همیشه با خودم
فکر میکنم چه میشود که بعضی ادم ها از اینجا تا بینهایت مرموزند.یا ایا برای مرموز
بودن تلاش میکنند؟اصلا مرموز بودن یک صفت اکتسابی است؟یا از همان اول اول باید
مرمو به دنیا بیایی؟البته ادم های مرموز کمی در اطرافم است اما همان تعداد انگشت
شمار به قدری مرموزند که جای هزار نفر ادم عادی را پر میکنند
مرموز ترین کسی
که میشناسم دختری است در کلاس زبان که از ترم پیش با هم همکلاسی شده ایم.اما در
طول این حدودا چهار ماه جز سلام و گاها خداحافظی “که هر دو توسط من گفته
میشود و پاسخی سرد و سرسری هم توسط همان دوست مذکور داده میشود که اغلب از همین
سلام کردن هم پشیمان میشود و احساس میکنم موذبش میکنم “حرف دیگری بینمان رد و
بدل نشده است.
چگونه شخصیت مرموز داشته باشیم
بگذارید برایتون
بگویم چگونه مرموز باشید.البته خودم اصلا ادم مرموزی نیستم و متاسفانه هر جایی که
میرسم با لبخند وارد میشود و بلند سلام میکنم و بعد از چند ثانیه کوتاه گوش کردن
وارد بحث میشود اما دوست مذکور که درصد مرموزیتش از اینجا تا خداست درست خلاف من و
بقیه انسان هاست.وقتی وارد میشود ارام ترین و خلوت ترین گوشه را انتخاب میکند و
تنها انجا می ایستد.گاها سرش را با کتابی جزوه ای یا مثلا موبایلی چیزی گرم
میکند.حتی یک کلمه هم از زبانش خارج نمیشود
سر کلاس هم جایی
مینشید که هیچ کس انجا نیست.معمولا تهِ ته.من هم هر جلسه برای اینکه قدری از
مرموزیتش کم کنم میروم و درست کنارش مینشینم.
اخیرا احساس
میکنم کمی یخش اب شده چون این جلسه که به کلاس رفتم با لبخند جواب سلامم را داد و
در وسط کلاس هم ساعت را از من پرسید
شاید برای شما
عادی به نظر بیاید اما برای من موفقیت بزرگی است.یک چیز جالب تر:این ترم استاد همه
را مجبور کرده با لکچر بدهند و من مشتاقانه منتظر روز لکچر دوست مرموزم هستم.بسیار
بسیار برایم جالب است!
گاهی وقتی خیلی
خیلی بیکارم با خودم فکر میکنم چه میشود که ادم ها تا این حد مرموز میشند و
کنجکاوی دیگران را بر می انگیزند.شاید از همان اول اولشان مرموز بوده اند از همان
وقتی که به دنیا امده اند از کودکی.اصلا شاید خیلی درون فعالی داشته باشند شاید
نقاش خوبی اند یا حتی خوب اواز میخوانند.شاید قلم خوبی دارند و خوب مینویسند.شاید
هم مثل شخصیت اصلی سریال “گل پسر همسایه”یک اتفاق تلخ در زندگیشان باعث
شده تا منزوی شوند.
همیشه تنها ماندن
به نظرم کسالت اور و خسته کننده است.اما با خودم میگویم شاید هدف های والاتری دارد
که دوستی وشرکت در بحث های عادی و روز مره پییش چشمش بی رنگ و مسخره است و واقعا
دوست دارم بدانم ان اهداف چیست.
این افراد در
نگاه اول بسیار بسیار مغرور به نظر می ایند اما وقتی دقیق میشوی رویشان میبینی ان
قدر ها هم مغرور نیستند بیشتر از مغرور بودن کم رو هستند.و بیشتر از کم رو بودن
مرموز
به نظر من این
افراد روی نخ باریکی از غرور کم رویی و مرموزیت راه میروند و هر لحظه ممکن است
بیوفتند پایین
شاید یک دوست خوب
بتواند از سقوطشان جلو گیری کند
اگر فردی با
مشخصات بالا در اطرافتان هست هوایش را بیشتر داشته باشید
شاید این گره کور
به دست شما باز شود!
پاورقی:اگر به
مرموزیت علاقه دارید حتما سریال 16 قسمتی گل پسر همسایه را ببینید!
سلام من همیشه سعی میکنم مرموز باشم برام یه جا نشستن و چیزی نگفتن اسونه ولی فکر میکنم باید کار های بیشتری کنم تا مرموز باشم.
آخه چرا کسی باید بخواد که مرموز باشه؟ متاسفانه من هم این مشکلو دارم و این بزرگترین مشکلمه همیشه در تلاشم که مثل آدمای معمولی باشم ولی نمیشه که نمیشه… بقیه فکر میکنن من خیلی مغرورم درحالی که نمیدونن چقدر دوست دارم مثل آدمای عادی باشم و با بقیه احساس راحتی کنم و سریع با بقیه صمیمی بشم. باورتون میشه به خاطر همین مشکل خاطرات خوش بسیارکمی از دوران مدرسه برام مونده. مرموز بودن یه ویژگیه که قابل تغییر نیست و تمام عمر شما رو آزار میده و همیشه میپرسید چرا باید اینقدر عجیب باشم؟ این باعث میشه تنها باشید…. و همه تلاش هاتون برای صمیمی شدن با اطرافیان بی جواب میمونه. ما باید سعی کنیم ارتباطاتمون رو گسترش بدیم، اجتماعی باشیم، خوش رویی رو تمرین کنیم و شوخ طبع باشیم . درسته اگه شخصیت مرموزی داشته باشید هیچ وقت نمیتونین با بقیه صمیمی بشید ولی بهتر از اینه که همه به چشم یه آدم عجیب، مغرور و گوشه گیر به شما نگاه کنن
با سلام اون کسایی که میگن مرموزم فقط یک ساعت تنها یه جابشینن و هیچ حرفی نزنن اون موقع است که معنی کلمه مرموز بودن رو متوجه میشید
میدونی این ادما همشون یه ترس دارن که به شدت پنهان می کنن اونم ترس از تنها موندنه و چون همشون نمی تونن اجتماعی باشن و خیلی نمیتونن در جمع خوش بر خورد باشن این روش رو انتخاب می کنن که تنها باشن و مثل یه راز باشن تا بقیه بی افتن دنبالشون تا راز اونارو کشف کنن و همین باعث می شه که اونها می فهمن به نفر بهشون اهمیت میده و همون یه نفر برای کنار گذاشتن ترسشون کافیه همون ترس تنها موندن.
در کل اونا فکر می کنن باید شکل یه راز بمونن چون فک میکنن اگه ادما همه چیزشون رو بفهمن همون لحضه ترک شون می کنن و ترس اونها هم همینه.باید بگم اینها از بیرون شاید سرد باشن ولی از درون قلب مهربونی دارن.من اینا رو میگم چون خودم شبیه یکی از اون ادم مرموزامو اینکه دیدم تو درمورد ما انتقاد کردی اون قلبم بچه شد و خواست کمکت کنه که ما رو بهتر بشناسی.خب باید بگمیه خورده خجالت کشیدم این متنو بنویسمامیدوارم خوشت بیاد
عالیه خوشم اومد
بنظر من آدمی که واقعا مرموز باشه در ظاهر دوست داشتنیه و کاری میکنه که همه دوسش داشته باشن اما از این دوستی یه هدفی داره و شخصیت واقعا پیچیده ای داره دنیا رو یه جور دیگه میبینه برای دیگران دل نمی سوزنه شرطی هست ینی بی خودی برای کسی کاری نمیکنه توی زندگیش با احساس تصمیم گیری نمیکنه و میتونه یه روز در نقش یه ادم خوش قلب، جذاب، درس خون، بچه ی شر و با حال و …. باشه و غیر قابل پیش بینی هست البته منظور شما در مطلبی که ننوشتیت از نظر ظاهری بود و واقعا عالی نوشته بودید
چگونه شخصیت مرموز داشته باشیم
سلام
ممنون از توصیفاتتون
اون فردی که شما توصیف کردین مرموز نیست یک درون گرا است که اصلا درون گرا نبوده ولی شده! اینا معمولا بر اثر یک شکست عمیق روحی که نتونستن باهاش کنار بیان یک طرف جاده رو گرفتن دارن میرن درصورتی که اگر یه نفر که خوب بتونه باهاش ارتباط بگیره میتونه نگاهش به این جاده هم برگردونه شاید نظرش عوض شه
مفید بود 👍
علیرضا اون بالا گفته ک مرموز بودن بده!
نمدونم منظورتون از این کلمه چیه ولی درونگرا ها از تنهایی لذت میبرن و کافیه جمع مورد علاقشون رو پیدا کنن..
اکثرا جمع های دو یا سه نفره رو دوس دارن و بیشتر از اون حال نمکنن!
توی جمع خجالت نمیکشن ولی ترجیح میدن تنها باشن و زودتر مهمونی یا هر چی ک هس تموم شه!
یه درونگرا ساکته، برای همین بش میگن مرموز و خودخواه و هزار تا چیز دیگه! که البته اهمیتی نداره، مردم همیشه حرف میزنن و چون اون ها صحبت نمکنن شناخته نمشن و از خودشونم دفاع نمیکنن!
یه درونگرا واقع بین و کمی بد بینه!
یه درونگرا مغروره ولی خودخواه نیس!
آزاد و معمولا وابسته به کسی نیس!
خشمشو کنترل میکنه و سعی میکنه به خودش اسیب بزنه تا دیگران!
تعادل داره و همچنان خوش قول و بیخیاله!
بیشتر گناها با زبان اتفاق میوفته و چشم،
تقریبا گناهایی ک افراد دیکه با زبان میکنن اونا انجامش نمیدن و سعی میکنن حرف نزنن مگ اینک نیاز باشه!
وفادارن،خیلیییییییی با چشم دیدم خعلی هاشونو!
خعلی محتاط هستن و معمولا بیطرفن توی درگیری ها!
معتقد به اصل بودن هستن.نه داشتن (واسه عزیزاشون هسن همیشه ولی اونا رو واس خودشون نمیدونن و اهمیتی نمدن به اینک اونا اهمیت میدن بش یا ن)
دوست داشتن رو با عمل نشون میدن و به زبون نمیارن.
خعلی طولانی شد، ولی احترام بزارین به درونگرا ها لطفا 😉
سلام
ادمای دورو ورم میگن خیلی مرموزی توخودتی و ازین حرفا
نمیدونم شاید اینکه زیاد حرف نمیزنم یا هیچ کس هیچ کس از راز هام خبر نداره و یا اینکه شلوغی رو دوس ندارم و کم حرفم و به نسبت به ادمای اطرافم اونقدری اعتماد ندارم که راز هامو بگم این حرف رو میزنن
ولی من بر خلاف کسایی که میگن از مرموز بودنمون متنفریم اینطور نیستم و شخصیتم دوست دارم
حرفاتو خوب بود شاید بیشتر خودمو شناختم به نوشتن ادامه بده 😙😙
سلام
ادمای دورو ورم میگن خیلی مرموزی توخودتی و ازین حرفا
نمیدونم شاید اینکه زیاد حرف نمیزنم یا هیچ کس هیچ کس از راز هام خبر نداره و یا اینکه شلوغی رو دوس ندارم و کم حرفم و به نسبت به ادمای اطرافم اونقدری اعتماد ندارم که راز هامو بگم این حرف رو میزنن
ولی من بر خلاف کسایی که میگن از مرموز بودنمون متنفریم اینطور نیستم و شخصیتم دوست دارم
حرفاتو خوب بود شاید بیشتر خودمو شناختم به نوشتن ادامه بده 😙😙
سلام
استعداد خوبی در نوشتن دارید
به نظر من اکثر انسان های مرموز که نمیخوان خودشون و افکارشون رو نشون بدن، ریشه در کودکیشون داره . احتمالا اسیب از افراد نزدیکشون دیدند افرادی که قرار بوده بهشون متکی باشه طرف. حالا که شخص اسیب میبینه از نزدیکانش، یک حصار یا دیواری دور قلب خودش میکشه که سخت است نفوذ کردن بهش و حتی برای خود فرد خارج شدن از خودش
سلام متشکرم بسیار عالی بود تبریک میگم قلم بسیار زیبایی دارید به نظر من مرموز بودن چیزی فراتر از گوشه گیری و کمتر حرف زدن در هر جمعی هست بنده به شخصه فرد خیلی شاد و شیطونی هستم اما وقتی در جمعی حضور پیدا می کنم تبدیل به فردی عجیب و مرموزی میشم و این موضوع اصلا رفتاری عمدی نیست و در زندگیم تنها خوانوادم هستند که میتونن رفتار واقعی و من واقعی رو ببینن
مرموز بودن به کم حرف بودن و گوشه گیری و بی توجهی به دیگران نیست مرموز بودن به وسعت دنیای درون افراد هست مثلا من وقتی به دوستام می گم من چجور آدمی هستم بدون شک میگن شیطون و بامزه ولی من توی دنیای درون خودم فرد دیگه اب هیتم این شیطون و بامزه بودن فقط مال دنیای بیرونیه من از درون فرد دیگه ای هستم توی درونم یه نابغه هستم من کار هامو با دنیای درونم ولی به قیافه بیرونیم پیش می برم مرموز کسیه که هیچوقت نفهمی تو دلش و عقلش چی می گذره بی نهایت سخت بشه درونش رو شناخت
متنتون خوب بود. البته ک من خودم اصلا ادم مرموزی نیستم. خو مرموز بودن یه تیپ شخصیتی ک جذابیتای خودشو داره. بیرون گرا بودنم برا خودش محسناتی داره. ب طور کلی نمیشه گف خوبه یا بد. یه جور مدله.
سلام ، به طور خلاصه اگه بخوام بگم ، من دقیقا شبیه اون همکلاسی تون هستم و دقیقا میدونم چه حسی داره ، معمولا از نظر ما ، گفت و گوی معمولی خیلی حوصله سر بر و مسخره اس ، بیشتر دوست داریم بشنویم تا اینکه حرف بزنیم . درک زندگیمون بالاست . معمولا اینجور آدما بیشتر منطقی ، ساکت ، مرموز ، درونگرا ، مستقل و باهوشن .
شاید باورتون نشه ، اما تو این مدت این طولانی طرین چیزی هست که دارم میگم
من معمولا فردی نیستم که پیام بزارم ، ولی نوع نوشتارتون منو جذب کرد، از روی نوشتار شما که برای اولین بارم هست که میخونم میتونم بفهمم که شما برونگرا و احساساتی و کنجکاو هستن و افرودیت درونتون بالاس ، خوبه که هرمس درونتون رو به زیبایی در نوشتارتون هدایت کردین برام جالب بود . اهل رنگ و موسیقی هستین و فکر میکنم رقص رو هم دوست داشته باشین . و تنوع طلبین . نمیدونم چقدر رو درست حدس زدم و چقدر و علط ولی امیدوارم درست ها بیشتر باشه 😁 به هر روی ، نویسنده خوبی میشین تبریک میگم . 👌👌👌
دوستان هر کدوم تجربه ی خودشون رو گفتن اما به نظر من آدم مرموز اتفاقا باهوشم هست و خودش انتخاب میکنه کجا ها ساکت باشه وکجا در بحث شریک باشه .مرموز بودن ویژگی مثبتی محسوب نمیشه . و لبخند نزدن و نخندیدن دلیلی محکمی برای مرموز بودن نیست …
دوستان هر کدوم تجربه ی خودشون رو گفتن اما به نظر من آدم مرموز اتفاقا باهوشم هست و خودش انتخاب میکنه کجا ها ساکت باشه وکجا در بحث شریک باشه .مرموز بودن ویژگی مثبتی محسوب نمیشه . و لبخند نزدن و نخندیدن دلیلی محکمی برای مرموز بودن نیست …
دوستان هر کدوم تجربه ی خودشون رو گفتن اما به نظر من آدم مرموز اتفاقا باهوشم هست و خودش انتخاب میکنه کجا ها ساکت باشه وکجا در بحث شریک باشه .مرموز بودن ویژگی مثبتی محسوب نمیشه . و لبخند نزدن و نخندیدن دلیلی محکمی برای مرموز بودن نیست …
برای مرموز بودن باید مثل کف دست بود
او بسیاری از همان چیزهایی را که صدها سال پیش به من گفته بودند تأیید کرد داستان دلخراش کریس و سمی برای نشان دادن زندگی طولانی و نحوه برخورد با افراد مرموز احساس جوانی تر، به منظور درمان اندوه، افسردگی، اختلالات اضطرابی و سایر چالش های عاطفی نشان می دهد با این حال، قبل از شروع، شما خصوصیات افراد دورو باید به این سوال پاسخ دهید، آیا واقعاً می خواهید چگونه شخصیت مرموز داشته باشیم خوشحال باشید؟.
وی گفت: اساس این تلاش ها باید درک و فهم باشد که مهم نیست که چقدر نحوه برخورد با افراد مرموز او فرزند خود را دوست دارد، هر چقدر هم که بتواند در مورد فعالیت های سنتی مرد به او آموزش دهد، هرگز نمی تواند برای او یک الگوی نقش مرد باشد غذاهای آبی، غذاهای قرمز، غذاهای زرد، غذاهای پرتقال، غذاهای چگونه ترسناک باشیم سبز، غذاهای بنفش و غیره بخورید دست از اعتقاد به بد بردارید، شروع به اعتقاد به چگونه شخصیت مرموز داشته باشیم خیر کنید.
وقتی جوان تر بودم مادرم برای من تماس می گرفت هرگز عجیب ترین های ایران قدرت یک عمل کوچک مهربانی را که پیشنهاد یا دریافت شده است دست کم نگیرید برای آن موضوع، اگر شما دقیقاً نمی دانید چه می خواهید، چگونه می توانید چگونه ترسناک باشیم برای آن درخواست کنید؟ می خواستم چرخش متفاوتی روی اهداف بگذارم، به همین دلیل من را نوشتم هنگامی که عامل محدود کننده را برای خواسته خود مشخص می کنید و خود را تغییر چگونه ترسناک باشیم می دهید.
چگونه شخصیت مرموز داشته باشیم
با این حال تحقیقات من به من اطلاع دادند كه چای سبز با كمك به سوزاندن چربی، به بهبود عملکرد مغز كمك می كند و از دیگر خصوصیات افراد دورو مزایای سلامتی می تواند افراد را از دیابت نوع 2 و شروع زوال عقل محافظت كند آیا شما چیزی شبیه به این می گویید؟ دو دختر کلتی، دوستان نزدیک و خواننده های پشت سر هم، با اجرای خصوصیات افراد دورو برخی از اشعار، چیزهای مختلفی را انسان های عجیب و ترسناک جلب کردند.
دانلود با سرعت 16 Kbps غیر مستقیم
دانلود با سرعت 32 Kbps غیر مستقیم
دانلود با سرعت 64 Kbps غیر مستقیم
دانلود با سرعت 128 Kbps غیر مستقیم
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد…
چگونه دختری خاص و جذاب باشیم
متخصص پوست با جانسون پوست در چگونه شخصیت مرموز داشته باشیم فورت اسمیت، آرکانزاس او مانند چگونه فردی خاص باشیم گذشته سخ..
عکسهای عجیب دنیا
او بسیاری از همان چیزهایی را که صدها سال پیش به من گفته بودند تأیید کرد داستان دلخراش کریس و سمی برای نشان دادن زندگی طولانی و نحوه ب..
برای مشاهده نتایج کلید Enter و برای خروج کلید Esc را بفشارید.
{“@context”:”https://schema.org”,”@type”:”FAQPage”,”mainEntity”:[{“@type”:”Question”,”name”:”افراد مرموز چه ویژگیهایی دارند؟”,”acceptedAnswer”:{“@type”:”Answer”,”text”:”مهمترین علت مرموز بودن یک فردبه نوع نگاه و حالت چشمهای فرد بستگی دارد.”}},{“@type”:”Question”,”name”:”ترسناکترین و چندشترین شغلها کدامند؟”,”acceptedAnswer”:{“@type”:”Answer”,”text”:”ترسناکترین مشاغل به ترتیب افزایش درجه خوفناک بودن عبارتاند از: دلقک، تاکسیدرمیست، صاحب فروشگاه وسایل جنسی و مسئول تشییعجنازه و کفنودفن میت.”}},{“@type”:”Question”,”name”:”آیا مردها مرموز هستند یا زنان؟”,”acceptedAnswer”:{“@type”:”Answer”,”text”:”طبق نتایج نظرسنجی ها به باور اغلب مردم ( ۹۵٪)، احتمال اینکه مردان خوفناک باشند بیشتر از زنان است”}}]}
علم روانشناسی موارد بسیاری را شناسایی کردهاند که باعث تشویق و نگرانی ما میشوند؛ ازجمله: خنده ناگهانی، پوست رنگپریده، موهای ژولیده. اما به گفته دکتر روانشناس جولیا شاو، قضاوت ما انسانها در مورد ارزیابی اینکه به چه کسی باید اعتماد کنیم، ضعیف و غیرقابل اتکا است. دلایل زیادی باعث میشوند افراد در نظر ما مرموز و خوفناک به نظر برسد.
ما برای توصیف افرادی ناشناس گاها از عبارات و صفتهای منفی استفاده میکنیم.
اما باید لحظهای تامل کرد و پرسید که ترسناک بودن واقعا به چه معنی است؟ آیا مردم میدانند که چه زمانی ترسناک و مرموز میشوند؟ خود شما چطور؟ آیا فرد ترسناکی هستید؟
چگونه شخصیت مرموز داشته باشیم
تا همین اواخر هیچ شاخهای از علم و حتی روانشناسی برای کمک به درک ما از افراد مرموز و ترسناک وجود نداشت. در سال ۲۰۱۶، پرفسور فرانسیس مک آندرو و سارا کوهنکه از کالج ناکس ایالت ایلینویز اولین مطالعه تجربی را در مورد این موضوع منتشر کردند. این دو محقق قصد داشتند تعریفی روشن برای این مفهوم مبهم ارائه کنند. به گفته آنها «زهرهترک شدن» نتیجه عملکرد سیستم آشکارساز بدن ما است. وظیفه این آشکارساز اعلام هشدار در مواقعی است که مشکلی وجود دارد. این سیستم با القای حس ناخوشایند یا حس سردرگمی یا صرفا مورمور شدن به ما اعلام هشدار میکند.
اما اگر واکنش زهرهترک شدن یک آشکارساز خطر باشد، در چه موردی هشدار میدهد؟
برای فهم آنچه مردم از آن بهعنوان «خوفناک» یاد میکنند، پرفسور مک آندرو و کوهنکه از ۱۳۴۱ داوطلب خواستند تا این سناریو را در نظر بگیرند: تصور کنید دوست صمیمی و مورد اعتماد شما برای اولین بار کسی را ملاقات کرده و در توصیف آن فرد به شما میگوید که فلانی آدم ترسناکی است. در ادامه از شرکتکنندگان درخواست شد تا به ۴۴ الگوی رفتاری یا خصوصیات جسمانی احتمالی آن فرد هراسانگیز امتیاز دهند.
فهرست
جالب اینجاست که تقریبا به اظهار همه (۹۵.۳ درصد) شرکتکنندگان، احتمال اینکه مردان خوفناک باشند بیشتر از زنان است. داوطلبان موارد زیر را بهعنوان محتملترین ویژگیهای یک شخص ترسناک ارزیابی کردند:
۱. شخص بافاصله خیلی نزدیک به دوست شما ایستاده بود.
۲. شخص موهای چرب داشت.
۳. شخص لبخند عجیبوغریب داشت.
۴. فرد چشمهای وزغی و محدب داشت.
۵. فرد انگشتان بلندی داشت.
۶. فرد موهای نامرتب و ژولیدهای داشت.
۷. پوست فرد بسیار رنگپریده بود.
۸. زیر چشم فرد گود و افتادگی داشت.
۹. نحوه لباس پوشیدن فرد عجیب غریب بود.
۱۰. شخص مرتبا لبهای خود را لیس میزند.
۱۱. شخص لباسهای کثیفی پوشیده بود.
۱۲. شخص به شکل غیرقابلپیشبینی میخندیده است.
۱۳. حرفهای فرد بهقدری ناخوشایند بود که دوستم مجبور شد به طرز بیادبانهای به مکالمه پایان دهد.
۱۴. شخص بهصورت مداوم مکالمه را به سمت یک موضوع خاص هدایت میکرده است.
ویژگیهای بسیار زیاد دیگری در ارتباط با خوفناک بودن یک فرد وجود دارد. ازجمله این موارد عبارتاند از: بسیار لاغر و نزار بودن، نگاه نکردن در چشمان دوستتان، از دوستتان بخواهد که از او عکس بگیرد، ورانداز کردن دوستتان قبل از آغاز تعامل، فضولی کردن و پرسیدن جزئیات زندگی شخصی دوستتان، بیمار ذهنی بودن، صحبت کردن در مورد جزئیات زندگی شخصی خود، ابراز نامناسب احساسات، سنش از سن دوست شما بیشتر باشد و کشاندن مکالمه به سمت موضوع سکس.
شغلهای خاصی حس خوف و وحشت را در وجود افراد برمیانگیزند. طبق نظر شرکتکنندگان ترسناکترین مشاغل به ترتیب افزایش درجه خوف عبارتاند از: دلقک، تاکسیدرمیست، صاحب فروشگاه وسایل جنسی و مسئول تشییعجنازه و کفنودفن میت. اما کدام شغل کمترین میزان ترسناک بودن را دارد؟
خوفناک شدن شاید واکنش ما در مواجهه با موقعیتی ناشناخته باشد که نمیدانیم باید از آن بترسیم یا نه.
علاوه بر تمامی این عوامل، اعتقاد اغلب مردم بر این است که افراد هراسانگیز، از وجود چنین حالتی در خود بیاطلاع هستند. درواقع طبق نتایج تحقیق مذکور به اعتقاد ۵۹.۴ درصد از شرکتکنندگان، افراد خوف انگیز خودشان نمیدادند که ترسناک هستند. همچنین اغلب افراد عقیده دارند که افراد رعبانگیز توان تغییر این خصوصیت را در رفتار خود ندارند. بهعبارتدیگر باور مردم بر این است که خصوصیت خوفناک بودن فرد دست خودش نیست و جزوی از ذات آن شخص است.
بهطورکلی، هراسانگیز بودن افراد را میتوان به سه عامل اصلی منتسب کرد:
نویسندگان مقاله چنین توضیح میدهند: «اگرچه رفتار این افراد تهدید واقعی برای ما نباشد؛ اما افرادی که دارای الگوهای رفتاری غیرکلامی غیرمعمول، واکنشهای عاطفی عجیبوغریب یا خصوصیات فیزیکی خارج از عرفی دارند و رفتاری غیرقابلپیشبینی از خود نشان میدهند، سبب فعال شدن آشکارساز خوف درونی ما میشوند. فعال شدن این آشکارساز باعث میشود هنگامی که در تلاش برای بررسی سوال وجود یا عدم وجود خطر واقعی از سوی این فرد هستیم، بیشتر حواسمان را جمع کنیم و گوشبهزنگ باشیم. بهعبارتدیگر برانگیخته شدن احساس رعب و خوف، احتمالا واکنشی درونی در مواجهه با موقعیتی مبهم است که ما نمیدانیم در مواجهه با آن باید بترسیم یا خیر!»
اما آیا صرفا در طی یک برخورد کوتاه با شخص، میتوان گفت که آن فرد قابلاعتماد است یا قصد آسیب رساندن به ما را دارد؟ اصولا ما انسانها در عرض ۳۹ میلیثانیه پس از دیدن چهره یک فرد، در مورد قابلاعتماد بودن یا نبودن آن فرد قضاوت میکنیم. یکی از مطالعات موردعلاقه من، تحقیقی کوچک با عنوان «آیا میتوان از چهره افراد بهطور دقیق در مورد شخصیت آنها قضاوت کرد؟» است. در طی این تحقیق که توسط دکتر استفن پورتر و همکارانش در دانشگاه دالهاوس کانادا انجام شده است از شرکتکنندگان خواسته شد که ۳۴ عکس از چهره مردهای بالغ را ازنظر اعتمادبهنفس، مهربانی و پرخاشگری ارزیابی کنند. در این تحقیق نیمی از عکسها منتسب به افراد قابلاعتماد و نیمی دیگر از افراد غیرقابلاعتماد بوده و عکسهای هر دو گروه ازنظر نوع مدل ریش، نوع قیافه و قومیت همسان بودند.
تمام عکسهای استفادهشده در تحقیق دارای هویت حقیقی و بدون دستکاری کامپیوتری بودند. افراد قابلاطمینان در عکسها شامل برندگان جایزه صلح نوبل یا افراد دارای نشان افتخار کانادا برای فعالیتهای بشردوستانه و صلحطلبانه بودند. در مقابل افراد غیرقابلاعتماد از میان بدترین افراد تحت تعقیب آمریکا انتخاب شده بودند که همه آنها به دلیل جنایات بسیار جدی از دست قانون گریخته بودند. به نوشته محققان در یک اتفاقی بسیار بعید هیچکدام از شرکت کنندگان چهره هیچیک از افراد تحت تعقیب یا دیگر برندگان جایزههای صلح نوبل را شناسایی نکردند.
در این آزمایش، عملکرد شرکتکنندگان در تشخیص میزان اعتمادپذیری افراد خوب نبود و اگر برای ارزیابی در مورد افراد از یک سکه استفاده میکردند، شانس بیشتری برای تشخیص جوابهای صحیح داشتند. داوطلبان تنها در ۴۹ درصد مواقع توانستند چهره جرمان تحت تعقیب را غیرقابلاعتماد ارزیابی کنند. اما عملکرد داوطلبان در مورد ارزیابی چهره برندگان جایزه نوبل کمی بهتر بودند و در ۶۳ درصد مواقع توانستند ارزیابی درستی از چهره این افراد داشته باشند. نویسندگان نتیجه گرفتند که افراد برای قضاوت در مورد میزان اعتمادپذیری افراد، به دنبال نشانههای مهربانی یا پرخاشگری در چهره آن اشخاص بودند.
نتایج مقاله جدید سال ۲۰۱۷ نیز در تایید مقاله اصلی قبلی، نشان داد که به باور اغلب مردم، یک فرد ترسناک و مرموز عموما یک مرد لاغر و قدبلند (دیلاق) است که بهداشت شخصیاش را رعایت نمیکند و رفتارهای ناهنجار و عجیبی از خود به نمایش میگذارد. در ادامه محققان کانادایی از آن ۱۵ عکس متعلق به برندگان جایزه صلح نوبل برای درک مفهوم اعتمادپذیری استفاده کردند. یکی از فاکتورهای مهم در مورد میزان اعتمادپذیری جذابیت ظاهری است. افرادی که دارای چهرهای جذاب هستند، فارغ از اینکه برنده جایزه نوبل باشند یا جنایتکار، از سوی داوطلبان بهعنوان فردی قابلاعتماد در نظر گرفته شدند.
این آزمایش و نتایج آن مثالی در تایید نظریه «اثر هاله» است. اثر هاله یک سوگیری عمیق و تعصب ریشهدار ذهنی است که طبق آن پیشداوری ما در مورد افراد جذابتر بهگونهای است که عموما آنها را افرادی قابلاعتمادتر، با ارادهتر، سالمتر و غیره میپنداریم. این سکه روی دیگری هم دارد که به آن «اثر شیطانی» گفته میشود. طبق این اثر، به باور ما افرادی که در یک مورد خاص خوشایند ما نیستند، احتمالا در دیگر موارد هم دلخواه ما نیستند.
بر اساس مطالعات دیگر، در حالت کلی احتمال اینکه افرادی که جذاب تلقی نمیشوند، شغل خوبی پیدا کنند یا مراقبتهای بهداشتی مناسبی دریافت کنند، کمتر از دیگران است. در طی آزمایشی که من به همراه همکارانم در سال ۲۰۱۵ در دانشگاه بریتیش کلمبیا انجام دادیم، دریافتیم که در یک سناریوی دادگاه ساختگی، افراد غیر جذابی که غیرقابلاعتماد به نظر میرسند توسط هیات منصفه، با مقدار شواهد کم، محکوم شناخته شدند و حتی احتمال تبرئه شدن آنها پس از ارائه مدارک مستدل مبنی بر بیگناه بودن، کم بود. در همین زمینه محققان دیگر نیز نتایجی مشابه یافتهاند: داشتن چهره غیرقابلاعتماد، احتمال محکوم شدن افراد به مجازات سنگینتری مثل اعدام را بیشتر میکند.
هنگام ارزیابی میزان عجیب غریب بودن فرد، یک ویژگی خاص در چهره وجود دارد که بیشتر روی آن متمرکز میشویم. طبق مطالعه صورت گرفته توسط پرفسور مک آندرو و کوهنکه، به اذعان ۸۰ درصد از شرکتکنندگان تمام ترسناک بودن یک شخص به چشمهای آن فرد مربوط میشود. (در همین راستا مقاله «اسرار پنهان تماس چشمی: از برانگیختگی جنسی تا عشق و فریب» را مطالعه کنید.) محققان به این نتیجه رسیدند که:
«تعاریفی که از خوفناک بودن ارائه میشود بیشتر حول موضوع تفاوتهای فردی میچرخد.»
چگونه شخصیت مرموز داشته باشیم
فقدان جذابیت ظاهری یا داشتن قیافه عجیب و مرموز، ممکن است مربوط به مشکلاتی ژنتیکی باشد که از بدو تولد گریبان گیر فرد است، یا به علت آسیبدیدگی در اثر سانحه و یا از اثر جراحیهای غیراصولی به وجود آمده باشد. نکته مهم این است که اغلب ما با میل خودمان دست به انتخاب چهرهای ترسناک برای خود نمیزنیم. بهرغم تمامی این تفاسیر همه میدانیم که انسانها مدتهای مدیدی است که از افرادی که چهره متفاوتی دارند سوءاستفاده میکنند و با آنها بدرفتاری میکنند. سوال مهم این است که چرا این اتفاق میافتد؟ یکی از موضوعات اساسی موردبحث تکامل شناسان این است که نقصهای خلقت و عدم تقارن چهره میتواند نشانهای بر وجود نقص و بیماری ژنتیکی باشد. ما بهطور طبیعی از بیماری بیزاریم و از آن میگریزیم (گریزی که بخشی از بقای خود را مدیون آن هستیم). بنابراین تمایل و کشش ما به سمت افرادی خوشچهره و سالم است و از کسانی که ممکن است ما را آلوده کنند، دوری میکنیم. اگرچه این استدلال میتواند توضیحی برای اجتناب ما از این افراد باشد، اما دلیل رفتار بیرحمانه ما با آنها را توضیح نمیدهد و توجیه نمیکند.
یکی از استدلالهایی که بیعدالتی و ظلم در حق این افراد را توضیح میدهد و به نظر من قانعکننده است، مربوط به ادراک ما از اجزای صورت است. طبق استدلالی که دکتر کاترینا فینچر و دو محقق دیگر در مقاله ۲۰۱۷ خود میکنند، آن شیوهای که ما از آن برای درک چهره افراد استفاده میکنیم سبب میشود تا در چنین مواقعی رفتاری غیرانسانی با آن فرد داشته باشیم. توضیح اینکه اگر هیچکدام از اجزای چهرهای که تحت نظر گرفتهایم خارج از عرف نباشد، ادراک ما سبب میشود همه اجزای صورت را بهصورت یکچیز واحد و یکپارچه در نظر بگیریم و برایمان حالتی انسانی داشته باشد.
اما بهمحض اینکه چیزی غیرطبیعی در چهره فرد، توجه ما را جلب کند، ما ساختار چهره فرد را تجزیه میکنیم و در ادامه نیز کل وجود فرد را تجزیه و برانداز میکنیم. زمانی که نوعی از ناهنجاری مثلا چشمان غور، دماغ مضحک یا جوش بزرگی را در چهره کسی مشاهده کنیم، فرآیند مشاهده چهره آن فرد بهعنوان یک چهره انسانی و یکچیز یکپارچه متوقف میشود. به گفته نویسندگان این امر سبب تحمیل آسیبهای مختلف همانند مجازات شدید بر آن فرد میشود. ادراک ما میتواند با حقه زدن به ما، به داشتن دیدگاهی تحقیرآمیز به انسانها منتهی شود.
حتی اگر برانگیخته شدن احساس خوف و هراس، نتیجه عملکرد سیستمی باشد که تلاش میکند ما را از گزند در امان نگه دارد، ظاهرا این سیستم تنظیمات درستی ندارد. ما برندگان جایزه نوبل را با مجرمان بدنام اشتباه میگیریم. علت اینکه دیگران را هراسانگیز میپنداریم این است که آنها با معیارهای جذابیت ظاهری، سلامت روان، رفتار یا علائق ما تفاوت دارند. با تمام این تفاسیر، چگونه میتوان با این معضل به مبارزه برخاست؟ در قدم اول باید آگاه بود که این اتفاق میتواند رخ دهد و در قدم بعدی اگر نسبت به کسی احساس خوف کردید، لحظهای صبر کنید و بیندیشید. سپس قدم جلو بگذارید و با کسی که روی گردنش تاتوی بهظاهر عجیبی زده است گپ بزنید. زنی را استخدام کنید که روی صورتش آکنه دارد و به بچهها بیاموزید که به فردی که دچار ناهنجاری چهره است، زل نزنند.
در همین راستا دعوت میکنیم ویدئویی با ارزش از سری مجموعه کنفرانسهای TED با موضوع «به توصیه متخصص حافظه باید تبعیض و سوءاستفاده را گزارش کنید!» از خانم دکتر جولیا شاو را تماشا کنید.
منبع: تد
یادداشت مترجم:
اغلب نویسندهها و فیلمها با توجه به اهمیت آشکارساز خطر پنهان، با استفاده از المان خوفناک بودن یک کاراکتر بر جذابیت موضوع میافزایند. اگر به ژانر ماجراهای عجیب و خوفناک متافیزیکی علاقهمند باشید توصیه میکنیم دیدن سریال قلعه سنگی Castle Rock با بازی بینظیر بیل اسکارشگورد را که بازی مرموز و خوفناکی از خود به نمایش میگذارد، از دست ندهید.
سلام راستش من با یکی از همین آدما در ارتباط هستم و واقعا نمیدونم. دلیل ترس هام نسبت به اون مرد چیه اون مرد از سال ۹۷وارد کوچه ما شد و در واقع الان دوسالیه که توی ساختمون بقلیه ما میشینه اون واقعا مرد عجیب و مرموز و ترسناکیه من هیچ وقت جرات نگاه کردن به چشمهاش رو نداشتم و ندارم هر روز که میگذشت ترسم نسبت به اون آدم بیشتر و بیشتر شد تا الان که دیگه متوجه ترسهای من شده من همیشه از اون فرار میکنم اولین سالی که توی کوچه دیدمش با همه ی بچه ها رو پله ی جلوی در نشسته بودیم اون داشت دور میزد تا بره ولی یه دفعه وایستاد و بهمون زول زد دنده عقب کشید و رفت ته کوچه و دوباره از همون راهی که اومده بود برگشت در واقع داشت میرفت اما بدون هیچ دلیلی دنده عقب کشید و دوباره همون راه رو اومد و بهمون زول و رفت توی همون اولین بار به حس بدی بهم دست داد یه چیزی مثل ترس و اظطراب حتی توی اولین بار به دوستام گفتن که بچه ها چقدر اون آدم عجیب غریب و مرموزع ولی هیچکس بهم محل نداد و بهم گفتن داری قضاوت میکنید اما بعد یکسال همه چی برای اون ها هم مشخص شد کل این داستان از همون روز شروع شد.. اضطراب من تبدیل به ترسی بی معنی و شدید شده…اون همیشه به من زول میزنه…وقتی میاد پایین تا تو کوچه پیاده روی کنه هر وقت میاد که منم هستم…اون طبقه چهارم میشینه و پارکینگ هامون به هم وصل هستن یعنی وقتی میرم پارکینگ ماشینش رو میبینم یه رنو سفید..حتی پلاک هر سه تا ماشینش رو هم حفظم ..آخه سه تا ماشین دارع بچه پولداره من خیلی چیزها در موردش میدونم همهی این ها رو هم بقلیش یعنی نازنین بهم گفته اون فقط ۱۲ سالشه و منم ۱۵…..عجیبه نه؟مصخره هست میدونم اما هیچ کدوم از این کارها دست خودم نیست اون آدم با کارهاش همش منو نسبت به خودش کنجکاو میکنه.. داستانش خیلی طولانیه …. من دوساله تموم در گیر این مرد هستم دلیل ترس هام رو نمیدونم ..هر وقت میبینمش قلبم شروع میکنه به تند زدن دستام و پاهام میلرزه حتی صدام!دستام شروع میکنه به یخ زدن ..اون خیلی بد نگام میکنه حتی زنم ندارع ولی نزدیک ۵۰ سالشه و مثله اینکه یه بارم ازدواج کرده و طلاق گرفته و دوتا دختر بزرگ دارع که من با چشمای خودم دیدمشون… قرطبی و دماغ عملی… چند بار با چشم خودم دیدم که دختر آورده تو خونش و حتی تو کوچه از چند نفر شماره گرفته یا شماره داده همش هم دخترای جوونا حتی چند باری دیدم با خانم های که بچه دارن هم لاس میزنع حتی با پیرزنا! ولی متاسفانه اعتماد مادر پدرای مارو جلب کرده همه فکر میکنم اون یه آدم متشخص و با ادب و با کمالاته درحالی که اصلا اینجوری نیست !!!۱ امروز هم دیدم که به یه نفر شماره داد …خخخیلی چیز ها رو نگفتم و نمیتونم بگم حتی این جریان رو به مادر و پدرم هم نگفتم چون میدونم اگه بفهمم منو میکشن که چرا زود تر بهشون نگفتم و …اما اون آدم همیشه آمار منو دارع همیشه حواسش بهم هست ..با چشم خودم میبینم ….هر روز جوری رفتار میکنه انگار ذهنمو میتونه بخونه و قدمه بعدی مو میدونه.. زیر چشماش همیشه گوده ولی همیشه لباسای درست و حصابی میپوشه ..وقتی برای اولین بار ببینیم فکر میکنی ۳۰ یا ۴۰ سالشه!! ..امروز هیچکس کوچه نبود منظورم از دوستای خودم…اومد دم پنجره دید پایینم دو دقیقه نکشید که اومد من همیشه در حال فرار از اون آدمم هر دفعه که میبینم انگار میخواد باهام صحبت کنه در میرم امروز برای اولین بار وقتی داشت از پارکینگ در میومد نزدیکه بود به من و دوستم بزنه ولی از کنار مون رد شد و یدفعع وایستادتو چشمام نگاه کرد و گفت ببخشید اگه خیلی میترسونمتون!منو دوستم کپ کردیم چون اصلا باهامون حرف نمیزنه لااقل با من یکی که نه!! منم هیچ وقت توی چشماش نگاه نمیکنم اما اینبار دقیق این حرفو تو صورته خودم زد و وقتی داشت اینو میگفت با یه لحن مصخره و تمسخر آمیزی بود بعد هم که حرفش تموم شد نیش خنده زد با اینکه ماسک زده بود ولی از چهرش کاااملا معلوم بود….خیلی حرفها هست …ولی ..اون دیگه قطعا فهمیده که ازش مثله سگ میترسم و نمیدونم قراره بعدش چی بشه…..ببخشید که خیلی زیاد طولانی شد من واقعا نیاز داشتم این حرفارو به یکی بگم که بتونه کمکم کنه..یا حتی در واقع من این حرفارو زدم تا خودمو خالی کنم…به هر حال بازم ببخشید
دوست گرامی، ترس موضوعی است که در طولانی مدت میتواند آثار مخربی بر روحیه و رفتار شما داشته باشد.
اگر تحت استرس و ترس هستید حتما با والدین یا مشاور در میان بگذارید.
شما در برههای از زندگی خود هستید که شاید تجربه کافی برای برخورد با برخی مسائل را نداشته باشد.
حتما از یک فرد با تجربه (والدین یا مشاور مدرسه یا مشاورهای حرفهای) مشورت بگیرید و ابدا از نظرات دوستان هم سن و سال خود را به عنوان توصیه و راهنمایی استفاده نکنید.
با آرزوی موفقیت و شادی
من قیافم شبیه همینه ولی مرموز نیستم
دوست گرامی هدف از این مقاله قضاوت افراد بر اساس ظاهر و چهره نیست.
با آرزوی موفقیت و شادکامی
سلام ممنون از متن خوبتون
واقعیتش من جاریم علائم زیر داره خواستم بهم راه حل بدین
1_لاغر اندام قد بلند با مردمک چشم گشاد ولیسیدن لب هاش
2َ-زیر آب ماندن وبدون انجام کاری آب را باز کردن
3-تو سه ماه فقط یک لباس تنش دیدم حتی با همین لباس میخواب
4_حموم در ماه 1بار
5_غذا درست میکنه میریزه تو سطل آشغال
6_صدای ناجور از حنجره اش بیرون میده وداد میزنه
7_ضربه های متوالی در عین حال محکم میزنه
8_تکلم کردن با خود وقتی شوهرشون نیست
این تکلم با دادوبیداد همراه است
9_کوبیدن متوالی در
10_انداختن قابلمه وظروف
11_فرار کردن از افراد ناشناس
خواستم بدونم چه راه حلی بهم میدین واقعا احساس ترس دارم
وقتی به شوهرش میگیم این مریض میگه نیست
اطرافیان میگن نقش بازی کن ولی مطمئن هستم این نقش نیست
از رفتن به دکتر هم امتناع میکنه
دوست گرامی اگر از کسی انرژی خوبی نمیگیرید، سطح روابط خود را محدود کنید. مطمئنا تلاش برای بهبود شرایط روحی یک فرد عزیز، نیازمند همراهی خود مخاطب و اطرافیان درجه یک اوست. اگر چه نیت شما خیر است، اما به خاطر سلامت روان خودتان، تا حد ممکن، از روابطی که باعث ایجاد ترس و دیگر احساسات منفی در شما میشود، اجتناب کنید.
پیام *
نام *
ایمیل *
وبسایت
اطلاعات من را برای دفعه بعدی که می خواهم دیدگاه ارسال کنم در مرورگر ذخیره کن.
قبل از همه باید به چند ابهام پاسخ بدم…در پست قبلی منظور من از صمیمیت با آدمها جداشدن از خداوند نبود چون هیچکس برای دل ما سنگ صبوری مثل خدا نمیشه چون فقط خداست که از تمام ذره ذره های وجودیمون خبر داره اما چون خداون مثل ما جسم نداره که جواب حرفامونو بده ما بصورت ذاتی بدنبال یک شنونده از جنس خودمون میگردیم اما باید گفت هیچوقت نباید همه چیزو به انسانها گفت چون در تمام مسائل انسانها ظرفیت شنیدن اسرار ما رو ندارن…اما با این حال این خوبه که آدم در بعضی مسائل به بعضی آدمها اعتماد کنه البته فقط به آدمهایی که امتحانشونو پس دادن …چون اعتماد یه طرفه فایده نداره و باید هر دو طرف بهم حداقل 90 درصد اعتماد داشته باشند …و یه ابهام دیگه که برای بعضی دوستان پیش اومده بود صداقت چشمها بود و باید بگم اگه ما شناخت درستی از نگاه صادقانه داشته باشیم حتما میتونیم نگاه آدمهارو بشناسیم…البته این به تنهایی ممکن نیست و باید ابتدا دیگرانو امتحان کنیم و ببینیم واقعا با ما رو راست هستن یا نه؟؟؟شناخت آدمها به این راحتی ممکن نیست ومن خودم بارها درمورد دیگران اشتباه کردم و سر قضایایی فهمیدم هیچکس100 درصد مثل من نیست و…پس باید مدتی بگذره تا آدمها خودشونو به ما ثابت کنن…
بگذریم و بریم سر اصل مطلب:
امااولین شخصیتی که میخوام باهاتون درموردش حرف بزنم شخصیت انسانهای مرموزو درون گراست…این اشخاص بیشتر از حرف زدن با دیگران با خودشون حرف میزنن…افرادی هستن که هیچکسو لایق اعتماد کردن نمیدونن و همیشه به این فکر میکنن که اگه با کسی دردو دل کنن سو استفاده میکنه و بخاطر همین همیشه سعی میکنن در پشت نقاب بیخیالی خودشونو مخفی کنن و به دیگران نشون بدن که به هیچکس نیاز ندارن… این آدمها احساس میکنن جدا از بقیه هستند وهیچکس مثل اونها فکرنمیکنه و اگرهم کسی با خصوصیات خودشون پیدا کنن بهش اعتماد نمیکنن…در کل نسبت به اطرافیانشون بد بین هستن…اما این اشخاص هر از گاهی کم میارن و سرمسائل کوچیک اونقدر گریه میکنن که حد نداره و بخاطر همین دیگرانو متعجب میکنن…در اصل گریه ی اونها بخاطر چیزهاییه که فکر میکنن فقط اونها میفهمن و دیگران درک سطحی دارن…افراد مرموز همیشه بدنبال یک زندگی متفاوت و هیجان انگیز هستن و از زندگی روزمره متنفرند…
اما نظر من در مورد این افراد:به نظر من این خوبه که آدم به هر کسی اعتماد نکنه و خودم جدیدا فهمیدم که همیشه دیگران اونطور که ما فکر میکنیم نیستن و این علاقه ی زیاداز حده که باعث میشه انسان درست فکر نکنه و عیبهای دیگرانو نبینه اما نباید هیچوقت چشمامونو به روی همه ی انسانها بست خیلی وقتها برای خودم پیش اومده که از چیزی شدید ناراحت بودم و همین که با کسی دردو دل کردم دیگه اون مسئله برام ناراحت کننده نبود و …در کل به نظرم همه ی انسانها یجورایی مرموزند چون خداوند برای ما جایی به نام دل قرار داده که بعضی چیزارو باید اونجا دفن کرد و بعضی حرفها زمینی نیست…
خلاصه همیشه همه ی آدمها حرفهایی برای نگفتن دارن و این باعث میشه مرموز به نظر بیان…
چگونه شخصیت مرموز داشته باشیم
امیدوارم از این مطلبم خوشتون اومده باشه منتظر پست بعدیم باشید…0