چگونه با خدا چت کنیم

 
helpkade
چگونه با خدا چت کنیم
چگونه با خدا چت کنیم

چگونه با خدا چت کنیم

-: الو! سلام

-: سلام عليكم! بفرماييد.

-: ببخشيد با خدا كار داشتم، مي خواستم با خودشون صحبت كنم.

-: خودم هستم، باز چي شده بنده من؟

-: اِ… چه حافظه اي ماشا الله. چه زود منو شناختيد.

-: من هيچ كس و فراموش نميكنم. هيچكس.

-: ببخشيد خدا جونم! كارم يه خورده طول مي كشه وقت دارين؟

-: بگو! همه حرفات رو مي شنوم.

-: خدا جونم؟!

-: بگو جانم!

-: يه خواهش دارم.

-: بگو عزيزم.

-: ببين خدا! مي دوني! مي خوام بدونم وقتي باهات حرف مي زنم و درد دل مي كنم صدامو مي شنوي يا نه.

اصلا مي خوام هر وقت دعا مي كنم، دعامو بشنوي. به حرفم گوش بدي.

مي دوني! همينكه بدونم يكي حرفم رو مي شنوه برام كافيه.

-: من كه بارها گفتم ادعوني استجب لكم.

تو هر دفعه منو صدا كني جوابت رو ميدم.

هر موقع منو صدا كني ميام و پاي درد دلت مي شينم و باهات حرف مي زنم. اما وقتي اينقدر اين گوش تو هر صدايي و هر سخني رو شنيده و سنگين شده كه صداي منو نمي شنوه، تقصير من نيست.

-: واقعا حرفام رو مي شنوي؟!

-: واقعا حرفات رو مي شنوم.

-: ببين خدا! تو از همه چيز با خبري. همه چيز رو مي دوني، مگه نه؟

-: بله!

-: از حاجتم، از نامه نا نوشتم، از حرف نگفتم، از وضع دنيام، از آخرتم، از ظاهرم، از چيزي كه تو دل دارم، … از همش خبر داري؟

-: آره همش رو مي دونم

-: هق هق گريه هام رو مي بيني؟

وقتي از بيچارگي و درموندگيم پيشت شكايت مي كنم، حرفام رو مي شنوي؟

وقتي از همه جا درمونده مي شم و طرف تو ميام، مي فهمي كه ميام؟

چگونه با خدا چت کنیم

صداي در زدنام رو مي شنوي؟

-: بله بنده ام. مي بينم. مي شنوم. مي فهمم. مگه نشنيدي ان الله بصير بالعباد. مگه نشنيدي ان الله سميع الدعاء

-: مي دونم. اما من…

-: هر جا كه بري بازم بنده مني. اما از بس كه باور نمي كني كه همشو مي بينم و مي شنوم اينقدر دل منو مي شكوني.

-: الهي بميرم!

-: بارها شده گفتم نرو. نفهميدي. رفتي. هي دنبالت اومدم. به ملائك گفتم مبادا چيزي بنويسينا صبر كنيد تا لحظه اخر. بر مي گرده. بنده ام اون عمل رو انجام نمي ده.بنده ام اون حرف رو نمي زنه. بنده ام اون…

هر چي ملائك گفتن بار الها! اين بنده سابقه داره. دفعه اولش نيست. اما گفتم: نه شايد اين دفعه عوض شده باشه. صبر كنيد. چيزي ننويسيد.
و اونا هم با من منتظر نشستن تا ببينن تو عوض شدي.

هي صدات زدم. گفتم: بنده ام نرو. اما تو رفتي. گفتم: بنده ام نزن. اما تو زدي. گفتم: بنده ام نكن. اما تو كردي. اخر سر منو پيش ملائك سر افكنده كردي. ملائك گفتن: بار الها! بازم بنده ات عوض نشد
-: شرمنده ام.

-: هر دفعه همين حرف رو مي زني. هر دفعه هم مي بخشمت. هر دفعه هم به روم سيلي مي زني.

-: شرمندتم. با وجود همه محبتي كه بهم داري سرم زيره. با اينكه خيلي بدم اما تو خيلي خوبي.

به جون خودم مي دونم كه اگه يكي از اين نعمتهايي رو كه بهم دادي بخاطر اين همه كفر و ناشكريايي كه مي كنم ازم بگيري، كسي نمي تونه اون رو دوباره بهم بده.

به جون خودم مي دونم اگر عزتي رو كه تو چشم مردم بهم دادي و خوب مي دونم كه لايق اين عزت نيستم، اگه ثانيه اي از من بگيري تو همون يك ثانيه كسي ديگه حاضر نيست بهم نگاه كنه. چه برسه به اينكه من رو به عنوان دوست، همراز و حتي فرزند قبول كنه.

اگه بگيري كي مي تونه اون عزت رو به من بر گردونه؟! مي دونم كه جز خودت هيچ كس.

خدا جونم! از روز برام روشن تره كه جز تو پناهي ندارم. هر جا برم، به هر راهي برم، به هر جا و مقامي برسم. باز اخر راه كه رسيدم و دستم رو خالي ديدم تو رو صدا مي كنم.

خيلي مي ترسم يه روزي پيمونه گناه من سر بره و خشمت بگيره.

خيلي مي ترسم كه بگي به اين بنده هر چي فرصت دادم آدم نشده.

خيلي مي ترسم از لحظه اي كه بخواي از من رو برگردوني.

خدا جونم! مي دونم اينقدر نافرماني و سركشي كردم كه لياقت مهر تو رو ندارم.

اما…

اما بخشش صفتيه كه فقط در خور شان و مقام توست.

-: دلمو مي شكني. غم رو دلم مياري. غصه دارم مي كني. بعد مي گي غلط كردم؟!

مي دوني! هر بار كه مياي دلم نمياد دست رد تو سينت بزارم؟!

چشماي اشك بارونت رو كه مي بينم از خودم خجالت مي كشم كه در رو بروت باز نكنم. هر دفعه با روي گشاده در رو باز مي كنم و به استقبالت ميام به اميد اينكه ايندفعه، ديگه رو درست مي شي

اما تو مياي نمك مي خوري و نمك دون مي شكني

-: مي دونم كه با مدبر قرار دادن نفسم به خودم ستم كردم. اما خدايا! واي بر من اگر تو مرا نيامرزي. خدايا! تو زندگيم اين همه به من نيكي كردي من چطور مي تونم باور كنم كه لحظه مرگ منو تنها بزراي و خوبي خودت رو از من دريغ كني.

الهي اعتذاري اليك اعتذار من لم يستغن عن قبول عذره

فاقبل عذري يا اكرم من اعتذر اليه المسيئون

الهي لاترد حاجتي

و لا تخيب طمعي

و لا تقطع منك رجايي و املي

هي صدات زدم. گفتم: بنده ام نرو. اما تو رفتي. گفتم: بنده ام نزن. اما تو زدي. گفتم: بنده ام نكن. اما تو كردي. اخر سر منو پيش ملائك سر افكنده كردي. ملائك گفتن: بار الها! بازم بنده ات عوض نشد

دیگه چیکار کنیم ما انسانیم و اون خداست ، تفاوت خیلی زیادهههههههه
خدایا تو در خور خود کني و ما در خور خويش

يا رب به کرم بر من درويش نگر……………………در من منگر

مجنون و پريشان توام ، دستم گير…………..سرگشته و حيران توام ، دستم گير
هر بي سر و پا چو دستگيري دارد………..من بي سر و سامان توام ، دستم گير

دارم گنهان ز قطرهء باران بيش…………………..ز شرم گنه فگنده ام سر در پيش
آواز آيد که سهل باشد ، درويش…..تو در خور خود کني و ما در خور خويش :Mohabbat:

الهی
عاجز و سرگردانم
نه آنچه دارم دانم
و نه آنچه دانم دارم
الهی
اگر بردار کنی رواست
مهجور مکن
و اگر بدوزخ فرستی رضاست
ازخود دور مکن
الهی
مکش این چراغ افروخته را
و مسوز این دل سوخته را
الهی هرکرا براندازی
بادرویشان دراندازی
الهی
همه . تو
ما. هیچ
سخن اینست
اهی
گفتی کریمم
امید بدان تمامست
تاکرم تو در میان است
ناامیدی حرامست

ای دیرخشم زود آشتی
آخرمرا در فراق بگذاشتی

الهی…
شرمــــــــنده از آنيــــــــــم كه در روز مكافات
اندر خـــور عفـــــو تو نكرديم گـــــــــــناهي

خداوندا شبم را روز گردان *** چو روزم بر جهان پيروز گردان

شبي دارم سياه از صبح نوميد *** درين شب رو سپيدم كن چو خورشيد

غمي دارم هلاك شير مردان *** برين غم چون نشاطم چير گردان

ندارم طاقت اين كوره تنگ *** خلاصي ده مرا چون لعل ازين سنگ

توئي ياري رس فرياد هر كس *** به فرياد من فرياد خوان رس

ندارم طاقت تيمار چندين *** اغثني يا غياث المستغيثين

به آب ديده طفلان محروم *** بسوز سينه پيران مظلوم

به بالين غريبان بر سر راه **** به تسليم اسيران در بن چاه

به داور داور فرياد خواهان **** به يارب يارب صاحب گناهان

بدان حجت كه دل را بنده دارد **** بدان آيت كه جان را زنده دارد

به دامن پاكي دين پرورانت *** به صاحب سري پيغمبرانت

به محتاجان در بر خلق بسته *** به مجروحان خون بر خون نشسته

به دور افتادگان از خان و مانها *** به واپس ماندگان از كاروانها

به وردي كز نوآموزي بر آيد *** به آهي كز سر سوزي بر آيد

به ريحان نثار اشكريزان **** به قرآن و چراغ صبح خيزان

به نوري كز خلايق در حجاب است **** به انعامي كه بيرون از حساب است

به تصديقي كه دارد راهب دير **** به توفيقي كه بخشد واهب خير

به مقبولان خلوت برگزيده **** به معصومان آلايش نديده

به هر طاعت كه نزديكت صواب است*** به هر دعوت كه پيشت مستجاب است

به آن آه پسين كز عرش پيشست **** بدان نام مهين كز شرح بيشست

كه رحمي بر دل پر خونم آور *** وزين غرقاب غم بيرونم آور

از وسوسه هاى شیطانها به تو پناه مى آورم .
– پروردگارا.
به تو پناه مى آوریم از این که چیزى از تو درخواست کنم که بدان آگاهى ندارم .
– پروردگارا.
بر دانش من بیفزاى .
– پـروردگارا.
سینه ام را برایم گشاده دار و کارم را بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشاى تا سخنم را در یابند.
– پروردگارا.
مرا و پدر و مادرم را و هرکس را که با ایمان به خانه من در آید و همه مردان و زنان با ایمان را بیامرز.
– پروردگارا.
از جانب خود, فرزندى پاک و شایسته به من عطافرما که تو شنواى دعایى .
– پروردگارا.
مرا در جایگاهى پربرکت فرود آر که تو بهترین فرودآورندگانى (میزبانانى ).
– پروردگارا.
مرا در میان گروه ستمکاران قرار مده .
– پروردگارا.
بیامرز و رحمت آور که تو بهترین رحم کنندگانى .
– پروردگارا.
به من الهام فرما تا نعمتى را که به من ارزانى فرموده اى سپاس بگزارم .
– پروردگارا.
مرا بر گروه تبهکار, پیروزى بخش .
– پروردگارا.
مرا (در هر کار) با صدق و راستى وارد گردان و باصدق و راستى بیرون بر و از جانب خود براى من راهنمایى یارى دهنده قرار ده .
– پروردگارا.
مرا برپادارنده نماز قرار ده , و همچنین از فرزندانم ,پروردگارا.
دعاى مرا بپذیر.
– پروردگارا.
به من دانش عطا فرما و مرا به نیکوکاران بپیوند.ب : پروردگارما – پروردگار ما.
از ما بپذیر که تو شنواى دانایى .
– پروردگار ما.
اگر ما فراموش کردیم , یا خطا نمودیم بر ما مگیر.
– پـروردگار ما.
در دنیا به ما نیکى و در آخرت هم نیکى مرحمت فرما, و ما را از عذاب آتش دوزخ در امان دار.
– پروردگار ما.
پس از آن که ما را هدایت فرمودى دلهایمان رادچار لغزش مگردان و از جانب خود بر ما رحمتى ارزانى فرما که تو بخشنده اى .
– پروردگار ما.
پیمانه بردبارى را بر ما لبریز فرما و ما را مسلمان بمیران .
– پروردگار ما.
ما را مشمول رحمت خویش قرار ده و کار ما را به سامان رسان .
– پروردگار ما.
به ما از همسران و فرزندانمان آن عطا فرما که موجب روشنى چشمان ما گردد و ما را پیشواى پرهیزکاران قرارده .
– پروردگار ما.
ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشى گرفته اند,بیامرز.
– پروردگار ما.
نور ما را به کمال برسان و ما را بیامرز که تو برهرچیزى توانایى .
– پـروردگـار ما.
به آنچه فرو فرستادى ایمان آوردیم و ازفرستاده ات پیروى نمودیم , پس ما را در زمره گواهان (که به پیام رسانى پیامبران گواهى دادند) به شما آور.
– پروردگار ما.
ما شنیدیم ندادهنده اى به ایمان فرا مى خواند(مى گفت ) به پروردگار خود ایمان آوریـد, پـس ایمان آوردیم ,پروردگار ما, گناهان ما را بیامرز و بدیهاى ما را بزداى و ما را بانیکان بمیران .
– پروردگار ما.
آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده فرموده اى به ما مرحمت فرما و ما را در روز رستاخیز خوار و رسوامگردان .
– پـروردگار ما.
ما بر خویشتن ستم روا داشتیم , اگر ما را نیامرزى وبر ما رحم نکنى از زیانکاران خواهیم بود.
– پروردگار ما.
ما ایمان آوردیم , ما را بیامرز و بر ما رحم فرما, توبهترین رحم کنندگانى .

حرف دل جملات کوتاهیه که خطاب به خدا می نویسیم ، و آنقدر نابه که دل هر خواننده ای رو تحت تأثیر قرار میده ، چون از دل بر میاد. اینجا همه خودشون رو پیش معبودشون حس میکنند، اینجا بالهاتو باز کن و جریان باد میان پرهای سبکت حس کن و…
حرف دلها رو بنویسید تا دیگران رو در رابطشون با خدا تقویت کنید.:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

حرف دل امیر مومنان امام مهر علیه السلام : اي خدا مرا اين عزت بس كه بنده ي تو باشم اين فخرم بس كه پروردگارم تو باشي.

و منهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخره حسنة و قنا عذاب النار

چقدر شیرین است!
امام سجادعلیه السلام: خدای من، کسی که شیرینی محبتت را چشید،آیا سراغ دیگری می رود؟!(و از مناجات با او آرام میگیرد؟؟؟!!!) و هر کسی با نزدیکی به تو أنس گرفت، از تو جدا خواهد شد؟!(و سرپیچی از تو خواهد کرد؟؟؟!!!){مفاتیح الجنان/مناجاة المحبین}:Gol::Gol::Gol:

از چی بگم تا دلم لحظه ای آروم بگیره…………گفتم : خدای من ، دقایقی بود در زندگیم که هوس می کردم سر سنگینم رو که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا رو شونه های صبورت بزارم ، آروم برایت بگم و بگریم ، تواون لحظات شونه های تو کجا بود؟

گفتم : پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی ، اینگونه زار بگریم ؟گفت : عزیزتر از هر چه هست ، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج پیدامی کنه ،اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان ، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود .

کمال تشکر دارم از دوستانی که این پست ها را خوانده اند:Mohabbat: و این آدرس رو برای کتب اخلاقی تقدیم می کنم:http://akhlagh2008.parsiblog.com/623503.htm

حرف دل ابراهیم نبی با خداربّ اجعلني مقیم الصلوة و من ذریتي ربنا وتقبل دعاء.پروردگار من! مرا جزء برپا کنندگان نماز قرار بده و(همچنین)فرزندان مرا، پروردگار ما! این دعا را بپذیر.{آیه 40/ابراهیم}:Gol::Gol::Gol:

خدایا چه بنده ی ناسپاسی داری هرچه به او لطف می کنی اون قدرشناس نیست . اما خداجون یک آن ما رو به حال خود رها نکن که واقعا درمانده میشیم .

:Gol:خدایا اگر … چقدر دنیا شیرین و شیرینه، و اگر … چقدر تلخه ؟؟؟!!!

با تشکر فراوان از دوستانیکه در این قسمت شرکت می کنند و یا باز دید دارند و خیر مقدم.اگر بدانید با فرستادن پست چقدر در دلها اثر دارید…یاد آن حرف دل از امیر مومنان امام مهر و با صفا، افتادم که با تمام وجود اشک میریخت و میفرمودند:الهي و اجعل هوای عندک؛ خدایا مرا عاشق خود گردان.التماس دعا. :Gol::Gol::Gol:

نمی خواستمخدایا وقتی به پرونده خودم نگاه می کنم کارهایی را میبینم که نباید، راه های رفته ای را میبینم که …
از من بگذر مرا مورد رحمت و رحمانیتت قرار ده، چرا که نمی خواستم این چنین مخالفتت کنم، بندگی تو برایم شیرین است اما نمی دانم چرا اسیر نفس وشیطان شدم و غفلت کردم.
خدایا بخشش نه،این بنده رو محبوب خودت گردان و امید را به من مرحمت گردان چون نا امیدی از مکر شیطان است.امام سجادعلیه السلام در مناجات خمس عشر این طور به ما آموخته: الهی هل یرجع العبد السابق الا الی مولاه ؛ خدای من آیا بنده فراری جز مولای خود سر پناهی دارد؟
و امیر المونین در دعا و مناجات خودش به نام کمیل می فرماید: قوّ علی خدمتک جوارحی.:Gol::Gol::Gol:

:Gol:مرا با شکوه گردان:Gol:

حرف دلی رو خوندم که اشک درمی آره، حیف بود که نگمخدای من! از صبح تا شب برای عفو کردن ظلمم به دنبال تو (آواره کوی و بیابان) بودم، از صبح تا شب برای بخشش گناهانم به دنبال تو می گشتم، و از صبح تا به شب به دنبال امان تو بودم بخاطر ترسم(از گناهان)، از صبح تا شب برای دوری از ذلت به دنبال عزت تو می گشتم، و از صبح تا به شب از فقرم به بی نیازی تو پناه برده بودم، و از صبح تا به شب از فناء و نابودی به بقاء تو پناهنده گردیدم.
خدای مهربان من! بر تن(رنجورم) لباس عافیت بپوشان، و رحمتت را بر سر تا پایم بریز، و با کرامتت مرا با شکوه گردان، و مرا از شرّ خلائقت باز دار،
ای الله ، ای رحمان ،ای رحیم.{مفاتیح الجنان/حاشیه/مضمون دعای رفتن به مسجد}:Gol::Gol::Gol:

آقا چه زمزمه می کند؟الهی! إن کان جرمي قد أخافني من عقوبتک فإنّ رجائي قد اشعرني بالأمن من نقمتک.خدای من! اگر جرم و جنایت من، مرا از عقوبت و تنبیه تو می ترساند،امیدم(به رحمت تو)به من می فهماند از عذاب و سختی(از طرف تو)و بلا هایت در امانم.{مناجات الراغبین}

خدای من ما چه ناسپاسیم ، با یک وضو چه اجر و قربی داریم اما دریغ از ما رسول خدا (ص) فرمودند :

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :أكـثِرْ مِـن الطَّهورِ يَـزِدِ اللّه‏ُفي عُمرِكَ ، وإنِ استَطَعتَ أن تَكونَ باللَّيلِ والنَّهارِ على طَهارَةٍ فافعَلْ ؛ فإنَّكَ تَكونُ إذا مُتَّ علَى الطَّهارَةِ شَهيدا .

آفریدگار
من تازه داشتم پرواز کردن یاد میگرفتم
حالا به خاطر یه دونه توی دامم
نمی خوای نجاتم بدی؟
بال هام خسته شدن.

خدایا به من یاد بده چگونه ببخشم آنهایی را که به من دروغ گفتند و من ساده لوحانه باورشون کردم و آنها به سادگی من خندیدند.

حرف دل نازنین پیامبرمان… خدایا مرا لحظه ای رها مکن اصلا. چون…

دیروز از درد گردن شاکی بودم؛
یکی گفت از بس که به آسمون نگاه میکنی؛
گفتم می خوام ببینم از اینجا تا اونجا چه قدر راهه؟
فرشته ها شما صدای منو میشنوین؟

سلام خداکمکم کن تا بتونم بپذیرم که نباید به خیلی ها اعتماد میکردم وحالا که ازشون ضربه خوردم بهم یاد بده که بتونم فراموش و سکوت کنم
خدایا چقدر خسته ام

گفت: سنگ بزرگیه،نمیتونی بزنی.
منم گفتم: یا میزنم یا زیرش له میشم.
تو دلت میاد زیرش له بشم؟

البته از رزسفید و بقیه کاربران متشکر و ممنونم که در این تاپیک شرکت نموده اند اما دوستان دیگه هم غریبی نکنند. ما قول میدیم رابطه داشته شما رو با خدا چشم نزنیم و صدقه خیرات کنیم.:Kaf::aks: نه ریا هم نخواهد شد.گرچه ما کوچک تر از آنیم:koodak: که هم بحث دوستان بشیم اما لایق بدونید و به میهمانی ما سری بزنید:tashvigh!: تا بحث علمی شیرین و خوش مزه ارتباط با خدا رو تجربه کنیم.:chakeretim:

چند روز پیش مجلس سخنرانی بودم
میگفتن:خدا وقتی بنده ای با سرگرم شدن به دنیا ازش دور میشه و دیگه صداش نمیکنه یک مشکلی براش پیش میاره تا دوباره برگرده پیش خدا
خدا ممنون برای همه مشکلاتم:Gol:

[=”Red”]ای خداوند فرد بی همتا [/]

[=”Blue”]از اینکه بر من هم صلوات فرستاده ای دستت درد نکنه [/]

[=”Black”]:chakeretim:[/]

خدایا سپاسگزارم ازنعمت های بی دریغت خدایا دوستت دارم ان نعمت بزرگت …………………….رااز هیچ کس از بندگانت نگیر ازبنده حقیر و گناه کارت نگیر خدایا…………..شکر الاهی امین

خدایا از این که محبتت را در دلم قرار دادی نه محبت دیگری شکر و سپاس

سلام خدمت دوستان/ اگه امکان داره برای ما هم دعا کنید من قبلا خیلی رابطه ی خوبی با خداوند داشتم ولی دست به کاری زدم که الان وقتی می خوام باهاش حرف بزنم خجالت می کشم قبلا بلند باهاش حرف می زدم ولی الان از پس شرمنده ام خیلی یواش با مکث و سرم هم پایین می گیرم دیگه حرف زدن باهاش برام راحت نیست

خدایا منو ببخش

خدایا خیلی……………دوستت دارم توفیق شکرگزاری نصیب همه مسلمین جهان کن دراخر این بنده حقیر . :Kaf::Gol::Gol::Gol:

بگذار نگاهت کنم…

مي‏‌شود يکي شيريني محبتت را بچشد و سراغ کسي ديگر برود؟ مي‌شود يکي با تو مأنوس باشد و دلش بيايد يک لحظه رو از تو برگرداند؟ ما را هم بگذار بين آنها که براي دوستي انتخاب کردي، دوستي‌شان را خالص کردي و شوق ديدنت را انداختي به دلشان؛ همان‌ها که به هر چه کني، راضي‌اند؛ همان‌ها که اجازه دادي رويت را ببينند و قلبشان را از عشقت پر کردي. براي ديدار، انتخابشان کردي؛ کاري کردي همه صورتشان رو به تو باشد و دلشان از هر کس و هر چيزي جز تو خالي باشد.
ما را هم بگذار بين آنها که شادي‌شان با توست؛ همه عمرشان از ته دل، آه شوق مي‌کشند و عاشقانه مي‌خوانند. ياد بزرگي‌ات مي‌افتند و پيشاني به خاک مي‌گذارند؛ چشم‌هايشان از ذوق بندگي‌ات خواب ندارد و اشک‌هايشان از هراس روبه‌رو شدن با تو مي‌ريزد.از تو مهرت را مي‏‌خواهم و مهر هر که مهر تو را دارد و مهر هر کاري که مرا به تو نزديک مي‌کند. خودت را براي من محبوب‌تر از همه کن و بگذار محبتت مرا ببرد تا بهشت و شوقت نگذارد نافرماني کنم. منت بگذار به من و بگذار نگاهت کنم.
صحيفه سجاديه، ترجمه فاطمه شهيدي.

خداوندا
[=”red”]تو می دانی [/]که انسان بودن و ماندن چه دشوار است
چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و
از احساس سرشار است.

خداوندا یه لحظه مرا به خود وامگذار …
:Gol:

:Gol:خدا يا هميشه دست منو بگير چون گاهي وقتا من به شب بر ميخورم و نوري هم ممكنه نباشه:Gol:

[=”blue”]یا واسع
من گداتر از اونم که اگه در رو به روم باز نکنی بزارم برم،
اونقدر در میزنم تا باز کنی،
اگه هم باز نکردی همین جا میشینم؛
به جز در خونه تو جای دیگه ندارم که برم. یعنی نیست که برم.[/]

خدایا قسمت می دهم به جان خیر کثیرت زهرای اطهر س رب ادخلنی مخرج صدق واخرجنی مخرج صدق واجعلنی مالدنک سلطانا نصیرا .

:Gol:خدایا ما رو با نیت هامون محاسبه کن،نه با عمل ها که ضرر خواهیم کرد.:Gol:

مناجات عاشقانه(کتاب پند های آیت الله حسن زاده)الهى ! از من آهى و از تو نگاهى . الهى ! عمرى آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم . الهى ! غبطه ملايكه اى را مى خورم كه جز سجود نمى دانند، كاش حسن از ازل تا ابد در يك سجده بود. الهى ! تا كى عبدالهوى باشم ، به عزت تو عبدالهو شدم . الهى ! سست از آن كه مست تو نيست كيست ؟ الهى ! همه اين و آن را تماشا كنند و حسن خود را، كه عجيب تر از خود نيافت . الهى ! دل بى حضور چشم بى نور است ، اين دنيا را نمى بيند و آن ، عقبى را. الهى ! همه حيوانات را در كوه و جنگل مى بينند و حسن در شهر و ده . الهى ! هر كه شادى خواهد بخواهد، حسن را اندوه پيوسته و دل شكسته ده . الهى ! آن كه خوب را حباله اصطياد مبشرات نكرده است ، كفران نعمت گرانبهائى كرده است . الهى ! مراجعات از مهاجرت به سويت تعرب بعد از هجرت است و تويى كه نگهدار دل هايى . الهى ! آن كه در نماز جواب سلام نمى شنود، هنوز نمازگزار نشده ، ما را با نمازگزاران بدار. الهى ! خوشا آن كه بر عهدش استوار است و همواره محو ديدار است . الهى ! آن كس تاج عزت بر سر دارد كه حلقه ارادتت را در گوش دارد و طوق عبوديت را در گردن.

[=”darkred”]خدا جون!
این بارم کمکم کن مثل همه دفعه هایی که شرمندم کردی؛
میدونم که هیچ برگی از درخت نمی افته مگه به اذن تو؛
فقط برای تذکر بود… [/]

خدایا وقتی بچه بودم موقعی که هنوز راه رفتن بلد نبودمهمش زمین میخوردم!دلم میشکست و میگفتم خدادوستم نداره اگه دوستم داشت نمیذاشت زمین بخورماما الان که بزرگتر شدم فهمیدم که اگه زمین نمیخوردمهرگز راه رفتن یاد نمیگرفتم!اون موقع که استخونام با یه تلنگرمیشکست تو مواظبم بودی.همین که به دنیا اومدم برامسفره چیدی و گفتی مبادا مهمون تازه وارد گشنه بمونه……….تو همون خدایی هستی که شیشه رو تو دل سنگ نگه میداری.خدایا تو خیلی مهربونی واشک بنده تو نمیتونی ببینیهمین که بنده ات گریه میکنه اگه صلاحش باشه حاجتشو میدی.همیشه میگفتم چرا وقتی ادما دعا میخونن دستاشون رو به صورتشون میکشن!الان فهمیدم!چون تو انقدر مهربونی کهدستی رو که به طرفت دراز میشه خالی برنمیگردونی و دستما رو میگیری واسه همین دستی رو که گرفتی واسه تبرکبه صورتمون میکشیم!…خدایا اگه بخوام از مهربونیات بگم همه عمرم هم بگم وقت کممیارم.اما من خیلی بدم خیلی…….من بنده خوبی نبودم برات همش گناه وناسپاسی……اگه از گناهانم بگم تمومی نداره ای خدای مهربون تو همه رو میدونیوستار العیوبی کردی….تو همیشه برام خدا خوبی هستی و بودی….اما من …..هنوزم وقتی زمین میخورم ناشکری میکنم ومیگم خدا دوستم نداره…..خدایا من هرگز نمیتونم بفهمم که تو چقدر دوستم داری…هرگز………………………………….

آیت الله حسن زاده عاملی
الهى ! ما همه بيچاره ايم و تنها تو چاره اى ، و ما هم هيچ كاره ايم و تنها تو كاره اى .:Gol:

آیت الله حسن زاده:
الهى ! اگر ستارالعيوب نبودى ، ما از رسوايى چه مى كرديم !

من و شیطان
* الهى ! در خلقت شيطان كه آن همه فوايد و مصالح است ، در خلقت ملك چه ها باشد؟
* الهى ! از شياطين جن بريدن دشوار نسبت ، با شياطين انس چه بايد كرد؟
آیت الله حسن زاده.

سلام بر دوستان! توی دفتر یه بچه دبستاني نوشته بود

[=&quot]……………………………………خدا لبخند میزند[/]

[=&quot]………………………سر سجاده بودم ——- خدا دستی تکان داد[/]

[=&quot]………………………قنوتم را پسندید —- به من خود را نشان داد[/]

[=&quot]………………………رکوع ام را که او دید– نگاهی مهربان کرد[/]

[=&quot]………………………به عشق و مهربانیش —– دلم را مبتلا کرد[/]

[=&quot]……………………..همین که سجده رفتم —— مرا آهسته بوسید[/]

[=&quot]……………………..دو رکعت مهربانی —— به قلبم هدیه بخشید[/]

[=&quot]……………………..تشهد را که خواندم ——— خدا لبخند میزد[/]

[=&quot]……………………..نماز صبح، ما را ——— به هم پیوند میزد[/]

چند روز پيش به لطف خداوند مهربان ،يکي از آشنایان گرامی ، بطور غير منتظره اي من

و همسرم رو به حج  دعوت کرد و  اين سفر رو به عنوان هديه به ما لطف نمود  و ما هم

علیرغم  آمادگی لازم  ، بی تعارف و با خوشحالی فراوان  پذیرفتیم  . از ايشان  مجددا

بینهایت سپاسگزارم …

 ناخود آگاه یاد خوابی که چندی قبل دیدم افتادم  که بانوي بزرگ دوعالم حضرت فاطمه ع

چگونه با خدا چت کنیم

را خواب دیدم که به من حقیر گفتند :  به حج برو و بگو : مرا ” فاطمه ي زهرا ” فرستاده ..اگر بدي ازاین خواهر حقیرتان ديديد به بزرگواري خود ببخشید و دعا کنید حضرت محبوب

گناهانم را ببخشد و سلامم را لبيک گويد…مطلب این بار خلاصه ای از ماجرای عجیب چت با خداوند است که تقدیم حضورتان میکنم .تا ديداري دوباره ، در پناه خدا باشيد ، بدرود ..

 ماجرای عجیب چت با خدا :

 حدود دو سه سالی می شود که يک آي دي براي چت با خداوند درست کردم و گاهی برای آن یگانه یار عزیز آف می گذارم و درد دل می کنم (این هم یک جور نامه نوشتن است ) چند وقت پیش اتفاق خيلي جالبي افتاد :

چهارشنبه 22 اسفند 86 ….. ساعت حدود 6 بعداز ظهر بود :

 fereshteye mehr (2008/03/11 06:11:49 ب.ظ): سلام خداي من خداي خوبو ساکتم ..خداي ناظر و نازنينم …

*fereshteye mehr (2008/03/11 06:12:41 ب.ظ): تو که اين همه قدرت داري چي ميشد حرف زدن با بنده هاتم مثل نعمتهاي ديگرت عمومي  …مي کردي ؟

*fereshteye mehr (2008/03/11 07:24:58 ب.ظ): دوست دارم جواب دو سوالمو بدي ..

 یکی اینکه دوستم داري ؟ و دوم اينکه چطور ميتونم ….

هنوز سوال دوممو ننوشته بودم که یک نفر بی خبر از همه جا اين متن رو برام ارسال کرد :

بسم الله الرحمن الرحيم خداي تعالي براساس علم خويش عاقبت همه انسانها را ميدانسته يعني علم داشته هر کدام ازانسانها چه راهي را انتخاب کرده وعاقبتشان چه مي شود. اما در ابتداي خلقت همه انسانها را بطور مساوي خلق فرموده است و محبت خداي تعالي برهمگان تعلق گرفته است. و حتي در ادامه حيات لحظه به لحظه محبت خداي تعالي شامل حال انها بوده که توانستند زندگي کنند  …پس محبت عام الهي يا رحمانيت خدا بر تمام موجودات سايه گسترانيده وهمه از اين خوان پرنعمت استفاده مي کنند.

اما خداي تعالي نسبت به انسانهاي برجسته ونيکو و افراديکه خود را به مقامات بالايي از پاکي و کمال رسانده به چشم ديگري نگاه مي کند و محبت خاصي به انها دارد که اين محبت همان رحيميت الهي است که بالمومنين خاصه است يعني فقط و فقط اختصاص به مومنين دارد و….در حقيقت رحمانيت و رحيميت الهي از اين دنيا بر انها سايه گسترانده و تا قيامت و بهشت مستدام است…

fereshteye mehr (2008/03/11 07:30:34 ب.ظ): خداي خوبم …الهي من فدات بشمممممممممممممممم…ممنونمممممممممممممممممم

نام (اجباری)

آدرس پست الکترونیکی

آدرس سایت

تصویر امنیتی جدید

با داشتن یک ارتباط خوب

با خدا و خوب بودن و خوبی

کردن ، می توان از دیگران

سبقت گرفت و برتر شد..

 

اول ..خدا و خوبی

 

 

 

آدرس اینستاگرام  :

https://www.instagram.com/mitra.Aghdasia

 

چگونه با خدا چت کنیم

کانال تلگرام دوستان خدا  :

https://telegram.me/FereshteyeMehr

ما 186 مهمان و 2 عضو آنلاین داریم

❤  ❤   ❤   


تنوع فوق العاده طرح و رنگ صندلهای چرم

ازکجالوازم خانگی رو باقیمت مطمئن خریدکنیم؟

يک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هيچ گاه به خاطر دروغ هايم مرا تنبيه نکرد.مي توانست، اما رسوايم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد.هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه اي آوردم پذيرفت.هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم! وعده هايش را شنيدم اما نپذيرفتم.چشم هايم را بستم تا خدا را نبينم و گوش هايم را نيز، تا صداي خدا را نشنوم.من از خدا گريختم بي خبر از آن که خدا با من و در من بود.مي خواستم کاخ آرزوهايم را آن طور که دلم مي خواهد بسازمنه آن گونه که خدا مي خواهد. به همين دليل اغلب ساخته هايم ويران شدو زير خروارها آوار بلا و مصيبت ماندم. من زير ويرانه هاي زندگي دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هيچ کس فريادم را نشنيد و هيچ کس ياريم نکرد. دانستم که نابودي ام حتمي است.با شرمندگي فرياد زدم خدايا اگر مرا نجات دهي، اگر ويرانه هاي زندگي ام را آباد کني با تو پيمان مي بندم هر چه بگويي همان را انجام دهم. خدايا! نجاتم بده که تمام استخوان هايم زير آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسي بود که حرف هايم را باور کرد ومرا پذيرفت. نمي دانم چگونه اما در کمترين مدت خدا نجاتم داد. از زير آوار زندگي بيرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خداي عزيز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمايم.

 

چگونه با خدا چت کنیم

 خدا گفت: هيچ، فقط عشقم را بپذير و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.گفتم: خدايا عشقت را بپذيرفتم و از اين لحظه عاشقت هستم. سپس بي آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رويايي زندگي ام ادامه دادم.اوايل کار هر آن چه را لازم داشتم از خدا درخواست مي کردم و خدا فوري برايم مهيا مي کرد. از درون خوشحال نبودم.نمي شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بي توجه باشم. از طرفي نمي خواستم در ساختن کاخ آرزوهاي زندگي ام از خدا نظر بخواهم زيرا سليقه خدا را نمي پسنديدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چيزي در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک مي کند و من از زحمت عشق و عاشقي به خدا راحت مي شوم.پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا اين که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حين کار اگر چيزي لازم داشتم ازرهگذراني که از کنارم رد مي شدند درخواست کمک مي کردم.عده اي که خدا را مي ديدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ايستاده بود نگاه مي کردند و سري به نشانه تاسف تکان داده و مي گذشتند. اما عده اي ديگر که جز سنگ هاي طلايي قصرم چيزي نمي ديدند به کمکم آمدند تا آنها نيز بهره اي ببرند. در پايان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجري زهرآلود بر قلب زندگي ام فرو کردند.همه اندوخته هايم را يک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمي بر زمين افتادم و فرار آنها را تماشا کردم.آنها به سرعت از من گريختند همان طور که من از خدا گريختم. هر چه فرياد زدم صدايم را نشنيدند همان طور که من صداي خدا را نشنيدم.

   

 من که از همه جا نااميد شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدايا! ديدي چگونه مرا غارت کردند و گريختند. انتقام مرا از آنها بگير و کمکم کن که برخيزم.خدا گفت: تو خود آنها را به زندگي ات فرا خواندي. از کساني کمک خواستي که محتاج تر از هر کسي به کمک بودند.گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غير تو روي آوردم و سزاوار اين تنبيه هستم. اينک با تو پيمان مي بندم که اگر دستم را بگيري و بلندم کني هر چه گويي همان کنم. ديگر تو را فراموش نخواهم کرد.خدا تنها کسي بود که حرف ها و سوگندهايم را باور کرد. نمي دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره مي توانم روي پاي خود بايستم و به زودي خداي مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گريخته مرا، تنبيه کرد.گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.خدا گفت: هيچ، فقط عشقم را بپذير و مرا باور کن و بدان بي آنکه مرا بخواني هميشه در کنار تو هستم.گفتم: چرا اصرار داري تو را باور کنم و عشقت را بپذيرم.گفت: اگر مرا باور کني خودت را باور مي کني و اگر عشقم را بپذيري وجودت آکنده از عشق مي شود. آن وقت به آن لذت عظيمي که در جست و جوي آني مي رسي و ديگر نيازي نيست خود را براي ساختن کاخ رويايي به زحمت بيندازي. چيزي نيست که تو نيازمند آن باشي زيرا تو و من يکي مي شويم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چيزي بي نيازم. اگر عشقم را بپذيري مي شوي نور، آرامش و بي نياز از هر چيز.  منبع:tebyan.net

در ادامه بخوانید


جدیدترین کالکشن کیف برای نوروز

هرآنچه ازعملهای زیبایی زنان میخواهیدبدانید


معرفی بهترین کتاب‌های کودک برای خرید


طعم موردعلاقه کیکت رو انتخاب کن


اقساط36ماهه لوازم خانگی بدون پیش پرداخت

درمان رفتار آسیب زاوبهبوداحساس نسبت به خود


به تماشای کیفیتی بی حاشیه!

دیگه لازم نیست برای خرید بلیط بری ترمینال!


تجویز انواع سمعک نامرئی و هوشمند


مرتب سازی دندان ها با قیمت مناسب

اینجا یکی از هتلهای کیشه! همین حالارزروکن


نظم و زیبایی را به دندان های خود ببخشید


دنبال بلیط ارزون هستی؟حتما اینجا سر بزن

چنین کیکی روفقط تواین یخچال میتونی جابدی

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

فــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدافــقـــط خـــــدا

خـــوش آمـــدیـــد

چگونه با خدا چت کنیم

 

امیدوارم این مطالب شما را آرام کند

فرا رسیدن ماه محرم

ماه عشق به حسین (ع)

را به تمام مسلمانان جهان

تسلیت عرض مینماییم

التماس دعا 

………………….

 

کیانی چت، چت روم، چت

درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد

چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد

کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند

کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»

درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم

و خدا هم کریم.

آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»

کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»

درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»

چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد

و قلیان بفروخت

خریدار قلیان کسی نبود جز

فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته

و تحفه برای خان ببرد،

که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست

پس جیب درویش پر از سکه کرد

و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت.

درویش جهت تشکر نزد خان رفت

ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:

«نه من کریمم نه تو…

کریم فقط خداست،

که جیب مرا پر از پول کرد

و قلیان تو هم سر جایش هست.»

منبع: داستانکده

چگونه با خدا چت کنیم

در زندگی همه ی ما

روز هایی وجود دارد

که کمبود چیزی را

در زندگیمان احساس میکنیم

غمگین هستیم و دل مرده

علتش هم مشخص نیست

فقط میدانیم

که چیزی را در زندگیمان کم داریم

احساس میکنیم متعلق به

زمین ادمیان نیستیم

و هیچ یک نمیتوانند حال بد تو را درک کنند

………………………………………..

ای بنده تو سخت بی وفایی ،

از لطف به سوی ما نیایی

هر گه که تو را دهیم دردی ،

نالان شوی و به سویم آیی

هر دم که تو را دهم شفایی ،

یاقی شوی و دگر نیایی…

ای بنده تو سخت بی وفایی …

 

خدایا….

آه های من را نشنیده بگیر جان دلم….

نکند دامن او را بگیرد….

عزیزترینم تو تنهایت را می شناسی ….

نازک نارنجی …. زر زرو و بی طاقت است….

و اینها تقصیر کسی جز خودش نیست…

خدای مهربانم….

اگر دلت به حال بنده ی تنهای غمگینت سوخت….

اگر دلت خواست حاجت روایم کنی ….

یک شب از همین شبها بغلم کن…

موهایم را نوازش کن….

در گوشم لالایی بخوان ….

و بگو….

تمام شد

سلام خدا

احساس میکنم حرف زدن باهاتون برام کمی سخت شده

حتما به خاطر دوری من از شماست,

شاید هم به خاطر توقع های زیادیه که از شما دارم.

احساس میکنم خدای پارسال با خدای امسال با هم خیلی فرق کردن,

خدای پارسال فقط میخندید و میبخشید

ولی خدای امسال میتونست ناراحت بشه,

غضب بکنه, بخنده و باز هم ببخشه

در هر حالت باید ازت تشکر بکنم خدا

به خاطر نعمت خیلی بزرگی که به من دادی و من رو شرمنده کردی.

گاهی وقت ها که خبیث میشم

میخوام بهتون بگم که حقم خیلی بیشتر از اینها بوده

ولی وقتی به عمق خودم برمیگردم میبینم

همین هم لطف بینهایت شما بوده که شامل حال من شده

و من باید تا ابد سپاس گذار شما باشم.

خدایا با تمام وجود ازت میخوام ا

ین نعمت بزرگ رو خودت محافظ باشی

و تا همیشه من رو ازش دور نکنی.

آمین یا رب العالمین

 

خدایا!

یک هفته از دوستی مان می گذرد

و من همه اش به این موضوع فکر می کنم

که مگر می شود آدم با خدا دوست شود.

آخر تو خیلی بزرگی و من خیلی کوچکم.

اما من یاد حضرت ابراهیم افتادم.

یادم افتاد که تو بهش گفته بودی خلیل.

خلیل یعنی دوست و خلیل الله یعنی دوست خدا.

پس حضرت ابراهیم دوستت بوده.

اما او پیامبر بود.

من که پیامبر نیودم.

شاید تو فقط با پیامبرها دوست می شوی.

اما من گشتم و توی قرآن یک آیه پیدا کردم.

یک آیه که ثابت می کرد تو با همه دوست می شوی.

آنجا که در ۶۲ سوره یونس می گویی:

آگاه باشید که دوستان خدا ترسی ندارند و غمگین نمی شوند. یعنی تو می توانی یک عالم دوست داشته باشی.

پس من هم می توانم دوستت باشم.

این جوری خیلی خوب است.

اصلا فوق العاده است.

 

خدایا!

ممنون که اجازه دادی با تو دوست باشم. تو درباره دوستی با خدا چه فکر می کنی؟

آخر آدم چه طور می تواند با خدا دوستی کند؟

به نظر تو این دوستی چه شکلی است؟ چه جوری است؟

دوستی یک ماجرای دوطرفه است

و هر کدام از دو طرف وظایفی در برابر هم دارند.

درباره دوستی با خدا هم حتما همین طور است نه؟

اگر دوستی با خدا معنی داشته باشد،

پس واژه هایی مثل قهر و آشتی با خدا هم معنی دارد.

 

راستی تو هیچ وقت با خدا قهر کرده ای؟ آشتی چطور؟

 

خداوندا،

ما انسانیم و عظمت خود را نمیشناسیم.

 

خداوندا،

فروتنی طلب خواسته هامان را به ما عطا کن،

چرا که هیچ آرزویی پوچ،

و هیچ تمنایی بیهوده نیست.

هر کس میداند چگونه روحش را تغذیه کند؛

شهامت غور در آرزوهامان را،

همچون جرعه هایی از چشمه ابدی فرزانگی ات

به ما ارزانی دار.

 

خداوندا،

تنها با پذیرفتن آرزوهامان است

که میتوانیم بفهمیم کیستسم.

خداوندا،

کاری کن تا بفهمم هر رخداد نیکی که

در زندگی ام روی میدهد،

به خاطر آن است که سزاوار آنم.

کاری کن تا درک کنم چیزی که مرا

به جست و جوی تو وا میدارد،

در حقیقت همان نیرویی است

که قدیسان را به جنبش وا میداشته،

و تردیدهایی که دارم،

همان تردیدهایی است که قدیسان داشته اند،

و ضعفهایی که حس میکنم،

همان ضعفهایی اند که

قدیسان احساس میکرده اند.

 

خدایا،

کاری کن که آنقدر فروتن باشم

تا بپذیرم با دیگران تفاوت ندارم.

 

خدا را خالصانه یاد کنید

تا بهترین زندگی را داشته باشید

و با آن راه نجات و رستگاری را به پیمایید.

 

خداى عزوجل مى فرمايد:

هرگاه ياد من بر بنده ام غالب شود،

خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم

و چون خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم

عاشق من شود و من نيز عاشق او گردم

و چون عاشق يكديگر شديم حجاب ميان خود و او را بر دارم

و عشق خود را بر جان او چيره گردانم،

چندان كه مانند مردم دچار سهو و غفلت نمى شود،

 

سخن اينان سخن پيامبران است، اينان براستى قهرمانند

 

اى آن كه يادش مايه شرافت و بزرگى ياد كنندگان است

و اى آن كه سپاسگزاريش موجب دست يافتن سپاسگزاران (بر نعمتها) است

و اى آن كه فرمانبرداريش سبب نجات فرمانبرداران است،

بر محمد و آل او درود فرست و با ياد خود دلهاى ما را از هر ياد ديگرى بازدار

 

 خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود

تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد

تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر می خرد

تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند

 

 

می دانم هر از گاهی دلت تنگ میشود٬

همان دلهای بزرگی که جای من در آن است٬

آن قدر تنگ میشود که حتی یادت میرود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم.

هنوز خدایت همان خداست!

هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمیخواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.

و جنسش عوض نمی شود…

و می دانی که من شکست ناپذیر هستم…

و تو مرا داری…برای همیشه!

چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را مینوازد…

چون هرگاه تنها شدی٬ تازه مرا یافته ای…

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم٬

صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی!

اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمیخواهد غمت را ببینم…

میخواهم شاد باشی…

این را من میخواهم…

تو هم میتوانی این را بخواهی٬ خشنودی مرا.

من گفتم: و جعلنا نومکم سباتا

( ما خواب را مایه ی آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که میخوابی روحت را نگاه میدارم تا تازه شود…

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را میفشارد.

شب ها که خوابت نمیبرد فکر میکنی تنهایی؟

اما٬ نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا میخواند به زیستن!

 

دانشجویی به استادش گفت: استاد!

اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم

و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.

  استاد به انتهای کلاس رفت

و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟

 دانشجو پاسخ داد: نه استاد!

وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

 استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت:

تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!

 

موندم اگه خدا یه لحظه پشت کنه بهم چی میشه …

 

کوله بارت را ببند…

شاید این چند سحر فرصت اخر باشد

که به مقصد برسیم

بشناسیم خدا را

و بفهمیم که یک عمر چه قافل بودیم

 


کلیه حقوق مادی و معنوی کیانی چت محفوظ است

با خنده در امتحان شرکت کن

خیلی قشنگ است که او تو را لایق امتحان می داند

اما شتاب نکن

زیرا هر چه شتاب کنی ، هدفها دورتر می شوند

کسی که صبورانه سفر کند ، زودتر می رسد .

چگونه با خدا چت کنیم

 

خدایا به خاطر این که هر گاه در جاده زندگی قدم هایم اندکی از راه راست سست می

شود ، تو با تلنگری به راهم می آوری ، از تو سپاسگذارم !

خدایا ! ممنونم که هر زمان تو را از یاد برده و حضور سبزت را در کنارم فراموش کرده ام

 با نازل کردن بلایی کوچک مرا متوجه خود ساخته ای تا به یاد آورم که در برابر اراده بی

 نهایت ، هیچ چیز تاب ایستادگی ندارد !

خدایا ! از این که می بینم بزرگی چون تو ، همواره مرا زیر نظر دارد و هرگز فراموشم

نمی کند ، سخت به خود می بالم .

خدایا ! با این که گناه کرده ام ، ناسپاسی نموده ام ، حتی گاهی از رحمت بی کرانت نا

 امید شده ام و بنده خوبی برایت نبوده ام ، اما تو مهربان هر زمان که درمانده از همه

چیز و همه کس شده ام ، باز هم با آغوش باز پذیرایم بوده ای و در نهایت بزرگواری ، حمایتم کرده ای !

به راستی ای پروردگار زیبا و مهربان در برابر این همه لطف و بخشندگی تو ، چه می توانم بگویم ؟

خدایا ! شماره دفعاتی که در نهایت ناباوری و بهت همگان از راه های عجیب و خارق

 العاده ات در سخت ترین و غیر ممکن ترین شرایط یاورم بوده ای ، از حساب بیرون است .

تو خود نیک می دانی که بنده ات جز چیز هایی که تو به او بخشیده ای در چنته ندارد ،

پس تمنا دارم در یافتن راه درست زندگی و به دست آوردن شادمانی ، عشق ، آرامش

و سعادت حقیقی یاری ام کنی ، چرا که بدون تو هیچ ندارم و با تو از همگان بی نیازم .

خدای من ، می دانم که با این همه ، تو باز هم مرا دوست داری و همیشه و در هر

لحظه مواظبم هستی ، زیرا این حدیث قدسی ات همواره در ذهنم طنین می افکند :

اگر آنان که از من روی برتافتند ، می دانستند که چقدر مشتاق دیدارشان هستم ، هر آینه از شوق جان می سپردند

 

برگ شروع به صحبت کرد:خدایا…خدایا…مگر من، برگ به این کوچکی چقدر از دنیای بزرگ را اشغال کرده ام که…ناگهان شبنم اشک صورتش را پوشاند و او غرق گریه شد…اشکهایش مجال حرف زدن را از او گرفتند و او بی وقفه بارید…آنقدر بارید که دیگر متوجه بارش آسمان نشد… چشمانش را که باز کرد دیگر روی درخت نبود ، تنش درد می کردبه سختی نفس میکشید …به زحمت از جایش بلند شد که ناگهان سنگینی هولناکی را روی سرش حس کرد و دیگر هیچ چیز نفهمید……و یک برگ پاییزی دیگر نیز زیر قدمهای زمینی ها به سوی آسمان پر کشید.ای کاش می توانستیم صدای طبیعت را بشنویم.شاید اینگونه، با شنیدن صدای فریاد برگ های کوچک کمی دلرحم تر می شدیم و کمیمهربانتر روی زمین گسترده ی آن یگانه بی همتا گام بر میداشتیم…ای کاش…

اگرنمي تواني بلوطي بر فراز تپه اي باشيبوته اي در دامنه اي باشولي بهترين بوته اي باش كه در كناره راه مي رويد (( اگر نمي تواني درخت باشي ،بوته باش ))

اگر نمي تواني بوته اي باشي، علف كوچكي باشو چشم انداز كنار شاه راهي را شادمانه تر كناگر نمي تواني نهنگ باشي، فقط يك ماهي كوچك باش -ولي بازيگوش ترين ماهي درياچه!

همه ما را كه ناخدا نمي كنند، ملوان هم مي توان بوددر اين دنيا براي همه ما كاري هستكارهاي بزرگ و كارهاي كمي كوچكترو آنچه كه وظيفه ماست ، چندان دور از دسترس نيست

اگرنمي تواني شاه راه باشي ، كوره راه باشاگر نمي تواني خورشيد باشي، ستاره باشبا بردن و باختن اندازه ات نمي گيرندهر آنچه كه هستي، بهترينش باش!

(( داگلاس مالوچ ))

از خدا سپاسگزارم

به خاطر لطفی که به من دارد

این روزها عاشق او بودن

افتخاری است که…

نصیب هرکس نمی شود!!

زندگی زیباست چشمی باز کن          گردشی در کوچه باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش بست      عینک بدبینی خود را شکست

چگونه با خدا چت کنیم

علت عاشق ز علتها جداست           عشق اسطرلاب اسرار خداست

من میان جسمها جان دیده ام           درد را افکنده درمان دیده ام

دیده ام بر شاخه احساسها            میتپد دل در شمیم یاسها

زندگی موسیقی گنجشکهاست       زندگی باغ تماشای خداست

گر تو را نور یقین پیدا شود             میتواند زشت هم زیبا شود

حال من در شهر احساسم گم است    حال من عشق تمام مردم است

زندگی یعنی همین  پروازها             صبحها، لبخندها، آوازها

ای خطوط چهره ات قرآن من             ای تو جان جان جان جان من

با تو اشعارم پر از تو میشود           مثنوی هایم همه نو میشود

حرفهایم مرده را جان میدهد        واژه هایم بوی باران میدهد

جابه جا کنم و عشق نداشته باشم ….هیچم”

و اما سه چیز می ماند:  ایمان  امید  عشق

                    اما عشق برترین آن هاست 

عشق زندگی است  عشق هرگز خطا نمی کندو

 زندگی تا زمانی که عشق هست به خطا نمی رود.

درتمامی مخلوقات عشق همچون عطیه برترحاضر است 

 زیرا هنگامی که هر چیز دیگری به پایان می رسد

         عشق      می ماند……

 

                                                    “پائلوکویلو”  


زندگی زیباست …

و هر روزش آغازی دوباره ،برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته…

زندگی زیباست …به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز …و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ گل رُز…اما با دور نمایی زیبا و فراموش نشدنی،با صحنه های رنگارنگ و دل نشینش …بی سایه، بی غم…


با اندکی پستی و بلندی …کسی چه می داند ؟همیشه آنگونه که میخواهیم نیست …و هرچه میخواهیم به دست نمی آید …

هجران ها هم حکمتی دارند…اما زندگی همچنان زیباست،می توان خاطراتی خوب در ذهن حک کردو باقی را دور ریخت …

یاد زیبایی های زندگی تا پایان عمر نشاط و سرزندگی به دنبال دارد…

پاییز را هم می توان زیبا دید،نگو خزان است و زردی،اتفاقات هم حکمت خاص خود را دارند،همانطور که شاخه های خشک مجموع صدای دل نشین ِ قدم هایمان را می سازند،خش خش برگ ها هم زیباست،اگر بخواهیم…

مشکل همیشه هست،نگاه ماست که به آن قیمت و تخفیف می دهد،باید دید و نگرش عوض شود.نگاه کردن از قابی دیگر به زندگی هم جذابیت و سودمندی اثر بخشی را برایمان به ارمغان می آورد.این راهیست برای غلبه بر مشکلات و نهایت پیروزی و شادکامی…

گاه باید مسیر خود را عوض کنیم همیشه یک راه پاسخگو نیست جرات انتخاب روشی جدید را داشته باشیم،شاید اینگونه پیروز شدیم ..راه های حل مشکلات زیاد است وهمه کلیدی به دستمان خواهند داد،و البته به شرط آن که ریسمان امید و هدفهایمان گسیخته نشود،بپذیریم که مسئول اعمالمان خودمان هستیم و خالق ِ یکتا، بی حساب و کتاب ما را رها نخواهد کردو نظاره گر و دست گیر ماست تنهایمان نمیگذاردچه در سختی وچه در شادی،بدانیم هرچه انجام میدهیم ثبت خواهد شد.

و خوبی و نیکی کردن را فراموش نکنیم .آری اینگونه است رسیدن به اوج…

باید بخواهیم

نهراسیم

بتوانیم

ببینیم

تلاش کنیم

فردا را بخواهیم

از گذشته به جز تجربیاتش مابقی را دور ریزیم…

آری،زندگی با همه سختی ها و مشکلاتش باز هم زیباست،رنگارنگ و شیرین…

 

نرم،آرام ولطیف آسمان ذره های عشقش روتقدیم زمین می کنه،وچه زیبا عاشقی می کنند این دوبرای هم،وچه شورانگیز است چنین وصلی…گلها سرمست از نوازش دانه های ریز بارانندوشادمانه لبخند میزنند…

سرشارم ازعشق وانرژی…دستمو دراز میکنم..یه قطره..دوتا..سه تا…اووووه..دستانم پرازعشق می شوند…پرازبوی خدا…

پرازنفسم…پرازهیاهو…

باران…نقطه چین من تا آسمان..تا اوج…تا خدا…وجودم پائیز زده شده اماهنوزروح وجان دارم…اگرچه تمام برگهای روزگارعاشقیم خشکیدند و به جای وجودم زمین رازیبایی بخشیدند،اما من هنوزتوان برخاستن دارم…می دانم که باید زندگی را رعایت کنم وآغاز کنم سطری دیگررا…

باران گیرشده ام…جان گرفتم ومیخواهم با خزان پروازراتجربه کنم…مثل برگها…

آرامم و سرمست از بوی باران…آرامتر از همیشه…شیفته این سکوتم و گوش دادن به نجواهای عاشقانه آسمان در گوش زمین…تمام دلتنگی هایم را روی برگهای اطلسی رها خواهم کردتاباران بشویدو فرو روند در اعماق زمین…تا دیگر نباشند و احساس نشوند…

سبکتراز قطرهای بارانم…شفاف تر از لحظه ای که جان را نثار معشوق می کنند…این روزها جان می دهد برای پرواز در اوج…می پرم تا گرفتار طوفان شوم تا بسازم صبرم را قویتر ازدیروزهایم…تا کمتر از قطره ی باران نباشم…

باید از سربنویسم”زندگی زیباست”…

خدايا تو را دوست دارم

تو را دوست دارم كه آسمان تنهايي مرا با مهرباني و لطافتت پر مهر و آرام ميكني

خداوندا تو ميداني كه جز تو عشق بي نام نشان است

تو خود خالق عشقي پس مرا نيز عاشق گردان

به لطافت ستارگان تنهاي آسمان شب

به قرائت آرام كلامت

به نجابت اشكهاي غلطان بر گونه هاي گريان بنده سراپا گناهت

و به تمام خوبيهايت تو را سوگند ميدهم

كه مرا تنها مگذار

مرا تنها مگذار تا با آرامش حضورت بي نياز شوم

مرا تنها مگذار كه مبادا نگاهم به نگاه بنده اي از جنس خاك محتاج شود

دستان نحيفم را در غايت نياز به سويت ميكشانم

چشمان گريانم را ملتمسانه به درگاه بي شائبه ات ميدوزم

و از مناعت ذاتت ميخواهم كه مرا آرام گرداني تا در آرامش تو

از تدبیر نیز کاری ساخته نیست.

خواستن اگر با تمامی وجود

و با بسیج تمام اندام و نیروهای روح و با قدرتی که در آن صمیمیت هست تجلی کند،

اگر همه هستی مان را یک خواهش کنیم ،

یک خواهش مطلق شویم

و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از یقین و امید و ایمان

قطعاٌپاسخ خواهیم گرفت!

وقتی کسی را دوست دارید٬ حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان

 

می شود.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ در کنار او که هستید٬ احساس امنیت می کنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ حتی با شنیدن صدایش٬ ضربان قلب خود را در

 

سینه حس می کنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور

 

می کنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ تحمل دوری اش برایتان سخت و دشواراست.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و

 

ناراحتی اش برایتان سنگینترین غم دنیاست.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشواراست.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که

 

با او گذرانده اید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری

 

بزنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ هر چیزی را که متعلق به اوست٬ دوست دارید؟

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ در مواقعی که به بن بست می رسید با صحبت کردن

 

با او به آرامش می رسید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ حاضرید از خواسته های خود برای شادی او

 

بگذرید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ به علایق او بیش از علایق خود اهمیت می دهید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ حاضرید به هر جایی بروید٬ فقط کافی است او در

 

کنارتان باشد.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ ناخودآگاه برایش احترام خاصی قائلید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ تحمل سختی ها برایتان آسان ودلخوشی های

 

زندگیتان فراوان می شوند.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ او برای شما زیبا ترین و بهترین خواهد بود اگر چه

 

در واقع چنین نباشد.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ به همه چیز امیدوارانه وبا دید مثبت می نگرید

 

ورسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ با موفقیت و محبوبیت او شاد می شوید واحساس سر

 

بلندی می کنید.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ واژه تنهایی برایتان بی معناست.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ آرزوهایتان آرزوهای اوست.

 

وقتی کسی را دوست دارید٬ در دل زمستان هم احساسی بهاری بودن دارید.

 

به راستی دوست داشتن چه زیباست٬ این طور نیست؟

از خدا پرسیدم : خدایا چطور می توان بهترزندگی کرد؟

خدا جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر،

با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو،

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید .

مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی !

حتی برای یک نفر مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام

توان شروع به دویدن کنی.

کوچک باش و عاشق … که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را .

بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی .

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن .

فرقی نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران …

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی

 گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و

 در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.

 بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را

 پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش

 میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا

 رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل

 انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم

 میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که

 شوهرش نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج زن از

 دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش

 را گشود. همه تعجب کردند. مرد گفت:

 “من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم”…..

 

گفتم خدایا خسته‌ام گفتی که من دلبسته ام

گفتم خبر داری دلم؟گفتی که از آن آگهم

گفتم ندارم غیر توگفتی که نزدیکم به تو

گفتم فراموشم مکنگفتی تو کم یادم نکن

گفتم که صبرم تا به کی؟ گفتی توکل , کار خیر

گفتم ضعیفم من ذلیل  گفتی قوی گشتی عزیز

گفتم گرفته این دلمگفتی که از یادم مبر

گفتم که تنها گشته ام گفتی که من جا مانده ام

گفتم که من دورم ز توگفتی که من نزدیکتر

گفتم ندارم غیر تو گفتی که کافی نیستم!؟

گفتم که لایق نیستمگفتی نباشی کیستم!

گفتم که جبران می کنمگفتی فقط یادم بکن

به نام عشق یا بهتر بگویم سرنوشت

با واژه ی عشق تا چه حد آشنایی دارین

حاضرین یه سفر عشقولانه بریم

پس خانم ها و آقایا ن کمربند ها را محکم و سر جای خود بشینید آماده ی پرواز می شویم.

خواهشمندم که همسفر خوبی تا رسیدن به مقصد نهایی باشیند.

شمارش معکوس ۱-۲-۳-۴-۵-۶-۷-۸-۹-۱۰

پرواز

عشق یعنی اشک توبه در قنوت ، خواندنش با نام غفارالذنوب ، عشق یعنی چشم ها هم در رکوع ، شرمگین از نام ستار العیوب ، عشق یعنی سر سجود و دل سجود ، ذکر یا رب یا رب از عمق وجود ، در خاتمه عشق یعنی حسین فاطمه.

عشق فراموش کردن نیست                    بلکه                       بخشیدن است

عشق گوش دادن نیست                          بلکه                       درک کردن است

عشق دیدن نیست                                   بلکه                       احساس کردن است

عشق جا زدن نیست                                بلکه                       صبر داشتن است

      

عاشق آن نیست که یک دل به صد یار دهد

عاشق آن است که صد دل به یک یار دهد

 

کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود                                توی بازارصداقت کمی ارزانی بود

غروب عاشقان رنگش طلاییست                                         اگر چه آخرش مرگ و جداییست

دبیر دینی : عشق موهبتی الهی است .

دبیر اقتصاد : عشق تنها کالاییست که از خارج وارد نمی شود .

دبیر شیمی : عشق تنها اسیدیست که به قلب صدمه نمی زند .

دبیر ادبیات : عشق باید مانند عشق لیلی و مجنون بر محور نظامی باشد .

دبیر ورزش : عشق تنها توپیست که به اوت نمی رود .

دبیر جغرافی : عشق تیریست که از فراز کوه های آسیا بر قلب می نشیند .

دبیر زیست : عشق یک نوع بیماریست که از چشم وارد بدن می شود .

اینجاست که آقا پلیس می گه عشق تنها تصادفیست که پلیس در آن دخالت ندارد.

ممنون که تو این سفر همراهم بوددین اما عشق مقصد نهایی ندارد پس در سفرهای

 بعدی نیز با من باشین.

حتی مکث کوتاهی هم بینشون نیست ….. تیک …. تاک …. گوشم از این صداها پره … دیگه برام عادی شده …. برا همه عادی شده …. ساعت 1

اگه یه خورده دقت کنی متوجه می شی که زندگی آدم ها  مثه همین ساعته …. می گذره و دیگه …. بر نمی گرده …. نه اینکه نخواد برگرده …. نه اصلا…. نمی تونه برگرده …. آخه راهی برا برگشت نداره …. اما خدا نکنه که ساعت زندگیه ما خراب شه … اون وقته که همه چی به هم می ریزه … همه چی … اگه زندگی قابل برگشت نیست اشکالی نداره …. حداقل … حداقل بعضی جاهاشو می شه جبران کرد … اما اگه خراب شه … دیگه جبران پذیر نیست …. اصلا …. درست کردنش …. تازه اگه بشه درستش کرد… اگر هم درست شه که … مثه اولش نمی شه … باید یه باطری نو براش خرید …. این روزا هم باطری کم گیر میاد …. کم یابه …تازه گرون هم هست …. آخه تورم رفته بالا …. می دونی که …. پس باید قدر همون باطری اولیه رو که موقع تولد به عنوان اشانتیون بهمون دادن رو بدونیم …. تیک …. تاک …. ساعت 2…

یه ساعت گذشت …. به همین سادگی …. دیدی چه زود می گذره ؟!…. البته … دوباره ساعت دو می شه ها …. اما … این دو کجا و دوی چند روز یا چند سال دیگه کجا؟!…

این قدر تو زندگی دو می شه تا آخر توی یکی از همین دو ها… “انا لله و انا الیه راجعون”

تموم شدا …. نصف این دوها تموم شد …. زود باش … بجمب …. ساعت 3 …

دو ساعت دیگه هم رفت …. من هیچ چی نمی گم …. فقط … قدرشو بدون … بر نمی گرده ….

 

چه دیر می فهمیم که زندگی … همان روزهایی بود که زود سپری شدنش را آرزو می کردیم …

 

دخترک شانزده ای ساله بود که برای اولین بار عاشق

 یک پسر شد. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و

همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را

به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه

می داشت و دورا دور او را می دید احساس خوشبختی

می کرد.

در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را

گرم می کرد.

او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر

روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت

و کاغذ رابه شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک

بطری بزرگ می انداخت.

دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری

مثل او  دختری با مــوهای بلند و چشمان درشت را

دوست خواهد داشت.

دختر موهایی بسیار سیــاه ولی کوتاه داشت و وقتی

لبخند میزد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.

در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر

با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت.

یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای

دوست پسرهای خودنامه می نوشتند یا تلفنی با آنها

حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از

مدتها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای

نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.

روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را

بدون توجه پشت سر می گذاشت.

به یاد نداشت چند بار دستهای دوستی را که به سویش

دراز می شد، رد کرده بود.

در این چهارسال تنها در پی آن بود که برای فوق

لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته

شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را

کوتاه نکرد.

دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد

دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل

شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر

مثل گذشته ادامه داشت وبطری های روی قفسه اش به

شش تا رسیده بود.

ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که

شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال

ورشکستگی است.

همسـرش از او جداشده و طلبــــکارانش هر روز او را

آزار میدهند.

دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.

شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف

زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش

در آن بود در دست پسر گذاشت.

پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند

دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.

زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و

تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های

دختر تجارت خود را نجات داد.

روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و

۲۰درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه

را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست

هستیم، مگر نه؟

پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.

چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک

زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.

مدتی بعد دختر به شدت مریض شد،در آخرین روزهای

زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می

ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای

خانواده اش، پسر را باز شناخت و گفت: در قفسه

خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای

من نگهدارید؟

پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.

مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال

استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در

دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی

این ستاره چیست؟

مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش،

مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک

جواب داد: از بطری روی کتابخانه پیدایش کردم.

پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟

پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟

کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود:

  * معنای خوشبختی اینست که در دنیاکسی هست*

    *که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد*

گفتگو با «خدا»!

به یاد من باشین تا به یاد شما باشم! 

معلوم هنردوست

 تو همین روزای آخر سال، یه روز رفتم تو یاهو مسنجر تا آفام رو چک کنم. داشتم به پیغام‌هایی که بچه‌ها برام گذاشته بودن جواب می‌دادم که یهو یه اتفاق عجیبی افتاد!یکی pm (پیام) داد و سلام کرد، وقتی اسمش رو دیدم اولش فکر کردم شوخیه اما وقتی جواب سلامش‌رو دادم و گفتم شما؟

چگونه با خدا چت کنیم

 او گفت: مگه اسمم رو نمی‌بینی!اسمش رو می‌دیدم pm از طرف «خدا» بود! گفتم: این که یه اسم بیشتر نیست ولی اسم اصلی‌ات رو بگو، می‌شناسمت؟

او گفت: من خدام دیگه، چرا باور نداری؟بازم نمی‌شد باور کرد، برا همین گفتم: شوخیه؟

گفت: نه می‌خوای اسم واقعی تو رو بگم؟اسم منو گفت، حتی برام نوشت اون موقع کجا هستم و دارم چی کار می‌کنم.دیگه باورم شد که دارم با خدا حرف می‌زنم، مگه برا خدا کاری داره با اینترنت با بنده‌هاش حرف بزنه؟ خدا هر جور بخواد و دوست داشته باشه می‌تونه خودش رو به ما نشون بده.

گاهی وقتا با اتفاقاتی که برامون می‌افته، خدا خودش رو به ما نشون می‌ده.

با خوشحالی شروع کردم به حرف زدن با خدا، بعد تموم حرفا‌مون رو کپی کردم تا بعد بتونم براتون تو مجله چاپ کنم.

خدا بیشتر حرفاش‌رو از قرآن می‌گفت، چیزایی که قبلاً خودش در قالب وحی به پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص) گفته بود.بچه‌ها ببینین خدا چه حرفای قشنگی زده: 

ـ خداجون واقعاً خیلی خوشحالم که دارم باهات حرف می‌زنم.

 خدا: منم خوشحالم که دارم با یکی از بنده‌هام حرف می‌زنم.

ـ اگه سؤالی دارم می‌تونم بپرسم؟

خدا: باشه، حتماً.

ـ دلم می‌خواد حالا که این فرصت رو دارم خیلی حرفا بزنم، کلی از بچه‌های صفحه  تو ذهنم هستن که دلم می‌خواد سفارش اونارو بکنم.

خدا: تو می‌خوای سفارش اونارو به من بکنی؟ مگه نمی‌دونی: «ما از رگ گردن به انسان‌ها نزدیکتریم»؟(سوره ق آیه ۱۶)

ـ اینو که می‌دونم، اما وقتی ما بنده‌های تو در غم و غصه می‌شکنیم چی کار کنیم؟ برا هم دعا می کنیم و از تو می‌خوایم تا به ما آرامش بدی، موفق‌مون کنی.

 ما در مقابل مشکلات زندگی چه کار باید بکنیم؟

خدا: «منو یاد کنید تا یاد شما باشم» (بقره آیه 52)

ـ مگه می‌شه کسی به یاد خدا نباشه، راستی اگه کسی تو تنهایی‌هاش به یاد تو نباشه چی می‌شه؟

خدا: «کسی که از یاد من غافل بشه، زندگانی تنگی خواهد داشت و در روز قیامت اونو نابینا به محشر می‌آریم!» (سوره طه آیه 124)

ـ وای خداجون چقدر سخته، اون بیچاره حتماً خیلی ناراحت می‌شه.

خدا: «می‌گه: خدایا! چرا نابینایم کردی، من که بینا بودم؟ منم می‌گم همان گونه که تو آیات ما رو از یاد برده بودی امروز خودت فراموش شدی. (سوره طه آیه 125 و 126)

ـ خداجون من دربست مخلصم و هرچی بخوام فقط و فقط از تو می‌خوام.

خدا: «خدا آنهایی رو که توکل می‌کنن دوست داره» (آل عمران آیه 159)

ـ خداجون به نظر من ما آدما یکی از شاهکارای خلقت هستیم و به خاطر آفرینش ما کلی زحمت کشیدی و با فرشتگان درگاهت بحث کردی، نه؟

خدا: «آن‌گاه که به فرشتگان گفتم: من در روی زمین جانشینی می‌ ذارم، فرشتگان گفتند: آیا در زمین کسی رو می‌ذاری که در آن فساد و خون‌ریزی کنه، در حالی که ما ستایشت می‌کنیم؟گفتم: من چیزی رو می‌دونم که شما نمی‌دونین» (بقره آیه 30)

ـ ولی بعضی از ما اصلا بنده‌های خوبی نیستیم.

خدا: «هرکس خدا، فرشتگان، پیامبران، جبرییل و میکاییل‌رو دشمن بدونه، خدا هم دشمن این کافرانه» (بقره آیه 98)

ـ وای خداجون تورو خدا مارو نترسون، ما این جوری نیستیم.خدا: «پاداش کسی که نیکوکاره و در برابر خدا تسلیم باشه، محفوظه، آدمای اینجوری نه ترسی دارن و نه غمگین می‌شن» (بقره آیه 112)

ـ خداجون مگه می‌شه غمگین نشد؟

خدا: « از صبر و نماز کمک بخواین…» (بقره آیه‌45)

ـ گاهی وقتا فکر می‌کنیم که ما رو فراموش کردی، ببخش این جوری می‌گم اما با این که خیلی هم تورو یاد می‌کنیم انگار نه انگار.

خدا: «بعضی از مردم خدارو فقط به زبان عبادت می‌کنن، اگه خیری به اونا برسه آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سر اونا بیاد تا امتحان بشن، روگردان می‌شن!» (حج آیه 11)

ـ درسته، من خیلی‌هارو دیدم که وقتی امتحان می‌شن بدجوری می‌بُرن و حتی می‌گن خدا مارو فراموش کرده ولی تو ناامیدی باید چی کار کنیم؟

خدا: «پس به یاد من باشین تا به یاد شما باشم…» (بقره آیه 152)

ـ گاهی وقتا ما اون قدر بد می‌شیم که امیدی به بخشش تو نداریم.

خدا: «خدارو عفو و بخشش بسیاره!» (مجادله آیه دوم)

چگونه با خدا چت کنیم

ـ اگه تصور کنیم که خیلی گناهکاریم چی؟

خدا: «از خدا بخواین شما رو ببخشه و بعدش توبه کنین» (هود آیه 90)

ـ حالا یکی فکر کنه خیلی گناه کرده اون وقت چی؟ می‌تونه امیدوار به بخشش تو باشه؟

 خدا: «من همه گناهان رو می‌بخشم» (زمر آیه 53)

ـ خداجون تو خیلی خوبی.

خدا: یادت باشه «به جز خدا چه کسی می‌تونه گناهان آدمارو ببخشه؟» (آل عمران آیه 135)

ـ  امان از دست این شیطون، خیلی نامرده بدجوری می‌آد سراغ آدم.

خدا: کاری نداره «اگه شیطان وسوسه‌ات کرد، به من پناه ببر زیرا من شنوای دانا هستم.» (اعراف آیه 200)

ـ نمی‌شه یه جورایی با پارتی‌بازی بیشتر مورد توجه درگاهت بشیم؟ یا اصلاً آدما برات هیچ فرقی ندارن؟

خدا: چه پنهان سخن بگین چه آشکارا، چه تو شب مخفی باشین و چه تو روز پیداتون بشه، همه یکسان هستن. (رعد آیه 10)«… من همه جا با شما هستم و حرفاتون رو می‌شنوم. (شعرا آیه 15)

ـ مام تنها دلخوشی‌مون تویی خداجون، به نام خودت قسم بعضی از این بچه‌ها خیلی گرفتارن و دل‌شون می‌خواد تو به دادشون برسی.

خدا: یادت باشه «خدای تو بسیار قوی و مهربونه» (شعرا 159)

ـ مگه ما شک داریم که تو خیلی قوی و مهربانی؟ حتی می‌دونم مهربانی خدا نسبت به بنده‌هاش از مهربانی مادر به بچه‌اش بیشتره اما قدری به ما هم حق بده خداجون که نگران آینده باشیم، تو این بازار آشفتگی‌ها چی کار می‌شه کرد؟

خدا: «صبر کنین که صبر جز به توفیق خدا نیست» (نمل آیه 127)

ـ صبوری باشه، اینم می‌دونم «خداوند با صابرین است» اما تا کی؟ دلیلی واسه‌ شادی‌شون ندارن.

خدا: اونا «باید به فضل و رحمت خدا شادباشن» (یونس آیه 58)

ـ ای کاش همه‌مون بدونیم و بتونیم درک کنیم که به خاطر مهربانی خدا می‌تونیم شاد باشیم.

خدا: «شیطان فتنه می‌کنه، واقعاً که شیطان بزرگترین دشمن انسانه» (الاسرا آیه53)«اونایی که به من ایمان آوردن و کارای خوب کردن، بهشت جاودانی برا اوناست و اونا تو بهشت همیشه خواهند بود. این وعده خدا حتمی‌ست چرا که خدا بر همه کارا مقتدره و به حقیقت هر چیزی آگاهه.» (لقمان آیه‌های 9ـ8)ـ بازم به نام خودت قسم که ما بدون مهربانی اقیانوس بی‌کران تو، چیزی نیستیم.

خدا: «برای شما خدایی هستم که هم من و هم فرشتگانم بر شما بندگان رحمت می‌فرستیم تا شمارو از ظلمت‌ها بیرون بیاریم و به عالم نور برسونیم. یادتون باشه من بر اهل ایمان بسیار مهربان هستم.» (احزاب آیه 43)

ـ البته اینم بگم بعضی ها خیلی کم‌لطف هستن که هر وقت گرفتاری دارن یاد خدا می‌افتن.

خدا: انسان هرگاه فقر و مصیبت و رنجی پیش آید در آن حال به دعا و توبه و ناله به درگاه خدا می‌ره و چون همه چی درست بشه خدارو به کلی فراموش می‌کنه!» (زمر آیه 8)

ـ واقعاً جای شرمندگی داره، بعضی‌ها این جوری‌ان، تازه یه سری از ما آدما انگاری نمی‌دونیم فردا قراره بمیریم این قدر خودمون رو می‌گیریم که نگو.

خدا: «در روی زمین با تکبر و غرور راه نرو که نمی‌تونی زمین رو بشکافی و هرگز قدت به بلندای کوهها نمی‌رسه. (الاسراء آیه 37)

ـ واقعاً وقتی آخرش می‌خوای بمیری دیگه چه قیافه‌ای داری؟ باید ببینی تو دنیا چی کار کردی.

خدا: «اگه فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت شامل حال‌تون نبود به سزای آن چه گفتین عذاب سختی به شما می‌رسه.» (نور آیه 14)

ـ وای خداجون، این جوری نگو که آدم می‌ترسه.

خدا: «خداوند به اندازه ذره‌ای ستم نمی‌کنه و اگه کار نیکی باشه اون‌رو بیشترش می‌کنه و از جانب خودش پاداش بزرگی می‌ده» (نساء آیه 40)

ـ قربون مهربونی‌ات برم خداجون که خدایی تنها برازنده توست.

خدا: «خدارو زیاد یاد کنید و صبح و شب ستایشش کنین او کسی‌ست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی به سوی روشنایی ببرن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه.» (احزاب آیه‌های 41ـ43)

تا این جا که رسیدم، احساس کردم کسی پیشانی‌ام‌رو بوسیده! یعنی چی، این کی بود؟ تا اومدم به خودم بیام دیدم کسی گونه‌ام رو بوسیده! داشتم از تعجب سکته می‌کردم، یهو صدای خنده شنیده‌ام!

… بیدار شو، بیدار…  ما اومیدیم… بیدار شو… چشام رو باز کردم،” فرشته ” خواهرزاده کوچولوم بود که تو یه روز تعطیلی اومده بودن خونه‌مون. یادم اومد که داشتم با کسی چت می‌کردم، با کی بود؟ انگاری مغزم هنگ کرده باشه، نمی‌دونستم کی بود. یهو یادم اومد وای داشتم با خدا حرف می‌زدم، مگه می‌شه با خدا حرف زد؟ خدایا…

  

پشت صحنه این مطلب

 این مطلب رو می‌خواستم تو ویژه‌نامه 2000  مجله جوانان کار کنم اما نتونستم چون باید اول از توی قرآن آیه‌هایی‌رو انتخاب می‌کردم.چند نفر از خونواده به من کمک کردن و آیه‌هایی‌رو برام انتخاب کردن و منم با یه مطلب دیگه یکی  از بچه‌ها و چیزایی که خودم انتخاب کردم این مطلب رو نوشتم .در حین نوشتن این مطلب چندین بار چشام بارونی شد. یه بار وقتی نوشتم: «گاهی وقتا ما اون قدر بد می‌شیم که امیدی به بخشش تو نداریم.»

تو چیزایی که داشتم جواب جالبی براش پیدا نکردم، قرآن کنارم بود، بازش کردم و اولین آیه‌ای که به چشمم اومد این بود: «خدا رو عفو و بخشش بسیاره» از این زیباتر می‌تونست به من جواب بده؟

هنگام نوشتن جاتون خالی خیلی صفا کردم… امیدوارم مورد  توجه‌تون قرار بگیره. حالا که می خونمش خوشحال می شم ، حس خوبی پیدا می کنم . به خصوص که دیدم مورد توجه دوستای خواننده مجله هم قرار گرفته .

 اینم بگم که گاهی وقتا یه تغییرات کوچولویی تو ترجمه‌ها بردم مثلاً جایی واژه «خدا» رو تبدیل کردم به «من» چون خدا خودش از طرف خودش حرف می‌زد ! امیدوارم که با اون مهربونی‌هاش منو ببخشه.

اگه کسی می خواد این مطلب رو تو وبلاگش یا جایی استفاده کنه ممکنه یه گوشه کناری بگه از چه وبلاگی برداشته ؟! اصلا ولش کن هر جور دوست داشتین من این مطلب رو ننوشتم که باهاش برا خودم نوشابه وا کنم نوشتم برا دیگرون . خدایا قربون مهربونی ات که کمک کردی این نوشته شکل بگیره … 

عیدت مبارک معلوم جوووووووووووونم[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

آقای شجاعی اومدم تو وبلاگ معلومت بگم از اون کار بی خیال شو باشه[سوال]خطر داره ها!!!

ارمغانم با وبلاگ مجهولش بد پچر ما شده کمکم کنید[گریه][گریه][گریه]کسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسی نیست

از آنجا که آقای شجاعی یک مرد بزرگ هستند و همه بچه خوب باهاشون آشنا هستند و همه جوره بهشون نزدیکند و علاقه ی خاصی که من ایشون دارم به هیچ کس ندارم باور کنید و از همین جا از صمیم قلب می بوسمشون و بهتون قول میدم به هیچ وجع آقای شجاعی معلوم نیست اصلا شک نکنیدالبته مجهول همون جور که در مطلبی که چند ماه پیش نوشته بودند سعی میکنند مثل جنس مخالفشون باشند و رفتار کنند و لذت ببرند که به خاطر نقش خوبشون به خانم فشمی تبریک میگم من که خیلی لذت می برم[قلب]

اصلاح میکنم بچه ها نه بچه[تایید]

سلام
سال نو مبارک

امیدوارم تو سال جدید فرصت ÷یدا کنی به دوستای قدیمی هم سری بزنی

سلام معلوم جونم
من یکی از خواننده های صفحه ات تو مجله هستم..
خیلی با حرفات حال میکنم..
اما تا حالا واست نامه ننوشتم..
خوشحال میشم بهم سر بزنی…
امید وارم دوستای ایتر نتی خوبی باشیم

سلام معلوم جون نیستی کجایی به وبلاگتم به روز نمی کنی این مطلبتم هر چیش کم باشه همون زحمت تایپ این همه متن هم خودش خیلی وقت گیره خیلی عالی بود [گل]

سلام
کارتونهای برنامه کودک یادتونه؟ یه پست زدم و سعی کرده م همه کاراکترا رو توش بیارم. من خلاصه اي از اونچه تو ذهنم مونده رو گفتم. شما هم کمکم کنين. خيلي سعي کردم کسي (!!) از قلم نيفته اما ممنون ميشم اگه از کاراکتر مورد علاقه تون يادنکرده م بهم بگين.
تقديم به شما به ياد پاکي هاي بچگي!
[گل][چشمک]

سلام معلوم عزیز.سال نو مبارک.امیدوارم که کارت ژستالم به دستت رسیده باشه از طریق مجهول.و اما من تو مطالب نوروز حساب ای مطلب رو به کلی جدا کردم.بی نهایت دلنشین بود.موفق باشی و تندرست.

چگونه با خدا چت کنیم
چگونه با خدا چت کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *