چطور غمگین باشیم

 
helpkade
چطور غمگین باشیم
چطور غمگین باشیم

برای شاد بودن نباید با غم مبارزه کرد. تا نتوانید به طور کامل غم و اندوه را درک کنید، معنای واقعی شادی را هم نخواهید فهمید. در این ویدیوی کوتاه به شما می آموزیم که برای شاد بودن در حد نهایت، چگونه یاد بگیرید که غمگین باشید. ویدیوهای گلچین شده این کانال می توانند ضمن آشنا کردن شما با سازوکار ذهن، راهکارهایی کاربردی جهت کنترل ذهن در اختیار شما عزیزان قرار دهند.

دانستنی ها

46 ماه و 18 روز پیش

8,950

روانشناسی و فنون ذهنی

45 ماه و 14 روز پیش

8,517

چطور غمگین باشیم

روانشناسی و فنون ذهنی

45 ماه و 12 روز پیش

11,343

روانشناسی و فنون ذهنی

45 ماه و 7 روز پیش

6,035

روانشناسی و فنون ذهنی

44 ماه و 19 روز پیش

4,285

لطفا برای ثبت نظر وارد شوید.


برترین رسانه دیجیتال کشوردر سال 1395

دسترسی به هزاران ویدیوی اختصاصی

امکان دانلود و استفاده آفلاین از ویدیوها

فقط با روزی ۵۰۰ تومان

نمی‌توانی هزاران ویدیوی اختصاصی را ببینی

نمی‌توانی ویدیوها را دانلود کنی و آفلاین ببینی

آیا از لغو عضویت کلیپو پلاس مطمئن هستید؟

شماره همراه خود را وارد کنید

کد فعال‌سازی ارسال شده را وارد کنید.

برای شاد بودن نباید با غم مبارزه کرد. تا نتوانید به طور کامل غم و اندوه را درک کنید، معنای واقعی شادی را هم نخواهید فهمید. در این ویدیوی کوتاه به شما می آموزیم که برای شاد بودن در حد نهایت، چگونه یاد بگیرید که غمگین باشید. ویدیوهای گلچین شده این کانال می توانند ضمن آشنا کردن شما با سازوکار ذهن، راهکارهایی کاربردی جهت کنترل ذهن در اختیار شما عزیزان قرار دهند.

دانستنی ها

46 ماه و 18 روز پیش

8,950

روانشناسی و فنون ذهنی

45 ماه و 14 روز پیش

8,517

چطور غمگین باشیم

روانشناسی و فنون ذهنی

45 ماه و 12 روز پیش

11,343

روانشناسی و فنون ذهنی

45 ماه و 7 روز پیش

6,035

روانشناسی و فنون ذهنی

44 ماه و 19 روز پیش

4,285

لطفا برای ثبت نظر وارد شوید.


برترین رسانه دیجیتال کشوردر سال 1395

دسترسی به هزاران ویدیوی اختصاصی

امکان دانلود و استفاده آفلاین از ویدیوها

فقط با روزی ۵۰۰ تومان

نمی‌توانی هزاران ویدیوی اختصاصی را ببینی

نمی‌توانی ویدیوها را دانلود کنی و آفلاین ببینی

آیا از لغو عضویت کلیپو پلاس مطمئن هستید؟

شماره همراه خود را وارد کنید

کد فعال‌سازی ارسال شده را وارد کنید.



شادی و احساس رضایتمندی در زندگی همان چیزی است که بسیاری از ما به دنبال آن هستیم. بهتر است در رسیدن به این مقصود همواره دو نکته را به خاطر داشته باشیم؛ الف) زندگی کوتاه است ب) غم زندگی مان را دشوارتر می کند. به علاوه عادات روزمره ما نقش بسیار موثری در کیفیت زندگی مان دارند و با احساس شادی و رضایتمندی از زندگی در ارتباط مستقیم هستند.

البته باید میان عدم شادی مزمن و افسردگی های بالینی تمایزهایی را قائل شویم چرا که افسردگی، نوعی عدم تعادل شیمیایی در مغز است حال آنکه عدم شادی، اغلب به دلیل نوع انتخاب یا انتخاب های ما در زندگی به وقوع می پیوندد. بهتر است این موضوع را نیز متذکر شویم، عدم احساس شادی همچون افسردگی نشانه هایی دارد که با شناخت آنها می توان در جهت بهبود و درمان آن قدم هایی را برداشت. در ادامه برخی از نشانه های عدم احساس شادی را با هم مرور خواهیم کرد. با ما همراه باشید:

افراد شاد عمدتا از شکایت کردن پرهیز می کنند. به نظر می رسد که شکایت کردن دائم نشانی از وجود انرژی های منفی در فرد باشد چرا که چنین افرادی حتی در موقعیت های شاد نیز سوژه ای برای شکایت کردن می یابد. باید بپذیریم که هر کدام از ما خواسته و ناخواسته، عادلانه و ناعادلانه و در طول زندگی با شرایط متفاوتی مواجه می شویم. بهتر است به جای شکایت کردن به دنبال راه حلی برای برطرف کردن علت شکایت برآییم و به خاطر داشته باشیم که با شکایت آن مشکل برطرف نخواهد شد.

چطور غمگین باشیم

تصویری که از خود در ذهن داریم، مکالمه درونی با خودمان را شکل می دهد و می تواند پایه های اصلی شادی ما را رقم بزند. بهتر است بتوانیم اشتباهات خود را پذیرفته و به سمت جلو حرکت کنیم و از هرگونه مکالمه منفی با خودمان پرهیز کنیم. همچنین لازم است تمایزهای فردی دیگران را نیز در نظر داشته باشیم و به آنها نیز حق شاد بودن را داده و از انتقاد کردن شان پرهیز کنیم.

از آنجایی که در یک دنیای ماتریالیستی زندگی می کنیم، اطراف مان با انبوهی از تبلیغ هایی پر شده که آخرین مدل اتومبیل ها، وسایل الکترونیکی و کارت های اعتباری را به ما معرفی می کنند. همگی این وسایل و تبلیغاتی که برای آنها انجام می شود، حکایت از راحت تر کردن زندگی ما دارند. اما یک لحظه نیز چنین تبلیغاتی را باور نکنید.

زمانی که چیز تازه ای می خریم، از لحاظ روانی در وضعیت بهتری قرار می گیریم اما باید این را هم بدانیم که این وضعیت تا ابد ادامه پیدا نخواهد کرد. حتی گاهی نیز از خریدن چیزی که برای آن اشتیاق فراوانی داشتیم، پشیمان نیز می شویم. بنابراین بهتر است برای تکه ای از پلاستیک یا حلب خود را مقروض نکنیم. در عوض ورزش و مطالعه کرده و به دیدن مناظر زیبا برویم.

داشتن تعادل در انجام هر کاری خوب است اما برخی از افراد حتی در خوردن و نوشیدن نیز افراط می کنند. برخی نیز با وجود تمام خوبی هایی که دارند به سمت عاداتی چون اعتیاد به مخدر روی می آورند تا احساس عدم شادی در زندگی را بدین وسیله جبران کنند.

پشیمانی نه تنها بیهوده است بلکه می تواند آسیب زننده نیز باشد. مطالعات فراوان انجام شده در این زمینه نشان می دهد که افکار منفی و مداوم در مورد تصمیماتی که در گذشته گرفته شده، به استرس و افسردگی می انجامد.

«سایکولوژی تودِی» ۴ راهکار را برای برطرف کردن احساس پشیمانی، پیشنهاد می دهد که عبارتند از: ۱) درس گرفتن از تجارب گذشته ۲) در صورت عدم توانایی برای تغییر چیزی بهتر است آن را رها کنید ۳) اطمینان از اینکه شکایت بیش از اندازه از وضعیتی به معنای برعهده نگرفتن مسئولیت انجام آن است ۴) بازنگری همان موقعیت با نگرشی مثبت

نمی توان حدس زد که در آینده چه اتفاقاتی به وقوع خواهد پیوست به همین دلیل بهتر است در زمان حال زندگی کرد و از تمام استعدادها و نعمت های خدادادی در همان لحظه بهره برد و تمام نگرانی های آینده را به زمان فرا رسیدن آن واگذار کرد.

بله ترس، مانع از ایجاد احساس شادی در ما می شود. ترس از جمله انرژی های منفی تلقی می شود که در کیفیت زندگی افراد اختلالاتی را به وجود می آورد. بهتر است در لحظه زندگی کنیم و به افکار منفی خود اجازه رشد و پیشرفت بیش از اندازه را ندهیم. نباید اجازه داد که افکار منفی همچون ترس که به اضطراب و نگرانی می انجامد، سکان کشتی زندگی ما را تحت کنترل خود در آورد.

زندگی روتینی که با بیدار شدن از خواب آغاز و با رفتن به سر کار ادامه یافته و سپس به همین ترتیب و به طور مداوم تداوم داشته باشد و گاهی سرگرمی و تفریحات اندکی نیز در آن میان وجود داشته باشد، استعدادهای افراد را آشکار نمی سازد و آنها را به اهداف زندگی شان نزدیک نمی سازد. از آنجایی که عمدتا نخستین قدم های رسیدن به هدف، سخت ترین بخش آن تلقی می شود، بهتر است بدون به تاخیر انداختن اهداف به پایه ریزی آنها مبادرت کرده و کم کم آنها را بسط دهیم.

شاید هیچ کاری به اندازه غیبت پشت سر دیگران، نشانه عدم رضایت و شادمانی در فردی نباشد. فردی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار است و از زندگی خود احساس رضایت و شادمانی می کند، دلیلی برای غیبت کردن از دیگران نمی یابد. به نظر می رسد که غیبت کردن بیش از آنکه کار مناسبی برای بزرگسالان باشد، در میان کودکان رواج دارد.

یکی دیگر از عوامل مخرب که به عدم شادی افراد می انجامد، کینه توزی است. سعی کنید که آنچه از رفتارهای ناشایست دیگران در ذهن تان باقی مانده را ببخشید، فراموش کنید و یا به آن اهمیت ندهید و در عوض روند زندگی خود را به سمت جلو ادامه دهید.

تغدیه می تواند با تغییرات خلقی و حال روحی بد افراد در ارتباط تنگاتنگ باشد. زمانی که افسرده هستید، اشتهای تان کاهش پیدا می کند و احتمالا وزن تان نیز کم می شود. با عدم دریافت انرژی کافی از طریق مواد غذایی، فعالیت ها و میزان تحرک شما نیز کاهش پیدا خواهد کرد. برعکس زمانی که در وضعیت تغذیه شما تعادل وجود دارد، هوشیاری ذهنی بیشتری دارید و میزان انجام فعالیت های بدنی تان نیز افزایش پیدا می کند.

زمانی که احساس غم و عدم رضایت داریم، آنچه در اطراف ما اتفاق می افتد با احساسات آن زمان ما در ارتباط است. در چنین مواقعی به جای بسط آن احساس به کل مسائل اطراف، یک قدم به عقب برداشته و با کنترل احساس به آن مشکل نگریسته و بر راه حل تمرکز کنید.

مطلب برای شما مفید بود؟

به مطلب امتیاز دهید

میانگین امتیازها 1 / 5. تعداد رای: 1

تاکنون رأی داده نشده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهد.

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

۱۳۹۸. تمامی حقوق برای وبسایت Rooziato (روزیاتو) محفوظ
است.


عذاب اعتياد |از درمان تا سم زدایی


اسباب بازی فکری و آموزشی به تفکیک سنین

 

 

تا حالا نشده کسی برای کنار آمدن با شادی و خوشبختی مشکل داشته باشد. وقتی شادی و لذت وارد زندگی ما می شود، ما آزادانه آن را تجربه می کنیم، اما وقتی غصه و ناراحتی به سراغمان بیاید، معمولاً با آن مبارزه می کنیم.

چطور غمگین باشیم

 

ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به ما دیکته می کند همیشه لبخند روی لب داشته باشیم، به همین خاطر برخورد با غم و غصه کمی برایمان دشوار می شود. اما ناراحتی و غم و اندوه بخشی طبیعی از زندگی همه مردم است. این ناراحتی ها چه به خاطر یک فقدان مهم در زندگی مثل مرگ یکی از عزیزان، ایجاد شده باشد چه به خاطر شکست های کوچک و بی اهمیت روزانه، می توانیم یاد بگیریم که چطور راحت تر با آنها زندگی کنیم.

 

ما نه تنها می توانیم راحتی بیشتری به این گونه احساسات پیدا کنیم، برای سلامتی و تندرستی ما هم لازم است که به طریقی سالم با آنها برخورد کنیم.خطر برخورد نامناسب با احساسات زمانی برای من آشکار شد که یکی از همسایگان همسر بیمارش را از دست داد. وقتی من می خواستم با او ابراز همدردی کنم، او فوراً انکار کرد که احساسی به این مسئله دارد. طی یک هفته، او همه وسائل و متعلقات مربوط به همسرش را بیرون ریخت و هر چیز مربوط به بیماری و مرگ او.

 

جای تعجب نبود که وضعیت سلامتی او از آن موقع روز به روز بدتر شد. ابتدا هیج دلیل برای علائم بیماری او پیدا نشد، اما با گذشت زمان، مشکلات جدی جسمی در او ایجاد شد (که همه آنها مشکلات ناشی از استرس بودند).

البته، این یک نمونه بسیار حاد است اما به خوبی می توان اهمیت برخورد صحیح با مشکلات و ناراحتی ها را در آن مشاهده کرد. خیلی خوب است که ببینید چطور با اینگونه احساسات کنار آیید و مهارت های جدیدی یاد بگیرید.

در این مقاله قصد داریم به نحوه برخورد با ناراحتی های زندگی بپردازیم.

پذیرش ناراحتی خود و تحمل آن

رویکردهای کلی نگری به سلامتی دیر زمانی است که پی به نقش احساسات ما در وضعیت سلامتیمان برده و پزشکی مدرن این روزها توجه بیشتری به این مسئله معطوف داشته است.

 

 

برای داشتن یک زندگی احساسی سالم، لازم است که به همه احساساتمان احترام بگذاریم و به آنها فرصت ابراز بدهیم. وقتی غم و ناراحتی به سراغ ما می آید، باید به خودمان اجازه بدهیم که آن را به طور کامل حس کنیم. اینکار باعث می شود بفهمیم که غم و غصه واکنشی بسیار طبیعی و عادی به فقدان های زندگی است، نشان دهنده ایراد و اشکال ما.

 

هر نوع فقدان می تواند ناراحتی در ما ایجاد کند-حتی می تواند به همراه یک غروب زیبای خورشید باشد که نشاندهنده پایان روز است. ممکن است ندانیم که چه چیز همیشه باعث ناراحتی ما می شودحتی ممکن است یک تغییر کوچک در شیمی بدنمان مثل تغییرات هورمونی، تغییر سطح قند خون و از این قبیل باشد.

اینکار کمک میکند که نیاز به درک همه واکنش های احساسیمان از بین برود. مسئله مهم اینست که نباید به هیچ عنوان احساساتمان را سرکوب کرده و در برابر آنها مقاومت کنیم.علاوه بر پذیرش ناراحتیمان بعنوان بخشی عادی از زندگی، و اجازه وجود دادن به آن، راه های دیگری هم برای کمک به کنار آمدن با غم و غصه هایمان وجود دارد که در زیر به آنها اشاره می کنیم:

5 راه حل اساسی برای کمک به کنار آمدن با غم و اندوه

1. احساساتتان را با یک دوست امین یا یکی از اعضاء خانواده درمیان بگذارید. در واقع این فرد باید کسی باشد که خوب به حرف های شما گوش بدهد، سعی در قضاوت کردن در مورد آن یا تغییر دادن شما نداشته باشد.

2. سعی کنید کارهایی انجام دهید که به شما آرامش می دهد. به پیاده روی بروید، دوش آب گرم بگیرید، یک کتاب خوب بخوانید، به گل و گیاه های خانه رسیدگی کنید یا به سایر سرگرمی های مورد علاقه تان بپردازید.

فوراً استرستان را پایین آورید.

ذهنتان را آرام کنید.

احساساتتان را تسکین دهید.

نوعی آسودگی خیال در جسمتان ایجاد کنید.

تمدد اعصاب را به طریقی طبیعی و آسان ایجاد کنید.

3. راهی برای آرام کردن و تسکین خود پیدا کنید. اینکار باعث می شود احساساتتان آزاد و رها شود. مدیتیشن کنید، به موسیقی آرامش بخش گوش دهید یا حرکات کششی ساده انجام دهید.

4. خاطره نویسی کنید. وقتی اینکار را انجام می دهید مثل این می ماند که یک شنونده خوب دارید که می توانید به او اطمینان کرده و حرف هایتان را با او درمیان بگذارید.

 

5. یاد بگیرید که چطور بهترین دوست خود باشید. سعی کنید یکبار دیگر نگاهی به خودتان بیاندازید و اینبار ب عشق و علاقه به خودتان نگاه کنید. ببینید شاید تا امروز با خودتان به تندی و سنگدلانه رفتار می کردید، و از این به بعد به جای آن برای خودتان همدردی و دلسوزی کنید.

چه موقع به دنبال کمک متخصص بروید؟

ناراحتی های شدید و طولانی مدت می تواند نشانه افسردگی باشد. افراد افسرده معمولاً احساس تنهایی و ناامیدی می کنند و خودشان را به خاطر چنین احساساتی سرزنش می کنند.

اگر احساس ناراحتی و غصه زیاد بیشتر از دو هفته در شما ماندگار شد و در فعالیت های روزانه تان مثل کار یا خواب و خوراک ختلال ایجاد کرد، بهتر است به متخصص مراجعه کنید. اگر این احساسات شما با فکر مرگ و خودکشی همراه شد، سریعاً از متخصص روانشناس کمک بگیرید.

مطالب بیشتر برای زندگی بهتر


دیگه لازم نیست از دندانپزشکی بترسید؟

خرید انواع ابزار وجعبه ابزار خانگی وصنعتی

چطور غمگین باشیم

رفع دغدغه های فکری که زندگیتون رومختل کرده


به مقصد دلخواهت با کمترین هزینه سفر کن


ماشین لباسشویی با آبکشی شرعی


تست شنوایی و درمان وزوز گوش

درمان رفتار آسیب زاوبهبوداحساس نسبت به خود


اقساط 36 ماه بدون پیش پرداخت لوازم خانگی

شرکت در آزمون معتبر روانشناسی پیشرفته نئو

پکیجی که شما را به هدف تحصیلی‌تان میرساند


درمان اختلالات گفتاری کودکان


مشاوره تلفنی طلاق


هرگز ناامید نشوید!درمان زوج نابارور

کاملترین درگاه رزرو تورهای داخلی و خارجی

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

شرایطی پیش می آید که نمی توانید دریغ کنید. اگر ناراحتی ذهنی دارید ، باید سریع آن را برطرف کنید ، قبل از اینکه کاملاً شما را تسخیر کند و زندگی شما را برای مدت طولانی مسموم نکند. در چنین مواردی ، بسته به جایی که اکنون هستید و چقدر وقت دارید ، لازم است که با غم و اندوه مبارزه کنید تا به افسردگی تبدیل نشود. این مقاله به شما می گوید که چگونه غمگین نشوید و دوباره زندگی را لذت ببرید.

شما باید عوامل ایجاد کننده شرایط خود را شناسایی کنید. آیا از افسردگی رنج می برید؟ آیا اخیراً اتفاقی مانند مرگ خانواده یا اخراج از شغل در زندگی شما رخ داده است؟ آیا می توان خاطرات آسیب های گذشته مانند سو abuse استفاده یا ترس روانی را سرکوب کرد؟

فهمیدن اینکه چه اتفاقی افتاده است یا چه چیزی باعث شده این احساس را داشته باشید ، آگاهی ایجاد می کند و می تواند موتور لازم برای کمک به خود را روشن کند. به عنوان فردی که دچار افسردگی و اضطراب شدید ، بد نیست لحظات بد خود را سپری کنید. این باعث می شود شما غیر قابل انکار بشری باشید و کاملاً بی نقص باشید. سپس بر تقویت مثبت خود تمرکز کنید. حتی وقتی می خواهید به خودتان صدمه بزنید ، برگردید و به چیزهای خوب خود فکر کنید. هر کاری را که خوب انجام داده اید به خود یادآوری کنید.

اگر چیزی شما را سرکوب و غمگین می کند ، اگر چیزی مانع لذت بردن از زندگی می شود ، اول از همه لحظه ای متوقف شوید و این س theال را از خود بپرسید: مشکل من در مقایسه با ابدیت چیست؟ برای اینکه غمگین نشوید ، سعی کنید از این منظر ، در پس زمینه و زمان و فضای نامحدود ، مشکل خود را تصور کنید.

پشت خود را بزنید. آیا با وجود دیر بیدار شدن توانستید به موقع کار کنید؟ تو خوشمزه ای از همه دستاوردهای اندک و چیزهایی که غالباً آنها را امری عادی می دانیم ، بزرگداشت کنید. او باعث می شود شما احساس یک قهرمان بودن کنید. همچنین ، آنچه دوست دارید انجام دهید. حتی اگر آنها را خسته کننده یا کسل کننده بدانید ، عملکرد چیزی ذهن شما را متمرکز کرده و از رنج شما منحرف می شود. در یک بازی ویدیویی گم شوید یا شخصیت مورد علاقه خود را در یک رمان دنبال کنید. بیرون بروید و یکی از ورزشهای مورد علاقه خود را انجام دهید.

چطور غمگین باشیم

ابتدا از دید پرنده به آن نگاه کنید ، سپس از ارتفاع 10 هزار کیلومتری ، گویی از پنجره هواپیمای در حال پرواز ، سپس از فضا نگاهی به آن بیندازید ، گویی در سفینه فضایی بر فراز زمین پرواز می کنید و سرانجام ، از زمین دورتر و دورتر می شوید به بی نهایت ، ابتدا کهکشان ما ، و سپس کل جهان عظیم …

عملکرد چیزی ذهن شما را مشغول کرده و از افکار شما دور می کند. و تسلیم افرادی شوید که شما را خوشبخت می کنند. شما لیاقت هیچ آدم افتضاحی در زندگی خود ندارید. شما در همه چیز سزاوار عشق و احترام هستید. اگر تو داری دوستان خوب و بستگان ، به خاطر داشته باشید ، با آنها سرگرم شوید و افکار و معضلات خود را به آنها بگویید. درک و کمک به شما

همچنین می تواند به شما درگیر شدن در گروه های خیریه و داوطلبانه کمک کند. این به من امکان می دهد از پوسته ام بیرون بیایم و از صدایم استفاده کنم ، زیرا این تنها راه کمک به درمانگر من است. ممکن است ترسناک به نظر برسد ، اما به شما کمک می کند بار خود را از هر کسی که با شما کار می کند رها کنید. به یاد داشته باشید که شما لایق هستید و بی ارزش نیستید.

ممکن است وقتی این کار را انجام می دهید ، علت اضطراب یا عصبانیت شما بسیار ریز و بیهوده ، به اندازه کافی شایسته توجه شما و حتی بیشتر از نگرانی ها و اعصاب هدر رفته شما به نظر برسد ، به همین سادگی آن را از سر خود بیرون بیاندازید و در زندگی ادامه دهید. سرگرم کننده و شاد

این مشکلات کوچک را پشت سر بگذارید ، بیرون کشتی زندگی شما. همانطور که می گویند ، دور از چشم – دور از ذهن. و نفسی راحت خواهید کشید و به مشکلات خود می گویید: “خداحافظ برای همیشه. یکی از دوستانم سالها پیش این روش را به من آموخت.

شما با حضور خود خوبی و شگفتی زیادی را به این جهان شکسته وارد می کنید. عاشقانه سازی کهن الگوهای مستقل شورشی انفرادی آسان است ، اما هرگز حتی در داستان نیز جواب نمی دهد. نیازی نیست که خود را به عنوان یک تنهایی تمام عیار بپذیرید ، همه به نوعی شرکت احتیاج دارند ، اما همچنین نیازی نیست که یک کالج پیچیده باشید. یاد بگیرید که خود را مجبور به انجام کارهایی کنید که واقعاً نمی خواهید انجام دهید ، به طور منظم و طبق برنامه ای که خودتان تعیین کرده اید. اگر نمی توانید بقیه توصیه های من جواب نمی دهد.

این یک روش بسیار ساده و م toثر برای کنار آمدن با غم و اندوه است و درک این که چقدر در حال حاضر نگران آن هستید و اعصاب گرانبهای خود را برای چه چیزی هدر می دهید ، کم و ناچیز است. همانطور که ویلیام جیمز گفت ، خدا می تواند گناهان ما را ببخشد ، اما سیستم عصبی هرگز نمی تواند. حتی اگر همانطور که اکنون می گویند ، سلول های عصبی بازسازی شده اند ، هنوز هم حیف است که آنها را در چیزهای کوچک تلف کنیم. یا با من مخالف هستی؟

این بخشی از بزرگ شدن است و چیزی است که اگر قرار است در آنجا زنده بمانید باید آن را بپذیرید. تعجب خواهید کرد که چگونه بسیاری از بزرگسالان قادر به انجام این یک کار اساسی نیستند. چیزی را که دوست دارید یا به آن عادت کرده اید پیدا کنید و خود را مجبور کنید دوباره با آن ارتباط برقرار کنید. این می تواند هر چیزی باشد که بیش از یک هفته در هفته از وقت شما نیاز نداشته باشد و نیازی به ارتباط با کلوپ های شبانه با صدای بلند یا مهمانی های مست نداشته باشد. قبل از رفتن به دانشگاه ، از بازی گونی هکر لذت بردم.

این افراد دوست من شدند و ما کارهایی فراتر از دستکاری و “خنثی کردن” دوچرخه های رها شده با هم انجام دادیم ، اما تبدیل شدن به یک مکانیک پایه دوچرخه یک عارضه جانبی غیر منتظره بود که تصمیم گرفت یک کیف هکر از زمان من بهتر از عمیق استفاده کند نفوذ به افسردگی افسردگی.

با یک روان درمانگر (در صورت داشتن) یا یک دوست صمیمی یا دوست دختر ، یعنی شخصی که کاملاً به او اعتماد دارید ، تماس بگیرید. بعضی اوقات فقط باید صحبت کنیم. روح خود را بیرون بریزید. برای سلامت روان ما بسیار مضر است که ترس و مشکلات خود را برای خود نگه داریم.

خلاص شدن از شر آنها و خلاص شدن از شر آنها با ابراز آنها بسیار راحت تر است. با این حال ، مواردی وجود دارد که گفتن در مورد چیزی بسیار صمیمی و دردناک نه برای یک عزیز ، بلکه برعکس ، برای یک غریبه کاملا راحت تر است.

اگر بتوانید حداقل یک بار در هفته کاری خارج از خانه را پیدا کنید ، ممکن است چنین چیزی برای شما اتفاق بیفتد. این کار را هفته ای یک بار انجام دهید تا در دوستان قدیمی و خانواده محبوب خود ثبت نام کنید. انجام این کار در مواقعی که عمیق و منزوی هستید آسان است ، بنابراین بسیار مهم است که حداقل یک ساعت در هفته سرمایه گذاری کنید و قبل از اینکه به دانشگاه بروید ، به افرادی که به آنها نزدیک هستید نزدیک شوید. این باعث می شود که آنها از شما دور نشوند و باعث ایجاد رابطه ای محکم می شود که می تواند شما را تا آخر عمر حفظ کند.

هر دانشگاهی با استفاده از آنها نوعی خدمات بهداشت روان دارد. افسردگی می تواند یک اختلال بسیار جدی باشد ، می تواند شما را بکشد و به اندیشه شما به اندازه روان پریشی “درست” آسیب برساند. این چیزی نیست که بتوانید از آن خلاص شوید یا فقط خلاص شوید ، نمی توانید خود را از آن معالجه کنید ، به کمک نیاز دارید. مانند یک کودک نوپای ناامن به الاغ شما می چسبد و شما را به جایی می کشد که دیگر نمی توانید حرکت کنید. یک درمانگر مجاز می تواند به شما کمک کند آن جیغ سو abuse استفاده را از پشت خود پاره کنید تا بتوانید زندگی خود را شروع کنید نه اینکه بخواهید آن را از او پنهان کنید.

به عنوان مثال ، یک همسفر معمولی در قطار یا هواپیما. چنین اعترافات فی البداهه کسی را به چیزی ملزم نمی کند: آنها در جهات مختلف صحبت و عزیمت کردند و هرکدام به راه خود ادامه دادند. اما آنها برای کسانی که نیاز به صحبت کردن و از بین بردن سنگ قلب دارند بسیار مفید است.

برای اعتراف به کلیسا بروید ، یا فقط با کشیشی صحبت کنید ، یا حتی بهتر ، با مربی معنوی خود صحبت کنید (اگر چنین کسی دارید). قبلاً داشتن یک اقرار کننده خود عادی بود. در زمان ما ، این بسیار نادر است. حیف! به هر حال ، هر یک از ما ، حتی مستقل ترین و مستقل ترین افراد ، گاهی به توصیه خوب یک مربی خردمند نیاز داریم.

غلبه بر افسردگی بسیار شبیه بهبودی از آسیب جدی جسمی است. شما به دارو احتیاج دارید و بهبودی شما زمان می برد. شما جای زخم خواهید داشت و هرگز افسرده نخواهید شد. تنها فایده بهبودی شما این است که شما بهتر می دانید چگونه آن را مدیریت کنید ، چگونه شادی کنید و صرفه جویی کنید ، خوش بین می شوید. این کار را در یک مرحله انجام دهید و مراحل قبلی را همانطور که قبلاً برداشته شده نادیده بگیرید و نگران مراحل بعدی نباشید ، زیرا روش ممکن است در هر زمان تغییر کند.

برای اینکه غمگین نشوید ، اگر سنگی از کینه در روح خود دارید تحلیل کنید. اگر می خواهید سر یک نفر فریاد بزنید یا حرف های ناخوشایند بزنید ، که بعداً پشیمان خواهید شد … به محض این که در موجی روی شما غلت می زند و به صورت یک توده تا حلق می آید ، یک نفس عمیق بکشید ، نفس خود را بگیرید و حداقل تا ده بشمارید. سپس خیلی آهسته نفس خود را بیرون دهید.

فقط درمورد مقابله با افسردگی و پایان تحصیلات نگران باشید و بقیه امور به خودی خود رسیدگی می کنند. بهترین روش برای نزدیک شدن به فردی که ممکن است افسرده باشد چیست؟ سخت است که فردی را که به او اهمیت می دهید غرق در غم و اندوه شود و نمی داند برای کمک به او چه بگوید یا چه کاری انجام دهید.

اولین قدم این است که درک کنید ، تا آنجا که ممکن است ، دوست شما چه چیزی را تجربه می کند. از خارج ، افسردگی می تواند مانند غم و اندوه منظم به نظر برسد – افسردگی که هر از گاهی کل زندگی ما را لمس می کند و ما را قبل از اینکه سرانجام حرکت کنیم ، پایین می آورد. افسردگی شدیدتر است: علائم طولانی تر ، احساسات شدیدتر و زندگی روزمره فقط سخت تر برای نگهداری جفری دگروت این مثال را ارائه می دهد.

این کار را حداقل سه بار تکرار کنید. اگر بتوانید این کار را قبل از اینکه عصبانیت کاملاً شما را تسخیر کند و شروع به بیرون رفتن کند ، انجام دهید ، به احتمال زیاد حدت لحظه از بین می رود. و سپس یک دزد دریایی خشمگین بر سر شخص ناخوشایند و احتمالاً بی گناه سقوط نخواهد کرد. سرکوب خشم از همان ابتدا مهم است. در همان لحظه اول تأسیس آن.

در حالی که دوستی که افسرده است ممکن است هفته ها درس نخواند ، اما هفته ها از وقت گذراندن با دوستان و خانواده بپرهیزید و ممکن است در مدرسه شکست بخورد یا شغل خود را از دست بدهد. افسردگی غم نیست. غم و اندوه عادی ، طبیعی است و بسیاری می گویند این برای ما انسانها مهم است. شاید بتوانید با جوک ، جوایز یا حل مسئله ، یک دوست غمگین را روحیه دهید. از طرف دیگر ، افسردگی یک بیماری یا اختلال پزشکی است که گاهی اوقات می تواند ویرانگر باشد.

دیگر نمی توانید کسی را از افسردگی حرف بزنید یا حواس او را پرت کنید بیش از آنکه صحبت کنید یا فردی را از آنفولانزا یا حمله قلبی منحرف کنید. اغلب اوقات ، افراد مبتلا به افسردگی نمی فهمند که چرا چنین احساس ناامیدی یا حداقل بی علاقگی شدید دارند. گاهی اوقات هیچ معنایی ندارد.

این توانایی رشد مانند یک گلوله برفی دارد که از کوه کوه می غلتد. کلمه به کلمه. اتهام پشت اتهام. علاوه بر این. جلوتر ، دشوارتر است که متوقف شود این توده رو به رشد ، که تهدید می شود به بهمن واقعی تبدیل می شود ، همه و همه چیز را که در سر راه خود قرار دارد دور می کند.

اگر تصمیم دارید با غم و اندوه مبارزه کنید و بر آن غلبه کنید ، به یاد داشته باشید که خشم خطرناک است زیرا مانند هیچ احساس دیگری ذهن ما را کدر می کند. همانطور که مونتین گفت ، هیچ علاقه ای به اندازه خشم وضوح قضاوت را تاریک نمی کند. البته ، شما باید تلاش کنید تا خود و احساسات خود را کنترل کنید.

وقتی مشکلی در زندگی شما رخ می دهد افسردگی واقعی ناراحت کننده نیست. وقتی همه چیز در زندگی شما درست پیش می رود افسردگی واقعی ناراحت کننده است. با نگاهی به تجربه خودم ، ممکن است احساس کند شما در یک سوراخ تاریک هستید ، مثل اینکه هوا از شما خارج شده و در بدترین حالت کاملاً بی حس شده است. اما افرادی که افسرده هستند از ترس ترساندن مردم تمایل به تظاهر غیر از این دارند. اگر می خواهید در مورد شکل ظاهری آن بیشتر بدانید ، این توضیح فوق العاده درخشان و دقیق توسط Hyperbole and a Half را بخوانید.

متأسفانه ، تشخیص دقیق و درمان افسردگی حتی برای متخصصان بهداشت روان نیز دشوار است ، زیرا چندین شکل مختلف بیماری وجود دارد ، از افسردگی زمینه ای ناتوان کننده گرفته تا اشکال منحصر به فرد مانند افسردگی پس از زایمان.

اما ، از طرف دیگر ، برای سلامتی بسیار مضر و حتی خطرناک است که آنها را مدام در خود نگه دارید و به طور نامحدود جمع کنید. هر از گاهی ، به سادگی لازم است احساسات منفی انباشته شده را بیرون بریزید و از شر آنها خلاص شوید. فقط مطلوب است که این کار را بدون تعصب دیگران انجام دهید. روش های مختلفی برای خروج بخار وجود دارد.

می توانید به آب قسم بخورید. فقط شیر آب را روشن کنید و تمام عصبانیت خود را بیرون بریزید. جت آب او را با خود به همراه خواهد آورد و شما خود را شستشو داده و احساس آرامش زیادی خواهید کرد.

مهمترین نکته ای که باید بدانید این است که افسردگی جدی تر از اندوه است و بنابراین مواردی وجود دارد که بهتر از موارد دیگر گفته و انجام می شود. همچنین سخت است که بیرون باشید و ندانید چرا شخصی که به او اهمیت می دهید ناگهان در محل دفن زباله ها حضور پیدا می کند و دیگر از چیزهایی که عادت کرده اند یا باید دوست داشته باشند استفاده نمی کند. به عنوان یک دوست ، بهترین کاری که می توانید انجام دهید گوش دادن و حضور در کنار شخص است.

صادق باشید و نگرانی های خود را بیان کنید. دوست شما ممکن است مقدم باشد و مایل به گفتگو درباره احساسات خود باشد ، و دعوت شما برای صحبت دقیقاً همان چیزی است که آنها به دنبال آن هستند. می توانید چیزی مانند این بگویید: من متوجه شدم که در اخیرا شما کاملا بی اهمیت به نظر می رسید

راه دیگر برای تخلیه خشم و پرخاشگری بدون آسیب رساندن به دیگران ضرب و شتم بالش یا کیسه مشت است. در همان زمان ، می توانید تصور کنید که در مقابل شما شخصی قرار دارد که برای شما یک عامل آزار دهنده است ، جانور را در شما بیدار می کند و مانند یک پارچه قرمز بر روی یک گاو در یک گاوبازی اسپانیا بر شما رفتار می کند.

با تمام وجود به او ضربه بزنید تا اینكه احساس كنید ترخیص می شود برای شما راحت تر می شود. آی تی علامت مطمئن این واقعیت که شما از شر خشم جمع شده در خود خلاص شدید و حداقل می توانید مدتی در آرامش زندگی کنید.

{!LANG-09cc0a3190fb3b733c57ace5f9b027f0!}

{!LANG-4a5e728dc49cd6b69bb814143294ccbe!}

{!LANG-b501bb9fc7296dd0a37d55e2821c8fff!} {!LANG-c7fe16c20d74579b792794e878bad6cf!}).

چطور غمگین باشیم

{!LANG-a7fdcd4b5edbc1c79efabf4e8518cbc4!}

{!LANG-8d3738da0204c85dcbec21b7096f0c52!} {!LANG-0dd937db61fbab00deba8e57a8182f09!}

{!LANG-bef0c90b5f8ad4fc0b8eca33e304ab72!}

اگر در مقابل شما مثلاً به اصطلاح خون آشام احساسی برای شما فرد ناخوشایندی وجود دارد و می دانید که او از انرژی شما تغذیه می کند ، اگر فقط تسلیم تحریکات او می شوید و حوصله خود را از دست می دهید ، ترفند زیر را امتحان کنید.

آبشار ورزش

تصور کنید که با یک دیوار آب از این فرد جدا شده اید ، و از هر طرف توسط یک آبشار قدرتمند محاصره شده اید. شما او را از طریق آب می بینید ، اما او نمی تواند به شما آسیب برساند ، مهم نیست که چه می گوید و چه کاری انجام می دهد ، زیرا شما به طور قابل اعتماد از او محافظت می کنید.

اگر در خانه هستید و در آستانه خرابی قرار دارید … همه چیز را رها کنید و خود را در اتاق خود حبس کنید. از خانواده خود بخواهید حداقل بیست دقیقه شما را اذیت نکنند. و حتی بهتر – تا زمانی که خودتان آماده نباشید پیش آنها بروید.

برای اینکه غمگین نشوید ، تابلوی “لطفا مزاحم نشوید” را بر روی درب آویزان کنید ، دراز بکشید و سعی کنید آرام باشید. اگر شما آموزش اتوژنیک دارید یا می دانید چگونه مدیتیشن کنید ، یکی یا دیگری را انجام دهید. ضمناً ، 20 دقیقه آموزش خودکار ژنتیکی یا مدیتیشن روزانه به حفظ آرامش و آرامش در خانواده کمک می کند.

من فکر می کنم بیست دقیقه در روز برای آرامش خاطر و هماهنگی در روابط با خانواده و دوستانتان خیلی گران نیست. شما چی فکر میکنید؟ به عنوان یک قاعده ، این آنها هستند که بیشترین بهره را می برند. ما بندرت به افراد غریبه و ناآشنا یا رئیس و همکارانمان فحاشی می کنیم. با آنها ، ما ، به طور معمول ، حتی با آخرین قدرت ، اما خودمان را در دست داریم. همه چیز معمولاً به سراغ عزیزترین و محبوب ترین افراد ما می رود. و این اشتباه است. نباید اینطور باشه

اگر ناراحت هستید ، خواندن یک کتاب خوب می تواند به شما کمک کند. به عنوان یکی از گزینه های احتمالی ، می توانم کتابهای فوق العاده با تصاویر فوق العاده از بردلی Trevor Grieve را توصیه کنم. با ورق زدن در آن و تماشای تصاویر خنده دار از حیوانات ، لبخند زدن و توقف موپینگ به راحتی امکان پذیر نیست. اگر معتقد هستید ، کتاب مقدس ، قرآن یا متن مقدس دیگری (بسته به دین شما) می تواند به شما کمک کند تا بر دلسردی غلبه کنید.

به موسیقی مورد علاقه خود گوش دهید. صداهای حیات وحش به خوبی به بسیاری از زنان کمک می کند: صدای باران ، صدای گشت و گذار ، آواز پرندگان. موسیقی کلاسیک نیز شرط بندی مطمئن است. موسیقی دارد قدرت بزرگ تأثیر معنوی این یکی از بهترین راه ها برای بازگرداندن آرامش و تعادل شماست.

هنگامی که ما آزمایشی را انجام دادیم و خواص معجزه آسای موسیقی کلاسیک را در عمل مشاهده کردیم. ما یک همکار داشتیم که ، به دلیل یک چیز ساده ، می توانست یک رسوایی واقعی بسازد و چنان حوصله خود را از دست بدهد که برای مدت زمان طولانی دیگر نتوانست برگردد.

یک روز صبح خوب ما در دفتر موسیقی کلاسیک را روشن کردیم و تقریباً تمام روز آن بی سر و صدا و بدون سر و صدا پخش می شد. و این همان چیزی است که ما متوجه آن شدیم: در آن روز ، حتی همکار نامتعادل عاطفی ما با همه غیر عادی خوب و مودب بود ، هرگز صدای خود را به کسی بلند نکرد ، در را کوبید و یک شی را پرت کرد.

او به راحتی قابل تشخیص نبود. به سختی می توانستیم چشم و گوش خود را باور کنیم. این شواهد واضح و روشنی از تأثیر سودمند موسیقی بر روان انسان بود. به هر حال ، موسیقی درمانی به طور م inثر در پزشکی برای درمان استرس و افسردگی استفاده می شود. من خودم زمانی که قصد طلاق از شوهر اولم را داشتم یکبار آن را روی خودم امتحان کردم. و باید بگویم که نتیجه حیرت انگیز بود!

برای اینکه غمگین نشوید ، یک کمدی خوب را در تئاتر یا فیلم تماشا کنید یا به کنسرت بازیگر طنز مورد علاقه خود بروید. بسیار عالی روحیه می دهد.

برای بسیاری ، پیاده روی در هوای تازه و ارتباط با طبیعت مفید است. تنش را برطرف و آرام می کند. به خصوص اگر موفق شوید مادر طبیعت را لمس کنید – به معنای واقعی کلمه: – با پای برهنه از شبنم صبحگاهی ، روی آب ، چمن یا زمین عبور کنید ، – یک درخت توس را بغل کنید ، که انرژی منفی می گیرد و انرژی مثبت را به ما تحمیل می کند.

با این حال ، باید مراقب باشید ، زیرا برخی از درختان ، مانند گیاهان گوزن ، خون آشام های خاص چوبی هستند ، بر عکس عکس می گذارند و باعث ناراحتی و سردرد می شوند.

دوست خانوادگی می تواند احساس ناراحتی ، تحریک ، خستگی و حتی دردناک کند. گاهی اوقات ، نوازش گربه یا بازی با سگ برای جلوگیری از احساس غم و اندوه و از بین بردن استرس و تنش کافی است. آنها به گونه ای معجزه آسا ما را از شر آنها آزاد می کنند. هرگونه منفی و بار با انرژی مثبت ، روحیه ما را بالا ببرید و سرمان را با افکار مثبت پر کنید و قلب ما را از شادی.

سرگرمی مورد علاقه خود را انجام دهید. این کمک می کند تا تمرکز خود را تغییر دهید و تنش و تحریک را از بین ببرید. با دست یا سر خود شروع به ایجاد چیزی کنید – هر کدام برای شما بهتر است. از ماده خاکستری و تخیل خود استفاده کنید.

نکته اصلی این است که این کار را خلاقانه و با لذت انجام دهید. برای من ، به عنوان مثال ، یکی از بهترین راه ها برای از بین بردن استرس ، مقابله با گل های مورد علاقه من است: حفاری در زمین در کشور یا دستکاری با گیاهان داخلی در خانه. چگونه زمین بزنیم ، به طوری که تمام بار منفی به زمین برود.

وقتی به روستا می آییم و من ناگهان در جایی ناپدید می شوم ، خانواده ام می دانند که کجا می توانند مرا پیدا کنند: در میان بوته های گل رز ، روی یک تپه آلپ یا در یک باغ موشکی ژاپن. به طور کلی ، اگر ما به هیچ کاری مشغول نیستیم ، فقط می نشینیم و غمگین هستیم ، در این صورت خطر افتادن به مالیخولیا را داریم.

اگر تصمیم دارید با غم و اندوه مبارزه کنید و آن را فتح کنید ، مشغول باشید. حتی پزشکان یونان باستان می دانستند که کار یکی از بهترین داروها برای اعصاب دردناک و علاوه بر این ارزانترین دارو است. برنارد شاو معتقد بود که راز ناراحتی ما این است که اوقات فراغت بیش از حد داریم تا در مورد خوشبخت بودن یا نبودن تأمل کنیم.

وقتی به کاری مشغول هستیم ، وقت اضطراب ، ترس و احساسات منفی دیگری نداریم که هوشیاری ما را پر کند اگر چیز دیگری نباشد. از یک طرف طبیعت پوچی را تحمل نمی کند اما از طرف دیگر این قانون روانشناسی است که فرد نمی تواند همزمان به دو چیز فکر کند.

بنابراین ، ما خودمان می توانیم انتخاب کنیم که چگونه افکار خود را پر کنیم ، چگونه می توانیم ارباب کامل آگاهی خود باشیم. به هر حال ، کیفیت افکار ما کیفیت زندگی ما را تعیین می کند. همانطور که امپراطور و فیلسوف روم ، مارکوس اورلیوس ، قرن ها پیش گفته بود ، شخص آن چیزی نیست که درباره خودش فکر می کند ، دقیقاً همان چیزی است که فکر می کند.

سعی کنید خود را در آستانه یک شکست عصبی قرار ندهید. خوب ، اگر در نهایت به آنجا رسیدید ، اقدام فوری انجام دهید. شما قبلاً می دانید کدام یک. انتظار کمک خارجی را نداشته باشید. به یاد داشته باشید: همه چیز در دست شماست ، زیرا نجات یک فرد غرق شده کار خود شخص غرق کننده است. بنابراین از چوب های جادویی استفاده کنید و اجازه ندهید خود را در باتلاق آبی ها و باتلاق استرس غرق کنید!

افراد مختلف در برابر تمام لذت های فصل واکنش های متفاوتی نشان می دهند و روحیه ما اغلب دقیقاً به دلیل آب و هوا تغییر می کند. کسی نسیم بهاری سبک زندگی را دوست دارد ، کسی به روزهای گرم تابستان احتیاج دارد ، کسی ترجیح می دهد به برگهای رنگارنگ درختان نگاه کند ، و کسانی هستند که منتظر ترد شدن برف سفید برفی زیر پاهای خود هستند.

چیزی امسال ، پاییز در مهمانان ما ماند و احساس عدم اطمینان در طبیعت وجود دارد. به نظر می رسد که به جای مه صبحگاهی باید برف باریده باشد ، اما هنوز وجود ندارد و وجود ندارد. برخی افراد آن را دوست دارند ، زیرا در واقع ، این هوا بهتر از ذوب شدن آب برف در زیر پاهایشان است ، و برخی دیگر منتظر برف و یخبندان برای اسکی ، اسنوبرد ، سورتمه سواری یا فقط بازی با بچه ها یا دوستانشان گلوله های برفی هستند. اما افسوس ، چیزی را بخواهیم یا نخواهیم ، طبیعت برنامه خاص خود را دارد و نمی توانیم آن را تغییر دهیم. بنابراین مردم چنین روحیه نامفهومی دارند. به نظر می رسد همه چیز خوب است ، اما مشکلی وجود دارد.

می دانید ، در خیابان قدم می زنید ، متوجه می شوید: افراد کاملاً غمگین وجود دارد ، اما من واقعاً می خواهم به همه بگویم: «خوب ، چرا غمگین هستی؟ به دنیا لبخند بزن ، و دنیا به تو لبخند خواهد زد! ” و اینطور است ، اگر به دنیا با لبخند نگاه کنید ، او به شما پاسخ مهربانانه می دهد. وقتی یک رهگذر در پاسخ به لبخند شما به شما لبخند می زند ، لذت شما دو چندان می شود و افکار شما خوشایندتر می شوند. شما به یاد خواهید داشت که عزیزانتان در خانه منتظر شما هستند ، امروز می توانید با دوستان خود ملاقات کنید ، همین الان و اینجا می توانید چیزی مبتکرانه و منحصر به فرد بیاورید و فردا تحقق همه برنامه های خود را شروع کنید و موفق خواهید شد! همه ما باید به خود ایمان داشته باشیم!

فقط تصور کنید که از امروز به بعد زندگی متفاوتی را شروع خواهید کرد: صبح با احساس خوشبختی کامل بیدار خواهید شد ، و آماده خواهید بود که آن را به عزیزان خود بدهید. وقتی سر کار می آیید ، کاملاً متفاوت به آن نگاه خواهید کرد. شما برای فراز و نشیب های جدید پر از قدرت و انرژی خواهید بود ، نگرش شما نسبت به کار تغییر می کند و به عنوان یک فرد متفاوت به شما توجه می شود. شما قدردانی خواهید شد و آن احساساتی که با شما خواهد بود به افراد دیگر منتقل خواهد شد و زندگی خود شما را در رقص بی نظیر عشق و گرما شما می چرخاند.

تنها در این صورت است که پس از گذشت سالها و سالها ، گذشته خود را به یاد می آورید و آن روز زیبا را به یاد می آورید که تصمیم گرفتید جهان را تغییر دهید و به آن لبخند بزنید ، خواهید فهمید که زندگی زیباست و شما باید آن را به بهترین شکل ممکن زندگی کنید!

به یاد داشته باشید ، چنین آهنگ کودکانه ای وجود دارد “از لبخند همه را روشن می کند …”

بیشتر اوقات به یکدیگر لبخند بزنید ، و جهان واقعاً کمی روشن تر می شود!

ما نمی‌خواهیم در نگاه دیگران ضعیف به نظر برسیم و احتمال زیاد احساساتمان را نادیده می‌گیریم و در نهایت سرکوبشان می‌کنیم. این نگاه به احساسات ممکن است در نهایت منجر به افسردگی ما شود.

ابراز احساسات کار ساده‌ای نیست، چرا که همیشه در جامعه مورد تشویق قرار نمی‌گیرد. بسیاری از مردم احساساتی را با خودشان حمل می‌کنند و هر روز از خودشان می‌پرسند:‌ «چرا انقدر ناراحت هستم؟» همیشه می‌ترسیم برچسبی به ما زده شود و این ننگ، باعث می‌شود در مورد افسردگی، رنج‌ها، غم و اندوهمان حرفی به دیگران نزنیم. ما نمی‌خواهیم در نگاه دیگران ضعیف به نظر برسیم و احتمال زیاد احساساتمان را نادیده می‌گیریم و در نهایت سرکوبشان می‌کنیم. این نگاه به احساسات ممکن است در نهایت منجر به افسردگی ما شود.

تفاوت غم و افسردگی

افسردگی ممکن است منجر به بی‌حسی، اندوه شدید و سنگین شود که نمی‌توانیم به راحتی با آن مقابله کنیم. ممکن است شما از همه مهارت های خود برای گذر از غم و اندوه استفاده کنید ولی در افسردگی ناتوان هستید تا خودتان به تنهایی مسئله را حل کنید.

به طور معمول، غم و اندوه زودگذر هستند و اتفاقی باعث آن می‌شود. می‌آید و می‌رود، در حالی که افسردگی برای مدت طولانی با ما می‌ماند و شاید هفته‌ها و ماه‌ها طول بکشد. درست در جایی که حس می‌کنیم در حفره‌ای هستیم و ترس درخواست داشتن کمک از دیگران داریم.

چطور غمگین باشیم

احساساتی که در غم و اندوه می‌چشیم

وقتی غمگین و اندوهگین هستیم، ممکن است دچار سردرگمی شوید: «از اینجا کجا بروم؟ بعدش چه؟ چه چیزی ارزش دارد که انجامش دهم؟» وقتی احساس ناراحتی می‌کنیم، احساس تنهایی هم به ما غلبه می‌کند. احساس گم شدن می‌کنید. اینها احساسات مشترکی هستند که بین غم و افسردگی مشترک هستند. اما مدت زمان غم طولی نمی‌کشد و به درازا نمی‌کشد. برای کمک به حال و روز افسردگی بهتر است از متخصص کمک بگیرید.

اما ۹ دلیل احتمالی برای غم و اندوه وجود دارد که نباید آن را نادیده بگیریم:

۱. عدم وجود پشتیبان: زمانی که ما احساس می‌کنیم باید قهرمان خودمان باشیم و باید از دیگران مراقبت کنیم. وقتی چنین شرایطی وجود داشته باشد، غم و اندوه ما زیاد می‌شود. در این حالت افرادی را پیدا کنید که به آن‌ها اعتماد دارید. در این دوره می‌توانید با اتکا به خانواده و دوستان، احساس کنید تنها نیستید. احساس غم و اندوه یک ضعف نیست و دیگران می‌توانند به شما کمک کنند.

۲. عدم توانایی برقراری ارتباط برای نیازهای خود: غم و اندوه یک روزه به وجود نمی‌آید. ما انتظار داریم دیگران ذهن ما را بخوانند. ما به دیگران فرصت نمی‌دهیم که با مای واقعی آشنا شوند. زیرا ما از رد شدن می‌ترسیم. برای برقراری این ارتباط، لیستی از ارزش‌ها و اهداف خود بنویسید. سپس از دیگران کمک بخواهید. بگذارید دیگران لیست شما را ببینند و انتخاب کنند که چگونه می‌توانند به شما کمک کنند.

۳. از دست دادن هویت: هویت ما زمانی که می‌خواهیم مردم در مورد ما فکر کنند، پیچیده می‌شود. به جای مخفی شدن در غم و اندوه، احساسات خود را به اشتراک بگذارید.  وقتی ماسک می‌زنید، نمی‌توانید معتبر باشید و در این حالت نیازهای زندگی خودتان را برآورده نمی‌کنید. در این حالت شما یخ می‌زنید و نسبت به رنج دیگران بی‌حس می‌شوید و خود را در انزوا قرار می‌دهید. این ماسک به نحوی است که دیگران را از درد شما دور کند اما در دراز مدت کارایی ندارد و این ماسک شکسته خواهد شد. تظاهر کردن به بسیاری از چیزها شما را از هویت واقعی خودتان دور می‌کند.

۴. سختی: مردم برای همه چیز  راه‌حل‌هایی دارند. بزرگ‌ترین پاسخی که می‌توانید به خوتان بدهید این است که به غم و اندیشه خودتان احترام بگذارید و نگذارید تحت کنترل و سلطه آن درآیید. شما از سختی‌ها درس می‌گیرید. برای تحمل درد و رنج، ‌خودتان را حفظ کنید و بهبود بخشید. با خودتان مهربان باشید که بهترین راه رفع غم و اندوه است.

۵. گفتگوی درونی منفی: شما ارزش همه چیز را دارید. متاسفانه در حالت غم و اندوه، شما فکر می‌کنید که کم‌ارزش هستید. اما زمانی که شروع به داشتن دیدگاه مثبت نسبت به خودتان می‌کنید، شما خودتان را شایسته و مثبت‌تر می‌بینید. احساس می‌کنید که شایسته شاد بودن هستید.  

در این زمینه بخوانید:

۱۷ کاری که هرگز نباید در گفتگو با دیگران انجام دهید

استرس دارید؟ ۶ راه برای سالم ماندن در زمان استرس

۶. احساس عدم توانایی: در حالاتی که غمگین هستید و بحران‌زده، احساس کمبود نیرو می‌کنید. شما تجربه‌های ناعادلانه‌ای داشتید. هیچ سیستم حمایتی نداشتید. در شرایطی که مشکلات زیادی به شما حمله‌ور شده‌اند، احساس ناتوانی می‌کنید و یکی از دلایل ناراحتی و اندوه شما همین شرایط است.

۷. عدم تمرکز: شما ممکن است زندگی خوبی داشته باشید اما نمی‌دانید راه بعدی شما چیست. تا حدی سرگردان می‌شوید که تمرکز خود را از دست می‌دهید و خودتان را در آینه نمی‌شناسید. راهکار جدی در این شرایط این است که انتخاب کنید. طرز فکر شما همه چیزی است که اهمیت دارد. دوباره در این نقطه هم متخصصان گفتگوی درونی مثبت را پیشنهاد می‌دهند که تمرکز شما را بیشتر می‌کند.

الیزابت اسکات: «اگر گفتگوی منفی درونی دارید، احتمالاً سطح استرس بالاتر و عزت نفس پایین‌تری دارید.»

۸. سرکوب احساسات در مورد «تغییر» در خود:  فقر، درد و بی‌عدالتی؛ مسائلی که خارج از توان شخصی ما هستند و ممکن است احساس کنیم که ما در شرایط فعلی نمی‌توانیم کاری کنیم. اما باید تلاش کنیم. می‌توانید بجنگید یا متوقف شوید. به جای سرزنش، ببینید چه کاری می‌توانید انجام دهید. همه چیز فوراً تغییر نخواهد کرد اما می‌توانیم تغییر ایجاد کنیم.

۹. افسردگی: اگر این احساسات که در مورد آن نوشتیم شما را رها نمی‌کند، دروناً با خودتان درگیرید، احساس غیرمفیدی دارید و شرایطی دارید که در مورد آن توضیح دادیم گریبان شما را گرفته است، ممکن است دلیل آن افسردگی باشد. غم و اندوه ماندگار و احساس پوچ و خالی داشتن، نشانگر افسردگی است. آمادگی داشته باشید و نزد متخصص بروید و به خودتان برای درمان زمان بدهید.

سخن آخر

اطرافیان همیشه فرد در بحران را به سادگی تشخیص نمی‌دهند. آن‌ها گفتگوی درونی شما را نمی‌بینند. صحبت‌های منفی شما را نمی‌شنوند ولی شما را دوست دارند. غالب افراد وقتی صحبت از غم و اندوه است، سکوت می‌کنند. شما تنها نیستید و بدانید تا به افسردگی مبتلا نشده‌اید و برای کمک به اقدامات اضافی نیاز ندارید، در مورد آن با دوستان و خانواده خودتان حرف بزنید.

منبع: lifehack

خود را نمی‌بخشیم و روزهای خود را در خشم، نارضایتی و مجازات می‌گذرانیم.  به نظر ما بخشش اتفاق…

«شرمندگی از بدن»؛ یعنی همین احساسی که ما با بدن خودمان راحت نیستیم و از آن شرمنده‌ایم. حتی…

چرا ما مدام خودمان را سرزنش می‌کنیم؟  ‌چرا همیشه فکر می‌کنیم «ما» مسئول بسیاری از اتفاقات ناخوشایند…

تنهایی، واژه‌ای که برای بسیاری از ما همراه با هراس و ترس است. تنها بودن را دوست نداریم و احساس…

بسیاری از ما حتی حواسمان نیست که ممکن است کارهای ساده که هر روز آن‌ها را انجام می‌دهیم، بی‌ادبی…

نوسانات نرخ تورم و نداشتن پس‌انداز کافی برای اداره زندگی، افسردگی‌های ناشی از بالارفتن سن و…

افراد منفی در میان دوستان و فامیل و رنج‌هایی که تحمل می‌کنیم؛ برخی از اعضای فامیل آنچنان سمی…

از قدیم گفتند سخن گفتن، خودش یک هنر است. اگر مقصودمان را طوری بیان می‌کنیم که مخاطب برداشت…

در زندگی مشترک خیلی اوقات افراد کارهایی می‌کنند که هیچ رغبتی به آن ندارند. خیلی‌ها این اقدامات…

دانشمندان در حال مطالعه شواهد و مدارک کوچک اما متقاعدکننده‌ای هستند که نشان دهند ممکن است علت…

صفحه اصلی ویدئو ها استاد احمد محمدی چرا نمی‌توانیم شاد باشیم؟ چگونه شادی را به زندگی خودمان بیاوریم؟

برخی افراد نمی‌توانند شاد باشند و برای شادی کردن و شاد بودن به دنبال هزاران دلیل و بهانه می‌گردند. چگونه می‌توانیم شاد باشیم و شادی را به زندگی خودمان بیاوریم؟

آیا شما هم از آن دسته افرادی هستید که برای شاد بودن و شادی کردن به دنبال هزاران بهانه می‌گردید؟ آیا نمی‌توانید از داشته‌های خودتان لذت ببرید و به جای تمرکز روی داشته‌ها، روی نداشته‌های خودتان متمرکز شده‌اید؟

بیشتر نیمه‌ی پر لیوان را می‌بینید یا نیمه‌ی خالی لیوان را؟ و این طرز نگاه به زندگی چه تاثیری روی عملکرد و وضعیت شما گذاشته است؟ چرا برخی افراد همیشه غمگین هستند و شبیه به افرادی برخورد می‌کنند که گویی همیشه در حال از دست دادن هستند؟

راهکارهای مختلفی برای شاد بودن وجود دارد. می‌توانید ده راهکار برای به دست آوردن احساس شادی پایدار را مطالعه کنید. همچنین می‌توانید مقاله توقف احساس غم و شروع شادی با چهار  راهکار موثر را مطالعه کنید.

چطور غمگین باشیم

در این مقاله قصد داریم با درک درست از شادی و خوشحالی، به خودمان کمک کنیم تا به جای غمگین بودن و رفتن در وضعیت‌ها و حالت‌های افسردگی، شاد باشیم و از زندگی لذت ببریم. در این مقاله به موضوعات ذیل پرداخته می‌شود:

شادی، خوشحالی یا Happiness به حالتی روانی گفته می‌شود که فرد در آن درونا احساس رضایت‌مندی می‌کند. عوامل مختلفی روی شاد بودن یا غمگین بودن ما تاثیر مستقیم می‌گذارند. برخی اتفاقات و وقایع باعث می‌شود، احساس شادی در وجود ما شدت بگیرد و برخی وقایع باعث می‌شود غمگین شویم.

با مدیریت احساسات می‌توانیم، ساعات بیشتری از روز را در وضعیت شادی یا وضعیت غمگین بودن قرار داشته باشیم. اما چگونه باید احساسات خودمان را مدیریت کنیم؟ چرا برخی افراد می‌توانند احساسات خود را مدیریت کنند و برخی افراد در مدیریت احساسات ضعیف هستند و از خودشان ضعف نشان می‌دهند؟چه عواملی در شاد بودن و غمگین بودن ما تاثیر گذار هستند؟ و آیا راهکاری وجود دارد بتوانیم این موانع را کنار گذاشته و به موفقیت‌های خوبی دست پیدا کنیم؟

همچنین می‌توانید مقاله‌ی تعریف شادی چیست؟ راه های علمی رسیدن به شادی در زندگی را مطالعه کنید.

معمولا افراد مختلف به سه دلیل اصلی در زندگی احساس شادی نمی‌کنند و دچار احساس غمگین بودن می‌شوند. یک حالت زمانی است که آرزوها و خواسته‌هایی در زندگی داریم و به آنها نرسیده‌ایم. نداشته‌هایی که برای آنها غصه می‌خوریم و ناراحت می‌شویم و هر زمان در طی روز یادمان می‌افتد که فلان چیزها را ندا‌شته‌ایم غم تمام وجودمان را می‌گیرد.

حالت دومی زمانی است که برخی داشته‌ها و دوست داشتنی‌های خودمان را از دست می‌دهیم. در چنین وضعیت‌هایی نیز وقتی یادمان می‌افتد فلان چیز را داشته‌ایم و حالا آن را از دست داده‌ایم، دلمان به درد می‌آید و دچار حالت ناراحتی و غم می‌شویم.

حالت سوم زمانی است که انتظار بیشتری از زندگی داشته‌ایم ولی برایمان فراهم نشده و باز هم از نداشته‌ها و کاستی‌ها غصه می‌خوریم.

در هر یک از این سه وضعیت، حالت روحی ما، حال خوبی نیست و دچار ناراحتی می‌شویم. شدت ناراحتی هم باتوجه به موضوع و شدت آن می‌تواند متفاوت باشد.

اما سوال مهم آن است که در چنین شرایطی چه باید کرد؟ به هر حال هر کسی ممکن است نداشته‌ها و کاستی‌هایی در زندگی داشته باشد، اما تا چه غصه خوردن برای نداشته‌ها طبیعی است و تا چه حد این وضعیت می‌تواند ضربه زننده باشد؟ چقدر غصه خوردن طبیعی است و چه اندازه غصه خوردن می‌تواند غیر طبیعی باشد؟

به شما توضیه می‌کنم مقاله با ترک این پنج عادت احساس شادی و رضایت بیشتری از زندگی خواهید داشت را حتما مطالعه کنید.

سپاسگزاری و شادی رابطه‌ی مستقیمی با یکدیگر دارند. هر چقدر فردی داشته‌ها و نعمت‌های زندگیش را بیشتر ببیند، سپاسگزارتر خواهد بود. وقتی داشته‌ها و داشتننی‌ها را نمی‌بینیم، در واقع نیمه‌ی خالی لیوان را می‌بینیم و همین مساله باعث می‌شود که قدرشناسی کمتری نسبت به داشته‌هایمان در ما ایجاد شود.معمولا افراد سپاسگزار، افرادی شادتر هستند و معمولا این افراد نعمت‌ها و داشته‌های خود را بیشتر می‌بینند و بیشتر به چشم‌شان می‌آید.

وقتی فهرستی از داشته‌های خودمان تهیه کنیم متوجه می‌شویم، نعمت‌ها و موهبت‌های زیادی داریم که شاید اصلا به چشم‌مان هم نیامده باشد و در طی سال‌ها به آنها بی‌توجهی کرده باشیم.

فردی را می‌شناختم که همیشه از نداشته‌های خود می‌نالید و اظهار نارضایتی می‌کرد. همیشه از نداشته‌ها صحبت می‌کرد و به تصور خودش بدبخت‌ترین فرد روی زمین بود. همیشه بدبختی‌ها را با آب و تاب تعریف می‌‌کرد و اگر یک ساعت مکالمه‌ی این فرد را ضبط می‌کردیم متوجه می‌شدیم که واقعا در تمام کلمات و جملاتی که بر زبان می‌آورد صحبت از کاستی‌ها و نداشته‌های می‌‌کند.

یک بار این فرد توصیه کردم بنشیند و تمام داشته‌های خودش اعم از داشته‌های مادی و معنوی و حتی توانمندی‌‌ها و مهارت‌هایش را فهرست کند. حرفم را گوش داد و با دقت همه را نوشت. بعد از او خواستم تمام داشته‌های خود را دسته‌بندی و طبقه بندی کند. این کار را هم با دقت انجام داد. در نهایت تصویری از خودش روی کاغذ در دست داشت و متوجه شده بود که چقدر خداوند به او لطف داشته و این همه دارایی‌های ارزشمند مادی و معنوی در اختیار دارد.

او در پایان برگه‌اش نوشته بود: خدایا سپاسگزارم.

خودش متوجه شده بود که چقدر فرصت و نعمت در اختیار دارد و قدر هیچ کدام را نمی‌داند. بسیاری از ما در وضعیت مشابهی قرار داریم. اگر ساعت‌‌ها، مکالمه‌ی درونی خودمان را ضبط کنیم، می‌بینیم که تمام تمرکز و توجه ما روی نداشته‌ها و کاستی‌ها است و توجه چندانی به داشته‌ها و فرصت‌ها نداریم.

فرصت‌ها و امکانات بسیاری داریم که قدرشان را نمی‌دانیم و در باتلاق نداشته‌ها دست و پا می‌زنیم.

اکثر افراد دوست دارند شاد باشند، شادی کنند و از عمر کوتاه زندگی لذت ببرند. اما هزاران بهانه می‌آورند:

تمام این اما و اگرها را داریم تا بتوانیم شاد باشیم و از ناراحتی خارج شویم. ولی تجربه و بررسی وضعیت افراد مختلف در سراسر جهان نشان داده است. وقتی یکی از این اما و اگرها حل می‌شود، اما و اگر بعدی می‌آید. در واقع کسی که ازدواج نکرده، می‌گوید ازدواج کنم شاد می‌شوم. وقتی ازدواج می‌کند، بهانه می‌آورد که اگر بچه دار شوم شاد می‌شوم. وقتی بچه دار می‌شود هم می‌گوید اگر پولدار شوم شاد می‌شود.

پولدار می‌شود و بعد می‌گوید اگر تن سالم داشته باشم شاد می‌شوم. همیشه بهانه و دلیلی برای ناراحتی و غم پیدا می‌کند. می‌توانید مقاله هفت  راهکار فوق العاده برای احساس شادی بیشتر در زندگی را مطالعه کنید.

در ادامه قصد داریم راهکارهایی برای شاد بودن ارائه بدهیم که برای رهایی از غم و ناراحتی بسیار مفید خواهند بود.

اگر روی داشته‌ها تمرکز کنید، نداشته‌‌‌های زندگی‌تان رنگ می‌بازند و از زندگی شما می‌روند.  برای ساختن زندگی خودتان تلاش کنید. برخی افراد به جای تمرکز روی داشته‌ها، تمام انرژی خودشان را روی نداشته‌‌‌ها و کاستی‌ها متمرکز می‌کنند.

وقتی داشتنی‌ها را ببینید و روی آنها متمرکز شوید، احساس بهتری خواهید داشت. برخی افراد داشته‌های خودشان را نمی‌بینند. خداوند کار بیهوده و عبث نمی‌کند. پس ما که مخلوق خداوند هستیم، بیهوده و عبث آفریده نشده‌ایم. خداوند در خلق هر موجودی، هنر خودش را به نمایش می‌گذارد و قطعا در آفرینش و خلقت ما نیز، طرحی متفاوت از بقیه انسان‌ها درنظر گرفته است.

مهم این است که بتوانیم با شناخت بهتر خودمان بتوانیم از داشته‌ها و داشتنی‌های خودمان بهتر و موثرتر استفاده کنیم.

بهتر است به جای تمرکز روی نداشته‌ها و کاستی‌ها، روی داشته‌ها و موهبت‌ها تمرکز کنید. شاید کار ساده‌ای به نظر برسد. ولی در عمل کار ساده‌ای نیست. وقتی در خلوت با خودمان تنها هستیم، اغلب به نداشته‌ها، کاستی‌ها و دردهایمان فکر می‌کنیم. بسیاری از افراد اینچنین هستند.

ما در خلوت و زمانی که نیروی فکر و ذهن در وضعیت خلق خوبی‌ها و محصولات ناب است، روی افکار منفی متمرکز می‌شویم و همین مساله باعث می‌شود در شرایطی که اتفاقا شرایط باردهی و محصول دادن افکار ما است، نتوانیم از این فرصت و موهبت به درستی استفاده کنیم.

زندگی اکثر آدم‌ها این چنین است. در شرایطی که نباید روی افکار منفی متمرکز شوند، اتفاقا به همه‌ی اتفاقات و وقایع منفی فکر می‌کنند و حاصل چنین تفکراتی را در زندگی آنها می‌بینیم.

برخی افراد هم هستند که اگر به آنها بگوییم روی افکار منفی متمرکز شده‌ای، باور ندارند، ولی در عمل همین اتفاق می‌افتد و آنها در واقع با افکار منفی خودشان زندگی می‌کنن و زندگی را می‌سازند.

در انتخاب دوستان خود دقت کنید. سعی کنید همیشه با افراد شاد معاشرت کنید. افراد شاد، شادی را به زندگی شما تزریق می‌‌کنند و می‌توانند حس خوبی را به شما منتقل کنند. فهرستی از دوستان خود تهیه کنید و ببینید چند نفر از معاشران شما شاد و چند درصد آنها اغلب غمگین و افسرده هستند؟

با بررسی وضعیت دوستان خودتان می‌توانید به خوبی متوجه شوید که خودتان در چه وضعیتی قرار دارید. اگر در فهرست دوستان‌تان درصد بالایی جزو افراد غمگین و ناراحت بودند، شک نکنید که شما نیز فردی خوشحال نخواهید بود.

شادی و خوشحالی یا غم و ناراحتی حالتی ذهنی و روانی است. اگر می‌‌خواهید شاد باشید، باید مراقب افکار خودتان باشید. محال است کسی بتواند با پرورش افکار منفی، خوشحال باشد. افرادی که افکار منفی در سر پرورش می‌‌دهند، نمی‌توانند انتظار داشته باشند که همیشه شاد باشند.

شادی و افکار منفی در کنار یکدیگر قرار نمی‌گیرند. وقتی در افکار منفی غوطه‌ور هستیم، شادی از ما فاصله می‌گیرد و نمی‌توانیم از زندگی لذت ببریم.

درنظر داشته باشید که بیش از حد فکر کردن به عواقب احتمالی، شادی شما را به یغما می برد. پس دقت کنید و مراقب افکار خودتان باشید.

خودشناسی و شناخت احساسات و عواطف یکی از موضوعات مهمی است که هر کسی باید در زندگی به آن توجه کند. کسی که شناخت درستی از احساسات و عواطف خودش ندارد، بی دلیل خوشحال و بی دلیل ناراحت می‌شود.

احساسات خودتان را به خوبی بشناسید. برخی از ناراحتی‌ها و غم‌ها با شناخت دقیق‌تر و جزئی‌تر عواطف و احساسات برطرف می‌شوند. گاهی اوقات پیش می‌آید که ما شناخت درستی از عواطف و احساسات خودمان نداریم و انتظار داریم دیگران ما را به‌صورت کامل درک کنند.

چطور غمگین باشیم

برخی از ناراحتی‌ها و غم‌ها به دلیل درک نشدن از سوی اطرفیان به‌وجود می‌آید. حال آنکه ما می‌توانیم به دیگران در مورد احساسات و نیازهای خودمان صحبت کنیم و از اطرافیان بخواهیم که با ما به چه شکلی ارتباط بگیرند.

افرادی که ورزش می‌کنند و تحرک بدنی دارند، معمولا درونا شاد هستند. تحرک بدنی باعث دفع سموم از بدن می‌شود. همچنین وقتی ورزش می‌کنیم، احساس بهتری نسبت به خودمان و زندگی داریم. وقتی ورزش می‌کنیم به جسم خودمان بیشتر اهمیت می‌دهیم.

برای ورزش کردن و تحرک بدنی، برنامه داشته باشید. جسم شما نیاز به تحرک دارد و باید تحرک بدنی، ورزش کردن و حرکات ریتمیک را مد نظر قرار دهید. برخی افراد را دیده‌ام که به محض حمله‌ی حالت‌های روانی مثل افسردگی، موسیقی شاد می‌گذارند و ورزش می‌کنند.

سعی می‌کنند فضا را به سرعت تغییر دهند و از فاز ناراحتی و غم وارد فاز خوشحالی شوند. شما هم می‌توانید این روش را امتحان کنید و تجبه خودتان را با ما به اشتراک بگذارید.

افرادی که رویایی در سر دارند و در زندگی آن را دنبال می‌کنند، معمولا دچار یاس و ناامیدی، غم و اندوه و … نمی‌شوند. درنظر داشته باشید که وقتی رویاهای بزرگی را دنبال می‌کنید، بسیار با انگیزه و با انرژی به پیش می‌روید.

وقتی رویایی بزرگ دارید، هدفی جدی را دنبال می‌کنید و مایوس نمی‌شوید. رویاهای خود را دنبال کنید یاس و ناامیدی را برای همیشه کنار بگذارید.

آکادمی بازار با محصولات متنوع به شما کمک می‌کند تا بتوانید زندگی شادی را تجربه کنید. دوره ثروت به شما کمک می‌کند تا زندگی خود را از نو بسازید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

 !(function (w, d) { ‘use strict’; var ad = {zone: “brtrha1”, user: “1565432215”, width: 728, height: 90, id: ‘adro-246454’}, h = d.head || d.getElementsByTagName(‘head’)[0]; if (typeof w.adroParams != ‘object’) w.adroParams = {}; w.adroParams[ad.id] = ad; var script = document.createElement(“script”); script.type = “text/javascript”; script.async = 1; script.src = “//static-cdn.adro.ir/dlvr/rsdnt.js”; h.appendChild(script); })(this, document); var h = document.getElementsByTagName(“head”)[0], s = document.createElement(“script”); s.async = !0, s.defer = !0, s.type = “text/javascript”, d = new Date, s.src = “https://cdn.sanjagh.com/assets/sdk/www.bartarinha.ir/client.js?t=” + d.getFullYear().toString() + d.getMonth() + d.getDate() + d.getHours(), h.appendChild(s); var sabaVisionWebsiteID = “1c27cb39-612a-452a-954c-b3e3dd1f3d36”; var sabaVisionWebsitePage = “ALL” _atrk_opts = {atrk_acct: “i2i8r1SZw320l9”, domain: “bartarinha.ir”, dynamic: true}; (function () { var as = document.createElement(‘script’); as.type = ‘text/javascript’; as.async = true; as.src = “https://certify-js.alexametrics.com/atrk.js”; var s = document.getElementsByTagName(‘script’)[0]; s.parentNode.insertBefore(as, s); })();

روزنامه خراسان – الهه توانا: برای آن‌هایی که از روز‌ها و هفته‎ها قبل از سالگرد تولدشان با فکر کردن به جشن و هدیه و غافل‎گیری خوش‎اند، ناراحتی روز تولد چندان قابل درک نیست. شاید حتی متولد‌های غمگین را دست بیندازند یا پشت سرشان بگویند «آخه آدم روز تولدش بُغ می‎کنه؟»

اگر جزو این گروه هستید، خواندن این مطلب به شما کمک می‎کند کسانی را که شبیه شما فکر نمی‎کنند، درک کنید. اگر هم جزو آن‎هایی هستید که سوال این مطلب، مسئله شماست احتمالا جواب‎تان را در گفت‌وگوی من با «سعید بی‎نیاز»، کارشناس‌ارشد روان‎شناسی بالینی پیدا کنید.

دلیل ناراحت شدن در روز تولد چیست؟

چطور غمگین باشیم

از منظر‌های مختلف می‎توان به ماجرا نگاه کرد، اما دیدگاهی که این غم را دقیق‎تر توجیه می‎کند، رویکرد روان‎شناسی وجودی است. این رویکرد می‎گوید همه ما از اضطراب‎هایی طبیعی رنج می‎بریم؛ اضطراب تنهایی، اضطراب مرگ و …. وقتی یک سال دیگر از عمرمان می‎گذرد و به مرگ نزدیک‎تر می‎شویم، تأمل می‎کنیم.

این تأمل که اصولا در موقعیت‎هایی با نشانه گذشت زمان و گذر عمر سراغ‎مان می‎آید، مثل تولد و عید نوروز و تمام شدن سال تحصیلی، طبیعی است؛ اما وقتی به غمی عمیق تبدیل می‎شود، احتمالا نشانه آن است که خیلی از آن‎چه بر ما گذشته‎است، راضی نیستیم.

به این وضعیت در روان‎شناسی وجودی، می‎گویند «زندگی نزیسته»؛ یعنی زنده بوده‎‌ام، اما زندگی نکرده‎ام. این جمله برای هرکس معنای متفاوتی دارد؛ یکی می‎‌خواهد آدم تأثیرگذاری باشد، یکی دنبال آموختن است، هرکس ارزش‎های متفاوتی دارد که وقتی مطابق با آن‎ها زندگی نمی‎کند، اسمش می‎شود زندگی نزیسته. در موقعیت‎هایی مثل سالگرد تولد که این زندگی نزیسته به آدم یادآوری می‎شود، غم بیشتر نمایان می‎شود.

بخشی از قضیه به بیرون از ما برنمی‎گردد؟ در جامعه آدم‎ها براساس دستاوردهای‎شان سنجیده می‎شوند، دستاورد‌هایی که طبق قوانین نانوشته باید در سنین مشخصی کسب شوند.

سوال دقیق و درستی است. ما در خلأ زندگی نمی‎کنیم؛ درخصوص اجتماع‎مان، با ارزش‎ها و کلیشه‎های اجتماعی احاطه شده‎ایم، اما در نهایت این ما هستیم که تصمیم می‎گیریم براساس این کلیشه‎ها زندگی کنیم یا خیر. مثلا درباره پیشرفت مالی در ایران، دچار سندروم «پ پ پ» هستیم؛ منظورم از این اصطلاح خودساخته‎، این است که جامعه از فرد توقع دارد «پول پیش یک خانه را جور کن، بعد یک پراید بخر، بعد پراید را به پژو تبدیل کن و «پ»‌های دیگر».

یا مثلا در زمینه تحصیل، سندروم «ک ک ک» یعنی همان کنکور‌های پیاپی را داریم که فرد به خودش تحمیل می‎کند یا تحمیلش را از سوی اجتماع می‎‏پذیرد. چه کسی گفته ما باید از نردبان‎هایی که اجتماع تعیین کرده، بگذریم؟ وقتی ارزش‎های شخصی فدای این کلیشه‎ها می‎شود، یعنی مثلا کسی که یادگیری برایش مهم است، ولی خودش را اسیر «ک ک ک» می‎کند، عقب ماندن از این کلیشه در موقعیتی مثل سالگرد تولد، اذیتش می‎کند.

طبق گفته شما در خلأ زندگی نمی‎کنیم، پس چطور می‎توانیم درگیر کلیشه‎های اجتماعی نشویم؟

درست است که ما در شعاع ارزش‎های تعیین‎شده از سوی اجتماع قرار داریم، ولی درنهایت این ماییم که تصمیم می‎گیریم. این تصمیم، هزینه هم دارد. سخت است آن‎طوری که اجتماع بر من تحمیل می‎کند نباشم یا بخشی از خواسته اجتماع باشم که با ارزش‎های شخصی‎ام سازگار است، ولی می‎ارزد. ارزشش هم به این است که موقع مرور زندگی‎ام، ببینم روندی که در پیش گرفته‎ام، همانی است که همیشه می‎خواسته‎ام.

اگر به آن سمت قضیه یعنی خوشحالی از تولد دقیق شویم، آیا این جشن گرفتن نوعی واکنش دفاعی دربرابر مرگ نیست؟

غم روز تولد، معمولا ناشی از حسرت است؛ از این‌که برمی‎گردم و زندگی‎ام را نگاه می‎کنم و می‎بینم چیزی نبوده که من می‎خواسته‎ام وگرنه اضطراب مرگ اتفاقا حس سالمی است. لازمش داریم به این دلیل که بدانیم وقت‎مان محدود است، باید کار‌هایی انجام بدهیم و بعد هم برویم.

بدون مرگ و اضطراب مرگ، زندگی بی‎انت‌هایی که هروقت دل‎مان بخواهد کار‌هایی در آن انجام بدهیم، معنی ندارد. درواقع ترس از مرگ، ترس ناسالمی نیست که بخواهیم سرکوبش کنیم. اگر این زندگی را، از وقتی که در اختیار خودمان است یعنی از نوجوانی به بعد، پرشور زندگی کرده‎باشیم جشن گرفتنش عجیب نیست. اما اگر این جشن، بعد از تجربه کردن آن غم باشد می‎توان آن را به‎عنوان واکنشی دفاعی درنظر گرفت.

کسانی که سالگرد تولد، غمگین‎شان می‎کند باید نگران خودشان باشند؟

به‎نظرم می‎شود به‎عنوان یک فرصت به آن نگاه کرد. بخشی از وجودشان دارد هشدار می‎دهد که تو انگار خیلی از آن‎چه از زندگی‎ات گذشته راضی نیستی. به قول خانم «توران میرهادی»، غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کن.

این جمله البته آن‎قدر در فضای مجازی تکرار شده که به ضد خودش تبدیل شده‎است، ولی این وجهش را که کنار بگذاریم، حرف خیلی درستی است. اندوهی که این افراد تجربه می‎کنند، غم بزرگی است، ولی می‎شود به عاملی تبدیلش کرد که فرد سال‎های پیش رو را با ارزش‎های شخصی‎اش زندگی کند.

اگر می‎توانست مطابق ارزش‎های شخصی‎اش زندگی کند، این کار را نمی‎کرد؟

فقط بحث توانستن نیست؛ باید انتخاب کند و هزینه‎هایش را هم بپردازد. فرض کنیم می‎خواهید با اسکی از نقطه الف به نقطه ب برسید. یکی با بالگرد می‎آید و می‎گوید تو را می‎رسانم. همراهش می‎روید؟ در این مثال چیزی که اسکی کردن به شما می‎دهد، ارزش است و نقطه ب، هدف.

برای پیداکردن ارزش‎ها، باید بفهمیم روند‌هایی که بهمان انرژی و خوشحالی می‎دهد، چه چیز‌هایی هستند و نه هدف‌ها. بعضی‌ها برای خودشان هدف‎های الف و ب و پ را تعیین و تصور می‎کنند با محقق شدن آن‎ها خوشحال خواهند بود. ولی بعد از رسیدن به آن‎ها، ممکن است به این نتیجه برسند که چقدر بی‎معنی بوده‎اند.

دلیلش هم این است که راه را با بالگرد، رفته‎اند. برای همین، معتقدیم پیداکردن ارزش‏ها مهم است، اما چطور این کار را بکنیم؟ بعد از مشخص کردن هدف‎ها، وجه مشترک همه‎شان را شناسایی کنیم. وجوه مشترک، همان ارزش‎هاست. این کار به کمک گرفتن از یک متخصص نیاز دارد.

اگر غم عمیقی را تجربه می‎کنم، یک درمانگر وجودی می‎‏تواند به من کمک کند ارزش‎هایم را پیدا کنم و به اجرای آن‎ها متعهد شوم. حسرت‎ها به‎هرحال وجود دارند، ولی وقتی مطابق ارزش‎های شخصی زندگی کنیم، افتخار‌ها بر افسوس‎ها غالب خواهند بود.

چطور غمگین باشیم
چطور غمگین باشیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *