چگونه عاشق امام علی شویم

 
helpkade
چگونه عاشق امام علی شویم
چگونه عاشق امام علی شویم

شفقنا افغانستان-حضرت علی (علیه السلام) شخصیتی بزرگ و بی بدیل است که در طول تاریخ همواره مورد مدح و ستایش بزرگان قرار گرفته و حتی  کسانی که به امامت علی (علیه السلام) باور ندارند نیز ، او را در نوع خود یگانه و بی نظیر می دانند.

به گزارش شفقنا زندگی، مطلبی که پیش رو دارید نمونه‌ای است از گفتار اندیشمندان و متفکران مسلمان درباره علی (علیه السلام) … :

**********

امام علی علیه السلام در سخنان زیبای دکتر علی شریعتیچگونه عاشق امام علی شویم

“… بهشت، حقیرتر از آن است که علی در آن بگنجد، و فقیرتر از آنکه بتواند به حسین و زینب پاداش دهد، شرم می‌کند که در خانه گلین فاطمه را بزند و در برابر ساکنان آن، که حاملان روح خدایند، و مسجود ملائک، و مُثُل افلاطونی‌ی ارزش‌ها و آرمان‌های انسان، نام جایزه را بر زبان آورد…” …. “… علی از بهشت بزرگتر است و از ابرار برتر، او خود پرورنده ابرار است، او سرخیل «مقربین» است. علی بزرگتر از آن است که حتی در بهشت بر سر سفره ابرار بنشیند و با آنها هم‌کاسه شود، او خود «رضوان خداوند» است….”…. در روز عید غدیر دیدم که زیباترین توصیفات را دکتر علی شریعتی از مولایمان دارد با حسی نوستالژیک از دوران جوانی و روزهای انقلاب و با احترام به معلمی که عاشق علی علیه السلام بود و شیرینی و شور و عظمت هنوز هم از کلماتش جاری است (خدایش رحمت کناد) این توصیفات را برای درک ذره ای از عظمت مولایمان شایسته نقل دیدم …

 

“… علی کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگی‌اش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاج‌های چندگونه بشری، در همه دوره‌ها، پاسخ می‌دهد…”

 

“… هرکه علی‌وار زندگی کند و علی‌وار کار کند و علی‌وار سخن بگوید و علی‌وار بیندیشد، نمی‌تواند از سرنوشت محتوم علی‌وار بگریزد…”

 

“… علی… که همه ارزشها در برابرش بی‌مقدار می نماید و همه قدرتها و عظمتها در قیاسش ضعف و حقارت به نظر می‌آید…”

 

“… ارزش‌های علی در بی‌نیازتر بودنش از دیگران نیست، بلکه در احساس کردنِ نیازهای بلندتر و متعالی‌تر اوست نسبت به دیگران و همچنین در احساس نیازمندتر بودن و احساس کمبود بیشتر کردن او در هستی است؛ که دیگران چنین احساسی را ندارند…”

 

“… علی، مظهر توحید و انسانی که رسالت تاریخی تمامی پیامبران در او تجسم یافته و وجودش جوهر همه انقلاب‌های توحیدی است و گردابی است که تمامی ‌رودهایی که در طول تاریخ عدالت و آزادی و برابری بشری از انقلاب‌ها و نهضت‌ها سرچشمه گرفته و با جور و جبر و تبعیض در کشاکش بوده است در او می‌ریزد…”

 

“… به عنوان یک من علی‌وار: یک روح در چند بعد: خداوند سخن، بر منبر، خداوند پرستش در محراب؛ خداوند کار، در زمین؛ خداوند پیکار، در صحنه؛ خداوند وفا، در کنار محمد، خداوند مسئولیت در جامعه، خداوند قلم، در نهج‌البلاغه؛ خداوند پارسایی، در زندگی؛ خداوند دانش، در اسلام؛ خداوند انقلاب، در زمان؛ خداوند عدل، در حکومت؛ خداوند پدری و انسان‌پروری، در خانه؛ و… بنده خدا، در همه‌جا، در همه وقت!…”

 

“… سخن گفتن درباره علی (ع) بی‌نهایت دشوار است، زیرا به عقیده من، علی (ع) یک قهرمان یا یک شخصیت تاریخی تنها نیست. هر کس درباره علی (ع) از ابعاد و جهات مختلف بررسی کند، خود را نه تنها در برابر یک فرد، یک فرد برجسته انسانی در تاریخ می‌بیند، بلکه خود را در برابر معجزه‌ای و حتا در برابر یک مساله علمی، یک معمای علمی «‌این خلقت» احساس می‌کند. بنابراین درباره علی (ع) سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهله اول به ذهن می‌آید، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست، بلکه درباره معجزه‌ای است که به نام انسان و به صورت انسان در تاریخ متجلی شده است.

 

علی (ع) یکی از شخصیت‌های بزرگی است که به نظر من بزرگترین شخصیت انسانی است (پیغمبر (ص) را باید جدا کرد که رسالت خاصی دارد) که از همه وقت، امروز ناشناخته می‌بود، بدشناخته‌تر است که کیست، محققین او را برای اولین بار می‌شناختند.

 

گاه علی (ع) را که توی این جنگ‌ها یک قهرمان شمشیرزن است، توی شهر یک سیاستمدار پرتلاش حساس است و توی زندگی یک پدر و یک همسر بسیار مهربان و بسیار دقیق است و یک انسان زندگی است و در همه ابعادش می‌بینیم، تاریخ می‌گوید، تنها در نیمه‌ شب‌ها، توی نخلستانهای اطراف مدینه می‌رفته و نگاه می‌کرده که کسی نبیند و نشوند و بعد سر در حلقوم چاه فرو می‌برده و می‌نالیده! هرگز، من نمی‌توانم قبول کنم که رنج‌های مدینه و رنج‌های عرب و جامعه عرب و حق جامعه اسلامی و حتا یارانش، این روحی را که از همه این آفرینش بزرگ‌تر است وادار به چنین نالیدنی بکند، هرگز!

 

درد علی (ع) خیلی بزرگ‌تر است و آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد، که این روح را این اندازه بی‌تاب بکند! مسلما این همان درد انسانی است که خود را در این عالم زندانی می‌بیند، انسانی است که خود را بیشتر از این عالم می‌بیند و احساس خفقان در این عالم می‌کند.

 

مسلما هر کسی که انسان‌تر است، پیش از آنچه هست در خود نیاز احساس می‌کند، انسان است، این است که می‌بینیم علی (ع) قهرمان متعالی سخن گفتن و زیبا سخن گفتن و پاک سخن گفتن است، نمونه اعلا و متعالی شهامت و گستاخی در جنگ است، نمونه عالی پاکی روح در حد اساطیر و تخیل فرضی انسان در طول تاریخ است، نمونه اعلای محبت و رقت و لطافت روح است، نمونه عالی دوست داشتن در حد نمونه‌های اساطیری است، نمونه عالی عدل خشک دقیقی است که حتا برای مرد خوبی مانند عقیل ـ برادرش – قابل تحمل نیست، نمونه اعلای تحمل است در جایی که تحمل نکردن، خیانت است و نمونه اعلای همه زیبایی‌هایی است و همه فضایلی است که انسان همواره نیازمندش بوده و ندانسته.

 

علی (ع) نه تنها امام است، در طول تاریخ هیچ شخصیتی با این امتیاز را نداشته که یک خانواده امام (ع) است، یعنی خانواده اساطیری است، خانواده‌ای که پدر علی (ع) است، مادر زهرا (س) است، پسر آن خانواده حسین (ع) [و حسن (ع)] است و دختر آن خانواده زینب (س) است.چهره هایی که می‌خواهم، در قرن بیستم، به عنوان سمبل و تجسم یک ایدئولوژی مطرح و عنوا کنم، دارای این خصوصیات است. البته این کامل‌ترین خصوصیاتش نیست، اما اساسی‌ترین آنهاست

 

علی (ع) نخستین نسل در انقلاب اسلامی، علی (ع) در خانه پسرعمو، رابطه متقابل پیغمبر (ص) و علی (ع)، علی (ع) مظهر جهاد و رهبری جنگ، علی (ع)، ‌مرد سیاست و مسؤولیت اجتماعی، علی (ع) مرد کار یدی، کشاورزی و تولید، علی (ع) ‌مظهر نثر و شعر علی (ع) بهترین سخنور و سخنگو، علی (ع) ‌فیلسوف، علی (ع) مظهر بینش‌ها و ابعاد متضاد، علی (ع) ‌زهد انقلابی و عبادت، ‌تکیه بر عدالت، علی (ع) تساوی در مصرف، علی (ع) امام و مظهر حقیقت‌ها و ارزش‌ها، علی (ع) نفی مصلحت به خاطر حقیقت، نفی شخصیت، علی (ع) انسان‌دوستی.

 

ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که می‌تواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که می‌تواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، ‌به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال می‌بینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیده‌ایم!

 

در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع می‌شود و این مرحله‌ای است پس از شناخت و پس از عشق.بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع) » ‌هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »‌! چراکه شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) ‌وار بودن، علی (ع) ‌وار اندیشیدن، علی (ع) ‌وار احساس کردن در برابر جامعه، ‌علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، ‌علی (ع) ‌وار زیستن، علی (ع) ‌وار پرستیدن و علی (ع) ‌وار خدمت کردن است…”

 

علی، حقیقتی بر گونه اساطیر

“… علی ، رب النوع انواع گوناگون عظمت ها، قداست ها ، زیبایی ها و احساس های مطلق است. ازآن گونه مطلق هایی که بشر همواره دغدغه دیدن و پرستیدنش را داشته ، وهرگز نبوده ، ومعتقد شده که ممکن نیست درکالبد یک انسان تحقق پیدا کند ، و ناچار ، می ساخته است.

 

چگونه عاشق امام علی شویم

علی در همان حد مطلقی که پرومته در اساطیر ، روح تشنه و محتاج انسان را از فداکاری اشباع می کرده ، و دموستنس از قدرت و صداقت و لطف سخن، و هرکول از قدرت و نیرومندی جسم ، و خدایان دیگر از نهایت رقت و محبت و لطافت روح ، همه را در یک رب النوع جمع می کند . علی ، نیازهای را که در طول تاریخ، انسان ها را به خلق نمونه های خیالی ، و به ساختن الهه ها و رب النوع های فرضی می کشانده ، در تاریخ امروز اشباع می کند.

 

و از همه شگفت همه فضایل مطلقی را که ما ناچار در اسطوره ها و رب النوع ، حتی فرضی ، قابل جمع نیست ، در یک اندام عینی جمع کرده است. جنگ هایش را ملاحضه می کنیم و او را مانند یک رب النوع اساطیری می یابیم که با خون ریزی و بی باکی و نیرومندی شدید در حد مطلق پیکار می کند. به طوری که نیاز انسان را به داشتن و بودن یک احساس قدرت مطلق بشری، سیراب میکند.

 

و در کوفه ،در برابر یک یتیم ، چنان ضعیف و چنان لرزان و چنان پریشان می شود که رفیق ترین احساس یک مادر را به صورت اساطیری نشان می دهد. و در مبارزه با دشمن چنان بی باکی و خشونت به خرج می دهد. که مظهر خشونت شمشیر است . و شمشیرش ( ذوالفقار) مظهر برندگی و خون ریزی و بی رحمی نسبت به دشمن در مبارزه است. و در داخل ، از این نرمتر، و از صمیمی تر ، و از این پرگذشت تر پیدا نمیشود.

 

در جای دیگر، علی وقتی می بیند اگر بخواهد به خاطر احقاق حقش شمشیر بکشد. مرکز خلافت و قدرت اسلامی متلاشی می شود. و وحدت مسلمین بر باد می رود ، ناگزیر صبر می کند ، یک ربع قرن صبر می کند و با شرایطی و در وضعی زندگی می کند که دست احساس پرومته ی به زنجیر کشیده را در انسان به وجود می آورد . اما علی، به خاطر انسان ، این زنجیر را خود بر اندامش می پیچد. یک ربع قرن خاموشی از طرف روحی که همواره بی قرار است و از ده سالگی وارد نهضت اسلام شده ، به تعبیر خودش صبری با طعم احساس انسانی است که “خار در چشم و استخوان در گلو” است…”

چهره علی

“… چهره‌ی “علی” در روشنایی، زیبا و خدایی است. به تو و من، بی‌مذهب و مذهبی، هر دو،علی را در تاریکی نشان داده‌اند…”

درد علی

“… درد علی دو گونه است :

یک درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می‌کند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه‌شب‌های خاموش به دل نخلستان‌های اطراف مدینه کشانده… و به ناله در آورده است.ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرق‌اش احساس می‌کند.اما، این درد علی نیست.دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آن‌را نمی‌شناسیم!!باید این درد را بشناسیم… نه آن درد را…که علی درد شمشیر را احساس نمی‌کند.و…ما…

 

درد علی را احساس نمی‌کنیم…”سکوت”… مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت؟باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید؟او با علی آشناتر است…”

علی من …

“… این علی که شما وصفش می‌کنید همان رستم خودمان است که آرایش اسلامی‌اش کرده‌اید! این علی شما به درد صوفی‌ها و پهلوان‌ها می‌خورد و سمبل زورخانه و خانقاه شده است!

 

این علی‌ای نیست که من به او معتقدم، علی من آن علی است که در درون جامعه اسلامی، با منافق ستمکار، خواجه برده فروش و پارچه‌ورمال و استثمارگر، هر چند مسلمان هم باشد، به خاطر اسلام مبارزه می‌کند. و او مردی است که چهار هزار نفر مقدس دعاخوان نالان در پیشگاه خداوند را، که جای سجده در پیشانی‌شان نمایان است و در میان‌شان حافظ قرآن بسیار، یک جا با شمشیر نابود می‌کند. چه کسی جرئت این کار را داشت و دارد؟!…”

 

“… و تو ای علی! ای شیر! مرد خدا و مردم، ربّ النوع عشق و شمشیر! ما شایستگی “شناخت تو” را ازدست داده‌ایم. شناخت تو را از مغز‌های ما برده‌اند، اما “عشق تو ” را، علی‌رغم روزگار، در عمق وجدان خویش، در پس پرده‌های دل خویش، هم‌چنان مشتعل نگاه داشته‌ایم، چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها می‌کنی؟ تو ستمی را بر یک زن یهودی، که در ذِمّه حکومت‌ات می‌زیست، تاب نیاوردی، و اکنون، مسلمانان را در ذمه‌ی یهود ببین. و ببین که بر آنان چه می‌گذرد! ای صاحب آن بازو، که یک ضربه‌اش از عبادت هر دو جهان برتر است، ضربه‌ای دیگر!…”

 

“… امام علی را باید از دولاشاپلی پرسید که دوازده سال است شب و روز درباره او میاندیشد و نهج‌البلاغه‌اش را بزبان خود تدوین کرده و افکار و حالات و زندگی و رنجها و دردها و گرفتاریهایش را در این کوفه پلید پردشمن پست می‌داند و می‌داند که این «خونریز خشمگین صحنه پیکار» چه شد که «سوخته خاموش خلوت محراب» شد ؟ این شیر خدا در این نخلستان خاموش چرا تنها مینالد ؟ چرا سر در حلقوم چاه برده است ؟ دردش چیست ؟ نه از آن عربی که تولیت حرم او را دارد و هر روز ضریحش را گردگیری می‌کند و آب و جارو و گلاب و فرش و پرده و نذر و نذور و شمع و مُهر و تسبیح و…”

 

“… آن انسان شگفتی که سینه‌اش انبوه فشرده‌ای از آگاهی‌ها است و اندیشه‌اش به راه‌های آسمان آشناتر است از راه‌های زمین او است که ناگهان از بستر نرمِ خانه، نیمه‌های شب می‌گریزد و سینه‌اش خفقان می‌گیرد و به نخلستان‌های حومه‌ی شهر پناه می‌برد و در دل شب، از درد و حیرت و هراس در برابر ملکوت، عظمت وجود و جمال و جاذبه‌ی خدا و حقارت و نیاز خویش، ناله برمی‌دارد و از هوش می‌رود…”

********

فیلسوف شهیر و حکیم فرزانه، علامه شهید مطهری(ره) کتابی دارد به نام “جاذبه و دافعه علی(ع) “ این کتاب مشتمل است بر یک مقدمه و دو بخش، در مقدمه، کلیاتی درباره جذب و دفع به طور عموم و جاذبه و دافعه انسان هابه طور خصوص بحث شده است. در بخش اول جاذبه علی(ع) که همواره دل هایی را به سوی خود کشیده و می کشد و فلسفه آن و فایده و اثر آن، موضوع بحث قرار گرفته است. در بخش دوم، دافعه نیرومند آن حضرت که چگونه عناصری را به سختی طرد می کرد توضیح و تشریح شده است. استاد شهید در این کتاب ثابت نموده که علی(ع) دو نیرویی بوده است و هرکس که بخواهد در مکتب او پرورش یابد باید دو نیرویی باشد. با این مقدمه کوتاه اینک فرازهایی از دیدگاه آن شهید بزرگوار را پیرامون شناخت وی از شخصیت ملکوتی حضرت علی(ع) به صورت اختصار خواهیم آورد ؛

 

۱. تاثیر علی(ع) بر روی انسان ها: یکی ازجوانب و نواحی وجود این شخصیت عظیم، ناحیه تاثیر او بر روی انسان ها به شکل مثبت یا منفی است و به عبارت دیگر “جاذبه و دافعه” نیرومند اوست که هنوز هم نقش فعال خود را ایفا می نماید.

 

۲. امتیاز اساسی علی(ع:) امتیاز اساسی علی(ع) و سایر مردانی که از پرتو حق روشن بوده اند این است که علاوه بر مشغول داشتن خاطرها، به دل ها و روح ها نور و حرارت و عشق و نشاط و ایمان و استحکام می بخشند.

 

۳. خاصیت و مکتب علی(ع:) در علی(ع) هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران مکتب او هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب شور و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم مکتب حسن و زیبایی و جذبه و حرکت.

 

۴. بیان اوصاف علی(ع:) پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند خود شخصا موجودی متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را باهم جمع کرده بود. هم اندیشه ای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار، کمال جسم و کمال روح را توام داشت. شب هنگام عبادت از ماسوی می برید و روز در متن اجتماع فعالیت می کرد. روزها چشم انسان ها مواسات و از خودگذشتگی های او را می دید و گوش هایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانه اش را می شنید و شب چشم ستارگان اشک های عابدانه اش را می دید و به گوش آسمان مناجات های عاشقانه اش را می شنید. هم مفتی بود وهم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده، بالاخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیبایی هایش.

 

۵. علی(ع) شخصیت دو نیرویی: علی(ع) از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعه ای به نیرومندی جاذبه و دافعه علی(ع) پیدا نکنیم. دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداکار، با گذشت، از عشق او همچون شعله هایی از خرمنی آتش سوزان و پرفروغ اند جان دادن در راه او را آرمان و افتخار می شمارند ودر دوستی او همه چیز را فراموش کرده اند. از مرگ علی(ع) سالیان، بلکه قرونی گذشت اما این جاذبه همچنان پرتو می افکند و چشم ها را به سوی خویش خیره می سازد. در دوران زندگیش عناصر شریف و نجیب، خداپرستانی فداکار و بی طمع، مردمی با گذشت و مهربان، عادل و خدمتگزار خلق کرد و حول محور وجودش چرخیدند که هرکدام تاریخچه ای آموزنده دارند و پس از مرگش در دوران خلافت معاویه و امویان، جمعیت های زیادی به جرم دوستی او در سخت ترین شکنجه ها قرار گرفتند اما قدمی را در دوستی و عشق علی(ع) کوتاه نیامدند و تا پای جان ایستادند.

 

۶. جاودانه ماندن علی(ع:) علی(ع) اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نمی بود فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمان های بسیار سراغ دارد قهرمان های سخن، قهرمان های علم و فلسفه، قهرمان های قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ ولی همه را بشر از یاد برده و یا اصلا نشناخته است اما علی(ع) نه تنها با کشته شدنش نمرد بلکه زنده تر شد خود می گوید: “گردآورندگان دارایی ها در همان حال که زنده اند مرده اند و دانشمندان (علمای ربانی) پایدارند تا روزگار پایدار است جسم های آنها گمشده است اما نقش های آنها بر صفحه دل ها موجود است. ”(۱) درباره شخص خودش می فرماید: “فردا روزهای مرا می بینید و خصایص شناخته نشده من برایتان آشکار می گردد و پس از تمام شدن جان من و ایستادن دیگری به جای من مرا خواهید شناخت”

 

در حقیقت علی(ع) همچون قوانین فطرت است که جاودانه می مانند. او منبع فیاضی است که تمام نمی گردد بلکه روز به روز زیادتر می شود و به قول “جبران خلیل جبران” از شخصیت هایی است که در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمده اند.

بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبریشان رو به فراموشی می رود. اما حضرت علی(ع) و معدودی از انسان ها با خصایص بیان شده همیشه هادی و رهبرند.

 

۷. علی(ع) تجسم حقیقت: علی(ع) مقیاس میزانی است برای سنجش فطرت ها و سرشت ها، آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آن که فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند. چون علی(ع) جز تجسم حقیقت چیزی نیست او خود می فرماید: “اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این سخن بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: “یا علی! مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. ”

 

۸. سبب دوستی و محبت علی(ع) در د ل ها: فوق العادگی علی(ع) در چیست که عشق ها را برانگیخته و دل ها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته و برای همیشه زنده است؟ چرا دل ها همه خود را با او آشنا می بینند و اصلا او را مرده احساس نمی کنند بلکه زنده می یابند؟ مسلما ملاک دوستی او جسم او نیست زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکرده ایم، و با محبت علی(ع) از نوع قهرمان دوستی که در همه ملت ها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت نیست هم اشتباه است که بگوییم محبت علی(ع) از راه محبت فضیلت های اخلاقی و انسانی است و حب علی(ع) حب انسانیت است. درست است علی(ع) مظهر انسان کامل بوده و درست است که انسان نمونه های عالی انسانیت را دوست می دارد اما اگر علی(ع) همه این فضایل انسانی را که داشت می داشت آن حکمت و آن علم، آن فداکاری ها و از خود گذشتگی ها، آن تواضع و فروتنی ، آن ادب، آن مهربانی و عطوفت، آن ضعیف پروری، آن عدالت، آن آزادگی و آزادیخواهی، آن احترام به انسان، آن ایثار، آن شجاعت، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن، آن سخا و جود و کرم و… اگر علی(ع) همه اینها را داشت می داشت اما رنگ الهی نمی داشت مسلما این قدر که امروز عاطفه انگیز و محبت خیز است نبود. علی(ع) از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد، دل های ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سرو سر و پیوستگی دارد و چون علی(ع) را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق می یابند به او عشق می ورزند. درحقیقت پشتوانه عشق علی(ع) پیوند جان ها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرت ها نهاده شده و چون فطرت ها جاودانی است مهر علی(ع) نیز جاودان است. نقطه های روشن در وجود علی(ع) بسیار زیاد است اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.

 

۹. علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز: علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز بود، این یکی دیگر از افتخارات بزرگ اوست. هر آدم هدفدار و مبارز و مخصوصا انقلابی که در پی عملی ساختن هدف های مقدس خویش است مصداق قول خداست که “یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم: در راه خدا می کوشند و از سرزنش، سرزنشگری بیم نمی کنند. ”

 

اگر شخصیت علی (ع)، امروز تحریف نمی شد و همچنان که بوده ارائه داده می شد، بسیاری از مدعیان دوستیش در ردیف دشمنانش قرار می گرفتند! علی(ع) در راه خدا از کسی ملاحظه نداشت بلکه اگر به کسی عنایت می ورزید و از کسی ملاحظه می کرد به خاطر خدا بود. قهرا این حالت، دشمن ساز است و روح های پر طمع و پر آرزو را رنجیده می کند و به درد می آورد. در میان اصحاب پیغمبر (ص) هیچ کس مانند علی(ع) دوستانی فداکار نداشت، همچنانکه هیچ کس مانند او دشمنانی این چنین جسور و خطرناک نداشت. مردی بود که حتی بعد از مرگ، جنازه اش مورد هجوم دشمنان واقع گشت. او خود از این جریان آگاه بود و آن را پیش بینی می کرد و لذا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد و جز فرزندانش دیگران ندانند، تا آنکه حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض گشت، خوارج نیز منقرض شدند و یا سخت ناتوان گشتند، کینه ها و کینه توزی ها کم شد و به دست امام صادق (ع) تربت مقدسش اعلان گشت.

 

۱۰. علی(ع) مظهر جامعیت و انسان کامل: یکی از مظاهر جامعیت و انسان کامل بودن علی(ع) این است که در مقام اثبات و عمل با فرقه های گوناگون و انحرافات مختلف روبرو شده و با همه مبارزه کرده است. گاهی او را در صحنه مبارزه با پول پرست ها و دنیا پرستان متجمل می بینیم، گاهی هم در صحنه مبارزه با سیاست پیشه های ده رو و صدرو، گاهی با مقدس نماهای جاهل و منحرف. لذا وجود مقدس حضرت علی(ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست؛ اصحاب جمل که خود آنان را ناکثین نامید و اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج که خود آنها را مارقین می خواند.

 

۱۱. مبارزه علی(ع) با دو طبقه: سراسر وجود علی (ع)، تاریخ و سیرت علی (ع)، خلق و خوی علی (ع)، رنگ و بوی علی (ع)، سخن و گفتگوی علی(ع) درس و سرمشق و تعلیم و رهبری است. همچنان که جذب های علی(ع) برای ما آمرزنده و درست است، دفع های او نیز چنین است، ما معمولا در زیارت های علی(ع) و سایر اظهار ادب ها مدعی می شویم که ما دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو هستیم. تعبیر دیگر این جمله این است که به سوی آن نقطه می رویم که در جو جاذبه تو قرار دارد و تو جذب می کنی و از آن نقاط دوری می گزینم که تو آنها را دفع می کنی.

علی(ع) دو طبقه را سخت دفع کرده است۱؛ – منافقان زیرک. -۲ زاهدان احمق.

همین دو درس، برای مدعیان تشییع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند.

************

شیعه علی بودن از نگاه امام موسی صدر

بخشی از سخنرانى امام موسى صدر، در سال ۱۳۴۹ در شهر کاشان : امام موسی صدر در این سخنرانی به شرح صفات انسانی، صفات علی (ع) و ضرورت اتصاف شیعیان به صفات امیرالمومنین (ع) می‌پردازد که بعد از ۴۳ سال هنوزشنیدنی است:ای علی دوست، ‌ای کسی که برای خاطر علی بر سر می‌زنی، به سوگ می‌نشینی، ‌ای کسی که برای علی جمع می‌شوی و چراغ روشن می‌کنی، ‌ای کسی که برای علی اشک می‌ریزی، ‌ای کسی که با شنیدن منقبت علی دل‌ات شاد می‌شود، بشنو و بترس و بلرز از این حرف.

 

علی را اگر امروز دنیا بخواهد بشناسد چطور می‌شناسد؟ دو راه دارد که دنیای امروز علی را بشناسد. یک راه از تاریخ می‌رود و کتاب‌ها را می‌بیند و علی را از راه تاریخ می‌شناسد. یک راه دیگر هم امروز برای شناختن علی هست. اگر آمدند و گفتند علی را چطور می‌شود شناخت، می‌گویند می‌رویم از پیروان‌اش می‌شناسیم.

 

فرض کنیم یک نفر می‌خواهد علی را بشناسد. می‌خواهد پیروان علی، مأمومین علی، دنباله‌روهای علی، شیعیان علی را بشناسد، تا علی را بشناسد. چه می‌بیند؟ آیا علم را می‌بیند؟ آیا تقوا می‌بیند؟ آیا علاقه به یتیمی که در علی بود می‌بیند؟ آیا خدمت به مردم می‌بیند که در علی می‌دید؟ آیا شجاعت و صراحتی می‌بیند که در علی می‌دید؟ بهوش باش، چگونه می‌خواهی علی را بشناسی…؟ … چرا  سفیه باشیم؟ چرا بی سواد باشیم؟ درست است ما ننگ علی باشیم؟…حضرت صادق مى‌گوید. شخصى از حضرت صادق‏ (ع) مى ‏پرسد که ما نام شما را بر اولاد خود مى‏‌گذاریم، آیا این به کمک ما مى ‏آید. حضرت مى‏ فرماید: بله و هَل الدّین الَّا الحُبُّ آیا دین جز دوستى چیزى هست؟ بعد براى اینکه اشتباه نشود مى ‏گوید: قُل اِن کُنتُم تُحِبُّونَ اللّه فَاتّبِعُونى یُحبِبکُمُ اللّه. ۳۱: ۳) کسى که خدا را دوست دارد پیر و پیغمبر خداست. بنابراین، ایمان على و کمال ایمانش موجب مى ‏شود که جزو دین شود و پیامبرص بفرماید: لا اَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً اِلَّا المَوَدَهَ فِى القُربى. (۲۳: ۴۲)

 

آن ایمانش است. على چون ایمان کامل است، واکنشهاى متفاوتى در مقابل دنیا دارد. ‌گاه به نظر مى ‏رسد که براى دنیا حرص مى‏ زند و دنبال خلافت مى‏ رود. گاهى هم مى ‏گوید اى دنیا غُرّى غَیرى. برو دور شو، من طلاقت دادم. براى چه؟ براى اینکه على‏ (ع) دنیا را فقط براى اقامه حق و ابطال باطل مى ‏خواهد. اگر در دنیا حقى اجرا نشود یا از باطلى جلوگیرى نشود، به درد على‏ع نمى‏ خورد. پس دنیا را براى خدا مى‏خواهد.علی شجاعت‌اش براى خداست و به امر خداست و به اتکاى خداست و ترسش در مقابل خداست. از فقر نمى‏ ترسد. اعتماد به خدا دارد. کریم است.

 

امساکش هم براى این است که نمى‏ خواهد مال مسلمان را بگیرد و به برادرش بدهد. طلب دنیایش براى اقامه حق و ابطال باطل است. وقتى هم که این هدف حاصل نشود، همه‏ چیز دنیا را‌‌‌‌ رها مى ‏کند. در این راه به ابوذر مى‏ گوید: یا اَباذَرَ لا یُؤنِسَنَّکَ الَّا الحَقّ وَ لا یُوحِشَنَّکَ اِلَّا الباطِلُ. به همین دلیل در تمام زندگى على‏ (ع) یک هماهنگى کامل دیده مى ‏شود: وَ لَو کانَ مِن عِندِ غَیرِ اللّه لَوَجَدُوا فیهِ اِختِلافاً کَثیراً (۸۲: ۴) على‏ (ع) با ایمانش بازى نمى ‏کرد. در بازارش همانى بود که در خانه، در خانه‌اش همانى بود که در جنگ و در جنگ اش همانى بود که در مسجد مشاهده مى‏شد. یک ذات بود. این‌جا و آن‌جا نمى‌شناخت. در تمام دنیاى خدا، على‏ (ع) ولىّ خدا بود. در همه جا در مقابل خویش و بیگانه یکنواخت بود. قضیه‌ی عقیل را خواندیم. ملاحظه فرمودید که برای‌اش برادر و خویش و بیگانه فرقى نمى‏کند.

 

آن‌جا که رضاى خداست، همه چیز هست؛ و آن‌جا که نیست، هیچ چیز نیست. در روز مرگ اش و روز خلافت اش، حرف‌هایش یکى است.خطبه‌ی على در روز خلافت‌اش، آن روز که دنیا با تمام زیبایی‌های‌اش به على رو مى ‏کند، مانند روزى است که مى ‏خواهد بمیرد. براى این‌که دنیا براى او رسالت است، امانت است، دنیا براى على‏ (ع) وسیله کار است. در حال غضب و آرامش هم یکنواخت است.ما مى‏ گوییم على‏ (ع) امام ماست. امام یعنى چه؟ امام یعنى پیشوا. نماز جماعت خوانده ‏اید. نماز جماعت که مى ‏خوانند، امام وقتى که مى ‏گوید: اللّه اکبر، مأموم هم مى ‏گوید: اللّه اکبر. رکوع که مى ‏کند، مأمومین رکوع مى ‏کنند.

 

یعنى پیروى کردن. ولایت ما از على‏ (ع) هم به همین معناست.خوب، على امام ماست. على‏ (ع) چگونه بود؟ اینکه گفتیم قطره‏اى از مظهر شخصیت على‏ (ع) بود که به زبان بنده در این مکان مقدس جارى شد. آیا تاکنون امام را دیده‏اید که در قیام باشد و مأمومین او در حال سجود؟ و یا امام در سجود باشد و مأمومین ایستاده باشند؟ آیا مى ‏گویى این آقا امام این‌ها ست، مى‏ گویى یا نمى‏ گویى؟ البته نمى ‏گویى. این مسخره است. باید بررسى کنیم که ما چگونه مأمومین این امام ایم؟ على‏ (ع) شجاع؛ ما ترسو! على‏ (ع) کریم؛ ما بخیل! على‏ (ع) خوش‏ اخلاق؛ ما بد اخلاق! على توانا؛ ما ترسو و طماع! على‏ (ع) صادق و الى آخر.معناى امامت چیست؟

 

على‏ (ع)، ‌‌همان طور که گفتیم، سرّ کمال‌اش ایمان اش است. راهى است که براى ما هم باز است. این راهى است که على رفت. بفرمایید شما هم بروید. على صد درجه‏‌اش را رفت و آن شد، تو یک درجه‏‌اش را برو و یک صدم على بشو. راه باز است. براى همه. باز نیست؟ ما کمال على را در ایمان‌اش مى ‏دانیم. با ایمان به خدا و ازدیاد این ایمان، مى ‏توانیم راه على را برویم. اما ما چه کرده ‏ایم؟ ما که شیعه على هستیم و باید از او پیروى کنیم، چه کرده‏‌ایم؟ بعضی‌هایمان، نمى‌گویم همه‌ی ‏مان، صادقانه پیروى نکرده ‏ایم. خوب، حالا که نکردیم چه از دست‌مان رفته است؟ عزت و شرافت و هدایت و نجابتى که باید براى شیعه‌ی على‏ (ع) باشد، مهجور مانده است. حرفى ندارم؛ ولى مصیبت کجاست؟

 

اى على‏ دوست! اى کسى که براى خاطر على‏ (ع) بر سر مى ‏زنى! به سوگ مى‏ نشینى! اى کسى که براى على جمع مى ‏شوى و چراغ روشن مى ‏کنى! اى کسى که براى على اشک مى ‏ریزى! اى کسى که با شنیدن منقبت على‏ (ع) دل‌ات شاد مى‏شود! بشنو و بترس و بلرز از این حرف!على‏ (ع) را اگر امروز دنیا بخواهد بشناسد چطور مى ‏شناسد؟ دو راه دارد که دنیاى امروز على‏ (ع) را بشناسد. یک راه از تاریخ مى‏ رود و کتاب‌ها را مى‏بیند و على‏ (ع) را از راه تاریخ مى‏شناسد. یک راه دیگر هم امروز براى شناختن على‏ (ع) هست. اگر آمدند و گفتند على‏ (ع) را چطور مى‏شود شناخت، مى‏گویند مى‏رویم از پیروان‌اش مى‏شناسیم. فرض کنیم یک نفر مى‏خواهد على‏ (ع) را بشناسد. مى ‏خواهد پیروان على‏ (ع)، مأمومین على‏ (ع)، دنباله ‏روهاى على‏ (ع)، شیعیان على‏ (ع) را بشناسد؛ تا على را بشناسد. چه مى‏بیند؟ آیا علم مى بیند؟ آیا تقوا مى‏بیند؟ آیا علاقه به یتیمى که در على‏ (ع) بود مى‏بیند؟ آیا خدمت به مردم مى‏ بیند که در على‏ (ع) مى‏دید؟ آیا شجاعت و صراحتى مى‏بیند که در على‏ (ع) مى‏دید؟ بهوش باش، چگونه مى‏ خواهى على را بشناسانى!ی

 

یکی از دوستان ما می‌گفت: علی سه تا مصیبت داشت؛ مصیبت اول مصیبت‌اش در شخص خود اش؛ کسانی حق او را غصب کردند، او را اذیت کردند؛ کشتند او را. این مصیبت چند سال طول کشید؟ ۳۰ سال؛ ۴۰ سال؛ ۵۰ سال . مصیبت دوم: مصیبت اش در اولاد اش؛ امت با اولاد علی بد رفتار کردند؛ کشتند؛ فراراندند؛ اسیر کردند؛ هر کار خواستند، کردند؛ اما این هم چند سال طول کشید؟ولی…درست است ما ننگ دامن علی شویم امروز؟درست است ما بی‌سواد باشیم؟درست است ما کثیف باشیم؟درست است ما بداخلاق باشیم؟درست است ما در معامله غش داشته باشیم؟درست است ما در معامله باطل بگوییم؟درست است جامعه‌ی ما از همه‌ی جامعه‌های دنیا عقب‌تر باشد؟

 

منابع:

تالار گفتمان شریعتی

پایگاه اطلاع رسانی شهید مطهری

پایگاه اطلاع رسانی امام موسی صدر

انتهای پیام

انتهای پیام

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | فیسبوک | تلگرام

مشتاق، کسی است که به خواب و آب و خوراک میل نداشته و با دوستانش انس نمی‌گیرد؛ در خانه‌ای منزل نکرده و در هیچ منطقه‌ای ساکن نمی‌شود؛ لباس نپوشیده و آرام و قرار ندارد…

کليه حقوق اين سايت متعلق به پایگاه خبري-تحليلي مشرق نيوز مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

چطور می شود عاشق خدا شد

۱۳۹۱/۱۲/۰۸


۳۳۲۹۳ بازدید

نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها

در کلاس درس سوال یکی از دانش جویانم مرا به فکر واداشت .چرا علی(ع) را دوست داریم .صحبتها و نظرات متفاوت بود .به عنوان یک شیعه چه دلیلی برای دوستی علی(ع) در خود می یابم؟آیا یک تقلید مذهبی است ؟ یک عادت است؟ و یا… آن چه در این نوشتار می آید لحنی است صادقانه که با مخاطبانم داشتم و در پانزدهم آذر ماه نود و یک در وبلاک شخصیم نوشتم.

دوست داشتن شرایطی دارد . گاهی به واسطه ی نسبت و خویشاوندی بوجود می آیدو گاهی به خاطر منفعت و سود ؛و گاهی به خاطر مرام ومعرفت . برای هر سه نوع در ذهن همه ی ما مثال و مصداق وجود دارد . 1) مثلأ من به شهر یزد، بیشتر علاقه دارم تا شهر اصفهان .در حالیکه اصفهان از نظر امکانات و تاریخ و پیشرفت خیلی از یزد جلو تر است . میزان مسافران و سیاحان و امکانات مهمان پذیری در اصفهان ،اصلأ با یزد قابل مقایسه نیست ،اما چون جد مادریم یزدی است ناخود آگاه به یزد علاقه مندم.

2)در بین مدارسی که تدریس می کنم آموزشگاه …را بیشتر دوست دارم چون اگر در بقیه ی مدارس برای کلاسهای فوق برنامه ساعتی سی هزار تومان پرداخت می کنند ،  این آموزشگاه چهل تومان می پردازد . خوب منفعت مادی مرا جذب میکند.

3) من دربین پهلوانان گذشته پوریای ولی را دوست دارم چون مرام وگذشتی که از او شنیده ام از سایر پهلوانان زمانش نشنیده ام.به خاطر دلخوشی مادر حریف ،خود را می بازاند و جوانمردی را به حد اعلای خود می رساند.

می دانم و می دانید می خواهم با مثال، ذهنم را برای پاسخگویی آماده کنم که چرا امام علی(ع) را دوست دارم .؟ باید این حق را به خود بدهم که بی پرده دلایلم را برای خودم، بررسی کنم تادوستیم تو خالی و بی جهت نباشد و لااقل با خودم صادق باشم و ببینم مثل بسیاری از علاقه ها و ابراز محبت ها، این یک عادت است که از جامعه و خانواده ی مذهبی به من سرایت کرده یا یک موضوع نهادینه شده است و منطق و استدلال آن در ذهن و روانم جای دارد ؟؟!!چگونه عاشق امام علی شویم

اگر کسی در حال حاضر در همین جامعه ی کنونی به مقامی و پستی دست یابد، اولین انتظار از او ، دادن امکانات به دوست دارانش ، خارج از عرف و قانون و منطق، است . برای خود شخص هم، این موضوع جا افتاده است که باید از شیرینی امکانات استفاده ببرد . کاری به سوء استفاده ها و اختلاس ها ندارم ،بلکه در حد معمول و عرفش موضوع را بیان می کنم ؛ مثل پارتی بازی های رایج برای استخدام یا استفاده از امکانات دولتی و یا توجیهات گوناگون به نفع خود و دوستان .

حالا به گذشته برگردیم. من فکر می کنم یکی از دلایلی که امام علی (ع) را دوست دارم این باشد که ایشان هیچگاه حق را ناحق نکرده و به خاطر دوستی و قوم وخویشی، از امانت حکومت استفاده ی شخصی ننموده اند .نمونه اش داستان برادرشان که نابینا بود و پول بیشتری از بیت المال درخواست کرد و امام این کار را نکردند و ندادند .نقل است که آهنی را که به شکل سکه بود کمی داغ کرده به برادر دادند و زمانی که برادر اعتراض می کند “چرا به جای پول و سکه ،آهن داغ به من می دهی ؟” می گویند ” برادرم تو تحمل اندکی گرما را نداری .من چگونه تحمل عذاب الهی را داشته باشم ؟ من امانت دار ثروت مردم هستم و حق ندارم از این امکانات استفاده شخصی و خویشاوندی ببرم .”

منطق و اعتماد به نفس یک ویژگی بارز است که من اگر این انصاف و استدلال محکم را در جایی ببینم ، واقعأ علاقه مند می شوم . نمونه اش در زندگی امام علی (ع): ظاهرأ در جنگ صفین جوانی نزد امام آمده و می گوید :”در وجود خدا شک دارم” راستی وسط میدان جنگ جای فلسفه ومنطق و این گونه بحث هاست !؟ همه ی اطرافیان امام ناراحت شده با پرخاش آن جوان را محکوم می کنند که مگر این جا ،جای این گونه سوالات است ؟! جالب است، امام ضمن حمایت از آن جوان، اطرافیان را آرام کرده می گویند این جوان به خاطر خدا می جنگد وحق دارد آن خدا را بشناسد و ایمان به او داشته باشد و گر نه این مبارزه برای او چه مفهومی دارد؟ بگذریم که در همان صحنه ی جنگ، شبهات آن جوان را پاسخ می دهند و پس از اینکه آن فرد را کاملأ قانع می کنند به ادامه ی مبارزه می پردازند.من علی(ع) را دوست دارم چون وقتی به دیگران کمک می کند کسی نمی فهمد و برای خود تبلیغ نمی کند .تازه، پس از شهادتشان فقرای کوفه می فهمند که نان آورشان، امام علی بوده است و حالا که به شهادت رسیده و براساس غیبت بیش از حد، ایشان را می شناسند و گر نه تا امام در حیات هستند، اصلأ به نیازمندان، خود را معرفی نمی کنند و تبلیغی به سود خود نمی نمایند .کاری که متاسفانه بسیار رواج دارد و مرسوم است .من علی(ع) را دوست دارم چون کارهایشان را خودشان انجام می دهند و نمی گویند حالا که قدرت وتوان دارم پول می دهم تا دیگران به جای من کار کنند. حتی کار بر عکس می شود ؛ایشان خودشان در آن اطراف چاه آب حفر می کنند و وقتی چاه به آب میرسد به دیگران می بخشند و منتی بر کسی نمی گذارند. من علی(ع) را دوست دارم وبرایش احترام قایل هستم ،چون ایشان خود را برای خدا و خلق خدا وقف کرده و هیچ انتظاری از دیگران ندارند . نمونه اش در دو مورد از نماز هایشان ؛ یک بار در جنگ تیری در پایشان فرو رفته و امام از درد به خود می پیچند، هیچ کس را اجازه ی نزدیک شدن نمی دهند. امام حسن از پزشکان می خواهند تا زمان نماز صبر کنند و چون امام به نماز می ایستند ؛چنان از خود به خدا مشغول می شوند که کار جراحی را متوجه نمی شوند و پس از اتمام نماز می فهمند که پزشک تیر را بیرون آورده و زخم را بسته اند . نماز دیگر زمانیکه فقیری در خواست کمک دارد و ایشان مشغول نماز است. امام مرد فقیر را با اشاره، در هنگام رکوع به جلو خوانده انگشتری خود را هدیه داده و نمی گذارند انسانی تا پایان نماز معطل بماند ! واقعأ چقدر برای وجود انسان احترام قایلند که معتقدند نباید یک نفر به هیچ بهانه ای معطل شود و مورد بی احترامی قرار گیرد، حتی اگر آن کار نماز خواندن باشد. راستی به همین دو نمونه عمیق تر بیاندیشیم . امکان عملی اش برایمان چقدر است ؟ آیا به این موضوع ایمان نمی آوریم که :عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیستپیام این دو نماز چه می تواند باشد ؟ اگر موضوع و مشکل ،شخصی است در عبادت خود را نمی بینند و کاملأ خود را فراموش می نمایند و اگر منافع مردم مد نظر است، در هنگام نماز هم باید به آن پرداخت و حق مردم را بر عبادت ترجیح داد ! شما هم شنیده اید که امام علی در خانه با همسرش به گونه ای رفتار می کرد که نه تنها برای خود، به خاطر کار در بیرون از خانه ،حقی قایل نبود بلکه در جزیی ترین کارها مثل پاک کردن ماش وعدس کمک می نمودند و حقوق زن و فرزندان را گرامی می داشتند.

من علی (ع) را دوست دارم ؛چون مخالفینش را هم دوست دارد . وقتی زنی در کوچه به او دشنام می دهد که پس از مرگ همسرش در میدان جنگ، به او و فرزندانش رسیدگی نشده است ؛بدون معرفی خود، برای آنان نان می پزد و کودکان آن زن را با بازی سر گرم کرده در پایان عذر می خواهد ودلجویی می کند . حتی نقل می کنند که امام قبل از پختن نان سر و صورت خود را به آتش تنور نزدیک کرده خطاب به خود می گویند : ای علی آتش دنیا را تحمل کن ،تا در قیامت چه عذابی ببینی ؟ چرا از مردمی که تحت حکومت تو هستند باید غفلت کنی تا آنجا که یک خانواده ی بی سر پرست ، نیازمند و نا توان باقی بماند ؟ حالا با این رفتار چگونه او را دوست نداشته باشم و به او عشق نورزم ؟ من علی(ع) را دوست دارم چون در برابر قانون مطیع است و برای خود حق فرا قانونی متصور نیست . در محکمه از مردی شکایت کرده که زره  او را در اختیار گرفته و چون قاضی از علی (ع) شاهد می طلبد و ایشان شاهدی ندارد، حکم را به ضرر خود می پذیرد و از نفوذ و قدرت اجتماعی و سیاسی خود استفاده نمی کند. آن هم در برابرکسی که مسیحی است و هم دینش نمی باشد و هر دلیل و بهانه ای وجود دارد تا به حق خود برسد . اما به چه قیمتی ؟ به قیمت زیر پا گذاشتن قانون ؟ هرگز. امام دوست داشتنی من قانون را به نفع خود مصادره نمی کند . یااعتراض امام در دادگاهی که ایشان را با کنیه ولقب نام میبرد و طرف مقابل را بدون القاب و احترام.امام عصبانی می شود و به شیوه ی قضاوت معترض می شود و به قاضی اعتراض می کنندکه چرا در هنگام مخاطبه مرا با احترام نام بردی و فرد مقابلم را بدون القاب و فقط با ذکر نام مورد خطاب قرار دادی ! من علی(ع) را دوست دارم ،چون وقتی برایشان شیر می آورند تا بنوشد واثر سمی که به خاطر شمشیر ابن ملجم وارد بدن ایشان شده، کاهش یابد؛در اوج مریضی و کسالت می خواهد که ضارب گرسنه نمانه و مورد بی احترامی قرار نگیرد و نقل است چون توان سخن گفتن نداشته اند از خوردن شیر امتناع کرده و به اتاقی که ضارب در آن زندانی است اشاره می نمایند تا اطرافیانشان را متوجه سازند برای قاتل اسیر غذا ببرند .تازه وصیت هم می کنند که اگر بر اثر این زخم جان سپردم حق توهین و بی احترامی به قاتل را ندارید و فقط حکم اسلامی را در موردش اجرا کنید ؛نه بیشتر .من علی(ع) را دوست دارم چون در راه وفاداری حتی از جان خود می گذرد و در بستر ی می خوابد که هر لحظه احتمال کشته شدن وجود دارد. بستری که باید پیامبر در آن می خوابید و کفار قریش در یک لحظه متوجه شدند که شخص در بستر خوابیده، علی است و به هر احتمالی ممکن بود جانش را بگیرند ولی ایشان باکی ندارد که در مقابل عهد و پیمانش ، جانش را از دست بدهد .

من به امامت چنین مردی می بالم وافتخار می کنم، او را امام خود بدانم؛ چون سراسر زندگیش مردانگی و رشادت است : حکومت و قدرت برایش بی ارزش است و آن را از آب دهان بز بی اعتبار تر می داند .زندگیش در مدت حکومت با پایین ترین اقشار در یک سطح است تا درد مردم را به خوبی احساس کند  .او برای خود به عنوان خلیفه حق خاصی قایل نیست و جز رضای حق هیچ پاداشی نمی طلبد برای حفظ یک پارچگی حکومت از منافع شخصی چشم پوشی کرده سالیان سال، سکوت می کند و درد دلش را شبانه با چاه بیان می دارد . او به هیچکس اجازه نمی دهد به خاطر نسبت و نزدیکی از قدرت و امکانات حکومتی استفاده ی بیشتر ببرد و زمانی که متوجه می شود یکی از فرماندارانش به مردم ستم کرده سریع او را باز خواست کرده از کار برکنار میکند . امام من، یک شخصیت خیالی نیست که فقط از او داستان نقل شده باشد کلماتش در نهج البلاغه و دستورات حکومتیش در نامه به مالک اشتر موجود و قابل استناد است . به خود می بالم که چنین امامی دارم که در گفتار و کردار سرلوحه ی همگان است . حالا شما هم به من کمک کنید آنچه را نمی دانم برایم بنویسید متشکر میشوم. می خواهم امامم را بیشتر بشناسم .هرچند همین اندازه برای دوست داشتن و حتی عاشق شدن به او کافی است . یا علی مدد .

شهر جهانی یزد، شهری تاریخی و کویری ‌بین دشت لوت و دشت کویر است که مارکوپولو جهانگرد معروف آن را بزرگ، زیبا و پر رونق توصیف می‌کند. شهر تاریخی یزد در قدیم؛ به ایساتیس به معنی فرخنده و مقدس معروف بوده است.

یبوست یکی از شایع ترین مشکلات گوارشی است که در آن حرکات روده سخت تر و کم تر می شود. دستگاه گوارش از دهان شروع شده و به مقعد ختم می شود. همچنین مسئولیت هضم و جذب مواد مغذی و دفع مواد زاید را بر عهده دارد.

تمامی حقوق این سایت برای خبرآنلاین محفوظ است.
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright © 2018 khabaronline News Agancy, All rights reserved



مشكلات ناشی از ناامنی و نبود اماكن اقامتی و حمل‌ونقل، تغذیه‌ نامناسب و قیمت‌های كنترل‌نشده، سازمان حج و زیارت را بر آن داشت…ادامه…

«حب»؛ يعنى، رغبت و ميل انسان به چيزى. اگر اين ميل باطنى و رغبت دل به چيزى شديد و قوى شود، آن را عشق مى‏نامند1. جايگاه حب اهل بيت‏(عليهم‏السلام) را بايد از قرآن و روايات اخذ كرد.در اهميت و جايگاه محبت اهل بيت‏(عليهم‏السلام) همين بس كه قرآن، آن را تنها پاداش رسالت پيامبر(صلى‏الله ‏عليه‏ و آله) معرفى كرده است:«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى‏»2؛ « بگو از شما هيچ پاداشى درخواست نمى‏كنم، جز آنكه نزديكان مرا دوست بداريد».رسول اكرم‏(صلى ‏الله‏ عليه‏ و آله) مى‏فرمايد: «لا يؤمن احدكم حتى اكون احبّ اليه من ولده و والده و الناس اجمعين»3؛ «هيچ كس از شما ايمان ندارد؛ مگر اينكه من نزد او، از فرزندانش و پدرش و همه مردم محبوب‏تر باشم».آن حضرت اصل ايمان را مشروط به «حبّ» خود مى‏داند و در روايتى ديگر براى آن، مرتبه بالاترى معرفى مى‏كند: «لايؤمن عبد حتى اكون احب اليه من نفسه ويكون عترتى احب اليه من عترته و يكون اهلى احب اليه من اهله و يكون ذاتى احب اليه من ذاته»4؛ «هيچ بنده‏اى ايمان ندارد، مگر اينكه من نزد او، از خودش محبوب‏تر باشم و ذريه من پيش او، از ذريه خودش محبوب‏تر باشد و اهل من پيش او، از اهل خودش محبوب‏تر باشند و ذات من نزد او، از ذات خودش محبوب‏تر باشد».پيامبر(صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله) در اين روايت، شرط ايمان را حُب خود و اهل‏بيت خويش – آن هم در مراحل بالاتر – معرفى كرده است؛ زيرا به طور معمول انسان به خود علاقه شديدى دارد و او نزد خود از همه محبوب‏تر است؛ سپس فرزندانش و آن گاه ديگر نزديكان او.اما وقتى انسان در حُب كسى، به مرتبه بسيار بالا مى‏رسد، او را بر خود و فرزندان، نزديكان و همه كسان ديگر ترجيح مى‏دهد و اين همان مرتبه شديد و قوى حب است كه به آن «عشق» مى‏گويند. بنابراين حب اهل بيت و ائمه اطهار(عليهم‏السلام)، بايد در حد اعلا باشد و هر اندازه از اين حد فروتر باشد، به همان اندازه ايمان شخص، نقص و كاستى دارد.به عبارت ديگر درجات ايمان با درجات حبّ پيامبر اكرم‏(صلى‏ الله ‏عليه‏ و آله) و اهل بيت‏(عليهم‏السلام) پيوستگى دارد و با آن سنجيده مى‏شود.

دوستى اهل بيت‏(عليهم‏السلام) در عمل‏امام باقر(عليه‏السلام) مى‏فرمايد: «يا جابر! بلّغ شيعتى عنّى السلام و اعلمهم انه لا قرابة بيننا و بين اللّه عزوجل و لا يتقرّب اليه الا بالطاعة يا جابر من اطاع اللّه و احبنا فهو ولينا و من عصى اللّه لم ينفعه حبنا»5؛ «اى جابر! از طرف من، به شيعيانم سلام برسان و به آنان اعلام كن كه هيچ قرابت و خويشاوندى بين ما و خداى عزوجل نيست و فقط با اطاعت و بندگى به درگاه الهى تقرّب مى‏يابد. اى جابر! هركس خدا را اطاعت كند و همراه آن به ما محبت ورزد، دوست و محبّ ما است و هركس خدا را معصيت كند، حب ما برايش نافع نيست».بنابراين اولين شرط حب اهل بيت‏(عليهم‏السلام)، اطاعت از حق تعالى و پرهيز از گناه است. ممكن است كسى درجه پايين محبت (همان ميل باطنى و رغبت درونى) را داشته باشد؛ ولى عملاً اهل معصيت هم باشد! چنين حبّى، چندان سود بخش نيست. البته معصيت‏هاى اتفاقى – كه بعد از آن توبه باشد – باعث نمى‏شود حب اهل بيت‏(عليهم‏السلام) سودى نبخشد.حضرت على‏(عليه‏السلام) فرمود: «انا مع رسول ‏الله و معى عترتى على الحوض، فمن ارادنا فليأخذ بقولنا وليعمل بعملنا…»6 ؛ «من با رسول خدا(صلى ‏الله‏ عليه‏ و آله) در حالى كه عترت من هم با من هستند، بر حوض اشراف داريم. پس هر كس ما را مى‏خواهد، هم بايد گفتار ما را بگيرد و هم عمل ما را، عمل كند …». بنابراين محبت بايد در عمل جلوه‏گر شود.راه‏هاى كسب دوستى اهل‏بيت‏(عليهم‏السلام)‏1. معرفت اهل بيت‏(عليهم‏السلام): در پرتو معرفت امام، به كمالات و ويژگى‏هاى او بيشتر واقف مى‏گرديم و اين آشنايى به طور طبيعى شيفتگى و محبّت را در پى دارد.امام صادق‏(عليه‏السلام) مى‏فرمايد: «الامام عَلَم بين اللّه عزوجل و بين خلقه، فمن عرفه كان مؤمنا و من انكره كان كافرا»7؛ «امام آن شاخص آشكار است كه بين خداى عز و جل و خلقش قرار گرفته است. پس هر كس او را شناخت، مؤمن مى‏گردد و هر كس او را انكار كرد ، كافر مى‏گردد». مؤمن بودن، فرع بر شناخت امام است.2. اطاعت از اهل بيت‏(عليهم‏السلام): اگر كسى شناخت لازم و كافى از اهل بيت‏(عليهم‏السلام) پيدا كرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم مى‏داند؛ ولى گاهى شناخت در آن حد بالا نيست، در اين صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان سرپيچى كند! عصيان به هر اندازه باشد، به همان مقدار كدورت و بغض مى‏آورد. كدورت و بغض، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصيان شود، به همان اندازه بغض و كدورت نسبت به آنان در دل ايجاد مى‏شود و برعكس، هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا، دل را فرا مى‏گيرد.امام رضا(عليه‏السلام) مى‏فرمايد: «اللهم انى اسئلك … العمل الذى يبلغنى حبك …»8 ؛ «خدايا! از تو آن عملى را مسألت مى‏كنم كه حب تو را به من برساند». بنابراين يكى از راه‏هاى عملى وصول به «حب اهل بيت‏(عليهم‏السلام)»، اصل عمل و اطاعت است.3. توسّل با معرفت: در پرتو شناخت امام، مى‏فهميم همه چيز ما به او وابسته بوده و وى واسطه فيض و كمال است9. اگر توسل با شناخت و توجه همراه باشد، ترنم عارفانه و عاشقانه‏اى است كه حب را در دل بيش از پيش مى‏پروراند.پي نوشت ها:1. با استفاده از: طريحى، مجمع البحرين، ج 2، ماده «حبب».2. شورى (42)، آيه 23.3. ميزان الحكمه، ج 2، ص 236، ح 3197.4. همان، ح 3199.5. همان، ص 238، ح 3211.6. همان، ح 3212.7. همان، ج 1، ص 170، ح 839.8. همان، ح 3093.9. براى آشنايى بيشتر به زيارت «جامعه كبيره» رجوع كنيد.

چگونه عاشق امام علی شویم

ساعات شرعي براساس ساعت ايران بوده و 00:30+ با كشور عراق اختلاف دارند.(نيم ساعت جلوتر از عراق) و در شش ماهه اول سال 01:30+ اختلاف دارند.  (یک و نیم ساعت جلوتر از عراق)اوقات شرعي شهرهاي زيارتي براساس وقت محلي

کلیه حقوق این سایت متعلق به شرکت شمسا می باشد

تهران، میدان توحید، خیابان نصرت غربی، نبش بن بست بهمن، پلاک 48

کد پستی : 1457853844 – تلفن: 61300  نمابر: 66904026



مفهوم واژه خداوند، از عمومی ترین و ساده ترین مفاهیمی است که هر انسانی حتی منکران وجود خداوند نیز تصویری از آن در ذهن خود دارند، هر چند شناخت حقیقت و کنه ذات خداوند برای انسان ممکن نیست.راههای شناخت خداوند در یک دسته بندی کلی به راههای زیر تقسیم می شوند:الف ـ راه عقل مثل برهان امکان و وجوبب ـ راه حسی و تجربی مثل برهان نظمج ـ راه دل یا برهان فطرتاما این که چگونه می شود به ذات او تکیه کرد باید گفت: کسی را که بر او توکل می کنیم باید دارای دو فضیلت باشد:1- علم کافی نسبت به امری که به او محول شده و از او یاری خواسته شده است.2- قدرت و توانایی بر انجام آن کار.خداوند چون دانای به آشکار و نهان است و علم هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و نیز بر همه چیز قادر و تواناست، در همه احوال بهترین دوست و اطمینان بخش ترین پشتیبان و وکیل است.درباره راههای عشق ورزیدن به خداوند نیز باید به چند نکته توجه شود: 1. منشأ و سرچشمه عشق، درک کمال محبوب و معشوق است. 2. انسان موجودی «کمال جو» و «جمال خواه» است. 3. ذات مقدس خداوند کمال و جمال مطلق و منشأ و سرچشمه همه خوبیها و زیباییهاست. بنابراین؛ انسان از درون ذات خود عاشق خداوند است هر چند ممکن است در اثر انحرافات فکری و عملی چیز دیگری را خدای خود قرار دهد، و به همین جهت کار انبیای الهی بر طرف نمودن این انحرافات و زدودن غبار نادانی و غفلت و پاک نمودن صفحه ی دل از آلودگیهاست.بدون تردید عشق حقیقی را نشانه هایی است و برای این که انسان حقیقتاً به خدای عشق آفرین عاشق شود باید با تهذیب نفس و سلوک در مسیرهای روشن شرعی که توسط عارفان حقیقی یعنی امامان معصوم(ع) تعیین شده است خود را به این نشانه ها نزدیک و نزدیکتر سازد تا به حقیقت و نورانیت او دست یافته و طعم عشق راستین را بچشد.

مفهوم واژه خداوند، از عمومی ترین و ساده ترین مفاهیمی است که هر انسانی حتی منکران وجود خداوند نیز تصویری از آن در ذهن خود دارند. چون همه می دانند خداوند یعنی موجودی که خالق همه موجودات، توانای بر هر کار، آگاه بر همه چیز، بینا، شنوا، حی و… است، اما باید دانست  شناخت حقیقت و کنه ذات خداوند برای انسان ممکن نیست، چون ذات خداوند نامحدود و بی نهایت است و علم یعنی احاطه بر معلوم، و انسان چون ذات و خصوصیاتش محدود است نمی تواند به حقیقت ذات خداوند نامحدود پی ببرد. «بر خداوند احاطه علمی پیدا نمی کنند»

[1]

و به همین جهت  در ذات خداوند نباید تفکر کرد.


 

هر چند ذات خداوند قابل شناخت کامل نیست ولی شناخت صفات خداوند برای ما ممکن است و هر کس باندازه استعداد و تلاش خود می تواند صفات خداوند را بشناسد.
چگونه عاشق امام علی شویم


 

راههای شناخت خداوند در یک دسته بندی کلی به راههای زیر تقسیم می شوند:


 


الف ـ راه عقل مثل برهان امکان و وجوب


 


ب ـ راه حسی و تجربی مثل برهان نظم

[2]


 


ج ـ راه دل یا برهان فطرت ،

[3]

،

[4]


 

و اما این که چگونه می شود به ذات او تکیه کرد باید گفت: کسی را که بر او توکل می کنیم باید دارای دو فضیلت باشد:


 

1- علم کافی نسبت به امری که به او محول شده و از او یاری خواسته شده است.


 


2- قدرت و توانایی بر انجام آن کار.


 

خداوند چون دانای به آشکار و نهان است و علم هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و نیز بر همه چیز قادر توانا است،
در همه ی احوال بهترین دوست و اطمینان بخش ترین پشتیبان و وکیل است.

[5]

على (ع) مى فرماید: توکل نتیجه یقین قوى به خداوند است.

[6]

 
و نیز هرکس خدا را تکیه گاه خویش قرار دهد یعنی به او توکل کند خداوند او را کفایت خواهد نمود،
حضرت على (ع) مى فرماید: (اَلتَّوَکُّلُ خَیْرُ عِمادٍ) توکل (بر خدا) بهترین تکیه گاه است.

[7]


 

البته مـفـهـوم تـوکـل مـانـنـد بـرخـى دیـگـر از مـفـاهـیـم دیـنـى بـا حـجـاب هـایـى از جـهـل و خـرافـات پـوشـانـده شـده اسـت بـطـورى کـه گـروهـى مـى پـنـدارنـد توکل یعنى این که تصمیم گیر تنها خداست و تلاش و کوشش انسان کمترین اثرى در سرنوشت او و اداره زنـدگـى اش نـدارد.
در حالی که از نظر منابع دینی، مورد توکل جایی است که انسان بخواهد کاری را انجام دهد پس توکل همراه با عمل معنا دارد، خداوند در قران می فرماید: وقتی که عزم اراده (بر کاری) کردی برخدا توکل کن.

[8]


 

پیامبر اکرم (ص) به عربی که شتر خود را رها کرده بود و می گفت توکل کردم، فرمود: زانوی شتر خود را ببند و توکل کن.

[9]


 


اما راه
رسیدن به مقام عشق به خداوند:


 

واژه ی «عشق» مشتق از «عشقه» به معنای میل مفرط است. «عشقه» گیاهی است که هر گاه به دور درخت می پیچد، آبِِ آن را می خورد؛ در نتیجه درخت زرد شده، کم کم می خشکد.

[10]


 

اما در اصطلاح، «عشق» عبارت است از: «محبت شدید و قوی». به عبارت دیگر، عشق مرتبه ی عالی محبت است.

[11]


 

اما بیان کلی عقلی راه رسیدن انسان به عشق خداوند با توجه به چند نکته روشن می شود:


 

1. منشأ و سرچشمه ی عشق درک کمال محبوب و معشوق است.

[12]


 


2. انسان موجودی «کمال جو» و «جمال خواه»است.


 

3. ذات مقدس خداوند کمال و جمال مطلق و منشأ و سرچشمه ی همه ی خوبیها و زیباییهااست.بنابراین انسان از درون ذات خود عاشق خداوند است هر چند ممکن است در اثر انحرافات فکری و عملی چیز دیگری را خدای خود قرار دهد. و به همین جهت کار انبیای الاهی بر طرف نمودن این انحرافات و زدودن غبار نادانی و غفلت و پاک نمودن صفحه ی دل از آلودگی هاست.


 

چگونه عاشق امام علی شویم

نکته ی دیگر این که، عشقی که دین برای انسان ترسیم می کند، متاُثر از دیدگاه خاصی به انسان، عالم هستی و خداوند متعال و نسبت این سه با یکدیگر است این عشق، عشقی دو طرفه است؛

[13]

بدین صورت که در قبال عشق انسان به خداوند، او نیز به انسان عشق می ورزد.

[14]


 


راه شناخت عشق حقیقی


 

از مجموع آیات و روایات و سخن عارفان راستین، می توان نشانه های عشق حقیقی را دریافت. دانستن این علائم، انسان را قادر می سازد تا عشق خود را ارزیابی کند. و برای این که حقیقتاً به خدای عشق آفرین عاشق شود می بایست با تهذیب نفس و سلوک در مسیرهای روشن شرعی که توسط عارفان حقیقی یعنی امامان معصوم علیهم السلام تعیین شده است خود را به این نشانه ها نزدیک و نزدیکتر سازد تا طعم عشق راستین را بچشد. در این مجال نشانه های عشق حقیقی در دو قسمت، به صورت کلی و اجمالی اشاره می شود:


 


الف. نشانه های عشق انسان به خداوند:


 

1. خدا را بر همه محبوب های خود ترجیح دهد؛ در باطن و ظاهر مطیع خدا و  در همه ی امور موافق او باشد.


 

2.اولیا و همه بندگان مطیع خدا را به جهت او دوست بدارد؛ و با همه مهربان باشد.


 


3. لقای خدا را بر بقای خود ترجیح دهد.


 

4.هر چیزی را در برابر عشق به خداوند حقیر شمارد؛ با مال و جان در راه محبوب، مجاهده کند.


 


5. همه اوقات، مستغرق ذکر خدا باشد.


 


6. آسایش و آرامشش در قرب او باشد.


 


7. از حضرت حق راضی و خشنود باشد.


 


8. به کلام محبوب (قرآن) عشق ورزد.


 


9. بر خلوت و مناجات با محبوب، حریص باشد.


 


10. عبادت برای او آسان باشد.


 


11. همه کافران و عاصیان را دشمن بدارد.

[15]


 

[1]

لا یحیطون به علما، طه، 110.

[2]

تجربی نامیدن این راه به معنای استقلال آن از هر گونه استلال عقلی نیست، بلکه ناظر به این واقعیت است که یکی از مقدمات اساسی آن بر مشاهده تجربی پدیده های طبیعی استوارمی گردد.

[3]

معارف اسلامی، ج1، ص41.

[4]

برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به نمایه: شناخت خدا؛ اقتباس از سؤال 479
 
(سایت: ۵۲۰).

[5]

و من یتوکل علی الله فهو حسبه، طلاق، 3 .

[6]

(اَلتَّوَکُّلُ مِنْ قُوَّةِ الْیَقینِ)، شرح غررالحکم الحکم ، ج 1 ، ص 184 .

[7]

شرح غررالحکم ، ج 1 ، ص 133 .

[8]

آل عمران، 159.

[9]

فی الخبر النبوی أنه ع قال للأعرابی الذی ترک ناقته مهملة فندت فلما قیل له قال توکلت فترکتها فقال ع اعقل و توکل (شرح البلاغه،ج11، ص201.)

[10]

«ابن منظور»؛ لسان العرب، ج9، ص224.

[11]

محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج4، ص275.

[12]

شرح اشارات، ج3، ص360

[13]

مائده، 54؛ آل عمران، 31.

[14]

نک: احیاء علوم الدین، ج 4، صص 302303؛ چهل حدیث، صص 390 و 391؛ رساله ی عشق بوعلی، صص 4-6.

[15]

برای آشنایی تفصیلی، ر.ک: محمدرضا کاشفی، آیین مهرورزی، صص 85-98؛ رساله عرفان و تصوف، مجموعه پرسش و پاسخ دانشجویی، چاپ دوم، صص219 الی237.

آخرین پرسش ها و پاسخ ها را همه روزه در ایمیل خود مطالعه کنید

ما 10100 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و استفاده از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز است.

عشق داراي اسبابي است كه از همه مهمتر دو سبب است و هر دو ريشه در فطرت دارد:

1. كمال جويي: همه هستي ميل به كمال دارد، هر موجودي در پي كمال متناسب با خود است. انسان نيز مي خواهدسعه وجودي بيشتري بيابد و علم، قدرت، اراده و حياتش نامحدود و مطلق باشد.

2. جمال خواهي: اين حس جمال خواهي و زيبايي طلبي در انسان موجب پيدايش فرهنگ و هنر و تمدن بشري شده است و البته زيبايي و جمال منحصر به محسوسات نمي باشد، بلكه درغير محسوسات نيز وجود دارد، زيرا زيبايي را به علم، اخلاق و ديگر مفاهيم غير حسي نيز نسبت مي دهيم.چگونه عاشق امام علی شویم

از نگاه دين «خداوند» كمال محض، جمال مطلق، داراي برترين اوصاف، مبدأ عشق و الهام بخش آن است. همه هستي آيت و مظهر اويند، از او سرچشمه گرفته اند و به سوي اويند.

 عشق حقيقي عبارت است از قرار گرفتن موجودي كمال جو يعني انسان در جاذبه كمال مطلق يعني خداوند كه پروردگاري جميل، مطلق، بي نياز، يگانه، قاهر و تواناست ، معشوقي كه همه رو به سوي او دارند واو را مي طلبند. در عشق حقيقي و راستين، عاشق به كمال محض و جميل مطلق توجه دارد. تنها او را مي خواهد و مي جويد.

اين عشق، التيام بخش، صبر آور، انس برانگيز، رضايت بخش، نيروزا، درهم شكننده خودپرستي، سرور انگيز، نشاط آور، پايا و پوياست.

عشق و محبت به ذات حق، از اول در فطرت آدمي وجود داشته است. عشقي حقيقي داراي نشانه هايي است:

– خدا را بر همه محبوب هاي خود ترجيح مي دهد.

– در ظاهر و باطن  مطيع خدا است.

– در همه اوقات به ياد او است.

– از خداوند راضي و خشنود است.

– به كلام محبوب (قرآن) عشق مي ورزد.

– عبادت براي او آسان و شيرين است.

– هر چيزي را در برابر عشق به خداوند حقير مي شمرد.

از آنجا كه عشق، محبت شديد و قوي است و محبت نتيجه معرفت و شناخت است، پس بدون شناخت خداوند و اسما و صفات او، چنين معرفتي حاصل نمي گردد و به دنبال آن صحبت و عشقي به وجود نمي آيد.اگر انسان زياد به چيزي فكر كند و به ياد چيزي باشد، محبت و علاقه به آن چيز در دلش جاي مي گيرد، بنابراين شناخت عميق خداوند و فراواني ياد او و ارتباط بسيار با او در ايجاد اين عشق تأثير عميق دارد و نيز دوري از آلودگي ها و پاك نگه داشتن گوهر جان و روح و فطرت در جوشش اين سرچشمه نقشي غير قابل انكار دارد.اما در رابطه با تحصيل عشق الهي بايد بگوئيم عشق الهي در وجود هر انساني موجود مي باشد منتها نظير امور فطري ديگر بايد آن را شكوفا سازيم در اين رابطه بايد گفت محبت و عشق به خدا دو راه دارد:

    1- راه نظرى؛ در محبت، علم و شعور نهفته است و تا زمانى كه انسان نسبت به چيزى شناخت پيدا نكند، آن را دوست نمى‏دارد.

    2- راه عملى؛ حضرت على(ع) نيز مى‏فرمايند: «اگر خدا را دوست مى‏داريد محبّت دنيا را از قلب‏هايتان خارج كنيد»، (ميزان الحكمه، ج2، ص 228، ر 3167).

    عبدالرزاق كاشانى (شارح كتاب منازل السائرين) مى‏نويسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا مى‏كند وصال را، و وصال ميسّر نمى‏شود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا مى‏كند كه قلب از التفات به غير او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتى در محبّت صادق‏اند كه قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (شرح منازل السائرين، ص 168). (براى مطالعه بيشتر ر.ك: محمدرضا كاشفى، آيين مهرورزى، صص 77 ـ 83).

    براى توضيح بيشتر در اين باره توجه شما را به مطالب زير جلب مى‏كنيم.

اگر كسى بخواهد عاشق خداوند واولياى او شود كافى است مقدارى از حجاب‏هاى دل خويش را كنار بزند و چشم دل را باز كند و مقدارى از آن همه نعمت‏هاى گوناگونى كه خداوند به او داده است را ملاحظه نمايد. آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه كند، خواهد فهميد كه غرق درنعمت‏ها و الطاف خداوند است.او با مهربانى تمام و با كمال بذل و بخشش و جود و كرم و در عين حال با چشم‏پوشى از بسيارى از بدى‏ها و ناسپاسى‏هاى انسان، مشغول تدبير امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر كارى كنيم كه از خواب غفلت بيدار شويم، خود را غرق درمحبت‏هاى خداوند و اولياى او خواهيم ديد. بعد از ديدن اين احسان قلبا به اعطا كننده آن علاقه‏مند شده و خود را مديون او خواهيم ديد و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندك اندك و با گذشت زمان عشق به معبود پيدا خواهيم كرد. پس راه عاشق خدا شدن دركمحبت‏ها و خوبى‏هاى او است كه جز با رفع حجاب‏هاى درونى ميسّر نمى‏گردد. امورى كه مى‏توانند در رفع اين حجاب‏ها مؤثر باشند، عبارت است از:

چگونه عاشق امام علی شویم

1- تفكر در صفات خداوند،

2- مطالعه كتاب‏هاى اعتقادى،

3- سخن گفتن فراوان با او چه در قالب ادعيه و مناجات‏هايى كه از اهل بيت رسيده و چه به صورت درد دل‏هاى صميمى با او،

4- شركت دادن او در امور روزمرّه زندگى به طورى كه هيچ كارى را بدون خواست و جلب توجه او انجام ندهيم،

5- مطالعه زندگى‏نامه و شرح حال عرفا و سالكان طريق و علمايى كه ساليان سال عمر خويش را در اين مسير سپرى نموده‏اند،

6- به زيارت آنها رفتن (در مورد امامان و اولياء)،

7- هديه دادن مثلاً عمل خيرى مثل نماز و روزه و صدقه را انجام دهد و عمل را به آن ولىّ خدا به عنوان تحفه‏اى گرچه ناقص اهدا نمايد.

براي آشنائي بيشتر در اين زمينه مي توانيد به كتب زير مراجعه نمائيد:

1-رساله لقاءالله تاليف آيت الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

2-مقالات (مباني نظري وعملي تزكيه)  تاليف استاد محمد شجاعي

3-آئين مهرورزي تاليف محمد رضا كاشفي

نوع رابطه ما با اهل بیت (علیهم السلام)، برچه مبنایی است و بر چه مبنایی باید باشد؟
آیا مثل رابطه ملت و حاکم است؟
آیا رابطه علمی میان شاگرد و استاد است؟
آیا رابطه «محبت » و «مودت » و پیوند قلبی و درونی است، که هم کارسازتر و هم بادوامتر و ریشه دارتر است؟
قرآن کریم روی این رابطه، تاکید دارد و «مودت اهل بیت » را اجر رسالت پیامبر (ص) معرفی می کند:
(قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی)
در روایات هم، مودت و ولایت، به عنوان یک «فرض » و ملاک قبول اعمال به حساب آمده است.
تولای شما فرض خدایی است
قبول و رد آن مرز جدایی است
هر آن کس را که در دین رسول است
ولایت، مهر و امضای قبول است
دیانت بی شما کامل نگردد
بجز با عشقتان دل، دل نگردد
حتی اهل سنت هم طبق احادیثشان این نکته را قبول دارند و در شعر شافعی چنین آمده است:
یا اهل بیت رسول الله حبکم
فرض من الله فی القرآن انزله
کفاکم من عظیم القدر انکم
من لم یصل علیکم لا صلاة له
ای خاندان پیامبر خدا! محبت شما فرض و واجب است که در قرآن آن را نازل فرموده است. در عظمت قدر شما همین
بس که هرکس (در نماز) بر شما درود و صلوات نفرستد، نمازش صحیح نیست.» هرچه محبت و دلباختگی و ارتباط قلبی
بیشتر باشد، تبعیت، همرنگی، همراهی و همدلی هم بیشتر خواهد شد. ایمان عاطفی به رهبری، حتی در
طاعت سیاسی و اجتماعی هم تاثیر می گذارد و تبعیتی عاشقانه می شود، نه صرفا تشکیلاتی و رسمی.
از این رو، ارتباط شیعه با اهل بیت (علیهم السلام) را علاوه بر جنبه های اعتقادی برمبنای علمی، احادیث و منابع دینی،
باید عاطفی، روحی و احساسی قرار داد و «آگاهی عقلی » را با «عاطفه قلبی » درهم آمیخت و عقل و عشق را با هم پیوند زد.
ایجاد محبت و عشق را باید از مراحل ساده، بسیط و عاطفی شروع کرد و در مراحل بعدی با بصیرت و شناخت بیشتر، آن
را تعمیق داد، تا آنجا که «حب »، جزء سرشت انسان گردد و «محبت اهل بیت »، جزء دین یک مسلمان و شیعه در آید و «هل
الدین الا الحب »؟
برای این کار، باید زمینه های روحی و آمادگیهای قبلی افراد را در نظر گرفت، و الا محبت اهل بیت به دلهای غیر مستعد و
غیر آماده نمی چسبد، آنچنان که کاشی به دیوار کاهگلی نمی چسبد. گاهی هم باید موانع را زدود، هم چنانکه در
لحیم کاری، ابتدا با سنباده و مواد دیگر، چربیها، آلودگیها و جرمها را از محل می زدایند، تا لحیم، بچسبد و جوش بخورد.

1- استفاده از علاقه به محبوبیت.

هر کس دوست دارد مورد علاقه و محبت دیگران باشد و مورد توجه قرار گیرد. در جذب افراد، اظهار علاقه، خیلی مؤثر
است. بخصوص آن طرفی که انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصیتی معروف، مهم و معتبر باشد، مورد رغبت بیشتری
است. تاچه رسد به اینکه آن طرف، خدا، رسول و ائمه (علیهم السلام) باشند. باید چنین القاء کرد که رشته محبت و علقه
ولایی با اهل بیت، موجب می شود انسان محبوب خدا و رسول گردد و چه موهبتی بالاتر از این؟ طرح این مسئله که ائمه،
دوستدارانشان را دوست دارند، ایجاد محبت می کند. روایت در این زمینه، بسیار است. از جمله، این حدیث:
کسی به محضر علی (ع) رسید و گفت: «السلام علیک یا امیر المؤمنین و رحمة الله و برکاته، کیف اصبحت؟»
سلام و رحمت و برکات الهی برتو، ای امیرمومنان، چگونه صبح کرده ای؟
حضرت سربلند کرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود: «اصحبت محبا لمحبینا و مبغضا لمن یبغضنا»
صبح کردم، در حالی که دوستدارانمان را دوست دارم و با دشمنان دشمن هستم.
طرح مسئله حب متقابل و رضایت طرفینی میان خدا و بنده یا پیامبر و امت، کارساز است. قرآن هم نمونه هایی دارد،
همچون: «رضی الله عنهم و رضوا عنه »، «فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه »
خدا از آنان راضی است، آنان هم از خدا راضی اند. خداوند کسانی را خواهد آورد که آنان را دوست بدارد و آنان هم دوستدار
خدا باشند.

2- بیان فضیلت حب آل پیامبر (ص)

فعال ساختن کانال تبلیغ محبت اهل بیت، در جذب دیگران اثر دارد. گفتن و مطرح کردن مؤثر است. به عنوان یک
دستور کار، باید فضیلت، آثار و برکات محبت اهل بیت را به صورت پیوسته طرح کرد. به هر حال در عده ای اثر می گذارد
و مردم به دنبال یک موج تبلیغاتی در رسانه ها یا مراکز فرهنگی، به سمت و سویی گرایش می یابند. در این باره، احادیث
فراوان است. به عنوان نمونه: پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«الا و من مات علی حب آل محمد مات شهیدا
الا و من مات علی حب آل محمد مات مغفورا له
الا و من مات علی حب آل محمد مات تائبا
الا و من مات علی حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان
الا و من مات علی حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة
الا و من مات علی حب آل محمد فتح له فی قبره بابان الی الجنة
الا و من مات علی حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکة الرحمة…»
هرکس با محبت آل محمد از دنیا برود، شهید مرده است، آمرزیده می شود، با توبه از دنیا رفته است، با ایمان کامل مرده
است، فرشته مرگ او را به بهشت بشارت می دهد. از قبر او دو در گشوده می شود به روی بهشت، خداوند قبر او را مزار
فرشتگان رحمت قرار می دهد.
چنین روایاتی فراوان است. ذکر اینها، دلها را تکان می دهد و شیفته اهل بیت می سازد. چگونه عاشق امام علی شویم

3- طرح نیازمندی انسان به این محبت و بهره مندی از آن

انسان معمولا مجذوب کسی یا جایی می شود که گره از کار او بگشاید و بهره برساند. در رابطه های اجتماعی افراد، به
وضوح این مساله دیده می شود. در زندگی ممتد و مستمر ما که تا آخرت ادامه می یابد، کجاها گیر می کنیم و نیاز به
کمک داریم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخیز، هنگام عبور از صراط و… به کارسازی محبت اهل بیت آگاه می شویم. در
این زمینه هم حدیث بسیار است. از جمله این چند حدیث مشهور رسول خدا (ص):
«حبی و حب اهل بیتی نافع فی سبعة مواطن اهوالهن عظیمة: عند الوفاة و فی القبر و عند النشور و عند الکتاب و عند
الحساب و عند المیزان و عند الصراط »،
محبت من و خاندانم در هفت جا، که هول و هراس آنها عظیم است، سود می بخشد: هنگام مرگ، در قبر، هنگام
رستاخیز، هنگام گرفتن نامه اعمال، وقت حساب، کنار میزان و سنجیش اعمال و هنگام عبور از صراط.
«سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟ قال: ما اعددت لها کبیرا الا انی احب الله و رسوله. قال: فانت مع
من اجببت (المرء مع من احب). قال انس: فما رایت المسلمین فرحوا بعد الاسلام لشی ء اشد من فرحهم بهذا»
مردی از رسول خدا (ص) از زمان قیامت پرسید. حضرت فرمود: برای آن چه آماده کرده ای؟ گفت: چیز مهمی آماده
نکرده ام، جز اینکه خدا و رسولش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با کسی هستی که دوست می داری. انسان با محبوب
خود خواهد بود. انس گوید: من ندیدم که مسلمانان بعد از اسلام، به چیزی بیش از این مژده رسول خدا خوشحال شده
باشند.
علی (ع): «من احبنا کان معنا یوم القیامة، و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه »
هر کس ما را دوست بدارد در قیامت با ما خواهد بود. و اگر کسی سنگی را دوست بدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور
می کند.
این مژده بزرگی است که علاقه مند به اهل بیت بداند که در آخرت هم با آنان محشور خواهد بود. وقتی محبت تا این
اندازه کارساز است، چرا این گنج را نداشته باشیم؟!

4- ارزش جلوه دادن محبت اهل بیت (علیهم السلام)

وقتی کاری مورد تقدیر و تشویق قرار می گیرد و به عنوان «الگو» مطرح می شود، در دیگران هم جذبه و کشش ایجاد
می کند. ارزشگذاران جامعه، مسؤولان فرهنگی هنری، برگزارکنندگان مسابقات و جایزه دهندگان، اینها همه نقش دارند.
وقتی کسی به خاطر شعر گفتن یا قصه نوشتن یا کتاب خواندن در مورد ائمه (علیهم السلام) تشویق شود، هم محبت
پیدا می کند و هم به خاطر این پیوند، احساس عزت و سربلندی دارد. چون می داند که این کیف، چادر، کتاب و جایزه
رابه خاطر این موضوع، جایزه گرفته است. وقتی از جوانها می پرسند: در باره چه چیزی، شعر می گویید؟ اغلب می گویند:
عشق، بهار، دوستی، زندگی، گل، بلبل و… وقتی پرسیده می شود: چه کتابهایی می خوانید؟ می گویند: رمان، کتابهای
علمی، داستانهای تخیلی و… گویا سختشان است بگویند: که در باره خدا و نماز و ائمه (علیهم السلام) شعر می گوییم. یا
کتابهای مربوط به اهل بیت و کتب دینی می خوانیم. چون از این جهت مورد تشویق قرار نمی گیرند، باید شرایطی پیش
آورد که اگر کسی در باره اهل بیت، شعر گفت، شعر حفظ کرد، حدیث حفظ کرد، کتاب خواند، قصه نوشت، فیلم ساخت،
تابلوی هنری کشید، یا حتی نام ائمه را داشت یا نام اهل بیت را روی فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندی کند
و این را ارزش احساس کند و ارزش تلقی کند.
مهر تو را به عالم امکان نمی دهم
این گنج، پربهاست، من ارزان نمی دهم
وقتی از رسانه ها، تلویزیون، مسابقات و گزارشها «الگو» معرفی می شود، این، تاثیرگذار است. امام صادق (ع) فرمود: «یا
معشر الشیعة!… علموا اولادکم شعر العبدی فانه علی دین الله.»
ای گروه شیعه! به فرزندانتان شعر «عبدی » را بیاموزید، چرا که او بر آیین خداست.
این تشویق امام صادق (ع) که شیعیان شعر «عبدی کوفی » را به بچه هایشان یاد بدهند، بزرگترین «تشویق » است و
«الگودهی » است. شعر عبدی، از فضلیتهای اهل بیت، موج می زد. «سید حمیری » که از شاعران متعهد شیعه است،
می گفت: هر کس حدیثی بگوید از فضائل علی و اهل بیت (علیهم السلام) که من آن را در شعرم نگفته ام، این اسبم را به
او می بخشم.
دختر «ابو الاسود دؤلی » وقتی فهمید که خلیفه، عسل را فرستاده تا محبت اهل بیت را از دل آنها بیرون کند، آنچه خورده
بود، پس آورد، و نخواست با عسل، مهر «آل علی » را از دست بدهد.
معلمان در این مسائل، خیلی می توانند خطدهی داشته باشند و به گرایشها و الگوگیریهای نوجوانان جهت بدهند. حتی
اگر یک دختر و پسر غیر متعهد، به خاطر این که اسمشان مهدی یا زینب و فاطمه است، جایزه بگیرند، همین تاثیر
ضمنی ایجاد محبت می کند.

5- تعظیم و تکریم

جوانان، به خاطر حالت الگوگیری از مربیان، حتی از حالات و رفتار آنها هم سرمشق و نکته می گیرند. نحوه برخورد
مربیان با اهل بیت در حضور فرزندان، و شاگردان و جوانان، به آنان هم یاد می دهد. نام ائمه (علیهم السلام) را با تکریم و
احترام یاد کردن، همراه اسمشان سلام و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان (عج) برخاستن و دست بر سرنهادن،
روز میلاد ائمه را جشن گرفتن و بزرگ داشتن، روز وفاتشان حریم نگهداشتن و حرفهای خنده دار و برخوردهای شاد
نداشتن و در غم و اندوهشان حالت غم داشتن، تاثیرگذار است زیرا کوچکترها به بزرگترها نگاه می کنند. این حالت،
خصلت شیعه است:
«شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا، یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا»
شیعیان ما از افزوده سرشت ما خلق شده اند، با شادی ما شاد می شوند و با اندوه ما غمگین می شوند.
حتی کیفیت نام بردن و لحن ما در این مساله، مؤثر است. یک وقت می گوییم: امام رضا فرمود. و یک وقت می گوییم:
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود. این دو با هم خیلی فرق دارد. اگر هنگام شنیدن نام پیامبر (ص) یا یکی از معصومین
(علیهم السلام)، زیر لب صلوات بر آنها بفرستیم، این هم نوعی تکریم است و در دیگران، تاثیرگذار. در سالهای اخیر
نسبت به برخی از مناسبتها مثلا ایام «فاطیمه » یا «روز زن »، در مورد حضرت فاطمه (س) بیش از گذشته، کار فرهنگی و
تبلیغی و گرامیداشت، انجام شده است، یا نسبت به امام زمان (ع) این است که می بینیم، به همین تناسب، محبت فاطمه
و مهدی (علیهما السلام) و گرایش به این دو، نسبت به گذشته بیشتر شده است، بخصوص در میان جوانان. طبعا زبان و
بیان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخن و چه در نوشته ها باید مراعات شود و افق فکر و سطح کودکان در
نظر گرفته شود، چه در برنامه های رادیویی و تلویزیونی، چه در صبحگاهها و مراسم جشن و عزا در خانه ها، مدارس،
مساجد و هیئتها.

6- ذکر فضایل اهل بیت و فرهنگ آنان

مردم، آرمانگرا و قهرمان دوستند. اگرشخصیت، فضلیت، فکر و فرهنگ امامان اهل بیت (علیهم السلام) را بشناسند به
آنان علاقه پیدا می کنند و این علاقه به تبعیت و همسویی می کشد. امام رضا (ع) در حدیثی فرموده است:
«ان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا»
«مردم اگر خوبیهای حرفها و تعالیم ما را بشناسند، از ما پیروی می کنند.»
اینکه چگونه مردم، جوانان و بشریت را با فرهنگ اهل بیت باید آشنا کرد، نکته ظریفی است و باید از تکنیک «هنر»
استفاده کرد و در عرضه محتوای کلامی و حیاتی ائمه (علیهم السلام) به نسل امروز، کار رسانه ها در این جهت، مهم است
و متاسفانه ضعیفیم. فضایل در دو محور است
1- جهات آرمانی، خلقت، طینت و…
2- جهات عملی و قابل اسوه گیری و تبعیت عینی و ملموس از رفتار اهل بیت.
طرح هر دو جهت، عامل ایجاد علاقه است، ولی محور دوم موثرتر است که در عین بیان عظمت های فوق تصور، امکان راه
یافتن به حریم کمال آنان هم باشد. نوشتن و سرودن در باره فضایل و خوبیهای ائمه و ترویج آنها میان نسل نو، محبت
می آورد.

7- گره زدن خوشیهای زندگی به حیات ائمه

با استفاده از قضیه شرطیه (قضیه پاولوف) به نحوی عمل کنیم که با دیدن چیزی و خاطره ای، پیوند با اهل بیت مطرح
شود، جشن گرفتن و شیرینی و عیدی دادنها، و جشن تکلیف گرفتن و اعطای مدال و اهدای جوایز و تشویقها اگر در روز
تولد فلان معصوم (ع) باشد، خواه ناخواه تاثیر غیر مستقیم دارد. گره خوردن یک خاطره خوش با اهل بیت. شبهای تولد
یا روزهای میلاد ائمه، در خانه ها و مدرسه های ما باید یک حادثه خوب یا خاطره خوش پیش آوریم. مثلا با یک جعبه
شیرینی به خانه رفتن، یا شب تولد امام هادی (ع) با یک جعبه شیرینی در دفتر مدرسه گذاشتن به همین مناسبتها، که
سبب می شود از یاد نرود.

8- معرفی کتاب و نگارش مقاله و شعر

این، نوعی کار فرهنگی است که با شناختن و شناساندن کتابهای خوب، جذاب و سازنده در مورد اهل بیت، از علاقه به
مطالعه بچه ها استفاده کنیم. کتابی که به مسابقه می گذاریم یا برای تلخیص پیشنهاد می کنیم یا موضوعی که برای
مقاله نویسی، شعر و قصه، حتی عکس و نقاشی می دهیم، اگر سوژه های اهل بیتی داشته باشد، مفید است. یا کشاندن
روزنامه دیواری به این سمت. یا در خواست خاطره نویسی از زیارت، عاشورا، نیمه شعبان، شب قدر، مجالس سوگواری و
امثال اینها.

9- تشکلهای هیئتی

برنامه های خودجوش نوجوانان که کار گروهی انجام دهند، مثل فعالیتهایی که در نیمه شعبان و برگزاری جشن دارند، یا
تشکیل هیئت و راه انداختن دسته عزاداری یا آراستن مسجد، حسینیه و تکیه و برنامه های ایستگاههای صلواتی آب،
شربت، اطعام، احسان و… همه گره زننده قلب نوجوانان با تشکیلات اهل بیت است. بچه ها زمینه های روحی دارند. اینها
را باید به کار گرفت، در محله های مختلف از خود آنان «هیئت » درست کرد و خودشان مسؤولیت به عهده بگیرند تا فعال
شوند. ایام محرم یکی از مناسبترین فرصتهای ایجاد اینگونه تشکلهای هیئتی از دانش آموزان بخصوص در مقطع
راهنمایی و اوائل دبیرستان است.
در عاشورا و نیمه شعبان، به خاطر شور عمومی مردم، بچه ها جذب اینگونه مراسم می شوند. برای استفاده از این حس
خود جوش بچه ها و جهت دادن آن برای ایام دیگر باید سرمایه گذاری کرد. وقتی بچه ها برای خودشان در ارتباط با ائمه،
صاحب علم، پرچم، دسته و هیئت می شوند، احساس تشخص می کنند.

10- ایجاد فضای روحی و معنوی

پدید آوردن صحنه ها و فضاهایی که بچه ها در شرایط خاصی قرار بگیرند و به تدریج حس درونی آنان بیدار شود و جذب
گردند. چه بسا اگر کودکان را به حال خود رها کنیم، به این سمت و جهت، کشیده نشوند و به دعا و توسل نیایند. ولی اگر
ترتیبی دهیم که در این فضا قرار گیرند، جذب می شوند. مثلا اردوها و دیدارهای از حرمها، زیارتگاه ها، مجالس دینی، دعا،
توسل و عزاداری، محکم کننده این رشته و رابطه است.
این همه اردوهای سیاحتی و زیارتی تشکیل می شود و دانش آموزان مثلا به قم، شیراز، مشهد، جمکران و امثال آنها
می روند، تنها تماشای ساختمان، در، دیوار و گنبد نباشد، همراه این دیدارها، تغذیه فکری و روحی شوند و مطلب یاد
بگیرند و الگو بگیرند و عشقها و علاقه هایشان را به این خاندان، پیوند بزنند. دیدار با شخصیتهایی که تاثیرگذارند در
صورت امکان حتما در برنامه این سفرها و اردوها قرار بگیرند. شرکت در مجالس با حال، همین طور است.

یک هشدار

با همه اهمیتی که برای محبت اهل بیت و ایجاد آن در دل بچه ها قائلیم، باید از یکسونگری هم پرهیز داشت و پرهیزشان
داد. یعنی آمیختن «محبت » به «عمل »، کار اصلی ماست تا صرف محبت و عشق به اهل بیت (منهای عمل، تقوا و تبعیت)
غرور برای محبان نیاورد.
امام صادق (ع) فرموده است:
تعصی الاله و انت تظهر حبه
هذا محال فی الفعال بدیع
لو کان حبک صادقا لاطعته
ان المحب لمن یحب مطیع
خدا را نافرمانی می کنی، در حالی که اظهار عشق و محبت نسبت به خداوند داری، این محال است و در کارها چیز
شگفتی است.
اگر محبت تو صادقانه بود، از او اطاعت می کردی، چرا که دوستدار، نسبت به کسی که دوستش می دارد، مطیع و
فرمانبردار است.
اظهار دوستی با خدا باید همراه با تبعیت و اطاعت باشد نه معصیت، چون حب صادقانه به اطاعت محبانه منجر می شود.
ادعای دوستی با اهل بیت ولی اهل گناه و آلودگی بودن، نوعی تناقض است. باید تفهیم کرد که هرچند دین، «دین حب و
محبت » است ولی محبتی، صادقانه است که به همرنگی و هماهنگی کشیده شود. هم چنان که دو نفر وقتی به هم محبت
دارند، به خاطر همین محبت، می کوشند مثل هم باشند و از رنجاندن و مخالفت دیگری، پرهیز کنند.
حدیثی از امام رضا (ع) گویای همین نکته است که نباید به اتکای دوستی اهل بیت، «عمل صالح » را رها کرد و گفت که:
«علی داریم: چه غم داریم؟» و امثال اینها:
«لا تدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فی العبادة اتکالا علی حب آل محمد و لا تدعوا حب آل محمد و التسلیم لامرهم اتکالا
علی العبادة، فانه لا یقبل احدهما دون الآخر.»
«نه عمل صالح و تلاشی در عبادت را به اتکای محبت اهل بیت، رها کنید و نه محبت و دوستی اهل بیت و تسلیم آنان
بودن را به اتکای عبادت، چرا که هیچ کدام بدون دیگری پذیرفته نیست.»
آری… آمیختن «محبت اهل بیت » به «عمل صالح و بندگی ».

نوع رابطه ما با اهل بیت (علیهم السلام)، برچه مبنایی است و بر چه مبنایی باید باشد؟@@N@@آیا مثل رابطه ملت و حاکم است؟@@N@@آیا رابطه علمی میان شاگرد و استاد است؟@@N@@آیا رابطه «محبت » و «مودت » و پیوند قلبی و درونی است، که هم کارسازتر و هم بادوامتر و ریشه دارتر است؟@@N@@قرآن کریم روی این رابطه، تاکید دارد و «مودت اهل بیت » را اجر رسالت پیامبر (ص) معرفی می کند:@@N@@ (قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی)@@N@@ در روایات هم، مودت و ولایت، به عنوان یک «فرض » و ملاک قبول اعمال به حساب آمده است.@@N@@ تولای شما فرض خدایی است@@N@@ قبول و رد آن مرز جدایی است@@N@@ هر آن کس را که در دین رسول است@@N@@ ولایت، مهر و امضای قبول است@@N@@ دیانت بی شما کامل نگردد@@N@@بجز با عشقتان دل، دل نگردد@@N@@حتی اهل سنت هم طبق احادیثشان این نکته را قبول دارند و در شعر شافعی چنین آمده است:@@N@@یا اهل بیت رسول الله حبکم@@N@@ فرض من الله فی القرآن انزله@@N@@ کفاکم من عظیم القدر انکم@@N@@ من لم یصل علیکم لا صلاة له@@N@@ ای خاندان پیامبر خدا! محبت شما فرض و واجب است که در قرآن آن را نازل فرموده است. در عظمت قدر شما همین@@N@@بس که هرکس (در نماز) بر شما درود و صلوات نفرستد، نمازش صحیح نیست.» هرچه محبت و دلباختگی و ارتباط قلبی@@N@@بیشتر باشد، تبعیت، همرنگی، همراهی و همدلی هم بیشتر خواهد شد. ایمان عاطفی به رهبری، حتی در@@N@@طاعت سیاسی و اجتماعی هم تاثیر می گذارد و تبعیتی عاشقانه می شود، نه صرفا تشکیلاتی و رسمی.@@N@@از این رو، ارتباط شیعه با اهل بیت (علیهم السلام) را علاوه بر جنبه های اعتقادی برمبنای علمی، احادیث و منابع دینی،@@N@@باید عاطفی، روحی و احساسی قرار داد و «آگاهی عقلی » را با «عاطفه قلبی » درهم آمیخت و عقل و عشق را با هم پیوند زد.@@N@@ایجاد محبت و عشق را باید از مراحل ساده، بسیط و عاطفی شروع کرد و در مراحل بعدی با بصیرت و شناخت بیشتر، آن@@N@@را تعمیق داد، تا آنجا که «حب »، جزء سرشت انسان گردد و «محبت اهل بیت »، جزء دین یک مسلمان و شیعه در آید و «هل@@N@@الدین الا الحب »؟@@N@@برای این کار، باید زمینه های روحی و آمادگیهای قبلی افراد را در نظر گرفت، و الا محبت اهل بیت به دلهای غیر مستعد و@@N@@غیر آماده نمی چسبد، آنچنان که کاشی به دیوار کاهگلی نمی چسبد. گاهی هم باید موانع را زدود، هم چنانکه در@@N@@لحیم کاری، ابتدا با سنباده و مواد دیگر، چربیها، آلودگیها و جرمها را از محل می زدایند، تا لحیم، بچسبد و جوش بخورد.

1- استفاده از علاقه به محبوبیت.

هر کس دوست دارد مورد علاقه و محبت دیگران باشد و مورد توجه قرار گیرد. در جذب افراد، اظهار علاقه، خیلی مؤثر@@N@@است. بخصوص آن طرفی که انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصیتی معروف، مهم و معتبر باشد، مورد رغبت بیشتری@@N@@است. تاچه رسد به اینکه آن طرف، خدا، رسول و ائمه (علیهم السلام) باشند. باید چنین القاء کرد که رشته محبت و علقه@@N@@ولایی با اهل بیت، موجب می شود انسان محبوب خدا و رسول گردد و چه موهبتی بالاتر از این؟ طرح این مسئله که ائمه،@@N@@دوستدارانشان را دوست دارند، ایجاد محبت می کند. روایت در این زمینه، بسیار است. از جمله، این حدیث:@@N@@کسی به محضر علی (ع) رسید و گفت: «السلام علیک یا امیر المؤمنین و رحمة الله و برکاته، کیف اصبحت؟»@@N@@سلام و رحمت و برکات الهی برتو، ای امیرمومنان، چگونه صبح کرده ای؟@@N@@حضرت سربلند کرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود: «اصحبت محبا لمحبینا و مبغضا لمن یبغضنا»@@N@@ صبح کردم، در حالی که دوستدارانمان را دوست دارم و با دشمنان دشمن هستم.@@N@@طرح مسئله حب متقابل و رضایت طرفینی میان خدا و بنده یا پیامبر و امت، کارساز است. قرآن هم نمونه هایی دارد،@@N@@همچون: «رضی الله عنهم و رضوا عنه »، «فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه »@@N@@خدا از آنان راضی است، آنان هم از خدا راضی اند. خداوند کسانی را خواهد آورد که آنان را دوست بدارد و آنان هم دوستدار@@N@@خدا باشند.

2- بیان فضیلت حب آل پیامبر (ص)

فعال ساختن کانال تبلیغ محبت اهل بیت، در جذب دیگران اثر دارد. گفتن و مطرح کردن مؤثر است. به عنوان یک@@N@@دستور کار، باید فضیلت، آثار و برکات محبت اهل بیت را به صورت پیوسته طرح کرد. به هر حال در عده ای اثر می گذارد@@N@@و مردم به دنبال یک موج تبلیغاتی در رسانه ها یا مراکز فرهنگی، به سمت و سویی گرایش می یابند. در این باره، احادیث@@N@@فراوان است. به عنوان نمونه: پیامبر اکرم (ص) فرمود:@@N@@«الا و من مات علی حب آل محمد مات شهیدا@@N@@الا و من مات علی حب آل محمد مات مغفورا له@@N@@الا و من مات علی حب آل محمد مات تائبا@@N@@الا و من مات علی حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان@@N@@الا و من مات علی حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة@@N@@الا و من مات علی حب آل محمد فتح له فی قبره بابان الی الجنة@@N@@الا و من مات علی حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکة الرحمة…»@@N@@هرکس با محبت آل محمد از دنیا برود، شهید مرده است، آمرزیده می شود، با توبه از دنیا رفته است، با ایمان کامل مرده@@N@@است، فرشته مرگ او را به بهشت بشارت می دهد. از قبر او دو در گشوده می شود به روی بهشت، خداوند قبر او را مزار@@N@@فرشتگان رحمت قرار می دهد.@@N@@چنین روایاتی فراوان است. ذکر اینها، دلها را تکان می دهد و شیفته اهل بیت می سازد.

3- طرح نیازمندی انسان به این محبت و بهره مندی از آن

انسان معمولا مجذوب کسی یا جایی می شود که گره از کار او بگشاید و بهره برساند. در رابطه های اجتماعی افراد، به@@N@@وضوح این مساله دیده می شود. در زندگی ممتد و مستمر ما که تا آخرت ادامه می یابد، کجاها گیر می کنیم و نیاز به@@N@@کمک داریم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخیز، هنگام عبور از صراط و… به کارسازی محبت اهل بیت آگاه می شویم. در@@N@@این زمینه هم حدیث بسیار است. از جمله این چند حدیث مشهور رسول خدا (ص):@@N@@«حبی و حب اهل بیتی نافع فی سبعة مواطن اهوالهن عظیمة: عند الوفاة و فی القبر و عند النشور و عند الکتاب و عند@@N@@الحساب و عند المیزان و عند الصراط »،@@N@@ محبت من و خاندانم در هفت جا، که هول و هراس آنها عظیم است، سود می بخشد: هنگام مرگ، در قبر، هنگام@@N@@رستاخیز، هنگام گرفتن نامه اعمال، وقت حساب، کنار میزان و سنجیش اعمال و هنگام عبور از صراط.@@N@@«سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟ قال: ما اعددت لها کبیرا الا انی احب الله و رسوله. قال: فانت مع@@N@@من اجببت (المرء مع من احب). قال انس: فما رایت المسلمین فرحوا بعد الاسلام لشی ء اشد من فرحهم بهذا»@@N@@ مردی از رسول خدا (ص) از زمان قیامت پرسید. حضرت فرمود: برای آن چه آماده کرده ای؟ گفت: چیز مهمی آماده@@N@@نکرده ام، جز اینکه خدا و رسولش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با کسی هستی که دوست می داری. انسان با محبوب@@N@@خود خواهد بود. انس گوید: من ندیدم که مسلمانان بعد از اسلام، به چیزی بیش از این مژده رسول خدا خوشحال شده@@N@@باشند.@@N@@علی (ع): «من احبنا کان معنا یوم القیامة، و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه »@@N@@هر کس ما را دوست بدارد در قیامت با ما خواهد بود. و اگر کسی سنگی را دوست بدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور@@N@@می کند.@@N@@این مژده بزرگی است که علاقه مند به اهل بیت بداند که در آخرت هم با آنان محشور خواهد بود. وقتی محبت تا این@@N@@اندازه کارساز است، چرا این گنج را نداشته باشیم؟!

4- ارزش جلوه دادن محبت اهل بیت (علیهم السلام)

وقتی کاری مورد تقدیر و تشویق قرار می گیرد و به عنوان «الگو» مطرح می شود، در دیگران هم جذبه و کشش ایجاد@@N@@می کند. ارزشگذاران جامعه، مسؤولان فرهنگی هنری، برگزارکنندگان مسابقات و جایزه دهندگان، اینها همه نقش دارند.@@N@@ وقتی کسی به خاطر شعر گفتن یا قصه نوشتن یا کتاب خواندن در مورد ائمه (علیهم السلام) تشویق شود، هم محبت@@N@@پیدا می کند و هم به خاطر این پیوند، احساس عزت و سربلندی دارد. چون می داند که این کیف، چادر، کتاب و جایزه@@N@@رابه خاطر این موضوع، جایزه گرفته است. وقتی از جوانها می پرسند: در باره چه چیزی، شعر می گویید؟ اغلب می گویند:@@N@@عشق، بهار، دوستی، زندگی، گل، بلبل و… وقتی پرسیده می شود: چه کتابهایی می خوانید؟ می گویند: رمان، کتابهای@@N@@علمی، داستانهای تخیلی و… گویا سختشان است بگویند: که در باره خدا و نماز و ائمه (علیهم السلام) شعر می گوییم. یا@@N@@کتابهای مربوط به اهل بیت و کتب دینی می خوانیم. چون از این جهت مورد تشویق قرار نمی گیرند، باید شرایطی پیش@@N@@آورد که اگر کسی در باره اهل بیت، شعر گفت، شعر حفظ کرد، حدیث حفظ کرد، کتاب خواند، قصه نوشت، فیلم ساخت،@@N@@تابلوی هنری کشید، یا حتی نام ائمه را داشت یا نام اهل بیت را روی فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندی کند@@N@@و این را ارزش احساس کند و ارزش تلقی کند.@@N@@ مهر تو را به عالم امکان نمی دهم@@N@@این گنج، پربهاست، من ارزان نمی دهم@@N@@وقتی از رسانه ها، تلویزیون، مسابقات و گزارشها «الگو» معرفی می شود، این، تاثیرگذار است. امام صادق (ع) فرمود: «یا@@N@@معشر الشیعة!… علموا اولادکم شعر العبدی فانه علی دین الله.»@@N@@ای گروه شیعه! به فرزندانتان شعر «عبدی » را بیاموزید، چرا که او بر آیین خداست.@@N@@این تشویق امام صادق (ع) که شیعیان شعر «عبدی کوفی » را به بچه هایشان یاد بدهند، بزرگترین «تشویق » است و@@N@@«الگودهی » است. شعر عبدی، از فضلیتهای اهل بیت، موج می زد. «سید حمیری » که از شاعران متعهد شیعه است،@@N@@می گفت: هر کس حدیثی بگوید از فضائل علی و اهل بیت (علیهم السلام) که من آن را در شعرم نگفته ام، این اسبم را به@@N@@او می بخشم.@@N@@ دختر «ابو الاسود دؤلی » وقتی فهمید که خلیفه، عسل را فرستاده تا محبت اهل بیت را از دل آنها بیرون کند، آنچه خورده@@N@@بود، پس آورد، و نخواست با عسل، مهر «آل علی » را از دست بدهد.@@N@@معلمان در این مسائل، خیلی می توانند خطدهی داشته باشند و به گرایشها و الگوگیریهای نوجوانان جهت بدهند. حتی@@N@@اگر یک دختر و پسر غیر متعهد، به خاطر این که اسمشان مهدی یا زینب و فاطمه است، جایزه بگیرند، همین تاثیر@@N@@ضمنی ایجاد محبت می کند.

5- تعظیم و تکریم

جوانان، به خاطر حالت الگوگیری از مربیان، حتی از حالات و رفتار آنها هم سرمشق و نکته می گیرند. نحوه برخورد@@N@@مربیان با اهل بیت در حضور فرزندان، و شاگردان و جوانان، به آنان هم یاد می دهد. نام ائمه (علیهم السلام) را با تکریم و@@N@@احترام یاد کردن، همراه اسمشان سلام و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان (عج) برخاستن و دست بر سرنهادن،@@N@@روز میلاد ائمه را جشن گرفتن و بزرگ داشتن، روز وفاتشان حریم نگهداشتن و حرفهای خنده دار و برخوردهای شاد@@N@@نداشتن و در غم و اندوهشان حالت غم داشتن، تاثیرگذار است زیرا کوچکترها به بزرگترها نگاه می کنند. این حالت،@@N@@خصلت شیعه است:@@N@@«شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا، یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا»@@N@@شیعیان ما از افزوده سرشت ما خلق شده اند، با شادی ما شاد می شوند و با اندوه ما غمگین می شوند.@@N@@حتی کیفیت نام بردن و لحن ما در این مساله، مؤثر است. یک وقت می گوییم: امام رضا فرمود. و یک وقت می گوییم:@@N@@حضرت امام رضا علیه السلام فرمود. این دو با هم خیلی فرق دارد. اگر هنگام شنیدن نام پیامبر (ص) یا یکی از معصومین@@N@@(علیهم السلام)، زیر لب صلوات بر آنها بفرستیم، این هم نوعی تکریم است و در دیگران، تاثیرگذار. در سالهای اخیر@@N@@نسبت به برخی از مناسبتها مثلا ایام «فاطیمه » یا «روز زن »، در مورد حضرت فاطمه (س) بیش از گذشته، کار فرهنگی و@@N@@تبلیغی و گرامیداشت، انجام شده است، یا نسبت به امام زمان (ع) این است که می بینیم، به همین تناسب، محبت فاطمه@@N@@و مهدی (علیهما السلام) و گرایش به این دو، نسبت به گذشته بیشتر شده است، بخصوص در میان جوانان. طبعا زبان و@@N@@بیان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخن و چه در نوشته ها باید مراعات شود و افق فکر و سطح کودکان در@@N@@نظر گرفته شود، چه در برنامه های رادیویی و تلویزیونی، چه در صبحگاهها و مراسم جشن و عزا در خانه ها، مدارس،@@N@@مساجد و هیئتها.

6- ذکر فضایل اهل بیت و فرهنگ آنان

مردم، آرمانگرا و قهرمان دوستند. اگرشخصیت، فضلیت، فکر و فرهنگ امامان اهل بیت (علیهم السلام) را بشناسند به@@N@@آنان علاقه پیدا می کنند و این علاقه به تبعیت و همسویی می کشد. امام رضا (ع) در حدیثی فرموده است:@@N@@«ان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا»@@N@@«مردم اگر خوبیهای حرفها و تعالیم ما را بشناسند، از ما پیروی می کنند.»@@N@@اینکه چگونه مردم، جوانان و بشریت را با فرهنگ اهل بیت باید آشنا کرد، نکته ظریفی است و باید از تکنیک «هنر»@@N@@استفاده کرد و در عرضه محتوای کلامی و حیاتی ائمه (علیهم السلام) به نسل امروز، کار رسانه ها در این جهت، مهم است@@N@@و متاسفانه ضعیفیم. فضایل در دو محور است@@N@@1- جهات آرمانی، خلقت، طینت و…@@N@@2- جهات عملی و قابل اسوه گیری و تبعیت عینی و ملموس از رفتار اهل بیت.@@N@@طرح هر دو جهت، عامل ایجاد علاقه است، ولی محور دوم موثرتر است که در عین بیان عظمت های فوق تصور، امکان راه@@N@@یافتن به حریم کمال آنان هم باشد. نوشتن و سرودن در باره فضایل و خوبیهای ائمه و ترویج آنها میان نسل نو، محبت@@N@@می آورد.

7- گره زدن خوشیهای زندگی به حیات ائمه

با استفاده از قضیه شرطیه (قضیه پاولوف) به نحوی عمل کنیم که با دیدن چیزی و خاطره ای، پیوند با اهل بیت مطرح@@N@@شود، جشن گرفتن و شیرینی و عیدی دادنها، و جشن تکلیف گرفتن و اعطای مدال و اهدای جوایز و تشویقها اگر در روز@@N@@تولد فلان معصوم (ع) باشد، خواه ناخواه تاثیر غیر مستقیم دارد. گره خوردن یک خاطره خوش با اهل بیت. شبهای تولد@@N@@یا روزهای میلاد ائمه، در خانه ها و مدرسه های ما باید یک حادثه خوب یا خاطره خوش پیش آوریم. مثلا با یک جعبه@@N@@شیرینی به خانه رفتن، یا شب تولد امام هادی (ع) با یک جعبه شیرینی در دفتر مدرسه گذاشتن به همین مناسبتها، که@@N@@سبب می شود از یاد نرود.

8- معرفی کتاب و نگارش مقاله و شعر

این، نوعی کار فرهنگی است که با شناختن و شناساندن کتابهای خوب، جذاب و سازنده در مورد اهل بیت، از علاقه به@@N@@مطالعه بچه ها استفاده کنیم. کتابی که به مسابقه می گذاریم یا برای تلخیص پیشنهاد می کنیم یا موضوعی که برای@@N@@مقاله نویسی، شعر و قصه، حتی عکس و نقاشی می دهیم، اگر سوژه های اهل بیتی داشته باشد، مفید است. یا کشاندن@@N@@روزنامه دیواری به این سمت. یا در خواست خاطره نویسی از زیارت، عاشورا، نیمه شعبان، شب قدر، مجالس سوگواری و@@N@@امثال اینها. چگونه عاشق امام علی شویم

9- تشکلهای هیئتی

برنامه های خودجوش نوجوانان که کار گروهی انجام دهند، مثل فعالیتهایی که در نیمه شعبان و برگزاری جشن دارند، یا@@N@@تشکیل هیئت و راه انداختن دسته عزاداری یا آراستن مسجد، حسینیه و تکیه و برنامه های ایستگاههای صلواتی آب،@@N@@شربت، اطعام، احسان و… همه گره زننده قلب نوجوانان با تشکیلات اهل بیت است. بچه ها زمینه های روحی دارند. اینها@@N@@را باید به کار گرفت، در محله های مختلف از خود آنان «هیئت » درست کرد و خودشان مسؤولیت به عهده بگیرند تا فعال@@N@@شوند. ایام محرم یکی از مناسبترین فرصتهای ایجاد اینگونه تشکلهای هیئتی از دانش آموزان بخصوص در مقطع@@N@@راهنمایی و اوائل دبیرستان است.@@N@@در عاشورا و نیمه شعبان، به خاطر شور عمومی مردم، بچه ها جذب اینگونه مراسم می شوند. برای استفاده از این حس@@N@@خود جوش بچه ها و جهت دادن آن برای ایام دیگر باید سرمایه گذاری کرد. وقتی بچه ها برای خودشان در ارتباط با ائمه،@@N@@صاحب علم، پرچم، دسته و هیئت می شوند، احساس تشخص می کنند.

10- ایجاد فضای روحی و معنوی

پدید آوردن صحنه ها و فضاهایی که بچه ها در شرایط خاصی قرار بگیرند و به تدریج حس درونی آنان بیدار شود و جذب@@N@@گردند. چه بسا اگر کودکان را به حال خود رها کنیم، به این سمت و جهت، کشیده نشوند و به دعا و توسل نیایند. ولی اگر@@N@@ترتیبی دهیم که در این فضا قرار گیرند، جذب می شوند. مثلا اردوها و دیدارهای از حرمها، زیارتگاه ها، مجالس دینی، دعا،@@N@@ توسل و عزاداری، محکم کننده این رشته و رابطه است.@@N@@این همه اردوهای سیاحتی و زیارتی تشکیل می شود و دانش آموزان مثلا به قم، شیراز، مشهد، جمکران و امثال آنها@@N@@می روند، تنها تماشای ساختمان، در، دیوار و گنبد نباشد، همراه این دیدارها، تغذیه فکری و روحی شوند و مطلب یاد@@N@@بگیرند و الگو بگیرند و عشقها و علاقه هایشان را به این خاندان، پیوند بزنند. دیدار با شخصیتهایی که تاثیرگذارند در@@N@@صورت امکان حتما در برنامه این سفرها و اردوها قرار بگیرند. شرکت در مجالس با حال، همین طور است.

یک هشدار

با همه اهمیتی که برای محبت اهل بیت و ایجاد آن در دل بچه ها قائلیم، باید از یکسونگری هم پرهیز داشت و پرهیزشان@@N@@داد. یعنی آمیختن «محبت » به «عمل »، کار اصلی ماست تا صرف محبت و عشق به اهل بیت (منهای عمل، تقوا و تبعیت)@@N@@غرور برای محبان نیاورد.@@N@@امام صادق (ع) فرموده است:@@N@@تعصی الاله و انت تظهر حبه@@N@@هذا محال فی الفعال بدیع@@N@@لو کان حبک صادقا لاطعته@@N@@ان المحب لمن یحب مطیع@@N@@خدا را نافرمانی می کنی، در حالی که اظهار عشق و محبت نسبت به خداوند داری، این محال است و در کارها چیز@@N@@شگفتی است.@@N@@اگر محبت تو صادقانه بود، از او اطاعت می کردی، چرا که دوستدار، نسبت به کسی که دوستش می دارد، مطیع و@@N@@فرمانبردار است.@@N@@اظهار دوستی با خدا باید همراه با تبعیت و اطاعت باشد نه معصیت، چون حب صادقانه به اطاعت محبانه منجر می شود.@@N@@ادعای دوستی با اهل بیت ولی اهل گناه و آلودگی بودن، نوعی تناقض است. باید تفهیم کرد که هرچند دین، «دین حب و@@N@@محبت » است ولی محبتی، صادقانه است که به همرنگی و هماهنگی کشیده شود. هم چنان که دو نفر وقتی به هم محبت@@N@@دارند، به خاطر همین محبت، می کوشند مثل هم باشند و از رنجاندن و مخالفت دیگری، پرهیز کنند.@@N@@حدیثی از امام رضا (ع) گویای همین نکته است که نباید به اتکای دوستی اهل بیت، «عمل صالح » را رها کرد و گفت که:@@N@@«علی داریم: چه غم داریم؟» و امثال اینها:@@N@@«لا تدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فی العبادة اتکالا علی حب آل محمد و لا تدعوا حب آل محمد و التسلیم لامرهم اتکالا@@N@@علی العبادة، فانه لا یقبل احدهما دون الآخر.»@@N@@«نه عمل صالح و تلاشی در عبادت را به اتکای محبت اهل بیت، رها کنید و نه محبت و دوستی اهل بیت و تسلیم آنان@@N@@بودن را به اتکای عبادت، چرا که هیچ کدام بدون دیگری پذیرفته نیست.»@@N@@آری… آمیختن «محبت اهل بیت » به «عمل صالح و بندگی ».

این مجله مخصوص کودک و نوجوان می باشد.

پیام زن
ویژه مسائل زنان و خانواده

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
محمد جعفری گیلانی
سید ضیاء مرتضوی

3

7733305
7738743
7733305
payam-zan_man@aalulbayt.org

قم، صندوق پستی 371…

پرسمان
فرهنگی، اجتماعی، دانشجویی

مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
سید محمدرضا فقیهی
محمد باقر پور امینی
1380
3

7747240
7735473
7743816
info@porseman.net
www.porseman.n…

مبلغان
فرهنگی – تبلیغی
حوزه

1385/6/1
3
mbl

چگونه عاشق امام علی شویم
چگونه عاشق امام علی شویم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *