چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

 
helpkade
چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم
چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

همانند بدبینی، خوش‌بینی هم همۀ جهان را سیاه و سفید می‌بیند

 

همانند بدبینی، خوش‌بینی هم همۀ جهان را سیاه و سفید می‌بیند

در دو درس قبلی با گفتگوی درونی و ضرورت متوقف کردن آن آشنا شدیم. گفتیم که
اولین گام برای رهایی از مکالمه ذهنی شناختن آن است.

در این درس با تکنیکی آشنا می شویم که به ما در متوقف کردن مکالمه ذهنی کمک می
کند.

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

“عمل کردن بدون چشمداشت یا عمل بدون داشتن انتظار پاداش” یکی از 3 تکنیکی است که برای متوقف
کردن “گفتگوی درونی” توصیه می شود. (تکنیک های دیگر در درس های بعدی آموزش داده خواهند شد.)

بازی کودکان: عمل بدون چشمداشت

بازی کودکان را دیده اید؟ آنها چنان عمیق درگیر بازی می شوند که
عملا فضای پیرامون خود را فراموش می کنند. آنها بازی را تنها برای خودِ بازی، بازی
می کنند. یعنی هدف و قصدی خارج از خود بازی ندارند و خواهان پاداش و چشمداشتی در
ازای آن نیستند. درست برخلاف اعمال ما بزرگسالان که برای انجام هر عملی دنبال پاداش می گردیم.

 بدیهی است که هر عملی نتیجه ای در بر دارد که از آن غیر قابل تفکیک است. وقتی رانندگی میکنیم از نقطه A به نقطه B جابجا می شویم. وقتی حرف می زنیم کلمات معانی را افاده می کنند، وقتی تایپ می کنیم صفحه هایی از واژه پر می شود. اما معمولا قصد و غرض ما از اعمال مان این موارد نیست بلکه ما اهدافی ذهنی را بر رفتار و اعمال مان بار می کنیم: توقعات خود و دیگران، خشنودی یا ناخشنودی. مثلاً کار روزانه اداره را به خاطر خوش آمد رئیس یا همکاران انجام می دهیم؛ برای همسرمان هدیه می خریم تا در فلان موضوع با ما همراهی کند و … . این گونه اهداف و توقعاتی که از اعمال و رفتارمان داریم بسیاری از اوقات هیچ ربط واقعی به خود آن عمل ندارند و همین است که ما مدام ناشادیم چون به انتظاراتمان پاسخ داده نمی شود؛ خود را قربانی حس می کنیم چون دیگران هدف ما را از اعمالی که انجام داده ایم در نیافته اند، و می گوییم که کسی (همسر، رئیس، همکار، پدر، فرزند، دوست و … ) ما را درک نمی کند. ما از اعمال و رفتاری که انجام می‌دهیم توقعاتی ذهنی داریم که واقعی به نظر می آیند در حالی که اساسا اهدافی ذهنی هستند. تلاش می کنیم تا فلان ماشین را بخریم، می خریم اما ناشادیم؛ ازدواج می کنیم اما ناخرسندیم. کار داریم اما دچار ملال و روزمرگی هستیم. تمام این خستگی، ملال، افسردگی، ناشادی و ناخرسندی از آن روست که ما از اعمال مان چشمداشتی داریم که حاصل نمی شوند چون ربط واقعی به اعمال ما ندارد. درگیر مکالمه ذهنی مداومی هستیم که محتوای آن انبوهی از اهداف، انتظار، قضاوت، پیش داوری و سوءتفاهم راجع به اعمال خود و دیگران است.

تمام اعمال ما بر اساس نتیجۀ پیش بینی شده ای تنظیم شده اند: پیوسته اعمال مان را می آزماییم تا بدانیم منظورِ از پیش تعیین شده ما را برآورده می کنند یا نه؟ با اعمال دیگران نیز چنین هستیم: بر نفس عمل و نتایج طبیعی آن چشم می‌بندیم و توقعات و انتظارات خود را پی می‌گیریم.

بدین ترتیب “اعمال بی‌واسطه یا طبیعی” دیگر برایمان ممکن نیست. تنها در موقعیت های استثنایی، در
ترس یا شادیِ خاص، یا در موقعیت های بسیار هیجان انگیز عملی مستقیم و کنترل نشده  و طبیعی از ما سر می زند.

این لحظات را “بی خبری” می‌نامیم. هنگام از “خود فراموشی” فاصله‌ای که بین ما و اعمالمان وجود دارد از
میان بر‌می‌خیزد. در خلال این “خودفراموشی” یا “بی‌خبری” که  عمل می‌کنیم، نه عمل مان از قبل حساب شده
است و نه قضاوت می‌کنیم که آیا عمل ما “صحیح” است یا
“غلط”؛ آیا دیگری “خوشش” می آید یا “بدش” می آید و ده ها ذهنیت و واکنش ذهنی دیگر. در واقع در رابطه با این عمل چشمداشت و توقعی نداریم. زیرا ذهن
ما که می‌توانست چنین انتظاری داشته باشد، خاموش است، متوقف شده است.

اعمال بی‌واسطه در موقعیت‌های حدّی

همه ما  تجربه موقعیت‌هایی را داریم که در آن “بی واسطه” عمل کرده‌ایم. در لحظات
بحرانی مثل یک تصادف، آتش سوزی، مرگ نزدیکان یا در هیجان‌های شادی بخش، اعمالی انجام داده ایم
یا شاهد اعمالی بوده‌ایم که در اوقات عادی انجام آن خارج از تصورمان است. چرا که در اوقات عادی اعمال مان را بر اساس ذهنیت خود و دیگران انجام می دهیم. 

اگر چنین موقعیت هایی را که در آن بی واسطه
عمل کرده ایم به یاد بیاوریم، می توانیم تعیین کنیم که دقیقاً چنین اعمالی، قدرت،
شدت و اثر متمایزی دارند و همزمان حس خشنودی و رضایتی ژرف تر و درونی تر را به ما بخشیده‌اند.

نتیجه اصلی “عملکرد بدون چشمداشت” قطع کامل مکالمه ذهنی یا
قطع قسمتی از آن است. در این زمان “گفتگوی درونی” متوقف می‌شود و به
میزانی که این رویداد رخ می دهد، خود را برای پذیرش واقعیت “چنان که هست و نه چنانکه به خود می‌گوییم”، آماده می‌کنیم. در یک
آن بر بندهای ذهنی غلبه می‌کنیم و امکانات جدید عمل کردن را می آزماییم.

“عمل کردن بدون چشمداشت” عملکردی به منظور نفسِ عمل است بدون پاداشی خارج از عمل و بدون آنکه ناگزیر باشیم دائماً کسی را خشنود سازیم یا خودمان را توجیه کنیم. هنگامی که این نوع
عمل‌کردن را بیاموزیم آنگاه پاره‌ای دیگر از آزادی و وارستگی از قیودات دنیای روزمره
را به دست آورده‌ایم. در عمل‌مان از ارزیابی و عقاید همنوعان مان مستقل‌تر می‌شویم.
همچنین به محض آنکه دیگر در مورد ملاک‌های ذهنی داوری نکنیم، می‌توانیم از توجیه
عمل‌مان صرف نظر کنیم.توجه: عملکرد بدون چشمداشت، به این معنا نیست که کارهای بیهوده یا بی معنا کنیم؛ سخن بر سر این است که به ذهن خود این فرصت را بدهیم که از نفس کاری که در حال انجامش هستیم لذت ببرد و آرامش داشته باشد.

تمرین هایی برای عمل بدون چشمداشت

1- 
با یک بسته چوب
کبریت اشکال منظمی روی میز بسازید. این کار را در منزل یا محل کار می‌توانید انجام
دهید و هر بار حداقل 10 تا 15 دقیقه برای آن وقت بگذارید.

2- 
روی صفحه کاغذ با
خودکار یا مداد خطوطی را رسم کنید بدون آنکه اشکال خاصی بکشید.

3- 
کمک کردن به افراد
نا آشنا در خیابان یا مکان‌های عمومی. مثل کمک به حمل بار، سوار کردن مسافران در
خیابان بدون دریافت وجه و … .

4- انجام بازی های
کودکانه مثل چیدمان‌های لگو. 

انجام این تمرین‌ها بدون انتظار پاداش یا قصد و غرضی موجب
می‌شود که ذهن هیچ استدلالی برای ارزیابی اعمال انجام شده در دست نداشته باشد
و نیز دوگانگی بین عمل و عمل کننده از بین برود؛ نتیجه‌ای که خود به توقف مکالمه
ذهنی می‌انجامد.انجام برخی امور
مثل واکس زدن کفش، اتو کردن لباس، گردگیری اشیا و لوازم، جابجایی کتابها یا اشیا
می‌تواند تمرین‌هایی برای توقف مکالمه ذهنی باشد به شرطی که به عادت تبدیل نشوند.

وقتی
عملی را بدون ذهنیت و محاسبه ذهنی انجام می‌دهیم خود را به تمامی درگیر آن می‌کنیم
چون تمام ذهن مان معطوف به عمل است نه در حال ارزیابی و سنجیدن آن که تنها با فاصله
گرفتن امکان پذیر است. از این رو از عمل بی واسطه لذت می بریم. 

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

یادمان باشد که فهمیدن و پذیرش معقولانه 
این مطلب کافی نیست. مثل همیشه در اینجا نیز چون زندگی روزمره “دگرگونی عملی”
مورد انتظار است.


درست راه رفتن تکنیکی است که برای متوقف کردن “گفتگوی درونی” می توانیم از آن استفاده کنیم.

از منظر صوری درست راه رفتن چیزی جز نوع خاصی از راه رفتن نیست و تنها با نگرش دقیق تر در “درست راه رفتن” می توانیم به نوعی مراقبه دست یابیم که به کاهش و سرانجام قطع گفتگوی درونی ما می انجامد.

مراقبه ناشی از درست راه رفتن بر عکس عموم مراقبه ها که مبتنی بر تمرکز است در جهت مخالف کار می کند.

در این تکنیک تمرکز طلب نمی شود بلکه هدف گشودگی کامل حواس است. یعنی تمام اطلاعات محیط ما بایستی بدون هیچ مانعی به ما برسند.

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

این زمانی رخ می‌دهد که ما دقت‌ و توجه‌مان را از اشیای پیرامون و محیط‌ برداریم و آن را به جسممان و رویداد راه رفتن متمرکز کنیم. این گونه برای کسب اطلاعات از دنیای اطراف و پذیرش نامحدود واقعیت آغوش گشوده‌ایم. پیوستگی دقت و توجه ما به کارکردهای جسم موجب می‌شود که تمامیت ادراک حواس پنجگانه به ما برسد بدون آنکه به طور انتخابی از جانب ما ارزیابی شود. پیامد این فرایند افزایش اطلاعاتی است که ذهن را به سکوت وا می دارد.

تمرین:

بدون آنکه نگاه را به روی چیز بخصوصی متمرکز کنید، در مسیری طولانی راه بروید و مستقیما به چیزی نگاه نکنید.

چشمها را کمی کج کنید تا از آنچه به خودی خود در زاویه دید قرار می گیرد، تصویر وسیعتری داشته باشید.

انگشتان دست را به طرف داخل جمع کنید طوری که انقباض اندکی را در بازوهایتان حس کنید.

با جمع کردن انگشتان ابتدا توجه خود را به بازو جلب می‌کنیم، سپس بدون متمرکز کردن چشمها با نگاه مستقیم به جلو خود، مسیری کمانی را که از نوک پا شروع و به افق ختم می شود می نگریم.

اگر بدون تمرکز، به نقطه ای در نزدیکی افق نظر بیندازید مشاهدۀ تمام چیزهایی که در میدان دید قرار دارد، د ر یک آن امکان پذیر می شود.

“درست راه رفتن” بهانه است.

زمانی می توانیم فن “درست راه رفتن” را درک کنیم، که آگاه باشیم دنیایی که در آن زندگی می کنیم محصول ذهنمان است. ما هستی مان –بودشمان- را توسط فرایندی تفسیری به وجود می آوریم که در ذهنمان برگزار می شود. ادراک ما به واسطه توصیفی که دریافت کرده ایم، دستکاری می شود.

ذهن برای پایداری دنیای تفسیری‌اش مدام باید آن را بازتولید کند و مکالمه ذهنی مهمترین ابزار این بازتولید است.

با “درست راه رفتن” از رابطه مداوم ذهن با ثمره اختراع آن جلوگیری می کنیم. در این حالت ذهن ما با تعداد کثیری از اطلاعات چنان اشباع می شود که قادر به عملکرد نیست.

در این حال ذهن لبریز از مفروضات می شود و بدون داشتن رابطه مستقیم با عناصر بیرونی وصف پذیر خود، قدرت گفتگو را از دست می دهد و شخص خاموش می شود و بدین ترتیب سکوت درونی ایجاد می شود.بنابراین وقتی که درست راه رفتن را تمرین می کنیم شرایط فیزیکی چندان مهم نیست،آگاه بودن به حالت های خاص بدن و بازو تنها وسایل کمکی هستند تا دقت ما را تمرکز بخشند و به اشیای اطرافمان معطوف نکنند.

در این تمرین مهم شیوه ای است که چشمها بدون انکه روی چیز خاصی متمرکز شوند عناصر بیشماری از دنیا را مشاهده کنند، بی آنکه تصور روشنی از آنها داشته باشند. در این حالت چشم قادر است جزئیاتی را که در دید عادی بسیار زودگذر است انتخاب کند.موفقیت ما در “درست راه رفتن” مربوط به پشتکاری است که با آن این فن را تمرین می کنیم.

خیره شدن

در کنار “درست راه رفتن” فن و تکنیک “خیره شدن” نیز باید به عنوان بخش دیگری از دومین فن مورد استفاده قرار گیرد.ما با خیره شدن بر قدرت ارتباط ذهن تاثیر می گذاریم. تماس مداوم با ثمره های آفرینش آن را قطع می کنیم و این به وقفه ای در گفتگوی ذهنی می انجامد.

در حالی که در درست راه رفتن توجه خود را در انبوهی از اطلاعات غرق می کنیم؛ در خیره شدن از تجربیات متقابل کمک می گیریم و تمام تمرکز خود را بر یک شی معطوف می کنیم و راه تاثیرات دیگر را بر خود می بندیم. بدین ترتیب ذهن را از هستی خود ساخته ی خویش مجزا می کنیم.

در این هنگام گفتگوی درونی پاپس می کشد و بدون تماس با اختراع خویش متوقف می شود.

تمرین:

به عنوان تمرین خیره شدن هر روز برگ یا شیء را در فاصله چند متری خود بگذارید و به آن خیره شوید. این برگ/شیء می تواند برگ درخت، برگی کاهو یا برگی از گلدان باشد.

سعی کنید حدالامکان برگ ها شبیه هم باشند تا بتوان با خیره شدن تفاوت های آن را در جزئیات دریافت.

تمرکز بر شیء دلخواه تنها وسیله ای است برای کمک به دقت ما که به منزوی کردن ذهن کمک می کند. در واقع کمال مطلوب این تمرین آن است که دقت بر خودش متمرکز شود و از آنجا که چنین چیزی امکان ندارد باید آن را تنها متوجه یک شیء کنیم تا خسته شود.

“اگر ساعتها به توده ای برگ خیره شوی زمانی می رسد که افکارت خاموش می شود. فقدان فکر دقت تونال (ذهن) را کاهش می‌دهد و آنها به چیز دیگری بدل می‌شوند”.

بسیار مهم است که در این تمرین خستگی ناشی از تلاش ذهن را با حالت کلی رخوت و دلمردگی اشتباه نگیریم و در تمام مدت تمرین کاملاً هوشیار و دقیق باشیم.

از آنجا که موفقیت این تمرین در اصل متکی به محدودیت تمرکز دقت ماست، توصیه می‌شود که هنگام تمرین “خیره شدن” به شرایط فیزیکی بدن حالت مطلوبی داده شود.

وضعیت نشستن هنگام خیره شدن

شخص باید روی زمین و بر روی بستری نرم از الیاف طبیعی بنشیند( پنبه، برگ، حصیر، نمد و … ) و پشتش به جای صافی تکیه دهد.

بدن باید کاملا راحت باشد.

برای جلوگیری از خستگی چشمها نباید بر آن شی متمرکز شد.

خیره نگریستن عبارت است از حرکت آرام چشم بر خلاف عقربه ساعت بر روی شی مورد نظر بدون تکان دادن سر.

نکته:

موفقیت ما در “خیره شدن” مثل “درست راه رفتن” به شدت و پشتکاری وابسته است که با آن این فن را تمرین می کنیم.مطمئنا نمی توانیم ظرف چند روز گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم. اما اگر به طور جدی در طلب واقعیت باشیم، آنگاه باید از تمرین منظم و مرتب نهراسیم.


درست راه رفتن تکنیکی است که برای متوقف کردن “گفتگوی درونی” می توانیم از آن استفاده کنیم.

از منظر صوری درست راه رفتن چیزی جز نوع خاصی از راه رفتن نیست و تنها با نگرش دقیق تر در “درست راه رفتن” می توانیم به نوعی مراقبه دست یابیم که به کاهش و سرانجام قطع گفتگوی درونی ما می انجامد.

مراقبه ناشی از درست راه رفتن بر عکس عموم مراقبه ها که مبتنی بر تمرکز است در جهت مخالف کار می کند.

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

در این تکنیک تمرکز طلب نمی شود بلکه هدف گشودگی کامل حواس است. یعنی تمام اطلاعات محیط ما بایستی بدون هیچ مانعی به ما برسند.

این زمانی رخ می‌دهد که ما دقت‌ و توجه‌مان را از اشیای پیرامون و محیط‌ برداریم و آن را به جسممان و رویداد راه رفتن متمرکز کنیم. این گونه برای کسب اطلاعات از دنیای اطراف و پذیرش نامحدود واقعیت آغوش گشوده‌ایم. پیوستگی دقت و توجه ما به کارکردهای جسم موجب می‌شود که تمامیت ادراک حواس پنجگانه به ما برسد بدون آنکه به طور انتخابی از جانب ما ارزیابی شود. پیامد این فرایند افزایش اطلاعاتی است که ذهن را به سکوت وا می دارد.

تمرین:

بدون آنکه نگاه را به روی چیز بخصوصی متمرکز کنید، در مسیری طولانی راه بروید و مستقیما به چیزی نگاه نکنید.

چشمها را کمی کج کنید تا از آنچه به خودی خود در زاویه دید قرار می گیرد، تصویر وسیعتری داشته باشید.

انگشتان دست را به طرف داخل جمع کنید طوری که انقباض اندکی را در بازوهایتان حس کنید.

با جمع کردن انگشتان ابتدا توجه خود را به بازو جلب می‌کنیم، سپس بدون متمرکز کردن چشمها با نگاه مستقیم به جلو خود، مسیری کمانی را که از نوک پا شروع و به افق ختم می شود می نگریم.

اگر بدون تمرکز، به نقطه ای در نزدیکی افق نظر بیندازید مشاهدۀ تمام چیزهایی که در میدان دید قرار دارد، د ر یک آن امکان پذیر می شود.

“درست راه رفتن” بهانه است.

زمانی می توانیم فن “درست راه رفتن” را درک کنیم، که آگاه باشیم دنیایی که در آن زندگی می کنیم محصول ذهنمان است. ما هستی مان –بودشمان- را توسط فرایندی تفسیری به وجود می آوریم که در ذهنمان برگزار می شود. ادراک ما به واسطه توصیفی که دریافت کرده ایم، دستکاری می شود.

ذهن برای پایداری دنیای تفسیری‌اش مدام باید آن را بازتولید کند و مکالمه ذهنی مهمترین ابزار این بازتولید است.

با “درست راه رفتن” از رابطه مداوم ذهن با ثمره اختراع آن جلوگیری می کنیم. در این حالت ذهن ما با تعداد کثیری از اطلاعات چنان اشباع می شود که قادر به عملکرد نیست.

در این حال ذهن لبریز از مفروضات می شود و بدون داشتن رابطه مستقیم با عناصر بیرونی وصف پذیر خود، قدرت گفتگو را از دست می دهد و شخص خاموش می شود و بدین ترتیب سکوت درونی ایجاد می شود.بنابراین وقتی که درست راه رفتن را تمرین می کنیم شرایط فیزیکی چندان مهم نیست،آگاه بودن به حالت های خاص بدن و بازو تنها وسایل کمکی هستند تا دقت ما را تمرکز بخشند و به اشیای اطرافمان معطوف نکنند.

در این تمرین مهم شیوه ای است که چشمها بدون انکه روی چیز خاصی متمرکز شوند عناصر بیشماری از دنیا را مشاهده کنند، بی آنکه تصور روشنی از آنها داشته باشند. در این حالت چشم قادر است جزئیاتی را که در دید عادی بسیار زودگذر است انتخاب کند.موفقیت ما در “درست راه رفتن” مربوط به پشتکاری است که با آن این فن را تمرین می کنیم.

خیره شدن

در کنار “درست راه رفتن” فن و تکنیک “خیره شدن” نیز باید به عنوان بخش دیگری از دومین فن مورد استفاده قرار گیرد.ما با خیره شدن بر قدرت ارتباط ذهن تاثیر می گذاریم. تماس مداوم با ثمره های آفرینش آن را قطع می کنیم و این به وقفه ای در گفتگوی ذهنی می انجامد.

در حالی که در درست راه رفتن توجه خود را در انبوهی از اطلاعات غرق می کنیم؛ در خیره شدن از تجربیات متقابل کمک می گیریم و تمام تمرکز خود را بر یک شی معطوف می کنیم و راه تاثیرات دیگر را بر خود می بندیم. بدین ترتیب ذهن را از هستی خود ساخته ی خویش مجزا می کنیم.

در این هنگام گفتگوی درونی پاپس می کشد و بدون تماس با اختراع خویش متوقف می شود.

تمرین:

به عنوان تمرین خیره شدن هر روز برگ یا شیء را در فاصله چند متری خود بگذارید و به آن خیره شوید. این برگ/شیء می تواند برگ درخت، برگی کاهو یا برگی از گلدان باشد.

سعی کنید حدالامکان برگ ها شبیه هم باشند تا بتوان با خیره شدن تفاوت های آن را در جزئیات دریافت.

تمرکز بر شیء دلخواه تنها وسیله ای است برای کمک به دقت ما که به منزوی کردن ذهن کمک می کند. در واقع کمال مطلوب این تمرین آن است که دقت بر خودش متمرکز شود و از آنجا که چنین چیزی امکان ندارد باید آن را تنها متوجه یک شیء کنیم تا خسته شود.

“اگر ساعتها به توده ای برگ خیره شوی زمانی می رسد که افکارت خاموش می شود. فقدان فکر دقت تونال (ذهن) را کاهش می‌دهد و آنها به چیز دیگری بدل می‌شوند”.

بسیار مهم است که در این تمرین خستگی ناشی از تلاش ذهن را با حالت کلی رخوت و دلمردگی اشتباه نگیریم و در تمام مدت تمرین کاملاً هوشیار و دقیق باشیم.

از آنجا که موفقیت این تمرین در اصل متکی به محدودیت تمرکز دقت ماست، توصیه می‌شود که هنگام تمرین “خیره شدن” به شرایط فیزیکی بدن حالت مطلوبی داده شود.

وضعیت نشستن هنگام خیره شدن

شخص باید روی زمین و بر روی بستری نرم از الیاف طبیعی بنشیند( پنبه، برگ، حصیر، نمد و … ) و پشتش به جای صافی تکیه دهد.

بدن باید کاملا راحت باشد.

برای جلوگیری از خستگی چشمها نباید بر آن شی متمرکز شد.

خیره نگریستن عبارت است از حرکت آرام چشم بر خلاف عقربه ساعت بر روی شی مورد نظر بدون تکان دادن سر.

نکته:

موفقیت ما در “خیره شدن” مثل “درست راه رفتن” به شدت و پشتکاری وابسته است که با آن این فن را تمرین می کنیم.مطمئنا نمی توانیم ظرف چند روز گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم. اما اگر به طور جدی در طلب واقعیت باشیم، آنگاه باید از تمرین منظم و مرتب نهراسیم.

منبع: سواد زندگی

24

 

انرژی بدست آمده درونی به وسیله مراقبه یا تزکیه، می تواند در بسیاری از راه های بیهوده و غیر ضروری به هدر برود. یکی از راه هایی که انرژی درونی در آن به صورت بی رویه به هدر می رود، گفتگوی درونی است. نشخوار ذهنی یا گفتگوی درونی می تواند در تمام مدت بیست و چهار ساعت شبانه روز، حتی در خواب نیز اتفاق بیفتد. در طی روز این گفتگوی ذهنی در بخش خوداگاه ذهن اتفاق می افتد و در طی شب، اگر این گفتگو در طی روز بیش از حد طبیعی باشد، در اثر تکرار به بخش ناخودآگاه ذهن رخنه می نماید و در خوابها نیز نمود پیدا می کند.

گفتگوی درونی بیشتر شامل آن دسته از حرف ها، خواسته ها، آرزوها، تصمیم ها، هوس ها، انواع شهوت ها و … است که یا فرد می خواهد به آنها برسد یا اصلا در طی زمان گذشته نتوانسته به آنها دست یابد. می تواند ناشی از عقده های شخصی و شخصیتی باشد یا در اثر تحقیر اجتماعی و محیط خانوادگی به وجود آمده باشد. بخشی از انرژی مفید درونی در اثر نشخوار ذهنی یا گفتگویی درونی از بین می رود و اگر فرد در این راه عمیق تر شود، انرژی بیشتری را صرف تخیلات و گفتگوهای ذهنی و درونی خود خواهد کرد.

خودمان را محور جهان ندانیم. جهان بدون ما هم به کار خود ادامه خواهد داد. دست از مهم بودن و مهم دانستن خود برداریم. قضاوت کردن انسانها باعث می شود ما بر دامنه این گفتگوی درونی بیفزاییم. دست از قضاوت دیگران برداریم. به مسیری که باید در سیر تکامل و خودشناسی خود طی کنیم تمرکز نمائیم. انسانها و رفتار آنها نباید مورد قضاوت و داوری ما قرار گیرد. با عشق و بدون هیچ گونه پیش داوری، بدون هیچ گونه نفرت و تعصب، بدون هیچ گونه جبهه گیری، بدون هیچ حالت نفسانی به انسانها نگاه کنیم و گوش دهیم. گفتگوی درونی را متوقف کنیم. از انرژی درونی برای مشاهده خود، برای شناختن حالات نفسانی خویش استفاده نمائیم نه برای کند و کاو در مورد دیگران و کارهای آنها.

نشخوار ذهنی یکی از علل رایج پایین بودن انرژی درونی در انسانهاست. این هدر رفت بی رویه انرژی درونی می تواند باعث کسالت و خستگی ذهنی شود. هر زمان احساس کردیم که در حال گفتگو با خودمان( با یکی از من هایی که بر یکی از پنج مرکز اصلی مسلط شده) هستیم، آگاه شویم و دست از گفتگو با من درونی کاذب برداریم. من های کاذب بی شماری در باطن انسان قرار دارند که یکی از کارهای مهم آنها جلوگیری از ارتباط و اتصال انسان با خود برتر خویش می باشد.از انرژی درونی برای مشاهده خود استفاده نمائیم؛ نه برای مشاهده دیگران.

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

برخی از خدمات سرکار خانم زهرا امامدرمان مشکلات جنسیروانشناسی کودک و نوجوانروانشناسی خانوادهاختلال خواب

منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم.

با تشکر، مدیریت سایت سرکار خانم زهرا امام

نام*

ایمیل*

Website

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:

وبلاگ

گفتگوی درونی نوای آشنایی است که درون ما، هر روزه و هر لحظه با ما گفت­‌وگو می­کند. صدایی آشنا که فقط خودمان می­‌شنویم و به حرفایش گوش می­‌دهیم و به آنها عمل می­‌کنیم.

در طی این گفت ­‌و گوهای درونی هر روزه و هر لحظه اطلاعات را با سرعت زیادی دریافت و تفسیر می­‌کنیم و ازین تفسیرها احساساتی بر ما می­‌گذرد که بر حال ما نسبت به خودمان و یا حسی که از آن می­‌گیریم و به بیرون از خود انتقال می­‌دهیم اثر می­گذارد.

در این نوشته قصد داریم تا درباره چیستی این صدای آشنای درونی­مان و تاثیرات داشتن گفت­ وگوی درونی مثبت در زندگی و راه­‌هایی برای رسیدن به موفقیت و توسعه فردی توسط این صدا به گفت­ وگو بپردازیم.

گفت­ و­ گوی درونی زبان مشترکی است برای انتقال افکار واحساسات درون ماست. زبانی که صمیمی و خاص خود ماست و نوایی است که فقط  خودمان آن را می­شنویم و درکش می­‌کنیم. ما در برخورد با شرایطی که در آن قرار می­‌گیریم از عمل یا عکس‌­العمل استفاده می‌کنیم.

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

عمل یا عکس­ العمل ما، فرآیندی است که درون ما اتفاق افتاده است. در یک تعریف ساده می­‌توانیم بگوییم از طریق حواس پنج‌گانه موضوعی را دریافت می­کنیم و ذهن ما ازین اتفاق تفسیری ایجاد می­‌کند و در نتیجه این تفسیر، احساساتی بر ما می­گذرد که در عملکرد ما اثرگذار است. زبانی که این تفسیرها را بازگو می­‌کند زبان درونی ماست و ندایی که آنها را بر ما روشن می­کند همان گفت ­و گوی درونی ماست.

در حقیقت ذهن ما باید به گونه ای با جسمان در ارتباط باشد. تا بتوانیم درک کنیم چه اتفاقی در حال افتادن است و لازم است چه عملکردی داشته باشیم. برای داشتن تمرین ذهنی هدف مند توصیه میکنیم مقاله ” لیست جامع “تمرینات nlp” در خانه | 8 تمرین ذهنی ان ال پی ” را مطالعه نمایید.

فرایند فکر کردن و نتیجه آن که همان تفسیرهای ماست از طریق حرکت نورون­ها در مسیرهای عصبی اتفاق می­افتد که تعداد این مسیرها و نورون­ها بسیار زیاد است.

در واقع ترجمه فعالیت این نورون­ها همان گفت­وگوهای درونی ماست و حتی در حال حاضر که این مطلب را می­خوانیم برای حرکت آنها مسیرهای جدیدی می­سازیم که تفسیرهای جدیدی را درون ما بوجود می آورند. برای دریافت تفسیرهای درست تر از اطراف­مان لازم است به نوع و گفتمان این گفت­وگو های درونی هشیار باشیم.

مطالعه و پژوهش درباره این موضوعات آغازی برای خودآگاهی است. وقتی به چنین سطحی از دانش دست پیدا می­‌کنیم و متوجه می­‌شویم تفسیرهایی که از اتفاقات داریم، گفت­ و گوهایی هستند که ما در واقع با مهم­ترین شخص زندگی­‌مان«خودمان» داریم.

این گفت­‌وگوها در سراسر وجودمان پخش می‌شود و می‌تواند  این انگیزه را در ما بوجود آورد که بیشتر به لحن، نوع و موضوع این گفت­ و گوها دقت کنیم. این صداها همان تشویق­‌ها و یا سرزنش­‌هایی هستند که مارا به اهدافمان نزدیک و یا برای مدت­ها فلج کرده­‌اند. هوشیاری به نوع تفکرمان بر نگرش ما نسبت به خودمان و زندگی‌مان تاثیر به‌سزایی دارد .

همانطور که گفتیم، ما در مواجهه با حوادث دارای «عمل» هستیم یا دچار «عکس­‌العمل» می­‌شویم. فرایندی که تعیین کننده عمل یا عکس العمل است، چرخه مثلثی حواس پنجگانه، ذهن و احساسات است. وقتی شرایط کمی سخت باشد ممکن است بخش عمده­‌ای از گفت­ وگو های درونی­‌مان از مدیریت ما خارج شوند و از آنجایی که سیستم اتوماتیک تفسیر، در ذهن ما همواره در حال انجام است ممکن است احساساتی را بروز دهیم که ناگهانی باشند یا تصمیم­‌هایی بگیریم که در شرایط مشابه آنها را اتخاذ نمی­‌کردیم.

این نوع عملکرد، «عکس‌­العمل» است و یا در حالت برعکس، ممکن است که این تفسیرها و گفت ­و گوها،  باعث بروز خلاقیت­‌هایی شوند که توسط آنها به پیروزی دست یابیم که به این حالت «عمل» میگوییم. از آنجایی که ذهن دارای سیستم اتوماتیک تفسیر است می­توانیم بگوییم بخش زیادی از این گفت­ وگوهای درونی به صورت خودکار تولید در سراسر وجود ذهن ما پخش می­شود.

گفت­وگوهای درونی تقریبا هیچگاه خاموش نمی­شوند این ما هستیم که تصمیم می گیریم که با بی توجهی به آنها به حالت اتوماتیک تغییرش دهیم و یا با مثبت اندیشی به آن سمت و سویی دیگر بدهیم. این صداهای ذهن ما برای تولید و تفسیر انرژی زیادی را لازم دارند.

سوالی که بوجود می­ آید که آیا با صرف این انرژی زیاد انتظار نتیجه مثبتی داریم یا منفی. پاسخ این سوال در همین لحظه در حال جست­و­جو است. منطقی است که با صرف انرژی زیادی که برای این تحلیل­های مداوم و همیشگی که در ذهنمان اتفاق می­افتد انتظار داریم به نتایج مثبتی برسیم که بتوانیم کیفیت بالاتری از زندگی مان را تجربه کنیم و پتانسیل درونی خود را به انرژی جنبشی برای حرکت به سوی تحقق اهدافمان تبدیل کنیم.

دسته اول: افرادی که از نگرش مثبت برخوردارند. این افراد در برخورد با موضوعات یا قرارگرفتن در مسیر اتفاقات، دارای روحیه ای مثبت­گرا هستند. این نوع نگاه در آنها موجب می­شود تا بتوانند شرایط را بهتر مدیریت کنند. به واسطه مثبت­‌اندیشی ای که دارند در اندازه خودشان یا حتی بزرگ‌تر از ظرفیتشان عمل کنند. بدلیل استفاده از حداکثر پتانسیل فردی خود و عبور از محدودیت­ها، می‌توانند تجربه تحقق خواسته و آرامش درونی را لمس کنند.

این افراد در برخورد با دشواری­ها و یا شرایط  چه چیزی را تجربه می­کنند؟

حواس(منظور حواس پنجگانه است) آنها با شنیدن خبری ناراحت کننده یا برخورد با مساله­ای دشوار درگیر می­شود. ذهن آنها سریعا شروع به تفسیر می­‌کند(این کار باعث معناسازی و جان بخشیدن به رویداد پیش آمده می­شود)و در نهایت احساسی در انها تولید می­‌شود که نتیجه آن، عکس‌­العمل نامناسب است.

حتی در مواردی ممکن است این فرایند مکر را تکرار شود و احساس بارها تکرار شود. ممکن است خودمان نیز تجربه گیر کردن در این چرخه را داشته باشیم مثل زمانی که به هر دلیلی اتفاق بدی را از سر گذرانیدیم اما روزها و ساعت های زیادی را با مرور آن حادثه احساسات منفی را پشت هم تکرار کردیم.

دسته اول افرادی هستند که با گفت­و­گوی درونی مثبت به اصطلاح نیمه پر لیوان را می­بینند و از هر اتفاقی یک فرصت می­سازند. دسته دوم با گفت­وگوهای درونی منفی خود را در لحظه اول قرارگیری در چالش­ها بازنده اعلام می­کنند. این نکته را همواره به خاطر داشته باشیم که وقتی صدای درونی مثبت صدای غالب درون وجود ما باشد آغاز کننده و خالق رسیدن­ها هستیم و وقتی صدای درونی منفی پیوسته با ما گفت­وگو می کند پایان دهنده دسته ای از آرزوها و خواسته­هایمان می­شویم.

زمان­هایی که انرژی پایینی را در خود احساس میکنیم که می­تواند در اثر ناراحتی یا احساسات منفی دیگر باشد، ریشه در گفتگوی درونی منفی دارند.در این زمان ها ممکن است احساس خستگی کنیم و این صداها را به حال خودشان رها کنیم اما این کار تنها آنها را قوی­تر و پایدارتر می­کند‌.در این حالت صدای غالب درون ذهن­مان امواج منفی است که با حداکثر سرعت شروع به تخریب ارزش­ها، خود باوری و عشق ما به خودمان می­کند.در این شرایط رها کردنشان به حال خودشان نابود کننده­است. باید با هوشیاری آنها را مدیریت کنیم پس لازم است آنها را بشناسیم.

این صداها از بلندگوی ذهن ما  پخش می­‌شود و مسئول آن خود ما هستیم و از من درونمان می آید.

یکی از بارزترین اثرات آن افسردگی است. افسردگی حالتی است که صداهای درونی منفی صدای غالب در ذهن فرد می­‌شود. افرادی که دچار این مسئله می­‌شوند برای گذر از آن نیازمند کمک حرفه­ای هستند.از آثار دیگر آن خستگی بدنی و ناامیدی است.

هنگامی که فردی مدام در حال صرف انرژی برای دریافت احساسات منفی است، دچار خستگی روانی می­شود و اگر هیچ نوری را در ذهن خود نداشته باشد ناامیدی سایه­‌ای تیره­ای بر آرزوهای او می­‌اندازد.

بی‌انگیزگی و عدم مسئولیت‌­پذیری از دیگر پیامد ها هستند که بسیاری از افراد آنها را عامل اصلی عدم تحقق اهدافشان می­دانند. دقتی با نگرش منفی انتقادهای بی رحمانه از خود داشته باشیم و فقط نقاط ضعفمان را ببینیم در نتیجه پس از مدتی انگیزه ای برای استفاده از پتانسیل درونیمان نداریم و شروع به مسئولیت گریزی میکنیم، که نتیجه آن، اضطراب زمان از دست رفته و احساسات منفی فزون یافته می­‌شود.

طلاق ،خود تخریبی، رفتارهای خطرناک، و بسیاری از نمونه های دیگر را می­توان از نتایج این نوع از گفتگوی درونی دانست.

یکی از کارآمدترین استراتژی ها در کسب موفقیت، توجه به صداهای درونی مثبت است.نقش گفتگوی درونی مثبت، در بالا بردن کیفیت سبک زندگی بسیار پررنگ است. یکی از مولفه‌های اصلی داشتن احساس مثبت، عزت نفس و عشق به خودمان، نگرش مثبت داشتن است و هیچ چیز دیگری مانند صدای درونی مثبت برای خوب کردن حسمان نسبت به خودمان چنین قدرتی ندارد‌. این صداها همان محرک هایی هستند که خود باوری را تبدیل به عملکردی سازنده می‌کنند.

همان تصمیم‌های باثباتی هستند که مدت ها با قدرت پای آنها ایستاده ایم. پرورش گفتگوی درونی مثبت می‌تواند بزرگترین هدیه ای باشد که لایق آن هستیم. دز واقع بزرگترین قدردانی که میتوانیم از خودمان به عمل بیاوریم این است که آهنگ درونمان را با فرکانس موفقیت همسو کنیم،  برای این کار باید اجازه دهیم صدای غالب ذهنمان صدای عشق، ایمان و خودباوری باشد.

هیچ رویدادی اتفاقی نیست. تمام حوادث، بخشی از زندگی هستند که فرصتهایی را به ما نشان می‌دهند. قربانی اتفاقات بودن، کار انسان­های ضعیف است اما افرادی که مدیریت طنین وجودشان را بر عهده دارند و خود را مسئول موفقیت خود می­دانند از هر اتفاقی فرصتی برای خلق دنیایی بهتر می­سازند. ما مسئول موفقیت خود یا عدم رسیدن به آن هستیم و یکی از ابزارهای رسیدن به موفقیت، ذهن قدرت‌مند ماست.

این ذهن کارش را به خوبی انجام می­‌دهد و هر برنامه ای برایش تعریف کنم را به اجرا در می‌­آورد.با هوشیاری به بخش مثبت صداهای درونی، می­توانیم موفقیتمان را برنامه‌­ریزی کنیم، آنها را بدست بیاوریم و لذت تجربه آنها را لمس کنیم. سر زندگی و شادی از جمله احساسات مثبتی هستند که نتیجه داشتن آوای درونی مثبت است.  احساسات مثبت همه و همه ریشه در نوع نگاه ما نسبت به خودمان دارند.

ذهن ما، توانایی انجام هر فرایندهای برنامه‌­ریزی شده را دارد. ذهن ما  آماده است تا با سرعت بالایی تمام درخواست­ها و نیاز­های ما را تامین کند. باید از ذهنمان بخواهیم همواره در حال مرور افکار مثبت و صداهای خوشایند باشد.

لازم نیست در یک دنیای خیالی زندگی کنیم باید واقع بین بود اما در نظر گرفتن نقاط مثبت منخصر به فرد و ایمان به توانایی­‌هایی که داریم ابزارهای مناسب حل تمام مسائل ما هستند، مسائلی که در مسیر اهدافمان به آنها برمیخورم.

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

برای ذهن­مان فیلترهایی قرار دهیم، خود انتقادی­های ناعادلانه و غر زدن­های بی‌­ثمر را به سیستم بلندگوی درونمان راه ندهیم‌. برای هوشیاری و مداومت در این مسیر نیازمند تمرین هستیم .در این خصوص برای سرعت بخشیدن به روند مدیریت بر ذهن سه مرحله را در نظر می­گیریم.

مرحله اول:

در این مرحله لازم است لحن و زبان گفتگوی درونیمان را کشف کنیم. اندکی در خود عمیق شویم تا واژگان رایج این صداها را بشناسیم. هر کدام از این واژگان انرژی و نیروی خاص خود را دارند . لازم است از واژگان مثبت و پرانگیزه برای صحبت با خودمان استفاده کنیم . همچنین لحن صمیمانه و حمایت­گرانه داشته باشیم.

تمرین :

به مدت یک هفته به صداهای درونی­مان گوش دهیم و واژگان مثبت را بیابم و آنها را بهبود ببخشیم

مرحله دوم:

نسبت به گفتگوی درونی­‌مان هوشیار باشیم. لازم است برای رسیدن به اهدافمان روی خودمان سرمایه­‌گذاری کنیم. می­توانیم با هوشیاری به آنچه بر ما می‌گذرد از محدودیت­های ساختگی ذهنمان مطلع شویم و آنها را به فرصت تبدیل کنیم و از امکانات خلاقانه­‌ای که به ذهنمان می­رسد پل­های جدید بسازیم.

تمرین:

در طی این هفته حداقل یکبار این تمرین را انجام دهیم:

چشمانمان را ببندیم و اتفاق یا تصمیم مهمی که پیش رو داریم را در نظر بگیریم. بپذیریم که مهمترین عامل تحقق پیوستن خواسته­‌مان هستیم. لحظه رسیدن و تحقق هدف را تصور کنیم و  ببینیم  که درآن لحظه، چه مسیری را طی کرده‌­ایم. از خودمان قدردانی کنیم و جمله­ای محبت­‌آمیز به خودمان بگوییم و این جمله را در کل هفته هر روز  و با انرژی به خود بگوییم.

مرحله سوم:

زمانی را در روز برای خلوت کردن با خودمان در نظر بگیریم. داشتن زمانی در کنار خودمان، هر چند کوتاه در جایی که به ما احساس خوبی می­‌دهد، شروع خلاقیت­‌های خاص ماست. لازم است به خودمان عشق بورزیم و این را با صدای بلند از درون و بیرون به خودمان ابراز کنیم .

تمرین:

برای خودمان واژگان جدید خلق کنیم و در طول این هفته حداقل روزی یک واژه، برای انگیزه دادن به خودمان بیابیم و با خود تکرار کنیم.

در نهایت ما همانیم که فکر میکنیم. پس مراقب افکارمان باشیم با مراقبت و هوشیاری و البته تمرین می‌توانیم رسالت زندگیمان را به جا بیاوریم.کنترل صداهای درونیمان را به دست بگیریم و این لحظه، شروع سازندگی است. در این مطلب از تاثیرات گفتگوی درونی مثبت بر موفقیت و چیستی و هستی انواع آن صحبت کردیم. در این مسیر تیم مشاوره دکتر ویز(DrWays) همواره حامی شما خواهد بود.

وقتی می شنویم مردم با صدای بلند با خود صحبت می کنند ، این را عجیب می دانیم. این البته به بلند بلند حرف زدن با خود اشاره دارد. با این حال ، تقریباً همه افراد گفتگوی درونی خودكار را در ذهن خود انجام می دهند ، كه افراد دیگر عمدتاً از آن بی اطلاع هستند. مردم در ذهن خود سکوت با خود صحبت می کنند. این را عجیب و غریب نمی دانیم بلکه طبیعی می دانیم. علت گفتگوی ذهنی عادت ذهن است که به فکر کردن ادامه می دهد و به مکالمه درونی می پردازد.

آیا گاهی از خود می پرسید ، “آیا او من را دوست دارد؟” ، و سپس شروع به بحث در مورد این موضوع در ذهن خود می کنید؟

آیا شما مدام تعجب می کنید و فکر می کنید ، “آیا من پیشرفت می کنم؟”

آیا بعضی اوقات ، مرتباً خود را با این سوال شکنجه می کنید ، “چرا او این حرف را زد؟ چرا او این کار را انجام داد؟”

فقط به همه دفعاتی فکر کنید که سعی کردید خود را متقاعد کنید یا کاری را انجام ندهید. شما مدام به دنبال دلایل و بهانه هایی در ذهن خود می گردید که چرا باید کاری انجام دهید یا از انجام آن خودداری کنید.

چند بار در مورد موضوعات مختلف در ذهن خود، تجزیه و تحلیل یا اظهار نظر کرده اید؟

همانطور که می بینید ، این یک فعالیت طبیعی و معمول است. یک مکالمه مداوم در ذهن همه جریان دارد.

انرژی ، وقت و توجه زیادی به بحث در مورد موضوعات بی اهمیت هدر می رود. این گفتگو از لحظه بیدار شدن تا خوابیدن ادامه دارد.

اگر کسی به طریقی به شما آسیب برساند یا چیزی را بگوید که دوست ندارید ، چه کاری انجام می دهید؟

شما یک صحنه کاملاً عصبانی را در ذهن خود ایجاد می کنید. شما در ذهن خود متصور می شوید که با عصبانیت صحبت کنید ، فریاد بزنید ، و چیزهای نه چندان زیبا بگویید.

اگر به دنبال کار جدید هستید ، آیا بارها به خود می گویید که این شغل را پیدا نمی کنید یا مهارت کافی ندارید؟ این یک فرآیند دلسرد کننده است که منجر به نگرانی و خستگی غیر ضروری ذهنی می شود.

آیا ساعت ها در چنین گفتگوی ­درونی­ منفی و مخرب می گذرانید؟ آیا واقعاً به این نوع گفتگوی درونی احتیاج دارید؟

در واقع ، این به خودی خود اتفاق می افتد. این یک عادت ذهن است ، اما این بدان معنا نیست که ما باید آن را به همین ترتیب رها کنیم و بپذیریم.

توضیحات فوق قطعاً روشن کرده است که اصلاح­ گفتگوی­ درونی به چه معناست.

در اینجا چند تعریف کوتاه آورده شده است:

روند پرسش از خود و پاسخ دادن به آنها.

روند تکرار کلمات و افکار در گفتگوی ­درونی­ ذهن

این صدای کوچکی است که در سر شما می گذرد و در مورد زندگی ، شرایط و موقعیت های شما و افراد دیگر اظهار نظر می کند.

ویکی پدیا آن را چنین تعریف می کند: “یک مونولوگ درونی ، که خود گفتاری ، گفتار درونی ، گفتمان درونی یا گفتمان درونی نیز نامیده می شود ، صدای درونی فرد است که یک مونولوگ کلامی روان را در حالی که هوشیار هستند فراهم می کند.”

گاهی اوقات ، این یک گفتگو با خودمان است ، و گاهی فقط یک مونولوگ است.

گفتگوی درونی در حین کار ، مطالعه ، تماشای تلویزیون ، صحبت کردن ، راه رفتن و غذا خوردن ادامه می یابد.

دائماً قضاوت درمورد افراد ، اظهارنظر درباره آنچه اتفاق می افتد ، برنامه ریزی ، شایعه سازی و انجام مکالمات ذهنی با افرادی که می شناسید یا نمی شناسید وجود دارد.

این صحبت های درونی ، یک اثر گلوله برفی ایجاد می کند. هرچه بیشتر آنها را هدایت کنید ، بیشتر به آنها زنجیر می شوید و نمی توانید جلوی آنها را بگیرید. وقتی احساسات نیز برانگیخته می شوند ، قدرت ، انرژی و دلبستگی بیشتری به آنها اضافه می شود. این، اثر سو بر رفتار ، قضاوت و عملکرد کلی دارد.

در بسیاری از موارد ، گفتگوی درونی منفی است و هرگونه نگرش یا رفتار منفی را تقویت می کند.

اکثر مردم به خود و توانایی های خود ایمان کافی ندارند و به همین دلیل به ذهن آنها اجازه می دهند وارد گفتگوی درونی منفی شود.

روند و تأثیرات این مکالمات درونی مشابه تکرار موارد تأیید است. تفکر مداوم درباره همان موضوع ، بر ضمیر ناخودآگاه تأثیر می گذارد ، که در نتیجه ، این افکار و کلمات را می پذیرد و به آنها عمل می کند.

فرایند فکر کردن و نتیجه آن که همان تفسیرهای ماست از طریق حرکت نورون­ها در مسیرهای عصبی اتفاق می­افتد که تعداد این مسیرها و نورون­ها بسیار زیاد است.

در واقع ترجمه فعالیت این نورون­ها همان گفت­وگوهای درونی ماست و حتی در حال حاضر که این مطلب را می­خوانیم برای حرکت آنها مسیرهای جدیدی می­سازیم که تفسیرهای جدیدی را درون ما بوجود می آورند. برای دریافت تفسیرهای درست تر از اطراف­مان لازم است به نوع و گفتمان این گفت­وگو های درونی هشیار باشیم.

یکی از کارآمدترین استراتژی ها در کسب موفقیت، توجه به صداهای درونی مثبت است.نقش گفتگوی درونی مثبت، در بالا بردن کیفیت سبک زندگی بسیار پررنگ است. یکی از مولفه‌های اصلی داشتن احساس مثبت، عزت نفس و عشق به خودمان، نگرش مثبت داشتن است و هیچ چیز دیگری مانند صدای درونی مثبت برای خوب کردن حسمان نسبت به خودمان چنین قدرتی ندارد‌. این صداها همان محرک هایی هستند که خود باوری را تبدیل به عملکردی سازنده می‌کنند.

همان تصمیم‌های باثباتی هستند که مدت ها با قدرت پای آنها ایستاده ایم. پرورش گفتگوی درونی مثبت می‌تواند بزرگترین هدیه ای باشد که لایق آن هستیم. دز واقع بزرگترین قدردانی که میتوانیم از خودمان به عمل بیاوریم این است که آهنگ درونمان را با فرکانس موفقیت همسو کنیم،  برای این کار باید اجازه دهیم صدای غالب ذهنمان صدای عشق، ایمان و خودباوری باشد.

گفتگوی ­درونی­ منفی نتایج منفی و گفتگوی­ درونی­ مثبت نتایج مثبت ایجاد می کنند. به همین دلیل است که باید به گفتگوی ­درونی ­مثبت بپردازید.

ساده است. اگر ذهن خود را با گفتگوهای منفی پر کنید ، انتظار نتایج منفی را می گیرید ، انگیزه خود را از دست می دهید و از اقدام جلوگیری می کنید.

از طرف دیگر ، اگر به انجام گفتگوهای مثبت ادامه دهید ، فرد مثبت تری می شوید ، به دنبال فرصت می گردید و اقدام می کنید.

گفتگوی درونی یک فعالیت خودکار است ، چه شما از آن آگاه باشید و چه نباشید. اگر یاد بگیرید از آن آگاه شوید ، توانایی کنترل آن را پیدا می کنید. می توانید آن را به یک گفتگوی­ درونی ­مثبت تبدیل کنید. اگر این کار را بکنید ، می فهمید که قدرت بزرگی در اختیار دارید.

چطوری انجامش بدهم؟ سعی کنید صرفاً از افکار و گفتگوهای درونی خود آگاه باشید.

گفتگوی درونی ادامه می یابد ، حتی اگر از نظر جسمی ، با چیز دیگری درگیر باشید. جدا کردن ذهن خود از افکار و کلماتی که در ذهن جریان دارند کار آسانی نیست.

نظارت کردن ذهن و آنچه در درون آن می گذرد باعث جداشدگی می شود و این باعث می شود کنترل ذهن و پچ پچ های بی وقفه آن راحت تر شود.

3- هر زمان که خود را درگیر گفتگوی بی فایده و بیهوده با خود گرفتید ، آن را متوقف کنید. آن را به چیزی مفیدتر و معنی دار تر تغییر دهید. موضوع و کلمات را با چیز مثبت دیگری جایگزین کنید. این دقیقاً مانند گوش دادن به یک ضبط است. چرا آن را با ضبط دیگری که دوست دارید جایگزین نکنید؟ چرا اجازه می دهیم این ضبط به خودی خود پخش شود؟

کلمات گفتگوی درونی را به گفتگوی ­­درونی­ مثبت ، درباره سلامتی ، خوشبختی و موفقیت تغییر دهید.

کار دیگری وجود دارد که می توانید انجام دهید ، اما این به درجه خاصی از تمرکز و قدرت اراده نیاز دارد. می توانید یاد بگیرید که این گفتگوی درونی را متوقف کنید ، با نادیده گرفتن آن ، و از تفکراتی که به ذهن شما تعطیل می شود تعطیل کنید.

چرا اجازه نمی دهید ذهن برای مدتی استراحت کند ، و از مکالمه های بی وقفه خود کمی استراحت کنید. وقتی این گفتگو خاموش شود ، خوشبختی و آرامش بیشتری خواهد بود.

اشکالی ندارد که گاهی اوقات یک گفتگوی درونی داشته باشید ، اما بیشتر اوقات ، این فقط یک گفتگوی بی فایده است ، که توجه را از آنچه در حال حاضر انجام می دهید منحرف می کند. با آگاهی از آن ، جایگزینی با افکار مثبت و امتناع از درگیر شدن با آن ، توانایی کنترل آن را پیدا می کنید.

اگر می خواهید در مورد آرام کردن مکالمه درونی و لذت بردن از آرامش درونی بیشتر بدانید ، کتاب “آرام آرام گفتگوی ناپایدار ذهن خود را آرام کنید” بسیار مفید است.

5 راه برای تبدیل گفتگوی منفی خود به گفتگوی درونی سازنده تر. …

موارد زیر لازمه توقف ­گفتگوی­ درونی می باشند.

شناسایی کنید: آوردن آگاهی به آنچه گفتگوی درونی شماست می تواند به شما کمک کند کنترل آن را دوباره بدست آورید. …

نظارت کنید: مراقب کلماتی باشید که انتخاب می کنید. …

جایگزین کنید: وقتی صحبت در مورد خود مضر یا مخل است ، آن را به چالش بکشید.

همه افراد لحظات دردناک و موقعیتهای منفی غیر منتظره ای را پشت سر می گذارند که باید بر آنها غلبه کنند. با این حال ، این تجربیات می تواند برخی افراد را به سمت ایجاد گفتگوی­ درونی­ منفی سوق دهد. این در هر شرایطی عادی است، اما اگر تهدید شود که به یک عادت دائمی تبدیل می شود ، حتی خطرناک تر است.

هیچ کس از روبرو شدن با مشکلاتی که قادر به حل آن نیستند ، چه به دلیل پیچیدگی بیش از حد ، و چه به دلیل نداشتن ابزار مناسب برای حل آنها ، معاف نیست. در این شرایط ، اگر مسئله را مهم ارزیابی کنید ، بروز اضطراب امری طبیعی است ، زیرا چالش به تهدید تبدیل شده است.

در اختلالاتی از این قبیل ، معمولاً گفتگوهای درونی است که ایده های منفی را تقویت می کند و فرد را به تجربه دردناکی باز می گرداند که هنوز نتوانسته اند بر آن غلبه کنند. بدترین قسمت این است که وقتی با هر تجربه جدیدی روبرو می شوند که آنچه را به آنها یادآوری می کند ، شروع به واکنش منفی می کنند زیرا آن را بالقوه خطرناک می دانند.

اضطراب پیش بینی ، مولفه اصلی این نوع الگوی فکری است که مشخص شد. از آن زمان به بعد ، فرد افکار تحریف شده را تکرار می کند که اضطراب اولیه را شدت می بخشد تا زمانی که غیر قابل تحمل شود.گفتگوی درونی بالا می گیرد

وقتی فردی در حالت اضطراب قرار دارد ، تمایل به گفتگوی درونی فاجعه باری دارد. این نگاه به زندگی محصول وضعیت احساسی تغییر یافته و در نتیجه تحریف شده است. خطر این است که اگر آنها به سرعت این گفتگو را اصلاح نکنند ، می تواند تبدیل به یک چرخه معیوب شود که با گذشت زمان بدتر می شود و حتی می تواند منجر به حمله وحشت شود.

علائم حمله وحشت شامل فشار بر قفسه سینه ، ضربان قلب نامنظم ، سرگیجه ، تعریق دست و تپش قلب است. از نظر بیولوژیکی ، این یک واکنش طبیعی پستانداران در برابر تهدید است. فرد رنج کشیده وضعیتی را درک می کند که قادر به کنترل آن نیست و بدون اینکه بدانند گفتگوی درونی وی این ایده های منفی و فاجعه بار را تقویت می کند. بنابراین ، آنها کنترل خود را از دست می دهند و وارد حالت بحران می شوند.

حملات هراس می توانند تشدید شده و به شدت شدید شوند. با این حال ، هنگامی که اقدامات موثر در اولین نشانه علائم انجام می شود ، می توان بحران را متوقف کرد و فرد می تواند چرخه تفکر منفی را ترک کند. این امکان وجود دارد زیرا این الگوهای تفکر منفی آموخته شده و بنابراین می توانند تغییر کنند.

متخصصان در زمینه روانشناسی 4 نوع گفتگوی درونی را طبقه بندی کرده اند که می توانند اضطراب را تحریک کنند: افکار فاجعه آمیز ، انتقاد از خود ، قربانی کردن و خود خواهی.

افکار فاجعه آمیز: اضطراب زمانی بوجود می آید که فرد بدترین سناریوی ممکن را تصور کند. آنها وقایع خاصی را پیش بینی می کنند (که در واقع اتفاق نمی افتند) و آنها را بزرگ می کنند. این منجر به درک اشتباه می شود ، که می تواند حمله وحشت را ایجاد کند. عبارت اساسی در این نوع گفتگوی درونی این است: “هر چیزی که انتظار نداشته باشید می تواند به یک فاجعه تبدیل شود.”

انتقاد از خود: ویژگی هایی که این نوع گفتگو را متمایز می کنند شامل داوری دائمی و ارزیابی منفی رفتار شخص است. آنها بر محدودیت ها و نقص های خود تأکید می کنند و زندگی خود را غیرقابل کنترل می کنند. آنها تمایل دارند که به دیگران وابسته باشند و خود را با دیگران مقایسه کنند ، این باعث می شود که احساس ضعف کنند.

آنها به کسانی که به اهدافشان می رسند غبطه می خورند و وقتی نمی توانند به اهداف خود برسند ناامید می شوند. عبارات ترجیحی در این نوع گفتگوی درونی عبارتند از: “نمی توانم” ، “من ناتوان هستم” ، “من لیاقت آن را ندارم”.

قربانی کردن: این نوع احساس عدم محافظت و ناامیدی است ، که باعث می شود آنها باور کنند هیچ درمانی ندارند ، هیچ پیشرفت و پیشرفتی ندارند. آنها فکر می کنند که همه چیز همیشه به همین منوال خواهد بود و همیشه موانع غیر قابل عبور بین آنها و خواسته های آنها وجود خواهد داشت.

آنها شیوه کار را دوست ندارند ، اما سعی نمی کنند آنها را تغییر دهند. در نوع قربانی گفتگوی درونی ، مردم تمایل دارند جملاتی مانند “هیچ کس مرا درک نمی کند” ، “هیچ کس برای من ارزش قائل نیست” ، “من رنج می برم و هیچ کس اهمیتی نمی دهد” می گویند.

خود خواهی: افراد این گروه به دلیل کمال گرایی دچار فرسودگی و استرس مزمن می شوند.

آنها نسبت به اشتباهات مدارا نمی كنند و سعی می كنند خود را متقاعد كنند كه تقصیرات آنها به دلایل خارجی است و نه آنها. آنها خود را فرسوده می کنند و فکر می کنند که با وجود دوستانه بودن با همه ، چگونه به دلیل کمبود پول یا وضعیت به اهداف خود نرسیدند. گفتگوی درونی که خود خواهان آن است شامل عباراتی مانند “کافی نیست” ، “عالی نیست” ، “آنطور که می خواستم پیش نرفت” و غیره

آگاه ساختن خود از این نوع گفتگوهای درونی با خود اولین قدم عالی برای دستیابی به کنترل مجدد و جلوگیری از درک منفی از خود یا محیط اطراف شما است ، که فقط باعث ایجاد اضطراب می شود.

با این حال ، تغییر واقعی شامل تشخیص آن افکار منفی و جایگزینی آنها با تأییدهای مثبت است. مهم است که تنفس خود را کنترل کنید ، آرام باشید و با آرامش روبرو شوید. نگرشهای بدبینانه و خودتخریبی خودپایدار هستند.

تغییر این واکنشها نسبت به مواردی که تهدیدکننده آنهاست آسان نیست ، اما مانند وقتی است که می خواهید یک عادت بد مانند ترک سیگار را تغییر دهید: این نیاز به عزم راسخ و تلاش دارد ، اما در پایان اگر به آن متعهد باشید می توانید به آن برسید.

در واقع گفتگوی درونی شما بروز دهنده افکارتان است و صدایی است که همواره در سر شما وجود دارد و در مورد مسائل مهم زندگی شما اظهار نظر می‌کند، خواه راجع به اتفاقاتی باشد که در اطرافتان می‌گذرد و یا آنچه باشد که تنها در ناخودآگاه شما وجود دارد.

به طور کلی تمامی انسان‌ها با خود به گفتگوی درونی می‌پردازند اما این استثنا وجود دارد که برخی از مردم بیشتر به این صدای درونی توجه کنند و مهارت بیشتری در کنترل آن داشته باشند. همانطور که می‌دانید گفتگوی درونی بخشی از آن چیزی است که ازما انسان می‌سازد و به ما توانایی استدلال و تفکر درباره مسائل مختلف را می‌دهد.

اما گفتگوی درونی از آن جهت اهمیت دارد که مستقیماً بر روی و اعتماد به نفس شما تاثیر می‌گذارد. حال به منظور اینکه بتوانید گفتگوی درونی سالمتر و مفیدتر با خود داشته باشید به مثال‌های زیر توجه کنید:

تمامی این موارد که برای شما ذکر کردیم بیانگر این مسئله هستند که یادگیری مدیریت گفتگوی درونی ذهن شما به طرز شگفت آوری می‌تواند در به موفقیت رسیدنتان در زندگی تاثیری پررنگ ایفا کند.

با توجه تاثیر شگرف گفتگوی درونی منفی بر روی وضعیت روحی یک انسان مسئله‌ی مدیریت و کنترل گفتگوی درونی اهمیت بالایی پیدا می‌کند. حال با توجه به اهمیت این مسئله ما تصمیم گرفتیم تا در این بخش از مقاله به شما یاد دهیم که چگونه می‌توانید به مدیریت گفتگوی درونی خود بپردازید و از تاثیرات منفی که ممکن است بر روی شما اعمال کند جلوگیری نمایید.

قبل از اینکه وارد مبحث مدیریت گفتگوی درونی شوید ابتدا لازم است تا بتوانید آگاهی بیشتری نسبت به آن پیدا کنید. گفتگوی درونی برای برخی از ما به صورت حضور مداوم یک صدا در مغز و یا به شکل‌های دیگر ظاهر می‌شود.

با توجه به خلق و خوهای متفاوت هر شخص نسبت به دیگری ممکن است میزان بروز این صدای درونی در برخی انسان‌ها کمتر باشد و بر اساس میزان تأثیری که بر روی شخصیت هر فرد می‌گذارد تنظیم و کنترل آن نیز دشوارتر و راحت‌تر باشد.

به طور کلی باید به شما بگویم که یکی از راه‌های رایج به منظور مدیریت و کنترل گفتگوی درونی انجام مدیتیشن است، زیرا مدیتیشن به شما کمک می‌کند تا بتوانید بر افکار خود تمرکز کنید و گفتگوی درونی مثبت را در خود افزایش دهید.

هنگامی که توانستید آگاهی بیشتری نسبت به گفتگو و صدای درونی خود پیدا کنید دیگر قادر خواهید بود تا در صورت لزوم آن را تغییر دهید. به منطور انجام هرچه بهتر اینکار ما به شما در ادامه چندین راه معرفی خواهیم کرد:

مهم است که بتوانید در گفتگوی درونی که با خود دارید از ورود هرگونه تفکر منفی جلوگیری کنید. یکی از راه‌های متوقف کردن گفتگوی درونی منفی این است که سعی کنید این روند را تغییر دهید و زمانی که ذهن شما تصمیم می‌گیرد تا آگاهانه به چیزهای منفی فکر کند شما سعی کنید مانع آن شوید و تمرکز اصلی خود را بر روی چیزهای مثبت متمرکز سازید، برای مثال به جای اینکه در مورد این فکر کنید که چه اشتباه بزرگی انجام داده‌اید روی این مسئله تمرکز کنید که دفعه بعد به منظور جلوگیری از رخداد چنین اشتباهی باید چه کار کنید.

گفتگوهای درونی شما اغلب بر روی گذشته و آینده شما تمرکز می‌کند همین مسئله باعث می‌شود تا به شما استرس وارد شود. به منظور جلوگیری از چنین رخدادی تنها کافی است تا بر روی زمان حال تمرکز کنید تا ذهنتان اندکی آرام گیرد.

یکی از راه‌هایی که به شما کمک می‌کند تا راحتتر بتوانید افکار خود به ویژه افکار منفیتان را کنترل کنید این است که نسبت به داشته‌های خود قدردان باشید زیرا این مسئله به شما کمک خواهد کرد تا گفتگوی درونی خود را به نوع مثبت آن تغییر دهید و به خود ثابت کنید که به دنبال یافتن چیزهای خوب در زندگیتان هستید.

مانند یادگیری هر حرفه دیگر یادگیری چگونگی گوش دادن به گفتگوی درونی و سپس کنترل کردن آن نیز مسئله‌ای زمان بر است که نیازمند تمرین و تکرار می‌باشد.

در ابتدای این راه قطعاً به مشکل بر خواهید خورد اما با این وجود هر چه بیشتر در این راه تمرین کنید کنترل این مسئله برای شما راحت و راحتتر خواهد شد. با این حال باز این نکته را فراموش نکنید که در راه یادگیری کنترل گفتگوی درونی خود هیچگاه ناامید نشوید و اجازه ندهید تا افکار منفی بر شما غلبه کنند و شما را از انجام این کار بازدارند.

دکتر پدرام شهدوست علاوه بر تحصیلات عالیه فنی مهندسی در دانشگاه علم و صنعت ایران و ارائه مقالات علمی فراوان در این زمینه، با تحقیق و تفحص و تحصیلات آکادمیک در زمینه خود شناسی و با برگزار کردن بیش از 2000 ساعت دوره های تخصصی در ایران و خارج از ایران. ایشان معتقد است که انسانها می‌توانند به تمام اهداف و آرزوهایی که حتی از فکر کردن به آن هم ترس بر وجودشان حاکم می‌شود دست پیدا کنند و تنها نیاز به داشتن آموزه‌های مناسب دارند که در این سلسله سمینارها و کارگاه‌ها ارائه می‌شود.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌ سایت

دکتر وِیز برای اولین بار با همت دکتر پدرام تاسیس گردید و هدف آن ایجاد سطحی جدید در کسب و کار و سبک زندگی است.

ورود


نام کاربری:


رمز عبور:


احتمالاً برای شما هم پیش آمده که صدایی در سرتان حرف هایی از این دست بزند: «باز هم خراب کردم. من به هیچ دردی نمی خورم»، «از پس این کار بر نمی آیم، هیچ گاه نتوانسته ام این کار را انجام دهم. الان هم نمی توانم»، «من در مقایسه با آنها هیچ ام».

گفتگوی درونی فرایندی طبیعی است که همه ی انسان ها آن را تجربه می کنند. با این حال، وقتی این گفتگوی درونی به گفتگویی منفی بدل می شود و در جهت تأیید افکار غیر منطقی به کار گرفته می شود، مشکلی در کار هست.

هر بار که اجازه می دهید گفتگوی درونی شما نقش جمله ی بالا را ایفا کند، در واقع به آن مجال قوی تر شدن، افزایش اضطراب و محدود کردن تفکر و پتانسیل خود را داده اید. با این حساب راه حل این مشکل چیست؟ کسی که مدام درگیر گفتگو های درونی منفی است چه کار باید بکند؟ پاسخ این پرسش یک تکنیک بسیار مفید و ساده ی روانشناسی است با عنوان «قالب بندی مجدد».

۱- با شناسایی آگاهانه ی نوع گفتگو های درونی خودتان در طول روز و لحن آنها شروع کنید. همه ی ما برای گفتگو های درونی خودمان زبان و لحن خاصی داریم. سعی کنید زبان و لحن گفتگو های درونی خود را بشناسید.

۲- در پایان هر روز از کلمات یا اصطلاحات منفی که در گفتگو های درونی خود به کار می گیرید فهرست بردارید. کلمات و عباراتی مثل: نمی توانم، بلد نیستم، نمی شود، همیشه در انجام این کار اشتباه می کنم، و غیره.

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

۳- حال حواس خود را کاملاً روی لحظاتی متمرکز کنید که دوباره از این کلمات و عبارات استفاده می کنید. چه عواملی باعث می شود این کار را بکنید؟ آیا خواسته های دیگران در محیط کار زیاد می شود؟ آیا اوضاع خانه باعث این موضوع می شود؟

۴- به این توجه کنید که کجا هستید، چه کسی همراه شماست، چه وقت روز است و در آن لحظه چه احساسی دارید.

۵- به محض آنکه متوجه شدید در ذهن خود حرفی منفی زده اید، با گفتن این کلمات در ذهن خود می توانید جلوی این جریان ذهنی را بگیرید: «بس است». بلند گفتن آن نیز، هم قدرتمند تر است و هم شما را نسبت به تعداد دفعات و محل هایی که در طول روز باید جلوی جریان ذهنی منفی خود را بگیرید آگاه تر می کند.

۶- حالا، سعی کنید به عمق افکار خود بروید و در پیش فرض های خود بازنگری کنید. آیا فرض خود را بر منفی بودن چیزی گذاشته اید که لزوماً اینطور نیست؟ همینجا جلوی آن را بگیرید، دوباره به موضوع مورد نظر فکر کنید، و ببنید آیا می توانید جایگزینی مثبت یا خنثی برای آن پیدا کنید؟

برای نمونه، به تفاوت این دو خوب فکر کنید: اینکه به خودتان بگویید از پس انجام کاری بر نمی آیید، یا اینکه از خودتان بپرسید چگونه فلان کار را انجام خواهید داد. آیا شیوه ی دوم امیدوارانه تر نیست و به خلاقیت بیشتری منجر نمی شود؟

شما با استفاده از قالب بندی مجدد، بر اساس مثال های بالا افکار و تعمیم های غیر منطقی خود را به چالش خواهید کشید؛ این ها ریشه ی همان صدا هایی هستند که به شما می گویند هیچ امیدی به خودتان نداشته باشید، خود را بی عرضه خطاب کنید و فکر کنید هیچگاه از عهده ی انجام کاری بر نمی آیید.

باور داشته باشید یا خیر، تغییر دادن شیوه ی تفکر آنقدر قدرتمند است که حتی می تواند به افزایش درآمد شما نیز منجر شود.

اگر مراحل بالا را مدام با خودتان تکرار و تمرین کنید، با گذر زمان خوش بینی را به افکار ذهنی تان وارد خواهید کرد و اعتماد به نفستان را بالا خواهید برد. هر دوی این مهارت ها نیز به شما کمک خواهند کرد نسبت به خود و دنیای اطرافتان دید متفاوتی پیدا کنید.

توصیه می شود در انتخاب کلماتی که برای گفتگو های درونی خود مورد استفاده قرار می دهید دقت کنید. وقتی «دشوار» یا «ناعادلانه» بودن موضوعی را مدام به خودتان یادآور شوید، ناخودآگاه خود را برای پذیرفتن شرایط مذکور و اتخاذ موضع انفعال در قبال آن آماده می سازید. در عوض بهتر است آن را در قالب یک «چالش» یا «آزمون» در نظر بگیرید.

آلبرت اینشتین می گوید: «مشکلات را نمی توان با همان سطح تفکری که باعث به وجود آمدنشان شده حل کرد».

برای گفتگو با کاربران، وارد حساب کاربری خود شوید.

تمامی حقوق برای وبسایت دیجیاتو محفوظ است.


Downloads-icon

سر و صدای ذهن آن زمزمه‌های مداومی است که در ذهن خود می‌شنوید و هیچوقت قطع نمی‌شوند. درواقع مکالمه درونی است که بی‌وقفه در ذهن اتفاق می‌افتد.

ممکن است همیشه از این سروصدا آگاه نباشید چون به عادتی قدیمی و عمیق تبدیل شده و بخش طبیعی و لاینفک زندگی تلقی می‌شود.

این صدا مثل یک صدای پس‌زمینه است که هیچوقت قطع نمی‌شود، از لحظه‌ای که صبح از خواب بیدار می‌شوید تا وقتی که شب به خواب می‌روید ادامه دارد. گاهی‌اوقات حتی جلوی خوابیدن شما را هم می‌گیرد. یک نوع صدای درونی است که به طور مداوم هر چیزی را در زندگی‌تان، محیط اطرافتان و آدمهایی که با آنها ملاقات می‌کنید، تحلیل می‌کند. صدایی در سر است که مدام حرف می‌زند و حرف می‌زند.

ذهن هم مدام همان افکار را تکرار می‌کند، مثل ضبط‌ صوتی که هیچوقت قطع نمی‌شود. اگر این افکار، افکاری مثبت باشند اشکالی ندارد. ولی بیشتر وقت‌ها این افکار منفی هستند که باعث تشدید استرس، نگرانی، عصبانیت و خستگی در شما می‌شوند. آنها افکاری هستند که واقعاً هیچ نیازی به آنها ندارید.

فکر کردن فعالیتی مثبت و مفید است که برای حل مشکلات، تحلیل کردن، مقایسه کردن، درس خواندن، برنامه ریختن به آن نیاز دارید. ولی خیلی وقت‌ها ذهن به جاهایی می‌رود که خودش دوست دارد و توجه شما را درگیر مسائل جزئي و پیش‌پاافتاده می‌کند. فکر کردن بیخودی فقط زمان و انرژی شما را می‌گیرد.

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

صدای ذهن چیست و چطور می‌توانید آن را تشخیص دهید:

– افکاری که مثل نوار با آهنگی یکنواخت تکرار می‌شوند.

– فکر کردن دوباره به اتفاقات و موقعیت‌های قدیمی و تجسم دوباره‌ی ترس‌ها.

– زندگی کردن در گذشته یا آینده. این باعث می‌شود نتوانیم از زمان حال لذت ببریم. گذشته، گذشته است و‌ آینده محصول فکر و عمل امروزمان است. تنها زمانی که وجود دارد، اکنون است.

– مونولوگ درونی وسواسی که آرامشمان را بر هم زده و ذهنمان را مشغول نگه می‌دارد.

– هیچوقت در زمان حال نیستید. همیشه به چیزی دیگر فکر می‌کنید به جای اینکه روی کاری که آن لحظه انجام می‌دهید تمرکز کنید. اگر همیشه به چیزی دیگر فکر کنیم، هیچوقت از زمان حال لذت نخواهیم برد.

– تحلیل مداوم موقعیت‌ها، واکنش‌ها و رفتارهای خودمان و دیگران. تحلیل گذشته، آینده، چیزهایی که نیاز دریم یا می‌خواهیم، روزمان، دیروزمان و گذشته دورمان.

– تقریباً تمام فکر کردن‌ها و رویاپردازی‌های غیرارادی نوعی صدای ذهن هستند. این نوعی صدای پس‌زمینه است که در همه کارهایمان اخلال ایجاد می‌کند.

بیشتر وقت‌ها این صدا خسته‌کننده است و باعث می‌شود بازده کاری‌مان پایین آمده و تنبل شویم. این مکالمه مداوم درونی چون حواس ما را از اتفاق‌هایی که در زمان حال می‌افتد پرت می‌کند، باعث می‌شود موقعیت‌هایمان را هم از دست بدهیم.

ذهن ابزاری بسیار مفید است ولی باید تحت کنترل باشد. به نظرتان عالی نیست اگر می‌توانستیم طوری باشیم که هروقت خودمان خواستیم فکر کنیم، مثلاً وقتی می‌خواهیم مشکلی را حل کنیم یا برنامه‌ریزی کنیم و بعد می‌توانستیم ذهنمان را خاموش کنیم؟

خاموش کردن ذهن نوعی آرامش درونی می‌آورد. این همان چیزی است که همه سنت‌ها و آموزه‌های معنوی از دیرباز به دنبال آن بوده‌اند و برای کسانیکه به دنبال معنویات هستند و می‌خواهند زندگی‌شان را ارتقا دهند بسیار مفید است.

یک لحظه دست از خواندن بکشید و ببینید می‌توانید ذهنتان را خاموش کنید؟ دست از فکر کردن بکشید ، ببینید چه اتفاقی می‌افتد.

متوجه می‌شوید که دارید به متوقف کردن فکر کردنتان فکر می‌کنید و این یعنی هنوز دارید فکر می‌کنید. بعد از چند لحظه احتمالاً یادتان می‌رود که هدفتان کنترل افکارتان بوده و ذهنتان به فعالیت قطع‌نشدنی خود ادامه می‌دهد. این نشان می‌دهد که ذهن تا چه اندازه بی‌قرار است و هیچ قانونی نمی‌پذیرد.

گاهی‌اوقات در موارد نادر به لحظه‌ای آرامش درونی دست پیدا می‌کنید، بدون هیچ صدایی در ذهنتان. این به صورت غیرارادی اتفاق می‌افتد، وقتی توجهتان به یک فعالیت بسیار جذاب یا تماشای یک منظره بسیارزیبا معطوف می‌شود.

خاموش کردن ارادی ذهن، یعنی هر زمان که بخواهید، با کتاب خواندن به دست نمی‌آید. این توانایی به تدریج و با گذراندن تمرینات تمرکز و مدیتیشن ایجاد می‌شود.

ولی خیلی‌ها ممکن است بگویند که مدیتیشن انجام می‌دهند ولی نمی‌توانند ذهنشان را آرام کند. اگر قدرت تمرکز ضعیف باشد، ذهن خیلی ساده از فکری به فکر دیگر غوطه می‌خورد، پس چطور می‌توان مدیتیشن کرد؟ می‌نشینید که مدیتیشن کنید ولی اینکه اجازه بدهید ذهنتان هر جا که می‌خواهد برود و هر چیزی که می‌خواهد را تجسم کند مدیتیشن نیست.

به همین دلیل است که اول باید درجاتی از توانایی تمرکز را به دست آورید تا بتوانید مدیتیشن کردن را شروع کنید.

وقتی قدرت تمرکزتان قوی‌تر شد، می‌توانید بدون کلمات، تصاویر و افکار ذهنی مدیتیشن کنید. آنوقت آرامش درونی‌تان ابتدا در زمان مدیتیشن و بعد در کل زندگی موقع کار کردن، خواندن، حرف زدن و هر کار دیگری به تدریج بیشتر و عمیق‌تر می‌شود.

آنوقت صداهای ذهنی کمتر و کمتر شده و به تدریج قطع می‌شوند.

البته این وضعیت باعث نمی‌شود که نتوانید فکر کنید، برعکس، وقتی لازم باشد که فکر کنید، بسیار واضح و روشن فکر خواهید کرد. ذهنتان هوشیارتر، متمرکزتر و قوی‌تر خواهد شد. آنوقت می‌توانید هروقت خواستید ذهنتان را روشن یا خاموش کنید.

بیشتر افراد وقتی می‌خواهند به یک چیز خاص فکر کنند، حتی بعد از رسیدن به یک نتیجه یا پیدا کردن راه‌حل هم نمی‌توانند آن فکر را متوقف کنند. ذهنشان به فکر کردن درمورد آن موضوع خاص همچنان ادامه می‌دهد. مثل یک نوار خراب می‌ماند که یک آهنگ را مدام تکرار می‌کند. به همین دلیل خیلی مهم است که یاد بگیرید چطور فکرتان را متوقف کنید.

خاموش کردن صدای ذهن به معنی آرامش درونی است. این باعث می‌شود انرژی ذهنی زیادی را ذخیره کنید و دیگر زمانتان را برای فکر کردن به مسائل جزئي و پیش‌پاافتاده تلف نکنید.

منبع مقاله : successconsciousness.com 

مترجم : زینب آرمند

ورود


نام کاربری:


رمز عبور:


وبلاگ

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

خیلی از مواقع ما دچار گفتگوهای ذهنی می‌شویم که اکثر اوقات نمی‌دانیم علت این گفتگوی ذهنی چیست و اینکه چگونه می‌توان گفتگوهای ذهنی را متوقف کرد؟ در ادامه به جواب این سؤالات و سؤالات مشابه دیگر در این زمینه خواهیم پرداخت.

گفتگوی ذهنی در بسیاری از موارد تولید کننده واکنش‌ها و رفتارهای ما در زندگی می‌باشد. برای ایجاد صلح و آرامشی درونی می‌توانیم عوامل تولید کننده گفتگوهای درونی خود را بشناسیم و آن‌ها را تحت مدیریت و تسلط خودمان قرار دهیم که در این مقاله از نگاه ان ال پی به این موضوع می‌پردازیم. برای آشنایی بیشتر با ان ال پی می توانید مقاله nlp چیست را مطالعه کنید.

در بسیاری از اوقات ما در جنبه‌های مختلف زندگی خود دچار دوگانگی و گفتگوی ذهنی درونی می‌شویم و این دوگانگی‌ها مانع گرفتن تصمیمات درست در زندگی و اتلاف انرژی و زمان ما می‌شوند. چه عواملی باعث بروز دوگانگی و احساسات و واکنش‌های ناشی از آن در ما می‌شوند و آیا ما می‌توانیم برای این گفتگوی ذهنی کاری انجام دهیم یا نه. حل چالش‌ها و دوگانگی‌هایی که در ما ایجاد می‌شوند بسیار مهم می‌باشد چراکه ان ال پی معتقد است برای داشتن یک زندگی لذت‌بخش و کسب نتایج متفاوت در آن ما باید همگرایی درونی داشته باشیم و تا زمانی که درون ما در یک‌جهت نباشد و همگرایی درونی ما در مورد هر چیزی درست نشود ما نمی‌توانیم به آن خواسته‌هایی که در زمینه‌های مختلف داریم دست پیدا کنیم.

شما در نظر بگیرید می‌خواهید مهاجرت کنید و قسمتی از وجود شما تمایل به مهاجرت و قسمتی دیگر با دلایل مختلف می‌خواهد مانع مهاجرت شما شود و مخالفت می‌کند و شما دچار یک دوگانگی درونی و گفتگوی ذهنی می‌شوید و نمی‌توانید برای این کار تصمیم بگیرید. همیشه ما با این‌طور مسائلی هرروزه در مورد تصمیمات مختلفی روبه‌رو هستیم؛ چطور می‌توان آن‌ها را حل نمود؟ نگاه ان ال پی به گفتگوی ذهنی و دوگانگی‌های درونی ما نگاهی بسیار جالب می‌باشد و می‌تواند به راحت‌ترین شکل به ما کمک کند تا ما این گفتگوها و مقاومت‌ها را در درون خود حل نماییم و بتوانیم تصمیمات آگاهانه و درستی را با سرعت بیشتری بگیریم.

 

ما نسبت به هر موضوع و رفتاری که انجام می‌دهیم یک قسمت در ضمیر ناخودآگاه خود داریم. برای ثروت، سلامتی، آرامش و … هر چیزی که ما درکی از آن داریم می‌تواند در ذهن و ضمیر ناخودآگاه ما قسمتی به خود اختصاص دهد و نکته دیگری که وجود دارد ما در مورد هر کار و فعالیتی که انجام می‌دهیم یا می‌خواهیم انجام دهیم همیشه یک قسمت مخالف و یک قسمت موافق وجود دارد مانند زمانی که شما می‌خواهید از خواب بلند شوید و قسمتی در وجود شما می‌گوید بلندشو ساعت هفت شده و قسمتی دیگر می‌گوید کمی دیگر بخواب و …

اگر دقت کنید متوجه می‌شوید در مورد تمامی فعالیت‌هایی که شما انجام می‌دهید این گفتگوی ذهنی بین قسمت‌های مختلف وجود شما در حال انجام است و همیشه یکی از این قسمت‌ها قدرت بیشتری دارد و ما بر اساس آن عمل می‌کنیم. خیلی از اوقات گفتگوی ذهنی درونی که در ما شکل می‌گیرد نیز ناشی از همین گفتگوی بین قسمت‌های مختلف می‌باشد و ما قادریم در ان ال پی آگاهانه به سمت این قسمت‌ها برویم و با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم و با آن‌ها مذاکره کنیم و از این طریق بتوانیم قسمت‌ها و پارت‌های مختلف ذهن و مغز خود را در مورد هر موضوعی در ضمیرناخودآگاه همگرا و یکپارچه کنیم.

 

 

در قبل بیان شد که تمامی رفتارهایی که ما انجام می‌دهیم در ذهن و ضمیر ناخودآگاه ما قسمتی را به خود اختصاص داده‌اند و هرکدام از این قسمت‌ها که باعث تولید رفتارهای مختلف در ما می‌شوند از اطلاعاتی که ما دریافت کرده‌ایم شکل‌گرفته‌اند و تمامی این قسمت‌ها بر اساس علت‌هایی که ما برای آن‌ها تعریف کرده‌ایم عمل می‌کنند که این علت در ان ال پی نیت مثبت نامیده می‌شود؛ مانند فردی که ورزش می‌کند و در پشت این رفتارش این نیت قرار دارد که ورزش باعث سلامتی و افزایش عمر می‌شود یا فردی که به دیگران بد دهنی می‌کند و نیت مثبت این کارش به خاطر این می‌باشد که فحش دادن را نوعی دفاع برای حفظ امنیت خود می‌داند و این نیت از قبل با گرفتن اطلاعاتی از بیرون شکل‌گرفته است.

با نگاهی عمیق به این موضوع خواهید فهمید علت تمامی رفتارهای خوب و نادرست چیست و ما فقط بر اساس نیت‌هایی که برایمان تعریف‌شده و در پشت آن سودی را دریافت می‌کنیم عمل می‌کنیم هرچند اگر گاهی اوقات این نیت‌ها منجر به گفتگوی ذهنی و تولید رفتارهایی در ما شوند که چندان مؤثر نیست مانند فردی که مواد مخدر مصرف می‌کند چراکه این نیت مثبت برای او تعریف‌شده که با مصرف مواد به آرامش می‌رسی و می‌توانی با بی‌خیالی بیشتری زندگی را پشت سر بگذاری.

درنتیجه ما به این می‌رسیم که گفتگوی ذهنی و دوگانگی‌هایی که در ما به وجود می‌آید ناشی از تناقض و عدم همخوانی بین نیت مثبت قسمت‌های ذهنی ماست و ما برای رسیدن به همگرایی در بین این قسمت‌ها باید به سراغ این برویم که با قسمت‌های موافق و مخالف در مورد هر کاری مذاکره کنیم و نیت‌های مثبت پشت هر قسمت را شناسایی کنیم که ما در ان ال پی با استفاده از تکنیک گفتگوی بین قسمت‌ها این کار را انجام می‌دهیم و با ترتیب دادن یک مذاکره و گفتگو بین قسمت موافق و مخالف زمینه‌ای را فراهم می‌کنیم تا هر قسمت نیت مثبت خود و دلایل خود را بیان کند و اگر می‌خواهیم قسمت موافق با انجام کارهای درست در این مذاکره موفق شود و قسمت مخالف را متقاعد کند از مراحل تکنیک گفتگوی بین قسمت‌ها به شکلی که در ادامه بیان‌شده است استفاده می‌کنیم.

 

یکی از تکنیک‌های بسیار قدرتمند در ان ال پی برای حل گفتگوی ذهنی و دوگانگی‌های درونی در مورد تصمیمات و خواسته‌های جدید تکنیک گفتگوی بین قسمت‌ها می‌باشد. همان‌طور که بیان شد ما در مورد هر کاری در ذهن خود یک قسمت مخالف و موافق داریم که هرکدام بر اساس علت‌هایی که برایشان تعریف‌شده عمل می‌کنند و این علت‌ها از اطلاعات قبلی که ما در مورد آن موضوع دریافت کرده‌ایم شکل‌گرفته‌اند و نیتی را ساخته‌اند که این نیت جنبه مثبت دارد. هر زمان که قسمت مخالف ما قدرت کمتری داشته باشد و موافق قدرت بیشتر ما به‌راحتی کارهایمان را انجام می‌دهیم درصورتی‌که اگر می‌خواهید تصمیم به انجام کاری بگیرید و می‌بینید مخالفت‌های درونی شما بسیار زیاد است در اینجا قسمت مخالف شما دارای دلایل و قدرت بیشتری می‌باشد.

هرکجا که در تصمیماتتان دوگانگی شدید و مخالفت‌های درونی شما به‌اندازه‌ای بود که مانع گرفتن آن تصمیم و انجام آن کار می‌شود بدانید که قسمت مخالف آن کار در ذهن شما بزرگ‌تر از قسمت موافق می‌باشد و برای حل این مسئله ما باید با قسمت مخالف ضمیر ناخودآگاه مذاکره و دلایلش را برای مخالفت بپرسیم چراکه اگر ما به قسمت‌های مخالف نپردازیم و به آن‌ها بی‌توجهی کنیم ممکن است در وجود ما رشد کنند و باعث شکل‌گیری الگوهای ذهنی نا مؤثری شوند و انرژی‌های ما را اتلاف کنند. برای انجام تکنیک گفتگوی بین قسمت‌ها و مذاکره‌ای بین قسمت موافق و مخالف به ترتیب زیر عمل می‌کنیم. سعی کنید قبل از انجام مراحل تکنیک حتماً یک‌بار تمامی مراحل انجام تکنیک را با دقت بخوانید و مرور کنید و سپس تکنیک را انجام دهید.

 

 

1- در ابتدا کار و تصمیمی که می‌خواهید آن را بگیرید و با مخالفت روبه هستید را مشخص می‌کنید و در روبه‌روی خود تصویری تیره از خودتان به‌صورت کامل مجسم می‌کنید که بیانگر قسمت مخالف ضمیر ناخودآگاه می‌باشد و از او دقیقاً این سؤال را می‌پرسید که“ضمیر ناخودآگاه من آیا حاضری در یک گفتگو در مورد … با من وارد مذاکره بشوی و متقاعد شوی” به‌عنوان‌مثال فردی می‌خواهد گوشی سونی XA بگیرد و دائماً با مخالفت‌هایی روبه‌رو می‌شود. در این مرحله می‌تواند سؤالی که از قسمت مخالف می‌پرسد به این شکل باشد” ضمیر ناخودآگاه من آیا حاضری در یک گفتگو در مورد خرید گوشی سونی AX با من وارد مذاکره بشوی و متقاعد شوی”

پس از پرسش سؤال منتظر جواب می‌مانید و اگر جواب بله بود به سراغ ادامه تکنیک و اگر جواب نه بود دقیقاً به او بگویید “از بین 1 تا 5 روز به چند روز نیاز داری تا با من وارد مذاکره بشوی و متقاعد شوی” و بعد از مشخص شدن تعداد روز، شما بعدازآن تعداد روزبه سمت ادامه تمرین می‌روید. مثلاً اگر گفت سه روز بعد از سه روز ادامه تمرین را انجام می‌دهید و نیاز به انجام مراحل قبل نیست. فقط توجه داشته باشید که می‌توانید فاصله بین روزها را بر اساس شرایطی که دارید تغییر دهید مثلاً اگر زمان زیادی ندارید می‌توانید بگویید از بین 5 تا 10 ساعت به چند ساعت نیاز دارید و یا حتی کمتر و بیشتر از این زمان را می‌توانید تعیین کنید.

2-در این مرحله بعد از موافقت قسمت مخالف برای مذاکره کادری مستطیل شکل به رنگ سفیدی را روبه‌روی خود تجسم می‌کنید و در قسمت پایین و راست کادر تصویری از نیم‌رخ خودمان که بسیار خوش‌رو می‌باشد تجسم می‌کنیم که بیانگر قسمت موافق ما برای انجام آن کار یا تصمیم و در گوشه بالا سمت چپ نیم‌رخی بزرگ‌تر به‌صورت عصبانی و مخالف تجسم می‌کنیم که بیانگر قسمت مخالف است.

3- بعد از تجسم این دو در کادر سفید ابتدا از قسمت موافق می‌خواهیم دلایل خود را برای موافقت با این کار بیان کند و سپس قسمت مخالف دلایل خود را برای مخالفت بیان می‌کند و این گفتگو تا جایی انجام می‌پذیرد که دیگر دلایلی نماند و چون ما می‌خواهیم که قسمت موافق در این مذاکره برنده شود و مخالف متقاعد گردد گفتگو را طوری رهبری می‌کنیم که قسمت موافق بتواند مخالف را متقاعد کند و با هر گفتگو و بیان دلایل قسمت موافق بزرگ‌تر می‌شود و قسمت بیشتری از صفحه را می‌گیرد و مخالف کوچک‌تر می‌شود.

4- پس از اتمام گفتگو بین دو قسمت تجسم می‌کنیم قسمت موافق تمام صفحه را پوشانده و قسمت مخالف کاملاً محو می‌گردد و این قسمت را که نیم‌رخ موافق بزرگ‌تر می‌شود و تمام صفحه را در برمی‌گیرد و نیم‌رخ مخالف کوچک‌تر می‌شود تا جایی که محو می‌گردد را ده بار بدون گفتگو انجام می‌دهید و هر بار که قسمت موافق تمام صفحه را پوشاند برای یک‌لحظه صفحه را کاملاً سفید تجسم می‌کنید و دوباره از نقطه بزرگ‌تر شدن موافق شروع می‌کنید. بدین ترتیب گفتگوی ذهنی و دوگانگی‌های درونی شما در مورد تصمیمات و مسائل مختلف حل می‌شود.

 

گفتوهای ذهنی ریشه در قسمت‌های مخالف ضمیر ناخودآگاه دارد که در خیلی از مواقع باعث ایجاد دوگانگی و تردید در ما می‌شود. با استفاده از تکنیک گفتگوی بین قسمت‌ها در ان ال پی به شناخت دلیل و نیت مثبت مخالفت ناخودآگاه می‌پردازیم و به گفتگوهای ذهنی پایان می‌دهیم. لازم به ذکر است که این گفتگوها همیشه در زندگی ما وجود دارد و وظیفه‌ی ماست تا با  استفاده از ابزارهای موجود به حل این مسائل بپردازیم.

 

می‌توانید برای گوش دادن فایل صوتی پارت‌های ذهنی در ان ال پی از دروه کاملاً رایگان قدم صفر ان ال پی کلیک کنید.

 

با سپاس از شما که نظرات خود را در مورد این مطلب برای ما ارسال می‌کنید و به تهیه و تولید محتوایی باکیفیت‌تر به ما کمک می‌کنید.

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

سلام و درود فراوان
بسیار عالی بود استاد گرانقدر استاد می‌توان گفت که در واقع جدال بین قسمت موافق و مخالف بین مغز سرد و گرم ماست؟

سلام و درود خدمت شما
در ان ال پی دو بعد ذهن و مغز مد نظر هست که ذهن ماهیتی مفهومی و ناملموس دارد و مغز ماهیتی ملموس دارد و تمامی تکنیک‌های ان ال پی از جمله گفتگوی بین قسمت‌ها بر روی هر دو بعد تأثیر می‌گذارد. فقط نکته‌ای که وجود دارد تکنیک‌های ان ال پی بیشتر جنبه‌ا‌ی ذهنی دارند و کاربرد آن‌ها در تمامی ساختارها و قسمت‌هاست و گفتگوی بین قسمت‌های مختلف در ذهن و مغز بین قسمت‌های مرتبط با هر موضوع در وجود ماست و مختص مغز سرد و گرم نیست بلکه می‌تواند یکی از گفتگوهای درونی ما باشد چرا که ناخودآگاه ما از قسمت‌های بسیار زیادی شکل گرفته است.

دیدگاه

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم

نام *

ایمیل *

مؤسسه اندیشکده ذهن در سال 1397 با هدف گسترش آگاهی‌های نوین که به زندگی و سلامت بشر می پردازد تأسیس گردید و تا امروزه با تلاش بی وقفه سعی در ارائه مطالب و محتوای ارزشمند جهت پیشرفت در زندگی فارسی زبانان جهان کرده است. چشم انداز ما ایجاد بستری است که در آن افراد بتوانند با قدم‌های عملی در مسیر رشد و پیشرفت زندگی گام بردارند و با کسب دانشی کاربردی و مفید در زمینه شناخت وجود انسانی بتوانند تغییری در زندگی خود ایجاد نمایند. امیدواریم بتوانیم در مسیر این رسالت با یاری خداوند همیشه ثابت قدم بمانیم و روزی فرا رسد که آگاهی و اعتقادات تأثیرگذار جای افکار محدود بشر را بگیرد و افراد در جهانی سرشار از زیبایی، سلامتی و ثروت لحظات زندگی خود را خلق کنند.

دوره‌های رایگان

مقالات

محصولات

ثبت نام و ورود

instagram telegram

تمامی حقوق متعلق به سایت ان ال پی مایند می باشد.
طراحی و توسعه توسط گروه ان ال پی مایند

09103837201

چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم
چگونه گفتگوی ذهنی را متوقف کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *