چطور با احساس شویم

 
helpkade
چطور با احساس شویم
چطور با احساس شویم

 

 

برای خیلی ها ، بیان احساسات سخت است. ما یا هیجاناتمان را درون خودمان نگه می داریم و اجازه نمی دهیم کسی متوجه احساسمان شود، یا وقتی سرریز شدند به شکلی ناسالم و غیر قابل انتظار آنرا بروز می دهیم.

شاید به این دلیل که متاسفانه در جامعه تجربه و بیان هیجانات اغلب به عنوان نشانه ای از ضعف و نقطه مقابل منطق و هوش قلمداد می شوند، و این لکه ننگ بخشی از آن چیزی است که بیان هیجانات را سخت می کند چون ما نمی خواهیم ضعیف دیده شویم.چطور با احساس شویم

به هر حال هیجانات نقش بسیار بزرگی در این که چگونه دنیا را درک کنیم و با دیگران ارتباط برقرار کنیم، بازی می کنند. به همین دلیل بسیار مهم است که یاد بگیریم چگونه بیشتر با هیجانات خود ارتباط برقرار کنیم.

عبور از مراحل رشدی کمک می کند که هرچه بیشتر و بهتر از این که چه احساسی داریم و چرا، آگاه شویم. این مهارت، “آگاهی هیجانی” نامیده می شود. شناخت هیجانات کمک می کند که با دیگران ارتباط بهتری داشته باشیم ، بدانیم که چه می خواهیم، و انتخاب کنیم و تصیم بگیریم که می خواهیم چه کاری برای خود انجام دهیم.

گرچه بعضی افراد نسبت به بعضی دیگر خیلی آسانتر به آگاهی هیجانی دست می یابند، خبر خوب این است که آگاهی هیجانی مهارتی است که هر کسی می تواند با تمرین آنرا کسب کند. توجه به بعضی نکات می تواند در افزایش این توانایی به ما کمک کند.

یکی از کارهایی که می توان برای نزدیک شدن به آگاهی از هیجانات کمک کننده باشد، این است که در طول روز با خودنگری متوجه احساسات و هیجانات خود درموقعیت های مختلف شده، آنها را شناسایی کنیم. به عنوان مثال اگر متوجه شدید که عصبانی هستید، دقت کنید به این که چه عاملی سبب شده که عصبانی شوید، در چه موقعیتی قرار دارید، و آنرا در طی روز مورد مشاهده قرار دهید.

هیجانات تنوع زیادی دارند. و یک نام را به همه هیجانات دادن، نشانگر این است که شناختی نسبت به هیجان خود نداریم. به عنوان مثال وقتی بدنمان می لرزد، عضلاتمان منقبض شده، احساس دل پیچه داریم و میخواهیم فریاد بزنیم. لازم است تفاوت ظریف بین این که آیا احساسمان ترس است یا خشم، را شناسایی کنیم و نامگذاری درستی بر هیجان خود داشته باشیم. در عین حال که لازم است به هیجانات مرتبط باهم که در شدت متنوع هستند، نیز فکر کنید. به عنوان مثال آیا تحریک پذیر شده اید، رنجیده اید، خشمگین هستید، یا غضبناک؟  ببینید چه مقدار از این ” هیجانات هم خانواده” را می توانید بشناسید. 

یک ژورنال احساسات می تواند در شناسایی عواطف و هیجانات کمک موثری باشد.  هر روز چند دقیقه به این اختصاص دهید که در مورد تجربیات احساسی خود بنویسید و آگاهی هیجانی تان را پرورش دهید. اغلب اوقات هنر به شما امکان می دهد تا با احساسات خود به روشی غیر از کلمات ارتباط برقرار کنید. این کار به شما این امکان را می دهد که بیشتر با تجربیات بدنی و اندامی خود در ارتباط با هیجاناتتان رابطه  برقرار کنید.  #

داشتن راه فرار خلاقانه همچنین به شما این شانس را می دهد که هیجاناتتان را در یک سطح شخصی و منحصر بفرد که نمی تواند همیشه از طریق درونگرایی و خودگویی بدست آید، هضم کنید. می توانید بیان خلاقانه ای از هیجان تان با شعر گفتن، آهنگ ساختن، نقاشی کردن و …داشته باشید. می توانید تلاش های بیشتری انجام دهید. برای مثال می توانید سعی کنید هیجانات یک هنرمند را وقتی شعرش را می خوانید یا موسیقی اش را گوش می کنید، شناسایی و توصیف کنید.

هرچه بیشتر با هیجانات خود آشنا شوید، بیشتر می توانید خودتان و اطرافیانتان را بشناسید.

هنگامی که خود را در حال غرق شدن در میان امواج احساسات می بینید، مهم است که آنها را نادیده نگیرید. احساسات می توانند شبیه به کودکان متمردی باشند که نیاز به توجه دارند. هنگامی که آنها را تأیید کنیم، آنها را ببینیم و صدایشان را بشنویم، احساس امنیت و درک شدن را به کودک متمرد می دهیم که می تواند آرام بگیرد.

وقتی هیجاناتمان را تایید می کنیم، بیشتر آگاه می شویم . آنها را می بینیم، و شروع می کنیم به درک این که از کجا می آیند. فقط در این مرحله از آگاهی است که می توانیم بفهمیم هیجانات چه قدرت و تاثیری بر زندگیمان دارند.

 وقتی با هیجانات خاصی مثل خشم، حسادت، یا ترس درگیر هستید، تلاش کنید از شرایطی که به عنوان محرک آنها را برمی انگیزاند، آگاه شوید.

من در زندگی شخصی خودم متوجه شده ام که اغلب وقتی احترام و قدردانی لازم را دریافت نکنم، خشمگین می شوم. به عنوان مثال وقتی چند بار از فرزندانم میخواستم کاری را انجام دهند و حرفم را پشت گوش می انداختند، خشمگین می شدم و خیلی زود تحت تاثیر هیجان شروع می کردم به فریاد زدن. در حالیکه الان به این درک رسیده ام که تفکر “آنها قصد بی احترامی به من را دارند” غلط است ، این فقط فکر من است و لزوما واقعیت ندارد. و پذیرش این که من این فکر را دارم و به خاطر این فکرم خشمگین هستم، باعث فروکش خشمم می شود.

آگاهی نیرویی قوی است ، به ما این کنترل را می دهد که بتوانیم چگونه پاسخ دادن را انتخاب کنیم.

همیشه به خاطر داشته باشید که هیجان از تفکر برمی خیزد. اگر خود را درحال تجربه هیجان سنگینی می بینید، کمک خوبی است که افکاری را که پیش از آن هیجان داشتید مورد بررسی قرار دهید. سپس ازخود بپرسید، آیا این افکار برپایه حقیقت بنا شده اند، یا برپایه ادراک من از حقیقت ؟  آیا این که عصبانی هستم، به دلیل رفتاری است که با من انجام شده، یا نحوه تفکر من است که عصبانیم می کند؟

این درست است که کلمات یا رفتار دیگران روی ما تاثیر می گذارد، اما لازم است مسئولیت هیجانات خود را در پاسخ به آن کلمات و رفتار بپذیریم. هیچ کس باعث نمیشود شما احساسی داشته باشید، این انتخاب شماست.

بنابراین اغلب هیجانات واکنشی که ما احساس می کنیم بر اساس درک خودمان از حقیقت چیزهایی است که برای ما اهمیت دارد. ممکن است دیر کردن، محرکی برای خشمگین شدن شما باشد، اما همین دیر کردن برای شخصی دیگر، ممکن است امری معمول و بدون اهمیت باشد.

به خود زمان بدهید:

وقتی با یک واکنش هیجانی قوی درگیر هستید ، مهم است که به خودتان فرصت دهید و از فرد یا موقعیت فاصله بگیرید. هرگز در ضمن تجربه هیجانات سنگین ، رفتار نکنید. صبر کنید تا آرام شوید و بتوانید تحلیل منطقی ای داشته باشید. بعد از آن رفتار کنید.

به عنوان مثال وقتی متوجه می شوید که نزدیک است عصبانی شوید، و نمی توانید سریع خود را از موقعیت خارج کنید، سعی کنید با مانترای خود ارتباط برقرار کنید. مانترا فقط یک کلمه یا عبارت کوتاه هست که به شما کمک میکند نسبت به هیجاناتتان آگاه شوید و توسط آن کنترل نشوید. 

به هرحال مهم است که به خاطرداشته باشید شما هیجاناتتان نیستید- شما می توانید تصمیم بگیرید که هیجانتان را مدیریت کنید یا اجازه دهید هیجانتان شما را مدیریت کند.

همانطورکه آگاهی خود را پرورش می دهید و یاد می گیرید محرکهای خود را شناسایی کنید، بطور فزاینده ای از این که چه زمانی هیجاناتتان به شما خدمات خوبی ارائه می دهند و کی لازم است آنها را کنترل کنید، آگاه می شوید.

با دیگران در مورد این که چه احساسی دارید صحبت کنید.

به اشتراک گذاشتن هیجانات با دیگران سخت است ، اما خوب است در مورد آنها بطور مرتب صحبت کنید. 

هرچه بیشتر در مورد احساسات خود صحبت کنید، بیشتر این امکان را فراهم می کنید که با شنیدن نظر دیگران، شناخت بیشتری نسبت به چگونگی هیجان خود در مواردی که مورد توجه قرار نداده بودید، بدست آورید. بسیاری از هیجانات اجتماعی ما مثل عشق ، خشم ، شرم، خجالت، احساس گناه، افتخار و ناامیدی در رابطه با افراد دیگر برانگیخته می شوند. به اشتراک گذاشتن احساساتمان با دیگران، بیان احساس در سطح اجتماعی مطلوب را تسهیل می کند.  

زبان بدن و چهره دیگران را ببینید:

هیجانات معمولا ترکیبی از افکار درونی و احساسات، همچنین زبان بدن و چهره بیرونی هستند .

وقتی با هیجان خودتان، بخصوص در موقعیت اجتماعی ارتباط برقرار می کنید، چهره و زبان بدن تان با هیجانی که بیان می کنید هماهنگ می شوند. این هماهنگی برای بسیاری از مردم امری طبیعی است ، اما برای خیلی ها بیان و هماهنگی چهره و زبان بدن کار سختی است . 

روشی که می تواند کمک کند تا به بیان احساساتتان عادت کنید، این است که دیدن زبان بدن و چهره دیگران را تمرین کنید. ابتدا این کار را در موقعیت های زمانی خاص انجام دهید. تصاویر افراد را وقتی هیجانات مختلفشان را بیان می کنند ، پیدا کنید و آن هیجانات را در چهره و زبان بدن خود تمرین کنید. تقلید هیجان در سطح فیزیکی می تواند باعث تجربه آن در سطح روانشناختی شود. می توانید از جزوه کار هوش هیجانی درکد گذاری زبان بدن، چهره،گفتار، استفاده کنید.

این تمرین در ابتدا ممکن است مضحک بنظر برسد، اما می تواند واقعا کمک کند که ماسکهای هیجانی خود را از دست بدهید، و بیان خودبخودی احساسات در تعاملات اجتماعی را برای تان آسان تر کند.

از فیلمها، تلویزیون، کتابها و موسیقی که هیجانات قوی را به نمایش می گذارند، استفاده کنید:

ابزار مهم دیگر در کمک به برقراری ارتباط بیشتر با هیجانات این است که فیلمها یا برنامه های تلویزیونی ای را نگاه کنید،  کتابهایی را بخوانید ، یا به موسیقی ای گوش کنید که احساساتی قوی را بیان می کنند.

این موارد کمک می کنند هیجاناتی را تجربه کنیم که در زندگی واقعی مان آنها را نداریم. به عنوان مثال یک فیلم می تواند شما را به زندگی شخصیتی ببرد که زندگیش کاملا متفاوت با زندگی شماست- و از میان سختی هایی عبور می کند که با شما متفاوت هستند. و این شانس را به ما می دهند که دسته وسیعتی از هیجانات انسانی را تجربه کنیم که همیشه در دسترس نیستند. فیلمهای ترسناک به ما این شانس را می دهند که ترور و ترس را تجربه کنیم. داستانهای رومانتیک فرصت تجربه عشق وشهوت را به ما می دهند. و فیلمها یا داستانهای درام فرصت تجربه غم و سوگ را در اختیار مان می گذارند. همه اینها روشی امن و سلامت برای نفوذ در هیجانات مختلف می باشند.

 

چطور با احساس شویم

 

 

 

مهناز مرادی “روانشناس- زوج درمانگر”

       مطالب و ویدئوهای ما را در صفحه اینستاگرام مرکز دنبال کنید

Sahiandish_moshavere#        

 

 

آخرین باری که منتظر نتیجه ی یک آزمون بودید یا منتظر ایمیلی از طرف مصاحبه کننده خود(در مصاحبه کاری) بودید، کی بود ؟

آیا حس نگرانی، تنش و یا ترس و نا امنی داشتید؟

حس شما نسبت به احساسی شدنتان درباره موضوعات مختلف چیست ؟ آیا از این واکنش خود راضی هستید ؟

آیا بخاطر برخورد های احساسی خود، در رنج هستید ؟

در طول زندگی، بعضا شرایطی به وجود می آید که با احساسی شدن دردسر ساز بوده و آسیب های جدی به ما میزند. نحوه برخورد و رفتار ضعیف شما در شرایط مختلف نیز، نهایتا باعث ایجاد این باور خواهد شد که شما باور کنید واقعا شخصیت ضعیفی دارید.چطور با احساس شویم

درواقع نکته اینجاست که اگر در موارد مختلف، حس ضعف داشته باشید، پس از مدتی اعتماد به نفس شما کاهش خواهد یافت و به همین علت، بسیار مهم است که یاد بگیرید، چگونه در برخی شرایط، انسان بی احساسی باشید. 

خوب، اما این کار چگونه انجام میشود؟ اگر توصیه هایی مانند “ولش کن !” یا ” بهش فکر نکن!” را تا کنون شنیده اید، باید گفت که ضمیر ناخودآگاه شما، آنها را مسخره دانسته و ارسال احساسات منفی به شما را با استفاده از این عبارات، متوقف نخواهد کرد.

خوب ، اما این احساسات واقعا چگونه متوقف میشوند ؟

آیا میدانید احساسات از کجا می آیند ؟ همه این احساسات، از فکر اولی که در ذهنتان جوانه میزند آغاز میشوند. سپس، این فکر، فکر دیگری را آغاز کرده و به زودی خواهید دید که سناریو ها و فکرهای مختلفی در ذهن شما پر شده است.

در ادامه این فکرهای منفی توسط مغز شما پردازش شده و ذهنتان با تولید احساسات متناظر به آنها پاسخ خواهد داد. درواقع، پس از شروع این چرخه از افکار ، کنترل احساسات بسیار سخت خواهد بود. اما، متوقف کردن جوانه ی اولیه ی فکر منفی، بسیار ساده تر است.

مثلا اگر پس از مصاحبه کاری، هنوز ایمیلی دریافت نکرده اید، بجای اینکه فکر : ” ایمیل تاخیر کرد ! احتمالا من ویژگیهای خوبی نداشته ام و رد شده ام” را در ذهن خود وارد کنید، به سرعت آنرا کنار زده و بگویید : “هنوز دلایل کافی را برای چنین اظهار نظری ندارم !”..

هر روز جدید، برای شما فرصتی است که تصمیمات جدیدی بگیرید. هرکدام از این تصمیمات، خط جدیدی را به داستان زندگی شما می افزایند و اگر میخواهید زندگی غرور آفرینی داشته باشید، بد نیست از همین لحظه، این تصمیم را بگیرید که :

بدون توجه به اتفاقی که در زندگی شما میفتد، قدرتمند باشید.

شخصی که حساسیت بسیار بالایی دارد ، جهان را متفاوت تر از دیگران می بیند و دلیل آن هم تفاوت های بیولوژیکی است که با آن ها متولد شده است . افراد حساس سعی دارند که در مورد هر چیزی احساسات عمیق تری داشته باشند و این موضوع به این معناست که آن ها انسان هایی خلاق تر با بینش بیشترو دلسوز هستند اما بیش از دیگران در معرض اضطراب و درهم شکستن می باشند .

اگرچه که حساسیت بیش از حد بالا هرگز یک اختلال یا یک بیماری نیست و کاملا طبیعی است اما گاهی اوقات برای دیگر افراد کمی عجیب به نظر می رسد و علت آن هم این است که تنها 15 تا 20 درصد از مردم دنیا دچار حساسیت بیش از حد بالا هستند . حال در این قسمت از نمناک به نشانه های این افراد اشاره می کنیم .

1.از هرگونه خشونت و بیرحمی به شدت منزجر هستند :

هرکس از خشم و بیرحمی در حق دیگران متنفر است اما برای این افراد واقعا غیر قابل تحمل می باشد . مثلا این افراد نمی توانند فیلم های خشونت بار، ترسناک و جنایت بار را ببینند و در صورت مشاهده دچار اضطراب و استرس می شوند و همچنین توانایی شنیدن اخبار خشونت آمیز در برابر یک حیوان یا کودک را ندارند .

2.فشار زمانی روی آن ها زیاد است :

چطور با احساس شویم

برگزاری امتحان های سرعتی و هر کار زمان بندی شده باعث اضطراب شدید در این افراد می شود. شاید این افراد قادر باشند که در همان زمان این کار را انجام دهند اما زمانی که حس کنند کمی زمان کم آورده اند ، فشار بسیار زیادی به آن ها وارد می شود .

3.اغلب عقب نشینی می کنند :

فرقی ندارد که درون گرا باشید یا برون گرا، اگر بیش از حد حساس باشید، زمان زیادی را به تنها بودن نیاز دارید و اغلب متوجه شده اید که به سکوت و تاریکی اتاق خودتان در انتهای روز علاقه دارید .

4.عمیقا فکر می کنند :

یکی از ویژگی های شاخص این افراد این است که اطلاعات را به طور عمیقی بررسی می کنند و ان ها زمان کافی را به بازتاب تجارب خود بیش از دیگران اختصاص می دهند . اغلب هم بیشتر افکار آن ها منفی می باشد و گاهی اوقات یک اتفاق را بارها و بارها برای خود تکرار می کنند و دچار اضطراب و استرس می شوند .

5.بی قرار هستند :

این افراد در صورت مواجه شدن با هرگونه هیجان منفی یا مثبت ، دچار بی قراری می شوند و سیستم عصبی آن ها بیش از حد فعال است و آرام و قرار ندارد .

6.پویا هستند :

این افراد به دنبال جواب هایی برای سوالات بزرگ خود در زندگی هستند . آن ها در مورد همه چیز سوال دارند و دوست دارند که نقش هر چیزی را در زندگی خود بدانند . افراد بیش از حد حساس از این موضوع متعجب هستند که چگونه افراد دیگر می توانند در مورد رازهای طبیعت انسان و جهان اطراف خود فکر نکنند .

7.صدا های بلند و ناگهانی باعث وحشت این افراد می شوند :

مثلا صدای روشن شدن یک موتور سیکلت از پشت پنجره می تواند این افراد را از جا بپراند .

8.به پوشش خود بیش از حد توجه می کنند :

این افراد بیش از حد روی طرز لباس پوشیدن خود حساس هستند و به جنس و مدل لباس و همچنین ترکیب رنگ ها بیش از حد توجه می کنند .

9.تحمل درد آن ها کم است :

افراد حساس در مواجهه با سردرد ، بدن درد ، آسیب دیدگی و مشکلات جسمی تحمل کمتری نسبت به دیگران دارند .

10.جهان درون آن ها زنده و حاضر است :

این افراد دنیای درونی بسیار قوی دارند و آن ها دوستان خیالی زیاد ، توانایی فانتزی بالا دارند و از رویا ساختن لذت می برند .

11.تغییر کردن برای آن ها راحت نیست :

افراد حساس از این که بخواهند از روتین روزانه خود خارج شوند، می ترسند و آن ها کمتر با تغییرات کنار می آیند و فرقی ندارد که این تغییر مثبت و یا منفی باشد ، مثلا در یک رابطه جدید یا ارتقای شغلی اضطراب و استرس بیشتری نسبت به بقیه افراد دارند .

12.گاهی اوقات محیط اطراف نوعی دشمن برای آنها محسوب می شود :

رفتن به خانه نو یا مسافرت کردن می تواند کار سختی برای این افراد باشد .

13.دچار سوء تفاهم می شوند :

این افراد ممکن است که حرف های دیگران را بد برداشت کنند و البته این موضوع برای همه اتفاق می افتد اما تعداد دفعات آن برای افراد حساس بیشتر است که همین امر باعث دلخوری دیگران نیز می شود . لازم به ذکر است که 30 درصد از افراد بیش از حد حساس ، برون گرا هستند .

14.به راحتی عصبانی و گرسنه می شوند :

افراد با حساسیت بیش از حد بالا سطح خون کاملا متغیری دارند و بنابراین هنگام هیجانات خیلی زود عصبانی و گرسنه می شوند؛ مخصوصا اگر مدتی چیزی نخورده باشند .

15. همه چیز را حس می کنند :

هر چیزی مانند متنی در یک کتاب گرفته ، یک صحنه ساده در یک فیلم سینمایی ، حتی شنیدن قسمتی از ترانه می تواند احساسات شما را تحریک کند؛ این مسائل کوچک که برای دیگران بی معنا هستند برای شما بیانگر هزاران حس در لحظه است.

16. حس ششم فعال دارند :

افراد احساساتی حس ششم قوی دارند و به راحتی می توانند واکنش های دیگران به نظرات خاص را پیش بینی کنند بنابراین می توانند قبل از اینکه گفت و گو باعث یک فوران احساسی شود، موضوعات را از پیش تغییر دهند.

17. همیشه نکات ظریف را می فهمند :

افراد احساساتی می توانند به راحتی فکر افراد را بخوانند و متوجه دروغگویی و یا پنهان کاریشان شوند . اشتغال در امور حقوقی یا پلیس شدن مناسب این افراد است.

18. یک قصه گوی توانمند هستند :

افراد احساساتس به علت درک بالای احساسات می توانند آنها را به صورت قوی ترین واژه ها درآورده و داستان های فریبنده و شگفت انگیز درباره رخدادهای روزانه بسازند .چطور با احساس شویم

19. به محرک نیاز دارند :

بعضی از این افراد به کافئین حساسیت نشان می دهند و حتما باید مقدار کمی از آن را مصرف کنند .

20 . پیچیدگی برای آن ها سم است :

زمانی که درگیری یا یک اتفاق نامعمول در زندگی آن ها رخ دهد ، عمیقا احساس ناراحتی می کنند .این افراد هنگام پیچیدگی ها و درگیری های روحی دچار سختی هایی در جسم خود نیز می شوند .

21. انتقاد کردن برای آن ها مانند یک خنجر است :

کلمات برای این افراد بسیار مهم است . کلمات مثبت می تواند آن ها را سرشار از ذوق کند اما کلمات منفی یا تند آن ها را به شدت عصبانی می کند و انتقاد کردن مانند خوردن سم برای آن ها است .

22.باادب هستند :

افراد احساساتی همیشه و در همه حال ادب را رعایت می کنند و در برخورد با افراد دیگر احساسات آنها را در نظر می گیرند و مواظبند که لطمه ای به احساس آنها وارد نکنند . آنها در رفتار با مردم از واژه های «متشکرم» و «لطفا» در زمان های ضروری هستند.

23.هنر دوست هستند :

هنر شما را شیفته خود می کند و زیباشناسی هنری، خلاقیت برای شما بسیار معنی دار بوده و باعث گردش خون متفاوت در شما می شود.

24.انجام کارهای انفرادی را دوست دارند :

شما تنهایی را دوست دارید با تنهایی احساس راحتی کرده و حس بدی از تنهایی به شما دست نمی دهد. شما ترجیح می دهید در خانه و به تنهایی ورزش کنید چون حس می کنید انجام ورزش های گروهی باعث می شوند همه حرکت های شما دیده شده و مورد قضاوت قرار گیرند. دوست دارید فضایی شخصی در محل کار داشته باشید، زیرا فضاهای باز کاری باعث کاهش کارایی شما می شود.

25. اغلب دیگران را خشنود می سازند :

شما همیشه در تلاش هستید همه اطرافیان خود را خشنود نگه دارید بنابراین اگر از واقعیت هم رضایت نداشته باشید، از کسی انتقاد نمی کنید. شما بسیار خوش برخورد هستید و دوست ندارید مردم فکر کنند آزاردهنده هستید تا جایی که از فکر مردم احساس ترس و اضطراب پیدا می کنید.

26.اغلب اوقات گریه می کنند :

احساسات شما گاهی فوران می کند و این فوران های احساسی را شما به صورت گریه بروز می دهید . بنابراین در زمان شادی یا غمگینی ، گریه می کنید.

27. سریع و به شدت علاقه مند می شوند :

افراد احساساتی سریع و به شدت عاشق می شوند اما همچنان احساس اضطراب و تحریک بیش از حد کرده و در پردازش احساسات شدید خود دچار مشکل می شوند بنابراین با خطر دل شکستگی و انتظارات براورده نشده روبرو خواهند شد.

28. با وجدان هستند :

این افراد در محل کار و مدرسه تلاش کافی را انجام می دهند تا اشتباه نکنند ، اگرچه که این موضوع به این معنا نیست که همیشه عالی هستند اما همیشه بهترین تلاش را از خود نشان می دهند .

29. با زیبایی عمیقا تحت تاثیر قرار می گیرند :

غذا های خوش طعم، رایحه های معطر، کارهای هنری زیبا یا ملودی های گوش نواز تاثیر عمیقی روی آن ها دارد و همچنین برای آن ها عجیب است که افراد دیگر چگونه از کنار این همه زیبایی بی تفاوت عبور می کنند .

30. درک بالایی دارند :

این افراد به چیزهایی توجه می کنند که افراد دیگر به آن بی توجه هستند و در نتیجه درک بسیار بالایی دارند . آن ها مانند بچه ها باهوش هستند ، ما و دنیای ما نیز به افرادی که احساسات بیشتری دارند ، اعتماد بیشتری داریم و در کنار آن ها احساس امنیت و آرامش بیشتری می کنیم .

31. تجسم آنها قوی است :

افراد احساساتی تجسم قوی دارند به طوری که تمامی داستان های ممکن را تصور کرده و همگی را پیش روی خود مجسم ساخته و حس خود را در هر یک از این نتایج درک می کنند . این تجسم قوی، آنها را خلاق می سازد و تصمیم گیری های آنان را ارزشمند می کند.

32. با «نه» گفتن مشکل دارند :

افراد احساساتی هیچگاه به دوستان خود نه نمی گویند حتی اگر درخواست آنان علی رقم میلشان باشد زیرا انجام کاری که دوست ندارند برای آنها راحت تر از ناراحت کردن دیگران با رد درخواست شان است.

33. فیلم ترسناک دوست ندارند :

این افراد به این علت که خود را در موقعیت خشنی که می بیند، تصور می کنند ، از کتاب ها، موقعیت ترسناک در شب و جاذبه های خاص سیرک و شهربازی خوش شان نمی آید.

34. در معرض افسردگی و ابتلا به اضطراب هستند :

سیستم عصبی افراد احساسی برای اضطراب تنظیم شده است بنابراین در دوران کودکی، در هیچ جا یا حتی در خانه، مدرسه و … احساس امنیت نمی کنند. برای جلوگیری از افسردگی باید احساسات را کنترل کنید و اجازه ندهید در شخصیت شما نهادینه شوند.

35. این افراد در منحرف کردن ذهن از افکار منفی و احساسات منفی کمی ضعیف هستند .

36. مشکلات جسمی روزانه مثل سردرد بیش از بقیه افراد برای آن ها رخ می دهد .

37. چند وقت یک بار دچار روتین ناسالم زندگی مثل زیاد خوردن یا زیاد خوابیدن می شوند .

38. آن ها از پس زده شدن در هر جایگاهی می ترسند .

39. اغلب از جنبه های مختلف مثل تحصیلی ، رابطه ، اجتماعی ، شغلی ، اقتصادی و دیگر جوانب خودشان را با دیگران مقایسه می کنند و احساس ناخوشایند و منفی به آن ها دست می دهد .

40 . از ناعدالتی و هرگونه ظلم در حق هرکسی به شدت خشمگین و عصبانی می شوند .

41. طرز فکر و عقاید دیگران در مورد خودشان برای این افراد بسیار حائز اهمیت است .

42. به حریم شخصی خود اهمیت بسیار زیادی می دهند .

43. نمی توانند از کنار هر چیزی به سادگی عبور کنند .

44. به راحتی دچار صدمه روحی روانی می شوند .

45. اغلب سعی دارند که احساسات منفی خود را پنهان کنند و باور دارند که بسیار قوی هستند و در نتیجه تمام احساسات منفی را درون خود نگه می دارند .

46. حتی در صورت نداشتن مدرک و شواهد کافی ، دست به قضاوت زود هنگام می زنند.

47.همیشه از مورد تایید قرار گرفتن یا نگرفتن توسط شریک عشقی خود می ترسند؛ در رابطه عاطفی از هر لحاظ احساس نگرانی دارند ؛ از پس زده شدن توسط فرد مورد علاقه خود نیز بسیار واهمه دارند .

48. در مکان های شلوغ احساس امنیت ندارند. تمایل دارند که به تنهایی خود پناه ببرند .

49. در نور زیادی ، صدا های بلند و رایحه های تند احساس کلافگی می کنند .

50. اغلب از دنبال کردن پست های دیگران در فضای مجازی احساس ناراحتی می کنند و بازخورد منفی می گیرند.

خانه » وبلاگ » آموزش آواز (گام به گام) » مطالب آموزشی آواز خوانی » چطور با احساس بیشتری آواز بخوانیم؟ راهنمایی مهم برای خوانندگی

برخی از خواننده‌ها به گونه‌ای آواز می‌خوانند که باعث برانگیخته‌شدن احساسات مخاطبان خود می‌شوند. دلیل آن این است که آنها از ته قلب خود (با احساس) این آهنگ را می‌خوانند. این کار باعث می‌شود تا مخاطبان به راحتی با او و آوازی که می‌خواند ارتباط برقرارکنند.

البته باید احساس کنیم که احساساتی‌شدن در خوانندگی می‌تواند مانع انتقال احساس صدای شما شود. درواقع شما باید از طریق صدایتان احساستان را انتقال دهید نه اینکه در حین اجرا رفتاری احساسی از خود نشان‌دهید. در اینجا می‌خواهیم نکاتی را پیرامون با احساس آوازخواندن به شما یاددهیم.

10 درمان خانگی علمی برای بازیابی صدا و تقویت آن برای خوانندگی

تکنیک‌هایی برای با احساس آواز خواندن:

چطور با احساس شویم

اگر نتوانید با آهنگ ارتباط برقرارکنید، قطعا نخواهید توانست با مخاطب خود ارتباط برقرار کنید. اگر بتوانید با آهنگ ارتباط برقرارکنید، می‌توانید احساسات درونی خود را نشان‌دهید. همچنین به شما کمک میکند تا از ته قلبتان آواز بخوانید. همچنین باعث می‌شود تا در زمان خواندن شما، مخاطبتان معنای واقعی آهنگ را درک‌کند و به آنها کمک می‌کنید تا زیبایی موسیقی شما را بهتر متوجه‌شوند.

هر آهنگی که می‌خواهید بخوانید را ابتدا چندبار گوش دهید و با استفاده از تصورات ذهنی خود مفهوم آهنگ را درک کنید. با گوش‌دادن، می‌توانید معنا و مفهوم تک‌تک کلمات را درک کنید. اگر نسبت به معنای آهنگ درک خوبی داشته باشید، با احساس بیشتری می‌توانید موسیقی را اجراکنید.

کارشناسان معتقدند با احساس خواندن، به طرز تلفظ حروف صامت بستگی دارد. این موضوع شاید درست باشد، اما خواننده‌ها در زمان آوازخوانی روی حروف صدادار تمرکز دارند. اگر این کار را بصورت مداوم انجام دهید ممکن است آواز شما باعث گیج‌شدن مخاطب شود. به همین دلیل، باید بیشتر روی حروف صامتی مثل ل، و، م،ن وغیره مانور دهید، این کار باعث بهبود آواز شما می‌شود. بنابراین باید نحوه تلفظ صحیح حروف صامت را یادبگیرید. البته این بدان معنا نیست که حروف صدادار را کاملا رها کنید و فقط روی حروف صامت تمرکز داشته باشید.

طرز افزایش ظرفیت ریه/شش برای آواز و خوانندگی بهتر

سکوت در میان زمان آواز باعث ایجاد ظرافت در اجرای شما می‌شود. زمانی که سکوت می‌کنید احساس زیادی به مخاطب منتقل می‌شود. باید لحظه صحیح سکوت‌کردن را یادبگیرید. سکوت‌کردن پس از یک اوج صدایی می‌تواند احساس زیادی را به مخاطب منتقل‌کند. بعبارت دیگر تنظیم زمان‌های نفس‌کشیدن در اجرا می‌تواند به ظرافت اجرای شما کمک‌کند.

بعنوان خواننده، باید بازیگری نیز بلد باشید. یکی از موثرترین راه‌ها برای نشان‌دادن احساسات، استفاده از حالت چهره است. این کار به مخاطب شما اجازه می‌دهد تا به آسانی با شما ارتباط برقرارکند.

به همین دلیل حالت چهره شما در زمان آوازخوانی از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر حالت چهره شما با متنی که می‌خوانید مطابقت نداشته باشد، مخاطب شما گیج می‌شود و نمی‌تواند با شما ارتباط برقرارکند. به همین دلیل در زمان آوازخواندن باید روی کلماتی که می‌خوانید تمرکز کنید تا بتوانید حالت چهره مناسبی داشته باشید. یکی از روش‌های موثر این است که جلوی آینه تمرین کنید و حالت چهره خود را مورد ارزیابی قراردهید.

اگر می‌خواهید خواننده خوبی‌شوید، هیچگاه از ایجاد خلاقیت درصدا (مثلا حین آوازخوانی هوووو بکشید) شرم نداشته باشید. همچنین باید از تکنیک‌های صدایی که در آموزش‌های موسیقی دیده‌اید استفاده کنید. این کار باعث ایجاد تمایز بین شما و دیگر خواننده‌ها می‌شود.

اغلب خواننده‌های موفق در مسیر خواننده‌شدن از افرادی بعنوان مربی استفاده کرده‌اند. نباید تصورکنید که افراد ضعیف از مربی آواز استفاده می‌کنند. حتی مایکل جکسون نیز مربی آواز داشته‌است. نکاتی که مربی آواز به شما می‌گوید قطعا در مسیر خوانندگی برای شما کارآمد خواهدبود.

برای این کار هزاران روش تمرینی وجوددارد. برای مثال می‌توانید روی گام تنفسی خود در زمان آوازخواندن تمرین کنید. همچنین می‌توانید روی تحریرهایتان تمرین کنید. مربی شما بهترین کسی است که می‌تواند این تمرین‌ها را با شما انجام‌دهد.

خیلی از خواننده‌ها همواره می‌ترسند اشتباهی مرتکب‌شوند و یا متن شعر را فراموش‌کنند. این نگرانی‌ها باعث عدم تمرکز شما روی آواز می‌شود. به همین دلیل قبل از رفتن روی صحنه باید کاملا خود را آماده کنید.

همواره باید دقت کنید که شما نیز انسان هستید و ممکن است هرلحظه خطایی از شما سر بزند. ذهن خود را آزاد کنید و با قلب خود آهنگ را بخوانید. کافی‌است خودتان باشید، و قطعا این موضوع باعث به وجد آمدن مخاطبان می‌شود.

اهمیت نوشیدن آب برای تقویت و تعادل آواز و صدای خواننده

به یاد داشته باشید که احساس غمگین‌بودن با صدای غمگین متفاوت است. ممکن شما احساس ناراحتی داشته باشید، اما صدایتان این موضوع را نشان ندهد. بنابراین باید یادبگیرید که چگونه یک آهنگ غمگین را بخوانید که این احساس غم از طریق صدا نیز منتقل‌شود.

 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرستادن دیدگاه

هنرفردی

سلامتی-زیبایی

یادگیری زبان انگلیسی

یادگیری زبان آلمانی

آموزشگاه موسیقی

© استفاده از مطالب ســازیها تنها با کسب اجازه از مدیریت امکان پذیر می باشد.

همانند بدبینی، خوش‌بینی هم همۀ جهان را سیاه و سفید می‌بیند

توسعه توانمندیهای فردی- سید محمد مهدی شهیدی؛ بر اساس متون دینی آدم به خاطر گناهی که در بهشت مرتکب شده بود به زمین تبعید شد پس چندان غریب نیست که احساس گناه اینقدر در میان انسان ها فراگیر و عام باشد.

احساس گناه برای همه ما تجربه ای ملموس است که می تواند ناشی از اموری ساده و پیش پا افتاده مثل خوردن چند قاشق غذای اضافه، کشیدن یک نخ سیگار بیشتر باشد یا اموری مهمتر مثل تبریک نگفتن روز مادر یا به وعده خود وفانکردن. به هر حال ما در طی روز ممکن است یک یا چند بار احساس گناه یا عذاب وجدان را تجربه کنیم. این احساسات منفی در حدی که هر کس برای خود می شناسد طبیعی است و از قضا مفید و مؤثر تا به وعده ها و برنامه هایمان وفادار باشیم اما گاهی احساس گناه به دغدغه ذهنی ما تبدیل می شود آن هم برای اعمالی که خارج از کنترل ما بوده یا اساسا انجام نداده ایم. در این شرایط لازم است که خود را و احساسات منفی خود را بهتر بشناسیم و در پی راه علاج آن بر اییم.چطور با احساس شویم

احساس گناه چیست؟

احساس گناه حسی منفی و ناخوشایند است که ما وقتی که از رویدادی که قبلا رخ داده پشیمان یا ناراحتیم بروز می کند. وقتی کاری را بر خلاف ارزش ها و باورهایمان انجام می دهیم یا موضعی بر خلاف باورها و ارزش هایمان اتخاذ می کنیم یا نسبت به دیگران کاریا حرف نا مناسبی می زنیم احساس گناه می کنیم. مثلا اگر بر خلاف اعتقاد خود، نتوانیم به درخواست کمک همکارمان پاسخ مثبت بدهیم، یا وقتی که به درخواست همسر خود مبنی بر خرید ماشین جواب منفی می دهیم حتی اگر امکان و توان این خرید را نداشته باشیم چون خود را ملزم به برآوردن خواست های همسر خود کرده ایم احساس گناه می کنیم.

7 گام مواجهه با احساس گناه

زمانی که احساس گناه از روال طبیعی خود خارج می شود و مانند باری طاقت فرسا بر دوش ما سنگینی می کند چه باید کرد؟ در ادامه 7 گام را برای مواجهه با احساس گناه بر‌شمرده‌ایم تا طی آن بی آنکه در صدد توجیه رفتار خود برآییم یا به دام چرخه باطل خودسرزنشگری در غلتیم، با شناخت احساس گناه، دلیل آن را دریابیم؛ از سایر احساسات تمییز دهیم؛ آن را بپذیریم و به جبرانش برآییم و با قول تغییر، خود را ببخشیم و رها شویم.

1- احساس گناه خود را بشناسیم

گام اول در مواجهه با احساس گناه شناخت و تفکیک احساس گناه مثبت از منفی است. مطالعات روانشناسی نشان داده که در بسیاری از اختلالات هیجانی و شناختی، از جمله احساس گناه، شناختن احساسات و هیجان‌ها بخش مهمی از درمان است. در واقع اغلب اوقات ما به علت بی اطلاعی از علل واقعی هیجانات و احساسات خود دچار سردرگمی، اضطراب و افسردگی می شویم و رفتارهایمان نیز به همان میزان خودآزار و دیگر آزاردهنده می شوند.

احساس گناه مثبت

اولین گام در مدیریت احساس گناه شناختن و تفاوت نهادن میان احساس گناه مثبت از احساس گناه منفی است.احساس گناه مثبت به رشد و بلوغ شخصیتما و از همه مهم‌تر به افزایش یادگیری ما از رفتارمان، وقتی خود و یا دیگران را آزار می‌دهیم، کمک کند. ما به کمک احساس گناه مثبت یاد می گیریم خود را تغییر دهیم، اشتباهاتمان را به تجربه تبدیل کنیم، عذرخواهی را تمرین کنیم، همدردی با دیگران را بیاموزیم و بخشیدن خود را فرا بگیریم. در این حالت، احساس گناه نقشی مثبت و سازنده در بهبود رفتار و شخصیت ما داشته است.

احساس گناه منفی

در نقطه مقابل احساس گناه مثبت، احساس گناهی است که ما را در دور باطل سرخوردگی گرفتار می کند آن هم زمانی که هیچ دلیلی برای احساس گناه وجود ندارد. ما خود را به خاطر کارها، رفتار و کلامی که مرتکب نشده و بیان نکرده ایم گناهکار می‌دانیم و سرزنش می کنیم. به خاطر پیامدهای طبیعی یک رویداد به خود سرکوفت می زنیم و از بخشش خود ناتوانیم. احساس گناه منفی می تواند منجر به کاهش اعتماد به نفس، تخریب عزت نفس و انتقاد مخرب و مداوم از خود شود که هر یک آثار زیانباری بر شخصیت ما بر جا می گذارند.

2- دلیل احساس گناه را بفهمیم

پس از شناخت احساس گناه خود در گام دوم باید بفهمیم که به طور مشخص راجع به چه چیزی احساس گناه می کنیم. بهترین راه برای فهمیدن دلیل اصلی احساس گناه نوشتن آن با عباراتی ساده و روشن است. اینگونه از خطر فرافکنی ذهن و در افتادن به دور باطل مکالمه ذهنی در امان می مانیم. نمونه های زیر مثال هایی از شرح دلیل احساس گناه با عباراتی روشن و مشخص است:- گذاشتم دخترم با دوچرخه بره پارک و بعد اون تصادف وحشتناک رخ داد که منجر به شل شدن دختر و افسردگی همسرم شده. اگه من برای دخترم دوچرخه نمی خریدم یا اجازه نمی دادم بره پارک الان نه دخترم ناقص شده بود و نه همسرم افسرده بود.

– اگه به همکارم کمک می کردم که قرض شو بده اون از صندوق پول برنمی داشت و اخراج نمی شد.

– اگه بهتر درس میخوندم وضع مالی بهتری داشتم و پدرم مجبور نبود الان مسافر کشی کنه.

– نباید با دوست دخترم به هم می زدم که اون افسرده بشه و با یکی که 10سال بزرگتر از خودشه ازدواج کنه.

– چرا من باید با خیال راحت توی این خونه بزرگ زندگی کنم ولی این همه آدم جایی نداشته باشن شب بخوابن.

3- احساس گناه را با شرم و غمگینی اشتباه نگیرید

با کنکاش در احساسات و هیجان‌های درونی خود، مطمئن شوید که احاس گناه را با احساساتی چون شرمندگی یا غمگینی اشتباه نمی گیرید. تحقیقات عصب شناسی و ام آر آی مغز نشان داده که احساس گناه با هیجان‌هایی مثل غمگینی و شرمندگی تفاوت دارد و هر کدام بخش‌های متفاوتی از مغز را درگیر می‌کنند. همچنین، این مطالعات نشان داده‌‌اند که احساس شرم و ناراحتی با احساس گناه ارتباط داشته و برخی اوقات باهم ظاهر می‌شوند. پس تمرکز و تأمل بر احساسات خود بسیار اهمیت دارد که بتوانید ریشه و منشأ هر یک را برای خود مشخص کنید.

4- احساس گناه خود را بپذیرید

باید بپذیریم که نه می توانیم به گذشته برگردیم و نه اتفاقی را که رخ داده تغییر دهیم. رویدادها و اتفاقات تلخ که موجب احساس گناه در ما می‌شوند بخشی از واقعیت گریزناپذیر زندگی است و هیچ کاری از دست ما برای تغییر دادن آن چه رخ داده بر نمی‌آید. پذیرش اصل اتفاق، ما را به جای در گیر کردن با “اگرها” و “کاش” در مکالمه ذهنی، یا بدتر از آن توجیه رفتارمان در گفتگوی درونی با خود، به سطحی از واقع بینی سوق می دهد تا به جبران، عذرخواهی یا تغییر رفتار خود بیندیشیم و گامی به جلو برداریم.

5- جبران، عذرخواهی و بخشش

اگر احساس گناه ما از رفتاری منشاء می گیرد که موجب آزار یا آسیب به خود یا دیگران شده، گام نهایی برای برون رفتن از آن جبران است. اولین قدم در جبران رفتاری که به دیگری آزار یا آسیبی رسانده عذر خواهی است. برای عذر خواهی زمان مشخصی را در نظر بگیرید و با بیان روشن و صریحِ آسیبی که رسانده‌اید بابت آن عذرخواهی کنید. به یاد داشته باشید که طرف مقابل مجبور به پذیرش عذر خواهی شما نیست. عذر خواهی، احساس گناه را کاملاً از بین نمی‌برد اما از بازتولید و گسترش آن در ذهن جلوگیری می کند.

6- به خود قول تغییر بدهید

زمانی که احساس گناه از نوع مثبت است لازم است که پس از شناخت و دریافتن منشاء، از آن برای بهبود رفتار و تغییر خود بیشترین استفاده را ببریم. به عنوان مثال اگر همکار خود را با دروغ آزرده اید، به خود قول بدهید که حتی الامکان دروغ نگویید، یا اگر حالا دیگر نمی‌توانید با درس خواندن وضع مالی پدر خود را تغییر دهید با او مهربانتر باشید و بیشتر از او مراقبت کنید.

7- بخشیدن خود را بیاموزید

جمله معروفی هست که “کسی که نمی تواند خود را ببخشد از بخشش دیگران نیز عاجز است”. اگر بابت رفتاری که نسبت به دیگران انجام داده یا نداده‌اید، احساس گناه می‌کنید و به جبران آن اقدام کردید، دوچندان باید به احساس گناه نسبت به خود و جبران آن توجه داشته باشید. بخشیدن خود به خاطر رفتاری که با خود کرده‌اید شاید از بخشیدن دیگران سخت‌تر باشد اما به همان میزان ضروری تر است. فردی که نتواند خود را ببخشد اعتماد و عزت نفس خود را از دست می دهد.نوشتن نامه به خود راهی آزموده برای بخشیدن خود است. با نوشتن نامه ای به خودِ جوانتر‌تان، با لحنی مهربان اشتباهات و فرصت های خود را برشمرید. این کار تأثیر بسیار خوبی در شناخت احساسات شما از خود و تمرین احساس همدردی با دیگران دارد. آخر نامه را پایانی نمادین درنظر بگیرید: شما احساس گناه را پذیرفته‌اید، با آن روبه‌رو شده‌اید و به جبران آن پرداخته‌اید. حال زمان آن رسیده‌ که آن را رها کنید.

چطور با احساس شویم
چطور با احساس شویم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *