن
اتفاق برای شما رخ داده است و به این دلیل است که ذهن نیمه آگاه آن احساسات و
هیجانات پیوند خورده با آن افکارها را ارائه کرده است . واقعاً این یک موهبت شگفت
انگیز است که ما داریم !
تجسم می تواند
برای خلق نتایج خارق العاده مورد استفاده قرار گیرد . در یک مطالعه ورزشی ، سه گروه
در مورد توانایی آنها برای پیشرفت در پرتاب آزاد در بسکتبال ، مورد آزمایش و بررسی
قرار گرفتند . بررسی در شروع آزمایش و
انتهای آن انجام گرفت .
به یکی از گروه ها
برای 20 روز پیاپی ، تمرین پرتاب آزاد به صورت واقعی آموزش داده شد . دومین گروه
اصلاً اجازه تمرین نداشت . گروه سوم در هر روز 20 دقیقه را صرف قرار گرفتن در یک
حالت ریلکس می کرد و آنها فقط خود را در
حال انجام پرتاب آزاد تصور می کردند . آنها همچنین آموزش داده شدند که اگر در ذهنشان
گم شدند ، با کمی تعدیل خود را در انجام پرتاب بعدی ببینند .
در پایان آزمایش
نتایج باورنکردنی بودند . گروهی که هر روز به صورت واقعی تمرین کرده بودند ،
امتیاز خود را %24 ارتقاء دادند . دومین
گروه که تمرینی را انجام نداده بودند اصلاً پیشرفتی نداشتند . اما سومین گروه که
تنها انجام پرتاب را تجسم کرده بودند ، در عمل امتیاز خود را به طور باورنکردنی به
%23 ارتقاء دادند ، بسیار نزدیک به گروه اول ! قدرت ذهن آگاه را دست کم نگیرید .
ذهن
نیمه آگاه میزکار ذهن شماست . کنترل و جهت دهی آن کلیدی برای تغییر شخص است .
همانطور که در قسمت
ذهن آگاه بیان کردم ، ذهن نیمه آگاه تا حدی شبیه به رَم کامپیوتر است . ( رَم
اصطلاح استفاده شده برای حافظه کوتاه مدت در کامپیوتر است و کار آن نگاه داشتن
برنامه ها و اطلاعاتی است که در لحظه مورد استفاده قرار می گیرند طوری که می
توانند به سرعت و سادگی در دسترس پردازنده کامپیوتر باشند . رَم خیلی سریعتر از
انواع دیگر حافظه ها از قبیل هارد دیسک یا سی دی رم است . )
ذهن نیمه آگاه مشابه
با رَم کامپیوتر کار می کند . این ذهن حافظه کوتاه مدت و برنامه های مورد استفاده
روزانه اخیر را نگهداری می کند .
نقش ذهن نیمه آگاه
ذهن
نیمه آگاه ، جدا از حافظه کوتاه مدت ، نقش مهمی در زندگی روزمره ما بازی می کند .
این
ذهن سخت در تلاش است تا مطمئن شود هرچیزی را که احتیاج دارید سریع به یاد بیاورید
و هنگام نیاز به آن دسترسی داشته باشید . چیزهایی مانند :
* حافظه ها – از قبیل شماره تلفن خودتان ، رانندگی یک ماشین بدون داشتن
تفکر آگاهانه ، چیزی که لازم دارید از فروشگاه در مسیر خانه بخرید و …
* برنامه
های جاری روزانه از قبیل
رفتارها ، عادت ها ، خلق و خو
* فیلترها (از قبیل باورها و ارزش ها ) برای به
کارگیری اطلاعات از طریق بررسی کردن اعتبار آنها مطابق درک شما از جهان
* حس های
ایجاد شده توسط 5 حس و مفهوم آنها برای
شما
اگر ذهن نیمه آگاه در
رَم خود یک فیلتر یا نقطه مرجع برای پاره
ای از اطلاعات که به آن وارد می شود نداشته باشد ، پس این ذهن یک مسیر مستقیم به
محل ذخیره در ذهن ناخودآگاه دارد . ذهن
نیمه آگاه از ذهن ناخودآگاه خواهد خواست
برنامه هایی را بیرون دهد که بهترین پیوند را با اطلاعات ورودی دارد تا از هرجهت به
ایجاد حس کمک کند .
ذهن نیمه آگاه نیز دائماً
در حال کار است ، خیلی بیشتر از واقعیت نسبت به محیط شما هوشیار می ماند . در
حقیقت بر اساس مدل ارتباطی NLP ما در
هر ثانیه در معرض بیش از 2 میلیون ذره اطلاعات قرار داریم . اگر ذهن آگاه با همه
آن اطلاعات سر و کار داشته باشد ، شما خیلی سریع به فکر فرو می روید و قادر نیستید
کار دیگری انجام دهید .
در عوض ، ذهن نیمه
آگاه همه اطلاعات غیرضروری را فیلتر می کند و تنها اطلاعاتی را عبور می دهد که در
آن زمان مورد احتیاج است ، درحدود 7 نوع از اطلاعات . ذهن نیمه آگاه همه این کارها
را در پس پرده حس ها طوری انجام می دهد که شما می توانید کارهای روزانه منع نشده
را انجام دهید . این ذهن این کار را تاحد امکان براساس برنامه هایی که در
ناخودآگاه به آنها دسترسی دارد به صورتی منطقی انجام می دهد
و
همانگونه که در قست « ذهن انسان چگونه کار می کند » بحث شده بود ، ذهن نیمه آگاه
همه نتایج را از طریق هیجان ها ، احساس ها ، حس ها و عکس العمل ها ، تصاویر و
رویاها به عالم هوشیاری ارسال می کند . این ذهن به وسیله کلمات ارتباط برقرار نمی
کند .
گذرگاهی به درون ذهن نیمه آگاه
یکی از واقعیت های
بزرگ در مورد ذهن نیمه آگاه ( و یکی از چیزهایی که لازم داریم تا از تأثیر تغییر آن
منفعت ببریم ) این است که : ذهن نیمه آگاه از
دستورات پیروی می کند !
مردم اغلب به اشتباه
فکر می کنند که ذهن نیمه آگاه رئیس است و شما صرفاً در اختیار او هستید . درحقیقت
کاملاً بالعکس است . ذهن آگاه شما به ذهن نیمه آگاه جهت می دهد ، تا طبق خواسته
شما فعالیت نماید . ذهن نیمه آگاه تنها هیجانات و احساساتی را بروز می دهد که شما
به طور پیوسته در مورد آن فکر می کنید .
من نمی گویم که با
فکر کردن لحظه ای کل زندگی شما به همان آسانی تغییر خواهد کرد . در بیشتر موارد
برنامه های پیش فرض ذهن شما انرژی بسیار زیادی با خود دارند که فوراً قابل تغییر
نمی باشند . با این وجود در مواردی مانند ؛
بعد از یک زندگی سخت یا پیوند خوردن زحمت زیاد با رفتاری قدیمی این تغییر ممکن است . اما بدون
یک تغییر بزرگ این احتمال وجود خواهد داشت
که برنامه های قدیمی دوباره پدیدار شوند .
( بهترین راه برای جهت دهی ذهن نیمه آگاه به سمت
تغییر ، در قسمت ذهن آگاه بیان شده است . )
برای ایجاد تغییر
بادوام ، تکنیک های خاصی موردنیاز است که باید در مقاله دیگری بیان شود . با این
حال اجازه دهید در ادامه به تشریح نقش ذهن ناخودآگاه بپردازیم .
ذهن ناخودآگاه نیز به جهت
سر و کار داشتن با حافظه ها بسیار شبیه به ذهن نیمه آگاه است . اما یک تفاوت عمده
بین آنها وجود دارد .
اگر نماد مثلثی را
که من برای توصیف سطوح ذهن به کار بردم به خاطر بیاورید ، می دانید که ذهن ناخودآگاه
در لایه عمیق تر ذهن زیر ذهن نیمه آگاه
قراردارد . اگرچه ذهن نیمه آگاه و ناخودآگاه گذرگاه های مستقیمی به همدیگر دارند و با چیزهای
مشابه سر و کار دارند ، ذهن ناخودآگاه واقعاً انباری است ، کتاب خانه ای زیرزمینی از
همه خاطرات ، عادت ها و رفتار شما . این ذهن مخزن همه هیجانات در عمق قرار گرفته شده
شما است که از بدو تولد برنامه ریزی شده اند .
اگر می خواهید
تغییری اساسی در قسمت هسته ایجاد کنید ، ذهن ناخودآگاه مکانی است که باید روی آن کار کنید … اما
انجام این کار آسان نیست !
بحث های
فراوانی انجام شده است که کدام کلمه درست است ، نیمه آگاه یا ناخودآگاه ؟
ناخودآگاه کلمه ای است که معمولا روانشناسان و روان پزشکان
ترجیح می دهند به افکاری اطلاق دهند که « خارج از دسترس » هوشیاری ما هستند .
اصطلاح پزشکی ناخودآگاه که اساسا به معنی
ناتوان شدن یا بی هوش شدن است نباید باعث
سردرگمی شود ، اگر چه هر دو تعریف کیفیت
مشابه ای را دنبال می کنند .
به عبارت ساده ،
ذهن ناخودآگاه محل ذخیره همه خاطراتی است
که از یاد برده شده اند یا نمی خواهیم بیاد بیاوریم . یک اتفاق ناخوشایند در دوران
کودکی ما که بلوکه شده است نمونه ای از این دست می باشد ، اما این خاطره قرار نیست
تا این حد هم جدی باشد . می تواند یک موضوع خیلی قدیمی باشد مانند غذای ناهار
اولین روز مدرسه یا اسم یکی از دوستان دوران بچگی که با او همبازی بوده اید .
این حافظه ای است
که ما نمی توانیم به دلخواه از آن اطلاعات استخراج کنیم . اطلاعات موجود است ، اما
هر چند هم تلاش کنیم نمی توانیم آن را به خاطر بیاوریم . شیوه های روانکاوانه معین
( از قبیل هیپنوتیزم ) می تواند این خاطرات را به یاد بیاورد یا می تواند با یک اتفاق خاص ( یک بو ، یک مکان آشنا و …
) جان بگیرد .
نکته مهمی که باید
در اینجا یادآور شد این است که ما بدون
وقوع رویدادهای خاص یا استفاده از تکنیک های ویژه نمی توانیم هیچ چیزی را در ناخودآگاه
مان به یاد بیاوریم . این است ذهن ناخودآگاه .
از سوی
دیگر ، ذهن نیمه آگاه نیز تقریبا به همین صورت است ، اما تفاوت اصلی این است که ما
در به یاد آوردن می توانیم انتخاب کنیم . خاطره ها به سطح نزدیک تر هستند و با کمی
تمرکز ، خیلی به آسانی در دسترس هستند .
برای مثال ، اگر
من از شما بخواهم شماره تلفن تان را به یاد بیاورید ، شما به آسانی آن را به داخل
افکار آگاهانه می کشانید . نکته جالب اینجاست که قبل از این که من از شما بخواهم
آن را به یاد بیاورید ، شما هیچ فکر آگاهانه ای نسبت به آن نداشتید . این شماره در
ذهن نیمه آگاه شما ذخیره شده بود و در
دسترس و آماده به یاد آوری در هنگام نیاز ، مشابه رَم کامپیوتر ، چون چیزی است که
شما نیاز دارید مرتبا به یاد بیاورید .
هرچند اگر یادآوری
شماره تلفن برای شما ضروری نبود ممکن بود کمی در عمق تر ذخیره شود و به عنوان یک
نتیجه وقتی جایی از شما شماره تلفن تان خواسته می شد ممکن بود در بیاد آوردن آن
دچار تقلا شوید .
در بسیاری از
مواقع ذهن ناخودآگاه همان رویکرد ذهن نیمه
آگاه را با خاطره ها ، عادت ها ، احساس ها ، هیجان ها و رفتارها دارد . اختلاف بین
دو ذهن این است که ناخودآگاه منبع همه
برنامه هایی است که ذهن نیمه آگاه استفاده می کند .
ناخودآگاه محلی است که همه خاطره ها و تجربه ها از تولد
ذخیره شده اند . این ها خاطره هایی هستند که باورها ، عادت ها و رفتارهای شما را
شکل داده اند و با گذشت زمان تقویت شده اند .
اگر می خواهید به
صورت ریشه ای در زندگی خود تغییر ایجاد کنید ، باید روی برنامه هایی که در ذهن ناخودآگاه
خود نگاه داشته اید کار کنید . راه های
ویژه ای برای انجام این کار وجود دارد و اگر این مقاله را خوانده اید می دانید که
مکان شروع این کار در ذهن آگاه است .
با نظارت دائم بر
افکار از طریق جهت دهی تمرکز و استفاده از
تجسم می توانید به برنامه های پیوسته در حال اجرا در ذهن نیمه آگاه نفوذ کنید .
این کار را به اندازه کافی( و با انرژی هیجانی کافی ) انجام دهید آنگاه برنامه ریزی مجدد نمایش داخلی
و سیستم باور ذهن ناخودآگاه آغاز می شود .
و وقتی
این اتفاق رخ دهد ، تغییر را در سطح خیلی عمیق تجربه خواهید کرد !
در این مسیر با نشیب
و فرازهای بسیاری رو به رو می شوید . علت آن عادت ها ، رفتارها و باورهای شماست که
در مکان اولیه ایجاد شده است . این کار را امتحان کنید و ببینید چگونه پیشرفت می
کنید … از سفر لذت ببرید !
سلام ….
ممنون از اطلاعات بسیار جامع و کامل در خصوص ذهن اگاه …نیمه اگاه …و ناخوداگاه ..
میخواستم بدونم ایا مقاله یا کتابی در ارتباط با نفوذ و تغییر در ذهن ناخوداگاه هم دارید …
متشکرم …
ذهن (به عربی: عقل)، مجموعه ای از تواناییهای فکری است که شامل هوشیاری، تصورات، ادراک، تفکر، قضاوت، زبان و حافظه میشود و معمولاً آن را وجود توانایی هوشیار بودن و اندیشه تعریف میکنند. ذهن دربرگیرنده قدرت تصور، تشخیص و قدردانی است و مسئولیت پردازش احساسات و عواطف را برعهده دارد که منجر به عملکرد و نوع رفتار افراد میشود.[۱]
از دیرباز بررسی اجزا، تشکیل دهنده ذهن و خصوصیات انحصاری آن در فلسفه، مذهب، روانشناسی و علوم ادراکی مرسوم بودهاست.
یکی از سوالات بارز در این زمینه در ارتباط با طبیعت ذهن مسئله ذهن و جسم میباشد که به بررسی ارتباط ذهن با جسم (مغز) میپردازد. دیدگاههای قدیمی تر از قبیل دوالیزم (اعتقاد به دوگانگی) و ایدهآلیزم (آرمانگرایی)، ذهن را غیر جسمانی میدانند. نظرات جدید اغلب بر فیزیکالیزم (اصالت فیزیک) و فانکشنالیزم (کاربرد گرایی) متمرکزند که باور دارند ذهن همانند مغز در برابر پدیدههای فیزیکی از قبیل فعالیتهای عصبی تقلیل پذیر است. اگرچه دوالیزم و ایدهآلیزم هنوز هم حامیان بسیاری دارند. سؤال دیگر در این زمینه این است که کدامیک از موجودات قابل داشتن ذهن هستند. (کتاب دانشمند جدید هشت سپتامبر ۲۰۱۸ صفحه ده). به عنوان مثال، آیا ذهن منحصر به انسانهاست و برخی یا همه حیوانها؟ تمام موجودات زنده؟ آیا تمام آنها ذهنی با خصوصیات دقیق و قابل توصیف دارند؟ یا داشتن ذهن مختص به بعضی ماشینهای ساخته دست بشر است؟[۲]
طبیعت ذهن هرچه که باشد، توافق عموم بر این است که ذهن موجودات را قادر میسازد تا به آگاهی درونی برسند به خصوص در محیط پیرامونشان برای دریافت و پاسخ به محرکهای عامل و برخوداری از هشیاری که شامل تفکر و احساسات میشود.[۳]
در سنتهای مذهبی و فرهنگی متفاوت، درک مفهوم ذهن گوناگون است. برخی داشتن ذهن را منحصر به انسانها میدانند در حالیکه برخی دیگر (مثل انیمیزم و پانپسیخیزم) داشتن ذهن را به موجودات غیر زنده، حیوانها و خدایان نسبت میدهند. یک سری از مکاتب قبلی ذهن را (که بعضاً به جای آن از کلمات روح و جان استفاده میکردند) با نظریههای زندگی بعد از مرگ یا فلسفه انتظام گیتی ربط میدادند. به عنوان مثال در اصول زرتشت، بودا، افلاطون، ارسطو، یونان باستان، هند و بعدها اسلام و فیلسوفان قرون وسطی در اروپا و فیلسوفهای ذهنی مهم اعم از افلاطون، پاتانیالی، دکارت، لیبنیز، لوک، بکرلی، هام، کنت، هگل، شوپنهاگ، سرل،دنت، فودور، ناگل و چالمرز. روانشناسانی از قبیل فروید و جیمز و دانشمندان کامپیوتری از قبیل ترنینگ و پوتنام نظریات نافذی دربارهٔ طبیعت ذهن ارایه دادهاند. امکان اذهان درموجودات غیر زنده درمقوله هوش مصنوعی مورد بررسی قرار میگیرد که در ارتباط با فیزیولوژی دستگاه عصبی و نظریه اطلاعاتی کار میکند تا به راهی دست یابد تا ماشینهای غیر زنده بتوانند اطلاعات را به نوعی مشابه ویا متفاوت با پدیده ذهنی بشر پردازش کنند.[۴]ذهن چگونه کار میکند
ذهن به صورت سیالی از خود آگاهی نیز به تصویر کشیده شده، جایی که ادراک حواس و پدیده فکری همواره در حال تغییر هستند. خواص تشکیل دهنده ذهن مورد بحث قراردارند. بعضی از روانشناسان ادعا میکنند که فقط عملکردهای فکری «برتر» علیالخصوص منطق و حافظه، ذهن را تشکیل میدهند. از این نظر احساساتی نظیر عشق، تنفر، ترس و لذت در طبیعت درونی و ابتدایی ترند و به همین دلیل میبایست متفاوت از ذهن در نظر گرفته شوند.[۵]
آگاهی چیست؟ چه چیز واقعا باعث میشود که از دنداندرد رنج ببریم یا رنگ آسمان را آبی ببینیم؟ برای بسیاری از متفکران، ظهور آگاهی چیزی در ردیف یک معجزه و یک معمای حلنشدنی است. چگونه یک فرایند عصبی در مغز موجب آگاهی میشود؟ فایده آن چیست؟ آیا مغز انسان نمیتواند محرکهای دریافتی از محیط را پردازش کرده و واکنش نشان دهد بدون آنکه تجربه آگاهانه در مغز شکل گیرد؟ محققان بسیاری اخیرا تلاش کردهاند تا پرده از راز آگاهی بردارند، اما متأسفانه بسیاری از گفتهها و نوشتههای آنان غیرقابل درک و معماگونه است. استیون جی. گولد زمانی نوشت: انسان خردمند شاخه کوچکی بر درخت حیات است. این شاخه کوچک، خوب یا بد، شگفتانگیزترین کیفیت جدید در تاریخ جانداران پرسلولی را رقم زده است. ما موفق به کشف آگاهی شدیم با همه عوارضش، از هملت تا هیروشیما. گولد سایر جانداران را فاقد آگاهی میداند. اما گروهی دیگر از دانشمندان معتقدند که بعضی از حیوانات نیز آگاهی دارند. برخی فکر میکنند که اگر جانوری بتواند خودش را در آینه تشخیص دهد دارای آگاهی خواهد بود. اما برخی دیگر میگویند حتی همه انسانها نیز دارای آگاهی نبوده و نیستند. برای مثال جولیان جینز ادعا میکند که آگاهی یک پدیده جدید است و یونانیان باستان در زمان هومر یا عبریان در زمان موسی فاقد آگاهی بودند. دنیل دنت نیز تا حدی با این ادعا همدل است و میگوید آگاهی بهطور عمده محصول انقلاب فرهنگی است و در دوران کودکی آن را میآموزیم و اینکه آگاهی یک مجتمع عظیم از میمهاست. واژه میم ابداع ریچارد داوکینز است و به مفهوم عناصر قابل تقلید فرهنگی است. اما آیا واقعا سایر جانوران و حیوانات همانند خوابگردان یا مرده متحرکی هستند که فاقد آگاهی است؟ آیا سگها مهر و محبت به صاحب خود را احساس نمیکنند؟ اگر به آنها سوزن بزنیم، از درد رنج نمیبرند؟ آیا موسی در ذهنش هیچ تجربه آگاهانهای از شوری نمک و سرخی آتش نداشت؟ آیا کودکان میآموزند تا آگاه شوند همانگونه که میآموزند تا موهای خود را مد روز کوتاه کنند؟ آنهایی که در مورد آگاهی قلمفرسایی میکنند قطعا ابله نیستند و میدانند چه میگویند. اما مشکل این است که واژه آگاهی دارای معانی مختلفی است و اگر خواننده نداند کدام مفهوم از آگاهی مورد نظر گوینده است، به آسانی گمراه میشود. در این گفتار قصد ندارم تعریف جدیدی از آگاهی ارائه دهم، اما تلاش میکنم گره کلاف درهمتنیده وجوه مختلف آگاهی را کمی باز کنم. گاهی اوقات منظور از آگاهی همان هوش است. احتمالا استیون جی. گولد از واژه آگاهی در این مفهوم استفاده کرده است. اما از آن که بگذریم، سه تعبیر دیگر که بیشتر تخصصی هستند برای آگاهی ارائه شده است که زبانشناسی به نام جکنداف و فیلسوفی به نام ند بلاک آنها را به خوبی از هم تمیز دادهاند. اولین تعبیر از آگاهی، علم به خویشتن است. یک موجود هوشمند میتواند از وجود خودش اطلاع داشته باشد، همانگونه که از وجود سایر اشخاص و اشیاء اطلاع دارد. اگر او از درد رنج میکشد، با خودش فکر میکند: هی، این من هستم که دارم رنج میبرم. شاید عجیب به نظر آید، ولی بسیاری از متفکران وقتی از آگاهی صحبت میکنند، در واقع این تعبیر از آگاهی را مدنظر دارند که باید به آن خودآگاهی بگوییم. یعنی مغز انسان مدلی از جهان میسازد که شامل مدلی از خویشتن نیز هست. یا به تعبیری میتوانیم بگوییم که شخص بر فهم و درک خود اشراف دارد. در چنین تعبیری، خودآگاهی پدیده چندان مرموزی نیست. چیزی است در ردیف سایر مباحث در حوزه درک و حافظه. اگر من میتوانم برای هر فردی در جهان خارج مجموعهای از دادهها را در مغزم بایگانی کنم، چرا نتوانم مجموعهای از اطلاعات را به خودم اطلاق کنم؟ زیاد سخت نیست مدلی از عملکرد مغز بسازیم که به اطلاعات مربوط به خودش نیز دسترسی دارد. حتی میتوانیم یک ربات را بهگونهای برنامهریزی کنیم که خودش را در آینه تشخیص دهد، همانگونه که هر چیز دیگری را تشخیص میدهد.
دومین تعبیر از آگاهی، دسترسی به اطلاعات است. به عنوان مثال، من از شما میپرسم: در چه حالی؟ و شما برایم تعریف میکنید که روزتان چگونه گذشته است. از شادیها و رنجهای خود برایم میگویید، اما نمیتوانید به من بگویید که چه آنزیمهایی در معده شما یا چه هورمونهایی در خون شما ترشح میشود. آن اطلاعات در دسترس شما نیست. تصور کنید که کل اطلاعات موجود در سیستم عصبی در دو مخزن جداگانه قرار دارد. سیستمهای پردازشگری که زیربنای تفکر منطقی، تصمیمگیری و صحبتکردن را میسازند به محتویات یکی از دو مخزن دسترسی دارند. این مخزن از جمله شامل محصول نهایی سیستم بینایی و محتویات حافظه کوتاهمدت نیز هست. اما سیستمهای فوق به محتویات مخزن دوم دسترسی ندارند. این مخزن از جمله شامل اطلاعاتی است که به واکنشهای خودکار، فرمانهای حرکتی و سایر فرایندهای مشابه مربوط است. از طرف دیگر میدانیم که همان اطلاعات قابل دسترس نیز در نقاط مختلف مغز بهطور پراکنده قرار گرفتهاند. سیستمی که قرار است به این اطلاعات دسترسی پیدا کند باید قادر باشد نقاط متعدد و پراکندهای را در مغز به یکدیگر پیوند دهد. احتمالا این سیستم شامل مدارهای گستردهای است که چند ناحیه در قشر مغز، لوب پیشانی و تالاموس را به هم پیوند میدهند. اما عملکرد این سیستم چگونه است؟ اگر به عکسی نگاه کنید که شامل تعداد زیادی مربع و فقط یک دایره باشد، شما دایره را بهراحتی پیدا میکنید. اگر به عکسی نگاه کنید که حاوی تعداد زیادی مربع سبز و فقط یک مربع قرمز باشد، شما بهراحتی مربع قرمز را پیدا میکنید. مغز شما بهگونهای فرگشت یافته است که ورودیهای سیستم بینایی را به سرعت و بهطور موازی پردازش میکند تا یک اختلاف واضح در رنگ یا شکل را سریع پیدا کند. اما اگر عکسی حاوی تعداد زیادی مربع سبز و دایره قرمز باشد که در هم مخلوط شدهاند و شما بخواهید یک مربع قرمز را در میان آنها پیدا کنید، پردازشگرهای موازی در مغز شما با مشکل مواجه میشوند. شما مجبورید هر جزء از عکس را جداگانه بررسی کنید تا مربع قرمز را بیابید. مغز انسان حدود ۲۰ درصد از کل انرژی مصرفشده در بدن را به خود اختصاص میدهد و قابل درک است که اگر قرار بود مغز ما محدودیت فعلی در پردازش موازی را نداشته باشد، به مقادیر عظیمی از انرژی و حافظه نیاز داشت که در دسترس نیست. طبیعت راه دیگری برای غلبه بر این کمبود یافته و در کنار پردازش موازی، سیستمی را گسترش داده است که اطلاعات را در بستههای مجزا به حافظه کوتاهمدت آورده و به صورت متوالی پردازش کند. تفکر منطقی و توانایی حل مسئله محصول عملکرد چنین سیستمی است. ما برای حل مسائل غامض، ابتدا اطلاعات غیرضروری را کنار میگذاریم، مسئله را به اجزای کوچکتر تقسیم میکنیم، توجه خود را به یک جزء معطوف میکنیم، اطلاعات مرتبط با آن را از نواحی مختلف مغز جمعآوری کرده و فقط همان جزء را پردازش میکنیم؛ سپس نتایج بهدستآمده از پردازش قسمتهای مختلف را مقایسه کرده و سعی میکنیم آنها را به شکلی به هم متصل کنیم که نتیجه قابل درک و مفیدی به دست بدهد. بسیاری از دانشمندان معتقدند که چنین مدلی از پردازش اطلاعات بسیار مشابه آگاهی عمل میکند. هنگامی که ما از چیزی آگاه هستیم، قسمتهای متعددی در مغز ما روی آن عمل میکنند. ما نهتنها خطکشی را که روبهروی ماست میبینیم، بلکه میتوانیم خصوصیات و کاربردهای خطکش را توصیف کنیم، آن را برداریم و متوجه شویم که برای خاراندن پشتمان هم مناسب است. قبلا گفتیم که مغز ما همواره مدلی از خویشتنِ ما میسازد و آن را در مرکز مدلی که از جهان خارج ساخته است، قرار میدهد. پردازش اطلاعات و ساخت مدلی از خویشتن همزمان رخ میدهند و این توهم را ایجاد میکنند که یک مدیر اجرائی در جایی در مغز قرار گرفته است که بر پردازش اطلاعات نظارت کرده و تصمیم نهایی را اتخاذ میکند. اما چنین تصوری از خویشتن در سالهای اخیر از زوایای مختلف مورد حمله قرار گرفته و بسیاری آن را فقط یک توهم میدانند. از آن که بگذریم، تقریبا تمام مظاهر و تجلیات آگاهی را میتوانیم در قالب تئوری دسترسی و پردازش اطلاعات توضیح دهیم. آنچه باقی میماند و توضیحی برایش پیدا نمیشود حسی است که از آگاهبودن به ما دست میدهد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. احساس و تجربه ذهنی سومین تعبیر از آگاهی با احساس و تجربه آگاهانه سروکار دارد. در بخش قبل در مورد آگاهی و دسترسی به اطلاعات صحبت کردیم. آیا امکان دارد که احساسات و دسترسی به اطلاعات دو روی یک سکه باشند؟ آیا امکان دارد که دسترسی به اطلاعات باشد، ولی تجربه آگاهانه شکل نگیرد؟ یک مثال کمیاب نوعی بیماری کوری است که ناحیه کورتکس بصری در مغز آسیب میبیند، ولی بقیه دستگاه بینایی آسیبی ندیده است. بیمار به جدیت میگوید که قادر نیست ببیند، ولی اگر شیئی را مقابلش قرار داده و از او بخواهید که در مورد اندازه یا مکان شیء حدس بزند، او غالبا موفق عمل میکند. اما مثالهایی از این دست بسیار کمیاب هستند و تقریبا در همه موارد که میشناسیم، تجربه ذهنی و دسترسی به اطلاعات ملازم یکدیگرند. بنابراین شاید ما به تئوری جداگانهای احتیاج نداشته باشیم که دلایل فرگشتی برای پیدایش احساس و تجربه ذهنی را توضیح دهد. شاید احساسات یک کیفیت اضافی در نوعی از پردازش اطلاعات است و آنچه باید توضیح دهیم این است که چگونه ممکن است پردازش اطلاعات به تجربه ذهنی منجر شود. چنین تئوریای باید به پرسشهایی از این دست پاسخ گوید: ۱- اگر زمانی بتوانیم پردازش اطلاعات در ذهن انسان را در یک کامپیوتر بسیار قدرتمند شبیهسازی کنیم، آیا آن کامپیوتر دارای آگاهی خواهد بود؟ ۲- اگر بهجای کامپیوتر، تعداد بیشماری از انسانها، برای مثال کل جمعیت کشور چین را آموزش دهیم تا اطلاعات خاصی را در ذهن خود حفظ کرده و همان مراحل پردازش اطلاعات را تکرار کنند، آیا نوعی آگاهی عظیم در سراسر کشور چین شکل خواهد گرفت که مستقل از آگاهی تکتک مردم چین است؟ آیا امکان دارد که آگاهی جمعی ملت چین در رنج و عذاب باشد، درحالیکه هر یک از مردم چین شاد باشند؟ ۳- آیا امکان دارد که تجربه ذهنی شما از رنگ قرمز با تجربه ذهنی من از رنگ سبز یکی باشد؟ ۴- آیا زامبی فلسفی میتواند وجود داشته باشد؟ موجودی همانند انسان که تمام رفتارهای انسان را از خود نشان میدهد، ولی هیچ تجربه آگاهانهای در ذهنش شکل نمیگیرد؟ ۵- اگر تمام اطلاعات مغزمان را اسکن کرده و به مجموعهای از مولکولها منتقل کنیم، آیا آگاهیمان منتقل شده است؟ ۶- آیا خفاشبودن احساس خاصی دارد؟ آیا سوسکها از جفتگیری لذت میبرند؟ آیا کِرمی که بر قلاب ماهیگیری است، در خاموشی خود از درد فریاد میکشد؟ ۷- اگر یکی از یاختههای عصبی مغز شما را با تراشه کامپیوتری که عملکرد کاملا مشابهی دارد تعویض کنیم، آیا در رفتار و احساس شما تغییری ایجاد میشود؟ اگر بقیه یاختههای مغزتان را نیز به مرور عوض کنیم چه؟ آیا شما هیچ تفاوتی احساس خواهید کرد؟ تئوری ذهن محاسباتی که جنبههای مختلف عملکرد ذهن را توضیح میدهد، درحالحاضر جوابی برای پرسشهای فوق ندارد. اما هیچ تئوری دیگری هم نداریم که جوابی ارائه کند. من میتوانم به اصول مکتب اثباتگرایی توسل کنم و بگویم که ادعای آزمونناپذیر، ادعایی بیمعنی است. آیا وجود احساس را میتوان به آزمون گذاشت؟ یکبار فیلسوفی به نام جورج رِی به من گفت که در جوانی و پس از یک حادثه رانندگی، هیچ حسی در ذهنش شکل نگرفته است. او میگوید که از آن زمان تاکنون یک زامبی فلسفی بوده است. من حدس میزنم که او مزاح میکند، ولی نکته مهم این است که هیچ راهی وجود ندارد تا ادعای او را مورد آزمایش قرار دهیم. اندیشمندان بسیاری نظیر دنیل دنت نتیجه میگیرند که احساسات چیزی جز یک توهم ادراکی نیست. همین که تمام فرایندهای عصبی و محاسباتی مربوط به آگاهی را شناسایی کردیم، چیز مرموزی باقی نخواهد ماند که بخواهیم آن را توضیح دهیم. بیمعنی است که ادعا کنیم چیزی به نام احساس بدون توضیح باقی مانده است، درحالیکه تمام تجلیات آن را توضیح دادهایم. اما نبود یک توضیح علمی برای احساسات به این معنی نیست که آنها وجود ندارند. من شک ندارم که دارای احساسات هستم، همانطور که شک ندارم دارای یک بدن فیزیکی هستم و ما نمیتوانیم حس و تجربه آگاهانه را به پردازش اطلاعات تقلیل دهیم، چراکه قوانین اخلاقی ما بر آن بنا شده است. ما قبول میکنیم که شکنجهکردن یک فرد عملی بهشدت غیراخلاقی و ضدانسانی است، ولی همان حکم را در مورد اوراقکردن یک ربات صادر نمیکنیم. اگر کتاب ذهن چگونه کار میکند را تا آخر بخوانید، به شما خواهم گفت که راز حس آگاهانه به ظن من چیست.
منبع: روزنامه شرق
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *ذهن چگونه کار میکند
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
دریچهای به جهان علم و فناوری
آنچه امروز اینترنت می خوانیمش و توانایی های خارق العاده ای چون دستکاری نتایج انتخابات آمریکا و زیر و رو کردن اقتصاد را دارد زمانی شبکه ای بسیار کوچک با تنها چهار گره بود و صرفا در دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس، موسسه تحقیقاتی استنفورد، دانشگاه سانتا باربارا و دانشگاه یوتا میشد به آن دسترسی پیدا کرد. نخستین پیام هم که در تاریخ ۲۹ اکتبر سال ۱۹۶۹میلادی از طریق این شبکه ارسال شد، صرفا شامل دو حرف می شد: LO.
علومستان می کوشد با بیان یافته های جدید و حقایق علمی به ساده ترین شکل ممکن، خوانندگان خود را هر چه بیشتر با فضای جهان امروز آشنا کند. علومستان علاوه بر بیان مطالب علمی و تاریخ علوم سعی دارد مخاطبین خود را با دانشگاهها٬ مجلات و مراکز مهم علمی نیز آشنا سازد.
تمامی حقوق برای علومستان محفوظ است
ذهن چیست – ذهن، در منظر صاحب نظران، دارای درجات و مقیاس های متنوع و متفاوتی می باشد و به زبان ساده تر بسیاری هنوز هم بر این عقیده اند که ذهن اساسا توسط تجارب از شعور و ادراک و اندیشه هوشمند شالوده ریزی می شود و از ویژگی هائی چون، آگاهی، شناخت، تعقل، تخیل، حافظه، هیجان و احساس، دقت، ظرفیت و توانائی و استعداد برای ایجاد ارتباط و همرنگ شدن همراه با فرایند های ناخود آگاه برخوردار می باشد.
نظریه های مرتبط با ذهن و کنش ها و کاربرد های آن گسترده و فراوان و متنوع است و حکیمان و فیلسوفان و فرزانگان عهد باستان از زرتشت گرفته تا افلاطون و ارسطو و شماری از خردورزان اسلامی نیز در این باره عقاید و نظریات گونه گونی ابراز داشته اند که هنوز هم مورد بحث محافل علمی و فلسفی می باشد.
ذهن چیست – به عنوان مثال تئوری نوافلاطونی، مبحث ماده را در قضیه روح و در ارتباط با ذهن مطرح می کرد و آن را فناناپذیر و آسمانی می دانست و تفکر انسانی را جزئی از اصول ثابت و قواعد تغییر ناپذیر کائنات و جهان به شمار می آورد. هر چند گروهی از روان شناسان استدلال می کنند که این کنش های متعالی فکر هستند که ساختار ذهن – به ویژه حافظه و عقلانیت – را می سازند و در این فراگرد، احساساتی همانند – عشق، نفرت، کینه، حسادت، ترس و شادی – در ردیف احساسات پست، ابتدائی و ذهنی در طبیعت و ذات انسان جای می گیرد و اصولا خاستگاه آنها از ذهن جدا و تفکیک می شود تا در یک ردیف طبقه بندی نگردد و به عبارتی احساس و عقل در کفه ترازو قرار نگیرد.ذهن چگونه کار میکند
شماری ذهن را هم تراز فکر شمرده اند. فکری که در سر جای می گیرد، به نجوا و گفتگو با انسان می پردازد و احیانا ساختار و شالوده خود را تغییر می دهد و یا تصمیمی دیگر می گیرد و یا درباره موضوعی دو ذهنیت پیدا می کند. احساسی که تنها خود فرد مالک آن می باشد و کسی دیگر به حریم آن راهی ندارد و در اینجاست که گفته می شود ذهن هرکس تنها به خود وی تعلق دارد و آدمی در واقع مالکی است که کلید دروازه این ملک را تنها خود دارد و بس.
ذهن چیست – به هر تقدیر، هرکس با ذهن و ضمیر ناخود آگاه و با چنین نیرو و استعدادی زاده می شود؛ گرچه هرگز نمی تواند به نحو احسن و به طور کامل از تمامیت آن استفاده نماید. هر چند افرادی که به بهترین وجه قادر به بهره بردن از آن می شوند، همانی خواهند شد که آرزو داشتند همان بشوند: مثلا به مال و ثروت برسند و یا در کسب و کار و شغل و پیشه خود به موفقیت دست یابند و بر حریفان و رقیبان غلبه کنند و اساسا زندگی بهتری را برای خود رقم بزنند.
به هر حال، آدمی با هر تجربه ای که توسط حواس پنجگانه خود کسب می کند، آن را در ضمیر باطن و در رده مشخص و مخصوص آن بایگانی می کند تا بموقع در آینده از آن بهره برداری نماید. پهنه ذهن بسیار گسترده است و از فعالیت های فراوان و متنوعی بر خوردار می باشد و وظایف سنگین و خطیری چون فکر، تفکر، حافظه، تخیل، و آگاهی و ادراک بر عهده دارد ؛ در زیر اجمالا به آنها می پردازیم:
فکر: فکر نوعی فعالیت ذهنی است که به انسان امکان می دهد تا نسبت به اشیاء و اصولا محیط و جهان پیرامونی، ادراک و حس پیدا کند و راه و روش هائی برگزیند که هدف ها، نیازها، وابستگی ها، دلبستگی ها، طرح ها، نقشه ها، نتایج، گرایش ها، خواست ها و آرزوها و تصمیم هایش منطبق باشد.
تفکر: اندیشیدن را نوعی خودآگاهی و معرفت والا و متعالی ذهنی دانسته اند و تجزیه و تحلیل فرایندهای تفکر، بخشی از روان شناسی آگاهی و ادراک است که رابطه عمیقی با ظرفیت و توانائی انسان – از حیث ساخت و استفاده از ابزار ها و فهم و درک علت و معلول و پاسخ و واکنش معنادار – در برابر جهان و مسائل آن دارد.
حافظه: قابلیت و استعداد حفظ و ضبط و نگاهدارای خاطرات، تجربه ها، معلومات، داده ها و اطلاعات و یادآوری آنها را دارد. پژوهش مبحث حافظه در قرن نوزده و بیست، آن را در رده روان شناسی خودآگاهی و یکی از ستون های اصلی دانش موسوم به شناخت علم اعصاب – روان شناسی خودآگاهی و علم اعصاب – قرار داد.
تخیل: نوعی فعالیت ایجاد، خلق موقعیت و فراخوانی و یادآوری رویدادهای تازه، دانش و معلومات جدید، تصویرها، ایده ها و سایر انگاره ها و پندارها و برخی کنش های درونی و ذهنی – خواه از طریق تجربه مستقیم و یا خنثی و منفعلانه – می باشد. اصطلاحی فنی که معمولا در روان شناسی برای فراینده زنده ساختن مفاهیمی که قبلا در حس ادراک وجود داشته است. موضوعاتی که قبلا در ذهن تصویر شده اند و آن را نوعی چشم ذهن نامیده اند؛ دیده ای که قادر است آینده احتمالی را بر پهنه خیال ترسیم نماید و مسائل را از جنبه های مختلف نظاره کند و آنچه را ادراک کرده، به روش خاص خود در آن دگرگونی هائی ایجاد کند و بر پایه تخیلات خود، واکنش و پاسخ مقتضی به رخدادها و شرایط موجود نشان دهد و راه و روش تازه ای برگزیند.
شعور: جنبه هائی از ذهن است که فکر را بر می انگیزد تا به اندرون و ضمیر راه یابد و اساسا از توانائی و استعداد ایجاد رابطه بین فرد و محیط پیرامونی وی برخوردار می باشد. شعور همواره موضوع تحقیق و مطالعه فلسفه و ذهن، روانشناختی، علم اعصاب، و خودآگاهی بوده است. برخی از فیلسوفان، شعور را به شعور ذاتی و شعور اکتسابی که امکان دستیابی به معلومات جهانشمول را میسر می سازد و به هر حال خود نیز گونه ای تجربه ذهنی به شمار می رود، منتسب می کنند.
به هر روی، با تغییر راه و روش زندگی و پراکندن افکار منفی و مزاحم و دست و پاگیر است که می توان راه درست زندگی کردن را آموخت و به کج راهه سقوط نکرد و قدرت ذهن ناخودآگاه را برای خوب و خوش و شاد و آرام زیستن بکار گرفت. ذهن توانمند در طول قرون همواره یار و مددکار آدمی برای پیشرفت و نیل به سعادت و رستگاری بوده است. کاری که بزرگان و فرزانگان در قرن های متمادی انجام دادند و تاریخ بشریت را با بهره گیری از قدرت ناخودآگاه ضمیر باطن متحول ساختند.
آندرو کارنگی می گوید: من تا عمر دارم، طعم فقر و بدبختی را نخواهم چشید؛ زیرا مالک فکر و ذهن خودم هستم و هرچه خواسته ام تا به حال، برایم فراهم کرده است. این قدرت آسمانی که در ذات و نهاد بشر است، هرچه را آرزو کند، برایش مهیا می کند و آفتابی است که بر همگان یکسان می تابد.
لطفا پس از مطالعه نظر خود را در مورد این مقاله بنویسید. با تشکر مدیریت سایت
لطفا با لایک این مطلب ما را دلگرم و حمایت کنید.
بنام خداوباسلام
من مطالعه کردم مطالب بسیارکاربردی بودممنون اززحمات
درود بر شما دوست عزیز
مطالب جالبی بود. بالاترین سرعت در علوم طبیعی سرعت نور است ولی سرعت ذهن آنقدر زیاد است که درکمترین زمان میتواند بعد زمان ومکان بینهایت را درنوردد.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
هر چیزی در این دنیا دو بار آفریده می شود یک بار در ذهن و بار دیگر در دنیای ماده آفریده خواهد شد، برای رسیدن به موفقیت باید ابتدا آن را باور کرد و قبل از باور به موفقیت باید خود را باور کرد. انگیزه بخشیدن و ایجاد روحیه عالی خط مشی ریلکس سام وان می باشد، با ما همراه باشید…
آیا حساب کاربری ندارید؟
%PDF-1.3
%
23 0 obj
>
endobj
xref
23 63
0000000016 00000 n
0000001607 00000 n
0000002125 00000 n
0000002332 00000 n
0000002579 00000 n
0000002815 00000 n
0000003021 00000 n
0000003433 00000 n
0000003671 00000 n
0000003821 00000 n
0000004295 00000 n
0000004443 00000 n
0000005128 00000 n
0000005329 00000 n
0000005542 00000 n
0000006062 00000 n
0000006266 00000 n
0000006305 00000 n
0000006327 00000 n
0000008708 00000 n
0000008730 00000 n
0000010891 00000 n
0000011131 00000 n
0000011504 00000 n
0000011716 00000 n
0000011872 00000 n
0000011894 00000 n
0000013391 00000 n
0000013413 00000 n
0000014829 00000 n
0000014851 00000 n
0000016231 00000 n
0000016439 00000 n
0000016802 00000 n
0000017038 00000 n
0000017190 00000 n
0000017212 00000 n
0000018594 00000 n
0000018616 00000 n
0000020076 00000 n
0000020098 00000 n
0000021422 00000 n
0000042596 00000 n
0000043973 00000 n
0000045786 00000 n
0000048451 00000 n
0000048651 00000 n
0000064657 00000 n
0000065437 00000 n
0000068114 00000 n
0000068192 00000 n
0000072151 00000 n
0000075178 00000 n
0000075389 00000 n
0000076779 00000 n
0000077135 00000 n
0000079738 00000 n
0000080160 00000 n
0000080363 00000 n
0000080680 00000 n
0000082606 00000 n
0000001700 00000 n
0000002104 00000 n
trailer
]
>>
startxref
0
%%EOF
24 0 obj
>
endobj
84 0 obj
>
stream
Hb“`f“[` Ȁ0