چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

 
helpkade
چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم
چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

به گزارش سایت خبری ساعد نیوز و به نقل از زوج باز، شاید برای شما یا یکی از اطرافیانتان اتفاق افتاده باشد که در رابطه دوستی، نامزدی و یا رابطه عاطفی خود بر اثر جدایی، مرگ و غیره دچار شکست شده باشید. رابطه ای که برای آن هزاران امید و آرزو داشتید و آینده مورد علاقه خود را در ادامه آن برای خود تصور می کردید. اما هم اکنون این رابطه با شکست مواجه شده است. دراین حالت غم بزرگی شما را در برمی گیرد و احساس درد و رنج عجیبی می کنید که در اصلاح به این حالت دل شکستگی یا قلب شکسته می گویند.به طور کلی اندوهی که پس از شکست عاطفی و پایان یک رابطه احساس می شود؛ باعث می شود فرد احساس کند نه می تواند رابطه خود را فراموش کند و نه می تواند خود را از وضعیت حزن و اندوهش رها کند و البته این حالات طبیعی است و برگشت به حالات اولیه نیازمند گذار از مراحلی است تا فرد بتواند یاد و خاطره رابطه را در ذهن خود به حداقل برساند و یا از بین ببرد و درنهایت بتواند قلب شکسته خود را ترمیم کند.

ما در این مقاله در راستای رسیدن به اهداف بالا یعنی ضمن معرفی حالاتی که ممکن است فرد پس از دل شکستگی با آن مواجه شود؛ تلاش می کنیم راه های درماتی و ترمیم قلب شکسته را نیز در اختیارتان قرار دهیم.

در اولین مرحله در فردی با قلب شکسته، او فقط به خاطرات عشق از دست رفته خود فکر می کند و تمام مدت به فکر او مشغول است. او تلاش می کند تا خود را نجات دهد و به همین منظور برای مدتی فقط تصورات فرد معشوقش را به ذهن می آورد و با آنها زندگی می کند و همچنین دچار حالت هایی مانند پر خوری، کم خوری و مصرف زیاد دارو های آرام بخش می شود.

مرحله دوم: پیشرفت نا امیدی و افسردگی

این مرحله برای یک فرد قلب شکسته خیلی خطرناک است چون هیچ گونه قدرت انتخابی ندارد و ممکن است با دوستان اطرافیان و نزدیکان خود مشکل پیدا کند و حتی از کار خود اخراج شود و احتمال دارد به دارو های روانگردان و سیگار روی بیاورد. همچنین فرد در این مرحله تا حد زیادی افسرده و نا امید می شود و احساس پوچی به او دست می دهد.چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

در این مرحله فرد بیشتر به درون خود فرو می رود و اشکهای او مرتب سرازیر می شوند. البته به خاطر اتفاقاتی که افتاده است طرف مقابل خود را مقصر می داند و در کنار این تلاش می کند تا دوباره به روح و روان خود بپردازد و در عین اینکه خود را ملامت می کند؛ می تواند خودش را ببخشد و رویا های او با امید، تغییر و حمایت همراه می شوند.

در این مرحله فرد به جایی می رسد که می خواهد دوباره شروع کند و برای آینده خود برنامه ریزی می کند. اگر فردی به این مرحله برسد؛ می تواند سلامت خود را دوباره بدست بیاورد چون او مشکلات زمان حال خود را بازنگری می کند و نسبت به مسائل زندگی و آینده اش حساس تر می شود و این یعنی قدرت مدیریت زندگی عادی خود را بدست آورده است.

۱- برای مراقبت از خود برنامه داشته باشید

هیچ کسی نمی تواند به راحتی درد ناشی از قلب شکسته را رد کند اما روش هایی مانند مراقبت کردن از خود و برنامه ریزی برای آن در این راستا بسیار کمک کننده است بنابراین بعد از این حالت (دل شکستگی) سعی کنید برنامه غذایی منظمی برای خود داشته باشید و تمام وعده ها را در آن بگنجانید و همچنین در تغذیه خود بیشتر دقت کنید. مثلا مصرف شیرینی و الکل را حتی الامکان کنار بگذارید و با تنظیم عادات غذایی از پرخوری یا کم خوری خود جلوگیری کنید.

۲- ارتباطات خود را افزایش دهید

یکی از کارهایی که به بیرون آوردن شما از غم و ناراحتی کمک می کند افزایش ارتباط با دیگران از جمله دوستان و افرادی است که با آنها راحت هستید پس تا حد امکان در جمع دوستان خود قرار بگیرید و با آنها تفریح کنید و به بهبود روحیه خود از این طریق کمک کنید.

۳- خود را با گریه کردن و غصه خوردن تخلیه کنید

شاید شما هم از اطرافیان میشنوید که این واقعه ارزش غصه خوردن را ندارد و شما را سرزنش می کنند اما واقعیت این است؛ شما بهتر است بر خلاف این فرهنگ عامیانه برخورد کنید و بدون هیچ گونه محدودیت زمانی بنشینید و برای قلب شکسته خود غصه بخورید و با گریه کردن بار روانی خود را سبک کنید. چون اگر این کار را نکنید و سعی کنید درد را فراموش یا با آن مقابله کنید درد شما بهبود نمی یابد و در آینده دوباره سربرمی آورد.

۴- نقش خود در جدایی را بررسی کنید

بعضی از آدم ها بعد از اینکه با حالت قلب شکسته روبرو می شوند؛ سعی می کنند طرف مقابل را مقصر بدانند. آنها در مورد فردی که با او رابطه شکست خورده ای داشتند؛ می گویند که او لیاقت نداشت، مقصر اصلی او بود، اشتباه او باعث خراب شدن رابطه شد. دسته ای دیگر از افراد هم خودشان را سرزنش می کنند و با جملاتی نظیر رفتار من مثل بقیه نیست، نمی توانم رابطه درستی داشته باشم و من آدم بی ارزشی هستم خود را بیشتر آزار می دهند.

واقعیت این است که هر دو روش اشتباه است و به جای مقصر کردن طرف مقابل یا سرزنش خود فقط سعی کنید از شکست خود یاد بگیرید چون هر دو طرف شما تا اندازه ای در این شکست سهم داشته اید پس سهم خود را مشخص کنید و اگر این کار را نکنید در رابطه بعدی خود نیز ممکن است با همچنین پایانی روبرو شوید.

۵- سعی کنید او را ببخشید

بخشش کسی که در رابطه با او قلبتان شکسته است کار آسانی نیست اما با پر کردن قلب شکسته خود از نفرت نیز راه به جایی نمی برید بنابراین بهتر است او ار ببخشید و این کار را نه برای برگشت به رابطه بلکه برای آماده شدن به یک زندگی جدید و آرامش خودتان انجام دهید.

و اگر احتیاج به بانگری در رابطه شکست خورده یتان را دارید سعی کنید این کار را برای درس گرفتن انجام دهید نه اینکه بنشینید مقصر را پیدا کنید یا خود را ملامت کنید.

۶- از مشاوره کمک بگیرید

اگرچه هر شخصی بهتر از همه می تواند خود، عادت ها و ویژگی هایش را بشناسد اما ممکن است همیشه نتواند به تنهایی تمام مشکلات خود را حل کند. بنابراین اگر شما نیز درد قلب شکسته را به دوش می کشید و در این بحران گیر کرده اید به دنبال یک شخص متخصص باشید و از او کمک بگیرید چون گاها ممکن است شما تلاش های زیادی هم برای بازگشت به روال عادی بکنید اما باز هم نشانه اعتیاد به رابطه را داشته باشید پس راهنمایی مشاور می تواند دراین راستا مفید باشد.

۷- زحمت های خود را هدر ندهید

هنگامی که به رابطه شکست خورده خود و گذشته آن فکر می کنید ممکن است افکاری به سراغتان بیایند که به شما بگویند؛ دیگر نمی توانید این سختی ها را ادامه دهید و بهتر است رابطه خودرا ترمیم کنید. در واقعیت شما با این کار و برگشتن به خانه اول زحمات خود را نیز هدر می دهید.

پس به جای فکر کردن به ترمیم رابطه و پاسخ مثبت به افکار مزاحم راهی را برای آرام کردن خودتان پیدا کنید چون این افکار در اوایل طبیعی هستند. باید به این فکر کنید که آیا می توانید دوباره آن گذشته را تکرار کنید. حالا که شما برای زندگی و آینده خود هدف تعیین کرداه اید پس بر روی آن بمانید و محکم باشید و به این فکر کنید ادامه این رابطه اجازه نمی دهد شما به برخی از اهدافتان برسید.

 


سلام بانوی عزیز،

من مهدی خردمند هستم. تخصص اصلی من هیپنوتراپی است و در طول سالیان اخیر به خانم های بسیاری کمک کرده ام تا مرد دلخواهشان را پیدا کرده و به آسانی به خود جذب کنند، و همچنین عشق روزهای اولیه را به رابطه ی مشترک خود بازگردانند. امروز می خواهم چند نکته ی کاربردی مهم برای تاثیرگذاشتن روی مردان را با شما سهیم شوم. اما اول می خواهم سوالی از شما بپرسم:

تا حالا به این فکر کرده اید که چرا مردان امروزی، غیرقابل اعتماد شده اند؟ چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

ممکن است شما به مرد زندگی خود نگاه کنید و ناخواسته وی را با پدر، پدربزرگ یا سایر مردان واقعی که می شناختید مقایسه کنید و به خود بگویید “مَرد هم مَردهای قدیم!”

به نظر می رسد که مردان امروزی، هنوز به اندازه ی کافی بالغ نشده اند. مانند پسربچه ها لجبازی می کنند، زیر بار مسئولیت و تعهد نمی روند. در ابتدا قولی می دهند اما بعد، خلاف آن عمل می کنند.

اگر پیش از این قلب شما توسط مردی شکسته شده است، شما تنها نیستید. متاسفانه قلب بسیاری از خانم ها شکسته می شود. حتی بعضی از خانم ها کلا نسبت به مردان بی اعتماد شده اند و تصمیم گرفته اند که مجرد باقی بمانند، اما حداقل آرامش داشته باشند و کسی از احساسات پاک آنها سواستفاده نکند.

اما اگر مدتی مجرد زندگی کرده باشید، می دانید که “تنها بودن” حس شادی و سعادت واقعی را به شما نمی دهد. شاید برای مدتی احساس آرامش کنید، اما بزودی این آرامش تبدیل به حس “حسرت” و “خلا عاطفی” می شود. انگار زندگی شما خالی از نور و اشتیاق شده باشد. هیچ کس نیست که زیبایی شما را ببیند. قلب شما همچنان می تپد و به دنبال چیزی می گردد. به دنبال کسی که آن را ببیند، قدرش را بداند و عاشقانه از آن محافظت کند.

شما طوری ساخته نشده اید که در “تنهایی” رشد کنید. البته تنهایی چیز بدی نیست و همه ی ما به آن نیاز داریم، اما نه برای همیشه و نه تا ابد. ما برای حس کردن خوشبختی، نیاز داریم که در عشق مداوم باشیم. یک عشق گرم و صمیمی. در سختترین لحظات زندگی، بدانیم کسی همچنان به فکر ما هست و ما را بخاطر خودمان دوست دارد، نه به خاطر داشته هایمان. می خواهیم کسی را داشته باشیم که حواسش به ما باشد. بودن ما در کنارش مهم باشد و قدرمان را بداند.

بعضی ها ممکن است به شما بگویند که این ها همه خواب و خیال هستند و نباید هرگز به کسی دل ببندید. این را خوب می دانم. آدم های شکست خورده و دلشکسته در اطراف شما بسیار هستند و دوست دارند شما را هم از آسمان به پایین بکشند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشند. اما آنها فقط توهم این را دارند که “واقع بین” هستند. آنها در اصل “سیاه بین” هستند و خیلی زود از عرصه ی مبارزه و یادگیری فرار کرده اند.

من با پیغامی متفاوت به سراغ شما آمده ام: کسی که از عشق و ندای قلبش بگریزد، هرگز طعم خوشبختی را نمی چشد و مجبور است تا انتهای عمر با روح شکسته و پیچ خورده اش زندگی کند.

اما ورای تمام این ها، شما می دانید که به غیر از مرد ها، گزینه ی دیگری ندارید. شما نمی توانید عاشق پول و دارایی های مادی شوید. شما نمی توانید با عشق های کوتاه مدت و سطحی سر خودتان را گرم کنید. قلب شما همیشه به دنبال چیزی عمیقتر خواهد گشت.

از طرف دیگر، مردان امروزی، بسیار متفاوت از گذشته شده اند. البته همین حرف را در مورد زنان نیز می توان زد. زنان امروزی هم بسیار عوض شده اند. در نتیجه بسیاری از راهکارهایی که در گذشته برای جذب عشق و ازدواج به راحتی جواب می داد، اکنون نتیجه نمی دهد. مردان امروزی در دنیایی زندگی می کنند که گزینه های بیشتری به آنان می دهد و گزینه های بیشتر، موقع تصمیم گیری، آنان را گیج تر می کند. مردان امروزی سرشان شلوغ است و به راحتی نمی توانند روی موضوعی مشخص تمرکز کنند. شما هرگز نمی توانید روی مردی که تمرکز کامل ندارد حساب کنید. شما باید از یک مرد بخواهید که با تمام وجود در برابر شما حاضر شود. او نباید با موبایلش بازی کند. نباید از نگاه کردن به چشمان شما فرار کند. نباید بحث را عوض کند.

شما نباید به چیزی کمتر از این راضی شوید. اگر راضی شدید، مرد شما تبدیل به مردی بی کیفیت و سطحی خواهد شد که به احتمال زیاد لیاقت محافظت از قلب شما را نیز نخواهد داشت و آن را شکسته و تکه پاره به شما پس خواهد داد.

اما اگر بتوانید شرایطی را ایجاد کنید که طرف مقابل شما دیگر نتواند مثل یک پسربچه رفتار کند، وی پوسته اولیه اش را خواهد شکست و تبدیل به مردی واقعی خواهد شد. دیگر نگران وی نخواهید بود. یک مرد برتر می داند که چگونه به زنش آرامش دهد. یک مرد برتر از پذیرفتن مسئولیت فرار نمی کند، اتفاقا اگر کسی بخواهد در پذیرفتن مسئولیت از وی سبقت بگیرد، عصبانی خواهد شد!

من در ادامه به شما یاد خواهم داد که چگونه باید چنین مردی را به درستی و به سرعت شناخت. همچنین باید یاد بگیرید که چگونه جذبش کنید و کاری کنید که بین تمام گزینه های دیگری که دارد، فقط به شما فکر کند. و در انتها خواهید دید که چگونه می توانید تبدیل به بخشی مهم و تاثیرگذار در زندگی وی شوید. اگر این کار را بکنید، او تمام تلاشش را خواهد کرد تا شما را راضی و خوشحال نگه دارد تا همیشه با وی بمانید. به عبارت دیگر، شما باید کنترل کامل قلب وی را در دستان خود داشته باشید، بدون اینکه وی خودش خبر داشته باشد!

اما اجازه دهید اول به چالش های پیش روی شما در دنیای عشق بپردازیم. می خواهم بدانم که آیا شرایط فعلی شما را می توانم خوب درک کنم یا نه.

آیا شما توانسته اید از حس دلشکستگی و ناکامی هایی که در گذشته داشته اید به طور کامل رها شوید؟ آیا همچنان تصاویر رابطه ی قبلیتان را مجسم می کنید و می خواهید آنها را تغییر دهید؟ آیا می خواهید همچنان کسی را که ترکتان کرده باز گردانید؟

شما هرگز نمی توانید وارد یک رابطه ی جدید شوید، مگر آنکه بتوانید از گذشته ی خود کاملا آزاد شوید. هر روزی که آن را صرف فکر کردن به گذشته می کنید، آن روزتان تباه شده است. اما از طرفی فراموش کردن کسی که زمانی به وی دلبسته بودید کار راحتی نیست.

در نتیجه ممکن است ترسی عمیق در درون شما شکل بگیرد که باعث شود از بقیه ی مردان مناسب اجتناب کنید و به محض دیدن تمایل آنان به خود، فرار کنید.

یا ممکن است خشم و دلخوری شدیدی نسبت به جنس مخالف پیدا کنید. نتیجه این خواهد شد که شما دائما بدنبال انتقام گرفتن از مردان خواهید بود. از هر فرصتی استفاده خواهید کرد که مردان را بجزّانید!

و تا زمانیکه از این درد دائمی رها نشوید، اسیر گذشته باقی خواهید ماند و دلشکستگی های جدیدی را تجربه خواهید کرد. همیشه بدترین آدم ها را ملاقات خواهید کرد و بیش از دیگران مورد سواستفاده قرار خواهید گرفت.

بعد از شروع آشنایی با یک مرد، یا ازدواج با وی، شما ممکن است متوجه شوید که روزبروز بیشتر به وی وابسته می شوید، اما او بیشتر و بیشتر از شما اجتناب می کند. دیگر به ندرت جواب تلفنتان را می دهد و وقتی هم می دهد، خیلی کوتاه صحبت می کند. کمتر وقتش را با شما سپری می کند. وقتی با هم بحثتان می شود، در چشمان شما نگاه نمی کند. مثل اینکه شما یک موجود تکراری برای وی شده اید و او دیگر نمی خواهد شما را ببیند.

اگر این اتفاق بیفتد، عملا عشق بین شما از بین رفته است. شما نمی توانید اجازه دهید که این اتفاق بیفتد. شما باید قادر باشید هر لحظه روی افکار و احساسات یک مرد تاثیر بگذارید، در غیر این صورت وی شما را خیلی زود فراموش خواهد کرد و خود را با چیزهای دیگری سرگرم خواهد کرد. یکی از این سرگرمی ها، می تواند یک زن دیگر باشد.

اگر نتوانید شعله ی عشق و جذابیت را به سادگی افروخته نگه دارید، تمام سرمایه گذاری شما در رابطه هدر خواهد رفت. ازدواج شما مانند یک کشتی خواهد بود که سوراخ شده است و به تدریج غرق می شود.

آیا دوست دارید که قلب خودتان را صادقانه به او دهید، اما در نهایت تکه پاره شده پس بگیرید؟


مسلما نه!

و من به شما یاد خواهم داد که چگونه باید به این چالش ها غلبه کنید و کاری کنید که مرد زندگیتان هرگز نتواند دوری یا ناراحتی شما را تحمل کند.

اما اول می خواهم به شما بگویم که چرا باید به من اعتماد کنید و به حرف های من گوش دهید؟

آیا شده مردی به شما ابراز علاقه کرده باشد که شما دوستش نداشته باشید؟ من نیز گاه گاهی احساس می کردم که به عنوان یک مرد برای بعضی از دخترها جذاب هستم، اما اکثرا به خود آن دختر ها علاقه ای نداشتم. تا اینکه بالاخره عاشق دختر خانم جوانی شدم. بیست سال داشتم. فکر می کردم که همه چیز برای آشنایی و ازدواج ما فراهم است. برای وی مرتبا هدیه می گرفتم، به حرفهایش گوش می دادم و فکر می کردم که او نیز به من علاقه مند است و ما زوج خوشبختی خواهیم شد.

اما آن روزی که احساس واقعیم را به او گفتم، وی پاسخ داد که احساس عاشقانه ای نسبت به من ندارد و ما فقط می توانیم دوستان خوبی باشیم.

این حرف وی، واقعا من را مایوس و دلشکسته کرد. چرا وی دیگر به من علاقه ای نداشت؟ اصلا اگر براش مهم نبودم،  چرا حاضر بود دوباره من را ببیند؟

به خود گفتم که شاید به زمان بیشتری نیاز دارد و هنوز به اندازه ی کافی با خوبی های من آشنا نشده است. تصمیم گرفتم که ابراز محبت و عشقم به وی را دو چندان کنم. می خواستم خوب بفهمد که احساس من نسبت به وی پاک و صادقانه است و من همان عاشقی هستم که می تواند او را خوشبخت کند.

پس با شدت بیشتری علایقم را به وی نشان دادم. وقت بیشتری را صرف وی کردم. سعی کردم هرگز حرفی نزنم که او را ناراحت کند. کاری کنم که وی بداند که مهمترین فرد در زندگی من است و من به او بیش از هر چیز دیگری اهمیت می دهم.

چند ماه بعد، دوباره از وی خواستگاری کردم. اما جواب وی این بار سردتر از قبل بود. در واقع احساس کردم که از دست من عصبانی است و من با گفتن احساساتم به او، حتی آزرده خاطرش کرده ام و نباید حرفی می زدم.

به خط پایان این داستان بی سرانجام رسیده بودم. با قلبی شکسته به خانه برگشتم و برای چند ساعتی گریستم. اشک هایم همینطور روان بود و قدرت کنترل خودم را نداشتم. احساس می کردم که از من سواستفاده شده است، تحقیر شده ام و احتمالا او دارد به سادگی من می خندد.

خوشبختانه در چند روز بعد، توانستم کنترل افکارم را به دست بگیرم و بجای اینکه خودم را سرزنش کنم، از آن تجربه درس بگیرم. پس قدم درست را برداشتم و بیش از پیش عزت نفس خودم را خراب نکردم. بجای آن، فقط روی این تمرکز کردم که این تجربه ی دلشکستگی چه درسی برای من داشته که باید زودتر یاد بگیرم؟

بودن یا نبودن آن دختر خانم دیگر برایم بی معنی بود. مهم، درس با ارزشی بود که وی به من داده بود و بعدها می توانست به درد من بخورد.

دوست دارید بدانید که چه درسی از آن ماجرا گرفتم؟چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

مهمترین چیزی که من یاد گرفتم این بود که موفقیت های دیگر من، تاثیری در قدرت من برای جذب عشق ندارد! تقریبا تمام چیزهایی که پدر و مادرم در مورد ازدواج از بچگی به من آموخته بودند غلط از آب در آمد. آنها به من آموخته بودند که اگر پسر خوبی باشم، صداقت داشته باشم، زندگیم هدف و معنا داشته باشد و از نظر تحصیلی و مالی در جایگاه مناسبی باشم، آن دختر مناسب خودش به سراغ من خواهد آمد!

به هیچ وجه! موفقیت های شما در بخش های دیگر زندگی، الزاما به معنای موفقیت شما در دنیای عشق نیست. اگر شما تحصیلات بالا دارید، ماشین گران قیمت سوار می شوید یا جایگاه حرفه ای بالایی دارید، نباید تصور کنید که موفقیت شما در دنیای عشق تضمین شده است!

اجازه دهید حتی یک قدم جلوتر بروم. من کسانی را می شناسم که مطالعات روانشناسی زیادی کرده اند و مدتها روی خودشان کار کرده اند. کتاب های خودشناسی خوانده اند و در سمینارهای موفقیت شرکت کرده اند، اما باز هم قادر نیستند که فرد مناسبی را به خودشان جذب کنند و او را مجذوب خویش نیز نگه دارند.

و حتی خبری بدتر برایتان دارم: پس از سالها مشاوره و آموزش مهارت های یافتن همسر و جذب عشق، من به این نتیجه رسیده ام که افراد باهوش تر اغلب در دنیای عشق ناکام تر هستند. کسانی که برای مشاوره پیش من می آیند، افراد نادان، تنبل و شکست خورده نیستند. در بیشتر موارد من می توانم شهادت دهم که حتی از خود من هم باهوش تر اند!


پاسخ این سوال بسیار طولانی است، اما اگر به طور خلاصه بخواهم بگویم، می توانم اینگونه جواب دهم: قوانین دنیای هوش و موفقیت در دنیای عشق و عاشقی همیشه صدق نمی کند.

مثلا در دنیای افراد باهوش و موفق، هر چه قدر بیشتر تلاش کنید، احتمال موفقیت شما بیشتر می شود. به هدفتان نزدیکتر می شوید. در دنیای عشق عکس این است: وقتی تلاش هایتان را به طور موقت متوقف می کنید، وی عاشق شما خواهد شد!

وقتی شما می خواهید مردی را جذب کنید و وی را مجذوب و شیفته ی خود نگه دارید، باید روی قلب وی تاثیر بگذارید. اما احتمالا شما بلعکس عمل می کنید و سعی می کنید روی ذهن وی تاثیر بگذارید. شما می خواهید به وی نشان دهید که زنی قابل اعتماد، صادق و فداکار هستید. شما دارید به نوعی خودتان را به او اثبات می کنید. پس دارید روی ذهنش تاثیر می گذارید.

اما انسانها بر مبنای افکارشان عاشق نمی شوند، آنها به خاطر عواطفشان عاشق می شوند. اگر آن مرد در حضور شما نتواند آرام باشد و قلبش تندتر بزند، آن موقع می توانید بدانید که روی احساساتش تاثیر گذاشته اید. اگر نگاه و کلمات شما می تواند به آسانی حواس وی را پرت کند، می توانید مطمئن باشید که قلبش را در دستان خود دارید.

اما احتمالا بیشتر اوقات چنین تاثیری روی او نمی گذارید. بجایش، اغلب اوقات در حال چالش با مرد زندگیتان هستید و دوست دارید بالاخره آن روزی برسد که حرفهایتان را گوش کند و به تفاهم برسید.


نه نه نه!

من نیز تمام این افکار اشتباه را مدتها با خودم حمل می کردم. اکثر آنها را از خانواده و محیط اطرافم آموخته بودم. اما پس از چند سال، توانستم کاملا آنها را عوض کنم و از طریق احساساتم کسی را که می خواهم جذب کنم و مجذوب خودم نگه دارم. گشایش واقعی برای من زمانی رخ داد که با مردان و زنانی آشنا شدم که در دنیای عشق و عاشقی بسیار موفق بودند. می توانستند به راحتی روی قلب دیگران تاثیر بگذارند و ذهن منطقیشان را دور بزنند. من آنها را الگوی خود قرار دادم و با استفاده از هیپنوتراپی سعی کردم سیستم باور های آنها را روی ذهن خودم کپی کنم. بالاخره پس از چندین سال من به نقطه ای رسیدم که حس می کردم پازل عشق را حل کرده ام. در همان موقع بود که بعضی از دوستان نزدیکم متوجه تغییرات من شده بودند و آنها نیز برای موفقیت در دنیای عشق سراغ من آمدند و از من خواستند تا تکنیک های خودم را به آنان نیز یاد دهم.

اما برای من واقعا سخت بود که به آنها توضیح دهم که چه کار می کنم! به نظر خودم، من هیچ کار خاصی انجام نمی دادم. من فقط مثل یک مرد واقعی رفتار می کردم. این باعث می شد که زن زندگی من نیز مانند یک زن رفتار کند و این باعث بوجود آمدن جذابیت مغناطیسی شدید و متقابل می شد. همین!

برای اینکه بتوانم به آنها توصیه ای بکنم، اول از همه باید می فهمیدم که آنها چه کارهای اشتباهی انجام می دهند که باعث از بین بردن جذابیت می شود. پس از مدتی متوجه شدم که هم مرد ها و هم زن ها، تقریبا اشتباهات مشابهی مرتکب می شوند. آنها تصوراتی دارند که باعث می شود تمام تلاش هایشان برای جذب یک فرد، نتیجه ی عکس دهد. در ادامه ی این نامه من بعضی از مهمترین آنها را برایتان توضیح خواهم داد.

اول از همه باید بفهمیم که شما چه باورها و رفتار های اشتباهی را در دنیای عشق دارید. در ادامه به هفت مورد اشاره خواهم کرد. در مورد هر کدام فکر کنید و ببینید کدامیک در مورد شما صدق می کند؟

اگر بتوانید صادقانه بپذیرید که اشتباهاتتان چیست، زودتر می توانید از آنها خلاص شوید. اجازه ندهید که غرور شما، باعث بسته شدن ذهنتان شود. اگر من سالها پیش و پس از شکسته شدن دلم، شروع به لجبازی می کردم و با شدت بیشتری اشتباهاتم را تکرار می کردم، هرگز نمی توانستم طعم عشق را بچشم.

این موارد را بخوانید و ببینید که کدامیک در مورد شما صدق می کند:

اگر شما  بیش از حد ساده و قابل پیش بینی باشید، پس از مدتی وی شما را دیگر نخواهد دید. او نسبت به حضور شما بی تفاوت خواهد شد و برایش جذابیتی نخواهید داشت.

با این حال اگر شما از اکثر مردان بپرسید که چطور زنی را دوست دارند، به شما خواهند گفت دختری که صادق و ساده باشد. اگر از خود من هم بپرسید همین جواب را خواهم داد!

اما گوش دادن به این حرف مردان می تواند اشتباه بزرگی باشد. مردان نمی توانند به شما بگویند که دقیقا چه می خواهند. سوال درست تر این است که از خود بپرسید: مردان به چه زنانی واکنش نشان می دهند؟؟

آیا شما می خواهید مانند یک شئ در دنیای وی باشید؟ یا می خواهید ملکه ی دنیای وی باشید که وی از نظر احساسی به شما وابسته است؟

هر چقدر شما بیشتر قابل پیش بینی باشید، سریعتر تبدیل به یک شئ می شوید.

شما باید تا حدی و در مواقع خاصی غیرقابل پیش بینی و متفاوت عمل کنید. همچنین نباید در این کار زیاده روی کنید. فردی که بیش از حد غیرقابل پیش بینی باشد از نظر دیگران غیرقابل اعتماد و دیوانه به نظر می رسد.

به خاطر همین دلیل ساده، بیشتر توصیه هایی که مشاوران و نویسندگان در مورد ازدواج و عشق می دهند یا جواب نمی دهد، یا فقط موقت جواب می دهد. چرا؟ دلیلش بسیار ساده است: شما نمی توانید در یک رابطه ی عاشقانه یک کار را همیشه و همه جا و به یک صورت انجام دهید. رابطه ی عاشقانه یک رابطه ی کاری و تجاری نیست، بلکه یک رابطه ی احساسی است و احساسات انسان هم لحظه به لحظه تغییر می کند.

وقتی که شما خیلی ساده و قابل پیشبینی رفتار می کنید، رابطه عاشقانه ی خود را به یک رابطه ی دوستانه یا کاری تبدیل می کنید.

این خیلی بد است. خیلی خیلی خیلی بد! این کار را نکنید!

شما نمی توانید یک مرد خوب را از ظاهرش قضاوت کنید. شما باید وی را به طور نامحسوس امتحان کنید. از سوی دیگر، اگر او بداند که شما دارید وی را امتحان می کنید، با حقه بازی و تزویر می تواند طوری به شما القا کند که انگار همان مرد رویاهای شماست.

هرگز فکر نکنید که می توانید به راحتی مردان را بشناسید. هرگز فکر نکنید که می دانید مردان چه می خواهند. غرور بیش از حد، می تواند شما را بیچاره کند.

شما باید طوری مردان را بیازمایید که آنها انتظارش را ندارند. صرف اینکه مردی آماده ی قبول شرایط شما برای ازدواج است، بدین معنی نیست که میتوانید پس از ازدواج هم روی وی حساب کنید. اگر شخصیت واقعی مردتان را پیش از ازدواج نشناسید، بعد از ازدواج باید رویاهای خود را رها کنید و فقط با آنچه که وی هست، کنار بیایید.

یک مرد در ابتدای رابطه ی عاشقانه بسیار متفاوت  از مراحل بعدی عمل می کند. در آینده ممکن است او تغییراتی کند که شما برای آن آمادگی ندارید. و اکثر خانم ها نمی توانند رفتار مردشان را در ده سال آینده پیش بینی کنند. آنها فکر می کنند که مردان همانطوری که الان هستند، باقی می مانند. اما وقتی زمان سپری شد و با ابعاد ناشناخته ی همسرشان آشنا شدند، وی را متهم به دروغگویی می کنند. شما نباید جزو این دسته باشید.

شما باید بدانید که چطور ماورای حرفهای یک مرد، درون وی را کشف کنید. شما باید پیش از تصمیم برای ازدواج از نقاط ضعف وی آگاه باشید. حتی باید کاری کنید که مرد شما نیز از نقاط ضعف شما آگاه باشد و از آنها خوشش بیاید!

اما اکثر زوج ها فقط به دنبال خوب جلوه دادن خودشان هستند. همچنین دوست ندارند به ایرادات طرف مقابل فکر کنند. به عبارت دیگر، بجای اینکه با هم ازدواج کنند، با تصورات خیالی که از هم دارند ازدواج می کنند.

وقتتان را با مردان نامناسب هدر ندهید. یاد بگیرید که سریع ذات یک مرد را بشناسید و رفتار وی را در آینده پیش بینی کنید. همانطور که پیش از سفر به جایی دور، پیش بینی وضعیت هوا را چک می کنید تا لباس مناسب به همراه خود ببرید، باید مسیر زندگی یک مرد را پیش بینی کنید تا در آینده شما را شگفت زده نکند.

تصور عموم این است که ما می توانیم بدون ارتکاب هیچ اشتباهی در همان بار اول در عشق موفق شویم. کافی است خود واقعیتان باشید و با یک مرد مناسب آشنا شوید و بعد لم بدهید و از دنیای عاشقی لذت ببرید!

این واقعا برای من عجیب است که هیچ کس انتظار ندارد که در همان بار اول در کسب و کار موفق شود، اما انتظار دارد که در همان بار اول بهترین ازدواج را انجام دهد. شما باید خیلی خوش شانس باشید که بتوانید در همان بار اول یک مرد را خوب بشناسید و یک ازدواج موفق هم داشته باشید. اما اکثر اوقات ما در چند بار اول دلشکسته می شویم. همانطور که من شدم. تا زمانی که لازم باشد که شما درس های مهمی را یاد بگیرید، باز هم دلتان خواهد شکست و روابط عاشقانه ی سست و بی کیفیتی خواهید داشت.

هر چقدر بیشتر بخواهید که از این درس ها فرار کنید، ضربات عشقی بیشتری خواهید خورد. اما هر چه قدر زودتر بتوانید خودتان را ببخشید، سرعت یادگیری شما بالا خواهد رفت و کنترل زندگی عاشقانه خود را به دستان خود خواهید گرفت.

من می دانم که شما پیش از این عاشق شده اید، و احتمالا دلتان نیز شکسته است. این برای همه پیش می آید. شما تنها نیستید و گناهی هم مرتکب نشده اید. شما نباید فکر کنید که ذاتا مشکلی دارید که مانع خوشبختی شما می شود. شما فقط چند قدم با ملاقات مرد مناسب و جذب وی فاصله دارید. اما لازم است که پیش ار ملاقات وی، بلد باشید که او را به شکل درستی جذب کنید و مجذوب خود نیز نگاه دارید.

اما متوجه شده ام که اکثر خانم هایی که به من مراجعه کرده اند، یا دارند به مردانی که در گذشته در زندگی آنها حضور داشتند فکر می کنند، و یا قادر به رها کردن حس دلشکستگی و ترمیم قلب خود نیستند. ممکن است شما حس کنید که قربانی کسی شده اید و باید از شما عذرخواهی و دلجویی شود. یا ممکن است هنوز خواستار بازگرداندن یک عشق از دست رفته باشید و به همین خاطر نتوانید با مردان جدید و بهتر آشنا شوید.

در بعضی مواقع، شما به طور ناخودآگاه شروع به انتقام گرفتن از مردان دیگر خواهید کرد. یعنی چون در رابطه ی قبلی ضربه خورده اید، در رابطه ی بعدی این شما خواهید بود که به آن مرد جدید ضربه می زند و آزارش می دهد. اگر در دام این رفتار ناآگاهانه بیفتید، دیگر هیچ جور نمی شود به شما کمک کرد.

پس باید بلد باشید که چگونه و در کمترین زمان، بدون کمک هیچ کسی، قلب شکسته ی خود را ترمیم کنید و حتی با احساس تر از قبل بشوید. شما می توانید از اتفاقات بد گذشته درس بگیرید و باید هم این کار را بکنید. اما شما حق ندارید که به “ترس” اجازه دهید که وارد قلب شما شود و همه ی تصمیماتتان را بر مبنای ترس بگیرید. آدم های ترسو به درد عشق نمی خورند و بهتر است مسیر دیگری را برای خوشبختی انتخاب کنند. چالش های دنیای عشق برای افراد ترسو و آسیب خورده می تواند خطرناک باشد.


تصور اکثر خانم ها این است که اگر فقط خود واقعیشان باشند، مرد زندگیشان خودش خواهد فهمید که چقدر برایش مهم هستند. آنها فکر می کنند که مردان به تنهایی می توانند ارزش واقعی یک زن را درک کنند.

اجازه دهید مسئله را کاملا برایتان روشن کنم: شاید مردان بتوانند ارزش های مادی، مثل داشتن درآمد بیشتر را بفهمند، اما در درک ارزش های عاطفی بسیار ضعیف هستند. معمولا هر چقدر از شروع رابطه ی شما بگذرد، یک مرد کمتر و کمتر متوجه ارزش شما در زندگیش می شود. او از تاثیرات شما همیشه آگاه نیست. او روزی قدر شما را خواهد دانست که ترکش کنید. در آن زمان است که ممکن است حس کند  “حسی ناملموس” را گم کرده است.

اما پس از جدایی، دیگر چه فایده ای خواهد داشت؟ شما باید پیش از جدایی، ارزش خود را به وی نشان دهید.

شما باید کاری کنید که وی حضور شما را هر روز در زندگیش احساس کند و همزمان با آن بتواند تصور کند که “نبود” شما یعنی چه؟ اگر شما نباشید، چه اتفاقات بدی برای وی خواهد افتاد؟ چه قسمتی از روحش شدیدا آسیب خواهد دید؟

اگر بلد نباشید که چگونه، بودن و نبودن خود را همزمان به یک مرد نشان دهید، برای وی تبدیل به یک شئ خواهید شد. یک وسیله مانند سایر وسایل زندگی.

اگر مرد زندگی شما قدردان حضور شما در زندگیش نیست، به این خاطر است که شما نتوانسته اید ارزش های خود را به وی نشان دهید. شما منتظرید که او خودش بفهمد که شما چقدر مهم هستید. این ممکن است هرگز اتفاق نیفتد.

شما باید بلد باشید که چگونه بدون “فخرفروشی”، اهمیت خود را به یک مرد نشان دهید. مرد زندگیتان باید بتواند در ذهن خود، نبودن شما را نیز مجسم کند و همیشه یادش باشد که حضور شما در زندگی او چقدر با ارزش است.

اکثر خانم ها فکر می کنند که بعد از سپری کردن مراحل اول آشنایی، بالاخره روزی می توانند مرد مورد نظرشان را بنشانند و در مورد آینده با وی گفتگو کنند. در مورد اینکه اکنون وقت تصمیم گیری برای ازدواج است. و آن مرد نیز در اثر همان گفتگوی منطقی و صادقانه تصمیم به ازدواج بگیرد!


آیا تا حالا چنین تصوری داشته اید؟

یا وقتی در رابطه به مشکلی بر می خورید، فکر می کنید که می توانید مرد را بنشانید و در مورد تفاوت دیدگاه هایتان حرف بزنید و به تفاهم برسید؟؟


تا حالا چقدر موفق بوده اید؟

تجربه به من نشان داده که تلاش برای قانع کردن یک مرد از طریق گفتگو، بدترین راه برای تاثیرگذاشتن روی وی است. مردان دوست ندارند کنترل شوند و گفتگو با آنان فقط سپر دفاعی آنها را فعال می سازد. مردان شنونده های خوبی نیستند. در نتیجه، آنچه که بین شما خانم ها خوب جواب می دهد، روی مردان تاثیر عکس دارد.

بیشتر اوقات آنچه که اتفاق میفتد، این است که بجای اینکه شما او را متقاعد کنید، این اوست که شما را قانع خواهد کرد تا دست از افکار بلندپروازانه بردارید!

(البته امیدوارم در اینجا دچار سوبرداشت از حرف من نشوید. من منظورم این نیست که مردان اهل گفتگو نیستند! نه! وقتی من اینجا از کلمه ی “گفتگو” استفاده می کنم، منظورم گفتگوی خاصی است که فقط بین زن و شوهر اتفاق می افتد و در آن یکی می خواهد دیگری را به مسیری خاص هدایت کند. منظورم گفتگو های کاری و اجتماعی نیست.)

اما از آنجا که بیشتر مشاوران و روانشناسان در مورد اهمیت گفتگو و رسیدن به تفاهم تاکید می کنند، ما تصور می کنیم که این روش در دنیای عشق و ازدواج هم موثر است. البته شاید زمانی یک مرد تصمیم بگیرد که به اختیار خودش پیش مشاور برود و با گفتگو مسایلش را حل کند. اما تصور نکنید که در برابر شما نیز وی همین قدر باز و گشوده باشد. مردان هنگام گفتگو با زنان در مورد مسایلی که اختلاف نظر دارند وارد قالب دفاعی خود شده و شنونده های ضعیفی می شوند. فکر نکنید که فقط مردان بد اینطور هستند، من هم همینطور هستم!! تا حالا هیچ زنی نتوانسته با بحث کردن من را قانع به انجام کاری کند که از ابتدا تمایلی به انجامش نداشتم.

مردان دوست ندارند که همسرشان مثل یک روانشناس یا روانکاو با آنها صحبت کند! اگر شما بدانید که نقاط ضعف مردان کجاست، هرگز وقتتان را صرف متقاعد کردن آنان نخواهید کرد و بجای آن مستقیما کنترل قلبش را به دست خواهید گرفت!

دنیای ما هر روز رقابتی تر می شود. همه به سرعت می دوند تا به راس هرم برسند. برای رسیدن به قدرت بیشتر در دنیای بیرون، شما نیاز به تقویت ذهن خود دارید. باید اراده ای آهنین داشته باشید و بتوانید برای حق خود بجنگید. باید با افرادی روبرو شوید که از آنها متنفرید و بر آنها غلبه کنید.

اگر شما به عنوان یک زن بخواهید به موفقیت هایی که برای سالها در دست مردان بوده دست پیدا کنید، باید در دنیای کار و تجارت مانند آنان شوید. باید ذهنی قوی و اراده ای آهنین داشته باشید. باید احساسات خود را کنار بگذارید و آماده ی حمله و جنگ باشید. سیستم آموزشی ما نیز مانند خیلی جاهای دنیا “مرد محور” است و این ویژگی ها را در شما تقویت می کند. و البته شما موفق نیز می شوید. شما نیز می توانید مانند مردان از پله های قدرت بالا بروید و از هر جهت به استقلال برسید. من در این هیچ شکی ندارم.

اما این پیشرفت شما در دنیای خارج، هزینه های دیگری هم خواهد داشت. قلب و احساسات شما رشد نکرده و ضعیف باقی خواهد ماند. شما مهارت هایی که خاص انرژی زنانه است را از دست خواهید داد. در نتیجه هنگام ملاقات مردان، بجای اینکه جذبشان کنید، دفعشان خواهید کرد. مردان احساس خواهند کرد که شما علیرغم ظاهر زنانه، باطنی مردانه دارید و در نهایت فقط به درد دوستی ساده و موقت می خورید.

مردان نیاز به ازدواج با مردی با پوشش زنانه ندارند. مردان می خواهند با زنی زندگی کنند که انرژی کاملا متفاوتی داشته باشد و دائما آن ها را در تب و تاب نگه دارد.

آیا شما می توانید عشوه و ناز کنید؟ آیا می توانید با نگاهتان روی مردتان تاثیر بگذارید؟ آیا او در کنار شما کمی احساس تنش و خجالت می کند؟ اگر این طور است، پس انرژی زنانه ی بالایی دارید.

اما اگر فقط با حرف زدن می توانید روی مردان تاثیر بگذارید و مثل خودشان با آنها رفتار می کنید، شما عملا تبدیل به مردی شده اید که فقط قالب زنانه دارد و در بلندمدت مردان را از خودش می راند. پس یا باید نیروی زنانه ی خود را دوباره کشف کنید؛ و یا اینکه مردی را بیابید که ظاهر مردانه اما باطن زنانه و حساسی داشته باشد!!

هیچ چیز به اندازه ی “داشتن اعتماد به نفس” شما را جذاب نمی سازد. ما انسانها شیفته ی کسانی می شویم که اعتماد به نفس بیشتری نسبت به ما دارند. ما حتی به آنها غبطه می خوریم. به همین خاطر است که افراد مشهور و ستاره های سینما برای ما جذاب هستند. آنها همیشه آرام و مسلط به شرایط به نظر می رسند. برای هر سوال، جوابی آماده دارند. انگار هیچ چیز آنها را شگفت زده نمی کند. به نظر می رسد به محیط خود تسلط دارند. وقتی حرفی می زنند، معمولا دیگران گوش می دهند و به آن واکنش نشان می دهند. هیچ کس نمی تواند نسبت به آنها بی تفاوت باشد. حضور آنها بزرگتر از فضایی است که با جسمشان اشغال می کنند.

حال شاید بپرسید که آیا برای داشتن اعتماد به نفس باید حتما آدم مشهوری باشید؟؟

نخیر! نیازی نیست. اما شما نیز می توانید چند تا از تکنیک های آنها را یاد بگیرید. مثلا اینکه چگونه با اعتماد به نفس صحبت کنید؟ صدایتان را چگونه تغییر دهید تا بهتر شنیده شود و دل مردتان را بلرزاند. چگونه با اعتماد به نفس راه بروید؟ چگونه حرکات زائد خود را کنار بگذارید و هر ادا و تکانتان پیغامی قدرتمند به ذهن ناخودآگاه مردتان بفرستد؟

از طرف دیگر باید اعتماد به نفس کافی برای رویارویی با شرایط سخت زندگی مشترک را داشته باشید. نباید از رویارویی با همسرتان بترسید و از وی اجتناب کنید. باید بتوانید حرف دلتان را بزنید و کاری کنید که او کاملا بفهمد که کارهایش چه تاثیری روی شما دارد. اگر فردی خجالتی باشید و این چیزها را به روی خود نیاورید، رابطه ی شما از همان اول به سمت قهقرا می رود. چرا؟ چون مرد شما هرگز نمی تواند بفهمد که احساس واقعی شما چیست و مرتبا سیگنال های اشتباه از طرف شما می گیرد. در نتیجه به همان مسیر اشتباه خود ادامه می دهد تا اینکه راهی برای بازگشت باقی نماند یا دیگر خیلی دیر شده باشد.



وقتی که من برای اولین بار به اشتباهاتم پی بردم و فهمیدم که چرا نمی توانم زن دلخواهم را جذب کنم، همه چیز شروع به تغییر کرد. منظورم این نیست که یک شبه همه چیز عوض شد. اما به تدریج نتایج بهتری گرفتم. مثلا یاد گرفتم که چه حرف ها و کلماتی می تواند من را از چشم او جذاب تر نشان دهد. چه کارهایی باعث سرد شدن وی می شود و چه کارهایی عشق طرف مقابلم را به من بیشتر می کند.

تقریبا پنج سال طول کشید تا من احساس کنم که زنان را می فهمم و می دانم که دقیقا چگونه می توان روی آنها تاثیر گذاشت. وقتی که این مهارت مهم را یاد گرفتم، کیفیت خانم هایی که به من تمایل نشان می دادند نیز بسیار بهتر شد.

ولی لازم نیست که شما پنج سال یا بیشتر منتظر بمانید. برای من این روند پنج سال طول کشید چرا که زمان زیادی را صرف یادگیری چیزهایی کردم که زیاد به دردم نخورد، یا باعث شد که با زنان اشتباهی آشنا شوم. یادتان باشد که شما نمی خواهید هر مردی را به خود جذب کنید، شما باید فقط مرد مناسب را به خود جذب کنید و مردان نامناسب را دفع کنید.

و وقتی در این بخش زندگیم اعتماد به نفس کافی پیدا کردم، متوجه نکته ی جالبی شدم. بعضی از اشتباهات من را، خانم ها نیز مرتکب می شدند. آنها پیش من می آمدند و از آنجا که دوستان خوبی بودیم در مورد مشکلاتی که با همسرشان داشتند با من صحبت می کردند. وقتی با آنها حرف می زدم، می دیدم که هنوز مردان را خوب نمی شناسند و قضاوت های نادرستی در مورد خود می کنند. مثلا یکی از حرفهایی که بیشتر آنها می زدند این بود که فکر می کردند “دیگر برای همسرشان جذاب نیستند” و مشکل رابطه ی خود را “زیبا نبودن” می دانستند.

وقتی این حرف آنان را می شنیدم، کاملا برایم روشن می شد که مشکل واقعی آنها چیست. آنها نمی دانستند که مردان “واقعا” جذب چه چیزی در زنان می شوند. آنها فقط بر مبنای ظاهر مردان آنها را قضاوت می کردند. آنها چیزهای اشتباهی در مورد مردان یاد گرفته بودند و حالا خودشان را بر مبنای همان داده های اشتباه می سنجیدند.

وقتی که درون مرد ها را برای آنها می شکافتم و به آنها نشان می دادم که چرا مردشان از آنها دور شده است، تا چند روز گیج و سردرگم می شدند. اما پس از آنکه توصیه های من را امتحان می کردند، از نتایج آن شگفت زده می شدند.

از طرف دیگر، من دانش و مهارتی داشتم که می توانست به آنها کمک کند تا سریع تر خود را تغییر دهند. من یک “هیپنوتراپیست” با تجربه بودم. هیپنوتراپی یعنی تغییر باورها و عادت ها از طریق ورود به ذهن ناخودآگاه. من می توانم شما را وارد خلسه ی هیپنوتیک کنم و با تلقینات مثبت، باورهای اشتباه شما را با باورهای کارآمد و موثر عوض کنم. اگر از هیپنوتراپی برای تغییر دادن خود و یادگیری مهارت های جدید استفاده کنید، میزان وقت و تلاش مورد نیاز برای رسیدن به هدفتان کمتر از نصف می شود. اصلا خیلی از چیزها اتوماتیک اتفاق می افتد.

به همین خاطر هست که در دوره ی آموزشی من، سه جلسه ی هیپنوتراپی قرار دارد. هیپنوتراپی ابزار قدرتمندی برای تغییر دادن خود و تاثیر گذاشتن روی ذهن ناخودآگاه است. من راهی سریعتر از آن تا حالا پیدا نکرده ام.

با کمک همین تکنیک ها، در طول چند سال گذشته من با خانم ها و آقایان زیادی کار کرده ام و توانسته ام زندگی عاطفیشان را با کمک خودشان، متحول کنم. مثلا خانمی از من خواسته بود که به وی کمک کنم تا وضعیت ازدواج وی بهتر شود. بیش از ده سال بود که از زندگی مشترکش می گذشت و با داشتن دو فرزند، آتش عشق بین شوهرش و او، رو به خاموشی می رفت. در کمتر از دو ماه، با اجرای نکاتی که من به وی متذکر شدم و همچنین استفاده از هیپنوتراپی، وی نتایج فوق العاده ای گرفت. این خانم به من گفت که احساس می کند دوباره به دوران ماه عسل برگشته است و شوهرش نمی تواند دست از او بکشد! خیلی از چیزهایی که این خانم به من گفت را نمی توانم در اینجا برای شما بنویسم، اما به طور خلاصه می توانم بگویم که ما توانستیم از جدایی یک زوج جلوگیری کنیم و عشق را دوباره به ازدواج آنها باز گردانیم.

اما من مگر با چند نفر می توانم مستقیما کار کنم؟ زمان من بسیار محدود است، و محدودتر از آن انرژی من. من نمی توانم با همه ی کسانی که نیاز به آموزش های من دارند (و تعدادشان بسیار زیاد است) کار کنم. جلسات مشاوره ی من نیز گران است و همه قادر نیستند که برای هر جلسه 250 هزار تومان پرداخت کنند.

اما از طرف دیگر، کاربران دوره های من همیشه از دست من شاکی بودند که چرا دوره ای اختصاصی در مورد جذب عشق و ازدواج ارائه نمی کنم.

بیش از پنج سال طول کشید تا من به خودم جرئت رفتن به سراغ این مسئله را بدهم. دنیای عشق و ازدواج، دنیای احساسات انسانها است. احساسات ما نیز بسیار پیچیده اند. آدم ها نیز با هم فرق می کنند و یک تکنیک ممکن است روی یکی جواب دهد و روی دیگری نه. بهترین حالت این است که من با شما مستقیما صحبت کنم، مشکلتان را کشف کنم و برنامه ای دقیق مخصوص خودتان پیشنهاد دهم.

از طرف دیگر، موفق بودن در دنیای عشق یک چیز است، و آموزش دادن آن به دیگران چیز دیگر! عوض کردن باور های کسی که مدتها راه اشتباهی رفته ولی همچنان به آن اعتقاد دارد بسیار سخت است. گاهی اوقات اگر کسی راه درست را به ما نشان دهد، و حرفش درست هم باشد، ما باز حاضر نیستیم به حرف وی گوش دهیم. چرا؟ چون احساس می کنیم که این کار ما پذیرفتن حماقت های گذشته ی خودمان است!

همه این موانع باعث شد تا من زیاد پیگیر آماده سازی این دوره نباشم. من نیز مانند شما، یک انسان بی عیب و نقص نیستم و بخشی از وجودم دوست دارد از هر کار پُردردسری پرهیز کند!

اما بالاخره، در اثر اصرار کاربران سایتم و همچنین اخبار بدی که در مورد آمار طلاق می شنیدم، به نقطه ی جوش رسیدم. احساس کردم که اگر چیزهایی را که بلد هستم و برای همه مفید است، در اختیارشان قرار ندهم، این نهایت خودخواهی من خواهد بود.

بهترین راهی که می توانستم این کار را انجام بدهم، آماده کردن یک دوره ی تخصصی بود. بدین ترتیب هزینه ی آن بسیار پایین می آمد و برای همه قابل دسترس می شد.

بیش از یک سال از عمر من، صرف نوشتن و آماده کردن این دوره شد. در ابتدا قصد داشتم که دوره شامل 6 دیسک آموزشی باشد که مجموعا 6 ساعت می شود. اما حاصل کار 10 دیسک شد! ساعتها وقت صرف ضبط دوره در استودیوی حرفه ای کردم که بسیار پر هزینه بود. این دوره مانند یکی از همان دوره های بی کیفیت و سطحی که در بقیه سایت ها عرضه می شود نیست، که در آن گوینده با میکروفون لپ تاپ خود حرفهایش را ضبط می کند و زیرش آهنگ پخش می کند! در تهیه این دوره تمام استاندارد های حرفه ای رعایت شده تا شما وقتی آن را در دستگاه پخش قرار دادید، حس کنید که من همانجا روبروی شما نشسته ام و دارم با وضوح کامل و صراحت با شما صحبت می کنم.

و بعد از اینکه دوره آماده شد، چندین نفر از کاربران پیشین من آن را با حوصله گوش دادند و اشکالات آن را به من گفتند. همینجا باید از محبت آنها تشکر کنم. بدون راهنمایی های آنان، ممکن بود این دوره با اشکال و ایراد به دست شما برسد.

و در نهایت بعد از گذشت یکسال، برایم روشن شد که این دوره هنوز جای غنی تر شدن دارد. به همین خاطر، هنگام سفارش این دوره، شما رمز ورود به قسمت اعضای دوره را نیز دریافت خواهید کرد که در آن درس های آموزشی جدیدی قرار دارد که باید به آنها گوش کنید. قسمت اعضای سایت هم مرتب به روزرسانی می شود و درس های جدیدی به آن اضافه می گردد. در نتیجه محتویات این دوره بیش از 10 دیسک صوتی است که موقع خرید آن دریافت می کنید.


علیرغم تمام تلاشی که برای موثر بودن این دوره در طول یکسال گذشته کرده ام، من احتمال این را در نظر گرفته ام که 1% خریداران آن، به هر دلیل از آن راضی نباشند. به همین خاطر تصمیم مهمی گرفتم که باعث خواهد شد بتوانید بدون هیچ ریسکی این دوره را سفارش دهید:

پس از خرید دوره ی من، شما سی روز فرصت خواهید داشت که به آن گوش کنید و امتحانش کنید. اگر تا سی روز پس از خرید آن احساس کردید که به دردتان نخورده و دوستش نداشتید، آن را برایم پس بفرستید و من کل هزینه ی شما را مسترد خواهم کرد. نه سوالی از شما پرسیده خواهد شد و نه از شما دلخور خواهیم شد. اگر این دوره به دردتان نخورد، شما نباید پولی برایش بپردازید.


قبوله؟؟

حال که می توانید بدون ریسک این دوره را سفارش دهید، می خواهم در ادامه محتویات تک تک دیسک های این دوره را بخوانید تا بدانید که روی چه دوره ای سرمایه گذاری می کنید:


پیش از خریدن این دوره، می خواهم به شما بگویم که این دوره برای چه کسانی مناسب نیست و نباید آن را سفارش دهند. اگر حداقل یکی از موارد زیر در مورد شما صدق می کند، نباید این دوره را سفارش دهید:

اما اگر موارد بالا در مورد شما صدق نمی کند، من حتما این دوره را به شما توصیه می کنم. و برای اینکه خیال شما از هر بابت راحت باشد، شخصا این دوره را گارانتی می کنم:

دوره ی من را برای 30 روز امتحان کنید، اگر خوشتان نیامد، پس بفرستید تا همه ی پولتان را مسترد کنم

شما تا سی روز پس از خرید این دوره، وقت دارید آن را امتحان کنید. اگر به هر دلیل از آن خوشتان نیامد، آن را در حالتی سالم و قابل استفاده برایم پس بفرستید و بگویید تا پولتان را به طور کامل مسترد کنم. نه سوالی از شما پرسیده خواهد شد و نه از دست شما دلخور خواهیم شد. اتفاقا من از شما سپاسگزار خواهم بود که به من اعتماد کردید و روش من را آزمودید. همچنین خوشحال خواهم شد که با من صادق بوده اید. شاید تجربه ی شما از این دوره به من کمک کند که آن را بهتر کنم و ایرادات آن را از بین ببرم.

دقت کنید که هدف ما فقط فروش یک دوره نیست. ما در طول سالیان گذشته با زحمت و مشقت اعتبار خود را ساخته ایم و آن را با هیچ چیزی معامله نمی کنیم. ما نمی توانیم تحمل کنیم که کسی از دوره ی ما راضی نباشد و پشت سرمان حرف بزند. به همین خاطر تا سی روز به همه فرصت می دهیم تا آن را بیازمایند و اگر دوستش نداشتند، پولشان را پس بگیرند.

هزینه ی این دوره شاید برای شما ناچیز باشد، اما برای بعضی ها پول زیادی است و به سختی قدرت پرداخت آن را دارند. ما مطمئنیم که این دوره ارزش چندین برابر پولی که در آن سرمایه گذاری می کنید را دارد. با این حال می خواهم از بیمه ی سی روزه ی ما استفاده کنید و هیچ ریسکی نکنید. با آرامش خاطر به آن گوش دهید. اگر راضی بودید، آن را نگه دارید و از مطالب آموزشی جدیدی که در قسمت اعضا قرار داده می شود استفاده کنید و ما نیز قدم به قدم همراه با شما، پاسخگوی سوالات شخصیتان خواهیم بود. اما اگر راضی نبودید، آن را پس بفرستید تا حساب کاربری شما بسته شود و تمام وجه تان نیز مسترد گردد.



اما قبل از خریدن این دوره، می خواهم تجربیات بعضی از کاربران پیشین آن را بخوانید. البته بدلیل اینکه اکثر کاربران در هنگام ارسال تجربیات، به مسائل شخصی شان اشاره می کنند و نام عده ای را می برند، ما مجبوریم برای رعایت حریم شخصی آنان، بعضی از نام ها را تغییر دهیم یا بخش های خوبی از تجربیات را حذف کنیم!!

 

قبل از اینکه قیمت دوره را به شما بگویم، می خواهم سوالی از شما بپرسم.

آیا می دانید که هزینه ی یک ساعت مشاوره ی حضوری چقدر است؟

آن طور که من می دانم، بین صد تا دویست هزار تومان باید برای هر جلسه ی یک ساعته پرداخت کنید. و از آنجا که یک ساعت زمان بسیار کمی است، معمولا باید چندین جلسه صرف مشاوره کنید. از طرف دیگر هزینه ی رفت و آمد و زمانی که صرف این کار را می کنید نیز باید به آن اضافه کنید.

خود من برای هر جلسه خصوصی، دویست و پنجاه هزار تومان دریافت می کنم. حال در نظر بگیرید که فقط خود دیسک های این دوره، شامل ده دیسک است که بالغ بر 10 ساعت می شود. یعنی اگر شما می خواستید به طور خصوصی این تکنیک ها را از من یاد بگیرید، باید حداقل دو میلیون و پانصد هزار تومان پرداخت می کردید. این رقم زیادی نیست. بعضی از کسانی که در دوره های مشاوره ی من بوده اند، بیش از اینها پرداخته اند و هنوز هم به میل خود، جلسات بیشتری را از من می خواهند تا بتوانند روی سایر جنبه های دیگر زندگی خود کار کنند.

هیچ کس به آسانی پول به دست نمی آورد. به همین خاطر تمایل کاربرانم برای تمدید جلساتشان با من، فقط یک دلیل می تواند داشته باشد: آنها در برابر پولی که می پردازند، چیزهای به مراتب با ارزش تر کسب می کنند.

اما خوبی یک دوره ی آموزشی این است که با سهولت بیشتری می توان آن را در اختیار افراد بیشتری قرار داد. البته دوره ی “ترمیم قلب شکسته و جذب عشقی ماندگار” مانند یک کتاب نیست که فقط می خرید و دیگر هیچ حمایتی از طرف صاحب اثر ندارید. همکاران من تمام ایمیل های شما را به دقت می خوانند و پاسخ می دهند. خود من نیز از سوالات و نیازهای شما آگاه می شوم و در قسمت اعضا مطالب جدید اضافه می کنم تا پاسخ سوالاتتان را بگیرید.

در نتیجه، این یک دوره ی مُرده و بی جان نیست. این دوره ای زنده است که همچنان دارد تکمیل می شود!

اما من از شما انتظار ندارم که بابت مطالب آموزشی جدیدی که به قسمت اعضای دوره اضافه می شود پولی بپردازید، من از شما می خواهم که فقط هزینه ی ده دیسک آموزشی آن را پرداخت کنید. قیمت این دوره فقط 290,000 (دویست و نود هزار تومان) است و هزینه ی ارسال با پست پیشتاز (به ارزش 9500 تومان) نیز بر عهده ی ما خواهد بود.

اگر در خارج از ایران زندگی می کنید، هزینه ی این دوره 29$ خواهد بود. دقت کنید که برای کاربران مقیم خارج، خود دوره ی فیزیکی ارسال نمی شود تا هزینه ارسال از آنها گرفته نشود. بجایش، در قسمت اعضای دوره، قادر خواهید بود که به تک تک دیسک های دوره به طور آنلاین گوش دهید. حجم فایل ها هم کوچک است و برای استفاده از آنها نیاز به اینترنت پُرسرعت هم نخواهید داشت.

بعلاوه، فراموش نکنید که شما گارانتی سفت و سخت سی روزه ی من را همیشه با خود دارید. اگر تا سی روز پس از سفارش دوره احساس نکردید که این دوره را ارزان خریده اید و باید پول بیشتری برایش می پرداختید، دوره را برایم پس بفرستید تا کل هزینه ی شما را بی کم و کاست مسترد کنم.

من تمام تلاشم را کرده ام تا شما بتوانید با خیال راحت این دوره را سفارش دهید. اگر هنوز سوالی در مورد آن دارید، می توانید به راحتی از من بپرسید. تمام سوالاتتان را به آدرس Mehdi@AsheghiAzNo.com ایمیل کنید تا در کمتر از 48 ساعت پاسخ داده شود.

من تمام تلاشم را کرده ام تا شما با اطمینان خاطر و داشتن اطلاعات کافی، تصمیم به خرید این دوره بگیرید. شک نداشته باشید که این دوره بزرگترین هدیه ایست که به خودتان می دهید. تعلل و تردید، شما را همیشه عقب نگه خواهد داشت. پس، اکنون که از مطالب این دوره آگاه  هستید و می دانید که چقدر شما را تغییر خواهد داد، روی دکمه زیر کلیک کنید و به راحتی آن را سفارش دهید:


به امید دیدار شما در قسمت اعضای این دوره

مهدی خردمند


هیپنوتراپیست

پی نوشت: اگر هنوز خبرنامه های آموزشی و رایگان من را دریافت نکرده اید، توصیه می کنم همین الان فرم زیر را پر کنید و شروع به خواندن آنها کنید. در اولین خبرنامه من 3 باور خطرناک در مورد عشق و ازدواج را برایتان شرح خواهم داد که 90% خانم ها دارند و همین باعث دلشکسته شدن آنها می شود:

لطفا خطاهای ورودی زیر را تصحیح کنید :

برای عضویت در این سایت باید حداقل 21 سال داشته باشید

ما اهل اسپم فرستادن نیستیم و در تمام ایمیل های ما لینک “قطع عضویت” وجود دارد

برای پخش فایل مرورگر خود را آپدیت کنید یا از اینجا فایل را دانلود نمایید.

یک قلب شکسته می تواند این احساس را بدهد که دیگر آخر دنیا است، خصوصا اگر شما انتظار این شکست عشقی را نداشته اید و گذر از این وضعیت ممکن است برایتان غیر ممکن به نظر برسد.

اما رهایی از این احساس و بازسازی قلب و احساساتتان ممکن است. می پرسید چگونه؟

بسیار خب ما به شما می گوییم که در مواجهه با حالات مختلف در یک شکست عاطفی چه کارهایی می توانید انجام دهید.

زمانی که ارتباط تمام می شود اما شما هنوز به ویس هایش در گوشی تان گوش می دهید، پیام های قدیمی اش را دوباره و دوباره میخوانید و یا به عکس هایی که در زمان شادی با هم گرفته بودید نگاه می کنید و ممکن است در ترک باشید مثل افراد معتاد!چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

عاشق بودن مثل اعتیاد به یک ماده ی مخدر است و به هم زدن این ارتباط مثل ترک اعتیاد می ماتد!

محققین و روانشناسان معتقدند در موقع شکست عاطفی ، مغز به همان روشی عکس العمل نشان می دهد که زمانی که معتادان مواد مخدر مانند هروئنی را می خواهند ترک کنند.

بمانند معتاد که نیاز است تا با فشارهایی برای استفاده مجدد از مواد مخدر به او وارد می شود، مقابله کند، در یک شکست عشقی نیز نیاز است تا شما شما در گام اول منطقی فکر کنید.

قبل از تلاش برای رهایی از شکست عشقی نیاز است بدانیم که این به هم خوردن رابطه به چه دلیل بوده است؟

زمانی که شریک سابقتان در رابطه با علت های قطع رابطه صحبت می کند از او بخواهید واضح بگوید که دلیل چه بوده است، اگر بطور رک و صریح در مورد علل آن حرف نمی زند، شما خودتان در مورد علت آن فکر کنید تا به جواب روشنی برسید.

زمانی که رابطه بدون دلیل واضحی تمام می شود مانند “مشکل از تو نیست مشکل از منه” به شریک شریک عاطفی سابقتان برای آوردن دلیل های قانع کننده التماس نکنید.

تنها به سادگی یک دلیل برای خود در زهنتان ایجاد کنید. دلیلی که به عزت نفس خود شما لطمه ای وارد نکند مانند ” او در رابطه با تعهد به رابطه مشکل داشت!”.

با درک یا فهمیدن اینکه چرا رابطه تمام شده است، ما به خودمان اجازه می دهیم تا از موضوع خارج شده و هر امید واهی و باطلی برای بازگشت مجدد به رابطه با همان فرد را از خود دور کنیم و بتوانیم زندگی خود را بصورت موفقیت آمیز از پیش ببریم.

وقتی شریک عاطفی سابقتان هنوز در فضاهای مجازی در لیست دوستانتان قرار دارد، گاهی ممکن است چیزهایی در صفحه ی او ببینید و بخوانید که به یکباره باعث آشفتگی و بدتر شدن ناراحتیتان شود.

پیگیری عکس های موقعیت های جدید او و یا کارهایی که می کند و یا روابط جدید او ممکن است باعث حسادت و خشم شما شود و گذر از این شکست عشقی را برایتان سخت تر کند.

هر گونه تحریکی برای اینگونه ارتباطات دورادور مجازی را حذف کنید. هرچند آنفرند کردن و یا آنفالو کردن شریک عاطفی سابقتان بچگانه به نظر می رسد.

اما لازم است که شما در این زمان فقط به خودتان فکر کنید و حذف کردن مواردی که ممکن است با باز کردن دردهای قدیمی و گفتن آن به دیگران صدمه بزند نیز ضروری است.

تمامی ارتباطات مجازی را از بین ببرید، محدود کردن دسترسی به هر نحوی به شریک عاطفی سابقتان به طور خودکار باعث خواهد شد احساس بهتری داشته باشید.

وقتی هر چیزی باعث گریه شما می شود مثل فراموش کردن آوردن چتر در یک روز بارانی و یا مشاجره سر یک مساله ی خیلی کوچک با دوستتان، ممکن است این نگرانی برای شما پیش بیاید که به یک مشکل مغزی دچار شده اید.

اما نترسید دیوانه نشده اید! و ممکن است هورمون استرس کورتیزول باعث شده که شما خودتان را به خاطر رفتارهای اخیرتان سرزنش کنید.

درد عاطفی ناشی از شکست عشقی اغلب باعث می شود بدن مقادیر زیادی از هورمون کورتیزول ترشح کند، که باعث تاثیرگذاری بر مکانیزم های مقابله می شود.

اولین قدم برای حل این مساله این است که بدانید که این یک امر کاملا طبیعی و عادی است.

بنابراین اگر کوچکترین مسائل باعث شکست احساسی بعد از بهم خوردن رابطه می شوند، چند لحظه ای به خودتان زمان بدهید تا تشخیص دهید و به یاد بیاورید که واکنش هایتان در واقع به خاطر پاسخ بدنتان به شکست عاطفی است و نه به خاطر ویژگی شخصیتی دائمی جدیدی مانند

و غیره که پیدا کرده اید.

به نظر می رسد که سرزنش خود برای شکست عشقی می تواند واقعا گذر از این شکست را سخت تر کرده و می تواند منجر به چیزی شود که “تسلی پیچیده” نامیده می شود.

این در حالی است که پرسیدن این سوال از خودتان که “من چه کار اشتباهی انجام داده ام؟” کاملا عادی است اما افکار منفی که پس از آن به سراغتان می ایند می تواند تلاشهایتان را برای التیام قلب شکسته تان هیچ و پوچ کند.

راه حل چیست؟

زمانی که دو فرد متفاوت غیر از اعضای خانواده به یک نقطه مشترک در بعد از رابطه اشاره می کنند ولی ما با پذیرش آن مشکل داریم، نیاز است به این توجه کنیم که به احتمال زیاد این افراد حقیقت را می گویند.

به عنوان مثال، اگر چندین نفر می گویند که شما جذاب هستید ولی خوی تندی دارید، شاید زمان آن فرا رسیده است که یک ارزیابی از خودتان انجام دهید که چرا نظرشان را نمی پذیرید و یا احتمالا نیاز باشد که تجدیدی در رفتارتان داشته باشید.

دلیل اصلی شما در نپذیرفتن نظر افراد احتمالا کم بودن اعتماد به نفس است پس روی این مورد نیاز است تا کار کنید.

با نگاه صرف به زمان های خوشی رابطه، خیلی ساده است که مغز ما، ما را فریب دهد تا رابطه را طوری به یاد بیاوریم که حتی در زمان خود رابطه تا این حد خوب نبوده است.

اما فقط به این علت که شما نمی توانید اوقات آزار دهنده مانند رها کردن لباس های انباشته روی زمین یا چیزهایی در مورد رفتار فرد مقابل که باعث عصبانیت شما می شد، نمی توان گفت که هیچ اوقات بدی در آن رابطه وجود نداشته است.

راه حل چیست؟

شما باید خودتان را مجبور کنید تا ارتباط را به درستی به خاطر بیاورید که این به این معنی نیست که به خودتان بقبولانید که فرد وحشتناکی هستید! در عوض، یک قلب شکسته باید نقص های ارتباطات خود را به یاد بیاورد.

رابطه شما هرگز به زیبایی و بی نقصی شمع و گل و پروانه نبوده است و به خاطر بیاورید شریک عاطفی سابقتان آن فرد بی عیب و نقص و کاملی نبود که شما را از نگرانی پیدا کردن یک فرد کامل برهاند!

دوری از مکان هایی که یادآور خاطراتی از اوقات خوشی مشترکان است، هر چند ممکن است هنوز برایتان شیرین باشد، اما فقط شکست عشقی تان را در بلند مدت بدتر می کند.

بازگشت به مکان هایی که قبلا در آن اوقات خوش مشترک زیادی داشته اید ایده ی بدی است.

نیاز است که ارتباطات خود با مکان ها را پاک نید و این کار با ایجاد تجارب جدید در مکان ممکن می شود.

خاطرات گذشته را کنار بگذارید.

جدید ایجاد کنید، با دوستان جدیدی به آن مکان ها بروید، و یا یک اتفاق را در آنجا جشن بگیرید.چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

با ایجاد ارتباطات جدید با مکانها می توانید مکان های قدیمی را پاک و یا مکان های جدید را سرشار از خاطرات خوب کنید.

بودن در ارتباط تما در مورد مفهوم “ما” است. اما زماین که مجبور می شوید به “من” برگردید چه اتفاقی می افتد؟ شکست در پیدا کردن دوباره ی خود، استرس های روانی یک قلب شکسته را افزایش می دهد.

اجازه ندهید این شکست عشقی و عاطفی تعریف کند که شما چه کسی هستید. چیزهایی را که دوست داشتید به یاد بیاورید و دوباره دوستشان داشته باشید.

اگر اینها فعالیت هایی بودند که دوست داشتید با او انجام دهید، به هر حال و شده به تنهایی به انجام آنها ادامه دهید.

برای گذر از این شکست، ما نیاز داریم تا به آن کسی که قبل از ایجاد رابطه بودیم، پیوند بخوریم.

اگر از قرارهای عاشقانه جدید با افراد جدید ترس داریدیا احساس می کنید که زمان بیشتری برای گذر از این شکست عشقی نیاز دارید، این موارد را نایدیده بگیرید و نگذارید ترس هایتان شما را عقب نگهدارد.

ثابت شده است که بهترین مولفه برای انطباق با شرایط شکست عشقی و یک گذر سالم تر و سریعتر پیدا کردن یک شریک عاطفی جدید است.

شاید به نظر اشتباه برسد، اما رفتن سر قرارهای مختلف با افراد جدید می تواند اعتماد به نفس شکننده شما را بهبود دهد و به یادتان بیاورد که افراد زیاد دیگری هستند که می توانند شریک خوبی برای شما باشند.

بازگشت به بازی قرار عاشقانه، ذهن شما را از شکست عشقی که داشته اید منحرف می کند و ممکن است در این بین شما شریک عاطفی مناسب خودتان را هم پیدا کنید.

ممکن است که شکست عشقی تجربه ای از تنهاترین فرد بودن در دنیا و درماندگی به نظر برسد اما بدانید که غالبا هر فردی از این مرحله گذر کرده و یا می کند.

منبع : سارا نظری ، مشاورانه

سلام وقتتون بخیر من یه شکست عاطی فوق العاده بد داشتم و جوریه که از اون ادم به شدت متنفرم به شدت الان هم دلم میخاد ازدواج کنم اما خیلی میترسم که اون کسی دارم باهاش ازدواج میکنم مثل همون ادم قبلیه و یکی دیگه مثله ک دارم اینکه من به فردی خیلی بهتر از اون علاقه مند شدم و نمیدونم او هم این حس رو نسبت به من داره یا نه و تفاوت سنی حدودا ۱۳ یا ۱۴ ساله و من فک میکنم به خاطر همینه که برای ازدواج جلو نمیاد خواهش میکنم بهم کمک کنید واقعا دارم دیونه… ادامه دیدگاه »

با سلام خدمت شما دوست عزیز
اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
۱٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ چند مدت از از رابطه قبلی خارج شده یاد؟
۳٫ معیارهای مشا برای انتخاب این شخص چه ویژگی هایی می باشد؟

سلام
وقت بخیر
تقریبا یکسال با پسری رابطه دوستی داشتم که هدفمون ازدواج بود بعد از چند وقت خانواده هامون رو در جریان قرار دادیم که هر دو خانواده موافق بودن .یک ماه بعد از در جریان قرار دادن خانواده ها،پدر و مادر اقا پسر ،پدربزرگ ایشون رو در جریان قرار دادن که با مخالفت شدید ایشون مواجه شدیم که بعد از این مخالفت پدر و مادرشون هم اعلام مخالفت کردن
به نظر شما الان باید چیکار کرد از طرفی این آقا پسر یه درصد هم احتمال موافقت دوباره شون رو نمیده
ممنون میشم کمکم کنید.

سلام مائده جان. در ابتدا به من این سوال جواب بده که آیا شما برای ازدواج، به مشاور مراجعه کرده اید و یا تست های پیش از ازدواج استفاده کرده اید؟ لطفا جواب سوال بده تا بتونیم مشاوره ادامه بدیم

با سلام خدمت آقای مشاور

دیشب عشقم توی تلگرام ب خواهرم پیام داد. ب خواهرم گفت آخر سال میرم. هرکاری میکنم درست نمیشه. دیگه واقعا خسته شدم کم آوردم ی بلایی سر خودم میارم

ببخشید آقای مشاور توی تلگرام بهتون پیام دادم هزینه ام براتون واریز کردم جوابی دریافت نکردم

با سلام خدمت شما دوست عزیز
لطفا کمی صبر کنید به علت تعطیلات کمی تاخیر در پاسخ دهی صورت می گیرد با پایان تعطیلات پاسخ شما نیز ارسال می شود
موفق باشید

ببخشید ی دیگه میتونم بگم؟ میخواستم بگم من دلم نمیخواد ازش جدا شم عذاب میکشم بخاطر اون. حتی مریض میشم. اینو خودشم میدونه. ولی با این حال بهم میگه. (من میدونم تو عاشقی منو دوست داری دلبستگی به من پیدا کردی. ولی خواهرام ب من اعتقاد ندارن.تو از چیه من خوشت میاد من آدم نیستم. تو کم نذاشتی توی این چن سال ولی من کم گذاشتم. بهتر از منم هست سرتر ازمنم هست)این حرفا رو بهم زد قلبم یخ کرد اشکم در اومد ولی سعی کردم محکم باشم. بهش گفتم. تو همه کس منی مرد رویاهای منی من با تو… ادامه دیدگاه »

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید ممکن است که همراهی یک نفر بتواند به ایشان کمک کند اما دقت کنید ممکن است افسردگی ایشان به اندازه ای باشد که به راحتی قابل درمان نمی باشد و نیاز است که متخصص در کنار ایشان باشد بهتر است ایشان را تشویق کنید تا به روانشناس مراجعه کنند.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید

ممکنه ی آقایی بخاطر کار با این آقا ارتباط برقرار کنه بعد یواش یواش مشکل این آقا حل شه امکانش هست.

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
ایشان از بلوغ فکری برخوردار می باشند و بهتر است به داشتن قدرت تصمیم گیری ایشان احترام گذارید و شما در موضوع خودتان تصمیم گیری کنید و مشکلات ایشان را به عهده خودشان گذارید . وارد کردن ایشان به اینگونه روابط ممکن است باعث آسیب بیشتر ایشان شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید

سلام دختری هستم ۲۷ ساله. میخوام حرف دل داغونمو بگم راهنمایی کنید و چاره ای برام بذارید. ۲ساله بودم ۱۰ تا بهم آمپول پنی سیلین زدن تا ۸سالگی رفتم دکتر. ولی دکترا جوابم کردن. بالاخره شدم ۱۸ ساله که با یه آقایی دوست شدم ۱سال طول کشید تا وابستش بشم. اون آقام زن و بچشو طلاق داده بود خلاصه که الان ۸ساله از دوستیمون میگذره و من شدیدا بهش وابستم دلبستگی پیدا کردم. ی مدت اخلاقش رفتارش باهام بد شده زنگ میزنم ج نمیده اس ام اس میدم ج نمیده تو واتساپ پیام میدم میبینه ولی جواب نمیده.. خستم کرده… ادامه دیدگاه »

با سلام خدمت شما دوست عزیز ببینید دوست عزیز ممکن است شما بخاطر بیماری که تجربه کرده اید و حساسیت های که در شما شکل گرفته است و همچنین اینکه در دوره حساسی وارد یک رابطه شده ایدکه رشد عاطفی شما هنوز به صورت کامل رشد نکرده بوده است و دلایل دیگری از جمله حمایت عاطفی ایشان و شاید حتی حمایت مالی باعث شده است که در شما وابستگی زیادی رخ بدهد. دقت کنید که شما در زمانی وارد رابطه با این آقا شده اید که ایشان از یک طلاق خارج شده بوده اند و ممکن است در آن زمان… ادامه دیدگاه »

سلام.دختری هستم۲۰ساله با پسری در ارتباطم۲۰ساله ایشون خیلی دوستد داره مثل یک همسر باش واسم پول تو جیبی بده خرجم کنه کلاس منو بفرسه و..حتی ب خونوادشم گفت اما من مانع این کارا شدم میخوام ازش جدا بشم و فاصله بگیرم بارها این کارو کردم اما نشد وابستشم اما دل بسته نیستم چون دوست ندارم وافعا تو این روابط باشم اماچون اون احساسیه میترسم دلش بشکنه خیلی ب دل شکسته اعتقاد دارم دنبال راه حلیم ک جفتمون از همدیگ سرد بشیم و جدا بشیم

با سلام خدمت شما دوست عزیز داشتن گرایش شما هردو به جنس مخالف در این سن قابل درک است اما دقت کنید که این رابطه با ازدواج اشتباه گرفته نشود چون می تواند آسیب هایی برای هردوی شما به همراه داشته باشد و ممکن است باعث ایجاد وابستگی زیاد در هردوی شما شود و در صورت تصمیم به جدایی این موضوع برای هردویتان دشوار باشد . بهتر است در صورتی که دلایلی برای جدایی دارید و این رابطه به شما آرامش نمی دهد با ایشان در یک محیط آرام و بدون توهین و قهر صحبت کنید و دلایل خود را… ادامه دیدگاه »

سایت “مشاورانه” به صورت 24 ساعته در زمینه های مشاوره روانشناسی و خانوادهبه صورت آتلاین، تلفنی و حضوری در خدمت شماست. در پایین تمام صفحات مرتبط می توانید مشاوره آنلاین دریافت کنید. فقط به دلیل تعداد بالای سوالات، کمی در دریافت پاسخ شکیبا باشید. ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰ برترین روانشناسان ایران در کنار شما هستند

انجمن روانشناسی آمریکا

کانون مشاوران ایران

انجمن روانشناسی ایران

Medical news


اینجا Downloads-icon

جام جم سرا: از گذشته‌های دور مردم معتقد بودند شنیدن یک خبر پرهیجان و دردناک می‌تواند فرد را دچار حمله قلبی کند، گرچه در آن زمان این فقط یک نظر بوده، اما امروزه ارتباط بین قلب و عواطف و حالات روانی انسان ثابت شده است تا جایی که اصطلاح قلب شکسته یا دلشکستگی توصیفی است برای احساس غم شدیدی که هنگام تمام شدن یک ارتباط عاطفی شدید گریبانگیر فرد می‌شود.

دلشکستگی بیماری عجیبی است، زیرا در این بیماری هیچ نشانه‌ای از صدمه در بدن دیده نمی‌شود، اما فرد مبتلا بشدت احساس درد و رنج می‌کند.

وقتی دل کسی بشکند، آینده‌ای که در سر می‌پرورانده خراب می‌شود، باناشناخته‌ها مواجه شده و احساس می‌کند آینده مورد علاقه خود را از دست داده است، در نتیجه دچار احساساتی چون عصبانیت، ناامیدی، پریشانی، تاسف، نفرت، شرمندگی و خجالت‌زدگی به سراغ فرد دلشکسته می‌آید.

هنگامی که یک رابطه عاطفی مهم به پایان می‌رسد، فرد احساس درد و فقدان می‌کند، تعادل زندگی‌اش بر هم می‌خورد، دچار بی‌ثباتی شده و کنترل خود را از دست می‌دهد و در دریایی از بلاتکلیفی غوطه‌ور می‌شود. این درد بزرگ احساسی تمام احساسات دیگر فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد و فرد احساس می‌کند به یکباره همه چیز خود را از دست داده است. ممکن است فرد احساس بی ارزشی کند و این احساس بخش زیادی از تفکرات و نگرش‌های وی را به جهان و زندگی دچار تغییر اساسی کند.

واضح است فرد دلشکسته برای پذیرفتن شرایط پیش‌آمده آمادگی ندارد، اما واقعیت این است که این اتفاق افتاده و آینده‌ای که فرد پیش‌بینی می‌کرده تغییر کرده است. وی نمی‌داند چه موقع و چگونه حالش بهتر خواهد شد، به هر حال درست این است که فرد برای یک مدت کوتاه خود را به این شرایط عادت دهد و شاید بتوان گفت این اولین گام برای بهبود یک دل‌شکسته است، البته پدیده قلب‌شکسته مراحلی دارد که شناخت آن باعث می‌شود، فرد مبتلا زودتر به حالت عادی برگردد.چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

مراحل سندرم قلب شکسته

مرحله اول ـ فرورفتن: در اولین مرحله سندرم قلب شکسته فرد احساس می‌کند در فضا رها شده است و ناامیدانه تلاش می‌کند خود را نجات دهد، او احساس سقوط می‌کند و نکته اساسی در این مرحله این است که فرد دلشکسته کنترل خود را از دست می‌دهد و سعی می‌کند فرد از دست رفته را برای مدتی هم که شده در تصوراتش زنده نگه دارد.

در این مرحله افکار و خاطرات عشق از دست رفته همه اوقات او را اشغال می‌کند، خاطره جدایی، مرگ محبوب یا خاطره خیانت او تمام فضای زندگی او را در بر می‌گیرد. اغلب مصرف داروهای آرامبخش و خواب‌آور در این مرحله بشدت افزایش می‌یابد و فرد یا چیزی نمی‌خورد یا شروع به پرخوری می‌کند.

در واقع همه تلاش فرد این است که از قلب زخم خورده خود محافظت کند، اما جالب این است که بر خلاف تلاش‌هایش بیش از پیش سقوط می‌کند و غرق در مشکلات می‌شود.

مرحله دوم ـ به زیر رفتن: در این مرحله فرد خود را کاملا شکست خورده و آسیب‌دیده احساس می‌کند و فرد آن‌قدر افسرده می‌شود که هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد، مقاومت خود را از دست می‌دهد و ممکن است رفتارهای پرخطری همچون سیگار کشیدن و مصرف مواد مخدر را در پیش گیرد.

در این مرحله است که فرد کاملا ناامید است و هیچ گونه قدرت انتخابی ندارد. اتفاقی که افتاده نه تنها در او احساس درد بلکه احساس تهی شدن و پوچی را هم به وجود می‌آورد.این مرحله از سندرم قلب شکسته بسیار خطرناک است، زیرا فرد اصطلاحا از هم می‌پاشد، ممکن است مثلا در محل کار خود با دیگران مشکل پیدا ‌کند و حتی از شغل خود نیز اخراج شود.

مرحله سوم ـ به درون رفتن: در این مرحله فرد به قضاوتی جدید می‌رسد و طرف مقابل را به خاطر رنجی که بر او وارد شده است، مقصر می‌داند و دائم از او انتقاد می‌کند و او را به خاطر عذابی که می‌کشد، گناهکار می‌‌پندارد.

وی در این مرحله دیگر کمتر احساس گناه می‌کند،در حقیقت فرد دوباره متوجه خود می‌شود و به روح و روانش توجه بیشتری می‌کند و به نوعی در خود فرو می‌رود. به نظر می‌رسد که چیزی در درون فرد شروع به صحبت کردن، احساس کردن، درک کردن و خیالپردازی می‌کند و رویاهای فرد همراه با امید، تغییر، حمایت و انتظار است. در این مرحله او سوگوار است و اشک‌هایش آزاد و بی‌محابا فرو می‌ریزد. همچنین در این مرحله خود را به خاطر آن چه هست ملامت می‌کند و در عین حال می‌بخشد.

مرحله چهارم ـ بیرون آمدن: فرد در این مرحله بتدریج از خود بیرون می‌آید و دوباره متوجه جهان اطراف می‌شود و به این نتیجه می‌رسد که باید کاری کند و دوباره شروع کند. این مرحله توجه را از کل زندگی و مشکل حال وی منحرف کرده و به برنامه‌ریزی برای آینده معطوف می‌کند. مسائل زندگی‌اش را بازنگری می‌کند و به حل مشکلات فعلی و مسائل آینده فکر کرده و به زندگی بر می‌گردد.

اگر فرد دلشکسته این چهار مرحله را پشت سر بگذارد، می‌تواند زندگی عادی را باز یابد و سلامتش را دوباره به دست آورد.

از ساده‌ترین راه شروع کنید

ساده‌ترین راه برای از بین بردن احساسات منفی ناشی از دلشکستگی، اختصاص دادن زمانی برای بیرون رفتن، ملاقات و معاشرت با دوستان قابل اطمینان و دیگر افراد است؛ افرادی که بعد از به هم ریختگی رابطه‌شان یا از دست دادن فردی که دوستش دارند، سعی می‌کنند خود را از دیگران دور کنند، به افسردگی و خودخوری گرایش پیدا می‌کنند و هر چه بیشتر افسرده شوند و غصه بخورند، گرایش کمتری به ارتباط برقرار کردن با دیگران پیدا می‌کنند و مشکل دلشکستگی‌شان تبدیل به دو مشکل دلشکستگی و گوشه‌گیری می‌شود.

معمولا کسانی که اجتماعی هستند بسیار سریع‌تر از افراد درونگرا دلشکستگی‌شان بهبود می‌یابد، زیرا این دسته با افراد بیشتری ارتباط دارند وخیلی زود هم متوجه می‌شوند که دنیا با تمام مشکلات هنوز هم در حرکت است و افراد دیگری هم هستند که گرفتاری‌ها و مشکلات بدتر از این دارند؛ البته اجتماعی بودن به تنهایی درمان معجزه‌آسایی برای قلب شکسته فرد نیست،اما همیشه به سرعت بهبود آنان کمک می‌کند. بعد از گذراندن مراحل دلشکستگی اگر فرد بتواند شخص مناسب و دلخواه خود را پیدا کند، عالی است، اما این امر نباید تنها هدف فرد دلشکسته باشد و وقوع آن هم حتمی نیست، بنابراین بهتر آن است که با دوستان قدیمی خود بیرون برود یا دوستان جدیدی پیدا کند و خود را سرگرم کاری کند. همچنین بهتر است در ارتباط خود این توقع را نداشته باشد که حتما اطرافیانش کار خاصی برایش انجام دهند یا لازم نیست حرف خاصی با دوستانش بزند، فقط کافی است بداند که افراد دیگری هستند که به او علاقه‌مندند و بودن با آنها برایش خوب است.

غم و ترس را از خود دورکنید

بسیاری از افراد دلشکسته احساساتی چون غم و اندوه و ترس را تجربه می‌کنند. این احساسات در عین‌حال که واکنش‌های طبیعی انسان در برابر از دست دادن کسی است، اما می‌تواند کوبنده و ویرانگر نیز باشد، زیرا ما برای روابط خود هزینه فراوانی می‌پردازیم و طبیعی است که پایان یک رابطه فقدان محسوب می‌شود.

فرد دلشکسته اغلب این احساس را دارد که بخشی از هویت خود را از دست داده است و گاه حس مهم امنیت و همراه با آن احساس اعتمادبه‌نفس و خودباوری نیز در او از بین می‌رود و این احساس را دارد که هم دنیای درونی و هم دنیای بیرونی‌اش ویران شده و در حال فرو ریختن است.

اندوه در فرد دلشکسته هنگامی شدت می‌یابد که تمام تقصیر فقدان بر سر وی آوار شود و لازم باشد با تمام ابعاد آن بجنگد.اندوه می‌تواند توانایی‌های وی را تحت‌الشعاع خود قرار دهد و این توانایی را از او بگیرد که نتواند به این مساله بپردازد که رابطه خاتمه یافته همیشه هم خوب نبوده است.

این یک واقعیت است که برخی فقدان‌ها باعث نگرانی‌هایی در مورد آینده می‌شود، اگر چه بعضی از این نگرانی‌ها واقعی‌ بوده، ولی برخی نیز بیهوده است. هر چه هم که ترس بعد از دلشکستگی ادامه داشته باشد باز هم فرد می‌تواند شاد باشد، زیرا احساس فقدان به هر حال در گذر زمان برطرف خواهد شد یا جایگزینی پیدا خواهد کرد.

راهکارها

برای این‌که بتوانید در بحران دلشکستگی به خودتان کمک کنید، لازم است راهکارهای موثری را به کار بندید تا بتوانید به زندگی عادی خود ادامه دهید که این راهکارها عبارتند از:

ـ فرد همدلی را بیابید که بتوانید احساسات خود را برایش بازگو کنید. یافتن فردی مطمئن و قابل اطمینان یعنی کسی که بتواند درکتان کند و بکوشد احساس بهتری داشته باشید یکی از راه حل‌های موثر در درمان دلشکستگی است.

ـ به منظور بهبود، انجام دادن کارها و فعالیت‌های متنوعی که به آنها علاقه‌مندیم، می‌تواند تا حد زیادی تسکین‌دهنده باشد.

ـ از گریه کردن واهمه نداشته باشید. زمانی که شما دچار شکست عاطفی می‌شوید و از لحاظ احساسی آسیب می‌بینید، گریه کردن به شما آرامش می‌دهد.

ـ تصورات منفی را که در مورد خودتان دارید کنار بگذارید و جنبه‌های مثبت و خوب خود را در نظر آورید. خود را بیش از حد سرزنش نکنید.

ـ تلاش کنید با غم و ناراحتی‌تان کنار بیایید آن را بپذیرید و قبول کنید. به خود این فرصت را بدهید که به چیزهای دیگری در زندگی‌تان متمرکز شوید.

ـ برای خودتان ارزش قائل شوید. وقتی برای خود ارزش قائل شوید در واقع با خودتان و خواسته‌هایتان محترمانه برخورد خواهید کرد.

ـ در خودتان تحول ایجاد کنید. ورزش کنید، رژیم غذایی مناسبی داشته باشید، در فعالیت‌های جمعی شرکت کنید و عبادت کنید تا تحولات مثبت را در زندگی‌تان حس کنید.

ـ با خودتان صبور باشید و شروعی مجدد داشته باشید. احساسات خود را ذره ذره به بیرون منتقل کنید و درباره‌اش با افراد قابل اعتماد حرف بزنید.

ـ به انتقام گرفتن فکر نکنید، زیرا انتقام و نفرت می‌تواند شما را از رسیدن به سلامت دور کند.

ـ بعد از بهبود زمانی را به این مساله اختصاص دهید که به توقعات خود از یک رابطه عاطفی فکر کنید و به خود این شانس را بدهید که در یک رابطه دیگر البته این بار به صورت معقولانه درگیر شوید. این را در نظر داشته باشید که «کسی که بازی نکند برنده هم نخواهد شد.»

ـ به دنبال فردی باشید که بتواند شما را به حرکت در آورد. فرد خنثی را انتخاب نکنید.

ـ به دنبال کسی باشید که در مسیر زندگی همراه و همسفر شما باشد و شما را ارتقا بخشد، خود را بیشتر به واقعیت نزدیک کنید.

ـ فراموش نکنید که یک رابطه باید بهترین شرایط را برای خودتان و طرف مقابلتان ایجاد کند.

ـ مراقبت از خود را فراموش نکنید. یک قلب شکسته می‌تواند بشدت آسیب‌پذیر باشد.

معصومه اسدی /‌ جام‌جم

چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

در سال‌های نه‌چندان دور، ظلم و ستم بر جامعه ما چیره شده‌بود و ذهن‌هایمان را مصادره کرد. خفقان دوران، احتضار حیات سیاسی جامعه را رقم زده‌بود.

دهه ۶۰ بود. واکسن فلج اطفال درست اثر نکرد. پاشنه‌های نوجوان روستایی به سختی به زمین می‌رسید.

افزایش ابتلای افراد ۵تا ۱۷سال به کرونا بحث داغ این روزهاست و دلایل مختلفی برای این مساله مطرح می‌شود اما حقیقت این است که هنوز هیچ مستنداتی مبنی بر این که ویروس کرونا در کشور تغییرات بیولوژیکی داشته است، در دست نیست.

گفت‌وگو با بابک کریمی، بازیگر نقش دکتر در فیلم «بی‌همه‌چیز»

معاون سیما در بازدید از پشت صحنه سریال «جشن سربرون»:

گفت‌وگوی جام‌جم با سردار محمد زهرایی، رئیس سازمان بسیج سازندگی

بررسی میزان تحقق شعارهای انقلاب اسلامی/جمهوریت در گفت‌وگوی جام‌جم با محمد هاشمی رفسنجانی

اگر از بیت‌کوین، ارزش آن، قوانین خرید و فروش و جزئیات دیگر آن خبر ندارید، این گزارش را بخوانید

انتشار اخبار تایید نشده درباره حذف غربالگری اجباری با واکنش‌های مختلفی روبه‌رو شد

هشدار: فقط کسانی روی لینک زیر کلیک کنند که می خواهند زندگی شان را تغییر دهند!

 

وقتی از شکست عشقی رنج می برید، تقریبا غیر ممکن به نظر می رسد که بعدها حرکت کرده و دوباره شاد شوید. درد جسمی و عاطفی که پس از شکست عشقی به وجود می آید می تواند، به دفعات، حس درهم شکستگی ایجاد کند. حتی اگر رابطه شما مسموم بوده باشد، به هر حال نتیجه جدایی دو قلب شکسته است.

حرکت و یافتن عشقی دیگر ممکن است، اگر این نکات کارشناسانه را برای درمان قلب شکسته تان بکار ببرید:

 

چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

اغلب اوقات افراد فکر می کنند باید بعد از یک شکست عشقی همواره قوی و خویشتن دار بمانند. آنها نگرانند که اگر گریه کنند مدت بیشتری طول می کشد تا ماجرا را فراموش کنند و به حرکت ادامه دهند.

گریه در واقع بسیار شفا بخش است. نگهداری عواطف در بطری درونتان می تواند به روابط غیر سالم آینده منجر شود و ممکن است درد شما را طولانی تر کند.

 

 

 

 

همانطور که ضرب المثل قدیمی می گوید خنده بر هر درد بی درمان دواست، خنده بهترین داروی شکست عشقی شما  است که بسیار قابل اعتمادتر از چیزیست که فکر می کنید. خنده آندورفین را در بدن آزاد کرده که حال شما را بهبود می بخشد و باعث می شود حس بهتری چه از نظر جسمی و چه عاطفی داشته باشید.

فیلم خنده دار ببینید، به نمایش کمدی بروید، یا شبی را با دوستان خوبتان بیرون بوده و بگذارید که خنده و شادی بین شما در جریان باشد.

 

 

 

 

 

پیدا کردن انرژی بیرون آمدن از تختخواب می تواند خیلی سخت باشد، وقتی در اعماق یک شکست عشقی هستید. ورزش کردن گاها برای ارتقا انرژی مورد نیاز بدن بسیار مهم است.

ورزش همچنین سطح سروتونین مغز را بالا می برد که کمک می کند حال، الگوهای خواب، و حتی کارآیی جنسی شما عادی بوده و به درستی عمل کند.

 

 

 

 

 

یک دل شکسته می تواند بخش های مختلف بدن را تحت تاثیر قرار دهد، که شامل دستگاه گوارش نیز می شود. معده شما ممکن است حالت تهوع داشته و یا کاملا بی اشتها شود. سوخت رسانی به بدن با غذاهای سالم در این زمان امری ضروریست، چون احتمالا کمتر غذا می خورید، که بدین معناست که هر وعده غذاییتان در بدن شما ارزش بیشتری می یابد.

غذاهایی را انتخاب کنید که از فیبر و پروتئین غنی باشند تا برای مدت طولانی تری حس سیر بودن داشته باشید، درحالیکه همچنین دارای کالری های لازم و مورد نیاز بدنتان نیز باشند.

 

 

 

 

 

عشق به خانواده و دوستان حواس پرتی مناسب و ضروری برای این دوره ی سخت است. آنها می توانند به شما کمک کنند ذهنتان از این درد دور شود و شما را به خنده و لذت از زندگی بازگردانند.

حضور در کنار افرادی که از وجود شما لذت می برند همچنین می تواند تمامی ویژگی های خوبتان را به شما یادآوری کند. این امر مخصوصا اگر پس از شکست عشقی از عزت نفس پایینی برخوردار باشید اهمیت می یابد.

 

 

چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

 

 

 

شکست عشقی می تواند تاثیرات زیادی در وجود عاطفی ما داشته باشد. شکست عشقی می تواند باعث شود حس گم گشتگی، ناامیدی، و افسردگی داشته باشید. اگر سخت است که از ترس خود دست بردارید یا احساساتتان برای هفته ها باقی می مانند و به شدت شروع به تاثیر در سلامت جسمی شما می کنند، دنبال کمک یک شخص حرفه ای باشید.

تقاضا برای کمک از بیرون در واقع علامت ضعف نیست، در حقیقت علامت قدرتی است که نشان می دهد درد خود را شناخته و آمادگی حرکت در جهتی مناسب را دارید.

 

 

 

 

بعد از یک جدایی و شکست عشقی نگاهی روی اینکه همسر یا نامزد سابق شما چکار می کند، یا حتی رابطه داشتن با او می تواند جذاب باشد. این تنها درد شما را بیشتر کرده و حرکت را سخت تر می کند. همه چیز را کاملا با آنها تمام کنید:

 

 

 

 

حالا که آزادی خود را بدست آورده اید، آن را جشن بگیرید. این یعنی انجام هرکاری که شما را شاد می کند و عدم نگرانی درمورد اینکه چطور این ممکن است شخص دیگری را متاثر گرداند.

از زمان موجود خود با دوستان لذت برده ، برای خود چیزهای خوب خریده، و گاهگداری قرارهای عاشقانه داشته باشید. بدون پاسخگویی به هیچ کسی، درنهایت می توانید آزاد شده و خود را مجدد کشف کنید.

 

 

 

 

وقتی که تنها شوید، ممکن است جذاب باشد که وارد رابطه ای دیگر شوید. درحالیکه این طور رابطه ها ممکن است درست عمل کنند، اما قبل از شروع یک رابطه جدید، مطمئن شوید که از رابطه قبلی خود رها شده اید.

این نه تنها برای شما بهتر است، اما همچنین برای هر کسی که در این رابطه درگیر می شود نیز عادلانه است. آموختن درک همراهتان یکی از بهترین چیزهاییست که می توانید برای خود اجام دهید.

 

 

 

 

تمام امید بعد از یک شکست عشقی از بین نمی رود، اگرچه گاهی ممکن است این چنین به نظر برسد. بسیاری افراد فوق العاده در دنیا وجود دارند، و یکی از آنها برای توست. همه مثل همسر یا نامزد سابق تو نیستند، و در نتیجه، کسی را پیدا خواهی کرد که تمام ویژگی های بی نظیرت را خواهد شناخت و به گونه ای که سزاوار آنی با تو برخورد خواهد کرد.

ممکن است این فورا اتفاق نیافتد، اگر پایبندی خود را به این حقیقت که عشق حقیقی تو جایی آن بیرون است ادامه دهی، یک روز او را پیدا خواهی کرد.

 

 

 

پس از یک شکست عشقی…

مهمترین چیزی که می توانی انجام دهی این است که یک پایت را جلوی پای دیگرت بگذاری و به حرکت ادامه دهی، چه بیرون منزل و چه در منزل. حرکت به جلو به تدریج شما را به ادامه مسیر وا می دارد.

برای ورود به حساب کاربری لطفا شماره موبایل یا ایمیل خود را وارد نمایید.پس از وارد
کردن
شماره
موبایل کدی برای شما ارسال شده و شما با آن کد میتوانید وارد حساب کاربریتان شوید.

برای عضویت در کمتر از 30 ثانیه مشخصات را در فرم زیر پر کنید و دکمه عضویت را کلیک
کنید

The online version of the Iranian daily Hamshahri

همشهری آنلاین:
روانشناس دانشگاه کلمبیا معتقد است دردودل کردن با دوستان درباره شکست عاطفی بدترین نوع درمان قلب شکسته‌است،‌به‌جای آن فرد باید مسکن مصرف کرده افکار منفی را کاهش دهد.

براساس گزارش تلگراف، در گذشته تنها زمان بود كه مرهم دل شكسته به شمار مي‌رفت، اما دانشمندان امروزه باور دارند مصرف چند آسپيرين بهترين درمان براي قلب‌هاي شكسته است.

پروفسور واتر ميشل از دانشگاه كلمبيا معتقد است درد رواني شكست عشقي مشابه دردي فيزيكي است و بايد مشابه يك درد فيزيكي درمان شود.

وي همچنين معتقد است صحبت كردن درباره اين تجربه تلخ با دوستان تنها ميزان افسردگي فرد را افزايش مي‌دهد و توصيه مي‌كند تا حد ممكن از فكر كردن به موضوعي كه باعث اندوهگين شدن فرد مي‌شود، جلوگيري به عمل آيد.چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

به گفته وي، تجربه طرد‌شدگي در قالب درد فيزيكي تنها يك استعاره شاعرانه نيست، قلب شكسته و درد روحي خود را در قالب درد فيزيكي نمايش مي‌دهند. زماني كه به تصوير فردي نگاه مي‌كنيد كه قلبتان را شكسته، همان منطقه از مغز فعال مي‌شود كه در زمان سوختگي دست فعال خواهد‌شد.

ميشل مي‌گويد اگر در جواب دردودل‌هاي دوستتان به او بگوييد دو آسپيرين بخور و فردا صبح به من زنگ بزن،‌ شايد كمي سنگدل به نظر بياييد، اما اين‌درمان پايه‌اي علمي دارد. پژوهش‌هاي پيشين نيز نشان داده‌بودند كه افرادي كه دچار دل‌شكستگي مي‌شوند، احساسي مشابه با درد فيزيكي را تجربه مي‌كنند.

در اين مطالعه جديد مصرف مسكن‌هاي بدون نسخه،‌ از قبيل آسپيرين يا ايبوپروفن نسبت به دارونماها در التيام دردهاي عاطفي موفق‌تر عمل مي‌كنند. همچنين ميشل مي‌گويد عاقلانه‌تر آن است كه اين تجربه به صورت مداوم تكرار و ياد‌آوري نشود و از دوردست به آن نگاه شود. در حقيقت تجربيات منفي تنها بايد براي بررسي دليل وقوع آنها بررسي شوند و به تدريج بايد از آنها عبور كرد.

به گفته ميشل،‌ بازگويي و ياد‌آوري مداوم اين تجربيات تنها حال روحي فرد را وخيم‌تر مي‌كند و شدت افسردگي آنها را افزايش مي‌دهد. از اين رو حفظ فاصله با تجربه شكست به آنها امكان مي‌دهد ديدگاهي عيني‌تر از وضعيت خود به دست آورند بدون اينكه درد آنها تشديد شود. تكنيك حفظ فاصله مي‌تواند فشار خون فرد را كه تحت استرس عاطفي بالا مي‌رود را پايين نگه دارد.

حقوق همشهری‌آنلاین متعلق به موسسه همشهری است

Copyright © 2020 HamshahriOnline, All rights reserved


همشهری محلهDownloads-icon

 !(function (w, d) { ‘use strict’; var ad = {zone: “brtrha1”, user: “1565432215”, width: 728, height: 90, id: ‘adro-246454’}, h = d.head || d.getElementsByTagName(‘head’)[0]; if (typeof w.adroParams != ‘object’) w.adroParams = {}; w.adroParams[ad.id] = ad; var script = document.createElement(“script”); script.type = “text/javascript”; script.async = 1; script.src = “//static-cdn.adro.ir/dlvr/rsdnt.js”; h.appendChild(script); })(this, document); var h = document.getElementsByTagName(“head”)[0], s = document.createElement(“script”); s.async = !0, s.defer = !0, s.type = “text/javascript”, d = new Date, s.src = “https://cdn.sanjagh.com/assets/sdk/www.bartarinha.ir/client.js?t=” + d.getFullYear().toString() + d.getMonth() + d.getDate() + d.getHours(), h.appendChild(s); var sabaVisionWebsiteID = “1c27cb39-612a-452a-954c-b3e3dd1f3d36”; var sabaVisionWebsitePage = “ALL” _atrk_opts = {atrk_acct: “i2i8r1SZw320l9”, domain: “bartarinha.ir”, dynamic: true}; (function () { var as = document.createElement(‘script’); as.type = ‘text/javascript’; as.async = true; as.src = “https://certify-js.alexametrics.com/atrk.js”; var s = document.getElementsByTagName(‘script’)[0]; s.parentNode.insertBefore(as, s); })();

در‌ مقاطعی از زندگی،
تقریباً دل همه ما شکسته است.

بیمار من کتی عروسی خود را هنگامی که
در مدرسه راهنمایی بود برنامه‌‌ریزی کرد.
او با شوهر آینده‌اش دیدار کرد
که ۲۷ سال داشت،
یک سال بعد نامزد کردند
و یک سال بعد هم ازدواج کردند.
اما وقتی کتی ۲۷ ساله شد
نتوانست همسری پیدا کند.
یک توده در سینه‌اش پیدا شد.
چندین ماه شیمی درمانی
و عمل‌های دردناک را تحمل کرد،
و زمانی که آماده بود که با کسی قرار بگذارد
یک توده دیگر در سینه دیگرش پیدا شد
و مجبور شد دوباره
تمام آن کارها را تکرارکند.
با اینکه کتی بهبود پیدا کرد
و مشتاق بود تا به محض اینکه
ابروهایش دوباره رشد کرد
جستجوی همسر را از سر بگیرد.
وقتی قصد دارید در نیویورک قرار بگذارید
باید طیف وسیعی از احساسات را ابراز کنید.


(خنده)

کمی بعد، او با ریچ ملاقات کرد و عاشقش شد.
رابطه آنها همان چیزی بود
که آرزویش را می‌کرد.
شش ماه بعد،
بعد از یک هفته عاشقانه در نیوانگلند،
ریچ در رستوران خیال انگیز
مورد علاقه آنها میزی رزرو کرد.
کتی می‌دانست قصد دارد از او خواستگاری کند،
و نمی‌توانست هیجانش را کنترل کند.

اما آن شب ریچ از او خواستگاری نکرد.
او از کتی جداشد.
همانطور که عمیقاً مراقب
کتی بود — و واقعا بود —
اما عاشقش نبود.
چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم

کتی خرد شد.
قلبش واقعاً شکست و حالا با
بهبودی دیگری روبه‌رو است.
اما پنج ماه بعد از جدایی،
کتی هنوز نمی توانست به ریچ فکر نکند.
قلبش واقعا شکسته بود.
سوال اینجاست:
چرا؟
چرا این زن قوی و مصمم
نمی‌توانست از همان منابع عاطفی استفاده کند
که در چهار سال درمان سرطان داشت؟
چرا بیشتر ما وقتی تلاش می‌کنیم
یک دل شکستگی را ترمیم کنیم
دست و پا می‌زنیم؟
چرا سازوکاری که
ما را از همه چالش‌های زندگی عبور می‌دهد
اینقدر بد دربرابر دل شکستگی کم می‌آورد؟

در بیش از ۲۰ سال فعالیت خصوصی،
افرادی ازهر سن و پیشینه‌ای دیده‌ام،
با یک جور دل شکستگی روبرو می‌شوند
و چیزی که آموختم این است:
وقتی دلتان شکست،
همان غریزه‌ای که معمولا به آن تکیه می‌کنید
به کرات شما را به راه غلط می‌کشاند.
واقعاً نمی‌توانید به آنچه که
ذهنتان می‌گوید اعتماد کنید.

برای مثال، ما از مطالعاتی که
روی افراد دل شکسته انجام شده دریافتیم
که داشتن یک درک شفاف
از دلیل پایان یک رابطه،
برای توانایی ما در ادامه دادن
به زندگی بسیار مهم است.
با وجود این بارها،
وقتی ما با یک توضیح ساده و صادقانه
مانند چیزی که ریچ به کتی گفت روبرو می‌شویم
آن را رد می‌کنیم.
وقتی دل شکستگی چنان دردهای
عاطفی بزرگی به وجود می‌آورد،
ذهن ما می‌گوید علت هم باید
به همان اندازه بزرگ باشد.
و این تصور چنان قدرتمند است،
و هر چقدرهم منطقی و باثبات باشیم
فرضیه‌های مرموز
و توطئه آمیزی که وجود ندارند
به ذهن ما خطور کند.
کتی متقاعد شد که حتما در طول
تعطیلات رمانتیک آنها رخ داده است
که ریچ را در این رابطه سرد کرده است
و کتی را برای فهمیدن آن به فکر فرو برد.
و ساعت‌های زیادی لحظه به لحظه سفرشان را
در ذهنش مرور کرد
تا نشانه‌هایی که وجود نداشت پیدا کند.
ذهن کتی وادارش می‌کرد
تلاش بیهوده‌ای را آغاز کند.
اما چه چیزی او را مجبور کرد
ماه‌ها به آن فکر کند؟

دل شکستگی مرموزتر از آن است
که ما فکر می‌کنیم.
یک دلیل وجود دارد
تا چندبار در یک چاه بیفتیم
حتی وقتی می‌دانیم حال ما را بدتر می‌کند.
مطالعات روی مغز نشان داده است
که پایان دادن به یک رابطه عاطفی
مانند همان سازوکاری در مغزعمل می‌کند
وقتی یک مصرف کننده موادی
مثل کوکایین یا تریاک را ترک می‌کند.
کتی داشت ترک کردن را تجربه می‌کرد.
و وقتی نمی‌توانست هرویین بودن
با ریچ را بدست بیاورد،
ذهن ناخودآگاهش متادون خاطراتش
با ریچ را انتخاب می‌کرد.
غرایزش به او می‌گفتند
او سعی در حل رمز و رازی دارد،
اما آنچه واقعا انجام می‌دهد
اصلاح او بود.
این چیزی است که درمان دل شکستگی را
بسیار سخت می‌کند.
مصرف کنندگان می‌دانند اعتیاد دارند.
آنها وقتی تزریق می‌کنند می‌دانند.
اما افراد دل شکسته نمی‌‌دانند.
اما شما الان می‌دانید.
و اگر قلب شما شکسته شود،
نمی‌توانید آن را نادیده بگیرید.
همان قدر که هوس را می‌فهمید
باید این را بفهمید،
با مرور خاطرات،
با هر پیامی که ارسال می‌‌کنید،
تعقیب کردن شریک قبلی‌تان
در رسانه‌های اجتماعی،
فقط دارید اعتیاد خود را تقویت می‌کنید،
درد احساسی خود را عمیق می‌کنید
و بهبودی خود را پیچیده‌تر می‌کنید.

غلبه بر دل‌ شکستگی یک سفر نیست.
یک مبارزه است و دلیل شما
بزرگترین سلاح شماست.
هیچ توضیحی برای جدایی رضایت بخش نیست.
هیچ منطقی دردی را
که احساس می‌کنید از بین نمی‌برد.
پس دنبال کسی نگرد، منتظر کسی نباش،
فقط آنچه را که به تو داده شده قبول کن
یا خودت یکی بساز
و بعد مسئله را به نتیجه بسپار.
چون شما به آن حصار برای مقاومت
در برابر این اعتیاد نیاز دارید.
شما یک چیز دیگر هم نیاز دارید:
باید راضی به رها کردن شوید،
تا قبول کنید که تمام شده است.
وگرنه ذهن شما امیدتان را تقویت می‌کند
و شما را عقب می‌کشد.
وقتی دلتان می‌شکند امید می‌تواند
به شدت تخریب کننده باشد.

دل شکستگی یک کنترل‌گر ماهر است.
قابل توجه است که ذهن ما به راحتی
دقیقاً برعکس کاری را انجام می‌دهد
که برای بهبودی نیاز داریم.
یکی از تمایلاتی که هنگام دل شکستگی داریم
ستودن فردی است که رابطه را پایان داده است.
ساعت‌ها به لبخندش فکر می‌کنیم،
چقدر حال ما را خوب می‌کرد،
زمانی که از کوه بالا می‌رفتیم
و زیر ستاره‌ها عشق‌بازی می‌کردیم.
همه این‌ها احساس خلأ ما را
دردناک‌تر می‌کند.
این را می‌دانیم.
اما همچنان به ذهنمان اجازه می‌دهیم
ضربه‌های شدید پی‌در‌پی به ما بزند
انگار با لیست آهنگ پرخاشگر اسپاتیفای
خودمان را گروگان گرفته‌ایم.


(خنده)

دل شکستگی باعث می‌شود
آن فکرها به ذهن شما خطور کند.
برای جلوگیری از آرمان‌سازی
باید‌ ستایش‌ها را
با یادآوری عیب‌ها متعادل کنید
نه با خنده‌ها،
اینکه چه حس بدی در شما بوجود آورده،
بعد از عشق ورزیدن
هنگام پایین آمدن از کوه گم شدید.
مثل دیوانه‌ها با هم دعوا کردید
و دو روز با هم حرف نزدید.
من به بیمارانم می‌گویم یک لیست از همه
ویژگی‌های کسی که
به درد شما نمی‌خورد جمع‌آوری کنید،
همه ویژگی‌ها، همه کج‌خلقی‌ها،
و آن را در تلفن‌تان نگه دارید.


(خنده)

وقتی این لیست را داشته باشید
باید از آن استفاده کنید.
وقتی حتی یک نشانه
از خیال پردازی پیدا می‌کنم
یا هر بار کمترین بویی
از خاطرات به مشامم برسد،
می‌گویم، «تلفن لطفاً.»


(خنده)

ذهن شما می‌خواهد به شما بفهماند
که آن ویژگی‌ها بی‌عیب بودند.
اما نه آنها و نه رابطه‌تان این‌طور نبود.
و اگر بخواهید برآنها فائق بیایید
باید بارها آن را برای خود
یادآوری کنید.

هیچ کدام از ما در برابر
دل شکستگی مصون نیستیم.
یکی از بیمارانم، میگوئل که ۵۶ سال داشت
و مدیر ارشد یک شرکت نرم‌افزاری بود،
۵ سال بعد از مرگ همسرش
سرانجام تصمیم گرفت دوباره
یک رابطه را شروع کند.
خیلی زود با شرون ملاقات کرد،
و یک عشق سریع را پی گرفت.
بعد از یک ماه همدیگر را
به فرزندانشان معرفی کردند،
و بعد از دو ماه با هم
در یک خانه زندگی کردند.
وقتی این زوج میان‌سال رابطه خود را
شروع کردند درنگ نکردند.
مثل اینکه فیلم «درواقع، عشق»
و فیلم «سریع و خشن» با هم ترکیب شده‌اند.


(خنده)

میگوئل شادتر از سال‌های قبل بود.
اما شب قبل از اولین سالگردشان،
شرون ترکش کرد.
او تصمیم گرفته بود به ساحل غربی
نقل مکان کند تا به فرزندانش نزدیکتر باشد.
او دیگر یک رابطه طولانی مدت را نمی‌خواست.
میگوئل به شدت غافلگیر و ناراحت شد.
چندین ماه در کار عملکرد درستی نداشت
و در نتیجه تقریبا شغلش را از دست داد.
نتیجه دیگر دل شکستگی
این است که حس تنهایی و درد
به عملکرد منطقی ما آسیب می‌رساند،
به خصوص زمانی که کارهایی را انجام می‌دهیم
که پیچیده‌اند و نیاز به استدلال دارند.
و به طور موقت بهره هوشی را پایین می‌آورد.

اما این شدت غم میگوئل نبود
که کارمندانش را دست پاچه کرد؛
بلکه استمرار آن بود.
میگوئل هم به خاطر همین گیج شده بود
و واقعاً به خاطر آن خجالت می‌کشید.
در جلسه‌ای با من گفت، «من چه مشکلی دارم؟»
«برای کدام آدم بالغی یک سال طول می‌کشد
تا یک رابطه یک ساله را فراموش کنند؟»
در واقعا خیلی‌ها اینطور هستند.

دل شکستگی همه نشانه‌های محرویت و غم سنتی
مثل بی‌خوابی، به هم ریختگی
و اختلال عملکرد سیستم
ایمنی را منتشر می‌کند.
چهل درصد افراد افسردگی قابل سنجش
بالینی را تجربه می‌کنند.
دل شکستگی یک آسیب روانی پیچیده است
که به چندین طریق بر ما اثر می‌گذارد.
برای مثال، شرون خیلی اجتماعی
و فعال بود.
او هر هفته مهمانی می‌گرفت.
او و میگوئل به همراه زوج‌های دیگر
به سفرهای کمپینگ می‌رفتند.
با اینکه میگوئل مذهبی نبود،
هر یکشنبه شرون را در رفتن
به کلیسا همراهی می‌کرد،
حضار در کلیسا هم او را پذیرفته بودند.
میگوئل تنها دوست‌دخترش را از دست نداد؛
بلکه کل زندگی اجتماعی‌اش،
و انجمن حمایت‌گر
کلیسای شرون را هم از دست داد.
او هویتش به عنوان یک زوج را از دست داد.
حالا میگوئل دریافت که این جدایی،
چه خلاء بزرگی در زندگی‌اش بجا گذاشته است.
اما متوجه این نشد
که این جدایی فراتر از یکی بوده است.
و این بسیار مهم است،
نه بخاطر اینکه می‌تواند
ویرانگر بودن دل شکستگی را شرح دهد،
بلکه بخاطر اینکه به ما می‌گوید
چطور با آن کنار بیاییم.
برای ترمیم قلب شکسته‌تان،
باید این خلأهای زندگی را بشناسید
و آنها را پر کنید،
همه آنها را.
خلاهای هویت شما:
باید هویت و زندگی خود را دوباره بسازید.
خلاهای زندگی اجتماعی‌تان،
فعالیت‌های از دست رفته،
حتی جاهای خالی عکس‌هایی
که زمانی روی دیوار بودند.
اما هیچ کدام از اینها کاری نمی‌کنند
مگر اینکه اشتباه‌هایی که شما را
به عقب باز می‌گردانند تکرار نکنید،
جستجوهای بی‌فایده برای توضیحات،
ایده‌آل سازی شریک قبلی زندگی‌تان
بجای تمرکز بر حضور اشتباه او در زندگی‌تان،
تحسین افکار و رفتارهایی که هنوز نقش مهمی
در فصل جدید زندگی شما دارند
زمانی که آنها نباید اضافی باشند.

فائق آمدن بر دل شکستگی سخت است،
اما اگر فریب ذهنتان را نخورید
و قدم‌هایی برای درمان بردارید،
می‌توانید به طور قابل توجهی
از دردتان بکاهید.
و تنها شما نیستید
که از این کار سود می‌برید.
بیشتر در کنار دوستان‌تان هستید،
بیشتر با خانواده در ارتباط خواهید بود،
بدون اشاره به میلیاردها دلار
از سود از بین رفته
که می‌توان از آن اجتناب کرد.

پس اگر کسی را می‌شناسید که دلش شکسته است،
همدردی کنید،
چون حمایت اجتماعی برای
بهبودی آنها بسیار مهم است.
و صبور باشید،
چون بهبودی آنها بیشتر از آنچه که
فکر می‌کنید طول می‌کشد.
و اگر شما صدمه دیده‌اید،
این را بدانید که:
این کار سخت است،
این یک مبارزه درون ذهن‌تان است،
و برای پیروزی باید سخت‌کوش باشید.
اما شما سلاح‌هایی دارید.
می‌توانید بجنگید.
و درمان خواهید شد.


سپاسگزارم.


(تشویق)

TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.


© TED Conferences, LLC. All rights reserved.

چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم
چگونه دل شکسته خود را ترمیم کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *