چگونه احساس خود را بکشیم

 
helpkade
چگونه احساس خود را بکشیم
چگونه احساس خود را بکشیم

آخرین باری که منتظر نتیجه ی یک آزمون بودید یا منتظر ایمیلی از طرف مصاحبه کننده خود(در مصاحبه کاری) بودید، کی بود ؟

آیا حس نگرانی، تنش و یا ترس و نا امنی داشتید؟

حس شما نسبت به احساسی شدنتان درباره موضوعات مختلف چیست ؟ آیا از این واکنش خود راضی هستید ؟

آیا بخاطر برخورد های احساسی خود، در رنج هستید ؟

در طول زندگی، بعضا شرایطی به وجود می آید که با احساسی شدن دردسر ساز بوده و آسیب های جدی به ما میزند. نحوه برخورد و رفتار ضعیف شما در شرایط مختلف نیز، نهایتا باعث ایجاد این باور خواهد شد که شما باور کنید واقعا شخصیت ضعیفی دارید.

چگونه احساس خود را بکشیم

درواقع نکته اینجاست که اگر در موارد مختلف، حس ضعف داشته باشید، پس از مدتی اعتماد به نفس شما کاهش خواهد یافت و به همین علت، بسیار مهم است که یاد بگیرید، چگونه در برخی شرایط، انسان بی احساسی باشید. 

خوب، اما این کار چگونه انجام میشود؟ اگر توصیه هایی مانند “ولش کن !” یا ” بهش فکر نکن!” را تا کنون شنیده اید، باید گفت که ضمیر ناخودآگاه شما، آنها را مسخره دانسته و ارسال احساسات منفی به شما را با استفاده از این عبارات، متوقف نخواهد کرد.

خوب ، اما این احساسات واقعا چگونه متوقف میشوند ؟

آیا میدانید احساسات از کجا می آیند ؟ همه این احساسات، از فکر اولی که در ذهنتان جوانه میزند آغاز میشوند. سپس، این فکر، فکر دیگری را آغاز کرده و به زودی خواهید دید که سناریو ها و فکرهای مختلفی در ذهن شما پر شده است.

در ادامه این فکرهای منفی توسط مغز شما پردازش شده و ذهنتان با تولید احساسات متناظر به آنها پاسخ خواهد داد. درواقع، پس از شروع این چرخه از افکار ، کنترل احساسات بسیار سخت خواهد بود. اما، متوقف کردن جوانه ی اولیه ی فکر منفی، بسیار ساده تر است.

مثلا اگر پس از مصاحبه کاری، هنوز ایمیلی دریافت نکرده اید، بجای اینکه فکر : ” ایمیل تاخیر کرد ! احتمالا من ویژگیهای خوبی نداشته ام و رد شده ام” را در ذهن خود وارد کنید، به سرعت آنرا کنار زده و بگویید : “هنوز دلایل کافی را برای چنین اظهار نظری ندارم !”..

هر روز جدید، برای شما فرصتی است که تصمیمات جدیدی بگیرید. هرکدام از این تصمیمات، خط جدیدی را به داستان زندگی شما می افزایند و اگر میخواهید زندگی غرور آفرینی داشته باشید، بد نیست از همین لحظه، این تصمیم را بگیرید که :

بدون توجه به اتفاقی که در زندگی شما میفتد، قدرتمند باشید.

عشق احساسی الهام بخش است. همه عاشق مرد روی شانه هستند. روحیه بالا و احساس خوشبختی بدون ابر او را تحت الشعاع قرار می دهد. اما اگر ممنوع است یا نه؟ آیا این امکان وجود دارد ، و خصوصاً به اندازه عشق قوی است؟

بسیاری از افراد با احساس وابستگی یا کشندگی به شخص دیگر آشنا نیستند ، اما با این وجود ، اکثر ما مسئولیت پذیری نسبت به خودمان را تجربه کرده ایم. در مواجهه با وضعیت مشابه ، افکار شخص فقط با موضوع احساسات اشغال می شود و قلب پر از شور و شوق جدی می شود. اما کسی که به آن همه طوفان هدایت می شود ، هیچ توجهی نمی کند یا صریحاً می گوید هیچ تلافی نخواهد داشت.

چگونه خلاص شویم؟ در این شرایط ، قطعاً سرکوب عشق ضروری است ، زیرا عشق به معنای ساختن سعادت با یک فرد محبوب است و نه عذاب بی پایان.

مرد بی حد و حصر عاشق در دنیایی از خیالات خود زندگی می کند. جذب ذهن توسط توهمات مانع از این می شود که انسان کاملاً زندگی کند و منطقی فکر کند. فرد به جای اینکه در خود احساس سستی را سرکوب کند ، با آه کشیدن با یک شی غیرممکن است ، فرد بیشتر و بیشتر خیال می کند. اجازه نمی دهد احساس جدید ، واقعی و متقابل به زندگی وارد شود. در حالی که می توان عشق شاد را به خود جلب کرد ، فرد کاملاً در یک دنیای توهم غوطه ور است و گاهی اوقات تمام سال را صرف رویاهای بی معنی می کند.

بعد از مدتها انتظار برای معجزه اتفاق نمی افتد. پس از آن چه شروع می شود؟ و فرد نارضایتی را در خود جمع می کند ؛ و احساس پوچی نمی کند. او مطمئن است که به کسی احتیاج ندارد. هرگونه تلاش اقوام و دوستان برای به نوعی پریشان کردن و سرگرم کردن یک معشوق بی مورد ، برآورده می شود. در این حالت ، می توانید “هیزم زیادی را خرد کنید” و کارهایی انجام دهید که فرد بعدا پشیمان شود. اما در مورد آن مرد به جای سرکوب احساس عاشق شدن با خودش ، بیشتر و بیشتر در افکار موضوع آهسته فرو می رود و همچنان به ساختن “قلعه هایی در هوا” ادامه می دهد.

چگونه احساس خود را بکشیم

تب در عشق آبله مرغان نیست و فقط نمی توان با آن بیمار شد. این احساس هنگامی که فرد حداقل انتظار چنین چیزی را داشته باشد ناگهان ظاهر می شود. از زمان های بسیار قدیم دانشمندان دست به اقداماتی برای رسیدن به چیزی برای رهایی از عشق می زنند. روشهای زیادی استفاده شده است: نماز ، خون ریزی ، روال سخت ، ورزش خسته کننده. البته اقدامات انجام شده نتیجه مطلوبی را به همراه نیاورد ، زیرا عشق یک بیماری بدن نیست.

هنوز هیچ دارویی وجود ندارد. با این حال ، دانشمندان علوم اعصاب ادعا می کنند که در آینده ، پزشکان ابزاری را در زرادخانه دریافت می کنند تا هرگونه احساسات را سرکوب کنند. دانشمندان متوجه شده اند که در مراحل اولیه ، عشق به اختلال چاقی-اجباری (OCD) شباهت دارد. این بدان معناست که داروهایی که به OCD کمک می کنند نیز در رابطه با سرکوب وابستگی به موضوع تنفس عمل خواهند کرد. اما این نظریه اثبات نشده است ، بنابراین نمی توان از داروسازی کمک گرفت.

بی مسئولیتی و آهستگی منجر به اختلالات روانشناختی می شود ، بنابراین باید از شر عشق خلاص شوید. بی مسئولیتی باعث نارضایتی ، ناامیدی و استرس می شود. تمام این منفی بودن به وجود سعادتمندانه کمک نمی کند.

روشهای روانشناختی زایمان وجود دارد ، اما بدون کار کردن روی خود و افکار خود شخص نمی تواند یک احساس را سرکوب کند. درمان سرکوب عشق:

خود را از منفی و نارضایتی موجود در پیله دور نکنید. ناامیدی خود را به اشتراک بگذارید. صحبت کردن اما مراقب باشید غم و اندوه را بهتر به طور ناشناس به اشتراک بگذارید. در انجمن ها ، در شبکه های اجتماعی ارتباط برقرار کنید ، در مورد عدم عشق به یک راننده تاکسی ، متصدی یا شخص دیگری که دلسرد نیست ، رهبری کنید یا بگویید. احساسات منفی را در خود جمع نکنید. تجارب انباشته شده را با فریاد کشیدن آنها بیرون کنید. وارد طبیعت شوید و با صدای بلند فریاد بزنید که همه شما را تحت الشعاع قرار می دهد. احساس عشق بی حد و حصر را در قالب بادکنک تصور کنید که از شما به سمت آسمان حرکت می کند و با شما تخلف و پوچی می کند. با شخصی که فکرش باعث می شود از درد بی مسئولیتی آگاه باشید ، عبور نکنید. در صورت امکان گزینه ایده آل تغییر اقامتگاه است. وقت آزاد خود را تا حد مجاز پر کنید. با فعالیتها همراه شوید. به آنچه که مدتهاست می خواهید مراقبت کنید ، اما زمان آن را پیدا نکردید. شلوغ بودن بهترین داروی جهان است. خود را در افکار خود قفل نکنید. با دوستان گپ بزنید ، به دیدار بروید ، در رویدادهای اجتماعی شرکت کنید. یاد بگیرید که افکار خود را کنترل کنید. برای عدم یادآوری شخصیت عذاب آور به مدت دو ساعت ، جایزه ای کسب کنید و این زمان را به تدریج افزایش دهید. از دنبال کردن یک هدف از عشق بی حد و حصر خودداری کنید. علاوه بر ناراحتی ، شرم و سایر موارد ناخوشایند ، چیزی به دست نخواهید آورد. دست از انتقام نکشید. هدف احساسات مقصر بودن در عاشق بودن نیست. او این را نمی خواست و عشق را نمی خواست. کیفیت شیء تنفس را از طرف مقابل ارزیابی کنید. خصوصیات منفی شخصیت و اعمال شرم آور در زندگی نامه همه است و موضوع عشق بی حد و حصر نیز از این قاعده مستثنی نیست.

مردم خلاقیت را پیدا می کنند. در حالت عشق ، احساسات و احساسات آنقدر فرد را تحت الشعاع خود قرار می دهند که می توانید از آن برای خیر استفاده کنید. ترسیم ، نوشتن شعر ، داستان ، مقاله.

اجازه ندهید که شکست از خوشبختی آینده عبور کند. شک و تردید ایجاد نکنید. به انتخاب هدف آهسته احترام بگذارید ، اما به یاد داشته باشید که تصمیم آن باعث نمی شود شما شایسته خوشبختی نباشید. این فقط یک صفحه از زندگی شما است ، و هنوز هم یک کتاب کامل در پیش است. برای یک رابطه جدید باز کنید و به خودتان حق و عزیزان خود بدهید!

زندگی یک فرد مدرن بدون احساسات غیرممکن است. این حوزه مدیریت روحیه ، ظرفیت کاری فرد ، توسعه کیفیتهای فردی را به طور مستقیم به آن بستگی دارد. احساسات در کلیه مؤلفه های زندگی روزمره ما وجود دارد. وقتی صحبت از چگونگی خلاص شدن از احساسات می شود ، منظور ما از احساسات و تجلیات منفی است. یعنی ، کار اصلی کمک به بازیابی آرامش خاطر ، جلب اعتماد به نفس است. چگونه این کار را درست انجام دهیم؟ هنگام کار با احساسات به چه چیزی باید توجه کنید؟ در این مقاله مورد بحث قرار خواهد گرفت.

امروز بسیاری از مردم متوجه می شوند که نیاز به اعمال معنوی دارند. یک فرد بالغ تمایل دارد که با ذات درونی خود به وحدت برسد ، مرزهای تواناییهای خود را گسترش دهد. مدیتیشن توانایی بی نظیری در تعادل انرژی فرد دارد. بر این اساس ، حوزه احساسات با گذشت زمان هماهنگ می شود. تغییرات مثبت در هر صورت قابل مشاهده است ، حتی اگر فرد به سادگی با روند کار آشنا شود ، اما به طور فعال در آن شرکت نمی کند. مدیتیشن اثر مخرب عواطف را کاهش می دهد ، به فرد می آموزد که با بدن و روح خود هماهنگ باشد. احساسات چنین حوزه ظریفی است که لزوماً به اصلاح نیاز دارد. احساسات انسانی بسیار متحرک است ، ایستا نیستند. به طوری که احساسات ما تحت تأثیر فشار مداوم از دنیای خارج رنج نبرد ، لازم است که بر فنون اساسی مدیتیشن تسلط داشته باشید.

تنفس هالوتروپیک یکی از اقدامات معنوی است. ذات آن به شرح زیر است: فرد به تکنیک تنفس صحیح تسلط می یابد ، و منجر به درک کامل از واقعیت می شود. با آموزش منظم ، احساس خودکفایی و درک کافی از نفس شکل می گیرد. عزت نفس تراز می شود ، آرزوهای فردی ، انرژی اضافی برای تحقق منابع داخلی ظاهر می شود.

هرگونه فعالیت بدنی مطلوب بر بدن انسان تأثیر می گذارد ، به سلامتی بهتر کمک می کند. به دلیل این واقعیت که در نتیجه چنین کار خستگی جسمی ظاهر می شود ، احساسات به تدریج به حالت عادی بر می گردند. به همین دلیل است که روانشناسان به شما توصیه می کنند تا حد ممکن تحت استرس حرکت کنید. با فعالیت حرکتی ، احساسات منفی به وجود می آید. اگر این کار به موقع انجام نشود ، پس در پس زمینه تجربیات طولانی ، ممکن است وضعیت استرس طولانی مدت ایجاد شود و در آنجا دور از افسردگی نیست. علاوه بر این ، فعالیت بدنی کمک می کند تا در وضعیت خوبی قرار بگیریم.

برای مقابله با احساسات منفی ، باید تصور کنید چه اتفاقی افتاده است. درک احساسات خود به تجزیه و تحلیل وضعیت کمک می کند. برای این کار ، باید یک مشکل مزاحم را حل کنید ، آن را از زوایای مختلف در نظر بگیرید. بسیاری از افراد خاطرنشان می كنند كه تحلیل به موقع اوضاع به آنها كمك كرد تا بر بحران غلبه كنند ، بر وضعیت آنها متمركز شوند و آرامش را بازیابی كنند. کار با مؤلفه عاطفی به ویژه در هنگام گم شدن فرد مفید است و نمی داند چه کاری انجام دهد.

بنابراین ، احساسات چنین حوزه زندگی است که بر روی آن باید دائماً کار کنید. اگر فرد انرژی و زمان کافی را به احساسات اختصاص دهد ، به تدریج حالت درونی او تثبیت می شود.

انسان موجودی منحصر به فرد است که می تواند از کهکشان احساسات و عواطف که برای سایر موجودات ساکن در سیاره ما غیرقابل دسترسی است ، زنده بماند.

البته حیوانات نیز در معرض احساسات خاص هستند ، به عنوان مثال ترس و گرسنگی ، اما روند شکل گیری و تحلیل آنها تفاوت چشمگیری دارد.

از این گذشته ، آگاهی انسان قادر به کنترل این فرایندها است ، در حالی که در حیوانات تجلی احساسات یک پدیده بی قید و شرط است. این سؤال پیش می آید: چرا به ما چنین مزایایی داده می شود؟

چگونه می توان از آنها در زندگی روزمره استفاده کرد؟ ما در مطالب جدید خود در مورد این صحبت خواهیم کرد.

همانطور که قبلاً ذکر شد ، روند پیدایش احساسات در حیوانات بی قید و شرط است.

این بدان معنی است که منبع آنها غرایز است که در روند ژنتیکی در روند تکامل ثابت هستند.

سازوکارهای مشابهی نیز در ذهن انسان وجود دارد ، اما علاوه بر آنها توانستیم تعداد عظیمی از احساسات دیگر را نیز به دست آوریم.

آیا گرگ هنگامی که گیاهخواران بی دفاع را می کشد احساس شرم می کند؟

آیا وقتی قربانی خود موفق به لغزش شد ، احساس عصبانیت و نارضایتی می کند؟

اوه نه ، طبق گفته دانشمندان و محققان ، چنین تجربیاتی فقط در دسترس انسان است – تاج تکامل.

مشاوره: احساسات و احساسات مفاهیم یکسان نیستند. احساسات دارای الزامات ذهنی (فردی) هستند و نگرش درونی فرد را نسبت به اوضاع نشان می دهند ، در حالی که احساسات دارای جهت گیری عینی هستند. “من می ترسم از تاریکی باشم” ، این احساس. “می ترسم ،” یک احساس است.

جالب است که دانشمندان نتوانستند واقعیت حضور پس زمینه عاطفی در حیوانات را اثبات یا رد کنند.

این غیرممکن است ، زیرا یک شخص نمی تواند تعیین کند که آیا برادران کوچکتر ما می توانند یک وضعیت خاص را به صورت ذهنی و فردی ارزیابی کنند.

اما در مورد گونه های ما ، تردیدی وجود ندارد – هرکدام از ما مجموعه ای بی نظیر و پیچیده از تنظیم کننده های عصبی را داریم که به هر یک از موارد خاص اجازه می دهد تا به روش خاص خود پاسخ دهند.

این قدرت ما است و این ضعف ماست.

فرد قادر است احساسات و احساسات خود را کنترل کند ، اما غالباً برعکس اتفاق می افتد.

ما برده های تجربیات داخلی می شویم و توانایی پاسخگویی مناسب به موقعیت های خاص را از دست می دهیم.

مطمئناً ، هرکدام از ما شرایطی داشتیم که تصمیم بگیریم بر اساس احساسات و احساسات زودگذر.

در زمان عمل بثورات ، به نظر ما می رسد که این تنها راه درست است.

این احساس حق پرستی به حدی قوی است که هرگونه تفکر منطقی را تحت الشعاع قرار می دهد.

احساس شرم همانقدر قدرتمند است که پس از مدتی ، به جای احساسات ، وضوح هوشیار به گوش می رسد.

احساسات و احساسات ما را آسیب پذیر می کند و افراد اطراف ما مطمئناً آماده استفاده از این امر هستند.

چگونه احساس خود را بکشیم

ما می توانیم در مورد روابط کاری یا درگیری های خانوادگی ، روابط بین دوستان و خویشاوندان صحبت کنیم.

در تمام جنبه های زندگی انسانها ، رقابت بین مردم اتفاق می افتد که در آن وضعیت داخلی ما نقش مهمی ایفا می کند.

علاوه بر این ، احساسات و احساسات می توانند به طور مستقیم بر وضعیت روانی ما تأثیر بگذارند.

به عنوان مثال ، افرادی که غالباً عصبانی می شوند ، تحریک پذیرتر و عصبانی تر می شوند.

برای کسانی که غالباً ناامید می شوند ، دنیای پیرامون آنها خاکستری می شود ، عاری از رنگ و لعاب است.

در عین حال ، ممکن است دلیلی برای عصبانیت یا غم وجود نداشته باشد ، یا ممکن است آنقدر جدی نباشد که سزاوار چنین تجربیات احساسی قوی باشد.

مشاوره: احساسات و احساسات می توانند روان ما را از بین ببرد و به طور مستقیم بر زندگی ما تأثیر بگذارد.

در عین حال ، فرد می تواند یک کهکشان از احساسات درونی مثبت را تجربه کند.

عشق ، شادی و دیگر احساسات و احساسات مثبت ما را از درون پر می کند و به ما قدرت می بخشد.

شما باید به این فکر کنید که آیا شما نیاز دارید که بطور دائم آنها را خاموش کنید و خود را از خصوصیات ساده انسانی محروم کنید.

این احساسات است که باعث می شود ما مردم قادر به همدلی ، شفقت ، عشق و زندگی باشیم.

می توانید احساسات و احساسات را خاموش کنید ، اگرچه تنها تعداد معدودی موفق به انجام این کار برای مدت طولانی هستند.

در بیشتر موارد ، فرد خاموش نمی شود ، اما احساسات درونی خود را سرکوب می کند ، وخیم تر اوضاع را تشدید می کند.

درک غیرطبیعی از دنیای درونی فرد منجر به این واقعیت می شود که ترس ها و عقده هایی در آن بوجود می آیند ، که دیر یا زود ظهور می کنند و حامل آنها را ناراضی می کنند.

شما نباید خود را گول بزنید ، با این اعتقاد که موفق شدید احساسات و احساسات خود را خاموش کنید ، زیرا در واقع غیرممکن است.

انسان نمی تواند در برابر طبیعت قدم بگذارد ، و این است که او یک الگوی رفتاری را که حاوی واکنش های روانشناختی مشابه است ، تجویز می کند.

اما طبیعت به ما ابزار قدرتمند دیگری یعنی آگاهی بخشیده است. این قادر است بسیاری از فرایندهایی را که در روح و بدن ما اتفاق می افتد تسخیر کند.

نکته: به جای تلاش برای سرکوب و خاموش کردن احساسات و عواطف خود ، یاد بگیرید که آنها را کنترل کنید. با داشتن نظم و انضباط درونی ، شما یک قدم به سعادت و درک این دنیا نزدیک خواهید شد.

قدرت آگاهی بشر در این واقعیت نهفته است که او می تواند ریشه بیشتر مشکلات را درک کند ، به این معنی که او می تواند یادگیری کنترل آنها ، مطابق خواست خود باشد.

اگرچه این حرف به اندازه گفتن ساده نیست ، اما بیشتر مردم عادت دارند که نقاط ضعف درونی خود را تغذیه کنند و تجربیات مثبت و منفی را دوباره تقویت کنند.

یادگیری مقابله با دنیای درونی خود چندان ساده نیست.

راز این است که شخص باید بیاموزد که نه تنها بد ، بلکه تجربیات خوب را نیز مهار کند.

شما نباید همه چیز را به قلب خود بسپارید ، سوزاندن در چنگ احساسات ، گرچه مثبت است. بنابراین ، یک فرد نیز قادر است کنترل اوضاع را از دست بدهد.

در حقیقت ، اختلالات و احساسات شدید عاطفی می تواند تمام انرژی درونی شما را صرف کند ، و خلاء ایجاد کند.

مراقبه روشی باستانی است که در بسیاری از آموزه های دینی و معنوی وجود دارد.

هدف آن جستجوی تعادل درونی ، تعادل معنوی است که برای انسان مدرن چنین فاقد است.

این یک راه عالی برای جستجوی دلایل واقعی تجربیات خاص در درون خود است.

نکته: دروس آموخته شده از فرآیند مراقبه باید در زندگی روزمره استفاده شود. سعی کنید حتی در مواقع اضطراری آرام باشید.

برای مدیتیشن ، نیازی به داشتن آمادگی جسمانی عالی یا داشتن یک هدیه ذاتی نیست.

کلیدهای حل مشکلات درونی شما درون شما پنهان است ، با این حال همه افراد قادر به گوش دادن به صدای درونی خود نیستند.

ما هر روز آن را به خاطر خواسته های پایه خود سرکوب می کنیم ، خواه پول باشد ، قدرت ، شهرت یا چیزهای دیگر که باعث غرور و افتخار ما می شود.

اما یک مرد قادر به فرار از خود برای همیشه نیست و دیر یا زود هر یک از ما خطر مواجهه با تاریک ترین نقاط جهان درونی ما را به خطر می اندازد.

مدیتیشن قصد دارد به جای هرج و مرج حاکم بر افکار ، دانه ای از آرامش و تعادل برقرار کند.

وقتی این اتفاق بیفتد ، تمام احساسات و عواطف ، قبلاً غیرقابل بررسی و غیرقابل توضیح ، فقط به ابزاری دیگر تبدیل می شوند که می توانید به راحتی خود را تسلیم کنید.

گاهی اوقات اگر به آن فشار نیاورید ، عصبانیت طبیعی است اما با خیال راحت زندگی کنید. اما این که در هنگام ادعای جهانیان وقتی می خواهید همه چیز را در همه جا کنترل کنید ، و هنگامی که این اتفاق نیفتد – همیشه عصبانی شوید – این قبلاً غیر طبیعی است. چقدر غیر طبیعی است و قادر به کنترل آن نیستیم.کنترل این است که بخار را از راههایی که برای همه بی خطر است رها کنیم ، هیچ چیز را در داخل نگذاریم و هیچ چیز را بر دیگران نریزیم. چگونه این کار را انجام دهیم؟

احساسات فقط از طریق بدن زندگی می کنند – تجزیه و تحلیل توسط مغز هیچ چیزی نمی دهد. زیرا آنها در بدن زندگی می کنند و از طریق بدن بیرون می آیند. اگر فکر می کنید و تجزیه و تحلیل می کنید ، من همه چیز را با ذهنم می فهمم ، اما به هر حال من را عصبانی می کند.

به عنوان مثال ، شما با مادرتان رابطه سختی دارید. و اگر فقط بخار خود را رها کنید و فریاد بزنید به بالش ، بدون اینکه چیزی را در نگرش خود به مادر تغییر دهید ، این بی معنی است. این همان کار دندان درد برای نوشیدن داروهای درد است و به پزشک مراجعه نمی شود. دندانها باید درمان شوند ، درست است؟ و روابط باید بهبود یابد. این اولیه است.  توجیه کنید؛ “u003e ما بیشتر از همه درباره عصبانیت صحبت خواهیم کرد ، زیرا با آن مشخص نیست که چه کاری باید انجام شود و کجا آن را قرار داده است. و به هر حال ، در هر تلاشی پیچیده احساسات ، عصبانیت زیادی به وجود می آید. راه برون رفت از بسیاری از شرایط دشوار مانند گناه و نارضایتی از طریق عصبانیت است. و امتناع از زندگی آن ، ما نمی توانیم حرکت کنیم.

اما من از شما می خواهم که عصبانیت را به عنوان یک احساس لحظه به اشتراک بگذارید که طبیعتاً وقتی اتفاقاتی متفاوت از آنچه می خواستید اتفاق می افتد (مانند ماهیت عصبانیت) و عصبانیت به عنوان یک ویژگی شخصیت ، یعنی خشم ظاهر می شود. گاهی اوقات اگر به آن فشار نیاورید ، عصبانیت طبیعی است اما با خیال راحت زندگی کنید. اما این که در هنگام ادعای جهانیان وقتی می خواهید همه چیز را در همه جا کنترل کنید ، و هنگامی که این اتفاق نیفتد – همیشه عصبانی شوید – این قبلاً غیر طبیعی است. چقدر غیر طبیعی است و قادر به کنترل آن نیست.

کنترل عصبانیت به معنای احساس نکردن یا سرکوب آن نیست.

کنترل این است که بخار را از راههایی که برای همه بی خطر است رها کنیم ، بدون اینکه چیزی به خودتان وارد کنید و چیزی به دیگران نریزید. تصور کنید که عصبانیت مانند مواد غذایی هضم شده ، هدر رفت طبیعی بدن است. چه اتفاقی خواهد افتاد اگر این تجارت را “کثیف” بدانید و از رفتن به توالت دست بکشید؟ خودتان را از انجام این کار منع کنید؟ نتیجه چه خواهد شد؟ شاید وظیفه ما ایجاد چنین “توالت” برای احساسات باشد – مکانی که با آرامش و اطمینان با آن کاری انجام دهیم بدون اینکه به کسی آسیب برساند؟

و از شما می خواهم که از معنویت زودرس در احساسات خودداری کنید. این در شرایطی است که درون آن جوش و صدمه دیده است ، و ما در بالای آن همه کلمه “غیرممکن” را فشار می دهیم و به دلایل آن می پردازیم. اکثر اوقات ، این گونه است که ما با احساسات دیگران ارتباط داریم ، آنها می گویند ، من اکنون به شما می گویم که چرا توسط کارما پرواز کردید! علل بعد از آزاد شدن احساسات جستجو می شوند. این بسیار آسان تر خواهد بود که شما یک شخص هوشیار باشید و سپس همه این ها را ببینید. اول زندگی کن یا بگذارید شخصی زندگی کند ، در این کار به او کمک کند.

حالا شروع کنیم می خواهم شیوه های احساسات زندگی را به سازنده و مخرب تقسیم کنم. آنهایی که بی ضرر هستند و کسانی که به کسی صدمه می رسانند.

روشهای مخرب:

بر روی افراد دیگر ، به ویژه کسانی که “از کنار گذرند” بریزید.

در هنگام کار ، رئیس آن را بیرون کشید ، اما او نتوانست آن را به صورت خود بیان کند ، بنابراین ما به خانه رسیدیم – و او به بازوی گربه ، یعنی زیر پا ، یا به کودک که دوباره “تریکا” آورد ، افتاد. آیا این آشناست؟ و به نظر می رسد که شما فوران خواهید کرد و آسان تر می شوید ، اما احساس گناه دنبال می شود – از این گذشته ، گربه یا کودک هیچ ارتباطی با آن ندارد.

ناهمواری

در همان شرایطی که رئیس عصبانی شد ، اما عصبانیت در داخل ماند ، شما نمی توانید این بمب را به خانه بیاورید ، با دانستن اینکه در آنجا منفجر خواهد شد. و عصبانیت خود را به فروشنده فروشنده ، که به آرامی کار می کند و باعث اشتباه می شود ، برسانید تا به کسانی که پا روی پا گذاشتید یا از جاده عبور کرده اید ، و در همان زمان به کسانی که با چهره ای شاد بسیار آزار دهنده هستند ، بپردازید. و همچنین کم کاربرد است. حتی اگر احساس گناه وجود نداشته باشد ، احساسات منفی شخص دیگری که این همه ریخته می شود ، مطمئناً یک بار به ما باز خواهد گشت. دوباره و بنابراین آنها در حالی که بی ادب هستند با هم عقب و جلو می رویم.

ترولینگ اینترنت

به نظر می رسد این روش ایمن تر و بدون مجاز است. یک صفحه ناشناس بدون آواتار ، حتی اگر با یک آواتار پیدا شود ، پیدا نمی شوند و مطمئناً مورد ضرب و شتم قرار نمی گیرند. رئیس استنباط کرد – شما می توانید به صفحه شخص دیگری بروید و بنویسید muck – آنها می گویند ، چه طعنه ای! یا مزخرف بنویس! یا با ریختن گل روی مخالفان ، نوک زدن آنها را با سوزن در مکان های مختلف برای ایجاد صدمه ، نوعی بحث درباره موضوع دشوار برانگیزید. اما قانون کارما در اینجا نیز کار می کند ، حتی اگر قوانین ایالت هنوز در همه جا وجود ندارد.

شیرینی ها را بگیرید

روشی دیگر که اتفاقاً ما اغلب در فیلم ها می بینیم. وقتی یک عزیز یک قهرمان را رها می کند یا به او تقلب می کند ، چه می کند؟ من قبل از چشمان چنین تصویری دارم: یک دختر گریه در رختخواب ، در حال تماشای یک فیلم و خوردن یک قوطی عظیم بستنی است. فکر می کنم آسیب چنین رویدادی برای خیلی ها روشن است.

سوگند

یک راه دیگر ممکن است به این شکل باشد: شما بی ادب بودید ، و در عوض بی ادب هستید. شوهر به شما فریاد زد – و شما نیز به او فریاد زدید. به نظر شما صادق هستید. فرد علت احساسات منفی شماست ، باید فوراً آنها را بیان کنید. اما با این کار ، شما فقط طرفدار آتش هستید ، درگیری را شدت بخشیده و هیچ چیز خوبی از آن حاصل نمی شود. یک نزاع همیشه تمام نیروهای ما ، از جمله تمام ذخایر پنهان را بیرون می کشد ، و پس از آن ویران می شویم و بدبخت می شویم. حتی اگر اختلاف برنده شود.

ضرب و شتم کسی

باز هم – کودکان ، سگ ها ، شوهر ، رئیس (خوب ، شما هرگز نمی دانید). هر شخصی که عامل عصبانیت شما باشد یا فقط به بازوی او افتاده است. تنبیه بدنی برای کودکان ، در حین خرابی عاطفی والدین ، u200bu200bبسیار آسیب زا است. آنها در کودک هم احساس تحقیر را تحریک می کنند ، و هم نفرت متقابل ، که او نمی تواند ابراز کند. اگر به شوهرتان ضربه خورده است ، می توانید تغییر ایجاد کنید و متأسفانه غیر معمول نیست. و من با آماری آشنا شدم که تقریبا نیمی از زنانی که از خشونت خانگی رنج می برند ، ابتدا مبارزه را آغاز کردند ، انتظار نداشتم مرد دوباره عقب بماند. این امر مردان را توجیه نمی کند ، اما باعث افتخار زنان نیز نمی شود.

سرکوب

این عقیده وجود دارد که عصبانیت بد است. هرچه زن مذهبی تر باشد ، عصبانیت را سرکوب می کند. او وانمود می کند که چیزی از خودش نمی گیرد ، به همه لبخند می زند و غیره. دو راه برای عصبانیت وجود دارد – منفجر شدن در یک مکان امن (دوباره در خانه ، در محله های نزدیک) – و این او قادر نخواهد بود کنترل کند. و گزینه دوم ضربه زدن به سلامتی و جسم وی است. به نظرم تصادفی نیست که امروزه افراد زیادی دقیقاً بر اثر سرطان درگذشت ، این یک بیماری از عواطف غیرمستقیم است ، که بسیاری از روانشناسان بارها درباره آن نوشتند.

ظروف را بزنید و چیزها را بشکنید

از یک طرف ، روش سازنده است. شکستن یک بشقاب بهتر از ضربه زدن به کودک است. و مطمئناً گاهی می توانید از آن استفاده کنید. اما اگر بعضی چیزها را در راه خود نابود کنیم ، باید درک کنیم که پس از آن همه اینها احیا می شوند. شوهر من یک بار لپ تاپ خود را با عصبانیت از بین برد. این یک دید وحشتناک بود و بعد مجبور شدم یک کامپیوتر جدید بخرم. این هزینه بر است ، به معنای سازنده کمتر از آنچه ما می خواهیم.

درب را ببندید

فکر می کنم این روش برای بسیاری از نوجوانان زیبا است. من خودم اینطور به یاد می آورم و در بعضی جاها بچه هایی مثل آن را می بینم. در اصل ، بدترین راه نیست. فقط یک بار در را آنقدر سخت کوبیدم که شیشه در آن شکسته شد. و بنابراین هیچ چیز خاصی

ضرب و شتم کلمات

برای ضربه زدن به یک فرد ، دست همیشه لازم نیست. ما زنان در انجام این کار با کلمات خوب هستیم. فشار بر روی نقاط درد ، زخم ، زخم – و سپس وانمود کنید که ما مقصر نیستیم و اصلاً نیستیم. هرچه کثیفی های داخل ما متفاوت تر باشد ، زبان ما حادتر و تیزتر می شود. من خودم به یاد دارم که قبلاً ، وقتی نمی دانستم احساساتم را کجا قرار دهم ، مرتباً همه را اذیت می کردم. خیلی ها مرا “زخم” می نامیدند ، نتوانستم خودم را مهار کنم. برایم خنده دار به نظر می رسید.

هرچه بیشتر یاد بگیرم که از طریق احساسات زندگی کنم ، گفتار من نرمتر می شود. و انواع کمتری در این نوع کمتری وجود دارد. زیرا این چیز خوبی نیست و به کسی نمی دهد. برای چند دقیقه می توانید از نفس خود انرژی بگیرید و در عین حال روابط را نابود کرده و واکنش های کارمایی را بدست آورید.

  انتقام

غالباً در یک عصبانیت به نظر می رسد که اگر انتقام بگیریم و شرم را با کمک خون دشمن شستشو دهیم ، برای ما راحت تر خواهد شد. من می دانم که برخی از خانم ها در هنگام نزاع با همسرش علی رغم او رابطه جنسی با کسی دارند مثلاً. یک گزینه خیرخواهانه ، که بسیاری آن را قابل قبول می دانند ، به خصوص اگر شوهر تغییر کرده باشد. اما آخرش چی؟ انتقام جویی فقط درگیری را تشدید می کند و فاصله بین ما را بیشتر می کند. انتقام جویی متفاوت است – ظریف و بی ادبانه. اما هیچ فایده ای از آنها وجود ندارد. به هیچ کس

سکس

بهترین روش ترشح نیست ، اگرچه جسمی است. زیرا رابطه جنسی هنوز فرصتی برای نشان دادن عشق به یکدیگر است و مانند ماشینهای ورزشی از یکدیگر استفاده نمی کنند. خلق و خوی ما در طول صمیمیت به طور کلی بر روابط ما تأثیر می گذارد. و تماسهای گاه به گاه با هر کس ، برای ترخیص ، نه تنها مفید نیست بلکه مضر هم هستند.

خرید

زنان غالباً با احساس ناامیدی به فروشگاه می روند. و آنها وجود دارد بسیاری از همه غیر ضروری. بعضی اوقات حتی به عمد بیشتر از حد لازم پول می خرند تا انتقام بگیرند ، به عنوان مثال از شوهرشان. اما معلوم می شود که در این زمان ما منابعی هستیم که برای کارهای نیک – یعنی پول – به ما داده می شود – به طور تصادفی کم می کنیم و با کمک آنها به دیگران آسیب می رسانیم. نتیجه چه خواهد شد؟ منابع تمام شده است و این واقعیت که برای آنها هزینه شده است هرگز مفید نخواهد بود. لباسی که با عصبانیت خریداری کرده اید شرایط شما را جذب می کند و پوشیدن آن برای شما دشوار خواهد بود.

این لیست چشمگیر بود ، نه کاملاً شاد ، اما با این وجود ، بیشتر از نه ، این همان کاری است که ما انجام می دهیم. زیرا ما فرهنگ برخورد با احساسات را نداریم. ما این را به ما آموخته نشده است ، آنها هرگز در مورد آن صحبت نمی کنند – آنها فقط از ما می خواهند که احساساتمان را از دید دور کنیم. و این همه

  روش های سازنده احساسات زندگی:

بگذار احساسات باشد.

گاهی اوقات – و به هر حال ، خیلی اوقات ، برای احساسات زندگی کافی است که او را ببینید ، او را با نام خود صدا کنید و بپذیرید. یعنی در لحظه عصبانیت با خود بگویید: “بله ، الان خیلی عصبانی هستم. و این طبیعی است. ” این برای همه کسانی که توضیح داده شده بسیار دشوار است (زیرا این برای دیگران ناخوشایند است). سخت است که بپذیرید که اکنون عصبانی هستید ، حتی اگر آن را در چهره خود بنویسید. دشوار است که بگوییم این نیز اتفاق می افتد. درک بعضی اوقات دشوار است ، اما این چه حسی است؟ در صورت فلکی ، دختری را به یاد می آورم که گره هایش می لرزید ، دستانش به مشت محکم می شد و احساسات او را “غم” می نامید. یادگیری درک این که چگونه این احساس موضوع تمرین و زمان است. به عنوان مثال ، می توانید خود را تماشا کنید. در لحظات حساس ، به آینه نگاه کنید تا متوجه شوید چه چیزی روی صورت شماست ، علائم بدن را دنبال کنید ، تنش در بدن و علائم موجود در آن را مشاهده کنید.

پاهایتان را لگد بزنید.

در رقص های سنتی هند ، زن زیادی لکنت می کند ، این چندان قابل توجه نیست ، زیرا او پابرهنه می رقصید. اما در این روش ، از طریق حرکات پرانرژی از بدن به زمین ، همه تنش ها بر جای می گذارد. ما اغلب به فیلم های هندی می خندیم ، جایی که از هر رویدادی – خوب یا بد – آنها می رقصند ، اما این یک حقیقت خاص است. برای گذراندن هرگونه احساس از طریق بدن. اجازه دهید عصبانیت از شما عبور کند در حالی که آن را با انرژی از طریق شاخه های پرانرژی پرتاب می کنید. به هر حال ، در رقص های مردمی روسیه چنین حرکات زیادی وجود دارد.

لازم نیست همین حالا به بخش رقص بروید (گرچه چرا؟ نه) سعی کنید چشمان خود را ببندید و با احساس احساس در بدن ، آن را به کمک کلاه های حلقه ای “به زمین” بدهید. البته بهتر است ایستاده روی زمین ایستاده باشید و نه در طبقه دهم یک ساختمان مرتفع. حتی اگر بتوانید این کار را برهنه بر روی چمن یا شن انجام دهید بهتر است. از نظر جسمی احساس خواهید کرد که چقدر راحت تر می شود.

و به این فکر نکنید که چگونه به نظر می رسد. در حالت ایده آل ، البته اگر کسی شما را نبیند یا حواسش پرت نشود. اما اگر چنین مکانی وجود ندارد ، چشمان خود را ببندید و سست شوید.

جیغ

برخی آموزش ها نوعی پاکسازی مانند فریاد زدن را تمرین می کنند. وقتی ما به کف فریاد می زنیم ، با شریک زندگی ما که به ما کمک می کند ، می توانید به هر طریق دیگری به بالش فریاد بزنید. معمولاً بعضی از کلمات مهم فریاد می زنند. به عنوان مثال ، “بله” یا “نه” – اگر برای احساسات شما مناسب است. شما فقط می توانید “آهه!” نفس عمیق بکشید ، و سپس دهان خود را باز کنید – و قلب خود را از این طریق خالی کنید. بنابراین چندین بار ، تا داخل آن خالی باشد.

بعضی اوقات قبل از این کار نوعی “پمپاژ” را انجام می دهند – در ابتدا آنها خیلی سریع ، به طور انحصاری با بینی خود تنفس می کنند.

در این تکنیک نقاط ضعف وجود دارد. مثلاً همسایگان و خانه. جیغ بسیار بلند است. و اگر نتوانید استراحت کنید و نگران نباشید ، او بهبودی نخواهد یافت. یک فریاد باید از گلو آرام باشد ، در غیر این صورت می توانید صدایتان را جدی بگیرید. بار اول که بهتر است در جایی با افراد با تجربه امتحان کنید ، تأثیر بیشتری خواهد داشت.

صحبت کردن

راه زنانه برای زندگی هر گونه احساس ، ما واقعاً باید در مورد آن صحبت کنیم ، به کسی بگوییم. درباره چگونگی توهین رئیس و کسی که در اتوبوس زنگ زد. نه حتی برای به دست آوردن پشتیبانی (که آن هم خوب است) بلکه برای ریختن آن از خودتان است. درباره این افراد است که افراد برای بدست آوردن هر آنچه که قلبشان را فاسد می کند ، به روانشناسی می روند. یکی از آشنایانی که مدت زمان طولانی به عنوان روانشناس کار می کرد ، در این باره اظهار داشت که اکثر مراجعان وی به یک روش ساده به آنها کمک می شوند. او به آنها گوش می دهد ، سؤالاتی می پرسد تا اوضاع را تا حد امکان بطور گسترده توصیف کند ، و این همه چیز است. این هیچ دستور العمل ، راهنمایی را ارائه نمی دهد. فقط گوش دادن و غالباً در پایان مکالمه شخص راه حلی دارد. به خودی خود گویی حجاب خشم که چشمهایش را کور می کند برداشته شد و راه را دید.

زنان با یکدیگر همین کار را انجام می دهند ، با صحبت کردن. فقط دو نکته وجود دارد. شما نمی توانید از زندگی خانوادگی خود به کسی بگویید – در مورد مشکلات موجود در آن. در غیر این صورت ، این مشکلات می توانند تشدید شوند. و اگر به شما چیزی گفته شد ، نباید توصیه کنید. فقط گوش کن به هر حال ، می توان چنین باشگاهی را ترتیب داد که در آن زنان تمام احساسات خود را به اشتراک بگذارند – و سپس به نوعی به صورت نمادین از آنها خداحافظی می کنند (که اغلب در گروه های زنان انجام می شود).

مراقب باشید که تمام احساسات خود را روی شوهرتان نگذارید. او فقط نمی تواند تحمل کند. اگر به دوستان خود توبیخ می کنید ، ابتدا رضایت آنها را با آن بدست آورید. و فراموش نکنید که چیز خوب را نیز به اشتراک بگذارید (در غیر این صورت ممکن است دوست دختر شما مانند “کاسه توالت” باشد که فقط برای تخلیه احساسات منفی لازم است). خیلی عالی است اگر می توانید با مادر یا پدر گریه کنید ، اگر مربی دارید که به شما گوش می دهد ، یا یک همسری که آماده انجام این کار است.

هر یک از بلوک ها و گیره های بدن ما – این احساسات زنده نیست. البته ، من در مورد سکته های سبک صحبت نمی کنم ، بلکه در مورد کار عمیق با بدن ، با زور است. ماساژ با کیفیت در خمیر این نکات به ما کمک می کند تا با احساسات کنار بیاییم. در این مکان ، نکته اصلی – مانند زایمان – باز کردن درد است. آنها در جایی به شما فشار می آورند ، احساس درد می کنید – برای رفع این درد ، نفس بکشید و آرام باشید. اشک ممکن است از چشم جاری شود – این طبیعی است.

برای یک متخصص ماساژ درمانی ، نقاط ضعف شما بلافاصله قابل مشاهده است – و او دقیقاً می داند که برای از بین بردن گیره ، کجا و چگونه فشار می آورد. اما غالباً آنقدر صدمه می زند که ما او را متوقف می کنیم – و دیگر راه نمی رود. سپس ماساژ به یک روش آرامش بخش دلپذیر تبدیل می شود ، اما در از بین بردن احساسات کمکی نمی کند.

وقتی به روز باشید ، گاهی اوقات می خواهید به کسی ضربه بزنید. مثلاً شوهر یا طلسم کودک. در این لحظه سعی کنید به بالش بروید – و آن را از قلب لبه دار کنید. نکته اصلی این نیست که روی چنین بالشی بخوابید – بگذارید تجهیزات ورزشی شما باشد ، که جداگانه در آن قرار دارد. می توانید درون آن گریه کنید. یا می توانید یک کیف دستی و دستکش را به خودتان بدست آورید. با این حال گزینه مشابه به فضای آزاد در خانه نیاز دارد.

مبل را با یک حوله نورد ضرب کنید.

خیلی اوقات ، درخواست مشاوره روانشناختی به نظر می رسد: مرا نجات دهد …

از ترس – از حسادت – از عشق – از اشک – از خاطرات – از مزاج – از شک – از شوهر از عزت نفس پایین لیست واقعا ادامه می یابد

معلوم می شود که بیشتر اوقات ما از قسمت مهم و احساسی اشباع شده خودمان ناراحت می شویم. بنابراین ، خود پذیرش نیست. ما می خواهیم با تعیین استانداردها کامل ، خوب و قابل قبول باشیم. اما این مهم است که یاد بگیریم هیچ احساس بد یا غلطی وجود ندارد! هر تجربه نقش مهم خود را دارد. در معرض خطر ، ممکن است احساس ترس ، عصبانیت یا ناتوانی ایجاد شود. با از دست دادن یک فرد محبوب – غم و اندوه ، احساس تنهایی. در ملاقات یک دوست داشتنی – شادی به سختی مهار شد. البته همه ما دوست داریم فقط احساسات و احساسات مثبت را تجربه کنیم. اما پس از آن ما دائماً خود را به خطر می اندازیم. از این گذشته ، هر احساسی در مورد چیزی به ما می گوید ، هر احساسی مبنایی دارد.

به عنوان یک قاعده ، به طوری که احساس ترس ، عصبانیت ، حسادت ، هیجان ، محدودیت و سایر احساسات و احساسات در زندگی دخالت نکند – فقط باید اجازه داده شود. احساس ترس و کنترل صحیح آن آسان تر از این است که سعی کنید خود را متقاعد کنید که وجود ندارد یا نباید وجود داشته باشد.

وقتی سعی می کنید از شر احساسات و احساسات خلاص شوید – آنها شروع به جمع شدن می کنند – و با قدرت سه برابر شروع به عمل می کنند ، زیرا کشش ماهیچه ها افزایش می یابد (ما در این مقاله در مورد این نوشتیم). و اگر سعی می کردید به شما بگویید که آنجا نیستید ، بی اهمیت هستید و اینجا دخالت می کنید ، چگونه رفتار می کنید؟

در مشاوره های روانشناختی ، ما اغلب با افرادی ارتباط برقرار می کنیم که سالها پیش خود را ناامن نگه می دارند ، اعلام نکرده اند ، زیرا تحت فشار زیاد به درون خود رانده شد. هر چقدر تحت تأثیر تجربه جدید تجربه “منفی” فشرده شود ، یادآوری آن دشوار است.

آنچه اعلام می کنیم بیگانه و غیر ضروری است ، بدن سعی می کند تا از آن جدا شود و حتی از نظر جسمی از آن رنج می برد. زیرا احساسات بخشی از بدن جسمی است ، زیرا بدن خود این احساسات را به شکل مواد شیمیایی تولید می کند. همان کار قطع انگشتان با چاقو است.

به همین دلیل یادگیری پذیرش در خود بسیار مهم است: احساسات ، احساسات ، خاطرات گذشته. این مهم است که یاد بگیرید که خود را مانند هر کس بپذیرید.

  منبع:چگونه از شر احساسات و احساسات خلاص شوید
از مشاوره روانشناسی برای حل سریع مشکلات آنلاین در مرکز “آگاهی شما” استفاده کنید. در مشاوره های روانشناختی ، ما اغلب با افرادی ارتباط برقرار می کنیم که سالها پیش خود را ناامن نگه می دارند ، اعلام نکرده اند ، زیرا تحت فشار زیاد به درون خود رانده شد. هر چقدر تحت تأثیر تجربه جدید تجربه “منفی” فشرده شود ، یادآوری آن دشوار است. http://vashe-soznanie.ru/vnutrennie-problemy/kak-izbavitsya-ot-chuvstv-i-emocij.html

احساسات در کلیه مؤلفه های زندگی روزمره ما وجود دارد. وقتی صحبت از چگونگی خلاص شدن از احساسات می شود ، منظور ما از احساسات و تجلیات منفی است.

زندگی یک فرد مدرن بدون احساسات غیرممکن است. این حوزه مدیریت روحیه ، ظرفیت کاری فرد ، توسعه کیفیتهای فردی را به طور مستقیم به آن بستگی دارد. احساسات در کلیه مؤلفه های زندگی روزمره ما وجود دارد. وقتی صحبت از چگونگی خلاص شدن از احساسات می شود ، منظور ما از احساسات و تجلیات منفی است. یعنی ، کار اصلی کمک به بازیابی آرامش خاطر ، جلب اعتماد به نفس است. چگونه این کار را درست انجام دهیم؟ هنگام کار با احساسات به چه چیزی باید توجه کنید؟ در این مقاله مورد بحث قرار خواهد گرفت.

امروز بسیاری از مردم متوجه می شوند که نیاز به اعمال معنوی دارند. یک فرد بالغ تمایل دارد که با ذات درونی خود به وحدت برسد ، مرزهای تواناییهای خود را گسترش دهد. مدیتیشن توانایی بی نظیری در تعادل انرژی فرد دارد. بر این اساس ، حوزه احساسات با گذشت زمان هماهنگ می شود. تغییرات مثبت در هر صورت قابل مشاهده است ، حتی اگر فرد به سادگی با روند کار آشنا شود ، اما به طور فعال در آن شرکت نمی کند. مدیتیشن اثر مخرب عواطف را کاهش می دهد ، به فرد می آموزد که با بدن و روح خود هماهنگ باشد. احساسات چنین حوزه ظریفی است که لزوماً به اصلاح نیاز دارد. احساسات انسانی بسیار متحرک است ، ایستا نیستند. به طوری که احساسات ما تحت تأثیر فشار مداوم از دنیای خارج رنج نبرد ، لازم است که بر فنون اساسی مدیتیشن تسلط داشته باشید.

تنفس هالوتروپیک یکی از اقدامات معنوی است. ذات آن به شرح زیر است: فرد به تکنیک تنفس صحیح تسلط می یابد ، و منجر به درک کامل از واقعیت می شود. با آموزش منظم ، احساس خودکفایی و درک کافی از نفس شکل می گیرد. عزت نفس تراز می شود ، آرزوهای فردی ، انرژی اضافی برای تحقق منابع داخلی ظاهر می شود.

هرگونه فعالیت بدنی مطلوب بر بدن انسان تأثیر می گذارد ، به سلامتی بهتر کمک می کند. به دلیل این واقعیت که در نتیجه چنین کار خستگی جسمی ظاهر می شود ، احساسات به تدریج به حالت عادی بر می گردند. به همین دلیل است که روانشناسان به شما توصیه می کنند تا حد ممکن تحت استرس حرکت کنید. با فعالیت حرکتی ، احساسات منفی به وجود می آید. اگر این کار به موقع انجام نشود ، پس در پس زمینه تجربیات طولانی ، ممکن است وضعیت استرس طولانی مدت ایجاد شود و در آنجا دور از افسردگی نیست. علاوه بر این ، فعالیت بدنی کمک می کند تا در وضعیت خوبی قرار بگیریم.

برای مقابله با احساسات منفی ، باید تصور کنید چه اتفاقی افتاده است. درک احساسات خود به تجزیه و تحلیل وضعیت کمک می کند. برای این کار ، باید یک مشکل مزاحم را حل کنید ، آن را از زوایای مختلف در نظر بگیرید. بسیاری از افراد خاطرنشان می كنند كه تحلیل به موقع اوضاع به آنها كمك كرد تا بر بحران غلبه كنند ، بر وضعیت آنها متمركز شوند و آرامش را بازیابی كنند. کار با مؤلفه عاطفی به ویژه در هنگام گم شدن فرد مفید است و نمی داند چه کاری انجام دهد.

بنابراین ، احساسات چنین حوزه زندگی است که بر روی آن باید دائماً کار کنید. اگر فرد انرژی و زمان کافی را به احساسات اختصاص دهد ، به تدریج حالت درونی او تثبیت می شود.

  منبع:چگونه از شر احساسات خلاص شویم
احساسات در کلیه مؤلفه های زندگی روزمره ما وجود دارد. وقتی صحبت از چگونگی رهایی از احساسات می شود ، منظور ما از احساسات منفی و http://psyh.info/psihologiya-lichnosti/emotsii/kak-izbavitsya-ot-emotsij.html

تجلی احساسات بخشی جدایی ناپذیر از پرتره روانشناختی هر فرد است. افراد عاطفی وجود ندارند ، تنها کسانی هستند که به دلایلی احساس واقعی خود را پنهان می کنند یا آنها را مهار می کنند. از نظر اطرافیان ، چنین شخصیت هایی کاملاً بسته و جدا از هم به نظر می رسند و باعث بی اعتمادی و حتی ترس می شوند. و همه به دلیل اینکه واکنش های عاطفی کنترل ذهن بسیار دشوار است ، حتی تحقق آنها فقط پس از فروکش کردن تجربه ها امکان پذیر است. بنابراین باید دلایل واقعاً خوبی برای پنهان کردن عمداً خلق و خوی ، مبدل کردن آن به عنوان نمایانگر راحتی وجود داشته باشد.

به عنوان مثال ، سرکوب احساسات منفی مانند عصبانیت یا نارضایتی را می توان با تمایل به حفظ شهرت یا محافظت از عزیزان در برابر نگرانی های غیر ضروری توضیح داد. یک کشمکش داخلی با دلبستگی حسی یا وابستگی عاطفی نیز ممکن است یک عمل شایسته از خود انکار باشد. اما آیا همیشه ارزش تلاش برای کنترل مکانیسمهای روانی ایجاد شده توسط طبیعت را دارد؟ و آیا متعاقباً به یک انفجار قوی ، اما کوتاه مدت از احساسات تبدیل خواهد شد به مشکلات بزرگتری؟

آیا باید احساساتم را بکشم؟احساسات توسط طبیعت به عنوان شاخص های طبیعی و در عین حال تنظیم کننده سیستم عصبی انسان تصور می شوند. حتی اگر یاد بگیرید که می توانید آنها را بر روی اراده آزاد خود کنترل کنید ، می توانید بیش از 10٪ از این واکنش ها را مدیریت نکنید. همه چیز در قلمرو فرآیندهای ناخودآگاه باقی خواهد ماند و خود را به صورت جسمی ادامه می دهد. سرکوب ناکافی احساسات می تواند ناهنجاری های مختلف فیزیولوژیکی ، تا بیماری های مزمن را تهدید کند.

در عین حال ، پیروی کور به مناسبت احساساتشان نشانه عدم اخلاقی و غیرمسئول بودن دیگران است. فردی بیش از حد عصبی ، والا ، که برای کنترل واکنشی لحظه به لحظه خود را به دردسر نمی اندازد ، احساس ناخوشایندی ایجاد می کند و او را تشویق می کند تا ارتباطات خود را به حداقل برساند. بنابراین جایی که میانه تعیین می کند کدام احساسات می توانند آزادانه نمایش داده شوند و کدام یک باید کاملاً مهار شوند؟ در نگاه اول ، به نظر می رسد افراد منفی به کنترل نیاز دارند و احساسات مثبت به تظاهرات نیاز دارند. با این حال ، در واقع ، طبقه بندی آنها بسیار پیچیده تر است.

روانشناسان احساسات را به “خوب” و “بد” تقسیم نمی کنند ، بلکه به سازنده و مخرب می پردازند. و این ویژگی تا حد زیادی به وضعیت و فردی که ابراز احساسات می کند بستگی دارد. تقریباً صحبت کردن ، در شرایط مختلف احساسات یکسان می تواند مطلوب باشد و برعکس. برای مشخص کردن آن به عنوان اولین یا دوم ، ابتدا باید حداقل از آنچه اتفاق می افتد آگاه باشید و بیشتر واکنشهای عاطفی با حالت مشابهی همراه هستند تا وقتی عقل سلیم در آنچه اتفاق می افتد تأثیر نگذارد ، تأثیر بگذارد. بنابراین ، بسیاری از افراد بیش از حد عاطفی که این ویژگی را تشخیص می دهند ، برای کمک به متخصصان مراجعه می کنند.

خوشبختانه ، بیشتر افراد قادر به کنترل مستقل احساسات خود یا حداقل اکثر آنها هستند. این نشانه اصلی یک سازه در جلوه های عاطفی است. تا زمانی که احساسات شما به شما یا دیگران آسیب نرساند و به آگاهی تسلیم شوید ، می توان آنها را سازنده دانست و کنار گذاشت. کار و مهار کنید به آن احساساتی که از شما قوی تر است احتیاج دارید و به جای تسلیم شدن در خواست خود ، خود را مطیع رفتار خود می کنید. اگر در یک وضعیت آرام شما نمی خواهید کاری کنید که در حمله احساسات چه کاری انجام دهید ، پس به این احساسات بستگی دارید و به جای ترشح و رضایت ، آنها آسیب می رسانند ، و نه تنها به شما.

چگونه سرکوب و / یا کنترل احساساتبنابراین ، هنگامی که تقریبا مشخص شد که با کدام احساسات خاص ارزش جنگیدن دارد ، به مسئله دوم و نه مهمتر روی می آوریم. سرکوب احساسات چیست و کنترل بر آنها چیست؟ کدام عمل در بیشتر شرایط زندگی ارجح است؟ به اندازه کافی عجیب و غریب ، جواب را می توان به سرعت و مختصر ارائه داد: کنترل معقول همیشه از هر فشار ترجیح دارد. به خصوص در چنین حوزه ظریف مانند واکنشهای روانی.

  منبع:چگونه احساسات را در خود بکشیم؟
چگونه احساسات را در خود بکشید. چرا احساسات لازم هستند و آیا آنها نیاز به کشته شدن در خود دارند. چگونه سرکوب و (یا) کنترل احساسات. صداگذاری ، تسلیم شدن ، تعویض و تعالی احساسات. http://kakimenno.ru/psihologiya/1670-kak-ubit-v-sebe-emocii.html

تفاوت بین سرکوب احساسات و مدیریت احساسات چیست؟ من در مقاله خودم این سؤال را در نظر نگرفتم كه چگونه احساساتم را كنترل كنم. اما با دریافت نظرات خوانندگان خود ، وی تصمیم گرفت مقاله جداگانه ای را به این موضوع اختصاص دهد.

در این پست به سؤالات شما پاسخ خواهم داد که وقتی سعی می کنیم آنها را مهار کنیم چه اتفاقی می افتد؟ آیا واقعاً همه افراد باید احساسات محکمی را تجربه کنند؟ آیا به جای دادن راهی برای خروج از آنها ، عاقلانه “فرو کشیدن” عاقلانه است؟

من مطمئن هستم که این سؤالات در ذهن بسیاری از خوانندگان و مشترکان من ظاهر شده است ، حتی اگر در آخر از آنها سؤال نکنند.

عقیده ای که براساس آن ، شخص به “میله های رعد و برق عاطفی” خاصی احتیاج دارد ، کانال های دور زدن احساساتی را که در درون آنها جوش می خورد ، کاملاً در آگاهی توده مستقر است ، یعنی چیزهایی که باعث تحریک احساسات محکم می شوند ، و از این طریق انرژی عاطفی انباشته شده را در داخل آزاد می کنند. از این اعتقاد چنین نتیجه می گیرد که اگر احساسات ترشح لازم را دریافت نکنند ، آنها به سادگی “عمیق” می شوند و در اعماق ساختار شخصیت “حفر می شوند” در آنجا “حفظ” می شوند و به یک بمب زمانی تبدیل می شوند ، که هر لحظه منفجر می شود ، تهدید می شود که هر لحظه منفجر شود ، کیلوتن های انرژی سرکوب شده را آزاد کرده و آن را به داخل بکشد. انفجار همه افراد اطراف.

این برای توضیح اینکه چرا ، به عنوان مثال ، مردم فیلم های دراماتیک تماشا می کنند ، تشویق تیم های فوتبال می شوند ، یک کیسه پانچینگ را ضرب می کنند تا اینکه رنگ آبی شود. اعتقاد بر این است که از این طریق جای خود را به استرس عاطفی انباشته می دهند. اگر آنها این کار را نکنند ، ظاهراً تمام انرژی به یک کانال ناامن “می رود”: مردم از عزیزان ناامید می شوند ، در حمل و نقل نفرین می شوند و در کارها با مشاجره شرکت می کنند.

بنابراین ، فلسفه کنترل احساسات ، در تفکر بسیاری از افراد ، نه به کار با دنیای حسی ، بلکه به دنبال جستجوی بی ضررترین ، کمترین مخرب کانالهای بای پس از انرژی برای شما می رسد. این فلسفه بیان می کند که شما نمی توانید به طور مثال از شر شر خلاص شوید ، بلکه فقط باید آن را در جهت درست هدایت کنید. این عبارت از “قانون حفظ انرژی” خاص در دنیای عاطفی است. اگر جایی ناپدید شده باشد ، در مکانی دیگر ، مطمئناً فرا می رسد.

به نظر من چنین اعتقادی نتیجه ای از مد برای روانکاوی یا به اصطلاح سوءاستفاده از روانکاوی است. من نمی خواهم بگویم که این نظر کاملاً نادرست است ، فقط این ماده دارای کاربرد محدودی است و این را نباید فراموش کرد. من معتقدم که اعتقاد به نیاز به بازدارندگی عاطفی در تفکر اجتماعی جایگاهی کسب کرده است زیرا چنین اعتقادی ملاحظات راحتی روانشناختی را برآورده می کند. و نه به این دلیل که درست یا نادرست است.

برای ما راحت است که باور کنیم که نمی توانیم از احساسات خود دور شویم و باید آنها را در جایی هدایت کنیم ، در غیر این صورت آنها سرکوب می شوند. از دیدگاه چنین محکومیتی ، توطئه های ما ، شکستهای عصبی ناگهانی توجیه معقولی را دریافت می کنند: “خوب ، من آن را جوش آورده ام” ، “شما می فهمید ، من در کار متضرر شده ام ، بنابراین به شما فریاد زدم.” استفاده از چنین فلسفی راحت است تا گناه را از خود دور کند ، شما نیستید؟

“خوب ، اگر این واقعیت داشته باشد ، و اگر عصبانیت به موقع برطرف نشود ، در داخل” محافظت می شود “، نه استراحت می کند؟ آیا ما به احساسات قوی احتیاج نداریم ، آیا بعضی اوقات نیازی به عصبانیت ، نفرین ، رنج کشیدن نداریم تا بتوانیم انرژی انباشته شده را در جایی ادغام کنیم؟ »شما می پرسید. اگر اینگونه است ، پس چرا افرادی که در کنترل ذهن خود به ارتفاعات رسیده اند ، به عنوان مثال ، افرادی که مدت هاست مشغول تمرین یوگا و مراقبه هستند ، کاملاً آرام و بی امان به نظر می رسند؟ دلخوری آنها به کجا می رود؟ شاید نگاه صلح دوستانه آنها فقط ماسک باشد و وقتی کسی آنها را نبیند با عصبانیت یک کیسه مشت می زنند ، بدخواهی را بیرون می کشند؟ فکر نمی کنم

بنابراین ، تفاوت بین کنترل احساسات و سرکوب احساسات چیست؟

بیایید سعی کنیم آن را کشف کنیم. با توجه به منبع وقوع آنها ، احساسات منفی را می توان به دو نوع تقسیم کرد.

این امر در مورد مواردی از واکنش هیپرتروفی در برابر تحریکات خارجی به دلیل استرس انباشته اعمال می شود. این فقط مواردی است که می گوییم “من جوش می خورم”. معلوم شد روز سختی است ، بسیاری از مشکلات بر شما افتاده ، شما خسته شده اید ، بدن شما خسته شده است. حتی ناچیزترین وضعیتی که معمولاً با آرامش به آن واکنش نشان می دهید ، اکنون می تواند باعث سوزش شدید خشونت در شما شود. این تنش مشتاق بیرون رفتن است.

در اینجا چه کاری می توان انجام داد؟

1) برای تحریک این تنش: روی کسی افتاد ، دیوارها را با مشت خود کوبید و غیره. بسیاری ، همانطور که در ابتدا نوشتم ، این را تنها راه رهایی از استرس می دانند. این چنین نیست. یک گلدان جوش را روی اجاق گاز تصور کنید: آب در حال حباب و کف است و سعی در ریختن دیواره های قابلمه دارد. البته ، شما نمی توانید کاری انجام دهید و صبر کنید تا برخی از آبها روی اجاق گاز بریزید و بنزین را خاموش کنید ، جوش را متوقف کنید. اما در این حالت ، آب کمتری در تابه می ماند. نکته اصلی این است که هیچ کس پیچیده نیست!

یک گزینه “اقتصادی” تر این است که به محض وقوع جوش ، گاز را خاموش کنید. سپس مقداری از آب را ذخیره می کنیم که در صورت عدم استفاده می شود. با استفاده از این آب می توانیم گربه را آب دهیم ، گلها را آب دهیم یا عطش خود را فرو کنیم ، یعنی از آن برای تأثیرگذاری استفاده کنیم و گاز را بیرون نکشیم.

آب در قابلمه انرژی شماست ، وقتی تلاش می کنید راهی برای خروج از تنش ایجاد شده پیدا کنید ، انرژی مصرف می کنید ، وقتی فقط آرام می شوید و ولتاژ را خاموش می کنید ، در مصرف انرژی صرفه جویی می کنید. منابع انرژی داخلی شما جهانی هستند: هم احساسات منفی و هم مثبت از همان منبع تغذیه می شوند. اگر انرژی خود را صرف تجربیات منفی می کنید ، پس از هر چیز دیگری انرژی کمتری خواهید داشت که مفیدتر و مخرب تر است. انرژی ذخیره شده را می توان در هر نقطه هدایت کرد: به خلاقیت ، توسعه و غیره.

به نظر من انرژی “منفی” و “مثبت” فقط دو حالت متفاوت از یک چیز هستند. انرژی منفی را می توان به مثبت تبدیل کرد و بالعکس.

فقط احساسات را به خود جلب کنید: افتادن در هیستری ، شروع به فریاد زدن ، گریه کردن – این کار با احساسات کار نمی کند. زیرا از این طریق به نتیجه مفیدی نمی رسید. این کار فقط تسکین موقت می بخشد ، اما به شما نمی آموزد که چگونه احساسات را کنترل کنید. افراد بی شرمان و عصبانی دائم فریاد می زنند و تجزیه می شوند. با وجود این واقعیت که همیشه جای خود را به احساسات انباشته می دهند – از این بابت بهتر و آرام نمی شوند.

بنابراین ، گزینه ای بسیار مؤثرتر:

2) استرس را تسکین دهید: استراحت کنید ، ورزش کنید ، مدیتیشن کنید ، درگیر تمرین های تنفسی و غیره باشید. من مطمئن هستم که هر کس می تواند شرایطی را در زندگی خود به یاد بیاورد که او را اذیت کرده و در آستانه فروپاشی است ، اما فضای آرامش و حضور افراد نزدیک او را به حالت آرامش کشانده است. عصبانیت و تحریک با تنش از بین رفت. اما احساسات سرکوب نشدند ، زیرا منبع تنش آنها از بین رفت. از شر آن خلاص شوید ، می توانید کاملاً از شر احساسات منفی خلاص شوید.

به عبارت دیگر ، ما گاز را در زیر دیگ لرزان که در آن جوش بود خاموش کردیم. ما آب را ذخیره کردیم ، یعنی انرژی

من برای خودم می دانم که اگر کسی احساسات منفی را به وجود آورد ، چه خستگی اخلاقی را می توان یافت: به طور مداوم فکر کنید ، نگران باشید ، نگران باشید ، از ذهن کسی خارج نشوید اما اگر به موقع خود را جمع کنید و آرام شوید ، می توانید نیروهای عصبی زیادی را نجات دهید.

بنابراین ، خوب است که بتوانیم گاز را خاموش کنیم ، اما حتی بهتر ، همیشه آن را خاموش نگه دارید:

3) از ولتاژ خودداری کنید. اساس کنترل احساسات این است که ذهن شما ، سیستم عصبی خود را به چنان وضعیتی برسانید که شرایط بیرونی باعث ایجاد تنش در داخل نشود. من معتقدم که این رمز رازدار بودن کسانی است که یوگا و مراقبه می کنند. بنزین موجود در زیر قابلمه برای این افراد همیشه خاموش است و هیچ شرایطی نمی تواند موجبات موج شدن سطح آب را ایجاد کند. آنها منبع زیادی از انرژی را در خود نگه می دارند ، و آن را از روی تجربیات بی معنی هدر نمی دهند ، اما از آن برای منافع خود استفاده می کنند.

در این حالت ، احساسات منفی به هیچ وجه (ایده آل) بوجود نمی آیند! بنابراین ، در اینجا ، بیشتر از این ، هیچ گونه سؤالی از سرکوب وجود ندارد ، سرکوبی به سادگی وجود ندارد! بنابراین چه زمانی احساسات را سرکوب می کنیم؟ بیایید فراتر برویم ، منبع دیگری از احساسات وجود دارد.

اینها احساسات منفی هستند که عمدتا توسط محیط بیرونی برانگیخته می شوند و نه با تنش. در اصل ، می توان گفت كه این اختلاف مشروط است ، زیرا همه احساسات منفی فقط واكنشی نسبت به چیزی هستند. برای ما ، رویدادهای به تنهایی نمی توانند وجود داشته باشند ؛ فقط درک ما از این وقایع وجود دارد. بچه های کوچک ممکن است ما را اذیت کنند ، اما ممکن است آنها ما را اذیت نکنند – کل درک ماست. اما تفاوت احساسات نوع اول و احساسات از نوع دوم در این است که اولی هنگامی ایجاد می شود که تنش داریم و عمدتا با تنش در ارتباط هستیم و حالت دوم وقتی آرام و آرام می شویم ظاهر می شود.

این احساسات منعکس کننده واکنش ما به برخی از موقعیت های مشکل خارجی است. بنابراین ، کنار آمدن با آنها به راحتی با احساسات نوع قبلی آسان نیست. همیشه گرفتن و بیرون کشیدن آنها از پریز (از بین بردن ولتاژ) همیشه امکان پذیر نیست ، زیرا آنها نیاز به حل برخی از مشکلات خارجی یا داخلی دارند. بیایید مثالی بزنیم.

به نظر می رسد دوست دختر شما (یا دوست پسر) دائماً با دیگران معاشقه می کند ، نگاه های معاشقه ای به سایر نمایندگان جنس مخالف می اندازد. شما حسود هستید. در اینجا چه کاری می توان انجام داد؟

1) فقط “نمره”. شما نمی خواهید مشکلات خانوادگی را به دلایل مختلف درک کنید. یا می ترسید به هرگونه احساس اعتراف کنید ، یا نگران کار خود هستید به گونه ای که وقت و انرژی برای حل مسائل خانوادگی ندارید ، یا به سادگی از تجربه های ناخوشایند مرتبط با توضیح و گفتگوی ناخوشایند با خود می ترسید. روحانی همه چیز ممکن است غالباً حسادت را فراموش می کنید ، سعی می کنید افکار خود را دور کنید ، حواس پرت کار یا امور دیگر باشد. اما این احساس به ناچار برگردد … چرا؟

از آنجا که احساسات خود را عمیق تر کردید ، به آنها زمان و توجه لازم را به آنها ندادید. این همان چیزی است که سرکوب کننده احساسات نامیده می شود. این فقط همین مورد است لازم نیست این کار را انجام دهید ، زیرا احساسات سرکوب شده همچنان به عنوان یک بومرنگ به شما باز خواهند گشت. خیلی بهتر است مشکل را حل کنید ، آن را با یک ویزور باز برآورده کنید.

2) مشکل را درک کنید. این یک رویکرد منطقی تر است. چه راهی می تواند باشد؟

می توانید با همسفر خود صحبت کنید ، این موضوع را مطرح کنید. یا سعی کنید درک کنید ، نیمی از آنها واقعاً از توجه جنس مخالف سوءاستفاده می کنند ، یا این پارانویای شخصی شماست ، یعنی نوعی ایده غیر منطقی است که منعکس کننده اتفاقات اطراف نیست. بسته به اینکه به چه نتیجه ای رسیده اید ، می توانید به نوعی تصمیم مشترک بگیرید یا با پارانویای خود کار کنید.

ما ، در زمینه سؤال این سؤال ، فقط به گزینه آخر علاقه مندیم: از شر حسادت ناخودآگاه خلاص شوید ، که برای آن هیچ دلیلی در واقعیت وجود ندارد (تصور کنید که تأیید این موضوع را دریافت کرده اید: دوست دختر شما با کسی معاشقه ندارد – همه اینها در ذهن شماست). شما متقاعد شده اید که هیچ دلیلی برای احساسات شما وجود ندارد ، که حسادت مبتنی بر نوعی شیدایی است ، یک ایده (“این کار را با هر شخصی که ملاقات می کند بر من تقلب می کند”). شما از اعتقاد به این ایده دست برداشته اید و هر بار که افکار خیانت به شما نفوذ می کند ، شما به آنها دست نمی دهید. این یک سرکوب احساسات نیست ، زیرا شما از شر ایده ی پوچ که در هسته آنها بود خلاص شدید ، برخی از مشکلات داخلی را حل کردید.

احساسات می توانند با بی تحرکی به وجود بیایند ، اما تأثیر آنها بر شما بسیار ضعیف تر از گذشته خواهد بود ، راحت تر خواهد بود که آنها را تحت کنترل خود داشته باشید. شما عواطف را سرکوب نکردید ، زیرا آنها را در پرتو روز آورده اید ، آنها را درک کرده و از هم جدا کرده اید. سرکوب احساسات نادیده گرفتن مشکل ، ترس از حل آن است. و کار کردن با احساسات شامل تجزیه و تحلیل احساسات و اقدامات شما با هدف رهایی از منبع آنها (مشکلات بیرونی یا داخلی) است.

همین امر در مورد دیگر احساسات منفی ناشی از ایده های پوچ ، مانند حسادت و غرور نیز صدق می کند (“من باید بهتر از همه بشمار ، ثروتمندتر و باهوش تر باشم.” “من باید کامل باشم”). اگر از این ایده ها خلاص شوید ، مقابله با این احساسات برای شما آسان تر خواهد شد.

شخصی که بدون احساسات قادر به وجود نیست یک واقعیت است. این فقط این است که او قادر به تصمیم گیری نخواهد بود ، همه انگیزه ها را از دست خواهد داد. تمایل به پول بیشتر ، خوشبختی ، نه در معرض خطر قرار گرفتن در زندگی – همه اینها ماهیت عاطفی دارد. تمایل من برای به اشتراک گذاشتن تجربیات من در مورد خودسازی با مردم و حفظ این وبلاگ نیز ناشی از احساسات است.

اما در هر کاری که نیاز دارید اندازه گیری را بدانید ، اگر با احساسات کار نکنید ، می توانید آنها را تا حد زیادی خراب کنید. برای بسیاری از افراد ، نیاز به استرس عاطفی بیش از حد معقول است. آنها تمایل به هیپرتروفی دارند که دائما خود را در معرض احساسات قوی قرار دهند: رنج بکشند ، عاشق شوند ، احساس عصبانیت کنند (“با یک چاقوی لمس کردن برای شکنجه بدن شما” – همانطور که در یک آهنگ گفته می شود). اگر آنها نتوانند گرسنگی عاطفی خود را برآورده کنند ، زندگی به نظر می رسد کسل کننده و کسل کننده است. احساسات مانند مواد مخدر برای معتاد به مواد مخدر است.

من به این واقعیت منجر می شوم که احتمالاً فرد هنوز به نوعی کار عاطفی و همچنین غذا احتیاج دارد. اما ، که هم برای نیاز به غذا و هم برای نیاز به احساسات صادق است ، گرسنگی نباید به خلط تبدیل شود!

اگر فرد عادت کند که به طور مداوم در جستجوی احساسات قوی باشد ، پس از آن که آب در امتداد کانال جریان یابد (ما به استعاره قدیمی تبدیل می شویم) به تدریج سواحل را از بین می بریم ، کانال گسترده تر می شود و بیشتر و بیشتر مایعات در طول آن جریان می یابد ، در زمان تحریک آب. هرچه بیشتر به احساسات قوی عادت کنید ، بیشتر به آنها احتیاج خواهید داشت. “تورم” نیاز به احساسات وجود دارد.

در عین حال ، در فرهنگ ما نقش احساسات قوی بیش از حد ارزیابی می شود. بسیاری از مردم فکر می کنند که همه فقط باید به طور مداوم احساسات جدی را از بین ببرد: “شما باید عاشق شوید ، باید آن را احساس کنید” – بسیاری می گویند. من فکر نمی کنم که تمام زندگی ما فقط به احساسات شدید کاهش می یابد ، و این همان چیزی است که زندگی برای زندگی ارزش دارد. احساسات موقتی هستند ، فقط نوعی شیمی در مغز هستند ، بدون اینکه چیزی را پشت سر بگذارند ، می گذرند ، و اگر دائماً انتظار زندگی شوکهای شدید از زندگی را دارید ، پس با گذشت زمان شما برده آنها می شوید و آنها را در معرض کل وجودشان قرار می دهید!

من خوانندگانم را ترغیب نمی کنم که به روبات های بی حسن تبدیل شوند. فقط در احساسات باید اندازه گیری را بدانید و تأثیر منفی آنها را بر زندگی خود محدود کنید.

من به هیچ وجه فکر نمی کنم که یک شخص فقط برای انجام فعالیتهای عادی نیاز به احساسات منفی داشته باشد. علاوه بر این ، من با این عقیده موافق نیستم که اگر فردی از شر احساسات منفی خلاص شود ، غیرممکن است ، در این صورت او نیز قادر به احساسات مثبت نخواهد بود. این هم یکی از اعتراضی است که من بارها به آن اعتراض کرده ام. مانند احساسات ، این یک آونگ است و اگر کاهش انحراف آن از یک جهت ، به ناچار منجر به این واقعیت شود که انحراف در جهت دیگر کاهش می یابد. بنابراین ، اگر کمتر رنج می بریم ، باید کمتر شادی کنیم – کمتر.

من کاملاً موافق نیستم. من قبلاً شخصیتی بسیار احساسی بودم و دامنه ارتعاشات حسی ام از غم و اندوه عمیق تا نوعی شور و نشاط عصبی امتداد داشت! بعد از چند سال مراقبه ، شرایط تثبیت شد. احساسات منفی کمتری را تجربه کردم. اما من نمی گویم برعکس ، من کمتر خوشحال شدم. روحیه من تقریباً در هر لحظه از زمان بلند شده است. البته ، من دیگر تقریباً متناسب با شور و شوق را تجربه نمی کنم ، اما پیشینه احساسی من همیشه پر از احساس شادی آرام ، خوشبختی بی روح است.

به طور کلی ، من نمی توانم انکار کنم که دامنه نوسان پاندول کاهش یافته است: حال و هوای من بسیار کمتر از شرایط “اوج” تجربه می کند ، اما ، با این وجود ، وضعیت من می تواند به عنوان پایدار مثبت توصیف شود. آونگ من هنوز هم خیلی بیشتر از روشی مثبت طول می کشد!

به جای اینکه با یک نظریه ، استعاره ها و مثل ها فریب بخورم ، در اینجا تصمیم گرفتم تجربیات خود را شرح دهم. باید بگویم که من یک ثانیه از این شاد آرام را که اکنون مرا پر می کند برای یک قسمت کامل از الهام بخش سعادت که چندین سال پیش تجربه کرده ام ، تعویض نمی کنم!


Ⓒ 2020. کلیه حقوق محفوظ است.

برای تماس با همکاری توسط پیوند

چنین کیکی روفقط تواین یخچال میتونی جابدی


به تماشای کیفیتی بی حاشیه!

قدرت ذهنی یک جنبه خاص دارد که آن عامل تصمیم گیری درمورد این است که زندگی خوبی خواهید داشت یا خیر. قدرت ذهنی سطح‌های مختلفی دارد و برای داشتن یک زندگی شاد و موفق به همه آنها نیاز است. یکی از بخش‌های مهم قدرت ذهنی که بیشترین تاثیر را دارد، قدرت احساسی است.احساسات درواقع بخشی از روان ما هستند اما می‌توان آنها را از کیفیات ذهنی متمایز کرد زیرا بیشتر و مستقیم‌تر بر جسم ما اثر می‌کنند. قدرت احساسی ما بر عملکرد جسمی ما تاثیر گذاشته و بر همه اعمال ما اثر می‌گذارد. بدون احساس هیچ دلیلی برای عمل وجود ندارد.احساسات بزرگترین انگیزه‌دهنده‌های ما هستند. متاسفانه می‌توانند به ما انگیزه دهند که در هر جهتی عمل کنیم، حتی جهت منفی و اشتباه. به همین دلیل داشتن قدرت احساسی ضروری است. موقعیت‌های بیشماری وجود دارد که افرادی که از نظر احساسی قوی هستند از آنها دوری می‌کنند و بعضی از کارها و اعمال را اصلاً انجام نمی‌دهند. در زیر به ۱۵ مورد از این اعمال اشاره می‌کنیم:۱. هیچوقت برای توجه دیگران گدایی نمی‌کنند.نیاز به توجه دقیقاً با احساسات در ارتباط است. آنهایی که احساس نیاز برای شناخته شدن می‌کنند، فقط زمانیکه دیگران به آنها توجه دارند است که احساس ارزشمندی می‌کنند. مثل اینکه به ارزش خود باور و اطمینان نداشته باشند. اگر خودتان ندانید که تا چه حد ارزشمندید، هیچکس دیگری هم آن را درک نخواهد کرد.۲. به هیچکس اجازه نمی‌دهند ناراحتشان کند.قدرت احساسی نیاز به آرامش دارد. دنیا پر از آدم‌های حسود است. همه جا چشمانی حسود به دنبال شماست، واقعیت تلخ این است که اغلب کسانیکه ما را عقب می‌کشند، نزدیک‌ترین افراد به ما هستند. خلاص شدن از این آدمها معمولاً بهترین راه‌حل است اما سخت‌ترین آنها هم هست. اگر بتوانید بی‌سر و صدا آها را از زندگی خود بیرون کنید، خیلی شانس آورده‌اید.۳. کینه نمی‌ورزند.اگر کینه‌ای هستید، احتمالاً بیشتر از آنچه که باید به یک موقعیت یا فرد توجه می‌کنید. اگر کسی از ته قلب عذرخواهی می‌کند، او را ببخشید. اگر عذرخواهی نکرد، دیگر با او ارتباط برقرار نکنید اما کینه نگیرید. آدم‌هایی که از آنها کینه می‌گیرید، مقدار بسیار زیادی از انرژی فکری شما را می‌گیرند و ضرر بیشتری به شما می‌زنند.۴. هیچوقت دست از کاری که دوست دارند نمی‌کشند.کسانیکه از نظر احساسی قوی هستند، هر کاری را فقط به این دلیل که دوستش دارند انجام می‌دهند. هیچوقت بخاطر حرف دیگران دست از کاری که می‌خواهند برنمی‌دارند.۵. هیچوقت از اعتماد به خود دست نمیکشند.آنهاییکه خودشان را دوست دارند و خودشان را درک می‌کنند، آنهاییکه از اینکه خودشان باشند احساس غرور می‌کنند و نمی‌ترسند، هیچوقت به خودشان شک نمی‌کنند. ۶. مثل افراد پست رفتار نمی‌کنند.برخی مردم پست هستند. اما ما تعجب می‌کنیم که چرا؟ پست بودن فقط بعنوان یک عامل ترساننده محسوب میگردد و اگر سعی دارید دیگران را بترسانید، بهتر است با یک مشاور تخصصی مشورت کنید، اگر فقط همینطوری بی‌دلیل می‌خواهید دیگران را بترسانید، احتمالاً دچار کمبود اعتمادبه‌نفس هستید. ۷. هر کسی را وارد زندگی‌شان نمی‌کنند.افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند به دلیلی از نظر احساسی قوی شده‌اند: خودشان را در معرض افرادیکه سپر دفاعی آنها را خرد کرده یا اخلاقیات آنها را زیر سوال می‌برند قرار نمی‌دهند. بیشتر آدم‌های دنیا گم شده‌اند و بدشان نمی‌آید که شما را هم با این سردرگمی خود همراه کنند. نباید بگذارید یک آشنایی بد شادی‌تان را مختل کند.۸. از عشق ورزیدن نمی‌ترسند.اگر از عشق ورزیدن بترسید، یعنی به خودتان به اندازه کافی اعتماد ندارید. یعنی نمی‌توانید فکر کنید که در یک رابطه بادوام بمانید و همه روابطتان با شکست مواجه می‌شود. نمی‌خواهید دوباره آسیب ببینید چون واقعاً برایتان عذاب‌آور است. هیچ دلیلی ندارید که دوباره قلبتان را در معرض شکسته شدن قرار دهید. اگر رابطه‌تان موفق نبوده، اشکال از شما نبوده است. علت هر دو شما هستید. مگراینکه انسان واقعاً بدی باشید؛ در این حالت مشکل از شماست.۹. از ترس روزی که پیش رویشان است در رختخواب نمی مانند.بهترین بخش زندگی شما باید لحظه‌ای باشد که بیدار می‌شوید و می‌فهمید که هنوز زنده‌اید، اکثر اوقات ما از زندگی غافل می‌شویم.۱۰. از کم کردن سرعتشان نمی ترسند.افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند نیاز به عمل و هیجان مداوم ندارند. نیازی ندارند که همه روز دور بگردند و برای کسل نشدن مدام در فعالیت باشند. آنها از لحظات کند و آرامشان هم لذت می‌برند زیرا آنها را به آن چیزی که کاری نکردن و فقط زندگی کردن، نفس کشیدن، نزدیک‌تر می‌کند. این به آن معنی نیست که آنها از هیجان در زندگی‌شان لذت نمی‌برند اما از پیاده‌روی و بو کردن گل‌ها هم به همان اندازه لذت می‌برند.۱۱. کاری که نمی‌خواهند را انجام نمی‌دهند.همه ما گاهی کارهایی را انجام می‌دهیم که عاشق آن نیستیم اما نباید کاری را انجام بدهیم که نمی خواهیم.  افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند این را درک می‌کنند و تقریباً همیشه راهی برای تمرکز کردن روی کاری که دوست دارند پیدا می‌کنند و این باعث می‌شود بفهمند برای اینکه کاری که دوست دارند را انجام دهند، چه باید بکنند. بااینکه ممکن است از هر ثانیه کارشان لذت نبرند اما کاری که انجام می‌دهند را دوست دارند زیرا آنها را یک قدم به کاری که عاشقش هستند نزدیک‌تر می‌کند.۱۲. برای «نه» گفتن هیچ مشکلی ندارند.اگر نتوانید «نه» بگویید، از شما سوءاستفاده خواهد شد. هیچ‌کس دیواری کوتاه‌تر از شما پیدا نخواهد کرد و هیچوقت نظرتان برای مسئله‌ای پرسیده نخواهد شد. «نه» گفتن به مردم یادآوری می‌کند که هیچ کنترلی روی شما ندارند.۱۳. پس دادن را فراموش نمی‌کنند.بعضی افراد تصمیم می‌گیرند که مسئولیت خود بعنوان یک انسان برای بخشش زمان و پول را نادیده بگیرند. هرچه از نظر احساسی قوی‌تر باشید، بیشتر قدردان زندگی و انسان‌های دیگر می‌شوید. به زندگی ارزش بیشتری داده و سعی می‌کنید با آنها که دچار مشکل هستند همدردی کنید.۱۴. احساس نمی‌کنند باید خود را تطبیق دهند.هرچه از نظر احساسی قوی‌تر باشید، مستقل‌تر خواهید شد. احساس نیاز نمی‌کنید که خودتان را تطبیق دهید زیرا هرجا که لازم و مهم باشد تطبیق می‌یابید: جهان. مردم گروه‌های اجتماعی کوچکتری تشکیل می‌دهند که معمولاً ناسالم هستند. اینکه کسی بخواهد خود را تطبیق دهد به این معنی است که از اینکه خودش باشد می‌ترسد!۱۵. فراموش نمی‌کنند که شادی و خوشبختی یک تصمیم است.مهمتر اینکه، افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند یاد گرفته‌اند که قدرت مغزشان بر ذهن و جسمشان را درک کنند. آنها درک می‌کنند که احساسات یک نوع واکنش هستند، نه واکنش‌هایی به عوامل فیزیکی مستقیم بلکه به طریقی که ما آن عوامل را دریافت می‌کنیم. به عبارت دیگر، احساسات ما واقعیت را منعکس نمی‌کنند؛ بلکه تفسیر ما از واقعیت را منعکس می‌کنند. درک این مسئله کنترل بسیار خوبی بر احساساتمان و درنتیجه بر زندگی‌مان به ما می‌دهد.منبع:مردمان

 

چگونه احساس خود را بکشیم

مطالب بیشتر برای زندگی بهتر


آموزش زبان را با یک جلسه رایگان شروع کن


قیمت امروز بلیط اتوبوس به هرکجای ایران


پاکسازی و رفع آلودگی هوای خانه


راهنمای انتخاب و خرید محصولات زناشویی


بهترین راه بهبود کیفیت هوا در خانه


درمان اختلالات روحی بدون دارو و عارضه


دندان هات رو درست کن و3ساله پرداخت کن!!

کاملترین درگاه رزرو تورهای داخلی و خارجی


طعم موردعلاقه کیکت رو انتخاب کن


برای سفارش این ست فقط کافیه کلیک کنی!


زبان انگلیسی رو کاربردی یادبگیر!


واسه همه چی جا هست!


طرح های 3بعدی کاغذ دیواری برای خرید


پرطرفدارترین شوینده های نایاب در بازار

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

اگر شما در حال حاضر  احساس خودکشی می کنید، لطفا توقف نموده و بخوانید  . این تنها حدود پنج دقیقه طول می کشد. من نمی خواهم با شما صحبت از احساسات بد گفتگو کنم. 

من نمی دانم که شما که هستند، یا چرا شما در حال خواندن این صفحه هستید. من فقط می دانم که برای لحظه ای، شما آن را می خوانید، و خوب است. من می توانیم فرض کنیم که شما اینجا هستید چرا که شما مشکل دارید  و  به فکر پایان دادن به زندگی خود هستید. اگر این امکان بود، من ترجیح می دادم با شما در این لحظه، با شمااز نزدیک، چهره به چهره و قلب به قلب صحبت کنم. اما از آنجا که امکان پذیر نمی باشد، اینگونه حرف می زنیم .

من بسیاری از افرادرا که می خواستند  خودکشی کنند می شناسم، به طوری که باعث شده به یک سری ایده های  جدید برسم که شاید به ذهن شما نرسیده است .، بنابراین من می خواهم برای حفظ این فرصت کوتاه که با هم هستیم ا برای پنج دقیقه بعد،یک سری  کارهای عملی با شما به اشتراک بگذارم. من نمی خواهم با شما در مورد این که آیا شما باید خودت را بکشی استدلال کنم. اما من فرض کنیم که اگر شما در حال فکر کردن درباره آن هستید ، شما احساس بسیار بدی تجربه می کنید . 

خوب، شما هنوز در حال  خواندن هستید ، و این بسیار خوب است. من می خواهم به شما تا پایان این صفحه با من باشید .  من امیدوارم که  درون  حداقل کمی مردد باشید، در مورد اینکه آیا واقعا زندگی خود را به پایان خواهد برسانید،در حالیکه اغلب مردم احساس می کنند که، حتی در عمیق ترین تاریکی ناامیدی هم راهی هست . در حال مطمئن نیستید .

 این واقعیت که شما هنوز زنده در این لحظه  بدین معناست که شما هنوز کمی مردد هستند. این بدان معنی است که حتی در حالی که شمادر حالی که مرگ می خواهید، در همین حال  از بخشی از شما هنوز هم می خواهد به زندگی ادامه دهید. بنابراین اجازه دهیداین فکر را برای  چند دقیقه  کنار بگذارید  .

چگونه احساس خود را بکشیم

 

با این موضوع شروع می کنیم که:

خودکشی است انتخاب نشده است. بلکه این حس زمانی در ذهن خطور می کند که درد بیش از حد توان است .

 

این که شما احساس خودکشی فکر می کنید به این معنی نیست که شما  یک فرد بد، یا دیوانه، و یا ضعیف، و یا ناقص هستید . اصلا به این معنی نیست که شما واقعا مرگ را می خواهید . – این  تنها بدین معنی است که شما با درد بیشتر از توانتان  در حال حاضر کنار بیایید . اگر من شروع  به اضافه کردن وزنه بر روی شانه های هر کسی نماییم  در نهایتاز پای در می آید   . مهم نیست که چقدر  ایستاده باقی می ماند. اراده هیچ ربطی به این موضوع است.

 انواع بسیاری از درد که ممکن است به خودکشی منجر شود وجود دارد. درد قابل تحمل است، ممکن است از فردی به فرد دیگر  میزان تحمل متفاوت باشد .  نکته که در آن درد غیر قابل تحمل می شود به نوع مقابله شما بستگی دارد. افراد تا حد زیادی  ظرفیت آنهادر خصوص مقاومت در برابر درد متفاوتند .

وقتی درد بیش از اندازه منابع   مقابله با درد باشد ، احساسات خودکشی حاصل می شود. خودکشی نه اشتباه و نه راست است.  نقص از شخصیت نیست؛ یا شخص از نظر اخلاقی خنثی است. این   یک عدم تعادل از درد در مقابل منابع مقابله با آن می باشد.

شما می توانید احساسات زنده ماندن در برابر خودکشی داشته باشید اگر شما یا انجام دو چیز را انجام دهید:

 (1) پیدا کردن راهی برای کاهش درد خود  

و یا

(2) پیدا کردن راهی برای افزایش منابع مقابله کنید. هر دو ممکن است.

روزانه هزاران نفر از این فکر که “من می
خواهم بمیرم” عذاب می کشند. اگر شما هم از این فکر ها دارید، ما می خواهیم به
شما نشان دهیم که تنها نیستید. بسیاری از ما فکر خودکشی در بعضی از نقاظ زندگیمان
از ذهمنمان گذشته است. اگرچه، این مهم است که بدانید احساس ناامیدی که ممکن است در
حال حاضر تجربه کنید موقت است، کمک و امید همیشه هستند، حتی اگر در حال حاضر این
احساس را نداشته باشید.

فکر “من می خواهم بمیرم”، معمولا وقتی
شروع می شود مردم آن قدر درد روانی داشته باشند که احساس کنند دیگر نمی توانند
تحمل کنند. ما می فهمیم که این احساس چقدر وحشتناک است، و می خواهیم آن را براش
شما قابل تحمل کنیم. این درد معمولا با این فکر که من باری بر دوش دیگران هستم یا
به جایی تعلق ندارم شدت می گیرد. ترکیب این صداهای درونی و درد احساسی که احساس می
شود می تواند به این باور منجر شود که دیگر نباید زنده باشند و مردم اطرافشان بدون
آن ها زندگی بهتری خواهند داشت. بهرحال، این هیچ وقت راه حل نیست. صدمه زدن به
خودتان تنها افرادی که دوست دارید را می رنجاند. مطالعات نشان می دهد افرادی که
اقدام به خودکشی می کنند حداقل هفت نفر را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار می دهند.
علاوه بر این، احساس درد غیرقابل تحمل بالاخره خواهد گذشت. مهم ترین کاری که در
این مواقع انجام دهید این است که خودتان را امن نگه دارید.

چگونه احساس خود را بکشیم

احساسات نشاندهنده‌ی اتفاقاتی است که درون شما رخ می‌دهند. روش‌های مختلفی برای شناخت احساسات درونی وجود دارند و باید با توجه به شخصیت خود مناسب‌ترین روش را انتخاب کنید. بعضی افراد راجع به احساساتشان با دیگران حرف می‌زند و بعضی آن‌ها را می‌نویسند؛ اما گاهی برای شناخت عمیق احساسات، بهتر است از چند روش استفاده کرد. در ادامه چند روش را شرح می‌دهیم که می‌توانید برای شناخت واقعی احساساتتان درباره‌ی افراد، مکان، اتفاقات و هر چیز دیگری از آن‌ها استفاده کنید.

شناخت احساسات اولین گام برای زندگی عاطفی سالم است، در واقع آگاهی از احساسات اولین گام تغییر است.

ما عادت کرده‌ایم طبق الگوی خاصی فکر کنیم به گونه‌ای که از افکار و رویاهایمان آگاه نیستیم. به رویاها و افکارتان توجه کنید و آن‌ها را به بخش آگاهانه‌ی ذهنتان منتقل کنید، این کار باعث می‌شود به چیزهای زیادی درباره‌ی خودتان و روابطتان پی ببرید مثلاً چه چیزهایی را دوست دارید یا متنفر هستید. برای چند ماه افکار و رویاهایتان را بنویسید این کار باعث می‌شود الگوهای ذهنی‌تان را بشناسید و آن‌ها را به سطح بالاتری از آگاهی برسانید.- تاثیر هوش هیجانی (EQ): چرا بعضی از مردم نسبت به دیگران موفقتر هستند؟

بسیاری از ما وقتی از نظر احساسی آسیب می‌بینیم، می‎ گوییم مهم نیست و آن را درون خود سرکوب می‌کنیم. اما شما هر آسیب روحی که به نظرتان بی‌اهمیت بوده، صرفنظر از زمانی که رخ داده را با جزییات بنویسید. بسیاری از افراد از کودکی این آسیب‌ها را  که باعث بیماری‌های جسمی نیز می‌شوند، با خود دارند.

 

چگونه احساس خود را بکشیم

به مدت ۲ ماه هر چیزی که باعث می‌شود احساسات شدیدی داشته باشید صرفنظر از علت آن نظیر هوا، ترافیک، همسرتان، بچه‌ها، سیاست، بازار، را بنویسید. تلاش کنید بفهمید چه چیزی شما را خشمگین می‌کند: ناراحتی پوششی برای خشم و خشم نقابی برای ترس است. اگر بتوانید ترس‌های واقعی‌تان را بشناسید مثلاً ترس از دست دادن یا نداشتن چیزی، در مسیر درستِ شناخت احساسات هستید. بعلاوه این کار باعث می‌شود اتفاقات را واضح‌تر ببینید، آگاهی‌تان نسبت به آن‌ها بیش‌تر شده و احساساتتان را بهتر بشناسید.

اگر موقعیت‌ها و صدماتی که در گذشته اتفاق افتاده‌اند را به خاطر بسپارید، پس درباره‌ی آن موقعیت یا فردی که باعث آن صدمات شده احساسات سرکوب شده، دارید. باید درباره آن موقعیت و صدمه ناشی از آن فکر کنید، سعی کنید آن‌ها را با دقت بنویسید زیرا ممکن است باعث بیمارهای جسمی شوند؛ هنگامی که آن احساسات را رها می‌کنید می‌توانیم همه چیز را درباره‌ی آن ببخشیم. گاهی بدون رها کردن احساس صدمه و خشم، فردی که باعث آن احساس شده را می‌بخشیم، اما بخشش نتیجه‌ی فرآیند عاطفی است و هیچ میانبری ندارد.برای مطالعه بیشتر در این زمینه به مطالب زیر مراجعه کنید:

 

– هوش هیجانی یا هوش احساسی چیست و چطور می توان آن را بهتر کرد؟

گاهی خواب‌هایمان را به یاد می‌آوریم، خواب‌هایی که پر از احساس، رنگ و داستان هستند. در کنار تخت‌تان دفتر و خودکاری بگذارید و هنگامی که بیدار شدید خواب‌ها و احساساتی که داشتید را بنویسید. کارهایی که در خواب انجام می‌دهید در اولویت دوم هستند اما احساساتی که تجربه می‌کنید مهم هستند؛ احساساتی که در خواب دارید احساسات سرکوب شده شما هستند. خواب‌ها می‌توانند نکات زیادی درباره‌ی احساسات درونی‌تان به شما بگویند.

گریه یک عمل طبیعی برای رها کردن احساسات است؛ با گریه، درد، آسیب و استرس را رها می‌کنیم. پس لطفا بدون خجالت برای هر چیزی که باعث آزار شما می‌شود گریه کنید.

گریه کردن یا نوشتن و گریه کردن درباره آنچه اتفاق افتاده، باعث می‌شود تجاربی که داشته‌اید را دسته‌بندی کرده و آن‌ها را بفهمید. اگر تجربه‌ی دردناکی داشتید یک جمله درباره آن بنویسید و با فکر کردن به آن گریه کنید و بعد چند دقیقه جمله‌ی دیگری نوشته و باز گریه کنید؛ طی این کار احساسات دردناکی که داشتید رها می‌شوند و سرانجام آن اتفاق برای شما قابل‌تحمل می‌شود و تا وقتی که به خودتان اجازه‌ی احساس کردن آن درد را بدهید، با گذشت زمان درد آن اتفاق کم می‌شود.

مکان آرامی پیدا کرده و به صدای درونتان گوش کنید؛ با گوش قلبتان به آن گوش کنید زیرا گوش قلب چیزهای مختلفی می‌شنود که گوش سر قادر به شنیدن آن‌ها نیست. صبح وقتی از خواب بیدار می‌شوید پیش از آن که کاملاً بیدار شوید بهترین زمان برای شنیدن حرف‌های درون نیمه‌آگاهتان است. به دقت به افکارتان گوش کنید و پیام‌های مهم آن را به خاطر بسپارید، این پیام‌ها در شناخت احساسات به شما کمک می‌کنند.

در طی شناخت احساسات، باید احساسات مثبت و چیزهای خوب و جالب که درباره‌ی خودتان وجود دارد را نیز بشناسید. در طول روز بارها احساس بخشش، دوست داشتن، همدردی، اعتماد و احساسات مثبت دیگری را تجربه می‌کنید. اگر تنها احساسات منفی خود را بشناسید تصویری تحریف شده و غیرواقعی از خود خواهید داشت اما احساسات منفی و مثبت در کنار هم تصویری واقعی از شما را نشان می‌دهند. همه‌ی ما با احساسات مختلف به دنیا آمده‌ایم و هر احساس باید به صورت کامل و با انرژی مثبت دیده شود.برای شناخت بیشتر احساسات خود به تست روانشناسی زیر مراجعه کنید:

– تست هوش هیجانی بار-ان (Bar On)

با محیط کاری بهترین شرکت‌ها آشنا شوید
( ابرآروان )

حل مسئله با تکنیک CATWOE


۴.۳

بی‌کفایت‌ترین مدیر کیست؟


۴.۵

لینکدین چیست؟ راهنمای صفر تا صد ساخت و مدیریت پروفایل لینکدین


۴.۵

رزومه با CV چه تفاوت‌هایی دارد؟


۴.۹

بخش کارفرما

آگهی استخدام خود را ثبت کنید و منتظر بهترین‌ها باشید


۴.۶

فناپ، نام شرکتی است که شاید هر روز از خدمات آن استفاده می کنیم. دستگاه های مستقر در مترو و ایستگاه  BRT که همه روزه …


۴.۸

 
 پنجره جو – هری : مدلی برای ایجاد شناخت بیشتر خود
 اگر در فرایند مصاحبه یا در یک موقعیت کاری جدید در بین اعضای …


۴.۷

اگر پدر یا مادر شاغلی هستید که می‌خواهید شغلتان را تغییر دهید، ممکن است فقط یافتن فرصت حرفه‌ای و مناسب کافی نباشد؛ همچنین ممکن است …


۴.۵

احتمالا شما نیز در موقعیت‌های مشابه این‌چنینی قرار گرفته‌اید. وقتی به شما گفته می‌شود که پروژه‌ای که برای آن هفته‌ها زحمت کشیده‌اید، متوقف می‌شود؛ یا …

بخش کارجو

بخش کارفرما

لینک‌های مفید

درباره کاربوم

کاربوم محصولی دانش‌بنیان از شرکت توسعه سرمایه انسانی آریا سابین و دارای مجوز کاریابی الکترونیک از وزارت کار و رفاه اجتماعی است.
© ۱۳۹۹ – تمام حقوق برای شرکت توسعه سرمایه انسانی آریا سابین محفوظ است.

جعبه ابزار ذهنی


تست نیازهای اساسی گلاسر


تست هوش و استعدادیابی گاردنر

تست هوش وکسلر بزرگسالان، معرفی، تاریخچه و کاربردها

اکثر مردم از نظر احساسی دچار مشکل هستند. برخی افراد نمی دانند چگونه احساسات خود را ابراز کنند. ابراز احساسات اشتباه می تواند ما را خسته، گیج و تنها کند. اکثر مردم نمی توانند احساس یا هیجان خود را توصیف کنند، چه رسد به اینکه احساسات را به صورت سالم ابراز کنند.

چگونه احساس خود را بکشیم

برخی از مطالعات می گویند در بیان احساسات صریح باشید (یعنی به همان شکلی که احساس می کنید بیان کنید). برخی دیگر می گویند سازگار و متفکر باشید و مراقب واکنش خود باشید. واقعیت این است که ما هیچگاه قبل از ابراز احساسات وقت نمی گذاریم نوع احساسات خود را تجزیه و تحلیل کنیم.

به عنوان مثال، غم و اندوه معنای گسترده و عمیقی دارد. وقتی غمگین هستید، خوشحال نیستید یا اوضاع مطابق انتظار شما نیست. غم و اندوه معانی عمیقی دارد (مانند ناامیدی، غم انگیزی، بدبختی، ناامیدی یا افسردگی. اینها احساساتی هستند که با غم و اندوه مرتبط هستند، اما ما فقط ناراحت بودن را برای همه آنها ابراز می کنیم.

انسان ها ترکیبی از احساسات مختلف را تجربه می کنند، و صادقانه بگویم، 90 درصد مردم نمی دانند چگونه احساسات خود را ابراز کنند. افراد رک و صریح، احساسات را همانطور که هست می گویند، در حالی که افراد خجالتی احساسات خود را سرکوب می کنند، در درون خود مبارزه می کنند و از راه های خطرناک با آن کنار می آیند. این احساسات سرکوب شده آنها را دچار استرس و افسردگی می کند و آنها مانند بمبی ساعتی هر لحظه ممکن است منفجر شوند.

علیرغم دیوانگی و عواقب مرتبط با نحوه غلط ابراز احساسات، درمقابل بیان مناسب آنها بسیار می تواند آرامش دهنده باشد.

روش های ناسالم دیگری که افراد در ابراز احساسات خود پیش می گیرند:

آیا می دانید بیش از 3000 کلمه در واژگان انگلیسی وجود دارد که احساسات مختلف را توصیف می کند؟ چندتا از این واژگان را بلد هستید؟ و آیا می توانید به درستی از آنها استفاده کنید؟

احساسات بخش بزرگی از زندگی ما هستند. بدون هیجانات زندگی خسته کننده و ناقص خواهد بود. با این حال، تکیه بر روش های بالا برای هر کسی ناسالم و خطرناک است. پس ضروری است که روش های مناسب بیان احساسات را یاد بگیریم.

برای اینکه بتوانید احساسات خود را بهتر بیان کنید، ابتدا باید هوش هیجانی خود را بهبود ببخشید. در اینجا 10 راهی وجود دارد که می توانید هوش هیجانی خود را بهبود دهید تا بتوانید احساسات خود را بهتر ابراز کنید.

با روند بزرگ شدن، خانواده ها می گویند “پسرها که گریه نمی کنند”. آنها باید قوی و مقاوم باشند و حق بیان احساسات را ندارند. این قبیل رفتارها، تربیت های اجتماعی و خانوادگی هستند که امروزه دسته ای از افراد را تحت تأثیر قرار داده است. هرگز، هرگز احساسات خود را انکار نکنید. در عوض، آنها را تایید و قبول کنید. سعی کنید عوامل محرک را درک کنید و اقدامات مناسبی برای بیان سالم آنها انجام دهید.

ناتوانی ما در بیان سالم احساسات ناشی از عدم تمایل به پذیرش تغییرات اطرافمان است. وقتی افراد در محیط اطراف خود تفاوتی را تجربه می کنند، دو کار انجام می دهند.

به عنوان مثال، یک دختر جوان بخشی از زندگی خود را تنها در کنار پدرش گذرانده است. ناگهان، پدرش با فردی آشنا می شود و در رابطه با عشق و ازدواج با او صحبت می کند. در این بین دختر احساس طرد، رها شدن و دوست نداشته شدن می کند. این ها همه احساساتی است که می توان درباره آنها گفتگو کرد، اما او اجازه می دهد تا آنها جمع شوند، و این به کینه و فرار از خانه یا حتی مصرف مواد مخدر منجر شود.

واکنش احتمالی دیگر این است که او احساس خود را به پدرش ابراز کند، و با عشق توضیح دهد که هیچ کس هرگز جای او را در قلب او نخواهد گرفت. در این حالت او جایگاه خود را درک می کند، و با یک مادر جدید ارتباط برقرار می کند و در جایگاه خود راحت است.

افراد باهوش هیجانی بالا تغییرات پیرامون خود را می پذیرند. آنها نمی گذارند که احساسات و هیجانات تعیین کننده باشد، بلکه با توجه به شرایط هیجانات خود را تغییر می دهند.

افرادی که نمی توانند انتقاد سازنده را بپذیرند، نمی توانند احساسات خود را به طور سالم ابراز کنند. وقتی احساس می کنید حق با شماست و همه باید فیلمنامه شما را بازی کنند، پس مشکلی وجود دارد. دریافت انتقاد سازنده به معنای تمایل به شنیدن بازخورد دیگران درباره شماست.

به عنوان مثال، رئیستان به طور مکرر از دست شما عصبانی می شود. شما هرگز تمایل نداشته اید که با او بحث حرف بزنید که مشکل چیست. سپس شما با دوست خود در هنگام ناهار، ناامیدی و عصبانیت خود را ابراز می کنید و نتیجه می گیرید که کار را رها کنید. در این هنگام دوست شما مخالف است و دلایلی را که ممکن است واکنش رئیس را توجیح کند را توضیح می دهد، اما شما آن را نمی شنوید زیرا با عقاید شما مطابقت ندارند. شما از حرف و تصمیم خود دفاع می کنید و اصرار دارید که انتقاد سازنده را گوش ندهید. شما باید بیاموزید که دیدگاه شخص مقابل را قبل از سر و صدا کردن یا هر واکنش تکانه ای درک کنید.

هنگامی که افراد در بیان احساسات خود با مشکل روبرو می شوند، صحبت کردن با خود و دیگران را تحقیرآمیز می دانند. اگر نمی دانید چه احساسی دارید، یا چه آرزویی دارید آن را برای دیگران توصیف کنید. بعلاوه، وقتی احساس کردید که احساسی در شما ایجاد می شود، یک مکان ساکت پیدا کنید و درباره آنها با خود حرف بزنید.

ژورنالینگ یک روش عالی برای فهم و در نهایت ابراز احساسات است. در اینجا جاذبه ای وجود دارد، شما باید واژگان احساسی عینی بسازید تا بتوانید با دقت احساسات را توصیف کنید.

برای اینکه احساسات خود را یادداشت کنید، سعی کنید این کار را تا حد ممکن دقیق انجام دهید. دلیل این احساسات، نوع احساس شما و چگونگی کنترل آن را به خاطر بسپارید. احساسات منفی را ابراز نکنید. به جای آن، افکار را از زاویه ای مثبت مشاهده کرده و راه خود را ادامه دهید.

ذهن آگاهی با احساسات مثبت بهتر کار می کند زیرا می توانید هیجان را کنترل کرده و نسبت به محیط اطراف خود آگاه باشید. برای احساسات منفی و صدمات، کمی متفاوت است. ذهن آگاهی فرایند مالکیت احساسات و دانستن زمان شروع احساسات است. به عنوان مثال این احساس، در چه وضعیت ذهنی ای اتفاق افتاده است؟ استرس داشته اید، خوشحال بوده اید یا وضعیت دیگری بود؟ توانایی ذهن آگاهی می تواند به شما کمک کند تا افکار و احساسات را به طور صحیح و مناسب هدایت کنید.

همه ما در مقطعی این کار را انجام می دهیم. اگر در روشی که برای بیان احساسات خود انتخاب می کنید مطمئن باشید، جامعه در مورد شما قضاوت نمی کند. اگر اشتباه می کنید، آن را بپذیرید و دیگر به دنبال جمع کردن تایید دیگران برای احساسات خود نباشید.

به دنبال اعتباریابی بودن نشانه این است که شما نمی دانید چگونه احساسات خود را ابراز کنید. افرادی که به دنبال تأیید احساسات خود توسط دیگران هستند دچار آسیب می شوند و در هر مرحله از راه احساس نیاز به اطمینان و تایید می کنند. این ها احساسات شما هستند، بنابراین احساس راحتی کنید. فقط در این صورت است که آن را به سلامت درک کرده و بیان خواهید کرد.

دانستن اینکه چه زمانی باید “نه” بگویید در بیان احساسات شما بسیار مهم است. هرگز احساس تکلیف نکنید که کاری را برای دیگری انجام دهید. محدودیت های خود را بشناسید. مرزها شما را تحت کنترل قرار می دهند و شما را قادر می سازند تا واقعیات اطرافتان را درک کنید.

به عنوان مثال، اگر شما فردی بسیار بازیگوشی باشید که خیلی راحت دوستان خود را در آغوش می گیرید یا خیلی زود صمیمی می شوید، قطعا در زمان عصبانیت نیز نمی توانید به طور واقعی عصبانی شوید.

خنده دار است که چطور ما از احساسات مثبت غافل می شویم اما می توانیم یک فیلمنامه 2 ساعته درباره افکار و احساسات منفی بنویسیم؟ پس همه چیز در ذهن ماست، اکنون باید جلوی آن را بگیرید. فکر بیش از حد باعث مرگ یا وقایع منفی، انرژی شما را می گیرد و عملکرد شما را تحت تاثیر قرار می دهد. فکر بیش از حد سریعترین راه برای قرار گرفتن در یک مکان ناامن ذهنی است. این کار را نکنید، و از آن اجتناب کنید.

در برهه ای از زندگی، همه در وضعیت عجیبی قرار گرفته ایم. اینکه چگونه مسیر خود را یافته ایم بسیار مهم است. تسلیم شدیم یا اشتباه دیگران را توجیه کردیم؟ در مواجهه با احساسات با خود رو راست باشید و سعی نکنید عقاید، ارزشها و نحوه تفکر صحیح را تغییر دهید.

اکنون که توانستیم احساسات خود را درک کنیم، زمان آن رسیده است که آنها را به درستی ابراز کنیم. مراحل فوق باعث ارتقاء هوش هیجانی شما می شود. هوش هیجانی توانایی تشخیص، کنترل و بیان سالم احساسات یا احساسات از طریق کانال مناسب است. در زیر روش هایی برای بیان صحیح احساسات وجود دارد که می توانید یاد بگیرید و بکار ببندید.

ما از ژورنال نویسی به عنوان راهی برای ایجاد یک ذهنیت قوی از نظر عاطفی و هیجانی یاد می کنیم. ژورنالیسم یک روش عالی برای بیان احساسات شما (هر نوع احساسی) است. ژورنالیسم به شما کمک می کند افکار و احساساتی که در سر و قلب شما سرکوب می شود، نوشته شود.

ژورنال نویسی کار سختی نیست. یک دفترچه داشته باشید و اتفاقاتی را که در طول روز اتفاق می افتد و اینکه چگونه احساس می کنید، حک کنید. این روش به شما امکان می دهد آگاهی عاطفی و هیجانی ایجاد کنید و روش هایی برای کنترل و غلبه بر احساساتی که شما را اذیت می کند، ابداع کنید.

مقاله مرتبط: ژورنال نویسی برای توسعه فردی

خشم یک احساس مشترک است که شیوه صحیح ابراز احساسا را آلوده می کند. با این حال، افرادی که این احساس را تجربه می کنند می خواهند ضربه بزنند، مشت بزنند یا احساسا خود را جسمانی کنند. خشم مانند یک نیروی انرژی است که می خواهد بیرون بیاید.

اگر در مطب دکتر عصبانی می شوید، به سرویس بهداشتی بروید و آب سرد به صورت خود بپاشید تا آرام شود. اگر در خانه هستید، به سالن بدن سازی بروید و ضربه بزنید و احساسات خود را از بین ببرید. وقتی آرام و خوشحال هستید، در مورد موضوع بحث کنید و سعی کنید در آینده از چنین شرایطی جلوگیری کنید.

ترس انرژی طاقت فرسایی است که می خواهد تصمیمات ما را تحت تاثیر قرار دهد و ما را در سردرگمی غرق کند. احساسات مرتبط با ترس، احساس عدم موفقیت، عزت نفس پایین و اعتماد به نفس است. ترس باعث می شود که بیش از حد فکر کنید و سوال های زیادی بپرسید.

اگر در این وضعیت ذهنی هستید، احساس خود را با یک شخص مورد اعتماد در میان بگذارید. اگر دور از خانه زندگی می کنید، با والدین، ​​خواهر و برادر خود تماس بگیرید، به یاد داشته باشید فقط با کسی صحبت کنید که شما را قضاوت یا انتقاد نکند.

سالم ترین راه این است که فریاد بزنید، گریه کنید، فریاد بزنید، فقط تخلیه کنید و آن را رها کنید. گریه با احساسات ناخوشایند به خوبی کار می کند. چه گریه را به تنهایی انتخاب کنید و چه در مقابل چشمان همه، وقتی جریان اشک و گریه کردن قطع شود احساس بهتری خواهید داشت.

چگونه احساس خود را بکشیم

این را بخاطر بسپارید: احساسات ما احساساتی هستند که بخشی از ما هستند و بدون آنها نمی توانیم از آنها رها شویم. با این حال، چگونگی بیان این هیجانات و احساسات مهم است.

جدا شدن از گروه دوستان

تست رایگان رفتار، احساس و فکر غیر منطقی

آیا می‌توان نوزادان را آموزش داد؟!

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

اطلاعات من را ذخیره کن تا در آینده نیازی به ورود اطلاعات نداشته باشم

تست های پربازدید


تست آنلاین عشق و عاشقی واقعی


تست هوش و IQ ریون برای بزرگسالان


تست آنلاین اختلال دو قطبی


تست شخصیت شناسی نئو


تست آنلاین سلامت روان scl-90


تست اسکیزوفرنی آنلاین


تست آنلاین وسواس فکری


تست آنلاین اختلال شخصیت مرزی


تست هوش و استعدادیابی گاردنر


تست افسردگی آنلاین

آدرس: خیابان شریعتی، دوراهی قلهک، اول خیابان بصیری، پلاک 17، واحد 2

شماره تماس: ۲۲۰۰۶۶۰۸ – ۲۲۶۰۵۴۴۱ – ۲۲۶۴۲۱۷۸

ایمیل: Info@mindtoolbox.ir

   

سایت روانشناسی  تست هوش

تست روانشناسی  تست وسواس

تست شخصیت شناسی  مهارت های ارتباطی

تست تله های زندگی  جملات انگیزه دهنده

چگونه احساس خود را بکشیم
چگونه احساس خود را بکشیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *