چگونه حرف دل خود را بزنیم

 
helpkade
چگونه حرف دل خود را بزنیم
چگونه حرف دل خود را بزنیم

آموزش سخنرانی و فن بیان – آموزش سخنرانی | فن بیان | سخنوری

معمولا خیلی از افراد می گویند که، چگونه حرف دلمان را بزنیم ، وقتی که ما نمی توانیم حرف دلمان را به راحتی بیان کنیم باعث می شود که ما این حرف ها را درون خودمان بریزیم و انباشته کنیم.
اگر ما بتوانیم حرف دلمان را بزنیم می توانیم احساسات و خواسته هایی که از دیگران داریم به راحتی بیان کنیم و از هیچ چیزی هم نترسیم.
در خیلی از موارد این ترس است که باعث می شود ما نتوانیم حرف دلمان را بزنیم، درواقع اگر ترس را در ارتباطات روزمره خودمان حذف کنیم می توانیم به راحتی خواسته ها و احساسات خودمان را نسبت به موضوعاتی که برای ما پیش می آید بیان کنیم.
برای خیلی از افراد داشتن ترس در هر چیزی باعث می شود که کاری را انجام ندهند و یا اصلا کاری را شروع نکنند.
در ادامه در مورد اینکه چگونه حرف دلمان را بزنیم مطالب مهم تری را بیان می کنم…

ما برای اینکه بتوانیم حرف دلمان را بزنیم می بایست ترسی که از بازگو کردن آن حرف داریم کنار بگذاریم، در این صورت هیچ وقت نمی توانیم آن را بیان کنیم.

برای مثال فرض کنید حرف دل ما این است که می خواهیم پیشنهاد دوستی و ازدواج به شخصی بدهیم و از اینکه جواب رد بشنویم و از طرف مقابل ترد بشویم می ترسیم.
اما اگر ما عزت نفس داشته باشیم و به خودمان احترام بگذاریم این درخواست را به راحتی بیان می کنیم.
منظورم از عزت نفس به طورکلی این است که ما خودمان را دوست داشته باشیم و برای خودمان احترام قائل شویم.

حتما این مقاله را مطالعه کنید: نه شنیدن

چگونه حرف دل خود را بزنیم

در مقاله ای که در بالا معرفی کرده ام می توانید نگرش خودتان را نسبت به پاسخ های منفی که می شنوید به کلی عوض کنید.
پس در بیشتر موارد این ترس از ترد شدن، یا ترس از شنیده نشدن است که ما نمی توانیم حرف دلمان را بزنیم.

اگر واقعا می خواهیم بدانیم که چگونه حرف دلمان را بزنیم باید این اصل را در ذهن داشته باشیم که با خودمان رو راست باشیم.
اگر ما ندانیم که دقیقا چه چیزی می خواهیم، بیان کردن حرف دلمان هم کمی بی ربط به نظر می رسد.
حرف دلمان دقیقا همان چیزی است که می خواهیم یا همان چیزی است که حس می کنیم.
پس اگر می خواهیم حرف دلمان را بزنیم بهتر است آن موضوع یا خواسته را برای خودمان روشن کنیم و بعد آن را به طرف مقابلمان بیان کنیم.
اگر چیزی برای خودمان روشن و واضح نباشد، چطور می توانیم آن را به دیگران انتقال دهیم؟

ما برای اینکه بتوانیم حرف دلمان را بزنیم می بایست بدون داشتن هیچ ترس و واهمه ای از بیان آن، این کار را انجام دهیم و دقیقا آن حس یا خواسته ای که داریم بیان کنیم، شاید در خیلی از مواقع نتوانیم ترس را حذف کنیم اما به هرحال برای اینکه حرف دلمان را بزنیم می بایست با این ترس کنار بیاییم و حتی با ترسی که در وجود ما هست هم دست به اقدام بزنیم.
من خودم تا چند سال پیش حرف هایی که در دلم بود را به طرف مقابلم بیان نمی کردم و همین طور رفته رفته باعث می شود که این حرف ها بیشتر و بیشتر شود و در آخر هم یکجا باعث می شد که من از کوره در بروم.
اما از وقتی که تصمیم گرفتم من هم حرف دلم را بزنم و نظرات و خواسته هایم را بازگو کنم خیلی راحت تر توانستم با دیگران ارتباط برقرار کنم و دیگر خودخوری نمی کردم.
زمانی که ما حرف دلمان را به طرف مقابلمان بیان می کنیم انگار که یک مسئولیت بزرگ را به اتمام رسانده ایم و خیلی احساس سبکی و راحتی می کنیم.

بنابراین بهتر است که بدون هیچ ترس و واهمه ای از نتیجه آن، حرف دلمان را بزنیم.
البته یک نکته در اینجا وجود دارد و آن هم این است که ما قبلش باید حرف و نتیجه حرف خودمان را بسنجیم و سبک و سنگین کنیم.
معمولا حرف هایی که می توانیم در این جور مواقع بدون هیچ ترس و واهمه آن را بیان کنیم این ها هستند که:

به عبارت دیگر اگر ما برای خودمان احترام قائل باشیم و عزت نفس داشته باشیم این حرف ها را به راحتی بیان می کنیم.
اما اگر ما از بیان نظرات خودمان عاجز باشیم و از بیان کردن آن ها واهمه داشته باشیم به این معنی است که ما عزت نفس پایینی داریم و برای خودمان احترام قائل نیستیم.

حالا با توجه به مواردی که در بالا خدمت شما بیان کردم در زمانی که می خواهیم حرف دلمان را بزنیم می بایست خیلی ساده و بدون حاشیه های زیاد آن را بیان کنیم.
اصلا نیاز نیست که برای هر چیزی خیلی مقدمه چینی کنیم و یا درخواستی که داریم آن قدر پیچیده اش کنیم تا طرف مقابل متوجهش نشود.
سعی کنیم در کوتاه ترین جملات و در کمترین زمان، حس، خواسته و یا نظر خودمان را بیان کنیم تا باعث سردرگمی طرف مقابلمان نشویم.

حالا برای اینکه حرف دلمان را بزنیم تا تأثیر بهتر و بیشتری داشته باشد می بایست آن را به صورت مثبتی بیان کنیم تا طرف مقابلمان حس خوبی از ما بگیرد.

حتما این مقاله را مطالعه کنید: چگونه مثبت حرف بزنیم

معمولا افرادی که مثبت حرف می زنند دوست داشتنی تر هستند.

تا زمانی که درخواستی نباشد پاسخی هم وجود ندارد، اگر ما خواسته و یا احساس خودمان را در مورد چیزی که می خواهیم بیان نکنیم هیچ بازخوردی هم نخواهیم گرفت.
خیلی از افراد تصور می کنند که خودِ طرف مقابل باید از طرز نگاه ما و حرکات و رفتار ما خیلی از موارد را متوجه شود، اما در واقع این طور نیست، حداقل این موضوع برای آقایان نسبت به خانم ها ضعیف تر است، چون خانم ها حس قدرتمند تری نسبت به آقایان دارند و ریزبین تر هستند.
بنابراین اگر ما خواسته ای را بیان نمی کنیم، انتظار بیهوده ای است که منتظر عکس العمل یا پاسخی از طرف مقابل مان باشیم.

حتما این مقاله را مطالعه کنید: چگونه از دیگران درخواست کنیم

در مقاله ای که در بالا معرفی کرده ام، در مورد اینکه چگونه از دیگران درخواست کنیم فرمول بسیار مهم و ارزشمندی را بیان کرده ام که می توانید در هنگام درخواست کردن از دیگران استفاده کنید و بیشتر جواب های مثبت دریافت کنید.

شاید موردی که خیلی از افراد به آن دقت نکنند این باشد که حرفشان را در یک موقعیت مناسب بیان نمی کنند و دقیقا در زمانی که نباید شروع به صحبت می کنند.
ما می بایست موقعیت طرف مقابلمان را در نظر بگیریم که در چه وضعیتی قرار دارد و متوجه باشیم آیا صحبتی که می خواهیم بیان کنیم در موقعیت مناسبی است یا خیر.
خیلی مواقع سر طرف مقابلمان شلوغ است و ما حرف دلمان را به طرف مقابل می زنیم اما نتیجه خوب یا واکنش خوبی از طرف مقابلمان دریافت نمی کنیم و این موضوع باعث می شود که در زمان های بعدی نتوانیم حرف دلمان را به آن شخص یا اشخاص دیگر بیان کنیم.

اگر می خواهیم حرف دلمان را بزنیم می بایست کمی ریسک پذیر باشیم، ترس هایی که داریم را کنار بگذاریم و دقیقا آن چیزی که در دل و ذهن ما است را به راحتی و بدون حاشیه های زیاد بیان کنیم.

شاد و پُر انرژی باشید – امیر مصطفی

دانلود PDF مقاله “حرف دلمان را بزنیم؟”

برای مشاهده لینک دانلود لطفا ابتدا از طریق ورود کاربران وارد سایت شوید و اگر هنوز عضو سایت نشده‌اید، خوشحال می‌شویم به جمع ما بپیوندید، لطفا روی ثبت‌نام کلیک کنید، ثبت نام در سایت امیر مصطفی کمتر از یک دقیقه طول می‌کشد.

سخنران، نویسنده و مدرس سخنرانی، فن بیان و مذاکره

هوش اجتماعی

اهداف در زندگی

قدرت کلمات

فن بیان عاشقانه بانوان ۲

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:

مربی و مدرس سخنرانی، فن بیان و مذاکره

گروه آموزشی امیر مصطفی در زمینه آموزش سخنرانی، فن بیان و مذاکره فعالیت می‌کند. ما با برگزاری کارگاه‌های آموزشی، همایش، تالیف کتاب‌ و محصولات آموزشی به شما کمک می‌کنیم تا در هنگام تعامل با دوستان، مشتریان، همکاران و دیگر افراد، بصورت کاملاً موفق و حرفه‌ای ظاهر شوید.

اطلاعات تماس:

چگونه حرف دل خود را بزنیم

تلفن: 0776969-0910 و 88886969-021
ساعت کاری 9 صبح تا 6 بعد‌از‌ظهر
پنجشنبه‌ها 9 صبح تا 1 بعد‌از‌ظهرآدرس ایمیل: info@amirmostafa.com

دانلود دوره رایگان فن‌بیان

سلام, Login to your account, گرامی

بازگردانی رمز عبور

رمز ورود به ایمیل شما ارسال شد

ابراز احساس‌ها شامل شناسایی عواطف و سپس دان جواب مناسب به آنهاست. این مقاله در مورد این است که چگونه حرفهای دل خود را بیان کنیم. در واقع می‌خواهیم بگوییم چگونه درباره‌ی تجربه درونی خود، پیام‌های کامل و شفافی را ارائه دهید. در ادامه با روان حامی همراه باشید. 

خوب یا بد؟ برخی اوقات در موقعیتی خاص احساسی به شما دست می‌دهد اما ست است بگویید که آن احساس چیست. در این موارد با یک سوال ساده آغاز کیند: این احساس خوب است یا بد؟

چشمان خود را ببندید چند نفس آرام بکشید، و بر تجربه‌ای که باعث این احساس مبهم شده است تمرکز کنید. تصور کلی‌تان مثبت بود یا منفی؟ آیا به سمت آن موقعیت کشیده می شوید یا از آن اجتناب می‌کنید؟

محل، اندازه، شکل و رنگ؟ به محض اینکه در مورد خوب یا بدن بودن آن وضعیت تصمیم گرفتید، سعی کنید تشخیص دهید که کدام قسمت بدنتان با آن احساس خوب یا بد هماهنگ است. دوباره چشمان خود را ببندید، بر تنقس خود تمرکز کنید، و بدن خود را آرام کنید. در حالی که آن احساس را تجربه می‌کنیند بدن خود را وارسی کیند. آن احساس در کجای بدنتان است؟ قفسه سینه؟ شکم، دست یا انگشتان؟چگونه حرف دل خود را بزنیم

حالا بر آن از بدن که بیشتر آن احساس را تداعی می‌کند تمرکز شوید. آن احساس چه میزان آن ناحیه را به خود اختصاص داده است؟ زیاد یا کم؟

به محض این که اندازه آن را فهمیدید سعی کنید شکلی را برای آن تجسم کنید. در ذهن خود آن احساس را به صورت شکل ببینید. آیا آن شکل منظم و شبیه یک توپ یا قیف است؟ یا نامنظم؟

همچنان که به احساستان می‌اندیشید چه رنگی به ذهنتان می‌آید؟ رنگ قرمز یا نارنجی، آبی یا سبز؟

احساس و عملکرد خود را در این تمرین ارزیابی و قضاوت نکنید. فقط هر آنچه را که موقع تعیین محل، اندازه و کشل احساس مورد نظر پیش می آنید در ذهن خود مودر مشاهده قرار دهید.

احساس شما چه می‌گوید؟ تصور کنید احساستان خودش می تواند صحبت کند، چه چیزی می‌گوید؟ اجازه دهید واژه‌ها بی اختیار و بلافاصله بدون فشار آوردن یا قضاوت در مورد آنها جاری شوند. ممکن است سرنخ‌های مهمی در زمینه ماهیت احساس خود پیدا کنید. مثل واژه‌های فقدان، ناعادلانه، غمگین، بد و غیره یا ممکن است تنها شاهد سکوت باشید یا عباراتی را بشنوید که معنای آن برای شما نامفهوم است.

می‌خواهید چکار کنید؟ وقتی این احساس را دارید به سوی چه عملی کشیده می‌شوید؟ خودتان را مشغول انجام چه کاری می‌بینید؛ دویدن، در آغوش گرفتن، زدن، پنهان کردن، گریه کردن، لرزیدن، فریاد زدن؟ در عالم خیال تصور کنید در حال انجام عملی هستید، طوری که محدودیتی برای اعمالتان مثل دنیای واقعی ندارید، سعی کنید، تجسم خود را محدود نکنید.

فعالی که هنگام داشتن آن احساس ناشناخته می‌خواهید انجام دهید، سرنخ خوبی برای شناخت ماهیت آن احساس است. اگر می‌خواهید کسی را در آغوش بگیرید یا او را آرام سازید، احتمالاً احساس همدلی، پشیمانی، عشق یا میل به آن فرد می‌کنید. اگر می‌خواهید کسی را بزنید یا هول دهید، احتمالاً احساس عصبانیت یا یأس می‌کنید. اگر می‌خواهید گریه کنید یا پنهان شوید یا روی خود را برگردانید احتمالاً احساس غم، افسردگی یا اضطراب می‌کنید.

آیا همین احساس را قبلاً داشتید؟ اجازه دهید ذهنتان به گذشته برود و بر لحظاتی تمرکز کند که احساسهای مشابهی داشته‌اید. با چه کسی بودید؟ چه اتفاقی رخ داد؟ آیا قادر بودید آن احساس را شناسایی کنید؟ در بیان احساس در گذشته ناکام بودید؟ یا چگونه آن را بیان کردید؟

احساس‌های خود را نامگذاری کنید. تا به این جای کار باید بتوانید به احساس خود عنوانی بدهید: عصبانی، غمگین، عشق، محبت، زنجش، عصبی، رنجور، نگران، آشفتگی، تمسخر، گناه، تنهایی و . . . .

برگه یادداشت احساس‌ها. هر موقع که با همسرتان گفتگو کردید، یا در مورد همسرتان فکر کردید و در درون خود احساس خاصی داشتید، آن را یادداشت کنید. این تمرین به شما آموزش می‌دهد تا لحظه به لحظه به احساس های خود توجه کنید و آنها را بشناسید.

کلمه عاطفی مناسب (واژه کلیدی)

کلیدی بودن به معنای مناسب بودن برای عاطفه مورد نظر است. اولین گام در بیان احساس‌ها، انتخاب یک واژه کلیدی است که حالت عاطفی شما را توصیف می‌کند: افسرده، عصبانی، مقصر، نگران و غیره.

یک کلمه نمی‌تواند هیجان شما را به صورت کامل بیان کند. باید کلمه مناسب کلیدی خود را بسط دهید تا منظور شما را مشخص سازد و شدت احساسهای شما را شرح دهد. مدت، زمینه، و هرگونه اطلاعاتی را که به همسرتان کمک خواهد کرد و احساس شما را دقیقا بهفمد به او بگویید.

«تو امرا اینگونه عصبانی کردی»

«نگرانی من به خاطر ولخرجی های توست»

«تو تمام مدت مرا اینجا رها کردی و من افسرده شدم»

اغلب تمایل دارید که به خاطر هرگونه احساس منفی خود، همسر خود را سرزنش کنید، به خصوص اگر احساسهای منفی شما به طور مستقیم ناشی از یک عمل ناعادلانه یا بی ملاحظه‌ی همسرتان باشد، اما سرزنش کردن هرگز مشکلی را حل نمی‌کند. موقعی که همسرتان را به عنوان مسبب ناراحتی خود معرفی می‌کنید او فقط سرزنش شما را می‌شون نه احساس ناراحتی شما را. در این صورت همسرتان به جای حل مشکل یا همدلی کردن با شما، حالت دفاعی به خود می‌گیرد.

بهتر است برای بیان احساسهای خود موقعیت مناسبی را انتخاب کنید تا بدون نسبت دادن سرزنش یا مقصر کردن او، زمینه‌ای را که احساس‌های شما رد آن به وجود آمده است توصیف کنید.

«بعد از آن که ظرفها را شکستی احساس عصبانیت کردم»

«موقعی که اخطار برای چک بی محل از بانک دریافت کردم خیلی نگران شدم»

«این احساس مثل همان احساسی است که اولین زنم مرا ترک کرد»

«وقتی لیسانس قبول شدم انیگونه سراسیمه شده بودم»

با استفاده از سه راهبرد زیر می‎توانید به بهترین شکل احساسهای خود را به روشنی بیان کنید و مطمئن شوید که همسرتان به آن گوش خواهد کرد.

«تو مرا عصبانی می‌کنی»

«تو مرا به رفتار دیوانه‌وار سوق می‌دهی»

 

موقعی که جملات خود را از «تو» به «من» تبدیل می‌کنید اینگونه جملات کمتر باعث دعوا می‌شوند، مسئولیت احساسها را به فرد گوینده می‌دهند و بیشتر احتمال دارد که شنونده به آنها گوش دهد:

«من عصبانی هستم»

«من احساس آشفتگی می‌کنم»

در مقابل این که بخواهید واقعیت را به صورت تحریف شده توصیف کنید مقاومت کنید. موقعی که همسرتان را از احساس‌های واقعی خودتان محروم می‌کنید، خودتان را نیز از آن احساسها منع می‌کنید و ابراز خالصانه هیجانها را برای خودتان سخت‌تر می‌کنید.

اگر زبان بدنتان با حرفهایتان هماهنگ نیستند ممکن است نشان دهنده این باشد که در مورد موضوع مورد نظر آن احساس را ندارید که فکر می‌کنید. کمی بیشتر به درون خود بنگرید و ببینید که واقعاً چه احساسی دارید. در سوی دیگر ممکن است عادت کرده باشید هنگامی که خبر بدی می‌شنوید تبسم کنید یا موقعی که خوشحالید حالت غم به خود بگیرید، یا هر سبک ناهماهنگ دیگر. اگر لازم بود جولی آیینه آنقدر تمرین کنید که حالت بدنی، لحن صدا، حالات چهره، و موارد دیگر با حساستان هماهنگ شود.

 

موسس وب‌سایت روان‌حامی، مدرس دانشگاه علامه طباطبایی (نظریه‌های رواندرمانی و مشاوره و آسیب‌شناسی روانی)، علاقمند به نظریه‌های رواندرمانی، رواندرمانگری با روش‌های طرحواره‌درمانی و رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت، سیر پژوهشی اصلی: یکپارچه‌نگری نظریه‌های رواندرمانی چگونه حرف دل خود را بزنیم

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روان حامی می باشد.
طراحی توسط گروه دیجیتال مارکتینگ اپتیسان

جرات ورزی به واقع توانایی افراد جهت برقرار نمودن روابط بین فردی مناسب در تعاملات اجتماعی و یکی از مهمترین عوامل موثر در بهداشت روانی است. می توان جرات ورزی یا ابراز وجود را قلب رفتار میان فردی یا مهارت برقراری ارتباط میان انسان ها برشمرد. احتمالا شما نیز در زندگی شخصی خود به ضرورت وجود آن برای ارتقای سطح کیفیت روابط خود پی برده اید و متن زیر می تواند برای افزایش سطح این توانایی به شما کمک کند. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، همواره در تلاش است تا مهارت هایی جهت تسهیل روابط میان فردی خود به دست بیاورد. توجه روزافزون به جرات ورزی به عنوان موردی از مهارت های زندگی، حاکی از آشکار شدن ارزش ها و تاثیرات فراوان این مهارت است.

روانشناسان می گویند، جرات ورزی در برگیرنده احقاق حق خود، ابراز افکار، احساسات و اعتقادات خود به روشی مناسب، مستقیم و صادقانه است، به گونه ای که حقوق دیگران را از بین نبریم. در واقع رفتاری است که شخص را قادر می سازد تا به سود خود عمل کند، بدون هیچگونه اضطرابی رفتار متکی به نفس داشته باشد، احساسات واقعی خود را صادقانه بروز داده و با توجه به حق دیگران، حقوق خود را به دست آورد.

می بینیم که در هر دو تعریف، رعایت کردن حقوق دیگران و احترام گذاشتن به آن مورد تاکید قرار گرفته است. رفتار جرات ورزانه با خودپندازه مثبت، عزت نفس، تسلط، خودبسندگی و اعتمادبنفس همسبتگی دارد. رفتارهای غیرجرات ورزانه، بازدارنده و اجتنابی هستند و همبستگی مثبت با ترس ها، هراس ها و اضطراب اجتماعی و انواع پرخاشگری های دورنی دارند.

نظریه پردازان جرات ورزی را به شرح زیر تقسیم نموده اند:چگونه حرف دل خود را بزنیم

زمانی که با درخواست های نامعقول دیگران مواجه می شویم، می توانیم با روش رد جرات مندانه به درخواست آنها پاسخ منفی بدهیم. باید بدانیم که گفتن نه و یا بله در مقابل درخواست دیگران زمانی که به اختیار خود انسان باشد، جرات مندی است. هرگاه در مقابل درخواست غیرموجه و نابجای دیگران به دلیل رودربایستی یا ترس یا هر دلیل غیرمنطقی دیگر نتوانیم با جرات از کلمه «نه» استفاده کنیم، خود را مورد هجوم بسیاری از آسیب ها و فشارها قرار خواهیم داد. به عنوان مثال اگر به مهمانی دعوت شدیم که اعضای شرکت کننده در آن را نمی شناسیم و نمی خواهیم در آن مهمانی باشیم، می توانیم با جراتمندی این مهمانی را قبول نکرده و بگوییم: «متاسفم من در مهمانی که اعضای آن را نمی شناسم، شرکت نمی کنم».

از این روش در مواقعی که نیازمند کمک گرفتن از دیگران هستیم، استفاده می کنیم. برای مثال اگر برای حل یک مشکل بخواهیم از والدین یا دوستی کمک بگیریم، می گوییم: «من برای حل مشکلم نیاز به کمک و همفکری شما دارم، آیا می تواید به من کمک کنید؟».

در زیر چند رفتار توام با جرات ورزی را که افراد نیاز دارند در مورد آنها تعلیم ببینند آورده شده است:

فردی که با جرات است، می تواند ارتباط نزدیک با دیگران برقرار کند، خودش را از سواستفاده دیگران دور نگه دارد و دامنه وسیعی از نیازها و افکار مثبت و منفی را طوری ابراز نماید که احساس گناه و اضطراب نکند و به حقوق دیگران لطمه نزند.

در مقابل نیز افرادی که جرات ورزی پایینی دارند، در باورها و احساسات و عقایدشان حتی برای خود ارزش قایل نبوده و اصل شباهت احساسی خود را با دیگران رد می کنند. آنها در پاسخ علیه رفتارهای نادرست ناتوانند و نیز خواسته هایشان نسبت به دیگران را کم اهمیت می دانند. بنابراین لازم است بر روی ارتقای کیفیت این مهارت مهم فردی در زندگی تلاش کنیم و در صورت نیاز از کمک های تخصصی روانشناسان بهره بگیریم.

نگارنده: افسانه احمدی

جهت مشاوره در مورد «چطور جرات کنم حرف دلم را بزنم؟» و تعیین وقت مشاوره حضوری با شماره های زیر تماس بفرمایید:

22618473 021

22623587 021

سایت مرکز مشاوره فکر بکر با هدف گسترش دانش عمومی و تخصصی جامعه در زمینه انواع مشاوره روانشناسی، خانواده و زوجین، کودک و سبک زندگی و موفقیت کار خود را آغاز نموده است. در این راستا تمام سعی متخصصین و دکتر روانشناس ما بر روی مطالعه و یافتن جدیدترین دستاوردها و تحقیقات به روز روانشناسی و متعاقبا حل مشکلات اجتماعی و خانوادگی هم میهنان ارجمند است.

در مجموعه فکر بکر علاوه بر ارائه مقالات، تصویرنماها و ویدیوهای مرتبط با علم روانشناسی، به معرفی مراکز معتبر مشاوره پرداخته می شود و کانال های برقراری ارتباط سریع و ساده با یک مرکز مشاوره معتبر و مناسب برای شما فراهم شده است. در کنار تمام موارد فوق امکان انجام انواع تست های روانشناسی بصورت کاملا آنلاین و تخصصی در سایت برای استفاده شما بازدید کننده محترم وجود دارد. با امید به اینکه بتوانیم قدمی هر چند کوچک در راستای بهبود حال مردم عزیز کشورمان و در نتیجه پیشرفت ایران سرفراز داشته برداریم.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

سلام! به اکانت کاربری خود وارد شوید

بازیابی رمز عبور

پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد

پرورش افکار – رسیدن به موفقیت قطعی از طریق آموزش و یادگیری قانون جذب توسط دوره کارشناس جذب شوید استاد شریفی

چگونه حرف دل خود را بزنیم

نقل قولی وجود دارد که من به آن پایبند بوده ام.

ممکن است در مورد دلیل این نقل قول تعجب کنید.

بنابراین بیایید به این نقل قول نگاه کنیم.

“به کسی حتی روح شما اجازه ندهید ، رازهای شما را بشناسد.”

مخفی کردن آنچه که نمی خواهید علنی کنید ، برای شما بسیار ساده تر است. می دانم ، به شما گفته شده است که بدبختی های خود را به اشتراک بگذارید تا بتوانید احساس بهتری داشته باشید اما این اتفاق نمی افتد.

ذهن ما چیزهای طولانی را به خاطر می آورد که مدتها با آنها در ارتباط هستیم. اگر همیشه در مورد آن مرحله دردناک صحبت کنیم ، پس چگونه آن را فراموش خواهیم کرد؟ و اگر فراموش نخواهیم کرد چگونه احساس خوبی می کنیم؟

حرف دل خود را با مردم به اشتراک می گذارید و آنها در نهایت باعث پشیمانی شما می شوند. آنها تمام وقت به شما یادآوری می کنند یا با تسلی بخشیدن به شما یا شرمنده کردن شما در جمع.

و به این ترتیب گذشته ای که می خواهید فراموش کنید جای خودش را در ذهنتان می گیرد. و هنگامی که اعتماد شما به افراد شایسته اشتباه باشد،باعث می شود حرف دل یا رازتان عمومی شود و دیگران نیز از آن خبردار شوند و حتی کسانی که دوستنداشتید راز شما را بدانند ممکن است به گوششان برسد.

هر شخصی قابل اعتماد نیست برای اینکه حرف دلتان را به او بگویید و ممکن است بعدها برایتان دردسر شود.

به اشتراک گذاشتن راز خو حتی با یک فرد دیگر در نهایت باعث هیاهو می شود.

من بارها این کار را امتحان کرده ام. اما خوشبختانه آن رازها چیزهای چندان بزرگی نبودند.

رویدادهایی در گذشته دارم که به من صدمه زدند و باعث پشیمانی من شدند اما اعتراف کردن آنها در مقابل جهان یا هر شخصی باعث از بین رفتن آن خاطره نمی شود. در عوض ، آن را تبدیل به یک حافظه بلند مدت برای من می کند.

این همان دلیلی است که قربانی تجاوز جنسی چیزی نمیگوید زیرا آنها می ترسند موضوع شهر شوند.

این باعث می شود که از قدم زدن در خیابانی که همه یا با آنها ابراز همدردی می کنند یا آنها را تحقیر می کنند ، احساس شرمندگی کنند. چه کسی دوست دارد همه ی شهر یا افرادی در مورد کارهایش صحبت کنند آن هم اگر صحبت منفی باشد.من هیچ کس را فرض نمی کنم که همچین چیزی را دوست داشته باشد.

حقیقت وحشتناک این است که ما انسان ها تمایل داریم در مورد درد دیگران صحبت کنیم به هر معنایی که برای ما هیچ هزینه ای نداشته باشد. اما با یادآوری گذشته او ، بر درد قربانی می افزاییم.

در اینجا ، من به شما نمی گویم که ذهن خود را منحرف کنید. اما بگذارید که زخم ها به جای اینکه هر بار دیگر جلوی دیگران باز شوند، در تنهایی بهبود یابد. هنگامی که ما حرف دلمان را برای بهبودی یا سبکتر شدن خودمان به آنها می گوییم، خواه ناخواه آنها بیشتر به ما صدمه می زنند.

طبق گفته روانشناسان شناختی اگر چیزی دیگر در استفاده روزانه شما نیست ، به احتمال زیاد شروع به فراموشی خواهید کرد. بهترین راه برای بهبود حافظه ، یادآوری همان چیزها ، بارها و بارها است.

بازیابی یک خاطره به مرور زمان آن را قوی تر می کند. بنابراین اگر نمی خواهید اسرار گذشته خود را به یک خاطره بلند مدت تبدیل کنید. با یادآوری مجدد و دوباره آن ، صحبت کردن با دیگران در مورد آن یا فکر کردن درباره آن در ذهن خود ، آن را مرتباً بازیابی نکنید.

آیا می دانید چرا مردم اصرار دارند در صحبت کردن ، فکر کردن و گوش دادن به چیزهای مثبت باشند زیرا اعمال و احساسات ما به طور مستقیم از آنچه صحبت می کنیم ، آنچه ما گوش می دهیم و فکر می کنیم تحت تأثیر قرار می گیرد.

حقیقت وحشتناک این است که ما انسان ها تمایل داریم در مورد درد دیگران صحبت کنیم به هر معنایی که برای ما هیچ هزینه ای نداشته باشد. اما با یادآوری گذشته خود ، بر درد قربانی می افزاید.

در اینجا ، من به شما نمی گویم که ذهن خود را منحرف کنید. اما بگذارید که زخم ها به جای اینکه هر بار دیگر جلوی دیگران یا تنهایی باز شوند ، بهبود یابد. هنگامی که ما زخم را برای بهبودی نمی دهیم ، آنها بیشتر به ما صدمه می زنند.

طبق گفته روانشناسان شناختی. اگر چیزی دیگر در استفاده روزانه شما نیست ، به احتمال زیاد شروع به فراموشی خواهید کرد. بهترین راه برای بهبود حافظه ، یادآوری همان چیزها ، بارها و بارها است.

بازیابی یک خاطره به مرور زمان آن را قوی تر می کند. بنابراین اگر نمی خواهید اسرار گذشته خود را به یک خاطره بلند مدت تبدیل کنید. با یادآوری مجدد و دوباره آن ، صحبت کردن با دیگران در مورد آن یا فکر کردن درباره آن در ذهن خود ، آن را مرتباً بازیابی نکنید.

آیا می دانید چرا مردم اصرار دارند در صحبت کردن ، فکر کردن و گوش دادن به چیزهای مثبت باشند زیرا اعمال و احساسات ما به طور مستقیم از آنچه صحبت می کنیم ، آنچه ما گوش می دهیم و فکر می کنیم تحت تأثیر قرار می گیرد.

اگر شما همیشه به آن واقعه گذشته گوش فرا دهید و مغزتان همیشه به آن فکر کند شما بدبخت خواهید شد و یا دچار افسردگی می شوید.

به شخصه اسرار کودکی دارم که ترجیح می دهم حتی به خودم نگویم. بنابراین می توانید فرض کنید که این مباحث چقدر تأثیر دارند. اما به تدریج آنها را فراموش می کنم و آنهادیگر مرا اذیت نمی کنند.

من نمی خواهم فقط به دلیل برخی اتفاقات گذشته به رویاهای آینده ام آسیب برسانم.

۵ ذهنیتی که شما باید توسعه دهید تا موفق شوید

چگونه در زندگی موفق شوید: ۱۳ نکته تغییردهنده زندگی

۵۰ جمله ی تاکیدی برای موفقیت و اعتماد به نفس

موفقیت طولانی مدت به یادگیری این ۶ درس در اوایل شغل شما…


۳ قدم برای موفقیت از دیدگاه اُپرا وینفری

تواضع: تکه پازل گمشده لازم برای موفقیت شما

“بهترین راه برای پنهان کردن اسرار این است که آنها را در قلب خود نگه دارید تا در ذهن مردم.”

چگونه حرف دل خود را بزنیم

وقتی مردم از من سؤال می کنند ، “می توانید  حرف دل من را گوش دهید”

می گویم ، “نه ، لطفا به من نگویید. احتمالاً من به کسی می گویم. ”

نگه داشتن راز شخصی که کسی به شما محول کرده است در صدر لیست قرار دارد. هرچه ترس از اعتماد شما به آنها بیشتر شود ، بیشتر بر راز تأثیر می گذارد. بیشتر ما در پایان به حداقل یک شخص دیگر می خواهیم رازهایی را که قرار بود نگه داشته باشیم بگوییم ، و از آن ها بخواهیم این راز را به کسی نگویند.

این فقط زمانی اتفاق نمی افتد که شخصی در مورد رفتار یا خواسته های خود به شما اعتماد کند. در اینجا سناریوهای دیگری وجود دارد که انتظار می رود چیزی را که می دانید به دیگران نگویید:

مدیران نمی توانند در مورد اقدامات آینده که بر زندگی آنها تأثیر خواهد گذاشت ، به کارمندان بگویند.

یک گروه فرعی از یک گروه ، تیم ، واحد خانوادگی یا گروه بزرگتر در حال برنامه ریزی عملی است که می تواند بر سایر اعضای گروه تأثیر منفی بگذارد.

شما درباره یک مهمانی غافلگیرکننده ، هدیه یا جایزه ای می دانید که نمی توانید در مورد آن به دوست خود بگویید.

شما می دانید راز شما به حفظ خواسته شخص دیگری که به شما اهمیت می دهد صدمه می زند.

فکر کردن در مورد حرف دل تان می تواند بر سلامتی شما تأثیر بگذارد!

هنگامی که در حالت استراحت هستید ، ذهن شما تمایل دارد که در گذشته به موقعیت های حل نشده و یا اتفاقات بد که ممکن است در آینده روی دهد ، سرگردان باشد.

از آنجا که هدف اصلی مغز شما محافظت از شما است ، وقتی به شما اجازه می دهد به سمت افکار منفی گرایش پیدا کنید که تنها باشید. نظریه سرکوب فکر ، دانیل وگنر ، روانشناس اجتماعی می گوید: وقتی سعی می کنیم به چیزی فکر نکنیم ، اغلب فقط به فکر بیشتر درباره آن می پردازیم. پروفسور مایکل اسلیپیان ، نویسنده اصلی تحقیق در مورد اسرار ، گفت: بزرگترین استرس زا این است که “… همه اوقات یک راز فقط در افکار ما وارد می شود و به فکر ما نفوذ می کند.”

برای اینکه نخواهید حرف دلتان را به کسی بگویید

یکی از این تکنیک ها را امتحان کنید:

راز را در یک ژورنال شخصی بنویسید.

کارهایی را که ممکن است انجام دهید ، پس از اتمام نوشتن راز انجام دهید.

نوشتن می تواند در کشف و تسکین احساسات به شما کمک کند.

نوشتن افکار خود همچنین به شما کمک می کند تا دیگر لازم نباشد حرف دل خود را به کسی بگویید.

اگر میخواهید حرف دلتان را با کسی در میان بگذارید حتما به کسی بگویید که به او اطمینان کامل دارید تا بعد از گفتن باعث پشیمانی شما نشود.

می توانید راه های برخورد مستقیم با پیامدهای احتمالی را بهتر پیدا کنید.

تمرکز خود را به چیزی بیشتر از بیان حرف دلتان تغییر دهید.

احساسات خود را با موسیقی تغییر دهید یا موسیقی کارکنید تا در مورد موضوعی که در دلتان است و فکر شما را مشغول کرده دچار اضطراب نشوید.

اگر کسی حرف دلش را به شما زده و احساس می کنید که نمی توانید آنرا به کسی بگویید به خود آن شخص مراجعه کنید و راجب آن موضوع بیشتر با هم صحبت کنید تا درگیری ذهنیتان راجب آن کمتر شود.

حتی صفحات آنلاین نیز وجود دارد که می توانید یک راز را فقط برای از بین بردن آن از دل خود به اشتراک بگذارید. رها کردن راز با غریبه ها بهتر از آن است که محکم آن را در ذهن خود نگه دارید.

از اسرار خود آگاه باشید و آنها را نگه دارید. اجازه ندهید که آنها انرژی ذهنی و جسمی شما را مصرف کنند. هنگامی که می توانید ، از شنیدن حرف دل افراد دیگر امتناع ورزید،تابتوانید بهتر مغز خود را نگه دارید.

مطلب قبلی

تاثیر قانون جذب بر زندگی دیل کارنگی

مطلب بعدی

جملات انگیزشی که به شما قدرت می دهد

تنها چیزی که افراد را به سمت موفقیت سوق می دهد

چگونه بر احساس ترس از رد شدن یا طرد شدن غلبه کنید

10 کاری که باید وقتی به سختی موفق هستید آن‌ها را انجام دهید.

چرا موفقیت اغلب سبب جدایی در دوستی‌ها می‌شود؟

8 جنبه از نتایجِ تقویت برد­باری که شما را اساساً برای موفقیت…


چگونه یک زن جوان موفق باشیم؟


7 راهکار موثر برای آغاز زندگی جدید

برای چت کردن با ما روی آیکون مشاور فروش کلیک کنید

سلام! به اکانت کاربری خود وارد شوید

بازیابی رمز عبور

پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد


به تماشای کیفیتی بی حاشیه!


بلیطت رو به قیمت لحظه آخر بخر!

شاید شما هم با دیدن عنوان این مطلب بگویید یک حرف زدن ساده که دیگر این حرف ها را ندارد اما اگر بدانید که در خیلی از کشورها برای آموختن همین 10 اصل گفت و گو انجمن دارند و کارگاه می گذارند و آن را با فرمت های مختلف، به کوچک و بزرگ یاد می دهند چه؟

اگر بدانید پشت این مهارت ها، ایده های بزرگ فلسفی است که می شود با آن ساعت ها پز روشنفکری داد چه؟ اگر بدانید خیلی از موفقیت های ریز و درشت تحصیلی و کاری و خانوادگی تان به همین مهارت داشتن در گفت و گو بستگی دارد چه؟ اگر پشت بسیاری از دلخوری هایتان از دیگران رعایت نکردن یک یا چند تا از این 10 مهارت باشد چه؟

 

چگونه حرف دل خود را بزنیم

 

1- جانبداری

 

طرف نظر خودتو را بگیر!

شاید با دیدن مهارت های دیگر این سوء تفاهم پیش بیاید که گفت و گو یعنی اینکه انسان خود را با آنچه دیگری می گوید، وفق دهد و از نظرات خود صرف نظر کند اما تسلیم و دنباله روی با روح گفت و گو منافات دارد.

برای همین اینکه بتوانیم از نظر خودمان دفاع کنیم، خودش یک بخش از گفت و گوست. اگر ما ریشه های حرفی که می زنیم را بشناسیم، راحت می توانیم از حرف خودمان دفاع کنیم. یادتان باشد صداقت اینجا هم شرط است. اینکه ما بگوییم چه تردیدهایی داریم و اینکه از دیگران برای تکمیل نظرمان کمک بگیریم هم بخشی از جانبداری ما از نظر خودمان است.

 

2- موضع یادگیرنده

 

دانش آموز باشید نه استاد!

«نه، صبر کن»، «نه اینجوری نیس، بذار من بگم». احتمالا شما هم در گفت و گوهایتان از این جمله ها زیاد شنیده اید یا برعکس، زیاد آنها را به کار برده اید. راستش خیلی تقصیری ندارید. ما جوری بار آمده ایم که دلمان می خواهد بیشتر در نقش یک عالم همه چیزدان در گفت و گوها ظاهر شویم تا یک مشتاق به دانستن. فکر می کنیم که ما بهتر بلدیم، بهتر می دانیم و ودر پاسخ به صحبت دیگری اولین حرفی که به نظرمان می رسد، این است که بگوییم «نه» و حرف خودمان را بزنیم.

اما گفت و گو وقتی ثمربخش است و باعث پیشرفت و ثبات ارتباط ما با هم می شود که بپذیریم همه چیز را نمی دانیم. ما باید بپذیریم که ممکن است در مورد موضوعی که ما فکر می کنیم به آن مسلطیم، دیگری حرف تازه ای بزند که برای خود ما هم جالب است. یادتان باشد که برداشت ما فقط بخشی از واقعیت است. اولین مهارت گفت و گو همین است؛ اینکه ما در گفت و گو به جای «استاد سخنران همه چیزدان» خودمان را به جای «دانش آموز مشتاق یادگیری» بگذاریم؛ چیزی که متخصصان گفت و گو به آن می گویند: «موضع یادگیرنده.»

3- گشودگی ذهن

 

مخت را تکان بده

در گفت و گو به عنوان شنونده باید بتوانیم این احساس را به طرف مقابل بدهیم که به او اعتماد داریم تا بتواند ذهن باز داشته باشد! اینطوری به واسطه اعتمادی که به او می کنیم، ذهن خودمان هم برای دریافت حرف هایش باز می شود. به زبان آدمیزاد اینکه حاضر باشید با ایده های تازه آشنا شویدو موقتا از دیدگاه های شخصی خودتان دست بکشید، یعنی اینکه ذهنتان در مقابل دیگران باز است.

گشودگی ذهن چیزی بیش از یک خصوصیت فردی است، نوعی شیوه ارتباطی با دیگران است. اگر در شروع یک رابطه حتی یکی از طرفین بتواند با گشودگی ذهن در مقابل دیگری رفتار کند خوب است ولی در ادامه برای پیشرفت یک رابطه و گفت و گوی موفق باید هر دو طرف برای عمل به چنین رفتاری تلاش کنند.

 

 

4- به تعلیق درآوردن فرضیات

 

پیش فرضتو خط بزن!

در زندگی روزمره کمتر متوجه می شویم که عینک خاصی را به چشم زده ایم که ادراک و برداشت های ما را با قاطعیت شکل می دهد و آنها را محدود می کند، زیرا این نوع برداشت در طول زندگی و از دوران کودکی در خون و گوشت ما نفوذ کرده است. ارزیابی های سریع و جهت گیری های فوری در زندگی، احساس امنیت به وجود می آورند. تنها در صورتی که بفهمیم به چه میزانی وابسته به آنها هستیم، قادر خواهیم بود در آنها تجدید نظر کنیم و الگوهای قدیمی و تله های فکری را کنار بگذاریم. ما دائم با محیط در ارتباط هستیم و همیشه در حال ارزش گذاری و قضاوت. مثلا این بهتر است یا آن؟ کدام یک بزرگتر است؟ کدام زیباتر است؟ چه چیز خطرناکتر است؟ چه کسی سریع تر یا کندتر است؟ تاثیر من چگونه است؟ بدین ترتیب با ردیفی از ارزیابی های روزانه به سر می بریم.

آگاهانه یا ناآگاهانه درباره داده های بی شماری تصمیم می گیریم، انتخاب می کنیم. واقعیت را آنطور که مناسب می دانیم، می سازیم و متوجه نمی شویم که اینها ساختارهای خودمان است. تصمیمات و اعمالمان به وسیله ارزیابی ها وتصورهای خاص ما از جهان که روی واقعیات عینی پرده افکنده اند تعیین و اجرا می شوند. به وسیله گفت و گو می توان این عکس العمل های ناخودآگاه، اتوماتیک و زنجیروار را که در اثر الگوهای ذهنی به وجود آمده اند، شکست.

برچسب ها هم قضاوت ذهنی هستند. خیلی وقت ها ما با برچسب زدن به همدیگر پیشداوری می کنیم و از همانزاویه با فرددیگر برخورد می کنیم. در این صورت توانایی ها و خصوصیات دیگر او نادیده گرفته می شود و حتی آن ویژگی ها در فرد تعطیل می شود. در صورتی که هر انسانی بالقوه دارای خصوصیات بی شماری است که در شرایط مناسب می تواند شکوفا شود. پیش فرض های خودتان را بشناسید و آنها را موقع گفت و گو کنار بگذارید.

5- از دل سخن گفتن

 

هر چه می خواهد دل تنگت بگو!

 

این دیگر خیلی سخت است. اینکه ما حرف واقعی خودمان را بزنیم، بدون آنکه آن را در لفافه طعنه و تظاهر بپیچیم. یک رابطه ساده اما عمیق، دقیقا از همین اصل از دل سخن گفتن سرچشمه می گیرد. «نکند این حرفی که می زنم او را ناراحت کند» مهمترین باوری است که مانع از دل سخن گفتن ما می شود. یک ور پیچیده تر از دل سخن نگفتن، این است که ما فقط برای جلب توجه دیگران حرف بزنیم، نه برای زدن حرف خودمان. اینکه از دلمان حرف بزنیم، به همین خاطر باعث گزیده گویی می شود.

 

6- گوش دادن

چگونه حرف دل خود را بزنیم

 

شنیدن از سودای جان

«چند بار باید یه حرفی رو به تو بزنم؟»، «چرا وقتی حرف می زنم حواست به من نیس؟»، «اون که همیشه فقط منتظره حرف خودش رو بزنه، عجیب نیس حرف تو را نشنیده»، «ببخشید دوباره می گی چی گفتی، اصلا حواسم به تو نبود»، «من که دیگه چیز برای تو تعریف نمی کنم»، «من اصلا نشنیدم تو داشتی حرف می زدی». حتما شما هم در مکالمه هایتان از این قبیل جمله ها درباره کسانی که درست به حرف طرف مقابل گوش نمی دهند استفاده کرده اید. فرق شنیدن با گوش دادن این است که شنیدن فقط یک عمل فیزیولوژیک است اما در گوش دادن، ما حرف طرف مقابل را ادراک می کنیم. بیشتر وقت ها، ما موقع گوش دادن، توجه و حضور ذهن کافی نداریم.

حضورمان بیشتر فیزیکی است. انگار داریم حرف های طرف مقابل را دنبال می کنیم ولی در واقع به چیزهای دیگر فکر می کنیم. نشان دادن اینکه داریم گوش می دهیم (با تکان دادن سر مثلا)، اینکه حرف های دیگران را قطع نکنیم، اینکه ادامه حرف هایش را خودمان نزنیم، اینکه هر جا را نفهمیدیم سوال کنیم. اینکه بین شنیدن و گفتن حرفمان فاصله باشد هم در واقع تکنیک های عملی گوش دادن هستند.

 

7- ناظر خویش بودن

 

به خودت نگاه کن!

«بر خویشتن خویش ناظر بودن» آخرین مهارتی است که برای ایجاد گفت و گوی بالنده به آن می پردازیم. این مهارت را می توان مجموع همه مهارت های دیگر دانست. برای عملی کردن این مهارت به آگاهی مدام نیاز داریم. آگاه بودن به خودو آنچه که انجام می دهیم، درست همان موقع که در یک گفت و گو شرکت می کنیم و از آرا و نظرات خود حرف می زنیم یا از دیگری در مورد عقایدش سوال می کنیم و حتی وقتی در سکوت به حرف های دیگران گوش می دهیم، باید سعی کنیم که به آنچه انجام می دهیم دقت داشته باشیم.

گویا خود را از خود جدا می کنیم و از بالا به خود نگاه می کنیم. بر خویشتن خویش ناظر بودن مثل این است که در لحظه ای که در یک ارتباط قرار می گیریم، به خاطر داشته باشیم که در مورد هر موضوعی که با دیگران ارتباط برقرار می کنیم، همه چیز را نمی دانیم و موضع یادگیرندگی داریم و اینکه به خود یادآوری می کنیم که به دیگری احترام کامل بگذاریم، زیرا ذات انسانی قابل احترام است و ذهن خود را باز می گذاریم تا نظرات دیگران را بی قضاوت های آنی گوش کنیم و آمادگی دریافت نظرات جدید را داریم.

همچنین به خود یادآوری می کنیم که باید صداقت داشت و از دل سخن گفت و هنگام گوش دادن با تمرکز به آنچه دیگری می گوید گوش فرا دهیم، نیز به خودیادآوری می کنیم که یک گفت و گوی موفق بدون شتاب پیش می رود و همیشه فرضیات قبلی ما تمام و کمال درست نیست و نمی توان براساس داشته های قبلی همه اتفاقات و حرف ها را تفسیر کرد.

وقتی بر خویش ناظریم، به یاد داریم که به شکل سازنده ای از نظرات خود دفاع کنیم و برای روشن بودن حرف هایمان ریشه های فکریمان را درباره آن موضوع بیان کنیم و برای رسیدن به درک متقابل از احوالات و نقطه نظرات دیگران جویا بشویم.

8- احترام کامل

 

این علامت مخصوص گفت و گوست!

دومین مهارت گفت و گو «رعایت احترام کامل» است. احترام به دیگری به معنای آن است که دیگری را آنگونه که هست، به رسمیت بشناسیم و حتی بتوانیم موقتا خود را به جای او فرض کنیم و تصور کنیم که اگر در شرایط مشابه او بودیم، شاید همان خصوصیات را می داشتیم و همانطور فکر و عمل می کردیم. ممکن است آنچه را که سایرین می گویند یا فکر می کنند دوست نداشته باشیم اما نمی توانیم مشروعیت آنها را به عنوان یک انسان انکار کنیم. یک میزگرد نماد مناسبی برای گفت و گوی محترمانه است زیرا گردی میز می گوید کسی در این مجلس بالاتر از کس دیگری نیست اما برای ایجاد برابری مورد نیاز انجام گفت و گو به چیزی بیش از یک ابزار مثل میز گرد نیاز داریم؛ چیزی مثل داشتن نگرش برابر نسبت به انسان ها.

 

9- جویندگی

 

سوال کن!

طرح یک سوال ساده و صادقانه موقع گفت و گو، بسیار تاثیر خوبی بر طرف مقابل دارد. پرسیدن سوال هم علاقه ما به طرف مقابل را نشان می دهد و هم کمک می کند خودمان بفهمیم طرف دارد چه می گوید. متخصصان گفت و گو به این مهارت می گویند«جویایی یا جویندگی».

یادتان باشد جویندگی، اگر دقیق اجرا نشود، ممکن است این تصور را در دیگران ایجاد کند که داریم در کارشان دخالت می کنیم. ضمنا یادتان باشد به بهانه جویندگی به دنبال سردرآوردن از شرایط زندگی و افکار دیگران نباشیم.

 

10- عجله نکردن

 

شتاب سنج داشته باش!

آقایان! خانم ها! و مخصوصا شما آقایان! گاهی طرف مقابل فقط حرف می زند که حرفش را زده باشد. بعضی وقت ها فرصت بدهید که دیگران حرف بزنند و شما فقط گوش دهید، نگاه کنید و بگذارید طرف مقابل بداند که شما فقط می خواهید گوش دهید، بدون هیچ عجله ای برای دیکته کردن راه حل هایی که شتابزده به ذهنتان می رسد. بعضی وقت ها عین کلاس اولی ها می خواهیم جواب هایمان را قبل از اینکه صورت مساله را متوجه شده باشیم، از حفظ و به ترتیب بگوییم. عجله نکنید و به صورت مساله گوش کنید.

منبع:برترین ها

 

درمان رفتار آسیب زاوبهبوداحساس نسبت به خود


اقساط36ماهه لوازم خانگی بدون پیش پرداخت

مشاهده تمامی مدلهای فرش وامکان خریدآنلاین


خرید مستقیم فرش از کارخانه


بهترین قیمت بلیط اتوبوس-خریدآنلاین


سوتین های خوشگل و باکیفیت/تنوع رنگ عالی


درخواست مجرب ترین وکلا طلاق توافقی


جشنواره فروش فرش با تخفیفات استثنائی


درمان اختلالات گفتاری کودکان


میخوای از همیشه زیباتر باشی؟


کلینیک ترک اعتیاد در مناطق مختلف تهران

خرید انواع ابزار وجعبه ابزار خانگی وصنعتی


چگونه نزد همسر بیشتر دوست داشته شویم؟

هرآنچه ازعملهای زیبایی زنان میخواهیدبدانید

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، برای هر کدام از ما در طول زندگی یک بار که حتماً، حتی شاید چندین بار اتفاق افتاده باشد که حرفی را خواسته یا ناخواسته شنیده باشیم که باید مثل یک راز پیش ما بماند و به گوش هیچ کس نرسد. معمولاً اکثر ما آدم‌ها تا تقی به توقی می‌خورد و دلمان از زمین و زمان می‌گیرد دوست داریم با یک نفر حرف بزنیم و به دنبال کسی می‌گردیم که گوشی برای شنیدن درددل‌های ما داشته باشد. حرف‌ها و درددل‌هایی که شاید همان لحظه باری از روی دوش ما بردارد ولی اگر در انتخاب فرد مورد نظرمان اشتباه کرده باشیم در آینده بار سنگین‌تری را بر دوش ما خواهد گذاشت.راز دلمان را به هرکسی نگوییم

شاید همین حرف‌هایی که از شدت ناراحتی و دلتنگی مثل یک بار سنگین بر قلب ما سنگینی می‌کند نباید حتی از دل خود ما هم بیرون بیاید تا مبادا اتفاقاتی را رقم بزند که جبران‌ناپذیر باشد، چه رسد به آنکه به آدم نادرست و دهن‌لقی هم بگوییم. این ذات انسان است که با درددل کردن خود را سبک کند و بار ناراحتی خود را بر دوش دیگران بیندازد. اما آیا هر حرفی را به هر کسی باید گفت؟ معمولاً افراد در این مورد دو دسته هستند، یا رازدارند یا دهن‌لق! به آن دسته از افراد که رازدار و در واقع امین مردم هستند، می‌توانیم به راحتی اعتماد و حرف دل خود را با خیال راحت نزدشان بازگو کنیم، چون این افراد به راحتی می‌توانند بر نفس خود غلبه کنند و راز مگوی دیگران را با خود تا همیشه نگه دارند بدون آنکه هیچ اتفاقی نه برای خود و نه دیگران بیفتد. اما دسته‌ای از افراد هستند که اصلاً توانایی نگه داشتن حرف در دهان خود را ندارند، به عبارتی انسان‌های دهن‌لقی هستند که نمی‌توانند بر نفس خود غلبه کنند و حرف دیگران را جای دیگری نزد افراد دیگری می‌زنند.

رازی که برملا شد

روز‌های اول دانشگاه با یکی از هم‌دوره‌ای‌هایم دوست شدم. دختری با ظاهر خوب و پر از انرژی و شور و هیجان بود. در ابتدای دوستی خیلی با احتیاط رفتار می‌کردم و حواسم به حرف‌ها، صحبت‌ها و رفتارم بودم تا مبادا از دستم برنجد. به هر حال تازه وارد اجتماع بزرگی شده بودم و در اولین قدمم در جامعه باید با احتیاط رفتار می‌کردم. یکی از همان روز‌های ابتدای دوستی، غمگین و ناراحت دیدمش و به اصرار خواستم تا با من درددل کند و علت ناراحتی‌اش را به من بگوید. حرف‌هایی زد که در همان زمان برایم سنگین و غیرقابل باور بود، ولی از من خواهش کرد به هیچ کس نگویم. طبیعتاً من هم قول دادم و خیالش را راحت کردم که رازش پیش من می‌ماند. همیشه جلب اعتماد طرف مقابل در یک رابطه دوستی مهم‌ترین اصل است و من هم می‌خواستم این جلب اعتماد را ایجاد کنم. پس باید روی حرفم می‌ماندم و به هیچ کس نمی‌گفتم. بعد از گذشت مدتی متوجه شدم من هر چه می‌گویم یک روز بعد از دهان این و آن می‌شنوم و برخی هم با طعنه و کنایه با من برخورد می‌کنند. با خودم کلنجار می‌رفتم و خودم را به نوعی قانع می‌کردم که در مورد دوستم اشتباه می‌کنم و او چنین آدمی نیست در حالی که من اشتباه می‌کردم و او چنین آدمی بود. اصلاً خصلت ذاتی‌اش همین بود. بار‌ها می‌دیدم که مرتب حرف دیگران را پیش من می‌زد و مثلاً می‌گفت: «فلانی رو می‌بینی؟ فلان اتفاق براش افتاده، من می‌دونم ولی تو به کسی نگو.» من ساده و خوش‌باور هم می‌گفتم: «باشه، خیالت راحت من به کسی نمی‌گویم.» نگو که این یک راز است و او اصلاً نباید حتی به من هم می‌گفت. حرف مادرم مثل یک تلنگر در ذهنم جرقه زد. همیشه مادرم می‌گفت: «حرف خودت را کجا شنیدی، همان جایی که حرف دیگران را شنیدی.» دختر ظاهراً بدی نبود ولی این ضعف شخصیتی را داشت که نمی‌توانست حرف را در دهانش نگه دارد و به دیگران نگوید. رازداری کار بسیار سختی است که در توان شخصیت او نبود. هنوز هم بعد از گذشت 20 سال من راز او را که شاید اکنون دیگر راز نباشد به کسی نگفتم، ولی او همچنان همان آدم گذشته باقی مانده است و اصلاً هم دلش نمی‌خواهد تغییر کند. بار‌ها با طعنه و کنایه بهش گفتم: «لااقل بگذار نخود در دهانت کمی خیس بخورد» ولی کو گوش شنوا. برخی دوستان مشترکمان حرف‌هایی را که می‌خواهند به شکلی به گوش دیگران برسد به او می‌زنند و تأکید می‌کنند که پیش خودش بماند و به کسی نگوید!

فرزندانمان رازداری را از ما می‌آموزند

چگونه حرف دل خود را بزنیم

چندی پیش در یک مهمانی خانوادگی شاهد نزاعی بودم که به خاطر دهن‌لقی فرزند خانواده یک طایفه به جان هم افتادند و چه حرمت‌هایی که زیر حرف‌های نامربوط لگدمال نشد. ماجرا از این قرار بود که برادر بزرگ خانواده در محل کار با یک مشتری ناراحت و عصبی، درگیری لفظی پیدا می‌کند و این مشتری عصبانی هم شروع به دعوای فیزیکی می‌کند. نگو که تمام این‌ها یک بازی بوده تا صندوق فروشگاه را خالی کنند. از آنجایی که امروزه همه با کارت خرید می‌کنند، پول زیادی در صندوق نبوده است. هر چه برادر کوچک‌تر می‌گوید که به پلیس زنگ بزنیم و شکایت کنیم، برادر بزرگ‌تر قبول نمی‌کند و می‌گوید مهم نیست زیاد شلوغش نکن. برادر بزرگ‌تر به برادر کوچک‌تر تأکید بسیاری می‌کند که در خانه‌اش این جریان را برای همسر و فرزندانش تعریف نکند تا به گوش پدر و مادرش نرسد. دلیل بازگو نکردن برادر بزرگ‌تر این بوده است که شنیدن این ماجرا فقط باعث ایجاد دلهره و اضطراب و ناراحتی برای اهل خانواده می‌شود ولی برادر کوچک‌تر تمام ماجرا را با شاخ و برگ‌های اضافه در خانه خود برای همسر و فرزندانش تعریف می‌کند. دو شب بعد در همان مهمانی که من هم در آن حضور داشتم، پسر نوجوان همان برادر کوچک‌تر سر میز شام ماجرا را نه همان‌طور که اتفاق افتاده بود بلکه آن‌گونه که پدرش تعریف کرده بود برای همه تعریف می‌کند و دعوایی را به راه می‌اندازد. برادر بزرگ در تمام مدت دعوا فقط سکوت کرده و سرش پایین بود. همه او را محکوم می‌کردند و او فقط برای اینکه دعوا هرچه زودتر بخوابد هیچ نمی‌گفت و در نهایت آنجا را ترک کرد. با رفتن برادر بزرگ همه ساکت شدند. رو به پسر نوجوان کردم و گفتم: «شما چرا این موضوع را مطرح کردید؟ هیچ کس خبر نداشت. اگر نیاز بود کسی خبردار باشد خود بزرگ‌تر‌ها همه را مطلع می‌کردند پس نباید گفته می‌شد.» در جواب من فقط گفت: «اگر این راز بود چرا پدرم در خانه مطرح کرد؟» این نوجوان حق داشت. تا وقتی ما بزرگ‌تر‌ها خصلت رازداری را در خود نداشته باشیم، چگونه می‌توانیم انتظار داشته باشیم فرزندانمان رازدار باشند؟!

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها



صبر کنید…

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

در این مقاله به موضوع « چطور راحت حرف بزنیم؟ » می‌پردازیم.

 

چگونه حرف دل خود را بزنیم

اگر از آن دسته آدم‌هایی هستید که حرف زدن، برایتان سخت و دشوار است، ما در مقاله «چطور راحت حرف بزنیم؟» هفت راه خوب و اساسی به شما پیشنهاد می‌دهیم تا دشوار حرف زدن را کنار بگذارید.

این راه‌ها از منابع داخلی مجموعه بیشتر از یک نفر گردآوری شده است که توسط اساتید سخنرانی و فن بیان از جمله پیام بهرام پور، به صورت حرفه‌ای آموزش داده می‌شود.

 

بدون تلف کردن وقت، به سراغ هفت راه عالی برای راحت حرف زدن در جمع می‌رویم و به شما می‌گوییم که باید چه کارهایی انجام دهید و روی چه بخش‌هایی از مهارت‌های خودتان کار کنید:

 

ابتدا این فیلم کوتاه را تماشا کنید و چند نکته خوب راجع به اعتماد به نفس موقع حرف زدن یاد بگیرید:

 

یکی از مهم‌ترین فاکتورها و دلایل اینکه نمی‌توانیم راحت حرف بزنیم، خجولی و عدم اعتماد به نفس کافی (شهامت) در موقع صحبت کردن است.

خجولی همواره یکی از دغدغه‌های بسیار بزرگ برای بسیاری از افراد است.

آیا شما هم موقع صحبت کردن، خجالتی هستید؟ مطمئن هستم که نسبت به این شرایط اصلاً حس خوبی ندارید!

شما حتی اگر در کار خودتان فوق تخصص باشید و ایده‌ها، تولیدات و توانمندی‌های فوق‌العاده‌ای هم داشته باشید، اما بلد نباشید آن را با بیان خود به دیگران ارائه کنید، نتیجه‌ای نخواهید گرفت.

همه ما افرادی را می‌شناسیم که به خاطر اینکه نمی‌توانستند توانمندی‌هایشان را خوب بروز بدهند، بقیه انگ بی‌عرضگی و عدم توانایی به آن‌ها می‌چسبانده‌اند. پس این اتفاق خیلی اتفاق بدی است و ما نباید به‌هیچ‌عنوان در موقع صحبت کردن، خجول باشیم.

 

 

در بسیاری از مواقع علت اینکه نمی‌توانیم راحت صحبت کنیم، گفتگوهای درونی منفی با خود است. در این موارد اگر توجه کنیم متوجه صحبت‌هایی از سمت ضمیر ناخودآگاه می‌شویم. جملاتی مانند:

تو نمی‌توانی راحت حرف بزنی… سکوت کن، حرف نزنی بهتره! مسخره‌ات می‌کنند! تحقیر می‌شوی… و…

 

ابتدا فیلم کوتاه زیر را در رابطه با «حذف دیالوگ‌های درونی» از پیام بهرام پور حتماً گوش بدهید و سپس یک تمرین جالب هم برای شما توضیح داده‌ام:

 

با استفاده از تکنیک زیر، گفتگوهای داخلی منفی را تبدیل به گفتگوهای داخلی مثبت کنید و به این ترتیب، یاد بگیریم که «چگونه راحت حرف بزنیم؟»

 

در محلی آرام به گفتگوی منفی درونی خود توجه کنید. مثلاً: تو نمی‌توانی!

 

بر روی یک کاغذ سفید با رنگ مشکی بنویسید: «تو نمی‌توانی راحت حرف بزنی!» و بر روی یک کاغذ دیگر با رنگ مشکی جمله معکوس آن را می‌نویسیم: «تو می‌توانی راحت و جذاب صحبت کنی!»

کاغذی که جمله منفی بر روی آن نوشته شده است را در مقابل چشم (بالا و سمت راست) می‌گیریم و آهسته آهسته آن را به پایین و سمت چپ حرکت می‌دهیم و با چشم آن را دنبال می‌کنیم تا از محدوده دید ما خارج شود (این کار را 10 مرتبه انجام می‌دهیم).

 

در این مرحله کاغذی که جمله مثبت بر روی آن نوشته شده است را از پایین و سمت چپ با چشمان خود دنبال می‌کنیم تا کاغذ در بالا و سمت راست چشم قرار بگیرد و در آن نقطه چند ثانیه تمرکز می‌کنیم و به آن نگاه می‌نماییم (این کار را نیز 10 مرتبه انجام می‌دهیم).

همین کار کوچک، به مرور زمان باعث می‌شود یک گفتگوی درونی مثبت در شما شکل بگیرد و به ضمیر ناخودآگاهتان بفهماند که شما می‌خواهید تغییر کنید.

 

اگر خسته کننده حرف بزنید، به زودی مخاطب یا مخاطبین شما، از حرف‌های شما کلافه و دلسرد می‌شوند. در نتیجه شما وقتی ببینید که حرفتان اثرگذار و جذاب نیست، از دفعات بعدی، دیگر نمی‌توانید راحت صحبت کنید.

پس یک راه دیگر برای اینکه « چطور راحت حرف بزنیم؟ » این است که ببینیم چرا خسته کننده حرف می‌زنیم و برای رفع آن چه کار باید کنیم.

این که چرا خسته کننده هستیم می‌توان هزاران دلیل داشته باشد! اما بهترین هنر این است که تا می‌توانیم با مخاطبان همدلی داشته باشیم، خودمان را جای آن‌ها بگذاریم و ببینیم که به چه دلایلی ممکن است خودمان از چیزی خسته شویم؟

 

در این رابطه، حتماً به مقاله خوب « چرا خسته کننده حرف می‌زنیم؟ » مراجعه کنید.چگونه حرف دل خود را بزنیم

 

 

هر چیز با ارزشی، کمیاب است. حتی اگر بهترین حرف‌های دنیا را هم داشته باشید، مطمئناً زیاد صحبت کردن می‌تواند ارزش حرف‌هایتان را کم کند.

اگر می‌خواهید صحبت شما مورد توجه دیگران قرار بگیرد تا حد ممکن کوتاه صحبت کنید. اگر سخنرانی می‌کنید یا حتی با یک دوست حرف می‌زنید، اجازه ندهید تحت هیچ شرایطی بیش از 60 دقیقه پشت سر هم حرف بزنید. فراموش نکنید که شن‌های ساحل آن‌قدر زیاد هستند که کم ارزش شده‌اند. در حالی که اگر به همین مقدار طلا روی زمین ریخته شده بود، طلا هم مثل شن بی ارزش می‌شد.

برای این که بتوانید تمرین کنید تا کوتاه صحبت کنید، باید چند گفت‌وگو از خودتان با فرد دیگری را ضبط کنید و متن آن را بنویسید و یک بار دقیق به آن نگاه کنید و ببینید که کدام قسمت‌ها را می‌توان حذف کرد.

و سعی کنید مجدداً آن را اجرا کنید و این‌قدر این کار را انجام دهید که مطمئن شوید هیچ بخشی از حرف‌هایت شما قابل حذف نیست.

پس از چهار یا 5 بار تمرین کردن در این حیطه، کم کم به صورت ناخودآگاه خلاصه‌تر صحبت خواهید کرد.

 

لحن مناسب باعث می‌شود بتوانید بهتر و زیباتر حرف بزنید.

داشتن لحن مناسب باعث می‌شود مخاطب شما، احساس کند که شما راحت‌تر حرف می‌زنید و در نتیجه خود شما احساس بهتری از حرف زدن و راحت حرف زدن داشته باشید.

اگر شما لحن و بیان خوبی نداشته باشید می‌توانید مطمئن باشید که «راحت حرف زدن» شما با چالش مواجه خواهد شد.

سعی کنید تا حد ممکن به افرادی که بیان خوبی دارند و لحن صحبت کردن آن‌ها را دوست دارید توجه کنید. (این افراد می‌توانند سخنران، گوینده، بازیگر، مجری و … باشند).

به نوع صحبت کردن آن‌ها توجه کنید و ببینید که چه زمانی لحن آن‌ها تغییر می‌کند و چطور دهان آن‌ها باز و بسته می‌شود.

 

مقاله زیر را در ابن رابطه بخوانید: 👇

چطور لحن مناسبی داشته باشیم؟

 

 

زبان بدن در راحت حرف زدن شما، تأثیر مستقیم دارد.

در سه مقاله زیر در این باره صحبت کرده‌ایم که می‌توانید به صورت کامل در مورد آن بخوانید:

 

زبان بدن چیست؟ تکنیک‌های زبان بدن…

زبان بدن چیست؟ قسمت دوم: زبان بدن در سخنرانی…

زبان بدن چیست؟ قسمت سوم: زبان بدن حرفه ای در سخنرانی…

 

 

مهم‌ترین و کلیدی‌ترین نکته در رابطه با اینکه «چطور راحت حرف بزنیم؟» این است که به این درک برسیم که تمرین و تکرار چقدر می‌تواند مؤثر باشد.

واقعاً برای قوی کردن فن بیان، یادگرفتن مهارت سخنرانی و حرف زدن، هیچ چیزی مهم‌تر از تمرین زیاد نیست. 

تمریناتی از جمله ضبط ویدئو از خودتان اگرچه در مراحل اولیه می‌تواند برای شما کمی ناخوشایند باشد، اما هرچه جلوتر می‌روید، بهتر و بهتر خواهد شد.

تمریناتی از جمله ضبط صوت، تمرین جلوی آینه و تمرینات فن بیان دیگر هم می‌تواند به رشد شما در این زمینه و چگونگی راحت حرف زدن کمک کند.

 

 

 

کیفیت این دوره رایگان، درست مثل دوره های پولی گران قیمت است. ببینید و به دوستانتان هم معرفی کنید.

 

👈 دوره رایگان فن بیان 👉 

 

 

 

شما همچنین می‌توانید برای حرفه‌ای شدن در سخنرانی و فن بیان و یادگیری رازهای یک ارتباط جذاب، به بسته فوق‌العاده زیر مراجعه کنید:

 

 

 

 

 

بر اساس رای 83 نفر از بازدیدکنندگان

92 امتیاز از 100

دنبال کننده

دنبال شونده

ماجرا

سعید عباسی

سعید عباسی هستم. می‌خونم و می‌نویسم تا هم خودم رشد کنم و هم بتونم به بقیه یاد بدم… عضو کوچکی از مجموعه وزین «بیشتر از یک نفر»… امیدوار و در تلاش برای ساخت یک آینده‌ی بهتر برای کشورم…

سعید عباسی هستم. می‌خونم و می‌نویسم تا هم خودم رشد کنم و هم بتونم به بقیه یاد بدم… عضو کوچکی از مجموعه وزین «بیشتر از یک نفر»… امیدوار و در تلاش برای ساخت یک آینده‌ی بهتر برای کشورم…

با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود

با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود

شهامت: دوره جامع و کاربردی رفع خجولی و کم حرفی

شهامت: اعتماد به نفس ، رفع خجولی و کم حرفی 2

آموزش نرم افزار نقشه ذهنی و رسم مایندمپ (mindmap)

خرید کتاب واجب تر از نان شب

ماندگارترین هدیه برای کسی که دوستش دارید

نیلوفر مرداب: مصاحبه با افراد خبره در زمینه موفقیت شخصی و کسب و کار

استفاده از سایت مشروط بر قبول توافقنامه کاربری و حفظ حریم شخصی می باشد. تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مجموعه بیشتر از یک نفر است.

پرداخت کارت به کارت

پرداخت از خارج ایران

گارانتی بازگشت وجه

تسهیل در خرید

راهنمای سایت

درخواست همکاری

دوره رایگان فن بیان

دعوت از اساتید سخنرانی

نیلوفر مرداب

خرید کتاب

تماس با ما-درباره ما

چگونه حرف دل خود را بزنیم
چگونه حرف دل خود را بزنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *