چطور از عشق بگذریم

 
helpkade
چطور از عشق بگذریم
چطور از عشق بگذریم

پورتال جوانان ایرانی

 

۱. بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشید. اگر تصور می‌کنید نمی‌توانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوق‌العاده‌ای را با هم گذرانده‌اید و بخش مهمی از قلبتان را به او داده‌اید. حالا که تصمیم گرفته‌اید فراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعی‌اش را ببینید.

• اگر به شما دروغ می‌گوید یا فریبتان می‌دهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاً رابطه سالمی برای شما به حساب نمی‌آید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگی‌تان را پیش ببرید.چطور از عشق بگذریم

• همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمی‌توانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز می‌توانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیده‌اش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید.

۲. درک کنید که آدم‌های دیگری هم هستند–فقط شما نمی‌بینید. احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشته‌اید که شما را به نقطه‌ای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمی‌بینید. فراموش کردن سخت‌ترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید.

• همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامه‌مان پیش می‌رود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگی‌شان با آدم‌های زیادی رابطه عاشقانه برقرار می‌کنند.

۳. بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرف‌مقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشته‌اید. این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمی‌دانسته است که شما چقدر عاشقش بوده‌اید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوست‌داشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد.

• اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشته‌اید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح می‌دهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟

۴. اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفته‌اید و هیچ جوابی دریافت نکرده‌اید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است. 

• با یک فرد بی‌طرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانواده‌تان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بی‌طرف سبک‌ترتان می‌کند و کمک می‌کند زودتر فراموش کنید.

۱. به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث می‌شود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید.

• با محلی‌ها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایده‌ای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلی‌ها معاشرت کنید، به داستان‌هایشان گوش دهید و خوش بگذرانید.

۲. به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانواده‌تان در هر شرایطی در دسترس شما هستند – از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی می‌کنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانواده‌تان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت.

۳. همه یادگاری‌های رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکس‌ها، یادداشت‌ها، فیلم‌ها، هدیه‌ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می‌شود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحت‌کننده‌ای است اما روحیه‌تان را بهتر خواهد کرد.

۴. همانطور که غصه می‌خورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلی‌ها تصمیم می‌گیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصله‌اش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته‌ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده‌اید که توانستید آن را فراموش کنید.

• چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی می‌بودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است.

۶. وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماه‌ها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدم‌های زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند.

• خیلی‌ها تصور می‌کنند که اگر وارد رابطه‌های سرسری شوند کمک می‌کند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدم‌های جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطه‌هایی نشوید چون ارزشش را ندارد.

• از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دل‌شکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.

نکات

 

• کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگی‌تان تبدیل نکنید.

• وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمی‌گذراند تلف نکنید.

• اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.

• یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او می‌اندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا می‌توانید از آن استفاده کنید.

• اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهی‌اوقات احساس ناراحتی و گریه باعث می‌شود حالتان بهتر شود.

• زمان بهترین دارو است.

• به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگی‌تان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.

• تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیام‌های قبلی‌تان را چک نکنید.

برچسب ها : چطوری فراموش کنمشکست عشقیطرد شدنعشق یکطرفهفراموش کردن عشقمردمان

۳۰ اردیبهشت, ۱۳۸۷

۱۱ خرداد, ۱۳۸۹

۲۲ تیر, ۱۳۸۹

تو دانشگاه با دختری آشنا شدم شمارشو ازش گرفتم هر روز باهاش از طریق واتساپ حرف میزدم و قرار میزاشتیم میرفتیم بیرون همو میدیدم دو سال اول دانشگاهو باهاش زندگی کردم خیلی خوشحال بودم از بودنش قصدم این بود باهاش ازدواج کنم تا اینکه دیدم بعد از دقیقا ۲ سال کم کم داره سرد تر میشه بهش زنگ میزد جوابمو نمیداد یا میداد خیلی دیر جواب میداد منم زیاد جدی نگرفتم چون سرکار بود میگفتم سرش شلوغه خونه ام میومد میگفتم میخواد حتما استراحت کنه تا یه روز کلا از زندگیم رفت بیرون اون موقع هیچ وقت دلیلشو ندونستم نشستم به التماس کردنش اما اون هر دفعه منو پس میزد و دلم بیشتر میشکست دیگه خودمم گذاشتمش کنار و کاری بهش نداشتم با اینکه واسم سخت بود ولی کم کم داشتم فراموشش میکردم تا اینکه روزای اخر دانشگاه فهمیدم که دوساله با یکی از پسرای کلاسمون که رفیقمم بود دوست شده دقیقا همون روزا که سرد شده بود باهام با اون دوست شده بود داشتم فراموشش میکردم ولی چون الان فهمیدم که بهم خیانت کرده و هیچی بهم نگفته بود و یادم میاد که هر روز کارم التماس بود اون با یکی دیگه وارد رابطه شده بود خیلی دلم شکست وخرد شدم و همش دنبال انتقامم نمیدونم باید چیکار کنم

دختراهمه اینجورن نمیشه رو حرفشون حساب کرد ۶ماه با یکی زندگی کردم قرار بود طلاق بگیره بعد ۶ماه کلا رابطشو قط کرد بی دلیل میدونم خیانت کرده بهم خودش میدونه هیچکی اندازه من دوستش نداره

بزرگترین انتقام اینه که فراموشش کنی .اون کسیو از دست داده که خالصانه دوستش داشته .

دیشب.بعد نه ماه رابطه.ب خاطر ی شوخی جدا شدیم.گفت دیگه دوست ندارم انگار فقط میشناسمت مثه صاحب ی بقالی

دوس دارم یکم دردودل کنم شاید احساس بهتری داشته باشم
من واسه ی اولین بار بود که به یه پسر علاقه پیدا کرده بودم اولین پسری بود که وارد زندگیم شد ۶٫۶٫۹۶ عقد کردیم من باهیچیش ساخته بودم ولی خیلی اذیت شدم اهل چاقو کشی بود و… دیگه از چشم افتاده ولی به این وجود هر شب کارم گریه اس خیلی سخته فراموش کردنش من خیلی دوسش داشتم ولی اون لیاقت نداشت الان ۵۰ روزه که باهاش حرفم نزدم خیلی دلم تنگ شده واسه صداش بعضی وقتا تماسامونو گوش میدم
ولی تصمیم جدی دارم واسه طلاق کاش همه چی خوب شه بتونم جدا شم
هیچوقت نمیتونم یکی دیگرو وارد زندگیم کنم چون اون همیشه تو قلبمهچطور از عشق بگذریم

سلام
۲۲سالمه و دختر هستم
چند سال پیش توی یه گروه علمی عضو شدم و طبق کانالایی که قبلا عضو بودم یکی از ادمین سواال اعضا رو توی گروه میگذاشت و چون این گروه هم فقط یه نفر سوالاتشو میپرسید فکر کردم جریان اینجوریه پی وی اون شخص پیام دادم و گفتن نه سوال خودشون هست ،اولش توی گروه به سوالا جواب داده می شد اما کمکم گروه از هدفش خارج شد و منم لفت دادم که اون شخص امد پی وی من و ادرس کانالشو بهم داد جویا شدم که چرا اینکارو کردن گفتن دلیل خاصی ندارم سر بزنید میبینید که کانال شخصی ای نیست سر زدم دیدم درسته کانال جالبی بود عضوش شدم اون اقا کمی منو به وجد اورد و باهاش صحبت کردم در مورد مساعلی که ذهنمو مدت ها درگیر کرده بود و مدتی بود که از نماز خوندن هم فاصله گرفته بودم و ناراحت بودم و ایشون با هوش معنوی بالایی که داشتن تفکرات غیر منطقی منو تعدیل بخشیدن و از اون روز تغییراتی توی رفتار و اعمالم ظاهر شد سر هر نمازی ایشونو دعا میکردم. کمکم که بحثامون تموم شد ایشون از علایق و اهدافشون به من گفتن و گفتن چقدر به حرفشون علاقه دارن و غیر از این چقدر بچه ها رو دوست دارن و علاقه وافری برای تشکیل خانواده داشتن و نظر منو جویا شدن و من گفتم که فعلا زود میدونم چون هنوز خیلی احساسی با این مسائل برخورد میکنم و امادگیشو توی خودم نمیبینم علاوه بر اون قصد ادامه تحصیل و مشغول شدن در کاری رو دارم، گذشت تا اینکه یه روز حرفاشون امد به ذهنم و خیلی به صحبتاشون فکر کردم دیدم هم روشن فکری بالایی دارن هم ادم مذهبی و باهوشی هستن ، خانواده تحصیل کرده ،موقعیت اجتماعی خوب تقریبا تمام معیارای منو داشتن و منم دوست داشتم فردی توی زندگیم باشه که منو به تکاپو بندازه و باعث رشد من از بسیاری جهات بشه صحبتایی که داشتیم نشون دهنده علایق مشترکی بود و فکر میکنم تفاهم خوبی بتونیم با هم داشته باشیم چون میتونیم شرایط هم رو تحمل کنیم و ایشون برای من جذابیت های بالایی دارن. بعد دوسال تقریبا بهشون گفتم همو ببینیم تا بهتر باهم اشنا بشیم ولی از قضا توی دو شهر متفاوت بودیم و امکانش برای ایشون نبود و بهم گفتن الان شرایطتشون عوض شده و میخوان فعلا دنبال اهدافشون برن وشاید تا یکی دو سال دیگه هم جور نشه گفتا فعلا زود میبینن که بخوان ازدواج کنن هر چند ازدواج رو مانع پیشرفت نمیدونن ولی شرایط ایشون پیچیدگی های خاص خودشو داره. من در مورد حرفه ایشون تحقیق کردم در مورد پیچیدگیهایی که گفتن اطلاع کامل دارم و درکشون میکنم ولی از ایشون خیلی خوشم امده و دوست ندارم از دست بدمشون

من یه قاتلم !
احساس یه نفرو کشتم
بعد از یکسال و هفت ماه، درست زمانی که بهم وابسته شده بود رهاش کردم…
بهش گفتم قرار نبود بهم وابسته بشیم
گفت دل‌بسته چی؟ 🙂
دلم هزاااررر تیکه شد ولی کاری از دستم برنمیومد
هرشب دارم خوابشو میبینم
هنوز صداش توی گوشم میپیچه
دلم میخواد روی زمین نباشم تا از این عذاب وجدان راحت بشم
میدونم هیچوقت اینو نمیخونی ولی باور کن چنین قصدی نداشتم… شرایط منو مجبورم کرد
لطفا منو ببخش ..‌.
#

من دختر بیست و دو ساله ای هستم
چند سال پیش با اقایی تو گروه علمی تلگرام اشنا شدم که عکساشون رو هم برام فرستادن و کاملا تو حرفاشون صداقت داشتن چون در موردشون تحقیق کردم.من اون موقع ایشون رو نپذیرفتم ولی بعد دو سال بهشون دل مشغولی پیدا کردم بهشون گفتم اولش پذیرفتن ولی بعد گفتن فعلا قصدشو ندارن و دنبال اهدافشونن هر چند این مسئله رو مانعی برای ازدواج نمیدونن اما برای ایشون پیچیده تر هست ،و شما هم دختر با حجب و حیا ونجیب و با شعور و درک بالایی هستید و قطعا خیلی از اقایون شاید دوست داشته باشن با شما ازدواح کنن

فکر کردم این قسمت حرفشون که گفتن اینا رو مانعی نمیدونن رو روی منظور گفتن چون زمانی که ایشون قصد و علاقه ازدواج داشتن برای من رسیدن به اهدافم خیلی مهمتر از ازدواج بود و نمیخواستم اون موقع درگیر احساسات بشم چون قبول شدن تو رشته مورد علاقم کمی سخت بود و از طرفی هم دنبال این بودم که مشغول به کار بشم، البته اوشونم تشویق کردن اما براشون خیلی قانع کننده نبود. و همون روزم این حرفو به من زدن.

به هر حال

چون ایشون اینجوری صحبت کردن خانوادم گفتن بهتره فراموششون کنی
من باید چی کار کنم
قصد من لجبازی با خودمو خانوادم نیست دلایل هر طرف قضیه رو نگاه میکنم منطقی میبینم اما نمیتونم منکر احساساتم به این اقا بشم
دوست ندارم طوری جلوه بدم که من ولکن ماجرا نیستم من الان هیچ ارتباطی با این اقا ندارم ولی تکلیف احساس من چی هست

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وبسایت

دنبال کردن

روشهای موفقیت

مثبت اندیشی در زندگی شخصی و کاری

۲۲ خرداد, ۱۳۸۷

تغذیه و تناسب اندام

۱۰ ماده غذایی برتر برای داشتن موهایی سالم و درخشان

۱۸ آبان, ۱۳۹۱

تغذیه و تناسب اندام

مواد شیمیایی خطرناک در مواد غذایی

۱۱ خرداد, ۱۳۸۷

ازدواج و خانواده

آیا در رابطه ‌تان احساس تنهایی می‌کنید؟

۱۹ تیر, ۱۳۹۲

مد و مسائل زندگی

مهمترین نعمتی که باید امروز قدردان آن باشید

۱۲ آذر, ۱۳۹۰

چطور کسی که عاشقش بودید را فراموش کنید

بررسی خودارضایی از نقطه نظر علمی

تنفر از والدین: چرا برخی فرزندان از والدین خود متنفر میشوند؟

وقتی مردی شما را بخواهد…

عشق یکطرفه: کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟

بیشتر

مد و مسائل زندگی

چه مدل لباس‌هایی را در هنگام ورزش کردن نباید پوشید؟

۲۸ اسفند, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

نکات مهم برای لباس پوشیدن در یک دورهمی دوستانه که هر خانم باید بداند

۲۸ اسفند, ۱۳۹۸

تغذیه و تناسب اندام

۷+۱ ماده غذایی که باعث افزایش وزن می شوند

۳ اسفند, ۱۳۹۸

ازدواج و خانواده

۳ راه زیبا برای بیان عشق به کسی که دوستش داریم

۳ اسفند, ۱۳۹۸

روشهای موفقیت

۳ اصل مهم برای دستیابی به موفقیت در زندگی با الگو گرفتن از دانشمندان

۳ اسفند, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۹+۱ جفت کفش ضروری که باید در کمد هر زنی باشد

۳ اسفند, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

معرفی ۵ کتاب ایرانی برتر از میان صدها اثر داستانی برگزیده جهان

۳ اسفند, ۱۳۹۸

تغذیه و تناسب اندام

آشنایی با مهم ترین دانه های روغنی و فواید هریک از آنها برای بدن

۳۰ دی, ۱۳۹۸

تغذیه و تناسب اندام

گیاهخوار در برابر گوشت خوار، کدام رژیم برای بدن سالم تر است؟

۳۰ دی, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۱۱ نکته مهم برای انتخاب لباس های با کیفیت

۴ آذر, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۷ ویژگی مهم که یک ساعت مچی را به بهترین ساعت برای انتخاب تبدیل می‌کند

۴ آذر, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۱۰ روش تضمین شده انتخاب کفش استاندارد برای پیاده‌روی های طولانی

۴ آذر, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۶ توصیه جالب برای گذراندن یک تعطیلات تابستانی فراموش نشدنی

۲۷ فروردین, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۸ دلیلی که به شما می گوید چرا انسان ها به شعر احتیاج دارند

۲۷ فروردین, ۱۳۹۸

سلامتی و بهداشت

علائم گردن درد، روش های خانگی درمان گردن درد

۳۰ بهمن, ۱۳۹۷

مد و مسائل زندگی

کاربردی‌ترین لباس‌هایی که در هر فصلی از سال به آن نیاز دارید

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

روشهای موفقیت

۱۰ ترفند طلایی که به رشد کسب و کار شما کمک خواهد کرد

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

مد و مسائل زندگی

مواد لازم برای داشتن یک استایل خاص و متفاوت مردانه در فصل زمستان

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

مد و مسائل زندگی

مهم ترین اصول قبل از گرفتن جشن تولد برای دختر بچه‌ها

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

روشهای موفقیت

۱۰ گام ساده برای خودشناسی و موفقیت در زندگی فردی

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

کلیه حقوق سایت برای مردمان محفوظ است . استفاده غیر تجاری مطلب همراه با ذکر منبع و لینک مجاز می باشد.

برای بسیاری از ما اتفاق افتاده که در عشق و عاشقی به بن بست خورده ایم و مجبور شده ایم بنا به دلایلی از کسی که عاشقش بودیم دل بکنیم ، این کار بسیار مشکل است اما این پایان راه نیست و نباید همه زندگی را تمام شده دانست، بلکه باید برای فصلی تازه از زندگی آماده شد و و دوباره به زندگی عادی برگشت. مسلما این کار راحت نیست ولی می توان با راهکارهایی که در نمناک ارائه می کنیم با یک نگاه واقع بینانه و بدون آسیب روانی زیاد زندگی جدیدی را آغاز کرد .

چطور از عشق بگذریم

1.به جای فکر کردن به خاطرات زیبایی که با معشوق گذرانده اید کمی عاقلانه به رفتارهایش بیاندیشید . به رفتارهایی که خاطر شما را آزرده و به چهره واقعی مردی نگاه کنید که این همه سال شما را فریب داده است .2.واقع بین باشید و بپذیرید رابطه ای که بر اساس عشق واقعی ، صمیمیت، صداقت و تعهد نیست دیر یا زود فرو می ریزد بنابراین وسوسه نشوید و در برابر وسوسه بازگشتن مقاومت نمایید.

3.خود را جای زن و فرزند او قرار دهید آیا خوشتان می آید دیگری به فکر همسرتان باشد و شما تنها مالک قلب و وجود همسر خود نباشید .

4.مدام به فردی که عاشقش بودید فکر نکنید و برای فراموشی حقیقی او بیشتر به فکر خودتان باشید .

5.خودتان را باور داشته باشید . فکر نکنید فقط او مناسب شما بود و شما دیگر عاشق نمی شوید بلکه به این فکر کنید که مردان شایسته زیادی در سر راه ازدواج شما قرار خواهند گرفت.

6.خوشبین باشید و به این فکر کنید که الان مجرد هستید و باید با آدم های زیادی آشنا شوید . خوشبین بودن موجب می شود شما زودتر عشق از دست رفته تان را فراموش کنید.

7.به این نیاندیشید که چون جذاب و دوست داشتنی نبوده عشق قبلیتان رهایتان کرده است به این فکر کنید که این امر فرصت دوباره ای به شما می دهد تا فرد مورد نظر خود را بیابید فردی که همانقدر که شما دوستش دارید او نیز شما را دوست خواهد داشت.

8.مردی که به احساسات شما توجه نمی کند و نسبت به شما و رنج هایتان بی تفاوت و منفعل است، به هیچ عنوان شایسته عشق ورزی نیست. اگر عشق و احترام در یک رابطه باید متقابل باشند نتیجه ای جز سرخوردگی ندارد.

9.زمان هایتان را به تنهایی بگذرانید و همیشه برای پر کردن اوقاتتان به دیگران متوسل نشوید . از تنها بودن و مستقل شدنتان شاد باشید و بیاموزید بدون وابستگی به دیگران شاد باشید زیرا فرد زندگی آینده تان به شادی نیاز دارد.

10.هر چیزی که او به شما داده و مربوط به او است را جمع کنید و در جایی خارج از دید قرار دهید . این کار سبب می شود روحیه تان بهتر شود .

 

یکی از رایج ترین مشکلاتی که از ما سوال کرده اید ، فراموش کردن کسی است که عاشقانه دوستش داشتید و اکنون حضور ندارد.از آنجاییکه دانش قدرت نامحدود حامی شماست ، در این مقاله قصد داریم ، دو نکته را به شما گوشزد کنیم که باعث خواهند شد بتوانید کسی را که به شدت عاشقش بودید و واقعا دوستش داشتید ، به سادگی از یاد ببرید.اگر به خوبی به این نکات گوش کنید ، حداکثر در 3 روز میتوانید فرد مذکور را تماما از ذهن خود خارج کنید.اگرچه دلایل بسیاری وجود دارند که باعث میشوند نتوانید نبود کسی که مدتها عاشقش بودید را فراموش کنید.اما دو دلیل اصلی و ریشه ایی وجود دارد که با رعایت این دو مساله ، خواهید دید که به سادگی میتوانید فرد مذکور را فراموش کنید.

ما عاشق افرادی میشویم که معیارهای ضمیر ناخودآگاه ما را داشته باشند.به این معیارها ، نقشه ی عشق گفته میشود.چیزی که اکثر افراد نمیدانند ، این است که ما ، عاشق کسی خواهیم شد که حدود 70 یا 80 درصد از معیارهای ما را داشته باشد.این مساله ، بدین معناست که چیزی به نام یک فرد خارق العاده و متقاوت ، وجود ندارد.

اگر شما عاشق کسی بوده اید ، علت این بوده که او 70 درصد معیارهای ضمیر ناخودآگاه شما را داشته است.به همین علت ، اگر شما کسی را ببینید که 75 درصد این معیارها را داشته باشد ، شما حتی او را بیشتر از نفر اول دوست خواهید داشت !

با عرض معذرت ، اما باید گفت که شما توسط رسانه ها و رمان های عشقی ، احمق فرض شده اید.چیزی که در فیلمها وجود دارد ، ضمیر ناخودآگاه شما را برنامه ریزی کرده و درحال حاضر فکر میکنید که او ، با همه متفاوت است و تا ابد عاشقش خواهید بود.فقط کافیست اندکی صبر کنید و به نکاتی که گفتیم عمل کنید ، به زودی به حس بدی که پس از پایان رابطه داشتید ، خواهید خندید !

داشتن حتی 1 درصد امید ، باعث خواهد شد که هرگز نتوانید از حس بد خود نجات پیدا کنید.امید داشتن به برگشت فرد ، میتواند مانع اصلی برای فراموش کردن کسی که دوستش دارید، باشد.چطور از عشق بگذریم

چرا ما مرگ عزیزانمان را پس از مدتی میپذیریم اما رفتن کسی که عاشقانه دوستش داشتیم را نمیپذیریم ؟ باید گفت : به این علت که وقتی کسی میمیرد ، ما امید خود را برای بازگرداندن او به زندگی ، کاملا از دست میدهیم و از دست دادن امید ، علت اصلی این است که بتوانیم چیزی که رخ داده است را بپذیریم.

پس از رفتن کسی که دوستش داشتید ، یک درصد امیدی که در ذهن شما برای برگشتن او وجود دارد ، علت اصلی این است که حس بدی دارید و نمیتوانید چیزی که رخ داده است را بپذیرید.

این ، 1 درصد امید باقیمانده برای برگشتن فرد مذکور است که باعث شده است به آهنگهای غمگین گوش کنید ، خاطره های خود را در ذهن مرور کنید ، منتظر تماس او باشید یا به مکانهایی بروید که قبلا باهم رفته بودید.

امید را ، تماما و تا ابد بکشید ، گوش دادن به موسیقی های ناراحت کننده و مرور خاطرات را متوقف کنید.شماره ی فرد مذکور را پاک کنید و به زودی خواهید دید که توانستید فرد مذکور را تا ابد فراموش کنید.معمولا اگر به خوبی به این نکات توجه کنید ، حداکثر در 3 روز ، فرد مذکور را تا ابد فراموش خواهید کرد.

هوشیار و آگاه باشید ! عیبهای فرد مقابل را ببینید.اگر کسی رهایتان کرده و رفته است ، این یک عیب شخصیتی بسیار بزرگ در فرد مقابل است.اصولا مهمترین چیز در یک رابطه این است که دو نفر تحت هر شرایطی ، کنار هم بمانند.در غیر اینصورت ، همواره هزاران بهانه وجود دارد که هر لحظه رابطه را تمام کرد.اگر کسی رابطه را رها کرده و به یکباره میرود ، به سادگی از آن نگذرید ! این یک عیب بزرگ شخصیتی در اوست !

در برخی نگرشها مدام گفته میشود که بگذرید ، فرد مذکور را ببخشید و…اما بحث اینجاست :

تا زمانی که قبول نکنید فرد مربوطه ، اشتباهی کرده و سطح شخصیتی پایینی دارد ، نمیتوانید از او دل بکنید ! شما باید آگاهانه ببینید که فرد مذکور چه نقاط ضعفی دارد و چه بر سر شما آورده است.در غیر اینصورت ، دوری از او باعث آزار شما خواهد شد و فراموش کردنش برای شما سخت خواهد بود.

 

هرکسی در طول زندگیش حداقل یکبار عاشق خواهد شد و اگر عشقی یکطرفه باشد با عمق درد آشنا میشود.

به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ «غرورم را شکستم، همه‌جوره کنارش بودم، همه‌جوره محبتم را به‌اش ابراز کردم، همه کاری براش کردم که بفهمه دوستش دارم، اما اون با من چی کار کرد؟»

حتماً در طول زندگی خود و اطرافیانتان جملاتی از این دست را شنیده‌اید و با کسانی روبه‌رو شده‌اید که عشق و علاقهٔ یک‌طرفه نسبت به کسی را در زندگی خود تجربه می‌کنند و این علاقهٔ یک‌طرفه و بی‌نتیجه تا جایی پیش می‌رود که زندگی روزانه و کار و فعالیت آن‌ها دچار مشکل می‌شود؛ اما این دوست‌داشتن یک‌طرفه چه مزایا و معایبی می‌تواند برای شخص داشته باشد؟ و چه کمکی می‌توان به این افراد کرد؟

رنج دوست‌داشتن کسی که علاقه‌ای به شما ندارد، واقعاً مشکل است و توأم با احساس ناامیدی و افسردگی است و زمانی که فکر کنید که آن فرد دقیقاً همانی است که شما می‌خواهید، این احساسات قوی‌تر هم می‌شوند.چطور از عشق بگذریم

بیشتر آدم‌ها با امید این‌که روزی بتوانند به هر قیمتی به وصال محبوب برسند روزگار می‌گذرانند؛ اما در حقیقت این امیدها هیچ‌وقت به واقعیت بدل نمی‌شوند و آن‌ها دچار احساس ناکامی در زندگی می‌‌شوند.

عشق واقعی زمانی است که دو طرف از نظر احساسی و ذهنی همهٔ احساساتشان را با هم شریک باشند. این عشق معمولاً نشانه‌های زیر را دارد:

اگر فردی شما را دوست داشته باشد، به نیازها و علایق شما توجه زیادی نشان می‌دهد، دوست دارد بداند که شما چه علایقی دارید و از چه چیزهایی بدتان می‌آید.

وقتی یک نفر به کارهای شخصی و موفقیت و شادی فرد دیگر خیلی علاقه نشان می‌دهد، یعنی آن فرد را دوست دارد، در شادی‌های او سهیم است و او را دوست دارد. کسانی که یکدیگر را دوست دارند از موفقیت و شادی هم خوشحال می‌شوند.

فردی که به شما علاقه‌مند باشد در زمانی که شما شرایط سختی را تجربه می‌کنید، آسایش و آرامش شما را فراهم می‌کند. کسانی که یکدیگر را دوست دارند در بدترین و بهترین شرایط زندگی در کنار یکدیگر هستند و از هم حمایت می‌کنند.

اگر فردی صبورانه به شما کمک می‌کند که مشکلات شخصی خود را حل کنید و تا حد ممکن پشتیبان شماست، آن فرد به شما علاقه دارد.

اگر فردی به راستی به شما علاقه داشته باشد، دوست دارد زمانی را هر چند کوتاه با شما سپری کند. برای باهم بودن لازم نیست دلیل و یا برنامه‌ای وجود داشته باشد، کسانی که یکدیگر را دوست دارند از صرف بودن با هم لذت می‌برند.

عشق یک‌طرفه عشقی است که میل به معشوق، امری ذهنی است. یعنی عاشق در افکار و پیش‌فرض‌هایش باور دارد که معشوقش به او علاقه‌مند است و او از احساسات معشوقش بی‌اطلاع است. روان‌شناسان این حالت را بیش از آن‌که عشق بنامند، آن را نوعی مشکل می‌دانند.

در برخی موارد اشخاصی هستند که به شدت کسی را دوست دارند و تصور می‌کنند که آن شخص نیز آن‌ها را دوست دارد، اما این‌ها تنها پروردهٔ خیالات اوست زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد و یا در مواقعی حتی او را نشناسد!

این حالت نوعی بیماری است و حالت عادی و معمولی نیست، زیرا در حالت عادی اگر کسی به شخص دیگر علاقه‌مند شود ولی بداند که عشق و علاقه‌اش یک‌طرفه است، بی‌شک از آن عشق دست برمی‌دارد. ولی زمانی که شخص دچار «عشق بیمارگون» باشد، از این عشق یک‌طرفه دست برنمی‌دارد و اگر میل عاشق پس از اجابت‌نشدن خواسته‌اش دوباره مطرح شود، ممکن است در نهایت منجر به سرخوردگی شود.

زمانی که عاشق به معشوقش می‌رسد همه چیز ختم به خیر می‌شود، اما اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است با به‌وجود آمدن خشم، عشق به تنفر منجر شود.

این افراد همواره با تصورات ذهنی‌شان زندگی می‌کنند و معتقدند که دیگران هستند که نمی‌خواهند او به معشوقش برسد. چنین فردی خیال می‌کند معشوقش او را دوست دارد و مخالفت‌های دیگران مانع وصال اوست.

در این بیماری فرد به‌شدت افسرده می‌شود، البته مقصود این نیست که همهٔ عشق‌ها این‌گونه است، بلکه منظور برخی از این عشق‌هاست که ما آن را به‌عنوان عشق بی‌وصال و یا عشق یک‌طرفه می‌نامیم.

اگر کسی را با تمام وجود دوست داشته‌اید ولی پاسخی در قبال این دوست‌داشتن او دریافت نکرده‌اید و هنوز نتوانسته‌اید با احساسات خود کنار بیایید، گذشتن از پنج مرحلهٔ زیر می‌تواند به شما در فراموش‌کردن او کمک کند.

در ابتدا ممکن است فراموش‌کردن محبوب‌تان باورنکردنی به نظر برسد.شوکه‌شدن، بی‌‌حسی و کرختی بعد از مواجه‌شدن با این واقعیت که شخص مقابل‌تان علاقه‌ای به شما ندارد، احساسات طبیعی هستند که در این زمان تجربه می‌کنید.

پس از تحلیل رفتن تدریجی و کمتر شدن شوک اولیه، احساس درد، غم و گناه در این مرحله کمتر می‌شود.

این مرحله سخت‌ترین مرحله برای مدیریت‌کردن خودتان است. وقتی که از مرحلهٔ انکار واقعیت عبور می‌کنید و شرایط را همان‌طور که هستند می‌پذیرید، عصبانیت ایجاد می‌شود.

در این مرحله فرد حمایت کسی را نمی‌پذیرید و هرگونه کمکی را رد می‌کند. فرد می‌خواهد هر کسی و هر چیزی را برای این فقدان سرزنش کند. سؤالی که افراد در این مرحله از خود می‌پرسند این است که «چرا من؟» «چرا او مرا رها کرد؟»

این مرحله، ادامهٔ مرحلهٔ عصبانیت و خشمگین‌شدن است. چانه‌زنی تقریباً همیشه گفت‌و‌گویی با همهٔ قدرت است، فرد تمام تلاشش را می‌کند تا در مقابل رفتن شخص محبوب بایستد و به هر نحوی و با هر وسیله‌ای او را برگرداند.

مرحلهٔ چهارم بیشترین قابلیت را دارد تا فراموش‌کردن محبوب را تبدیل به فقدانی ناتوان‌کننده برای همهٔ عمر کند. وقتی که فرد نبود فرد موردعلاقهٔ خود را می‌‌پذیرد و کاملاً دچار ناامیدی می‌شود، در واقع در این مرحله قرار می‌گیرد.

خیلی مهم است که متوجه تفاوت بین غمگینی طبیعی ناشی از فقدان و افسردگی بالینی (این نوع افسردگی نیاز به درمان دارد) بشویم. احساساتی مانند ناامیدی و پوچی و احساساتی مانند کناره‌گیری و غمگینی شدید در طول این مرحله طبیعی هستند.

پذیرش، آخرین مرحلهٔ فراموش‌کردن است. این مرحله‌ای است که هر کسی برای رسیدن به آن تلاش می‌کند. در این مرحله فرد با خودش آشتی می‌کند و خودش را آماده می‌کند تا با آرامش از آن عبور کند و با فرد مورد علاقه‌اش در صلح قرار گیرد.

او که در مرحلهٔ خشم از دست معشوق عصبانی بود، حالا با او در صلح است و می‌پذیرد که معشوق رفته است و به مرور زمان به زندگی عادی برمی‌گردد.

من عاشقشم همه زندگیمه دوسش دارم ولی اون نه تنها دوسم نداره بلکه هدفش نابود کردن من و زندگیم بود همه حرفایی که از عشق میزد دروغ بود من عاشق تصوریم که ازش دارم نفسم امیرم کاش لاقل میدونستم همچی دروغه شاید به این روز نمیفتادم لعنت بهت که اینهمه عوضی هستی

من 26 سالمه اولین بار ۱۴ ۱۵ سالم بود عاشق دختر عموم شدم که خیلی باهم خوب بودیم و بهش گفتم 4 سال ازم بزرگتر بود ولی جوری برخورد کرد باهامو خوردم کرد که که تو همون سن اعتماد به نفسم از بین رفت بعد اون تو 21–22 سالگی عاشق یکی شدم که میگفت عاشقمه از دوستای یکی از بچه های دانشگاه بود و بعد از یه مدت خیلی کوتاه تو همون سن گفت باید بیای منو بگیری منم که هیچی نداشتم نه سربازی رفته بودم نه پولی نه کاری ترم 4 دانشگاه بهش گفتم بیام چی بگم به بابات، یه ماه نشد بعد این قضیه که دیدم ازدواج کرد و رفت الان 4-5 سال میگذره بچه هم داره با این حال براش آرزوی خوشبختی کردم. بعد اون هیچ‌وقت دیگه آهنگ گوش ندادم تا دیگه به این چرتو پرتای عشق فکر نکنم و یادم نیاد، یه حسی توم مرد دیگه برام مهم نیست کسی بیاد تو زندگیم یا کسی بره 5 ساله دیگه با کسی نیستم حسی ندارم به کسی و یه آدم مردم که هیچی واسش فرقی نداره روزاشو سر میکنه تا وقتی که تموم شه و بمیره واسه ایندمم تلاشی نمیکنم دیگه 🙂

سلام منم یه دختر دی ماهیه بدبختم الان ۱۸ سالمه ۱۶ سالم بود ک عاشق یه پسر شدم اولش اون بود که همش دنبالم بود هرجا منو می‌دید زیرچشمی بهم نگا میکرد چندباریم جلومو گرفت و گفت ک دوسم داره وشمارشو بهم داد تا باهم در ارتباط باشیم منم قبول کردم بعد چند وقت گفت میخواد بره سربازی بهم گفت منتظرش بمونم تا برگرده منم بی‌صبرانه منتظرش بودم همش بهم وعده میداد ک به زودی بهم می‌رسیم یه شب که باهم چت میکردیم داشت بهونه میگرفت منم چیزی نگفتم بعد چند وقت گفت “دیگه بهم پی ام نده بای برای همیشه” هه به همین راحتی و بی‌دلیل به معنای واقعی خورد شدم بازی خورده بودم اولش فک میکردم یه شوخیه و فقط دستم انداحته ولی بعد چندروز که کارت عقدش به دستم رسید تازه به عمق فاجعه پی بردم ازاون ماجرا الان ۲ ساله ک میگزره منم چندباری اونو با نامزدش دست تو دست دیدم خیلی نامرد بود که تواون شرایط بدون دلیل ولم کرد و رفت بایکی دیگه هنوز که هنوره وقتی منو میبینه مثه قبل بهم خیره میشه واقعا نمیدونم به چه علت هه

عخییی حس میکنم پتانسیل اینو دارم ک یع تنه همه اونایی که ترک شدن و نادیده گرفته شدن رو دوست داشته باشم و بهشون عشق بورزم :((( ناراحت نباشین این آدما لیاقت شمارو نداشتن حتمن :// بیاییین بغلمممم :)))

واسه کسایی که عاشقن و به عشقشون نرسیدن یا عشقشون ولش کرده *مخصوصا پسرا* برید آهنگ چشم انتظار کامی یوسفی رو گوش بدین با حالتون یکی میشه….اتفاقی دانلودش کردم من خودم تاحالا عاشق نشدم ولی بهش اعتقاد دارم چون دخترداییم عاشق یه نفره و وقتی عشقشون رو میبینم اعتقاد پیدا میکنم

من اتفاقا عاشق نشدم بدتر از اون سرم اومد دبیرستان بودم که یه پسر وسطای راه خونه مزاحمم میشد و خیلی گیر بود که بیا آشنا بشیم منم ازبس سیریش بود قبول کردم یه مدت باهم حرف میزدیم و بیرون میرفتیم که پسره( اسمش آرش بود) عاشقم شد من اونموقع سال آخر دبیرستان بودم و اون ۲۰ سالش بود جوری عاشقم شد که حتی فکرشم نمیکردم ولی من اصلا حسی بهش نداشتم کاملا خنثی… تا اینکه دیگه از محبت ها و توجه های زیادش خسته شدم و عاشق پسرخالم که از شهرستان اومده بودن شدم یه روز برگشتم و بهش گفتم بیا کات کنیم و دوست ندارم فلا فلان… بنده خدا خیلی گریه میکرد و دیگه به التماس کردن افتاده بود آخرش خودش خسته شد و بهم گفت با اینکه دوست دارم و هنوز عاشقتم ولی امیدوارم توهم عین من شکست بخوری و اینا… اهمیت ندادم و بیخیالش شدم ولی ای کاش ولش نمیکردم که آهش دامنمو گرفت پسرخالم بهم ابراز علاقه کرد ومنم با کله قبول کردم همه چیزمو ازم گرفت و آخرشم جلوی چشمام بهم خیانت کرد هنوزم دارم به حال خودم و اونموقه آرش زار میزنم آرش عزیزم ببخشید.‌..

سلام من یه خانم ۲۸ ساله هستم که ازدواج کردم یه پسر سه ساله دارم زمانی که دانشجو بودم یعنی ۲۰ سالم بود عاشق یه پسری شدم از اون موقع تا الان نه سال میگذره ولی نتونستم فراموشش کنم با اینکه اون هم ازدواج کرده و شرایط برای نرسیدن به عشق صدرصد است هر کاری کردم که فراموشش کنم نتونستم اینو هم میدونم تا زمانی که زندم از ذهنم بیرون نمی ره

من تو سن ۱۹ سالگی وارد رابطه با یه پسری شدم که ۵ سال از خودم بزرگ تر بود اول رابطمون همه چیز خوب بود تا اینکه تصمیم گرفت برای کار بره مشهد از من خواست منتظرش بمونم منم قول دادم منتظرش بمونم دو سال اونم بعد دو سال بیاد . من اصلا به ازدواج باهاش فکر نمیکردم خودش فکر ازدواج و انداخت تو سرم منم کاملا باورم شد. او همون زمان مشکل مالی براش پیش اومد منم کمکش کردم. خانوادم فهمیدن دیگه مانع ادامه ی رابطمون شدن اونم جا زد و رفت منم به مرور داشتم فراموشش میکردم اولش برام سخت بود فقط بعد خودش بعد یه ماه برگشت التماس کرد که ببخشمش دوباره سر صحبت و باز کرد منم هنوز دوستش داشتم دوباره داشت همه چیز میشد مثل قبل من میخواستم رابطه رو تمومش کنم بهش گفتم نمیخوام باهات باشم اونم گفت نامردی ازین حرفا منم گفتم حالا که انقدر دوستم داره پس باهم از نو بسازیم ولی بعد یکسال گفت که من نمیتونم بیام خواستگاریت من الکی یه چیزی گفتم تو چرا باور کردی البته من الان خودم رابطمو باهاش قطع کردم و هرگز دیگه بهش اجازه نمیدم وارد زندگیم بشه چون برای خودم ارزش قائلم و ارزش خودمم میدونم چیه پس اونه که میبازه البته مطمئنم میاد سراغم ولی من تصمیم گرفتم. میخوام بگم ارزش خودتونو برای یه آدم بدردبخور الکی پایین نیارید اونا خودشون میفهمن چه اشتباهی کردن فقط به خدا بسپارینشون خودش جواب تک تک بدی هاشو میده …

از13عاشق یه دختری شدم 2سال و نیم همش به فکرش بودم هرکاری کردم نتونستم برم حلو و بهش بگم ولی بالاخره هرجوری بود رفتم بهش گفتم البته خواهرم رو فرستادم که بره بهش بگه اولش فک کردم که قبول کنه گفتع بود که بره فکراشو بکنه جوابشو بده بعدش گفت نه دلیلش هم این بود که هنوز کوچیکه خلاصه بعد از چند وقت خودم شمارشو گیر آوردم بهش پیام دادم بازم هیچی نگفت زنگ زدم جواب نداد بعد توی راه پله دیدمش که سرش توی گوشیه لبش رو چسبونده به صفحه خیلی حالم بد شد رفتم پیشه رفیقم از شدت حال بدم تصادف کردم و گذشت بعد یه مدت دوباره بهش از توی واتساپ پیام دادم اما سریع بلاکم کرد بعد رفتم توی تلگرام اونجا هم بلاکم کرد به همه گفتم فراموشش کردم اما تنها دروغیه که تو زندگیم گفتم خیلی برام سخته همش افسردم بهش فک میکنم الان با کیه چیکار میکنه با چه پسریه نمیدونم چیکار کنم فقط آرزوی مرگ دارم به قول معروف ازراییل شده فرشته نجاتم برام آرزو مرگ کنید خیلی برام سخته این زندگی چون هیچ کس نمیفهمه دردمو همه میگن روانی خل و چل نمیگن شکسته از تو داغونه همه فقط نصیحت و اصلا آدم رو نمیفهمن با همه مشکل دارم فقط میخوام بمیرم اگه از گناه خود کشی هم نمیترسیدم تا الان صد بار این کار رو میکردم روزی هزار بار آرزو مرگ میکنم واقعا سخته همش قلبم درد میگیره همه از دوست و آشنا و رفیق و دکتر یه نظری میدن ولی نمیدونن دلیل اصلیش چیه اما بازم آرزوم خوشبخیشه ایشالله باهرکی هست خوشبخت شه الان 16سال و نیممه ولی همش دوست دارم بمیرم چند بارم جلوی ماشین خودمو انداختم ولی نشده دیگه از همه چی خستم همش آهنگای غمگین دیگه سرتون رو درد نیارم فقط آروز مرگ دارم و همین نه هیچ چیزه دیگه امیدوارم هرجا هستی خوشخبت باشی عشقم من که بدون تو دارم میمیرم

سلام من ی پسر ۲۵ ساله هستم از ۱۷ سالگی عاشق ی دختر شدم عشق بچه بازی نه میدیدمش نفسم میرفت دوسال فقط سیریش بودم ک بهش برسم خلاصه بعد کلی داستان باهم رفیق شدیم رفیقای خیلی صمیمی اوایل خیلی به ازدواج باهاش فکرنمیکردم چون شرایطش رو اصلا نداشتم ولی رفته رفته وابستگیم هزار برابر شد چند باری بیرون رفتیم دستشو ک میگرفتم انگار از زمین کنده میشدم به جایی رسید که فکر کنم به پدر مادرش هم گفته بود ولی نمیدونم یه دفعه چی شد تو دو هفته همه چیز برعکس شد یه مدت گوشیش رو خاموش کرد بعد فهمیدم نامزد کرده دنیا تو سرم اوار شد ۱نقدر بهم فشار اومد که ۱ سال درگیر بیماری استرس و افسردگی شدم ولی بالاخره کنار اومدم با قضیه از اون موقع به بعد انگار حسم مرده دیگه به هیچکس هیچ حسی ندارم سر سر شدم خونه گزاشتن تو فشار که ازدواج کن ولی بدون احساس که نمیشه… هنوزم بعضی وقتا با شوهرش که دوساله ازدواج کردن میبینمش هنوز مثل قدیم با دیدنش قلبم از جا کنده میشه نمیدونم این حس لعنتی کی راحتم میزاره مریم عزیزم امیدوارم هرجا و با هرکس هستی خوشبخت و خوشحال باشی نفسم دوستت دارم…

راستش تقریبا سال۹۸ …۲۸ شهریور بود که عاشق شدم… از‌حسم به کسی نگفتم الان۲۰ماهی گذشته.‌‌و یک رفتار هایی بهم‌میگه که طرف منو میخواد و یک‌چیزایی نه… راستش…هر وقت که از جلوش رد میشدم زل میزدم بهش اونم زل میزد بهم..یک سری جلو کلاس زبانم سبز شد و لبخند زد..و اینکه اینا باعث شد فک کنم اونم منو میخواد و‌نمیخواد تو سایت هایی تحقیق کردم….متوجه شدم که…اون‌منو نمیخواد چون گفته بود اگه یک‌پسر شما رو بخواد .. جلو راهت سبز میشه و از این جور حرفا بعد دختر خالم…هم پسری که دوسش داش دائم جلو راه دختر خالم سبز میشد…. به این دلیل بود که…نا امید نا امید شذم تقریبا الان ۱۲۰روزی هس ندیدمش…حسزت دیدنش به دلم مونذه…از اون موقع هم که میخوامش…خیی عصبی شدم و خواهر کوچیکمو همش دعوا میکنم

۳ ماه پیش بهم گفت فکرشو خیلی درگیر کردمو بهم پیشنهاد داد بیشتر اشنا شیم منم چون ازش خوشم میومد بی تمایل نبودم به قبول کردن پیشنهادش نمیدونم چیشد به خودم اومدم دیدم همه چیم شده اون.. دختری نبودم دل بدم به کسی و مهر کسی به دلم بشینه و فکرشو نمیکردم یه روزی دچار این حس شم ..بعد سه ماه تو اوج دوست داشتن بخاطر رفتار اشتباهش تموم کردم..اما هنوز نتونستم فراموشش کنم…چطور از عشق بگذریم

من هم دچار عشق یک طرفه شده ام نمیدانم چطوری عاشق شدم… چون وقتی می دیدمش حالم بد میشد و می گفتم کاش نمیدیدمش … ولی ….. حالا نمیدونم بدون فکر اون زندگی کنم…. کاش حالا می شناختمش .. نمیدنم کیه….. همیشه میام کنار پنجره که اونا ببینم.. لطفا کمکم کنید بتونم راحت فرا موشش کنم

من عاشق پسر عمم شدم خیلی بهم محبت میکرد تا اینکه یه ماه پیش بهش گفتم دوست دارم شدی همه ی فکرم اما اون منو خورد کرد با حرفش بهم گفت من تو رو مثل خواهرم میدونم و من یکی دیگه رو دوست دارم داغون شدم کارم شده فقط گریه دیگه ندیدمش تا اینکه امروز دیدم داره بارون میاد گفتم برم قدم بزنم وقتی رفتم دیدمش بعد از یک ماه با یه دختره دستاشون تو دست هم بود و میخندید هرکاری میکنم نمیتونم فراموشش کنم لطفا کمکم کنید

بنظر من بیشتر اینجور عشقا تو ایران بوجود میاد دلیل ش کم بودن ارتباط زنا با مرداس و اینکه زن و مردا همیدیگ رو کمتر دیدین اگ بیشتر میبود اینطور نبود یک عاشق پسر عمش یکی از مشاور تحصیل ول کن بابا بشیت درس ت بخون

میخام ک بهتون راه حلی رو معرفی کنم ک تمام کسانی ک دچار عشق یه طرفه شدن وقتی چند وقت میگذره حس میکنی عشقی دیگه نسبت بهش نیست و احساسی ندارین پس انقد وقت خودتو هدر ندین بجاش مطلب تغییر عشق یه طرفه به دوطرفه رو مطالعه کنین بیشتر مطالعه کنین راجب عشق اینکه چطور یه نفر رو عاشق کنین تفاوت عشق تو زن مرده دیگ دچار درد نشین قدرت بدست بیارین برای خودتون

من عاشق نشدم اما دوست دارم تجربش کنم….

منم عاشق ی پسری شدم ک بهم مشاوره تحصیلی میده اینو میدونم کسی تو زندگیش نیست و می‌دونم احتمال ۹۰ درصد به من به چشم دانش آموز نگاه می‌کنه ی هفته هست حتی کلاس مدرسه رو شرکت نکردم چ برسه به درس خواندن دیوونش شدم :(( چیکار کنم ؟!

سال هاست کسی رو دوست دارم که از جونم برام عزیزتره نزدیک به ده سالی هست.نمیدونم این حس چه جوری به وجود اومد من که آدم سردی هستم و انسان ها برام اهمیت زیادی ندارن چه جور اینقدر این شخص رو دوست دارم اوایل که می دیدمش قلبم تند میرد و نمیتونستم اصلا بهش نگاه کنم چون از بچگی با هم بزرگ شده بودیم شناخت کامل در موردش دارم اون تو دوران بچگی و نوجوانی من رو دوست داشت و همیشه حمایتم میکرد و همیشه پشتم بود اصلا همین رفتارش باعث شد من اینقدر دوستش داشته باشم. ولی نمیدونم چرا بزرگ شدیم این احساسش کم رنگ تر شد نمیدونم شاید من اینجوری حسش میکنم. چون فامیل هم هست و نسبت خیلی نزدیکی باهم داریم نمیدونم چیکار کنم حسم بهش کم رنگ تر بشه یا تغییر بکنه هر روز و هر ساعت دارم بهش فکر میکنم داره این حس من رو دیونه می کنه همیشه با خودم میگم اگه باز هم ببینمش دیگه خودم رو گم نمیکنم و سعی میکنم عادی رفتار کنم. ولی وای وقتی چشماش رو میبینم دیونه میشم نمیتونم به جز اون هیچکسی رو ببینم اینقدر دوستش دارم که حاضرم براش بمیرم کاش به این درد مبتدا نمی شدم همه میگن عشق شیرینه و نصیب هر کسی نمیشه ولی خیلی زجر آور و تلخه. خیلی ها میگن عشق ما یک طرفست و با این واقعیت کنار اومدن ولی من نمیدونم حس اون نسبت به من چیه و این موضوع تمام ذهن من رو درگیر خودش کرده. کاش میدونستم باید چیکار کنم کاش راه حلی جلوی پام بود. تمام زندگیم اونه ولی الان اصلا من رو نمی بینه یا یه جوری ازم فرار میکنه شاید میخواد فراموشم کنه. من بدون اون هیچم کاش این رو میدونست… دوسش دارم خیلی هم زیاد فدات محسنم کاش می فهمیدی زندگیمی زندگیم فدای چشمای جذابت

میشه راهنماییم کنید هم صنفیمه ۷ سال ازم بزرگ‌تره خیلی هم غد و مغروره نمی‌دونم باید چیکار کنم تو صنف همه به استاد گوش میدن من زل میزنم به اون با کوچک ترین چیزی یادش میوفتم اخلاقش رفتارش طرز برخوردش خیلی خاصه الان هم واقعا نمی‌دونم چیکار باید کنم ؟ با شناختی که ازش دارم میدونم اگر بهش بگم پسم میزنه هم اینکه نمیتونم بیخیالش بشم و فراموشش کنم !

سلام من 20 سالمه حس میکردم عشق مسخرس شاید هنوزم باشه و معتقدم عشق دروغیه که قلب به مغزمون میگه. عشق این نیست که واسه کسی که نمیخوادت تلاش کنی عشق این نیست که اشک بریزی واسه کسی که خودش مصبب اون اشکه غصه هاتو بریز دور همراه خاطراتش و دوباره زندگیتو شروع کن. هم دانشگاهیم بود و من دوستش داشتم 🙂 اما دیگه دوستش ندارم چون کسی که رفته دوست داشتنش فایده نداره

من پسرم، ۲۴ سالمه، یه دختر بود که از اول دانشگاه دوستش داشتم ولی ازم بزرگتر بود. سال آخر جرئت کردم و بهش گفتم دوستش دارم ولی جوابش منفی بود. کوتاه نیومدم و اصرار کردم و همه مدت دلیلش اختلاف سنیمون بود، سه سال بزرگتر بود. به یه جایی رسید که بلاکم کرد، من باز کوتاه نیومدم و با اکانتای دیگه بهش پیام دادم. این مرض من بود که هر کاری می کرد تصور می کردم داره برای من می کنه، عکس عوض می کرد، بیو عوض می کرد و‌… بالاخره یه روز چند تا فحش رکیک جوندار بهم داد و تموم کردم. (آخرش فهمیدم عاشق شده، پسره دو سال از دختره کوچیکتر بود! همینه که هر روز خدا آتیشم میزنه. لعنت به عشق!)

اقا خودتونو درگیر عشق نکنید منم عاشق شدم و نرسیدم و چه فایده ولش کنید اصلا به اون روزایی ک باش بودید یا میخواستیو باشید و اون برنانه ها هم فک نکنید چون اونی ک میخوایید نمیشه عشق یه توهمه اگ عاشق شدید سریعا دوسه تا هورمون تزریق کنین مثل ادرنالین اصلا انگار نسبت به اون فرد بی احساس میشید

منم عاشق یه پسر شدم هجده سالم بود اون بیشت و هفت ولی حالا چی هیچی همچی تموم شد سه ماهه ک تموم شده خیلی حالم بده راستش دارم فراموش میکنم خیلی دارم تلاش میکنم خیلی دوستش داشتم خیلی هیچوقت نفهمید چقد بخاطر تولدش مجبور شدم یه ماه برم سرکار تا بتونم خوشحالش کنم پول قرض گرفتم واسش کادو گرفتم پست کردم براش چون بعد یمدت من درسم تموم شد و دیگع رفتم شهرستان بنظرم عشق چیز قشنگیه فقد باید ادمش پیدا بشه

سلام دوستان من دختری عاشق هستم ….. خیلی عاشق عشق …من تا یکی دو سال دیگه ازدواج می کنه خیلی خوشحالم براش چون فقط خوشبختی و خوشحالیش آرزومه فقط خوشبختی کنار‌ هر کسی ک دوسش داره دوستان عشق خیلی زیباست چون هر وقت عاشق بشی نگاهت عوض میشه کلا همه چی برات فرق می کنه ولی این زیبایی تا زمانی زیباست ک عشق از سمت عشقتم باشه یعنی عشق دوطرفه ولی عشق یک طرفه وای خیلی بده نابود می کنه آدمو مخصوصا دختران رو چون ک دختر ها نمیتونن آزاد باشن و عشقشون رو بیان کنن چون باهاشون برخورد میشه منم دیگه هستم از این عشق نافرجام هستم از این همه درد و تنهایی عشق من داداش رفیقمه بهترین دوستم معصومه ک خیلی بهم کمک می کنه و خودش هم با داداشش یعنی عشق زندگی من خیلی خیلی خوبه اسم عشقم مصطفی هس اسم خودم طاهره دعا کنید برای خوشبختی عشقم دوسستتون دارم

گاهی فکر میکنم اون چی داره که هیچ کسیو انگار قبل و بعدش ندیده بودم یک سالی میشه که عاشقش شدم بار ها و بار ها تلاش کردم واسه فراموش کردنش هر دفعه به بن بست خوردم حتی با اینکه دختر بودم و مغرور پا روی غرورم گذاشتم و رفتم جلو ولی اون اعتنایی نکرد و گفت کسی تو زندگیشه هر دفعه خودمو لعنت کردم که باز نبینمش که فراموشش کنم ولی با هر اهنگ به یادش افتادم انگاری همه جا پر شده از اسمش انگاری جز به جز وجودش تو بقیه هست همه جا میبینمش هم خودش هم اسمش شناختی ازش ندارم حتی آدم ایده المم نیست نمیدونم چه دردیه که گرفتارش شدم هیچ موقع باور نکردم که حقیقتو گفته باشه میترسم که هیچ وقت نتونم کسیو جایگزینش کنم گناهی نداره همه ی ما حق انتخاب داریم فقط همیشه واسش آرزوی خوشبختی و سلامتی دارم . چه دردیه که باید دنبال راه فراموشیش باشم خیلی سخته تجربه عشق یه طرفه خیلی زیاد .خیلی غصه خوردم خیلی گریه کردم خیلی خودمو داغون کردم تو اوج جوونی گوشه گیر شدم دوست دارم تنها باشم حوصله هیشکیو ندارم واسم دعا کنید مهرش از دلم و فکرش از ذهنم بره و به ارامش برسم.

اندر دل من درون و بیرون همه توست سلام من ی پسر بیمارم که دچار عشق ی طرفه شدم…داستان از ۵ ساگلی شروع شد که هیچی نمیفهمیدم..واسه اولین بار دیدمش طبیعتا هیچ حسی نداشتیم..بعد از ۲ سال که ۷ سالم شده بود باز دیدمش..بازم بهش حسی نداشتم تا داداشم با دختر عمم منو ب بازی راه نمیدادن میگتن تو عاشق اونی برو با اون بازی کناز اون موقع شروع شد…باز بعد ۳ سال ۱۰ سالم شده بود دیدمش خیلی جوگیر بودم با چه ذوق و شوقی بهش سلام کردم جوابمو نداد☹باز گذشت منم همینطور عاشقتر میشدم…تا ۱۳ سالگی که یک دفعه خبر فوت شوهر عمم رو دادن…باز اونجا دیدمش…واسه اولین بار بهش سلام کردم جوابمو داد…بعد با چند نفر از همسنو سلامون رفتم تو ی اتاق باهم حرف زدیم..الانم ۱۸ سالمه نمیدونم کجاس ولی خیلی دلتنگشم…نمیدونم دسوتم داره یا نه☹راستی اون یک سال از من کوچیکتره و فامیل دورمونه

عشق خوبه. ولی همیشه دعا کنید ک ی طرفه نباشه. 15 سالمه ولی حس ی آدم 60 ساله رو دارم. عشقمه. دوسش دارم ولی اون نمیخوادتم. از هیچی کم ندارم ولی دله دیگ وقتی نمیخواد. نمیخواد دیگ. ایشالا خوشبخت بشه هر وقت ازدواج کرد. همگی مرگ رو برام آرزو کنید چون زندگیم تباه شده

من مشکلم برعکس شماس احساس می کنم پسر عمم منو دوس داره اما من اصلا دوسش ندارم از همه نظر هم اختلاف داریم می خوام یجوری که نارحت نشه از این عشق منسرفش کنم تورو خدا کمکم کنید و اینکه کسایی که می خوان عشقشون رو فراموش کنن بهترین راه جایه گذین کس دیگه است می دونم سخته ولی خیلی کمکتون می کنه من هم قبلا عشقی داشتم بد جور ولم کرد رفت کسایی به عشقشون خیانت نمی کنن که خودشون خیانت دیدن رو تجروبه کرده باشن درسته قبلا با کس دیگه ای بودن اما می دونن که چقد ترک کردن سخته و 90 درصد این کارو نمی کنن

تو روزای کرونا با عشقم اشنا شدم همه چی خوب بود ولی وقتی اون برگشت سر کارش همه چیز عوض شد انگار فراموش کرد که من سنگ صببور روزای قرنطینه بودم شد یه ادم دیگه خیلی برام سخته بگم خوشبخت بشه براش همه کار خوبیکردم فک کردم قدر میدونه چه فایده.انشالله هر جاست سلامت باشه

یکی هست ک دوسش دارم.. نمیگم عاشق شدم.. عشق و قبول ندارم.. فقط می‌دونم از خودمم بیشتر دوستش دارم.. خیلی بیشتر.. بخاطر اون از خیلی از تصمیمام منصرف شدم..خیلی کمکم کرده.. کمک کرده خوب باشم… خودم باشم.. یکم بیشتر خودمو دوست داشته باشم.. وقتی بهم پیام میده یا میبینمش حس میکنم برای چند لحظه همه چی ساکت میشه انگار.. نمیدونم یهو همه ساکت میشن انگار زمان واستاده.. اولین باره یکیو انقدر دوس دارم.. وقتی نیست باهام حرف نمیزنه حس میکنم یچی کمه انگار یچیزیو گم کردم.. حس میکنم پیشش میتونم خودم باشم.. میتونم بهش اعتماد کنم.. من ب هیچکس اعتماد نداشتم.. باهام خوبه.. دوستم داره.. دوستشم.. بهم میگه فرشته.. ولی .. دوسم نداره:).. بهم گفت کمکت میکنم فراموشم کنی ولی بیشتر شده سخت تر شده نمی‌دونم باید چیکار بکنم.. صعی کردم دیگ باهاش حرف نزنم ازش دور شم ولی نمیتونم نتونستم.. کل روزمو ب امید اینک بیاد بم پیم بده میگذرونم.. حالم ب حل اون بستگی داره.. هوفف.. خیلی خسته شدم ولی حصمو دوست دارم.. خوشحالم می‌کنه وقتی هست خوبم.. ولی وقتی نیست حس یه ادم دیوونه رو دارم..ازین وابستگیم میترسم.. می‌دونم هیچوق نمی‌تونیم باهم باشیم پس فکر کنم فراموشی بهترین راهه نمی‌دونم باید چیکار کنم.. میشه یکی بهم بگه؟!

من عاشق یه پسری شدم که تناقضای زیادی داشت..در عین ساکت بودن شر بود در عین خجالتی بودن شیطون ..اعتماد ب نفسش کم بود اما مغرور بود واقعا همرو جذب خودش میکرد..تو دانشگام همه کراش میزدن روش..با هم فقط رفیق بودیم ترم 5 خیلی باهاش حرف میزدم هر لحظه چت میکردیم تو آزمایشگاه تو یه گروه بودیم خیلی خوش میگذشت باهاش..یهو ب خودم اومدم دیدم زندگیو بدون اون نمیخوام..اما اون فقط منو به چشم دوست میدید…رل زد وقتی رل زد من اولش خیلی افسرده شدم..تا 3 ماه بعدش ک کات کرد و بهم pm داد که چرا نگفتی دوسم داشتی چرا نگفتی باعث شدی گند بزنم! فهمیدم از زبون دوست صمیمیم همه چیو فهمیده. بعد از چن روز دوباره شروع کردیم حرف زدن و بیرون رفتن و وارد ی رابطه جدید شدیم..همه چی خوب بود حالم خوب بود باهاش خیلی خوب..تو قلبم کلی ستاره بود:)اما دیشب بعد نزدیک 1 ماه بهم فهموند که دوس داشتن من یک طرفس و اون اونجوری ک باید دوسم نداره و بودو نبود من براش فرقی نداره:) بهش گفتم دیگ پی امم نمیدم بهت. خیلی سخته فراموش کردنت فرهاد:)

این متن نهایتش ۲ دقیقه وقتتون رو میگیره اما خواهش میکنم بخونیدش به خاطر خودتون به عنوان یه پسری که درد عشق یک طرفه رو کشیده و بخاطر یه دختر که دوستش داشته مجبور شده از رشته پزشکی با معدل الف انصراف بده تا دیگه دختررو نبینه ولی بازم از قضای روزگار سربازیش افتاده درست همون شهر با این مصیبتم ساخته میخوام یه نصحیتی بهتون بکنم این اتفاق باعث شد که عقیده و دید من نسبت به دنیا و زندگی کلا عوض بشه اما هزینه گزافی داشت ولی ارزشش رو داشت بعد از پنج سال دیگه برام مهم نیستش ولی هیچ وقت فراموشش نمیکنم هم خودش رو هم کاراش رو ولی نمی بخشمش شاید تو روز قیامت من به همه بدهکار باشمو شایدم اهل جهنم باشم یا بهشت ولی میدونم یکی هستش که به من بدهکار هستش ولی من اصلا نمی بخشمش…. در ضمن انسان در مقابله با سختی ها و مشکلات توانایی هاشو میفهمه و استعداداش شکوفا میشه یه دیالوگ تو فیلم راکی هستش که تو اون دیالوگ سیلوستر استالونه(خود راک) میگه : تو میزاری دیگران اذیتت کنن و بهت بگن که خوب نیستی و وقتی اوضاع سخت شد دنبال چیزی می گردی که مقصر بدونیش مثل یه سایه بزرگ بزار چیزی بهت بگم که خودت از قبل می دونی دنیا گل و بلبل نیست دنیا پر از پستی و کثیفیه و مهم نیست چقدر سرسخت باشی دنیا زمین می زننت و اگر بهش اجازه بدی کاری می کنه برای همیشه روی زانوهات بمونی تو من یا هیچکس دیگه نمیتونه به اندازه زندگی محکم ضربه بزنه ولی مهم نیست چقدر محکم ضربه می خوری مهم اینه چقدر میتونی این ضربات رو بخوری و همچنان رو به جلو حرکت کنی چقدر می تونی تحمل کنی و همچنان به جلو حرکت کنی اینجوری میشه برنده شد حالا اگر می دونی ارزش چیزی رو داری پس برو به دستش بیار ولی باید حاضر باشی ضربه بخوری نه اینکه دیگران رو مقصر بدونی که نذاشتن به چیزی که می خوای برسی بزدلها اینکارو میکنن و تو بزدل نیستی تو بهتر از اینایی

من ۲۰ سالمه دو سال پیش با یه پسری اشنا شدم نمیخواستم رلش باشم فقط یه دوست عادی باشیم بعد یه مدت دیدم خیلی باادب و خوبه اصلا از رابطه چنسی و این چیزا حرف نمیزنه به دلم نشست بعد ۵ ماه بهش گفتم دوستت دارم شروع کرد به حرف های جنسی زدن و رابطه خواستن باهاش کات کردن اما دوباره برگشت گفت غلط کردم من خودتو میخوام اصلا رابطه نباشه دوسال از هم دور بودیم من قول دادم پاش بمونم رفته بود یه شهر دیگه کار کنه خودش بحث ازدواج و کشید وسط من به ازدواج باهاش فکرم نمیکردم حتی اولش فکر کردم شوخی میکنه ولی بعدش دیدم جدیه اما حالا میگه من دیگه نمیخوام ازدواج کنیم من اصن قصد ازدواج نداشتم یه زمان فکر میکردم میتونیم ولی دیدم نمیشه من خیلی داغون شدم اما بخشیدمش ولی ایمان دارم خدا خودش جوابشو میده کلا عاشق ادم درست بشید و تو انتخاباتون دقت کنید بخصوص دخترا هر ادمی لایق عشق نیست و هر کسی رفت بزارید بره حتما یه روزی یه ادمی میاد تو زندگیتون که عاشقتونه و تمام اون روزای بد یادتون میره و اگه امروز اون ادم شمارو نخواست و رفت انقدر خوب و قوی بشید که یه روز ارزو داشتنتو بکنه

بدترین چیز اینه ک تو حرف بهت همش بگه دوست دارم ولی رفتاراش هیچکدوم بوی دوست داشتن ندن و تورو دائم بذارن توی یه دو راهی ک کدومو باور کنی !؟ و تا میای فراموشش کنی دوباره برمیگرده و دلت همین ک یه کلمه میگه بازم پر میزنه براش و نمیتونی خودتو کنترل کنی ک بر نگردی ، با اینکه میدونم همه حرفاش دروغه ولی منه خر نمیتونم ولش کنم و اونم این قضیه رو فهمیده و همش سواستفاده میکنه …تو جهنمم بخدا ، از گریه و غصه خسته شدم دیگ … زندگیم ب خاطرش نابود شد ، تمام عمرمو پاش گذاشتم حالام هیچی ب هیچی ، میخوام امشب تموم کنم این زندگیو تنها راه فراموشیش همینه …

سلام من 16 سالمه پیانو میزنم این اموزشگاه ما کنسرت گزاشته بودن بعد یه پسر 27 ساله قرار بود برای کنسرت باهام تمرین کنه اولش خیلی سرد بودیم باهم بعد بهم نزدیک شد اولش من از این صمیمت بوجود اومده گفتم خوشم نمیادو بهش گفتم اون ناراحت شدو منم برای اینکخ از دلش دربیارم براش کادو خریدم بعد از یه مدت که باهم بیرونم رفتیم حتی احساس کردم واقعا دوسش دارم واونم اره تصمیم گرفتم بهش بگم ولی هیچ چیز اونجوری که فکرشو میکردم پیش نرفت اون گفت اختلاف سنی داریمو منم هیچ حسی ندارم منم خب خیلی سنگین بودبرام حتی خودکشیم کردم ‍♀️‍♀️و البته اینو میخوام بگم الان 8ماه از اون قضیه میگذره ومن نتونستم فراموشش کنم و اون هنوز با من در ارتباطه تازه احساس میکنم از احساساتم نسبت به خودش سواستفاده میکنه عکس لخت بدنمو هی میخواد ولی میگه به تو به چشم نیاز جنسی نگاه نمیکنم ولی من خیلی دوسش دارم چیکار کنم ترو خدا یکی بگه

من هنوز نمیفهمم چرا بی خبر رفتی…کاش لااقل خدافظی میکردی تا شاید بتونم به خودم بقبولونم تموم شده و فراموشت کنم.تو که مدتهاس نیستی،راستی دارم ازدواج میکنم امیرحسین،با یه پسر نجیب و آقا که مرد زندگیه.برعکس تو…فقط هیچوقت نمیبخشمت برا تمام لحظاتی که سرم رو شونه‌شه و بی‌اختیار تو دلم آرزو میکنم ای کاش این شونه‌ی تو بود…شاید اگر منم مث خیلی دخترا لوندی میکردم و با آرایش خودمو خفه میکردم و راجع به هر کوفتی اظهارنظر میکردم جای اینکه محوت شم وقتایی که حرف میزدی باهام،شاید تنهام نمیذاشتی.نمیدونم. هر وقت از خیابونایی که با هم هزار بار رفتیمو اومدیم رد میشم تمام تلاشم برای فراموش کردنت دود میشه میره هوا.حتما الان سرت گرم زندگیته و غرق موسیقی و کنسرتای لعنتیت هستی.تو میدونستی جز تو پناهی ندارم.بخدا که میدونستی…کاش لااقل خطتو عوض نمیکردی تا یه عکس برا تماشا کردن ازت داشته باشم. دوستان،برام دعا کنید فراموشش کنم.عذاب وجدان دارم.من دارم زن زندگی کسی میشم که اشاره کنم زندگیشو میریزه به پام.کسی که مردتر ازش ندیدم تا حالا.متنفرم ازین برزخی که توشم…به خاطر خدا اگر دلتون با کسی نیست عشقو تو وجودش بیدار نکنین.بالاخره آدم یه جایی یه روزی تو همین دنیا تقاص پس میده… خیلی دلم ازت پره ولی امیدوارم هر جا هستی خوشحال و خوشبخت باشی…

من 8 ساله درگیر عشق ی طرفم شاید هر کی اینجا امید داشته باشه که شاید فرد مورد علاقش ی روز نظرش عوض شه ولی من دست رو ی ادم اشتباهی گذاشتم گذشته از اینکه عشق ی طرفه و دیدنش به اندازه کافی سخته این که طرف از من به خاطر مشکلات خانوادگی که داریم خوشش نمیاد بدترش میکنه گیرم که اونم از من خوشش اومد خانواده هامون و چی کار کنم ؟ امیدوارم دوباره بتونم عاشق شم و امیدوارم هیچ وقت از من خوشش نیاد چون اون وقته که دودل میشم

ایکاش زودتر میگفتی که حسی بمن نداری حالا که سخت عاشقت شدم مجبورم کردی تا بیام اینجا و دنبال راه فراموش کردنت باشم من در این روزهای سخت سعی در فراموش کردنت دارم عاطفه امیدوارم خوشبخت بشی

سلام دوستان لطفا اگه میشه راهنماییم کنید ،من حدود چهار ساله عاشق ی نفرم(فامیله) ،اولش عشقم یه طرفه بود ولی طی یه شرایطی اطرافیانم فهمیدن که من عاشق اون هستم و منو ازش خواستگاری کردن،اونم جوابی نداد. من اصلا از شرایطم راضی نبودم و دوست نداشتم که من اولین نفری باشم که اعتراف میکنه ولی کاری بود که شده بود.چندبار دیگه هم نظرشو درمورد من پرسیدن ولی جواب سربالا میداد.واسه یه مدت همه چی تقریبا فراموش شد،تا اینکه یه روز خیلی غیر منتظره زنگ زد به مامانم و منو خواستگاری کرد ،تقریبا دوسال گذشته بود و من اون شوروهیجان اول رو نداشتم،یه مدت وقت خاستم تا فکر کنم اما اون هی زنگ میزد و منتظر جواب بود.آخرم نمیدونم مامانم بهش چی گفته بود که اونم جواب مثبت برداشت کرده بود.اخه خیلی واسم عجیب بود اون ادمی که اوایل هیچ نظری در مورد من نداشت یهویی عوض شد و عاشق من شد.الانم من با اینکه عاشقشم ولی جوابم منفیه چون میدونم که من بدرد اون نمیخورم .ولی نمیدونم چجوری جوابمو بهش بگم.در ضمن ما هیچ رابطه ای هم نداشتیم باهم تا الان حتی بزور هم سلام میکنیم،درواقع من مخالف رابطه با جنس مخالفم.من دوست دارم به شغلی که عاشقشم برسم و فکرمیکنم که ازدواج منو محدود میکنه.واقعن از خودم بدم میاد اصلا نمیدونم عشقم عشق واقعیه یا نه،من تو سالش شاید یکی دوبار ببینمش .یه مدت انقدر فراموشش میکنم که اصلا انگار نبوده،ولی یهو با یه اتفاق یادم میوفته وباز درگیرش میشم.خیلی عذاب وجدان دارم .حس میکنم زندگیشو خراب کردم.ببخشید اگه زیاد شد.لطفا راهنمایی کنید.ممنون

عشق یعنی نرسیدن.من الان تو روزای سخت فراموشی هستم.تو مرحله ی اول.امیدوارم موفق بشم.من باهاش اصلا وارد رابطه نشدم.ساکت موندم.امافهمیدم که یکی دیگه تو زندگیشه.عشق یعنی آزادی یعنی اینکه رها بشی.اگه نخواستت فقط دعا کن که خوشبخت بشه.همین

سلام من الان 21 سالمه و حس های زیادی رو تجربه کردم ولی این حس خیلی متفاوت بودو 19 سالم بود رخ داد بااینکه قبلش به5 نفری علاقه مند شده بودم اما چون میدونستم به جایی نمیرسه و افراد مناسبی نبودن بدون اینکه ابراز کنم فقط تو خودم ریختم و کم کم فراموش شدن اما این اخری تمام چیز من بود و بنظرم خوب میومد وحس میکردم اونم یه حس هایی داره و تحمل کردم و دیدم نیومد جلو و من سرانجام غرور رو کنارگذاشتم و بهش گفتم حتی اگه 99 درصد امکان میدید طرف مقابل دوستتون دارههرگز خودتون پا پیش نزارید تا بهش بگید منظورم به دختراست و الان با حسی که داشتم کنار اومدم اما از اینکه بهش گفتم و حس خورد شدن دارم نمیدونم چرا کنار نمیام من میدونم بازم فرصت برای زندگی عاشقانه دارم و میدونم با تمام نقاط ضعفی که ازش میدیدم ولی ضعف هاش هم برام زیبا بود اما تا که فهمیدم اخرین روز میتونه تو دانشگاه ببینمش و ترم اخرشه رفتم بهش گفتم اما اگه زمان رو به عقب برمیگردوندن هم باز همینکارو میکردم چون فکر اینکه ممکنه اونم دوستم داشته باشه و علاقه منو نسبت به خودش نمیدونه پا پیش نمیذاره منو پشیمون میکرد چرا نگفتم راستش این ترس همیشه باهام بود به طوری که در ترم جدید بااینکه ترم اخرش نبودنمیشناختمش ولی بهش علاقه مند بودم فکرکردم ترم اخرش بود ورفت خیلی حالم بد بود هی در عذاب بودم اون که بالاخره میرفت چرا بهش نگفتی دل خودت صاف شه تا اینکه فهمیدم نرفته و بیشتر خواستم بشناسمش و پسری که فکر میکردم همه چیز تمومه با نقاط ضعفش آشنا شدم و متاسفانه اون وجهش هم دوست داشتم ولی یه سوال باقیه چرا فکر میکردم دوستم داره و بااینکه تصمیم داشتم به کسی علاقه مند نشم به علت احساسات گذشتم که همش ت. خودم میریختم چرا به یکباره بهش دل بستم بهم بازبان بی زبانی گفت هرگز جوابم دربرابر احساساتتون منفیه و چرا زودتر بهم نگفتید! منم میدونستم جوابت منفیه عقلم بهم میگفت زمانی که کسی دوستت داشته باشه امکان نداره نیاد بهت بگه حداقل یه واسطه میفرسته اما بازهم به فکرخودم بودم گفتم که اگه ترم بعدی نباشه حداقل پشیمونی اینکه چرا حداقل بهش نگفتی تو که دیگه نمیبینیش و زودتر بهش نگفتم چون اگر جواب منفی میشنیدم تو محیط دانشگاه چشمم به چشمش میوفتاد نمیتونستم حس بدم رو کنترل کنم و اوضاع رو برای خودم وحتی خودش تنگ میکردم اینقدر دوران زندگیم هردورش باهام بازی میکنه که میدونم بالاخره عاشق کسی خواهم شد که اونم دوستم خواهد داشت و در جواب این همه سختیه دوران احساسی هم من به شخصی میرسم که لیاقتم رو داره البته اون پسر هم بی لیاقت نبود اون منو ذهنم رو تغییرداد و بزرگترین نقطه ضعفی که ازش پیدا کرده بودم باتمام اینکه به ظاهر جسور میرسید اگه بیشترروش متمرکز میشدی آدم خیلی ترسویی بود اما حس ترسش هم دوست داشتم نمیگم که ای کاش بیشتر میشناختمش اما برا من کافی بود یه ترم تمام تلاشم علاوه بردرس خوندن که تازه داشتم خودمو با رشتم وقف میدادم این بود به هر بهونه ای ببینمش و بشناسمش 4 ماه بودکه برا شناختنش بدون اینکه باهاش حرف بزنم در پیش داشتم و بیشتر زیرنظرش داشتم که بادیگران مخصوصا بادوستاش چه ارتباطی داره وحتی همکلاسیمم نبود بخوام باهاش حرف بزنم چون نمیخواستم بخاطر احساس خودم اوقات اونو تنگ کنم و تلخ کنم پس بی صدا نزدیکاش بودم وجواب منفی شنیدم نه بخاطر غرورم اخه اون تنها چیزی بود که نه غرورم ارزش داشت نه آبروم که بره ،قبول کردم و اصراری نکردم و البته اصرار هم اشتباه بود و کنار کشیدم و زمانی که یه جای خلوت رو پیدا کردم زار زار گریه کردم و شب های سختی گذروندم طرد شدن از طرف کسی که دوستش داری سخته اما نباید ناامید شد زندگی جریان داره و من منتظر اتفاقات هیجان انگیز دیگه از زندگیم هستم فقط براش ارزوی سعادن و سلامتی دارم و اهل تهرانه که زمانی اخبار میگفت وضعیت کرونا تو تهران بده خیلی نگرانم چیزیش نشده باشه ولی من دعا میکنم گه گاهی فقط همینو بلدم تجربه عشق یکطرفه من هم تلخ بود هم شیرین و هیچوقت خودتونو سرزنش نکنید همه چیز یک امتحانه که میگذره من آدم ثروتمندی نیستم و وضع خانوادگی خوبی ندارم اما بزرگترین ثروتم جوانیم و تندرستیمه و شاکرم و هیچ چیز دندونگیری نمیخوام باتمام سختی هایی که کشیدم چه بیماری هایی که از مادر پدرم دیدم مخصوصا مادرم و خانواده پر جمعیت با خواهرا و برادری که اصلا براشون مهم نیستم و پدرم که نتونست هیچوقت احساساته پدرانش رو ابراز کنه و حس یکطرفه که داشتم بااین وجود برام دعا کنید از این به بعدش زندگی موفق و خوبی داشته باشم و عشقی دوطرفه و منطقی

۱۵سالمه ۳ماه به اجبار بابام نامزد شدم بعد طلاق گرفتم

یه سال میگذره ک پسرخاله بابام ابراز علاقه کرد همیشه یه حسی داشتم بهش ک خودمم درکش نمیکنم مواظبش بودم و چشمم ب کاراش بود ۴ سال بایه پسری دوست بودم ب طور اتفاقی عاشقش شدم ک یه طرفه بود الان نمیتونم از فکرش در بیام و میترسم با پسرخالم نتونم ادامه بدم چیکار کنم

هر کار میکنم فراموش نمیشه ۴ سال عشق یه طرفه ولی دوسم نداش هر کیو میزارم جاش فک میکنم بهش خیانت میکنم

برایت مینویسم دوستت دارم ، با آنکه شب قبل از رفتنت اولین بوسه را هدیه دادی ، و هدیه دادم ؛ و روز بعدش هم بی دلیل و بی جهت رفتی. از همه جا بلاکم کردی. این رسمش نیست! امیدوارم هیچ موقع کارت به این صفحه نیافتد و محبور نشوی مقاله های فراموش کردن را بخوانی از محسن به یگانه ما هردو خردادی هستیم. امروز تولدش است

من 14 سالمه و دو ساله که عاشق پسر عمم شدم ولی اون نه تنها دوسم نداره بلکه نمیدونه من دوسش دارم و به سرد ترین حالت ممکن باهام برخورد میکنه میدونم هیچ وقت دوسم نداره ولی از فکر کردن بهش خسته نمیشم از اینکه ارزوم باشه ببینمش از اینکه هر روز وشب خوابشو ببینم خسته نشدم فقط میخام که ی روزی منو دوسم داشته منی که حالا تموم زندگیم شده چشماش که هر چی باشه و هر چی بخاد بازم دوسش دارم برام دعا کنید

کاش میدونستم فراموشت کنم وازیادم بری ولی نمیتونم فراموشت کنم به یادتم با اینکه تو الان ازدواج کردی ولی قلبم داره آتیش میگیره ازنبودنت خدایا این همه حس دلتنگی را ازمن بگیر

اون رفته ولی توهنوزبه فکرشی؟آخه چرا؟ راستم میگی من وقتی فهمیدم طرف هیچ حسی به من نداره قبول نکردم امید داشتم ولی الان واقعانمیخوام حتی بهش فکرکنم توخودتونابودمیکنی اینطوری خواهرانه بهت میگم بهش فکرنکن.

منم دیگه باختم من عاشق مشاورتحصیلیم شده بودم،وقتی فهمیدم اون هیچ حسی بهم نداره واقعاضربه خوردم. من اونوهنوزمیبینم وباهاش حرف میزنم،حالاچیکارکنم که وقتی میرم پیشش دیگه حسی بهش نداشته باشم؟ برام باشه مثل بقیه؟ من یه کنکوریم این قضیه میتونه سرنوشت منونابودکنه توروخداکمکم کنید

سلام پیشنهاد میکنم مشاورتو عوض کنی. هرچقدرم مشاور خوبی باشه با این شرایط نمیتونه گزینه مناسبی برات باشه.

اگه مشاورموعوض کنم خانوادم میفهمند نمیتونم این کاروبکنم آخه خانوادم خبرندارند میخوام فقط بتونم عشقم روبهش فراموش کنم ولی سخته

آخه در تناقض شدیده دیدن و فراموش کردن. با خودت صادق باش، واقعا میخوای فراموش کنی یا فقط ژستشو میگیری؟ با یه بهونه منطقی به خانوادت بقبولون که باید مشاورتو عوض کنی. مطمئن باش این بهترین و منطقی ترین کار ممکنه.

منم عاشق یه پسری شدم به کسی نگفتم نمیدونم چم شده بود مذهبی بود زیاد به دخترا نگا نمیکرد ولی یه بار تو چشام خیره شد حسی بهش نداشتم تا اینکه با چند بار دیدنش عاشق شدم ولی متاسفانه من خیلی ساکتم نمیتونم چیزی بگم به زور با یه پسری که حتی یه بارم ندیده بودمش نامزد شدم ولی ۱ ماه طول نکشید طلاق گرفتم …. اون موقع میخواستم فراموشش کنم ولی داشتم نابود میشدم با کسی که ازش متنفر بودم نامزد بودم نتونستم دو هفته ای بود ندیده بودمش با یه بهونه رفتم دیدمش ….)

بهش با یه اسم دیگه تو اینستا گفتم عاشقتم فحش داد نا امید بودم ولی نمیتونستم که نگم من زندگیمو به خاطر اون بهم زدم فقط خدا حالمو میدونه با اسم خودم بهش گفتم تعجب کرد ولی گفت فهمیده بودم دوسم داری ولی من قصد و شرایط ازدواج ندارم کنکور داد رفت ایلام دلم خیلی براش تنگ شده بود .

پیم دادم چیز خاصی نگفت یکی اومد پی ویم گفت من عشقشم مزاحمش نشو اون ماله منه هر چی از دهنم در اومد هم به دختره هم به اون گفتم حالم بد بود افسرده بودم شدید اومد بود باهاش رو به رو شدم وقتی میدیدمش حالم دست خودم نبود هردومون یه جا میرفتیم صب کرد من اول برم نگاهش رو حس میکردم ولی به خودم بد و بیراه میگفتم چون اون عاشق یکی دیگه بود.

بعد یه مدت تو اینستا فالوش کردم اونم فالوم کرد تو تل هم از بلاکی درآورده بود من درش آوردم پیم دادم گفتم معذرت میخوام گفت نمیشناسمت یه چند روزی حرف زدم بعدش گفتم عشقت چطوره گفت ندارم که پس اون چی بود.

جا خوردم گفت ساختگی بود ناراحتم نمی خواد باهام باشه که اینکارو کرد بهش گفتم روک بگو من عاشقتم تو یه زره دوسم نداری؟!.

گفت اگه بخوامم نمیتونم بهت قول بدم نمیشه شاید تو یا من عاشق یکی دیگه شدیم شاید پدرو مادرم گفت کسی که ما میگم رو بگیر واسه همش یه جوابی دادم ولی گفت حرف مردم چی؟؟ میگن من زندگیتو بهم زدم اصلا من نمیتونم خودمو محدود کنم انتظار شنیدن اینو نداشتم منم گفتم منم خودمو محدود نمیکنم شاید فرصت های خوبی رو از دست دادم ولی دیوونشم نمیتونم هرروز میبینمش نابود میشم .

چی کار کنم حتی به فکر خودکشی هم افتادم دیگه از زندگی بریدم عاشق نشید تو رو خدا خیلی بده.

سلام دوستان وضعیت من با شماها خیلی فرق میکنه من عاشق نیستم اما طرف مقابلم شدیدا این حس رو داره و من به هیچ وجه نمیتونم وارد رابطه ای شم که طرفم 3 سال از خودم کوچک تر باشه … داستان از تابستان 98 شروع شد که یکی از فامیلای نزدیکمون اومدن ایران جز مام فامیلی نداشتن واسه همینم چون زیاد آشنایی با اینجا نداشتن منو با خودشون همه جا میبردن اونا آدمهای مهربونی هستن و خیلیم باهم صمیمیم.

مهران رفتارای عجیبی انجام میداد مثلا تا از کنارم رد میشد یه تار مو از سرم بر میداشت که بعدا دیدم تک تک شونو تو یه پارچه قایم کرده یا کش مومو دستش میکرد میگفت وقتی دستمه حس خیلی خوبی دارم حتی لباس هرچیزی میخریدم بهونه میگرفت میگفت منم میخوام ست کنم باهات یه بارم با مردی هم سن باباش دعواش شد و کریم کاک خورد چون زیر چشمی بهم نگا کرده و خیلی ازین نمونه های دیگه …

درسته باهم صمیمی بودیم شوخی میکردیم تا دم ای صبح مینشستیم از خاطره هامون میگفتیم فیلم نگا میکردیم می خندیدیم تازه بهش می گفتم کاش داداش کوچیکی مث تو داشتم چون خیلی دوست داشتنیی .. گریه های یواشکیش رو میدیدم… تا اینکه اعتراف کرد که عاشقم شده و بدون من نمی تونه نفس بکشه وقتی اینو فهمیدم رابطمه مو باهاش کمتر کردم

من خیلی سرزنشش میکردم و هر بار با گفتن “این فقط هوسه و زود گذره” به کلامش خاطمه میاوردم .. خیلی وقته برگشتن و اون هنوز پای تلفن داد میزنه گریه میکنه به خودش آسیب میزنه با این رفتاراش خیلی غصه میخورم اما نمیتونم قبول کنم . اما واقعا این سوال واسه خودم پیش اومده آیا یه پسر 15 ساله میتونه عاشق دختری باشه که (3 سااال) ازش بزرگتره واقعا ممکنه ؟ میدونم اگه قبول کنم زندگیمو تباه کردم پس هییچ وقت همچین ریسکی نمیکنم . (لطفا لطفا بخونین و کمکم کنید ! ممنون )

تو سن این پسر این چیزا عادیه که زود وابسته بشه اون حتما جذب اندام و تنت شده جدیش نگیر اون فقط دنبال رابطه جنسی باهاته حس پسرا تو این سن فقط شهوته نه چیزه دیگه…..

سلام سن نوجوانی سن بسیار حساسیه که بیشترین طغیان های احساسی در این دوره سنی رخ می ده..شک نکن احساسات ایشون صادقانه و واقعیه ولی باز شک نکن این احساسات نتیجه فعل و انفعالات سن بلوغه این احساسات در زمان ایجاد بسیار تند و آتشین هستن که متاسفانه باید بگم به همون اندازه که زود و سریع شعله می کشه زود هم فراموش میشه البته نه آسون….. پیشنهاد میکنم بهش فکر نکن و درگیر این احساسات نشو …حتی اگر به خودش اسیب زد تحت تاثیر قرار نگیر و اجازه بده که مرور زمان بهت نشون بده که همه چیز تموم میشه و به روال عادی برمیگرده…سعی کن ارتباطت رو بهاش به حداقل برسونی و زیاد در مورد اینکه احساساتش زود گذر و از روی هوسه باهاش بحث نکنی چون اصلا و ابدا گوشش بدهکار نیست چون دست خودش هم نیست

من عاشق هر کس که می بینم و به نظرم خوبه می شم اما بیشتر عاشق پسر عمه ام هستم که از نظر دینی و اعتقادی و هیچ چیز به هم نمی خوریم

چطور کسی رو که حتی منو نمیشناسه فراموش کنم؟ تقریبا یکساله نتونستم از فکرش بیام بیرون خیلی توهمی شدم از این علاقه توهمی خسته شدم خواهشا راهنمایی کنید

برای فراموش کردن همسری ک با جون و دل عاشقش بودیم و اون رفته چیکار باید کرد؟فراموش کردن تو دوستی و قبل ازدواج قابل مقایسه با فراموش کردن همسر نیست…این دومی خیلی سخت تره.چیکار باید کرد؟سه ساله دارم تلاش میکنم فراموش کنم وای نتونستم مدام تو پروفایلشم و خاطرات خوب قدیمی…لطفا راهنمایی کنید

من الان دکترای مدیریت هستم ریس اداره شدم خیلی هم خوشحالم اونم لابد با افراد دیگری مشغوله …..باور کنید چنین افرادی یه روزی یه جایی به جزای اعمالشان میرسند من به عدالت خداوند امیدوارم

تف بر عشق یک طرفه ، دارم نابود میشم تازه کنکوری هم هستم و داره بهم ضربه می زنه نمی تونم فراموشش کنم.

سلام عزیزم من الان دانشجو هستم دوره ی شمارا با تمام این تجریه ها گزروندم ولی داداشم نگا کن بیشتر این احساسات بخاطر فشار درس و کنکوره و تو این سن خیلیا از سر بچگی احساس میکنن عاشقن و… من خودم قبل کنکور۵بار ن و بله شنیدم از دختر خالم حتی انگشترم دستش کردم بعد ۱۰روز بهم برگردوند خودت میدونی یکبار ن شنیدن خودش چقدر درد داره حالا فکرشو بکن۵بار دیگه چه عذابیه …

ولی الان میگم همش از سر نفهمی و بچگی بوده و بخاطر فشار کنکور بود چرا میگم فشار کنکور چون بدن و مغز انسان یجور دنبال بهونست برا فرار از مشکلاتی مثل کنکور برای همین بهونه دستت میده که اره چون من عاشق فلانیم و بهش نمیرسم و…چون این شرایطو دارم نمیتونم درس بخونم در صورتی که اینجوری نیست به خودت بیا که مث من دوبار توی کنکورت ضربه نخوری که اخرم مجبور شی فقط ی رشته انتخاب کنی بری دانشگاه که سر بازی نری و…

موفق باشی

حال ی کنکوری رو ی کنکوری بهتر میفهمه..بدتر از وقتی ک میفهمی ی طرفه بوده…وقتیه که هم باید فراموش کنی ..هم باید ادامه بدی..فقط میتونم بگم این ی درده که درمون نداره..خیلی سعی کردم باهاش کنار بیام نشده…ولی تلاش کردنم موجب شده بیشتر بهش فکر کنم بیشتر خوابشو ببینم و بیشتر از درسم دور شم…فراموش نشدتیه تلاش نکن فراموشش کنی فقط به این فکر کن که ایندت و خودت مهم تری!

من۱۴سالمه دوساله عاشق داداش دوستم شدم نمیدونم دوسم داره یانه فقط میدونم قبلن یکی رو دوست داشته الان نداره تقریبن یک ماهه ندیدمش دارم دیوونه میشم چیکار کنم فراموشش کنم

والا من ۲۸ سالمه هنوز نه عاشق شدم نه کسی عاشقم شده ولی ماشالا چقدعاشق زیاد داریم اینجا. خوشبحالتان

عشق همینه ببخش و ارزوی خوشبختی براش گاهی عشق رسیدن نیست عشق همین دعا برا خوشبختی اونیه که دوسشداری

سلام.میخوام هرجورشده تاقبل ازعیدامسال این عشق یک طرفه روتموم کنم.فروردین امسال میشه چهاردهمین سالی که زندگیم روهواس.نمیزارم به۱۴سال برسه….بایدتمامه تلاشمو بکنم برای جمع کردنش….چاره ای نیست‌.من عشقم افلاطونیه.بقیه بهم گفتن تاحالاتمو فهمیدن وگفتن چه بدعشقی وچه بدآدمی….گفتن سنگین ترین نوعه عشقه…امشب دوستم گفت نگاه کن اون هرروز موفق تره و شادتر وجوون تر وحتی محاله توروبه یادبیاره….۱۴سال ازون موقع رفته….حالا اون کجاس؟توی عیش ونوش….توعم هرروز بشین یه چروک روی پوستت اضافه کن‌….نمیدونم هرجورشده باید جمعش کنم…..ازآهنگاباید شروع کنم.نبایددیگه گوششون بدم.آهنگای شهره ومهستی بدجوری از پادرم آوردن….عینه معتادیم که میخوان ترکش بدن…دعاکنیدبتونم.

من عاشق یکی از هم کلاسی های دانشگاه شدم (۲۰ ساله ام و اولین تجربمه). با مشورتی که از خانواده گرفتم و تحقیقایی که کردم فهمیدم بی وفا است و کسی نیست که بخوام باهاش زندگی کنم و از خطش کشیدم بیرون. حتی میدونم که اونم هیچ احساسی نسبت به من نداره و با دوست پسرش خوشه و تلاش می کنم که ازش دوری کنم. اما هنوزم یه حس علاقه عجیبی به اون دارم، هنوزم دوست دارم خوشحالش کنم و کمکش کنم. هنوز هم نگاه کردن و حرف زدنش رو دوست دارم، در حالی که میدونم هیچ چیز خاصی نداره. دوست دارم فراموشش کنم، ولی نمیشه. میترسم که بعدا روی زندگی مشترکم تاثیر بزاره. یکی کمکم کنه تو رو به خدا.

سلام نگا فرشید جان تقریبا۹۹درصد دخترایی که میان دانشگاه و مجردن بدون ی مشکلی دارن که تا الان ازدواج نکردن دوما اینکه چون داری هروز میبینیش و مجبورت میکنه این عمل بهش فکر کنی و بهت تلقین شه که عاشقشیو … سوما با عشق یک طرفه که نمیشه زندگی دو نفره تشکیل داد

ینی چی ؟مثلا ی دختر ۱۸ ساله یا ۲۰ ساله که رفته دانشگاه ادامه تحصیل بده درس بخونه مجردم هست مشکل داره :/طرز فکرتونو درست کنید اقا

من دوسال عاشقونه فقط از دور بهش زل زدم تا اینکه حسمو گفتم اونم گفت دوسم داره بخاطرش هرکار میتونستم میکردم باهام خیلی خوب بود ولی یهو رفت بعد چند وقت برگشت دوسش داشتم نتونستم بش نه بگم ولی بازم منو گذاشت و رفت گفت نمیتونه باکسی باشه دلم شکست بدجور اما الان متوجه شدم با یکی دیگس ادما باید بدونن وقتی کسی رو نمیخان وابستش نکنن دله کاغذ و مداد نیست با پاک کنی بزنی پاکش کنی اخرشم برادری ب طرف بگی دو سه ماه بگذره یادت میره …محسن نمیدونم کجاییاما دوست دارم ولی نمیبخشمت هیچوقت

من یک پسرم و عاشق کسی شدم که اصلا منو نمیشناسه دارم دیوونش میشم هروقت به عکسش نگاه می کنم دنیا یادم میره میدونم که هیچوقت بهش نمیرسم ام نمیتونم فراموشش کنم هیچوقت و هیچ گونه

من یک پسرم و عاشق کسی شدم که اصلا منو نمیشناسه دارم دیوونش میشم هروقت به عکسش نگاه می کنم دنیا یادم میره میدونم که هیچوقت بهش نمیرسم ام نمیتونم فراموشش کنم هیچوقت

داداش مشکل منم همینه متاسفانه درکت میکنم سخته

بهش حستو بگو تا این نگفتنه آزارت نده یا مث من شکست میخوری بعد ی مدتی مجبور میشی فراموشش کنی یا هم …نیمه پرلیوانم نگاه کن اعتماد به نفستم نباس کم باشه

کاش اونقدی دوسم داشتی ک هیچکیو غیر ازمن نمیدیدی حتی خودتو…

سه سال پیش عاشق پسرداییم شدم نگام میکرد خیلی زیاد زل میزد بهم ولی اینا دلیل عاشق شدنم نبود من خیلی خوابشو میبینم هرروز هرروز نمیدونم چرا تا اینکه اومد بهم گف دوسم داره الان میگه تو جای خواهر منی دارم دق میکنم چیکار کنم؟؟؟

باهاش حرف بزن بگو یعنی چه که من جای خواهرتم یا عشقتم یا هیچیت نیستم

درسته من پسرم و توم دختر اما منم دقیقا همین اتفاق برام افتاده من تا تهشو پیش رفتم اخرشم مجبور شدم فراموشش کنم توم بیزحمت کار آخر منو اول انجام بده

سلام من شیش سال از عمرم گذاشتم برایه عشق یک طرفه دوستم نداشت همین وقت ها یکی به من ابراز علاقه کرد تا میخواستم باور کنم فهمیدم دروغ میگه و کلا نسبت به عشق بی اعتقاد شدم امید وارم کسی مثل من نشه

سلام منم مثل تو ام اما باورم نمیشه هنوز اتفاقایی ک افتادن….!

کاش هیچوقت ندیده بودمت کاش انقدر خوب نبودی کاش از چشمم میفتادی لعنتی یک کاری کن ازت متنفرشم

میخوام فراموشت کنم چون تو سهم من نیستی. لیاقتت خ بیشتر ازمنه.عشق قشنگم هرجا هستی آرزوم می کنم شاد و خوشبخت باشی. دلم برات تنگ شده دلم برای اون نگاه معصوم و دل مهربون ولبخند قشنگت تنگ شده. دست کشیدن از عشق تو درد داره

عشق همینه ببخش و ارزوی خوشبختی براش گاهی عشق رسیدن نیست عشق همین دعا برا خوشبختی اونیه که دوسشداری

پریدن از رو بوم تو سخته دلی که عاشق نباشه دل نیست عشق قشنگم عزیز دلم نمی‌دونم بی تو چه کنم شبی نیست که به فکرت نباشم شبی نیست که تو خیال خودم آغوشت رو با اشک هام خیس نکنم خیلی دوستت دارم کوروش

دختری هستم همجنسگرا عاشق یکی از دوستان دانشگاهم شدم ولی متاسفانه ایشون من رو به چشم یک خواهر می بینند و هر بار که صدام میزنه خواهر انگار قلب و جون و روحم رو ازم گرفتند شرایط خیلی سختیه واسم. از خدا بخواید دلی رو که قسمت شما نیست رو بهتون نزدیک نکنه.

اوو

مریضی

همجنسگرا ها مریض نیستن. فقط گرایششون با شما فرق داره. اتفاقا اونایی که نمیتونن اینو درک کنن مریضن

اتفاقا کسانی مریض هستند که درک نمیکنند

سلام منم مثل شما هستم و عاشق همکلاسی خودم شدم. به طرف گفتم ولی اصلا هیچ احساسی نداره در حالی که اونم گی هستش.دارم دیوونه میشم خیلی درد داره.امیدوارم خوب شیم

ن نگو اصلا. منم عاشق ی دختر شدم.و بهش گفتم.اونم خیلی راحت و بیخیال و بی احساس بود . هیچی نگف حتی نگفت ازم متنفره و رفت بعد سه ماه هیچ خبری ازش نداشتم.تا امروز دیدمش وقتی دیدمش خیلی بد بود اصلا نمیتونستم رو پام وایسم.حتی ب هم سلامم نکردیم.دلم خیلی براش تنگ شده

به نظر من با چشمای باز عاشق شین …من پنج سال از زندگیم پای کسی گذاشتم که ارزش نداشت و حال خیلی بدی داشتم ….ولی الان حالم خیلی خوبه ..خداروشکر که نشد ….شماهم فراموش میکنین قول میدم

مدیونیم مشکل ما اینه که خیلی زود دل میبندیم واز یه سناریو تکراری رکب می‌خوریم…خواهش میکنم اشتباه نکنین من این اشتباه و کردم وچند سال از زندگیم نابود شد …اشتباه نکنین …ولی الان فراموش کردم وحالم خیلی عالیه …

من دو سال هست که ازدواج کردم همسرم مرا هیچ وقت دوست نداشت همیشه به بهونه های الکی حرف طلاق را پیش می کشد من او را خیلی دوس دارم ولی حالا او مصمم به طلاق است و به خانواده ام چندین بار بی احترامی کرده و به خانواده اش چندین بار گفته دوستم ندارد و از ازدواج با من پشیمان است من جز محبت و خوبی به او بدی نکردم نمیدانم چرا دوستم ندارد ایا کسی در زندگی او وجود دارد؟

برای آدم اشتباهی محبتتو خرج نکن. اون لیاقت تو رو نداره. طلاق خیلی سخته ولی شدنیه. تنهاش بذار تا بفهمه چه آدم با ارزشیو از دست داده

هیچوقت بهش اعتراف نکنین.بااعتراف کردنتون اینگارکه برگه ی نابودیتون روخودتون بادستای خودتون دارین امضامیکنین.یاعلی

من عاشق یکی از فامیل هامون شدم اون یه پسره مثبت و باادبی هستش که حالا حالا ها به دخترا نگاه نمی کنه ولی اون روز چندین بار به من زل زده بود اصلا اون نگاه هاش از ذهنم بیرون نمیره دیگه نمیدونم چی کار کنم زیادهم نمیتونم ببینمش الان نزدیک دوماهه ندیدمش دارم دق میکنم….

یکی که خودش نزدیکم شد..گفت دوسم داره..دوسش داشته شد از جانبع من..رفت و چیزی ام ازمون یادش نمیاد.. 🙂 طفلک منه خر..منه احمق.. 🙂

من به مدت دوسال عاشق یه پسر شدم البته با هم دوست شدیم من اون رو خیلی دوستش داشتم ولی اون اونقدر من رو دوست نداشت من عاشقانه دوستش داشتم و عشق ما یه طرفه بود الان حدود دو ماهی میشه که همدیگر رو بلاک کردیم البته من اول بلاکش کردم چون با خدا عهد بستم دیگه با هیچ نامحرمی حرف نزنم وبعد یه مدت اون من رو بلاک کرد من حتی اون رو تو خواب میبینم که دوباره دستهای همدیگر رو گرفتیم و باهم میدیم ولی واقعا می خوام فراموشش کنم امیدوارم خدا بهم کمک کنه که بابا لنگ دراز م رو برای همیشه فراموشش کنم

چارسال پیش تو یه لحظه عاشقش شدم.چندماه پیش فهمیدم نامزد داره.نابود شدم .نمیتونم فراموشش کنم بااینکه میدونم اون خودش یکیا داره.هنوز بهش فکر میکنم.هنوز دوسش دارم عاشقشم ولی …دارم نابود میشم

احمقی دیگه، توهم داری، بیشعوری، یکم عقل داشته باش

سلام. دختری بودم که اهل دوستی نبودم پسری ب زور و با حیله دروغ وارد زندگیم شد بعد 2سال بهش اعتماد کردم ک واقعا دوسم داره علاقه شدیدی داشت ک باهام ازدواج کنه یک سال تمام گفتم نمیشه و من بنا ب دلایل فرهنگی نمیخواستم. بعد یک سال راضی شدم با همه کس بجنگم و باهاش بمونم هدایتش کردم تا موقع مناسب واسه خواستگاری شد. الان جا زده و نمیاد و بهانه میاره. من نمیتونم باور کنم نمیتونم .در حد مرگ دوسم داشت بهش مطمعن بودم.اگ کسی میتونست کمکم کنه و راهنمایی ممنون میشم. ب جز خدا به هیچ بشری اعتماد نکنید.

خب تو داری غصه میخوری ک اون عاشقت بود چرا نیومد خواستگاری ؟ یا واقعا خودتم میخاستیش خب ب درک ک نیومد اصلا شاید اون رفته خودشو گم و گور کرده ک جاشو ب ی فرد بهتر بده کسی ک واقعا بخادت

دقیقا همین چیزی که گفتی برای منم همین چند روز پیش اتفاق افتاد منم با یه شخصی دوست شدم که الان پشیمونم اونم دقیقا همین کارو با من کرد به زور اومد با من دوست شد. در حالیکه اصلا شخصیت و فرهنگ خانوادگیش با ما زمین تا اسمون تفاوت داشت من اصلا اونو ادم حسابش نمی کردم ولی انقدر تلاش کرد تا تونست یه کاری کنه که ازش خوشم بیاد باهاش دوست بشم ولی همین که باهاش دوست شدم و اون فهمید که دوستش دارم یهو جا زد یه حرفی به من زد که من اصلا خشکم زد. اصلا فکر نمی کردم کسی که این همه زبون می ریخت تا منو خر کنه یهو این حرفو بزنه بهم، وقتی اون حرفو زد منم ولش کردم. ولی الان همش دارم به خودم لعنت می فرستم که چرا با کسی که در حده من نبود وادم حساب کردم وگذاشتم به من اینجوری لطمه بزنه. انگار بعضی پسرا عقده دارن که یه کاری کنن که دخترا رو به خودشون علاقمند کنن بعد یهو جا بزنن که کمبود شخصیتشونو جبران کنن، الان فقط دارم به خودم تلقین می کنم که این دوست داشتن یه طرفه نباید به اون فکر کنم همش تلاش می کنم سرمو به کارای دیگه گرم کنم که زودتر از فراموشش کنم ولی دیگه توبه کردم با ادمی که حد من نیست هیچ وقت دوستی نکنم چون وافعا این جور فهم وشعورشون پایینه، این جور آدم ها، ادم های سالمی نیستن اینا مشکل روحی روانی دارن وگرنه ادم سالم که نمیره این کارها رو بکنه

عزیزم همین الان فراموش کن . تا بدتر نشده. بالاخره گندیه که بالا اومده . شما سعی کن بیشتر توش گیر نکنی. زمان همه چیزو آروم می کنه.

دردمنم دقیقامثل دردتوئه میفهممت

من خودم یه پسرم و عاشقه یه پسر دیه شدم اما خیلی دوسش دارم اما اون فک مین من اونو دوست ندارم بهش بگم بد نیس آیا؟؟؟؟؟

ن نگو اصلا. منم عاشق ی دختر شدم.و بهش گفتم.اونم خیلی راحت و بیخیال و بی احساس بود . هیچی نگف حتی نگفت ازم متنفره و رفت بعد سه ماه هیچ خبری ازش نداشتم.تا امروز دیدمش وقتی دیدمش خیلی بد بود اصلا نمیتونستم رو پام وایسم.حتی ب هم سلامم نکردیم.دلم خیلی براش تنگ شده

توهم مریضی

اگه یه هرزه انقدر تو گوش آدم خونده باشه که دوسم داری و به مرور این دروغ باور شده باشه چی؟ الانم که تمام شده بازم رفته سراغ هرزه بازیای سابقش و این زور میگه

هرزه افکارتو هرز می کنه . تابوی گوهش بیشتر بهت ننشسته یه کاری بکن که بره گم شه. بعدش با یه آدم ازدواج کن تا طعم خوشبختی رو بچشی. اون موقع تازه می فهمی تاحالا چقدر زندگی پوچی داشتی. دلت قرص می شه که زندگیت که خانومت باشه فقط مال خودته. عمومی نیست.

ی نفری خیلی دوس دارم یک ماه تموم کلا بهش فکر فکر میکردم فک میکردم اونم منو میخواد هیچ وقت روم نشد بهش بگم روزی که تصمیم گرفتم بهش بگم دقیقا همون روز تو ماشین ی نفر دیدمش همینجوری خیره شده بود تو چشام قلبم بدجوری درد گرفت بغض گلوم وگرفت چند روزه شب و روز ندارم دارم میمیرم خدا

لعنت به این شبا

دقیقا همچین شرایطی برای منم پیش اومد. میگذره. اتفاقا الان خیلی بهتره. تکلیفت که روشن شده،ذهنت کم کم کنار میاد

به بی ارزش ها هیچ وقت فکر نکن. به منطق خودت برگرد.

مطالب این سایت خیلی بیخودِ فقط باید با خودت بگی سخته ولی من فراموشت میکنم انقدر بگو تا فراموشش کنی:)

کاملا حرفتون درسته

انتظار داشتی دست نوازش به سرت بکشن…

من همین دیشب به کسی که دوسش داشتم گفتم که دوساله عاشقشم اما چیشد؟؟ راحت پسم زد توروخداا غرورتونو نشکنید ارزش نداره عشق یکطرفه به ندرت دوطرفه میشه

نمیتونم…فراموشش کنم

مجبور می شی و می کنی.درست مثل همون آمپولی که تو بچگی به زور مجبورت می کردن بزنی.با هزارتا زجر و درد و ناله…

نمیتونم…

منم عاشق شدمو شکستم ولی خداروشکر میکنم که غرورم خدشه دار نشد…بهش چیزی نگفتم راجب احساسم ولی با حرفاش و رفتارش فهمیدم که جایی تو زندگیه اون ندارم باورش برام سخت بود اینکه یکی دیگه رو کنارش ببینمو لبخند بزنم از طرفیم من ی دختر بودم دوس نداشتم غرورمو بشکنمو اعتراف کنم و میدونستم با این کارم پس زده خواهم شد وهمین جایگاه پایینی که در زندگیش دارمو هم از دست خواهم داد پس بهتر دونستم خودم این عشق یکطرفرو خاکستر کنم. یاحق

ترو خدا یه نظراتی بهم بدین فراموشش کنم میدونم هنوزم دوسم داره اما چیکار کنم اون دیگه نامزد داره حتی میدونم سر حسادت از من رفت نامزد شد وگرنه اون هنوزم منو دوست داره شیدم که قراره دوماه دیگه ازدواج کنه نمی تونم نامزدی شو بهم بزنم حتی میثم هم منو دوست داشته باشه باید دیگه فراموشش کنم راهکار بدین به تروخدا هروز وقتی از مدرسه میام منو نگاه میکنه گریه میکنه حرفی هم نمی زنه منم که هیچی مثل قدیما که برای اولین روزی عاشقم شد هم بهش نگاه نمی کنم از کنارش رد میشم نمی تونم بهش بگم دوسش دارم اخه نامزده نمی تونم اخه نامزدش گناه داره زندگی انم داغون میشه مجبورم حرفی نزنم بریزم دودلم؟مریضم مریضه عشق نمیتونم دنبال قرص بگردم نه میتونم حرفی به فامیل های دروغگو بزنم هرچی شد به خاطر فامیلام شد بدون اطلاع من بهش جواب رد داد بعد سه سال فهمیدم به جای من جواب رد دادن

سلام من دختر ی بودم شاد ارام بودم نمی دونستم یه پسری سه سال عاشقمه ندونستم مادرش اومد بهم بگه درخواست ازدواج اون پسره رو قیول کنم به فامیلام گفته بود اما فامیلام بهم نگفتن و به مادر اون پسره گفتن که من جواب رد رودادم اون پسره فک کرده من جواب رد دادم بهش در این حال من اصلا متوجه ایننا نبودم اصلا نمی دونستم پسره عاشق منه بعد نامزدی اون پسر فامیلام اومدن اینوبهم گفتن من بعد اینارو شنیدم داغون شدم یه پسره منو دوست داشته سه سال منتطرم بوده چند بار درخواست ازدواج بهم داده که به فامیلام گفتن منتطر جواب منن اما من نمی دونستم حالا باید بعد نامزد شده بفههم به نظرتون الان من چیکار کنم ؟اینم فامیل که داریم الان این فامیل رو چه جوری ببخشم الان من اون پسره رو دوست دارم الانم نامزده ترو خدا کمکم کنید من الان 17 ساله هستم اونم چهارسال ازم بزرگتره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//میثم منو ببخش ندونستم که دوسم داری فامیلام سر حسادت بهم نگفتن که به من پیشنهاد ازدواج دادی میثم اگه بمیرم بازم عشق اولم هم توبودی میثم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام من دختر ی بودم شاد ارام بودم

اکثر نظر هارو خوندم شما دخترا متاسفانه باید بهتون بگم که هیچوقت پسری که بهت علاقمنده نمیتونه قیدتو بزنه یا مسخرت کنه اونایی که عاشقشون شدید متاسفانه ادم های لاشی بودن که باهاتون بد رفتاری کردن باور کنین عشق بهترین چیزیه که میشه تصورش کرد و عشق یکطرفه خیلی سختههر بار که بی محلیاشو میبینم هر بار یادم میاد اون روز که به شونه پسر خالش تکیه داده بود و زل زده بود تو چشام یاد وقتی میوفتم که دستمو میگرفت کنارم می نشست و الان که رسیدم به اینجا از بازی خارج شدم تو سینم میخاد اتیش بگیره چهار ساله که میبینمش بی تفاوت از کنار هم رد میشیم دحالی که اروزمه یه بار دیگه صداشو بشنوم باهاش صحبت کنم و خیره شم تو چشای مشکیش دوس داشتم مثل مجنون بهم میگفتن کوه بکن ،طوفان درست کن ،دریا رو شکاف بده بی شک انجام میدادم مهم نبود چقدر سخت باشه یا طول بکشه ولی همچین چیزی نیست دلش منو نمیخواد و راهیم به قلبش وجود نداره

خوب چه اجباریه ک غرور داشته باشی

این روز های تنها حادثه ی زندگیم شده تنهایی ، سکوت و در پی آن فکرو خبال هایی که حتی دیگر گذر زمان را هم فراموش کردم .دختری بودم شاد و خوشحال روزی نبود که نخندم ، شوخی نکنم ، اما حالا تنها کاری که بلدم اینکه یه لبخند کج گوشه ی لبام باشه . همیشه اطرافیانم چه آشنا چه غریبه میگفتند حسرت داشتند چشم های مهربونم و داشتند اما حالا همین چشم ها به دو تیکه ی یخ تبدیل شده .بی هدف تو خیابون ها قدم میزنم و وقتی که به خودم میام میبینم جلوی امام زاده ام و اونجاست که دوباره خیلی نا خوداگاه اشکام جاری میشند جایی که دوباره من مبشم همون دختر پر از احساس. ولی وقتی دوباره از اون جا میام بیرون سرد میشم اما کی میدونه تو دلم.په غوغایی که واسه این که خودم و این جوری جلوه میدم . این برای اولین باریه که دارم احساساتمو یه جایی میگم شاید به خاطر اینکه ما همدیگرو نمیشناسیم یا به خاطر غرورم .و لعنت به همین غرور که همه چیز از اون شروع شد .

نباید دل بست

صد در صد درست میگی نباید دل بست

چقدر حرفات به دلم نشست عزیزم .. و چقدر درکت کردم …شاید به این خاطر که منم تمام روز و شب های تو را زندگی کردم …حتی اون قدم زدنای بی هدفت تو خیابونا و سردراوردن از جلوی امام زاده …همیشه فکر میکردم تنها ادم زمینم که باید یه همچین حس درد عمیقی رو تجربه کنه و حالا می بینم یکی هست که تمام حس و حال منا تجربه کرد ….و اگه یه روز با هم دوستی می کردیم مطمئنم دوستای خوبی میشدیم

درست مثل منی.با این تفاوت که من از اطاق بیرون نمی یام. دلم یه کم سنگه.

من عاشق پسری بودم که توی دانشگاه باهاش آشنا شدم اسمش شهاب بود خیلی همو دوست داشتیم اما بخاطر لجبازی پدرش که نمیومدم خاستگاری بعد 2 سال تصمیم گرفتم بخاطر لج کردن با یکی دیگه ازدواج کنم و کردم با اینکه عقدم الان فکرم پیش اونه روزی نیست که اشک نریزم پیش شوهرمم اما قلبم و فکرم پیش شهابمه اونم داغون شده بارها بهم گفت برگردم اما توی خانواده ما رسم طلاق نیس دوراهی گیر کردم زندگی خودمو شهاب و یک پسرو خراب کردم الانم دلم واس شهاب یه ذره شده شهابم خیلی دوستدارم عاشقتم نمیدونم باید چیکار کنم که برگردم.

خوشم با خاطراتش اصلا بزار اون ندونه. شاید قسمت من نبوده بی خیال

این راها ب درد خودتون میخوره:) اگه میخاس کمرنگ شه فراموش شه بعد این همه وقت میشد دیگه 🙂 ولی فراموش کردنش دست خودتونع بشخصه میتونم همه چیو فراموش کنم ولی چرا وقتی خوشم با خاطرش دوسش نداشته باشم:) بزا اون نداشته باشه بزا من دیوونع بشم:)

من که دلم میخواد طرفو تو کوچه و خیابون ببینم با ماشین زیرش کنم.والا یه سرسوزن حالیش نیست دوستش دارم .همیشه میگم چی میشد اگه چیزی به اسم عشق نبود یا اگرهم که بود دوطرفه بود نه یطرفه

اولاکه اگه میتونین هیچوقت هیچوقت عاشق نشین دوماکه اگه هم عاشق شدین هیچوقت بهش نگین وقتی که بهش بگین یه غروری برمیدارتش که فکرمیکنه ازشمابالاتربخاطرهمینم هست که بهتون خیانت میکنه من خودم عاشق یکی بودم تابهش نگفته بودم دوستدارم واسم میمردشب وروزگریه میکردولی اواخرش زیادگفتم دوستدارم ولی اون دیگه باهام سردشد

منم یه نفرو دوست دارم به خاطره غرورم هیچ وقت بهش نگفتم و اون رفت از اینجا رفت خارج ولی من هنوز دوستش دارم

اخ منم یکی هست جلومه همیشه ولی نمیتونم بهش بگم میترسم):

مگه میشه فراموش کرد چشاشو نگاشو خنده هاشو مسخره بازیاشو عطرتنشو ک چن روز رو لباسم میمونه ولی نخاست منو پسم زد نخاست که باشه نخاست که کمکش کنم خیلی اذیتم کرد ولی هنوز باهمه بدیاش میخامش نخاد منو ولی من میخامش

من ک بریدم از این زندگی..خیلی سختمه بخوامشو .اون منو نخواد..منی ک به خاطرش قیده همه کسمو زدم..

به نظر من هيچ كس ارزش اين رو نداره كه به خاطرش خودت رو ناراحت كني اگر كسي شما رو بخواد هيچوقت نميره

این راه هایی که اینجا نوشتید فقط به درد خودتون میخوره آدم تا بیاد کسیو فراموش کنه که کل دنیاش مال اون بوده نابود میشه پیر میشه جونش میره عمرش میره تک تک لحظه هاشو درد میکشی با آهنگای غمگین زجر میکشی دیگه هیچی حالتو خوب نمیکنه وبدتر ازهمه اونی که ولت کرد کوچکترین عذابی نمیکشه اونی که برای عشق پاکت وصداقت و نجابتت ارزشی قائل نبود خدالعنتش کنه فقط امیدوارم عاشق کسی بشه وطرف ولش کنه تا مثل من دردکشیدنو تجربه کنه امیدوارم تموم ثانیه های زندگیش با عذاب بگذره من که نمیتونم انتقام بگیرم امیدوارم اگه خدایی هست اون انتقام منو بگیره این همه برا یه نفر التماس کن اشک بریز همه جوره بگو دوستت دارم بد تر ازاینا طرف خودش یه زمانی به زور اومد تو زندگیم وحالام که میبینه من وابستم میخواد بره لعنت به کسی که به وابستگی بخنده کسیو عاشق کنه پاش نمونه لعنت بهش

سلام خواهش میکنم راهنمایی کنید ..من عاشق یه دختری شدم پارسال محرم.بعدش با دختره ارتبتط چشمی بر قرار کردم به طوری ده بیست دقیقه به هم خیره میشدیم…اونموقع اون پیش مامانش بود منم نتونستم بهش شماره بدم خلاصه مدرسشو پیدا کردم سه چهار بار رفتم دم مدرسشون(یه چند کلمه هم هم بهش پروندم سر محلشون)بعدش با کمال تعجب دیدم فرداش با مامانش اومد از مدرسه. منم سر کوچشون بودم فکر کنم مامانش منو دیدخلاصه فرداش رفتم مدرسه اون نشست تو تاکسی منم رفتم دنبالش بعد من خودشیرینی کردم خواستم کرایشو حساب کنم هههههههه اما اون گفت چرا بی مزه بازی درمیاری بعدش راننده تاکسی بهم گفت چجور فامیلیه که نمیزاره کرایشو حساب کنی…دختره برگشت گفت نخیر ما فامیل نیستیم بعضیا خیلی بی شعورن باید بگم بیان جمعش کن…بعدش من گفتم منو نترسون ازمیله وقتی دستام همیشه زنجیره.بعد سر کوچشون پیاده شد رفت. ببینید شاید باورتون نشه ولی من یکساله داغونم …الان به نظر شما اون منو دوست داشت یا نه؟ واقعا داغونم سیگاری هم شدم.

تو یه کلاس ثبت نام کردم که کلاس مخلوط بود عاشق پسری شدم که دوسال از خودم بزرگ بود اول اصلا نمی دونم چی شد عاشق شدم یک ماه گذشت چشمامو باز کردم دیدم عاشقشم فکر کنم اونم بهم حسی داشت نمی دونم. کلاس تموم شد دوماه گذشت اما هنوزم عاشقشم واقعا دوسش دارم اما نمی تونم فراموشش کنم خوابشو می بینم کلا از زندگی بریدم ارزو و هدفی ندارم اما جلو همه یه لبخند مصنوعی میزنم که کسی متوجه نشه. من الان ۱۴ سالم عاشق شدم با خدا قهرم . عاشق شدم بدجور

فراموش کردن عشق ساده نیست منتا اگر میشه فراموشش کنی بهتر است در سن و سال که هستی متوجه درس هایت باش

مگه دخترا هم عاشق میشن؟

مثل این می مونه که بگی مگه دخترا هم دستشویی می رن

منم همین سوال را دارم واقعا دختر هم عاشق میشه یکی جواب بده

آره همه دخترا عاشق میشن.. همه دخترا احساس دارن..فقط کافیه اون ادم لیاقت داشته باشه اونجاس ک کل زندگیشونم بخاطرش میدن..عاشق شدن دخترا مثل پسر هاست و شاید خیلی فراتر:))

والا من هنوز عشق و هوس و نفهمیدم وقتی به یکی میرسم ازش سرد میشم ولی وقتی بهش نمیرسم عاشقشم

منم یه بیمارو میشناسم مثه توعه

خیلی باحالی..

منم عاشق دختری بودم که 16 سال منو دوس داشت وخیلی وقتا میامد خونه ما وبغلم میخابید ولی بعد باکس دیگه ازدواج کرد ولی هنوزم برام عشوه گری میکنه دلیلشو نمیدونم درسته که ذهن ادم نمیتونه دردکش کنه ولی اگه مشکلتون به سختی من نیس خودتونو جا اون فرد بزارید اونم یکی مثل شما یا حتی ضعیفتر ویا احتمالا روانی که قلبش مریضه وفکر کنید که بیماره نگزارید یه روانی زندگیتونو خرابتر کنه

خودم نمیدونم داستانمو از کجا شروع کنم .اوایل که میرفتم پیشش میومد و پیشم میشِست..ولی جدیذا یه یک ماهی شده که وقتی میرم اونجا اون با دوستاش فورا از اونجا میره..واقعا نمیدونم داستان چیه………….

رفیق داستان منم مثل توهست

با عرض سلام در جواب دوست عزیزم باید بگم که این خودش یه شگرده که اول به کسی محبت کنی بعد اینکه عاشقش کردی یه مدتی ولش کنی تا اون بیاد دنبالت .حربه ی کاملا زیرکانه ای هستش

دنیا دار مکافاته لعنت به این زیرکی مگه دل آدمها بازیچه است .درد عشق ا و کشیدم .و دوباره دارم می کشم.مرگه… خیلی افسرده دل وجان شدم موهام داره هرروز سفید تر میشه…خدایا یا جانم را بگیر یا دستم را.

انقد سرتونو بکوبید به دیوار خودزنی کنید مشت بزنید به درو دیوار کسایی که رو مخن رو تا حد مرگ بزنید اقده هاتونو یه جوری خالی کنید درست میشه من امتحان کردم جواب داد

می خواد عاشقت کنه. یه شگرده . معلومه دوستت داره.می خواد کنجکاوت کنه.حتما ازش خیلی محترمانه خواستگاری کن. ما خودمون دختریم.بهتر همو می شناسیم.

من الان یه سالو نیم هس عاشق یکی از دختر های فامیل دورمون(دختر عمه ی پسرخالم)شدم واقعا موندم چیکار کنم هربار که میبینمش تا یه ماه افسرده میشم الان نمیدونم بش بگم یا نگم مادر پدرامون هم کامل همدیگرو میشناسن و با هم اشنا هستن الان موندم بش بگم دوسش دارم شاید اون منو دوس نداشته باشه شاید یکی دگرو میخواد هم سن همم هستیم دقیقا همونی که میخوام هست ولی موندم چیکار کنم خیلی حس بدی هست ما که از عشق فقط درد کشیدنشو تجربه کردیم

عشق یکطرفه مثل راه رفتن روی یه پل شکستس هرچی جلوتر بری به شکست نزدیک تر میشی و راه برگشت نداری فقط از اولش نباید تو ذهنت بزرگش کنی و این راه رو ادامه بدی هر مردی اگه بفهمه عاشقشی مغرور و بی خود میشه.بسپارید به خدا و خودتون رو مشغول کارهای دیگه کنید تا فراموش بشه.

عالی بود…

به نظر من واقعا عاشق شدن عادت هر انسانیست عادت هم ترک مریضیست که همه دچار ان میشویم مثل خود من که دوست پسرم با صمیمی ترین دوستم رابطه داشت ومن خر گولشو خوردم واقعا عشق سزای کاری است که نباید انجام شود اما به قول معروف انسان تو کل زندگی فقط یه. بار عاشق میشه گور بابای همه اونای که نامردن

صدات نمی زنم برگردی مهم باشم خودت بر می گردی

اگه کسی مثل من شکست خورد این حرفو به خودش بزنه

نمیتونی فراموش کنی ولی بری بهش بگی مغرور میشه چنان لهت میکنه نتونی پا شی من۱۱سال پیش تو دانشگاه عاشق پسری شدم قبلش باهام خیلی رفتار عجیبی داشت همه دوستام میگفتن دوست داره از نگاهش معلوم ولی وقتی فهمید عاشقم گفت از دروغ نامزد داره همه جه جار زد با افتخار فلانی برام میمیره هنوز نتونستم لحظه ای فراموشش کنم دوسش دارم

واقعا حرفت رو متوجه میشم منم بهش گفتم که عاشقشم گذاشت رفت تازه خیلی هم بهم بی احترامی کرد حتا مسخره هم شدم ولی با این حال هنوز دوسش دارم

گول خوردی…..عزیزم تمام ارزش یه دختر غرورشه….آخه چرا به این پسره رو می دین..

منم با الهام موافقم.ولی اخه نمیتونی فراموشش کنی یه پسر مثل دختر نیست من ۱۱سال پیش تو دانشگاه عاشق پسری شدم بهش زنگ میزدم ازم خواست بشناسه رفتم جلو بعدش همون زمان دروغ تحویلم داد وهمه جا جار زد فلانی برام میمیره با ابروم بازی کرد ولی هنوزم با این وجود عاشقشم دوست دارم عیسی ق

منم یه دختر بودم که پسر جماعت واسم هیچی ارزش نداش یه وقتا دوس داشتم اذیتشون کنم سر کارشون بزارم ولی بعد یه مدت خسته شدم از این کار چون یه جور عقده بود دوستام میگفتن مگه عقده داری که اذیت میکنی پسرا رو ولی یه روز نفهمیدم چی شد عاشق یکی شدم اون شاید خودشم ندونه بخدا دارم داغون میشم من پشت کنکوریم به درسم شدید داره لطمه وارد میشه

ساده ای….

من همه این راه هارو رفتم.حتی با هم مثل یه دوست معمولی شدیم ولی باز فراموشش نکردم و باز دوباره شرع شد.به خاطر دوستم نمیتونم کاری کنم.چون اون عاشقشه

خیلی جالب بودن لطفا مطالب دیگه ای درباره ی این موضوع بزارید

ینی من بیماری عشق بیمارگون دارم:'(

ممنون از راهنماییتون لطفا مطالب زیادی در رابطه با این موضوع بزارید

نظر شما در مورد این مطلب چیست؟ در پاسخ به کسی که گفت عشقی که دو طرفه بود بعدا یک طرفه شده یا از بین رفته سخت تره. من میگم اتفاقاً راحتره چون شما چند وقتی با اون بودی و طعم واقعی عشق رو حداقل برای چند روزی فهمیدی. ولی عاشقان یکطرفه حسرت چشیدن طعم عشق رو دارن. بندا عاشق یه دختر از فامیلامون شدم که بعد از پنج سال عاشقی که البتع تو این پنج سال نتونستم بهش بگم جلوی چشم خودم بهترین رفیقم مخشو به راحتی زد(البته رفیقم نمیدونست من دوستش دارم)بعد از من خواست که شمارشو به دختره بدم. نمیدونید با خشم شماره رو تو دستاش گذاشتم. امید وارم همه به عشقاشون برسن

عشق مسخرس در همه ی حالات

عاشق نشدی که بفهمی

کسایی که میگن عشق چرته خودشون از همه بیشتر زخم خوردن من عاشق شدم دوستم نداشت یکی به من گفت که عاشق من شده فهمیدم که دروغه عشق واقعی کم پیدا میشه حتی من این اعتقاد رو از دست دادم که آیا دختر هم میتونه عاشق بشه یا نه

لاااااااااااااااااااایک موافقم امیدوارم هیچ وقت عاشق نشم

انشالله توهم یه روز مسخره شی…

سلام منم عاشق کسی بودم که از تمام دنیا بیشتر دوسش داشتم یعنی انقدر براش وابسته بودم که نمی تونستم براش بگم که دوست دارم بالخره بعد از چندین ماه به هم کلاسیه این دختر رفتم گفتم که لدفن به جای من برو به این دختر بگو که فلان پسر دوست داره بعد رفت گفت که دختر قبول کرده بود.که بالخره شماره اینا هم براش دادم یکی دو هفته بود که از تمام زندگیم موندم و براش وقت صرف کردم وفقط به یه رابطه ای ساده که فقط در خونشون نیگاش میکردیم به هم دیگه و خیلی منو،دوست داشت اونم اما بعد از یک هفته نمیدونم چیشد وقتی میخاستم برم جلو مدرسشون وببینمش رفتم بعد براش سلام کردم دیدم جواب ندادو افسردگی من از اونجا شروع شده حالا هم میگه منو دوست نداره و میگه برات اهمیت نمیدم و منم اینروزا فکر خودکشی سرم زده .اگه میشه لدفن راهنمایم کنید .آیدیه تلگرامیم کسی که متخصص رواتشاسی هست بیاد پیویم

لدفن کسی که میتونه ارامش رو برام بر گردونه بیاد پیویم ممنون میشم☺.

خیلی سخته منوزنمو ازهم جداکردن خیلی زنمو دوست داشتم ودارم هرشب اشک میریزم بخدا خیلی سخته خدایا

خیلی سخته منم دچار عشق یک طرفه شدم همش دارم باهاش خیال بافی میکنم همش حس میکنم کنارمه دارم با خیالش زندگی میکنم از خودم متنفر شدم اصلا هیچ حس و حالی ندارم خیلی خستم دوس دارم خودمو بکشم

من یک دختری از آشناهامونو دوست دارم بهشم مستقیم نگفتم اونم میدونه دوسش دارم اونم منو دوست داره از رفتارش فهمیدم اما یکی ازاقواممون میخواد با یک دختر دیگه ازدواج کنه اینجوری من نمیتونم تااخرعمرم ببینمش نمیدونم چکارکنم اون اقواممان هم عاشق اون زنی هست که من دخترشو دوست دارم اونی که اقواممون مجبوره باهاش ازدواج کنه همدیگرو دوست ندارن مجبورشون کردن تروخداراهنمایم کنید چکار کنم ناراحتم افسردگی گرفتم ترو خداراهنمایم کنید.

منم مدتی هست که یک پسرو دوسدارم حتی بیش‌تر از هرکسی اما نه میشناسمش نه اسمش و میدونم نه سنش فقط هرروز میبینمش واون منو نگاه میکنه و لبخند میزنه و این موضوع باعث شده من فقط اذیت بشم وعذاب بکشم تاحالا نشده بود من کسیو دوسداشته باشم همیشه کسی بوده منو دوستداشته از هرچی رابطه بود بیزار بودم ولی الان خودم گیر کردم

نه میتونم فراموشش کنم نه بهش بگم چون هیچوقت غرورم اجازه نمیده من پا پیش بزارم ولی همش ترسم ازاینه کسیو داشته باشه ازدواج کرده باشه اما امیدوارم واستون هیچوقت این اتفاق نیوفته چون باعث افسردگی وجنون میشه عشق یکطرفه خیلی داغونت میکنه مخصوصا که دوطرفه مغرور باشن میدونی چه کسی تو این دنیا به باد میره کسی که در حین مغرور بودن احساساتیه….

واقعا احمقانه که بخوای با این ها طرف مقابلت رو فراموش کنی من خودم 2 سال عاشقش بودم اونم بدون هیچ توجهی رفت و ازدواج کرد حالا چی شد کارم شده هروز گریه … نمی تونم فراموشش کنم با اینکه انقدر بدی در حقم کرد هنوزم دوسش دارم … حالا یک سال از ازدواجشون میگذره اون داره با زنش خوش میگذرونه منم 2 تا خودکشی ناموفق داشتم … لطف کنید این موارد احمقانه رو از توی سایتتون بردارید ممکنه حتی یه نفر عاشق کسی بشه و بدونه دوسش نداره ولی مگه میتونه ولش کنه و بره اخه؟؟؟ به این نمیگن بیمار بهش میگن عاشق بهش میگن یه ادم وفا دار به شما میگن بیمار که فکر میکنید همه چیز تمامید و حال همه رو درک میکنید خدا کنه که یه روز همچین اتفاقی برات بیافته تا حال ادمای امثال منو درک کنی …

گذشتن از کسی ک دوسش داری راحت نیس زخمی عمیق تو دلمه ک هیچ وقت خوب نمیشه زندگی مو باختم اعتمادمو نسبت ب همه ازدست دادم

چيزي بنام عشق وجود نداره

من مدتی هست که درگیر عشق یک طرفه شدم…یعنی از اولم میدونستم که یک طرفه است ولی باخودم میگفتم شاید به مرور زمان تونستم دلشو بدست بیارم..آخه اون طرفم اونقدر محترم بود..اونقدر باهام مهربون بود وبهم احترام میذاشت که کم کم علاقه مند شدم بهش…همون کسی هستش که من میخوام..باغیرت..باایمان..ومحترم..دنیای اون مثل دنیای منه..اما کلا عشق رو پوچ میدونه و هیچ وقت قصد ازدواج با کسی رو نداره..وقتی با رفتارم فهمید که بهش علاقه پیدا کردم ازم فاصله گرفت و دور شد…برام پیام فرستاد که فقط وفقط بخاطر خودت این کارو میکنم..چون نمیخوام عذاب کشیدنت رو ببینم..چون هر چی بیشتر پیش بره وابستگی تو بیشتر میشه و رفت..عاقلانه تصمیم گرفت ورفت…اما من روز وشب دارم گریه میکنم…نمیتونم فراموشش کنم…خواهش میکنم اگر میتونید کمکم کنید…دارم از زندگی ساقط میشم.

مطلب خوبیه اما حقیقتا من خودم پسرم و عاشق یه پسر دیگه شدم و الان تو مرحله چهارم قرار دارم خیلیی برام سخته.من واقعا عاشق اونم و ولی این عشق یکطرفه هستش.بهش گفتم که چقدر عاشقشم اما اون اونجوری که باید و شاید رفتار نمی کنه یه جورایی خیلی دارم.اذیت میشم بخاطر همین باید باید کنارش بذارم:///

بابات یه لگد بهت بزنه درست می شی.مریضی….

من پسرم وباپسری عاشق هم بودیم البته من 7 سال ازش بزرگتر بودم من22 اون 15 اما دشمنامون از حسادت به پدر مادرمون گفتن ومارواز هم جداکردند ودیدم سختی فراق راحتتر وبهتر از رفتن ابروی اونه وبخاطر اون ازش دس کشیدم وحالام پشیمون نیستم چون این کارمم بخاطر اونه وبعدا که بزرگ بشه خودش متوجه خواهدشد پس در عشق یکطفه هم میتونید بخاطر طرف مقابلتون ازش دس بکشید واگه عاشق واقعی بودیدبگید چون اون منو نمیخاد منم بخاطر خواسته اون ازش التماس نمیکنم تا مبادا فکرش مختل بشه.عشق همیشه زیباست فقط باید یکم واقعیاتم باهاش بکارببرین…

اینقدر این واژه مقدس رو نجس نکنید.اسم هر گند کاری رو عشق نزارید. خدا قهر می گیره. کاش که صاعقه ای آید نسوزد همه را…

میشه تو اینقدر چرت نگی، فهمیدیم همجنس گرا نیستی، باشه ،ولی دیگه توهین هم نکن!

منم. درگیر یک عشقم ک هیچ تفسیری ندارم. فقط مات و مبهوتم. ک بودش خوبه یا نبودش

سایت بسیار پر محتوا و به روزی دارید.با سپاس

من خودم عاشقم اون اصلا متوجه رفتارم نشد ماه ها بهش علاقه داشتم وقتی میدیدم خوشحاله منم خوشحال میشدم روزی که میدیدم ناراحته دوست دارم بغلش کنم ..ولی طاقت نیوردم بهش گفتم …ولی اون بهم گفت من مثل خواهر خودش میدونه … من اصلا به ازدواج فکرنمیکنم چون از نظر فکر و عقاید خانوادگی باهم اختلاف داریم …ولی کاش با حرفاش بهم بیحرمتی نمیکرد خیلی دلم ازش گرفته جواب محبت با بی حرمتی میده

درست منم اونجوری شدم ولی بر عکسش من پسرم

غرورمقابل نا محرم+عفاف=دختر

فراموش کردن عشقی ک از اول یه طرفه بود خیلس راحته،چون تو همه جوانب رو در نظر میگیری،ممکنه اون دوست نداشته باشه،ممکنه با کسی دیگه باشه،ممکنه… و خودتو برای هرممکنی اماده میکنی تا اگه پیش اومد زیاد اذیت نشی ولی فراموش کردن عشقی ک اول دوطرفه بود مسلن ولی بعدا یه طرفه شد یه بحث جداس کسی ک به گفته خودش عاشقانه دوست داشت ب جز تو نمیتونست کسی دیگه رو دوس داشته باشه… و هزار حرف های مزخرف و عاشقانه دیگه یهو بزاره و بره… با کسی دیگه باشه،غرورتو له کنه،نمیشه هضمش کرد کنار اومدن باهاش سخت یا حتی محاله،افسرده ک سهله ادمو مریض میکنه هم جسمی هم روحی نباید درگیر عشقای امروزی شد چون اللن هیشکی ب خاطر خود طرف باهاش نیس اخرشم ب جدایی میکشه… و نمیشه اسم همچین چیزیو عشق گذاش

من یه دختر رو خیلی دوست داشتم اما نمیدونم اونم منو دوست داشت یا نه بعد از چند روزی که گذشت می خواستم برم پیشش شماره بدم فردای آن روز رفیقم از پشت بهم خنجر زد و همون موقع شماره خودش رو به دختره داد حالا من خیلی از دسته رفیقم و دختره ناراحتم بنظرتون چی کار کنم خیلی تو ذهنم پیش اومده که برم رابطشون رو بهم بزنم نمیتونم ببینم که اون دونفر با هم هستن لطفا کمکم کنید خیلی به کمکتون نیاز دارم ممنون اگه کسی نظری داره و راه حلی داره که من این دختره رو از ذهنم بندازم بیرون بیاد آیدی تل فقط کمک کنید ازتون خواهش میکنم خیلی دختره تو ذهنم هستش هیچ جوره نمیتونم بندازمش بیرون

خیلی سادس

به نظر من اگه رابطه ی رفیقت با اون دختره در حد دوستیه ، کار راحتیه فقط برو به صورت رسمی خواستگاریش.

(اما اگه دوستت باهاش ازدواج کرده دیگه بیخیالش شو.)

اگه حتی خودت به ازدواج باهاش فک نمی کنی و فقط می خوای باهاش دوست باشی ، اینو بدون که این اصلا عشق نیست و فقط هوسه.

هوس هم چیزیه که اگه بهش برسی بعد از مدت کوتاهی کلا ازش زده می شی و حتی بعد از یه مدت حالت ازش بهم می خوره

دوست من انتخواب با توست

من خودم درگیر این قضیه ی عشق یک طرفه شدم،و الان مثله یک بیماری داره آزارم میده اما خودم میدونم چم شده،تنها زمان این بیماری و از بین میبره و تنها چیزی که از خودم میخام تحمله،و به شما و بقیه ی عشقی ها یه توصیه برادرانه دارم تا راحت عشق از سرتون مثل الکل بپره،چند وقت پیش داشتم اخبار نگاه میکردم نشون میداد 300 تا دانش آموز در جریان بمب گذاری طالبان کشته شدن و یا تو کشورهای آفریقایی بر اثر کمبود غذا روزانه چند صد نفر تلف میشن یا تو کشور خودمون از پلاسکو تا کشتی سانچی از بچه های سر چهار راه تا بیمارایی که تو بیمارستان ها به خاطر نداشتن هزینه ی عمل یه گوشه از بیمارستان دارند تلف میشن،واقعیت اینه که ما ها فقط یک سر داریم و این خیلی بی انصافیه به خاطر یک احمق به خودتون سخت بگیرید ،واقعیت اینه که برادرا و خواهرای من ماها اونقدی عمر نمیکنیم که بخایم خودمونو اینجور صلب آرامش تو دنیا اتفاقاتی داره میفته که این چیزی که ما ها بهش میگیم درد یک اپسیلون هم در مقابلش نیست،همینجور که گفتم ما ها مریضیم و دوای دردمون تنها یک چیزه تاکید میکنم یک چیزه اونم یه هم صحبت خوبه

دختری که با بقیه دوس میشه مطمن باش اگه با توهم دوس میشد یه روزی بازم طعم خیانتو میچشیدی

منم عاشق پسری بودم اسمش مثه اسم تو بود آرش شب و روز براش گریه میکردم به گوشش رسید که من دوسش دارم و هر روز میومد مدرسه دیدنم هه بهترین روزای عمرم بود ولی یه بار بهش پیام دادم گفت اصلا منو نمیشناس هه فامیلمونم بود بعد از اونم انقدر پست بود به مامانم گفت اون مثل خواهرمه هه

دختری که از دست یکی دیگه شماره می گیره اصلا به درد نمی خوره.من خودم یه دانشجوام تو خوابگاه و تو دانشگاه زیاد از اینا می بینم. هر کدومشون با چند نفر در ارتباطند. برو با یه آدم سالم یه رابطه سالم داشته باش.(ازدواج). به خودت اجازه بده یه عمر با خیال راحت زندگی کنی.من خودم باشم از این دخترا برا داداشم نمی گیرم.

من با عشقم سه سال يكجاي بودم اما حالي من را ترك كرد من هم هيچ وقت همرايش يكجاي نميشم اما خيلي دوستش دارم نميدانم چي كتر كنم كه فراموشش كنم

عشق حتی اگر هم یک طرفه باشه زیباست

واقعا درسته… عشق زیباترین کلمه ای هست که نمیشه توصیف اش کرد

أصلا زيبا نيست درد اوره اينكه تو هر كاري ميكني كه طرف مقابل بفمه كه تو بهش حس داري ولي اون انگار نه انگارش باشه سخته هميشه براش بودم به هر بهونه ايي ميرم ميبينمش هر روز باهاش ميرم بيرون ولي اون تو أين مدت نفهميد كه عاشقشم حسمو به خودش درك نكرد هر چقدر مهربون ميشدم براش اون برعكس رفتارش بدترميشد منوحساب نميكرد بااينكه همه حت هميشه باهاش بودم ولي كوچيك تراين چيزاشو بهم نميگفت ولي اون همه چيومنو ميدونه بعضي وقتا إز أين همه سردي خسته ميشم به خودم ميگم برم برو ببين بود و نبودت أصلا فرقي داره ولي ٤ روز نهايتن بتونم بازم أين منم كه سراغش و ميگيرم إينو خوب ميدونم كه اون زندگيشو داره منم هيچ جايي إز زندگيش نيستم اينم ميدونم كه يك روز عاشق ميشه و ازدواج ميكنم و من فقط بايد نگاه كنم فقط ميخوام بگم عشق يك طرفه ادمو إز داخل نابود ميكنه (يا علي)

درسته عشق زیباست اما نه یک طرفه بنظر من عشق چرته چون من خیلی زخم خوردم بخاطر عشق

از کودکے عاشق کسے شدم که هیچوقت نمیتونم فراموشش کنم اون الان نامزد داره اما من هنوز دوسش دارم کلان عاشق شدن یعنے دل بستن به دنیاے پوچ..وب ســــایت جالبے ندارید هیچکدوم از راه هاے پیشنهادیتون سازگار نیست بنظرم در کل مطالب جدید و بهتری بزارید

منم مثل توام فقط فرقمون اينه كه براى تو نامزد داره براى من نداره

یه بزرگ تر بفرست برات یه جوری که خودش بلده خواستگاری کنه.تا توحسرتش نموندی….

سخته. اونم تو شرایط کنکور…تو بدترین و حساس ترین موقعیت یکی بیاد تو زندگیت که همدیگرو نمیشناسین. اما من بهش دل باختم. نمیدونم چرا اما واقعا فکرم درگیرش شده. در حالی که نه اون از این وضعیت خبر داره و نه من میدونم اصلا تو رابطه ای هست یا نه. همینطوری خودم دوختم و ساختم و هیال پردازی کردم ولی در نهایت تو ذهنم بولدش کردم و الان گرفتار شدم. ولی من بخاطر هدفم بخاطر زجر نکشیدن خودم باید فراموش کنم و قبول کنن این نشدنیه و زندگی ها فرق میکنه. من باید بتونم حلش کنم و میکنم. توکلم به خداست

سلام خیلی وقت پیش عاشق دختر همسایمون شدم که ده ماه بزرگتره.فهموندم دوستش دارم و روز اول بعد از این ماجرا که دید منو تو خیابون اخماش تو هم بود.بعد از مدتها دیدم با دختر خالش که از موضوع من خبر داره اومد تو پارک مجتمعمون بازی میکنن والیبال.منم گفتم به دوستم که بریم باهاشون ولی اول رامون ندادن،روز بعدش همین اتفاق افتاد ولی راهمون دادن و ماهم رفتیم یکمی بازی کردیم.چند بار توی راه پله های ساختمون جلوش سبز شدم تا دستبندی که تبرکه بدم بهش نگرفت الانم یه هفته هست پارش کردم دستبندرو.سیمکارتم رو شکستم.کچل کردم با شماره صفر.ریختمو بد کردم تا از دست نگاهاش در امان باشم اخه خیلی شیطونه و خوشگلیش همرو جذب میکنه چه بسا من واسش خیلی لقمه چربی هستم،نگاهاش همش به من هست هرجا که باشم یا داره از دور زل میزنه بهم یا کنارشم و گوشه چشم نگاه میکنه.والا به خانوادم که گفتم اصلا موافق نیستن و میگن بهمون نمیان!با ابجیم داریم سعی میکنیم راهی پیدا کنیم و تصمیم دارم فراموشش کنم شاید باورتون نشه ولی ۳ سال از عاشق شدنم میگذره و امسال فهمیدم داره بازیم میده چون اصلا نمیگه دوسم داره یا نداره!فقط میگه زشته و لبخند میزنه!خودشم لوس میکنه و صداشو بچه میکنه البته اینا دیه عادتشه بس که مخ پسر زده ولی هنوز نمیفهمه عشق به این مسخره بازیا نیس.فقط میخواستم بگم خانواده خیلی میتونه بیشتر از هرچیز کمکتون کنه ولی شاید یکم ازشون دلخور شین ولی بعد میفهمین چقدر خوبیتون رو میخواستن.وقتی سنگ رو از تو خاک در میاری جاش میمونه پس باید پرش کنی حالا چه بهتر گیاه باشه!پس سعی کنین خودتون با یه چیز دیه مشغول کنین منم الان هاس که توی قسمت افسرده شدن هستم ولی میدونم که میتونم با کمک خدارفقای عزیز باید بگم اولین عشقم این بوده و فک نکنین از دست دادنش برام سخت نیست! فقط بگم برای اینکه ورقه به سمت شما برگرده بعد از اینکه نخواست باهاتون باشه شما خیلی با اعتماد بنفس عمل کنین.اینطوری خودش به پاتون میفته حتما عمل کنین.من متولد ۲۸دی۷۹هستم☺ببخشید سرتون درد اوردم ممنون از سایت و مطالب واقعا مفیدتون مخصوصا این مطلب که واقعا بهم امیدواری داد

حرفاتون کاملا درسته…آفرین به این شجاعتتون:))

من نه عشق یک طرفه گرفتم نه دوطرفه من عاشق یکی از فامیل هام شدم دارم میمیرم همه فکرم شده اون خیلی سخته در ضمن ب خاطر غروری ک دارم قدمی بر نداشتم ک بهش بگم دوسش دارم نموتنم به یه پسر این طور ابراز علاقه کنم همش خیا ل میبافم که اون میاد حتما سمتم کل روز حواسم به اونه با خیالام دارم دیگه زجر میکشم ل

ببین غرورتو له کن و برو حستو بهش بگو…وگرنه بعدا پشیمون میشی…برادرانه دارم میگم‌ بهت…غرورتو بشکون…

آقا امير من همينطور كه ميگي غرورمو شكستمو رفتم بهش گفتم ولي خيلي محترمانه بهم گفت من شرايط عشق و عاشقي رو ندارم و بهم گفت كلا اين موضوع رو فراموش كن .. من از سن ١٥ سالگي اين آقا رو عاشقانه دوسش داشتم تا الان كه ٢٠ سالمه.. بله مريض شدم و افسردگي گرفتم.. يكسال نتونستم درس بخونم و كنكورمو خراب كردم.. تمام اين مراحلي هم كه اينجا نوشته همه رو گذروندم ولي تنها راه فراموشي فقط اينه كه اصلا نه اسمشو بشنوي نه ببينيش و باهاش قطع رابطه كني.. متأسفانه من چنين امكاني ندارم كه بتونم باهاش قطع رابطه كنم چون خواهر اين آقا نامزد برادرم هست و هميشه ميبينمش و يه مقدار غمگين ميشم اما بعدش ميپذيرم و يه آه عميق از ته دلم ميكشم كه اي كاش بش نميگفتم .. چون هر روز در عذابم .. اما از يه طرف هم پشيمون نيستم كه بهش گفتم.. چون تكليف خودمو الان ميدونم

من دقیقا عین تو بودم عشق توی فامیل و بخاطر غرورم یکی از دوستام بهس گفت اون تازه اومد جلو و منو بازی داد عاشق ترم کرد وگفت بسپارش دست تقدیر تا علاقه و حس پوچ یک طرفت بیشتر نشده ب هر دری بزن تا فراموش کنی

منم مثل تو نتونستم غرورم رو بشکنم پشیمونم خیلی هم پشیمونم چون هنوز عاشقشم دیگه ارزو و هدف ندارم هیچی ندارم نمی دونم می تونم مثل قبلا بشم یا نه بهت پیشنهاد می کنم برو اروم اروم بهش بگو قبول نکرد با غرور برگرد

برو ولی بهت بی احترامی میکنه

سلام ببين حتما ي جوري بهش بفمون حتي با اشاره با به واسطه ي فاميلي كه بهش خيلي اعتماد داري چون شايد اونم اين حسو داره و نتوته بهت بگه من واسه خودم همچين چيزي پيش اومده كه بعد ازدواج طرف اينو فهميدم و كار از كار گذشته بود

مشکل همینه دیگه. شما اول باید یه نخ بدین که سر نخ بگیرین. مشکل اصلی ما پسرا همین بلاتکلیفی و غرور چرند شما دختر هاست. ما وقتی ببینیم شما سرتون همش تو کار خودتونه و هییییچ علاقه ای نشون نمیدین،چطور بیایم جلو؟

یه یک نفر قابل اعتماد بگو یه جوری که اون متوجه نشه شما گفتی شما رو بهش پیشنهاد کنه که بیاد خاستگاریتون. مثلا بهش بگه فلانی دختر خوبیه نیستند به برا ازدواج…… دیگه بیش رو بده دست خدا…

منم عاشق یکی از فامیلامونم. یه علامتایی نشون دادم و اونم یه کارایی کرده. ولی از وقتی که کنکوری شده فقط درس میخونه و انگار منو فراموش کرده. با خودم گفتم صبر میکنم ببینم اگه بعد کنکورشم انقد سرد و بی تفاوت بود بهش میگم دوست دارم و اگه منو دوست نداری من برای همیشه میرم گم میشم. ولی خیییلی سخته این کار. من حتی از خجالت بعضی وقتا یجوری رفتار میکردم که تو دنیا فقط از اون بدم میاد و دقیقا از همون موقعا رفتارش باهام سرد شد.

خیلی سخته ، من نمیتونم با این گامها فراموشش کنم!!!!!!!!!!

تا حالا مسیر کوه و به سمت بالا رفتی،واقعا سخته اما مجبور باشی این کارو میکنی،نمیتونی بگی از من بد تر بودی یعنی هیچکس نمیتونه کاری و که من میگم و انجام بده،اما هر دوشو انجام دادم،پس تو هم یا باید بتونی خواستی به عنوان برادر میتونم کمکت کنم،چون واقعا کار راحتی نیست

ببین عزیزم سه سال پیش من دلبسته یه نفری شدم وقتایی که باهاش نبودم یادش بیشتر باهام بود خیلی درگیرش شده بودم کم کم داشت زندگیمو عوض میکرد طرز فکرمو اعتقاداتمو حسم به خانوادم حتی از بین رفته بود و تنها چیزی که میدیدم اون بود .یه روز تصمیم گرفتم دیگه بهش فکر نکنم اولا خیلی برام سخت بود چون نمیفهمیدم و ساعت ها بهش فکر میکردم ساعت ها عکسا و فیلما و رقصاشو نگا میکردم ولی تا میدیدم که ذهنم رفته طرفش خودمو جمع جور میکردم سریع فکرمو به یه جای دیگه منحرف میکردم اصن به هر چی فقط میخاستم که به اون فکر نکنم کم کم گذشت سه ماه طول کشید تا دیگه فکرش نیاد سراغم بعد از سه ماه دانشگاه شروع شد هرروز میدیدمش اما حسم بهش عادی بود مث قبلا نبودم که دلم براش بریزه اون موقع بود که فهمیدم تونستم فراموشش کنم بهت توصیه میکنم فکرتو به یه جای دیگه منحرف کنی کم کم فراموشت میشه

فراموش میکنین …قول میدم

منم نتونستم هنوز بعد سه سال فراموشش کنمهمه این راه هایی ک گفتن و انجام دادم نشد

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

 !(function (w, d) { ‘use strict’; var ad = {zone: “brtrha1”, user: “1565432215”, width: 728, height: 90, id: ‘adro-246454’}, h = d.head || d.getElementsByTagName(‘head’)[0]; if (typeof w.adroParams != ‘object’) w.adroParams = {}; w.adroParams[ad.id] = ad; var script = document.createElement(“script”); script.type = “text/javascript”; script.async = 1; script.src = “//static-cdn.adro.ir/dlvr/rsdnt.js”; h.appendChild(script); })(this, document); var h = document.getElementsByTagName(“head”)[0], s = document.createElement(“script”); s.async = !0, s.defer = !0, s.type = “text/javascript”, d = new Date, s.src = “https://cdn.sanjagh.com/assets/sdk/www.bartarinha.ir/client.js?t=” + d.getFullYear().toString() + d.getMonth() + d.getDate() + d.getHours(), h.appendChild(s); var sabaVisionWebsiteID = “1c27cb39-612a-452a-954c-b3e3dd1f3d36”; var sabaVisionWebsitePage = “ALL” _atrk_opts = {atrk_acct: “i2i8r1SZw320l9”, domain: “bartarinha.ir”, dynamic: true}; (function () { var as = document.createElement(‘script’); as.type = ‘text/javascript’; as.async = true; as.src = “https://certify-js.alexametrics.com/atrk.js”; var s = document.getElementsByTagName(‘script’)[0]; s.parentNode.insertBefore(as, s); })();

 !(function (w, d) { ‘use strict’; var ad = {zone: “brtrha1”, user: “1565432215”, width: 728, height: 90, id: ‘adro-246454’}, h = d.head || d.getElementsByTagName(‘head’)[0]; if (typeof w.adroParams != ‘object’) w.adroParams = {}; w.adroParams[ad.id] = ad; var script = document.createElement(“script”); script.type = “text/javascript”; script.async = 1; script.src = “//static-cdn.adro.ir/dlvr/rsdnt.js”; h.appendChild(script); })(this, document); var h = document.getElementsByTagName(“head”)[0], s = document.createElement(“script”); s.async = !0, s.defer = !0, s.type = “text/javascript”, d = new Date, s.src = “https://cdn.sanjagh.com/assets/sdk/www.bartarinha.ir/client.js?t=” + d.getFullYear().toString() + d.getMonth() + d.getDate() + d.getHours(), h.appendChild(s); var sabaVisionWebsiteID = “1c27cb39-612a-452a-954c-b3e3dd1f3d36”; var sabaVisionWebsitePage = “ALL” _atrk_opts = {atrk_acct: “i2i8r1SZw320l9”, domain: “bartarinha.ir”, dynamic: true}; (function () { var as = document.createElement(‘script’); as.type = ‘text/javascript’; as.async = true; as.src = “https://certify-js.alexametrics.com/atrk.js”; var s = document.getElementsByTagName(‘script’)[0]; s.parentNode.insertBefore(as, s); })();

وقتی در مورد چگونه فراموش کردن کسی که دوستش داریم جست و جو می کنیم متوجه می شویم اکثر سایت ها در مورد راه حال هایی صحبت کردند مانند “زمان همه چیز را حل خواهد کرد” یا ” خودتان را مشغول کنید”. اما متاسفانه اینگونه توصیه های معمولی نه تنها کمکی به شما نمی کنند بلکه شرایط شما را بدتر نیز خواهند کرد.

ممکن است قبلا برای فراموش کردن عشق یک طرفه خود اقدام کرده باشید اما بعدا متوجه شده اید که همه آن راه حل ها بی نتیجه هستند. اما نگران نباشید؛ نوین بینش دات کام منبعی است که زندگی شما را تغییر خواهد داد.

من در مدت زمان کوتاهی می توانم مراجعه کننده هایم را متقاعد کنم عشق قبلی و رابطه با او را فراموش کنند. در این مقاله راهکارهایی برای فراموش کردن معشوق یاد خواهید گرفت و حتی اگر هر روز در محل کار یا دانشگاه با عشق سابق تان رو به رو می شوید در این مقاله راهکارهایی را برای دل کندن از عشق خود می آموزیم.

بله درست متوجه شده اید. فراموش کردن کسی که دوست دارید از دیدگاه روانشناسی کاملا غیر ممکن است. به عبارت دیگر شما هرگز هیچ فرد یا رویدادی را نمی توانید فراموش کنید به خصوص اگر زمانی برای تان اهمیت داشته است. اما احساسات مرتبط با افراد و رویداد ها را می توان تغییر داد.

به گذشته خود نگاهی بیندازید. آیا تا به حال نشده است کسی را شدیدا دوست داشته باشید و عاشقش باشید ولی اکنون دیگر این احساس در شما وجود نداشته باشد؟ آیا رویدادی ناگوار برای تان رخ داده است که همیشه در خاطرتان باشد ولی دیگر احساس بدی نسبت به آن نداشته باشید؟ آیا شده است زمانی از فردی متنفر بوده باشید ولی احساسات تان نسبت به وی تغییر کرده باشد و اکنون دوستش داشته باشید؟چطور از عشق بگذریم

قطعا پاسخ شما به همه پرسش های بالا مثبت است. بله هرگز نمی توان عشق را فراموش کرد اما می توان احساسات مرتبط با آن را از بین برد. به عبارت دیگر این احساس عشق مرتبط با کسی که دوست دارید است که فراموش می شود و تغییر می کند نه خود آن شخص و خاطراتی که با او داشته اید.

بعد از جدایی از عشق معمولا سوالاتی مانند “از این به بعد چه کسی به من توجه می کند؟” یا “چه کسی هنگام ناراحتی ها و مشکلات در کنار من خواهد بود؟” از خود می پرسید. در نتیجه سعی می کنید به هر شیوه ای که ممکن است عشق خود را به رابطه قبلی بازگردانید.

این مسئله بسیار طبیعی است. اما اگر بتوانید تنها چند روز پس از جدایی از به یاد آوردن او خودداری کرده و فراموش کردن خود را به ذهن تان یادآوری کنید، تحمل جدایی و کنار آمدن با آن بسیار آسان تر خواهد بود.

البته فراموش کردن عشق وقتی صحیح است که مطمئن باشید عشق تان ارزش بازگرداندن ندارد و آن رابطه برای شما مناسب نخواهد بود. در غیر این صورت و اگر احساس می کنید یک فرصت دیگر می تواند همه چیز را درست کند پس 4 مرحله ساده برای برگرداندن عشق به رابطه را بخوانید.

اما افرادی که مصمم برای فراموش کردن عشق هستند نباید با اقدامات زیر کاری کنند فراموش کردن کسی که دوستش دارید برای تان سخت شود.  اقدامات زیر باعث می شود فراموش کردن عشق و کنار آمدن با آن روز به روز برای شما دشوار تر جلوه کند:

برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه با باورهای رسانه ای نادرست و ترانه های غمگین باعث می شود ذهنتان را متقاعد کنید که همه چیز خود را در زندگی از دست داده اید. تحقیقات نشان داده است کسانی که به چنین ترانه هایی گوش می کنند برای فراموش کردن عشق خود به مدت زمان بیشتری نسبت به دیگران نیاز خواهند داشت. (نگاه کنید به برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه)

رفتن به مکان هایی که قبلا با آنها خاطره داشته اید، امید به بازگشت را در دل و ذهن شما زنده خواهد کرد. به یاد داشته باشید تا وقتی به رابطه تان امیدوار باشید هیچ چیز نمی تواند فراموش کردن عشق قبلی تان را برای شما آسان و سریع سازد.

تجسم و رویاپردازی یکی از روش های موثر برای برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه می باشد. مثلا اگر قبل از خوردن غذا ابتدا آن را در ذهن خود تصور کنید گرسنه خواهید شد یا اگر تصور کنید توانایی صحبت کردن در یک همایش را ندارید هیچ گاه نمی توانید سخنران خوبی باشید. پس اگر همیشه در مورد زندگی با عشق قبلی خود رویاپردازی کنید هیچ وقت او را فراموش نخواهید کرد. در مقابل اگر کاری کنید طرف مقابل ذهنش درگیر شما شود، او تمایل به بازگشت خواهد داشت و جای تان با هم عوض می شود. ( نگاه کنید به تجربیات من در برگرداندن معشوق).

التماس و چانه زنی، انتظار برای تماس او و بازدید از شبکه های اجتماعی شما را از فراموش کردن عشق از دست رفته تان باز می دارند. برای کنار آمدن با شکست عشقی باید ذهنتان تمام شدن این رابطه را بپذیزد اما این اقدامات امید را در ذهن شما زنده کرده و امید هیچ گاه اجازه ی پذیرفتن این موضوع را به شما نمی دهد. حتی اگر قصد شما بازگرداندن عشق از دست رفته باشد باز هم چنین اقداماتی منجر به دور شدن بیشتر وی می شود.

باورهای نادرستی مانند باور به منحصر به فرد بودن یک شخص یا نیمه ی گمشده باعث می شود تصور کنید هیچ کس را مانند او نخواهید یافت. در صورتی که این باورها فقط فریبی بوده اند از سوی رسانه ها تا چیزی نشان تان دهند که دوست دارید ببینید. سپس از این موقعیت برای افزایش فروش خود استفاده کنند. در واقع باید بگویم افراد زیادی در دنیا هستند که می توانید در کنار آن ها رابطه ی خوب و حتی بهتر از رابطه ی قبلی تان را تجربه کنید.

چگونه از عشق خود دل بکنیم وقتی هر روز او را می بینیم

یکی از سوالات رایج که از مراجعه ها می شنوم این است که “چطور عشمو فراموش کنم وقتی هر روز او را می بینم” یا “چجوری فراموشش کنم وقتی محل کارمون یکیه”. برای پاسخ به این سوال اجازه دهید اول من یک سوال از شما بپرسم: فکر می کنید چرا بعضی افراد در تمام طول زندگی شان از کارهای مثل سخنرانی عمومی یا شنا کردن می ترسند؟

اگز بخواهیم بفهمیم چگونه یک نفر را فراموش کنیم باید با یک حقیقت مهم آشنا شویم. حقیقتی که اکثر افراد از آن آگاه نیستند این است:

با فرار کردن و انکار باعث می شویم ترس هایمان رشد کنند و قوی تر شوند. همین اتفاق هنگام دل کندن از عشق خود نیز رخ می دهد. به عبارت دیگر اگر بخواهیم برای اینکه از عشق خود دل بکنیم خودمان را سرگرم و مشغول کرده و از طرف مقابلمان فرار کنیم باعث می شویم احساسات مان نسبت به او بیشتر شده و بیشتر اذیت شویم.

راه حل روانشناسان برای استقامت در برابر ترس ها این است که به طور مداوم در معرض آن ها قرار بگیرید و به هیچ عنوان از آن فرار نکنید. برای فراموش کردن معشوق قبلی تان نیز باید تا می توانید با او برخورد داشته و به یاد داشته باشید که درمان شکست عشقی پس از جدایی زمانی آغاز می شود که جدایی را بپذیرید و با آن رو به رو شوید.

به نظر شما چرا مردم با مرگ عزیزانشان کنار می آیند اما درمان زخم های احساسی پس از جدایی برای آن ها بسیار دشوار به نظر می رسد؟

زیرا آن ها این حقیقت را می پذیرند که عزیزشان دیگر این دنیا را ترک کرده و راهی برای بازگشت او وجود ندارد در نتیجه برای فراموش کردن و درمان زخم های احساسی و آسیب های عاطفی شان مشکلی نخواهند داشت. برای فراموش کردن معشوق قبلی تان و عبور از شکست عشقی باید پایان رابطه را پذیرفته و اگر هر روز با او رو به رو می شوید مانند یک دوست رفتار کنید.

تکنیک ارتباط زدایی برای دست کشیدن از عشق

اگر بخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که چگونه از عشق دست بکشیم باید بگویم اولین قدم برای دست کشیدن از عشق این است که از پایان رابطه قبلی تان اطمینان حاصل کرده و دائما این مسئله را با خود تکرار کنید. یکی از راه های فراموش کردن یک نفر این است که امید به بازگشت از بین برود. سپس به راحتی جدایی را قبول می کنید و خیلی زود خود را دور از احساس عشق به او میابید.

اگر هر روز در محل کار یا دانشگاه با معشوق قبلی تان رو به رو می شوید یا اگر چیزهای زیادی اطراف شما وجود دارند که عشق قبلی و رابطه با او را در ذهنتان یادآوری می کنند و در نتیجه باعث می شود دست کشیدن از عشق سخت شود به توضیحات زیر خوب توجه کنید:

وقتی دو رویداد به صورت همزمان و مداوم اتفاق می افتد نوعی ارتباط بین آن ها ایجاد می شود. در نتیجه با رخ دادن هر یک از آن رویداد ها، رویداد دیگر نیز به یاد آورده می شود ( مثلا اگر در کنار فردی به ترانه ای گوش دهید بعد ها با پخش شدن ترانه آن فرد را نیز به یاد می آورید)

تکنیک ارتباط زدایی به شما کمک می کنید این ارتباط ها ( یعنی ارتباط بین عشق تان و آن آهنگ ) را از بین ببرید. در مثال بالا کافیست هنگام پخش ترانه از فکر کردن به آن فرد خودداری کنید ( مثلا به اهداف یا برنامه های شغلی و تخصیلی تان فکر کنید)؛ بعد از مدتی دیگر این ارتباط از بین می رود و هر زمان آن ترانه را می شنوید به یاد کارها و برنامه های شخصی زندگی خود می افتید.

یکی دیگر از نکات مهم هنگام ارتباط زدایی این است که هرگاه او را می بینید از مرور خاطرات خوب با او در ذهنتان خودداری کرده و سعی کنید فکرتان را به سمت دیگری هدایت کنید. توجه به این توصیه ها فراموش کردن عشق قبلی را حتی اگر هر روز با او برخورد داشته باشید، برای شما آسان تر خواهد کرد.

نوشته ی شاهین زند – محقق و پژوهشگر.

سایت نوین بینش یک سایت پیچیده و یا دائره المعارف خسته کننده نیست بلکه مرجعی است که  به شما کمک می کند هر گونه اطلاعاتی را به صورت خلاصه، مختصر و مفید بدست آورید. نوین بینش بزرگترین مرجع در مورد روانشناسی عشق و بازگرداندن عشق به رابطه در بین سایت های فارسی زبان می باشد. برای اطمینان بیشتر از این موضوع به بخش بازگشت به عشق و ازدواج مراجعه کنید. برای اطلاع از آخرین مطالب سایت نوین بینش در کانال تلگرام ما عضو شوید: عضویت در کانال تلگرام نوین بینش

به مطالعه بیشتر علاقه مندم؟

ازدواج مجدد – اگر قصد ازدواج مجدد دارید بخوانید…

تجربیات من در برگرداندن معشوق

آیا باید از عشق قبلی خود انتقام بگیرید

چرا مجرد بودن شما را قوی تر می کند

چرا عشق سابقتان از شما دوری می کند

تلاش برای ایجاد احساس حسادت بعد از جدایی

می توانید به صورت 24 ساعت از طریق تلگرام یا واتس آپ با تیم نوین بینش در ارتباط باشید :09306135008

برچسب‌ها:چگونه از عشق خود دل بکنیم, چگونه معشوق خود را فراموش کنیم, راههای فراموش کردن یک نفر

چطور از عشق بگذریم

انتقادات و شکایات

shahinzand18@gmail.com

اینستاگرام شاهین زند

     شماره تماس:  03136201013       از ساعت 9 صبح الی 5 عصر

 آدرس: اصفهان، خ ارتش، کوچه 69، ساختمان پیمان، ط 2، واحد11

ارتباط با کارشناس روابط عاطفی از طریق ارسال پیام در تلگرام یا واتس آپ: 09306135008

 

 

.                   قوانین و مقررات

 

همیشه بعد از پایان یک رابطه، طرفین چند هفته یا برخی مواقع ممکن است چندین ماه حال و روز خوبی نداشته باشند. فراموش کردن یک رابطه با یکی از دوستان صمیمی خود معمولا کار سختی می باشد که در این چگونگی میخواهیم نکاتی را به شما بگوییم که چگونه می توانید راحت تر یک نفر را فراموش کنید تا در ادامه زندگی دچار مشکل نشوید و سختی نکشید.

فهرست بندی این مقاله

1قطع تماس فیزیکی : شما هیچوقت نمی توانید یک نفر را که بعضی وقتا یا هر روز می بینید را فراموش کنید. همچنین شنیدن فعالیت های آن نیز باعث می شود آن را نتوانید فراموش کنید پس سعی کنید که دیگر او را بعد از قطع رابطه خود نبینید.

چطور از عشق بگذریم

2حذف کردن شخص از زندگی مجازی : اگر هنوز شماره شخص مورد نظر خود را دارید آن را پاک کنید یا جزوء دوستان مجازی شما هست، دیگر قطع رابطه کنید.

3از بین بردن چیزهایی که شما را یاد او میندازد : اگر شخصی را که دارید فراموش می کنید در خانه شما وسایل دارد که به شما کادویی داده است بهتر است آنها را در یک کیفت جمع کرده و از یکی از دوستان خود بخواهید آن را برای شما نگه دارد که آنها رو دور بریزید.

1نزارید فکر انتقام گرفتن شما را اذیتت کند. همیشه بعد از خارج شدن از یک رابطه به این فکر می کنن که چگونه می شود از او انتقام گرفت که بعدا احساس پشیمانی کند. بهتر این است هیچوقت فکر انتقام گرفتن نباشید زیرا باعث می شود که خودتان اذیت شوید.

2تنظیم یک وقت برای بیان احساسات : اگر شما هر کاری می کنید که فراموش کنید و هنوز نمی توانید آن را فراموش کنید، یک وقت را مشخص کرده ( حدودا یک ساعت ) و احساسات خود را روی کاغذ بنویسید.

3خود را مشغول کاری کنید : اگر نمیخواهید راجب شخصی فکر کنید، خودتات را مشغول کنید. برای مثال کتاب بخوانید یا کار کنید، یا سرتان را مشغول یک پروژه کنید، که فکر شما را درگیر کند و باعث شود به کسی دیگر فکر نکنید.

4به موزیک های احساسی گوش ندهید : سعی خود را کنید که به آهنگهای غمگین و عاشقانه گوش نکنید و از فیلم هایی که ژانر درام و عاشقانه دارند دوری کنید تا بعد یک مدت.

1غذا خوب بخورید و ورزش کنید : اگر اهل غذای بیرون و فست فودی هستید، بهتر است آن را کنار بگذارید و برای خود یک غذا درست کنید که علاوه بر اینکه باعث می شود سرگرم شوید، یک غذای سالم نیز میل می کنید. همچین هروز یک وقتی را برای ورزش در نظر بگیرید. برای مثال روزی ۳۰ دقیقه پیدا روی کنید.

2رفتن به بیرون با دوستان یا فامیل : یکی از بهترین راههایی که دیگر به رابطه خود با کسی که میخواهید فراموش کنید، فکر نکنید رفتن پیش دوستان و آشنایان می باشد. زیرا هنگامی که با آنها بیرون باشید هم شاد و هم دوستان شوخی و سرگرمی های گوناگون باعث می شوند به چیزی فکر نکنید و فقط خوش بگذرانید.

3ببخشید و فراموش کنید. احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشته‌اید که شما را به نقطه‌ای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمی‌بینید. فراموش کردن سخت‌ترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید. سعی کنید خوش‌بین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم» فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود می‌شناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوش‌بین بودم کمکتان می‌کند زودتر فراموش کنید.

۱- به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگی‌تان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.

۲- اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهی اوقات احساس ناراحتی و گریه باعث می‌شود حالتان بهتر شود.

۳- اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.

۴- زمان بهترین دارو است.

۵- کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگی تان تبدیل نکنید.

درسته مهراب تسکین روح و روانمه

نمیدونم ولی. حالم از دوستای قبلیم که ۶ نفر بودم بهم میخوره واقعا ازشون متنفرم بخاطر اینکه واسه یه دگدختر تازه وارد همشون قد منی. که ۳ ساله باهاشون دوستمو زدن اونم بخاطر یک چیز خیلی خیلی خیلی مسخره یعنی خیلی مسخره ها دلم میخواد فراموششون کنم و نمیخوام آنقدر واسم ارزش داشته باشن که ازشون متنفر باشم. دلم میخواد به مرحله بی تفاوتی برسم و دوستای جدید پیدا کنم.

سلام ممنونم ازمدیریت سایت مطالبتون خوب بود ولی واقعا سخته باکسی ک شش سال تورابطه بودی وعاشقش بودی یهو فراموش کنی من دیگه روزو شب ندارم همش ب اون لعنتی فک میکننم چجور دلش اومد پاشو روی احساس وغرور دختری بزاره ک شش سال عاشقانه و ازته دلم دوسش داشت؟؟!!!!:-( 🙁 دیگ نمیتونم زندگی کنم ناامید افسرده ام میخوام خود کشی کنم ک شاید عذابم کمتربشه بمیرم هم فراموشش کنم هم فراموش بشم زندگی دیگه برا معنی نداره بدون اون فقط میخوام بمیرم همین💔💔😭😖:-( 🙁 🙁 :'( :'( فقط یه نفر حس مون میفهمه مهراب ک هرشب باهنگاش میخوابم …..:'( :'( 🙁 🙁 💔💔

دقیقا منم حال تورو دارم دوستم اما در نهایت که به خودت ضربه بزنی آیا اون برمیگرده؟؟اتفاقا اصلا اینجور موجودات شرف ندارند و عین خیالشون هم نیست چه سالم باشی چه مریض من اصلا شرایط خوبی ندارم و فقط به خدا پناه بردم

ببین هر کی باشی تنها چیزی که تو این دنیا می ارزه فقط خودت و خدا هست و اگه میخوام هم خودتو از بین ببره و به خدا کفر کنی خیلی بی ارزشی… منم الان دلم شکسته اما قرار نیس برم خودکشی کنم تحمل کن.

اینا چین باو! هر کدومش اونو یادم میندازه میگید بیرون یاد اون میفتم هر چی میگی یاد اون اصلا نمیشه فراموش کرد تیتر گوگل بجای اینکه بنویسید (چگونه کسیو فراموش کنیم ) بنویسید #لاشی _نباشیم🙂😔

ببینید منم خودم این مشکلو داشتم واقعا واقعا درکتون میکنم ولی اونایی که هنوز یه ماه یا دوسه ماه از جداشدنشون از کسی که دوس داشتن میگذره و میگن نمیتونم فراموشش کنم باید یکم دیگه صبر کنن مطمئنا هر چی دوری بیشتر باشه ادم فراموش میکنه فقط صبر کنید حالا یه سال یا دو سال صبر داشته باشید بالاخره شماها هم وی خوش زندگیرو میبینید و دیگه ناراحت نخواهید بود

هر چقد مطلبای این سایت و اون سایت و خوندم حتی پیش مشاورم رفتم ولی حتی یه ثانیه هم از ذهنم بیرون نمیره با اینکه فقط ۱۵ سالمه خودمم باورم نمیشه ۵ ماه بعد از قطع رابطه باهاشم حتی واسه یه ثانیه هم نشه فراموشش کرد

یکی دیگه رو جایگزین اون کن منم مثل تو نابود شدم ولی کسی رو پیدا کردم که دوستم داره و داره جای اون رو برام پر میکنه دیگ مثل قبل اذیت نمیشم حالم خیلی بهتره

من یه دخترم و قبلا همچین حسیو تجربش کردم.برا اینکه هم خودم بیشتر اذیت نشم و هم اونو مجبور به دوست داشتن خودم نکنم،کشیدم کنار ازش.خییلی سخته…هنوزم بهش فکر میکنم ولی دیگه اون حس قبلو بهش ندارم.فقط دلم میخواد هرجایی که هست حالش خوب باشه:))

🤮🤮🤮🤮🤮

چطور از عشق بگذریم

هر چقد مطلبای این سایت و اون سایت و خوندم حتی پیش مشاورم رفتم ولی حتی یه ثانیه هم از ذهنم بیرون نمیره با این که فقط ۱۵ سالمه نمیدونم این عشق مزخرف که مث خوره به جونم افتاده چیه؟ بعضی وقتا حالم از خودم به هم میخوره ۵ ماه از قطع رابطمون میگذره و حال و روز من هیچ تغییری نکرده صب تا شب و هر ثانیه به خیالش میگذره و خودمم دیگه خسته شدم ….. ولی تموم نمیشه😔

من یه رفیق دارم خیلی دوسش دارم من پسرم اونم پسر من ۱۷ سالمه او۱۶ خیلی باهم خوب بودیم تا اینکه دیدم اون به من اهمیت نمیده برام مثل عشق یک طرفه شده بود باهاش کات کردم😂 ولی از فکرش نمی تونم دربیام نمیدونم کسی میفهم من چی میگم یانه ولی من عاشقشم

منم مثه توعم ولی الان تصمیم گرفتم از دو نگاهش کنم و موفقیتشو ببینم چون یه طرفس و در همین حد میتونم راه های زیادیم امتحان کردم ولی فکرای بد کردو… پس اینکارو کردم

منم دقیقا همین اتفاق برام پیش افتاده و منم نمیدونم چجور فراموشش کنم من و تو دقیقا عین همیم پسر😂

حق با شماست عشق فقط دختر پسر نیس اتفاقا از یه جنس باشیم بهتره😜❤️

اره حق باشماست.. عشق از یه جنس بهتره از نظرم

اره منم دخترم و دوستمم دختره با هم خيلي دوست بوديم و همه چي رو يهو تموم كرد . با اينكه دوست بود ولي واقعا دارم طعم يك شكست عشقي و حتي بيشتر ميچشم

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

منم ندارم…

سلام پاور کامپیوتر من آسیب دید. یک پاور نو روی کامپیوتر نصب…

درسته مهراب تسکین روح و روانمه…

سلام خسته باشید میخواستم بدونم مادر برد asus z490-p از قابلی…

من موندم این همه روانشناس بیکار تا الن کجا بودن…

منم ندارم…

سلام پاور کامپیوتر من آسیب دید. یک پاور نو روی کامپیوتر نصب…

درسته مهراب تسکین روح و روانمه…

سلام خسته باشید میخواستم بدونم مادر برد asus z490-p از قابلی…

من موندم این همه روانشناس بیکار تا الن کجا بودن…


Downloads-icon


چگونه یک صفحه از pdf را حذف کنیمDownloads-icon


pdf (6)Downloads-icon

چطور از عشق بگذریم
چطور از عشق بگذریم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *