چطور احساس خود را کنترل کنیم

 
helpkade
چطور احساس خود را کنترل کنیم
چطور احساس خود را کنترل کنیم

مشکل در عملکرد سیستم


بازگشت به صفحه اصلی

شناخت چگونگی کنترل احساسات به معنای نادیده گرفتن و سرکوب آنها نیست. باید یاد بگیریم چطور با روشی سالم با آنها مواجه شویم ؛ احساسات ،موضوعی است که ممکن است همه آماده نباشیم با آن روبرو شویم.

پس، هیچ کس ممکن است به ما نیآموخته باشد که چگونه احساساتمان را مدیریت کنیم یا چگونه با آنها برخورد کنیم با این حال، به لطف این تمرینات احساسی، با آنها مواجه خواهیم شد.

در این بخش از نمناک، پنج تمرین ساده را ارائه می کنیم که می توانید هر زمان که نیاز دارید، استفاده کنید فقط به یاد داشته باشید که تمرین، کلید موفقیت است. هرچه بیشتر تمرین کنید، نتایج بهتر خواهد بود.

قصد داریم نگاهی به 5 تمرین ساده داشته باشیم که بهترین انتخاب ما هستند اگرچه تمرینات زیادی وجود دارد، ما واقعا فکر می کنیم که این پنج راهکار را به کار ببندیم.

چطور احساس خود را کنترل کنیم

ذهنیتتان را متوقف کنید، صبر کنید، نفس عمیق کشیده و ناظر باشید. استفاده از توجه کامل یک تمرین است که می توانیم هر روز انجام دهیم. برای حداقل 5 دقیقه، باید نشسته یا در رختخواب (هرچه راحت تر بهتر) بر تنفس خود تمرکز کنیم.

این کار به معنی پاک کردن ذهن نیست. رعایت احترام به احساسات مان و نه قضاوت آنها، دیدن آنچه آنها در حال تلاش برای گفتن به ما هستند، است. اگر ما براساس استدلال این تمرینات را انجام دهیم، قبل از پاسخ دادن به خودمان، ممکن است متوجه شویم که هر برخوردی میتواند به دیدگاه سالم تری تبدیل شود.

ممکن است احمقانه بنظر برسد اما نگه داشتن صدای هیجان بسیار مهم است. اگر شما در حال حاضر هیچ کدام از اینها را ندارید، ابتدا باید از امروز شروع کنید. نوشتن، بسیار درمان کننده است و به ما کمک می کند تا عواطفمان را عینی ببینیم و از طریق قلم و کاغذ بازتابشان را درک کنیم.

با گذشت زمان، مشاهده میکنیم که احساسات خودشان را تکرار می کنند، و سپس می توانیم بدانیم که چگونه باید رفتار کنیم. نگه داشتن یک خاطره احساسی به ما کمک خواهد کرد تا پیشرفتی را که در کنترل عواطف مان ایجاد می کنیم، ببینیم.

علاوه بر این، هر بار که احساساتی داریم که خلق و خوی مان را مختل می کند، مانند غم و اندوه، می توانیم به نوشتن خاطراتمان بپردازیم تا ببینیم چطور می توانیم با آن ها برخورد کنیم. این به ما اجازه می دهد تا احساس امنیت و کنترل بیشتری داشته باشیم.

تمرین سوم در فهرستی از تمرینات کنترل احساسات، «تغییر تمرکز افکارتان» است. قطعا می دانید زمانی که احساس می کنید دیوانه هستید، دیوانه می شوید.افکار شما شروع به بروز خشم می کند، آن را تشدید می کند.

در مواردی مانند این، باید یک کلمه کلیدی داشته باشید که ذهن شما را متوقف کند. این می تواند “به اندازه کافی فکر کردی”، “بس کن”، و یا هر کلمه ای است که برای شما کار می کند.

پس از آن، می توانیم تفکر منفی مانند خشم را تعریف کنیم و معادل مثبت آن را در کنارش بنویسیم. در مورد خشم، می توانیم شادی و یا زندگی پر محتوا را بنویسیم.این کار ممکن است در ابتدا به نظر بی فایده بیاید، اما آرامش کوچکی برای ما فراهم می کند، که بر تمام خستگی ها فائق شویم؛ امتحان کنید!

4. وقت خود را برای نگرانی محدود کنید:

به نظر عجیب می رسد، درست است؟ ما به طور معمول بیش از آنچه که واقعا نیاز داریم نگرانیم، اما اگر زمان را برای نگرانی تنظیم کنیم، به نظر می رسد برایمان مسخره است با این حال، این یک ایده احمقانه نیست.

بعضی افراد این اخلاق را با تمرین کردن کنار میگذارند تا هر روز «تمام مدت»برای فکر کردن درباره نگرانی در ذهن خود و اجازه دادن به آنها نگران نباشند.

هنگامی که زمان تعیین شده بالا می رود، آنها به آنچه که واقعا مهم هست باز می گردند و نگرانی های آنها متمرکز میشود. این نگرانی ها ممکن است ناپدید شوند، یا ممکن است برای روز بعد برای زمان نگرانی به نظر برسند.

این یک راه عالی برای جلوگیری از داشتن سر پر از نگرانی در تمام طول روز است، که کار سخت و بی نتیجه ایست با کنار گذاشتن آن افکار، می توانید نگرانی های خود را مدیریت کنید.

آخرین تمرینات ما برای کنترل احساسات کمی سرگرم کننده است و لذت خواهید برد. به زودی احساسات منفی را در افق احساس می کنید، سریع یک آینه پیدا کنید. حتی می توانید یک آینه دستی را همیشه در کنار خود داشته باشید.

باید در آینه با لبخند نگاهی بیندازید. ممکن است نخواهید لبخند بزنید، اما لبخند بزنید. برای چند دقیقه، از 2 تا 5 دقیقه بدون اینکه چشم خود را از آینه بردارید لبخند بزنید ؛

این تمرینات به شما کمک می کند که در موقعیتی قرار بگیرید، که وقتی احساس شما را مچاله می کند خود را آرام کنید. لبخند ،اندورفین آزاد می کند، حتی اگر مجبوری باشد بنابراین، شما قادر خواهید بود احساسات خود را کنترل و دیدگاه بهتری در مورد وضعیت داشته باشید.

اینها تمرینات مثبتی برای کنترل احساسات هستند، اما نباید هرگز آنها را با تلاش خود برای فراموش کردن، نادیده گرفتن یا سرکوب احساسات خود اشتباه بگیرید. تمرینات در بالا آمده به شما کمک می کند تا آرام شوید تا احساسات قریب الوقوع خود را کنترل کنید.

آنها شما را نابود نخواهند کرد، بلکه یک وضعیت آرام تر و متعادل تر ایجاد می کنند که می توانید با آنها مقابله کنید.

فرار از احساسات، سرکوب یا نادیده گرفتن احساسات راه حل درستی نیست این فقط باعث میشود احساسات دوباره بازگردند ،با این حال، تمرینات احساسی ما در شناخت خودمان بسیار موثرتر خواهد بود و همچنین در خصوص اینکه چه احساسی نیاز به کنترل بیشتر، تلاش بیشتر دارد.

ایران ان ال پی – ایران ان ال پی- وبسایت آموزش ان ال پی – آموزش رایگان برنامه ریزی عصبی زبانی

دانلود رایگان 2 فصل از کتاب تئوری تغییر

2 فصل رایگان دانلود کنید

http://irannlp.com/%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d9%84-%d9%be%db%8c/

چطور احساس خود را کنترل کنیم

شاید برای شما پیش آمده باشد که در زمان هایی کنترل احساسات خود را از دست داده باشید. مثلا در موقعی که با یکی از دوستانتان در حال صحبت بودید و به یاد خاطره گذشته افتاده و شروع به گریه کرده باشید. یا اینکه با همان دوست خود که در حال گفتگو بوده اید کارتان بالا گرفته و به یکباره کنترل احساسات خود را از دست داده و عصبانی شده اید. ما چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟ آیا این امکان وجود دارد که بتوانیم همه احساسات خود را کنترل کنیم؟

در بدن انسان هزاران احساسات وجود دارد. بعضی از آن احساسات را دوست داریم. مثل عشق، محبت، دوستی، محبت، رضایت، خوشبختی، احساس مهم بودن و احساسات دیگری که همه انسان ها آن ها را دوست دارند.

ولی در بین این احساسات، احساسات دیگری هستند که بیشتر انسان ها از آنها خوششان نمی آید و دوست ندارند که آن احساسات را تجربه بکنند. احساساتی مثل خشم، خیانت، تضاد، اندوه، غم، لج بازی، حقارت، حسادت و شرم، حرص، شوک، غرور، گناه، نارضایتی، بی ارزشی و هزاران احساسات دیگری که بیشتر انسان ها از این احساسات خوششان نمی آید.

تعداد احساسات خوبی که وجود دارد از تعداد احساسات خوب بیشتر است و این یعنی اینکه بیشتر انسان ها احساساتی بدی را که درک می کنند بیشتر از احساسات خوب است.

انسان ها به صورت ناخودآگاه احساسات بد را بیشتر از احساسات خوب تجربه می کنند. در این مقاله قصد داریم به این مسأله بپردازیم که چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟

شاید پیش خودتان فکر کنید که مگر امکان دارد که بتوانیم عصبانی نشویم و یا احساس حسادت نکنیم؟ یا اینکه غمگین نباشیم! دانش ان.ال.پی به انسان ها کمک می کند که بتوانند راننده اتوبوس زندگی شان باشند.

اگر یادتان باشد در مقالات قبلی گفتیم که اگر زندگی و احساسات خود را به یک اتوبوس تشبیه کنید، شما اختیار دارید که راننده این اتوبوس خودتان باشید. یعنی اینکه خودتان زندگی و احساسات خودتان را اداره کنید.

گفتیم که اگر راننده این اتوبوس خودتان نباشید و نتوانید زندگی و احساسات خود را اداره کنید به این معنی است که ذهنتان این وظیفه را به عهده خواهد گرفت و زندگی و احساسات شما را اداره خواهد کرد. شاید برایتان سؤال باشد که چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟

در ادامه این مقاله قصد داریم کمک کنیم که رانندگی اتوبوس زندگی تان را یاد بگیرید تا بتوانید احساسات خود را کنترل کنید.

ذهن ناخودآگاه ما ویژگی های خاصی دارد که در مقاله قدرت ذهن این ویژگی ها را گفته ایم. ذهن ناخودآگاه ما قدرت زیادی دارد ولی با عرض تأسف از این قدرت به صورت درست استفاده نمی کند. تمام وظیفه ذهن ناخودآگاه انسان تأمین رفاه، آسایش و امنیت انسان است.

ذهن ناخودآگاه ما با توجه به ویژگی هایی که دارد برای تأمین رفاه و آسایش و امنیت انسان در بیشتر اوقات راه درستی را انتخاب نمی کند. مثلا برای اینکه احساسات مربوط به خطارات تلخ را درک نکنیم آنها را محبوس می کند و در زمان های نادرستی به یکباره آن خاطره تلخ را به یادمان می آورد.

ذهن ما از این به یادآوری منظور و نیت مثبتی دارد ولی زمان خوبی را انتخاب نمی کند. وظیفه یک انسانی که ان.ال.پی می داند این است که ذهن ناخودآگاه خود را که قدرت زیادی دارد توسط ذهن خودآگاه خود کنترل کند.

ما هدفمان این است در این مقاله یکی از تکنیک های ان.ال.پی را که با آن می توانیم احساسات خود را کترل کنیم را با شما به اشتراک بگذاریم. ان.ال.پی تکنیک های زیادی دارد که به شما کمک می کند تا ذهنتان مدیریت کنید.

آیا شما هم فکر می کنید که استرس و اضطراب و یا عصبانیت و خشم غیرقابل کنترل هستند؟ اگر چنین فکر می کنید باید با عرض پوزش بگوییم که شما کاملا در اشتباهید. گاهی وقت ها انسان فکر می کند که انجام دادن کاری امکان پذیر نیست و یا این که نمی توان آن کار را انجام داد.

 اگر کسی این گونه فکر کند که نمی تواند کاری را انجام دهد اصلا دنبال انجام داد و امتحان کردن آن هم نمی‌رود. در مقاله باور چیست؟ به موضوع باورها پرداختیم و در مورد باورهای محدودکننده صحبت کردیم و گفتیم که اگر باورتان این باشد که انجام کاری امکان پذیر نیست، شما از انجام آن کار ناامید شده اید.

پیشنهاد می کنیم این مقاله را هم مطالعه نمایید

این ناامیدی باعث می شود که هیچ اقدامی برای انجام آن کار نکنید. طبق قانون جهان اگر هیچ اقدامی برای انجام کاری نکنید به هیچ نتیجه ای نمی رسید و اگر کار متفاوتی انجام دهید به نتیجه متفاوت خواهید رسید.

در مورد کنترل احساسات هم همین گونه است اگر فکر کنید که نمی توانید احساسات خود را کنترل کنید به این معنی است که شما باور دارید که نمی توانید این کار را انجام دهید. و اگر باور داشته باشید که احساسات انسان قابل کنترل نیست هیچ اقدامی هم در مورد آن انجام نخواهید داد و اگر هم با این ذهنیت برای کنترل احساسات خود دست به اقدام بزنید از الآن نتیجه مشخص است.

طبق قانون دوم تلقین دکتر امیل کوئه، قانون اثر متضاد اگر به انجام نشدنی بودن کاری باور داشته باشید و برای انجام آن کار اقدام کنید به نتیجه نخواهید رسید.

پس دوست دارم به این نکته اشاره کنم که برای کنترل احساسات خود هرگونه باور منفی را دور بریزید و به این فکر کنید که شما می توانید هرکاری را انجام دهید به شرط اینکه بخواهید. البته در واقعیت هم چنین است.

پس در اینجا به سؤال چگونه احساسات خود را کنترل کنیم پاسخ مناسبی خواهیم داد، پاسخی که از شنیدن آن شگفت زده خواهید شد.

یکی از این تکنیک ها، تکنیک آنکور یا لنگر می باشد. تکنیک لنگر یکی از تکنیک های بسیار قدرتمند است که می توان از آن در زمان هایی که احساسات بد را تجربه می کنید استفاده کنید و بلافاصله آن را با احساس خوب و دوست داشتنی جایگزین کنید.

این این تکنیک را قبلا در مقاله ای جداگانه گفته ایم ولی به دلیل اینکه این تکنیک بسیار کاربردی است لازم دانستیم یک بار دیگر نحوه انجام آن را در این مقاله بازگو کنیم.

به تکنیک لنگر تداعی گر یا آنکور هم گفته می شود. ما در این مقاله قصد نداریم در مورد لنگرها صحبت کنیم، فقط نحوه انجام آن را به شما می گوییم. برای مطالعه و به دست آوردن اطلاعات در مورد لنگرها پیشنهاد می‌کنیم کتاب تئوری تغییر را مطالعه نمایید.

                                                                               

مثلا شاید دوست داشته باشید که اعتماد به نفس داشته باشید، یا اینکه شاد و خوشحال باشید. ببینید کدام یک از احساسات خوب را می خواهید داشته باشید. بهترین کار این است که آن احساس را به زبان بیاورید و با حالات مثبت آن به خودتان بگویید.

شما احساسات زیادی را در طول زندگی خود تجربه کرده اید. بعضی از این احساسات را دوست داشته اید و بعضی دیگر را نمی خواسته اید تجربه کنید ولی به هر حال آن احساسات را تجربه کرده اید. ببینید در کدام خاطره خود احساسی را که هم اکنون مد نظرتان است تجربه کرده اید. این خاطره را کاملا واضح و روشن به یاد بیاورید.

تصویر این خاطره را در ذهن خود طوری تجسم کنید که انگار همین الآن در آن خاطره هستید و همه آن احساساتی را که آن موقع تجربه کرده اید دوباره تجربه کنید.

به کیفیت های فرعی این تصاویر دقت و توجه کنید. این تصاویر باید طوری باشد که احساسات آن زمان را دوباره برایتان تداعی کند.

به روشنایی، دور بودن، نزدیک بودن، واضح بودن، روشن با تاریک بودن، صدا دار بودن یا بی صدا بودن. کیفیت های فرعی را طوری تغییر دهید که احساساتی که در آن خاطره داشتید به بیشترین حالت خود برسد.

در زمانی که احساسات و حالات شما به بالاترین مقدار خود رسید، وقت آن است که لنگر خود را به ذهنتان معرفی کنید.

مثلا وقتی که احساس شما به بیشترین اندازه خود رسید دست چپتان را مشت کنید. یا مثلا زانوی راستتان را با دستتان بفشارید. اگر دوست داشته باشید می توانید با گفتن یک کلمه لنگر صوتی ایجاد کنید. مثلا بگویید من خوشحالم.

گاهی اوقات می توانید از عکس هم به عنوان لنگر در ذهن خود استفاده کنید. هیچ محدودیتی برای ایجاد لنگر ندارید. فقط باید طبق شرایطی که در مقاله لنگرها گفتیم لنگرهایتان را ایجاد کنید.

اکنون که لنگر خود را ایجاد کرده اید نوبت به آزمودن لنگرتان است که بدانید آیا تمرین را به درستی ایجاد کرده اید. اگر به طور مثال لنگر شما مشت کردن دست چپتان است دست چپتان را مشت کنید. به همان صورت و با همان فشاری که در هنگام ایجاد لنگر این کار را کرده اید انجام دهید. ببینید با مشت کردن دست چپتان دوباره آن احساس قبلی در شما تداعی می شود یا نه؟

اگر با مشت کردن دست چپتان آن احساس دلخواه دوباره در ذهن شما تداعی شد و به همان شدت رسید پس تمرین را درست انجام داده اید. اگر احساس دلخواه شما دوباره تداعی نشد بهتر است تمرین را دوباره انجام دهید.

چطور احساس خود را کنترل کنیم

پیشنهاد ما این است که برای محکم تر شدن لنگرهایتان تمرین را سه بار تکرار کنید. با تکرار و تمرین لنگرها محکم تر می شوند. یادتان باشد که لنگرها احتمال فراموشی و پاک شدن را دارند. پس هر بار که احساس کردید احساستان ضعیف شده است تمرین لنگر را دوباره انجام دهید و لنگرهایتان را محکم تر کنید.

تمرین دیگری که می تواند احساس شما در لحظه تغییر دهید تکنیک حلقه اعلی است که می توانید آن در این مقاله مطالعه کنید.

شما با انجام تکنیک های زیادی از ان.ال.پی می توانید احساس بدتان را به احساس خوب تغییر دهید. فقط خواستیم بدانید بدانید و به این سؤال جواب دهید که چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟ اگر دانستید که چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟

هدف ما در این مقاله این است که به شما بگوییم و ثابت کنیم که هر احساسی که انسان دوست ندارد آن را تجربه کند را می تواند تغییر دهد. اینگونه نیست که اسیر احساسات شوید و در برابر احساسات بد خود سر تعظیم فرود بیاورید.

اگر نتوانید به سؤال چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟ پاسخ مناسبی بدهید نشانه آن است که شما اسیر ذهن خود هستید و نمی توانید احساسات خود را کنترل کنید.

گاهی اوقات در ذهن ما لنگرهای منفی ایجاد می شوند. مثلا با شنیدن صدای شخصی عصبانی می شویم. یا اینکه دیدن تصوری حال ما را بد می کند. این ها لنگرهای منفی ای هستند که احساسات ما را کنترل می کنند.

این جا لازم است که به سؤال معروف چگونه احساسات خود را تغییر دهیم پاسخ دهیم. یعنی بلافاصله کنترل احساسات خود را به دست بگیریم. برای از بین بردن لنگرهای منفی می توانید همزمان لنگر مثبت و منفی را بیاندازید و سپس لنگر منفی را رها کنید. در این صورت لنگر منفی را از بین می برید. برای انجام دقیق این تمرین به کتاب تئوری تغییر مراجعه نمایید.

در بعضی از اوقات خاطره بدی را به یاد می آوریم و احساسات بدمان دوباره زنده می شوند. در اینجا تمرین تغییر احساسات با جدا شدن از مشکلات را انجام دهید. برای این کار در وبسایت   ایران ان.ال.پی این مقاله را جستجو کنید.

اگر دوست داشتید تغییرات مفید و مثبتی را در خود ایجاد کنید شما می توانید این کار را انجام دهید. همان طور که قبلا هم گفته‌ایم ذهن انسان مانند کامپیوتر قابل برنامه ریزی است و اگر الآن طوری برنامه ریزی شده است که شما را ضعیف و شکست خورده می کند، می توانید این برنامه ریزی را تغییر دهید و برنامه های جدیدی در آن بریزید. کافی است بدانید که چطور این کار را انجام دهید.

 ذهن شما می تواند شما را بدبخت و یا خوشبخت کند، می تواند به شما احساس توانمند بودن و یا برعکس احساس بیچاره بودن بدهد. اینکه چگونه از ذهنتان استفاده می کنید و آن را چگونه برنامه ریزی می کنید به خود شما بستگی دارد.

همه چیز در اختیار شماست و این شما هستید که ذهنتان را برنامه ریزی می کنید. این شما هستید که نوع زندگی تان را انتخاب می کنید. این شما هستید که اختیار کامل دارید که ذهنتان را به دلخواه خود مدیریت و کنترل کنید. همه چیز در دستان شماست.

اگر فکر می کنید که اینطور نیست و شما هیچ اختیاری در کنترل ذهن و زندگی تان ندارید باید بگویم که این باور شماست که خودتان را چگونه ببینید. اگر فکر می کنید که می توانید پس می توانید و اگر فکر می کنید که نمی توانید پس نمی توانید.

جدا از اینکه می توانید تکنیک های ان.ال.پی را برای کنترل احساسات خود به کار بگیرید، می توانید به نکات زیر دقت کنید.

رعایت نکات زیر می تواند تا حدی به شما کمک کند تا بدانید چگونه احساسات خود را به دست بگیرید؟ البته این نکات را به ترتیب اجرا کنید تا اینکه احساسات خود را بشناسید و سپس احساسات خود را کنترل کنید.

 

تا وقتی که احساسات خود را نشناسید، نمی توانید کنترل احساسات خود را به دست بگیرید. انسان می تواند بیش از ۶۰۰۰ احساس را تجربه کند و اگر از بین این همه احساسی که وجود دارد نتواند احساسات خود را تشخیص دهد، چگونه می تواند آنها را کنترل کند. پس در گام اول باید احساس خود را شناسایی کنید.

یادتان باشد که احساس شما در ذهن ناخودآگاه شما ساخته می شود. اینکه بدانید احساسی که دارید کجا ساخته می شود، گام دوم را برای کنترل آن برداشته اید.

اگر بتوانید احساس خود را به سطح خودآگاه خود بیاورید، آنگاه کنترل آن احساس به دست شما خواهد افتاد و می توانید آن را کنترل کنید. از خودتان بپرسید که درجه این احساس چقدر است. اگر بتوانید به احساس خود ارزش بدهید به آن چه ارزشی می دهید.

اگر آن احساس شما را ناراحت می کند به سمت ۱۰ بروید و به آن نمره بالایی بدهید و اگر تأثیرش آنقدر نیست که شما را ناراحت کند به آن نمره کمتری بدهید. در هر صورت ببینید از ۰ تا ۱۰ چه نمره ای به آن احساس می دهید؟

یادتان باشد که هر احساسی را که تجربه می کنید، آن را در سطح ناخودآگاه، خودتان می سازید. اگر احساستان شما را اصلا آزار نمی دهد نمره ۰  و اگر احساس شما بسیار آزارتان می دهد به آن نمره ۱۰ را بدهید.

تصاویر ذهنی و افکار ما باعث ایجاد احساسات ما می شوند. برای اینکه راحت تر بتوانید احساس خود را کنترل کنید، گام سوم را بردارید. یعنی لحظه ای آرام باشید و توجه کنید که چه تصویری در ذهن شما ساخته می شود و یا چه فکری در ذهنتان ساخته می شود؟

این تصویرهای ذهنی و فکرهای ماست که احساسات ما را می سازند. پس راه کنترل هر احساسی کنترل تصاویر ذهنی تان است. اگر بتوانید تصویرهای ذهنی خود را کنترل کنید، می توانید احساس هایی که این تصاویر آنها را می سازند را  کنترل کنید.

در بیشتر اوقات تصاویر خاطرات گذشته در ذهن شما ساخته می شوند و باعث ایجاد احساس خاصی می شوند. به خاطرات گذشته تان دقت کنید. ببنیید کدام خاطره و کدام تصویر ذهنی باعث ایجاد احساس تان می شود؟

به این نکته توجه داشته باشید که خاطرات تلخ گذشته منبع ایجاد احساسات بد خواهند بود. پس بهترین راه کنترل احساس، کنترل خاطرات تان است.

اگر تصاویر خاطره ای تلخ در ذهن شما نقش می بندد، توجه کنید که چه چیزی باعث می شود که این خاطره دوباره زنده شود. حتما اتفاقی می افتد که آن خاطره در ذهن شما تداعی می شود. جستجو کنید که چه چیزی باعث می شود که ذهن تان به سمت آن خاطره گرایش پیدا کند؟ از لنگرهایتان غفلت نکنید.

شاید مدام به خاطرات گذشته خود فکر می کنید. یا اینکه همیشه به نکته ای خاص توجه می کنید. این بار متفاوت باشید. به چیز دیگری فکر کنید.

آن حاطره تلخ را پاک کنید و خاطره ای دیگر را در ذهن خود مرور کنید. ذهن شما منبع همه خاطرات شما است. لحظه ای چشمان خود را ببندید و به خاطره ای شاد فکر کنید. آن خاطره خوب را در ذهن تان پرورش دهید. تصاویر آن را به دلخواه تغییر دهید تا احساس قبلی کاملا از بین برود.

همه انسان ها زمانی احساس نگرانی و بدبختی می کنند که فکر می کنند انتخاب دیگری ندارند. باید بدانید انسان می تواند در بدترین شرایط انتخاب های بسیاری داشته باشد. اگر فکر کنید که دستتان بسته است و انتخاب دیگری جز احساس بدبختی ندارید همان را انتخاب کرده و احساس بدبختی می کنید.

پس به خودتان اجازه دهید که انتخاب های بهتری داشته باشید. انسان در همه حال می تواند انتخاب کند. احساسات خوب یا احساسات بد و تضعیف کننده؟! شما کدام یک را انتخاب خواهید کرد؟

انسانی که ذهن قدرتمند دارد و می تواند انتخاب های زیادی داشته باشد،اجازه نمی دهد اتوبوس زندگی اش را ذهنش کنترل کند. انسان توانمند انتخاب می کند که خود راننده اتوبوس زندگی اش باشد و این خود اوست که انتخاب می کند که الآن چه احساسی داشته باشد.

انسانی که ان.ال.پی می داند یعنی رانندگی می داند و بلد است که کنترل احساسات خود را به دست گیرد. او با خود می گوید ما می دانیم که چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟

ببینید نسبت به خودتان، نسبت به دنیا، نسبت به انسان های دیگر، نسبت به خاطرات خود و نسبت به هرچیزی که می بینید چه نگرشی دارید.

آیا همه چیز را برعلیه خود می بینید؟ آیا فکر می کند که همه چیز دست به دست هم داده اند که شما را بدبخت کنند؟ آبا فکر می کنید که انسان خوشبختی هستید؟ این نگرش و دیدگاه شماست که احساس شما را می سازد.

مقاله نگرش چیست؟ را از این لینک مطالعه کنید

اگر به همه چیز با دید مثبت نگاه می کنید، پس احساس شما هم مثبت خواهد بود و اگر نگرش تان این است که همه چیز در دنیا خراب است، احساس شما هم احساس خوبی نخواهد بود.

پس کمی به درون ذهن خود بروید و نگرش تان را بررسی کنید و در نهایت بدانید که نگرش همه چیز است و آن را طوری تغییر دهید که احساس تان تغییر پیدا کند.

شاید فکر کنید که احساسات بد دست از سر شما برنمی دارند. اگر این گونه فکر می کنید بهتر است بدانید احساس بد را زمانی می توانید از ذهنتان پاک کنید و احساس دیگری جایگزین آن احساس قبلی کنید.

در مقوله تغییر باورها هم این نکته را باید در نظر داشته باشید که زمانی می توانید احساس قبلی را از بین ببرید که احساس خوب و جدیدی را جایگزین آن بکنید.

در این صورت اگر سعی هم بکنید که احساس بد را دوباره تداعی کنید، نمی توانید این کار را انجام دهید. اگر حتی به صورت دلخواه هم بتوانید آن احساس قبلی را دوباره زنده کنید چون احساس جدید جای آن را گرفته است نمی توانید این کار را انجام بدهید.

گاهی مواقع به نظر می رسد همه بدبختی ها به سمت ما هجوم می آورند. در این زمان ها که احساس می کنید نمی توانید خودتان و زندگی تان را کنترل کنید و سؤال چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟ در ذهنتان شکل گرفت با ما در ارتباط باشید.

ولی بهترین کار این است که چشمان خود را ببندید و سعی کنید که آرام باشید. شاید نحوه نگاهتان به مشکل و احساس تان باعث ماندگاری و تداوم آن احساس باشد. لحظه ای به این فکر کنید که هر احساسی که دارید ماندگار نیست و می تواند با هر احساس دیگری جایگزین شود.

اگر پیش خود فکر کنید که این احساس را نمی توانید از بین ببرید، ذهنتان را نسبت به تغییر احساسات بسته نگه می دارید. پیشنهاد می کنیم به این که نمی توانید احساسات خود را کنترل کنید کمی فکر کنید  هر انسانی می تواند احساسات خود را کنترل کند، به شرطی که بخواهد این کار را انجام دهد. اگر بخواهید، می توانید.

ما در این مقاله سعی کردیم به جواب سؤال برسیم چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟ که فکر می کنم جواب این سؤال را واضح و روشن بیان کردیم. در ادامه این خود شما هستید که جواب سؤال های دیگر خود را بیابید.

در مکانی آرام و ساکت بنشینید و ذهنتان را آزاد بگذارید که خوب بگردد و سؤال هایی را که دارد را بپرسد؟ سپس خوب فکر کنید و باز هم به ذهنتان اعتماد کنید و ذهنتان جواب سؤال هایتان را خواهد داد.

به نظر می رسد این مقاله جواب بسیاری از سؤالات تان را در مورد سؤال چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟ به خوبی داده باشد. اگر دوست دارید در مورد سؤال چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟ بیشتر بدانید می توانید با ایمیل info@irannlp.com با ما در ارتباط باشید.

اگر سؤال های زیادی دارد و به تمرین ها و تکنیک های دیگری احتیاج دارید می توانید این تکنیک های سازنده را در کتاب تئوری تغییر پیدا کنید.

برای تهیه کتاب تئوری تغییر روی دکمه خرید کلیک کنید. با این کار کتاب تئوری تغییر را بلافاصله پس از پرداخت می توانید دانلود کنید.

پیشنهاد عالی

اگر تا الآن در دوره رایگان آموزش ان.ال.پی شرکت نکرده اید پیشنهاد می کنیم در این دوره کاملا رایگان ثبت نام کنید. برای ثبت نام  در این دوره نام و نام خانوادگی و ایمیل خود را در فرم زیر وارد نمایید

http://irannlp.com/%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4-%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d9%84-%d9%be%db%8c/

من ابوالفضل قراخانلو هستم. مدرس و مربی ان ال پی، کوچ کسب و کار از آکادمی بین المللی کوچینگ، مدرس و مربی مهارت‌های رسیدن به موفقیت، نویسنده کتاب تئوری تغییر، نویسنده بیش از 80 مقاله در مورد مهارت‌های رسیدن به موفقیت، هدفگذاری، مهارت‌های ارتباطی و مدیر وبسایت ایران ان ال پی

پست قبلی

لاغری با ان.ال.پی

پست بعدی

تکنیک‌های ان ال پی برای تغییر

قدرت سؤالات

چگونه خشم خود را مدیریت کنیم

تردید چیست؟

۱۰ احساس نیروبخش

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

اطلاعات من را ذخیره کن تا در آینده نیازی به ورود اطلاعات نداشته باشم

[…] […]

[…] یادتان باشد در مقاله چگونه احساسات خود را کنترل کنیم؟ در مورد احساسات انسان و راه‌های کنترل احساسات صحبت […]

قدرت سؤالات

چگونه خشم خود را مدیریت کنیم

تردید چیست؟

سلام! به اکانت کاربری خود وارد شوید

بازیابی پسورد

پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد

آیا اخیرا به خاطر هیجانی شدن و یا از سر احساسات شدید کاری انجام داده‌اید که احساس پشیمانی کنید؟ آیا اجازه می‌دهید که احساساتی مانند عصبانیت، ترس، نگرانی و … کنترل زندگی شما را به دست بگیرند و خودتان هیچ کنترلی روی زندگی خودتان نداشته باشید؟ اگر بله. باید بگوییم که شما تنها نیستید.

احساسات قدرتمند هستند. احساس شما در یک لحظه‌ی خاص می‌تواند تعیین‌کننده‌ی کنش‌ها، واکنش‌ها و روابط شما با افراد باشد. احساسات شما نقش پررنگی در زندگی شما دارند. این که چقدر پول خرج می‌کنید. چقدر می‌توانید از پس مشکلات زندگی بربیایید و چگونه وقت‌تان را می‌گذرانید مستقیما تحت تاثیر احساسات شماست.

کنترل احساسات به شما کمک می‌کند تا از نظر روحی قوی‌تر شوید و بتوانید در مواقع حساس کنترل عواطف، حرف‌ها و کارهای خودتان را به دست بگیرید. خوشبختانه هر کسی می‌تواند احساساتش را کنترل کند. در حقیقت کنترل احساس و جلوگیری از هیجانی شدن یک مهارت است. مهارتی که به شما کمک می‌کند تا احساسات‌تان را با تمرین و تجربه مدیریت کنید، آن‌ها را با منطق ترکیب کنید و در نهایت به یک آرامش ذهنی برسید.

احساسات ارزشمندترین چیزهایی هستند که داریم. احساسات هستند که به زندگی ما رنگ می‌پاشند و آن را زیباتر می‌کنند. حتی غم و دلتنگی هم احساسات ارزشمندی هستند که شما را با زندگی واقعی پیوند می‌دهند. اما گاهی این احساسات کنترل زندگی ما را به دست می‌گیرند. اینجاست که مشکل شروع می‌شود.

چطور احساس خود را کنترل کنیم

کنترل احساس و مدیریت احساساتی که دارید به این معنا نیست که آن‌‌ها را سرکوب کنید. یا اینکه این احساسات را نادیده بگیرید. اگر غمگین باشید و وانمود کنید که غمگین نیستید و این احساس را نادیده بگیرید به این معنا نیست که این احساسات از بین می‌روند. شاید حتی به شکلی بدتر آن را تجربه کنید. احساسات به نحوی تابع قانون سوم نیوتن هستند. هر چه بیشتر آن‌ها را سرکوب کنید آن‌ها نیز بیشتر به شما حمله می‌کنند. برای همین است که می‌گوییم هیجانی شدن و یا هیجانی بودن با سرکوب کردن و در نطفه خفه کردن احساسات بهبود پیدا نمی‌کند بلکه باید بلد باشید این احساسات را در مسیری درست جلو ببرید.

زخم‌های احساسی اگر به درستی مدیریت نشوند، در گذر زمان قوی‌تر می‌شوند و نمودهایی مانند کابوس‌های شبانه، حمله‌ی هیجانی، اضطراب و استرس و حتی افسردگی دارند که به مرور زمان در زندگی فرد وارد می‌شوند. به همین دلیل بسیار مهم است که احساسات خودتان را بشناسید. اگر احساسات‌تان را بشناسید خواهید دید که می‌توانید آن‌ها را کنترل کنید.

ما در اینجا به شما ۴ راهکار ویژه معرفی خواهیم کرد که در مواقع هیجانی شدن بتوانید روی احساسات خود کنترل داشته باشید. اشتباه نکنید. قرار نیست به شما بگوییم نفس عمیق بکشید و مثبت فکر کنید. بلکه می‌خواهیم شما را به صورت ریشه‌ای با مفهوم کنترل احساس آشنا کنیم.

شرط اول برای اینکه احساسات خود را کنترل کنید این است که بدانید دقیقا چه احساسی دارید. آیا عصبی هستید؟ احساس ناامیدی می‌کنید؟ دلتنگ هستید؟ نگران چیزی هستید؟ یا اینکه غمگین هستید؟

اما این کافی نیست. به طور مثال بعضی وقت‌ها عصبی بودن ناشی از احساسات دیگری است. ممکن است به خاطر خجالت‌زدگی باشد یا اینکه اضطراب بیش از حد خودش را به شکل عصبانیت نشان دهد. از این رو باید بدانید دقیقا چه چیزی در درون شما می‌گذارد. این ریشه‌ی اصلی احساسات فعلی شماست. شاید ده‌ها مقاله و صدها راهکار در مورد کنترل عصبانیت بخوانید اما تا زمانی که ندانید ریشه‌ی اصلی این احساس کجاست عملا نمی‌توانید راهی برای آن پیدا کنید.

یک اسم روی احساسات خود بگذارید. مخصوصا مواقعی که این احساسات بیش از حد زیاد هستند و در حال فوران هستند. همان چیزی که به آن هیجانی شدن می‌گویند. ممکن است حتی در یک لحظه چند احساس را به طور همزمان داشته باشید. اضطراب، نگرانی، خستگی، غم و … که می‌توانند همزمان در انسان وجود داشته باشند. سعی کنید این احساساتی که به طور همزمان در شما به وجود می‌آیند را هم نام‌گذاری کنید.

می‌دانید این کار چه کمکی می‌کند؟ وقتی روی این احساسات یک نام یا برچسب می‌گذارید اگر در وقتی دیگر مجددا احساسات مشابهی به سراغ شما بیایند می‌دانید که در این لحظه چه احساساتی در حال غلبه بر شما هستند و سعی می‌کنید راه‌حلی برای رها شدن از احساسات و یا کم کردن آن‌ها پیدا کنید. مثلا وقتی غمگین و دلتنگ هستید شاید پیاده‌روی کردن یک راه‌حل خوب باشد. وقتی بار دیگر دچار غم و دلتنگی شدید ذهن شما ناخودآگاه این برچسب یا اسم را به خاطر می‌آورد و می‌دانید که پیاده‌روی می‌تواند گزینه‌ی خوبی باشد. این کار در تصمیماتی که می‌گیرید، کارهایی که انجام می‌دهید، حرف‌هایی که می‌زنید و تمام واکنش‌های شما به محیط اطرافتان اثر می‌گذارد.

احساسات شما روی درک شما از محیط و رویدادها اثر می‌گذارند. اگر شما احساس نگرانی داشته باشید و در همان لحظه ایمیلی از رئیس‌تان دریافت کنید و از شما خواسته باشد تا هر چه زودتر او را ببینید. احتمالا این نگرانی روی دریافت شما اثر می‌گذارد و فکر می‌کنید اخراج شده‌اید یا مشکلی پیش آمده است. اگر احساس خوشحالی داشته باشید احتمالا با دریافت همان ایمیل فکر می‌کنید که ترفیع گرفته‌‌اید یا اینکه رئیس می‌خواهد از شما تشکر کند.

این فیلتر احساسی را فراموش نکنید. شما از طریق این فیلتر دنیا را می‌بینید. وقتی این فیلترها را در احساسات‌تان کشف کردید سعی کنید افکارتان را چارچوب‌بندی کنید تا به یک دید واقع‌گرایانه از محیط و رویدادهای اطرافتان برسید. چارچوب‌بندی مجدد افکار نقش بسزایی در کنترل احساس و جلوگیری از هیجانی شدن دارد. اینکه شما بدانید احساسی که در این لحظه دارید ممکن است روی فکرها و یا حتی تصورات و توهماتی که دارید اثر بگذارد به شما دیدی واقعی‌تر نسبت به دنیا می‌دهد. این مهارت در مسائل کاری، مسائل زناشویی، روابط اجتماعی از تنش‌ها و مشکلات جلوگیری می‌کند و می‌توانید منطقی‌تر به موضوعات روزمره‌ی زندگی خود تسلط داشته باشید.

اگر دچار یک احساس ناخوشایند هستید و یا عصبی و غمگین و ناراحت و دلتنگ هستید و یک ایمیل از رئیس‌تان دریافت می‌کنید، می‌توانید خودتان را چند دقیقه از این فضا دور کنید. آب بخورید. میزتان را تمیز کنید و یا اگر فرصت دارید پیاده‌روی کنید و سعی کنید بعد از رهایی از هجوم احساسات مجددا برگردید و جواب ایمیل‌تان را بدهید. این تمرینی است که باید حتما برای کنترل احساس خود انجام دهید.

گاهی شما دلتنگ هستید و این دلتنگی تمام کارهای روزمره‌ی شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. گاهی غمگین هستید و سعی می‌کنید بیشتر تنها باشید و خودتان را منزوی می‌کنید. گاهی عصبی هستید و مدت‌ها خودخوری می‌کنید. اگر احساسات خود را به درستی بشناسید و همانطور که گفتیم روی آن‌ها اسم یا برچسب بگذارید به سادگی درک خواهید کرد که تحت تاثیر احساسات هستید. بعد از اینکه افکارتان را چارچوب‌بندی کردید و به این نتیجه رسیدید که می‌توانید روی احساسات‌تان کنترل داشته باشید یک مرحله‌ی دیگر باقی مانده است. باید سعی کنید با احساسات‌تان مواجه شوید.

اگر دلتنگ هستید، باید قبول کنید که دلتنگی روی زندگی و افکار فعلی شما اثر می‌گذارد و  می‌توانید با یک تماس تلفنی با دوستان یا خانواده‌تان بخش بزرگی از این دلتنگی را کم کنید. اگر غمگین هستید باور کنید که احساس غم واقعیت فعلی زندگی شماست. شاید قدم زدن، صحبت کردن با یک دوست، حتی نوشتن خاطرات و … می‌تواند حالتان را عوض کند. مدیتیشن و ریلکس کردن، گوش دادن به یک موسیقی، ورزش، دیدن یک فیلم یا سریال و … می‌توانند راه‌هایی باشند که به شما کمک کنند تا کنترل بهتری روی مود فعلی خود داشته باشید.

منظور ما اینجا نادیده گرفتن احساسات نیست بلکه روبرو شدن با آن‌هاست. مواجه شدن با احساسات یک لحظه‌ی ناب در زندگی هر انسان است. لحظه‌ای که شما تمام تنش‌ها و پیچیدگی‌های روحی خود را مقابل خودتان می‌بینید و تاثیر آن‌ها را روی تک تک ثانیه و لحظات زندگی‌تان احساس می‌کنید.

بدترین کار در کنترل احساس این است که مدام خودتان را سرزنش کنید و به قول معروف به خودتان سرکوفت بزنید. چرا عصبانی شدم؟ چرا فلان حرف را زدم؟ چرا چنین حرکتی انجام دادم؟ و صدها چرای دیگر. این چراها کمکی به شما نمی‌کنند بلکه شما را بیشتر و بیشتر درگیر فرایند هیجانی شدن می‌کنند. به جای اینکه روی چراها متمرکز شوید سعی کنید چگونه‌ها را بررسی کنید. تکیه کردن بر روی چراها تنها اثری که دارد بالا بردن وسواس احساسی شماست. وسواس به هر جایی وارد شود شرایط را بدتر می‌کند. پس به وسواس خود میدان ندهید و دنبال راه‌حل‌های عملی باشید.

چگونه دفعه‌ی دیگر خودم را کنترل کنم؟ چگونه با مشکلاتم روبرو شوم؟ چگونه در یک جمع ناآشنا اضطرابم را کمتر کنم؟ چگونه ارتباطاتم را قوی‌تر کنم؟ و سعی کنید این‌ها را به عمل ببندید. نیچه می‌گوید: بکوش آنچه که در سر داری تنها در سر نماند. یعنی آن را به سمت عملی شدن پیش ببرید. می‌توانید روی کمک دوستان، خانواده و یا تراپیست‌تان حساب‌ کنید. از آن‌ها نظر بخواهید. رفتارهای نادرست و هیجانی خود را شناسایی کنید و سعی کنید از خودتان بپرسید: چگونه …؟

احساسی تصمیم گرفتن، احساسی کار کردن، احساسی فکر کردن، احساسی عمل کردن، احساسی حرف زدن لزوما چیز بدی نیست. اما باید منطق را هم در این فرایند وارد کنید. وقتی احساس و منطق با هم در یک مسیر حرکت می‌کنند راحت‌تر می‌توانید با چالش‌های زندگی روبرو شوید. در سختی‌ها و مشکلات بهتر عمل می‌کنید. روابط اجتماعی پایدارتری خواهید داشت و زندگی شما لذت‌بخش‌تر می‌شود. اعتماد به نفس بیشتری هم خواهید داشت و به زبان ساده‌تر روحی قدرتمند‌تر خواهید داشت.

ترکیب احساس و منطق با تمرین کردن به دست می‌آید. چرا که یک مهارت است. مهارتی که انسان‌های موفق و خوشبخت کسب کرده‌اند. مهارتی که به زندگی شما جهت می‌دهد و به دور از هیجانی شدن می‌توانید مسیر زندگی خود را هموارتر کنید.

منابع:

https://www.inc.com

برچسب:کنترل احساس, هیجانی شدن

مطلب قبلی

مطلب بعدی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیام «رشد تو» به شما این است: امید داشته باشید. اگر رابطه‌ یا ازدواج شما به مشکل خورده است. اگر انگیزه‌ای برای ادامه زندگی ندارید. اگر دچار چالش‌ها و بحران‌های عاطفی و یا تحصیلی و شغلی شده‌اید. امید داشته باشید. چرا که ما با روش‌ها و راهکارهای تازه‌ای آمده‌ایم تا شما را در برابر این مشکلات مقاوم کنیم. خیانت‌ها، اختلافات، جدایی‌ها، مشکلات خانوادگی، تربیت فرزندان و هر آنچه که در زندگی مشترک به آن نیاز دارید در اختیار شما قرار دارند. تنها تصمیم شما باقی مانده است.

جهت دانلود رایگان این کتاب ایمیل خود را وارد نمایید.

(function() {
if (!window.mc4wp) {
window.mc4wp = {
listeners: [],
forms : {
on: function (event, callback) {
window.mc4wp.listeners.push({
event : event,
callback: callback
});
}
}
}
}
})();

Leave this field empty if you’re human:

چطور احساس خود را کنترل کنیم

طراحی فرامحتوا
تمامی حقوق برای رشد تو محفوظ می باشد.




من را به یاد داشته باش


مراحل

1. احساساتتان را بشناسید. میلیون ها راه برای احساس کردن وجود دارد اما دانشمندان احساسات انسانها را به چند احساس اصلی تقسیم بندی کرده اند: لذت، پذیرش، ترس، تعجب، ناراحتی، تنفر، عصبانیت و پیشبینی. انجمن تشخیص و آمار روانشناسی امریکا مهمترین احساساتی که بیشترین مشکل را برای ما ایجاد می کنند را این احساسات برشمرده اند: عصبانیت، ترس، اضطراب و افسردگی.

2. بدانید که احساسات مرموزانه و از غیب ظاهر نمی شوند. بسیاری اوقات ما در سطح ناخودآگاهمان تحت مرحمت احساساتمان هستیم. با شناخت احساساتمان در سطح خودآگاه بهتر می توانیم آنها را کنترل کنیم. بدترین کاری که می توانید بکنید این است که احساساتتان را نادیده بگیرید یا سرکوب کنید چون حتماً می دانید که اگر اینکار را بکنید این احساسات بدتر شده و بعدها فوران می کنند. در طول روز از خودتان بپرسید، “الان چه احساسی دارم؟” اگر می توانید دفترچه ای برای یادداشت احساساتتان داشته باشید. وقتی احساس افسردگی می کنید، مکث کنید و موقعیتی که این احساس را در شما ایجاد کرده بررسی کنید. به احساستان از 1 تا 100 نمره بدهید طوریکه عدد 1 کمترین شدت و عدد 100 بالاترین شدت را نشان دهد. 3. ببینید در آن زمان چه فکری از سرتان می گذشته است. مکث کنید و ببینید به چه چیز فکر می کردید و تا زمانیکه نفهمیدید چه فکری آن احساس را در شما ایجاد کرده دست برندارید. مثلاً ممکن است رئیستان بدون اینکه حتی متوجه باشد موقع ناهار به شما نگاه نکرده باشد و این فکر در ذهن شما ایجاد می شود که، “او آماده است که من را اخراج کند!” 4. حادثه ای که آن فکری که احساس مورد نظر را ایجاد کرده تایید می کند را روی کاغذ بیاورید. بعنوان مثال، ممکن است حرفی از دهانتان خارج شده باشد که او را عصبانی کرده باشد و جمع و جور کردن آن دیگر ممکن نباشد.

5. حادثه ای که مخالف آن فکر است را نیز بنویسید. اگر فکر کنید می فهمید که ازآنجاکه هیچ کس نمی تواند به خوبی با این رئیس راه بیاید، به همین خاطر نمی تواند کسی را اخراج کند چون تعداد کارمندان همین حالا هم کم هستند.

چطور احساس خود را کنترل کنیم

6. از خودتان بپرسید، “راه دیگری که منطقی تر و متعادل تر از این رویکرد باشد برای دیدن این موقعیت وجود دارد؟” با در نظر گرفتن این دلیل جدید می توانید نتیجه بگیرید که با وجود عصبانیت رئیس، کارتان کاملاً در امنیت است. البته ممکن است هنوز کار یا رئیستان را دوست نداشته باشید و بخواهید که دنبال کار دیگری بگردید. اما حداقل می توانید برای پیدا کردن یک کار بهتر به خوبی وقت بگذارید و نیازی نیست نگران بیکاری باشید.

7. انتخاب های مختلف را در نظر بگیرید. وقتی احساسی را شناسایی کردید، به حداقل دو راه برای واکنش دادن به آن فکر کنید. وقتی تصور کنید که فقط یک راه برای واکنش دادن وجود دارد، احساساتتان کنترل شما را به دست می گیرند. همیشه انتخاب های مختلفی پیش رویتان است. بعنوان مثال، اگر کسی اذیتتان می کند و شما عصبانی می شوید، واکنش فوری شما می تواند این باشد که شما هم او را اذیت کنید اما صرفنظر از اینکه آن احساس چه باشد، همیشه حداقل دو جایگزین دیگر هم دارید:

o هیچ عکس العملی نشان ندهید. اما اگر اینکار را می کنید باید شناسایی احساستان را ادامه دهید. فقط به این خاطر که به یک احساس واکنش نمی دهید به این معنا نیست که آن احساس وجود ندارد. اگر انتخاب می کنید که هیچ عکس العملی نشان ندهید، باید حتماً به خاطر یک دلیل باشد (همانطور که در مورد بعد توضیح داده خواهد شد) نه به خاطر اینکه ترس از روبه رو شدن.

o عکس کاری که معمولاً انجام می دهید را انجام دهید.

8. انتخاب کنید. حالا که انتخاب های مختلفی پیش رویتان است، وارد عمل شوید: o اصول – می خواهید چه کسی باشید؟ اصول اخلاقی شما چیست؟ می خواهید نتیجه این موقعیت چه باشد؟ و آخر اینکه کدام تصمیم بیشتر باعث افتخارتان خواهد بود؟ اینجاست که راهنمایی های مذهبی برای خیلی افراد وارد کار می شوند.

o منطق – چه راهکاری نتیجه دلخواهتان را می دهد؟ بعنوان مثال، اگر با یک دعوای خیابانی مواجه شده اید و می خواهید که راهکار صلحطلبانه را پیش بگیرید، می توانید از آن گذر کنید اما این احمال وجود دارد که اگر رویتان را برگردانید طرف مقابل عصبانی تر شود. شاید بهتر باشد که عذرخواهی کنید و اجازه بدهید تا زمانیکه آرامتر شود حرفهایش را بزند.

9. نگرشتان را تغییر دهید. مراحل بالا نشان می دهد که چطور اجازه ندهید احساساتتان رفتار شما را کنترل کند اما نشان نمی دهد که چطور خودِ آن احساسات را تغییر دهید. اگر می خواهید احساساتتان را کنترل کنید باید نگرشتان به دنیا را عوض کنید. اگر یاد بگیرید که چطور خوشبین باشید، خواهید دید که احساسات منفی کمتر به سراغتان می آیند. حتی می توانید مستقیماً خیلی از اعتقادات اصلی خودتان که افکار ناراحت کننده و منفی برایتان ایجاد می کنند را از بین ببرید. می توانید با بحث های درونی از شر این ایده های ازاردهنده خلاص شوید. در زیر به چند نمونه از این افکار و اعتقادات ناراحت کننده اشاره می کنیم:

o برای اینکه فردی باارزش باشم باید در همه جنبه ها فردی کامل باشم. هیچ کس نمی تواند در همه چیز کامل باشد. اما اگر باور داشته باشید که اگر کامل نباشید فردی شکست خورده هستید فقط تا آخر عمر خودتان را بدبخت می کنید.

o باید همه کسانیکه برایم مهم هستند دوستم داشته باشند و قبولم کنند. گاهی اوقات نمی توانید از دشمن سازی برای خودتان جلوگیری کنید. خیلی ها هستند که با همه بدرفتار هستند. اما نمی توانید برای راضی نگه داشتن آنها زندگی را به خودتان زهر کنید.

o وقتی مردم غیرمنصفانه رفتار می کنند به خاطر بدجنسیشان است. اکثر کسانی که با شما غیرمنصفانه رفتار می کنند دوستان و خانواده ای دارند که عاشقشان هستند. همه انسانها ترکیبی از خوبی و بدی هستند.

o خیلی احساس بدی است وقتی ناامیدم، با من بد رفتار می کنند یا نادیده ام می گیرند. برخی افراد این حس را دارند که به خاطر اینکه نمی توانند کوچکترین ناامیدی را تحمل کنند، همیشه شغلشان را از دست می دهند یا روابطشان به خطر می افتد.

o بدبختی از نیروهای خارجی ناشی می شود که کاری برای تغییر آن از دستم برنمی آید. خیلی از زندانیان وضعیتشان را گردن قضا و قدر می اندازند و می گویند که نقشی در آن نداشته اند.

o اگر چیزی خطرناک یا ترسناک است باید نگران آن باشم. خیلی ها باور دارند که نگران بودن به دور شدن مشکلات کمک می کند.

o خودداری از مواجهه با سختی ها و مسئولیت ها ساده تر از روبه رو شدن با آنهاست. حتی تجربیات دردناک هم اگر با آنها روبه رو شوید می تواند پایه ای برای یادگیری و رشد شما در آینده باشد.

o به خاطر اینکه اتفاقات گذشته زندگی من را کنترل کرده، حال و آینده ام هم باید همینطور باشد. اگر این واقعاً صحت داشت به این معنا بود که ما زندانیان گذشته مان هستیم و تغییر غیرممکن است. اما انسانها همیشه در حال تغییرند و بعضی وقت ها این تغییرات چشمگیر است.

o وقتی کارها آنطور که می خواهم پیش نمی رود خیلی بد است. آیا می توانستید روند زندگیتان را پیشبینی کنید؟ مطمئناً نه. به همین خاطر نمی توانید پیشبینی کنید که کارها آنطور که شما می خواهید پیش خواهند رفت یا نه.

o فقط با لذت بردن و خوش گذراندن و تفکر هرچه پیش آید خوش آید می توانم فرد خوشبختی باشم. اگر این درست بود تقریباً همه آدم های پولدار بازنشسته هیچ کاری نمی کردند. اما درعوض می بینید که همه آنها از چالش های جدید بعنوان راهی برای رشد بیشتر استفاده می کنند.

نکات

· یادبگیرید که از انحرافات شناختی که باعث می شود همه چیز بدتر از آن چیزی که هست به نظر برسد دوری کنید. اکثر ما این را شنیده ایم که می گویند نیمه پر لیوان را ببینید. اما وقتی قدرت درکتان منحرف می شود، فقط نیمه خالی لیوان را می بینید. در زیر به چند نمونه اشاره می کنیم:

o تفکر هیچ چیز یا همه چیز. همه چیز یا خوب است یا بد و هیچ چیز بین این دو وجود ندارد. اگر شما کامل نیستید پس کاملاً شکست خورده هستید.

o تعمیم افراطی. یک اتفاق بد موجب یک سلسله اتفاقات بد می شود.

o فیلتر ذهنی. یک چیز منفی همه چیز را منفی می کند. خیلی وقت ها وقتی افسرده اید نیمه خالی لیوان را می بینید.

o مردود کردن جنبه مثبت. اگر کسی نظر مثبتی نسبت به شما ابراز می کند به حساب نمی آید. اما اگر کسی چیز بدی درموردتان بگوید “همیشه می دانستید”.

o نتیجه گیری سریع. بااینکه هیچ واقعیت قطعی وجود ندارد که نتیجه گیری شما را تایید کند، یک تفسیر و نتیجه گیری منفی می کنید.

o خواندن ذهن. فکر می کنید که کسی به شما بی احترامی می کند و برای مطمئن شدن از آن تلاشی نمی کنید. فقط تصور می کنید که اینطور است.

o اشتباه طالع بینی. فکر می کنید که همه چیز بد پیش خواهد رفت و خودتان را قانع می کنید که این حقیقت دارد.

o بزرگسازی و کوچکسازی. تصور کنید که با یک دوربین به خودتان یا کسی دیگر نگاه می کنید. ممکن است تصور کنید که اشتباهی که انجام داده اید یا موفقیت کسی دیگر مهمتر از آن چیزی است که هست. حالا تصور کنید که دوربین را برمی گردانید و از آن سر دوربین به همان چیزها نگاه می کنید. کاری که انجام داده اید ممکن است کم اهمیت تر از آنچه که بوده جلوه کند و اشتباه کسی دیگر کم اهمیت تر از آنچه که هست به نظر برسد.

o استدلال احساسی. تصور می کنید که احساسات منفی شما منعکس کننده واقعیت امر است: “من اینطور حس می کنم پس باید واقعیت داشته باشد.”

o بایدها. تلاش می کنید که به خودتان برای کاری انگیزه بدهید. باید اینکار را بکنی. حتماً اینکار را بکن و امثال آن. اینکار باعث نمی شود که علاقه ای برای انجام آن پیدا کنید فقط باعث می شود احساس گناه کنید. وقتی این بایدها را برای بقیه به کار ببرید احساس عصبانیت، دلسردی و خشم خواهید کرد.

o برچسب زدن. این یک نوع حاد از تعمیم افراطی است. وقتی که اشتباهی مرتکب می شوید به خودتان برچسب می زنید، مثل، “من یک بازنده هسنم”. وقتی رفتار اشتباه فردی دیگر شما را ناراحت می کند باز یک برچسب منفی به او می چسبانید.

o به خود گرفتن. تصور می کنید که شما علت اتفاقات بد هستید درحالیکه هیچ تقصیری متوجه شما نبوده است.

هشدارها

· خیلی مهم است که بتوانید کنترل احساساتتان را به دست گیرید اما سرکوب کردن آنها یا نادیده گرفتنشان کاملاً متفاوت از این قضیه است. سرکوب کردن احساساتتان ممکن است باعث بروز اختلالات جسمی و احساسی در شما شود.

· مشکلات احساسی آنقدر پیچیده هستند که نیاز به کمک تخصصی یک روانشناس، مشاور، یا مددکار دارد.

چگونه احساساتم را کنترل کنم؟

کنترل کردن احساسات به معنای نادیده گرفتن آنها نیست بلکه به این معناست که آنها را بشناسید و در مواقع مناسب آنها را ابراز کنید، اما نه بدون کنترل و تصادفی.

اگر می خواهید احساساتتان را کنترل کنید باید نگرشتان به دنیا را عوض کنید. اگر یاد بگیرید که چطور خوشبین باشید، خواهید دید که احساسات منفی کمتر به سراغتان می آیند. حتی می توانید مستقیماً خیلی از اعتقادات اصلی خودتان که افکار ناراحت کننده و منفی برایتان ایجاد می کنند را از بین ببرید. می توانید با بحث های درونی از دست این ایده های ازاردهنده خلاص شوید مثلا.” برای اینکه فردی باارزش باشم باید در همه جنبه ها فردی کامل باشم.” هیچ کس نمی تواند در همه چیز کامل باشد. اما اگر باور داشته باشید که اگر کامل نباشید فردی شکست خورده هستید فقط تا آخر عمر خودتان را زجر داده اید.

برای پیشگیری از احساسات ناخواسته و عملکرد غیرموثر چه می‌توان کرد؟

چطور احساس خود را کنترل کنیم

خیلی مهم است که بتوانید کنترل احساساتتان را به دست گیرید اما سرکوب کردن آنها یا نادیده گرفتنشان کاملاً متفاوت از این قضیه است. سرکوب کردن احساساتتان ممکن است باعث بروز اختلالات جسمی و احساسی در شما شود.

1-تغییر موقعیت:از آنجا که زنجیره با یک رویداد یا عامل بیرونی آغاز می‌شود، یک گزینه آن است که موقعیت‌هایی را که موجب بر انگیختن احساسات غیرموثر در شما می‌شود، مشخص کرده و از این موقعیت‌ها اجتناب کنید یا آن‌ها را تغییر دهید. مشکل کار این است که غالبا اجتناب از موقعیت‌ها، امکان‌پذیر نیست. بهتر است مستقیما با موقعیت‌ها مواجه شوید و رفتار خود را کنترل کنید.

2- تغییر افکار:پیشنهاد گزینه دوم عبارت است از جایگزین کردن آگاهانه افکاری که منجر به بروز احساسات غیرموثر می‌شوند، با افکار دیگری که حاوی چنین پیامدی نیستند. هر احساسی همیشه از سوی یک فکر پشتیبانی می‌شود و از آنجا که ما توانایی کنترل افکارمان را داریم، تفکر، امیدوارانه‌ترین روش برای پیشگیری از احساسات غیرموثر است.

افکاری که مخرب هستند و باعث بروز عواطف ناخواسته می‌شوند، ویژگی‌های خاصی دارند.

این افکار موقعیت را مبالغه‌آمیز جلوه می‌دهند، به‌نحوی که شما به رویدادهای نامطلوب فکر می‌کنید؛ برای مثال «اگر پاسخ سوال را ندانم، افتضاح می‌شود!»،باورهای تعصبی و مملو از عبارات آمرانه مثل باید، حتما و الزاما هم از جمله دیگر افکار مخرب هستند. مثلا این‌که «مردم باید همیشه مودب باشند»، «همه چیز باید سر جای خودش باشد» یا این‌که «من باید مورد پذیرش دیگران قرار گیرم

همچنین نباید تاثیر باورهایی که توام با لجاجت و یکدندگی هستند و هنگامی که در شرایط خاصی برانگیخته می‌شوند، مرتبا و بارها و بارها خود را تکرار می‌کنند را دست کم گرفت. افکاری که چنین ویژگی‌هایی دارند، عادت‌ساز هستند و مشکل افکار و باورهایی از این قبیل، غیرواقعی بودن آن‌هاست. هیچ اتفاقی به‌خودی خود فاجعه‌آمیز نیست مگر این‌که به افکارتان اجازه دهید شما را مغلوب خود کنند. برای نجات خود، سعی کنید افکارتان را طوری تغییر دهید که باورهای‌تان واقع بینانه‌تر شود. اگر افکار و باورهای شما با واقعیت‌ها سازگارتر شود، کمتر در معرض عواطف ناخواسته قرار خواهید گرفت. در این حالت، کمتر دچار تغییرات عاطفی می‌شوید. به‌طور کلی اگر یاد بگیرید در چه مواقعی عواطف خاصی را بروز بدهید مدیریت عواطف برای‌تان آسان‌تر خواهد بود همان طور که شما طرز عمل و رفتار خود را انتخاب می‌کنید، عواطف خود را هم انتخاب می‌کنید.

مثلا وقتی شما از سخن گفتن در میان جمع نگرانید و از آن دوری می‌کنید، دلیلش آن است که توانایی‌اش را ندارید ولی هنگامی که خود را از این لحاظ توانا ساختید، می‌بینید که چگونه می‌توانید بر ترس خود غلبه کنید و به خوبی در جمع سخن بگویید.در واقع احساسات شما نتیجه افکار شماست، بنابراین اگر نگران یا افسرده هستید، با احساسات مخرب خود درگیر نشوید، بلکه افکارتان را تغییر دهید تا احساسات ناخوشایند کم‌کم از بین بروند.

هنگامی که از نظر روحی ناراحت هستیم، وضعیت موجود را به گونه‌ای مغرضانه و تحریف‌شده بررسی می‌کنیم و همین عامل باعث بروز وضعیت روحی بد، رفتار عصبی و نگرانی می‌شود. در زیر به بعضی از این تفکرات کاذب و راهکار برخورد با آنها اشاره شده است.

نگرش همه یا هیچ: هنگامی که ناراحت و غمگینیم اطراف خود را یا سیاه می‌بینیم یا سفید و در این میان هم نمی‌توانیم حدوسطی قائل شویم. راه حل منطقی موضوع این است که بدانیم می‌توانیم حق انتخاب بیشتری داشته باشیم.

بایدها و نبایدها: ما معمولا برای خود قوانین خشک و سختی را در نظر می‌گیریم و اگر نتوانیم آنها را رعایت کنیم دچار عذاب وجدان می‌شویم و احساس گناه می‌کنیم. بنابراین بهتر است خود را از قید و بند اینگونه قوانین خشک رها کنیم زیرا بایدها ونبایدها باعث می‌شوند مطیع نگرش خاصی شویم که ما را زیادی محدود می‌کند. قوانین انعطاف‌پذیر در مقابل قوانین خشک به شما امکان می‌دهند تا رفتاری منطقی منطبق با وقایع دنیای اطرافتان داشته باشید.

بدبینی: یعنی همیشه منتظر بدترین حالت ممکن باشید و هنگامی هم که اتفاق می‌افتد، نتوانید آن را تحمل کنید. مثلا «من مطمئنم که نمی‌توانم شغلی را که می‌خواهم به دست بیاورم و اگر نتوانم اوضاع خیلی خراب خواهد شد!» البته هنگامی که شما متقاضی انجام کاری هستید، احتمال اینکه نتوانید آن را به دست آورید نیز هست، اما این به معنای بدشانسی مطلق شما هم نخواهد بود. شما باید بیاموزید که احتمالات را به گونه‌ای صحیح در نظر بگیرید. مثلا از خود بپرسید تا حالا چند تا از پیش‌بینی‌های احتمالی شما به وقوع پیوسته و درست از آب درآمده‌اند. دفعه بعد که دچار بدبینی شدید این احتمالات منفی را به یاد داشته باشید و بدانید که این احتمال ناگوار به ندرت پیش می‌آید، بنابراین با این نگرش، منطقی‌تر با آن برخورد کنید.

اضطراب: اضطراب ریشه در تصورات آینده شما دارد که به علت موضوعات خطرناک یا تهدیدآمیز، حساس و آسیب‌پذیر می‌شوید. مردم اغلب در مورد خطرات احتمالی مبالغه می‌کنند و توانایی خود را برای مبارزه با آنها دست‌کم می‌گیرند.

هنگامی که مضطرب می‌شوید، ممکن است بعضی از این علائم را تجربه کنید: تنگی نفس، تپش قلب، لرز، عرق کردن و… این علائم در مواجهه با خطراتی چون ترس از طرد شدن بروز می‌کند و باتوجه به ارزیابی شما از وضعیت، ممکن است با واکنش‌های مختلف همراه باشد. وقتی مضطرب هستید به ندرت با سوال مثبتی در ذهنتان مواجه می‌شوید؛ اگر موفق نشدم چه؟ اما برای اینکه بتوانیم ارزیابی واقع‌بینانه‌ای داشته باشیم باید احتمالات مثبت و منفی را با دقت و بدون حذف دیگری مدنظر قراردهیم و بررسی کنیم.

بدیهی است که راه مبارزه با اضطراب، رویارویی با ترس‌هایتان است اما نباید قبل از مواجه شدن با ترس‌ها، انتظار داشته باشید که احساس راحتی و اعتمادبه نفس در شما به وجود آید. به احتمال زیاد باید مدت زمان زیادی در انتظار بمانید؛ شما در شرایطی که مضطرب هستید، می‌توانید با اضطراب خود مبارزه کنید. روبه‌رو شدن با آنچه از آن می‌ترسید، در نهایت ترس شما را از بین می‌برد و بدین‌ترتیب می‌توانید از لحظات خود بیشتر لذت ببرید.

افسردگی: هنگامی که افراد دچار افسردگی می‌شوند معمولا از فعالیت‌هایی که قبلا برایشان لذت‌بخش بود کناره‌می‌گیرند و درون خود فرو می‌روند و بدین ترتیب، وضعیت افسردگی را تقویت می‌کنند. در واقع از دست دادن حس خوشی، علاقه، اشتها، انگیزه و همچنین به هم خوردن نظم خواب از علائم ابتلا به افسردگی هستند.

ممکن است با خود فکر کنید:«من دیگر هرگز روی شادی را نخواهم دید و نمی‌توانم این مشکل را تحمل کنم.» در اینجا شما آینده‌تان را براساس احساسات منفی خود پیشگویی می‌کنید؛ در حالی که هرگز نمی‌توانید بفهمید در آینده چه پیش خواهد آمد. برای مقابله با افسردگی می‌توانید از برنامه کاری روزانه استفاده کنید تا سرتان گرم باشد. فعالیت، طرز فکری را که القاکننده افسردگی است از بین می‌برد. پس از اینکه خود را وادار به انجام کاری ‌کنید، انگیزه لازم برای تداوم کار هم به وجود می‌آید. فعالیت مستمر، انرژی و احوال شما را بهتر می‌کند. اندیشیدن و عمل کردن علیه افکار و عقاید منفی و دلسردکننده باعث می‌شود تا بر احساس ناتوانی و ناامیدی چیره شوید و بار دیگر از زندگی لذت ببرید.

عصبانیت: عصبانیت به این معناست که حس می‌کنید به شکلی به حریم شما تجاوز شده است. این احساس ممکن است در حیطه‌های مختلف باشد، مثلا هنگامی که در کارتان موفق نمی‌شوید عصبانی می‌شوید. شاید فکر کنید ابراز عصبانیت بهترین راه برخورد با آن است و بعد از آن کار، احساس آرامش می‌کنید اما برعکس، این نوع ابراز عصبانیت فقط باعث تقویت آن می‌شود زیرا افکاری که در اصل باعث عصبانیت شما شده‌اند به جای ضعیف شدن، قوی‌تر می‌شوند.بهترین راه مبارزه با عصبانیت این است که فکر نکنید همیشه این عوامل بیرونی هستند که شما را عصبانی می‌کنند بلکه باید سعی کنید خودتان با آن مبارزه کنید و بدانید این شما هستید که اگر بخواهید می‌توانید به جای خشم و عصبانیت، آرامش و خونسردی را انتخاب کنید.

خجالت: خجالت از این فکر سرچشمه می‌گیرد که تصور می‌کنید در برابر دیگران، کاستی، بی‌کفایتی یا نقطه‌ضعفی از خود نشان داده‌اید و دیگران هم این ارزیابی منفی را قبول دارند. اما برای مبارزه با خجالت ابتدا باید یاد بگیرید که رفتارتان را جدا از خود ببینید:«شاید اشتباه کرده باشم، اما این به آن معنا نیست که همیشه اینگونه عمل کنم و نمی‌توانم درست رفتار کنم.» سعی کنید هیچ گاه به خود برچسب نزنید و خودتان را ضعیف نشمارید.

در واقع تمام این رفتارها بخشی از وجود شما به حساب می‌آیند نه کل وجود شما. بنابراین اگر احساس ضعف می‌کنید پس نباید هیچ کاری را درست انجام دهید. ولی آیا واقعا اینگونه هستید؟! اگر هم از عکس‌العمل دیگران می‌ترسید سعی کنید اصلا به آن توجه نکنید. اگر بتوانید خودتان را قبول داشته باشید و دست‌کم نگیرید، دیگران نیز همین احساس را نسبت به شما خواهند داشت.

احساس گناه: ممکن است گاهی بر اثر انجام بعضی رفتارهای خود احساس گناه کنید. مثلا رعایت نکردن رژیم غذایی و چاق شدن بیش از حد، داشتن احساسات منفی مانند حسودی نسبت به دیگران و… هنگامی که احساس گناه می‌کنید ممکن است سعی کنید بدی‌ها را جبران کنید و برای مثال از شخصی که فکر می‌کنید در حقش بدی کرده‌اید، پوزش بخواهید یا آنقدر به او محبت کنید تا شما را ببخشد. وقتی چنین احساسی دارید سعی می‌کنید احساسات‌تان را بروز ندهید و با گوشه‌گیری و خلوت‌گزینی از جمع فاصله بگیرید.یکی از شیوه‌های موثر مبارزه با احساس گناه، ارزیابی میزان مسئولیت خود در قبال واقعه‌ای است که به خاطر آن احساس گناه می‌کنید. بنابراین فهرستی از تمام افراد و عواملی که با آن مشکل در ارتباط هستند، تهیه کنید و به هر کدام درصدی بدهید. سپس با توجه به میزان تاثیرشان در بروز مشکل‌تان آنها را بررسی کنید. در آخر نیز بکوشید تا توبه کرده از خطاهای خود پند بگیرید و دیگر آنها را تکرار نکنید.

حسادت: هنگامی که فردی حسادت می‌کند، خواهان منافع یا زندگی خوب است. هنگامی که نسبت به کسی حسادت می‌کنید سعی نکنید خود را متقاعد سازید که نداشتن آنچه او دارد از جهاتی باعث برتری شماست. اگر می‌خواهید آنچه را او دارد شما هم داشته باشید، باید تلاش بیشتری کنید تا بتوانید آن را به دست آورید. در واقع می‌توانید به جای حسادت از رقابت صحیح و سالمی برخوردار شوید.

Pسخن آخر:به طور کلی هنگامی که احساس مشکل آفرین آزاردهنده‌ای دارید، با خود گفت‌وگو کنید و احساسات واقعی‌تان را شناسایی کنید و پس از شناخت مشکل با آن مبارزه کنید و نگذارید مشکلات شما را از پا درآورند و باعث ضعف بیش از حد شما شوند. فراموش نکنید که برای مبارزه با عقاید قدیمی و غلط خود باید به طور زیربنایی آنها را تغییر دهید. اما اگر فکر و عملتان مثل قبل باشد، هیچ تغییری نخواهید کرد. حفظ تغییر به این معناست که همیشه بر رفتار خود نظارت داشته باشید و نگذارید دوباره به عقب برگردید. به عبارت دیگر، اگر می‌خواهید با موفقیت با احساسات ناراحت کننده خود مبارزه کنید و به احساس بهتری برسید، باید پیوسته مانند یک معلم بر افکار و رفتار خود نظارت و کنترل داشته باشید.

چطور احساس خود را کنترل کنیم
چطور احساس خود را کنترل کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *