چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم

 
helpkade
چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم
چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم

من در یک مزرعه در مناطق روستایی استرالیا بزرگ شدم، ساعت ‌های بیشماری را با اسب وحشی سپری کردم که از کوههای سنگی برفی عبور کنم. به عبارت بهتر یاد گرفتم که چگونه از سقوط پیشگیری کنم. علاوه بر این، در طول راه یک درس قدرتمند برای زندگی گرفتم:

“رشد و راحتی نمی ‌تواند یک اسب را براند.“

این درسی است که برای تمام زندگی صادق است. چیزی که ما بیش از همه می ‌خواهیم همیشه نیاز به پذیرش ناراحتی و اقدام علی ‌رغم ترس از شکست و سقوط است.

در پایان، هیچ جایگزینی برای شجاعت وجود ندارد، هیچ راه میان ‌بری برای دور زدن شجاعت نیست. برای تبدیل شدن به فردی که بیشترین نیازش بودن و ساختن زندگی ای است که آرزو می کند، باید حاضر باشید که کارهایی را که شما را می ‌ترساند انجام دهید. دوباره و دوباره و دوباره.

به گزارش آلامتو به نقل از success؛ هیچ فرمولی جادویی برای رهایی شما از ترس وجود ندارد. با این حال، موارد خاصی وجود دارند که شما می‌ توانید تصمیم بگیرید که این کارها را به مرور زمان انجام دهید. این موارد به شما کمک می کند که کم‌ تر بترسید و قدرت لازم را به دست آورید.

چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم

هفت مرحله زیر از آخرین کتاب من هستند. هر روز آن ‌ها را تمرین کنید و در طول زمان “شجاعت” درون تان زنده خواهد شد و آموزش خواهد یافت.

ترس به DNA روان‌ شناختی ما هدایت شده تا به ما کمک کند از شرایطی که می ‌تواند موجب درد، جراحت، از دست دادن یا مرگ شود اجتناب کنیم. مشکل اینجاست که در حالی که ترس وجود دارد تا شما را ایمن نگه دارد ، می ‌تواند شما را بیش از حد ایمن نگه دارد. به همین دلیل است که باید ترس و وحشت خود را اقرار کنید.

کارل یونگ، روانشناس سوئیسی می گوید هر آنچه که شما بیشتر در آن مقاومت می کنید، بیشتر ادامه خواهد یافت. چیزهایی که ما خودمان نتوانیم به خودمان اعتراف کنیم ، در نهایت موفقیت ما را دچار مشکل می کنند. با انکار ترس و یا طفره رفتن از آن، آن ترس بیشتر درون ما نفوذ می کند و سایه آن بلندتر می‌شود.

بنابراین، مقابله با حقیقت در مورد آنچه که بیشتر شما را ترساند، اولین گام ضروری برای به دست آوردن قدرتی است که شما را بالا نگه می دارد.

نیروی تخیل ما یک چیز حیرت ‌آور است. اگر تخیل وجود نداشت، قطعا زیباترین آثار بشر هرگز به وجود نمی آمد. با این حال، زمانی که تخیل ما با ترس تحریک ‌شود، می‌ تواند ما را وادار کند که خود را دست ‌کم بگیریم و عواقب منفی احتمالی را دست ‌بالا بگیریم.

با تبدیل سایه‌ ها به هیولاها، نیروی تخیل ما می ‌تواند ما را فریب دهد تا باور کنیم که خطر در هر گوشه کمین ‌کرده است و ما در همان جایی که هستیم امن ‌تر هستیم. فاجعه گرایی، تمایل به پریدن به سناریوی بدترین حالت به عنوان بیشترین نتیجه (یا تنها نتیجه) در هر وضعیت است. این یک عادت وحشتناک است، اما شما می توانید با این تمرین آن را بشکنید.

وقتی از تصور انجام کاری خارج از منطقه راحتی خود امتناع می‌ کنید، سعی کنید از خودتان بپرسید، بدترین اتفاقی که ممکن است در این رابطه رخ دهد چیست؟ سپس از خودتان بپرسید، پس اگر این اتفاق افتاد چه کار خواهم کرد؟ این چرخه را برای هر سناریوی بدترین حالت که می‌ توانید تصور کنید، تکرار کنید. به این ترتیب، شما خواهید فهمید که حتی اگر بدترین اتفاق رخ دهد، که اغلب بسیار بعید است، این کار شما را نمی کشد. در عوض، شما را در یک سطح کاملا جدید معرفی خواهد کرد: شما یاد خواهید گرفت، رشد خواهید کرد و یک نسخه بهتر، شجاع‌ تر و بهتر از سابق خواهید بود.

“تو کی هستی که این کار رو بکنی؟ تو نمی ‌دونی چه کار داری می‌کنی.فکر همه چی رو کردی؟ تو خودت رو مسخره می ‌کنی تو نمی ‌دونی چه کار داری می‌ کنی.”

هیچ ‌کس نمی ‌تواند از صدای درونی که بدترین منتقد ماست خلاص شود، این صدای درونی در هر قدم احتیاط می‌ کند و در هر فرصتی از بدبینی حرف می زند. با این حال، هر کسی می ‌تواند یاد بگیرد که چگونه با آن ارتباط برقرار کند: مهم‌ ترین بخش وجودی ما، صرفا تلاش برای ایمن نگه داشتن ماست. این یک روش نسبتا اولیه برای انجام این کار است.

زمانی که صدای ترس در سرتان (یا در شکمتان) از همه بلندتر است، به این دلیل است که احساس خطر می‌ کند. این یک احساس است، واقعیت نیست و قطعا سزاوار نیست که قدرتش را حفظ کند تا شما را از جریان زندگی تان دور نگه دارد.

چگونه ترس را کنار بگذاریم و شجاع باشیم؟

بازی کردن با ترس می‌ تواند یک رویکرد با ریسک بالا باشد. ما انسان ها همیشه تصور می کنیم که اگر ریسک کنیم و شکست بخوریم چقدر وحشتناک خواهیم بود. ما فقط وقتی را تصور می کنیم که اگر قرار باشد از منطقه راحتی خود خارج شویم چه اتفاقاتی رخ می دهد. اگر ریسک نکنیم نمی توانیم درکی از خطر داشته باشیم و در حقیقت نمی توانیم در این مورد با خودمان صادق باشیم.

شما می توانید ترس از خطر خود را لمس کنید و به آن تلنگری بزنید، به آینده فکر کنید و تصور کنید که اگر به ترستان اجازه دهید شما را ضعیف کند به چه وضعی گرفتار خواهید شد. خودتان را با ترس هایتان در 5، 10 و یا حتی 25 سال آتی تصور کنید و از خودتان بپرسید که این ترس چقدر برای شما گران تمام شده است.

ظرفیت سرافرازی و عظمت در درون ما وجود دارد. اما زندگی در داستانی در مورد بی کفایتی خودمان باعث شده تا با شجاع ترین بخش از خودمان غریبه شویم!

لازم نیست وضعیت به همین صورت باقی بماند. شما می توانید با تغییر فیزیولوژی خود از ترس خلاص شوید و دوباره به آرامش درونی تان برگردید. چطور باید این کار را انجام دهید؟؟ بسیارخب، این کار را به عنوان یک آزمایش کوچک امتحان کنید:

بلند شوید، مانند کسی که با یک ریسمان به بالا کشیده می شود. شانه هایتان را برگردانید و یک لبخند آرام روی چهره تان بنشانید، چانه تان را بلند کرده و به بالا نگاه کنید، عضلات شکم را محکم کرده و پاهایتان را به صورت قائم و جدا از هم روی زمین میخکوب کنید. سه نفس عمیق بکشید و زمانی را تصور کنید که که احساس می کنید می توانید دنیا را تسخیر کنید. قوی، توانا و مطمئن باشید و با این احساس نفس عمیق بکشید. پنج ثانیه مشت هایتان را گره کرده و این احساس را در آن ها نیز ذخیره کنید. حال به بی باکی و بی پروایی خود اشاره کنید و خودتان را در کاری که خیلی دوستش دارید تصور کنید تا هر کاری را که می خواهید انجام دهید برای مدت زیادی در قلب شما جای گیرد.

چه کاری باید انجام دهید؟ شما کجا هستید؟ چه کسی همراه شماست؟ چه کار می کنید؟ چی می گویید؟

خودتان را تصور کنید که شجاعت و اعتماد به نفس بالایی دارید.

قدرت آن لحظه را احساس کنید، آن را حفظ کنید، در یادتان نگه دارید و مالک آن شوید. اکنون آماده باشید که از آن استفاده کنید.

اولین باری را به یاد می ‌آورم که برای سخنرانی در یک کنفرانس مهم به روی صحنه رفتم، آنقدر دستپاچه بودم که احساس تهوع داشتم. اما بعد نفس عمیقی کشیدم و بر ماموریتی که من را به آن نقطه رسانده بود متمرکز شدم. در عرض چند لحظه، ترسم از بین رفته بود و وقتی کارم تمام شد، در عجب بودم که چرا تا به حال به خودم شک کرده بودم.

همه ما در زندگی لحظاتی را تجربه می کنیم که نیاز است از پوسته امنیت خود خارج شده و ریسک کنیم، این لحظات به شجاعت خیلی زیادی نیاز دارد.

با این حال اغلب شما خودتان را “خارج از آن” قرار می دهید (خارج شدن از پوسته امنیت خود و جسارت به خرج دادن، می‌ تواند به شما کمک کند تا درهای جدید رابه سویتان باز شود، استعداد خود را امتحان کنید یا فکر خود را توسعه دهید.)

هرچه زودتر به آن اعتماد کنید، خوش شانس خواهید بود. هرچند که این موضوع اصلا شانسی نیست.

با جسارت کافی برای یک قدم در مسیری که الهام ‌بخش شما می ‌شود ، یک سیگنال به خود و جهان ارسال می ‌کنید که در مورد ایجاد آینده‌ ای که متفاوت تر و بهتر از گذشته شماست، جدی هستید.

برای مثال اگر مدتی است که وزنه ای بلند نکرده اید، ممکن است در ابتدا بلند کردن یک وزنه 2.5 کیلوگرمی کمی برایتان سخت باشد، اما اگر هر روز تمرین کنید، با گذشت زمان این بلند کردن این وزنه برایتان بسیار راحت و روتین خواهد بود و پس از آن به دنبال بلند کردن وزنه های بیشتری هستید.

این موضوع در مورد شجاعت هم صادق است: شجاعت هم مثل یک ماهیچه است. اگر به تمرین ادامه دهید، تمرین کنید و اجازه ندهید ناراحتی شما را بترساند، در طول زمان اقدامات اولیه شجاعت کم ‌تر ترسناک به نظر می رسند و شجاع تر از قبل عمل خواهید کرد.

من از آن زمان که این مزرعه کوچک را در مناطق روستایی استرالیای غربی رها کرده ‌ام و منطقه راحتی خود را ترک کرده‌ ام ، یاد گرفته‌ ام که هر بار که در حضور ترس اقدام ‌کنید، قدرت تان تقویت خواهد شد.

پس ترس خود را احساس کنید ، اما شجاع باشید و اقدام کنید. چیزی که بیشتر از همه شما می ‌خواهید این است که بر روی آن مسلط شوید.

سلام من از هیچی نمی ترسم جز تنهایی در خانه

نوید برو بوکس..شکور توهم برو کلاس پیانو

توروخدا کمکم کنید من از معلول شدن تو دعوا بشدت می ترسم

وه همیشه برایم دعوا ودرگیری بوجود می اید خواهشا کمکم کنید

سلام دوستان من از دعوا کردن میترسم و خفت شدم خواهشا هرکی میتونه بهم کمک کنه نترس بشم بیا بهم پیام بده . خیلی ممنون

برادر من سعی کن دعوایی نباشی و زیاد دعوا نکنی به دلیل اینکه اخر خدایی نکرده یکی رو ناکام میکنی سعی کن خشمت رو بیاری پایین

چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم

سلام توروخدا کمک کمکم کنید من انسان خیلی خیلی نترسی هستم مثلا تو خیابان ۱۰ نفر بیان با چاقو برام مهم نیست تا الان یه ۱۰ باری بستری شدم تنها چیزی که ازش میترسم اینه یکی با تیر تو سرم شلیک کنه مادرم میگه اخرش خودتو میکشی خواهشا کمک کنید

اهل کجایی

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

رویایی بابحران نگران کننده روابط زناشویی

درانتخاب همسرآینده‌تان دچارتردید شده‌اید؟

 

 

چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم

 

جرأت ورزي، يعني دفاع از حقوق خود و بيان افکار و احساسات خويش که به شيوه مستقيم، صادقانه و  مناسب انجام شود. افراد جرأت‌ورز براي خود و ديگران احترام قائل هستند…

 

ارتباط يکي از مهم‌ترين زمينه‌هاي سلامت زندگي اجتماعي و منشأ فرهنگ و به عنوان زمينه و مبناي حرکت و ارتقاي انساني است که اگر ويروسي شود، بي شک پايه اصلي زندگي مي‌لغزد و رضايت از آن محو مي‌شود. در اين ميان ارتباط مؤثر با ديگران، مهارتي است که انسان را در موقعيّت ممتاز و بهتري قرار مي‌دهد و دست‌يابي به موفّقيّت و خوشبختي را سهل‌تر مي‌سازد. ارتباط مؤثر رابطه‌اي است که در آن شخص به گونه‌اي عمل مي‌کند که در آن علاوه بر اينکه خودش به خواسته‌هايش مي‌رسد، افراد مقابل نيز احساس رضايت دارند. يکي از مهارت‌هاي ارتباط مؤثر، جرأت ورزي است. افرادي که از مهارت جرأت ورزي (حدّ وسط برخورد منفعلانه و پرخاشگري) بي بهره‌اند، نمي‌توانند از خودشان دفاع نمايند؛ لذاست که غالباً در برخورد با ديگران منفعل، پشيمان و ترسو بوده و به جاي اهمّيّت به نيازها و خواسته‌اي خود، از خواسته‌ها و نظر ديگران تبعيّت مي‌کنند.

 

جرأت ورزي، يعني دفاع از حقوق خود و بيان افکار و احساسات خويش که به شيوه مستقيم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد جرأت‌ورز براي خود و ديگران احترام قائل هستند. آنان منفعل نيستند و ضمن اين که به خواسته‌ها و نيازهاي ديگران احترام مي‌گذارند، اجازه نمي‌دهند ديگران از آن‌ها سوء استفاده کنند و به شيوه قاهرانه با آنان ارتباط برقرار کنند.

 

جرأت ورزي مهارتي است در راه خود کارآمدي و خود کنترلي در افراد که اعتماد به نفس و عزّت نفس آن‌ها را تقويّت مي‌کند. اين مهارت که جزو مهارت‌هاي مقابله با خشم و همچنين بهترين روش ارتباط رضايت‌بخش با ديگران است، بسان ساير مهارت‌هاي ارتباطي نيازمند دانش، تدبير، مذاکره و انعطاف پذيري است.

 

توجه داشته باشيد که جرأت‌ورزي و پرخاشگري از يکديگر متمايزند. پرخاشگر بودن به معني دفاع از حقوق خود به شيوه‌اي خصمانه است که فرد سعي مي‌کند نيازها و خواسته‌هاي خود را از طريق غالب شدن، توهين و تحقير ديگران برآورده کند که در اين ميان براي حقوق و خواسته ديگران اهمّيّتي قائل نيست.

 

براي درک بيشتر تفاوت جرأت ورزي (حدّ وسط برخورد منفعلانه و پرخاشگري) با هر يک از رفتار انفعالي و پرخاشگرانه به مثال‌هاي زير دقّت نماييد.

 

1. فردي در صف خريد مي‌خواهد خودش را جلوي شما جا بزند و مي‌گويد: اجازه مي‌دهيد زودتر از شما خريد کنم؟ من عجله دارم.

 

پاسخ انفعالي: خيلي خوب.

 

پاسخ پرخاشگرانه: آهاي، مي‌خواهي چه کار کني، برو آخر صف بايست.

 

پاسخ همراه با جرأت ورزي: متأسفم، نمي‌توانم، من هم عجله دارم.

 

جراتمندي در اصل به معناي توانايي ابراز افکار و احساسات به شيوه‌اي است که در آن نيازهاي شما به روشني مشخص مي‌شود و راه ارتباط با ديگران براي هميشه گشوده باقي مي‌ماند. با وجود اين شما قبل از ابراز آزادانه نيازهاي خود بايد باور کنيد که از حق مشروع داشتن اين نيازها برخورداريد

 

2. يکي از هم کلاسي‌ها جزوه درسي شما را براي شب امتحان طلب مي‌کند.

 

پاسخ انفعالي: من خودم نياز دارم، ولي باشد.

 

پاسخ پرخاشگرانه: خيلي پررو هستي که شب امتحان چنين تقاضايي مي‌کني، فراموشش کن.

 

پاسخ همراه با جرأت ورزي: خوشحال مي‌شدم به شما کمک کنم، از قبل براي مطالعه شب امتحاني برنامه ريزي کرده‌ام. اي کاش زودتر مي‌گفتيد.

 

انواع رفتار جرأت مندانه

 

رفتار جرأتمندانه طبقه‌بندي‌هاي فراواني شده است،  برخي ابراز وجود در رفتار جرأتمندانه را داراي چهار مؤلفه مي‌دانند و

 

چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم

برخي نيز به طور کلّي رفتارهاي جرأتمندانه را به سه گروه کلّي تقسيم مي‌نمايند:

 

* بيان جرأتمندانه احساسات مثبت و منفي

 

* رد جرأتمندانه خواسته‌هاي نابجاي ديگران و مقاومت در برابر آن‌ها

 

* در خواست‌هاي جرأتمندانه از ديگران نترس، جرأت داشته باش

 

جراتمندي در اصل به معناي توانايي ابراز افکار و احساسات به شيوه‌اي است که در آن نيازهاي شما به روشني مشخص مي‌شود و راه ارتباط با ديگران براي هميشه گشوده باقي مي‌ماند. با وجود اين شما قبل از ابراز آزادانه نيازهاي خود بايد باور کنيد که از حق مشروع داشتن اين نيازها برخورداريد.

 

حقوق زير را هميشه بايد مد نظر داشته باشيد:

 

* شما حق داريد در مورد چگونگي هدايت زندگي خود تصميم بگيريد. اين حق، پيگيري اهداف و آرزوهاي شخصي و تعيين اولويت‌هاي خاص خود شما را شامل مي‌شود.

 

* شما از اين حق برخورداريد که ارزش‌ها، باورها، عقايد و عواطف خاص خودتان داشته باشيد و حق داريد از بابت اين ارزش‌ها، باورها، عقايد و عواطف به خودتان احترام بگذاريد. مهم نيست ديگران چه عقيده‌اي دارند.

 

* شما حق داريد بابت اعمال يا احساسات خود به ديگران توضيح ندهيد نياز نيست اعمال و احساسات خود را توجيه کنيد.

 

* شما حق داريد به ديگران بگوييد مايليد بگوييد چگونه با شما رفتار شود.

 

* شما حق داريد خودتان را ابراز کنيد و حق داريد بگوييد «نه»، «من نمي‌دانم» «من نمي‌فهمم» يا حتي «من اهميت نمي‌دهم». شما حق داريد وقتي را به شکل دهي افکار خود پيش از ابراز آن‌ها اختصاص دهيد.

 

* شما حق داريد از ديگران درخواست اطلاعات يا کمک کنيد بدون اينکه از بابت نيازهاي خود دست خوش احساسات منفي شويد.

 

* شما حق داريد افکارتان را تغيير دهيد، اشتباه کنيد و گاه غير منطقي عمل کنيد و گاه غير منطقي عمل کنيد و پيام‌هاي آن عمل را کاملاً بپذيريد.

 

* شما حق داريد خودتان را دوست بداريد هر چند مي‌دانيد کامل نيستيد و گاهي کارها را پايين‌تر از حد توانايي کامل خود انجام دهيد.

 

* شما حق داريد روابط مثبت و رضايت بخش برقرار کنيد. روابطي که در آن احساس آرامش کنيد و آزاديد صادقانه خود را بيان کنيد، و حق داريد روابط خود را اگر نيازهاي شما را برآورده نسازد، تغيير يا خاتمه دهيد.

 

* شما حق داريد زندگي خود را به هر شيوه‌اي که خودتان تعيين مي‌کنيد تغيير و تحول دهيد.

 

* وقتي شما باور نداشته باشيد که صاحب اين حقوق هستيد ممکن است در قبال شرايط و رويدادهاي زندگي خود منفعلانه واکنش نشان دهيد. وقتي به نيازها، عقايد و داوري‌هاي ديگران بيش از نيازها، عقايد و داروهاي خود اهميت دهيد احتمالاً احساس آسيب، تشويش و حتي خشم مي کنيدو. اين نوع رفتار انفعالي و غير جراتمندانه، اغلب غير مستقيم و از لحاظ هيجاني غير صادقانه و خود انکار گرا نه است.

 

* نزد خيلي از افراد توجه به نيازهاي مشروع خود و ابراز آن حقوق، خودخواهانه تعبير مي‌شود. خود خواهي به معني تنها به حقوق خويش توجه کردن و عدم توجه به حقوق ديگران است. نکته‌اي که به نحو تلويحي و تاکيد بر حقوق شما حاضر است اين حقيقت است که شما از بابت مشروع ديگران نيز نگران هستيد.

 

زندگي افراد جرأتمند، معنادار است. اينان به ديگران اجازه مي‌دهند تا مستقل بينديشند و عمل کنند و خود نيز افزون بر در دسترس قرار دادن خواسته‌هايشان، از زورگويي، تحکّم، زبوني و ذلّت فاصله مي‌گيرند

 

مزاياي رفتار جرأتمندانه

 

* از مهم‌ترين مزاياي جرأتمندي، احساس مثبتي است که فرد درباره خود دارد. افراد جرأتمند در مقايسه با افراد سازش کار و پرخاشگر درباره خود احساس بهتري دارند. آن‌ها احساس عزّت نفس دارند و خود را شريف و عزيز مي‌بينند.

 

* مردم افراد جرأتمند را صريح و صادق مي‌دانند و معتقدند چنين افرادي اهل چاپلوسي، تملّق و نفاق نيستند. اين افراد آنچه را مي‌توانند انجام دهند مطرح مي‌کنند. بنابراين مردم به چنين افراد بيشتر اعتماد مي‌کنند؛ گرچه به ظاهر آن را نشان ندهند.

 

* زندگي افراد جرأتمند، معنادار است. اينان به ديگران اجازه مي‌دهند تا مستقل بينديشند و عمل کنند و خود نيز افزون بر در دسترس قرار دادن خواسته‌هايشان، از زورگويي، تحکّم، زبوني و ذلّت فاصله مي‌گيرند.

 

پيامدهاي منفي نداشتن جرأت

 

جرأتمند نبودن مي‌تواند مشکلات زير را به وجود آورد:

 

* افسردگي، عصبانيّت از خود، احساس درماندگي، نااميدي و نداشتن کنترل در زندگي؛

 

* رنجيدگي و عصبانيت از ديگران؛

 

* ناکامي در بسياري از موقعيّت‌هايي که فرد نمي‌تواند به خواسته خود برسد؛

 

* انفجار خشم (وقتي خشم به شيوه مناسبي ابراز نشود، روي هم انباشته شده، در مواردي به شکل نامناسب و پرخاشگرانه ابراز مي‌شود)؛

 

*  اضطراب و در پي آن، اجتناب از افراد و موقعيت‌هايي که سبب ناراحتي و از ميان رفتن فرصت‌هاي زيادي مي‌شود؛

 

* ضعف در روابط بين فردي و ناتواني در بيان احساسات مثبت و منفي که باعث مي‌شود فرد مقابل از احساسات و خواسته‌هاي فرد اطلاعي نداشته باشد و نتواند اقدامي در جهت حصول آن‌ها انجام دهد؛

 

* مشکلات جسماني مانند سردرد، زخم معده، فشار خون بالا و تجربه استرس که عوارض جسماني زيادي به همراه دارد؛

 

*رفتار منفعل که باعث مي‌شود فرد نتواند در برابر ديگران قاطعانه عمل کند؛

 

* تقويت رفتار ديگران که باعث مي‌شود توقّع آنان بيشتر شود و براي به دست آوردن خواسته‌هاي خود، اصرار بيشتري داشته باشند.

منبع:سايت پرسمان،سايت آفتاب

مطالب بیشتر برای زندگی بهتر


بهترین قیمت بلیط اتوبوس-خریدآنلاین


خدمات ایمپلنت بدون آسیب رساندن به لثه


همین حالا وکیل بگیر


برای سفارش این ست فقط کافیه کلیک کنی!

قبل ازخرید،فرش مورد نظرت رو تو دکورتست کن

بالاترین کیفیت لوازم خانگی با بهترین قیمت


قابلیت افزودن لباس حین شست و شو


جهیزیه ات رو قسطی وبدون پیش پرداخت بخر


جشنواره فروش فرش با تخفیفات استثنائی

سریعترین وارزانترین راه سفربه نقاط مختلف


برای سفارش این ست فقط کافیه کلیک کنی!

رفع دغدغه های فکری که زندگیتون رومختل کرده


دیگه لازم نیست از دندانپزشکی بترسید؟

هرآنچه ازعملهای زیبایی زنان میخواهیدبدانید

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

کاربران گرامی,این مقاله از سایت حذف گردیده.

مروری بر دیگر مطالب ”

این واقعیت دارد. شما از شرایط فعلی ناراضی هستید. شما می دانید که با ادامه دادن آنچه تا حال انجام داده اید، چیزی عوض نخواهد شد و نتایج بهتری نخواهید گرفت. اما از طرف دیگر نیز می ترسید همینی را هم که تا الان بدست آورده اید از دست دهید:همین کار فعلی که حداقلی از پول را وارد زندگی شما می کند، یا همین دوستانی را که نصفه و نیمه به آنها اعتماد دارید و …

شما از تغییر می ترسید، چون از این می ترسید که ممکن است همین چیزهای فعلی را هم از دست بدهید و در نتیجه بجای آنکه زندگیتان بهتر شود، بیشتر در درون مرداب فرو روید.

ترس از مبارزه یك امر غیر طبیعی و اختلال حساب نمی شود درك و قبول این اصل كه ترس از مبارزه یك اختلال شخصیتی نیست بسیار مهم و حائز می باشد. اما اگر این ترس به قدری شدید است كه شما را مجبور به گذشتن و بیخیال شدن از حق و حقوق خود می كند، […]

ترس از مبارزه یك امر غیر طبیعی و اختلال حساب نمی شود

درك و قبول این اصل كه ترس از مبارزه یك اختلال شخصیتی نیست بسیار مهم و حائز می باشد. اما اگر این ترس به قدری شدید است كه شما را مجبور به گذشتن و بیخیال شدن از حق و حقوق خود می كند، به جهت اینكه از درگیریها اجتناب كنید، می بایست قطعا در جهت خلاص شدن از این ترس كاری انجام دهید.
افراد نرمال و بهنجار تمایلی برای درگیر شدن و مبارزه ندارند.
بعنوان یك فرد نرمال و طبیعی از ایجاد درگیری و شركت در آن خوشنود نمی شویم و نباید هم بشویم زیرا ممكن است به خود ، دیگران و یا هردو آسیب برسانیم . به هر حال بعضی از افراد در قیاس با دیگران میل و رغبت كمتری برای درگیری های فیزیكی دارند. آنها دوست دارند كه از هرنوع تلاش و حركت به سوی هرگونه درگیری اجتناب كنند و البته نتیجتا این امر باعث خواهد شد كه فكر هر گونه مبارزه و درگیری فیزیكی برای آنها هولناك و ترس آور جلوه كند.

چرا ما از مبارزه و پیش آمدن حس درگیری بیشتر از دیگران می ترسیم؟

پاسخ به این سوال در قالب 4 احتمال زیر نهفته است. كه یكی یا چندتا از دلایل زیر میتواند باعث ترس شما از مبارزه باشد.
تمام موارد را بخوانید تا بهتر خود را بشناسید و از این حس ترس در مبارزه رهایی پیدا كنید:

چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم

‌زود رنجی بیش از حد و ترس

آیا شما یك فرد بسیار زودرنج و فوق العاده حساس هستید؟

افرادی كه میزان زودرنجی آنها بالاست گرایش و تمایل به عدم ایجاد هرگونه درگیری فیزیكی نسبت به دیگر افراد معمولی در جامعه دارند و مشخصا از مبارزات ابراز تنفر و دوری می كنند.اگر شما یك فرد فوق العاده زودرنجی هستید به احتمال زیاد یكی از دغدغه های اصلی شما در زندگی سعی در اجتناب از مبارزه و هرگونه درگیری شدید فیزیكی به هر قیمتی می باشد. ‌

‌نداشتن تجربه كافی در مبارزه

حتما به یاد دارید اولین روزی كه شروع به رانندگی كردید ¿ آیا یك مقدار ترس نداشتید¿ مطمئن هستم كه در آن زمان خیلی بیشتر از آن چیزی ترس داشتید كه در حال حاضر بعد از چند سال كه به راحتی رانندگی می كنید دارید.اعتماد به نفس با انجام مداوم یك فعالیت مشخص ساخته و شكل می گیرد كه چندین مرتبه آن را با موفقیت به اتمام رسانده باشید.
اگر شما هیچ وقت قبلا در یك درگیری فیزیكی نبوده باشید پس حتما به احتمال زیاد در یك درگیری نسبت به افرادی كه هر روز در یك مبارزه جدید شركت می كنند حس ترس بیشتری خواهید داشت.

‌نداشتن اعتماد به نفس نسبت به توانایی های مبارزاتی خود

یكی از دلایل ترس از مبارزه یا یك درگیری ، می تواند به واسطه فقدان اعتماد به نفس در توانایی افراد در دفاع از خود و پیروز شدن حین درگیری و مبارزه باشد. نتیجتا هر زمان كه شما احساس كردید اطمینان صد در صدی نسبت به توانایی خود در یك مبارزه دارید دیگر هیچ وقت احساس ترس نمی كنید.
تمرین هر كدام از انواع ورزش های رزمی می تواند این ترس را به مرور كاهش دهد.

‌تجربه های تلخ و بد گذشته

اگر در گذشته مكررا و به تعداد زیاد در درگیری ها مورد ضرب و شتم قرار گرفته باشید قطعا در مبارزات آینده خود احساس ترس خواهید داشت . ذهن شما حین درگیری احساس ترس می كند و دائما تجربیات گذشته را برای شما تكرار و تداعی خواهد كرد. در نهایت باید بدانید كه درگیری یك عملكرد بد و نا مناسب است.
درگیری فیزیكی یك عمل نكوهیده و نامناسب است و قاعدتا نباید در یك درگیری شركت كنید، مگر اینكه انتخاب دیگری نداشته باشید. پس اگر در اكثر اوقات با دیگران در گیری پیدا می كنید بهتر است در یك دوره مدیریت خشم و عصبانیت ثبت نام كنید!
اما در نظر داشته باشید ، با وجود اینكه درگیری فیزیكی حركتی ناپسند می باشد، اما عدم اطمینان از توانایی رزمی در دفاع از خود در یك درگیری نیز به همان اندازه نكوهیده است. ثبت نام و یادگیری یك هنر رزمی در این خصوص به شما كمك خواهد كرد. ‌
برای مثال آی كی دو یكی از هنرهای رزمی است كه اكثریت كارشناسان یادگیری این آن را به دلایل متعددی توصیه می كنند. این ورزش عاری از خشونت است و قطعا حین تمرین و آموزش اگر فرد زودرنجی باشید با تجربه بدی مواجه نخواهید شد.
آی كی دو ‌یك هنر 100 درصد دفاعی است ( بدین معنی كه شما حمله كننده نیستید ، اما در حین اجرای تكنیكها ضربه زدن جزیی از این هنر رزمی می باشد .)
تكنیك های این رشته اگر بدرستی فراگرفته و ملكه ذهن هنرجو شود ، دارای كارایی بسیار بالا و موثری در درگیریهای واقعی خواهد بود. كه البته تنها نقدی كه به این رشته می شود این است كه در قیاس با دیگر رشته های رزمی مدت زمان بیشتری را می طلبد تا شما در اجرای درست تكنیكها مهارت و تبحر لازم را پیدا كنید. و درنهایت یادمان باشد كه البته هیچ فعالیتی چه ورزشی یا غیر ورزشی بدون تمرین و زحمت و پشتكار نتیجه بخش نخواهد بود.

منبع : ماهنامه رزم آور

مشاهده همه نوشته ها

من 16 سالمه و تقریبا تمام هنرهای رزمی رو بلدم و چندین قهرمانی دارم ولی وقتی که دعوا میشه خیلی میترسم نمیدانم چرا تو کل عمرم شاید دو سه بار دعوا کردم.
اگه میشه راهنماییم کنین

سلام من یه دخترم 15 سالمه کمربند قرمز مشکی تکواندو دارم
چند روز دیگه قراره یه مسابقه بدم با یه نفر که دان یک یا دث داره فک کنم خیلی استرس دارم چون تجربه مبارزه با کمربند مشکیا رو نداشتم میشه یکم راهکار بگین ممنون

جون مادراتون گوسفندنباشیدتوزندگی اینطوری نظم برقرارمیشه تودنیا

سلام به همگی
اولندش ترس از دعوا یه چیز عادی
حتی اونایی هم که قلدرن بازم میترسن
دومندش قرار نیست تو دعوا ریلکس باشی
سومندش برای اینکه نترسی اول
باید مشت بخوری حتی تو تمرین
اصا به یه نفر بگو بیاد به صورتت مشت بزنه توام گاردت رو بیار پایین
اگر می خوای ترست بریزه داد بزن
۶۰ درصد ترست خالی میشه

من قدرت بدنی خوبی دارم تو مدرسه شناخته شده ام
بخاطر شالاتان بازی و درگیری
کلاس هشتم هستم . از وقتی مدرسه بسته شده و با کسی چشم تو چشم نشدم و درگیر نشدم دیگه ترس منو ور داشته و موقع درگیری ترس دارم
بابام میگه برو رزمی ولی‌ من نمی‌رم چون اگه یه وقتی بزنی با فن یارو بمیره بابات از‌ کجا میخاد دیه بیاره . خودم احساس میکنم که تو سن های بالا به بدنسازی برم تا چند سال دیگه و زورمو چند برابر کنم آیا منتظر بمونم که سن رشدم کامل بشه و به بدنسازی برم یا حرف پدر رو گوش کنم
یکی بهم بگه . دمتون گرم . به امید روزی که هیچ کدوم از ما که داریم اینجا پیام می‌دیم تو دعوا کتک نخوریم

توی دعوا_اول از همه باید بهتون بگم کهاز خشم خودتون به عنوان اسلحه استفاده کنید_دوم سعی نکنید وقتی ضربه میخورید به روی خودتون بیارید فقط روی ضربه زدن تمرکز کنید و اصلا به هیچ وجه حواستون رو سمت ضربه ای که میخورین نبرین وگرنه توی دعوا کم میارین و درد رو احساس میکنین_سوم سعی کنید وقتی که خشم دارین به خودتون و حریفتون متمرکز باشین و ضربه هاتون رو سنگین بزنین_چهارم اینکه اگر میفهمید حریفتون آدمیه که دنبال دّیه میگیره سعی کنین با حرف زدن رو کم کنی انجام بدین چون دعوای فیزیکی اصلا جوابگو نیست_از تجربیات خودم☠

ماشالا همه بروسلی ان یه مشت لات مجازی داداش خواب دیدی خیر باشه حتما دوز فس فس را بیار پایینادعا ممنوع

سلام من عاشق مبارزات رزمی و قفس هستم خودمم ورزشکارم..و رزمی کار میکنم ولی بعضی اوقات نمیدونم چرا قبل از دعوای که قرار انجام بگیره یکم استرس دارم…

من یه بار یه نفر اومد اذیتم کنه. خودم تکواندو کارم دان یک دارم. با لگد زدم تو سرش. ترس از مبارزه نداشتم. میترسیدم برای طرف اتفاقی بیوفته. خطر نکنید!
اگه چیزیش میشد…

سلام پسر17ساله هستم از تجربیات خودم در 5سال بوکس و رنجر بودن در اختیارتون میزارم ،یه جوان 32هست هم محلهای خیلی اهل دعوا و گردن کلف هست با اینکه من رزمی کارم هر وقت میبینمش تو تا پا دارم تو تا دیه هم قرض میکنم و فرار میکنم اصلا تو دعوا واینسین زیرا اگر طرف مقابل شما دیوانه باشه اخر هفته خودم میام تشیع هیچکس تنها نیس!!! مشترک مورد نظر شما،موردنظر خیلی هاست.میلاد بچه ها فرار کنید این برای کسانی بود که احساس میکنن وحید مرادین اما افراد بعدی که اهل دعوا نیستن ولی اینو بدونن که ادم از خانوادش فقط حمایت کنه برا اونا جنگ کنه.

اینو بدونین دعوا و غیرت به ذات ادمه من لکم کوهدشتی 15سالمه میزنم و خیلی کم میخورم نباید از حق خودتون بگزرین ونباید بزارین روتون زورگویی کنن ذات ادم خیلی مهمه

من دنبال دعوا نمیگردم اول دعوا میترسم ولی به محظ اینکه اشک تو چشام جمع شه طرفو این یک میزنم مشاوره خواستی بیا پیش خودم
مجانیه

داداش تایسون منم. ولی از وقتی یه بار تو دعوا شکست خوردم دیگه نمیتونم دعوا کنم دلیلش چیه؟

نظر دوستانو خوندم خواستم تجربمو بگم من سالهاست تو رينگ فايت كردم تو خيابون بارها بارها دعوام شد با چاقو چوب هرجور فكر كني دعوام شده سرم جاي سالم نداره اون ترس طبيعه هورمون غريزي همه ي موجودات براي دفاع از خوده پاهام بارها لرزيد ولي چه زدم چه خوردم وايسادم ولي نتيجش يا عذاب وجدان يا خودتخريبي تا جاي ممكن دوري بايد كرد چون تو رزمي هرچيم باش قانون داره اونم اولين بار تو رينگ ترسو حس ميكني ولي خيابون قانون نداره يارو اول دست خالي مياد نتونست با چاقو مياد نتونست تعداد ميريزن سرت نشدم با نامردي ميزننت پس هميشه جز حق دعوا نكنيد كه خداهم كمكتون كنه براي كاهش استرسم با تمرين زياد و مراقبه ميشه تاحدودي ترسو كنترل كرد يه راه غلطشم كه ديدم از دست دادن انسانيته و قلق هاي كشتنه كه به نيروهاي ويژه ياد ميدن

ببینید هیچ وقت ادعا نکنید من بوکسورمو فلانو چند نفرو زدم خواهرشانو گییدم چی نکنید ادم همیشه یک ترسی داره الکی لات بازی در نیرین

من قهرمانی مسابقات کاراته رو دارم همه از من حساب می بردند ولی وقتی توی یه دعوا شکست خوردم دیگه نمی توانم مثل قدیم دعوا کنم بخدا تا قبل از اینکه توی دعوا شکست بخورم سی نفر حریفم نمی شودند نمی دونم چی کار کنم

من قهرمانی مسابقات کونگ فو رو دارم همه از من حساب می بردند ولی وقتی توی یه دعوا شکست خوردم دیگه نمی توانم مثل قدیم دعوا کنم بخدا تا قبل از اینکه توی دعوا شکست بخورم سی نفر حریفم نمی شودند نمی دونم چی کار کنم

سلام من هروقت خشونت احساس کنم حالم بد میشه چه ببینم چه بشنوم و چه حس کنم اول همه تپش قلب میگیرم و نفسام تند میشه تو ماهیچهای بدنم احساس ضعف میکنم و بدنم سست میشه د دستام یخ میکنه وسرم گیج میرهو کلا گیجمیشم و چشمام سیاهی میره و بعدشم از حال میرم از دعوا بشدت میترسم

سلام من تکواندو کار کردم دان یک دارم و غیر ولی ۱۵ سالی هست کع دیگر کار نکردم تکواندو رو ودر خیابان تا میخام دعوا کنم بحث وداد وبیدا میکنم ولی تا فیزیکی میشه کنار میکشم وبعد فوق العاده ناراحت واز خودم رنجش میگیرم چیکار باید بکنم

سلام من ۱۵ سالمه و از دعوا اصلا نمیترسم تازه بعضی موقع هادهم دعوا راه میندازم اهل لکستانم یا همون لرستان مشکل من اینه که دوست ندارم دعوا راه بندازم فکر میکنم لات بازیه لطفا کمک کنید کمک هم نکردی فداسرت

سلام من یه بوکسورم و ثابقه ی مسابقات بوکسم زیاد دارم اما تنها مشکلی ک دارم اینه که من در یک منطقه ی بدی سکونت دارم و 15 سالمه و بچه های این منطقه و کلا این شهر من کلا بی فرهنگ هستا به جزع بعضی ها من فقط مشکلم اینه که در دعوایی که حتی کتک میخورم مثل چک یا مشت یا هرچیزی یا جا خالی میدم یا به هرحال میخورم اما جرعت دعوا رو ندارم نمی دونم چرا حس بدی دارم وقتی با افراد منطقم ن بحثم میشه بخدا اصلا دعوا نمی تونم بکنم میخام اگه میشه یه راهکاری بهم بدین که واقعا ترسم بره واز بوکسم بتونم تو دعوا استفاده کنم البته همش برای دفاع از خودمه

سلام من از دهن به دهن شدن و دعوا خیلی میترسم با اینکه میدونم هیچی نمیشه فوقش مثلا یکم درد داره و فلان چیزا ولی بازم خیلی میترسم ولی بازم چیزی غیر از این نیست که دوتا چک میزنیم و دو تا چک هم میخوریم لطفا کمک کنید

چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم

دستت درد نکنه 70020 خسته نباشی هیچ تاثیری نزاشت دو تا فصل داستانو الکی تایپ کردی

من خیلی از دهن به دهن شدن و دعوا میترسم و با اینکه میدونم فقط دو تا چک میزنم دو تا چکم میخورم هیچی نمیشه اصلا هیچ بلایی سر هیچکس نمیاد بازم میترسم لطفا کمک کنید

من 16 سالمه وبه نوعی اگه کسی چیزی به هم بگه دعوام میشه ودعوا هم خودم درست می کنم اما موقعی که می خوام بزنم نمی زنم

سلام در کل دعوا یک چیزی ناپسند بلکه زشت چه لفظی و چه فیزیکی باعث پایین آوردن شخصیت آدم ها میشود اما ترس بدتر از همه چیز ترس به گفته امام علی (ع) بزرگترین گناه وحتی ترس در دین ما مذمت شده یعنی امری بسیار زشت و ناپسند آدم باید سعی کرد این امر ناپسند یا این رذیله اخلاقی همچون ترس رو از خود دور کرد چرا که در دین ما ائمه ما از مشورت کردن با آدم ترسو بر حذر میدارن من هم مثل شما از ترس در دعوا یا در بحث دست و پاهایم میلرزید یا همان و یا اشکی شدن چشم ها بعضی اوقات من فکر میکردم دانشگاه مکانی است که همه به فکر درس خواندن هستن و کسی با کسی کاری ندارد و کسی کسی رو مسخره یا دست نمی اندازد البته باید هم اینطور باشد اما برعکس بود تنها تفاوت آن با دبیرستان این بود که کسی کار های بچه گانه نمیکرد اما مسخره کردن یا دست انداختن دیگری بود و حتی دعوا اما به دلیل پرونده سازی نشدن در دانشگاه از این کار امتناع می ورزیدن اینجا بود که من فهمیدم همجا انسان نادان و کم خرد وجود دارد وقتی به افراد میگفتم چرا فلانی رو دست می اندازین یا چرا این مسخره بازی ها رو انجام میدین میگفتن اگه ما اسکل نکنیم فردا مارو اسکل میکنن همچین دیدگاهی رو داشتن پس آدم چرا نداره جزء فاصله گرفتن از این آدم ها اما بعضی اوقات مثل محیط خوابگاه به دل نمی توان هی از این اتاق به آن اتاق رفت چون ممکن بود خوابگاه بقلی هم این مشکلات باشد اینجا بود که فهمیدم باید خود را ساخت چون آدم میتونه خودش رو عوض کنه نه دیگران رو ممکنه افرادی با لحن خوب و اخلاق نیکی که دارن بتونن فضا و جو رو عوض کنن اما کار هر کس نیست از لحاظ دعوا بعضی وقت ها می دیدی طرف سر کلاس پاشو گذاشته روی صندلی نفر جلوی و نفر جلوی لباس هایش کثیف میشد و این فرد میخواست نفر جلوی یک چیز بگه دعوا راه بندازه و… در این اینجا اگه شما جای نفر جلوی باشید چیکار میکنید نه قسط دعوا داشتین و نه اصلا از این کار ها و دردسر ها خوش داری اما سر آدم میاد اینجاست که نباید بترسی اینجاست که باید فرد متهم رو توجاش بنشونی اینحاست که باید خوب ادبش کنی یا مثلا میبینی چون تو غریبی و اونا مال اون شهر هستن میخواهن زور بگن و یا مورد آزار و اذیت قرار بدن جلوی راه آدم رو بگیرن ممکنه اینجاست که آدم نباید دست و پایش بلرزد و اشک تو چشمانش جمع نشه و آدمی باج نده اما اینو تا یادم نرفته بگم که یک دست هیچ وقت صدا نداره اما دو تا دست صدا داره منظورم اینه که آدم باید رفیق داشته باشی یکیش از هیچی خیلی بهتره الات نگاه کنید سلطان جنگل شیر هستش و قوی ترین حیوان جنگل اما وقتی ده تا کفتار یا پنج تا کفتار بهش حمله میکنن یکجا وایمی ایستد و فقط سرو صدا میکند اگه در همین حال یک شیر دیکر یا چند شیر دیگر به کمکش بیان اگه کفتار ها ۴۰ تا هم که باشن اینا پنج تا باشن کفتار ها فرار میکنن می تونین سرچ کننین تو اینترنت ببینین یعنی اینو میخوام بگم که آدم تنها تنها هستش اما تنهایی دلیل بر این نمیشه که آدم بترسه منظورم اینه که آگه آدم شکست خورد در ده دعوا نارحت نشه و اعتماد به نفسشو از دست نده و من با حرف او آقایی که گفته بود ترس یک مشکل روانی هستش و ربطی به قد و هیکل نداره موافقم اما اینور بدونید ورزشکار هم که باشید هرکول هم که باشید ترس بیاید تو ذهنتون کار تمومه باختین و اون خانومی هم که گفته بود وقتی سرم داد میکشن میترسم طبیعی هستش اما به این معنی نیستش که باید بترسه اون خانم یک سرچ تو اینترنت کنه بنویسه کتک زدن اراذل یا دزدان توسط زنان بعد کلیپشو ببینه و عزت نفس پیدا کنه و درکل ترس فقط برای دعوا مشکل ساز نیست ترس در زندگی ترس در رانندگی ترس در دوچرخه سواری ترس در کنفرانس دادن ترس و … درکل باید ادمی سعی کرد به غیر از خدا از هیچکس نترسه ورزش هم در کم کردن ترس موثر و مفید هستش به آدم اعتماد به نفس میده باز هم اینو بگم ترس باعث میشه آدمی خیلی از موقعیت ها و خواسته هایش رو ازدست بده ترس در تمامی موارد زندگی ناپسند هستش

سلام.آقا من به توانایی مبارزه خودم خیلی باور دارم یعنی بوکسورم و تو رینگ خیلیارو میزنم ولی وقتی از رینگ بیرون میرم توی خیابان یا مدرسه اگر با یکی چشم تو چشم شم دیگه نمیتونم اون حس جنگ طلبیم توی رینگو داشته باشم و نهایتن کنار میکشم دلیلش چیه؟

سلام من واقعا از دعوا خوشم نمیاد ولی هر کاری میکنم نمی تونم دعوا کنم
چون من یک لقب گذاشت و یک کلاغ چهل کلاغ شده و همه منو مسخره میکنن چیکار کنم که دیگه
از من بترسن
یک مشکلم دارم وقتی دعوا میگیرم چشمام پر اشک میشه
لطفا بگین چه راه حلی دارین
من دیگه از هر کس که حرف بزنه هم میترسم از بس که منو مسخره میکنن
لطفا راه حل

سلام من ۱۵ سالمه من از کسی ک چاقو داره خیلی میترسم ترسمم بی دلیل نمیدونم باید چیکار کنم لطفا کمکم کنید

سلام من وقتی میخوامی دعوا کنم از ترس کتک میخورم و تمیزنم و میخوامن مادر طرفو بیارمی جلو چشمش

سلام اولا یه چیزی میگم دعوا خوب نیست سعی کنید باهاش کنار نیاید دومن از آدم های هارتو پورتی نترسید سومن دعوا به هیکل و قلدری نیست دعواکردن دل چجاع می خواد من اونقدر از دعوا می ترسیدم که یک با ر تو ۱۵ سالم بو د باپسر همسن خودم میخواستم دعوا کنم خودمو خیس کردم من اون روز از اون پسر اون قدر کتک خوردم که دیگه از کتک دیگه از کتک خوردن نترسیدم به خودم گفتم چرا من اونو نزنم یه بار دیگه کردیم من اون قدر بهش مشت زدم‌به صورتش دماغش شکست البته اونم با کله مشت هارتوپورت داشت می زد دوبدو زدیم هم دیگرو یه بار دیگه دعوا کردیم ولی اون دیگه نتونست منو بزنه و فرار کرد دفعه بعد که ۶ نفر بود اونا منو خیلی زدند اون قدر که منو هل می دادن به یک دیگه آخرین باریکه هل داد من وقتی که داشتم میرفتم‌آرنجم محکم‌کو بوندم تو دماغش دماغش شکست با زانوهم کوبوندم توصورتش دیگه داغون شد سر دوتای دیگشون کوبوندم تو هم دیگه سرشون خونمالی بود دیگیه نمی تونستند بلند شند خسته هم بودند نفر چهارم باتمام قدرتم یه مشت زدم به شکمش دلدر د گرفت دوتای دیگشون حمله کرد که یکی شم همون پسر بود نفر پنجم پریدم یه لگد بهدشکمش زدم افتاد زمین خود اون پسر یه مشت خواست بزنه صورتم مشتشو گرفتم یه چک زدم توصورتش یه مشت محکم توصورتش یهو پرید روم دوسه تا زد توصورتم باارنجم یه دونه زدم تو پشتش افتاد با صورش رو پام یه زانو شتری هم زدم تو دهنش هف هش تادندوناش خورد شد
دوتاشون ازپشت منوگرفتند تا همون پسر که اسمش سینا بود منو بزنه ولی باجفت
پا زدم تودهنش
و همشمونو کتک زدم و میگفتند غلط کردیم مو نترسیدم

سلام.من سانداکارم.فنونم عالی بلدم یعنی من 5 نفرو تنهاحریفم ولی اصلانمیتونم دعوا کنم.میترسم بزنم یه بلایی سر طرف بیارم.در حالی که اگه همون طرف تو رینگ قانونی باهام مبارزه کنه.بعید میدونم زنده بمونه!!!!یه راه حل اساسی بهم بدین.دم همتونم گرم.

سلام من16سالمه قد180 وهیکلم درشته،سه سال موی تای کار کردم از کلاس هشتم به شدت تخمی دعوا میکردم نگا نمیکردم چند نفرن همشونو میپاشوندم،میونم اصلا با بقیه خوب نیست،کلاس نهم دعوا نکردم،الان که کلاس دهمم وقتی با دونفر دعوام میشه میرم تو خلصه پاهام میلرزه،یکی راه حل بگه خدایی نه به اون موقع نه به این موقع

آقا من خیلی هیکلم خوبه قدم 165 13 سالمه ولی وقتی دعوا با سه نفر دارم پاهام میلرزه تاز من خیلی بدنم رو فرمه ورزش هم میکنم مشت هم خوب میزنم ولی نمیدونم چرااا؟ دوستم دارم وقتی برم تو دعوا با چند نفر دیگه برام مهم نباشه که کتک بخورم

منم اولش میرم برای سر قرار دعوا بعدش میرم اونجا ترس ورم میداره وبشه دعوامیخورم البته زمانی کلاس دهم بودم بایکی دعوام شد که بوکسر از اب درامد زد ب کاسه ای چشمم بیهوش شدم دیگه از اون موقع ب بعد ترس ورم داشته ب خودم اعتقاد ندارم نمیتونم باترس زندگی کنم ترو خدا کمکم کنیددرکل از زندگی ناامید شدم لطفاراهنمایی کنیین ممنون میشم

منم اولش میرم برای سر قرار دعوا بعدش میرم اونجا ترس ورم میداره وبشه دعوامیخورم البته زمانی کلاس دهم بودم بایکی دعوام شد که بوکسر از اب درامد زد ب کاسه ای چشمم بیهوش شدم دیگه از اون موقع ب بعد ترس ورم داشته ب خودم اعتقاد ندارم نمیتونم باترس زندگی کنم ترو خدا کمکم کنید

داغ، داغ، داغون

سلام من دختر هستم و ۲۶ سالمه
وقتی کسی سرم داد میزنه یا با صدای بلند حرف میزنه میترسم و حس میکنم خون توی بدنم به خواب میره و میخوام بیفتم زمین . بیشتر در مورد مردها اینطور شدم و احساس بی پناهی میکنم دلم میخواد گریه کنم و دیگه نمیتونم حرفمو بزنم.
یا سعی میکنم اون طرفو آروم کنم . نمیدونم بقیه خانوما هم اینطوری هستن یا نه؟ ولی من از این حالم بدم میاد.

سلام به همگی.من هم این مشکل رو داشتم و هنوز هم گاهی میاد سراغم ولی از چند سال پیش که افتادم دنبال دلایلش و مداواش کمتر شده.دلایل زیادی داره که اول باید بشناسید و بعد سعی کنید خودتون رو همون طور که هستید بپذیرید و بعدش تغییرات مورد نظرتون رو به کار ببرید.این موضوع بیشتر روانیه تا جسمی و بیشتر توی دوران کودکی فندانسیونش ریخته شده.تقریبا همه تو بچگی چیزای بد زیادی دیدیم مثل کتک خوردن کسی از نزدیکان یا تنبیه خواهر و برادر توسط والدین و یا حتی بدتر دعوای پدر و مادر و یا کتک خوردن خودمون از والدین.توی روانشناسی در مورد بچه‌هامیگن شاهد حادثه بودن فرقی با قربانی بودن نداره.یه دلیل دیگرش عزت نفس پایینه و احساس بی ارزش بودنه که اینم بر میگرده به بچگی مخصوصا اگر بچه‌ی آخر باشید.دوستان من می‌دونم این موضوع چقدر آزار دهنده است و چند ساله که کمر همت بستم و بجای دنبال دعوا گشتن برای نابود کردن این ضعف و یا خود خوری و تحقیر خود عمیقاً روی مغز خودم تمرکز کردم و دارم لایه به لایه به عمیق ترین خاطراتم برمی‌گردم و انرژی بدی که توی ذهنم به جا گذاشته شده رو تخلیه میکنم به شما پیشنهاد میکنم حتما روی این موضوع کار کنید چون تنها ترس از دعوا رو مداوا نمیکنید بلکه چیزای مهم دیگری هم به مرور درمان میشه مثل خود دوستی،عزت نفس،روابط اجتماعی و خانوادگی،کسب و کار و در کل همه‌ی این‌ها به هم ربط دارند.در آخر پیشنهاد میکنم حتما یه رشته رزمی یاد بگیرید مخصوصا رشته هایی که حرکات پایه درگیری رو زیاد استفاده میکنن مثل بوکس و یا وینگ چون.این رو به این خاطر گفتم که وقتی هم از نظر ذهنی و هم از نظر جسمی به خود ایمان داشته باشید دیگه به راحتی از کوره در نمیرید و برای خودتون و دیگران دردسر درست نمیکنید.کتاب ها و سخنرانی های خوبی به رایگان توی اینترنت هست که به درد میخوره مثل کتاب عزت نفس دکتر براندن و یا سخنرانی های دکتر هلاکویی.من ترجیح میدم یک بار بمیرم ولی تا وقتی زنده هستم با خاطر آسوده و بدون ترس از چیزی یا کسی زندگی کنم، اگر به این مهم برسم بردم.

سلام من 14 سالمه همیشه وقتی با یکی بحثم میشه یا همدیگرو هل میدیم برای شروع دعوا پاهام شل میشه قلبم تند تند میزنه ولی با اینکه هنر های رزمیم هم بد نیست خواهش میکنم یکی بهم یه راه کاری رو بگه

سلام.من پسر شونزده ساله هستم من وقتی یکی بهم میگه این کارو کن اون کارو کن اعصابم تخمی میصه نمقدونم چرا تو دعواهام اکثرا میزنم تا بخورم اما وقتی یه بار میخورم تا ۱ ماه خودمو نمیبخشم و هی به خودم میگم چرا کتک خوردی جلو همه ابروت رفت خاک بر سرت . وسط دعواهاممم که میکنم ناموصا زیاد ترس ندارم اما خود به خود چشمام تار میشه و دیگه نمقتونم کسی رو بزنم علتشم نمیدونم بخدا چی بگم .

با سلام خدمت همه عزیزان.صحبت های همه قشنگ بود.ولب من به تجربه خیلی خوب دارم که می‌خوام با شما در میان بزارم.دوستان منم عین خیلی از شماها وقتی تو شرایط درگیری قرار میگرفتم حالا چه تک به تک چه چند نفر به یک نفر قلبم تند تند میزد وار ابن جور حالتها ولی بعد از به درگیری که در حدود 20 سال پیش برام پیش آمد ما چهار نفر بودیم با 20نفر درگیر شدیم زدیم و خوردیم آخرش من رو از پست زدن با چوب بی هوش شدم .چشام رو باز کردم تو بیمارستان بودم.رفیقام آمدن ملاقاتم منتظر بودم بگن که بابا آبرومون رفت و….ولی شروع کردن به تعریف که دمت گرم با ساق پات زدی چوب طرف شکست اون یکی رو اونجوری زدی.حالا من خودم فکر میکردم هیچ کاری نکردم.بعد از اون بود که فهمیدم همون قدری که من از شروع کردن دعوا واهمه دارم طرف مقابل من هم می‌ترسه ازمن.برای همین ازاون به بعد اولا که دیگه سعی کردم درگیر نشم حتی شده با معذرت خواستم.ولی اگر راه نداشت پیت پیش رو همیشه گرفتم یعنی رفتم تو سینه طرفم و ضربه اول رو من زدم.تو اکثر درگیری ها کسی برنده میشه که آولی رو بزنه هر چی کاری تر بهتر.

موقع دعوا به هیچی فکر نکنید ، سر طرف مقابل را کیسه بوکس تصور کنید به چشماش نگاه نکنید موقع دعوا سعی کنید کر بشین چیزی نشنوین فقط حمله کنید به استرس و اینا هم زمان ندید بزنید هر چی شد شد به چپتون باشه

سلام من ۱۷ سالمه وفتی با یکی بخواد دعوان بشه اسارس شدیدی میگیرم دست پام شل میشه و نمیتونم دعوا کنم چی کار کنم اعتماد به نفسم بره بالا

از دعوا دور باشید ولی برای گرفتن حقتون کوتاه نیاید
Jesoorlar bir kez,korkaklar her gun olecek
شجاعان یک بار،ترسوها هرروز میمیرند

دوستان من۱۲سالمه من با این که نینجوتسو کار میکنم قبلا وقتی یه نفر دستشه میاره طرفم بدنمو جم میکردم و دستامو میاوردم عقب چونخود بخود از ضربه خوردن میترسم ولی در حالی که با تمریناتی که کردم بدنم قوی

سلام من دخترم ک 26سالمه اکثر نظرا پسر بودن و دختری ندیدم ظاهرن ک از ترسشون تو دعوا میگفتن ولی ترس من فقط از دعوا نیس من کلا از سرو صدا میترسم اصلا هم دلیلشو نمیدونم قلبم شرو میکنه به تپش شدید یا دستام میلرزه و اعصابمو خورد میکنه حتی اگه بحث بین دو نفر دیگه باشه باز من استرس میگیرمو دستامو پاهام سست میشه دس خودم نیس اصلا کنترل ندارم نمیدونم چرا میترسم بااینکه من تو دعوا هم کم نمیارم ولی دلیل لرزشو تپش قلبو نمیفهمم وقتیم کسی چیزی بگع ک ناراحتم کنه صدام میلرزه اشکام هم میاد پایین و این حالت به شدت عصبیم میکنه چون دلم نمیخاد اینطور بشه ک طرف فک کنه من چقد ضعیفو ترسوام چون نیستم و حالتی ک بم دس میده کاملا غیر ارادی هس و کنترل نمیشه حتی اگه یه زنی سر بچش داد بزنه دعواش کنه من چنین حالتی بم دس میده من از طرف نمیترسم و حتی میتونم یکی بکوبم تو صورتش ولی جلوی حالت استرسمو رنگ پریدگیمو به هیچ وج نمیتونم بگیرم واین ازار دهندس اینم بگم از بچکی ترس از برادربزرگترمو بابام داشتم چون من محدود بودم و اونا تحکم داشتن و همیشه حرفامو تو دلم نگه میدارم حتی اگع یکی ناراحتم کنه سعی میکنم سکوت کنم چون اگه بخام جوابشو بدم نمیتونم جلوی حالت اظطرابمو بگیرم ودوسندارم فک کنه ترسوام مگه اینکه از طرف خوشم نیادو کلا همیشع با حرفام بش میرینمو عادت کردم به ضایه کردنش
اها اینم بگم وقتی یکی همرامه تو مهمونی یا رفتن جاهای عمومی اعتماد بنفس بیشتری دارم ک حرف بزنم یا حقمو بگیرم ولی وقتی تنها باشم نمیدونم چرا احساس غریبی میکنمو حقم هم خورده میشه واقعا این حالت گوهمو درک نمیکنم لطفا راهنماییم کنید حاضر جواب نیستمو بعدا خود خوری میکنم

سلام
من خیلی دوست دارم یکی رو بزنم
میتونم هم تو وقتی که دوستانه مبارزه میکنیم میزنمش
اما اسم دعوا میاد دستام میلرزه
چه کنم؟

سلام من 13سالمه و کلاس هشتمم من از بچگی آدم احساساتی و بودم ولی از دعوا نمیترسیدم و با هرکی کسی که برام شاخو شونه میکشید یا فوحش میداد دعوا میکردم با اینکه قدرت بدنی کمی داشتم ولی کَمکَم تو اکثر دعوا ها شکست میخوردم و اعتماد بنفسم هی کمترو کمتر میشد.
من از بچگی به فوتبال علاقه داشتم باشگاه فوتبال میرفتم استعدادمم خوبه بَدک نیست
ی روز تو بچگی با خودم گفتم برای اینکه از کسی کتک نخورم به باشگاه رزمی برم همین کارو کردم و به باشگاه رزمی مختلفی مانند کونگ فو توآ،تکواندو،فایت رنجر رفتم ولی دیدم تو دعوا ها نمیتونم ازش استفاده کنم میترسیدم بزم طرفو داغون کنم و پدرومادرش ازم شکایت کنن برای همین اصلا دعوا نمیکردم دیگه از باشگاه رزمی بیرون اومدم و به فوتبال دوساله که برگشتم ولی تو دعوا هیچ مهارتی ندارم چون خیلی وقته که دعوا نکردم و برای همین میترسم که آبرو و شخصیتم خورد بشه الان من هیکلم و قدرتم خیلی درشت
تر از اکثر همسنامه ولی اصلا جرعت برای دعوا کردن ندارم میخواستم دوباره به ورزش رزمی برگردم و به ووشو برم ولی میترسم آیندم تو فوتبال خراب شه لطفا اگه راهکاری دارین بهم بگین ممنون

سلام دوستان سعی کنین دعوا نکنین ولی اگه پیش بیاد ترس معنی نداره چون یا میزنی یا میزنن.به خودت اعتماد کن که میزنی چون تلقین به شکست باخت میاره#قهرمان#بوکس#

با سلام به همگی،دوستان همه جور نظر وراهکاری دادن و همچنین از ترس هاشون گفتن اما یک نفر هم ندیدم از چیزی که من میخوام بگم، چیزی بگه. واقعیتی که متاسفانه کل ایران رو گرفته،خود شخص من باتوجه به اینکه از بچگی اهل چاقوکشی و این حرفا نبودم از چاقو و قمه استفاده نمیکنم ب نظر خودم ترس از دعوا باشخصی که با شما دست خالی دعوا میکنه خیلی خیلی کمتر از کسی هست که نمیدونی هر لحظه ممکنه از چاقویی چیزی استفاده کنه و ثمرش احتمال زیاد یا یک عمر پشیمانیه یا به مرگ ختم میشه یا نقص عضو یا زیبایی و غیره….مثلا شخص خود من ۳۴ سالمه و به هیچ وجه اهل دعوا نیستم و به شدت از درگیری میترسم و زود از کوره در میرم

دوستان عزیز خود نارضایی نکنین تا تابستون کنن شه

شما این همه مدل ترس گفتید ولی من هنوز مثل خودم ندیدم مدل ترسم با همه فرق داره/
من اصلا طرفم مهم نیست لاغر یا چاق هیکلی یا چقر بد بدن اصلا مهم نیست چون با یه حرکت کوچیک عصبی میشم هرچی بزرگتر میشم سعی میکنم بگذرم از طرف ولی ولی
ولی خدا نکنه سرم فریاد بکشه قبل از شروع مبارزه سرم داد بزنه دلم هوری میریزه کف آسفالت با این که ۲۸سالم داره تموم میشه نمی‌دونم چه خاکی تو سرم بریزم اینجا چون همه باهم ناشناس هستن مشکلمو گفتم
دمتون گرم
به امید یه روز بدون مشروب خوردن همه شجاع باشیم

اول باید ببینید چرا میخوایید دعوا کنید ؟
اگه برای این سوال جواب داشتید و اینکه حوصله و وقت دادگاه رفتنم داشتید ، انوقت دعوا کنید البته فقط برای ناموستون و برای چیزای دیگه مثل رانندگی و کلکل هیچوقت دعوا نکنید ، بیاد داشته باشید دعوا کار آدم های متمدن نیست و اینکه اگه شما با کسی دعوا کنی و حتی مقصر هم‌نباشی انوقت دولت هم از تو و هم از طرف دعوا شکایت میکنه بخاطر برهم زدن نظم اجتماعی

من از همه شما داغون ترم ۳۰سالمه خیلی ترسو خیلی هستم.بدتر از اون اینه به هیکل و قیافمم نمیاد ترسو باشم خجالتی هم هستم شدیدا

سلام یه پسر نوزده ساله ام
از بچگی از دعوا می ترسیدم چه لفظی چه فیزیکی الانم میترسم مخصوصا از دعوای فیزیکی چون قدرت بدنیم از بقیه پسرای همسنم خیلی کمتره اعتماد به نفسمم پایینه اما قول میدم تا بیست و یک سالگی این مشکلم رو حل کنم :)) خدایا کمک کن

سلام منم اول از دعوا میترسیدم همین مدلی ک پاهای آدم میلرزه ولی عادیه تنها راه درمانشم قرار گرفتن تو شرایط دعوا هست چندبار ک پیش بیاد بعد ی مدت دیگه سراغتون نمیاد.
اما برای ترس از دعوا با خودتون فکر کنید مردم برای بر طرف کردن نیازهاشون دور هم جمع شدن و شهر ها بوجود اومده پس تو این شهر منم ب اندازه پسرهای دیگه جایگاه دارم کسی ک بخواد زور بگه مجبورم از خودم دفاع یا حتی طرفو ادب کنم این تفکر خیلی ب من کمک کرده.
دعوا از روی غیرت و پشتیبانی عزیزامون هم که بحثش جداس نباید امون داد حتی اگه 10 نفر باشن

من خیلی میترسم تو دعوا غرورم شکسته بشه که خیلی بده

بعدشم یه رفیق کشتی گیر دارم تو دعواهاش یکی که خیلی دعوایی باشه رو بیاری میره زیرشو میگره و طرف کاری نمیتونه بکنه

مشکل همه ماها پوله از فرداش می ترسیم که کی میاد سند واسه آزادیت بده کی پول دیه بده بهترین روش اینه که اگه دیدی که طرف دست بردار نیست یا ۱۱۰نیروی انتظامی تماس بگیری و بگی هدف طرف مقابل حمله با سلاح سرد و با انگیزه بر هم زدن امنیت و آرامش شهر هست اونوقت علاوه بر دعوا جرم برهم زدن امنیت هم براش شامل میشه

من 2سال موی تای کارکردم،سرعت وقدرت زیاد،اماوقتی دعوادعوا میشه میترسم استرس میگیرم نه که اون لحظه فک کنم اونامنو میزنن نه،رفیقام پشتم نیستن فک میکنم وقتی دعواکنم رفیقای طرف منومفت برمیزنن,راه حل چیه؟

من هم در دوران جوانی از دعوا می ترسیدم.حتی وقتی سی سالم بود هم از درگیری های کلامی هم می ترسیدم.برای همین به کلاس کاراته رفتم و به مدت یک سال کاراته کار کردم.
اما جالبه که تا الان که۴۶ سالمه غیر از چند تا در گیری کلامی ساده با کسی دعوای ناجور نکردم.اما ورزشهای رزمی به من خیلی کمک کرد تا نترس باشم و به خودم اطمینان داشته باشم.همچنین اگر سن زیاد بشه آدم می‌فهمه دعوا کار بچه هاست و بهتره از دشمنان هم برای خودت دوست بسازی.

سلام- با سلام با وجود اینکه جثه بزرگی ندارم و دعوا چنیدن بار در زنگیم پیش آمده میخوام یکسری تجربیات رو بگم اول اینکه اگه بخواهین دعوا کنین دعواهای خیابونی تمام شدنی نیست دوم آخر و عاقبتی نداره البته اگه دنبال زندگی بدون دعوا هستین با محیط های خرید باشگاه مدرسه و… رو تغییر بدین و با آدمای سالمتری معاشرت کنید بهترین راه ورزش بدن سازی و رزمیه خود به خود قوی میشین- البته مربی هایی هستن که دفاع شخصی خوبی یاد میدن ولی بلد نیستن به شاگرد بگن توی خیابون چطور استفاده کنه – در نهایت وقتی بدن هیکلی داشته باشین تعداد کسایی که به شما زور میگن کم میشه- و در نهایت با دعوا بیش از حد از محیط های اجتماعی طرد میشن.

سلام دوستان
من از کلاس اول با همه بچه های کلاس دعوا می کردم ک حساب می کردم ک همرو زدم فقط از چن تا خوردم و ب این فکر می کردم ک بعدا اونارم بزنم
یک بار یادمه چن نفر اومدن جلو دوستام منو زدن و دوستام هیچ کاری نکردن و باعث شد که من حس بی کسی کنم و از دعوا بترسم ک شاید دوستای طرفم بیان منو بزنن چیکار کنم ؟!

سلام من 2 سال بوکس کار میکنم اما وقتی دعوا میشه دست پام میفته به لرزه اصلا فکرم کار نمیکنه که فنون بکسم استفاده کنم قبلا تا دعوا میشد مشت اول من میزدم هیچکس هم خایه نداشت منو بزنه ولی الان دعوام میشه فکرم کار نمیکنه فقط عربده میکشم ولی طرف میاد سمتم میترسم دست روش بلند کنم جان ناموستون راهنمایی کنید هر چی زود تر

سلام من خودم خیلی دعوا رو دوست ندارم اما وقتی مجبور شدید نترسید اونایی که تو قفسه سینش یک حس عجیب می گیره فقط با یک مشت می تونه اونو از بین ببره وباید نژاد جنگنده داشته باشه چطور که یک فرد دعوا دیده بدون نژاد حتما از یک فرد ساده و با نژاد کتک میخوره اونایی که دهاتی هستند و در مزرعه کار یا … بودن واقعا خوب دعوا میکنه به شرط نژاد جنگنده داشتن در هر نژاد ترکی،کردی ،لری و … واقعا ترکا خطرناکند.

سلام من ۲۷ سالمه می خواستم بگم که من ۱۵ ساله کشتی کار میکنم خیلی هم دعوا کردم هم زدم و هم خوردم میخواستم بگم از نگاه من تو دعوا دو مورد بیشتر پیش نمیاد یا میزنی یا میخوری اگه زدین که عالیه اگر هم خوردین فرض کنین ازپدرتون خوردین و فکر خودتون رو مشغول نکنین مهم ترین چیز تو دعوا اینه که نباید اضطراب داشته باشین تا به خوبی طرف و داغون کنین

بكشي ميكشنت

دعوا گرفتن در کل خوب نیست ولی اگه ذهتتونو درگیر خودش کرده یا کسی بهتون گیری داده واسه دعوا یا میخواید انتقام بگیرید عادیه که بترسبد..
خیلی از بوکسورای بزرگ و ورزشکارا قبل از مسابقه و مبارزه میترسیدن اون لحظه ادرنالین میره بالا گاهی اوقات استرس میگیرین ولی اگه میدونید که باید حتما دعوا کنید که خلاص شید کاری نمیشه کرد دعوا کنید و از مشت خوردن نترسید..
ممکنه صورتتون کبود و زخم‌و اینا بشه اگه زیاد جدی نباشه و دست خالی باشین که چیز مهمی نیست..

دوستانی میگن حتی باوجود اینکه چندسال رزمی کارم ولی از دعوا میترسم سرزنششون نمیکنم این ترس واکنش طبیعی مغز برای دور کردن شما از دادگاه .زندان.دیه .کتک خوردن و هزار تا بدبختی دیگس .من خودم هروقت دعوام میشد کار نداشتم چند نفرن یا زورم به طرف میرسه یا نه میرفتم جلو بدون فکر و دوتا میزدم بیست تا میخوردم حالا شانس اوردم ک نقص عضوی چیزی نشدم.خیلی وقتام خب میزدم.حتی بخاطر مشکلات روحی بعدش بوکسم رفتم ک دیگه کتک نخورم.ی بار دعوام شد زدم دماغ طرف جوری خورد شد ک از ترس برگشتم و فقط دویدم وفرار کردم.توبه کردم و قید دعوا رو زدم اما ی وقتایی بخاطر ناموس و چیزای مهم ادم مجبور میشه. درکل تفاوت انسان و حیوان شعور و تمدنه.الان سلاحی تو دعواهام دارم که هیچکی حریفم نمیشه. برخورد خوب. اخلاق خوب سنگو اب میکنه پس وقتی با ی عذر خواهی همه چی تموم میشه و حتی طرفم از شما عذر خواهی میکنه چرا دعوا.البته بجز اون موردی ک گفتم یا اینکه جونتون درخطر باشه نترسین. یاعلی

دوستانی میگن حتی باوجود اینکه چندسال رزمی کارم ولی از دعوا میترسم سرزنششون نمیکنم این ترس واکنش طبیعی مغز برای دور کردن شما از دادگاه .زندان.دیه .کتک خوردن و هزار تا بدبختی دیگس .من خودم هروقت دعوام میشد کار نداشتم چند نفرن یا زورم به طرف میرسه یا نه میرفتم جلو بدون فکر و دوتا میزدم بیست تا میخوردم حالا شانس اوردن ک نقص عضوی چیزی نشدم.خیلی وقتام خب میزدم.حتی بخاطر مشکلات روحی بعدش بوکسم رفتم ک دیگه کتک نخورم.ی بار دعوام شد زدم دماغ طرف جوری خورد شد ک از ترس برگشتم و فقط دویدم وفرار کردم.توبه کردم و قید دعوا رو زدم اما ی وقتایی بخاطر ناموس و چیزای مهم ادم مجبور میشه. درکل تفاوت انسان و حیوان شعور و تمدنه.الان سلاحی تو دعواهام دارم که هیچکی حریفم نمیشه. برخورد خوب. اخلاق خوب سنگو اب میکنه پس وقتی با ی عذر خواهی همه چی تموم میشه و حتی طرفم از شما عذر خواهی میکنه چرا دعوا.البته بجز اون موردی ک گفتم یا اینکه جونتون درخطر باشه نترسین. یاعلی

دوستان این ترسی که میگین (لرزش دستها) به خاطر ترشح آدرنالین هست نه ترسیدن و بزدلی.
اگر بدن شما مرتب در شرایطی قرار بگیره که آدرنالین ترشح بشه (مثلا در شرایط یک رزمی کار) بدن بهش عادت میکنه و سیستم قلبی عروقی یا همون کاردیو با اثرات حاصل از آدرنالین آداپته میشه. همچنین سطح تستوسترون بدن شما هم خیلی تعیین کننده هست و اگر بطور طبیعی تستوسترون پایینی داشته باشید این اثرات (لرزش دستها و سست شدن پاها و …) تشدید خواهند شد.
بطور کلی ترس یک مولفه طبیعیه. حتی تایسون هم میترسه چه برسه به من و شما که تو عمرمون ۱۰ تا دعوا هم نکردیم.
تنها چیزی که مهمه اینه که اجازه ندیم این ترس طبیعی به ترس مرضی تبدیل بشه.
دیده اید که رزمی کارها تمرینات روحی روانی برای آرامش انجام میدن؟ به نظر شما دلیل خاصی نداره؟ حفظ آرامش در زمان درگیری به شما کمک میکنه تا اولا ترستون رو بروز ندید و از اون مهمتر اینکه با تمرکز و بدون هول شدن و سایه زدن! دعوا کنید.
از کسانی که دعوا کردن رو خوب بلدند بپرسید بهتون میگن. با کولی بازی هیچ دعوایی رو نخواهید برد.
در آخر دوستان تا واقعا مجبور نشدید دعوا نکنید. زدن دیگران افتخار نداره. اگر جز این فکر میکنید، در پی معرفت باشید. چیزی که برای شما بزرگی میاره مردانگی و پهلوانیه.
همیشه این حس رو در خودتون بوجود بیارید که باید از ضعیف تر از خودتون حمایت کنید. باور کنید همین طرز فکر ترس شما رو جوری کم میکنه که باورتون نخواهد شد.

امیدوارم هیچوقت مجبور به دعوا کردن نشید.

من درمبارزه توباشگاه میترسم و هر وقت هم که میخوام مبارزه کنم میترسم و به خاطر همین عملکردم تو مبارره ضعیف است و اگر کمکم کنید ازتون بسیار ممنون میشم با سپاس

سلام .۲۵ سال است رزمی کار میکنم
مربیگری تو چندتا رشته رزمی دارم
بدن قوی و ورزیده ای دارم
ولی همیشه از درگیری میهراسم
قبلا واسه ضعف بدنی بود الان از قدرت بدنی خودم و اینکه به دیگران آسیب برسانم و درگیر دادگاه و …. بشم میترسم
این واسه من شده معضل
خیلی سر این مساله توهین شنیدم و از زندگی عقب موندم
لطفا کسی راهکار داره بهم بگه
ممنون میشم ….
اوس

من از کودکی ترس از دعوا داشتم و همین ترسم باعث شده پیش هرکسی چه توی مدرسه چه توی محله توسری خور باشم و همه مثل یه تو سری خور باهام برخورد میکنن حتی با اینکه ۱۵ سالمه بچه های ۷ ۸ ساله میان بهم زور میگن و اسمم رو مسخره میکنن من حتی میتونم با اونا دعوا کنم ولی خب در میرن و وقتی می‌خوام ازشون فاصله بگیرم دوباره میان سمتم و مسخره کردنشون شروع میشه و همین مسائل باعث شده کلا از محله دور بشم شما میگین من چیکار کنم؟

من کلاس هشتم هستم و هم کلاسی های من و بزرگتر از من ها من را اذیت یا همان کتک می زند ومن جرعت ندارم با آنها رو به رو بشم لطفاً کمکم کنید ممنون از مشاوران محترم

سلام..من ۳ سال پیش تو خیابون به خاطر ناموسم با کسی دعوا کردم و اولی رو که زدم ۵ نفر ریختم رو من و به شدت کتک خوردم چند ساله تو ذهنمه حس حقارت و شکستگی اون روز نابودم کرد الانم هر جا دعوا میشه با اینکه یارو ضعیفه ولی تن و بدنم میلرزه و اون روز یادم میاد…چیکار کنم از این حس خلاص شم

من یادمه تا دوسال پیش ۱۰ نفر هم میومدن دعوا کتکشون میزدم ولی الان ترس دارم دلیلش چیه واقعا اخلاقم تغییر کرده همین الان هم میتونم بزنم ولی نمیدونم چرا میترسم لطفا یه راهنمایی کنید تا به دوره ی اوجم برگردم

تنها راهش شرکت در کلاس رزمیه میدونم شاید وقتش رو نداشته باشید ولی وقتی برید کم کم دیگه به ضربه خوردن عادت میکنید و ترستون می ریزه،همچنین یاد میگیرین که چطور ضربه بزنید،بیشتر آدما واسه این کتک میخورن که چون نمیدونن چجوری ضربه بزنند وقتی آموزش ببینید اعتماد به نفستون میره بالا

سلام بچه ها لطفا یه راه حل بدین لحظه ای که دو نفر میان باهات دعوا کنن چه کنم کتک نخورم و چه کنم بتونم بزنمشون واز همه مهمتر اینکه از تعدادشون نترسم و چه ورزشی انجام بدم

سلام خدمت دوستان من یه مشکل هست ذهنم و درگیر کرده یک سال پیش سر یه موضوع با دوتا از همکلاسی هام دعوا افتاد اول اونا شروع کردن به یه حرف گفتن بعد بقیه نذاشتن دعوا شه بعد منم اعصابم به هم ریخت زنگ زدم منم فحش دادم دلم آروم شه بعد از چند دقیقه با ۱۰ نفر آدم اومدن پیشم بعد منم تنها بودم هیچ کسی نیومد کمکم غرورم شکست حالت تحقیر بهم دست داد بعد منم با یکی از دوستام دنبال چند نفرشون کردیم ولی بازم دلم آروم نشد حالا بعد از یک سال چطوری دعوا با اون دوتا همکلاسیم راه بندازم به چه بهانه ای تازه احوال پرسی هم میکنن لطفا یه نظر بدین چیکار کنم بهتره

سلام
اول از همه بگم که اینکه دنبال درگیری باشید و بقول معروع شر باید اصلا خوب نیست شاید الان خیلی خفن و باحال به نظر بیاد ولی بزرگتر که بشید متوجه میشید که این چیزا نه تنها سوابق خوبی برای شما نداره بلکه بعد ها شما رو به عنوان یک شورش گر میشناسن
در این باب هم که میگید میترسی ضربه ای بخوریم باید بگم که من خودم کیک بوکسر م و تنها زیر یک ثانیه میتونم یه فرد معمولی رو ناک اوت کنم ، همین ما ها ای که حرفه رشته ی رزمی کار میکنم باز هم ضربه میخوریم حتی بهترین مبازان هم ضربه میخورن
در کل تا جایی که پای دین و ناموس وسط نیومده دعوا نکنید ولی اگر خواستید سر یکی از این دو مسائل درگیری درست کنید قشنگ جنگ راه بندازید
*** بخاطر چیزی که ارزش داره وقتی میجنگی حتی اسیب دیدن ت هم برات لذت بخشه حتی اگر ۱۰ به ۱ باشه ***
این جمله از خودمه ( دعوا مال بچه هاست ، مرد ها میجنگه … )

سلام من ۱۵ سالمه می خواستم بدونم چطوری میشه یکی که ودوبرابر خودمه رو بزنم البته کشتی هم می رم ولی این کسی که باش دعوا کردم هم سنمه ولی مثلاََ من ۴۲ کیلو هستم ولی او ۷۰ ۸۰ کیلو است؛یه دفعه هم دعوا کردیم ولی من کارش نداشتم و اون منو چک مال کرد حالا میخوام برم سری قبلو جبران کنم تورو خدا کمکم کنید از کتک خوردن هم ترس دارم و هم از دعوا تورو خدا کمکم کنید

سلام
بچه ها ببینید ترس یه چیز طبیعیه ولی نه برای دعوا!!!!!!!!
ببینید به خدا من تو یه منطقه ای زندگی می کنم که دعوا بلد نباشی یعنی خیلی بی عرضه ای
اول از همه دوست خیلی داشته باشید مخصوصا توی محله ی خودتان
دوم وقتی مرف از دعوا شد شروع بکنید رجز خوانی مثل حرف از طایفه یا دوستاتی که دارید یا از دعوا های قبلی اگرم ندارید الکی بگید تا بترسه
سوم وقتی دعوا شروع شد در جا یه سیلی محکم بزنید تو گوشش چون در جا کارش تمام میشه
چهارم با سر برید تو شکمش تا بیفته وقتی افتاد بشینید رو شکمش تا جایی که قدرت داری بزنیدش
پنجم توکل به خدا بکنید توی دعوا یا می خوری یا می زنی ولی شما باید دست خودتان بندازید تا نگن عجب بی عرضه ای بود
من اینا رو که گفتم تجربه به من ثابت کرده به خدا در منطقه ما قمه کشی و چوب و پنجه بکس خیلی خیلی چیز طبعیه

همیشه هم برید جلو تا ترستان بریزه

سلام من از دعوا فقط بخاطر کتک خوردنش دوم بخاطر خندهای زجر آور بعدش که به آدم میکنند میترسم

بچه ها کلید رهایی از ترس اینه که فقط دعوا کنید . بلند فریاد بزنید و خشمگین برید جلو و بیشتر به فکر مشت و لقت زدن کنین تا کشتی گرفتن

سلام من جوانی ۲۱ ساله دانشجو ساکن در خوابگاه از زور وزورگویی بدم میاد هنگام دعوا ویا کل کل ویا جرو بحث دستم شروع به لرزه میفته همین اعصابم رو ریخته بهم و هروقت بحث شده طرفین مقابل چند نفری بودن وباعث شده حقم خورده بشه چیکارکنم هنگام مواجهه با این موضوع دستم به لرزه نیفته واز کتک خوردن هم نترسم ویا اینکه در دعوا از چند نفر کتک نخورم ایا نانچیکو به درد دعوا میخوره ایا نانچیکو سلاح جرم دار هستش مثل پنجه بوکس و ایا در خوابگاه میشه دعوا کرد و چه کنم از پرونده سازی حراست نترسم و نذارم حقوقم خورده بشه وهنگام بحث چطور صحبت کنم که طرفین دعوا بترسن ویا اینکه از دعوای فیزیکی صرف نظر کنن و کدوم ورزش به درد دعوا و استقامت ونترس بار اومدن میشه لطفا راهنمایی کننین ممنون میشم

سلام من جوانی ۲۱ساله دانشجو ساکن در خوابگاه بچه بودم دعوا میکردم ولی منم بعضی وقتا وقتی جرو بحث میشه دستم میلرزه یا دلم سیاه یا احساس بی کسی میکنم ولی از زور و زیر بار زور رفتن بدم میاد یعنی از دعوا بدم نمیاد البته از دعوا با ظالم ولی هرقت بحثم افتاد طرفین مقابلم چند نفری بودن مجبور شدم کوتاه بیام البته بعد آدم جمع کردم تلافی کردم بحثو ولی بازم اذیت شدم میخوام ببینم راهی هست هنگام بحث ویا دعوا با چند نفر بشه ادم برنده شه یا کتک نخوره چه ورزشی خوبه ودوم اینکه چه کنم از دعوا نترسم ومخصوصا با چند نفر ایا نانچیکو به درد دعوا میخوره یا نه لطفا راهی نشون بدین از این مشکل بیام بیرون ؟ایا تو خوابگاه میشه دعوا کرد با چند نفر یا اینکه پرونده سازی میشه برام

سلام.من الان ۱۷ سالمه من از کلاس هفتم به بعد ترس برای دعوا دارم نه برای اینکه بخورم میترسم کسی رو بکشم راه های زدن تا دلتون بخواد بلدم ولی وقتی وارد دعوا میشم ترجیح میدم یا فرار کنم یا بخورم ولی نمیزنم چون چند بار نزدیک بوده کسی رو بکشم توی دوران دبستان قدرت کنترل ندارم لطفا کمکم کنید

سلام فقط بگم داغونم

توروخدا بکى راهنماییم کنه

سلام من ۱۷ سالمه دوران ابتدایی به شدت دعوا میکردم اما از کلاس هشتم که خود ارضایی را شروع کردم به شدت ترس از دعوا درون من ایجاد شد به طوری که حتی یک بچه کوچک من را تهدید می کرد می ترسیدم اما با یکی مشاوره کردم و مشکلم به طور کامل حل شد و می خواهم راه کار ترس از دعوا به صورت صد در صد به شما بگم:اول به خودتان اعتماد داشته باشید اگر دیدید بوی دعوا می آید نترسید یا کاری نکنید که طرف مقابل بفهمد از نقطه ضعف شما سوع استفاده میکند برود اولین ضربع را با مشت با تمام قدرت توی صورتش بزنید با زدن ضربه اول صد در صد اعتماد به نفس پیدا میکند و در ضمن در دعوا کتک خوردن زیاد احساس نمی شود و آن مطمئن هستم تا چند دقیقه سرش گیج میرود و شروع به بوکس های دیگر کنید هیچ وقت هیچ وقت هنگام ضربه خوردن چشمانتان را نبدید چون بد جور ضربه ای میخوردید(همیشه سعی کنید با خود اسپره فلفل داشته باشد چون اگر زیاد بودند یه اسپره بع سمتشان بزنید چمشانشان بشدت می سوزد و نمی تواند جایی را ببیند و شما با خیال راحت همه را بزنید و آنها از شدت سوزش چشم نمی توانند کاری کنند)هیچ وقت هم فکر نکنید که بعدا میره واسم آدم میارع که منو بزنه با خودتان بگوید بزار بیان دوباره میزنم همیشه بگو من از خدا میترسم مطمئن هستم دیگر نمیاید امیدوارم تمام مشکلات حل شود خدانگهدار

توروخدا جون هرکسى که دوست دارید راهنماییم کنید

من تاحالا دعوا نکردم میترسم إز دعواى تن به تن نمیترسماز این میترسم که بعد از اون چند نفرى یه جاى خلوت گیرم بیارن منو بزننو تحقیرم کنن

هیچوقت هیچوقت ضربه اولو نخورید تمام.

سلام‌ من‌ ۱۸سالمه یه زمانی بود که تو محل خودمون یه پا لات بودم‌بعد ها زدم دهن چند نفرو سرویس کردم.ولی بعد دیدم که اینجوری نیستم و اعتماد به نفسم امده پایین من دلیل این مشکل را این میدانم که قبلا من ضربه ی اول را میزدم و طرف چن ثانیه در خودش نبود وانقدر میزدمش که اخر میامدن به زور او را از دست من در میاوردن.ولی چن وقت بعد وقتی دعوا شد ضربه اول را خوردم و به صورت فجیه از دو نفر کتک خوردم .و به شما هم پیشنهاد میکنم وقتی بوی دعوا میاد ضربه اول را با تمام قدرت به طرف صودت پرتاب کنید.همین و میبینید که چطور اعتماد به نفس شما بالا میرود.

مگه پدراتون بنده خداها چقدر پول درمیارن که بخوان بیان پول دیه یا بیمارستان بدن

دوستان دیه خور زیاد شده اصلا طرف دعوا نرید چه بزنید چه بخورید دردسره

سلام من بعد یه هفته قراره برم مسابقات کشوری ووشو ساندا خیلی هم استرس دارم و هم میترسم از اینکه حریفم قوی باشه بزنه بترکونتم چی کار میتونم بکنم

سلام ۲۸ سالمه مثل خیلی از شماها در زمان کودکی و نوجوانی دعواهای زیادی کردم از دوران نوجوانی تا ۱۸ سالگی بصورت فشرده بوکس تمرین میکردم و تو وزن خودم خدای بی رقیب بودم زیاد اهل دعوا نبودم ولی تا دعوام میشد تو خیابون تو مدرسه یا هرجای دیگه از روی عادت گارد میگرفتم و شاید باورتون نشه خیلی خیلی راحت طرف و میزدم چون هم ب اصول ضربه زدن آگاه بودم و هم ب دفاع کردن تا اینکه زمان گذشت و منم مثل خیلی از شماها سنم رفت بالا …اینای ک دوستان میگن موقع درگیری و حتی کل کل استرس میگیرتشون و بدنشون ب لرزه میوفته دلایل زیادی داره ازجمله: سختگیری بیش از گذشته قانون مشکلات فراوان مالی و عدم پرداخت دیه داشتن زن و فرزند وجود والدین و ترس از آنها و خیلی مشکلات دیگه و مهمترینشون ترس از کتکخوردن… حالا واسه اینکه دوس دارم ب همتون کمک کنم چندتا راهکار میدم امیدوارم بدردتون بخوره: در مرحله اول درهنگام درگیری از زمانی ک دیگه احساس کردین بوی دعوا میاد و باید بزن بزن کنید ۱چیزی رو ب هیچ عنوان ب هیچ عنوان فراموش نکنید!!! بسته شدن چشم هاتون هنگام درگیری تحت هیچ شرایطی چشماتونو از ترس اینکه ضربه بخوره بصورتتون نبندین ک اگه اینکارو کردین یعنی شک نکنید ک کتک توپی میخورید حتی اگه طرف از شما ضعیف تر باشه با چشم بسته و پرت کردن مشت های بی هدف هیچوقت نمیتونید شکستش بدین پس این یادتون بمونه .۲ همیشه تو دعوا تا جای ک میتونید از مشت استفاده کنید نه از لگد چرا؟؟؟ چون سرعت مشت نسبت ب سرعت لگد ۱ ب ۱۰ یعنی ۱۰ برابر سرعت مشت بیشتره !! و حالا میخوام ۱ راه کار بهتون بدم و اگه انجامش بدین بدون شک ترستون میریزه: اول اینکه ب همتون پیشنهاد میکنم برای درگیری خیابانی هیچ ورزشی هیچ ورزشی بهتر بوکس نیست اینو همیشه یادتون باشه و حالا راه کارم: اگه بوکس تمرین میکنید از همون هفته های اول این تمرین رو شروع کنید : با دوستتون روبه روی همدیگه گارد بگیرید با دستکش بوکس گاردتون رو بیارید پایین و از دوستتون بخواید ک خیلی آروم و حرفه ای بصورتتون با دستکش مشت بزنه توجه!! وقتی مشتهای دوستتون بصورت شما میخوره چشماتون رو سعی کنید باز نگه دارید ..توجه!! پیشنهاد میکنم این کار رو با ۱ ورزش کار تازه کار انجام ندین ک محکم بزنه تو صورتتون دماغتونو بشکنه یا واستون بادمجون بکاره اینکار فقط واسه اینکه ترستون از کتک خوردن بریزه اگه این کارو درست انجام بدین و همیشه این تمرین رو تکرار کنید بهتون قول میدم انقد اعتماد بنفستون بالا میره ک با هرکسی ک برخورد کنید نا بودش میکنید راستی… سعی کنید مشت زدن صحیح رو حتما یاد بگیرید فعلا خدانگهدار

دوستان از دعوا نترسین چون شما دعوا کنین هم میزنین هم میخورین و تو دعوا حس نمیکنین که کتک میخورین

منم۱۵سالمه همینجوری هستم وقتی میخوام دعوا کنم دست پام میلرزدحتی اگه کوچکتر از خودمم باشه نمیترسم ولی دستو و پام میلرزه جواب میدم ولی سعی میکنم دعوا نکنم دوست دارم دعوا کنم ولی موقع دعوا اینجوری میشم

دوستان بنظرمن ترس همش برمیگرده ب خونواده من همیشه بابام بم میگفت ت مدرسه اگ بهت فحش بدن جوابشو نده واگذارش کن بخدا خدا جوابشو میده باهیچکس دعوا نکن دزدی نکن همه حرفایی ک یادم داده خوب بود بنظرم بجز همینکه گفته اگ کسی فحشت داد اذیتت کرد کاریش نداشته باش من چون حرف گوش کن تر از داداشم بودم همه چیزایی ک بابام میگفت انجام میدادم اما برادرم همیشه بهم میگفت حرفای بابارو گوش نکن بزار بگه جلوش بگو باشه ولی از این گوشت بشنو از اون گوش بده بیرون من الان واقعا بحرف داداشم رسیدم اون ی … ب تمام معناشده ازهیچکی نمیترسه چندین بارم دعوا کرده ولی من برعکسش خیلی میترسم دستوپاهام میلرزه حتی موقع جرو بحث حتی حقم بامن باشه لطفا ب پسراتون نگین ک زدنتون اذیتتون کردن هیچ کاری نکنین باعث میشه ترسو بار بیاد

داداشای گل منم همینو مشکلو داشتم من زمانی که ابتدایی بودم به دلیل پیش فعالی و دیدن چند تا کارتون خشن خیلی دعوا میکردم و خیلی هم خشن میزدم پسره کلاس دوم سوم بود من میزدمش تا اینکه رسید به سال هشتم که من احساس کردم یه ضعفی تو بدنم هست احساس میکردم مث قبل نیستم و اینکه هر میخواست دعوا بشه پاهام به شدت لرزش درمیومد خلاصه یه ضعف بدی تو بدنم ایجاد میشد اما یه راهکاری پیش گرفتم که کمکم کرد این بود که همیشه باید اولین ضربه رو تو بزنی درسته شاید ترس به سراغت بیاد ولی به این فک کن با این کار دیگه اون واست شاخ بازی در نمیاره دلو بزن به دریا یهو بی هوا بزن و اینکه سعی کنید بیشتر از مشت تو ناحیه صورت استفاده کنید یادتون نره همیشه اولین ضربه رو شما یهویی بزنید چون وقتی بزنید طرف به مدت ۲ یا سه گیج و مهبوت میشه سعی کنید بعد از مشت اولی که زدید پشت سر هم بزنید در ضمن جاخالی هم یادتون نره

بهترین کار واسه از بین بردن استرس تو دعوا اینه که اول دعوا که شد بلند بخندی و داد بزنی و بدوی طرف حریف و بزنیش

سلام
داداش چرا نظرمنو پاک کردی
این نفی آزادیست

هیچ نظری پاک نشده! حتما درست ثبت نشده بود.

من ۱۸ سالمه …سه تا مدرسه (دبستان .راهنمایی ..دبیرستان ) عوض کردم و همیشه نسبت به هیکلم قدرت بدنیم از همکلاسی هام بیشتر بوده ..ولی وقتی با یه غریبه که میدونم میتونم بزنمش بحث میکنم دستم میلرزه و یه جوری میشم ..دعوا انچنانی هم نکردم تا حالا ولی یه چیزی که میدونم ( (((بهترین راه برای خلاصی از وضع یه ورزش رزمیه )))))
این ترس از غروره که فک کنی نکنه بخورم یا چون تا حالا دعوا نکردین و خودتونو محک نزدین ترس دارین که کتک بخورین
…من خودم همین مشکلو دارم و بهترین راه برای این مشکل همون کلاس رزمی یا قرارگیری تو موقعیت دعوا …چون بعد یه مدت عادت میشه

سلام من در دعوا ها ترس شدیدی دارم به طوری که مغزم و بدنم قفل میشه لطفا کمک کنید این مشکلو حل کنم

سلام ، من قبلا از کسی نمیترسیدم هر کی چیزی میگفت سریع از خودم دفاع میکردم مثلا اگه چیزی میگفت بدون هیچ ترسی جوابشو میدادم البته یکم ترس داشتم که مثلا اگه دعوا کنم طرف مشت میزنه تو صورتم ولی زور دارما..اما جدیدا از بس خونه نشین بودم بیشتر میترسم اما اگه جوش بیارم از هیشکی نمیترسم ، و قبلنا چاق بودم وزنم ۱۰۳ کیلو بود اما از وقتی که با رژیم و ورزش خودمو لاغر کردم وزنمو اوردم ۸۳ احساس میکنم زورم خیلی کم شده و همه زورمو دارن..لطفا راهنماییم کنید ممنون.

سلام.من پسری ۱۸ساله هستم من از اول ابتدایی با کسی درگیر نشدم اگرم این اتفاق میوفتاد کتک میخوردم کسی هم نبود که پشتم باشه همیشه پشتم خالی بود تنها بودم متعصفانه هیچ رشته ورزشی کا نکردم خیلی هم خجالتی و کم رو هستم.ممنون میشم اگه یه راهکاری جلوم بزاری.باتشکر

به نظر من اینکه از بچگی پدرومادر بچه رو ترسو باز بیارم خیلی مهمه

سلام
من به این خاطر از دعوا میترسم
چون میگم نزنم ناکارش کنم و حوصله دیه دادنم ندارم
چون به تازگی موقع دعوا هرکی از دماغش خون بیاد هست و نیستت رو با گرفتن دیه ازت میگیره

من فقط از خدا میترسم.تو دعوا فقط همین جمله رو تکرار کنید.

من قبلا از دعوا میترسیدم… رفتم کشتی اون روز اولم میترسیدم فشارم افتاده بود که کتک نخورم…ولی بعدش که کتک خوردم حالم خوب شد دیگه انقدر کتک خوردم الان از هیچ دعوایی نمیترسم.و هر دعوایی رو فکر میکنم دارم کشتی میگیرم اگه کتک زدم سرم بلنده اگه کتک خوردم بازم سرم بلنده که زیر بار زورگویی نرفتم.ب قول(اقا وحید مرادی)(شجاعت به این نیست که نترسی…به اینه که بترسی و قدم برداری)…

ترس و دلشوره رو همه تو دعوا دارن(مگر کسایی ک چیزی واسه از دست دادن ندارن)این ترس غریزی به سراغ آدم میاد…در کل سعی کنید قضیه رو ختم بدید…
ولی خب بعضی وقتا عمدا یا سهوا ممکنه تو موقعیت دعوا قرار بگیرید…
اصلا ترستسون رو بروز ندید حتی اگه دلشوره یا ترس فراتون گرفت چون طرف بفهمه ترسیدی مطمئنا از ضعف شما استفاده میکنه و کتک رو میخوری…اگه با حرف حل نشد و حس کردید ک الانه که بزنه،سعی کنید ضربه اول رو بزنید باور کنید اون ترسی ک ضربه اول تو دل طرف میندازه هیچی نمیندازه…ضربه اول رو بزنی خودت خودکار اعتماد بنفست میره بالا و ادامه میدی هر چند اگه کتک هم بخوری سعی میکنی کم نیاری……ضربه اولم خوردی سریع فکر نکن تمومه همه چی و از خودت دفاع کن…چون اگه نزنی هم کتک رو میخوری هم بعدا خودت رو سرزنش میکنی ک چرا نزدی…
درمان هم نداره دعوا باید تو موقعیت دعوا قرار بگیری کم کم ترست میریزه

سلام منم اولش مثل شما بودم اگر میخواهید مشکلتون حل شه باید به روان شناس مراجعه کنید و فوبیاتونو درمان کنید . بعد اینکه درمان کردید باید حتما حتما به یک کلاس رزمی برید به سه دلیل
۱. مبارزه کنید چون کتک بخورید ترستون میریزه
۲. تکنیک های مبارزه رو یاد میگیرید اعتماد بنفستون بالا میره
۳. به توانایی هاتون موقع مبارزه پی میبرید

که بهترین ورزش واسه اینکه ترستون بریزه بوکسه

با سلام.بنده ۳۲ ساله هستم‌ خیلی استرس و ترس دارم موقع درگیری فیریکی و حتی جر و بحث و خیلی اذیت میشم ممنون میشم راهنماییم کنید با تشکر

سلام
من ۱۶ سالمه
وقتی که با یکی قبل از اینکه دعوام بشه بشدت میترسم و استرس شدیدی میگیرم
چیکار کنم بزنم دهن طرفو سرویس کنم کمکم کنید تروخدا

سلام من سی سالمه و از دعوا و درگیری میترسم تا وقتی که خون ب مغزم نرسه و دیونه بشم اونوقت ترسم از بین میره ولی تا اونموقع میترسم لطفا کمکم کنید

من تا قبل از دوم راهنمایی خیلی دعوا میکردم حتی اگر تنها هم بودم بازم نمیذاشتم کسی بهم زور بگه حتی اگر ازش کتک بخورم اما پای حرفم وامیستادم اما از دوم راهنمایی به بعد از یع دعوا شدید خیلی افسرده شدم من درهمان زمان هم دچاره خودارضایی شدم
و حال وقتی میخوام دعوا کنم حتی حرفش هم که وسط میاد لبام خشک میشه و قلبم شدید میتپه لطفا راهکار بدین مثل قبلن بشممم حاضرم همه چی بذارم تا از این حالت خلاص بشم

بشکند دستی که بلرزد بمیرد دلی که بترسد

سلام
من علت ترس از روبرو شدن و درگیر شدن لفظی و فیزیکی خودم رو میدونم ولی درمانش رو نمیدونم.من تا قبل از دوم دبیرستان از دعوا ترس نداشتم ولی چون از حدودا سوم راهنمایی تعداد دفعات خودارضایی من شدت گرفت یک روز بعد از ارضا شدن دچار لرز عجیبی در قسمت سرم شدم و از اون روز به بعد ترس عجیبی در من بوجود آمد به حدی که فردای آن روز معلم گفت از روی درس بخوان و رنگم پرید و به لکنت افتادم

سلام من هم در هنگام دعوا شدن در بعضی وقتها بیش از حد از دعوا شدن میترسم پاهام شل میشن لطفا درمان و بهم بگین

سلام من هم در هنگام دعوا شدن در بعضی وقتها بیش از حد از دعوا شدن میترسم پاهام شل میشن

سلام پسری هستم ۲۵ساله باقد۱۶۵ووزن ۶۰کیلومن بشدت ازاینکه بخوام توخیابون دعوام بشه میترسم .حتی اگرتوبدترین شرایطباشم طرف مقابل اگربدترین فحشهاوتوهینهاروهم بهم بکنه جرات حرف زدن ندارم لطفاراهنماییم کنید.
باتشکر

با عرض سلام من جوانی هستم با هیکل درشت ۱۶ سال دارم من لز کلاس چهارم دعوارو شروع کردم دعواهای گروهی میکردم و همیشه پشتم پر بود من ویتی کلاس هشتم شدم اینقد که دعوا کرده بودم برام چیزی عادی شده بود و کسی جرئت نمی کرد با من دعوا کنه و من کلای نهم ۹ .دعوا نکردم دعوا باسم فراموش شده بود که کلاس دهم شدم تو این مدرسه ای که ا ومدم از بچه های منطقم یک نفر هم نیست و الان با چند نفری شاخ به شاخ شدم ولی وقای می خوام دعوا کنم دست و پام بع شدت میلرزه لطفا راهنماییم کنید لطفا

من هم همین مشکل رو دارم چه کاری باعث میشه این ترسو لرز موقع درگیری حتی تو درگیری لفظی از بین بره من سالها پیش تکواندو کار میکردم ولی سالهاست هم دعوا نکردم هم ورزش رزمی رو کنار گذاشتم بشدت منزوی و تنهام و اگر یحتمل جایی باشمو درگیری لفظی برام پیش بیاد به این حالت میفتم و بعد اون زمان وقتی به منزل میرسم خودم رو سرزنش میکنم که چراااااا فلان جواب رو ندادم چرا سکوت کردم دیگران چه فکری میکنند

من نیز همچون رضا این مساله را دارم و مساله دیگری هم که دارم به فرزندم نیز داره انتقال پیدا میکنه

با سلام من جوانی۱۸ساله با هیکل و قد درشت ام اما من وقتی بچه بودم پدرم مرا از دعوا کردن میترساند و میگفت با پسر فلانی کاری نداشته باش واسم دردسر درست نکن ، حتی اگر حق بامن بود هم نمیتوانستم دعوا کنم ،اگرم که یه نفری میامد دم درمون شکایتمو میکرد پدرم دهن منو سرویس میکردددد،حالا هم که به این سن رسیدم بازم از دعوا کردن میترسم هیکلمم خوبه ها اما تا میاد دعوا بشه دستو پام میلرزه نمیدونم چیکار کنم لطفا اگه میشه راهنماییم کنین ممنون




آدرس: تهران، بزرگراه اشرفی اصفهانی، بعداز پل همت، كوچه شهید حیدری مقدم، پلاك 1 ، واحد 15

تلفن: ۴۴۸۹۲۹۰۹ – ۴۴۸۹۲۹۸۲ – ۴۴۸۹۲۹۸۷ – ۰۲۱

ساعت تماس ۹ صبح تا ۱۸ عصر می باشد.

سامانه پیام کوتاه: ۳۰۰۰۶۳۹۷

پست الکترونیک: info{at}razmnews.ir

کتاب افزایش قدرت اراده در هفت روز یا کمتر

اثری از مهدی خردمند

انسانها از این که چیزی را از دست بدهند وحشت دارند. به همین خاطر از “تغییر” می ترسند و در نتیجه از “تصمیم گیری” اجتناب می کنند.

این واقعیت دارد. شما از شرایط فعلی ناراضی هستید. شما می دانید که با ادامه دادن آنچه تا حال انجام داده اید، چیزی عوض نخواهد شد و نتایج بهتری نخواهید گرفت. اما از طرف دیگر نیز می ترسید همینی را هم که تا الان بدست آورده اید از دست دهید: همین کار فعلی که حداقلی از پول را وارد زندگی شما می کند، یا همین دوستانی را که نصفه و نیمه به آنها اعتماد دارید و …

چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم

شما از تغییر می ترسید، چون از این می ترسید که ممکن است همین چیزهای فعلی را هم از دست بدهید و در نتیجه بجای آنکه زندگیتان بهتر شود، بیشتر در درون مرداب فرو روید.

پس کاری که ناخودآگاه انجام می دهید این است که اصلا تصمیم گیری نمی کنید. سعی می کنید از تصمیم گیری اجتناب کنید. از انتخاب هدف تا حد ممکن پرهیز می کنید تا جایی که واقعا ناچار باشید. به عبارت دیگر دست به انجام کار جدیدی نمی زنید مگر آنکه واقعا ناچار به تغییر باشید!

این بد است… خیلی بد است! و لازم هم نیست که من به شما بگویم چرا بد است. خودتان بهتر از من می دانید که هیچ کسی با توسل به ترس به رویاهای خود نرسیده است. اساسا رویا و ترس با هم یکجا جمع بسته نمی شوند چون عاقبت همزیستی رویا و ترس “کابوس” نام دارد و ما نمی خواهیم به سمت آن حرکت کنیم.

من در این نوشته ۳ راه ساده را به شما یاد خواهم داد که تا آخر عمر می تواند به شما کمک کند تا بر ترس های خود غالب شوید. احتمالا این ۳ روش نمی توانند در چند ثانیه تمام ترس های شما را از بین ببرند، و اساسا شما نیز نباید چنین انتظاری از خود داشته باشید. چون اگر بخواهید ناگهان خود را از ریشه متحول کنید و تمام ترس ها را از بین ببرید، احتمالا آنقدر دچار استرس و اضطراب خواهید شد که قدرت تصمیم گیری و فکر کردن خود را از دست خواهید داد. در نتیجه ممکن است تصمیمات اشتباهی بگیرید که شما را به مسیر اشتباهی بفرستد.

پس می خواهم کمی صبور باشید و رویارویی با ترس و مدیریت آن را تبدیل به یک خصوصیت فردی در بلندمدت کنید. این ۳ استراتژِی این کار را برای شما انجام خواهند داد.

همچنین می خواهم یادآوری کنم که منظور من از “ریسک کردن” انجام کارهای غیرمنطقی و احمقانه نیست. من نمی خواهم کسی را تحریک به “کله شق” شدن کنم! هدف من این است که شما شجاعت کافی برای تصمیم گیری در مواردی پیدا کنید که واقعا برایتان خوب است و عاقلانه هم به نظر می رسند اما باز هم قادر نیستید که ترس خود را رها کرده و مسیر جدیدی را انتخاب کنید. پس با این مقدمه می رویم سراغ معرفی این ۳ راهکار مهم:

۱- چیزی را ریسک کنید که می توانید از دست بدهید

آیا شما می توانید از هزار تومان بگذرید؟ از ده هزار تومان چطور؟ از صدهزار تومان چطور؟

واقعیت این است که هیچ کس حاضر نیست حتی یک تومان از پولش را به دور بیندازند، اما مطمئنا از دست دادن یک رقم بالاتر نیاز به شجاعت و ریسک پذیری بالا دارد.

بیشتر پیشرفت های زندگی، از معامله به وجود می آید، یعنی داد و ستد. شما چیزی را از دست می دهید و چیزی را به دست می آورید. اجازه دهید چند مثال را بررسی کنیم:

من هر چه قدر فکر می کنم نمی توانم فرصتی را برای پیشرفت در زندگی خودم پیدا کنم که در ازای چیزهایی که بدست آورده ام چیزی از دست نداده باشم.

وقتی از این زاویه به زندگی نگاه کنید، از نظر منطقی و عقلانی به این نتیجه می رسید که بجای “از دست دادن” دارایی هایتان، باید از “هیچ چیز را از دست ندادن” بترسید!

یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر شما جوری زندگی می کنید که نمی خواهید هیچ چیزی را از دست بدهید و همه چیز را محکم در مشتتان نگاه داشته اید، میزان داد و ستد و معامله در زندگی شما صفر خواهد شد. وقتی که این اتفاق بیفتد، اولین بازنده ی آن خود شما خواهید بود. در حالی که همه دارند با جدیت معامله می کنند و چیزهای ارزشمند را با هم تبادل می کنند، شما آن کنار ایستاده اید و قلک کوچک خود را محکم چسبیده اید که به هر حال دارایی هایش رو به اتمام است.

و امیدوارم درک کرده باشید که منظور من از “دارایی” فقط چیزهای مادی نیست. دارایی های شما می تواند وقت، مهارت، هنر، دانش، عشق و حتی توجه شما باشد.

حال بعضی از اوقات ممکن است که معامله ای برای شما چندان مفید و پر سود نباشد. در این موارد مطمئنا راه درست این است که از آن صرف نظر کنید و سراغ فرصت بهتری بگردید.

اما به اعتقاد شخصی من، معامله کردن بهتر از معامله نکردن است. در حین معامله ممکن است که شما نفع زیادی نبرید، اما در همان زمان دارید تجربه های با ارزشی را کسب می کنید که نهایتا در آینده به کارتان خواهند آمد و باعث منفعت بیشتر برایتان خواهند شد. حاضر باشید تا در معامله های کوچک ضرر کنید تا در معاملات بزرگ برنده شوید.

برای ساده کردن این روند و تغییر دادن ملایم خود، اول از خود بپرسید که چه چیزی را حاضرید از دست بدهید بدون آنکه تعادل زندگیتان به شدت مختل شود و یا قادر به ادامه حیات نباشید؟

مثلا اگر هر هفته ۵ ساعت صرف یادگیری یک مهارت یا هنر جدید بکنید، آیا از دادن این زمان برایتان خطرناک است؟

اگر شرط وارد شدن به بازار و ارتباط برقرار کردن با افراد ثروتمند این باشد که برای مدتی رایگان در حجره ی یک بازاری کار کنید و زمین را جارو کنید، در آن صورت آیا خطر از دست دادن زمان و انرژی مربوط به آن را می توانید بپذیرید؟

اگر می خواهید دوستان خوبی داشته باشید، باید بتوانید با ایثار و فداکاری و صداقت یک رابطه ی صمیمانه به وجود آورید، اما همه با شما اینقدر مهربان نخواهند بود. آیا حاضرید که این ریسک را بکنید تا بالاخره دوستان ارزشمند و شایسته ای برای خود بیابید که یک عمر در کنارتان باشند؟

۲- قبل از ریسک کردن دانش لازم را کسب کنید

یکی از الگوهای شخصی من در زندگی، بویژه در دنیای تجارت و سرمایه گذاری، “وارن بافت” است. وی در حال حاضر دومین ثروتمند دنیا است، البته چندین سال نیز نفر اول بوده است.

وی ثروت خود را از طریق سرمایه گذاری در بازار سهام کسب کرده است. یعنی کار وی این است که گزارش های مالی شرکت های مختلف را بخواند، با مدیریت آنها آشنا شود و نهایتا تصمیم بگیرد که آیا باید سهام آن شرکت را بخرد یا نه. و وقتی که ما صحبت از خریدن سهام می کنیم، باید ارقامی نجومی و در حد میلیارد دلاری را تجسم کنید!

حال می دانیم که “بیل گیتس” صاحب شرکت مایکروسافت ثروتمندترین فرد جهان است. در سال ۲۰۰۰ میلادی، مایکروسافت شرکتی بود که نظر همه را به خود جلب کرده بود و همه سعی می کردند سهام آن را بخرند. حال بعد از سالها ما می دانیم که مایکروسافت یکی از بهترین سرمایه گذاری های یک فرد می توانست در آن زمان باشد و همچنان بخش عظیمی از بازار را در کنترل خود دارد.

“وارن بافت” در سال ۲۰۰۰ این فرصت را داشت که در مایکروسافت سرمایه گذاری کند و بسیاری از افراد به وی توصیه می کردند که این کار را انجام دهد. اما وی این کار را نکرد. دلیلش هم این بود که می گفت “قادر به فهمیدن مسایل مربوط به تکنولوژی و رایانه نیست.” در نتیجه در همان سال نامه ای به سهامدارانش نوشت و به کنایه گفت که “امسال در حالیکه همه در حال خریدن سهام شرکت های فعال در بخش تکنولوژی و اینترنت هستند، وی تصمیم گرفته که در سهام شرکتهایی که آجر و مصالح ساختمانی تولید می کنند سرمایه گذاری کند!”

نکته ی این داستان چیست؟ وی فقط در زمینه ای پا به جلو می گذارد که واقعا آن را می فهمد. فهمیدن مایکروسافت برای یک پیرمرد که حتی از رایانه استفاده نمی کند واقعا دشوار است. پس وی بی اعتنا به تب و تاب بازار در زمینه ای ریسک کرد که خیلی خوب می فهمد: شرکت های تولید مصالح ساختمانی!

اما چرا؟ باید آگاه باشید که یکی از استادان فلسفه ی سرمایه گذاری وی “فیلیپ فیشر” بود. یکی از سرمایه گذاری های موفق فیشر، خریدن سهام شرکت هایی بود که تابوت تولید می کردند! چرا؟ چون با اینکه وی هم قادر نبود امور مربوط به تکنولوژی را بفهمد اما به هر حال می توانست ببیند که هر انسانی یک روز می میرد و برای دفن نیاز به تابوت خواهد داشت!

شما هم باید قبل از ریسک کردن، اول دانش خود را در آن زمینه زیاد کنید. داشتن دانش کافی به شما اعتماد به نفس بالایی می دهد و می توانید نقشه ی راه بهتری برای خود آماده کنید. اجازه دهید چند مثال بزنم:

– مثلا اگر می خواهید بخشی از پس انداز خود را در بانک گذاشته و سودی را برای آن دریافت کنید، باید به تمام بانک ها سر بزنید و شرایط خاص هر کدام را بپرسید. سپس در مورد اوراق قرضه ی دولتی تحقیق کنید و سودشان را با سود پس انداز مقایسه کنید. بعضی از شرکت های بیمه نیز طرح های مشابهی را ارائه می دهند که می تواند گزینه های شما را متنوع کند. حال که اطلاعات کافی را کسب کردید می توانید عاقلانه و سنجیده ریسک کرده و پولتان را در اختیار آنها قرار دهید.

– فرض کنید که می خواهید ازدواج کنید اما شاید نگران آن هستید که از پس مسولیت های آن برنیایید. مثلا اگر مردی قصد ازدواج دارد اما مهریه ای که خانواده ی خانم طلب می کند از عهده ی شما خارج است، چه باید بکنید؟ آیا باید با تکیه بر اینکه “مهریه را کی داده و کی گرفته” دل به دریا زده و زیر آن بروید و یا آنکه همسری را انتخاب کنید که به ازدواج با شما بیشتر بها می دهد تا مهریه ای که به وی آرامش دهد؟ شاید همسر مورد علاقه شما ریسک بسیار زیادی در ازدواج می بیند و حاضر نیست که سر مهریه کوتاه بیاید. همانطور که گفتم داشتن دانش کافی پیش از ریسک کردن تصمیم گیری را آسانتر می کند، در نتیجه شاید بخواهید همسری را انتخاب کنید که به اندازه کافی در مورد ازدواج و مدیریت زندگی زناشویی خود را آموزش داده است و قدرت پذیرفتن ریسک ورود به یک زندگی مشترک را دارد. اگر خانمی به اندازه کافی به خودش اعتماد به نفس داشته باشد مطمئنا در روزهای بد زندگی نیز خواهد ایستاد و مشکلات را حل خواهد تا آنکه به دنبال در خروجی و فرار از زندگی باشد (یا حتی به آن فکر کند).

– فرض کنید که شما خانمی هستید که می خواهد زندگی مشترکی را با یک مرد شروع کند. همین ریسک باعث تعلل و نگرانی شما نیز هست. شما مردی را می خواهید که بتوانید به وی تکیه کنید و از عهده ی مسولیت های زندگی بربیاید. اما فرض کنیم که مرد مورد علاقه ی شما تقریبا هیچ چیزی ندارد که این امنیت خاطر را به شما بدهد. چگونه باید ریسک کنید؟

پیشنهاد من در این مورد هم این است که باز اطلاعات و دانش خود را درباره وی بالا ببرید. آیا وی مردی است که از کار و تلاش متنفر است و ترجیح می دهد استراحت کند؟ آیا مردی است که وابسته به کمک و مساعدت خانواده اش است و یا اینکه در بیشتر مواقع حتی پیشنهاد یاری از طرف خانواده اش را با غرور رد می کند و به خواهد روی پای خودش بایستد؟

اگر وی مردی است که ذاتا می خواهد روی پای خودش بایستد و از خانواده اش استقلال داشته باشد، احتمالا بدون حضور شما در زندگی اش باز هم همین کار را خواهد کرد. پس شما توانسته اید تشخیص دهید که خصوصیت ذاتی وی چیست و این می تواند تصمیم گیری را برای شما آسان کند.

چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم

البته داشتن اطلاعات و دانش هیچ چیزی را تضمین نمی کند. مهندسین نخبه ی دنیا در ناسا جمع می شوند و سالها وقت صرف طراحی یک فضاپیما می کنند تا با موفقیت مسافرانش را به فضا ببرد و بازگرداند. اما با این همه هر از گاهی یکی از این فضاپیماها سقوط می کند و سرنشینانش متاسفانه جان خود را از دست می دهند. در نتیجه هدف ما این است که احتمال خطا در تصمیم گیری را به حداقل برسانیم، نه اینکه صفر کنیم. اگر شما حتی با محاسبه ی احتمالات به این نتیجه رسیدید که ۷۰% می توانید موفق شوید اما باز دست به کار نشوید، به احتمال زیاد نیاز به یک گوی بلورین دارید که آینده را برایتان نشان دهد و متاسفانه چنین چیزی هنوز ساخته نشده است.

مثلا در مثال بالا، همان آقایی که خصوصیت سخت کوشی و مستقل بودن را داشت، ممکن است در طول زمان تغییر کند. ممکن است دوستان نابابی پیدا کند و به بیراهه کشیده شود. هر چیزی ممکن است. اما شما هیچ چاره ندارید جز آنکه با افزایش دانش و تجربه ی خود قدم به جلو بگذارید و از حرکت باز نایستید. یادتان باشد که هر مشکلی در راه پیش بیاید، شما قدرت آن را دارید که خوب رویش تمرکز کنید و راه حلی برای مشکلات پیدا کنید.

به خاطر دارم یکبار پروفسور بزرگ ریاضی در یک سمینار آموزشی از وضعیت آموزش ریاضی در مدارس انتقاد جالبی می کرد. وی معتقد بود که بیشتر سرفصل های آموزشی در درس ریاضی حول محور جبر و حساب انتگرال شکل گرفته است. یعنی حول مباحثی که جواب های مشخصی را به یک سری معادله می دهند. اما وی اعتقاد داشت که کاربردی ترین مباحث ریاضی برای انسانهای عادی (نه مهندسین و دانشمندان) مباحث مربوط به آمار و احتمالات است. جایی که شما یاد می گیرید چطور به جای یافتن جواب قطعی، دنبال جواب محتمل باشید.

من در جلسات مشاوره خصوصی خودم نیز با همین مشکل روبرو می شوم. بیشتر کسانی که خواستار مشاوره خصوصی با من هستند کسانی هستند که سطح هوش بسیار بالایی دارند، لااقل از خود من به مراتب باهوش ترند. اما چون نیاز غیر قابل کنترلی برای “اطمینان کامل” پیش از دست به کار شدن دارند، در هنگام تصمیم گیری دچار تضاد و درگیری درونی می شوند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند.

دانش خود را در زمینه ای که می خواهید تغییری در خود دهید بالا ببرید. کتاب هایی مربوط به آن بخوانید و کسانی را پیدا کنید که پیش از شما در آن زمینه قدم گذاشته اند و تجربه ی کافی دارند. اما آنقدر صبر نکنید که فرصت از دست برود. همیشه درصدی از خطا و شانس را برای خود در نظر بگیرید.

۳- به کسانی که ندارند کمک کنید!

احتمالا این توصیه من دقیقا برخلاف تمام انتظاراتتان خواهد بود، مخصوصا اگر از نظر مالی فعلا در شرایط مناسبی نیستید و حتی حساب ریال هایتان را نیز نگاه می دارید.

من آمده ام که بگویم اگر در شرایط مالی نامناسبی هستید و در حال تغییر زندگی خود هستید، حتما باید به دیگران کمک کنید!

چرا؟ توضیح این مسئله شاید عجیب به نظر برسد اما زمانیکه شما در اوج سختی همچنان به دیگران کمک می کنید، پیغامی که به ذهن ناخودآگاه خود می فرستید این است که در درون خود را فقیر و ناتوان نمی دانید. شما در هر حالی بخشنده هستید و فکر می کنید که علیرغم مشکلات فعلی، ثروت و دارایی به زندگی شما وارد خواهد شد.

خوب به خاطر دارم که در سالهای جوانی ام چگونه این کار اعتماد به نفس من را افزایش می داد. با آنکه شرایط مالی خوبی نداشتم اما وقتی که پولی را ماهیانه برای کودکانی می فرستادم که در جایی دوردست مدرسه می رفتند و کتاب برای خواندن نداشتند، این چقدر روی اعتماد به نفس من تاثیر می گذاشت. درست بود که مقداری پول از درآمدم هر ماه کم می شد اما در نتیجه آن احساس عزت نفسی در خود می کردم که در سایر پروژه های کاری به من کمک می کرد و می توانستم با سهولت بیشتری ریسک کنم.

البته نمی خواهم ادعا کنم که این عادت من نشان دهنده ی آن است که من چه روح بزرگی داشتم! نه، اتفاقا شاید نشان دهنده ی آن باشد که من فرد خودخواهی بودم. اما به هر حال فکر نمی کنم که لااقل خودخواهی من در قالب بخشیدن چیزی به افراد نیازمند تاثیر بدی در این دنیا گذاشته باشد!

پس شما هم ببخشید… مخصوصا اگر نمی توانید! مخصوصا اگر می ترسید!

البته لازم به یادآوری نیست که منظور من بخشیدن هستی و نیستیتان به دیگران نیست. اگر شما بتوانید هزینه ی یک وعده غذای عالی در یک رستوران شیک را هر ماه به یک فرد نیازمند هدیه کنید، همین می تواند کافی باشد.

حال که با ۳ راه حل شخصی من برای از بین بردن ترس خود از تصمیم گیری آشنا شدید، می خواهم از شما دعوت کنم که کتاب آموزشی من در همین رابطه با عنوان “افزایش قدرت اراده در ۷ روز یا کمتر” را نیز ببینید. می توانید اول نسخه ی رایگان آن را بخوانید و بعد اگر خواستید نسخه ی کامل آن را سفارش دهید. و استثنا در این مورد خاص من تمام ریسک خرید آن را از دوش ما برداشته ام. اگر تا ۷ روز پس از خرید آن به هر دلیلی از آن راضی نبودید و فکر کردید که تاثیری مثبت روی شما نگذاشته است، کافی است برای من یک ایمیل ساده بفرستید و بگویید تا پولتان را پس بفرستم. نه از دست شما دلخور خواهم شد و نه سوالی از شما خواهم پرسید، اتفاقا بسیار از شما نیز سپاسگزار خواهم بود که حاضر شدید وقت گرانبهایتان را صرف خواندن و آزمودن آن کنید.

برای آشنایی با محتویات درونی این کتاب و اینکه چگونه می تواند قدرت اراده ی شما را چند برابر سازد اینجا کلیک کنید

همراه شما
مهدی خردمند

عالی بود خداییش هروقت پیامتونو میبینم خوشحال میشم

لطفا مطلب هارو زودتر انتشار بدید من ترس از دعوا دارم و همین مانع درس خوندنم شده اگه شما بتونیم این ترس از بین ببرین خیلی ممنون میشم آقای خردمند

با سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز از مطالب خوب و مفید شما تشکر میکنم، کتاب افزایش قدرت اراده در ۷روز را تهیه کردم و مطالعه آن تاثیر زیادی بر من داشت، باعث شد انگیزه لازم برای کار بر روی پایان نامه ام رو که مدتی بود کنار گذاشته بودم به دست بیاورم، مطمئن هستم که دوره های دیگر هم همین قدر مفید و موثر خواهند بود و به محض فارغ شدن از پایان نامه قصد تهیه آنها را دارم. باتشکر فراوان

ممنون از مطالبتون، لطفا بگید چطور رو قدرت ذهنمون تمرکز داشته باشیم و مطالب رو درست چیزی که تو ذهنمونه به طرف بگیم و به زبان بیاریم
متشکرم

باسلام وخسته نباشید بسیارمتشکرم آقای خرمند میخوام خصوصی حرف بزنم

سوالات خود را به support@ravanam.com ارسال کنید

برا ترس از ارتفاع ساختمان و داربست چیکار کنم؟
ممنون

سلام
من کارم جوری هست که گاهی اوقات باید روی یه تخته با عرض بیست یا سی سانتیمتری رو داربست کار کنم پیکور بزنم و جوشکاری کنم.(پیکور کاری بیشترین ترس را ایجاد میکند، چو باید تعادل خودم را بدون هیچ مهاری حفظ کنم و تمرکز کنم روی پیکور ، خوده پیکور باعث ضربه زدن ونهایتا برهم زدن تعادل میشه)
در ارتفاعات بیشتر از دوطبقه به مشکل بر میخورم، و چون باید به دفعات زیاد تخته را جابجا کنم امکان استفاده از دو تخته را ندارم، این ترس از سقوط در کارم اشکال ایجاد میکند، ولی همکارانم این کار را خیلی راحتتر از من انجام میدهند
راهکار مناسب با این ترس چیه؟

سلام
شما میتونید از هارنس یا کمربند ایمنی تمام بدن و یا سایر وسایل حفاظت در برابر سقوط از ارتفاع استفاده کنید

شما اگر نترسید ، باید به خودتون شک کنید،همه ساله چندین نفر از ارتفاع سقوط می کنند که یا می میرند و یا تا آخر عمر روی ویلچر میمونند. کار در ارتفاع نیاز به کلی تجهیزات دارد،حالا شما از روی تنبلی و دیدن مهارت احمقانه دوستانت، از تخته دوم استفاده نمیکنی، کمی عاقلانه رفتار کن.

بسیار عالی

مطالبتون عالی هست .می توانیم مسایل و مشکلات خود را با شما مطرح کنیم و شما راه حل ارایه بدهید؟متشکرم

با درود استاد عزیز آقای خردمند من پاسخ برای آقای علی گذاشتم کنار در مورد انتخاب رشته بود اما در دیدگاه ها ثبت نشده چقدر زمان می بره؟

واقعا عالی و مفید بود،سپاسگزااااررررر ♥

سلام.وبسایت خیلی خوبی دارید.ممنون

بابتِ سبک مفید و موثر ، ساده ، روشن و بدونِ ابهامِ ارائه ی این مطلب ، توسط شما ، که بر اساسِ تحلیل عقلیِ رفتارهای سازنده مطابق با کار کرد ذهن ناخودآگاه و با هدفِ ایجاد شخصیت موفق در افراد است ، بسیار سپاسگذارم
واقع گرایانه – به دور از ترفند های روانی تبلیغیِ دارای مفاهیم غیرمعقول و گنگ – نزدیک تر به عقل و علم – نتیجه ی تجربه های موفق – نگاهی با حساسیت بالا به ناخودآگاه و واکنش هایش

در ضمن از شما راهنمایی می خواستم: علاقمند به یادگیری هیپنوتراپی هستم ( البته تازگی ها نظرم بیشتر به سمتِ یادگیریِ هیپنوتیزم اریکسونی جلب شده – اگردر نتیجه ی خروجی تفاوت هایی دارند راهنمایی بفرمایید ) – هیچ زمینه ای هم ندارم – رشته ی تحصیلی من هم بسیار متفاوت با روانشناسی است – شما به عنوانِ فردی با تجربه که این مسیر را پیموده من را راهنمایی کنید که فردی با شرایط من چگونه می تواند یک هیپنوتراپ بشود در حالیکه ظاهرا” موسسات معتبر آموزش هیپنوتیزم و بعد هیپنوتراپی افردی دارای شرایط خاص مرتبط و دارای سوابقی مرتبط با این زمینه را ثبت نام می کنند ( مثلا” دارای تحصیلات دررشته ی روانشناسی یا تحصیل در رشته های پزشکی بخصوص روانپزشکی ).
با تشکر

برای یادگیری هیپنوتراپی اول از همه هیپنوتیزم ساده و مستقیم را یاد بگیرید. در درجه ی آخر به اریکسونی خواهید رسید که بسیار پیچیده است.
مهم این نیست که مدرک تحصیلی شما چیست. مهم این است که چقدر از ته دل مشتاق به تغییر دادن انسانها و کمک به آنها هستید و حاضر نباشید محدودیت های فکری یک فرد را بپذیرید.
و بعد هیپنوتراپی فقط با تجربیات متعدد کارآمد می شود. باید هر چیزی را که یاد می گیرید امتحان کنید تا در آن بهتر شوید

سلام..
باید بگم هر موقع ب اوج ناامیدی میرسم از طرفتون واسم ایمیل میاد..حرفاتون ب حدی شیرینه ک من مثه حرفایه بقیه حس ناخوشایندی بهشون ندارم….من افسردگیه حاد داشتم..بعد از یک سال حالم بهتر شد و ب درجه ی متوسط رسید اما این اواخر دوباره همون افکار و احساسات داره برام مرور میشه و خیلی میترسم دوباره برگردم ب اون روزا..میخواستم بپرسم در کل چن تا کتاب نوشتین؟؟ میخوام همشونو تهیه کنم اگه خدا بخواد

سلام جناب خردمند
تشکر بابت مطالب مفید شما
چند وقتی هست که کتاب شما را تهیه کرده ام و استفاده می کنم و مهم ترین دلیلش خواندن برای کنکور کارشناسی ارشد هست.
فقط به یک مشکل برخوردم که هنوز پاسخ درستی برایش پیدا نکرده ام. خیلی نمی خواهم وقتتان را بگیرم فقط اگر ممکن است یک راهنمایی کوچک از شما می خواستم که بی ارتباط با این مطلبی که گذاشته اید نیست.
پیشاپیش از بذل محبتتان سپاس گزارم.
حقیقتش این است که به نظر من در ایران هدایت تحصیلی درستی صورت نمی گیرد و من هم موقع انتخاب رشته ی کارشناسی، رشته ای را انتخاب کردم که تقریبا فقط یک اسم از آن شنیده بودم(مهندسی عمران) حالا بعد از چند سال که ان شاء الله در شرف فارغ التحصیلی هستم با خودم می گویم نکند این راه را اشتباه آمده ام و اصلا شاید من به درد این رشته نمی خورم و به تبع این موضوع ادامه ی تحصیل در این رشته هم بیهوده است و شاید بهتر است تغییر رشته بدهم(در یکی از آزمون های روان شناسی اینترنتی شخصیتم ISFP بود که بیش تر به هنرمند می خورد تا مهندس عمران!)
این شد که الأن در یک حالت تحیر و سرگردانی به سر می برم.
اگر بخواهم یک جورهایی ریسک کنم و پا از دایره ی راحتی بیرون بگذارم فکر کنم هزینه ی زیادی باید بپردازم که شامل چشم بستن روی چهار پنج سال وقت و انرژی و هزینه ی صرف شده و مواجه شدن با سربازی است.
یک راه دیگر هم این است که خودم را به بی خیالی بزنم و در همین رشته ادامه ی تحصیل بدهم(که البته من این راه را دوست ندارم وگرنه الآن مزاحم شما نمی شدم).
راه دیگر این که در همین رشته ادامه ی تحصیل بدهم و بعدا شغلی را انتخاب کنم که نزدیکی بیش تری با خلق و خوی من دارد هرچند درآمدش کم باشد(مثلا سرپرست کارگاه نشوم و در عوض در حوزه ی طراحی و یا تدریس فعالیت کنم).
یا این که…
به نظر شما چه کار کنم؟
(ببخشید طولانی شد ولی واقعا به مشورت و راهنمایی نیاز دارم و باز هم از وقتی که می گذارید تشکر می کنم.)

برررسی مشکل شما نیاز به زمان و اطلاعات بیشتر دارد
اما به طور خلاصه توصیه ای که می توانم بکنم این است: کاری را دنبال کنید که خود کار پاداش انجامش باشد و پول فایده ی جانبی اش شود. البته بعضی مواقع ممکن است در کوتاه مدت مجبور به انجام کاری شوید که دوست ندارید اما به درآمدش نیاز دارید. اما در بلندمدت چاره ای ندارید مگر آنکه به دنبال عشق و قلب خود بروید

سلام خسته نباشید عالی بود

درود علی جان
با اجازه استاد خردمند منم می خواستم نظر بدم چون سرگردانی مشابه رو داشتم
تصمیم گیری سختی هست و شما باید جوانب زیادی رو در نظر بگیری. سربازی آخرین گزینه است. پس یکی از رشته های مورد علاقه تو انتخاب کن و ادامه بده. به موقع می تونی با دانش بیشتر حتی در پروژه های ناجا شرکت کنی. تمام رشته هایی که به نظرت می تونی ادامه بدی رو بچین و در مورد همه شون از ماتریس تصمیم گیری استفاده کن. اولویت ها و میزان علاقه تو برای هر کدوم می چینی و امتیاز میدی . هزینه همین گزینه مهمیه. از نرم افزار expert choice می می تونی استفاده کنی. و در مورد رشتت که عمران هست این رشته از بهترین رشته ها بعد از غار نشینی انسانها بوده. اگه بتونی مهندسی باشی که پایه های محکمی برای ساختمونا طراحی کنه. الکی امضای نظارت نزنه پای نقشه ها. اگه حداکثر میزان نور ورودی رو درست محاسبه کنی. اگه نمی خوای از کشور خارج شی ایران مهد هنر مهندسای عمران هست. در واقع همه کشورها همینه. تا حالا دقت کردی تو همه فیلمای هالیوود اون پل معروف رو نشون میدن درسته من یه معمار هم تو طراحیش بوده ولی مهندسای عمران ایستایی سازه رو پیش بینی کردن. پس می بینی که مهندس عمران همه یه هنرمند منطقیه. زمان مهمترین منبع هست. پس دانشتو در زمینه ای مه علاقه داری بیشتر کن و بدون که زمینه هنری ذهنت تو هر رشته‌ای کمکت می کنه

سلام من راه حل سوم را در زندگی پیش گرفته ام و خیر و برکت را در زندگی یک دیده ام ممنون از یاد دادن راه حل های دیگرتان امیدوارم این ترسها در زندگی همه پا ک شود

با سلام و عرض خسته نباشید
بسیار ممنون از خبرنامه های کاربردی و مفیدتون باید بگم با خوندن ایمیلهای شما واقعا انرژی زیادی می گیرم و در ادامه راهم مصمم می شم.

عالی بود …من تجربه آنها را دارم و کاملا قابل درک بود ..باتمام زندگی ام ریسک کردم ، دانش کافی نداشتم . از تجربه هایم بیشتر استفاده می کنم..
متشکرم

خیلی خوب بود
به نظرمن این سه راه کار برای من ازتمام ایمیل هایی که تابه حال به من داده اید ارزشمند تر و کاربردی تر بود
اگر بازهم ازین مطالب ارزشمند و بینهایت کاربردی داشتین منو فراموش نکنین
ممنونم ازشما

سلام بسیار صمیمانه مرا پذیرا باشد
ارائه ۳ راه ساده پیغام شگفتی برای بنده داشت. اگر قبلا” به شما علاقه مند بودم، باید اقرار کنم که حالا از صمیم قلب شما را دوست دارم و شما را دوست واقعی می دانم. شما در راه حل سوم از بخشیدن سخن گفته اید و با توجه به اینکه بنده وابسته به یک جامعه اقلیتی هستم باید بگویم که دیدگاه شما به طرز عجیبی منطبق با یکی از آموزه های عقیدتی من است، آنجا که میگوید : حتی اگر نداری انفاق کن!!
واین عبارت خطاب به جوانی است که در زندگی مستاصل است و عاری از هر گونه دارائی . این نصیحت در او موثر واقع میشود و فکر میکند و بالاخره با یافتن یک قاب عکس و فروش آن ، کاری را شروع میکند که در نهایت به موفقیت نسبی اش منجر میشود. ممنون از راهنمائی اتان .
با تشکر جمشید – ع

سلام خدمت استاد عزیزم آقای مهدی خردمند
من تقریبا از آبان ماه ۹۴ با شما آشنا شدم و دوره لاغری برای همیشه را تهیه کردم و بعد از موفقیت در این دوره دوره حلقه گم شده راز و وقتی شاهد تغییر و تحولات زیادی در زندگیم شدم دوره رهایی از استرس و بیخوابی را تهیه کردم و فعلا کتاب دانلود رایگان اراده در هفت روز را تهیه و تصمیم دارم در شرایط بهتر خود کتاب را نیز تهیه کنم . مشکل ما آدمها این است که میخواهیم سریع و مجانی و مفت به هر نتیجه ای برسیم غافل از اینکه وقتی چیزی را آسان و رایگان بدست آوردیم آن را به همان راحتی از دست خواهیم داد پس دوستان عزیز اینقدر دنبال یک کار مفت و مجانی نباشسید . من هم مثل خیلی از دوستان در شرایط سخت مالی دوره ها را تهیه کردم . با یک حالت کم اعتمادی اما تهیه کردم و چندین برابر پولی را که سرمایه گزاری کردم به من بازگشت. پس نگران نباشید اعتماد کنید و این پول را هزینه کنید مطمین باشید اطلاعاتی را که بدست می آورید ارزشش خیلی بیشتر از پولیست که پرداخت میکنید .

با سلام وتشکر، ببخشیدمشکلاتمون روبه چه ایمیلی میتونم ارسال کنم، وپاسخ دریافت کنم؟

erade@ravanam.com

عالی بود من همیشه ازمتن های شما نهایت استفاده می برم …………….ولی دوست دارم شجاعتم چندان برابر شوم که کارهای بزرگ انجام بدم

سلام جناب خردمند. من امروز برای اولین بار مطالب شما رو خوندم و خیلی به وجد اومدم از انرژی مثبت کلامتون.
من فوق لیسانس باغبانی دارم و مدیر یک مرکز تولیدی کشاورزی هستم که دچار بحران مالی شدم و برای ادامه فعالیتم بشدت دچار تردید هستم به ویژه چون اطرافیان نزدیکم انرژی منفی زیادی بهم منتقل میکنن. هرچند خودم فقط به مدیریت این بحران و پیدا کردن راه برای خروج از بحران و ادامه کسب و کارم فکر میکنم. نیاز شدیدی به مشورت با یک فرد کاردان برای خروج از بحران دارم و از شما تقاضا دارم اگه میتونین و وقت دارین منو راهنمایی کنید.

سلام به نظرمن امید تنها راه برای شکست ترس است

سپاس فراوان بابت ارسال ایمیل های رایگان . موفق و سرفراز باشید

سلام ممنونم آقای خردمند از مطالب فوق العاده تون من چن سالی است که با شما آشنا شده ام و تاثیر بسیار خوبی تو زندگیم داشته این آشنایی،من همیشه از مشکل کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس رنج برده ام و به نظرم یکی از ارکان موفقیت و داشتن یک زندگی خوب اعتماد به نفسه،اگر ممکنه دوره یا کتابی برای این منظور در نظر بگیرید که مکمل تمام زحمتهاتون بشه،تشکر.

حتما در این مورد از طریق خبرنامه ها مطلع خواهید شد

عالی بود ولی کاش هدفتون فقط کمک بود مرسی

ایام به کامت باد جناب خردمند
بسیار مسرور و خرسندم از اینکه باشما در ارتباط ام شما لطف نهایتی را در حق منی حقیر کرده آید منم بابت اش سپاسگذارم…
خرد تان همیش فزون باد خردمند عزیز

سلام
لطفا جوابم رو بدین 🙂
آقای خردمند من مدتهاست که مطالبتون رو دنبال میکنم و تمام مجموعه هارو هم تهیه کردم و تمام تلاش خودم رو کردم تا به اهدافم برسم و با وجود اینکه بارها و بارها به اونها گوش دادم، اما سوالای زیادی برام بوجود میاد و گاهی هم موفق نیستم و علت خعلی از نتیجه ندادن هارو هم نمیدونم، نمیفهمم ایراد کارم کجاست !! این منو خعلی سردرگم و نا امید کرده
میخواستم بدونم چطور ممکنه مشاوره داشته باشم باهاتون ؟

برای مشاوره لینک زیر رو ببینید:http://www.zibatar.com/vip_coaching.php
اما هر موقع مشکلی داشتید می تونید برام ایمیل بفرستید و حتما به ایمیلتون جواب داده میشه:erade@ravanam.com

سلام آقای خردمند عزیز واقعاازاینکه لطف خداشامل حالم شدوشماروبه من معرفی کردسپاسگزاروخوشحالم.هرروزصبح به شوق اینکه ایمیلی ازشمادریافت کرده باشم ایمیلم روچک میکنم وازخواندن مطالبتون واقعالذت میبرم .من همه تکنیکهاروانجام ندادم اماتااندازه ای که انجام دادم ونتیجه اش رودرخودم میبینم واقعاخوشحالم وازشماممنونم.حضورشمادرزندگیم یکی ازسرمایه های باارزش زندگیم هست.واقعاممنونم .براتون ازخداسلامتی میخام.

سلام من یه قربانی هستم البته قربانی ساده لوحی خودم. برای دوسال کتاب رازهایی درباره زنان باربارا دی انجلیس شده بود کتاب مقدس من.کلمه به کلمه اونا اجرا کردم.بعد از دوسال که زندگی زناشویی ام ازهم پاشید فهمیدم این کتاب از مردها یه زن میسازه وتمام جذابیت اونها راازشون میگیره.واقعا خیلی از توصیه های شما را در ایمیلهای ارسالیتون با پرداخت هزینه های گزاف درزندگیم تجربه کردم.شما اونها را رساو شیوا تدوین میکنید.ممنونم

دوست عزیزم… متاسفم که این اتفاق برای شما افتاده. سالها پیش من هم در معرض همین آموزش ها قرار گرفته بودم و از این نظر کاملا ناراضی بودم. خوشبختانه من به نسبت شما هزینه ی کمتری پرداختم و توانستم انرژی مردانه درون خودم را بسازم و به هدفم برسم
به شما و سایر آقایان توصیه می کنم که در این مورد، به توصیه مردانی گوش کنید که خودشان به آنچه شما خواسته اید رسیده اند و شاد هستند. اگر شما در رابطه ای اول از همه خودتان احساس شادی و رضایت نکنید، طرف مقابل شما نیز نخواهد کرد.

سلام
من چندین بارواسه ی شماایمیل فرستادم ولی پاسخی نگرفته ام.من یه دختر۱۸ ساله هستم وامسال هم کنکوردارم.چیزهایی همانندحلقه ی گمشده راز،رهایی ازاسترس،افزایش اراده و…علاوه براینکه به پول احتیاج داردوخانواده من هم به هیچ وجه به هیچ وجه حاضربه پرداخت پول ان نیست حتی باوجوددرگیریهایی بسیارزیاد…من چه طوری اینهاروتهیه کنم؟بافرض قرض گرفتن پول لازمه ازدیگران،این دوره هانیازمندوقت وفرصت گزافی میباشندکه من به شدت به وقت اضافه واسه ی درسهام نیازدارم چه رسدبه آنکه بخواهم وقتم راصرف کارهای دیگری هم کنم.باوجودآنکه میدانم دوره های آموزشی شمابسیارگرانقدروپرمحتواست…چه کنم؟

آیا شما از محتوای خبرنامه های رایگان به اندازه مطلوب استفاده می کنید؟
اما من نمی توانم وقت و فرصت کافی برای یادگیری آنها بوجود بیاورم. آن یکی به عهده ی خودتان است!

سلام جناب خردمند. ممنون از مطالب کاربردی و مفیدتون.
من از مخاطبین خاموش شما هستم ولی مطالبتون را با دقت میخونم البته من نه دنبال لاغری هستم نه چاقی من از لا بلای مطالب شما دنبال درک مطالب آموزشی و تحصیلی هستم چون دخترم پشت کنکوره ولی گاهی کم انگیزه میشه و یا سرعت مطالعه اش کمه لطفا در این زمینه راهنمایی بفرمایید ممنون میشم ………سپاس

عرض سلام وخسته نباشید
اقای خردمند هر چی از لطف شما تشکر کنم کمه
تک تک جملاتتون توی خبرنامه هاذهنمو درگیر میکنه انگار تمام حرفایی که تو افکارم هستو نمیتونم به کسی بگم تواین ایمیلها میبینم واقعا شانس بزرگی داشتم که باسایت شمااشناشدم
امیدوارم دراینده به تمام ارزوهاتون برسین

سلام اقای خردمند.لطفا اگه میشه جواب من رو بدید.من به شدت به دوره ی یادگیری شما برای تقویت حافظم نیاز دارم.تورو خدا هرچه زودتر این دوره رو اماده کنید.تا کی اماده میشه؟؟ زمانش رو بگید لطفا من دوره ی راز و استرس شما رو تهیه کردم و بهشون ایمان دارم اگه دوره ی یادگیری رو هم تهیه کنم خیلی عالی میشه.خیلی به این دوره احتیاج دارم لطفا پاسخ بدید خیلی ممنون میشم. دوستون دارم

سلام

در حال آماده کردن این دوره هستم ام فکر می کنم ۹ تا ۱۲ ماه آماده کردن اون زمان ببره!

سلام آقای خردمند.درباره کتابتون که جلد اولش رایگان بود راستش دانلود کردم اما نخوندم.چرا نمیدونم.شاید به دلیل مشغله زیاد و یا شاید چون فکر میکردم تا حدودی خودم میدونم عیب کارم کجاست و یا شایدم دلایل دیگه.اما درباره این سه راهکار واقعا وضعیت کنونی من توی پاراگراف اول خلاصه میشه.هر روزکه میگذره حس میکنم جایی که باید باشم نیستم.قابلیتهای من بیشتر از این حرفاست.اما نمیدونم چکار باید کنم.البته تصمیماتی گرفتم.تا حدودی اهل ریسکم اما بعدا که میبینم همکارای من الان دارن چه تلاشی میکنن و وضعشون از من بهتره حرص میخورم یا شاید راحتتر بگم وقتی میخوام کارمو بذارم کنار و همکارامو میبینم احساس حسادتم بد تحریک میشه.گاهی از این همه حسادت خودم هم بدم میاد و اونوقته که دوباره تا حدودی تقریبا ۵۰درصد بسمت کار کشیده میشم.ممنون از ایمیلهای خوبی که برام میفرستید.تشکر.

استاد محترم واقعاً این کتاب که تو نوشته کردی بسیار مفید است برایم و برای تغیرزنده گی هرفرد مه همیشته تمام ایمل های تورا میخوانم و در زنده گی خود تطبیق میکنم مه واقعاً ازت سپاسگذاری میکنم که این قسم کمک را برای مردم میکنی.

برای شما که فرد خیری هستید بی نهایت آرزوی خوشبختی و سعادتمندی در تمامی امور زندگیتان دارم. من واقعا خوش شانس بودم چون جزء کسانی بودم که شما به من ایمیل زدید. از وقتی مراقبه نقطه صفر شما را گوش دادم زندگی من خیلی تغییر کرد و بهتر شد. بسیار سپاسگزارم.

ممنونم از محبتتان … خوشحالم که از این آموزش های رایگان حداکثر استفاده را می کنید. تجربیات آتی خود را نیز برایم بفرستید

سلام واقعا از مطالب شما لذت میبرم من کتاب شما رو خریدم واقعا فوق العاده اس رومن که فایلهای زیادی رو گرفتم اما اثر موقتی داشت تاثیر گذاشته توهمین چند روز کارخودشو داره میکنه ممنونم آنقدر گشتم تا مربی رو پیدا کنم که بتونه راهی کاملا عملی نشون بده که احساس میکنم پیدا کردم شما برامن ایده الید میخوام دوره راز روهم بگیرم پولشم دارم مرددم بدم یا ندم ای کاش دانلودی بود تا فیزیکی الان دیگه فیزیکی منسوخ شده باتشکرازخدمات شما دوستان این کتاب که هنوز تموم نکردم ارزش خرید داره شک نکنید شادباشید

سلام اقای خردمند عزیز.شما واقعا یک فرشته هستید که زندگی خیلی از ادما رو تغییر میدید و خوشبختشون میکنید امیدوارم همیشه جاوید و پابر جا باشید.من امسال کنکور دارم و به دلایلی بخشی از حافظه ام رو از دست دادم از تون خواهش میکنم که هر چه زودتر دوره یادگیری رو کامل کنید تا من بتونم از اون استفاده کنم.درضمن میخواستدم ازتون خواهش کنم که دوره هایی رو برای اموزش هیپنوتراپی در نظر بگیرد مطمئنن استقبال جالبی میشه.بعد اکه میشه تو مطالب ارسالی تون در مورد حافظه ویادگیری هم اقدام کنید

باعرض سلام خدمت آقای بزرکوار ومهربان خودم آفای خردمند عزیزواقعا نمیدونم چطوری تشکر کنم بابت این همه لطف و مهربانی
من کتابها و مقاله های زیادی خواندم حتی سمینارهایزیادی از اساتید بزرگ همچون (دکتر مرتضی احمدی منش،دکتر محمود معظمی ،ون دایر،باب پراکتور،آزمندیان،جک ان فیلد) وخیلی های دیگه که اگه بخوام اسم ببرم فکر کنم دو یا سه صفحه باید اسم ببرم ولیباید اعتراف کنم هیچکدام به این زبان ساده و شیوا بیان نکردن به جزء آنتونی رابینز که در کتاب زندگی در اوج واقعا شاهکار کرده بقیه نتونستن یا نخواستن یا اینکه درست مفهوم رو نرسوندنبزرگوار من بعد از خواندن ۲۷۰۰ جلد کتاب وسمینار ومقاله تازه دارم یاد میگیرم چطور افسار زندگی رو بدست بگیرم این رو نگفتم که باید این همه کتاب و مقاله وسمینار ببینی و بخونی تا بفهمی درک انسانها متفاوت است هرگسی یجور میفهمه ولی اینو یاد گرفتم که توی زندگی باید چند رشته رو بتونی باهم تلفیق کنی تا موضوع زندگی رو راحتر بفهمی سخنم به درازا کشید ولی میخوام ی مثال بزنم من مهندس کامپیوترم فکرمیکردم با کامپیوتر به تنهایی میتوانم به همچی برسم اما هرچی تلاش.میکردم اون نتیجه دلخواه رو نمیگرفتم بعد یکی از دوستانم که استاد دانشگاه بمن گفت باید یاد بگیری توی کارت از رشته هنر وروانشناسی یاد بگیری و ریاضی تقریبا باید سردربیاری بعد شروع کردم به روانشاسی و بازرگانی وبازاریابی های اینترنیتی در کنار هم بصورت آرام آرام وپیوسته خواندم تا فهمیدم که نیاز هست در کنارش هیپنوتراپی رو هم یاد بگیرم خدارو شکر گامهای بزرگی توی زندگی ام برداشتم سخن زیاد وزمان کم ببخشید خسته تان کردم بازم ممنون وسپاس گذاری میکنم

خیلی خوشحالم که شما دارید مثل یک مرد رنسانسی فکر می کنید. یعنی کسی که نه فقط در یک علم و هنر، بلکه در چندین مورد استعداد های خود را پرورش می دهید و می توانید انتظار نتایج بهتری را داشته باشید

سلام.راهکارها و دیدگاههای شما همیشه موثره…بی نهایت ممنونم و خوشحالم ازاینکه این شانسو داشتم که با سایتتون آشنا بشم.

سلام اقای خردمند همانطوری که شما در دوره ای آموزشی راز گفتید بدون هیچ کلاسی مسلط به زبان انگلیسی هستید خواستم خواهش کنم چطور ممکن است؟اگه میشه راهش رو به ما هم یاد بدهید چون خیلی دوست دارم با زمان کوتاه زبان مسلط بشم .ممنون میشم جوابمو بدید با اینکه میدونم سرتون شلوغه.تشکریک جهان

سلام آقای خردمند
اگه ممکنه مطالب شما به صورت چاپی و کتاب باشد خواندن چندباره کتابهای شما توسط رایانه و تبلت واقعا برای سلامتی چشمها ضرر داره کلا کتاب یه چیز دیگه اییه. ممنون

چرا از کتاب پرینت نمی گیرید؟ هزینه ی زیادی نخواهد داشت و مشکل شما را حل خواهد کرد

سلام من همیشه ازایمیل های شما استفاده ولذت میبرم ودرحال جاضر مشغول خواندن کتابتان هستم سپاسگذارم

برای شما که فرد خیری هستید بی نهایت آرزوی خوشبختی و سعادتمندی در تمامی امور زندگیتان دارم. من واقعا خوش شانس بودم چون جزء کسانی بودم که شما به من ایمیل زدید. از وقتی مراقبه نقطه صفر شما را گوش دادم زندگی من خیلی تغییر کرد و بهتر شد. بسیار سپاسگزارم.

خوشحالم که این را از شما می شنوم. این تازه ابتدای راه است و اتفاقات بهتری در زندگی شما رخ خواهد داد.

سلام وتشکراز دیدگاههای تازه وبه روزتان.من همان ابتدا پس از مطالعه نسخه رایگان مجذوب دیدگاههایتان شدم و بلافاصله کتاب را خریدم.هم اکنون مشغول خواندن ان هستم.خیلی عالی و زیباست.بسیار سپاسگزارم و منتظرکارهای جدیدتان هستم.

سلام آقای خردمند.میخواستم به خاطر کتاب متفاوت و مفیدتون تشکر کنم.سالها بود که دوست داشتم رفتارمو تو یه سری شرایط تغییر بدم و جالبه که کتاب شما خیلی بهم کمک کرد.واقعا ازتون متشکرم و آرزوی سعادت بیکران براتون دارم

سلام.از مطالب شماخیلی استفاده میکنم.متشکرم از ایمیل های شما .
پایدارباشید .

سلام من یه سوال از خدمتتون پرسیدم اقای خردمند ولی نه سوالمو می بینم نه جوابشو تو قسمت پیامها قرار نگرفته ممنون میشم جواب بدید

سلام اقای خردمند روز عالی بخیر.من دوره های خواب و قانون جذب و… خریداری کردم و سوالاتی برام پیش اومد از چه طریق میشه این سوالات رو از شما پرسید. ایا صفحه فب یا سایت یا …. دیگه ای هست یا ایمیل ادرسی که شما یا همکارانتون پاسخ بدید.ممنون میشم جواب سوال من رو بدید در بعضی موارد واقعا به کمک و راهنمایی نیاز دارم.مرسی

با سلام
بیش از یک سال است که ای میل های شما را دنبال میکنم من آدم تن پروری نیستم و شکر خدا نتیجه این سخت کوشی خودموتا حالا گرفتم درارتباط با مطالب شما کتابهای زیادی مطالعه کردم و روشهای متعددی در این رابطه توصیه شده است اما همانطور که میدانید سیستم ما در ایران با بقیه جاها فرق میکنه و همین که شما این روشها رو در ایران تست کردید یا به اصطلاح روشهای موفقیت رو بومی سازی کردید جای تقدیر و تشکر داره و این رو مطمئن هستم که تاثیر آگاهی دادن به هموطنان رو در زندگیتان دریافت خواهید کرد و برایتان طول عمر همرا با سلامتی و عزت آرزو میکنم. پاینده باشید

من هم از شما سپاسگزارم. واقعیت این است که وقت زیادی را من صرف تطبیق آموزشها و متد ها با فرهنگ خودمان می کنم. نمی دانم در این کار چقدر موفق بوده ام اما نظر شما واقعا دلگرم کننده است

سلام آقای خردمند
میتونم از شما خواهش کنم دوره های بعدی رو به صورت صوتی روی سی دی ارائه بدین و همچنین جلسات هیپنو تراپیتونم در دوره ها بیشتر کنید چون واقعا تاثیر گذار هستند. و اگر امکان داره یه دوره جهت آموزش هیپنو تراپی ارائه فرمایید.
با تشکر

پیشنهاد خوبی داده اید. البته من در مورد هیپنوتراپی دوره های زیادی دارم. هدفم این بود که در این دوره ی خاص از هیپنوتراپی استفاده نکنم و به شما نشان دهم که بدون آن نیز می توانید خود را تغییر دهید.

سلام آقای خردمند . بخاطر ارسال ایمیلهاتون واقعا ممنونم
من توی زندگیم خیلی چیزها را از دست دادم و بعدش بهترین‌ها رو بدست آوردم و به طور تجربی با مسائلی که گفتین روبرو شدم . واقعا برای به دست آوردن باید جرات از دست دادن هم داشت.
براتون آرزوی موفقیت و شادکامی می کنم .
منیژه

سلام آقای خردمند.ممنون از مطالب مفیدتون.لطفا مطالب بیشتر در مورد کسب شجاعت بزارید.خیلی ممنون

سلام آقای خردمند متشکرم از خدایی که شما رو برای حل مشکلات برامون فرستاده امیدوارم همیشه سالم و پا بر جا باشین شما در زندگی من هم روانشناسم هم پزشکم هم خانواده وخلاصه همه چی شدین همه سیدی های وهمچنین کتاب اراده ودادم چاپ کردم ودیروز تا آخر تمومش کردم وهم مشتاقانهوباید ۴ بار دیگر بخونم تا حک بشهولی مشکل من مشکلم اینه که ۵ سال پیش ما جدا شدیم ولی نه شغلی دارم نه کمکی وبازم با فرزند وشوهر متارکه کرده ام زندگی میکنم بدترین زندگی محتاجموبا هم حتی صحبت نمیکنیم وخرجی هم نمیدهدمن فعلا تو این موقعیت ادامه تحصیل میدم با اندک پولی که دارم من میگویید تصمیم بگیرم کجا برم اینجا باید یکارکنم

عالییییییی بود فقط همین

با سلام و احترام؛
با تبریک به خودم که با دیدگاههای شما آشنا شدم، جملاتی که شما میگید روح دارند و کاملا عملی اند، پا رو فراتر از حرف گذاشتن. انسان رو به خودشناسی نزدیکتر میکنه.
دستتون درد نکنه.
هدفم از این کامنت فقط جهت مقابله با یه ترس درونی که همیشه از کامنت گذاشتن دارم، چون فک میکنم همیشه یه چیز اشتباه میگم، واسه همین اینو نوشتم که دیگه ترسی نداشته باشم.
تازه کامنتمم اصلاح نکردم.
بازم با تشکر فروان از حرفای روح دارتون.

باسلام و احترام جناب آقای خردمند، ممنون از مطالب مفیدتان، البته قبلا مطالعه ای در این زمینه داشتم و خواندن مطالب شما مروری کلی بر دانش قبلی شد. با تشکر از هزینه زمان و علاقه مندی و تعهد شما برای پیشرفت افراد

سلام اقای خردمند همانطور ک شما در دوره ای آموزشی راز گفتید بدون هیچ کلاسی مسلط به زبان انگلیسی هستید خواستم خواهش کنم چطور ممکن است؟اگ میشه راهش رو به ما هم یاد بدهید چون خیلی دوست دارم با زمان کوتاه زبان مسلط بشم .ممنون میشم جوابمو بدید با اینکه میدونم سرتون شلوغه.

روش این کار را در یک جمله نمی توانم عرض کنم. اما در درجه ی اول به این برمیگردد که چگونه بتوانید از تمام قابلیت دو نیمکره ی مغز حداکثر استفاده را بکنید. در این مورد دوره ای کامل در آینده حاضر خواهم کرد. می توانید با عضویت در لیست زیر به محض آماده شدن از آن مطلع شوید:http://ravanam.com/yadgiri

ممنونم اقای خردمند خیلی استفاده کردیم .

سلام اقای خردمند وقت شما به خیر و ممنون از مطالب خوبتون. بنده تقریبا از اردیبهشت ماه با شما اشنا شدم و خبرنامه تون هر دو روز یک بار برام ارسال می شه . راستش اون اوایل مطالب شما خیلی امیدواری به ما داد و با هیپنوتراپی و ناخود اگاه و این مسایل تا حدودی اشنا شدم که قبل از اون اطلاعات چندانی ازش نداشتم اما هرچه جلوتر رفت امیدم کمی رنگ می باخت و تا الان تبدیل به نامیدی شده و چند وقتی هست که به اون شکل مطالب ارسالیتون شور و شوقی برام نداره اخه من فکر می کردم قراره توی ایمیل هاتون در مورد حلقه گمشده راز و هیپنوتراپی اموزش بدید و اینکه می تونم به اهداف مدنظرم برسم و امیدوار می موندم تا دو روز بعد و ایمیل بعدیتون اما می دیدم کلا مبحث شما عوض می شد و الان تمام اموخته های من از شما ناقص باقی مونده و مثل دانه های تسبیح هست که به نخ متصل نیست و اگه ناراحت نمی شید باید بگمکه شما توی ایمیل هاتون هیچ وقت ضربه نهایی و اون فوت کوزه گری رو اموزش ندادید و همیشه با امید فراوان شروع می کردیم اما کم کم به جایی می رسیدیم که می گفتید باید از سی دیهای ما خریداری کنید مانند کتاب خوبتون که دانلود کردم و با شور و شعف ادامه دادم اما متاسفانه اواسط کتاب دیدم که ناقص هست و باز ناامیدی با توجه به اینکه محصولات خوب شما کمی گران هست و این شاید برای افرادی که اول راه هستن و خواستار موفقیت های بیشتر کمی مشکل افرین باشه. امیدوارم از صحبت های من ناراحت نشده باشید تشکر از زحماتتون . ارادت مند شما

خبرنامه های سایت مطمئنا دانش شما رو بالا برده و تاثیرات مثبتی داشته. اما همه ی آموزش ها رو نمیشه در خبرنامه ی کوتاهی نوشت. اگر خبرنامه ها براتون مفید بودن، حتما توصیه می کنم در خود دوره ها سرمایه گذاری کنید و با تعهد ازشون استفاده کنید تا مثل کاربران دیگه نتیجه بگیرید

با سلام
میخواستم بگم حاضریم برای یک شلوار جین ساده تا ۱۵۰ هزار تومان هزینه کنیم اما وقتی میخوایم یه کتابی رو بخریم میگیم چقدر گرونه!! البته قبول دارم که شرایط اقتصادی خوبی رو سپری نمیکنیم و بعضی ها مشکل پرداخت هزینه اولیه زندگیشون رو دارن اما وقتی دو تا کامنت بالاتر رو مطالعه میکنی و میبینی اون خانم تحت چه شرایطی قرار داره و بازم برای بهتر شدن اوضاع داره با هزار مشکل هزینه کتاب رو فراهم میکنه دیگه بهانه ای برای کسی باقی نمی مونه.
البته کاش آقای خردمند یه فکری به حال این هموطنانمون میکردند و هر خودشون صلاح میدونن یه تخفیفی قایل بشن. پایدار باشید

سلام دوست بزرگوار
خدا قوت
همیشه موفق و سربلند باشید ، ممنون از راهنمایی هاتون ، من هم از این سه راحل استفاده خواهم کرد

سلام آقای خردمند
من تمام دلایل و راهکارهایی را که ارائه کردید قبول دارم و تایید می کنم. از مطالب مفید و ارزنده شما سپاسگزارم.

مطالبتان خیلی دمده بود بهتر است کمی اپدیت شود درست عزیز

ممنون اقای خردمند

با سلام مطلبتون خیلی عالی بود. واقعا همه ما تو زندگی ترس های پنهان و آشکاری داریم و قادر به حذف اونها نیستیم. من همزمان دوره راز و کتاب شما رو خریداری کردم . فعلا مشغول یادگیری هستم ولی از لحاظ عملی تغییر چندانی ایجاد نشده اما روحیه م کمی بهتر شده و امیدوار به حل مشکلاتم شدم. ضمنا من هم نیاز فوری به مدرک زبان دارم و علیرغم سابقه طولانی در این امر این روزا حافظه م به دلیل مشکلات حادی که تو زندگیم هست ضعیف تر شده و خیلی زود حوصله خوندن رو از دست میدم. لطفا در این مورد هم مطلب بگذارید.
با تشکر از شما

سلام و خسته نباشید….مطمعنا شما راه حلی واسه تقویت ذهن و یاد آوری سریع مطالبی که می خونیم دارید….بی صبرانه منتظر توصیه های خوب علمی و عملی شما تو این ضمینه هستم….راستش قبلا هم براتون نوشته بودم که نزدیک به ۳ ساله از ایران خارج شدم…با اینکه مشکل هوش و ای کیو در ضمینه یادگیری ندارم وزمان زیادی زبان می خونم هنوز نتونستم به ترسام برای بر قراری ارتباط غلبه کنم….دانشگاهمو به خاطر همین ترسها شروع نکردم…و تا کسی می خواد با من حرف بزنه کلیه کلمات و فراموش می کنم….این مساله برام خیلی حیاتیه که بتونم تو اجتماع وارد بشم
ممنون می شم اگه راهنماییم کنید

با درود بر شما استاد گرامی من قادر نیستم که بیان کنم آموزشهای شما چه تاثیرات مثبتی در زندگی من بوجود آورده فقط می دانم جنابعالی موفق وشاد و ثروتمند هستید از الان تا ابد. چون قلبی پاک دارید و می خواهید به همه کمک کنید. بی نهایت سپاسگزارم

آقای خردمند عزیزم من دوره حلقه ی گمشده ی راز رو خریدم.
چجوری میتونم از همون فایلهای آموزشی جدید که در قسمت اعضا گفتین اضافه میشه استفاده کنم؟لازمه ایمیلم رو بفرستم ؟

کافیه وارد حسابتون بشید. در صفحه ی اول آنها را خواهید دید

سلام تشکر می کنم از شما آقای خردمند من در حال حاظر مشغول انتحاناتم هستم حتما بعد از امتحاناتم کتاب را تهیه میکنم متشکرم

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما دوست عزیزم…
ازتون یه سوال داشتم.خواستم بپرسم کسانی که پکیج حلقه ی گمشده ی راز رو سفارش میدن مزایایی شامل حالشون میشه یا نه؟؟
مثلا تو دریافت خبرنامه ها یا مطالب سایت یا چیز دیگه ای فرق بین کسایی که این دوره رو سفارش دادن با بقیه هست یا نه؟
ممنون

پس از خریدن این دوره، فایل های آموزشی جدیدی در قسمت اعضای آن اضافه می شود که می توانند استفاده کنند

سلام مطالب شما بسیار جالب است من این ۳ مرحله را انجام می دهم از نظر دیگران فردی موفق هستم اما از نظر خودم در نیمی از کارها ناموفق هستم .

سلام مدتهاست از طریق مطالب تان با شما آشنا هستم رفته رفته بیشتر از قبل مطالب تان را می پسندم.میشه جواب سوالم بدهید؟ این از ارسال کمک به افراد فقیر انشاالله ثواب و خیرش کمتر نیست. من در زندگی ام از نظر خیلی ها موفقم و خودم هم به لطف خدا راضی ام تاکنون با شخصی که مناسب ازدواج با من باشد آشنا نشدم.مشخصات کسی را که می خواستم یک بار نوشتم تا اینکه برای مقطع بالاتر به دانشگاه رفتم یکی از اساتید بسیار برایم مجذوب بود روزی اتفاقی نوشته ام را دیدم خیلی جالب بود تمامی آن مشخصات را استادم داشت تا حدی که به خودم مشکوک شدم که شاید بعد از آشنایی با او این مطالب را نوشته ام به تاریخ نگاه کردم چند ماه قبل از قبولی ام بود ولی متاسفانه یا خوشبختانه کسی چه می داند؟ استادم متاهل است. دوست دارم به او فکر نکنم ولی باز به فکرم می آید. پاسخ این مساله چیست؟ می توانید کمکم کنید؟

چشمانتان را باز کنید و به دنبال یک فرد از دست رفته نروید. برای شما افراد شایسته تری وجود دارند که هنوز با آنها آشنا نشدید.

بنهایت عالی بود خیلی خیلی ممنونم ، همینکه میبینم من تلاشم رو برای انجام کارها و انتخاب موارد میکنم و جلو میروم خوشحال شدم ، چون گاهی الکی به خودم به خاطر خطاهایی که در انتخابهایم داشته ام عذاب وجدان میدادم اما با دیدن این پیج احساس بسیار بهتری دارم خدا رو شکر که حداقل کارهایی کرده ام و میکنم ، ازشما ممنونم و خدا خیرش بده کسی رو که من رو با روانم دات کام اشنا کرد

سلام آقای خردمند عزیز.خیلی خیلی ممنون از بابت مطالب زیباتوووون که مثل همیشه من رو آگاه میکنه و تکرار مجدد این مطالب باعث میشه که تو ذهنم تثبیت بشه

سلام اقای خردمند
حرفها ومطالب شما همیشه جالب و زیباست . خدا را شکر میکنم که با مطالب شما اشنا شدم
مطالب و روشهای بسیار مفیدی بود ،اینها را چند مرتبه خواندم وهر بار که میخواستم شروع کنم مشکلات زیادی پیدا میشد اما این بار تصمیم گرفتم که ترس را نگاه نکنم و روش شما را به کار بگیرم.
آرزوی سلامتی و موفقیت همیشگی شما را دارم

سلام و عرض ادب خدمت شما آقای خردمند عزیزم…
مطالبتون خیلی جالب بود برام..میدونین چرا؟چون من قبلا این موقعیت برام پیش نیومده بود که از چیزی ترس داشته باشم.اما در کمال تعجب الان یک هفتست با این مشکل مواجه شدم.و شما انقدر این جملات رو قشنگ ،شیوا و زیبا بیان کردین که شاید نه بطور مستقیم اما غیر مستقیم جواب کمکی که میخواستم رو گرفتم.من یه دوست دارم که ۱۲ ساله باهاشم اما واقعا تو این رابطه احساس آرامش نکردم.من علیرغم احترام و ارزشی که واسه ی این دوست هم جنس خودم قائلم اما از سمت اون احترامی نمیبینم.و خیلی خود خواهه.و فقط خوشو میبینه.جوری که حتی اگه اشتباهی میکرد من میرفتم جلو تا دوستیمون پابرجا بمونه.و ترس از اینکه دوستی طولانی مدتمون از بین بره و اینکه پشت سرم به دروغ حرفایی بزنه این رابطه رو تحمل کردم.اما امروز فهمیدم نباید ترسید.در اصل اون باید بترسه بخاطر از دست دادنه دوستی مثل من .البته الان یک هفتست که رابطه ی من با این دختر خانوم به خاطر رفتار تند و بی احترامیش قطع شده اما جالب اینجاست که دست پیش رو گرفته و من رو مقصر میدونه و چیزی نسبت میده بمن که اصلا صحت نداره.بلکه مصداق بارزه خودشه.گاهی حذف کردنه بعضی آدما باعث میشه جا برای آدمای بهتری تو زندگیت باز بشه.ممنونم آقای خردمند عزیزمممممم

چگونه مینوانم مشکلاتم را با شما در میان بگذارم

سلام آقای خردمند، اگر یه مساله ی خصوصی محرمانه با شما بخوام مشاوره کنم، اگر از طریق ایمیل ارسال کنم، کسی نمیبینه؟

ایمیل های شما را فقط ما می خوانیم و در جایی پست نمی شود

سلام همیشه حرفای شما برای من جالب بوده ومیخونم ولی نتونستم برای درخواست دانلود رایگان کتاب آدرس خودم روبفرستم خطا میده لطفا دانلود این کتاب رابرای من بفرستیتد متشکرم هما

در ایمیل ها لینک دانلود کتاب ارسال می شود. اگر مشکلی در دانلود داشتید به support@ravanam.com ایمیل بفرستید تا شما را راهنمایی کنند

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وبسایت

چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم
چگونه دل و جرات دعوا داشته باشیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *