خودشناسی یک پله بزرگ در مسیر موفقیت است که اگر بتوانید از آن بالا بروید واقعاً حرکت بزرگی انجام داده اید.
برای یافتن شغل مورد علاقه خود چه مسیری را باید طی کنید؟ در اولین مرحله باید خودتان را بشناسید.
به گزارش آلامتو به نقل از addicted2success؛ ما زمانی حقیقتا در انجام کاری موفق خواهیم بود که واقعا آن کار را دوست داشته باشیم و واقعا با روحیات و خلقیات ما هماهنگ و سازگار باشد.
در واقع عشق به کاری که انجام میدهیم باعث تحقق اهدافمان در زندگی و موفقیتمان خواهد شد. یک هدف واقعی چیزی است که میتواند عمیقترین احساسات و شخصیت شما را به تصویر بکشد.چطور ب خودشناسی برسیم
بله، این حقیقت بنیادی شماست که، ماهیت شما را بیان میکند و نشان میدهد که خود واقعی شما چیست، این همان چیزی است که با تمام حوزههای زندگی فرد عجین شده و صداقت داشتن با خود، باعث پدیدار شدن آن میشود.
گاهی شرایطی در زندگی به وجود میآید که برای اینکه صادق و قابل اعتماد باشید، باید از قدرت و شجاعت فراوانی برای غلبه بر ترسهایتان برخوردار باشید به ویژه هنگامی که نظرات دیگران نیز با هدف شما مغایر باشد،این وضعیت چالش برانگیزتر خواهد شد.
بنابراین از نظر من حقیقت بنیادی یعنی از منطقه آسایش خود خارج شوید و پای آنچه که فکر میکنید، احساس میکنید و بدان اعتقاد دارید بایستید حتی اگر این کار ناخوشایند باشد و حتی زمانی که فکر میکنید و یا میترسید که با شکست مواجه شوید.
همه ما راههایی را بر میگزینیم تا صحبت از حقیقت بنیادی خود را به میان نیاوریم زیرا از چیزی که مردم در موردمان فکر میکنند یا از چیزی که در رابطه با ما بیان کنند هراس داریم.
دالای لاما میگوید” مردم به طرق مختلفی، شادی و خوشبختی را جست و جو میکنند و. فقط به این دلیل که آنها همانند شما عمل نمیکنند به این معنی نیست که آنها چیزی را از دست دادهاند.
همه ما زخمها و اعتقادات نادرستی در مورد خودمان داریم و لذا حقیقت بنیادی، مفهومی است که به ما کمک میکند تا آگاهانه با این اعتقادات غلط که ما را از شناخت اصالت وجودمان بازمیدارند مواجه شویم.
هنگامی که ما توهمات و احساسات غیر واقعی اطرافمان از خود را کنار بزنیم، میتوانیم در نهایت با شخصیت اصلیمان که در زیر آنها نهفته است آشنا شویم.
البته گام برداشتن به سوی این مسیر،شجاعت و استقامت زیادی را میطلبد است و یک گام ضروری برای سفر در مسیر موفقیت واقعی خواهد بود.
هنگامی که ما توهمات و احساسات غیر واقعی که دورتادورمان را فرا گرفته نظیر آنچه که جامعه از ما انتظار دارد ، آنگونه که خودمان تصور میکنیم باید رفتار کنیم، و اینکه دیگر افراد چه انتظاری از ما دارند را کنار بزنیم و ماسکهایی را که هر روز بر چهره میزنیم برداریم، کم کم به خود واقعیمان پی خواهیم برد و با اصالت بنیادی خود آشنا خواهیم شد.
ما تمایل داریم خود را به گونهای بنماییم که قدرتمندتر، خونسردتر ، مطلوبتر، باهوشتر و یا حتی خواستنیتر به نظر برسیم و برای رسیدن به یک زندگی مطلوبتر در این ماسکها غرق شدهایم.
گرچه عصر جدید بیشتر بر “پیدا کردن خود واقعی تان” تاکید دارد، اما آنچه من متوجه شده ام این است که اگر به دنبال خصیصه ای در خود باشید که نیاز دارید آن را پیدا کنید، تنها چیزی که مییابید یک ماسک دیگر است.
لذا من شخصا، معتقدم که با بر عهده گرفتن بعضی از نقشها، وظایف، فشارها، و با گام نهادن در برخی از مسیرها کم کم میتوان با اصالت بنیادی وجود خود آشنا شد.
کلمنت استون میگوید،”تعریف هدف، خود، نقطه شروع تمام دستاوردهاست.
در دنیای غرب، اغلب اوقات ما تصور میکنیم در میان نقشهای زیادی که بر عهده گرفتهایم گرفتار شدهایم. ما از وقتی که خود را شناختیم آموخته ایم که برای پذیرفته شدن و دوست داشته شدن، باید کاری انجام دهیم.
بنابراین ما دقیقا نمیدانیم که باید چگونه باشیم. اما به منظور هماهنگی با خود و هدف واقعیمان ، در واقع لازم است به این نکته پی ببریم که باید چگونه باشیم. پس آهستهتر پیش بروید و دنیای خود را در وجود خود بسازید.
سوالی که در اینجا پیش میآید این است که “آیا من واقعا خود را میشناسم یا خیر؟” این سوال یک سوال بزرگ است. اغلب ما فرض میکنیم که پاسخ این سوال را میدانیم اما پرسیدن این واقعیت، میتواند نتایج شگفت آوری را برای ما به همراه داشته باشد.
ابتدا باید بدانید دلایل شما برای انجام کارهایی که در حال حاضر در بخشهای مختلف زندگیتان انجام میدهید و مسئولیتهایی که بر عهده میگیرید چیست؟
آیا من عاشق کارم هستم؟ آیا این کار سبب میشود که قلب من به تپش بیفتد؟ اگر من این هراس را در خود نداشتم به راستی چه میکردم؟ ارزشهای مورد قبول من چیست و من واقعا به چه چیزهایی اعتقاد دارم؟ هدف یک کلمه عالی است در واقع دلیل یا معنای پشت تمام کارهایی که ما انجام میدهیم، هدف ماست که در پشت آنها قرار دارد.
بنابراین برای اینکه کاری از لحاظ هدف درست باشد، باید برای ما معنی داشته باشد.ما باید واقعا آن را باور داشته باشیم. و باور از قلب میآید. اگر شما خودتان را باور داشته باشید هیچ رقیبی نخواهید داشت.
درست است که شاید هنوز تمام راهها را انجام نداده باشید و شاید هنوز تنها یک کارگر سختکوش باشید، اما تفکر بیشتر و بیشتر به خود واقعیتان واقعا فوق العاده خواهد بود و انرژی شما را صد چندان خواهد کرد.
من گاهی از خودم سوال میکنم: «چگونه میتوانم بیشتر، خود واقعیم را کشف کنم و بیشتر به سمت زندگی گام بردارم که با خود واقعیم هماهنگ است؟» آیا واقعا زمان خود را با چیزهایی که بدانها باور دارید و در تراز با خود واقعیتان هستند پر میکنید؟ با خود بیاندیشید که امروز چه کاری میتوانید انجام دهید که با هدف واقعیتان هماهنگی بیشتری داشته باشد و فرصت بیشتری برای اهدافتان در زندگی ایجاد کند؟
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
موفقیت تعاریف گوناگونی دارد، چون انتظارات آدم ها از خودشان و از زندگی …
اختلال دو قطبی، اختلالاتی در مغز است که باعث تغییرات شدید خلق و خو و و…
فروش ساعت های هوشمند در بازار بسیار داغ است. ساعت هوشمند برای بسیاری ا…
مهم ترین نکات طراحی دکوراسیون داخلی
نکته اول : اتاق ها را بیش از حد…
اصول موفقیت در زندگی
چطور ب خودشناسی برسیم
اختلالات دو قطبی (افسردگی شیدا…
تاریخچه ساعت های هوشمند
چند پیشنهاد برای دیزاین و طراح…
گلکسی S20 FE، کادوی اقتصادی سا…
تشخیص سریع سکته قلبی و درمان آ…
تاثیر مصرف پروبیوتیک ها بر سلا…
فشار خون بالا و نارسایی کلیه ه…
راه-های جلوگیری از پپوکی استخو…
تعامل انسان با همنوعان در مفات…
برای گرفتن بهترین تصمیمات در نهایت سرعت و درکمترین زمان ممکن، بهتر است قبل از رقم زدن هر اتفاقی، خودمان را بشناسیم. خودشناسی به معنای تحقیق و جستجو در خودمان و به دست آوردن مهمترین ویژگی، بدترین و بهترین خصایل و پاسخ دادن به بسیاری از سوالات است. خودشناسی به ما راهی را نشان میدهد که به خوشبختی بیشتر میرسد. این موضوع به این معنی نیست که افرادی که به خودشناسی نپرداختند، زندگی بدی دارند اما قطعا به معنای این است که خودشناسی به بهتر شدن زندگی و گرفتن بهترین تصمیمات کمک میکند.
خودشناسی باعث میشود که شما در خودتان و ویژگیهای شخصیتیتان دقیقتر شوید و با دقت بیشتری به جستجو در خودتان بپردازید. گاهی اوقات آدمی در شرایط دشوار تصمیماتی میگیرد که تا قبل از آن به نظرش غیرممکن میرسید، اما در شرایط نامشخص و غیرقابل پیش بینی ممکن است آدم تصمیمات غیرقابل پیشبینی بگیرد. برای آنکه همیشه در میان گزینههای موجود که در اختیار داریم به انتخاب به بهترین دست یابیم، لازم است که تمامی ویژگیهایمان را بشناسیم و در اینکار لازم است به مطالعه و مشورت با افراد با تجربه بپردازیم.
اگر به درک موضوع اهمیت خودشناسی رسیدید، بهتر است قدم به قدم راههای آن را امتحان کنید. یکی از سادهترین راههای خودشناسی، انجام تستهای خودشناسی است که در فضای مجازی و اینترنت موجود است. سوالات خودشناسی شما را در موقعیتهایی قرار میدهد که مجبور به انتخاب گزینهی موجود هستید و با انتخاب هر یک از پاسخها شما را در دسته بندی خاصی قرار میدهد. در برخی مواقع شما بین دو جواب کاملا متفاوت شک میکنید. این موضوع خود میتواند روانشناسی خاصی داشته باشد و به شما در انتخاب شخصیتتان کمک کند. راه بعدی مشاوره گرفتن از افراد معتمد و دوستان شماست که میتوانند آیینه شما باشند.
قطعا یکی از بهترین راههای خودشناسی انجام تست است. تستها توسط افراد متخصص طراحی شده است و بهترین راه برای قرار گرفتن در موقعیتهای غیرقابل پیش بینی و پاسخ دادن به سوالهایی است که ممکن است هیچگاه در زندگی عینا تجربهاش نکنیم. تستهای خودشناسی را خودمان نیز میتوانیم طرح کنیم و پاسخ آن را با یک کارشناس در جریان بگذاریم. شناخت خودمان میتواند باعث شود که ما خودمان را در شرایط ناشناخته قرار دهیم و بدانیم که در موقعیتهای خاص چه واکنشی را انجام خواهیم داد. اگر سطح مطالعهمان را بالا ببریم، میتوانیم برای دیگران نیز سوالاتی از جنس خودشناسی را طرح کنیم و با تحلیل پاسخ آنها به دیگران نیز کمک کنیم.
خودشناسی برای ازدواج قطعا یکی از قدمهای مهمی است که باید برداشته شود. هنگامی که شما مایلید وارد زندگی مشترک شوید، دیگر به تنهایی خودتان زندگی و تصمیمات آن را اداره نمیکنید و باید بدانید که به اندازه شما، شخصی که با آن ازدواج میکنید نیز در زندگی نقش دارد. وقتی قبل از ازدواج خودتان را بصورت کامل بشناسید و با بسیاری از نقطه ضعفها و نقطه قوتهای خودتان آشنا شوید، میتوانید بهتر تصمیم بگیرید و بهتر از قبل در شرایط خاص خودتان را مدیریت کنید. بر هرکسی لازم است که قبل از هر تصمیم مهمی مثل ورود به یک شغل تازه، ورود به یک جمع بعنوان تازه وارد، ورود در کار گروهی، عضویت در یک سیستم خاص، دوستیابی، ازدواج و … خودش را بصورت کامل بشناسد و با توجه به ویژگیها و تواناییهایش بخشی از ماجرا را صاحب شود و بخشی از کار را جلو ببرد. برای مثال در مبحث ازدواج اگر شما انسان زودرنجی هستید باید قبل از ازدواج به این موضوع رسیدگی کنید و شریکتان را از معضل خودتان آگاه کنید تا در هنگام تصمیمگیری، او به این موضوع توجه داشته باشد.
خودشناسی در روانشناسی برای شناخت عمیقتر خود به منظور دانش و آگاهی بیشتر برای تصمیمات غیرقابل پیشبینی و مهم است. تمرینهای خودشناسی زیاد و متفاوت است. برخی از سوالاتی که در خودشناسی مطرح میشود برای مثال قرار دادن شما در موقعیتهای زیر است: اگر در مسیرتان به یک کلید برخوردید، آیا آن را برمیدارید یا خیر؟ اگر پاسخ شما مثبت است به نشانه این است که شما انسان موقعیت طلبی هستید و اگر شانس در خانه شما را بزند به راحتی در را به رویش میگشایید و اگر پاسخ شما منفی باشد به نشانه این است که شما انسان محافظه کاری هستید و بی مهابا به انجام عملی دست نمیزنید.
هر انسانی قابلیت تغییر دارد. این موضوع به این معناست که اگر تستهای روانشناسی شما را به این نتیجه رساند که برای مثال شما انسان بی مهر و سادیستیکی هستید، به منظور قطع امید برای شما نیست. بلکه این موضوع باید برای شما به مثابه یک زنگ خطری باشد که شما را به یک انسان خوب تبدیل کند و بخشهایی از شما که مورد تایید کل اجتماع هست را مورد تقویت قرار دهید. یکی از حسنهایی که خودشناسی به همراه دارد این است که شما را به مشکلاتی که گریبانتان را میگیرد، آگاه میکند. برای مثال شما ممکن است همواره از اینکه در جمعهای مختلف طرد میشوید، غمگین باشید، خودشناسی باعث میشود که دلیل این تنهایی را متوجه شوید و به خودتان کمک کنید.
اگر سیستم آموزشی، خودشناسی را بصورت جدی در مدارس رواج میداد، مشکلاتی که امروزه در انتخاب رشته و شغل پیش میآید، هیچ وقت پیش نمیآمد. اگر شما با پرسش چگونه به خودشناسی برسیم در اوایل دوره تحصیلتان در مدارس دست به یقه بودید، در شرایط بحرانی دیگر نیاز به فشار و تلقین نبود. در سیستم آموزشی کشورهای پیشرفته دانشآموزان از سنین بسیار پایین راه زندگی برایشان مشخص بود و همواره از دانش و آگاهی خودشان نسبت به یک رشته خاص و مشخص آگاه بودند. اما در کشور ما متاسفانه بسیاری از مناسبات نادرست مثل کنکور و فشار مدرسه، دانشآموزان را به انتخاب یک رشته و یک شغل معیت رهنمون میکنند که این موضوع بدون شک در آینده پشیمانی به بار خواهد آورد.
تعیین رشته برای شما به مثابه تعیین آینده است. بسیاری از افراد با چشم و گوش بسته دست به انتخابی اشتباه میزنند که در بیشتر مواقع در این اشتباه خانوادهها دست دارند. اهمیت خودشناسی برای تعیین رشته و شغل به منظور تعیین آینده، بسیار بالاست. فرض کنید که شما از طریق صحبتهای اطرافیانتان و تعریف و تمجید جامعه، دست به انتخاب رشته پزشکی میزنید اما در زمانی که وارد دانشگاه میشوید و برای اولین بار یک کالبد را میشکافید، متوجه میشوید که به هیچ وجه تحمل چنین وضعیت وخیم و پر از خونی را ندارید، اینجا شما دیگر راه برگشت ندارید، یا از ادامه تحصیل دست میکشید و یا بدون عشق تا انتهای راه ادامه میدهید که بهرحال هیچ کدام آینده خوبی را نخواهد داشت.
افراد زیادی هستند که نسبت به خودشناسی جبهه خاصی دارند و اصولا توجهی به این مسئله ندارند. این افراد تا زمانی که وارد بحران نشوند از اهمیت این قضیه غافلاند. تصور کنید با شناخت اشتباهی که نسبت به خودتان بدست آوردهاید تصمیم به انتخاب یک راهی گرفتهاید که هیچ تصوری از آینده آن ندارید، تا زمانی که چوب اشتباهتان را نخورید هیچگاه متوجه نخواهید شد که راهتان درست است یا غلط. اهمیت ندادن به خودشناسی گاهی مارا با اشتباهات غیرقابل جبرانی روبرو میکند. همانگونه که به لباستان و خورد و خوراکتان اهمیت میدهید، باید به روح و نفستان هم اهمیت دهید.
اگر از ابتدای دوران تحصیلتان با علایق و ارزشهای خودتان آشنا شوید، برای دروسی که مطابق علاقهتان هستند، بیشتر وقت میگذارید. برای بسیاری از دروسی که با آنها ارتباط برقرار نمیکنید، ارزشی قائل نمیشوید و تنها توجهتان به علاقمندیهای خودتان است. درواقع ارزشها برایتان مشخص میشود. برای مثال اگر درس عربی را دوست ندارید، ضعف شما در آن به شما فشاری نمیآورد، چون چیزی که مشخص است، این است که شما قرار نیست یک استاد عربی شوید و مطالعات عربی را بدون استرس و تنها به بهانه پاس کردن آن انجام میدهید. اما وقتی که عربی برای شما مورد علاقه نیست و معلمتان به شما انگ کم عقل بودن میزند، در شما تصوری ایجاد میشود که شما انسان به درد نخوری هستید و موفقیتتان به نمره خوب گرفتن در آن درس بستگی دارد. با خودشناسی تکلیفتان با خودتان مشخص میشود.
دسته بندی شخصیتها برای خودشناسی کار شما را راحت میکند. دستههای خودشناسی متفاوت است. بر طبق یک نوع شخصیت شناسی آمریکایی، شخصیتها در چهار دسته کلی جای میگیرند. این دستهها شامل دیپلماتها که شامل پیکارگر، قهرمان، میانجی، حامی است. این افراد باهمدیگر تفاوتهای محسوسی دارند اما به دلیل روح آزادیخواه و رهبر منشانه شان در یک دسته جای میگیرند. دسته بعدی تحلیلگران است که شامل مجادلهگر، فرمانده، منطقدان و معمار است. این افراد در ویژگیهایی مثل جسارت، شهامت و خلاقیت باهمدیگر مشترکند. دستهبندی بعدی شامل نگهبانان است که شامل سفیر، مجری، مدافع و تدارکچی است. این دسته در ویژگیهایی مثل روابط بالا و برخورد گرم باهم مشترکند. دسته بندی آخر شامل کاوشگران است که شامل سرگرمکننده، کارآفرین، ماجراجو و چیره دست است. این دسته در ویژگیهایی مثل هوشمندی، عملگرایی و انرژی بالا مشترکند.
برای رسیدن به خودشناسی با پرسیدن سوالات آسان از خودتان شروع کنید. آیا اگر شما مورد آزار کلامی در خیابان قرار گرفتید، از خودتان دفاع میکنید و یا سعی میکنید محل را ترک کنید. آیا به اندازهای که یک شخص ممکن است با شما در خیابان درگیر شود و به شما ناسزا بگوید، شما هم به همان نسبت به ناسزای آن فرد واکنش نشان میدهید و یا قضاوت را بر عهده بقیه مردم میگذارید. پاسخ به این پرسشها شما را با وجهی از خلقیات شما آشنا میکند. همیشه ساکت ماندن و بی پاسخ گذاشتن توهینهای اطرافیان به معنای بهتر بودن شما نیست، بلکه گاهی اوقات باید پاسخ داد و باید واکنش نشان داد تا همیشه از ما بعنوان یک شخصیت ثابت قدم یاد کرد.
اولین قدمی که با خودشناسی بر میدارید، این است که دیگران با مشاهده شما تشویق به خودشناسی میشوند و یک انقلابی در زمینه روانشناسی رخ میدهد. هنگامی که شناخت بهتری نسبت به خودتان پیدا کنید و اصول خودشناسی را یاد بگیرید، وقتی دیگران به شما مراجعه میکنند و میخواهند که به آنها مشاوره دهید، خیلی راحت و با علم و آگاهی این کار را انجام بدهید. دیگرشناسی و خودشناسی به شما زندگی با دغدغههای ذهنی کمتر و انگیزه بیشتر را هدیه میدهد. اصولا دانش و آگاهی نسبت به همه نوع روانشناسی در زندگی باعث باز کردن بسیاری از گرهها میشود و به شما زندگی خوبی را ارائه میدهد.
تصور کنید که شما از خودتان هیچ شناختی ندارید و در خودشناسی هیچ تجربهای ندارید. یعنی به رستوران دریایی میروید و نمیدانید که میلتان برای خوردن غذاهای دریایی چقدر است. به کتابفروشی میروید و نمیدانید کدام قفسهها را برای یافتن بهترین کتابی که میخواهید، بگردید. به فروشگاه لباس میروید و نمیدانید آیا عاشق پیراهن آبی هستید یا از آن متنفرید. بزرگتر میشوید، میخواهید ازدواج کنید و نمیدانید که با شخص متعصب میتوانید ازدواج کنید یا خیر. آیا تصمیمی برای بچه دار شدن دارید یا از بچه دار شدن میترسید. تمام این سوالات و پرسشهایی که همراه با آن مطرح میشود.
مهمترین تستهای خودشناسی را تستهایی تشکیل میدهند که شما را در موقعیتهایی قرار بدهند که در زندگی واقعی هیچگاه در آن موقعیتها قرار نگرفتهاید یا قرار نخواهید گرفت. برای مثال از شما سوالی بر مبنای اینکه آیا حاضرید یک گروه از آدمها را برای نجات جان یک پزشک حاذق بکشید یا نه. شما که در زندگی عادی تابحال با چنین موضوعی سر و کار نداشتید، با شنیدن این سوال وارد چالش جالبی میشوید و هرگونه پاسخ به این سوال از شما یک انسان با نوع خاصی از تفکرات میسازد. تستهایی هستند که درصد عشق شما به شخصی که با آن رابطه دارید را نشان میدهند و این تستها مشخص میکند که تا چه اندازه به خود ذهنیتان نزدیکید.
قطعا اگر کاری که انجام میدهیم را بصورت هدفمند دنبال کنیم و در میانه راه اعتقادمان را به خودمان از دست ندهیم، خودشناسی تغییرات بزرگی را در شخصیت ما ایجاد میکند. روزی که ما برای گرفتن تصمیمات مهم و غیرمهم زندگیمان دچار تعلل نشویم، زمانی است که به خودشناسی رسیدیم و خودشناسی توانسته است که در ما تغییر بزرگی را ایجاد کند. خودشناسی باعث میشود که بسیاری از ویژگیهایی که زمانی طولانی احساس میکردیم در ما وجود دارد یا وجود ندارد، رخ دیگری از خود را نشان دهند و برای بهتر زیستن به ما کمک میکند که بهترین تصمیم را در کمترین زمان ممکن بگیریم.
وقتی به ویژگیهای خودتان واقف باشید، میدانید که در موقعیت الف شما واکنش الف را انجام خواهید داد و با توجه به شناختی که از خودتان دارید، وقتی میدانید که در این موقعیت ممکن است شما واکنش بدی انجام دهید و این کار به آبروی شما لطمه بزند، اینکار را انجام نخواهید داد و از موقعیت فاصله میگیرید. اما اگر نسبت به خودتان شناخت کافی نداشته باشید، خودتان را در موقعیتهایی که بعضا موقعیتهای خطرسازی هستند، گیر میاندازید و نسبت به این موضوع و حواشی آن غافلید. اگر نسبت به واکنشهایتان در هنگام خشم آگاه باشید، سعی میکنید از موقعیتهایی که ممکن است دید بقیه را نسبت به شما و شخصیتتان تغییر دهد، دوری میکنید. بعضا خودشناسی و غرق شدن در مباحث روانشناسی بسیار زیبا و جذاب است و از این رو در شما تاثیری میگذارد که نخواهید هیچ وقت به سمت ویژگیهای منفی قدم بردارید و همواره مثبت اندیشی و بهتر زیستن را سرلوحه زندگیتان قرار دهید. خودشناسی با مطالعه، دیدن و غرق شدن در دنیا و تجربه اندوزی به دست میآید و شما را نسبت به دنیای اطرافتان آگاهتر میکند.
لطفاً در مورد افرادی که چند شخصیتی هستند و این عامل باعث میشه شناخت دقیقی از خودشون نداشته باشن هم مطلب بنویسید.
کاش آدمها به این مطالب عمل میکردن!
‘+ response.result[i].c[i].text +’
‘+ response.result[i].r[j].text +’
دیدگاه خود را وارد نمایید
با عضویت در خبرنامه رایا مگ از جدید ترین مقالات آگاه شوید
نام کاربری یا آدرس ایمیل *
گذرواژه *
آدرس ایمیل *
گذرواژه *
چطور ب خودشناسی برسیم
عضویت
در بخشی از دوره زندگیام با سؤال ذهنی مواجه شدم. سوالی که جواب دادن به آن برایم بسیار مهم و ارزشمند شد. من چه کسی هستم؟ و قرار است روزی که از این دنیا میروم چه چیزهایی را در آن بهجا گذاشته باشم که احساس خرسندی نسبت به خودم داشته باشم؟
رسیدن به جواب این سؤال آنقدر برایم مهم شده بود که تصمیم گرفتم دستبهکار شوم. وارد یک گروه مذهبی در محلهمان شدم تا بفهمم اوضاع از چه قرار است و من باید چهکاری انجام بدهم و بعدازآن رسیدن به جواب این سؤال کل زندگیام را شکل داد.
منظور از خودشناسی در این مقاله، شناخت استعدادها، تواناییها، نقاط قوت و ضعفها برای همسو شدن با رسالت شخصی است. بعد از خواندن کتابها و شرکت در دورههای متعدد متوجه شدم که عوامل بسیاری در وجود ما تأثیرگذار است که بدون اینکه کاملاً به آنها آگاه باشیم، زندگیمان را شکل میدهند.
شاید در واقعیت خواستهی دیگری داشته باشیم، اما متوجه نمیشویم که چرا هرچقدر که تلاش میکنیم، نمیتوانیم به آن برسیم و این ناشی از آن است که خودمان را درست نشناخته و عواملی که بر روی وجودمان تأثیر میگذارند را بررسی نکردهایم.
خودآگاهی یعنی آگاهی داشتن به آنچه اکنون و حالا در حال تجربه کردن آن هستید. متوجه بشوید که الآن حس حسادت، خشم، مهربانی و یا …. در وجودتان رخنه کرده است. اما اینکه بدانید چرا در حال تجربه این احساس هستید و یا اینکه بهتر است چه رفتاری را از خودتان بروز بدهید، ناشی از خودشناسی شما میشود.
باید بگویم که تا زمانی که به خودآگاهی نرسید و متوجه نباشید که هر آنچه تجربه میکنید از آن شماست نه دیگران، نمیتوانید در خودشناسی گام بردارید. زیرا در غیر این صورت همهچیز را خارج از خود میدانید و فکر میکنید که اگر دیگران شروع به تغییر بکنند، زندگیتان گلستان میشود و هر احساسی را که شما در حال تجربهاش هستید تقصیر دیگران است نه شما. با این تفکر شما فقط زمان را ازدستداده و اراده زندگیتان را به دیگران سپردهاید.
وقتی روی خودآگاهی کار میکنید، متوجه میشوید که این من هستم که عصبانی شدهام. این من هستم که نمیتوانم نه بگویم. این من هستم که …. و آن موقع است که شروع میکنید برای شناخت من وجودیتان و اینکه چرا این تصمیمها را میگیرد، گام برمیدارید.
هرچقدر که ما خودمان را بیشتر و بهتر بشناسیم، صلح درونیمان با جهان هستی بیشتر شده و راحتتر میتوانیم اهدافمان را شناسایی کرده و در مسیر آنها گام برداریم. احساسات بهتری را تجربه میکنیم و چون بهجای تمرکز کردن بر تغییر رفتار دیگران، روی خودمان متمرکز هستیم، پیشرفتهای قابلتوجهتری را برای خودمان رقم میزنیم.
خودشناسی یکی از بخشهای بسیار جذاب روان شناسیت و بهنوعی ریشه بسیاری از احساسات و تجربیاتمان را شناسایی میکند. به شخص احساس قدرت میدهد و فردی که در این راه قدم برمیدارد، هر بار با نکته قابل تأمل و جذابی در خودش آشنا میشود.
در زندگی به ما یاد دادهاند که خداپرست باشیم اما اکثر ما غافل از آنیم که تا زمانی که خودمان را نشناسیم، خداشناسیمان درست پیش نمیرود.
برای اینکه متوجه منظورم شوید، ادامه مطلب را با دقت بخوانید. لحظهای که به دنیا میآییم، مهمترین فردی که با آن روبرو میشویم مادرمان است. در آن لحظه که ما شناختی از جهان نداریم، او تنها کسی است که مرگ و زندگیمان در دستانش است. او به ما غذا میدهد، تر و خشکمان میکند، اگر بیمار باشیم به ما رسیدگی میکند و… . پس در آن زمان خدای ما در روی زمین مادرمان است. بعد از مدتی متوجه میشویم که او در برخی مواقع حواسش به ما نیست، اگر ساکت باشیم خیلی توجه دریافت نمیکنیم، وقتی کاری را بهاشتباه انجام میدهیم دعوایمان میکند و گاهی هم به ما میگوید با تو قهرم و دوستت ندارم. برخی از ما نیز مادرمان را در همان کودکی بنا به دلایلی از دست میدهیم. یا از پدرمان طلاق گرفته و رفته و یا اینکه فوت کرده است.
جالب است بدانید، رفتاری که والدین در زمان کودکی با ما انجام میدهند، در ارتباط ما با خداوند در بزرگسالی تأثیر مستقیم دارد. اگر والدین اعلام کرده باشند که ما را دوست ندارند، یا به خاطر فلان کارمان با ما قهر کرده و مدتی محلمان نگذاشته باشند، در بزرگسالی نیز همین ارتباط را با خداوند تجربه میکنیم.
هرچه با درون خودمان بیشتر آشنا شویم، خداوند برایمان جلوه بهتری پیدا میکند. متوجه میشویم که بسیاری از اتفاقاتی که تجربه کردهایم از روی خیر بوده و برای آن پیشآمده است که در جهت رسالت وجودیمان قدم برداریم.
اما هنگامیکه خودمان را نشناخته باشیم، رابطهمان با خداوند کاملاً ناآگاهانه و از روی نیاز است. در بسیاری از مواقع نیز از خداوند شاکی هستیم اما به خاطر ترس از مجازات، این شکایت را بیان نمیکنیم.
انسانی که خودش را دوست نداشته باشد، تمایلی به خودشناسی ندارد. زیرا میترسد که با مواردی مواجه شده که اصلاً باب میلش نباشد و اذیت شود. یکی از مهمترین مواردی که در عزتنفس بررسی میشود بحث مسئولیتپذیری است. توصیه میکنم در این خصوص حتماً مقاله چگونه اعتماد به نفس خود را بالا ببریم؟ را مطالعه کنید و همچنین تست عزت نفس را انجام بدهید.
هنگامیکه شروع به خودشناسی میکنید، افراد و افکار مخربی سراغتان میآید که باعث میشود نتوانید مسیرتان را بهخوبی طی کنید. اما یادتان باشد این شما هستید که با انتخاب اطرافیان نامناسب، اراده زندگیتان را به دست آنها میدهید. برای اینکه بدانید چه کسانی را وارد زندگیتان کنید که کمک کند در این مسیر موفقتر قدم بردارید مقاله اطرافیان من را مطالعه کنید.
برای اینکه بتوانیم خودمان را بهخوبی بشناسیم راههای مختلفی وجود دارد. قبل از هر چیز یک نکته را به شما بگویم. هرچقدر در این مسیر بیشتر گام برمیدارید، با مسائل شگفتانگیزتری مواجه میشوید.
من (الهه کمالی دهقان) همیشه به شرکتکنندگان در کلاسهای خودشناسی میگویم که این دوره پایانی ندارد. لایههای وجودی انسان شبیه یک پیاز است که وقتی یکلایه از آن را برمیداری با لایه عمیقتری مواجه میشوی.
اما اگر بخواهم برخی تکنیکهای خودشناسی و مکاتب آن را برایتان نام ببریم میتوانیم از موارد زیر یاد کنیم:
شناخت طرحوارهها و تلههای شخصی
مجموعه مباحث ناخودآگاه و روانشناسی یونگ
شناخت آرکتایپ
شخصیت شناسی اینیاگرام
تیپشناسی رفتاری DISC
شخصیت شناسی mbti
و…
متناسب با آموزههای مختلف درزمینهٔ خودشناسی، هر یک از مدرسین برنامههای مختلفی را در این حوزه تدوین میکنند. اما موسسه «در مسیر آگاهی» شیوهای را برای خود در نظر گرفته است که اگر تمایل به شناخت آن دارید میتوانید به مقاله مربوط به آن مراجعه کرده و ریز مطالب آن را مطالعه فرمایید.
مراحل خودشناسی
متولد کرج و فوق لیسانس مددکاری اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی
مدرس دانشگاه
مدرس دور حوزه توسعه فردی و خودشناسی
مشاور ازدواج
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.چطور ب خودشناسی برسیم
© تمام حقوق این سایت متعلق به موسسه فرهنگی در مسیر آگاهی می باشد.
جعبه ابزار ذهنی
تست هوش و استعدادیابی گاردنر
تست هوش وکسلر بزرگسالان، معرفی، تاریخچه و کاربردها
معرفی تست رضایت زناشویی انریچ ENRICH
تا به حال به این فکر کردهاید که چگونه خود را بشناسیم و اصلا شناختن خودمان چه مزایایی دارد؟ برای اینکه بتوانید بهتر خودتان را بشناسید، باید با شش عامل مهم که در خودشناسی نقش مهمی دارند، بیشتر آشنا شوید. شناخت این عوامل کلیدی و عمل کردن به آنها، به شما کمک میکند تا با شناخت بهتری در مسیر رسیدن به موفقیتهای شغلی، تحصیلی و شادی گام بردارید.چطور ب خودشناسی برسیم
حتما بخوانید: ۱۲ تمرین خودشناسی که موفقیت را تضمین میکند
آشنایی با خُلق و خو و روحیات شخصی، اولین و شاید مهمترین گام در مسیر خودشناسی است. در این مقاله شش عامل اصلی و کلیدی، برای خودشناسی معرفی میشود که سقراط آنها را برای خودشناسی معرفی کرده است. اما سؤال اینجاست: «چه زمان میتوان گفت که به خودشناسی رسیدهایم؟» با ما همراه باشید تا پاسخ این سؤال و سؤالهای مشابه را پیدا کنید و با عمل کردن و توجه به همین نکات ساده و شاید پیشپا افتاده، بتوانید گامهای مؤثر و مهمی در مسیر خودشناسی بردارید.
مزیتهای خودشناسی
۱. شادی بیشتر
وقتی بتوانید همانطور که هستید خودتان را نشان بدهید، احساس شادی بیشتری میکنید. شناخت خود یعنی گام برداشتن در مسیر تحقق آرزوهایتان. هر چه بیشتر خود را بشناسید تصویر روشنتری از آرزوهایتان به دست میآورید.
۲. چالشهای درونی کمتر
وقتی واکنشهای بیرونی شما با احساسات، ارزشها و باورهای شما تطابق داشته باشند، با تضاد و چالش کمتری مواجه خواهید شد.
۳. تصمیمگیری بهتر
وقتی خودتان را بهتر بشناسید، انتخابهای بهتری در زندگی خواهید داشت، از انتخابهای کوچک و شاید بیاهمیتی مثل خرید فلان مدل لباس تا تصمیمات بزرگ زندگی مثل انتخاب شریک زندگی. وقتی خودتان را بشناسید، چارچوبهایی برای زندگی خود مشخص میکنید که میتوانند در حل مشکلات مهم زندگی راهگشا باشند.
۴. خودکنترلی
وقتی خودتان را بشناسید، میتوانید رفتارهایی را که در شما انگیزه ایجاد میکنند، شناسایی کنید و بر عادتهای بد خود غلبه و رفتارها و عادات خوبتان را تقویت کنید. در واقع خودشناسی موجب میشود تا ارزشها و اهدافی که نیروی ارادهی شما را تقویت میکنند، بهتر بشناسید.
۵. مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی
هنگامی که شما ارزشها و اولویتهای خود را در زندگی مشخص کنید، کمتر تحت تأثیر فشارهای اجتماعی قرار میگیرید و کمتر مجبور به انجام کاری میشوید که از پذیرش یا انجام آن اکراه دارید.
۶. تحمل و درک دیگران
آشنایی با نقاط ضعف و قوت خودتان موجب میشود راحتتر با دیگران همدردی کنید.
۷. شور و نشاط زندگی
شناخت عمیق فرد از خود باعث میشود فرد احساس شادی و سرزندگی بیشتری داشته باشد و لذت بیشتری از زندگی خود ببرد.
در ادامه مواردی معرفی میشوند که برای رسیدن به خودشناسی به شما بسیار کمک میکنند.
برای خودشناسی به چه چیزهایی باید توجه کرد؟
شش کلیدواژهی شناخت ارزشها، علایق، فطرت، ریتم زندگی، اهداف و مهارتها به شما کمک میکنند تا در کوتاهترین زمان به خودشناسی برسید:
۱. ارزشها
ارزشهایی مانند کمک کردن به دیگران، خلاق بودن، سلامتی، امنیت مالی و موارد مشابه، راهنمای ما در تصمیمگیری و ایجاد انگیزه برای حرکت در مسیر اهدافمان هستند. تحقیقات نشان میدهد که فقط فکر کردن و نوشتن ارزشها باعث میشود گامهای بهتر و درستتری در زندگی خود بردارید. همانطور که پژوهشهای روانشناسی نیز نشان میدهند باور داشتن به یکسری اصول و ارزشها به شما انرژی مضاعفی میدهد تا علیرغم سختیها و خستگیها، با قدرت بیشتری به سوی اهداف خود در زندگی حرکت کنید. پس اگر میخواهید در زندگی انگیزه داشته باشید، ارزشهایی را که برایتان مهماند، شناسایی و اولویتبندی کنید.
۲. علایق
علایق به احساسات، سرگرمیها و چیزهای گفته میشود که در یک بازهی زمانی خاصی توجه شما را به خود جلب کنند. برای شناخت بهتر علایق خود، بهتر است این سؤالات را از خودتان بپرسید:
چه چیزی توجه من را به خود جلب میکند؟
در مورد چه موضوعاتی کنجکاو هستم؟
چه چیزهایی باعث نگرانی من میشود؟
پاسخ این سؤالات و تمرکز شما بر آنها، مسیر زندگی شما را ترسیم میکند. مسیری که موجب افزایش رضایتمندی شما از زندگی میشود.
مردم بیشتر در حوزهای فعالیت میکنند که به آن علاقهی بیشتری دارند. برخی اتفاقات که گاهی ممکن است در ابتدا تلخ و ناراحتکننده باشند، در زندگی باعث میشوند شناخت بیشتری از خودمان پیدا کنیم. برای مثال، پای یکی از دوستانم در ۱۱ سالگی شکست. هرچند حادثهی بدی بود اما همین اتفاق باعث شد او متوجهی علاقهی خود به پزشکی شود و تصمیم گرفت پزشک بخش اورژانس شود.
۳. فطرت
با ویژگیها و خصوصیات فردی خود آشنا شوید.
فردی درونگرا هستید یا برونگرا؟
راهبر هستید یا دنبالهرو؟
تصمیمات زندگی شما بیشتر احساسی است یا منطقی؟
جزئیات یک ایده بیشتر برایتان اهمیت دارد یا دریافت ایدهی کلی آن کفایت میکند؟
پاسخ این سؤالات شما را به سمت شکوفایی بیشتر استعدادها و تواناییهایتان سوق میدهد. در دههی ۶۰، خودانگیختگی بیشتر از برنامهریزی دارای اهمیت بود. من سعی کردم تا خودم را با این اصل وفق بدهم، اما به نظر میرسد که فقط وقتم را تلف کردهام. وادار کردن خودم به انجام کاری که اصلا با روحیات من سازگاری نداشت باعث شد کار پر استرسی را قبول کنم که اصلا ارزشش را نداشت.
۴. ریتم زندگی
ریتم زندگی شما چگونه است؟ برای مثال شما از آن دسته افرادی هستید که صبح زود از خواب بیدار میشوند یا از آن گروه آدمهایی که معمولا شبها دیر به رختخواب میروند؟ در چه ساعتی از روز انرژی بیشتری دارید؟ بهتر است برای خود یک برنامهی زمانی بگذارید و مشخص کنید در چه ساعتی از روز انرژی بیشتری دارید. مثلا من از بدو تولد آدم سحرخیزی بودهام و همیشه از خوابیدن تا لنگ ظهر متنفر بودم.
یکی از خوشیهای زندگی من در دوران نوجوانی پیدا کردن دوستی بود که ریتم زندگیاش مشابه ریتم زندگی من باشد تا با هم درس بخوانیم و تفریح کنیم. همیشه به یاد داشته باشید که این شما هستید که باید تصمیم بگیرید چگونه از زندگی خود لذت ببرید، پس انرژی و وقت خود را در مسیری هزینه کنید که از آن لذت میبرید.
۵. اهداف و مأموریت شما در زندگی
«کدام اتفاق زندگی شما از همه پرمعناتر بوده است؟» این سؤالی است که من همیشه دوست دارم از دانشجویانم بپرسم. یکی از دانشجویانم که حدود ۴۰ سال داشت، در هنگام پاسخ به این سؤال اشک در چشمانش جمع شد و گفت: «مراقبت از پدر پیرم در بستر بیماری حس خوبی به من میداد، خوشحالم که هنگام مرگ پدرم در کنارش بودم و او در حالی فوت کرد که دستانش در دستم بود.» بودن در کنار پدر در روزهای آخر عمرش باعث شد تا او احساس کند میتواند پرستار خوبی باشد، احساسی که به او انگیزه داد و تصمیم گرفت در کلاسهای پرستاری ثبت نام کند، تصمیمی که همهی زندگیاش را تحت تأثیر قرار داد.
این سؤال را نیز از خودتان بپرسید: «چه اتفاقی بیشترین تأثیر را بر زندگی شما گذاشته است؟» این سؤال باعث میشود به بخشهایی از شخصیت و هویت درونی خودتان پی ببرید که تا به حال کمتر به آن توجه کردهاید، یافتن پاسخ درست میتواند رضایتمندی شما از زندگی را افزایش بدهد.
۶. نقاط قوت
چطور ب خودشناسی برسیم
نقاط قوت تنها محدود به تواناییها، مهارتها و استعدادهای شما نمیشود، بلکه ویژگیهایی چون وفاداری، احترام به دیگران، شوق یادگیری، هوش هیجانی و عدالت نیز میتواند از نقاط قوت شخصیت شما محسوب شود. شناخت نقاط قوت یکی از پایههای اصلی اعتماد به نفس است، اگر نتوانید این نقاط قوت شخصیتتان را درست بشناسید، عزت نفستان پایین میآید. به تعریف و تمجید دیگران از خودتان و استعدادهایتان توجه بیشتری کنید و یاد بگیرید چگونه به این تعریفها پاسخ مناسب بدهید. برای مثال اگر یکی از دوستانتان از صدای خوب و رسای شما تعریف کند، شما چگونه از تعریف وی قدردانی میکنید؟ از طرف دیگر شناخت نقاط ضعف نیز به شما کمک میکند با خودتان صادق و روراست باشید و تصمیماتی برای از بین بردن یا کمرنگ کردن این نقاط ضعف بردارید.
با خودتان صادق باشید
حتی اگر شما با این نشانههای مهم و حیاتی آشنا باشید، به سختی میتوانید با خودتان صادق باشید، زیرا باورها و اعتقادات شما و جامعه، مدام در حال تغییر است و ممکن است با چالشهایی روبهرو شوید.
اینکه سعی کنیم خودمان باشیم و خودمان را بهتر بشناسیم، حس بهتری به زندگیمان میدهد. عمل کردن به مواردی که در این مقاله معرفی شد، مسیر زندگی شما را با تغییرات اساسی مواجه خواهد کرد، احساس آزادی و قدرت بیشتری میکنید و دقیقتر میتوانید برای آینده برنامهریزی کنید.
فراموش کردن عشق در رابطه ای که اشتباه است
هیپوکامپ مغز و تاثیر آن بر استرس و اعتیاد
پایان تست
testcolinz
راهکار هایی برای افزایش اعتماد به نفس
glasser basic needs result
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
اطلاعات من را ذخیره کن تا در آینده نیازی به ورود اطلاعات نداشته باشم
تست های پربازدید
تست آنلاین عشق و عاشقی واقعی
تست هوش و IQ ریون برای بزرگسالان
تست آنلاین اختلال دو قطبی
تست شخصیت شناسی نئو
تست آنلاین سلامت روان scl-90
تست اسکیزوفرنی آنلاین
تست آنلاین وسواس فکری
تست آنلاین اختلال شخصیت مرزی
تست هوش و استعدادیابی گاردنر
تست افسردگی آنلاین
آدرس: خیابان شریعتی، دوراهی قلهک، اول خیابان بصیری، پلاک 17، واحد 2
شماره تماس: ۲۲۰۰۶۶۰۸ – ۲۲۶۰۵۴۴۱ – ۲۲۶۴۲۱۷۸
ایمیل: Info@mindtoolbox.ir
سایت روانشناسی تست هوش
تست روانشناسی تست وسواس
تست شخصیت شناسی مهارت های ارتباطی
تست تله های زندگی جملات انگیزه دهنده
وقتی که همواره سعیمیکنید که کارهایی را انجامدهید که دیگران از شما انتظاردارند و یا در تلاش برای تحت تاثیر قراردادن یک دوست و یا همکار هستید خودشناسی واقعی برای شما بسیار دشوار میشود. زمانی را با خود خلوتکنید و در مورد رفتار و افکار خویش باندیشید و ببینید که شما واقعا چه کسی هستید. زمانی که به خودشناسی دست پیداکنید و خود واقعیتان را بشناسید، راحتتر میتوانید روی کارها و برنامههایتان تمرکزکنید زیرا شناخت بهتری نسبت به آنها بدستآوردهاید. به یاد داشته باشید تا زمانی که خودشناسی در شما اتفاقنیفتد احتمالا در به ثمر رساندن تصمیمات خود دچار سردرگمی خواهید شد زیرا نمیدانید راهی که در آن حرکتمیکنید راه رسیدن به رشد و پیشرفت است یا خیر.
فهرست مطالب
اگر خود را بشناسید چه خوب، چه بد و چه زشت در این صورت میتوانید خود را به عنوان اینکه واقعا چه کسی هستید را راحتتر بپذیرید. پذیرفتن برخی از ابعاد شخصیت خود همچون خجالتیبودن که ظاهر جنبه مثبتی ندارند برای شما همچون چالش خواهد بود. با این وجود اگر این بعد از شخصیت شما جزئی از وجود شماست در این صورت تکریم آن بجای انکار آن بسیار حائز اهمیت است. اگر درصدد انکار این بعد از شخصیت خود برآیید در اینصورت همواره با شما خواهد بود. پیبردن به مزایای خجالتیبودن، لذتبردن از آن و در جهت منافعخود از آن بهرهبردن میتواند باعثشود که آن را بعنوان بخشی از وجود خویش با آغوش باز پذیرفته و متعاقبا دوست داشته باشید. پس از خود دوستی میتوانید به سراغ پرورش، رشد دادن، توسعه، ترقی و بهبود آن بروید.چطور ب خودشناسی برسیم
خودآگاهی باعث استقلال فرد نسبت به نظر دیگران میشود. اگر بدانید که چه کارهایی برای شما موثر هستند (چه کارهایی به نفع شما و چه کارهایی به ضرر شما هستند) در این صورت فکرکردن در مورد اینکه دیگران چه قضاوتی در مورد شما میکنند و نصحیتهای آنان کاملا بیربط خواهد بود. در واقع شما بهتر از هر کس دیگری خودتان را میشناسید. خود شما مسئول افکار خویش هستید و شما نشاندهنده شخصیت خویش خواهید بود. استقلال و خودآگاهی با اعتماد بنفس در ارتباط هستند. از طریق خودشناسی و جایگاه خویش در زندگی میتوانید به نوعی اعتماد بنفس قوی دستیابید.
همانطور که میدانیم از طریق دانش میتوان به بینش و اعتمادبنفس رسید و از این طریق میتوان پروسه تصمیمگیری (هم در موارد ساده و هم موارد پیچیده) را بسیار آسان و راحت کرد. پس از آنکه به بینش کامل برسید دیگر جایی برای شک و تردید باقی نمیماند.
بخشی از خودشناسی مربوطمیشود به دانستن این موضوع که چه چیزی باعث خوشحالی شما میشود. همگی ما خوشی و شادی را در چیزهای مختلفی میبینیم لذا امتحانکردن و فهمیدن اینکه چه چیزی شما را خوشحالمیکند دارای اهمیت زیادی است. داشتن توانایی گفتن “این را دوستدارم” میتواند بخش عظیمی از هویت شما را شکلدهد از همین رو زمانی را با خود خلوتکرده و ببینید که چه چیزهایی به شما حس خوبی میدهند. گاهی چیزهای سادهای همچون خوردن غذاهای متنوع، ورزشکردن، خواندن کتاب، کارکردن، سفر رفتن و غیره میتواند باعث آرامش و شادی شما شود. فهرستی ذهنی و یا کتبی از لذتهای خود تهیهکنید. این فهرست میتواند شامل چیزهایی باشد که به شکلدهی شخصیت شما کمکمیکند. راجع به اینکه چه غذاهایی دوستدارید بخورید، چه کارهایی دوستدارید در اوقات فراغت خود انجامدهید و از بودن با چه کسی لذتمیبرید خوب فکرکنید. سرگرمیهای ما بیانگر چیزهایی زیادی در مورد شخصیت ما هستند لذا به این فکرکنید که چگونه اوقات فراغت خود را سپریمیکنید و چه مفهومی میتوانید از آن برداشتکنید. لازم به ذکر است که زیاد به خود سختنگیرید و تنها در مورد سرگرمیها و لذتهای خویش تفکرکنید. در مورد سوالهای زیر خوب فکرکنید:
آیا دوستدارید زمان زیادی را در بیرون از خانه باشید؟ بیشتر تنهایی را دوستدارید و یا در میان جمعبودن را؟ از فعالیتهای جسمانی بیشتر لذتمیبرید و یا یک گوشهای نشستن و کتابخواندن؟
هرزگاهی این سوالات را در ذهنتان مرورکنید. ممکناست که به راحتی در یک مارپیچ منفی از کار زیاد گرفتارشوید و خواب کافی نداشته باشید اما قبل از اینکه دیرشود در مورد این که چه چیزی به شما حس خوبی میدهد و از انجام چه کارهایی واقعا لذتمیبرید تاملکنید. داشتن یک لیست دمدست میتواند یک یادآوری مهم برای اولویتدادن به شادی و رفاه شما باشد. آیا تا به حال در مورد امتحانکردن چیزهای جدید فکرکردهاید؟ چرا هر ماه در یک فعالیت جدید شرکتنمیکنید و سعی نمیکنید که صخرهنوردی، یوگا و یا زومبا را یک بار هم که شده امتحانکنید؟ چه میدانید شاید از انجام چنین کارهایی خوشتان آمد! و شاید هم اصلا چنین کارهایی به مزاج شما ننشست. البته در هر صورت امتحانکردن چیزهای جدید برای شما مفید است و از این طریق به کاوش و جستجوی خود میپردازید.
دانستن این که از چه چیزهایی خوشتان نمیآید در شناخت واقعی خویش بسیار مهم است. در اغلب موارد ما سعیمیکنیم و یا حداقل وانمودمیکنیم که از چیزهایی که خوشماننمیآید لذت میبریم تا در مسیر سازگار با جامعه اطرافمان گامبرداریم. در واقع از طریق محصورکردن خود در یک قالب اجتماعی به غم و غصه و صادقنبودن با خود میرسید که این اصلا چیز جالبی نیست. بجای این که به زور خودتان را در موقعیتی قراردهید راههای گفتن نه به چیزهایی که دوستندارید را یادبگیرید. این میتواند بخش بزرگی از شخصیت شما باشد لذا از گفتن نه به رویدادهای خاصی که میدانید دوستندارید خجالتنکشید. اگر چیزی هست که قبلا امتحاننکردهاید حتما به دنبال آن بروید و بخاطر داشته باشید که اگر میدانید انجام این کار تجربهی خوبی برای شما نخواهد بود بدان نه بگویید. در آنچه که برای شما لذتبخش است راحت و مطئنباشید و این را بپذیرید که برخی از چیزها مناسب شما نیستند. بیاد داشته باشید که صرفا بخاطر این که از همه چیز لذتنمیبرید باعثنمیشود که شما شخصی بیمزه و یا دوستنداشتنی باشید. منطقی باشید و بدانید که هرکسی از خوردن بعضی چیزها و یا انجام برخی کارها و گفتن یکسری چیزها خوششنمیآید. دوستنداشتن برخی چیزها برای هر کسی کاملا عادی و طبیعی است و فهمیدن اینکه از چه چیزهایی خوشتان نمیآید میتواند کمک شایانی در شکلدهی زندگی بر محور علایقتان میکند. از طریق تشخیص خوب از بد میتوانید به خودشناسی و چگونگی تقویت واقعی ذهن، جسم و روح خود دستیابید. آیا تا به حال در مورد تهیه فهرستی از چیزهایی که دوستندارید چیزهایی که جنبه منفی دارند و میتوانند در تایید مجدد شخصیتتان به شما کمککنند فکرکردهاید؟ بجای اینکه سعیکنید جای دیگران باشید راههایی برای پذیرفتن خود واقعی، چیزهایی که دوستندارید و غیره را یادبگیرید.
همگی ما با یکسری عقاید و ارزشهایی بزرگمیشویم که توسط والدین، شغل، مدرسه و دوستانمان در درون ما نهادینهمیشوند. با بزرگشدن ما، پایبندبودن به این ارزشها بسیار راحتتر خواهد بود و هرگز به این فکرنمیکنید که آیا هنوز به آنها معتقدید یا نه. دستیابی به شناخت خود لزوما بدین معنا نیست که هر آنچه را که فکرمیکنید به آن باوردارید بپذیرید بلکه بیاموزید که نظرات و عقاید خود، مخصوصا عقایدی که بصورت ناآگاهانه و از طریق رشد و پرورش وارد زندگی شما شدهاند را به چالشبکشید. بسیاری از ما یکسری عقایدی دارم که بشدت تحت تاثیر دوران کودکیمان هستند و ممکناست دیگر بدانها بیتفاوت باشیم. به چیزهایی که برای شما مهمهستند خوب فکرکنید و ببینید که آیا هنوز هم ارزشهای قبلی ربطی به زندگی امروزی شما بعنوان یک بزرگسالان دارند یا نه. بعنوان یک کودک، ممکناست که شما دوستداشتهاید ازدواجکنید و بچهدار شوید اما شاید اکنون که در دوران بزرگسالیهستید به ازدواج همچون فشاری شدید نگاهکنید. اگر هنوز این همان چیزی است که از زندگی میخواهید پس در پی برآوردهکردن آن برآیید. اگر دید شما در مقایسه با کودکیتان عوض شده است پس بیاموزید که دوباره ارزشهای خود را شکلدهید تا با امروز شما هماهنگ و سازگار باشد نه با گذشتهتان. شاید بخواهید که بر روی شغلتان متمرکزشوید و فعلا قصدی برای بچهدار شدن نداشته باشید لذا دست از اولویتهای نوجوانی خود بکشید. بصورت ناخودآگاه این ارزشهای گذشته که در حال حاضر با اعتقادات فعلی شما در تقابل هستند، ممکناست باعث احساس کمبود و ناراحتی در شما شوند بنابراین آنها را از ذهن خود بیرونکنید. ارزشهای جدید بیابید که با زندگی کنونی شما سازگار باشد و کارهایی را انجامدهید که واقعا از نظر شما ارزشمند هستند. از خودتان بپرسید که چه چیزی در زندگی برای من مهم است؟ فهرستی از چیزهایی که در زندگی برای شما در اولویت هستند را تهیهکنید و در مورد دلیل اهمیت آنها در زندگیتان فکرکنید.
دانستن این که در چه کارهایی مهارت دارید بخشی مهمی از شخصیت شما است لذا مدتی را صرف فکرکردن به این موضوع کنید و مطمئنشوید که خودتان را جدی بگیرید. احساس موفقیت به شکلهای مختلفی خود را در زندگی افراد نشانمیدهد بنابراین فکرنکنید که پاسخ شما باید حتما با کارتان و یا ثروت شما مرتبط باشد. به چیزهایی فکرکنید که در انجام آنها مهارت دارید، چیزهایی که افراد بخاطر آن شما را تحسینمیکنند و محیطی پیشرفت و ترقی میکنید. آگاهی از کارهایی که در انجام آن مهارت دارید بخش عظیمی از هویت شما را تشکیلمیدهد از همین رو از خودتان بپرسید که چه چیزی شما را در بهترین وضع و عملکرد قرارمیدهد؟ شاید در ابتدا فکرکردن به مهارتهایتان سخت و دشوار باشد اما اندکی فکرکنید میبینید که لیست مهارتهایتان بسیار بزرگتر از آنچه خواهد بود که در ابتدا فکرمیکردید. از نظر برخی از افراد مهارت داشتن در شغل خود در صدر فهرست مهارتهایشان است و از نظر برخی دیگر از افراد یک شنوندهی خوب و دلسوز بودن چیزی است که در اولویت قرار دارد. یک گوشه بنشینید و مدتی را صرف ارزیابی زندگی و خود کنید. این ارزیابی میتواند از اینکه چه کاری میکنید و چه ویژگیهای شخصیتی دارید تا رفتار شما در برخورد با دیگران به چه شکلی است را دربرگیرد. اگر در این زمینه مشکل دارید میتوانید از یکی از دوستان نزدیک و یا اعضای خانواده خود کمک بخواهید. بخاطر داشته باشید که هدف از انجام این کار داشتن دیدی مثبت است! از خودتان بپرسید که چه مشخصههای شخصیتی دارید که از نظر شما ارزشمند هستند. به چیزهایی بیندیشید که دیگران بخاطر آن شما را تحسینمیکنند مثلا داشتن یک دوست خوب، داشتن صدای خوب برای آواز خواندن و یا امین و قابلاعتماد بودن. تا آنجایی که میتوانید فهرست مهارتهایتان را بلند و طولانی کنید و زمانی که یک روز بدی داشتید و یا در مورد خود واقعیتان از خودتان سوال کردید در مورد این فهرست بازنگریکنید.
میدانیم که در مورد شما حرفمیزنیم اما گاهی دید ما نسبت به دیگران میتواند دید ما نسبت به خودمان را بطور اساسی تغییردهد. در دنیایی از رسانههای جمعی و عکسهای رقابتی دائما در حال مقایسه خود و زندگیمان با دیگران هستیم. خیلی راحت میتوان گرفتار رسانههای جمعی شد و از خود پرسید که چرا زندگی ما مانند افرادی که در اینستاگرام دنبالمیکنیم جالب و هیجانانگیز نیست اما فراموشنکنید که این طرز تفکر خطرناک است. بسیاری از ما بر اثر آنچه که دیگران در زندگیشان انجاممیدهند احساس ناامنی و یا تهدیدمیکنیم و این تهدید تنها از طریق صفحه نمایش تلفن نیست بلکه عواقبی بزرگتر از آن دارد. ممکناست که از خودمان بپرسیم که چرا دیگران ارتقایی که ما خواهانش بودیم را گرفتهاند؛ چرا ما نمیتوانیم به همانند دیگران خیلی زود وزن کم کنیم؟ بخشی از دستیابی به خودشناسی این است که انتظارات ناسالم و فشارها را از خود دورکنیم و از آنچه که هستیم لذتببریم. سعینکنید که تبدیل به شخصی شوید که دیگران میخواهند و یا از شما انتظار دارید و خود واقعیتان در این لحظه را بپذیرید. خیلی راحت میتوان گرفتار زندگی دیگران شد اما از این فرصت به نفع خود استفادهکنید- در صورت ممکن، اگر به چیزی غبطهمیخورید برای بدستآوردن آن تلاشکنید و راه رسیدن به آن را بیاموزید. اگر گرفتن آن ترفیع واقعا برای شما مهم است پس با رئیس خود صحبتکنید و از وی در مورد عملکردتان بازخورد بخواهید تا برای دفعه بعد آمادگی داشته باشید و غرق در دل خود نباشید. راهی بیابید تا این حس حسادت را به چیزی سازنده تبدیلکنید. تهیه فهرست راهی خوب برای ارتباط با خودتان است لذا در مورد سوالهایی که تاکنون در مورد آنها بحثکردیم فکرکرده و تمامی ابعاد شخصیتی و زندگی خود را که دوستدارید را جشنبگیرید. راههایی برای تقویت عزتنفس خود بیابید و دلیل کاملبودن خود به همانگونه که هستید را به خودتان یادآورشوید.
طرز رفتار ما به چیزهای زیادی بستگیدارد و تا حد زیادی شخصیت ما را شکلمیدهد. در مورد چیزهایی که به شما انگیزهمیدهند تا به طرز خاصی رفتارکنید فکرکنید. آیا چیزی که به شما انگیزهمیدهد مسئله مالی است؟ به دلسوزی و مهر و محبت ربط دارد؟ یا صرفا یک میلی شخصی برای بهترین بودن است؟ صرف نظر از این که چه چیزی به شما انگیزهمیدهد سعیکنید که یادبگیرید که برای آن ارزش قائلشوید و در مورد آن خوب فکرکنید. از طریق پیبردن به انگیزههایتان میتوانید راههای موثری برای انگیزهدادن به خودتان در انجام فعالیتها و یا پروژههای جدید پیداکنید. به امور روزمره خود و آنچه در شما شور و اشتیاق ایجادمیکنید فکرکنید. آیا هر روز صبح زود از خواب بیدارمیشوید و یا بار هر بار زنگخوردن ساعت بیداری آن را به تعویق میاندازید تا اندکی بیشتر بخوابید؟ آیا در شرایط تحت فشار بازده و عملکرد خوبی دارید؟ یا یک برنامهریز حساس و بادقت هستید؟ آیا به راحتی از کار خود راضی و خوشنود میشوید یا باید وقت زیادی را صرف کاریکنید تا حس رضایت به شما دستدهد؟ فکرکردن در مورد این ابعاد زندگی خود بسیار حائز اهمیت است زیرا این امکان را برای شما فراهممیکند تا به خودشناسی دست یابید. همچنین از این طریق فرصتی بدستمیآورید تا در مورد انتخابهای کنونی زندگی خود میزان سالمبودن این انتخابها خوب فکرکنید. دانستن این که چه چیزی در زندگی به شما انگیزهمیدهد (میتواند کار، دوستی و یا داشتن یک رابطه باشد) میتواند تاثیر بسزایی بر روی سلامت شما بگذارد لذا ارزش این را دارید که مدتی را صرف فکرکردن به آن کنید. فهرستی از چیزهایی که در زندگی به شما امید و انگیزهمیدهد، تهیهکنید. این فهرست میتواند شامل خوشحالکردن شریک زندگی خود، داشتن حس رقابت و یا صرف یک نوشیدنی پس از یک روز سخت کاری باشد.
این که اکنون ما چه کسی هستیم تا حد زیادی به دوران جوانیمان برمیگردد. تجارب شما در دوران کودکی و سالهای نوجوانی تاثیر زیادی بر روی نگرش شما نسبت به دنیای پیرامون و عملکرد شما در آن دارد. رابطه شما با خانواده و دوستانتان همگی نقش بسزایی در شخصیت شما در بزرگسالی دارد. این تاثیر میتواند مثبت باشد (مثلا پدرم بسیار خلاق بود و من هم امروز مثل او خلاق هستم) اما مسلما میتواند اثر مخرب نیز به همراه داشته باشد. در مورد رفتار کنونی خود و اینکه چه رابطهای با گذشته شما دارند، بیندیشید زیرا این کار به شما کمکمیکند تا تکههای پازلی که سازندهی شما هستند را در کنار هم بگذارید. دانستن دلیل رفتارهایتان میتواند نقطه آغازی برای سفر در زمان باشد اما سوالهایی که عواطف ما را تحریکمیکنند و ما از خودمان میپرسیم غالبا سوالهایی هستند که حتما باید پرسیدهشوند. از طریق کاوش در مورد چیزهایی در گذشته خویش که احتمالا در ناخودآگاه ما پنهان شدهاند این فرصت برای ما فراهممیشود تا بیشتر در مورد خود شناخت پیداکنیم. بصورت روزانه یادداشتبرداریکنید و الگوهای رفتاری خاصی در خود بسازید و سعیکنید تا پیوندی بین آنها با وقایع گذشته پیداکنید. اگر انجام چنین کاری دشوار است از یکی از دوستان صمیمی و یا یک نفر قابل اعتماد کمکبگیرید و هر آنچه را که از دوران کودکی خود بیادمیآورید را با صدای بلند به زبان بیاورید. شاید در پایان از نتیجه کار شگفتزده شوید.
در پایان روز لازم است که به خودتان ایمان داشته باشید. باور و اعتماد به خودتان غالبا ناشی از ارزشهای عمومی شما در زندگی و آنچه که از منظر شما مهم است و آنچه به شما حس خوبی میدهد و در شما انگیزه ایجادمیکند، میباشد. فراموشنکنید که شما انسان هستید و دارای قدرت و آزادی عمل برای ایجاد تغییر در خود میباشید. هرگز برای تغییردادن سبک زندگی دیر نیست. داراییهای دائمی زندگی شما به خود شما بستگی دارد. شما میتوانید به اعتقادات مذهبی خود پایبند باشید یا در رویای این باشید که روزی بیایید و کسب و کار خودتان را داشته باشید و بجای نقاشیکردن، ورزشکردن را برای پزکردن اوقات فراغت خود انتخابکنید. بخشی از خودشناسی مربوط میشود که حس خوشنودی و رضایت از انتخابهای خود است و این امر زمانی محققمیشود که باورکنید که همه چیز موقتی است مگر اینکه خودتان بخواهید آن را دائمیکنید. با پرسیدن از خودتان و فکرکردن در مورد اینکه چه میخواهید با زندگیتان انجامدهید راه تغییر احتمالی در خودتان را بازمیکنید. میتوانید در همان راه و مسیر قبلی خود بمانید و در صورت تمایل مسیر خود را به سمت انتخابهای سالمتر تغییردهید و این زیبایی زندگی است.
یکی از روشهایی که میتواند درک خوبی نسبت به خودتان در شما ایجادکند این است که نظر خانواده و دوستان نزدیکتان را درباره خود جویا شوید. پدر و مادر، خواهر و برادر و دوستانی که مدام با آنها در ارتباط هستید خیلی خوب شمارا میشناسند و چیزیهایی را در شما میبینند که شاید خودتان یا از آنها آگاه نیستید یا خیلی به آن اهمیت نمیدهید. فهرستی از نظرات آنها را تهیهکنید و در قالب دو دسته نقاط ضعف و نقاط قوت سعیکنید آنها را بهبود ببخشید یا اصلاحکنید.
کتابهایی نیز در زمینه خودشناسی وجود دارند که میتوانند در شناخت شما نسبت به خودتان بسیار کمککننده باشند. این کتابها بهصورت گامبهگام و عملی به شما نشانمیدهند که چگونه میتوانید به بهترین شکل به شخصیت خود دست پیدا کنید. با یک جستوجوی ساده در اینترنت میتوانید انتشارات معتبر در زمینه روانشناسی را پیداکرده و نگاهی به بخش کتب خودشناسی بیاندازید. سعیکنید این نوع کتابها را از هر انتشاراتی تهیهنکنید و قبل از خرید حتماً از پشتوانه علمی آن کتاب مطمئنشوید.
یکی از رایجترین راهها برای خودشناسی، پرکردن پرسشنامهها و آزمونهای روانی است. شاید در سایتهای مختلف تبلیغاتی را دیدهاید که میگویند فقط در 5 دقیقه شخصیت واقعی خود را بشناسید. خوب متأسفانه این تبلیغات اکثراً دروغ است و هیچ اساس علمی ندارند. مانند بخش قبل که گفته شد حتماً در انتخاب کتاب دقت کنید در این بخش هم باید تکرارکنیم که هر پرسشنامهای را برای شناخت شخصیت خود پر نکنید. چند مورد از معتبرترین و مطرحترین پرسشنامهها در زمینه روانشناسی و خودشناسی عبارتاند از: پرسشنامه ۵ عاملی نئو، پرسشنامه کتل، آزمون MMPI،MBTI و پرسشنامه طرحواره . از بین موارد مطرحشده جز آزمون MMPI تمام موارد دیگر را میتوانید خودتان انجام داده و نتیجه را بررسیکنید اما پیشنهاد ما به شما کمکگرفتن از روانشناسی است که کارش سالها اجرا و تفسیر این آزمونها میباشد چرا که انجام و تفسیر ظاهری این آزمونها به تنهایی کافی نیست و به خود شناسی شما کمک چندانی نمیکند. بلکه زمانی بیشتر ارزشمند است که توسط یک روانشناس به صورت عمیق و ریشهای بررسیشود.
شما به دلایل مختلفی میتوانید به روانشناس یا مشاور مراجعهکنید و از او در امور مختلف راهنماییبگیرید. یکی از این امور میتواند مربوط به رشد شخصی باشد. یعنی افرادی که لزوما بیماری یا اختلال خاصی ندارند اما برای اینکه بیشتر خودشان را بشناسند و بتوانند در زندگی بیشتر پیشرفتکنند از یک مشاور متخصص کمکمیگیرند. روانشناس به دو طریق میتواند در این زمینه به شما کمککند. از طریق مصاحبه و یا اجرای آزمونها. مصاحبه به معنای گرفتن شرح حال است. یعنی روانشناس اطلاعاتی درباره زندگی شخصی شما میگیرد و متناسب با آن برنامه و تکالیفی در اختیار شما قرار میدهد. آزمونهای روانی ابزارهایی هستند که در کنار مصاحبه به کمک روانشناس میآیند و شخصیت شما را به صورت عدد و رقم به روانشناس نشانمیدهند و او با توجه به شرح حالی که از شما گرفته بود این آزمون ها را تفسیرمیکند. اینکه روانشناس از چه آزمونی برای شما استفادهکند بستگی به رویکرد درمانیاش دارد.
دستیابی به خودشناسی یکی از مهمترین راهها برای داشتن یک زندگی آرام و با برنامه است. زمانی که شما خودتان را بشناسید میدانید که باید در کدام مسیر گام بردارید. ما معمولا به دلیل پیداکردن راههای دوست داشتن خودمان، دستیابی به استقلال و تصمیمگیری درست در زندگی باید به درک درستی از خودمان برسیم. اما خودشناسی راههایی دارد که شما با صرف اندکی وقت و حوصله میتوانید بهراحتی به درک درستی از خودتان برسید. بدانید که به چه چیزهایی علاقهمند هستید و آنها را دنبالکنید، از چه چیزهایی خوشتان نمیآید خود را ملزم به انجام آنها نکنید و اگر ممکن است رهایشان کنید، به دنبال ارزشهای خود باشید و بدانید از زندگی چه میخواهید، در چهکارهایی مهارت دارید؟ آنها را تقویتکنید، چه چیزهایی در دیگران وجود دارد که شما آنها را تحسینمیکنید؟ همان را در خودتان هم ایجادکنید. چه چیزهایی در زندگی به شما انگیزهمیدهند، به خودتان اعتماد داشته باشید و دنبال اهدافتان بروید. اما در کنار تمام این روشها پرسیدن نظر خانواده و دوستان صمیمی درباره خودتان، استفاده از کتابهای خودیار و انجام آزمونهای شخصیت شناسی و مراجعه به مشاور میتواند فرایند خودشناسی شما را تسهیل و تسریع کند.
عشقت رو جذب کن
چطور ب خودشناسی برسیم
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
386 بازدید
449 بازدید
415 بازدید
418 بازدید
415 بازدید
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
خیلی خوب ومفید بود خیلی ممنون
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
انسان موجودى است که داراى استعدادهاى بسیار و قابلیت هاى بى شمارى است هم از نظر ابعاد روحى و معنوى و هم از نظر توان هاى جسمى و بدنى . حال اگر کسى بخواهد وجودش را در همه این ابعاد و زمینه ها بسازد (یعنى به کمال و سعادت برساند) اولین قدیم که باید بردارد ، شناخت این استعداهاست ، مثلاً اگر بداند جسم و تن آدمى استعداد رشد را دارد که در هر یک از ورزشهاى موجود به فعلیت و کمال مى رسد ، راه براى برداشتن قدم دوم باز مى شود که “راه رسیدن به فلان ورزش چیست؟” و یا اگر بداند استعداد علم و دانش را دارد یقیناً مقدمه اى مى شود براى فراگیرى علم و دانش و به فعلیت رساندن این استعداد . یا اگر پى ببرد که قابلیت متخلّق شدن به تمام اخلاق حسنه و صفات نیک را دارد بدنبال تحقق دادن آنها در خود بر مى آید و این مقدمه اى براى خودسازى مى شود . یا اگر درک کند که از جهات مختلف دیگرى که در انسان هست فلان استعداد و فلان قابلیت و… را دارد اینها همه مقدمه مى شود براى اقدام کردن و به فعلیت رساندن! پس اولین قدم براى تحقق هر کمال و سعادتى ، شناخت استعدادهاى درونى است و این معناى این جمله است که:(خودشناسى مقدمه خودسازى است).
البته این امر مشروط به اراده و تصمیم جدى فرد است که باید در رسیدن به این خودسازى از خود نشان دهد که در این صورت توفیق الهى نیز با او یار خواهد شد.
معرفه النفس که همان خودشناسی است، بهترین معرفت هاست؛ چنانکه امام سجاد (ع) خطاب به پروردگار خود می گوید: «و اجعلنا من الذین عرفوا انفسهم؛ ما را از کسانی قرار ده که خود را شناختند». امیر مومنان (ع) می فرماید: خودشناس ترین مردم، خدا ترس ترین آنهاست. در صحف ادریس آمده است: هر که آفریده را شناخت، آفریدگار را شناخت و هر که روزی را شناخت، روزی رسان را شناخت و هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت.
امام صادق (ع) می فرماید: خودشناسی انسان این است که خویشتن را به چهار طبع و چهارستون و چهار رکن بشناسد. چهار طبعش خون است و صفرا و باد و بلغم؛ و ستون هایش خرد است که از خرد فهم و حافظه مایه می گیرد؛ و ارکانش نور است و آتش و روح و آب. که اشاره به ابعاد ظاهری و باطنی است.
مقصود از معرفه النفس که مقدمه معرفه الله است این است که انسان بداند هوا و هوس که در وجود اوست با کمترین غفلت موجب ذلت او می گردد، و بشناسد که از گوهر عقلی برخوردار است که می توان در سایه هدایت او به برترین کمالات انسانی نائل شود.چطور ب خودشناسی برسیم
بنابراین معرفه النفس از بعد فیزیکی سبب خضوع و خشوع انسان در برابر عظمت پروردگار است که با حکمت و تدبر انسان را آفریده است و از جهت معنوی، شناخت سرمایه های ارزشمندی است که در وجود او نهادینه شده است.
گزارش خطا
پرش به بالا
خوش آمدین، لطفا وارد حساب کاربری شوید
هفت
−
=
دو
.hide-if-no-js {
display: none !important;
}
بازیابی رمز عبور
یک رمزعبور موقت، برایتان ایمیل خواهد شد.
SookhteJet.ir – انگیزشی ترین وبسایت برای جوان موفق
چطور ب خودشناسی برسیم
در این دنیای پهناور و یا به قول مارشال مک لوهان دهکده جهانی :
جواب یک چیز است «ما در جای اشتباهی قرار گرفته ایم» ما با یک تغییر به دنیا آمده ایم، با نگاهی از دریچه ای متفاوت به دنیا، وقتی برای اولین بار دنیا را از دریچه نگاه خودمان دیدیم با ارزش ها و توانایی هایی که بعدا در ما شکل گرفت یک حل مسئله برایمان آشکار بود؛ حل یک بحران برایمان ملموس بود، بعد ها در کوران حوادث زندگی این دریچه به مرور زمان بسته شد و دیگر شاخه برگ ها و آلودگی های که در ذهن مان ایجاد شده بود مانع از آن می شد تا مسیرمان را پیدا کنیم.
دنیا در مرداب روز مرگی و سختی هایش ما را فرو برده بود.
برای رسیدن به زندگی شاد و موفق باید از این مرداب خارج بشیم باید هدیه با ارزش خداوند را در درون وجودمان پیدا کنیم… برای پیدا کردن این هدیه لازم نیست به سرزمین دیگری سفر کنیم این هدیه یک گنج است که باید درون خودمان پیدا کنیم یک گنج واقعی که مارا به جاودانگی میرساند.
همانند آخرین جملهای که آلبرت انیشتین در هنگام مرگ گفت :
من سهم خودم را انجام داده ام زمان رفتن من فرا رسیده با ظرافت تمام آن را هم انجام خواهم داد.ــ آلبرت انیشتین
این آخرین جمله آلبرت انیشتین یکی از تاثیر گذار ترین انسان های عصر حاضر است.
همه میدانیم که نبوغ انیشتین کمک زیادی به پیشرفت بشری کرد.
انیشتین از بالاترین درجات خودشناسی برخوردار بود؛ ولی ما چقدر خود مان را میشناسیم تا به حال این سوال ها را از خودتان پرسیده اید :
چیزی که به اکثریت محققان علوم رفتاری ثابت شده این است که همه ما یه نابغه هستیم و شکی نیست که همه ما برای انجام کاری بخصوص به دنیا آمده ایم، افراد موثر و موفق علایق خودشان را کشف میکنند، علاقه ها و استعداد هایشان را می یابند و برای علاقه ها و استعداد شان هدف های پنج ساله، یک سالانه و حتی ماهانه قرار میدهند
و در نهایت آن آرا تبدیل به محصول با ارزش برای جامعه می کند… همانند مقاله «چطور برای بخشهای مختلف زندگیمان اهداف شفافی تعریف کنیم (و به آنها پایبند باشیم؟)» که قبلا خواندید :
پله اول موفقیت از نظر خیلی از صاحب نظران این عرصه خودشناسی است.
خود شناسی به ما یاد میدهد ما کی هستیم چه چیز از زندگی شخصی خودمان میخواهیم، در عمق خودشناسی می توان انگیزه واقعی از اهداف تعین شده مان را بیابیم.
پس با خودشناسی به اهداف والایی از درون خودمان میرسیم حالا باهم میخواهیم به بزرگترین کشفی که تا به حال راجب خودتان پرداخته اید بپردازیم.
و آن کشف شناخت خودتان است .البته خودشناسی یک نوع مهارت هم به حساب می آید یک مهارتی که قابل یاد گیری است.
شاید سوال کلیشه ای به نظر برسد اما جواب دادن دقیق به این سوال کمک زیادی به شناخت خودمان میکند مثلا من میدونم دوست دارم با ابزار کار کنم یا من میدونم در صحبت کردن مهارت دارم یا من میدونم…
بهتر است بیشتر راجب کار و علایق هامون اندیشه کنیم. و این سوال رو از خودمون بپرسیم من چه کاری رو بهتر انجام میدم توی چه کاری قوی هستم؟و در انجام چه کاری ضعیف هستم و باید به دیگران بسپارم.
درون گرا هستم یا برون گرا ،مدیر مسلک هستم یا کارمند مسلک ،احساسی هستم یا منطقی، این ویزگی ها کمک می کند هسته واقعی خودتان را بیابید .برای شخصیت شناسی می توانید در آزمون های معتبر شخصیت شناسی شرکت کنید.
و میتوایند سری مقاله «شخصیت شناسی به زبان ساده» را بخوانید.
چه کاری رو وقتی انجام میدم گذر زمان برام سریع میشه ؟ چه کاری هست که راجبش دوست دارم ساعت ها با نزدیکانم حرف بزنم؟
علاقه هایمان را پیدا کنیم همین امروز 10 علاقه برتر خودمان را بنویسیم از این بین 3 مورد را انتخاب کنیم وبعد ارتباط این سه علاقه را پیدا کنیم و در نهایت به یک علاقه واحد برسیم.
من سخت گیر هستم یا راحت طلب، تند خو هستم یا آرام ،پشتکار بالایی دارم یا زود انگیزه ام رو از دست میدم یا وقت شناس هستم یا بی اهمیت به وقت، در کل شناخت این صفات نیز به شناخت خودمان کمک می کند و در نهایت تصمیم هایی که برای کار و زندگی شخصی مان می گیریم با در نظر گرفتن این صفات ما را تبدیل به آدم های با موثر تر و موفق تر می کند .
برای شناخت این صفات بهتر است. دو ستون رسم کنید.
با این تمرین صفات واقعی را که در خود سراغ دارید الک میشوند.
خب حالا با توجه به چهار ابزار خود شناسی میرسیم به آخرین مرحله از خود شناسی و اونهم مشخص کردن هدف و رسالت ما برای زندگی هستش… هدف نهایی زندگی شما چیست؟
در این مرحله از خود شناسی بهتره بریم یه جای ساکت چشم هامون رو ببندیم و یک جای شلوغ رو تصور کنیم؛ جایی که مردم جمع شدن، و ما کنجکاو به طرف شلوغی میریم همین طور که جمعیت رو میشکافیم و جلو میرویم متوجه میشویم که همه از مردن کسی ناراحت هستن.
همچنان پریشان و مضطرب دنبال علت ماجرا می گردیم ناگهان طابوتی را می بینیم که چند نفر از عزیز ترین افراد زندگی مان اطراف آن هستند به سرعت سمت طابوت میرویم و بعد در اوج ناباوری خودمان را چشم در چشم خودمان می بینیم.
بله این سرنوشت همه ماست.
حالا در این لحظه دوست دارید راجبه خودتان چه بگویند؟
دوست داید در سطح کوچه بازار بگویند خدا بیامرز فلانی کاسبی با انصاف بود یا در سطح بزرگتری بگویند فلانی کسب و کاری داشت که چهار نفر از قبل آن خرج خانواده می دادند؟
یا دوست دارید تا آن موقع در سطح بزرگتری بدرخشید و مردم پشت سر شما بگویند خدا بیامرز فلانی کار های بزرگی برای مملکت اش کرد… یا نه دوست دارید بگویند فلانی همه عمرش مسیرش را گم کرده بود هر چند سال یک بار یک شغل عوض می کرد بنده خدا هی این شاخه و اون شاخه می پرید آخر هم عمرش در این دنیا تمام شد.
برای آن لحظه که چشم در چشم خودتان هستید رسالتی بنویسید و پایبند به آن رسالت اهداف پنج ساله، سه ساله و سالانه و حتی ماهانه را برای خودتان مشخص کنید.
آنقدر اهدافتان را کوچک کنید تا تبدیل به عادت های روزانه بشوند و در نهایت بتوانید هر روز اندکی از کار بزرگی که در آینده می خواهید انجام دهید را انجام داده باشید. یادتان باشد انسان نامحدود است و هر کسی لیاقت آن را دارد که تندیس پنهان وجودش را کشف کند و از درون خود به جاودانگی و کمال برسد.
در همین زمینه مقالات زیر را نیز حتما مطالعه کنید :
نویسنده و محقق در زمینه رشد فردی و موفقیت های شخصی
مقاله قبلی
مذاکره کننده حرفهای شوید (4) با زبان بدن بلندتر صحبت میکنید
مقاله بعدی
چطور ب خودشناسی برسیم
آیا باید در شرایط سخت مسیرمان را تغییر دهیم و یا بایستیم مبارزه کنیم؟
خودتان را چقدر میشناسید؟ راهنمای عملی برای شناخت خود و کشف علائق
سلام
ممنون از شما و سایت عالی تون
واقعا از مطالب و مطالب دیگری که در داخل لینک شده لذت بردم و حس میکنم این مطالبیه که هر انسانی رو متحول میکنه و چیز با ارزشتری رو سراغ ندارم,,,,, و باز هم ممنون از شما و گروه تان .
❤
سلام
خوب بود ولی در رابطه با هر صفتی که فکر کنی یه دنیا چالش میاد تو ذهنت
گاهی اطرافیان صفتی رو بهت نسبت میدن که خودت دقیقا عکسشو در مورد خودت فکر میکنی
یا اینکه دیگران از یه خصوصیت یا صفت تو تعریف منفی دارن ولی خودت اون صفت رو قلبا دوست داری
و….
سلام و درود به همه نگارگران .من ۲۵ سال مطالعه روانشناسی نجوم و قرآنی را دارم تمام کتابهای دنیا اول و آخرش به خوده انسان باز میگردد خود شناسی و درونو عماق انسان یعنی خدا شناسی هر کسی به خودش فکر کنه شاید بگم به ۵۰٪نصف کل علم این دنیا ✋ پیدا کرده؟ حالا در نظر بگیریم که این انسانهایعنی ۲٪ فهم آگاهی دانش علم این دنیا رسیدهاند؟ حالا این دانش را چه چوری کسب کنم از خود شروع کنم مثال ادسهخارش.پلکهزدن.سوزش.درد.
خستگی.خمیازه.نوازش یا مالش.لرزیدقسمتی از ناحیه بدن.خواب آلودگی.گرسنگی و تشنگی.خشم کینه و نفرت. آطفه وژدان قیراط تعصب.بینائی.چشائی .شنوائی لامسه بویائی.درونه شکمه انسان قلب رودها شوش کلیه کبد.وتمامیه این حثها دو حس بزرگ دیگر یکی حثه (دینایمانمذهب و آئین.ودیگری که انسان را با تمامیه موجودات و حتی با تمام فرشتگان و ملائک یا مقربان در گاه خداوند جدا میکند حثه«عشق»میباشد)تمامیه این مطالب را گفتم در تفکرات اندیشه و تعمق و صبر شکیبای؟وآخرین فهمه این دنیا گذشت ایثار و در کل شهادت …ودانشه و نگارش و مطالب این گویشها کلی کتابها میشود نوشت و رسیدن به این علم خود شناسی میباشد با سپاس درود…
داداش 25 سال مطالعه داری…؟
با اینقدر غلط املایی بهت نمیاد ها…
بسيار عالي است، اما اي كاش يكي كمي از حالت تئوري خارج و به سمت عملي سوق پيدا ميكرديم. مثلاً در مورد نحوه نوشتن نقاط قوت و مثبت و… با يك جدول و مثالهايي توضيح داده ميشد، تا راحتتر بتوانيم شروع كنيم. با تشكر
واقعا مطالب خیلی باارزشی ارائه میدین این سایت خیلی خیلی عالی هستش
خیلی ممنون مدت زیادی بود که گرفتار روز مرگی شده بودم بعد ار خوندن این مقاله نسبت به خودم یک آگاهی نسبی پیدا کردم.
خیلی عالی بود.واقعا ممنون
بسیار عالی
بازم روش بحث کنین بعدا
ممنون
بله بنده هم قصد دارم در مقاله های بعدی تحت عنوان های مختلف درباره خودشناسی و رسالت فردی بیشتر مطلب بنویسم به یاری خدا
بسبار عالی بود تشکر.
ممنون نظر لطف شماست
چگونه یک انسان آگاه اراده خود رامیتواند به صورت غیره منتظره چند برابر کند ایا کتابی در این مورد دارید ما به خرید ان اقدام کنیم،
عالی بود با خوندن این مقاله احساس کردم که اصلا خودم رو نمیشناسم
دقیقا چیزی بود که الان بهش احتیاج داشتم.و بدون اینکه این مقاله بخونم دیروز از تمام کسانی که میشناختن من در مورد نقاط قوت و ضعفم سوال کردم و یک لیست درست کردم.و به ذهنم رسید که میشه از مدل swot هم استفاده کرد.
دیدگاه تان را با ما در میان بگذارید…
ما به دیدگاه شما احتیاج داریم؛ پس بیایید دیدگاه و نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع موفق از افکار برنده با همدیگر بسازیم.
**به ازای هر یک دیدگاه سازنده، یک روز اشتراک رایگان پروژه سوخت جت دریافت کنید**
ذخیره نام و ایمیل برای دیدگاهگذاریهای بعدی
خوش آمدین، لطفا وارد حساب کاربری شوید
هفت
−
=
دو
.hide-if-no-js {
display: none !important;
}
بازیابی رمز عبور
یک رمزعبور موقت، برایتان ایمیل خواهد شد.
برگهی تقلب ارتباطات – تکنیکهای محرمانهای که…
تنها این نکته شکست و موفقیت در مذاکره را تعیین میکند
۵ قانون مطلق موفقیت از آرنولد شوارتزنگر
شبیهسازی ذهنی – حقهای جالب برای دفع ترس و آماده…
دانلود کتاب شش کلاه تفکر از ادوارد دوبونو – کتاب…
1398/02/18 10:20 AM – یک سال قبل
نویسنده این متن Tasha Eurich است، او یک دکتر روانشناس، پژوهشگر و نویسنده پرفروش نیویورک تایمز است. یوریچ مدیر گروه EURICH، یک شرکت اجرایی است که به شرکت ها کمک می کند با بهبود کارایی رهبران و تیم هایشان، به 100 فورچون تبدیل شوند. جدیدترین کتاب او Insight، به ارتباط بین خودآگاهی و موفقیت در محل کار کمک می کند.
ظاهرا خودشناسی به مهمترین اصطلاح در زمینه مدیریت تبدیل شده است و البته دلیل خوبی برای آن وجود دارد. تحقیقات نشان میدهند که زمانی که ما تصویر واضحی از خودمان داشته باشیم، اعتماد به نفس و خلاقیت بیشتری داریم. تصمیمات صحیحتری میگیریم، روابط قویتری شکل میدهیم و با تاثیری بیشتری ارتباط برقرار میکنیم. احتمال این که دروغ بگوییم، تقلب کنیم و دزدی کنیم به مراتب کمتر میشود. با شناخت خود کارمندان بهتری میشویم که بیشتر ترفیع شغلی میبینند و رهبرانی موثرتر با کارمندان راضیتر و شرکتهای موفقتر از نظر مالی هستیم.
من به عنوان یک روانشناسی سازمانی و مربی اجرایی نزدیک به 15 سال است در زمینه قدرت خودشناسی در رهبری تجربه دارم. همچنین دیدهام که چطور امکان دستیابی به این مهارت وجود دارد. با این حال، زمانی که ابتدا وارد حوزه تحقیق در مورد خودشناسی شدم، شکاف قابل توجه بین این علم و تمرین خودشناسی من را شگفتزده کرد. در واقع ما در مورد بهبود این فرآیند مهم اطلاعات واقعا کمی داریم.چطور ب خودشناسی برسیم
4 سال قبل، تیم تحقیقاتی من به همراه خودم یک تحقیق علمی گسترده در مورد خودشناسی انجام دادیم. ما در 10 بررسی جداگانه با نزدیک به 5 هزار شرکتکننده بررسی کردیم واقعا خودشناسی به چه معنا است، چرا به آن نیاز داریم و چطور میتوانیم آن را افزایش دهیم (در حال حاضر میخواهیم یافتههای خود را جمعبندی کنیم تا آن را در یک مجله آکادمیک چاپ کنیم.)
تحقیق ما موانع شگفتانگیز، افسانهها و حقایق زیادی را در مورد تعریف خودشناسی و راه بهبود آن مشخص کرد. ما متوجه شدیم حتی با آن که اکثر افراد فکر میکنند خودآگاهی دارند، اما شناخت خود واقعا یک ویژگی نادر است به نحوی که تخمین میزنیم تنها در حدود 10 تا 15 درصد افرادی که مورد مطالعه قرار دادیم با این شاخص همخوانی دارند. در مطالعه ما سه یافته به ویژه متمایز بودند و به ما کمک میکنند به یک راهنمای کاربردی برای این دست پیدا کنیم که چطور رهبران میتوانند به سطح بیشتری از خودشناسی برسند و خودشان را واضحتر ببینند.
لیست آزمون های خودشناسی
یافته شماره 1) دو نوع خودشناسی وجود دارد
در طول 50 سال گذشته، محققان به شکلهای گوناگونی خودشناسی را تعریف کردند. به عنوان مثال، برخی از آن به عنوان توانایی مدیریت و نظارت بر جهان داخلی خود یاد میکنند، در حالی که سایرین آن را یک حالت موقت از خودآگاهی (self-consciousnes) میدانند. با این حال برخی آن را به عنوان تفاوت بین این که چطور خودمان را میبینیم و چطور سایرین ما را میبینند توصیف میکنند.
بنابراین پیش از این که بتوانیم نحوه بهبود شناخت خود را بیان کنیم، باید این یافتهها را ترکیب کنیم و یک تعریف بیشتر به وجود آوریم.
طی تحقیقاتی که انجام دادیم، دو دسته وسیع از خودشناسی دائما ظاهر شد. دسته اول که اسم آن را خودشناسی داخلی میگذاریم، نشان میدهد ما چقدر واضح ارزشها، علایق، الهامات، سازگاری با محیط اطرافمان، واکنشها (از جمله افکار، احساسات، اندیشهها، نکات قوت و ضعف) و تاثیر روی دیگران را میبینیم.
ما متوجه شدیم خودشناسی داخلی در ارتباط با رضایت بیشتر از شغل و روابط، کنترل اجتماعی و فردی و خوشبختی قرار میگیرد و یک ارتباط منفی بین آن و اضطراب، استرس و افسردگی وجود دارد.
دسته دوم خودشناسی خارجی است، یعنی درک این که چطور افراد ما را از نظر تمامی مواردی که در بالا فهرست شد، میبینند. تحقیق ما نشان میدهد افرادی که میدانند دیدگاه سایرین از آنها چه چیزی است در نشان دادن همدردی، درک و توجه به دیدگاه دیگران مهارت بیشتری دارند.
به عنوان مثال رهبرانی که دیدگاه آنها نسبت به خودشان با دیدگاه کارمندان از آنها یکی است، کارمندان با آنها بهتر ارتباط برقرار میکنند، از کار با آنها راضیتر هستند و خودشان را به طور کلی کارآمدتر میبینند.
به سادگی میتوان فرض کرد که اگر میزان خودشناسی ما در یکی از این سطوح بالاتر باشد، سطح خودشناسی در دسته دیگر نیز بالا است. اما تحقیق ما نشان داده است عملا هیچ رابطهای بین آنها وجود ندارد. در نتیجه، ما 4 آرکاتایپ رهبری را شناسایی میکنیم که هر کدام مجموعه فرصتهای متفاوتی برای بهبود دارند.
4 آرکتایپ خودشناسی
خودشناسی داخلی (چطور خودمان را میشناسیم) در مقایسه با خودشناسی خارجی (چقدر خوب دیدگاه سایرین نسبت به خود را درک میکنیم).
زمانی که بحث خودشناسی خارجی و داخلی به میان میآید، وسوسه کننده است برای یکی بیشتر از دیگری ارزش قائل شویم. اما رهبران باید فعالانه روی هر دو دسته کار کنند تا بتوانند تصویر واضحتری از خودشان داشته باشند و بازخورد دیگران را دائما به دست آورند تا متوجه شوند سایرین چه دیدگاهی نسبت به آنها دارند. افرادی که سطح بالایی از شناخت خود دارند و با آنها مصاحبه کردیم، فعالانه در حال ایجاد تعادل در بین این دو بودند.
به عنوان مثال امین را در نظر میگیریم که یک مدیر بازاریابی است. او در ابتدای دوران شغلی خود به طور کلی روی خودشناسی داخلی تمرکز داشت و تصمیم میگیرد که حرفه خود به عنوان حسابدار را ترک کند و علاقه خود یعنی بازاریابی را در پیش بگیرد. اما زمانی که طی یک کارآگاه آموزشی در یک شرکت فرصت دریافت candid feedback را داشت، متوجه شد به اندازه کافی روی دیدگاه سایرین از خودش کار نکرده است. امین از آن زمان برای هر دو نوع شناخت خود به یک مقدار اهمیت میدهد و اعتقاد دارد به او کمک کرده است به سطح جدیدی از موفقیت و رضایت برسد.
به عنوان جمعبندی باید بگوییم خودشناسی یک تعریف حقیقی ندارد. بلکه تعادل ظریفی از دو دیدگاه متمایز و حتی رقیب است.
لیست آزمون های خودشناسی
یافته شماره 2) تجربه و قدرت جلوی خودشناسی را میگیرند
برخلاف باور عمومی، تحقیقات نشان داده است افراد همیشه از تجربیات خود در گذشته درس نمیگیرند، تجربه به افراد در پیدا کردن اطلاعات اشتباه و حذف آنها کمک نمیکند و این که خود را به عنوان فردی با تجربه بالا ببینیم جلوی ما را در انجام وظایفمان، پیدا کردن مدارک متناقض و به چالش کشیدن فرضیاتمان میگیرد.
به همان شکل که تجربه میتواند باعث ایجاد یک حس اطمینان اشتباه در مورد عملکردمان شود، همچنین میتواند باعث شود نسبت به سطح خودشناسی خود بیش از حد مطمئن باشیم. به عنوان مثال، طی تحقیقی مشخص شده است مدیرانی که تجربه بیشتری داشتند کارآمدی رهبری خود را در مقایسه با مدیران کم تجربهتر با دقت و صحت کمتری ارزیابی کردند.
به همین شکل، هرچه یک رهبر قدرت بیشتری داشته باشد، احتمال این که مهارتها و توانایی خود را بیشتر از چیزی که است ارزیابی کند بیشتر است. طی تحقیقی روی بیش از 3600 رهبر در بین صنایع و وظایف شغلی مختلف مشخص شد رهبران رده بالاتر به نسبت رهبران رده پایینتر برای مهارتهای خود به شکل قابل توجهی اهمیت بیش از حدی (در مقایسه با چیزی که سایرین فکر میکنند) قائل شدند.
در حقیقت، از بین 20 ویژگی و شایستگی که محققان ارزیابی کردند برای 19 عدد از آنها این الگوی تفکر دیده شد، از جمله خودشناسی عاطفی، خود ارزیابی دقیق، همدردی، قابلیت اطمینان و عملکرد رهبری.
محققان دو توضیح اصلی برای این پدیده پیشنهاد کردهاند. ابتدا، مدیران ارشد با توجه به مقامی که دارند افراد کمتری را در رتبههای شغلی بالاتر از خود میبینند که بتوانند در مورد آنها candid feedback ارائه دهند. ثانیا، هرچه یک رهبر قدرت بیشتری داشته باشد، احتمال این که افراد بازخورد سازنده خود را نسبت به او بیان کنند کمتر است، برای این که میترسند چنین کاری به حرفه و موقعیت شغلی آنها لطمه بزند.
پروفسور James O’Toole در این زمینه میگوید هر چه قدرت یک فرد بیشتر میشود، میل او به شنیدن کمتر میشود، چون آنها فکر میکنند از کارمندان خود بیشتر میدانند یا به این علت که دریافت بازخورد بهایی به همراه خواهد داشت.
اما نباید اینطور باشد. نتایج یک تحلیل نشان داده است که اکثر رهبران موفق که رتبهبندی آنها براساس بازخوردهای 360 درجه از اثربرخشی ویژگی رهبری انجام شده است، با درخواست متعدد بازخوردهای انتقادی (از سوی روسا، همتایان، کارمندان، هیئت مدیره خود و به ترتیب افراد دیگر) با این میل مقابله میکنند. آنها در حین انجام این فرآیند به سطح بیشتری از شناخت خود دست پیدا میکنند و در دید سایرین به افرادی کارآمدتر تبدیل میشوند.
ما در مصاحبههای خود همچنین متوجه شدیم افرادی که خودشناسی خارجی خود را بهتر کرده بودند، این کار را توسط دریافت بازخورد از سوی منتقدان نزدیک خود انجام دادهاند یعنی افرادی که صلاح آنها را بیشتر میخواهند و دوست دارند به آنها حقایق را بگویند.
لیست آزمون های خودشناسی
یافته 3) توجه به درون همیشه خودشناسی را بهتر نمیکند
همچنین بسیاری از افراد عقیده دارند که توجه به درون، یعنی بررسی دلایل افکار، احساسات و رفتارمان، خودشناسی را بهتر میکند. به هر حال، برای این که خودمان را بشناسیم چه راهی بهتر از این وجود دارد که با دقت در مورد علت رفتار و اعمال خود بیاندیشیم؟
با این حال یکی از شگفتانگیزترین یافتههای تحقیق ما این بود: افرادی که به درون توجه میکنند کمتر خود را میشناسند و رضایت شغلی و سلامت بدتری را گزارش میدهند. تحقیق دیگری الگوهای مشابهی را نشان داده است.
مشکل توجه به درون مفید نبودن آن نیست، بلکه این است که اکثر افراد آن را به درستی انجام نمیدهند. برای درک این موضوع، نگاهی به متداولترین پرسش توجه به درون میاندازیم یعنی: «چرا؟».
ما زمانی که سعی داریم احساساتمان (چرا کارمند یک را از کارمند دو بیشتر دوست دارم؟)، یا رفتارمان (چرا در برخورد با آن کارمند از کوره در رفتم؟)، یا علت تفکرمان (چرا من با این معامله مخالف هستم؟) را درک کنیم، این سوال را از خود میپرسیم.
آنطور که مشخص شد پرسش «چرا» به شکل شگفتانگیزی سوال نامناسبی برای شناخت خود بود. نتایج یک تحقیق نشان داده است ما به سادگی به بسیاری از افکار، احساسات و انگیزههایی که به دنبال آن هستیم، دسترسی نداریم و چون بخش زیادی از آنها خارج از هشیاری آگاهانه ما قرار دارند، دوست داریم جوابهایی را از خودمان در آوریم که حس میکنیم درست هستند ولی اغلب اینطور نیست. به عنوان مثال، پس از یک طغیان احساسات غیرعادی یکی از کارمندان، یک مدیر جدید ممکن است سریعا نتیجه بگیرد که علت آن این است که او برای شغل مدیریت مناسب نیست، در حالی که دلیل اصلی افت قند خون و گرسنگی کارمند بوده است.چطور ب خودشناسی برسیم
در نتیجه، مشکل پرسش «چرا» این نیست که چقدر ما اشتباه میکنیم، بلکه این است که چقدر مطمئن هستیم حق با ما است. ذهن انسان به ندرت براساس منطق عمل میکند و قضاوتهای ما به ندرت از تعصبات ما به دور هستند. ما دوست داریم سریعا به هر «بینشی» که پیدا میکنیم یورش ببریم بدون این که اعتبار یا ارزش آن را به چالش بکشیم و زیر سوال ببریم، چون هر گونه شواهد متناقض را نادیده میگیریم و افکار خود را مجبور میکنیم تا از توضیحات اولیه ما پیروی کنند.
یک نتیجه منفی دیگر پرسش سوال «چرا»، به ویژه زمانی که سعی دارید یک نتیجه ناخوشایند را توضیح دهید، این است که زمینه را برای بروز افکار منفی غیرمفید فراهم میکند. ما در تحقیقمان متوجه شدیم افرادی که به درون خود توجه زیادی دارند احتمال این که درگیر الگوهای نشخوار افکار (دائما اندیشیدن به دلایل کارها، عوامل موقعیتی و نتایج تجربه عاطفی منفی) شوند زیاد است. به عنوان مثال، اگر یک کارمند برای عملکردش یک نقد منفی دریافت کند و بپرسد چرا من امتیاز بدی دریافت کردم؟ احتمال این که به این سوال براساس ترسها، معایب و بی امنیتیهایش جواب دهد بیشتر است تا این که به صورت منطقی نکات قوت و ضعف خود را بررسی کند. (به همین دلیل، افرادی که به صورت مکرر خود را آنالیز میکنند بیشتر افسرده و مضطرب هستند و سلامت روانی کمتری را تجربه میکنند.)
بنابراین اگر هنگام توجه به درون «چرا» سوال صحیحی نیست، آیا سوال بهتری وجود دارد؟ تیم تحقیقاتی من صدها رونوشت مصاحبه با افراد با سطح بالای خودشناسی را بررسی کردند تا ببینند آیا این دسته از افراد به شیوه متفاوتی با موضوع توجه به درون برخورد میکنند یا نه. در حقیقت، جواب مثبت بود و یک الگوی مشخص وجود داشت: با آن که کلمه «چرا» کمتر از 150 مرتبه نمایان شد، اما کلمه «چه یا چه چیزی» بیشتر از هزار مرتبه ظاهر شد.
بنابراین، برای این که خود بینشی موثر را افزایش دهیم و از مقدار نشخوار ذهنی غیر مفید کم کنیم، نباید بپرسیم «چرا»، بلکه سوالاتی که با «چه چیزی» شروع میشوند به ما کمک میکنند توجه خود را به اهداف و آیندهمان متمرکز کنیم و براساس بینشهای جدیدمان عمل کنیم.
به عنوان مثال، شیرین را در نظر میگیریم، یکی از افراد با سابقه در حوزه سرگرمی که در مصاحبه ما از تنفر خود از شغلش خبر داد. در حالی که بسیاری از افراد از خود میپرسیدند «چرا من احساس بسیار بدی دارم؟»، او پرسید «چه چیزها و موقعیتهایی باعث شده است که حس بدی داشته باشم و وجه مشترک آنها چه چیزی است؟» او متوجه شد که هرگز از شغل خودش راضی نبوده است و همین قضیه این شجاعت را به او داد که یک شغل جدید و به مراتب رضایتبخشتر را در حوزه مدیریت ثروت دنبال کند.
به همین شکل، حمید، یک مدیر خدمات مشتری که تازه این شغل را به دست آورده بود، نیاز داشت بازخورد منفی یک کارمند در مورد خودش را درک کند. به جای پرسیدن «چرا این حرف را در مورد من زدی؟» حمید این سوال را مطرح کرد «چکار باید بکنم تا در آینده کارم را بهتر انجام بدهم؟» این سوال به آنها کمک کرد به سمت یک راه حل پیش بروند تا این که روی الگوهای رفتاری غیرمفید گذشته تمرکز کنند.
مورد آخر سارا است که به ما گفت کسب و کاری که اخیرا خریده بود دیگر سودآور نیست. در ابتدا، تنها سوالاتی که از خودش میپرسید این بود «چرا من نتوانستم اوضاع را عوض کنم؟» اما سریعا متوجه شد که وقت و انرژی لازم برای سرکوبی و نکوهش خودش را ندارد، او باید فکر میکرد که حالا باید چکار کند.
او از خود پرسید «چکار باید انجام دهم تا رو به جلو حرکت کنم، به نحوی که مشتریان و کارمندانمان به کمترین شکل ممکن تحت تاثیر قرار بگیرند؟»
او یک نقشه کشید و توانست راههای خلاقانهای را پیدا کند که تا جای ممکن به صلاح سایرین بود و در همین حین تنش را از کسب و کار دور کرد. او زمانی که کسب و کارش به ساحل آرامش رسید، خودش را به چالش کشید تا ببیند از گذشته چه درسی گرفته است. جوابی که پیدا کرد به او کمک کرد جلوی ارتکات اشتباهات مشابه در آینده را بگیرد و به سایرین نیز کمک کرد از این قضیه درس بگیرند.
پشتیبان این یافتههای کیفی نتایج تحقیقات کمی دیگران است. در یک تحقیق، دو روانشناس معروف J. Gregory Hixon و William Swann در مورد نتیجه تست «جامعهپذیری، دوست داشتنی بودن و جذابیت» گروهی از دانشجویان دوران لیسانس بازخورد منفی خود را اعلام کردند. به برخی از آنها وقت داده شد تا در مورد این که چرا چنین فردی هستند فکر کنند، در حالی که از سایرین خواسته شد در مورد این که چه نوع فردی بودند فکر کنند.
زمانی که محققان از آنها خواستند دقت بازخورد را بررسی کنند، دانشجویانی که «چرا» پرسیده بودند انرژی خود را صرف توجیح عقلانی و رد چیزی که یاد گرفته بودند کردند و دانشجویانی که «چه چیزی» را پرسیده بودند این اطلاعات جدید را بیشتر پذیرفته بودند و این که چطور ممکن است از آن درس بگیرند.
نتیجهگیری قابل توجه Hixon و Swann این بود «اگر فکر کنیم چرا اینطور هستیم هیچ فرقی با این ندارد که اصلا در مورد خودمان فکر نکنیم.»
تمامی این مطالب باعث میشود به این نتیجه برسیم: رهبرانی که به بهبود خودشناسی داخلی و خارجی خود توجه دارند، به دنبال دریافت بازخورد صادقانه از سوی افراد نزدیکشان هستند و به جای چرا میپرسند چه چیزی تا یاد بگیرند با دید واضحتری به مسائل بنگرند و به مزایای متعددی دست پیدا کنند که نتیجه آن کسب اطلاعات بیشتر در مورد خود است. مهم نیست چقدر پیشرفت میکنیم چون همیشه چیزهای بیشتری برای یادگیری وجود دارد. این قضیه یکی از چیزهایی است که باعث میشود سفر خودشناسی بسیار هیجانانگیز باشد.
شرکت توسعه تعالی نوتریکا ، بارویکرد تلفیق علم مدیریت منابع انسانی و روانشناسی صنعتی و سازمانی سایت تست و تایپ را راه اندازی نموده است. سایت تست و تایپ ، با استفاده از تست شخصیت شناسی و آزمون روانشناسی معتبر و استاندارد ، ابزار و راهکار آنلاین به افراد و سازمان ها ارائه میدهد. مخاطبان ما سازمانها ، شرکت های خصوصی و مشاوران منابع انسانی برای استخدام و نگهداشت و جانشین پروری ، موسسات روانشناسی ، مشاوران استعداد یابی نوجوانان ، جوانان و افراد علاقمند به خودشناسی و توسعه فردی هستند. با تست و تایپ کشف کن و آگاهانه تصمیم بگیر!
تلفن : 021-46116079
پست الکترونیک : [email protected]
آدرس : تهران، میدان آزادی،اتوبان لشگری، بعد از ایستگاه متروی بیمه، پلاک 31، کارخانه نوآوری آزادی، شرکت توسعه تعالی نوتریکا
درباره ما
همکاری با ما
ورود از طریق نام کاربری
تماس با ما
ثبت شکایات
قوانین و مقررات
0