فوریه 21, 2020 مشاوره فردی
بی ارزشی را نوعی احساس درماندگی و ناامیدی توصیف میکنند. افرادی که احساس بی ارزشی میکنند ممکن است احساس بی مصرفی یا بیهودگی نیز داشته یا معتقد باشند هیچچیز با ارزشی برای ارائه به جهان ندارند. اغلب، افراد مبتلا به افسردگی این احساسات را بیان میدارند و همچنین کودکانی که مورد بیتوجهی و بدرفتاری قرارگرفتهاند, ممکن است در بزرگسالی احساس بی ارزشی کنند. هنگامیکه بی ارزشی فرد را به فکر خودکشی میاندازد یا باعث جنون آنی میشود، بهتر است سریعاً با فوریتهای اجتماعی( شماره تماس 123 ) حاصل نمایید یا به دنبال کمک از فرد دیگری باشید.
بی ارزشی، حسی كه باعث می شود فرد احساس كند هيچ اهميت و هدفي در زندگی ندارد. این احساس میتواند بهطور قابلتوجهی بر سلامت عاطفی و روانی فرد تأثیر منفی بگذارد. مطالعهای که اخیراً توسط محققان دانشگاه ملی سئول صورت گرفت، نشان می دهد، احساس بی ارزش بودن به شکلی قابلتوجه، با اقدام به خودکشی در بزرگسالانی که در طول زندگی دارای نشانه های افسردگی حاد بودند و همچنین دچار تروما ( ضربهی روحی) شده بودند مرتبط است. نتیجه نهایی مطالعه حاکی از این بود که، در بین علائم افسردگی ، احساس بی ارزشی، بیشترین ارتباط را با اقدام به خودکشی در طول زندگی دارد.
شرایطی از قبیل از دست دادن شغل ، طلاق یا مشکلات مالی میتواند بهسرعت باعث از پا درآمدن افراد شود. كسانی كه مرتب دچار مشکلات و شکست در زندگی میشوند، بهاحتمال بیشتری احساس بی ارزشی را تجربه میکنند و خود را زیر سؤال میبرند که آیا زندگی آنها معنایی دارد؟ ممکن است برای افرادی که بی ارزشی را تجربه میکنند، مشاهده هر جنبه از زندگی به شکلی مثبت و خوب بسیار دشوار باشد و هیچ شانسی برای موفقیت در آینده برای خود متصور نباشند. این استنباطهای انحرافی غالباً از اختلالات بنیادینی مانند افسردگی ، اضطراب ، اندوه یا استرس ناشی میشود. هرچه افراد به مدت بیشتری احساس بی ارزش بودن کنند، غلبه بر این احساسات منفی برای آنها دشوارتر خواهد بود.
احساس بی ارزشی میتواند منجر به حالتی شود که در آن، فرد همواره دارای خلقوخویی منفی است. همچنین ممکن است سلامت جسمی فرد نیز تحت تأثیر قرار گیرد.چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
مطالعهای که به بررسی رابطه بین مرگومیر و بی ارزشی در مردان چینی 65 ساله و بیشتر پرداخته است، با مطالعه بر روی دو هزار نفر، اظهار داشت که احساس بی ارزشی، از بین همه علائم افسردگی، تنها عاملی است که مرگ به طریقی غیر از خودکشی (مرگ طبیعی) را پیشبینی میکند. پنج سال پس از مطالعه؛ 18.2% از مردانی که اظهار کرده بودند دچار بی ارزشی هستند و تنها 9.9% از کسانی که این مورد را اظهار نداشتند، فوت کردند.
این موضوع میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد؛ احتمالا افرادی که احساس بی ارزشی میکنند، به میزان کمتری به دنبال مراقبتهای بهداشتی و سلامتی خود بوده یا احتمال بیشتری دارد كه سیگار بکشند یا درگیر رفتارهای دیگری شوند كه بر سلامتیشان اثر منفی میگذارد.
همچنین ممکن است با کمبود هرگونه حمایت اجتماعی مواجه شوند. نویسندگان این مطالعه اظهار داشتند، احساس بیارزشی باید بهعنوان یک عامل مخاطرهآمیز در مرگومیر شناخته شود، بهویژه در مردان بالاتر از 65 سال.
در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی؛ احساس بی ارزشی عمدتاً با افسردگی همراه است، اما این احساسات ممکن است بهعنوان علائم اسکیزوفرنی ، اضطراب یا در طیفهای مشخصی از اشخاص ظاهر شوند. احساس شدید بی ارزشی در کودکان ممکن است نشاندهنده مشکلات کودک، بیتوجهی یا سوءاستفاده از آنها باشد که باید جدی گرفته شود. احساس بی ارزش بودن ممکن است با احساسات دیگری ازجمله ناامیدی، احساس گناه، اندوه مزمن یا احساس بی انگیزگی همراه باشد.
بی ارزشی ممکن است به طرق مختلف نمایان شود. یک فرد ممکن است موارد زیر را تجربه کند:
فردی که احساس بی ارزش بودن میکند ممکن دارای این علائم باشد:
هنگامیکه احساس بی ارزشی فرد درمان نگردد، افراد ممکن است بهسرعت از پا بیفتند و بهطور قابلتوجهی توانایی انجام وظایف و فعالیت در آنها مختل شود.
کنار آمدن با این احساسات بدون کمک از یک متخصص میتواند بسیار دشوار باشد، اما هنگامیکه احساس بی ارزشی بهعنوان یکی از علائم افسردگی یا هرگونه بیماری روانی دیگری ظاهر میشود، درمان غالباً مثمر ثمر واقع میشود. روش درمان رفتاری – شناختی ، نوعی رواندرمانی است که به افراد کمک میکند تا افكار خود را بهمنظور اثرگذاری مثبت بر احساسات و رفتار خود تعديل كنند. تحقیقات نشان داده که این روش برای درمان احساس بی ارزشی مؤثر بوده است. رفع شرایطی که منجر به احساس بی ارزشی در فرد شده، میتواند روش مفیدی برای درمان احساس بی ارزشی باشد.
بهعنوانمثال، وقتیکه فردی دچار افسردگی است و تحت روشهای درمان افسردگی قرار میگیرد، احساس بی ارزشی در او بهشدتکاهش مییابد.
احساس دوست داشتنی نبودن و ناچیز بودن
فرید 29 ساله، به مرکز مشاوره روانشناسی مراجعه میکند. او اظهار میدارد که اکثر اوقات احساسی شبیه به گریه کردن دارد و بهمحض شروع گریه بهسختی میتواند آن را متوقف کند. او احساس کم ارزش بودن میکند و معتقد است که هیچکس به او اهمیت نمیدهد. او به روان درمانگر میگوید، فکر میکند بهعنوان یک شخصیت، هیچ ارزشی ندارد و هیچکس او را دوست ندارد. داروهای ضد افسردگی که توسط روان درمانگر قبلی برای او تجویز شدهاند، به میزان خیلی کم به او کمک کردند اما او میگوید که آنها موجب شدند تا احساس اضطراب پیدا کند و به بی خوابی دچار شود.
آن داروها همچنین دارای عوارض جانبی جنسی نیز بودند. فرید میگوید رابطه او به خاطر عوارض داروی ضد افسردگی به جدایی کشید و منجر به افزایش احساس بی ارزشی در او شد. او همچنین اظهار میدارد، برای مدت کوتاهی حتی به فکر خودکشی افتاده است، اما نه بهطورجدی و نزد روان درمانگر اعتراف میکند که بیشازحد الکل مصرف میکند.
بعد از چند جلسه، فرید احساس سرخوردگی و ناامیدی خود نسبت به مسیر زندگی و عصبانیت شدید او نسبت به خانواده اش را بیان میدارد. او به دکتر روانشناس خود میگوید، در تلاش برای جلب رضایت خانواده، برای خود رشته دانشگاهی و شغلی انتخاب کرده بود ولی برنامه او با شکست مواجه شد. شغلی که با نارضایتی در آن مشغول به کار بود و از آن هیچ لذتی نمیبرد.
رواندرمانی و تلاش زیاد به فرید کمک کرد تا دوباره احساس شایستگی را در خود ایجاد کند و انگیزه او را برای حرکت به سمت آنچه واقعاً لایق او بود را در وی افزایش داد. این باعث تقویت احساس خودشناسی او شد و همچنین او بیان میدارد که نسبت به آینده احساس امیدواری میکند؛ درحالیکه او به روان درمانگر میگوید: فکر میکند که دیگر هرگز آن احساس بی ارزشی را نخواهد داشت.
دِرِک ۱۴ ساله توسط والدینش نزد یک روان درمانگر آورده شده است. آنها بیان داشتهاند که او ازنظر اجتماعی بسیار گوشه گیر شده است و عواطف کمی از خود بروز میدهد و بهطور غیرمنتظره عملکرد ضعیفی در مدرسه از خود نشان میدهد. والدین او نسبت به مصرف مواد مخدر مشكوك هستند و به روان درمانگر گفتند كه خواهر بزرگتر درک نیز؛ زمانی که از مواد مخدر استفاده میکرد همین علائم را نشان میداد اما درك هرگونه استفاده از مواد مخدر را بهشدت انكار میکند. روان درمانگر به تنهایی دیداری با درک داشت و دریافت که او در مورد گرایش جنسی خود دچار ابهام است و از در میان گذاشتن آن با والدینش میترسد که به گفته وی، والدینش اجازه نخواهند داد که او همجنسگرا باشد!
درک به روان درمانگر میگوید که او باید دچار مشکلی شده باشد و حتماً باید بیماری داشته باشد که او را وادار میکند به پسران دیگر فکر کند. در طی چند جلسه، روان درمانگر با درک کار میکند تا باورهای منفی که در ذهن دارد را رفع کند و واقعیتهایی را راجع به این گرایش جنسی بدون تلاش برای متقاعد کردن درک بازگو میکند.
او به درک میگوید، بسیاری از مردان جوان تحت عنوان بخشی از رشد جنسی طبیعی خود، درباره پسران دیگر فکر میکنند. چهبسا بعدها آنها را همجنسگرا، دوجنسگرا بنامند. او همچنین به درک میگوید، تحقیقات نشان داده است که همجنسگرایی تنها یک گرایش جنسی طبیعی است نه یک بیماری یا اختلال.
بعد از چند جلسه درک از بهبودی افسردگی خود خبر میدهد. او توانسته است بر تکالیف مدرسه و مسئولیتهایش در خانه تمرکز کند و والدین او از پیشرفتش کاملاً راضی هستند. او به روان درمانگر میگوید، هنوز آماده نیست تا به والدین خود بگوید چه چیزی باعث پریشانحالی او شده است.
برای مشاهده آدرس مرکز مشاوره روانشناسی کلیک کنید
برای تعیین وقت مشاوره هم اکنون تماس بگیرید: 02144804164
برچسباحساس بی ارزشی احساس پوچی احساس تنهایی خودکشی درمان افسردگی علایم افسردگی مرکز مشاوره
3 هفته پیش
دسامبر 11, 2020
اکتبر 30, 2020
اکتبر 20, 2020
اکتبر 6, 2020
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
مقالات سایت مشاوره باما
سایت مشاوره باما با هدف تحکیم بنیان خانواده در تلاش است با انتشار بهترین مطالب و مقالات روانشناسی در حوزه مشاوره خانواده ، مشاوره ازدواج ، انتخاب همسر ، مهارت های زندگی زناشویی ، ارتباط صحیح با همسر ، حل اختلافات و مشکلات زندگی مشترک ، روشهای تربیت کودک و نوجوان و راهکارهای پیشگیری از طلاق و بازسازی زندگی بعد از طلاق بپردازد.
احساس حقارت و بی ارزشی، از جمله احساساتی هستند که عموما افراد شکست خورده و ناکام در عرصه های اجتماعی و خانوادگی آن را تجربه می کنند.
آنان تصور می کنند در نظر دیگران انسانی حقیر، بی ارزش و منفور هستند. این احساس، اگر در شخصیت یک فرد رسوخ کند، می تواند کنترل تمام عواطف او را در دست بگیرد.
لذا بسیار حائز اهمیت است که بدانیم، چگونه احساس بی ارزشی نکنیم ، پس با ما همراه باشید.
احساس حقارت موجب می شود تا شما توانایی های بالقوه خود را نادیده بگیرید. لذا درمان این بیماری، پیش از آنکه فعالیت های اجتماعی شما را به طور کامل مختل کند، ضروری به نظر می رسد.
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
اینطور که پیداست، ریشه احساس خود کم بینی نیز مانند سایر مشکلات روحی، در دوران کودکی است.
کودکانی که در این دوره، هیچ احترام و محبتی دریافت نمی کنند، به مرور خود را در قیاس با کودکانی که این شرایط را دارند، قرار می دهند. آنان تصور می کنند که مانند دوستان خود با ارزش نیستند و لیاقت محبت و توجه والدین خود را ندارند. پس می پذیرند که دائما طرد شوند و مورد نقد قرار گیرند.
قضاوت دیگران درباره ظاهر و توانایی ها، می تواند سالیان سال ادامه یابد. کودکی که اینگونه بزرگ می شود، سرنوشت خود را مرهون بی لیاقتی و کمبود های خود می بیند و دیگر انگیزه ای برای کسب موفقیت ندارد.
دائما خود را در موضع پایین تر و ضعیف تری نسبت به دیگران می بینید و حساسیت بیشتری نسبت به انتقاد و طرد شدن دارد.
از این رو هر زمان که در معرض بر ملا شدن نقص ها قرار می گیرد، شرمنده شده و محیط را ترک می کند. بدیهی است که این فرد به مرور از حضور در اجتماع هراسان شده و احساس ناامنی می کند.
در کنار والدین آسیب زا، چند عامل موثر دیگر نیز در بروز این احساس، نقش دارند. لازم است علل بروز این احساس را در خود کشف کنیم تا با کمرنگ نمودن آنان، یاد بگیریم چگونه احساس بی ارزش بودن نکنیم.
زمانی که والدین، شیوه تربیتی دیکتاتور مآبانه را انتخاب می کنند، فرزندان را با عقده حقارت، بزرگ می کنند. کسانی که دائما تحت نظرند و مورد انتقاد و مواخذه قرار می گیرند، به مرور سرخورده شده و از خودشان ناامید می شوند.
کودکانی که در یک اقدام ناعادلانه با سایر کودکان مقایسه می شوند و یا تمام تقصیر ها گردن آنان می افتد، دیگران نمی توانند نسبت به خودشان احساس خوبی داشته باشند.
کودکانی که در مهدکودک و یا مدرسه، دائما توسط همسالان خود تحقیر می شود، غرور خود را از دست می دهد. کودک در این برهه، ممکن است دچار خشم، غضب و حس انتقام جویی گردد. گاهی ممکن است برای نشان دادن توانایی های خود، دست به اقدامات مجرمانه بزند.
در صورتی که این توانایی را در خود نبیند و در کنار آن نتواند احساس بی ارزش بودن را در خود کنترل کند، خیلی زود دچار احساساتی نظیر اضطراب، ترس از حضور در جمع و عدم امنیت روانی می گردد.
افرادی که از یک معلولیت و یا نا زیبایی در خود رنج می برند، بیش از دیگران احساس حقارت می کنند.چاقی و یا لاغری بیش از حد، معلولیت های جسمی و بیماری های مزمن، به عزت نفس انسان خدشه می زند و او را از خود بیزار می کند.
عقده حقارت، چیزی نیست که دیگران آن را با چشم خود ببینند. چرا که نمود یک احساس است و ماهیتی درونی دارد. تشخیص این حس، کار چندان ساده ای نیست. اما وجود چند نشانه، می تواند شما را از داشتن این ویژگی، مطمئن کند.
مسئله اصلی این است که یاد بگیریم چگونه احساس بی ارزشی نکنیم. غلبه بر احساس بی ارزش بودن، اگر چه کار آسانی نیست، اما یقینا غیر ممکن هم نیست.
از آنجایی که واکنش افراد خود کم بین، نسبت به موقعیت های مختلف متفاوت است، نمی توان یک نسخه کلی ارائه داد. بلکه تنها با چند راهکار کوچک، می توان از بروز آسیب و صدمه های جدی جلوگیری کرد.
می پذیریم که شما در دوران کودکی و نوجوانی خود، در یک شرایط بحرانی و تحقیر آمیز زندگی کرده اید. اما باور کنید که شما تنها کسی نیستید که بی ارزش بودن را در خود احساس می کنید. همه انسان ها، هر از چند گاهی این حس را در خود تجربه می کنند.
معیار اندازه گیری ارزشمندی افراد در شما اشتباه است. چرا که انتخاب عواملی نظیر قد، وزن، ثروت و خانواده دست خود انسان نیست. بلکه آنچه که در زندگی کسب می شود، می تواند یک معیار درست برای برتری و یا ضعف افراد باشد.
پس با تقویت نقاط مثبت خود، نظیر دانش، اخلاق و خلاقیت، می توانید توجه و تحسین دیگران را برانگیزید.
زمانی که مورد تحقیر قرار می گیرد، بدترین واکنش شما، جواب دادن و توجیه کردن است.شما فرد تحقیر کننده را تحریک می کنید تا حرف هایی بزند که احساساتان بدتر شود.
پس باور داشته باشید نیازی نیست رفتار و یا ضعف هایتان را برای دیگران توضیح دهید و یا توجیه کنید.
تصور می کنم، خودتان نیز از دست قضاوت های دیگران خسته شده اید!چرا به دور از قضاوت و نظر دیگران برای کسب موفقیت های کوچک و بزرگ، خودتان را تشویق نمی کنید؟
شما برای رهایی از احساس بی ارزشی، نیاز دارید که گاهی برای خودتان جایزه بخرید و به خودتان افتخار کنید.
مهم ترین عاملی که می تواند شما را در این راستا یاری دهد، فکر نکردن است.فکر کردن به اینکه دیگران درباره شما چه تصوری دارند، بزرگترین اشتباهی است که افراد خود کم بین مرتکب می شوند.
اگرچه شنیدن انتقاد و تحقیر بسیار سخت و عذاب آور است، اما نیازی نیست تمام زندگی خود را وقف چنین لحظاتی کنید. پس بی خیال حرف و قضاوت دیگران شوید و خود واقعی تان را باور کنید.
همانطور که گفته شد، احساس بی ارزشی در اغلب افراد، به نوعی خاص است. در پی آن واکنش ها نیز متفاوت است. لذا بهتر است با مراجعه به یک روانشناس، این موضوع را به صورت شخصی درمان کنید.
اگر خود کم بینی در شما شدت یافته و حتی از حضور در یک جلسه مشاوره نیز ابا دارید، مشاوره روانشناسی تلفنی نیز می تواند گره گشا باشد.
احساس بی ارزش بودن، یک معضل جدی است که به مرور روحیه فرد را از بین می برد. حالا که یاد گرفتیم چگونه احساس بی ارزش بودن نکنیم، بهتر است حس بی فایده بودن را کنار بگذاریم. چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
کافیست به اندازه کافی حوصله و انگیزه داشته باشید تا توانایی های نهفته خود را کشف کرده و همچون افراد موفق و مفتخر، در جامعه ظاهر شوید.
همچنین پیشنهاد میکنیم اگر در خصوص موضوع چگونه احساس بی ارزشی نکنیم سوال داشتید یا به دنبال راهنمایی برای بهتر کردن زندگیتان هستید با ما در مرکز نوا مشاور تماس بگیرید.
نام خود را وارد کنید
موضوع مشاوره
شماره تماس
نوع مشاوره درخواستی خود را مشخص کنیدمشاوره تلفنیمشاوره حضوری
ارتباط تلفنی با مشاوران درسی و تحصیلی “الو سلام مشاور” از طریق این دو شماره ۰۲۱-۶۶۰۸۱۲۰۰ ۰۹۹۳۱۲۰۰۴۰۰
همه ما ممکن است در برههای از زندگیمان به پوچی و ناامیدی برسیم و احساس کنیم که فرد به درد بخوری نیستیم چون بین واقعیت زندگیمان و آنچه انتظار داشتیم اتفاق بیفتد، شکاف بزرگی ایجاد شده است، اما نباید اجازه بدهیم این حس، کیفیت زندگیمان را تحت تاثیر قرار دهد. در صورتیکه علت اصلی این فکرها و احساسات را پیدا کنیم بهخوبی میتوان آن را کنترل و مدیریت کرد. در ادامه علتهای اصلی حس بیارزشی، پوچی، بدبختی و خود کمبینی را بررسی میکنیم و راهکارهای مقابله با آن را بیان میکنیم.
فهرست مطالب
بعد از هر شکستی آثار ویرانی در فکر و ذهن فرد باقی میماند. هرچه موضوع این شکست مهمتر و بزرگتر باشد این ویرانی بیشتر و گستردهتر است. ممکن است در شغل یا کسب کارتان شکست خورده باشید یا یک شکست عشقی را تجربه کرده باشید و از فرد مورد علاقهتان جدا شده باشید یا در زندگی مشترکتان بخاطر بیمهری همسرتان به پوچی رسیده باشید و احساس کنید که بدبخت شدهاید. حس ناکامی و خراب شده برنامهریزیهایتان باعث میشود به خودتان، قابلیتها و تواناییتان شک کنید و احساس پوچی و بیارزشی کنید. بسیاری از افراد بعد از اینکه یک شکست بخصوص شکست در رابطهعاطفی یا ازدواجشان را تجربه میکنند مکانیزم دفاعی درونفکنی در آنها فعال میشود و خودشان را مقصر اصلی همه چیز میدانند و به شدت احساس حقارت میکنند.
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
روابط عاطفی آسیبزا یکی از عواملی است که باعث میشود فرد به شدت احساس پوچی، بی ارزشی و تنهایی کند. روابط آسیبزا روابطی هستند که فرد:
بسیاری از افراد بخاطر ترس از تنهایی و مشکلات ناشی از جدایی رابطه را با تمام سختیهایش تحمل میکنند و در واقع رابطه تبدیل به یک رابطه فرسایشی میشود.
تلههای ذهنی یا طرحوارهها الگوهای ذهنی هستند که در دوران کودکی در فرد بوجود میآید و تا دوران بزرگسالی با فرد باقی میماند و رفتار و تصمیمات او را تحت تاثیر قرار میدهند. تله بیارزشی که ممکن است به دلیل بیمهری، مقایسه کردن و سرزنش کردن والدین در فرد بوجود بیاید، باعث میشود فرد همیشه احساس بیارزشی و حقارت کند و دچار خودکم بینی شود.
افرادی که مدام خودشان را با بقیه مقایسه میکنند دچار خودکم بینی میشوند و اعتماد به نفسشان تخریب میشود. درست است مقایسه کردن یک خصلت طبیعی بشر است اما افتادن در دام آن خطرناک است. این بازیای است که انتها ندارد و همیشه بازنده خود فرد است. زمانیکه خودتان را با فرد دیگری مقایسه میکنید بدون اینکه شرایط را بطور کامل بررسی کنید ویژگیها و دستاوردهای مثبت او را برجستهتر میکنید و ویژگیهاو دستاورهای خودتان را بیارزشتر و بی اهمیتتر جلوه میدهید.
یکی از نشانههای ابتلا به افسردگی احساس پوچی، ناامیدی و بیمعنا شدن زندگی برای فرد است. هرچقدر این بیماری در فرد شدتش بیشتر باشد احساس پوچی، ناامیدی و بیحوصلگی نیز در فرد بیشتر میشود و فرد انگیزه انجام هیچ کاری را ندارد حتی فعالیتهایی که قبلا برای او لذتبخش بودند نیز دیگر لذتبخش و سرگرمکننده نیست. البته احساس پوچی و بیارزشی تنها نشانه اختلال افسردگی نیست اما یکی از نشانههای اصلی آن است.
حرفها و گفتههای دیگران گاهی به عمیقترین نقطههای ذهن و قلب فرد نفوذ میکنند و تاثیرات جبران ناپذیری بهجا میگذارند. سرکوفتهای اطرافیان و خانواده بخصوص در دوران کودکی باعث میشود فرد احساس بیعرضگی و بیارزشی کند. مقایسههای نابهجا و سرکوفت باعث میشود اعتماد به نفس فرد از بین برود و احساس حقارت کند.
افراد ایدهآلگرا هیچ وقت از عملکرد خودشان راضی نیستند حتی اگر در زندگی به موفقهایی هم برسند باز هم احساس رضایت نمیکنند و دستاورهایشان را دست کم میگیرند و برایشان بیارزش است. ایدهآلگرا بودن باعث میشود فرد همواره خودش را مورد انتقاد قرار دهد که چرا عملکرد بهتری نداشته و نتوانسته نتیجه بهتری به دست بیاورد و به مرور این خصلت باعث میشود فرد نسبت به تواناییهایش به تردید بیفتد و خودش را فرد بیارزش و بدردنخوری بداند.
عزت نفس یعنی فرد چقدر خودش را دوست دارد و قدر خودش را میداند. افرادی که عزت نفسشان پایین است احساس حقارت و خود کمبینی دارند و احساس میکنند از عهده هیچ کاری برنمیآیند و نمیتواند در زندگی فرد موفقی باشند بنابراین اکثر اوقات به پوچی میرسند.
منفینگری در اصل نوعی در دام افتادن و تله ذهنی است. شاید در زندگیتان آنقدر موقعیتهای بد را تجربه کردهاید و با افراد نامناسب روبهرو شدهاید که دیگر ناخودآگاه فکر میکنید که هیچ چیز طبق میلتان پیش نخواهد رفت و همواره مشکلی سد راه خواهد شد. به این ترتیب زندگی به نظرتان بیارزش میشود و با خودتان فکر میکنید که وقتی قرار است در نهایت همه چیز خراب شود، تلاش کردن اصولاً چه فایدهای دارد.
شاید باورش برایتان سخت باشد، اما وضعیت سلامت جسمی میتواند در ایجاد احساس پوچی و بیارزشی نقش داشته باشد. برای مثال فردی که توانایی راه رفتن را از دست داده است، فعالیتهایی را که زمانی از انجام دادنشان لذت میبرد، باز هم انجام بدهد، احساس میکند که دیگر هیچ چیزی در دنیا برایش مهم نیست. همچنین بهم خوردن تعادل میان هورمونها اثر مستقیمی بر احساس بیارزشی دارد.
نخستین راهکار برای ارتقای عزت نفس و اعتماد به نفس به گفتگوی درونی و انتقادی که با خود دارید و موجب میشود احساس بیارزشی و خودکمبینی در شما تقویت شود، مربوط میشود. برای مثال افکاری مانند “به هیچ دردی نمیخورم” یا “از همه پایینترم” احساس بدی را که درباره خود دارید، تقویت میکند. برای غلبه بر این عادتهای ذهنی مخرب و خودبرانداز باید سه مرحله زیر را انجام بدهید:
مثلا اگر برداشتتان از خودتان این است که ادم بیعرضهای هستید این فکر را روی کاغذ بنویسید بعد دلیل این فکر را پیدا کنید مثلا ممکن است بگویید «چون نتونستم رابطمو رو حفظ کنم و عشقم منو ول کرد و آدم بیعرضهای هستم» در مرحله بعد این فکر با به چالش بکشید، آیا شما واقعا در همه جنبه های زندگیتان ناکام بودید! نام چندتا از کارهایی که در آن موفق بودید را یادداشت کنید. در مرحله بعد فکرتان را با یک فکر صحیح جایگزین کنید: «من تو زمینه رابطه عاطفی خیلی خوب عمل نکردم به همین خاطر رابطم بهم خورد و لازمه تو این زمینه مهارت هامو بالا ببرم»
بهترین ویژگیهای خود را بنویسید؛ این ویژگیهای مطلوب میتواند مانند داشتن لبخندی زیبا به ظاهر مربوط باشد یا مانند رفتار دوستانه مرتبط با شخصیتتان باشد. میتوانید از یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان بخواهید که در تهیۀ این فهرست به شما کمک کنند. این فهرست را همواره همراه داشته باشید و هر گاه افکار منفی به سرتان زد، بلافاصله محاسنی را که دارید به خود یادآوری کنید.
سعی کنید تا حد ممکن از افراد منفیباف دور باشید چون این افراد احساس ناامیدی، پوچی و ناکامی را در شما چندین برابر میکنند. سعی کنید با افراد پرانرژی و فعال مراوده داشته باشید و وقت بگذرانید تا در کنار آنها شما نیز انگیزه برای تلاش و فعالیت پیدا کنید.
سرگرمی پیدا کردن راهکار سادهای است که معجزه میکند و یکی از بهترین روشها برای درمان و از بین بردن احساس بیارزشی است. از غار تنهاییتان بیرون بیابید و خودتان را مشغول کنید. یک گوشه ننشینید و مدام با خودتان فکر نکنید که عالم و آدم شما را طرد کردهاند. از حبس کردن خودتان در اتاق و غرق شدن در باتلاق افسردگی دست بردارید. هر کاری که دوست دارید، انجام بدهید، البته به شرطی که آن کار مثبت و سالم باشد. کتاب بخوانید، آشپزی کنید، پیادهروی بروید، فیلم ببینید، حتی میتوانید دکور اتاقتان را تغییر دهید.
با انجام دادن ویزیتها و آزمایشهای دورهای مطمئن شوید که سلامت جسمیتان در وضعیت ایدهآل قرار دارد. سلامت جسمیتان را تحت نظر داشته باشید تا بلافاصله متوجه مشکلاتی شوید که میتواند سلامت ذهن و روانتان را نیز به خطر بیاندازد.به تغذیهتان اهمیت دهید از خوردن غذاییهایی پرکالری و فست فود خودداری کنید. حتما در برنامه زندگیتان ورزش کردن را بگنجانید. ورزش علاوه برا اینکه به سلامت جسمتان کمک میکند به شادابی و سلامت روحتان نیز کمک میکند.
وقت گذراندن در شبکههای اجتماعی و دیدن صفحات افراد معروف وقت زیادی از شما را تلف میکند، وقتی باید صرف کارهای مهمتری مانند کار، تحصیل و یا حتی تفریحتان کنید. علاوه براین به این نکته باید توجه کنید که زندگی واقعی افراد شبیه به آنچه در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند نیست و شما ممکن است با دیدن این تصاویر غیر واقعی شروع کنید به مقایسه کردن زندگی خودتان با آنها و از خودتان و شرایط زندگیتان بیشتر ناامید شوید. پس بهترین کار این است که در روز زمان کمی را به شبکههای اجتماعی اختصاص دهید و در همین زمان کم هم سعی کنید از صفحات آموزشی و خبری و تفریحی بازدید کنید.
احساس بیارزشی، خود کمبینی و بی هدفی باعث میشود فرد انگیزه و امیدش را برای زندگی و رسیدن به خواستههایش از دست بدهد و دیگر به خودش باور نداشته باشد. دلایل بوجود آمدن احساس پوچی و حقارت در فرد عمدتا تجربه شکست در زندگی و رابطهعاطفی، بودن در رابطه عاطفی آسیبزا، داشتن تله ذهنی بیارزشی، مقایسه کردن خود با دیگران، سرکوفتهای اطرافیان و خانواده، پایین بودن اعتماد به نفس، ابتلا به افسردگی، ایدهآلگرایی است. برای مقابله با خود کمبینی و احساس بیارزشی باید با یادگیری تکنیکها و تمرینهای روانشناختی اعتماد به نفس خود را افزایش دهید، لیستی از ویژگیهای مثبت و موفقیتهایتان تهیه کنید، با افراد منفینگر وقت نگذرانید، به سلامتی جسمیتان اهمیت دهید، زمانی که صرف شبکههای اجتماعی میکنید را مدیریت کنید.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
23 بازدید
261 بازدید
288 بازدید
244 بازدید
438 بازدید
دیدگاه
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
میخوام برگرده به رابطه/زندگیمیخوام فراموشش کنم
باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم
میخوام جذبش کنم و ازدواج کنیم
همه ما ممکن است در برههای از زندگیمان به پوچی و ناامیدی برسیم و احساس کنیم که فرد به درد بخوری نیستیم چون بین واقعیت زندگیمان و آنچه انتظار داشتیم اتفاق بیفتد، شکاف بزرگی ایجاد شده است، اما نباید اجازه بدهیم این حس، کیفیت زندگیمان را تحت تاثیر قرار دهد. در صورتیکه علت اصلی این فکرها و احساسات را پیدا کنیم بهخوبی میتوان آن را کنترل و مدیریت کرد. در ادامه علتهای اصلی حس بیارزشی، پوچی، بدبختی و خود کمبینی را بررسی میکنیم و راهکارهای مقابله با آن را بیان میکنیم.
فهرست مطالب
بعد از هر شکستی آثار ویرانی در فکر و ذهن فرد باقی میماند. هرچه موضوع این شکست مهمتر و بزرگتر باشد این ویرانی بیشتر و گستردهتر است. ممکن است در شغل یا کسب کارتان شکست خورده باشید یا یک شکست عشقی را تجربه کرده باشید و از فرد مورد علاقهتان جدا شده باشید یا در زندگی مشترکتان بخاطر بیمهری همسرتان به پوچی رسیده باشید و احساس کنید که بدبخت شدهاید. حس ناکامی و خراب شده برنامهریزیهایتان باعث میشود به خودتان، قابلیتها و تواناییتان شک کنید و احساس پوچی و بیارزشی کنید. بسیاری از افراد بعد از اینکه یک شکست بخصوص شکست در رابطهعاطفی یا ازدواجشان را تجربه میکنند مکانیزم دفاعی درونفکنی در آنها فعال میشود و خودشان را مقصر اصلی همه چیز میدانند و به شدت احساس حقارت میکنند.
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
روابط عاطفی آسیبزا یکی از عواملی است که باعث میشود فرد به شدت احساس پوچی، بی ارزشی و تنهایی کند. روابط آسیبزا روابطی هستند که فرد:
بسیاری از افراد بخاطر ترس از تنهایی و مشکلات ناشی از جدایی رابطه را با تمام سختیهایش تحمل میکنند و در واقع رابطه تبدیل به یک رابطه فرسایشی میشود.
تلههای ذهنی یا طرحوارهها الگوهای ذهنی هستند که در دوران کودکی در فرد بوجود میآید و تا دوران بزرگسالی با فرد باقی میماند و رفتار و تصمیمات او را تحت تاثیر قرار میدهند. تله بیارزشی که ممکن است به دلیل بیمهری، مقایسه کردن و سرزنش کردن والدین در فرد بوجود بیاید، باعث میشود فرد همیشه احساس بیارزشی و حقارت کند و دچار خودکم بینی شود.
افرادی که مدام خودشان را با بقیه مقایسه میکنند دچار خودکم بینی میشوند و اعتماد به نفسشان تخریب میشود. درست است مقایسه کردن یک خصلت طبیعی بشر است اما افتادن در دام آن خطرناک است. این بازیای است که انتها ندارد و همیشه بازنده خود فرد است. زمانیکه خودتان را با فرد دیگری مقایسه میکنید بدون اینکه شرایط را بطور کامل بررسی کنید ویژگیها و دستاوردهای مثبت او را برجستهتر میکنید و ویژگیهاو دستاورهای خودتان را بیارزشتر و بی اهمیتتر جلوه میدهید.
یکی از نشانههای ابتلا به افسردگی احساس پوچی، ناامیدی و بیمعنا شدن زندگی برای فرد است. هرچقدر این بیماری در فرد شدتش بیشتر باشد احساس پوچی، ناامیدی و بیحوصلگی نیز در فرد بیشتر میشود و فرد انگیزه انجام هیچ کاری را ندارد حتی فعالیتهایی که قبلا برای او لذتبخش بودند نیز دیگر لذتبخش و سرگرمکننده نیست. البته احساس پوچی و بیارزشی تنها نشانه اختلال افسردگی نیست اما یکی از نشانههای اصلی آن است.
حرفها و گفتههای دیگران گاهی به عمیقترین نقطههای ذهن و قلب فرد نفوذ میکنند و تاثیرات جبران ناپذیری بهجا میگذارند. سرکوفتهای اطرافیان و خانواده بخصوص در دوران کودکی باعث میشود فرد احساس بیعرضگی و بیارزشی کند. مقایسههای نابهجا و سرکوفت باعث میشود اعتماد به نفس فرد از بین برود و احساس حقارت کند.
افراد ایدهآلگرا هیچ وقت از عملکرد خودشان راضی نیستند حتی اگر در زندگی به موفقهایی هم برسند باز هم احساس رضایت نمیکنند و دستاورهایشان را دست کم میگیرند و برایشان بیارزش است. ایدهآلگرا بودن باعث میشود فرد همواره خودش را مورد انتقاد قرار دهد که چرا عملکرد بهتری نداشته و نتوانسته نتیجه بهتری به دست بیاورد و به مرور این خصلت باعث میشود فرد نسبت به تواناییهایش به تردید بیفتد و خودش را فرد بیارزش و بدردنخوری بداند.
عزت نفس یعنی فرد چقدر خودش را دوست دارد و قدر خودش را میداند. افرادی که عزت نفسشان پایین است احساس حقارت و خود کمبینی دارند و احساس میکنند از عهده هیچ کاری برنمیآیند و نمیتواند در زندگی فرد موفقی باشند بنابراین اکثر اوقات به پوچی میرسند.
منفینگری در اصل نوعی در دام افتادن و تله ذهنی است. شاید در زندگیتان آنقدر موقعیتهای بد را تجربه کردهاید و با افراد نامناسب روبهرو شدهاید که دیگر ناخودآگاه فکر میکنید که هیچ چیز طبق میلتان پیش نخواهد رفت و همواره مشکلی سد راه خواهد شد. به این ترتیب زندگی به نظرتان بیارزش میشود و با خودتان فکر میکنید که وقتی قرار است در نهایت همه چیز خراب شود، تلاش کردن اصولاً چه فایدهای دارد.
شاید باورش برایتان سخت باشد، اما وضعیت سلامت جسمی میتواند در ایجاد احساس پوچی و بیارزشی نقش داشته باشد. برای مثال فردی که توانایی راه رفتن را از دست داده است، فعالیتهایی را که زمانی از انجام دادنشان لذت میبرد، باز هم انجام بدهد، احساس میکند که دیگر هیچ چیزی در دنیا برایش مهم نیست. همچنین بهم خوردن تعادل میان هورمونها اثر مستقیمی بر احساس بیارزشی دارد.
نخستین راهکار برای ارتقای عزت نفس و اعتماد به نفس به گفتگوی درونی و انتقادی که با خود دارید و موجب میشود احساس بیارزشی و خودکمبینی در شما تقویت شود، مربوط میشود. برای مثال افکاری مانند “به هیچ دردی نمیخورم” یا “از همه پایینترم” احساس بدی را که درباره خود دارید، تقویت میکند. برای غلبه بر این عادتهای ذهنی مخرب و خودبرانداز باید سه مرحله زیر را انجام بدهید:
مثلا اگر برداشتتان از خودتان این است که ادم بیعرضهای هستید این فکر را روی کاغذ بنویسید بعد دلیل این فکر را پیدا کنید مثلا ممکن است بگویید «چون نتونستم رابطمو رو حفظ کنم و عشقم منو ول کرد و آدم بیعرضهای هستم» در مرحله بعد این فکر با به چالش بکشید، آیا شما واقعا در همه جنبه های زندگیتان ناکام بودید! نام چندتا از کارهایی که در آن موفق بودید را یادداشت کنید. در مرحله بعد فکرتان را با یک فکر صحیح جایگزین کنید: «من تو زمینه رابطه عاطفی خیلی خوب عمل نکردم به همین خاطر رابطم بهم خورد و لازمه تو این زمینه مهارت هامو بالا ببرم»
بهترین ویژگیهای خود را بنویسید؛ این ویژگیهای مطلوب میتواند مانند داشتن لبخندی زیبا به ظاهر مربوط باشد یا مانند رفتار دوستانه مرتبط با شخصیتتان باشد. میتوانید از یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان بخواهید که در تهیۀ این فهرست به شما کمک کنند. این فهرست را همواره همراه داشته باشید و هر گاه افکار منفی به سرتان زد، بلافاصله محاسنی را که دارید به خود یادآوری کنید.
سعی کنید تا حد ممکن از افراد منفیباف دور باشید چون این افراد احساس ناامیدی، پوچی و ناکامی را در شما چندین برابر میکنند. سعی کنید با افراد پرانرژی و فعال مراوده داشته باشید و وقت بگذرانید تا در کنار آنها شما نیز انگیزه برای تلاش و فعالیت پیدا کنید.
سرگرمی پیدا کردن راهکار سادهای است که معجزه میکند و یکی از بهترین روشها برای درمان و از بین بردن احساس بیارزشی است. از غار تنهاییتان بیرون بیابید و خودتان را مشغول کنید. یک گوشه ننشینید و مدام با خودتان فکر نکنید که عالم و آدم شما را طرد کردهاند. از حبس کردن خودتان در اتاق و غرق شدن در باتلاق افسردگی دست بردارید. هر کاری که دوست دارید، انجام بدهید، البته به شرطی که آن کار مثبت و سالم باشد. کتاب بخوانید، آشپزی کنید، پیادهروی بروید، فیلم ببینید، حتی میتوانید دکور اتاقتان را تغییر دهید.
با انجام دادن ویزیتها و آزمایشهای دورهای مطمئن شوید که سلامت جسمیتان در وضعیت ایدهآل قرار دارد. سلامت جسمیتان را تحت نظر داشته باشید تا بلافاصله متوجه مشکلاتی شوید که میتواند سلامت ذهن و روانتان را نیز به خطر بیاندازد.به تغذیهتان اهمیت دهید از خوردن غذاییهایی پرکالری و فست فود خودداری کنید. حتما در برنامه زندگیتان ورزش کردن را بگنجانید. ورزش علاوه برا اینکه به سلامت جسمتان کمک میکند به شادابی و سلامت روحتان نیز کمک میکند.
وقت گذراندن در شبکههای اجتماعی و دیدن صفحات افراد معروف وقت زیادی از شما را تلف میکند، وقتی باید صرف کارهای مهمتری مانند کار، تحصیل و یا حتی تفریحتان کنید. علاوه براین به این نکته باید توجه کنید که زندگی واقعی افراد شبیه به آنچه در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند نیست و شما ممکن است با دیدن این تصاویر غیر واقعی شروع کنید به مقایسه کردن زندگی خودتان با آنها و از خودتان و شرایط زندگیتان بیشتر ناامید شوید. پس بهترین کار این است که در روز زمان کمی را به شبکههای اجتماعی اختصاص دهید و در همین زمان کم هم سعی کنید از صفحات آموزشی و خبری و تفریحی بازدید کنید.
احساس بیارزشی، خود کمبینی و بی هدفی باعث میشود فرد انگیزه و امیدش را برای زندگی و رسیدن به خواستههایش از دست بدهد و دیگر به خودش باور نداشته باشد. دلایل بوجود آمدن احساس پوچی و حقارت در فرد عمدتا تجربه شکست در زندگی و رابطهعاطفی، بودن در رابطه عاطفی آسیبزا، داشتن تله ذهنی بیارزشی، مقایسه کردن خود با دیگران، سرکوفتهای اطرافیان و خانواده، پایین بودن اعتماد به نفس، ابتلا به افسردگی، ایدهآلگرایی است. برای مقابله با خود کمبینی و احساس بیارزشی باید با یادگیری تکنیکها و تمرینهای روانشناختی اعتماد به نفس خود را افزایش دهید، لیستی از ویژگیهای مثبت و موفقیتهایتان تهیه کنید، با افراد منفینگر وقت نگذرانید، به سلامتی جسمیتان اهمیت دهید، زمانی که صرف شبکههای اجتماعی میکنید را مدیریت کنید.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
23 بازدید
261 بازدید
288 بازدید
244 بازدید
438 بازدید
دیدگاه
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
میخوام برگرده به رابطه/زندگیمیخوام فراموشش کنم
باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم
میخوام جذبش کنم و ازدواج کنیم
همه ما ممکن است در برههای از زندگیمان به پوچی و ناامیدی برسیم و احساس کنیم که فرد به درد بخوری نیستیم چون بین واقعیت زندگیمان و آنچه انتظار داشتیم اتفاق بیفتد، شکاف بزرگی ایجاد شده است، اما نباید اجازه بدهیم این حس، کیفیت زندگیمان را تحت تاثیر قرار دهد. در صورتیکه علت اصلی این فکرها و احساسات را پیدا کنیم بهخوبی میتوان آن را کنترل و مدیریت کرد. در ادامه علتهای اصلی حس بیارزشی، پوچی، بدبختی و خود کمبینی را بررسی میکنیم و راهکارهای مقابله با آن را بیان میکنیم.
فهرست مطالب
بعد از هر شکستی آثار ویرانی در فکر و ذهن فرد باقی میماند. هرچه موضوع این شکست مهمتر و بزرگتر باشد این ویرانی بیشتر و گستردهتر است. ممکن است در شغل یا کسب کارتان شکست خورده باشید یا یک شکست عشقی را تجربه کرده باشید و از فرد مورد علاقهتان جدا شده باشید یا در زندگی مشترکتان بخاطر بیمهری همسرتان به پوچی رسیده باشید و احساس کنید که بدبخت شدهاید. حس ناکامی و خراب شده برنامهریزیهایتان باعث میشود به خودتان، قابلیتها و تواناییتان شک کنید و احساس پوچی و بیارزشی کنید. بسیاری از افراد بعد از اینکه یک شکست بخصوص شکست در رابطهعاطفی یا ازدواجشان را تجربه میکنند مکانیزم دفاعی درونفکنی در آنها فعال میشود و خودشان را مقصر اصلی همه چیز میدانند و به شدت احساس حقارت میکنند.
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
روابط عاطفی آسیبزا یکی از عواملی است که باعث میشود فرد به شدت احساس پوچی، بی ارزشی و تنهایی کند. روابط آسیبزا روابطی هستند که فرد:
بسیاری از افراد بخاطر ترس از تنهایی و مشکلات ناشی از جدایی رابطه را با تمام سختیهایش تحمل میکنند و در واقع رابطه تبدیل به یک رابطه فرسایشی میشود.
تلههای ذهنی یا طرحوارهها الگوهای ذهنی هستند که در دوران کودکی در فرد بوجود میآید و تا دوران بزرگسالی با فرد باقی میماند و رفتار و تصمیمات او را تحت تاثیر قرار میدهند. تله بیارزشی که ممکن است به دلیل بیمهری، مقایسه کردن و سرزنش کردن والدین در فرد بوجود بیاید، باعث میشود فرد همیشه احساس بیارزشی و حقارت کند و دچار خودکم بینی شود.
افرادی که مدام خودشان را با بقیه مقایسه میکنند دچار خودکم بینی میشوند و اعتماد به نفسشان تخریب میشود. درست است مقایسه کردن یک خصلت طبیعی بشر است اما افتادن در دام آن خطرناک است. این بازیای است که انتها ندارد و همیشه بازنده خود فرد است. زمانیکه خودتان را با فرد دیگری مقایسه میکنید بدون اینکه شرایط را بطور کامل بررسی کنید ویژگیها و دستاوردهای مثبت او را برجستهتر میکنید و ویژگیهاو دستاورهای خودتان را بیارزشتر و بی اهمیتتر جلوه میدهید.
یکی از نشانههای ابتلا به افسردگی احساس پوچی، ناامیدی و بیمعنا شدن زندگی برای فرد است. هرچقدر این بیماری در فرد شدتش بیشتر باشد احساس پوچی، ناامیدی و بیحوصلگی نیز در فرد بیشتر میشود و فرد انگیزه انجام هیچ کاری را ندارد حتی فعالیتهایی که قبلا برای او لذتبخش بودند نیز دیگر لذتبخش و سرگرمکننده نیست. البته احساس پوچی و بیارزشی تنها نشانه اختلال افسردگی نیست اما یکی از نشانههای اصلی آن است.
حرفها و گفتههای دیگران گاهی به عمیقترین نقطههای ذهن و قلب فرد نفوذ میکنند و تاثیرات جبران ناپذیری بهجا میگذارند. سرکوفتهای اطرافیان و خانواده بخصوص در دوران کودکی باعث میشود فرد احساس بیعرضگی و بیارزشی کند. مقایسههای نابهجا و سرکوفت باعث میشود اعتماد به نفس فرد از بین برود و احساس حقارت کند.
افراد ایدهآلگرا هیچ وقت از عملکرد خودشان راضی نیستند حتی اگر در زندگی به موفقهایی هم برسند باز هم احساس رضایت نمیکنند و دستاورهایشان را دست کم میگیرند و برایشان بیارزش است. ایدهآلگرا بودن باعث میشود فرد همواره خودش را مورد انتقاد قرار دهد که چرا عملکرد بهتری نداشته و نتوانسته نتیجه بهتری به دست بیاورد و به مرور این خصلت باعث میشود فرد نسبت به تواناییهایش به تردید بیفتد و خودش را فرد بیارزش و بدردنخوری بداند.
عزت نفس یعنی فرد چقدر خودش را دوست دارد و قدر خودش را میداند. افرادی که عزت نفسشان پایین است احساس حقارت و خود کمبینی دارند و احساس میکنند از عهده هیچ کاری برنمیآیند و نمیتواند در زندگی فرد موفقی باشند بنابراین اکثر اوقات به پوچی میرسند.
منفینگری در اصل نوعی در دام افتادن و تله ذهنی است. شاید در زندگیتان آنقدر موقعیتهای بد را تجربه کردهاید و با افراد نامناسب روبهرو شدهاید که دیگر ناخودآگاه فکر میکنید که هیچ چیز طبق میلتان پیش نخواهد رفت و همواره مشکلی سد راه خواهد شد. به این ترتیب زندگی به نظرتان بیارزش میشود و با خودتان فکر میکنید که وقتی قرار است در نهایت همه چیز خراب شود، تلاش کردن اصولاً چه فایدهای دارد.
شاید باورش برایتان سخت باشد، اما وضعیت سلامت جسمی میتواند در ایجاد احساس پوچی و بیارزشی نقش داشته باشد. برای مثال فردی که توانایی راه رفتن را از دست داده است، فعالیتهایی را که زمانی از انجام دادنشان لذت میبرد، باز هم انجام بدهد، احساس میکند که دیگر هیچ چیزی در دنیا برایش مهم نیست. همچنین بهم خوردن تعادل میان هورمونها اثر مستقیمی بر احساس بیارزشی دارد.
نخستین راهکار برای ارتقای عزت نفس و اعتماد به نفس به گفتگوی درونی و انتقادی که با خود دارید و موجب میشود احساس بیارزشی و خودکمبینی در شما تقویت شود، مربوط میشود. برای مثال افکاری مانند “به هیچ دردی نمیخورم” یا “از همه پایینترم” احساس بدی را که درباره خود دارید، تقویت میکند. برای غلبه بر این عادتهای ذهنی مخرب و خودبرانداز باید سه مرحله زیر را انجام بدهید:
مثلا اگر برداشتتان از خودتان این است که ادم بیعرضهای هستید این فکر را روی کاغذ بنویسید بعد دلیل این فکر را پیدا کنید مثلا ممکن است بگویید «چون نتونستم رابطمو رو حفظ کنم و عشقم منو ول کرد و آدم بیعرضهای هستم» در مرحله بعد این فکر با به چالش بکشید، آیا شما واقعا در همه جنبه های زندگیتان ناکام بودید! نام چندتا از کارهایی که در آن موفق بودید را یادداشت کنید. در مرحله بعد فکرتان را با یک فکر صحیح جایگزین کنید: «من تو زمینه رابطه عاطفی خیلی خوب عمل نکردم به همین خاطر رابطم بهم خورد و لازمه تو این زمینه مهارت هامو بالا ببرم»
بهترین ویژگیهای خود را بنویسید؛ این ویژگیهای مطلوب میتواند مانند داشتن لبخندی زیبا به ظاهر مربوط باشد یا مانند رفتار دوستانه مرتبط با شخصیتتان باشد. میتوانید از یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان بخواهید که در تهیۀ این فهرست به شما کمک کنند. این فهرست را همواره همراه داشته باشید و هر گاه افکار منفی به سرتان زد، بلافاصله محاسنی را که دارید به خود یادآوری کنید.
سعی کنید تا حد ممکن از افراد منفیباف دور باشید چون این افراد احساس ناامیدی، پوچی و ناکامی را در شما چندین برابر میکنند. سعی کنید با افراد پرانرژی و فعال مراوده داشته باشید و وقت بگذرانید تا در کنار آنها شما نیز انگیزه برای تلاش و فعالیت پیدا کنید.
سرگرمی پیدا کردن راهکار سادهای است که معجزه میکند و یکی از بهترین روشها برای درمان و از بین بردن احساس بیارزشی است. از غار تنهاییتان بیرون بیابید و خودتان را مشغول کنید. یک گوشه ننشینید و مدام با خودتان فکر نکنید که عالم و آدم شما را طرد کردهاند. از حبس کردن خودتان در اتاق و غرق شدن در باتلاق افسردگی دست بردارید. هر کاری که دوست دارید، انجام بدهید، البته به شرطی که آن کار مثبت و سالم باشد. کتاب بخوانید، آشپزی کنید، پیادهروی بروید، فیلم ببینید، حتی میتوانید دکور اتاقتان را تغییر دهید.
با انجام دادن ویزیتها و آزمایشهای دورهای مطمئن شوید که سلامت جسمیتان در وضعیت ایدهآل قرار دارد. سلامت جسمیتان را تحت نظر داشته باشید تا بلافاصله متوجه مشکلاتی شوید که میتواند سلامت ذهن و روانتان را نیز به خطر بیاندازد.به تغذیهتان اهمیت دهید از خوردن غذاییهایی پرکالری و فست فود خودداری کنید. حتما در برنامه زندگیتان ورزش کردن را بگنجانید. ورزش علاوه برا اینکه به سلامت جسمتان کمک میکند به شادابی و سلامت روحتان نیز کمک میکند.
وقت گذراندن در شبکههای اجتماعی و دیدن صفحات افراد معروف وقت زیادی از شما را تلف میکند، وقتی باید صرف کارهای مهمتری مانند کار، تحصیل و یا حتی تفریحتان کنید. علاوه براین به این نکته باید توجه کنید که زندگی واقعی افراد شبیه به آنچه در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند نیست و شما ممکن است با دیدن این تصاویر غیر واقعی شروع کنید به مقایسه کردن زندگی خودتان با آنها و از خودتان و شرایط زندگیتان بیشتر ناامید شوید. پس بهترین کار این است که در روز زمان کمی را به شبکههای اجتماعی اختصاص دهید و در همین زمان کم هم سعی کنید از صفحات آموزشی و خبری و تفریحی بازدید کنید.
احساس بیارزشی، خود کمبینی و بی هدفی باعث میشود فرد انگیزه و امیدش را برای زندگی و رسیدن به خواستههایش از دست بدهد و دیگر به خودش باور نداشته باشد. دلایل بوجود آمدن احساس پوچی و حقارت در فرد عمدتا تجربه شکست در زندگی و رابطهعاطفی، بودن در رابطه عاطفی آسیبزا، داشتن تله ذهنی بیارزشی، مقایسه کردن خود با دیگران، سرکوفتهای اطرافیان و خانواده، پایین بودن اعتماد به نفس، ابتلا به افسردگی، ایدهآلگرایی است. برای مقابله با خود کمبینی و احساس بیارزشی باید با یادگیری تکنیکها و تمرینهای روانشناختی اعتماد به نفس خود را افزایش دهید، لیستی از ویژگیهای مثبت و موفقیتهایتان تهیه کنید، با افراد منفینگر وقت نگذرانید، به سلامتی جسمیتان اهمیت دهید، زمانی که صرف شبکههای اجتماعی میکنید را مدیریت کنید.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
23 بازدید
261 بازدید
288 بازدید
244 بازدید
438 بازدید
دیدگاه
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
میخوام برگرده به رابطه/زندگیمیخوام فراموشش کنم
باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم
میخوام جذبش کنم و ازدواج کنیم
همه ما ممکن است در برههای از زندگیمان به پوچی و ناامیدی برسیم و احساس کنیم که فرد به درد بخوری نیستیم چون بین واقعیت زندگیمان و آنچه انتظار داشتیم اتفاق بیفتد، شکاف بزرگی ایجاد شده است، اما نباید اجازه بدهیم این حس، کیفیت زندگیمان را تحت تاثیر قرار دهد. در صورتیکه علت اصلی این فکرها و احساسات را پیدا کنیم بهخوبی میتوان آن را کنترل و مدیریت کرد. در ادامه علتهای اصلی حس بیارزشی، پوچی، بدبختی و خود کمبینی را بررسی میکنیم و راهکارهای مقابله با آن را بیان میکنیم.
فهرست مطالب
بعد از هر شکستی آثار ویرانی در فکر و ذهن فرد باقی میماند. هرچه موضوع این شکست مهمتر و بزرگتر باشد این ویرانی بیشتر و گستردهتر است. ممکن است در شغل یا کسب کارتان شکست خورده باشید یا یک شکست عشقی را تجربه کرده باشید و از فرد مورد علاقهتان جدا شده باشید یا در زندگی مشترکتان بخاطر بیمهری همسرتان به پوچی رسیده باشید و احساس کنید که بدبخت شدهاید. حس ناکامی و خراب شده برنامهریزیهایتان باعث میشود به خودتان، قابلیتها و تواناییتان شک کنید و احساس پوچی و بیارزشی کنید. بسیاری از افراد بعد از اینکه یک شکست بخصوص شکست در رابطهعاطفی یا ازدواجشان را تجربه میکنند مکانیزم دفاعی درونفکنی در آنها فعال میشود و خودشان را مقصر اصلی همه چیز میدانند و به شدت احساس حقارت میکنند.
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
روابط عاطفی آسیبزا یکی از عواملی است که باعث میشود فرد به شدت احساس پوچی، بی ارزشی و تنهایی کند. روابط آسیبزا روابطی هستند که فرد:
بسیاری از افراد بخاطر ترس از تنهایی و مشکلات ناشی از جدایی رابطه را با تمام سختیهایش تحمل میکنند و در واقع رابطه تبدیل به یک رابطه فرسایشی میشود.
تلههای ذهنی یا طرحوارهها الگوهای ذهنی هستند که در دوران کودکی در فرد بوجود میآید و تا دوران بزرگسالی با فرد باقی میماند و رفتار و تصمیمات او را تحت تاثیر قرار میدهند. تله بیارزشی که ممکن است به دلیل بیمهری، مقایسه کردن و سرزنش کردن والدین در فرد بوجود بیاید، باعث میشود فرد همیشه احساس بیارزشی و حقارت کند و دچار خودکم بینی شود.
افرادی که مدام خودشان را با بقیه مقایسه میکنند دچار خودکم بینی میشوند و اعتماد به نفسشان تخریب میشود. درست است مقایسه کردن یک خصلت طبیعی بشر است اما افتادن در دام آن خطرناک است. این بازیای است که انتها ندارد و همیشه بازنده خود فرد است. زمانیکه خودتان را با فرد دیگری مقایسه میکنید بدون اینکه شرایط را بطور کامل بررسی کنید ویژگیها و دستاوردهای مثبت او را برجستهتر میکنید و ویژگیهاو دستاورهای خودتان را بیارزشتر و بی اهمیتتر جلوه میدهید.
یکی از نشانههای ابتلا به افسردگی احساس پوچی، ناامیدی و بیمعنا شدن زندگی برای فرد است. هرچقدر این بیماری در فرد شدتش بیشتر باشد احساس پوچی، ناامیدی و بیحوصلگی نیز در فرد بیشتر میشود و فرد انگیزه انجام هیچ کاری را ندارد حتی فعالیتهایی که قبلا برای او لذتبخش بودند نیز دیگر لذتبخش و سرگرمکننده نیست. البته احساس پوچی و بیارزشی تنها نشانه اختلال افسردگی نیست اما یکی از نشانههای اصلی آن است.
حرفها و گفتههای دیگران گاهی به عمیقترین نقطههای ذهن و قلب فرد نفوذ میکنند و تاثیرات جبران ناپذیری بهجا میگذارند. سرکوفتهای اطرافیان و خانواده بخصوص در دوران کودکی باعث میشود فرد احساس بیعرضگی و بیارزشی کند. مقایسههای نابهجا و سرکوفت باعث میشود اعتماد به نفس فرد از بین برود و احساس حقارت کند.
افراد ایدهآلگرا هیچ وقت از عملکرد خودشان راضی نیستند حتی اگر در زندگی به موفقهایی هم برسند باز هم احساس رضایت نمیکنند و دستاورهایشان را دست کم میگیرند و برایشان بیارزش است. ایدهآلگرا بودن باعث میشود فرد همواره خودش را مورد انتقاد قرار دهد که چرا عملکرد بهتری نداشته و نتوانسته نتیجه بهتری به دست بیاورد و به مرور این خصلت باعث میشود فرد نسبت به تواناییهایش به تردید بیفتد و خودش را فرد بیارزش و بدردنخوری بداند.
عزت نفس یعنی فرد چقدر خودش را دوست دارد و قدر خودش را میداند. افرادی که عزت نفسشان پایین است احساس حقارت و خود کمبینی دارند و احساس میکنند از عهده هیچ کاری برنمیآیند و نمیتواند در زندگی فرد موفقی باشند بنابراین اکثر اوقات به پوچی میرسند.
منفینگری در اصل نوعی در دام افتادن و تله ذهنی است. شاید در زندگیتان آنقدر موقعیتهای بد را تجربه کردهاید و با افراد نامناسب روبهرو شدهاید که دیگر ناخودآگاه فکر میکنید که هیچ چیز طبق میلتان پیش نخواهد رفت و همواره مشکلی سد راه خواهد شد. به این ترتیب زندگی به نظرتان بیارزش میشود و با خودتان فکر میکنید که وقتی قرار است در نهایت همه چیز خراب شود، تلاش کردن اصولاً چه فایدهای دارد.
شاید باورش برایتان سخت باشد، اما وضعیت سلامت جسمی میتواند در ایجاد احساس پوچی و بیارزشی نقش داشته باشد. برای مثال فردی که توانایی راه رفتن را از دست داده است، فعالیتهایی را که زمانی از انجام دادنشان لذت میبرد، باز هم انجام بدهد، احساس میکند که دیگر هیچ چیزی در دنیا برایش مهم نیست. همچنین بهم خوردن تعادل میان هورمونها اثر مستقیمی بر احساس بیارزشی دارد.
نخستین راهکار برای ارتقای عزت نفس و اعتماد به نفس به گفتگوی درونی و انتقادی که با خود دارید و موجب میشود احساس بیارزشی و خودکمبینی در شما تقویت شود، مربوط میشود. برای مثال افکاری مانند “به هیچ دردی نمیخورم” یا “از همه پایینترم” احساس بدی را که درباره خود دارید، تقویت میکند. برای غلبه بر این عادتهای ذهنی مخرب و خودبرانداز باید سه مرحله زیر را انجام بدهید:
مثلا اگر برداشتتان از خودتان این است که ادم بیعرضهای هستید این فکر را روی کاغذ بنویسید بعد دلیل این فکر را پیدا کنید مثلا ممکن است بگویید «چون نتونستم رابطمو رو حفظ کنم و عشقم منو ول کرد و آدم بیعرضهای هستم» در مرحله بعد این فکر با به چالش بکشید، آیا شما واقعا در همه جنبه های زندگیتان ناکام بودید! نام چندتا از کارهایی که در آن موفق بودید را یادداشت کنید. در مرحله بعد فکرتان را با یک فکر صحیح جایگزین کنید: «من تو زمینه رابطه عاطفی خیلی خوب عمل نکردم به همین خاطر رابطم بهم خورد و لازمه تو این زمینه مهارت هامو بالا ببرم»
بهترین ویژگیهای خود را بنویسید؛ این ویژگیهای مطلوب میتواند مانند داشتن لبخندی زیبا به ظاهر مربوط باشد یا مانند رفتار دوستانه مرتبط با شخصیتتان باشد. میتوانید از یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان بخواهید که در تهیۀ این فهرست به شما کمک کنند. این فهرست را همواره همراه داشته باشید و هر گاه افکار منفی به سرتان زد، بلافاصله محاسنی را که دارید به خود یادآوری کنید.
سعی کنید تا حد ممکن از افراد منفیباف دور باشید چون این افراد احساس ناامیدی، پوچی و ناکامی را در شما چندین برابر میکنند. سعی کنید با افراد پرانرژی و فعال مراوده داشته باشید و وقت بگذرانید تا در کنار آنها شما نیز انگیزه برای تلاش و فعالیت پیدا کنید.
سرگرمی پیدا کردن راهکار سادهای است که معجزه میکند و یکی از بهترین روشها برای درمان و از بین بردن احساس بیارزشی است. از غار تنهاییتان بیرون بیابید و خودتان را مشغول کنید. یک گوشه ننشینید و مدام با خودتان فکر نکنید که عالم و آدم شما را طرد کردهاند. از حبس کردن خودتان در اتاق و غرق شدن در باتلاق افسردگی دست بردارید. هر کاری که دوست دارید، انجام بدهید، البته به شرطی که آن کار مثبت و سالم باشد. کتاب بخوانید، آشپزی کنید، پیادهروی بروید، فیلم ببینید، حتی میتوانید دکور اتاقتان را تغییر دهید.
با انجام دادن ویزیتها و آزمایشهای دورهای مطمئن شوید که سلامت جسمیتان در وضعیت ایدهآل قرار دارد. سلامت جسمیتان را تحت نظر داشته باشید تا بلافاصله متوجه مشکلاتی شوید که میتواند سلامت ذهن و روانتان را نیز به خطر بیاندازد.به تغذیهتان اهمیت دهید از خوردن غذاییهایی پرکالری و فست فود خودداری کنید. حتما در برنامه زندگیتان ورزش کردن را بگنجانید. ورزش علاوه برا اینکه به سلامت جسمتان کمک میکند به شادابی و سلامت روحتان نیز کمک میکند.
وقت گذراندن در شبکههای اجتماعی و دیدن صفحات افراد معروف وقت زیادی از شما را تلف میکند، وقتی باید صرف کارهای مهمتری مانند کار، تحصیل و یا حتی تفریحتان کنید. علاوه براین به این نکته باید توجه کنید که زندگی واقعی افراد شبیه به آنچه در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند نیست و شما ممکن است با دیدن این تصاویر غیر واقعی شروع کنید به مقایسه کردن زندگی خودتان با آنها و از خودتان و شرایط زندگیتان بیشتر ناامید شوید. پس بهترین کار این است که در روز زمان کمی را به شبکههای اجتماعی اختصاص دهید و در همین زمان کم هم سعی کنید از صفحات آموزشی و خبری و تفریحی بازدید کنید.
احساس بیارزشی، خود کمبینی و بی هدفی باعث میشود فرد انگیزه و امیدش را برای زندگی و رسیدن به خواستههایش از دست بدهد و دیگر به خودش باور نداشته باشد. دلایل بوجود آمدن احساس پوچی و حقارت در فرد عمدتا تجربه شکست در زندگی و رابطهعاطفی، بودن در رابطه عاطفی آسیبزا، داشتن تله ذهنی بیارزشی، مقایسه کردن خود با دیگران، سرکوفتهای اطرافیان و خانواده، پایین بودن اعتماد به نفس، ابتلا به افسردگی، ایدهآلگرایی است. برای مقابله با خود کمبینی و احساس بیارزشی باید با یادگیری تکنیکها و تمرینهای روانشناختی اعتماد به نفس خود را افزایش دهید، لیستی از ویژگیهای مثبت و موفقیتهایتان تهیه کنید، با افراد منفینگر وقت نگذرانید، به سلامتی جسمیتان اهمیت دهید، زمانی که صرف شبکههای اجتماعی میکنید را مدیریت کنید.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
23 بازدید
261 بازدید
288 بازدید
244 بازدید
438 بازدید
دیدگاه
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
میخوام برگرده به رابطه/زندگیمیخوام فراموشش کنم
باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم
میخوام جذبش کنم و ازدواج کنیم
همه ما ممکن است در برههای از زندگیمان به پوچی و ناامیدی برسیم و احساس کنیم که فرد به درد بخوری نیستیم چون بین واقعیت زندگیمان و آنچه انتظار داشتیم اتفاق بیفتد، شکاف بزرگی ایجاد شده است، اما نباید اجازه بدهیم این حس، کیفیت زندگیمان را تحت تاثیر قرار دهد. در صورتیکه علت اصلی این فکرها و احساسات را پیدا کنیم بهخوبی میتوان آن را کنترل و مدیریت کرد. در ادامه علتهای اصلی حس بیارزشی، پوچی، بدبختی و خود کمبینی را بررسی میکنیم و راهکارهای مقابله با آن را بیان میکنیم.
فهرست مطالب
بعد از هر شکستی آثار ویرانی در فکر و ذهن فرد باقی میماند. هرچه موضوع این شکست مهمتر و بزرگتر باشد این ویرانی بیشتر و گستردهتر است. ممکن است در شغل یا کسب کارتان شکست خورده باشید یا یک شکست عشقی را تجربه کرده باشید و از فرد مورد علاقهتان جدا شده باشید یا در زندگی مشترکتان بخاطر بیمهری همسرتان به پوچی رسیده باشید و احساس کنید که بدبخت شدهاید. حس ناکامی و خراب شده برنامهریزیهایتان باعث میشود به خودتان، قابلیتها و تواناییتان شک کنید و احساس پوچی و بیارزشی کنید. بسیاری از افراد بعد از اینکه یک شکست بخصوص شکست در رابطهعاطفی یا ازدواجشان را تجربه میکنند مکانیزم دفاعی درونفکنی در آنها فعال میشود و خودشان را مقصر اصلی همه چیز میدانند و به شدت احساس حقارت میکنند.
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
روابط عاطفی آسیبزا یکی از عواملی است که باعث میشود فرد به شدت احساس پوچی، بی ارزشی و تنهایی کند. روابط آسیبزا روابطی هستند که فرد:
بسیاری از افراد بخاطر ترس از تنهایی و مشکلات ناشی از جدایی رابطه را با تمام سختیهایش تحمل میکنند و در واقع رابطه تبدیل به یک رابطه فرسایشی میشود.
تلههای ذهنی یا طرحوارهها الگوهای ذهنی هستند که در دوران کودکی در فرد بوجود میآید و تا دوران بزرگسالی با فرد باقی میماند و رفتار و تصمیمات او را تحت تاثیر قرار میدهند. تله بیارزشی که ممکن است به دلیل بیمهری، مقایسه کردن و سرزنش کردن والدین در فرد بوجود بیاید، باعث میشود فرد همیشه احساس بیارزشی و حقارت کند و دچار خودکم بینی شود.
افرادی که مدام خودشان را با بقیه مقایسه میکنند دچار خودکم بینی میشوند و اعتماد به نفسشان تخریب میشود. درست است مقایسه کردن یک خصلت طبیعی بشر است اما افتادن در دام آن خطرناک است. این بازیای است که انتها ندارد و همیشه بازنده خود فرد است. زمانیکه خودتان را با فرد دیگری مقایسه میکنید بدون اینکه شرایط را بطور کامل بررسی کنید ویژگیها و دستاوردهای مثبت او را برجستهتر میکنید و ویژگیهاو دستاورهای خودتان را بیارزشتر و بی اهمیتتر جلوه میدهید.
یکی از نشانههای ابتلا به افسردگی احساس پوچی، ناامیدی و بیمعنا شدن زندگی برای فرد است. هرچقدر این بیماری در فرد شدتش بیشتر باشد احساس پوچی، ناامیدی و بیحوصلگی نیز در فرد بیشتر میشود و فرد انگیزه انجام هیچ کاری را ندارد حتی فعالیتهایی که قبلا برای او لذتبخش بودند نیز دیگر لذتبخش و سرگرمکننده نیست. البته احساس پوچی و بیارزشی تنها نشانه اختلال افسردگی نیست اما یکی از نشانههای اصلی آن است.
حرفها و گفتههای دیگران گاهی به عمیقترین نقطههای ذهن و قلب فرد نفوذ میکنند و تاثیرات جبران ناپذیری بهجا میگذارند. سرکوفتهای اطرافیان و خانواده بخصوص در دوران کودکی باعث میشود فرد احساس بیعرضگی و بیارزشی کند. مقایسههای نابهجا و سرکوفت باعث میشود اعتماد به نفس فرد از بین برود و احساس حقارت کند.
افراد ایدهآلگرا هیچ وقت از عملکرد خودشان راضی نیستند حتی اگر در زندگی به موفقهایی هم برسند باز هم احساس رضایت نمیکنند و دستاورهایشان را دست کم میگیرند و برایشان بیارزش است. ایدهآلگرا بودن باعث میشود فرد همواره خودش را مورد انتقاد قرار دهد که چرا عملکرد بهتری نداشته و نتوانسته نتیجه بهتری به دست بیاورد و به مرور این خصلت باعث میشود فرد نسبت به تواناییهایش به تردید بیفتد و خودش را فرد بیارزش و بدردنخوری بداند.
عزت نفس یعنی فرد چقدر خودش را دوست دارد و قدر خودش را میداند. افرادی که عزت نفسشان پایین است احساس حقارت و خود کمبینی دارند و احساس میکنند از عهده هیچ کاری برنمیآیند و نمیتواند در زندگی فرد موفقی باشند بنابراین اکثر اوقات به پوچی میرسند.
منفینگری در اصل نوعی در دام افتادن و تله ذهنی است. شاید در زندگیتان آنقدر موقعیتهای بد را تجربه کردهاید و با افراد نامناسب روبهرو شدهاید که دیگر ناخودآگاه فکر میکنید که هیچ چیز طبق میلتان پیش نخواهد رفت و همواره مشکلی سد راه خواهد شد. به این ترتیب زندگی به نظرتان بیارزش میشود و با خودتان فکر میکنید که وقتی قرار است در نهایت همه چیز خراب شود، تلاش کردن اصولاً چه فایدهای دارد.
شاید باورش برایتان سخت باشد، اما وضعیت سلامت جسمی میتواند در ایجاد احساس پوچی و بیارزشی نقش داشته باشد. برای مثال فردی که توانایی راه رفتن را از دست داده است، فعالیتهایی را که زمانی از انجام دادنشان لذت میبرد، باز هم انجام بدهد، احساس میکند که دیگر هیچ چیزی در دنیا برایش مهم نیست. همچنین بهم خوردن تعادل میان هورمونها اثر مستقیمی بر احساس بیارزشی دارد.
نخستین راهکار برای ارتقای عزت نفس و اعتماد به نفس به گفتگوی درونی و انتقادی که با خود دارید و موجب میشود احساس بیارزشی و خودکمبینی در شما تقویت شود، مربوط میشود. برای مثال افکاری مانند “به هیچ دردی نمیخورم” یا “از همه پایینترم” احساس بدی را که درباره خود دارید، تقویت میکند. برای غلبه بر این عادتهای ذهنی مخرب و خودبرانداز باید سه مرحله زیر را انجام بدهید:
مثلا اگر برداشتتان از خودتان این است که ادم بیعرضهای هستید این فکر را روی کاغذ بنویسید بعد دلیل این فکر را پیدا کنید مثلا ممکن است بگویید «چون نتونستم رابطمو رو حفظ کنم و عشقم منو ول کرد و آدم بیعرضهای هستم» در مرحله بعد این فکر با به چالش بکشید، آیا شما واقعا در همه جنبه های زندگیتان ناکام بودید! نام چندتا از کارهایی که در آن موفق بودید را یادداشت کنید. در مرحله بعد فکرتان را با یک فکر صحیح جایگزین کنید: «من تو زمینه رابطه عاطفی خیلی خوب عمل نکردم به همین خاطر رابطم بهم خورد و لازمه تو این زمینه مهارت هامو بالا ببرم»
بهترین ویژگیهای خود را بنویسید؛ این ویژگیهای مطلوب میتواند مانند داشتن لبخندی زیبا به ظاهر مربوط باشد یا مانند رفتار دوستانه مرتبط با شخصیتتان باشد. میتوانید از یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان بخواهید که در تهیۀ این فهرست به شما کمک کنند. این فهرست را همواره همراه داشته باشید و هر گاه افکار منفی به سرتان زد، بلافاصله محاسنی را که دارید به خود یادآوری کنید.
سعی کنید تا حد ممکن از افراد منفیباف دور باشید چون این افراد احساس ناامیدی، پوچی و ناکامی را در شما چندین برابر میکنند. سعی کنید با افراد پرانرژی و فعال مراوده داشته باشید و وقت بگذرانید تا در کنار آنها شما نیز انگیزه برای تلاش و فعالیت پیدا کنید.
سرگرمی پیدا کردن راهکار سادهای است که معجزه میکند و یکی از بهترین روشها برای درمان و از بین بردن احساس بیارزشی است. از غار تنهاییتان بیرون بیابید و خودتان را مشغول کنید. یک گوشه ننشینید و مدام با خودتان فکر نکنید که عالم و آدم شما را طرد کردهاند. از حبس کردن خودتان در اتاق و غرق شدن در باتلاق افسردگی دست بردارید. هر کاری که دوست دارید، انجام بدهید، البته به شرطی که آن کار مثبت و سالم باشد. کتاب بخوانید، آشپزی کنید، پیادهروی بروید، فیلم ببینید، حتی میتوانید دکور اتاقتان را تغییر دهید.
با انجام دادن ویزیتها و آزمایشهای دورهای مطمئن شوید که سلامت جسمیتان در وضعیت ایدهآل قرار دارد. سلامت جسمیتان را تحت نظر داشته باشید تا بلافاصله متوجه مشکلاتی شوید که میتواند سلامت ذهن و روانتان را نیز به خطر بیاندازد.به تغذیهتان اهمیت دهید از خوردن غذاییهایی پرکالری و فست فود خودداری کنید. حتما در برنامه زندگیتان ورزش کردن را بگنجانید. ورزش علاوه برا اینکه به سلامت جسمتان کمک میکند به شادابی و سلامت روحتان نیز کمک میکند.
وقت گذراندن در شبکههای اجتماعی و دیدن صفحات افراد معروف وقت زیادی از شما را تلف میکند، وقتی باید صرف کارهای مهمتری مانند کار، تحصیل و یا حتی تفریحتان کنید. علاوه براین به این نکته باید توجه کنید که زندگی واقعی افراد شبیه به آنچه در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند نیست و شما ممکن است با دیدن این تصاویر غیر واقعی شروع کنید به مقایسه کردن زندگی خودتان با آنها و از خودتان و شرایط زندگیتان بیشتر ناامید شوید. پس بهترین کار این است که در روز زمان کمی را به شبکههای اجتماعی اختصاص دهید و در همین زمان کم هم سعی کنید از صفحات آموزشی و خبری و تفریحی بازدید کنید.
احساس بیارزشی، خود کمبینی و بی هدفی باعث میشود فرد انگیزه و امیدش را برای زندگی و رسیدن به خواستههایش از دست بدهد و دیگر به خودش باور نداشته باشد. دلایل بوجود آمدن احساس پوچی و حقارت در فرد عمدتا تجربه شکست در زندگی و رابطهعاطفی، بودن در رابطه عاطفی آسیبزا، داشتن تله ذهنی بیارزشی، مقایسه کردن خود با دیگران، سرکوفتهای اطرافیان و خانواده، پایین بودن اعتماد به نفس، ابتلا به افسردگی، ایدهآلگرایی است. برای مقابله با خود کمبینی و احساس بیارزشی باید با یادگیری تکنیکها و تمرینهای روانشناختی اعتماد به نفس خود را افزایش دهید، لیستی از ویژگیهای مثبت و موفقیتهایتان تهیه کنید، با افراد منفینگر وقت نگذرانید، به سلامتی جسمیتان اهمیت دهید، زمانی که صرف شبکههای اجتماعی میکنید را مدیریت کنید.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
23 بازدید
261 بازدید
288 بازدید
244 بازدید
438 بازدید
دیدگاه
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
میخوام برگرده به رابطه/زندگیمیخوام فراموشش کنم
باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم
میخوام جذبش کنم و ازدواج کنیم
خیلی از ما در مراحل و مقاطع زندگی خودمان مانند زندگی تحصیلی، زندگی شغلی، زندگی عاطفی و عاشقانه خودمان و …. مدام با سکون و رکود مواجه میشویم و هرچقدر دنبال علت شکست ها و ناکامی های خودمان میگردیم؛ دلیل واضح و مشخصی را پیدا نمیکنیم و همچنان در گیجی و سردرگمی بسر میبریم و روز به روز شاهد درجازدن های بیشتری در زندگی خودمان هستیم.
دکتر منوچهر خادمی در این ویدئوی آموزشی؛ از تله بی ارزشی صحبت میکند؛ تله ای که به اعتقاد ایشان از میان ۱۲ تله زندگی، مهم ترین تله زندگی بشمار میرود و در حکم قلب و مغز و روح سایر تله های زندگی میباشد که اگر فعال شود، آنگاه با خودش سایر تله های زندگی را نیز فعال میکند. دکتر خادمی بر این مسئله تأکید دارند همانطور که جسم مادی و بدن فیزیکی ما برای زنده ماندن نیاز به اکسیژن و تنفس دارد، روح و روان ما نیز برای زیستن معنادار خویش، نیاز به حس ارزشمندی دارد و این در حالی است که اگر تله بی ارزشی در وجود ما فعال شود، این تله زندگی؛ حس ارزشمندی را از ما گرفته و دزدیده و بجای آن، حس یأس و دلمردگی و افسردگی و بی حوصلگی و بی انگیزگی و بی تفاوتی و بی معنایی را به ما هدیه میدهد.
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
دکتر خادمی معتقدند که تله بی ارزشی مانع این میشود که ما به بلندای روح خودمان پرواز کنیم و بلکه بالعکس، باعث میشود با دچار شدن به روان رنجوری های روحی، مدام در حال غرق شدن و دست و پا زدن در تاریکی های سردرگمی ها و سرگردانی های زندگی نزیسته خودمان باشیم. طبق نظر ایشان بر تک تک ما واجب است که ریشه ها و زمینه های شکل گیری تله بی ارزشی را در وجود خودمان شناسایی کنیم و جلوی علل و عوامل تشدید و تقویت این تله زندگی را بگیریم چون اگر اینکار را نکنیم، سایر ۱۲ تله زندگی نیز در وجود ما فعال شده و زندگی ما را مختل و قفل میکنند. دکتر خادمی به ما هشدار میدهند که تله بی ارزشی در ابتدا با مزه مزه کردن حس خودکم بینی شروع شده و سپس به خودخوری و خودسرزنشگری خودمان رسیده و در ادامه دچار خودتحقیری و خودبیزاری میشویم و در نهایت، حس بی ارزشی را تجربه خواهیم کرد.
مسئله دیگری که دکتر خادمی بر آن تأکید دارند؛ حس خودانتقادگری است که با فعال شدن تله بی ارزشی، مکانیزم خودانتقادگری نیز در روح و روان ما فعال شده و ما بجای اینکه منتقد زندگی خود آنهم در قامت یک منجی و محیی زندگی خودمان باشیم، منتقدی مخرب و نابودکننده خواهیم شد که تمام ارزشهای وجودی خودمان را زیر سوال برده و به شدت دچار حس حقارت درونی، حسادت همیشگی و مقایسه خود با دیگران میشویم و این در حالی است که هر کدام از ما، وجودی منحصربفرد داریم که نه قابل مقایسه با دیگری هستیم و نه از دیگری پست تر و نه برتر بوده و نه با یکدیگر برابر هستیم، بلکه وجودی یگانه و یکتا و منحصربفرد برای خودمان داریم و همین مسئله، موجب رشد و تعالی حس ارزشمندی در وجود ما خواهد شد.
اگر ایمیل خودتان را در خانه معنا ثبت کنید ما شما را از مقالات، صوت و ویدئوهای جدید آموزشی خانه معنا باخبر میکنیم،
فقط کافی است ایمیل خودتان را در فرم زیر وارد کنید، ما ایمیل بی محتوا و مزاحم ارسال نمیکنیم:
نام و نام خانوادگی شما
ایمیل شما
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
تخصص های ما:
روش های آموزشی ما:
شماره تماس با خانه معنا: 28429060 – 021
همه ما در دوران بزرگسالی خود در ارتباط با دیگران و جنبههای مهم زندگی با تله های ناخوشایندی برخورد میکنیم که مانع احساس لذت ما از زندگی و روابط میشود. تله هایی که بیشتر از همه در هنگام شکست و ناکامی ها خود را نشان می دهد.یکی از این تله های ناخوشایند زندگی تله “بی ارزشی”در زندگی است.وقتی فرد دچار تله بی ارزشی است احساس می کند که در مهمترین جنبه های شخصیتی اش انسانی نامطلوب، بد، حقیر و بی ارزش است یا اینکه در نظر افراد مهم زندگی اش فردی منفور و نامطلوب به حساب می آید و حساسیت بیش از حد نسبت به انتقاد، طرد و سرزنش دارد و همیشه مقایسه های نابجا، احساس نا امنی در حضور دیگران و حس شرمندگی در ارتباط با عیب ها و نقص های درونی او را احاطه می کند.
تله بی ارزشی چیست و چه نشانه هایی دارد ؟
“مریم سی سال دارد،دارای تحصیلات و کار خوب و ظاهر مناسب می باشد اما همیشه خودش را در موقعیت های زندگی به خصوص ارتباط با دیگران دست کم می گیرد و مدام به این موضوع فکر می کند که چرا دیگران باید او را دوست داشته باشند و لایق عشق و محبت دیگران نیست و همین احساس بی ارزشی اش باعث شده در روابط اش با دیگران همیشه دچار مشکل است،چون فکر می کند که رابطه خوب و صمیمانه و موقعیت شغلی بالاتر سهم دیگران است و نه او”.
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
وقتی که ما دچار احساس بی ارزشی در زندگی هستیم بیشترین احساسی که با ما همراه می شود،شرمساری است. شرمساری همان احساسی است که به محض برملا شدن عیب ها وایرادها بروز پیدا می کند.احساس بی ارزشی چندان برای دیگران قابل مشاهده نیست و ماهیت درونی و خصوصی دارد. شما احساس می کنید لیاقت عشق و محبت کسی را ندارید. اگرچه احساس بی ارزشی بسیار فراگیر است،اما شناسایی و تشخیص آن کار سختی است به این دلیل که از یک سو عیب ها و ایرادها درونی هستند و از سوی دیگر شما نیز تمام تلاش تان بر این است که عیب ها و ایرادها برملا نشود. این نشانه های زیر به شما کمک می کند تا تله بی ارزشی را در زندگی خود تشخیص دهید:
۱-اگر همسرتان به شما احترام بگذارد او را مورد انتقاد قرار می دهید. با این کار به عواطف عاشقانه زندگی تان مجال بروز نمی دهید. انگار با رفتارهای خود به همسرتان می فهمانید که لیاقت عشق و محبت را ندارید.
۲-خود واقعی تان را پنهان می کنید. به همین دلیل هیچ گاه احساس نمی کنید که همسرتان شما را می شناسد و درک می کند.
۳-مدام به شیوه ای نامنصفانه خودتان را با دیگران مقایسه می کنید. به همین دلیل احساس حقارت و حسادت یک آن شما را رها نمی کند.
۴-اگرچه دیگران به شما اهمیت می دهند و احترام می گذارد اما شما مدام از آنها تقاضای حمایت می کنید و می خواهید مطمئن شوید که دوست تان دارند.
۵-با دیگران چنان رفتار می کنید که آنها به خودشان اجازه می دهند از شما ایراد بگیرند،تحقیرتان کنند و با شما بدرفتاری کنند.
۶-اگر کسی از شما انتقاد درستی کند،سخت به موضع دفاعی می روید و در برابر فرد انتقادگر حالت خصمانه می گیرید.
۷-از فرزندان خود به شدت انتقاد می کنید.
۸-اگر موفقیتی نصیب شما شود خودتان را لایق این موفقیت نمی دانید. اگر هم نتوانید موفقیتی کسب کنید شدیدا عصبانی می شوید.
۹-در برابر مشکلات زندگی و مشکلات ارتباطی سخت ناامید می شوید و به دام افسردگی می افتید.
۱۰-وقتی در جمع صحبت می کنید به شدت مضطرب می شوید.
زمانی که دچار احساس بی ارزشی هستیم چطور واکنش نشان می دهیم؟
افرادی که احساس بی ارزشی در زندگی دارند برای مقابله با این مشکل دست به دامن شیوه های متفاوتی می شوند. برخی اعتماد به نفس خود را از دست می دهند یعنی تسلیم اوضاع پیش آمده می شوند.برخی ظاهری طبیعی و موجه دارند و به نوعی از این مسئله فرار می کنند و برخی چنان رفتار می کنند که انگار اصلا دچار احساس بی ارزشی نیستند و ظاهری بسیار عالی، قوی و آسیب ناپذیر دارند.البته لازم است ذکر شود انتخاب این روش های مواجهه با مسائل به صورت ناخودآگاه است و فرد از انتخاب آن آگاهی ندارد. مثلا وقتی که ما تسلیم تله بی ارزشی می شویم دوستان انتقادگر و طرد کننده انتخاب می کنیم، خودمان را تحقیر می کنیم و در موقعیت هایی که زیر دست و فرمانبر باشیم قرار می گیریم.اما اگر بخواهیم از تله ناخوشایند بی ارزشی اجتناب کنیم احساسات و افکار واقعی خودمان را بیان نمی کنیم و اجازه نمی دهیم دیگران به ما نزدیک شوند تا مبادا به عیب و نقص های ما پی ببرند و واکنش سوم به تله بی ارزشی زمانی است که خود ما واکنش های افراطی از قبیل انتقاد و طرد دیگران را انجام می دهیم به گونه ای که انگار خود ما هیچگونه عیب و ایرادی نداریم و رفتاری انتقادگرایانه یا برتری طلبانه نسبت به دیگران انجام می دهیم تا خودمان را بی نقص جلوه بدهیم.
احساس بی ارزشی در زندگی و افسردگی
اکثر افرادی که دچار احساس بی ارزشی در زندگی هستند نقابی بر چهره دارند تا از بروز حس آسیب پذیری خودداری می کنند،زیرا به محض بروز آسیب پذیری ها دچار خودبیزاری و شرمساری می شوند. افرادی که این احساس را دارند سعی می کنند خودشان را از حس بی ارزشی بی خبر نگه دارند. این ناآگاهی از حس بی ارزشی درونی باعث می شودکه این افراد به دام مشکلات ارتباطی و افسردگی بیفتند. معمولا افسردگی و مشکلات ارتباطی باعث می شوند که این افراد برای درمان مراجعه کنند.
ریشه های شکل گیری تله زندگی بی ارزشی در کجاست؟
بسیاری از تله ها و مشکلاتی که در ما در بزرگسالی با آنها مواجه هستیم ریشه در دوران کودکی و و واکنش هایی است که والدین با فرزندان خود دارند. اگر در دوران کودکی احساس کنید که به شما احترام گذاشته نمی شود یا کسی شما را دوست ندارد تله بی ارزشی در ذهن شما نقش می بندد. ممکن است بارها و بارها یکی از والدین یا هردوی آنها شما را طرد کنند یا به شما ایراد بگیرند.شما از سوی والدین طرد می شوید، به شما محبت نمی کنند،یا شما را دست کم می گیرند. و اعتقاد پیدا می کنید که وجود شما برازنده ی همین طردها و بی اعتنایی ها است. در دوران کودکی به دلیل رفتارهای والدین سرزنش می شدید. تمام سرنوشت ناخوشایند و غم انگیز خود را به بی لیاقتی و کمبودهای خودتان ربط می دهید. به همین دلیل شاید از رفتار دیگران عصبانی نیستید،بلکه از رفتارهای خودتان شرمسار و ناراحت می شوید.ممکن است حس شرمساری در دوران کودکی شما را احاطه کند و بر شما سیطره بیندارد. هر زمان که در معرض برملا شدن عیب ها و نقص های خود قرار گرفته اید حس شرمساری به سراغ شما آمده است. حس شرمساری فقط مربوط به مسایل ظاهری و پیش پا افتاده نبوده است. بلکه شخصیت و هویت شما را عمیقا درگیر کرده است .
انواع خانواده های آسیب رسان گفته شده در زیر باعث می شود ریشه شکل گیری این تله در زندگی خود را بشناسید.البته این به این معنا نیست که با شناختن نوع خانواده آسیب رسان خود از آنها دوری کنید و یا آنها را مورد خشم و غضب خود قرار دهید،بلکه هدف بیشتر نوعی آگاهی نسبت به رفتارهای نادرست خود است تا ما آنها را در قبال دیگران و مخصوصا با فرزندان خود تکرار نکنیم.
چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
۱-یکی از اعضای خانواده تان سخت انتقادگر بوده است یا شما را مواخذه می کرده است.
۲-والدین مدام شما را ناامید و سرخورده می کرده اند.
۳-از طرف پدر یا مادر و یا هردوی آنها طرد شده اید و والدین محبت شان را از شما دریغ کرده اند.
۴-یکی از اعضای خانواده از نظر جسمی یا عاطفی با شما بدرفتاری کرده است.
۵-در خانواده تمام اشتباهات به گردن شما انداخته شده است.
۶-والدین دائم به شما می گفته اند که بی ارزش و نالایق هستید و به درد هیچ کاری نمی خورید.
۷-بارها نامنصفانه با برادران و خواهران خود مقایسه شده اید و والدین آنها را به شما ترجیح داده اند.
۸-یکی از والدین عطای زندگی زناشویی را به لقای آن بخشیده است و شما خودتان را مقصر می دانید و سرزنش می کنید.
در چه موقعیت هایی بیشتر در تله بی ارزشی گرفتار می شویم ؟
رابطه با همسر صمیمانه ترین روابط محسوب می شوند. به همین دلیل خود دروغین شما بیشترین دردسر را در این روابط متحمل می شود. با پنهان سازی خود واقعی هیچ گاه متوجه نمی شوید که همسرتان شما را از صمیم قلبش دوست دارد. از آنجا که صداقت ندارید خویشتن واقعی تان روز به روز بی ارزش تر می گردد. شاید از این مساله وحشت دارید که دیر یا زود مشت شما باز می شود و همسرتان به شخصیت بی ارزش درونی شما پی ببرد.
غیر از ارتباط با همسر در موقعیت هایی همچون موارد زیر امکان اینکه احساس بی ارزش بودن بکنید بالاست:
-زمانی که احساس ناامنی، بی کفایتی و یا طردشدگی می کنید.
-زمانی که خودتان را دست کم می گیرید.
-زمانی که به دیگران حسادت می کنید.
-زمانی که به بی احترامی ها و تحقیرهای دیگران حساسیت به خرج می دهید.
-زمانی که در برابر ایرادهای دیگران از خودتان دفاع می کنید.
-زمانی که به خودتان اجازه می دهید دیگران به شما بی احترامی کنند.
-زمانی که اعتقاد داشته باشید که تحمل انتقادهای دیگران کاری سخت است و حتی یک انتقاد کوچک نیز شما را سخت گرفتار شرمساری می کند.
-زمانی که برای فرار از تله بی ارزشی منکر اشتباهات خود می شوید یا سخت از درستی کارها و تصمیم های خود دفاع کنید،چون می دانید هرگونه برملا شدن عیب و ایراد باعث شرمساری شدیدی در شما می شود بنابراین از اشتباهات و ایرادهای خود به شدت دفاع می کنید. تله بی ارزشی نمی گذارد شما انتقادپذیر باشید. انتقادناپذیری می تواند مشکلی جدی محسوب گردد.
چطور تله بی ارزشی را در دوران نامزدی تشخیص دهیم؟
۱-شما و نامزدتان علاقه چندانی به دیدن همدیگر ندارید.
۲-دوست دارید که روابط شما کوتاه مدت و همراه با عشق شور انگیز باشد یا همواره با چند نفر رابطه دارید تا مبادا اگر یکی شما را ترک کند،خیال تان جمع باشد که افراد دیگری در دسترس تان هستند.
۳-جذب افراد ایرادگیر می شوید که مدام شما را تحقیر می کنند.
۴-جذب کسانی می شوید که از نظر جسمی و هیجانی با شما بدرفتاری می کنند.
۵-به افرادی تمایل دارید که علاقه چندانی به شما ندارند،ولی شما کماکان در این خیال باطل به سر می برید که محبت این افراد را جذب کنید.
۶-شما به دنبال زیباترین و جذاب ترین فرد می گردید،حتی زمانی که می دانید گل بی خار وجود ندارد.
۷-شما به رابطه با کسی تن می دهید که تحقیرتان می کند،از شما سوءاستفاده می کند یا شما را آدم حساب نمی کند.
مراحل تغییر تله بی ارزشی در زندگی چیست؟
۱-احساس های بی ارزشی و شرمساری دوران کودکی را درک کنید.کودک آسیب دیده درون خود را حس کنید.
۲-فهرستی از شیوه های مقابله خود با مسائل زندگی مثل (تسلیم،فرار و حمله)برای کنار آمدن با تله بی ارزشی در زندگی را بنویسید.
۳-تلاش کنید دست از رفتارهای مقابله ای ناسالم مثل فرار یا حمله بردارید.
۴-احساس های شرم و بی ارزشی را در رفتارهای روزمره زندگی خود زیرنظر بگیرید.
۵-نقاط قوت و ضعف خود در دوران کودکی و دوران فعلی را بنویسید.
۶-نقاط ضعف فعلی خود را به طور جدی ارزیابی کنید و مهارت مقابله با آنها را یاد بگیرید.
۷-برای تغییر نقاط ضعف تغییر پذیر،برنامه ریزی کنید.
۸-نامه ای به والد یا والدین سرزنش گر خود که باعث به وجود آوردن احساس بی ارزشی در شما شده اند بنویسید(نیازی به ارسال نامه نیست،بلکه هدف نوشتن احساس ناخوشایند خود نسبت به والدین است).
۹-تلاش کنید در روابط صمیمی خود صادق باشید و سعی در پوشاندن عیب و نقص خود نکنید.
۱۰-عشق و محبت افراد نزدیک خود را بپذیرید و با بدبینی آنها را از خود طرد نکنید.
۱۱-اجازه ندهید دیگران به رفتارهای توهین آمیز و نامحترمانه با شما ادامه دهند.
۱۲-اگر در روابط خود به طرف مقابل ایراد می گیرید و سرزنش می کنید،دست از این کار بردارید.
منبع : سپیده دانایی
خیلی مطلب مفیدی بود و باعث شد خیلی گریه کنم…
ولی من نمیدونم نقطه ضعف الان و کودکیم چی بوده و چی هست نمیدونم ایراد کارم کجاست
دست تان درد نکند مطالب مفیدی است اما می توان گفت: هر کسی از ظن خود شد یار ما یعنی این که در مواردی از تجربه های شخصی کمک می گیریم که ممکن است قابل تعمیم به دیگران نباشد و در مواردی نیز احساس ارزش مندی و احساس بی ارزشی ویژگی های مشترکی دارند. مثلا نقد ناپذیری ممکن است ناشی از احساس فقدان ارزش یا ناشی از احساس عزت نفس و ارزش مندی افراطی باشد… موفق باشید
مطلب مفیدی بود- سپاسگذارم
امیدوارم بتونم اجراش کنم و از شر این حس بد خلاص شم
فکر میکنم نوشتن نامه خیلی کمک کننده باشه
بازهم ممنون از مطلب خوبتون
من که همیشه گرفتارشم وقت و بی وقت چیکار کنم طوریم که نه به مسائل معنوی نه به مسائل دنیویم میرسم حتی در روابطم هم همینطوریم با هیچ کس دوست نیستم خیلی تنهام و در زندگی زناشوییم همین مشکل هست
سلام
دوستان هم حس عزیز! باورم نشد که امروز ۴٫ ۴ ۹۷ افرادی مشابه من وجود دارند و بنوعی همهء ما انگار از یک بلندگو حرف دلمون رو میگیم.
من حدس میزنم دلایلی که عامل احساس بی ارزشی در من هستند مربوط به :
بدن_ رفتار_ موقعیت اجتماعی_قدرت مالی
من هستند. بعضی از اینها متصل به بچگی و نوجوانی و بعضی متصل به اوضاع حاضر … هست.
بزرگترین سوال من چیزیه که خواهش میکنم هرکدام از دوستان همدرد و نیز استادان نظرشون رو بفرمایند
این که :
اولا من چه رفتاری انجام میدم که واکنش افراد از حالت محترمانه به تحقیرآمیز و سرزنش گر تبدیل میشه؟
ثانیا یک مورد مسخره هم در رفتار من هست که افراد شروع میکنند به “خمیازه کشیدن ! ” به حدی که کم مونده فک شون دربیاد و چون این اتفاق در مورد اکثر معاشرین من تکرار میشه احتمال کم خوابی طرف وجود نداره بلکه رفتار من کسالت آور و خسته کننده هست.
ثالثا درمیان همه افراد ناراضی از معاشرت بامن افرادی هستند که ابدا کسل یا خسته نمیشن و معاشرت خوش آیندمون ادامه پیدا میکنه.
سپاسگزارم
سلام
وقتی که دیگران ما رو به خاطر چهره یا اسم یا هر چیز ظاهری دیگر که دست خودمون نیست مسخره و تحقیر میکنند باید در اینجور مواقع چکار کنیم؟
سلام من ۲۳ سالمه با پدر و مادرم زندگی میکنم ولی از اونا بدم اومده اصلا از من حرفام گوش نمیکنن احساس بدبختی و حس خودکشی دارم لطفا راهنمایی کنید
مطلب بسیار خوبی بود سپاسگزارم
باور دردناکیه … برخورد های نادرست در دوران کودکیم باعث بوجود اومدن شخصیتی شده که علیرغم موقعیت اجتماعی خوب، خودش رو لایق هیچی نمیدونه و همیشه از دست خودش عصبانیه. وقتی دیگران میگن چقدر روم حساب میکنن اصلا باورنمیکنم در مورد من حرف میزنن
من دختری ۲۸ ساله خیلی احساس تنهایی میکنم تو این سالها کسی نشده منو بخاطر خودم بخواد واین باعث شده خیلی احساس بی ارزشی کنم چرا باید بخاطر قیافه ای که خدا داده و معمولیه و دست خودمون نبوده اینقدر مورد تحقیر دیگران واقع بشیم درحالی که هیچ کس سعی نمیکنه فقط به ظاهر توجه نکنه وقلب خود طرفو ببینه
Thanks very interesting blog!|
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
عطیه رضایی ۱۳۹۶-۰۳-۲۸ روابط دیدگاه۹
شاید دقیقا ندانید تله بی ارزشی چیست و یا بعضی مواقع احساس بی ارزشی می کنیم اما بدون شک چند باری آن را احساس کرده اید. چرا همه ما در دوران بزرگسالی خود در ارتباط با دیگران و جنبههای مهم زندگی با تلههای ناخوشایندی برخورد میکنیم که مانع احساس لذت ما از زندگی و روابط میشود؟ تله هایی که بیشتر از همه در هنگام شکست و ناکامیها خود را نشان میدهد. در این مطلب سایت ویکی روان خانم عطیه رضایی به بررسی دقیق این موضوع می پردازیند که چرا احساس بی ارزشی میکنم و چگونه از تله بی ارزشی رها شویم تا زندگی بهتری را تجربه کنیم؟؟؟
با سایت روانشناسی ویکی روان همرا باشید.
یکی از این تلههای ناخوشایند، تله بیارزشی در زندگی است. وقتی فرد دچار تله بی ارزشی است احساس میکند که در مهم ترین جنبه های شخصیتی اش انسانی نامطلوب، بد، حقیر و بیارزش است یا اینکه در نظر افراد مهم زندگیاش فردی منفور و نامطلوب به حساب میآید و حساسیت بیش از حد نسبت به انتقاد، طرد و سرزنش دارد و همیشه مقایسه های نابجا، احساس ناامنی در حضور دیگران و حس شرمندگی در ارتباط با عیب ها و نقص های درونی او را احاطه میکند.
«مریم سی سال دارد، دارای تحصیلات و کار خوب و ظاهر مناسب میباشد اما همیشه خودش را در موقعیتهای زندگی به خصوص ارتباط با دیگران دست کم میگیرد و مدام به این موضوع فکر میکند که چرا دیگران باید او را دوست داشته باشند و لایق عشق و محبت دیگران نیست و همین احساس بیارزشیاش باعث شده در روابطاش با دیگران همیشه دچار مشکل باشد، چون فکر میکند که رابطه خوب و صمیمانه و موقعیت شغلی بالاتر سهم دیگران است نه او.»چگونه احساس بی ارزشی نکنیم
وقتی که ما دچار احساس بیارزشی در زندگی هستیم بیشترین احساسی که با ما همراه میشود، شرمساری است. شرمساری همان احساسی است که به محض برملا شدن عیبها و ایرادها بروز پیدا میکند.
احساس بیارزشی چندان برای دیگران قابل مشاهده نیست و ماهیت درونی و خصوصی دارد. شما احساس میکنید لیاقت عشق و محبت کسی را ندارید.
اگرچه احساس بیارزشی بسیار فراگیر است اما شناسایی و تشخیص آن کار سختی است به این دلیل که از یک سو عیبها و ایرادها درونی هستند و از سوی دیگر شما نیز تمام تلاشتان بر این است که عیبها و ایرادها برملا نشود. این نشانههای زیر به شما کمک میکند تا تله بیارزشی را در زندگی خود تشخیص دهید:
افرادی که احساس بیارزشی در زندگی دارند برای مقابله با این مشکل دست به دامن شیوههای متفاوتی میشوند. برخی اعتماد به نفس خود را از دست میدهند یعنی تسلیم اوضاع پیش آمده میشوند.
برخی ظاهری طبیعی و موجه دارند و به نوعی از این مسئله فرار میکنند و برخی چنان رفتار میکنند که انگار اصلا دچار احساس بیارزشی نیستند و ظاهری بسیار عالی، قوی و آسیب ناپذیر دارند.
البته لازم است ذکر شود انتخاب این روشهای مواجهه با مسائل به صورت ناخودآگاه است و فرد از انتخاب آن آگاهی ندارد.
مثلا وقتی که ما تسلیم تله بیارزشی میشویم دوستان انتقادگر و طردکننده انتخاب میکنیم، خودمان را تحقیر میکنیم و در موقعیتهایی که زیردست و فرمانبر باشیم قرار میگیریم اما اگر بخواهیم از تله ناخوشایند بیارزشی اجتناب کنیم احساسات و افکار واقعی خودمان را بیان نمیکنیم و اجازه نمیدهیم دیگران به ما نزدیک شوند تا مبادا به عیب و نقصهای ما پی ببرند و واکنش سوم به تله بیارزشی زمانی است که خود ما واکنشهای افراطی از قبیل انتقاد و طرد دیگران را انجام میدهیم به گونهای که انگار خود ما هیچگونه عیب و ایرادی نداریم و رفتاری انتقادگرایانه یا برتریطلبانه نسبت به دیگران انجام میدهیم تا خودمان را بینقص جلوه بدهیم.
اکثر افرادی که دچار احساس بیارزشی در زندگی هستند نقابی بر چهره دارند تا از بروز حس آسیب پذیری خودداری کنند، زیرا به محض بروز آسیبها دچار خودبیزاری و شرمساری میشوند. افرادی که این احساس را دارند سعی میکنند خودشان را از حس بیارزشی بیخبر نگه دارند. این ناآگاهی از حس بیارزشی درونی باعث میشودکه این افراد به دام مشکلات ارتباطی و افسردگی بیفتند. معمولا افسردگی و مشکلات ارتباطی باعث میشوند که این افراد برای درمان مراجعه کنند.
بسیاری از تلهها و مشکلاتی که ما در بزرگسالی با آنها مواجه هستیم ریشه در دوران کودکی و و واکنشهایی دارند که والدین با فرزندان خود داشتهاند.
اگر در دوران کودکی احساس کنید که به شما احترام گذاشته نمیشود یا کسی شما را دوست ندارد تله بیارزشی در ذهن شما نقش میبندد. ممکن است بارها و بارها یکی از والدین یا هردوی آنها شما را طرد کنند یا به شما ایراد بگیرند.
شما از سوی والدین طرد میشوید، به شما محبت نمیکنند،یا شما را دست کم میگیرند و اعتقاد پیدا میکنید که وجود شما برازنده همین طردها و بی اعتناییها است. در دوران کودکی به دلیل رفتارهای والدین سرزنش میشدید. تمام سرنوشت ناخوشایند و غمانگیز خود را به بیلیاقتی و کمبودهای خودتان ربط میدهید.
به همین دلیل شاید از رفتار دیگران عصبانی نیستید، بلکه از رفتارهای خودتان شرمسار و ناراحت میشوید. ممکن است حس شرمساری در دوران کودکی شما را احاطه کند و بر شما سیطره بیندارد.
هر زمان که در معرض برملا شدن عیبها و نقصهای خود قرار گرفتهاید حس شرمساری به سراغ شما آمده است. حس شرمساری فقط مربوط به مسائل ظاهری و پیش پا افتاده نیست بلکه شخصیت و هویت شما را عمیقا درگیر کرده است.
انواع خانوادههای آسیبرسان گفته شده در زیر باعث میشود ریشه شکلگیری این تله در زندگی خود را بشناسید. البته این به آن معنا نیست که با شناختن نوع خانواده آسیبرسان خود از آنها دوری کنید و یا آنها را مورد خشم و غضب خود قرار دهید، بلکه هدف بیشتر نوعی آگاهی نسبت به رفتارهای نادرست خود است تا ما آنها را در قبال دیگران و مخصوصا با فرزندان خود تکرار نکنیم.
رابطه با همسر صمیمانهترین روابط محسوب میشوند. به همین دلیل خود دروغین شما بیشترین دردسر را در این روابط متحمل میشود. با پنهانسازی خود واقعی هیچ گاه متوجه نمیشوید که همسرتان شما را از صمیم قلبش دوست دارد.
از آنجا که صداقت ندارید خویشتن واقعیتان روز به روز بیارزشتر میگردد. شاید از این مساله وحشت دارید که دیر یا زود مشت شما باز میشود و همسرتان به شخصیت بیارزش درونی شما پی ببرد.
غیر از ارتباط با همسر در موقعیتهایی همچون موارد زیر امکان اینکه احساس بیارزش بودن بکنید بالاست:
۱۳۹۹-۰۹-۰۳
۱۳۹۹-۰۹-۰۳
۱۳۹۹-۰۹-۰۳
۱۳۹۹-۰۸-۳۰
۱۳۹۹-۰۸-۳۰
۱۳۹۹-۰۸-۳۰
کودک لجباز می تواند لحظات سختی را برای اطرافیان به وجود آورد و مایه رنجش …
ممنونم بابت این متن . تمامو کمال خوندم ، و واقعا به راهکارهاش نیاز داشتم . بازم سپاس از شما و این سایت
ممنون از شما دوست عزیز و گرامی
سلام ممنون بابت مطالب عالیتان من وقتی تازه از دانشگاه در آمده بودم بی زبون بی زبون بودم و هرکی هر حرفی میرسید میزد بهم و حق اظهار نظر تو هر زمینه ای داشت و تسلیم بودم گاهی سالی یک بار یه تشری می اومدم بو گاهی توی تنهایی اشکی هم میریختم!تازگیها جواب طرف را تا یه حدی میدهم ولی باز ناراضیم که چرا اینو نگفتم و اونو نگفتم باز توی تنهایی ناراحتم.فرار هم که همیشه با من بوده.از اینجا برم جای بعدی بهتره. معمولا تا چند ماه هم خوبه ولی بعد بد قولی و بی احترامی و رئیس بازی شروع میشه و باز جای دیگری میروم
الهه جان سلام ممنون از لطفت، این مثل رو یادت باشه که اگر آسفالت جاده کف پامونو اذیت میکنه، نمیتونیم کل آسفالت هارو عوض کنیم اما میتونیم کفشی به پا کنیم که دیگه اذیت نشیم. نمیشه جلوی نفرت پراکنی خیلی ها رو گرفت، نمیشه به همه مفهیم کرد چه چیزی را دوست داریم و چی و نمیخوایم اما میتونیم رو خودمون کار کنیم تا آزار نبینیم. اجازه نده کسی بهت توهین کنه، از عزت نفست با احترام دفاع کن اما یادت باشه خیلی از حرف ها و گفته های بسیاری از اطرافیان حتی ارزش گوش دادن نداره
مقاله درست حسابی و غیر تکراری بود اما انتظار راهکارهای بیشتر و توضیحات بیشتری برای درمان داشتم .
عاااالی بود، مرسی
خوشحالیم که کاربردی بوده براتون
خیلی عالی بود لطفا منبع روهم بنویسید
این مقاله به قلم سرکار خانم عطیه رضایی میباشد که پایین مقاله اسمشون ذکر شده ممنونچگونه احساس بی ارزشی نکنیم
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وبسایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
آدرس ایمیل:
آدرس ایمیل:
وب سایت روانشناسی ویکی روان محیطی صمیمی و مطمئن برای کسب دانش و اطلاعات کاربردی در رشته روانشناسی برای همه مردم، اشتراک سوالات و مشکلات شخصی و دریافت پاسخ از متخصصین رشته روانشناسی میباشد. اطلاعاتی که بدون شک در زندگی همه ما کاربردی بوده و تاثیر مثبت فراوان به همراه خواهد داشت. برای اطلاعات بیشتر با شماره تلفن زیر تماس بگیرید 021-22372174پشتیبانی در تلگرام info[at]wikiravan.com0